احکام شرعی
امام خمینی
امام خمینی
امام خمینی

رساله توضیح المسائل امام خمینی

تقليد احكام تقليد احكام طهارت اقسام آبها و احكام آن آب مطلق و مضاف ١- آب كر ٢- آب قليل ٣- آب جاری ٤- آب باران ٥- آب چاه احكام آبها تخلي و احكام آن احكام تخلی (بول و غائط كردن) استبراء مستحبات و مكروهات تخلی نجاسات و احکام آن انواع نجاسات 1،2بول و غائط ٣- منی ٤- مردار ٥- خون ٦،٧- سگ و خوك ٨- كافر ٩- شراب ١٠- فقاع عرق جنب از حرام ١١- عرق شتر نجاستخوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهای پاك احكام نجاسات مطهرات ١- آب ٢- زمين ٣- آفتاب ٤- استحاله ٥- كم شدن دو سوم آب انگور ٦- انتقال ٧- اسلام ٨- تبعيت ٩- برطرف شدن عين نجاست ١٠- استبراء حيوان نجاستخوار ١١- غايب شدن مسلمان احكام ظرفها وضو كيفيت وضو گرفتن وضوی ارتماسی دعاهايی كه موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط وضو احکام وضو چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احكام وضوی جبيره غسل غسلهای واجب جنابت احكام جنابت چيزهايی كه بر جنب حرام است چيزهای كه بر جنب مكروه است غسل جنابت غسل ترتيبی غسل ارتماسی احكام غسل كردن غسل هاي اختصاصي بانوان استحاضه خصوصيات استحاضه و اقسام آن احكام استحاضه حيض خصوصيات حيض و احكام آن احكام حائض اقسام زنهای حائض ١- صاحب عادت وقتيه و عدديه ٢- صاحب عادت وقتيه ٣- صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5- مبتدئه ٦- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل و احكام مربوط به اموات غسل مس میت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احکام نماز میت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تيمم مواردي كه بايد تيمم كرد چيزهايی كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم احكام تيمم احكام نماز اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب يوميه اوقات نماز و احكام آن وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاي مستحب كيفيت خواندن آن وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله بدن و لباس نمازگزار پوشاندن بدن در نماز شرايط لباس نمازگزار لباس نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نماز گزار شرايط مكان نمازگزار مكان نماز گزار جاهايی كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اقسام واجبات نماز نيت تكبيرة الاحرام قيام - ايستادن قرائت ركوع سجود چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد ٢- ترجمه سوره قل هو الله احد ٣- ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهايی كه بعد از آنها مستحب است ٤- ترجمه قنوت 5-ترجمه تسبيحات اربعه ٦- ترجمه تشهد و سلام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز چيزهايی كه در نماز مكروه است مواردی كه می شود نماز واجب را شكست شكيات شكهای باطل شكهايی كه نبايد به آنها اعتنا كرد ١- شك در چيزی كه محل آن گذشته است ٢- شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت ٤- كثير الشك (كسی كه زياد شك می كند) ٥- شك امام و ماموم ٦- شك در نماز مستحبی شكهای صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر شرائط سفر مسائل متفرقه نماز قضاء احكام نماز قضاء نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت احكام نماز جماعت شرايط امام جماعت احكام جماعت چيزهايی كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايی كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات موارد وجوب نماز آيات و احكام آن دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن برای نماز احكام روزه تعريف روزه نيت چيزهايی كه روزه را باطل می كنند ١- خوردن و آشاميدن ٢- جماع ٣- استمناء ٤- دروغ بستن به خدا و پيغمبر ٥- رساندن غبار غليظ به حلق ٦- فرو بردن سر در آب ٧- باقی ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح ٨- اماله كردن ٩- قی كردن احكام روزه مسافر احكام چيزهايی كه روزه را باطل می كند آنچه برای روزه دار مكروه است جاهايی كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كسانی كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مكروه روزه های مستحب استحباب امساک برای کسانی که روزه نیستند مواردی كه مستحب است انسان از كارهايی كه روزه را باطل می كند خودداری نمايد احكام خمس متعلقات خمس منفعت کسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید غنیمت زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احكام زكات متعلقات زكات شرايط واجب شدن زكات زكات گندم و جو و خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كسانی كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره شرايط زكات فطره مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره حج احكام حج احكام خريد و فروش و... چيزهايی كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف شرايط معامله سلف احكام معامله سلف فروش طلا و نقره، به طلا و نقره مواردی كه انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه شركت احكام شركت صلح احكام صلح احكام اجاره صيغه اجاره و شرائط آن شرايط مالی كه اجاره می دهند شرايط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرقه اجاره مزارعه احكام مزارعه مساقات احکام مُساقات احكام حجر وبلوغ كسانی كه نمی توانند در مال خود تصرف كنند وكالت احكام وكالت قرض احكام قرض حواله احكام حواله دادن رهن احكام رهن ضامن شدن احكام ضامن شدن كفالت احکام کفالت وديعه با امانت احكام وديعه (امانت) عاريه احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج و زناشويي اقسام ازدواج احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايی كه بواسطه آنها می شود عقد را به هم زد عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احکام نگاه کردن مسائل متفرقه زناشويی شير دادن احكام شير دادن شرايط شير دادنی كه علت محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احکام طلاق صيغه طلاق و شرايط آن عده طلاق عده زنی كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق غصب احكام غصب مال پيدا شده احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند صيد و ذبح احكام سر بريدن و شكار كردن حيوانات دستور سر بریدن حیوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايی كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چیزهایی که در کشتن حیوانات مکروه است: احکام شکار کردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكاری صيد ماهی صيد ملخ خوردن و آشاميدن احكام خوردنيها و آشاميدنيها چيزهايی كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايی كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدن مكروهات آب آشاميدن نذر و عهد احكام نذر و عهد قسم احكام قسم خوردن وقف احكام وقف وصيت احكام وصيت ارث يا ميراث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث ملحقات توضيح المسائل حكم امر به معروف و نهي از منكر شرايط امر به معروف و نهی از منكر مراتب امر به معروف و نهی از منكر دفاع مسائل دفاع مسائل مستحدثه سفته سرقفلی معاملات بانكی بيمه بخت آزمايی تلقيح تشريح پيوند خاتمه استفتائات درباره تقليد درباره وضو درباره مسجد درباره وقت نماز و روزه بعض مسائل نماز احکام نماز مسائل روزه بعض احکام روزه بعض احکام نماز جماعت احکام نماز و روزه مسافر بعض احکام نماز مسافر نماز مسافر بعض مسائل خمس احکام خمس بعض احکام معاملات چند مسأله بانکی مسائل متفرقه

احكام طهارت

احكام طهارت
اقسام آبها و احكام آن
آب مطلق و مضاف
مسئله ١٥ آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبی است كه آن را از چيزی بگيرند،مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزی مخلوط باشد، مثل آبی كه به قدری با گل و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند. و غير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول: آب كر. دوم: آب قليل. سوم: آب جاری. چهارم: آب باران.پنجم: آب چاه.
١- آب كر
مسئله ١٦ آب كر مقدار آبی است كه اگر در ظرفی كه درازا و پهنا و گودی آن هر يك سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر كند، و وزن آن از من تبريز مثقال كمتر است، و به حسب كيلوی متعارف بنابر اقرب ٤١٩ /٣٧٧ كيلوگرم می شود.
مسئله ١٧ اگر عين نجس مانند بول و خون به آب كر برسد، چنانچه به واسطه آن بويا رنگ و يا مزه آب تغيير كند آب نجس می شود، و اگر تغيير نكند، نجس نمی شود.
مسئله ١٨ اگر بوی آب كر به واسطه غير نجاست تغيير كند، نجس نمی شود.
مسئله ١٩ اگر عين نجس مانند خون به آبی كه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتی از آن را تغيير دهد، چنانچه مقداری كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد،تمام آب نجس می شود. و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد، فقط مقداری كه بو يا مزه يا رنگ آن تغيير كرده نجس است.
مسئله ٢٠ آب فواره اگر متصل به كر باشد آب نجس را پاك می كند در صورتی كه مخلوط با آن شود. ولی اگر قطره قطره روی آن آب نجس بريزد آن را پاك نمی كند،مگر آنكه چيزی روی فواره بگيرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد.
مسئله ٢١ اگر چيز نجس را زير شيری كه متصل به كر است بشويند آبی كه از آن چيز می ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است
مسئله ٢٢ اگر مقداری از آب كر يخ ببندد و باقی آن بقدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است .
مسئله ٢٣ آبی كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه مثل آب كر است ، يعنی نجاست را پاك می كند و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده يا نه حكم آب كر ندارد .
مسئله ٢٤ كر بودن آب به دو راه ثابت می شود: اول: آن كه خود انسان يقين كند. دوم: آن كه دو مرد عادل خبر دهند.
٢- آب قليل
مسئله ٢٥ آب قليل آبی است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.
مسئله ٢٦ اگر آب قليل روی چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد نجس می شود، ولی اگر از بالا با فشار روی چيز نجس بريزد مقداری كه به آن چيز می رسد نجس ، و هر چه بالاتر از آن است پاك می باشد، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتی كه نجاست به بالا برسد پايين نجس نمی شود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس می شود.
مسئله ٢٧ آب قليلی كه برای برطرف كردن عين نجاست روی چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است ، و همچنين بنابر اقوی بايد از آب قليلی هم كه بعد از برطرف شدن عين نجاست ، برای آب كشيدن چيز نجس روی آن می ريزند و از آن جدا می شود، اجتناب كنند. ولی آبی كه با آن مخرج بول و غائط را می شويند با پنج شرط پاك است: اول : آن كه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم : نجاستی از خارج به آن نرسيده باشد. سوم : نجاست ديگری مثل خون، يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم : ذره های غائط در آب پيدا نباشد. پنجم : بيشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
٣- آب جاری
مسئله ٢٨ آب جاری آبی است كه از زمين بجوشدو جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات .
مسئله ٢٩ آب جاری اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
مسئله ٣٠ اگر نجاستی به آب جاری برسد مقداری از آن كه بو يا رنگ يا مزه اش بواسطه نجاست تغيير كرده نجس است و طرفی كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است . و آبهای ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا بواسطه آبی كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك و گر نه نجس است .
مسئله ٣١ آب چشمه ای كه جاری نيست ولی طوری است كه اگر از آن بردارند باز می جوشد حكم آب جاری دارد. يعنی اگر نجاست به آن برسد، تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
مسئله ٣٢ آبی كه كنار نهر ايستاده و متصل به آب جاری است حكم آب جاری دارد.
مسئله ٣٣ چشمه ای كه مثلا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد فقط وقتی كه می جوشد حكم آب جاری دارد.
مسئله ٣٤ آب حوض حمام اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه به خزينه ای كه آب آن به اندازه كر است متصل باشد مثل آب جاری است .
مسئله ٣٥ آب لوله های حمام كه از شيرها و دوشها می ريزد اگر متصل به كر باشد مثل آب جاری است و آب لوله های عمارات اگر متصل به كر باشد در حكم آب كر است .
مسئله ٣٦ آبی كه روی زمين جريان دارد ولی از زمين نمی جوشد، چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود اما اگر از بالا با فشار به پايين بريزد، چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالای آن نجس نمی شود.
٤- آب باران
مسئله ٣٧ اگر به چيز نجسی كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه باران ببارد جايی كه باران به آن برسد پاك می شود . و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولی باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلكه بايد طوری باشد كه بگويند باران می آيد.
مسئله ٣٨ اگر باران به عين نجس ببارد و به جای ديگر ترشح كند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است . پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند ، چنانچه ذره ای خون در آن باشد يا آن كه بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس است .
مسئله ٣٩ اگر بر سقف عمارت يا روی بام آن عين نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد آبی كه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان می ريزد پاك است . و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی كه می ريزد به چيز نجس رسيده است ، نجس می باشد.
مسئله ٤٠ زمين نجسی كه باران بر آن ببارد پاك می شود. و اگر باران بر زمين جاری شود و به جای نجسی كه زير سقف است برسد ، آن را نيز پاك می كند .
مسئله ٤١ خاك نجسی كه به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گيرد پاك است. اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاك نمی شود.
مسئله ٤٢ هرگاه آب باران در جايی جمع شود اگر چه كمتر از كر باشد، چنانجه موقعی كه باران می آيد چيز نجسی را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاك می شود.
مسئله ٤٣ اگر بر فرش پاكی كه روی زمين نجس است باران ببارد، و بر زمين نجس جاری شود، فرش نجس نمی شود و زمين هم پاك می گردد.
٥- آب چاه
مسئله ٤٤ آب چاهی كه از زمين می جوشد اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است، ولی مستحب است پس از رسيدن بعضی از نجاستها مقداری كه در كتابهای مفصل گفته شده از آب آن بكشند.
مسئله ٤٥ اگر نجاستی در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، موقعی پاك می شود كه با آبی كه از چاه می جوشد، مخلوط گردد.
مسئله ٤٦ اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالی جمع شود و كمتر از كر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران نجاست به آن برسد، نجس می شود.
احكام آبها
مسئله ٤٧ آب مضاف كه معنی آن گفته شد، چيز نجس را پاك نمی كند، وضو و غسل هم باآن باطل است.
مسئله ٤٨ اگر ذره ای نجاست به آب مضاف برسد نجس می شود. ولی چنانچه از بالابا فشار روی چيز نجس بريزد، مقداری كه به چيز نجس رسيده نجس، و مقداری كه بالاتر از آن است پاك می باشد. مثلا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بريزند،آنچه به دست رسيده نجس و آنچه به دست نرسيده پاك است. و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پايين نجس نمی شود.
مسئله ٤٩ اگر آب مضاف نجس طوری با آب كر يا جاری مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آن نگويند، پاك می شود.
مسئله ٥٠ آبی كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه، مثل آب مطلق است،يعنی چيز نجس را پاك می كند، وضو و غسل هم با آن صحيح است. و آبی كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه مثل آب مضاف است، يعنی چيز نجس را پاك نمی كند،وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسئله ٥١ آبی كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف، و معلوم نيست كه قبلا مطلق يا مضاف بوده، نجاست را پاك نمی كند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولی اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد حكم به نجس بودن آن نمی شود.
مسئله ٥٢ آبی كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگر چه كر يا جاری باشد، نجس می شود. ولی اگر بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاستی كه بيرون آن است عوض شود، مثلا مرداری كه پهلوی آب است بوی آن را تغيير دهد، نجس نمی شود.
مسئله ٥٣ آبی كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانكه به كر يا جاری متصل شود، يا باران بر آن ببارد، يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران در موقع باريدن از ناودان در آن جاری شود و تغيير آن از بين برود، پاك می شود، ولی بايد آب باران يا كر يا جاری با آن مخلوط گردد.
مسئله ٥٤ اگر چيز نجس را در آب كر يا جاری فرو برند، و در چيزهايی كه قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس، طوری فشار، يا در داخل آب حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود، چنانچه از چيزهايی باشد كه در دفعه اول پاك می شود، آبی كه بعداز بيرون آوردن، از آن می ريزد، پاك است و اگر از چيزهايی باشد كه بايد دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاك شود، آبی كه بعد از دفعه دوم از آن می ريزد،پاك می باشد.
مسئله ٥٥ آبی كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است. و آبی كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه، نجس است.
مسئله ٥٦ نيم خورده سگ و خوك و كافر ، نجس و خوردن آن حرام است. و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاك و خوردن آن مكروه می باشد.
تخلي و احكام آن
احكام تخلی (بول و غائط كردن)
مسئله ٥٧ واجب است انسان وقت تخلی و مواقع ديگر عورت خود را از كسانی كه مكلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميز و بچه های مميز كه خوب و بد را می فهمند بپوشاند، ولی زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.
مسئله ٥٨ لازم نيست با چيز مخصوصی عورت خود را بپوشاند و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند كافی است.
مسئله ٥٩ موقع تخلی بايد طرف جلوی بدن يعنی شكم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسئله ٦٠ اگر موقع تخلی طرف جلوی بدن كسی رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند، كفايت نمی كند. و اگر جلوی بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.
مسئله ٦١ در موقع تطهير مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله بودن اشكالی ندارد، ولی اگر در موقع استبراء، بول از مخرج بيرون آيد در اين حال رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است.
مسئله ٦٢ اگر برای آنكه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد كه رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، مانعی ندارد.
مسئله ٦٣ احتياط واجب آن است كه بچه را در وقت تخلی رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود بچه بنشيند جلوگيری از او واجب نيست.
مسئله ٦٤ در چهار جا تخلی حرام است: اول: در كوچه های بن بست در صورتی كه صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم: در ملك كسی كه اجازه تخلی نداده است. سوم: در جايی كه برای عده مخصوصی وقف شده است، مثل بعضی از مدرسه ها. چهارم: روی قبر مؤمنين در صورتی كه بی احترامی به آنان باشد.
مسئله ٦٥ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك می شود: اول: آنكه با غائط، نجاست ديگری مثل خون بيرون آمده باشد. دوم: آنكه نجاستی از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. سوم: آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت می شود مخرج را با آب شست و يا به دستوری كه بعدا گفته می شود با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.
مسئله ٦٦ مخرج بول با غير آب پاك نمی شود، و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشويند كافی است، ولی زنها و همچنين كسانی كه بولشان از غير مجرای طبيعی می آيد، احتياط واجب آن است كه دو مرتبه بشويند.
مسئله ٦٧ اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در دفعه اول طوری شسته شود كه ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.
مسئله ٦٨ هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف كنند، اگر چه پاك شدنش محل تامل است، ولی نماز خواندن مانعی ندارد، و چنانچه چيزی هم به آن برسد نجس نمی شود، و ذره های كوچك و لزوجت محل اشكال ندارد.
مسئله ٦٩ لازم نيست با سه سنگ يا سه پارچه مخرج را پاك كنند بلكه با اطراف يك سنگ يا يك پارچه هم كافی است، بلكه اگر با يك مرتبه هم غائط برطرف شد، كفايت می كند. ولی با استخوان و سرگين و يا چيزهايی كه احترام آنها لازم است، مانند كاغذی كه اسم خدا بر آن نوشته، اگر پاك كند محل را، نماز نمی تواند بخواند.
مسئله ٧٠ اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، اگر چه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير می كرده، بايد خود را تطهير نمايد.
مسئله ٧١ اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازی كه خوانده صحيح است، ولی برای نمازهای بعد بايد تطهير كند.
استبراء
مسئله ٧٢ استبراء عمل مستحبی است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام می دهند، و آن دارای اقسامی است. و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول اگر مخرج غائط نجس شده اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند، و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسئله ٧٣ آبی كه گاهی بعد از ملاعبه و بازی كردن از انسان خارج می شود، و به آن مذی می گويند پاك است. نيز آبی كه گاهی بعد از منی بيرون می آيد، و به آن وذی گفته می شود و آبی كه گاهی بعد از بول بيرون می آيد و به آن ودی می گويند، اگر بول به آن نرسيده باشد، پاك است. و چنانچه بعد از بول استبراء كند و بعد آبی از او خارج شود شك كند كه بول است يا يكی از اينها، پاك می باشد.
مسئله ٧٤ اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتی از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس می باشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود. ولی اگر شك كند كه استبرايی كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتی از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك می باشد، وضو را هم باطل نمی كند.
مسئله ٧٥ كسی كه استبراء نكرده اگر به واسطه آنكه مدتی از بول كردن او گذشته يقين كند بول در مجری نمانده است، و رطوبتی ببيند و شك كند كه پاك است يا نه،آن رطوبت پاك می باشد، وضو را هم باطل نمی كند.
مسئله ٧٦ اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبت ببيند كه بداند يا بول است يا منی، واجب است احتياطا غسل كند، وضو هم بگيرد. ولی اگر وضو نگرفته باشد، فقط گرفتن وضو كافی است.
مسئله ٧٧ برای زن استبراء از بول نيست، و اگر رطوبتی ببيند و شك كند پاك است يا نه، پاك می باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمی كند.
مستحبات و مكروهات تخلی
مسئله ٧٨ مستحب است در موقع تخلی جايی بنشيند كه كسی او را نبيند، و موقع وارد شدن به مكان تخلی اول پای چپ و موقع بيرون آمدن اول پای راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلی سر را بپوشاند، و سنگينی بدن را بر پای چپ بيندازد.
مسئله ٧٩ نشستن روبروی خورشيد و ماه در موقع تخلی مكروه است، ولی اگر عورت خود را به وسيله ای بپوشاند مكروه نيست. و نيز در موقع تخلی نشستن روبروی باد، و در جاده و خيابان و كوچه و درب خانه، و زير درختی كه ميوه می دهد، و چيز خوردن و توقف زياد، و تطهير كردن با دست راست مكروه است. و همچنين است حرف زدن در حال تخلی، ولی اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد، اشكال ندارد.
مسئله ٨٠ ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب خصوصا آب ايستاده، مكروه است.
مسئله ٨١ خودداری كردن از بول و غائط مكروه است. و اگر ضرر برساند، بايد خودداری نكند.
مسئله ٨٢ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منی بول كند.
نجاسات و احکام آن
انواع نجاسات
مسئله ٨٣ نجاسات يازده چيز است: اول: بول. دوم: غائط. سوم منی. چهارم: مردار.پنجم: خون. ششم و هفتم: سگ و خوك. هشتم: كافر. نهم: شراب. دهم: فقاع. يازدهم عرق شتر نجاست خوار.
1،2بول و غائط
مسئله ٨٤ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتی كه خون جهنده دارد كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند، نجس است. ولی فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارد، پاك
مسئله ٨٥ فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است.
مسئله ٨٦ بول و غائط حيوان نجاستخوار، نجس است. و همچنين است بول و غائط حيوانی كه انسان آن را وطی كرده، يعنی با آن نزديكی نموده، و گوسفندی كه استخوان آن از خوردن شير خوك، محكم شده است.
٣- منی
مسئله ٨٧ منی حيوانی كه خون جهنده دارد نجس است
٤- مردار
مسئله ٨٨ مردار حيوانی كه خون جهنده دارد، نجس است، چه خودش مرده باشديا به غير دستوری كه در شرع معين شده، آن را كشته باشند، و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد، پاك است.
مسئله ٨٩ چيزهايی از مردار كه مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان روح نداشته، اگر از غير حيوانی باشد كه مثل سگ نجس است، پاك می باشد.
مسئله ٩٠ اگر از بدن انسان يا حيوانی كه خون جهنده دارد و در حالی كه زنده است گوشت يا چيز ديگری را كه روح دارد جدا كنند نجس است.
مسئله ٩١ پوستهای مختصر لب و جاهای ديگر بدن كه موقع افتادنشان رسيده، اگرچه آنها را بكنند پاك است. ولی بنابر احتياط واجب بايد از پوستی كه موقع افتادنش نرسيده و آن را كنده اند اجتناب نمايند.
مسئله ٩٢ تخم مرغی كه از شكم مرغ مرده بيرون می آيد، اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاك است، ولی ظاهر آن را بايد آب كشيد.
