احکام شرعی
آیت‌الله ‌العظمی جعفر سبحانی
آیت‌الله ‌العظمی جعفر سبحانی
آیت‌الله ‌العظمی جعفر سبحانی

رساله توضیح المسائل آیت‌الله ‌العظمی جعفر سبحانی

(1) احکام تقلید (2) طهارت آب اقسام آبها آب مطلق و مضاف 1. آب کُر 2. آب قلیل 4. آب باران 5. آب چاه احکام آبها احکام تَخَلّی اشاره اسْتِبْراءْ مستحبات و مکروهات تخلی نجاسات نجاسات اشاره 1 و 2. بول و غائط 3. منی 4. مردار 5. خون 6 و 7. سگ و خوک 8. کافر و کسانی که در حکم کافرند 9. مسکر مایع 10. فقّاع یا آب جو 11. عرق حیوان نجاست خوار [12]- عرق جنب از حرام راه های ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهرات 1. آب 2. زمین 3. آفتاب 4. استحاله 5. کم شدن دو سوم آب انگور 6. انتقال 8. تبعیّت 9. برطرف شدن عین نجاست 10. استبراء حیوان نجاست خوار 11. غایب شدن مسلمان احکام ظرف ها وضو کیفیّت وضو گرفتن وضوی ارتماسی دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط وضو احکام وضو چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره احکام غسل غسل های واجب اشاره جنابت استحاضه احکام حائض نفاس غسل مسّ میّت احکام غسل میّت غسل های مستحب احکام تیمّم در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمّم کرد نخست از موارد تیمم دوم از موارد تیمّم سوم از موارد تیمّم چهارم از موارد تیمّم پنجم از موارد تیمّم ششم از موارد تیمّم هفتم از موارد تیمّم چیزهایی که تیمّم به آنها صحیح است احکام متفرقه تیمّم (3) احکام نماز اشاره نمازهای واجب اشاره نمازهای واجب یومیّه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب اشاره وقت نافله های یومیّه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار لباس نمازگزار شش شرط دارد: شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردی که پاک بودن بدن و لباس شرط نیست چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است چیزهایی که در لباس نمازگزار مکروه است مکان نمازگزار مکان نمازگزار چند شرط دارد: شرط اول، آنکه مباح باشد شرط دوم، استقرار شرط سوم، وسعت و گنجایش برای نماز. شرط چهارم، پاکی از نجاست سرایت کننده. شرط پنجم، تقدم مرد بر زن. شرط ششم، بلندتر نبودن جای پیشانی از محل ایستادن. جاهایی که نمازخواندن در آنها مستحب است جاهایی که نمازخواندن در آنها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه اشاره ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز اشاره نیت تکبیرة الإحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهّد سلام نماز ترتیب موالات قنوت مبطلات نماز چیزهائی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات اشاره شک های باطل شک هائی که نباید به آنها اعتنا کرد شک های صحیح طریقه نماز احتیاط سجده سهو اشاره کیفیت سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز احکام نماز مسافر شرط اول: آن که سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد شرط دوم: قصد هشت فرسخ از آغاز سفر شرط سوم: تصمیم بر ادامه سفر شرط چهارم: از وطن عبور نکند شرط پنجم: سفر برای کار حرام نباشد شرط ششم: خانه به دوش نباشد شرط هفتم: سفر برای شغل نباشد شرط هشتم: رسیدن به حد ترخّص چیزهائی که سفر را قطع می کند اشاره اول: رسیدن به وطن دوم: قصد اقامت ده روز سوم: توقف یک ماه بدون قصد مسائل متفرّقه نماز قضا اشاره نماز قضای پدر و مادر نماز جماعت اشاره شرائط نماز جماعت اشاره اول: نبودن حایل دوم: بلند نبودن محل ایستادن امام سوم: نبودن فاصله میان مأمومین چهارم: مأموم جلوتر از امام نایستد شرائط امام جماعت احکام جماعت نماز آیات اشاره کیفیت نماز آیات احکام نماز جمعه نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز (4) احکام روزه اشاره نیّت چیزهائی که روزه را باطل می کند اشاره 1. خوردن و آشامیدن 2. جماع 3. استمناء 4. دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5. رساندن غبار غلیظ به حلق 6. فرو بردن سر در آب 7. باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8. تنقیه 9. قی کردن آنچه برای روزه دار مکروه است کفّاره روزه جاهائی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه (5) اعتکاف اشاره احکام اعتکاف (6) خمس احکام خمس در هفت چیز خمس واجب می شود: 1 - منفعت کسب 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهری که با غواصی به دست می آید 6 - غنیمت 7 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد مصرف خمس (7) احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر و گاو و گوسفند اشاره نصاب گوسفند نصاب گاو نصاب شتر مسائل متفرقه زکات مصرف زکات شرایط کسانی که مستحق زکاتند نیت زکات مسائل متفرقه زکات زکات فطره اشاره مصرف زکات فطره مسائل متفرقه زکات فطره (8) احکام خرید و فروش آداب معامله معاملات مکروه معاملات باطل اشاره ربا احکام ربای معاوضی شرایط خریدار و فروشنده شرائط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف اشاره شرائط معامله سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند اشاره احکام خیارات (9) احکام شرکت (10) احکام صلح (11) احکام اجاره اشاره شرائط اجاره مسائل متفرقه اجاره (12) احکام جُعاله (13) احکام مضاربه (14) احکام مُزارَعَه (15) مُساقات اشاره شرایط مُساقات احکام مساقات (16) محجورین (کسانی که نمی توانند در مال خود تصرف کنند) (17) احکام وکالت (18) قرض اشاره احکام قرض (19) احکام حواله (20) احکام رَهن (21) احکام ضامن شدن (22) احکام کفالت (23) احکام ودیعه (امانت) (24) احکام عارِیَه (25) احکام غَصب (26) احکام اموال گمشده (27) احکام نکاح یا ازدواج اشاره احکام عقد اشاره کیفیت خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرائط عقد عیب هائی که به واسطه آنها می شود عقد را به هم زد زنانی که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم ازدواج موقت احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشوئی احکام شیر دادن (رضاع) شرائط شیر دادنی که علت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن (28) احکام طلاق اشاره عدّه طلاق عده زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خُلع طلاق مُبارات احکام متفرّقه طلاق (29) احکام ارث اشاره ارث دسته اوّل ارث دسته دوّم ارث دسته سوّم ارث زن و شوهر مسائل متفرّقه ارث (30) احکام سر بریدن وشکار کردن حیوانات اشاره حکم سر بریدن حیوانات شرائط سر بریدن حیوانات دستور کشتن شتر چیزهائی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهائی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی (31) خوردنی ها و آشامیدنی ها حیوانات حلال و حرام گوشت اجزاء حرام حیوانات حلال گوشت خوردنی ها و آشامیدنی های حرام (32) احکام نذر و عهد اشاره احکام قسم خوردن (33) احکام وقف (34) احکام وصیت

(2) طهارت

(2) طهارت
آب
اقسام آبها
آب مطلق و مضاف
(مسأله 14) آب یا مطلق است یا مضاف: آب مضاف آبیست که آن را از چیزی بگیرند مثل آب هندوانه و گلاب، یا با چیزی مخلوط باشد مثل آبی که بقدری با گل و مانند آن مخلوط شود، که دیگر به آن آب نگویند و غیر اینها، آب مطلق است و آن بر پنج قسم است اول آب کر دوم آب قلیل سوم آب جاری چهارم آب باران پنجم آب چاه.
1. آب کُر
(مسأله 15) آب کر مقدار آبیست که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن هریک سه وجب و نیم است بریزند، آن ظرف را پر کند و وزن آن - بنا بر محاسبه اهل فن - 384 کیلوگرم است.
(مسأله 16) اگر عین نجس مانند بول و خون به آب کر برسد. چنانچه آن آب بو، یا رنگ یا مزه نجاست را بگیرد، نجس می شود و اگر تغییر نکند نجس نمی شود.
(مسأله 17) اگر بوی آب کر به واسطه غیر نجاست تغییر کند، نجس نمی شود.
(مسأله 18) اگر عین نجس مانند خون به آبی که بیشتر از کر است برسد و بو یا رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری که تغییر نکرده کمتر از کر باشد تمام آب نجس می شود و اگر باندازه کر یا بیشتر باشد، فقط مقداری که بو یا رنگ یا مزه آن تغییر کرده نجس است.
(مسأله 19) اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کر است بشویند، آبی که از آن چیز می ریزد اگر متصل به کر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است.
(مسأله 20) اگر مقداری از آب کر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است.
(مسأله 21) آبی که به اندازه کر بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه، مثل آب کر است، یعنی نجاست را پاک می کند و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود و آبی که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه، حکم آب کر را ندارد.
(مسأله 22) کر بودن آب، به سه راه ثابت می شود: اول آنکه خود انسان یقین کند. دوم آنکه یک مرد عادل خبر دهد. سوم کسی که آب در اختیار او است به کرّ بودن خبر دهد، به شرط اینکه از قول او اطمینان حاصل شود.
2. آب قلیل
(مسأله 23) آب قلیل آبیست که از زمین نجوشد و از کر کمتر باشد.
(مسأله 24) اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد، یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود. ولی اگر از بالا با فشار روی چیز نجس بریزد، مقداری که به آن چیز می رسد نجس و هرچه بالاتر از آن است پاک می باشد.
(مسأله 25) آب قلیلی که برای برطرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد، نجس است و بنابراحتیاط واجب باید از آب قلیلی هم که بعد از برطرف شدن عین نجاست، برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود اجتناب کنند. ولی آبی که با آن مخرج بول و غایط را می شویند با پنج شرط پاک است: اول: آنکه بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم: نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد. سوم: نجاست دیگری مثل خون با بول یا غائط بیرون نیامده باشد. چهارم: ذره های غائط در آب پیدا نباشد. پنجم: بیشتر از مقدار معمول؛؛ نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد. 3. آب جاری
(مسأله 26) آب جاری آبیست که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.
(مسأله 27) آب جاری اگرچه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکرده پاک است.
(مسأله 28) اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آن، که بو یا رنگ یا مزه اش به واسطه نجاست تغییر کرده نجس است و طرفی که متصل به چشمه است اگرچه کمتر از کر باشد پاک است و آبهای دیگر نهر اگر به اندازه کر باشد یا به واسطه آبی که تغییر نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک وگرنه نجس است.
(مسأله 29) آب چشمه ای که جاری نیست ولی طوریست که اگر از آن بردارند باز می جوشد، حکم آب جاری دارد، یعنی اگر نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکرده پاک است.
(مسأله 30) آبی که کنار نهر، ایستاده و متصل به آب جاریست با ملاقات، نجس نمی شود ولی حکم آب جاری را ندارد.
(مسأله 31) چشمه ای که مثلا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد فقط وقتی که می جوشد حکم آب جاری دارد.
(مسأله 32) آب حوض اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه به منبعی که آب آن به اندازه کر است متصل باشد، مثل آب جاری است.
(مسأله 33) آب لوله های حمام و ساختمان ها که از شیرها و دوشها می ریزد اگر متصل به کر باشد مثل آب جاری است.
(مسأله 34) آبی که روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی جوشد، چنانچه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود. اما اگر از بالا با فشار به پایین بریزد؛؛ چنانچه نجاست به پایین آن برسد بالای آن نجس نمی شود.
4. آب باران
(مسأله 35) اگر به چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست یک مرتبه باران ببارد، جایی که باران به آن برسد پاک می شود و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست. به شرط آنکه آبی که با آن شسته شده از آن جدا شود. ولی باریدن دو سه قطره فایده ندارد، بلکه باید طوری باشد که باران روی زمین سخت جاری شود.
(مسأله 36) اگر باران، به عین نجس ببارد و به جای دیگر ترشح کند، باید از آن اجتناب نمود.
(مسأله 37) اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن عین نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد؛؛ آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد پاک است و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی که می ریزد به چیز نجس رسیده است نجس می باشد.
(مسأله 38) زمین نجسی که باران بر آن ببارد پاک می شود و اگر باران بر زمین جاری شود و به جای نجسی که زیر سقف است برسد؛؛ آن را نیز پاک می کند. مشروط بر این که، هنگام رسیدن به زیر سقف، باران قطع نشده باشد.
(مسأله 39) خاک نجسی که به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گیرد پاک است؛؛ اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاک نمی شود.
(مسأله 40) هرگاه آب باران در جایی جمع شود، اگرچه کمتر از کر باشد چنانچه موقعی که باران می آید، چیز نجسی را در آن بشویند و آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد، آن چیز نجس پاک می شود.
(مسأله 41) اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران ببارد؛؛ و بر زمین نجس جاری شود، فرش، نجس نمی شود و زمین هم پاک می گردد.
5. آب چاه
(مسأله 42) آب چاهی که از زمین می جوشد، اگرچه کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکرده پاک است ولی مستحب است پس از رسیدن بعضی از نجاستها، مقداری که در کتابهای مفصل گفته شده از آب آن بکشند.
(مسأله 43) اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه آب آن را تغییر دهد، چنانچه تغییر آب چاه از بین برود، موقعی پاک می شود که آب تازه ای بجوشد و بنا بر احتیاط واجب مخلوط گردد.
(مسأله 44) اگر آب باران یا آب دیگر، در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد چنانچه بعد از قطع شدن باران، نجاست به آن برسد نجس می شود.
احکام آبها
(مسأله 45) آب مضاف که معنای آن گفته شد، چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
(مسأله 46) اگر آب مضاف نجس، طوری با آب کر یا جاری مخلوط شود، که دیگر آب مضاف به آن نگویند پاک می شود.
(مسأله 47) آبی که عین نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر دهد، اگرچه کر یا جاری باشد نجس می شود. ولی اگر بو یا رنگ یا مزه آب به واسطه نجاستی که بیرون آن است عوض شود، مثلا مرداری که پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد نجس نمی شود.
(مسأله 48) آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده، چنانکه به کر یا جاری متصل شود، یا باران بر آن ببارد یا باد، باران را در آن بریزد، یا آب باران در موقع باریدن، از ناودان در آن جاری شود و تغییر آن از بین برود پاک می شود. ولی باید آب باران یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد.
(مسأله 49) اگر چیز نجس را در آب کر یا جاری فروبرند چنانچه از چیزهایی باشد که در دفعه اول پاک می شود، آبی که بعد از بیرون آوردن، از آن می ریزد پاک است و اگر از چیزهایی باشد که باید دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاک شود، آبی که بعد از دفعه دوم از آن می ریزد پاک می باشد.
احکام تَخَلّی
اشاره
(مسأله 50) واجب است انسان وقت تخلی و مواقع دیگر، عورت خود را از کسانی که مکلفند، اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند و همچنین از دیوانه ممیّز و بچه های ممیّز که خوب و بد را می فهمند، بپوشاند ولی زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.
(مسأله 51) موقع تخلی باید رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
(مسأله 52) اگر موقع تخلی، طرف جلوی بدن کسی، رو به قبله یا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند کفایت نمی کند و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد، احتیاط واجب آن است که عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.
(مسأله 53) در موقع تطهیر مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله بودن اشکال ندارد، ولی اگر استبراء همراه با خروج بول باشد احتیاط واجب آن است که رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
(مسأله 54) اگر برای آنکه نامحرم او را نبیند مجبور شود رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، باید رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند و نیز اگر از راه دیگر ناچار باشد که رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد و اگر در تأخیر بول ضرری نباشد، احوط تأخیر است.
(مسأله 55) احتیاط واجب آن است که بچه را در وقت تخلی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود بچه بنشیند جلوگیری از او واجب نیست.
(مسأله 56) در چهار جا تخلی حرام است: اول در کوچه های بن بست. دوم در ملک کسی که اجازه تخلی نداده است. سوم در جائی که برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها. چهارم روی قبر مؤمنین و همچنین هر جایی که تخلی در آن نوعی بی احترامی به مقدسات باشد.
(مسأله 57) در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاک می شود: اول آنکه با غائط نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد. دوم آنکه نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد. سوم آنکه اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد و در غیر این سه صورت می شود مخرج را با آب شست و یا به شیوه ای که بعداً گفته می شود با پارچه و سنگ و مانند اینها پاک کرد، اگرچه شستن با آب بهتر است.
(مسأله 58) مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود و با آب قلیل باید دو مرتبه شست ولی اگر با شیلنگ متصل به کرّ بشوید یک مرتبه کافی است.
(مسأله 59) اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
(مسأله 60) هرگاه با سنگ و کاغذ و مانند اینها غائط را از مخرج برطرف کند می تواند با آن نماز بخواند و ذرات کوچکی که جز با آب پاک نمی شود، ضرر ندارد ولی پاک شدن محل در صورت وجود ذرات نجس، نیاز به شستن با آب دارد.
(مسأله 61) اگر شک کند که مخرج را تطهیر کرده یا نه، باید خود را تطهیر نماید. اگرچه همیشه بعد از بول یا غائط فوراً تطهیر می کرده، ولی اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز، مخرج را تطهیر کرده یا نه، نمازی که خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعد باید تطهیر کند.
اسْتِبْراءْ
(مسأله 62) استبراء عمل مستحبیست که مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند و آن دارای اقسامیست و بهترین آنها این است که بعد از قطع شدن بول؛؛ اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهیر کنند، بعد سه دفعه با انگشت میانه از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند و بعد، انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا سر آلت بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
(مسأله 63) آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن از انسان خارج می شود و به آن مَذْیْ می گویند پاک است و نیز آبی که گاهی بعد از منی بیرون می آید و به آن وَذْیْ گفته می شود و آبی که گاهی بعد از بول بیرون می آید و به آن وَدْی می گویند اگر آلوده به بول نباشد پاک است و چنانچه انسان بعد از بول استبراء کند و بعد آبی از او خارج شود و شک کند که بول است یا یکی از اینها، پاک می باشد.
(مسأله 64) اگر انسان شک کند استبراء کرده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه، نجس می باشد و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود. ولی اگر شک کند استبرائی که کرده درست بوده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه، پاک می باشد، وضو را هم باطل نمی کند.
(مسأله 65) کسی که استبراء نکرده اگر به واسطه آنکه مدتی از بول کردن او گذشته، اطمینان کند بول در مجرا نمانده است و رطوبتی ببیند و شک کند پاک است یا نه، آن رطوبت پاک می باشد، وضو را هم باطل نمی کند.
(مسأله 66) اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضو بگیرد؛؛ چنانچه بعد از وضو رطوبتی ببیند که بداند یا بول است یا منی، واجب است احتیاطاً غسل کند و وضو هم بگیرد. ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو کافی است.
(مسأله 67) برای زن استبرای از بول لازم نیست و اگر رطوبتی ببیند و شک کند پاک است یا نه، پاک می باشد. وضو و غسل او را هم باطل نمی کند.
مستحبات و مکروهات تخلی
(مسأله 68) این کارها در موقع تخلی مکروه است: 1. نشستن روبروی خورشید و ماه ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مکروه نیست. 2. نشستن روبروی باد. 3. تخلی در جاده و خیابان و کوچه و درب خانه و زیر درختی که میوه می دهد. 4. چیز خوردن. 5. توقف زیاد. 6. تطهیر کردن با دست راست. 7. حرف زدن؛؛ ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید اشکال ندارد. 8. ایستاده بول کردن. 9. بول کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران و در آب؛؛ خصوصاً آب ایستاده.
(مسأله 69) خودداری کردن از بول و غائط مکروه است و اگر ضرر برساند حرام است.
(مسأله 70) مستحب است انسان پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از جماع و بعد از بیرون آمدن منی بول کند.
نجاسات
نجاسات
اشاره
(مسأله 71) نجاسات یازده چیز است: اول بول، دوم غائط، سوم منی، چهارم مردار، پنجم خون، ششم و هفتم سگ و خوک، هشتم کافر، نهم شراب، دهم فقّاع، یازدهم عرق حیوان نجاستخوار.
1 و 2. بول و غائط
(مسأله 72) بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد یعنی اگر رگ آن را ببرند، خون به سرعت از آن جاری می شود نجس است. ولی فضله ماهی حرام گوشت و همچنین فضله حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند پاک است.
(مسأله 73) فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است.
(مسأله 74) بول و غائط حیوان نجاست خوار و حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده و گوسفندی که گوشت آن از خوردن شیر خوک محکم شده است، نجس است.
3. منی
(مسأله 75) منی حیوانی که خون جهنده دارد خواه حرام گوشت باشد یا حلال گوشت، نجس است و لازم است از منی حیوانی که خون جهنده ندارد اجتناب کرد.
4. مردار
(مسأله 76) مردار حیوانی که خون جهنده دارد در صورتی که خودش مرده باشد، نجس است. ولی اگر به غیر دستوری که در شرع معین شده، کشته شود پاک است ولی خوردن گوشت آن حرام است و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگرچه در آب بمیرد پاک است.
(مسأله 77) اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری را که روح دارد جدا کنند نجس است.
(مسأله 78) تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون می آید، اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاک است. ولی ظاهر آن را باید آب کشید.
(مسأله 79) داروهای مایع و عطر و روغن و واکس و صابون که از خارجه می آورند اگر انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد پاک است.
(مسأله 80) گوشت و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته شود پاک است، هرچند که مسلمان آن را از کافر گرفته باشد ولی خوردن آن حرام است و نیز در چنین چرمی نمی توان نماز خواند.
5. خون
(مسأله 81) خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، نجس است، پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاک می باشد.
(مسأله 82) اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معین شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید خونی که در بدنش می ماند پاک است، ولی اگر به علت نفس کشیدن یا به واسطه اینکه سر حیوان در جای بلندی بوده خون به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است.
(مسأله 83) خونی که در تخم مرغ می باشد نجس نیست ولی خوردن آن حرام است.
(مسأله 84) خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود نجس است و شیر را نجس می کند.
(مسأله 85) خونی که از لای دندانها می آید، اگر به واسطه مخلوطشدن با آب دهان از بین برود پاک است و فروبردن آب دهان در این صورت اشکال ندارد.
(مسأله 86) خونی که به واسطه کوبیده شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند پاک است؛؛ و اگر به آن خون بگویند مادامی که زیر پوست و ناخن است برای وضو و غسل اشکال ندارد ولی اگر ناخن یا پوست سوارخ شود، اگر مشقت ندارد باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورند و اگر مشقت دارد باید اطراف آن را به طوری که نجاست زیاد نشود بشویند و پارچه یا چیزی مثل پارچه بر آن بگذارند و روی پارچه دست تَر بکشند و تیمّم هم بکنند.
(مسأله 87) زردابه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است پاک می باشد.
6 و 7. سگ و خوک
(مسأله 88) سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت های آنها نجس است ولی سگ و خوک دریایی پاک هستند.
8. کافر و کسانی که در حکم کافرند
(مسأله 89) فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) یا معاد (روز قیامت) نباشد بنا بر احتیاط واجب نجس است و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.
(مسأله 90) تمام بدن کافر حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
(مسأله 91) فرزندان کافر بسان خود او محکوم به نجاست هستند، مگر فرزند ممیّزی که به اسلام اعتراف کند و فرزندان مسلمان هرچند تنها پدرش مسلمان باشد پاک هستند ولی اگر تنها مادر، مسلمان باشد احتیاط اجتناب است.
(مسأله 92) کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد. ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود. مگر این که در بلاد اسلامی بمیرد، در این صورت در قبرستان مسلمانان دفن می شود.
(مسأله 93) اگر مسلمانی یکی از دوازده امام یا صدیقه طاهره را دشمن بدارد و یا به آنان دشنام دهد که حاکی از دشمنی باطن باشد، نجس است.
9. مسکر مایع
(مسأله 94) شراب و هر چیزی که انسان را مست می کند، چنانچه به خودی خود روان باشد نجس است و اگر مثل بنگ و حشیش روان نباشد اگرچه چیزی در آن بریزند که روان شود پاک است.
(مسأله 95) الکل صنعتی که برای رنگ کردن در و میز و صندلی و مانند اینها به کار می برند، اگر انسان نداند از چیزی که مست کننده و روان است درست کرده اند پاک می باشد. ولی خوردن آن حرام است.
(مسأله 96) الکل هایی که ذاتاً قابل شرب نیستند و نوعی سم حساب می شوند نجس نیستند، ولی اگر آنها را با آب رقیق کنند و قابل شرب بشوند حکم نجس دارند و نوشیدن آنها حرام است.
(مسأله 97) اگر آب انگور یا خود انگور خود به خود جوش آید نجس و حرام است و اگر با حرارت آتش به جوش آید نجس نیست ولی خوردن آن حرام است مگر اینکه دو ثلث آن تبخیر شود و همچنین است خرما و مویز و کشمش و آب آنها.
(مسأله 98) هرگاه خرما و مویز و کشمش در غذا بریزند و بجوشد پاک و حلال است.
10. فقّاع یا آب جو
(مسأله 99) مشروب الکلی که از جو گرفته می شود و به آن آب جو می گویند نجس است، ولی آبی که به دستور طبیب از جو می گیرند و به آن ماءالشعیر می گویند پاک می باشد.
11. عرق حیوان نجاست خوار
(مسأله 100) عرق حیوان نجاست خوار (شتر و یا غیر شتر) نجس است.
[12]- عرق جنب از حرام
(مسأله 101) عرق کسی که از طریق حرام مانند زنا و یا لواط و یا استمناء جنب شود پاک است ولی با بدن و یا لباسی که با آن آلوده شده، نماز نخواند. اگر انسان موقعی که نزدیکی با زن حرام است (مثلا در روزه ماه رمضان) با زن خود نزدیکی کند باید از عرق خود در حال نماز خودداری کند.
(مسأله 102) اگر جنب از حرام به واسطه تنگی وقت یا عذر دیگر عوض غسل تیمّم نماید و بعد از تیمّم عرق کند اجتناب از عرق لازم نیست.
(مسأله 103) اگر کسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزدیکی کند باز نمی تواند با عرق آن نماز بخواند. ولی اگر اول با حلال خود نزدیکی کند و بعد از حرام جنب شود، اجتناب از عرق آن لازم نیست.
راه های ثابت شدن نجاست
(مسأله 104) نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول آنکه خود انسان یقین کند چیزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنابراین غذا خوردن در جاهایی که افراد لاابالی در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذایی را که برای او آورده اند؛؛ نجس است اشکال ندارد. دوم آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است؛؛ مثلا همسر انسان یا خادم یا کلفت بگوید، ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است، نجس می باشد. سوم آن که مرد عادل یا فرد موثق بگوید چیزی نجس است.
(مسأله 105) چیز نجسی که انسان شک دارد پاک شده یا نه، نجس است و چیز پاک را اگر شک کند نجس شده یا نه، پاک است و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمد لازم نیست وارسی کند، مگر آنکه وارسی آن سهل و آسان باشد.
(مسأله 106) اگر بداند یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آنها استفاده می کند نجس شده و نداند کدام است، باید از هر دو اجتناب کند ولی اگر بداند یا لباس او یا لباس فردی دیگر نجس شده است در این صورت اجتناب از لباس خود لازم نیست.
راه نجس شدن چیزهای پاک
(مسأله 107) اگر چیز پاک به چیز نجس برسد و هر دو یا یکی از آنها به طوری تَر باشد که تَری یکی به دیگری برسد چیز پاک نجس می شود و اگر تَری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک بوده نجس نمی شود.
(مسأله 108) اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آنها تَر بوده یا نه، آن چیز پاک نجس نمی شود.
(مسأله 109) هرگاه شیره و روغن روان باشد همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود ولی اگر روان نباشد نجس نمی شود. فقط جایی که نجاست به آن رسیده، نجس می باشد.
(مسأله 110) اگر مگس یا حیوانی مانند آن روی چیز نجسی که تَر است بنشیند و بعد روی چیز پاکی که آن هم تَر است بنشیند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده، چیز پاک نجس می شود و اگر نداند پاک است
احکام نجاسات
(مسأله 111) نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند.
(مسأله 112) اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
(مسأله 113) گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار، اگرچه آن عین نجس، خشک باشد حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب می باشد.
(مسأله 114) اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه هزینه داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد باید تا وقتی که یقین نکرده اند به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
(مسأله 115) خوردن و آشامیدن چیز نجس و نیز خورانیدن عین نجس به اطفال حرام است. ولی خوراندن غذاهایی که نجس شده است به طفل حرام نیست.
(مسأله 116) فروختن و عاریه دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید، اگر نجس بودن آن را به طرف نگویند اشکال ندارد ولی چنانچه انسان بداند که عاریه گیرنده و خریدار، آن را در خوردن و آشامیدن استعمال می کنند باید نجاستش را به آنها بگویند.
(مسأله 117) اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر کسانی که به اجازه او وارد خانه می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است؛؛ لازم نیست به آنان بگوید.
(مسأله 118) اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، باید به مهمانها بگوید. اما اگر یکی از مهمانها بفهمد، لازم نیست به دیگران خبر دهد ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که می داند که به واسطه نگفتن، لوازم خود او هم نجس می شود، باید بعد از غذا به آنان بگوید.
(مسأله 119) اگر چیزی را که عاریه کرده، نجس شود در صورتی که بداند که صاحبش آن چیز را در خوردن و آشامیدن استعمال می کند واجب است به او بگوید.
(مسأله 120) بچه ممیّزی که خوب و بد را می فهمد، اگر بگوید چیزی را آب کشیدم در صورت وثوق، آب کشیدن مجدد لازم نیست و اگر بگوید چیزی که در دست اوست نجس است در صورت وثوق باید از آن اجتناب کنند.
مطهرات
(مسأله 121) یازده چیز نجاست را پاک می کند و آنها را مطهرات گویند: اول آب، دوم زمین، سوم آفتاب، چهارم انقلاب، پنجم کم شدن دو سوم آب انگور، ششم انتقال، هفتم اسلام، هشتم تبعیت، نهم برطرف شدن عین نجاست، دهم استبراء حیوان نجاست خوار، یازدهم غایب شدن مسلمان. احکام اینها به طور تفصیل در مسائل آینده گفته می شود.
1. آب
(مسأله 122) آب با چهار شرط، چیز نجس را پاک می کند: اول آنکه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید چیز نجس را پاک نمی کند. دوم آنکه پاک باشد، سوم آنکه وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود و بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد، چهارم آنکه بعد از آب کشیدن چیز نجس عین نجاست در آن نباشد و پاک شدن چیز نجس با آب قلیل یعنی آب کمتر از کرّ، شرطهای دیگری هم دارد که بعداً گفته می شود.
(مسأله 123) ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست، ولی در کر و جاری یک مرتبه کافیست هرچند سه مرتبه بهتر است، ولی ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن ظرف آب یا چیز روان دیگر خورده، باید اول با خاک پاک، خاک مال کرد و بعد یک بار در کر یا جاری یا دو بار با آب قلیل شست و همچنین ظرفی را که آب دهان سگ در آن ریخته بنا بر احتیاط واجب باید پیش از شستن خاک مال کرد.
(مسأله 124) اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده؛؛ تنگ باشد و نشود آن را خاک مال کرد، چنانچه ممکن است باید کهنه به چوبی بپیچند و به توسط آن، خاک را در آن ظرف بمالند.
(مسأله 125) اگر بخواهند ظرفی را که با شراب نجس شده، با آب قلیل آب بکشند باید سه مرتبه بشویند و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.
(مسأله 126) ظرف نجس را با آب قلیل دو جور می شود آب کشید: یکی آنکه سه مرتبه پر کنند و خالی کنند، دیگر آنکه سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
(مسأله 127) اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر کنند و خالی کنند پاک می شود و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که به تدریج تمام اطراف آن، شسته شود و در هر دفعه آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند و احتیاط واجب آن است که در هر دفعه ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند آب بکشند.
(مسأله 128) اگر چیز نجس را بعد از برطرف کردن عین نجاست یک مرتبه در آب کر یا جاری فرو برند یا آب لوله کشی را بر آن مسلط سازند به نحوی که آب به تمام جاهای نجس آن برسد؛؛ پاک می شود. باید فرش و لباس و مانند اینها را طوری فشار یا حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود.
(مسأله 129) اگر بخواهند چیزی را که با بول نجس شده با آب کر و جاری و لوله کشی، آب بکشند یک مرتبه کفایت می کند ولی اگر بخواهند با آب قلیل آب بکشند، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که بول در آن نمانده باشد، یک مرتبه دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود، ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بیرون آید (و غساله آبیست که معمولا در وقت شستن و بعد از آن، از چیزی که شسته می شود، بیرون می آید).
(مسأله 130) اگر چیزی به بول پسر شیرخواری که غذاخور نشده و شیر خوک و شیر زن کافر نخورده، نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می شود. ولی احتیاط مستحب آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.
(مسأله 131) اگر چیزی به غیر بول نجس شود، چنانچه بعد از برطرف کردن نجاست یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود پاک می گردد و نیز اگر در دفعه اول که آب روی آن می ریزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست، ریختن آب ادامه پیدا کند؛؛ پاک می شود. ولی در هر صورت لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.
(مسأله 132) اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده در آب کر یا جاری فرو برند؛؛ بعد از برطرف شدن عین نجاست پاک می شود.
(مسأله 133) اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، با فروبردن در آب کر و جاری پاک می گردد و اگر باطن آن ها نجس شود پاک نمی گردد.
(مسأله 134) اگر لباسی را در آب کر یا جاری آب بکشند و بعد مثلا لجن آب در آن ببینند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده آن لباس پاک است.
(مسأله 135) هر چیز نجس، تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند پاک نمی شود. ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند پاک می باشد، اما چنانچه به واسطه بو یا رنگ یقین کنند یا احتمال دهند که ذره های نجاست در آن چیز مانده نجس است.
(مسأله 136) اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری برطرف کنند، بدن پاک می شود و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست.
(مسأله 137) غذای نجسی که لای دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به باطن غذای نجس برسد ظاهر و باطن آن پاک می شود و گرنه تنها ظاهر آن پاک می شود.
(مسأله 138) اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند، در صورتی که مو زیاد باشد باید فشار دهند که غساله آن جدا شود.
(مسأله 139) اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، اطراف آنجا که متصل به آن است و معمولا موقع آب کشیدن آنجا نجس می شود در صورتی که آبی که برای پاک شدن محل نجس می ریزند به آن اطراف جاری شود با پاک شدن جای نجس پاک می شود و هم چنین است اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند. پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاک شدن انگشت نجس، تمام انگشتها پاک می شود.
(مسأله 140) گوشت و دنبه ای که نجس شده، مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند.
(مسأله 141) چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست؛؛ اگر زیر شیری که متصل به کر است یک دفعه بشویند، پاک می شود و نیز اگر عین نجاست در آن باشد، چنانچه عین نجاست آن، زیر شیر یا به وسیله دیگر برطرف شود و آبی که از آن چیز می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد، با آب شیر پاک می گردد. اما اگر آبی که از آن می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد، باید به قدری آب شیر روی آن بریزند تا در آبی که از آن جدا می شود بو یا رنگ یا مزه نجاست نباشد.
(مسأله 142) زمین خاکی که آب روی آن جاری نمی شود یا فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک نمی گردد ولی اگر با پارچه پاکی آب را جمع کند، دوباره آب بریزد پاک می شود. ولی زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، چون آبی که روی آن می ریزند از آن جدا شده و در شن و ریگ فرو می رود، با آب قلیل پاک می شود، اما زیر ریگها نجس می ماند.
(مسأله 143) زمین سنگ فرش و آجرفرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود و چنانچه آبی که روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاک می شود و اگر بیرون نرود جایی که آبها جمع می شود، نجس می ماند، مگر این که با پارچه و یا ظرف پاکی آب را بردارند، سپس آب بریزند و با وسیله پاکی آب را بردارند.
(مسأله 144) اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم پاک می شود.
(مسأله 145) اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند و در آب کر یا جاری بگذارند پاک نمی شود.
2. زمین
(مسأله 146) زمین با چهار شرط کف پا و ته کفش نجس را پاک می کند: اول آنکه پاک باشد. دوم آنکه خشک باشد. سوم آنکه اگر عین نجس مثل خون و بول، یا متنجس مثل گلی که نجس شده در کف پا و ته کفش باشد، به واسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود و نیز زمین باید خاک یا سنگ یا آجرفرش و مانند اینها باشد و با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه، کف پا و ته کفش نجس پاک نمی شود. چهارم این که کف پا و ته کفش از طریق راه رفتن نجس شده باشد، نه این که از خارج نجاست به آنها برسد.
(مسأله 147) کف پا و ته کفش نجس، به واسطه راه رفتن روی زمین خاکی و شنی و آجر فرش و کف سیمانی پاک می شود و روی آسفالت و روی زمینی که با چوب فرش شده محل اشکال است.
(مسأله 148) برای پاک شدن کف پا و ته کفش بهتر است پانزده ذراع (تقریباً هفت متر) ( «1») یا بیشتر راه بروند، حتی اگر هم به کمتر از پانزده قدم یا مالیدن پا به زمین؛؛ نجاست برطرف شود.
(مسأله 149) لازم نیست کف پا و ته کفش نجس، تَر باشد بلکه اگر خشک هم باشد با راه رفتن پاک می شود.
(مسأله 150) بعد از آنکه کف پا یا ته کفش نجس با راه رفتن پاک شد مقداری از اطراف آن هم که معمولا به گل آلوده می شود اگر زمین یا خاک به آن اطراف برسد پاک می گردد.
(مسأله 151) کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانوی او نجس شود پاک شدن دست و زانوی او به وسیله راه رفتن محل اشکال است و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهارپایان و چرخ اتومبیل و مانند اینها.
(مسأله 152) اگر بعد از راه رفتن، ذره های کوچکی که جز با آب پاک نمی شود، در کف پا یا ته کفش بماند باید آن ذره ها را هم برطرف کرد ولی باقی بودن بو و رنگ اشکال ندارد.
(مسأله 153) توی کفش و مقداری از کف پا که به زمین نمی رسد به واسطه راه رفتن پاک نمی شود و پاک شدن کف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشکال است ولی اگر کف جوراب از پوست باشد و از آن به جای کفش استفاده می شود به وسیله راه رفتن پاک می شود.
3. آفتاب
(مسأله 154) آفتاب، زمین و ساختمان و چیزهایی که مانند در و پنجره در ساختمان به کار برده شده و همچنین میخی را که به دیوار کوبیده اند و جزء ساختمان حساب می شود با پنج شرط پاک می کند: اول آنکه چیز نجس به طوری تَر باشد، که اگر چیز دیگری به آن برسد تَر شود، پس اگر خشک باشد باید به وسیله ای آن را تَر کنند تا آفتاب خشک کند. دوم آنکه اگر عین نجاست در آن چیز باشد پیش از تابیدن آفتاب آن را برطرف کنند. سوم آنکه چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز پاک نمی شود ولی اگر ابر به قدری نازک باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند اشکال ندارد. چهارم آنکه آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند، پس اگر مثلا چیز نجس به واسطه باد و آفتاب با هم خشک شود، پاک نمی گردد، ولی اگر باد به قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده اشکال ندارد. پنجم آنکه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته یک مرتبه خشک کند، پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفعه دیگر زیر آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می شود و زیر آن نجس می ماند.
(مسأله 155) درخت و گیاه به واسطه آفتاب پاک می شود.
(مسأله 156) اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شک کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تَر بوده یا نه، یا تَری آن به واسطه آفتاب خشک شده یا نه، آن زمین نجس است و همچنین است اگر شک کند که پیش از تابش آفتاب، عین نجاست از آن برطرف شده یا نه یا شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.
(مسأله 157) اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد، طرفی که آفتاب به آن نتابیده پاک نمی شود ولی اگر دیوار به قدری نازک باشد که به واسطه تابش به یک طرف، طرف دیگرش هم خشک شود پاک می گردد.
4. استحاله
(مسأله 158) اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی در آید، پاک می شود و می گویند «استحاله» شده است، مثل آنکه چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود ولی اگر جنس آن عوض نشود مثل آنکه گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند، پاک نمی شود.
(مسأله 159) کوزه گلی و مانند آن که از گل نجس ساخته شده و همچنین ذغالی که از چوب نجس درست شده باشد نجس است.
(مسأله 160) چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است.
(مسأله 161) اگر شراب به خودی خود یا به واسطه آنکه چیزی مثل سرکه و نمک در آن ریخته اند سرکه شود، پاک می گردد.
(مسأله 162) شرابی که از انگور نجس درست کنند، با سرکه شدن پاک نمی شود بلکه اگر نجاستی هم از خارج به شراب برسد احتیاط واجب آن است که بعد از سرکه شدن از آن اجتناب نمایند.
(مسأله 163) شرابی که از انگور پاک درست کنند اگر از خارج نجاستی به آن برسد احتیاط واجب آن است که بعد از سرکه شدن از آن اجتناب نمایند.
(مسأله 164) سرکه ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس درست کنند، نجس است.
(مسأله 165) اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آن ها باشد و سرکه بیندازند ضرر ندارد و احتیاط واجب این است که پیش از آن که خرما و کشمش و انگور سرکه شود، خیار و بادنجان و مانند اینها در آن نریزند.
5. کم شدن دو سوم آب انگور
(مسأله 166) آب انگوری که با حرارت آتش جوش آمده پاک است ولی خوردن آن - تا دو سوم آن کم نشود - حرام است. ولی اگر به خودی خود بجوشد حرام و با سرکه شدن پاک می شود.
(مسأله 167) اگر مثلا در یک خوشه غوره، یک دانه یا دو دانه انگور باشد چنانچه به آبی که از آن خوشه گرفته می شود آب غوره بگویند و اثری از شیرینی در آن نباشد و بجوشد، پاک است و خوردن آن حلال است.
(مسأله 168) چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور؛؛ اگر جوش بیاید نه حرام است و نه نجس.
6. انتقال
(مسأله 169) اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی اگر رگ آن را ببرند؛؛ خون جستن می کند، به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود پاک می گردد و این را «انتقال» گویند. پس خونی که زالو از انسان می مکد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است، نجس می باشد.
(مسأله 170) اگر کسی پشه ای را که بر بدنش نشسته؛؛ بکشد و نداند خونی که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه می باشد، پاک است و همچنین است اگر بداند از او مکیده ولی جزو بدن پشه حساب شود؛؛ اما اگر فاصله بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است، نجس می باشد. 7. اسلام
(مسأله 171) در بحث نجاسات گفته شد که کافر نجس است ولی اگر کافر شهادتین بگوید؛؛ یعنی بگوید: «أشْهَدُ أن لا إلهَ إلّا الله و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوُلُ اللهِ»، مسلمان می شود و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاک است و اگر موقع مسلمان شدن، عین نجاست بر بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد. ولی اگر پیش از مسلمان شدن، عین نجاست برطرف شده باشد، لازم نیست جای آن را آب بکشد.
(مسأله 172) لباسی که بر تن کافر است و قبلا به وسیله عرق بدن و غیره نجس شده باشد با اسلام آوردن پاک نمی شود.
(مسأله 173) اگر کافر شهادتین را بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاک است، ولی اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنا بر احتیاط واجب باید از او اجتناب کرد.
8. تبعیّت
(مسأله 174) تبعیّت آن است که چیز نجسی به واسطه پاک شدن چیز نجس دیگر پاک شود.
(مسأله 175) اگر شراب، سرکه شود، ظرف آن هم تا جایی که شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده پاک می شود و پارچه و چیزی هم که معمولا روی آن می گذارند اگر به آن رطوبت، نجس شود پاک می گردد. بلکه اگر موقع جوشیدن، سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود؛؛ بعد از سرکه شدن پشت ظرف هم پاک می شود.
(مسأله 176) تخته یا سنگی که روی آن، میّت را غسل می دهند و پارچه ای که با آن عورت میّت را می پوشانند و دست کسی که او را غسل می دهد و همین طور کیسه و صابونی که با آن شسته می شود، بعد از تمام شدن غسل، پاک می شود.
(مسأله 177) کسی که چیزی را با دست خود آب می کشد اگر دست و آن چیز، با هم آب کشیده شود، بعد از پاک شدن آن چیز، دست او هم پاک می شود.
(مسأله 178) اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بکشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی که روی آن ریخته اند جدا شود، آبی که در آن می ماند، پاک است.
(مسأله 179) ظرف نجس را که با آب قلیل، آب می کشند؛؛ بعد از جداشدن آبی که برای پاک شدن روی آن ریخته اند، قطره های آبی که در آن می ماند، پاک است.
9. برطرف شدن عین نجاست
(مسأله 180) اگر بدن حیوان به عین نجس، مثل خون، یا متنجّس مثل آب نجس، آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شوند بدن آن حیوان پاک می شود و همچنین است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بینی. مثلا اگر خونی از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن داخل دهان لازم نیست. ولی اگر دندان مصنوعی در دهان نجس شود - اگر نجاست از خارج دهان به آن رسیده باشد - باید آن را آب بکشند.
(مسأله 181) اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید؛؛ چنانچه انسان نداند که خون به غذا رسیده، آن غذا پاک است و اگر خون به آن برسد بنا بر احتیاط لازم نجس می شود.
(مسأله 182) جایی را که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود باید بنا بر احتیاط واجب، آب بکشد.
(مسأله 183) اگر گرد و خاک نجس بر لباس و فرش و مانند اینها بنشیند، چنانچه آنها خشک باشند، نجس نمی شوند و کافیست که تکان داده شوند و اگر آنها تر باشند باید محل نشستن گرد و خاک را آب بکشند.
10. استبراء حیوان نجاست خوار
(مسأله 184) بول و غائط حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده، نجس است و اگر بخواهند پاک شود، باید آن را استبراء کنند؛؛ یعنی تا مدتی که بعد از آن مدت دیگر نجاست خوار به آن نگویند، نگذارند نجاست بخورد و غذای پاک به آن بدهند و بنا بر احتیاط واجب باید شتر نجاست خوار را چهل روز و گاو را بیست روز و گوسفند را ده روز و مرغابی را هفت یا پنج روز و مرغ خانگی را سه روز از خوردن نجاست جلوگیری کنند و غذای پاک به آنها بدهند و در حیوانات دیگر به همین اندازه که نام حیوان نجاست خوار از آن برداشته شود کافیست و این احکام مخصوص مدفوع انسان است و اگر مرغ و یا حیوان دیگر از نجاسات دیگر بخورند، بول و مدفوع و گوشت آنها حرام نمی شود.
11. غایب شدن مسلمان
(مسأله 185) اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری مانند ظرفی که در اختیار او است، نجس شود و آن مسلمان غایب گردد؛؛ اگر انسان احتمال بدهد که آن چیز را آب کشیده یا به واسطه آن که مثلا آن چیز در آب جاری افتاده، پاک شده است؛؛ اجتناب از آن لازم نیست؛؛ به شرط این که از چیزهایی باشد که طهارت در آن شرط است مانند لباسی که در آن نماز می خواند و یا ظرفی که در آن غذا می خورد.
(مسأله 186) اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است، یا یک نفر عادل به پاک شدن آن خبر دهد، آن چیز پاک است. اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده؛؛ یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه؛؛ نیز پاک است.
(مسأله 187) کسی که وکیل شده است لباس انسان را آب بکشد و لباس هم در تصرف او باشد اگر بگوید آب کشیده ام آن لباس پاک است.
(مسأله 188) اگر انسان حالی دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین به طهارت پیدا نمی کند، می تواند به همان گونه که دیگران یقین پیدا می کنند، اکتفا کند.
احکام ظرف ها
(مسأله 189) ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته شده، خوردن و آشامیدن در آن حرام است و نباید آن ظرف را در وضو و غسل و کارهایی که باید با چیز پاک انجام داد، استعمال کنند. ولی استعمال چرم سگ و خوک و مردار در کارهایی که طهارت در آنها شرط نباشد، اشکال ندارد.
(مسأله 190) خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها حرام است ولی استعمال آنها در زینت اتاق حرام نیست و نگاه داشتن نیز - خصوصاً به عنوان ذخیره مالی - حرام نمی باشد.
(مسأله 191) از ساختن ظرف طلا و نقره و مزدی که برای آن می گیرند بنا بر احتیاط باید اجتناب کرد.
(مسأله 192) از خرید و فروش ظرف طلا و نقره و سودی هم که فروشنده می گیرد، بنا بر احتیاط باید اجتناب کرد.
(مسأله 193) گیره استکان که از طلا یا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استکان، ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهایی و چه با استکان حرام است؛؛ و اگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعی ندارد؛؛ و نیز باید از سرمه دان و عطردان طلا اجتناب کرد.
(مسأله 194) استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند اشکال ندارد.
(مسأله 195) اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند چنانچه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد که ظرف طلا یا نقره به آن نگویند استعمال آن ظرف مانعی ندارد
(مسأله 196) اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است در ظرف دیگر بریزد این استعمال جایز است؛؛ ولی اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی کردن ظرف برای آن نباشد که غذا خوردن از ظرف طلا یا نقره جایز نیست، این استعمال حرام می باشد.
(مسأله 197) استعمال ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری اشکال ندارد.
(مسأله 198) استعمال ظرفی که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر، اشکال ندارد.
(مسأله 199) استعمال طلای سفید حکم طلای سرخ و زرد را دارد؛؛ ولی استعمال پلاتین - که اهل فن می گویند فلز دیگریست - اشکال ندارد.
وضو
کیفیّت وضو گرفتن
(مسأله 200) در وضو واجب است صورت و دست ها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح کنند.
(مسأله 201) درازای صورت را باید از بالای پیشانی، جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد باید شسته شود و اگر مختصری از این مقدار را نشوید وضو باطل است و برای آن که یقین کند این مقدار کاملا شسته شده باید کمی اطراف آن را هم بشوید.
(مسأله 202) اگر احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست که نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید پیش از وضو وارسی کند که اگر هست برطرف نماید.
(مسأله 203) باید صورت و دست ها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است.
(مسأله 204) اگر دست را تر کند و به صورت و دست ها بکشد، چنانچه تری دست به قدری باشد که به واسطه کشیدن دست، آب کمی بر آنها جاری شود کافی است.
(مسأله 205) بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشوید.
(مسأله 206) برای آنکه یقین کند آرنج را کاملا شسته باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.
(مسأله 207) کسی که پیش از شستن صورت، دست های خود را تا مچ شسته، در موقع وضو باید تا سر انگشتان را بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است.
(مسأله 208) در وضو شستن صورت و دست ها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. منظور از مرتبه اول آن است که تمام عضو را بشوید؛؛ خواه با یک مشت آب باشد یا چندین مشت. وقتی که تمام شد یک مرتبه حساب می شود.
(مسأله 209) بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند.
(مسأله 210) یک قسمت از چهار قسمت سر، که مقابل پیشانی ست جای مسح می باشد. احتیاط لازم آن است که از درازا به اندازه درازای یک انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید.
(مسأله 211) لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلکه بر موی جلوی سر هم صحیح است؛؛ ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است که اگر مثلا شانه کند به صورتش می ریزد، یا به جاهای دیگر سر می رسد، باید بیخ موها را مسح کند؛؛ یا فرق سر را باز کرده پوست سر را مسح نماید و اگر موهایی را که به صورت می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد جلوی سر جمع کند و بر آنها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر، که جلوی آن آمده مسح کند باطل است.
(مسأله 212) بعد از مسح سر باید با تری آب وضو که در دست مانده روی پاها را از سر یکی از انگشت ها تا مفصل پا مسح کند.
(مسأله 213) احتیاط لازم آن است که به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید و بهتر از آن مسح تمام روی پا و دو برآمدگی در دو طرف است.
(مسأله 214) اگر در مسح پا، همه دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد کافی نیست بلکه باید دست ها را تا مفصل بکشد.
(مسأله 215) در مسح سر و روی پا، باید دست را روی آنها بکشد و اگر دست را نگه دارد و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است؛؛ ولی اگر موقعی که دست را می کشد سر یا پا مختصری حرکت کند، اشکال ندارد.
(مسأله 216) جای مسح باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند مسح باطل است؛؛ ولی اگر تری آن به قدری کم باشد که رطوبت محل، مانع از تأثیر رطوبت کف دست نباشد، کافی است.
(مسأله 217) اگر برای مسح، رطوبتی در کف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج تر کند، بلکه باید از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید.
(مسأله 218) اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، می تواند سر را با همان رطوبت مسح کند و برای مسح پاها از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد.
(مسأله 219) مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است؛؛ ولی اگر به واسطه سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد، بر آنها مسح کند و تیمّم نیز بنماید.
(مسأله 220) اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح، آن را آب بکشد باید تیمّم کند.
وضوی ارتماسی
(مسأله 221) وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دست ها را به قصد وضو در آب فرو برد یا آنها را در آب فرو برد و به قصد وضو بیرون آورد و اگر موقعی که دستها را در آب فرو می برد نیّت وضو کند و تا وقتی که آنها را از آب بیرون می آورد و ریزش آب تمام می شود به قصد وضو باشد، وضوی او صحیح است و اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند و تا وقتی که ریزش آب تمام می شود. به قصد وضو باشد نیز وضوی او صحیح است.
(مسأله 222) در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود و برای تحقق آن دو صورت وجود دارد: 1 - صورت و دست ها را در آب فرو می برد، قصد وضو کند و صورت را از طرف پیشانی و دست ها را از طرف آرنج در آب فرو برد. 2 - موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند و صورت را از طرف پیشانی و دست ها را از طرف آرنج بیرون آورد و بهتر این است که صورت اول را بر صورت دوم مقدّم بدارد و بهتر از همه این است که وضوی ترتیبی بگیرد.
(مسأله 223) اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیرارتماسی انجام دهد اشکال ندارد.
دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است
(مسأله 224) کسی که وضو می گیرد مستحب است موقعی که نگاهش به آب می افتد بگوید: بِسمِ اللهِ و بِاللهِ و الْحَمْدُ للهِ الّذِی جَعَلَ الماءَ طَهوراً وَ لَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً و موقعی که پیش از وضو دست خود را می شوید بگوید: اللَّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التّوّابینَ و اجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ و در وقت مضمضه کردن یعنی آب در دهان گردانیدن بگوید: اللَّهُمَّ لَقِّنّی حُجَّتی یَوْمَ ألْقاکَ و أطْلِقْ لِسانی بِذِکْرِکَ و در وقت استنشاق یعنی آب در بینی کردن بگوید: اللَّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلیَّ رِیحَ الجَنَّةِ و اجْعَلْنی مِمَّنْ یَشُمُّ رِیحَها و رَوْحَها و طِیبَها و موقع شستن صورت بگوید: اللَّهُمَّ بَیَّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الوُجُوهُ و لا تُسَوِّدْ وَجْهی یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ الوُجُوهُ و در وقت شستن دست راست بخواند: اللَّهُمَّ أعْطِنی کِتابِی بِیَمِینی و الْخُلْدَ فی الجِنانِ بِیَساری و حاسِبْنی حِساباً یَسیراً و موقع شستن دست چپ بگوید: اللَّهُمَّ لا تُعْطِنی کِتابی بِشِمالی و لا مِنْ وَرَاءِ ظَهْری و لا تَجْعَلْها مَغْلولَةً إلی عُنُقی و أعوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّ ع اتِ النِّیرانِ و موقعی که سر را مسح می کند بگوید: اللَّهُمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ و بَرَکاتِکَ و عَفْوِکَ و در وقت مسح پا بگوید: اللَّهُمَّ ثَبِّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الأقْدامُ و اجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضِیکَ عَنّی یا ذَا الجَلالِ و الإکْرام.
شرایط وضو
شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است:
شرط اول - آن که آب وضو پاک باشد.
شرط دوم - آن که مطلق باشد.
(مسأله 225) وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است؛؛ اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد و اگر با آن وضو، نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند. شرط سوم - آنکه آب وضو مباح باشد و بنا بر احتیاط واجب فضایی که در آن وضو می گیرد و ظرف آن نیز مباح باشد.
(مسأله 226) وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضیست یا نه حرام و باطل است ولی اگر سابقاً راضی بوده و انسان نمی داند که از رضایتش برگشته یا نه وضو صحیح است و نیز اگر آب وضو از صورت و دست ها در جای غصبی بریزد، وضوی او صحیح است؛؛ خواه در غیر آنجا بتواند وضو بگیرد یا نه.
(مسأله 227) کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند اگر نداند آب آن را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای کسانی که در آنجا نماز می خوانند، نمی تواند از آب آن وضو بگیرد؛؛ ولی اگر معمولا کسانی هم که نمی خواهند در آنجا نماز بخوانند از آب آن وضو می گیرند - که کاشف از اجازه عمومی باشد - می تواند از آب آن وضو بگیرد.
(مسأله 228) اگر فراموش کند آب، غصبیست و با آن وضو بگیرد وضوی او صحیح است؛؛ و اگر خودش آب را غصب کرده باشد احتیاط آن است که وضو را اعاده کند.
شرط چهارم - هرگاه بخواهد وضوی ارتماسی بگیرد باید ظرف آب وضو مباح باشد، ولی اگر با دست از ظرف غصبی آب بردارد و وضو بگیرد، صحیح است.
(مسأله 229) اگر در حوضی که مثلا یک آجر یا یک سنگ آن غصبیست وضو بگیرد صحیح است.
(مسأله 230) اگر در صحن یکی از امامان یا امامزادگان که سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند، چناچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
شرط ششم - آنکه اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
(مسأله 231) اگر پیش از تمام شدن وضو جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضو صحیح است.
(مسأله 232) اگر غیر از اعضای وضو، جایی از بدن نجس باشد وضو صحیح است. ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد احتیاط مستحب آن است اول آن را تطهیر کند بعد وضو بگیرد.
(مسأله 233) اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آنجا را آب کشیده یا نه، چنانچه در موقع وضو ملتفت پاک بودن و نجس بودن آنجا نبوده، وضو باطل است و اگر می داند ملتفت بوده؛؛ یا شک دارد که ملتفت بوده یا نه وضو صحیح است و در هر صورت جایی را که نجس بوده باید آب بکشد.
(مسأله 234) اگر در صورت یا دست ها بریدگی یا زخمیست که خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید در آب کر یا جاری فرو ببرد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید، بعد به شیوه ای که در وضوی ارتماسی گفته شد، وضو بگیرد.
شرط هفتم - آنکه وقت برای وضو و نماز کافی باشد.
(مسأله 235) هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند؛؛ ولی اگر برای وضو و تیمّم یک اندازه وقت لازم باشد باید وضو بگیرد.
(مسأله 236) کسی که در تنگی وقت نماز، باید تیمّم کند، اگر به جای تیمّم وضو بگیرد صحیح است چه برای آن نماز وضو بگیرد یا برای کار دیگر. شرط هشتم - آن که به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.
(مسأله 237) لازم نیست نیّت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند؛؛ ولی باید در تمام وضو نیّت استمرار داشته باشد، به طوری که اگر از او بپرسند چه می کنی؟ بگوید وضو می گیرم.
شرط نهم - آنکه وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید و بنا بر احتیاط واجب، پای راست را پیش از پای چپ مسح کند.
شرط دهم - آنکه کارهای وضو را پیوسته به هم انجام دهد.
(مسأله 238) کارهای وضو را باید چنان به جا آورد که بگویند پشت سرهم انجام می دهد، در این صورت وضوی او صحیح است. هرچند بر اثر گرمی هوا و وزش باد، اعضای سابق خشک شده باشد؛؛ مثلا موقعی که می خواهد دست راست را بشوید صورت او خشک شود؛؛ ولی اگر طوری انجام دهد که پشت سرهم نباشد وضوی او باطل است؛؛ هرچند بر اثر سردی هوا، اعضای قبلی، خشک نشده باشد.
شرط یازدهم - آنکه شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب، به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.
(مسأله 239) کسی که نمی تواند وضو بگیرد باید نایب بگیرد که او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتی که بتواند باید بدهد. ولی باید خود او نیّت وضو کند و با دست خود مسح نماید و اگر نمی تواند باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد و اگر این هم ممکن نیست باید از دست او رطوبت بگیرند و با آن رطوبت، سر و پای او را مسح کنند. شرط دوازدهم - آنکه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
(مسأله 240) کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد، مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند سخت تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد ضرر داشته وضوی او صحیح است.
(مسأله 241) اگر رساندن آب به صورت و دست ها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر داشته باشد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
شرط سیزدهم - آنکه در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.
(مسأله 242) اگر می داند چیزی به اعضای وضو چسبیده ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه، باید آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
(مسأله 243) اگر در صورت و دست ها و جلوی سر و روی پاها به واسطه سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن کافیست و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، بلکه اگر پوستِ یک قسمت آن کنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند، ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.
(مسأله 244) جایی را که باید شست و مسح کرد هر قدر چرک باشد، اگر چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد و اگر بعد از گچ کاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست بدن نمی کند بر دست بماند وضو صحیح است، ولی اگر شک کند که با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه، باید آنها را برطرف کند.
(مسأله 245) اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه، وضوی او صحیح است، ولی اگر بداند که موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده باید دوباره وضو بگیرد.
(مسأله 246) اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است؛؛ ولی اگر بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتیاط واجب آن است که دوباره وضو بگیرد.
احکام وضو
(مسأله 247) کسی که در کارهای وضو و شرایط آن مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شک می کند باید به شک خود اعتنا نکند.
(مسأله 248) اگر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقیست ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
(مسأله 249) کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه باید وضو بگیرد.
(مسأله 250) کسی که می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده، مثلا بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد و اگر در بین نماز است، احتیاطاً نماز را تمام کند و وضو بگیرد و اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و بنا بر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
(مسأله 251) اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه نماز او صحیح است، ولی باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.
(مسأله 252) اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.
(مسأله 253) اگر بعد از نماز شک کند، که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
(مسأله 254) اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند چنانچه یقین دارد که از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نمازخواندن مهلت پیدا می کند، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است، باید در وقتی که مهلت دارد فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحب آن مانند اذان و اقامه را ترک کند.
(مسأله 255) اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند ولی در بین نماز فقط چند مرتبه بول و غائط از او خارج می شود به طوری که اگر بخواهد بعد از هر کدام وضو بگیرد مشکل نیست، در این صورت باید بنا بر احتیاط واجب ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت چیزی از او خارج شد وضو بگیرد و بقیّه نماز را بخواند و حتّی الإمکان همان نماز را با یک وضو، دوباره بخواند و اگر در بین آن نماز وضوی او باطل شد اعتنا نکند؛؛ اما اگر چنان پی در پی از او خارج می شود که این کار برای او مشقّت بار است؛؛ یک وضو کافی است.
(مسأله 256) چنان که گفته شد هرگاه بول یا غائط طوری پی در پی از او خارج شود که وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او بسیار مشکل باشد، یک وضو کافی است، بلکه می تواند دو نماز مانند ظهر و عصر را با همان یک وضو بخواند، اگرچه احتیاط آن است که برای هر نماز یک وضو بگیرد.
(مسأله 257) هرگاه این گونه افراد با اختیار خود بول یا غائط کنند باید وضو بگیرند.
(مسأله 258) هرگاه مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند باید به وظیفه کسانی که نمی توانند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کنند عمل نماید.
(مسأله 259) کسی که غائط پی در پی از او خارج می شود، در صورتی که مشکل نباشد باید برای هر نمازی وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود، ولی برای به جا آوردن سجده و تشهد فراموش شده و نماز احتیاط که باید بعد از نماز انجام داد در صورتی که آنها را بعد از نماز فوراً بجا بیاورد، وضو گرفتن لازم نیست.
(مسأله 260) کسی که بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیله کیسه ای که در آن، پنبه یا چیز دیگریست که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند، خود را حفظ کند و احتیاط واجب آن است که پیش از هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید و احتیاط واجب آن است که اگر مشقّت ندارد، برای هر نماز، مخرج غائط را آب بکشد.
(مسأله 261) کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، در صورتی که ممکن باشد و مشقت و زحمت و خوف خطر نداشته باشد باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید، اگرچه خرج داشته باشد. بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود، احتیاط واجب آن است که خود را معالجه کند.
(مسأله 262) کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند بعد از آنکه مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا کند، ولی اگر در بین وقت نماز، بهبودی یابد، باید نمازی را که در آن وقت خوانده، دوباره بخواند.
چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت
(مسأله 263) برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میّت. دوم برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از او سرزده مثلا بول کرده باشد. سوم برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از جای آلوده، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بیوضو کار خود را انجام دهد.
(مسأله 264) دست زدن به خط قرآن، یا رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، اشکال ندارد.
(مسأله 265) جلوگیری بچه یا دیوانه از دست زدن به خط قرآن واجب نیست، ولی اگر دست زدن آنان بی احترامی به قرآن باشد، باید جلوگیری کنند.
(مسأله 266) کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد، مس نماید و مسّ اسم مبارک پیغمبر و امامان و حضرت زهرا ( علیهم السلام ) هم اگر هتک حرمت و بی احترامی باشد حرام است.
(مسأله 267) اگر پیش از وقت نماز به قصد این که با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند صحیح است.
(مسأله 268) کسی که یقین دارد وقت داخل شده اگر نیّت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، در صورتی که اگر هم وقت داخل نشده بود، وضو می گرفت؛؛ وضوی او صحیح است.
(مسأله 269) مستحب است انسان برای نماز میّت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان ( علیهم السلام ) وضو بگیرد و همچنین برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نیز برای مسّ حاشیه قرآن و برای خوابیدن وضو گرفتن مستحب است و نیز مستحب است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد و اگر برای یکی از این کارها وضو بگیرد هر کاری را که باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد؛؛ مثلا می تواند با آن وضو نماز بخواند.
چیزهایی که وضو را باطل می کند
(مسأله 270) هفت چیز وضو را باطل می کند: اول بول. دوم غائط. سوم باد معده و روده که از مخرج غائط خارج می شود. چهارم خوابی که به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود، وضو باطل نمی شود. پنجم چیزهایی که عقل را از بین می برد: مانند دیوانگی و مستی و بی هوشی. ششم استحاضه زنان که بعداً گفته می شود. هفتم کاری که برای آن باید غسل کرد مانند جنابت، حیض، نفاس و مسّ میّت.
احکام وضوی جبیره
چیزی که با آن زخم و شکستگی را می بندند و دوایی که روی زخم و مانند آن می گذارند «جبیره» نامیده می شود.
(مسأله 271) اگر در یکی از جاهای وضو زخم یا دمل یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت.
(مسأله 272) اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت و دست ها که روی آن باز باشد و آب ریختن روی آن ضرر داشته باشد، چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بکشد و بنا بر احتیاط مستحب پارچه پاکی روی آن بگذارد به گونه ای که جزء جبیره حساب شود و دست تر را روی پارچه هم بکشد؛؛ و اگر این مقدار هم ضرر دارد یا زخم نجس است و نمی شود آب کشید، باید اطراف زخم را به طوری که در وضو گفته شد، از بالا به پایین بشوید و بنا بر احتیاط واجب پارچه پاکی روی زخم بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر گذاشتن پارچه ممکن نیست، شستن اطراف زخم کافی است.
(مسأله 273) اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاها باشد و روی آن باز باشد، چنانچه نتواند آن را مسح کند، باید پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد، باید به جای وضو تیمّم کند و بهتر است یک وضوی بدون مسح هم بگیرد.
(مسأله 274) اگر روی دمل یا زخم یا شکستگی بسته باشد، چنانچه بازکردن آن ممکن است و زحمت و مشقّت هم ندارد و آب هم برای آن ضرر ندارد، باید روی آن را باز کند و وضو بگیرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دست ها باشد یا جلوی سر و روی پاها.
(مسأله 275) اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت یا دست ها باشد و بشود روی آن را باز کرد چنانچه ریختن آب روی آن ضرر دارد و کشیدن دست تر ضرر ندارد، دست تر روی آن بکشد.
(مسأله 276) اگر نمی شود روی زخم را باز کرد ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته پاک است و رسانیدن آب به زخم ممکن است و ضرر و زحمت و مشقّت هم ندارد، باید آن را به روی زخم برساند و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته نجس است؛؛ چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم، بدون زحمت و مشّقت ممکن باشد، باید آن را آب بکشد و موقع وضو آب را به زخم برساند و در صورتی که آب برای زخم ضرر دارد، یا آنکه رساندن آب به روی زخم ممکن نیست، یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید اطراف زخم را بشوید و اگر جبیره پاک است روی آن را مسح کند و اگر جبیره نجس است یا نمی شود روی آن را دست تر کشید، مثلا دواییست که به دست می چسبد، پارچه پاکی را به طوری که جزء جبیره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر این هم ممکن نیست، احتیاط واجب آن است که وضو بگیرد و اگر همه مواضع تیمّم و یا بعضی از آن بی مانع باشد تیمّم هم بنماید.
(مسأله 277) اگر جبیره تمام صورت یا تمام یکی از دست ها یا تمام هر دو دست را گرفته باشد، باید وضوی جبیره ای بگیرد و بنا بر احتیاط واجب تیمّم هم بنماید.
(مسأله 278) اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد؛؛ باید تیمّم بنماید.
(مسأله 279) کسی که در کف دست و انگشت ها جبیره دارد و در موقع وضو دست تر روی آن کشیده است، می تواند سر و پا را با همان رطوبت مسح کند یا از جاهای دیگرِ وضو، رطوبت بگیرد.
(مسأله 280) اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، باید جاهایی که باز است روی پا را و جایی که جبیره است روی جبیره را مسح کند.
(مسأله 281) اگر در صورت یا دست ها چند جبیره باشد، باید بین آنها را بشوید و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد، باید بین آنها را مسح کند و در جاهایی که جبیره است باید به دستور جبیره عمل نماید.
(مسأله 282) اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست، باید به دستور جبیره عمل کند و بنا بر احتیاط واجب تیمّم هم بنماید و اگر برداشتن جبیره ممکن است باید جبیره را بردارد؛؛ پس اگر زخم در صورت و دست هاست اطراف آن را بشوید و اگر در سر یا روی پاهاست اطراف آن را مسح کند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید.
(مسأله 283) اگر در جای وضو زخم و جراحت و شکستگی نباشد ولی به جهت دیگر، آب برای آن ضرر داشته باشد، باید تیمّم کند.
(مسأله 284) اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بکشد یا آب برای آن ضرر دارد اگر روی آن بسته است، باید به دستور جبیره عمل کند.
(مسأله 285) اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست، یا به قدری مشقّت دارد که نمی شود تحمّل کرد، باید به دستور جبیره عمل کند.
(مسأله 286) غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است، ولی باید آن را ترتیبی به جا آورند.
(مسأله 287) کسی که وظیفه او تیمّم است اگر در بعضی از جاهای تیمّم او زخم یا دمل یا شکستگی باشد، باید به دستور وضوی جبیره ای، تیمّم جبیره ای نماید.
(مسأله 288) کسی که باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند، چنانچه بداند که تا آخر وقت، عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اول وقت نماز بخواند، ولی اگر امید دارد که تا آخر وقت، عذر او برطرف شود، احتیاط واجب آن است که صبر کند و اگر عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو یا غسل جبیره ای به جا آورد.
(مسأله 289) اگر به خاطر درد چشم، شستن صورت ضرر دارد، باید وضو یا غسل جبیره ای انجام دهد و احتیاطاً تیمّم هم بنماید.
(مسأله 290) کسی که نمی داند وظیفه اش تیمّم است یا وضوی جبیره ای بنا بر احتیاط واجب باید هر دو را به جا آورد.
(مسأله 291) نمازهایی را که انسان با وضوی جبیره ای خوانده اگر عذرش تا آخر وقت مستمر باشد، صحیح است و با همان وضو می تواند نمازهای بعدی را بخواند ولی اگر برای آنکه نمی دانسته تکلیفش جبیره است یا تیمّم، هر دو را انجام داده باشد باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.
احکام غسل
غسل های واجب
اشاره
غسل های واجب عبارتند از: اول غسل جنابت، دوم غسل حیض، سوم غسل نفاس، چهارم غسل استحاضه، پنجم غسل مس میّت، ششم غسل میّت و هفتم غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.
جنابت
(مسأله 292) به دو چیز انسان جنب می شود: اول - جماع - و لو به مقدار ختنه گاه دوم - بیرون آمدن منی، چه در خواب باشد یا بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت، بااختیار باشد یا بی اختیار.
(مسأله 293) اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی ست یا بول یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و یا جستن بیرون آمده - و غالباً با سستی بدن همراه است - آن رطوبت حکم منی را دارد و اگر هیچ یک از این دو نشانه را نداشته باشد، حکم منی ندارد.
(مسأله 294) مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی، بول کند و اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید، که نداند منی ست یا رطوبت دیگر، حکم منی دارد.
(مسأله 295) اگر انسان جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد، در قبل باشد یا در دبر، بالغ باشند یا نابالغ اگرچه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند.
(مسأله 296) اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
(مسأله 297) اگر نعوذبالله با حیوانی نزدیکی کند و منی از او بیرون آید غسل کافیست و اگر منی بیرون نیاید، چنانچه پیش از وطی، وضو داشته باشد باز هم غسل کافیست و اگر وضو نداشته باشد احتیاط واجب آن است که غسل کند و وضو هم بگیرد.
(مسأله 298) اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، یا انسان شک کند که منی از او بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
(مسأله 299) کسی که نمی تواند غسل کند ولی تیمّم برایش ممکن است، بعد از داخل شدن وقت نماز می تواند با عیال خود نزدیکی کند.
(مسأله 300) اگر در لباس خود منی ببیند و بداند که از خود او است و برای آن غسل نکرده، باید غسل کند و نمازهایی را که یقین دارد، بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضا کند ولی نمازهایی را که احتمال می دهد، بعد از بیرون آمدن آن منی خوانده، لازم نیست قضا نماید. چیزهایی که بر جنب حرام است
(مسأله 301) پنج چیز بر جنب حرام است: اول رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و پیغمبران و امامان ( علیهم السلام )، به طوری که در وضو گفته شد. دوم رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. سوم توقف در مساجد دیگر ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. چهارم گذاشتن چیزی در مسجد در غیر حال عبور. پنجم خواندن آیه ای که پس از خواندن باید سجده کرد و آنها در چهار سوره است اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل) دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده) سوم: سوره پنجاه و سوم (والنجم) چهارم: سوره نود و ششم (اقرأ) و احتیاط آن است یک حرف از این چهار سوره را هم نخواند. چیزهایی که بر جنب مکروه است
(مسأله 302) نه چیز بر جنب مکروه است: اول و دوم خوردن و آشامیدن ولی اگر وضو بگیرد یا استنشاق و مضمضه نماید، مکروه نیست. سوم خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره هایی که سجده واجب ندارد. چهارم رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن. پنجم همراه داشتن قرآن، ششم خوابیدن ولی اگر وضو بگیرد یا به واسطه نداشتن آب، تیمّم کند، مکروه نیست. هفتم خضاب کردن به حنا و مانند آن. هشتم مالیدن روغن به بدن نهم جماع کردن بعد از آنکه محتلم شده، یعنی در خواب منی از او بیرون آمده باشد. غسل جنابت
(مسأله 303) غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نمار واجب و مانند آن واجب می شود. ولی برای نماز میّت و سجده شکر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.
(مسأله 304) لازم نیست در وقت غسل، نیّت کند که غسل واجب یا مستحب می کنم و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافی است.
(مسأله 305) اگر یقین کند وقت نماز شده و نیّت غسل واجب کند بعد معلوم شود که پیش از وقت غسل کرده، غسل او صحیح است.
(مسأله 306) غسل را چه واجب باشد و چه مستحب به دو قسم می شود انجام داد: ترتیبی و ارتماسی. غسل ترتیبی
(مسأله 307) در غسل ترتیبی باید به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشوید و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسأله به این ترتیب عمل نکند غسل او بنا بر احتیاط، باطل است.
(مسأله 308) نصف ناف و نصف عورت را باید با طرف راست بدن و نصف دیگر را باید با طرف چپ بشوید؛؛ بلکه بهتر است تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود.
(مسأله 309) برای آنکه یقین کند هر سه قسمت یعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ کاملا شستشه شده، باید هر قسمتی را که می شوید مقداری از قسمت های دیگر را هم با آن قسمت بشوید.
(مسأله 310) اگر بعد از غسل بفهمد جایی از بدن را نشسته و نداند کجای بدن است باید دوباره غسل کند.
(مسأله 311) اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار کافیست و اگر از طرف راست باشد باید بعد از شستن آن مقدار دوباره بنا بر احتیاط واجب طرف چپ را بشوید و اگر از سر و گردن باشد باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشوید.
(مسأله 312) اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ بدن شک کند، شستن همان مقدار کافی است. ولی اگر بعد از اشتغال به شستن طرف چپ در شستن طرف راست یا مقداری از آن شک کند یا بعد از اشتغال به شستن طرف راست در شستن سر و گردن یا مقداری از آن شک نماید نباید اعتنا کند. غسل ارتماسی
(مسأله 313) غسل ارتماسی آن است که پس از نیّت، تمام بدن را یک دفعه یا به تدریج در آب فرو برد.
(مسأله 314) در غسل ارتماسی هرگاه مقداری از بدن بیرون باشد و نیّت غسل ارتماسی کند و در آب فرو رود غسل او صحیح است و اگر همه بدن زیر آب باشد و بعد از نیّت غسل، بدن را حرکت دهد غسل او اشکال دارد.
(مسأله 315) اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده، چه جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل کند.
(مسأله 316) اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند.
(مسأله 317) کسی که روزه واجب گرفته یا برای حج یا عمره احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی کند؛؛ ولی اگر از روی فراموشی، غسل ارتماسی کند صحیح است.
(مسأله 318) هرگاه کسی روزه خود را عمداً باطل کرد اگر در روز، غسل ارتماسی کند غسل او اشکال دارد. احکام غسل کردن
(مسأله 319) در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد ولی در غسل ترتیبی پاک بودن تمام بدن لازم نیست و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادنِ آن قسمت آب بکشد کافی است.
(مسأله 320) سابقاً گفته شد عرق جنب از حرام نجس نیست و کسی که از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل کند صحیح است. ولی بهتر آن است که با آب ملایم غسل کند.
(مسأله 321) چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند و اگر پیش از آن که یقین کند، برطرف شده به امید آنکه برطرف شده، غسل نماید و سپس معلوم شود که برطرف شده بود، غسل او صحیح است.
(مسأله 322) در غسل باید موهای کوتاه را که جزء بدن حساب می شود، بشوید و بنا بر احتیاط، شستن موهای بلند هم لازم می باشد.
(مسأله 323) تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد، مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن؛؛ در صحیح بودن غسل هم شرط است. ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن هر قسمت فوراً قسمت دیگر را بشوید بلکه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر کند و بعد طرف راست را بشوید و بعد از مدتی طرف چپ را بشوید اشکال ندارد مگر در مورد کسی که نمی تواند بول و غائط خود را حفظ کند، باید پشت سرهم به جا آورد و فوراً نماز بخواند
(مسأله 324) کسی که قصد دارد پول حمامی را ندهد یا بدون اینکه بداند حمامی راضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگرچه بعد حمامی را راضی کند، بنا بر احتیاط غسل او باطل است.
(مسأله 325) اگر از اول قصدش این باشد پول حرام به حمامی بدهد، غسل او باطل است. ولی اگر قصدش این باشد از پولی که خمس آن را نداده بدهد، غسل او صحیح است، ولی باید مقدار خمس را از مال دیگر بدهد.
(مسأله 326) اگر شک کند که غسل کرده یا نه باید غسل کند ولی اگر بعد از غسل شک کند، که غسل او درست بوده یا نه، لازم نیست دوباره غسل نماید.
(مسأله 327) اگر در بین غسل، حدث اصغر از او سر زند مثلا بول کند، غسل را، از سر بگیرد و بعد از غسل برای نماز وضو لازم است.
(مسأله 328) هرگاه به خیال این که به اندازه غسل و نماز وقت دارد برای نماز غسل کند، غسل او صحیح است اگر چه بعد از غسل بفهمد که به اندازه غسل وقت نداشته است.
(مسأله 329) کسی که جنب شده اگر شک کند غسل کرده یا نه نمازهایی را که خوانده صحیح است ولی برای نمازهای بعدی باید غسل کند.
(مسأله 330) کسی که چند غسل بر او واجب است می تواند به نیّت همه آنها - جنابت، حیض، مسّ میّت و غسل جمعه و مانند آن - یک غسل به جا آورد.
(مسأله 331) کسی که جنب است اگر بر جایی از بدن او آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، بنا بر احتیاط حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
(مسأله 332) کسی که غسل جنابت کرده، نباید برای نماز وضو بگیرد ولی با غسل های دیگر نمی شود نماز خواند و باید وضو هم گرفت.
استحاضه
یکی از خون هایی که از زن خارج می شود خون استحاضه است و زن را در موقع دیدن خون استحاضه، مستحاضه می گویند.
(مسأله 333) خون استحاضه خونی ست غیر از حیض و نفاس و زخم و دمل. در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ هم نیست ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.
(مسأله 334) استحاضه سه قسم است: قلیله و متوسطه و کثیره. 1. «استحاضه قلیله» آن است که خون در پنبه ای که زن داخل فرج می نماید نفوذ نکند یعنی از طرف دیگر ظاهر نشود. 2. «استحاضه متوسطه» آن است که خون در پنبه فرو رود و از طرف دیگر ظاهر شود ولی به دستمالی که معمولا زن ها برای جلوگیری از خون می بندند، جاری نشود. 3. «استحاضه کثیره» آن است که خون، از پنبه به دستمال جاری شود. احکام استحاضه
(مسأله 335) در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد و پنبه را عوض کند یا آب بکشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده آب بکشد.
(مسأله 336) در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل کند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود - حتّی نماز صبح - کارهای استحاضه قلیله را که در مسأله پیش گفته شد انجام دهد و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نکند باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکند باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید چه آن که خون بیاید یا قطع شده باشد؛؛ و نمازهایی را که بدون غسل خوانده باید غسل کند و وضو بگیرد و آنها را دوباره بخواند.
(مسأله 337) در استحاضه کثیره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسأله پیش گفته شد، باید برای هر نماز دستمال را عوض کند، یا آب بکشد و یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشاء به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد و اگر فاصله بیندازد، باید برای نماز عصر دوباره غسل کند و نیز اگر بین نماز مغرب و عشاء فاصله بیندازد، باید برای نماز عشاء دوباره غسل نماید.
(مسأله 338) اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید اگرچه زن برای آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بنا بر احتیاط واجب، باید در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد.
(مسأله 339) مستحاضه متوسطه و کثیره که باید وضو بگیرد و غسل کند هر کدام را اول به جا آورد صحیح است، جز مستحاضه کثیره احتیاط واجب آن است که قبلا وضو بگیرد.
(مسأله 340) اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.
(مسأله 341) اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر، یک غسل و برای نماز مغرب و عشاء غسل دیگری به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.
(مسأله 342) مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل کند، غسل او باطل است و اگر نزدیک اذان صبح، برای نماز شب غسل کند و نماز شب را بخواند احتیاط واجب آن است که بعد از داخل شدن صبح، دوباره غسل و وضو را به جا آورد.
(مسأله 343) زن مستحاضه برای هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب، باید وضو بگیرد و نیز اگر بخواهد نمازی را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند، یا بخواهد نمازی را که تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شده انجام دهد؛؛ ولی برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به جا آورد لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.
(مسأله 344) زن مستحاضه بعد از آنکه خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی که می خواند، باید کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.
(مسأله 345) اگر زن نداند استحاضه او از کدام یک از اقسام سه گانه است، موقعی که می خواهد نمار بخواند، بنا بر احتیاط واجب مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند وبیرون آورد و بعد از آنکه فهمید استحاضه او کدام یک از آن سه قسم است، کارهایی را که برای آن قسم بیان گردید انجام دهد.
(مسأله 346) زن مستحاضه اگر پیش از آن که خود را وارسی کند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده مثلا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نباشد مثل آن که استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده، نماز او باطل است.
(مسأله 347) زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آنچه مسلّماً وظیفه اوست عمل کند، مثلا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه، باید کارهای استحاضه قلیله را انجام دهد و اگر نمی داند متوسطه است یا کثیره، باید کارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد ولی اگر بداند سابقاً کدام یک از آن سه قسم بوده، باید به وظیفه همان قسم رفتار کند.
(مسأله 348) اگر خون استحاضه در باطن باشد و بیرون نیاید، وضو و غسل باطل نمی شود و اگر بیرون بیاید هرچند کم باشد وضو و غسل را به تفصیلی که گذشت باطل می کند.
(مسأله 349) زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی نماید و خون نبیند اگرچه بداند دوباره خون می آید، با وضویی که دارد می تواند نماز بخواند.
(مسأله 350) زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده و اطمینان دارد که بیرون نخواهد آمد می تواند خواندن نماز را به تأخیر بیندازد.
(مسأله 351) اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلی پاک می شود، یا به اندازه خواندن نماز خون بند می آید، بنا بر احتیاط واجب، باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند.
(مسأله 352) مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی به کلی از خون پاک شد باید غسل کند، ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش، مشغول غسل شده دیگر خون نیامده و موقع غسل و وضو، خون نیز از باطن قطع شده بود، لازم نیست دوباره غسل کند.
(مسأله 353) مستحاضه قلیله بعد از وضو و مستحاضه کثیره و متوسطه بعد از غسل و وضو، باید فوراً مشغول نماز شود ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل از نماز اشکال ندارد و در نماز هم می تواند کارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را به جا آورد.
(مسأله 354) زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد و خون بیرون آید - هرچند فضای فرج - باید دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود.
(مسأله 355) اگر خون استحاضه زن، جریان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضرر ندارد، باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری کند، ولی اگر همیشه جریان ندارد، فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری کند و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل کند و وضو هم بگیرد و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.
(مسأله 356) اگر در موقع غسل، خون قطع نشود، غسل صحیح است ولی اگر در بین غسل، استحاضه متوسطه، کثیره شود، بنا بر احتیاط واجب چنانچه مشغول غسل ترتیبی بوده همان را از سر بگیرد و اگر مشغول غسل ارتماسی بوده بهتر آن است که همان را دوباره انجام دهد.
(مسأله 357) احتیاط مستحب آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است به مقداری که می تواند، از بیرون آمدن خون جلوگیری کند.
(مسأله 358) زن مستحاضه باید روزه ماه رمضان را بگیرد و در صورتی روزه او درست است که غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد فردای آن روز روزه بگیرد، به جا آورد و همچنین غسل، روزی که روزه است.
(مسأله 359) اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند روزه او صحیح است.
(مسأله 360) اگر استحاضه کثیره، قلیله شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد و نیز اگر استحاضه متوسطه، قلیله شود باید برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را به جا آورد. اگر استحاضه کثیره زن، متوسطه شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل متوسطه را به جا آورد. مثلا اگر پیش از نماز ظهر، استحاضه کثیره، متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند و برای نماز عصر و مغرب و عشاء فقط وضو بگیرد.
(مسأله 361) اگر استحاضه قلیله زن، پیش از نماز یا بین نماز، متوسطه یا کثیره شود باید کارهای متوسطه یا کثیره را که گفته شد انجام دهد و اگر استحاضه متوسطه، کثیره شود باید کارهای استحاضه کثیره را انجام دهد و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد فایده ندارد و باید دوباره برای کثیره غسل کند.
(مسأله 362) اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه زن، کثیره شود، باید نماز را بشکند و برای استحاضه کثیره غسل کند و وضو بگیرد و کارهای دیگر آن را انجام دهد و همان نماز را بخواند و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد باید دو تیمّم کند؛؛ یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو و اگر برای یکی از آنها وقت ندارد باید عوض آن تیمّم کند و دیگری را به جا آورد ولی اگر برای تیمّم هم وقت ندارد نمی تواند نماز را بشکند و باید نماز را تمام کند و بنا بر احتیاط واجب قضا نماید و همچنین است اگر در بین نماز، استحاضه قلیله او، متوسطه یا کثیره شود.
(مسأله 363) اگر در بین نماز خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده، بنا بر احتیاط باید وضو و غسل و نماز را دوباره به جا آورد.
(مسأله 364) اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد حتی عوض کردن پنبه را ترک کند نمازش باطل است.
(مسأله 365) مستحاضه قلیله اگر بخواهد غیر از نماز کاری انجام دهد، که شرط آن وضو داشتن است، مثلا بخواهد دست به خط قرآن بزند باید وضو بگیرد و وضویی که برای نماز گرفته کافی نیست.
(مسأله 366) رفتن در مسجد مکه و مدینه و توقف در سایر مساجد و خواندن سوره ای که سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشکال ندارد ولی نزدیکی شوهر با او بنا بر احتیاط واجب در صورتی حلال می شود که غسل کند؛؛ اگرچه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است، مثل وضو و عوض کردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.
(مسأله 367) نماز آیات بر مستحاضه واجب است و باید برای نماز آیات هم کارهایی را که برای نماز یومیّه گفته شد، انجام دهد.
(مسأله 368) هرگاه در وقت نماز یومیه، نماز آیات بر مستحاضه واجب شود اگرچه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، باید برای نماز آیات هم تمام کارهایی را که برای نماز یومیه او واجب است انجام دهد.
(مسأله 369) زن مستحاضه نباید نماز قضا بخواند مگر این که وقت تنگ شود، در این صورت باید برای هر نماز، کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد.
(مسأله 370) اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست و شرعاً حکم حیض و نفاس را ندارد بنا بر احتیاط واجب، باید به دستور استحاضه عمل کند بلکه اگر شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خون های دیگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید کارهای استحاضه را انجام دهد. عادت ماهانه
(مسأله 371) حیض خونی ست که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زن ها خارج می شود و زن را در موقع دیدن خون حیض، «حائض» می گویند.
(مسأله 372) خون حیض در بیشتر اوقات، غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ مایل به سیاهی یا سرخ است و با فشار و سوزش بیرون می آید.
(مسأله 373) زن های قرشی بعد از تمام شدن شصت سال، یائسه می شوند، یعنی خون حیض نمی بینند و زن هایی که قرشی نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می شوند.
(مسأله 374) خونی که دختر، پیش از تمام شدن نه سال و زن بعد از یائسه شدن می بینند، حیض نیست.
(مسأله 375) زن حامله و زنی که بچه شیر می دهد، ممکن است حیض ببینند.
(مسأله 376) دختری که نمی داند نه سالش تمام شده یا نه، اگر خونی ببیند که نشانه های حیض را نداشته باشد حیض نیست و اگر نشانه های حیض را داشته باشد و اطمینان به حیض بودنش پیدا کند حیض است و معلوم می شود نه سال او تمام شده است.
(مسأله 377) زنی که شک دارد یائسه شده یا نه، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه، باید بنا بگذارد که حیض است و یائسه نشده است.
(مسأله 378) مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد حیض نیست.
(مسأله 379) باید سه روز اول حیض، پشت سرهم باشد، پس اگر مثلا دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، اگر این حالت بیش از ده روز طول نکشد احتیاط واجب آن است که هم اعمال مستحاضه را انجام دهد و هم از محرمات حائض اجتناب کند.
(مسأله 380) لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید، بلکه اگر در فرج خون باشد کافیست و چنانچه در بین سه روز مختصری پاک شود و مدت پاک شدن به قدری کم باشد که بگویند در تمام سه روز در فرج خون بوده، باز هم حیض است.
(مسأله 381) لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند، ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود؛؛ پس اگر از اذان صبح روز اول تا غروب روز سوم به نحوی که گفته شد پشت سرهم خون بیاید، یا در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود و در شب دوم و سوم هم هیچ خون قطع نشود، حیض است.
(مسأله 382) اگر سه روز پشت سرهم خون ببیند و پاک شود، چنانچه دوباره خون ببیند و روزهایی که خون دیده و در وسط، پاک بوده، روی هم از ده روز بیشتر نشود، روزهایی هم که در وسط، پاک بوده حیض است.
(مسأله 383) اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون دمل است یا خون حیض باید به وظیفه مستحاضه عمل کند و از محرمات حائض اجتناب نماید.
(مسأله 384) اگر خونی ببیند و شک کند که خون حیض است یا نفاس، چنانچه شرایط حیض را داشته باشد، باید حیض قرار دهد.
(مسأله 385) اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت، باید خود را وارسی کند، یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند، بعد بیرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بکارت است و اگر به همه آن رسیده، حیض است.
(مسأله 386) اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود و بعد سه روز خون ببیند، خون دوم حیض است و در خون اول و روزهای بعد که پاک بود بین عمل مستحاضه و محرمات حائض جمع کند.
احکام حائض
(مسأله 387) چند چیز بر حائض حرام است: اول عبادت هایی که مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمّم به جا آورده شود ولی به جا آوردن عبادت هایی که وضو و غسل و تیمّم برای آنها لازم نیست، مانند نماز میّت، مانعی ندارد. دوم تمام چیزهایی که بر جنب حرام است و در احکام جنابت گفته شد. سوم جماع کردن در فرج، که هم برای مرد حرام و هم برای زن، اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، بلکه احتیاط واجب آن است که مقدار کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند.
(مسأله 388) جماع کردن در روزهایی هم که حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد حرام است. پس زنی که بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به نحوی که بعداً گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد و شوهرش نمی تواند در آن روز با او نزدیکی نماید.
(مسأله 389) اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول آن با زن خود در قُبُل جماع کند، بنا بر احتیاط واجب باید هیجده نخود طلا کفاره به فقیر بدهد و اگر در قسمت دوم جماع کند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع کند، باید چهار و نیم نخود بدهد. مثلا زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع کند باید هیجده نخود طلا بدهد و در شب و یا روز سوم و چهارم، نه نخود و در شب یا روز پنجم و ششم، باید چهار نخود و نیم بدهد.
(مسأله 390) لازم نیست طلای کفاره را سکه دار بدهد ولی اگر بخواهد قیمت آن را بدهد باید به قیمت روزی که می پردازد حساب کند.
(مسأله 391) اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض، با زن خود جماع کند، باید هر سه کفاره را که روی هم سیویک نخود و نیم می شود بدهد.
(مسأله 392) اگر انسان بعد از آن که در حال حیض جماع کرده و کفاره آن را داده دوباره جماع کند بنا بر احتیاط واجب، باز هم باید کفاره بدهد.
(مسأله 393) اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند و در بین آنها کفاره ندهد احتیاط واجب آن است که برای هر جماع یک کفاره بدهد.
(مسأله 394) اگر مرد در حال جماع بفهمد، زن حائض شده، باید فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود بنا بر احتیاط واجب باید کفاره بدهد.
(مسأله 395) اگر مرد با زن حائض زنا کند یا با زن حائض نامحرمی به گمان این که عیال خود او است جماع نماید، احتیاط واجب آن است که کفاره بدهد.
(مسأله 396) کسی که نمی تواند کفاره بدهد بهتر آن است که صدقه ای به فقیر بدهد و اگر نمی تواند بنا بر احتیاط واجب باید استغفار کند و هر وقت توانست باید کفاره را بدهد.
(مسأله 397) طلاق دادن زن در حال حیض، به طوری که در کتاب طلاق گفته می شود باطل است.
(مسأله 398) اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاک شده ام، باید سخن او را پذیرفت.
(مسأله 399) اگر زن در بین نماز حائض شود، نماز او باطل است.
(مسأله 400) اگر زن در بین نماز شک کند که حائض شده یا نه، نماز او صحیح است. ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز حائض شده، نمازی که خوانده باطل است.
(مسأله 401) بعد از آن که زن از خون حیض پاک شد، واجب است برای نماز و عبادت های دیگری که باید با وضو یا غسل یا تیمّم به جا آورده شود، غسل کند و شیوه آن مثل غسل جنابت است. ولی برای نماز باید پیش از غسل یا بعد از آن، وضو هم بگیرد و اگر پیش از غسل وضو بگیرد بهتر است.
(مسأله 402) هرگاه زن از خون حیض پاک شد، اگرچه غسل نکرده باشد؛؛ طلاق او صحیح است و شوهرش هم پس از شستن محل می تواند با او نزدیکی کند؛؛ ولی احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل از نزدیکی با او خودداری نماید. اما کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن، تا غسل نکند بر او حلال نمی شود.
(مسأله 403) اگر آب، برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازه ای باشد که بتواند یا غسل کند یا وضو بگیرد بنا بر احتیاط واجب باید غسل کند و بدل از وضو، تیمّم کند و اگر فقط برای وضو کافی باشد و به اندازه غسل نباشد، باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمّم نماید و اگر برای هیچ یک از آنها آب ندارد، باید دو تیمّم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو.
(مسأله 404) نمازهای یومیه ای که زن در حال حیض نخوانده، قضا ندارد ولی روزه های واجب را باید قضا نماید.
(مسأله 405) هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند که اگر نماز را تأخیر بیندازد حائض می شود، باید فوراً نماز بخواند.
(مسأله 406) اگر زن نماز را تأخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه انجام واجبات یک نماز بگذرد و حائض شود؛؛ قضای آن نماز بر او واجب است ولی در تندخواندن و کندخواندن و چیزهای دیگر، باید ملاحظه حال خود را بکند مثلا زنی که مسافر نیست اگر در اول ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نمازبه بیانی که گفته شد از اول ظهر بگذرد و حائض شود و برای کسی که مسافر است، گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت کافیست و نیز باید ملاحظه تهیّه شرایطی را که دارا نیست بنماید پس اگر به مقدار فراهم آوردن آن مقدمات و خواندن یک نماز بگذرد و حائض شود قضا واجب است وگرنه واجب نیست.
(مسأله 407) اگر زن در آخر وقت نماز، از خون پاک شود و به اندازه غسل و وضو و مقدمات دیگر نماز مانند تهیه کردن لباس یا آب کشیدن آن و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر از یک رکعت وقت داشته باشد، باید نماز را بخواند و اگر نخواند، باید قضای آن را به جا آورد.
(مسأله 408) اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد، ولی می تواند با تیمّم نماز را در وقت بخواند بنا بر احتیاط واجب، آن نماز را بخواند و اگر گذشته از تنگی وقت، تکلیفش تیمّم است، مثل آن که آب برایش ضرر دارد، باید تیمّم کند و آن نماز را بخواند.
(مسأله 409) اگر زن حائض بعد از پاک شدن شک کند که برای نماز وقت دارد یا نه باید نمازش را بخواند.
(مسأله 410) اگر به خیال این که به اندازه تهیه مقدمات نماز و خواندن یک رکعت وقت ندارد؛؛ نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته، باید قضای آن نماز را به جا آورد.
(مسأله 411) مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد و اگر نمی تواند وضو بگیرد، تیمّم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود.
(مسأله 412) خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن به حاشیه ومابین خطهای قرآن و نیز خضاب کردن به حنا و مانند آن برای حائض مکروه است. اقسام زنان حائض اشاره
(مسأله 413) زنان حائض بر شش گونه هستند: 1 - صاحب عادت وقتیّه و عددیّه؛؛ و آن زنی ست که دو ماه پشت سرهم در وقت معیّن خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سرهم از اول ماه تا هفتم خون ببیند. 2 - صاحب عادت وقتیّه؛؛ و آن زنی ست که دو ماه پشت سرهم در وقت معیّن، خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد؛؛ مثلا دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود. 3 - صاحب عادت عددیه؛؛ و آن زنی ست که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سرهم به یک اندازه باشد؛؛ ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد؛؛ مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. 4 - مضطربه؛؛ و آن زنی ست که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده؛؛ مثلا سه دفعه یا بیشتر بر خلاف عادت سابقه حائض شده و عادت تازه ای پیدا نکرده است. 5 - مبتدئه؛؛ و آن زنی ست که برای اولین بار حائض می شود. 6 - ناسیه؛؛ و آن زنی ست که عادت خود را فراموش کرده است. هر کدام از اینها احکامی دارند که در مسایل آینده گفته می شود. 1 - صاحب عادت وقتیه و عددیه
(مسأله 414) زنهایی که عادت وقتیه و عددیه دارند سه دسته اند: 1. زنی که دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاک شود، مثلا دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند و روز هفتم پاک شود که عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است. 2. زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سرهم چند روز معین مثلا از اول ماه تا هشتم خونی که می بیند نشانه های حیض را دارد؛؛ یعنی غلیظ و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می آید و بقیه خون های او نشانه های استحاضه را دارد، عادت او از اول ماه تا هشتم می شود. 3. زنی که دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون حیض ببیند و بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دید، یک روز یا بیشتر پاک شود و دوباره خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود، عادت او به اندازه تمام روزهاییست که خون دیده و در وسط پاک بوده است و لازم نیست روزهایی که پاک بوده در هر دو ماه یک اندازه باشد.
(مسأله 415) زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا دو سه روز جلوتر یا دو سه روز عقب تر خون ببیند، به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته اگرچه آن خون، نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زن حائض گفته شد عمل کند. و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده مثل این که پیش از سه روز پاک شود، باید عبادت هایی را که بجا نیاورده قضا نماید.
(مسأله 416) زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد گاهی سه حالت به او دست می دهد: 1. چند روز پیش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت خود دیده، حیض است و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد و باید عبادت هایی را که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت بجا نیاورده قضا نماید. 2. اگر همه روزهای عادت را فقط با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض است و خونی که جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نکرده باید قضا نماید. 3. اگر همه روزهای عادت را فقط با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر شود فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است.
(مسأله 417) زنی که عادت دارد، اگر بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید پاک شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون، کمتر از ده روز باشد و همه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر باشد، مثل آنکه پنج روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند، چند صورت دارد: 1. آن که تمام خونی که دفعه اول دیده، یا مقداری از آن، در روزهای عادت باشد و خون دوم که بعد از پاک شدن می بیند در روزهای عادت نباشد، که باید همه خون اول را حیض و خون دوم را استحاضه قرار دهد. 2. آن که خون اول در روزهای عادت نباشد و تمام خون دوم یا مقداری از آن در روزهای عادت باشد که باید همه خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهد. 3. آن که مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد و خون اولی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر نباشد و با پاکی وسط و مقداری از خون دوم که آن هم در روزهای عادت بوده از ده روز بیشتر نباشد، که در این صورت همه آنها حیض است و مقداری از خون اول که پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است؛؛ مثلا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم، حیض است و از اول تا سوم و همچنین از دهم تا پانزدهم استحاضه می باشد. 4. آن که مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد ولی خون اولی که در روزهای عادت بوده، از سه روز کمتر باشد که باید در تمام دو خون و پاکی وسط، کارهایی را که بر حائض حرام است و سابقاً گفته شد ترک کند و کارهای استحاضه را به جا آورد؛؛ یعنی به شیوه ای که برای زن مستحاضه گفته شد، عبادت های خود را انجام دهد.
(مسأله 418) زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خون نبیند و در غیر آن وقت به شماره روزهای حیضش خون ببیند، باید همان را حیض قرار دهد، چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن.
(مسأله 419) زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولی شماره روزهای آن کمتر و یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاک شدن، دوباره به شماره روزهای عادتی که داشته خون ببیند، باید در هر دو خون کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و کارهای استحاضه را به جا آورد.
(مسأله 420) زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی که در روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را نداشته باشد، حیض است و خونی که بعد از روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است. مثلا زنی که عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می باشد. 2. صاحب عادت وقتیه
(مسأله 421) زن هایی که عادت وقتیه دارند؛؛ یعنی دو ماه پشت سرهم در وقت معین، خون ببینند، سه دسته اند: 1. زنی که دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاک شود ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه یک اندازه نباشد؛؛ مثلا دو ماه پشت سرهم روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود، که این زن باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهد. 2. زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون او نشانه های حیض را دارد یعنی غلیط و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می آید و بقیه خون های او نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهایی که خون او نشانه حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه نیست. مثلا در ماه اول، از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم، از اول ماه تا هشتم خون او نشانه های حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد. این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد. 3. زنی که دو ماه پشت سرهم در وقت معین سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد، مثلا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد. این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد.
(مسأله 422) زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت یا دو سه روز بعد از عادت خون ببیند به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگرچه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زن های حائض گفته شد، عمل نماید و اگر بعد بفهمد حیض نبوده، مثل آنکه پیش از سه روز پاک شود، باید عبادت هایی را که بجا نیاورده قضا نماید.
(مسأله 423) زنی که عادت وقتیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چه پدری باشند و چه مادری، زنده باشند یا مرده، ولی در صورتی می تواند عادت آنان را حیض خود قرار دهد که شماره روزهای حیض همه آنان یک اندازه باشد و اگر شماره روزهای حیض آنان یک اندازه نباشد؛؛ مثلا عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی دیگر هفت روز باشد، احتیاط واجب آن است که در هر ماه هفت روز، ایام عادت خود قرار دهد. 3 - صاحب عادت عددیه
(مسأله 424) زن هایی که عادت عددیه دارند یعنی شماره روزهای حیض معین ولی وقت آن مشخص نیست، سه دسته اند: 1. زنی که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سرهم یک اندازه باشد، ولی وقت خون دیدن او یکی نباشد که در این صورت هرچند روزی که خون دیده عادت اومی شود. مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عادت او پنج روز می شود. 2. زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سرهم چند روز از خونی که می بیند نشانه حیض و بقیه استحاضه را دارد و شماره روزهایی که خون نشانه حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه است؛؛ اما وقت آن یکی نیست، در این صورت هر چند روزی که خون او نشانه حیض را دارد، عادت او می شود. مثلا اگر یک ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پانزدهم، خون او نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود. 3. زنی که دو ماه پشت سرهم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یک روز یا بیشتر پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت خون دیدن، در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر تمام روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود و شماره روزهای آن هم به یک اندازه باشد، تمام روزهایی که خون دیده با روزهای وسط که پاک بوده عادت حیض او می شود و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه باشد؛؛ مثلا اگر ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شود و دوباره خون ببیند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود، عادت او هشت روز می شود. 4 - مضطربه
(مسأله 425) زنی که چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نکرده است چند صورت دارد: 1. در تمام ماه فقط ده روز یا کمتر - یک تا چهار روز - خون می بیند، همه اش حیض است. 2. در تمام ماه بیشتر از ده روز خون می بیند و روزهایی که آن خون نشانه های حیض را دارد، بیشتر از سه روز و کمتر از ده روز است، همه این روزها حیض محسوب می شود. 3. اگر همه روزهای بیشتر از ده روز از نظر اوصاف یکسان است به عادت اکثریت قاطع خویشان از نظر عدد عمل کند. 4. اگر خویشان از نظر شماره ایام، مختلف هستند هفت روز حیض و باقی مانده را استحاضه محسوب کند. 5 - مبتدئه
(مسأله 426) مبتدئه یعنی زنی که دفعه اول خون دیدن اوست، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون هایی که دیده یک جور باشد، باید عادت خویشان خود را به طوری که در وقتیه گفته شد حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
(مسأله 427) مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است.
(مسأله 428) اگر مبتدئه بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از روز اولی که خون نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد، به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد. 6 - ناسیه
(مسأله 429) ناسیه یعنی زنی که عادت خود را فراموش کرده است؛؛ اگر بیشتر از ده روز خون ببیند باید روزهایی که خون او نشانه حیض را دارد تا ده روز، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، بنا بر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. مسائل متفرقه حیض
(مسأله 430) مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که فقط عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض داشته باشد، یا یقین کنند که سه روز طول می کشد، باید عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادت هایی را که بجا نیاورده اند قضا نمایند. ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می کشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را به جا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند، باید آن را حیض قرار دهند. ولی زنی که عادت وقتیه یا «وقتیه و عددیه» دارد، به محض دیدن خون در ایام عادت، عبادت را ترک می کند.
(مسأله 431) زنی که در حیض عادت دارد، چه در وقت حیض، عادت داشته باشد چه در عدد حیض یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سرهم بر خلاف عادت خود خونی ببیند که وقت آن یا شماره روزهای آن، یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یکی باشد، عادتش برمی گردد به آنچه در این دو ماه دیده است؛؛ مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاک می شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود، از دهم تا هفدهم عادت او می شود.
(مسأله 432) مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
(مسأله 433) زنی که معمولا هر ماه یک مرتبه خون می بیند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند و هر دو خون نشانه های حیض را داشته باشد، چنانچه روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد.
(مسأله 434) اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد، ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
(مسأله 435) اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن، خون نیست؛؛ باید برای عبادت های خود غسل کند، اگرچه گمان داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند؛؛ ولی اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند نباید غسل کند و نمی تواند نماز بخواند و باید به احکام حائض رفتار نماید.
(مسأله 436) اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد، پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادت های خود را به جا آورد و اگر پاک نبود اگرچه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد، در این صورت به احکامی که قبلا گفته شد عمل کند.
نفاس
(مسأله 437) از وقتی که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید، هر خونی که زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس، نفساء می گویند.
(مسأله 438) خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
(مسأله 439) لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا دو نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
(مسأله 440) ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
(مسأله 441) هرگاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه، یا چیزی که سقط شده اگر می ماند انسان می شد یا نه، اگر وارسی آسان باشد، وارسی کند.
(مسأله 442) توقف در مسجد و دست زدن و مانند آن به خط قرآن و کارهای دیگری که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مکروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مکروه می باشد.
(مسأله 443) طلاق دادن زنی که در حال نفاس می باشد باطل است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیکی کند، احتیاط واجب آن است که به شیوه ای که در احکام حیض گفته شد کفاره بدهد.
(مسأله 444) وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادت های خود را به جا آورد و اگر دوباره خون ببیند، چنانچه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده، روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است و اگر روزهایی که پاک بوده روزه گرفته باشد باید قضا نماید.
(مسأله 445) اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند که اگر پاک است، برای عبادت های خود غسل کند.
(مسأله 446) اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد. چنانچه در حیض، عادت دارد به اندازه روزهای عادت او، نفاس و بقیه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه می باشد و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
(مسأله 447) زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد و بعد از آن تا روز دهم عبادت را ترک نماید. پس اگر از ده روز بگذرد، به اندازه روزهای عادتش، نفاس و بقیه استحاضه است و اگر عبادت را ترک کرده باید قضا کند.
(مسأله 448) اگر پس از وضع حمل، یک ماه یا بیشتر، خون ببیند، اگر در حیض عادت دارد، به مقدار روزهای عادتش نفاس قرار دهد، پس از آن تا ده روز حکم استحاضه را دارد و اگر پس از گذشتن ده روز، ایام عادت او فرا رسد، مطابق احکام حائض عمل کند خواه نشانه های حیض داشته باشد یا نه و اگر همزمان با ایام عادت نباشد حکم استحاضه را دارد، مگر این که نشانه های حیض در آن باشد.
(مسأله 449) زنی که در حیض عادت ندارد، اگر بعد از زایمان تا یک ماه یا بیشتر از یک ماه خون ببیند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم آن استحاضه است و خونی که بعد از آن می بیند، اگر نشانه حیض را داشته باشد حیض وگرنه آن هم استحاضه می باشد.
غسل مسّ میّت
(مسأله 450) اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مسّ کند یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند باید غسل مسّ میّت نماید، چه در خواب مس کند چه در بیداری، با اختیار مس کند یا بی اختیار، حتّی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میّت برسد باید غسل کند، ولی اگر حیوان مرده ای را مس کند غسل بر او واجب نیست.
(مسأله 451) اگر موی خود را به بدن میّت برساند یا بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند، اگر مو به قدری باشد که تابع بدن محسوب شود، احتیاط واجب آن است که غسل کند.
(مسأله 452) برای مس بچه مرده، حتی بچه سقطشده ای که چهار ماه او تمام شده غسل مسّ میّت واجب است و برای مس بچه سقطشده ای که از چهار ماه کمتر دارد، غسل مستحب است. بنابراین اگر بچه چهارماهه ای مرده به دنیا بیاید مادر او بنا بر احتیاط واجب باید غسل مس میت کند؛؛ بلکه اگر از چهار ماه کمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نماید.
(مسأله 453) اگر انسان، میّتی را که سه غسل او کاملا تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود ولی اگر پیش از آن که غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس کند اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، باید غسل مس میّت نماید.
(مسأله 454) اگر دیوانه یا بچه نابالغی میّت را مس کند، بعد از آن که آن دیوانه عاقل شد یا بچه بالغ شد باید غسل مس میت نماید.
(مسأله 455) اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پیش از آن که قسمت جداشده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میت کند، ولی اگر قسمتی که جدا شده، استخوان نداشته باشد احتیاط واجب آن است که برای مس آن غسل کند.
(مسأله 456) برای مس استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، باید غسل کرد. ولی برای مس استخوان و دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست.
(مسأله 457) غسل مس میت را بایدمثل غسل جنابت انجام دهند ولی کسی که غسل مسّ میت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید وضو هم بگیرد.
(مسأله 458) اگر چند میّت را مس کند یا یک میت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.
(مسأله 459) برای کسی که بعد از مس میّت غسل نکرده است، توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد مانعی ندارد، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند و بنا بر احتیاط واجب وضو بگیرد. احکام محتضر
(مسأله 460) مسلمانی را که محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید به پشت بخوابانند به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او کاملا به این طور ممکن نیست بنا بر احتیاط تا اندازه ای که ممکن است باید به این شیوه عمل کنند و چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممکن نباشد به قصد احتیاط او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتیاط او را به پهلوی راست یا به پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.
(مسأله 461) احتیاط واجب آن است که تا وقتی، او را غسل نداده اند رو به قبله باشد و بعد از حرکت دادن این احتیاط، واجب نیست.
(مسأله 462) رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولیّ او لازم نیست.
(مسأله 463) مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام ( علیهم السلام ) و سایر عقائد حقّه را؛؛ به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب است چیزهایی را که گفته شد تا وقت مرگ تکرار کنند.
(مسأله 464) مستحب است این دعاها را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد: «الّلهُمَّ اغْفِرْلِیَ الکَثیرَ مِنْ مَعاصیکَ واقْبَلْ مِنّی الیَسیرَ مِنْ طاعَتِکَ یا مَنْ یَقْبَلُ الیَسیرَ و یَعْفُو عَنِ الکَثیرِ إقْبَلْ مِنِّی الیَسیرَ و اعْفُ عَنِّی الکَثیرَ إنَّکَ أنْتَ العَفُوٌّ الغَفُورُ الّلهُمَّ ارْحَمْنی فَإنَّکَ رَحیمٌ».
(مسأله 465) مستحب است کسی را که سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود به جایی که نماز می خوانده ببرند.
(مسأله 466) مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیةالکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السماوات و الارض) تا آخر و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
(مسأله 467) تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین روی شکم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد و گریه کردن و تنها گذاشتن زن ها نزد او مکروه است. احکام پس از مرگ
(مسأله 468) بعد از مرگ مستحب است، چشم ها و چانه میّت را ببندند و دست و پای او را دراز کنند و پارچه ای روی او بیندازند و اگر شب مرده است، در جایی که مرده چراغ روشن کنند و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر کنند و در دفن او عجله نمایند، ولی اگر یقین به مردن او ندارند؛؛ باید صبر کنند تا معلوم شود و نیز اگر میّت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد، باید به قدری دفن را عقب بیندازند، که پهلوی چپ او را بشکافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند. احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت
(مسأله 469) غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان بر هر مکلّفی واجب است و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد همه معصیت کرده اند.
(مسأله 470) اگر کسی مشغول کارهای میّت شود بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.
(مسأله 471) اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میّت را باطل انجام داده اند؛؛ باید دوباره انجام دهد ولی اگر گمان دارد که باطل بوده، یا شک دارد که درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید.
(مسأله 472) برای غسل و کفن و نماز و دفن میّت، باید از ولی او که در ارث بردن مقدم بر دیگران است اجازه بگیرند.
(مسأله 473) ولی زن که در غسل و کفن و دفن او دخالت می کند شوهر اوست، سپس کسانی که از آن زن ارث می برند با حفظ تقدم مرد بر زن.
(مسأله 474) اگر کسی بگوید من وصی یا ولی میّتم، یا ولی میّت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میّت را انجام دهم، چنانچه دیگری نمی گوید من ولی یا وصی میّتم یا ولی میّت به من اجازه داده است، انجام کارهای میّت با اوست و در صورت اختلاف، هرگاه دو عادل بر گفته یکی شهادت داد، قول او پذیرفته می شود.
(مسأله 475) اگر میّت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولی، کس دیگری را معین کند، تعیین میّت نافذ است.
احکام غسل میّت
(مسأله 476) واجب است میّت را سه غسل بدهند، اول به آبی که با سدر مخلوط باشد. دوم به آبی که با کافور مخلوط باشد و سوم با آب خالص.
(مسأله 477) سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد که آب را مضاف کند و به اندازه ای هم کم نباشد که نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
(مسأله 478) اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پیدا نشود، بنا بر احتیاط واجب باید مقداری که به آن دسترسی دارند در آب بریزند.
(مسأله 479) کسی که برای حج، احرام بسته است اگر پیش از تمام کردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند و همچنین اگر در احرام عمره پیش از کوتاه کردن مو بمیرد.
(مسأله 480) اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جایز نباشد مثل آن که غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست، میّت را با آب خالص غسل بدهند.
(مسأله 481) کسی که میّت را غسل می دهد، باید مسلمان و بالغ و عاقل باشد و مسایل غسل را هم بداند.
(مسأله 482) کسی که میّت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد و اگر به همین نیّت تا آخر غسل سوم باقی باشد کافیست و تجدید نیت لازم نیست.
(مسأله 483) غسل بچه مسلمان اگرچه زنازاده باشد، واجب است و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او یا یکی از آنان مسلمان باشند، باید او را غسل داد.
(مسأله 484) بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن کنند.
(مسأله 485) اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد باطل است ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد؛؛ اگرچه احتیاط مستحب آن است که زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد، مگر این که وصیتی در میان باشد.
(مسأله 486) مرد می تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست؛؛ غسل دهد. زن هم می تواند پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد، غسل دهد.
(مسأله 487) اگر جایی از بدن میّت، نجس باشد باید پیش از آن که آنجا را غسل بدهند، آب بکشند و احتیاط مستحب آن است که تمام بدن میّت، پیش از شروع به غسل پاک باشد.
(مسأله 488) غسل میّت مثل غسل جنابت است و احتیاط واجب آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند و احتیاط مستحب آن است که در غسل ترتیبی، هر یک از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند، بلکه آب را روی آن بریزند.
(مسأله 489) کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل میّت برای او کافی است.
(مسأله 490) برای غسل دادن میّت، نباید مزد بگیرند ولی مزد گرفتن برای کارهای مقدماتی غسل، حرام نیست.
(مسأله 491) اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد باید عوض هر غسل، میّت را یک تیمّم بدهند.
(مسأله 492) کسی که میّت را تیمّم می دهد روبه روی میّت قرار می گیرد و دست خود را بر زمین می زند و به صورت و پشت دست های میّت می کشد و بهتر است علاوه بر این دست میّت را به زمین بزند و به صورت و پشت دست هایش بکشد. احکام کفن کردن میّت
(مسأله 493) میّت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند کفن نمایند.
(مسأله 494) لنگ باید از ناف تا زانو؛؛ اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد و بنا بر احتیاط واجب، پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازی سرتاسری باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.
(مسأله 495) قیمت کفن متعارف و یا مطابق شأن میّت را می توان از اصل مال برداشت؛؛ هرچند صغیر داشته باشد و زاید بر نیاز به اجازه ورثه دارد.
(مسأله 496) کفن زن، بر شوهر است. اگرچه زن از خود مال داشته باشد و همچنین اگر زن را به شرحی که در کتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد ولی شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
(مسأله 497) هرگاه میت چیزی نداشته باشد احتیاط واجب آن است که کسانی که مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب بود هزینه کفن او را نیز بدهند.
(مسأله 498) کفن کردن با چیز غصبی، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست و چنانچه کفن میّت، غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند.
(مسأله 499) کفن کردن میّت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص، جایز نیست. ولی در حال ناچاری اشکال ندارد و احتیاط واجب آن است که با پارچه طلاباف هم میّت را کفن نکنند مگر در حال ناچاری.
(مسأله 500) اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند و یا عوض کنند.
(مسأله 501) کسی که برای حج یا عمره، احرام بسته اگر بمیرد، باید مثل دیگران کفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد. احکام حنوط
(مسأله 502) بعد از غسل، واجب است میّت را حنوط کنند. یعنی به پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بگذارند و مستحب است به سر بینی میّت هم کافور بمالند و باید کافور، ساییده و تازه باشد و اگر به واسطه کهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد کافی نیست.
(مسأله 503) احتیاط مستحب آن است که اول کافور را به پیشانی میّت بمالند و در جاهای دیگر هم ترتیب لازم نیست.
(مسأله 504) کسی که برای حج، احرام بسته است، اگر پیش از تمام کردن سعی صفا و مروه بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست و نیز اگر در احرام عمره پیش از آن که موی خود را کوتاه کند بمیرد نباید او را حنوط کنند.
(مسأله 505) زنی که شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو کند ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.
(مسأله 506) مکروه است میّت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو کنند یا برای حنوط اینها را با کافور مخلوط نمایند.
(مسأله 507) مستحب است، قدری تربت حضرت سیّد الشّهدا ( علیه السلام ) را با کافور مخلوط کنند ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود نرسانند و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد، که وقتی با کافور مخلوط شد، آن را کافور نگویند.
(مسأله 508) اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد بنا بر احتیاط واجب غسل را مقدم دارند و اگر برای هفت عضو نرسد پیشانی را مقدم دارند.
(مسأله 509) مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر، همراه میّت بگذارند. احکام نماز میّت اشاره
(مسأله 510) نمازخواندن بر میّت مسلمان، اگرچه بچه باشد واجب است، ولی باید پدر و مادر آن بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد.
(مسأله 511) نماز میّت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود و اگر پیش از اینها، یا در بین اینها بخوانند، اگرچه از روی فراموشی یا نداسنتن مسأله باشد، کافی نیست.
(مسأله 512) کسی که می خواهد نمار میّت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمّم باشد و بدن و لباسش پاک باشد و اگر لباس او غصبی هم باشد اشکال ندارد؛؛ اگرچه احتیاط لازم آن است که از سخن گفتن و یا خندیدن و پشت به قبله کردن در نماز خودداری کند.
(مسأله 513) کسی که نماز میّت می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میّت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.
(مسأله 514) مکان نمازگزار باید از جای میّت پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
(مسأله 515) نمازگزار باید از میّت دور نباشد ولی کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صف ها به یکدیگر متّصل باشند اشکال ندارد.
(مسأله 516) نمازگزار باید مقابل میّت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میّت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میّت نیستند اشکال ندارد.
(مسأله 517) بین میّت و نمازگزار، باید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها نباشد ولی اگر میّت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد.
(مسأله 518) نمار میّت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نیّت، میّت را معیّن کند، مثلا نیّت کند: نماز می خوانم بر این میّت، قربةً الی الله.
(مسأله 519) اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.
(مسأله 520) اگر میّت وصیّت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، احتیاط مستحب آن است که آن شخص از ولی میّت اجازه بگیرد و بر ولی هم واجب است که اجازه بدهد.
(مسأله 521) چند مرتبه نمازخواندن بر میّت، مکروه است ولی اگر میّت، اهل علم و تقوی باشد، مکروه نیست.
(مسأله 522) اگر میّت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری، بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود، نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده است تا وقتی جسد او از هم نپاشیده واجب است با همان ترتیب به قبرش نماز بخوانند. کیفیّت نماز میّت
(مسأله 523) نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللهُ و أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللهِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ و المُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد است بگوید: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهْ و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ و رَسولُهُ أرْسَلَهُ بِالحَقِّ بَشیراً و نَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و بارِکْ علی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و ارْحَمْ مُحَمَّداً و آلِ مُحَمَّد کَافْضَلِ ما صَلَّیْتَ و بارَکْتَ و تَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهیمَ و آلِ إبْراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مجیدٌ و صَلِّ علی جَمیعِ الأنْبیاءِ و المُرْسَلینَ و الشُّهَداءِ و الصِّدِّیقینَ و جَمیعِ عِبادِ اللهِ الصّالِحینَ و بعد از تکبیر سوم بگوید: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ و المُؤْمِناتِ و المُسْلِمینَ و المُسْلِماتِ الأحیاءِ مِنْهُم و الأمْواتِ تابِعْ بَیْنَنا و بَیْنَهُمْ بِالخَیْراتِ إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ إنَّکَ علی کُلِّ شَی ء قَدِیرٌ و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: اللّهُمَّ إنَّ هذا عَبْدُکَ و ابْنُ عَبْدِکَ و ابْنُ امَتِکَ نَزَلَ بِکَ و أنْتَ خَیْرُ مَنْزول بِهِ اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً و أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّا اللّهُمَّ إنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إحْسانِهِ و إنْ کانَ مُسیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ و اغْفِرْ لَهُ اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی أعْلی عِلِّیِّینَ و اخْلُفْ علی أهْلِهِ فِی الغابِرِینَ و ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ و بعد تکبیر پنجم را بگوید ولی اگر میّت، زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اللّهُمَّ إنَّ هذِهِ أمتُکَ وابْنَةُ أمَتِکَ و ابْنَةُ عَبْدِکَ نَزَلْتَ بِکَ و أنْتَ خَیْرُ مَنْزول بِهِ اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً و أنْتَ أعْلَمُ بِها مِنّا اللّهُمَّ إنْ کانت مُحْسِنةً فَزِدْ فِی إحْسانِها و إنْ کانَت مُسیئةً فَتَجاوَزْ عَنْها و اغْفِرْ لَها اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی أعْلی عِلِّیِّینَ و اخْلُفْ علی أهْلِها فِی الغابِرِینَ و ارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ.
(مسأله 524) باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سرهم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود و شایسته است نمازگزار قصد معنی کند و به حکایت الفاظ اکتفا ننماید.
(مسأله 525) کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. مستحبّات نماز میّت
(مسأله 526) چند چیز در نماز میّت مستحب است اول کسی که نماز میّت می خواند با وضو یا غسل یا تیمّم باشد. احتیاط مستحب آن است، در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد. دوم اگر میّت، مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادی بر او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد و اگر میّت، زن است مقابل سینه اش بایستد. سوم با کفش نماز نخواند چهارم در هر تکبیر دست ها را بلند کند پنجم فاصله او با میّت به قدری کم باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. ششم نماز میّت را به جماعت بخواند. هفتم امام جماعت تکبیرو دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند. هشتم در جماعت اگرچه مأموم یک نفر باشد، پشت سر امام بایستد. نهم نمازگزار به میّت و مؤمنین زیاد دعا کند. دهم پیش از نماز سه مرتبه بگوید: الصّلاة. یازدهم نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میّت بیشتر به آنجا می روند. دوازدهم زن حائض اگر نماز میّت را به جماعت می خواند، در صفی تنها بایستد.
(مسأله 527) خواندن نماز میّت در مساجد مکروه است ولی در مسجدالحرام مکروه نیست. احکام دفن اشاره
(مسأله 528) واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند و اگر ترس آن باشد که جانور، بدن او را بیرون آورد باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.
(مسأله 529) میّت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد.
(مسأله 530) اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه، مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ، پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد بلکه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید به همین دستور عمل کنند.
(مسأله 531) دفن مسلمان، در قبرستان کفّار و دفن کافر در قبرستان مسلمانان جایز نیست.
(مسأله 532) دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست.
(مسأله 533) میّت را نباید در جای غصبی دفن کنند و همچنین دفن کردن در جایی که برای غیر دفن کردن وقف شده است - مانند مساجد و مدارس - مگر این که قبلًا جایی برای این کار استثناء شود.
(مسأله 534) دفن میّت در قبر مرده دیگر جایز نیست مگر این که جسد مرده از بین رفته باشد.
(مسأله 535) چیزی که از میّت جدا می شود، اگرچه مو و ناخن و دندانش باشد باید با او دفن شود و اگر موجب نبش شود احتیاط آن است که جدا دفن شود و دفن ناخن و دندانی که در حال زندگی از انسان جدا می شود، مستحب است.
(مسأله 536) اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد باید به آسان ترین راه او را بیرون آورند و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند اشکال ندارد، ولی باید این کار به وسیله شوهرش اگر اهل فن است یا زنی که اهل فن باشد انجام گیرد و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد و اگر آن هم ممکن نشود مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد و در صورتی که آن هم پیدا نشود کسی که اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.
(مسأله 537) هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد باید به وسیله کسانی که در مسأله پیش گفته شد از هر طرفی که بچه سالم بیرون می آید بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند ولی اگر بین پهلوی چپ و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد احتیاط واجب آن است که از پهلوی چپ بیرون آورند. مستحبات دفن
(مسأله 538) پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند، مستحب است ولیّ میّت یا کسی که از طرف ولی اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده، به میّت تلقین کند.
(مسأله 539) بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطه سرسلامتی دادن، مصیبت یادشان می آید، ترک آن بهتر است و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میّت غذا بفرستند و غذاخوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
(مسأله 540) مستحب است انسان در مرگ خویشان، مخصوصاً در مرگ فرزند، صبر کند و هر وقت میّت را یاد می کند إنّا للّهِ و إنّا إلَیْهِ راجِعونَ بگوید و برای میّت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود.
(مسأله 541) جایز نیست، انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
(مسأله 542) پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست.
(مسأله 543) اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند یا اگر زن در عزای میّت صورت خود را بخراشد به طوری که خون بیاید یا موی خود را بکند، باید یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را طعام دهد و یا آنها را بپوشاند و اگر نتواند باید سه روز روزه بگیرد بلکه اگر خون هم نیاید بنا بر احتیاط واجب، به این دستور عمل نماید.
(مسأله 544) احتیاط واجب آن است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند نکنند. نماز لیلة الدفن
(مسأله 545) مستحب است در شب اول قبر، دو رکعت نماز لیلة الدفن برای میّت بخوانند و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیةالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر (انّا أنزلناه) بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و ابْعَثْ ثَوابَها إلی قَبْرِ فلان و به جای فلان، اسم میّت را بگویند.
(مسأله 546) این نماز را در هر موقع از شبِ اول قبر می شود خواند؛؛ ولی بهتر است در اول شب، بعد از نماز عشاء خوانده شود.
(مسأله 547) اگر بخواهند میّت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگری دفن او را به تأخیر اندازند، باید نماز لیلةالدفن را تا شب اول قبر او تأخیر بیندازند. نبش قبر
(مسأله 548) نبش قبر مسلمان، یعنی شکافتن قبر او اگرچه طفل یا دیوانه باشد حرام است. ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد.
(مسأله 549) نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سال ها بر آن گذشته باشد حرام است.
(مسأله 550) شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست: اول آن که میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آن جا بماند. دوم آن که کفن یا چیز دیگری که با میّت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند و همچنین است اگر چیزی از مال خود میّت که به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند. سوم آن که میّت بی غسل یا بی کفن دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر قانون شرع کفن شده، یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند. چهارم آن که برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن میّت را ببینند. پنجم آن که میّت را در جایی که بی احترامی به اوست مثل قبرستان کفّار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند. ششم آن که برای یک مطلب شرعی که اهمّیّت آن از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند و در این صورت، نبش واجب است. هفتم آن که بترسند درنده ای بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد، یا دشمن بیرون آورد. هشتم آن که قسمتی از بدن میّت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند، ولی احتیاط واجب آن است که آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میّت دیده نشود.
غسل های مستحب
(مسأله 551) غسل های مستحب در شرع مقدّس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1. غسل جمعه؛؛ و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورد و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می تواند روز پنجشنبه و شب جمعه غسل را به امید آن که مطلوب خداوند عالم است به جا آورد و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ و أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ و رَسولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابینَ و اجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ». 2. غسل شب اول ماه رمضان و تمام شب های طاق؛؛ مثل شب سوم و پنجم و هفتم ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند و برای غسل شب اول، پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیستویکم و بیستوسوم و بیستوپنجم و بیستوهفتم و بیستونهم بیشتر سفارش شده است و وقت غسل شب های ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است مقارن غروب یا کمی پیش از آن به جا آورده شود ولی از شب بیستویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا به جا آورد و نیز مستحب است در شب بیست سوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3. غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد. 4. غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح وبهتر است در اول شب به جا آورده شود. 5. غسل روز هشتم و نهم ذی الحجّة و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد. 6. غسل روز اول و پانزدهم و بیستوهفتم و آخر ماه رجب. 7. غسل روز عید غدیر و بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهند. 8. غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیستوپنجم ذی قعده ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسل های دیگری که تا آخر مسأله ذکر شده رجاءً انجام دهد. 9. غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده در زمان تولد تا سه روز. 10. غسل زنی که برای غیرشوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 11. غسل کسی که در حال مستی خوابیده. 12. غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده اند رسانده. 13. غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 14. غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
(مسأله 552) پیش از داخل شدن در حرم مکه، شهر مکه، مسجدالحرام، خانه کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه، مسجد پیغمبر و حرم امامان ( علیهم السلام ) (که غسل در زیارت آنها وارد شده) مستحب است انسان غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود، یک غسل کافیست و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود، اگر به نیّت همه یک غسل کند کافیست و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) شود، یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و امامان ( علیهم السلام ) از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیّدالشّهدا ( علیه السلام ) مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسل هایی را که در این مسأله گفته شد به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می کند مثلا بخوابد؛؛ غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.
(مسأله 553) انسان نمی تواند با غسل مستحبی کاری که مانند نماز، وضو لازم دارد انجام دهد.
(مسأله 554) اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیّت همه یک غسل به جا آورد کافی است.
احکام تیمّم
در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمّم کرد
نخست از موارد تیمم
هر جا که تهیّه آب به قدر وضو یا غسل، ممکن نباشد، باید تیمم کرد.
(مسأله 555) اگر انسان در آبادی باشد، باید برای تهیه آب وضو و غسل، به قدری جستوجو کند که از پیداشدن آن ناامید شود و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند است و یا به واسطه درخت و مانند آن عبور در آن زمین مشکل است باید در هر یک از چهار طرف به اندازه پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می کردند ( «1») در جستوجوی آب برود و اگر زمین آن، این طور نیست باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستوجو نماید.
(مسأله 556) کسی که وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد، اگر یقین دارد، در محلی دورتر از مقداری که باید جستوجو کند آب هست در صورتی که مانعی نباشد و مشقّت هم نداشته باشد باید برای تهیه آب برود و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محل لازم نیست ولی اگر اطمینان داشته باشد؛؛ بنا بر احتیاط واجب باید برای تهیه آب به آن محل برود.
(مسأله 557) اگر احتمال دهد که داخل ماشین، یا در منزلی که به آنجا وارد شده یا در قافله آب هست، باید به قدری جستوجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
(مسأله 558) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستوجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همان جا بماند، جستوجو لازم نیست.
(مسأله 559) اگر از درنده بترسد، یا جستوجوی آب به قدری سخت باشد که نتواند تحمّل کند یا وقت نماز به قدری تنگ باشد که هیچ نتواند جستوجو کند، جستوجو لازم نیست ولی اگر بتواند مقداری جستوجو کند به همان مقدار جستوجو لازم است و اگر از دزد بر جان یا مال خودش بترسد نباید در جستوجوی آب برود ولی اگر مالی که احتمال می دهد از بین برود به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس دیگری هم نداشته باشد جستوجوی آب واجب است.
(مسأله 560) اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصیت کرده ولی نمازش با تیمّم صحیح است.
(مسأله 561) کسی که یقین دارد آب پیدا نمی کند چنانچه دنبال آب نرود و با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که اگر جستوجو می کرد آب پیدا می شد، نمازش را دو مرتبه بخواند.
(مسأله 562) اگر بعد از جستوجو آب پیدا نکند و با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جایی که جستوجو کرده آب بوده نماز او صحیح است و احتیاط مستحب آن است که نماز را با وضو اعاده کند.
(مسأله 563) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند نمی تواند وضو بگیرد چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید و همچنین است اگر بداند یا یک شاهد عادل خبر دهد که تهیه آب برای او ممکن نیست. بلکه اگر احتمال صحیح عقلائی هم بدهد احتیاط واجب آن است که وضوی خود را باطل نکند.
(مسأله 564) اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند یا احتمال عقلائی دهد یا یک شاهد عادل خبر دهد که اگر وضوی خود را باطل کند، تهیه برای او ممکن نیست، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، احتیاط واجب آن است که آن را باطل نکند.
(مسأله 565) کسی که فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد اگر بداند یا یک شاهد عادل خبر دهد که اگر آن را بریزد آب پیدا نمی کند، چنانچه وقت نماز داخل باشد؛؛ ریختن آن حرام است و احتیاط واجب آن است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد بلکه هرگاه احتمال عقلائی هم بدهد که اگر آب را بریزد دیگر آب پیدا نمی کند احتیاط واجب آن است که پیش از وقت نماز هم آب را نریزد.
(مسأله 566) کسی که می داند یا یک شاهد عادل خبر دهد که آب پیدا نمی کند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوی خود را باطل کند یا آبی که دارد بریزد معصیت کرده. ولی نمازش با تیمّم صحیح است اگر چه احتیاط مستحب آن است که قضای آن نماز را بخواند.
دوم از موارد تیمّم
(مسأله 567) اگر به واسطه پیری، یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها، یا نداشتن وسیله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمّم کند و همچنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن برای شخص او مشقّت زا باشد.
(مسأله 568) اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند باید آن را بخرد ولی اگر تهیه آنها به قدری پول می خواهد که نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، تهیه آن واجب نیست.
(مسأله 569) اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید ولی کسی که می داند یا گمان دارد که نمی تواند قرض خود را بدهد واجب نیست قرض کند.
(مسأله 570) اگر کسی مقداری آب بی منّت به او ببخشد باید قبول کند.
سوم از موارد تیمّم
(مسأله 571) اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، یا بترسد که به واسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد، یا شدت کند، یا به سختی معالجه شود، باید تیمّم نماید ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند.
(مسأله 572) اگر به واسطه یقین یا ترس ضرر، تیمّم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد، تیمّم او باطل است و اگر بعد از گذشتن وقت نماز بفهمد، نمازش صحیح است.
(مسأله 573) کسی که می داند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد که آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحیح است.
چهارم از موارد تیمّم
(مسأله 574) هرگاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو؛؛ یا غسل برساند خود او یا عیال و اولاد او، یا رفیقش و کسانی که با او مربوطند مانند نوکر و کلفت از تشنگی بمیرند یا مریض شوند، یا به قدری تشنه شوند که تحمل آن مشقت دارد؛؛ باید به جای وضو و غسل، تیمّم نماید و نیز اگر بترسد حیوانی که مانند اسب معمولا برای خوردن سرش را نمی برند از تشنگی تلف شود، باید آب را به آن بدهد و تیمّم نماید اگرچه حیوان مال خودش نباشد و همچنین است اگر کسی که حفظ جان او واجب است به طوری تشنه باشد که اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود.
(مسأله 575) اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد، آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و کسانی که با او مربوطند داشته باشد، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد و با تیمّم نماز بخواند ولی چنانچه آب را برای حیوانش بخواهد باید آب نجس را به آن بدهد و با آب پاک وضو و غسل را انجام دهد.
پنجم از موارد تیمّم
(مسأله 576) کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضو بگیرد یا غسل کند؛؛ برای آب کشیدن بدن یا لباس او نمی ماند، باید بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمّم نماز بخواند. ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمّم کند، باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تیمّم
(مسأله 577) اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلا آب یا ظرفش غصبیست و غیر از آن، آب و ظرف دیگری ندارد؛؛ باید به جای وضو و غسل، تیمّم کند.
هفتم از موارد تیمّم
(مسأله 578) هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند تمام نماز، یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند.
(مسأله 579) اگر عمداً نماز را به قدری تأخیر بیندازد که وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده ولی نماز او با تیمّم صحیح است، اگرچه احتیاط مؤکّد آن است که قضای آن نماز را بخواند.
(مسأله 580) کسی که شک دارد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند وقت برای نماز او می ماند یا نه، باید وضو یا غسل کند.
(مسأله 581) کسی که به واسطه تنگی وقت تیمّم کرده، چنانچه بعد از نماز آبی که داشته از دستش برود، اگرچه تیمّم خود را نشکسته باشد، در صورتی که پس از نماز و برای گرفتن وضو وقت داشته باشد ولی وضو نگیرد باید دوباره تیمّم نماید.
(مسأله 582) کسی که آب دارد، اگر به واسطه تنگی وقت با تیمّم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، برای نمازهای بعد می تواند با همان تیمّم نماز بخواند.
(مسأله 583) اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضو بگیرد، یا غسل کند و نماز را بدون کارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون کارهای مستحبی آن به جا آورد، بلکه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چیزهایی که تیمّم به آنها صحیح است
(مسأله 584) تا آنجا که ممکن است باید به خاک پاک تیمم کرد و اگر خاک نباشد می توان بر ریگ و شن و کلوخ و سنگ، در صورتی که به هنگام تیمم گردی از آنها بر دست ها بنشیند، تیمم کرد.
(مسأله 585) اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گرد و غباری که روی فرش و لباس و مانند اینهاست تیمّم نماید و اگر غبار در لای لباس و فرش باشد تیمّم به آن صحیح نیست مگر آنکه قبلا تکان دهد تا روی آن غبار آلوده شود بعد تیمّم کند و چنانچه گرد پیدا نشود، باید به گل تیمّم کند و اگر گل هم پیدا نشود، احتیاط واجب آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بنا بر احتیاط بعداً قضای آن را به جا آورد.
(مسأله 586) اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهیه کند با وجود خاک تیمّم به گرد باطل است و نیز اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاک تهیه نماید، تیمّم به گل باطل می باشد.
(مسأله 587) کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است باید آن را آب کند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید و اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمّم به آن صحیح است ندارد؛؛ احتیاط واجب آن است که نماز را بدون وضو و تیمّم بخواند و بنا بر احتیاط واجب بعداً قضا کند.
(مسأله 588) اگر با خاک و ریگ چیزی مانند کاه که تیمّم به آن باطل است مخلوط شود، نمی تواند به آن تیمّم کند ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک یا ریگ، از بین رفته حساب شود؛؛ تیمّم به آن خاک و ریگ صحیح است.
(مسأله 589) اگر چیزی ندارد که بر آن تیمّم کند چنانچه ممکن است؛؛ باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید.
(مسأله 590) چیزی که بر آن تیمّم می کند باید پاک باشد و اگر چیز پاکی که تیمّم به آن صحیح است ندارد بنا بر احتیاط واجب بدون تیمّم نماز بخواند، ولی باید قضای آن را به جا آورد.
(مسأله 591) اگر یقین داشته باشد که تیمّم به چیزی صحیح است و به آن تیمّم نماید، بعد بفهمد تیمّم به آن باطل بوده نمازهایی را که با آن تیمّم خوانده باید دوباره بخواند.
(مسأله 592) چیزی که بر آن تیمّم می کند باید غصبی نباشد.
(مسأله 593) اگر نداند محل تیمّم غصبیست و یا فراموش کرده باشد، تیمّم او صحیح است. اگرچه فراموش کننده خود غاصب باشد.
(مسأله 594) کسی که در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاک او غصبی است، احتیاطاً با تیمّم نماز بخواند.
(مسأله 595) واجب است چیزی که بر آن تیمّم می کند، گردی داشته باشد که به دست بماند.
(مسأله 596) در تیمّم چهار چیز واجب است: اول، نیت. دوم، زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمّم به آن صحیح است. سوم، کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و بنا بر احتیاط واجب باید دستها روی ابروها هم، کشیده شود. چهارم، کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ.
(مسأله 597) در تیمّم بدل از وضو و غسل یک مرتبه دست ها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و فقط پشت دستها را مسح کند.
احکام متفرقه تیمّم
(مسأله 598) اگر مختصری از پیشانی و پشت دستها را هم مسح نکند تیمّم باطل است، چه عمداً مسح نکند، یا مسأله را نداند، یا فراموش کرده باشد ولی دقت زیاد هم لازم نیست و همین قدر که بگویند تمام پیشانی و پشت دست مسح شده، کافی است.
(مسأله 599) برای آنکه یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.
(مسأله 600) پیشانی و پشت دستها را باید از بالا به پائین مسح نماید و کارهای آن را باید پشت سر هم به جا آورد و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد، که نگویند تیمّم می کند، باطل است.
(مسأله 601) در موقع نیت اگر یک تیمّم بر او واجب باشد، تنها نیت تیمّم کافیست و اگر تیمم های متعدد بر او باشد، باید معین کند که تیمّم او بدل از غسل است یا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد، باید آن غسل را معین نماید و چنانچه اشتباهاً به جای بدل از وضو، بدل از غسل یا به جای بدل از غسل، بدل از وضو نیّت کند، یا مثلا در تیمّم بدل از غسل جنابت، نیّت تیمّم بدل از غسل مس میّت نماید، بنا بر احتیاط، دوباره تیمم کند.
(مسأله 602) در تیمّم باید پیشانی و کف دستها و پشت دست ها پاک باشد و اگر کف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بکشد، باید با همان کف دست نجس تیمّم کند و احتیاط مستحب آن است علاوه بر این، پشت دست ها را به چیزی که تیمّم بر آن صحیح است، بزند و بر دست ها و پیشانی بکشد.
(مسأله 603) انسان باید برای تیمّم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دست ها یا در کف دست ها مانعی باشد، مثلا چیزی به آنها چسبیده باشد، باید برطرف نماید.
(مسأله 604) اگر پیشانی یا پشت دست ها زخم است و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نمی تواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد و نیز اگر کف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند، باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزندو به پیشانی و پشت دست ها بکشد و برای احتیاط، پشت دست ها را به چیزی که تیمّم بر آن صحیح است بزند و تیمّم کند.
(مسأله 605) اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دست ها یا پشت دست ها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد باید جستجو نماید، تا یقین یا اطمینان پیدا کند که مانعی نیست.
(مسأله 606) اگر وظیفه او تیمّم است و نمی تواند تیمّم کند؛؛ باید نائب بگیرد و کسی که نائب می شود، باید او را با دست خود او تیمّم دهد و اگر ممکن نباشد باید نائب؛؛ دست خود را به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست های او بکشد.
(مسأله 607) اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تیمّم کرده یا نه، تیمّم او صحیح است.
(مسأله 608) کسی که وظیفه اش تیمّم است بنا بر احتیاط واجب نباید پیش از وقت نماز برای نماز تیمّم کند، ولی اگر برای کار واجب دیگر یا مستحبی تیمّم کند و تا وقت نماز عذر او باقی و از پیدا کردن آب مأیوس باشد. می تواند با همان تیمّم نماز بخواند.
(مسأله 609) کسی که وظیفه اش تیمّم است؛؛ اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تیمّم نماز بخواند ولی اگر بداند یا احتمال عقلائی دهد که تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، باید صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند.
(مسأله 610) کسی که احتیاطاً باید غسل جبیره ای و تیمّم نماید مثلا جراحتی در پشت او است، اگر بعد از غسل و تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز حدث اصغری از او سر زند مثلا بول کند، برای نمازهای بعد، باید وضو بگیرد و بهتر است تیمّم نیز نماید.
(مسأله 611) اگر به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمّم کند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمّم او باطل می شود.
(مسأله 612) چیزهایی که وضو را باطل می کند، تیمّم بدل از وضو را هم باطل می کند و چیزهایی که غسل را باطل می نماید، تیمّم بدل از غسل را هم باطل می نماید.
(مسأله 613) کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، یک تیمّم بدل از همه کافیست احتیاط مستحب آن است که بدل هریک از آنها یک تیمّم نماید.
(مسأله 614) کسی که نمی تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی را که برای آن غسل واجب است انجام دهد، باید بدل از غسل تیمّم نماید و کسی که نتواند وضو بگیرد و بخواهد عملی را که برای آن وضو واجب است انجام دهد، باید بدل از وضو تیمّم نماید.
(مسأله 615) اگر بدل از غسل جنابت تیمّم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد، ولی اگر بدل از غسل های دیگر تیمّم کند، باید وضو بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، باید تیمّم دیگری هم بدل از وضو بنماید.
(مسأله 616) اگر بدل از غسل تیمّم کند و بعد کاری که وضو را باطل می کند برای او پیش آید، چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل کند باید وضو بگیرد و اگر نمی تواند وضو بگیرد، باید بدل از وضو تیمّم نماید.
(مسأله 617) کسی که وظیفه اش تیمّم است اگر برای کاری تیمّم کند، تا تیمّم و عذر او باقی است، کارهایی را که باید با وضو یا غسل انجام داد، می تواند به جا آورد ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده، یا با داشتن آب برای نماز میّت یا خوابیدن، تیمّم کرده، فقط کاری را که برای آن تیمّم نموده؛؛ می تواند انجام دهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم