احکام شرعی
آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی
آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی
آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی

رساله توضیح المسائل آیه الله العظمی محمدعلی علوی گرگانی

احکام تقلید احکام طهارت مطلق و مضاف اشاره 1 - آب کر 2 - آب قلیل 3 - آب جاری 4 - آب باران 5 - آب چاه احکام آبها احکام تخلی (بول و غائط کردن) استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1 و 2 - بول و غائط 3 - منی 4 - مردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوک 8 - کافر 9 - شراب 10 - فقاع 11 و 12 - عرق جنب از حرام و عرق حیوان نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهّرات اشاره 1 - آب 2 - زمین 3 - آفتاب 4 - استحاله 5 - کم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تبعیّت 9 - برطرف شدن عین نجاست 10 - استبراء حیوان نجاست خوار 11 - غائب شدن مسلمان 12 - انقلاب احکام ظرف ها احکام ظرف ها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهائی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرائط وضو احکام وضو چیزهائی که باید برای آنها وضو گرفت چیزهائی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسل های واجب اشاره غسل های واجب و احکام آن ها احکام جنابت چیزهائی که بر جنب حرام است چیزهائی که بر جنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض اشاره احکام حائض اقسام زن های حائض اشاره 1 - صاحب عادت وقتیّه و عددیّه 2 - صاحب عادت وقتیّه 3 - صاحب عادت عددیّه 4 - مضطربه 5 - مبتدئه 6 - ناسیه مسائل متفرّقه حیض نفاس غسل مسّ میّت احکام محتضر احکام بعد از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت اشاره احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت احکام غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبّات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تیمّم اشاره دوم از موارد تیمّم سوم از موارد تیمّم چهارم از موارد تیمّم پنجم از موارد تیمّم ششم از موارد تیمّم هفتم از موارد تیمّم چیزهائی که تیمّم بر آنها صحیح است دستور تیمّم بدل از وضو دستور تیمّم بدل از غسل احکام تیمّم احکام نماز اشاره نمازهای واجب اشاره نمازهای واجب یومیّه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب اشاره وقت نافله های یومیّه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار اشاره شرط اوّل: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: احکام لباس نمازگزار اشاره مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهائی که در لباس نمازگزار مستحب است چیزهائی که در لباس نمازگزار مکروه است مکان نمازگزار اشاره شرط اوّل: مباح باشد. شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: شرط هفتم: شرط هشتم: شرط نهم: شرط دهم: جاهایی که نماز خواندن در آن مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آنها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه اشاره ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز اشاره نیّت تکبیره الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود اشاره چیزهائی که سجده بر آنها صحیح است مستحبّات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهّد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر صلی الله علیه و آله مبطلات نماز اشاره چیزهائی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیّات اشاره شک های باطل شک هایی که نباید به آنها اعتنا کرد اشاره 1 - شک در چیزی که محلّ آن گذشته است 2 - شک بعد از سلام 3 - شک بعد از وقت 4 - کثیرالشکّ (کسی که زیاد شک می کند) 5 - شک امام و مأموم 6 - شک در نماز مستحبّی شک های صحیح نماز احتیاط سجده سهو اشاره دستور سجده سهو قضای سجود و تشهّد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضا اشاره نماز قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت و احکام آن اشاره شرائط امام جماعت احکام جماعت چیزهائی که در نماز جماعت مستحب است چیزهائی که در نماز جماعت مکروه است نماز جمعه و احکام آن نماز آیات اشاره دستور نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیّت چیزهائی که روزه را باطل می کند اشاره 1 - خوردن و آشامیدن 2 - جماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5 - رساندن غبار غلیظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8 - اماله کردن 9 - قی کردن احکام چیزهائی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جاهایی که قضا و کفّاره واجب است کفّاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب احکام خمس اشاره 1 - منفعت کسب 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید 6 - غنیمت 7 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکاه اشاره شرائط واجب شدن زکاه زکاه جو، گندم، خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکاه شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکاه شرائط کسانی که مستحقّ زکاه هستند نیّت زکاه مسائل متفرّقه زکاه زکاه فطره اشاره مصرف زکاه فطره مسائل متفرّقه زکاه فطره احکام حجّ احکام خرید و فروش اشاره چیزهائی که در خرید و فروش مستحب است: معاملات مکروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خریدار شرائط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف اشاره شرایط معامله سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره (صرف) مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرائط مالی که آن را اجاره می دهند شرائط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرّقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام مضاربه احکام نکاح یا ازدواج و زناشویی اشاره احکام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غیر دائم شرائط عقد عیب هایی که به واسطه آنها می شود عقد را به هم زد عدّه ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه یا صیغه احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عدّه طلاق عدّه زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب اشاره احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرائط سر بریدن حیوانات دستور کشتن (نحر) شتر چیزهائی که در هنگام سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهائی که در سر بریدن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی صید ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره چیزهائی که در هنگام غذا خوردن مستحب است چیزهائی که در غذا خوردن مکروه است مستحبّات آب آشامیدن مکروهات آب آشامیدن احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث اشاره ارث دسته اوّل ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرّقه ارث مسائل متفرّقه حدّی که برای بعضی از گناهان معیّن شده است احکام دیه مسائل امر به معروف و نهی از منکر اشاره شرایط امر به معروف و نهی از منکر مراتب امر به معروف و نهی از منکر مسائل متفرقه احکام اوراق بهادار و سفته احکام سرقفلی مسائل مربوط به بانک ها اشاره اعتبارهای بانکی نگه داری کالا به وسیله بانک ضمانت نامه های بانکی فروش سهام حوالجات داخلی و خارجی جایزه های بانکی تحصیل و نقد کردن سفته ها به وسیله بانک ها حساب های جاری خرید و فروش سفته ها حواله های بانکی احکام بیمه اشاره قراردادهای بیمه ای مسائلی چند از باب قاعده الزام احکام تشریح احکام تلقیح احکام خیابان هایی که به وسیله دولت کشیده می شود رادیو و تلویزیون مسائل متفرقه نماز و روزه برخی از مسائل مورد ابتلا تقلید طهارت و نجاست تیمم و وضو نماز و مسجد روزه خمس و زکات و صدقات معاملات و کسب های حرام بانک ها و مؤسسات مالی مجسمه سازی و عکاسی هبه و اجاره حق الناس و تصرف در اموال ذبح و صید نکاح و شیر دادن و محرمیت عزاداری تلقیح و احکام پزشکی برخی از کارهای حرام مورد ابتلا

احکام زکاه

احکام زکاه
اشاره
مسأله 1868 - زکاه در نُه چیز واجب است؛ اوّل: گندم؛ دوم: جو؛ سوم: خرما؛ چهارم: کشمش؛ پنجم: طلا؛ ششم: نقره؛ هفتم: شتر؛ هشتم: گاو؛ نهم: گوسفند، و اگر کسی مالک یکی از این نه چیز باشد، با شرائطی که بعدا گفته می شود، باید مقداری که معیّن شده به یکی از مصرف هایی که دستور داده اند برساند.
مسأله 1869 - سلت که دانه ای است به نرمی گندم و خاصیّت جو دارد و علس که مثل گندم است و خوراک مردمان صنعا می باشد، زکاتشان بنابر احتیاط واجب باید داده شود.
شرائط واجب شدن زکاه
مسأله 1870 - زکاه در صورتی واجب می شود که مال به مقدار نصاب - که بعدا گفته می شود - برسد و مالک آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرّف کند.
مسأله 1871 - اگرانسان یازده ماه مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد، اقوی استقرار وجوب زکاه است در اوّل ماه دوازدهم ولی اوّل سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب کند.
مسأله 1872 - اگر مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بین سال بالغ شود باید اوّل سالش را از اوّل بلوغ بگیرد.
مسأله 1873 - زکاه گندم و جو وقتی واجب می شود که به آنها گندم و جو گفته شود و زکاه کشمش بنابر احتیاط وقتی واجب می شود که غوره است و موقعی هم که رنگ خرما زرد یا سرخ شد، بنابر احتیاط زکاه آن واجب می شود ولی وقت دادن زکاه در گندم و جو موقع خرمن و جدا کردن کاه آنها و در خرما و کشمش هنگامی است که خشک شده باشد.
مسأله 1874 - اگر هنگام واجب شدن زکاه گندم، جو، کشمش و خرما که در مسأله پیش گفته شد، صاحب آنها باشد، باید زکاه آنها را بدهد.
مسأله 1875 - اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زکاه بر او واجب نیست و هم چنین است اگر در مقداری از سال دیوانه باشد ولو در آخر سال عاقل گردد، باید اوّل سالش را همان زمان عاقل شدنش قرار دهد.
مسأله 1876 - اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زکاه از او ساقط نمی شود و هم چنین است اگر موقع واجب شدن زکاه گندم، جو، خرما و کشمش مست یا بیهوش باشد.
مسأله 1877 - مالی را که از انسان غصب کرده اند و نمی تواند در آن تصرّف کند، زکاه ندارد هم چنین اگر زراعتی را از او غصب کنند و هنگامی که زکاه آن واجب می شود در دست غصب کننده باشد، هر وقت به صاحبش برگشت لازم نیست که زکاه آن را بدهد.
مسأله 1878 - اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را که زکاه آن واجب است قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکاه آن را بدهد و بر کسی که قرض داده چیزی واجب نیست.
زکاه جو، گندم، خرما و کشمش
مسأله 1879 - زکاه گندم، جو، خرما و کشمش وقتی واجب می شود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها 288 من تبریز و 45 مثقال کم است که 207/847 کیلوگرم می شود.
مسأله 1880 - اگر پیش از دادن زکاه انگور، خرما و گندمی که زکاه آنها واجب شده خود و عیالش بیش از متعارف بخورند، یا مثلاً به فقیر بدهد نه به عنوان زکاه، باید زکاه مقداری را که مصرف کرده بدهد.
مسأله 1881 - اگر بعد از آن که زکاه گندم، جو، خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکاه را از مال او بدهند ولی اگر پیش از واجب شدن زکاه بمیرد، هریک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است، باید زکاه سهم خود را بدهد.
مسأله 1882 - کسی که از طرف حاکم شرع مأمور جمع آوری زکاه است، هنگام خرمن (که گندم و جو را از کاه جدا می کنند) و بعد از خشک شدن خرما و انگور، می تواند زکاه را مطالبه کند و اگر مالک ندهد و از بین برود باید عوض آن را بدهد.
مسأله 1883 - اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو، زکاه آنها واجب شود مثلاً خرما در ملک او زرد یا سرخ شود باید زکاه آن را بدهد.
مسأله 1884 - اگر بعد از آن که زکاه گندم و جو، خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد باید زکاه آنها را بدهد.
مسأله 1885 - اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکاه آن را داده یا شک کند که داده یانه، چیزی بر او واجب نیست، و اگر بداند که زکاه آن را نداده، چنانچه حاکم شرع بخواهد می تواند عین زکاه را از دست مشتری بگیرد وصحّت معامله بستگی به اجازه حاکم شرع ندارد، و هم چنین معامله صحیح است اگر فروشنده یا خریدار قیمت آن مقدار را بدهد و در صورتی که قیمت آن مقدار را خریدار به فروشنده داده باشد، می تواند از او پس بگیرد و به مستحقّش برساند.
مسأله 1886 - اگر وزن گندم و جو، خرما و کشمش هنگامی که تَر است به 288 من و 45 مثقال کم برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکاه آن واجب نیست.
مسأله 1887 - اگر گندم، جو و خرما را پیش از خشک شدن مصرف کند، چنانچه خشک آنها به اندازه نصاب باشد، باید زکاه آنها را بدهد.
مسأله 1888 - خرمایی که تازه آن را می خورند و اگر بماند خیلی کم می شود یا بعد از خشک شدن، خرما به آن نمی گویند، چنانچه مقداری باشد که خشک آن به 288 من و 45 مثقال کم برسد، زکاه آن واجب است.
مسأله 1889 - گندم و جو، خرما و کشمشی که زکاه آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند زکاه ندارد.
مسأله 1890 - اگر گندم و جو، خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود، یا مثل زراعت های مصر از رطوبت زمین استفاده کند، زکاه آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود، زکاه آن بیست یک است، و اگر مقداری از باران یا نهر یا رطوبت زمین استفاده کند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و مانند آن استفاده نماید، زکاه نصف آن ده یک و زکاه نصف دیگر آن بیست یک می باشد یعنی از چهل قسمت سه قسمت آن را باید بابت زکاه بدهند.
مسأله 1891 - اگر گندم و جو، خرما و انگور، هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه به گونه ای باشد که بگویند آبیاری با دلو و مانند آن غلبه داشته، زکاه آن بیست یک است و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران غلبه داشته، زکاه آن ده یک است، بلکه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته، ولی آبیاری با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتیاط واجب زکاه آن ده یک می باشد.
مسأله 1892 - اگر شک کند که آبیاری با آب باران و آب دلو به یک اندازه بوده یا آب باران غلبه داشته، می تواند از نصف آن ده یک و از نصف دیگر آن بیست یک بدهد اگرچه احتیاط مستحب ده یک دادن است و نیز اگر شک کند که هر دو به یک اندازه بوده، یا آبیاری با دلو غلبه داشته، می تواند زکاه تمام آن را بیست یک بدهد اگرچه احتیاط مستحب آن است که از نصف آن ده یک و از نصف دیگر آن بیست یک بدهد.
مسأله 1893 - اگر گندم و جو، خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولی با آب دلو هم آبیاری شود و آب دلو به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکاه آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول کمک نکنند، زکاه آن بیست یک است.
مسأله 1894 - اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری کنند و در زمینی که پهلوی آن است زراعتی کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود، بنابر احتیاط واجب زکاه زراعتی که با دلو آبیاری شده، بیست یک و زکاه زراعتی که پهلوی آن است ده یک می باشد.
مسأله 1895 - مخارجی را که برای گندم و جو، خرما و انگور کرده است، حتّی مقداری از قیمت اسباب و لباس را که به واسطه زراعت کم شده می تواند از حاصل کسر کند و اگر به مقدار نصاب باشد باید زکاه باقیمانده را بدهد.
مسأله 1896 - بذری را که به مصرف زراعت رسانده، اگر ازخودش باشد، به مقدار وزن آن می تواند از حاصل کسر کند و اگر خریده باشد می تواند قیمتی را که برای خرید آن داده، خارج نماید.
مسأله 1897 - اگر زمین و اسباب زراعت یکی از این دو ملک خود او باشد، نباید کرایه آنها را جزء مخارج حساب کند و نیز برای کارهائی که خودش کرده، یا دیگری بی اجرت انجام داده، چیزی از حاصل کسر نماید.
مسأله 1898 - اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست، ولی اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن بخرد و زکاه به آنها در ملک مشتری تعلّق بگیرد، پولی را که برای آن داده، باید خارج کند و امّا اگر زکاه به آنها در ملک فروشنده تعلّق گرفته بود، پولی که داده و آنها را خریده، نمی تواند خارج کند.
مسأله 1899 - اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بکارد، پولی را که برای خریدن زمین داده جزء مخارج حساب نمی شود، ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را که برای خرید آن داده می تواند جزء مخارج حساب نماید و از حاصل کم کند، امّا بهتر آن است که قیمت کاهی را که از آن به دست می آید، از پولی که برای خرید زراعت داده کسر نماید مثلاً اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت کاه آن صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را می تواند جزء مخارج حساب نماید.
مسأله 1900 - کسی که بدون گاو و چیزهای دیگری که برای زراعت لازم است می تواند زراعت کند، اگر این ها را بخرد، نباید پولی را که برای خرید این ها داده جزء مخارج حساب نماید.
مسأله 1901 - کسی که بدون گاو و چیزهای دیگری که برای زراعت لازم است نمی تواند زراعت کند، اگر آنها را بخرد و به واسطه زراعت بکلّی از بین بروند می تواند تمام قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید ولی اگر مقداری از قیمت آن کم شود و یا اصلاً کم نشود نمی تواند قیمت آن را جزء مخارج حساب نماید.
مسأله 1902 - اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکاه آن واجب نیست بکارد، چنانچه مقصودش زراعت کردن چیزی بوده که زکاه ندارد و بعدا چیزی را که زکاه دارد زراعت کرده، نباید مخارج را از یکی حساب کند بلکه نسبت در نظر گرفته شود و هم چنین است اگر مقصودش زراعت کردن چیزی بوده که زکاه دارد و بعدا چیزی را که زکاه ندارد زراعت کرده، می تواند تمام مخارج را به نسبت حساب نماید و از حاصل کم کند.
مسأله 1903 - اگر برای شخم زدن یا کار دیگری که تا چند سال برای زراعت فایده دارد خرجی کند، می تواند آن را جزء مخارج سال اوّل حساب نماید در صورتی که کار، برای سال اوّل بوده گرچه برای سال های بعد هم نفع دارد و گرنه به نسبت حساب نماید.
مسأله 1904 - اگر انسان در چند شهر که فصل آن با یکدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یک وقت به دست نمی آید گندم یا جو یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یک سال حساب شود، چنانچه چیزی که اوّل می رسد به اندازه نصاب یعنی 288 من و45 مثقال کم باشد، باید زکاه آن را هنگامی که می رسد بدهد و زکاه بقیّه را هر وقت به دست می آید ادا نماید و اگر آنچه اوّل می رسد به اندازه نصاب نباشد، در صورتی که یقین دارد با آنچه بعد به دست می آید به اندازه نصاب می شود باید صبر کند تا محصول بعدی به دست آید، اگر به نصاب رسید زکاه را بدهد، و اگر یقین ندارد که همه آنها به اندازه نصاب شود، صبر می کند تا بقیه آن برسد پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زکاه آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود، زکاه آن واجب نیست.
مسأله 1905 - اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابر احتیاط زکاه آن واجب است.
مسأله 1906 - اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد که خشک آن به اندازه نصاب می شود، چنانچه به قصد زکاه از تازه آن به قدری به مستحقّ بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکاتی باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.
مسأله 1907 - اگر زکاه خرمای خشک یا کشمش بر او واجب باشد، نمی تواند زکاه آن را خرمای تازه یا انگور بدهد و نیز اگر زکاه خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی تواند زکاه آن را خرمای خشک یا کشمش بدهد امّا اگر یکی از این ها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زکاه بدهد اگر به مقدار قیمت زکاه باشد، مانعی ندارد.
مسأله 1908 - کسی که بدهکار است و مالی هم دارد که زکاه آن واجب شده، اگر بمیرد باید اوّل تمام زکاه را از مالی که زکاه آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمایند.
مسأله 1909 - کسی که بدهکار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و پیش از آن که زکاه این ها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هرکدام که سهمشان به 288 من و45 مثقال کم برسد، باید زکاه بدهد و اگر پیش از آن که زکاه این ها واجب شود قرض او را ندهند، چنانچه مال میّت فقط به اندازه بدهی او باشد واجب نیست زکاه این ها را بدهند و اگر مال میّت بیشتر از بدهی او باشد، در صورتی که بدهی او به قدری است که اگر بخواهند ادا نمایند، باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبکار بدهند، آنچه را به طلبکار می دهند زکاه ندارد و بقیه مال ورثه است و هرکدام آنان که سهمش به اندازه نصاب شود، باید زکاه آن را بدهد.
مسأله 1910 - اگر گندم و جو، خرما و کشمشی که زکاه آنها واجب شده خوب و بد دارد، احتیاط واجب آن است که زکاه هر کدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد، گرچه همه را اگر از خوب بدهد بهتر است.
نصاب طلا
مسأله 1911 - طلا دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن بیست مثقال شرعی است که هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی که پانزده مثقال معمولی است برسد، اگر شرائط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، انسان باید چهل یک آن را که نه نخود می شود از بابت زکاه بدهد و اگر به این مقدار نرسد زکاه آن واجب نیست. نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است که سه مثقال معمولی می شود یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زکاه تمام 18 مثقال را از قرار چهل یک بدهد و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زکاه 15 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکاه ندارد و هم چنین است هرچه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود باید زکاه تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقداری که اضافه شده زکاه ندارد.
نصاب نقره
مسأله 1912 - نقره دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن 105 مثقال معمولی است که اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرائط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، انسان باید چهل یک آن را که 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زکاه بدهد و اگر به این مقدار نرسد، زکاه آن واجب نیست. نصاب دوم آن 21 مثقال است، یعنی اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، زکاه تمام 126 مثقال را به طوری که گفته شد بدهد و اگر کمتر از 21 مثقال اضافه شود، فقط باید زکاه 105 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکاه ندارد و هم چنین است هرچه بالا رود، یعنی اگر 21 مثقال اضافه شود، باید زکاه تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقداری که اضافه شده و کمتر از 21 مثقال است زکاه ندارد بنابر این اگر انسان یک چهلم هرچه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است، مثلاً کسی که 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل یک آن را بدهد زکاه 105 مثقال آن را که واجب بوده داده و مقداری هم برای 5 مثقال آن داده که واجب نبوده است.
مسأله 1913 - کسی که طلا یا نقره او به اندازه نصاب است، اگرچه زکاه آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اوّل کم نشده، همه ساله باید زکاه آن را بدهد.
مسأله 1914 - زکاه طلا و نقره در صورتی واجب می شود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رواج باشد و اگرچه سکّه آن هم از بین رفته باشد، باید زکاه آن را بدهند.
مسأله 1915 - طلا و نقره سکّه داری که زن ها برای زینت بکار می برند حتی در صورتی که معامله با آن رایج باشد، زکاه آن واجب نیست در صورتی که حقیقتا به آن نیاز داشته باشد و به جهت فرار از زکاه نباشد و گرنه زکاه را باید بدهد، بلکه اگر معامله با آن رایج نباشد ولی پول طلا و نقره به آن بگویند، بنابر احتیاط واجب زکاه آن باید داده شود.
مسأله 1916 - کسی که طلا و نقره دارد، اگر هیچ کدام آنها به اندازه نصاب اوّل نباشد مثلاً 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زکاه بر او واجب نیست.
مسأله 1917 - چنان که سابقا گفته شد زکاه طلا و نقره در صورتی واجب می شود که انسان یازده ماه مالک مقدار نصاب باشد و اگر در بین یازده ماه طلا و نقره او از نصاب اوّل کمتر شود، زکاه بر او واجب نیست.
مسأله 1918 - اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را که دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را آب کند، زکاه بر او واجب نیست ولی اگر برای فرار از دادن زکاه این کارها را بکند احتیاط مستحب آن است که زکاه را بدهد.
مسأله 1919 - اگر در ماه دوازدهم طلا و نقره سکّه دار را آب کند، باید زکاه آنها را بدهد و چنانچه به واسطه آب کردن، وزن یا قیمت آنها کم شود، باید زکاتی را که پیش از آب کردن بر او واجب بوده بدهد.
مسأله 1920 - اگر طلا و نقره ای که دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زکاه هرکدام از خوب و بد را از خود آن بدهد ولی بهتر است زکاه همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد ولی بنابر احتیاط واجب زکاه همه آنها را از طلا و نقره بد نمی تواند بدهد.
مسأله 1921 - طلا و نقره ای که بیشتر از اندازه معمولی فلز دیگر دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب که مقدار آن گفته شد برسد، انسان باید زکاه آن را بدهد، و چنانچه شک دارد که خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه؛ احتیاط واجب آن است که وارسی نماید در صورتی که مستلزم ضرر نباشد و می تواند بدون وارسی زکاه آن را به رجاء فراغ ذمّه بدهد.
مسأله 1922 - اگر طلا و نقره ای که دارد به مقدار معمول فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زکاه آن را از طلا و نقره ای بدهد که بیشتر از معمول فلز دیگر دارد ولی اگر به قدری بدهد که یقین کند طلا و نقره خالصی که در آن هست، به اندازه زکاتی می باشد که واجب است اشکال ندارد.
زکاه شتر، گاو و گوسفند
مسأله 1923 - زکاه شتر، گاو و گوسفند غیر از شرط هایی که گفته شد دو شرط دیگر دارد؛ اوّل: حیوان در تمام سال بیکار باشد و اگر در تمام سال یکی دو روز کار کرده باشد، در این صورت هم زکاه واجب است. دوم: در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی که ملک مالک یا ملک کس دیگر است بچرد، زکاه ندارد ولی اگر در تمام سال یک روز یا دو روز از علف مالک بخورد، زکاه آن واجب می باشد.
مسأله 1924 - اگر انسان برای شتر، گاو و گوسفند خود چراگاهی را که کسی نکاشته بخرد یا اجاره کند یا برای چراندن در آن باج بدهد باید زکاه را بدهد.
نصاب شتر
مسأله 1925 - شتر دوازده نصاب دارد؛ اوّل: پنج شتر که زکاه آن یک گوسفند است و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زکاه ندارد؛ دوم: ده شتر که زکاه آن دو گوسفند است؛ سوم: پانزده شتر که زکاه آن سه گوسفند است؛ چهارم: بیست شتر که زکاه آن چهار گوسفند است؛ پنجم: بیست و پنج شتر که زکاه آن پنج گوسفند است؛ ششم: بیست و شش شتر که زکاه آن یک شتر است که داخل سال دوم شده باشد؛ هفتم: سی و شش شتر که زکاه آن یک شتر است که داخل سال سوم شده باشد؛ هشتم: چهل و شش شتر که زکاه آن یک شتر است که داخل سال چهارم شده باشد؛ نهم: شصت و یک شتر که زکاه آن یک شتر است که داخل سال پنجم شده باشد؛ دهم: هفتاد و شش شتر که زکاه آن دو شتر است که داخل سال سوم شده باشد؛ یازدهم: نود و یک شتر که زکاه آن دو شتر است که داخل سال چهارم شده باشد؛ دوازدهم: صد و بیست و یک شتر و بالاتر از آن که باید یا چهل تا چهل تا حساب کند و برای هر چهل تا یک شتری بدهد که داخل سال سوم شده باشد یا پنجاه تا پنجاه تا حساب کند و برای هر پنجاه تا یک شتری بدهد که داخل سال چهارم شده باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب کند ولی در هر صورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند یا اگر چیزی باقی می ماند از نُه تا بیشتر نباشد مثلاً اگر 140 شتر دارد، باید برای صدتا، دو شتری که داخل سال چهارم شده و برای چهل تا، یک شتری که داخل سال سوم شده بدهد.
مسأله 1926 - زکاه ما بین دو نصاب واجب نیست پس اگر شماره شترهایی که دارد از نصاب اوّل که پنج است بگذرد تا به نصاب دوم که ده تا است نرسیده، فقط باید زکاه پنج تای آن را بدهد و هم چنین است در نصاب های بعد.
نصاب گاو
مسأله 1927 - گاو دو نصاب دارد: اوّل آن سی تا است، وقتی که شماره گاو به سی رسید، اگر شرائطی را که گفته شد داشته باشد، انسان باید یک گوساله ای که داخل سال دوم شده از بابت زکاه بدهد و نصاب دوم آن چهل تا است و زکاه آن یک گوساله ماده ای است که داخل سال سوم شده باشد و زکاه مابین سی و چهل واجب نیست مثلاً کسی که سی و نه گاو دارد، فقط باید زکاه سی تای آنها را بدهد و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده، فقط باید زکاه چهل تای آن را بدهد و بعد از آن که به شصت رسید چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله ای که داخل سال دوم شده بدهد و هم چنین هرچه بالا رود، باید یا سی تا سی تا حساب کند یا چهل تا چهل تا یا با سی و چهل حساب نماید و زکاه آن را به دستوری که گفته شد بدهد ولی باید به گونه ای حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد، مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن زکاه سی تا و برای چهل تای آن زکاه چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده تا زکاه نداده می ماند.
نصاب گوسفند
مسأله 1928 - گوسفند پنج نصاب دارد؛ اوّل: چهل که زکاه آن یک گوسفند است وتا گوسفند به چهل نرسد، زکاه ندارد؛ دوم: صد و بیست و یک که زکاه آن دو گوسفند است؛ سوم: دویست و یک که زکاه آن سه گوسفند است؛ چهارم: سیصد و یک که زکاه آن چهار گوسفند است؛ پنجم: چهار صد و بالاتر از آن که باید آنها را صدتا صدتا حساب کند و برای هر صدتای آنها یک گوسفند بدهد و لازم نیست زکاه را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند، پول یا جنس دیگر بدهد کافی است.
مسأله 1929 - زکاه ما بین دو نصاب واجب نیست پس اگر شماره گوسفندهای کسی از نصاب اوّل که چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوم که صد و بیست و یک است نرسیده، فقط باید زکاه چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکاه ندارد و هم چنین است در نصاب های بعد.
مسأله 1930 - زکاه شتر، گاو و گوسفندی که به مقدار نصاب برسد واجب است چه همه آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.
مسأله 1931 - در زکاه، گاو و گاومیش یک جنس حساب می شوند و شتر عربی و غیر عربی یک جنس است، و هم چنین بز و میش و شیشک در زکاه باهم فرق ندارند.
مسأله 1932 - گوسفندی را که برای زکاه می دهد، باید حداقل داخل سال دوم شده باشد، و اگر بز بدهد باید داخل سال سوم شده باشد.
مسأله 1933 - گوسفندی را که بابت زکاه می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او کمتر باشد، اشکال ندارد، ولی بهتر است گوسفندی را که قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد و هم چنین است در گاو و شتر.
مسأله 1934 - اگر چند نفر باهم شریک باشند هرکدام آنان که سهمش به نصاب اوّل رسیده، باید زکاه بدهد و بر کسی که سهم او کمتر از نصاب اوّل است زکاه واجب نیست.
مسأله 1935 - اگر یک نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زکاه آنها را بدهد.
مسأله 1936 - اگر گاو، گوسفند و شتری که دارد مریض و معیوب هم باشند باید زکاه آنها را بدهد.
مسأله 1937 - اگر گاو، گوسفند و شتری که دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زکاه را از خود آنها بدهد ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند نمی تواند زکاه آنها را مریض، یا معیوب، یا پیر بدهد بلکه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض و دسته ای معیوب و دسته دیگر بی عیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است که برای زکاه آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.
مسأله 1938 - اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را که دارد با چیز دیگر عوض کند، نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد زکاه بر او واجب نیست.
مسأله 1939 - کسی که باید زکاه گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زکاه آنها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شماره آنها از نصاب کم نشده، همه ساله باید زکاه را بدهد و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اوّل کمتر شوند، زکاه بر او واجب نیست مثلاً کسی که چهل گوسفند دارد، اگر از مال دیگرش زکاه آنها را بدهد تا وقتی که گوسفندهای او از چهل کم نشده، همه ساله باید یک گوسفند و اگر از خود آنها بدهد، تا وقتی به چهل نرسیده، زکاه بر او واجب نیست.
مصرف زکاه
مسأله 1940 - انسان می تواند زکاه را در هشت مورد مصرف کند؛ اوّل: فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست؛ دوم: مسکین و آن کسی است که زندگی او از فقیر سخت تر می گذراند؛ سوم: کسی که از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مأمور است زکاه را جمع و نگه داری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نایب امام یا فقیر برساند؛ چهارم: کفاری که اگر زکاه به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند و به مسلمانانی که ایمان آنان ضعیف است زکاه داده می شود که سبب تقویت ایمان آنان گردد؛ پنجم: دادن زکاه به بنده هایی که مکاتب هستند و نمی توانند مال کتابت خود را ادا بنمایند؛ ششم: بدهکاری که قرض او را فراگرفته و نمی تواند قرض خود را بدهد به شرط آن که قرض صرف در معصیت نشده باشد؛ هفتم: سبیل اللّه یعنی کارهائی که منفعت عمومی دینی دارد، مثل ساختن مسجد و مدرسه ای که علوم دینیّه در آن خوانده می شود و ساختن پل ها و اصلاح ذات البین و اعانت بر طاعات و ظاهرا جایز است دادن این سهم از زکات را در هر طاعتی که انسان بدون آن متمکّن از آوردنش نمی باشد یا متمکّن است ولی بدون آن اقدام به آوردن آن طاعت نمی کند؛ هشتم: ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام این ها در مسائل آینده گفته خواهدشد.
مسأله 1941 - احتیاط مستحب آن است که فقیر و مسکین بیشتر از مخارج سال خود و خانواده اش را از زکاه نگیرد و اگر مقداری پول یا جنس دارد، فقط به اندازه کسری مخارج یک سالش زکاه بگیرد.
مسأله 1942 - کسی که مخارج سالش را داشته، اگر مقداری از آن را مصرف کند و بعد شک کند که آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست یا نه، نمی تواند زکاه بگیرد.
مسأله 1943 - صنعتگر یا مالک یا تاجری که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، می تواند برای کسری مخارجش زکاه بگیرد، و لازم نیست ابزار کار یا ملک، یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.
مسأله 1944 - فقیری که خرج سال خود و خانواده اش را ندارد، اگر خانه ای دارد که ملک اوست و در آن نشسته، یا مال سواری دارد، چنانچه بدون این ها نتواند زندگی کند، اگرچه برای حفظ آبرویش باشد، می تواند زکاه بگیرد و هم چنین است اثاث خانه و ظرف ولباس تابستانی و زمستانی و چیزهائی که به آنها احتیاج دارد، و فقیری که این ها را ندارد، اگر به این ها احتیاج داشته باشد، می تواند از زکاه خریداری نماید.
مسأله 1945 - فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست و یاد گرفتن او هم محتاج به مدّت زیادی نباشد، می تواند با گرفتن زکاه زندگی کند تا وقتی مشغول یادگرفتن است، می تواند زکاه بگیرد.
مسأله 1946 - به کسی که قبلاً فقیر بوده و می گوید فقیرم، اگرچه انسان از گفته او اطمینان پیدا نکند، می شود به او زکاه داد.
مسأله 1947 - کسی که می گوید فقیرم و قبلاً فقیر نبوده چنان که از گفته او اطمینان پیدا نشود، احتیاط واجب آن است که به او زکاه ندهند ولی اگر قبلاً حالش معلوم نبوده به گفته او که فقیرم می توان زکاه دادن ولو گمان به راستگویی او نداشته باشد.
مسأله 1948 - کسی که باید زکاه بدهد، اگر از فقیری طلبکار باشد، می تواندطلبی که از او دارد، زکاه حساب کند در صورتی که در معصیت صرف نکرده باشد.
مسأله 1949 - اگر فقیری بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاه حساب کند و هم چنین اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند قرض خود را بگیرد، می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاه حساب کند.
مسأله 1950 - چیزی را که انسان بابت زکاه به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید که زکاه است، به شرط این که بداند فقیر قبول تملّک این مال را ولو از زکاه باشد می نماید، بلکه اگر فقیر خجالت بکشد، مستحب است به اسم پیشکش بدهد، ولی باید قصد زکاه نماید در صورتی که بداند آن فقیر قبول مطلق مال را می کند ولو این که زکاه باشد، و الاّ اگر بداند زکاه را قبول نمی کند بنابر احتیاط واجب آن است که زکاه را به او ندهد.
مسأله 1951 - اگر به خیال این که کسی فقیر است به او زکاه بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روی ندانستن مسأله به کسی که می داند فقیر نیست زکاه بدهد، چنانچه چیزی را که به او داده و عین او باقی باشد، باید از او بگیرد. پس اگر کسی که آن چیز را گرفته می دانسته زکاه است، انسان باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر نمی دانسته زکاه است نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زکاه را به مستحق بدهد.
مسأله 1952 - کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، می تواند برای دادن قرض خود زکاه بگیرد ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد، یا اگر در معصیت خرج کرده، از آن معصیت توبه کرده باشد به شرط آن که از سهم فقراء به او داده شود. زیرا در سهم غارمین (بدهکاران) توبه بی تأثیر است.
مسأله 1953 - اگر به کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زکاه بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف کرده، چنانچه آن بدهکار فقیر باشد، می تواند آنچه را به او داده بابت زکاه حساب کند، ولی احتیاط واجب آن است که اگر از آن معصیت توبه نکرده، چیزی را که به او داده بابت زکاه حساب نکند.
مسأله 1954 - کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهکاری خود را بدهد، اگرچه فقیر نباشد، انسان می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاه حساب کند.
مسأله 1955 - مسافری که خرجی او تمام شده، یا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد می تواند زکاه بگیرد اگر نتواند با قرض کردن یا فروختن چیزی، خود را به مقصد برساند اگرچه در وطن خود فقیرنباشد ولی اگر بتواند درجای دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم کند فقط به مقداری که به آنجا برسد، می تواند زکاه بگیرد.
مسأله 1956 - مسافری که در سفر درمانده شده و زکاه گرفته بعد از آن که به وطنش رسید، اگر چیزی از زکاه زیاد آمده باشد، باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید آن چیز زکاه است.
شرائط کسانی که مستحقّ زکاه هستند
مسأله 1957 - کسی که زکاه می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکاه بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکاه بدهد با تفصیلی که در «مسأله 1951» گذشت.
مسأله 1958 - اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد، انسان می تواند به ولیّ او زکاه بدهد، به قصد این که آنچه را که می دهد ملک طفل یا دیوانه باشد.
مسأله 1959 - اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی ندارد، می تواند خودش یا به وسیله یک نفر امین زکاه را به مصرف طفل یا دیوانه برساند و باید هنگامی که زکاه به مصرف آنان می رسد، نیّت زکاه کند.
مسأله 1960 - به فقیری که گدایی می کند، می شود زکاه داد، ولی به کسی که زکاه را در معصیت مصرف می کند نمی شود زکاه داد.
مسأله 1961 - به کسی که معصیت کبیره را آشکارا به جای می آورد، در صورتی که ندادن زکاه به او سبب ترک معصیت او می شود، نباید به او زکاه داد.
مسأله 1962 - به کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد، می شود زکاه داد مگر قرض در رابطه با نفقه شخص واجب النفقه باشد.
مسأله 1963 - انسان نمی تواند مخارج کسانی را که مثل اولاد، خرجشان بر او واجب است از زکاه بدهد، ولی اگر مخارج آنان را ندهد، دیگران می توانند به آنان زکاه بدهند.
مسأله 1964 - اگر انسان زکاه به پسرش بدهد که خرج زن، نوکر و کُلفت خود نماید، اشکال ندارد.
مسأله 1965 - اگر پسر به کتاب های علمی و دینی احتیاج داشته باشد، پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکاه بدهد.
مسأله 1966 - پدر می تواند به پسرش زکاه بدهد که برای خود زن بگیرد، پسر هم می تواند برای آن که پدرش زن بگیرد زکاه خود را به او بدهد.
مسأله 1967 - به زنی که شوهرش مخارج او را می دهد، یا خرجی نمی دهد ولی ممکن است او را به دادن خرجی مجبور کنند، نمی شود زکاه داد.
مسأله 1968 - زنی که صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می توانند به او زکاه بدهند ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط کند که مخارج او را بدهد، یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی که بتواند مخارج آن زن را بدهد و بذل هم نماید یا اگر بذل ننماید ممکن باشد او را اجبار به بذل نفقه نمایند نمی شود به آن زن زکاه داد.
مسأله 1969 - زن می تواند به شوهر فقیر خود زکاه بدهد، اگرچه شوهر زکاه را صرف مخارج خود آن زن نماید.
مسأله 1970 - سیّد نمی تواند از غیر سیّد زکاه بگیرد، ولی اگر خمس و سایر وجوهات کفایت مخارج او را نکند و از گرفتن زکاه ناچار باشد، می تواند از غیر سیّد زکاه بگیرد، و ناچار بنابراحتیاط کسی است که با فرض دسترسی به خمس و سایر وجوهات کفایت زندگانی روزمرّه او را ننماید و احتیاط واجب اقتصار کردن بر گرفتن زکاه به قدر رفع ضرورت یومیّه است.
مسأله 1971 - به کسی که معلوم نیست سیّد است یا نه، می شود زکاه داد.
نیّت زکاه
مسأله 1972 - انسان باید زکاه را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نیّت معیّن کند که آنچه را می دهد زکاه مال است یا زکاه فطره، ولی اگر زکاه گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معیّن کند چیزی را که می دهد زکاه گندم است یا زکاه جو.
مسأله 1973 - کسی که زکاه چند مال بر او واجب شده، بهتر آن است که در وقت دادن زکاه به وسیله نیّت هر یک را تعیین نماید مگر از جنس های مختلف باشد که هر جنسی انصراف به جنس خود دارد. مثلاً اگر گندم و جو هر دو به نصاب رسید و از هر دو آن زکاه پرداخت کرد، هر کدام از جو و گندم منصرف به جنس خودش می باشد. پس باید در غیر جنس خود تعیین نماید.
مسأله 1974 - اگرکسی را وکیل کند که زکاه مال او را بدهد، واجب است بر او وقتی که زکاه را به فقیر می دهد، از طرف مالک نیّت زکاه کند و احتیاط واجب آن است که مالک هم در حال دادن به وکیل نیّت کند.
مسأله 1975 - اگر مالک یا وکیل او بدون قصد قربت زکاه را به فقیر بدهد و پیش از آن که آن مال از بین برود، خود مالک نیّت زکاه کند، زکاه حساب می شود.
مسائل متفرّقه زکاه
مسأله 1976 - هنگامی که گندم و جو را از کاه جدا می کنند و هنگامی خشک شدن خرما و انگور، انسان باید زکاه را به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا کند، و زکاه طلا، نقره گاو، گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا نماید و اگر منتظر فقیر معیّنی باشد، یا بخواهد به فقیری بدهد که از جهتی برتری دارد می تواند زکاه را جدا نکند.
مسأله 1977 - بعد از جدا کردن زکاه لازم نیست فورا آن را به مستحقّ بدهد، ولی اگر به کسی که می شود زکاه داد، دسترسی دارد، احتیاط مستحب آن است که دادن زکاه را تأخیر نیندازد.
مسأله 1978 - کسی که می تواند زکاه را به مستحقّ برساند، اگر ندهد و از بین برود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 1979 - کسی که می تواند زکاه را به مستحقّ برساند، اگر زکاه را ندهد چنانچه دادن زکاه را به قدری تأخیر انداخته که نمی گویند فورا داده است بنابر احتیاط واجب، باید عوض آن را بدهد و اگر به این مقدار تأخیر نینداخته مثلاً دو سه ساعت تأخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده، در صورتی که مستحقّ حاضر نبوده، چیزی بر او واجب نیست و اگر مستحقّ حاضر بوده، بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.
مسأله 1980 - اگر زکاه را ازخود مال کنار بگذارد، می تواند در بقیّه آن تصرّف کند، و اگر از مال دیگرش کنار بگذارد، می تواند در تمام مال تصرّف نماید.
مسأله 1981 - انسان نمی تواند زکاتی را که کنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.
مسأله 1982 - اگر از زکاتی که کنار گذاشته منفعتی حاصل شود، مثلاً گوسفندی که برای زکاه گذاشته بره بیاورد، مال فقیر است.
مسأله 1983 - اگر هنگامی که زکاه را کنار می گذارد و مستحقّی حاضر باشد، بهتر است زکاه را به او بدهد، مگر کسی را در نظر داشته باشد که دادن زکاه به او از جهتی بهتر باشد.
مسأله 1984 - اگر بدون اجازه حاکم شرع با مالی که برای زکاه کنار گذاشته تجارت کند و ضرر نماید، نباید چیزی از زکاه کم کند، ولی اگر منفعت کند، بنابر احتیاط واجب باید آن را به مستحقّ بدهد بلکه از حاکم شرع اجازه بگیرد و به مستحقّ بدهد ولی اگر زکاه را جدا نکرده تجارت کند، سود مال خودش است هم چنان که زیان مال اوست و ضامن مال زکاه است.
مسأله 1985 - اگر پیش از آن که زکاه بر او واجب شود، چیزی بابت زکاه به فقیر بدهد، زکاه حساب نمی شود و بعد از آن که زکاه بر او واجب شد، اگر چیزی را که به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد، می تواند چیزی را که به او داده بابت زکاه حساب کند.
مسأله 1986 - فقیری که می داند زکاه بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زکاه بگیرد و پیش او تلف شود ضامن است، پس هنگامی که زکاه بر انسان واجب می شود اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد، می تواند عوض چیزی را که به او داده بابت زکاه حساب کند.
مسأله 1987 - فقیری که نمی داند زکاه بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زکاه بگیرد و پیش او تلف شود، ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زکاه حساب کند.
مسأله 1988 - مستحب است زکاه گاو، گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد و در دادن زکاه، خویشان خود را بر دیگران و اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی را که اهل سئوال نیستند، بر اهل سئوال مقدّم بدارد، ولی اگر دادن زکاه به فقیری از جهت دیگر بهتر باشد، مستحب است زکاه را به او بدهد.
مسأله 1989 - بهتر است زکاه را آشکار و صدقه مستحبّی را مخفی بدهد.
مسأله 1990 - اگر در شهر کسی که می خواهد زکاه بدهد مستحقّی نباشد و نتواند زکاه را به مصرف دیگری هم که برای آن معیّن شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد که بعدا مستحقّی پیدا کند، باید زکاه را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زکاه برساند، و نمی تواند مخارج بردن به آن شهر را از زکاه بردارد و چنانچه زکاه را کنار گذاشته باشد، و تلف شود ضامن نیست.
مسأله 1991 - اگر در شهر خودش مستحقّ پیدا شود، می تواند زکاه را به شهر دیگر ببرد، ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زکاه تلف شود، ضامن است مگر آن که به امر حاکم شرع برده باشد یا این که وکیل او در قبض و نقل زکاه به شهر دیگر باشد، که در این دو صورت مخارج بردن آن از زکاه است.
مسأله 1992 - اجرت وزن کردن و پیمانه نمودن گندم، جو، کشمش و خرمایی را که برای زکاه می دهد، با خود او است.
مسأله 1993 - کسی که 2 مثقال و15 نخود نقره یا بیشتر از بابت زکاه بدهکار است، بنابر احتیاط مستحب باید کمتر از 2 مثقال و15 نخود نقره به یک فقیر ندهد و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهکار باشد و قیمت آن به 2 مثقال و15 نخود نقره برسد، بنابر احتیاط مستحب باید به یک فقیر کمتر از آن ندهد.
مسأله 1994 - مکروه است انسان از مستحق، درخواست کند که زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحقّ بخواهد چیزی را که گرفته بفروشد بعد از آن که به قیمت رساند، کسی که زکاه را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدّم است.
مسأله 1995 - اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده یا نه، باید زکاه را بدهد، هرچند شک او برای زکاه سال های پیش باشد.
مسأله 1996 - فقیر نمی تواند زکاه را به کمتر از مقدار آن صلح کند یا چیزی را گران تر از قیمت آن بابت زکاه قبول نماید، یا زکاه را از مالک بگیرد و به او ببخشد مگر آن که بخشیدن فقیر از طیب نفس و رضای خاطر باشد، پس در این صورت می تواند فقیر ببخشد و مالک بگیرد ولی کسی که زکاه زیادی بدهکار است و فقیر شده و نمی تواند زکاه را بدهد، چنانچه بخواهد توبه کند، فقیر می تواند زکاه را از او بگیرد و به او ببخشد.
مسأله 1997 - انسان می تواند از سهم سبیل اللّه در زکاه، قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است، و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
مسأله 1998 - بنابر احتیاط واجب انسان نمی تواند از زکاه، ملک بخرد و بر اولاد خود یا بر کسی که مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید که عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
مسأله 1999 - فقیر می تواند برای رفتن به حجّ و زیارت و مانند این ها از سهم سبیل اللّه زکاه بگیرد، ولی اگر به مقدار خرج سالش زکاه گرفته باشد، برای زیارت و مانند آن نمی تواند زکاه بگیرد ولی می تواند از سهم سبیل اللّه بگیرد و در این وجوه صرف نماید.
مسأله 2000 - اگر مالک فقیری را وکیل کند که زکاه مال او را بدهد، چنانچه آن فقیر احتمال دهد که قصد مالک این بوده که خود آن فقیر از زکاه برندارد، نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد و اگر یقین داشته باشد که قصد مالک این نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.
مسأله 2001 - اگر فقیر، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره را بابت زکاه بگیرد، چنانچه شرط هایی که برای واجب شدن زکاه گفته شد در آنها جمع شود، باید زکاه آنها را بدهد.
مسأله 2002 - اگر دو نفر در مالی که زکاه آن واجب شده باهم شریک باشند و یکی از آنان زکاه قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم کنند، چنانچه بداند شریکش زکاه سهم خود را نداده، می تواند در سهم خودش تصرّف نماید.
مسأله 2003 - کسی که خمس یا زکاه بدهکار است و کفّاره و نذر و مانند این ها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همه آنها را بدهد، اگر مالی که خمس یا زکاه آن واجب شده از بین نرفته باشد، باید خمس و زکاه بدهد و اگر از بین رفته باشد، می تواند خمس یا زکاه را بدهد یا کفّاره و نذر و قرض و مانند این ها را ادا نماید.
مسأله 2004 - کسی که خمس یا زکاه بدهکار است و نذر و مانند این ها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بمیرد و مال او برای همه آنها کافی نباشد، چنانچه مالی که خمس و زکاه آن واجب شده، از بین نرفته باشد، باید خمس یا زکاه را بدهند و بقیه مال او را به چیزهای دیگری که بر او واجب است قسمت کنند و اگر مالی که خمس و زکاه آن واجب شده از بین رفته باشد، مال او را به خمس و زکاه و قرض و نذر و مانند این ها قسمت نمایند مثلاً اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بیست تومان به کسی بدهکار است و همه مال او سی تومان است، باید بیست تومان بابت خمس و ده تومان به دین او بدهند.
مسأله 2005 - کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکاه داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکاه دادن به او اشکال دارد، و بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
زکاه فطره
اشاره
مسأله 2006 - کسی که هنگام غروب شب عید فطر بالغ، عاقل و هوشیار است و فقیر و بنده کس دیگر نیست، باید برای خودش و کسانی که نان خور او هستند، هر نفری یک صاع که تقریبا سه کیلو است گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنج یا ذرّت و مانند این ها را به مستحق بدهد و اگر پول یکی از این ها را هم بدهد کافی است.
مسأله 2007 - کسی که مخارج خود و خانواده اش را ندارد و کسی را هم ندارد که بتواند مخارج سال او و خانواده اش را بپردازد فقیر است و پرداخت زکاه فطره بر او واجب نیست.
مسأله 2008 - انسان باید فطره کسانی را که در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند بدهد، کوچک باشند یا بزرگ، مسلمان باشند یا کافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه، در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.
مسأله 2009 - اگر کسی را که نان خور او است و در شهر دیگر است وکیل کند که از مال او فطره خود را بدهد، چنانچه اطمینان داشته باشد که فطره می دهد، لازم نیست خودش فطره او را بدهد.
مسأله 2010 - فطره مهمانی که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحب خانه وارد شده و نان خور او حساب می شود، بر او واجب است.
مسأله 2011 - فطره مهمانی که پیش از غروب شب عید بدون رضایت صاحب خانه وارد می شود و مدّتی نزد او می ماند، بنابر احتیاط، واجب است و هم چنین است فطره کسی که انسان را مجبور کرده اند که خرجی او را بدهد.
مسأله 2012 - فطره مهمانی که بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود، بر صاحب خانه واجب نیست اگر چه در خانه او هم افطار کند.
مسأله 2013 - اگر کسی هنگام غروب شب عید فطر دیوانه یا بیهوش باشد، زکاه فطره بر او واجب نیست.
مسأله 2014 - اگر پیش از غروب یا مقارن غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی شود، در صورتی که شرائط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکاه فطره را بدهد.
مسأله 2015 - کسی که هنگام غروب شب عید فطر، زکاه فطره بر او واجب نیست، اگر تا پیش از ظهر روز عید شرط های واجب شدن فطره در او پیدا شود، مستحب است زکاه فطره را بدهد.
مسأله 2016 - کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکاه فطره را بدهد.
مسأله 2017 - کسی که فقط به اندازه یک صاع که تقریبا سه کیلو است گندم و مانند آن دارد، مستحب است زکاه فطره را بدهد و چنانچه خانواده ای داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند به قصد فطره، آن یک صاع را به یکی از اعضای خانواده اش بدهد و او هم به همین قصد به دیگری بدهد و هم چنین تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چیزی را که می گیرد به کسی بدهد که از خودشان نباشد و اگر یکی از آنها صغیر باشد احتیاط واجب آن است که ولیّ او به جای او بگیرد و برای خود تملّک کند و از طرف آنها بدهد و احتیاط آن است چیزی را که برای صغیر گرفته به کسی ندهد.
مسأله 2018 - اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود، یا کسی نان خور او حساب شود، واجب نیست فطره او را بدهد، اگرچه مستحب است فطره کسانی را که بعد از غروب تا پیش از ظهر روز عید نان خور او حساب می شوند بدهد.
مسأله 2019 - اگر انسان نان خور کسی باشد و پیش از غروب یا مقارن غروب نان خور کسی دیگر شود، فطره او بر کسی که نان خور او شده واجب است مثلاً اگر دختر پیش از غروب بخانه شوهر رود، شوهرش باید فطره او را بدهد.
مسأله 2020 - کسی که دیگری باید فطره او را بدهد، واجب نیست فطره خود را بدهد.
مسأله 2021 - اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، برخود انسان واجب نمی شود ولی احتیاط مستحب آن است که خودش بدهد.
مسأله 2022 - کسی که فطره او بر دیگری واجب است اگر فطره را خودش بدهد، از کسی که فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.
مسأله 2023 - زنی که شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنانچه نان خور کس دیگر باشد فطره اش بر آن کس واجب است و اگر نان خور کس دیگر نیست در صورتی که فقیر نباشد باید فطره خود را بدهد.
مسأله 2024 - کسی که سیّد نیست، نمی تواند به سیّد فطره بدهد حتّی اگر سیّدی نان خور او باشد نمی تواند فطره او را به سیّد دیگر بدهد.
مسأله 2025 - فطره طفلی که از مادر یا دایه شیر می خورد، بر کسی است که مخارج مادر یا دایه را می دهد، ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد، فطره طفل بر کسی واجب نیست.
مسأله 2026 - انسان اگرچه مخارج عائله خود را از مال حرام بدهد، باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.
مسأله 2027 - اگر انسان کسی را اجیر نماید و شرط کند که مخارج او را بدهد باید فطره او را هم بدهد در صورتی که عرفا صدق عائله بر او بکند، ولی چنانچه شرط کند که مقداری از مخارج او را بدهد و مثلاً پولی برای مخارجش بدهد، واجب نیست که فطره او را بدهد.
مسأله 2028 - اگر کسی بعد از غروب شب عید بمیرد، باید فطره او و خانواده اش را از مال او بدهند ولی اگر پیش از غروب بمیرد، واجب نیست فطره او و خانواده اش را از مال او بدهند.
مصرف زکاه فطره
مسأله 2029 - اگر زکاه فطره را به یکی از هشت مصرفی که سابقا برای زکاه مال گفته شد برسانند، کافی است ولی احتیاط مستحب آن است که فقط به فقرای شیعه بدهند.
مسأله 2030 - اگر طفل شیعه ای فقیر باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند یا به واسطه دادن به ولیّ طفل، ملک طفل نماید.
مسأله 2031 - فقیری که به او فطره می دهند، لازم نیست عادل باشد، ولی احتیاط واجب آن است که به شرابخوار و کسی که آشکار معصیت می کند، فطره ندهند.
مسأله 2032 - به کسی که فطره را در معصیت مصرف می کند نباید فطره بدهند.
مسأله 2033 - احتیاط واجب آن است که به یک فقیر کمتر از یک صاع که تقریبا سه کیلو است فطره ندهند، ولی اگر بیشتر بدهند اشکال ندارد.
مسأله 2034 - اگر جنسی که قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است مثلاً از گندمی که قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است، نصف صاع که معنای آن در مسأله پیش گفته شد، بدهد کافی نیست و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد، اشکال دارد.
مسأله 2035 - انسان نمی تواند نصف صاع را از یک جنس مثلاً گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلاً جو بدهد، و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد کافی نیست.
مسأله 2036 - مستحب است در دادن زکاه فطره، خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدّم دارد و بعد همسایگان فقیر را، و بعد اهل علم فقیر را، ولی اگر دیگران از جهتی برتری داشته باشند مستحب است آنها را مقدّم بدارد.
مسأله 2037 - اگر انسان به خیال این که کسی فقیر است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده، چنانچه مالی که به او داده از مالش به عنوان فطره جدا کرده بود و عین او هم از بین نرفته باشد، باید پس بگیرد و به مستحقّ بدهد، و اگر نتواند بگیرد، باید از مال خودش فطره بدهد و اگر از بین رفته باشد در صورتی که گیرنده فطره می دانسته آنچه را گرفته فطره است باید عوض آن را بدهد و اگر نمی دانسته دادن عوض بر او واجب نیست و انسان باید دوباره فطره بدهد.
مسأله 2038 - اگر کسی بگوید فقیرم، نمی شود به او فطره داد مگر آن که از گفته او اطمینان پیدا شود، یا انسان بداند که قبلاً فقیر بوده است.
مسائل متفرّقه زکاه فطره
مسأله 2039 - انسان باید زکاه فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و هنگام پرداخت آن باید نیّت دادن فطره نماید.
مسأله 2040 - اگر پیش از ماه رمضان فطره بدهد، صحیح نیست و احتیاط مستحب آن است که در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولی اگر پیش از ماه رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آن که فطره بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطره حساب کند، مانعی ندارد.
مسأله 2041 - گندم یا چیز دیگری را که برای فطره می دهد، باید با جنس دیگر یا خاک مخلوط نباشد و چنانچه مخلوط باشد، اگر خالص آن به یک صاع که تقریبا سه کیلو است برسد، یا آنچه مخلوط شده به قدری کم باشد که قابل اعتناء نباشد اشکال ندارد.
مسأله 2042 - اگر فطره را از چیز معیوب بدهد کافی نیست.
مسأله 2043 - کسی که فطره چند نفر را می دهد، لازم نیست همه را از یک جنس بدهد مثلاً اگر فطره بعضی را گندم و فطره بعضی دیگر را جو بدهد، کافی است.
مسأله 2044 - وقت دادن فطره تا ظهر روز عید است اگر نماز عید نخواند و الاّ بنابر احتیاط واجب باید زکاه را پیش از نماز عید بدهد و بنابر احتیاط واجب تأخیر انداختن از ظهر روز عید جایز نیست.
مسأله 2045 - اگر به نیّت فطره مقداری از مال خود را کنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد احتیاط واجب آن است که هر وقت آن را می دهد نیّت فطره نماید.
مسأله 2046 - اگر موقعی که دادن زکاه فطره واجب است، فطره را ندهد و کنار هم نگذارد، بعدا باید بدون این که نیّت اداء و قضاء کند فطره را بدهد.
مسأله 2047 - اگر فطره را کنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مال دیگری را برای فطره بگذارد.
مسأله 2048 - اگر انسان مالی داشته باشد که قیمتش از فطره بیشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نیّت کند که مقداری از آن مال برای فطره باشد، اشکال دارد.
مسأله 2049 - اگر مالی را که برای فطره کنار گذاشته از بین برود، چنانچه دسترسی به فقیر داشته و دادن فطره را تأخیر انداخته، باید عوض آن را بدهد و اگر دسترسی به فقیر نداشته ضامن نیست.
مسأله 2050 - اگر در محلّ خودش مستحق پیدا شود، احتیاط مستحب آن است که فطره را بجای دیگر نبرد واگر بجای دیگر ببرد و تلف شود،باید عوض آن رابدهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم