احکام شرعی
آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی
آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی
آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی

رساله توضیح المسائل آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی

احکام تقلید احکام طهارت مطلق و مضاف اشاره 1 - آب کر 2 - آب قلیل 3 - آب جاری 4 - آب باران 5 - آب چاه احکام آبها احکام تخلی (بول و غائط کردن) استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1 و 2 - بول و غائط 3 - منی 4 - مردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوک 8 - کافر 9 - شراب 10 - فقاع 11 و 12 - عرق جنب از حرام و عرق حیوان نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهّرات اشاره 1 - آب 2 - زمین 3 - آفتاب 4 - استحاله 5 - کم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تبعیّت 9 - برطرف شدن عین نجاست 10 - استبراء حیوان نجاست خوار 11 - غائب شدن مسلمان 12 - انقلاب احکام ظرف ها احکام ظرف ها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهائی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرائط وضو احکام وضو چیزهائی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهائی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسل های واجب اشاره غسل های واجب و احکام آن ها احکام جنابت چیزهائی که بر جنب حرام است چیزهائی که بر جنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض اشاره احکام حائض اقسام زن های حائض اشاره 1 - صاحب عادت وقتیّه و عددیّه 2 - صاحب عادت وقتیّه 3 - صاحب عادت عددیّه 4 - مضطربه 5 - مبتدئه 6 - ناسیه مسائل متفرّقه حیض نفاس غسل مسّ میّت احکام محتضر احکام بعد از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت اشاره احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت احکام غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبّات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تیمّم اشاره دوم از موارد تیمّم سوم از موارد تیمّم چهارم از موارد تیمّم پنجم از موارد تیمّم ششم از موارد تیمّم هفتم از موارد تیمّم چیزهائی که تیمّم بر آنها صحیح است دستور تیمّم بدل از وضو دستور تیمّم بدل از غسل احکام تیمّم احکام نماز اشاره نمازهای واجب اشاره نمازهای واجب یومیّه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب اشاره وقت نافله های یومیّه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار اشاره شرط اوّل: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: احکام لباس نمازگزار اشاره مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهائی که در لباس نمازگزار مستحب است چیزهائی که در لباس نمازگزار مکروه است مکان نمازگزار اشاره شرط اوّل: مباح باشد. شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: شرط هفتم: شرط هشتم: شرط نهم: شرط دهم: جاهایی که نماز خواندن در آن مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آنها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه اشاره ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز اشاره نیّت تکبیره الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود اشاره چیزهائی که سجده بر آنها صحیح است مستحبّات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهّد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر صلی الله علیه و آله مبطلات نماز اشاره چیزهائی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیّات اشاره شک های باطل شک هایی که نباید به آنها اعتنا کرد اشاره 1 - شک در چیزی که محلّ آن گذشته است 2 - شک بعد از سلام 3 - شک بعد از وقت 4 - کثیرالشکّ (کسی که زیاد شک می کند) 5 - شک امام و مأموم 6 - شک در نماز مستحبّی شک های صحیح نماز احتیاط سجده سهو اشاره دستور سجده سهو قضای سجود و تشهّد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضا اشاره نماز قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت و احکام آن اشاره شرائط امام جماعت احکام جماعت چیزهائی که در نماز جماعت مستحب است چیزهائی که در نماز جماعت مکروه است نماز جمعه و احکام آن نماز آیات اشاره دستور نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیّت چیزهائی که روزه را باطل می کند اشاره 1 - خوردن و آشامیدن 2 - جماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5 - رساندن غبار غلیظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8 - اماله کردن 9 - قی کردن احکام چیزهائی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جاهایی که قضا و کفّاره واجب است کفّاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب احکام خمس اشاره 1 - منفعت کسب 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید 6 - غنیمت 7 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکاه اشاره شرائط واجب شدن زکاه زکاه جو، گندم، خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکاه شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکاه شرائط کسانی که مستحقّ زکاه هستند نیّت زکاه مسائل متفرّقه زکاه زکاه فطره اشاره مصرف زکاه فطره مسائل متفرّقه زکاه فطره احکام حجّ احکام خرید و فروش اشاره چیزهائی که در خرید و فروش مستحب است: معاملات مکروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خریدار شرائط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف اشاره شرایط معامله سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره (صرف) مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرائط مالی که آن را اجاره می دهند شرائط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرّقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام مضاربه احکام نکاح یا ازدواج و زناشویی اشاره احکام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غیر دائم شرائط عقد عیب هایی که به واسطه آنها می شود عقد را به هم زد عدّه ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه یا صیغه احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عدّه طلاق عدّه زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب اشاره احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرائط سر بریدن حیوانات دستور کشتن (نحر) شتر چیزهائی که در هنگام سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهائی که در سر بریدن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی صید ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره چیزهائی که در هنگام غذا خوردن مستحب است چیزهائی که در غذا خوردن مکروه است مستحبّات آب آشامیدن مکروهات آب آشامیدن احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث اشاره ارث دسته اوّل ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرّقه ارث مسائل متفرّقه حدّی که برای بعضی از گناهان معیّن شده است احکام دیه مسائل امر به معروف و نهی از منکر اشاره شرایط امر به معروف و نهی از منکر مراتب امر به معروف و نهی از منکر مسائل متفرقه احکام اوراق بهادار و سفته احکام سرقفلی مسائل مربوط به بانک ها اشاره اعتبارهای بانکی نگه داری کالا به وسیله بانک ضمانت نامه های بانکی فروش سهام حوالجات داخلی و خارجی جایزه های بانکی تحصیل و نقد کردن سفته ها به وسیله بانک ها حساب های جاری خرید و فروش سفته ها حواله های بانکی احکام بیمه اشاره قراردادهای بیمه ای مسائلی چند از باب قاعده الزام احکام تشریح احکام تلقیح احکام خیابان هایی که به وسیله دولت کشیده می شود رادیو و تلویزیون مسائل متفرقه نماز و روزه برخی از مسائل مورد ابتلا تقلید طهارت و نجاست تیمم و وضو نماز و مسجد روزه خمس و زکات و صدقات معاملات و کسب های حرام بانک ها و مؤسسات مالی مجسمه سازی و عکاسی هبه و اجاره حق الناس و تصرف در اموال ذبح و صید نکاح و شیر دادن و محرمیت عزاداری تلقیح و احکام پزشکی برخی از کارهای حرام مورد ابتلا

احکام طلاق

احکام طلاق
اشاره
مسأله 2538 - مردی که زن خود را طلاق می دهد، باید بالغ و عاقل باشد و به اختیار خود طلاق دهد و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخی بگوید، صحیح نیست.
مسأله 2539 - زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکی با او نزدیکی نکرده باشد و تفصیل این دو شرط در مسائل آینده گفته می شود.
مسأله 2540 - طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است؛ اوّل: آن که شوهر بعد از ازدواج با او هرگز نزدیکی نکرده باشد؛ دوم: معلوم باشد آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حیض طلاق بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، احتیاط واجب آن است که دوباره او را طلاق دهد در صورتی که حالت زن و مسأله را می دانسته که حرام است؛ سوم: مرد به واسطه غائب بودن نتواند بفهمد که زن او از خون حیض یا نفاس پاک است یا نه.
مسأله 2541 - اگر زن را از خون حیض پاک بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود که موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است در صورتی که قصد طلاق حقیقتا داشته باشد.
مسأله 2542 - کسی که می داند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غائب شود مثلاً مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، باید تا مدّتی که معمولاً زن ها از حیض یا نفاس پاک می شوند صبر کند در صورتی که نتواند از حالش با خبر باشد.
مسأله 2543 - اگر مردی که غائب است بخواهد زن خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پیدا کند که زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگرچه اطلاع او از روی عادت حیض زن یا نشانه های دیگری باشد که در شرع معیّن شده باید اطلاع پیدا کند و اگر نتوانست می تواند تا مدّتی که معمولاً زن ها از حیض یا نفاس پاک می شوند صبر کند.
مسأله 2544 - اگر با عیالش که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکی کند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر کند تا دوباره حیض ببیند و پاک شود ولی زنی را که نُه سالش تمام نشده، یا آبستن است اگر بعد از نزدیکی طلاق دهد، اشکال ندارد و هم چنین است اگر یائسه باشد، یعنی اگر سیّده است بیشتر از شصت سال و اگر سیّده نیست بیشتر از پنجاه سال داشته باشد.
مسأله 2545 - اگر با زنی که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکی کند و در همان پاکی طلاقش دهد، چنانچه بعد معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده بنابر احتیاط واجب باید دوباره او را طلاق دهد در صورتی که حالت زن و مسأله را می دانسته.
مسأله 2546 - اگر با زنی که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکی کند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، باید به قدری که زن معمولاً بعد از آن پاکی خون می بیند و دوباره پاک می شود، صبر کند در صورتی که نتواند از حالش با اطلاع شود.
مسأله 2547 - اگر مرد بخواهد زن خود را که به واسطه مرضی حیض نمی بیند طلاق دهد، باید از وقتی که با او نزدیکی کرده تا سه ماه از جماع با او خودداری نماید و بعد او را طلاق دهد.
مسأله 2548 - طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: «زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ» یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَهُ مُوَکِّلی فاطِمَهُ طالِقٌ».
مسأله 2549 - زنی که صیغه شده، مثلاً یک ماهه یا یک ساله او را عقد کرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به این است که مدّتش تمام شود، یا مرد مدّت او را به او ببخشد به این ترتیب که بگوید: مدّت را به تو بخشیدم و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض لازم نیست.
عدّه طلاق
مسأله 2550 - زنی که نه سالش تمام نشده، و زن یائسه عده ندارد، یعنی اگرچه شوهرش با او نزدیکی کرده باشد، بعد از طلاق می تواند فورا شوهرکند.
مسأله 2551 - زنی که نه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر شوهرش با او نزدیکی کند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عدّه نگه دارد یعنی بعد از آن که در پاکی طلاقش داد، به قدری صبر کند که دو بار حیض ببیند و پاک شود و همین که حیض سوم را دید، عدّه او تمام می شود و می تواند شوهر کند، این در زن آزاد است ولی در کنیز همینکه حیض دوم را ببیند عدّه او تمام می شود، ولی اگر پیش از نزدیکی کردن با او طلاقش بدهد، عدّه ندارد یعنی می تواند بعد از طلاق فورا شوهر کند.
مسأله 2552 - زنی که حیض نمی بیند اگر در سنّ زن هایی باشد که حیض می بینند چنانچه شوهرش او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق تا سه ماه یعنی نود روز عدّه نگه دارد در صورتی که شوهرش با او نزدیکی کرده است.
مسأله 2553 - زنی که عدّه او سه ماه است، اگر اوّل ماه طلاقش دهند باید تا نود روز عدّه نگه دارد و اگر در بین ماه طلاقش بدهند، باید باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز کسری ماه اوّل را از ماه چهارم عدّه نگه دارد تا نود روز تمام شود، مثلاً اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهد و آن ماه بیست و نه روز باشد، باید نه روز باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست و یک روز از ماه چهارم را عدّه نگه دارد.
مسأله 2554 - اگر زن آبستن را طلاق دهند، عدّه اش تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچه او است بنابر این اگر مثلاً یک ساعت بعد از طلاق، بچه او به دنیا آید، عدّه اش تمام می شود، در صورتی که بچه از زنا نباشد و الاّ باید مثل سایر زن ها به سه حیض در صورتی که در حاملگی حیض می بیند و الاّ نود روز از طلاق او عدّه نگه دارد.
مسأله 2555 - زنی که نه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلاً یک ماهه، یا یک ساله شوهر کند، چنانچه شوهرش با او نزدیکی نماید و مدّت آن زن تمام شود یا شوهر مدّت را به او ببخشد باید عدّه نگه دارد، پس اگر حیض می بیند باید به مقدار دو حیض عدّه نگه دارد و شوهر نکند و اگر حیض نمی بیند، احتیاط واجب آن است که چهل و پنج روز از شوهر کردن خودداری نماید.
مسأله 2556 - ابتدای عدّه طلاق از هنگامی است که خواندن صیغه طلاق تمام می شود، چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد که او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عدّه نگه دارد.
عدّه زنی که شوهرش مرده
مسأله 2557 - زنی که شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، باید تا چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد یعنی از شوهر کردن خودداری نماید اگرچه یائسه یا صیغه یا صغیره باشد، یا شوهرش با او نزدیکی نکرده باشد و اگر آبستن باشد، باید تا موقع زاییدن عدّه نگه دارد، ولی اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز بچه اش به دنیا آید، باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر کند و این عدّه را عدّه وفات می گویند.
مسأله 2558 - زنی که در عدّه وفات می باشد، حرام است خود را زینت کند و لباس های زینتی بپوشد و سرمه بکشد و هم چنین کارهای دیگری که زینت حساب شود بر او حرام می باشد.
مسأله 2559 - اگر زن یقین کند که شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عدّه وفات شوهر کند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعدا مرده است، باید از شوهر دوم جدا شود و در صورتی که آبستن باشد، به مقداری که در عدّه طلاق گفته شد، برای شوهر دوم عدّه طلاق و بعد برای شوهر اوّل عدّه وفات نگه دارد، و اگر آبستن نباشد، برای شوهر اوّل عدّه وفات احتیاطاً و برای شوهر دوم عدّه طلاق نگه دارد.
مسأله 2560 - ابتدای عدّه وفات از هنگامی است که زن از مرگ شوهر مطلع شود.
مسأله 2561 - اگر زن بگوید عدّه ام تمام شده، از او قبول می شود خواه تمام شدن عدّه اش به سه طهر باشد یا به شهور به شرط آنکه زن متهمه نباشد و از طلاق یا مردن شوهرش به قدری گذشته باشد که امکان تمام شدن عده او باشد.
طلاق بائن و طلاق رجعی
مسأله 2562 - طلاق بائن آن است که بعد از طلاق، مرد حقّ ندارد به زن خود رجوع کند یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید و آن بر پنج قسم است؛ اوّل: طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد؛ دوم: طلاق زنی که یائسه باشد یعنی اگر سیّده است بیشتر از شصت سال و اگر سیّده نیست بیشتر از پنجاه سال داشته باشد؛ سوم: طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکی نکرده باشد؛ چهارم: طلاق سوم زنی که او را سه دفعه طلاق داده اند؛ پنجم: طلاق خلع و مبارات و احکام این ها بعدا گفته خواهد شد وغیر این ها طلاق رجعی است که بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است، مرد می تواند به او رجوع نماید.
مسأله 2563 - کسی که زنش را طلاق رجعی داده، حرام است او را از خانه ای که هنگام طلاق در آن خانه بوده بیرون کند، ولی در بعضی از مواقع که در کتاب های مفصّل گفته شده، بیرن کردن او اشکال ندارد و نیز حرام است زن برای کارهای غیر لازم از آن خانه بیرون رود.
احکام رجوع کردن
مسأله 2564 - در طلاق رجعی مرد به دو قسم می تواند به زن خود رجوع کند؛ اوّل: حرفی بزند که معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است؛ دوم: کاری کند که از آن بفهمند رجوع کرده است و با قصد رجوع هم بوده.
مسأله 2565 - برای رجوع کردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است.
مسأله 2566 - مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند، حقّ رجوع او از بین نمی رود و مصالحه صحیح است ولی لازم است عملاً رجوع ننماید، اگر رجوع کرد زوجیّت آن صحیح است.
مسأله 2567 - اگر زنی را دو مرتبه طلاق دهد و به او رجوع کند یا دو مرتبه او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کند، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام می شود ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اوّل حلال می شود یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید؛ اوّل: آن که عقد شوهر دوم دائم باشد و اگر مثلاً یک ماهه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اوّل نمی تواند او را عقد کند؛ دوم: شوهر دوم با او نزدیکی و دخول کند و نزدیکی از جلوی زن باشد؛ سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد؛ چهارم: عدّه طلاق یا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود.
طلاق خلع
مسأله 2568 - طلاق زنی را که به شوهرش مایل نیست و کراهت شدید از او دارد ومهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد که طلاقش دهد، طلاق خلع گویند.
مسأله 2569 - اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: «زَوْجَتی فاطِمَهُ خَلَعْتُها یا خالَعْتُها عَلی مابَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ یا بگوید فاطِمَه مُخْتَلَعَهٌ هِیَ طالِقٌ» یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها شد.
مسأله 2570 - اگر زن، کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را این گونه می خواند: «عَنْ مُوَکِّلَتی فاطِمَهَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْه»، پس از آن بدون فاصله می گوید: «زَوْجَهُ مُوَکِّلی خَلَعْتُها یا خالَعْتُها عَلی مابَذَلَتْ هِیَ طالِق» و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید مثلاً اگر صد تومان داده، باید بگوید: «بذلت مأه تومان».
طلاق مبارات
مسأله 2571 - اگر زن و شوهر یکدیگر را نخواهند و زن مالی به مرد بدهد که او را طلاق دهد، آن طلاق را مبارات گویند.
مسأله 2572 - اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: «بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ» یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: «بارَأتُ زَوْجَهَ مُوَکِّلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ» و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَهْرِها) «بِمَهْرِها» بگوید، اشکال ندارد.
مسأله 2573 - صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربی صحیح خوانده شود ولی اگر زن برای آن که مال خود را به شوهر ببخشد مثلاً به فارسی بگوید برای طلاق، فلان مال را به تو بخشیدم اشکال ندارد.
مسأله 2574 - اگر زن در بین عدّه طلاق خلع، یا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر می تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را زن خود قراردهد.
مسأله 2575 - مالی را که شوهر برای طلاق مبارات می گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد، اشکال ندارد.
احکام متفرّقه طلاق
مسأله 2576 - اگر با زن نامحرمی به گمان این که عیال خود او است نزدیکی کند، چه زن بداند که او شوهرش نیست یا گمان کند شوهرش می باشد، باید عدّه نگه دارد.
مسأله 2577 - اگر با زنی که می داند عیالش نیست زنا کند، اگر زن بداند که آن مرد شوهر او نیست عده ندارد ولی اگر گمان کند شوهرش می باشد لازم است عدّه نگه دارد.
مسأله 2578 - اگر مرد، زنی را گول بزند که از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود، طلاق و عقد آن زن صحیح است ولی هر دو معصیت بزرگی کرده اند.
مسأله 2579 - هرگاه زن در ضمن عقد لازم با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلاً شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است ولی چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند، یا مثلاً تا شش ماه خرجی ندهد، فعلاً از طرف او برای طلاق خود وکیل باشد چنانچه خود را طلاق دهد، صحیح است در صورتی که از وکالت عزلش نکرده باشد و در این صورت وکالت فعلی و منجّز است و تعلیق در وقت طلاق می باشد.
مسأله 2580 - زنی که شوهرش گم شده، اگر بخواهد به دیگری شوهر کند، باید نزد حاکم شرع برود و به دستور او عمل نماید.
مسأله 2581 - پدر و جدّ پدری دیوانه می توانند زن او را طلاق بدهند.
مسأله 2582 - اگر پدر یا جدّ پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند، اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدّت صیغه باشد، مثلاً برای پسر 14 ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند اگر چه صلاح بچه باشد، بخشیدن آن مدّت را به زن اشکال دارد امّا زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد.
مسأله 2583 - اگر از روی علاماتی که در شرع معیّن شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد، دیگری که آنان را عادل نمی داند، مشکل است که آن زن را بعد از تمام عدّه اش برای خود یا برای کسی دیگر عقد کند.
مسأله 2584 - اگر کسی زن خود را بدون این که او بفهمد طلاق دهد، چنانچه مخارج او را مثل وقتی که زنش بوده بدهد و مثلاً بعد از یک سال بگوید یک سال پیش تو را طلاق دادم و شرعا هم ثابت کند، می تواند چیزهائی را که در آن مدّت برای زن تهیّه نموده و او مصرف نکرده است از او پس بگیرد، ولی چیزهائی را که مصرف کرده نمی تواند از او مطالبه نماید.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم