قرآن عثمان طه

Wa Mā Min Dābbatin Fī Al-'Arđi 'Illā `Alá Allāhi Rizquhā Wa Ya`lamu Mustaqarrahā Wa Mustawda`ahā Kullun Fī Kitābin Mubīnin

6

هيچ جنبده‌اى در زمين نيست مگر آنكه خدا رزق او را به عهده گرفته، او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‌داند رزق همه در كتابى روشن (كه همان علم خداست) معين شده است.


Wa Huwa Al-Ladhī Khalaqa As-Samāwāti Wa Al-'Arđa Fī Sittati 'Ayyāmin Wa Kāna `Arshuhu `Alá Al-Mā'i Liyabluwakum 'Ayyukum 'Aĥsanu `Amalāan Wa La'in Qulta 'Innakum Mab`ūthūna Min Ba`di Al-Mawti Layaqūlanna Al-Ladhīna Kafarū 'In Hādhā 'Illā Siĥrun Mubīnun

7

او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرد و عرش (قدرت) او بر آب قرار داشت، و غرضش از اين خلقت آن بود كه شما را بيازمايد كداميك بهتر عمل مى‌كنيد (با اين حال) اگر تو اى پيامبر به ايشان بگويى كه بعد از مرگ دوباره زنده مى‌شويد آنهايى كه كافر شدند، بطور حتم خواهند گفت: اين قرآن سحرى است آشكار.


Wa La'in 'Akhkharnā `Anhumu Al-`Adhāba 'Ilá 'Ummatin Ma`dūdatin Layaqūlunna Mā Yaĥbisuhu 'Alā Yawma Ya'tīhim Laysa Maşrūfāan `Anhum Wa Ĥāqa Bihim Mā Kānū Bihi Yastahzi'ūn

8

و ما اگر عذاب آنها را تا مدتى اندك و معين تاخير بيندازيم حتما به عنوان مسخره مى‌گويند: موجب بازداشتن عذاب از آمدن چيست؟ آگاه باشيد كه روزى كه قرار است بيايد خواهد آمد و از ايشان بر نخواهد گشت، و فرا مى‌گيرد ايشان را همان عذابى كه به آن استهزاء مى‌كردند.


Wa La'in 'Adhaqnā Al-'Insāna Minnā Raĥmatan Thumma Naza`nāhā Minhu 'Innahu Laya'ūsun Kafūrun

9

(بطور كلى وضع انسان چنين است كه) اگر رحمتى را كه به وى بچشانديم از او بگيريم به نوميدى شديدى گرفتار مى‌شود، و به خاطر ناسپاسى كه دارد و نعمت را از ما نمى‌داند اميد برگشتن آن را از دست مى‌دهد.


Wa La'in 'Adhaqnāhu Na`mā'a Ba`da Đarrā'a Massat/hu Layaqūlanna Dhahaba As-Sayyi'ātu `Annī 'Innahu Lafariĥun Fakhūrun

10

و اگر بعد از بيمارى كه به وى رسيده، شفا و عافيتى به او بچشانيم مى‌گويد دردهاى بدى از من دور شد، و آن چنان شادى مى‌كند و فخر مى‌فروشد كه گويى بهبودى را از ما ندانسته، و احتمال برگشتن بيمارى را نمى‌دهد.


'Illā Al-Ladhīna Şabarū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti 'Ūlā'ika Lahum Maghfiratun Wa 'Ajrun Kabīrun

11

مگر آنها (كه در سايه ايمان راستين) صبر و استقامت ورزيدند و عمل صالح انجام دادند كه براى آنها آمرزش و اجر بزرگى است.


Fala`allaka Tārikun Ba`đa Mā Yūĥá 'Ilayka Wa Đā'iqun Bihi Şadruka 'An Yaqūlū Lawlā 'Unzila `Alayhi Kanzun 'Aw Jā'a Ma`ahu Malakun 'Innamā 'Anta Nadhīrun Wa Allāhu `Alá Kulli Shay'in Wakīlun

12

شايد (علت ايمان نياوردن كفار اين باشد كه) تو پاره‌اى از آيات را كه به سويت وحى شده به ايشان نرسانده‌اى، ترسيده‌اى كه بگويند: چرا گنجى بر او نازل نشده؟ و يا چرا فرشته‌اى از طرف خدا با او نيامده؟ تو فقط بيم دهنده هستى و خداوند نگاهبان و ناظر بر همه چيز است.


'Am Yaqūlūna Aftarāhu Qul Fa'tū Bi`ashri Suwarin Mithlihi Muftarayātin Wa 'Ad`ū Mani Astaţa`tum Min Dūni Allāhi 'In Kuntum Şādiqīna

13

بلكه آنها مى‌گويند: قرآن را به دروغ به خدا بسته‌اى. اگر چنين مى‌گويند، بگو: شما اگر راست مى‌گوئيد به كمك هر كسى كه مى‌توانيد ده سوره مثل قرآن را بسازيد، و به خدا افتراء و نسبت دهيد.


Fa'illam Yastajībū Lakum Fā`lamū 'Annamā 'Unzila Bi`ilmi Allāhi Wa 'An Lā 'Ilāha 'Illā Huwa Fahal 'Antum Muslimūna

14

و اگر آنها دعوت شما را اجابت نمى‌كنند، پس بدانيد كه قرآن به علم خدا نازل شده و در نتيجه‌ معبودى جز او نيست، آيا بعد از اين همه سخنان منطقى، اسلام مى‌آوريد يا نه؟.


Man Kāna Yurīdu Al-Ĥayāata Ad-Dunyā Wa Zīnatahā Nuwaffi 'Ilayhim 'A`mālahum Fīhā Wa Hum Fīhā Lā Yubkhasūna

15

كسى كه از تلاش خود تنها زندگى دنيا و زينت آن را بخواهد، ما نتيجه تلاش ايشان را بطور كامل مى‌دهيم، و در آن هيچ نقصانى نمى‌يابند.


'Ūlā'ika Al-Ladhīna Laysa Lahum Fī Al-'Ākhirati 'Illā An-Nāru Wa Ĥabiţa Mā Şana`ū Fīhā Wa Bāţilun Mā Kānū Ya`malūna

16

اما اينها همانهايند كه در آخرت به جز آتش بهره‌اى ندارند، و آنچه در دنيا تلاش كرده‌اند بى نتيجه مى‌شود، چون هر چه كرده‌اند باطل بوده است.


'Afaman Kāna `Alá Bayyinatin Min Rabbihi Wa Yatlūhu Shāhidun Minhu Wa Min Qablihi Kitābu Mūsá 'Imāmāan Wa Raĥmatan 'Ūlā'ika Yu'uminūna Bihi Wa Man Yakfur Bihi Mina Al-'Aĥzābi Fālnnāru Maw`iduhu Falā Takun Fī Miryatin Minhu 'Innahu Al-Ĥaqqu Min Rabbika Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Yu'uminūna

17

آيا كسى كه از ناحيه پروردگارش برهانى چون نور روشن دارد و به دنبال آن نور، شاهدى هم از سوى او مى‌باشد، و پيش از آن، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مى‌دهد همچون كسى است كه‌ چنين نباشد)، آن (حق‌طلبان و حقيقت جويان) به او ايمان مى‌آورند و هر كس از گروه‌هاى مختلف به او كافر شود آتش وعده‌گاه اوست، پس تو در باره نور خودت (قرآن) در شك مباش كه آن حق است و از ناحيه پروردگار تو است، ولى بيشتر مردم ايمان نمى‌آورند.


Wa Man 'Ažlamu Mimmani Aftará `Alá Allāhi Kadhibāan 'Ūlā'ika Yu`rađūna `Alá Rabbihim Wa Yaqūlu Al-'Ash/hādu Hā'uulā' Al-Ladhīna Kadhabū `Alá Rabbihim 'Alā La`natu Allāhi `Alá Až-Žālimīna

18

و كيست ستمكارتر از آن كس كه دروغ را به خدا افتراء مى‌بندد، اينگونه افراد بر پروردگارشان عرضه مى‌شوند و گواهان خواهند گفت: خدايا اينها بودند كسانى كه بر پروردگار خود دروغ بستند، آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران است.


Al-Ladhīna Yaşuddūna `An Sabīli Allāhi Wa Yabghūnahā `Iwajāan Wa Hum Bil-'Ākhirati Hum Kāfirūna

19

همانهايى كه راه خدا را مى‌بندند و آن را كج و معوج نشان مى‌دهند و به نشاه قيامت كفر مى‌ورزند.


'Ūlā'ika Lam Yakūnū Mu`jizīna Fī Al-'Arđi Wa Mā Kāna Lahum Min Dūni Allāhi Min 'Awliyā'a Yuđā`afu Lahumu Al-`Adhābu Mā Kānū Yastaţī`ūna As-Sam`a Wa Mā Kānū Yubşirūna

20

اينها (بدانند) كه نمى‌توانند خدا را در زمين به ستوه آورند و (اصولا) غير خدا هيچ اوليايى ندارند (و از ناحيه يگانه وليشان) عذابى مضاعف دارند، نه ديگر قدرت شنوايى برايشان مى‌ماند و نه نيروى بينايى.


'Ūlā'ika Al-Ladhīna Khasirū 'Anfusahum Wa Đalla `Anhum Mā Kānū Yaftarūna

21

اينها همانهايند كه (در دنيا) حقيقت ذاتشان را باختند و از دست دادند، و در قيامت اثرى از آن افتراءاتشان نمى‌بينند.


Lā Jarama 'Annahum Fī Al-'Ākhirati Humu Al-'Akhsarūna

22

در نتيجه در آخرت زيانكارترين افراد نيز همينهايند.


'Inna Al-Ladhīna 'Āmanū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti Wa 'Akhbatū 'Ilá Rabbihim 'Ūlā'ika 'Aşĥābu Al-Jannati Hum Fīhā Khālidūna

23

كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح انجام مى‌دهند و به منظور تقرب به خدايشان براى او تواضع مى‌كنند، اهل بهشت و در آن جاودانند.


Mathalu Al-Farīqayni Kāl'a`má Wa Al-'Aşammi Wa Al-Başīri Wa As-Samī`i Hal Yastawiyāni Mathalāan 'Afalā Tadhakkarūna

24

مثل اين دو طايفه مثل كور و كر، و بينا و شنوا است، اگر اين دو طايفه يكسان باشند آن دو طايفه نيز يكسان خواهند بود، پس چرا به خود نمى‌آيند.


Wa Laqad 'Arsalnā Nūĥāan 'Ilá Qawmihi 'Innī Lakum Nadhīrun Mubīnun

25

ما نوح را نيز به اين پيام فرستاده بوديم كه اى مردم من براى شما بيم‌رسانى روشنم.


'An Lā Ta`budū 'Illā Al-Laha 'Innī 'Akhāfu `Alaykum `Adhāba Yawmin 'Alīmin

26

تهديدتان مى‌كنم- كه زنهار! جز الله را بندگى نكنيد، كه بر شما از عذاب روزى دردناك مى‌ترسم.


Faqāla Al-Mala'u Al-Ladhīna Kafarū Min Qawmihi Mā Narāka 'Illā Basharāan Mithlanā Wa Mā Narāka Attaba`aka 'Illā Al-Ladhīna Hum 'Arādhilunā Bādiya Ar-Ra'yi Wa Mā Nará Lakum `Alaynā Min Fađlin Bal Nažunnukum Kādhibīna

27

بزرگان كفار قومش (در پاسخ) گفتند ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‌بينيم و ما نمى‌بينيم كه تو را پيروى كرده باشند، مگر افراد اراذل و فرومايه‌اى از ما كه رأيى نپخته دارند، و اصلا ما هيچ برترى در شما نسبت به خود نمى‌بينيم، بلكه بر عكس، شما مسلمانان را مردمى دروغگو مى‌پنداريم.


Qāla Yā Qawmi 'Ara'aytum 'In Kuntu `Alá Bayyinatin Min Rabbī Wa 'Ātānī Raĥmatan Min `Indihi Fa`ummiyat `Alaykum 'Anulzimukumūhā Wa 'Antum Lahā Kārihūna

28

- نوح در پاسخ آنان- گفت: اى قوم شما كه مى‌گوييد من بشرى چون شمايم و فرستاده خدا نيستم، به من خبر دهيد اگر فرضا از ناحيه پروردگارم معجزه‌اى دال بر رسالتم داشته باشم، و او از ناحيه خودش رحمتى به من داده باشد كه بر شما مخفى مانده، آيا من مى‌توانم شما را به پذيرش آن مجبور سازم، هر چند كه از آن كراهت داشته باشيد؟.


Wa Yāqawmi Lā 'As'alukum `Alayhi Mālāan 'In 'Ajriya 'Illā `Alá Allāhi Wa Mā 'Anā Biţāridi Al-Ladhīna 'Āmanū 'Innahum Mulāqū Rabbihim Wa Lakinnī 'Arākum Qawmāan Tajhalūna

29

و اى مردم! من در برابر نبوت از شما مالى درخواست ندارم، چون پاداش من جز به عهده خدا نيست، و من هرگز افرادى را كه ايمان آورده‌اند- و شما آنان را اراذل مى‌خوانيد، به خاطر شما- از خود طرد نمى‌كنم، چون آنان پروردگار خود را ديدار مى‌كنند- حسابشان با خدا است نه با من- ولى شما را قوم جاهلى مى‌بينم (كه گمان كرده‌ايد شرافت در توانگرى است و فقرا اراذلند).


Wa Yāqawmi Man Yanşurunī Mina Allāhi 'In Ţaradtuhum 'Afalā Tadhakkarūna

30

و اى مردم! اگر فرضا آنان را طرد كنم چه كسى از عذاب خدا، ياريم مى‌كند، چرا متذكر نمى‌شويد؟.


Wa Lā 'Aqūlu Lakum `Indī Khazā'inu Allāhi Wa Lā 'A`lamu Al-Ghayba Wa Lā 'Aqūlu 'Innī Malakun Wa Lā 'Aqūlu Lilladhīna Tazdarī 'A`yunukum Lan Yu'utiyahumu Allāhu Khayrāan Al-Lahu 'A`lamu Bimā Fī 'Anfusihim 'Innī 'Idhāan Lamina Až-Žālimīna

31

و اما اينكه گفتيد: من اصلا هيچ برترى از شما ندارم، من آن برترى كه در نظر شما است ندارم چون- نمى‌گويم خزينه‌هاى زمين و دفينه‌هايش مال من است- از سوى ديگر از نظر معنويت هم برترى ندارم- و نمى‌گويم غيب مى‌دانم، و نيز نمى‌گويم من فرشته‌ام، و در باره آنهايى كه در چشم شما خوار مى‌نمايند- و خدا بهتر داند كه در ضمائر ايشان چيست،- نمى‌گويم هرگز خدا خيرى به ايشان نخواهد داد، چون اگر چنين ادعايى بكنم، از ستمكاران خواهم بود.


Qālū Yā Nūĥu Qad Jādaltanā Fa'aktharta Jidālanā Fa'tinā Bimā Ta`idunā 'In Kunta Mina Aş-Şādiqīna

32

گفتند اى نوح!- عمرى است كه- با ما بگو مگو مى‌كنى، و اين بگو مگو را از حد گذراندى،- كار را يكسره كن- اگر راست مى‌گويى آن عذابى را كه همواره به ما وعده مى‌دادى بياور.


Qāla 'Innamā Ya'tīkum Bihi Allāhu 'In Shā'a Wa Mā 'Antum Bimu`jizīna

33

نوح گفت: تنها خدا است كه اگر بخواهد آن را بر سرتان مى‌آورد، و- اگر خواست بياورد- شما نمى‌توانيد از آمدنش جلوگيرى كنيد.


Wa Lā Yanfa`ukum Nuşĥī 'In 'Aradtu 'An 'Anşaĥa Lakum 'In Kāna Allāhu Yurīdu 'An Yughwiyakum Huwa Rabbukum Wa 'Ilayhi Turja`ūna

34

هم چنان كه اگر او بخواهد گمراهتان كند، نصيحت يك عمر من به شما هر چه هم بخواهم نصيحت كنم سودى به حالتان نخواهد داشت، پروردگار شما اوست، و به سوى او باز مى‌گرديد.


'Am Yaqūlūna Aftarāhu Qul 'Ini Aftaraytuhu Fa`alayya 'Ijrāmī Wa 'Anā Barī'un Mimmā Tujrimūna

35

نه، مساله اين نيست كه تو و پيروانت مال دنيا نداريد،- و يا چنين و چنان نيستيد- بلكه علت و بهانه‌ واقعى آنها اين است كه مى‌گويند: دعوت تو، از خدا نيست، و به خدا افترا بسته‌اى، بگو اگر افترايش بسته باشم جرمش به عهده من است، ولى من عهده‌دار جرم‌هايى كه شما مى‌كنيد نيستم.


Wa 'Ūĥiya 'Ilá Nūĥin 'Annahu Lan Yu'umina Min Qawmika 'Illā Man Qad 'Āmana Falā Tabta'is Bimā Kānū Yaf`alūna

36

و به نوح وحى شد كه مطمئن باش از قوم تو جز آنهايى كه قبلا ايمان آورده بودند هرگز ايمان نخواهند آورد، ديگر از اين پس در باره آنچه مى‌كنند ناراحت نباش.


Wa Aşna`i Al-Fulka Bi'a`yuninā Wa Waĥyinā Wa Lā Tukhāţibnī Fī Al-Ladhīna Žalamū 'Innahum Mughraqūna

37

و زير نظر ما آن كشتى كذايى را بساز، و از اين پس ديگر در مورد كسانى كه ستم كردند سخنى از وساطت مگو كه آنان غرق شدنى هستند.


Wa Yaşna`u Al-Fulka Wa Kullamā Marra `Alayhi Mala'un Min Qawmihi Sakhirū Minhu Qāla 'In Taskharū Minnā Fa'innā Naskharu Minkum Kamā Taskharūna

38

نوح به ساختن كشتى پرداخت، هر وقت دسته‌اى از مردمش از كنار او مى‌گذشتند مسخره‌اش مى‌كردند، نوح مى‌گفت: امروز شما ما را مسخره مى‌كنيد و به زودى ما نيز شما را همين طور مسخره مى‌كنيم.


Fasawfa Ta`lamūna Man Ya'tīhi `Adhābun Yukhzīhi Wa Yaĥillu `Alayhi `Adhābun Muqīmun

39

و به زودى خواهيد دانست كسى كه عذاب بر سرش آيد او را در دنيا خوار مى‌سازد، و از پس دنيا عذابى هميشگى و ثابت بر او نازل مى‌شود.


Ĥattá 'Idhā Jā'a 'Amrunā Wa Fāra At-Tannūru Qulnā Aĥmil Fīhā Min Kullin Zawjayni Athnayni Wa 'Ahlaka 'Illā Man Sabaqa `Alayhi Al-Qawlu Wa Man 'Āmana Wa Mā 'Āmana Ma`ahu 'Illā Qalīlun

40

جريان بدين منوال مى‌گذشت- تا آنكه فرمان ما صادر شد و تنور جوشيدن گرفت،- چون اولين نقطه‌اى كه آغاز به فوران آب كرد تنور معينى بود كه آب از آن فوران كرد، در آن هنگام به نوح- گفتيم: تو اى نوح از هر نر و ماده‌اى يك جفت سوار كشتى كن، خانواده‌ات را نيز به جز آن كسى كه حكم هلاكتش از ناحيه ما داده شده، و همچنين افرادى كه ايمان آورده‌اند- گو اينكه- جز اندكى از قومش ايمان نياورده بودند.


Wa Qāla Arkabū Fīhā Bismi Allāhi Majrāhā Wa Mursāhā 'Inna Rabbī Laghafūrun Raĥīmun

41

نوح گفت: به نام خدا سوار كشتى شويد كه رفتن و ايستادنش به نام او است، چون پروردگار من آمرزنده و مهربان است.


Wa Hiya Tajrī Bihim Fī Mawjin Kāljibāli Wa Nādá Nūĥun Abnahu Wa Kāna Fī Ma`zilin Yā Bunayya Arkab Ma`anā Wa Lā Takun Ma`a Al-Kāfirīna

42

كشتى، سرنشينان را در ميان امواجى چون كوه مى‌برد- كه ناگهان چشم نوح به فرزندش افتاد كه از پدرش و مؤمنين كناره‌گيرى كرده بود، و در نقطه‌اى دور از ايشان ايستاده بود- فرياد زد، هان اى فرزند بيا با ما سوار شو، و با كافران مباش.


Qāla Sa'āwī 'Ilá Jabalin Ya`şimunī Mina Al-Mā'i Qāla Lā `Āşima Al-Yawma Min 'Amri Allāhi 'Illā Man Raĥima Wa Ĥāla Baynahumā Al-Mawju Fakāna Mina Al-Mughraqīna

43

گفت: من به زودى خود را به پناه كوهى مى‌كشم كه مرا از خطر آب حفظ كند- نوح- گفت: امروز هيچ پناهى از عذاب خدا نيست، مگر براى كسى كه خدا به او رحم كند- چيزى نگذشت كه- موج بين او و فرزندش حائل شد، و در نتيجه پسر نوح نيز از زمره غرق شدگان قرار گرفت.


Wa Qīla Yā 'Arđu Abla`ī Mā'aki Wa Yā Samā'u 'Aqli`ī Wa Ghīđa Al-Mā'u Wa Quđiya Al-'Amru Wa Astawat `Alá Al-Jūdīyi Wa Qīla Bu`dāan Lilqawmi Až-Žālimīna

44

فرمان الهى رسيد كه اى زمين آبت را- كه بيرون داده‌اى- فرو ببر، و اى آسمان- تو نيز از باريدن- باز ايست، آب فرو رفت، و فرمان الهى به كرسى نشست و كشتى بر سر كوه جودى بر خشكى قرار گرفت- و در مورد زندگى آخرتى كفار- فرمانى ديگر رسيد كه مردم ستمكار از رحمت من دور باشند.


Wa Nādá Nūĥun Rabbahu Faqāla Rabbi 'Inna Abnī Min 'Ahlī Wa 'Inna Wa`daka Al-Ĥaqqu Wa 'Anta 'Aĥkamu Al-Ĥākimīna

45

نوح- در آن لحظه‌اى كه موج بين او و پسرش حائل شد- پروردگارش را ندا كرده با استغاثه گفت: اى پروردگار من پسرم از خاندان من است، و به درستى كه وعده تو حق است و تو احكم الحاكمينى، و حكمت متقن‌ترين حكم است.


Qāla Yā Nūĥu 'Innahu Laysa Min 'Ahlika 'Innahu `Amalun Ghayru Şāliĥin Falā Tas'alni Mā Laysa Laka Bihi `Ilmun 'Innī 'A`ižuka 'An Takūna Mina Al-Jāhilīna

46

خطاب رسيد اى نوح! او از خاندان تو نيست چون كه او عمل ناصالحى است، لذا از من چيزى كه اجازه خواستنش را ندارى مخواه، من زنهارت مى‌دهم از اينكه از جاهلان شوى.


Qāla Rabbi 'Innī 'A`ūdhu Bika 'An 'As'alaka Mā Laysa Lī Bihi `Ilmun Wa 'Illā Taghfir Lī Wa Tarĥamnī 'Akun Mina Al-Khāsirīna

47

نوح عرضه داشت پروردگارا! من به تو پناه مى‌برم از اينكه درخواستى كنم كه نسبت به صلاح و فساد آن علمى نداشته باشم، و تو اگر مرا نيامرزى و رحمم نكنى از زيانكاران خواهم بود.


Qīla Yā Nūĥu Ahbiţ Bisalāmin Minnā Wa Barakātin `Alayka Wa `Alá 'Umamin Mimman Ma`aka Wa 'Umamun Sanumatti`uhum Thumma Yamassuhum Minnā `Adhābun 'Alīmun

48

گفته شد اى نوح! با سلامت و بركت از ناحيه ما بر تو و بر تمام امت‌هايى كه با تواند فرود آى، و امت‌هايى نيز هستند كه به زودى خواهند آمد و ما در آغاز، آنان را بهره‌مندشان مى‌كنيم و در آخر عذابى دردناك از ناحيه ما آنان را فرا خواهد گرفت.


Tilka Min 'Anbā'i Al-Ghaybi Nūĥīhā 'Ilayka Mā Kunta Ta`lamuhā 'Anta Wa Lā Qawmuka Min Qabli Hādhā Fāşbir 'Inna Al-`Āqibata Lilmuttaqīna

49

اينها همه خبرهايى غيبى است كه ما آن را به تو وحى مى‌كنيم، به شهادت اينكه در سابق از آنها خبرى نداشتى نه تو و نه قومت، پس صبر پيشه گير كه عاقبت از آن مردم با تقوا است.


Wa 'Ilá `Ādin 'Akhāhum Hūdāan Qāla Yā Qawmi A`budū Allaha Mā Lakum Min 'Ilahin Ghayruhu 'In 'Antum 'Illā Muftarūna

50

و نيز (ما) به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم و او به قوم خود گفت: اى قوم! خدا را بپرستيد كه هيچ معبودى غير او نداريد و به جز افتراء هيچ دليلى بر خدايى خدايانتان وجود ندارد.


Yā Qawmi Lā 'As'alukum `Alayhi 'Ajrāan 'In 'Ajriya 'Illā `Alá Al-Ladhī Faţaranī 'Afalā Ta`qilūna

51

اى مردم من از شما در برابر دعوتم مزدى نمى‌خواهم، پاداش من جز به عهده خدايى كه مرا آفريده نيست آخر چرا تعقل نمى‌كنيد.


Wa Yā Qawmi Astaghfirū Rabbakum Thumma Tūbū 'Ilayhi Yursili As-Samā'a `Alaykum Midrārāan Wa Yazidkum Qūwatan 'Ilá Qūwatikum Wa Lā Tatawallawā Mujrimīna

52

(و نيز گفت) اى مردم از پروردگارتان طلب مغفرت نموده، سپس برگرديد تا باران سودمند آسمان را پى در پى به سويتان بفرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد و زنهار، به ناكارى و عصيان روى از خداى رحمان مگردانيد.


Qālū Yā Hūdu Mā Ji'tanā Bibayyinatin Wa Mā Naĥnu Bitārikī 'Ālihatinā `An Qawlika Wa Mā Naĥnu Laka Bimu'uminīna

53

گفتند: اى هود تو بر نبوت خود شاهدى براى ما نياوردى و ما هرگز به خاطر گفتار تو از خدايانمان دست بر نداشته و به تو ايمان نخواهيم آورد.


'In Naqūlu 'Illā A`tarāka Ba`đu 'Ālihatinā Bisū'in Qāla 'Innī 'Ush/hidu Allāha Wa Ash/hadū 'Annī Barī'un Mimmā Tushrikūna

54

و جز اين در باره تو نظر نمى‌دهيم كه به نفرين بعضى از خدايان ما دچار بيمارى روانى شده‌اى، هود گفت: من الله را شاهد دارم و خود شما نيز شاهد باشيد كه من از شرك ورزيدنتان بيزارم.


Min Dūnihi Fakīdūnī Jamī`āan Thumma Lā Tunžirūni

55

شما همه دست به دست هم داده، با من هر نيرنگى كه مى‌خواهيد بزنيد و بعد از اخذ تصميم مرا مهلتى ندهيد.


'Innī Tawakkaltu `Alá Allāhi Rabbī Wa Rabbikum Mā Min Dābbatin 'Illā Huwa 'Ākhidhun Bināşiyatihā 'Inna Rabbī `Alá Şirāţin Mustaqīmin

56

من بر خدا، پروردگار خود و پروردگار شما توكل و اعتماد دارم پروردگارى كه هيچ جنبنده‌اى نيست مگر آنكه زمام اختيارش به دست او است چون سنت او در همه مخلوقات واحد و صراط او مستقيم است.


Fa'in Tawallawā Faqad 'Ablaghtukum Mā 'Ursiltu Bihi 'Ilaykum Wa Yastakhlifu Rabbī Qawmāan Ghayrakum Wa Lā Tađurrūnahu Shay'āan 'Inna Rabbī `Alá Kulli Shay'in Ĥafīžun

57

و در صورتى كه از پذيرفتن دعوتم اعتراض كنيد من رسالت خود را به شما رساندم و آنچه براى ابلاغ آن به سوى شما گسيل شده بودم ابلاغ نمودم (شما اگر نپذيريد) پروردگارم قومى غير شما را مى‌آفريند تا آن را بپذيرند و شما به خدا ضررى نمى‌زنيد چون پروردگار من نگهدار هر موجودى است- او چگونه از ناحيه شما متضرر مى‌شود؟-.


Wa Lammā Jā'a 'Amrunā Najjaynā Hūdāan Wa Al-Ladhīna 'Āmanū Ma`ahu Biraĥmatin Minnā Wa Najjaynāhum Min `Adhābin Ghalīžin

58

همين كه فرمان عذاب ما صادر شد و عذابمان نازل گرديد هود و گروندگان به وى را مشمول رحمت خود نموده ما نجات داديم و به راستى از عذابى غليظ و دشوار نجات داديم.


Wa Tilka `Ādun Jaĥadū Bi'āyāti Rabbihim Wa `Aşawā Rusulahu Wa Attaba`ū 'Amra Kulli Jabbārin `Anīdin

59

و اين قوم عاد كه اثرى بجاى نگذاشتند آيات پروردگارشان را انكار نموده، فرستادگان او را نافرمانى كردند و گوش به فرمان هر جبارى عناد پيشه دادند- و در نتيجه از پروردگار خود غافل شدند-.


Wa 'Utbi`ū Fī Hadhihi Ad-Dunyā La`natan Wa Yawma Al-Qiyāmati 'Alā 'Inna `Ādāan Kafarū Rabbahum 'Alā Bu`dāan Li`ādin Qawmi Hūdin

60

نتيجه‌اش اين شد كه براى خود لعنتى در دنيا و آخرت بجاى گذاشتند و خلاصه اين سرگذشت اين شد كه قوم عاد به پروردگار خود كفر ورزيدند و گرفتار اين فرمان الهى شدند كه مردم عاد قوم و معاصر هود پيامبر از رحمت من دور باشند.


Wa 'Ilá Thamūda 'Akhāhum Şāliĥāan Qāla Yā Qawmi A`budū Allaha Mā Lakum Min 'Ilahin Ghayruhu Huwa 'Ansha'akum Mina Al-'Arđi Wa Asta`marakum Fīhā Fāstaghfirūhu Thumma Tūbū 'Ilayhi 'Inna Rabbī Qarībun Mujībun

61

و بسوى (قوم) ثمود برادرشان صالح را فرستاديم او نيز به قوم خود گفت: اى مردم! خدا را بپرستيد كه جز او معبودى نداريد، او است كه شما را از زمين (از مواد زمينى) ايجاد كرد و با تربيت تدريجى و هدايت فطرى به كمالتان رسانيد، تا با تصرف در زمين آن را قابل بهره‌بردارى كنيد، پس، از او آمرزش بخواهيد و سپس به سويش باز گرديد كه پروردگار من نزديك و اجابت كننده (دعايتان) است.


Qālū Yā Şāliĥu Qad Kunta Fīnā Marjūwan Qabla Hādhā 'Atanhānā 'An Na`buda Mā Ya`budu 'Ābā'uunā Wa 'Innanā Lafī Shakkin Mimmā Tad`ūnā 'Ilayhi Murībin

62

گفتند: اى صالح! جامعه ما بيش از اين به تو چشم اميد دوخته بود (و انتظار اين سخن را از تو نداشت) آخر چگونه ما را از پرستش خدايانى كه پدران ما آنها را مى‌پرستيدند نهى مى‌كنى (با اينكه اين دعوت تو، هم سنت جامعه و بنيان مليت ما را منهدم مى‌كند و هم) حجتى قانع كننده و يقين‌آور به همراه ندارد و ما هم چنان نسبت به درستى آن در شكى حيرت آوريم.


Qāla Yā Qawmi 'Ara'aytum 'In Kuntu `Alá Bayyinatin Min Rabbī Wa 'Ātānī Minhu Raĥmatan Faman Yanşurunī Mina Allāhi 'In `Aşaytuhu Famā Tazīdūnanī Ghayra Takhsīrin

63

صالح گفت: اى مردم! (از در انصاف) به من خبر دهيد در صورتى كه پروردگارم حجتى به من داده و مرا مشمول رحمت خاصى از خود نموده باشد آيا اگر نافرمانيش كنم كيست كه مرا در نجات از عقوبت او يارى نمايد؟ (نه تنها كسى نيست، بلكه جلب رضايت شما با نافرمانى خدا) باعث زيادتر شدن خسران من خواهد بود.


Wa Yā Qawmi Hadhihi Nāqatu Allāhi Lakum 'Āyatan Fadharūhā Ta'kul Fī 'Arđi Allāhi Wa Lā Tamassūhā Bisū'in Faya'khudhakum `Adhābun Qarībun

64

و اى مردم اين ماده شتر (كه در اجابت درخواست شما مبنى بر اينكه معجزه‌اى بياورم، از شكم كوه در آورده‌ام) آيت و معجزه‌اى براى شما است، بگذاريد در زمين خدا بچرد، مبادا كه مزاحم او شويد كه (در اين صورت) عذابى نزديك، شما را مى‌گيرد.


Fa`aqarūhā Faqāla Tamatta`ū Fī Dārikum Thalāthata 'Ayyāmin Dhālika Wa`dun Ghayru Makdhūbin

65

ولى قوم ثمود، آن حيوان را كشتند، صالح اعلام كرد كه بيش از سه روز زنده نخواهيد ماند، در اين سه روز هر تمتعى كه مى‌خواهيد ببريد كه عذابى كه در راه است قضايى است حتمى و غير قابل تكذيب.


Falammā Jā'a 'Amrunā Najjaynā Şāliĥāan Wa Al-Ladhīna 'Āmanū Ma`ahu Biraĥmatin Minnā Wa Min Khizyi Yawmi'idhin 'Inna Rabbaka Huwa Al-Qawīyu Al-`Azīzu

66

همين كه امر (عذاب)، فرا رسيد ما به رحمت خود صالح و گروندگان به وى را از عذاب و خوارى آن روز نجات داديم (آرى) پروردگار تو (اى محمد) همان نيرومندى است كه شكست نمى‌پذيرد.


Wa 'Akhadha Al-Ladhīna Žalamū Aş-Şayĥatu Fa'aşbaĥū Fī Diyārihim Jāthimīna

67

(بعد از سه روز) صيحه آسمانى، آنهايى را كه ظلم كرده بودند بگرفت و همگى به صورت جسدهايى بى جان در آمدند.


Ka'an Lam Yaghnawā Fīhā 'Alā 'Inna Thamūda Kafarū Rabbahum 'Alā Bu`dāan Lithamūda

68

تو گويى اصلا در اين شهر ساكن نبودند، پس (مردم عالم بدانند) كه قوم ثمود پروردگار خود را كفران كردند و آگاه باشند كه فرمان دور باد (از رحمت خدا) قوم ثمود را بگرفت.


Wa Laqad Jā'at Rusulunā 'Ibrāhīma Bil-Bushrá Qālū Salāmāan Qāla Salāmun Famā Labitha 'An Jā'a Bi`ijlin Ĥanīdhin

69

(قبل از آنكه به عذاب قوم لوط بپردازيم لازم است بدانيد كه) فرستادگان ما (در سر راه خود) نزد ابراهيم آمدند تا به او (كه مردى سالخورده و داراى همسرى پير و نازا بود) مژده دهند كه به زودى فرزنددار مى‌شوند، نخست سلام كردند و ابراهيم جواب سلام را داد و چيزى نگذشت كه گوساله‌اى چاق و بريان برايشان حاضر ساخت.


Falammā Ra'á 'Aydiyahum Lā Taşilu 'Ilayhi Nakirahum Wa 'Awjasa Minhum Khīfatan Qālū Lā Takhaf 'Innā 'Ursilnā 'Ilá Qawmi Lūţin

70

ولى وقتى ديد دستشان به آن غذا نمى‌رسد رفتارشان را ناپسند و خصمانه تشخيص داده، از آنان احساس ترس كرد، فرستادگان ما گفتند: مترس ما (گو اينكه فرشته عذابيم اما) ماموران عذاب به سوى قوم لوطيم.


Wa Amra'atuhu Qā'imatun Fađaĥikat Fabashsharnāhā Bi'isĥāqa Wa Min Warā'i 'Isĥāqa Ya`qūba

71

همسرش كه در آن حال ايستاده بود ناگهان حيض شد و ما به وسيله فرستادگان خود او را به ولادت اسحاق و بعد از اسحاق به ولادت يعقوب از او بشارت داديم.


Qālat Yā Waylatā 'A'alidu Wa 'Anā `Ajūzun Wa Hadhā Ba`lī Shaykhāan 'Inna Hādhā Lashay'un `Ajībun

72

گفت: واى بر من! آيا من بچه مى‌آورم كه فعلا عجوزه‌اى هستم و آن روزها هم كه جوان بودم نازا بودم و اين شوهرم است كه به سن پيرى رسيده؟ به راستى اين مژده امرى عجيب است.


Qālū 'Ata`jabīna Min 'Amri Allāhi Raĥmatu Allāhi Wa Barakātuhu `Alaykum 'Ahla Al-Bayti 'Innahu Ĥamīdun Majīdun

73

(فرشتگان) گفتند: آيا از امر خدا شگفتى مى‌كنى با اينكه (اولا كار، كار خدا است و ثانيا شما اهل بيتى هستيد كه) رحمت و بركات خدا شامل حالتان است، چرا كه او حميد و مجيد است.


Falammā Dhahaba `An 'Ibrāhīma Ar-Raw`u Wa Jā'at/hu Al-Bushrá Yujādilunā Fī Qawmi Lūţin

74

بعد از آنكه حالت ترس از ابراهيم برطرف شد و بشارتى كه شنيده بود در دلش جاى گرفت و خوشحالش كرد، شروع كرد در باره قوم لوط با فرستادگان ما بگو مگو كردن.


'Inna 'Ibrāhīma Laĥalīmun 'Awwāhun Munībun

75

ابراهيم مردى بردبار و دلسوز و بازگشت كننده (به سوى خدا) بود.


Yā 'Ibrāhīmu 'A`riđ `An Hādhā 'Innahu Qad Jā'a 'Amru Rabbika Wa 'Innahum 'Ātīhim `Adhābun Ghayru Mardūdin

76

فرشتگان به او گفتند: اى ابراهيم از اين سخنان كه از در شفاعت مى‌گويى درگذر كه امر پروردگارت (عذاب قوم لوط) فرا رسيده و عذابى بر آنان نازل مى‌شود كه به هيچ وجه برگشتنى نيست.


Wa Lammā Jā'at Rusulunā Lūţāan Sī'a Bihim Wa Đāqa Bihim Dhar`āan Wa Qāla Hādhā Yawmun `Aşībun

77

و همين كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنان (كه به صورت جوانانى زيبا روى مجسم شده بودند) سخت ناراحت شد، (چون مردمش به آسانى از آن گونه افراد زيبا روى نمى‌گذشتند) و خود را در برابر قوم بيچاره يافت و زير لب گفت: امروز روز بلائى شديد است.


Wa Jā'ahu Qawmuhu Yuhra`ūna 'Ilayhi Wa Min Qablu Kānū Ya`malūna As-Sayyi'āti Qāla Yā Qawmi Hā'uulā' Banātī Hunna 'Aţharu Lakum Fattaqū Allaha Wa Lā Tukhzūnī Fī Đayfī 'Alaysa Minkum Rajulun Rashīdun

78

در همين لحظه مردم آلوده‌اش با حرص و شوقى وصف ناپذير به طرف ميهمانان لوط شتافتند، چون قبل از اين ماجرا اعمال زشتى (در همجنس‌بازى) داشتند. لوط گفت: اى مردم اين دختران من در سنين ازدواجند، مى‌توانيد با آنان ازدواج كنيد، براى شما پاكيزه‌ترند، از خدا بترسيد و آبروى مرا در مورد ميهمانانم نريزيد، آخر مگر در ميان شما يك مرد رشد يافته نيست.


Qālū Laqad `Alimta Mā Lanā Fī Banātika Min Ĥaqqin Wa 'Innaka Lata`lamu Mā Nurīdu

79

گفتند: اى لوط تو خوب مى‌دانى (كه سنت قومى ما به ما اجازه نمى‌دهد) كه متعرض دخترانت شويم، و تو خوب مى‌دانى كه منظور ما در اين هجوم چيست.


Qāla Law 'Anna Lī Bikum Qūwatan 'Aw 'Āwī 'Ilá Ruknin Shadīdin

80

لوط گفت: اى كاش در بين شما نيرو و طرفدارانى مى‌داشتم و يا براى خودم قوم و عشيره‌اى بود و از پشتيبانى آنها برخوردار مى‌شدم.


Qālū Yā Lūţu 'Innā Rusulu Rabbika Lan Yaşilū 'Ilayka Fa'asri Bi'ahlika Biqiţ`in Mina Al-Layli Wa Lā Yaltafit Minkum 'Aĥadun 'Illā Amra'ataka 'Innahu Muşībuhā Mā 'Aşābahum 'Inna Maw`idahumu Aş-Şubĥu 'Alaysa Aş-Şubĥu Biqarībin

81

فرشتگان گفتند: اى لوط- غم مخور- ما فرستادگان پروردگار تو هستيم شر اين مردم به تو نخواهد رسيد. پس با خاطرى آسوده از اين بابت، دست بچه‌هايت را بگير و از شهر بيرون ببر، البته مواظب باش احدى از مردم متوجه بيرون رفتنت نشود، و از خاندانت تنها همسرت را بجاى گذار كه او نيز مانند مردم اين شهر به عذاب خدا گرفتار خواهد شد و موعد عذابشان صبح است و مگر صبح نزديك نيست؟.


Falammā Jā'a 'Amrunā Ja`alnā `Āliyahā Sāfilahā Wa 'Amţarnā `Alayhā Ĥijāratan Min Sijjīlin Manđūdin

82

پس همين كه امر ما آمد سرزمين‌شان را زير و رو نموده بلنديهايش را پست، و پستى‌هايش را بلند كرديم و بارانى از كلوخ بر آن سرزمين باريديم، كلوخ‌هايى چون دانه‌هاى تسبيح رديف شده.


Musawwamatan `Inda Rabbika Wa Mā Hiya Mina Až-Žālimīna Biba`īdin

83

كلوخ‌هايى كه در علم پروردگارت نشان دار بودند و اين عذاب از هيچ قومى ستمگر به دور نيست.


Wa 'Ilá Madyana 'Akhāhum Shu`aybāan Qāla Yā Qawmi A`budū Allaha Mā Lakum Min 'Ilahin Ghayruhu Wa Lā Tanquşū Al-Mikyāla Wa Al-Mīzāna 'Innī 'Arākum Bikhayrin Wa 'Innī 'Akhāfu `Alaykum `Adhāba Yawmin Muĥīţin

84

و (همچنين) به برادر مردم مدين، يعنى شعيب وحى كرديم او نيز به مردمش گفت: اى قوم! خدا را بپرستيد چون غير او معبودى نداريد و در معاملات، ترازو و قپان را به نفع خود زياد و به ضرر مردم كم نگيريد، من خيرخواه شما هستم من بر شما از عذاب روزى مى‌ترسم كه عذابش از هر جهت فراگير است.


Wa Yā Qawmi 'Awfū Al-Mikyāla Wa Al-Mīzāna Bil-Qisţi Wa Lā Tabkhasū An-Nāsa 'Ashyā'ahum Wa Lā Ta`thawā Fī Al-'Arđi Mufsidīna

85

و اى مردم! پيمانه و وزن را با عدالت وفا كنيد و بر اشياء مردم عيب مگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين فساد مكنيد.


Baqīyatu Allāhi Khayrun Lakum 'In Kuntum Mu'uminīna Wa Mā 'Anā `Alaykum Biĥafīžin

86

سودى كه خدا در معامله برايتان باقى مى‌گذارد برايتان بهتر است و بدانيد كه (ضامن كنترل شما در دورى از كم‌فروشى و قناعت به خير خدا، تنها و تنها ايمان شما است و) من مسئول كنترل شما نيستم.


Qālū Yā Shu`aybu 'Aşalātuka Ta'muruka 'An Natruka Mā Ya`budu 'Ābā'uunā 'Aw 'An Naf`ala Fī 'Amwālinā Mā Nashā'u 'Innaka La'anta Al-Ĥalīmu Ar-Rashīdu

87

گفتند: اى شعيب آيا نمازت به تو دستور مى‌دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى‌پرستيدند ترك گوييم و آنچه را مى‌خواهيم، در اموالمان انجام ندهيم؟ كه همانا تو مرد بردبار و رشيدى هستى.


Qāla Yā Qawmi 'Ara'aytum 'In Kuntu `Alá Bayyinatin Min Rabbī Wa Razaqanī Minhu Rizqāan Ĥasanāan Wa Mā 'Urīdu 'An 'Ukhālifakum 'Ilá Mā 'Anhākum `Anhu 'In 'Urīdu 'Illā Al-'Işlāĥa Mā Astaţa`tu Wa Mā Tawfīqī 'Illā Billāhi `Alayhi Tawakkaltu Wa 'Ilayhi 'Unību

88

شعيب گفت: اى قوم من! هر گاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته و رزق خوبى به من داده باشد (آيا مى‌توانم بر خلاف فرمان او رفتار كنم؟) من هرگز نمى‌خواهم چيزى كه شما را از آن باز مى‌دارم خودم مرتكب شوم، من جز اصلاح تا آنجا كه توانايى دارم نمى‌خواهم، و توفيق من جز به خدا نيست، بر او توكل كردم و به سوى او بازگشت.


Wa Yā Qawmi Lā Yajrimannakum Shiqāqī 'An Yuşībakum Mithlu Mā 'Aşāba Qawma Nūĥin 'Aw Qawma Hūdin 'Aw Qawma Şāliĥin Wa Mā Qawmu Lūţin Minkum Biba`īdin

89

و اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من سبب نشود كه شما به همان سرنوشتى كه قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح گرفتار شدند گرفتار شويد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.


Wa Astaghfirū Rabbakum Thumma Tūbū 'Ilayhi 'Inna Rabbī Raĥīmun Wadūdun

90

از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوى او بازگرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است.


Qālū Yā Shu`aybu Mā Nafqahu Kathīrāan Mimmā Taqūlu Wa 'Innā Lanarāka Fīnā Đa`īfāan Wa Lawlā Rahţuka Larajamnāka Wa Mā 'Anta `Alaynā Bi`azīzin

91

گفتند اى شعيب! بسيارى از آنچه را مى‌گويى ما نمى‌فهميم، و ما تو را در ميان خود ضعيف مى‌يابيم، و اگر بخاطر احترام قبيله كوچكت نبود تو را سنگسار مى‌كرديم، و تو در برابر ما قدرتى ندارى.


Qāla Yā Qawmi 'Arahţī 'A`azzu `Alaykum Mina Allāhi Wa Attakhadhtumūhu Warā'akum Žihrīyan 'Inna Rabbī Bimā Ta`malūna Muĥīţun

92

گفت: اى مردم، (همشهريان من)! آيا چند نفر خويشاوند من در نظر شما عزيزتر از خدايند كه او را به كلى از ياد برده، اعتنايى به او نداريد با اينكه پروردگار من بدانچه شما مى‌كنيد محيط است.


Wa Yā Qawmi A`malū `Alá Makānatikum 'Innī `Āmilun Sawfa Ta`lamūna Man Ya'tīhi `Adhābun Yukhzīhi Wa Man Huwa Kādhibun Wa Artaqibū 'Innī Ma`akum Raqībun

93

و اى قوم من! شما هر قدرتى كه داريد به كار بزنيد من نيز كار خودم را مى‌كنم، بزودى مى‌فهميد كه عذاب خوار كننده به سراغ چه كسى مى‌آيد و چه كسى دروغگو است، شما منتظر باشيد كه من نيز با شما منتظر مى‌مانم.


Wa Lammā Jā'a 'Amrunā Najjaynā Shu`aybāan Wa Al-Ladhīna 'Āmanū Ma`ahu Biraĥmatin Minnā Wa 'Akhadhati Al-Ladhīna Žalamū Aş-Şayĥatu Fa'aşbaĥū Fī Diyārihim Jāthimīna

94

و همين كه امر ما (عذاب موعود) آمد شعيب و گروندگان به وى را، با رحمت خود نجات داديم، و صيحه همه آنهايى را كه ستم كردند بگرفت و در محل سكونتشان به صورت جسدى بى جان در آورد.


Ka'an Lam Yaghnawā Fīhā 'Alā Bu`dāan Limadyana Kamā Ba`idat Thamūdu

95

آن چنان كه گويى اصلا در آن سرزمين زندگى نكرده‌اند (و فرمان الهى رسيد) كه قوم مدين از رحمت من دور باشند همانطور كه قوم ثمود دور شدند.


Wa Laqad 'Arsalnā Mūsá Bi'āyātinā Wa Sulţānin Mubīnin

96

ما موسى را با معجزاتمان و با برهانى روشن فرستاديم.


'Ilá Fir`awna Wa Mala'ihi Fattaba`ū 'Amra Fir`awna Wa Mā 'Amru Fir`awna Birashīdin

97

بسوى فرعون و درباريانش ولى مردم راه و روش فرعون را پيروى كردند با اينكه روش فرعون كسى را بسوى حق هدايت نمى‌كرد بلكه زير بنايش جهالت و گمراهى بود.


Yaqdumu Qawmahu Yawma Al-Qiyāmati Fa'awradahumu An-Nāra Wa Bi'sa Al-Wirdu Al-Mawrūdu

98

او در روز قيامت پيشرو قوم خود خواهد بود و آنان را بسوى لبه آتش مى‌برد كه چه بد جايگاهى است براى ورود.


Wa 'Utbi`ū Fī Hadhihi La`natan Wa Yawma Al-Qiyāmati Bi'sa Ar-Rifdu Al-Marfūdu

99

(و چون روش فرعون را پيروى كردند) لعنت خدا نيز در دنيا و روز قيامت، آنان را پيروى كرده و خواهد كرد و چه بد عطايى است كه داده شدند.


Dhālika Min 'Anbā'i Al-Qurá Naquşşuhu `Alayka Minhā Qā'imun Wa Ĥaşīdun

100

اين از خبرهاى آن دهكده‌ها است كه برايت قصه مى‌كنيم، بعضى (از آنها) بپاست، و بعضى ديگر منقرض و نابود شده است.


Wa Mā Žalamnāhum Wa Lakin Žalamū 'Anfusahum Famā 'Aghnat `Anhum 'Ālihatuhumu Allatī Yad`ūna Min Dūni Allāhi Min Shay'in Lammā Jā'a 'Amru Rabbika Wa Mā Zādūhum Ghayra Tatbībin

101

ما ستمشان نكرديم بلكه خود ايشان به خود ستم كردند و همين كه فرمان پروردگارت بيامد، خدايانشان كه به جاى پروردگار مى‌پرستيدند، كارى براى ايشان نساختند و جز خسرانشان نيفزودند.


Wa Kadhalika 'Akhdhu Rabbika 'Idhā 'Akhadha Al-Qurá Wa Hiya Žālimatun 'Inna 'Akhdhahu 'Alīmun Shadīdun

102

مؤاخذه كردن پروردگارت وقتى دهكده‌ها را مؤاخذه كند، چنين است. آرى، مؤاخذه او الم‌انگيز و سخت است.


'Inna Fī Dhālika La'āyatan Liman Khāfa `Adhāba Al-'Ākhirati Dhālika Yawmun Majmū`un Lahu An-Nāsu Wa Dhalika Yawmun Mash/hūdun

103

و در اين براى كسى كه از عذاب قيامت بترسد عبرتى (تكان دهنده) است و قيامت روزى است كه همه مردم براى (درك) آن يك جا جمع مى‌شوند و اين، روز حضور يافتن (همه) است.


Wa Mā Nu'uakhkhiruhu 'Illā Li'jalin Ma`dūdin

104

و آن را جز براى مدتى معين مؤخر نمى‌داريم.


Yawma Ya'ti Lā Takallamu Nafsun 'Illā Bi'idhnihi Faminhum Shaqīyun Wa Sa`īdun

105

روزى بيايد كه هيچ كس جز به اذن او سخن نگويد و برخى از آنان بدبخت باشد (و برخى) نيكبخت.


Fa'ammā Al-Ladhīna Shaqū Fafī An-Nāri Lahum Fīhā Zafīrun Wa Shahīqun

106

اما كسانى كه بدبختند در آتشند و براى آنها زفير و شهيق است.


Khālidīna Fīhā Mā Dāmati As-Samāwātu Wa Al-'Arđu 'Illā Mā Shā'a Rabbuka 'Inna Rabbaka Fa``ālun Limā Yurīdu

107

و تا آسمانها و زمين هست در آن جاودانند مگر آنچه پروردگار تو بخواهد كه پروردگارت هر چه بخواهد مى‌كند.


Wa 'Ammā Al-Ladhīna Su`idū Fafī Al-Jannati Khālidīna Fīhā Mā Dāmati As-Samāwātu Wa Al-'Arđu 'Illā Mā Shā'a Rabbuka `Aţā'an Ghayra Majdhūdhin

108

اما كسانى كه نيكبخت‌اند در بهشتند و تا آسمانها و زمين هست در آن جاودانند مگر آنچه خداى تو بخواهد كه اين بخششى قطع نشدنى است.


Falā Taku Fī Miryatin Mimmā Ya`budu Hā'uulā' Mā Ya`budūna 'Illā Kamā Ya`budu 'Ābā'uuhum Min Qablu Wa 'Innā Lamuwaffūhum Naşībahum Ghayra Manqūşin

109

پس در باره خدايانى كه اينان مى‌پرستند در ترديد مباش كه پرستش آنها جز به طريقى كه پدرانشان‌ از پيش پرستش مى‌كردند نمى‌باشد، و ما نصيب آنان را تمام و بى كم و كاست مى‌دهيم.


Wa Laqad 'Ātaynā Mūsá Al-Kitāba Fākhtulifa Fīhi Wa Lawlā Kalimatun Sabaqat Min Rabbika Laquđiya Baynahum Wa 'Innahum Lafī Shakkin Minhu Murībin

110

براستى موسى را كتاب داديم و در آن اختلاف رخ داد، و اگر گفتار پروردگارت از پيش بر اين نرفته بود ميان ايشان داورى شده بود، كه آنان در باره كتاب موسى سخت در شك‌اند، شكى آميخته با بدبينى.


Wa 'Inna Kullā Lammā Layuwaffiyannahum Rabbuka 'A`mālahum 'Innahu Bimā Ya`malūna Khabīrun

111

پروردگارت سزاى اعمال همه آنان را تمام مى‌دهد كه او از اعمالى كه مى‌كنند خبر دارد.


Fāstaqim Kamā 'Umirta Wa Man Tāba Ma`aka Wa Lā Taţghawā 'Innahu Bimā Ta`malūna Başīrun

112

پايدار باش چنان كه فرمان يافته‌اى و هر كه با تو سوى خدا آمده نيز، و سركشى نكنيد كه او بينا به اعمال شما است.


Wa Lā Tarkanū 'Ilá Al-Ladhīna Žalamū Fatamassakumu An-Nāru Wa Mā Lakum Min Dūni Allāhi Min 'Awliyā'a Thumma Lā Tunşarūna

113

به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل نشويد كه جهنمى مى‌شويد و غير خدا دوستانى نداريد و يارى نمى‌شويد.


Wa 'Aqimi Aş-Şalāata Ţarafayi An-Nahāri Wa Zulafāan Mina Al-Layli 'Inna Al-Ĥasanāti Yudh/hibna As-Sayyi'āti Dhālika Dhikrá Lildhdhākirīna

114

دو طرف روز و پاسى از شب نماز بپا دار كه نيكيها بديها را نابود مى‌كند، اين تذكرى است براى آنها كه اهل تذكرند.


Wa Aşbir Fa'inna Allāha Lā Yuđī`u 'Ajra Al-Muĥsinīna

115

و صبور باش كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كند.


Falawlā Kāna Mina Al-Qurūni Min Qablikum 'Ūlū Baqīyatin Yanhawna `Ani Al-Fasādi Fī Al-'Arđi 'Illā Qalīlāan Mimman 'Anjaynā Minhum Wa Attaba`a Al-Ladhīna Žalamū Mā 'Utrifū Fīhi Wa Kānū Mujrimīna

116

چرا از نسلهاى پيش از شما جز كمى از آنها كه نجاتشان داده بوديم، صاحبان خرد نبودند كه از تباهكارى در اين سرزمين جلوگيرى كنند و كسانى كه ستم كردند مطيع لذتهاى خوش شدند و بزهكار بودند.


Wa Mā Kāna Rabbuka Liyuhlika Al-Qurá Bižulmin Wa 'Ahluhā Muşliĥūna

117

پروردگارت چنين نبود كه اين دهكده‌ها را اگر مردمش اصلاحگر بودند به سزاى ستمى هلاك كند.


Wa Law Shā'a Rabbuka Laja`ala An-Nāsa 'Ummatan Wāĥidatan Wa Lā Yazālūna Mukhtalifīna

118

اگر پروردگارت خواسته بود همه مردم را يك امت كرده بود ولى پيوسته مختلف خواهند بود.


'Illā Man Raĥima Rabbuka Wa Lidhalika Khalaqahum Wa Tammat Kalimatu Rabbika La'amla'anna Jahannama Mina Al-Jinnati Wa An-Nāsi 'Ajma`īna

119

مگر كسانى كه پروردگارت به ايشان رحمت آورده و براى رحمت خلقشان كرده و سخن پروردگار تو بر اين رفته كه جهنم را از جنيان و آدميان يكسره لبالب مى‌كنم.


Wa Kullāan Naquşşu `Alayka Min 'Anbā'i Ar-Rusuli Mā Nuthabbitu Bihi Fu'uādaka Wa Jā'aka Fī Hadhihi Al-Ĥaqqu Wa Maw`ižatun Wa Dhikrá Lilmu'uminīna

120

از اخبار پيغمبران همه را برايت نقل مى‌كنيم (البته) آن را كه (با نقلش) دلت را استوار مى‌سازيم، و در اين قصه‌ها حق به سوى تو بيامد (هيچ يك از آنها باطل و دروغ نيست، و يا حق برايت روشن شد) و براى مؤمنين موعظه و تذكر است.


Wa Qul Lilladhīna Lā Yu'uminūna A`malū `Alá Makānatikum 'Innā `Āmilūna

121

و به آنان كه ايمان نمى‌آورند بگو در همان وضعى كه قرار داريد (هر چه مى‌خواهيد) بكنيد كه ما (نيز كار خود را) مى‌كنيم.


Wa Antažirū 'Innā Muntažirūna

122

منتظر باشيد كه ما نيز منتظريم.


Wa Lillāh Ghaybu As-Samāwāti Wa Al-'Arđi Wa 'Ilayhi Yurja`u Al-'Amru Kulluhu Fā`bud/hu Wa Tawakkal `Alayhi Wa Mā Rabbuka Bighāfilin `Ammā Ta`malūna

123

براى خداست غيب آسمانها و زمين و امور همه به سوى او بازمى‌گردد، پس او را بپرست و بر او توكل كن، و پروردگار تو از آنچه مى‌كنيد غافل نيست


Sooreh یوسف

Bismi Allāhi Ar-Raĥmani Ar-Raĥīmi Alif-Lām-Rā Tilka 'Āyātu Al-Kitābi Al-Mubīni

1

بنام خداوند رحمان و رحيم‌؛ الر- اين، آيه‌هاى كتاب روشن است.


'Innā 'Anzalnāhu Qur'ānāan `Arabīyan La`allakum Ta`qilūna

2

كه ما آن را قرآنى عربى نازل كرده‌ايم شايد تعقل كنيد.


Naĥnu Naquşşu `Alayka 'Aĥsana Al-Qaşaşi Bimā 'Awĥaynā 'Ilayka Hādhā Al-Qur'āna Wa 'In Kunta Min Qablihi Lamina Al-Ghāfilīna

3

ما با اين قرآن كه به تو وحى مى‌كنيم (در ضمن) بهترين داستان را برايت مى‌سراييم گر چه پيش از آن از بى‌خبران بودى.


'Idh Qāla Yūsufu Li'abīhi Yā 'Abati 'Innī Ra'aytu 'Aĥada `Ashara Kawkabāan Wa Ash-Shamsa Wa Al-Qamara Ra'aytuhum Lī Sājidīna

4

چون يوسف به پدرش گفت اى پدر! من در خواب يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم كه براى من در حال سجده‌اند.


Qāla Yā Bunayya Lā Taqşuş Ru'uyāka `Alá 'Ikhwatika Fayakīdū Laka Kaydāan 'Inna Ash-Shayţāna Lil'insāni `Adūwun Mubīnun

5

گفت پسركم! رؤياى خويش را به برادرانت مگو كه در كار تو نيرنگى كنند، چون شيطان دشمن آشكار انسان است.


Wa Kadhalika Yajtabīka Rabbuka Wa Yu`allimuka Min Ta'wīli Al-'Aĥādīthi Wa Yutimmu Ni`matahu `Alayka Wa `Alá 'Āli Ya`qūba Kamā 'Atammahā `Alá 'Abawayka Min Qablu 'Ibrāhīma Wa 'Isĥāqa 'Inna Rabbaka `Alīmun Ĥakīmun

6

و بدين‌سان پروردگارت تو را برمى‌گزيند و تعبير احاديث را تعليمت مى‌دهد و نعمت خويش را بر تو و بر خاندان يعقوب كامل مى‌كند چنانچه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق كامل كرده بود كه پروردگارت دانا و حكيم است.


Laqad Kāna Fī Yūsufa Wa 'Ikhwatihi 'Āyātun Lilssā'ilīna

7

به راستى كه در سرگذشت يوسف و برادرانش براى پرسش‌كنان عبرتها است.


'Idh Qālū Layūsufu Wa 'Akhūhu 'Aĥabbu 'Ilá 'Abīnā Minnā Wa Naĥnu `Uşbatun 'Inna 'Abānā Lafī Đalālin Mubīnin

8

آن دم كه گفتند يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما كه دسته‌اى نيرومنديم محبوب‌ترند، كه پدر ما، در ضلالتى آشكار است.


Aqtulū Yūsufa 'Awi Aţraĥūhu 'Arđāan Yakhlu Lakum Wajhu 'Abīkum Wa Takūnū Min Ba`dihi Qawmāan Şāliĥīna

9

يوسف را بكشيد، يا به سرزمينى دور بيندازيدش كه علاقه پدرتان خاص شما شود، و پس از آن مردمى شايسته شويد.


Qāla Qā'ilun Minhum Lā Taqtulū Yūsufa Wa 'Alqūhu Fī Ghayābati Al-Jubbi Yaltaqiţhu Ba`đu As-Sayyārati 'In Kuntum Fā`ilīna

10

يكى از ايشان گفت: يوسف را مكشيد اگر كارى مى‌كنيد او را به قعر چاه افكنيد كه بعضى مسافران او را برگيرند.


Qālū Yā 'Abānā Mā Laka Lā Ta'mannā `Alá Yūsufa Wa 'Innā Lahu Lanāşiĥūna

11

گفتند: اى پدر براى چه ما را در باره يوسف امين نمى‌شمارى در صورتى كه ما از خيرخواهان اوييم.


'Arsilhu Ma`anā Ghadāan Yarta` Wa Yal`ab Wa 'Innā Lahu Laĥāfižūna

12

فردا وى را همراه ما بفرست كه بگردد و بازى كند و ما او را حفاظت مى‌كنيم.


Qāla 'Innī Layaĥzununī 'An Tadh/habū Bihi Wa 'Akhāfu 'An Ya'kulahu Adh-Dhi'bu Wa 'Antum `Anhu Ghāfilūna

13

گفت من از اينكه او را ببريد غمگين مى‌شوم و مى‌ترسم گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد.


Qālū La'in 'Akalahu Adh-Dhi'bu Wa Naĥnu `Uşbatun 'Innā 'Idhāan Lakhāsirūna

14

گفتند: اگر با وجود ما كه دسته‌اى نيرومنديم گرگ او را بخورد به راستى كه ما زيانكار خواهيم بود.


Falammā Dhahabū Bihi Wa 'Ajma`ū 'An Yaj`alūhu Fī Ghayābati Al-Jubbi Wa 'Awĥaynā 'Ilayhi Latunabbi'annahum Bi'amrihim Hādhā Wa Hum Lā Yash`urūna

15

و چون او را بردند و هم سخن شدند كه در قعر چاه قرارش دهند، بدو وحى كرديم كه آنان را از اين كارشان خبردار خواهى كرد، و آنها ادراك نمى‌كنند.


Wa Jā'ū 'Abāhum `Ishā'an Yabkūna

16

شبانگاه گريه‌كنان پيش پدر شدند.


Qālū Yā 'Abānā 'Innā Dhahabnā Nastabiqu Wa Taraknā Yūsufa `Inda Matā`inā Fa'akalahu Adh-Dhi'bu Wa Mā 'Anta Bimu'uminin Lanā Wa Law Kunnā Şādiqīna

17

گفتند: اى پدر ما به مسابقه رفته بوديم و يوسف را نزد بنه خويش گذاشته بوديم پس گرگ او را بخورد، ولى تو سخن ما را گر چه راستگو باشيم باور ندارى.


Wa Jā'ū `Alá Qamīşihi Bidamin Kadhibin Qāla Bal Sawwalat Lakum 'Anfusukum 'Amrāan Faşabrun Jamīlun Wa Allāhu Al-Musta`ānu `Alá Mā Taşifūna

18

و پيراهن وى را با خون دروغين بياوردند، گفت (چنين نيست) بلكه دلهاى شما كارى بزرگ را به نظرتان نيكو نموده، صبرى نيكو بايد و خداست كه در اين باب از او كمك بايد خواست.


Wa Jā'at Sayyāratun Fa'arsalū Waridahum Fa'adlá Dalwahu Qāla Yā Bushrá Hādhā Ghulāmun Wa 'Asarrūhu Biđā`atan Wa Allāhu `Alīmun Bimā Ya`malūna

19

و كاروانى بيامد و مامور آب خويش را بفرستادند، او دلوش در چاه افكند و صدا زد: مژده! اين غلاميست. و او را بضاعتى پنهانى قرار دادند و خدا مى‌دانست چه مى‌كردند.


Wa Sharawhu Bithamanin Bakhsin Darāhima Ma`dūdatin Wa Kānū Fīhi Mina Az-Zāhidīna

20

و وى را به بهايى ناچيز، درهم‌هايى چند فروختند كه به فروش وى بى‌اعتنا بودند.


Wa Qāla Al-Ladhī Ashtarāhu Min Mişra Li'imra'atihi 'Akrimī Mathwāhu `Asá 'An Yanfa`anā 'Aw Nattakhidhahu Waladāan Wa Kadhalika Makkannā Liyūsufa Fī Al-'Arđi Wa Linu`allimahu Min Ta'wīli Al-'Aĥādīthi Wa Allāhu Ghālibun `Alá 'Amrihi Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Ya`lamūna

21

آن كس از مردم مصر كه وى را خريده بود به زن خود گفت: منزلت وى را گرامى بدار شايد ما را سود دهد يا به فرزنديش گيريم. اين چنين يوسف را در آن سرزمين جا داديم تا تعبير حوادث رؤيا را تعليمش دهيم كه خدا به كار خويش مسلط است ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.


Wa Lammā Balagha 'Ashuddahu 'Ātaynāhu Ĥukmāan Wa `Ilmāan Wa Kadhalika Najzī Al-Muĥsinīna

22

و چون به رشد رسيد علم و حكمتى به او داديم و نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.


Wa Rāwadat/hu Allatī Huwa Fī Baytihā `An Nafsihi Wa Ghallaqati Al-'Abwāba Wa Qālat Hayta Laka Qāla Ma`ādha Allāhi 'Innahu Rabbī 'Aĥsana Mathwāya 'Innahu Lā Yufliĥu Až-Žālimūna

23

و آن زنى كه يوسف در خانه وى بود از او تمناى كامجويى كرد و درها را محكم بست و گفت بيا. گفت: پناه به خدا كه او مربى من است و منزلت مرا نيكو داشته است كه ستمگران رستگار نمى‌شوند.


Wa Laqad Hammat Bihi Wa Hamma Bihā Lawlā 'An Ra'á Burhāna Rabbihi Kadhālika Linaşrifa `Anhu As-Sū'a Wa Al-Faĥshā'a 'Innahu Min `Ibādinā Al-Mukhlaşīna

24

وى يوسف را قصد كرد يوسف هم اگر برهان پروردگار خويش نديده بود قصد او كرده بود، چنين شد تا گناه و بدكارى را از او دور كنيم كه وى از بندگان خالص شده ما بود.


Wa Astabaqā Al-Bāba Wa Qaddat Qamīşahu Min Duburin Wa 'Alfayā Sayyidahā Ladá Al-Bābi Qālat Mā Jazā'u Man 'Arāda Bi'ahlika Sū'āan 'Illā 'An Yusjana 'Aw `Adhābun 'Alīmun

25

از پى هم به سوى در دويدند و پيراهن يوسف را از عقب بدريد و شوهرش را پشت در يافتند. گفت سزاى كسى كه به خاندان تو قصد بد كند جز اين نيست كه زندانى شود و يا عذابى الم انگيز ببيند.


Qāla Hiya Rāwadatnī `An Nafsī Wa Shahida Shāhidun Min 'Ahlihā 'In Kāna Qamīşuhu Qudda Min Qubulin Faşadaqat Wa Huwa Mina Al-Kādhibīna

26

يوسف گفت: وى از من كام مى‌خواست. و يكى از كسان زن كه حاضر بود گفت: اگر پيراهن يوسف از جلو دريده شده زن راست مى‌گويد و او دروغگوست.


Wa 'In Kāna Qamīşuhu Qudda Min Duburin Fakadhabat Wa Huwa Mina Aş-Şādiqīna

27

و اگر پيراهن وى از عقب دريده شده زن دروغ مى‌گويد و او راستگوست.


Falammā Ra'á Qamīşahu Qudda Min Duburin Qāla 'Innahu Min Kaydikunna 'Inna Kaydakunna `Ažīmun

28

و چون پيراهن او را ديد كه از عقب دريده شده گفت اين از نيرنگ شما زنان است كه نيرنگ شما بزرگ است.


Yūsufu 'A`riđ `An Hādhā Wa Astaghfirī Lidhanbiki 'Innaki Kunti Mina Al-Khāţi'īna

29

يوسف! اين را نديده بگير. و اى زن! از گناه خود آمرزش بخواه كه تو خطاكار بوده‌اى.


Wa Qāla Niswatun Fī Al-Madīnati Amra'atu Al-`Azīzi Turāwidu Fatāhā `An Nafsihi Qad Shaghafahā Ĥubbāan 'Innā Lanarāhā Fī Đalālin Mubīnin

30

زنانى در شهر گفتند همسر عزيز از غلام خويش كام مى‌خواهد كه فريفته او شده و ماوى را در ضلالتى آشكار مى‌بينيم.


Falammā Sami`at Bimakrihinna 'Arsalat 'Ilayhinna Wa 'A`tadat Lahunna Muttaka'an Wa 'Ātat Kulla Wāĥidatin Minhunna Sikkīnāan Wa Qālati Akhruj `Alayhinna Falammā Ra'aynahu 'Akbarnahu Wa Qaţţa`na 'Aydiyahunna Wa Qulna Ĥāsha Lillāh Mā Hādhā Basharāan 'In Hādhā 'Illā Malakun Karīmun

31

و همين كه از فكر آنان با خبر شد كس نزدشان فرستاد و مجلسى مهيا كرد و براى آنها پشتى‌هاى گران قيمتى فراهم ساخت و به هر يك از آنان كاردى داد و به يوسف گفت بيرون شو بر ايشان. همين كه وى را بديدند حيران او شدند و دستهاى خويش ببريدند و گفتند منزه است خدا كه اين بشر نيست، اين فرشته‌اى بزرگوار است.


Qālat Fadhālikunna Al-Ladhī Lumtunnanī Fīhi Wa Laqad Rāwadttuhu `An Nafsihi Fāsta`şama Wa La'in Lam Yaf`al Mā 'Āmuruhu Layusjananna Wa Layakūnāan Mina Aş-Şāghirīna

32

گفت: اين همانست كه در باره او ملامتم كرديد، من از او كام خواستم و خويشتن‌دارى كرد اگر آنچه بدو فرمان مى‌دهم نكند بطور قطع زندانى و خوار مى‌گردد.


Qāla Rabbi As-Sijnu 'Aĥabbu 'Ilayya Mimmā Yad`ūnanī 'Ilayhi Wa 'Illā Taşrif `Annī Kaydahunna 'Aşbu 'Ilayhinna Wa 'Akun Mina Al-Jāhilīna

33

گفت پروردگارا زندان براى من از گناهى كه مرا بدان مى‌خوانند خوشتر است و اگر نيرنگشان را از من دور نكنى متمايل به ايشان مى‌شوم و از جهالت‌پيشه‌گان مى‌گردم.


Fāstajāba Lahu Rabbuhu Faşarafa `Anhu Kaydahunna 'Innahu Huwa As-Samī`u Al-`Alīmu

34

پروردگارش اجابتش كرد و نيرنگشان را از او دور ساخت كه او شنوا و داناست.


Thumma Badā Lahum Min Ba`di Mā Ra'aw Al-'Āyāti Layasjununnahu Ĥattá Ĥīnin

35

آن گاه با وجود آن نشانه‌ها كه ديده بودند به نظرشان رسيد كه او را تا مدتى زندانى كنند.


Wa Dakhala Ma`ahu As-Sijna Fatayāni Qāla 'Aĥaduhumā 'Innī 'Arānī 'A`şiru Khamrāan Wa Qāla Al-'Ākharu 'Innī 'Arānī 'Aĥmilu Fawqa Ra'sī Khubzāan Ta'kulu Aţ-Ţayru Minhu Nabbi'nā Bita'wīlihi 'Innā Narāka Mina Al-Muĥsinīna

36

و با يوسف دو جوان ديگر هم، زندانى شدند. يكى از آنها گفت من در خواب ديدم كه انگور (براى شراب) مى‌فشارم، ديگرى گفت من ديدم كه بر بالاى سر خود طبق نانى مى‌برم و مرغان هوا از آن مى‌خورند، اى يوسف تو ما را از تعبير آن آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مى‌بينيم.


Qāla Lā Ya'tīkumā Ţa`āmun Turzaqānihi 'Illā Nabba'tukumā Bita'wīlihi Qabla 'An Ya'tiyakumā Dhālikumā Mimmā `Allamanī Rabbī 'Innī Taraktu Millata Qawmin Lā Yu'uminūna Billāhi Wa Hum Bil-'Ākhirati Hum Kāfirūna

37

يوسف در پاسخ آنها گفت من شما را قبل از آنكه طعام آيد و تناول كنيد به تعبير خوابتان آگاه مى‌سازم كه اين علم را خداى من به من آموخته است زيرا كه من آئين گروهى را كه به خدا بى‌ايمان و به آخرت كافرند ترك گفتم.


Wa Attaba`tu Millata 'Ābā'ī 'Ibrāhīma Wa 'Isĥāqa Wa Ya`qūba Mā Kāna Lanā 'An Nushrika Billāhi Min Shay'in Dhālika Min Fađli Allāhi `Alaynā Wa `Alá An-Nāsi Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Yashkurūna

38

و از آئين پدرانم ابراهيم خليل و اسحاق و يعقوب پيروى مى‌كنم و در آئين ما هرگز نبايد چيزى را با خدا شريك گردانيم، اين توحيد و ايمان به يگانگى خدا فضل و عطاى خداست بر ما و بر همه مردم، ليكن اكثر مردم شكر اين عطا را بجا نمى‌آورند.


Yā Şāĥibayi As-Sijni 'A'arbābun Mutafarriqūna Khayrun 'Ami Allāhu Al-Wāĥidu Al-Qahhāru

39

اى دو رفيق زندانى من آيا خدايان متفرق (بى‌حقيقت) بهتر (و در نظام خلقت مؤثرترند) يا خداى يكتاى قهار.


Mā Ta`budūna Min Dūnihi 'Illā 'Asmā'an Sammaytumūhā 'Antum Wa 'Ābā'uukum Mā 'Anzala Allāhu Bihā Min Sulţānin 'Ini Al-Ĥukmu 'Illā Lillāh 'Amara 'Allā Ta`budū 'Illā 'Īyāhu Dhālika Ad-Dīnu Al-Qayyimu Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Ya`lamūna

40

آنچه غير از خدا مى‌پرستيد اسماء بى‌حقيقت و الفاظ بى‌معنا است كه خود شما و پدرانتان ساخته‌ايد، خدا هيچ دليلى براى آن نازل نكرد و تنها حكمفرماى عالم وجود خداست و امر فرموده كه جز آن ذات پاك يكتا را نپرستيد، اين آئين محكم است ولى اكثر مردم نمى‌دانند.


Yā Şāĥibayi As-Sijni 'Ammā 'Aĥadukumā Fayasqī Rabbahu Khamrāan Wa 'Ammā Al-'Ākharu Fayuşlabu Fata'kulu Aţ-Ţayru Min Ra'sihi Quđiya Al-'Amru Al-Ladhī Fīhi Tastaftiyāni

41

يوسف گفت، اى دو رفيق زندانى من اما يكى از شما ساقى شراب شاه خواهد شد و اما آن ديگرى بدار آويخته مى‌شود تا مرغان مغز سر او را بخورند اين امرى كه در باره آن از من خواستيد قطعى و حتمى است.


Wa Qāla Lilladhī Žanna 'Annahu Nājin Minhumā Adhkurnī `Inda Rabbika Fa'ansāhu Ash-Shayţānu Dhikra Rabbihi Falabitha Fī As-Sijni Biđ`a Sinīna

42

آن گاه يوسف از رفيقى كه مى‌دانست نجات مى‌يابد درخواست كرد كه مرا نزد صاحبت ياد كن ولى شيطان در آن حال ياد صاحبش را از نظرش ببرد، بدين سبب در زندان سالى چند بماند.


Wa Qāla Al-Maliku 'Innī 'Ará Sab`a Baqarātin Simānin Ya'kuluhunna Sab`un `Ijāfun Wa Sab`a Sunbulātin Khuđrin Wa 'Ukhara Yābisātin Yā 'Ayyuhā Al-Mala'u 'Aftūnī Fī Ru'uyāya 'In Kuntum Lilrru'uyā Ta`burūna

43

شاه گفت كه: من در رؤيا هفت گاو فربه را ديدم كه هفت گاو لاغر آنها را مى‌خورند، و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده، (كه خشكيده‌ها بر سبزه‌ها پيچيدند و آنها را از بين بردند) اى بزرگان! اگر تعبير رؤيا مى‌كنيد مرا در باره رؤيايم نظر دهيد.


Qālū 'Ađghāthu 'Aĥlāmin Wa Mā Naĥnu Bita'wīli Al-'Aĥlāmi Bi`ālimīna

44

گفتند: اين خوابهاى آشفته است و ما به تعبير چنين خوابها واقف نيستيم.


Wa Qāla Al-Ladhī Najā Minhumā Wa Aiddakara Ba`da 'Ummatin 'Anā 'Unabbi'ukum Bita'wīlihi Fa'arsilūni

45

آن كس از آن دو تن كه نجات يافته بود، و پس از مدتى بخاطر آورد، گفت من از تعبير آن خبرتان مى‌دهم، مرا بفرستيد.


Yūsufu 'Ayyuhā Aş-Şiddīqu 'Aftinā Fī Sab`i Baqarātin Simānin Ya'kuluhunna Sab`un `Ijāfun Wa Sab`i Sunbulātin Khuđrin Wa 'Ukhara Yābisātin La`allī 'Arji`u 'Ilá An-Nāsi La`allahum Ya`lamūna

46

اى يوسف راستگوى! در باره هفت گاو فربه كه هفت گاو لاغر آنها را مى‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده به ما نظر بده، تا شايد نزد كسان بازگردم و آنها (حقيقت را) بدانند.


Qāla Tazra`ūna Sab`a Sinīna Da'abāan Famā Ĥaşadtum Fadharūhu Fī Sunbulihi 'Illā Qalīlāan Mimmā Ta'kulūna

47

گفت هفت سال پياپى كشت مى‌كنيد، هر چه درو كرديد آن را جز اندكى كه مى‌خوريد در خوشه گذاريد.


Thumma Ya'tī Min Ba`di Dhālika Sab`un Shidādun Ya'kulna Mā Qaddamtum Lahunna 'Illā Qalīlāan Mimmā Tuĥşinūna

48

آن گاه از پى اين سالها هفت سال سخت بيايد كه آنچه از پيش براى آن نهاده‌ايد مگر اندكى كه محفوظ داريد به مصرف مى‌رسانيد.


Thumma Ya'tī Min Ba`di Dhālika `Āmun Fīhi Yughāthu An-Nāsu Wa Fīhi Ya`şirūna

49

عاقبت از پى اين سالها سالى بيايد كه در اثناى آن، باران زيادى نصيب مردم شود و در آن سال مردم عصير (ميوه‌ها و دانه‌هاى روغنى) مى‌گيرند.


Wa Qāla Al-Maliku A'tūnī Bihi Falammā Jā'ahu Ar-Rasūlu Qāla Arji` 'Ilá Rabbika Fās'alhu Mā Bālu An-Niswati Al-Lātī Qaţţa`na 'Aydiyahunna 'Inna Rabbī Bikaydihinna `Alīmun

50

شاه گفت: او را نزد من آريد، ولى هنگامى كه فرستاده او پيش وى آمد، گفت سوى صاحبت باز گرد، و از او بپرس قصه زنانى كه دستهاى خويش را بريدند چه بود كه پروردگار از نيرنگشان آگاه است.


Qāla Mā Khaţbukunna 'Idh Rāwadttunna Yūsufa `An Nafsihi Qulna Ĥāsha Lillāh Mā `Alimnā `Alayhi Min Sū'in Qālati Amra'atu Al-`Azīzi Al-'Āna Ĥaşĥaşa Al-Ĥaqqu 'Anā Rāwadttuhu `An Nafsihi Wa 'Innahu Lamina Aş-Şādiqīna

51

شاه به زنان گفت: قصد شما آن دم كه از يوسف كام مى‌خواستيد چه بود؟ گفتند: خدا منزه است ما در باره او هيچ بدى سراغ نداريم، زن عزيز گفت: اكنون حق جلوه‌گر شد، من از او كام مى‌خواستم و او راستگو است.


Dhālika Liya`lama 'Annī Lam 'Akhunhu Bil-Ghaybi Wa 'Anna Allāha Lā Yahdī Kayda Al-Khā'inīna

52

و اينكه مى‌گويم برگرد و چنين بگو براى اين است كه عزيز بداند كه من در غيابش به او خيانت نكردم كه خدا نيرنگ خيانتكاران را به هدف نمى‌رساند.


جزء قبل

جزء 12 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان