احکام شرعی
آیه الله العظمی محمد تقی بهجت
آیه الله العظمی محمد تقی بهجت
آیه الله العظمی محمد تقی بهجت

رساله توضیح المسائل آیه الله العظمی محمد تقی بهجت

احکام تقلید احکام طهارت اقسام آب ها اشاره آب کُر آب قلیل آب جاری آب باران آب چاه احکام آب ها «احکام تخلّی» اشاره استبراء آداب تخلی نجاسات اشاره بول و غائط مَنی مُردار خون سگ و خوک کافر شراب فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاستخوار «راه ثابت شدن نجاست» نجاست اشیاء «احکام نجاسات» مطهِّرات اشاره آب زمین آفتاب استحاله و انقلاب کم شدن دو سوم آب انگور انتقال اسلام تبعیّت برطرف شدن عین نجاست استبراء حیوان نجاستخوار غایب شدن مسلمان «پاک شدن اشیاء نجس» «احکام ظرف ها» وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهای وضو «شرایط وضو» «احکام وضو» وضوهای واجب و مستحب مبطلات وضو وضوی جبیره غسل اشاره «احکام جنابت» اشاره آنچه که بر جنب حرام است آنچه که بر جنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی «احکام غسل» «خون های سه گانه» 1- استحاضه اشاره احکام استحاضه 2- حیض اشاره اقسام زن های حائض احکام حائض مسائل متفرقه حیض 3- نفاس «احکام اموات» اشاره غسل میّت غسل مسّ میت کفن میّت حنوط نماز میّت اشاره دستور نماز میّت مستحبات نماز میّت دفن میّت مسائل متفرقه میّت نبش قبر «غسل های مستحب» تیمّم اشاره چیزهایی که تیمّم بر آنها صحیح است دستور تیمّم احکام تیمّم نماز اشاره «نمازهای واجب» اشاره نمازهای یومیّه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام اوقات نماز ترتیب نمازها «نمازهای مستحب» اشاره وقت نافله های یومیه نماز غفیله «قبله» «پوشاندن بدن در نماز» «لباس نمازگزار» اشاره موارد استثناء بدن و لباس نمازگزار مکروهات لباس نمازگزار «مکان نمازگزار» «احکام مسجد» مکان هایی که نماز خواندن در آنها مستحب است «اذان و اقامه» «واجبات نماز» اشاره نیّت قیام (ایستادن) تکبیره الاحرام قرائت رکوع سجود اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است سجده واجب قرآن تشهّد سلام نماز ترتیب موالات «قنوت» «مستحبات نماز» اشاره تعقیبات نماز «مبطلات نماز» مکروهات نماز «شکّیات نماز» اشاره شک های مُبطِل شک هایی که نباید به آنها اعتنا کرد اشاره 1- شک بعد از محل 2- شک بعد از سلام 3- شک بعد از وقت 4- کثیر الشک 5- شک امام و مأموم 6- شک در نماز مستحبی شک های صحیح موارد شکستن نماز «نماز احتیاط» «سجده سهو» اشاره دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرایط نماز «نماز مسافر» اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر «نماز قضا» «نماز جماعت» اشاره شرایط امام جماعت احکام جماعت مستحبات نماز جماعت مکروهات نماز جماعت «نماز جمعه» «نماز آیات» اشاره دستور نماز آیات «نماز عید فطر و قربان» «اجیر گرفتن برای نماز» روزه اشاره نیّت روزه «مبطلات روزه» اشاره خوردن و آشامیدن جماع استمناء دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رساندن غُبار به حلق فرو بردن سر در آب باقی ماندن بر جنابت، حیض و نفاس تا اذان صبح اماله کردن قِی کردن «کفّاره روزه» اشاره مواردی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست روزه حرام- روزه مستحب «راه ثابت شدن اول ماه» خُمس اشاره منفعت کسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهری که با غواصی به دست می آید غنیمت زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد «مصرف خمس» زکات اشاره «شرایط وجوب زکات» اشاره زکات گندم، جو، خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر، گاو و گوسفند اشاره نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند «مصرف زکات» اشاره شرایط مستحقین زکات نیّت زکات مسائل متفرقه زکات «زکات فطره» اشاره مصرف زکات فطره مسائل متفرقه زکات فطره حجّ امر به معروف و نهی از منکر خرید و فروش «اقسام معاملات» اشاره معاملات باطل معاملات مکروه خرید و فروش میوه معامله سَلَف اشاره شرایط معامله سَلَف احکام معامله سَلَف فروش طلا به طلا و نقره به نقره «شرایط فروشنده و خریدار» «شرایط جنس و عوض آن» اشاره صیغه خرید و فروش «موارد فسخ معامله» شرکت مضاربه صُلح اجاره اشاره شرایط مال مورد اجاره شرایط استفاده از مال مورد اجاره مسائل متفرقه اجاره جُعاله مُزارعه مُساقات احکام محجور وکالت قرض رهن وَدیعه (امانت) عارِیَه ازدواج اشاره احکام عقد صیغه عقد دائم صیغه عقد غیردائم شرایط عقد موارد فسخ عقد احکام عقد دائم متعه (یا صیغه) «ازدواج های حرام» احکام نگاه کردن مسائل متفرقه ازدواج احکام شیردادن اشاره شرایط شیر دادن آداب شیر دادن مسائل متفرقه شیر دادن احکام اولاد، حضانت و نفقه طلاق اشاره عدّه طلاق عدّه وفات طلاق بائن و رجعی احکام رجوع کردن طلاق خُلع طلاق مُبارات مسائل متفرقه طلاق غصب اشاره «احکام مالی که پیدا شده» ذبح و شکار اشاره دستور ذبح شرایط ذبح دستور کشتن شتر شکار با اسلحه شکار با سگ شکاری صید ماهی صید ملخ خوردنیها و آشامیدنیها آداب غذا خوردن احکام قَسَم نذر و عهد وَقْف وصیّت ارث اشاره ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث دیه احکام بانک ها اشاره اعتبارات بانکی واردات کالا صادرات کالا مسائل متفرقه

مسائل متفرقه حیض

مسائل متفرقه حیض
«434» مبتدئه، مضطربه، ناسیه و زنی که عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را داشته باشد، یا یقین کنند که سه روز طول می کشد، باید عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادت هایی را که بجا نیاورده اند قضا نمایند؛ ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می کشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را بجا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند، باید آن را حیض قرار دهند.
«435» اگر زن پیش از ده روز پاک شود و
بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادت های خود غسل کند، ولی اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند نباید غسل کند و نمی تواند نماز بخواند و باید به احکام حائض عمل نماید.
«436» زنی که در حیض عادت عددیه دارد، اگر بیش از مقدار عادت خود خون دید در صورتی که نشانه های حیض را داشته باشد و بداند یا احتمال دهد که قبل از ده روز پاک خواهد شد، عبادت های خود را ترک می کند؛ و اگر در اثناء ده روز در ظاهر پاک شد، بنا بر احتیاط باید مقداری پنبه داخل فرج خود کرده، کمی صبر کند و بعد بیرون آورد، اگر پاک بود غسل می کند و اگر پاک نبود می تواند عبادت های خود را ترک کند تا از داخل هم پاک شود. ولی در صورتی که می داند
خون بیش از ده روز ادامه خواهد داشت، مقدار عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار می دهد.
«437» اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه ای را که در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید. و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها روزهایی بوده که باید روزه می گرفته، واجب است قضا نماید.
3- نفاس
از وقتی که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید، هرخونی که زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است. و زن را در حال نفاس نَفساء می گویند.
«438» خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
«439» لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود، و خود زن بداند یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است، بنا بر احوط.
«440» ممکن است خون نفاس یک لحظه بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
«441» توقف در مسجد و رساندن جایی از بدن به خط قرآن و کارهای دیگری که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مکروه است، بر نفساء هم واجب، مستحب و مکروه می باشد.
«442» طلاق دادن زنی که در حال نفاس می باشد باطل است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد. و اگر شوهرش با او نزدیکی کند احتیاط واجب آن است که به دستوری که در احکام حیض (مسأله 428) گفته شد کفاره بدهد.
«443» وقتی زن از خون نفاس پاک شد باید غسل کند و عبادت های خود را بجا آورد، و اگر دوباره خون ببیند چنانچه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در
وسط پاک بوده روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است، و اگر روزهایی که پاک بوده روزه گرفته باشد باید قضا نماید.
«444» اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال بدهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید که اگر پاک است، برای عبادت های خود غسل کند.
«445» اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد چنانچه در
حیض عادت دارد به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است؛ و اگر عادت ندارد، تا ده روز بنا بر اظهر نفاس و بقیه استحاضه می باشد. و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را بجا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
«446» زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند در صورتی که از ده روز بیشتر نشود بنا بر اظهر تمام آن مدت را نفاس قرار می دهد.
«احکام اموات»
اشاره
«447» مسلمانی را که محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید بنا بر احتیاط واجب به پشت بخوابانند به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد.
«448» غسل، کفن، نماز و دفن مسلمان (یعنی میتی که به حسب اظهار شهادتین و عدم منافی، حکم به اسلام او می شود) بر هرمکلفی واجب است؛ و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد همه معصیت کرده اند.
«449» اگر کسی مشغول کارهای میّت شود بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند؛ ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.
«450» اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند.
«451» اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میّت را باطل انجام داده اند، باید دوباره انجام دهد.
«452» برای غسل، کفن، نماز و دفن میّت، باید از ولیّ
او اجازه بگیرند.
«453» ولیّ زن که در غسل و کفن و دفن او دخالت می کند شوهر اوست و در مرتبه بعد از او، مردهایی که از میّت ارث می برند مقدّم بر زن های ایشانند و هرکدام که در ارث بردن مقدم هستند در این امر نیز مقدّمند.
«454» اگر میّت برای غسل، کفن، دفن و نماز خود غیر از ولیّ شخص دیگری را معین کند، بنا بر اظهر لازم است آن شخص از ولیّ میت برای این کارها اجازه بگیرد.
غسل میّت
«455» واجب است میّت را سه غسل بدهند: اول غُسل با آبی که به سِدر مخلوط باشد. دوم غُسل با آبی که به کافور مخلوط باشد. سوم غُسل با آب خالص؛ و مراعات این ترتیب لازم است و در صورت به هم خوردن ترتیب، از همان جا که به هم خورده اعاده کنند.
«456» سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد که آب را مضاف کند و به اندازه ای کم نباشد که عُرفاً نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
«457» اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جایز نباشد، مثل آن که غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست بنابر احتیاط واجب میّت را با آب خالص غسل بدهند؛ و اقوی در مکان غسل این است که باید مباح باشد.
«458» کسی که میّت را غسل می دهد، باید مسلمان و دوازده امامی و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند.
«459» کسی که میّت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد؛
و اگر به همین نیّت تا آخر غسل سوم باقی باشد کافی است و تجدید نیّت لازم نیست، اگر چه احوط است.
«460» غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، بنا بر احتیاط، واجب است. و غسل، کفن، دفن کافر و اولاد او، جایز نیست. و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او یا یکی از آنان مسلمان باشند، باید او را غسل داد و اگر هیچ کدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جایز نیست.
«461» بچه سقط شده را، اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید بنا بر احتیاط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن کنند.
«462» کسی که کشتن او به رجم یا قصاص و مانند اینها واجب شده است در
صورتی که قبل از اجرای حُکم، غسل های سه گانه میّت را به امر حاکم شرع یا بدون امر او انجام داده باشد، غُسل دادنش واجب نیست، اگر چه بعد از غُسل، از او حدث اصغر یا اکبر سر زده باشد.
«463» اگر مرد، زن را و زن، مرد را در غیر موارد ضرورت غسل بدهد باطل است؛ ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، و احتیاط مستحب در غسل زوجین، از زیر لباس است اگر چه احتیاط مستحب آن است که زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.
«464» مرد می تواند در غیر حال ضرورت دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست غسل دهد،
زن هم می تواند در غیر حال ضرورت پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد، غسل دهد.
«465» اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است مرد پیدا نشود، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، یا به واسطه شیر خوردن با او محرم شده اند، بنا بر احوط باید از زیر لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند غسلش بدهند. و نیز اگر برای غسل میّت زن، زن دیگری نباشد، مردهایی که با او نسبت دارند و محرمند، یا به واسطه شیر خوردن با او محرم شده اند بعد از این که از سایر اولیای میت خصوصاً شوهر او اجازه بگیرند، بنا بر احوط باید از زیر لباس او را غسل دهند.
«466» اگر میّت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جایز است که غیر از عورت، جاهای دیگر میّت برهنه باشد.
«467» نگاه کردن به عورت میّت حرام است، و کسی که او راغسل می دهد اگر نگاه کند معصیت کرده، ولی غسل باطل نمی شود.
«468» اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، باید پیش از آن که آن جا را غسل بدهند، آب بکشند.
«469» غسل میّت مثل غسل جنابت است، و احتیاط مستحب آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند؛ و در صورت غسل ارتماسی باید آب قلیل نباشد.
«470» کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل میّت برای او کافی است ولی بنابر احتیاط
موقع غسل دادن نیت غسل جنابت و یا حیض را نیز بنمایند.
«471» اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد باید بنا بر احتیاط واجب میّت را سه تیمّم بدهند و تیمم اول را به قصد ما فی الذمّه انجام دهند. و اما اگر آب هست ولی فقط برای یک غسل کافی است مسأله دو صورت دارد:
اول: آن که آب طوری است که فقط در غُسل معینی قابل استفاده است.
دوم: آن که غُسل معیّن نیست.
اگر غسل معین است، مثل این که آب مخلوط با سدر یا کافور شده باشد، در این صورت آن آب را در غسل مربوط به خودش استفاده می کنند و به جای دو غسل دیگر میّت را تیمم می دهند و در این اعمال ترتیب معتبر در غسل میّت را رعایت می کنند.
اما اگر غسل معین نباشد مثل این که آب خالص است و سدر و کافور هم موجود است، بنا بر احوط در این صورت قدری سدر با آب مخلوط می کنند به طوری که مضاف نشود و با آن غسل اوّل را به قصد وظیفه فعلیّه انجام می دهند و سپس میّت را بدل از دو غسل بعدی دو تیمم می دهند.
«472» اگر به علت نبودن آب، میّت را تیمم دهند و بعد از آن آب پیدا شود، در صورتی که خوفی بر میّت در تأخیر دفن نیست باید آن را غسل بدهند و حنوط و کفن کنند، و اگر نماز بر او خوانده اند بنا بر احوط دوباره بخوانند.
«473» کسی که میّت را تیمّم می دهد بنا بر اظهر باید دست خود را به زمین زده و به صورت و پشت دست های میّت بکشد
به این ترتیب که در صورت امکان و نبودن مشکل، میّت را باید بنشاند و پشت سر او قرار گرفته و او را تیمم بدهد؛ ولی احتیاط در این است که با دست خود میّت نیز او را تیمم بدهند.
غسل مسّ میت
«474» اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده (چه مسلمان باشد چه کافر) و غسلش نداده اند مسّ کند- یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند- باید غسل مسّ میّت نماید، چه در خواب مسّ کند چه در بیداری، با اختیار مسّ کند یا بی اختیار؛ ولی اگر حیوان مرده ای را مس کند غسل بر او واجب نیست. و اگر وظیفه به جای غسل، تیمم دادن میّت است اگر بعد از تیمم، کسی به میّت مثلًا دست بزند، بنا بر اظهر غسل کردن بر او واجب نمی شود اگر چه احتیاط مستحب این است که غسل کند.
«475» برای مسّ مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست اگر چه جایی را که سرد شده مس نماید.
«476» اگر موی خود را به بدن میّت برساند یا بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند، غسل واجب نیست.
«477» بچه ای که بعد از مردن مادر بدنیا می آید، وقتی بالغ شد واجب است غسل مس میّت کند.
«478» اگر انسان، میّتی را که سه غسل او کاملًا تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود ولی اگر پیش از آن که غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس کند اگر چه غسل سوم آن جا تمام شده باشد، باید غسل مس میّت نماید.
«479» اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پیش از آن که قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میّت کند.
«480» برای مس استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، بنابر احتیاط واجب باید غسل کرد؛ و همچنین برای مس استخوانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنابر احوط غسل واجب است.
«481» غسل مسّ میّت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند ولی کسی که
غسل مس میّت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید بنابر احوط وضو هم بگیرد.
«482» اگر چند میّت را مس کند یا یک میّت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.
«483» برای کسی که بعد از مس میّت غسل نکرده است، جایز بودن توقف در مسجد و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد، خالی از وجه نیست گرچه احتیاط در اجتناب است ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند بلکه وضو نیز بنابر احتیاط بگیرد.
«484» کسی که غسل مس میت بر او واجب شده اما غافل از تکلیف به غسل مس میت، غسل جنابت انجام داده در صورتی که این غسل به قصد انجام وظیفه واقع شده، کفایت از غسل مس میت می کند.
«485» بدن میّتی که سرد نشده چنانچه با رطوبت مسّ شود، موجب نجاست است، اگرچه موجب غسل نیست.
«486» اگر دیوانه یا بچه نابالغ میت را مس کند بعد از آنکه دیوانه، عاقل شد و بچه بالغ گردید، باید غسل مس میت نماید.
«487» مس میت اجمالًا ناقض وضو
می باشد.
«488» با مس میت غسل واجب می شود و فرقی نیست بین اینکه با رطوبت مس کند یا بدون رطوبت.
«489» در صورتی که میتی را مس کند ولی معلوم نشود قبل از سرد شدن بوده یا بعد از سرد شدن، غسل واجب نیست.
«490» شهید مانند کسی است که غسل داده شده، بنا بر این مس بدن او موجب غسل نیست؛ و همچنین کسی که قتل او به عنوان قصاص و یا حد واجب باشد و قبل از اجرای قصاص یا حد غسل کرده باشد.
کفن میّت
«491» میّت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لُنگ و پیراهن و سر تا سری می گویند کفن نمایند.
«492» بنا بر احتیاط لنگ باید از ناف تا زانو اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد؛ و پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و بهتر است تا روی پا برسد با توجه به اینکه عرفاً آن را پیراهن بگویند؛ و درازای سر تا سری باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.
«493» اگر سه پارچه (لنگ، پیراهن، سرتاسری) برای کفن میّت میسر نشود، به هرکدام که میسر باشد اکتفا می شود، اگر چه اسم هیچ یک از این سه پارچه بر او صدق نکند. بلکه اگر هیچ پارچه ای مقدور نشود و فقط مقداری جهت پوشاندن عورتین موجود باشد، واجب است با آن عورتین را بپوشانند.
«494» اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر
از مقدار واجب کفن را، که در مسأله 492 گفته شد، از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد؛ و احتیاط واجب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن و همچنین مقداری را که احتیاطاً لازم است از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند.
«495» اگر کسی وصیّت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را، که در مسأله 492 گفته شد، از ثلث مال او بردارند، یا وصیّت کرده باشد که ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولی مصرف آن را معین نکرده باشد یا فقط مصرف مقداری از آن را معیّن کرده باشد، می توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند.
«496» اگر میّت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند می توانند به طور متعارف که لایق شأن میّت باشد کفن و چیزهای دیگری را که از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.
«497» کفن زن بر شوهر است اگرچه زن از خود مال داشته باشد، درصورتی که
شوهر او مالی داشته باشد که بتواند زن خود را کفن نماید و گرنه بنا بر اظهر باید از ترکه زن بردارند. و همچنین بنابر اظهر اگر زن را به شرحی که در کتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد و احتیاط در این است که شوهر با ورثه میّت در این مصارف مصالحه نمایند؛ و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد ولیّ شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
«498» کفن میّت بر خویشان او واجب نیست، اگر چه مخارج او در حال
زندگی بر آنان واجب باشد.
«499» باید مقدار واجب از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد، که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد. و در بیشتر از مقدار واجب بنا بر احوط و اظهر باید این مسأله رعایت شود.
«500» کفن کردن با چیز غصبی، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست؛ و چنانچه کفن میّت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند.
«501» کفن کردن میّت با چیز نجس جایز نیست و بنا بر احتیاط در چیز نجسی که نماز با آن جایز است نیز کفن نکنند.
«502» کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده، در حال اختیار جایز نیست؛ و بنا بر احتیاط واجب با پوست حیوان حلال گوشت هم میّت را کفن نکنند ولی اگر کفن را از مو، پشم یا کُرک حیوان حلال گوشت طوری درست کنند که به آن جامه و لباس بگویند اشکال ندارد.
«503» اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود، چنانچه کفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند اگرچه جواز بُریدن مقداری از کفن که بیشتر از مقدار ساتر عورت است و نجس شده است خالی از وجه نیست، پس اگر در قبر گذاشته باشند جایزاست که ببُرند، بلکه اگر بیرون آوردن میّت توهین به او باشد بریدن واجب می شود؛ و اگر شستن یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند.
«504» میّت اگر مرد باشد نباید با پارچه ابریشمی خالص کفن شود؛ و همچنین است بنا
بر احتیاط واجب اگر میّت زن باشد.
حنوط
«505» بعد از غسل واجب است میّت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند؛ و مستحب است به سر بینی میّت هم کافور بمالند. و باید کافور، سائیده و تازه باشد و اگر به علّت کهنه بودن، عطر آن از بین رفته باشد کافی نیست.
«506» احتیاط مستحب آن است که اول کافور را به پیشانی میّت بمالند، و در جاهای دیگر ترتیب لازم نیست.
«507» بهتر آن است که میّت را پیش از کفن کردن، حنوط نمایند اگر چه در بین کفن کردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.
«508» کسی که برای حج احرام بسته است، اگر پیش از تمام کردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست و نیز اگر در احرام عمره پیش از آن که تقصیر کند بمیرد نباید او را حنوط کنند.
«509» زنی که شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگر چه حرام است خود را خوشبو کند ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.
«510» مکروه است میّت را با مشک، عنبر، عود و عطرهای دیگر خوشبو کنند یا برای حنوط، اینها رابا کافور مخلوط نمایند.
«511» مستحب است قدری تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام با کافور مخلوط کنند ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود نرسانند و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد که وقتی با کافور مخلوط شد آن را کافور نگویند.
«512» اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنا بر احتیاط واجب غسل را مقدم دارند
و اگر برای هفت عضو نرسد پیشانی را مقدم دارند.
«513» مستحب است دو چوب تر و تازه در کفن همراه میّت بگذارند، یکی را
در ترقوه طرف چپ بین پیراهن و لُنگ و یکی را در ترقوه راست به بدن میت برسانند.
نماز میّت
آموزش تصویری مرتبط با این حکم