Wa Mā Min Dābbatin Fī Al-'Arđi 'Illā `Alá Allāhi Rizquhā Wa Ya`lamu Mustaqarrahā Wa Mustawda`ahā Kullun Fī Kitābin Mubīnin
6و هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر [اينكه] روزيش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محلّ مُردنش را مىداند. همه [اينها] در كتابى روشن [ثبت] است.
Wa Huwa Al-Ladhī Khalaqa As-Samāwāti Wa Al-'Arđa Fī Sittati 'Ayyāmin Wa Kāna `Arshuhu `Alá Al-Mā'i Liyabluwakum 'Ayyukum 'Aĥsanu `Amalāan Wa La'in Qulta 'Innakum Mab`ūthūna Min Ba`di Al-Mawti Layaqūlanna Al-Ladhīna Kafarū 'In Hādhā 'Illā Siĥrun Mubīnun
7و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد. و اگر بگويى: «شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد» قطعاً كسانى كه كافر شدهاند خواهند گفت: «اين [ادّعا] جز سحرى آشكار نيست.»
Wa La'in 'Akhkharnā `Anhumu Al-`Adhāba 'Ilá 'Ummatin Ma`dūdatin Layaqūlunna Mā Yaĥbisuhu 'Alā Yawma Ya'tīhim Laysa Maşrūfāan `Anhum Wa Ĥāqa Bihim Mā Kānū Bihi Yastahzi'ūn
8و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به تأخير افكنيم، حتماً خواهند گفت: «چه چيز آن را باز مىدارد؟» آگاه باش، روزى كه [عذاب] به آنان برسد از ايشان بازگشتنى نيست، و آنچه را كه مسخره مىكردند آنان را فرو خواهد گرفت.
Wa La'in 'Adhaqnā Al-'Insāna Minnā Raĥmatan Thumma Naza`nāhā Minhu 'Innahu Laya'ūsun Kafūrun
9و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از وى سلب كنيم، قطعاً نوميد و ناسپاس خواهد بود.
Wa La'in 'Adhaqnāhu Na`mā'a Ba`da Đarrā'a Massat/hu Layaqūlanna Dhahaba As-Sayyi'ātu `Annī 'Innahu Lafariĥun Fakhūrun
10و اگر- پس از محنتى كه به او رسيده- نعمتى به او بچشانيم حتماً خواهد گفت: «گرفتاريها از من دور شد!» بىگمان، او شادمان و فخرفروش است.
'Illā Al-Ladhīna Şabarū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti 'Ūlā'ika Lahum Maghfiratun Wa 'Ajrun Kabīrun
11مگر كسانى كه شكيبايى ورزيده و كارهاى شايسته كردهاند [كه] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.
Fala`allaka Tārikun Ba`đa Mā Yūĥá 'Ilayka Wa Đā'iqun Bihi Şadruka 'An Yaqūlū Lawlā 'Unzila `Alayhi Kanzun 'Aw Jā'a Ma`ahu Malakun 'Innamā 'Anta Nadhīrun Wa Allāhu `Alá Kulli Shay'in Wakīlun
12و مبادا تو برخى از آنچه را كه به سويت وحى مىشود ترك گويى و سينهات بدان تنگ گردد كه مىگويند: «چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده يا فرشتهاى با او نيامده است؟» تو فقط هشداردهندهاى، و خدا بر هر چيزى نگهبان است.
'Am Yaqūlūna Aftarāhu Qul Fa'tū Bi`ashri Suwarin Mithlihi Muftarayātin Wa 'Ad`ū Mani Astaţa`tum Min Dūni Allāhi 'In Kuntum Şādiqīna
13يا مىگويند: «اين [قرآن] را به دروغ ساخته است.» بگو: «اگر راست مىگوييد، ده سوره برساختهشده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مىتوانيد فرا خوانيد.»
Fa'illam Yastajībū Lakum Fā`lamū 'Annamā 'Unzila Bi`ilmi Allāhi Wa 'An Lā 'Ilāha 'Illā Huwa Fahal 'Antum Muslimūna
14پس اگر شما را اجابت نكردند، بدانيد كه آنچه نازل شده است به علم خداست، و اينكه معبودى جز او نيست. پس آيا شما گردن مىنهيد؟
Man Kāna Yurīdu Al-Ĥayāata Ad-Dunyā Wa Zīnatahā Nuwaffi 'Ilayhim 'A`mālahum Fīhā Wa Hum Fīhā Lā Yubkhasūna
15كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند [جزاى] كارهايشان را در آنجا به طور كامل به آنان مىدهيم، و به آنان در آنجا كم داده نخواهد شد.
'Ūlā'ika Al-Ladhīna Laysa Lahum Fī Al-'Ākhirati 'Illā An-Nāru Wa Ĥabiţa Mā Şana`ū Fīhā Wa Bāţilun Mā Kānū Ya`malūna
16اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود، و آنچه در آنجا كردهاند به هدر رفته، و آنچه انجام مىدادهاند باطل گرديده است.
'Afaman Kāna `Alá Bayyinatin Min Rabbihi Wa Yatlūhu Shāhidun Minhu Wa Min Qablihi Kitābu Mūsá 'Imāmāan Wa Raĥmatan 'Ūlā'ika Yu'uminūna Bihi Wa Man Yakfur Bihi Mina Al-'Aĥzābi Fālnnāru Maw`iduhu Falā Takun Fī Miryatin Minhu 'Innahu Al-Ĥaqqu Min Rabbika Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Yu'uminūna
17آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از [خويشان] او، پيرو آن است، و پيش از وى [نيز] كتاب موسى راهبر و مايه رحمت بوده است [دروغ مىبافد]؟ آنان [كه در جستجوى حقيقتاند] به آن مىگروند، و هر كس از گروههاى [مخالف] به آن كفر ورزد آتش وعدهگاه اوست. پس در آن ترديد مكن كه آن حقّ است [و] از جانب پروردگارت [آمده است] ولى بيشتر مردم باور نمىكنند.
Wa Man 'Ažlamu Mimmani Aftará `Alá Allāhi Kadhibāan 'Ūlā'ika Yu`rađūna `Alá Rabbihim Wa Yaqūlu Al-'Ash/hādu Hā'uulā' Al-Ladhīna Kadhabū `Alá Rabbihim 'Alā La`natu Allāhi `Alá Až-Žālimīna
18و چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان دروغ عرضه مىشوند، و گواهان خواهند گفت: «اينان بودند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.»
Al-Ladhīna Yaşuddūna `An Sabīli Allāhi Wa Yabghūnahā `Iwajāan Wa Hum Bil-'Ākhirati Hum Kāfirūna
19همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مىدارند و آن را كج مىشمارند و خود، آخرت را باور ندارند.
'Ūlā'ika Lam Yakūnū Mu`jizīna Fī Al-'Arđi Wa Mā Kāna Lahum Min Dūni Allāhi Min 'Awliyā'a Yuđā`afu Lahumu Al-`Adhābu Mā Kānū Yastaţī`ūna As-Sam`a Wa Mā Kānū Yubşirūna
20آنان در زمين درماندهكنندگان [خدا] نيستند، و جز خدا دوستانى براى آنان نيست. عذاب براى آنان دو چندان مىشود. آنان توان شنيدن [حق را] نداشتند و [حق را] نمىديدند.
'Ūlā'ika Al-Ladhīna Khasirū 'Anfusahum Wa Đalla `Anhum Mā Kānū Yaftarūna
21اينانند كه به خويشتن زيان زده و آنچه را به دروغ برساخته بودند از دست دادهاند.
Lā Jarama 'Annahum Fī Al-'Ākhirati Humu Al-'Akhsarūna
22شك نيست كه آنان در آخرت زيانكارترند.
'Inna Al-Ladhīna 'Āmanū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti Wa 'Akhbatū 'Ilá Rabbihim 'Ūlā'ika 'Aşĥābu Al-Jannati Hum Fīhā Khālidūna
23بىگمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و [با فروتنى] به سوى پروردگارشان آرام يافتند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود.
Mathalu Al-Farīqayni Kāl'a`má Wa Al-'Aşammi Wa Al-Başīri Wa As-Samī`i Hal Yastawiyāni Mathalāan 'Afalā Tadhakkarūna
24مَثَل اين دو گروه، چون نابينا و كر [در مقايسه] با بينا و شنواست. آيا در مَثَل يكسانند؟ پس آيا پند نمىگيريد؟
Wa Laqad 'Arsalnā Nūĥāan 'Ilá Qawmihi 'Innī Lakum Nadhīrun Mubīnun
25و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم. [گفت:] من براى شما هشداردهندهاى آشكارم،
'An Lā Ta`budū 'Illā Al-Laha 'Innī 'Akhāfu `Alaykum `Adhāba Yawmin 'Alīmin
26كه جز خدا را نپرستيد، زيرا من از عذاب روزى سهمگين بر شما بيمناكم.
Faqāla Al-Mala'u Al-Ladhīna Kafarū Min Qawmihi Mā Narāka 'Illā Basharāan Mithlanā Wa Mā Narāka Attaba`aka 'Illā Al-Ladhīna Hum 'Arādhilunā Bādiya Ar-Ra'yi Wa Mā Nará Lakum `Alaynā Min Fađlin Bal Nažunnukum Kādhibīna
27پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمىبينيم، و جز [جماعتى از] فرومايگانِ ما، آن هم نسنجيده، نمىبينيم كسى تو را پيروى كرده باشد، و شما را بر ما امتيازى نيست، بلكه شما را دروغگو مىدانيم.»
Qāla Yā Qawmi 'Ara'aytum 'In Kuntu `Alá Bayyinatin Min Rabbī Wa 'Ātānī Raĥmatan Min `Indihi Fa`ummiyat `Alaykum 'Anulzimukumūhā Wa 'Antum Lahā Kārihūna
28گفت: «اى قوم من، به من بگوييد، اگر از طرف پروردگارم حجّتى روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتى بخشيده باشد كه بر شما پوشيده است، آيا ما [بايد] شما را در حالى كه بدان اكراه داريد، به آن وادار كنيم؟»
Wa Yāqawmi Lā 'As'alukum `Alayhi Mālāan 'In 'Ajriya 'Illā `Alá Allāhi Wa Mā 'Anā Biţāridi Al-Ladhīna 'Āmanū 'Innahum Mulāqū Rabbihim Wa Lakinnī 'Arākum Qawmāan Tajhalūna
29«و اى قوم من، بر اين [رسالت،] مالى از شما درخواست نمىكنم. مُزد من جز بر عهده خدا نيست. و كسانى را كه ايمان آوردهاند طرد نمىكنم. قطعاً آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد، ولى شما را قومى مىبينم كه نادانى مىكنيد.»
Wa Yāqawmi Man Yanşurunī Mina Allāhi 'In Ţaradtuhum 'Afalā Tadhakkarūna
30و اى قوم من! اگر آنان را برانم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ آيا عبرت نمىگيريد؟
Wa Lā 'Aqūlu Lakum `Indī Khazā'inu Allāhi Wa Lā 'A`lamu Al-Ghayba Wa Lā 'Aqūlu 'Innī Malakun Wa Lā 'Aqūlu Lilladhīna Tazdarī 'A`yunukum Lan Yu'utiyahumu Allāhu Khayrāan Al-Lahu 'A`lamu Bimā Fī 'Anfusihim 'Innī 'Idhāan Lamina Až-Žālimīna
31«و به شما نمىگويم كه گنجينههاى خدا پيش من است، و غيب نمىدانم، و نمىگويم كه من فرشتهام، و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مىنگرد، نمىگويم خدا هرگز خيرشان نمىدهد. خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است. [اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود.»
Qālū Yā Nūĥu Qad Jādaltanā Fa'aktharta Jidālanā Fa'tinā Bimā Ta`idunā 'In Kunta Mina Aş-Şādiqīna
32گفتند: «اى نوح، واقعاً با ما جدال كردى و بسيار [هم] جدال كردى. پس اگر از راستگويانى آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده مىدهى براى ما بياور.»
Qāla 'Innamā Ya'tīkum Bihi Allāhu 'In Shā'a Wa Mā 'Antum Bimu`jizīna
33گفت: «تنها خداست كه اگر بخواهد، آن را براى شما مىآورد و شما عاجز كننده [او] نخواهيد بود.»
Wa Lā Yanfa`ukum Nuşĥī 'In 'Aradtu 'An 'Anşaĥa Lakum 'In Kāna Allāhu Yurīdu 'An Yughwiyakum Huwa Rabbukum Wa 'Ilayhi Turja`ūna
34و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتى كه خدا بخواهد شما را بيراه گذارد، اندرز من شما را سودى نمىبخشد. او پروردگار شماست و به سوى او باز گردانيده مىشويد.
'Am Yaqūlūna Aftarāhu Qul 'Ini Aftaraytuhu Fa`alayya 'Ijrāmī Wa 'Anā Barī'un Mimmā Tujrimūna
35يا [در باره قرآن] مىگويند: «آن را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم كردهام، گناه من بر عهده خود من است، و [لى] من از جُرمى كه به من نسبت مىدهيد بركنارم.»
Wa 'Ūĥiya 'Ilá Nūĥin 'Annahu Lan Yu'umina Min Qawmika 'Illā Man Qad 'Āmana Falā Tabta'is Bimā Kānū Yaf`alūna
36و به نوح وحى شد كه: «از قوم تو، جز كسانى كه [تا كنون] ايمان آوردهاند هرگز [كسى] ايمان نخواهد آورد. پس، از آنچه مىكردند غمگين مباش.»
Wa Aşna`i Al-Fulka Bi'a`yuninā Wa Waĥyinā Wa Lā Tukhāţibnī Fī Al-Ladhīna Žalamū 'Innahum Mughraqūna
37«و زير نظر ما و [به] وحى ما كِشتى را بساز، و در باره كسانى كه ستم كردهاند با من سخن مگوى، چرا كه آنان غرق شدنىاند.»
Wa Yaşna`u Al-Fulka Wa Kullamā Marra `Alayhi Mala'un Min Qawmihi Sakhirū Minhu Qāla 'In Taskharū Minnā Fa'innā Naskharu Minkum Kamā Taskharūna
38و [نوح] كشتى را مىساخت، و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىكردند. مىگفت: «اگر ما را مسخره مىكنيد، ما [نيز] شما را همان گونه كه مسخره مىكنيد، مسخره خواهيم كرد.»
Fasawfa Ta`lamūna Man Ya'tīhi `Adhābun Yukhzīhi Wa Yaĥillu `Alayhi `Adhābun Muqīmun
39به زودى خواهيد دانست چه كسى را عذابى خواركننده درمىرسد و بر او عذابى پايدار فرود مىآيد؟!»
Ĥattá 'Idhā Jā'a 'Amrunā Wa Fāra At-Tannūru Qulnā Aĥmil Fīhā Min Kullin Zawjayni Athnayni Wa 'Ahlaka 'Illā Man Sabaqa `Alayhi Al-Qawlu Wa Man 'Āmana Wa Mā 'Āmana Ma`ahu 'Illā Qalīlun
40تا آن گاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد، فرموديم: «در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت، با كسانت- مگر كسى كه قبلًا در باره او سخن رفته است- و كسانى كه ايمان آوردهاند، حمل كن.» و با او جز [عدّه] اندكى ايمان نياورده بودند.
Wa Qāla Arkabū Fīhā Bismi Allāhi Majrāhā Wa Mursāhā 'Inna Rabbī Laghafūrun Raĥīmun
41و [نوح] گفت: «در آن سوار شويد. به نام خداست روانشدنش و لنگر انداختنش، بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است.»
Wa Hiya Tajrī Bihim Fī Mawjin Kāljibāli Wa Nādá Nūĥun Abnahu Wa Kāna Fī Ma`zilin Yā Bunayya Arkab Ma`anā Wa Lā Takun Ma`a Al-Kāfirīna
42و آن [كِشتى] ايشان را در ميان موجى كوهآسا مىبُرد، و نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد: «اى پسرك من، با ما سوار شو و با كافران مباش.»
Qāla Sa'āwī 'Ilá Jabalin Ya`şimunī Mina Al-Mā'i Qāla Lā `Āşima Al-Yawma Min 'Amri Allāhi 'Illā Man Raĥima Wa Ĥāla Baynahumā Al-Mawju Fakāna Mina Al-Mughraqīna
43گفت: «به زودى به كوهى پناه مىجويم كه مرا از آب در امان نگاه مىدارد.» گفت: «امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارندهاى نيست، مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند.» و موج ميان آن دو حايل شد و [پسر] از غرقشدگان گرديد.
Wa Qīla Yā 'Arđu Abla`ī Mā'aki Wa Yā Samā'u 'Aqli`ī Wa Ghīđa Al-Mā'u Wa Quđiya Al-'Amru Wa Astawat `Alá Al-Jūdīyi Wa Qīla Bu`dāan Lilqawmi Až-Žālimīna
44و گفته شد: «اى زمين! آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران] خوددارى كن.» و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمكار.»
Wa Nādá Nūĥun Rabbahu Faqāla Rabbi 'Inna Abnī Min 'Ahlī Wa 'Inna Wa`daka Al-Ĥaqqu Wa 'Anta 'Aĥkamu Al-Ĥākimīna
45و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت: «پروردگارا، پسرم از كسان من است، و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانى.»
Qāla Yā Nūĥu 'Innahu Laysa Min 'Ahlika 'Innahu `Amalun Ghayru Şāliĥin Falā Tas'alni Mā Laysa Laka Bihi `Ilmun 'Innī 'A`ižuka 'An Takūna Mina Al-Jāhilīna
46فرمود: «اى نوح، او در حقيقت از كسان تو نيست، او [داراى] كردارى ناشايسته است. پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه. من به تو اندرز مىدهم كه مبادا از نادانان باشى.»
Qāla Rabbi 'Innī 'A`ūdhu Bika 'An 'As'alaka Mā Laysa Lī Bihi `Ilmun Wa 'Illā Taghfir Lī Wa Tarĥamnī 'Akun Mina Al-Khāsirīna
47گفت: «پروردگارا، من به تو پناه مىبرم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم، و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم.»
Qīla Yā Nūĥu Ahbiţ Bisalāmin Minnā Wa Barakātin `Alayka Wa `Alá 'Umamin Mimman Ma`aka Wa 'Umamun Sanumatti`uhum Thumma Yamassuhum Minnā `Adhābun 'Alīmun
48گفته شد: «اى نوح، با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروههايى كه با تواند، فرود آى. و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان مىكنيم، سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مىرسد.»
Tilka Min 'Anbā'i Al-Ghaybi Nūĥīhā 'Ilayka Mā Kunta Ta`lamuhā 'Anta Wa Lā Qawmuka Min Qabli Hādhā Fāşbir 'Inna Al-`Āqibata Lilmuttaqīna
49اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مىكنيم. پيش از اين نه تو آن را مىدانستى و نه قوم تو. پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آنِ تقواپيشگان است.
Wa 'Ilá `Ādin 'Akhāhum Hūdāan Qāla Yā Qawmi A`budū Allaha Mā Lakum Min 'Ilahin Ghayruhu 'In 'Antum 'Illā Muftarūna
50و به سوى [قوم] عاد، برادرشان هود را [فرستاديم. هود] گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. جز او هيچ معبودى براى شما نيست. شما فقط دروغ پردازيد.»
Yā Qawmi Lā 'As'alukum `Alayhi 'Ajrāan 'In 'Ajriya 'Illā `Alá Al-Ladhī Faţaranī 'Afalā Ta`qilūna
51«اى قوم من، براى اين [رسالت] پاداشى از شما درخواست نمىكنم. پاداش من جز بر عهده كسى كه مرا آفريده است، نيست. پس آيا نمىانديشيد؟»
Wa Yā Qawmi Astaghfirū Rabbakum Thumma Tūbū 'Ilayhi Yursili As-Samā'a `Alaykum Midrārāan Wa Yazidkum Qūwatan 'Ilá Qūwatikum Wa Lā Tatawallawā Mujrimīna
52«و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و تبهكارانه روى بر مگردانيد.»
Qālū Yā Hūdu Mā Ji'tanā Bibayyinatin Wa Mā Naĥnu Bitārikī 'Ālihatinā `An Qawlika Wa Mā Naĥnu Laka Bimu'uminīna
53گفتند: «اى هود، براى ما دليل روشنى نياوردى، و ما براى سخن تو دست از خدايان خود برنمىداريم و تو را باور نداريم.»
'In Naqūlu 'Illā A`tarāka Ba`đu 'Ālihatinā Bisū'in Qāla 'Innī 'Ush/hidu Allāha Wa Ash/hadū 'Annī Barī'un Mimmā Tushrikūna
54« [چيزى] جز اين نمىگوييم كه بعضى از خدايان ما به تو آسيبى رساندهاند.» گفت: «من خدا را گواه مىگيرم، و شاهد باشيد كه من از آنچه جز او شريك وى مىگيريد بيزارم.
Min Dūnihi Fakīdūnī Jamī`āan Thumma Lā Tunžirūni
55پس، همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد.
'Innī Tawakkaltu `Alá Allāhi Rabbī Wa Rabbikum Mā Min Dābbatin 'Illā Huwa 'Ākhidhun Bināşiyatihā 'Inna Rabbī `Alá Şirāţin Mustaqīmin
56در حقيقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توكّل كردم. هيچ جنبندهاى نيست مگر اينكه او مهار هستىاش را در دست دارد. به راستى پروردگار من بر راه راست است.
Fa'in Tawallawā Faqad 'Ablaghtukum Mā 'Ursiltu Bihi 'Ilaykum Wa Yastakhlifu Rabbī Qawmāan Ghayrakum Wa Lā Tađurrūnahu Shay'āan 'Inna Rabbī `Alá Kulli Shay'in Ĥafīžun
57پس اگر روى بگردانيد، به يقين، آنچه را كه به منظور آن به سوى شما فرستاده شده بودم به شما رسانيدم، و پروردگارم قومى جز شما را جانشين [شما] خواهد كرد. و به او هيچ زيانى نمىرسانيد. در حقيقت، پروردگارم بر هر چيزى نگاهبان است.»
Wa Lammā Jā'a 'Amrunā Najjaynā Hūdāan Wa Al-Ladhīna 'Āmanū Ma`ahu Biraĥmatin Minnā Wa Najjaynāhum Min `Adhābin Ghalīžin
58و چون فرمان ما دررسيد، هود و كسانى را كه با او گرويده بودند، به رحمتى از جانب خود نجات بخشيديم و آنان را از عذابى سخت رهانيديم.
Wa Tilka `Ādun Jaĥadū Bi'āyāti Rabbihim Wa `Aşawā Rusulahu Wa Attaba`ū 'Amra Kulli Jabbārin `Anīdin
59و اين، [قوم] عاد بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند، و فرستادگانش را نافرمانى نمودند، و به دنبال فرمانِ هر زورگوىِ ستيزهجوى رفتند.
Wa 'Utbi`ū Fī Hadhihi Ad-Dunyā La`natan Wa Yawma Al-Qiyāmati 'Alā 'Inna `Ādāan Kafarū Rabbahum 'Alā Bu`dāan Li`ādin Qawmi Hūdin
60و [سرانجام] در اين دنيا و روز قيامت، لعنت بدرقه [راه] آنان گرديد. آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كفر ورزيدند. هان، مرگ بر عاديان: قوم هود.
Wa 'Ilá Thamūda 'Akhāhum Şāliĥāan Qāla Yā Qawmi A`budū Allaha Mā Lakum Min 'Ilahin Ghayruhu Huwa 'Ansha'akum Mina Al-'Arđi Wa Asta`marakum Fīhā Fāstaghfirūhu Thumma Tūbū 'Ilayhi 'Inna Rabbī Qarībun Mujībun
61و به سوى [قوم] ثمود، برادرشان صالح را [فرستاديم]. گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد. براى شما هيچ معبودى جز او نيست. او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد. پس، از او آمرزش بخواهيد، آن گاه به درگاه او توبه كنيد، كه پروردگارم نزديك [و] اجابتكننده است.»
Qālū Yā Şāliĥu Qad Kunta Fīnā Marjūwan Qabla Hādhā 'Atanhānā 'An Na`buda Mā Ya`budu 'Ābā'uunā Wa 'Innanā Lafī Shakkin Mimmā Tad`ūnā 'Ilayhi Murībin
62گفتند: «اى صالح، به راستى تو پيش از اين، ميان ما مايه اميد بودى. آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز مىدارى؟ و بىگمان، ما از آنچه تو ما را بدان مىخوانى سخت دچار شكّيم.»
Qāla Yā Qawmi 'Ara'aytum 'In Kuntu `Alá Bayyinatin Min Rabbī Wa 'Ātānī Minhu Raĥmatan Faman Yanşurunī Mina Allāhi 'In `Aşaytuhu Famā Tazīdūnanī Ghayra Takhsīrin
63گفت: «اى قوم من، چه بينيد، اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و او از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مىكند؟ در نتيجه، شما جز بر زيان من نمىافزاييد.»
Wa Yā Qawmi Hadhihi Nāqatu Allāhi Lakum 'Āyatan Fadharūhā Ta'kul Fī 'Arđi Allāhi Wa Lā Tamassūhā Bisū'in Faya'khudhakum `Adhābun Qarībun
64«و اى قوم من، اين ماده شتر خداست كه براى شما پديدهاى شگرف است. پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مىگيرد.»
Fa`aqarūhā Faqāla Tamatta`ū Fī Dārikum Thalāthata 'Ayyāmin Dhālika Wa`dun Ghayru Makdhūbin
65پس آن [ماده شتر] را پى كردند، و [صالح] گفت: «سه روز در خانههايتان برخوردار شويد. اين وعدهاى بىدروغ است.»
Falammā Jā'a 'Amrunā Najjaynā Şāliĥāan Wa Al-Ladhīna 'Āmanū Ma`ahu Biraĥmatin Minnā Wa Min Khizyi Yawmi'idhin 'Inna Rabbaka Huwa Al-Qawīyu Al-`Azīzu
66پس چون فرمان ما دررسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود رهانيديم و از رسوايى آن روز [نجات داديم]. به يقين، پروردگار تو همان نيرومند شكستناپذير است.
Wa 'Akhadha Al-Ladhīna Žalamū Aş-Şayĥatu Fa'aşbaĥū Fī Diyārihim Jāthimīna
67و كسانى را كه ستم ورزيده بودند، آن بانگِ [مرگبار] فرا گرفت، و در خانههايشان از پا درآمدند.
Ka'an Lam Yaghnawā Fīhā 'Alā 'Inna Thamūda Kafarū Rabbahum 'Alā Bu`dāan Lithamūda
68گويا هرگز در آن [خانهها] نبودهاند. آگاه باشيد كه ثموديان به پروردگارشان كفر ورزيدند. هان، مرگ بر ثمود.
Wa Laqad Jā'at Rusulunā 'Ibrāhīma Bil-Bushrá Qālū Salāmāan Qāla Salāmun Famā Labitha 'An Jā'a Bi`ijlin Ĥanīdhin
69و به راستى، فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد: «سلام». و ديرى نپاييد كه گوسالهاى بريان آورد.
Falammā Ra'á 'Aydiyahum Lā Taşilu 'Ilayhi Nakirahum Wa 'Awjasa Minhum Khīfatan Qālū Lā Takhaf 'Innā 'Ursilnā 'Ilá Qawmi Lūţin
70و چون ديد دستهايشان به غذا دراز نمىشود، آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت. گفتند: «مترس، ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم.»
Wa Amra'atuhu Qā'imatun Fađaĥikat Fabashsharnāhā Bi'isĥāqa Wa Min Warā'i 'Isĥāqa Ya`qūba
71و زن او ايستاده بود. خنديد. پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم.
Qālat Yā Waylatā 'A'alidu Wa 'Anā `Ajūzun Wa Hadhā Ba`lī Shaykhāan 'Inna Hādhā Lashay'un `Ajībun
72[همسر ابراهيم] گفت: «اى واى بر من، آيا فرزند آورم با آنكه من پير زنم، و اين شوهرم پير مرد است؟ واقعاً اين چيز بسيار عجيبى است.»
Qālū 'Ata`jabīna Min 'Amri Allāhi Raĥmatu Allāhi Wa Barakātuhu `Alaykum 'Ahla Al-Bayti 'Innahu Ĥamīdun Majīdun
73گفتند: «آيا از كار خدا تعجّب مىكنى؟ رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان [رسالت] باد. بىگمان، او ستودهاى بزرگوار است.»
Falammā Dhahaba `An 'Ibrāhīma Ar-Raw`u Wa Jā'at/hu Al-Bushrá Yujādilunā Fī Qawmi Lūţin
74پس وقتى ترس ابراهيم زايل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسيد، در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا مىكرد.
'Inna 'Ibrāhīma Laĥalīmun 'Awwāhun Munībun
75زيرا ابراهيم، بردبار و نرمدل و بازگشتكننده [به سوى خدا] بود.
Yā 'Ibrāhīmu 'A`riđ `An Hādhā 'Innahu Qad Jā'a 'Amru Rabbika Wa 'Innahum 'Ātīhim `Adhābun Ghayru Mardūdin
76اى ابراهيم! از اين [چون و چرا] روى برتاب، كه فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى كه بىبازگشت است خواهد آمد.
Wa Lammā Jā'at Rusulunā Lūţāan Sī'a Bihim Wa Đāqa Bihim Dhar`āan Wa Qāla Hādhā Yawmun `Aşībun
77و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به [آمدنِ] آنان ناراحت، و دستش از حمايت ايشان كوتاه شد و گفت: «امروز، روزى سخت است.»
Wa Jā'ahu Qawmuhu Yuhra`ūna 'Ilayhi Wa Min Qablu Kānū Ya`malūna As-Sayyi'āti Qāla Yā Qawmi Hā'uulā' Banātī Hunna 'Aţharu Lakum Fattaqū Allaha Wa Lā Tukhzūnī Fī Đayfī 'Alaysa Minkum Rajulun Rashīdun
78و قوم او شتابان به سويش آمدند، و پيش از آن كارهاى زشت مىكردند. [لوط] گفت: «اى قوم من، اينان دختران منند. آنان براى شما پاكيزهترند. پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد. آيا در ميان شما آدمى عقلرس پيدا نمىشود؟»
Qālū Laqad `Alimta Mā Lanā Fī Banātika Min Ĥaqqin Wa 'Innaka Lata`lamu Mā Nurīdu
79گفتند: «تو خوب مىدانى كه ما را به دخترانت حاجتى نيست و تو خوب مىدانى كه ما چه مىخواهيم.»
Qāla Law 'Anna Lī Bikum Qūwatan 'Aw 'Āwī 'Ilá Ruknin Shadīdin
80[لوط] گفت: «كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيهگاهى استوار پناه مىجستم.»
Qālū Yā Lūţu 'Innā Rusulu Rabbika Lan Yaşilū 'Ilayka Fa'asri Bi'ahlika Biqiţ`in Mina Al-Layli Wa Lā Yaltafit Minkum 'Aĥadun 'Illā Amra'ataka 'Innahu Muşībuhā Mā 'Aşābahum 'Inna Maw`idahumu Aş-Şubĥu 'Alaysa Aş-Şubĥu Biqarībin
81گفتند: «اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توييم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس، پاسى از شب گذشته خانوادهات را حركت ده- و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد- مگر زنت، كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد. بىگمان، وعدهگاه آنان صبح است. مگر صبح نزديك نيست؟»
Falammā Jā'a 'Amrunā Ja`alnā `Āliyahā Sāfilahā Wa 'Amţarnā `Alayhā Ĥijāratan Min Sijjīlin Manđūdin
82پس چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگپارههايى از [نوع] سنگ گِلهاى لايه لايه، بر آن فرو ريختيم.
Musawwamatan `Inda Rabbika Wa Mā Hiya Mina Až-Žālimīna Biba`īdin
83[سنگهايى] كه نزد پروردگارت نشانزده بود. و [خرابههاى] آن از ستمگران چندان دور نيست.
Wa 'Ilá Madyana 'Akhāhum Shu`aybāan Qāla Yā Qawmi A`budū Allaha Mā Lakum Min 'Ilahin Ghayruhu Wa Lā Tanquşū Al-Mikyāla Wa Al-Mīzāna 'Innī 'Arākum Bikhayrin Wa 'Innī 'Akhāfu `Alaykum `Adhāba Yawmin Muĥīţin
84و به سوى [اهل] مَدْيَنْ، برادرشان شعيب را [فرستاديم]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست. و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. به راستى شما را در نعمت مىبينم. و [لى] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.»
Wa Yā Qawmi 'Awfū Al-Mikyāla Wa Al-Mīzāna Bil-Qisţi Wa Lā Tabkhasū An-Nāsa 'Ashyā'ahum Wa Lā Ta`thawā Fī Al-'Arđi Mufsidīna
85«و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به داد، تمام دهيد، و حقوق مردم را كم مدهيد، و در زمين به فساد سر برمداريد.»
Baqīyatu Allāhi Khayrun Lakum 'In Kuntum Mu'uminīna Wa Mā 'Anā `Alaykum Biĥafīžin
86«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
Qālū Yā Shu`aybu 'Aşalātuka Ta'muruka 'An Natruka Mā Ya`budu 'Ābā'uunā 'Aw 'An Naf`ala Fī 'Amwālinā Mā Nashā'u 'Innaka La'anta Al-Ĥalīmu Ar-Rashīdu
87گفتند: «اى شعيب، آيا نماز تو به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدران ما مىپرستيدهاند رها كنيم، يا در اموال خود به ميل خود تصرّف نكنيم؟ راستى كه تو بردبارِ فرزانهاى.»
Qāla Yā Qawmi 'Ara'aytum 'In Kuntu `Alá Bayyinatin Min Rabbī Wa Razaqanī Minhu Rizqāan Ĥasanāan Wa Mā 'Urīdu 'An 'Ukhālifakum 'Ilá Mā 'Anhākum `Anhu 'In 'Urīdu 'Illā Al-'Işlāĥa Mā Astaţa`tu Wa Mā Tawfīqī 'Illā Billāhi `Alayhi Tawakkaltu Wa 'Ilayhi 'Unību
88گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزىِ نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمىخواهم در آنچه شما را از آن باز مىدارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم]. من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست. بر او توكّل كردهام و به سوى او بازمىگردم.»
Wa Yā Qawmi Lā Yajrimannakum Shiqāqī 'An Yuşībakum Mithlu Mā 'Aşāba Qawma Nūĥin 'Aw Qawma Hūdin 'Aw Qawma Şāliĥin Wa Mā Qawmu Lūţin Minkum Biba`īdin
89«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، به شما [نيز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.»
Wa Astaghfirū Rabbakum Thumma Tūbū 'Ilayhi 'Inna Rabbī Raĥīmun Wadūdun
90«و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.»
Qālū Yā Shu`aybu Mā Nafqahu Kathīrāan Mimmā Taqūlu Wa 'Innā Lanarāka Fīnā Đa`īfāan Wa Lawlā Rahţuka Larajamnāka Wa Mā 'Anta `Alaynā Bi`azīzin
91گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مىگويى نمىفهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مىبينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مىكرديم، و تو بر ما پيروز نيستى.»
Qāla Yā Qawmi 'Arahţī 'A`azzu `Alaykum Mina Allāhi Wa Attakhadhtumūhu Warā'akum Žihrīyan 'Inna Rabbī Bimā Ta`malūna Muĥīţun
92گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفتهايد [و فراموشش كردهايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد احاطه دارد.»
Wa Yā Qawmi A`malū `Alá Makānatikum 'Innī `Āmilun Sawfa Ta`lamūna Man Ya'tīhi `Adhābun Yukhzīhi Wa Man Huwa Kādhibun Wa Artaqibū 'Innī Ma`akum Raqībun
93«و اى قوم من، شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد، من [نيز] عمل مىكنم. به زودى خواهيد دانست كه عذابِ رسواكننده بر چه كسى فرود مىآيد و دروغگو كيست و انتظار بريد كه من [هم] با شما منتظرم.»
Wa Lammā Jā'a 'Amrunā Najjaynā Shu`aybāan Wa Al-Ladhīna 'Āmanū Ma`ahu Biraĥmatin Minnā Wa 'Akhadhati Al-Ladhīna Žalamū Aş-Şayĥatu Fa'aşbaĥū Fī Diyārihim Jāthimīna
94و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتى از جانب خويش نجات داديم، و كسانى را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانههايشان از پا درآمدند.
Ka'an Lam Yaghnawā Fīhā 'Alā Bu`dāan Limadyana Kamā Ba`idat Thamūdu
95گويى در آن [خانهها] هرگز اقامت نداشتهاند. هان، مرگ بر [مردم] مَدْيَن، همان گونه كه ثمود هلاك شدند.
Wa Laqad 'Arsalnā Mūsá Bi'āyātinā Wa Sulţānin Mubīnin
96و به راستى، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار،
'Ilá Fir`awna Wa Mala'ihi Fattaba`ū 'Amra Fir`awna Wa Mā 'Amru Fir`awna Birashīdin
97به سوى فرعون و سران [قوم] وى فرستاديم، ولى [سران] از فرمان فرعون پيروى كردند، و فرمان فرعون صواب نبود.
Yaqdumu Qawmahu Yawma Al-Qiyāmati Fa'awradahumu An-Nāra Wa Bi'sa Al-Wirdu Al-Mawrūdu
98روز قيامت پيشاپيش قومش مىرود و آنان را به آتش درمىآورد، و [دوزخ] چه ورودگاه بدى براى واردان است.
Wa 'Utbi`ū Fī Hadhihi La`natan Wa Yawma Al-Qiyāmati Bi'sa Ar-Rifdu Al-Marfūdu
99و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند، و چه بد عطايى نصيب آنان مىشود.
Dhālika Min 'Anbā'i Al-Qurá Naquşşuhu `Alayka Minhā Qā'imun Wa Ĥaşīdun
100اين، از خبرهاى آن شهرهاست كه آن را بر تو حكايت مىكنيم. بعضى از آنها [هنوز] بر سر پا هستند و [بعضى] بر باد رفتهاند.
Wa Mā Žalamnāhum Wa Lakin Žalamū 'Anfusahum Famā 'Aghnat `Anhum 'Ālihatuhumu Allatī Yad`ūna Min Dūni Allāhi Min Shay'in Lammā Jā'a 'Amru Rabbika Wa Mā Zādūhum Ghayra Tatbībin
101و ما به آنان ستم نكرديم، ولى آنان به خودشان ستم كردند. پس چون فرمان پروردگارت آمد، خدايانى كه به جاى خدا [ى حقيقى] مىخواندند هيچ به كارشان نيامد، و جز بر هلاكت آنان نيفزود.
Wa Kadhalika 'Akhdhu Rabbika 'Idhā 'Akhadha Al-Qurá Wa Hiya Žālimatun 'Inna 'Akhdhahu 'Alīmun Shadīdun
102و اين گونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت، وقتى شهرها را در حالى كه ستمگر بودند [به قهر] مىگرفت. آرى [به قهر] گرفتن او دردناك و سخت است.
'Inna Fī Dhālika La'āyatan Liman Khāfa `Adhāba Al-'Ākhirati Dhālika Yawmun Majmū`un Lahu An-Nāsu Wa Dhalika Yawmun Mash/hūdun
103قطعاً در اين [يادآوريها] براى كسى كه از عذاب آخرت مىترسد عبرتى است. آن [روز] روزى است كه مردم را براى آن گرد مىآورند، و آن [روز] روزى است كه [جملگى در آن] حاضر مىشوند.
Wa Mā Nu'uakhkhiruhu 'Illā Li'jalin Ma`dūdin
104و ما آن را جز تا زمان معيّنى به تأخير نمىافكنيم.
Yawma Ya'ti Lā Takallamu Nafsun 'Illā Bi'idhnihi Faminhum Shaqīyun Wa Sa`īdun
105روزى [است] كه چون فرا رسد هيچ كس جز به اذن وى سخن نگويد. آن گاه بعضى از آنان تيرهبختند و [برخى] نيكبخت.
Fa'ammā Al-Ladhīna Shaqū Fafī An-Nāri Lahum Fīhā Zafīrun Wa Shahīqun
106و اما كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتش، فرياد و نالهاى دارند.
Khālidīna Fīhā Mā Dāmati As-Samāwātu Wa Al-'Arđu 'Illā Mā Shā'a Rabbuka 'Inna Rabbaka Fa``ālun Limā Yurīdu
107تا آسمانها و زمين برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زيرا پروردگار تو همان كند كه خواهد.
Wa 'Ammā Al-Ladhīna Su`idū Fafī Al-Jannati Khālidīna Fīhā Mā Dāmati As-Samāwātu Wa Al-'Arđu 'Illā Mā Shā'a Rabbuka `Aţā'an Ghayra Majdhūdhin
108و اما كسانى كه نيكبخت شدهاند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين] بخششى است كه بريدنى نيست.
Falā Taku Fī Miryatin Mimmā Ya`budu Hā'uulā' Mā Ya`budūna 'Illā Kamā Ya`budu 'Ābā'uuhum Min Qablu Wa 'Innā Lamuwaffūhum Naşībahum Ghayra Manqūşin
109پس درباره آنچه آنان [مشركان] مىپرستند در ترديد مباش. آنان جز همان گونه كه قبلا پدرانشان مىپرستيدند، نمىپرستند. و ما بهره ايشان را تمام و ناكاسته خواهيم داد.
Wa Laqad 'Ātaynā Mūsá Al-Kitāba Fākhtulifa Fīhi Wa Lawlā Kalimatun Sabaqat Min Rabbika Laquđiya Baynahum Wa 'Innahum Lafī Shakkin Minhu Murībin
110و به حقيقت، ما به موسى كتاب [آسمانى] داديم، پس در مورد آن اختلاف شد، و اگر از جانب پروردگارت وعدهاى پيشى نگرفته بود، قطعاً ميان آنها داورى شده بود، و بى گمان، آنان درباره آن در شكى بهتان آميزند.
Wa 'Inna Kullā Lammā Layuwaffiyannahum Rabbuka 'A`mālahum 'Innahu Bimā Ya`malūna Khabīrun
111و قطعاً پروردگارت [نتيجه] اعمال هر يك را به تمام [و كمال] به آنان خواهد داد، چرا كه او به آنچه انجام مىدهند آگاه است.
Fāstaqim Kamā 'Umirta Wa Man Tāba Ma`aka Wa Lā Taţghawā 'Innahu Bimā Ta`malūna Başīrun
112پس، همان گونه كه دستور يافتهاى ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند]، و طغيان مكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
Wa Lā Tarkanū 'Ilá Al-Ladhīna Žalamū Fatamassakumu An-Nāru Wa Mā Lakum Min Dūni Allāhi Min 'Awliyā'a Thumma Lā Tunşarūna
113و به كسانى كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ] به شما مىرسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد.
Wa 'Aqimi Aş-Şalāata Ţarafayi An-Nahāri Wa Zulafāan Mina Al-Layli 'Inna Al-Ĥasanāti Yudh/hibna As-Sayyi'āti Dhālika Dhikrá Lildhdhākirīna
114و در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستين ساعات شب نماز را برپا دار، زيرا خوبيها بديها را از ميان مىبرد. اين براى پندگيرندگان، پندى است.
Wa Aşbir Fa'inna Allāha Lā Yuđī`u 'Ajra Al-Muĥsinīna
115و شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىگرداند.
Falawlā Kāna Mina Al-Qurūni Min Qablikum 'Ūlū Baqīyatin Yanhawna `Ani Al-Fasādi Fī Al-'Arđi 'Illā Qalīlāan Mimman 'Anjaynā Minhum Wa Attaba`a Al-Ladhīna Žalamū Mā 'Utrifū Fīhi Wa Kānū Mujrimīna
116پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند، و آنان بزهكار بودند.
Wa Mā Kāna Rabbuka Liyuhlika Al-Qurá Bižulmin Wa 'Ahluhā Muşliĥūna
117و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاك كند.
Wa Law Shā'a Rabbuka Laja`ala An-Nāsa 'Ummatan Wāĥidatan Wa Lā Yazālūna Mukhtalifīna
118و اگر پروردگار تو مىخواست، قطعاً همه مردم را امّت واحدى قرار مىداد، در حالى كه پيوسته در اختلافند،
'Illā Man Raĥima Rabbuka Wa Lidhalika Khalaqahum Wa Tammat Kalimatu Rabbika La'amla'anna Jahannama Mina Al-Jinnati Wa An-Nāsi 'Ajma`īna
119مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده، و براى همين آنان را آفريده است. و وعده پروردگارت [چنين] تحقّق پذيرفته است [كه:] «البتّه جهنّم را از جنّ و انس يكسره پر خواهم كرد.»
Wa Kullāan Naquşşu `Alayka Min 'Anbā'i Ar-Rusuli Mā Nuthabbitu Bihi Fu'uādaka Wa Jā'aka Fī Hadhihi Al-Ĥaqqu Wa Maw`ižatun Wa Dhikrá Lilmu'uminīna
120و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مىكنيم، چيزى است كه دلت را بدان استوار مىگردانيم، و در اينها حقيقت براى تو آمده، و براى مؤمنان اندرز و تذكّرى است.
Wa Qul Lilladhīna Lā Yu'uminūna A`malū `Alá Makānatikum 'Innā `Āmilūna
121و به كسانى كه ايمان نمىآورند بگو: «بر حسب امكانات خود عمل كنيد كه ما [هم] عمل خواهيم كرد.»
Wa Antažirū 'Innā Muntažirūna
122«و منتظر باشيد كه ما [نيز] منتظر خواهيم بود.»
Wa Lillāh Ghaybu As-Samāwāti Wa Al-'Arđi Wa 'Ilayhi Yurja`u Al-'Amru Kulluhu Fā`bud/hu Wa Tawakkal `Alayhi Wa Mā Rabbuka Bighāfilin `Ammā Ta`malūna
123و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و تمام كارها به او بازگردانده مىشود پس او را پرستش كن و بر او توكّل نماى، و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست.
Sooreh یوسف
Bismi Allāhi Ar-Raĥmani Ar-Raĥīmi Alif-Lām-Rā Tilka 'Āyātu Al-Kitābi Al-Mubīni
1به نام خداوند رحمتگر مهربان؛ الف، لام، راء. اين است آيات كتاب روشنگر.
'Innā 'Anzalnāhu Qur'ānāan `Arabīyan La`allakum Ta`qilūna
2ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بينديشيد.
Naĥnu Naquşşu `Alayka 'Aĥsana Al-Qaşaşi Bimā 'Awĥaynā 'Ilayka Hādhā Al-Qur'āna Wa 'In Kunta Min Qablihi Lamina Al-Ghāfilīna
3ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مىكنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بىخبران بودى.
'Idh Qāla Yūsufu Li'abīhi Yā 'Abati 'Innī Ra'aytu 'Aĥada `Ashara Kawkabāan Wa Ash-Shamsa Wa Al-Qamara Ra'aytuhum Lī Sājidīna
4[ياد كن] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت: «اى پدر، من [در خواب] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم. ديدم [آنها] براى من سجده مىكنند.»
Qāla Yā Bunayya Lā Taqşuş Ru'uyāka `Alá 'Ikhwatika Fayakīdū Laka Kaydāan 'Inna Ash-Shayţāna Lil'insāni `Adūwun Mubīnun
5[يعقوب] گفت: «اى پسرك من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مىانديشند، زيرا شيطان براى آدمى دشمنى آشكار است.
Wa Kadhalika Yajtabīka Rabbuka Wa Yu`allimuka Min Ta'wīli Al-'Aĥādīthi Wa Yutimmu Ni`matahu `Alayka Wa `Alá 'Āli Ya`qūba Kamā 'Atammahā `Alá 'Abawayka Min Qablu 'Ibrāhīma Wa 'Isĥāqa 'Inna Rabbaka `Alīmun Ĥakīmun
6و اين چنين، پروردگارت تو را برمىگزيند، و از تعبير خوابها به تو مىآموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مىكند، همان گونه كه قبلًا بر پدران تو، ابراهيم و اسحاق، تمام كرد. در حقيقت، پروردگار تو داناى حكيم است.»
Laqad Kāna Fī Yūsufa Wa 'Ikhwatihi 'Āyātun Lilssā'ilīna
7به راستى در [سرگذشت] يوسف و برادرانش براى پُرسندگان عبرتهاست.
'Idh Qālū Layūsufu Wa 'Akhūhu 'Aĥabbu 'Ilá 'Abīnā Minnā Wa Naĥnu `Uşbatun 'Inna 'Abānā Lafī Đalālin Mubīnin
8هنگامى كه [برادران او] گفتند: «يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما- كه جمعى نيرومند هستيم- دوست داشتنىترند. قطعاً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»
Aqtulū Yūsufa 'Awi Aţraĥūhu 'Arđāan Yakhlu Lakum Wajhu 'Abīkum Wa Takūnū Min Ba`dihi Qawmāan Şāliĥīna
9[يكى گفت:] «يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى بيندازيد، تا توجّه پدرتان معطوف شما گردد، و پس از او مردمى شايسته باشيد.»
Qāla Qā'ilun Minhum Lā Taqtulū Yūsufa Wa 'Alqūhu Fī Ghayābati Al-Jubbi Yaltaqiţhu Ba`đu As-Sayyārati 'In Kuntum Fā`ilīna
10گويندهاى از ميان آنان گفت: «يوسف را مكشيد. اگر كارى مىكنيد، او را در نهانخانه چاه بيفكنيد، تا برخى از مسافران او را برگيرند.»
Qālū Yā 'Abānā Mā Laka Lā Ta'mannā `Alá Yūsufa Wa 'Innā Lahu Lanāşiĥūna
11گفتند: «اى پدر، تو را چه شده است كه ما را بر يوسف امين نمىدانى در حالى كه ما خيرخواه او هستيم؟
'Arsilhu Ma`anā Ghadāan Yarta` Wa Yal`ab Wa 'Innā Lahu Laĥāfižūna
12فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازى كند، و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود.»
Qāla 'Innī Layaĥzununī 'An Tadh/habū Bihi Wa 'Akhāfu 'An Ya'kulahu Adh-Dhi'bu Wa 'Antum `Anhu Ghāfilūna
13گفت: «اينكه او را ببريد سخت مرا اندوهگين مىكند، و مىترسم از او غافل شويد و گرگ او را بخورد.»
Qālū La'in 'Akalahu Adh-Dhi'bu Wa Naĥnu `Uşbatun 'Innā 'Idhāan Lakhāsirūna
14گفتند: «اگر گرگ او را بخورد با اينكه ما گروهى نيرومند هستيم، در آن صورت ما قطعاً [مردمى] بىمقدار خواهيم بود.»
Falammā Dhahabū Bihi Wa 'Ajma`ū 'An Yaj`alūhu Fī Ghayābati Al-Jubbi Wa 'Awĥaynā 'Ilayhi Latunabbi'annahum Bi'amrihim Hādhā Wa Hum Lā Yash`urūna
15پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنين كردند]. و به او وحى كرديم كه قطعاً آنان را از اين كارشان- در حالى كه نمىدانند- با خبر خواهى كرد.
Wa Jā'ū 'Abāhum `Ishā'an Yabkūna
16و شامگاهان، گريان نزد پدر خود [باز] آمدند.
Qālū Yā 'Abānā 'Innā Dhahabnā Nastabiqu Wa Taraknā Yūsufa `Inda Matā`inā Fa'akalahu Adh-Dhi'bu Wa Mā 'Anta Bimu'uminin Lanā Wa Law Kunnā Şādiqīna
17گفتند: «اى پدر، ما رفتيم مسابقه دهيم، و يوسف را پيش كالاى خود نهاديم. آن گاه گرگ او را خورد، ولى تو ما را هر چند راستگو باشيم باور نمىدارى.»
Wa Jā'ū `Alá Qamīşihi Bidamin Kadhibin Qāla Bal Sawwalat Lakum 'Anfusukum 'Amrāan Faşabrun Jamīlun Wa Allāhu Al-Musta`ānu `Alá Mā Taşifūna
18و پيراهنش را [آغشته] به خونى دروغين آوردند. [يعقوب] گفت: « [نه] بلكه نَفْس شما كارى [بد] را براى شما آراسته است. اينك صبرى نيكو [براى من بهتر است]. و بر آنچه توصيف مىكنيد، خدا يارىده است.»
Wa Jā'at Sayyāratun Fa'arsalū Waridahum Fa'adlá Dalwahu Qāla Yā Bushrá Hādhā Ghulāmun Wa 'Asarrūhu Biđā`atan Wa Allāhu `Alīmun Bimā Ya`malūna
19و كاروانى آمد. پس آبآور خود را فرستادند. و دلوش را انداخت. گفت: «مژده! اين يك پسر است!» و او را چون كالايى پنهان داشتند. و خدا به آنچه مىكردند دانا بود.
Wa Sharawhu Bithamanin Bakhsin Darāhima Ma`dūdatin Wa Kānū Fīhi Mina Az-Zāhidīna
20و او را به بهاى ناچيزى- چند درهم- فروختند و در آن بىرغبت بودند.
Wa Qāla Al-Ladhī Ashtarāhu Min Mişra Li'imra'atihi 'Akrimī Mathwāhu `Asá 'An Yanfa`anā 'Aw Nattakhidhahu Waladāan Wa Kadhalika Makkannā Liyūsufa Fī Al-'Arđi Wa Linu`allimahu Min Ta'wīli Al-'Aĥādīthi Wa Allāhu Ghālibun `Alá 'Amrihi Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Ya`lamūna
21و آن كس كه او را از مصر خريده بود به همسرش گفت: «نيكش بدار، شايد به حال ما سود بخشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم.» و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين مكانت بخشيديم تا به او تأويل خوابها را بياموزيم، و خدا بر كار خويش چيره است ولى بيشتر مردم نمىدانند.
Wa Lammā Balagha 'Ashuddahu 'Ātaynāhu Ĥukmāan Wa `Ilmāan Wa Kadhalika Najzī Al-Muĥsinīna
22و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
Wa Rāwadat/hu Allatī Huwa Fī Baytihā `An Nafsihi Wa Ghallaqati Al-'Abwāba Wa Qālat Hayta Laka Qāla Ma`ādha Allāhi 'Innahu Rabbī 'Aĥsana Mathwāya 'Innahu Lā Yufliĥu Až-Žālimūna
23و آن [بانو] كه وى در خانهاش بود خواست از او كام گيرد، و درها را [پياپى] چفت كرد و گفت: «بيا كه از آنِ توام!» [يوسف] گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمىشوند.»
Wa Laqad Hammat Bihi Wa Hamma Bihā Lawlā 'An Ra'á Burhāna Rabbihi Kadhālika Linaşrifa `Anhu As-Sū'a Wa Al-Faĥshā'a 'Innahu Min `Ibādinā Al-Mukhlaşīna
24و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ او مىكرد. چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
Wa Astabaqā Al-Bāba Wa Qaddat Qamīşahu Min Duburin Wa 'Alfayā Sayyidahā Ladá Al-Bābi Qālat Mā Jazā'u Man 'Arāda Bi'ahlika Sū'āan 'Illā 'An Yusjana 'Aw `Adhābun 'Alīmun
25و آن دو به سوى در بر يكديگر سبقت گرفتند، و [آن زن] پيراهن او را از پشت بدريد و در آستانه در آقاى آن زن را يافتند. زن گفت: «كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست؟ جز اينكه زندانى يا [دچار] عذابى دردناك شود.»
Qāla Hiya Rāwadatnī `An Nafsī Wa Shahida Shāhidun Min 'Ahlihā 'In Kāna Qamīşuhu Qudda Min Qubulin Faşadaqat Wa Huwa Mina Al-Kādhibīna
26[يوسف] گفت: «او از من كام خواست.» و شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد: «اگر پيراهن او از جلو چاك خورده، زن راست گفته و او از دروغگويان است،
Wa 'In Kāna Qamīşuhu Qudda Min Duburin Fakadhabat Wa Huwa Mina Aş-Şādiqīna
27و اگر پيراهن او از پشت دريده شده، زن دروغ گفته و او از راستگويان است.»
Falammā Ra'á Qamīşahu Qudda Min Duburin Qāla 'Innahu Min Kaydikunna 'Inna Kaydakunna `Ažīmun
28پس چون [شوهرش] ديد پيراهن او از پشت چاك خورده است گفت: «بىشك، اين از نيرنگ شما [زنان] است، كه نيرنگ شما [زنان] بزرگ است.»
Yūsufu 'A`riđ `An Hādhā Wa Astaghfirī Lidhanbiki 'Innaki Kunti Mina Al-Khāţi'īna
29«اى يوسف، از اين [پيشامد] روى بگردان. و تو [اى زن] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بودهاى.»
Wa Qāla Niswatun Fī Al-Madīnati Amra'atu Al-`Azīzi Turāwidu Fatāhā `An Nafsihi Qad Shaghafahā Ĥubbāan 'Innā Lanarāhā Fī Đalālin Mubīnin
30و [دستهاى از] زنان در شهر گفتند: «زن عزيز از غلام خود، كام خواسته و سخت خاطرخواه او شده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مىبينيم.»
Falammā Sami`at Bimakrihinna 'Arsalat 'Ilayhinna Wa 'A`tadat Lahunna Muttaka'an Wa 'Ātat Kulla Wāĥidatin Minhunna Sikkīnāan Wa Qālati Akhruj `Alayhinna Falammā Ra'aynahu 'Akbarnahu Wa Qaţţa`na 'Aydiyahunna Wa Qulna Ĥāsha Lillāh Mā Hādhā Basharāan 'In Hādhā 'Illā Malakun Karīmun
31پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان [كسى] فرستاد، و محفلى برايشان آماده ساخت، و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف] گفت: «بر آنان درآى.» پس چون [زنان] او را ديدند، وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دستهاى خود را بريدند و گفتند: «منزّه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشتهاى بزرگوار نيست.»
Qālat Fadhālikunna Al-Ladhī Lumtunnanī Fīhi Wa Laqad Rāwadttuhu `An Nafsihi Fāsta`şama Wa La'in Lam Yaf`al Mā 'Āmuruhu Layusjananna Wa Layakūnāan Mina Aş-Şāghirīna
32[زليخا] گفت: «اين همان است كه در باره او سرزنشم مىكرديد. آرى، من از او كام خواستم و [لى] او خود را نگاه داشت، و اگر آنچه را به او دستور مىدهم نكند قطعاً زندانى خواهد شد و حتماً از خوارشدگان خواهد گرديد.»
Qāla Rabbi As-Sijnu 'Aĥabbu 'Ilayya Mimmā Yad`ūnanī 'Ilayhi Wa 'Illā Taşrif `Annī Kaydahunna 'Aşbu 'Ilayhinna Wa 'Akun Mina Al-Jāhilīna
33[يوسف] گفت: «پروردگارا، زندان براى من دوستداشتنىتر است از آنچه مرا به آن مىخوانند، و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد.»
Fāstajāba Lahu Rabbuhu Faşarafa `Anhu Kaydahunna 'Innahu Huwa As-Samī`u Al-`Alīmu
34پس، پروردگارش [دعاى] او را اجابت كرد و نيرنگ زنان را از او بگردانيد. آرى، او شنواى داناست.
Thumma Badā Lahum Min Ba`di Mā Ra'aw Al-'Āyāti Layasjununnahu Ĥattá Ĥīnin
35آن گاه پس از ديدن آن نشانهها، به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند.
Wa Dakhala Ma`ahu As-Sijna Fatayāni Qāla 'Aĥaduhumā 'Innī 'Arānī 'A`şiru Khamrāan Wa Qāla Al-'Ākharu 'Innī 'Arānī 'Aĥmilu Fawqa Ra'sī Khubzāan Ta'kulu Aţ-Ţayru Minhu Nabbi'nā Bita'wīlihi 'Innā Narāka Mina Al-Muĥsinīna
36و دو جوان با او به زندان درآمدند. [روزى] يكى از آن دو گفت: «من خويشتن را [به خواب] ديدم كه [انگور براى] شراب مىفشارم» و ديگرى گفت: «من خود را [به خواب] ديدم كه بر روى سرم نان مىبرم و پرندگان از آن مىخورند. به ما از تعبيرش خبر ده، كه ما تو را از نيكوكاران مىبينيم.»
Qāla Lā Ya'tīkumā Ţa`āmun Turzaqānihi 'Illā Nabba'tukumā Bita'wīlihi Qabla 'An Ya'tiyakumā Dhālikumā Mimmā `Allamanī Rabbī 'Innī Taraktu Millata Qawmin Lā Yu'uminūna Billāhi Wa Hum Bil-'Ākhirati Hum Kāfirūna
37گفت: «غذايى را كه روزى شماست براى شما نمىآورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مىدهم پيش از آنكه [تعبير آن] به شما برسد. اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كردهام،
Wa Attaba`tu Millata 'Ābā'ī 'Ibrāhīma Wa 'Isĥāqa Wa Ya`qūba Mā Kāna Lanā 'An Nushrika Billāhi Min Shay'in Dhālika Min Fađli Allāhi `Alaynā Wa `Alá An-Nāsi Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Yashkurūna
38و آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نمودهام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم. اين از عنايت خدا بر ما و بر مردم است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند.
Yā Şāĥibayi As-Sijni 'A'arbābun Mutafarriqūna Khayrun 'Ami Allāhu Al-Wāĥidu Al-Qahhāru
39اى دو رفيق زندانيم، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟
Mā Ta`budūna Min Dūnihi 'Illā 'Asmā'an Sammaytumūhā 'Antum Wa 'Ābā'uukum Mā 'Anzala Allāhu Bihā Min Sulţānin 'Ini Al-Ĥukmu 'Illā Lillāh 'Amara 'Allā Ta`budū 'Illā 'Īyāhu Dhālika Ad-Dīnu Al-Qayyimu Wa Lakinna 'Akthara An-Nāsi Lā Ya`lamūna
40شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمىپرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كردهايد، و خدا دليلى بر [حقانيت] آنها نازل نكرده است. فرمان جز براى خدا نيست. دستور داده كه جز او را نپرستيد. اين است دينِ درست، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
Yā Şāĥibayi As-Sijni 'Ammā 'Aĥadukumā Fayasqī Rabbahu Khamrāan Wa 'Ammā Al-'Ākharu Fayuşlabu Fata'kulu Aţ-Ţayru Min Ra'sihi Quđiya Al-'Amru Al-Ladhī Fīhi Tastaftiyāni
41اى دو رفيق زندانيم، اما يكى از شما به آقاى خود باده مىنوشاند، و اما ديگرى به دار آويخته مىشود و پرندگان از [مغز] سرش مىخورند. امرى كه شما دو تن از من جويا شديد تحقق يافت.
Wa Qāla Lilladhī Žanna 'Annahu Nājin Minhumā Adhkurnī `Inda Rabbika Fa'ansāhu Ash-Shayţānu Dhikra Rabbihi Falabitha Fī As-Sijni Biđ`a Sinīna
42و [يوسف] به آن كس از آن دو كه گمان مىكرد خلاص مىشود، گفت: «مرا نزد آقاى خود به ياد آور.» و [لى] شيطان، يادآورى به آقايش را از ياد او برد در نتيجه، چند سالى در زندان ماند.
Wa Qāla Al-Maliku 'Innī 'Ará Sab`a Baqarātin Simānin Ya'kuluhunna Sab`un `Ijāfun Wa Sab`a Sunbulātin Khuđrin Wa 'Ukhara Yābisātin Yā 'Ayyuhā Al-Mala'u 'Aftūnī Fī Ru'uyāya 'In Kuntum Lilrru'uyā Ta`burūna
43و پادشاه [مصر] گفت: «من [در خواب] ديدم هفت گاو فربه است كه هفت [گاو] لاغر آنها را مىخورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگيده ديگر. اى سران قوم، اگر خواب تعبير مىكنيد، در باره خواب من، به من نظر دهيد.»
Qālū 'Ađghāthu 'Aĥlāmin Wa Mā Naĥnu Bita'wīli Al-'Aĥlāmi Bi`ālimīna
44گفتند: «خوابهايى است پريشان، و ما به تعبير خوابهاى آشفته دانا نيستيم.»
Wa Qāla Al-Ladhī Najā Minhumā Wa Aiddakara Ba`da 'Ummatin 'Anā 'Unabbi'ukum Bita'wīlihi Fa'arsilūni
45و آن كس از آن دو [زندانى] كه نجات يافته و پس از چندى [يوسف را] به خاطر آورده بود گفت: «مرا به [زندان] بفرستيد تا شما را از تعبير آن خبر دهم.»
Yūsufu 'Ayyuhā Aş-Şiddīqu 'Aftinā Fī Sab`i Baqarātin Simānin Ya'kuluhunna Sab`un `Ijāfun Wa Sab`i Sunbulātin Khuđrin Wa 'Ukhara Yābisātin La`allī 'Arji`u 'Ilá An-Nāsi La`allahum Ya`lamūna
46«اى يوسف، اى مرد راستگوى، در باره [اين خواب كه] هفت گاو فربه، هفت [گاو] لاغر آنها را مىخورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگيده ديگر به ما نظر ده، تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان [تعبيرش را] بدانند.»
Qāla Tazra`ūna Sab`a Sinīna Da'abāan Famā Ĥaşadtum Fadharūhu Fī Sunbulihi 'Illā Qalīlāan Mimmā Ta'kulūna
47گفت: «هفت سال پى در پى مىكاريد، و آنچه را درويديد- جز اندكى را كه مىخوريد- در خوشهاش واگذاريد.
Thumma Ya'tī Min Ba`di Dhālika Sab`un Shidādun Ya'kulna Mā Qaddamtum Lahunna 'Illā Qalīlāan Mimmā Tuĥşinūna
48آن گاه پس از آن، هفت سال سخت مىآيد كه آنچه را براى آن [سالها] از پيش نهادهايد- جز اندكى را كه ذخيره مىكنيد- همه را خواهند خورد.
Thumma Ya'tī Min Ba`di Dhālika `Āmun Fīhi Yughāthu An-Nāsu Wa Fīhi Ya`şirūna
49آن گاه پس از آن، سالى فرا مىرسد كه به مردم در آن [سال] باران مىرسد و در آن آب ميوه مىگيرند.»
Wa Qāla Al-Maliku A'tūnī Bihi Falammā Jā'ahu Ar-Rasūlu Qāla Arji` 'Ilá Rabbika Fās'alhu Mā Bālu An-Niswati Al-Lātī Qaţţa`na 'Aydiyahunna 'Inna Rabbī Bikaydihinna `Alīmun
50و پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد.» پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [يوسف] گفت: «نزد آقاى خويش برگرد و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خود را بريدند چگونه است؟ زيرا پروردگار من به نيرنگ آنان آگاه است.»
Qāla Mā Khaţbukunna 'Idh Rāwadttunna Yūsufa `An Nafsihi Qulna Ĥāsha Lillāh Mā `Alimnā `Alayhi Min Sū'in Qālati Amra'atu Al-`Azīzi Al-'Āna Ĥaşĥaşa Al-Ĥaqqu 'Anā Rāwadttuhu `An Nafsihi Wa 'Innahu Lamina Aş-Şādiqīna
51[پادشاه] گفت: «وقتى از يوسف كام [مى] خواستيد چه منظور داشتيد؟» زنان گفتند: «منزّه است خدا، ما گناهى بر او نمىدانيم،» همسر عزيز گفت: «اكنون حقيقت آشكار شد. من [بودم كه] از او كام خواستم، و بىشك او از راستگويان است.»
Dhālika Liya`lama 'Annī Lam 'Akhunhu Bil-Ghaybi Wa 'Anna Allāha Lā Yahdī Kayda Al-Khā'inīna
52[يوسف گفت:] «اين [درخواست اعاده حيثيّت] براى آن بود كه [عزيز] بداند من در نهان به او خيانت نكردم، و خدا نيرنگ خائنان را به جايى نمىرساند.