احکام شرعی
امام خمینی
امام خمینی
امام خمینی

رساله توضیح المسائل امام خمینی

تقليد احكام تقليد احكام طهارت اقسام آبها و احكام آن آب مطلق و مضاف ١- آب كر ٢- آب قليل ٣- آب جاری ٤- آب باران ٥- آب چاه احكام آبها تخلي و احكام آن احكام تخلی (بول و غائط كردن) استبراء مستحبات و مكروهات تخلی نجاسات و احکام آن انواع نجاسات 1،2بول و غائط ٣- منی ٤- مردار ٥- خون ٦،٧- سگ و خوك ٨- كافر ٩- شراب ١٠- فقاع عرق جنب از حرام ١١- عرق شتر نجاستخوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهای پاك احكام نجاسات مطهرات ١- آب ٢- زمين ٣- آفتاب ٤- استحاله ٥- كم شدن دو سوم آب انگور ٦- انتقال ٧- اسلام ٨- تبعيت ٩- برطرف شدن عين نجاست ١٠- استبراء حيوان نجاستخوار ١١- غايب شدن مسلمان احكام ظرفها وضو كيفيت وضو گرفتن وضوی ارتماسی دعاهايی كه موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط وضو احکام وضو چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احكام وضوی جبيره غسل غسلهای واجب جنابت احكام جنابت چيزهايی كه بر جنب حرام است چيزهای كه بر جنب مكروه است غسل جنابت غسل ترتيبی غسل ارتماسی احكام غسل كردن غسل هاي اختصاصي بانوان استحاضه خصوصيات استحاضه و اقسام آن احكام استحاضه حيض خصوصيات حيض و احكام آن احكام حائض اقسام زنهای حائض ١- صاحب عادت وقتيه و عدديه ٢- صاحب عادت وقتيه ٣- صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5- مبتدئه ٦- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل و احكام مربوط به اموات غسل مس میت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احکام نماز میت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تيمم مواردي كه بايد تيمم كرد چيزهايی كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم احكام تيمم احكام نماز اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب يوميه اوقات نماز و احكام آن وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاي مستحب كيفيت خواندن آن وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله بدن و لباس نمازگزار پوشاندن بدن در نماز شرايط لباس نمازگزار لباس نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نماز گزار شرايط مكان نمازگزار مكان نماز گزار جاهايی كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اقسام واجبات نماز نيت تكبيرة الاحرام قيام - ايستادن قرائت ركوع سجود چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد ٢- ترجمه سوره قل هو الله احد ٣- ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهايی كه بعد از آنها مستحب است ٤- ترجمه قنوت 5-ترجمه تسبيحات اربعه ٦- ترجمه تشهد و سلام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز چيزهايی كه در نماز مكروه است مواردی كه می شود نماز واجب را شكست شكيات شكهای باطل شكهايی كه نبايد به آنها اعتنا كرد ١- شك در چيزی كه محل آن گذشته است ٢- شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت ٤- كثير الشك (كسی كه زياد شك می كند) ٥- شك امام و ماموم ٦- شك در نماز مستحبی شكهای صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر شرائط سفر مسائل متفرقه نماز قضاء احكام نماز قضاء نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت احكام نماز جماعت شرايط امام جماعت احكام جماعت چيزهايی كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايی كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات موارد وجوب نماز آيات و احكام آن دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن برای نماز احكام روزه تعريف روزه نيت چيزهايی كه روزه را باطل می كنند ١- خوردن و آشاميدن ٢- جماع ٣- استمناء ٤- دروغ بستن به خدا و پيغمبر ٥- رساندن غبار غليظ به حلق ٦- فرو بردن سر در آب ٧- باقی ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح ٨- اماله كردن ٩- قی كردن احكام روزه مسافر احكام چيزهايی كه روزه را باطل می كند آنچه برای روزه دار مكروه است جاهايی كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كسانی كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مكروه روزه های مستحب استحباب امساک برای کسانی که روزه نیستند مواردی كه مستحب است انسان از كارهايی كه روزه را باطل می كند خودداری نمايد احكام خمس متعلقات خمس منفعت کسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید غنیمت زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احكام زكات متعلقات زكات شرايط واجب شدن زكات زكات گندم و جو و خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كسانی كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره شرايط زكات فطره مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره حج احكام حج احكام خريد و فروش و... چيزهايی كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف شرايط معامله سلف احكام معامله سلف فروش طلا و نقره، به طلا و نقره مواردی كه انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه شركت احكام شركت صلح احكام صلح احكام اجاره صيغه اجاره و شرائط آن شرايط مالی كه اجاره می دهند شرايط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرقه اجاره مزارعه احكام مزارعه مساقات احکام مُساقات احكام حجر وبلوغ كسانی كه نمی توانند در مال خود تصرف كنند وكالت احكام وكالت قرض احكام قرض حواله احكام حواله دادن رهن احكام رهن ضامن شدن احكام ضامن شدن كفالت احکام کفالت وديعه با امانت احكام وديعه (امانت) عاريه احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج و زناشويي اقسام ازدواج احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايی كه بواسطه آنها می شود عقد را به هم زد عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احکام نگاه کردن مسائل متفرقه زناشويی شير دادن احكام شير دادن شرايط شير دادنی كه علت محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احکام طلاق صيغه طلاق و شرايط آن عده طلاق عده زنی كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق غصب احكام غصب مال پيدا شده احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند صيد و ذبح احكام سر بريدن و شكار كردن حيوانات دستور سر بریدن حیوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايی كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چیزهایی که در کشتن حیوانات مکروه است: احکام شکار کردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكاری صيد ماهی صيد ملخ خوردن و آشاميدن احكام خوردنيها و آشاميدنيها چيزهايی كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايی كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدن مكروهات آب آشاميدن نذر و عهد احكام نذر و عهد قسم احكام قسم خوردن وقف احكام وقف وصيت احكام وصيت ارث يا ميراث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث ملحقات توضيح المسائل حكم امر به معروف و نهي از منكر شرايط امر به معروف و نهی از منكر مراتب امر به معروف و نهی از منكر دفاع مسائل دفاع مسائل مستحدثه سفته سرقفلی معاملات بانكی بيمه بخت آزمايی تلقيح تشريح پيوند خاتمه استفتائات درباره تقليد درباره وضو درباره مسجد درباره وقت نماز و روزه بعض مسائل نماز احکام نماز مسائل روزه بعض احکام روزه بعض احکام نماز جماعت احکام نماز و روزه مسافر بعض احکام نماز مسافر نماز مسافر بعض مسائل خمس احکام خمس بعض احکام معاملات چند مسأله بانکی مسائل متفرقه

احكام زكات

احكام زكات
متعلقات زكات
١٨٥٣ زكات نه چيز واجب است: اول: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم:كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند. و اگر كسی مالك يكی ازاين نه چيز باشد، با شرايط ی كه بعدا گفته می شود بايد مقداری كه معين شده به يكی از مصرفهايی كه دستور داده اند برساند.
١٨٥٤ سلت كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصيت جو دارد زكات ندارد،ولی علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد، زكاتش بنابر احتياط واجب بايد داده شود.
شرايط واجب شدن زكات
١٨٥٥ زكات در صورتی واجب می شود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته می شود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.
١٨٥٦ بعد از آن كه انسان دوازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره بود بايد زكات آن را بدهد. ولی از اول ماه دوازدهم، نمی تواند طوری در مال تصرف كند كه مال از بين برود و اگر تصرف كند ضامن است و چنانچه در ماه دوازدهم بدون اختيار او بعضی از شرطهای زكات از بين برود زكات بر او واجب نيست.
١٨٥٧ اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بين سال بالغ شود، زكات بر او واجب نيست.
١٨٥٨ زكات گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش بنابر احتياط وقتی واجب می شود كه غوره است، و موقعی هم كه خرما قدری خشك شد كه به او تمر می گويند زكات آن واجب می شود. ولی وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعی است كه خشك شده باشند.
١٨٥٩ اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو كشمش و خرما كه در مساله پيش گفته شد صاحب آنها بالغ باشد بايد زكات آنها را بدهد.
١٨٦٠ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال ديوانه باشد،زكات بر او واجب نيست. ولی اگر در مقداری از سال ديوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد چنانچه ديوانگی او بقدری كم باشد كه مردم بگويند در تمام سال عاقل بوده، بنابر احتياط زكات بر او واجب است.
١٨٦١ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست يا بيهوش شود، زكات از او ساقط نمی شود و همچنين است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش مست يا بيهوش باشد.
١٨٦٢ مالی را كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرف كند زكات ندارد و نيز اگر زراعتی را از او غصب كنند و موقعی كه زكات آن واجب می شود، در دست غصب كننده باشد موقعی كه به صاحبش برمی گردد زكات ندارد.
١٨٦٣ اگر طلا و نقره يا چيز ديگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسی كه قرض داده چيزی واجب نيست.
زكات گندم و جو و خرما و كشمش
١٨٦٤ زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبريز و مثقال كم است كه ٢٠٧/٨٤٧ كيلوگرم می شود.
١٨٦٥ اگر پيش از دادن زكات از انگور بعد از كشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - كه زكات آنها واجب شده - خود و عيالاتش بخورند يا مثلا به فقير بدهد، بايد زكات مقداری را كه مصرف كرده بدهد.
١٨٦٦ اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بميرد، بايد مقدار زكات را از مال او بدهند ولی اگر پيش از واجب شدن زكات بميرد، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است بايد زكات سهم خود را بدهد.
١٨٦٧ كسی كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آوری زكات است موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور می تواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك ندهد و چيزی كه زكات آن واجب شده از بين برود بايد عوض آن را بدهد.
١٨٦٨ اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، بايد زكات آن را بدهد.
١٨٦٩ اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، بايد زكات آنها را بدهد.
١٨٧٠ اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده يا شك كند كه داده يا نه، چيزی بر او واجب نيست و اگر بداند كه زكات آن را نداده چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه بايد از بابت زكات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاكم شرع می تواند مقدار زكات را از خريدار بگيرد و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحيح است و خريدار بايد قيمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد و در صورتی كه قيمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد می تواند از او پس بگيرد.
١٨٧١ اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود، زكات آن واجب نيست.
١٨٧٢ اگر گندم و جو و خرما را پيش از خشك شدن مصرف كند اگر چه خشك آنها به اندازه نصاب باشد زكات آنها واجب نيست ولی اگر احتياطا زكات آنها را بدهد خيلی پسنديده است.
١٨٧٣ خرمايی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خيلی كم می شود چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.
١٨٧٤ گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زكات ندارد.
١٨٧٥ اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگويند با دلو آبياری شده نه باران، زكات آن بيست يك است، واگر بگويند يا آب باران آبياری شده،زكات آن ده يك است.
١٨٧٦ اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگويند آبياری با دلو و مانند آن غلبه داشته زكات آن بيست يك است، و اگر بگويند آبياری با آب نهر و باران غلبه داشته زكات آن ده يك است بلكه اگر نگويند آب باران و نهر غلبه داشته ولی آبياری با آب باران و نهر بيشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتياط زكات آن ده يك می باشد.
١٨٧٧ اگر شك كند كه آبياری با آب باران شده يا آبياری به دلو،بيست يك بر او واجب می شود.
١٨٧٨ اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولی با آب دلو هم آبياری شود و آب دلو به زياد شدن محصول كمك نكند، زكات آن ده يك است و اگر با دلو و مانند آن آبياری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زياد شدن محصول كمك نكنند زكات آن بيست يك است.
١٨٧٩ اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبياری كنند، و در زمينی كه پهلوی آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبياری نشود زكات زراعتی كه با دلو آبياری شده بيست يك و زكات زراعتی كه پهلوی آن است ده يك می باشد.
١٨٨٠ مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است حتی مقداری از قيمت اسباب و لباس را كه به واسطه زراعت كم شده می تواند از حاصل كسر كند، و چنانچه پيش از كم كردن اينها به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد، بايد زكات باقی مانده آن را بدهد.
١٨٨١ قيمت وقتی كه تخم را برای زراعت پاشيده می تواند، جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٢ اگر زمين و اسباب زراعت يا يكی از اين دو، ملك خود او باشد،نبايد كرايه آنها را جزء مخارج حساب كند و نيز برای كارهايی كه خودش كرده يا ديگری بی اجرت انجام داده چيزی از حاصل كسر نمی شود.
١٨٨٣ اگر درخت انگور يا خرما را بخرد قيمت آن جزء مخارج نيست، ولی اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد، پولی را كه برای آن داده جزء مخارج حساب می شود.
١٨٨٤ اگر زمينی را بخرد و در آن زمين گندم يا جو بكارد پولی را كه برای خريد زمين داده جزء مخارج حساب نمی شود ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را كه برای خريد آن داده می تواند جزو مخارج حساب نمايد و از حاصل كم كند اما بايد قيمت كاهی را كه از آن بدست می آيد، از پولی كه برای خريد زراعت داده كسر نمايد مثلا اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قيمت كاه آن صد تومان باشد فقط چهارصد تومان آن را می تواند جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٥ كسی كه بدون گاو و چيزهای ديگر كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند، اگر اينها را بخرد، نبايد پولی را كه برای خريد اينها داده جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٦ كسی كه بدون گاو و چيزهای ديگری كه برای زراعت لازم است، نمی تواند زراعت كند، اگر آنها را بخرد و به واسطه زراعت به كلی از بين بروند می تواند تمام قيمت آنها را جزو مخارج حساب نمايد. و اگر مقداری از قيمت آنها كم شود می تواند آن مقدار را جزو مخارج حساب كند ولی اگر بعد از زراعت چيزی از قيمتشان كم نشود، نبايد چيزی از قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد.
١٨٨٧ اگر در يك زمين جو و گندم و چيزی مثل برنج و لوبيا كه زكات آن واجب نيست، بكارد خرجهای كه برای هر كدام آنها كرده، فقط پای همان حساب می شود، ولی اگر برای هر دو مخارجی كرده بايد به هر دو قسمت نمايد، مثلا اگر هر دو به يك اندازه بوده، می تواند نصف مخارج را از جنسی كه زكات دارد كسر نمايد.
١٨٨٨ اگر برای سال اول عملی مانند شخم زدن انجام دهد اگر چه برای سالهای بعد هم فايده داشته باشد، بايد مخارج آن را از سال اول كسر كند. ولی اگر برای چند سال عمل كند، بايد بين آنها تقسيم نمايد.
١٨٨٩ اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با يكديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يك وقت به دست نمی آيد گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يك سال حساب شود چنانچه چيزی كه اول می رسد به اندازه نصاب يعنی ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم باشد بايد زكات آن را موقعی كه می رسد بدهد و زكات بقيه را هر وقت به دست می آيد ادا نمايد و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر می كند تا بقيه آن برسد پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نيست.
١٨٩٠ اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه دهد چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد بنابر احتياط زكات آن واجب است.
١٨٩١ اگر مقداری خرما يا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب می شود چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.
١٨٩٢ اگر زكات خرمای خشك يا كشمش بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای تازه يا انگور بدهد و نيز اگر زكات خرمای تازه يا انگور بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای خشك يا كشمش بدهد اما اگر يكی از اينها يا چيز ديگری را به قصد قيمت زكات بدهد مانعی ندارد.
١٨٩٣ كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكات آن واجب شده اگر بميرد بايد اول تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمايند.
١٨٩٤ كسی كه بدهكار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد اگر بميرد و پيش از آن كه زكات اينها واجب شود ورثه قرض او را از مال ديگر بدهند،هر كدام كه سهمشان به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد بايد زكات بدهد و اگر پيش از آن كه زكات اينها واجب شود قرض او را ندهند چنانچه مال ميت فقط به اندازه بدهی او باشد واجب نيست زكات اينها را بدهند و اگر مال ميت بيشتراز بدهی او باشد در صورتی كه بدهی او بقدری است كه اگر بخواهند ادا نمايند بايد مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار می دهند زكات ندارد و بقيه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش به اندازه نصاب شود بايد زكات آن را بدهد.
١٨٩٥ اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد بايد زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و يا زكات همه را از خوب و بد بدهد و به احتياط واجب زكات همه را از بد نمی تواند بدهد.
نصاب طلا
١٨٩٦ طلا دو نصاب دارد: نصاب اول آن بيست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن ١٨ نخود است، پس وقتی طلا به بيست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد اگر شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد، انسان بايد چهل يك آن را كه نه نخود می شود از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست. و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمول می شود يعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام ١٨ مثقال را از قرار چهل يك بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط بايد زكات ١٥ مثقال آن را بدهد و زيادی آن زكات ندارد، و همچنين است هر چه بالا رود، يعنی اگر سه مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.
نصاب نقره
١٨٩٧ نقره دو نصاب دارد : نصاب اول آن ١٠٥ مثقال معمولی است كه اگر نقره به ١٠٥ مثقال برسد و شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان بايد چهل يك آن را كه ٢ مثقال و ١٥ نخود است از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست. و نصاب دوم آن، ٢١ مثقال است يعنی اگر ٢١ مثقال به ١٠٥ مثقال اضافه شود بايد زكات تمام ١٢٦ مثقال را بطوری كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از ٢١ مثقال اضافه شود فقط بايد زكات ١٠٥ مثقال آن را بدهد و زيادی آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود، يعنی اگر ٢١ مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده و كمتر از ٢١ مثقال است زكات ندارد. بنابراين اگر انسان چهل يك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بيشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسی كه ١١٠ مثقال نقره دارد اگر چهل يك آن را بدهد، زكات ١٠٥ مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای ٥ مثقال آن داده كه واجب نبوده است.
١٨٩٨ كسی كه طلا يا نقره او به اندازه نصاب است، اگر چه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اول كم نشده همه ساله بايد زكات آن را بدهد.
١٨٩٩ زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكه زده باشند بايد زكات آن را بدهند.
١٩٠٠ طلا و نقره سكه داری كه زنها برای زينت به كار می برند، زكات ندارد اگرچه رواج باشد.
١٩٠١ كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هيچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد،مثلا ١٠٤ مثقال نقره و ١٤ مثقال طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نيست.
١٩٠٢ چنان كه سابقا گفته شد، زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد، و اگر در بين يازده ماه طلا و نقره اواز نصاب اول كمتر شود، زكات بر او واجب نيست.
١٩٠٣ اگر در بين يازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد، يا آنها را آب كند، زكات بر او واجب نيست، ولی اگر برای فرار از دادن زكات اين كارها را بكند، احتياط مستحب آن است كه زكات را بدهد.
١٩٠٤ اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، بايد زكات آنها را بدهد،و چنانچه به واسطه آب كردن وزن يا قيمت آنها كم شود، بايد زكاتی را كه پيش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.
١٩٠٥ اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.
١٩٠٦ طلا و نقره ای كه بيشتر از اندازه معمولی فلز ديگر دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد، انسان بايد زكات آن را بدهد، و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست يا نه، زكات آن واجب نيست.
١٩٠٧ اگر طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول فلز ديگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زكات آن را از طلا و نقره ای بدهد كه بيشتر از معمول فلز ديگر دارد، ولی اگر به قدری بدهد كه يقين كند طلا و نقره خالصی كه در آن هست به اندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.
زكات شتر و گاو و گوسفند
١٩٠٨ زكات شتر و گاو و گوسفند غير از شرطهايی كه گفته شد دو شرط ديگر دارد: اول: آنكه حيوان در تمام سال بی كار باشد، و اگر در تمام سال يكی دو روز كار كرده باشد، زكات آن واجب است. دوم: آنكه در تمام سال از علف بيابان بچرد. پس اگر تمام سال يا مقداری از آن را از علف چيده شده يا از زراعتی كه ملك مالك يا ملك كس ديگر است بچرد، زكات ندارد، ولی اگر در تمام سال يك روز يا دو روز از علف مالك بخورد، بنابر احتياط زكات آن واجب می باشد.
١٩٠٩ اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد يا اجاره كند، يا برای چراندن در آن باج بدهد، بايد زكات را بدهد.
نصاب شتر
١٩١٠ شتر دوازده نصاب دارد: اول: پنج شتر، و زکات آن یک گوسفند است، و تا شماره شتر به این مقدار نرسد، زکات ندارد. دوم: ده شتر، و زکات آن دو گوسفند است. سوم: پانزده شتر، و زکات آن سه گوسفند است. چهارم: بیست شتر، و زکات آن چهار گوسفند است. پنجم: بیست و پنج شتر، و زکات آن پنج گوسفند است. ششم:بیست و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال دوم شده باشد. هفتم:سی و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال سوم شده باشد. هشتم: چهل و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال چهارم شده باشد. نهم: شصت و یک شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال پنجم شده باشد. دهم: هفتاد و شش شتر، و زکات آن دو شتری است که داخل سال سوم شده باشند. یازدهم: نود و یک شتر، و زکات آن دو شتری است که داخل سال چهارم شده باشند. دوازدهم: صد و بیست و یک شتر و بالاتر آن است که باید یا چهل تا چهل تا حساب کند و برای هر چهل تا یک شتری بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب کند و برای هر پنجاه تا یک شتری بدهد که داخل سال چهارم شده باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب کند، ولی در هر صورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر ١٤٠ شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری که داخل سال چهارم شده، و برای چهل تا، یک شتری که داخل سال سوم شده بدهد.(شتر زکات باید ماده باشد.)
١٩١١ زکات مابین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره شترهایی که دارد از نصاب اول که پنج تا است بگذرد، تا به نصاب دوم که ده تا است نرسیده، فقط باید زکات پنج تای آن را بدهد. و همچنین است در نصابهای بعد.
نصاب گاو
١٩١٢ گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است، که وقتی شماره گاو به سی رسید، اگر شرایط ی را که گفته شد داشته باشد، انسان باید یک گوساله ای که داخل سال دوم شده از بابت زکات بدهد. و نصاب دوم آن چهل است، و زکات آن یک گوساله ماده ای است که داخل سال سوم شده باشد. و زکات مابین سی و چهل واجب نیست، مثلا کسی که سی و نه گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد، تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد، و بعد از آن که به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله ای که داخل سال دوم شده بدهد، و همچنین هر چه بالا رود باید سی تا سی تا حساب کند، یا چهل تا چهل تا، یا با سی و چهل حساب نماید، و زکات آن را به دستوری که گفته شده بدهد، ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگرچیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن، زکات سی تا، و برای چهل تای آن، زکات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده تا زکات نداده می ماند.
نصاب گوسفند
مسئله ۱۹۱۳. گوسفند پنج نصاب دارد:
اول: چهل، و زکات آن یک گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زکات ندارد.
دوم: صد و بیست و یک، و زکات آن دو گوسفند است.
سوم: دویست و یک، و زکات آن سه گوسفند است.
چهارم: سی صد و یک، و زکات آن بنا بر احتیاط واجب چهار گوسفند است.
پنجم: چهارصد و بالاتر از آن است که باید آنها را صد تا صد تا حساب کند و برای هر صد تای آنها یک گوسفند بدهد، و لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد کافی است، ولی اگر بخواهد جنس دیگر بدهد، در صورتی بی اشکال است که برای فقرا بهتر باشد، اگرچه لازم نیست.
مسئله ۱۹۱۴. زکات مابین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره گوسفندهای کسی از نصاب اول که چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم که صد و بیست و یک است نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد. و همچنین است در نصابهای بعد.
مسئله ۱۹۱۵. زکات شتر و گاو و گوسفندی که به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همة آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.
مسئله ۱۹۱۶. در زکات، گاو و گاو میش یک جنس حساب می شود، و شتر عربی و غیر عربی یک جنس است، و همچنین بز و میش و شیشک در زکات با هم فرق ندارند.
مسئله ۱۹۱۷. اگر گوسفند برای زکات بدهد، باید اقلاً داخل سال دوم شده باشد. و اگر بز بدهد، باید داخل سال سوم شده باشد.
مسئله ۱۹۱۸. گوسفندی را که بابت زکات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او کمتر باشد اشکال ندارد، ولی بهتر است گوسفندی را که قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد. و همچنین است در گاو و شتر.
مسئله ۱۹۱۹. اگر چند نفر با هم شریک باشند، هر کدام آنان که سهمش به نصاب اول رسیده، باید زکات بدهد، و بر کسی که سهم او کمتر از نصاب اول است زکات واجب نیست.
مسئله ۱۹۲۰. اگر یک نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازة نصاب باشند، باید زکات آنها را بدهد.
مسئله ۱۹۲۱. اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زکات آنها را بدهد.
مسئله ۱۹۲۲. اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد، همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زکات را از خود آنها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند، نمی تواند زکات آنها را مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض، و دسته ای معیوب و دستة دیگر بی عیب، و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است که برای زکات آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.
مسئله ۱۹۲۳. اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را که دارد با چیز دیگر عوض کند یا نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسنفد بدهد، و چهل گوسفند دیگر بگیرد زکات بر او واجب نیست.
مسئله ۱۹۲۴. کسی که باید زکات گاو و گوسفند و شتر را بدهد اگر زکات آنها را از مال دیگرش بدهد تا وقتی شمارة آنها از نصاب کم نشده، همه ساله باید زکات را بدهد و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول کمتر شوند، زکات بر او واجب نیست مثلاً کسی که چهل گوسفند دارد اگر از مال دیگرش زکات آنها را بدهد تا وقتی که گوسفندهای او از چهل کم نشده همه ساله باید یک گوسفند بدهد و اگر از خود آنها بدهد تا وقتی به چهل نرسیده زکات بر او واجب نیست.
مصرف زكات
١٩٢٥ انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند: اول: فقير، و آن كسی كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسی كه صنعت يا ملك يا سرمايه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقير نيست. دوم: مسكين، و آن كسی است كه از فقير سخت تر می گذراند. سوم: كسی كه از طرف امام عليه السلام يا نايب امام مامور است كه زكات را جمع و نگهداری نمايد و به حساب آن رسيدگی كند و آن را به امام عليه السلام يا نايب امام يا فقرا برساند. چهارم: كافرهايی كه اگر زكات به آنان بدهند به دين اسلام مايل می شوند يا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند. پنجم: خريداری بنده ها و آزاد كردن آنان. ششم: بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد. هفتم: سبيل الله يعنی كاری كه مانند ساختن مسجد منفعت عمومی دينی دارد، يا مثل ساختن پل و اصلاح راه كه نفعش به عموم مسلمانان می رسد و آنچه برای اسلام نفع داشته باشد به هر نحو كه باشد. هشتم: ابن السبيل، يعنی مسافری كه در سفر درمانده شده. و احكام اينها در مسايل آينده گفته خواهد شد.
١٩٢٦ احتياط واجب آن است كه فقير و مسكين بيشتر از مخارج سال خود و عيالاتش را از زكات نگيرد، و اگر مقداری پول يا جنس دارد فقط به اندازه كسری مخارج يك سالش زكات بگيرد.
١٩٢٧ كسی كه مخارج سالش را داشته اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست يا نه نمی تواند زكات بگيرد
١٩٢٨ صنعتگر يا مالك يا تاجری كه در آمد او از مخارج سالش كمتر است می تواند برای كسری مخارجش زكات بگيرد و لازم نيست ابزار كار يا ملك يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند.
١٩٢٩ فقيری كه خرج سال خود و عيالاتش را ندارد اگر خانه ای دارد كه ملك اوست و در آن نشسته يا مال سواری دارد چنانچه بدون اينها نتواند زندگی كند اگرچه برای حفظ آبرويش باشد می تواند زكات بگيرد و همچنين است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چيزهايی كه به آنها احتياج دارد و فقيری كه اينها را ندارد اگر به اينها احتياج داشته باشد می تواند از زكات خريداری نمايد.
١٩٣٠ فقيری كه ياد گرفتن صنعت برای او مشكل نيست بنابر احتياط واجب بايد ياد بگيرد، و با گرفتن زكات زندگی نكند ولی تا وقتی مشغول ياد گرفتن است، می تواند زكات بگيرد.
١٩٣١ به كسی كه قبلا فقير بوده، و می گويد فقيرم، اگر چه انسان از گفته او اطمينان پيدا نكند، می شود زكات داد.
١٩٣٢ كسی كه می گويد فقيرم و قبلا فقير نبوده يا معلوم نيست، فقير بوده يا نه اگر از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است می شود به او زكات داد.
١٩٣٣ كسی كه بايد زكات بدهد، اگر از فقيری طلبكار باشد می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
١٩٣٤ اگر فقير بدهكار بميرد و تركه ای كه وافی به بدهيش باشد نداشته باشد،انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
١٩٣٥ چيزی را كه انسان بابت زكات به فقير می دهد لازم نيست به او بگويد كه زكات است. بلكه اگر فقير خجالت بكشد، مستحب است به طوری كه دروغ نشود به اسم پيشكش بدهد ولی بايد قصد زكات نمايد.
١٩٣٦ اگر به خيال اين كه كسی فقير است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده يا از روی ندانستن مساله به كسی كه می داند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه چيزی را كه به او داده باقی باشد بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد پس اگر كسی كه آن چيز را گرفته می دانسته يا احتمال می داده كه زكات است انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد ولی اگر به غير عنوان زكات داده نمی تواند چيزی از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به متسحق بدهد و در همه صور می تواند از مال خودش زكات را بدهد و از كسی كه گرفته مطالبه نكند
١٩٣٧ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد می تواند برای دادن قرض خود زكات بگيرد ولی بايد مالی را كه قرض كرده در عصيت خرج نكرده باشد يا اگر در معصيت خرج كرده از آن معصيت توبه كرده باشد كه در اين صورت از سهم فقرا می شود به او داد.
١٩٣٨ اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زكات بدهد بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده چنانچه آن بدهكار فقير باشد می تواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند ولی اگر چيزی را كه گرفته در شرابخواری يا به طور آشكارا در معصيت صرف كرده و از معصيت خود توبه نكرده بنابر احتياط واجب بايد چيزی را كه به او داده بابت زكات حساب نكند.
١٩٣٩ كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه فقير نباشد انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
١٩٤٠ مسافری كه خرجی او تمام شده يا مركبش از كار افتاده چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزی، خود را به مقصد برساند اگرچه در وطن خود فقير نباشد می تواند زكات بگيرد ولی اگر بتواند در جای ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزی مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقداری كه به آنجا برسد می تواند زكات بگيرد.
١٩٤١ مسافری كه در سفر مانده شده و زكات گرفته، بعد از آنكه به وطنش رسيد،اگر چيزی از زكات زياد آمده باشد در صورتی كه بدون مشقت نتواند بقيه را به صاحب مال يا نايب او برساند، بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز زكات است.
شرايط كسانی كه مستحق زكاتند
١٩٤٢ كسی كه زكات می گيرد بايد شيعه دوازده امامی باشد، و اگر از راه شرعی شيعه بودن كسی ثابت شود و به او زكات بدهد و زكات تلف شود بعد معلوم شود شيعه نموده لازم نيست دوباره زكات بدهد.
١٩٤٣ اگر طفل يا ديوانه ای از شيعه فقير باشد انسان می تواند به ولی او زكات بدهد، به قصد اينكه آنچه را می دهد ملك طفل يا ديوانه باشد.
١٩٤٤ اگر به ولی طفل و ديوانه دسترسی ندارد می تواند خودش يا به وسيله يك نفر امين زكات را به مصرف طفل يا ديوانه برساند و بايد موقعی كه زكات به مصرف آنان می رسد نيت زكات كنند.
١٩٤٥ به فقيری كه گدايی می كند می شود زكات داد، ولی به كسی كه زكات را در معصيت مصرف می كند نمی شود زكات داد.
١٩٤٦ به كسی كه معصيت كبيره را آشكارا بجا می آورد احتياط واجب آن است كه زكات ندهند.
١٩٤٧ به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد می شود زكات داد، ولی اگر زن برای خرجی خودش قرض كرده باشد شوهر نمی تواند بدهی او را از زكات بدهد بلكه اگر كس ديگری هم كه مخارج او بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض كند احتياط واجب آن است كه بدهی اورااز زكات ندهد.
١٩٤٨ انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكات بدهد ولی ديگران می توانند به آنان زكات بدهند.
١٩٤٩ اگر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نمايد،اشكال ندارد.
١٩٥٠ اگر پسر به كتابهای علمی دينی احتياج داشته باشد پدر می تواند برای خريدن آنها به او زكات بدهد.
١٩٥١ پدر می تواند به پسرش زكات بدهد كه برای خود زن بگيرد پسر هم می تواند برای آن كه پدرش زن بگيرد، زكات خود را به او بدهد.
١٩٥٢ به زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد يا خرجی نمی دهد ولی زن می تواند اورا به دادن خرجی مجبور كند نمی شود زكات داد.
١٩٥٣ زنی كه صيغه شده اگر فقير باشد شوهرش و ديگران می توانند به او زكات بدهند ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد يا به جهت ديگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد يا زن بتواند او را مجبور كند، نمی شود به آن زن زكات داد.
١٩٥٤ زن می تواند به شوهر فقير خود زكات بدهد اگر چه شوهر زكات را صرف مخارج خود آن زن نمايد.
١٩٥٥ سيد نمی تواند از غير سيد زكات بگيرد ولی اگر خمس و ساير وجوهات كفايت مخارج او را نكند و از گفتن زكات ناچار باشد می تواند از غير سيد زكات بگيرد ولی احتياط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگيرد.
١٩٥٦ به كسی كه معلوم نيست سيد است يا نه می شود زكات داد.
نيت زكات
١٩٥٧ انسان بايد زكات را به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نيت معين كند كه آنچه را می دهد زكات مال است يا زكات فطره، ولی اگر مثلا زكات گندم و جو بر او واجب باشد لازم نيست معين كند چيزی را كه می دهد زكات گندم است يا زكات جو.
١٩٥٨ كسی كه زكات چند مال بر او واجب شده اگر مقداری زكات بدهد و نيت هيچ كدام آنها را نكند، چنانچه چيزی را كه داده هم جنس يكی از آنها باشد زكات همان جنس حساب می شود، و اگر هم جنس هيچ كدام آنها نباشد به همه آنها قسمت می شود پس كسی كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است اگر مثال يك گوسفند از بابت زكات بدهد و نيت هيچ كدام آنها را نكند زكات گوسفند حساب می شود ولی اگر مقداری نقره بدهد به زكاتی كه برای گوسفند و طلا بدهكار است تقسيم می شود.
١٩٥٩ اگر كسی را وكيل كند كه زكات مال او را بدهد چنانچه وكيل وقتی كه زكات را به فقير می دهد از طرف مالك نيت زكات كند كافی است.
١٩٦٠ اگر مالك يا وكيل او بدون قصد قربت زكات را به فقير بدهد و پيش از آن كه آن مال از بين برود خود مالك نيت زكات كند زكات حساب می شود.
مسائل متفرقه زكات
١٩٦١ موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور انسان بايد زكات را به فقير بدهد يا از مال خود جدا كند و زكات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن، ماه دوازدهم بايد به فقير بدهد يا از مال خود جدا نمايد. ولی بعد از جدا كردن اگر منتظر فقير معينی باشد يا بخواهد به فقيری بدهد كه از جهتی برتری دارد می تواند زكات
١٩٦٢ بعد از جدا كردن زكات لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد ولی اگربه كسی كه می شود زكات داد دسترسی دارد احتياط مستحب آن است كه دادن زكات را تاخير نيندازد.
١٩٦٣ كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر ندهد و به واسطه كوتاهی او از بين برود بايد عوض آن را بدهد.
١٩٦٤ كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر زكات را ندهد و بدون آن كه در نگهداری آن كوتاهی كند از بين برود چنانچه دادن زكات را به قدری تاخير انداخته كه نمی گويند فورا داده است بايد عوض آن را بدهد و اگر به اين مقدار تاخير نينداخته مثلا دو سه ساعت تاخير انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده، در صورتی كه مستحق حاضر نبوده چيزی بر او واجب نيست و اگر مستحق حاضر بوده بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را بدهد.
١٩٦٥ اگر زكات را از خود مال كنار بگذرد می تواند در بقيه آن تصرف كند واگر از مال ديگرش كنار بگذارد می تواند در تمام مال تصرف نمايد.
١٩٦٦ انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چيز ديگری به جای آن بگذارد
١٩٦٧ اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد مثلا گوسفندی كه برای زكات گذاشته بره بياورد، مال فقير است.
١٩٦٨ اگر موقعی كه زكات را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد بهتر است زكات را به او بدهد مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.
١٩٦٩ اگر با عين مالی كه برای زكات كنار گذاشته برای خودش تجارت كند صحيح نيست و اگر با اجازه حاكم شرع برای مصلحت زكات تجارت كند تجارت صحيح و نفعش مال زكات است.
١٩٧٠ اگر پيش از آن كه زكات بر او واجب شود چيزی بابت زكات به فقير بدهد زكات حساب نمی شود و بعد از آن كه زكات بر او واجب شد اگر چيزی را كه به فقير داده از بين نرفته باشد و آن فقير هم به فقر خود باقی باشد می تواند چيزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.
١٩٧١ فقيری كه می داند زكات بر انسان واجب نشده اگر چيزی بابت زكات بگيردو پيش او تلف شود ضامن است پس موقعی كه زكات بر انسان واجب می شود اگر آن فقير به فقر خود باقی باشد می تواند عوض چيزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.
١٩٧٢ فقيری كه نمی داند زكات بر انسان واجب نشده اگر چيزی بابت زكات بگيردو پيش او تلف شود ضامن نيست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.
١٩٧٣ مستحب است زكات گاو و گوسفند و شتر را به فقيرهای آبرومند بدهد و در دادن زكات، خويشان خود را بر ديگران و اهل علم و كمال را بر غير آنان، و كسانی را كه اهل سؤال نيستند، بر اهل سؤال مقدم بدارد، ولی اگر دادن زكات به فقيری از جهت ديگری بهتر باشد مستحب است زكات را به او بدهد.
١٩٧٤ بهتر است زكات را آشكار، و صدقه مستحبی را، مخفی بدهند.
١٩٧٥ اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقی نباشد، و نتواند زكات را به مصرف ديگری هم كه برای آن معين شده برساند، چنانچه اميد نداشته باشد كه بعدا مستحق پيدا كند بايد زكات را به شهر ديگر ببرد و به مصرف زكات برساند، ولی مخارج بردن به آن شهر به عهده خود اوست و اگر زكات تلف شود ضامن نيست.
١٩٧٦ اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود می تواند زكات را به شهر ديگر ببرد.ولی مخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد و اگر زكات تلف شود ضامن است مگر آنكه با اجازه حاكم شرع برده باشد.
١٩٧٧ اجرت وزن كردن، پيمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمايی را كه برای زكات می دهد با خود اوست.
١٩٧٨ كسی كه مثقال و نخود نقره يا بيشتر، از بابت زكات بدهكار است می تواند كمتر از مثقال و نخود نقره هم به يك فقير بدهد و نيز اگر غير نقره چيز ديگری مثل گندم و جو بدهكار باشد و قيمت آن به مثقال و نخود نقره هم برسد می تواند به يك فقير كمتر از آن بدهد.
١٩٧٩ مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد ولی اگر مستحق بخواهد چيزی را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قيمت رساند كسی كه زكات را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم است.
١٩٨٠ اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده يا نه بايد زكات را بدهد هر چند شك او برای زكات سالهای پيش باشد.
١٩٨١ فقير نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند يا چيزی را گرانتر از قيمت آن بابت زكات قبول نمايد، يا زكات را از مالك بگيرد و به او ببخشد. ولی كسی كه زكات زيادی بدهكار است و فقير شده و نمی تواند زكات را بدهد و اميد هم ندارد كه دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند فقير، می تواند زكات را از او بگيرد و به او ببخشد.
١٩٨٢ انسان می تواند از زكات قرآن يا كتاب دينی يا كتاب دعا بخرد و وقف نمايد، اگر چه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است. و نيز می تواند توليت وقف را برای خود يا اولاد خود قرار دهد.
١٩٨٣ انسان نمی تواند از زكات ملك بخرد و بر اولاد خود يا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نمايد كه عايدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
١٩٨٤ فقير می تواند برای رفتن به حج و زيارت و مانند اينها زكات بگيرد، ولی اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، برای زيارت و مانند آن نمی تواند زكات بگيرد.
١٩٨٥ اگر مالك فقيری را وكيل كند، كه زكات مال او را بدهد، چنانچه آن فقير احتمال دهد كه قصد مالك اين بوده كه خود آن فقير از زكات برندارد،نمی تواند چيزی از آن را برای خودش بردارد و اگر يقين داشته باشد كه قصد مالك اين نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.
١٩٨٦ اگر فقير شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكات بگيرد، چنانچه شرطهايی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود بايد زكات آنها را بدهد.
١٩٨٧ اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شريك باشند و يكی ازآنان زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسيم كنند چنانچه بداند شريكش زكات سهم خود را نداده تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد.
١٩٨٨ كسی كه خمس يا زكات بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد چنانچه نتواند همه آنها را بدهد اگر مالی كه خمس يا زكات آن واجب شده از بين نرفته باشد بايد خمس و زكات را بدهد و اگر از بين رفته باشد می تواند خمس يا زكات را بدهد يا كفاره و نذر و قرض و مانند اينها را ادا نمايد.
١٩٨٩ كسی كه خمس يا زكات بدهكار است و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بميرد و مال او برای همه آنها كافی نباشد چنانچه مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بين نرفته باشد، بايد خمس يا زكات را بدهند و بقيه مال او را به چيزهای ديگری كه بر او واجب است قسمت كنند و اگر مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بين رفته باشد بايد مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اينها قسمت نمايند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بيست تومان به كسی بدهكار است و همه مال او سی تومان است، بايد بيست تومان بابت خمس و ده تومان به دين او بدهند.
١٩٩٠ كسی كه مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نكند می تواند برای معاش خود كسب كند، چنانچه تحصيل آن علم واجب يا مستحب باشد، می شود به او زكات داد و اگر تحصيل آن علم واجب يا مستحب نباشد، زكات دادن به او اشكال دارد.
زكات فطره
شرايط زكات فطره
١٩٩١ كسی كه موقع غروب شب عيد فطر بالغ و عاقل و هوشيار است و فقير و بنده كس ديگر نيست، بايد برای خودش و كسانی كه نان خور او هستند هر نفری يك صاع كه تقريبا سه كيلو است، گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت و مانند اينها به مستحق بدهد، و اگر پول يكی از اينها را هم بدهد،كافی است.
١٩٩٢ كسی كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسبی هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عيالاتش را بگذراند، فقير است و دادن زكات فطره بر او واجب نيست.
١٩٩٣ انسان بايد فطره كسانی را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب می شوند، بدهد كوچك باشند يا بزرگ، مسلمان باشند يا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه، در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر.
١٩٩٤ اگر كسی را كه نان خور اوست و در شهر ديگر است، وكيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را می دهد، لازم نيست خودش فطره او را بدهد.
١٩٩٥ فطره مهمانی كه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب می شود، بر او واجب است.
١٩٩٦ فطره مهمانی كه پيش از غروب شب عيد فطر بدون رضاين صاحبخانه وارد می شود و مدتی نزد او می ماند واجب است، و همچنين است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.
١٩٩٧ فطره مهمانی كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد می شود بر صاحبخانه واجب نيست، اگر چه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.
١٩٩٨ اگر كسی موقع غروب شب عيد فطر، ديوانه يا بيهوش باشد زكات فطره بر او واجب نيست.
١٩٩٩ اگر پيش از غروب بچه بالغ شود، يا ديوانه عاقل گردد، يا فقير غنی شود، در صورتی كه شرايط واجب شدن فطره را دارا باشد، بايد زكات فطره را بدهد.
٢٠٠٠ كسی كه موقع غروب شب عيد فطر، زكات فطره براو واجب نيست، اگر تاپيش از ظهر روز عيد شرطهای واجب شدن فطره در او پيدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.
٢٠٠١ كافری كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نيست.ولی مسلمانی كه شيعه نبوده اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود، بايد زكات فطره را بدهد.
٢٠٠٢ كسی كه فقط به اندازه يك صاع كه تقريبا سه كيلو است گندم و مانند آن دارد، مستحب است زكات فطره را بدهد و چنانچه عيالاتی داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند به قصد فطره، آن يك صاع را به يكی از عيالاتش بدهد و اوهم به همين قصد به ديگری بدهد و همچنين تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چيزی را كه می گيرد به كسی بدهد كه از خودشان نباشد و اگر يكی از آنها صغير باشد احتياط آن است كه او را در دور دادن زكات فطره داخل نكنند و چنانچه ولی صغير از طرف او قبول نمايد بايد آن زكات فطره را به مصرف صغير برساند نه اينكه از طرف او به ديگری بدهد.
٢٠٠٣ اگر بعد از غروب شب عيد فطر بچه دار شود، يا كسی نان خور او حساب شود،واجب نيست فطره او را بدهد، اگر چه مستحب است فطره كسانی را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر روز عيد نان خور او حساب می شوند بدهد.
٢٠٠٤ اگر انسان نان خور كسی باشد و پيش از غروب نان خور كس ديگر شود فطره او بر كسی كه نان خور او شده واجب است، مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش بايد فطره او را بدهد.
٢٠٠٥ كسی كه ديگری بايد فطره او را بدهد، واجب نيست فطره خود را بدهد.
٢٠٠٦ اگر فطره انسان بر كسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمی شود.
٢٠٠٧ اگر كسی كه فطره او بر ديگری واجب است خودش فطره را بدهد از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.
٢٠٠٨ زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنانچه نان خور كس ديگر باشد،فطره اش بر آن كس واجب است. و اگر نان خور كس ديگر نيست، در صورتی كه فقير نباشد بايد فطره خود را بدهد.
٢٠٠٩ كسی كه سيد نيست نمی تواند به سيد فطره بدهد. حتی اگر سيدی نان خور او باشد، نمی تواند فطره او را به سيد ديگر بدهد.
٢٠١٠ فطره طفلی كه از مادر يا دايه شير می خورد بر كسی است كه مخارج مادر يا دايه را می دهد، ولی اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد فطره طفل بر كسی واجب نيست.
٢٠١١ انسان اگر چه مخارج عيالاتش را از مال حرام بدهد بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.
٢٠١٢ اگر انسان كسی را اجير نمايد و شرط كند كه مخارج او را بدهد در صورتی كه به شرط خود عمل كند و نان خور او حساب شود بايد فطره او را هم بدهد ولی چنانچه شرط كند كه مقدار مخارج او را بدهد و مثلا پولی برای مخارجش بدهد،دادن فطره او واجب نيست.
٢٠١٣ اگر كسی بعد از غروب شب عيد فطر بميرد بايد فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند، ولی اگر پيش از غروب بميرد واجب نيست فطره او عيالاتش را از مال او بدهند.
مصرف زكات فطره
٢٠١٤ اگر زكات فطره را به يكی از هشت مصرفی كه سابقا برای زكات مال گفته شد برسانند كافی است، ولی احتياط مستحب آن است كه فقط به فقرای شيعه بدهد.
٢٠١٥ اگر طفل شيعه ای فقير باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند يا به واسطه دادن به ولی طفل ملك طفل نمايد.
٢٠١٦ فقيری كه فطره به او می دهند لازم نيست عادل باشد، ولی احتياط واجب آن است كه به شراب خوار و كسی كه آشكارا معصيت كبيره می كند فطره ندهند.
٢٠١٧ به كسی كه فطره را در معصيت مصرف می كند، نبايد فطره بدهند.
٢٠١٨ احتياط واجب آن است كه به يك فقير بيشتر از مخارج سالش و كمتر از يك صاع كه تقريبا سه كيلو است فطره ندهند.
٢٠١٩ اگر از جنسی كه قيمتش دو برابر قيمت معمولی آن است مثلا از گندمی كه قيمت آن دو برابر قيمت گندم معمولی است نصف صاع كه معنای آن در مساله پيش گفته شد بدهد كافی نيست، و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد كفايت نمی كند.
٢٠٢٠ انسان نمی تواند نصف صاع را از يك جنس مثلا گندم و نصف ديگر آن را از جنس ديگر مثلا جو بدهد، و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشكال دارد، بلكه كافی نيست.
٢٠٢١ مستحب است در دادن زكات فطره خويشان فقير خود را بر ديگران مقدم دارد و بعد همسايگان فقير را بعد اهل علم فقير را، ولی اگر ديگران از جهتی برتری داشته باشند مستحب است آنها را مقدم بدارد.
٢٠٢٢ اگر انسان به خيال اين كه كسی فقير است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقير نبوده، چنانچه مالی را كه به او داده از بين نرفته باشد می تواند پس بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر نتواند بگيرد بايد از مال خودش فطره را بدهد، و اگر از بين رفته باشد در صورتی كه گيرنده فطره می دانسته يا احتمال می داده آنچه را گرفته فطره است بايد عوض آن را بدهد، و الا دادن عوض بر او واجب نيست و انسان بايد دوباره فطره بدهد.
٢٠٢٣ اگر كسی بگويد فقيرم نمی شود به او فطره داد، مگر آن كه اطمينان پيدا كند يا از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است يا انسان بداند كه قبلا فقير بوده است
مسائل متفرقه زكات فطره
٢٠٢٤ انسان بايد زكات فطره را به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی كه آن را می دهد نيت دادن فطره نمايد.
٢٠٢٥ اگر پيش از ماه رمضان فطره را بدهد صحيح نيست، و احتياط واجب آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولی اگر پيش از رمضان يا در ماه رمضان به فقير قرض بدهد و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد طلب خود را بابت فطره حساب كند مانعی ندارد.
٢٠٢٦ گندم يا چيز ديگری را كه برای فطره می دهد بايد به جنس ديگر يا خاك مخلوط نباشد يا اگر مخلوط است چيزی كه مخلوط شده به قدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد، و اگر بيش از اين مقدار باشد در صورتی صحيح است كه خالص آن به يك صاع برسد، ولی اگر مثلا يك صاع گندم به چندين من خاك مخلوط باشد كه خالص كردن آن خرج يا كار بيشتر از متعارف دارد دادن آن كافی نيست.
٢٠٢٧ اگر فطره را از چيز معيوب بدهد، كافی نيست.
٢٠٢٨ كسی كه فطره چند نفر را می دهد لازم نيست همه را از يك جنس بدهد و اگرمثلا فطره بعضی را گندم و فطره بعض ديگر را جو بدهد كافی است.
٢٠٢٩ كسی كه نماز عيد فطر می خواند، بنابر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد، ولی اگر نماز عيد نمی خواند می تواند دادن فطره را تا ظهر تاخير بيندازد.
٢٠٣٠ اگر به نيت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عيد به مستحق ندهد احتياط واجب آن است كه هر وقت آن را می دهد نيت فطره نمايد.
٢٠٣١ اگر موقعی كه دادن زكات فطره واجب است فطره را ندهد و كنار هم نگذارد احتياط واجب آن است كه بعدا بدون اين كه نيت ادا و قضا كند، فطره را بدهد.
٢٠٣٢ اگر فطره را كنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی ديگر را برای فطره بگذارد.
٢٠٣٣ اگر انسان مالی داشته باشد كه قيمتش از فطره بيشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نيت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد اشكال دارد.
٢٠٣٤ اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بين برود، چنانچه دسترس به فقير داشته و دادن فطره را تاخير انداخته بايد عوض آن را بدهد و اگر دسترس به فقير نداشته ضامن نيست، مگر آنكه در نگهداری آن كوتاهی كرده باشد.
٢٠٣٥ در صورتی زكات فطره را از مال خود جدا كرده باشد، اگر در محل خودش مستحق پيدا شود، احتياط واجب آن است كه فطره را به جای ديگر نبرد. و اگر به جای ديگر ببرد و تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم