قرآن عثمان طه

قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا

75

گفت: [اى موسى!] آيا نگفتم كه تو هرگز نمى‌توانى بر همراهى من شكيبايى كنى؟


قَالَ إِن سَأَلۡتُكَ عَن شَيۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِي قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّي عُذۡرٗا

76

گفت: بعد از اين اگر چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من مصاحبت مكن [براى آنكه‌] از جانب من به عذر قابل قبولى رسيده‌اى [و براى جدا شدن از من دليل قاطعى دارى.]


فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَيَآ أَهۡلَ قَرۡيَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارٗا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَيۡهِ أَجۡرٗا

77

پس [هر دو] به راه افتادند تا هنگامى كه به مردم شهرى رسيدند، از مردمش خوراك خواستند و آنان از اينكه آن دو را مهمان كنند، خوددارى كردند. پس در آن شهر، ديوارى يافتند كه مى‌خواست فرو ريزد، پس او آن را [به گونه‌اى‌] استوار كرد [كه فرو نريزد]. موسى گفت: اگر مى‌خواستى براى تعمير آن ديوار، مزدى مى‌گرفتى [كه براى خود خوراك فراهم آوريم.]


قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيۡنِي وَ بَيۡنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأۡوِيلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرًا

78

گفت: [اى موسى!] اكنون زمان جدايى ميان من و توست؛ به زودى تو را به تفسير و علت آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى، آگاه مى‌كنم.


أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَكَانَتۡ لِمَسَٰكِينَ يَعۡمَلُونَ فِي ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِيبَهَا وَ كَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٞ يَأۡخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصۡبٗا

79

اما آن كشتى، از بى‌نوايانى بود كه [با آن‌] در دريا كار مى‌كردند و در برابرشان پادشاهى بود كه هر كشتى سالم و بى‌عيبى را غاصبانه تصرف مى‌كرد، من خواستم معيوبش كنم [تا به دست آن ستم‌گر نيفتد.]


وَ أَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَ كُفۡرٗا

80

و اما [آن‌] نوجوان [كه او را كشتم‌]، پدر و مادرش مؤمن بودند، پس ترسيدم كه آن دو را [در آينده‌] به طغيان و كفر بكشاند.


فَأَرَدۡنَآ أَن يُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيۡرٗا مِّنۡهُ زَكَوٰةٗ وَ أَقۡرَبَ رُحۡمٗا

81

پس خواستيم پروردگارشان پاك‌تر و مهربان‌تر از او را به آنان عوض دهد.


وَ أَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَٰمَيۡنِ يَتِيمَيۡنِ فِي ٱلۡمَدِينَةِ وَ كَانَ تَحۡتَهُۥ كَنزٞ لَّهُمَا وَ كَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ يَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ وَ مَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِي ذَٰلِكَ تَأۡوِيلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرٗا

82

و اما آن ديوار از دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و زيرش گنجى متعلق به آن دو قرار داشت، و پدرشان مردى شايسته بود، پس پروردگارت خواست كه آن دو يتيم به حد رشد رسند وگنجشان را به سبب مهر [ى كه‌] پروردگارت [به آن دو] داشت بيرون آورند؛ و من اين را از پيش خود انجام ندادم. اين است تفسير و علت آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى.


وَ يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَن ذِي ٱلۡقَرۡنَيۡنِ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَيۡكُم مِّنۡهُ ذِكۡرًا

83

و از تو درباره ذوالقرنين مى‌پرسند؛ بگو: به زودى بخشى از سرگذشت او را [به وسيله آياتى از قرآن‌] براى شما مى‌خوانم.


إِنَّا مَكَّنَّا لَهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ مِن كُلِّ شَيۡءٖ سَبَبٗا

84

ما به او در زمين، قدرت و تمكن داديم و از هر چيزى [كه براى رسيدن به هدف‌هايش نيازمند به آن بود] وسيله‌اى به او عطا كرديم.


فَأَتۡبَعَ سَبَبًا

85

پس [با توسل به وسيله‌] راهى را [براى سفر به غرب‌] دنبال كرد.


حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِي عَيۡنٍ حَمِئَةٖ وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗا قُلۡنَا يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَ إِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِيهِمۡ حُسۡنٗا

86

تا زمانى كه به محل غروب خورشيد رسيد [منظره غروب‌] خورشيد را چنين يافت كه در چشمه‌اى گرم و لجن‌آلود غروب مى‌كند، و نزد آن قومى را يافت [كه فساد و ستم مى‌كردند]. گفتيم: اى ذوالقرنين! يا [اين قوم را به كيفر فساد و ستمشان‌] عذاب مى‌كنى و يا در ميانشان شيوه‌اى نيك در پيش مى‌گيرى.


قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَيُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّكۡرٗا

87

ذوالقرنين گفت: اما هر كه [با كفر، فساد و گناه‌] ستم كرده عذابش مى‌كنيم، آن گاه به سوى پروردگارش بازگردانده مى‌شود، پس او را عذابى سخت خواهد كرد.


وَ أَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰ وَ سَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا يُسۡرٗا

88

و اما هر كه ايمان آورده و كار شايسته انجام داده است، پس بهترين پاداش براى اوست، و ما هم از سوى خود تكليفى آسان به او خواهيم داد.


ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا

89

پس [باز هم با توسل به وسيله‌] راهى را [براى سفر به شرق‌] دنبال كرد.


حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا

90

تا زمانى كه به محل طلوع خورشيد رسيد، آن را يافت كه بر قومى طلوع مى‌كند كه در برابر آن پوششى [از مسكن و لباس‌] براى آنان قرار نداده‌ايم.


كَذَٰلِكَ وَ قَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَيۡهِ خُبۡرٗا

91

[سرگذشت ذوالقرنين و ملت‌ها] اين‌گونه [بود]، و يقينا ما به آنچه [از وسايل و امكانات مادى و معنوى‌] نزد او بود، احاطه [علمى‌] داشتيم.


ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا

92

سپس [با توسل به وسيله‌] راهى را [براى سفر ديگر] دنبال كرد.


حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا

93

تا زمانى كه ميان دو كوه رسيد، نزد آن دو كوه، قومى را يافت كه هيچ سخنى را به آسانى نمى‌فهميدند.


قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَ مَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَ بَيۡنَهُمۡ سَدّٗا

94

[آنان با رمز، اشاره و با هر وسيله‌اى كه ممكن بود] گفتند: اى ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج [با كشتن و غارت و تخريب‌] در اين سرزمين فساد مى‌كنند؛ آيا مى‌پذيرى كه ما مزدى برايت قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى بسازى؟


قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَ بَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا

95

گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمكن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نيرويى يارى دهيد [تا] ميان شما و آنان سدى سخت و استوار قرار دهم.


ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗا

96

براى من قطعه‌هاى [بزرگ‌] آهن بياوريد [و در شكاف اين دو كوه بريزيد، پس آوردند و ريختند] تا زمانى كه ميان آن دو كوه را هم‌سطح و برابر كرد، گفت: [در كوره‌ها] بدميد تا وقتى كه آن [قطعه‌هاى آهن‌] را چون آتش سرخ كرد. گفت: برايم مس گداخته شده بياوريد تا روى آن بريزم.


فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَ مَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا

97

[هنگامى كه سد ساخته شد] يأجوج و مأجوج نتوانستند بر آن بالا روند، و نتوانستند در آن رخنه‌اى وارد كنند.


قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَ وَ كَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا

98

[ذوالقرنين پس از پايان يافتن كار سد] گفت: اين رحمتى است از پروردگار من، ولى زمانى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم كوبد [و به صورت خاكى مساوى با زمين قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است.


وَ تَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖ وَ نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا

99

و در آن روز كه برخى با برخى ديگر درهم و مخلوط موج مى‌زنند، رهايشان مى‌كنيم و در صور دميده شود، پس همه آنان را [در عرصه قيامت‌] گرد مى‌آوريم.


وَ عَرَضۡنَا جَهَنَّمَ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡكَٰفِرِينَ عَرۡضًا

100

و دوزخ را در آن روز [به صورتى بسيار ترسناك‌] براى كافران آشكار مى‌كنيم.


ٱلَّذِينَ كَانَتۡ أَعۡيُنُهُمۡ فِي غِطَآءٍ عَن ذِكۡرِي وَ كَانُواْ لَا يَسۡتَطِيعُونَ سَمۡعًا

101

همان كسانى كه ديده [بصيرت‌] شان از ياد من در پرده [غفلت‌] بود، و نمى‌توانستند [سخن خدا را] بشنوند.


أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗا

102

آيا كسانى كه كافرند، پنداشته‌اند كه بندگان مرا به جاى من سرپرستان خود مى‌گيرند [براى آنان در دنيا و آخرت كارى انجام مى‌دهند؟! چنين نيست قطعا] ما دوزخ را براى پذيرايى كافران آماده كرده‌ايم.


قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا

103

بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم از جهت عمل آگاه كنم؟


ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَ هُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا

104

[آنان‌] كسانى هستند كه كوششان در زندگى دنيا به هدر رفته [و گم شده است‌] در حالى كه خود مى‌پندارند، خوب عمل مى‌كنند.


أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَ لِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗا

105

آنان كسانى هستند كه آيات پروردگارشان و ديدار [قيامت و محاسبه اعمال‌] را به وسيله او منكر شدند، [و] در نتيجه اعمالشان تباه و بى‌اثر شده است، و روز قيامت ميزانى براى [محاسبه اعمال‌] آنان برپا نمى‌كنيم.


ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُواْ وَ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَايَٰتِي وَ رُسُلِي هُزُوًا

106

اين است [وضع و حال زيانكاران‌] به سبب آنكه كفر ورزيدند و آيات من و پيامبرانم را به مسخره گرفتند.


إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا

107

مسلما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، بهشت‌هاى فردوس جاى پذيرايى آنان است.


خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا

108

در آن جاودانه‌اند و از آن درخواست انتقال به جاى ديگر نمى‌كنند.


قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَ لَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا

109

بگو: اگر دريا براى [نوشتن‌] كلمات پروردگارم [كه مخلوقات او هستند] مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد، يقينا دريا پايان مى‌يابد، و اگرچه مانند آن دريا را به كمك بياوريم.


قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَ لَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا

110

بگو: جز اين نيست كه من هم بشرى مانند شمايم كه به من وحى مى‌شود كه معبود شما فقط خداى يكتاست؛ پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب‌] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند.


Sooreh مریم

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ كٓهيعٓصٓ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ كهيعص


ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ

2

[آياتى كه بر تو خوانده مى‌شود] ياد رحمت پروردگارت بر بنده‌اش زكرياست.


إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا

3

هنگامى كه پروردگارش را با دعايى پنهان خواند،


قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَ ٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَ لَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا

4

گفت: پروردگارا! به راستى استخوانم سست شده و [موى‌] سرم از پيرى سپيد گشته، و پروردگارا! هيچ‌گاه درباره دعا به پيشگاهت [از اجابت‌] محروم و بى‌بهره نبودم.


وَ إِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَ كَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا

5

و همانا من پس از خود از خويشاوندانم بيمناكم، و همسرم [از شروع زندگى‌] نازا بوده است، پس مرا از سوى خود فرزندى عطا كن.


يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَ وَ ٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا

6

كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! [از هر جهت‌] مورد رضايت [خود] قرار ده.


يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا

7

اى زكريا! ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است، مژده مى‌دهيم، [و] پيش از اين همنامى براى او قرار نداده‌ايم.


قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَ كَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا وَ قَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡكِبَرِ عِتِيّٗا

8

گفت: پروردگارا! چگونه برايم پسرى خواهد بود در حالى كه همسرم نازا بوده است و خود نيز از پيرى به فرتوتى رسيده‌ام؟!


قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَ قَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَ لَمۡ تَكُ شَيۡ‍ٔٗا

9

[فرشته وحى به او] گفت: چنين است [كه گفتى، ولى‌] پروردگارت فرمود: اين [كار] بر من آسان است، و همانا تو را پيش از اين در حالى كه چيزى نبودى آفريدم.


قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗ قَالَ ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا

10

گفت: پروردگارا! براى من نشانه‌اى قرار ده. گفت: نشانه تو اين است كه سه شبانه‌روز در حالى كه سالم هستى، قدرت سخن گفتن با مردم نخواهى داشت.


فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَ عَشِيّٗا

11

پس [به دنبال ناتوانى از سخن گفتن‌] از عبادتگاهش بر قومش درآمد و به آنان اشاره كرد كه صبح و شام خدا را تسبيح گوييد.


يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا

12

اى يحيى! كتاب را به قوت و نيرومندى بگير؛ و به او در حالى كه كودك بود، حكمت داديم.


وَ حَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَ زَكَوٰةٗ وَ كَانَ تَقِيّٗا

13

و از سوى خود مهرورزى [به همه مردم‌] و پاكى و شايستگى [به او عطا كرديم‌] و او همواره پرهيزكار بود.


وَ بَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِ وَ لَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗا

14

و به پدر و مادرش نيكوكار بود و سركش و نافرمان نبود.


وَ سَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَ يَوۡمَ يَمُوتُ وَ يَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا

15

و بر او سلام باد روزى كه زاده شد، و روزى كه مى‌ميرد، و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود.


وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا

16

و در اين كتاب [سرگذشت‌] مريم را ياد كن هنگامى كه از خانواده‌اش [در] مكان شرقى كناره گرفت.


فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗا

17

و جدا از آنان پوشش و پرده‌اى براى خود قرار داد. و ما روح خود را به سوى او فرستاديم، پس براى او [به صورت‌] بشرى خوش اندام و معتدل نمودار شد.


قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا

18

مريم گفت: همانا من از تو به [خداى‌] رحمان پناه مى‌برم، اگر پرهيزكار هستى [از من فاصله بگير.]


قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗا

19

گفت: جز اين نيست كه من فرستاده پروردگار تو هستم براى آنكه پسرى پاك و پاكيزه به تو ببخشم.


قَالَتۡ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَ لَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَ لَمۡ أَكُ بَغِيّٗا

20

گفت: چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى كه نه هيچ بشرى با من ازدواج كرده است و نه بدكار بوده‌ام.


قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَ لِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَ كَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا

21

گفت: چنين است [كه گفتى، ولى‌] پروردگارت فرموده است: اين كار بر من آسان است و [فرزندى بدون ازدواج به او بخشيدن‌] براى اين [است‌] كه او را نشانه‌اى [از قدرت خود] براى مردم و رحمتى از سوى خود قرار دهيم؛ و اين كار شدنى است.


فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا

22

پس به عيسى حامله شد و به خاطر او در مكانى دور كناره گرفت.


فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَ كُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا

23

آن گاه درد زاييدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما كشانيد؛ [در آن حال‌] گفت: اى كاش پيش از اين ميمردم و يكسره از خاطره‌ها فراموش شده بودم.


فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا

24

پس كودك از زير [پاى‌] او ندايش داد: غمگين مباش كه پروردگارت از زير [پاى‌] تو نهر آبى پديد آورده است [تا بياشامى و شستشو كنى.]


وَ هُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا

25

و تنه خرما را به سوى خود بجنبان تا برايت خرماى تازه و از بار چيده بريزد.


فَكُلِي وَ ٱشۡرَبِي وَ قَرِّي عَيۡنٗا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا

26

پس [از آن خرما] بخور و [از آن نهر] بياشام و خاطرت را شاد و خوش دار، و اگر از مردم كسى را ديدى [كه درباره نوزادت پرسيد] بگو: من براى [خداى‌] رحمان روزه [سكوت‌] نذر كرده‌ام، پس هرگز امروز با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت.


فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥ قَالُواْ يَٰمَرۡيَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَيۡ‍ٔٗا فَرِيّٗا

27

آن گاه نوزاد را در حالى كه [در آغوشش‌] حمل مى‌كرد، نزد قومش آورد. گفتند: اى مريم! به راستى كه تو كارى شگفت [و بى‌سابقه و ناپسندى‌] مرتكب شده‌اى.


يَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَ مَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗا

28

اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت بدكاره بود [اين طفل را از كجا آورده‌اى؟]


فَأَشَارَتۡ إِلَيۡهِ قَالُواْ كَيۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي ٱلۡمَهۡدِ صَبِيّٗا

29

پس مريم به نوزاد اشاره كرد [كه از او بپرسيد.] گفتند: چگونه با كودكى كه در گهواره است، سخن بگوييم؟!


قَالَ إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّٗا

30

نوزاد [از ميان گهواره‌] گفت: بى‌ترديد من بنده خدايم، به من كتاب عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است.


وَ جَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ وَ أَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَ ٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا

31

و هر جا كه باشم بسيار بابركت و سودمندم ساخته، و مرا تا زنده‌ام به نماز و زكات سفارش كرده است.


وَ بَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَ لَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا

32

و مرا نسبت به مادرم نيكوكار [و خوش‌رفتار] گردانيده و گردنكش و تيره‌بختم قرار نداده است.


وَ ٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَ يَوۡمَ أَمُوتُ وَ يَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا

33

و سلام بر من روزى كه زاده شدم، و روزى كه مى‌ميرم، و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شوم.


ذَٰلِكَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَ

34

اين است عيسى بن مريم، همان قول حق كه [يهود و نصارى‌] درباره او در ترديدند.


مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٖ سُبۡحَٰنَهُۥٓ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ

35

خدا را نسزد كه هيچ فرزندى [براى خود] برگيرد؛ او منزه است؛ چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مى‌گويد: باش، پس بى‌درنگ موجود مى‌شود.


وَ إِنَّ ٱللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ

36

[عيسى گفت:] بى‌ترديد خدا [ى يكتا] پروردگار من و شماست؛ پس او را بپرستيد [كه‌] اين راهى راست است.


فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ يَوۡمٍ عَظِيمٍ

37

ولى گروه‌هايى از ميان آنان [درباره عيسى‌] اختلاف كردند، پس واى بر كسانى كه [با افراط در شأن عيسى‌] كافر شدند از حضور در روزى بزرگ!


أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَ أَبۡصِرۡ يَوۡمَ يَأۡتُونَنَا لَٰكِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡيَوۡمَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ

38

آنان روزى كه به سوى ما مى‌آيند [نسبت به حقايق‌] چه شنوا و چه بينا مى‌شوند، ولى امروز ستمكاران در گمراهى آشكارند.


وَ أَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَ هُمۡ فِي غَفۡلَةٖ وَ هُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ

39

و آنان را از روز حسرت- آن گاه كه كار از كار بگذرد- بترسان، در حالى كه آنان در بى‌خبرى [شديدى‌] هستند و ايمان نمى‌آورند.


إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَ مَنۡ عَلَيۡهَا وَ إِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ

40

يقينا ماييم كه زمين و همه كسانى را كه روى آن قرار دارند به ميراث مى‌بريم و [همه‌] به سوى ما بازگردانده مى‌شوند.


وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا

41

و در اين كتاب، [سرگذشت‌] ابراهيم را ياد كن، به راستى او بسيار راستگو و پيامبر بود.


إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَ لَا يُبۡصِرُ وَ لَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗا

42

آن گاه كه به پدر [خوانده‌] اش گفت: پدرم! چرا چيزى را كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و نمى‌تواند هيچ آسيب و گزندى را از تو برطرف كند، مى‌پرستى!؟


يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا

43

پدرم! همانا براى من [از طريق وحى‌] دانشى آمده كه تو را نيامده؛ بنابراين از من پيروى كن تا تو را به راهى راست راهنمايى كنم.


يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا

44

پدرم! شيطان را مپرست؛ زيرا شيطان همواره نسبت به خدا نافرمان است.


يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا

45

پدرم! به يقين مى‌ترسم كه عذابى از سوى [خداى‌] رحمان به تو برسد، و در نتيجه همنشين شيطان شوى.


قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَ وَ ٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا

46

گفت: اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟ اگر [از بت ستيزى‌] باز نايستى، قطعا تو را سنگسار مى‌كنم، و [تا از من آسيبى به تو نرسيده‌] زمانى طولانى از من دور شو.


قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا

47

ابراهيم گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم؛ زيرا او همواره نسبت به من بسيار نيكوكار و مهربان است.


وَ أَعۡتَزِلُكُمۡ وَ مَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ أَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا

48

و من از شما و معبودانى كه به جاى خدا مى‌خوانيد، كناره مى‌گيرم و پروردگارم را مى‌خوانم، اميد است در خواندن پروردگارم [از اجابت او] محروم و بى‌بهره نباشم.


فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَ مَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَ يَعۡقُوبَ وَ كُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا

49

پس هنگامى كه از آنان و آنچه جز خدا مى‌پرستيدند، كناره گرفت، اسحاق ويعقوب را به او بخشيديم وهر يك را پيامبر قرار داديم.


وَ وَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَ جَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِيّٗا

50

و به آنان از رحمت خود بخشيديم، وبراى آنان [در ميان مردم‌] نامى نيك و ستايشى والامرتبه قرار داديم.


وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مُوسَىٰٓ إِنَّهُۥ كَانَ مُخۡلَصٗا وَ كَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا

51

و در اين كتاب، [سرگذشت‌] موسى را ياد كن، بى‌ترديد او انسانى خالص شده و فرستاده‌اى پيامبر بود.


وَ نَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَ قَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا

52

و او را از جانب راست طور ندا كرديم، و او را در حالى كه با وى راز گفتيم، مقرب خود قرار داديم.


وَ وَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِيّٗا

53

و از رحمت خود برادرش هارون را كه داراى مقام پيامبرى بود، به او بخشيديم.


وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَ إِنَّهُۥ كَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَ كَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا

54

و در اين كتاب، [سرگذشت‌] اسماعيل را ياد كن، كه او راست وعده و فرستاده‌اى پيامبر بود.


وَ كَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِ وَ ٱلزَّكَوٰةِ وَ كَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗا

55

و همواره خانواده‌اش را به نماز و زكات فرمان مى‌داد، و نزد پروردگارش پسنديده بود.


وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِدۡرِيسَ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيّٗا

56

و در اين كتاب، [سرگذشت‌] ادريس را ياد كن، كه او بسيار راستگو و پيامبر بود.


وَ رَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّا

57

و او را به جايگاه و مقام بلندى ارتقا داديم.


أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَ مِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَ مِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَ مِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَ ٱجۡتَبَيۡنَآ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْ سُجَّدٗا وَ بُكِيّٗا

58

اينان كسانى از پيامبران بودند كه خدا به آنان نعمت داد، از نسل آدم و از نسل كسانى كه با نوح در كشتى سوار كرديم و از نسل ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه آنان را هدايت كرديم و برگزيديم؛ هنگامى كه آيات [خداى‌] رحمان بر آنان خوانده مى‌شد، سجده كنان و گريان به رو مى‌افتادند.


فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَ ٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا

59

سپس بعد از آنان نسلى جايگزين [آنان‌] شد كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروى نمودند؛ پس به زودى [كيفر] گمراهى خود را [كه عذابى دردناك است‌] خواهند ديد.


إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَ لَا يُظۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا

60

مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام داده‌اند، پس آنان به بهشت درآيند و ذره‌اى مورد ستم قرار نمى‌گيرند.


جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِ إِنَّهُۥ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗا

61

بهشت‌هاى جاويدى كه [خداى‌] رحمان به بندگانش وعده داده در حالى كه اكنون از نظرها پنهان است، يقينا وعده خدا آمدنى است.


لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗا وَ لَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِيهَا بُكۡرَةٗ وَ عَشِيّٗا

62

در آنجا كلام لغو و بيهوده‌اى نمى‌شنوند، بلكه آنچه مى‌شنوند فقط سلام و درود است؛ و در آنجا صبح و شام، رزقشان براى آنان [آماده‌] است.


تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا

63

اين است بهشتى كه به هر كس از بندگان خود كه پرهيزكار باشد، به ميراث مى‌دهيم.


وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّكَ لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَ مَا خَلۡفَنَا وَ مَا بَيۡنَ ذَٰلِكَ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا

64

و [اى رسول خدا! ما فرشتگان‌] جز به فرمان پرودگارت نازل نمى‌شويم. [آگاهى به‌] آنچه مربوط به آينده ماست و آنچه مربوط به گذشته ماست وآنچه ميان گذشته و آينده است، ويژه اوست؛ و پروردگارت هيچ‌گاه فراموشكار نيست.


رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَ ٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا

65

[اوست‌] پروردگار آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد؛ پس او را بپرست و بر پرستيدنش شكيبا باش. آيا براى او همنامى مى‌دانى [كه او هم پروردگار آسمان‌ها و زمين باشد؟!]


وَ يَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَيًّا

66

و انسان مى‌گويد: آيا زمانى كه بميرم به راستى زنده [از خاك‌] بيرونم مى‌آورند؟


أَ وَ لَا يَذۡكُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَ لَمۡ يَكُ شَيۡ‍ٔٗا

67

آيا انسان به ياد نمى‌آورد [و توجه ندارد] كه ما او را پيش از اين در حالى كه چيزى نبود، آفريديم.


فَوَرَبِّكَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَ ٱلشَّيَٰطِينَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِيّٗا

68

پس به پروردگارت سوگند، آنان را [كه بدون دليل و از روى جهل و نادانى منكر زنده شدن مردگانند] با شياطين محشور مى‌كنيم، سپس آنان را در حالى كه به زانو درآمده‌اند، گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد.


ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا

69

آن گاه از هر گروهى آنان را كه بر خداى رحمان عاصى و سركش‌تر بوده‌اند، بيرون مى‌كشيم.


ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِينَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِيّٗا

70

سپس ما به كسانى كه براى سوختن در دوزخ سزاوارترند، داناتريم.


وَ إِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا

71

و هيچ كس از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ مى‌شود، [ورود همگان به دوزخ‌] بر پروردگارت مسلم و حتمى است.


ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّ نَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا

72

سپس آنان را كه [از كفر، شرك، فساد و گناه‌] پرهيز كردند، نجات مى‌دهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتاده‌اند، در دوزخ رها مى‌كنيم.


وَ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ خَيۡرٞ مَّقَامٗا وَ أَحۡسَنُ نَدِيّٗا

73

و هنگامى كه آيات روشن ما را بر آنان مى‌خوانند، كافران به آنان كه ايمان آورده‌اند، مى‌گويند: كدام يك از ما دو گروه، جايگاهش [از جهت مادى‌] بهتر و مجلس انسش [از لحاظ اجتماعى و سياسى‌] نيكوتر است؟


وَ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَ رِءۡيٗا

74

و چه بسيار اقوامى را پيش از آنان هلاك كرديم كه لوازم زندگى بهتر [و منظر] و ظاهرى [خوش‌نماتر و] نيكوتر داشتند.


قُلۡ مَن كَانَ فِي ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّا حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَ إِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَ أَضۡعَفُ جُندٗا

75

بگو: آنان كه در گمراهى قرار دارند، بايد [خداى‌] رحمان [بر پايه سنت جارى خود] به آنان مهلتى معين دهد، تا زمانى كه آنچه را به آنان وعده داده‌اند ببينند، يا عقوبت و شكنجه [در دنيا] را يا عذاب قيامت را؛ پس به زودى خواهند دانست چه كسى جايگاهش بدتر و سپاهش ناتوان‌تر است؟!


وَ يَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى وَ ٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَ خَيۡرٞ مَّرَدًّا

76

و آنان كه هدايت يافته‌اند، خدا بر هدايتشان مى‌افزايد، و اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهى نيكوتر است.


أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي كَفَرَ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَ قَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالٗا وَ وَلَدًا

77

آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كافر شد وگفت: [به خاطر انتخاب آيين شرك و كفر] به من مال و اولاد بسيار خواهند داد؟


أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا

78

آيا [او درباره رسيدن به مال و اولاد بسيار] بر غيب آگاهى يافته، يا پيمانى [بر اين عطاى فراوان‌] از سوى [خداى‌] رحمان دريافت نموده است؟


كَلَّا سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا

79

اين چنين نيست [كه او مى‌گويد]، ما به زودى آنچه را مى‌گويد [در پرونده عملش‌] خواهيم نوشت و عذابش را همواره ادامه خواهيم داد.


وَ نَرِثُهُۥ مَا يَقُولُ وَ يَأۡتِينَا فَرۡدٗا

80

و آنچه را كه [از مال و فرزند] مى‌گويد، از او به ميراث مى‌بريم، و تنها نزد ما خواهد آمد.


وَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا

81

و به جاى خدا معبودانى گرفتند تا براى آنان مايه عزت و توانمندى باشد.


كَلَّا سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَ يَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا

82

چنين نيست، به زودى [آن معبودان‌] پرستش آنان را انكار مى‌كنند و دشمنشان خواهند شد.


أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا

83

آيا ندانسته‌اى كه ما شيطان‌ها را بر كافران فرستاديم تا آنان را به شدت به سوى گناهان و شهوات برانگيزند.


فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَيۡهِمۡ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا

84

بنابراين بر [شكست و هلاكت‌] آنان شتاب مكن، ما [همه اعمال و رفتار حتى لحظات عمرشان را] به دقت شماره مى‌كنيم [تا مهلتشان تمام شود و به كيفر آنچه همواره مرتكب مى‌شدند، برسند.]


يَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِينَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا

85

[ياد كن‌] روزى را كه پرهيزكاران را به ضيافت و ميهمانى [خداى‌] رحمان گرد مى‌آوريم.


وَ نَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا

86

و مجرمان را تشنه به سوى دوزخ مى‌رانيم.


لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا

87

[شفيعان در آن روز] قدرت بر شفاعت ندارند مگر كسانى [مانند پيامبران، امامان، فرشتگان و اوليا] كه از نزد [خداى‌] رحمان، پيمانى [بر اذن شفاعت‌] گرفته باشند.


وَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا

88

و [مشركان‌] گفتند: [خداى‌] رحمان براى خود فرزندى گرفته است.


لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِدّٗا

89

به راستى كه چيزى بسيار زشت و نسبتى بس ناروا [به ميان‌] آورده‌ايد.


تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَ تَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَ تَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا

90

نزديك است آسمان‌ها از اين [ادعاى بى‌اصل و سخن ناروا] پاره پاره شوند، و زمين بشكافد، و كوه‌ها به شدت در هم بشكنند و فرو ريزند!!


أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا

91

به خاطر آنكه براى [خداى‌] رحمان فرزندى ادعا كرده‌اند.


وَ مَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا

92

و [خداى‌] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند.


إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا

93

هيچ كس در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اينكه [ذاتا] بنده [و مملوك‌] به سوى [خداى‌] رحمان مى‌آيد.


لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَ عَدَّهُمۡ عَدّٗا

94

به يقين همه آنان را [با قدرت و دانشش كنترل و] احاطه نموده و درست و دقيق شماره كرده است.


وَ كُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا

95

و روز قيامت همه آنان تنها به پيشگاه او مى‌آيند.


إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَيَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا

96

قطعا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، به زودى [خداى‌] رحمان براى آنان [در دل‌ها] محبتى قرار خواهد داد.


فَإِنَّمَا يَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِينَ وَ تُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا

97

جز اين نيست كه ما اين [قرآن‌] را بر زبان تو آسان ساختيم تا به وسيله آن پرهيزكاران را مژده دهى و مردم ستيزه‌جو را بترسانى.


وَ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِكۡزَۢا

98

و چه بسيار ملت‌ها را پيش از آنان [به سبب طغيانشان‌] هلاك كرديم. آيا كسى از آنان را مى‌يابى، يا هيچ زمزمه و صدايى آهسته از آنان مى‌شنوى؟


Sooreh طه

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طه

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ طه


مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ

2

ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به مشقت و زحمت افتى؛


إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ

3

[بلكه آن را نازل كرديم‌] تا براى كسى كه [از خدا] مى‌ترسد، زمينه توجه و يادآورى باشد.


تَنزِيلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى

4

در حالى كه به تدريج از سوى كسى نازل شده كه زمين و آسمان‌هاى بلند را آفريده است.


ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ

5

[خداى‌] رحمان بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط است.


لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَا وَ مَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ

6

آنچه در آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست.


وَ إِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَ أَخۡفَى

7

و اگر سخن خود را با صداى بلند آشكار كنى [يا پنهان بدارى، براى خدا يكسان است‌]؛ زيرا او پنهان وپنهان‌تر را مى‌داند.


ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ

8

خداى يكتاست كه جز او هيچ معبودى نيست، نيكوترين نام‌ها فقط ويژه اوست.


وَ هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ

9

و آيا سرگذشت موسى به تو رسيده است؟


إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى

10

هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده‌اش گفت: درنگ كنيد؛ بى‌ترديد من آتشى ديدم [مى‌روم‌] شايد شعله‌اى از آن را برايتان بياورم يا نزد آتش [براى پيدا كردن راه‌] راهنمايى بيابم.


فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ يَٰمُوسَىٰٓ

11

پس چون به آن آتش رسيد، ندا داده شد: اى موسى!


إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى

12

به يقين اين منم پروردگار تو، پس كفش خود را از پايت بيفكن؛ زيرا تو در وادى مقدس طوى هستى.


وَ أَنَا ٱخۡتَرۡتُكَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ

13

و من تو را [به پيامبرى‌] برگزيدم، پس به آنچه وحى مى‌شود، گوش فرا دار.


إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ

14

همانا! من خدايم كه جز من معبودى نيست، پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من برپا دار.


إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخۡفِيهَا لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ

15

بى‌ترديد قيامت كه مى‌خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدنى است، تا هر كس را برابر تلاش و كوششى كه مى‌كند، پاداش دهند.


فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ

16

پس مبادا آنكه از هواى نفسش پيروى كرده و [به اين سبب‌] به قيامت ايمان ندارد، تو را [از توجه به آن‌] باز دارد كه هلاك مى‌شوى.


وَ مَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ

17

و اى موسى! اين [قطعه چوب‌] در دست راستت چيست؟


قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَ لِيَ فِيهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ

18

گفت: اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‌زنم، و با آن برگ درختان را براى گوسفندانم فرو مى‌ريزم و مرا در آن نيازهاى ديگرى هم هست.


قَالَ أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ

19

خدا فرمود: اى موسى! آن را بيفكن.


فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ

20

پس آن را افكند، ناگهان مارى عظيم شد كه به سرعت مى‌شتافت.


قَالَ خُذۡهَا وَ لَا تَخَفۡ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ

21

خدا فرمود: آن را بگير و مترس كه بى‌درنگ آن را به كيفيت اولش باز مى‌گردانيم.


وَ ٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخۡرَىٰ

22

و دستت را در گريبانت كن تا بدون هيچ عيبى [چون برص و پيسى‌] سفيد و درخشان بيرون آيد، [آن‌] معجزه‌اى ديگر است.


لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى

23

تا برخى از بزرگ‌ترين معجزات خود را به تو نشان دهيم.


ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ

24

به سوى فرعون برو؛ زيرا او [در برابر خدا] سركشى كرده است.


قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي

25

گفت: پروردگارا! سينه‌ام را [براى تحمل اين وظيفه سنگين‌] گشاده گردان،


وَ يَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي

26

و كارم را برايم آسان ساز،


وَ ٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي

27

و گرهى را [كه مانع روان سخن گفتن من است‌] از زبانم بگشاى،


يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي

28

[تا] سخنم را بفهمند،


وَ ٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي

29

و از خانواده‌ام دستيارى برايم قرار ده،


هَٰرُونَ أَخِي

30

هارون، برادرم را


ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي

31

پشتم را به او محكم كن،


وَ أَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي

32

واو را در كارم شريك گردان،


كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا

33

تا تو را [در ميان مشركان از داشتن شريك‌] بسيار و فراوان تنزيه كنيم،


وَ نَذۡكُرَكَ كَثِيرًا

34

وبسيار به يادت باشيم،


إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا

35

بى‌ترديد تو به ما بينايى.


قَالَ قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ

36

خدا فرمود: اى موسى! به يقين خواسته‌ات به تو عطا شد.


وَ لَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ

37

و بى‌ترديد يك بار ديگر هم به تو احسان كرديم.


إِذۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰٓ

38

آن زمان كه به مادرت آنچه را كه بايد الهام مى‌شد، الهام كرديم؛


أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ فَلۡيُلۡقِهِ ٱلۡيَمُّ بِٱلسَّاحِلِ يَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّي وَ عَدُوّٞ لَّهُۥ وَ أَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي وَ لِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ

39

كه او را در صندوق بگذار، پس او را به دريا بينداز تا دريا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وى را برگيرد. و محبوبيتى از سوى خود بر تو انداختيم تا [همگان به تو علاقه و محبت ورزند و آنچه را انجام دادم براى اين بود كه‌] با مراقبت كامل من پرورش يابى [و ساخته شوى.]


إِذۡ تَمۡشِيٓ أُخۡتُكَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ مَن يَكۡفُلُهُۥ فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَ لَا تَحۡزَنَ وَ قَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَ فَتَنَّٰكَ فُتُونٗا فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰ

40

آن گاه كه خواهرت به سوى كاخ فرعون رفت، و گفت: آيا شما را به كسى كه از اين نوزاد سرپرستى كند، راهنمايى كنم؟ پس تو را به مادرت برگردانديم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد، و كسى [از فرعونيان‌] را كشتى و ما تو را از اندوه [و نگرانى بر ارتكاب قتل آن مشرك‌] نجات داديم، و چنان كه بايد امتحانت نموديم، پس ساليانى در ميان اهل مدين ماندى، سپس اى موسى! بر اساس تقدير الهى [براى انتخاب شدن به مقام پيامبرى اينجا] آمدى،


وَ ٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي

41

و تو را براى [اجراى اهداف‌] خود ساختم [و انتخاب كردم.]


ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَ أَخُوكَ بِ‍َٔايَٰتِي وَ لَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي

42

تو و برادرت با معجزات من [براى هدايت گمراهان‌] برويد، و درباره ذكر من [كه ابلاغ وحى است‌] سستى نورزيد.


ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ

43

هر دو به سوى فرعون برويد؛ زيرا او [در برابر خدا] سركشى كرده است.


فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ

44

پس گفتارى نرم گفتار به او گوييد، اميد است كه هوشيار شود و [آيين حق را بپذيرد] يا بترسد [و از سركشى باز ايستد.]


قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآ أَوۡ أَن يَطۡغَىٰ

45

گفتند: پروردگارا! ما مى‌ترسيم كه [پيش از دعوت كردنش به حق‌] با سخت‌گيرى و شكنجه بر [ضد] ما پيشى گيرد يا بر سركشى خود بيفزايد.


قَالَ لَا تَخَافَآ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَ أَرَىٰ

46

خدا فرمود: نترسيد كه من بى‌ترديد با شما هستم [سخن او و شما را] مى‌شنوم و [اعمالتان را] مى‌بينم.


فَأۡتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَ لَا تُعَذِّبۡهُمۡ قَدۡ جِئۡنَٰكَ بِ‍َٔايَةٖ مِّن رَّبِّكَ وَ ٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ

47

بنابراين [بدون بيم و هراس‌] به سوى او برويد و بگوييد: ما دو نفر فرستاده پروردگار تو هستيم، پس بنى‌اسرائيل را [از قيد بندگى و بردگى خود آزاد كرده‌] با ما روانه كن و آنان را شكنجه مكن، به راستى ما از سوى پروردگارت معجزه‌اى آورده‌ايم؛ و درود بر كسى باد كه از هدايت [حق‌] پيروى كند.


إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَ تَوَلَّىٰ

48

مسلما و يقينا به ما وحى شده است كه: عذاب بر كسى است كه [آيات حق و پيامبران را] تكذيب كند و از آن رو برگرداند.


قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ

49

فرعون گفت: اى موسى! پروردگار شما دو نفر كيست؟


قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ

50

گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه‌] او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.


قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ

51

فرعون [به جاى دنبال كردن بحث خداشناسى، مطلب را منحرف كرد و] گفت: پس حال امت‌هاى پيشين چگونه است؟


قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَ لَا يَنسَى

52

موسى گفت: علم و دانش به [حال‌] آنان در كتابى [مانند لوح محفوظ] نزد پروردگار من است، كه پروردگارم [بر پايه آن در پاداش دادن و كيفر نمودن‌] نه اشتباه مى‌كند و نه از ياد مى‌برد.


ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَ سَلَكَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗا وَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ

53

همان كسى كه زمين را براى شما بسترى گسترده قرار داد، و براى شما در آن [به خاطر آسان شدن رفت و آمدتان‌] راه‌هايى پديد آورد، و از آسمان آبى نازل كرد، پس به وسيله آن انواعى از روييدنى‌هاى گوناگون بيرون آورديم.


كُلُواْ وَ ٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَكُمۡ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ

54

[خود از اين نعمت هاى فراوان‌] بخوريد و دام‌هايتان را بچرانيد، يقينا در اين امور نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] براى صاحبان خرد است.


مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمۡ وَ مِنۡهَا نُخۡرِجُكُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ

55

شما را از زمين آفريديم، و به آن باز مى‌گردانيم، و بار ديگر از آن بيرونتان مى‌آوريم.


وَ لَقَدۡ أَرَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَ أَبَىٰ

56

و بى‌ترديد ما همه معجزات خود را [كه در ارتباط با نبوت موسى و هدايت مردم بود] به فرعون نشان داديم، ولى آنها را تكذيب كرد و به پذيرفتنش رضايت نداد.


قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ يَٰمُوسَىٰ

57

گفت: اى موسى! آيا به سوى ما آمده‌اى تا ما را به وسيله جادويت از سرزمينمان بيرون كنى؟


فَلَنَأۡتِيَنَّكَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَ بَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَ لَآ أَنتَ مَكَانٗا سُوٗى

58

قطعا ما جادويى مانند آن برايت مى‌آوريم، پس ميان ما و خودت در جايى هموار و صاف كه نه ما از آن تخلف كنيم و نه تو، وعده‌گاهى قرار ده.


قَالَ مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ وَ أَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى

59

موسى گفت: وعده‌گاه شما روز جشن است [روزى كه‌] همه مردم را پيش از ظهر گرد هم مى‌آورند.


فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ

60

پس فرعون [از مجلس مناظره با موسى‌] برگشت، پس نيرنگش را [كه جادوگران و ابزار جادويشان بود] گرد آورد، سپس به وعده‌گاه باز آمد.


قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ وَ قَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ

61

موسى به فرعون و فرعونيان گفت: واى بر شما، بر خدا دروغ نبنديد [كه بت‌ها شريك اويند واين معجزات افسون وجادو است‌] كه با عذابى شديد ريشه كن ونابودتان مى‌كند، و يقينا كسى كه دروغ بست، محروم و نوميد شد.


فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ وَ أَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ

62

پس فرعونيان ميان خود در كارشان [نسبت به موسى‌] نزاع و ستيز كردند و اين رازگويى را از ديگران پنهان داشتند.


قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا وَ يَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ

63

گفتند: مسلما اين دو نفر جادوگرند، مى‌خواهند شما را با جادويشان از سرزمينتان بيرون كنند و آيين برتر شما را از بين ببرند.


فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗا وَ قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡيَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ

64

پس حيله و نيرنگتان را گرد آوريد، آن گاه صف كشيده بياييد كه قطعا امروز كسى كامياب است كه برترى يابد.


قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَ إِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ

65

[ساحران‌] گفتند: اى موسى! يا تو [عصايت را] مى‌افكنى يا ما نخستين كسى باشيم كه [ابزار و وسايل جادويش را] مى‌افكند؟


قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَ عِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ

66

گفت: بلكه شما بيفكنيد. پس [چون افكندند] ناگهان ريسمان‌ها و چوب‌دستى‌هايشان بر اثر جادويشان در خيال چنان وانمود شد كه با سرعت به راه افتادند.


فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ

67

پس موسى در دلش ترسى احساس كرد.


قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ

68

گفتيم: مترس كه بى‌ترديد تو برترى.


وَ أَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖ وَ لَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ

69

آنچه را در دست راست دارى بيفكن تا همه ساخته‌هايشان را ببلعد؛ يقينا آنچه را ساخته‌اند [واقعيت ندارد] فقط نيرنگ جادوگر است، و جادوگر هر جا درآيد، پيروز نمى‌شود.


فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَ مُوسَىٰ

70

[چون عصايش را انداخت و ساخته‌هاى جادوگران را بلعيد، جادوگران از عظمت كار دريافتند كه امريست خدايى نه جادويى‌] پس سجده‌كنان به رو درافتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم.


قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَ أَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَ لَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَ أَبۡقَىٰ

71

[فرعون‌] گفت: آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم، به او ايمان آورديد؟ يقينا او بزرگ شماست كه به شما جادو آموخته است، پس بى‌ترديد دست‌ها و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع خواهم كرد، و شما را بر تنه‌هاى درخت خرما خواهم آويخت تا كاملا بدانيد كه كدام يك از ما [من يا خداى موسى‌] عذابش سخت‌تر و پايدارتر است؟!


قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَ ٱلَّذِي فَطَرَنَا فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ

72

گفتند: ما هرگز تو را بر دلايل روشنى كه به سوى ما آمده و بر آنكه ما را آفريد، ترجيح نمى‌دهيم؛ پس هر حكمى را كه مى‌توانى صادر كن، تو فقط در اين زندگى دنيا مى‌توانى حكم كنى.


إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا وَ مَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِ وَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ وَ أَبۡقَىٰٓ

73

بى‌ترديد ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا خطاهايمان و آن جادويى كه ما را به آن واداشتى بر ما بيامرزد؛ وخدا بهتر وپايدارتر است.


إِنَّهُۥ مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحۡيَىٰ

74

مسلما كسى كه گنهكار به پيشگاه پروردگارش بيايد، دوزخ براى اوست كه در آن نه مى‌ميرد و نه زندگى مى‌كند.


وَ مَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ

75

و كسانى كه مؤمن بيايند در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده‌اند، براى آنان برترين درجات است.


جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَ ذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ

76

[و آن‌] بهشت‌هاى پايدارى است كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است كه در آن جاودانه‌اند؛ و اين است پاداش كسانى كه خود را [با ايمان و عمل صالح از آلودگى‌ها] پاك كرده‌اند.


وَ لَقَدۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِي فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِيقٗا فِي ٱلۡبَحۡرِ يَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَكٗا وَ لَا تَخۡشَىٰ

77

و همانا به موسى وحى كرديم كه: بندگانم را شبانه [از مصر] حركت بده، و براى آنان راهى خشك در دريا قرار ده كه [در آن موقعيت‌] نه از رسيدن فرعونيان بترسى و نه از غرق شدن بهراسى.


فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِيَهُم مِّنَ ٱلۡيَمِّ مَا غَشِيَهُمۡ

78

پس فرعون با لشكريانش آنان را دنبال كرد، و [بخشى‌] از دريا آنان را فروگرفت، چه فروگرفتنى!


وَ أَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَ مَا هَدَىٰ

79

و فرعون، قومش را گمراه كرد و راهنمايى ننمود.


يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ قَدۡ أَنجَيۡنَٰكُم مِّنۡ عَدُوِّكُمۡ وَ وَٰعَدۡنَٰكُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنَ وَ نَزَّلۡنَا عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَنَّ وَ ٱلسَّلۡوَىٰ

80

اى بنى‌اسرائيل! به راستى شما را از دشمنتان نجات داديم، و با شما در جانب راست طور وعده گذاشتيم و ترنجبين و مرغ بريان را بر شما نازل كرديم،


كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَ لَا تَطۡغَوۡاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبِي وَ مَن يَحۡلِلۡ عَلَيۡهِ غَضَبِي فَقَدۡ هَوَىٰ

81

[و گفتيم:] از خوردنى‌هاى پاكيزه [و مطبوع‌] كه روزى شما نموديم، بخوريد و در [مورد] آن از حدود الهى تجاوز نكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد، و كسى كه خشم من بر او فرود آيد، يقينا هلاك شده است.


وَ إِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ

82

و مسلما من آمرزنده كسى هستم كه توبه كرد و ايمان آورد و كار شايسته انجام داد، سپس در راه مستقيم پايدارى و استقامت ورزيد.


وَ مَآ أَعۡجَلَكَ عَن قَوۡمِكَ يَٰمُوسَىٰ

83

اى موسى! چه چيز تو را شتابان كرد كه قبل از قوم خود [در آمدن به كوه طور] پيشى گرفتى؟


قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِي وَ عَجِلۡتُ إِلَيۡكَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ

84

گفت: پروردگارا! من به سوى تو شتافتم تا خشنود شوى. آنان گروهى هستند كه اينك به دنبال من مى‌آيند.


قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَكَ مِنۢ بَعۡدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِيُّ

85

[خدا] گفت: اى موسى! ما به راستى قوم تو را پس از آمدن تو امتحان كرديم و سامرى آنان را گمراه كرد.


فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗا قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَمۡ يَعِدۡكُمۡ رَبُّكُمۡ وَعۡدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن يَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِي

86

پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قومش بازگشت، گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما [درباره نزول تورات‌] وعده‌اى نيكو نداد؟ آيا زمان آن وعده بر شما طولانى آمد يا خواستيد كه خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد؟!


قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَكَ بِمَلۡكِنَا وَ لَٰكِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِينَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَكَذَٰلِكَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِيُّ

87

گفتند: ما با اراده خود با وعده تو مخالفت نكرديم، بلكه ما را وادار كردند كه بارهايى سنگين از زيور و زينت اين قوم را حمل كنيم، پس آنان را [در آتش‌] انداختيم و به همين صورت سامرى هم [آنچه از زيور و زينت داشت‌] در آتش انداخت.


فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَ إِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ

88

پس براى آنان مجسمه گوساله‌اى كه صداى گاو داشت بيرون آورد، آن گاه [او و پيروانش‌] گفتند: اين معبود شما و معبود موسى است كه [موسى آن را] فراموش كرد [به اين خاطر براى طلب معبود به طور رفت.]


أَفَلَا يَرَوۡنَ أَلَّا يَرۡجِعُ إِلَيۡهِمۡ قَوۡلٗا وَ لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَ لَا نَفۡعٗا

89

پس آيا درك نمى‌كنند [و نمى‌فهمند] كه [گوساله، هنگامى كه آن را مى‌خوانند] پاسخى به آنان نمى‌دهد و مالك و صاحب اختيار هيچ سود و زيانى براى آنان نيست؟!


وَ لَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوٓاْ أَمۡرِي

90

و به راستى هارون پيش از اين به آنان گفته بود: اى قوم من! شما به وسيله اين گوساله مورد امتحان قرار گرفته‌ايد، و بى‌ترديد پروردگارتان [خداى‌] رحمان است، بنابراين از من [كه پيامبر او هستم‌] پيروى كنيد و فرمانم را اطاعت نماييد.


قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَيۡهِ عَٰكِفِينَ حَتَّىٰ يَرۡجِعَ إِلَيۡنَا مُوسَىٰ

91

گفتند: ما همواره بر پرستيدن گوساله باقى مى‌مانيم تا موسى به سوى ما باز گردد.


قَالَ يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ

92

[هنگامى كه موسى بازگشت، به هارون‌] گفت: اى هارون! وقتى ديدى آنان گمراه شدند چه چيز تو را مانع شد،


أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي

93

از اينكه مرا [در برخورد شديد با گمراهان‌] پيروى كنى؟ آيا از فرمان من سرپيچى كردى؟


قَالَ يَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡيَتِي وَ لَا بِرَأۡسِيٓ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَ لَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِي

94

گفت: اى پسر مادرم! نه ريش مرا بگير و نه سرم را، من ترسيدم كه بگويى: ميان بنى‌اسرائيل تفرقه و جدايى انداختى و سفارش مرا [در حفظ وحدت بنى‌اسرائيل‌] رعايت نكردى.


قَالَ فَمَا خَطۡبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ

95

[موسى‌] گفت: اى سامرى! سبب كار [بسيار خطرناك‌] تو چه بود؟


قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَ كَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِي

96

گفت: من به حقايق و اسرارى آگاه شدم كه آنان آگاه نشدند، پس اندكى از دانش و اسرار رسول را گرفتم و [بر اثر هواپرستى‌] آن را دور انداختم [و به گوساله‌سازى پرداختم‌]؛ و اين‌گونه نفس من [آن كار بسيار خطرناك را براى گمراه كردن بنى‌اسرائيل‌] در نظرم آراست.


قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَكَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥ وَ ٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ ٱلَّذِي ظَلۡتَ عَلَيۡهِ عَاكِفٗا لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِي ٱلۡيَمِّ نَسۡفًا

97

[موسى‌] گفت: پس [از ميان مردم‌] برو، يقينا كيفر تو [به خاطر دور انداختن آثار رسالت و ساختن گوساله‌] در زندگى اين است كه [دچار بيمارى مسرى ويژه‌اى شوى تا هر كس نزديكت آيد بگويى:] به من دست نزنيد؛ و تو را وعده‌گاهى [از عذاب بسيار سخت قيامت‌] است كه هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و [اكنون‌] به معبودت كه همواره ملازمش بودى نگاه كن كه حتما آن را در آتش بسوزانيم، سپس سوخته‌اش را در دريا مى‌پاشيم.


إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا

98

معبود شما فقط خداى يكتاست كه جز او معبودى نيست، دانش او همه چيز را فرا گرفته است.


كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَ وَ قَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكۡرٗا

99

اين‌گونه بخشى از اخبار گذشته را براى تو بيان مى‌كنيم و بى‌ترديد ذكرى [چون قرآن‌] از نزد خود به تو عطا كرديم.


مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ يَحۡمِلُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وِزۡرًا

100

كسانى كه از آن روى برگردانند، مسلما روز قيامت وزر و وبال سنگينى بر دوش خواهند كشيد.


خَٰلِدِينَ فِيهِ وَ سَآءَ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ حِمۡلٗا

101

در آن [وزر و وبال‌] جاودانه‌اند و چه بد بارى روز قيامت براى آنان خواهد بود.


يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ وَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ يَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا

102

[آن‌] روزى كه در صور دميده مى‌شود و گنهكاران را در آن روز، كبودچشم و نابينا محشور مى‌كنيم.


يَتَخَٰفَتُونَ بَيۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا

103

در ميان خودشان پنهانى و بسيار آهسته مى‌گويند: كه [در برزخ‌] جز ده روز درنگ نكرده‌ايد.


نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذۡ يَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِيقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا يَوۡمٗا

104

ما به آنچه مى‌گويند داناتريم، آن گاه كه منصف‌ترينشان مى‌گويد: جز يك روز درنگ نكرده‌ايد،


وَ يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا

105

و از تو درباره كوه‌ها مى‌پرسند، بگو: پروردگارم آنان را ريشه‌كن مى‌كند و از هم مى‌پاشد.


فَيَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا

106

پس آنها را به صورت دشتى هموار و صاف وامى‌گذارد،


لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا وَ لَآ أَمۡتٗا

107

كه در آن هيچ كژى و پستى و بلندى نمى‌بينى.


يَوۡمَئِذٖ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُۥ وَ خَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا

108

در آن روز همه انسان‌ها دعوت كننده را كه هيچ انحرافى ندارد [براى ورود به محشر] پيروى مى‌كنند و صداها در برابر [خداى‌] رحمان فرو مى‌نشيند و جز صدايى آهسته [چيزى‌] نمى‌شنوى.


يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَ رَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا

109

در آن روز شفاعت كسى سودى ندهد مگر آنكه [خداى‌] رحمان به او اذن دهد و گفتارش را [در مورد شفاعت از ديگران‌] بپسندد.


يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَ مَا خَلۡفَهُمۡ وَ لَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا

110

دا] آنچه را [از احوال و اعمال بندگان‌] پيش روى آنهاست و آنچه را [از ثواب و كيفر] در آينده دارند، مى‌داند و آنان از جهت دانش به او احاطه ندارند،


وَ عَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِ وَ قَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا

111

و همه چهره‌ها در برابر [خداى‌] زنده قائم به ذات خاضع و فروتن مى‌شوند، و كسى كه بار ظلم و ستمى با خود برداشت، مسلما محروم و نااميد شود،


وَ مَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَ هُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَ لَا هَضۡمٗا

112

و هر كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى [درباره حقش‌] بيم و هراس خواهد داشت و نه از كاستى و نقصانى [در اجر و مزدش.]


وَ كَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا وَ صَرَّفۡنَا فِيهِ مِنَ ٱلۡوَعِيدِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ أَوۡ يُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِكۡرٗا

113

و اين‌گونه آن را قرآنى به زبان عربى [فصيح و گويا] نازل كرديم، و در آن هشدارها و تهديدهاى گوناگون آورديم، اميد است [از عقايد و آراى بى‌پايه و گناه و طغيان‌] بپرهيزند، يا براى آنان بيدارى و هشيارى پديد آورد.


فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّ وَ لَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥ وَ قُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا

114

برتر و بلند مرتبه است خدا [ى يگانه‌] كه فرمانرواى هستى و حق محض است؛ و پيش از آنكه وحى كردن قرآن بر تو پايان گيرد در خواندنش شتاب مكن، و بگو: پروردگارا! دانش مرا بيفزاى.


وَ لَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَ لَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا

115

يقينا پيش از اين به آدم سفارش كرديم [كه از ميوه آن درخت نخورد] پس فراموش كرد و عزمى استوار براى او نيافتيم.


وَ إِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰ

116

و [ياد كن‌] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. همه سجده كردند مگر ابليس كه روى برتافت.


فَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّكَ وَ لِزَوۡجِكَ فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ

117

پس گفتيم: اى آدم! مسلما اين [ابليس‌] دشمنى است براى تو و همسرت، پس شما را از بهشت بيرون نكند كه در مشقت و رنج افتى.


إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَ لَا تَعۡرَىٰ

118

قطعا براى تو در اينجا اين [حقيقت‌] است كه نه گرسنه شوى و نه برهنه گردى.


وَ أَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَ لَا تَضۡحَىٰ

119

و نه در آن تشنه شوى و نه دچار آفتاب‌زدگى گردى.


فَوَسۡوَسَ إِلَيۡهِ ٱلشَّيۡطَٰنُ قَالَ يَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَ مُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ

120

پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: اى آدم! آيا تو را به درخت جاودان و سلطنتى كه كهنه نمى‌شود، راهنمايى كنم؟


فَأَكَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِ وَ عَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ

121

پس هر دو [به سبب وسوسه شيطان‌] از ميوه آن [درخت‌] خوردند، در نتيجه شرمگاهشان بر آنان پديدار شد و شروع به چسباندن برگ‌هاى درختان بهشت بر [شرمگاه‌] خود كردند. و آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و [از رسيدن به آنچه شيطان به او القا كرده بود] ناكام ماند.


ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَيۡهِ وَ هَدَىٰ

122

آن گاه پروردگارش او را برگزيد و توبه‌اش را پذيرفت و او را راهنمايى كرد.


قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢا بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَ لَا يَشۡقَىٰ

123

[خدا] گفت: هر دو با هم از بهشت [به سوى زمين‌] فرود آييد كه برخى از شما دشمن برخى ديگرند، پس اگر از سوى من هدايتى به شما رسيد، هر كس از هدايتم پيروى كند، نه گمراه مى‌شود و نه به مشقت و رنج مى‌افتد.


وَ مَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَ نَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ

124

و هر كس از هدايت من [كه سبب ياد نمودن از من در همه امور است‌] روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى‌] خواهد بود، و روز قيامت او را نابينا محشور مى‌كنيم.


قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَ قَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا

125

مى‌گويد: پروردگارا! براى چه مرا نابينا محشور كردى، در حالى كه [در دنيا] بينا بودم؟


قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ

126

[خدا] مى‌گويد: همين گونه كه آيات ما براى تو آمد و آنها را فراموش كردى اين چنين امروز فراموش مى‌شوى.


وَ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَنۡ أَسۡرَفَ وَ لَمۡ يُؤۡمِنۢ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِۦ وَ لَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبۡقَىٰٓ

127

و كسى را كه [از هدايت حق‌] تجاوز كرده و به آيات پروردگارش ايمان نياورده، اين‌گونه كيفر مى‌دهيم، و بى‌ترديد عذاب آخرت سخت‌تر و پايدارتر است.


أَفَلَمۡ يَهۡدِ لَهُمۡ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ يَمۡشُونَ فِي مَسَٰكِنِهِمۡ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ

128

پس آيا [اين حقيقت‌] سبب هدايتشان نشده است كه چه بسيار امت‌ها را پيش از آنان هلاك كرديم كه [اينان‌] در مساكن آنان رفت و آمد مى‌كنند؟ مسلما در اين [امور] نشانه‌هايى [عبرت‌آموز] براى صاحبان خرد است.


وَ لَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامٗا وَ أَجَلٞ مُّسَمّٗى

129

و اگر سنت و روشى از پروردگارت [نسبت به تأخير افتادن عذاب از آنان‌] نگذشته بود و نيز مدتى كه [براى زندگى آنان‌] مشخص و معين شده است، قطعا عذاب خدا بدون تأخير بر آنان لازم و حتم مى‌شد.


فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَ قَبۡلَ غُرُوبِهَا وَ مِنۡ ءَانَآيِٕ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡ وَ أَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرۡضَىٰ

130

پس در برابر آنچه [مشركان‌] مى‌گويند، شكيبا باش، و پيش از طلوع خورشيد و پيش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستايش تسبيح گوى، و [نيز] در بخشى از ساعات شب و اطراف روز تسبيح گوى تا [به سنت‌ها و تدبيرهاى او] خشنود شوى.


وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِ وَ رِزۡقُ رَبِّكَ خَيۡرٞ وَ أَبۡقَىٰ

131

ديدگانت را به آنچه برخى از اصناف آنان را بهره‌مند كرديم مدوز، [آنچه به آنان داده‌ايم‌] شكوفه [بى‌ميوه و زيور و زينت‌] دنياست تا آنان را در آن بيازماييم، و رزق پروردگارت بهتر و پايدارتر است.


وَ أۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَ ٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَا لَا نَسۡ‍َٔلُكَ رِزۡقٗا نَّحۡنُ نَرۡزُقُكَ وَ ٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ

132

و خانواده‌ات را به نماز فرمان بده و خود نيز بر آن شكيبايى ورز؛ از تو رزقى نمى‌طلبيم، ما به تو روزى مى‌دهيم و عاقبت نيك براى پرهيزكارى است.


وَ قَالُواْ لَوۡلَا يَأۡتِينَا بِ‍َٔايَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓ أَ وَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ

133

و [مشركان‌] گفتند: چرا [پيامبر] معجزه‌اى از سوى پروردگارش براى ما نمى‌آورد؟ آيا [اين قرآن كه‌] شاهد و دليلى روشن بر [معارف‌] كتاب‌هاى پيشين [آسمانى است‌] براى آنان نيامده؟!


وَ لَوۡ أَنَّآ أَهۡلَكۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَ نَخۡزَىٰ

134

و اگر آنان را پيش از نزول قرآن هلاك مى‌كرديم، قطعا مى‌گفتند: پروردگارا! چرا رسولى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم، آيات تو را پيروى كنيم.


قُلۡ كُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِيِّ وَ مَنِ ٱهۡتَدَىٰ

135

بگو: هر يك [از ما و شما] منتظريم، پس منتظر باشيد كه به زودى خواهيد دانست كه رهروان راه راست و ره يافتگان چه كسانى هستند؟


جزء قبل

جزء 16 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان