احکام شرعی
امام خمینی
امام خمینی
امام خمینی

رساله توضیح المسائل امام خمینی

تقليد احكام تقليد احكام طهارت اقسام آبها و احكام آن آب مطلق و مضاف ١- آب كر ٢- آب قليل ٣- آب جاری ٤- آب باران ٥- آب چاه احكام آبها تخلي و احكام آن احكام تخلی (بول و غائط كردن) استبراء مستحبات و مكروهات تخلی نجاسات و احکام آن انواع نجاسات 1،2بول و غائط ٣- منی ٤- مردار ٥- خون ٦،٧- سگ و خوك ٨- كافر ٩- شراب ١٠- فقاع عرق جنب از حرام ١١- عرق شتر نجاستخوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهای پاك احكام نجاسات مطهرات ١- آب ٢- زمين ٣- آفتاب ٤- استحاله ٥- كم شدن دو سوم آب انگور ٦- انتقال ٧- اسلام ٨- تبعيت ٩- برطرف شدن عين نجاست ١٠- استبراء حيوان نجاستخوار ١١- غايب شدن مسلمان احكام ظرفها وضو كيفيت وضو گرفتن وضوی ارتماسی دعاهايی كه موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط وضو احکام وضو چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احكام وضوی جبيره غسل غسلهای واجب جنابت احكام جنابت چيزهايی كه بر جنب حرام است چيزهای كه بر جنب مكروه است غسل جنابت غسل ترتيبی غسل ارتماسی احكام غسل كردن غسل هاي اختصاصي بانوان استحاضه خصوصيات استحاضه و اقسام آن احكام استحاضه حيض خصوصيات حيض و احكام آن احكام حائض اقسام زنهای حائض ١- صاحب عادت وقتيه و عدديه ٢- صاحب عادت وقتيه ٣- صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5- مبتدئه ٦- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل و احكام مربوط به اموات غسل مس میت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احکام نماز میت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تيمم مواردي كه بايد تيمم كرد چيزهايی كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم احكام تيمم احكام نماز اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب يوميه اوقات نماز و احكام آن وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاي مستحب كيفيت خواندن آن وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله بدن و لباس نمازگزار پوشاندن بدن در نماز شرايط لباس نمازگزار لباس نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نماز گزار شرايط مكان نمازگزار مكان نماز گزار جاهايی كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اقسام واجبات نماز نيت تكبيرة الاحرام قيام - ايستادن قرائت ركوع سجود چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد ٢- ترجمه سوره قل هو الله احد ٣- ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهايی كه بعد از آنها مستحب است ٤- ترجمه قنوت 5-ترجمه تسبيحات اربعه ٦- ترجمه تشهد و سلام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز چيزهايی كه در نماز مكروه است مواردی كه می شود نماز واجب را شكست شكيات شكهای باطل شكهايی كه نبايد به آنها اعتنا كرد ١- شك در چيزی كه محل آن گذشته است ٢- شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت ٤- كثير الشك (كسی كه زياد شك می كند) ٥- شك امام و ماموم ٦- شك در نماز مستحبی شكهای صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر شرائط سفر مسائل متفرقه نماز قضاء احكام نماز قضاء نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت احكام نماز جماعت شرايط امام جماعت احكام جماعت چيزهايی كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايی كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات موارد وجوب نماز آيات و احكام آن دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن برای نماز احكام روزه تعريف روزه نيت چيزهايی كه روزه را باطل می كنند ١- خوردن و آشاميدن ٢- جماع ٣- استمناء ٤- دروغ بستن به خدا و پيغمبر ٥- رساندن غبار غليظ به حلق ٦- فرو بردن سر در آب ٧- باقی ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح ٨- اماله كردن ٩- قی كردن احكام روزه مسافر احكام چيزهايی كه روزه را باطل می كند آنچه برای روزه دار مكروه است جاهايی كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كسانی كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مكروه روزه های مستحب استحباب امساک برای کسانی که روزه نیستند مواردی كه مستحب است انسان از كارهايی كه روزه را باطل می كند خودداری نمايد احكام خمس متعلقات خمس منفعت کسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید غنیمت زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احكام زكات متعلقات زكات شرايط واجب شدن زكات زكات گندم و جو و خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كسانی كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره شرايط زكات فطره مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره حج احكام حج احكام خريد و فروش و... چيزهايی كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف شرايط معامله سلف احكام معامله سلف فروش طلا و نقره، به طلا و نقره مواردی كه انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه شركت احكام شركت صلح احكام صلح احكام اجاره صيغه اجاره و شرائط آن شرايط مالی كه اجاره می دهند شرايط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرقه اجاره مزارعه احكام مزارعه مساقات احکام مُساقات احكام حجر وبلوغ كسانی كه نمی توانند در مال خود تصرف كنند وكالت احكام وكالت قرض احكام قرض حواله احكام حواله دادن رهن احكام رهن ضامن شدن احكام ضامن شدن كفالت احکام کفالت وديعه با امانت احكام وديعه (امانت) عاريه احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج و زناشويي اقسام ازدواج احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايی كه بواسطه آنها می شود عقد را به هم زد عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احکام نگاه کردن مسائل متفرقه زناشويی شير دادن احكام شير دادن شرايط شير دادنی كه علت محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احکام طلاق صيغه طلاق و شرايط آن عده طلاق عده زنی كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق غصب احكام غصب مال پيدا شده احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند صيد و ذبح احكام سر بريدن و شكار كردن حيوانات دستور سر بریدن حیوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايی كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چیزهایی که در کشتن حیوانات مکروه است: احکام شکار کردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكاری صيد ماهی صيد ملخ خوردن و آشاميدن احكام خوردنيها و آشاميدنيها چيزهايی كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايی كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدن مكروهات آب آشاميدن نذر و عهد احكام نذر و عهد قسم احكام قسم خوردن وقف احكام وقف وصيت احكام وصيت ارث يا ميراث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث ملحقات توضيح المسائل حكم امر به معروف و نهي از منكر شرايط امر به معروف و نهی از منكر مراتب امر به معروف و نهی از منكر دفاع مسائل دفاع مسائل مستحدثه سفته سرقفلی معاملات بانكی بيمه بخت آزمايی تلقيح تشريح پيوند خاتمه استفتائات درباره تقليد درباره وضو درباره مسجد درباره وقت نماز و روزه بعض مسائل نماز احکام نماز مسائل روزه بعض احکام روزه بعض احکام نماز جماعت احکام نماز و روزه مسافر بعض احکام نماز مسافر نماز مسافر بعض مسائل خمس احکام خمس بعض احکام معاملات چند مسأله بانکی مسائل متفرقه

احکام

تقليد
احكام تقليد
مسئله ١ عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روی دليل باشد، ولی در احكام غير ضروری دين بايد يا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روی دليل به دست آورد،يا از مجتهد تقليد كند، يعنی به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طوری به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلا اگر عده ای از مجتهدين عملی را حرام می دانند و عده ديگر می گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند آن را بجا آورد. پس كسانی كه مجتهد نيستند و نمی توانند به احتياط عمل كنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.
مسئله ٢ تقليد در احكام عمل كردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدی بايد تقليد كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نيز بنابر احتياط واجب بايد از مجتهدی تقليد كرد كه حريص به دنيا نباشد و از مجتهدين ديگر اعلم باشد، يعنی در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد.
مسئله ٣ مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول: آنكه خود انسان يقين كند، مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آنكه دو نفر عالم عادل كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند مجتهد بودن يا اعلم بودن كسی را تصديق كنند، به شرط آنكه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند. سوم: آنكه عده ای از اهل علم كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا می شود، مجتهد بودن و يا اعلم بودن كسی را تصديق كنند.
مسئله ٤ اگر شناختن اعلم مشكل باشد به احتياط واجب بايد از كسی تقليد كند كه گمان به اعلم بودن او دارد، بلكه اگر احتمال ضعيفی هم بدهد كه كسی اعلم است و بداند ديگری از او اعلم نيست به احتياط واجب بايد از او تقليد نمايد. و اگرچند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوی باشند بايد از يكی ازآنان تقليد نمايد.
مسئله ٥ به دست آوردن فتوی يعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنيدن از خود مجتهد. دوم: شنيدن از دو نفر عادل كه فتوای مجتهد را نقل كنند. سوم: شنيدن از كسی كه مورد اطمينان و راستگوست. چهارم: ديدن در رساله مجتهد در صورتی كه انسان به درستی آن رساله اطمينان داشته باشد.
مسئله ٦ تا انسان يقين نكند كه فتوای مجتهد عوض شده است، می تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نمايد و اگر احتمال دهد كه فتوای او عوض شده، جستجو لازم نيست.
مسئله ٧ اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوی دهد، مقلد آن مجتهد يعنی كسی كه از او تقليد می كند نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد ديگر عمل كند، ولی اگر فتوی ندهد و بفرمايد احتياط آن است كه فلان طور عمل شود مثلا بفرمايد احتياط آن است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنی "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر" بگويند، مقلد بايد يا به اين احتياط كه احتياط واجبش می گويند عمل كند و سه مرتبه بگويد يا بنابر احتياط واجب به فتوای مجتهدی كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهای ديگر بيشتر است،عمل نمايد، پس اگر او يك مرتبه گفتن را كافی بداند، می تواند يك مرتبه بگويد. و همچنين است اگر مجتهد اعلم بفرمايد مساله محل تامل يا محل اشكال است.
مسئله ٨ اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مساله فتوا داده احتياط كند، مثلا بفرمايد ظرف نجس را كه يك مرتبه در آب كر بشويند پاك می شود، اگر چه احتياط آن است كه سه مرتبه بشويند، مقلد او نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد ديگر رفتار كند، بلكه بايد يا به فتوا عمل كند، يا به احتياط بعد از فتوا كه آن را احتياط مستحب می گويند عمل نمايد، مگر آن كه فتوای آن مجتهد نزديكتر به احتياط باشد.
مسئله ٩ تقليد ميت ابتداءا جايز نيست، ولی بقای بر تقليد ميت اشكال ندارد. و بايد بقای بر تقليد ميت به فتوای مجتهد زنده باشد و كسی كه در بعضی از مسايل به فتوای مجتهدی عمل كرده، بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسايل از او تقليد كند.
مسئله ١٠ اگر در مساله ای به فتوای مجتهدی عمل كند و بعد از مردن او در همان مساله به فتوای مجتهد زنده رفتار نمايد، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی كه از دنيا رفته است انجام دهد، ولی اگر مجتهد زنده در مساله ای فتوی ندهد و احتياط نمايد و مقلد مدتی به آن احتياط عمل كند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی كه از دنيا رفته عمل نمايد، مثلا اگر مجتهدی گفتن يك مرتبه "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر" را در ركعت سوم و چهارم نماز،كافی بداند و مقلد مدتی به اين دستور عمل نمايد و يك مرتبه بگويد، چنانچه آن مجتهد از دنيا برود و مجتهد زنده احتياط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به اين احتياط عمل كند و سه مرتبه بگويد، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی كه از دنيا رفته برگردد و يك مرتبه بگويد.
مسئله ١١ مسائلی را كه انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است، ياد بگيرد.
مسئله ١٢ اگر برای انسان مساله ای پيش آيد كه حكم آن را نمی داند، می تواند صبر كند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد يا اگر احتياط ممكن است به احتياط عمل نمايد، بلكه اگر احتياط ممكن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذوری لازم نيايد، می تواند عمل را به جا آورد. پس اگر معلوم شد كه مخالف واقع يا گفتار مجتهد بوده دوباره بايد انجام دهد.
مسئله ١٣ اگر كسی فتوای مجتهدی را به ديگری بگويد، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود،لازم نيست به او خبر دهد كه فتوی عوض شده، ولی اگر بعد از گفتن فتوی بفهمد اشتباه كرده، در صورتی كه ممكن باشد، بايد اشتباه را برطرف كند.
مسئله ١٤ اگر مكلف مدتی اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد در صورتی اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعی خود رفتار كرده است يا عمل او با فتوای مجتهدی كه وظيفه اش تقليد از او بوده يا با فتوای مجتهدی كه فعلا بايداز او تقليد كند، مطابق باشد.
احكام طهارت
اقسام آبها و احكام آن
آب مطلق و مضاف
مسئله ١٥ آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبی است كه آن را از چيزی بگيرند،مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزی مخلوط باشد، مثل آبی كه به قدری با گل و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند. و غير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول: آب كر. دوم: آب قليل. سوم: آب جاری. چهارم: آب باران.پنجم: آب چاه.
١- آب كر
مسئله ١٦ آب كر مقدار آبی است كه اگر در ظرفی كه درازا و پهنا و گودی آن هر يك سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر كند، و وزن آن از من تبريز مثقال كمتر است، و به حسب كيلوی متعارف بنابر اقرب ٤١٩ /٣٧٧ كيلوگرم می شود.
مسئله ١٧ اگر عين نجس مانند بول و خون به آب كر برسد، چنانچه به واسطه آن بويا رنگ و يا مزه آب تغيير كند آب نجس می شود، و اگر تغيير نكند، نجس نمی شود.
مسئله ١٨ اگر بوی آب كر به واسطه غير نجاست تغيير كند، نجس نمی شود.
مسئله ١٩ اگر عين نجس مانند خون به آبی كه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتی از آن را تغيير دهد، چنانچه مقداری كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد،تمام آب نجس می شود. و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد، فقط مقداری كه بو يا مزه يا رنگ آن تغيير كرده نجس است.
مسئله ٢٠ آب فواره اگر متصل به كر باشد آب نجس را پاك می كند در صورتی كه مخلوط با آن شود. ولی اگر قطره قطره روی آن آب نجس بريزد آن را پاك نمی كند،مگر آنكه چيزی روی فواره بگيرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد.
مسئله ٢١ اگر چيز نجس را زير شيری كه متصل به كر است بشويند آبی كه از آن چيز می ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است
مسئله ٢٢ اگر مقداری از آب كر يخ ببندد و باقی آن بقدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است .
مسئله ٢٣ آبی كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه مثل آب كر است ، يعنی نجاست را پاك می كند و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده يا نه حكم آب كر ندارد .
مسئله ٢٤ كر بودن آب به دو راه ثابت می شود: اول: آن كه خود انسان يقين كند. دوم: آن كه دو مرد عادل خبر دهند.
٢- آب قليل
مسئله ٢٥ آب قليل آبی است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.
مسئله ٢٦ اگر آب قليل روی چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد نجس می شود، ولی اگر از بالا با فشار روی چيز نجس بريزد مقداری كه به آن چيز می رسد نجس ، و هر چه بالاتر از آن است پاك می باشد، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتی كه نجاست به بالا برسد پايين نجس نمی شود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس می شود.
مسئله ٢٧ آب قليلی كه برای برطرف كردن عين نجاست روی چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است ، و همچنين بنابر اقوی بايد از آب قليلی هم كه بعد از برطرف شدن عين نجاست ، برای آب كشيدن چيز نجس روی آن می ريزند و از آن جدا می شود، اجتناب كنند. ولی آبی كه با آن مخرج بول و غائط را می شويند با پنج شرط پاك است: اول : آن كه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم : نجاستی از خارج به آن نرسيده باشد. سوم : نجاست ديگری مثل خون، يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم : ذره های غائط در آب پيدا نباشد. پنجم : بيشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
٣- آب جاری
مسئله ٢٨ آب جاری آبی است كه از زمين بجوشدو جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات .
مسئله ٢٩ آب جاری اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
مسئله ٣٠ اگر نجاستی به آب جاری برسد مقداری از آن كه بو يا رنگ يا مزه اش بواسطه نجاست تغيير كرده نجس است و طرفی كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است . و آبهای ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا بواسطه آبی كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك و گر نه نجس است .
مسئله ٣١ آب چشمه ای كه جاری نيست ولی طوری است كه اگر از آن بردارند باز می جوشد حكم آب جاری دارد. يعنی اگر نجاست به آن برسد، تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
مسئله ٣٢ آبی كه كنار نهر ايستاده و متصل به آب جاری است حكم آب جاری دارد.
مسئله ٣٣ چشمه ای كه مثلا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد فقط وقتی كه می جوشد حكم آب جاری دارد.
مسئله ٣٤ آب حوض حمام اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه به خزينه ای كه آب آن به اندازه كر است متصل باشد مثل آب جاری است .
مسئله ٣٥ آب لوله های حمام كه از شيرها و دوشها می ريزد اگر متصل به كر باشد مثل آب جاری است و آب لوله های عمارات اگر متصل به كر باشد در حكم آب كر است .
مسئله ٣٦ آبی كه روی زمين جريان دارد ولی از زمين نمی جوشد، چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود اما اگر از بالا با فشار به پايين بريزد، چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالای آن نجس نمی شود.
٤- آب باران
مسئله ٣٧ اگر به چيز نجسی كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه باران ببارد جايی كه باران به آن برسد پاك می شود . و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولی باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلكه بايد طوری باشد كه بگويند باران می آيد.
مسئله ٣٨ اگر باران به عين نجس ببارد و به جای ديگر ترشح كند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است . پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند ، چنانچه ذره ای خون در آن باشد يا آن كه بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس است .
مسئله ٣٩ اگر بر سقف عمارت يا روی بام آن عين نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد آبی كه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان می ريزد پاك است . و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی كه می ريزد به چيز نجس رسيده است ، نجس می باشد.
مسئله ٤٠ زمين نجسی كه باران بر آن ببارد پاك می شود. و اگر باران بر زمين جاری شود و به جای نجسی كه زير سقف است برسد ، آن را نيز پاك می كند .
مسئله ٤١ خاك نجسی كه به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گيرد پاك است. اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاك نمی شود.
مسئله ٤٢ هرگاه آب باران در جايی جمع شود اگر چه كمتر از كر باشد، چنانجه موقعی كه باران می آيد چيز نجسی را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاك می شود.
مسئله ٤٣ اگر بر فرش پاكی كه روی زمين نجس است باران ببارد، و بر زمين نجس جاری شود، فرش نجس نمی شود و زمين هم پاك می گردد.
٥- آب چاه
مسئله ٤٤ آب چاهی كه از زمين می جوشد اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است، ولی مستحب است پس از رسيدن بعضی از نجاستها مقداری كه در كتابهای مفصل گفته شده از آب آن بكشند.
مسئله ٤٥ اگر نجاستی در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، موقعی پاك می شود كه با آبی كه از چاه می جوشد، مخلوط گردد.
مسئله ٤٦ اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالی جمع شود و كمتر از كر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران نجاست به آن برسد، نجس می شود.
احكام آبها
مسئله ٤٧ آب مضاف كه معنی آن گفته شد، چيز نجس را پاك نمی كند، وضو و غسل هم باآن باطل است.
مسئله ٤٨ اگر ذره ای نجاست به آب مضاف برسد نجس می شود. ولی چنانچه از بالابا فشار روی چيز نجس بريزد، مقداری كه به چيز نجس رسيده نجس، و مقداری كه بالاتر از آن است پاك می باشد. مثلا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بريزند،آنچه به دست رسيده نجس و آنچه به دست نرسيده پاك است. و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پايين نجس نمی شود.
مسئله ٤٩ اگر آب مضاف نجس طوری با آب كر يا جاری مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آن نگويند، پاك می شود.
مسئله ٥٠ آبی كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه، مثل آب مطلق است،يعنی چيز نجس را پاك می كند، وضو و غسل هم با آن صحيح است. و آبی كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه مثل آب مضاف است، يعنی چيز نجس را پاك نمی كند،وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسئله ٥١ آبی كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف، و معلوم نيست كه قبلا مطلق يا مضاف بوده، نجاست را پاك نمی كند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولی اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد حكم به نجس بودن آن نمی شود.
مسئله ٥٢ آبی كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگر چه كر يا جاری باشد، نجس می شود. ولی اگر بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاستی كه بيرون آن است عوض شود، مثلا مرداری كه پهلوی آب است بوی آن را تغيير دهد، نجس نمی شود.
مسئله ٥٣ آبی كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانكه به كر يا جاری متصل شود، يا باران بر آن ببارد، يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران در موقع باريدن از ناودان در آن جاری شود و تغيير آن از بين برود، پاك می شود، ولی بايد آب باران يا كر يا جاری با آن مخلوط گردد.
مسئله ٥٤ اگر چيز نجس را در آب كر يا جاری فرو برند، و در چيزهايی كه قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس، طوری فشار، يا در داخل آب حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود، چنانچه از چيزهايی باشد كه در دفعه اول پاك می شود، آبی كه بعداز بيرون آوردن، از آن می ريزد، پاك است و اگر از چيزهايی باشد كه بايد دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاك شود، آبی كه بعد از دفعه دوم از آن می ريزد،پاك می باشد.
مسئله ٥٥ آبی كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است. و آبی كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه، نجس است.
مسئله ٥٦ نيم خورده سگ و خوك و كافر ، نجس و خوردن آن حرام است. و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاك و خوردن آن مكروه می باشد.
تخلي و احكام آن
احكام تخلی (بول و غائط كردن)
مسئله ٥٧ واجب است انسان وقت تخلی و مواقع ديگر عورت خود را از كسانی كه مكلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميز و بچه های مميز كه خوب و بد را می فهمند بپوشاند، ولی زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.
مسئله ٥٨ لازم نيست با چيز مخصوصی عورت خود را بپوشاند و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند كافی است.
مسئله ٥٩ موقع تخلی بايد طرف جلوی بدن يعنی شكم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسئله ٦٠ اگر موقع تخلی طرف جلوی بدن كسی رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند، كفايت نمی كند. و اگر جلوی بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.
مسئله ٦١ در موقع تطهير مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله بودن اشكالی ندارد، ولی اگر در موقع استبراء، بول از مخرج بيرون آيد در اين حال رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است.
مسئله ٦٢ اگر برای آنكه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد كه رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، مانعی ندارد.
مسئله ٦٣ احتياط واجب آن است كه بچه را در وقت تخلی رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود بچه بنشيند جلوگيری از او واجب نيست.
مسئله ٦٤ در چهار جا تخلی حرام است: اول: در كوچه های بن بست در صورتی كه صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم: در ملك كسی كه اجازه تخلی نداده است. سوم: در جايی كه برای عده مخصوصی وقف شده است، مثل بعضی از مدرسه ها. چهارم: روی قبر مؤمنين در صورتی كه بی احترامی به آنان باشد.
مسئله ٦٥ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك می شود: اول: آنكه با غائط، نجاست ديگری مثل خون بيرون آمده باشد. دوم: آنكه نجاستی از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. سوم: آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت می شود مخرج را با آب شست و يا به دستوری كه بعدا گفته می شود با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.
مسئله ٦٦ مخرج بول با غير آب پاك نمی شود، و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشويند كافی است، ولی زنها و همچنين كسانی كه بولشان از غير مجرای طبيعی می آيد، احتياط واجب آن است كه دو مرتبه بشويند.
مسئله ٦٧ اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در دفعه اول طوری شسته شود كه ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.
مسئله ٦٨ هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف كنند، اگر چه پاك شدنش محل تامل است، ولی نماز خواندن مانعی ندارد، و چنانچه چيزی هم به آن برسد نجس نمی شود، و ذره های كوچك و لزوجت محل اشكال ندارد.
مسئله ٦٩ لازم نيست با سه سنگ يا سه پارچه مخرج را پاك كنند بلكه با اطراف يك سنگ يا يك پارچه هم كافی است، بلكه اگر با يك مرتبه هم غائط برطرف شد، كفايت می كند. ولی با استخوان و سرگين و يا چيزهايی كه احترام آنها لازم است، مانند كاغذی كه اسم خدا بر آن نوشته، اگر پاك كند محل را، نماز نمی تواند بخواند.
مسئله ٧٠ اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، اگر چه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير می كرده، بايد خود را تطهير نمايد.
مسئله ٧١ اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازی كه خوانده صحيح است، ولی برای نمازهای بعد بايد تطهير كند.
استبراء
مسئله ٧٢ استبراء عمل مستحبی است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام می دهند، و آن دارای اقسامی است. و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول اگر مخرج غائط نجس شده اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند، و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسئله ٧٣ آبی كه گاهی بعد از ملاعبه و بازی كردن از انسان خارج می شود، و به آن مذی می گويند پاك است. نيز آبی كه گاهی بعد از منی بيرون می آيد، و به آن وذی گفته می شود و آبی كه گاهی بعد از بول بيرون می آيد و به آن ودی می گويند، اگر بول به آن نرسيده باشد، پاك است. و چنانچه بعد از بول استبراء كند و بعد آبی از او خارج شود شك كند كه بول است يا يكی از اينها، پاك می باشد.
مسئله ٧٤ اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتی از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس می باشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود. ولی اگر شك كند كه استبرايی كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتی از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك می باشد، وضو را هم باطل نمی كند.
مسئله ٧٥ كسی كه استبراء نكرده اگر به واسطه آنكه مدتی از بول كردن او گذشته يقين كند بول در مجری نمانده است، و رطوبتی ببيند و شك كند كه پاك است يا نه،آن رطوبت پاك می باشد، وضو را هم باطل نمی كند.
مسئله ٧٦ اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبت ببيند كه بداند يا بول است يا منی، واجب است احتياطا غسل كند، وضو هم بگيرد. ولی اگر وضو نگرفته باشد، فقط گرفتن وضو كافی است.
مسئله ٧٧ برای زن استبراء از بول نيست، و اگر رطوبتی ببيند و شك كند پاك است يا نه، پاك می باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمی كند.
مستحبات و مكروهات تخلی
مسئله ٧٨ مستحب است در موقع تخلی جايی بنشيند كه كسی او را نبيند، و موقع وارد شدن به مكان تخلی اول پای چپ و موقع بيرون آمدن اول پای راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلی سر را بپوشاند، و سنگينی بدن را بر پای چپ بيندازد.
مسئله ٧٩ نشستن روبروی خورشيد و ماه در موقع تخلی مكروه است، ولی اگر عورت خود را به وسيله ای بپوشاند مكروه نيست. و نيز در موقع تخلی نشستن روبروی باد، و در جاده و خيابان و كوچه و درب خانه، و زير درختی كه ميوه می دهد، و چيز خوردن و توقف زياد، و تطهير كردن با دست راست مكروه است. و همچنين است حرف زدن در حال تخلی، ولی اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد، اشكال ندارد.
مسئله ٨٠ ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب خصوصا آب ايستاده، مكروه است.
مسئله ٨١ خودداری كردن از بول و غائط مكروه است. و اگر ضرر برساند، بايد خودداری نكند.
مسئله ٨٢ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منی بول كند.
نجاسات و احکام آن
انواع نجاسات
مسئله ٨٣ نجاسات يازده چيز است: اول: بول. دوم: غائط. سوم منی. چهارم: مردار.پنجم: خون. ششم و هفتم: سگ و خوك. هشتم: كافر. نهم: شراب. دهم: فقاع. يازدهم عرق شتر نجاست خوار.
1،2بول و غائط
مسئله ٨٤ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتی كه خون جهنده دارد كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند، نجس است. ولی فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارد، پاك
مسئله ٨٥ فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است.
مسئله ٨٦ بول و غائط حيوان نجاستخوار، نجس است. و همچنين است بول و غائط حيوانی كه انسان آن را وطی كرده، يعنی با آن نزديكی نموده، و گوسفندی كه استخوان آن از خوردن شير خوك، محكم شده است.
٣- منی
مسئله ٨٧ منی حيوانی كه خون جهنده دارد نجس است
٤- مردار
مسئله ٨٨ مردار حيوانی كه خون جهنده دارد، نجس است، چه خودش مرده باشديا به غير دستوری كه در شرع معين شده، آن را كشته باشند، و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد، پاك است.
مسئله ٨٩ چيزهايی از مردار كه مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان روح نداشته، اگر از غير حيوانی باشد كه مثل سگ نجس است، پاك می باشد.
مسئله ٩٠ اگر از بدن انسان يا حيوانی كه خون جهنده دارد و در حالی كه زنده است گوشت يا چيز ديگری را كه روح دارد جدا كنند نجس است.
مسئله ٩١ پوستهای مختصر لب و جاهای ديگر بدن كه موقع افتادنشان رسيده، اگرچه آنها را بكنند پاك است. ولی بنابر احتياط واجب بايد از پوستی كه موقع افتادنش نرسيده و آن را كنده اند اجتناب نمايند.
مسئله ٩٢ تخم مرغی كه از شكم مرغ مرده بيرون می آيد، اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاك است، ولی ظاهر آن را بايد آب كشيد.
مسئله ٩٣ اگر بره و بزغاله پيش از آن كه علف خوار شوند بميرند، پنير مايه ای كه در شيردان آنها می باشد پاك است، ولی ظاهر آن را بايد آب كشيد.
مسئله ٩٤ دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه می آورند، اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد، پاك است.
مسئله ٩٥ گوشت و پيه و چرمی كه در بازار مسلمانان فروخته شود پاك است، و همچنين است اگر يكی از اينها در دست مسلمان باشد. ولی اگر بدانند آن مسلمان از كافر گرفته و رسيدگی نكرده كه از حيوانی است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، نجس می باشد.
٥- خون
مسئله ۹۶. خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، نجس است. پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد، پاک می باشد.
مسئله ۹۷. اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معین شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند، پاک است. ولی اگر به علت نفس کشیدن یا به واسطه اینکه سر حیوان در جای بلندی بوده خون به بدن حیوان.
مسئله ۹۸. خونی که در تخم مرغ می باشد نجس نیست، ولی به احتیاط واجب باید از خوردن آن اجتناب کند. و اگر خون را با زردة تخم مرغ به هم بزنند که از بین برود، خوردن زرده هم مانعی ندارد.
مسئله ۹۹. خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود، نجس است و شیر را نجس می کند.
مسئله ۱۰۰. خونی که از لای دندانها می آید، اگر به واسطة مخلوط شدن با آب دهان از بین برود پاک است، و فرو بردن آب دهان در این صورت اشکال ندارد.
مسئله ۱۰۱. خونی که به واسطة کوبیده شدن زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک است. و اگر به آن خون بگویند، در صورتی که ناخن یا پوست سوراخ شود، اگر مشقّت ندارد، باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورند. و اگر مشقّت دارد، باید اطراف آن را به طوری که نجاست زیاد نشود بشویند، و پارچه یا چیزی مثل پارچه، بر آن بگذارند و روی پارچه دست تر بکشند.
مسئله ۱۰۲. اگر انسان نداند که خون زیر پوست مرده یا گوشت به واسطة کوبیده شدن به آن حالت در آمده، پاک است.
مسئله ۱۰۳. اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه ای خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود، و جوشیدن و حرارت و آتش پاک کننده نیست.
مسئله ۱۰۴. زردآبه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است، پاک می باشد.
٦،٧- سگ و خوك
مسئله ١٠٥ سگ و خوكی كه در خشكی زندگی می كنند، حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت های آنها نجس است، ولی سگ و خوك دريايی پاك است.
٨- كافر
مسئله ١٠٦ كافر يعنی كسی كه منكر خدا است، يا برای خدا شريك قرار می دهد، يا پيغمبری حضرت خاتم الانبيا محمد ابن عبدالله صلی الله عليه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است، و همچنين است اگر در يكی از اينها شك داشته باشد. و نيز كسی كه ضروری دين يعنی چيزی را كه مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دين اسلام می دانند منكر شود، چنانچه بداند آن چيز ضروری دين است و انكار آن چيز برگردد به انكار خدا يا توحيد يا نبوت، نجس می باشد. و اگر نداند، احتياطا بايداز او اجتناب كرد، گرچه لازم نيست.
مسئله ١٠٧ تمام بدن كافر، حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
مسئله ١٠٨ اگر پدر و مادر و جد بچه نابالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است،و اگر يكی از اينها مسلمان باشد، بچه پاك است.
مسئله ١٠٩ كسی كه معلوم نيست مسلمان است يا نه پاك می باشد، ولی احكام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود.
مسئله ١١٠ اگر مسلمانی به يكی از دوازده امام دشنام دهد يا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
٩- شراب
مسئله ١١١ شراب و هر چيزی كه انسان را مست می كند، چنانچه به خودی خود روان باشد، نجس است. و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد، اگر چه چيزی در آن بريزند كه روان شود، پاك است.
مسئله ١١٢ الكل صنعتی كه برای رنگ كردن درب و ميز و صندلی و مانند اينها بكارمی برند، اگر انسان نداند از چيزی كه مست كننده و روان است درست كرده اند، پاك می باشد.
مسئله ١١٣ اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بيايد حرام، ولی نجس نيست، مگر آنكه معلوم شود كه مست كننده است. و اگر به واسطه پختن جوش بيايد،خوردنش حرام است، ولی نجس نيست.
مسئله ١١٤ خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر جوش بيايد، پاك و خوردن آنها حلال است.
١٠- فقاع
مسئله ١١٥ فقاع كه از جو گرفته می شود و به آن آبجو می گويند، نجس است. ولی آبی كه به دستور طبيب از جو می گيرند و به آن ماءالشعير می گويند، پاك می باشد.
عرق جنب از حرام
مسئله ١١٦ عرق جنب از حرام نجس نسيت، ولی احتياط واجب آن است كه با بدن يا لباسی كه به آن آلوده شده، نماز نخوانند.
مسئله ١١٧ اگر انسان در موقعی كه نزديكی با زن حرام است - مثلا در روزه ماه رمضان- با زن خود نزديكی كند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد.
مسئله ١١٨ اگر جنب از حرام به واسطه تنگی وقت، عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم و خواندن نماز عرق كند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد. ولی اگر به واسطه عذر ديگر تيمم كند، اجتناب لازم نيست.
مسئله ١١٩ اگر كسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكی كند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب كند. ولی اگر اول با حلال خود نزديكی كند و بعد، از حرام جنب شود، عرق او وجوب اجتناب ندارد.
١١- عرق شتر نجاستخوار
مسئله ١٢٠ عرق شتر نجاستخوار نجس است. ولی اگر حيوانات ديگر نجاستخوار شوند، از عرق آنها اجتناب لازم نيست.
راه ثابت شدن نجاست
مسئله ١٢١ نجاست هر چيز از سه راه ثابت می شود: اول: آنكه خود انسان يقين كند چيزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چيزی نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد، بنابراين غذا خوردن در قهوه خانه و مهمان خانه هايی كه مردمان لا ابالی و كسانی كه پاكی و نجسی را مراعات نمی كنند در آنها غذا می خورند اگر انسان يقين نداشته باشد غذايی را كه برای او آورده اند نجس است، اشكال ندارد. دوم: آنكه كسی كه چيزی در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است، مثلا همسر انسان يا نوكر يا كلفت بگويد ظرف يا چيز ديگری كه در اختيار او است نجس می باشد. سوم: آنكه دو مرد عادل بگويند چيزی نجس است، و نيز اگر يك نفر عادل هم بگويد چيزی نجس است، بنابر احتياط واجب، بايد از آن چيز اجتناب كرد.
مسئله ١٢٢ اگر به واسطه ندانستن مساله، نجس بودن و پاك بودن چيزی را نداند، مثلا نداند عرق جنب از حرام پاك است يا نه، بايد مساله را بپرسد، ولی اگر بااين كه مساله را می داند چيزی را شك كند پاك است يا، نه مثلا شك كند آن چيز خون است يا نه يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، پاك می باشد.
مسئله ١٢٣ چيز نجسی كه انسان شك دارد پاك شده يا نه نجس است، و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه پاك است، و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسی كند.
مسئله ١٢٤ اگر بداند يكی از دو ظرف يا دو لباسی كه از هر دوی آنها استفاده می كند نجس شده و نداند كدام است، بايد از هر دو اجتناب كند، بلكه اگرمثلا نمی داند لباس خودش نجس شده يا لباسی كه هيچ از آن استفاده نمی كند و مال ديگری است باز هم احتياط آن است كه از لباس خودش اجتناب كند اگر چه لازم نيست
راه نجس شدن چيزهای پاك
مسئله ١٢٥ اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكی از آنها به طوری تر باشد كه تری يكی به ديگری برسد چيز پاك نجس می شود، و اگر تری به قدری كم باشد كه به ديگری نرسد چيزی كه پاك بوده نجس نمی شود.
مسئله ١٢٦ اگر چيز پاكی به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكی از آنها تر بوده يا نه آن چيز پاك نجس نمی شود.
مسئله ١٢٧ دو چيزی كه انسان نمی داند كدام پاك است و كدام نجس است، اگر چيز پاكی با رطوبت به يكی از آنها برسد نجس نمی شود، ولی اگر يكی از آنها قبلا نجس بوده و انسان نداند پاك شده يا نه، چنانچه چيز پاكی به آن برسد نجس می شود.
مسئله ١٢٨ زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتی كه نجاست به آن برسد نجس می شود و جاهای ديگر آن پاك است، و همچنين است خيار و خربزه و مانند اينها.
مسئله ١٢٩ هرگاه شيره و روغن روان باشد، همين كه يك نقطه از آن نجس شد تمام آن نجس می شود ولی اگر روان نباشد، نجس نمی شود.
مسئله ١٣٠ اگر مگس يا حيوانی مانند آن روی چيز نجسی كه تر است بنشيند و بعد روی چيز پاكی كه آن هم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده چيز پاك نجس می شود و اگر نداند پاك است.
مسئله ١٣١ اگر جايی از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جای ديگر برود هر جا كه عرق به آن برسد نجس می شود، و اگر عرق به جای ديگر نرود جاهای ديگر بدن پاك است.
مسئله ١٣٢ اخلاطی كه از بينی يا گلو می آيد اگر خون داشته باشد جايی كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است، پس اگر به بيرون دهان يا بينی برسد مقداری را كه انسان يقين دارد جای نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلی را كه شك دارد جای نجس به آن رسيده يا نه پاك می باشد.
مسئله ١٣٣ اگر آفتابه ای را كه ته آن سوراخ است روی زمين نجس بگذارند چنانچه آب طوری زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكی حساب شود آب آفتابه نجس می شود ولی اگر آبی كه از زير آفتابه خارج می شود در زمين فرو رود يا جاری شود به نحوی كه با آب داخل آن يكی حساب نشود، آب آفتابه نجس نمی شود.
مسئله ١٣٤ اگر چيزی داخل بدن شود و به نجاست برسد در صورتی كه بعد از بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاك است، پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نيست و همچنين است آب دهان و بينی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.
احكام نجاسات
مسئله ١٣٥ نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بكشند.
مسئله ١٣٦ اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی كه بی احترامی به قرآن باشد بايد آن را آب بكشند.
مسئله ١٣٧ گذاشتن قرآن روی عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين نجس خشك باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب می باشد.
مسئله ١٣٨ نوشتن قرآن با مركب نجس اگر چه يك حرف آن باشد حرام است، و اگر نوشته شود بايد آن را آب بكشند يا به واسطه تراشيدن و مانند آن كاری كنند كه از بين برود.
مسئله ١٣٩ احتياط واجب آن است كه از دادن قرآن به كافر خودداری كنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امكان از او بگيرند.
مسئله ١٤٠ اگر ورق قرآن يا چيزی كه احترام آن لازم است -مثل كاغذی كه اسم خدا يا پيغمبر(ص) يا امام(ع) بر آن نوشته شده- در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتی كه يقين نكرده اند به كلی از بين رفته به آن مستراح نروند.
مسئله ١٤١ خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است، و نيز خورانيدن عين نجس به اطفال در صورتی كه ضرر داشته باشد، حرام می باشد. بلكه اگر ضرر هم نداشته باشد بنابر احتياط واجب بايد از آن خودداری كنند، ولی خوراندن غذاهايی كه نجس شده است به طفل حرام نيست.
مسئله ١٤٢ فروختن و عاريه دادن چيز نجسی كه می شود آن را آب كشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف نگويند، اشكال ندارد. ولی چنانچه انسان بداند كه عاريه گيرنده و خريدار آن را در خوردن و آشاميدن استعمال می كنند، بايد نجاستش را به او بگويند.
مسئله ١٤٣ اگر انسان ببيند كسی چيز نجسی را می خورد يا با لباس نجس نماز می خواند،لازم نيست به او بگويد.
مسئله ١٤٤ اگر جايی از خانه يا فرش كسی نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانی كه وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسيده است، لازم نيست به آنان بگويد.
مسئله ١٤٥ اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يكی از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد. ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد كه می داند به واسطه نگفتن خود او هم نجس می شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.
مسئله ١٤٦ اگر چيزی را كه عاريه كرده نجس شود اگر بداند كه صاحبش آن چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال می كند، واجب است به او بگويد.
مسئله ١٤٧ بچه مميزی كه خوب و بد را می فهمد، اگر تكليفش هم نزديك است اگربگويد چيزی را آب كشيدم، دوباره بايد آن را آب كشيد. ولی اگر بگويد چيزی كه در دست اوست نجس است، احتياط آن است كه از آن اجتناب كنند. اگر چه بعيد نيست اعتبار قول صبی مراهق.
مطهرات
مسئله ١٤٨ ده چيز، نجاست را پاك می كند و آنها را مطهرات گويند: اول: آب.دوم: زمين. سوم:آفتاب. چهارم: استحاله. پنجم: انتقال. ششم: اسلام. هفتم: تبعيت. هشتم: برطرف شدن عين نجاست. نهم: استبراء حيوان نجاستخوار. دهم: غايب شدن مسلمان. و احكام اينها بطور تفصيل در مسايل آينده گفته می شود.
١- آب
مسئله ١٤٩ آب با چهار شرط، چیز نجس را پاک می کند: اول: آنکه مطلق باشد. پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید، چیز نجس را پاک نمی کند. دوم: آنکه پاک باشد.سوم: آنکه وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود و بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد. چهارم: آنکه بعد از آب کشیدن چیز نجس، عین نجاست در آن نباشد. و پاک شدن چیز نجس با آب قلیل یعنی آب کمتر از کر، شرطهای دیگری هم دارد که بعدا گفته می شود.
مسئله ١٥٠ ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست، بلکه در کر و جاری هم احتیاط سه مرتبه است، اگر چه ارجح در کر و جاری یک مرتبه است. ولی ظرفی که سگ لیسیده یا از آن ظرف آب یا چیز روان دیگر خورده، باید اول با خاک پاک،خاک مال کرد و بعد بنابر احتیاط واجب دو مرتبه در کر یا جاری یا با آب قلیل شست. و همچنین ظرفی را که آب دهان سگ در آن ریخته، بنابر احتیاط واجب بایدپیش از شستن خاک مال کرد.
مسئله ١٥١ اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده، تنگ باشد و نشود آن را خاک مال کرد، چنانچه ممکن است باید کهنه به چوبی بپیچند و به توسط آن خاک را به آن ظرف بمالند، و در غیر این صورت پاک شدن ظرف اشکال دارد.
مسئله ١٥٢ ظرفی را که خوک از آن چیز روانی بخورد، با قلیل باید هفت مرتبه شست، و در کر و جاری نیز هفت مرتبه باید شست به احتیاط واجب، و لازم نیست آن را خاک مال کنند، اگر چه احتیاط مستحب آن است که خاک مال شود. و نیز لیسیدن خوک ملحق است به آب خوردن آن، به احتیاط واجب.
مسئله ١٥٣ اگر بخواهند ظرفی را که به شراب نجس شده با آب قلیل آب بکشند، باید سه مرتبه بشویند، و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.
مسئله ١٥٤ کوزه ای که از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب کر یا جاری بگذارند، به هر جای آن که آب برسد پاک می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود باید به قدری در آب کر یا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود، و فرو رفتن رطوبت کافی نیست.
مسئله ١٥٥ ظرف نجس را با آب قلیل، دو جور می شود آب کشید. یکی آنکه سه مرتبه پر کنند و خالی کنند، دیگر آن که سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
مسئله ١٥٦ اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر کنند و خالی کنند، پاک می شود. و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند، و احتیاط واجب آن است که در هر دفعه ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند، آب بکشند.
مسئله ١٥٧ اگر مس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند، ظاهرش پاک می شود.
مسئله ١٥٨ تنوری که به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد، پاک می شود. و در غیر بول اگربعد از برطرف شدن نجاست یک مرتبه به دستوری که گفته شد، آب در آن بریزند، کافی است. و بهتر است که گودالی ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند، بعد آن گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسئله ١٥٩ اگر چیز نجس را بعد از برطرف کردن عین نجاست، یک مرتبه در آب کر یا جاری فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می شود. و احتیاط واجب آن است که فرش و لباس و مانند اینها را طوری فشار یا حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود.
مسئله ١٦٠ اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده با آب قلیل آب بکشند،چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد، یک مرتبه دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود. ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. و غساله آبی است که معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چیزی که شسته می شود خود به خود یا به وسیله فشار می ریزد.
مسئله ١٦١ اگر چیزی به بول پسر شیرخواری که غذا خور نشده، و شیر خوک نخورده نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می شود ولی احتیاط مستحب آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.
مسئله ١٦٢ اگر چیزی به غیر بول نجس شود چنانچه بعد از برطرف کردن نجاست یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، پاک می گردد. و نیز اگر در دفعه اولی که آب روی آن می ریزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روی آن بیاید پاک می شود، ولی در هر صورت لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.
مسئله ١٦٣ اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده، در آب کر یا جاری فرو برند، بعد از برطرف شدن عین نجاست، پاک می شود.
مسئله ١٦٤ اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، به فرو بردن در کر و جاری پاک می گردد. و اگر باطن آنها نجس شود، پاک نمی گردد.
مسئله ١٦٥ اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاک است.
مسئله ١٦٦ اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفی بگذارند و سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود و ظرف آن هم پاک می گردد. ولی اگر بخواهد لباس یا چیزی را که فشار لازم دارد، در ظرفی بگذارند و آب بکشند باید در هر مرتبه که آب روی آن می ریزند، آن را فشار دهند و ظرف را کج کنند تا غساله ای که در آن جمع شده بیرون بریزد.
مسئله ١٦٧ لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب کر یا جاری فرو برند و آب پیش از آنکه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس پاک می شود. اگر چه موقع فشار دادن، آب مضاف یا رنگین از آن بیرون آید.
مسئله ١٦٨ اگر لباسی را در کر یا جاری آب بکشند و بعد مثلا لجن آب در آن ببینند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده، آن لباس پاک است.
مسئله ١٦٩ اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن، خورده گل یا اشنان در آن دیده شود، در صورتی که بداند که خورده گل یا اشنان با آب شسته شده، پاک است. ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد، ظاهر گل و اشنان پاک و باطن آنها نجس است.
مسئله ١٧٠ هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند، پاک نمی شود، ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک می باشد. اما چنانچه به واسطه بو یا رنگ یقین کنند یا احتمال دهند که ذره های نجاست در آن چیز مانده،نجس است.
مسئله ١٧١ اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری برطرف کنند بدن پاک می شود و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست.
مسئله ١٧٢ غذای نجسی که لای دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد، پاک می شود.
مسئله ١٧٣ اگر موی سر و صورت زیاد باشد و با آب قلیل آب بکشند، باید فشار دهند که غساله آن جدا شود.
مسئله ١٧٤ اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، اطراف آن جا که متصل به آن است و معمولا موقع آب کشیدن، آن جا نجس می شود، در صورتی که آبی که برای پاک شدن محل نجس می ریزند به آن اطراف جاری شود با پاک شدن جای نجس پاک می شود. و همچنین است اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند. پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاک شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاک می شود.
مسئله ١٧٥ گوشت و دنبه ای که نجس شده مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود. و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند.
مسئله ١٧٦ اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.
مسئله ١٧٧ چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست، اگر زیر شیری که متصل به کر است یک دفعه بشویند، پاک می شود. و نیز اگر عین نجاست در آن باشد، چنانچه عین نجاست آن، زیر شیر یا به وسیله دیگر برطرف شود و آبی که از آن چیز می ریزد بویا رنگ یا مزه نجاست به خود نگرفته باشد، با آب شیر پاک می گردد. اما اگر آبی که از آن می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد، باید به قدری آب شیر روی آن بریزند تا در آبی که از آن جدا می شود بو یا رنگ یا مزه نجاست نباشد.
مسئله ١٧٨ اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شک کند که عین نجاست را از آن بر طرف کرده یا نه، چنانچه موقع آب کشیدن متوجه برطرف کردن عین نجاست بوده آن چیز پاک است، و اگر متوجه بر طرف کردن عین نجاست نبوده، بنابر احتیاط مستحب باید دوباره آن را آب بکشد.
مسئله ١٧٩ زمینی که آب روی آن جاری نمی شود اگر نجس شود با آب قلیل پاک نمی گردد. ولی زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد چون آبی که روی آن می ریزند ازآن جدا شده و در شن و ریگ فرو می رود با آب قلیل پاک می شود، اما زیر ریگها نجس می ماند.
مسئله ١٨٠ زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود. و چنانچه آبی که روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاک می شود، و اگر بیرون نرود جایی که آبها جمع می شود نجس می ماند، و برای پاک شدن آنجا باید گودالی بکنند که آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورندو گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسئله ١٨١ اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم پاک می شود.
مسئله ١٨٢ اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند و در آب کر یا جاری بگذارند، پاک نمی شود.
٢- زمين
مسئله ١٨٣ زمين با سه شرط، كف پا و ته كفش نجس را پاك می كند: اول: آنكه زمين پاك باشد. دوم: آنكه خشك باشد. سوم: آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گلی كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد، و با راه رفتن روی فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمی شود. و اگر به واسطه غير راه رفتن نجس شده باشد، پاك شدنش به واسطه راه رفتن اشكال دارد.
مسئله ١٨٤ پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روی آسفالت و روی زمينی كه با چوب فرش شده، محل اشكال است. بلكه پاك نشدن اقوی است.
مسئله ١٨٥ برای پاك شدن كف پا و ته كفش، بهتر است پانزده قدم يا بيشتر راه بروند، اگر چه به كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.
مسئله ١٨٦ لازم نيست كف پا و ته كفش نجس، تر باشد. بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك می شود.
مسئله ١٨٧ بعد از آنكه كف پا و ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد، مقداری از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده می شود، اگر زمين يا خاك به آن اطراف برسد، پاك می گردد.
مسئله ١٨٨ كسی كه با دست و زانو راه می رود، اگر كف دست يا زانوی او نجس شود، پاك شدن دست و زانوی او به وسيله راه رفتن، محل اشكال است. و همچنين است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهار پايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها.
مسئله ١٨٩ اگر بعد از راه رفتن ذره های كوچكی از نجاست كه ديده نمی شود در كف پا يا ته كفش پا بماند، بايد آن ذره ها را هم برطرف كرد، ولی باقی بودن بو و رنگ اشكال ندارد.
مسئله ١٩٠ توی كفش و مقداری از كف پا كه به زمين نمی رسد به واسطه راه رفتن پاك نمی شود، و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن، محل اشكال است. ولی اگر كف جوراب از پوست باشد، به وسيله راه رفتن پاك می شود.
٣- آفتاب
مسئله ١٩١ آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايی كه مانند درب و پنجره در ساختمان به كار برده شده و همچنين ميخی را كه به ديوار كوبيده اند و جزو ساختمان حساب می شود، با شش شرط پاك می كند: اول: آنكه چيز نجس به طوری تر باشد كه اگر چيز ديگری به آن برسد تر شود. پس اگر خشك باشد، بايد به وسيله ای آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند. دوم: آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب، آن را برطرف كنند. سوم: آنكه چيزی از تابيدن آفتاب جلوگيری نكند. پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمی شود. ولی اگر ابر به قدری نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيری نكند، اشكال ندارد. چهارم: آنكه آفتاب به تنهايی چيز نجس را خشك كند. پس اگر مثلا چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمی گردد، ولی اگر باد به قدری كم باشد، كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد. پنجم: آنكه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند. پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد، و روی آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روی آن پاك می شود و زير آن نجس می ماند. ششم: آنكه مابين روی زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن می تابد، با داخل آن، هوا يا جسم پاك ديگری فاصله نباشد.
مسئله ١٩٢ آفتاب حصير نجس را پاك می كند، و همچنين درخت و گياه به واسطه آفتاب پاك می شود.
مسئله ١٩٣ اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، يا تری آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است. و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، يا شك كند كه چيزی مانع تابش آفتاب بوده يا نه.
مسئله ١٩٤ اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، طرفی كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمی شود، ولی اگر ديوار به قدری نازك باشد كه به واسطه تابش به يك طرف، طرف ديگرش هم خشك شود پاك می گردد.
٤- استحاله
مسئله ١٩٥ اگر جنس چيز نجس به طوری عوض شود كه به صورت چيز پاكی در آيد، پاك می شود و می گويند استحاله شده است. مثل آن كه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد، يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود. ولی اگر جنس آن عوض نشود، مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند، پاك نمی شود.
مسئله ١٩٦ كوزه گلی و مانند آن، كه از گل نجس ساخته شده نجس است. و بايد از ذغالی كه از چوب نجس درست شده اجتناب نمايند.
مسئله ١٩٧ چيز نجسی كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.
مسئله ١٩٨ اگر شراب به خودی خود يا به واسطه آنكه چيزی مثل سركه و نمك در آن ريخته اند سركه شود، پاك می گردد.
مسئله ١٩٩ شرابی كه از انگور نجس درست كنند، به سركه شدن پاك نمی شود، بلكه اگر نجاستی هم از خارج به شراب برسد، احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمايند.
مسئله ٢٠٠ سركه ای كه از انگور و كشمش و خرمای نجس درست كنند نجس است.
مسئله ٢٠١ اگر پوشال زير انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند، ضرر ندارد. و نيز اگر پيش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شود، خيار و بادمجان و مانند اينها در آن بريزند، اشكال ندارد.
٥- كم شدن دو سوم آب انگور
مسئله ٢٠٢ آب انگوری كه جوش آمده، پيش از آنكه ثلثان شود، يعنی دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند، نجس نيست ولی خوردن آن حرام است. ولی اگر ثابت شود كه مست كننده است، حرام و نجس می باشد و فقط به سركه شدن پاك و حلال می شود.
مسئله ٢٠٣ اگر مثلا در يك خوشه غوره يك دانه يا دو دانه انگور باشد،چنانچه به آبی كه از آن خوشه گرفته می شود آبغوره بگويند و اثری از شيرينی در آن نباشد و بجوشد، پاك و خوردن آن حلال است.
مسئله ٢٠٤ چيزی كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد، حرام نمی شود.
٦- انتقال
مسئله ٢٠٥ اگر خون بدن انسان يا خون حيوانی كه خون جهنده دارد، يعنی حيوانی كه وقتی رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می كند، به بدن حيوانی كه خون جهنده ندارد، برود و خون آن حيوان حساب شود پاك می گردد، و اين را انتقال گويند. پس خونی كه زالو از انسان می مكد، چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گويند خون انسان است، نجس می باشد.
مسئله ٢٠٦ اگر كسی پشه ای را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونی كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه می باشد، پاك است. و همچنين است اگربداند از او مكيده ولی جزو بدن پشه حساب شود. اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدری كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه می گويند خون پشه است يا خون انسان، نجس می باشد.
٧- اسلام
مسئله ٢٠٧ اگر كافر شهادتين بگويد، يعنی بگويد: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله"، مسلمان می شود، و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينی و عرق او پاك است. ولی اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد برطرف كند و جای آن را آب بكشد. ولی اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده باشد، لازم نيست جای آن را آب بكشد.
مسئله ٢٠٨ اگر موقعی كه كافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است. بلكه اگر در بدن او هم باشد، بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
مسئله ٢٠٩ اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه، پاك است.ولی اگر بداند قلبا مسلمان نشده، بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كرد.
٨- تبعيت
مسئله ٢١٠ تبعيت آن است كه چيز نجسی به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر، پاك شود.
مسئله ٢١١ اگر شراب سركه شود، ظرف آن هم تا جايی كه شراب موقع جوش آمدن به آن جا رسيده، پاك می شود. و كهنه و چيزی هم كه معمولا روی آن می گذارند، اگر به آن رطوبت نجس شود، پاك می گردد. بلكه اگر موقع جوشيدن سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن، پشت ظرف هم پاك می شود.
مسئله ٢١٢ تخته يا سنگی كه روی آن ميت را غسل می دهند، و پارچه ای كه با آن عورت ميت را می پوشانند، و دست كسی كه او را غسل می دهد، و همين طور كيسه و صابونی كه با آن شسته می شود، بعد از تمام شدن غسل پاك می شوند.
مسئله ٢١٣ كسی كه چيزی را با دست خود آب می كشد، اگر دست و آن چيز با هم آب كشيده شود، بعد از پاك شدن آن چيز، دست او هم پاك می شود.
مسئله ٢١٤ اگر لباس و مانند آن را با آب قليل، آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی كه روی آن ريخته اند جدا شود، آبی كه در آن می ماند پاك است.
مسئله ٢١٥ ظرف نجس را كه با آب قليل آب می كشند، بعد از جدا شدن آبی كه برای پاك شدن، روی آن ريخته اند، قطره های آبی كه در آن می ماند پاك است.
٩- برطرف شدن عين نجاست
مسئله ٢١٦ اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود،چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك می شود. و همچنين است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بينی. مثلا اگر خونی از لای دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توی دهان لازم نيست. ولی اگر دندان عاريه در دهان نجس شود، بايد آن را آب بكشند، به احتياط واجب.
مسئله ٢١٧ اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده، آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد، بنابر احتياط واجب نجس می شود.
مسئله ٢١٨ جايی را كه انسان نمی داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود، لازم نيست آب بكشد، اگر چه آب كشيدن احوط است.
مسئله ٢١٩ اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هر دو خشك باشند، نجس نمی شود. و اگر گرد و خاك يا لباس و مانند اينها تر باشد، بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.
١٠- استبراء حيوان نجاستخوار
مسئله ٢٢٠ بول و غائط حيوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده، نجس است. و اگر بخواهند پاك شود بايد آن را استبراء كنند، يعنی تا مدتی كه بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نگويند، نگذارند نجاست بخورد و غذای پاك به آن بدهند. و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بيست روز و گوسفند را ده روز و مرغابی را پنج روز و مرغ خانگی را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيری كنند، و غذای پاك به آنها بدهند.
١١- غايب شدن مسلمان
مسئله ٢٢١ اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگری كه مانند ظرف و فرش در اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غايب گردد، اگر انسان احتمال بدهد كه آن چيز را آب كشيده يا يه واسطه آنكه مثلا آن چيز در آب جاری افتاده پاك شده است، اجتناب از آن لازم نيست.
مسئله ٢٢٢ اگر خود انسان يقين كند كه چيزی كه نجس بوده، پاك شده است، يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. و همچنين است اگر كسی كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده، يا مسلمانی چيز نجس را آب كشيده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه.
مسئله ٢٢٣ كسی كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرف او باشد، اگر بگويد آب كشيدم، آن لباس پاك است.
مسئله ٢٢٤ اگر انسان حالی دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمی كند، می تواند به گمان اكتفا نمايد.
احكام ظرفها
مسئله ٢٢٥ ظرفی كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده خوردن و آشاميدن از آن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهايی كه بايد با چيز پاك انجام داد، استعمال كنند. بلكه احتياط واجب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را اگر چه ظرف هم نباشد، استعمال نكنند.
مسئله ٢٢٦ خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها حرام است. ولی استعمال آنها در زينت اتاق حرام نيست. و نگاه داشتن نيز حرام نمی باشد.
مسئله ٢٢٧ ساختن ظرف طلا و نقره و مزدی كه برای آن می گيرند، حرام نيست.
مسئله ٢٢٨ خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول عوضی هم كه فروشنده می گيرد، حرام نيست.
مسئله ٢٢٩ گيره استكان كه از طلا يا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استكان،ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهايی و چه با استكان حرام است. واگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعی ندارد.
مسئله ٢٣٠ استعمال ظرفی كه روی آن را آب طلا يا آب نقره داده اند، اشكال ندارد.
مسئله ٢٣١ اگر فلزی را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدری زياد باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند، استعمال آن مانعی ندارد.
مسئله ٢٣٢ اگر انسان غذايی را كه در ظرف طلا يا نقره است در ظرف ديگر بريزد، اين استعمال جايز است. ولی اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی كردن ظرف برای آن نباشد كه غذا خوردن از ظرف طلا يا نقره جايز نيست، اين استعمال حرام می باشد.
مسئله ٢٣٣ استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن، اگر از طلا يا نقره باشد، اشكال ندارد. و همچنين عطردان و سرمه دان و مثل اينها.
مسئله ٢٣٤ استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچاری اشكال ندارد، استعمال كرد، بلكه گاهی واجب است.
مسئله ٢٣٥ استعمال ظرفی كه معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز ديگر، اشكال ندارد.
وضو
كيفيت وضو گرفتن
مسئله ٢٣٦ در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوی سر و روی پاها را مسح كنند.
مسئله ٢٣٧ درازای صورت را بايد از بالای پيشانی - جايی كه موی سر بيرون می آيد - تا آخر چانه شست، و پهنای آن به مقداری كه بين انگشت وسط و شست قرار می گيرد، بايد شسته شود، و اگر مختصری از اين مقدار نشويد، وضو باطل است. و برای آنكه يقين كند اين مقدار كاملا شسته شده، بايد كمی اطراف آن را هم بشويد.
مسئله ٢٣٨ اگر صورت يا دست كسی كوچكتر يا بزرگتر از معمول مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه مردمان معمولی تا كجای صورت خود را می شويند، او هم تا همان جا را بشويد. و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد، ولی با هم متناسب باشند، لازم نيست ملاحظه معمول را بكند، بلكه به دستوری كه در مساله پيش گفته شد،وضو بگيرد. و نيز اگر در پيشانی او مو روييده يا جلوی سرش مو ندارد، بايد به اندازه معمول پيشانی را بشويد.
مسئله ٢٣٩ اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست كه نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايدپيش از وضو وارسی كند كه اگر هست برطرف نمايد.
مسئله ٢٤٠ اگر پوست صورت از لای مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند، واگر پيدا نباشد، شستن مو كافی است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.
مسئله ٢٤١ اگر شك كند كه پوست صورت از لای مو پيدا است يا نه، بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
مسئله ٢٤٢ شستن توی بينی و مقداری از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمی شود واجب نيست، ولی برای آنكه يقين كند از جاهايی كه بايد شسته شود چيزی باقی نمانده، واجب است مقداری از آنها را هم بشويد. و كسی كه نمی دانسته بايد اين مقدار را بشويد اگر نداند در وضوهايی كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهايی كه خوانده صحيح است.
مسئله ٢٤٣ بايد صورت را بنابر احتياط واجب از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است و دستها را بايد از مرفق به طرف سر انگشتان بشويد.
مسئله ٢٤٤ اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه تری دست به قدری باشد كه به واسطه كشيدن دست آب كمی در آنها جاری شود، كافی است.
مسئله ٢٤٥ بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.
مسئله ٢٤٦ برای آنكه يقين كند آرنج را كاملا شسته، بايد مقداری بالاتر از آرنج را هم بشويد.
مسئله ٢٤٧ كسی كه پيش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته، در موقع وضو بايدتا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوی او باطل است.
مسئله ٢٤٨ در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جايز و مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام می باشد. و اگر با يك مشت آب تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بريزد، يك مرتبه حساب می شود چه قصد بكند يك مرتبه را، يا قصد نكند.
مسئله ٢٤٩ بعد از شستن هر دو دست بايد جلوی سر را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و لازم نيست با دست راست باشد يا از بالا به پايين مسح نمايد.
مسئله ٢٥٠ يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانی است جای مسح می باشد، و هر جای اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافی است اگر چه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازای يك انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نمايد.
مسئله ٢٥١ لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلكه بر موی جلوی سر هم صحيح است،ولی كسی كه موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است كه اگر مثلا شانه كند به صورتش می ريزد يا به جاهای ديگر سر می رسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهايی را كه به صورت می ريزد يا به جاهای ديگر سر می رسد جلوی سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر موی جاهای ديگر سر كه جلوی آن آمده مسح كند باطل است.
مسئله ٢٥٢ بعد از مسح سر بايد با تری آب وضو كه در دست مانده روی پاها را از سريكی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح كند.
مسئله ٢٥٣ پهنای مسح پا به هر اندازه باشد كافی است، ولی بهتر، بلكه احوط آن است كه با تمام كف دست، روی پا را مسح كند.
مسئله ٢٥٤ اگر در مسح پا همه دست را روی پا بگذارد و كمی بكشد صحيح است.
مسئله ٢٥٥ در مسح سر و روی پا بايد دست را روی آنها بكشد، و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد، وضو باطل است. ولی اگر موقعی كه دست را می كشد سريا پا مختصری حركت كند، اشكال ندارد.
مسئله ٢٥٦ جای مسح بايد خشك باشد و اگر به قدری تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است، ولی اگر تری آن به قدری كم باشد كه رطوبتی كه بعداز مسح در آن ديده می شود، بگويند فقط از تری كف دست است، اشكال ندارد.
مسئله ٢٥٧ اگر برای مسح، رطوبت در كف دست نمانده باشد، نمی تواند دست را با آب خارج، تر كند بلكه بايد از اعضای ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد.
مسئله ٢٥٨ اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، می تواند سر را باهمان رطوبت مسح كند، و برای مسح پاها از اعضای ديگر وضو رطوبت بگيرد.
مسئله ٢٥٩ مسح كردن از روی جوراب و كفش باطل است، ولی اگر به واسطه سرمای شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد. و اگر روی كفش نجس باشد، بايد چيز پاكی برآن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
مسئله ٢٦٠ اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح، آن را آب بكشد، بايد تيمم نمايد.
وضوی ارتماسی
مسئله ٢٦١ وضوی ارتماسی آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو، با مراعات شستن از بالا به پايين در آب فرو برد، ليكن برای اين كه مسح سر و پاها با آب وضو باشد، بايستی در شستن ارتماسی دستها، قصد شستن وضويی، هنگام بيرون آوردن دستها از آب باشد. و يا اين كه مقداری از دست چپ را باقی گذارد تا آن را با دست راست، ترتيبی بشويد.
مسئله ٢٦٢ در وضوی ارتماسی هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود. پس اگر وقتی كه صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد. و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانی و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
مسئله ٢٦٣ اگر وضوی بعضی از اعضا را ارتماسی و بعضی را غير ارتماسی انجام دهد،اشكال ندارد.
دعاهايی كه موقع وضو گرفتن مستحب است
مسئله ٢٦٤ كسی كه وضو می گيرد مستحب است موقعی كه نگاهش به آب می افتد بگويد:"بسم الله و بالله و الحمد لله الذی جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا" و موقعی كه پيش از وضو ست خود را می شويد بگويد: "اللهم اجعلنی من التوابين و اجعلنی من المتطهرين" و در وقت مضمضه كردن، يعنی آب در دهان گرداندن بگويد: "اللهم لقنی حجتی يوم القاك و اطلق لسانی بذكرك" و در وقت استنشاق يعنی آب در بينی كردن بگويد: "اللهم لا تحرم علی ريح الجنة و اجعلنی ممن يشم ريحها و روحها و طيبها" و موقع شستن رو بگويد: "اللهم بيض وجهی يوم تسود فيه الوجوه و لا تسود وجهی يوم تبيض فيه الوجوه" و در وقت شستن دست راست بخواند: "اللهم اعطنی كتابی بيمينی و الخلد فی الجنان بيساری و حاسبنی حسابا يسيرا" و موقع شستن دست چپ بگويد: "اللهم لا تعطنی كتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلولة الی عنقی و اعوذ بك من مقطعات النيران" و موقعی كه سر را مسح می كند بگويد: "اللهم غشنی برحمتك و بركاتك و عفوك" و در وقت مسح پا بخواند: "اللهم ثبتنی علی الصراط يوم تزل فيه الاقدام و اجعل سعيی فی ما يرضيك عنی يا ذا الجلال و الاكرام".
شرایط وضو
شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است:
شرط اول: آنکه آب وضو پاک باشد.
شرط دوم: آنکه مطلق باشد.
مسئله ۲۶۵. وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.
مسئله ۲۶۶. اگر غیر از آب گِل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمّم کند و اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.
شرط سوم: آنکه آب وضو مباح باشد. و همچنین بنا بر احتیاط باید فضایی که در آن وضو می گیرد مباح باشد. اگرچه اباحة فضا لازم نیست.
مسئله ۲۶۷. وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه، حرام و باطل است ولی اگر سابقاً راضی بوده و انسان نمی داند که از رضایتش برگشته یا نه، وضو صحیح است و نیز اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد، وضوی او صحیح است.
مسئله ۲۶۸. وضو گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همة مردم وقف کرده اند یا برای محصلین همان مدرسه، در صورتی که معمولاً مردم از آب آن وضو بگیرند، اشکال ندارد.
مسئله ۲۶۹. کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را برای همة مردم وقف کرده اند یا برای کسانی که در آن جا نماز می خوانند، نمی تواند از حوض آن وضو بگیرد، ولی اگر معمولاً کسانی هم که نمی خواهند در آن جا نماز بخوانند از حوض آن وضو می گیرند، می تواند از حوض آن وضو بگیرد.
مسئله ۲۷۰. وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آن جاها نیستند، در صورتی صحیح است که معمولاً کسانی هم که ساکن آن جاها نیستند، با آب آنها وضو بگیرند.
مسئله ۲۷۱. وضو گرفتن در نهرهای بزرگ اگرچه انسان نداند که صاحب آنها راضی است، اشکال ندارد. ولی اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند، احتیاط واجب آن است که با آب آنها وضو نگیرند.
مسئله ۲۷۲. اگر فراموش کند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد صحیح است.
شرط چهارم: آنکه ظرف آب وضو مباح باشد.
شرط پنجم: آنکه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.
مسئله ۲۷۳. اگر آب وضو در ظرف غصبی است و غیر از آن آب دیگری ندارد باید تیمّم کند و چنانچه با آن آب وضو بگیرد باطل است و اگر آب مباح دیگری دارد چنانچه در آن ظرف غصبی، وضوی ارتماسی بگیرد و یا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بریزد وضویش باطل است ولی اگر با کف دست آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بریزد وضویش صحیح است اگرچه از جهت تصرّف در ظرف غصبی فعل حرام، مرتکب شده است و وضوی او از ظرف طلا و نقره به احتیاط واجب مثل وضوی از ظرف غصبی است.
مسئله ۲۷۴. اگر در حوضی که مثلاً یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، وضو بگیرد صحیح است، ولی اگر وضوی او تصرّف در غصب حساب شود، گناهکار است.
مسئله ۲۷۵. اگر در صحن یکی از امامان یا امام زادگان که سابقاً قبرستان بوده، حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
شرط ششم: آنکه اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
مسئله ۲۷۶. اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، صحیح است.
مسئله ۲۷۷. اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است. ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد، اولی آن است که اول آن را تطهیر کند، بعد وضو بگیرد.
مسئله ۲۷۸. اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آن جا را آب کشیده یا نه، چنانچه در موقع وضو ملتفت پاک بودن و نجس بودن آن جا نبوده، وضو باطل است. و اگر می داند ملتفت بوده یا شک دارد که ملتفت بوده یا نه، وضو صحیح است. و در هر صورت جایی را که نجس بوده باید آب بکشد.
مسئله ۲۷۹. اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید در آب کُر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید بعد به دستوری که گفته شد وضوی ارتماسی بگیرد.
شرط هفتم: آنکه وقت برای وضو و نماز کافی باشد.
مسئله ۲۸۰. هرگاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند. ولی اگر برای وضو و تیمّم یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرد.
مسئله ۲۸۱. کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمّم کند، اگر وضو بگیرد، صحیح است، چه برای آن نماز وضو بگیرد یا برای کار دیگر.
شرط هشتم: آنکه به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.
مسئله ۲۸۲. لازم نیست نیّت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند، ولی باید در تمام وضو متوجه باشد که وضو می گیرد، به طوری که اگر از او بپرسند چه می کنی، بگوید وضو می گیرم.
شرط نهم: آنکه وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد، یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید، و باید پای راست را پیش از پای چپ مسح کند. و اگر به این ترتیب وضو نگیرد، باطل است.
شرط دهم: آنکه کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.
مسئله ۲۸۳. اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند، رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلی است که می خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد، مثلاً موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحیح است.
مسئله ۲۸۴. اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد، ولی به واسطه گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت خشک شود، وضوی او صحیح است.
مسئله ۲۸۵. راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح کند، وضوی او صحیح است.
شرط یازدهم: آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد. و اگر دیگری او را وضو دهد یا در رسانیدن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.
مسئله ۲۸۶. کسی که نمی تواند وضو بگیرد، باید نایب بگیرد که او را وضو دهد. و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتی که بتواند باید بدهد، ولی باید خود او نیّت وضو کند و با دست خود مسح نماید، و اگر نمی تواند باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد. و اگر این هم ممکن نیست، باید از دست او رطوبت بگیرند و با آن رطوبت سر و پای او را مسح کنند. و احتیاط واجب در صورت امکان ضمّ تیمّم است.
مسئله ۲۸۷. هر کدام از کارهای وضو را که می تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.
شرط دوازدهم: آنکه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
مسئله ۲۸۸. کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد ضرر داشته، وضویش صحیح است. اگرچه احتیاط مستحبّ آن است که با آن وضو، نماز نخواند و تیمّم کند. و چنانچه با آن وضو نماز خوانده، دوباره آن را اعاده نماید.
مسئله ۲۸۹. اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
شرط سیزدهم: آنکه در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.
مسئله ۲۹۰. اگر می داند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه، باید آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسئله ۲۹۱. اگر زیر ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد. ولی اگر ناخن را بگیرند، باید برای وضو آن چرک را برطرف کنند. و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری را که از معمول بلندتر است برطرف نمایند.
مسئله ۲۹۲. اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها به واسطة سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند. ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود، باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسئله ۲۹۳. اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد مثل آنکه بعد از گِل کاری شک کند گِل به دست او چسبیده یا نه، باید وارسی کند یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.
مسئله ۲۹۴. جایی را که باید شست و مسح کرد هر قدر چرک باشد اگر چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد. و همچنین است اگر بعد از گچ کاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند، ولی اگر شک کند که با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه، باید آنها را برطرف کند.
مسئله ۲۹۵. اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه، وضوی او صحیح است. ولی اگر بداند که موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده، باید دوباره وضو بگیرد.
مسئله ۲۹۶. اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد، و انسان بعد از وضو شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده، باید دوباره وضو بگیرد.
مسئله ۲۹۷. اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است. ولی اگر بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتیاط واجب آن است که دوباره وضو بگیرد.
مسئله ۲۹۸. اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه، وضو صحیح است.
احکام وضو
مسئله ۲۹۹. کسی که در کارهای وضو و شرایط آن مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شک می کند ، باید به شک خود اعتنا نکند.
مسئله ۳۰۰.ا گر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقی است. ولی اگر بعد از بول اِستبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
مسئله ۳۰۱. کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
مسئله ۳۰۲. کسی که می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده مثلاً بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد و اگر در بین نماز است باید نماز را بشکند و وضو بگیرد، و اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و باید نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
مسئله ۳۰۳. اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است، ولی باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.
مسئله ۳۰۴. اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.
مسئله ۳۰۵. اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
مسئله۳۰۶. اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه یقین دارد که از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می کند ، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند. و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است باید در وقتی که مهلت دارد فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحبّ آن مانند اذان و اقامه و قنوت را ترک نماید.
مسئله ۳۰۷. اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند و در بین نماز چند دفعه بول از او خارج می شود، وضوی اول کافی است. ولی چنانچه مرضی دارد که در بین نماز چند مرتبه غائط از او خارج می شود که اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگیرد سخت نیست، باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت غائط از او خارج شد وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند.
مسئله ۳۰۸. کسی که غائط او طوری پی درپی از او خارج می شود که وضو گرفتن بعداز هر دفعه برای او سخت است، اگر بتواند مقداری از نماز را با وضو بخواند، باید برای هر نماز یک وضو بگیرد.
مسئله ۳۰۹. کسی که بول پی درپی از او خارج می شود، اگر در بین دو نماز قطرة بولی از او خارج نشود، می تواند با یک وضو هر دو نماز را بخواند. و قطره هایی که بین نماز.خارج می شود، اشکال ندارد.
مسئله ۳۱۰. کسی که بول یا غائط پی درپی از او خارج می شود، اگر نتواند هیچ مقدار از نماز را با وضو بخواند، می تواند چند نماز را با یک وضو بخواند، مگر اختیاراً بول یا غائط کند، یا چیز دیگری که وضو را باطل می کند پیش آید.
مسئله ۳۱۱. اگر مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند، باید به وظیفة کسانی که نمی توانند از بیرون آمدن غائط خودداری کنند، عمل نماید.
مسئله ۳۱۲. کسی که غائط پی درپی از او خارج می شود، باید برای هر نمازی وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود. ولی برای به جا آوردن سجده و تشهّد فراموش شده و نماز احتیاط که باید بعد از نماز انجام داد، در صورتی که آنها را بعد از نماز فوراً به جا بیاورد، وضو گرفتن لازم نیست.
مسئله ۳۱۳. کسی که بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیلة کیسه ای که در آن، پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند ، خود را حفظ نماید. و احتیاط واجب آن است که پیش از هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد. و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد، باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب آن است که اگر مشقّت ندارد، برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد.
مسئله ۳۱۴. کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، در صورتی که ممکن باشد و مشقّت و زحمت و خوف ضرر نداشته باشد، باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید. و بنا بر احتیاط واجب اگرچه خرج داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود، خود را معالجه نماید.
مسئله ۳۱۵. کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، بعد از آن که مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت
مسئله ۳۱۶. برای شش چیز وضو گرفتن واجب است:
اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت.
دوم: برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلاً بول کرده باشد.
سوم: برای طواف واجب خانة کعبه.
چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.
پنجم: اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند.
ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند. ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد، و تا ممکن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری کند.
مسئله ۳۱۷. مسّ نمودن خط قرآن یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کند، مسّ آن اشکال ندارد.
مسئله ۳۱۸. جلوگیری بچه و دیوانه از مسّ خط قرآن واجب نیست. ولی اگر مسّ نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد، باید از آنان جلوگیری کنند.
مسئله ۳۱۹. کسی که وضو ندارد حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد، مسّ نماید. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب مسّ اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا (علیهم السلام).
مسئله ۳۲۰. اگر پیش از وقت نماز به قصد اینکه با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند، صحیح است. و نزدیک وقت نماز هم اگر به قصد مهیّا بودن برای نماز وضو بگیرد، اشکال ندارد.
مسئله ۳۲۱. کسی که یقین دارد وقت داخل شده اگر نیّت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او صحیح است.
مسئله ۳۲۲. مستحبّ است انسان برای نماز میّت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان «علیهم السلام» وضو بگیرد، و همچنین برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نیز برای مسّ حاشیة قرآن و برای خوابیدن، وضو گرفتن مستحبّ است و نیز مستحبّ است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد. و اگر برای یکی از این کارها وضو بگیرد هر کاری را که باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد، مثلاً می تواند با آن وضو نماز بخواند.
چیزهایی که وضو را باطل می کند
مسئله ۳۲۳. هفت چیز وضو را باطل می کند : اول: بول. دوم: غائط. سوم: باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود. چهارم: خوابی که به واسطة آن چشم نبیند و گوش نشنود. ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. پنجم: چیزهایی که عقل را از بین می برد، مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. ششم: استحاضه زنان، که بعداً گفته می شود. هفتم: کاری که برای آن باید غسل کرد، مانند جنابت.
احكام وضوی جبيره
چيزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوايی كه روی زخم و مانند آن می گذارند جبيره ناميده می شود.
٣٢٤ اگر در يكی از جاهای وضو زخم يا دمل يا شكستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت.
٣٢٥ اگر زخم يا دمل يا شكستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است و آب ريختن روی آن ضرر دارد، اگر اطراف آن را بشويد كافی است. ولی چنانچه كشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، بهتر آن است كه دست تر بر آن بكشد و بعد پارچه پاكی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه هم بكشد. و اگر اين مقدار هم ضرر دارد يا زخم نجس است و نمی شود آب كشيد، بايد اطراف زخم را به طوری كه در وضو گفته شد، از بالا به پايين بشويد و بنابر احتياط مستحب پارچه پاكی روی زخم بگذارد و دست تر روی آن بكشد. و اگر گذاشتن پارچه ممكن نيست شستن اطراف زخم كافی است و در هر صورت تيمم لازم نيست.
٣٢٦ اگر زخم يا دمل يا شكستگی در جلوی سر يا روی پاها است و روی آن باز است چنانچه نتواند آن را مسح كند بايد پارچه پاكی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند و بنابر احتياط مستحب تيمم هم بنمايد و اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد، بايد بجای وضو تيمم كند و بهتر است يك وضو بدون مسح هم بگيرد.
٣٢٧ اگر روی دمل يا زخم يا شكستگی بسته باشد، چنانچه بازكردن آن ممكن است و زحمت و مشقت هم ندارد و آب هم برای آن ضرر ندارد، بايد روی آن را باز كند و وضو بگيرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، يا جلوی سر و روی پاها.
٣٢٨ اگر زخم يا دمل يا شكستگی در صورت يا دستها باشد و بشود روی آن را باز كرد، چنانچه ريختن آب روی آن ضرر دارد و كشيدن دست تر ضرر ندارد، واجب است دست تر روی آن بكشد.
٣٢٩ اگر نمی شود روی زخم را باز كرد ولی زخم و چيزی كه روی آن گذاشته پاك است و رسانيدن آب به زخم ممكن است و ضرر و زحمت و مشقت هم ندارد،بايد آب را به روی زخم برساند، و اگر زخم يا چيزی كه روی آن گذاشته نجس است،چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روی زخم ممكن باشد بدون زحمت و مشقت،بايد آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتی كه آب برای زخم ضرر دارد، يا آن كه رساندن آب به روی زخم ممكن نيست يا زخم نجس است و نمی شود آن را آب كشيد، بايد اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاك است روی آن را مسح كند، و اگر جبيره نجس است يا نمی شود روی آن را دست تر كشيد،مثلا دوايی است كه به دست می چسبد، پارچه پاكی را به طوری كه جزء جبيره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بكشد و اگر اين هم ممكن نيست احتياط واجب آن است كه وضو بگيرد و تيمم هم بنمايد.
٣٣٠ اگر جبيره تمام صورت يا تمام يكی از دستها فرا گرفته باشد باز احكام جبيره جاری و وضوی جبيره ای كافی است، ولی اگر معظم اعضای وضو را گرفته باشد، بنابر احتياط، بايد جمع نمايد بين عمل جبيره و تيمم، اگر چه كفايت تيمم در اين صورت بعيد نيست.
٣٣١ اگر جبيره تمام اعضای وضو را گرفته باشد، بايد تيمم بنمايد.
٣٣٢ كسی كه در كف دست و انگشتها جبيره دارد و در موقع وضو دست تر روی آن كشيده است می تواند سر و پا را با همان رطوبت مسح كند يا از جاهای ديگر وضو رطوبت بگيرد.
٣٣٣ اگر جبيره تمام پهنای روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، بايد جاهايی كه باز است روی پا را و جايی كه جبيره است روی جبيره را مسح كند.
٣٣٤ اگر در صورت يا دستها چند جبيره باشد، بايد بين آنها را بشويد. و اگر جبيره ها در سر يا روی پاها باشد، بايد بين آنها را مسح كند. و در جاهايی كه جبيره است بايد بدستور جبيره عمل نمايد.
٣٣٥ اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممكن نيست، بايد به دستور جبيره عمل كند، و بنابر احتياط واجب تيمم هم بنمايد واگر برداشتن جبيره ممكن است بايد جبيره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دست است اطراف آن را بشويد و اگر در سر يا روی پاها است اطراف آن را مسح كند و برای جای زخم به دستور جبيره عمل نمايد.
٣٣٦ اگر در جای وضو زخم و جراحت و شكستگی نيست، ولی به جهت ديگری آب برای همه دست و صورت ضرر دارد، بايد تيمم كند و احتياط مستحب آن است كه وضوی جبيره ای هم بگيرد، ولی اگر برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد چنانچه اطراف آن را بشويد كافی بودن بعيد نيست، ولی احتياط به تيمم ترك نشود.
٣٣٧ اگر جايی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بكشد يا آب برای آن ضرر دارد، اگر روی آن بسته است، بايد به دستور جبيره عمل كند. و اگر معمولا باز است شستن اطراف آن كافی است.
٣٣٨ اگر در جای وضو يا غسل چيزی چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست، يا به قدری مشقت دارد كه نمی شود تحمل كرد، بايد به دستور جبيره عمل كند.
٣٣٩ غسل جبيره ای مثل وضوی جبيره ای است، ولی بنابر احتياط واجب بايدآن را ترتيبی به جا آوردند نه ارتماسی.
٣٤٠ كسی كه وظيفه او تيمم است، اگر در بعضی از جاهای تيمم او زخم يا دمل يا شكستگی باشد، بايد به دستور وضوی جبيره ای، تيمم جبيره ای نمايد.
٣٤١ كسی كه بايد با وضو يا غسل جبيره ای نماز بخواند چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اول وقت نماز بخواند. ولی اگر اميد دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود، احتياط واجب آن است كه صبر كند واگر عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو يا غسل جبيره ای بجا آورد.
٣٤٢ اگر انسان برای مرضی كه در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، بايد وضو و غسل را جبيره ای انجام دهد، و احتياط آن است كه تيمم هم بنمايد.
٣٤٣ كسی كه نمی داند وظيفه اش تيمم است يا وضوی جبيره ای بنابر احتياط واجب بايد هر دو را بجا آورد.
٣٤٤ نمازهايی را كه انسان با وضوی جبيره ای خوانده، صحيح است و بعداز آن كه عذرش برطرف شد، برای نمازهای بعد هم نبايد وضو بگيرد، ولی اگر برای آنكه نمی دانسته تكليفش جبيره است يا تيمم هر دو را انجام داده باشد، بايد برای نمازهای بعد وضو بگيرد.
غسل
غسلهای واجب
غسلهای واجب هفت است: اول: غسل جنابت. دوم: غسل حيض. سوم: غسل نفاس. چهارم: غسل استحاضه. پنجم: غسل مس ميت. ششم: غسل ميت. هفتم: غسلی كه به واسطه نذر و قسم و مانند اينها واجب می شود.
جنابت
احكام جنابت
٣٤٥ به دو چيز انسان جنب می شود: اول: جماع. دوم: بيرون آمدن منی، چه در خواب باشد يا بيداری، كم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا بی شهوت، با اختيار باشد يا بی اختيار.
٣٤٦ اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است يا بول يا غير اينها چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده و بعد از بيرون آمدن آن بدن سست شده،آن رطوبت حكم منی دارد، و اگر هيچ يك از اين سه نشانه يا بعضی از اينها را نداشته باشد، حكم منی ندارد. ولی در زن و مريض، لازم نيست آن آب با جستن بيرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بيرون آمده باشد، در حكم منی است و لازم نيست بدن او سست شود.
٣٤٧ اگر از مردی كه مريض نيست، آبی بيرون آيد كه يكی از سه نشانه ای را كه در مساله پيش گفته شد داشته باشد و نداند نشانه های ديگری را داشته يا نه،چنانچه پيش از بيرون آمدن آن آب وضو نداشته، بايد وضو بگيرد.
٣٤٨ مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن منی بول كند، و اگر بول نكند و بعداز غسل رطوبتی از او بيرون آيد، كه نداند منی است يا رطوبت ديگر حكم منی دارد.
٣٤٩ اگر انسان جماع كند و به اندازه ختنه گاه يا بيشتر داخل شود، در زن باشد يا در مرد، در قبل باشد يا در دبر، بالغ باشند يا نابالغ اگر چه منی بيرون نيايد هر دو جنب می شوند.
٣٥٠ اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
٣٥١ اگر نعوذ بالله حيوانی را وطی كند يعنی با او نزديكی نمايد و منی از او بيرون آيد غسل تنها، كافی است. و اگر منی بيرون نيايد، چنانچه پيش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها كافی است، و اگر وضو نداشته، احتياط واجب آن است كه غسل كند، وضو هم بگيرد.
٣٥٢ اگر منی از جای خود حركت كند و بيرون نيايد يا انسان شك كند كه منی ازاو بيرون آمده يا نه غسل بر او واجب نيست.
٣٥٣ كسی كه نمی تواند غسل كند ولی تيمم برايش ممكن است، بعد از داخل شدن وقت نماز، بدون جهت با عيال خود نزديكی كند، اشكال دارد. ولی اگر برای لذت بردن يا ترس از برای خودش باشد اشكال ندارد.
٣٥٤ اگر در لباس خود منی ببيند و بداند كه از خود او است و برای آن غسل نكرده، بايد غسل كند و نمازهايی را كه يقين دارد بعد از بيرون آمدن منی خوانده قضا كند، ولی نمازهايی را كه احتمال می دهد بعد از بيرون آمدن آن منی خوانده، لازم نيست قضا نمايد.
چيزهايی كه بر جنب حرام است
٣٥٥ پنج چيز بر جنب حرام است: اول: رساندن جايی از بدن به خط قرآن يا به اسم خدا و اسامی مباركه پيامبران و امامان عليهم السلام، به احتياط واجب حكم اسم خدا را دارد. دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم، اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد ديگر، ولی اگر از يک در داخل و از در ديگر خارج شود، يا برای برداشتن چيزی برود مانعی ندارد. و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند. چهارم: گذاشتن چيزی در مسجد. پنجم: خواندن سوره ای كه سجده واجب دارد و آن چهار سوره است: اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزيل) دوم: سوره چهل و يكم (حم سجده) سوم: سوره پنجاه و سوم (و النجم) چهارم: سوره نود و ششم (اقرا) و اگر يك حرف را به قصد يكی از اين چهار سوره هم بخواند حرام است.
چيزهای كه بر جنب مكروه است
٣٥٦ نه چيز بر جنب مكروه است: اول و دوم: خوردن و آشاميدن، ولی اگر وضو بگيرد مكروه نيست. سوم: خواندن بيشتر از هفت آيه از سوره هايی كه سجده واجب ندارد. چهارم: رساندن جايی از بدن به جلد و حاشيه و بين خطهای قرآن. پنجم: همراه داشتن قرآن. ششم: خوابيدن، ولی اگر وضو بگيرد يا به واسطه نداشتن آب، بدل از غسل تيمم كند، مكروه نيست. هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن. هشتم: ماليدن روغن به بدن. نهم: جماع كردن بعد از آن كه محتلم شده،يعنی در خواب منی از او بيرون آمده است.
غسل جنابت
٣٥٧ غسل جنابت به خودی خود مستحب است، و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود. ولی برای نماز ميت و سجده شكر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نيست.
٣٥٨ لازم نيست در وقت غسل نيت كند كه غسل واجب يا مستحب می كنم و اگر فقط به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل كند، كافی است.
٣٥٩ اگر يقين كند وقت نماز شده و نيت غسل واجب كند بعد معلوم شود كه پيش از وقت غسل كرده، غسل او صحيح است.
٣٦٠ غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو قسم می شود انجام داد ترتيبی و ارتماسی
غسل ترتيبی
٣٦١ در غسل ترتيبی بايد به نيت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست،بعد طرف چپ بدن را بشويد. و اگر عمدا يا از روی فراموشی يا به واسطه ندانستن مساله به اين ترتيب عمل نكند، غسل او باطل است.
٣٦٢ نصف ناف و نصف عورت را بايد با طرف راست بدن و نصف ديگر را بايد با طرف چپ بشويد، بلكه بهتر است تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود.
٣٦٣ برای آنكه يقين كند هر سه قسمت، يعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملا غسل داده، بايد هر قسمتی را كه می شويد مقداری از قسمتهای ديگر را هم با آن قسمت بشويد. بلكه احتياط مستحب آن است كه تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن، و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشويد.
٣٦٤ اگر بعد از غسل بفهمد جايی از بدن را نشسته و نداند كجای بدن است، بايد دوباره غسل كند.
٣٦٥ اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار كافی است، و اگر از طرف راست باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشويد. و اگر از سر و گردن باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد.
٣٦٦ اگر پيش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ شك كند،شستن همان مقدار كافی است. ولی اگر بعد از اشتغال به شستن طرف چپ در شستن طرف راست يا مقداری از آن شك كند يا بعد از اشتغال به شستن طرف راست در شستن سر و گردن يا مقداری از آن شك نمايد، نبايد اعتنا كند.
غسل ارتماسی
٣٦٧ در غسل ارتماسی اگر به نيت غسل ارتماسی به تدريج در آب فرو رود تا تمام بدن زير آب رود غسل او صحيح است، و احتياط آن است كه يك دفعه زير آب رود.
٣٦٨ در غسل ارتماسی اگر همه بدن زير آب باشد و بعد از نيت غسل، بدن را حركت دهد، غسل او صحيح است.
٣٦٩ اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسيده، چه جای آن را بداند يا نداند، بايد دوباره غسل كند.
٣٧٠ اگر برای غسل ترتيبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد بايد غسل ارتماسی كند.
٣٧١ كسی كه روزه واجب گرفته يا برای حج يا عمره احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی كند. ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی كند، صحيح است.
احكام غسل كردن
٣٧٢ در غسل ارتماسی بايد تمام بدن پاك باشد، ولی در غسل ترتيبی پاك بودن تمام بدن لازم نيست. و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پيش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد، كافی است.
٣٧٣ عرق جنب از حرام نجس نيست و كسی كه از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل كند، صحيح است.
٣٧٤ اگر در غسل به اندازه سر مويی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است،ولی شستن جاهايی از بدن كه ديده نمی شود، مثل توی گوش و بينی، واجب نيست.
٣٧٥ جايی را كه شك دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن، شستن آن لازم نيست، ولی احتياط در شستن است.
٣٧٦ اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد كه داخل آن ديده شود، بايد آن را شست و اگر ديده نشود شستن داخل آن لازم نيست.
٣٧٧ چيزی را كه مانع رسيدن آب به بدن است، بايد برطرف كند. و اگر پيش از آن كه يقين كند برطرف شده غسل نمايد، غسل او باطل است.
٣٧٨ اگر موقع غسل شك كند، چيزی كه مانع از رسيدن آب باشد، در بدن او هست يا نه، چنانچه شكش منشا عقلايی داشته باشد، بايد وارسی كند تا مطمئن شود كه مانعی نيست.
٣٧٩ در غسل بايد موهای كوتاهی را كه جزو بدن حساب می شود، بشويد و بنابر احتياط شستن موهای بلند هم لازم می باشد.
٣٨٠ تمام شرطهايی كه برای صحيح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن، در صحيح بودن غسل هم شرط است ولی در غسل لازم نيست بدن را از بالا به پايين بشويد، و نيز در غسل ترتيبی، لازم نيست بعد از شستن هر قسمت فورا قسمت ديگر را بشويد، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر كند و بعد طرف راست را بشويد و بعد از مدتی طرف چپ را بشويد، اشكال ندارد. ولی كسی كه نمی تواند از بيرون آمدن بول و غائط خودداری كند، اگر به اندازه ای كه غسل كند و نماز بخواند، بول و غائط از او بيرون نمی آيد، چنانچه وقت تنگ باشد، بايدهر قسمت را فورا بعد از قسمت ديگر غسل دهد و بعد از غسل هم فورا نماز بخواند. و همچنين است حكم زن مستحاضه كه بعدا گفته می شود.
٣٨١ كسی كه قصد دارد پول حمامی را ندهد يا بدون اينكه بداند حمامی راضی است بخواهد نسيه بگذارد، اگر چه بعد حمامی را راضی كند، غسل او باطل است.
٣٨٢ اگر حمامی راضی باشد كه پول حمام نسيه بماند ولی كسی كه غسل می كند قصدش اين باشد كه طلب او را ندهد، يا از مال حرام بدهد، غسل او صحيح است.
٣٨٣ اگر بخواهد پول حرام يا پولی كه خمس آن را نداده به حمامی بدهد، غسل او باطل است.
٣٨٤ اگر مخرج غائط را در آب خزينه تطهير كند و پيش از غسل شك كند كه چون در خزينه تطهير كرده حمامی به غسل كردن او راضی است يا نه، غسل او باطل است،مگر اينكه پيش از غسل حمامی را راضی كند.
٣٨٥ اگر شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد غسل كند. ولی اگر بعد از غسل شك كند كه غسل او درست بوده يا نه، لازم نيست دوباره غسل نمايد.
٣٨٦ اگر در بين غسل حدث اصغر از او سر زند مثلا بول كند، غسل باطل نمی شود.
٣٨٧ هرگاه به خيال اين كه به اندازه غسل و نماز وقت دارد برای نماز غسل كند، اگر چه بعد از غسل بفهمد كه به اندازه غسل وقت نداشته، غسل او صحيح است.
٣٨٨ كسی كه جنب شده اگر شك كند غسل كرده يا نه، نمازهايی را كه خوانده صحيح است، ولی برای نمازهای بعد بايد غسل كند.
٣٨٩ كسی كه چند غسل بر او واجب است می تواند به نيت همه آنها يك غسل به جا آورد، يا آنها را جدا جدا انجام دهد.
٣٩٠ كسی كه جنب است، اگر بر جايی از بدن او آيه قرآن يا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد. و اگر بخواهد غسل كند بايد آب را طوری به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد.
٣٩١ كسی كه غسل جنابت كرده، نبايد برای نماز وضو بگيرد، ولی با غسلهای ديگر نمی شود نماز خواند و بايد وضو هم گرفت.
غسل هاي اختصاصي بانوان
استحاضه
خصوصيات استحاضه و اقسام آن
يكی از خونهايی كه از زن خارج می شود، خون استحاضه است. و زن را در موقع ديدن خون استحاضه، مستحاضه می گويند.
٣٩٢ خون استحاضه در بيشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون ميايد و غليظ هم نيست، ولی ممكن است گاهی سياه يا سرخ و گرم و غليظ باشد و با فشار و سوزش بيرون آيد.
٣٩٣ استحاضه سه قسم است: قليله و متوسطه و كثيره. استحاضه قليله آن است كه خون، پنبه ای را كه زن داخل فرج می نمايد سوراخ نكند و از طرف ديگر ظاهر نشود. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو رود و از طرف ديگر ظاهر شود، ولی به دستمالی كه معمولا زنها برای جلوگيری از خون می بندند، جاری نشود. استحاضه كثيره آن است كه خون از پنبه به دستمال جاری شود
احكام استحاضه
٣٩٤ در استحاضه قليله بايد زن برای هر نماز يك وضو بگيرد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد و بنابر احتياط واجب پنبه را عوض كند يا آب بكشد.
٣٩٥ اگر پيش از نماز يا در بين نماز، خون استحاضه متوسطه ببيند، بايد برای آن نماز غسل كند.
٣٩٦ در استحاضه كثيره علاوه بر كارهای استحاضه متوسطه كه در مساله پيش گفته شد، بايد برای هر نماز دستمال را عوض كند، يا آب بكشد و يك غسل برای نماز ظهر و عصر و يكی برای نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بين نماز ظهر و عصر فاصله نيندازد. و اگر فاصله بيندازد بايد برای نماز عصر دوباره غسل كند. و نيز اگر بين نماز مغرب و عشا فاصله بيندازد، بايد برای نماز عشا دوباره غسل نمايد.
٣٩٧ اگر خون استحاضه، پيش از وقت نماز هم بيايد، اگر چه زن برای آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد، بنابر احتياط واجب بايد در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد.
٣٩٨ مستحاضه متوسطه و كثيره كه بايد وضو بگيرد و غسل كند، هر كدام را اول بجا آورد، صحيح است. ولی بهتر آن است كه اول وضو بگيرد.
٣٩٩ اگر استحاضه قليله زن، بعد از نماز صبح متوسطه شود، بايد برای نماز ظهر و عصر غسل كند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، بايد برای نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
٤٠٠ اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود، بايد برای نماز ظهر و عصر يك غسل، و برای نماز مغرب و عشا غسل ديگری بجا آورد. و اگربعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد برای نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
٤٠١ مستحاضه كثيره يا متوسطه اگر پيش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل كند، غسل او باطل است. بلكه اگر نزديك اذان صبح برای نماز شب غسل كند و نماز شب را بخواند، احتياط واجب آن است كه بعد از داخل شدن صبح، دوباره غسل و وضو را بجا آورد.
٤٠٢ زن مستحاضه، برای هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب، بايد وضو بگيرد. و نيز اگر بخواهد نمازی را كه خوانده احتياطا دوباره بخواند، يا بخواهد نمازی را كه تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، بايد تمام كارهايی را كه برای استحاضه گفته شد انجام دهد. ولی برای خواندن نماز احتياط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد، لازم نيست كارهای استحاضه را انجام دهد.
٤٠٣ زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی كه می خواند،بايد كارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نيست
٤٠٤ اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است، موقعی كه می خواهد نماز بخواند، بنابر احتياط واجب مقداری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است كارهايی را كه برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی كه می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغيير نمی كند، پيش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی نمايد.
٤٠٥ زن مستحاضه اگر پيش از آنكه خود را وارسی كند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده مثلا استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است. و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده، مثل آنكه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
٤٠٦ زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نمايد، بايد به آنچه مسلما وظيفه اوست عمل كند، مثلا اگر نمی داند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهای استحاضه قليله را انجام دهد، و اگر نمی داند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد. ولی اگر بداند سابقا كدام يك از آن سه قسم بوده،بايد به وظيفه همان قسم رفتار نمايد.
٤٠٧ اگر خون استحاضه در باطن باشد و بيرون نيايد، وضو و غسل باطل نمی شود.و اگر بيرون بيايد، هر چند كم باشد، وضو و غسل را به تفصيلی كه گذشت باطل می كند.
٤٠٨ زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی كند و خون نبيند اگر چه بداند دوباره خون می آيد، با وضويی كه دارد می تواند نماز بخواند.
٤٠٩ زن مستحاضه اگر بداند از وقتی كه مشغول وضو يا غسل شده، خونی از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمی آيد، می تواند خواندن نماز را تاخير بيندازد.
٤١٠ اگر مستحاضه بداند كه پيش از گذشتن وقت نماز به كلی پاك می شود يا به اندازه خواندن نماز، خون بند می آيد، بايد صبر كند و نماز را در وقتی كه پاك است بخواند.
٤١١ اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را تاخير بيندازد، به مقداری كه وضو و غسل و نماز را به جا آورد، به كلی پاك می شود، بايد نماز را تاخير بيندازد و موقعی كه به كلی پاك شد، دوباره وضو و غسل را بجا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم نيست وضو و غسل را دوباره به جا آورد، بلكه با وضو و غسلی كه دارد، می تواند نماز بخواند.
٤١٢ مستحاضه كثيره و متوسطه وقتی به كلی از خون پاك شد بايد غسل كند.ولی اگر بداند از وقتی كه برای نماز پيش، مشغول غسل شده ديگر خون نيامده لازم نيست دوباره غسل نمايد.
٤١٣ مستحاضه قليله بعداز وضو، و مستحاضه كثيره و متوسطه بعد از غسل و وضو بايد فورا مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل از نماز اشكال ندارد. و در نماز هم می تواند كارهای مستحب مثل قنوت و غير آن را بجاآورد.
٤١٤ زن مستحاضه اگر بين غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود. ولی اگر خون در داخل فضای فرج نيايد، غسل لازم نيست.
٤١٥ اگر خون استحاضه زن جريان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضرر نداشته باشد، بايد پيش از غسل و بعد از آن به وسيله پنبه از بيرون آمدن خون جلوگيری كند. ولی اگر هميشه جريان ندارد، فقط بايد بعد از وضو و غسل از بيرون آمدن خون جلوگيری نمايد. و چنانچه كوتاهی كند و خون بيرون آيد، بايد دوباره كسل كند و وضو هم بگيرد و اگر نماز هم خوانده، بايد دوباره بخواند.
٤١٦ اگر در موقع غسل خون قطع نشود، غسل صحيح است. ولی اگر در بين غسل،استحاضه متوسطه كثيره شود، واجب است چنانچه مشغول غسل ترتيبی يا ارتماسی بوده همان را از سر بگيرد.
٤١٧ احتياط واجب آن است كه زن مستحاضه در تمام روزی كه روزه است، به مقداری كه می تواند از بيرون آمدن خون جلوگيری كند.
٤١٨ روزه زن مستحاضه ای كه غسل بر او واجب می باشد، در صورتی صحيح است كه در روز غسلهايی را كه برای نمازهای روزش واجب است، انجام دهد. و نيز بنابر احتياط واجب بايد غسل نماز مغرب و عشای شبی كه می خواهد فردای آن را روزه بگيرد بجا آورد. ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نكند و برای خواندن نماز شب پيش از اذان صبح غسل نمايد و در روز هم غسلهايی را كه برای نمازهای روزش واجب است بجا آورد، روزه او صحيح است.
٤١٩ اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب غسل نكند، روزه او صحيح است.
٤٢٠ اگر استحاضه قليله زن پيش از نماز متوسطه يا كثيره شود، بايد كارهای متوسطه يا كثيره را كه گفته شد انجام دهد. و اگر استحاضه متوسطه، كثيره شود بايدكارهای استحاضه كثيره را انجام دهد. و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل كرده باشد، فايده ندارد و بايد دوباره برای كثيره غسل كند.
٤٢١ اگر در بين نماز، استحاضه متوسطه زن كثيره شود، بايد نماز را بشكند و برای استحاضه كثيره غسل كند و وضو بگيرد و كارهای ديگر آن را انجام دهد و همان نماز را بخواند. و اگر برای هيچ كدام از غسل و وضو وقت ندارد، بايد دو تيمم كند، يكی بدل از غسل و ديگری بدل از وضو. و اگر برای يكی از آنها وقت ندارد،بايد عوض آن تيمم كند و ديگری را بجا آورد. ولی اگر برای تيمم هم وقت ندارد،نمی تواند نماز را بشكند، و بايد نماز را تمام كند، و بنابر احتياط واجب قضا نمايد. و همچنين است اگر در بين نماز استحاضه قليله او متوسطه يا كثيره شود.
٤٢٢ اگر در بين نماز، خون بند بيايد و مستحاضه نداند كه در باطن هم قطع شده يا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده، بايد وضو و غسل و نماز را دوباره بجا آورد.
٤٢٣ اگر استحاضه كثيره زن متوسطه شود، بايد برای نماز اول، عمل كثيره و برای نمازهای بعد، عمل متوسطه را بجا آورد. مثلا اگر پيش از نماز ظهر استحاضه كثيره متوسطه شود، بايد برای نماز ظهر غسل كند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگيرد. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، بايد برای نماز عصر غسل نمايد. و اگر برای نماز عصر هم غسل نكند،بايد برای نماز مغرب غسل كند. و اگر برای آن هم غسل نكند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد، بايد برای عشا غسل نمايد.
٤٢٤ اگر پيش از هر نماز خون مستحاضه كثيره قطع شود و دوباره بيايد، برای هر نماز بايد يك غسل بجا آورد. ولی اگر بعد از غسل و پيش از نماز قطع شود، چنانچه وقت تنگ باشد كه نتواند غسل كند و نماز را در وقت بخواند، با همان غسل می تواند نماز را بخواند و همين طور است حكم وضو.
٤٢٥ اگر استحاضه كثيره قليله شود، بايد برای نماز اول عمل كثيره و برای نمازهای بعد عمل قليله را انجام دهد. و نيز اگر استحاضه متوسطه قليله شود، بايد برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قليله را بجا آورد.
٤٢٦ اگر مستحاضه يكی از كارهايی را كه بر او واجب می باشد حتی عوض كردن پنبه را ترك كند، نمازش باطل است.
٤٢٧ مستحاضه قليله اگر بخواهد غير از نماز كاری انجام دهد، كه شرط آن وضو داشتن است، مثلا بخواهد جايی از بدن خود را به خط قرآن برساند، بايد وضو بگيرد، و وضويی كه برای نماز گرفته كافی نيست، بنابر احتياط واجب.
٤٢٨ سوره ای كه سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشكال ندارد، ولی نزديكی شوهر با او بنابر احتياط واجب در صورتی حلال می شود كه غسل كند، اگر چه كارهای ديگری را كه برای نماز واجب است، مثل وضو و عوض كردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.
٤٢٩ اگر زن در استحاضه كثيره يا متوسطه بخواهد پيش از وقت نماز جايی از بدن خود را به خط قرآن برساند، بايد غسل كند و وضو هم بگيرد.
٤٣٠ نماز آيات بر مستحاضه واجب است. و بايد برای نماز آيات هم كارهايی را كه برای نماز يوميه گفته شد، انجام دهد.
٤٣١ هرگاه در وقت نماز يوميه نماز آيات بر مستحاضه واجب شود، اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، بايد برای نماز آيات هم تمام كارهايی را كه برای نماز يوميه او واجب است، انجام دهد. و احتياط واجب آن است كه هر دو را با يك غسل و وضو به جا نياورد.
٤٣٢ اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، بايد برای هر نماز كارهايی را كه برای نماز ادا بر او واجب است بجا آورد.
٤٣٣ اگر زن بداند خونی كه از او خارج می شود خون زخم نيست و شرعا حكم حيض و نفاس را ندارد، بنابر احتياط واجب بايد به دستور استحاضه عمل كند.بلكه اگر شك داشته باشد كه خون استحاضه است يا خونهای ديگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد كارهای استحاضه را انجام دهد.
حيض
خصوصيات حيض و احكام آن
حيض خونی است كه غالبا در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود، و زن را در موقع ديدن خون حيض، حائض می گويند.
٤٣٤ خون حيض در بيشتر اوقات، غليظ و گرم و رنگ آن سرخ مايل به سياهی يا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بيرون می آيد.
٤٣٥ زنهای سيده بعد از تمام شدن شصت سال يائسه می شوند، يعنی خون حيض نمی بينند. و زنهايی كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال يائسه می شوند.
٤٣٦ خونی كه دختر پيش از تمام شدن نه سال و زن بعد از يائسه شدن می بيند،حيض نيست.
٤٣٧ زن حامله و زنی كه بچه شير می دهد، ممكن است حيض ببيند.
٤٣٨ دختری كه نمی داند نه سالش تمام شده يا نه، اگر خونی ببيند كه نشانه های حيض را نداشته باشد، حيض نيست. و اگر نشانه های حيض را داشته باشد و اطمينان به حيض بودنش پيدا كند، حيض است و معلوم می شود نه سال او تمام شده است.
٤٣٩ زنی كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خونی ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.
٤٤٠ مدت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمی شود. و اگر مختصری هم ازسه روز كمتر باشد، حيض نيست.
٤٤١ بايد سه روز اول حيض، پشت سر هم باشد. پس اگر مثلا دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض نيست.
٤٤٢ لازم نيست در تمام سه روز خون بيرون بيايد، بلكه اگر در فرج خون باشد، كافی است. و چنانچه در بين سه روز مختصری پاك شود و مدت پاك شدن به قدری كم باشد كه بگويند در تمام سه روز در فرج خون بوده، باز هم حيض است.
٤٤٣ لازم نيست شب اول و شب چهارم را خون ببيند، ولی بايد در شب دوم و سوم خون قطع نشود. پس اگر از اذان صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بيايد، يا در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود ودر شب دوم و سوم هم هيچ خون قطع نشود، حيض است.
٤٤٤ اگر سه روز پشت سر هم خون ببيند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببيند و روزهايی كه خون ديده و در وسط پاك بوده، روی هم از ده روز بيشتر نشود، روزهايی هم كه در وسط پاك، بوده حيض است.
٤٤٥ اگر خونی ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد، و نداند خون دمل است يا خون حيض، چنانچه نداند دمل در طرف چپ است يا طرف راست در صورتی كه ممكن باشد، مقداری پنبه داخل كند و بيرون آورد، پس اگر خون از طرف چپ بيرون آيد، خون حيض است و اگر از طرف راست بيرون آيد خون دمل است. و اگر ممكن نباشد كه وارسی كند، در صورتی كه می داند خون سابق حيض بوده، حيض قرار دهد. و اگر دمل بوده، خون دمل قرار دهد. و اگر نمی داند خون حيض بوده يا دمل، بايد همه چيزهايی را كه بر حائض حرام است، ترك كند، و همه عبادتهايی را كه زن غير حايض انجام می دهد، بجا آورد.
٤٤٦ اگر خونی ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون حيض است يا زخم، اگر قبلا حيض بوده حيض، و اگر پاك بوده پاك قرار دهد. و چنانچه نمی داند پاك بوده يا حيض، همه چيزهايی را كه بر حائض حرام است ترك كند و همه عبادتهايی كه زن غير حائض انجام می دهد بجا آورد.
٤٤٧ اگر خونی ببيند و شك كند كه خون حيض است يا نفاس، چنانچه شرايط حيض را داشته باشد، بايد حيض قرار دهد.
٤٤٨ اگر خونی ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، بايد خود را وارسی كند، يعنی مقداری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند بعد بيرون آورد، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است. و اگر به همه آن رسيده، حيض می باشد.
٤٤٩ اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود و بعد از سه روز خون ببيند خون دوم حيض است، و خون اول اگر چه در روزهای عادتش باشد حيض نيست.
احكام حائض
٤٥٠ چند چيز بر حائض حرام است: اول: عبادتهايی كه مانند نماز بايد با وضو يا غسل يا تيمم بجا آورده شود، ولی بجا آوردن عبادتهايی كه وضو و غسل و تيمم برای آنها لازم نيست، مانند نماز ميت، مانعی ندارد. دوم: تمام چيزهايی كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد. سوم: جماع كردن در فرج، كه هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بيرون نيايد، بلكه احتياط واجب آن است كه مقدار كمتر از ختنه گاه را هم داخل نكند. و در دبر زن حائض وطی كردن، كراهت شديده دارد.
٤٥١ جماع كردن در روزهايی هم كه حيض زن قطعی نيست ولی شرعا بايد برای خود حيض قرار دهد، حرام است. پس زنی كه بيشتر از ده روز خون می بيند و بايد به دستوری كه بعدا گفته می شود روزهای عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزديكی كند.
٤٥٢ اگر شماره روزهای حيض زن به سه قسمت تقسيم شود و مرد در قسمت اول آن، با زن خود در قبل جماع كند، بنابر احتياط واجب بايد هيجده نخود طلا كفاره به فقير بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند بايد چهار نخود و نيم بدهد. مثلا زنی كه شش روز خون حيض می بيند اگر شوهرش در شب يا روز اول و دوم با او جماع كند بايد هيجده نخود طلا بدهد و در شب يا روز سوم و چهارم نه نخود و در شب يا روز پنجم و ششم بايد چهار نخود و نيم بدهد.
٤٥٣ وطی در دبر زن حائض، كفاره ندارد.
٤٥٤ لازم نيست طلای كفاره را از طلای سكه دار بدهد، ولی اگر بخواهد قيمت آن را بدهد، بايد قيمت سكه دار بدهد.
٤٥٥ اگر قيمت طلا در وقتی كه جماع كرده با وقتی كه می خواهد به فقير بدهد فرق كرده باشد، بايد قيمت وقتی را كه می خواهد به فقير بدهد حساب كند.
٤٥٦ اگر كسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حيض، بازن خود جماع كند، بايد هر سه كفاره را كه روی هم سی و يك نخود و نيم می شود بدهد.
٤٥٧ اگر انسان بعد از آنكه در حال حيض جماع كرده و كفاره آن را داده دوباره جماع كند واجب است باز هم كفاره بدهد.
٤٥٨ اگر با زن حائض چند مرتبه جماع كند و در بين آن كفاره ندهد، احتياط واجب آن است كه برای هر جماع يك كفاره بدهد.
٤٥٩ اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، بايد فورا از او جدا شود. واگر جدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد.
٤٦٠ اگر مرد با زن حائض زنا كند يا با زن حائض نامحرمی به گمان اينكه عيال خود او است جماع نمايد، احتياط واجب آن است كه كفاره بدهد.
٤٦١ كسی كه نمی تواند كفاره بدهد، بهتر آن است كه صدقه ای به فقير بدهد. و اگر نمی تواند، بنابر احتياط واجب بايد استغفار كند، و هر وقت توانست بايد كفاره بدهد.
٤٦٢ طلاق دادن زن در حال حيض، به طوری كه در كتاب طلاق گفته می شود، باطل است.
٤٦٣ اگر زن بگويد حائضم يا از حيض پاك شده ام، بايد حرف او را قبول كرد.
٤٦٤ اگر زن در بين نماز حائض شود، نماز او باطل است.
٤٦٥ اگر زن در بين نماز شك كند كه حائض شده يا نه، نماز او صحيح است. ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز حائض شده، نمازی كه خوانده باطل است.
٤٦٦ بعد از آنكه زن از خون حيض پاك شد، واجب است برای نماز و عبادتهای ديگری كه بايد با وضو يا غسل يا تيمم بجا آورده شود، غسل كند. و دستور آن مثل غسل جنابت است. ولی برای نماز بايد پيش از غسل يا بعد از آن وضو هم بگيرد،و اگر پيش از غسل وضو بگيرد بهتر است.
٤٦٧ بعد از آن كه زن از خون حيض، پاك شد، اگر چه غسل نكرده باشد، طلاق او صحيح است، و شوهرش هم می تواند با او جماع كند. ولی احتياط مستحب آن است كه پيش از غسل از جماع با او خودداری كند. اما كارهای ديگری كه در وقت حيض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن، تا غسل نكند بر او حلال نمی شود.
٤٦٨ اگر آب برای وضو و غسل كافی نباشد و به اندازه ای باشد كه بتواند يا غسل كند يا وضو بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد غسل كند و بدل از وضو تيمم نمايد. و اگر فقط برای وضو كافی باشد و به اندازه غسل نباشد، بايد وضو بگيرد و عوض غسل تيمم نمايد. و اگر برای هيچ يك از آنها آب ندارد، بايد دو تيمم كند،يكی بدل از غسل و ديگری بدل از وضو.
٤٦٩ نمازهای يوميه ای كه زن در حال حيض نخوانده، قضا ندارد، ولی روزه های واجب را بايد قضا نمايد.
٤٧٠ هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند كه اگر نماز را تاخير بيندازد حائض می شود، بايد فورا نماز بخواند.
٤٧١ اگر زن نماز را تاخير بيندازد و از اول وقت به اندازه انجام واجبات يك نماز بگذرد و حائض شود، قضای آن نماز بر او واجب است. ولی در تند خواندن و كند خواندن و چيزهای ديگر بايد ملاحظه حال خود را بكند، مثلا زنی كه مسافر نيست اگر در اول ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز به دستوری كه گفته شد از اول ظهر بگذرد و حائض شود، و برای كسی كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت كافی است. و نيز بايد ملاحظه تهيه شرايط ی را كه دارا نيست بنمايد، پس اگر به مقدار فراهم آوردن آن مقدمات و خواندن يك نماز بگذرد و حائض شود قضا واجب است، و گرنه واجب نيست.
٤٧٢ اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاك شود و به اندازه غسل و وضو و مقدمات ديگر نماز مانند تهيه كردن لباس يا آب كشيدن آن و خواندن يك ركعت نماز يا بيشتر از يك ركعت وقت داشته باشد، بايد نماز را بخواند و اگر نخواند بايد قضای آن را بجا آورد.
٤٧٣ اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد، ولی می تواند با تيمم نماز را در وقت بخواند آن نماز بر او واجب نيست. اما اگر گذشته از تنگی وقت تكليفش تيمم است، مثل آنكه آب برايش ضرر دارد، بايد تيمم كند و آن نماز را بخواند.
٤٧٤ اگر زن حائض بعداز پاك شدن شك كند كه برای نماز وقت دارد يا نه، بايد نمازش را بخواند.
٤٧٥ اگر به خيال اين كه به اندازه تهيه مقدمات نماز و خواندن يك ركعت وقت ندارد نماز نخواند، و بعد بفهمد وقت داشته، بايد قضای آن نماز را بجا آورد.
٤٧٦ مستحب است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاك نمايد و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگيرد، و اگر نمی تواند وضو بگيرد تيمم نمايد و در جای نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.
٤٧٧ خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جايی از بدن به حاشيه و ما بين خطهای قرآن و نيز خضاب كردن به حنا و مانند آن برای حائض مكروه است.
اقسام زنهای حائض
مسئله ۴۷۸. زنهای حائض بر شش قسمند:
اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند و شمارة روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.
دوم: صاحب عادت وقتیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن، خون حیض ببیند ولی شمارة روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود.
سوم: صاحب عادت عددیه، و آن زنی است که شمارة روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.
چهارم: مُضطَربه، و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است.
پنجم: مُبتَدِئه، و آن زنی است که دفعة اول خون دیدن او است.
ششم: ناسیه، و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود.
١- صاحب عادت وقتيه و عدديه
٤٧٩ زنهايی كه عادت وقتيه و عدديه دارند سه دسته اند: اول: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند و در وقت معين هم پاك شود، مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه، خون ببيند و روز هفتم پاك شود، كه عادت حيض اين زن از اول ماه تا هفتم است. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز معين مثلا از اول ماه تا هشتم خونی كه می بيند نشانه های حيض را دارد، يعنی غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون می آيد. و بقيه خونهای او نشانه های استحاضه را دارد، كه عادت او از اول ماه تا هشتم می شود. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند و بعداز آنكه سه روز يا بيشتر خون ديد يك روز يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و تمام روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود و در هر دو ماه همه روزهايی كه خون ديده و در وسط پاك بوده روی هم يك اندازه باشد كه عادت او به اندازه تمام روزهايی است كه خون ديده و در وسط پاك بوده است، و لازم نيست روزهايی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد، مثلا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببيند و در ماه دوم بعد از آن كه سه روز خون ديد، سه روز يا كمتر يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و روی هم از نه روز بيشتر نشود،همه حيض است، و عادت اين زن نه روز می شود.
٤٨٠ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوری كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون، نشانه های حيض را نداشته باشد، بايد به احكامی كه برای زن حائض گفته شد عمل كند. و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده مثل اينكه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادتهايی را كه بجا نياورده قضا نمايد.
٤٨١ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر چند روز پيش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود،همه حيض است. و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خونی را كه در روزهای عادت خود ديده، حيض است، و خونی كه پيش از آن و بعد از آن ديده استحاضه می باشد، و بايد عبادتهايی را كه در روزهای پيش از عادت و بعد از عادت بجا نياورده قضا نمايد.و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط روزهای عادت او حيض است و خونی كه جلوتر از آن ديده استحاضه می باشد، و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده بايد قضا نمايد. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر بيشتر شود، فقط روزهای عادت حيض و باقی استحاضه است.
٤٨٢ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.و اگر از ده روز بيشتر شود، روزهايی كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حيض، و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد. واگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر بيشتر شود، بايد روزهايی كه در عادت خون ديده با چند روز بعد از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٤٨٣ زنی كه عادت دارد، اگر بعد از آنكه سه روز يا بيشتر خون ديد، پاك شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون كمتر از ده روز باشد و همه روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر باشد، مثل آنكه پنج روز خون ببيند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببيند، چند صورت دارد: ١- آنكه تمام خونی كه دفعه اول ديده، يا مقداری از آن، در روزهای عادت باشد و خون دوم كه بعد از پاك شدن می بيند در روزهای عادت نباشد، كه بايدهمه خون اول را حيض و خون دوم را استحاضه قرار دهد. ٢- آنكه خون اول در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم يا مقداری از آن در روزهای عادت باشد كه بايد همه خون دوم را حيض و خون اول را استحاضه قرار دهد. ٣- آنكه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد، و خون اولی كه در روزهای عادت بوده از سه روز كمتر نباشد و با پاكی وسط و مقداری از خون دوم كه آن هم در روزهای عادت بوده از ده روز بيشتر نباشد، كه در اين صورت همه آنها حيض است. و مقداری از خون اول كه پيش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم كه بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است، مثلا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی كه يك ماه از اول تا ششم خون ببيند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند، از سوم تا دهم حيض است و از اول تا سوم و همچنين از دهم تا پانزدهم استحاضه می باشد. ٤- آنكه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد. ولی خون اولی كه در روزهای عادت بوده، از سه روز كمتر باشد، كه بايد در تمام دو خون و پاكی وسط، كارهايی را كه بر حائض حرام است و سابقا گفته شد ترك كند و كارهای استحاضه را بجا آورد، يعنی به دستوری كه برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد.
٤٨٤ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خون نبيند و در غير آن وقت به شماره روزهای حيضش خون ببيند، بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت ديده باشد چه بعد از آن.
٤٨٥ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خود او باشد و بعد از پاك شدن، دوباره به شماره روزهای عادتی كه داشته خون ببيند، بايد در هر دو خون كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهای استحاضه را بجا آورد.
٤٨٦ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خونی كه در روزهای عادت ديده اگر چه نشانه های حيض را نداشته باشد، حيض است. و خونی كه بعد از روزهای عادت ديده، اگر چه نشانه های حيض را داشته باشد، استحاضه است.مثلا زنی كه عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند، هفت روز اول آن حيض، و پنج روز بعد استحاضه می باشد.
٢- صاحب عادت وقتيه
٤٨٧ زنهايی كه عادت وقتيه دارند سه دسته اند: اول: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند و بعد از چند روز پاك شود، ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه يك اندازه نباشد. مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببيندولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود، كه اين زن بايد روز اول ماه را عادت حيض خود قرار دهد. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون او نشانه های حيض را دارد، يعنی غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون می آيد، و بقيه خونهای او نشانه استحاضه را دارد، و شماره روزهايی كه خون او نشانه حيض دارد، در هر دو ماه يك اندازه نيست. مثلا در ماه اول، از اول ماه تا هفتم، و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم،خون او نشانه های حيض و بقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، كه اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببيندو تمام روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود ولی ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اول باشد. مثلا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد، كه اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.
٤٨٨ زنی كه عادت وقتيه دارد، اگر در وقت عادت خود يا دو سه روز پيش از عادت يا دو سه روز بعد از عادت، خون ببيند به طوری كه بگويند حيض راجلو يا عقب انداخته، اگر چه آن خون نشانه های حيض را نداشته باشد، بايد به احكامی كه برای زنهای حائض گفته شد، رفتار نمايد. و اگر بعد بفهمد حيض نبوده،مثل آنكه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادتهايی را كه بجا نياورده قضا نمايد.
٤٨٩ زنی كه عادت وقتيه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و نتواند حيض را به واسطه نشانه های آن تشخيص دهد، بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چه پدری باشند چه مادری، زنده باشند يا مرده. ولی در صورتی می تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد كه شماره روزهای حيض همه آنان يك اندازه باشد و اگر شماره روزهای حيض آنان يك اندازه نباشد، مثلا عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی ديگر هفت روز باشد، نمی تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد. مگر كسانی كه عادتشان با ديگران فرق دارد، به قدری كم باشند كه در مقابل آنان هيچ حساب شوند، كه در اين صورت بايد عادت بيشتر آنان را حيض خود قرار دهد.
٤٩٠ زنی كه عادت وقتيه دارد و شماره عادت خويشان خود را حيض قرار می دهد، بايد روزی را كه در هر ماه اول عادت او بوده، اول حيض خود قرار دهد.مثلا زنی كه هر ماه، روز اول ماه خون می ديده و گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاك می شده، چنانچه يك ماه، دوازده روز خون ببيند و عادت خويشانش هفت روز باشد،بايد هفت روز اول ماه را حيض و باقی را استحاضه قرار دهد.
٤٩١ زنی كه عادت وقتيه دارد و بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چنانچه خويش نداشته باشد، يا شماره عادت آنان مثل هم نباشد، بايد در هر ماه از روزی كه خون می بيند تا هفت روز را حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٣- صاحب عادت عدديه
٤٩٢ زنهايی كه عادت عدديه دارند سه دسته اند: اول: زنی كه شماره روزهای حيض او در دو ماه پشت سر هم يك اندازه باشد، ولی وقت خون ديدن او يكی نباشد كه در اين صورت هر چند روزی كه خون ديده عادت او می شود. مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از يازدهم تا پانزدهم خون ببيند، عادت او پنج روز می شود. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی كه می بيند نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهايی كه خون نشانه حيض دارد در هر دو ماه يك اندازه است، اما وقت آن يكی نيست، كه در اين صورت هر چند روزی كه خون او نشانه حيض را دارد، عادت او می شود. مثلا اگر يك ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از يازدهم تا پانزدهم، خون او نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر خون ببيند و يك روز يا بيشتر پاك شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، كه اگر تمام روزهايی كه خون ديده و روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود و شماره روزهای آن هم به يك اندازه باشد، تمام روزهايی كه خون ديده با روزهای وسط كه پاك بوده عادت حيض او می شود، و لازم نيست روزهايی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد. مثلا اگر ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و دو روز پاك شود، و دوباره سه روز خون ببيند و ماه دوم از يازدهم تا سيزدهم خون ببيند و دو روز يا بيشتر يا كمتر پاك شود و دوباره خون ببيند و روی هم از هشت روز بيشتر نشود، عادت او هشت روز می شود.
٤٩٣ زنی كه عادت عدديه دارد، اگر بيشتر از شماره عادت خود خون ببينداز ده روز بيشتر شود، چنانچه همه خونهايی كه ديده يك جور باشد، بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهای عادتش حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر همه خونهايی كه ديده يك جور نباشد، بلكه چند روز از آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهايی كه خون، نشانه حيض را دارد با شماره روزهای عادت او يك اندازه است، بايد همان روزها را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر روزهايی كه خون نشانه حيض دارد، از روزهای عادت او بيشتر است، فقط به اندازه روزهای عادت او حيض، و بقيه استحاضه است. و اگر روزهايی كه خون نشانه حيض دارد از روزهای عادت او كمتر است، بايد آن روز را باچند روز ديگر كه روی هم به اندازه روزهای عادتش شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
4- مضطربه
٤٩٤ مضطربه يعنی زنی كه چند ماه خون ديده ولی عادت معينی پيدا نكرده اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايی كه ديده يك جور باشد، چنانچه عادت خويشان او هفت روز است، بايد هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، و اگر كمتر است مثلا پنج روز است، بايد همان را حيض قرار دهد. و بنابر احتياط واجب در تفاوت بين شماره عادت آنان و هفت روز، كه دو روز است،كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك نمايد، و كارهای استحاضه را بجا آورد،يعنی به دستوری كه برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد. و اگر عادت خويشانش بيشتر از هفت روز مثلا نه روز است، بايد هفت روز را حيض قرار دهد و بنابر احتياط واجب در تفاوت بين هفت روز و عادت آنان، كه دو روز است،كارهای استحاضه را بجا آورد و كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك نمايد.
٤٩٥ مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند كه چند روز آن، نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز يا بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است. و اگر خونی كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد، بايد همان را حيض قرار دهد، و تا هفت روز بقيه به دستوری كه در مساله قبل گفته شد رفتار نمايد. و همچنين است اگر پيش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حيض دارد، دوباره خونی ببيند كه آن هم نشانه حيض را داشته باشد، مثل آنكه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد، و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد خون اول را حيض قرار دهد و بقيه آن را تا هفت روز به دستوری كه در مساله قبل گفته شد رفتار نمايد.
5- مبتدئه
٤٩٦ مبتدئه يعنی زنی كه دفعه اول خون ديدن اوست، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايی كه ديده يك جور باشد، بايد عادت خويشان خود را به طوری كه در وقتيه گفته شد حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٤٩٧ مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است. ولی اگر پيش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حيض دارد دوباره خونی ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد از اول خون اول، كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد، و در عدد،رجوع به خويشاندان خود كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٤٩٨ مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر باشد، بايد از اولی كه خون نشانه حيض دارد،حيض قرار دهد و در عدد، به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٦- ناسيه
٤٩٩ ناسيه يعنی زنی كه عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، بايد روزهايی كه خون او نشانه حيض را دارد تا ده روز حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه های آن تشخيص دهد، بنابر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسائل متفرقه حيض
٥٠٠ مبتدئه و مضطربه و ناسيه و زنی كه عادت عدديه دارد، اگر خونی ببينند كه نشانه های حيض داشته باشد يا يقين كنند كه سه روز طول می كشد، بايد عبادت را ترك كنند. و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده، بايد عبادتهايی را كه بجانياورده اند، قضا نمايند. ولی اگر يقين نكنند كه تا سه روز طول می كشد و نشانه های حيض را هم نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تا سه روز كارهای استحاضه را بجا آورند و كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك نمايند. و چنانچه پيش از سه روز پاك نشدند، بايد آن را حيض قرار دهند.
٥٠١ زنی كه در حيض عادت دارد، چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض، يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببيند كه وقت آن يا شماره روزهای آن يا هم وقت و هم شماره روزهای آن يكی باشد، عادتش بر می گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است. مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می ديده و پاك می شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه، خون ببيند و پاك شود، از دهم تا هفدهم عادت او می شود.
٥٠٢ مقصود از يك ماه، از ابتدای خون ديدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
٥٠٣ زنی كه معمولا ماهی يك مرتبه خون می بيند، اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه های حيض را داشته باشد، چنانچه روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد.
٥٠٤ اگر سه روز يا بيشتر خونی ببيند كه نشانه حيض را دارد، بعد ده روز يا بيشتر خونی ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حيض ببيند، بايد خون اول و خون آخر را كه نشانه های حيض داشته، حيض قرار دهد.
٥٠٥ اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد برای عبادتهای خود غسل كند، اگر چه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بيند. ولی اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بيند، نبايد غسل كند و نمی تواند نماز بخواند، و بايد به احكام حائض رفتار نمايد.
٥٠٦ اگر زن پيش از ده روز پاك شود، و احتمال دهد كه در باطن خون هست، بايد قدری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند و بيرون آورد. پس اگر پاك بود، غسل كند و عبادتهای خود را بجا آورد. و اگر پاك نبود، اگر چه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد، چنانچه در حيض عادت ندارد يا عادت او ده روز است،بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد، غسل كند، و اگر سر ده روز پاك شد،يا خون او از ده گذشت، سر ده روز غسل نمايد. و اگر عادتش كمتر از ده روز است،در صورتی كه بداند پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز پاك می شود، نبايد غسل كند. و اگر احتمال دهد خون او از ده روز می گذرد، احتياط واجب آن است كه تا يك روز عبادت را ترك كند و بعد از آن می تواند تا ده روز عبادت را ترك كند.ولی بهتر است تا ده روز كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهای مستحاضه را انجام دهد. پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز از خون پاك شد تمامش حيض است، و اگر از ده روز گذشت، بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادتهايی را كه بعد از روزهای عادت بجا نياورده قضا نمايد.
٥٠٧ اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حيض نبوده است،بايد نماز و روزه ای را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد. و اگر چند روز را به گمان اين كه حيض نيست عبادت كند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته، بايد قضا نمايد.
نفاس
٥٠٨ از وقتی كه اولين جزو بچه از شكم مادر بيرون می آيد، هر خونی كه زن می بيند، اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است، و زن را در حال نفاس، نفساء می گويند.
٥٠٩ خونی كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه می بيند، نفاس نيست.
٥١٠ لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی كه تا ده روز ببيند، خون نفاس است.
٥١١ ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نيايد، ولی بيشتر از ده روز نمی شود.
٥١٢ هرگاه شك كند كه چيزی سقط شده يا نه، يا چيزی كه سقط شده اگر می ماند انسان می شد يا نه، لازم نيست وارسی كند. و خونی كه از او خارج می شود شرعا خون نفاس نيست.
٥١٣ توقف در مسجد و رساندن جايی از بدن به خط قرآن و كارهای ديگری كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است. و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مكروه می باشد.
٥١٤ طلاق دادن زنی كه در حال نفاس می باشد، باطل است، و نزديكی كردن با او حرام می باشد. و اگر شوهرش با او نزديكی كند، احتياط واجب آن است به دستوری كه در احكام حيض گفته شد، كفاره بدهد.
٥١٥ وقتی زن از خون نفاس پاك شد، بايد غسل كند و عبادتهای خود را بجاآورد. و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده، روی هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است.و اگر روزهايی كه پاك بوده روزه گرفته باشد، بايد قضا نمايد.
٥١٦ اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست، بايد مقداری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند كه اگر پاك است، برای عبادتهای خود غسل كند.
٥١٧ اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقيه استحاضه است. و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقيه استحاضه می باشد. و احتياط مستحب آن است كسی كه عادت دارد، از روز بعد از عادت و كسی كه عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان كارهای استحاضه را بجا آورد و كارهايی را كه بر نفساء حرام است، ترك كند.
٥١٨ زنی كه عادت حيضش كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعداز آن تا روز دهم می تواند عبادت را ترك نمايد يا كارهای مستحاضه را انجام دهد.ولی ترك عبادت، يك روز يا دو روز خيلی خوب است. پس اگر از ده روز بگذرد، به روزهای عادتش حيض است و بقيه استحاضه است، و اگر عبادت را ترك كرده بايد قضا كند.
٥١٩ زنی كه در حيض عادت دارد، اگر بعد از زاييدن تا يك ماه يا بيشتر ازيك ماه، پی در پی خون ببيند، به اندازه روزهای عادت او نفاس است. و ده روز از خونی كه بعد از نفاس می بيند، اگر چه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است. مثلا زنی كه عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زاييد و تا يك ماه يا بيشتر پی در پی خون ديد، تا روز هفدهم نفاس،و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی كه در روزهای عادت خود كه از بيستم تا بيست و هفتم است می بيند، استحاضه می باشد. و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را كه می بيند، در روزهای عادتش باشد حيض است، چه نشانه های حيض را داشته باشد يا نداشته باشد. و اگر در روزهای عادتش نباشد، اگر چه نشانه های حيض را داشته باشد، بايد آن را استحاضه قرار دهد.
٥٢٠ زنی كه در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتراز يك ماه خون ببيند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم آن استحاضه است. و خونی كه بعد از آن می بيند، اگر نشانه حيض را داشته باشد حيض، و گرنه آن هم استحاضه می باشد.
غسل و احكام مربوط به اموات
غسل مس میت
٥٢١ اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مس کند، یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس میت نماید، چه در خواب مس کند چه در بیداری، با اختیار مس کند یا بی اختیار. حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد، باید غسل کند. ولی اگر حیوان مرده ای را مس کند، غسل بر او واجب نیست.
٥٢٢ برای مس مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست، اگر چه جایی را که سرد شده مس نماید.
٥٢٣ اگر موی خود را به بدن میت برساند، یا بدن خود را به موی میت، یا موی خود را به موی میت برساند، غسل واجب نیست.
٥٢٤ برای مس بچه مرده، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده غسل میت واجب است، بلکه بهتر است برای مس بچه سقط شده ای که از چهار ماه کمتر دارد غسل کرد. بنابر این اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید، مادر او باید غسل مس میت کند، بلکه اگر از چهار ماه کمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نماید.
٥٢٥ بچه ای که بعد از مردن مادر به دنیا می آید، وقتی بالغ شد، واجب است غسل مس میت کند.
٥٢٦ اگر انسان میتی را که سه غسل او کاملا تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود. ولی اگر پیش از آنکه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس کند، اگرچه غسل سوم آن جا تمام شده باشد باید غسل مس میت نماید.
٥٢٧ اگر دیوانه یا بچه نابالغی میت را مس کند، بعد از آنکه آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد، باید غسل مس میت نماید.
٥٢٨ اگر از بدن زنده قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پیش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میت کند. ولی اگر قسمتی که جدا شده، از بدن مرده ای که غلسش نداده اند اگر چیزی جدا شود که در حال اتصال مس آن موجب غسل می شد، بعد از انفصال نیز مس آن موجب غسل است.
٥٢٩ برای مس استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، باید غسل کرد، ولی برای مس استخوان و دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست.
٥٣٠ غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند. ولی کسی که غسل مس میت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید وضو هم بگیرد.
٥٣١ اگر چند میت را مس کند یا یک میت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.
٥٣٢ برای کسی که بعداز مس میت غسل نکرده است، توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد، مانعی ندارد. ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند و وضو بگیرد.
احكام محتضر
٥٣٣ مسلمانی را كه محتضر است يعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند به طوری كه كف پاهايش به طرف قبله باشد. و اگر خواباندن او كاملا به اين طور ممكن نيست، بنابر احتياط واجب تا اندازه ای كه ممكن است، بايد به اين دستور عمل كنند. و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد به قصد احتياط او را رو به قبله بنشانند. و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتياط او را به پهلوی راست يا به پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.
٥٣٤ احتياط واجب آن است كه تا وقتی او را از محل احتضار حركت نداده اند، رو به قبله باشد، و بعد از حركت دادن اين احتياط واجب نيست.
٥٣٥ رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، و اجازه گرفتن از ولی او لازم نيست.
٥٣٦ مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام عليهم السلام و ساير عقايد حقه را، به كسی كه در حال جان دادن است طوری تلقين كنند كه بفهمد. و نيز مستحب است چيزهايی را كه گفته شد، تا وقت مرگ تكرار كنند.
٥٣٧ مستحب است اين دعاها را طوری به محتضر تلقين كنند كه بفهمد: "اللهم اغفر لی الكثير من معاصيك و اقبل منی اليسير من طاعتك يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منی اليسير و اعف عنی الكثير انك انت العفو الغفور اللهم ارحمنی فانك رحيم".
٥٣٨ مستحب است كسی را كه سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود به جايی كه نماز می خوانده ببرند.
٥٣٩ مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالين او سوره مباركه "يس" و"الصافات" و " احزاب" و "آية الكرسی" و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره، بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.
٥٤٠ تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روی شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد، و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.
احكام بعد از مرگ
٥٤١ بعد از مرگ مستحب است دهان ميت را، هم بگذارند كه باز نماند و چشمها و چانه ميت را ببندند و دست و پای او را دراز كنند و پارچه ای روی او بيندازند و اگر شب مرده است، در جايی كه مرده، چراغ روشن كنند، و برای تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند. و در دفن او عجله نمايند، ولی اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر كنند تا معلوم شود و نيز اگر يت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد بايد به قدری دفن را عقب بيندازند، كه پهلوی چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.
احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت
٥٤٢ غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامی، بر هر مكلفی واجب است. و اگر بعضی انجام دهند، از ديگران ساقط می شود. و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كرده اند. و بنابر احتياط واجب حكم مسلمانی هم كه دوازده امامی نيست، همين طور است.
٥٤٣ اگر كسی مشغول كارهای ميت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند. ولی اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
٥٤٤ اگر انسان يقين كند كه ديگری مشغول كارهای ميت شده، واجب نيست به كارهای ميت اقدام كند. ولی اگر شك يا گمان دارد، بايد اقدام نمايد.
٥٤٥ اگر كسی بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده اند،بايد دوباره انجام دهد. ولی اگر گمان دارد كه باطل بوده يا شك دارد كه درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد.
٥٤٦ برای غسل و كفن و نماز و دفن ميت، بايد از ولی او اجازه بگيرند.
٥٤٧ ولی زن كه در غسل و كفن و دفن او دخالت می كند شوهر اوست، و بعد ازاو، مردهايی كه از ميت ارث می برند مقدم بر زنهای ايشانند، و هر كدام كه در ارث بردن مقدم هستند در اين امر نيز مقدمند.
٥٤٨ اگر كسی بگويد من وصی يا ولی ميتم يا ولی ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم، چنانچه ديگری نمی گويد من ولی يا وصی ميتم يا ولی ميت به من اجازه داده است، انجام كارهای ميت با اوست.
٥٤٩ اگر ميت برای غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولی، كس ديگری را معين كند، احتياط واجب آن است كه ولی و آن كس هر دو اجازه بدهند، و لازم نيست كسی كه ميت، او را برای انجام اين كارها معين كرده، اين وصيت را قبول كند ولی اگر قبول كرد، بايد به آن عمل نمايد.
احكام غسل ميت
٥٥٠ واجب است ميت را سه غسل بدهند: اول: به آبی كه با سدر مخلوط باشد.دوم: به آبی كه با كافور مخلوط باشد. سوم: با آب خالص.
٥٥١ سدر و كافور بايد به اندازه ای زياد نباشد كه آب را مضاف كند و به اندازه ای هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
٥٥٢ اگر سدر و كافور به اندازه ای كه لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد مقداری كه به آن دسترسی دارند، در آب بريزند.
٥٥٣ كسی كه برای حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعی بين صفا و مروه بميرد، نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جای آن بايد با آب خالص غسلش بدهند، و همچنين اگر در احرام عمره پيش از كوتاه كردن مو،بميرد.
٥٥٤ اگر سدر و كافور يا يكی از اينها پيدا نشود يا استعمال آن جايز نباشد،مثل آن كه غصبی باشد، بايد بجای هر كدام كه ممكن نيست، ميت را با آب خالص غسل بدهند.
٥٥٥ كسی كه ميت را غسل می دهد بايد مسلمان دوازده امامی و عاقل باشد و مسايل غسل را هم بداند، و بنابر احتياط واجب بالغ باشد.
٥٥٦ كسی كه ميت را غسل می دهد، بايد قصد قربت داشته باشد، يعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد. و اگر به همين نيت تا آخر غسل سوم باقی باشد، كافی است و تجديد لازم نيست.
٥٥٧ غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است. و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او جايز نيست. و كسی كه از بچگی ديوانه بوده و به حال ديوانگی بالغ شده چنانچه پدر و مادر او يا يكی از آنان مسلمان باشند، بايد اورا غسل داد و اگر هيچ كدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
٥٥٨ بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند، و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه ای بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
٥٥٩ اگر مرد زن را، و زن مرد را غسل بدهد، باطل است. ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه زن شوهر خود، و شوهر زن خود را غسل ندهد.
٥٦٠ مرد می تواند دختر بچه ای را كه سن او از سه سال بيشتر نيست، غسل دهد. زن هم می تواند پسر بچه ای را كه سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.
٥٦١ اگر برای غسل دادن ميتی كه مرد است مرد پيدا نشود، زنانی كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، می توانند غسلش بدهند. و نيز اگر برای غسل ميت زن، زن ديگری نباشد، مردهايی كه با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، می توانند از زير لباس او را غسل دهند.
٥٦٢ اگر ميت و كسی كه او را غسل می دهد، هر دو مرد يا هر دو زن باشند، جايز است كه غير از عورت، جاهای ديگر ميت برهنه باشد، و همين طور اگر محرم باشند.
٥٦٣ نگاه كردن به عورت ميت حرام است، و كسی كه او را غسل می دهد اگر نگاه كند معصيت كرده، ولی غسل باطل نمی شود.
٥٦٤ اگر جايی از بدن ميت نجس باشد، بايد پيش از آنكه آنجا را غسل بدهند، آب بكشند. و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميت، پيش از شروع به غسل پاك باشد.
٥٦٥ غسل ميت مثل غسل جنابت است و احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبی ممكن است، ميت را غسل ارتماسی ندهند. و احتياط مستحب آن است كه در غسل ترتيبی هر يك از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلكه آب را روی آن بريزند.
٥٦٦ كسی را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميت برای او كافی است.
٥٦٧ جايز نيست كه برای غسل دادن ميت مزد بگيرند، ولی مزد گرفتن برای كارهای مقدماتی غسل حرام نيست.
٥٦٨ اگر آب پيدا نشود، يا استعمال آن مانعی داشته باشد، بايد عوض هر غسل، ميت را يك تيمم بدهند.
٥٦٩ كسی كه ميت را تيمم می دهد، می تواند در صورت امكان دست ميت را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهايش بكشد. و اگر به اين صورت ممكن باشد، لازم نيست به دست زنده هم او را تيمم داد، اگر چه احتياط استحبابی جمع است.
احكام كفن ميت
٥٧٠ ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سرتاسری می گويند، كفن نمايند.
٥٧١ لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است كه از سينه تا روی پا برسد. و بنابر احتياط واجب پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند، و درازای سرتاسری بايد به قدری باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد، و پهنای آن بايد به اندازه ای باشد كه يك طرف آن روی طرف ديگر بيايد.
٥٧٢ مقداری از لنگ، كه از ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پيراهن كه از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب كفن است. و آنچه بيشتر از اين مقدار در مساله قبل گفته شد، مقدار مستحب كفن می باشد.
٥٧٣ اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را،كه در مساله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدار واجب كفن و همچنين مقداری را كه احتياطا لازم است، از سهم وارثی كه بالغ نشده، برندارند.
٥٧٤ اگر كسی وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مساله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن را معين نكرده باشد، يا فقط مصرف مقداری از آن را معين كرده باشد، می توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.
٥٧٥ اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند، می توانند به طور متعارف كه لايق شان ميت می باشد، كفن و چيزهای ديگری را كه از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.
٥٧٦ كفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد. و همچنين اگر زن را به شرحی كه در كتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پيش از تمام شدن عده بميرد، شوهرش بايد كفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولی شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
٥٧٧ كفن ميت بر خويشان او واجب نيست، اگر چه مخارج او در حال زندگی برآنان واجب باشد.
٥٧٨ احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچه كفن به قدری نازك نباشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد.
٥٧٩ كفن كردن با چيز غصبی، اگر چيز ديگری هم پيدا نشود، جايز نيست. و چنانچه كفن ميت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، بايد از تنش بيرون آورند، اگر چه او را دفن كرده باشند. و همچنين جايز نيست با پوست مردار او را كفن كنند.
٥٨٠ كفن كردن ميت با چيز نجس و با پارچه ابريشمی خالص جايز نيست،ولی در حال ناچاری اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه با پارچه طلاباف هم ميت را كفن نكنند، مگر در حال ناچاری.
٥٨١ كفن كردن با پارچه ای كه از پشم يا موی حيوان حرام گوشت تهيه شده، در حال اختيار جايز نيست. ولی اگر پوست حيوان حلال گوشت را طوری درست كنند كه به آن جامه گفته شود، می شود با آن ميت را كفن كنند. و همچنين اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه بااين دو هم كفن ننمايند.
٥٨٢ اگر كفن ميت به نجاست خود او، يا به نجاست ديگری نجس شود، چنانچه كفن ضايع نمی شود، بايد مقدار نجس را بشويند يا ببرند. ولی اگر در قبر گذاشته باشند، بهتر است كه ببرند. بلكه اگر بيرون آوردن ميت اهانت به او باشد،بريدن واجب می شود. و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست، در صورتی كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض نمايند.
٥٨٣ كسی كه برای حج يا عمره احرام بسته، اگر بميرد بايد مثل ديگران كفن شود،و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.
٥٨٤ مستحب است انسان در حال سلامتی، كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.
احكام حنوط
٥٨٥ بعد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند، يعنی به پيشانی و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او كافور بمالند. و مستحب است به سر بينی ميت هم كافور بمالند، و بايد كافور ساييده و تازه باشد. و اگر به واسطه كهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد، كافی نيست.
٥٨٦ در حنوط ميت، مراعات ترتيب بين اعضای سجود لازم نيست. اگر چه مستحب است اول كافور را به پيشانی ميت بمالند.
٥٨٧ بهتر آن است كه ميت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند. اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم، مانعی ندارد.
٥٨٨ كسی كه برای حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعی بين صفا و مروه بميرد، حنوط كردن او جايز نيست. و نيز اگر در احرام عمره پيش ازآنكه موی خود را كوتاه كند بميرد، نبايد او را حنوط كنند.
٥٨٩ زنی كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگر چه حرام است خود را خوشبو كند، ولی چنانچه بميرد، حنوط او واجب است.
٥٩٠ مكروه است ميت را با مشك و عنبر و عود و عطرهای ديگر خوشبو كنند،يا برای حنوط اينها را با كافور مخلوط نمايند.
٥٩١ مستحب است، قدری تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام با كافور مخلوط كنند. ولی بايد از آن كافور به جاهايی كه بی احترامی می شود، نرسانند. و نيز بايد تربت به قدری زياد نباشد، كه وقتی با كافور مخلوط شد آن را كافور نگويند.
٥٩٢ اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنابر احتياط واجب غسل را مقدم دارند. و اگر برای هفت عضو نرسد، بنابر احتياط واجب پيشانی را مقدم دارند.
٥٩٣ مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.
احکام نماز میت
٥٩٤ نماز خواندن بر میت مسلمان، اگر چه بچه باشد، واجب است. ولی باید پدر و مادر آن بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد.
٥٩٥ نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود. و اگرپیش از اینها یا در بین اینها بخوانند، اگر چه از روی فراموشی یا ندانستن مساله باشد، کافی نیست.
٥٩٦ کسی که می خواهد نماز میت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشدو بدن و لباسش پاک باشد. و اگر لباس او غصبی هم باشد، اشکال ندارد. اگر چه احتیاط مستحب آن است که تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است رعایت کند.
٥٩٧ کسی که به میت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او بطرف چپ نمازگزار باشد.
٥٩٨ مکان نمازگزار باید از جای میت پست یا بلندتر نباشد. ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
٥٩٩ نمازگزار باید از میت دور نباشد. ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشد، اشکال ندارد.
٦٠٠ نمازگزار باید مقابل میت بایستد. ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میت نیستند، اشکال ندارد.
٦٠١ بین میت و نمازگزار باید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها نباشد ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد، اشکال ندارد.
٦٠٢ در وقت خواندن نماز، باید عورت میت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست، باید عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند.
٦٠٣ نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند. و در موقع نیت، میت را معین کند، مثلا نیت کند نماز می خوانم بر این میت قربة الی الله.
٦٠٤ اگر کسی نباشد که بتواند نماز میت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.
٦٠٥ اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که آن شخص از ولی میت اجازه بگیرد و بر ولی هم بنابر احتیاط واجب، واجب است که اجازه بدهد.
٦٠٦ مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
٦٠٧ اگر میت را عمدا یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند،یا بعد از دفن معلوم شود، نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتی جسد او از هم نپاشیده، واجب است با شرطهایی که برای نماز میت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.
٦٠٨ نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نماز گزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله". و بعد از تکبیر دوم بگوید: "اللهم صل علی محمد و آل محمد". و بعد از تکبیر سوم بگوید: "اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات". و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: "اللهم اغفر لهذا المیت" و اگر زن است بگوید: "اللهم اغفر لهذه المیت" و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالحق بشیرا و نذیرا بین یدی الساعة". و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و بارک علی محمّد وآل محمّد وارحم محمّداً وآل محمّد افضل ما صلّیت و بارکت و ترحّمت علی ابراهیم وآل ابراهیم انّک حمید مجید و صلّ علی جمیع الأنبیاء والمرسلین». و بعد از تکبیر سوم بگوید: "اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات تابع بیننا و بینهم بالخیرات انک مجیب الدعوات انک علی کل شی ء قدیر". و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: "اللهم ان هذا عبدک و ابن عبدک و ابن امتک نزل بک و انت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا اللهم ان کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسیئا فتجاوز عنه و اغفر له اللهم اجعله عندک فی اعلی علیین و اخلف علی اهله فی الغابرین و ارحمه برحمتک یا ارحم الراحمین". و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: "اللهم ان هذه امتک و ابنة عبدک و ابنة امتک نزلت بک و انت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا و انت اعلم بها منا اللهم ان کانت محسنة فزد فی احسانها و ان کانت مسیئة فتجاوز عنها و اغفر لها اللهم اجعلها عندک فی اعلی علیین و اخلف علی اهلها فی الغابرین و ارحمها برحمتک یا ارحم الراحمین".
٦٠٩ باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند که نماز از صورت خود خارج نشود.
٦١٠ کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.
مستحبات نماز ميت
٦١١ چند چيز در نماز ميت مستحب است: اول: كسی كه نماز ميت می خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد. و احتياط مستحب آن است در صورتی تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميت نرسد. دوم: اگر ميت مرد است امام جماعت يا كسی كه فرادی به او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بايستد، و اگر ميت زن است مقابل سينه اش بايستد. سوم: پابرهنه نماز بخواند. چهارم: در هر تكبير دستها را بلند كند. پنجم: فاصله او با ميت به قدری كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد. ششم: نماز ميت را به جماعت بخواند. هفتم: امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانی كه با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند. هشتم: در جماعت اگر چه ماموم يك نفر باشد، عقب امام بايستد. نهم نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند. دهم:پيش از نماز سه مرتبه بگويد: الصلاه. يازدهم: نماز را در جايی بخوانند كه مردم برای نماز ميت بيشتر به آنجا می روند. دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت می خواند، در صفی تنها بايستد.
٦١٢ خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است ولی در مسجد الحرام مكروه نيست.
احكام دفن
٦١٣ واجب است ميت را طوری در زمين دفن كنند كه بوی او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند. و در صورتی كه ترس درنده و نزديك شدن انسانی كه از بوی ميت اذيت شود در بين نباشد، اقوی كفايت تنها عنوان دفن در زمين است، اگر چه احتياط مستحب آن است كه گودی قبر به همان اندازه مذكور در بالا باشد. و اگر ترس آن باشد كه جانور، بدن او را بيرون آورد،بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.
٦١٤ اگر دفن ميت در زمين ممكن نباشد، می توانند به جای دفن او را در بنايا تابوت بگذارند.
٦١٥ ميت را بايد در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند كه جلوی بدن او رو به قبله باشد.
٦١٦ اگر كسی در كشتی بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در كشتی مانعی ندارد، بايد صبر كنند تا به خشكی برسند و او را در زمين دفن كنند، و گرنه بايد در كشتی غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميت چيز سنگينی به پايش ببندند و به دريا بيندازند، يا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند. و اگر ممكن است بايد او را در جايی بيندازند كه فورا طعمه حيوانات نشود.
٦١٧ اگر بترسند كه دشمن قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بينی يا اعضای ديگر او را ببرد، چنانچه ممكن باشد بايد به طوری كه در مساله پيش گفته شد، او را به دريا بيندازند.
٦١٨ مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميت را در صورتی كه لازم باشد بايد از اصل مال ميت بردارند.
٦١٩ اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند كه روی بچه به طرف قبله باشد. بلكه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنابر احتياط واجب بايد به همين دستور عمل كنند.
٦٢٠ دفن مسلمان در قبرستان كفار و دفن كافر در قبرستان مسلمانان جايز نيست.
٦٢١ دفن مسلمان در جايی كه بی احترامی به او باشد، مانند جايی كه خاكروبه و كثافت می ريزند، جايز نيست.
٦٢٢ ميت را نبايد در جای غصبی دفن كنند، و دفن كردن در جايی كه برای غير دفن كردن وقف شده و در مسجد اگر ضرر به مسلمانان باشد يا مزاحم نمازشان باشد جايز نيست، بلكه اقوی آن است كه اصلا در مسجد دفن نكنند. و در زمينی كه مثل مسجد برای غير دفن كردن وقف شده، جايز نيست.
٦٢٣ دفن ميت در قبر مرده ديگر، اگر موجب نبش شود، جايز نيست.
٦٢٤ چيزی كه از ميت جدا می شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، بايدبا او دفن شود. و اگر موجب نبش شود، احتياط آن است كه جدا دفن شود. و دفن ناخن و دندانی كه در حال زندگی از انسان جدا می شود، مستحب است.
٦٢٥ اگر كسی در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد، بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند. و در صورتی كه چاه، مال غير باشد،بايد به نحوی او را راضی كنند.
٦٢٦ اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد،بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند. و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند، اشكال ندارد. ولی بايد به وسيله شوهرش اگر اهل فن است يا زنی كه اهل فن باشد او را بيرون بياورند. و اگر ممكن نيست، مرد محرمی كه اهل فن باشد. و اگرآن هم ممكن نشود، مرد نامحرمی كه اهل فن باشد بچه را بيرون بياورد. و در صورتی كه آن هم پيدا نشود، كسی كه اهل فن نباشد می تواند بچه را بيرون آورد.
٦٢٧ هرگاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد، اگر چه اميد زنده ماندن طفل را نداشته باشند، بايد به وسيله كسانی كه در مساله پيش گفته شد ازهر طرفی كه بچه سالم بيرون می آيد، بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند. ولی اگر بين پهلوی چپ و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد، احتياط واجب آن است كه از پهلوی چپ بيرون آورند.
مستحبات دفن
٦٢٨ خوب است به اميد آنكه مطلوب پروردگار باشد قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند مگر آنكه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند يا مردم برای فاتحه اهل قبور بيشتر به آنجا می روند و نيز جنازه را در چند ذرعی قبر زمين بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزديك ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر ميت مرد است در دفعه سوم طوری زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچه ای روی قبر بگيرند و نيز جنازه را به آرامی از تابوت بگيرند و وارد قبر كنند و دعاهايی كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنكه ميت را در لحد گذاشتند گره های كفن را باز كنند و صورت ميت را روی خاك بگذارند و بالشی از خاك زير سر او بسازند و پشت ميت خشت خام يا كلوخی بگذارند كه ميت به پشت برنگردد و پيش از آنكه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست ميت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ ميت بگذارند و دهان را نزد يك گوش او ببرند و به شدت حركت دهند و سه مرتبه بگويند : "اسمع افهم يا فلان بن فلان". و بجای فلان، اسم ميت و پدرش را بگويند. مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگويند: "اسمع افهم يا محمد بن علی". پس از آن بگويند: "هل انت علی العهد الذی فارقتنا عليه من شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا صلی الله عليه و آله عبده و رسوله و سيد النبيين و خاتم المرسلين و ان عليا امير المؤمنين و سيد الوصيين و امام افترض الله طاعته علی العالمين و ان الحسن و الحسين و علی بن الحسين و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجة المهدی صلوات الله عليهم ائمة المؤمنين و حجج الله علی الخلق اجمعين و ائمتك ائمة هدی بك ابرار يا فلان بن فلان" و بجای فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد. و بعد بگويد: "اذا اتاك الملكان المقربان رسولين من عند الله تبارك و تعالی و سالاك عن ربك و عن نبيك و عن دينك و عن كتابك و عن قبلتك و عن ائمتك فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله عليه و آله نبيی و الاسلام دينی و القرآن كتابی و الكعبة قبلتی و امير المؤمنين علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسين بن علی الشهيد بكربلا امامی و علی زين العابدين امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الكاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسكری امامی و الحجة المنتظر امامی هؤلاء صلوات الله عليهم اجمعين ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنيا و الاخره ثم اعلم يا فلان بن فلان" بجای فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد. بعد بگويد: "ان الله تبارك و تعالی نعم الرب و ان محمد صلی الله عليه و آله نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومين الائمة الاثنی عشر نعم الائمة و ان ما جاء به محمد صلی الله عليه و آله حق و ان الموت حق و سؤال منكر و نكير فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و الميزان حق و تطاير الكتب حق و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فی القبور" پس بگويد: "ا فهمت يا فلان" و بجای فلان اسم ميت را بگويد.پس از آن بگويد: "ثبتك الله بالقول الثابت و هداك الله الی صراط مستقيم عرف الله بينك و بين اوليائك فی مستقر من رحمته" پس بگويد: "اللهم جاف الارض عن جنبيه و اصعد بروحه اليك و لقه منك برهانا اللهم عفوك عفوك".
٦٢٩ خوب است به اميد اينكه مطلوب پروردگار است كسی كه ميت را در قبر می گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد، و از طرف پای ميت از قبر بيرون بيايد، و غير از خويشان ميت كسانی كه حاضرند با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: "انا لله و انا اليه راجعون". اگر ميت زن است كسی كه با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد، و اگر محرمی نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.
٦٣٠ خوب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار است، قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه ای روی آن بگذارند كه اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند. و بعد از پاشيدن آب كسانی كه حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه "انا انزلناه" بخوانند و برای ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند: "اللهم جاف الارض عن جنبيه و اصعد اليك روحه و لقه منك رضوانا و اسكن قبره من رحمتك ما تغنيه به عن رحمة من سواك".
٦٣١ پس از رفتن كسانی كه تشييع جنازه كرده اند، مستحب است ولی ميت يا كسی كه از طرف ولی اجازه دارد، دعاهايی را كه دستور داده شده به ميت تلقين كند.
٦٣٢ بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند. ولی اگر مدتی گذشته است كه به واسطه سر سلامتی دادن مصيبت يادشان می آيد، ترك آن بهتر است. و نيز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه ميت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.
٦٣٣ مستحب است انسان در مرگ خويشان مخصوصا در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميت را ياد می كند "انا لله و انا اليه راجعون" بگويد. و برای ميت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.
٦٣٤ جايز نيست انسان در مرگ كسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
٦٣٥ پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست.
٦٣٦ اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند، يا اگر زن در عزای ميت صورت خود را بخراشد، به طوری كه خون بيايد يا موی خود را بكند، بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند. و اگر نتواند، بايد سه روز روزه بگيرد. بلكه اگر خون هم نيايد، بنابر احتياط واجب به اين دستور عمل نمايد.
٦٣٧ احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت، صدا را خيلی بلند نكنند.
نماز وحشت
٦٣٨ مستحب است در شب اول قبر دو ركعت نماز وحشت برای ميت بخوانند. و دستور آن اين است كه در ركعت اول بعد از حمد، يك مرتبه آية الكرسی و در ركعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره "انا انزلناه" بخوانند، و بعداز سلام نماز بگويند: "اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان" و به جای كلمه فلان، اسم ميت را بگويند.
٦٣٩ نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند، ولی بهتر است در اول شب بعداز نماز عشا خوانده شود.
٦٤٠ اگر بخواهند ميت را به شهر دوری ببرند، يا به جهت ديگر دفن او تاخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول قبر او تاخير بيندازند.
نبش قبر
٦٤١ نبش قبر مسلمان يعنی شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد، حرام است. ولی اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.
٦٤٢ نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد، در صورتی كه زيارتگاه باشد، حرام است. بلكه اگر زيارتگاه هم نباشد،بنابر احتياط واجب نبايد آن را نبش كرد.
٦٤٣ شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست: اول: آنكه ميت در زمين غصبی دفن شده باشد و مالك زمين راضی نشود كه در آنجا بماند دوم: آنكه كفن يا چيز ديگری كه با ميت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزی از مال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند كه آن چيز در قبر بماند ولی اگر چيز مختصری از مال او كه به ورثه به ارث رسيده مانند انگشتر و نحو آن با او دفن شده باشد در جواز نبش برای در آوردن آن تامل و اشكال است خصوصا اگر اجحاف به ورثه نباشد و اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشتری را با او دفن كنند در صورتی كه وصيتش بيشتر از يك سوم مال او نباشد برای بيرون آوردن اينها نمی توانند قبر را بشكافند. سوم: آن كه ميت بی غسل يا بی كفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرع كفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند. چهارم: آنكه برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن ميت را ببيند. پنجم: آنكه ميت را در جايی كه بی احترامی به اوست مثل قبرستان كفار يا جايی كه كثافت و خاكروبه می ريزند، دفن كرده باشند. ششم: آنكه برای يك مطلب شرعی كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله ای كه دفنش كرده اند بيرون آورند. هفتم: آنكه بترسند درنده ای بدن ميت را پاره كند يا سيل او را ببرد يا دشمن بيرون آورد. هشتم: آنكه قسمتی از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند. ولی احتياط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود.
غسل های مستحب
٦٤٤ غسل های مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است: ١- غسل جمعه، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر، و بهتر است نزدیک ظهر بجاآورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه بجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد. و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند،می تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آنکه مطلوب خداوند عالم است بجا آورد صحیح است. و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین". ٢- غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم. ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند، و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است. و وقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است، و بهتر است مقارن غروب آفتاب بجا آورده شود، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا بجا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. ٣- غسل روز عید فطر و عید قربان، و وقت آن از اذان صبح است تا غروب، و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورد. و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که بقصد رجاء انجام دهد. ٤- غسل شب عید فطر، و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح، و بهتر است در اول شب بجا آورده شود. ٥- غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه، و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. ٦- غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب. ٧- غسل روز عید غدیر، و بهتر است در وقت چاشت صدر نهار آن را انجام دهد. ٨- غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه. ٩- غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی قعده، ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری که تا آخر مساله ذکر شده را رجاءا انجام دهد. ١٠- غسل دادن بچه ای که تازه بدنیا آمده. ١١- غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. ١٢- غسل کسی که در حال مستی خوابیده. ١٣- غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده. ١٤- غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمدا نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. ١٥- غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آنرا دیده باشد. ولی اگر اتفاقا یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد، یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
٦٤٥ پیش از داخل شدن در حرم مکه شهر مکه مسجدالحرام خانه کعبه حرم مدینه شهر مدینه مسجد پیغمبر مستحب است انسان غسل کند و برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام رجاءا غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود اگر به نیت همه یک غسل کند کافی است و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله شود یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصا سفر زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مستحب است انسان غسل کند و اگریکی از غسلهایی را که در این مساله گفته شد بجا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می نماید مثلا بخوابد غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را بجاآورد.
٦٤٦ انسان نمی تواند با غسل مستحبی کاری که مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد.
٦٤٧ اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیت همه، یک غسل بجا آورد، کافی است.
تيمم
مواردي كه بايد تيمم كرد
در هفت مورد به جای وضو و غسل بايد تيمم كرد:
اول از موارد تيمم:
آنكه تهيه آب به قدر وضو يا غسل ممكن نباشد.
٦٤٨ اگر انسان در آبادی باشد، بايد برای تهيه آب وضو و غسل بقدری جستجو كند كه از پيدا شدن آن نااميد شود. و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند است و يا به واسطه درخت و مانند آن، عبور در آن زمين مشكل است، بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمی كه با كمان پرتاب می كردند در جستجوی آب برود. و اگر زمين آن اين طور نيست، بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو نمايد.
٦٤٩ اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعضی ديگر پست و بلند يا عبور در آن مشكل باشد، در طرفی كه هموار است به اندازه پرتاب دو تير و در طرفی كه اين طور نيست به اندازه پرتاب يك تير جستجو كند.
٦٥٠ در هر طرفی كه يقين دارد آب نيست، در آن طرف جستجو لازم نيست.
٦٥١ كسی كه وقت نماز او تنگ نيست و برای تهيه آب وقت دارد اگر يقين دارد در محلی دورتر از مقداری كه بايد جستجو كند آب هست در صورتی كه مانعی نباشد و مشقت هم نداشته باشد بايد برای تهيه آب برود و اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نيست ولی اگر اطمينان داشته باشد بنابر احتياط واجب بايد برای تهيه آب به آن محل برود.
٦٥٢ لازم نيست خود انسان در جستجوی آب برود، بلكه می تواند كسی را كه به گفته او اطمينان دارد بفرستد. و در اين صورت اگر يك نفر از طرف چند نفر برود،كافی است.
٦٥٣ اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود يا در منزل يا در قافله آب هست بايد بقدری جستجو نمايد كه به نبودن آب يقين كند يا از پيدا كردن آن نااميد شود.
٦٥٤ اگر پيش از وقت نماز جستجو نمايد و آب پيدا نكند و تا وقت نماز همان جا بماند، لازم نيست كه دوباره در جستجوی آب برود.
٦٥٥ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت نماز ديگر در همانجا بماند، جستجو لازم نيست.
٦٥٦ اگر از درنده بترسد يا جستجوی آب به قدری سخت باشد كه نتواند تحمل كند يا وقت نماز به قدری تنگ باشد كه هيچ نتواند جستجو كند، جستجو لازم نيست. ولی اگر بتواند مقداری جستجو كند، به همان مقدار جستجو لازم است. و اگر از دزد بر جان يا مال خودش بترسد، نبايد در جستجوی آب برود. ولی اگر مالی كه احتمال می دهد از بين برود، به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس ديگری هم نداشته باشد، جستجوی آب واجب است.
٦٥٧ اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصيت كرده ولی نمازش با تيمم صحيح است.
٦٥٨ كسی كه يقين دارد آب پيدا نمی كند، چنانچه دنبال آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو می كرد آب پيدا می شد، نمازش باطل است.
٦٥٩ اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايی كه جستجو كرده آب بوده، نماز او صحيح است.
٦٦٠ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند، نمی تواند وضو بگيرد، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، نبايد آن را باطل نمايد. و همچنين است اگر بداند يا دو شاهد عادل خبر دهند كه تهيه آب برای او ممكن نيست. بلكه اگر احتمال صحيح عقلايی هم بدهد، احتياط واجب آن است كه وضوی خود را باطل نكند.
٦٦١ اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند يا احتمال عقلايی دهد يا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر وضوی خود را باطل كند، تهيه آب برای او ممكن نيست، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، احتياط واجب آن است كه آن را باطل نكند.
٦٦٢ كسی كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد، اگر بداند يا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر آن را بريزد آب پيدا نمی كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ريختن آن حرام است. و احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آن را نريزد، بلكه خالی از قوت نيست. و هرگاه احتمال عقلايی هم بدهد كه اگر آب را بريزد ديگر آب پيدا نمی كند، احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آب را نريزد.
٦٦٣ كسی كه می داند يا دو شاهد عادل خبر دهد كه آب پيدا نمی كند، اگر بعداز داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل كند يا آبی كه دارد بريزد، معصيت كرده ولی نمازش با تيمم صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.
دوم از موارد تيمم
٦٦٤ اگر به واسطه پيری يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها يا نداشتن وسيله ای كه آب از چاه بكشد، دسترسی به آب نداشته باشد، بايد تيمم كند. و همچنين است اگر تهيه كردن آب يا استعمال آن به قدری مشقت داشته باشد كه مردم تحمل آن را نكنند.
٦٦٥ اگر برای كشيدن آب از چاه دلو و ريسمان و مانند اينها لازم دارد و مجبور است بخرد يا كرايه نمايد، اگر چه قيمت آن چند برابر معمول باشد، بايد تهيه كند. و همچنين است اگر آب را به چندين برابر قيمتش بفروشند. ولی اگر تهيه آنها به قدری پول می خواهد كه نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نيست تهيه نمايد.
٦٦٦ اگر ناچار شود كه برای تهيه آب قرض كند، بايد قرض نمايد. ولی كسی كه می داند يا گمان دارد كه نمی تواند قرض خود را بدهد، واجب نيست قرض كند.
٦٦٧ اگر كندن چاه مشقت ندارد، به احتياط واجب بايد برای تهيه آب،چاه بكند.
٦٦٨ اگر كسی مقداری آب بی منت به او ببخشد، بايد قبول كند.
سوم از موارد تيمم
٦٦٩ اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد يا بترسد كه به واسطه استعمال آن،مرض يا عيبی در او پيدا شود يا مرضش طول بكشد يا شدت كند يا به سختی معالجه شود، بايد تيمم نمايد. ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.
٦٧٠ لازم نيست يقين كند كه آب برای او ضرر دارد، بلكه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس برای او پيدا شود، بايد تيمم كند.
٦٧١ كسی كه مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد، بايد تيمم نمايد.
٦٧٢ اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر تيمم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد، تيمم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، نمازش صحيح است.
٦٧٣ كسی كه می داند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد و بعد بفهمد كه آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحيح است.
چهارم از موارد تيمم
٦٧٤ هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، خود او يا عيال و اولاد او، يا رفيقش و كسانی كه با او مربوطند مانند نوكر و كلفت از تشنگی بميرند يا مريض شوند يا به قدری تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد، بايد به جای وضو و غسل، تيمم نمايد. و نيز اگر بترسد حيوانی كه مانند اسب و قاطر معمولا برای خوردن سرش را نمی برند، از تشنگی تلف شود، بايد آب را به آن بدهد و تيمم نمايد، اگر چه حيوان مال خودش نباشد. و همچنين است اگر كسی كه حفظ جان او واجب است به طوری تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد، تلف شود.
٦٧٥ اگر غير از آب پاكی كه برای وضو يا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشاميدن خود و كسانی كه با او مربوطند داشته باشد، بايد آب پاك را برای آشاميدن بگذارد و با تيمم نماز بخواند. ولی چنانچه آب را برای حيوانش بخواهد، بايد آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك وضو و غسل را انجام دهد
پنجم از موارد تيمم
٦٧٦ كسی كه بدن يا لباسش نجس است و كمی آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرديا غسل كند برای آب كشيدن بدن يا لباس او نمی ماند، بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمم نماز بخواند. ولی اگر چيزی نداشته باشد كه بر آن تيمم كند،بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تيمم
٦٧٧ اگر غير از آب يا ظرفی كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگری ندارد مثلا آب يا ظرفش غصبی است و غير از آن آب و ظرف ديگری ندارد، بايد به جای وضو و غسل، تيمم كند.
هفتم از موارد تيمم
٦٧٨ هرگاه وقت به قدری تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، تمام نماز يا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، بايد تيمم كند.
٦٧٩ اگر عمدا نماز را به قدری تاخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد معصيت كرده، ولی نماز او با تيمم صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.
٦٨٠ كسی كه شك دارد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند وقت برای نماز او می ماند يا نه، بايد تيمم كند.
٦٨١ كسی كه به واسطه تنگی وقت تيمم كرده، چنانچه بعد از نماز آبی كه داشته از دستش برود، اگر چه تيمم خود را نشكسته باشد، در صورتی كه وظيفه اش تيمم باشد، بايد دوباره تيمم نمايد.
٦٨٢ كسی كه آب دارد اگر به واسطه تنگی وقت با تيمم مشغول نماز شود و در بين نماز آبی كه داشته از دستش برود، برای نمازهای بعد می تواند با همان تيمم نماز بخواند.
٦٨٣ اگر انسانی به قدری وقت دارد كه می تواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون كارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون كارهای مستحبی آن به جا آورد. بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چيزهايی كه تيمم به آنها صحيح است
٦٨٤ تيمم به خاك و ريگ و كلوخ و سنگ اگر پاك باشند، صحيح است. وبه گل پخته مثل آجر و كوزه نيز صحيح است.
٦٨٥ تيمم بر سنگ گچ و سنگ آهك و سنگ مرمر سياه و ساير اقسام سنگها صحيح است. ولی تيمم به جواهر مثل سنگ عقيق و فيروزه باطل می باشد. و احتياط واجب آن است كه با بودن خاك يا چيز ديگری كه تيمم به آن صحيح است، به گچ و آهك پخته هم تيمم نكند. و اگر دسترسی به خاك و مانند آن ندارد و امر داير است بين گچ يا آهك پخته، و بين غبار يا گل، بايد به احتياط واجب جمع كند بين تيمم به هر دو.
٦٨٦ اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غباری كه روی فرش و لباس و مانند اينهاست، تيمم نمايد. و اگر غبار در لای لباس و فرش باشد، تيمم به آن صحيح نيست، مگر آن كه اول دست بزند تا روی آن، غبار آلوده شود، بعد تيمم كند. و چنانچه گرد پيدا نشود، بايد به گل تيمم كند.و اگر گل هم پيدا نشود، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون تيمم بخواند،و بنابر احتياط بعدا قضای آن را بجا آورد.
٦٨٧ اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهيه كند، تيمم به گرد باطل است. و اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهيه نمايد، تيمم به گل باطل می باشد.
٦٨٨ كسی كه آب ندارد، اگر برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممكن است بايد آن را آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد. و اگر ممكن نيست و چيزی هم كه تيمم به آن صحيح است ندارد، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون وضو و تيمم بخواند، و بنابر احتياط واجب بعدا قضا كند.
٦٨٩ اگر با خاك و ريگ، چيزی مانند كاه كه تيمم به آن باطل است مخلوط شود،نمی تواند به آن تيمم كند. ولی اگر آن چيز به قدری كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود، تيمم به آن خاك و ريگ صحيح است.
٦٩٠ اگر چيزی ندارد كه بر آن تيمم كند، چنانچه ممكن است بايد به خريدن و مانند آن تهيه نمايد.
٦٩١ تيمم به ديوار گلی صحيح است. و احتياط مستحب آن است كه با بودن زمين يا خاك خشك، به زمين يا خاك نمناك تيمم نكند.
٥ احوط اين است كه تيمم كند و نمازش را در وقت بخواند و بعد قضای آن
٦٩٣ اگر يقين داشته باشد كه تيمم به چيزی صحيح است و به آن تيمم نمايد، بعد بفهمد تيمم به آن باطل بوده، نمازهايی را كه با آن تيمم خوانده، بايد دوباره بخواند.
٦٩٤ چيزی كه بر آن تيمم می كند، بايد غصبی نباشد.
٦٩٥ تيمم در فضای غصبی باطل نيست. پس اگر در ملك خود دستها را به زمين بزند و بی اجازه داخل ملك ديگری شود و دستها را به پيشانی بكشد، تيمم او باطل نمی شود.
٦٩٦ اگر نداند محل تيمم غصبی است و يا فراموش كرده باشد، تيمم او صحيح است، اگر چه فراموش كننده، خود غاصب باشد.
٦٩٧ كسی كه در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاك او غصبی است، بايد با تيمم نماز بخواند.
٦٩٨ مستحب است چيزی كه بر آن تيمم می كند، گردی داشته باشد كه به دست بماند. و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است دست را بتكاند كه گرد آن بريزد.
٦٩٩ تيمم به زمين گود و خاك جاده و زمين شوره زار كه نمك روی آن را نگرفته، مكروه است. واگر نمك روی آن را گرفته باشد، باطل است.
دستور تيمم
٧٠٠ در تيمم چهار چيز واجب است: اول: نيت. دوم: زدن كف دو دست با هم بر چيزی كه تيمم به آن صحيح است. سوم: كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانی و دو طرف آن از جايی كه موی سر می رويد تا ابروها و بالای بينی، و بنابر احتياط واجب بايد دستها روی ابروها هم كشيده شود. چهارم: كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.
٧٠١ تيمم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.
احكام تيمم
٧٠٢ اگر مختصری از پيشانی و پشت دستها را هم مسح نكند، تيمم باطل است، چه عمدا مسح نكند يا مساله را نداند يا فراموش كرده باشد. ولی دقت زياد هم لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام
٧٠٣ برای آنكه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد مقداری بالاتراز مچ را هم مسح نمايد. ولی مسح بين انگشتان لازم نيست.
٧٠٤ پيشانی و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح نمايد و كارهای آن را بايد پشت سر هم بجا آورد و اگر بين آنها به قدری فاصله دهد كه نگويند تيمم می كند، باطل است.
٧٠٥ در موقع نيت بايد معين كند كه تيمم او بدل از غسل است يا بدل از وضو. و اگر بدل از غسل باشد، بايد آن غسل را معين نمايد. و چنانچه اشتباها به جای بدل از وضو، بدل از غسل، يا به جای بدل از غسل، بدل از وضو، نيت كند يا مثلا در تيمم بدل از غسل جنابت، نيت تيمم بدل از غسل مس ميت نمايد، تيمم او باطل است.
٧٠٦ در تيمم بايد پيشانی و كف دستها و پشت دستها پاك باشد، و اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد، بايد به همان كف دست نجس تيمم كند.
٧٠٧ انسان بايد برای تيمم انگشتر را از دست بيرون آورد. و اگر در پيشانی يا پشت دستها يا در كف دستها مانعی باشد، مثلا چيزی به آنها چسبيده باشد، بايدبرطرف نمايد.
٧٠٨ اگر پيشانی يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگری را كه بر آن بسته، نمی تواند باز كند، بايد دست را روی آن بكشد. و نيز اگر كف دست زخم باشدو پارچه يا چيز ديگری را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزی كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانی و پشت دستها بكشد.
٧٠٩ اگر پيشانی و پشت دستها مو داشته باشد، اشكال ندارد. ولی اگر موی سر روی پيشانی آمده باشد، بايد آن را عقب بزند.
٧١٠ اگر احتمال دهد كه در پيشانی و كف دستها يا پشت دستها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، بايد جستجو نمايد تا يقين يا اطمينان پيدا كند كه مانعی نيست.
٧١١ اگر وظيفه او تيمم است و نمی تواند تيمم كند، بايد نايب بگيرد. و كسی كه نايب می شود، بايد او را با دست خود او تيمم دهد. و اگر ممكن نباشد،بايد نايب دست خود را به چيزی كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانی و پشت دستهای او بكشد.
٧١٢ اگر بعد از آنكه وارد تيمم شد شك كند كه قسمت پيش از آن را فراموش كرده يا نه، اعتنا نكند و تيمم او صحيح است. و نيز اگر بعد از به جا آوردن هر جزء شك كند كه درست به جا آورده يا نه، اعتنا نكند و تيمم او صحيح است.
٧١٣ اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه، تيمم او صحيح است.
٧١٤ كسی كه وظيفه اش تيمم است، بنابر احتياط واجب نبايد پيش از وقت نماز برای نماز تيمم كند. ولی اگر برای كار واجب ديگر يا مستحبی تيمم كند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند با همان تيمم نماز بخواند.
٧١٥ كسی كه وظيفه اش تيمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تيمم نماز بخواند. ولی اگر بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند يا در تنگی وقت با تيمم نماز را بجا آورد.
٧١٦ كسی كه نمی تواند وضو بگيرد يا غسل كند، می تواند نمازهای قضای خود را با تيمم بخواند، هر چند احتمال بدهد كه به زودی عذر او برطرف می شود. ولی در صورت علم به زوال عذر تا پيش از ضيق شدن وقت بايد منتظر بماند.
٧١٧ كسی كه نمی تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهای مستحبی را كه مثل نافله های شبانه روز وقت معين دارد با تيمم بخواند، حتی در اول وقت. به شرط آنكه علم به زوال عذر تا آخر وقت نداشته باشد.
٧١٨ كسی كه احتياطا بايد غسل جبيره ای و تيمم نمايد، مثلا جراحتی در پشت او است، اگر بعد از غسل و تيمم نماز بخواند و بعداز نماز حدث اصغری از او سر زند، مثلا بول كند برای نمازهای بعد بايد وضو بگيرد.
٧١٩ اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگری تيمم كند، بعد از برطرف شدن عذر،تيمم او باطل می شود.
٧٢٠ چيزهايی كه وضو را باطل می كند، تيمم بدل از وضو را هم باطل می كند. و چيزهايی كه غسل را باطل می نمايد، تيمم بدل از غسل را هم باطل می نمايد.
٧٢١ كسی كه نمی تواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، احتياط واجب آن است كه بدل هر يك از آنها يك تيمم نمايد.
٧٢٢ كسی كه نمی تواند غسل كند، اگر بخواهد عملی را كه برای آن غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد. و اگر نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملی را كه برای آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
٧٢٣ اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند، لازم نيست برای نماز وضو بگيرد. ولی اگر بدل از غسلهای ديگر تيمم كند، بايد وضو بگيرد. و اگر نتواند وضو بگيرد،بايد تيمم ديگری هم بدل از وضو بنمايد.
٧٢٤ اگر بدل از غسل تيمم كند و بعد كاری كه وضو را باطل می كند برای او پيش آيد، چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل كند، بايد وضو بگيرد. واگر نمی تواند وضو بگيرد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
٧٢٥ كسی كه وظيفه اش آن است كه بدل از وضو و بدل از غسل تيمم كند، همين دو تيمم كفايت می كند و تيمم ديگری لازم نيست.
٧٢٦ كسی كه وظيفه اش تيمم است، اگر برای كاری تيمم كند، تا تيمم و عذر او باقی است، كارهايی را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد، می تواند به جا آورد. ولی اگر با داشتن آب برای نماز ميت يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كاری را كه برای آن تيمم نموده می تواند انجام دهد. و در مورد تيمم به خاطر تنگی وقت، به احتياط واجب ساير غايات را انجام ندهد.
٧٢٧ در چند مورد مستحب است نمازهايی را كه انسان با تيمم خوانده، دوباره بخواند: اول: آنكه از استعمال آب ترس داشته و عمدا خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است. دوم: آنكه می دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمی كند و عمدا خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است. سوم: آنكه تا آخر وقت عمدا در جستجوی آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو می كرد، آب پيدا می شد. چهارم: آنكه عمدا نماز را تاخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نماز خوانده است. پنجم: آنكه می دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمی شود و آبی را كه داشته ريخته است.
احكام نماز
اهميت نماز
نماز مهمترين اعمال دينی است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،عبادتهای ديگر هم قبول می شود. و اگر پذيرفته نشود، اعمال ديگر هم قبول نمی شود. و همانطور كه اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو كند، چرك در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك می كند. و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند. و كسی كه نماز را پست و سبك شمارد،مانند كسی است كه نماز نمی خواند. پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم فرمود:"كسی كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد، سزاوار عذاب آخرت است".روزی حضرت در مسجد تشريف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، و ركوع و سجودش را كاملا به جا نياورد. حضرت فرمودند: "اگر اين مرد در حالی كه نمازش اين طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است". پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتابزدگی نماز نخواند، و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد كه با چه كسی سخن می گويد، و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند. و اگر انسان در موقع نماز كاملا به اين مطلب توجه كند، از خود بی خبر می شود. چنانچه در حال نماز تير را از پای مبارك امير المؤمنين عليه السلام بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد و گناهانی كه مانع قبول شدن نماز است مانند حسد،كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات، بلكه هر معصيتی را ترك كند. و همچنين سزاوار است كارهايی كه ثواب نماز را كم می كند بجانياورد، مثلا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نايستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند. و نيز كارهايی كه ثواب نماز را زياد می كند بجا آورد، مثلا انگشتری عقيق به دست كند، و لباس پاكيزه بپوشد، و شانه و مسواك كند، و خود را خوشبو نمايد.
نمازهاي واجب
نمازهای واجب شش است: اول: نماز يوميه. دوم: نماز آيات. سوم: نماز ميت. چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه. پنجم: نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است. ششم: نمازی كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می شود.
نمازهاي واجب يوميه
اوقات نماز و احكام آن
وقت نماز ظهر و عصر
٧٢٩ اگر چوب يا چيزی مانند آن را راست در زمين هموار فرو برند، صبح كه خورشيد بيرون می آيد، سايه آن به طرف مغرب می افتد. و هر چه آفتاب بالا می آيد،اين سايه كم می شود. و در شهرهای ما در اول ظهر شرعی به آخرين درجه كمی می رسد،و ظهر كه گذشت، سايه آن به طرف مشرق برمی گردد. و هر چه خورشيد رو به مغرب می رود، سايه زيادتر می شود. بنابر اين وقتی سايه به آخرين درجه كمی رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت، معلوم می شود ظهر شرعی شده است. ولی در بعضی شهرها مثل مكه كه گاهی موقع ظهر سايه به كلی از بين می رود، بعد از آنكه سايه دوباره پيدا شد، معلوم می شود ظهر شده است.
٧٣٠ چوب يا چيز ديگری را كه برای معين كردن ظهر به زمين فرو می برند، شاخص گويند.
٧٣١ نماز ظهر و عصر هر كدام وقت مخصوص و مشتركی دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتی كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد. و وقت مخصوص نماز عصر موقعی است كه به اندازه خواندن نماز عصر وقت به مغرب مانده باشد، كه اگر كسی تا اين موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند. و ما بين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است. و اگر كسی اشتباها نماز ظهر يا عصر را در وقت مخصوص ديگری بخواند، نمازش صحيح است.
٧٣٢ اگر پيش از خواندن نماز ظهر سهوا مشغول نماز عصر شود و در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است، چنانچه در وقت مشترك باشد، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند. يعنی نيت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد می خوانم، همه نماز ظهر باشد. و بعد از آنكه نماز را تمام كرد، نماز عصر را بخواند. و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عصر را بخواند و احتياط آن است كه دوباره نماز عصر را هم بعد از آن بخواند، و اين احتياط خيلی خوب است.
٧٣٣ در روز جمعه انسان می تواند به جای نماز ظهر، دو ركعت نماز جمعه بخواند. ولی احتياط مستحب آن است كه اگر نماز جمعه خواند، نماز ظهر را هم بخواند، و اين احتياط خيلی مطلوب است.
٧٣٤ احتياط واجب آن است كه نماز جمعه را از موقعی كه عرفا اول ظهر می گويند، تاخير نيندازد. و اگر از اوايل ظهر تاخير افتاد، به جای نماز جمعه نماز ظهر بخواند.
وقت نماز مغرب و عشاء
٧٣٥ مغرب موقعی است كه سرخی طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا می شود، از بين برود.
٧٣٦ نماز مغرب و عشا هر كدام وقت مخصوص و مشتركی دارند: وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است تا وقتی كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد كه اگر كسی مثلا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهوا در اين وقت بخواند، احتياط مستحب آن است كه بعداز نماز مغرب، نماز عشا را دوباره بخواند. و وقت مخصوص نماز عشا موقعی است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد كه اگر كسی تا اين موقع نماز مغرب را عمدا نخواند، بايد اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند. و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترك نماز مغرب و عشا است، كه اگر كسی در اين وقت اشتباها نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند و بعداز نماز ملتفت شود،نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.
٧٣٧ وقت مخصوص و مشترك كه معنی آن در مساله پيش گفته شد، برای اشخاص فرق می كند. مثلا اگر به اندازه خواندن دو ركعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر كسی كه مسافر است، تمام شده و داخل وقت مشترك می شود. و برای كسی كه مسافر نيست، بايد به اندازه خواندن چهار ركعت نماز بگذرد.
٧٣٨ اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهوا مشغول نماز عشا شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند. و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته بايد نماز را تمام كند، بعد نماز مغرب را بخواند. اما اگر تمام آنچه را خوانده، در وقت مخصوص نماز مغرب خوانده باشد و پيش از ركوع ركعت چهارم يادش بيايد، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد از آن عشا را بخواند. ولی احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز عشا، دوباره نماز مغرب و عشا را بخواند و اين احتياط خيلی خوب است.
٧٣٩ آخر وقت نماز عشا نصف شب است. و احتياط واجب آن است كه برای نماز مغرب و عشا و مانند اينها، شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب كرد، و برای نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمايند.
٧٤٠ اگر از روی معصيت يا به واسطه عذری نماز مغرب يا نماز عشا را تا نصف شب نخواند، بنابر احتياط واجب بايد تا قبل از اذان صبح بدون اينكه نيت ادا و قضا كند، بجا آورد.
وقت نماز صبح
٧٤١ نزديك اذان صبح از طرف مشرق سفيده ای رو به بالا حركت می كند، كه آن را فجر اول گويند. موقعی كه آن سفيده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح، موقعی است كه آفتاب بيرون می آيد.
احكام وقت نماز
٧٤٢ موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود، كه يقين كند وقت داخل شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.
٧٤٣ نابينا و كسی كه در زندان است و مانند اينها بنابر احتياط واجب بايد تا يقين به داخل شدن وقت نكنند، مشغول نماز نشوند. ولی اگر انسان به واسطه ابر يا غبار و مانند اينها كه برای همه مانع از يقين كردن است، نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقت يقين كند، چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده،می تواند مشغول نماز شود.
٧٤٤ اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند يا انسان يقين كند كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده. ولی اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده، يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.
٧٤٥ اگر انسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده، نماز او صحيح است. و اگر بفهمد تمام نماز را پيش از وقت خوانده يا بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است، نمازش باطل است.
٧٤٦ اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است. ولی اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت شده و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه، نمازش صحيح است.
٧٤٧ اگر وقت نماز به قدری تنگ است كه به واسطه به جا آوردن بعضی از كارهای مستحب نماز، مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، بايد آن مستحب را به جا نياورد. مثلا اگر به واسطه خواندن قنوت مقداری از نماز بعد از وقت خوانده می شود،بايد قنوت نخواند.
٧٤٨ كسی كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيت ادا بخواند. ولی نبايد عمدا نماز را تا اين وقت ت اخير بيندازد.
٧٤٩ كسی كه مسافر نيست، اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند. و اگر كمتر وقت دارد، بايد فقط نماز عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا كند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را بخواند. و اگر كمتر وقت دارد، بايد فقط عشا را بخواند و بعدا بايد نماز مغرب را بخواند وبه احتياط واجب نيت ادا و قضا ننمايد.
٧٥٠ كسی كه مسافر است، اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر را بخواند. و اگر كمتر وقت دارد، بايد فقط عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا كند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را بخواند. و اگر كمتر وقت دارد، بايد فقط عشا را بخواند و بعدا مغرب را بدون نيت ادا و قضا بجا آورد.و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود كه به مقدار يك ركعت يا بيشتر وقت به نصف شب مانده است، بايد فورا نماز مغرب را به نيت ادا بجا آورد.
٧٥١ مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند، و راجع به آن خيلی سفارش شده است. و هر چه به اول وقت نزديكتر باشد، بهتر است. مگر آنكه ت اخير آن از جهتی بهتر باشد، مثلا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.
٧٥٢ هرگاه انسان عذری دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تيمم نماز بخواند، چنانچه بداند يا احتمال دهد كه عذر او تا آخر وقت باقی است، می تواند در اول وقت نماز بخواند. ولی اگر مثلا لباسش نجس باشديا عذر ديگری داشته باشد و احتمال دهد كه عذر او از بين می رود، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند تا عذرش برطرف شود. و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند. و لازم نيست به قدری صبر كند كه فقط بتواند كارهای واجب نماز را انجام دهد، بلكه اگر برای مستحبات نماز مانند اذان و اقامه و قنوت هم وقت دارد، می تواند تيمم كند و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.
٧٥٣ كسی كه مسايل نماز و شكيات و سهويات را نميداند و احتمال ميدهد كه يكی از اينها در نماز پيش آيد، بايد برای ياد گرفتن اينها نماز را از اول وقت تاخير بيندازد. ولی اگر اطمينان دارد كه نماز را به طور صحيح تمام می كند، می تواند در اول وقت مشغول نماز شود. پس اگر در نماز مساله ای كه حكم آن را نمی داند پيش نيايد، نماز او صحيح است. و اگر مساله ای كه حكم آن را نمی داند پيش آيد، می تواند به يكی از دو طرفی كه احتمال می دهد عمل نمايد و نماز را تمام كند. ولی بعد از نماز بايد مساله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند.
٧٥٤ اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبكار هم طلب خود را مطالبه می كند، در صورتی كه ممكن است، بايد اول قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند. و همچنين است اگر كار واجب ديگری كه بايد كه بايد اول مسجد را تطهير كند، بعد نماز بخواند. و چنانچه اول نماز بخواند معصيت كرده، ولی نماز او صحيح است.
نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شوند
٧٥٥ انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر، و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند. و اگر عمدا نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند، باطل است.
٧٥٦ اگر به نيت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است، نمی تواند نيت را به نماز عصر برگرداند، بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند. و همينطور است در نماز مغرب و عشا.
٧٥٧ اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيت را به نماز ظهر برگرداند و داخل ركن شود و بعد يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده بوده، نمازش باطل است و بايد نماز عصر را بخواند. ولی اگر پيش از داخل شدن در ركن يادش بيايد، بايد نيت را به نماز عصر برگرداند و آنچه به نيت ظهر خوانده، دوباره به نيت عصر بخواند، و نمازش صحيح است.
٧٥٨ اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند. ولی اگر وقت به قدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز مغرب می شود، بايد به نيت نماز عصر، نماز را تمام كند و نماز ظهرش قضا ندارد.
٧٥٩ اگر در نماز عشا پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز، نصف شب می شود، بايد به نيت عشا نماز را تمام كند. و اگر بيشتر وقت دارد، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتی تمام كند، بعد نماز عشا را بخواند.
٧٦٠ اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم، شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، بايد نماز را تمام كند، بعد نماز مغرب را بخواند. ولی اگراين شك در وقت مخصوص به نماز عشا باشد، خواندن نماز مغرب لازم نيست.
٧٦١ اگر انسان نمازی را كه خوانده احتياطا دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد، نمازی را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمی تواند نيت را به آن نماز برگرداند. مثلا موقعی كه نماز عصر را احتياطا می خواند، اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است، نمی تواند نيت را به نماز ظهر برگرداند.
٧٦٢ برگرداندن نيت از نماز قضا به نماز ادا، و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.
٧٦٣ اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان می تواند در بين نماز نيت را به نماز قضا برگرداند، ولی بايد برگرداندن نيت به نماز قضا ممكن باشد. مثلا اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتی می تواند نيت را به قضای صبح برگرداند كه داخل ركعت سوم نشده باشد.
نمازهاي مستحب
كيفيت خواندن آن
٧٦٤ نمازهای مستحبی زياد است و آنها را نافله گويند. و بين نمازهای مستحبی، به خواندن نافله های شبانه روز بيشتر سفارش شده، و آنها در غير روز جمعه سی و چهار ركعتند، كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نافله عشا و يازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح می باشد. و چون دو ركعت نافله عشا را بنابر احتياط واجب بايد نشسته خواند،يك ركعت حساب می شود. ولی در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه می شود.
٧٦٥ از يازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب، و دو ركعت آن به نيت نماز شفع، و يك ركعت آن به نيت نماز وتر خوانده شود. و دستور كامل نافله شب در كتابهای دعا گفته شده است.
٧٦٦ نمازهای نافله را می شود نشسته خواند ولی بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند. مثلا كسی كه می خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند. و اگر می خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتی نشسته بخواند.
٧٦٧ نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند. ولی نافله عشا را به نيت اينكه شايد مطلوب باشد، می تواند بجا آورد.
وقت نافله هاى يوميه
٧٦٨ نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده می شود. و وقت آن از اول ظهر است تا موقعی كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعداز ظهر پيدا می شود، به اندازه دو هفتم آن شود. مثلا اگر درازی شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سايه ای كه بعد از ظهر پيدا می شود به دو وجب رسيد، آخر وقت نافله ظهر است.
٧٦٩ نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده می شود. و وقت آن تا موقعی است كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا می شود، به چهار هفتم آن برسد. و چنانچه بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بهتر است نافله ظهر را بعد از نماز ظهر، و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند. و بنابر احتياط واجب، نيت ادا و قضا نكند.
٧٧٠ وقت نافله مغرب، بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتی كه سرخی طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا می شود، از بين برود.
٧٧١ وقت نافله عشا، بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است. و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.
٧٧٢ نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده می شود. و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب، به مقدار خواندن يازده ركعت نماز شب است. ولی احتياط آن است كه قبل از فجر اول نخوانند، مگر آن كه بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند، كه در اين صورت مانعی ندارد.
٧٧٣ وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح، و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.
٧٧٤ مسافر و كسی كه برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، می تواند آن را در اول شب بجا آورد.
نماز غفيله
٧٧٥ يكی از نمازهای مستحبی نماز غفيله است، كه بين نماز مغرب و عشا خوانده می شود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی كه سرخی طرف مغرب از بين برود. و در ركعت اول آن بعد از حمد، بايد به جای سوره، اين آيه را بخوانند: "و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا نت سبحانك انی كنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و كذلك ننجی المؤمنين". و در ركعت دوم بعد از حمد به جای سوره، اين آيه را بخوانند: "و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو و يعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا يعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا يابس الا فی كتاب مبين". و در قنوت آن بگويند: "اللهم انی اسالك بمفاتح الغيب التی لا يعلمها الا انت ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تفعل بی كذا و كذا". و به جای كلمه كذا و كذا حاجتهای خود را بگويند. و بعد بگويند: "اللهم انت ولی نعمتی و القادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاسالك بحق محمد و آل محمد عليه و عليهم السلام لما قضيتها لی".
احكام قبله
٧٧٦ خانه كعبه كه در مكه معظمه می باشد قبله است، و بايد روبروی آن، نماز خواند. ولی كسی كه دور است، اگر طوری بايستد كه بگويند رو به قبله نماز می خواند، كافی است. و همچنين است كارهای ديگری كه مانند سر بريدن حيوانات بايدرو به قبله انجام گيرد.
٧٧٧ كسی كه نماز واجب را ايستاده می خواند، بايد طوری بايستد كه بگويند رو به قبله ايستاده، و لازم نيست زانوهای او و نوك پای او هم رو به قبله باشد.
٧٧٨ كسی كه بايد نشسته نماز بخواند، اگر نمی تواند به طور معمول بنشيند ودر موقع نشستن، كف پاها را به زمين می گذارد، بايد در موقع نماز صورت و سينه و شكم او رو به قبله باشد، و لازم نيست ساق پای او رو به قبله باشد.
٧٧٩ كسی كه نمی تواند نشسته نماز بخواند، بايد در حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد. و اگر ممكن نيست، بايد به پهلوی چپ طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد. و اگر اين را هم نتواند،بايد به پشت بخوابد، به طوری كه كف پای او رو به قبله باشد.
٧٨٠ نماز احتياط و سجده و تشهد فراموش شده را بايد رو به قبله بجا آورد. و در سجده سهو هم احتياط مستحب همين است.
٧٨١ نماز مستحبی را می شود در حال راه رفتن و سواری خواند. و اگر انسان در اين دو حال نماز مستحبی بخواند، لازم نيست رو به قبله باشد.
٧٨٢ كسی كه می خواهد نماز بخواند، بايد برای پيدا كردن قبله كوشش نمايد تا يقين كند كه قبله كدام طرف است. و می تواند به گفته دو شاهد عادل كه از روی نشانه های حسی شهادت می دهند، يا به قول كسی كه از روی قاعده علمی قبله را می شناسد و محل اطمينان است، عمل كند. و اگر اينها ممكن نشد، بايد به گمانی كه از محراب مسجد مسلمانان يا قبرهای آنان يا از راههای ديگر پيدا می شود، عمل نمايد. حتی اگر از گفته فاسق يا كافری كه به واسطه قواعد علمی قبله را می شناسد گمان به قبله پيدا كند، كافی است.
٧٨٣ كسی كه گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قويتری پيدا كند، نمی تواند به گمان خود عمل نمايد. مثلا اگر ميهمان از گفته صاحبخانه گمان به قبله پيدا كند، ولی بتواند از راه ديگر گمان قويتری پيدا كند، نبايد به حرف او عمل نمايد.
٧٨٤ اگر برای پيدا كردن قبله وسيله ای ندارد، يا با اينكه كوشش كرده گمانش به طرفی نمی رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بايد چهار نماز به چهار طرف بخواند. و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، بايد به اندازه ای كه وقت دارد نماز بخواند. مثلا اگر فقط به اندازه يك نماز وقت دارد، بايد يك نماز به هر طرفی كه می خواهد بخواند. و بايد نمازها را طوری بخواند كه يقين كند يكی ازآنها رو به قبله بوده، يا اگر از قبله كج بوده، به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسيده است.
٧٨٥ اگر يقين يا گمان كند كه قبله در يكی از دو طرف است، بايد به هر دو طرف نماز بخواند. ولی احتياط مستحب آن است كه در صورت گمان، به چهار طرف نماز بخواند.
٧٨٦ كسی كه بايد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را بخواند، بهتر آن است كه نماز اول را به هر چند طرف كه واجب است بخواند، بعد نماز دوم را شروع كند.
٧٨٧ كسی كه يقين به قبله ندارد، اگر بخواهد غير از نماز كاری كند كه بايدرو به قبله انجام داد، مثلا بخواهد سر حيوانی را ببرد، بايد به گمان عمل نمايد. واگر گمان ممكن نيست، به هر طرف كه انجام دهد، صحيح است.
بدن و لباس نمازگزار
پوشاندن بدن در نماز
٧٨٨ مرد بايد در حال نماز اگر چه كسی او را نمی بيند، عورتين خود را بپوشاند.و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.
٧٨٩ زن بايد در موقع نماز تمام بدن، حتی سر و موی خود را بپوشاند. ولی پوشاندن صورت به مقداری كه در وضو شسته می شود، و دستها تا مچ، و پاها تا مچ پا لازم نيست. اما برای آنكه يقين كند كه مقدار واجب را پوشانده است، بايد مقداری از اطراف صورت و قدری پايين تر از مچ را هم بپوشاند.
٧٩٠ موقعی كه انسان قضای سجده فراموش شده يا تشهد فراموش شده را بجامی آورد، بلكه بنابر احتياط واجب در موقع سجده سهو هم، بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند.
٧٩١ اگر انسان عمدا در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است. بلكه اگر از روی ندانستن مساله هم باشد، بنابر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند.
٧٩٢ اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيدا است، بايد آن را بپوشاند. و چنانچه پوشاندن عورت زياد طول بكشد، احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند. ولی اگر بعداز نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده، نمازش صحيح است.
٧٩٣ اگر در حال ايستاده، لباسش عورت او را می پوشاند، ولی ممكن است در حال ديگر مثلا در حال ركوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعی كه عورت او پيدا می شود به وسيله ای آن را بپوشاند، نماز او صحيح است. ولی احتياط مستحب آن است كه باآن لباس نماز نخواند.
٧٩٤ انسان می تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند، ولی احتياط مستحب آن است كه موقعی خود را با اينها بپوشاند كه چيز ديگری نداشته باشد.
٧٩٥ اگر غير از گل هيچ چيز ندارد كه در نماز خود را بپوشاند، گل ساتر نيست و می تواند برهنه نماز بخواند.
٧٩٦ اگر چيزی ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه احتمال دهد كه پيدا می كند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را ت اخير بيندازد و اگر چيزی پيدا نكرد، در آخر وقت مطابق وظيفه اش نماز بخواند.
٧٩٧ كسی كه می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف نداشته باشد، و احتمال ندهد كه تا آخر وقت چيزی پيدا كند كه خود را باآن بپوشاند، در صورتی كه نامحرم او را می بيند، بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر كسی او را نمی بيند، ايستاده نماز بخواند و جلوی خود را با دست بپوشاند. و در هر صورت ركوع و سجود را با اشاره انجام می دهد و برای سجود سر را قدری پايين تر می آورد.
شرايط لباس نمازگزار
لباس نمازگزار
٧٩٨ لباس نمازگزار شش شرط دارد: اول: آنكه پاك باشد. دوم: آنكه مباح باشد. سوم: آنكه از اجزای مردار نباشد. چهارم: آنكه از حيوان حرام گوشت نباشد.پنجم و ششم: آنكه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد.و تفصيل اينها در مسايل آينده گفته می شود.
شرط اول
٧٩٩ لباس نمازگزار بايد پاك باشد. و اگر كسی عمدا با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.
٨٠٠ كسی كه نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است و مقصر در ندانستن حكم مساله باشد، اگر با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل می باشد.
٨٠١ اگر به واسطه تقصير در ندانستن مساله، چيز نجسی را نداند نجس است، مثلا نداند عرق شتر نجاستخوار نجس است و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.
٨٠٢ اگر نداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نماز او صحيح است. ولی احتياط مستحب آن است كه اگر وقت دارد دوباره آن نماز را بخواند.
٨٠٣ اگر فراموش كند كه بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد از آن يادش بيايد، بايد نماز را دوباره بخواند، و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
٨٠٤ كسی كه در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز بدن يا لباس او نجس شود و پيش از آن كه چيزی از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت شود كه نجس شده يا بفهمد بدن يا لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتی كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس يا بيرون آوردن آن، نماز را به هم نمی زند، بايد در بين نماز بدن يا لباس را آب بكشد يا لباس را عوض نمايد يا اگر چيز ديگری عورت او را پوشانده لباس را بيرون آورد. ولی چنانچه طوری باشد كه اگر بدن يا لباس را آب بكشد يا لباس را عوض كند يا بيرون آورد نماز به هم می خورد و اگر لباس را بيرون آورد برهنه می ماند، بايد نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.
٨٠٥ كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز لباس او نجس شود و پيش از آنكه چيزی از نماز را با نجاست بخواند بفهمد كه نجس شده يا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتی كه آب كشيدن يا عوض كردن يا بيرون آوردن لباس، نماز را به هم نمی زند و می تواند لباس را بيرون آورد، بايد لباس را آب بكشد يا عوض كند يا اگر چيز ديگری عورت او را پوشانده، لباس را بيرون آورد و نماز را تمام كند. اما اگر چيز ديگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی تواند آب بكشد يا عوض كند، بايد لباس را بيرون آورد و به دستوری كه برای برهنگان گفته شد، نماز را تمام كند. ولی چنانچه طوری است كه اگر لباس را آب بكشد يا عوض كند، نماز به هم می خورد و به واسطه سرما و مانند آن نمی تواند لباس را بيرون آورد، بايد با همان حال نماز را تمام كند و نمازش صحيح است.
٨٠٦ كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز بدن او نجس شود و پيش از آن كه چيزی از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت شود كه نجس شده يا بفهمد بدن او نجس است، و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتی كه آب كشيدن بدن نماز را به هم نمی زند، بايد آب بكشد. واگر نماز را به هم می زند، بايد با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحيح است.
٨٠٧ كسی كه در پاك بودن بدن يا لباس خود شك دارد، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه بدن يا لباسش نجس بوده، نماز او صحيح است.
٨٠٨ اگر لباس را آب بكشد و يقين كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده، نمازش صحيح است.
٨٠٩ اگر خونی در بدن يا لباس خود ببيند و يقين كند كه از خونهای نجس نيست،مثلا يقين كند كه خون پشه است، چنانچه بعداز نماز بفهمد از خونهايی بوده كه نمی شود با آن نماز خواند، نماز او صحيح است.
٨١٠ هرگاه يقين كند خونی كه در بدن يا لباس اوست، خون نجسی است كه نماز باآن صحيح است، مثلا يقين كند خون زخم و دمل است، اگر چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده كه نماز با آن باطل است، نمازش صحيح است.
٨١١ اگر نجس بودن چيزی را فراموش كند و بدن يا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد، نماز او صحيح است. ولی اگر بدنش با رطوبت به چيزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و بدون اينكه خود را آب بكشد غسل كند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است. و نيز اگر جايی از اعضای وضو با رطوبت به چيزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و پيش از آنكه آن جا را آب بكشد وضو بگيرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل می باشد.
٨١٢ كسی كه يك لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب كشيدن يكی از آنها آب داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بيرون آورد، بايد بدن را آب بكشد و نماز را به دستوری كه برای برهنگان گفته شد به جا آورد. و اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نتواند لباس را بيرون آورد، در صورتی كه نجاست هر دو مساوی باشد، مثلا هر دو بول يا خون باشد، يا نجاست بدن شديدتر باشد، مثلا نجاستش بول باشد كه بايد دو مرتبه آن را آب كشيد، احتياط واجب آن است كه بدن را آب بكشد. و اگر نجاست لباس بيشتر يا شديدتر باشد، هر كدام از بدن يا لباس را بخواهد، می تواند آب بكشد.
٨١٣ كسی كه غير از لباس نجس لباس ديگری ندارد و وقت تنگ است يا احتمال نمی دهد كه لباس پاك پيدا كند، اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نمی تواند لباس را بيرون بياورد، بايد در همان لباس نماز بخواند و نمازش صحيح است. ولی چنانچه بتواند لباس را بيرون بياورد، بايد نماز را به دستوری كه برای برهنگان گفته شد بجا آورد.
٨١٤ كسی كه دو لباس دارد، اگر بداند يكی از آنها نجس است و دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند. مثلا اگر می خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، بايد با هر كدام يك نماز ظهر و يك نماز عصر بخواند. ولی اگر وقت تنگ است، بايد نماز را به دستوری كه برای برهنگان گفته شد، بجا آورد. و به احتياط واجب آن نماز را بالباس پاك قضا نمايد.
شرط دوم
٨١٥ لباس نمازگزار بايد مباح باشد. و كسی كه می داند پوشيدن لباس غصبی حرام است، اگر عمدا در لباس غصبی يا در لباسی كه نخ يا دگمه يا چيز ديگر آن غصبی است نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبی اعاده نمايد.
٨١٦ كسی كه می داند پوشيدن لباس غصبی حرام است ولی نمی داند نماز را باطل می كند، اگر عمدا با لباس غصبی نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبی بخواند.
٨١٧ اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبی است و با آن، نماز بخواند، نمازش صحيح است. ولی اگر خودش آن لباس را غصب كرده باشد و بعدا فراموش كرده و با آن نماز خوانده، به احتياط واجب بايد آن نماز را اعاده كند.
٨١٨ اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبی است و در بين نماز بفهمد،چنانچه چيز ديگری عورت او را پوشانده است و می تواند فورا يا بدون اينكه موالات يعنی پی در پی بودن نماز بهم بخورد لباس غصبی را بيرون آورد، بايد آن را بيرون آورد و نمازش صحيح است. و اگر چيز ديگری عورت او را نپوشانده يا نمی تواند لباس غصبی را فورا بيرون آورد يا اگر بيرون آورد پی در پی بودن نماز به هم می خورد، در صورتی كه به تعداد يك ركعت هم وقت داشته باشد، بايد نماز را بشكند و با لباس غير غصبی نماز بخواند. و اگر به اين مقدار وقت ندارد، بايد در حال نماز لباس را بيرون آورد و به دستور نماز برهنگان، نماز را تمام نمايد.
٨١٩ اگر كسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند، يا مثلا برای اينكه دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است.
٨٢٠ اگر با عين پولی كه خمس يا زكات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است. و همچنين است اگر به ذمه بخرد و در موقع معامله قصدش اين باشد كه از پولی كه خمس يا زكاتش را نداده بدهد.
شرط سوم
٨٢١ لباس نمازگزار بايد از اجزای حيوان مرده ای كه خون جهنده دارد، يعنی حيوانی كه اگر رگش را ببرند، خون از آن جستن می كند، نباشد. بلكه اگر از حيوان مرده ای كه مانند ماهی، خون جهنده ندارد لباس تهيه كند، احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.
٨٢٢ بايد چيزی از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته، بنابر احتياط واجب همراه نمازگزار نباشد، گرچه لباس او هم نباشد.
٨٢٣ اگر چيزی از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد همراه نمازگزار باشد يا با لباسی كه از آنها تهيه كرده اند نماز بخواند، نمازش صحيح است.
شرط چهارم
٨٢٤ لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد. و اگر مويی ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است.
٨٢٥ اگر آب دهان يا بينی يا رطوبت ديگری از حيوان حرام گوشت مانند گربه بربدن يا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشك شده و عين آن برطرف شده باشد، نماز صحيح است.
٨٢٦ اگر مو و عرق و آب دهان كسی بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، اشكال ندارد. و همچنين است اگر مرواريد و موم و عسل همراه او باشد.
٨٢٧ اگر شك داشته باشد كه لباسی از حيوان حلال گوشت است يا حرام گوشت،چه در داخله تهيه شده باشد چه در خارجه، نماز با آن خواندن مانعی ندارد.
٨٢٨ اگر انسان احتمال دهد تكمه صدفی و مانند آن از حيوان است، نماز خواندن با آن مانعی ندارد. و اگر بداند صدف است و احتمال بدهد صدف گوشت نداشته باشد، نماز خواندن با آن مانع ندارد.
٨٢٩ با پوست سنجاب و خز نماز خواندن اشكال ندارد.
٨٣٠ اگر با لباسی كه نمی داند كه از حيوان حرام گوشت است نماز بخواند،نمازش صحيح است. ولی اگر فراموش كرده باشد، بنابر احتياط واجب بايد آن نماز را دوباره بخواند.
شرط پنجم
٨٣١ پوشيدن لباس طلاباف برای مرد حرام و نماز با آن باطل است. ولی برای زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.
٨٣٢ زينت كردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچی طلا به دست برای مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا هم خودداری كند. ولی زينت كردن به طلا برای زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.
٨٣٣ اگر مردی نداند يا فراموش كند كه انگشتری يا لباسش از طلا است و با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است.
٨٣٤ لباس مرد نمازگزار بايد ابريشم خالص نباشد و در غير نماز هم پوشيدن آن برای مرد حرام است. و در چيزی كه نماز در آن تمام نمی شود، مانند بند شلوار و عرقچين نيز به احتياط واجب نبايد از حرير خالص باشد.
٨٣٥ اگر آستر تمام لباس يا آستر مقداری از آن ابريشم خالص باشد، پوشيدن آن برای مرد حرام و نماز در آن باطل است.
٨٣٦ لباسی را كه نمی داند از ابريشم خالص است يا چيز ديگر، پوشيدن آن اشكال ندارد، و نماز با آن صحيح است.
٨٣٧ دستمال ابريشمی و مانند آن اگر در جيب مرد باشد، اشكال ندارد، و نماز را باطل نمی كند.
٨٣٨ پوشيدن لباس ابريشمی برای زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.
٨٣٩ پوشيدن لباس غصبی و ابريشمی خالص و طلاباف و لباسی كه از مردار تهيه شده، در حال ناچاری مانعی ندارد. و نيز كسی كه ناچار است لباس بپوشد و لباس ديگری غير از اينها ندارد و تا آخر وقت هم، ناچاری او از بين نمی رود،می تواند با اين لباسها نماز بخواند.
٨٤٠ اگر غير از لباس غصبی و لباسی كه از مردار تهيه شده لباس ديگری ندارد و ناچار نيست لباس بپوشد، بايد به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.
٨٤١ اگر غير از لباسی كه از حيوان حرام گوشت تهيه شده لباس ديگری ندارد چنانچه در پوشيدن لباس ناچار باشد می تواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد بايد به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد، و بنابر احتياط واجب يك نماز ديگر هم با همان لباس بخواند.
٨٤٢ اگر مرد غير از لباس ابريشمی خالص يا طلاباف لباس ديگری نداشته باشد چنانچه در پوشيدن لباس ناچار نباشد بايد به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.
٨٤٣ اگر چيزی ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است اگرچه به كرايه يا خريداری باشد تهيه نمايد. ولی اگر تهيه آن به قدری پول لازم دارد كه نسبت به دارايی او زياد است، يا طوری است كه اگر پول را به مصرف لباس برساند به حال او ضرر دارد، بايد به دستوری كه برای برهنگان گفته شد،نماز بخواند.
٨٤٤ كسی كه لباس ندارد، اگر ديگری لباس به او ببخشد يا عاريه دهد، چنانچه قبول كردن آن برای او مشقت نداشته باشد، بايد قبول كند. بلكه اگر عاريه كردن يا طلب بخشش برای او سخت نيست، بايد از كسی كه لباس دارد طلب بخشش يا عاريه نمايد.
٨٤٥ بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن برای كسی كه می خواهد آن را بپوشاند معمول نيست، خودداری كند. ولی اگر با آن لباس نماز بخواند، اشكال ندارد.
٨٤٦ احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه، و زن لباس مردانه نپوشد. ولی اگر با آن نماز بخواند، اشكال ندارد.
٨٤٧ كسی كه بايد خوابيده نماز بخواند، اگر برهنه باشد و لحاف يا تشك او نجس يا ابريشم خالص يا از اجزای حيوان حرام گوشت باشد، احتياط واجب آن است كه در نماز، خود را با آنها نپوشاند.
مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد
٨٤٨ در سه صورت كه تفصيل آنها بعدا گفته می شود، اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است: اول: آنكه به واسطه زخم يا جراحت يا دملی كه در بدن او است، لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد. دوم: آنكه بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم كه تقريبا به اندازه يك اشرفی می شود، به خون آلوده باشد. سوم: آنكه ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند. و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است: اول: آنكه لباسهای كوچك او مانند جوراب و عرقچين نجس باشد. دوم: آنكه لباس زنی كه پرستار بچه است، نجس شده باشد. و احكام اين پنج صورت مفصلا در مسائل بعد گفته می شود.
٨٤٩ اگر در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت يا دمل باشد، چنانچه طوری است كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس برای بيشتر مردم يا برای خصوص او سخت است، تا وقتی كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است،می تواند با آن خون نماز بخواند. و همچنين است اگر چركی كه با خون بيرون آمده يا دوايی كه روی زخم گذاشته اند و نجس شده، در بدن يا لباس او باشد.
٨٥٠ اگر خون بريدگی و زخمی كه به زودی خوب می شود و شستن آن آسان است، در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.
٨٥١ اگر جايی از بدن يا لباس كه با زخم فاصله دارد به رطوبت زخم نجس شود،جايز نيست با آن نماز بخواند. ولی اگر مقداری از بدن يا لباس كه معمولا به رطوبت زخم آلوده می شود، به رطوبت آن نجس شود، نماز خواندن با آن مانعی ندارد.
٨٥٢ اگر از توی دهان و بينی و مانند اينهاست خونی به بدن يا لباس برسد احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند ولی با خون بواسير ميشود نماز خواند اگر چه دانه هايش در داخل باشد.
٨٥٣ كسی كه بدنش زخم است اگر در بدن يا لباس خود خونی ببيند و نداند از زخم است يا خون ديگر با آن نماز خواندن مانعی ندارد.
٨٥٤ اگر چند زخم در بدن باشد و به طوری نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود، تا وقتی همه خوب نشده اند، نماز خواندن با خون آنها اشكال ندارد. ولی اگر به قدری از هم دور باشند كه هر كدام يك زخم حساب شود، هر كدام كه خوب شد، بايد برای نماز بدن و لباس را از خون آن، آب بكشد.
٨٥٥ اگر سر سوزنی خون حيض يا نفاس در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است، و بنابر احتياط واجب بايد خون استحاضه در بدن يا لباس نمازگزار نباشد. ولی خونهای ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت، و خون سگ و خوك و كافر و مردار و حيوان حرام گوشت، اگر چه در چند جای بدن و لباس باشد، در صورتی كه روی هم كمتر از درهم باشد كه تقريبا به اندازه يك اشرفی می شود نماز خواندن با آن اشكال ندارد. ولی احتياط مستحب آن است كه از خون سگ و كافر و مردار و حيوان حرام گوشت، اجتناب كند.
٨٥٦ خونی كه به لباس بی آستر بريزد و به پشت آن برسد، يك خون حساب می شود. ولی اگر پشت آن، جدا خونی شود، بنابر احتياط واجب بايد هر كدام را جدا حساب نمود. پس اگر خونی كه در پشت و روی لباس است، روی هم كمتر از درهم باشد نماز با آن صحيح، و اگر بيشتر باشد، نماز با آن نماز باطل است.
٨٥٧ اگر خون روی لباسی كه آستر دارد بريزد و به آستر آن برسد، و يا به آستر بريزد و روی لباس خونی شود، بايد هر كدام را جدا حساب نمود. پس اگر خون روی لباس و آستر كمتر از درهم باشد، نماز با آن صحيح، و اگر بيشتر باشد،نماز با آن باطل است.
٨٥٨ اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد، در صورتی كه خون و رطوبتی كه به آن رسيده، به اندازه درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده كند، نماز با آن باطل است. بلكه اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نشود و اطراف را هم آلوده نكند، نماز خواندن با آن اشكال دارد. ولی اگر رطوبت مخلوط به خون شود و از بين برود، نماز صحيح است.
٨٥٩ اگر بدن يا لباس خونی نشود ولی به واسطه رسيدن به خون نجس شود، اگرچه مقداری كه نجس شده كمتر از درهم باشد، نمی شود با آن، نماز خواند.
٨٦٠ اگر خونی كه در بدن يا لباس است، كمتر از درهم باشد و نجاست ديگری به آن برسد، مثلا يك قطره بول روی آن بريزد، نماز خواندن با آن جايز نيست.
٨٦١ اگر لباسهای كوچك نمازگزار مثل عرقچين و جوراب كه نمی شود با آنها عورت را پوشانده نجس باشد، چنانچه از مردار و حيوان حرام گوشت درست نشده باشد، نماز با آنها صحيح است. و نيز اگر با انگشتری نجس نماز بخواند، اشكال ندارد.
٨٦٢ احتياط آن است كه چيز نجسی كه با آن می شود عورت را پوشاند، همراه نمازگزار نباشد. ولی كسی كه اين مساله را نمی دانسته و مثلا مدتی با اين طور نماز خوانده، لازم نيست آن نمازها را قضا كند.
٨٦٣ زنی كه پرستار بچه است و بيشتر از يك لباس ندارد هرگاه شبانه روزی يك مرتبه لباس خود را آب بكشد اگرچه تا روز ديگر لباسش به بول بچه نجس شود می تواند با آن لباس نماز بخواند ولی احتياط واجب آن است كه لباس خود را در شبانه روز يك مرتبه برای اولين نمازی كه لباسش پيش از آن نجس شده آب بكشد و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولی ناچار است كه همه آنها را بپوشد چنانچه شبانه روزی يك مرتبه به دستوری كه گفته شده همه آنها را آب بكشد كافی است.
چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است
٨٦٤ چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است: عمامه با تحت الحنك، پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزه ترين لباسها، و استعمال بوی خوش، و دست كردن انگشتری عقيق.
چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه است
٨٦٥ چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است، و از آن جمله است: پوشيدن لباس سياه و چرك و تنگ، و لباس شرابخوار، و لباس كسی كه از نجاست پرهيز نمی كند، و لباسی كه نقش صورت دارد. و نيز باز بودن تكمه های لباس و دست كردن انگشتری كه نقش صورت دارد، مكروه می باشد.
مكان نماز گزار
شرايط مكان نمازگزار
مكان نمازگزار چند شرط دارد: شرط اول: آنكه مباح باشد.
٨٦٦ كسی كه در ملك غصبی نماز می خواند، اگر چه روی فرش و تخت و مانند اينها باشد، نمازش باطل است. ولی نماز خواندن در زير سقف غصبی و خيمه غصبی، مانعی ندارد.
٨٦٧ نماز خواندن در ملكی كه منفعت آن مال ديگری است بدون اجازه كسی كه منفعت ملك مال او می باشد باطل است مثلا در خانه اجاره ای اگر صاحب خانه يا ديگری بدون اجازه كسی كه آن خانه را اجاره كرده نماز بخواند نمازش باطل است و همچنين است اگر در ملكی كه ديگری در آن حق دارد نماز بخواند مثلا اگر ميت وصيت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفی برسانند تا وقتی ثلث را جدا نكنند نمی شود در ملك او نماز خواند.
٨٦٨ كسی كه در مسجد نشسته، اگر ديگری جای او را غصب كند و در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره نمازش را در محل ديگری بخواند.
٨٦٩ اگر در جايی كه نمی داند غصبی است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، يا در جايی كه غصبی بودن آن را فراموش كرده، نماز بخواند، و بعد از نماز يادش بيايد، نماز او صحيح است. مگر آنكه خودش غصب كرده باشد، كه در اين صورت به احتياط واجب، نمازش باطل است.
٨٧٠ اگر بداند جايی غصبی است ولی نداند كه در جای غصبی نماز باطل است، و در آنجا نماز بخواند، نماز او باطل است.
٨٧١ كسی كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حيوان سواری يا زين آن غصبی باشد، نماز او باطل است و همچنين است اگر بخواهد سواره نماز مستحبی بخواند.
٨٧٢ كسی كه در ملكی با ديگری شريك است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شريكش نمی تواند در آن ملك تصرف كند، و نماز بخواند.
٨٧٣ اگر با عين پولی كه خمس و زكات آن را نداده ملكی بخرد تصرف او در آن ملك حرام و نمازش هم در آن باطل است. و همچنين است اگر به ذمه بخرد و در موقع خريدن قصدش اين باشد كه از مالی كه خمس يا زكاتش را نداده بدهد.
٨٧٤ اگر صاحب ملك به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلبا راضی نيست نماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلبا راضی است نماز صحيح است.
٨٧٥ تصرف در ملك ميتی كه خمس يا زكات بدهكار است حرام و نماز در آن باطل است مگر آنكه بدهكاری او را بدهند يا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند.
٨٧٦ تصرف در ملك ميتی كه به مردم بدهكار است حرام، و نماز در آن باطل است. ولی تصرفات جزئی كه برای برداشتن ميت معمول است، اشكال ندارد. و نيز اگر بدهكاری او كمتر از مالش باشد و ورثه هم تصميم داشته باشند كه بدهی را بدهند، تصرفی كه غير فروختن و از بين بردن مال باشد، اشكال ندارد.
٨٧٧ اگر ميت قرض نداشته باشد، ولی بعضی از ورثه او صغير يا ديوانه يا غايب باشند، تصرف در ملك او حرام، و نماز در آن باطل است. ولی تصرفات جزئی كه برای برداشتن ميت معمول است، اشكال ندارد.
٨٧٨ نماز خواندن در مسافر خانه و حمام و مانند اينها كه برای واردين آماده است اشكال ندارد و اگر وثوق پيدا نشود كه صاحبش راضی است مشكل است ولی در غير اين قبيل جاها، در صورتی می شود نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد، يا حرفی بزند كه معلوم شود، برای نماز خواندن اذن داده است مثل اينكه به كسی اجازه دهد در ملك او بنشيند و بخوابد كه از اينها فهميده می شود برای نماز خواندن هم اذن داده است.
٨٧٩ در زمين بسيار وسيعی كه از ده دور و چراگاه حيوانات است، اگر چه صاحبانش راضی نباشند، نماز خواندن و نشستن و خوابيدن در آن اشكال ندارد. و در زمينهای زراعتی هم كه نزديك ده است و ديوار ندارد، اگر چه در مالكين آنها صغير و ديوانه باشد، نماز و عبور و تصرفات جزئی اشكال ندارد.ولی اگر يكی از صاحبانش ناراضی باشند، تصرف در آن حرام و نماز باطل است.
٨٨٠ شرط دوم: مكان نمازگزار بايد بی حركت باشد، و اگر به واسطه تنگی وقت يا جهت ديگر ناچار باشد در جايی كه حركت دارد مانند اتومبيل و كشتی و ترن نماز بخواند، به قدری كه ممكن است بايد در حال حركت چيزی نخواند، و اگرآنها از قبله به طرف ديگر حركت كنند به طرف قبله برگردد.
٨٨١ نماز خواندن در اتومبيل و كشتی و ترن و مانند اينها، وقتی ايستاده اند،مانعی ندارد.
٨٨٢ روی خرمن گندم و جو و مانند اينها، كه نمی شود بی حركت ماند، نماز باطل است.
٨٨٣ در جايی كه به واسطه احتمال باد و باران و زيادی جمعيت و مانند اينها اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كند، اگر به اميد تمام كردن شروع كند، اشكال ندارد. و اگر به مانعی برنخورد، نمازش صحيح است. و در جايی كه ماندن در آن نماز نخواند، ولی اگر خواند نماز باطل نيست. و همچنين روی چيزی كه ايستادن و نشستن روی آن حرام است، مثل فرشی كه اسم خدا بر آن نوشته شده، بايد نماز نخواند، ولی اگر خواند، صحيح است.
شرط سوم: آنكه در جايی كه سقف آن كوتاه است و نمی تواند در آنجا راست بايستد، يا به اندازه ای كوچك است كه جای ركوع و سجود ندارد، نماز نخواند. و اگر ناچار شود كه در چنين جايی نماز بخواند، بايد به قدری كه ممكن است قيام و ركوع و سجود را بجا آورد.
٨٨٤ انسان بايد رعايت ادب را بكند، و جلوتر از قبر پيغمبر و امام عليه السلام نماز نخواند. چنانچه نماز خواندن بی احترامی باشد، حرام است ولی نماز باطل نيست.
٨٨٥ اگر در نمازی چيزی مانند ديوار بين او و قبر مطهر باشد كه بی احترامی نشود اشكال ندارد، ولی فاصله شدن صندوق شريف و ضريح و پارچه ای كه روی آن افتاده،كافی نيست.
شرط چهارم: آنكه مكان نمازگزار اگر نجس است به طوری تر نباشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، ولی جايی كه پيشانی را بر آن می گذارد اگر نجس باشد در صورتی كه خشك هم باشد، نماز باطل است، و احتياط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلا نجس نباشد.
٨٨٦ بنابر احتياط مستحب، بايد زن عقب تر از مرد بايستد و جای سجده او ازجای ايستادن كمی عقب تر باشد.
٨٨٧ اگر زن برابر مرد يا جلوتر بايستد، و با هم وارد نماز شوند، بهتر آن است كه نماز را دوباره بخوانند.
٨٨٨ اگر بين مرد و زن، ديوار يا پرده يا چيز ديگری باشد، نمازشان صحيح است، و احتياط مستحب هم در دوباره خواندن نيست.
شرط پنجم: آنكه جای پيشانی نمازگزار از جای زانوهای او، بيش ازچهار انگشت بسته پست تر يا بلندتر نباشد، و احتياط واجب آن است كه از سرانگشتان پا هم بيشتر از اين پست و بلند تر نباشد.
٨٨٩ بودن مرد و زن نامحرم در جای خلوت، جايز نيست و احتياط در نماز نخواندن در آنجا است. ليكن اگر خواند، نمازش باطل نيست.
٨٩٠ نماز خواندن در جايی كه تار و مانند آن استعمال می كنند باطل نيست ولی گوش دادن به آنها حرام است.
٨٩١ در خانه كعبه و بر بام آن نماز واجب خواندن مكروه است ولی در حال ناچاری مانع ندارد.
٨٩٢ خواندن نماز مستحب در خانه كعبه و بر بام آن اشكال ندارد. بلكه مستحب است در داخل خانه مقابل هر ركنی دو ركعت نماز بخوانند.
مكان نماز گزار
جاهايی كه نماز خواندن در آنها مستحب است
٨٩٣ در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند. و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است، و بعد از آن مسجد پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم، و بعد مسجد كوفه، و بعد از آن مسجد بيت المقدس، و بعد از مسجد بيت المقدس مسجد جامع هر شهر، و بعد از آن مسجد محله، و بعد از مسجد محله مسجد بازار است.
٨٩٤ برای زنها نماز خواندن در خانه، بلكه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است، ولی اگر بتوانند كاملا خود را از نامحرم حفظ كنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند.
٨٩٥ نماز در حرم امامان عليهم السلام مستحب، بلكه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برابر دويست هزار نماز است.
٨٩٦ زياد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی كه نمازگزار ندارد، مستحب است.و همسايه مسجد اگر عذری نداشته باشد، مكروه است در غير مسجد نماز بخواند.
٨٩٧ مستحب است انسان با كسی كه در مسجد حاضر نمی شود، غذا نخورد و در كارها با او مشورت نكند، و همسايه او نشود، و از او زن نگيرد و به او زن ندهد.
جاهايي كه نماز خواندن در آنها مكروه است
٨٩٨ نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: حمام، زمين نمكزار، مقابل انسان، مقابل دری كه باز است، در جاده و خيابان و كوچه اگر برای كسانی كه عبور می كنند زحمت نباشد. و چنانچه زحمت باشد حرام ولی نماز باطل نيست، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر كجا كه كوره آتش باشد،مقابل چاه و چاله ای كه محل بول باشد، روبروی عكس و مجسمه چيزی كه روح دارد،مگر آنكه روی آن پرده بكشند، در اطاقی كه جنب در آن باشد، در جايی كه عكس باشد اگر چه روبروی نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روی قبر، بين دو قبر، در قبرستان.
٨٩٩ كسی كه در محل عبور مردم نماز می خواند، يا كسی روبروی اوست، مستحب است جلوی خود چيزی بگذارد، و اگر چوب يا ريسمانی هم باشد كافی است.
احكام مسجد
٩٠٠ نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است. و هر كس بفهمد كه نجس شده است، بايد فورا نجاست آن را برطرف كند. و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند. و اگر نجس شود، نجاستش را برطرف نمايند، مگر آنكه واقف آن را جزو مسجد قرار نداده باشد.
٩٠١ اگر نتواند مسجد را تطهير نمايد، يا كمك لازم داشته باشد و پيدا نكند،تطهير مسجد بر او واجب نيست. ولی اگر بی احترامی به مسجد باشد، بنابر احتياط واجب بايد به كسی كه می تواند تطهير كند اطلاع دهد.
٩٠٢ اگر جايی از مسجد نجس شود كه تطهير آن بدون كندن يا خراب كردن ممكن نيست، بايد آنجا را بكنند، يا اگر خرابی زياد لازم نمی آيد، خراب نمايند. و هزينه پركردن چاله و تعمير خرابی بر كسی است كه مسجد را نجس كرده است و بر اشخاصی كه برای تطهير مسجد جايی از آن را كندند يا قسمتی از آن را خراب نمودند،پر كردن جايی كه كنده اند و ساختن جايی كه خراب كرده اند، واجب نيست. ولی اگر آن كس كه نجس كرده بكند يا خراب كند، در صورت امكان بايد پر كند و تعمير نمايد.
٩٠٣ اگر مسجدی را غصب كنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند كه ديگر به آن مسجد نگويند، باز هم بنابر احتياط واجب، نجس كردن آن حرام و تطهير آن واجب است.
٩٠٤ نجس كردن حرم امامان عليهم السلام، حرام است. و اگر يكی از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بی احترامی باشد، تطهير آن واجب است. بلكه احتياط واجب آن است كه اگر بی احترامی هم نباشد، آن را تطهير كنند.
٩٠٥ اگر حصير مسجد نجس شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشند. ولی چنانچه به واسطه آب كشيدن خراب می شود و بريدن جای نجس بهتر است، بايد آن را ببرند. و اگر كسی كه نجس كرده ببرد، بايد خودش اصلاح كند.
٩٠٦ بردن عين نجس مانند خون در مسجد اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است. و همچنين بردن چيزی كه نجس شده در صورتی كه بی احترامی به مسجد باشد حرام است.
٩٠٧ اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش كنند و سياهی بكوبند و اسباب چای در آن ببرند، در صورتی كه اين كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشكال ندارد.
٩٠٨ بنابر احتياط واجب مسجد را به طلا نبايد زينت نمايند. و همچنين نبايد صورت چيزهايی كه مثل انسان و حيوان روح دارد در مسجد نقش كنند، و نقاشی چيزهايی كه روح ندارد مثل گل و بوته، مكروه است.
٩٠٩ اگر مسجد خراب هم شود، نمی توانند آن را بفروشند يا داخل ملك و جاده نمايند.
٩١٠ فروختن در و پنجره و چيزهايی ديگر مسجد حرام است، و اگر مسجد خراب شود، بايد اينها را صرف تعمير همان مسجد كنند، و چنانچه به درد آن مسجد نخورد بايد در مسجد ديگر مصرف شود. ولی اگر به درد مسجدهای ديگر هم نخورد می توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد و گرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.
٩١١ ساختن مسجد و تعمير مسجدی كه نزديك به خرابی می باشد مستحب است. و اگر مسجد طوری خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد، می توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند. بلكه می توانند مسجدی را كه خراب نشده برای احتياج مردم خراب كنند و بزرگتر بسازند.
٩١٢ تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است. و كسی كه می خواهد مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و قيمتی بپوشد و ته كفش خود را وارسی كند كه نجاستی به آن نباشد. و موقع داخل شدن به مسجد اول پای راست و موقع بيرون آمدن اول پای چپ را بگذارد. همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد آيد و از همه ديرتر از مسجد بيرون رود.
٩١٣ وقتی انسان وارد مسجد می شود، مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحيت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب يا مستحب ديگری هم بخواند كافی است.
٩١٤ خوابيدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت كردن راجع به كارهای دنيا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری كه نصيحت و مانند آن نباشد، مكروه است. و نيز مكروه است آب دهان و بينی و اخلاط سينه را در مسجد بيندازد، و گمشده ای را طلب كند و صدای خود را بلند كند، ولی بلند كردن صدا برای اذان مانعی ندارد.
٩١٥ راه دادن بچه و ديوانه به مسجد مكروه است. و كسی كه پياز و سير و مانند اينها خورده كه بوی دهانش مردم را اذيت ميكند، مكروه است به مسجد برود.
اذان و اقامه
٩١٦ برای مرد و زن مستحب است پيش از نمازهای يوميه اذان و اقامه بگويند، ولی پيش از نماز عيد فطر و قربان مستحب است سه مرتبه بگويند:"الصلاة". و در نمازهای واجب ديگر سه مرتبه الصلاة را به قصد رجاء بگويد.
٩١٧ مستحب است در روز اولی كه بچه به دنيا می آيد يا پيش از آنكه بندنافش بيفتد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.
٩١٨ اذان هيجده جمله است: "الله اكبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خير العمل، الله اكبر، لا اله الا الله"، هر يك دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است يعنی دو مرتبه"الله اكبر" از اول اذان، و يك مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن كم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خير العمل" بايد دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
٩١٩ "اشهد ان عليا ولی الله" جزو اذان و اقامه نيست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود.
ترجمه اذان و اقامه
"الله اكبر" يعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است كه او را وصف كنند."اشهد ان لا اله الا الله" يعنی شهادت می دهم كه غير خدايی كه يكتا و بی همتا است، خدای ديگری سزاوار پرستش نيست. "اشهد ان محمدا رسول الله" يعنی شهادت می دهم كه حضرت محمد بن عبد الله صلی الله عليه و آله و سلم، پيغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان عليا امير المؤمنين ولی الله" يعنی شهادت می دهم كه حضرت علی عليه الصلاة و السلام، امير المؤمنين و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"يعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" يعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خيرالعمل" يعنی بشتاب برای بهترين كارها كه نماز است. "قد قامت الصلاه" يعنی به تحقيق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" يعنی خدايی سزاوار پرستش نيست مگر خدايی كه يكتا و بی همتا است.
٩٢٠ بين جمله های اذان و اقامه بايد خيلی فاصله نشود. و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد، بايد دوباره آن را از سر بگيرد.
٩٢١ اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بيندازد، چنانچه غنا شود يعنی به طور آوازه خوانی كه در مجالس لهو و بازيگری معمول است اذان و اقامه را بگويد حرام است، و اگر غنا نشود مكروه می باشد.
٩٢٢ در پنج نماز اذان ساقط می شود : اول: نماز عصر روز جمعه. دوم:نماز عصر روز عرفه كه روز نهم ذی حجه است. سوم: نماز عشای شب عيد قربان برای كسی كه در مشعر الحرام باشد. چهارم: نماز عصر و عشای زن مستحاضه. پنجم:نماز عصر و عشای كسی كه نمی تواند از بيرون آمدن بول و غائط خودداری كند. و در اين پنج نماز در صورتی اذان ساقط می شود كه با نماز قبلی فاصله نشود، يا فاصله كمی بين آنها باشد، ولی فاصله شدن نافله و تعقيب ضرر ندارد.
٩٢٣ اگر برای نماز جماعتی اذان و اقامه گفته باشند، كسی كه با آن جماعت نماز می خواند، نبايد برای نماز خود اذان و اقامه بگويد.
٩٢٤ اگر برای خواندن نماز جماعت به مسجد رود و ببيند جماعت تمام شده،تا وقتی كه صفها به هم نخورده و جمعيت متفرق نشده نمی تواند برای نماز خود اذان و اقامه بگويد، در صورتی كه برای جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد.
٩٢٥ در جايی كه عده ای مشغول نماز جماعتند يا نماز آنان تازه تمام شده وصفها به هم نخورده است، اگر انسان بخواهد فرادی يا با جماعت ديگری كه برپا می شود نماز بخواند، با سه شرط اذان و اقامه از او ساقط می شود: اول: آنكه برای آن نماز اذان و اقامه گفته باشند. دوم: آنكه نماز جماعت باطل نباشد. سوم: آنكه نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشد. پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگويد.
٩٢٦ اگر در شرط دوم از شرطهايی كه در مساله پيش گفته شده شك كند يعنی شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است. ولی اگردر يكی از دو شرط ديگر شك كند، مستحب است اذان و اقامه بگويد.
٩٢٧ كسی كه اذان و اقامه ديگری را می شنود، مستحب است هر قسمتی را كه می شنود بگويد. ولی در حكايت اقامه كه از ديگری بشنود از "حی علی الصلاة" تا "حی علی خير العمل" را به اميد ثواب بگويد.
٩٢٨ كسی كه اذان و اقامه ديگری را شنيده، چه با او گفته باشد يا نه، در صورتی كه بين آن اذان و اقامه و نمازی كه می خواهد بخواند زياد فاصله نشده باشد،می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگويد.
٩٢٩ اگر مرد اذان زن را با قصد لذت بشنود، اذان از او ساقط نمی شود. بلكه اگر قصد لذت هم نداشته باشد، ساقط شدن اذان اشكال دارد.
٩٣٠ اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد، ولی در جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگويد، كافی است.
٩٣١ اقامه بايد بعد از اذان گفته شود. و اگر قبل از اذان بگويند، صحيح نيست.
٩٣٢ اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد، مثلا "حی علی الفلاح" را پيش از "حی علی الصلاة" بگويد، بايد از جايی كه ترتيب به هم خورده دوباره بگويد.
٩٣٣ بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد. و اگر بين آنها به قدری فاصله دهد كه اذانی را كه گفته اذان اين اقامه حساب نشود، مستحب است دوباره اذان و اقامه را بگويد. و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز به قدری فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشود، مستحب است دوباره برای آن نماز اذان و اقامه بگويد.
٩٣٤ اذان و اقامه بايد به عربی صحيح گفته شود. پس اگر به عربی غلط بگويد يا به جای حرفی حرف ديگر بگويد، يا مثلا ترجمه آنها را به فارسی بگويد، صحيح نيست.
٩٣٥ اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود. و اگر عمدا يا از روی فراموشی پيش از وقت بگويد، باطل است.
٩٣٦ اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه، بايد اذان را بگويد.ولی اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه، گفتن اذان لازم نيست.
٩٣٧ اگر در بين اذان يا اقامه پيش از آنكه قسمتی را بگويد شك كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتی را كه در گفتن آن شك كرده بگويد.ولی اگر در حال گفتن قسمتی از اذان يا اقامه شك كند كه آنچه پيش از آن است گفته يا نه، گفتن آن لازم نيست.
٩٣٨ مستحب است انسان در موقع گفتن اذان رو به قبله بايستد و با وضو يا غسل باشد و دستها را به گوش بگذارد و صدا را بلند نمايد و بكشد و بين جمله های اذان كمی فاصله دهد و بين آنها حرف نزند.
٩٣٩ مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد، و آن را از اذان آهسته تر بگويد، و جمله های آن را به هم نچسباند. ولی به اندازه ای كه بين جمله های اذان فاصله می دهد، بين جمله های اقامه فاصله ندهد.
٩٤٠ مستحب است بين اذان و اقامه يك قدم بردارد يا قدری بنشيند يا سجده كند يا ذكر بگويد يا دعا بخواند يا قدری ساكت باشد يا حرفی بزند يا دو ركعت نماز بخواند. ولی حرف زدن بين اذان و اقامه نماز صبح مستحب نيست، ولی نماز خواندن بين اذان و اقامه نماز مغرب را به اميد ثواب بياورد.
٩٤١ مستحب است كسی را كه برای گفتن اذان معين می كنند، عادل و وقت شناس و صدايش بلند باشد و اذان را در جای بلند بگويد.
واجبات نماز
اقسام واجبات نماز
واجبات نماز يازده چيز است: اول: نيت. دوم: قيام يعنی ايستادن. سوم:تكبيرة الاحرام يعنی گفتن "الله اكبر" در اول نماز. چهارم: ركوع. پنجم: سجود. ششم:قرائت. هفتم: ذكر. هشتم: تشهد. نهم: سلام. دهم: ترتيب. يازدهم: موالات يعنی پی در پی بودن اجزاء نماز.
٩٤٢ بعضی از واجبات نماز ركن است، يعنی اگر انسان آنها را بجا نياورد يا در نماز اضافه كند، عمدا باشد يا اشتباها، نماز باطل می شود. و بعضی ديگر ركن نيست، يعنی اگر عمدا كم يا زياد شود، نماز باطل می شود. و چنانچه اشتباها كم يا زياد گردد، نماز باطل نمی شود. و ركن پنج چيز است: اول: نيت. دوم: تكبيرة الاحرام. سوم: قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام، و قيام متصل به ركوع يعنی ايستادن پيش از ركوع. چهارم: ركوع. پنجم: دو سجده.
نيت
٩٤٣ انسان بايد نماز را به نيت قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد و لازم نيست نيت را از قلب خود بگذراند يا مثلا به زبان بگويد كه چهار ركعت نماز ظهر می خوانم قربه الی الله.
٩٤٤ اگر در نماز ظهر يا در نماز عصر نيت كند كه چهار ركعت نماز می خوانم و معين نكند ظهر است يا عصر، نماز او باطل است. و نيز كسی كه مثلا قضای نماز ظهر بر او واجب است، اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا يا نماز ظهر را بخواند، بايد نمازی را كه می خواند در نيت معين كند.
٩٤٥ انسان بايد از اول تا آخر نماز به نيت خود باقی باشد. پس اگر در بين نماز به طوری غافل شود كه اگر بپرسند چه می كنی نداند چه بگويد، نمازش باطل است.
٩٤٦ انسان بايد فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند. پس كسی كه ريا كند يعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است، خواه فقط برای مردم باشد، يا خدا و مردم هر دو را در نظر بگيرد.
٩٤٧ اگر قسمتی از نماز را هم برای غير خدا بجا آورد نماز باطل است، چه آن قسمت واجب باشد مثل حمد و سوره، چه مستحب باشد مانند قنوت. بلكه اگر تمام نماز را برای خدا بجا آورد ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد، يا در وقت مخصوصی مثل اول وقت، يا به طرز مخصوصی مثلا با جماعت بخاند، نمازش باطل است.
تكبيرة الاحرام
٩٤٨ گفتن "الله اكبر" در اول هر نماز، واجب و ركن است و بايد حروف"الله" و حروف "اكبر" و دو كلمه "الله" و "اكبر" را پشت سر هم بگويد. و نيز بايد اين دو كلمه به عربی صحيح گفته شود، و اگر به عربی غلط بگويد يا مثلا ترجمه آن را به فارسی بگويد صحيح نيست.
٩٤٩ احتياط واجب آن است كه تكبيرة الاحرام نماز را به چيزی كه پيش ازآن می خواند مثلا به اقامه يا به دعايی كه پيش از تكبير می خواند، نچسباند.
٩٥٠ اگر انسان بخواهد "الله اكبر" را به چيزی كه بعد از آن می خواند مثلا به"بسم الله الرحمن الرحيم" بچسباند، بايد ر اكبر را پيش بدهد.
٩٥١ موقع گفتن تكبيرة الاحرام بايد بدن آرام باشد، و اگر عمدا در حالی كه بدنش حركت دارد تكبيرة الاحرام را بگويد، باطل است. و چنانچه سهوا حركت كند، بنابر احتياط واجب بايد اول عملی كه نماز را باطل می كند انجام دهد و دوباره تكبير بگويد.
٩٥٢ تكبير و حمد و سوره و ذكر و دعا را بايد طوری بخواند كه خودش بشنود.و اگر به واسطه سنگينی يا كری گوش يا سر و صدای زياد نمی شنود، بايد طوری بگويد كه اگر مانعی نباشد بشنود.
٩٥٣ كسی كه لال است يا زبان او مرضی دارد كه نمی تواند "الله اكبر" را درست بگويد، بايد به هر طور كه می تواند بگويد. و اگر هيچ نمی تواند بگويد، بايد در قلب خود بگذارند و برای تكبير اشاره كند، و زبانش را هم اگر می تواند حركت دهد.
٩٥٤ مستحب است بعد از تكبيرة الاحرام بگويد: "يا محسن قد اتاك المسيی ء و قد امرت المحسن ان يتجاوز عن المسيی ء انت المحسن و انا المسيی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبيح ما تعلم منی"، يعنی ای خدايی كه به بندگان احسان می كنی، بنده گنهكار به در خانه تو آمده و تو امر كرده ای كه نيكوكار از گنهكار بگذرد، تو نيكوكاری و من گناهكار، به حق محمد و آل محمد صلی الله عليه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بديهايی كه می دانی از من سر زده بگذر.
٩٥٥ مستحب است موقع گفتن تكبير اول نماز و تكبيرهای بين نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد.
٩٥٦ اگر شك كند كه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه، چنانچه مشغول خواندن چيزی شده به شك خود اعتنا نكند. و اگر چيزی نخوانده، بايد تكبير را بگويد.
٩٥٧ اگر بعد از گفتن تكبيرة الاحرام شك كند كه آن را صحيح گفته يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.
قيام - ايستادن
مسئله ۹۵۸. قیام در موقع گفتن تکبیرة الاحرام و قیام پیش از رکوع که آن را قیام متصل به رکوع می گویند رکن است. ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از رکوع، رکن نیست و اگر کسی آن را از روی فراموشی ترک کند، نمازش صحیح است.
مسأله ۹۵۹. واجب است پیش از گفتن تکبیر و بعد از آن مقداری بایستد تا یقین کند که در حال ایستادن تکبیر گفته است.
مسئله ۹۶۰. اگر رکوع را فراموش کند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید که رکوع نکرده، باید بایستد و به رکوع رود. و اگر بدون این که بایستد به حال خمیدگی به رکوع برگردد، چون قیام متّصل به رکوع را به جا نیاورده، نماز او باطل است.
مسئله ۹۶۱. موقعی که ایستاده است باید بدن را حرکت ندهد و به طرفی خم نشود و به جایی تکیه نکند. ولی اگر از روی ناچاری باشد، یا در حال خم شدن برای رکوع پاها را حرکت دهد، اشکال ندارد.
مسئله ۹۶۲. اگر موقعی که ایستاده از روی فراموشی بدن را حرکت دهد یا به طرفی خم شود یا به جایی تکیه کند اشکال ندارد. ولی در قیامِ موقع گفتن تَکبیرةُ الاِحرام و قیامِ متَصل به رکوع اگر از روی فراموشی هم باشد، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
مسئله ۹۶۳. باید در موقع ایستادن هر دو پا روی زمین باشد. ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا باشد، و اگر روی یک پا هم باشد اشکال ندارد.
مسئله ۹۶۴. کسی که می تواند درست بایستد، اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد که به حال ایستادن معمولی نباشد، نمازش باطل است.
مسئله ۹۶۵. موقعی که انسان در نماز می خواهد کمی جلو یا عقب رود یا کمی بدن را به طرف است یا چپ حرکت دهد، باید چیزی نگوید، ولی «بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ اَقُومُ وَاَقْعُدُ» را باید در حال برخاستن بگوید، و در موقع گفتن ذکرهای واجب هم بدن باید بی حرکت باشد. بلکه احتیاط واجب آن است که در موقع گفتن ذکرهای مستحبّی نماز، باید بدنش آرام باشد.
مسئله ۹۶۶. اگر در حال حرکت بدن ذکر بگوید، مثلاً موقع رفتن به رکوع یا رفتن به سجده تکبیر بگوید، چنانچه آن را به قصد ذکری که در نماز دستور داده اند بگوید، باید نماز را دوباره بخواند. و اگر به این قصد نگوید بلکه بخواهد ذکری گفته باشد، نماز صحیح است.
مسئله ۹۶۷. حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحبّ آن است که آنها را هم حرکت ندهد.
مسئله ۹۶۸. اگر موقع خواندن حمد و سوره یا خواندن تسبیحات بی اختیار به قدری حرکت کند که از حال آرام بودن خارج شود، احتیاط واجب آن است که بعد از آرام گرفتن بدن، آنچه را در حال حرکت خوانده دوباره بخواند.
مسئله ۹۶۹. اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود باید بنشیند، و اگر از نشستن هم عاجز شود باید بخوابد، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.
مسئله ۹۷۰. تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند، نباید بنشیند. مثلاً کسی که در موقع ایستادن بدنش حرکت می کند یا مجبور است به چیزی تکیه دهد یا بدنش را کج کند یا خم شود یا پاها را بیشتر از معمول گشاد بگذارد، باید به هر طور که می تواند ایستاده نماز بخواند. ولی اگر به هیچ قسم حتی مثل حال رکوع هم نتواند بایستد، باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند.
مسئله ۹۷۱. تا انسان می تواند بنشیند، نباید خوابیده نماز بخواند. و اگر نتواند راست بنشیند باید هر طور که می تواند بنشیند، و اگر به هیچ قسم نمی تواند بنشیند باید به طوری که در احکام قبله گفته شد به پهلوی راست بخوابد، و اگر نمی تواند به پهلوی چپ، و اگر آن هم ممکن نیست به پشت بخوابد به طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.
مسئله ۹۷۲. کسی که نشسته نماز می خواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و رکوع را ایستاده به جا آورد، باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع رود. و اگر نتواند، باید رکوع را هم نشسته به جا آورد.
مسئله ۹۷۳. کسی که خوابیده نماز می خواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند، باید مقداری را که می تواند نشسته بخواند. و نیز اگر می تواند بایستد، باید مقداری را که می تواند ایستاده بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.
مسئله ۹۷۴. کسی که نشسته نماز می خواند، اگر در بین نماز بتواند بایستد باید مقداری را که می تواند ایستاده بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.
مسئله ۹۷۵. کسی که می تواند بایستد، اگر بترسد که به واسطة ایستادن مریض شود یا ضرری به او برسد، می تواند نشسته نماز بخواند. و اگر از نشستن هم بترسد، می تواند خوابیده نماز بخواند.
مسئله ۹۷۶. اگر انسان احتمال بدهد که تا آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند، می تواند اول وقت نماز بخواند، اگرچه احتیاط آن است که نماز را تأخیر بیندازد.
مسئله ۹۷۷. مستحبّ است در حال ایستادن بدن را راست نگهدارد، شانه ها را پایین بیندازد، دستها را روی رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد، و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.
قرائت
٩٧٨ در ركعت اول و دوم نمازهای واجب يوميه انسان بايد اول حمد و بعد از آن يك سوره تمام بخواند.
٩٧٩ اگر وقت نماز تنگ باشد يا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند، مثلا بترسد كه اگر سوره را بخواند دزد يا درنده يا چيز ديگری به او صدمه بزند، نبايد سوره را بخواند. و اگر در كاری عجله داشته باشد، می تواند سوره را نخواند.
٩٨٠ اگر عمدا سوره را پيش از حمد بخواند، نمازش باطل است. و اگر اشتباها سوره را پيش از حمد بخواند و در بين آن يادش بيايد، بايد سوره را رها كند و بعد از خواندن حمد سوره را از اول بخواند.
٩٨١ اگر حمد و سوره يا يكی از آنها را فراموش كند و بعد از رسيدن به ركوع بفهمد، نمازش صحيح است.
٩٨٢ اگر پيش از آنكه برای ركوع خم شود، بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده بايد بخواند، و اگر بفهمد سوره را نخوانده بايد فقط سوره را بخواند. ولی اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده، بايد اول حمد و بعد از آن دوباره سوره را بخواند. و نيز اگر خم شود و پيش از آنكه به ركوع برسد بفهمد حمد و سوره يا سوره تنها يا حمد تنها را نخوانده، بايد بايستد و به همين دستور عمل نمايد.
٩٨٣ اگر در نماز يكی از چهار سوره ای را كه آيه سجده دارد و در مساله گفته شد عمدا بخواند، نمازش باطل است.
٩٨٤ اگر اشتباها مشغول خواندن سوره ای شود كه سجده واجب دارد، چنانچه پيش از رسيدن به آيه سجده بفهمد، بايد آن سوره را رها كند و سوره ديگر بخواند. و اگر بعد از خواندن آيه سجده بفهمد، بايد در بين نماز با اشاره سجده آن را بجا آورد و به همان سوره كه خوانده اكتفا نمايد.
٩٨٥ اگر در نماز آيه سجده را بشنود و به اشاره سجده كند، نمازش صحيح است.
٩٨٦ در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نيست، اگر چه آن نماز به واسطه نذر كردن واجب شده باشد. ولی در بعضی از نمازهای مستحبی مثل نماز وحشت كه سوره مخصوصی دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد، بايد همان سوره را بخواند.
٩٨٧ در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه، مستحب است در ركعت اول بعد از"حمد" سوره " جمعه"، و در ركعت دوم بعد از "حمد" سوره "منافقين" بخواند. واگر مشغول يكی از اينها شود، بنابر احتياط واجب نمی تواند آن را رها كند و سوره ديگر بخواند.
٩٨٨ اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره "قل هو الله احد" يا سوره "قل يا ايها الكافرون" شود، نمی تواند آن را رها كند و سوره ديگر بخواند. ولی در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه اگر از روی فراموشی به جای سوره "جمعه" و "منافقين" يكی از اين دو سوره را بخواند، تا به نصف نرسيده می تواند آن را رها كند و سوره"جمعه" و "منافقين" را بخواند.
٩٨٩ اگر در نماز جمعه يا نماز ظهر روز جمعه عمدا سوره "قل هو الله احد"يا سوره "قل يا ايها الكافرون" بخواند، اگر چه به نصف نرسيده باشد، بنابر احتياط واجب نمی تواند رها كند و سوره "جمعه" و "منافقين" را بخواند.
٩٩٠ اگر در نماز غير سوره "قل هو الله احد" و "قل يا ايها الكافرون" سوره ديگری بخواند، تا به نصف نرسيده می تواند رها كند و سوره ديگر بخواند.
٩٩١ اگر مقداری از سوره را فراموش كند يا از روی ناچاری مثلا به واسطه تنگی وقت يا جهت ديگر نشود آن را تمام نمايد، می تواند آن سوره را رها كند و سوره ديگر بخواند، اگر چه از نصف گذشته باشد يا سوره ای را كه می خوانده "قل هو الله احد" يا "قل يا ايها الكافرون" باشد.
٩٩٢ بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند. و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.
٩٩٣ مرد بايد در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتی حرف آخر آنها را بلند بخواند.
٩٩٤ زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند يا آهسته بخواند.ولی اگر نامحرم صدايش را بشنود، بنابر احتياط واجب بايد آهسته بخواند.
٩٩٥ اگر در جايی كه بايد نماز را بلند بخواند عمدا آهسته بخواند، يا در جايی كه بايد آهسته خواند عمدا بلند بخواند، نمازش باطل است. ولی اگر از روی فراموشی يا ندانستن مساله باشد، صحيح است. و اگر در بين خواندن حمد و سوره هم بفهمد اشتباه كرده، لازم نيست مقداری را كه خوانده دوباره بخواند.
٩٩٦ اگر كسی در خواندن حمد و سوره بيشتر از معمول صدايش را بلند كند، مثل آنكه آنها را با فرياد بخواند، نمازش باطل است.
٩٩٧ انسان بايد نماز را ياد بگيرد كه غلط نخواند. و كسی كه به هيچ قسم نمی تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور كه می تواند بخواند، و احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت بجا آورد.
٩٩٨ كسی كه حمد و سوره و چيزهای ديگر نماز را به خوبی نمی داند و می تواند ياد بگيرد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بايد ياد بگيرد و اگر وقت تنگ است، بنابر احتياط واجب در صورتی كه ممكن باشد بايد نمازش را به جماعت بخواند.
٩٩٩ احتياط واجب آن است كه برای ياد دادن واجبات نماز مزد نگيرد، ولی برای مستحبات آن اشكال ندارد.
١٠٠٠ اگر يكی از كلمات حمد يا سوره را نداند، يا عمدا آن را نگويد، يا بجای حرفی، حرف ديگر بگويد مثلا به جای ض،ظ بگويد، يا جايی كه بايد بدون زير و زبر خوانده شود زير و زبر بدهد، يا تشديد را نگويد، نماز او باطل است.
١٠٠١ اگر انسان كلمه ای را صحيح بداند و در نماز همانطور بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده لازم نيست دوباره نماز را بخواند و يا اگر وقت گذشته قضا نمايد.
١٠٠٢ اگر زير و زبر كلمه ای را نداند بايد ياد بگيرد، ولی اگر كلمه ای را كه وقف كردن آخر آن جايز است هميشه وقف كند ياد گرفتن زير و زبر آن لازم نيست و نيز اگر نداند مثلا كلمه ای به س است يا به ص بايد ياد بگيرد و چنانچه دو جور يا بيشتر بخواند، مثل آن كه در "اهدنا الصراط المستقيم"، "مستقيم"را يك مرتبه با "سين" و يك مرتبه با "صاد" بخواند نمازش باطل است، مگر آنكه هر دو جور قرائت شده باشد و به اميد رسيدن به واقع بخواند.
١٠٠٣ اگر در كلمه ای "واو" باشد و حرف قبل از "واو" در آن كلمه پيش داشته باشد و حرف بعد از "واو" در آن كلمه همزه ء باشد مثل كلمه "سوء" بهتر است آن "واو" را مد بدهد، يعنی آن را بكشد و همچنين اگر در كلمه ای "الف"باشد و حرف قبل از "الف" در آن كلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از "الف" در آن كلمه همزه باشد مثل "جاء"، بهتر است "الف" آن را بكشد و نيز اگر در كلمه ای ی باشد و حرف پيش از ی در آن كلمه زير داشته باشد و حرف بعد از ی در آن كلمه همزه باشد مثل "جی ء"، بهتر آن است ی را با مد بخواند و اگر بعداز اين "واو" و "الف" و ی بجای همزه ء حرفی باشد كه ساكن است، يعنی زير و زبر و پيش ندارد باز هم بهتر آن است اين سه حرف را با مد بخواند، مثلا در"و لا الضالين" كه بعد از "الف" حرف "لام" ساكن است ، بهتر آن است "الف" آن را با مد بخواند.
١٠٠٤ احتياط مستحب آن است كه در نماز، وقف به حركت و وصل به سكون ننمايد. و معنی وقف به حركت آن است كه زير يا زبر يا پيش آخر كلمه ای را بگويدو بين آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد. مثلا بگويد "الرحمن الرحيم" و ميم "الرحيم"را زير بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگويد: "مالك يوم الدين". و معنی وصل به سكون آن است كه زير يا زبر يا پيش كلمه ای را نگويد و آن كلمه را به كلمه بعد بچسباند، مثل آنكه بگويد : "الرحمن الرحيم" و ميم "الرحيم" را زير ندهد و فورا"مالك يوم الدين" را بگويد.
١٠٠٥ در ركعت سوم و چهارم نماز می تواند فقط يك حمد بخواند يا سه مرتبه تسبيحات اربعه بگويد، يعنی سه مرتبه بگويد: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر"، و اگر يك مرتبه هم تسبيحات اربعه را بگويد كافی است. و می تواند در يك ركعت حمد، و در ركعت ديگر تسبيحات بگويد، و بهتر است در هر دو ركعت تسبيحات بخواند.
١٠٠٦ در تنگی وقت بايد تسبيحات اربعه را يك مرتبه بگويد.
١٠٠٧ بر مرد و زن واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد يا تسبيحات را آهسته بخوانند.
١٠٠٨ اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند، بنابر احتياط واجب بايد "بسم الله" آن را هم آهسته بگويد.
١٠٠٩ كسی كه نمی تواند تسبيحات را ياد بگيرد يا درست بخواند، بايد در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند.
١٠١٠ اگر در دو ركعت اول نماز به خيال اين كه دو ركعت آخر است تسبيحات بگويد، چنانچه پيش از ركوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در ركوع يا بعد از ركوع بفهمد، نمازش صحيح است.
١٠١١ اگر در دو ركعت آخر نماز به خيال اينكه در دو ركعت اول است حمد بخواند، يا در دو ركعت اول نماز با اينكه گمان می كرده در دو ركعت آخر است حمد بخواند، چه پيش از ركوع بفهمد چه بعد از آن، نمازش صحيح است.
١٠١٢ اگر در ركعت سوم يا چهارم می خواست حمد بخواند تسبيحات به زبانش آمد يا می خواست تسبيحات بخواند حمد به زبانش آمد بايد آن را رها كند و دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند ولی اگر عادتش خواندن چيزی بوده كه به زبانش آمده و در خزانه قلبش آن را قصد داشته می تواند همان را تمام كند و نمازش صحيح است.
١٠١٣ كسی كه عادت دارد در ركعت سوم و چهارم تسبيحات بخواند اگر بدون قصد مشغول خواندن حمد شود بايد آن را رها كند و دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند.
١٠١٤ در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبيحات استغفار كند، مثلا بگويد: " استغفر الله ربی و اتوب اليه" يا بگويد: "اللهم اغفر لی". و اگر به گمان آنكه حمد يا تسبيحات را گفته، مشغول گفتن استغفار شود و شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد به شك خود اعتنا ننمايد. ولی اگر نمازگزار پيش از خم شدن برای ركوع در حالی كه مشغول گفتن استغفار نيست، شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد حمد يا تسبيحات را بخواند.
١٠١٥ اگر در ركوع ركعت سوم يا چهارم يا در حال رفتن به ركوع شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.
١٠١٦ هرگاه شك كند كه آيه يا كلمه ای را درست گفته يا نه، اگر به چيزی كه بعد از آن است مشغول نشده، بايد آن آيه يا كلمه را به طور صحيح بگويد. واگر به چيزی كه بعد از آن است مشغول شده، چنانچه آن چيز ركن باشد مثل آنكه در ركوع شك كند كه فلان كلمه از سوره را درست گفته يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند. و اگر ركن نباشد، مثلا موقع گفتن "الله الصمد" شك كند كه "قل هو الله احد"را درست گفته يا نه، باز هم می تواند به شك خود اعتنا نكند. ولی اگر احتياطا آن آيه يا كلمه را به طور صحيح بگويد، اشكال ندارد. و اگر چند مرتبه هم شك كند،می تواند چند بار بگويد. اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگويد، بنابر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند.
١٠١٧ مستحب است در ركعت اول پيش از خواندن حمد بگويد: "اعوذ بالله من الشيطان الرجيم" و در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر "بسم الله" را بلند بگويد و حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آيه وقف كند، يعنی آن آيه را به آيه بعد نچسباند، و در حال خواندن حمد و سوره به معنای آيه توجه داشته و اگر فرادی می خواند بعد از آنكه حمد خودش تمام شد بگويد: "الحمد لله رب العالمين". بعد از خواندن سوره "قل هو الله احد" يك يا دو يا سه مرتبه "كذلك الله ربی" يا سه مرتبه"كذلك الله ربنا" بگويد، بعد از خواندن سوره كمی صبر كند و بعد تكبير پيش از ركوع را بگويد يا قنوت را بخواند.
١٠١٨ مستحب است در تمام نمازها در ركعت اول سوره "انا انزلناه" و در ركعت دوم سوره "قل هو الله احد" را بخواند.
١٠١٩ مكروه است انسان در تمام نمازهای يك شبانه روز سوره "قل هو الله احد" را نخواند.
١٠٢٠ خواندن سوره "قل هو الله احد" به يك نفس مكروه است.
١٠٢١ سوره ای را كه در ركعت اول خوانده، مكروه است در ركعت دوم بخواند،ولی اگر سوره " قل هو الله احد" را در هر دو ركعت بخواند مكروه نيست.
ركوع
١٠٢٢ در هر ركعت بعد از قرائت بايد به اندازه ای خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد، و اين عمل را ركوع می گويند.
١٠٢٣ اگر به اندازه ركوع خم شود ولی دستها را به زانو نگذارد اشكال ندارد.
١٠٢٤ هرگاه ركوع را بطور غير معمول بجا آورد، مثلا به چپ يا راست خم شود،اگر چه دستهای او به زانو برسد صحيح نيست.
١٠٢٥ خم شدن بايد به قصد ركوع باشد، پس اگر به قصد كار ديگری مثلا برای كشتن جانور خم شود، نمی تواند آن را ركوع حساب كند بلكه بايد بايستد و دوباره برای ركوع خم شود، و به واسطه اين عمل، ركن زياد نشده و نماز باطل نمی شود.
١٠٢٦ كسی كه دست يا زانوی او با دست و زانوی ديگران فرق دارد، مثلا دستش خيلی بلند است كه اگر كمی خم شود به زانو می رسد يا زانوی او پايين تر از مردم ديگر است كه بايد خيلی خم شود تا دستش به زانو برسد بايد به انداره معمول خم شود.
١٠٢٧ كسی كه نشسته ركوع می كند بايد به قدری خم شود كه صورتش مقابل زانوها برسد، و بهتر است به قدری خم شود كه صورت نزديك جای سجده برسد.
١٠٢٨ انسان هر ذكری در ركوع بگويد كافی است ولی احتياط واجب آن است كه به قدر سه مرتبه "سبحان الله" يا يك مرتبه "سبحان ربی العظيم و بحمده"كمتر نباشد.
١٠٢٩ ذكر ركوع بايد دنبال هم و به عربی صحيح گفته شود و مستحب است آن را سه يا پنچ يا هفت مرتبه بلكه بيشتر بگويند.
١٠٣٠ در ركوع بايد به مقدار ذكر واجب، بدن آرام باشد و در ذكر مستحب هم اگر آن را به قصد ذكری كه برای ركوع دستور داده اند بگويد بنابر احتياط واجب، آرام بودن بدن لازم است.
١٠٣١ اگر موقعی كه ذكر واجب ركوع را می گويد، بی اختيار به قدری حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود بايد بعد از آرام گرفتن بدن بنابر احتياط واجب دوباره ذكر را بگويد ولی اگر كمی حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود، يا انگشتان را حركت دهد اشكال ندارد.
١٠٣٢ اگر پيش از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد عمدا ذكر ركوع را بگويد نمازش باطل است.
١٠٣٣ اگر پيش از تمام شدن ذكر واجب، عمدا سر از ركوع بردارد نمازش باطل است، و اگر سهوا سر بردارد چنانچه پيش از آنكه از حال ركوع خارج شود، يادش بيايد كه ذكر ركوع را تمام نكرده، بايد در حال آرامی بدن دوباره ذكر را بگويد،و اگر بعد از آنكه از حال ركوع خارج شد، يادش بيايد، نماز او صحيح است.
١٠٣٤ اگر نتواند به مقدار ذكر در ركوع بماند در صورتی كه بتواند پيش ازآنكه از حد ركوع بيرون رود ذكر را بگويد، بايد در آن حال تمام كند. و اگرنتواند، در حال برخاستن ذكر را به قصد رجاء بگويد.
١٠٣٥ اگر به واسطه مرض و مانند آن در ركوع آرام نگيرد نماز صحيح است، ولی بايد پيش از آنكه از حال ركوع خارج شود، ذكر واجب يعنی "سبحان ربی العظيم و بحمده" يا سه مرتبه " سبحان الله" را بگويد.
١٠٣٦ هرگاه نتواند به اندازه ركوع خم شود بايد به چيزی تكيه دهد و ركوع كند و اگر موقعی هم كه تكيه داده نتواند به طور معمول ركوع كند بايد به هر اندازه می تواند خم شود و اگر هيچ نتواند خم شود بايد موقع ركوع بنشيند و نشسته ركوع كند، و احتياط مستحب آن است كه نماز ديگری هم بخواند و برای ركوع آن با سر اشاره نمايد.
١٠٣٧ كسی كه می تواند ايستاره نماز بخواند اگر در حال ايستاده يا نشسته نتواند ركوع كند بايد ايستاده نماز بخواند و برای ركوع با سر اشاره كند، و اگرنتواند اشاره كند بايد به نيت ركوع چشمها را هم بگذارد و ذكر آن را بگويد وبه نيت برخاستن از ركوع چشمها را باز كند. و اگر از اين هم عاجز است بايد در قلب نيت ركوع كند و ذكر آن را بگويد.
١٠٣٨ كسی كه نمی تواند ايستاده يا نشسته ركوع كند و برای ركوع فقط می تواند در حالی كه نشسته است كمی خم شود يا در حالی كه ايستاده است با سر اشاره كند بايد ايستاده نماز بخواند و برای ركوع با سر اشاره نمايد و احتياط مستحب آن است كه نماز ديگری هم بخواند و موقع ركوع آن بنشيند و هر قدر می تواند برای ركوع خم شود.
١٠٣٩ اگر بعد از رسيدن به حد ركوع و آرام گرفتن بدن سر بردارد و دو مرتبه به قصد ركوع به اندازه ركوع خم شود نمازش باطل است، و نيز اگر بعداز آنكه به اندازه ركوع خم شد و بدنش آرام گرفت به قصد ركوع به قدری خم شود كه از اندازه ركوع بگذرد و دوباره به ركوع برگردد بنابر احتياط واجب نمازش باطل است و بهتر آن است كه نماز را تمام كند و از سر بخواند.
١٠٤٠ بعد از تمام شدن ذكر ركوع بايد راست بايستد و بعد از آنكه بدن آرام گرفت به سجده رود، و اگر عمدا پيش از ايستادن يا پيش از آرام گرفتن بدن به سجده رود نمازش باطل است.
١٠٤١ اگر ركوع را فراموش كند و پيش از آنكه به سجده برسد يادش بيايد بايد بايستد بعد به ركوع رود و چنانچه به حالت خميدگی به ركوع برگردد نمازش باطل است.
١٠٤٢ اگر بعد از آنكه پيشانی به زمين برسد يادش بيايد كه ركوع نكرده، بنابر احتياط واجب بايد بايستد و ركوع را بجا آورد، و نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
١٠٤٣ مستحب است پيش از رفتن به ركوع در حالی كه راست ايستاده تكبير بگويدو در ركوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگه دارد و گردن را بكشد و مساوی پشت نگه دارد و بين دو قدم را نگاه كند و پيش از ذكر يا بعد از آن صلوات بفرستد و بعد از آنكه از ركوع برخاست و راست ايستاد، در حال آرامی بدن بگويد: "سمع الله لمن حمده".
١٠٤٤ مستحب است در ركوع زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند.
سجود
١٠٤٥ نمازگزار بايد در هر ركعت از نمازهای واجب و مستحب بعد از ركوع دو سجده كند و سجده آن است كه پيشانی و كف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمين بگذارد.
١٠٤٦ دو سجده روی هم يك ركن است كه اگر كسی در نماز واجب عمدا يا از روی فراموشی هر دو را ترك كند يا دو سجده ديگر به آنها اضافه نمايد، نمازش باطل است.
١٠٤٧ اگر عمدا يك سجده كم يا زياد كند نماز باطل می شود، و اگر سهوا يك سجده كم كند حكم آن بعدا گفته خواهد شد.
١٠٤٨ اگر پيشانی را عمدا يا سهوا به زمين نگذارد سجده نكرده است اگر چه جاهای ديگر به زمين برسد، ولی اگر پيشانی را به زمين بگذارد و سهوا جاهای ديگر را به زمين نرساند يا سهوا ذكر نگويد سجده صحيح است.
١٠٤٩ در سجده هر ذكری بگويد كافی است ولی احتياط واجب آن است كه مقدار ذكر از سه مرتبه «سبحان الله » يا يك مرتبه «سبحان ربی الاعلی و بحمده » كمتر نباشد و مستحب است «سبحان ربی الاعلی و بحمده » را سه يا پنچ يا هفت مرتبه بگويد.
١٠٥٠ در سجود بايد به مقدار ذكر واجب، بدن آرام باشد. و موقع گقتن ذكر مستحب هم اگر آن را به قصد ذكری كه برای سجده دستور داده اند بگويد، آرام بودن بدن لازم است.
١٠٥١ اگر پيش از آن كه پيشانی به زمين برسد و بدن آرام بگيرد، عمدا ذكر سجده را بگويد يا پيش از تمام شدن ذكر عمدا سر از سجده بردارد، نماز باطل است.
١٠٥٢ اگر پيش از آن كه پيشانی به زمين برسد و بدن آرام گيرد سهوا ذكر سجده را بگويد و پيش از آن كه سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه كرده بايد دوباره در حال آرام بودن ذكر را بگويد.
١٠٥٣ اگر بعد از آن كه سر از سجده برداشت، بفهمد كه پيش از آرام گرفتن بدن ذكر را گفته يا پيش از آن كه ذكر سجده تمام شود سر برداشته، نمازش صحيح است.
١٠٥٤ اگر موقعی كه ذكر سجده را می گويد يكی از هفت عضو را عمدا از زمين بردارد ، نماز باطل می شود ولی موقعی كه مشغول گفتن ذكر نيست اگر غير پيشانی جاهای ديگر را از زمين بردارد و دوباره بگذارد، اشكال ندارد.
١٠٥٥ اگر پيش از تمام شدن ذكر سجده سهوا پيشانی را از زمين بردارد نمی تواند دوباره به زمين بگذارد و بايد آن را يك سجده حساب كند، ولی اگر جاهای ديگر را سهوا از زمين بردارد بايد دو مرتبه به زمين بگذارد و ذكر را بگويد.
١٠٥٦ بعد از تمام شدن ذكر سجده اول بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره به سجده رود.
١٠٥٧ جای پيشانی نمازگزار بايد از جاهای زانوهايش پست تر و بلندتراز چهار انگشت بسته نباشد، بلكه احتياط واجب آن است كه جای پيشانی او از جای انگشتانش پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد.
١٠٥٨ در زمين سراشيب كه سراشيبی آن درست معلوم نيست احتياط واجب آن است كه جای پيشانی نمازگزار از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بيش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد.
١٠٥٩ اگر پيشانی را سهوا به چيزی بگذارد كه از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بلندتر از چهار انگشت بسته است چنانچه بلندی آن به قدری است كه نمی گويند در حال سجده است می تواند سر را بردارد و به چيزی كه بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته يا كمتر است بگذارد، و می تواند سر را به روی آن چه به اندازه چهار انگشت يا كمتر است بكشد، و اگر بلندی آن به قدری است كه می گويند در حال سجده است احتياط واجب آن است كه پيشانی را از روی آن به روی چيزی كه بلندی آن به انداره چهار انگشت بسته يا كمتر است بكشد، و اگر كشيدن پيشانی ممكن نيست بنابر احتياط واجب بايد پيشانی را بلند كند و بر موضعی كه بلندی زايدی ندارد بگذارد و نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
١٠٦٠ بايد بين پيشانی و آنچه بر آن سجده می كند چيزی نباشد، پس اگر مهر به قدری چرك باشد كه پيشانی به خود مهر نرسد سجده باطل است، ولی اگر مثلا رنگ مهر تغيير كرده باشد، اشكال ندارد.
١٠٦١ در سجده بايد كف دست را بر زمين بگذارد ولی در حال ناچاری پشت دست هم مانعی ندارد، و اگر پشت دست ممكن نباشد بايد مچ دست را بگذارد، و چنانچه آن را هم نتواند بايد تا آرنج هر جا كه ميتواند بر زمين بگذارد و اگر آن هم ممكن نيست گذاشتن بازو كافی است.
١٠٦٢ در سجده بنابر احتياط واجب بايد سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمين بگذارد و اگر انگشتهای ديگر پا يا روی پا را به زمين بگذارد يا به واسطه بلند بودن ناخن، سر شست به زمين نرسد نمازش باطل است.
١٠٦٣ كسی كه مقداری از شست پايش بريده بايد بقيه آن را به زمين بگذارد، واگر چيزی از آن نمانده يا اگر مانده خيلی كوتاه است بايد بقيه انگشتان را بگذارد و اگر هيچ انگشت ندارد بايد هر مقداری از پا باقی مانده به زمين بگذارد.
١٠٦٤ اگر به طور غير معمول سجده كند مثلا سينه و شكم را به زمين بچسباند بنابر احتياط مستحب بايد نماز را دوباره بخواند، ولی اگر پاها را دراز كند،اگرچه هفت عضوی كه گفته شد به زمين برسد بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند.
١٠٦٥ مهر يا چيز ديگری كه بر آن سجده ميكند بايد پاك باشد ولی اگر مثلا مهر را روی فرش نجس بگذارد يا يك طرف مهر نجس باشد و پيشانی را به طرف پاك آن بگذارد اشكال ندارد.
١٠٦٦ اگر در پيشانی دمل و مانند آن باشد، چنانچه ممكن است بايد با جای سالم پيشانی سجده كند. و اگر ممكن نيست بايد زمين را گود كند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری كه برای سجده كافی باشد بر زمين بگذارد.
١٠٦٧ اگر دمل يا زخم تمام پيشانی را گرفته باشد بايد به يكی از دو طرف پيشانی سجده كند و اگر ممكن نيست، به چانه و اگر به چانه هم ممكن نيست بايد به هر جای از صورت كه ممكن است سجده كند. و اگر به هيچ جای از صورت ممكن نيست، بايد با جلو سر سجده نمايد.
١٠٦٨ كسی كه نميتواند پيشانی را به زمين برساند بايد به قدری كه می تواند خم شود و مهر يا چيز ديگری را كه سجده بر آن صحيح است روی چيز بلندی گذاشته و طوری پيشانی را بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است ولی بايد كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمين بگذارد.
١٠٦٩ كسی كه هيچ نمی تواند خم شود بايد برای سجده بنشيند و با سر اشاره كند، و اگر نتواند بايد با چشمها اشاره نمايد و در هر دو صورت احتياط واجب آن است كه اگر می تواند بقدری مهر را بلند كند كه پيشانی را بر آن بگذارد و اگر نمی تواند احتياط مستحب آن است كه مهر را بلند كند و به پيشانی بگذاردو اگر با سر يا چشمها هم نمی تواند اشاره كند بايد در قلب نيت سجده كند و بنابر احتياط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نمايد.
١٠٧٠ كسی كه نمی تواند بنشيند بايد ايستاده نيت سجده كند و چنانچه می تواند برای سجده با سر اشاره كند، و اگر نمی تواند با چشمها اشاره نمايد، و اگر اين را هم نمی تواند در قلب يت سجده كند و بنابر احتياط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نمايد.
١٠٧١ اگر پيشانی بی اختيار از جای سجده بلند شود چنانچه ممكن باشد بايد نگذارد دوباره به جای سجده برسد و اين يك سجده حساب می شود چه ذكر سجده را گفته باشد يا نه و اگر نتواند سر را نگه دارد و بی اختيار دوباره به جای سجده برسد روی هم يك سجده حساب می شود و اگر ذكر نگفته باشد بايد بگويد.
١٠٧٢ جايی كه انسان بايد تقيه كند می تواند بر فرش و مانند آن سجده نمايد و لازم نيست برای نماز به جای ديگر برود.
١٠٧٣ اگر روی چيزی كه بدن روی آن آرام نمی گيرد سجده كند باطل است. ولی روی تشك پر يا چيز ديگری كه بعد از سر گذاشتن و مقداری پايين رفتن آرام می گيرد سجده كند، اشكال ندارد.
١٠٧٤ اگر انسان ناچار شود كه در زمين گل نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد در حالی كه ايستاده است برای سجده با سر اشاره كند و تشهد را ايستاده بخواند.
١٠٧٥ در ركعت اول و ركعت سومی كه تشهد ندارد مثل ركعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا اگر بعد از سجده دوم بدون آنكه مقداری بنشيند برای ركعت بعد برخيزد نمازش صحيح است، ولی بنابر احتياط واجب بايد بعد از سجده دوم قدری بی حركت بنشيند و بعد برخيزد.
چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است
١٠٧٦ بايد بر زمين و چيزهای غير خوراكی كه از زمين می رويد مانند چوب و برگ رخت سجده كرد و سجده بر چيزهای خوراكی و پوشاكی صحيح نيست و نيز سجده كردن بر چيزهای معدنی مانند طلا و نقره و عقيق و فيروزه باطل است، اما سجده كردن بر سنگهای معدنی مانند سنگ مرمر و سنگهای سياه اشكال ندارد.
١٠٧٧ احتياط واجب آن است كه بر برگ درخت مو اگر تازه باشد سجده نكنند.
١٠٧٨ سجده بر چيزهايی كه از زمين می رويد و خوراك حيوان است مثل علف و كاه صحيح است.
١٠٧٩ سجده بر گلهايی كه خوراكی نيستند صحيح است ولی سجده بر دواهای خوراكی كه از زمين می رويد مانند گل بنفشه و گل گاو زبان صحيح نيست.
١٠٨٠ سجده بر گياهی كه خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است و در شهرهای ديگر معمول نيست و نيز سجده بر ميوه نارس صحيح نيست.
١٠٨١ سجده بر سنگ آهك و سنگ گچ صحيح است بلكه به گچ و آهك پخته و آجر و كوزه گلی و مانند آن هم می شود سجده كرد.
١٠٨٢ اگر كاغذ را از چيزی كه سجده بر آن صحيح است مثلا از كاه ساخته باشند می شود بر آن سجده كرد و سجده بر كاغذی كه از پنبه و مانند آن ساخته شده اشكال ندارد.
١٠٨٣ برای سجده بهتر از هر چيز تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام می باشد، بعد از آن خاك، بعد از خاك سنگ، و بعد از سنگ گياه است.
١٠٨٤ اگر چيزی كه سجده بر آن صحيح است ندارد يا اگر دارد بواسطه سرما يا گرمای زياد و مانند اينها نمی تواند بر آن سجده كند بايد به لباسش اگر از كتان يا پنبه است سجده كند و اگر از چيز ديگر است بر همان چيز سجده كند و اگر آن هم نيست بايد بر پشت دست و چنانچه آنهم ممكن نباشد به چيز معدنی مانند انگشتر عقيق سجده نمايد.
١٠٨٥ سجده بر گل و خاك سستی كه پيشانی روی آن آرام نمی گيرد اگر بعد ازآن كه مقداری فرو رفت آرام بگيرد اشكال ندارد.
١٠٨٦ اگر در سجده اول مهر به پيشانی بچسبد و بدون اينكه مهر را بردارد دوباره به سجده برود اشكال دارد ، بلكه نماز باطل است و بايد اعاده كند.
١٠٨٧ اگر در بين نماز چيزی كه بر آن سجده می كند گم شود و چيزی كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد چنانچه وقت وسعت دارد بايد نماز را بشكند و اگر وقت تنگ است بايد به لباسش اگر از پنبه يا كتان است سجده كند و اگر ازچيز ديگری است بر همان چيز و اگر آنهم ممكن نيست بر پشت دست و اگر آن هم نمی شود به چيز معدنی مانند انگشتر عقيق سجده نمايد.
١٠٨٨ هرگاه در حال سجده بفهمد پيشانی را بر چيزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است اگر ممكن باشد بايد پيشانی را از روی آن به روی چيزی كه سجده بر آن صحيح است بكشد و اگر وقت تنگ است به دستوری كه در مساله پيش گفته شد عمل كند.
١٠٨٩ اگر بعد از سجده بفهمد پيشانی را روی چيزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است اشكال ندارد.
١٠٩٠ سجده كردن برای غير خداوند متعال حرام ميباشد و بعضی از مردم عوام كه مقابل قبر امامان عليهم السلام پيشانی را به زمين می گذارند اگر برای شكر خداوند متعال باشد اشكال ندارد و گرنه حرام است.
مستحبات و مكروهات سجده
١٠٩١ در سجده چند چیز مستحب است: ١- کسی که ایستاده نماز می خواند بعد از آنکه سر از رکوع برداشت و کاملا ایستاد و کسی که نشسته نماز می خواند بعد از آن که کاملا نشست برای رفتن به سجده تکبیر بگوید. ٢- موقعی که مرد می خواهد به سجده برود اول دستها را و زن اول زانوها را به زمین بگذارد. ٣- بینی را به مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد. ٤- در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد بطوری که سر آنها رو به قبله باشد. ٥- در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند: «یا خیر المسؤولین و یا خیر المعطین ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک فانک ذو الفضل العظیم »، یعنی ای بهترین کسی که از او سؤال می کنند و ای بهترین عطا کنندگان، روزی بده به من و عیال من از فضل خودت، پس به درستی که تو دارای فضل بزرگی. ٦- بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد. ٧- بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید. ٨- بعد از سجده اول بدنش که آرام گرفت «استغفر الله ربی و اتوب الیه » بگوید. ٩- سجده را طول بدهد و در موقع نشستن دستها را روی رانها بگذارد. ١٠- برای رفتن به سجده دوم در حال آرامی بدن «الله اکبر» بگوید. ١١- در سجده ها صلوات بفرستد و اگر آن را به قصد ذکری که در سجده ها دستور داده اند بگوید اشکال ندارد. ١٢- در موقع بلند شدن، دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد . ١٣- مردها آرنجها و شکم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنجها و شکم را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به یکدیگر بچسبانند.و مستحبات دیگر سجده در کتابهای مفصل گفته شده است.
١٠٩٢ قرآن خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای برطرف کردن گرد و غبار جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن دو حرف از دهان بیرون آید نماز باطل است. و غیر اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصل گفته شده است.
سجده واجب قرآن
١٠٩٣ در هر يك از چهار سوره: «و النجم، اقرا، الم تنزيل و حم سجده » يك آيه سجده است كه اگر انسان بخواند يا گوش به آن دهد بعد از تمام شدن آن آيه بايد فورا سجده كند و اگر فراموش كرد هر وقت يادش آمد بايد سجده نمايد.
١٠٩٤ اگر انسان موقعی كه آيه سجده را می خواند از ديگری هم بشنود چنانچه گوش داده دو سجده نمايد و اگر به گوشش خورده يك سجده كافی است.
١٠٩٥ در غير نماز اگر در حال سجده آيه سجده را بخواند يا به آن گوش بدهد بايد سر از سجده بردارد و دوباره سجده كند.
١٠٩٦ اگر آيه سجده را از كسی كه قصد خواندن قرآن ندارد بشنود، يا از مثل گرامافون آيه سجده را بشنود، لازم نيست سجده نمايد. ولی اگر از آلتی كه صدای خود انسان را می رساند بشنود، واجب است سجده كند.
١٠٩٧ در سجده واجب قرآن نمی شود بر چيزهای خوراكی و پوشاكی سجده كرد ولی ساير شرايط سجده را كه در نماز است لازم نيست مراعات كنند.
١٠٩٨ در سجده واجب قرآن بايد طوری عمل كند كه بگويند سجده كرد.
١٠٩٩ هرگاه در سجده واجب قرآن پيشانی را به قصد سجده به زمين بگذارد، اگر چه ذكر نگويد كافی است، و گفتن ذكر مستحب است. و بهتر است بگويد: «لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله ايمانا و تصديقا لا اله الا الله عبودية و رقا سجدت لك يا رب تعبدا و رقا لا مستنكفا و لا مستكبرا بل انا عبد ذليل ضعيف خائف مستجير».
تشهد
١١٠٠ در ركعت دوم تمام نمازهای واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا بايد انسان بعد از سجده دوم بنشيند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند يعنی بگويد: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد».
١١٠١ كلمات تشهد بايد به عربی صحيح و به طوری كه معمول است پشت سر هم گفته شود.
١١٠٢ اگر تشهد را فراموش كند و بايستد و پيش از ركوع يادش بيايد كه تشهد را نخوانده، بايد بنشيند و تشهد را بخواند و دوباره بايستد و آنچه بايد در آن ركعت خوانده شود بخواند و نماز را تمام كند و اگر در ركوع يا بعد از آن يادش بيايد بايد نماز را تمام كند و بعد از سلام نماز تشهد را قضا كند و بنابر احتياط واجب برای تشهد فراموش شده دو سجده سهو بجا آورد.
١١٠٣ مستحب است در حال تشهد بر ران چپ بنشيند و روی پای راست را به كف پای چپ بگذارد و پيش از تشهد بگويد: «الحمد لله » يا بگويد: «بسم الله و بالله و الحمد لله و خير الاسماء لله » و نيز مستحب است دستها را بر رانها بگذارد و انگشتها را به يكديگر بچسباند و به دامان خود نگاه كند و بعد از تمام شدن تشهد بگويد: «و تقبل شفاعته و ارفع درجته ».
١١٠٤ مستحب است زنها در وقت خواندن تشهد رانها را به هم بچسبانند.
سلام نماز
١١٠٥ بعد از تشهد ركعت آخر نماز مستحب است در حالی كه نشسته و بدن آرام است بگويد: «السلام عليك ايها النبی و رحمة الله و بركاته » و بعد از آن بايد بگويد: «السلام عليكم » و احوط استحبابی آن است كه «و رحمة الله و بركاته » را اضافه نمايد يا بگويد: «السلام علينا و علی عباد الله الصالحين ».
١١٠٦ اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی يادش بيايد كه صورت نماز به هم نخورده و كاری هم كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند مثل پشت به قبله كردن انجام نداده بايد سلام را بگويد و نمازش صحيح است.
١١٠٧ اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی يادش بيايد كه صورت نماز به هم خورده است چنانچه پيش از آن كه صورت نماز به هم بخورد كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند مثل پشت به قبله كردن انجام نداده باشد نمازش صحيح است و اگر پيش از آن كه صورت نماز به هم بخورد كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند انجام داده باشد بنابر احتياط نمازش باطل است گرچه صحيح بودن آن خالی از قوت نيست.
ترتيب
١١٠٨ اگر عمدا ترتيب نماز را به هم بزند مثلا سوره را پيش از حمد بخواند يا سجود را پيش از ركوع بجا آورد، نماز باطل می شود.
١١٠٩ اگر ركنی از نماز را فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد مثلا پيش از آنكه ركوع كند دو سجده نمايد، نماز باطل است.
١١١٠ اگر ركنی را فراموش كند و چيزی را كه بعد از آن است و ركن نيست بجاآورد مثلا پيش از آنكه دو سجده كند تشهد بخواند بايد ركن را بجا آورد و آنچه را اشتباها پيش از آن خوانده دوباره بخواند.
١١١١ اگر چيزی را كه ركن نيست فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد، مثلا حمد را فراموش كند و مشغول ركوع شود، نمازش صحيح است.
١١١٢ اگر چيزی را كه ركن نيست فراموش كند و چيزی را كه بعد از آن است و آن هم ركن نيست بجا آورد مثلا حمد را فراموش كند و سوره را بخواند چنانچه مشغول ركن بعد شده باشد مثلا در ركوع يادش بيايد كه حمد را نخوانده بايد بگذرد و نماز او صحيح است و اگر مشغول ركن بعد نشده باشد بايد آنچه را فراموش كرده بجاآورد و بعد از آن چيزی را كه اشتباها جلوتر خوانده دوباره بخواند.
١١١٣ اگر سجده اول را به خيال اين كه سجده دوم است يا سجده دوم را به خيال اينكه سجده اول است بجا آورد نماز صحيح است و سجده اول او سجده اول و سجده دوم او سجده دوم حساب می شود.
موالات
١١١٤ انسان بايد نماز را با موالات بخواند يعنی كارهای نماز مانند ركوع و سجود و تشهد را پشت سر هم بجا آورد و چيزهايی را كه در نماز می خواند به طوری كه معمول است پشت سر هم بخواند و اگر به قدری بين آنها فاصله بيندازد كه نگويند نماز می خواند، نمازش باطل است.
١١١٥ اگر در نماز سهوا بين حرفها يا كلمات فاصله بيندازد و فاصله به قدری نباشد كه صورت نماز از بين برود چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد بايد آن حرفها يا كلمات را به طور معمول بخواند و اگر مشغول ركن بعد شده باشد نمازش صحيح است.
١١١٦ طول دادن ركوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ موالات را به هم نمی زند.
قنوت
١١١٧ در تمام نمازهای واجب و مستحب پيش از ركوع ركعت دوم مستحب است قنوت بخواند و در نماز وتر با آن كه يك ركعت می باشد خواندن قنوت پيش از ركوع مستحب است و نماز جمعه در هر ركعت يك قنوت دارد و نماز آيات پنج قنوت و نماز عيد فطر و قربان در ركعت اول پنج قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.
١١١٨ اگر بخواهد قنوت بخواند به احتياط واجب بايد دستها را بلند كند و مستحب است دستها را تا مقابل صورت بلند نمايد و كف دستها را رو به آسمان قرار دهد و به قصد رجاء انگشتان دستها را به جز ابهام به هم بچسباند و هر دو كف دستها را پهلوی هم متصل به هم قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به كف دستهايش باشد.
١١١٩ در قنوت هر ذكری بگويد اگر چه يك «سبحان الله » باشد كافی است. و بهتر است بگويد: «لا اله الا الله الحليم الكريم، لا اله الا الله العلی العظيم، سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم و الحمد لله رب العالمين ».
١١٢٠ مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند. ولی برای كسی كه نماز را به جماعت می خواند، اگر امام جماعت صدای او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نيست.
١١٢١ اگر عمدا قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش كند و پيش از آن كه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد مستحب است بايستد و بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده يادش بيايد مستحب است بعد از سلام نماز قضا نمايد.
ترجمه نماز
1-ترجمه سوره حمد
«بسم الله الرحمن الرحيم » يعنی ابتدا می كنم بنام خداوندی كه در دنيا بر مؤمن و كافر رحم می كند و در آخرت بر مؤمن رحم می نمايد. «الحمد لله رب العالمين » يعنی ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده همه موجودات است.«الرحمن الرحيم » يعنی در دنيا بر مؤمن و كافر و در آخرت بر مؤمن رحم می كند.«مالك يوم الدين » يعنی پادشاه و صاحب اختيار روز قيامت است. «اياك نعبد و اياك نستعين » يعنی فقط تو را عبادت می كنيم و فقط از تو كمك می خواهيم. «اهدنا الصراط المستقيم » يعنی هدايت كن ما را به راه راست كه آن دين اسلام است. «صراط الذين انعمت عليهم » يعنی به راه كسانی كه به آنان نعمت دادی كه آنان پيغمبران و جانشينان پيغمبران هستند. «غير المغضوب عليهم و لا الضالين » يعنی نه به راه كسانی كه غضب كرده ای بر ايشان و نه آن كسانی كه گمراهند.
٢- ترجمه سوره قل هو الله احد
بسم الله الرحمن الرحيم: «قل هو الله احد»، يعنی بگو ای محمد (ص) كه خداوند، خدايی است يگانه. «الله الصمد»، يعنی خدايی كه از تمام موجودات بی نياز است. «لم يلد و لم يولد»، فرزند ندارد و فرزند كسی نيست. «و لم يكن له كفوا احد»، يعنی هيچ كس از مخلوقات مثل او نيست.
٣- ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهايی كه بعد از آنها مستحب است
«سبحان ربی العظيم و بحمده »، يعنی پروردگار بزرگ من از هر عيب و نقصی پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم. «سبحان ربی الاعلی و بحمده » يعنی پروردگار من كه از همه كس بالاتر می باشد از هر عيب و نقصی پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم. «سمع الله لمن حمده »، يعنی خدا بشنود و بپذيرد ثنای كسی كه او را ستايش می كند. «استغفر الله ربی و اتوب اليه »، يعنی طلب آمرزش و مغفرت می كنم از خداوندی كه پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت می نمايم. «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»، يعنی به ياری خدای متعال و قوه او برمی خيزم و می نشينم.
٤- ترجمه قنوت
«لا اله الا الله الحليم الكريم »، يعنی نيست خدايی سزاوار پرستش مگر خدای يكتای بی همتايی كه صاحب حلم و كرم است. «لا اله الا الله العلی العظيم » يعنی نيست خدايی سزاوار پرستش مگر خدای يكتای بی همتايی كه بلند مرتبه و بزرگ است. «سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضين السبع »، يعنی پاك و منزه است خداوندی كه پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمين است. «و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم »، يعنی پروردگار هر چيزی است كه در آسمانها و زمينها و مابين آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است. «و الحمد لله رب العالمين »،يعنی حمد و ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده تمام موجودات است.
5-ترجمه تسبيحات اربعه
٦- ترجمه تشهد و سلام
«الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له »، يعنی ستايش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم كه خدايی سزاوار پرستش نيست مگر خدايی كه يگانه است و شريك ندارد. «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله »، يعنی شهادت می دهم كه محمد صلی الله عليه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، يعنی خدايا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. «و تقبل شفاعته و ارفع درجته » يعنی قبول كن شفاعت پيغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند كن. «السلام عليك ايها النبی و رحمة الله و بركاته »، يعنی سلام بر تو ای پيغمبر و رحمت و بركات خدا بر تو باد. «السلام علينا و علی عباد الله الصالحين »، يعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته » يعنی سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما مؤمنين باد.
تعقيب نماز
١١٢٢ مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقيب يعنی خواندن ذكر و دعا و قرآن شود و بهتر است پيش از آنكه از جای خود حركت كند و وضو و غسل و تيمم او باطل شود رو به قبله تعقيب را بخواند و لازم نيست تعقيب به عربی باشدولی بهتر است چيزهايی را كه در كتابهای دعا دستور داده اند بخواند و از تعقيبهايی كه خيلی سفارش شده است تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها است كه بايد به اين ترتيب گفته شود: ٣٤ مرتبه «الله اكبر»، بعد مرتبه ٣٣ «الحمد لله »، بعد از آن مرتبه ٣٣ «سبحان الله » و می شود «سبحان الله » را پيش از «الحمد الله » گفت ولی بهتر است بعد از «الحمد الله » گفته شود.
١١٢٣ مستحب است بعد از نماز سجده شكر نمايد و همين قدر كه پيشانی را به قصد شكر بر زمين بگذارد كافی است، ولی بهتر است صد مرتبه يا سه مرتبه يا يك مرتبه «شكرا لله » يا «شكرا» يا «عفوا» بگويد و نيز مستحب است هر وقت نعمتی به انسان می رسد يا بلائی از او دور می شود سجده شكر بجا آورد.
صلوات بر پيغمبر
١١٢٤ هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم مانند محمد و احمد يا لقب و كنيه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگويد يا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
١١٢٥ موقع نوشتن اسم مبارك حضرت رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم مستحب است صلوات را هم بنويسد. و نيز بهتر است هر وقت آن حضرت را ياد می كند صلوات بفرستد.
مبطلات نماز
١١٢٦ دوازده چيز نماز را باطل می كند و آنها را مبطلات می گويند: اول : آنكه در بين نماز يكی از شرطهای آن از بين برود مثلا در بين نماز بفهمد مكانش غصبی است. دوم: آنكه در بين نماز عمدا يا سهوا يا از روی ناچاری، چيزی كه وضو يا غسل را باطل می كند پيش آيد، مثلا بول از او بيرون آيد. ولی كسی كه نمی تواند از بيرون آمدن بول و غائط خودداری كند، اگر چه در بين نماز بول يا غائط از او خارج شود چنانچه به دستوری كه در احكام وضو گفته شد رفتار نمايد، نمازش باطل نمی شود. و نيز اگر در بين نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی كه به دستور استحاضه رفتار كرده باشد، نمازش صحيح است.
١١٢٧ كسی كه بی اختيار خوابش برده اگر نداند كه در بين نماز خوابش برده يا بعد از آن بنابر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند ولی اگر تمام شدن نماز را بداند و شك كند كه خواب در بين نماز بوده يا بعد نمازش صحيح است.
١١٢٨ اگر بداند به اختيار خودش خوابيده و شك كند كه بعد از نماز بوده يا در بين نماز يادش رفته كه مشغول نماز است و خوابيده نمازش صحيح است.
١١٢٩ اگر در حال سجده از خواب بيدار شود و شك كند كه در سجده آخر نماز است يا در سجده شكر بايد آن نماز را دوباره بخواند.
سوم: از مبطلات نماز آن است كه مثل بعض كسانی كه شيعه نيستند دستها را روی هم بگذارد.
١١٣٠ هرگاه برای ادب دستها را روی هم بگذارد اگرچه مثل آنها نباشد بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند، ولی اگر از روی فراموشی يا ناچاری يا برای كار ديگر مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را روی هم بگذارد اشكال ندارد.
چهارم: از مبطلات نماز آن است كه بعد از خواندن حمد آمين بگويد ولی اگر اشتباها از از روی تقيه بگويد، اشكال ندارد.
پنجم: از مبطلات نماز آن است كه عمدا يا از روی فراموشی پشت به قبله كند، يا به طرف راست يا چپ قبله برگردد، بلكه اگر عمدا بقدری برگردد كه نگويند رو به قبله است، اگر چه به طرف راست يا چپ نرسد، نمازش باطل است.
١١٣١ اگر عمدا همه صورت را به طرف راست يا چپ قبله برگرداند نمازش باطل است، بلكه اگر سهوا هم صورت را به اين مقدار برگرداند احتياط واجب آن است كه نماز را دوباره بخواند و لازم نيست كه نماز اول را تمام نمايد،ولی اگر سر را كمی بگرداند عمدا باشد يا اشتباها نمازش باطل نمی شود.
ششم: از مبطلات نماز آن است كه عمدا كلمه ای بگويد كه از آن كلمه قصد معنی كند، اگر چه معنی هم نداشته باشد و يك حرف هم باشد، بلكه اگر قصد هم نكند، بنا بر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند در صورتی كه دو حرف يا بيشتر باشد. ولی اگر سهوا بگويد، نماز باطل نمی شود.
١١٣٢ اگر كلمه ای بگويد كه يك حرف دارد چنانچه آن كلمه معنی داشته باشد مثل (ق) كه در زبان عرب به معنای اين است كه «نگهداری كن » چنانچه معنی آن را بداند و قصد آن را نمايد نمازش باطل می شود، بلكه اگر قصد معنای آن را نكند ولی ملتفت معنای آن باشد احتياط واجب آن است كه نماز را دوباره بخواند.
١١٣٣ سرفه كردن و آروغ زدن و آه كشيدن در نماز اشكال ندارد ولی گفتن آخ و آه و مانند اينها كه دو حرف است اگر عمدی باشد نماز را باطل می كند.
١١٣٤ اگر كلمه ای را به قصد ذكر بگويد، مثلا به قصد ذكر بگويد: «الله اكبر» ودر موقع گفتن آن، صدا را بلند كند كه چيزی را به ديگری بفهماند اشكال ندارد ولی چنانچه به قصد اين كه چيزی به كسی بفهماند بگويد اگرچه قصد ذكر هم داشته باشد نماز باطل می شود.
١١٣٥ خواندن قرآن در نماز غير از چهار سوره ای كه سجده واجب دارد و در احكام جنابت گفته شد و نيز دعا كردن در نماز اشكال ندارد اگر چه به فارسی يا زبان ديگر باشد.
١١٣٦ اگر چيزی از حمد و سوره و ذكرهای نماز را عمدا يا احتياطا چند مرتبه بگويد اشكال ندارد.
١١٣٧ در حال نماز انسان نبايد به ديگری سلام كند و اگر ديگری به او سلام كند بايد طوری جواب دهد كه سلام مقدم باشد مثلا بگويد: «السلام عليكم » يا «سلام عليكم » و نبايد «عليكم السلام » بگويد.
١١٣٨ انسان بايد جواب سلام را چه در نماز يا در غير نماز فورا بگويد و اگر عمدا يا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول دهد كه اگر جواب بگويد جواب آن سلام حساب نشود چنانچه در نماز باشد نبايد جواب بدهد و اگر در نماز نباشد جواب دادن واجب نيست.
١١٣٩ بايد جواب سلام را طوری بگويد كه سلام كننده بشنود، ولی اگر سلام كننده كر باشد چنانچه انسان بطور معمول جواب او را بدهد كافی است.
١١٤٠ نمازگزار جواب سلام را به قصد جواب بگويد نه به قصد دعا.
١١٤١ اگر زن يا مرد نامحرم يا بچه مميز يعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد به نمازگزار سلام كند نمازگزار بايد جواب او را بدهد.
١١٤٢ اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد معصيت كرده، ولی نمازش صحيح است.
١١٤٣ اگر كسی به نمازگزار غلط سلام كند به طوری كه سلام حساب نشود جواب او واجب نيست.
١١٤٤ جواب سلام كسی كه از روی مسخره يا شوخی سلام می كند واجب نيست و احتياط واجب آن است كه در جواب سلام مرد و زن غير مسلمان بگويد:«سلام » يا فقط «عليك ».
١١٤٥ است، ولی اگريكی از آنان جواب دهد كافی است.
١١٤٦ اگر كسی به عده ای سلام كند و كسی كه سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته، جواب دهد باز هم جواب سلام او بر آن عده واجب است.
١١٤٧ اگر به عده ای سلام كند و كسی كه بين آنها مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته يا نه نبايد جواب بدهد و همچنين است اگربداند قصد او را هم داشته ولی ديگری جواب سلام را بدهد، اما اگر بداند كه قصد اورا هم داشته و ديگری جواب ندهد بايد جواب او را بگويد.
١١٤٨ سلام كردن مستحب است و خيلی سفارش شده است كه سواره به پياده و ايستاده به نشسته و كوچكتر به بزرگتر سلام كند.
١١٤٩ اگر دو نفر با هم به يكديگر سلام كنند بر هر يك واجب است جواب سلام ديگری را بدهد.
١١٥٠ در غير نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگويد مثلا اگر كسی گفت: «سلام عليكم » در جواب بگويد: «سلام عليكم و رحمة الله ».
هفتم: از مبطلات نماز خنده با صدا و عمدی است و چنانچه سهوا هم با صدا بخندد يا عمدا لبخند بزند نمازش باطل نمی شود.
١١٥١ اگر برای جلوگيری از صدای خنده حالش تغيير كند مثلا رنگش سرخ شود چنانچه از صورت نمازگزار بيرون رود بايد نمازش را دوباره بخواند.
هشتم: از مبطلات نماز آن است كه برای كار دنيا عملا با صدا گريه كند ولی اگر برای كار دنيايی بی صدا گريه كند اشكال ندارد ولی اگر از ترس خدا يا برای آخرت گريه كند آهسته باشد يا بلند اشكال ندارد بلكه از بهترين اعمال است.
نهم: از مبطلات نماز كاری است كه صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن و به هوا پريدن و مانند اينها كم باشد يا زياد عمدا باشد يا از روی فراموشی ولی كاری كه صورت نماز را به هم نزنند مثل اشاره كردن به دست اشكال ندارد.
١١٥٢ اگر در بين نماز به قدری ساكت بماند كه نگويند نماز می خواند نمازش باطل می شود.
١١٥٣ اگر در بين نماز كاری انجام دهد يا مدتی ساكت شود و شك كند كه نماز به هم خورده يا نه، نمازش صحيح است. دهم: از مبطلات نماز خوردن و آشاميدن است، اگر در نماز طوری بخورد يا بياشامد كه نگويند نماز می خواند.
١١٥٤ احتياط واجب آن است كه در نماز هيچ چيز نخورد و نياشامد چه موالات نماز به هم بخورد يا نخورد و چه بگويند نماز می خواند يا نگويند.
١١٥٥ اگر در بين نماز غذايی را كه لای دندانها مانده فرو ببرد نمازش باطل نمی شود و اگر قند يا شكر و مانند اينها در دهان مانده باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود نمازش اشكال پيدا می كند. يازدهم: از مبطلات نماز شك در ركعتهای نماز دو ركعتی يا سه ركعتی يا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی است. دوازدهم: از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمدا يا سهوا كم يا زياد كند، يا چيزی را كه ركن نيست عمدا كم يا زياد نمايد.
١١٥٦ اگر بعد از نماز شك كند كه در بين نماز كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده يا نه، نمازش صحيح است.
چيزهايی كه در نماز مكروه است
١١٥٧ مكروه است در نماز صورت را كمی به طرف راست يا چپ بگرداند و چشمها را هم بگذارد يا به طرف راست و چپ بگرداند و با ريش و دست خود بازی كند و انگشتها را داخل هم نمايد و آب دهان بيندازد و به خط قرآن يا كتاب يا خط انگشتری نگاه كند و نيز مكروه است موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر، برای شنيدن حرف كسی ساكت شود بلكه هر كاری كه خضوع و خشوع را از بين ببرد مكروه می باشد.
١١٥٨ موقعی كه انسان خوابش می آيد و نيز موقع خودداری كردن از بول و غائط مكروه است نماز بخواند و همچنين پوشيدن جوراب تنگ كه پا را فشار دهد در نماز مكروه می باشد و غير از اينها مكروهات ديگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.
مواردی كه می شود نماز واجب را شكست
١١٥٩ شكستن نماز واجب از روی اختيار حرام است، ولی برای حفظ مال و جلوگيری از ضرر مالی يا بدنی مانعی ندارد.
١١٦٠ اگر حفظ جان خود انسان يا كسی كه حفظ جان او واجب است يا حفظ مالی كه نگهداری آن واجب می باشد بدون شكستن نماز ممكن نباشد بايد نماز را بشكند ولی شكستن نماز برای مالی كه اهميت ندارد مكروه است.
١١٦١ اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار طلب خود را از او مطالبه كند چنانچه بتواند در بين نماز طلب او را بدهد بايد در همان حال بپردازد و اگر بدون شكستن نماز دادن طلب او ممكن نيست بايد نماز را بشكند و طلب او را بدهد، بعد نماز را بخواند.
١١٦٢ اگر در بين نماز بفهمد كه مسجد نجس است چنانچه وقت تنگ باشد بايد نماز را تمام كند و اگر وقت وسعت دارد و تطهير مسجد نماز را به هم نمی زند بايد در بين نماز تطهير كند بعد بقيه نماز را بخواند و اگر نماز را به هم می زند بايد نماز را بشكند و مسجد را تطهير نمايد بعد نماز را بخواند.
١١٦٣ كسی كه بايد نماز را بشكند اگر نماز را تمام كند معصيت كرده ولی نماز او صحيح است اگر چه احتياط مستحب آن است كه دوباره بخواند.
١١٦٤ اگر پيش از آنكه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد كه اذان يا اقامه را فراموش كرده، چنانچه وقت نماز وسعت دارد مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشكند.
شكيات
شكيات نماز ٢٣ قسم است: هشت قسم آن شكهايی است كه نماز را باطل می كند، و به شش قسم آن نبايد اعتنا كرد، و نه قسم ديگر آن صحيح است.
شكهای باطل
١١٦٥ شكهايی كه نماز را باطل می كند از اين قرار است: اول: شك در شماره ركعتهای نماز دو ركعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولی شك در شماره ركعتهای نماز مستحب دو ركعتی و بعضی از نمازهای احتياط نماز را باطل نمی كند. دوم: شك در شماره ركعتهای نماز سه ركعتی. سوم: آنكه در نماز چهار ركعتی شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر. چهارم: آنكه در نماز چهار ركعتی پيش از تمام شدن سجده دوم شك كند كه دو كعت خوانده يا بيشتر . (تفصيل اين مساله در صورت چهارم مساله ١١٩٩ بيان شده است، مراجعه شود. پنجم: شك بين دو و پنج يا دو و بيشتر از پنج. ششم: شك بين سه و شش يا سه و بيشتر از شش. هفتم: شك در ركعتهای نماز كه نداند چند ركعت خوانده است. هشتم: شك بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش چه پيش از تمام شدن سجده دوم باشد يا بعد از آن. ولی اگر بعد از سجده دوم شك بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش برای او پيش آيد احتياط مستحب آن است كه بنابر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
١١٦٦ اگر يكی از شكهای باطل كننده برای انسان پيش آيد نمی تواند نماز را به هم بزند، ولی اگر به قدری فكر كند كه شك پا برجا شود، به هم زدن نماز مانعی ندارد.
شكهايی كه نبايد به آنها اعتنا كرد
١١٦٧ شكهايی كه نبايد به آنها اعتنا كرد از اين قرار است: اول: شك در چيزی كه محل بجا آوردن آن گذشته است، مثل آنكه در ركوع شك كند كه حمد را خوانده يا نه. دوم: شك بعد از سلام نماز. سوم: شك بعد از گذشتن وقت نماز. چهارم: شك كثيرالشك، يعنی كسی كه زياد شك می كند. پنجم: شك امام در شماره ركعتهای نماز در صورتی كه ماموم شماره آنها را بداند و همچنين شك ماموم در صورتی كه امام شماره ركعتهای نماز را بداند. ششم: شك در نماز مستحبی.
١- شك در چيزی كه محل آن گذشته است
١١٦٨ اگر در بين نماز شك كند كه يكی از كارهای واجب آن را انجام داده يا نه مثلا شك كند كه حمد خوانده يا نه چنانچه مشغول كاری كه بايد بعد از آن انجام دهد نشده بايد آنچه را كه در انجام آن شك كرده بجا آورده و اگر مشغول كاری كه بايدبعد از آن انجام دهد شده به شك خود اعتنا نكند.
١١٦٩ اگر در بين خواندن آيه ای شك كند كه آيه پيش را خوانده يا نه، يا وقتی آخر آيه را می خواند شك كند كه اول آن را خوانده يا نه بايد به شك خود اعتنا نكند.
١١٧٠ اگر بعد از ركوع يا سجود شك كند كه كارهای واجب آن مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده يا نه بايد به شك خود اعتنا نكند.
١١٧١ اگر در حالی كه به سجده می رود شك كند كه ركوع كرده يا نه يا شك كند كه بعد از ركوع ايستاده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
١١٧٢ اگر در حال برخاستن شك كند كه تشهد را بجا آورده يا نه بايد اعتنا نكند، ولی اگر شك كند كه سجده را بجا آورده يا نه بايد برگردد و بجا آورد.
١١٧٣ كسی كه نشسته يا خوابيده نماز می خواند اگر موقعی كه حمد يا تسبيحات می خواند شك كند كه سجده يا تشهد را بجا آورده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر پيش از آن كه مشغول حمد يا تسبيحات شود شك كند كه سجده يا تشهد را بجا آورده يا نه، بايد بجا آورد.
١١٧٤ اگر شك كند كه يكی از ركنهای نماز را بجا آورد يا نه، چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده بايد آن را بجا آورد، مثلا اگر پيش از خواندن تشهد شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه، بايد بجا آورد و چنانچه بعد يادش بيايدكه آن ركن را بجا آورده بوده چون ركن زياد شده نمازش باطل است.
١١٧٥ اگر شك كند عملی را كه ركن نيست بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده بايد آن را بجا آورد، مثلا اگر پيش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده يا نه بايد حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن يادش بيايد كه آن را بجا آورده بوده چون ركن زياد نشده نماز صحيح است.
١١٧٦ اگر شك كند كه ركنی را بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول تشهد است اگر شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر يادش بيايد كه آن ركن را بجا نياورده در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده بايد آن را بجاآورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است مثلا اگر پيش از ركوع ركعت بعد يادش بيايد كه دو سجده را بجا نياورده بايد بجا آورد و اگر در ركوع يا بعداز آن يادش بيايد نمازش باطل است.
١١٧٧ اگر شك كند عملی را كه ركن نيست بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است شده بايد به شك خود اعتنا نكند، مثلا موقعی كه مشغول خواندن سوره است اگر شك كند كه حمد را خوانده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند و اگربعد يادش بيايد كه آن را بجا نياورده در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده بايد بجاآورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش صحيح است، بنابراين اگر مثلا در قنوت يادش بيايد كه حمد را نخوانده بايد بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد نماز او صحيح است.
١١٧٨ اگر شك كند كه سلام نماز را گفته يا نه يا شك كند درست گفته يا نه ، چنانچه مشغول تعقيب نماز يا مشغول نماز ديگر شده، يا به واسطه انجام كاری كه نماز را به هم می زند از حال نمازگزار بيرون رفته بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر پيش از اينها شك كند بايد سلام را بگويد ، اما اگردر صحيح گفتن سلام شك كند در هر صورت بايد به شك خود اعتنا ننمايد چه مشغول كارد يگر شده باشد يا نه.
٢- شك بعد از سلام
١١٧٩ اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نمازش صحيح بوده يا نه ، مثلا شك كند ركوع كرده يا نه يا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت به شك خود اعتنا نكند، ولی اگر هر دو طرف شك او باطل باشد، مثلا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه سه ركعت خوانده يا پنج ركعت، نمازش باطل است.
3- شك بعد از وقت
١١٨٠ اگر بعد از گذشتن وقت نماز شك كند كه نماز خوانده يا نه يا گمان كند كه نخوانده، خواندن آن لازم نيست ولی اگر پيش از گذشتن وقت شك كند كه نماز خوانده يا نه يا گمان كند كه نخوانده، بايد آن نماز را بخواند، بلكه اگر گمان كند كه خوانده، بايد آن را بجا آورد.
١١٨١ اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه نماز را درست خوانده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
١١٨٢ اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار ركعت نماز خوانده ولی نداند به نيت ظهر خوانده يا به نيت عصر بايد چهار ركعت نماز قضا به نيت نمازی كه بر او واجب است بخواند.
١١٨٣ اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا بداند يك نماز خوانده ولی نداند سه ركعتی خوانده يا چهار ركعتی بايد قضای نماز مغرب و عشا را بخواند.
٤- كثير الشك (كسی كه زياد شك می كند)
١١٨٤ اگر كسی در يك نماز سه مرتبه شك كند يا در سه نماز پشت سر هم مثلا در نماز صبح و ظهر و عصر شك كند، كثيرالشك است و چنانچه زياد شك كردن اواز غضب يا ترس يا پريشانی حواس نباشد به شك خود اعتنا نكند.
١١٨٥ كثيرالشك اگر در بجا آوردن چيزی شك كند چنانچه بجا آوردن آن نماز را باطل نمی كند بايد بنا بگذارد كه آن را بجا آورده، مثلا اگر شك كند كه ركوع كرده يا نه بايد بنا بگذارد كه ركوع كرده است و اگر بجا آوردن آن نماز را باطل می كند بايد بنا بگذارد كه آن را انجام نداده، مثلا اگر شك كند كه يك ركوع كرده يا بيشتر چون زياد شدن ركوع نماز را باطل می كند بايد بنا بگذارد كه بيشتر از يك ركوع نكرده است.
١١٨٦ كسی كه در يك چيز نماز زياد شك می كند چنانچه در چيزهای ديگر نماز شك كند بايد به دستور آن عمل نمايد ، مثلا كسی كه زياد شك می كند سجده كرده يا نه، اگر در بجا آوردن ركوع شك كند بايد به دستور آن رفتار نمايد يعنی اگر ايستاده، ركوع را بجا آورد و اگر به سجده رفته، اعتنا نكند.
١١٨٧ كسی كه در نماز مخصوصی مثلا در نماز ظهر زياد شك می كند اگر در نماز ديگر مثلا در نماز عصر شك كند بايد به دستور شك رفتار نمايد.
١١٨٨ كسی كه وقتی در جای مخصوصی نماز می خواند زياد شك می كند اگر در غير آن جا نماز بخواند و شكی برای او پيش آيد به دستور شك عمل نمايد.
١١٨٩ اگر انسان شك كند كه كثيرالشك شده يا نه، بايد به دستور شك عمل نمايد و كثيرالشك تا وقتی يقين نكند كه به حال معمولی مردم برگشته بايد به شك خود اعتنا نكند.
١١٩٠ كسی كه زياد شك می كند اگر شك كند ركنی را بجا آورده يا نه و اعتنا نكند بعد يادش بيايد كه آن را بجا نياورده چنانچه مشغول ركن بعد نشده بايد آن را بجا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است، مثلا اگر شك كند ركوع كرده يا نه و اعتنا نكند چنانچه پيش از سجده يادش بيايد كه ركوع نكرده بايد ركوع كند و اگر در سجده يادش بيايد نمازش باطل است.
١١٩١ كسی كه زياد شك می كند اگر شك كند چيزی را كه ركن نيست بجا آورده يا نه و اعتنا نكند و بعد يادش بيايد كه آن را بجا نياورده چنانچه از محل بجا آوردن آن نگذشته بايد آن را بجا آورد و اگر از محل آن گذشته نمازش صحيح است، مثلا اگر شك كند كه حمد خوانده يا نه و اعتنا نكند چنانچه در قنوت يادش بيايد كه حمد نخوانده بايد بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد نماز او صحيح است.
٥- شك امام و ماموم
١١٩٢ اگر امام جماعت در شماره ركعتهای نماز شك كند، مثلا شك كند كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت چنانچه ماموم يقين يا گمان داشته باشد كه چهار ركعت خوانده و به امام بفهماند كه چهار ركعت خوانده است امام بايد نماز را تمام كند و خواندن نماز احتياط لازم نيست و نيز اگر امام يقين يا گمان داشته باشد كه چند ركعت خوانده است و ماموم در شماره ركعتهای نماز شك كند بايد به شك خود اعتنا ننمايد.
٦- شك در نماز مستحبی
١١٩٣ اگر در شماره ركعتهای نماز مستحبی شك كند چنانچه طرف بيشتر شك نماز را باطل می كند بايد بنا را بر كمتر بگذارد، مثلا اگر در نافله صبح شك كند كه دو ركعت خوانده يا سه ركعت بايد بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است و اگر طرف بيشتر شك نماز را باطل نمی كند، مثلا شك كند كه دو ركعت خوانده يا يك ركعت،به هر طرف شك عمل كند نمازش صحيح است.
١١٩٤ كم شدن ركن نافله را باطل می كند بنابر احتياط واجب، ولی زياد شدن ركن آن را باطل نمی كند، پس اگر يكی از كارهای نافله را فراموش كند و موقعی يادش بيايد كه مشغول ركن بعد از آن شده بايد آن كار را انجام دهد و دوباره آن ركن را بجا آورد، مثلا اگر در بين ركوع يادش بيايد كه سوره را نخوانده بايدبرگردد و سوره را بخواند و دوباره به ركوع رود.
١١٩٥ اگر در يكی از كارهای نافله شك كند خواه ركن باشد يا غير ركن چنانچه محل آن نگذشته بايد بجا آورد و اگر محل آن گذشته به شك خود اعتنا نكند.
١١٩٦ اگر در نماز مستحبی دو ركعتی گمانش به سه ركعت يا بيشتر برود يا گمانش به دو ركعت يا كمتر برود بايد به همان گمان عمل كند، مگر آن كه موجب بطلان باشد كه در اين صورت گمان، حكم شك را دارد، مثلا اگر گمانش به يك ركعت می رود احتياطا بايد يك ركعت ديگر بخواند.
١١٩٧ اگر در نماز نافله كاری كند كه برای آن سجده سهو واجب می شود يا يك سجده يا تشهد را فراموش نمايد لازم نيست بعد از نماز سجده سهو يا قضای سجده و تشهد را بجا آورد.
١١٩٨ اگر شك كند كه نماز مستحبی را خوانده يا نه، چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طيار وقت معين نداشته باشد بنا بگذارد كه نخوانده است و همچنين است اگر مثل نافله يوميه وقت معين داشته باشد و پيش از گذشتن وقت شك كند كه آن را بجاآورده يا نه، ولی اگر بعد از گذشت وقت شك كند كه خوانده است يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
شكهای صحيح
١١٩٩ در نه صورت اگر در شماره ركعتهای نماز چهار ركعتی شك كند بايد فكر نمايد، پس اگر يقين يا گمان به يك طرف شك پيدا كرد همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند و گرنه به دستورهايی كه گفته می شود عمل نمايد و آن نه صورت از اين قرار است: اول: آنكه بعد از سر برداشتن از سجده دوم شك كند دو ركعت خوانده يا سه ركعت، كه بايد بنا بگذارد سه ركعت خوانده و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته به دستوری كه بعد گفته می شود بجا آورد. دوم: شك بين دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه بايدبنا بگذارد چهار كعت خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند. سوم: شك بين دو و سه و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم كه بايد بنابر چهار بگذارد و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد ولی اگر بعد از سجده اول يا پيش از سر برداشتن از سجده دوم يكی از اين سه شك برايش پيش آيد می تواند نماز را رها كند و دوباره بخواند. چهارم: شك بين چهار و پنج بعد از سر برداشتن از سجده دوم كه بايد بنابر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد ولی اگر بعد از سجده اول يا پيش از سر برداشتن از سجده دوم، اين شك، برای او پيش آيد، بنابر احتياط استحبابی به دستوری كه گفته شد عمل كند اگر چه نمازش باطل است و بايد دوباره بخواند. پنجم: شك بين سه و چهار كه در هر جای نماز باشد بايد بنابر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد. ششم: شك بين چهار و پنج در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد. هفتم: شك بين سه و پنج در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو ركعت نماز احتياط ايستاده بجا آورد. هشتم: شك بين سه و چهار و پنج در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهد بخواند بعد از سلام نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجاآورد. نهم: شك بين پنج و شش در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو بجا آورد.
١٢٠٠ اگر يكی از شكهای صحيح برای انسان پيش آيد نبايد نماز را بشكند و چنانچه نماز را بشكند معصيت كرده است پس اگر پيش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند مثل رو گرداندن از قبله، نماز را از سر گيرد نماز دومش هم باطل است. و اگر بعد از انجام كاری كه نماز را باطل می كند مشغول نماز شود نماز دومش صحيح است.
١٢٠١ اگر يكی از شكهايی كه نماز احتياط بر آنها واجب است در نماز پيش آيد،چنانچه انسان نماز را تمام كند و بدون خواندن نماز احتياط، نماز را از سر بگيرد، معصيت كرده است. پس اگر پيش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند نماز را از سر گرفته، نماز دومش هم باطل است، و اگر بعد از انجام كاری كه نماز را باطل می كند مشغول نماز شده، نماز دومش صحيح است.
١٢٠٢ وقتی يكی از شكهای صحيح برای انسان پيش آيد، چنانكه گفته شد بايد فكر كند، ولی اگر چيزهايی كه به واسطه آنها ممكن است يقين يا گمان به يك طرف شك پيدا شود از بين نمی رود، چنانچه كمی بعد فكر كند، اشكال ندارد، مثلا اگر در سجده شك كند می تواند تا بعد از سجده فكر كردن را تاخير بيندازد.
١٢٠٣ اگر اول گمانش به يك طرف بيشتر باشد، بعد دو طرف در نظر او مساوی شود بايد به دستور شك عمل نمايد، و اگر اول دو طرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی كه وظيفه او است بنا بگذارد، بعد گمانش به طرف ديگر برود بايد همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند.
١٢٠٤ كسی كه نمی داند گمانش به يك طرف بيشتر است يا هر دو طرف در نظر او مساوی است، بايد احتياط كند و در هر مورد، احتياط بطور مخصوصی است كه در كتابهای مفصل گفته شده است.
١٢٠٥ اگر بعد از نماز بداند كه در بين نماز حال ترديدی داشته كه مثلا دو ركعت خوانده يا سه ركعت و بنا را بر سه گذاشته، ولی نداند كه گمانش به خواندن سه ركعت بوده يا هر دو طرف در نظر او مساوی بوده، به احتياط واجب بايد نماز احتياط را بخواند.
١٢٠٦ اگر موقعی كه تشهد می خواند يا بعد از ايستادن شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه و در همان موقع يكی از شكهايی كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتفاق بيفتد صحيح می باشد برای او پيش آيد، مثلا شك كند كه دو ركعت خوانده يا سه ركعت، به احتياط واجب بايد به دستور آن شك عمل كند و نمازش را هم دوباره بخواند.
١٢٠٧ اگر پيش از آنكه مشغول تشهد شود يا در ركعتهايی كه تشهد ندارد پيش از ايستادن شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه، و در همان موقع يكی از شكهايی كه بعد از تمام شدن دو سجده صحيح است برايش پيش آيد، نمازش باطل است.
١٢٠٨ اگر موقعی كه ايستاده، بين سه و چهار يا بين سه و چهار و پنج شك كند و يادش بيايد كه دو سجده يا يك سجده از ركعت پيش بجا نياورده، نمازش باطل است.
١٢٠٩ اگر شك او از بين برود و شك ديگری برايش پيش آيد، مثلا اول شك كند كه دو كعت خوانده يا سه ركعت، بعد شك كند كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت،بايد به دستور شك دوم عمل نمايد.
١٢١٠ اگر بعد از نماز شك كند كه در نماز مثلا بين دو و چهار شك كرده يا بين سه و چهار، احتياط واجب آن است كه به دستور هر دو عمل كند و نماز را هم دوباره بخواند.
١٢١١ اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز شكی برای او پيش آمده ولی نداند ازشكهای باطل بوده يا از شكهای صحيح و اگر از شكهای صحيح بوده كدام قسم آن بوده است، بنا بر احتياط واجب بايد به دستور شكهايی كه صحيح بوده و احتمال می داده عمل كند و نماز را هم دوباره بخواند.
١٢١٢ كسی كه نشسته نماز می خواند اگر شكی كند كه بايد برای آن، يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بخواند، بايد دو ركعت نشسته به جا آورد، بلكه اگر شكی كند كه بايد برای آن دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند، بايد دو ركعت نشسته بجا آورد.
١٢١٣ كسی كه ايستاده نماز می خواند اگر موقع خواندن نماز احتياط از ايستادن عاجز شود، بايد مثل كسی كه نماز را نشسته می خواند و حكم آن در مساله پيش گفته شد نماز احتياط را بجا آورد.
١٢١٤ كسی كه نشسته نماز می خواند اگر موقع خواندن نماز احتياط بتواند بايستد،بايد به وظيفه كسی كه نماز را ايستاده می خواند عمل كند.
نماز احتياط
١٢١٥ كسی كه نماز احتياط بر او واجب است، بعد از سلام نماز بايد فورا نيت نماز احتياط كند و تكبير بگويد و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نمايد.پس اگر يك ركعت نماز احتياط بر او واجب است، بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد، و اگر دو ركعت نماز احتياط بر او واجب است، بعد از دو سجده يك ركعت ديگر مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.
١٢١٦ نماز احتياط سوره و قنوت ندارد و بايد نيت آن را به زبان نياورد، و احتياط واجب آن است كه سوره حمد و "بسم الله" آن را هم آهسته بگويد.
١٢١٧ اگر پيش از خواندن نماز احتياط بفهمد نمازی كه خوانده درست بوده، لازم نيست نماز احتياط را بخواند، و اگر در بين نماز احتياط بفهمد، لازم نيست آن را تمام نمايد.
١٢١٨ اگر پيش از خواندن نماز احتياط بفهمد كه ركعتهای نمازش كم بوده،چنانچه كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده، بايد آنچه از نماز را كه نخوانده بخواند و برای سلام بيجا دو سجده سهو نمايد، و اگر كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده، مثلا پشت به قبله كرده، بايد نماز را دوباره بجا آورد.
١٢١٩ اگر بعد از نماز احتياط بفهمد كسری نمازش به مقدار نماز احتياط بوده،مثلا در شك بين سه و چهار يك ركعت نماز احتياط بخواند، بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده، نمازش صحيح است.
١٢٢٠ اگر بعد از خواندن نماز احتياط بفهمد كسری نماز كمتر از نماز احتياط بوده، مثلا در شك بين دو و چهار، دو ركعت نماز احتياط بخواند، بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده، بايد كسری نماز را به نماز متصل نموده و نماز را هم دوباره بخواند.
١٢٢١ اگر بعد از خواندن نماز احتياط بفهمد كسری نماز بيشتر از نماز احتياط بوده، مثلا در شك بين سه و چهار يك ركعت نماز احتياط بخواند، بعد بفهمد نماز را دو ركعت خوانده، چنانچه بعد از نماز احتياط كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده، مثلا پشت به قبله كرده، بايد نماز را دوباره بخواند و اگر كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده، بايد دو ركعت كسری نمازش را بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
١٢٢٢ اگر بين دو و سه و چهار شك كند و بعد از خواندن دو ركعت نماز احتياط ايستاده يادش بيايد كه نماز را دو ركعت خوانده، لازم نيست دو ركعت نماز احتياط نشسته را بخواند.
١٢٢٣ اگر بين سه و چهار شك كند و موقعی كه دو ركعت نماز احتياط نشسته يا يك ركعت ايستاده را می خواند يادش بيايد كه نماز را سه ركعت خوانده، بايد نماز احتياط را تمام كند و نمازش صحيح است.
١٢٢٤ اگر بين دو و سه و چهار شك كند و موقعی كه دو ركعت نماز احتياط ايستاده را می خواند پيش از ركوع ركعت دوم يادش بيايد كه نماز را سه ركعت خوانده بايد بنشيند و نماز احتياط را يك ركعتی تمام كند و بنابر احتياط مستحب نماز را دوباره بخواند.
١٢٢٥ اگر در بين نماز احتياط بفهمد كسری نمازش بيشتر يا كمتر از نماز احتياط بوده، چنانچه نتواند نماز احتياط را مطابق كسری نمازش تمام كند بايدآن را رها كند و كسری نماز را بجا آورد و بنابر احتياط واجب نماز را دوباره بخواند مثلا در شك بين سه و چهار اگر موقعی كه دو ركعت نماز احتياط نشسته را می خواند يادش بيايد كه نماز را دو ركعت خوانده، چون نمی تواند دو ركعت نشسته را به جای دو ركعت ايستاده حساب كند به احتياط واجب بايد نماز احتياط نشسته را رها كند و دو ركعت كسری نمازش را بخواند و نماز را هم دوباره بجاآورد.
١٢٢٦ اگر شك كند نماز احتياطی را كه به او واجب بوده بجا آورده يا نه چنانچه وقت نماز گذشته به شك خود اعتنا نكند و اگر وقت دارد در صورتی كه مشغول كار ديگری نشده و از جای نماز برنخاسته و كاری هم مثل رو گرداندن از قبله كه نماز را باطل می كند انجام نداده بايد نماز احتياط را بخواند و اگر مشغول كار ديگری شده يا كاری كه نماز را باطل می كند بجا آورده يا بين نماز و شك او زياد طول كشيده احتياط استحبابی آن است كه نماز احتياط را بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند اگر چه می تواند بنا بر انجام نماز احتياط گذارد و بر همان اكتفا نمايد.
١٢٢٧ اگر در نماز احتياط ركنی را زياد كند يا مثلا به جای يك ركعت دو ركعت بخواند نماز احتياط باطل می شود و بنابر احتياط واجب بايد دوباره نماز احتياط، و اصل نماز را بخواند.
١٢٢٨ موقعی كه مشغول نماز احتياط است اگر در يكی از كارهای آن شك كند چنانچه محل آن نگذشته بايد بجا آورد و اگر محلش گذشته بايد به شك خود اعتنا نكند مثلا اگر شك كند كه حمد خوانده يا نه چنانچه به ركوع نرفته بايد بخواند واگر به ركوع رفته بايد به شك خود اعتنا نكند.
١٢٢٩ اگر در شماره ركعتهای نماز احتياط شك كند ، بايد بنا را بر بيشتر بگذارد ولی چنانچه طرف بيشتر شك نماز را باطل می كند بنابر كمتر گذارد و احتياط مستحب آن است كه نماز احتياط را دوباره بخواند و بعد از آن اصل نماز را اعاده نمايد.
١٢٣٠ اگر در نماز احتياط چيزی كه ركن نيست سهوا كم يا زياد شود سجده سهو ندارد .
١٢٣١ اگر بعد از سلام نماز احتياط شك كند كه يكی از اجزاء يا شرايط آن را بجاآورده يا نه به شك خود اعتنا نكند.
١٢٣٢ اگر در نماز احتياط تشهد يا يك سجده را فراموش كند احتياط آن است كه بعد از سلام آن را قضا نمايد اگر چه واجب نيست.
١٢٣٣ اگر نماز احتياط و قضای يك سجده يا قضای يك تشهد يا دو سجده بر او واجب شود بايد اول نماز احتياط را بجا آورد.
١٢٣٤ حكم گمان در ركعتهای نماز حكم يقين است، مثلا اگر در نماز چهار ركعتی انسان گمان دارد كه نماز را چهار ركعت خوانده نبايد نماز احتياط بخواند ولی اگر در غير ركعتها گمان پيدا كند بايد به احتياط عمل نمايد و دستور در هر موردی طور مخصوصی است كه در كتابهای مفصل گفته شده است.
١٢٣٥ حكم شك و سهو و گمان در نمازهای واجب يوميه و نمازهای واجب ديگر فرق ندارد، مثلا اگر در نماز آيات شك كند كه يك ركعت خوانده يا دو ركعت، چون شك او در نماز دو ركعتی است، نمازش باطل می شود.
سجده سهو
١٢٣٦ برای سه چيز بعد از سلام نماز، انسان بايد دو سجده سهو به دستوری كه بعدا گفته می شود بجا آورد: اول: آنكه در بين نماز، سهوا حرف بزند. دوم: آنكه يك سجده را فراموش كند. سوم: آنكه در نماز چهار ركعتی بعد از سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت. و در دو مورد هم احتياط واجب آن است كه سجده سهو بنمايد: اول: در جايی كه نبايد نماز را سلام دهد، مثلا در ركعت اول سهوا سلام بدهد. دوم: آنكه تشهد را فراموش كند.
١٢٣٧ اگر انسان اشتباها يا به خيال اين كه نمازش تمام شده حرف بزند بايددو سجده سهو بجا آورد.
١٢٣٨ برای حرفی كه از آه كشيدن و سرفه پيدا می شود، سجده سهو واجب نيست،ولی اگر مثلا سهوا آخ يا آه بگويد، بايد سجده سهو نمايد.
١٢٣٩ اگر چيزی را كه غلط خوانده دوباره صحيح بخواند برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نيست.
١٢٤٠ اگر در نماز سهوا مدتی حرف بزند و تمام آنها يك مرتبه حساب شود، دو سجده سهو بعد از سلام نماز كافی است.
١٢٤١ اگر سهوا تسبيحات اربعه را نگويد يا بيشتر يا كمتر از سه مرتبه بگويد احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد.
١٢٤٢ اگر در جايی كه نبايد سلام نماز را بگويد سهوا بگويد: "السلام علينا و علی عباد الله الصالحين" يا بگويد: "السلام عليكم و رحمة الله و بركاته"بايد دو سجده سهو بنمايد، ولی اگر اشتباها مقداری از اين دو سلام را بگويد،يا بگويد: "السلام عليك ايها النبی و رحمة الله و بركاته" احتياط مستحب آن است كه دو سجده سهو بجا آورد.
١٢٤٣ اگر در جايی كه نبايد سلام دهد اشتباها هر سه سلام را بگويد دو سجده سهو كافی است.
١٢٤٤ اگر يك سجده يا تشهد را فراموش كند و پيش از ركوع ركعت بعد يادش بيايد بايد برگردد و بجا آورد.
١٢٤٥ اگر در ركوع يا بعد از آن يادش بيايد كه يك سجده يا تشهد را از ركعت پيش فراموش كرده بايد بعد از سلام نماز سجده يا تشهد را قضا نمايد و بعد ازآن دو سجده سهو بجا آورد.
١٢٤٦ اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمدا بجا نياورد معصيت كرده و واجب است هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهوا بجا نياورد هر وقت يادش آمد بايد فورا انجام دهد و لازم نيست نماز را دوباره بخواند.
١٢٤٧ اگر شك دارد كه سجده سهو بر او واجب شده يا نه لازم نيست بجا آورد.
١٢٤٨ كسی كه شك دارد مثلا دو سجده سهو بر او واجب شده يا چهار تا، اگر دو سجده بنمايد كافی است.
١٢٤٩ اگر بداند يكی از دو سجده سهو را بجا نياورده بايد دو سجده سهو بجا آورد و اگر بداند سهوا سه سجده كرده ، بايد دوباره دو سجده سهو بنمايد.
دستور سجده سهو
١٢٥٠ دستور سجده سهو اين است كه بعد از سلام نماز فورا نيت سجده سهو كند و پيشانی را به چيزی كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بگويد: «بسم الله و بالله و صلی الله علی محمد و آله » يا «بسم الله و بالله اللهم صلی علی محمد و آل محمد» ولی بهتر است بگويد «بسم الله و بالله السلام عليك ايها النبی و رحمة الله و بركاته » بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و يكی از ذكرهايی را كه كه گفته شد بگويد و بنشيند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.
قضای سجده و تشهد فراموش شده
١٢٥١ سجده و تشهدی را كه انسان فراموش كرده و بعد از نماز قضای آن را بجامی آورد بايد تمام شرايط نماز مانند پاك بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهای ديگر را داشته باشد.
١٢٥٢ اگر سجده يا تشهد را چند دفعه فراموش كند مثلا يك سجده از ركعت اول و يك سجده از ركعت دوم فراموش نمايد بايد بعد از نماز قضای هر دو را با سجده های سهوی كه برای آنها لازم است بجا آورد و لازم نيست معين كند كه قضای كدام يك از آنها است.
١٢٥٣ اگر يك سجده و تشهد را فراموش كند احتياط واجب آن است كه هر كدام را اول فراموش كرده اول قضا نمايد واگر نداند كدام اول فراموش شده بايد احتياطا يك سجده و تشهد و بعد يك سجده ديگر بجا آورد يا يك تشهد و يك سجده و بعديك تشهد ديگر بجا آورد تا يقين كند سجده و تشهد را به ترتيبی كه فراموش كرده قضا نموده است.
١٢٥٤ اگر به خيال اين كه اول سجده را فراموش كرده اول قضای آن را بجا آورد و بعد از خواندن تشهد يادش بيايد كه اول تشهد را فراموش كرده احتياط واجب آن است كه دوباره سجده را قضا نمايد و نيز اگر به خيال اين كه اول تشهد را فراموش كرده اول قضای آن را بجا آورد و بعد از سجده يادش بيايد كه اول سجده را فراموش كرده بنابر احتياط واجب بايد دوباره تشهد را بخواند.
١٢٥٥ اگر بين سلام نماز و قضای سجده يا تشهد كاری كند كه اگر عمدا يا سهوا در نماز اتفاق بيافتد نماز باطل می شود مثلا پشت به قبله نمايد بايد قضای سجده و تشهد را بجا آورد و نمازش صحيح است.
١٢٥٦ اگر بعد از سلام نماز يادش بيايد كه يك سجده از ركعت آخر را فراموش كرده بايد قضای سجده ای را كه فراموش كرده بجا آورد و بعد از آن دو سجده سهو بجا آورد چه كاری كه نماز را باطل می كند كرده باشد يا نه و اگر تشهد ركعت آخر را فراموش كرده باشد بايد قضای تشهد را بجا آورد و بعد از آن دو سجده سهو بجا آورد.
١٢٥٧ اگر بين سلام نماز و قضای سجده يا تشهد كاری كند كه برای آن سجده سهو واجب می شود مثل آن كه سهوا حرف بزند بايد سجده يا تشهد را قضا كند.
١٢٥٨ اگر نداند كه سجده را فراموش كرده يا تشهد را به احتياط واجب بايدهر دو را قضا نمايد و هر كدام را اول بجا آورد اشكال ندارد و بايد يك بار سجده سهو نيز بجا آورد.
١٢٥٩ اگر شك دارد كه سجده يا تشهد را فراموش كرده يا نه واجب نيست قضا نمايد.
١٢٦٠ اگر بداند سجده يا تشهد را فراموش كرده و شك كند كه پيش از ركوع ركعت بعد بجا آورده يا نه ، احتياط واجب آن است كه آن را قضا نمايد.
١٢٦١ كسی كه بايد سجده يا تشهد را قضا نمايد اگر برای كار ديگری هم سجده سهو بر او واجب شود بايد بعد از نماز سجده يا تشهد را قضا نمايد بعد سجده سهو را بجا آورد.
١٢٦٢ اگر شك دارد كه بعد از نماز قضای سجده يا تشهد فراموش شده را بجاآورده يا نه چنانچه وقت نماز نگذشته بايد سجده يا تشهد را قضا نمايد و اگر وقت نماز هم گذشته بنابر احتياط واجب بايد سجده يا تشهد را قضا نمايد.
كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز
١٢٦٣ هرگاه چيزی از واجبات نماز را عمدا كم يا زياد كند اگر چه يك حرف آن باشد نماز باطل است.
١٢٦٤ اگر به واسطه ندانستن مساله، چيزی از اجزاء نماز را كم يا زياد كند اگر آن جزء، ركن نباشد نمازش صحيح است اگر جاهل قاصر باشد، و الا به احتياط واجب نماز باطل است.
١٢٦٥ اگر در بين نماز بفهمد وضو يا غسلش باطل بوده يا بدون وضو يا غسل مشغول نماز شده بايد نماز را به هم بزند و دوباره با وضو يا غسل بخواند، و اگر بعد از نماز بفهمد بايد دوباره نماز را با وضو يا غسل بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
١٢٦٦ اگر بعد از رسيدن به ركوع يادش بيايد كه دو سجده از ركعت پيش فراموش كرده نمازش باطل است، و اگر پيش از رسيدن به ركوع يادش بيايد بايد برگردد و دو سجده را بجا آورد و برخيزد و حمد و سوره يا تسبيحات را بخواند و نماز را تمام كند.
١٢٦٧ اگر پيش از گفتن " السلام علينا " يادش بيايد كه دو سجده ركعت آخر را بجا نياورده بايد دو سجده را بجا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
١٢٦٨ اگر پيش از سلام نماز يادش بيايد كه يك ركعت يا بيشتر، از آخر نماز نخوانده، بايد مقداری را كه فراموش كرده بجا آورد.
١٢٦٩ اگر بعد از سلام نماز يادش بيايد كه يك ركعت يا بيشتر از آخر نماز را نخوانده چنانچه كاری انجام داده كه اگر در نماز عمدا يا سهوا اتفاق بيفتد نماز را باطل می كند مثلا پشت به قبله كرده، نمازش باطل است و اگر كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند انجام نداده بايد فورا مقداری كه فراموش كرده بجاآورد.
١٢٧٠ هرگاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد كه اگر در نماز عمدا يا سهوا اتفاق بيفتد نماز را باطل می كند مثلا پشت به قبله نمايد و است ولی اگر پيش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند يادش بيايد بايد برگردد و دو سجده ای را كه فراموش كرده بجا آورد و تشهد و سلام را دوباره بعد از آن بگويد و دو سجده سهو برای سلامی كه اول گفته بجا آورد و نمازش صحيح است و احتياط مستحب آن است كه اصل نماز را بعد از آن اعاده نمايد.
١٢٧١ اگر بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده ، يا پشت به قبله يا به طرف راست يا به طرف چپ قبله بجا آورده، بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
نماز مسافر
شرائط سفر
مسافر بايد نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شكسته بجا آورد، يعنی دو ركعت بخواند: شرط اول: آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد.
١٢٧٢ كسی كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است اگر رفتن او كمتر از چهار فرسخ نباشد بايد نماز را شكسته بخواند بنابر اين اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد بايد نماز را تمام كند.
١٢٧٣ اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد بايد نماز را شكسته بخواند چه همان روز و شب بخواهد برگردد يا غير آن روز و شب.
١٢٧٤ اگر سفر، مختصری از هشت فرسخ كمتر باشد يا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، در صورتی كه تحقيق كردن برايش مشقت دارد بايد نمازش را تمام بخواند و اگر مشقت ندارد بنابر احتياط واجب بايد تحقيق كند كه اگر دو عادل بگويند، يا بين مردم معروف باشد كه سفر او هشت فرسخ است نماز را شكسته بخواند.
١٢٧٥ اگر يك عادل خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته بخواند و هم تمام بخواند و روزه بگيرد و قضای آن را هم بجا آورد.
١٢٧٦ كسی كه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است اگر نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده بايد آن را چهار ركعتی بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
١٢٧٧ كسی كه يقين دارد سفرش هشت فرسخ نيست يا شك دارد كه هشت فرسخ هست يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده اگر چه كمی از راه باقی باشد بايد نماز را شكسته بخواند، و اگر بعد از تمام خواندن نماز فهميد سفرش هشت فرسخ بوده بنابر اقوی بايد نماز را دوباره شكسته اعاده نمايد و در صورتی كه وقت گذشته باشد بايد بنابر احتياط واجب نماز را دوباره قضا نمايد.
١٢٧٨ اگر بين دو محلی كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است چند مرتبه رفت و آمد كند اگر چه روی هم رفته هشت فرسخ شود بايد نماز را تمام بخواند.
١٢٧٩ اگر محلی دو راه داشته باشد يك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد چنانچه انسان از راهی كه هشت فرسخ است به آنجا برود بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از راهی كه هشت فرسخ نيست، برود بايد تمام بخواند.
١٢٨٠ اگر شهر ديوار دارد بايد ابتدای هشت فرسخ را از ديوار شهر حساب كند، و اگر ديوار ندارد بايد از خانه های آخر شهر حساب نمايد. شرط دوم: آنكه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگربه جايی كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد از رسيدن به آن جا قصد كند جايی برود كه با مقداری كه آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته بايد نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آن جا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و به وطنش يا به جايی كه می خواهد ده روز بماند برگردد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٨١ كسی كه نمی داند سفرش چند فرسخ است مثلا برای پيدا كردن گمشده ای مسافرت می كند و نمی داند كه چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا كند بايد نماز را تمام بخواند ولی در برگشتن چنانچه تا وطنش يا جايی كه می خواهد ده روز در آن جا بماند هشت فرسخ يا بيشتر باشد بايد نماز را شكسته بخواند و نيز اگر در بين رفتن قصد كند كه چهار فرسخ برود و برگردد چنانچه رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٨٢ مسافر در صورتی بايد نماز را شكسته بخواند كه تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود پس كسی كه از شهر بيرون می رود و مثلا قصدش اين است كه اگر رفيق پيدا كند سفر هشت فرسخی برود چنانچه اطمينان دارد كه رفيق پيدا می كند بايد نماز را شكسته بخواند و اگر اطمينان ندارد بايد تمام بخواند.
١٢٨٣ كسی كه قصد هشت فرسخ دارد اگر چه در هر روز مقدار كمی راه برود وقتی به جايی برسد كه ديوار شهر را نبيند و اذان آن را نشنود بايد نماز را شكسته بخواند ولی اگر در هر روز مقدار خيلی كمی راه برود كه نگويند مسافر است بايد نمازش را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٢٨٤ كسی كه در سفر به اختيار ديگری است مانند نوكری كه با آقای خود مسافرت می كند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٨٥ كسی كه در سفر به اختيار ديگری است اگر بداند يا گمان داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا می شود بايد نماز را تمام بخواند.
١٢٨٦ كسی كه در سفر به اختيار ديگری است اگر شك دارد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا می شود يا نه بايد نماز را شكسته بخواند و نيز اگر شك او از اين جهت است كه احتمال می دهد مانعی برای سفر او پيش آيد چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد بايد نمازش را شكسته بخواند. شرط سوم: آنكه در بين راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، يا مردد شود، بايد نماز را تمام بخواند.
١٢٨٧ اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود چنانچه تصميم داشته باشد كه همان جا بماند يا بعد از ده روز برگردد يا در برگشتن و ماندن مردد باشد، بايد نماز را تمام بخواند.
١٢٨٨ اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد كه برگردد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٨٩ اگر برای رفتن به محلی حركت كند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای ديگری برود، چنانچه از محل اولی كه حركت كرده تا جايی كه می خواهد برود هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٩٠ اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، و در موقعی كه مردد است راه نرود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.
١٢٩١ اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، و در موقعی كه مردد است مقداری راه برود و بعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود يا چهار فرسخ برود و برگردد تا آخر مسافرت بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٩٢ اگر پيش از آنكه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، و در موقعی كه مردد است مقداری راه برود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود چنانچه باقيمانده سفر او هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد ولی بخواهد برود و برگردد بايد نماز را شكسته بخواند ، ولی اگر راهی كه پيش از مردد شدن و راهی كه بعد از آن می رود روی هم هشت فرسخ باشد بنابر احتياط نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند اگر چه جمع واجب نيست و نماز شكسته است. شرط چهارم: آنكه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد، يا ده روز يا بيشتر در جايی بماند، پس كسی كه می خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلی بماند بايد نماز را تمام بخواند.
١٢٩٣ كسی كه نمی داند پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش می گذرد يا نه،يا ده روز در محلی می ماند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
١٢٩٤ كسی كه می خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد يا ده روز در محلی بماند و نيز كسی كه مردد است كه از وطنش بگذرد يا ده روز در محلی بماند اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام بخواند ولی اگر باقيمانده راه هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد بايد نماز را شكسته بخواند. شرط پنجم: آن كه برای كار حرام سفر نكند، و اگر برای كار حرامی مانند دزدی سفر كند، بايد نماز را تمام بخواند. و همچنين است اگر خود سفر حرام باشد،مثل آن كه برای او ضرر داشته باشد، يا زن بدون اجازه شوهر سفری برود كه بر او واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٩٥ سفری كه اسباب اذيت پدر و مادر باشد حرام است و انسان بايد در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگيرد.
١٢٩٦ كسی كه سفر او حرام نيست و برای كار حرام هم سفر نمی كند اگر چه در سفر، معصيتی انجام دهد مثلا غيبت كند يا شراب بخورد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٢٩٧ اگر مخصوصا برای آن كه كار واجبی را ترك كند مسافرت نمايد نمازش تمام است پس كسی كه بدهكار است اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه كند چنانچه در سفر نتواند بدهدی خود را بدهد مخصوصا برای فرار از دادن قرض مسافرت نمايد بايد نماز را تمام بخواند ولی اگر مخصوصا برای ترك واجب مسافرت نكند بايد نماز را شكسته بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٢٩٨ اگر سفر او سفر حرام نباشد ولی حيوان سواری يا مركب ديگری كه سوار است غصبی باشد نمازش شكسته است ولی اگر در زمين غصبی مسافرت كند بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٢٩٩ كسی كه با ظالم مسافرت می كند اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك به ظالم باشد بايد نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد يا مثلا برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت كند، نمازش شكسته است.
١٣٠٠ اگر به قصد تفريح و گردش مسافرت كند حرام نيست و بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٠١ اگر برای لهو و خوشگذرانی به شكار رود نمازش تمام است و چنانچه برای تهيه معاش به شكار رود نمازش شكسته است و اگر برای كسب و زياد كردن مال برود احتياط واجب آن است كه نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند و بايد روزه نگيرد.
١٣٠٢ كسی كه برای معصيت سفر كرده، موقعی كه از سفر برمی گردد اگر توبه كرده، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر توبه نكرده ، و چيزی هم كه بازگشت را از جزئيت سفر معصيت خارج كند حادث نشده باشد بايد تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٣٠٣ كسی كه سفر او سفر معصيت است، اگر در بين راه از قصد معصيت برگردد چنانچه باقيمانده راه هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگرد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٠٤ كسی كه برای معصيت سفر نكرده اگر در بين راه قصد كند كه بقيه راه را برای معصيت برود، بايد نماز را تمام بخواند ولی نمازهايی را كه شكسته خوانده صحيح است. شرط ششم: آنكه از صحرانشينهايی نباشد كه در بيابانها گردش می كنند و هر جا آب و خوراك برای خود و حشمشان پيدا كنند می مانند و بعد از چندی به جای ديگر می روند و صحرانشينها در اين مسافرتها بايد نماز را تمام بخوانند.
١٣٠٥ اگر يكی از صحرانشينها برای پيدا كردن منزل و چراگاه حيواناتشان سفر كند، چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد احتياطا واجب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٣٠٦ اگر صحرانشين برای زيارت يا حج يا تجارت و مانند اينها مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند. شرط هفتم: آنكه شغل او مسافرت نباشد، بنابراين شتردار و راننده و چوبدار و كشتيبان و مانند اينها، اگرچه برای بردن اثاثيه منزل خود مسافرت كنند، در غير سفر اول بايد نماز را تمام بخوانند، ولی در سفر اول اگرچه طول بكشد، نمازشان شكسته است.
١٣٠٧ كسی كه شغلش مسافرت است اگر برای كار ديگری مثلا برای زيارت يا حج مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند ولی اگر مثلا شوفر، اتومبيل خود را برای زيارت كرايه دهد و در ضمن خودش هم زيارت كند، بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٠٨ حمله دار يعنی كسی كه برای رساندن حاجيها به مكه مسافرت می كند چنانچه شغلش مسافرت باشد بايد نماز را تمام بخواند، و اگر شغلش مسافرت نباشد، بايد شكسته بخواند.
١٣٠٩ كسی كه شغل او حمله داری است و حاجيها را از راه دور به مكه می برد، چنانچه تمام سال يا بيشتر سال را در راه باشد، بايد نماز را تمام بخواند.
١٣١٠ كسی كه در مقداری از سال شغلش مسافرت است، مثل شوفری كه فقط در تابستان يا زمستان اتومبيل خود را كرايه می دهد، بايد در سفری كه مشغول به كارش هست نماز را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٣١١ راننده و دوره گردی كه در دو سه فرسخی شهر رفت و آمد می كند، چنانچه اتفاقا سفر هشت فرسخی برود ، بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣١٢ كسی كه شغلش مسافرت است، اگر ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند،چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد چه بدون قصد بماند، بايد در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود، نماز را شكسته بخواند.
١٣١٣ كسی كه شغلش مسافرت است، اگر در غير وطن خود ده روز بماند در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود، بايد نماز را شكسته بخواند چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد يا نداشته باشد.
١٣١٤ كسی كه شغلش مسافرت است، اگر شك كند كه در وطن خود يا جای ديگر ده روز مانده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
١٣١٥ كسی كه در شهرها سياحت می كند و برای خود وطنی اختيار نكرده، بايد نماز را تمام بخواند.
١٣١٦ كسی كه شغلش مسافرت نيست، اگر مثلا در شهری يا دهی جنسی دارد كه برای حمل آن مسافرتهای پی در پی می كند بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣١٧ كسی كه از وطنش صرف نظر كرده و می خواهد وطن ديگری برای خود اختيار كند، اگر شغلش مسافرت نباشد بايد در مسافرت نماز را شكسته بخواند. شرط هشتم: آنكه به حد ترخص برسد، يعنی از وطنش يا جايی كه قصد كرده ده روز در آنجا بماند، بقدری دور شود كه ديوار شهر را نبيند و صدای اذان آن را نشنود، ولی بايد در هوا غبار يا چيز ديگری نباشد كه از ديدن ديوار و شنيدن اذان جلوگيری كند، و لازم نيست بقدری دور شود كه مناره ها و گنبدها را نبيند، يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلكه همين قدر كه ديوارها كاملا معلوم نباشد، كافی است.
١٣١٨ كسی كه به سفر می رود، اگر به جايی برسد كه اذان را نشنود، ولی ديوار شهر را ببيند يا ديوارها را نبيند و صدای اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آن جا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٣١٩ مسافری كه به وطنش برمی گردد، وقتی ديوار وطن خود را ببيند و صدای اذان آن را بشنود بايد نماز را تمام بخواند ولی مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند وقتی ديوار آن جا را ببيند و صدای اذانش را بشنود. بنابر احتياط واجب بايد نماز را تاخير بيندازد تا به منزل برسد، يا نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٣٢٠ هرگاه شهر در بلندی باشد كه از دور ديده شود يا به قدری گود باشد كه اگر انسان كمی دور شود ديوار آن را نبيند كسی كه از آن شهر مسافرت می كند، وقتی به اندازه ای دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود ديوارش از آن جا ديده نمی شد بايد نماز خود را شكسته بخواند و نيز اگر پستی و بلندی خانه ها بيشتر از معمول باشد بايد ملاحظه معمول را بنمايد.
١٣٢١ اگر از محلی مسافرت كند كه خانه و ديوار ندارد وقتی به جايی برسد كه اگر آن محل ديوار داشت از آن جا ديده نمی شد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٢٢ اگر به قدری دور شود كه نداند صدايی را كه می شنود صدای اذان است يا صدای ديگری، بايد نماز را شكسته بخواند، ولی اگر بفهمد اذان می گويند و كلمات آن را تشخيص ندهد بايد تمام بخواند.
١٣٢٣ اگر به قدری دور شود كه اذان خانه ها را نشنود ولی اذان شهر را كه معمولا در جای بلند می گويند بشنود نبايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٢٤ اگر به جايی برسد كه اذان شهر را كه معمولا در جای بلند می گويند نشنود ولی اذانی را كه در جای خيلی بلند می گويند بشنود بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٢٥ اگر چشم يا گوش او، يا صدای اذان غير معمولی باشد در محلی بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط ديوار خانه ها را نبيند و گوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود.
١٣٢٦ اگر بخواهد در محلی نماز بخواند كه شك دارد به حد ترخص، يعنی جايی كه اذان را نشنود و ديوار را نبيند رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند، و در موقع برگشتن اگر شك كند كه به حد ترخص رسيده يا نه، بايد شكسته بخواند، و چون در بعضی موارد اشكال پيدا می كند بايد آن جا نماز نخواند يا هم شكسته و هم تمام بخواند.
١٣٢٧ مسافری كه در سفر از وطن خود عبور می كند وقتی به جايی برسد كه ديوار وطن خود را ببيند و صدای اذان آن را بشنود بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٢٨ مسافری كه در بين مسافرت به وطنش رسيده ، تا وقتی در آن جا هست بايد نماز را تمام بخواند ولی اگر بخواهد از آن جا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و برگردد وقتی به جايی برسد كه ديوار وطن را نبيند و صدای اذان آن را نشنود بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٢٩ محلی را كه انسان برای اقامت و زندگی خود اختيار كرده وطن اوست چه در آن جا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، يا خودش آن جا را برای زندگی اختيار كرده باشد.
١٣٣٠ اگر قصد دارد در محلی كه وطن اصيلش نيست مدتی بماند و بعد به جای ديگر رود، آن جا وطن او حساب نمی شود.
١٣٣١ تا انسان قصد ماندن هميشگی در جايی كه غير وطن اصلی خودش است نداشته باشد وطن او حساب نمی شود مگر آن كه بدون قصد ماندن آن قدر بماند كه مردم بگويند اين جا وطن او است.
١٣٣٢ كسی كه در دو محل زندگی می كند مثلا شش ماه در شهری و شش ماه در شهر ديگر می ماند، هر دو وطن او است. و اگر بيشتر از دو محل را برای زندگی خود اختيار كرده باشد اشكال دارد و بايد احتياط مراعات شود.
١٣٣٣ در غير وطن اصلی و وطن غير اصلی كه ذكر شد در جاهای ديگر اگر قصد اقامه نكند نمازش شكسته است چه ملكی در آن جا داشته باشد يا نداشته باشد و چه در آن جا شش ماه مانده باشد يا نه.
١٣٣٤ اگر به جايی برسد كه وطن او بوده و از آن جا صرف نظر كرده نبايد نماز را تمام بخواند، اگر چه وطن ديگری هم برای خود اختيار نكرده باشد.
١٣٣٥ مسافری كه قصد دارد ده روز پشت سرهم در محلی بماند، يا می داند كه بدون اختيار ده روز در محلی می ماند، در آن محل بايد
١٣٣٦ مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند لازم نيست قصد ماندن شب اول يا شب يازدهم را داشته باشد و همين كه قصد كند از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم بماند بايد نماز را تمام بخواند، و همچنين اگر مثلا قصدش اين باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز يازدهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٣٧ مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند در صورتی بايد نماز را تمام بخواند كه تمام ده روز را در يك جا بماند، پس اگر بخواهد مثلا ده روز در نجف و كوفه يا در تهران و شميران بماند بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٣٨ مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند اگر از اول قصد داشته باشد كه در بين ده روز به اطراف آن جا برود چنانچه جايی كه می خواهد برود خطه سور بلد اقامت يا از بساتين و مزارع و باغات اطراف آن باشد به مقداری كه رفتن به آن جا منافی با صدق و اقامت در بلد نباشد بايد در تمام ده روز نماز را تمام بخواند ولی چنانچه بخواهد تا كمتر از چهار فرسخ برود چنانچه در نيت او باشد كه در بين ده روز فقط يك مرتبه برود و بيش از دو ساعت رفتن و برگشتن را طول ندهد، در همه ده روز بايد نمازش را تمام بخواند.
١٣٣٩ مسافری كه تصميم ندارد ده روز در جايی بماند مثلا قصدش اين است كه اگر رفيقش بيايد يا منزل خوبی پيدا كند ده روز بماند بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٤٠ كسی كه تصميم دارد، ده روز در محلی بماند، اگر چه احتمال بدهد كه برای ماندن او مانعی برسد در صورتی كه مردم به احتمال او اعتنايی نكنند بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٤١ اگر مسافر بداند كه مثلا ده روز يا بيشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر ماه در جايی بماند بايد نماز را تمام بخواند ولی اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند، بايد نماز را شكسته بخواند اگرچه از موقعی كه قصد كرده تا آخر ماه ده روز يا بيشتر باشد.
١٣٤٢ اگر مسافر قصد كند ده روز در محلی بماند، چنانچه پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود، يا مردد شود كه در آن جا بماند يا به جای ديگر برود، بايد نماز را شكسته بخواند واگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود يا مردد شود تا وقتی در آن جا هست بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٤٣ مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند اگر روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آن جا منصرف شود چنانچه يك نماز چهار ركعتی خوانده باشد روزه اش صحيح است و تا وقتی در آن جا هست بايد نمازهای خود را تمام بخواند و اگر يك نماز چهار ركعتی نخوانده باشد روزه آن روزش صحيح است اما نمازهای خود را بايد شكسته بخواند و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگيرد.
١٣٤٤ مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند اگر از ماندن منصرف شود و شك كند پيش از آن كه از قصد ماندن برگردد، يك نماز چهار ركعتی خوانده، يا نه بايد نمازهای خود را شكسته بخواند.
١٣٤٥ اگر مسافر به نيت اين كه نماز را شكسته بخواند مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر بماند بايد نماز را چهار ركعتی تمام نمايد.
١٣٤٦ مسافری كه قصد كرده، ده روز در جايی بماند، اگر در بين نماز چهار ركعتی از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول ركعت سوم نشده، بايد نماز را دو ركعتی تمام نمايد و بقيه نمازهای خود را شكسته بخواند، و اگر مشغول ركعت سوم شده نمازش باطل است، و تا وقتی در آن جا هست بايد نماز را شكسته بخواند اگر چه داخل در ركوع ركعت سوم شده باشد.
١٣٤٧ مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند اگر بيشتر از ده روز در آن جا بماند تا وقتی مسافرت نكرده بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز كند.
١٣٤٨ مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند بايد روزه واجب را بگيرد و می تواند روزه مستحبی را هم به جا آورد و نماز جمعه و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.
١٣٤٩ مسافری كه قصد كرده ده روز در جايی بماند اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتی بخواهد به جايی كه كمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد به محل اقامه خود، بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٥٠ مسافری كه قصد كرده ده روز در جايی بماند اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتی بخواهد به جای ديگری كه كمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آن جا بماند بايد در رفتن و در جايی كه قصد ماندن ده روز كرده، نمازهای خود را تمام بخواند ولی اگر در جايی كه می خواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر باشد بايد موقع رفتن نمازهای خود را شكسته بخواند و چنانچه در آن جا قصد ماندن ده روز كرد، نمازش را تمام بخواند.
١٣٥١ مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتی بخواهد به جايی كه كمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد يا نه، يا به كلی از برگشتن به آن جا غافل باشد، يا بخواهد برگردد، ولی مردد باشد كه ده روز در آن جا بماند يا نه، يا آن كه از ده روز ماندن در آن جا و مسافرت از آن جا غافل باشد، بايد از وقتی كه می رود تا برمی گردد و بعد از برگشتن نمازهای خود را تمام بخواند.
١٣٥٢ اگر به خيال اين كه رفقايش می خواهند ده روز در محلی بمانند قصد كند كه ده روز در آن جا بماند و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتی بفهمد كه آنها قصد نكرده اند اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتی كه در آن جا هست بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٥٣ اگر مسافر بعد از رسيدن به هشت فرسخ، سی روز در محلی بماند و در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردد باشد بعد از گذشتن سی روز اگر چه مقدار كمی در آن جا بماند بايد نماز را تمام بخواند ولی اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ، در رفتن بقيه راه مردد شود، از وقتی كه مردد می شود بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٥٤ مسافری كه می خواهد نه روز يا كمتر در محلی بماند اگر بعد از آن كه نه روز يا كمتر در آن جا ماند بخواهد دوباره نه روز ديگر يا كمتر بماند همين طور تا سی روز، روز سی و يكم بايد نماز را تمام بخواند.
١٣٥٥ مسافری كه سی روز مردد بوده، در صورتی بايد نماز را تمام بخواند كه سی روز را در يك جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جايی و مقداری را در جای ديگر بماند، بعد از سی روز هم بايد نماز را شكسته بخواند.
مسائل متفرقه
١٣٥٦ مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم و مسجد كوفه نمازش را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد در جايی كه اول جزو اين مساجد نبوده و بعد به اين مساجد اضافه شده نماز بخواند احتياط مستحب آن است كه شكسته بخواند اگر چه اقوی، صحت تمام است و نيز مسافر می تواند در حرم و رواق حضرت سيد الشهدا عليه السلام بلكه در مسجد متصل به حرم نماز را تمام بخواند.
١٣٥٧ كسی كه می داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند، اگر در غير چهار مكانی كه در مساله پيش گفته شد عمدا تمام بخواند نمازش باطل است. و نيز اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند بايد نماز را دوباره بخواند، و اگر بعد از وقت يادش بيايد، بنابر احتياط واجب بايد قضا نمايد.
١٣٥٨ كسی كه می داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند، اگر فراموش كند و بدون توجه و به طور عادت تمام بخواند نمازش باطل است، و نيز اگر حكم مسافر و سفر خود را فراموش كرده باشد در صورتی كه وقت داشته باشد نمازش را دوباره بخواند بلكه اگر وقت هم گذشته باشد بنابر احتياط واجب بايد قضا نمايد.
١٣٥٩ مسافری كه نمی داند بايد نماز را شكسته بخواند، اگر تمام بخواند نمازش صحيح است.
١٣٦٠ مسافری كه می داند بايد نماز را شكسته بخواند اگر بعضی از خصوصيات آن را نداند مثلا نداند كه در سفر هشت فرسخی بايد شكسته بخواند چنانچه تمام بخواند در صورتی كه وقت باقی است، بايد نماز شكسته بخواند، و اگر وقت گذشته بايد شكسته قضا نمايد.
١٣٦١ مسافری كه می داند بايد نماز را شكسته بخواند اگر به گمان اينكه سفر اوكمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند وقتی بفهمد كه سفرش هشت فرسخ بوده، نمازی را كه تمام خوانده بايد دوباره شكسته بخواند و اگر وقت هم گذشته بايد شكسته قضا نمايد.
١٣٦٢ اگر فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند چنانچه در وقت يادش بيايد بايد شكسته به جا آورد و اگر بعد از وقت يادش بيايد قضای آن نماز بر او واجب نيست.
١٣٦٣ كسی كه بايد نماز را تمام بخواند، اگر شكسته بجا آورد در هر صورت نمازش باطل است.
١٣٦٤ اگر مشغول نماز چهار ركعتی شود و در بين نماز يادش بيايد كه مسافر است يا لتفت شود كه سفر او هشت فرسخ است چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته، بايد نماز را دو ركعتی تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش باطل است ودر صورتی كه به مقدار خواندن يك ركعت هم وقت داشته باشد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٦٥ اگر مسافر بعضی از خصوصيات نماز مسافر را نداند، مثلا نداند كه اگر چهار فرسخ برود و همان روز يا شب آن برگردد بايد شكسته بخواند، چنانچه به نيت نماز چهار ركعتی مشغول نماز شود و پيش از ركوع ركعت سوم مساله را بفهمد بايد نماز را دو ركعتی تمام كند و اگر در ركوع ملتفت شود نمازش باطل است و در صورتی كه به مقدار يك ركعت از وقت هم مانده باشد بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٦٦ مسافری كه بايد نماز را تمام بخواند اگر به واسطه ندانستن مساله به نيت نماز دو ركعتی مشغول نماز شود و در بين نماز مساله را بفهمد بايد نماز را چهار ركعتی تمام كند و احتياط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار ركعتی بخواند.
١٣٦٧ مسافری كه نماز نخوانده اگر پيش از تمام شدن وقت به وطنش برسد، يا به جايی برسد كه می خواهد ده روز در آنجا بماند بايد نماز را تمام بخواند و كسی كه مسافر نيست اگر در اول وقت نماز نخواند و مسافرت كند در سفر بايد نماز را شكسته بخواند.
١٣٦٨ اگر از مسافری كه بايد نماز را شكسته بخواند نماز ظهر يا عصر يا عشاء قضا شود بايد آن را دو ركعتی قضا نمايد اگرچه در غير سفر بخواهد قضای آن را به جا آورد و اگر از كسی كه مسافر نيست يكی از اين سه نماز قضا شود بايد چهار ركعتی قضا نمايد اگرچه در سفر بخواهد آن را قضا نمايد.
١٣٦٩ مستحب است مسافر بعد از هر نمازی كه شكسته می خواند سی مرتبه بگويد: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر" و در تعقيب نماز ظهر و عصر و عشا بيشتر سفارش شده است. بلكه بهتر است در تعقيب اين سه نماز شصت مرتبه بگويد.
نماز قضاء
احكام نماز قضاء
١٣٧٠ كسی كه نماز واجب خود را در وقت آن نخوانده بايد قضای آن را بجاآورد، اگرچه در تمام وقت نماز خواب مانده يا به واسطه سستی، نماز نخوانده باشد ولی نمازهای يوميه ای را كه زن در حال حيض يا نفاس نخوانده قضا ندارد.
١٣٧١ اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را كه خوانده باطل بوده بايد قضای آن را بخواند.
١٣٧٢ كسی كه نماز قضا دارد بايد در خواندن آن كوتاهی نكند ولی واجب نيست فورا آن را بجا آورد.
١٣٧٣ كسی كه نماز قضا دارد می تواند نماز مستحبی بخواند.
١٣٧٤ اگر انسان احتمال دهد كه نماز قضايی دارد يا نمازهايی را كه خوانده صحيح نبوده، مستحب است احتياطا قضای آن را بجا آورد.
١٣٧٥ قضای نمازهای يوميه لازم نيست به ترتيب خوانده شود مثلا كسی كه يك روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نخوانده لازم نيست اول نماز عصر و بعداز آن نماز ظهر را قضا نمايد.
١٣٧٦ اگر بخواهد قضای چند نماز غير يوميه مانند نماز آيات را بخواند يا مثلا بخواهد قضای يك نماز يوميه و چند نماز غير يوميه را بخواند لازم نيست آنها را به ترتيب بجا آورد.
١٣٧٧ اگر كسی نداند كه نمازهايی كه از او قضا شده كدام يك جلوتر بوده لازم نيست به طوری بخواند كه ترتيب حاصل شود و هر يك را می تواند مقدم بداند.
١٣٧٨ اگر كسی كه نمازهايی از او قضا شده، می داند كدام يك جلوتر قضا شده، احتياط مستحب آن است كه به ترتيب قضا كند و آنچه اول قضا شده اول بخواند و دومی را بعد و همين طور.
١٣٧٩ اگر برای ميتی می خواهند نماز قضا بدهند، و می دانند آن ميت ترتيب قضا شدن را می دانسته باز لازم نيست طوری قضا را بجا بياورند كه ترتيب حاصل شود.
١٣٨٠ اگر برای ميتی كه در مساله پيش گفته شد بخواهند چند نفر را اجير كنند كه نماز بخوانند لازم نيست برای آنها وقت مرتب معين كنند كه با هم شروع نكنند در عمل.
١٣٨١ اگر بدانند كه ميت ترتيب قضا شدن را نمی دانسته يا ندانند كه می دانسته، لازم نيست به ترتيب برای او قضا بجا بياورند.
١٣٨٢ در مساله پيش اگر بخواهند چند نفر را برای به جا آوردن نماز ميت اجير كنند لازم نيست وقت معين كنند و می توانند همه با هم شروع به قضا كنند.
١٣٨٣ كسی كه چند نماز از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند مثلا نمی داند چهار تا بوده يا پنج تا، چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافی است و همچنين اگر شماره آنها را می دانسته و فراموش كرده، اگر مقدار كمتر را بخواند كفايت می كند.
١٣٨٤ كسی كه نماز قضا از همين روز يا روزهای پيش دارد می تواند قبل از خواندن نمازی كه قضا شده، نماز ادايی را بخواند و لازم نيست نماز قضا را جلو بيندازد.
١٣٨٥ كسی كه می داند يك نماز چهار ركعتی نخوانده و نمی داند نماز ظهر است يا عصر ست يا عشا، اگر يك نماز چهار ركعتی بخواند به نيت قضای نمازی كه نخوانده كافی است.
١٣٨٦ اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و يك نماز يا بيشتر هم از همان روز از او قضا شده، اگرچه لازم نيست نمازهای قضا را پيش از نماز ادا بخواند حتی اگرچه وقت داشته باشد و ترتيب بين نمازهای قضا را هم بداند ولی احتياط استحبابی آن است كه نمازهای قضا مخصوصا نماز قضای همان روز را پيش از نماز ادا بخواند.
١٣٨٧ تا انسان زنده است اگر چه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد ديگری نمی تواند نمازهای او را قضا نمايد.
١٣٨٨ نماز قضا را با جماعت می شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا، و لازم نيست هر دو يك نماز را بخوانند مثلا اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بخواند اشكال ندارد.
١٣٨٩ مستحب است بچه مميز يعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد به نماز خواندن و عبادتهای ديگر عادت دهند بلكه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمايند.
نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است
١٣٩٠ اگر پدر نماز و روزه خود را بجا نياورده باشد، چنانچه از روی نافرمانی ترك نكرده و می توانسته قضا كند بر پسر بزرگتر واجب است كه بعد از مرگش بجا آورد يا برای او اجير بگيرد بلكه اگر از روی نافرمانی هم ترك كرده باشد واجب است به همين طور عمل كند و نيز روزه ای را كه در سفر نگرفته اگرچه نمی توانسته قضا كند، واجب است كه پسر بزرگتر قضا نمايد يا برای او اجير بگيرد.
١٣٩١ اگر پسر بزرگتر شك دارد كه پدر نماز و روزه قضا داشته يا نه چيزی بر او واجب نيست.
١٣٩٢ اگر پسر بزرگتر بداند كه پدرش نماز قضا داشته و شك كند كه بجاآورده يا نه، بنابر احتياط واجب بايد قضا نمايد.
١٣٩٣ اگر معلوم نباشد كه پسر بزرگتر كدام است، قضای نماز و روزه پدر بر هيچ كدام از پسرها واجب نيست ولی احتياط مستحب آن است كه نماز و روزه اورا بين خودشان قسمت كنند يا برای انجام آن قرعه بزنند.
١٣٩٤ اگر ميت وصيت كرده باشد كه برای نماز و روزه او اجير بگيرند، بعداز آنكه اجير نماز و روزه او را به طور صحيح بجا آورد، بر پسر بزرگتر چيزی واجب نيست.
١٣٩٥ اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز پدر را بخواند بايد به تكليف خود عمل كند مثلا قضای نماز صبح و مغرب و عشا را بايد بلند بخواند.
١٣٩٦ كسی كه خودش نماز و روزه قضا دارد اگر نماز و روزه پدر هم براو واجب شود هر كدام را اول بجا آورد صحيح است.
١٣٩٧ اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر نابالغ يا ديوانه باشد، وقتی كه بالغ شد يا عاقل گرديد بايد نماز و روزه پدر را قضا نمايد، و چنانچه پيش از بالغ شدن يا عاقل شدن بميرد، بر پسر دوم چيزی واجب نيست.
١٣٩٨ اگر پسر بزرگتر پيش از آنكه نماز و روزه پدر را قضا كند بميرد بر پسر دوم چيزی واجب نيست.
نماز جماعت
احكام نماز جماعت
١٣٩٩ مستحب است نمازهای واجب خصوصا نمازهای يوميه را به جماعت بخوانند ودر نماز صبح و مغرب و عشا خصوصا برای همسايه مسجد و كسی كه صدای اذان مسجد را می شنود بيشتر سفارش شده است.
١٤٠٠ در روايتی وارد شده است كه اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا كند هر ركعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كنند هر ركعتی ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بيشتر شوند ثواب نمازشان بيشتر می شود تا به ده نفر برسند و عده آنان كه از ده گذشت اگر تمام آسمانها كاغذ و درياها مركب و درختها قلم و جن و انس و ملائكه نويسنده شوند، نمی توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند.
١٤٠١ حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنايی جايز نيست و سزاوار نيست كه انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.
١٤٠٢ مستحب است انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند. و نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادی يعنی تنها خوانده شود، بهتر است. و نيز نماز جماعتی را كه مختصر بخواند، از نماز فرادی كه آن را طول بدهند، بهتر می باشد.
١٤٠٣ وقتی كه جماعت بر پا می شود مستحب است كسی كه نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد كه نماز اولش باطل بوده نماز دوم او كافی است.
١٤٠٤ اگر امام يا ماموم بخواهد نمازی را كه به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند، در صورتی كه جماعت دوم و اشخاص آن غير از اول باشد، اشكال ندارد.
١٤٠٥ كسی كه در نماز وسواس دارد و فقط در صورتی كه نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت می شود، بايد نماز را با جماعت بخواند.
١٤٠٦ اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به جماعت بخواند چون اطاعت پدر و مادر واجب است، بنابر احتياط واجب بايد نماز را به جماعت بخواند و قصد استحباب نمايد.
١٤٠٧ احتياط واجب آن است كه نماز عيد فطر و قربان را در زمان غيبت امام عليه السلام با جماعت نخوانند، ولی به قصد رجاء مانع ندارد و نمازهای مستحبی را هم نمی شود به ماعت خواند مگر نماز استسقاء كه برای آمدن باران می خوانند.
١٤٠٨ موقعی كه امام جماعت نماز يوميه می خواند هر كدام از نمازهای يوميه را می شود به او اقتدا كرد ولی اگر نماز يوميه اش را احتياطا دوباره می خواند فقط در صورتی كه ماموم احتياطش با امام يكی باشد می تواند به او اقتدا كند.
١٤٠٩ اگر امام جماعت قضای نماز يوميه خود را می خواند می شود به او اقتدا كرد، ولی اگر نمازش را احتياطا قضا می كند يا قضای احتياطی نماز كس ديگر را می خواند اگر چه برای آن پول نگرفته باشد اقتدای به او اشكال دارد ولی اگر انسان بداند صورت اقتدای به او اشكال ندارد.
١٤١٠ اگر انسان نداند نمازی را كه امام می خواند نماز واجب يوميه است يا نماز مستحب نمی تواند به او اقتدا كند.
١٤١١ اگر امام در محراب باشد و كسی پشت سر او اقتدا نكرده باشد كسانی كه دو طرف محراب ايستاده اند و به واسطه ديوار محراب امام را نمی بينند،نمی توانند اقتدا كنند، بلكه اگر كسی هم پشت سر امام اقتدا كرده باشد اقتدا كردن كسانی كه دو طرف او ايستاده اند و به واسطه ديوار محراب امام را نمی بينند اشكال دارد، بلكه باطل است.
١٤١٢ اگر به واسطه درازی صف اول، كسانی كه دو طرف صف ايستاده اند امام را نبينند می توانند اقتدا كنند و نيز اگر به واسطه درازی يكی از صفهای ديگر، كسانی كه دو طرف آن ايستاده اند، صف جلوی خود را نبينند، می توانند اقتدا نمايند.
١٤١٣ اگر صفهای جماعت تا درب مسجد برسد كسی كه مقابل درب پشت صف ايستاده نمازش صحيح است، و نيز نماز كسانی كه پشت سر او اقتدا می كنند، صحيح می باشد ولی نماز كسانی كه دو طرف او ايستاده اند و صف جلو را نمی بينند، اشكال دارد، بلكه باطل است.
١٤١٤ كسی كه پشت ستون ايستاده، اگر از طرف راست يا چپ به واسطه ماموم ديگر به امام متصل نباشد نمی تواند اقتدا كند. بلكه اگر از دو طرف هم متصل باشد، ولی از صف جلو حتی يك نفر را هم نبيند، جماعت او صحيح نيست.
١٤١٥ جای ايستادن امام بايد از جای ماموم بلندتر نباشد ولی اگر مكان امام مقدار خيلی كمی بلندتر باشد، اشكال ندارد. و نيز اگر زمين سراشيب باشد و امام در طرفی كه بلندتر است بايستد در صورتی كه سراشيبی آن زياد نباشد و طوری باشد كه به آن زمين مسطح بگويند مانعی ندارد.
١٤١٦ اگر جای ماموم بلندتر از جای امام باشد در صورتی كه بلندی به مقدار متعارف زمان قديم باشد مثل آن كه امام در صحن مسجد و ماموم در پشت بام بايستد اشكال ندارد، ولی اگر مثل ساختمانهای چند طبقه اين زمان باشد، جماعت اشكال دارد.
١٤١٧ اگر بين كسانی كه در يك صف ايستاده اند بچه مميز يعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است، می توانند اقتدا كنند.
١٤١٨ بعد از تكبير امام اگر صف جلو آماده نماز، و تكبير گفتن آنان نزديك باشد كسی كه در صف بعد ايستاده، می تواند تكبير بگويد ولی احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا تكبير صف جلو تمام شود.
١٤١٩ اگر بداند نماز يك صف از صفهای جلو باطل است، در صفهای بعد نمی تواند اقتدا كند، ولی اگر نداند نماز آنان صحيح است يا نه، می تواند اقتدا نمايد.
١٤٢٠ هرگاه بداند نماز امام باطل است مثلا بداند امام وضو ندارد، اگر چه خود امام ملتفت نباشد، نمی تواند به او اقتدا كند.
١٤٢١ اگر ماموم بعد از نماز بفهمد كه امام عادل نبوده، يا كافر بوده، يا به جهتی نمازش باطل بوده، مثلا بی وضو نماز خوانده، نمازش صحيح است.
١٤٢٢ اگر در بين نماز شك كند كه اقتدا كرده يا نه، چنانچه در حالی باشد كه وظيفه ماموم است، مثلا به حمد و سوره امام گوش می دهد بايد نماز را به جماعت تمام كند، و اگر مشغول كاری باشد كه هم وظيفه امام و هم وظيفه ماموم است مثلا در ركوع يا سجده باشد، بايد نماز را به نيت فرادی تمام نمايد.
١٤٢٣ انسان در بين نماز جماعت می تواند نيت فرادی كند.
١٤٢٤ اگر ماموم به واسطه عذری بعد از حمد و سوره امام نيت فرادی كند، لازم نيست حمد و سوره را بخواند، ولی اگر پيش از تمام شدن حمد و سوره نيت فرادی نمايد، بايد مقداری را كه امام نخوانده بخواند.
١٤٢٥ اگر در بين نماز جماعت نيت فرادی نمايد، بنابر احتياط واجب نبايد دوباره نيت جماعت كند. ولی اگر مردد شود كه نيت فرادی كند يا نه، و بعد تصميم بگيرد نماز را با جماعت تمام كند، نمازش صحيح است.
١٤٢٦ اگر شك كند كه نيت فرادی كرده يا نه، بايد بنا بگذارد كه نيت فرادی نكرده است.
١٤٢٧ اگر موقعی كه امام در ركوع است، اقتدا كند و به ركوع امام برسد، اگر چه ذكر امام تمام شده باشد، نمازش به طور جماعت صحيح است و يك ركعت حساب می شود، اما اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد، نمازش به طور فرادی صحيح می باشد و بايد آن را تمام نمايد.
١٤٢٨ اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و به مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسيده يا نه، نمازش صحيح است و فرادی می شود.
١٤٢٩ اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و پيش از آن كه به اندازه ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، می تواند نيت فرادی كند، يا صبر كند تا امام برای ركعت بعد برخيزد و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند و لی اگر برخاستن امام به قدری طول بكشد كه نگويند اين شخص نماز جماعت می خواند، بايد نيت فرادی نمايد.
١٤٣٠ اگر اول نماز يا بين حمد و سوره اقتدا كند و پيش از آن كه به ركوع رود امام سر از ركوع بردارد، نماز او به طور جماعت صحيح است، و بايد ركوع كند و خود را به امام برساند.
١٤٣١ اگر موقعی برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، بايد بعد از نيت و گفتن تكبيرة الاحرام بنشيند و تشهد را با امام بخواند ولی سلام را نگويد و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد، بعد بايستد و بدون آن كه دوباره نيت كند و تكبير بگويد، حمد و سوره را بخواند و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند.
١٤٣٢ ماموم نبايد جلوتر از امام بايستد، و اگر مساوی او هم بايستد، اشكال دارد و به احتياط واجب بايد كمی عقب تر از امام بايستد، اگر چه قد او بلندتر از امام باشد، كه در ركوع و سجود سرش جلوتر از امام باشد.
١٤٣٣ در نماز جماعت بايد بين ماموم و امام پرده و مانند آن كه پشت آن ديده نمی شود فاصله نباشد، و همچنين است بين انسان و ماموم ديگری كه انسان به واسطه او به امام متصل شده است ولی اگر امام، مرد و ماموم زن باشد چنانچه بين آن زن و امام يا بين آن زن و ماموم ديگری كه مرد است و زن به بواسطه او به امام متصل شده است پرده و مانند آن باشد اشكال ندارد.
١٤٣٤ اگر بعد از شروع به نماز بين ماموم و امام يا بين ماموم و كسی كه ماموم به واسطه او متصل به امام است پرده يا چيز ديگری كه پشت آن را نمی توان ديد فاصله شود، نمازش فرادی می شود، و صحيح است.
١٤٣٥ اگر بين جای سجده ماموم و جای ايستادن امام به قدر گشادی بين دو قدم فاصله باشد اشكال ندارد، و نيز اگر بين انسان به واسطه مامومی كه جلوی او ايستاده و انسان به وسيله او به امام متصل است به همين مقدار فاصله باشد نمازش اشكال ندارد، و احتياط مستحب آن است كه جای سجده ماموم با جای كسی كه جلوی او ايستاده هيچ فاصله نداشته باشد.
١٤٣٦ اگر ماموم به واسطه كسی كه طرف راست يا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد، چنانچه به اندازه گشادی بين دو قدم هم فاصله داشته باشند نمازش صحيح است.
١٤٣٧ اگر در نماز بين ماموم و امام يا بين ماموم و كسی كه ماموم به واسطه او به امام متصل است بيشتر از يك قدم بزرگ فاصله پيدا شود نمازش فرادی می شود و صحيح است.
١٤٣٨ اگر نماز همه كسانی كه در صف جلو هستند تمام شود يا همه نيت فرادی نمايند، اگر فاصله به اندازه يك قدم بزرگ نباشد نماز صف بعد به طور جماعت صحيح، و اگر بيشتر از اين مقدار باشد فرادی می شود و صحيح است.
١٤٣٩ اگر در ركعت دوم اقتدا كند قنوت و تشهد را با امام می خواند و احتياط آن است كه موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند كند و بايد بعد از تشهد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند و اگربرای سوره وقت ندارد، حمد را تمام كند و در ركوع يا سجده خود را به امام برساند، يا نيت فرادی كند و نمازش صحيح است، ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است كه احتياطا نماز را دوباره بخواند.
١٤٤٠ اگر موقعی كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتی است اقتدا كند، بايددر ركعت دوم نمازش كه ركعت سوم امام است، بعد از دو سجده بنشيند و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخيزد، و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبيحات وقت ندارد،يك مرتبه بگويد و در ركوع يا سجده خود را به امام برساند.
١٤٤١ اگر امام در ركعت سوم يا چهارم باشد و ماموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند به ركوع امام نمی رسد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند تا امام به ركوع رود، بعد اقتدا نمايد.
١٤٤٢ اگر در ركعت سوم يا چهارم امام اقتدا كند، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد بايد حمد را تمام كند و در ركوع يا سجده خود را به امام برساند، ولی اگر در سجده به امام برسد بهتر است كه احتياطا نماز را دوباره بخواند.
١٤٤٣ كسی كه می داند اگر سوره را بخواند در ركوع به امام نمی رسد، بايد سوره را نخواند، ولی اگر خواند نمازش صحيح است.
١٤٤٤ كسی كه اطمينان دارد كه اگر سوره را شروع كند يا تمام نمايد به ركوع امام می رسد، احتياط واجب آن است كه سوره را شروع كند يا اگر شروع كرده تمام نمايد.
١٤٤٥ كسی كه يقين دارد، اگر سوره را بخواند به ركوع امام می رسد، چنانچه سوره را بخواند و به ركوع نرسد نمازش صحيح است.
١٤٤٦ اگر امام ايستاده باشد و ماموم نداند كه در كدام ركعت است می تواند اقتدا كند ولی بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگر چه بعد بفهمد كه امام در ركعت اول يا دوم بوده نمازش صحيح است.
١٤٤٧ اگر به خيال اين كه امام در ركعت اول يا دوم است حمد و سوره نخواند و بعد از ركوع بفهمد كه در ركعت سوم يا چهارم بوده نمازش صحيح است. ولی اگر پيش از ركوع بفهمد بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد فقط حمد را بخواند و در ركوع يا سجده خود را به امام برساند.
١٤٤٨ اگر به خيال اين كه امام در ركعت سوم يا چهارم است حمد و سوره را بخواند و پيش از ركوع يا بعد از آن بفهمد كه در ركعت اول يا دوم بوده نمازش صحيح است.
١٤٤٩ اگر موقعی كه مشغول نماز مستحبی است جماعت بر پا شود چنانچه اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد، مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود بلكه اگر اطمينان نداشته باشد كه به ركعت اول برسد مستحب است به همين دستور رفتار نمايد.
١٤٥٠ اگر موقعی كه مشغول نماز سه ركعتی يا چهار ركعتی است جماعت بر پا شود چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد، مستحب است به نيت نماز مستحبی نماز را دو ركعتی تمام كند و خود را به جماعت برساند.
١٤٥١ اگر نماز امام تمام شود و ماموم مشغول تشهد يا سلام اول باشد لازم نيست نيت فرادی كند.
١٤٥٢ كسی كه يك ركعت از امام عقب مانده وقتی امام تشهد ركعت آخر را می خواند می تواند برخيزد و نماز را تمام كند و يا انگشتان دست، و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند نگه دارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگويد و بعد برخيزد.
شرايط امام جماعت
١٤٥٣ امام جماعت بايد بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامی و عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند، و نيز اگر ماموم مرد است امام او هم بايد مرد باشد. و اقتدا كردن بچه مميز كه خوب و بد را می فهمد به بچه مميز ديگر جايز نيست. و احتياط واجب آن است كه امام زن نيز مرد باشد.
١٤٥٤ امامی را كه عادل می دانسته، اگر شك كند به عدالت خود باقی است يا نه، می تواند به او اقتدا نمايد.
١٤٥٥ كسی كه ايستاده نماز می خواند نمی تواند به كسی كه نشسته يا خوابيده نماز می خواند اقتدا كند و كسی كه نشسته نماز می خواند نمی تواند به كسی كه خوابيده نماز می خواند، اقتدا نمايد.
١٤٥٦ كسی كه نشسته نماز می خواند می تواند به كسی كه نشسته نماز می خواند اقتدا كند و همچنين كسی كه خوابيده است می تواند به كسی كه نشسته نماز می خواند اقتدا كند ولی كسی كه نشسته نماز می خواند نمی تواند به كسی كه خوابيده نماز می خواند، اقتدا نمايد.
١٤٥٧ اگر امام جماعت به واسطه عذری با تيمم يا با وضوی جبيره ای نماز بخواند می شود به او اقتدا كرد ولی اگر به واسطه عذری با لباس نجس نماز می خواند بنابر احتياط واجب نبايد به او اقتدا كرد.
١٤٥٨ اگر امام مرضی دارد كه نمی تواند از بيرون آمدن بول و غائط خودداری كند بنابر احتياط واجب نمی شود به او اقتدا كرد.
١٤٥٩ بنابر احتياط واجب كسی كه مرض خوره يا پيسی دارد، نبايد امام جماعت شود.
احكام جماعت
١٤٦٠ موقعی كه ماموم نيت می كند بايد امام را معين نمايد، ولی دانستن اسم او لازم نيست، مثلا اگر نيت كند اقتدا می كنم به امام حاضر نمازش صحيح است.
١٤٦١ ماموم بايد غير از حمد و سوره همه چيز نماز را خودش بخواند ولی اگر ركعت اول يا دوم او، ركعت سوم يا چهارم امام باشد بايد حمد و سوره را بخواند.
١٤٦٢ اگر ماموم در ركعت اول و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صدای حمد و سوره امام را بشنود اگر چه كلمات را تشخيص ندهد، بايد حمد و سوره را نخواند و اگر صدای امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره بخواند ولی بايد آهسته بخواند و چنانچه سهوا بلند بخواند اشكال ندارد.
١٤٦٣ اگر ماموم بعضی از كلمات حمد و سوره امام را بشنود، احتياط واجب آن است كه حمد و سوره را نخواند.
١٤٦٤ اگر ماموم سهوا حمد و سوره بخواند يا خيال كند صدايی را كه می شنود صدای امام نيست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده نمازش صحيح است.
١٤٦٥ اگر شك كند كه صدای امام را می شنود يا نه، يا صدايی بشنود و نداند صدای امام ست يا صدای كس ديگر، می تواند حمد و سوره بخواند.
١٤٦٦ ماموم بايد در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر، حمد و سوره نخواند و مستحب است به جای آن ذكر بگويد.
١٤٦٧ ماموم نبايد تكبيرة الاحرام را پيش از امام بگويد بلكه احتياط واجب آن است كه تا تكبير امام تمام نشده، تكبير نگويد.
١٤٦٨ اگر ماموم پيش از امام عمدا هم سلام دهد نمازش صحيح است.
١٤٦٩ اگر ماموم غير از تكبيرة الاحرام و سلام چيزهای ديگر نماز را پيش از امام بگويد اشكال ندارد ولی اگر آنها را بشنود يا بداند امام چه وقت می گويد،احتياط مستحب آن است كه پيش از امام نگويد.
١٤٧٠ ماموم بايد غير از آنچه در نماز خوانده می شود كارهای ديگر آن مانند ركوع و سجود را با امام يا كمی بعد از امام به جا آورد و اگر عمدا پيش از امام يا مدتی بعد از امام انجام دهد، معصيت كرده و لی نمازش صحيح است، اما اگر در دو ركن پشت سر هم از امام جلو يا عقب بيفتد بنابر احتياط واجب بايد نماز را تمام كند و دوباره بخواند، اگر چه بعيد نيست نمازش صحيح باشد و فرادی شود.
١٤٧١ اگر سهوا پيش از امام سر از ركوع بردارد، چنانچه امام در ركوع باشد بايد به ركوع برگردد و با امام سر بردارد و در اين صورت زياد شدن ركوع كه ركن است نماز را باطل نمی كند ولی اگر به ركوع برگردد و پيش از آن كه به ركوع برسد،امام سر بردارد نمازش باطل است.
١٤٧٢ اگر اشتباها سر بردارد و ببيند امام در سجده است بايد به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده اين اتفاق بيفتد برای زياد شدن دو سجده كه ركن است نماز باطل نمی شود.
١٤٧٣ كسی كه اشتباها پيش از امام سر از سجده برداشته هرگاه به سجده برگردد،و هنوز به سجده نرسيده امام سر بردارد، نمازش صحيح است ولی اگر در هر دو سجده اين اتفاق بيفتد، نماز باطل است.
١٤٧٤ اگر اشتباها سر از ركوع يا سجده بردارد و سهوا يا به خيال اينكه به امام نمی رسد به ركوع يا سجده نرود نمازش صحيح است.
١٤٧٥ اگر سر از سجده بردارد و ببيند امام در سجده است چنانچه به خيال اين كه سجده اول امام است، به قصد اين كه با امام سجده كند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده بايد بنابر احتياط نماز را تمام كند و از سر بخواند و اگر به خيال اينكه سجده دوم است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده احتياط آن است كه نماز را فرادی تمام نمايد اگر چه می تواند متابعت امام را بكند و به سجده رود و نماز را تمام كند.
١٤٧٦ اگر سهوا پيش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر سر بردارد به مقداری از قرائت امام می رسد، چنانچه سر بردارد و با امام به ركوع رود نمازش صحيح است.
١٤٧٧ اگر سهوا پيش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر برگردد به چيزی از قرائت امام نمی رسد، واجب است سر بردارد و با امام نماز را تمام كند و نمازش صحيح است اگر چه احوط استحبابی در اين صورت اعاده نماز است، و اگر سر برندارد تا امام برسد نمازش صحيح است.
١٤٧٨ اگر سهوا پيش از امام به سجده رود، واجب است كه سر بردارد و با امام به سجده رود و نمازش صحيح است اگر چه احتياط استحبابی در اين صورت اعاده نماز است و اگر برنداشت نمازش صحيح است.
١٤٧٩ اگر امام در ركعتی كه قنوت ندارد اشتباها قنوت بخواند يا در ركعتی كه تشهد ندارد اشتباها مشغول خواندن تشهد شود ماموم نبايد قنوت و تشهد را بخواند ولی نمی تواند پيش از امام به ركوع رود، يا پيش از ايستادن امام بايستد بلكه بايد صبر كند تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقيه نماز را با او بخواند.
چيزهايی كه در نماز جماعت مستحب است
١٤٨٠ اگر ماموم يك مرد باشد، مستحب است طرف راست امام بايستد، واگر يك زن باشد، مستحب است در طرف راست امام طوری بايستد كه جای سجده اش مساوی زانو يا قدم امام باشد، و اگر يك مرد و يك زن، يا يك مرد و چند زن باشند، مستحب است مرد طرف راست امام و باقی پشت سر امام بايستند، و اگرچند مرد يا چند زن باشند، مستحب است پشت سر امام بايستند، و اگر چند مرد و چند زن باشند، مستحب است مردها عقب امام و زنها پشت مردها بايستند.
١٤٨١ اگر امام و ماموم هر دو زن باشند احتياط آن است كه امام كمی جلوتر بايستد.
١٤٨٢ مستحب است امام در وسط بايستد و اهل علم و كمال و تقوی در صف اول بايستند.
١٤٨٣ مستحب است صفهای جماعت منظم باشد و بين كسانی كه در يك صف ايستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان رديف يكديگر باشد.
١٤٨٤ مستحب است بعد از گفتن "قد قامت الصلاة" مامومين برخيزند.
١٤٨٥ مستحب است امام جماعت حال مامومی را كه از ديگران ضعيف تر است رعايت كند و عجله نكند تا افراد ضعيف به او برسند، و نيز مستحب است قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد، مگر
١٤٨٦ مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهايی كه بلند می خواند صدای خود را بقدری بلند كند كه ديگران بشنوند ولی بايد بيش از اندازه صدا را بلند نكند.
١٤٨٧ اگر امام در ركوع بفهمد كسی تازه رسيده و می خواهد اقتدا كند مستحب است ركوع را دو برابر هميشه طول بدهد و بعد برخيزد، اگر چه بفهمد كس ديگری هم برای اقتدا وارد شده است.
چيزهايی كه در نماز جماعت مكروه است
١٤٨٨ اگر در صفهای جماعت جا باشد، مكروه است انسان تنها بايستد.
١٤٨٩ مكروه است ماموم ذكرهای نماز را طوری بگويد كه امام بشنود.
١٤٩٠ مسافری كه نماز ظهر و عشا را دو ركعت می خواند مكروه است در اين نمازها به كسی كه مسافر نيست اقتدا كند و كسی كه مسافر نيست مكروه است در اين نمازها به مسافر اقتدا نمايد.
نماز آيات
موارد وجوب نماز آيات و احكام آن
١٤٩١ نماز آيات كه دستور آن بعدا گفته خواهد شد به واسطه چهار چيز واجب می شود: اول: گرفتن خورشيد. دوم: گرفتن ماه، اگر چه مقدار كمی از آنها گرفته شود و كسی هم از آن نترسد. سوم: زلزله، اگر چه كسی هم نترسد. چهارم: رعد و برق و بادهای سياه و سرخ و مانند اينها در صورتی كه بيشتر مردم بترسند، كه بنابر احتياط واجب بايد برای اينها هم نماز آيات بخوانند.
١٤٩٢ اگر از چيزهايی كه نماز آيات برای آنها واجب است بيشتر از يكی اتفاق بيفتد انسان بايد برای هر يك از آنها يك نماز آيات بخواند، مثلا اگر خورشيد بگيرد و زلزله هم بشود بايد دو نماز آيات بخواند.
١٤٩٣ كسی كه چند نماز آيات بر او واجب است اگر همه آنها برای يك چيز بر او واجب شده باشد، مثلا سه مرتبه خورشيد گرفته و نماز آنها را نخوانده است موقعی كه قضای آنها را می خواند، لازم نيست معين كند كه برای كدام دفعه آنها باشد و همچنين است اگر چند نماز برای رعد و برق و بادهای سياه و سرخ و مانند اينها براو واجب شده باشد ولی اگر برای آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله، يا برای دوتای اينها نمازهايی بر او واجب شده باشد بنابر احتياط واجب بايد موقع نيت،معين كند، نماز آياتی را كه می خواند برای كدام يك آنها است.
١٤٩٤ چيزهايی كه نام آيات برای آنها واجب است در هر شهری اتفاق بيافتد فقط مردم همان شهر بايد نماز آيات بخوانند و بر مردم جاهای ديگر واجب نيست، ولی اگر مكان آنها بقدری نزديك باشد كه با آن شهر يكی حساب شود نماز آيات بر آنها هم واجب است.
١٤٩٥ از وقتی كه خورشيد يا ماه شروع به گرفتن می كند انسان بايد نماز آيات را بخواند و بنابر احتياط واجب بايد به قدری تاخير نيندازد كه شروع به باز شدن كند.
١٤٩٦ اگر خواندن نماز آيات را به قدری تاخير بيندازد كه آفتاب يا ماه شروع به باز شدن كند بايد نيت ادا و قضا نكند ولی اگر بعد از باز شدن تمام آن،نماز بخواند بايد نيت قضا نمايد.
١٤٩٧ اگر مدت گرفتن خورشيد يا ماه بيشتر از خواندن يك ركعت باشد ولی انسان نماز را نخواند، تا به اندازه خواندن يك كعت به آخر وقت آن مانده باشد بايد نيت ادا كند بلكه اگر مدت گرفتن آنها به اندازه خواندن يك ركعت هم باشد بنابر احتياط واجب بايد نماز آيات را بخواند و ادا است.
١٤٩٨ موقعی كه زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق می افتد، انسان بايد فورا نماز آيات را بخواند و اگر نخواند معصيت كرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
١٤٩٩ اگر بعد از باز شدن آفتاب يا ماه بفهمد كه تمام آن گرفته بوده بايد قضای نماز آيات را بخواند ولی اگر بفهمد مقداری از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نيست.
١٥٠٠ اگر عده ای بگويند كه خورشيد يا ماه گرفته است چنانچه انسان از گفته آنان يقين پيدا نكند و نماز آيات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند، در صورتی كه تمام خورشيد يا ماه گرفته باشد بايد نماز آيات را بخواند و اگر دو نفر كه عادل بودن آنان معلوم نيست بگويند خورشيد يا ماه گرفته، بعد معلوم شود كه عادل بوده اند بايد نماز آيات را بخواند، بلكه اگر معلوم شود كه مقداری از آن گرفته احتياط واجب آن است كه نماز آيات را بخواند.
١٥٠١ اگر انسان به گفته كسانی كه از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشيد و ماه را می دانند، اطمينان پيدا كند كه خورشيد يا ماه گرفته، بنابر احتياط واجب بايد نماز آيات را بخواند. و نيز اگر بگويند فلان وقت خورشيد يا ماه می گيرد و فلان مقدار طول می كشد، و انسان به گفته آنان اطمينان پيدا كند، بنابر احتياط واجب بايد به حرف آنان عمل نمايد، مثلا اگر بگويند آفتاب فلان ساعت شروع به بازشدن می كند، احتياطا بايد نماز را تا آن وقت تاخير نيندازد.
١٥٠٢ اگر بفهمد نماز آياتی را كه خوانده باطل بوده، بايد دوباره بخواند، واگر وقت گذشته قضا نمايد.
١٥٠٣ اگر در وقت نماز يوميه نماز آيات هم بر انسان واجب شود، چنانجه برای هر دو نماز وقت دارد، هر كدام را اول بخواند اشكال ندارد، و اگر وقت يكی از آن دو تنگ باشد، بايد اول آن را بخواند، و اگر وقت هر دو تنگ باشد، بايد اول نماز يوميه را بخواند.
١٥٠٤ اگر در بين نماز يوميه بفهمد كه وقت نماز آيات است، چنانچه وقت نماز يوميه هم تنگ باشد، بايد آن را تمام كند، بعد نماز آيات را بخواند، و اگر وقت نماز يوميه تنگ نباشد، بايد آن را بشكند و اول نماز آيات، بعد نماز يوميه را بجا آورد.
١٥٠٥ اگر در بين نماز آيات بفهمد كه وقت نماز يوميه تنگ است، بايد نماز آيات را رها كند و مشغول نماز يوميه شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد، پيش از انجام كاری كه نماز را به هم بزند، بقيه نماز آيات را از همان جا كه رها كرده بخواند.
١٥٠٦ اگر در حال حيض يا نفاس زن، آفتاب يا ماه بگيرد و تا آخر مدتی كه خورشيد يا ماه باز می شوند در حال حيض يا نفاس باشد، نماز آيات بر او واجب نيست و قضا هم ندارد.
دستور نماز آيات
١٥٠٧ نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد، و دستور آن اين است كه انسان بعد از نيت، تكبير بگويد و يك حمد و يك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد، دوباره يك حمد و يك سوره بخواند، باز به ركوع رود تا پنج مرتبه، و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نمايد و برخيزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.
١٥٠٨ در نماز آيات ممكن است انسان بعد از نيت و تكبير و خواندن حمد،آيه های يك سوره را پنج قسمت كند و يك آيه يا بيشتر از آن را بخواند وبه ركوع رود و سر بردارد و بدون اين كه حمد بخواند قسمت دوم همان سوره را بخواند و به ركوع رود و همين طور تا پيش از ركوع پنجم سوره را تمام نمايد، مثلا به قصد سوره "قل هو الله احد" بسم الله الرحمن الرحيم بگويد و به ركوع رود، بعد بايستد و بگويد: "قل هو الله احد" دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بايستد و بگويد: "الله الصمد" باز به ركوع رود و بايستد و بگويد: "لم يلد و لم يولد" و برود به ركوع بازهم سر بردارد و بگويد: "و لم يكن له كفوا احد" و بعد از آن به ركوع پنجم رود و بعداز سر برداشتن، دو سجده كند و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از سجده دوم، تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
١٥٠٩ اگر در يك ركعت از نماز آيات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت ديگر يك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت كند، مانعی ندارد.
١٥١٠ چيزهايی كه در نماز يوميه واجب و مستحب است، در نماز آيات هم واجب و مستحب می باشد، ولی در نماز آيات مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه به قصد اميد ثواب بگويند: "الصلاة".
١٥١١ مستحب است بعد از ركوع پنجم و دهم بگويد "سمع الله لمن حمده" و نيز پيش از ركوع و بعد از آن تكبير بگويد، ولی بعد از ركوع پنجم و دهم، گفتن تكبير مستحب نيست.
١٥١٢ مستحب است پيش از ركوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند،و اگر فقط يك قنوت پيش از ركوع دهم بخواند، كافی است.
١٥١٣ اگر در نماز آيات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكرش به جايی نرسد،نماز باطل است.
١٥١٤ اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اول است يا در ركوع اول ركعت دوم،و فكرش به جايی نرسد، نماز باطل است. ولی اگر مثلا شك كند كه چهار ركوع كرده يا پنج ركوع، چنانچه برای رفتن به سجده خم نشده، بايد ركوعی را كه شك دارد بجا آورده يا نه، بجا آورد. واگر برای رفتن به سجده خم شده، بايد به شك خود اعتنا نكند.
١٥١٥ هر يك از ركوعهای نماز آيات ركن است كه اگر عمدا يا اشتباها كم يا زياد شود، نماز باطل است.
نماز عيد فطر و قربان
١٥١٦ نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امام عليه السلام واجب است و بايدبه ماعت خوانده شود، و در زمان ما كه امام عليه السلام غايب است مستحب می باشد. و احتياط واجب آن است كه آن را به جماعت نخوانند، ولی به قصد رجاء مانع ندارد. و چنانچه ولی فقيه يا ماذون از طرف او اقامه جماعت نمايد،اشكال ندارد.
١٥١٧ وقت نماز عيد قربان از اول آفتاب روز عيد است تا ظهر.
١٥١٨ مستحب است نماز عيد قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عيد فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكات فطره را هم بدهند بعد از نماز عيد را بخوانند.
١٥١٩ نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره بايد پنج تكبير بگويد، و بعد از هر تكبير يك قنوت بخواند و بعداز قنوت پنجم تكبيری بگويد و به ركوع رود و دو سجده بجا آورد و برخيزد، و در ركعت دوم چهار مرتبه تكبير بگويد و بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد
١٥٢٠ در قنوت نماز عيد قربان هر دعا و ذكری بخوانند كافی است ولی بهتر است اين دعا را به قصد اميد ثواب بخوانند: "اللهم اهل الكبرياء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوی و المغفرة اسالك بحق هذا اليوم الذی جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلی الله عليه و آله ذخرا و شرفا و كرامة و مزيدا ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تدخلنی فی كل خير ادخلت فيه محمدا و آل محمد و ان تخرجنی من كل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتك عليه و عليهم اللهم انی اسالك خير ما سالك به عبادك الصالحون و اعوذ بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون".
١٥٢١ مستحب است در نماز عيد فطر و قربان قرائت را بلند بخوانند.
١٥٢٢ نماز عيد سوره مخصوصی ندارد، ولی بهتر است كه در ركعت اول آن سوره"شمس" سوره و در ركعت دوم سوره "كاشيه" سوره را بخوانند، يا در ركعت اول سوره "سبح اسم" سوره و در ركعت دوم سوره "شمس" را بخوانند.
١٥٢٣ مستحب است در روز عيد فطر قبل از نماز عيد به خرما افطار كند،و در عيد قربان از گوشت قربانی بعد از نماز قدری بخورد.
١٥٢٤ مستحب است پيش از نماز عيد غسل كند، و دعاهايی كه پيش از نماز و بعد از آن در كتابهای دعا ذكر شده به اميد ثواب بخواند.
١٥٢٥ مستحب است در نماز عيد بر زمين سجده كنند و در حال گفتن تكبيرها دستها را بلند كنند و نماز را بلند بخوانند.
١٥٢٦ بعد از نماز مغرب و عشای شب عيد فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عيد و نيز بعد از نماز عيد فطر مستحب است اين تكبيرها را بگويند:"الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر الله اكبر و لله الحمد الله اكبر علی ما هدانا".
١٥٢٧ مستحب است انسان در عيد قربان بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تكبيرهايی را كه در مساله پيش گفته شد بگويد و بعد از آن بگويد: "الله اكبر علی ما رزقنا من بهيمة الانعام و الحمد لله علی ما ابلانا" ولی اگر عيد قربان را در منی باشد مستحب است بعداز پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم ذی حجه است، اين تكبيرها را بگويد.
١٥٢٨ كراهت دارد نماز عيد را زير سقف بخواند.
١٥٢٩ اگر شك كند در تكبيرهای نماز و قنوتهای آن، اگر از محل آن تجاوز نكرده است بنابر اقل بگذارد، و اگر بعد معلوم شود كه گفته بوده اشكال ندارد.
١٥٣٠ اگر قرائت يا تكبيرات يا قنوتها را فراموش كند و بجا نياورد، نمازش صحيح است.
١٥٣١ اگر ركوع يا دو سجده يا تكبيرة الاحرام را فراموش كند، نمازش باطل می شود.
١٥٣٢ اگر در نماز عيد يك سجده يا تشهد را فراموش كند احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز آن را رجاءا بجا آورد، و اگر كاری كند كه برای آن،سجده سهو در نمازهای يوميه لازم است، احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز رجاءا دو سجده سهو برای آن نماز بنمايد.
اجير گرفتن برای نماز
١٥٣٣ بعد از مرگ انسان می شود برای نماز و عبادتهای ديگر او كه در زندگی بجا نياورده، ديگری را اجير كنند يعنی به او مزد دهند كه آنها را بجا آورد و اگركسی بدون مزد هم آنها را انجام دهد، صحيح است.
١٥٣٤ انسان می تواند برای بعضی از كارهای مستحبی مثل زيارت قبر پيغمبر و امامان عليهم السلام، از طرف زندگان اجير شود، و نيز می تواند كار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را برای مردگان يا زندگان هديه نمايد.
١٥٣٥ كسی كه برای نماز قضای ميت اجير شده بايد يا مجتهد باشد يا مسايل نماز را از روی تقليد صحيح، بداند.
١٥٣٦ اجير بايد موقع نيت، ميت را معين نمايد، و لازم نيست اسم او را بداند. پس اگر نيت كند از طرف كسی نماز می خوانم كه برای او اجير شده ام، كافی است.
١٥٣٧ اجير بايد خود را به جای ميت فرض كند و عبادتهای او را قضا نمايد، واگر عملی را انجام دهد و ثواب آن را برای او هديه كند، كافی نيست.
١٥٣٨ بايد كسی را اجير كنند كه اطمينان داشته باشند كه نماز را به صورت صحيح می خواند.
١٥٣٩ كسی كه ديگری را برای نمازهای ميت اجير كرده اگر بفهمد كه عمل را بجا نياورده يا باطل انجام داده بايد دوباره اجير بگيرد.
١٥٤٠ هرگاه شك كند كه اجير عمل را انجام داده يا نه، اگر چه بگويد انجام داده ام، بايد دوباره اجير بگيرد، ولی اگر شك كند كه عمل او صحيح بوده يا نه، گرفتن اجير لازم نيست.
١٥٤١ كسی را كه عذری دارد و مثلا نشسته نماز می خواند نمی شود برای نمازهای ميت اجير كرد بلكه بنابر احتياط واجب بايد كسی را هم كه با تيمم يا جبيره نماز می خواند اجير نكنند.
١٥٤٢ مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجير شود، و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز بايد به تكليف خود عمل نمايد.
١٥٤٣ لازم نيست قضای نمازهای ميت به ترتيب خوانده شود، اگر چه بدانند كه ميت ترتيب نمازهای خود را می دانسته.
١٥٤٤ اگر با اجير شرط كنند كه عمل را به طور مخصوصی انجام دهد، بايد همان طور بجا آورد و اگر با او شرط نكنند، بايد در آن عمل به تكليف خود رفتار نمايد، و احتياط مستحب آن است كه از وظيفه خودش و ميت هر كدام كه به احتياط نزديك تر است به آن عمل كند، مثلا اگر وظيفه ميت گفتن سه مرتبه تسبيحات اربعه بوده و تكليف او يك مرتبه است سه مرتبه بگويد.
١٥٤٥ اگر با اجير شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند، بايد مقداری از مستحبات نماز را كه معمول است بجا آورد.
١٥٤٦ اگر ميت ترتيب نمازهايی را كه قضا شده، می دانسته و انسان بخواهد برای آن نمازها اجير بگيرد، لازم نيست برای هر كدام آنها وقتی را معين نمايد.
١٥٤٧ اگر كسی اجير شود كه مثلا در مدت يك سال نمازهای ميت را بخواند و پيش از تمام شدن سال، بميرد بايد برای نمازهايی كه می دانند به جا نياورده، ديگری را اجير نمايند بلكه برای نمازهايی كه احتمال می دهند به جا نياروده بايد بنابر احتياط واجب اجير بگيرند.
١٥٤٨ كسی را كه برای نمازهای ميت اجير كرده اند، اگر پيش از تمام كردن نمازها بميرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد، چنانچه شرط كرده باشند كه تمام نمازها را خودش بخواند، بايد اجرت مقداری را كه نخوانده از مال او به ولی ميت بدهند، مثلا اگر نصف آنها را نخوانده، بايد نصف پولی را كه گرفته از مال او به ولی ميت بدهند، و اگر شرط نكرده باشند، بايد ورثه اش از مال او اجير بگيرند، اما اگر مال نداشته باشد بر ورثه او چيزی واجب نيست.
١٥٤٩ اگر اجير پيش از تمام كردن نمازهای ميت بميرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، بايد از مال او برای نمازهايی كه اجير بوده ديگری را اجير نمايند و اگر چيزی زياد آمد، در صورتی كه وصيت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند برای تمام نمازهای او اجير بگيرند و اگر اجازه ندهند ثلث آن را به مصرف نماز خودش برسانند.
احكام روزه
تعريف روزه
روزه آن است كه انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چيزهايی كه روزه را باطل می كند و شرح آنها بعدا گفته می شود، خودداری نمايد.
نيت
١٥٥٠ لازم نيست انسان نيت روزه را از قلب خود بگذراند يا مثلا بگويد فردا را روزه می گيرم بلكه همين قدر كه برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد، كافی است و برای آن كه يقين كند تمام اين مدت را روزه بوده، بايد مقداری پيش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نمايد.
١٥٥١ انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نيت كند بهتر است كه شب اول ماه هم نيت روزه همه ماه را بنمايد.
١٥٥٢ از اول شب ماه رمضان تا اذان صبح، هر وقت نيت روزه فردا را بكند اشكال ندارد.
١٥٥٣ وقت نيت روزه مستحبی از اول شب است تا موقعی كه به اندازه نيت كردن به مغرب وقت مانده باشد، كه اگر تا اين وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد و نيت روزه مستحبی كند، روزه او صحيح است.
١٥٥٤ كسی كه پيش از اذان صبح بدون نيت روزه خوابيده است، اگر پيش از ظهر بيدار شود و نيت كند، روزه او صحيح است چه روزه او واجب باشد چه مستحب، و اگر بعد از ظهر بيدار شود، نمی تواند نيت روزه واجب نمايد.
١٥٥٥ اگر بخواهد غير روزه رمضان، روزه ديگری بگيرد بايد آن را معين نمايد، مثلا نيت كند كه روزه قضا يا روزه نذر می گيرم، ولی در ماه رمضان لازم نيست نيت كند كه روزه ماه رمضان می گيرم، بلكه اگر نداند ماه رمضان است، يا فراموش نمايد و روزه ديگری را نيت كند، روزه ماه رمضان حساب می شود.
١٥٥٦ اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نيت روزه غير رمضان كند، نه روزه رمضان حساب می شود و نه روزه ای كه قصد كرده است.
١٥٥٧ سوم بوده،روزه او صحيح است.
١٥٥٨ اگر پيش از اذان صبح نيت كند و بيهوش شود و در بين روز به هوش آيد، بنابر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام نمايد و اگر تمام نكرد،قضای آن را بجا آورد.
١٥٥٩ اگر پيش از اذان صبح نيت كند و مست شود و در بين روز بهوش آيد، احتياط واجب آن است كه روزه آن روز را تمام كند و قضای آن را هم بجا آورد.
١٥٦٠ اگر پيش از اذان صبح نيت كند و بخوابد و بعد از مغرب بيدار شود، روزه اش صحيح است.
١٥٦١ اگر نداند يا فراموش كند كه ماه رمضان است و پيش از ظهر ملتفت شود،چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، بايد نيت كند و روزه او صحيح است و اگر كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد، يا بعداز ظهر ملتفت شود كه ماه رمضان است، روزه او باطل می باشد ولی بايد تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد و بعد از رمضان هم روزه آن روز را قضا نمايد.
١٥٦٢ اگر بچه پيش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، بايد روزه بگيرد، واگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نيست.
١٥٦٣ كسی كه برای به جا آوردن روزه ميتی اجير شده اگر روزه مستحبی بگيرد اشكال ندارد، ولی كسی كه روزه قضا يا روزه واجب ديگری دارد، نمی تواند روزه مستحبی بگيرد. و چنانچه فراموش كند و روزه مستحب بگيرد، در صورتی كه پيش از ظهر يادش بيايد، روزه مستحبی او به هم می خورد و می تواند نيت خود را به روزه واجب برگرداند. و اگر بعد از ظهر ملتفت شود، روزه او باطل است، و اگر بعداز مغرب يادش بيايد، روزه اش صحيح است، اگر چه بی اشكال نيست.
١٥٦٤ اگر غير از روزه ماه رمضان، روزه معين ديگری بر انسان واجب باشد، مثلا نذر كرده باشد كه روز معينی را روزه بگيرد، چنانچه عمدا تا اذان صبح نيت نكند،روزه اش باطل است، و اگر نداند كه روزه آن روز بر او واجب است، يا فراموش كند و پيش از ظهر يادش بيايد، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، روزه او صحيح و گرنه باطل می باشد.
١٥٦٥ اگر برای روزه واجب غير معينی مثل روزه كفاره، عمدا تا نزديك ظهر نيت نكند، اشكال ندارد. بلكه اگر پيش از نيت تصميم داشته باشد كه روزه نگيرد، يا ترديد داشته باشد كه بگيرد يا نه، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، و پيش از ظهر نيت كند، روزه او صحيح است.
١٥٦٦ اگر در ماه رمضان پيش از ظهر كافر مسلمان شود و از اذان صبح تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، نمی تواند روزه بگيرد و قضا هم ندارد.
١٥٦٧ اگر مريض پيش از ظهر ماه رمضان خوب شود و از اذان صبح تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، بايد نيت روزه كند و آن روز را روزه بگيرد، و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روزه بر او واجب نيست.
١٥٦٨ روزی را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان واجب نيست روزه بگيرد، و اگر بخواهد روزه بگيرد نمی تواند نيت روزه رمضان كند، ولی اگر نيت روزه قضا و مانند آن بنمايد و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب می شود.
١٥٦٩ اگر روزی را كه شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان، به نيت روزه قضا يا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگيرد، و در بين روز بفهمد كه ماه رمضان است بايد نيت روزه رمضان كند.
١٥٧٠ اگر در روزه واجب معينی مثل روزه رمضان از نيت روزه گرفتن برگردد، روزه اش باطل است، ولی چنانچه نيت كند كه چيزی را كه روزه را باطل می كند بجا آورد در صورتی كه آن را انجام ندهد، روزه اش باطل نمی شود.
١٥٧١ در روزه مستحب و روزه واجبی كه وقت آن معين نيست مثل روزه كفاره، اگر قصد كند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، يا مردد شود كه به جا آورد يا نه،چنانچه به جا نياورد و پيش از ظهر دوباره نيت روزه كند، روزه او صحيح است.
چيزهايی كه روزه را باطل می كنند
١٥٧٢ نه چيز روزه را باطل می كند: اول: خوردن و آشاميدن. دوم: جماع. سوم:استمنا، و استمنا آن است كه انسان با خود كاری كند كه منی از او بيرون آيد.چهارم: دروغ بستن به خدا و پيغمبر و جانشينان پيغمبر عليهم السلام. پنجم:رساندن غبار غليظ به حلق. ششم: فرو بردن تمام سر در آب. هفتم: باقی ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح. هشتم: اماله كردن با چيزهای روان.نهم: قی كردن. و احكام اينها در مسايل آينده گفته می شود.
١- خوردن و آشاميدن
١٥٧٣ اگر روزه دار عمدا چيزی بخورد يا بياشامد، روزه او باطل می شود، چه خوردن و آشاميدن آن چيز معمول باشد مثل نان و آب، چه معمول نباشد مثل خاك و شيره درخت، و چه كم باشد يا زياد. حتی اگر مسواك را از دهان بيرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد، روزه او باطل می شود، مگر آنكه رطوبت مسواك در آب دهان به طوری از بين برود كه رطوبت خارج به آن گفته نشود.
١٥٧٤ اگر موقعی كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده، بايد لقمه را از دهان بيرون آورد. و چنانچه عمدا فرو برد، روزه اش باطل است و به دستوری كه بعدا گفته خواهد شد، كفاره هم بر او واجب می شود.
١٥٧٥ اگر روزه دار سهوا چيزی بخورد يا بياشامد، روزه اش باطل نمی شود.
١٥٧٦ احتياط واجب آن است كه روزه دار از استعمال آمپولی كه به جای غذا به كار می رود، خودداری كند. ولی تزريق آمپولی كه عضو را بی حس می كند يا به جای دوا استعمال می شود، اشكال ندارد.
١٥٧٧ اگر روزه دار چيزی را كه لای دندان مانده است، عمدا فرو ببرد، روزه اش باطل می شود.
١٥٧٨ كسی كه می خواهد روزه بگيرد، لازم نيست پيش از اذان دندانهايش را خلال كند، ولی اگر بداند غذايی كه لای دندان مانده در روز فرو می رود، چنانچه خلال نكند و چيزی از آن فرو رود روزه اش باطل می شود. بلكه اگر فرو هم نرود، بنابر احتياط واجب بايد قضای آن روز را بگيرد.
١٥٧٩ فرو بردن آب دهان، اگر چه بواسطه خيال كردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی كند.
١٥٨٠ فرو بردن اخلاط سر و سينه، تا به فضای دهان نرسيده، اشكال ندارد. ولی اگر داخل فضای دهان شود، احتياط واجب آن است كه آن را فرو نبرد.
١٥٨١ اگر روزه دار به قدری تشنه شود كه بترسد از تشنگی بميرد، می تواند به اندازه ای كه از مردن نجات پيدا كند آب بياشامد، ولی روزه او باطل می شود. و اگر ماه رمضان باشد، بايد در بقيه روز از بجا آوردن كاری كه روزه را باطل می كند،خودداری نمايد.
١٥٨٢ جويدن غذا برای بچه يا پرنده و چشيدن غذا و مانند اينها كه معمولا به حلق نمی رسد، اگر چه اتفاقا به حلق برسد، روزه را باطل نمی كند. ولی اگر انسان ازاول بداند كه به حلق می رسد، چنانچه فرو رود، روزه اش باطل می شود، و بايد قضای آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب است.
١٥٨٣ انسان نمی تواند برای ضعف روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است كه معمولا نمی شود آن را تحمل كرد، خوردن روزه اشكال ندارد.
٢- جماع
١٥٨٤ جماع روزه را باطل می كند، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بيرون نيايد.
١٥٨٥ اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بيرون نيايد، روزه باطل نمی شود، ولی كسی كه آلتش را بريده اند اگر كمتر از ختنه گاه را هم داخل كند، روزه اش باطل می شود.
١٥٨٦ اگر شك كند كه به اندازه ختنه گاه داخل شده يا نه، روزه او صحيح است. و كسی كه آلتش را بريده اند، اگر شك كند كه دخول شده يا نه، روزه او صحيح است.
١٥٨٧ اگر فراموش كند كه روزه است و جماع نمايد، يا او را به جماع مجبور نمايند، به طوری كه از خود اختياری نداشته باشد، روزه او باطل نمی شود. ولی چنانچه در بين جماع يادش بيايد يا ديگر مجبور نباشد، بايد فورا از حال جماع خارج شود، و اگر خارج نشود، روزه او باطل است.
٣- استمناء
١٥٨٨ اگر روزه دار استمنا كند، يعنی با خود كاری كند كه منی از او بيرون آيد، روزه اش باطل می شود.
١٥٨٩ اگر بی اختيار منی از او بيرون آيد، روزه اش باطل نيست. ولی اگر كاری كند كه بی اختيار منی از او بيرون آيد، روزه اش باطل می شود.
١٥٩٠ هرگاه روزه دار بداند كه اگر در روز بخوابد، محتلم می شود، يعنی در خواب منی از او بيرون می آيد، می تواند در روز بخوابد. و چنانچه بخوابد و محتلم هم بشود، روزه اش صحيح است.
١٥٩١ اگر روزه دار در حال بيرون آمدن منی از خواب بيدار شود، واجب نيست از بيرون آمدن آن جلوگيری كند.
١٥٩٢ روزه داری كه محتلم شده، می تواند بول كند و به دستوری كه در مساله گفته شد، استبرا نمايد. ولی اگر بداند به واسطه بول يا استبرا كردن باقی مانده منی از مجری بيرون می آيد، در صورتی كه غسل كرده باشد، نمی تواند استبرا كند.
١٥٩٣ روزه داری كه محتلم شده، اگر بداند منی در مجری مانده و در صورتی كه پيش از غسل بول نكند بعد از غسل منی از او بيرون می آيد، بنابر احتياط واجب بايدپيش از غسل بول كند.
١٥٩٤ اگر به قصد بيرون آمدن منی كاری بكند، در صورتی كه منی ازاو بيرون نيايد، روزه اش باطل نمی شود.
١٥٩٥ اگر روزه دار بدون قصد بيرون آمدن منی با كسی بازی و شوخی كند، در صورتی كه عادت نداشته باشد كه بعد از بازی و شوخی منی از او خارج شود، اگرچه اتفاقا منی بيرون آيد، روزه او صحيح است. ولی اگر شوخی را ادامه دهد تا آن جا كه نزديك است منی خارج شود، و خودداری نكند تا خارج گردد، روزه اش باطل است.
٤- دروغ بستن به خدا و پيغمبر
١٥٩٦ اگر روزه دار به گفتن يا به نوشتن يا به اشاره و مانند اينها، به خدا و پيغمبر و جانشينان آن حضرت عمدا نسبت دروغ بدهد، اگر چه فورا بگويد دروغ گفتم، يا توبه كند، روزه او باطل است. و احتياط واجب آن است كه حضرت زهرا سلام الله عليها و ساير پيغمبران و جانشينان آنان هم در اين حكم فرقی ندارند.
١٥٩٧ اگر بخواهد خبری را كه نمی داند راست است يا دروغ نقل كند، بنابر احتياط واجب بايد از كسی كه آن خبر را گفته يا از كتابی كه آن خبر در آن نوشته شده، نقل نمايد. ليكن اگر خودش هم خبر بدهد، روزه اش باطل نمی شود.
١٥٩٨ اگر چيزی را به اعتقاد اين كه راست است از قول خدا يا پيغمبر نقل كند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزه اش باطل نمی شود.
١٥٩٩ اگر بداند دروغ بستن به خدا و پيغمبر روزه را باطل می كند و چيزی را كه می داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعدا بفهمد آن چه را كه گفته، راست بوده، روزه اش صحيح است.
١٦٠٠ اگر دروغی را كه ديگری ساخته عمدا به خدا و پيغمبر و جانشينان پيغمبر نسبت دهد، روزه اش باطل می شود، ولی اگر از قول كسی كه آن دروغ را ساخته نقل كند، اشكال ندارد.
١٦٠١ اگر از روزه دار بپرسند كه آيا پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم چنين مطلبی فرموده اند و او جايی كه در جواب بايد بگويد نه، عمدا بگويد بلی، يا جايی كه بايد بگويد بلی، عمدا بگويد نه، روزه اش باطل می شود.
١٦٠٢ اگر از قول خدا يا پيغمبر حرف راستی را بگويد، بعد بگويد دروغ گفتم، يا در شب دروغی را به آنان نسبت دهد و فردای آن روز كه روزه می باشد بگويد آنچه ديشب گفتم راست است، روزه اش باطل می شود.
٥- رساندن غبار غليظ به حلق
١٦٠٣ رساندن غبار غليظ به حلق روزه را باطل می كند، چه غبار چيزی باشد كه خوردن آن حلال است، مثل آرد، يا غبار چيزی باشد كه خوردن آن حرام است.
١٦٠٤ اگر به واسطه باد غبار غليظ ی پيدا شود و انسان با اين كه متوجه است مواظبت نكند و به حلق برسد، روزه اش باطل می شود.
١٦٠٥ احتياط واجب آن است كه روزه دار دود سيگار و تنباكو و مانند اينها را هم به حلق نرساند. ولی بخار غليظ روزه را باطل نمی كند، مگر اين كه در دهان به صورت آب در آيد و فرو دهد.
١٦٠٦ اگر مواظبت نكند و غبار يا بخار يا دود و مانند اينها داخل حلق شود،چنانچه يقين داشته كه به حلق نمی رسد روزه اش صحيح است.
١٦٠٧ اگر فراموش كند كه روزه است و مواظبت نكند، يا بی اختيار غبار و مانند آن به حلق او برسد، روزه اش باطل نمی شود، و چنانچه ممكن است بايد آن را بيرون آورد.
٦- فرو بردن سر در آب
١٦٠٨ اگر روزه دار عمدا تمام سر را در آب فرو برد، اگرچه باقی بدن او از آب بيرون باشد، بنا بر احتياط واجب بايد قضای آن روزه را بگيرد. ولی اگر تمام بدن را آب بگيرد و مقداری از سر بيرون باشد روزه او باطل نمی شود.
١٦٠٩ اگر نصف سر را يك دفعه و نصف ديگر آن را دفعه ديگر در آب فرو برد،روزه اش باطل نمی شود.
١٦١٠ اگر شك كند كه تمام سر زير آب رفته يا نه روزه اش صحيح است.
١٦١١ اگر سر زير آب برود ولی مقداری از موها بيرون بماند، روزه باطل می شود.
١٦١٢ احتياط واجب آن است كه سر را در گلاب فرو نبرد، ولی در آبهای مضاف ديگر و در چيزهای ديگر كه روان است، اشكال ندارد.
١٦١٣ اگر روزه دار بی اختيار در آب بيفتد و تمام سر او را آب بگيرد، يا فراموش كند كه روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود.
١٦١٤ اگر عادتا با افتادن در آب سرش زير آب می رود، چنانچه با توجه به اين مطلب خود را در آب بيندازد و سرش زير آب برود روزه اش باطل می شود.
١٦١٥ اگر فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد يا ديگری به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زير آب يادش بيايد كه روزه است يا آن كس دست خود را بردارد، بايد فورا سر را بيرون آورد، و چنانچه بيرون نياورد، روزه اش باطل می شود.
١٦١٦ اگر فراموش كند كه روزه است و به نيت غسل سر را در آب فرو برد، روزه و غسل او صحيح است.
١٦١٧ اگر بداند كه روزه است و عمدا برای غسل سر را در آب فرو برد،چنانچه روزه او روزه واجبی باشد كه مثل روزه كفاره وقت معينی ندارد، غسل صحيح و روزه باطل می باشد. ولی اگر واجب معين باشد، اگر به فرو بردن سر در آب قصد غسل كند، روزه او باطل است و بنابر احتياط واجب غسل او هم باطل است،مگر آن كه در زير آب يا در حال خارج شدن از آب نيت غسل كند، كه در اين صورت غسل او صحيح است. و اما اگر روزه ماه رمضان باشد، هم غسل و هم روزه باطل است،مگر آن كه در همان زير آب توبه نمايد و در حال خارج شدن از آب نيت غسل كند،كه در اين صورت غسل او صحيح است.
١٦١٨ اگر برای آنكه كسی را از غرق شدن نجات دهد، سر را در آب فرو برد، اگرچه نجات دادن او واجب باشد، روزه اش باطل است.
٧- باقی ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح
١٦١٩ اگر جنب عمدا تا اذان صبح غسل نكند، يا اگر وظيفه او تيمم است عمدا تيمم ننمايد، روزه اش باطل است.
١٦٢٠ اگر در روزه واجبی كه مثل روزه ماه رمضان وقت آن معين است، تا اذان صبح غسل نكند و تيمم هم ننمايد، روزه اش صحيح است.
١٦٢١ كسی كه جنب است و می خواهد روزه واجبی بگيرد كه مثل روزه رمضان وقت آن معين است، چنانچه عمدا غسل نكند تا وقت تنگ شود، می تواند با تيمم روزه بگيرد و صحيح است.
١٦٢٢ اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش كند و بعد از يك روز يادش بيايد، بايد روزه آن روز را قضا نمايد، و اگر بعد از چند روز يادش بيايد، بايد روزه هر چند روزی را كه يقين دارد جنب بوده قضا نمايد. مثلا اگر نمی داند سه روز جنب بوده يا چهار روز، بايد روزه سه روز را قضا كند.
١٦٢٣ كسی كه در شب ماه رمضان برای هيچ كدام از غسل و تيمم وقت ندارد،اگر خود را جنب كند روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود، ولی اگر برای تيمم وقت دارد، چنانچه خود را جنب كند، با تيمم روزه او صحيح است، ولی گناهكار است.
١٦٢٤ اگر گمان كند كه به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب كند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده، چنانچه تيمم كند روزه اش صحيح است.
١٦٢٥ كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند كه اگر بخوابد تا صبح بيدار نمی شود، نبايد بخوابد، و چنانچه بخوابد و تا صبح بيدار نشود، روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود.
١٦٢٦ هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بيدار شود، اگر احتمال بدهد كه اگر دوباره بخوابد بيدار می شود برای غسل، می تواند بخوابد.
١٦٢٧ كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند يا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می شود، چنانچه تصميم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن غسل كند و با اين تصميم بخوابد و تا اذان خواب بماند، روزه اش صحيح است.
١٦٢٨ كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند يا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می شود، چنانچه غفلت داشته باشد كه بعد از بيدار شدن بايد غسل كند، در صورتی كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند، روزه اش صحيح است.
١٦٢٩ كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند يا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می شود، چنانچه نخواهد بعد از بيدار شدن غسل كند، يا ترديد داشته باشد كه غسل كند يا نه، در صورتی كه بخوابد و بيدار نشود، روزه اش باطل است.
١٦٣٠ اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بيدار شود و بداند يا احتمال دهد كه اگر دوباره بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می شود و تصميم هم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن غسل كند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان صبح بيدار نشود، بايد روزه آن روز را قضا كند، و همچنين است اگر از خواب دوم بيدار شود و برای مرتبه سوم بخوابد، و كفاره بر او واجب نمی شود.
١٦٣١ خوابی را كه در آن محتلم شده نبايد خواب اول حساب كرد، بلكه اگراز آن خواب بيدار شود و دوباره بخوابد، خواب اول حساب می شود.
١٦٣٢ اگر روزه دار در روز محتلم شود، واجب نيست فورا غسل كند.
١٦٣٣ هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بيدار شود و ببيند محتلم شده، اگرچه بداند پيش از اذان محتلم شده، روزه او صحيح است.
١٦٣٤ كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگيرد، هرگاه تا اذان صبح جنب بماند، اگر چه از روی عمد نباشد، روزه او باطل است.
١٦٣٥ كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگيرد، اگرچه بعد از اذان صبح بيدار شود و ببيند محتلم شده و بداند پيش از اذان محتلم شده است، چنانچه وقت روزه تنگ است، مثلا پنچ روز روزه رمضان دارد، و پنج روز هم به رمضان مانده است، بعد از رمضان عوض آن را به جا آورد، و اگر وقت قضای روزه تنگ نيست روزه بگيرد.
١٦٣٦ اگر در روزه واجبی غير روزه رمضان و قضای آن، تا اذان صبح جنب بماند، روزه اش صحيح است، چه وقت آن معين باشد و چه نباشد.
١٦٣٧ اگر زن پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود و عمدا غسل نكند، يا اگر وظيفه او تيمم است تيمم نكند، روزه اش باطل است.
١٦٣٨ اگر زن پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود و برای غسل وقت نداشته باشد، چنانچه بخواهد روزه ماه رمضان يا قضای آن را بگيرد، بايد تيمم نمايد و روزه اش صحيح است، و اگر بخواهد روزه مستحب يا روزه واجب مثل روزه كفاره و روزه نذری بگيرد، اگرچه بدون تيمم هم روزه اش صحيح است، ولی احتياط مستحب آن است كه تيمم كند.
١٦٣٩ اگر زن نزديك اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود و برای هيچ كدام از غسل و تيمم وقت نداشته باشد، يا بعد از اذان بفهمد كه پيش از اذان پاك شده، روزه او صحيح است، ولی اگر در وسعت وقت قضای رمضان را گرفته باشد،صحيح بودن آن اشكال دارد.
١٦٤٠ اگر زن بعد از اذان صبح از خون حيض يا نفاس پاك شود، يا در بين روز خون حيض يا نفاس ببيند، اگر چه نزديك مغرب باشد، روزه او باطل است.
١٦٤١ اگر زن غسل حيض يا نفاس را فراموش كند و بعد از يك روز يا چند روز يادش بيايد، روزه هايی كه گرفته صحيح است.
١٦٤٢ اگر زن پيش از اذان صبح در ماه رمضان از حيض يا نفاس پاك شود ودر غسل كردن كوتاهی كند و تا اذان غسل نكند و در تنگی وقت تيمم هم نكند، روزه اش باطل است. ولی چنانچه كوتاهی نكند، مثلا منتظر باشد كه حمام زنانه شود، اگرچه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نكند، در صورتی كه تيمم كند روزه او صحيح است.
١٦٤٣ اگر زنی كه در حال استحاضه است، غسلهای خود را به تفصيلی كه در احكام استحاضه در مساله به بعد گفته شد به جا آورد، روزه او صحيح است.
١٦٤٤ كسی كه مس ميت كرده، يعنی جايی از بدن خود را به بدن ميت رسانده،می تواند بدون غسل مس ميت روزه بگيرد. و اگر در حال روزه هم ميت را مس نمايد،روزه او باطل نمی شود.
٨- اماله كردن
١٦٤٥ اماله كردن با چيز روان اگرچه از روی ناچاری و برای معالجه باشد، روزه را باطل می كند، ولی استعمال شيافهايی كه برای معالجه است اشكال ندارد، و احتياط واجب آن است كه از استعمال شيافهايی كه برای كيف كردن است، مثل شياف ترياك يا برای تغذيه از اين مجرا است، خودداری نمايند.
٩- قی كردن
١٦٤٦ هرگاه روزه دار عمدا قی كند - اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد - روزه اش باطل می شود، ولی اگر سهوا يا بی اختيار قی كند، اشكال ندارد.
١٦٤٧ اگر در شب چيزی بخورد كه می داند به واسطه خوردن آن در روز بی اختيار قی می كند، احتياط واجب آن است كه روزه آن روز را قضا نمايد.
١٦٤٨ اگر روزه دار بتواند از قی كردن خودداری كند، چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد، بايد خودداری نمايد.
١٦٤٩ اگر مگس در گلوی روزه دار برود، چنانچه به قدری پايين رود كه به فرو بردن آن خوردن نمی گويند، لازم نيست آن را بيرون آورد و روزه او صحيح است، واگر به اين مقدار پايين نرود، بايد آن را بيرون آورد، اگرچه موجب شود كه قی كند و روزه اش باطل شود، و چنانچه فرو برد روزه اش باطل می شود، و بنابر احتياط واجب بايد كفاره جمع بدهد.
١٦٥٠ اگر سهوا چيزی را فرو ببرد و پيش از رسيدن به شكم يادش بيايد كه روزه است، چنانچه به قدری پايين رفته باشد كه اگر آن را داخل شكم كند خوردن نمی گويند، لازم نيست آن را بيرون آورد و روزه او صحيح است.
١٦٥١ اگر يقين داشته باشد كه به واسطه آروغ زدن چيزی از گلو بيرون می آيد، نبايد عمدا آروغ بزند، ولی اگر يقين نداشته باشد اشكال ندارد.
١٦٥٢ اگر آروغ بزند و بدون اختيار چيزی در گلو يا دهانش بيايد آن را بيرون بريزد، و اگر بی اختيار فرو رود، روزه اش صحيح است.
احكام روزه مسافر
١٧١٤ مسافری كه بايد نمازهای چهار ركعتی را در سفر دو ركعت بخواند،نبايد روزه بگيرد. و مسافری كه نمازش را تمام می خواند، مثل كسی كه شغلش مسافرت، يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.
١٧١٥ مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولی اگر برای فرار از روزه باشد،مكروه است.
١٧١٦ اگر غير روزه رمضان روزه معين ديگری بر انسان واجب باشد، بنا براحتياط واجب نبايد در آن روز مسافرت كند، و اگر در سفر باشد، بايد قصد كند كه ده روز در جايی بماند و آن روز را روزه بگيرد، ولی اگر نذر كرده باشد روز معينی را روزه بگيرد، می تواند در آن روز مسافرت نمايد.
١٧١٧ اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معين نكند، نمی تواند آن را در سفر بجا آورد. ولی چنانچه نذر كند كه روز معينی را در سفر روزه بگيرد، بايدآن را در سفر بجا آورد. و نيز اگر نذر كند روز معينی را چه مسافر باشد يا نباشد،روزه بگيرد، بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگيرد.
١٧١٨ مسافر می تواند برای خواستن حاجت، سه روز در مدينه طيبه روزه مستحبی بگيرد.
١٧١٩ كسی كه نمی داند روزه مسافر باطل است، اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مساله را بفهمد، روزه اش باطل می شود، و اگر تا مغرب نفهمد، روزه اش صحيح است.
١٧٢٠ اگر فراموش كند كه مسافر است، يا فراموش كند كه روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگيرد، روزه او باطل است.
١٧٢١ اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزه خود را تمام كند، و اگر پيش از ظهر مسافرت كند، وقتی به حد ترخص برسد، يعنی به جايی برسد كه ديوار شهر را نبيند و صدای اذان آن را نشنود، بايد روزه خود را باطل كند، و اگر پيش از آن روزه را باطل كند، بنابر احتياط كفاره نيز بر او واجب است.
١٧٢٢ اگر مسافر پيش از ظهر به وطنش برسد، يا به جايی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده، بايد آن روز را روزه بگيرد، و اگر انجام داده روزه آن روز بر او واجب نيست.
١٧٢٣ اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، يا به جايی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، نبايد آن روز را روزه بگيرد.
١٧٢٤ مسافر و كسی كه از روزه گرفتن عذر دارد، مكروه است در روز ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملا خود را سير كند.
احكام چيزهايی كه روزه را باطل می كند
١٦٥٣ اگر انسان عمدا و از روی اختيار كاری كه روزه را باطل می كند، انجام دهد،روزه او باطل می شود و چنانچه از روی عمد نباشد اشكال ندارد، ولی جنب اگر بخوابد و به تفصيلی كه در مساله گفته شد تا اذان صبح غسل نكند، روزه او باطل است.
١٦٥٤ اگر روزه دار سهوا يكی از كارهايی كه روزه را باطل می كند انجام دهد و به خيال اين كه روزه اش باطل شده، عمدا دوباره يكی از آنها را بجا آورد، روزه او باطل می شود.
١٦٥٥ اگر چيزی به زور در گلوی روزه دار بريزند، يا سر او را به زور در آب فرو برند، روزه او باطل نمی شود، ولی اگر مجبورش كنند كه روزه خود را باطل كند مثلا به او بگويند اگر غذا نخوری ضرر مالی يا جانی به تو می زنيم و خودش برای جلوگيری از ضرر، چيزی بخورد، روزه او باطل می شود.
١٦٥٦ روزه دار نبايد جايی برود كه می داند چيزی در گلويش می ريزند يا مجبورش می كنند كه خودش روزه خود را باطل كند، اما اگر قصد رفتن كند و نرود يا بعد از رفتن چيزی به خوردش ندهند، روزه او صحيح است، و چنانچه از روی ناچاری كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، روزه او باطل می شود، ولی اگرچيزی در گلويش بريزند، باطل شدن روزه او محل اشكال است.
آنچه برای روزه دار مكروه است
١٦٥٧ چند چيز برای روزه دار مكروه است و از آن جمله است: دوا ريختن به چشم و سرمه كشيدن در صورتی كه مزه يا بوی آن به حلق برسد، انجام دادن هر كاری كه مانند خون گرفتن و حمام رفتن باعث ضعف می شود، انفيه كشيدن اگر نداند كه به حلق می رسد و اگر بداند به حلق می رسد جايز نيست، بو كردن گياههای معطر، نشستن زن در آب، استعمال شياف، تر كردن لباسی كه در بدن است، كشيدن دندان و هر كاری كه به واسطه آن از دهان خون بيايد، مسواك كردن به چوب تر، و نيز مكروه است انسان بدون قصد بيرون آمدن منی زن خود را ببوسد يا كاری كند كه شهوت خود را به حركت آورد، و اگر به قصد بيرون آمدن منی باشد، در صورتی كه منی بيرون آيد، روزه او باطل است.
جاهايی كه قضا و كفاره واجب است
١٦٥٨ اگر در روزه ماه رمضان عمدا قی كند يا در شب جنب شود و به تفصيلی كه در مساله گفته شد سه مرتبه بيدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بيدار نشود،فقط بايد قضای آن روز را بگيرد، و چنانچه عمدا اماله كند يا سر زير آب ببرد،بنابر احتياط واجب بايد كفاره هم بدهد، ولی اگر كار ديگری كه روزه را باطل می كند عمدا انجام دهد، در صورتی كه می دانسته آن كار روزه را باطل می كند، قضا و كفاره براو واجب می شود.
١٦٥٩ اگر به واسطه ندانستن مساله كاری انجام دهد كه روزه را باطل می كند، چنانچه می توانسته مساله را ياد بگيرد، بنابر احتياط واجب كفاره بر او ثابت می شود، و اگر نمی توانسته مساله را ياد بگيرد يا اصلا ملتفت مساله نبوده يا يقين داشته كه فلان چيز روزه را باطل نمی كند، كفاره بر او واجب نيست.
كفاره روزه
١٦٦٠ كسی كه كفاره روزه رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستوری كه در مساله بعد گفته می شود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام، يك مد كه تقريبا ده سير است، طعام يعنی گندم يا جو و مانند اينها بدهد، و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد، هر چند مد كه می تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد بايد استغفار كند، اگر چه مثلا يك مرتبه بگويد: «استغفرالله»، و احتياط واجب در فرض اخير آن است كه هر وقت بتواند، كفاره را بدهد.
١٦٦١ كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، بايد سی و يك روز آن را پی در پی بگيرد، و اگر بقيه آن پی در پی نباشد، اشكال ندارد.
١٦٦٢ كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، نبايد موقعی شروع كند كه در بين سی و يك روز، روزی باشد كه مانند عيد قربان روزه آن حرام است.
١٦٦٣ كسی كه بايد پی در پی روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد، يا وقتی شروع كند كه در بين آن به روزی برسد كه روزه آن واجب است،مثلا به روزی برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد، بايد روزه ها را از سر بگيرد.
١٦٦٤ اگر در بين روزهايی كه بايد پی در پی روزه بگيرد، عذری مثل حيض يا نفاس يا سفری كه در رفتن آن مجبور است، برای او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد، بلكه بقيه را بعد از برطرف شدن عذر بجامی آورد.
١٦٦٥ اگر به چيز حرامی روزه خود را باطل كند، چه آن چيز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنا، يا به جهتی حرام شده باشد مثل نزديكی كردن با عيال خود در حال حيض، بنا بر احتياط كفاره جمع بر او واجب می شود، يعنی بايد يك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند، يا به هر كدام آنها يك مد كه تقريبا ده سير است گندم يا جو يا نان و مانند اينها بدهد، و چنانچه هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد انجام دهد.
١٦٦٦ اگر روزه دار دروغی را به خدا و پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم نسبت دهد، كفاره جمع كه تفصيل آن در مساله پيش گفته شد بنابر احتياط بر او واجب می شود.
١٦٦٧ اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند، يك كفاره براو واجب است، ولی اگر جماع او حرام باشد يك كفاره جمع واجب می شود.
١٦٦٨ اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه غير جماع كار ديگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، برای همه آنها يك كفاره كافی است.
١٦٦٩ اگر روزه دار جماع حرام كند و بعد با حلال خود جماع نمايد، يك كفاره جمع كافی است.
١٦٧٠ اگر روزه دار كاری كه حلال است و روزه را باطل می كند، انجام دهد،مثلا آب بياشامد، و بعد كار ديگری كه حرام است و روزه را باطل می كند انجام دهد، مثلا غذای حرامی بخورد، يك كفاره كافی است.
١٦٧١ اگر روزه دار آروغ بزند و چيزی در دهانش بيايد، چنانچه عمدا آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و بايد قضای آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب می شود، و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن خون يا غذايی كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمدا آن را فرو برد، بايد قضای آن روزه را بگيرد، و بنابر احتياط كفاره جمع هم بر او واجب می شود.
١٦٧٢ اگر نذر كند كه روز معينی را روزه بگيرد، چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل كند، بايد يك بنده آزاد نمايد، يا دو ماه پی در پی روزه بگيرد،يا به شصت فقير طعام دهد.
١٦٧٣ اگر به گفته كسی كه می گويد مغرب شده افطار كند، و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفاره بر او واجب می شود. ولی اگر خبر دهنده عادل بوده،فقط قضای آن روزه واجب است.
١٦٧٤ كسی كه عمدا روزه خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند، يا پيش از ظهر برای فرار از كفاره سفر نمايد، كفاره از او ساقط نمی شود، بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پيش آمد كند، بنابر احتياط كفاره بر او واجب است.
١٦٧٥ اگر عمدا روزه خود را باطل كند، و بعد عذری مانند حيض يا نفاس يا مرض برای او پيدا شود، كفاره بر او واجب نيست.
١٦٧٦ اگر يقين كند كه روز اول ماه رمضان است، و عمدا روزه خود را باطل كند،بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده، كفاره بر او واجب نيست.
١٦٧٧ اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اول شوال، و عمدا روزه خود را باطل كند، بعد معلوم شود اول شوال بوده، كفاره بر او واجب نيست.
١٦٧٨ اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند، چنانچه زن را مجبور كرده باشد، كفاره روزه خودش و روزه زن را بايد بدهد، و اگر زن به جماع راضی بوده، بر هر كدام يك كفاره واجب می شود.
١٦٧٩ اگر زنی شوهر خود را مجبور كند كه جماع نمايد، يا كار ديگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، واجب نيست كه كفاره روزه شوهر را بدهد.
١٦٨٠ اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند،چنانچه به طوری زن را مجبور كرده باشد كه از خود اختياری نداشته باشد، و در بين جماع زن راضی شود، بايد مرد دو كفاره و زن يك كفاره بدهد، و اگر با اراده و اختيار عمل را انجام دهد، اگرچه مجبورش كرده باشد، مرد بايد كفاره خودش و زن را بدهد.
١٦٨١ اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نمايد،يك كفاره بر او واجب می شود، و روزه زن صحيح است و كفاره هم بر او واجب نيست.
١٦٨٢ اگر مرد زن خود را مجبور كند كه غير جماع كار ديگری كه روزه را باطل می كند بجا آورد، كفاره زن را نبايد بدهد، و بر خود زن هم كفاره واجب نيست.
١٦٨٣ كسی كه به واسطه مسافرت يا مرض روزه نمی گيرد، نمی تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع كند، ولی اگر او را مجبور نمايد، بنابر احتياط بايد كفاره اش را بدهد.
١٦٨٤ انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهی كند، ولی لازم نيست فورا آن را انجام دهد.
١٦٨٥ اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نياورد، چيزی بر آن اضافه نمی شود.
١٦٨٦ كسی كه بايد برای كفاره يك روز شصت فقير را طعام بدهد، اگر به شصت فقير دسترسی دارد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر از يك مد كه تقريبا ده سير است طعام بدهد، يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد، ولی چنانچه انسان اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به عيالات خود می دهد يا به آنها می خوراند، می تواند برای هر يك از عيالات فقير اگرچه صغير باشند يك مد به آن فقير بدهد.
١٦٨٧ كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمداً كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، بايد به ده فقير هر كدام يك مد كه تقريبا ده سير است طعام بدهد، و اگر نمی تواند بنابر احتياط واجب بايد سه روز پی در پی روزه بگيرد.
جاهایی که فقط قضای روزه واجب است
١٦٨٨ در چند صورت فقط قضای روزه بر انسان واجب است، و کفاره واجب نیست:اول: آنکه روزه دار در روز ماه رمضان عمدا قی کند.
دوم: آنکه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی که در مساله گفته شد تا اذان صبح از خواب سوم بیدار نشود.
سوم: عملی که روزه را باطل می کند بجا نیاورد، ولی نیت روزه نکند یار یا کند، یا قصد کند که روزه نباشد.
چهارم: آنکه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند، و با حال جنابت یک روز یا چند روز روزه بگیرد.
پنجم: آنکه در ماه رمضان بدون این که تحقیق کند صبح شده یا نه، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده و نیز اگر بعد از تحقیق با این که گمان دارد صبح شده، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضای آن روزه بر او واجب است. ولی اگر بعد از تحقیق گمان یا یقین کند که صبح نشده و چیزی بخورد، و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست، بلکه اگر بعد از تحقیق شک کند که صبح شده یا نه و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست.
ششم: آنکه کسی بگوید صبح نشده و انسان به گفته او کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.
هفتم: آنکه کسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نکند، یا خیال کند شوخی می کند و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.
هشتم: آنکه به گفته کس دیگر که عادل باشد افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است.
نهم: آنکه در هوای صاف به واسطه تاریکی یقین کند که مغرب شده و افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است. ولی اگر در هوای ابری به گمان این که مغرب شده افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نیست.
دهم: آنکه برای خنک شدن، یا بی جهت مضمضه کند، یعنی آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود، ولی اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد، یا برای وضو مضمضه کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست.
١٦٨٩ اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد و بی اختیار فرو رود، یا آب داخل بینی کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست.
١٦٩٠ مضمضه زیاد برای روزه دار مکروه است، و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد.
١٦٩١ اگر انسان بداند که به واسطه مضمضه، بی اختیار یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود، نباید مضمضه کند.
١٦٩٢ اگر در ماه رمضان بعد از تحقیق یقین کند که صبح نشده و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نیست.
١٦٩٣ اگر انسان شک کند که مغرب شده یا نه، نمی تواند افطار کند، ولی اگر شک کند که صبح شده یا نه، پیش از تحقیق هم می تواند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد.
احكام روزه قضا
١٦٩٤ اگر ديوانه عاقل شود، واجب نيست روزه های وقتی را كه ديوانه بوده قضا نمايد.
١٦٩٥ اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزه های وقتی را كه كافر بوده قضا نمايد، ولی اگر مسلمانی كافر شود و دوباره مسلمان گردد، روزه های وقتی را كه كافر بوده بايد قضا نمايد.
١٦٩٦ روزه ای كه از انسان به واسطه مستی فوت شده بايد قضا نمايد، اگرچه چيزی را كه به واسطه آن مست شده برای معالجه خورده باشد، بلكه اگر نيت روزه كرده و مست شده و در حال مستی روزه را ادامه داده تا از مستی خارج شده باشد، بنا بر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام كند و بعدا قضا نمايد.
١٦٩٧ اگر برای عذری چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده، می تواند مقدار كمتر را كه احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نمايد، مثلا كسی كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمی داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم، می تواند پنج روز روزه بگيرد. و نيز كسی هم كه نمی داند چه وقت عذر برايش پيدا شده، می تواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلا اگر در آخرهای ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند كه بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست و ششم، می تواند مقدار كمتر يعنی پنج روز را قضا كند.
١٦٩٨ اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضای هر كدام را كه اول بگيرد مانعی ندارد، ولی اگر وقت قضای رمضان آخر تنگ باشد، مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد، بايد اول، قضای رمضان آخر را بگيرد.
١٦٩٩ اگر قضای روزه چند رمضان بر او واجب باشد، و در نيت معين نكند روزه ای را كه می گيرد قضای كدام رمضان است، قضای سال اول حساب می شود.
١٧٠٠ كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضای روزه او تنگ نباشد، می تواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.
١٧٠١ اگر قضای روزه ماه رمضان شخص ديگری را گرفته باشد،
١٧٠٢ اگر به واسطه مرض يا حيض يا نفاس، روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزه هايی را كه نگرفته، برای او قضا كنند، اگر چه مستحب است.
١٧٠٣ اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگيرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد، قضای روزه هايی را كه نگرفته بر او واجب نيست، و بايد برای هر روز يك مدكه تقريبا ده سير است طعام، يعنی گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.ولی اگر به واسطه عذر ديگری، مثلا برای مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقی بماند، روزه هايی را كه نگرفته، بايد قضا كند، و احتياط مستحب آن است كه برای هر روز يك مد طعام هم به فقير بدهد.
١٧٠٤ اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگيرد و بعد از رمضان مرض او برطرف شود ولی عذر ديگری پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضای روزه را بگيرد، بايد روزه هايی را كه نگرفته، قضا نمايد. و نيز اگر در ماه رمضان غير مرض، عذر ديگری داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگيرد، روزه هايی را كه نگرفته، بايد قضا كند.
١٧٠٥ اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمدا قضای روزه را نگيرد، بايد روزه را قضا كند و برای هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها هم به فقير بدهد.
١٧٠٦ اگر در قضای روزه كوتاهی كند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذری پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و برای هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد، بلكه اگر موقعی كه عذر دارد، تصميم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن عذر روزه های خود را قضا كند، و پيش از آن كه قضا نمايد در تنگی وقت عذر پيدا كند، بايد قضای آن را بگيرد، و احتياط واجب آن است كه برای هر روز هم يك مد غذا به فقير بدهد.
١٧٠٧ اگر مرض انسان چند سال طول بكشد، بعد از آن كه خوب شد اگر تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد، بايد قضای رمضان آخر را بگيرد و برای هر روز از سالهای پيش يك مد كه تقريبا ده سير است، طعام يعنی گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.
١٧٠٨ كسی كه بايد برای هر روز يك مد طعام به فقير بدهد، می تواند كفاره چند روز را به يك فقي بدهد.
١٧٠٩ اگر قضای روزه رمضان را چند سال تاخير بيندازد، بايد قضا را بگيرد و برای هر روز يك مد طعام به فقير بدهد.
١٧١٠ اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد، بايد قضای آن را به جا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگيرد، يا به شصت فقير طعام بدهد، يا يك بنده آزاد كند. و چنانچه تا رمضان آينده قضای آن روزه را به جا نياورد، برای هر روز نيز دادن يك مد طعام لازم است.
١٧١١ اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد و در روز كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، مثلا چند مرتبه جماع كند، يك كفاره كافی است.
١٧١٢ بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر بايد قضای نماز و روزه او را به تفصيلی كه در مساله گفته شد بجا آورد، ولی قضای روزه مادر بر پسر واجب نيست.
١٧١٣ اگر پدر غير از روزه رمضان، روزه واجب ديگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد، بايد پسر بزرگتر قضا نمايد.
احكام روزه مسافر
١٧١٤ مسافری كه بايد نمازهای چهار ركعتی را در سفر دو ركعت بخواند،نبايد روزه بگيرد. و مسافری كه نمازش را تمام می خواند، مثل كسی كه شغلش مسافرت، يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.
١٧١٥ مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولی اگر برای فرار از روزه باشد،مكروه است.
١٧١٦ اگر غير روزه رمضان روزه معين ديگری بر انسان واجب باشد، بنا براحتياط واجب نبايد در آن روز مسافرت كند، و اگر در سفر باشد، بايد قصد كند كه ده روز در جايی بماند و آن روز را روزه بگيرد، ولی اگر نذر كرده باشد روز معينی را روزه بگيرد، می تواند در آن روز مسافرت نمايد.
١٧١٧ اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معين نكند، نمی تواند آن را در سفر بجا آورد. ولی چنانچه نذر كند كه روز معينی را در سفر روزه بگيرد، بايدآن را در سفر بجا آورد. و نيز اگر نذر كند روز معينی را چه مسافر باشد يا نباشد،روزه بگيرد، بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگيرد.
١٧١٨ مسافر می تواند برای خواستن حاجت، سه روز در مدينه طيبه روزه مستحبی بگيرد.
١٧١٩ كسی كه نمی داند روزه مسافر باطل است، اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مساله را بفهمد، روزه اش باطل می شود، و اگر تا مغرب نفهمد، روزه اش صحيح است.
١٧٢٠ اگر فراموش كند كه مسافر است، يا فراموش كند كه روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگيرد، روزه او باطل است.
١٧٢١ اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزه خود را تمام كند، و اگر پيش از ظهر مسافرت كند، وقتی به حد ترخص برسد، يعنی به جايی برسد كه ديوار شهر را نبيند و صدای اذان آن را نشنود، بايد روزه خود را باطل كند، و اگر پيش از آن روزه را باطل كند، بنابر احتياط كفاره نيز بر او واجب است.
١٧٢٢ اگر مسافر پيش از ظهر به وطنش برسد، يا به جايی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده، بايد آن روز را روزه بگيرد، و اگر انجام داده روزه آن روز بر او واجب نيست.
١٧٢٣ اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، يا به جايی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، نبايد آن روز را روزه بگيرد.
١٧٢٤ مسافر و كسی كه از روزه گرفتن عذر دارد، مكروه است در روز ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملا خود را سير كند.
كسانی كه روزه بر آنها واجب نيست
١٧٢٥ كسی كه به واسطه پيری نمی تواند روزه بگيرد، يا برای او مشقت دارد،روزه بر او واجب نيست، ولی در صورت دوم بايد برای هر روز يك مد كه تقريبا ده سير است گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.
١٧٢٦ كسی كه به واسطه پيری روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد قضای روزهايی را كه نگرفته بجا آورد.
١٧٢٧ اگر انسان مرضی دارد كه زياد تشنه می شود و نمی تواند تشنگی را تحمل كند،يا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست. ولی در صورت دوم بايد برای هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد. و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقداری كه ناچار است آب نياشامد، و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد روزه هايی را كه نگرفته قضا نمايد.
١٧٢٨ زنی كه زاييدن او نزديك است و روزه برای حملش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست، و بايد برای هر روز يك مد طعام، يعنی گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد. و نيز اگر روزه برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست. و بنابر احتياط واجب بايد برای هر روز يك مد طعام به فقير بدهد، ودر هر دو صورت روزه هايی را كه نگرفته بايد قضا نمايد.
١٧٢٩ زنی كه بچه شير می دهد و شير او كم است، چه مادر بچه يا دايه او باشد، يا بی اجرت شير دهد، اگر روزه برای بچه ای كه شير می دهد ضرر دارد، روزه براو واجب نيست و بايد برای هر روز يك مد طعام، يعنی گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد. و نيز اگر برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست، و بنابر احتياط واجب بايد برای هر روز يك مد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت روزه هايی را كه نگرفته بايد قضا نمايد. ولی اگر كسی پيدا شود كه بی اجرت بچه را شير دهد، يا برای شير دادن بچه از پدر يا مادر بچه يا از كس ديگر كه اجرت او را بدهد اجرت بگيرد، احتياط واجب آن است كه بچه را به او بدهد و روزه بگيرد.
راه ثابت شدن اول ماه
١٧٣٠ اول ماه به پنج چيز ثابت می شود: اول: آنكه خود انسان ماه را ببيند. دوم: عده ای كه از گفته آنان يقين پيدا می شود بگويند ماه را ديده ايم. و همچنين است هر چيزی كه به واسطه آن يقين پيدا شود. سوم: دو مرد عادل بگويند كه در شب ماه را ديده ايم، ولی اگر صفت ماه را بر خلاف يكديگر بگويند، يا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل اين كه بگويند داخل دايره ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمی شود. اما اگر در تشخيص بعضی خصوصيات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه يكی بگويد ماه بلند بود و ديگری بگويد نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت می شود. چهارم: سی روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت می شود، و سی روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه شوال ثابت می شود. پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است.
١٧٣١ اگر حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است، كسی هم كه تقليد او را نمی كند،بايد به حكم او عمل نمايد، ولی كسی كه می داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمی تواند به حكم او عمل نمايد.
١٧٣٢ اول ماه با پيشگويی منجمين ثابت نمی شود، ولی اگر انسان از گفته آنان يقين پيدا كند، بايد به آن عمل نمايد.
١٧٣٣ بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن، دليل نمی شود كه شب پيش، شب اول ماه بوده است.
١٧٣٤ اگر اول ماه رمضان برای كسی ثابت نشود و روزه نگيرد، چنانچه دو مرد عادل بگويند كه شب پيش ماه را ديده ايم، بايد روزه آن روز را قضا نمايد.
١٧٣٥ اگر در شهری اول ماه ثابت شود، برای مردم شهر ديگر فايده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند، يا انسان بداند كه افق آنها يكی است.
١٧٣٦ اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود، مگر دو شهری كه از يكی به ديگری تلگراف كرده اند نزديك يا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روی حكم حاكم شرع يا شهادت دو مرد عادل بوده است.
١٧٣٧ روزی را كه انسان نمی داند آخر رمضان است يا اول شوال، بايد روزه بگيرد، ولی اگر پيش از مغرب بفهمد كه اول شوال است، بايد افطار كند.
١٧٣٨ اگر زندانی نتواند به ماه رمضان يقين كند، بايد به گمان عمل نمايد، و اگر آن هم ممكن نباشد، هر ماهی را كه روزه بگيرد صحيح است. و بنابر احتياط واجب بايد بعد از گذشتن يازده ماه از ماهی كه روزه گرفته، دوباره يك ماه روزه بگيرد. ولی اگر بعد گمان پيدا كرد، بايد به آن عمل نمايد.
روزه های حرام و مكروه
١٧٣٩ روزه عيد فطر و قربان حرام است، و نيز روزی را كه انسان نمی داند آخر شعبان است يا اول رمضان، اگر به نيت اول رمضان روزه بگيرد، حرام می باشد.
١٧٤٠ اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بين برود، و همچنين اگر شوهر او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگيری كند، بنابر احتياط واجب بايد خودداری كند.
١٧٤١ روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذيت پدر و مادر يا جد شود، جايز نيست، بلكه اگر اسباب اذيت آنان نشود، ولی او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگيری كنند، احتياط واجب آن است كه روزه نگيرد.
١٧٤٢ اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبی بگيرد، و در بين روز پدر او را نهی كند، بايد افطار كند.
١٧٤٣ كسی كه می داند روزه برای او ضرر ندارد، اگرچه دكتر بگويد ضرر دارد،بايد روزه بگيرد. و كسی كه يقين يا گمان دارد كه روزه برايش ضرر دارد، اگرچه دكتر بگويد ضرر ندارد، بايد روزه نگيرد، و اگر روزه بگيرد، صحيح نيست، مگر آن كه به قصد قربت بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.
١٧٤٤ اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برايش ضرر دارد و از آن احتمال ترس برای او پيدا شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، نبايد روزه بگيرد،و اگر روزه بگيرد صحيح نيست، مگر آن كه به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.
١٧٤٥ كسی كه عقيده اش اين است كه روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر داشته، بايد قضای آن را بجا آورد.
١٧٤٦ غير از روزه هايی كه گفته شد، روزه های حرام ديگری هم هست كه در كتابهای مفصل گفته شده است.
١٧٤٧ روزه روز عاشورا و روزی كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان،مكروه است.
روزه های مستحب
١٧٤٨ روزه تمام روزهای سال غير از روزه های حرام و مكروه كه گفته شد مستحب است. و برای بعضی از روزها بيشتر سفارش شده است، كه از آن جمله است: ١- پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه، و چهارشنبه اولی كه بعد از روز دهم ماه است.و اگر كسی اينها را بجا نياورد مستحب است قضا نمايد، و چنانچه اصلا نتواند روزه بگيرد، مستحب است برای هر روز يك مد طعام يا ٦/١٢ نخود نقره به فقير بدهد. ٢- سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه. ٣- تمام ماه رجب و شعبان و بعضی از اين دو ماه اگر چه يك روز باشد. ٤- روز عيد نوروز، روز بيست و پنجم و بيست و نهم ذی قعده، روز اول تا روز نهم ذی حجه، روز عرفه ولی اگر بواسطه ضعف روزه، نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند، روزه آن روز مكروه است، عيد سعيد غدير ١٨ ذی حجه روز اول و سوم محرم،ميلاد مسعود پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم، ١٧ ربيع الاول روز مبعث حضرت رسول اكرم صلی الله عليه و آله و سلم، ٢٧ رجب و اگر كسی روزه مستحبی بگيرد واجب نيست آن را به آخر برساند، بلكه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت كند، مستحب است دعوت او را قبول كند، و در بين روز افطار نمايد.
استحباب امساک برای کسانی که روزه نیستند
مواردی كه مستحب است انسان از كارهايی كه روزه را باطل می كند خودداری نمايد
١٧٤٩ برای شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نيستند از كارهای كه روزه را باطل می كند خوداری نمايند: اول: مسافری كه در سفر، كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد و پيش از ظهر به وطنش يا به جايی كه می خواهد ده روز بماند، برسد. دوم: مسافری كه بعد از ظهر به وطنش يا به جايی كه می خواهد ده روز در آن جا بماند برسد. سوم: مريضی كه پيش از ظهر خوب شود و كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد. چهارم: مريضی كه بعد از ظهر خوب شود. پنجم: زنی كه در بين روز از خون حيض يا نفاس پاك شود. ششم: كافری كه در روز ماه رمضان مسلمان شود.
١٧٥٠ مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پيش از افطار كردن بخواند،ولی اگر كسی منتظر اوست يا ميل زيادی به غذا دارد كه نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اول افطار كند. ولی به قدری كه ممكن است نماز را در وقت فضيلت آن بجا آورد.
احكام خمس
١٧٥١ در هفت چيز خمس واجب می شود: اول: منفعت كسب. دوم: معدن. سوم: گنج.چهارم: مال حلال مخلوط به حرام. پنجم: جواهری كه به واسطه غواصی، يعنی فرو رفتن در دريا به دست می آيد. ششم: غنيمت جنگی. هفتم: زمينی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد. و احكام اينها مفصلا گفته خواهد شد.
متعلقات خمس
منفعت کسب
مسئله ۱۷۵۲. هرگاه انسان از تجارت یا صنعت یا کسبهای دیگر مالی به دست آورد، اگرچه مثلاً نماز و روزه میّتی را به جا آورد و از اجرت آن مالی تهیه کند، چنانچه از مخارج سال خود و عیالاتش زیاد بیاید، باید خمس، یعنی پنج یک آن را به دستوری که بعداً گفته می شود بدهد.
مسئله ۱۷۵۳. اگر از غیر کسب مالی به دست آورد، مثلاً چیزی به او ببخشند، واجب نیست خمس آن را بدهد، اگرچه احتیاط مستحبّ آن است که اگر از مخارج سالش زیاد بیاید، خمس آن را هم بدهد.
مسئله ۱۷۵۴. مَهری را که زن می گیرد خمس ندارد. و همچنین است ارثی که به انسان می رسد. ولی اگر مثلاً با کسی خویشاوندی دوری داشته باشد و نداند چنین خویشی دارد، احتیاط مستحبّ آن است خمس ارثی را که از او می برد، اگر از مخارج سالش زیاد بیاید بدهد.
مسئله ۱۷۵۵. اگر مالی به ارث به او برسد، و بداند کسی که این مال از او به ارث رسیده خمس آن را نداده، باید خمس آن را بدهد. و نیز اگر در خود آن مال خمس نباشد ولی انسان بداند کسی که آن مال از او به ارث رسیده، خمس بدهکار است، باید خمس را از مال او بدهد.
مسئله ۱۷۵۶. اگر به واسطة قناعت کردن چیزی از مخارج سال انسان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۵۷. کسی که دیگری مخارج او را می دهد، باید خمس تمام مالی را که به دست می آورد بدهد، ولی اگر مقداری از آن را خرج زیارت و مانند آن کرده باشد، فقط باید خمس باقی مانده را بدهد.
مسئله ۱۷۵۸. اگر ملکی را بر افراد معیّنی، مثلاً بر اولاد خود وقف نماید، چنانچه در آن ملک زراعت و درختکاری کنند و از آن چیزی به دست آورند و از مخارج سال آنان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهند.
مسئله ۱۷۵۹. اگر مالی را که فقیر بابت خمس و زکات و صدقة مستحبّی گرفته، از مخارج سالش زیاد بیاید، واجب نیست خمس آن را بدهد. ولی اگر از مالی که به او داده اند منفعتی ببرد، مثلاً از درختی که بابت خمس به او داده اند میوه ای به دست آورد، چنانچه درخت را برای منفعت بردن و کسب نگه داشته باشد، باید خمس مقداری که از مخارج سالش زیاد می آید بدهد.
مسئله ۱۷۶۰. اگر با عین پول خمس نداده جنسی را بخرد، یعنی به فروشنده بگوید این جنس را به این پول می خرم، یا در وقت خریدن قصدش این باشد که از پول خمس نداده عوض آن را بدهد، چنانچه حاکم شرع معاملة پنج یک آن را اجازه بدهد، معامله آن مقدار صحیح است و انسان باید پنج یک جنسی را که خریده به حاکم شرع بدهد، و اگر اجازه ندهد، معاملة آن مقدار باطل است. پس اگر پولی را که فروشنده گرفته از بین نرفته، حاکم شرع خمس همان پول را می گیرد، و اگر از بین رفته، عوض خمس را از فروشنده یا خریدار مطالبه می کند .
مسئله ۱۷۶۱. اگر جنسی را بخرد و بعد از معامله قیمت آن را از پول خمس نداده بدهد و در وقت خریدن هم قصدش این نباشد که از پول خمس نداده عوض را بدهد، معامله ای که کرده صحیح است. ولی چون از پولی که خمس در آن است به فروشنده داده، به مقدار پنج یک آن پول به او مدیون می باشد، و پولی را که به فروشنده داده اگر از بین نرفته، حاکم شرع پنج یک همان را می گیرد، و اگر از بین رفته، عوض آن را از خریدار یا فروشنده مطالبه می کند .
مسئله ۱۷۶۲. اگر مالی را که خمس آن داده نشده بخرد، چنانچه حاکم شرع معامله پنج یک آن را اجازه ندهد، معاملة آن مقدار باطل است و حاکم شرع می تواند پنج یک آن مال را بگیرد، و اگر اجازه بدهد، معامله صحیح و خریدار باید مقدار پنج یک پول آن را به حاکم شرع بدهد، و اگر به فروشنده داده، می تواند از او پس بگیرد.
مسئله ۱۷۶۳. اگر چیزی را که خمس آن داده نشده به کسی ببخشند، پنج یک آن چیز مال او نمی شود.
مسئله ۱۷۶۴. اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد، مالی به دست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۶۵. تاجر و کاسب و صنعتگر و مانند اینها از وقتی که شروع به کاسبی می کنند، یک سال که بگذرد باید خمس آنچه را که از خرج سالشان زیاد می آید بدهند. و کسی که شغلش کاسبی نیست، اگر اتفاقاً معامله ای کند و منفعتی ببرد، بعد از آن که یک سال از موقعی که فایده برده بگذرد، باید خمس مقداری را که از خرج سالش زیاد آمده بدهد.
مسئله ۱۷۶۶. انسان می تواند در بین سال هر وقت منفعتی به دستش آید خمس آن را بدهد، و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تأخیر بیندازد. و اگر برای دادن خمس سال شمسی قرار دهد، مانعی ندارد.
مسئله ۱۷۶۷. کسی که مانند تاجر و کاسب باید برای دادن خمس، سال قرار دهد، اگر منفعتی به دست آورد و در بین سال بمیرد، باید مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت کسر کنند و خمس باقی مانده را بدهند.
مسئله ۱۷۶۸. اگر قیمت جنسی که برای تجارت خریده بالا رود و آن را نفروشد و در بین سال قیمتش پایین آید، خمس مقداری که بالا رفته بر او واجب نیست.
مسئله ۱۷۶۹. اگر قیمت جنسی را که برای تجارت خریده بالا رود و به امید این که قیمت آن بالاتر رود، تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد و قیمتش پایین آید، خمس مقداری را که بالا رفته بنا بر احتیاط واجب باید بدهد، بلکه اگر به اندازه ای هم نگه داشته که تجار معمولاً برای گران شدن جنس آن را نگه می دارند، خمس مقداری را که بالا رفته باید بدهد.
مسئله ۱۷۷۰. اگر غیر مال التجاره مالی داشته باشد که خمسش را داده یا خمس ندارد، مثلاً به او بخشیده اند، چنانچه قیمتش بالا رود، اگرچه آن را بفروشد مقداری که بر قیمتش اضافه شده خمس ندارد، ولی اگر درختی که خریده نمو کند و بزرگ شود و یا گوسفندی که خریده چاق شود، در صورتی که مقصود او از نگهداری آنها این بوده که از زیادتی عین آن سود ببرد، باید خمس آنچه زیاد شده بدهد.
مسئله ۱۷۷۱. اگر باغی احداث کند برای آن که بعد از بالا رفتن قیمتش بفروشد، باید خمس میوه و نمو درختها و زیادی قیمت باغ را بدهد، ولی اگر قصدش این باشد که از میوة آن استفاده کند، فقط باید خمس میوه را بدهد.
مسئله ۱۷۷۲. اگر درخت بید و چنار و مانند اینها را بکارد، سالی که موقع فروش آنها است، اگرچه آنها را نفروشد باید خمس آنها را بدهد، ولی اگر مثلاً از شاخه های آن که معمولاً هر سال می برند استفاده ای ببرد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر کسبش از مخارج سال او زیاد بیاید، در آخر هر سال باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۷۳. کسی که چند رشته کسب دارد، مثلاً اجارة ملک می گیرد و خرید و فروش و زراعت هم می کند ، چنانچه در هر رشته کسبی که دارد، سرمایه و دخل و خرج و حساب صندوق جداگانه دارد، باید منافع همان رشته را حساب کند و خمس آن را بدهد، و اگر در آن رشته ضرر کند، از رشتة دیگر جبران نمی شود. و اگر رشته های مختلف در دخل و خرج و حساب صندوق یکی باشند، باید همه را آخر سال یک جا حساب کند و اگر نفع داشت خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۷۴. خرجهایی را که انسان برای به دست آوردن فایده می کند ، از فایده کسر می شود و خمس ندارد.
مسئله ۱۷۷۵. آنچه از منافع کسب در بین سال به مصرف خوراک و پوشاک و اثاثیه و خرید منزل و عروسی و جهیزیة دختر و زیارت و مانند اینها می رساند، در صورتی که از شان او زیاد نباشد و زیاده روی هم نکرده باشد خمس ندارد.
مسئله ۱۷۷۶. مالی را که انسان به مصرف نذر و کفّاره می رساند، جزو مخارج سالیانه است، و نیز مالی را که به کسی می بخشد یا جایزه می دهد، در صورتی که از شان او زیاد نباشد از مخارج سالیانه حساب می شود.
مسئله ۱۷۷۷. اگر انسان نتواند یک جا جهیزیة دختر را تهیه کند و مجبور باشد که هر سال مقداری از آن را تهیه نماید، یا در شهری باشد که معمولاً هر سال مقداری از جهیزیة دختر را تهیه می کنند، به طوری که تهیه نکردن آن عیب است، چنانچه در بین سال از منافع آن سال جهیزیه بخرد، خمس ندارد.
مسئله ۱۷۷۸. مالی را که خرج سفر حج و زیارتهای دیگر می کند ، اگر مانند مرکب سواری باشد که عین آن باقی است و از منفعت آن استفاده شده، از مخارج سالی حساب می شود که در آن سال شروع به مسافرت کرده، اگرچه سفر او تا مقداری از سال بعد طول بکشد، ولی اگر مثل خوراکی ها از بین رفته باشد، باید خمس مقداری را که در سال بعد واقع شده بدهد.
مسئله ۱۷۷۹. کسی که از کسب و تجارت فایده ای برده، اگر مال دیگری هم دارد که خمس آن واجب نیست، می تواند مخارج سال خود را فقط از فایده کسب حساب کند.
مسئله ۱۷۸۰. اگر از منفعت کسب آذوقه ای که برای مصرف سالش خریده، در آخر سال زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد. و چنانچه بخواهد قیمت آن را بدهد، در صورتی که قیمتش از وقتی که خریده زیاد شده باشد، باید قیمت آخر سال را حساب کند.
مسئله ۱۷۸۱. اگر از منفعت کسب پیش از دادن خمس اثاثیه ای برای منزل بخرد، چنانچه در بین سال احتیاجش از آن برطرف شود، واجب است که خمس آن را بدهد. و همچنین است زیور آلات زنانه، اگر در بین سال، وقت زینت کردن زنها به آنها بگذرد.
مسئله ۱۷۸۲. اگر در یک سال منفعتی نبرد، نمی تواند مخارج آن سال را از منفعتی که در سال بعد می برد کسر نماید.
مسئله ۱۷۸۳. اگر در اول سال منفعتی نبرد و از سرمایه خرج کند و پیش از تمام شدن سال منفعتی به دستش آید، می تواند مقداری را که از سرمایه برداشته از منافع کسر کند.
مسئله ۱۷۸۴. اگر مقداری از سرمایه از بین برود و از باقی ماندة آن منافعی ببرد که از خرج سالش زیاد بیاید، می تواند مقداری را که از سرمایه کم شده بردارد.
مسئله ۱۷۸۵.ا گر غیر از سرمایه چیز دیگری از مالهای او از بین برود، نمی تواند از منفعتی که به دستش می آید آن چیز را تهیه کند، ولی اگر در همان سال به آن چیز احتیاج داشته باشد، می تواند در بین سال از منافع کسب آن را تهیه نماید.
مسئله ۱۷۸۶. اگر در اول سال برای مخارج خود قرض کند و پیش از تمام شدن سال منفعتی ببرد، می تواند مقدار قرض خود را از آن منفعت کسر نماید.
مسئله ۱۷۸۷. اگر در تمام سال منفعتی نبرد و برای مخارج خود قرض کند، می تواند از منافع سالهای بعد قرض خود را ادا نماید.
مسئله ۱۷۸۸. اگر برای زیاد کردن مال یا خریدن ملکی که به آن احتیاج ندارد قرض کند، نمی تواند از منافع کسب، آن قرض را بدهد، ولی اگر مالی را که قرض کرده و چیزی را که از قرض خریده از بین برود و ناچار شود که قرض خود را بدهد، می تواند از منافع کسب قرض را ادا نماید.
مسئله ۱۷۸۹. بنا بر احتیاط واجب باید خمس مال حلال مخلوط به حرام را از عین همان مال بدهد. ولی خمسهای دیگر را می تواند از همان چیز بدهد یا به مقدار قیمت خمس که بدهکار است پول بدهد.
مسئله ۱۷۹۰. تا خمس مال را ندهد نمی تواند در آن مال تصرّف کند، اگرچه قصد دادن خمس را داشته باشد.
مسئله ۱۷۹۱. کسی که خمس بدهکار است، نمی تواند آن را به ذمه بگیرد، یعنی خود را بدهکار اهل خمس بداند و در تمام مال تصرّف کند، و چنانچه تصرّف کند و آن مال تلف شود، باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۹۲. کسی که خمس بدهکار است اگر با حاکم شرع مصلاحه کند، می تواند در تمام مال تصرّف نماید، و بعد از مصالحه، منافعی که از آن به دست می آید مال خود اوست.
مسئله ۱۷۹۳. کسی که با دیگری شریک است، اگر خمس منافع خود را بدهد و شریک او ندهد و در سال بعد از مالی که خمسش را نداده برای سرمایة شرکت بگذارد، هیچ کدام نمی توانند در آن تصرّف کنند.
مسئله ۱۷۹۴. اگر بچه صغیر سرمایه ای داشته باشد و از آن منافعی به دست آید، بنا بر احتیاط واجب بعد از آنکه بالغ شد باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۹۵. انسان نمی تواند در مالی که یقین دارد خمسش را نداده اند تصرّف کند، ولی در مالی که شک دارد خمس آن را داده اند یا نه، می تواند تصرّف نماید.
مسئله ۱۷۹۶. کسی که از اول تکلیف خمس نداده، اگر ملکی بخرد و قیمت آن بالا رود، چنانچه آن ملک را برای آن نخریده که قیمتش بالا رود و بفروشد، مثلاً زمینی را برای زراعت خریده است، اگر پول خمس نداده را به فروشنده داده و به او گفته این ملک را به این پول می خرم، در صورتی که حاکم شرع معاملة پنج یک آن را اجازه بدهد، خریدار باید خمس مقداری که آن ملک ارزش دارد بدهد. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر چیزی را که خریده از اول قصد داشته که پول خمس نداده را عوض آن بدهد.
مسئله ۱۷۹۷. کسی که از اول تکلیف خمس نداده، اگر از منافع کسب چیزی که به آن احتیاج ندارد خریده و یک سال از خرید آن گذشته، باید خمس آن را بدهد، و اگر اثاث خانه و چیزهای دیگری که به آنها احتیاج دارد مطابق شان خود خریده، پس اگر بداند در بین سالی که در آن سال فایده برده آنها را خریده، لازم نیست خمس آنها را بدهد. و اگر نداند که در بین سال خریده یا بعد از تمام شدن سال، بنا بر احتیاط واجب باید با حاکم شرع مصالحه کند.
معدن
مسئله ۱۷۹۸. اگر از معدن طلا، نقره، سرب، مس، آهن، نفت، ذغال سنگ، فیروزه، عقیق، زاج، نمک و معدنهای دیگر چیزی به دست آورد، در صورتی که به مقدار نصاب باشد، باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۷۹۹. نصاب معدن بنا بر احتیاط ١٠٥ مثقال معمولی نقره یا ١٥ مثقال معمولی طلاست، یعنی اگر قیمت چیزی را که از معدن بیرون آورده، بعد از کم کردن مخارجی که برای آن کرده به ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا برسد، بنا بر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۰۰. استفاده ای که از معدن برده، اگر قیمت آن به ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا نرسد، خمس آن در صورتی لازم است که به تنهایی یا با منفعتهای دیگر کسب او از مخارج سالش زیاد بیاید.
مسئله ۱۸۰۱. گچ و آهک و گِل سر شور و گِل سرخ بنا بر احتیاط واجب از معدن محسوب است و خمس دارد.
مسئله ۱۸۰۲. کسی که از معدن چیزی به دست می آورد باید خمس آن را بدهد، چه معدن روی زمین باشد یا زیر آن، در زمینی باشد که ملک است یا در جایی باشد که مالک ندارد.
مسئله ۱۸۰۳. اگر نداند چیزی را که از معدن بیرون آورده به ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا می رسد یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید به وزن کردن یا از راه دیگر، قیمت آن را معلوم کند.
مسئله ۱۸۰۴. اگر چند نفر چیزی از معدن بیرون آورند چنانچه بعد از کم کردن مخارجی که برای آن کرده اند اگر سهم هر کدام آنها به ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا برسد باید خمس آن را بدهند.
مسئله ۱۸۰۵. اگر معدنی را که در ملک دیگری است بیرون آورد آنچه از آن به دست می آید مال صاحب ملک است و چون صاحب ملک برای بیرون آوردن آن خرجی نکرده باید خمس تمام آنچه را که از معدن بیرون آمده بدهد.
گنج
مسئله ۱۸۰۶. گنج مالی است که در زمین یا درخت یا کوه یا دیوار پنهان باشد و کسی آن را پیدا کند، و طوری باشد که به آن گنج بگویند.
مسئله ۱۸۰۷. اگر انسان در زمینی که ملک کسی نیست گنجی پیدا کند، مال خود اوست و باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۰۸. نصاب گنج ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا است، یعنی اگر قیمت چیزی را که از گنج به دست می آورد، بعد از کم کردن مخارجی که برای آن کرده به ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا برسد، باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۰۹. اگر در زمینی که از دیگری خریده گنجی پیدا کند و بداند مال کسانی که قبلاً مالک آن زمین بوده اند نیست، مال خود او می شود و باید خمس آن را بدهد ولی اگر احتمال دهد که مال یکی از آنان است، باید به او اطلاع دهد و چنانچه معلوم شود مال او نیست، باید به کسی که پیش از او مالک زمین بوده اطلاع دهد و به همین ترتیب به تمام کسانی که پیش از او مالک زمین بوده اند خبر دهد، و اگر معلوم شود مال هیچ یک آنان نیست مال خود او می شود و باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۱۰. اگر در ظرفهای متعددی که در یک جا دفن شده مالی پیدا کند که قیمت آنها روی هم ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا باشد، باید خمس آن را بدهد ولی چنانچه در چند جا گنج پیدا کند، هر کدام آنها که قیمتش به این مقدار برسد، خمس آن واجب است و گنجی که قیمت آن به این مقدار نرسیده خمس ندارد.
مسئله ۱۸۱۱. اگر دو نفر گنجی پیدا کنند که قیمت سهم هر یک آنان به ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا برسد، باید خمس آن را بدهند.
مسئله ۷. اگر کسی حیوانی را بخرد و در شکم آن مالی پیدا کند چنانچه احتمال دهد که مال فروشنده است، بنا بر احتیاط واجب باید به او خبر دهد و اگر معلوم شود مال او نیست، باید به ترتیب، صاحبان قبلی آن را خبر کند، و چنانچه معلوم شود که مال هیچ یک آنان نیست، اگرچه قیمت آن ١٠٥ مثقال نقره یا ١٥ مثقال طلا نباشد، بنا بر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.
مال حلال مخلوط به حرام
مسئله ۱۸۱۳. اگر مال حلال با مال حرام به طوری مخلوط شود که انسان نتواند آنها را از یکدیگر تشخیص دهد و صاحب مال حرام و مقدار آن، هیچ کدام معلوم نباشد، باید خمس تمام مال را بدهد و بعد از دادن خمس، بقیة مال حلال می شود.
مسئله ۱۸۱۴. اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را بداند ولی صاحب آن را نشناسد، باید آن مقدار را به نیّت صاحبش صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است که از حاکم شرع هم اذن بگیرد.
مسئله ۱۸۱۵. اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند ولی صاحبش را بشناسد، باید یکدیگر را راضی نمایند و چنانچه صاحب مال راضی نشود، در صورتی که انسان بداند چیز معیّنی مال اوست و شک کند که بیشتر از آن هم مال او هست یا نه، باید چیزی را که یقین دارد مال اوست به او بدهد، و احتیاط مستحبّ آن است مقدار بیشتری را که احتمال می دهد مال اوست به او بدهد.
مسئله ۱۸۱۶. اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد که مقدار حرام بیشتر از خمس بوده، چنانچه مقدار زیادی معلوم باشد، بنا بر احتیاط واجب مقداری را که می داند از خمس بیشتر بوده، از طرف صاحب آن صدقه بدهد.
مسئله ۱۸۱۷. اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد، یا مالی که صاحبش را نمی شناسد به نیّت او صدقه بدهد، بعد از آنکه صاحبش پیدا شد بنا بر احتیاط واجب باید به مقدار مالش به او بدهد.
مسئله ۱۸۱۸. اگر مال حلالی با حرام مخلوط شود و مقدار حرام معلوم باشد و انسان بداند که صاحب آن از چند نفر معیّن بیرون نیست ولی نتواند بفهمد کیست، به احتیاط واجب باید از تمام آنان تحصیل رضایت نماید، و اگر ممکن نگردید باید قرعه بیندازد و به نام هر کس افتاد مال را به او بدهند.
جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید
مسئله ۱۸۱۹. اگر به واسطة غواصی یعنی فرو رفتن در دریا لؤلؤ و مرجان یا جواهر دیگری که با فرو رفتن در دریا بیرون می آید بیرون آورند، روییدنی باشد، یا معدنی، چنانچه بعد از کم کردن مخارجی که برای بیرون آوردن آن کرده اند، قیمت آن به ١٨ نخود طلا برسد، باید خمس آن را بدهند، چه در یک دفعه آن را از دریا بیرون آورده باشند یا در چند دفعه، آنچه بیرون آمده از یک جنس باشد یا از چند جنس، ولی اگر چند نفر آن را بیرون آورده باشند هر کدام آنان که قیمت سهمش به ١٨ نخود طلا برسد فقط او باید خمس بدهد.
مسئله ۱۸۲۰. اگر بدون فرو رفتن در دریا به وسیلة اسبابی جواهر بیرون آورد و بعد از کم کردن مخارجی که برای آن کرده قیمت آن به نخود طلا برسد بنا بر احتیاط خمس آن واجب است. ولی اگر از روی آب دریا یا از کنار دریا جواهر بگیرد، در صورتی باید خمس آن را بدهد که این کار شغلش باشد و از مخارج سالش به تنهایی یا با منفعتهای دیگر زیاد بیاید.
مسئله ۱۸۲۱. خمس ماهی و حیوانات دیگری که انسان بدون فرو رفتن در دریا می گیرد در صورتی واجب است که برای کسب بگیرد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر کسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.
مسئله ۱۸۲۲. اگر انسان بدون قصد این که چیزی از دریا بیرون آورد در دریا فرو رود و اتفاقاً جواهری به دستش آید در صورتی که قصد کند که آن چیز ملکش باشد باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۲۳ اگر انسان در دریا فرو رود و حیوانی را بیرون آورد و در شکم آن جواهری پیدا کند که قیمتش هیجده نخود طلا یا بیشتر باشد چنانچه آن حیوان مانند صدف باشد که نوعا در شکمش جواهر است، باید خمس آن را بدهد، و اگر اتفاقاً جواهر بلعیده باشد احتیاط آن است که حکم گنج را در آن جاری کنند.
مسئله ۱۸۲۴. اگر در رودخانه های بزرگ مانند دجله و فرات فرو رود و جواهری بیرون آورد، چنانچه در آن رودخانه جواهر عمل می آید باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۲۵. اگر در آب فرو رود و مقداری عنبر بیرون آورد که قیمت آن ١٨ نخود طلا یا بیشتر باشد باید خمس آن را بدهد و چنانچه از روی آب یا از کنار دریا به دست آورد اگر قیمت آن به مقدار ١٨ نخود طلا هم نرسد در صورتی که این کار کسبش باشد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر او از مخارج سالش زیاد بیاید باید خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۲۶. کسی که کسبش غواصی یا بیرون آوردن معدن است اگر خمس آنها را بدهد و چیزی از مخارج سالش زیاد بیاید لازم نیست دوباره خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۲۷. اگر بچه ای معدنی را بیرون آورد یا مال حلال مخلوط به حرام داشته باشد یا گنجی پیدا کند یا به واسطة فرو رفتن در دریا جواهری بیرون آورد ولی او باید خمس آنها را بدهد.
غنیمت
مسئله ۱۸۲۸. اگر مسلمانان به امر امام «علیه السلام» با کفّار جنگ کنند و چیزهایی در جنگ به دست آورند، به آنها غنیمت گفته می شود و مخارجی را که برای غنیمت کرده اند مانند مخارج نگهداری، و حمل و نقل آن و نیز مقداری را که امام «علیه السلام» صلاح می داند به مصرفی برساند و چیزهایی که مخصوص به امام است باید از غنیمت کنار بگذارند و خمس بقیة آن را بدهند.
زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد
مسئله ۱۸۲۹. اگر کافر ذمی زمینی را از مسلمان بخرد، باید خمس آن را از همان زمین بدهد. و اگر پول آن را هم بدهد اشکال ندارد، ولی اگر غیر از پول چیز دیگر بدهد باید به اذن حاکم شرع باشد، و نیز اگر خانه و دکان و مانند اینها را از مسلمان بخرد، چنانچه زمین آن را جداگانه قیمت کنند و بفروشند باید خمس زمین آن را بدهد. و اگر خانه و دکان را روی هم بفروشند و زمین به تبع آن منتقل شود خمس زمین واجب نیست. و در دادن این خمس قصد قربت لازم نیست، بلکه حاکم شرع هم که خمس را از او می گیرد لازم نیست قصد قربت نماید.
مسئله ۱۸۳۰. اگر کافر ذمّی زمینی را که از مسلمان خریده به مسلمان دیگری هم بفروشد باید خمس آن را بدهد و نیز اگر بمیرد و مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد باید خمس آن را از همان زمین یا از مال دیگرش بدهند.
مسئله ۱۸۳۱. اگر کافر ذمی موقع خرید زمین شرط کند که خمس ندهد یا شرط کند که فروشنده خمس آن را بدهد شرط او صحیح نیست و باید خمس را بدهد ولی اگر شرط کند که فروشنده مقدار خمس را از طرف او به صاحبان خمس بدهد، اشکال ندارد.
مسئله ۱۸۳۲. اگر مسلمان زمینی را به غیر خرید و فروش، ملک کافر کند و عوض آن را بگیرد مثلاً به او صلح نماید، بنا بر احتیاط واجب در ضمن عقد با کافر ذمی شرط کند که خمس آن را بدهد.
مسئله ۱۸۳۳. اگر کافر ذمی صغیر باشد و ولی او برایش زمینی بخرد، احتیاط واجب آن است که تا بالغ نشود خمس زمین را از او نگیرند.
مصرف خمس
١٨٣٤ خمس را بايد دو قسمت كنند : يك قسمت آن سهم سادات است، كه امر آن با حاكم است و بايد آن را به مجتهد جامع الشرايط تسليم كنند و يا با اذن او به سيد فقير يا سيد يتيم يا به سيدی كه در سفر درمانده شده بدهند و نصف ديگر آن سهم امام عليه يا به مصرفی كه او اجازه می دهد برسانند، ولی اگر انسان بخواهد سهم امام را به مجتهدی كه از او تقليد نمی كند بدهد در صورتی به او اذن داده می شود كه بداند آن مجتهد و مجتهدی كه از او تقليد می كند، سهم امام را به يك طور مصرف می كنند.
١٨٣٥ سيد يتيمی كه به او خمس می دهند، بايد فقير باشد ولی به سيدی كه در سفر درمانده شده اگر در وطنش فقير هم نباشد می شود خمس داد.
١٨٣٦ به سيدی كه در سفر درمانده شده، اگر سفر او سفر معصيت باشد نبايد خمس بدهند.
١٨٣٧ به سيدی كه عادل نيست می شود خمس داد، ولی به سيدی كه دوازده امامی نيست، نبايد خمس بدهند.
١٨٣٨ به سيدی كه معصيت كار است، اگر خمس دادن كمك به معصيت او باشد نمی شود خمس داد و به سيدی هم كه آشكارا معصيت می كند، اگر چه دادن خمس كمك به معصيت او نباشد، بنابر احتياط واجب نبايد خمس بدهند.
١٨٣٩ اگر كسی بگويد سيدم نمی شود به او خمس داد مگر آنكه دو نفر عادل، سيد بودن او را تصديق كنند يا در بين مردم به طوری معروف باشد كه انسان يقين يا اطمينان پيدا كند كه سيد است.
١٨٤٠ به كسی كه در شهر خودش مشهور باشد سيد است، اگر چه انسان به سيد بودن او يقين نداشته باشد، می شود خمس داد.
١٨٤١ كسی كه زنش سيده است بنابر احتياط واجب نبايد به او خمس بدهد كه به مصرف مخارج خودش برساند، ولی اگر مخارج ديگری دارد كه به آن محتاج است و بر شوهرش واجب نيست، جايز است شوهر از بابت خمس به زن بدهد كه به مصرف آن مخارج برسد.
١٨٤٢ اگر مخارج سيدی كه زوجه انسان نيست بر انسان واجب باشد بنابر احتياط واجب نمی تواند از خمس، خوراك و پوشاك او را بدهد ولی اگر مقداری خمس ملك او كند كه به مصرف ديگری - غير مخارج خودش كه بر خمس دهنده واجب است - برساند، مانعی ندارد.
١٨٤٤ احتياط واجب آن است كه بيشتر از مخارج يك سال به يك سيد فقير خمس ندهند.
١٨٤٥ اگر در شهر انسان سيد مستحقی نباشد و احتمال هم ندهد كه پيدا شود، يا نگهداری خمس تا پيدا شدن مستحق ممكن نباشد، بايد خمس را به شهر ديگری ببرد و به مستحق برساند و احتياط آن است كه مخارج بردن آن را از خمس برندارد و اگر خمس از بين برود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده بايد عوض آن را بدهد و اگر كوتاهی نكرده چيزی بر او واجب نيست.
١٨٤٦ هرگاه در شهر خودش مستحقی نباشد ولی احتمال دهد كه پيدا شود اگرچه نگهداری خمس تا پيدا شدن مستحق ممكن باشد می تواند خمس را به شهر ديگری ببرد و چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكند و تلف شود، نبايد چيزی بدهد ولی نمی تواند مخارج بردن آن را از خمس بردارد.
١٨٤٧ اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود، باز هم می تواند خمس را به شهر ديگر ببرد و به مستحق برساند، ولی مخارج بردن آن را بايد از خودش بدهد و در صورتی كه خمس از بين برود، اگر چه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد ضامن است.
١٨٤٨ اگر با اذن حاكم شرع خمس را به شهر ديگر ببرد و از بين برود لازم نيست دوباره خمس بدهد و همچنين است اگر به كسی بدهد كه از طرف حاكم شرع وكيل بوده كه خمس را بگيرد و از آن شهر به شهر ديگر ببرد.
١٨٤٩ اگر خمس را از خود مال ندهد و از جنس ديگر بدهد، به احتياط واجب بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد و بايد به قيمت واقعی آن جنس حساب كند، و چنانچه گرانتر از يمت حساب كند، اگر چه مستحق به آن قيمت راضی شده باشد بايد مقداری را كه زياد حساب كرده بدهد.
١٨٥٠ كسی كه از مستحق طلبكار است و می خواهد طلب خود را بابت خمس حساب كند، بنابر احتياط واجب بايد خمس را به او بدهد و بعد مستحق بابت بدهی خود به او برگرداند. ولی اگر با اذن حاكم شرع باشد اين احتياط لازم نيست.
١٨٥١ مستحق نمی تواند خمس را بگيرد و به مالك ببخشد، ولی كسی كه مقدار زيادی خمس بدهكار است و فقير شده و اميد چيز دار شدنش هم نمی رود و می خواهد مديون اهل خمس نباشد، اگر مستحق راضی شود كه خمس را از او بگيرد و به او ببخشد، اشكال ندارد.
١٨٥٢ اگر خمس را با حاكم شرع يا وكيل او يا با سيد، دست گردان كند و بخواهد در سال بعد بپردازد نمی تواند از منافع آن سال كسر نمايد، پس اگر مثلا هزار تومان دست گردان كرده و از منافع سال بعد دو هزار تومان بيشتر از مخارجش داشته باشد، بايد خمس دو هزار تومان را بدهد، و هزار تومانی را كه بابت خمس بدهكار است از بقيه بپردازد.
احكام زكات
متعلقات زكات
١٨٥٣ زكات نه چيز واجب است: اول: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم:كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند. و اگر كسی مالك يكی ازاين نه چيز باشد، با شرايط ی كه بعدا گفته می شود بايد مقداری كه معين شده به يكی از مصرفهايی كه دستور داده اند برساند.
١٨٥٤ سلت كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصيت جو دارد زكات ندارد،ولی علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد، زكاتش بنابر احتياط واجب بايد داده شود.
شرايط واجب شدن زكات
١٨٥٥ زكات در صورتی واجب می شود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته می شود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.
١٨٥٦ بعد از آن كه انسان دوازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره بود بايد زكات آن را بدهد. ولی از اول ماه دوازدهم، نمی تواند طوری در مال تصرف كند كه مال از بين برود و اگر تصرف كند ضامن است و چنانچه در ماه دوازدهم بدون اختيار او بعضی از شرطهای زكات از بين برود زكات بر او واجب نيست.
١٨٥٧ اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بين سال بالغ شود، زكات بر او واجب نيست.
١٨٥٨ زكات گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش بنابر احتياط وقتی واجب می شود كه غوره است، و موقعی هم كه خرما قدری خشك شد كه به او تمر می گويند زكات آن واجب می شود. ولی وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعی است كه خشك شده باشند.
١٨٥٩ اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو كشمش و خرما كه در مساله پيش گفته شد صاحب آنها بالغ باشد بايد زكات آنها را بدهد.
١٨٦٠ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال ديوانه باشد،زكات بر او واجب نيست. ولی اگر در مقداری از سال ديوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد چنانچه ديوانگی او بقدری كم باشد كه مردم بگويند در تمام سال عاقل بوده، بنابر احتياط زكات بر او واجب است.
١٨٦١ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست يا بيهوش شود، زكات از او ساقط نمی شود و همچنين است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش مست يا بيهوش باشد.
١٨٦٢ مالی را كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرف كند زكات ندارد و نيز اگر زراعتی را از او غصب كنند و موقعی كه زكات آن واجب می شود، در دست غصب كننده باشد موقعی كه به صاحبش برمی گردد زكات ندارد.
١٨٦٣ اگر طلا و نقره يا چيز ديگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسی كه قرض داده چيزی واجب نيست.
زكات گندم و جو و خرما و كشمش
١٨٦٤ زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبريز و مثقال كم است كه ٢٠٧/٨٤٧ كيلوگرم می شود.
١٨٦٥ اگر پيش از دادن زكات از انگور بعد از كشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - كه زكات آنها واجب شده - خود و عيالاتش بخورند يا مثلا به فقير بدهد، بايد زكات مقداری را كه مصرف كرده بدهد.
١٨٦٦ اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بميرد، بايد مقدار زكات را از مال او بدهند ولی اگر پيش از واجب شدن زكات بميرد، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است بايد زكات سهم خود را بدهد.
١٨٦٧ كسی كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آوری زكات است موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور می تواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك ندهد و چيزی كه زكات آن واجب شده از بين برود بايد عوض آن را بدهد.
١٨٦٨ اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، بايد زكات آن را بدهد.
١٨٦٩ اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، بايد زكات آنها را بدهد.
١٨٧٠ اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده يا شك كند كه داده يا نه، چيزی بر او واجب نيست و اگر بداند كه زكات آن را نداده چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه بايد از بابت زكات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاكم شرع می تواند مقدار زكات را از خريدار بگيرد و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحيح است و خريدار بايد قيمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد و در صورتی كه قيمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد می تواند از او پس بگيرد.
١٨٧١ اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود، زكات آن واجب نيست.
١٨٧٢ اگر گندم و جو و خرما را پيش از خشك شدن مصرف كند اگر چه خشك آنها به اندازه نصاب باشد زكات آنها واجب نيست ولی اگر احتياطا زكات آنها را بدهد خيلی پسنديده است.
١٨٧٣ خرمايی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خيلی كم می شود چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.
١٨٧٤ گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زكات ندارد.
١٨٧٥ اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگويند با دلو آبياری شده نه باران، زكات آن بيست يك است، واگر بگويند يا آب باران آبياری شده،زكات آن ده يك است.
١٨٧٦ اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگويند آبياری با دلو و مانند آن غلبه داشته زكات آن بيست يك است، و اگر بگويند آبياری با آب نهر و باران غلبه داشته زكات آن ده يك است بلكه اگر نگويند آب باران و نهر غلبه داشته ولی آبياری با آب باران و نهر بيشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتياط زكات آن ده يك می باشد.
١٨٧٧ اگر شك كند كه آبياری با آب باران شده يا آبياری به دلو،بيست يك بر او واجب می شود.
١٨٧٨ اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولی با آب دلو هم آبياری شود و آب دلو به زياد شدن محصول كمك نكند، زكات آن ده يك است و اگر با دلو و مانند آن آبياری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زياد شدن محصول كمك نكنند زكات آن بيست يك است.
١٨٧٩ اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبياری كنند، و در زمينی كه پهلوی آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبياری نشود زكات زراعتی كه با دلو آبياری شده بيست يك و زكات زراعتی كه پهلوی آن است ده يك می باشد.
١٨٨٠ مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است حتی مقداری از قيمت اسباب و لباس را كه به واسطه زراعت كم شده می تواند از حاصل كسر كند، و چنانچه پيش از كم كردن اينها به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد، بايد زكات باقی مانده آن را بدهد.
١٨٨١ قيمت وقتی كه تخم را برای زراعت پاشيده می تواند، جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٢ اگر زمين و اسباب زراعت يا يكی از اين دو، ملك خود او باشد،نبايد كرايه آنها را جزء مخارج حساب كند و نيز برای كارهايی كه خودش كرده يا ديگری بی اجرت انجام داده چيزی از حاصل كسر نمی شود.
١٨٨٣ اگر درخت انگور يا خرما را بخرد قيمت آن جزء مخارج نيست، ولی اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد، پولی را كه برای آن داده جزء مخارج حساب می شود.
١٨٨٤ اگر زمينی را بخرد و در آن زمين گندم يا جو بكارد پولی را كه برای خريد زمين داده جزء مخارج حساب نمی شود ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را كه برای خريد آن داده می تواند جزو مخارج حساب نمايد و از حاصل كم كند اما بايد قيمت كاهی را كه از آن بدست می آيد، از پولی كه برای خريد زراعت داده كسر نمايد مثلا اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قيمت كاه آن صد تومان باشد فقط چهارصد تومان آن را می تواند جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٥ كسی كه بدون گاو و چيزهای ديگر كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند، اگر اينها را بخرد، نبايد پولی را كه برای خريد اينها داده جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٦ كسی كه بدون گاو و چيزهای ديگری كه برای زراعت لازم است، نمی تواند زراعت كند، اگر آنها را بخرد و به واسطه زراعت به كلی از بين بروند می تواند تمام قيمت آنها را جزو مخارج حساب نمايد. و اگر مقداری از قيمت آنها كم شود می تواند آن مقدار را جزو مخارج حساب كند ولی اگر بعد از زراعت چيزی از قيمتشان كم نشود، نبايد چيزی از قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد.
١٨٨٧ اگر در يك زمين جو و گندم و چيزی مثل برنج و لوبيا كه زكات آن واجب نيست، بكارد خرجهای كه برای هر كدام آنها كرده، فقط پای همان حساب می شود، ولی اگر برای هر دو مخارجی كرده بايد به هر دو قسمت نمايد، مثلا اگر هر دو به يك اندازه بوده، می تواند نصف مخارج را از جنسی كه زكات دارد كسر نمايد.
١٨٨٨ اگر برای سال اول عملی مانند شخم زدن انجام دهد اگر چه برای سالهای بعد هم فايده داشته باشد، بايد مخارج آن را از سال اول كسر كند. ولی اگر برای چند سال عمل كند، بايد بين آنها تقسيم نمايد.
١٨٨٩ اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با يكديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يك وقت به دست نمی آيد گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يك سال حساب شود چنانچه چيزی كه اول می رسد به اندازه نصاب يعنی ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم باشد بايد زكات آن را موقعی كه می رسد بدهد و زكات بقيه را هر وقت به دست می آيد ادا نمايد و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر می كند تا بقيه آن برسد پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نيست.
١٨٩٠ اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه دهد چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد بنابر احتياط زكات آن واجب است.
١٨٩١ اگر مقداری خرما يا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب می شود چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.
١٨٩٢ اگر زكات خرمای خشك يا كشمش بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای تازه يا انگور بدهد و نيز اگر زكات خرمای تازه يا انگور بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای خشك يا كشمش بدهد اما اگر يكی از اينها يا چيز ديگری را به قصد قيمت زكات بدهد مانعی ندارد.
١٨٩٣ كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكات آن واجب شده اگر بميرد بايد اول تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمايند.
١٨٩٤ كسی كه بدهكار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد اگر بميرد و پيش از آن كه زكات اينها واجب شود ورثه قرض او را از مال ديگر بدهند،هر كدام كه سهمشان به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد بايد زكات بدهد و اگر پيش از آن كه زكات اينها واجب شود قرض او را ندهند چنانچه مال ميت فقط به اندازه بدهی او باشد واجب نيست زكات اينها را بدهند و اگر مال ميت بيشتراز بدهی او باشد در صورتی كه بدهی او بقدری است كه اگر بخواهند ادا نمايند بايد مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار می دهند زكات ندارد و بقيه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش به اندازه نصاب شود بايد زكات آن را بدهد.
١٨٩٥ اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد بايد زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و يا زكات همه را از خوب و بد بدهد و به احتياط واجب زكات همه را از بد نمی تواند بدهد.
نصاب طلا
١٨٩٦ طلا دو نصاب دارد: نصاب اول آن بيست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن ١٨ نخود است، پس وقتی طلا به بيست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد اگر شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد، انسان بايد چهل يك آن را كه نه نخود می شود از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست. و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمول می شود يعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام ١٨ مثقال را از قرار چهل يك بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط بايد زكات ١٥ مثقال آن را بدهد و زيادی آن زكات ندارد، و همچنين است هر چه بالا رود، يعنی اگر سه مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.
نصاب نقره
١٨٩٧ نقره دو نصاب دارد : نصاب اول آن ١٠٥ مثقال معمولی است كه اگر نقره به ١٠٥ مثقال برسد و شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان بايد چهل يك آن را كه ٢ مثقال و ١٥ نخود است از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست. و نصاب دوم آن، ٢١ مثقال است يعنی اگر ٢١ مثقال به ١٠٥ مثقال اضافه شود بايد زكات تمام ١٢٦ مثقال را بطوری كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از ٢١ مثقال اضافه شود فقط بايد زكات ١٠٥ مثقال آن را بدهد و زيادی آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود، يعنی اگر ٢١ مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده و كمتر از ٢١ مثقال است زكات ندارد. بنابراين اگر انسان چهل يك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بيشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسی كه ١١٠ مثقال نقره دارد اگر چهل يك آن را بدهد، زكات ١٠٥ مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای ٥ مثقال آن داده كه واجب نبوده است.
١٨٩٨ كسی كه طلا يا نقره او به اندازه نصاب است، اگر چه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اول كم نشده همه ساله بايد زكات آن را بدهد.
١٨٩٩ زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكه زده باشند بايد زكات آن را بدهند.
١٩٠٠ طلا و نقره سكه داری كه زنها برای زينت به كار می برند، زكات ندارد اگرچه رواج باشد.
١٩٠١ كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هيچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد،مثلا ١٠٤ مثقال نقره و ١٤ مثقال طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نيست.
١٩٠٢ چنان كه سابقا گفته شد، زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد، و اگر در بين يازده ماه طلا و نقره اواز نصاب اول كمتر شود، زكات بر او واجب نيست.
١٩٠٣ اگر در بين يازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد، يا آنها را آب كند، زكات بر او واجب نيست، ولی اگر برای فرار از دادن زكات اين كارها را بكند، احتياط مستحب آن است كه زكات را بدهد.
١٩٠٤ اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، بايد زكات آنها را بدهد،و چنانچه به واسطه آب كردن وزن يا قيمت آنها كم شود، بايد زكاتی را كه پيش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.
١٩٠٥ اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.
١٩٠٦ طلا و نقره ای كه بيشتر از اندازه معمولی فلز ديگر دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد، انسان بايد زكات آن را بدهد، و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست يا نه، زكات آن واجب نيست.
١٩٠٧ اگر طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول فلز ديگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زكات آن را از طلا و نقره ای بدهد كه بيشتر از معمول فلز ديگر دارد، ولی اگر به قدری بدهد كه يقين كند طلا و نقره خالصی كه در آن هست به اندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.
زكات شتر و گاو و گوسفند
١٩٠٨ زكات شتر و گاو و گوسفند غير از شرطهايی كه گفته شد دو شرط ديگر دارد: اول: آنكه حيوان در تمام سال بی كار باشد، و اگر در تمام سال يكی دو روز كار كرده باشد، زكات آن واجب است. دوم: آنكه در تمام سال از علف بيابان بچرد. پس اگر تمام سال يا مقداری از آن را از علف چيده شده يا از زراعتی كه ملك مالك يا ملك كس ديگر است بچرد، زكات ندارد، ولی اگر در تمام سال يك روز يا دو روز از علف مالك بخورد، بنابر احتياط زكات آن واجب می باشد.
١٩٠٩ اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد يا اجاره كند، يا برای چراندن در آن باج بدهد، بايد زكات را بدهد.
نصاب شتر
١٩١٠ شتر دوازده نصاب دارد: اول: پنج شتر، و زکات آن یک گوسفند است، و تا شماره شتر به این مقدار نرسد، زکات ندارد. دوم: ده شتر، و زکات آن دو گوسفند است. سوم: پانزده شتر، و زکات آن سه گوسفند است. چهارم: بیست شتر، و زکات آن چهار گوسفند است. پنجم: بیست و پنج شتر، و زکات آن پنج گوسفند است. ششم:بیست و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال دوم شده باشد. هفتم:سی و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال سوم شده باشد. هشتم: چهل و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال چهارم شده باشد. نهم: شصت و یک شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال پنجم شده باشد. دهم: هفتاد و شش شتر، و زکات آن دو شتری است که داخل سال سوم شده باشند. یازدهم: نود و یک شتر، و زکات آن دو شتری است که داخل سال چهارم شده باشند. دوازدهم: صد و بیست و یک شتر و بالاتر آن است که باید یا چهل تا چهل تا حساب کند و برای هر چهل تا یک شتری بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب کند و برای هر پنجاه تا یک شتری بدهد که داخل سال چهارم شده باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب کند، ولی در هر صورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر ١٤٠ شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری که داخل سال چهارم شده، و برای چهل تا، یک شتری که داخل سال سوم شده بدهد.(شتر زکات باید ماده باشد.)
١٩١١ زکات مابین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره شترهایی که دارد از نصاب اول که پنج تا است بگذرد، تا به نصاب دوم که ده تا است نرسیده، فقط باید زکات پنج تای آن را بدهد. و همچنین است در نصابهای بعد.
نصاب گاو
١٩١٢ گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است، که وقتی شماره گاو به سی رسید، اگر شرایط ی را که گفته شد داشته باشد، انسان باید یک گوساله ای که داخل سال دوم شده از بابت زکات بدهد. و نصاب دوم آن چهل است، و زکات آن یک گوساله ماده ای است که داخل سال سوم شده باشد. و زکات مابین سی و چهل واجب نیست، مثلا کسی که سی و نه گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد، تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد، و بعد از آن که به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله ای که داخل سال دوم شده بدهد، و همچنین هر چه بالا رود باید سی تا سی تا حساب کند، یا چهل تا چهل تا، یا با سی و چهل حساب نماید، و زکات آن را به دستوری که گفته شده بدهد، ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگرچیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن، زکات سی تا، و برای چهل تای آن، زکات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده تا زکات نداده می ماند.
نصاب گوسفند
مسئله ۱۹۱۳. گوسفند پنج نصاب دارد:
اول: چهل، و زکات آن یک گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زکات ندارد.
دوم: صد و بیست و یک، و زکات آن دو گوسفند است.
سوم: دویست و یک، و زکات آن سه گوسفند است.
چهارم: سی صد و یک، و زکات آن بنا بر احتیاط واجب چهار گوسفند است.
پنجم: چهارصد و بالاتر از آن است که باید آنها را صد تا صد تا حساب کند و برای هر صد تای آنها یک گوسفند بدهد، و لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد کافی است، ولی اگر بخواهد جنس دیگر بدهد، در صورتی بی اشکال است که برای فقرا بهتر باشد، اگرچه لازم نیست.
مسئله ۱۹۱۴. زکات مابین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره گوسفندهای کسی از نصاب اول که چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم که صد و بیست و یک است نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد. و همچنین است در نصابهای بعد.
مسئله ۱۹۱۵. زکات شتر و گاو و گوسفندی که به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همة آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.
مسئله ۱۹۱۶. در زکات، گاو و گاو میش یک جنس حساب می شود، و شتر عربی و غیر عربی یک جنس است، و همچنین بز و میش و شیشک در زکات با هم فرق ندارند.
مسئله ۱۹۱۷. اگر گوسفند برای زکات بدهد، باید اقلاً داخل سال دوم شده باشد. و اگر بز بدهد، باید داخل سال سوم شده باشد.
مسئله ۱۹۱۸. گوسفندی را که بابت زکات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او کمتر باشد اشکال ندارد، ولی بهتر است گوسفندی را که قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد. و همچنین است در گاو و شتر.
مسئله ۱۹۱۹. اگر چند نفر با هم شریک باشند، هر کدام آنان که سهمش به نصاب اول رسیده، باید زکات بدهد، و بر کسی که سهم او کمتر از نصاب اول است زکات واجب نیست.
مسئله ۱۹۲۰. اگر یک نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازة نصاب باشند، باید زکات آنها را بدهد.
مسئله ۱۹۲۱. اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زکات آنها را بدهد.
مسئله ۱۹۲۲. اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد، همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زکات را از خود آنها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند، نمی تواند زکات آنها را مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض، و دسته ای معیوب و دستة دیگر بی عیب، و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است که برای زکات آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.
مسئله ۱۹۲۳. اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را که دارد با چیز دیگر عوض کند یا نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسنفد بدهد، و چهل گوسفند دیگر بگیرد زکات بر او واجب نیست.
مسئله ۱۹۲۴. کسی که باید زکات گاو و گوسفند و شتر را بدهد اگر زکات آنها را از مال دیگرش بدهد تا وقتی شمارة آنها از نصاب کم نشده، همه ساله باید زکات را بدهد و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول کمتر شوند، زکات بر او واجب نیست مثلاً کسی که چهل گوسفند دارد اگر از مال دیگرش زکات آنها را بدهد تا وقتی که گوسفندهای او از چهل کم نشده همه ساله باید یک گوسفند بدهد و اگر از خود آنها بدهد تا وقتی به چهل نرسیده زکات بر او واجب نیست.
مصرف زكات
١٩٢٥ انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند: اول: فقير، و آن كسی كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسی كه صنعت يا ملك يا سرمايه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقير نيست. دوم: مسكين، و آن كسی است كه از فقير سخت تر می گذراند. سوم: كسی كه از طرف امام عليه السلام يا نايب امام مامور است كه زكات را جمع و نگهداری نمايد و به حساب آن رسيدگی كند و آن را به امام عليه السلام يا نايب امام يا فقرا برساند. چهارم: كافرهايی كه اگر زكات به آنان بدهند به دين اسلام مايل می شوند يا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند. پنجم: خريداری بنده ها و آزاد كردن آنان. ششم: بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد. هفتم: سبيل الله يعنی كاری كه مانند ساختن مسجد منفعت عمومی دينی دارد، يا مثل ساختن پل و اصلاح راه كه نفعش به عموم مسلمانان می رسد و آنچه برای اسلام نفع داشته باشد به هر نحو كه باشد. هشتم: ابن السبيل، يعنی مسافری كه در سفر درمانده شده. و احكام اينها در مسايل آينده گفته خواهد شد.
١٩٢٦ احتياط واجب آن است كه فقير و مسكين بيشتر از مخارج سال خود و عيالاتش را از زكات نگيرد، و اگر مقداری پول يا جنس دارد فقط به اندازه كسری مخارج يك سالش زكات بگيرد.
١٩٢٧ كسی كه مخارج سالش را داشته اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست يا نه نمی تواند زكات بگيرد
١٩٢٨ صنعتگر يا مالك يا تاجری كه در آمد او از مخارج سالش كمتر است می تواند برای كسری مخارجش زكات بگيرد و لازم نيست ابزار كار يا ملك يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند.
١٩٢٩ فقيری كه خرج سال خود و عيالاتش را ندارد اگر خانه ای دارد كه ملك اوست و در آن نشسته يا مال سواری دارد چنانچه بدون اينها نتواند زندگی كند اگرچه برای حفظ آبرويش باشد می تواند زكات بگيرد و همچنين است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چيزهايی كه به آنها احتياج دارد و فقيری كه اينها را ندارد اگر به اينها احتياج داشته باشد می تواند از زكات خريداری نمايد.
١٩٣٠ فقيری كه ياد گرفتن صنعت برای او مشكل نيست بنابر احتياط واجب بايد ياد بگيرد، و با گرفتن زكات زندگی نكند ولی تا وقتی مشغول ياد گرفتن است، می تواند زكات بگيرد.
١٩٣١ به كسی كه قبلا فقير بوده، و می گويد فقيرم، اگر چه انسان از گفته او اطمينان پيدا نكند، می شود زكات داد.
١٩٣٢ كسی كه می گويد فقيرم و قبلا فقير نبوده يا معلوم نيست، فقير بوده يا نه اگر از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است می شود به او زكات داد.
١٩٣٣ كسی كه بايد زكات بدهد، اگر از فقيری طلبكار باشد می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
١٩٣٤ اگر فقير بدهكار بميرد و تركه ای كه وافی به بدهيش باشد نداشته باشد،انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
١٩٣٥ چيزی را كه انسان بابت زكات به فقير می دهد لازم نيست به او بگويد كه زكات است. بلكه اگر فقير خجالت بكشد، مستحب است به طوری كه دروغ نشود به اسم پيشكش بدهد ولی بايد قصد زكات نمايد.
١٩٣٦ اگر به خيال اين كه كسی فقير است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده يا از روی ندانستن مساله به كسی كه می داند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه چيزی را كه به او داده باقی باشد بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد پس اگر كسی كه آن چيز را گرفته می دانسته يا احتمال می داده كه زكات است انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد ولی اگر به غير عنوان زكات داده نمی تواند چيزی از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به متسحق بدهد و در همه صور می تواند از مال خودش زكات را بدهد و از كسی كه گرفته مطالبه نكند
١٩٣٧ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد می تواند برای دادن قرض خود زكات بگيرد ولی بايد مالی را كه قرض كرده در عصيت خرج نكرده باشد يا اگر در معصيت خرج كرده از آن معصيت توبه كرده باشد كه در اين صورت از سهم فقرا می شود به او داد.
١٩٣٨ اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زكات بدهد بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده چنانچه آن بدهكار فقير باشد می تواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند ولی اگر چيزی را كه گرفته در شرابخواری يا به طور آشكارا در معصيت صرف كرده و از معصيت خود توبه نكرده بنابر احتياط واجب بايد چيزی را كه به او داده بابت زكات حساب نكند.
١٩٣٩ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه فقير نباشد انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
١٩٤٠ مسافری كه خرجی او تمام شده يا مركبش از كار افتاده چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزی، خود را به مقصد برساند اگرچه در وطن خود فقير نباشد می تواند زكات بگيرد ولی اگر بتواند در جای ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزی مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقداری كه به آنجا برسد می تواند زكات بگيرد.
١٩٤١ مسافری كه در سفر مانده شده و زكات گرفته، بعد از آنكه به وطنش رسيد،اگر چيزی از زكات زياد آمده باشد در صورتی كه بدون مشقت نتواند بقيه را به صاحب مال يا نايب او برساند، بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز زكات است.
شرايط كسانی كه مستحق زكاتند
١٩٤٢ كسی كه زكات می گيرد بايد شيعه دوازده امامی باشد، و اگر از راه شرعی شيعه بودن كسی ثابت شود و به او زكات بدهد و زكات تلف شود بعد معلوم شود شيعه نموده لازم نيست دوباره زكات بدهد.
١٩٤٣ اگر طفل يا ديوانه ای از شيعه فقير باشد انسان می تواند به ولی او زكات بدهد، به قصد اينكه آنچه را می دهد ملك طفل يا ديوانه باشد.
١٩٤٤ اگر به ولی طفل و ديوانه دسترسی ندارد می تواند خودش يا به وسيله يك نفر امين زكات را به مصرف طفل يا ديوانه برساند و بايد موقعی كه زكات به مصرف آنان می رسد نيت زكات كنند.
١٩٤٥ به فقيری كه گدايی می كند می شود زكات داد، ولی به كسی كه زكات را در معصيت مصرف می كند نمی شود زكات داد.
١٩٤٦ به كسی كه معصيت كبيره را آشكارا بجا می آورد احتياط واجب آن است كه زكات ندهند.
١٩٤٧ به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد می شود زكات داد، ولی اگر زن برای خرجی خودش قرض كرده باشد شوهر نمی تواند بدهی او را از زكات بدهد بلكه اگر كس ديگری هم كه مخارج او بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض كند احتياط واجب آن است كه بدهی اورااز زكات ندهد.
١٩٤٨ انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكات بدهد ولی ديگران می توانند به آنان زكات بدهند.
١٩٤٩ اگر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نمايد،اشكال ندارد.
١٩٥٠ اگر پسر به كتابهای علمی دينی احتياج داشته باشد پدر می تواند برای خريدن آنها به او زكات بدهد.
١٩٥١ پدر می تواند به پسرش زكات بدهد كه برای خود زن بگيرد پسر هم می تواند برای آن كه پدرش زن بگيرد، زكات خود را به او بدهد.
١٩٥٢ به زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد يا خرجی نمی دهد ولی زن می تواند اورا به دادن خرجی مجبور كند نمی شود زكات داد.
١٩٥٣ زنی كه صيغه شده اگر فقير باشد شوهرش و ديگران می توانند به او زكات بدهند ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد يا به جهت ديگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد يا زن بتواند او را مجبور كند، نمی شود به آن زن زكات داد.
١٩٥٤ زن می تواند به شوهر فقير خود زكات بدهد اگر چه شوهر زكات را صرف مخارج خود آن زن نمايد.
١٩٥٥ سيد نمی تواند از غير سيد زكات بگيرد ولی اگر خمس و ساير وجوهات كفايت مخارج او را نكند و از گفتن زكات ناچار باشد می تواند از غير سيد زكات بگيرد ولی احتياط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگيرد.
١٩٥٦ به كسی كه معلوم نيست سيد است يا نه می شود زكات داد.
نيت زكات
١٩٥٧ انسان بايد زكات را به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نيت معين كند كه آنچه را می دهد زكات مال است يا زكات فطره، ولی اگر مثلا زكات گندم و جو بر او واجب باشد لازم نيست معين كند چيزی را كه می دهد زكات گندم است يا زكات جو.
١٩٥٨ كسی كه زكات چند مال بر او واجب شده اگر مقداری زكات بدهد و نيت هيچ كدام آنها را نكند، چنانچه چيزی را كه داده هم جنس يكی از آنها باشد زكات همان جنس حساب می شود، و اگر هم جنس هيچ كدام آنها نباشد به همه آنها قسمت می شود پس كسی كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است اگر مثال يك گوسفند از بابت زكات بدهد و نيت هيچ كدام آنها را نكند زكات گوسفند حساب می شود ولی اگر مقداری نقره بدهد به زكاتی كه برای گوسفند و طلا بدهكار است تقسيم می شود.
١٩٥٩ اگر كسی را وكيل كند كه زكات مال او را بدهد چنانچه وكيل وقتی كه زكات را به فقير می دهد از طرف مالك نيت زكات كند كافی است.
١٩٦٠ اگر مالك يا وكيل او بدون قصد قربت زكات را به فقير بدهد و پيش از آن كه آن مال از بين برود خود مالك نيت زكات كند زكات حساب می شود.
مسائل متفرقه زكات
١٩٦١ موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور انسان بايد زكات را به فقير بدهد يا از مال خود جدا كند و زكات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن، ماه دوازدهم بايد به فقير بدهد يا از مال خود جدا نمايد. ولی بعد از جدا كردن اگر منتظر فقير معينی باشد يا بخواهد به فقيری بدهد كه از جهتی برتری دارد می تواند زكات
١٩٦٢ بعد از جدا كردن زكات لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد ولی اگربه كسی كه می شود زكات داد دسترسی دارد احتياط مستحب آن است كه دادن زكات را تاخير نيندازد.
١٩٦٣ كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر ندهد و به واسطه كوتاهی او از بين برود بايد عوض آن را بدهد.
١٩٦٤ كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر زكات را ندهد و بدون آن كه در نگهداری آن كوتاهی كند از بين برود چنانچه دادن زكات را به قدری تاخير انداخته كه نمی گويند فورا داده است بايد عوض آن را بدهد و اگر به اين مقدار تاخير نينداخته مثلا دو سه ساعت تاخير انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده، در صورتی كه مستحق حاضر نبوده چيزی بر او واجب نيست و اگر مستحق حاضر بوده بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را بدهد.
١٩٦٥ اگر زكات را از خود مال كنار بگذرد می تواند در بقيه آن تصرف كند واگر از مال ديگرش كنار بگذارد می تواند در تمام مال تصرف نمايد.
١٩٦٦ انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چيز ديگری به جای آن بگذارد
١٩٦٧ اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد مثلا گوسفندی كه برای زكات گذاشته بره بياورد، مال فقير است.
١٩٦٨ اگر موقعی كه زكات را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد بهتر است زكات را به او بدهد مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.
١٩٦٩ اگر با عين مالی كه برای زكات كنار گذاشته برای خودش تجارت كند صحيح نيست و اگر با اجازه حاكم شرع برای مصلحت زكات تجارت كند تجارت صحيح و نفعش مال زكات است.
١٩٧٠ اگر پيش از آن كه زكات بر او واجب شود چيزی بابت زكات به فقير بدهد زكات حساب نمی شود و بعد از آن كه زكات بر او واجب شد اگر چيزی را كه به فقير داده از بين نرفته باشد و آن فقير هم به فقر خود باقی باشد می تواند چيزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.
١٩٧١ فقيری كه می داند زكات بر انسان واجب نشده اگر چيزی بابت زكات بگيردو پيش او تلف شود ضامن است پس موقعی كه زكات بر انسان واجب می شود اگر آن فقير به فقر خود باقی باشد می تواند عوض چيزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.
١٩٧٢ فقيری كه نمی داند زكات بر انسان واجب نشده اگر چيزی بابت زكات بگيردو پيش او تلف شود ضامن نيست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.
١٩٧٣ مستحب است زكات گاو و گوسفند و شتر را به فقيرهای آبرومند بدهد و در دادن زكات، خويشان خود را بر ديگران و اهل علم و كمال را بر غير آنان، و كسانی را كه اهل سؤال نيستند، بر اهل سؤال مقدم بدارد، ولی اگر دادن زكات به فقيری از جهت ديگری بهتر باشد مستحب است زكات را به او بدهد.
١٩٧٤ بهتر است زكات را آشكار، و صدقه مستحبی را، مخفی بدهند.
١٩٧٥ اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقی نباشد، و نتواند زكات را به مصرف ديگری هم كه برای آن معين شده برساند، چنانچه اميد نداشته باشد كه بعدا مستحق پيدا كند بايد زكات را به شهر ديگر ببرد و به مصرف زكات برساند، ولی مخارج بردن به آن شهر به عهده خود اوست و اگر زكات تلف شود ضامن نيست.
١٩٧٦ اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود می تواند زكات را به شهر ديگر ببرد.ولی مخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد و اگر زكات تلف شود ضامن است مگر آنكه با اجازه حاكم شرع برده باشد.
١٩٧٧ اجرت وزن كردن، پيمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمايی را كه برای زكات می دهد با خود اوست.
١٩٧٨ كسی كه مثقال و نخود نقره يا بيشتر، از بابت زكات بدهكار است می تواند كمتر از مثقال و نخود نقره هم به يك فقير بدهد و نيز اگر غير نقره چيز ديگری مثل گندم و جو بدهكار باشد و قيمت آن به مثقال و نخود نقره هم برسد می تواند به يك فقير كمتر از آن بدهد.
١٩٧٩ مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد ولی اگر مستحق بخواهد چيزی را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قيمت رساند كسی كه زكات را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم است.
١٩٨٠ اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده يا نه بايد زكات را بدهد هر چند شك او برای زكات سالهای پيش باشد.
١٩٨١ فقير نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند يا چيزی را گرانتر از قيمت آن بابت زكات قبول نمايد، يا زكات را از مالك بگيرد و به او ببخشد. ولی كسی كه زكات زيادی بدهكار است و فقير شده و نمی تواند زكات را بدهد و اميد هم ندارد كه دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند فقير، می تواند زكات را از او بگيرد و به او ببخشد.
١٩٨٢ انسان می تواند از زكات قرآن يا كتاب دينی يا كتاب دعا بخرد و وقف نمايد، اگر چه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است. و نيز می تواند توليت وقف را برای خود يا اولاد خود قرار دهد.
١٩٨٣ انسان نمی تواند از زكات ملك بخرد و بر اولاد خود يا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نمايد كه عايدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
١٩٨٤ فقير می تواند برای رفتن به حج و زيارت و مانند اينها زكات بگيرد، ولی اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، برای زيارت و مانند آن نمی تواند زكات بگيرد.
١٩٨٥ اگر مالك فقيری را وكيل كند، كه زكات مال او را بدهد، چنانچه آن فقير احتمال دهد كه قصد مالك اين بوده كه خود آن فقير از زكات برندارد،نمی تواند چيزی از آن را برای خودش بردارد و اگر يقين داشته باشد كه قصد مالك اين نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.
١٩٨٦ اگر فقير شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكات بگيرد، چنانچه شرطهايی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود بايد زكات آنها را بدهد.
١٩٨٧ اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شريك باشند و يكی ازآنان زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسيم كنند چنانچه بداند شريكش زكات سهم خود را نداده تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد.
١٩٨٨ كسی كه خمس يا زكات بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد چنانچه نتواند همه آنها را بدهد اگر مالی كه خمس يا زكات آن واجب شده از بين نرفته باشد بايد خمس و زكات را بدهد و اگر از بين رفته باشد می تواند خمس يا زكات را بدهد يا كفاره و نذر و قرض و مانند اينها را ادا نمايد.
١٩٨٩ كسی كه خمس يا زكات بدهكار است و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بميرد و مال او برای همه آنها كافی نباشد چنانچه مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بين نرفته باشد، بايد خمس يا زكات را بدهند و بقيه مال او را به چيزهای ديگری كه بر او واجب است قسمت كنند و اگر مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بين رفته باشد بايد مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اينها قسمت نمايند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بيست تومان به كسی بدهكار است و همه مال او سی تومان است، بايد بيست تومان بابت خمس و ده تومان به دين او بدهند.
١٩٩٠ كسی كه مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نكند می تواند برای معاش خود كسب كند، چنانچه تحصيل آن علم واجب يا مستحب باشد، می شود به او زكات داد و اگر تحصيل آن علم واجب يا مستحب نباشد، زكات دادن به او اشكال دارد.
زكات فطره
شرايط زكات فطره
١٩٩١ كسی كه موقع غروب شب عيد فطر بالغ و عاقل و هوشيار است و فقير و بنده كس ديگر نيست، بايد برای خودش و كسانی كه نان خور او هستند هر نفری يك صاع كه تقريبا سه كيلو است، گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت و مانند اينها به مستحق بدهد، و اگر پول يكی از اينها را هم بدهد،كافی است.
١٩٩٢ كسی كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسبی هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عيالاتش را بگذراند، فقير است و دادن زكات فطره بر او واجب نيست.
١٩٩٣ انسان بايد فطره كسانی را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب می شوند، بدهد كوچك باشند يا بزرگ، مسلمان باشند يا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه، در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر.
١٩٩٤ اگر كسی را كه نان خور اوست و در شهر ديگر است، وكيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را می دهد، لازم نيست خودش فطره او را بدهد.
١٩٩٥ فطره مهمانی كه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب می شود، بر او واجب است.
١٩٩٦ فطره مهمانی كه پيش از غروب شب عيد فطر بدون رضاين صاحبخانه وارد می شود و مدتی نزد او می ماند واجب است، و همچنين است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.
١٩٩٧ فطره مهمانی كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد می شود بر صاحبخانه واجب نيست، اگر چه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.
١٩٩٨ اگر كسی موقع غروب شب عيد فطر، ديوانه يا بيهوش باشد زكات فطره بر او واجب نيست.
١٩٩٩ اگر پيش از غروب بچه بالغ شود، يا ديوانه عاقل گردد، يا فقير غنی شود، در صورتی كه شرايط واجب شدن فطره را دارا باشد، بايد زكات فطره را بدهد.
٢٠٠٠ كسی كه موقع غروب شب عيد فطر، زكات فطره براو واجب نيست، اگر تاپيش از ظهر روز عيد شرطهای واجب شدن فطره در او پيدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.
٢٠٠١ كافری كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نيست.ولی مسلمانی كه شيعه نبوده اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود، بايد زكات فطره را بدهد.
٢٠٠٢ كسی كه فقط به اندازه يك صاع كه تقريبا سه كيلو است گندم و مانند آن دارد، مستحب است زكات فطره را بدهد و چنانچه عيالاتی داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند به قصد فطره، آن يك صاع را به يكی از عيالاتش بدهد و اوهم به همين قصد به ديگری بدهد و همچنين تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چيزی را كه می گيرد به كسی بدهد كه از خودشان نباشد و اگر يكی از آنها صغير باشد احتياط آن است كه او را در دور دادن زكات فطره داخل نكنند و چنانچه ولی صغير از طرف او قبول نمايد بايد آن زكات فطره را به مصرف صغير برساند نه اينكه از طرف او به ديگری بدهد.
٢٠٠٣ اگر بعد از غروب شب عيد فطر بچه دار شود، يا كسی نان خور او حساب شود،واجب نيست فطره او را بدهد، اگر چه مستحب است فطره كسانی را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر روز عيد نان خور او حساب می شوند بدهد.
٢٠٠٤ اگر انسان نان خور كسی باشد و پيش از غروب نان خور كس ديگر شود فطره او بر كسی كه نان خور او شده واجب است، مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش بايد فطره او را بدهد.
٢٠٠٥ كسی كه ديگری بايد فطره او را بدهد، واجب نيست فطره خود را بدهد.
٢٠٠٦ اگر فطره انسان بر كسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمی شود.
٢٠٠٧ اگر كسی كه فطره او بر ديگری واجب است خودش فطره را بدهد از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.
٢٠٠٨ زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنانچه نان خور كس ديگر باشد،فطره اش بر آن كس واجب است. و اگر نان خور كس ديگر نيست، در صورتی كه فقير نباشد بايد فطره خود را بدهد.
٢٠٠٩ كسی كه سيد نيست نمی تواند به سيد فطره بدهد. حتی اگر سيدی نان خور او باشد، نمی تواند فطره او را به سيد ديگر بدهد.
٢٠١٠ فطره طفلی كه از مادر يا دايه شير می خورد بر كسی است كه مخارج مادر يا دايه را می دهد، ولی اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد فطره طفل بر كسی واجب نيست.
٢٠١١ انسان اگر چه مخارج عيالاتش را از مال حرام بدهد بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.
٢٠١٢ اگر انسان كسی را اجير نمايد و شرط كند كه مخارج او را بدهد در صورتی كه به شرط خود عمل كند و نان خور او حساب شود بايد فطره او را هم بدهد ولی چنانچه شرط كند كه مقدار مخارج او را بدهد و مثلا پولی برای مخارجش بدهد،دادن فطره او واجب نيست.
٢٠١٣ اگر كسی بعد از غروب شب عيد فطر بميرد بايد فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند، ولی اگر پيش از غروب بميرد واجب نيست فطره او عيالاتش را از مال او بدهند.
مصرف زكات فطره
٢٠١٤ اگر زكات فطره را به يكی از هشت مصرفی كه سابقا برای زكات مال گفته شد برسانند كافی است، ولی احتياط مستحب آن است كه فقط به فقرای شيعه بدهد.
٢٠١٥ اگر طفل شيعه ای فقير باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند يا به واسطه دادن به ولی طفل ملك طفل نمايد.
٢٠١٦ فقيری كه فطره به او می دهند لازم نيست عادل باشد، ولی احتياط واجب آن است كه به شراب خوار و كسی كه آشكارا معصيت كبيره می كند فطره ندهند.
٢٠١٧ به كسی كه فطره را در معصيت مصرف می كند، نبايد فطره بدهند.
٢٠١٨ احتياط واجب آن است كه به يك فقير بيشتر از مخارج سالش و كمتر از يك صاع كه تقريبا سه كيلو است فطره ندهند.
٢٠١٩ اگر از جنسی كه قيمتش دو برابر قيمت معمولی آن است مثلا از گندمی كه قيمت آن دو برابر قيمت گندم معمولی است نصف صاع كه معنای آن در مساله پيش گفته شد بدهد كافی نيست، و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد كفايت نمی كند.
٢٠٢٠ انسان نمی تواند نصف صاع را از يك جنس مثلا گندم و نصف ديگر آن را از جنس ديگر مثلا جو بدهد، و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشكال دارد، بلكه كافی نيست.
٢٠٢١ مستحب است در دادن زكات فطره خويشان فقير خود را بر ديگران مقدم دارد و بعد همسايگان فقير را بعد اهل علم فقير را، ولی اگر ديگران از جهتی برتری داشته باشند مستحب است آنها را مقدم بدارد.
٢٠٢٢ اگر انسان به خيال اين كه كسی فقير است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقير نبوده، چنانچه مالی را كه به او داده از بين نرفته باشد می تواند پس بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر نتواند بگيرد بايد از مال خودش فطره را بدهد، و اگر از بين رفته باشد در صورتی كه گيرنده فطره می دانسته يا احتمال می داده آنچه را گرفته فطره است بايد عوض آن را بدهد، و الا دادن عوض بر او واجب نيست و انسان بايد دوباره فطره بدهد.
٢٠٢٣ اگر كسی بگويد فقيرم نمی شود به او فطره داد، مگر آن كه اطمينان پيدا كند يا از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است يا انسان بداند كه قبلا فقير بوده است
مسائل متفرقه زكات فطره
٢٠٢٤ انسان بايد زكات فطره را به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی كه آن را می دهد نيت دادن فطره نمايد.
٢٠٢٥ اگر پيش از ماه رمضان فطره را بدهد صحيح نيست، و احتياط واجب آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولی اگر پيش از رمضان يا در ماه رمضان به فقير قرض بدهد و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد طلب خود را بابت فطره حساب كند مانعی ندارد.
٢٠٢٦ گندم يا چيز ديگری را كه برای فطره می دهد بايد به جنس ديگر يا خاك مخلوط نباشد يا اگر مخلوط است چيزی كه مخلوط شده به قدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد، و اگر بيش از اين مقدار باشد در صورتی صحيح است كه خالص آن به يك صاع برسد، ولی اگر مثلا يك صاع گندم به چندين من خاك مخلوط باشد كه خالص كردن آن خرج يا كار بيشتر از متعارف دارد دادن آن كافی نيست.
٢٠٢٧ اگر فطره را از چيز معيوب بدهد، كافی نيست.
٢٠٢٨ كسی كه فطره چند نفر را می دهد لازم نيست همه را از يك جنس بدهد و اگرمثلا فطره بعضی را گندم و فطره بعض ديگر را جو بدهد كافی است.
٢٠٢٩ كسی كه نماز عيد فطر می خواند، بنابر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد، ولی اگر نماز عيد نمی خواند می تواند دادن فطره را تا ظهر تاخير بيندازد.
٢٠٣٠ اگر به نيت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عيد به مستحق ندهد احتياط واجب آن است كه هر وقت آن را می دهد نيت فطره نمايد.
٢٠٣١ اگر موقعی كه دادن زكات فطره واجب است فطره را ندهد و كنار هم نگذارد احتياط واجب آن است كه بعدا بدون اين كه نيت ادا و قضا كند، فطره را بدهد.
٢٠٣٢ اگر فطره را كنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی ديگر را برای فطره بگذارد.
٢٠٣٣ اگر انسان مالی داشته باشد كه قيمتش از فطره بيشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نيت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد اشكال دارد.
٢٠٣٤ اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بين برود، چنانچه دسترس به فقير داشته و دادن فطره را تاخير انداخته بايد عوض آن را بدهد و اگر دسترس به فقير نداشته ضامن نيست، مگر آنكه در نگهداری آن كوتاهی كرده باشد.
٢٠٣٥ در صورتی زكات فطره را از مال خود جدا كرده باشد، اگر در محل خودش مستحق پيدا شود، احتياط واجب آن است كه فطره را به جای ديگر نبرد. و اگر به جای ديگر ببرد و تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
حج
احكام حج
٢٠٣٦ حج: زيارت كردن خانه خدا و انجام اعمالی است كه دستور داده اند در آن جا بجا آورده شود، و در تمام عمر بر كسی كه اين شرايط را دارا باشد يك مرتبه واجب می شود: اول: آنكه بالغ باشد. دوم: آنكه عاقل و آزاد باشد. سوم: به واسطه رفتن به حج مجبور نشود كه كار حرامی را كه اهميتش در شرع از حج بيشتر است انجام دهد يا عمل واجبی را كه از حج مهمتر است ترك نمايد. چهارم: آنكه مستطيع باشد، و مستطيع بودن به چند چيز است: اول: آنكه توشه راه و چيزهايی را كه بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و در كتابهای مفصل گفته شده، دارا باشد، و نيز مركب سواری يا مالی كه بتواند آنها را تهيه كند داشته باشد. دوم:سلامت مزاج و توانايی آن را داشته باشد كه بتواند مكه رود و حج را بجا آورد.سوم: در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد يا انسان بترسد كه در راه جان يا عرض او از بين برود، يا مال او را ببرند، حج بر او واجب نيست، ولی اگراز راه ديگری بتواند برود، اگرچه دورتر باشد در صورتی كه مشقت زياد نداشته باشدو خيلی غير متعارف نباشد، بايد از آن راه برود. چهارم: به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم: مخارج كسانی را كه خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج كسانی را كه مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد.ششم: بعد از برگشتن، كسب يا زراعت يا عايدی ملك يا راه ديگری برای معاش خود داشته باشد كه مجبور نشود به زحمت زندگی كند
٢٠٣٧ كسی كه بدون خانه ملكی رفع احتياجش نمی شود، وقتی حج بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.
٢٠٣٨ نداشته باشدو شوهرش هم مثلا فقير باشد و خرجی او را ندهد و ناچار شود كه به سختی زندگی كند، حج بر او واجب نيست.
٢٠٣٩ اگر كسی توشه راه و مركب سواری نداشته باشد و ديگری به او بگويد حج برو، من خرج تو و عيالات تو را در موقعی كه در سفر حج هستی می دهم، در صورتی كه اطمينان داشته باشد كه خرج او را می دهد، حج بر او واجب می شود.
٢٠٤٠ اگر خرجی رفتن و برگشتن و خرجی عيالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و برمی گردد به او ببخشند و با او شرط كنند كه حج كند، اگر چه قرض داشته باشدو در موقع برگشتن هم مالی كه بتواند با آن زندگی كند نداشته باشد بايد قبول نمايد و حج بر او واجب می شود.
٢٠٤١ اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عيالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و برمی گردد به او بدهند و بگويند حج برو، ولی ملك او نكنند در صورتی كه اطمينان داشته باشد كه از او پس نمی گيرند، حج بر او واجب می شود.
٢٠٤٢ اگر مقداری مال كه برای حج كافی است به كسی بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه خدمت كسی كه مال را داده بنمايد، حج بر او واجب نمی شود.
٢٠٤٣ اگر مقداری مال به كسی بدهند و حج بر او واجب شود، چنانچه حج نمايد، هر چند بعدا مالی از خود پيدا كند ديگر حج بر او واجب نيست.
٢٠٤٤ اگر برای تجارت مثلا تا جده برود و مالی به دست آورد كه اگر بخواهد ازآنجا به مكه رود مستطيع باشد بايد حج كند، و در صورتی كه حج نمايد اگر چه بعدا مالی پيدا كند كه بتواند از وطن خود به مكه رود ديگر حج بر او واجب نيست.
٢٠٤٥ اگر انسان اجير شود كه از طرف كسی ديگر حج كند، چنانچه خودش نتواند برود و بخواهد ديگری را از طرف خودش بفرستد بايد از كسی كه او را اجير كرده اجازه بگيرد.
٢٠٤٦ اگر كسی مستطيع شود و مكه نرود و فقير شود بايد اگر چه به زحمت باشد بعدا حج كند، و اگر به هيچ قسم نتواند حج برود، چنانچه كسی او را برای حج اجير كند بايد به مكه رود و حج كسی را كه برای او اجير شده بجا آورد و تا سال بعد در مكه بماند و برای خود حج نمايد، ولی اگر ممكن باشد كه اجير شود و اجرت را نقد بگيرد و كسی كه او را اجير كرده راضی شود كه حج او در سال بعد بجا آورده شود، بايد سال اول برای خود و سال بعد برای كسی كه اجير شده حج نمايد.
٢٠٤٧ اگر در سال اولی كه مستطيع شده به مكه رود و در وقت معينی كه دستور داده اند به عرفات و مشعرالحرام نرسد، چنانچه در سالهای بعد مستطيع نباشد حج بر او واجب نيست، ولی اگر از سالهای پيش مستطيع بوده و نرفته اگر چه به زحمت باشد بايد حج كند.
٢٠٤٨ اگر در سال اولی كه مستطيع شده حج نكند و بعد به واسطه پيری يا مرض و ناتوانی نتواند حج نمايد و نااميد باشد از اين كه بعدا خودش حج كند بايد ديگری را از طرف خود بفرستد، بلكه اگر در سال اولی كه به قدر رفتن حج مال پيدا كرده به واسطه پيری يا مرض يا ناتوانی نتواند حج كند، احتياط مستحب آن است كسی را از طرف خود بفرستد كه حج نمايد.
٢٠٤٩ كسی كه از طرف ديگری برای حج اجير شده بايد طواف نساء را از طرف او يا به نيت ما فی الذمه بجا آورد. و اگر بجا نياورد، زن بر آن اجير حرام می شود.
٢٠٥٠ اگر طواف نساء را درست بجا نياورد يا فراموش كند چنانچه در بين راه يا بعد از مراجعت به وطن يادش بيايد بايد در صورت امكان دوباره برگردد و آن را انجام دهد، و در صورت عدم تمكن از بازگشت خودش، ديگری را برای انجام آن نايب بگيرد تا زن بر او حلال باشد.
احكام خريد و فروش و...
چيزهايی كه در خريد و فروش مستحب است
٢٠٥١ ياد گرفتن احكام معاملات به قدری كه مورد احتياج است لازم است، و مستحب است فروشنده بين مشتريها در قيمت جنس فرق نگذارد و در قيمت جنس سختگيری نكند و كسی كه با او معامله كرده اگر پشيمان شود و از او تقاضا كند كه معامله را به هم بزند بپذيرد.
٢٠٥٢ اگر انسان نداند معامله ای كه كرده صحيح است يا باطل، نمی تواند در مالی كه گرفته تصرف نمايد. ولی چنانچه در موقع معامله احكام آن را می دانسته و بعد از معامله شك كند، تصرف او اشكال ندارد و معامله صحيح است.
٢٠٥٣ كسی كه مال ندارد و مخارجی بر او واجب است مثل خرج زن و بچه، بايد كسب كند، و برای كارهای مستحب مانند وسعت دادن به عيالات و دستگيری از فقرا كسب كردن مستحب است.
معاملات مكروه
٢٠٥٤ عمده معاملات مكروه از اين قرار است: اول: بنده فروشی. دوم: قصابی. سوم: كفن فروشی. چهارم: معامله با مردمان پست. پنجم: معامله بين اذان صبح و اول آفتاب. ششم: آنكه كار خود را خريد و فروش گندم و جو و مانند اينها قرار دهد. هفتم: آنكه برای خريدن جنسی كه ديگری می خواهد بخرد داخل معامله او شود.
معاملات باطل
٢٠٥٥ در چند مورد معامله باطل است: اول: خريد و فروش عين نجس، مثل بول و غائط و مسكرات، بنابر اقوی در بعضی و بنابر احتياط واجب در بعضی. دوم: خريد و فروش مال غصبی، مگر آنكه صاحبش معامله را اجازه كند. سوم: خريد و فروش چيزهايی كه مال نيست. چهارم: معامله چيزی كه منافع معمولی آن حرام باشد، مثل آلات قمار و موسيقی. پنجم: معامله ای كه در آن ربا باشد. و حرام است غش در معامله، يعنی فروختن جنسی كه با چيز ديگر مخلوط است در صورتی كه آن چيز معلوم نباشد و فروشنده هم به خريدار نگويد، مثل فروختن روغنی كه آن را با پيه مخلوط كرده است، و اين عمل را غش می گويند. از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم منقول است كه فرمودند: از ما نيست كسی كه در معامله با مسلمانان غش كند يا به آنان ضرر بزند يا تقلب و حيله نمايد، و هر كه با برادر مسلمان خود غش كند، خداوند بركت روزی او را می برد و راه معاش او را می بندد و او را به خودش واگذار می كند.
٢٠٥٦ فروختن چيز پاكی كه نجس شده و آب كشيدن آن ممكن است اشكال ندارد ولی اگر مشتری بخواهد آن چيز را بخورد بايد فروشنده نجس بودن آن را به او بگويد.
٢٠٥٧ اگر چيز پاكی مانند روغن و نفت كه آب كشيدن آن ممكن نيست نجس شود ، چنانچه مثلا روغن نجس را برای خوردن به خريدار بدهند معامله باطل و عمل حرام است و اگر برای كاری بخواهد كه شرط آن پاك بودن نيست، مثلا بخواهند نفت نجس را بسوزانند فروش آن اشكال ندارد.
٢٠٥٨ بايد دوايی را كه مثل شراب عين آن نجس است معامله نكنند،ولی معامله دوايی كه عينش نجس نيست، اگر به آن احتياج داشته باشند اشكال ندارد.
٢٠٥٩ خريد و فروش روغن و دواهای روان و عطرهايی كه از ممالك غير اسلامی می آورند اگر نجس بودن آنها معلوم نباشد اشكال ندارد، ولی روغنی را كه از حيوان بعد از جان دادن آن می گيرند چنانچه در شهر كفار از دست كافر بگيرند و از حيوانی باشد كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند نجس است و معامله آن باطل می باشد، بلكه اگر در شهر مسلمانان هم از دست كافر بگيرند معامله آن باطل است، مگر آنكه بدانند كه آن كافر از مسلمان خريده است.
٢٠٦٠ اگر روباه را به غير دستوری كه در شرع معين شده كشته باشند يا خودش مرده باشد، خريد و فروش پوست آن حرام و معامله آن باطل است.
٢٠٦١ خريد و فروش گوشت و پيه و چرمی كه از ممالك غير اسلامی می آورند يا از دست كافر گرفته می شود باطل است، ولی اگر انسان بداند كه آنها از حيوانی است كه به دستور شرع كشته شده خريد و فروش آنها اشكال ندارد.
٢٠٦٢ خريد و فروش گوشت و پيه و چرمی كه از دست مسلمان گرفته شود اشكال ندارد، ولی اگر انسان بداند كه آن مسلمان آن را از دست كافر گرفته و تحقيق نكرده كه از حيوانی است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، خريدن آن حرام و معامله آن باطل است.
٢٠٦٣ خريد و فروش مسكرات حرام و معامله آنها باطل است.
٢٠٦٤ فروختن مال غصبی باطل است، و فروشنده بايد پولی را كه از خريدار گرفته به او برگرداند.
٢٠٦٥ اگر خريدار قصدش اين باشد كه پول جنس را ندهد معامله اشكال دارد.
٢٠٦٦ اگر خريدار بخواهد پول جنس را بعدا از حرام بدهد و از اول هم قصدش اين باشد معامله اشكال دارد، و اگر از اول قصدش اين نباشد معامله صحيح است، ولی بايد مقداری را كه بدهكار است از مال حلال بدهد.
٢٠٦٧ خريد و فروش آلات لهو مثل تار و ساز حتی سازهای كوچك حرام است.
٢٠٦٨ اگر چيزی را كه می شود استفاده حلال از آن ببرند به قصد اين بفروشد كه آن را در حرام مصرف كنند، مثلا انگور را به اين قصد بفروشد كه از آن شراب تهيه نمايند، معامله آن حرام و باطل است.
٢٠٦٩ خريد و فروش مجسمه و صابون يا چيزهای ديگری كه روی آن مجسمه دارد اشكال ندارد.
٢٠٧٠ خريدن چيزی كه از قمار يا دزدی يا از معامله باطل تهيه شده باطل و تصرف در آن مال حرام است و اگر كسی آن را بخرد بايد به صاحب اصليش برگرداند.
٢٠٧١ اگر روغنی را كه با پيه مخلوط است بفروشد، چنانچه آن را معين كند، مثلا بگويد اين يك من روغن را می فروشم، مشتری می تواند معامله را به هم بزند، ولی اگر آن را معين نكند بلكه يك من روغن بفروشد، بعد روغنی كه پيه دارد بدهد، مشتری می تواند آن روغن را پس بدهد و روغن خالص مطالبه نمايد.
٢٠٧٢ اگر مقداری از جنسی را كه با وزن يا پيمانه می فروشند به زيادتر از همان جنس بفروشد، مثلا يك من گندم را به يك من و نيم گندم بفروشد ربا و حرام است، و گناه يك درهم ربا بزرگتر از آن است كه انسان هفتاد مرتبه با محرم خود زنا كند، بلكه اگر يكی از دو جنس سالم و ديگری معيوب، يا جنس يكی خوب و جنس ديگری بد باشد يا با يكديگر تفاوت قيمت داشته باشند، چنانچه بيشتر از مقداری كه می دهد بگيرد باز هم ربا و حرام است، پس اگر مس درست را بدهد و بيشتر ازآن مس شكسته بگيرد، يا برنج صدری را بدهد و بيشتر از آن برنج گرده بگيرد، يا طلای ساخته را بدهد و بيشتر از آن طلای نساخته بگيرد ربا و حرام می باشد.
٢٠٧٣ اگر چيزی را كه اضافه می گيرند غير از جنسی باشد كه می فروشد، مثلا يك من گندم به يك من گندم و ده تومان پول بفروشد باز هم ربا و حرام است، بلكه اگرچيزی زيادتر نگيرد ولی شرط كند كه خريدار عملی برای او انجام دهد، ربا و حرام می باشد.
٢٠٧٤ اگر كسی كه مقدار كمتر را می دهد چيزی علاوه كند، مثلا يك من گندم و يك دستمال را به يك من و نيم گندم بفروشد، اگر مقدار كمتر در قيمت مساوی با مقدار بيشتر همجنس آن باشد و كسی كه مقدار كمتر را می دهد برای خلاصی از فروش آن به زيادتر از همجنس، چيزی علاوه كند، مثلا يك من گندم اعلا و يك دستمال را به يك من و نيم گندم متوسط بفروشد اشكال ندارد، و همچنين است اگر از هر دو طرف چيزی زياد كنند، مثلا يك من گندم و يك دستمال را به يك من و نيم گندم و يك دستمال بفروشد، ولی اگر چيز علاوه برای فرار از ربا باشد، مثلا يك من گندم خوب را به يك من و نيم گندم خوب مثل آن بخواهد نسيه بفروشد و برای فرار از ربا چيزی بر يك من گندم علاوه كند جايز نيست.
٢٠٧٥ اگر چيزی را كه مثل پارچه با متر و ذرع می فروشند يا چيزی را كه مثل گردو و تخم مرغ با شماره معامله می كنند بفروشد و زيادتر بگيرد، مثلا ده تا تخم مرغ بدهد و يازده تا بگيرد اشكال ندارد.
٢٠٧٦ جنسی را كه در بعضی از شهرها به وزن يا پيمانه می فروشند و در بعضی از شهرها با شماره معامله می كنند، اگر در شهری كه آن را با وزن يا پيمانه می فروشند زيادتر بگيرد ربا و حرام است و در شهر ديگر ربا نيست.
٢٠٧٧ اگر چيزی را كه می فروشد و عوضی را كه می گيرد از يك جنس نباشد زيادی گرفتن اشكال ندارد، پس اگر يك من برنج بفروشد و دو من گندم بگيرد معامله صحيح است.
٢٠٧٨ اگر جنسی را كه می فروشد و عوضی را كه می گيرد از يك چيز عمل آمده باشد بايد در معامله زيادی نگيرد، پس اگر يك من روغن بفروشد و در عوض آن يك من و نيم پنير بگيرد ربا و حرام است، و احتياط واجب آن است كه اگر ميوه رسيده را با ميوه نارس معامله كند زيادی نگيرد.
٢٠٧٩ جو و گندم در ربا يك جنس حساب می شود، پس اگر يك من گندم بدهد و يك من و پنج سير جو بگيرد ربا و حرام است، و نيز اگر مثلا ده من جو بخرد كه سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد مثل آن است كه زيادی گرفته و حرام می باشد.
٢٠٨٠ اگر مسلمان از كافری كه در پناه اسلام نيست ربا بگيرد اشكال ندارد،و نيز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از يكديگر ربا بگيرند.
شرايط فروشنده و خريدار
٢٠٨١ برای فروشنده و خريدار شش چيز شرط است: اول: آنكه بالغ باشند. دوم:آنكه عاقل باشند. سوم: آنكه حاكم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگيری نكرده باشد. چهارم: آنكه قصد خريد و فروش داشته باشند، پس اگر مثلا به شوخی بگويد مال خود را فروختم، معامله باطل است. پنجم: آنكه كسی آنها را مجبور نكرده باشد. ششم: آنكه جنس و عوضی را كه می دهند مالك باشند، يا مثل پدر و جد صغير اختيار مال در دست آنان باشد. و احكام اينها در مسايل آينده گفته خواهد شد.
٢٠٨٢ معامله با بچه نابالغ باطل است، اگر چه پدر يا جد آن بچه به او اجازه داده باشند كه معامله كند، ولی اگر بچه مميز باشد و چيز كم قيمتی را كه معامله آن برای بچه ها متعارف است معامله كند، اشكال ندارد. و نيز اگر طفل وسيله باشد كه پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خريدار برساند يا جنس را به خريدار بدهد و پول را به فروشنده برساند، چون واقعا دو نفر بالغ با يكديگر معامله كرده اند، معامله صحيح است، ولی بايد فروشنده و خريدار يقين داشته باشند كه طفل جنس و پول را به صاحب آن می رساند.
٢٠٨٣ اگر از بچه نابالغ چيزی بخرد يا چيزی به او بفروشد بايد جنس يا پولی را كه از او گرفته به صاحب آن بدهد يا از صاحبش رضايت بخواهد، و اگر صاحب آن را نمی شناسد و برای شناختن او هم وسيله ای ندارد بايد چيزی را كه از بچه گرفته از طرف صاحب آن مظالم بدهد، ولی اگر چيزی را كه گرفته مال خود صغير باشد بايد به ولی اش برساند، و اگر او را پيدا نكرد به حاكم شرع بدهد.
٢٠٨٤ اگر كسی با بچه نابالغ معامله كند و جنس يا پولی كه به بچه داد از بين برود، نمی تواند از بچه يا ولی او مطالبه كند.
٢٠٨٥ اگر خريدار يا فروشنده را به معامله مجبور كنند، چنانچه بعد از معامله راضی شود و بگويد راضی هستم معامله صحيح است، ولی احتياط مستحب آن است كه دوباره صيغه معامله را بخوانند.
٢٠٨٦ اگر انسان مال كسی را بدون اجازه او بفروشد، چنانچه صاحب مال به فروش آن راضی نشود و اجازه نكند معامله باطل است.
٢٠٨٧ پدر و جد پدری طفل در صورتی می توانند مال طفل را بفروشند كه برای او مفسده نداشته باشد ، بلكه بهتر آن است كه تا مصلحت نباشد نفروشند، اما وصی پدر و وصی جد پدری و حاكم شرع فقط در صورتی می توانند مال طفل را بفروشند كه مصلحت طفل در آن باشد.
٢٠٨٨ اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد و بعد از فروش صاحب مال معامله را برای خودش اجازه دهد معامله صحيح است، و احتياط واجب آن است كه مشتری و صاحب مال در منفعتی كه برای جنس و عوض آن بوده با يكديگر مصالحه كنند.
٢٠٨٩ اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد به قصد اين كه پول آن، مال خودش باشد، چنانچه صاحب مال معامله را اجازه نكند معامله باطل است، و اگر برای كسی هم كه مال را غصب كرده اجازه نمايد صحيح بودن معامله اشكال دارد.
شرايط جنس و عوض آن
٢٠٩٠ جنسی كه می فروشند و چيزی كه عوض آن می گيرند پنج شرط دارد. اول : آنكه مقدار آن با وزن يا پيمانه يا شماره و مانند اينها معلوم باشد. دوم : آنكه بتوانند آن را تحويل دهند، بنابر اين فروختن اسبی كه فرار كرده صحيح نيست ولی اگر بنده ای را كه فرار كرده با چيزی كه می تواند تحويل دهد مثلا با يك فرش بفروشد اگر چه آن بنده پيدا نشود معامله صحيح است و در غير بنده مشكل است سوم: خصوصياتی را كه در جنس و عوض هست و به واسطه آنها ميل مردم به معامله فرق می كند، معين نمايد. چهارم: كسی در جنس يا در عوض آن حقی نداشته باشد، پس مالی را كه انسان پيش كسی گرو گذاشته بدون اجازه او نمی تواند بفروشد. پنجم: آن كه بنابر احتياط خود جنس را بفروشد، نه منفعت آن را، اگرچه جايز بودن خالی از قوت نيست، پس اگر مثلا منفعت يك ساله خانه را بفروشد صحيح است. و چنانچه خريدار به جای پول منفعت ملك خود را بدهد، مثلا فرشی را از كسی بخرد و عوض آن منفعت يك ساله خانه خود را به او واگذار كند اشكال ندارد. و احكام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
٢٠٩١ جنسی را كه در شهری با وزن يا پيمانه معامله می كنند، در آن شهر انسان بايد با وزن يا پيمانه بخرد، ولی می تواند همان جنس را در شهری كه با ديدن معامله می كنند با ديدن خريداری نمايد.
٢٠٩٢ چيزی را كه با وزن خريد و فروش می كنند با پيمانه هم می شود معامله كرد،به اين طور كه اگر مثلا می خواهد ده من گندم بفروشد با پيمانه ای كه يك من گندم می گيرد ده پيمانه بدهد.
٢٠٩٣ اگر يكی از شرطهايی كه گفته شد در معامله نباشد معامله باطل است،ولی اگر خريدار و فروشنده راضی باشند كه در مال يكديگر تصرف كنند تصرف آنها اشكال ندارد.
٢٠٩٤ معامله چيزی را كه وقف شده باطل است، ولی اگر بطوری خراب شود كه نتواند استفاده ای را كه مال برای آنها وقف شده از آن ببرند ، مثلا حصير مسجد بطوری پاره شود كه نتوانند روی آن نماز بخوانند فروش آن اشكال ندارد، و در صورتی كه ممكن باشد بايد پول آن را در همان مسجد به مصرفی برسانند كه به مقصود وقف كننده نزديكتر باشد.
٢٠٩٥ هرگاه بين كسانی كه مال را برای آنان وقف كرده اند به طوری اختلاف پيدا شود كه اگر مال وقف را نفروشند گمان آن برود كه مال يا جانی تلف شود می توانند آن مال را بفروشند و بين موقوف عليهم تقسيم نمايند، ولی چنانچه اختلاف با تنها فروختن و تهيه مكان ديگر برطرف می شود، لازم است آن موقوفه به محل ديگر تبديل و يا با پول فروش آن محل ديگر خريده شود و به جای مكان اول و در همان جهت وقف اولی وقف گردد.
٢٠٩٦ خريد و فروش ملكی كه آن را به ديگری اجاره داده اند اشكال ندارد، ولی استفاده آن ملك در مدت اجاره مال مستاجر است، و اگر خريدار نداند كه آن ملك را اجاره داده اند يا به گمان اين كه مدت اجاره كم است ملك را خريده باشد پس از اطلاع می تواند معامله خودش را به هم بزند.
صيغه خريد و فروش
٢٠٩٧ در خريد و فروش لازم نيست صيغه عربی بخوانند، مثلا اگر فروشنده به فارسی بگويد اين مال را در عوض اين پول فروختم و مشتری بگويد قبول كردم معامله صحيح است، ولی خريدار و فروشنده بايد قصد انشا داشته باشند، يعنی به گفتن اين دو جمله مقصودشان خريد و فروش باشد.
٢٠٩٨ اگر در موقع معامله صيغه نخوانند ولی فروشنده در مقابل مالی كه از خريدار می گيرد مال خود را ملك او كند و او بگيرد معامله صحيح است و هر دو مالك می شوند.
خريد و فروش ميوه ها
٢٠٩٩ فروش ميوه ای كه گل آن ريخته و دانه بسته به طوری كه معمولا ديگر از آفت گذشته باشد پيش از چيدن صحيح است، و نيز فروختن غوره بر درخت اشكال ندارد.
٢١٠٠ بريزد بفروشند بايد چيزی كه دارای ماليت و قابل فروش جداگانه و ملك فروشنده باشد با آن ضميمه نمايند.
٢١٠١ اگر خرمايی را كه زرد يا سرخ شده بر درخت بفروشند اشكال ندارد، ولی نبايد عوض آن را خرما بگيرند.
٢١٠٢ فروختن خيار و بادمجان و سبزيها و مانند اينها كه سالی چند مرتبه چيده می شود، در صورتی كه ظاهر و نمايان شده باشد و معين كنند كه مشتری در سال چند دفعه آن را بچيند اشكال ندارد.
٢١٠٣ اگر خوشه گندم و جو را بعد از آن كه دانه بسته به چيز ديگری غير گندم و جو بفروشند اشكال ندارد.
نقد و نسيه
٢١٠٤ اگر جنسی را نقد بفروشند، خريدار و فروشنده بعد از معامله می توانند جنس و پول را از يكديگر مطالبه نموده و تحويل بگيرند، و تحويل دادن خانه و زمين و مانند اينها به اين است كه آن را در اختيار خريدار بگذارند كه بتواند در آن تصرف كند، و تحويل دادن فرش و لباس و مانند اينها به اين است كه آن را طوری در اختيار خريدار بگذارند كه اگر بخواهد آن را به جای ديگر ببرد فروشنده جلوگيری نكند.
٢١٠٥ در معامله نسيه بايد مدت كاملا معلوم باشد، پس اگر جنسی را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگيرد، چون مدت كاملا معين نشده معامله باطل است.
٢١٠٦ اگر جنسی را نسيه بفروشد، پيش از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند نمی تواند عوض آن را از خريدار مطالبه نمايد، ولی اگر خريدار بميرد و از خودش مال داشته باشد، فروشنده می تواند پيش از تمام شدن مدت طلبی را كه دارد از ورثه او مطالبه نمايد.
٢١٠٧ اگر جنسی را نسيه بفروشد، بعد از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند می تواند عوض آن را از خريدار مطالبه نمايد، ولی اگر خريدار نتواند بپردازد بايداو را مهلت دهد.
٢١٠٨ اگر به كسی كه قيمت جنس را نمی داند مقداری نسيه بدهد و قيمت آن را به او نگويد معامله باطل است، ولی اگر به كسی كه قيمت نقدی جنس را می داند نسيه بدهد و گرانتر حساب كند، مثلا بگويد جنسی را كه به تو نسيه می دهم تومانی يك ريال از قيمتی كه نقد می فروشم گرانتر حساب می كنم و او قبول كند اشكال ندارد.
٢١٠٩ كسی كه جنسی را نسيه فروخته و برای گرفتن پول آن مدتی قرار داده، اگرمثلا بعد از گذشتن نصف مدت مقداری از طلب خود را كم كند و بقيه را نقد بگيرد اشكال ندارد.
معامله سلف
٢١١٠ معامله سلف آن است كه مشتری پول را بدهد كه بعد از مدتی جنس را تحويل بگيرد، و اگر بگويد اين پول را می دهم كه مثلا بعد از شش ماه فلان جنس را بگيرم و فروشنده بگويد قبول كردم، يا فروشنده پول را بگيرد و بگويد فلان جنس را فروختم كه بعد از شش ماه تحويل بدهم معامله صحيح است.
٢١١١ اگر پول طلا و نقره را سلف بفروشد و عوض آن را پول طلا و نقره بگيرد معامله باطل است، ولی اگر جنسی را سلف بفروشد و عوض آن را جنس ديگر يا پول بگيرد معامله صحيح است، و احتياط مستحب آن است در عوض جنسی كه می فروشد پول بگيرد و جنس ديگر نگيرد.
شرايط معامله سلف
٢١١٢ معامله سلف شش شرط دارد: اول: خصوصياتی را كه قيمت جنس به واسطه آنها فرق می كند معين نمايند ولی دقت زياد هم لازم نيست همين قدر كه مردم بگويند خصوصيات آن معلوم شده كافی است پس معامله سلف در نان و گوشت و پوست حيوان و مانند اينها در صورتی كه نشود خصوصياتشان را به طوری معين كنند كه برای مشتری مجهول نباشد و معامله غرری باشد باطل است. دوم: پيش از آنكه خريدار و فروشنده از هم جدا شوند خريدار تمام قيمت را به فروشنده بدهد يا به مقدار پول آن از فروشنده طلبكار باشد كه در اين صورت بهتر آن است كه فروشنده پول جنس را به ذمه مشتری قرار دهد.پس از آن مشتری طلبی را كه از فروشنده دارد بابت پول جنسی كه به ذمه او است حساب كند، و چنانچه مقداری از آن را بدهد اگر چه معامله به آن مقدار صحيح است ولی فروشنده می تواند معامله همان مقدار را به هم بزند. سوم: مدت را كاملا معين كنند، و اگر مثلا بگويد تا اول خرمن جنسی را تحويل می دهم چون مدت كاملا معلوم نشده معامله باطل است. چهارم: وقتی را برای تحويل جنس معين كنند كه در آن وقت به قدری از آن جنس وجود داشته باشد كه اطمينان داشته باشند كه ناياب نخواهد بود. پنجم: بنابر احتياط واجب جای تحويل جنس را معين نمايند ولی اگر از حرفهای آنان جای آن معلوم باشد لازم نيست اسم آن جا را ببرند. ششم: وزن يا پيمانه آن را معين كنند و جنسی را هم كه معمولا با ديدن معامله می كنند اگر سلف بفروشند اشكال ندارد ولی بايد مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن به قدری كم باشد كه مردم به آن اهميت ندهند.
احكام معامله سلف
٢١١٣ انسان نمی تواند جنسی را كه سلف خريده پيش از تمام شدن مدت بفروشد، و بعد از تمام شدن مدت اگر چه آن را تحويل نگرفته باشد فروختن آن اشكال ندارد.
٢١١٤ در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را كه قرارداد كرده بدهد،مشتری بايد قبول كند. و نيز اگر بهتر از آنچه قرار گذاشته، بدهد، يعنی همان اوصاف را با زيادتی كمال دارا باشد، مشتری بايد قبول نمايد، و اگر اين طور نباشد لازم نيست قبول كند، مثل آن كه بنده جاهل خريده باشد و بايع بخواهد عالم بدهد.
٢١١٥ اگر جنسی را كه فروشنده می دهد پست تر از جنسی باشد كه قرارداد كرده،مشتری می تواند قبول نكند.
٢١١٦ اگر فروشنده به جای جنسی كه قرارداد كرده جنس ديگری بدهد، در صورتی كه مشتری راضی شود اشكال ندارد.
٢١١٧ اگر جنسی را كه سلف فروخته، در موقعی كه بايد آن را تحويل دهد ناياب شود و نتواند آن را تهيه كند، مشتری می تواند صبر كند تا تهيه نمايد يا معامله را به هم بزند و چيزی را كه داده پس بگيرد.
٢١١٨ اگر جنسی را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدتی تحويل دهد و پول آن را هم بعد از مدتی بگيرد، معامله باطل است.
فروش طلا و نقره، به طلا و نقره
٢١١٩ اگر طلا را به طلا، يا نقره را به نقره بفروشد، سكه دار باشند يا بی سكه، در صورتی كه وزن يكی از آنها زيادتر از ديگری باشد معامله حرام و باطل است.
٢١٢٠ اگر طلا را به نقره، يا نقره را به طلا بفروشد، معامله صحيح است و لازم نيست وزن آنها مساوی باشد.
٢١٢١ اگر طلا يا نقره را به طلا يا نقره بفروشند بايد فروشنده و خريدار پيش از آنكه از يكديگر جدا شوند جنس و عوض آن را به يكديگر تحويل دهند، و اگر هيچ مقدار از چيزی را كه قرار گذاشته اند، تحويل ندهند معامله باطل است.
٢١٢٢ اگر فروشنده يا خريدار تمام چيزی را كه قرار گذاشته، تحويل دهد و ديگری مقداری از آن را تحويل دهد و از يكديگر جدا شوند، اگر چه معامله به آن مقدار صحيح است. ولی كسی كه تمام مال به دست او نرسيده، می تواند معامله را به هم بزند.
٢١٢٣ اگر مقداری خاك نقره معدن را به همان مقدار نقره خالص، و يا مقداری خاك طلای معدن را به همان مقدار طلای خالص بفروشند معامله باطل است، ولی فروختن خاك نقره به طلا، و خاك طلا به نقره به هر صورت اشكال ندارد.
مواردی كه انسان می تواند معامله را به هم بزند
٢١٢٤ حق به هم زدن معامله را خيار می گويند و خريدار و فروشنده در يازده صورت می توانند معامله را به هم بزنند: اول: آنكه از مجلس معامله متفرق نشده باشند، و اين خيار را خيار مجلس می گويند. دوم: آنكه مغبون شده باشند خيار غبن. سوم: در معامله قرارداد كنند كه تا مدت معينی هر دو يا يكی از آنان بتوانند معامله را به هم بزنند خيار شرط. چهارم: فروشنده يا خريدار مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری كند كه قيمت مال در نظر مردم زياد شودخيار تدليس. پنجم: فروشنده يا خريدار شرط كند كه كاری انجام دهد يا شرط كند مالی را كه می دهد طور مخصوصی باشد و به آن شرط عمل نكند، كه در اين صورت ديگری می تواند معامله را به هم بزند خيار تخلف شرط. ششم: در جنس يا عوض آن عيبی باشد خيار عيب. هفتم: معلوم شود مقداری از جنسی را كه فروخته اند مال ديگری است كه اگر صاحب آن به معامله راضی نشود خريدار می تواند معامله را به هم بزند يا پول آن مقدار را از فروشنده بگيرد، و نيز اگر معلوم شود مقداری از چيزی را كه خريدار عوض قرار داده، مال ديگری است و صاحب آن راضی نشود، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند يا عوض آن مقدار را از خردار بگيرد خيار شركت. هشتم: فروشنده خصوصيات جنس معينی را كه مشتری نديده به او بگويد، بعد معلوم شود طوری كه گفته، نبوده است، كه در اين صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند، و نيز اگر مشتری خصوصيات عوض معينی را كه می دهد بگويد، بعد معلوم شود طوری كه گفته، نبوده است، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند خيار رؤيت. نهم: مشتری پول جنسی را كه نقدا خريده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحويل ندهد، كه اگر مشتری شرط نكرده باشد كه دادن پول را تاخير بيندازد و شرط تاخير جنس هم نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند. ولی اگر جنسی را كه خريده مثل بعضی از ميوه ها باشد كه اگر يك روز بماند ضايع می شود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تاخير بيندازد و شرط تاخير جنس هم نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند خيار تاخير. دهم: حيوانی را خريده باشد كه خريدار تا سه روز می تواند معامله را به هم بزند خيار حيوان. يازدهم: فروشند نتواند جنسی را كه فروخته تحويل دهد، مثلا اسبی را كه فروخته فرار نمايد، كه در اين صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند خيار تعذر تسلم. و احكام اينها در مسايل آينده گفته خواهد شد.
٢١٢٥ اگر خريدار قيمت جنس را نداند يا در موقع معامله غلفت كند و جنس را گرانتر از قيمت معمولی آن بخرد، چنانچه بقدری گران خريده كه مردم او را مغبون می دانند و به كمی و زيادی آن اهميت می دهند می تواند معامله را به هم بزند، و نيز اگر فروشنده قيمت جنس را نداند يا موقع معامله غلفت كند و جنس را ارزانتر از قيمت آن بفروشد، در صورتی كه مردم به مقداری كه ارزان فروخته اهميت بدهند و او را مغبون بدانند، می تواند معامله را به هم بزند.
٢١٢٦ در معامله بيع شرط، كه مثلا خانه هزار تومانی را به دويست تومان می فروشند و قرار می گذارند كه اگر فروشنده سر مدت پول را بدهد بتواند معامله را به هم بزند، در صورتی كه خريدار و فروشنده قصد خريد و فروش داشته باشند،معامله صحيح است.
٢١٢٧ در معامله بيع شرط، اگرچه فروشنده اطمينان داشته باشد كه هرگاه سر مدت پول را ندهد خريدار ملك را به او می دهد معامله صحيح است، ولی اگر سر مدت پول را ندهد حق ندارد ملك را از خريدار مطالبه كند، و اگر خريدار بميرد نمی تواند ملك را از ورثه او مطالبه نمايد.
٢١٢٨ اگر چای اعلا را با چای پست مخلوط كند و به اسم چای اعلا بفروشد، مشتری می تواند معامله را به هم بزند.
٢١٢٩ اگر خريدار بفهمد مالی را كه گرفته عيبی دارد، مثلا حيوانی را بخرد و بفهمد كه يك چشم آن كور است، چنانچه آن عيب پيش از معامله در مال بوده و او نمی دانسته، می تواند معامله را به هم بزند يا فرق قيمت سالم و معيوب آن را معين كند و به نسبت تفاوت يمت سالم و معيوب از پولی كه به فروشنده داده پس بگيرد، مثلا مالی را كه به چهار تومان خريده اگر بفهمد معيوب است، در صورتی كه قيمت سالم آن هشت تومان و قيمت معيوب آن شش تومان باشد چون فرق قيمت سالم و معيوب يك چهارم می باشد می تواند يك چهارم پولی را كه داده يعنی يك تومان از فروشنده بگيرد.
٢١٣٠ اگر فروشنده بفهمد در عوضی كه گرفته عيبی هست، چنانچه آن عيب پيش از معامله در عوض بوده و او نمی دانسته، می تواند معامله را به هم بزند يا تفاوت قيمت سالم و معيوب را به دستوری كه در مساله پيش گفته شد بگيرد.
٢١٣١ اگر بعد از معامله و پيش از تحويل گرفتن مال عيبی در آن پيدا شود خريدار می تواند معامله را به هم بزند، و نيز اگر در عوض مال، بعد از معامله و پيش از تحويل گرفتن عيبی پيدا شود فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، ولی اگر بخواهند تفاوت قيمت بگيرند اشكال دارد.
٢١٣٢ اگر بعد از معامله عيب مال را بفهمد و فورا معامله را به هم نزند ديگر حق به هم زدن معامله را ندارد.
٢١٣٣ هرگاه بعد از خريدن جنس عيب آن را بفهمد، اگرچه فروشنده حاضر نباشد،می تواند معامله را به هم بزند.
٢١٣٤ در چهار صورت اگر خريدار بفهمد مال عيبی دارد نمی تواند معامله را به هم بزند يا تفاوت قيمت بگيرد: اول: آنكه موقع خريدن عيب مال را بداند. دوم: به عيب مال راضی شود. سوم: در وقت معامله بگويد اگر مال عيبی داشته باشد پس نمی دهم و تفاوت قيمت هم نمی گيرم. چهارم: فروشنده در وقت معامله بگويد اين مال را با هر عيبی كه دارد می فروشم، ولی اگر عيبی را معين كند و بگويد مال را با اين عيب می فروشم و معلوم شود عيب ديگری هم دارد، خريدار می تواند برای عيبی كه فروشنده معين نكرده مال را پس دهد يا تفاوت بگيرد.
٢١٣٥ در سه صورت اگر خريدار بفهمد مال عيبی دارد نمی تواند معامله را به هم بزند، ولی می تواند تفاوت قيمت بگيرد: اول: آنكه بعد از معامله تغييری در مال بدهد كه مردم بگويند بطوری كه خريداری و تحويل داده شده باقی نمانده است. دوم: بعد از معامله بفهمد مال عيب دارد و فقط حق برگرداندن آن را ساقط كند. سوم: بعد از تحويل گرفتن مال عيب ديگری در آن پيدا كند، ولی اگر حيوان معيوبی را بخرد و پيش از گذشتن سه روز عيب ديگری پيدا كند، اگر چه آن را تحويل گرفته باشد باز هم می تواند آن را پس دهد، و نيز اگر فقط خريدار تا مدتی حق به هم زدن معامله را داشته باشد و در آن مدت مال عيب ديگری پيدا كند، اگرچه آن را تحويل گرفته باشد می تواند معامله را به هم بزند.
٢١٣٦ اگر انسان مالی داشته باشد كه خودش آن را نديده و ديگری خصوصيات آن را برای او گفته باشد، چنانچه او همان خصوصيات را به مشتری بگويد و آن را بفروشد و بعد از فروش بفهمد كه بهتر از آن بوده، می تواند معامله را به هم بزند.
مسائل متفرقه
٢١٣٧ اگر فروشنده قيمت خريد جنس را به مشتری بگويد بايد تمام چيزهايی را كه به واسطه آنها قيمت مال كم يا زياد می شود بگويد، اگرچه به همان قيمت يا به كمتر از آن بفروشد، مثلا بايد بگويد كه نقد خريده است يا نسيه.
٢١٣٨ اگر انسان جنسی را به كسی بدهد و قيمت آن را معين كند و بگويد اين جنس را به اين قيمت بفروش و هر چه زيادتر فروختی مال خودت باشد، هر چه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال دلال است. و نيز اگر بگويد اين جنس را به اين قيمت به تو فروختم، و او بگويد قبول كردم، يا به قصد فروختن جنس را به او بدهد و او هم به قصد خريدن بگيرد، هر چه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال خود اوست.
٢١٣٩ اگر قصاب گوشت نر بفروشد و به جای آن گوشت ماده بدهد معصيت كرده است. پس اگر آن گوشت را معين كرده و گفته اين گوشت نر را می فروشم،مشتری می تواند معامله را به هم بزند. و اگر آن را معين نكرده، در صورتی كه مشتری به گوشتی كه گرفته راضی نشود، قصاب بايد گوشت نر به او بدهد.
٢١٤٠ اگر مشتری به بزاز بگويد پارچه ای می خواهم كه رنگ آن نرود، و بزاز پارچه ای به او بفروشد كه رنگ آن برود، مشتری می تواند معامله را به هم بزند.
٢١٤١ قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مكروه است، و اگر دروغ باشد حرام است.
شركت
احكام شركت
٢١٤٢ اگر دو نفر بخواهند با هم شركت كنند، چنانچه قبل از خواندن عقد شركت يا بعد از آن هر كدام مقداری از مال خود را با مال ديگری به طوری مخلوط كند كه از يكديگر تشخيص داده نشود و به عربی يا به زبان ديگر صيغه شركت را بخوانند،يا كاری كنند كه معلوم باشد می خواهند با يكديگر شريك باشند، شركت آنان صحيح است.
٢١٤٣ اگر چند نفر در مزدی كه از كار خودشان می گيرند با يكديگر شركت كنند،مثل دلاكها كه قرار می گذارند هر قدر مزد گرفتند با هم قسمت كنند، شركت آنان صحيح نيست.
٢١٤٤ اگر دو نفر با يكديگر شركت كنند كه هر كدام به اعتبار خود جنسی بخرد و قيمت آن را خودش بدهكار شود ولی در جنسی كه هر كدام خريده اند و در استفاده آن با يكديگر شريك باشند، صحيح نيست، اما اگر هر كدام ديگری را وكيل كند كه جنس را برای او نسيه بخرد، بعد هر شريكی جنس را برای خودش و شريكش بخرد كه هر دو بدهكار شوند، شركت صحيح است.
٢١٤٥ كسانی كه به واسطه عقد شركت با هم شريك می شوند، بايد مكلف و عاقل باشند و از روی قصد و اختيار شركت كنند، و نيز بايد بتوانند در مال خود تصرف نمايند. پس آدم سفيهی كه مال خود را در كارهای بيهوده مصرف می كند، اگر حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيری كرده باشد، اگر شركت كند صحيح نيست.
٢١٤٦ اگر در عقد شركت شرط كنند كسی كه كار می كند يا بيشتر از شريك ديگر كار می كند بيشتر منفعت ببرد، يا شرط كنند كسی كه كار نمی كند يا كمتر كار می كند بيشتر منفعت ببرد، بايد به شرطی كه كرده اند عمل نمايند.
٢١٤٧ اگر قرار بگذارند كه همه استفاده را يك نفر ببرد، صحيح نيست،ولی اگر قرار بگذارند كه تمام ضرر يا بيشتر آن را يكی از آنان بدهد، شركت و قرارداد هر دو صحيح است.
٢١٤٨ اگر شرط نكنند كه يكی از شريكها بيشتر منفعت ببرد، چنانچه سرمايه آنان يك اندازه باشد، منفعت و ضرر را هم به يك اندازه می برند، و اگر سرمايه آنان يك اندازه نباشد، بايد منفعت و ضرر را به نسبت سرمايه قسمت نمايند، مثلا اگر دو نفر شركت كنند و سرمايه يكی از آنان دو برابر سرمايه ديگری باشد، سهم او از منفعت و ضرر دو برابر سهم ديگری است، چه هر دو به يك اندازه كار كنند يا يكی كمتر كار كند يا هيچ كار نكند.
٢١٤٩ اگر در عقد شركت شرط كنند كه هر دو با هم خريد و فروش نمايند يا هر كدام به تنهايی معامله كنند يا فقط يكی از آنان معامله كند، بايد به قرارداد عمل نمايند.
٢١٥٠ اگر معين نكنند كه كدام يك آنان با سرمايه خريد و فروش نمايد، هيچ يك آنان بدون اجازه ديگری نمی تواند با آن سرمايه معامله كند.
٢١٥١ شريكی كه اختيار سرمايه شركت با اوست بايد به قرارداد شركت عمل كند،مثلا اگر با او قرار گذاشته اند كه نسيه بخرد يا نقد بفروشد يا جنس را از محل مخصوصی بخرد، بايد به همان قرارداد رفتار نمايد، و اگر با او قراری نگذاشته باشند بايد داد و ستدی نمايد كه برای شركت ضرر نداشته باشد، و معاملات را به طوری كه متعارف است انجام دهد، پس اگر مثلا معمول است كه نقد بفروشد يا مال شركت را در مسافرت همراه خود نبرد، بايد به همين طور عمل نمايد، و اگر معمول است كه نسيه بدهد يا مال را به سفر ببرد، می تواند همين طور عمل كند.
٢١٥٢ شريكی كه با سرمايه شركت معامله می كند، اگر بر خلاف قراردادی كه با او كرده اند خريد و فروش كند و خسارتی برای شركت پيش آيد ضامن است، ولی اگر بعدا به قراردادی كه شده معامله كند صحيح است، و نيز اگر با او قراردادی نكرده باشند و بر خلاف معمول معامله كند ضامن می باشد، اما اگر بعدا مطابق معمول معامله كند معامله او صحيح است.
٢١٥٣ شريكی كه با سرمايه شركت معامله می كند اگر زياده روی ننمايد و آن تلف شود ضامن نيست.
٢١٥٤ شريكی كه با سرمايه شركت معامله می كند اگر بگويد سرمايه تلف شده و پيش حاكم شرع قسم بخورد، بايد حرف او را قبول كرد.
٢١٥٥ اگر تمام شريكها از اجازه ای كه به تصرف در مال يكديگر داده اند برگردند، هيچ كدام نمی توانند در مال شركت تصرف كنند، و اگر يكی از آنان از اجازه خود برگردد شريكهای ديگر حق تصرف ندارند، ولی كسی كه از اجازه خود برگشته می تواند در مال شركت تصرف كند.
٢١٥٦ هر وقت يكی از شريكها تقاضا كند كه سرمايه شركت را قسمت كنند،اگر چه شركت مدت داشته باشد بايد ديگران قبول نمايند، مگر آنكه قسمت مشتمل بر رد يا مستلزم ضرر بر شريك ديگر باشد، كه در اين صورت نمی تواند او را وادار به قبول قسمت نمايد.
٢١٥٧ اگر يكی از شريكها بميرد يا ديوانه يا بيهوش شود يا سفيه شود و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيری كند، شريكهای ديگر نمی توانند در مال شريك تصرف كنند.
٢١٥٨ اگر شريك چيزی را نسيه برای خود بخرد، نفع و ضررش مال خود اوست، ولی اگر برای شركت بخرد و شريك ديگر بگويد به آن معامله راضی هستم، نفع و ضررش مال هر دوی آنان است.
٢١٥٩ اگر با سرمايه شركت معامله ای كنند، بعد بفهمند شركت باطل بوده، چنانچه طوری باشد كه اگر می دانستند شركت درست نيست به تصرف در مال يكديگر راضی بودند معامله صحيح است، و هر چه از آن معامله پيدا شود مال همه آنان است،و اگر اين طور نباشد، در صورتی كه كسانی كه به تصرف ديگران راضی نبوده اند بگويند به آن معامله راضی هستيم، معامله صحيح وگرنه باطل می باشد، و در هر صورت هر كدام آنان كه برای شركت كاری كرده است، اگر به قصد مجانی كار نكرده باشد می تواند مزد زحمتهای خود را به اندازه معمول از شريكهای ديگر بگيرد.
صلح
احكام صلح
٢١٦٠ صلح آن است كه انسان با ديگری سازش كند كه مقداری از مال يا منفعت مال خود را ملك او كند، يا از طلب يا حق خود بگذرد، خواه در برابر عوض باشد يا بدون عوض.
٢١٦١ دو نفری كه چيزی را به يكديگر صلح می كنند بايد بالغ و عاقل باشند، و كسی آنها را مجبور نكرده باشد، و قصد صلح داشته باشند، و حاكم شرع هم آنان را از تصرف در اموالشان جلوگيری نكرده باشد.
٢١٦٢ لازم نيست صيغه صلح به عربی خوانده شود، بلكه با هر لفظ ی كه بفهماند باهم صلح و سازش كرده اند صحيح است.
٢١٦٣ اگر كسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد كه مثلا يك سال نگهداری كند و از شير آن استفاده نمايد و مقداری روغن بدهد، چنانچه شير گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح كند صحيح است، ولی اگر گوسفند را يك ساله به چوپان اجاره دهد كه از شير آن استفاده كند و در عوض مقداری روغن بدهد اشكال دارد.
٢١٦٤ اگر كسی بخواهد طلب يا حق خود را به ديگری صلح كند، در صورتی صحيح است كه او قبول نمايد.
٢١٦٥ اگر انسان مقدار بدهی خود را بداند و طلبكار او نداند، چنانچه طلبكار طلب خود را به كمتر از مقداری كه هست صلح كند، مثلا پنجاه تومان طلبكار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نمايد، زيادی برای بدهكار حلال نيست، مگر آنكه مقدار بدهی خود را به او بگويد و او را راضی كند، يا طوری باشد كه اگر مقدار طلب خود را می دانست باز هم به آن مقدار صلح می كرد.
٢١٦٦ اگر بخواهند دو چيزی را كه از يك جنس، و وزن آنها معلوم است به يكديگر صلح كنند، در صورتی صحيح است كه وزن يكی بيشتر از ديگری نباشد، ولی اگر وزن آنها معلوم نباشد، اگر چه احتمال دهند كه وزن يكی بيشتر از ديگری است صلح صحيح است.
٢١٦٧ اگر دو نفر از يك نفر طلبكار باشند يا دو نفر از دو نفر ديگر طلبكار باشند و بخواهند طلبهای خود را به يكديگر صلح كنند، چنانچه طلب آنان ازيك جنس و وزن آنها يكی باشد، مثلا هر دو ده من گندم طلبكار باشند، مصالحه آنان صحيح است، و همچنين است اگر جنس طلب آنان يكی نباشد، مثلا يكی ده من برنج و ديگری دوازده من گندم طلبكار باشد، ولی اگر طلب آنان از يك جنس و چيزی باشد كه معمولا با وزن يا پيمانه آن را معامله می كنند، در صورتی كه وزن يا پيمانه آنها مساوی نباشد مصالحه آنان باطل است.
٢١٦٨ اگر از كسی طلبی دارد كه بايد بعد از مدتی بگيرد، چنانچه طلب خود را به مقدار كمتری صلح كند و مقصودش اين باشد كه از مقداری از طلب خود گذشت كند و بقيه را نقد بگيرد اشكال ندارد.
٢١٦٩ اگر دو نفر چيزی را با هم صلح كنند، با رضايت يكديگر می توانند صلح را به هم بزنند، و نيز اگر در ضمن معامله برای هر دو يا يكی از آنان حق به هم زدن معامله را قرار داده باشند، كسی كه آن حق را دارد می تواند صلح را به هم بزند.
٢١٧٠ تا وقتی خريدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اند می توانند معامله را به هم بزنند. و نيز اگر مشتری حيوانی را بخرد تا سه روز حق به هم زدن معامله را دارد، و همچنين اگر پول جنسی را كه نقد خريده تا سه روز ندهد و جنس را تحويل نگيرد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، ولی كسی كه مال را صلح می كند در اين سه صورت حق به هم زدن صلح را ندارد، و در هشت صورت ديگر كه در احكام خريد و فروش گفته شد، می تواند صلح را به هم بزند.
٢١٧١ اگر چيزی را كه به صلح گرفته معيوب باشد می تواند صلح را به هم بزند، ولی نمی تواند تفاوت قيمت صحيح و معيوب را بگيرد.
٢١٧٢ هرگاه مال خود را به كسی صلح نمايد و با او شرط كند كه اگر بعد از مرگ وارثی نداشتم بايد چيزی را كه به تو صلح كردم وقف كنی، و او هم اين شرط را قبول كند، بايد به شرط عمل نمايد.
احكام اجاره
صيغه اجاره و شرائط آن
٢١٧٣ اجاره دهنده و كسی كه چيزی را اجاره می كند بايد مكلف و عاقل باشندو به اختيار خودشان اجاره را انجام دهند، و نيز بايد در مال خود حق تصرف داشته باشند، پس سفيهی كه مال خود را در كارهای بيهوده مصرف می كند، چنانچه حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيری كرده باشد، اگر چيزی را اجاره كند يا اجاره دهد صحيح نيست.
٢١٧٤ انسان می تواند از طرف ديگری وكيل شود و مال او را اجاره دهد.
٢١٧٥ اگر ولی يا قيم بچه مال او را اجاره دهد، يا خود او را اجير ديگری نمايد اشكال ندارد، و اگر مدتی از زمان بالغ شدن او را جزو مدت اجاره قرار دهد،بعد از آنكه بچه بالغ شد می تواند بقيه اجاره را به هم بزند، ولی هرگاه طوری بوده كه اگر مقداری از زمان بالغ بودن بچه را جزو مدت اجره نمی كرد بر خلاف مصلحت بچه بود، نمی تواند اجاره را به هم بزند.
٢١٧٦ بچه صغيری را كه ولی ندارد بدون اجازه مجتهد نمی شود اجير كرد، و كسی كه به مجتهد دسترسی ندارد می تواند از يك نفر مؤمن كه عادل باشد اجازه بگيرد واو را اجير نمايد، به شرط آنكه اجير گرفتن بچه نابالغ به مصلحت او بلكه بنابر احتياط واجب ترك آن دارای مفسده برای بچه نابالغ باشد.
٢١٧٧ اجاره دهنده و مستاجر لازم نيست صيغه عربی بخوانند، بلكه اگر مالك به كسی بگويد ملك خود را به تو اجاره دادم و او بگويد قبول كردم، اجاره صحيح است، و نيز اگر حرفی نزنند و مالك به قصد اين كه ملك را اجاره دهد آن را به مستاجر واگذار كند و او هم به قصد اجاره كردن بگيرد اجاره صحيح می باشد.
٢١٧٨ اگر انسان بدون صيغه خواندن بخواهد برای انجام عملی اجير شود، همين كه با رضايت طرف معامله مشغول آن عمل شد، اجاره صحيح است.
٢١٧٩ كسی كه نمی تواند حرف بزند، اگر با اشاره بفهماند كه ملك را اجاره داده يا اجاره كرده، صحيح است.
٢١٨٠ اگر خانه يا دكان يا اتاقی را اجاره كند و صاحب ملك با او شرط كند كه فقط خود او از آنها استفاده نمايد، مستاجر نمی تواند آن را به ديگری اجاره دهد، و اگر شرط نكند، می تواند آن را به ديگری اجاره دهد ولی اگر بخواهد به زيادتر از مقداری كه اجاره كرده آن را اجاره دهد، بايد در آن كاری مانند تعمير و سفيد كاری انجام داده باشد يا به غير جنسی كه اجاره كرده آن را اجاره دهد، مثلا اگر با پول اجاره كرده، به گندم يا چيز ديگر اجاره دهد.
٢١٨١ اگر اجير با انسان شرط كند كه فقط برای خود انسان كار كند، نمی شود او را به ديگری اجاره داد. و اگر شرط نكند، چنانچه او را به چيزی كه اجرت او قرار داده اجاره دهد بايد زيادتر نگيرد، و اگر به چيز ديگری اجاره دهد می تواند زيادتر بگيرد.
٢١٨٢ اگر غير خانه و دكان و اتاق و اجير چيز ديگر مثلا زمين را اجاره كند و مالك با او شرط نكند كه فقط خودش از آن استفاده نمايد، اگر چه بيشتر ازمقداری كه اجاره كرده آن را اجاره دهد، اشكال ندارد.
٢١٨٣ اگر خانه يا دكانی را مثلا يك ساله به صد تومان اجاره كند و از نصف آن خودش استفاده نمايد، می تواند نصف ديگر آن را به صد تومان اجاره دهد، ولی اگر بخواهد نصف آن را به زيادتر از مقداری كه اجاره كرده مثلا به صد و بيست تومان اجاره دهد، بايد در آن كاری مانند تعمير انجام داده باشد يا به غير جنسی كه اجاره كرده اجاره دهد.
شرايط مالی كه اجاره می دهند
٢١٨٤ مالی را كه اجاره می دهند چند شرط دارد: اول: آنكه معين باشد، پس اگربگويد يكی از خانه های خود را اجاره دادم درست نيست. دوم: مستاجر آن را ببيند يا كسی كه آن را اجاره می دهد طوری خصوصيات آن را بگويد كه كاملا معلوم باشد. سوم:تحويل دادن آن ممكن باشد، پس اجاره دادن اسبی كه فرار كرده باطل است. چهارم: آن مال به واسطه استفاده كردن از بين نرود، پس اجاره دادن نان و ميوه و خوردنيهای ديگر صحيح نيست. پنجم: استفاده ای كه مال را برای آن اجاره داده اند ممكن باشد، پس اجاره دادن زمين برای زراعت در صورتی كه آب باران كفايت آن را نكند و از آب نهر هم مشروب نشود صحيح نيست. ششم: چيزی را كه اجاره می دهد مال خود او باشد و اگر مال كس ديگر را اجاره دهد در صورتی صحيح است كه صاحبش رضايت دهد.
٢١٨٥ اجاره دادن درخت برای آن كه از ميوه اش استفاده كنند اشكال ندارد.
٢١٨٦ زن می تواند برای آنكه از شيرش استفاده كنند اجير شود و لازم نيست از شوهر خود اجازه بگيرد، ولی اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين برود، بدون اجازه او نمی تواند اجير شود.
شرايط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند
٢١٨٧ استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند چهار شرط دارد: اول: آنكه حلال باشد، بنابر اين اجاره دادن دكان برای شراب فروشی يا نگهداری شراب و كرايه دادن حيوان برای حمل و نقل شراب باطل است. دوم: پول دادن برای آن استفاده در نظر مردم بيهوده نباشد. سوم: اگر چيزی را كه اجاره می دهند چند استفاده دارد،استفاده ای را كه مستاجر بايد از آن ببرد معين نمايد، مثلا اگر حيوانی را كه سواری می دهد و بار می برد اجاره دهند، بايد در موقع اجاره معين كنند كه سواری يا باربری آن مال مستاجر است يا همه استفاده های آن. چهارم: مدت استفاده را معين نمايند و اگر مدت معلوم نباشد ولی عمل را معين كنند، مثلا با خياط قرار بگذارندكه لباس معينی را بطور مخصوصی بدوزد كافی است.
٢١٨٨ اگر ابتدای مدت اجاره را معين نكنند، ابتدای آن بعد از خواندن صيغه اجاره است.
٢١٨٩ اگر خانه ای را مثلا يك ساله اجاره دهند و ابتدای آن را يك ماه بعداز خواندن صيغه قرار دهند اجاره صحيح است، اگرچه موقعی كه صيغه می خوانند خانه در اجاره ديگری باشد.
٢١٩٠ اگر مدت اجاره را معلوم نكند و بگويد هر وقت در خانه نشستی اجاره آن ماهی ده تومان است اجاره صحيح نيست.
٢١٩١ اگر به مستاجر بگويد خانه را يك ماهه به ده تومان به تو اجاره دادم و بقيه به همان قيمت، در ماه اول صحيح است. ولی اگر بگويد هر ماهی ده تومان، و اول و آخر آن را معين نكند، اجاره حتی برای ماه اول هم باطل است.
٢١٩٢ خانه ای را كه غريب و زوار در آن منزل می كنند و معلوم نيست چقدر در آن می مانند، اگر قرار بگذارند كه مثلا شبی يك تومان بدهند و صاحب خانه راضی شود،استفاده از آن خانه اشكال ندارد، ولی چون مدت اجاره را معلوم نكرده اند اجاره صحيح نيست و صاحب خانه هر وقت بخواهد می تواند آنان را بيرون كند.
مسائل متفرقه اجاره
٢١٩٣ مالی را كه مستاجر بابت اجاره می دهد بايد معلوم باشد، پس اگر ازچيزهايی است كه مثل گندم با وزن معامله می كنند، بايد وزن آن معلوم باشد، و اگراز چيزهايی است كه مثل تخم مرغ با شماره معامله می كنند، بايد شماره آن معين باشد، و اگر مثل اسب و گوسفند است، بايد اجاره دهنده آن را ببيند يا مستاجر خصوصيات آن را به او بگويد.
٢١٩٤ اگر زمينی را برای زراعت جو يا گندم اجاره دهد و مال الاجاره را جو يا گندم همان زمين قرار دهد، اجاره صحيح نيست.
٢١٩٥ كسی كه چيزی را اجاره داده، تا آن چيز را تحويل ندهد حق ندارد اجاره آن را مطالبه كند، و نيز اگر برای انجام عملی اجير شده باشد، پيش از انجام عمل حق مطالبه اجرت ندارد.
٢١٩٦ هرگاه چيزی را كه اجاره داده تحويل دهد، اگرچه مستاجر تحويل نگيرد يا تحويل بگيرد و تا آخر مدت اجاره از آن استفاده نكند، بايد مال الاجاره آن را بدهد.
٢١٩٧ اگر انسان اجير شود كه در روز معينی كاری را انجام دهد و در آن روز برای انجام آن كار حاضر شود، كسی كه او را اجير كرده اگرچه آن كار را به او مراجعه نكند، بايد اجرت او را بدهد، مثلا اگر خياطی را در روز معينی برای دوختن لباسی اجير نمايد و خياط در آن روز آماده كار باشد، اگرچه پارچه را به او ندهد كه بدوزد، بايد اجرتش را بدهد، چه خياط بيكار باشد، چه برای خودش يا ديگری كار كند.
٢١٩٨ اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده، مستاجر بايد مال الاجاره را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد، مثلا اگر خانه ای را يك ساله به صد تومان اجاره كند بعد بفهمد اجاره باطل بوده، چنانچه اجاره آن خانه معمولا پنجاه تومان است، بايد پنجاه تومان را بدهد و اگر دويست تومان است، بايد دويست تومان را بپردازد، و نيز اگر بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده، بايد اجاره آن مدت را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد.
٢١٩٩ اگر چيزی را كه اجاره كرده از بين برود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده و در استفاده بردن از آن هم زياده روی ننموده ضامن نيست، و نيز اگرمثلا پارچه ای را كه به خياط داده از بين برود، در صورتی كه خياط زياده روی نكرده و در نگهداری آن هم كوتاهی نكرده باشد نبايد عوض آن را بدهد.
٢٢٠٠ هرگاه صنعتگر چيزی را كه گرفته ضايع كند ضامن است.
٢٢٠١ اگر قصاب سر حيوانی را ببرد و آن را حرام كند چه مزد گرفته باشد چه مجانی سر بريده باشد، بايد قيمت آن را به صاحبش بدهد.
٢٢٠٢ اگر حيوانی را اجاره كند و معين نمايد كه چقدر بار بر آن بگذارد، چنانچه بيشتر از آن مقدار بار كند و آن حيوان بميرد يا معيوب شود ضامن است و نيز اگر مقدار بار را معين نكرده باشند و بيشتر از معمول بار كند و حيوان تلف شود يا معيوب گردد ضامن می باشد.
٢٢٠٣ اگر حيوانی را برای بردن بار شكستنی اجاره دهد، چنانچه آن حيوان بلغزد يا رم كند و بار را بشكند صاحب حيوان ضامن نيست، ولی اگر به واسطه زدن و مانند آن كاری كند كه حيوان زمين بخورد و بار را بشكند ضامن است.
٢٢٠٤ اگر كسی بچه ای را ختنه كند و ضرری به آن بچه برسد يا بميرد،چنانچه بيشتر از معمول بريده باشد ضامن است و اگر بيشتر از معمول نبريده باشد ضامن نيست.
٢٢٠٥ اگر دكتر به دست خود به مريض دوا بدهد يا درد و دوای مريض را به او بگويد و مريض دوا را بخورد، چنانچه در معالجه خطا كند و به مريض ضرری برسد يا بميرد دكتر ضامن است، ولی اگر فقط بگويد فلان دوا برای فلان مرض فايده دارد و به واسطه خوردن دوا ضرری به مريض برسد يا بميرد دكتر ضامن نيست.
٢٢٠٦ هرگاه دكتر به مريض يا ولی او بگويد كه اگر ضرری به مريض برسد ضامن نباشد، در صورتی كه دقت و احتياط خود را بكند و به مريض ضرری برسد يا بميرد، دكتر ضامن نيست.
٢٢٠٧ مستاجر و كسی كه چيزی را اجاره داده با رضايت يكديگر می توانند معامله را به هم بزنند و نيز اگر در اجاره شرط كنند كه هر دو يا يكی از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند می توانند مطابق قرارداد اجاره را به هم بزنند.
٢٢٠٨ اگر اجاره دهنده يا مستاجر بفهمد كه مغبون شده است چنانچه در موقع خواندن صيغه ملتفت نباشد كه مغبون است، می تواند اجاره را به هم بزند ولی اگر در صيغه اجاره شرط كنند كه اگر مغبون هم باشند حق به هم زدن معامله را نداشته باشند، نمی توانند اجاره را به هم بزنند.
٢٢٠٩ اگر چيزی را اجاره دهد و پيش از آن كه تحويل دهد كسی آن را غصب نمايد مستاجر می تواند اجاره را به هم بزند و چيزی را كه به اجاره دهنده داده پس بگيرد،يا اجاره را به هم نزند و اجاره مدتی را كه در تصرف غصب كننده بوده به ميزان معمول از او بگيرد، پس اگر حيوانی را يك ماهه به ده تومان اجاره نمايد و كسی آن را ده روز غصب كند و اجاره معمولی ده روز آن پانزده تومان باشد می تواند پانزده تومان را از غصب كننده بگيرد.
٢٢١٠ اگر چيزی را كه اجاره كرده تحويل بگيرد و بعد ديگری آن را غصب كند نمی تواند اجاره را به هم بزند و فقط حق دارد كرايه آن چيز را به مقدار معمول از غصب كننده بگيرد.
٢٢١١ اگر پيش از آن كه مدت اجاره تمام شود ملك را به مستاجر بفروشد اجاره به هم نمی خورد و مستاجر بايد مال الاجاره را به فروشنده بدهد و همچنين است اگر آن را به ديگری بفروشد.
٢٢١٢ اگر پيش از ابتدای مدت اجاره ملك بطوری خراب شود كه هيچ قابل استفاده نباشد يا قابل استفاده ای كه شرط كرده اند نباشد اجاره باطل می شود و پولی كه مستاجر به صاحب ملك داده به او برمی گردد بلكه اگر طوری باشد كه بتواند استفاده مختصری هم از آن ببرد می تواند اجاره را به هم بزند.
٢٢١٣ اگر ملكی را اجاره كند و بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره به طوری خراب شود كه هيچ قابل استفاده نباشد يا قابل استفاده ای كه شرط كرده اند نباشد اجاره مدتی كه باقی مانده باطل می شود و اگر استفاده مختصری هم بتواند از آن ببرد می تواند اجاره مدت باقی مانده را به هم بزند.
٢٢١٤ اگر خانه ای را كه مثلا دو اطاق دارد اجاره دهد و يك اطاق آن خراب شود چنانچه فورا آن را بسازد و هيچ مقدار از استفاده آن از بين نرود اجاره باطل نمی شود و مستاجر هم نمی تواند اجاره را به هم بزند، ولی اگر ساختن آن به قدری طول بكشد كه مقداری از استفاده مستاجر از بين برود اجاره به آن مقدار باطل می شود و مستاجر می تواند اجاره باقی مانده را به هم بزند.
٢٢١٥ اگر اجاره دهنده يا مستاجر بميرد اجاره باطل نمی شود ولی اگر خانه مال اجاره دهنده نباشد مثلا ديگری وصيت كرده باشد كه تا او زنده است منفعت خانه مال او باشد، چنانچه آن خانه را اجاره دهد و پيش از تمام شدن مدت اجاره بميرد، از وقتی كه مرده اجاره باطل است.
٢٢١٦ اگر صاحب كار بنا را وكيل كند كه برای او عمله بگيرد چنانچه بناكمتر از مقداری كه از صاحب كار می گيرد به عمله بدهد زيادی آن بر او حرام است و بايد آن را به صاحب كار بدهد، ولی اگر اجير شود كه ساختمان را تمام كند و برای خود اختيار بگذارد كه خودش بسازد يا به ديگری بدهد در صورتی كه كمتر ازمقداری كه اجير شده به ديگری بدهد زيادی آن برای او
٢٢١٧ اگر رنگرز قرار بگذارد كه مثلا پارچه را با نيل رنگ كند چنانچه با رنگ ديگر رنگ نمايد حق ندارد چيزی بگيرد.
٢٢١٩ جاعل بايد بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختيار قرارداد كند و شرعا بتواند در مال خود تصرف نمايد، بنابراين جعاله آدم سفيهی كه مال خود را در كارهای بيهوده مصرف می كند اگر حاكم شرع او را از عمل منع كرده باشد صحيح نيست.
٢٢٢٠ كاری را كه جاعل می گويد برای او انجام دهند بايد حرام نباشد و نيز بايد بی فايده نباشد كه غرض عقلايی به آن تعلق نگرفته باشد. پس اگر بگويدهر كس شراب بخورد يا در شب به جای تاريكی برود ده تومان به او می دهم جعاله صحيح نيست.
٢٢٢١ اگر مالی را كه قرار می گذارد بدهد معين كند مثلا بگويد: "هر كس اسب مرا پيدا كند اين گندم را به او می دهم"، لازم نيست بگويد آن گندم مال كجاست و قيمت آن چيست. ولی اگر مال را معين نكند مثلا بگويد: "كسی كه اسب مرا پيدا كند ده من گندم به او می دهم"، بايد خصوصيات آن را كاملا معين نمايد.
٢٢٢٢ اگر جاعل مزد معينی برای كار قرار ندهد مثلا بگويد: هر كس بچه مرا پيدا كند پولی به او می دهم و مقدار آن را معين نكند چنانچه كسی آن عمل را انجام دهد بايد مزد او را به مقداری كه كار او در نظر مردم ارزش دارد بدهد.
٢٢٢٣ اگر عامل پيش از قرارداد كار را انجام داده باشد يا بعد از قرارداد به قصد اين كه پول نگيرد انجام دهد حقی به مزد ندارد.
٢٢٢٤ پيش از آنكه عامل شروع به كار نكند جاعل و عامل می توانند جعاله را به هم بزنند.
٢٢٢٥ بعد از آن كه عامل شروع به كار كرد اگر جاعل بخواهد جعاله را به هم بزند اشكال ندارد ولی بايد مزد مقدار عملی را كه انجام داده به او بدهد.
٢٢٢٦ عامل می تواند عمل را ناتمام بگذارد، ولی اگر تمام نكردن عمل اسباب ضرر جاعل شود بايد آن را تمام نمايد. مثلا اگر كسی بگويد: "هر كس چشم مرا عمل كند فلان مقدار به او می دهم" و دكتر جراحی شروع به عمل كند، چنانچه طوری باشد كه اگر عمل را تمام نكند چشم معيوب می شود بايد آن را تمام نمايد و در صورتی كه ناتمام بگذارد حقی به جاعل ندارد.
٢٢٢٧ اگر عامل كار را ناتمام بگذارد چنانچه آن كار مثل پيدا كردن اسب است كه تا تمام نشود، برای جاعل فايده ندارد عامل نمی تواند چيزی مطالبه كند و همچنين است اگر جاعل مزد را برای تمام كردن عمل قرار بگذارد مثلا بگويد: "هر كس لباس من را بدوزد ده تومان به او می دهم". ولی اگر مقصودش اين باشد كه هر مقدار از عمل كه انجام گيرد برای آن مقدار مزد بدهد، جاعل بايد مزد مقداری را كه انجام شده به عامل بدهد، اگر چه احتياط اين است كه به طور مصالحه يك ديگر را راضی نمايند.
مزارعه
احكام مزارعه
٢٢٢٨ مزارعه آن است كه مالك با زارع به اين قسم معامله كند كه زمين را در اختيار او بگذارد تا زراعت كند و مقداری از حاصل آن را به مالك بدهد.
٢٢٢٩ مزارعه چند شرط دارد: اول: آنكه صاحب زمين به زارع بگويد زمين را به تو واگذار كردم و زارع هم بگويد قبول كردم، يا بدون اينكه حرفی بزنند،مالك زمين را واگذار كند برای مزارعه و زارع تحويل بگيرد. دوم: صاحب زمين و زارع هر دو مكلف و عاقل باشند و با قصد و اختيار خود مزارعه را انجام دهند و حاكم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگيری نكرده باشد بلكه اگر در حال بالغ شدن سفيه باشند اگر چه حاكم شرع جلوگيری نكرده باشد نمی توانند مزارعه را انجام دهند و اين حكم در همه معاملات جاری است. سوم: همه حاصل زمين به يكی اختصاص داده نشود. چهارم: سهم هر كدام بطور مشاع باشد، مثل نصف يا ثلث حاصل و مانند اينها، و بايد تعيين شده باشد. پس اگر قرار دهند حاصل يك قطعه مال يكی و قطعه ديگر مال ديگری، صحيح نيست. و نيز اگر مالك بگويد در اين زمين زراعت كن و هر چه می خواهی به من بده، صحيح نيست. پنجم: مدتی را كه بايد زمين در اختيار زارع باشد معين كنند، و بايد مدت به قدری باشد كه در آن مدت به دست آمدن حاصل ممكن باشد. ششم: زمين قابل زراعت باشد. و اگر زراعت در آن ممكن نباشد اما بتوانند كاری كنند كه زراعت ممكن شود، مزارعه صحيح است. هفتم: اگر در محلی هستند كه مثلا يك نوع زراعت می كنند، چنانچه اسم هم نبرند، همان زراعت معين می شود، و اگر چند نوع زراعت می كنند، بايد زراعتی را كه می خواهد انجام دهد معين نمايد، مگر آن كه معمولی داشته باشد كه به همان نحو بايد عمل شود. هشتم: مالك، زمين را معين كند. پس كسی كه چند قطعه زمين دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگويد در يكی از اين زمينها زراعت كن، و آن را معين نكند، مزراعه باطل است. نهم: خرجی را كه هر كدام آنان بايد كنند معين نمايند، ولی اگر خرجی را كه هر كدام بايد كنند معلوم باشد، لازم نيست آن را معين نمايند.
٢٢٣٠ اگر مالك با زارع قرار بگذارد كه مقداری از حاصل برای او باشد و بقيه را بين خودشان قسمت كنند چنانچه بدانند كه بعداز برداشتن آن مقدار چيزی باقی می ماند مزارعه صحيح است.
٢٢٣١ اگر مدت مزارعه تمام شود و حاصل به دست نيايد، چنانچه مالك راضی شود كه با اجاره يا بدون اجاره زراعت در زمين او بماند و زارع هم راضی باشد مانعی ندارد و اگر مالك راضی نشود می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچيند واگر برای چيدن زراعت ضرری به زارع برسد لازم نيست عوض آن را به او بدهد.ولی زارع اگرچه راضی شود كه به مالك چيزی بدهد نمی تواند مالك را مجبور كند كه زراعت در زمين بماند.
٢٢٣٢ اگر به واسطه پيش آمدی زراعت در زمين ممكن نباشد مثلا آب از زمين قطع شود در صورتی كه مقداری از زراعت به دست آمده باشد حتی مثل قصيل علف كه می توان به حيوانات داد آن مقدار مطابق قرارداد مال هر دوی آنها است و در بقيه، مزارعه باطل است و اگر زارع زراعت نكند چنانچه زمين در تصرف او بوده و مالك در آن تصرفی نداشته است بايد اجاره آن مدت را به مقدار معمول به مالك بدهد.
٢٢٣٣ اگر مالك و زارع صيغه خوانده باشند بدون رضايت يكديگر نمی توانند مزارعه را به هم بزنند و همچنين است اگر مالك به قصد مزارعه زمين را به كسی واگذار كند و طرف هم به همين قصد بگيرد ولی اگر در ضمن خواندن صيغه مزارعه شرط كرده باشند كه هر دو يا يكی از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند می توانند مطابق قراری كه گذاشته اند معامله را به هم بزنند.
٢٢٣٤ اگر بعد از قرارداد مزارعه مالك يا زارع بميرد مزارعه به هم نمی خورد،و وارثشان به جای آنان است ولی اگر زارع بميرد و شرط كرده باشند كه خود زارع زراعت را انجام دهد مزارعه به هم می خورد و چنانچه زراعت نمايان شده باشد بايد سهم او را به ورثه اش بدهند و حقوق ديگری هم كه زارع داشته، ورثه او ارث می برند ولی نمی توانند مالك را مجبور كنند كه زراعت در زمين باقی بماند.
٢٢٣٥ اگر بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده چنانچه تخم مال مالك بوده حاصلی هم كه به دست می آيد مال اوست و بايد مزد زارع و مخارجی را كه كرده و كرايه گاو يا حيوان ديگری را كه مال زارع بوده و در آن زمين كار كرده به او بدهد مگر آن كه بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای مالك زمين باشد كه در اين صورت چيزی را برای عامل ضامن نيست و اگر تخم مال زارع بوده زراعت هم مال اوست و بايد اجاره زمين و خرجهايی را كه مالك كرده و كرايه گاو يا حيوان ديگری كه مال او بوده و در آن زراعت كار كرده به او بدهد. مگر آن كه بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای عامل باشد كه در اين صورت اجرت زمين و عوامل را برای مالك ضامن نيست.
٢٢٣٦ اگر تخم مال زارع باشد و بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده،چنانچه مالك و زارع راضی شوند كه با اجرت يا بی اجرت زراعت در زمين بماند اشكال ندارد و اگر مالك راضی نشود پيش از رسيدن زراعت هم می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچيند و زارع اگرچه راضی شود چيزی به مالك بدهد نمی تواند او را مجبور كند كه زراعت در زمين بماند و نيز مالك نمی تواند زارع را مجبور كند كه اجاره بدهد و زراعت را در زمين باقی بگذارد.
٢٢٣٧ اگر بعد از جمع كردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ريشه زراعت در زمين بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد چنانچه قرارداد بين زارع و مالك بر اشتراك در زرع و اصول آن بوده حاصل سال دوم را هم بايد مثل سال اول قسمت كنند. ولی اگر قرار داد فقط بر اشتراك در آنچه از زراعت در سال اول حاصل می شود بوده باشد حاصل سال دوم متعلق به صاحب بذر خواهد بود
مساقات
احکام مُساقات
مسئله ۲۲۳۸. اگر انسان با کسی به این قسم معامله کند که درختهای میوه ای را که درختها یا منافع آن مال خود اوست و یا اختیار آن با اوست تا مدت معیّنی به آن کس واگذار کند که تربیت نماید و آب دهد و به مقداری که قرار می گذارند از میوة آن بردارد این معامله را مُساقات می گویند.
مسئله ۲۲۳۹. معاملة مُساقات در درختهایی که مثل بید و چنار میوه نمی دهد صحیح نیست ولی در مثل درخت حنا که از برگ آن استفاده می کنند یا درختی که از گُل آن استفاده می کنند اشکال ندارد.
مسئله ۲۲۴۰. در معاملة مُساقات لازم نیست صیغه بخوانند بلکه اگر صاحب درخت به قصد مُساقات آن را واگذار کند و کسی که کار می کند به همین قصد تحویل بگیرد معامله صحیح است.
مسئله ۲۲۴۱. مالک و کسی که تربیت درختها را به عهده می گیرد باید مکلّف و عاقل باشند و کسی آنها را مجبور نکرده باشد و نیز باید حاکم شرع آنان را از تصرّف در مال خوشان منع نکرده باشد بلکه اگر در حال بالغ شدن سفیه باشند اگرچه حاکم شرع منع نکرده باشد معاملة ایشان صحیح نیست.
مسئله ۲۲۴۲. مدت مُساقات باید معلوم باشد و اگر اول آن را معیّن کنند و آخر آن را موقعی قرار دهند که میوة آن سال به دست می آید صحیح است.
مسئله ۲۲۴۳. باید سهم هر کدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد و اگر قرار بگذارند که مثلاً صد من از میوه ها مال مالک و بقیه مال کسی باشد که کار می کند ، معامله باطل است.
مسئله ۲۲۴۴. باید قرار معاملة مُساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند و اگربعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن آن قرار بگذارند پس اگر کاری مانند آبیاری یا کار دیگر که برای زیاد شدن میوه یا خوب شدن آن لازم است باقی مانده باشد معامله صحیح است وگرنه اشکال دارد اگرچه احتیاج به کاری مانند چیدن میوه و نگهداری آن داشته باشد.
مسئله ۲۲۴۵. معاملة مُساقات در بوتة خربزه و خیار و مانند اینها صحیح نیست.
مسئله ۲۲۴۶. درختی که از آب باران یا رطوبت زمین استفاده می کند و به آبیاری احتیاج ندارد اگر به کارهای دیگر مانند بیل زدن و کود دادن محتاج باشد معاملة مُساقات در آن صحیح است ولی چنانچه آن کارها در زیاد شدن یا خوب شدن میوه اثری نداشته باشد معاملة مُساقات اشکال دارد.
مسئله ۲۲۴۷. دو نفری که مُساقات کرده اند با رضایت یکدیگر می توانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر در ضمن خواندن صیغة مُساقات شرط کنند که هر دو یا یکی ازآنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند مطابق قراری که گذاشته اند به هم زدن معامله اشکال ندارد. بلکه اگر در معامله شرطی کنند و عملی نشود کسی که برای نفع او شرط کرده اند، می تواند معامله را به هم بزند.
مسئله ۲۲۴۸. اگر مالک بمیرد معاملة مُساقات به هم نمی خورد و ورثه اش به جای او هستند.
مسئله ۲۲۴۹. اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ورثه اش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند حاکم شرع از مال میّت اجیر می گیرد و حاصل را بین ورثة میّت و مالک قسمت می کند و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید پس اگر قرار گذاشته اند که به دیگری واگذار نکند با مردن او معامله به هم می خورد و اگر قرار نگذاشته اند مالک می تواند عقد را به هم بزند یا راضی شود که ورثة او یا کسی که آنها اجیرش می کنند درختها را تربیت نماید.
مسئله ۲۲۵۰. اگر شرط کند که تمام حاصل برای مالک باشد مُساقات باطل است و میوه مال مالک می باشد و کسی که کار می کند نمی تواند مطالبة اجرت نماید ولی اگر باطل بودن مُساقات به جهت دیگر باشد مالک باید مزد آبیاری و کارهای دیگر را به مقدار معمول به کسی که درختها را تربیت کرده بدهد.
مسئله ۲۲۵۱. اگر زمینی را به دیگری واگذار کند که در آن درخت بکارد و آنچه عمل می آید مال هر دو باشد، معامله باطل است. پس اگر درختها مال صاحب زمین بوده، بعد از تربیت هم مال او است و باید مزد کسی که آنها را تربیت کرده بدهد و اگر مال کسی بوده که آنها را تربیت کرده، بعد از تربیت هم مال او است و می تواند آنها را بکند، ولی باید گودال هایی را که به واسطة کندن درختها پیدا شده پر کند و اجارة زمین را از روزی که درختها را کاشته به صاحب زمین بدهد و مالک هم می تواند او را مجبور نماید که درختها را بکند و اگر به واسطة کندن درخت عیبی در آن پیدا شود، باید تفاوت قیمت آن را به صاحب درخت بدهد و نمی تواند او را مجبور کند که با اجاره یا بدون اجاره درخت را در زمین باقی بگذارد.
احكام حجر وبلوغ
كسانی كه نمی توانند در مال خود تصرف كنند
٢٢٥٢ بچه ای كه بالغ نشده شرعا نمی تواند در مال خود تصرف كند. و نشانه بالغ شدن يكی از سه چيز است: اول: روييدن موی درشت زير شكم بالای عورت. دوم:بيرون آمدن منی. سوم: تمام شدن پانزده سال قمری در مرد و تمام شدن نه سال قمری در زن.
٢٢٥٣ روييدن موی درشت در صورت و پشت لب و در سينه و زير بغل و درشت شدن صدا و مانند اينها نشانه بالغ شدن نيست، مگر انسان به واسطه اينها به بالغ شدن يقين كند.
٢٢٥٤ ديوانه و سفيه يعنی كسی كه مال خود را در كارهای بيهوده مصرف می كند اگر در حال بالغ شدن سفيه باشد يا حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيری كرده باشد نمی توانند در مال خود تصرف نمايند.
٢٢٥٥ كسی كه گاهی عاقل و گاهی ديوانه است، تصرفی كه موقع ديوانگی در مال خود می كند صحيح نيست.
٢٢٥٦ انسان می تواند در مرضی كه به آن مرض از دنيا می رود هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عيال و مهمان و كارهايی كه اسراف شمرده نمی شود برساند. و نيز اگر مال خود را به كسی ببخشد يا ارزانتر از قيمت بفروشد يا اجاره دهد صحيح است.
وكالت
احكام وكالت
وكالت آن است كه انسان كاری را كه می تواند در آن دخالت كند به ديگری واگذار نمايد تا از طرف او انجام دهد، مثلا كسی را وكيل كند كه خانه او را بفروشد يا زنی را برای او عقد نمايد پس آدم سفيهی كه مال خود را در كارهای بيهوده مصرف می كند اگر حاكم شرع او را از تصرف منع كرده يا در حالی كه بالغ شده سفيه بوده نمی تواند برای فروش مال خودش، كسی را وكيل نمايد.
٢٢٥٧ در وكالت لازم نيست صيغه بخوانند و اگر انسان به ديگری بفهماند كه اورا وكيل كرده و او هم بفهماند قبول نموده، مثلا مال خود را به كسی بدهد كه برای او بفروشد و او مال را بگيرد وكالت صحيح است.
٢٢٥٨ اگر انسان كسی را كه در شهر ديگر است وكيل نمايد و برای او وكالتنامه بفرستد و او قبول كند اگرچه وكالتنامه بعد از مدتی برسد وكالت صحيح است.
٢٢٥٩ موكل يعنی كسی كه ديگری را وكيل می كند، و نيز كسی كه وكيل می شود بايد بالغ و عاقل باشند و از روی قصد و اختيار اقدام كنند و بچه مميز هم اگر فقط در خواندن صيغه وكيل شده باشد و صيغه را با شرايطش بخواند صيغه ای كه خوانده صحيح است.
٢٢٦٠ كاری را كه انسان نمی تواند انجام دهد، يا شرعا نبايد انجام دهد نمی تواند برای انجام آن از طرف ديگری وكيل شود، مثلا كسی كه در احرام حج است چون نبايد،صيغه عقد زناشويی را بخواند، نمی تواند برای خواندن صيغه از طرف ديگری وكيل شود.
٢٢٦١ اگر انسان كسی را برای انجام تمام كارهای خودش وكيل كند صحيح است.ولی اگر برای يكی از كارهای خود وكيل نمايد و آن كار را معين نكند وكالت صحيح نيست.
٢٢٦٢ اگر وكيل را عزل كند يعنی از كار بر كنار نمايد بعد از آن كه خبر به او رسيد نمی تواند آن كار را انجام دهد. ولی اگر پيش از رسيدن خبر آن كار را انجام داده باشد صحيح است.
٢٢٦٣ وكيل می تواند از وكالت كناره بگيرد و اگر موكل غايب هم باشد اشكال ندارد.
٢٢٦٤ وكيل نمی تواند برای انجام كاری كه به او واگذار شده ديگری را وكيل نمايد ولی اگر موكل به او اجازه داده باشد كه وكيل بگيرد به هر طوری كه به او دستور داده، می تواند رفتار نمايد، پس اگر گفته باشد: برای من وكيل بگير بايد از طرف او وكيل بگيرد و نمی تواند كسی را از طرف خودش وكيل كند.
٢٢٦٥ اگر انسان با اجازه موكل خودش، كسی را از طرف او وكيل كند نمی تواند آن وكيل را عزل نمايد و اگر وكيل اول بميرد يا موكل، او را عزل كند وكالت دومی باطل نمی شود.
٢٢٦٦ اگر وكيل با اجازه موكل، كسی را از طرف خودش وكيل كند موكل و وكيل اول می توانند آن وكيل را عزل كنند و اگر وكيل اول بميرد يا عزل شود وكالت دومی باطل می شود.
٢٢٦٧ اگر چند نفر را برای انجام كاری وكيل كند و به آنها اجازه دهد كه هر كدام به تنهايی در آن كار اقدام كنند، هر يك از آنان می تواند آن كار را انجام دهد و چنانچه يكی از آنان بميرد وكالت ديگران باطل نمی شود، ولی اگر نگفته باشد كه با هم يا به تنهايی وكيل است كه انجام دهد و از حرفش هم معلوم نباشد كه می توانند به تنهايی انجام دهند، يا گفته باشد كه با هم انجام دهند، نمی توانند به تنهايی اقدام نمايند. و در صورتی كه يكی از آنان بميرد وكالت ديگران باطل می شود اگر با هم وكيل شده باشند.
٢٢٦٨ اگر وكيل يا موكل بميرد يا ديوانه هميشگی شود وكالت باطل می شود و نيز اگر گاه گاهی ديوانه شود و يا بيهوش شود بنابر احتياط واجب بايد به معامله ای كه انجام می دهد ترتيب اثر ندهند و نيز اگر چيزی كه برای تصرف در آن وكيل شده است از بين برود، مثلا گوسفندی كه برای فروش آن وكيل شده بميرد وكالت باطل می شود.
٢٢٦٩ اگر انسان كسی را برای كاری وكيل كند و چيزی برای او قرار بگذارد بعد از انجام آن كار، چيزی را كه قرار گذاشته بايد به او بدهد.
٢٢٧٠ اگر وكيل در نگهداری مالی كه در اختيار او است كوتاهی نكند و غير از تصرفی كه به او اجازه داده اند تصرف ديگری در آن ننمايد و اتفاقا آن مال از بين برود نبايد عوض آن را بدهد.
٢٢٧١ اگر وكيل در نگهداری مالی كه در اختيار او است كوتاهی كند، يا غير از تصرفی كه به او اجازه داده اند تصرف ديگری در آن بنمايد و آن مال از بين برود ضامن است. پس اگر لباسی را كه گفته اند بفروش، بپوشد و آن لباس تلف شود بايد عوض آن را بدهد
٢٢٧٢ در مال بكند مثلا لباسی را كه گفته اند بفروش، بپوشد و بعدا تصرفی را كه به او اجازه داده اند بنمايد آن تصرف صحيح است.
قرض
احكام قرض
قرض دادن از كارهای مستحبی است كه در آيات قرآن و اخبار، راجع به آن زياد سفارش شده است. از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم روايت شده كه هر كس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زياد می شود و ملائكه بر او رحمت می فرستند و اگر با بدهكار خود مدارا كند بدون حساب و به سرعت از صراط می گذرد. و كسی كه برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد بهشت بر او حرام می شود.
٢٢٧٣ در قرض لازم نيست صيغه بخوانند بلكه اگر چيزی را به نيت قرض به كسی بدهد و او هم به همين قصد بگيرد صحيح است ولی مقدار آن بايد كاملا معلوم باشد.
٢٢٧٤ اگر در قرضی شرط كنند كه در وقت معين آن را بپردازند پيش از رسيدن آن وقت لازم نيست طلبكار قبول كند ولی اگر تعيين وقت فقط برای همراهی با بدهكار باشد چنانچه پيش از آن وقت هم قرض را بدهند بايد قبول نمايد.
٢٢٧٥ اگر در صيغه قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند طلبكار پيش از تمام شدن آن مدت نمی تواند طلب خود را مطالبه نمايد. ولی اگر مدت نداشته باشد طلبكار هر وقت بخواهد می تواند طلب خود را مطالبه نمايد.
٢٢٧٦ اگر طلبكار طلب خود را مطالبه كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهی خود را بدهد بايد فورا آن را بپردازد و اگر تاخير بيندازد گناهكار است.
٢٢٧٧ اگر بدهكار غير از خانه ای كه در آن نشسته و اثاثيه منزل و چيزهای ديگری كه به آنها احتياج دارد، چيزی نداشته باشد طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه نمايد، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهی خود را بدهد.
٢٢٧٨ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر كاسب است بايد برای پرداخت بدهی خودش كسب كند و كسی هم كه كاسب نيست چنانچه بتواند كاسبی كند احتياط واجب آن است كه كسب كند و بدهی خود را بدهد.
٢٢٧٩ كسی كه دسترسی به طلبكار خود ندارد، چنانچه اميد نداشته باشد كه اورا پيدا كند بايد با اجازه حاكم شرع طلب او را به فقير بدهد، و شرط نيست در فقير كه سيد نباشد.
٢٢٨٠ اگر مال ميت بيشتر از خرج واجب كفن و دفن و بدهی او نباشد بايد مالش را به همين مصرفها برسانند و به وارث او چيزی نمی رسد.
٢٢٨١ اگر كسی مقداری پول طلا يا نقره قرض كند و قيمت آن كم شود يا چند برابر گردد چنانچه همان مقدار را كه گرفته پس بدهد كافی است ولی اگر هر دو به غير آن راضی شوند اشكال ندارد.
٢٢٨٢ اگر مالی را كه قرض كرده از بين نرفته باشد و صاحب مال، آن را مطالبه كند احتياط مستحب آن است كه بدهكار همان مال را به او بدهد.
٢٢٨٣ اگر كسی كه قرض می دهد شرط كند كه زيادتر از مقداری كه می دهد بگيرد،مثلا يك من گندم بدهد و شرط كند كه يك من و پنج سير بگيرد، يا ده تخم مرغ بدهد كه يازده تا بگيرد ربا و حرام است بلكه اگر قرار بگذارد كه بدهكار كاری برای او انجام دهد يا چيزی را كه قرض كرده با مقداری جنس ديگر پس دهد مثلا شرط كند يك تومانی را كه قرض كرده با يك كبريت پس دهد ربا و حرام است و نيز اگر با او شرط كند كه چيزی را كه قرض می گيرد به طور مخصوص پس دهد مثلا مقداری طلای نساخته به او بدهد و شرط كند كه ساخته پس بگيرد باز هم ربا و حرام می باشد ولی اگر بدون اين كه شرط كند خود بدهكار زيادتر از آنچه قرض كرده پس بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است.
٢٢٨٤ ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است و كسی كه قرض ربايی گرفته اگر چه كار حرامی كرده ولی اصل قرض صحيح است و می تواند در آن تصرف نمايد.
٢٢٨٥ اگر گندم يا چيزی مانند آن را به طور قرض ربايی بگيرد و با آن زراعت كند حاصلی كه از آن به دست می آيد مال قرض گيرنده است.
٢٢٨٦ اگر لباسی را بخرد و بعدا از پولی كه بابت ربا گرفته يا از پول حلالی كه مخلوط با ربا است به صاحب لباس بدهد چنانچه موقع خريداری قصدش بوده كه از اين پول بدهد پوشيدن آن لباس و نماز خواندن با آن جايز نيست و نيز اگر پول ربايی با حلال مخلوط به حرام داشته باشد و به فروشنده بگويد كه اين لباس را با اين پول می خرم پوشيدن آن لباس حرام است و اگر بداند پوشيدن آن حرام است نماز هم با آن باطل می باشد.
٢٢٨٧ اگر انسان مقداری پول به تاجر بدهد كه در شهر ديگر از طرف او كمتر بگيرد اشكال ندارد و اين را صرف برات می گويند.
٢٢٨٨ اگر مقداری پول به كسی بدهد كه بعد از چند روز در شهر ديگر زيادتر بگيرد، مثلا نهصد و نود تومان بدهد كه بعد از ده روز در شهر ديگر هزار تومان بگيرد ربا و حرام است ولی اگر كسی كه زيادی را می گيرد در مقابل زيادی جنس بدهد يا عملی انجام دهد اشكال ندارد.
حواله
احكام حواله دادن
٢٢٨٩ اگر انسان طلبكار خود را حواله بدهد كه طلب خود را از ديگری بگيرد و طلبكار قبول نمايد بعد از آن كه حواله درست شد كسی كه به او حواله شده بدهكار می شود، و ديگر طلبكار نمی تواند طلبی را كه دارد از بدهكار اولی مطالبه نمايد.
٢٢٩٠ بدهكار و طلبكار و كسی كه سر او حواله شده بايد مكلف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد و نيز بايد سفيه نباشند يعنی مال خود را در كارهای بيهوده مصرف نكنند ولی اگر بعد از بالغ شدن سفيه شده باشند تا حاكم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگيری نكرده معامله ايشان اشكال ندارد و نيز اگر حاكم شرع كسی را بواسطه ورشكستگی از تصرف در اموالش جلوگيری كرده باشد نمی شود او را حواله بدهند كه طلبش را از ديگری بگيرد و خودش هم نمی تواند به كسی حواله بدهد ولی اگر سر كسی حواله بدهد كه به او بدهكار نيست اشكال ندارد
٢٢٩١ اگر سر كسی حواله بدهند كه بدهكار است احتياط واجب آن است كه قبول كند ولی حواله دادن سر كسی كه بدهكار نيست در صورتی صحيح است كه او قبول كند و نيز اگر انسان بخواهد به كسی كه جنسی بدهكار است جنس ديگر حواله دهد مثلا به كسی كه جو بدهكار است گندم حواله دهد تا او قبول نكند حواله صحيح نيست.
٢٢٩٢ موقعی كه انسان حواله می دهد بايد بدهكار باشد پس اگر بخواهد از كسی قرض كند تا وقتی از او قرض نكرده نمی تواند او را به كسی حواله دهد كه آنچه را بعدا قرض می دهد از آن كس بگيرد.
٢٢٩٣ مال مورد حواله بايد برای حواله دهنده و طلبكار معين باشد يعنی مردد نباشد پس اگر مثلا ده من گندم و ده تومان پول به يك نفر بدهكار باشد و به او بگويد: يكی از دو طلب خود را از فلانی بگير و آن را معين نكند، حواله درست نيست.
٢٢٩٤ اگر بدهی واقعا معين باشد ولی بدهكار و طلبكار در موقع حواله دادن مقدار آن يا جنس آن را ندانند حواله صحيح است، مثلا اگر طلب كسی را در دفتر نوشته باشد و پيش از ديدن دفتر حواله بدهد و بعد دفتر را ببيند و به طلبكار مقدار طلبش را بگويد حواله صحيح می باشد.
٢٢٩٥ طلبكار می تواند حواله را قبول نكند اگرچه كسی كه به او حواله شده فقير نباشد و در پرداختن حواله هم كوتاهی ننمايد
٢٢٩٦ اگر سر كسی حواله بدهد كه بدهكار نيست چنانچه او حواله را قبول كند پيش از پرداختن حواله نمی تواند مقدار حواله را از حواله دهنده بگيرد و اگر طلبكار طلب خود را به مقدار كمتر صلح كند كسی كه حواله را قبول كرده همان مقدار را می تواند از حواله دهنده مطالبه نمايد.
٢٢٩٧ بعد از آن كه حواله درست شد، حواله دهنده و كسی كه به او حواله شده نمی توانند حواله را به هم بزنند و هرگاه كسی كه به او حواله شده در موقع حواله فقير نباشد يعنی غير از چيزهايی كه در دين مستثنی است مالی داشته باشد كه بتواند حواله را بپردازد اگرچه بعدا فقير شود طلبكار هم نمی تواند حواله را به هم بزند و همچنين است اگر موقع حواله فقير باشد و طلبكار بداند فقير است ولی اگر نداند فقير است و بعد بفهمد اگرچه در آن وقت مالدار شده باشد طلبكار می تواند حواله را به هم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگيرد.
٢٢٩٨ اگر بدهكار و طلبكار و كسی كه به او حواله شده يا يكی از آنان برای خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند مطابق قراری كه گذاشته اند می توانند حواله را به هم بزنند.
٢٢٩٩ اگر حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد چنانچه به خواهش كسی كه به او حواله شده داده است می تواند چيزی را كه داده از او بگيرد و اگر بدون خواهش او داده نمی تواند چيزی را كه داده از او مطالبه نمايد.
رهن
احكام رهن
٢٣٠٠ رهن آن است كه بدهكار مقداری از مال خود را نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را ندهد طلبش را از آن مال به دست آورد.
٢٣٠١ در رهن لازم نيست صيغه بخوانند و همين قدر كه بدهكار مال خود را به قصد گرو به طلبكار بدهد و طلبكار هم به همين قصد بگيرد رهن صحيح است.
٢٣٠٢ گرو دهنده و كسی كه مال را به گرو می گيرد بايد مكلف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد و نيز گرو دهنده در حال بالغ شدن بايد سفيه نباشد يعنی مال خود را بيهوده مصرف نكند بلكه اگر به واسطه ورشكستگی يا برای آن كه بعداز بالغ شدن سفيه شده حاكم شرع او را از تصرف در اموالشان جلوگيری كرده باشد نمی تواند مال خود را گرو بگذارد.
٢٣٠٣ انسان مالی را می تواند گرو بگذارد كه شرعا بتواند در آن تصرف كند و اگر مال كس ديگر را گرو بگذارد در صورتی صحيح است كه صاحب مال بگويد به گرو گذاشتن راضی هستم.
٢٣٠٤ چيزی را كه گرو می گذارند بايد خريد و فروش آن صحيح باشد پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند درست نيست.
٢٣٠٥ استفاده چيزی را كه گرو می گذارند، مال كسی است كه آن را گرو گذاشته.
٢٣٠٦ طلبكار و بدهكار نمی توانند مالی را كه گرو گذاشته شده بدون اجازه يكديگر ملك كسی كنند مثلا ببخشند يا بفروشند ولی اگر يكی از آنان آن را ببخشديا بفروشد بعد ديگری بگويد : راضی هستم اشكال ندارد.
٢٣٠٧ اگر طلبكار چيزی را كه گرو برداشته با اجازه بدهكار بفروشد پول آن هم مثل خود مال گرو می باشد.
٢٣٠٨ اگر موقعی كه بايد بدهی خود را بدهد طلبكار مطالبه كند و او ندهد طلبكار می تواند در صورتی كه وكيل از طرف مالك باشد مالی را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد و بايد بقيه را به بدهكار بدهد و چنانچه وكالت از مالك نداشته باشد اگر به حاكم شرع دسترسی دارد بايد برای فروش آن از حاكم شرع اجازه بگيرد.
٢٣٠٩ اگر بدهكار غير از خانه ای كه در آن نشسته و چيزهايی كه مانند اثاثيه خانه محل احتياج او است چيز ديگری نداشته باشد طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه كند ولی اگر مالی را كه گرو گذاشته خانه و اثاثيه هم باشد طلبكار می تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.
ضامن شدن
احكام ضامن شدن
٢٣١٠ اگر انسان بخواهد ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد، ضامن شدن او در صورتی صحيح است كه به هر لفظ ی اگر چه عربی نباشد به طلبكار بگويد: كه من ضامن شده ام طلب تو را بدهم، و طلبكار هم رضايت خود را بفهماند ولی راضی بودن بدهكار شرط نيست.
٢٣١١ ضامن و طلبكار بايد مكلف و عاقل باشند و كسی هم آنها را مجبور نكرده باشد و نيز بايد در حال بالغ شدن سفيه نباشد كه مال خود را در كارهای بيهوده مصرف كنند ولی اگر بعد از بالغ شدن سفيه شده باشند و حاكم شرع آنان را از تصرف جلوگيری نكرده باشد، اشكال ندارد و كسی كه به واسطه ورشكستگی حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيری كرده بابت طلبی كه دارد ديگری نمی تواند ضامن او شود.
٢٣١٢ هرگاه برای ضامن شدن خودش شرطی قرار دهد، مثلا بگويد: "اگر بدهكار قرض تو را نداد من می دهم"، احتياط واجب آن است كه به ضامن شدن او ترتيب اثر ندهند.
٢٣١٣ كسی كه انسان ضامن بدهی او می شود بايد بدهكار باشد، پس اگر كسی بخواهد از ديگری قرض كند تا وقتی قرض نكرده انسان نمی تواند ضامن او شود.
٢٣١٤ در صورتی انسان می تواند ضامن شود كه طلبكار و بدهكار و جنس بدهی همه متميز باشد يعنی مبهم يا مردد نباشد. پس اگر دو نفر از كسی طلبكار باشند و انسان بگويد: "من ضامن هستم كه طلب يكی از شماها را بدهم"، چون معين نكرده كه طلب كدام را بدهد، ضامن شدن او باطل است. و نيز اگر كسی از دو نفر طلبكار باشد و انسان بگويد: "من ضامن هستم كه بدهی يكی ازآن دو نفر را به تو بدهم"، چون معين نكرده كه بدهی كدام را می دهد، ضامن شدن او باطل می باشد. و همچنين اگركسی از ديگری مثلا ده من گندم و ده تومان پول طلبكار باشد و انسان بگويد: "من ضامن يكی از دو طلب تو هستم" و معين نكند كه ضامن گندم است يا ضامن پول، صحيح نيست.
٢٣١٥ اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمی تواند از بدهكار چيزی بگيرد و اگر مقداری از آن را ببخشد، نمی تواند آن مقدار را مطالبه نمايد.
٢٣١٦ اگر انسان ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد نمی تواند از ضامن شدن خود برگردد.
٢٣١٧ ضامن و طلبكار می توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را به هم بزنند.
٢٣١٨ هرگاه انسان در موقع ضامن شدن، بتواند طلب طلبكار را بدهد اگرچه بعد فقير شود طلبكار نمی تواند ضامن بودن او را به هم بزند و طلب خود را از بدهكار اول مطالبه نمايد و همچنين است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولی طلبكار بداند و به ضامن شدن او راضی شود.
٢٣١٩ اگر انسان در موقعی كه ضامن می شود نتواند طلب طلبكار را بدهد و طلبكار در آن وقت نداند و بعد ملتفت شود می تواند ضامن بودن او را به هم بزند.
٢٣٢٠ اگر كسی بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد نمی تواند چيزی از او بگيرد.
٢٣٢١ اگر كسی با اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد، می تواند مقداری را كه ضامن شده از او مطالبه نمايد. ولی اگر به جای جنسی كه بدهكار بوده جنس ديگری به طلبكار او بدهد نمی تواند چيزی را كه داده از او مطالبه نمايد، مثلا اگر ده من گندم بدهكار باشد و ضامن ده من برنج بدهد نمی تواند برنج را از او مطالبه نمايد، اما اگر خودش راضی شود كه برنج بدهد اشكال ندارد.
كفالت
احکام کفالت
مسئله ۲۳۲۲. کفالت آن است که انسان ضامن شود که هر وقت طلبکار بدهکار را خواست، به دست او بدهد و همچنین اگر کسی بر دیگری حقی داشته باشد یا ادعای حقی کند که دعوای او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حق یا مدعی طرف را خواست به دست او بدهد عملش را کفالت و به کسی که این طور ضامن می شود کفیل می گویند.
مسئله ۲۳۲۳. کفالت در صورتی صحیح است که کفیل به هر لفظی اگرچه عربی نباشد به طلبکار بگوید که «من ضامنم هر وقت بدهکار خود را بخواهی به دست تو بدهم» و طلبکار هم قبول نماید.
مسئله ۲۳۲۴. کفیل باید مکلّف و عاقل باشد و او را در کفالت مجبور نکرده باشند و بتواند کسی را که کفیل او شده حاضر نماید.
مسئله ۲۳۲۵. یکی از هفت چیز کفالت را به هم می زند: اول: کفیل، بدهکار را به دست طلبکار بدهد. دوم: طلب طلبکار داده شود. سوم: طلبکار از طلب خود بگذرد. چهارم: بدهکار بمیرد. پنجم: طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند. ششم: کفیل بمیرد. هفتم: کسی که صاحب حق است به وسیلة حواله یا طور دیگری حق خود را به دیگری واگذار نماید.
مسئله ۲۳۲۶. اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، کسی که بدهکار را رها کرده، باید او را به دست طلبکار بدهد.
وديعه با امانت
احكام وديعه (امانت)
٢٣٢٧ اگر انسان مال خود را به كسی بدهد و بگويد نزد تو امانت باشد واو هم قبول كند، يا بدون اين كه حرفی بزنند صاحب مال بفهماند كه مال را برای نگهداری به او می دهد و او هم به قصد نگهداری كردن بگيرد، بايد به احكام وديعه و امانتداری كه بعدا گفته می شود عمل نمايد.
٢٣٢٨ امانت دار و كسی كه مال را امانت می گذارد بايد هر دو بالغ و عاقل باشند پس اگر انسان مالی را پيش بچه يا ديوانه امانت بگذارد، يا ديوانه و بچه مالی را پيش كسی امانت بگذارند صحيح نيست.
٢٣٢٩ اگر از بچه يا ديوانه چيزی را به طور امانت قبول كند، بايد آن را به صاحبش بدهد و اگر آن چيز مال خود بچه يا ديوانه است بايد به ولی او برساند و چنانچه مال تلف شود، بايد عوض آن را بدهد ولی اگر برای اين كه مال از بين نرود آن را از بچه گرفته، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد، ضامن نيست.
٢٣٣٠ كسی كه نمی تواند امانت را نگهداری نمايد، بنابر احتياط واجب بايد قبول نكند ولی اگر صاحب مال در نگهداری آن عاجزتر باشد و كسی هم كه بهتر حفظ كند نباشد اين احتياط واجب نيست.
٢٣٣١ اگر انسان به صاحب مال بفهماند كه برای نگهداری مال او حاضر نيست ،چنانچه او مال را بگذارد و برود و اين شخص مال را بر ندارد و آن مال تلف شود كسی كه امانت را قبول نكرده ضامن نيست، ولی احتياط مستحب آن است كه اگر ممكن باشد آن را نگهداری نمايد.
٢٣٣٢ كسی كه چيزی را امانت می گذارد، هر وقت بخواند می تواند آن را پس بگيرد، و كسی هم كه امانت را قبول می كند، هر وقت بخواهد می تواند آن را به صاحبش برگرداند.
٢٣٣٣ اگر انسان از نگهداری امانت منصرف شود و وديعه را به هم بزند بايد هر چه زودتر مال را به صاحب آن يا وكيل يا ولی صاحبش برساند يا به آنان خبر دهد كه به نگهداری حاضر نيست و اگر بدون عذر، مال را به آنان نرساند و خبر هم ندهد چنانچه مال تلف شود بايد عوض آن را بدهد.
٢٣٣٤ كسی كه امانت را قبول می كند، اگر برای آن، جای مناسبی ندارد، بايد جای مناسب تهيه نمايد. و طوری آن را نگهداری كند كه مردم نگويند در امانت خيانت كرده و در نگهداری آن كوتاهی نموده است و اگر در جايی كه مناسب نيست بگذارد و تلف شود بايد عوض آن را بدهد.
٢٣٣٥ كسی كه امانت را قبول می كند اگر در نگهداری آن كوتاهی نكند و تعدی يعنی زياده روی هم ننمايد و اتفاقا آن مال تلف شود ضامن نيست ولی اگر به اختيار خودش آن را در جايی بگذارد كه گمان می رود ظالمی بفهمد و آن را ببرد چنانچه تلف شود بايد عوض آن را به صاحبش بدهد مگر آن كه جايی محفوظ تر از آن نداشته باشد و نتواند مال را به صاحبش يا به كسی كه بهتر حفظ كند برساند كه در اين صورت ضامن نيست.
٢٣٣٦ اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جايی را معين كند و به كسی كه امانت را قبول كرده بگويد: كه بايد مال را در اين جا حفظ كنی و اگر احتمال هم بدهی كه از بين برود، نبايد آن را به جای ديگری ببری، چنانكه امانت دار احتمال دهد كه در آن جا از بين برود و بداند چون آن جا در نظر صاحب مال برای حفظ بهتر بوده، گفته است كه نبايد از آن جا بيرون ببری، می تواند آن را به جای ديگر ببرد و اگر در آن جا ببرد و تلف شود ضامن نيست ولی اگر نداند به چه جهت گفته كه به جای ديگر نبر، چنانچه به جای ديگر ببرد و تلف شود احتياط واجب آن است كه عوض آن را بدهد.
٢٣٣٧ اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جايی را معين كند ولی به كسی كه امانت را قبول كرده نگويد كه آن را به جای ديگر نبر، چنانكه امانت دار احتمال دهد كه در آن جا از بين می رود، و چنانچه مال در آن جای اول تلف شود ضامن است مگر آن كه صاحب مال هم احتمال تلف شدن مال را در آن جا بدهد در اين صورت كسی كه امانت را قبول كرده، ضامن نيست.
٢٣٣٨ اگر صاحب مال ديوانه شود، كسی كه امانت را قبول كرده بايد فورا امانت را به ولی او برساند، و يا به ولی او خبر دهد و اگر بدون عذر شرعی مال را به ولی او ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود بايد عوض آن را بدهد.
٢٣٣٩ اگر صاحب مال بميرد، امانت دار بايد مال را به وارث او برساند، يا به وارث او خبر دهد، و چنانچه مال را به وارث او ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن است، ولی اگر برای آن كه می خواهد بفهمد كسی كه می گويد من وارث ميتم راست می گويد يا نه، يا ميت وارث ديگری دارد يا نه، مال را ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن نيست.
٢٣٤٠ اگر صاحب مال بميرد و چند وارث داشته باشد، كسی كه امانت را قبول كرده بايد مال را به همه ورثه بدهد، يا به كسی بدهد كه همه آنان گرفتن مال را به او واگذار كرده اند، پس اگر بدون اجازه ديگران تمام مال را به يكی از ورثه بدهد ضامن سهم ديگران است.
٢٣٤١ اگر كسی كه امانت را قبول كرده بميرد، يا ديوانه شود، وارث يا ولی او بايد هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد يا امانت را به او برساند.
٢٣٤٢ اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببيند چنانچه ممكن است،بايد امانت را به صاحب آن يا وكيل او برساند و اگر ممكن نيست بايد آن را به حاكم شرع بدهد و چنانچه به حاكم شرع دسترسی ندارد در صورتی كه وارث او امين است و از امانت اطلاع دارد، لازم نيست وصيت كند وگرنه بايد وصيت كند و شاهد بگيرد و به وصی و شاهد، اسم صاحب مال و جنس و خصوصيات مال و محل آن را بگويد.
٢٣٤٣ اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببيند و به وظيفه ای كه در مساله پيش گفته شد عمل نكند چنانچه آن امانت از بين برود، بايد عوضش را بدهد، اگر چه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد و مرض او خوب شود يا بعد از مدتی پشيمان شود و وصيت كند.
عاريه
احكام عاريه
٢٣٤٤ عاريه آن است كه انسان مال خود را به ديگری بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض، چيزی هم از او نگيرد.
٢٣٤٥ لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند و اگر مثلا لباس را به قصد عاريه به كسی بدهد و او به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است.
٢٣٤٦ عاريه دادن چيز غصبی و چيزی كه مال انسان است ولی منفعت آن را به ديگری واگذار كرده مثلا آن را اجاره داده، در صورتی صحيح است كه مالك چيز غصبی يا كسی كه آن چيز را اجاره كرده بگويد به عاريه دادن راضی هستم.
٢٣٤٧ چيزی را كه منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره كرده می تواند عاريه بدهد. ولی اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند، نمی تواند آن را به ديگری عاريه دهد.
٢٣٤٨ اگر ديوانه و بچه مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست، اما اگرولی بچه مصلحت بداند كه مال او را عاريه دهد و بچه آن مال را به دستور ولی به عاريه كننده برساند اشكال ندارد.
٢٣٤٩ اگر در نگهداری چيزی كه عاريه كرده كوتاهی نكند و در استفاده از آن هم زياده روی ننمايد و اتفاقا آن چيز تلف شود ضامن نيست ولی چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاريه كننده ضامن باشد يا چيزی را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد،بايد عوض آن را بدهد.
٢٣٥٠ اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نيست.
٢٣٥١ اگر عاريه دهنده بميرد، عاريه گيرنده بايد چيزی را كه عاريه كرده به ورثه او بدهد.
٢٣٥٢ اگر عاريه دهند طوری شود كه شرعا نتواند در مال خود تصرف كند مثلا ديوانه شود عاريه كننده بايد مالی را كه عاريه كرده به ولی او بدهد.
٢٣٥٣ كسی كه چيزی عاريه داده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگيرد و كسی هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس دهد.
٢٣٥٤ اگر ظرف طلا و نقره را برای زينت اطاق عاريه بدهند اشكال ندارد،ولی اگر برای استفاده حرام بدهند باطل است.
٢٣٥٥ عاريه دادن گوسفند برای استفاده از شير و پشم آن و عاريه دادن حيوان نر برای كشيدن بر ماده صحيح است.
٢٣٥٦ اگر چيزی را كه عاريه كرده به مالك يا وكيل يا ولی او بدهد و بعدآن چيز تلف شود عاريه كننده ضامن نيست و در غير اين صورت ضامن است اگرچه مثلا آن را به جايی ببرد كه صاحبش معمولا به آنجا می برده مثلا اسب را در اصطبلی كه صاحبش برای آن درست كرده ببندد.
٢٣٥٧ اگر چيز نجس را برای استعمال خوردن و آشاميدن عاريه دهد بايد نجس بودن آن را به كسی كه عاريه می كند بگويد.
٢٣٥٨ چيزی را كه عاريه كرده بدون اجازه صاحب آن نمی تواند به ديگری اجاره يا عاريه دهد.
٢٣٥٩ اگر چيزی را كه عاريه كرده با اجازه صاحب آن به ديگری عاريه دهد،چنانچه كسی كه اول آن چيز را عاريه كرده بميرد يا ديوانه شود، عاريه دومی باطل نمی شود.
٢٣٦٠ اگر بداند مالی را كه عاريه كرده غصبی است بايد آن را به صاحبش برساند و نمی تواند به عاريه دهنده بدهد.
٢٣٦١ اگر مالی را كه می داند غصبی است عاريه كند و از آن استفاده ای ببرد و در دست او از بين برود مالك می تواند عوض مال را از او يا از كسی كه مال را غصب كرده مطالبه كند و نيز عوض استفاده هايی را كه عاريه گيرنده برده می تواند ازاو مطالبه نمايد و يا از غاصب بگيرد و اگر عوض مال يا استفاده آن را از عاريه كننده بگيرد او نمی تواند چيزی را كه به مالك می دهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
٢٣٦٢ اگر نداند مالی را كه عاريه كرده غصبی است و در دست او از بين برود،چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد او هم می تواند آن چه را به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد، ولی اگر چيزی را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد يا عاريه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد نمی تواند چيزی را كه به صاحب مال می دهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
احكام نكاح يا ازدواج و زناشويي
اقسام ازدواج
به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال می شود و آن بر دو قسم است: دائم و غير دائم. عقد دائم آن است كه مدت زناشويی در آن معين نشود، و زنی را كه به اين قسم عقد می كنند دائمه گويند. و عقد غير دائم آن است كه مدت زناشويی در آن معين شود، مثلا زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، و زنی را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه می نامند.
احكام عقد
٢٣٦٣ در زناشويی چه دائم چه غير دائم بايد صيغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد كافی نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد می خوانند يا ديگری را وكيل می كنند كه از طرف آنان بخواند.
٢٣٦٤ وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم می تواند برای خواندن صيغه عقد از طرف ديگری وكيل شود.
٢٣٦٥ زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمی توانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند، و گمان به اين كه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمی كند ولی اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام كافی است.
٢٣٦٦ اگر زنی كسی را وكيل كند كه مثلا ده روز او را به عقد مردی در آورد و ابتدای ده روز را معين نكند در صورتی كه از گفته زن معلوم شود كه به وكيل اختيار كامل داده، آن وكيل می تواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينی را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
٢٣٦٧ يك نفر می تواند برای خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان می تواند از طرف زن وكيل شود و او را برای خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند، ولی احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.
دستور خواندن عقد دائم
٢٣٦٨ اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگويد: "زوجتك نفسی علی الصداق المعلوم" يعنی خود را زن تو نمودم به مهری كه معين شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: "قبلت التزويج" يعنی قبول كردم ازدواج را عقد صحيح است. و اگر ديگری را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل بگويد: "زوجت موكلتی فاطمة موكلك احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: "قبلت لموكلی احمد علی الصداق"، صحيح می باشد.
دستور خواندن عقد غير دائم
٢٣٦٩ اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آن كه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: "زوجتك نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" بعد بدون فاصله مرد بگويد: "قبلت" صحيح است. و اگر ديگری را وكيل كنند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: "متعت موكلتی موكلك فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: "قبلت لموكلی هكذا"، صحيح می باشد.
شرايط عقد
٢٣٧٠ عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنكه به عربی صحيح خوانده شود به احتياط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربی صحيح بخوانند به هر لفظ ی كه صيغه را بخوانند صحيح است و لازم هم نيست كه وكيل بگيرند اما بايد لفظ ی بگويند كه معنی "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را می خوانند قصد انشاء داشته باشند يعنی اگر خود مرد و زن صيغه را می خوانند، زن به گفتن «زوجتك نفسی » قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزويج » زن بودن او را برای خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را می خوانند، به گفتن «زوجت و قبلت » قصدشان اين باشد كه مرد و زنی آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند. سوم: كسی كه صيغه را می خواند بالغ و عاقل باشد، جه برای خودش بخواند يا از طرف ديگری وكيل شده باشد. چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولی آنها صيغه را می خوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسی كه چند دختر دارد، اگر به مردی بگويد زوجتك احدی بناتی (يعنی زن تو نمودم يكی از دخترانم را) و او بگويد بلت يعنی قبول كردم، جون در موقع عقد، دختر را معين نكرده اند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر زن ظاهرا به كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضی است عقد صحيح است.
٢٣٧١ اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنی آن را عوض كند عقد باطل است.
٢٣٧٢ كسی كه دستور زبان عربی را نمی داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معنای هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظ ی معنای آن را قصد نمايد،می تواند عقد را بخواند.
٢٣٧٣ اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد كنند و بعدا زن و مرد بگويندبه آن عقد راضی هستيم عقد صحيح است.
٢٣٧٤ اگر زن و مرد يا يكی از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگويند به آن عقد راضی هستيم، عقد صحيح است.
٢٣٧٥ پدر و جد پدری می توانند برای فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه به حال ديوانگی بالغ شده است ازدواج كنند و بعد از آن كه طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجی كه برای او كرده اند مفسده ای نداشته، نمی تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده ای داشته، می تواند آن را به هم بزند.
٢٣٧٦ دختری كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنی مصلحت خود را تشخيص می دهد اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بايد از پدر يا جد پدری خود اجازه بگيرد، و اجازه مادر و برادر لازم نيست.
٢٣٧٧ اگر پدر و جد پدری غايب باشند، به طوری كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جد پدری اجازه بگيرند و نيز اگر دختر باكره باشد در صورتی كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست. ولی اگر به واسطه وطی به شبهه يا از زنا از بين رفته باشد، احتياط مستحب آن است كه اجازه بگيرند.
٢٣٧٨ اگر پدر يا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر- بعد از رسيدن به سن قابل برای تمتع گرفتن - بايد خرج زن را در صورتی كه از او تمكين داشته باشد بدهد.
٢٣٧٩ اگر پدر يا جد پدری برای پسر نابالغ خود، زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالی نداشته، پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند.
عيبهايی كه بواسطه آنها می شود عقد را به هم زد
٢٣٨٠ اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكی از هفت عيب را دارد می تواند عقد را به هم بزند : اول: ديوانگی. دوم: مرض خوره. سوم: مرض برص.چهارم: كوری. پنجم: شل بودن به طوری كه معلوم باشد. ششم: آنكه افضا شده، يعنی راه بول و حيض و يا راه حيض و غائط او يكی شده باشد، ولی اگر راه حيض و غائط او يكی شده باشد، به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود. هفتم: آنكه گوشت يا استخوانی يا غده ای در فرج او باشد كه مانع از نزديكی شود.
٢٣٨١ اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است يا آلت مردی ندارد يا عنين است و نمی تواند وطی و نزديكی نمايد يا تخمهای او را كشيده اند می تواند عقد را به هم بزند. و تفصيل اين مساله و مساله سابق در كتاب تحرير الوسيله ضبط شده است.
٢٣٨٢ اگر مرد يا زن، به واسطه يكی از عيب هايی كه در دو مساله پيش گفته شد عقد را به هم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
٢٣٨٣ اگر به واسطه آن كه مرد عنين است و نمی تواند وطی و نزديكی كند، زن عقد را به هم بزند شوهر بايد نصف مهر را بدهد. ولی اگر به واسطه يكی از عيبهای ديگری كه گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزديكی نكرده باشد چيزی بر او نيست و اگر نزديكی كرده، بايد تمام مهر را بدهد.
عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است
٢٣٨٤ ازدواج با زنهايی كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.
٢٣٨٥ اگر كسی زنی را برای خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديكی نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم می شوند.
٢٣٨٦ اگر زنی را عقد كند و با او نزديكی نمايد، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پايين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعدا به دنيا بيايند، به آن مرد محرم می شوند.
٢٣٨٧ اگر با زنی كه برای خود عقد كرده نزديكی هم نكرده باشد، تا وقتی كه آن زن در عقد او است نمی تواند با دختر او ازدواج كند.
٢٣٨٨ عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
٢٣٨٩ پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعدا به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
٢٣٩٠ اگر زنی را برای خود عقد كند، دائمه باشد، يا صيغه تا وقتی كه آن زن در عقد او است نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
٢٣٩١ اگر زن خود را به ترتيبی كه در كتاب طلاق گفته می شود طلاق رجعی دهد، در بين عده نمی تواند خواهر او را عقد نمايد ، بلكه در عده طلاق بائن هم كه بعدا بيان می شود، احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر او خودداری نمايد.
٢٣٩٢ انسان نمی تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج كند ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعدا زن بگويد به آن عقد راضی هستم اشكال ندارد.
٢٣٩٣ اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده يا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفی نزد، چنانچه بعدا رضايت ندهد عقد آنان باطل است، بلكه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد كه باطنا راضی بوده احتياط واجب آن است كه شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر آنكه اجازه دهد.
٢٣٩٤ اگر انسان پيش از آنكه دختر عمه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا كند، ديگر نمی تواند با آنان ازدواج نمايد.
٢٣٩٥ اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكی كند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشكال ندارد.
٢٣٩٦ اگر با زنی غير از عمه و خاله خود زنا كند، احتياط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولی اگر زنی را عقد نمايد و با او نزديكی كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمی شود، و همچنين است اگر پيش از آنكه با او نزديكی كند با مادر او زنا نمايد، ولی در اين صورت احتياط مستحب آن است كه از آن زن جدا شود.
٢٣٩٧ زن مسلمان نمی تواند به عقد كافر در آيد، مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای كافره غير كتابيه بطور دائم ازدواج كند و به احتياط واجب ازدواج دائم با زنهای كافره اهل كتاب نيز جايز نيست، ولی صيغه كردن زنهای اهل كتاب مانند يهود و نصاری مانعی ندارد.
٢٣٩٨ اگر با زنی كه در عده طلاق رجعی است زنا كند آن زن بر او حرام می شود و اگر با زنی كه در عده متعه، يا طلاق بائن، يا عده وفات است زنا كند، بعدا می تواند او را عقد نمايد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.
٢٣٩٩ اگر با زن بی شوهری كه در عده نيست زنا كند، بعدا می تواند آن زن را برای خود عقد نمايد، ولی احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد نمايد، بلكه احتياط مزبور حتی الامكان نبايد ترك شود، و همچنين است اگر ديگری بخواهد آن زن را عقد كند.
٢٤٠٠ اگر زنی را كه در عده ديگری است برای خود عقد كند، چنانچه مرد و زن يا يكی از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است،آن زن بر او حرام ابدی می شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكی نكرده باشد.
٢٤٠١ اگر زنی را برای خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عده بوده، چنانچه هيچكدام نمی دانسته اند زن در عده است و نمی دانسته اند كه عقد كردن زن در عده حرام است، در صورتی كه مرد با او نزديكی كرده باشد آن زن بر او حرام می شود.
٢٤٠٢ اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج كند بايد از او جدا شود و بعدا هم نمی تواند او را برای خود عقد كند.
٢٤٠٣ زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمی شود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است كه شوهر او را طلاق دهد ولی بايد مهريه اش را بدهد.
٢٤٠٤ زنی را كه طلاق داده اند و زنی كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتی شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده يا نه بايد به شك خود اعتنا نكند.
٢٤٠٥ مادر و خواهر و دختر پسری كه لواط داده بر لواط كننده حرام است اگر چه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولی اگر گمان كند كه دخول شده،يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمی شوند.
٢٤٠٦ اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسی ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن كس لواط كند، آنها بر او حرام نمی شوند.
٢٤٠٧ اگر كسی در حال احرام كه يكی از كارهای حج است با زنی ازدواج نمايد عقد او باطل است، و چنانچه می دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمی تواند آن زن را عقد كند.
٢٤٠٨ اگر زنی كه در حال احرام است با مردی كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن می دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است احتياط واجب آن است كه بعدا با آن مرد ازدواج نكند، بلكه خالی از قوت نيست.
٢٤٠٩ اگر مرد طواف نساء را كه يكی از كارهای حج است بجا نياورد، زنش كه به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمی شود. و نيز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمی شود، ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به يكديگر حلال می شوند.
٢٤١٠ اگر كسی دختر نابالغی را برای خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكی و دخول كند، چنانچه او را افضا نمايد هيچ وقت نبايد با او نزديكی كند.
٢٤١١ زنی را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام می شود، ولی كند، شوهر اول می تواند دوباره او را برای خود عقد نمايد.
احكام عقد دائم
٢٤١٢ زنی كه عقد دائمی شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را برای هر لذتی كه او می خواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعی از نزديكی كردن او جلوگيری نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت، كند تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگری كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايی داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.
٢٤١٣ اگر زن در كارهايی كه در مساله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و همخوابی ندارد ولی مهر او از بين نميرود.
٢٤١٤ مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
٢٤١٥ مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ولی اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.
٢٤١٦ زنی كه از شوهر اطاعت می كند اگر مطالبه خرجی كند و شوهر ندهد می تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاكم شرع و اگر ممكن نباشد به عدول مؤمنين و اگر آن هم ممكن نباشد به فساق مؤمنين مراجعه نمايد. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممكن نباشد، می تواند در هر روز باندازه خرجی آن روز بدون اجازه از مال او بردارد و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعی كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.
٢٤١٧ مرد نمی تواند زن دائمی خود را به طوری ترك كند كه نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بی شوهر، لكن واجب نيست هر چهار شب يك شب نزد او بماند.
٢٤١٨ شوهر نمی تواند بيش از چهار ماه نزديكی با عيال دائمی خود را ترك كند.
٢٤١٩ اگر در عقد دائمی مهر را معين نكنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكی كند بايد مهر او را مطابق مهر زنهائی كه مثل او هستند بدهد.
٢٤٢٠ اگر موقع خواندن عقد دائمی برای دادن مهر مدتی را معين نكرده باشند، زن می تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكی كردن شوهر جلوگيری كند، چه شوهر توانايی دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولی اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكی راضی شود و شوهر با او نزديكی كند ديگر نمی تواند بدون عذر شرعی از نزديكی شوهر جلوگيری نمايد.
متعه يا صيغه
٢٤٢١ صيغه كردن زن اگر چه برای لذت بردن هم نباشد صحيح است.
٢٤٢٢ شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكی با متعه خود را ترك كند.
٢٤٢٣ زنی كه صيغه می شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكی نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط می تواند لذتهای ديگر از او ببرد ولی اگر بعدا به نزديكی راضی شود، شوهر می تواند با او نزديكی نمايد.
٢٤٢٤ زنی كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجی ندارد.
٢٤٢٥ زنی كه صيغه شده حق همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم ازاو ارث نمی برد.
٢٤٢٦ زنی كه صيغه شده اگر نداند كه حق خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحيح است و برای آن كه نمی دانسته، حقی به شوهر پيدا نمی كند.
٢٤٢٧ زنی كه صيغه شده، می تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولی اگر به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين می رود بيرون رفتن او حرام است.
٢٤٢٨ اگر زنی مردی را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را برای خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد يا به غير از مدت يا مبلغی كه معين شده او را صيغه كند، وقتی آن زن فهميد اگر بگويد راضی هستم عقد صحيح و گرنه باطل است.
٢٤٢٩ پدر و جد پدری می توانند برای محرم شدن، يك ساعت يا دو ساعت زنی را به عقد پسر نابالغ خود در آورند و نيز می توانند دختر نابالغ خود را برای محرم شدن، به عقد كسی در آورند ولی بايد آن عقد برای دختر مفسده نداشته باشد.
٢٤٣٠ اگر پدر يا جد پدری، طفل خود را كه در محل ديگری است و نمی داند زنده است يا مرده، برای محرم شدن به عقد كسی در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می شود و چنانچه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانی كه به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.
٢٤٣١ اگر مرد مدت صيغه را ببخشد، چنانچه با او نزديكی كرده بايد تمام چيزی را كه قرار گذاشته باو بدهد و اگر نزديكی نكرده بايد نصف آن را بدهد.
٢٤٣٢ مرد می تواند زنی را كه صيغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.
احکام نگاه کردن
٢٤٣٣ نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می باشد و نگاه کردن به صورت و بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد، ولی بنابر احتیاط باید جاهایی را که مثل ران و شکم معمولا می پوشانند نگاه نکند.
٢٤٣٤ اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دستهای زنهای اهل کتاب مثل زنهای یهود و نصارا نگاه کند در صورتی که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد.
٢٤٣٥ زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد و به حدی رسیده که مورد نظر شهوانی است بپوشاند.
٢٤٣٦ نگاه کردن به عورت دیگری حرام است اگر چه از پشت شیشه یا در آئینه یا آب صاف و مانند اینها باشد و احتیاط واجب آن است که به عورت بچه ممیز هم نگاه نکنند. ولی زن و شوهر می توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.
٢٤٣٧ مرد و زنی که با یکدیگر محرمند اگر قصد لذت نداشته باشند می توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.
٢٤٣٨ مرد نباید با قصد لذت به بدن مرد دیگر نگاه کند و نگاه کردن زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذت حرام است.
٢٤٣٩ عکس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نیست، ولی اگر برای عکس برداشتن مجبور شود که حرام دیگری انجام دهد مثلا دست به بدن او بزند یا نظرش به صورت زینت شده او یا به سایر بدن او بیافتد، نباید عکس او را بردارد.و اگر زن نامحرمی را بشناسد، در صورتی که آن زن متهتک نباشد نباید به عکس او نگاه کند.
٢٤٤٠ اگر در حال ناچاری زن بخواهد زن دیگر، یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه کند، یا عورت او را آب بکشد باید چیزی در دست کند که دست او به عورت نرسد و همچنین است اگر مرد بخواهد مرد دیگر دیگری، یا زنی غیر زن خود را تنقیه کند یا عورت او را آب بکشد.
٢٤٤١ اگر مرد برای معالجه زن نامحرم ناچار باشد که او را نگاه کند و دست به بدن او بزند اشکال ندارد، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند نباید دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند نباید او را نگاه کند.
٢٤٤٢ اگر انسان برای معالجه کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، بنابر احتیاط واجب باید آئینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ولی اگر چاره ای جز نگاه کردن به عورت نباشد اشکال ندارد.
مسائل متفرقه زناشويی
٢٤٤٣ كسی كه به واسطه نداشتن زن به حرام ميافتد، واجب است زن بگيرد.
٢٤٤٤ اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، می تواند عقد را به هم بزند.
٢٤٤٥ اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند كه كسی در آنجا نباشد و ديگری هم نمی تواند وارد شود چنانچه بترسند كه به حرام بيفتند بايد از آنجا بيرون بروند.
٢٤٤٦ اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد عقد صحيح است ولی مهر را بايد بدهد.
٢٤٤٧ مسلمانی كه منكر خدا يا پيغمبر شود، يا حكم ضروری دين يعنی حكمی را كه مسلمانان جزو دين اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتی كه منكر شدن آن حكم، به انكار خدا يا پيغمبر برگردد مرتد است.
٢٤٤٨ اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او نزديكی كند به طوری كه در مساله پيش گفته شد مرتد شود عقد او باطل می گردد ولی اگر بعد از نزديكی مرتد شود بايد به دستوری كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگه دارد پس اگر در بين عده مسلمان شود عقد باقی و اگر تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است.
٢٤٤٩ كسی كه پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند،چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و بايد به مقداری كه در احكام طلاق گفته می شود عده وفات نگهدارد.
٢٤٥٠ مردی كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده، اگرپيش از نزديكی با عيالش مرتد شود عقد او باطل می گردد و اگر بعد از نزديكی مرتد شود زن او بايد به مقداری كه در احكام طلاق گفته می شود، عده نگهدارد پس اگرپيش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقی و گرنه باطل است.
٢٤٥١ اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهری بيرون نبرد و مرد هم قبول كند نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
٢٤٥٢ اگر زن انسان از شوهر ديگرش دختری داشته باشد انسان می تواند آن دختر را برای پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند و نيز اگر دختری را برای پسر خود عقد كند می تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
٢٤٥٣ اگر زنی از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.
٢٤٥٤ اگر كسی با زنی كه شوهر ندارد و در عده كسی هم نيست زنا كند چنانچه بعد او را عقد كند و بچه ای از آنان پيدا شود، در صورتی كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام آن بچه حلال زاده است.
٢٤٥٥ اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچه ای از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دومی باشد ولی اگر زن می دانسته كه در عده است، شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام می باشند.
٢٤٥٦ اگر زن بگويد يائسه ام نبايد حرف او را قبول كرد ولی اگر بگويد شوهر ندارم حرف او قبول می شود.
٢٤٥٧ اگر بعد از آنكه انسان با زنی ازدواج كرد كسی بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم، چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد.
٢٤٥٨ اگر زنی كه آزاد و مسلمان و عاقل است، دختری داشته باشد، تا هفت سال دختر تمام نشده، پدر نمی تواند او را از مادرش جدا كند.
٢٤٥٩ مستحب است در شوهر دادن دختری كه بالغه است يعنی مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يكی از سعادتهای مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.
٢٤٦٠ اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد، احتياط واجب آن است كه زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.
٢٤٦١ كسی كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچه ای پيدا كند آن بچه حلال زاده است.
٢٤٦٢ هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن، با او نزديكی كند معصيت كرده ولی اگر بچه ای از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است.
٢٤٦٣ زنی كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولی اگر شوهر دوم با او نزديكی كرده باشد، زن بايد عده نگه دارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايی كه مثل او هستند بدهد، ولی خرج عده ندارد.
شير دادن
احكام شير دادن
٢٤٦٤ اگر زنی بچه ای را با شرايطی كه در مساله گفته خواهد شد شير دهد، آن بچه به اين عده محرم می شود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعی می گويند. دوم:شوهر زن كه شير مال اوست و او را پدر رضاعی می گويند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هايی كه از آن زن به دنيا آمده اند، يا به دنيا می آيند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هر چه پايين روند،چه از اولاد او به دنيا آمده، يا اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. يعنی به واسطه شير خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. هشتم: دايی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه پايين روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. يازدهم: خواهر و برادر شوهری كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دايی و خاله شوهری كه شير مال اوست هر چه بالا روند، اگر چه رضاعی باشند. و نيز عده ديگری هم كه در مسايل بعد گفته می شود، به واسطه شير دادن محرم می شوند.
٢٤٦٥ اگر زنی بچه ای را با شرايط ی كه در مساله گفته می شود شير دهد پدر آن بچه نمی تواند با دخترهايی كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج كند و نيز نمی تواند دخترهای شوهری را كه شير مال اوست برای خود عقد نمايد بلكه احتياط واجب آن است كه دخترهای رضاعی او را هم برای خود عقد ننمايد ولی جايز است با دخترهای رضاعی آن زن ازدواج كند اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند و نگاه محرمانه يعنی نگاهی كه انسان می تواند به محرمهای خود كند به آنان ننمايد.
٢٤٦٦ اگر زنی بچه ای را با شرايط ی كه در مساله گفته می شود شير دهد شوهر آن زن كه صاحب شير است به خواهرهای آن بچه محرم نمی شود. ولی احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمی شوند.
٢٤٦٧ اگر زنی بچه ای را شير دهد به برادرهای آن بچه محرم نمی شود و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه ای كه شير خورده محرم نمی شوند.
٢٤٦٨ اگر انسان با زنی كه دختری را شير كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزديكی نمايد ديگر نمی تواند آن دختر را برای خود عقد كند.
٢٤٦٩ اگر انسان با دختری ازدواج كند ديگر نمی تواند با زنی كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.
٢٤٧٠ انسان نمی تواند با دختری كه مادر يا مادر بزرگ انسان او را شير كامل داده ازدواج كند و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدر او دختری را شير داده باشد انسان نمی تواند با آن دختر ازدواج نمايد و چنانچه دختر شيرخواری را برای خود عقد كند بعد مادر يا مادر بزرگ يا زن پدر او از شير همان پدر آن دختر را شير دهد عقد باطل می شود.
٢٤٧١ با دختری كه خواهر يا زن برادر انسان از شير برادرش او را شير كامل داده نمی شود ازدواج كرد و همچنين است اگر خواهرزاده يا برادرزاده يا نوه خواهر يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.
٢٤٧٢ اگر زنی بچه دختر خود را شير دهد آن دختر به شوهر خود حرام می شود و همچنين است اگر بچه ای را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد ولی اگر بچه پسر خود را شير دهد زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمی شود.
٢٤٧٣ اگر زن پدر دختری، بچه شوهر آن دختر را از شير آن پدر شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام می شود چه بچه از همان دختر يا زن ديگر شوهر او باشد.
شرايط شير دادنی كه علت محرم شدن است
٢٤٧٤ شير دادنی كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد: اول: بچه شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنی كه مرده است شير بخورد فايده ندارد. دوم: شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچه ای را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند، به واسطه آن شير، بچه به كسی محرم نمی شود. سوم: بچه شير را از پستان بمكد پس اگر شير را در گلوی او بريزند نتيجه ندارد. چهارم: شير خالص و باچيز ديگر مخلوط نباشد. پنجم: شير از يك شوهر باشد. پس اگر زن شيردهی را طلاق دهند بعد شوهر ديگری كند و از او آبستن شود و تا موقع زاييدن، شيری كه از شوهر اول داشته باقی باشد و مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوم به بچه ای بدهد، آن بچه به كسی محرم نمی شود. ششم: بچه به واسطه مرض شير را قی نكند و اگر قی كند بنابر احتياط واجب كسانی كه به واسطه شير خوردن به آن بچه محرم می شوند بايد با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند. هفتم: پانزده مرتبه يا يك شبانه روز به طوری كه در مساله بعد گفته می شود شير سير بخورد يا مقداری شير به او بدهند كه بگويند ازآن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روييده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند احتياط مستحب آن است كسانی كه به واسطه شير خوردن او به او محرم می شوند با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند. هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير دهند به كسی محرم نمی شود بلكه اگر مثلا پيش از تمام شدن دو سال چهارده مرتبه و بعد از آن يك مرتبه شير بخورد به كسی محرم نمی شود، ولی چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقی باشد و بچه ای را شير دهد آن بچه به كسانی كه گفته شد محرم می شود.
٢٤٧٥ بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولی اگر كمی غذا بخورد كه نگويند در بين، غذا خورده اشكال ندارد و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد ودر هر دفعه بدون فاصله شير بخورد ولی اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند يا كمی صبر كند كه از اولی كه پستان در دهان می گيرد تا وقتی سير می شود يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.
٢٤٧٦ اگر زن از شير شوهر خود بچه ای را شير دهد بعد شوهر ديگر كند و از شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد آن دو بچه به يكديگر محرم نمی شوند اگر چه بهتر است با هم ازدواج نكنند و نگاه محرمانه به يكديگر ننمايند.
٢٤٧٧ اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنی كه آنان را شير داده محرم می شوند.
٢٤٧٨ اگر كسی چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرايطی كه گفتيم بچه ای را شير دهد همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم می شوند.
٢٤٧٩ اگر كسی دو زن شيرده داشته باشد و يكی از آنان بچه ای را مثلاً هشت مرتبه و ديگری هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به كسی محرم نمی شود.
۲۴۸۰ اگر زنی از شير يك شوهر پسر و دختری را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمی شوند.
۲۴۸۱ انسان نمی تواند بدون اذن زن خود با زنهايی كه به واسطة شير خوردن خواهرزاده يا برادر زاده زن او شده اند ازدواج كند و نيز اگر با پسری لواط كند نمی تواند با دختر و خواهر و مادر و مادربزرگ آن پسر كه رضاعی هستند يعنی به واسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند ازدواج نمايد.
۲۴۸۲ زنی كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمی شود، اگرچه احتياط مستحبّ آن است كه با او ازدواج نكند.
۲۴۸۳ انسان نمی تواند با دو خواهر، اگرچه رضاعی باشند يعنی به واسطة شير خوردن، خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند، در صورتی كه عقد آنان در يك وقت بوده هر دو باطل است و اگر در يک وقت نبوده عقد اولی صحيح و عقد دومی باطل می باشد.
۲۴۸۴ اگر زن از شير شوهر خود كسانی را كه بعداً گفته می شود شير دهد شوهرش بر او حرام نمی شود، اگرچه بهتر آن است كه احتياط كنند: اول: برادر و خواهر خود را. دوم: عمو و عمه و دايی و خاله خود را. سوم: اولاد عمو و اولاد دايی خود را. چهارم: برادر زاده خود را. پنجم: برادر شوهر يا خواهر شوهر خود را. ششم: خواهر زاده خود يا خواهر زاده شوهرش را. هفتم: عمو و عمه و دايی و خاله شوهرش را. هشتم: نوه زن ديگر شوهر خود را.
۲۴۸۵ اگر كسی دختر عمه يا دختر خالة انسان را شير دهد به انسان محرم نمی شود ولی احتياط مستحبّ آن است كه از ازدواج با او خودداری نمايد.
۲۴۸۶ مردی كه دو زن دارد اگر يكی از آن دو زن فرزند عموی زن ديگر را شير دهد زنی كه فرزند عموی او شير خورده به شوهر خود حرام نمی شود.
آداب شير دادن
٢٤٨٧ برای شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر اوست و سزاوار است كه مادر برای شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.
٢٤٨٨ مستحب است دايه ای كه برای طفل می گيرند دوازده امامی و دارای عقل و عفت و صورت نيكو باشد و مكروه است كم عقل يا غير دوازده امامی يا بد صورت يابد خلق يا زنا زاده باشد و نيز مكروه است دايه ای بگيرند كه بچه ای كه دارد از زنا به دنيا آمده باشد.
مسائل متفرقه شير دادن
٢٤٨٩ مستحب است از زنها جلوگيری كنند كه هر بچه ای را شير ندهند زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانی شير داده اند و بعدا دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.
٢٤٩٠ كسانی كه به واسطه شير خوردن خويشی پيدا می كنند مستحب است يكديگر را احترام نمايند ولی از يكديگر ارث نمی برند و حقهای خويشی كه انسان با خويشان خود دارد برای آنان نيست.
٢٤٩١ در صورتی كه ممكن باشد مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.
٢٤٩٢ اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين نرود زن می تواند بدون اجازه شوهر بچه كس ديگر را شير دهد، ولی جايز نيست بچه ای را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود مثلا اگر شوهر او دختر شيرخواری را برای خود عقد كرده باشد زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد خودش مادر زن شوهر می شود و بر او حرام می گردد.
٢٤٩٣ اگر كسی بخواهد زن برادرش به او محرم شود بايد دختر شيرخواری را مثلا دو روزه برای خود صيغه كند و در آن دو روز با شرايط ی كه در مساله گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد.
٢٤٩٤ اگر مرد پيش از آن كه زنی را برای خود عقد كند بگويد به واسطه شير خوردن آن زن بر او حرام شده: مثلا بگويد شير مادر او را خورده چنانچه تصديق او ممكن باشد نمی تواند با آن زن ازدواج كند. و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف اورا قبول نمايد عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكی نكرده باشد يا نزديكی كرده باشد ولی در وقت نزديكی كردن زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعداز نزديكی بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايی كه مثل او هستند بدهد.
٢٤٩٥ اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردی حرام شده چنانچه تصديق او ممكن باشد نمی تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد مثل صورتی است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مساله پيش گفته شد.
٢٤٩٦ شير دادنی كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت می شود: اول: خبر دادن عده ای كه انسان از گفته آنان يقين پيدا كند. دوم: شهادت دو مرد عادل يا چهار زن كه عادل باشند ولی بايد شرايط شير دادن را هم بگويند مثلا بگويند ما ديده ايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزی هم در بين نخورده و همچنين ساير شرطها را كه در مساله گفته شد شرح دهند ولی اگر معلوم باشد كه شرايط را می دانند و در عقيده با هم مخالف نيستند و با مرد و زن هم در عقيده مخالفت ندارند لازم نيست شرايط را شرح دهند.
٢٤٩٧ اگر شك كنند بچه به مقداری كه علت محرم شدن است شير خورده يا نه يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده، بچه به كسی محرم نمی شود ولی بهتر آن است كه احتياط كنند.
احکام طلاق
صيغه طلاق و شرايط آن
٢٤٩٨ مردی كه زن خود را طلاق می دهد، بايد عاقل و بنابر احتياط واجب بالغ باشد و به اختيار خود طلاق دهد و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغه طلاق را به شوخی بگويد صحيح نيست.
٢٤٩٩ زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكی يا در حال نفاس يا حيض كه پيش از اين پاكی بوده با او نزديكی نكرده باشد،و تفصيل اين دو شرط در مسايل آينده گفته می شود.
٢٥٠٠ طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است: اول: آنكه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكی نكرده باشد. دوم: آبستن باشد و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد. سوم: مرد به واسطه غايب بودن نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد.
٢٥٠١ اگر زن را از خون حيض پاك بداند و طلاقش دهد، بعد معلوم شود موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است، و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده، طلاق او صحيح است.
٢٥٠٢ كسی كه می داند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غايب شود مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، بايد تا مدتی كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك می شوند، صبر كند.
٢٥٠٣ اگر مردی كه غايب است بخواهد زن خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، اگر چه اطلاع او از روی عادت حيض زن يا نشانه های ديگری باشد كه در شرع معين شده، بايد تا مدتی كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك می شوند، صبر كند.
٢٥٠٤ اگر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است، نزديكی كند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود، ولی زنی را كه نه سالش تمام نشده، يا آبستن است، اگر بعد از نزديكی طلاق دهند، اشكال ندارد،و همچنين است اگر يائسه باشد، يعنی اگر سيده است بيشتر از شصت و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال داشته باشد.
٢٥٠٥ هرگاه با زنی كه از خون حيض و نفاس پاك است، نزديكی كند و در همان پاكی طلاقش دهد، اگر بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده، اشكال ندارد.
٢٥٠٦ اگر با زنی كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكی كند و مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، بايد به قدری كه زن معمولا بعد از آن پاكی، خون می بيند و دوباره پاك می شود، صبر كند.
٢٥٠٧ اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه مرضی حيض نمی بيند طلاق دهد،بايد از وقتی كه با او نزديكی كرده، تا سه ماه از جماع با او خودداری نمايد و بعداو را طلاق دهد.
٢٥٠٨ طلاق بايد به صيغه عربی صحيح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،بايد بگويد: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر ديگری را وكيل كند،آن وكيل بايد بگويد: "زوجة موكلی فاطمة طالق".
٢٥٠٩ زنی كه صيغه شده، مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود يا مرد مدت را به او ببخشد،به اين ترتيب كه بگويد: " مدت را به تو بخشيدم"، و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست.
عده طلاق
٢٥١٠ زنی كه نه سالش تمام نشده و زن يائسه عده ندارد، يعنی اگر چه شوهرش با او نزديكی كرده باشد، بعد از طلاق می تواند فورا شوهر كند.
٢٥١١ زنی كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست، اگر شوهرش با او نزديكی كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق بايد عده نگهدارد يعنی بعد از آن كه در پاكی طلاقش داد، به قدری صبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود و همين كه حيض سوم را ديد، عده او تمام می شود و می تواند شوهر كند، ولی اگر پيش از نزديكی كردن با او طلاقش دهد، عده ندارد، يعنی می تواند بعد از طلاق فورا شوهر كند.
٢٥١٢ زنی كه حيض نمی بيند اگر در سن زنهايی باشد كه حيض می بينند، چنانچه شوهرش بعد از نزديكی كردن او را طلاق دهد، بايد بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.
٢٥١٣ زنی كه عده او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند، بايد سه ماه هلالی يعنی از موقعی كه ماه ديده می شود تا سه ماه عده نگهدارد، و اگر در بين ماه طلاقش بدهند، بايد باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسری ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بيست و نه روز باشد، بايد نه روز باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم عده نگهدارد، و احتياط مستحب آن است كه از ماه چهارم بيست و يك روز عده نگهدارد تا با مقداری كه از ماه اول عده نگهداشته سی روز شود.
٢٥١٤ اگر زن آبستن را طلاق دهند، عده اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه او است، بنابر اين اگر مثلا يك ساعت بعد از طلاق بچه او به دنيا آيد، عده اش تمام می شود.
٢٥١٥ زنی كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست، اگر صيغه شود، مثلا يك ماهه يا يك ساله، چنانچه شوهرش با او نزديكی نمايد و مدت آن زن تمام شود يا شوهر مدت را به او ببخشد، در صورتی كه حيض می بيند، بايد به مقدار دو حيض و اگر حيض نمی بيند، چهل و پنج روز بايد از شوهر كردن خودداری نمايد.
٢٥١٦ ابتدای عده طلاق از موقعی است كه خواندن صيغه طلاق تمام می شود، چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عده بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نيست دوباره عده نگهدارد.
عده زنی كه شوهرش مرده
٢٥١٧ زنی كه شوهرش مرده، اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده روز عده نگهدارد يعنی از شوهر كردن خودداری نمايد اگر چه يائسه يا صيغه باشد، يا شوهرش با او نزديكی نكرده باشد، و اگر آبستن باشد بايد تا موقع زاييدن عده نگهدارد، ولی اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنيا آيد، بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند، و اين عده را عده وفات می گويند.
٢٥١٨ زنی كه در عده وفات می باشد حرام است لباس الوان بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهای ديگری كه زينت حساب شود بر او حرام می باشد.
٢٥١٩ اگر زن يقين كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عده وفات شوهر كند،چنانچه معلوم شود شوهر او بعدا مرده است، بايد از شوهر دوم جدا شود و در صورتی كه آبستن باشد، به مقداری كه در عده طلاق گفته شد برای شوهر دوم عده طلاق و بعد برای شوهر اول عده وفات نگهدارد، و اگر آبستن نباشد، برای شوهر اول عده وفات و بعد برای شوهر دوم عده طلاق نگهدارد.
٢٥٢٠ ابتدای عده وفات از موقعی است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.
٢٥٢١ اگر زن بگويد عده ام تمام شده، با دو شرط از او قبول می شود: اول:آنكه مورد تهمت نباشد. دوم: از طلاق يا مردن شوهرش به قدری گذشته باشد كه در آن مدت، تمام شدن عده ممكن باشد.
طلاق بائن و طلاق رجعی
٢٥٢٢ طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند يعنی بدون عقد او را به زنی قبول نمايد و آن بر پنج قسم است: اول: طلاق زنی كه نه سالش تمام نشده باشد. دوم: طلاق زنی كه يائسه باشد. يعنی اگر سيده است بيشتراز شصت سال و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال داشته باشد. سوم: طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكی نكرده باشد. چهارم: طلاق زنی كه او را سه دفعه طلاق داده اند. پنجم: طلاق خلع و مبارات، و احكام اينها بعدا گفته خواهد شد. و غير اينها طلاق رجعی است، كه بعد از طلاق تا وقتی زن در عده است مرد می تواند به او رجوع نمايد.
٢٥٢٣ كسی كه زنش را طلاق رجعی داده، حرام است او را از خانه ای كه موقع طلاق در آن خانه بوده بيرون كند، ولی در بعضی از مواقع در كتابهای مفصل گفته شده، بيرون كردن او اشكال ندارد، و نيز حرام است زن برای كارهای غير لازم از آن خانه بيرون رود.
احكام رجوع كردن
٢٥٢٤ در طلاق رجعی مرد به دو قسم می تواند به زن خود رجوع كند : اول: حرفی بزند كه معنايش اين باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم: كاری كند كه از آن بفهمد رجوع كرده است.
٢٥٢٥ برای رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد، يا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اين كه كسی بفهمد بگويد: به زنم رجوع كردم، صحيح است.
٢٥٢٦ مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده اگر مالی از او بگيرد و با او صلح كند كه ديگر به او رجوع نكند حق رجوع از بين نمی رود.
٢٥٢٧ اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع كند، يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند، بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام است، ولی اگربعد از طلاق سوم به ديگری شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، يعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نمايد: اول: آنكه عقد شوهر دوم هميشگی باشد و اگرمثلا يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد كند. دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزديكی و دخول كند، و بنابر احتياط واجب بايد انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد. چهارم: عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.
طلاق خلع
٢٥٢٨ طلاق زنی را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به او می بخشد كه طلاقش دهد طلاق خلع گويند.
٢٥٢٩ اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گويد: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" يعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
٢٥٣٠ اگر زنی كسی را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر،همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكيل صيغه را اين طور می خواند: "عن موكلتی فاطمة بذلت مهرها لموكلی محمد ليخلعها عليه" پس از آن بدون فاصله می گويد: "زوجة موكلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق" و اگر زنی كسی را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگری را به شوهر ببخشد كه او را طلاق دهد وكيل به جای كلمه " مهرها" آن چيز را بگويد، مثلا اگر صد تومان داده بايد بگويد: "بذلت ماة تومان".
طلاق مبارات
مسئله ۲۵۳۱. اگر زن و شوهر یکدیگر را نخواهند و زن مالی به مرد بدهد که او را طلاق دهد، آن طلاق را مبارات گویند.
مسئله ۲۵۳۲. اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: «بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ» یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: «بارَأتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ» ودر هر دو صورت اگر به جای کلمه «عَلی مَهْرِها» «بِمَهْرِها» بگوید اشکال ندارد.
مسئله ۲۵۳۳. صیغة طلاق خلع و مبارات باید به عربی صحیح خوانده شود، ولی اگر زن برای آن که مال خود را به شوهر ببخشد مثلاً به فارسی بگوید: «برای طلاق فلان مال را به تو بخشیدم»، اشکال ندارد.
مسئله ۲۵۳۴. اگر زن در بین عدّة طلاق خلع یا مبارات از بخشش خود برگردد شوهر می تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.
مسئله ۳۵۳۵. مالی را که شوهر برای طلاق مبارات می گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد، ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد، اشکال ندارد.
احكام متفرقه طلاق
٢٥٣٦ اگر با زن نامحرمی به گمان اين كه عيال خود او است نزديكی كند، چه زن بداند كه او شوهرش نيست يا گمان كند كه شوهرش می باشد بايد عده نگهدارد.
٢٥٣٧ اگر با زنی كه می داند عيالش نيست، زنا كند، چنانچه زن نداند كه آن مرد شوهر او نيست، بنابر احتياط واجب بايد عده نگهدارد.
٢٥٣٨ اگر مرد، زنی را گول بزند كه از شوهر طلاق بگيرد و زن او شود، طلاق و عقد آن صحيح است، ولی هر دو معصيت بزرگی كرده اند
٢٥٣٩ هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نمايد، يا مثلا شش ماه به او خرجی ندهد، اختيار طلاق با او باشد، اين شرط باطل است، ولی چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند، يا مثلا تا شش ماه خرجی ندهد، از طرف او برای طلاق خود وكيل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد يا خرجی ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحيح است.
٢٥٤٠ زنی كه شوهرش گم شده، اگر بخواهد به ديگری شوهر كند بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.
٢٥٤١ پدر و جد پدری ديوانه اگر مصلحت باشد، می توانند زن او را طلاق بدهند.
٢٥٤٢ اگر پدر و جد پدری برای طفل خود زنی را صيغه كند، اگرچه مقداری از زمان تكليف بچه جزء مدت صيغه باشد، مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صيغه كند چنانچه صلاح بچه باشد، می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دايمی او را نمی تواند طلاق دهد.
٢٥٤٣ اگر از روی علاماتی كه در شرع معين شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پيش آنان طلاق دهد، ديگری كه آنان را عادل نمی داند بنابر احتياط واجب، نبايد آن زن را برای خود يا برای كس ديگر عقد كند.
٢٥٤٤ اگر كسی زن خود را بدون اين كه او بفهمد طلاق دهد، چنانچه مخارج او را مثل وقتی كه زنش بوده بدهد و مثلا بعد از يك سال بگويد: يك سال پيش تو را طلاق دادم و شرعا هم ثابت كند، می تواند چيزهايی را كه در آن مدت برای زن تهيه نموده و او مصرف نكرده است از او پس بگيرد ولی چيزهايی را كه مصرف كرده نمی تواند از او مطالبه نمايد.
غصب
احكام غصب
غصب آن است كه انسان از روی ظلم بر مال يا حق كسی مسلط شود و اين يكی از گناهان بزرگ است كه اگر كسی انجام دهد در قيامت به عذاب گرفتار می شود. از حضرت پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم روايت شده است كه هر كس يك وجب زمين از ديگری غصب كند، در قيامت آن زمين را از هفت طبقه آن مثل طوق بر گردن او می اندازد.
٢٥٤٥ اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهای ديگری كه برای عموم ساخته شده است استفاده كنند، حق آنان را غصب نموده، و همچنين است بنابر احتمال موافق با احتياط، اگر جايی را در مسجد كه قبلا ديگری به آن پيشی گرفته است تصرف كند.
٢٥٤٦ چيزی را كه انسان پيش طلبكار گرو می گذارد، بايد پيش او بماند كه اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد. پس اگر پيش از آن كه طلب او را بدهد آن چيز را از او بگيرد، حق او را غصب كرده است.
٢٥٤٧ مالی را كه نزد كسی گرو گذاشته اند، اگر ديگری غصب كند، صاحب مال و طلبكار می توانند چيزی را كه غصب كرده، از او مطالبه نمايند، و چنانچه آن چيز را از او بگيرند، باز هم در گرو است، و اگر آن چيز از بين برود و عوض آن را بگيرند، آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو می باشد.
٢٥٤٨ اگر انسان چيزی را غصب كند بايد به صاحبش برگرداند و اگر آن چيز از بين برود بايد عوض آن را به او بدهد.
٢٥٤٩ اگر از چيزی كه غصب كرده منفعتی به دست آيد مثلا از گوسفندی كه غصب كرده بره ای پيدا شود، مال صاحب مال است، و نيز كسی كه مثلا خانه ای را غصب كرده، اگر چه در آن ننشيند، بايد اجاره آن را بدهد.
٢٥٥٠ اگر از بچه يا ديوانه چيزی را غصب كند، بايد آن را به ولی او بدهدو اگر از بين رفته، بايد عوض آن را بدهد.
٢٥٥١ هرگاه دو نفر با هم چيزی را غصب كنند، اگر چه هر يك به تنهايی می توانسته اند آن را غصب نمايند، هر كدام آنان به نسبت استيلايی كه پيدا كرده، ضامن آن است.
٢٥٥٢ اگر چيزی را كه غصب كرده با چيز ديگری مخلوط كند، مثلا گندمی را كه غصب كرده با جو مخلوط نمايد، چنانچه جدا كردن آنها ممكن است اگر چه زحمت داشته باشد بايد جدا كند و به صاحبش برگرداند.
٢٥٥٣ اگر ظرف طلا و نقره يا چيز ديگری را كه نگاه داشتنش جايز است،كصب كند و خراب نمايد، بايد آن را با مزد ساختنش به صاحب آن بدهد، و در صورتی كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد، تفاوت قيمت را هم بايد بدهدو چنانچه برای اين كه مزد ندهد بگويد: "آن را مثل اولش می سازم"، مالك مجبور نيست قبول نمايد، و نيز مالك نمی تواند او را مجبور كند كه آن را مثل اولش بسازد.
٢٥٥٤ اگر چيزی را كه غصب كرده به طوری تغيير دهد كه از اولش بهتر شود، مثلا طلايی را كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگويد: مال را به همين صورت بده، بايد به او بدهد و نمی تواند برای زحمتی كه كشيده مزد بگيرد بلكه بدون اجازه مالك حق ندارد آن را به صورت اولش در آورد و اگر بدون اجازه او آن چيز را مثل اولش كند بايد مزد ساختن آن را هم به صاحبش بدهد و در صورتی كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد تفاوت قيمت را هم بايد بدهد.
٢٥٥٥ اگر چيزی را كه غصب كرده به طوری تغيير دهد كه از اولش بهتر شود و صاحب مال بگويد: "بايد آن را به صورت اول در آوری"، واجب است آن را به صورت اولش در آورد، و چنانچه قيمت آن به واسطه تغيير دادن ازاولش كمتر شود،بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد، پس طلايی را كه غصب كرده، اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگويد: "بايد به صورت اولش در آوری"، در صورتی كه بعد از آب كردن، قيمت آن از پيش از گوشواره ساختن كمتر شود، بايد تفاوت آن را بدهد.
٢٥٥٦ اگر در زمينی كه غصب كرده زراعت كند، يا درخت بنشاند، زراعت و درخت و ميوه آن مال خود او است، و چنانچه صاحب زمين راضی نباشد كه زراعت، و درخت در زمين بماند، كسی كه غصب كرده، بايد فورا زراعت، يا درخت خود را، اگر چه ضرر نمايد، از زمين بكند، و نيز بايد اجاره زمين را در مدتی كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد، و خرابيهايی را كه در زمين پيدا شده درست كند، مثلا جای درختها را پر نمايد، و اگر به واسطه اينها قيمت زمين از اولش كمتر شود،بايد تفاوت آن را هم بدهد، و نمی تواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين را به او بفروشد، يا اجاره دهد، و نيز صاحب زمين نمی تواند او را مجبور كند كه درخت يا زراعت را به او بفروشد.
٢٥٥٧ اگر صاحب زمين راضی شود كه زراعت و درخت در زمين او بماند، كسی كه آن را غصب كرده، لازم نيست درخت و زراعت را بكند، ولی بايد اجاره آن زمين را از وقتی كه غصب كرده تا وقتی صاحب زمين راضی شده بدهد.
٢٥٥٨ اگر چيزی را كه غصب كرده از بين برود در صورتی كه مثل گاو و گوسفند باشد كه قيمت اجزای آن با هم فرق دارد مثلا گوشت آن يك قيمت و پوست آن قيمت ديگر دارد، بايد قيمت آن را بدهد و چنانچه قيمت بازار آن فرق كرده باشد بايد قيمت روزی را كه تلف كرده بدهد.
٢٥٥٩ اگر چيزی را كه غصب كرده و از بين رفته مانند گندم و جو باشد كه قيمت اجزايش با هم فرق ندارد، بايد مثل همان چيزی را كه غصب كرده بدهد، ولی چيزی را كه می دهد، بايد خصوصياتش مثل چيزی باشد كه آن را غصب كرده و از بين رفته است.
٢٥٦٠ اگر چيزی را كه مثل گوسفند قيمت اجزای آن با هم فرق دارد غصب نمايد و از بين برد چنانچه قيمت بازار آن فرق نكرده باشد ولی در مدتی كه پيش او بوده مثلا چاق شده باشد بايد قيمت چاقی را كه از بين رفته بدهد.
٢٥٦١ اگر چيزی را كه غصب كرده ديگری از او غصب نمايد و از بين برود، صاحب مال می تواند عوض آن را از هر كدام آنان بگيرد، و اگر از اولی بگيرد،می تواند اولی از دومی مطالبه كند، ولی اگر دومی به اولی برگردانده و پيش او تلف شده، نمی تواند از او مطالبه كند.
٢٥٦٢ اگر چيزی را كه می فروشند يكی از شرطهای معامله در آن نباشد، مثلا چيزی را كه بايد با وزن خريد و فروش كنند بدون وزن معامله نمانيد، معامله باطل است و چنانچه فروشنده و خريدار با قطع نظر از معامله راضی باشند كه در مال يك ديگر تصرف كنند اشكال ندارد وگرنه چيزی را كه از يك ديگر گرفته اند مثل مال غصبی است و بايد آن را به هم برگرداند و در صورتی كه مال هر يك در دست ديگری تلف شود چه بداند معامله باطل است چه نداند بايد عوض آن را بدهد.
٢٥٦٣ هرگاه مالی را از فروشنده بگيرد كه آن را ببيند يا مدتی نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديده بخرد، در صورتی كه آن مال تلف شود، بايد عوض آن را به صاحبش بدهد.
مال پيدا شده
احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند
٢٥٦٤ مالی که انسان پیدا می کند اگر نشانه ای نداشته باشد که به واسطه آن صاحبش معلوم شود احتیاط واجب آن است که از طرف صاحبش صدقه بدهد.
٢٥٦٥ اگر مالی پیدا کند که نشانه دارد و قیمت آن از ٦/١٢ نخود نقره سکه دار کمتر است، چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضی است یا نه،نمی تواند بدون اجازه او بردارد، و اگر صاحب آن معلوم نباشد، می تواند به قصد این که ملک خودش شود بردارد، و در این صورت اگر تلف شود، نباید عوض آن را بدهد، بلکه اگر قصد ملک شدن هم نکرده و بدون تقصیر او تلف شود، دادن عوض بر او واجب نیست.
٢٥٦٦ هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند اگر چه صاحب آن کافری باشد که در امان مسلمانان است در صورتی که قیمت آن چیز به ٦/١٢ نخود نقره سکه دار برسد باید اعلان کند و چنانچه از روزی که آن را پیدا کرده تا یک هفته هر روزی و بعد تا یک سال هفته ای یک مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان کند کافی است.
٢٥٦٧ اگر انسان خودش نخواهد اعلان کند، می تواند به کسی که اطمینان دارد بگوید از طرف او اعلان نماید.
٢٥٦٨ اگر تا یک سال اعلان کند و صاحب مال پیدا نشود می تواند آن را برای خود بردارد به قصد این که هر وقت صاحبش پیدا شد به او بدهد ولی احتیاط مستحب آن است که از طرف صاحبش صدقه بدهد.
٢٥٦٩ اگر بعد از آن که یک سال اعلان کرد و صاحب مال پیدا نشد، مال را برای صاحبش نگهداری کند و از بین برود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده و تعدی یعنی زیاده روی هم ننموده، ضامن نیست، ولی اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد یا برای خود برداشته باشد، در هر صورت ضامن است.
٢٥٧٠ کسی که مالی را پیدا کرده اگر عمدا به دستوری که گفته شد اعلان نکند، گذشته از این که معصیت کرده، باز هم واجب است اعلان کند.
٢٥٧١ اگر بچه نابالغ چیزی پیدا کند، ولی او باید اعلان نماید.
٢٥٧٢ اگر انسان در بین سالی که اعلان می کند از پیدا شدن صاحب مال ناامید شود، احتیاط واجب آن است که آن را صدقه بدهد.
٢٥٧٣ اگر در بین سالی که اعلان می کند، مال از بین برود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده یا تعدی یعنی زیاده روی کرده باشد، باید عوض آن را به صاحبش بدهد، و اگر کوتاهی نکرده و زیاده روی هم ننموده، چیزی بر او واجب نیست.
٢٥٧٤ اگر مالی را که نشانه دارد و قیمت آن به ٦/١٢ نخود نقره سکه دار می رسد در جایی پیدا کند که معلوم است به واسطه اعلان صاحب آن پیدا نمی شود، می تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و چنانچه صاحبش پیدا شود و به صدقه دادن راضی نشود، باید عوض آن را به او بدهد و ثواب صدقه ای که داده، مال خود او است.
٢٥٧٥ اگر چیزی را پیدا کند و به خیال این که مال خود اواست بردارد، بعد بفهمد مال خودش نبوده، باید تا یک سال اعلان نماید.
٢٥٧٦ لازم نیست موقع اعلان جنس چیزی را که پیدا کرده بگوید بلکه همین قدر که بگوید چیزی پیدا کرده ام، کافی است.
٢٥٧٧ اگر کسی چیزی را پیدا کند و دیگری بگوید مال من است، در صورتی بایدبه او بدهد که نشانه های آن را بگوید و یقین پیدا کند که مال او است، ولی اگر ذکر نشانه ها فقط موجب گمان مالک بودنش باشد، مخیر است که به او بدهد یا ازدادن به او خودداری نماید.
٢٥٧٨ اگر قیمت چیزی که پیدا کرده به ٦/١٢ نخود نقره سکه دار برسد، چنانچه اعلان نکند و در مسجد یا جای دیگری که محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چیز از بین برود یا دیگری آن را بردارد، کسی که آن را پیدا کرده ضامن است.
٢٥٧٩ هرگاه چیزی پیدا کند که اگر بماند فاسد می شود، باید تا مقداری که ممکن است آن را نگهدارد، بعد قیمت کند و خودش بردارد یا بفروشد و پولش ر نگهدارد، و احتیاط مستحب آن است که در فروش آن به خودش یا به دیگری از حاکم شرع، در صورت امکان، اجازه بگیرد و در هر صورت باید تعریف تا یک سال را ادامه دهد تا اگر صاحب آن پیدا شد، پول را به او تسلیم کند و اگر صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد، و احتیاط واجب آن است که برای صدقه دادن از حاکم شرع اجازه بگیرد.
٢٥٨٠ اگر چیزی را که پیدا کرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، در صورتی که قصدش این باشد که صاحب آن را پیدا کند، اشکال ندارد.
٢٥٨١ اگر کفش او را ببرند و کفش دیگری به جای آن بگذارند، چنانچه بداند کفشی که مانده مال کسی است که کفش او را برده، در صورتی که از پیدا شدن صاحبش مایوس و یا برایش مشقت داشته باشد، می تواند به جای کفش خودش بردارد.ولی اگر قیمت آن از کفش خودش بیشتر باشد، باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادی قیمت را به او بدهد، و چنانچه از پیدا شدن او ناامید شود، باید با اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد، و اگر احتمال دهد کفشی که مانده،مال کسی نیست که کفش او را برده، باید با آن معامله مجهول المالک نماید یعنی از صاحبش تفحص کند و چنانچه از پیدا کردن او مایوس شود، از طرف او به فقیر صدقه بدهد.
٢٥٨٢ اگر مالی را که کمتر از ٦/١٢ نخود نقره سکه دار ارزش دارد پیدا کند و از آن صرف نظر نماید و در مسجد یا جای دیگر بگذارد، چنانچه کسی آن را بردارد، برای او حلال است.
صيد و ذبح
آموزش تصویری مرتبط با این حکم