مسئله ٩٣ اگر بره و بزغاله پيش از آن كه علف خوار شوند بميرند، پنير مايه ای كه در شيردان آنها می باشد پاك است، ولی ظاهر آن را بايد آب كشيد.
مسئله ٩٤ دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه می آورند، اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد، پاك است.
مسئله ٩٥ گوشت و پيه و چرمی كه در بازار مسلمانان فروخته شود پاك است، و همچنين است اگر يكی از اينها در دست مسلمان باشد. ولی اگر بدانند آن مسلمان از كافر گرفته و رسيدگی نكرده كه از حيوانی است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، نجس می باشد.
٥- خون
مسئله ۹۶. خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، نجس است. پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد، پاک می باشد.
مسئله ۹۷. اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معین شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند، پاک است. ولی اگر به علت نفس کشیدن یا به واسطه اینکه سر حیوان در جای بلندی بوده خون به بدن حیوان.
مسئله ۹۸. خونی که در تخم مرغ می باشد نجس نیست، ولی به احتیاط واجب باید از خوردن آن اجتناب کند. و اگر خون را با زردة تخم مرغ به هم بزنند که از بین برود، خوردن زرده هم مانعی ندارد.
مسئله ۹۹. خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود، نجس است و شیر را نجس می کند.
مسئله ۱۰۰. خونی که از لای دندانها می آید، اگر به واسطة مخلوط شدن با آب دهان از بین برود پاک است، و فرو بردن آب دهان در این صورت اشکال ندارد.
مسئله ۱۰۱. خونی که به واسطة کوبیده شدن زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک است. و اگر به آن خون بگویند، در صورتی که ناخن یا پوست سوراخ شود، اگر مشقّت ندارد، باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورند. و اگر مشقّت دارد، باید اطراف آن را به طوری که نجاست زیاد نشود بشویند، و پارچه یا چیزی مثل پارچه، بر آن بگذارند و روی پارچه دست تر بکشند.
مسئله ۱۰۲. اگر انسان نداند که خون زیر پوست مرده یا گوشت به واسطة کوبیده شدن به آن حالت در آمده، پاک است.
مسئله ۱۰۳. اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه ای خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود، و جوشیدن و حرارت و آتش پاک کننده نیست.
مسئله ۱۰۴. زردآبه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است، پاک می باشد.
٦،٧- سگ و خوك
مسئله ١٠٥ سگ و خوكی كه در خشكی زندگی می كنند، حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت های آنها نجس است، ولی سگ و خوك دريايی پاك است.
٨- كافر
مسئله ١٠٦ كافر يعنی كسی كه منكر خدا است، يا برای خدا شريك قرار می دهد، يا پيغمبری حضرت خاتم الانبيا محمد ابن عبدالله صلی الله عليه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است، و همچنين است اگر در يكی از اينها شك داشته باشد. و نيز كسی كه ضروری دين يعنی چيزی را كه مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دين اسلام می دانند منكر شود، چنانچه بداند آن چيز ضروری دين است و انكار آن چيز برگردد به انكار خدا يا توحيد يا نبوت، نجس می باشد. و اگر نداند، احتياطا بايداز او اجتناب كرد، گرچه لازم نيست.
مسئله ١٠٧ تمام بدن كافر، حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
مسئله ١٠٨ اگر پدر و مادر و جد بچه نابالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است،و اگر يكی از اينها مسلمان باشد، بچه پاك است.
مسئله ١٠٩ كسی كه معلوم نيست مسلمان است يا نه پاك می باشد، ولی احكام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود.
مسئله ١١٠ اگر مسلمانی به يكی از دوازده امام دشنام دهد يا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
٩- شراب
مسئله ١١١ شراب و هر چيزی كه انسان را مست می كند، چنانچه به خودی خود روان باشد، نجس است. و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد، اگر چه چيزی در آن بريزند كه روان شود، پاك است.
مسئله ١١٢ الكل صنعتی كه برای رنگ كردن درب و ميز و صندلی و مانند اينها بكارمی برند، اگر انسان نداند از چيزی كه مست كننده و روان است درست كرده اند، پاك می باشد.
مسئله ١١٣ اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بيايد حرام، ولی نجس نيست، مگر آنكه معلوم شود كه مست كننده است. و اگر به واسطه پختن جوش بيايد،خوردنش حرام است، ولی نجس نيست.
مسئله ١١٤ خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر جوش بيايد، پاك و خوردن آنها حلال است.
١٠- فقاع
مسئله ١١٥ فقاع كه از جو گرفته می شود و به آن آبجو می گويند، نجس است. ولی آبی كه به دستور طبيب از جو می گيرند و به آن ماءالشعير می گويند، پاك می باشد.
عرق جنب از حرام
مسئله ١١٦ عرق جنب از حرام نجس نسيت، ولی احتياط واجب آن است كه با بدن يا لباسی كه به آن آلوده شده، نماز نخوانند.
مسئله ١١٧ اگر انسان در موقعی كه نزديكی با زن حرام است - مثلا در روزه ماه رمضان- با زن خود نزديكی كند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد.
مسئله ١١٨ اگر جنب از حرام به واسطه تنگی وقت، عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم و خواندن نماز عرق كند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد. ولی اگر به واسطه عذر ديگر تيمم كند، اجتناب لازم نيست.
مسئله ١١٩ اگر كسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكی كند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب كند. ولی اگر اول با حلال خود نزديكی كند و بعد، از حرام جنب شود، عرق او وجوب اجتناب ندارد.
١١- عرق شتر نجاستخوار
مسئله ١٢٠ عرق شتر نجاستخوار نجس است. ولی اگر حيوانات ديگر نجاستخوار شوند، از عرق آنها اجتناب لازم نيست.
راه ثابت شدن نجاست
مسئله ١٢١ نجاست هر چيز از سه راه ثابت می شود: اول: آنكه خود انسان يقين كند چيزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چيزی نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد، بنابراين غذا خوردن در قهوه خانه و مهمان خانه هايی كه مردمان لا ابالی و كسانی كه پاكی و نجسی را مراعات نمی كنند در آنها غذا می خورند اگر انسان يقين نداشته باشد غذايی را كه برای او آورده اند نجس است، اشكال ندارد. دوم: آنكه كسی كه چيزی در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است، مثلا همسر انسان يا نوكر يا كلفت بگويد ظرف يا چيز ديگری كه در اختيار او است نجس می باشد. سوم: آنكه دو مرد عادل بگويند چيزی نجس است، و نيز اگر يك نفر عادل هم بگويد چيزی نجس است، بنابر احتياط واجب، بايد از آن چيز اجتناب كرد.
مسئله ١٢٢ اگر به واسطه ندانستن مساله، نجس بودن و پاك بودن چيزی را نداند، مثلا نداند عرق جنب از حرام پاك است يا نه، بايد مساله را بپرسد، ولی اگر بااين كه مساله را می داند چيزی را شك كند پاك است يا، نه مثلا شك كند آن چيز خون است يا نه يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، پاك می باشد.
مسئله ١٢٣ چيز نجسی كه انسان شك دارد پاك شده يا نه نجس است، و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه پاك است، و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسی كند.
مسئله ١٢٤ اگر بداند يكی از دو ظرف يا دو لباسی كه از هر دوی آنها استفاده می كند نجس شده و نداند كدام است، بايد از هر دو اجتناب كند، بلكه اگرمثلا نمی داند لباس خودش نجس شده يا لباسی كه هيچ از آن استفاده نمی كند و مال ديگری است باز هم احتياط آن است كه از لباس خودش اجتناب كند اگر چه لازم نيست
راه نجس شدن چيزهای پاك
مسئله ١٢٥ اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكی از آنها به طوری تر باشد كه تری يكی به ديگری برسد چيز پاك نجس می شود، و اگر تری به قدری كم باشد كه به ديگری نرسد چيزی كه پاك بوده نجس نمی شود.
مسئله ١٢٦ اگر چيز پاكی به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكی از آنها تر بوده يا نه آن چيز پاك نجس نمی شود.
مسئله ١٢٧ دو چيزی كه انسان نمی داند كدام پاك است و كدام نجس است، اگر چيز پاكی با رطوبت به يكی از آنها برسد نجس نمی شود، ولی اگر يكی از آنها قبلا نجس بوده و انسان نداند پاك شده يا نه، چنانچه چيز پاكی به آن برسد نجس می شود.
مسئله ١٢٨ زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتی كه نجاست به آن برسد نجس می شود و جاهای ديگر آن پاك است، و همچنين است خيار و خربزه و مانند اينها.
مسئله ١٢٩ هرگاه شيره و روغن روان باشد، همين كه يك نقطه از آن نجس شد تمام آن نجس می شود ولی اگر روان نباشد، نجس نمی شود.
مسئله ١٣٠ اگر مگس يا حيوانی مانند آن روی چيز نجسی كه تر است بنشيند و بعد روی چيز پاكی كه آن هم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده چيز پاك نجس می شود و اگر نداند پاك است.
مسئله ١٣١ اگر جايی از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جای ديگر برود هر جا كه عرق به آن برسد نجس می شود، و اگر عرق به جای ديگر نرود جاهای ديگر بدن پاك است.
مسئله ١٣٢ اخلاطی كه از بينی يا گلو می آيد اگر خون داشته باشد جايی كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است، پس اگر به بيرون دهان يا بينی برسد مقداری را كه انسان يقين دارد جای نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلی را كه شك دارد جای نجس به آن رسيده يا نه پاك می باشد.
مسئله ١٣٣ اگر آفتابه ای را كه ته آن سوراخ است روی زمين نجس بگذارند چنانچه آب طوری زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكی حساب شود آب آفتابه نجس می شود ولی اگر آبی كه از زير آفتابه خارج می شود در زمين فرو رود يا جاری شود به نحوی كه با آب داخل آن يكی حساب نشود، آب آفتابه نجس نمی شود.
مسئله ١٣٤ اگر چيزی داخل بدن شود و به نجاست برسد در صورتی كه بعد از بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاك است، پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نيست و همچنين است آب دهان و بينی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.
احكام نجاسات
مسئله ١٣٥ نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بكشند.
مسئله ١٣٦ اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی كه بی احترامی به قرآن باشد بايد آن را آب بكشند.
مسئله ١٣٧ گذاشتن قرآن روی عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين نجس خشك باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب می باشد.
مسئله ١٣٨ نوشتن قرآن با مركب نجس اگر چه يك حرف آن باشد حرام است، و اگر نوشته شود بايد آن را آب بكشند يا به واسطه تراشيدن و مانند آن كاری كنند كه از بين برود.
مسئله ١٣٩ احتياط واجب آن است كه از دادن قرآن به كافر خودداری كنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امكان از او بگيرند.
مسئله ١٤٠ اگر ورق قرآن يا چيزی كه احترام آن لازم است -مثل كاغذی كه اسم خدا يا پيغمبر(ص) يا امام(ع) بر آن نوشته شده- در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتی كه يقين نكرده اند به كلی از بين رفته به آن مستراح نروند.
مسئله ١٤١ خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است، و نيز خورانيدن عين نجس به اطفال در صورتی كه ضرر داشته باشد، حرام می باشد. بلكه اگر ضرر هم نداشته باشد بنابر احتياط واجب بايد از آن خودداری كنند، ولی خوراندن غذاهايی كه نجس شده است به طفل حرام نيست.
مسئله ١٤٢ فروختن و عاريه دادن چيز نجسی كه می شود آن را آب كشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف نگويند، اشكال ندارد. ولی چنانچه انسان بداند كه عاريه گيرنده و خريدار آن را در خوردن و آشاميدن استعمال می كنند، بايد نجاستش را به او بگويند.
مسئله ١٤٣ اگر انسان ببيند كسی چيز نجسی را می خورد يا با لباس نجس نماز می خواند،لازم نيست به او بگويد.
مسئله ١٤٤ اگر جايی از خانه يا فرش كسی نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانی كه وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسيده است، لازم نيست به آنان بگويد.
مسئله ١٤٥ اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يكی از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد. ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد كه می داند به واسطه نگفتن خود او هم نجس می شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.
مسئله ١٤٦ اگر چيزی را كه عاريه كرده نجس شود اگر بداند كه صاحبش آن چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال می كند، واجب است به او بگويد.
مسئله ١٤٧ بچه مميزی كه خوب و بد را می فهمد، اگر تكليفش هم نزديك است اگربگويد چيزی را آب كشيدم، دوباره بايد آن را آب كشيد. ولی اگر بگويد چيزی كه در دست اوست نجس است، احتياط آن است كه از آن اجتناب كنند. اگر چه بعيد نيست اعتبار قول صبی مراهق.
مطهرات
مسئله ١٤٨ ده چيز، نجاست را پاك می كند و آنها را مطهرات گويند: اول: آب.دوم: زمين. سوم:آفتاب. چهارم: استحاله. پنجم: انتقال. ششم: اسلام. هفتم: تبعيت. هشتم: برطرف شدن عين نجاست. نهم: استبراء حيوان نجاستخوار. دهم: غايب شدن مسلمان. و احكام اينها بطور تفصيل در مسايل آينده گفته می شود.
١- آب
مسئله ١٤٩ آب با چهار شرط، چیز نجس را پاک می کند: اول: آنکه مطلق باشد. پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید، چیز نجس را پاک نمی کند. دوم: آنکه پاک باشد.سوم: آنکه وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود و بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد. چهارم: آنکه بعد از آب کشیدن چیز نجس، عین نجاست در آن نباشد. و پاک شدن چیز نجس با آب قلیل یعنی آب کمتر از کر، شرطهای دیگری هم دارد که بعدا گفته می شود.
مسئله ١٥٠ ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست، بلکه در کر و جاری هم احتیاط سه مرتبه است، اگر چه ارجح در کر و جاری یک مرتبه است. ولی ظرفی که سگ لیسیده یا از آن ظرف آب یا چیز روان دیگر خورده، باید اول با خاک پاک،خاک مال کرد و بعد بنابر احتیاط واجب دو مرتبه در کر یا جاری یا با آب قلیل شست. و همچنین ظرفی را که آب دهان سگ در آن ریخته، بنابر احتیاط واجب بایدپیش از شستن خاک مال کرد.
مسئله ١٥١ اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده، تنگ باشد و نشود آن را خاک مال کرد، چنانچه ممکن است باید کهنه به چوبی بپیچند و به توسط آن خاک را به آن ظرف بمالند، و در غیر این صورت پاک شدن ظرف اشکال دارد.
مسئله ١٥٢ ظرفی را که خوک از آن چیز روانی بخورد، با قلیل باید هفت مرتبه شست، و در کر و جاری نیز هفت مرتبه باید شست به احتیاط واجب، و لازم نیست آن را خاک مال کنند، اگر چه احتیاط مستحب آن است که خاک مال شود. و نیز لیسیدن خوک ملحق است به آب خوردن آن، به احتیاط واجب.
مسئله ١٥٣ اگر بخواهند ظرفی را که به شراب نجس شده با آب قلیل آب بکشند، باید سه مرتبه بشویند، و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.
مسئله ١٥٤ کوزه ای که از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب کر یا جاری بگذارند، به هر جای آن که آب برسد پاک می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود باید به قدری در آب کر یا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود، و فرو رفتن رطوبت کافی نیست.
مسئله ١٥٥ ظرف نجس را با آب قلیل، دو جور می شود آب کشید. یکی آنکه سه مرتبه پر کنند و خالی کنند، دیگر آن که سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
مسئله ١٥٦ اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر کنند و خالی کنند، پاک می شود. و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند، و احتیاط واجب آن است که در هر دفعه ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند، آب بکشند.
مسئله ١٥٧ اگر مس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند، ظاهرش پاک می شود.
مسئله ١٥٨ تنوری که به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد، پاک می شود. و در غیر بول اگربعد از برطرف شدن نجاست یک مرتبه به دستوری که گفته شد، آب در آن بریزند، کافی است. و بهتر است که گودالی ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند، بعد آن گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسئله ١٥٩ اگر چیز نجس را بعد از برطرف کردن عین نجاست، یک مرتبه در آب کر یا جاری فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می شود. و احتیاط واجب آن است که فرش و لباس و مانند اینها را طوری فشار یا حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود.
مسئله ١٦٠ اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده با آب قلیل آب بکشند،چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد، یک مرتبه دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود. ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. و غساله آبی است که معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چیزی که شسته می شود خود به خود یا به وسیله فشار می ریزد.
مسئله ١٦١ اگر چیزی به بول پسر شیرخواری که غذا خور نشده، و شیر خوک نخورده نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می شود ولی احتیاط مستحب آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.
مسئله ١٦٢ اگر چیزی به غیر بول نجس شود چنانچه بعد از برطرف کردن نجاست یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، پاک می گردد. و نیز اگر در دفعه اولی که آب روی آن می ریزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روی آن بیاید پاک می شود، ولی در هر صورت لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.
مسئله ١٦٣ اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده، در آب کر یا جاری فرو برند، بعد از برطرف شدن عین نجاست، پاک می شود.
مسئله ١٦٤ اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، به فرو بردن در کر و جاری پاک می گردد. و اگر باطن آنها نجس شود، پاک نمی گردد.
مسئله ١٦٥ اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاک است.
مسئله ١٦٦ اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفی بگذارند و سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود و ظرف آن هم پاک می گردد. ولی اگر بخواهد لباس یا چیزی را که فشار لازم دارد، در ظرفی بگذارند و آب بکشند باید در هر مرتبه که آب روی آن می ریزند، آن را فشار دهند و ظرف را کج کنند تا غساله ای که در آن جمع شده بیرون بریزد.
مسئله ١٦٧ لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب کر یا جاری فرو برند و آب پیش از آنکه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس پاک می شود. اگر چه موقع فشار دادن، آب مضاف یا رنگین از آن بیرون آید.
مسئله ١٦٨ اگر لباسی را در کر یا جاری آب بکشند و بعد مثلا لجن آب در آن ببینند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده، آن لباس پاک است.
مسئله ١٦٩ اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن، خورده گل یا اشنان در آن دیده شود، در صورتی که بداند که خورده گل یا اشنان با آب شسته شده، پاک است. ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد، ظاهر گل و اشنان پاک و باطن آنها نجس است.
مسئله ١٧٠ هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند، پاک نمی شود، ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک می باشد. اما چنانچه به واسطه بو یا رنگ یقین کنند یا احتمال دهند که ذره های نجاست در آن چیز مانده،نجس است.
مسئله ١٧١ اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری برطرف کنند بدن پاک می شود و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست.
مسئله ١٧٢ غذای نجسی که لای دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد، پاک می شود.
مسئله ١٧٣ اگر موی سر و صورت زیاد باشد و با آب قلیل آب بکشند، باید فشار دهند که غساله آن جدا شود.
مسئله ١٧٤ اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، اطراف آن جا که متصل به آن است و معمولا موقع آب کشیدن، آن جا نجس می شود، در صورتی که آبی که برای پاک شدن محل نجس می ریزند به آن اطراف جاری شود با پاک شدن جای نجس پاک می شود. و همچنین است اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند. پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاک شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاک می شود.
مسئله ١٧٥ گوشت و دنبه ای که نجس شده مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود. و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند.
مسئله ١٧٦ اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.
مسئله ١٧٧ چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست، اگر زیر شیری که متصل به کر است یک دفعه بشویند، پاک می شود. و نیز اگر عین نجاست در آن باشد، چنانچه عین نجاست آن، زیر شیر یا به وسیله دیگر برطرف شود و آبی که از آن چیز می ریزد بویا رنگ یا مزه نجاست به خود نگرفته باشد، با آب شیر پاک می گردد. اما اگر آبی که از آن می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد، باید به قدری آب شیر روی آن بریزند تا در آبی که از آن جدا می شود بو یا رنگ یا مزه نجاست نباشد.
مسئله ١٧٨ اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شک کند که عین نجاست را از آن بر طرف کرده یا نه، چنانچه موقع آب کشیدن متوجه برطرف کردن عین نجاست بوده آن چیز پاک است، و اگر متوجه بر طرف کردن عین نجاست نبوده، بنابر احتیاط مستحب باید دوباره آن را آب بکشد.
مسئله ١٧٩ زمینی که آب روی آن جاری نمی شود اگر نجس شود با آب قلیل پاک نمی گردد. ولی زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد چون آبی که روی آن می ریزند ازآن جدا شده و در شن و ریگ فرو می رود با آب قلیل پاک می شود، اما زیر ریگها نجس می ماند.
مسئله ١٨٠ زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود. و چنانچه آبی که روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاک می شود، و اگر بیرون نرود جایی که آبها جمع می شود نجس می ماند، و برای پاک شدن آنجا باید گودالی بکنند که آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورندو گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسئله ١٨١ اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم پاک می شود.
مسئله ١٨٢ اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند و در آب کر یا جاری بگذارند، پاک نمی شود.
٢- زمين
مسئله ١٨٣ زمين با سه شرط، كف پا و ته كفش نجس را پاك می كند: اول: آنكه زمين پاك باشد. دوم: آنكه خشك باشد. سوم: آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گلی كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد، و با راه رفتن روی فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمی شود. و اگر به واسطه غير راه رفتن نجس شده باشد، پاك شدنش به واسطه راه رفتن اشكال دارد.
مسئله ١٨٤ پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روی آسفالت و روی زمينی كه با چوب فرش شده، محل اشكال است. بلكه پاك نشدن اقوی است.
مسئله ١٨٥ برای پاك شدن كف پا و ته كفش، بهتر است پانزده قدم يا بيشتر راه بروند، اگر چه به كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.
مسئله ١٨٦ لازم نيست كف پا و ته كفش نجس، تر باشد. بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك می شود.
مسئله ١٨٧ بعد از آنكه كف پا و ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد، مقداری از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده می شود، اگر زمين يا خاك به آن اطراف برسد، پاك می گردد.
مسئله ١٨٨ كسی كه با دست و زانو راه می رود، اگر كف دست يا زانوی او نجس شود، پاك شدن دست و زانوی او به وسيله راه رفتن، محل اشكال است. و همچنين است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهار پايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها.
مسئله ١٨٩ اگر بعد از راه رفتن ذره های كوچكی از نجاست كه ديده نمی شود در كف پا يا ته كفش پا بماند، بايد آن ذره ها را هم برطرف كرد، ولی باقی بودن بو و رنگ اشكال ندارد.
مسئله ١٩٠ توی كفش و مقداری از كف پا كه به زمين نمی رسد به واسطه راه رفتن پاك نمی شود، و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن، محل اشكال است. ولی اگر كف جوراب از پوست باشد، به وسيله راه رفتن پاك می شود.
٣- آفتاب
مسئله ١٩١ آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايی كه مانند درب و پنجره در ساختمان به كار برده شده و همچنين ميخی را كه به ديوار كوبيده اند و جزو ساختمان حساب می شود، با شش شرط پاك می كند: اول: آنكه چيز نجس به طوری تر باشد كه اگر چيز ديگری به آن برسد تر شود. پس اگر خشك باشد، بايد به وسيله ای آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند. دوم: آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب، آن را برطرف كنند. سوم: آنكه چيزی از تابيدن آفتاب جلوگيری نكند. پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمی شود. ولی اگر ابر به قدری نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيری نكند، اشكال ندارد. چهارم: آنكه آفتاب به تنهايی چيز نجس را خشك كند. پس اگر مثلا چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمی گردد، ولی اگر باد به قدری كم باشد، كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد. پنجم: آنكه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند. پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد، و روی آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روی آن پاك می شود و زير آن نجس می ماند. ششم: آنكه مابين روی زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن می تابد، با داخل آن، هوا يا جسم پاك ديگری فاصله نباشد.
مسئله ١٩٢ آفتاب حصير نجس را پاك می كند، و همچنين درخت و گياه به واسطه آفتاب پاك می شود.
مسئله ١٩٣ اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، يا تری آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است. و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، يا شك كند كه چيزی مانع تابش آفتاب بوده يا نه.
مسئله ١٩٤ اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، طرفی كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمی شود، ولی اگر ديوار به قدری نازك باشد كه به واسطه تابش به يك طرف، طرف ديگرش هم خشك شود پاك می گردد.
٤- استحاله
مسئله ١٩٥ اگر جنس چيز نجس به طوری عوض شود كه به صورت چيز پاكی در آيد، پاك می شود و می گويند استحاله شده است. مثل آن كه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد، يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود. ولی اگر جنس آن عوض نشود، مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند، پاك نمی شود.
مسئله ١٩٦ كوزه گلی و مانند آن، كه از گل نجس ساخته شده نجس است. و بايد از ذغالی كه از چوب نجس درست شده اجتناب نمايند.
مسئله ١٩٧ چيز نجسی كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.
مسئله ١٩٨ اگر شراب به خودی خود يا به واسطه آنكه چيزی مثل سركه و نمك در آن ريخته اند سركه شود، پاك می گردد.
مسئله ١٩٩ شرابی كه از انگور نجس درست كنند، به سركه شدن پاك نمی شود، بلكه اگر نجاستی هم از خارج به شراب برسد، احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمايند.
مسئله ٢٠٠ سركه ای كه از انگور و كشمش و خرمای نجس درست كنند نجس است.
مسئله ٢٠١ اگر پوشال زير انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند، ضرر ندارد. و نيز اگر پيش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شود، خيار و بادمجان و مانند اينها در آن بريزند، اشكال ندارد.
٥- كم شدن دو سوم آب انگور
مسئله ٢٠٢ آب انگوری كه جوش آمده، پيش از آنكه ثلثان شود، يعنی دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند، نجس نيست ولی خوردن آن حرام است. ولی اگر ثابت شود كه مست كننده است، حرام و نجس می باشد و فقط به سركه شدن پاك و حلال می شود.
مسئله ٢٠٣ اگر مثلا در يك خوشه غوره يك دانه يا دو دانه انگور باشد،چنانچه به آبی كه از آن خوشه گرفته می شود آبغوره بگويند و اثری از شيرينی در آن نباشد و بجوشد، پاك و خوردن آن حلال است.
مسئله ٢٠٤ چيزی كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد، حرام نمی شود.
٦- انتقال
مسئله ٢٠٥ اگر خون بدن انسان يا خون حيوانی كه خون جهنده دارد، يعنی حيوانی كه وقتی رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می كند، به بدن حيوانی كه خون جهنده ندارد، برود و خون آن حيوان حساب شود پاك می گردد، و اين را انتقال گويند. پس خونی كه زالو از انسان می مكد، چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گويند خون انسان است، نجس می باشد.
مسئله ٢٠٦ اگر كسی پشه ای را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونی كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه می باشد، پاك است. و همچنين است اگربداند از او مكيده ولی جزو بدن پشه حساب شود. اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدری كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه می گويند خون پشه است يا خون انسان، نجس می باشد.
٧- اسلام
مسئله ٢٠٧ اگر كافر شهادتين بگويد، يعنی بگويد: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله"، مسلمان می شود، و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينی و عرق او پاك است. ولی اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد برطرف كند و جای آن را آب بكشد. ولی اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده باشد، لازم نيست جای آن را آب بكشد.
مسئله ٢٠٨ اگر موقعی كه كافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است. بلكه اگر در بدن او هم باشد، بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
مسئله ٢٠٩ اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه، پاك است.ولی اگر بداند قلبا مسلمان نشده، بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كرد.
٨- تبعيت
مسئله ٢١٠ تبعيت آن است كه چيز نجسی به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر، پاك شود.
مسئله ٢١١ اگر شراب سركه شود، ظرف آن هم تا جايی كه شراب موقع جوش آمدن به آن جا رسيده، پاك می شود. و كهنه و چيزی هم كه معمولا روی آن می گذارند، اگر به آن رطوبت نجس شود، پاك می گردد. بلكه اگر موقع جوشيدن سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن، پشت ظرف هم پاك می شود.
مسئله ٢١٢ تخته يا سنگی كه روی آن ميت را غسل می دهند، و پارچه ای كه با آن عورت ميت را می پوشانند، و دست كسی كه او را غسل می دهد، و همين طور كيسه و صابونی كه با آن شسته می شود، بعد از تمام شدن غسل پاك می شوند.
مسئله ٢١٣ كسی كه چيزی را با دست خود آب می كشد، اگر دست و آن چيز با هم آب كشيده شود، بعد از پاك شدن آن چيز، دست او هم پاك می شود.
مسئله ٢١٤ اگر لباس و مانند آن را با آب قليل، آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی كه روی آن ريخته اند جدا شود، آبی كه در آن می ماند پاك است.
مسئله ٢١٥ ظرف نجس را كه با آب قليل آب می كشند، بعد از جدا شدن آبی كه برای پاك شدن، روی آن ريخته اند، قطره های آبی كه در آن می ماند پاك است.
٩- برطرف شدن عين نجاست
مسئله ٢١٦ اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود،چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك می شود. و همچنين است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بينی. مثلا اگر خونی از لای دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توی دهان لازم نيست. ولی اگر دندان عاريه در دهان نجس شود، بايد آن را آب بكشند، به احتياط واجب.
مسئله ٢١٧ اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده، آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد، بنابر احتياط واجب نجس می شود.
مسئله ٢١٨ جايی را كه انسان نمی داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود، لازم نيست آب بكشد، اگر چه آب كشيدن احوط است.
مسئله ٢١٩ اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هر دو خشك باشند، نجس نمی شود. و اگر گرد و خاك يا لباس و مانند اينها تر باشد، بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.
١٠- استبراء حيوان نجاستخوار
مسئله ٢٢٠ بول و غائط حيوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده، نجس است. و اگر بخواهند پاك شود بايد آن را استبراء كنند، يعنی تا مدتی كه بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نگويند، نگذارند نجاست بخورد و غذای پاك به آن بدهند. و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بيست روز و گوسفند را ده روز و مرغابی را پنج روز و مرغ خانگی را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيری كنند، و غذای پاك به آنها بدهند.
١١- غايب شدن مسلمان
مسئله ٢٢١ اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگری كه مانند ظرف و فرش در اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غايب گردد، اگر انسان احتمال بدهد كه آن چيز را آب كشيده يا يه واسطه آنكه مثلا آن چيز در آب جاری افتاده پاك شده است، اجتناب از آن لازم نيست.
مسئله ٢٢٢ اگر خود انسان يقين كند كه چيزی كه نجس بوده، پاك شده است، يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. و همچنين است اگر كسی كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده، يا مسلمانی چيز نجس را آب كشيده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه.
مسئله ٢٢٣ كسی كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرف او باشد، اگر بگويد آب كشيدم، آن لباس پاك است.
مسئله ٢٢٤ اگر انسان حالی دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمی كند، می تواند به گمان اكتفا نمايد.
احكام ظرفها
مسئله ٢٢٥ ظرفی كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده خوردن و آشاميدن از آن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهايی كه بايد با چيز پاك انجام داد، استعمال كنند. بلكه احتياط واجب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را اگر چه ظرف هم نباشد، استعمال نكنند.
مسئله ٢٢٦ خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها حرام است. ولی استعمال آنها در زينت اتاق حرام نيست. و نگاه داشتن نيز حرام نمی باشد.
مسئله ٢٢٧ ساختن ظرف طلا و نقره و مزدی كه برای آن می گيرند، حرام نيست.
مسئله ٢٢٨ خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول عوضی هم كه فروشنده می گيرد، حرام نيست.
مسئله ٢٢٩ گيره استكان كه از طلا يا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استكان،ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهايی و چه با استكان حرام است. واگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعی ندارد.
مسئله ٢٣٠ استعمال ظرفی كه روی آن را آب طلا يا آب نقره داده اند، اشكال ندارد.
مسئله ٢٣١ اگر فلزی را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدری زياد باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند، استعمال آن مانعی ندارد.
مسئله ٢٣٢ اگر انسان غذايی را كه در ظرف طلا يا نقره است در ظرف ديگر بريزد، اين استعمال جايز است. ولی اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی كردن ظرف برای آن نباشد كه غذا خوردن از ظرف طلا يا نقره جايز نيست، اين استعمال حرام می باشد.
مسئله ٢٣٣ استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن، اگر از طلا يا نقره باشد، اشكال ندارد. و همچنين عطردان و سرمه دان و مثل اينها.
مسئله ٢٣٤ استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچاری اشكال ندارد، استعمال كرد، بلكه گاهی واجب است.
مسئله ٢٣٥ استعمال ظرفی كه معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز ديگر، اشكال ندارد.
وضو
كيفيت وضو گرفتن
مسئله ٢٣٦ در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوی سر و روی پاها را مسح كنند.
مسئله ٢٣٧ درازای صورت را بايد از بالای پيشانی - جايی كه موی سر بيرون می آيد - تا آخر چانه شست، و پهنای آن به مقداری كه بين انگشت وسط و شست قرار می گيرد، بايد شسته شود، و اگر مختصری از اين مقدار نشويد، وضو باطل است. و برای آنكه يقين كند اين مقدار كاملا شسته شده، بايد كمی اطراف آن را هم بشويد.
مسئله ٢٣٨ اگر صورت يا دست كسی كوچكتر يا بزرگتر از معمول مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه مردمان معمولی تا كجای صورت خود را می شويند، او هم تا همان جا را بشويد. و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد، ولی با هم متناسب باشند، لازم نيست ملاحظه معمول را بكند، بلكه به دستوری كه در مساله پيش گفته شد،وضو بگيرد. و نيز اگر در پيشانی او مو روييده يا جلوی سرش مو ندارد، بايد به اندازه معمول پيشانی را بشويد.
مسئله ٢٣٩ اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست كه نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايدپيش از وضو وارسی كند كه اگر هست برطرف نمايد.
مسئله ٢٤٠ اگر پوست صورت از لای مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند، واگر پيدا نباشد، شستن مو كافی است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.
مسئله ٢٤١ اگر شك كند كه پوست صورت از لای مو پيدا است يا نه، بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
مسئله ٢٤٢ شستن توی بينی و مقداری از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمی شود واجب نيست، ولی برای آنكه يقين كند از جاهايی كه بايد شسته شود چيزی باقی نمانده، واجب است مقداری از آنها را هم بشويد. و كسی كه نمی دانسته بايد اين مقدار را بشويد اگر نداند در وضوهايی كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهايی كه خوانده صحيح است.
مسئله ٢٤٣ بايد صورت را بنابر احتياط واجب از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است و دستها را بايد از مرفق به طرف سر انگشتان بشويد.
مسئله ٢٤٤ اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه تری دست به قدری باشد كه به واسطه كشيدن دست آب كمی در آنها جاری شود، كافی است.
مسئله ٢٤٥ بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.
مسئله ٢٤٦ برای آنكه يقين كند آرنج را كاملا شسته، بايد مقداری بالاتر از آرنج را هم بشويد.
مسئله ٢٤٧ كسی كه پيش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته، در موقع وضو بايدتا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوی او باطل است.
مسئله ٢٤٨ در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جايز و مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام می باشد. و اگر با يك مشت آب تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بريزد، يك مرتبه حساب می شود چه قصد بكند يك مرتبه را، يا قصد نكند.
مسئله ٢٤٩ بعد از شستن هر دو دست بايد جلوی سر را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و لازم نيست با دست راست باشد يا از بالا به پايين مسح نمايد.
مسئله ٢٥٠ يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانی است جای مسح می باشد، و هر جای اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافی است اگر چه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازای يك انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نمايد.
مسئله ٢٥١ لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلكه بر موی جلوی سر هم صحيح است،ولی كسی كه موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است كه اگر مثلا شانه كند به صورتش می ريزد يا به جاهای ديگر سر می رسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهايی را كه به صورت می ريزد يا به جاهای ديگر سر می رسد جلوی سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر موی جاهای ديگر سر كه جلوی آن آمده مسح كند باطل است.
مسئله ٢٥٢ بعد از مسح سر بايد با تری آب وضو كه در دست مانده روی پاها را از سريكی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح كند.
مسئله ٢٥٣ پهنای مسح پا به هر اندازه باشد كافی است، ولی بهتر، بلكه احوط آن است كه با تمام كف دست، روی پا را مسح كند.
مسئله ٢٥٤ اگر در مسح پا همه دست را روی پا بگذارد و كمی بكشد صحيح است.
مسئله ٢٥٥ در مسح سر و روی پا بايد دست را روی آنها بكشد، و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد، وضو باطل است. ولی اگر موقعی كه دست را می كشد سريا پا مختصری حركت كند، اشكال ندارد.
مسئله ٢٥٦ جای مسح بايد خشك باشد و اگر به قدری تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است، ولی اگر تری آن به قدری كم باشد كه رطوبتی كه بعداز مسح در آن ديده می شود، بگويند فقط از تری كف دست است، اشكال ندارد.
مسئله ٢٥٧ اگر برای مسح، رطوبت در كف دست نمانده باشد، نمی تواند دست را با آب خارج، تر كند بلكه بايد از اعضای ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد.
مسئله ٢٥٨ اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، می تواند سر را باهمان رطوبت مسح كند، و برای مسح پاها از اعضای ديگر وضو رطوبت بگيرد.
مسئله ٢٥٩ مسح كردن از روی جوراب و كفش باطل است، ولی اگر به واسطه سرمای شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد. و اگر روی كفش نجس باشد، بايد چيز پاكی برآن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
مسئله ٢٦٠ اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح، آن را آب بكشد، بايد تيمم نمايد.
وضوی ارتماسی
مسئله ٢٦١ وضوی ارتماسی آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو، با مراعات شستن از بالا به پايين در آب فرو برد، ليكن برای اين كه مسح سر و پاها با آب وضو باشد، بايستی در شستن ارتماسی دستها، قصد شستن وضويی، هنگام بيرون آوردن دستها از آب باشد. و يا اين كه مقداری از دست چپ را باقی گذارد تا آن را با دست راست، ترتيبی بشويد.
مسئله ٢٦٢ در وضوی ارتماسی هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود. پس اگر وقتی كه صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد. و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانی و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
مسئله ٢٦٣ اگر وضوی بعضی از اعضا را ارتماسی و بعضی را غير ارتماسی انجام دهد،اشكال ندارد.
دعاهايی كه موقع وضو گرفتن مستحب است
مسئله ٢٦٤ كسی كه وضو می گيرد مستحب است موقعی كه نگاهش به آب می افتد بگويد:"بسم الله و بالله و الحمد لله الذی جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا" و موقعی كه پيش از وضو ست خود را می شويد بگويد: "اللهم اجعلنی من التوابين و اجعلنی من المتطهرين" و در وقت مضمضه كردن، يعنی آب در دهان گرداندن بگويد: "اللهم لقنی حجتی يوم القاك و اطلق لسانی بذكرك" و در وقت استنشاق يعنی آب در بينی كردن بگويد: "اللهم لا تحرم علی ريح الجنة و اجعلنی ممن يشم ريحها و روحها و طيبها" و موقع شستن رو بگويد: "اللهم بيض وجهی يوم تسود فيه الوجوه و لا تسود وجهی يوم تبيض فيه الوجوه" و در وقت شستن دست راست بخواند: "اللهم اعطنی كتابی بيمينی و الخلد فی الجنان بيساری و حاسبنی حسابا يسيرا" و موقع شستن دست چپ بگويد: "اللهم لا تعطنی كتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلولة الی عنقی و اعوذ بك من مقطعات النيران" و موقعی كه سر را مسح می كند بگويد: "اللهم غشنی برحمتك و بركاتك و عفوك" و در وقت مسح پا بخواند: "اللهم ثبتنی علی الصراط يوم تزل فيه الاقدام و اجعل سعيی فی ما يرضيك عنی يا ذا الجلال و الاكرام".
شرایط وضو
شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است:
شرط اول: آنکه آب وضو پاک باشد.
شرط دوم: آنکه مطلق باشد.
مسئله ۲۶۵. وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.
مسئله ۲۶۶. اگر غیر از آب گِل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمّم کند و اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.
شرط سوم: آنکه آب وضو مباح باشد. و همچنین بنا بر احتیاط باید فضایی که در آن وضو می گیرد مباح باشد. اگرچه اباحة فضا لازم نیست.
مسئله ۲۶۷. وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه، حرام و باطل است ولی اگر سابقاً راضی بوده و انسان نمی داند که از رضایتش برگشته یا نه، وضو صحیح است و نیز اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد، وضوی او صحیح است.
مسئله ۲۶۸. وضو گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همة مردم وقف کرده اند یا برای محصلین همان مدرسه، در صورتی که معمولاً مردم از آب آن وضو بگیرند، اشکال ندارد.
مسئله ۲۶۹. کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را برای همة مردم وقف کرده اند یا برای کسانی که در آن جا نماز می خوانند، نمی تواند از حوض آن وضو بگیرد، ولی اگر معمولاً کسانی هم که نمی خواهند در آن جا نماز بخوانند از حوض آن وضو می گیرند، می تواند از حوض آن وضو بگیرد.
مسئله ۲۷۰. وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آن جاها نیستند، در صورتی صحیح است که معمولاً کسانی هم که ساکن آن جاها نیستند، با آب آنها وضو بگیرند.
مسئله ۲۷۱. وضو گرفتن در نهرهای بزرگ اگرچه انسان نداند که صاحب آنها راضی است، اشکال ندارد. ولی اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند، احتیاط واجب آن است که با آب آنها وضو نگیرند.
مسئله ۲۷۲. اگر فراموش کند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد صحیح است.
شرط چهارم: آنکه ظرف آب وضو مباح باشد.
شرط پنجم: آنکه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.
مسئله ۲۷۳. اگر آب وضو در ظرف غصبی است و غیر از آن آب دیگری ندارد باید تیمّم کند و چنانچه با آن آب وضو بگیرد باطل است و اگر آب مباح دیگری دارد چنانچه در آن ظرف غصبی، وضوی ارتماسی بگیرد و یا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بریزد وضویش باطل است ولی اگر با کف دست آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بریزد وضویش صحیح است اگرچه از جهت تصرّف در ظرف غصبی فعل حرام، مرتکب شده است و وضوی او از ظرف طلا و نقره به احتیاط واجب مثل وضوی از ظرف غصبی است.
مسئله ۲۷۴. اگر در حوضی که مثلاً یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، وضو بگیرد صحیح است، ولی اگر وضوی او تصرّف در غصب حساب شود، گناهکار است.
مسئله ۲۷۵. اگر در صحن یکی از امامان یا امام زادگان که سابقاً قبرستان بوده، حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
شرط ششم: آنکه اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
مسئله ۲۷۶. اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، صحیح است.
مسئله ۲۷۷. اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است. ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد، اولی آن است که اول آن را تطهیر کند، بعد وضو بگیرد.
مسئله ۲۷۸. اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آن جا را آب کشیده یا نه، چنانچه در موقع وضو ملتفت پاک بودن و نجس بودن آن جا نبوده، وضو باطل است. و اگر می داند ملتفت بوده یا شک دارد که ملتفت بوده یا نه، وضو صحیح است. و در هر صورت جایی را که نجس بوده باید آب بکشد.
مسئله ۲۷۹. اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید در آب کُر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید بعد به دستوری که گفته شد وضوی ارتماسی بگیرد.
شرط هفتم: آنکه وقت برای وضو و نماز کافی باشد.
مسئله ۲۸۰. هرگاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند. ولی اگر برای وضو و تیمّم یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرد.
مسئله ۲۸۱. کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمّم کند، اگر وضو بگیرد، صحیح است، چه برای آن نماز وضو بگیرد یا برای کار دیگر.
شرط هشتم: آنکه به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.
مسئله ۲۸۲. لازم نیست نیّت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند، ولی باید در تمام وضو متوجه باشد که وضو می گیرد، به طوری که اگر از او بپرسند چه می کنی، بگوید وضو می گیرم.
شرط نهم: آنکه وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد، یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید، و باید پای راست را پیش از پای چپ مسح کند. و اگر به این ترتیب وضو نگیرد، باطل است.
شرط دهم: آنکه کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.
مسئله ۲۸۳. اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند، رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلی است که می خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد، مثلاً موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحیح است.
مسئله ۲۸۴. اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد، ولی به واسطه گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت خشک شود، وضوی او صحیح است.
مسئله ۲۸۵. راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح کند، وضوی او صحیح است.
شرط یازدهم: آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد. و اگر دیگری او را وضو دهد یا در رسانیدن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.
مسئله ۲۸۶. کسی که نمی تواند وضو بگیرد، باید نایب بگیرد که او را وضو دهد. و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتی که بتواند باید بدهد، ولی باید خود او نیّت وضو کند و با دست خود مسح نماید، و اگر نمی تواند باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد. و اگر این هم ممکن نیست، باید از دست او رطوبت بگیرند و با آن رطوبت سر و پای او را مسح کنند. و احتیاط واجب در صورت امکان ضمّ تیمّم است.
مسئله ۲۸۷. هر کدام از کارهای وضو را که می تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.
شرط دوازدهم: آنکه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
مسئله ۲۸۸. کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد ضرر داشته، وضویش صحیح است. اگرچه احتیاط مستحبّ آن است که با آن وضو، نماز نخواند و تیمّم کند. و چنانچه با آن وضو نماز خوانده، دوباره آن را اعاده نماید.
مسئله ۲۸۹. اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
شرط سیزدهم: آنکه در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.
مسئله ۲۹۰. اگر می داند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه، باید آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسئله ۲۹۱. اگر زیر ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد. ولی اگر ناخن را بگیرند، باید برای وضو آن چرک را برطرف کنند. و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری را که از معمول بلندتر است برطرف نمایند.
مسئله ۲۹۲. اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها به واسطة سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند. ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود، باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسئله ۲۹۳. اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد مثل آنکه بعد از گِل کاری شک کند گِل به دست او چسبیده یا نه، باید وارسی کند یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.
مسئله ۲۹۴. جایی را که باید شست و مسح کرد هر قدر چرک باشد اگر چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد. و همچنین است اگر بعد از گچ کاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند، ولی اگر شک کند که با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه، باید آنها را برطرف کند.
مسئله ۲۹۵. اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه، وضوی او صحیح است. ولی اگر بداند که موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده، باید دوباره وضو بگیرد.
مسئله ۲۹۶. اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد، و انسان بعد از وضو شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده، باید دوباره وضو بگیرد.
مسئله ۲۹۷. اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است. ولی اگر بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتیاط واجب آن است که دوباره وضو بگیرد.
مسئله ۲۹۸. اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه، وضو صحیح است.
احکام وضو
مسئله ۲۹۹. کسی که در کارهای وضو و شرایط آن مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شک می کند ، باید به شک خود اعتنا نکند.
مسئله ۳۰۰.ا گر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقی است. ولی اگر بعد از بول اِستبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
مسئله ۳۰۱. کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
مسئله ۳۰۲. کسی که می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده مثلاً بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد و اگر در بین نماز است باید نماز را بشکند و وضو بگیرد، و اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و باید نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
مسئله ۳۰۳. اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است، ولی باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.
مسئله ۳۰۴. اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.
مسئله ۳۰۵. اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
مسئله۳۰۶. اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه یقین دارد که از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می کند ، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند. و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است باید در وقتی که مهلت دارد فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحبّ آن مانند اذان و اقامه و قنوت را ترک نماید.
مسئله ۳۰۷. اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند و در بین نماز چند دفعه بول از او خارج می شود، وضوی اول کافی است. ولی چنانچه مرضی دارد که در بین نماز چند مرتبه غائط از او خارج می شود که اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگیرد سخت نیست، باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت غائط از او خارج شد وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند.
مسئله ۳۰۸. کسی که غائط او طوری پی درپی از او خارج می شود که وضو گرفتن بعداز هر دفعه برای او سخت است، اگر بتواند مقداری از نماز را با وضو بخواند، باید برای هر نماز یک وضو بگیرد.
مسئله ۳۰۹. کسی که بول پی درپی از او خارج می شود، اگر در بین دو نماز قطرة بولی از او خارج نشود، می تواند با یک وضو هر دو نماز را بخواند. و قطره هایی که بین نماز.خارج می شود، اشکال ندارد.
مسئله ۳۱۰. کسی که بول یا غائط پی درپی از او خارج می شود، اگر نتواند هیچ مقدار از نماز را با وضو بخواند، می تواند چند نماز را با یک وضو بخواند، مگر اختیاراً بول یا غائط کند، یا چیز دیگری که وضو را باطل می کند پیش آید.
مسئله ۳۱۱. اگر مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند، باید به وظیفة کسانی که نمی توانند از بیرون آمدن غائط خودداری کنند، عمل نماید.
مسئله ۳۱۲. کسی که غائط پی درپی از او خارج می شود، باید برای هر نمازی وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود. ولی برای به جا آوردن سجده و تشهّد فراموش شده و نماز احتیاط که باید بعد از نماز انجام داد، در صورتی که آنها را بعد از نماز فوراً به جا بیاورد، وضو گرفتن لازم نیست.
مسئله ۳۱۳. کسی که بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیلة کیسه ای که در آن، پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند ، خود را حفظ نماید. و احتیاط واجب آن است که پیش از هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد. و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد، باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب آن است که اگر مشقّت ندارد، برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد.
مسئله ۳۱۴. کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، در صورتی که ممکن باشد و مشقّت و زحمت و خوف ضرر نداشته باشد، باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید. و بنا بر احتیاط واجب اگرچه خرج داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود، خود را معالجه نماید.
مسئله ۳۱۵. کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، بعد از آن که مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت
مسئله ۳۱۶. برای شش چیز وضو گرفتن واجب است:
اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت.
دوم: برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلاً بول کرده باشد.
سوم: برای طواف واجب خانة کعبه.
چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.
پنجم: اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند.
ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند. ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد، و تا ممکن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری کند.
مسئله ۳۱۷. مسّ نمودن خط قرآن یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کند، مسّ آن اشکال ندارد.
مسئله ۳۱۸. جلوگیری بچه و دیوانه از مسّ خط قرآن واجب نیست. ولی اگر مسّ نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد، باید از آنان جلوگیری کنند.
مسئله ۳۱۹. کسی که وضو ندارد حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد، مسّ نماید. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب مسّ اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا (علیهم السلام).
مسئله ۳۲۰. اگر پیش از وقت نماز به قصد اینکه با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند، صحیح است. و نزدیک وقت نماز هم اگر به قصد مهیّا بودن برای نماز وضو بگیرد، اشکال ندارد.
مسئله ۳۲۱. کسی که یقین دارد وقت داخل شده اگر نیّت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او صحیح است.
مسئله ۳۲۲. مستحبّ است انسان برای نماز میّت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان «علیهم السلام» وضو بگیرد، و همچنین برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نیز برای مسّ حاشیة قرآن و برای خوابیدن، وضو گرفتن مستحبّ است و نیز مستحبّ است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد. و اگر برای یکی از این کارها وضو بگیرد هر کاری را که باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد، مثلاً می تواند با آن وضو نماز بخواند.
چیزهایی که وضو را باطل می کند
مسئله ۳۲۳. هفت چیز وضو را باطل می کند : اول: بول. دوم: غائط. سوم: باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود. چهارم: خوابی که به واسطة آن چشم نبیند و گوش نشنود. ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. پنجم: چیزهایی که عقل را از بین می برد، مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. ششم: استحاضه زنان، که بعداً گفته می شود. هفتم: کاری که برای آن باید غسل کرد، مانند جنابت.
احكام وضوی جبيره
چيزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوايی كه روی زخم و مانند آن می گذارند جبيره ناميده می شود.
٣٢٤ اگر در يكی از جاهای وضو زخم يا دمل يا شكستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت.
٣٢٥ اگر زخم يا دمل يا شكستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است و آب ريختن روی آن ضرر دارد، اگر اطراف آن را بشويد كافی است. ولی چنانچه كشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، بهتر آن است كه دست تر بر آن بكشد و بعد پارچه پاكی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه هم بكشد. و اگر اين مقدار هم ضرر دارد يا زخم نجس است و نمی شود آب كشيد، بايد اطراف زخم را به طوری كه در وضو گفته شد، از بالا به پايين بشويد و بنابر احتياط مستحب پارچه پاكی روی زخم بگذارد و دست تر روی آن بكشد. و اگر گذاشتن پارچه ممكن نيست شستن اطراف زخم كافی است و در هر صورت تيمم لازم نيست.
٣٢٦ اگر زخم يا دمل يا شكستگی در جلوی سر يا روی پاها است و روی آن باز است چنانچه نتواند آن را مسح كند بايد پارچه پاكی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند و بنابر احتياط مستحب تيمم هم بنمايد و اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد، بايد بجای وضو تيمم كند و بهتر است يك وضو بدون مسح هم بگيرد.
٣٢٧ اگر روی دمل يا زخم يا شكستگی بسته باشد، چنانچه بازكردن آن ممكن است و زحمت و مشقت هم ندارد و آب هم برای آن ضرر ندارد، بايد روی آن را باز كند و وضو بگيرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، يا جلوی سر و روی پاها.
٣٢٨ اگر زخم يا دمل يا شكستگی در صورت يا دستها باشد و بشود روی آن را باز كرد، چنانچه ريختن آب روی آن ضرر دارد و كشيدن دست تر ضرر ندارد، واجب است دست تر روی آن بكشد.
٣٢٩ اگر نمی شود روی زخم را باز كرد ولی زخم و چيزی كه روی آن گذاشته پاك است و رسانيدن آب به زخم ممكن است و ضرر و زحمت و مشقت هم ندارد،بايد آب را به روی زخم برساند، و اگر زخم يا چيزی كه روی آن گذاشته نجس است،چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روی زخم ممكن باشد بدون زحمت و مشقت،بايد آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتی كه آب برای زخم ضرر دارد، يا آن كه رساندن آب به روی زخم ممكن نيست يا زخم نجس است و نمی شود آن را آب كشيد، بايد اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاك است روی آن را مسح كند، و اگر جبيره نجس است يا نمی شود روی آن را دست تر كشيد،مثلا دوايی است كه به دست می چسبد، پارچه پاكی را به طوری كه جزء جبيره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بكشد و اگر اين هم ممكن نيست احتياط واجب آن است كه وضو بگيرد و تيمم هم بنمايد.
٣٣٠ اگر جبيره تمام صورت يا تمام يكی از دستها فرا گرفته باشد باز احكام جبيره جاری و وضوی جبيره ای كافی است، ولی اگر معظم اعضای وضو را گرفته باشد، بنابر احتياط، بايد جمع نمايد بين عمل جبيره و تيمم، اگر چه كفايت تيمم در اين صورت بعيد نيست.
٣٣١ اگر جبيره تمام اعضای وضو را گرفته باشد، بايد تيمم بنمايد.
٣٣٢ كسی كه در كف دست و انگشتها جبيره دارد و در موقع وضو دست تر روی آن كشيده است می تواند سر و پا را با همان رطوبت مسح كند يا از جاهای ديگر وضو رطوبت بگيرد.
٣٣٣ اگر جبيره تمام پهنای روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، بايد جاهايی كه باز است روی پا را و جايی كه جبيره است روی جبيره را مسح كند.
٣٣٤ اگر در صورت يا دستها چند جبيره باشد، بايد بين آنها را بشويد. و اگر جبيره ها در سر يا روی پاها باشد، بايد بين آنها را مسح كند. و در جاهايی كه جبيره است بايد بدستور جبيره عمل نمايد.
٣٣٥ اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممكن نيست، بايد به دستور جبيره عمل كند، و بنابر احتياط واجب تيمم هم بنمايد واگر برداشتن جبيره ممكن است بايد جبيره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دست است اطراف آن را بشويد و اگر در سر يا روی پاها است اطراف آن را مسح كند و برای جای زخم به دستور جبيره عمل نمايد.
٣٣٦ اگر در جای وضو زخم و جراحت و شكستگی نيست، ولی به جهت ديگری آب برای همه دست و صورت ضرر دارد، بايد تيمم كند و احتياط مستحب آن است كه وضوی جبيره ای هم بگيرد، ولی اگر برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد چنانچه اطراف آن را بشويد كافی بودن بعيد نيست، ولی احتياط به تيمم ترك نشود.
٣٣٧ اگر جايی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بكشد يا آب برای آن ضرر دارد، اگر روی آن بسته است، بايد به دستور جبيره عمل كند. و اگر معمولا باز است شستن اطراف آن كافی است.
٣٣٨ اگر در جای وضو يا غسل چيزی چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست، يا به قدری مشقت دارد كه نمی شود تحمل كرد، بايد به دستور جبيره عمل كند.
٣٣٩ غسل جبيره ای مثل وضوی جبيره ای است، ولی بنابر احتياط واجب بايدآن را ترتيبی به جا آوردند نه ارتماسی.
٣٤٠ كسی كه وظيفه او تيمم است، اگر در بعضی از جاهای تيمم او زخم يا دمل يا شكستگی باشد، بايد به دستور وضوی جبيره ای، تيمم جبيره ای نمايد.
٣٤١ كسی كه بايد با وضو يا غسل جبيره ای نماز بخواند چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اول وقت نماز بخواند. ولی اگر اميد دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود، احتياط واجب آن است كه صبر كند واگر عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو يا غسل جبيره ای بجا آورد.
٣٤٢ اگر انسان برای مرضی كه در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، بايد وضو و غسل را جبيره ای انجام دهد، و احتياط آن است كه تيمم هم بنمايد.
٣٤٣ كسی كه نمی داند وظيفه اش تيمم است يا وضوی جبيره ای بنابر احتياط واجب بايد هر دو را بجا آورد.
٣٤٤ نمازهايی را كه انسان با وضوی جبيره ای خوانده، صحيح است و بعداز آن كه عذرش برطرف شد، برای نمازهای بعد هم نبايد وضو بگيرد، ولی اگر برای آنكه نمی دانسته تكليفش جبيره است يا تيمم هر دو را انجام داده باشد، بايد برای نمازهای بعد وضو بگيرد.
غسل
غسلهای واجب
غسلهای واجب هفت است: اول: غسل جنابت. دوم: غسل حيض. سوم: غسل نفاس. چهارم: غسل استحاضه. پنجم: غسل مس ميت. ششم: غسل ميت. هفتم: غسلی كه به واسطه نذر و قسم و مانند اينها واجب می شود.
جنابت
احكام جنابت
٣٤٥ به دو چيز انسان جنب می شود: اول: جماع. دوم: بيرون آمدن منی، چه در خواب باشد يا بيداری، كم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا بی شهوت، با اختيار باشد يا بی اختيار.
٣٤٦ اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است يا بول يا غير اينها چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده و بعد از بيرون آمدن آن بدن سست شده،آن رطوبت حكم منی دارد، و اگر هيچ يك از اين سه نشانه يا بعضی از اينها را نداشته باشد، حكم منی ندارد. ولی در زن و مريض، لازم نيست آن آب با جستن بيرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بيرون آمده باشد، در حكم منی است و لازم نيست بدن او سست شود.
٣٤٧ اگر از مردی كه مريض نيست، آبی بيرون آيد كه يكی از سه نشانه ای را كه در مساله پيش گفته شد داشته باشد و نداند نشانه های ديگری را داشته يا نه،چنانچه پيش از بيرون آمدن آن آب وضو نداشته، بايد وضو بگيرد.
٣٤٨ مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن منی بول كند، و اگر بول نكند و بعداز غسل رطوبتی از او بيرون آيد، كه نداند منی است يا رطوبت ديگر حكم منی دارد.
٣٤٩ اگر انسان جماع كند و به اندازه ختنه گاه يا بيشتر داخل شود، در زن باشد يا در مرد، در قبل باشد يا در دبر، بالغ باشند يا نابالغ اگر چه منی بيرون نيايد هر دو جنب می شوند.
٣٥٠ اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
٣٥١ اگر نعوذ بالله حيوانی را وطی كند يعنی با او نزديكی نمايد و منی از او بيرون آيد غسل تنها، كافی است. و اگر منی بيرون نيايد، چنانچه پيش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها كافی است، و اگر وضو نداشته، احتياط واجب آن است كه غسل كند، وضو هم بگيرد.
٣٥٢ اگر منی از جای خود حركت كند و بيرون نيايد يا انسان شك كند كه منی ازاو بيرون آمده يا نه غسل بر او واجب نيست.
٣٥٣ كسی كه نمی تواند غسل كند ولی تيمم برايش ممكن است، بعد از داخل شدن وقت نماز، بدون جهت با عيال خود نزديكی كند، اشكال دارد. ولی اگر برای لذت بردن يا ترس از برای خودش باشد اشكال ندارد.
٣٥٤ اگر در لباس خود منی ببيند و بداند كه از خود او است و برای آن غسل نكرده، بايد غسل كند و نمازهايی را كه يقين دارد بعد از بيرون آمدن منی خوانده قضا كند، ولی نمازهايی را كه احتمال می دهد بعد از بيرون آمدن آن منی خوانده، لازم نيست قضا نمايد.
چيزهايی كه بر جنب حرام است
٣٥٥ پنج چيز بر جنب حرام است: اول: رساندن جايی از بدن به خط قرآن يا به اسم خدا و اسامی مباركه پيامبران و امامان عليهم السلام، به احتياط واجب حكم اسم خدا را دارد. دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم، اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد ديگر، ولی اگر از يک در داخل و از در ديگر خارج شود، يا برای برداشتن چيزی برود مانعی ندارد. و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند. چهارم: گذاشتن چيزی در مسجد. پنجم: خواندن سوره ای كه سجده واجب دارد و آن چهار سوره است: اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزيل) دوم: سوره چهل و يكم (حم سجده) سوم: سوره پنجاه و سوم (و النجم) چهارم: سوره نود و ششم (اقرا) و اگر يك حرف را به قصد يكی از اين چهار سوره هم بخواند حرام است.
چيزهای كه بر جنب مكروه است
٣٥٦ نه چيز بر جنب مكروه است: اول و دوم: خوردن و آشاميدن، ولی اگر وضو بگيرد مكروه نيست. سوم: خواندن بيشتر از هفت آيه از سوره هايی كه سجده واجب ندارد. چهارم: رساندن جايی از بدن به جلد و حاشيه و بين خطهای قرآن. پنجم: همراه داشتن قرآن. ششم: خوابيدن، ولی اگر وضو بگيرد يا به واسطه نداشتن آب، بدل از غسل تيمم كند، مكروه نيست. هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن. هشتم: ماليدن روغن به بدن. نهم: جماع كردن بعد از آن كه محتلم شده،يعنی در خواب منی از او بيرون آمده است.
غسل جنابت
٣٥٧ غسل جنابت به خودی خود مستحب است، و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود. ولی برای نماز ميت و سجده شكر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نيست.
٣٥٨ لازم نيست در وقت غسل نيت كند كه غسل واجب يا مستحب می كنم و اگر فقط به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل كند، كافی است.
٣٥٩ اگر يقين كند وقت نماز شده و نيت غسل واجب كند بعد معلوم شود كه پيش از وقت غسل كرده، غسل او صحيح است.
٣٦٠ غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو قسم می شود انجام داد ترتيبی و ارتماسی
غسل ترتيبی
٣٦١ در غسل ترتيبی بايد به نيت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست،بعد طرف چپ بدن را بشويد. و اگر عمدا يا از روی فراموشی يا به واسطه ندانستن مساله به اين ترتيب عمل نكند، غسل او باطل است.
٣٦٢ نصف ناف و نصف عورت را بايد با طرف راست بدن و نصف ديگر را بايد با طرف چپ بشويد، بلكه بهتر است تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود.
٣٦٣ برای آنكه يقين كند هر سه قسمت، يعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملا غسل داده، بايد هر قسمتی را كه می شويد مقداری از قسمتهای ديگر را هم با آن قسمت بشويد. بلكه احتياط مستحب آن است كه تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن، و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشويد.
٣٦٤ اگر بعد از غسل بفهمد جايی از بدن را نشسته و نداند كجای بدن است، بايد دوباره غسل كند.
٣٦٥ اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار كافی است، و اگر از طرف راست باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشويد. و اگر از سر و گردن باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد.
٣٦٦ اگر پيش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ شك كند،شستن همان مقدار كافی است. ولی اگر بعد از اشتغال به شستن طرف چپ در شستن طرف راست يا مقداری از آن شك كند يا بعد از اشتغال به شستن طرف راست در شستن سر و گردن يا مقداری از آن شك نمايد، نبايد اعتنا كند.
غسل ارتماسی
٣٦٧ در غسل ارتماسی اگر به نيت غسل ارتماسی به تدريج در آب فرو رود تا تمام بدن زير آب رود غسل او صحيح است، و احتياط آن است كه يك دفعه زير آب رود.
٣٦٨ در غسل ارتماسی اگر همه بدن زير آب باشد و بعد از نيت غسل، بدن را حركت دهد، غسل او صحيح است.
٣٦٩ اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسيده، چه جای آن را بداند يا نداند، بايد دوباره غسل كند.
٣٧٠ اگر برای غسل ترتيبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد بايد غسل ارتماسی كند.
٣٧١ كسی كه روزه واجب گرفته يا برای حج يا عمره احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی كند. ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی كند، صحيح است.
احكام غسل كردن
٣٧٢ در غسل ارتماسی بايد تمام بدن پاك باشد، ولی در غسل ترتيبی پاك بودن تمام بدن لازم نيست. و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پيش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد، كافی است.
٣٧٣ عرق جنب از حرام نجس نيست و كسی كه از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل كند، صحيح است.
٣٧٤ اگر در غسل به اندازه سر مويی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است،ولی شستن جاهايی از بدن كه ديده نمی شود، مثل توی گوش و بينی، واجب نيست.
٣٧٥ جايی را كه شك دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن، شستن آن لازم نيست، ولی احتياط در شستن است.
٣٧٦ اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد كه داخل آن ديده شود، بايد آن را شست و اگر ديده نشود شستن داخل آن لازم نيست.
٣٧٧ چيزی را كه مانع رسيدن آب به بدن است، بايد برطرف كند. و اگر پيش از آن كه يقين كند برطرف شده غسل نمايد، غسل او باطل است.
٣٧٨ اگر موقع غسل شك كند، چيزی كه مانع از رسيدن آب باشد، در بدن او هست يا نه، چنانچه شكش منشا عقلايی داشته باشد، بايد وارسی كند تا مطمئن شود كه مانعی نيست.
٣٧٩ در غسل بايد موهای كوتاهی را كه جزو بدن حساب می شود، بشويد و بنابر احتياط شستن موهای بلند هم لازم می باشد.
٣٨٠ تمام شرطهايی كه برای صحيح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن، در صحيح بودن غسل هم شرط است ولی در غسل لازم نيست بدن را از بالا به پايين بشويد، و نيز در غسل ترتيبی، لازم نيست بعد از شستن هر قسمت فورا قسمت ديگر را بشويد، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر كند و بعد طرف راست را بشويد و بعد از مدتی طرف چپ را بشويد، اشكال ندارد. ولی كسی كه نمی تواند از بيرون آمدن بول و غائط خودداری كند، اگر به اندازه ای كه غسل كند و نماز بخواند، بول و غائط از او بيرون نمی آيد، چنانچه وقت تنگ باشد، بايدهر قسمت را فورا بعد از قسمت ديگر غسل دهد و بعد از غسل هم فورا نماز بخواند. و همچنين است حكم زن مستحاضه كه بعدا گفته می شود.
٣٨١ كسی كه قصد دارد پول حمامی را ندهد يا بدون اينكه بداند حمامی راضی است بخواهد نسيه بگذارد، اگر چه بعد حمامی را راضی كند، غسل او باطل است.
٣٨٢ اگر حمامی راضی باشد كه پول حمام نسيه بماند ولی كسی كه غسل می كند قصدش اين باشد كه طلب او را ندهد، يا از مال حرام بدهد، غسل او صحيح است.
٣٨٣ اگر بخواهد پول حرام يا پولی كه خمس آن را نداده به حمامی بدهد، غسل او باطل است.
٣٨٤ اگر مخرج غائط را در آب خزينه تطهير كند و پيش از غسل شك كند كه چون در خزينه تطهير كرده حمامی به غسل كردن او راضی است يا نه، غسل او باطل است،مگر اينكه پيش از غسل حمامی را راضی كند.
٣٨٥ اگر شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد غسل كند. ولی اگر بعد از غسل شك كند كه غسل او درست بوده يا نه، لازم نيست دوباره غسل نمايد.
٣٨٦ اگر در بين غسل حدث اصغر از او سر زند مثلا بول كند، غسل باطل نمی شود.
٣٨٧ هرگاه به خيال اين كه به اندازه غسل و نماز وقت دارد برای نماز غسل كند، اگر چه بعد از غسل بفهمد كه به اندازه غسل وقت نداشته، غسل او صحيح است.
٣٨٨ كسی كه جنب شده اگر شك كند غسل كرده يا نه، نمازهايی را كه خوانده صحيح است، ولی برای نمازهای بعد بايد غسل كند.
٣٨٩ كسی كه چند غسل بر او واجب است می تواند به نيت همه آنها يك غسل به جا آورد، يا آنها را جدا جدا انجام دهد.
٣٩٠ كسی كه جنب است، اگر بر جايی از بدن او آيه قرآن يا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد. و اگر بخواهد غسل كند بايد آب را طوری به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد.
٣٩١ كسی كه غسل جنابت كرده، نبايد برای نماز وضو بگيرد، ولی با غسلهای ديگر نمی شود نماز خواند و بايد وضو هم گرفت.
غسل هاي اختصاصي بانوان
استحاضه
خصوصيات استحاضه و اقسام آن
يكی از خونهايی كه از زن خارج می شود، خون استحاضه است. و زن را در موقع ديدن خون استحاضه، مستحاضه می گويند.
٣٩٢ خون استحاضه در بيشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون ميايد و غليظ هم نيست، ولی ممكن است گاهی سياه يا سرخ و گرم و غليظ باشد و با فشار و سوزش بيرون آيد.
٣٩٣ استحاضه سه قسم است: قليله و متوسطه و كثيره. استحاضه قليله آن است كه خون، پنبه ای را كه زن داخل فرج می نمايد سوراخ نكند و از طرف ديگر ظاهر نشود. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو رود و از طرف ديگر ظاهر شود، ولی به دستمالی كه معمولا زنها برای جلوگيری از خون می بندند، جاری نشود. استحاضه كثيره آن است كه خون از پنبه به دستمال جاری شود
احكام استحاضه
٣٩٤ در استحاضه قليله بايد زن برای هر نماز يك وضو بگيرد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد و بنابر احتياط واجب پنبه را عوض كند يا آب بكشد.
٣٩٥ اگر پيش از نماز يا در بين نماز، خون استحاضه متوسطه ببيند، بايد برای آن نماز غسل كند.
٣٩٦ در استحاضه كثيره علاوه بر كارهای استحاضه متوسطه كه در مساله پيش گفته شد، بايد برای هر نماز دستمال را عوض كند، يا آب بكشد و يك غسل برای نماز ظهر و عصر و يكی برای نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بين نماز ظهر و عصر فاصله نيندازد. و اگر فاصله بيندازد بايد برای نماز عصر دوباره غسل كند. و نيز اگر بين نماز مغرب و عشا فاصله بيندازد، بايد برای نماز عشا دوباره غسل نمايد.
٣٩٧ اگر خون استحاضه، پيش از وقت نماز هم بيايد، اگر چه زن برای آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد، بنابر احتياط واجب بايد در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد.
٣٩٨ مستحاضه متوسطه و كثيره كه بايد وضو بگيرد و غسل كند، هر كدام را اول بجا آورد، صحيح است. ولی بهتر آن است كه اول وضو بگيرد.
٣٩٩ اگر استحاضه قليله زن، بعد از نماز صبح متوسطه شود، بايد برای نماز ظهر و عصر غسل كند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، بايد برای نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
٤٠٠ اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود، بايد برای نماز ظهر و عصر يك غسل، و برای نماز مغرب و عشا غسل ديگری بجا آورد. و اگربعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد برای نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
٤٠١ مستحاضه كثيره يا متوسطه اگر پيش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل كند، غسل او باطل است. بلكه اگر نزديك اذان صبح برای نماز شب غسل كند و نماز شب را بخواند، احتياط واجب آن است كه بعد از داخل شدن صبح، دوباره غسل و وضو را بجا آورد.
٤٠٢ زن مستحاضه، برای هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب، بايد وضو بگيرد. و نيز اگر بخواهد نمازی را كه خوانده احتياطا دوباره بخواند، يا بخواهد نمازی را كه تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، بايد تمام كارهايی را كه برای استحاضه گفته شد انجام دهد. ولی برای خواندن نماز احتياط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد، لازم نيست كارهای استحاضه را انجام دهد.
٤٠٣ زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی كه می خواند،بايد كارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نيست
٤٠٤ اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است، موقعی كه می خواهد نماز بخواند، بنابر احتياط واجب مقداری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است كارهايی را كه برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی كه می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغيير نمی كند، پيش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی نمايد.
٤٠٥ زن مستحاضه اگر پيش از آنكه خود را وارسی كند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده مثلا استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است. و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده، مثل آنكه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
٤٠٦ زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نمايد، بايد به آنچه مسلما وظيفه اوست عمل كند، مثلا اگر نمی داند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهای استحاضه قليله را انجام دهد، و اگر نمی داند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد. ولی اگر بداند سابقا كدام يك از آن سه قسم بوده،بايد به وظيفه همان قسم رفتار نمايد.
٤٠٧ اگر خون استحاضه در باطن باشد و بيرون نيايد، وضو و غسل باطل نمی شود.و اگر بيرون بيايد، هر چند كم باشد، وضو و غسل را به تفصيلی كه گذشت باطل می كند.
٤٠٨ زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی كند و خون نبيند اگر چه بداند دوباره خون می آيد، با وضويی كه دارد می تواند نماز بخواند.
٤٠٩ زن مستحاضه اگر بداند از وقتی كه مشغول وضو يا غسل شده، خونی از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمی آيد، می تواند خواندن نماز را تاخير بيندازد.
٤١٠ اگر مستحاضه بداند كه پيش از گذشتن وقت نماز به كلی پاك می شود يا به اندازه خواندن نماز، خون بند می آيد، بايد صبر كند و نماز را در وقتی كه پاك است بخواند.
٤١١ اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را تاخير بيندازد، به مقداری كه وضو و غسل و نماز را به جا آورد، به كلی پاك می شود، بايد نماز را تاخير بيندازد و موقعی كه به كلی پاك شد، دوباره وضو و غسل را بجا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم نيست وضو و غسل را دوباره به جا آورد، بلكه با وضو و غسلی كه دارد، می تواند نماز بخواند.
٤١٢ مستحاضه كثيره و متوسطه وقتی به كلی از خون پاك شد بايد غسل كند.ولی اگر بداند از وقتی كه برای نماز پيش، مشغول غسل شده ديگر خون نيامده لازم نيست دوباره غسل نمايد.
٤١٣ مستحاضه قليله بعداز وضو، و مستحاضه كثيره و متوسطه بعد از غسل و وضو بايد فورا مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل از نماز اشكال ندارد. و در نماز هم می تواند كارهای مستحب مثل قنوت و غير آن را بجاآورد.
٤١٤ زن مستحاضه اگر بين غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود. ولی اگر خون در داخل فضای فرج نيايد، غسل لازم نيست.
٤١٥ اگر خون استحاضه زن جريان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضرر نداشته باشد، بايد پيش از غسل و بعد از آن به وسيله پنبه از بيرون آمدن خون جلوگيری كند. ولی اگر هميشه جريان ندارد، فقط بايد بعد از وضو و غسل از بيرون آمدن خون جلوگيری نمايد. و چنانچه كوتاهی كند و خون بيرون آيد، بايد دوباره كسل كند و وضو هم بگيرد و اگر نماز هم خوانده، بايد دوباره بخواند.
٤١٦ اگر در موقع غسل خون قطع نشود، غسل صحيح است. ولی اگر در بين غسل،استحاضه متوسطه كثيره شود، واجب است چنانچه مشغول غسل ترتيبی يا ارتماسی بوده همان را از سر بگيرد.
٤١٧ احتياط واجب آن است كه زن مستحاضه در تمام روزی كه روزه است، به مقداری كه می تواند از بيرون آمدن خون جلوگيری كند.
٤١٨ روزه زن مستحاضه ای كه غسل بر او واجب می باشد، در صورتی صحيح است كه در روز غسلهايی را كه برای نمازهای روزش واجب است، انجام دهد. و نيز بنابر احتياط واجب بايد غسل نماز مغرب و عشای شبی كه می خواهد فردای آن را روزه بگيرد بجا آورد. ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نكند و برای خواندن نماز شب پيش از اذان صبح غسل نمايد و در روز هم غسلهايی را كه برای نمازهای روزش واجب است بجا آورد، روزه او صحيح است.
٤١٩ اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب غسل نكند، روزه او صحيح است.
٤٢٠ اگر استحاضه قليله زن پيش از نماز متوسطه يا كثيره شود، بايد كارهای متوسطه يا كثيره را كه گفته شد انجام دهد. و اگر استحاضه متوسطه، كثيره شود بايدكارهای استحاضه كثيره را انجام دهد. و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل كرده باشد، فايده ندارد و بايد دوباره برای كثيره غسل كند.
٤٢١ اگر در بين نماز، استحاضه متوسطه زن كثيره شود، بايد نماز را بشكند و برای استحاضه كثيره غسل كند و وضو بگيرد و كارهای ديگر آن را انجام دهد و همان نماز را بخواند. و اگر برای هيچ كدام از غسل و وضو وقت ندارد، بايد دو تيمم كند، يكی بدل از غسل و ديگری بدل از وضو. و اگر برای يكی از آنها وقت ندارد،بايد عوض آن تيمم كند و ديگری را بجا آورد. ولی اگر برای تيمم هم وقت ندارد،نمی تواند نماز را بشكند، و بايد نماز را تمام كند، و بنابر احتياط واجب قضا نمايد. و همچنين است اگر در بين نماز استحاضه قليله او متوسطه يا كثيره شود.
٤٢٢ اگر در بين نماز، خون بند بيايد و مستحاضه نداند كه در باطن هم قطع شده يا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده، بايد وضو و غسل و نماز را دوباره بجا آورد.
٤٢٣ اگر استحاضه كثيره زن متوسطه شود، بايد برای نماز اول، عمل كثيره و برای نمازهای بعد، عمل متوسطه را بجا آورد. مثلا اگر پيش از نماز ظهر استحاضه كثيره متوسطه شود، بايد برای نماز ظهر غسل كند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگيرد. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، بايد برای نماز عصر غسل نمايد. و اگر برای نماز عصر هم غسل نكند،بايد برای نماز مغرب غسل كند. و اگر برای آن هم غسل نكند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد، بايد برای عشا غسل نمايد.
٤٢٤ اگر پيش از هر نماز خون مستحاضه كثيره قطع شود و دوباره بيايد، برای هر نماز بايد يك غسل بجا آورد. ولی اگر بعد از غسل و پيش از نماز قطع شود، چنانچه وقت تنگ باشد كه نتواند غسل كند و نماز را در وقت بخواند، با همان غسل می تواند نماز را بخواند و همين طور است حكم وضو.
٤٢٥ اگر استحاضه كثيره قليله شود، بايد برای نماز اول عمل كثيره و برای نمازهای بعد عمل قليله را انجام دهد. و نيز اگر استحاضه متوسطه قليله شود، بايد برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قليله را بجا آورد.
٤٢٦ اگر مستحاضه يكی از كارهايی را كه بر او واجب می باشد حتی عوض كردن پنبه را ترك كند، نمازش باطل است.
٤٢٧ مستحاضه قليله اگر بخواهد غير از نماز كاری انجام دهد، كه شرط آن وضو داشتن است، مثلا بخواهد جايی از بدن خود را به خط قرآن برساند، بايد وضو بگيرد، و وضويی كه برای نماز گرفته كافی نيست، بنابر احتياط واجب.
٤٢٨ سوره ای كه سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشكال ندارد، ولی نزديكی شوهر با او بنابر احتياط واجب در صورتی حلال می شود كه غسل كند، اگر چه كارهای ديگری را كه برای نماز واجب است، مثل وضو و عوض كردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.
٤٢٩ اگر زن در استحاضه كثيره يا متوسطه بخواهد پيش از وقت نماز جايی از بدن خود را به خط قرآن برساند، بايد غسل كند و وضو هم بگيرد.
٤٣٠ نماز آيات بر مستحاضه واجب است. و بايد برای نماز آيات هم كارهايی را كه برای نماز يوميه گفته شد، انجام دهد.
٤٣١ هرگاه در وقت نماز يوميه نماز آيات بر مستحاضه واجب شود، اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، بايد برای نماز آيات هم تمام كارهايی را كه برای نماز يوميه او واجب است، انجام دهد. و احتياط واجب آن است كه هر دو را با يك غسل و وضو به جا نياورد.
٤٣٢ اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، بايد برای هر نماز كارهايی را كه برای نماز ادا بر او واجب است بجا آورد.
٤٣٣ اگر زن بداند خونی كه از او خارج می شود خون زخم نيست و شرعا حكم حيض و نفاس را ندارد، بنابر احتياط واجب بايد به دستور استحاضه عمل كند.بلكه اگر شك داشته باشد كه خون استحاضه است يا خونهای ديگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد كارهای استحاضه را انجام دهد.
حيض
خصوصيات حيض و احكام آن
حيض خونی است كه غالبا در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود، و زن را در موقع ديدن خون حيض، حائض می گويند.
٤٣٤ خون حيض در بيشتر اوقات، غليظ و گرم و رنگ آن سرخ مايل به سياهی يا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بيرون می آيد.
٤٣٥ زنهای سيده بعد از تمام شدن شصت سال يائسه می شوند، يعنی خون حيض نمی بينند. و زنهايی كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال يائسه می شوند.
٤٣٦ خونی كه دختر پيش از تمام شدن نه سال و زن بعد از يائسه شدن می بيند،حيض نيست.
٤٣٧ زن حامله و زنی كه بچه شير می دهد، ممكن است حيض ببيند.
٤٣٨ دختری كه نمی داند نه سالش تمام شده يا نه، اگر خونی ببيند كه نشانه های حيض را نداشته باشد، حيض نيست. و اگر نشانه های حيض را داشته باشد و اطمينان به حيض بودنش پيدا كند، حيض است و معلوم می شود نه سال او تمام شده است.
٤٣٩ زنی كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خونی ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.
٤٤٠ مدت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمی شود. و اگر مختصری هم ازسه روز كمتر باشد، حيض نيست.
٤٤١ بايد سه روز اول حيض، پشت سر هم باشد. پس اگر مثلا دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض نيست.
٤٤٢ لازم نيست در تمام سه روز خون بيرون بيايد، بلكه اگر در فرج خون باشد، كافی است. و چنانچه در بين سه روز مختصری پاك شود و مدت پاك شدن به قدری كم باشد كه بگويند در تمام سه روز در فرج خون بوده، باز هم حيض است.
٤٤٣ لازم نيست شب اول و شب چهارم را خون ببيند، ولی بايد در شب دوم و سوم خون قطع نشود. پس اگر از اذان صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بيايد، يا در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود ودر شب دوم و سوم هم هيچ خون قطع نشود، حيض است.
٤٤٤ اگر سه روز پشت سر هم خون ببيند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببيند و روزهايی كه خون ديده و در وسط پاك بوده، روی هم از ده روز بيشتر نشود، روزهايی هم كه در وسط پاك، بوده حيض است.
٤٤٥ اگر خونی ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد، و نداند خون دمل است يا خون حيض، چنانچه نداند دمل در طرف چپ است يا طرف راست در صورتی كه ممكن باشد، مقداری پنبه داخل كند و بيرون آورد، پس اگر خون از طرف چپ بيرون آيد، خون حيض است و اگر از طرف راست بيرون آيد خون دمل است. و اگر ممكن نباشد كه وارسی كند، در صورتی كه می داند خون سابق حيض بوده، حيض قرار دهد. و اگر دمل بوده، خون دمل قرار دهد. و اگر نمی داند خون حيض بوده يا دمل، بايد همه چيزهايی را كه بر حائض حرام است، ترك كند، و همه عبادتهايی را كه زن غير حايض انجام می دهد، بجا آورد.
٤٤٦ اگر خونی ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون حيض است يا زخم، اگر قبلا حيض بوده حيض، و اگر پاك بوده پاك قرار دهد. و چنانچه نمی داند پاك بوده يا حيض، همه چيزهايی را كه بر حائض حرام است ترك كند و همه عبادتهايی كه زن غير حائض انجام می دهد بجا آورد.
٤٤٧ اگر خونی ببيند و شك كند كه خون حيض است يا نفاس، چنانچه شرايط حيض را داشته باشد، بايد حيض قرار دهد.
٤٤٨ اگر خونی ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، بايد خود را وارسی كند، يعنی مقداری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند بعد بيرون آورد، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است. و اگر به همه آن رسيده، حيض می باشد.
٤٤٩ اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود و بعد از سه روز خون ببيند خون دوم حيض است، و خون اول اگر چه در روزهای عادتش باشد حيض نيست.
احكام حائض
٤٥٠ چند چيز بر حائض حرام است: اول: عبادتهايی كه مانند نماز بايد با وضو يا غسل يا تيمم بجا آورده شود، ولی بجا آوردن عبادتهايی كه وضو و غسل و تيمم برای آنها لازم نيست، مانند نماز ميت، مانعی ندارد. دوم: تمام چيزهايی كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد. سوم: جماع كردن در فرج، كه هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بيرون نيايد، بلكه احتياط واجب آن است كه مقدار كمتر از ختنه گاه را هم داخل نكند. و در دبر زن حائض وطی كردن، كراهت شديده دارد.
٤٥١ جماع كردن در روزهايی هم كه حيض زن قطعی نيست ولی شرعا بايد برای خود حيض قرار دهد، حرام است. پس زنی كه بيشتر از ده روز خون می بيند و بايد به دستوری كه بعدا گفته می شود روزهای عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزديكی كند.
٤٥٢ اگر شماره روزهای حيض زن به سه قسمت تقسيم شود و مرد در قسمت اول آن، با زن خود در قبل جماع كند، بنابر احتياط واجب بايد هيجده نخود طلا كفاره به فقير بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند بايد چهار نخود و نيم بدهد. مثلا زنی كه شش روز خون حيض می بيند اگر شوهرش در شب يا روز اول و دوم با او جماع كند بايد هيجده نخود طلا بدهد و در شب يا روز سوم و چهارم نه نخود و در شب يا روز پنجم و ششم بايد چهار نخود و نيم بدهد.
٤٥٣ وطی در دبر زن حائض، كفاره ندارد.
٤٥٤ لازم نيست طلای كفاره را از طلای سكه دار بدهد، ولی اگر بخواهد قيمت آن را بدهد، بايد قيمت سكه دار بدهد.
٤٥٥ اگر قيمت طلا در وقتی كه جماع كرده با وقتی كه می خواهد به فقير بدهد فرق كرده باشد، بايد قيمت وقتی را كه می خواهد به فقير بدهد حساب كند.
٤٥٦ اگر كسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حيض، بازن خود جماع كند، بايد هر سه كفاره را كه روی هم سی و يك نخود و نيم می شود بدهد.
٤٥٧ اگر انسان بعد از آنكه در حال حيض جماع كرده و كفاره آن را داده دوباره جماع كند واجب است باز هم كفاره بدهد.
٤٥٨ اگر با زن حائض چند مرتبه جماع كند و در بين آن كفاره ندهد، احتياط واجب آن است كه برای هر جماع يك كفاره بدهد.
٤٥٩ اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، بايد فورا از او جدا شود. واگر جدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد.
٤٦٠ اگر مرد با زن حائض زنا كند يا با زن حائض نامحرمی به گمان اينكه عيال خود او است جماع نمايد، احتياط واجب آن است كه كفاره بدهد.
٤٦١ كسی كه نمی تواند كفاره بدهد، بهتر آن است كه صدقه ای به فقير بدهد. و اگر نمی تواند، بنابر احتياط واجب بايد استغفار كند، و هر وقت توانست بايد كفاره بدهد.
٤٦٢ طلاق دادن زن در حال حيض، به طوری كه در كتاب طلاق گفته می شود، باطل است.
٤٦٣ اگر زن بگويد حائضم يا از حيض پاك شده ام، بايد حرف او را قبول كرد.
٤٦٤ اگر زن در بين نماز حائض شود، نماز او باطل است.
٤٦٥ اگر زن در بين نماز شك كند كه حائض شده يا نه، نماز او صحيح است. ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز حائض شده، نمازی كه خوانده باطل است.
٤٦٦ بعد از آنكه زن از خون حيض پاك شد، واجب است برای نماز و عبادتهای ديگری كه بايد با وضو يا غسل يا تيمم بجا آورده شود، غسل كند. و دستور آن مثل غسل جنابت است. ولی برای نماز بايد پيش از غسل يا بعد از آن وضو هم بگيرد،و اگر پيش از غسل وضو بگيرد بهتر است.
٤٦٧ بعد از آن كه زن از خون حيض، پاك شد، اگر چه غسل نكرده باشد، طلاق او صحيح است، و شوهرش هم می تواند با او جماع كند. ولی احتياط مستحب آن است كه پيش از غسل از جماع با او خودداری كند. اما كارهای ديگری كه در وقت حيض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن، تا غسل نكند بر او حلال نمی شود.
٤٦٨ اگر آب برای وضو و غسل كافی نباشد و به اندازه ای باشد كه بتواند يا غسل كند يا وضو بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد غسل كند و بدل از وضو تيمم نمايد. و اگر فقط برای وضو كافی باشد و به اندازه غسل نباشد، بايد وضو بگيرد و عوض غسل تيمم نمايد. و اگر برای هيچ يك از آنها آب ندارد، بايد دو تيمم كند،يكی بدل از غسل و ديگری بدل از وضو.
٤٦٩ نمازهای يوميه ای كه زن در حال حيض نخوانده، قضا ندارد، ولی روزه های واجب را بايد قضا نمايد.
٤٧٠ هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند كه اگر نماز را تاخير بيندازد حائض می شود، بايد فورا نماز بخواند.
٤٧١ اگر زن نماز را تاخير بيندازد و از اول وقت به اندازه انجام واجبات يك نماز بگذرد و حائض شود، قضای آن نماز بر او واجب است. ولی در تند خواندن و كند خواندن و چيزهای ديگر بايد ملاحظه حال خود را بكند، مثلا زنی كه مسافر نيست اگر در اول ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز به دستوری كه گفته شد از اول ظهر بگذرد و حائض شود، و برای كسی كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت كافی است. و نيز بايد ملاحظه تهيه شرايط ی را كه دارا نيست بنمايد، پس اگر به مقدار فراهم آوردن آن مقدمات و خواندن يك نماز بگذرد و حائض شود قضا واجب است، و گرنه واجب نيست.
٤٧٢ اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاك شود و به اندازه غسل و وضو و مقدمات ديگر نماز مانند تهيه كردن لباس يا آب كشيدن آن و خواندن يك ركعت نماز يا بيشتر از يك ركعت وقت داشته باشد، بايد نماز را بخواند و اگر نخواند بايد قضای آن را بجا آورد.
٤٧٣ اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد، ولی می تواند با تيمم نماز را در وقت بخواند آن نماز بر او واجب نيست. اما اگر گذشته از تنگی وقت تكليفش تيمم است، مثل آنكه آب برايش ضرر دارد، بايد تيمم كند و آن نماز را بخواند.
٤٧٤ اگر زن حائض بعداز پاك شدن شك كند كه برای نماز وقت دارد يا نه، بايد نمازش را بخواند.
٤٧٥ اگر به خيال اين كه به اندازه تهيه مقدمات نماز و خواندن يك ركعت وقت ندارد نماز نخواند، و بعد بفهمد وقت داشته، بايد قضای آن نماز را بجا آورد.
٤٧٦ مستحب است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاك نمايد و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگيرد، و اگر نمی تواند وضو بگيرد تيمم نمايد و در جای نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.
٤٧٧ خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جايی از بدن به حاشيه و ما بين خطهای قرآن و نيز خضاب كردن به حنا و مانند آن برای حائض مكروه است.
اقسام زنهای حائض
مسئله ۴۷۸. زنهای حائض بر شش قسمند:
اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند و شمارة روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.
دوم: صاحب عادت وقتیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن، خون حیض ببیند ولی شمارة روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود.
سوم: صاحب عادت عددیه، و آن زنی است که شمارة روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.
چهارم: مُضطَربه، و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است.
پنجم: مُبتَدِئه، و آن زنی است که دفعة اول خون دیدن او است.
ششم: ناسیه، و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود.
١- صاحب عادت وقتيه و عدديه
٤٧٩ زنهايی كه عادت وقتيه و عدديه دارند سه دسته اند: اول: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند و در وقت معين هم پاك شود، مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه، خون ببيند و روز هفتم پاك شود، كه عادت حيض اين زن از اول ماه تا هفتم است. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز معين مثلا از اول ماه تا هشتم خونی كه می بيند نشانه های حيض را دارد، يعنی غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون می آيد. و بقيه خونهای او نشانه های استحاضه را دارد، كه عادت او از اول ماه تا هشتم می شود. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند و بعداز آنكه سه روز يا بيشتر خون ديد يك روز يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و تمام روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود و در هر دو ماه همه روزهايی كه خون ديده و در وسط پاك بوده روی هم يك اندازه باشد كه عادت او به اندازه تمام روزهايی است كه خون ديده و در وسط پاك بوده است، و لازم نيست روزهايی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد، مثلا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببيند و در ماه دوم بعد از آن كه سه روز خون ديد، سه روز يا كمتر يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و روی هم از نه روز بيشتر نشود،همه حيض است، و عادت اين زن نه روز می شود.
٤٨٠ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوری كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون، نشانه های حيض را نداشته باشد، بايد به احكامی كه برای زن حائض گفته شد عمل كند. و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده مثل اينكه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادتهايی را كه بجا نياورده قضا نمايد.
٤٨١ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر چند روز پيش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود،همه حيض است. و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خونی را كه در روزهای عادت خود ديده، حيض است، و خونی كه پيش از آن و بعد از آن ديده استحاضه می باشد، و بايد عبادتهايی را كه در روزهای پيش از عادت و بعد از عادت بجا نياورده قضا نمايد.و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط روزهای عادت او حيض است و خونی كه جلوتر از آن ديده استحاضه می باشد، و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده بايد قضا نمايد. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر بيشتر شود، فقط روزهای عادت حيض و باقی استحاضه است.
٤٨٢ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.و اگر از ده روز بيشتر شود، روزهايی كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حيض، و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد. واگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر بيشتر شود، بايد روزهايی كه در عادت خون ديده با چند روز بعد از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٤٨٣ زنی كه عادت دارد، اگر بعد از آنكه سه روز يا بيشتر خون ديد، پاك شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون كمتر از ده روز باشد و همه روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر باشد، مثل آنكه پنج روز خون ببيند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببيند، چند صورت دارد: ١- آنكه تمام خونی كه دفعه اول ديده، يا مقداری از آن، در روزهای عادت باشد و خون دوم كه بعد از پاك شدن می بيند در روزهای عادت نباشد، كه بايدهمه خون اول را حيض و خون دوم را استحاضه قرار دهد. ٢- آنكه خون اول در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم يا مقداری از آن در روزهای عادت باشد كه بايد همه خون دوم را حيض و خون اول را استحاضه قرار دهد. ٣- آنكه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد، و خون اولی كه در روزهای عادت بوده از سه روز كمتر نباشد و با پاكی وسط و مقداری از خون دوم كه آن هم در روزهای عادت بوده از ده روز بيشتر نباشد، كه در اين صورت همه آنها حيض است. و مقداری از خون اول كه پيش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم كه بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است، مثلا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی كه يك ماه از اول تا ششم خون ببيند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند، از سوم تا دهم حيض است و از اول تا سوم و همچنين از دهم تا پانزدهم استحاضه می باشد. ٤- آنكه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد. ولی خون اولی كه در روزهای عادت بوده، از سه روز كمتر باشد، كه بايد در تمام دو خون و پاكی وسط، كارهايی را كه بر حائض حرام است و سابقا گفته شد ترك كند و كارهای استحاضه را بجا آورد، يعنی به دستوری كه برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد.
٤٨٤ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خون نبيند و در غير آن وقت به شماره روزهای حيضش خون ببيند، بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت ديده باشد چه بعد از آن.
٤٨٥ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خود او باشد و بعد از پاك شدن، دوباره به شماره روزهای عادتی كه داشته خون ببيند، بايد در هر دو خون كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهای استحاضه را بجا آورد.
٤٨٦ زنی كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خونی كه در روزهای عادت ديده اگر چه نشانه های حيض را نداشته باشد، حيض است. و خونی كه بعد از روزهای عادت ديده، اگر چه نشانه های حيض را داشته باشد، استحاضه است.مثلا زنی كه عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند، هفت روز اول آن حيض، و پنج روز بعد استحاضه می باشد.
٢- صاحب عادت وقتيه
٤٨٧ زنهايی كه عادت وقتيه دارند سه دسته اند: اول: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند و بعد از چند روز پاك شود، ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه يك اندازه نباشد. مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببيندولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود، كه اين زن بايد روز اول ماه را عادت حيض خود قرار دهد. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون او نشانه های حيض را دارد، يعنی غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون می آيد، و بقيه خونهای او نشانه استحاضه را دارد، و شماره روزهايی كه خون او نشانه حيض دارد، در هر دو ماه يك اندازه نيست. مثلا در ماه اول، از اول ماه تا هفتم، و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم،خون او نشانه های حيض و بقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، كه اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببيندو تمام روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود ولی ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اول باشد. مثلا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد، كه اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.
٤٨٨ زنی كه عادت وقتيه دارد، اگر در وقت عادت خود يا دو سه روز پيش از عادت يا دو سه روز بعد از عادت، خون ببيند به طوری كه بگويند حيض راجلو يا عقب انداخته، اگر چه آن خون نشانه های حيض را نداشته باشد، بايد به احكامی كه برای زنهای حائض گفته شد، رفتار نمايد. و اگر بعد بفهمد حيض نبوده،مثل آنكه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادتهايی را كه بجا نياورده قضا نمايد.
٤٨٩ زنی كه عادت وقتيه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و نتواند حيض را به واسطه نشانه های آن تشخيص دهد، بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چه پدری باشند چه مادری، زنده باشند يا مرده. ولی در صورتی می تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد كه شماره روزهای حيض همه آنان يك اندازه باشد و اگر شماره روزهای حيض آنان يك اندازه نباشد، مثلا عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی ديگر هفت روز باشد، نمی تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد. مگر كسانی كه عادتشان با ديگران فرق دارد، به قدری كم باشند كه در مقابل آنان هيچ حساب شوند، كه در اين صورت بايد عادت بيشتر آنان را حيض خود قرار دهد.
٤٩٠ زنی كه عادت وقتيه دارد و شماره عادت خويشان خود را حيض قرار می دهد، بايد روزی را كه در هر ماه اول عادت او بوده، اول حيض خود قرار دهد.مثلا زنی كه هر ماه، روز اول ماه خون می ديده و گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاك می شده، چنانچه يك ماه، دوازده روز خون ببيند و عادت خويشانش هفت روز باشد،بايد هفت روز اول ماه را حيض و باقی را استحاضه قرار دهد.
٤٩١ زنی كه عادت وقتيه دارد و بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چنانچه خويش نداشته باشد، يا شماره عادت آنان مثل هم نباشد، بايد در هر ماه از روزی كه خون می بيند تا هفت روز را حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٣- صاحب عادت عدديه
٤٩٢ زنهايی كه عادت عدديه دارند سه دسته اند: اول: زنی كه شماره روزهای حيض او در دو ماه پشت سر هم يك اندازه باشد، ولی وقت خون ديدن او يكی نباشد كه در اين صورت هر چند روزی كه خون ديده عادت او می شود. مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از يازدهم تا پانزدهم خون ببيند، عادت او پنج روز می شود. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی كه می بيند نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهايی كه خون نشانه حيض دارد در هر دو ماه يك اندازه است، اما وقت آن يكی نيست، كه در اين صورت هر چند روزی كه خون او نشانه حيض را دارد، عادت او می شود. مثلا اگر يك ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از يازدهم تا پانزدهم، خون او نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر خون ببيند و يك روز يا بيشتر پاك شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، كه اگر تمام روزهايی كه خون ديده و روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود و شماره روزهای آن هم به يك اندازه باشد، تمام روزهايی كه خون ديده با روزهای وسط كه پاك بوده عادت حيض او می شود، و لازم نيست روزهايی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد. مثلا اگر ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و دو روز پاك شود، و دوباره سه روز خون ببيند و ماه دوم از يازدهم تا سيزدهم خون ببيند و دو روز يا بيشتر يا كمتر پاك شود و دوباره خون ببيند و روی هم از هشت روز بيشتر نشود، عادت او هشت روز می شود.
٤٩٣ زنی كه عادت عدديه دارد، اگر بيشتر از شماره عادت خود خون ببينداز ده روز بيشتر شود، چنانچه همه خونهايی كه ديده يك جور باشد، بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهای عادتش حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر همه خونهايی كه ديده يك جور نباشد، بلكه چند روز از آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهايی كه خون، نشانه حيض را دارد با شماره روزهای عادت او يك اندازه است، بايد همان روزها را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر روزهايی كه خون نشانه حيض دارد، از روزهای عادت او بيشتر است، فقط به اندازه روزهای عادت او حيض، و بقيه استحاضه است. و اگر روزهايی كه خون نشانه حيض دارد از روزهای عادت او كمتر است، بايد آن روز را باچند روز ديگر كه روی هم به اندازه روزهای عادتش شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
4- مضطربه
٤٩٤ مضطربه يعنی زنی كه چند ماه خون ديده ولی عادت معينی پيدا نكرده اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايی كه ديده يك جور باشد، چنانچه عادت خويشان او هفت روز است، بايد هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، و اگر كمتر است مثلا پنج روز است، بايد همان را حيض قرار دهد. و بنابر احتياط واجب در تفاوت بين شماره عادت آنان و هفت روز، كه دو روز است،كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك نمايد، و كارهای استحاضه را بجا آورد،يعنی به دستوری كه برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد. و اگر عادت خويشانش بيشتر از هفت روز مثلا نه روز است، بايد هفت روز را حيض قرار دهد و بنابر احتياط واجب در تفاوت بين هفت روز و عادت آنان، كه دو روز است،كارهای استحاضه را بجا آورد و كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك نمايد.
٤٩٥ مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند كه چند روز آن، نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز يا بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است. و اگر خونی كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد، بايد همان را حيض قرار دهد، و تا هفت روز بقيه به دستوری كه در مساله قبل گفته شد رفتار نمايد. و همچنين است اگر پيش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حيض دارد، دوباره خونی ببيند كه آن هم نشانه حيض را داشته باشد، مثل آنكه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد، و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد خون اول را حيض قرار دهد و بقيه آن را تا هفت روز به دستوری كه در مساله قبل گفته شد رفتار نمايد.
5- مبتدئه
٤٩٦ مبتدئه يعنی زنی كه دفعه اول خون ديدن اوست، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايی كه ديده يك جور باشد، بايد عادت خويشان خود را به طوری كه در وقتيه گفته شد حيض، و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٤٩٧ مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است. ولی اگر پيش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حيض دارد دوباره خونی ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد از اول خون اول، كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد، و در عدد،رجوع به خويشاندان خود كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٤٩٨ مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر باشد، بايد از اولی كه خون نشانه حيض دارد،حيض قرار دهد و در عدد، به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
٦- ناسيه
٤٩٩ ناسيه يعنی زنی كه عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، بايد روزهايی كه خون او نشانه حيض را دارد تا ده روز حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه های آن تشخيص دهد، بنابر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسائل متفرقه حيض
٥٠٠ مبتدئه و مضطربه و ناسيه و زنی كه عادت عدديه دارد، اگر خونی ببينند كه نشانه های حيض داشته باشد يا يقين كنند كه سه روز طول می كشد، بايد عبادت را ترك كنند. و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده، بايد عبادتهايی را كه بجانياورده اند، قضا نمايند. ولی اگر يقين نكنند كه تا سه روز طول می كشد و نشانه های حيض را هم نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تا سه روز كارهای استحاضه را بجا آورند و كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك نمايند. و چنانچه پيش از سه روز پاك نشدند، بايد آن را حيض قرار دهند.
٥٠١ زنی كه در حيض عادت دارد، چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض، يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببيند كه وقت آن يا شماره روزهای آن يا هم وقت و هم شماره روزهای آن يكی باشد، عادتش بر می گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است. مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می ديده و پاك می شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه، خون ببيند و پاك شود، از دهم تا هفدهم عادت او می شود.
٥٠٢ مقصود از يك ماه، از ابتدای خون ديدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
٥٠٣ زنی كه معمولا ماهی يك مرتبه خون می بيند، اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه های حيض را داشته باشد، چنانچه روزهايی كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد.
٥٠٤ اگر سه روز يا بيشتر خونی ببيند كه نشانه حيض را دارد، بعد ده روز يا بيشتر خونی ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حيض ببيند، بايد خون اول و خون آخر را كه نشانه های حيض داشته، حيض قرار دهد.
٥٠٥ اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد برای عبادتهای خود غسل كند، اگر چه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بيند. ولی اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بيند، نبايد غسل كند و نمی تواند نماز بخواند، و بايد به احكام حائض رفتار نمايد.
٥٠٦ اگر زن پيش از ده روز پاك شود، و احتمال دهد كه در باطن خون هست، بايد قدری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند و بيرون آورد. پس اگر پاك بود، غسل كند و عبادتهای خود را بجا آورد. و اگر پاك نبود، اگر چه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد، چنانچه در حيض عادت ندارد يا عادت او ده روز است،بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد، غسل كند، و اگر سر ده روز پاك شد،يا خون او از ده گذشت، سر ده روز غسل نمايد. و اگر عادتش كمتر از ده روز است،در صورتی كه بداند پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز پاك می شود، نبايد غسل كند. و اگر احتمال دهد خون او از ده روز می گذرد، احتياط واجب آن است كه تا يك روز عبادت را ترك كند و بعد از آن می تواند تا ده روز عبادت را ترك كند.ولی بهتر است تا ده روز كارهايی را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهای مستحاضه را انجام دهد. پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز از خون پاك شد تمامش حيض است، و اگر از ده روز گذشت، بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادتهايی را كه بعد از روزهای عادت بجا نياورده قضا نمايد.
٥٠٧ اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حيض نبوده است،بايد نماز و روزه ای را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد. و اگر چند روز را به گمان اين كه حيض نيست عبادت كند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته، بايد قضا نمايد.
نفاس
٥٠٨ از وقتی كه اولين جزو بچه از شكم مادر بيرون می آيد، هر خونی كه زن می بيند، اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است، و زن را در حال نفاس، نفساء می گويند.
٥٠٩ خونی كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه می بيند، نفاس نيست.
٥١٠ لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی كه تا ده روز ببيند، خون نفاس است.
٥١١ ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نيايد، ولی بيشتر از ده روز نمی شود.
٥١٢ هرگاه شك كند كه چيزی سقط شده يا نه، يا چيزی كه سقط شده اگر می ماند انسان می شد يا نه، لازم نيست وارسی كند. و خونی كه از او خارج می شود شرعا خون نفاس نيست.
٥١٣ توقف در مسجد و رساندن جايی از بدن به خط قرآن و كارهای ديگری كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است. و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مكروه می باشد.
٥١٤ طلاق دادن زنی كه در حال نفاس می باشد، باطل است، و نزديكی كردن با او حرام می باشد. و اگر شوهرش با او نزديكی كند، احتياط واجب آن است به دستوری كه در احكام حيض گفته شد، كفاره بدهد.
٥١٥ وقتی زن از خون نفاس پاك شد، بايد غسل كند و عبادتهای خود را بجاآورد. و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه روزهايی كه خون ديده با روزهايی كه در وسط پاك بوده، روی هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است.و اگر روزهايی كه پاك بوده روزه گرفته باشد، بايد قضا نمايد.
٥١٦ اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست، بايد مقداری پنبه داخل فرج نمايد و كمی صبر كند كه اگر پاك است، برای عبادتهای خود غسل كند.
٥١٧ اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقيه استحاضه است. و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقيه استحاضه می باشد. و احتياط مستحب آن است كسی كه عادت دارد، از روز بعد از عادت و كسی كه عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان كارهای استحاضه را بجا آورد و كارهايی را كه بر نفساء حرام است، ترك كند.
٥١٨ زنی كه عادت حيضش كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعداز آن تا روز دهم می تواند عبادت را ترك نمايد يا كارهای مستحاضه را انجام دهد.ولی ترك عبادت، يك روز يا دو روز خيلی خوب است. پس اگر از ده روز بگذرد، به روزهای عادتش حيض است و بقيه استحاضه است، و اگر عبادت را ترك كرده بايد قضا كند.
٥١٩ زنی كه در حيض عادت دارد، اگر بعد از زاييدن تا يك ماه يا بيشتر ازيك ماه، پی در پی خون ببيند، به اندازه روزهای عادت او نفاس است. و ده روز از خونی كه بعد از نفاس می بيند، اگر چه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است. مثلا زنی كه عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زاييد و تا يك ماه يا بيشتر پی در پی خون ديد، تا روز هفدهم نفاس،و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی كه در روزهای عادت خود كه از بيستم تا بيست و هفتم است می بيند، استحاضه می باشد. و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را كه می بيند، در روزهای عادتش باشد حيض است، چه نشانه های حيض را داشته باشد يا نداشته باشد. و اگر در روزهای عادتش نباشد، اگر چه نشانه های حيض را داشته باشد، بايد آن را استحاضه قرار دهد.
٥٢٠ زنی كه در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتراز يك ماه خون ببيند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم آن استحاضه است. و خونی كه بعد از آن می بيند، اگر نشانه حيض را داشته باشد حيض، و گرنه آن هم استحاضه می باشد.
غسل و احكام مربوط به اموات
غسل مس میت
٥٢١ اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مس کند، یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس میت نماید، چه در خواب مس کند چه در بیداری، با اختیار مس کند یا بی اختیار. حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد، باید غسل کند. ولی اگر حیوان مرده ای را مس کند، غسل بر او واجب نیست.
٥٢٢ برای مس مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست، اگر چه جایی را که سرد شده مس نماید.
٥٢٣ اگر موی خود را به بدن میت برساند، یا بدن خود را به موی میت، یا موی خود را به موی میت برساند، غسل واجب نیست.
٥٢٤ برای مس بچه مرده، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده غسل میت واجب است، بلکه بهتر است برای مس بچه سقط شده ای که از چهار ماه کمتر دارد غسل کرد. بنابر این اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید، مادر او باید غسل مس میت کند، بلکه اگر از چهار ماه کمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نماید.
٥٢٥ بچه ای که بعد از مردن مادر به دنیا می آید، وقتی بالغ شد، واجب است غسل مس میت کند.
٥٢٦ اگر انسان میتی را که سه غسل او کاملا تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود. ولی اگر پیش از آنکه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس کند، اگرچه غسل سوم آن جا تمام شده باشد باید غسل مس میت نماید.
٥٢٧ اگر دیوانه یا بچه نابالغی میت را مس کند، بعد از آنکه آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد، باید غسل مس میت نماید.
٥٢٨ اگر از بدن زنده قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پیش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میت کند. ولی اگر قسمتی که جدا شده، از بدن مرده ای که غلسش نداده اند اگر چیزی جدا شود که در حال اتصال مس آن موجب غسل می شد، بعد از انفصال نیز مس آن موجب غسل است.
٥٢٩ برای مس استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، باید غسل کرد، ولی برای مس استخوان و دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست.
٥٣٠ غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند. ولی کسی که غسل مس میت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید وضو هم بگیرد.
٥٣١ اگر چند میت را مس کند یا یک میت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.
٥٣٢ برای کسی که بعداز مس میت غسل نکرده است، توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد، مانعی ندارد. ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند و وضو بگیرد.
احكام محتضر
٥٣٣ مسلمانی را كه محتضر است يعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند به طوری كه كف پاهايش به طرف قبله باشد. و اگر خواباندن او كاملا به اين طور ممكن نيست، بنابر احتياط واجب تا اندازه ای كه ممكن است، بايد به اين دستور عمل كنند. و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد به قصد احتياط او را رو به قبله بنشانند. و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتياط او را به پهلوی راست يا به پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.
٥٣٤ احتياط واجب آن است كه تا وقتی او را از محل احتضار حركت نداده اند، رو به قبله باشد، و بعد از حركت دادن اين احتياط واجب نيست.
٥٣٥ رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، و اجازه گرفتن از ولی او لازم نيست.
٥٣٦ مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام عليهم السلام و ساير عقايد حقه را، به كسی كه در حال جان دادن است طوری تلقين كنند كه بفهمد. و نيز مستحب است چيزهايی را كه گفته شد، تا وقت مرگ تكرار كنند.
٥٣٧ مستحب است اين دعاها را طوری به محتضر تلقين كنند كه بفهمد: "اللهم اغفر لی الكثير من معاصيك و اقبل منی اليسير من طاعتك يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منی اليسير و اعف عنی الكثير انك انت العفو الغفور اللهم ارحمنی فانك رحيم".
٥٣٨ مستحب است كسی را كه سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود به جايی كه نماز می خوانده ببرند.
٥٣٩ مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالين او سوره مباركه "يس" و"الصافات" و " احزاب" و "آية الكرسی" و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره، بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.
٥٤٠ تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روی شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد، و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.
احكام بعد از مرگ
٥٤١ بعد از مرگ مستحب است دهان ميت را، هم بگذارند كه باز نماند و چشمها و چانه ميت را ببندند و دست و پای او را دراز كنند و پارچه ای روی او بيندازند و اگر شب مرده است، در جايی كه مرده، چراغ روشن كنند، و برای تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند. و در دفن او عجله نمايند، ولی اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر كنند تا معلوم شود و نيز اگر يت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد بايد به قدری دفن را عقب بيندازند، كه پهلوی چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.
احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت
٥٤٢ غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامی، بر هر مكلفی واجب است. و اگر بعضی انجام دهند، از ديگران ساقط می شود. و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كرده اند. و بنابر احتياط واجب حكم مسلمانی هم كه دوازده امامی نيست، همين طور است.
٥٤٣ اگر كسی مشغول كارهای ميت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند. ولی اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
٥٤٤ اگر انسان يقين كند كه ديگری مشغول كارهای ميت شده، واجب نيست به كارهای ميت اقدام كند. ولی اگر شك يا گمان دارد، بايد اقدام نمايد.
٥٤٥ اگر كسی بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده اند،بايد دوباره انجام دهد. ولی اگر گمان دارد كه باطل بوده يا شك دارد كه درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد.
٥٤٦ برای غسل و كفن و نماز و دفن ميت، بايد از ولی او اجازه بگيرند.
٥٤٧ ولی زن كه در غسل و كفن و دفن او دخالت می كند شوهر اوست، و بعد ازاو، مردهايی كه از ميت ارث می برند مقدم بر زنهای ايشانند، و هر كدام كه در ارث بردن مقدم هستند در اين امر نيز مقدمند.
٥٤٨ اگر كسی بگويد من وصی يا ولی ميتم يا ولی ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم، چنانچه ديگری نمی گويد من ولی يا وصی ميتم يا ولی ميت به من اجازه داده است، انجام كارهای ميت با اوست.
٥٤٩ اگر ميت برای غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولی، كس ديگری را معين كند، احتياط واجب آن است كه ولی و آن كس هر دو اجازه بدهند، و لازم نيست كسی كه ميت، او را برای انجام اين كارها معين كرده، اين وصيت را قبول كند ولی اگر قبول كرد، بايد به آن عمل نمايد.
احكام غسل ميت
٥٥٠ واجب است ميت را سه غسل بدهند: اول: به آبی كه با سدر مخلوط باشد.دوم: به آبی كه با كافور مخلوط باشد. سوم: با آب خالص.
٥٥١ سدر و كافور بايد به اندازه ای زياد نباشد كه آب را مضاف كند و به اندازه ای هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
٥٥٢ اگر سدر و كافور به اندازه ای كه لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد مقداری كه به آن دسترسی دارند، در آب بريزند.
٥٥٣ كسی كه برای حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعی بين صفا و مروه بميرد، نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جای آن بايد با آب خالص غسلش بدهند، و همچنين اگر در احرام عمره پيش از كوتاه كردن مو،بميرد.
٥٥٤ اگر سدر و كافور يا يكی از اينها پيدا نشود يا استعمال آن جايز نباشد،مثل آن كه غصبی باشد، بايد بجای هر كدام كه ممكن نيست، ميت را با آب خالص غسل بدهند.
٥٥٥ كسی كه ميت را غسل می دهد بايد مسلمان دوازده امامی و عاقل باشد و مسايل غسل را هم بداند، و بنابر احتياط واجب بالغ باشد.
٥٥٦ كسی كه ميت را غسل می دهد، بايد قصد قربت داشته باشد، يعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد. و اگر به همين نيت تا آخر غسل سوم باقی باشد، كافی است و تجديد لازم نيست.
٥٥٧ غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است. و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او جايز نيست. و كسی كه از بچگی ديوانه بوده و به حال ديوانگی بالغ شده چنانچه پدر و مادر او يا يكی از آنان مسلمان باشند، بايد اورا غسل داد و اگر هيچ كدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
٥٥٨ بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند، و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه ای بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
٥٥٩ اگر مرد زن را، و زن مرد را غسل بدهد، باطل است. ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه زن شوهر خود، و شوهر زن خود را غسل ندهد.
٥٦٠ مرد می تواند دختر بچه ای را كه سن او از سه سال بيشتر نيست، غسل دهد. زن هم می تواند پسر بچه ای را كه سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.
٥٦١ اگر برای غسل دادن ميتی كه مرد است مرد پيدا نشود، زنانی كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، می توانند غسلش بدهند. و نيز اگر برای غسل ميت زن، زن ديگری نباشد، مردهايی كه با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، می توانند از زير لباس او را غسل دهند.
٥٦٢ اگر ميت و كسی كه او را غسل می دهد، هر دو مرد يا هر دو زن باشند، جايز است كه غير از عورت، جاهای ديگر ميت برهنه باشد، و همين طور اگر محرم باشند.
٥٦٣ نگاه كردن به عورت ميت حرام است، و كسی كه او را غسل می دهد اگر نگاه كند معصيت كرده، ولی غسل باطل نمی شود.
٥٦٤ اگر جايی از بدن ميت نجس باشد، بايد پيش از آنكه آنجا را غسل بدهند، آب بكشند. و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميت، پيش از شروع به غسل پاك باشد.
٥٦٥ غسل ميت مثل غسل جنابت است و احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبی ممكن است، ميت را غسل ارتماسی ندهند. و احتياط مستحب آن است كه در غسل ترتيبی هر يك از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلكه آب را روی آن بريزند.
٥٦٦ كسی را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميت برای او كافی است.
٥٦٧ جايز نيست كه برای غسل دادن ميت مزد بگيرند، ولی مزد گرفتن برای كارهای مقدماتی غسل حرام نيست.
٥٦٨ اگر آب پيدا نشود، يا استعمال آن مانعی داشته باشد، بايد عوض هر غسل، ميت را يك تيمم بدهند.
٥٦٩ كسی كه ميت را تيمم می دهد، می تواند در صورت امكان دست ميت را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهايش بكشد. و اگر به اين صورت ممكن باشد، لازم نيست به دست زنده هم او را تيمم داد، اگر چه احتياط استحبابی جمع است.
احكام كفن ميت
٥٧٠ ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سرتاسری می گويند، كفن نمايند.
٥٧١ لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است كه از سينه تا روی پا برسد. و بنابر احتياط واجب پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند، و درازای سرتاسری بايد به قدری باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد، و پهنای آن بايد به اندازه ای باشد كه يك طرف آن روی طرف ديگر بيايد.
٥٧٢ مقداری از لنگ، كه از ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پيراهن كه از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب كفن است. و آنچه بيشتر از اين مقدار در مساله قبل گفته شد، مقدار مستحب كفن می باشد.
٥٧٣ اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را،كه در مساله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدار واجب كفن و همچنين مقداری را كه احتياطا لازم است، از سهم وارثی كه بالغ نشده، برندارند.
٥٧٤ اگر كسی وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مساله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن را معين نكرده باشد، يا فقط مصرف مقداری از آن را معين كرده باشد، می توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.
٥٧٥ اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند، می توانند به طور متعارف كه لايق شان ميت می باشد، كفن و چيزهای ديگری را كه از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.
٥٧٦ كفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد. و همچنين اگر زن را به شرحی كه در كتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پيش از تمام شدن عده بميرد، شوهرش بايد كفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولی شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
٥٧٧ كفن ميت بر خويشان او واجب نيست، اگر چه مخارج او در حال زندگی برآنان واجب باشد.
٥٧٨ احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچه كفن به قدری نازك نباشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد.
٥٧٩ كفن كردن با چيز غصبی، اگر چيز ديگری هم پيدا نشود، جايز نيست. و چنانچه كفن ميت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، بايد از تنش بيرون آورند، اگر چه او را دفن كرده باشند. و همچنين جايز نيست با پوست مردار او را كفن كنند.
٥٨٠ كفن كردن ميت با چيز نجس و با پارچه ابريشمی خالص جايز نيست،ولی در حال ناچاری اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه با پارچه طلاباف هم ميت را كفن نكنند، مگر در حال ناچاری.
٥٨١ كفن كردن با پارچه ای كه از پشم يا موی حيوان حرام گوشت تهيه شده، در حال اختيار جايز نيست. ولی اگر پوست حيوان حلال گوشت را طوری درست كنند كه به آن جامه گفته شود، می شود با آن ميت را كفن كنند. و همچنين اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه بااين دو هم كفن ننمايند.
٥٨٢ اگر كفن ميت به نجاست خود او، يا به نجاست ديگری نجس شود، چنانچه كفن ضايع نمی شود، بايد مقدار نجس را بشويند يا ببرند. ولی اگر در قبر گذاشته باشند، بهتر است كه ببرند. بلكه اگر بيرون آوردن ميت اهانت به او باشد،بريدن واجب می شود. و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست، در صورتی كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض نمايند.
٥٨٣ كسی كه برای حج يا عمره احرام بسته، اگر بميرد بايد مثل ديگران كفن شود،و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.
٥٨٤ مستحب است انسان در حال سلامتی، كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.
احكام حنوط
٥٨٥ بعد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند، يعنی به پيشانی و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او كافور بمالند. و مستحب است به سر بينی ميت هم كافور بمالند، و بايد كافور ساييده و تازه باشد. و اگر به واسطه كهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد، كافی نيست.
٥٨٦ در حنوط ميت، مراعات ترتيب بين اعضای سجود لازم نيست. اگر چه مستحب است اول كافور را به پيشانی ميت بمالند.
٥٨٧ بهتر آن است كه ميت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند. اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم، مانعی ندارد.
٥٨٨ كسی كه برای حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعی بين صفا و مروه بميرد، حنوط كردن او جايز نيست. و نيز اگر در احرام عمره پيش ازآنكه موی خود را كوتاه كند بميرد، نبايد او را حنوط كنند.
٥٨٩ زنی كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگر چه حرام است خود را خوشبو كند، ولی چنانچه بميرد، حنوط او واجب است.
٥٩٠ مكروه است ميت را با مشك و عنبر و عود و عطرهای ديگر خوشبو كنند،يا برای حنوط اينها را با كافور مخلوط نمايند.
٥٩١ مستحب است، قدری تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام با كافور مخلوط كنند. ولی بايد از آن كافور به جاهايی كه بی احترامی می شود، نرسانند. و نيز بايد تربت به قدری زياد نباشد، كه وقتی با كافور مخلوط شد آن را كافور نگويند.
٥٩٢ اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنابر احتياط واجب غسل را مقدم دارند. و اگر برای هفت عضو نرسد، بنابر احتياط واجب پيشانی را مقدم دارند.
٥٩٣ مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.
احکام نماز میت
٥٩٤ نماز خواندن بر میت مسلمان، اگر چه بچه باشد، واجب است. ولی باید پدر و مادر آن بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد.
٥٩٥ نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود. و اگرپیش از اینها یا در بین اینها بخوانند، اگر چه از روی فراموشی یا ندانستن مساله باشد، کافی نیست.
٥٩٦ کسی که می خواهد نماز میت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشدو بدن و لباسش پاک باشد. و اگر لباس او غصبی هم باشد، اشکال ندارد. اگر چه احتیاط مستحب آن است که تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است رعایت کند.
٥٩٧ کسی که به میت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او بطرف چپ نمازگزار باشد.
٥٩٨ مکان نمازگزار باید از جای میت پست یا بلندتر نباشد. ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
٥٩٩ نمازگزار باید از میت دور نباشد. ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشد، اشکال ندارد.
٦٠٠ نمازگزار باید مقابل میت بایستد. ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میت نیستند، اشکال ندارد.
٦٠١ بین میت و نمازگزار باید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها نباشد ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد، اشکال ندارد.
٦٠٢ در وقت خواندن نماز، باید عورت میت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست، باید عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند.
٦٠٣ نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند. و در موقع نیت، میت را معین کند، مثلا نیت کند نماز می خوانم بر این میت قربة الی الله.
٦٠٤ اگر کسی نباشد که بتواند نماز میت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.
٦٠٥ اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که آن شخص از ولی میت اجازه بگیرد و بر ولی هم بنابر احتیاط واجب، واجب است که اجازه بدهد.
٦٠٦ مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
٦٠٧ اگر میت را عمدا یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند،یا بعد از دفن معلوم شود، نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتی جسد او از هم نپاشیده، واجب است با شرطهایی که برای نماز میت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.
٦٠٨ نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نماز گزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله". و بعد از تکبیر دوم بگوید: "اللهم صل علی محمد و آل محمد". و بعد از تکبیر سوم بگوید: "اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات". و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: "اللهم اغفر لهذا المیت" و اگر زن است بگوید: "اللهم اغفر لهذه المیت" و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالحق بشیرا و نذیرا بین یدی الساعة". و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و بارک علی محمّد وآل محمّد وارحم محمّداً وآل محمّد افضل ما صلّیت و بارکت و ترحّمت علی ابراهیم وآل ابراهیم انّک حمید مجید و صلّ علی جمیع الأنبیاء والمرسلین». و بعد از تکبیر سوم بگوید: "اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات تابع بیننا و بینهم بالخیرات انک مجیب الدعوات انک علی کل شی ء قدیر". و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: "اللهم ان هذا عبدک و ابن عبدک و ابن امتک نزل بک و انت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا اللهم ان کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسیئا فتجاوز عنه و اغفر له اللهم اجعله عندک فی اعلی علیین و اخلف علی اهله فی الغابرین و ارحمه برحمتک یا ارحم الراحمین". و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: "اللهم ان هذه امتک و ابنة عبدک و ابنة امتک نزلت بک و انت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا و انت اعلم بها منا اللهم ان کانت محسنة فزد فی احسانها و ان کانت مسیئة فتجاوز عنها و اغفر لها اللهم اجعلها عندک فی اعلی علیین و اخلف علی اهلها فی الغابرین و ارحمها برحمتک یا ارحم الراحمین".
٦٠٩ باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند که نماز از صورت خود خارج نشود.
٦١٠ کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.
مستحبات نماز ميت
٦١١ چند چيز در نماز ميت مستحب است: اول: كسی كه نماز ميت می خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد. و احتياط مستحب آن است در صورتی تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميت نرسد. دوم: اگر ميت مرد است امام جماعت يا كسی كه فرادی به او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بايستد، و اگر ميت زن است مقابل سينه اش بايستد. سوم: پابرهنه نماز بخواند. چهارم: در هر تكبير دستها را بلند كند. پنجم: فاصله او با ميت به قدری كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد. ششم: نماز ميت را به جماعت بخواند. هفتم: امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانی كه با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند. هشتم: در جماعت اگر چه ماموم يك نفر باشد، عقب امام بايستد. نهم نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند. دهم:پيش از نماز سه مرتبه بگويد: الصلاه. يازدهم: نماز را در جايی بخوانند كه مردم برای نماز ميت بيشتر به آنجا می روند. دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت می خواند، در صفی تنها بايستد.
٦١٢ خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است ولی در مسجد الحرام مكروه نيست.
احكام دفن
٦١٣ واجب است ميت را طوری در زمين دفن كنند كه بوی او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند. و در صورتی كه ترس درنده و نزديك شدن انسانی كه از بوی ميت اذيت شود در بين نباشد، اقوی كفايت تنها عنوان دفن در زمين است، اگر چه احتياط مستحب آن است كه گودی قبر به همان اندازه مذكور در بالا باشد. و اگر ترس آن باشد كه جانور، بدن او را بيرون آورد،بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.
٦١٤ اگر دفن ميت در زمين ممكن نباشد، می توانند به جای دفن او را در بنايا تابوت بگذارند.
٦١٥ ميت را بايد در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند كه جلوی بدن او رو به قبله باشد.
٦١٦ اگر كسی در كشتی بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در كشتی مانعی ندارد، بايد صبر كنند تا به خشكی برسند و او را در زمين دفن كنند، و گرنه بايد در كشتی غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميت چيز سنگينی به پايش ببندند و به دريا بيندازند، يا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند. و اگر ممكن است بايد او را در جايی بيندازند كه فورا طعمه حيوانات نشود.
٦١٧ اگر بترسند كه دشمن قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بينی يا اعضای ديگر او را ببرد، چنانچه ممكن باشد بايد به طوری كه در مساله پيش گفته شد، او را به دريا بيندازند.
٦١٨ مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميت را در صورتی كه لازم باشد بايد از اصل مال ميت بردارند.
٦١٩ اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند كه روی بچه به طرف قبله باشد. بلكه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنابر احتياط واجب بايد به همين دستور عمل كنند.
٦٢٠ دفن مسلمان در قبرستان كفار و دفن كافر در قبرستان مسلمانان جايز نيست.
٦٢١ دفن مسلمان در جايی كه بی احترامی به او باشد، مانند جايی كه خاكروبه و كثافت می ريزند، جايز نيست.
٦٢٢ ميت را نبايد در جای غصبی دفن كنند، و دفن كردن در جايی كه برای غير دفن كردن وقف شده و در مسجد اگر ضرر به مسلمانان باشد يا مزاحم نمازشان باشد جايز نيست، بلكه اقوی آن است كه اصلا در مسجد دفن نكنند. و در زمينی كه مثل مسجد برای غير دفن كردن وقف شده، جايز نيست.
٦٢٣ دفن ميت در قبر مرده ديگر، اگر موجب نبش شود، جايز نيست.
٦٢٤ چيزی كه از ميت جدا می شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، بايدبا او دفن شود. و اگر موجب نبش شود، احتياط آن است كه جدا دفن شود. و دفن ناخن و دندانی كه در حال زندگی از انسان جدا می شود، مستحب است.
٦٢٥ اگر كسی در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد، بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند. و در صورتی كه چاه، مال غير باشد،بايد به نحوی او را راضی كنند.
٦٢٦ اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد،بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند. و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند، اشكال ندارد. ولی بايد به وسيله شوهرش اگر اهل فن است يا زنی كه اهل فن باشد او را بيرون بياورند. و اگر ممكن نيست، مرد محرمی كه اهل فن باشد. و اگرآن هم ممكن نشود، مرد نامحرمی كه اهل فن باشد بچه را بيرون بياورد. و در صورتی كه آن هم پيدا نشود، كسی كه اهل فن نباشد می تواند بچه را بيرون آورد.
٦٢٧ هرگاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد، اگر چه اميد زنده ماندن طفل را نداشته باشند، بايد به وسيله كسانی كه در مساله پيش گفته شد ازهر طرفی كه بچه سالم بيرون می آيد، بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند. ولی اگر بين پهلوی چپ و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد، احتياط واجب آن است كه از پهلوی چپ بيرون آورند.
مستحبات دفن
٦٢٨ خوب است به اميد آنكه مطلوب پروردگار باشد قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند مگر آنكه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند يا مردم برای فاتحه اهل قبور بيشتر به آنجا می روند و نيز جنازه را در چند ذرعی قبر زمين بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزديك ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر ميت مرد است در دفعه سوم طوری زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچه ای روی قبر بگيرند و نيز جنازه را به آرامی از تابوت بگيرند و وارد قبر كنند و دعاهايی كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنكه ميت را در لحد گذاشتند گره های كفن را باز كنند و صورت ميت را روی خاك بگذارند و بالشی از خاك زير سر او بسازند و پشت ميت خشت خام يا كلوخی بگذارند كه ميت به پشت برنگردد و پيش از آنكه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست ميت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ ميت بگذارند و دهان را نزد يك گوش او ببرند و به شدت حركت دهند و سه مرتبه بگويند : "اسمع افهم يا فلان بن فلان". و بجای فلان، اسم ميت و پدرش را بگويند. مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگويند: "اسمع افهم يا محمد بن علی". پس از آن بگويند: "هل انت علی العهد الذی فارقتنا عليه من شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا صلی الله عليه و آله عبده و رسوله و سيد النبيين و خاتم المرسلين و ان عليا امير المؤمنين و سيد الوصيين و امام افترض الله طاعته علی العالمين و ان الحسن و الحسين و علی بن الحسين و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجة المهدی صلوات الله عليهم ائمة المؤمنين و حجج الله علی الخلق اجمعين و ائمتك ائمة هدی بك ابرار يا فلان بن فلان" و بجای فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد. و بعد بگويد: "اذا اتاك الملكان المقربان رسولين من عند الله تبارك و تعالی و سالاك عن ربك و عن نبيك و عن دينك و عن كتابك و عن قبلتك و عن ائمتك فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله عليه و آله نبيی و الاسلام دينی و القرآن كتابی و الكعبة قبلتی و امير المؤمنين علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسين بن علی الشهيد بكربلا امامی و علی زين العابدين امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الكاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسكری امامی و الحجة المنتظر امامی هؤلاء صلوات الله عليهم اجمعين ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنيا و الاخره ثم اعلم يا فلان بن فلان" بجای فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد. بعد بگويد: "ان الله تبارك و تعالی نعم الرب و ان محمد صلی الله عليه و آله نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومين الائمة الاثنی عشر نعم الائمة و ان ما جاء به محمد صلی الله عليه و آله حق و ان الموت حق و سؤال منكر و نكير فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و الميزان حق و تطاير الكتب حق و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فی القبور" پس بگويد: "ا فهمت يا فلان" و بجای فلان اسم ميت را بگويد.پس از آن بگويد: "ثبتك الله بالقول الثابت و هداك الله الی صراط مستقيم عرف الله بينك و بين اوليائك فی مستقر من رحمته" پس بگويد: "اللهم جاف الارض عن جنبيه و اصعد بروحه اليك و لقه منك برهانا اللهم عفوك عفوك".
٦٢٩ خوب است به اميد اينكه مطلوب پروردگار است كسی كه ميت را در قبر می گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد، و از طرف پای ميت از قبر بيرون بيايد، و غير از خويشان ميت كسانی كه حاضرند با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: "انا لله و انا اليه راجعون". اگر ميت زن است كسی كه با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد، و اگر محرمی نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.
٦٣٠ خوب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار است، قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه ای روی آن بگذارند كه اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند. و بعد از پاشيدن آب كسانی كه حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه "انا انزلناه" بخوانند و برای ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند: "اللهم جاف الارض عن جنبيه و اصعد اليك روحه و لقه منك رضوانا و اسكن قبره من رحمتك ما تغنيه به عن رحمة من سواك".
٦٣١ پس از رفتن كسانی كه تشييع جنازه كرده اند، مستحب است ولی ميت يا كسی كه از طرف ولی اجازه دارد، دعاهايی را كه دستور داده شده به ميت تلقين كند.
٦٣٢ بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند. ولی اگر مدتی گذشته است كه به واسطه سر سلامتی دادن مصيبت يادشان می آيد، ترك آن بهتر است. و نيز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه ميت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.
٦٣٣ مستحب است انسان در مرگ خويشان مخصوصا در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميت را ياد می كند "انا لله و انا اليه راجعون" بگويد. و برای ميت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.
٦٣٤ جايز نيست انسان در مرگ كسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
٦٣٥ پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست.
٦٣٦ اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند، يا اگر زن در عزای ميت صورت خود را بخراشد، به طوری كه خون بيايد يا موی خود را بكند، بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند. و اگر نتواند، بايد سه روز روزه بگيرد. بلكه اگر خون هم نيايد، بنابر احتياط واجب به اين دستور عمل نمايد.
٦٣٧ احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت، صدا را خيلی بلند نكنند.
نماز وحشت
٦٣٨ مستحب است در شب اول قبر دو ركعت نماز وحشت برای ميت بخوانند. و دستور آن اين است كه در ركعت اول بعد از حمد، يك مرتبه آية الكرسی و در ركعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره "انا انزلناه" بخوانند، و بعداز سلام نماز بگويند: "اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان" و به جای كلمه فلان، اسم ميت را بگويند.
٦٣٩ نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند، ولی بهتر است در اول شب بعداز نماز عشا خوانده شود.
٦٤٠ اگر بخواهند ميت را به شهر دوری ببرند، يا به جهت ديگر دفن او تاخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول قبر او تاخير بيندازند.
نبش قبر
٦٤١ نبش قبر مسلمان يعنی شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد، حرام است. ولی اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.
٦٤٢ نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد، در صورتی كه زيارتگاه باشد، حرام است. بلكه اگر زيارتگاه هم نباشد،بنابر احتياط واجب نبايد آن را نبش كرد.
٦٤٣ شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست: اول: آنكه ميت در زمين غصبی دفن شده باشد و مالك زمين راضی نشود كه در آنجا بماند دوم: آنكه كفن يا چيز ديگری كه با ميت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزی از مال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند كه آن چيز در قبر بماند ولی اگر چيز مختصری از مال او كه به ورثه به ارث رسيده مانند انگشتر و نحو آن با او دفن شده باشد در جواز نبش برای در آوردن آن تامل و اشكال است خصوصا اگر اجحاف به ورثه نباشد و اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشتری را با او دفن كنند در صورتی كه وصيتش بيشتر از يك سوم مال او نباشد برای بيرون آوردن اينها نمی توانند قبر را بشكافند. سوم: آن كه ميت بی غسل يا بی كفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرع كفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند. چهارم: آنكه برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن ميت را ببيند. پنجم: آنكه ميت را در جايی كه بی احترامی به اوست مثل قبرستان كفار يا جايی كه كثافت و خاكروبه می ريزند، دفن كرده باشند. ششم: آنكه برای يك مطلب شرعی كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله ای كه دفنش كرده اند بيرون آورند. هفتم: آنكه بترسند درنده ای بدن ميت را پاره كند يا سيل او را ببرد يا دشمن بيرون آورد. هشتم: آنكه قسمتی از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند. ولی احتياط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود.
غسل های مستحب
٦٤٤ غسل های مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است: ١- غسل جمعه، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر، و بهتر است نزدیک ظهر بجاآورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه بجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد. و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند،می تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آنکه مطلوب خداوند عالم است بجا آورد صحیح است. و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین". ٢- غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم. ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند، و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است. و وقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است، و بهتر است مقارن غروب آفتاب بجا آورده شود، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا بجا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. ٣- غسل روز عید فطر و عید قربان، و وقت آن از اذان صبح است تا غروب، و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورد. و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که بقصد رجاء انجام دهد. ٤- غسل شب عید فطر، و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح، و بهتر است در اول شب بجا آورده شود. ٥- غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه، و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. ٦- غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب. ٧- غسل روز عید غدیر، و بهتر است در وقت چاشت صدر نهار آن را انجام دهد. ٨- غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه. ٩- غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی قعده، ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری که تا آخر مساله ذکر شده را رجاءا انجام دهد. ١٠- غسل دادن بچه ای که تازه بدنیا آمده. ١١- غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. ١٢- غسل کسی که در حال مستی خوابیده. ١٣- غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده. ١٤- غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمدا نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. ١٥- غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آنرا دیده باشد. ولی اگر اتفاقا یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد، یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
٦٤٥ پیش از داخل شدن در حرم مکه شهر مکه مسجدالحرام خانه کعبه حرم مدینه شهر مدینه مسجد پیغمبر مستحب است انسان غسل کند و برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام رجاءا غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود اگر به نیت همه یک غسل کند کافی است و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله شود یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصا سفر زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مستحب است انسان غسل کند و اگریکی از غسلهایی را که در این مساله گفته شد بجا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می نماید مثلا بخوابد غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را بجاآورد.
٦٤٦ انسان نمی تواند با غسل مستحبی کاری که مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد.
٦٤٧ اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیت همه، یک غسل بجا آورد، کافی است.
تيمم
مواردي كه بايد تيمم كرد
در هفت مورد به جای وضو و غسل بايد تيمم كرد:
اول از موارد تيمم:
آنكه تهيه آب به قدر وضو يا غسل ممكن نباشد.
٦٤٨ اگر انسان در آبادی باشد، بايد برای تهيه آب وضو و غسل بقدری جستجو كند كه از پيدا شدن آن نااميد شود. و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند است و يا به واسطه درخت و مانند آن، عبور در آن زمين مشكل است، بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمی كه با كمان پرتاب می كردند در جستجوی آب برود. و اگر زمين آن اين طور نيست، بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو نمايد.
٦٤٩ اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعضی ديگر پست و بلند يا عبور در آن مشكل باشد، در طرفی كه هموار است به اندازه پرتاب دو تير و در طرفی كه اين طور نيست به اندازه پرتاب يك تير جستجو كند.
٦٥٠ در هر طرفی كه يقين دارد آب نيست، در آن طرف جستجو لازم نيست.
٦٥١ كسی كه وقت نماز او تنگ نيست و برای تهيه آب وقت دارد اگر يقين دارد در محلی دورتر از مقداری كه بايد جستجو كند آب هست در صورتی كه مانعی نباشد و مشقت هم نداشته باشد بايد برای تهيه آب برود و اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نيست ولی اگر اطمينان داشته باشد بنابر احتياط واجب بايد برای تهيه آب به آن محل برود.
٦٥٢ لازم نيست خود انسان در جستجوی آب برود، بلكه می تواند كسی را كه به گفته او اطمينان دارد بفرستد. و در اين صورت اگر يك نفر از طرف چند نفر برود،كافی است.
٦٥٣ اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود يا در منزل يا در قافله آب هست بايد بقدری جستجو نمايد كه به نبودن آب يقين كند يا از پيدا كردن آن نااميد شود.
٦٥٤ اگر پيش از وقت نماز جستجو نمايد و آب پيدا نكند و تا وقت نماز همان جا بماند، لازم نيست كه دوباره در جستجوی آب برود.
٦٥٥ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت نماز ديگر در همانجا بماند، جستجو لازم نيست.
٦٥٦ اگر از درنده بترسد يا جستجوی آب به قدری سخت باشد كه نتواند تحمل كند يا وقت نماز به قدری تنگ باشد كه هيچ نتواند جستجو كند، جستجو لازم نيست. ولی اگر بتواند مقداری جستجو كند، به همان مقدار جستجو لازم است. و اگر از دزد بر جان يا مال خودش بترسد، نبايد در جستجوی آب برود. ولی اگر مالی كه احتمال می دهد از بين برود، به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس ديگری هم نداشته باشد، جستجوی آب واجب است.
٦٥٧ اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصيت كرده ولی نمازش با تيمم صحيح است.
٦٥٨ كسی كه يقين دارد آب پيدا نمی كند، چنانچه دنبال آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو می كرد آب پيدا می شد، نمازش باطل است.
٦٥٩ اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايی كه جستجو كرده آب بوده، نماز او صحيح است.
٦٦٠ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند، نمی تواند وضو بگيرد، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، نبايد آن را باطل نمايد. و همچنين است اگر بداند يا دو شاهد عادل خبر دهند كه تهيه آب برای او ممكن نيست. بلكه اگر احتمال صحيح عقلايی هم بدهد، احتياط واجب آن است كه وضوی خود را باطل نكند.
٦٦١ اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند يا احتمال عقلايی دهد يا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر وضوی خود را باطل كند، تهيه آب برای او ممكن نيست، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، احتياط واجب آن است كه آن را باطل نكند.
٦٦٢ كسی كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد، اگر بداند يا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر آن را بريزد آب پيدا نمی كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ريختن آن حرام است. و احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آن را نريزد، بلكه خالی از قوت نيست. و هرگاه احتمال عقلايی هم بدهد كه اگر آب را بريزد ديگر آب پيدا نمی كند، احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آب را نريزد.
٦٦٣ كسی كه می داند يا دو شاهد عادل خبر دهد كه آب پيدا نمی كند، اگر بعداز داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل كند يا آبی كه دارد بريزد، معصيت كرده ولی نمازش با تيمم صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.
دوم از موارد تيمم
٦٦٤ اگر به واسطه پيری يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها يا نداشتن وسيله ای كه آب از چاه بكشد، دسترسی به آب نداشته باشد، بايد تيمم كند. و همچنين است اگر تهيه كردن آب يا استعمال آن به قدری مشقت داشته باشد كه مردم تحمل آن را نكنند.
٦٦٥ اگر برای كشيدن آب از چاه دلو و ريسمان و مانند اينها لازم دارد و مجبور است بخرد يا كرايه نمايد، اگر چه قيمت آن چند برابر معمول باشد، بايد تهيه كند. و همچنين است اگر آب را به چندين برابر قيمتش بفروشند. ولی اگر تهيه آنها به قدری پول می خواهد كه نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نيست تهيه نمايد.
٦٦٦ اگر ناچار شود كه برای تهيه آب قرض كند، بايد قرض نمايد. ولی كسی كه می داند يا گمان دارد كه نمی تواند قرض خود را بدهد، واجب نيست قرض كند.
٦٦٧ اگر كندن چاه مشقت ندارد، به احتياط واجب بايد برای تهيه آب،چاه بكند.
٦٦٨ اگر كسی مقداری آب بی منت به او ببخشد، بايد قبول كند.
سوم از موارد تيمم
٦٦٩ اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد يا بترسد كه به واسطه استعمال آن،مرض يا عيبی در او پيدا شود يا مرضش طول بكشد يا شدت كند يا به سختی معالجه شود، بايد تيمم نمايد. ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.
٦٧٠ لازم نيست يقين كند كه آب برای او ضرر دارد، بلكه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس برای او پيدا شود، بايد تيمم كند.
٦٧١ كسی كه مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد، بايد تيمم نمايد.
٦٧٢ اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر تيمم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد، تيمم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، نمازش صحيح است.
٦٧٣ كسی كه می داند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد و بعد بفهمد كه آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحيح است.
چهارم از موارد تيمم
٦٧٤ هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، خود او يا عيال و اولاد او، يا رفيقش و كسانی كه با او مربوطند مانند نوكر و كلفت از تشنگی بميرند يا مريض شوند يا به قدری تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد، بايد به جای وضو و غسل، تيمم نمايد. و نيز اگر بترسد حيوانی كه مانند اسب و قاطر معمولا برای خوردن سرش را نمی برند، از تشنگی تلف شود، بايد آب را به آن بدهد و تيمم نمايد، اگر چه حيوان مال خودش نباشد. و همچنين است اگر كسی كه حفظ جان او واجب است به طوری تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد، تلف شود.
٦٧٥ اگر غير از آب پاكی كه برای وضو يا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشاميدن خود و كسانی كه با او مربوطند داشته باشد، بايد آب پاك را برای آشاميدن بگذارد و با تيمم نماز بخواند. ولی چنانچه آب را برای حيوانش بخواهد، بايد آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك وضو و غسل را انجام دهد
پنجم از موارد تيمم
٦٧٦ كسی كه بدن يا لباسش نجس است و كمی آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرديا غسل كند برای آب كشيدن بدن يا لباس او نمی ماند، بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمم نماز بخواند. ولی اگر چيزی نداشته باشد كه بر آن تيمم كند،بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تيمم
٦٧٧ اگر غير از آب يا ظرفی كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگری ندارد مثلا آب يا ظرفش غصبی است و غير از آن آب و ظرف ديگری ندارد، بايد به جای وضو و غسل، تيمم كند.
هفتم از موارد تيمم
٦٧٨ هرگاه وقت به قدری تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، تمام نماز يا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، بايد تيمم كند.
٦٧٩ اگر عمدا نماز را به قدری تاخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد معصيت كرده، ولی نماز او با تيمم صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.
٦٨٠ كسی كه شك دارد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند وقت برای نماز او می ماند يا نه، بايد تيمم كند.
٦٨١ كسی كه به واسطه تنگی وقت تيمم كرده، چنانچه بعد از نماز آبی كه داشته از دستش برود، اگر چه تيمم خود را نشكسته باشد، در صورتی كه وظيفه اش تيمم باشد، بايد دوباره تيمم نمايد.
٦٨٢ كسی كه آب دارد اگر به واسطه تنگی وقت با تيمم مشغول نماز شود و در بين نماز آبی كه داشته از دستش برود، برای نمازهای بعد می تواند با همان تيمم نماز بخواند.
٦٨٣ اگر انسانی به قدری وقت دارد كه می تواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون كارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون كارهای مستحبی آن به جا آورد. بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چيزهايی كه تيمم به آنها صحيح است
٦٨٤ تيمم به خاك و ريگ و كلوخ و سنگ اگر پاك باشند، صحيح است. وبه گل پخته مثل آجر و كوزه نيز صحيح است.
٦٨٥ تيمم بر سنگ گچ و سنگ آهك و سنگ مرمر سياه و ساير اقسام سنگها صحيح است. ولی تيمم به جواهر مثل سنگ عقيق و فيروزه باطل می باشد. و احتياط واجب آن است كه با بودن خاك يا چيز ديگری كه تيمم به آن صحيح است، به گچ و آهك پخته هم تيمم نكند. و اگر دسترسی به خاك و مانند آن ندارد و امر داير است بين گچ يا آهك پخته، و بين غبار يا گل، بايد به احتياط واجب جمع كند بين تيمم به هر دو.
٦٨٦ اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غباری كه روی فرش و لباس و مانند اينهاست، تيمم نمايد. و اگر غبار در لای لباس و فرش باشد، تيمم به آن صحيح نيست، مگر آن كه اول دست بزند تا روی آن، غبار آلوده شود، بعد تيمم كند. و چنانچه گرد پيدا نشود، بايد به گل تيمم كند.و اگر گل هم پيدا نشود، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون تيمم بخواند،و بنابر احتياط بعدا قضای آن را بجا آورد.
٦٨٧ اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهيه كند، تيمم به گرد باطل است. و اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهيه نمايد، تيمم به گل باطل می باشد.
٦٨٨ كسی كه آب ندارد، اگر برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممكن است بايد آن را آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد. و اگر ممكن نيست و چيزی هم كه تيمم به آن صحيح است ندارد، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون وضو و تيمم بخواند، و بنابر احتياط واجب بعدا قضا كند.
٦٨٩ اگر با خاك و ريگ، چيزی مانند كاه كه تيمم به آن باطل است مخلوط شود،نمی تواند به آن تيمم كند. ولی اگر آن چيز به قدری كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود، تيمم به آن خاك و ريگ صحيح است.
٦٩٠ اگر چيزی ندارد كه بر آن تيمم كند، چنانچه ممكن است بايد به خريدن و مانند آن تهيه نمايد.
٦٩١ تيمم به ديوار گلی صحيح است. و احتياط مستحب آن است كه با بودن زمين يا خاك خشك، به زمين يا خاك نمناك تيمم نكند.
٥ احوط اين است كه تيمم كند و نمازش را در وقت بخواند و بعد قضای آن
٦٩٣ اگر يقين داشته باشد كه تيمم به چيزی صحيح است و به آن تيمم نمايد، بعد بفهمد تيمم به آن باطل بوده، نمازهايی را كه با آن تيمم خوانده، بايد دوباره بخواند.
٦٩٤ چيزی كه بر آن تيمم می كند، بايد غصبی نباشد.
٦٩٥ تيمم در فضای غصبی باطل نيست. پس اگر در ملك خود دستها را به زمين بزند و بی اجازه داخل ملك ديگری شود و دستها را به پيشانی بكشد، تيمم او باطل نمی شود.
٦٩٦ اگر نداند محل تيمم غصبی است و يا فراموش كرده باشد، تيمم او صحيح است، اگر چه فراموش كننده، خود غاصب باشد.
٦٩٧ كسی كه در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاك او غصبی است، بايد با تيمم نماز بخواند.
٦٩٨ مستحب است چيزی كه بر آن تيمم می كند، گردی داشته باشد كه به دست بماند. و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است دست را بتكاند كه گرد آن بريزد.
٦٩٩ تيمم به زمين گود و خاك جاده و زمين شوره زار كه نمك روی آن را نگرفته، مكروه است. واگر نمك روی آن را گرفته باشد، باطل است.
دستور تيمم
٧٠٠ در تيمم چهار چيز واجب است: اول: نيت. دوم: زدن كف دو دست با هم بر چيزی كه تيمم به آن صحيح است. سوم: كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانی و دو طرف آن از جايی كه موی سر می رويد تا ابروها و بالای بينی، و بنابر احتياط واجب بايد دستها روی ابروها هم كشيده شود. چهارم: كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.
٧٠١ تيمم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.
احكام تيمم
٧٠٢ اگر مختصری از پيشانی و پشت دستها را هم مسح نكند، تيمم باطل است، چه عمدا مسح نكند يا مساله را نداند يا فراموش كرده باشد. ولی دقت زياد هم لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام
٧٠٣ برای آنكه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد مقداری بالاتراز مچ را هم مسح نمايد. ولی مسح بين انگشتان لازم نيست.
٧٠٤ پيشانی و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح نمايد و كارهای آن را بايد پشت سر هم بجا آورد و اگر بين آنها به قدری فاصله دهد كه نگويند تيمم می كند، باطل است.
٧٠٥ در موقع نيت بايد معين كند كه تيمم او بدل از غسل است يا بدل از وضو. و اگر بدل از غسل باشد، بايد آن غسل را معين نمايد. و چنانچه اشتباها به جای بدل از وضو، بدل از غسل، يا به جای بدل از غسل، بدل از وضو، نيت كند يا مثلا در تيمم بدل از غسل جنابت، نيت تيمم بدل از غسل مس ميت نمايد، تيمم او باطل است.
٧٠٦ در تيمم بايد پيشانی و كف دستها و پشت دستها پاك باشد، و اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد، بايد به همان كف دست نجس تيمم كند.
٧٠٧ انسان بايد برای تيمم انگشتر را از دست بيرون آورد. و اگر در پيشانی يا پشت دستها يا در كف دستها مانعی باشد، مثلا چيزی به آنها چسبيده باشد، بايدبرطرف نمايد.
٧٠٨ اگر پيشانی يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگری را كه بر آن بسته، نمی تواند باز كند، بايد دست را روی آن بكشد. و نيز اگر كف دست زخم باشدو پارچه يا چيز ديگری را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزی كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانی و پشت دستها بكشد.
٧٠٩ اگر پيشانی و پشت دستها مو داشته باشد، اشكال ندارد. ولی اگر موی سر روی پيشانی آمده باشد، بايد آن را عقب بزند.
٧١٠ اگر احتمال دهد كه در پيشانی و كف دستها يا پشت دستها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، بايد جستجو نمايد تا يقين يا اطمينان پيدا كند كه مانعی نيست.
٧١١ اگر وظيفه او تيمم است و نمی تواند تيمم كند، بايد نايب بگيرد. و كسی كه نايب می شود، بايد او را با دست خود او تيمم دهد. و اگر ممكن نباشد،بايد نايب دست خود را به چيزی كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانی و پشت دستهای او بكشد.
٧١٢ اگر بعد از آنكه وارد تيمم شد شك كند كه قسمت پيش از آن را فراموش كرده يا نه، اعتنا نكند و تيمم او صحيح است. و نيز اگر بعد از به جا آوردن هر جزء شك كند كه درست به جا آورده يا نه، اعتنا نكند و تيمم او صحيح است.
٧١٣ اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه، تيمم او صحيح است.
٧١٤ كسی كه وظيفه اش تيمم است، بنابر احتياط واجب نبايد پيش از وقت نماز برای نماز تيمم كند. ولی اگر برای كار واجب ديگر يا مستحبی تيمم كند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند با همان تيمم نماز بخواند.
٧١٥ كسی كه وظيفه اش تيمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تيمم نماز بخواند. ولی اگر بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند يا در تنگی وقت با تيمم نماز را بجا آورد.
٧١٦ كسی كه نمی تواند وضو بگيرد يا غسل كند، می تواند نمازهای قضای خود را با تيمم بخواند، هر چند احتمال بدهد كه به زودی عذر او برطرف می شود. ولی در صورت علم به زوال عذر تا پيش از ضيق شدن وقت بايد منتظر بماند.
٧١٧ كسی كه نمی تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهای مستحبی را كه مثل نافله های شبانه روز وقت معين دارد با تيمم بخواند، حتی در اول وقت. به شرط آنكه علم به زوال عذر تا آخر وقت نداشته باشد.
٧١٨ كسی كه احتياطا بايد غسل جبيره ای و تيمم نمايد، مثلا جراحتی در پشت او است، اگر بعد از غسل و تيمم نماز بخواند و بعداز نماز حدث اصغری از او سر زند، مثلا بول كند برای نمازهای بعد بايد وضو بگيرد.
٧١٩ اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگری تيمم كند، بعد از برطرف شدن عذر،تيمم او باطل می شود.
٧٢٠ چيزهايی كه وضو را باطل می كند، تيمم بدل از وضو را هم باطل می كند. و چيزهايی كه غسل را باطل می نمايد، تيمم بدل از غسل را هم باطل می نمايد.
٧٢١ كسی كه نمی تواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، احتياط واجب آن است كه بدل هر يك از آنها يك تيمم نمايد.
٧٢٢ كسی كه نمی تواند غسل كند، اگر بخواهد عملی را كه برای آن غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد. و اگر نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملی را كه برای آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
٧٢٣ اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند، لازم نيست برای نماز وضو بگيرد. ولی اگر بدل از غسلهای ديگر تيمم كند، بايد وضو بگيرد. و اگر نتواند وضو بگيرد،بايد تيمم ديگری هم بدل از وضو بنمايد.
٧٢٤ اگر بدل از غسل تيمم كند و بعد كاری كه وضو را باطل می كند برای او پيش آيد، چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل كند، بايد وضو بگيرد. واگر نمی تواند وضو بگيرد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
٧٢٥ كسی كه وظيفه اش آن است كه بدل از وضو و بدل از غسل تيمم كند، همين دو تيمم كفايت می كند و تيمم ديگری لازم نيست.
٧٢٦ كسی كه وظيفه اش تيمم است، اگر برای كاری تيمم كند، تا تيمم و عذر او باقی است، كارهايی را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد، می تواند به جا آورد. ولی اگر با داشتن آب برای نماز ميت يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كاری را كه برای آن تيمم نموده می تواند انجام دهد. و در مورد تيمم به خاطر تنگی وقت، به احتياط واجب ساير غايات را انجام ندهد.
٧٢٧ در چند مورد مستحب است نمازهايی را كه انسان با تيمم خوانده، دوباره بخواند: اول: آنكه از استعمال آب ترس داشته و عمدا خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است. دوم: آنكه می دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمی كند و عمدا خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است. سوم: آنكه تا آخر وقت عمدا در جستجوی آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو می كرد، آب پيدا می شد. چهارم: آنكه عمدا نماز را تاخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نماز خوانده است. پنجم: آنكه می دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمی شود و آبی را كه داشته ريخته است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم