احکام شرعی
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي

رساله توضیح المسائل آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1_ آب کرّ 2_ آب قلیل 3_ آب جاری 4_ آب باران 5_ آب چاه احکام آب ها احکام تخلّی اشاره استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1و2_ بول و غائط 3_ منی 4_ مردار 5_ خون 6و7_ سگ و خوک 8_ کافر 9_ شراب 10_ فقّاع راه ثابت شدن نجاست چیز پاک چگونه نجس می شود؟ احکام نجاسات مطهّرات اشاره 1_ آب 2_ زمین 3_ آفتاب 4_ استحاله 5_ انقلاب 6_ انتقال 7_ اسلام 8 _ تبعیّت 9_ بر طرف شدن عین نجاست 10_ استبراء حیوان نجاستخوار 11_ غائب شدن مسلمان 12_ رفتن خون متعارف احکام ظرف ها وضوء اشاره وضوی ارتماسی خواندن دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحبّ است. شرائط صحّت وضوء احکام وضوء چیزهایی که باید برای آنها وضوء گرفت چیزهایی که وضوء را باطل می کند احکام وضوی جبیره ای غسل های واجب اشاره احکام جنابت اشاره چیزهایی که بر جنب حرام است چیزهایی که بر جنب مکروه است غسل جنابت اشاره غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض احکام حائض اقسام زن های حایض اشاره 1_ صاحب عادت وقتیّه و عددیّه 2_ صاحب عادت وقتیّه 3_ صاحب عادت عددیّه 4_ مضطربه 5_ مبتدئه 6_ ناسیه مسائل متفرّقه حیض نفاس غسل مسّ میّت احکام محتضر اشاره احکام بعد از مرگ وجوب غسل و کفن و نماز و دفن میّت کیفیّت غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبّات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحبّ تیمّم اشاره اول از موارد تیمم دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است دستور تیمم بدل از وضوء یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب اشاره نمازهای واجب شبانه روزی وقت نماز ظهر و عصر نماز جمعه و احکام آن واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب اشاره وقت نافله های یومیه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز شرائط لباس نمازگزار مواری که لازم نیست بدن و لباس نماز گزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نماز گزار مستحب است چیزهایی که در لباس نماز گزار مکروه است مکان نماز گزار جاهایی که نماز در آنها مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آنها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز اشاره نیّت تکبیرة الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده های واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز 1_ ترجمه سوره حمد 2_ ترجمه سوره قل هو الله احد 3_ ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از آنها مستحب است 4_ ترجمه قنوت 5_ ترجمه تسبیحات اربع 6_ ترجمه تشهد و سلام کامل تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات نماز اشاره شک های باطل کننده شک هایی که نباید به آنها اعتناء کرد اشاره 1_ شک در چیزی که محل آن گذشته است 2_ شک بعد از نماز 3_ شک بعد از وقت 4_ کثیرالشک (کسی که زیاد شک می کند) 5_ شک امام و ماموم 6_ شک در نماز مستحبی شک های صحیح دستور نماز احتیاط سجده سهو اشاره دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضاء نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احکام جماعت وظیفه ی امام و مأموم در نماز جماعت نماز آیات کیفیّت نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیت چیزهایی که روزه را باطل می کند اشاره 1_ خوردن و آشامیدن 2_ جماع 3_ استمناء 4_ دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5_ رساندن غبار به حلق 6_ فرو بردن سر در آب 7_ باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8_ عماله کردن 9_ قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جایی که قضاء و کفاره واجب است کفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه ی قضاء احکام روزه ی مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید اعتکاف اشاره احکام اعتکاف احکام خمس اشاره 1_ منفعت کسب 2_ معدن 3- گنج 4- مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسطه ی فرو رفتن در دریا به دست می آید 6- غنیمت 7- زمینی که کافر از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکاة شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرائط کسانی که مستحق زکاتند نیت زکاة مسائل متفرقه زکاة زکاة فطره مصرف زکاة فطره مسائل متفرقه زکاة فطره احکام حج احکام خرید و فروش اشاره مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خریدار شرائط جنس و عوض آن صیغه ی خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرائط آن احکام معامله ی سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره   مواردی که خریدار یا فروشنده می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه خرید و فروش احکام شفعه اشاره در چه چیزهایی شفعه ثابت است شروط شفعه چگونگی استفاده از حق شفعه احکام مضاربه احکام شرکت _ صلح _ اجاره _ جعاله _ مزارعه _ مساقات و مغارسه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات و مغارسه کسانی که از تصرف مال خود ممنوعند احکام هبه (بخشیدن) احکام وکالت _ قرض _ حواله _ رهن _ ضامن شدن _ کفالت _ ودیعه (امانت) _ عاریه احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (تزویج) اشاره احکام عقد دستور خواندن عقد شرایط عقد عیب هایی که به واسطه ی آنها می شود عقد را به هم زد عده ای از زن ها که تزویج آنان حرام است احکام عقد دائم متعه (تزویج موقت) احکام نگاه کردن مسائل متفرقه زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عده ی طلاق عده ی زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرقه طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرائط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر چیزهائی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهائی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی و ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره آداب غذا خوردن چیزهائی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهائی که در آشامیدن مذموم است احکام نذر و عهد، قسم، وقف، وصیت احکام نذر و قسم احکام عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیت احکام ارث اشاره ارث دسته ی اول ارث دسته ی دوم ارث دسته ی سوم مسائل متفرقه ارث حدود و دیات حدی که برای بعضی از گناهان معین شده است احکام دیه مسائل متفرقه پاره ای احکام معاملات پولی سفته و سرقفلی احکام سرقفلی احکام تشریح و تلقیح و نماز در مسافرت هوایی اشاره تلقیح مصنوعی احکام نماز در مسافرت های هوایی

احکام طهارت

احکام طهارت
آب مطلق و مضاف
اشاره
مسأله 15_ آب یا مطلق است و یا مضاف: آب مضاف آبی است که آن را از چیزی بگیرند، مثل آب هندوانه، یا سایر میوه ها، یا با چیزی مثل خاک یا آرد، شکر، چای، و مانند اینها مخلوط شود که دیگر به آن آب نگویند. و غیر اینها آب مطلق است، و آن بر پنج قسم است: (اوّل) آب کر. (دوم) آب قلیل. (سوم) آب جاری. (چهارم) آب باران. (پنجم) آب چاه.
1_ آب کرّ
مسأله 16_ آب کرّ مقدار آبی است که اگر در ظرفی باشد که 2 جهت از 3 جهت درازا و پهنا و گودی آن سه وجب، و یک جهت آن 4 وجب است؛ یا مساحت آن به 36 و بلکه حدود 34 وجب هم برسد آن ظرف را پرکند. و احتیاط مستحبّ است که به وجب برسد. و وزن آن آب کرّ از 128 من تبریز 20 مثقال کمتر است که حدود 384 کیلوگرم می شود.
مسأله 17_ اگر عین نجاست مانند بول و خون یا چیزی که نجس شده است مانند لباس نجس، به آب کرّ برسد، چنانچه آن آب، بو یا رنگ یا مزه ی نجاست را بگیرد، نجس می شود. و اگر تغییر نکند، نجس نمی شود.
مسأله 18_ اگر بو یا رنگ یا مزه ی آب کرّ به واسطه ی غیر نجاست تغییر کند نجس نمی شود.
مسأله 19_ اگر عین نجس مانند خون به آبی که بیشتر از کرّ است برسد و بو یا رنگ یا مزه ی قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری که تغییر نکرده کمتر از کرّ باشد تمام آب نجس می شود. و اگر به اندازه ی کرّ یا بیشتر باشد، تنها مقداری که بو یا رنگ یا مزه ی آن تغییر کرده نجس است.
مسأله 20_ آب فوّاره اگر متصل به کرّ باشد (اتصالی که در نظر مردم مورد تردید تأثیر آب کرّ نباشد) آب نجس را پاک می کند، ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد، آن را پاک نمی کند، مگر آنکه چیزی روی فوّاره بگیرند، تا آب آن قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود و بهتر، بلکه احتیاط مستحبّ است که آب فوّاره با آن آب نجس مخلوط گردد.
مسأله 21_ اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کرّ است بشویند آبی که از آن چیز می ریزد اگر متصل به کرّ باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد و عین نجاست هم در آن نباشد پاک است.
مسأله 22_ اگر مقداری از آب کرّ یخ ببندد و باقی آن به قدر کرّ نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود. و هر مقدار که از یخ هم آب شود نجس است.
مسأله 23_ آبی که به اندازه کرّ بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه مثل آب کرّ است، یعنی نجاست را پاک می کند. و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی که کمتر از کرّ بوده و انسان شکّ دارد به مقدار کرّ شده یا نه، حکم آب کمتر از کرّ را دارد.
مسأله 24_ کرّ بودن آب، به دو راه ثابت می شود: (اوّل) آنکه خود انسان یقین کند. (دوم) آنکه دو مرد عادل خبر دهند، و بعید نیست که قول یک مرد عادل بلکه قول کسی که مورد وثوق و اطمینان است نیز کافی باشد.
2_ آب قلیل
مسأله 25_ آب قلیل آبی است که از زمین بیرون نیاید و از کرّ کمتر باشد.
مسأله 26_ اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد، یا چیز نجس به آن برسد، نجس می شود. ولی اگر با فشار یا از بالا روی چیز نجس بریزد، مقداری که به آن چیز می رسد نجس است و مقداری که به آن چیز نرسیده پاک است.
مسأله 27_ آب قلیلی که برای برطرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد نجس است. و آب قلیلی که بعد از بر طرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود حکم محلّ قبل از رسیدن آب به محلّ را دارد، مثلاً اگر آن نجس چیزی باشد که به یک مرتبه شستن پاک شود و عین نجس هم نداشته باشد غساله ی، آن یعنی آبی که از او در وقت شستن جدا می شود، نجس است. و امّا چیزی که دو مرتبه شستن آن لازم است از غساله ی شستن اوّل اجتناب لازم است. و غساله ی شستن دوم بنا بر احتیاط پاک نیست.
مسأله 28_ آبی که با آن مخرج بول و غائط را می شویند با پنج شرط پاک است. (اوّل) آنکه بو یا رنگ یا مزه ی نجاست نگرفته باشد. (دوم) نجاستی از خازج به آن نرسیده باشد. (سوم) نجاست دیگری مثل خون با بول یا غائط بیرون نیامده باشد. (چهارم) ذرّه های غائط در آب پیدا نباشد. (پنجم) بیشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.
3_ آب جاری
مسأله 29_ آب جاری آبی است که از زمین بیرون آید و جریان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات.
مسأله 30_ آب جاری اگرچه کمتر از کرّ باشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی که بو یا رنگ یا مزه ی آن به واسطه ی نجاست تغییر نکرده پاک است. ولی اگر عین نجس در آن باشد و از آب جاری جدا شده، مثلاً در استکانی آب برداشت و عین در آن بود، آن آب نجس است و استکان را هم نجس می کند.
مسأله 31_ اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آنکه بو یا ریگ یا مزه اش به واسطه ی نجاست تغییر کرده نجس است. و طرفی که متصل به چشمه است اگرچه کمتر از کرّ باشد پاک است. و آب های طرف دیگر نهر اگر به اندازه کرّ باشد؛ یا به واسطه ی آبی که تغییر نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک وگرنه نجس است.
مسأله 32_ آب چشمه ای که جاری نیست ولی طوری است که اگر از آن بردارند باز جای آن آب بیرون می آید، حکم آب جاری را دارد، یعنی اگر نجاست به آن برسد تا وقتی که بو یا رنگ یا مزه اش به واسطه ی نجاست تغییر نکرده، پاک است.
مسأله 33_ آبی که کنار نهر ایستاده و متصل به آب جاری است، در صورتی که به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه اش تغییر نکند نجس نمی شود.
مسأله 34_ چشمه ای که مثلاً در زمستان آب از آن بیرون می آید و در تابستان بیرون نمی آید، فقط وقتی که آب از آن بیرون می آید حکم آب جاری را دارد.
مسأله 35_ آب حوضچه ی حمّام اگر کمتر از کرّ باشد، چنانچه به خزینه ای که آبش به ضمیمه ی آب حوض به اندازه ی کرّ است متصل باشد و به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه ی آن تغییر نکند نجس نمی شود.
مسأله 36_ آب لوله های حمّام و عمارت که از شیرها و دوش ها می ریزد اگر به ضمیمه ی مخزن یا حوضی که متصل به آن است به قدر کرّ باشد حکم کرّ را دارد.
مسأله 37_ آبی که روی زمین جریان دارد ولی از زمین بیرون نمی آید، چنانچه کمتر از کرّ باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود. اما اگر با فشار جاری باشد و مثلاً نجاست به پائین آن برسد طرف بالای آن نجس نمی شود.
4_ آب باران
مسأله 38_ چیزی که نجس است و عین نجاست در آن نیست به هر جای آن یک مرتبه باران برسد پاک می شود. و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست ولی باریدن دو سه قطره فائده ندارد، بلکه باید طوری باشد که بگویند باران می آید.
مسأله 39_ اگر باران، بر عین نجاست ببارد و به جای دیگر ترشّح کند، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد، و بو یا رنگ یا مزه ی نجاست نگرفته باشد پاک است، پس اگر باران بر خون ببارد و ترشّح کند، چنانچه ذرهّ ای خون در آن باشد، یا آنکه بو یا رنگ یا مزه ی خون گرفته باشد نجس می باشد.
مسأله 40_ اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن، عین نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد، آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد و عین نجس با آن نیست پاک است. ولی بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی که می ریزد، به چیز نجس رسیده است نجس می باشد.
مسأله 41_ زمین نجسی که باران بر آن ببارد پاک می شود، و اگر باران بر زمین جاری شود و در حال باریدن به جای نجسی که زیر سقف است برسد، آن را نیز پاک می کند.
مسأله 42_ خاک نجسی که به واسطه ی باران گل شود پاک است.
مسأله 43_ هرگاه آب باران در جایی جمع شود، اگرچه کمتر از کرّ باشد چنانچه موقعی که باران بر آن می آید چیز نجسی را در آن بشویند و آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد، آن چیز پاک می شود.
مسأله 44_ اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران ببارد، و بر آن زمین نجس جاری شود، فرش نجس نمی شود و زمین هم پاک می گردد.
5_ آب چاه
مسأله 45_ آب چاهی که از زمین بیرون می آید، اگرچه کمتر از کرّ باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی که بو یا رنگ یا مزه ی آن به واسطه ی نجاست تغییر نکرده پاک است ولی مستحبّ است پس از رسیدن بعضی از نجاست ها، مقداری که در کتاب های مفصّل گفته شده از آب آن بکشند.
مسأله 46_ اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه ی آب آن را تغییر دهد، چنانچه تغییر آب چاه خود به خود از بین برود پاک می شود. و بهتر بلکه احتیاط مستحبّ است که با آبی که از چاه بیرون می آید مخلوط گردد.
مسأله 47_ اگر آب باران در گودالی جمع شود و کمتر از کرّ باشد، پس از بریدن باران، به رسیدن نجاست به آن نجس می شود.
احکام آب ها
مسأله 48_ آب مضاف که معنی آن در مسألهی (15) گفته شد، چیز نجس را پاک نمی کند و وضوء و غسل هم با آن، باطل است.
مسأله 49_ آب مضاف هر قدر زیاد باشد، اگر ذرّه ای نجاست به آن برسد نجس می شود، ولی چنانچه با فشار روی چیز نجس بریزد، مقداری که به چیز نجس رسیده نجس است. و مقداری که نرسیده است پاک می باشد. مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آنچه به جای نجس دست رسیده نجس، و آنچه به دست نرسیده پاک است.
مسأله 50_ اگر آب مضاف نجس طوری با آب کرّ یا جاری مخلوط شود که دیگر آب مضاف به آن نگویند پاک می شود.
مسأله 51_ آبی که مطلق بوده و معلوم نیست که به حدّ مضاف شدن رسیده، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک می کند، و وضوء و غسل هم با آن صحیح است. و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، و وضوء و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 52_ آبی که معلوم نیست مطلق است یا مضاف، و معلوم نیست که قبلاً مطلق بوده، یا مضاف، نجاست را پاک نمی کند، و وضوء و غسل هم با آن باطل است. و چنانچه نجاستی به آن برسد و کمتر از کرّ باشد، نجس می شود. و اگر به اندازه ی کرّ یا بیشتر باشد بنا بر احتیاط نجس است.
مسأله 53_ آبی که عین نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه ی آن را تغییر دهد، اگرچه کرّ یا جاری باشد نجس می شود. ولی اگر بو یا رنگ یا مزه ی آب، به واسطه ی نجاستی که بیرون آن است عوض شود، مثلاً مرداری که پهلوی آب است بوس آن را تغییر دهد نجس نمی شود.
مسأله 54_ آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه ی آن را تغییر داده، چنانچه به کرّ یا جاری متصل شود، یا باران بر آن ببارد یا باد باران را در آن بریزد، یا آب از ناودان هنگام باریدن در آن جاری شود در تمام این صور چنانچه تغییر آن از بین برود پاک می شود. ولی بنا بر احتیاط مستحبّ باید آب باران یا کرّ یا جاری با آن مخلوط گردد.
مسأله 55_ اگر چیز نجسی را در کرّ یا جاری تطهیر نمایند در شستنی که با آن پاک می گردد آبی که بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد پاک است.
مسأله 56_ آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده، پاک، و آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاک شده، نجس است.
مسأله 57_ نیمخورده ی سگ و خوک و کافر غیرکتابی، نجس و خوردن آن حرام است. بلکه در کتابی نیز بنا بر احتیاط واجب؛ اگر اقوی نباشد. و نیمخورده ی حیوانات حرام گوشت پاک، و خوردن آن در غیر گربه مکروه می باشد.
احکام تخلّی
اشاره
مسأله 58_ واجب است انسان وقت تخلّی و مواقع دیگر، عورت خود را از کسانی که مکلّفند، اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنین از دیوانه و بچه های ممیّز_ که خوب و بد را می فهمند_ بپوشاند، ولی زن و شوهر و کسانی که در حکم آنها هستند مثل کنیز و مالکش، لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.
مسأله 59_ لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشاند. و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشاند کافی است.
مسأله 60_ موقع تخلّی باید طرف جلوی بدن یعنی شکم و سینه بلکه زانوها بنا بر احتیاط رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسأله 61_ اگر موقع تخلّی طرف جلوی بدن کسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد، و عورت خود را از قبله بگرداند کفایت نمی کند، و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد. احتیاط واجب است که عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.
مسأله 62_ احتیاط مستحبّ است که طرف جلوی بدن در موقع استبراء که احکام آن بعداً گفته می شود، و موقع تطهیر مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسأله 63_ اگر برای آنکه نامحرم او را نبیند مجبور شود در حال تخلّی رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، باید رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند. و نیز اگر از راه دیگر ناچار باشد که رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد.
مسأله 64_ احتیاط واجب است که بچه را در وقت تخلّی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند. ولی اگر خود بچه بنشیند، جلوگیری از او واجب نیست.
مسأله 65_ در چهار جا تخلّی حرام است:
(اول) در کوچه های بن بست در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند.
(دوم) در ملک کسی که اجازه تخلّی نداده است.
(سوم) در جایی که برای عدّه ی مخصوصی وقف شده است. مثل بعضی از مدرسه ها. یا اجاره کسی باشد و آنان اجازه ندهند.
(چهارم) روی قبر مومنین در صورتی که بی احترامی به آنان باشد و هم چنین هر جایی که تخلّی موجب هتک حرمت یکی از مقدّسات دین یا مذهب شود. و اگر قبر، ملک کسی باشد تصرف به این عمل حتی بدون بی احترامی به مرده جائز نیست مگر به اذن مالک.
مسأله 66_ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاک می شود:
(اول) آنکه با غائط نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد.
(دوم) آنکه نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد.
(سوم) آنکه اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد، و در غیراین صورت می توان مخرج را با آب شست و یا به دستوری که بعداً گفته می شود، با پارچه و سنگ و مانند اینها پاک کرد، اگرچه شستن با آب بهتر است.
مسأله 67_ مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود. و در کرّ و جاری اگر بعد از برطرف شدن بول یک مرتبه بشویند کافی است، ولی با آب قلیل بنا بر احتیاط واجب باید دوبار شست. و بهتر آن است که سه بار شسته شود.
مسأله 68_ اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند. ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در دفعه ی اوّل طوری شسته شود که ذرّه ای از غائط درآن نماند، دوبار شستن لازم نیست.
مسأله 69_ با سنگ و کلوخ و پارچه و مانند اینها اگر خشک و پاک باشند، می شود مخرج غائط را تطهیر کرد، و چنانچه رطوبت کمی داشته باشد که به مخرج نرسد اشکال ندارد.
مسأله 70_ احتیاط واجب است که سنگ و کلوخ یا پارچه ای که غائط را با آن برطرف می کنند، سه قطعه باشد. و اگر با سه قطعه برطرف نشود، باید به قدری اضافه نماید تا مخرج کاملاً پاکیزه شود، ولی باقی ماندن ذرّه های کوچکی که دیده نمی شود اشکال ندارد.
مسأله 71_ پاک کردن مخرج غائط با چیزهایی که احترام آنها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا یا پیغمبران یا امام معصوم برآن نوشته شده حرام است و پاک شدن مخرج با استخوان و سرگین محلّ اشکال است.
مسأله 72_ اگر شکّ کند که مخرج را تطهیر کرده، لازم است تطهیر نماید اگرچه عادتاً همیشه بعد از بول یا غائط فوراً تطهیر می کرده.
مسأله 73_ اگر بعد از نماز شکّ کند که قبل از نماز، مخرج را تطهیر کرده یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که پیش از شروع به نماز ملتفت حالش بوده، نمازی که خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعدی باید تطهیر کند.
استبراء
مسأله 74_ استبراء عملی مستحبّی است که مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند، برای آنکه یقین کنند بول در مجری نمانده است. و آن دارای اقسامی است. و بهترین آنها این است که بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اوّل آن را تطهیر کنند، بعد سه دفعه با انگشت میانه ی دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند، و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسأله 75_ آبی که بعد از ملاعبه و بازی کردن با زن از انسان خارج می شود و به آن (مذی) می گویند پاک است، و نیز آبی که گاهی بعد از منی یا با آن بیرون می آید و به آن (وذی) گفته می شود، و آبی که گاهی بعد از بول بیرون می آید و به آن (ودی) می گویند اگر در بیرون مجری، بول به آن نرسیده باشد پاک است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء کند و بعد آبی از او خارج شود، و شکّ کند که بول است یا یکی از این سه آب، پاک می باشد.
مسأله 76_ اگر انسان یقین دارد که استبراء نکرده یا شکّ دارد، و رطوبتی از او بیرون آید، نداند که پاک است یا نه، نجس می باشد. و چنانچه وضوء گرفته باشد، باطل می شود. ولی اگر شکّ کند استبرائی که کرده درست بوده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه، پاک می باشد. و وضوء را هم باطل نمی کند.
مسأله 77_ کسی که استبراء نکرده اگر به سبب آنکه مدّتی از بول کردن او گذشته، یقین کند بول در مجری نمانده است و رطوبتی ببیند و شکّ کند که پاک است یا نه، آن رطوبت پاک می باشد. و وضوء را هم باطل نمی کند.
مسأله 78_ اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضوء بگیرد، چنانچه بعد از وضوء رطوبتی ببیند که بداند یا بول است یا منی، واجب است احتیاطاً غسل کند و وضوء هم بگیرد. ولی اگر وضوء نگرفته باشد فقط گرفتن وضوء کافی است.
مسأله 79_ برای زن استبراء از بول نیست. و اگر رطوبتی ببیند و شکّ کند که بول است یا نه، پاک می باشد. و وضوء و غسل او را هم باطل نمی کند.
مستحبّات و مکروهات تخلّی
مسأله 80_ مستحبّ است در موقع تخلّی جایی بنشیند که کسی او را نبیند و موقع وارد شدن به جای تخلّی، اوّل پای چپ، و موقع بیرون آمدن، اوّل پای راست را بگذارد. و همچنین مستحبّ است در حال تخلّی سر را بپوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد.
مسأله 81_ نشستن روبروی خورشید و ماه در موقع تخلّی مکروه است. ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مکروه نیست. و نیز در موقع تخلّی نشستن روبروی باد و در جادّه و خیابان و کوچه و درب خانه و زیر درختی که میوه می دهد؛ و چیز خوردن و توقف زیاد و تطهیر کردن با دست راست، مکروه می باشد. و همچنین است حرف زدن در حال تخلّی، ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید یا آیة الکرسی بخواند اشکال ندارد.
مسأله 82_ ایستاده بول کردن و بول کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران در آب، خصوصاً آب ایستاده مکروه است.
مسأله 83_ خودداری کردن از بول و غائط مکروه است، و اگر برای بدن ضرر کلّی داشته باشد حرام است.
مسأله 84_ مستحبّ است انسان پیش از نماز و پیش از جماع و بعد از بیرون آمدن منی بول کند. و پیش از خواب خود را بر بیت الخلاء عرضه نماید. تذکّر: پاره ای از مستحبّات ذکر شده رجاءً آورده شود.
نجاسات
اشاره
مسأله 85_ نجاسات ده چیز است: اوّل بول، دوم غائط، سوم منی، چهارم مردار، پنجم خون، ششم و هفتم سگ و خوک، هشتم کافر، نهم شراب، دهم فقّاع.
1و2_ بول و غائط
مسأله 86_ بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد؛ یعنی اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می کند، نجس است. و بول و غائط حیوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند مثل ماهی حرام گوشت و همچنین فضله ی حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند پاک است.
مسأله 87_ بول و فضله ی پرندگان حرام گوشت پاک و بهتر اجتناب از آنها است.
مسأله 88_ بول و غائط حیوانات نجاستخوار نجس است. و همچنین است بول و غائط گوسفندی که شیر خوک خورده به تفصیلی که خواهد آمد. یا حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده است.
3_ منی
مسأله 89_ منی انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است.
4_ مردار
مسأله 90_ مردار انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است، چه خودش مرده باشد، یا به غیر دستوری که در شرع معیّن شده آن را کشته باشند. و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگرچه در آب بمیرد پاک است.
مسأله 91_ آنچه از مردار مثل پشم و مو و کرک و استخوان و دندان روح ندارد پاک است.
مسأله 92_ اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری را که روح دارد جدا کنند نجس است.
مسأله 93_ اگر پوست های مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بکنند پاک است. ولی اگر وقت افتادن آن نرسیده آن را بکنند پاک بودن محلّ اشکال است.
مسأله 94_ تخم مرغ که از شکم مرغ مرده بیرون می آید، اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاک است، ولی ظاهراً آن را باید آب کشید.
مسأله 95_ اگر بره وبزغاله پیش از آنکه علفخوار شوند بمیرند، پنیر مایه ای که در شیردان آنها می باشد پاک است. ولی ظاهراً آن را باید آب کشید.
مسأله 96_ دواهای روان و عطر و روغن و واکسن و صابون که از خارجه می آورند، اگر انسان یقین به نجاست آن نداشته باشد پاک است.
مسأله 97_ گوشت و پیه و چرم حیوانی که چنانچه به دستور شرع کشته شود، خوردن گوشت و پیه حلال و چرمش پاک است. اگر از دست مسلمان گرفته شود حلال و پاک است. ولی اگر از دست کافر گرفته شود یا اینکه دست مسلمانی باشد که از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه، خوردن آن گوشت و پیه حرام است، و نماز در آن چرم جائز نیست. و اما آنچه از بازار مسلمان ها یا از مسلمانی گرفته شود و معلوم نباشد که از کافر گرفته شده، یا احتمال برود تحقیق کرده، اگرچه از کافر گرفته باشد نماز خواندن در آن چرم و خوردن آن گوشت و پیه نیز جائز است.
5_ خون
مسأله 98_ خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند نجس است، و حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاک می باشد.
مسأله 99_ اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معیّن شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند پاک است ولی اگر به علّت نفس کشیدن یا به واسطه ی اینکه سر حیوان در جایی بلند بوده خون به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است.
مسأله 100_ بنا بر احتیاط واجب از خوردن تخم مرغی که ذرّه ای خون در آن است باید اجتناب کرد. ولی اگر خون در زرده باشد، تا پوست نازک روی آن پاره نشده، سفیده پاک می باشد.
مسأله 101_ خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر در آن دیده می شود، نجس است. و شیر را نجس می کند.
مسأله 102_ اگر خونی که از لای دندان ها می آید، به واسطه ی مخلوط شده با آب دهان از بین برود اجتناب از آب دهان لازم نیست.
مسأله 103_ خونی که به واسطه ی کوبیدن شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک و اگر به آن خون بگویند نجس است، و در این صورت چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود و بیرون آوردن خون و تطهیر محلّ، جهت وضوء یا غسل مشقّت زیاد دارد باید تیمّم نماید و وضوی جبیره ای (با گذاردن پارچه ای پاک روی آن و شستن اطرافش و مسح بر آن) نیز بگیرد.
مسأله 104_ اگر انسان نداند که خون زیر پوست، مرده، یا گوشت به واسطه ی کوبیده شدن به آن حالت درآمده، پاک است.
مسأله 105_ اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه ای خون نجس در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود. و جوشیدن و حرارت و آتش پاک کننده نیست.
مسأله 106_ زردابه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است، پاک می باشد.
6و7_ سگ و خوک
مسأله 107_ سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت های آنها نجس است، ولی سگ و خوک دریایی پاک است.
8_ کافر
مسأله 108_ کافر یعنی کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار می دهد، همچنین غلاة (یعنی آنهایی که یکی از ائمّه(ع) را خدا خوانده، یا بگویند خدا در او حلول کرده است). و خوارج و نواصب (یعنی آن هایی که به ائمّه (ع) اظهار دشمنی می نمایند). نجسند. و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین را یعنی چیزی که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزء دین اسلام می دانند، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. (اگرچه بقیّه ی اصول اسلام را بپذیرد) بنا بر احتیاط واجب. و اما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس می باشند، و این قول موافق احتیاط است، پس اجتناب از آنها نیز لازم است. و مجوس نیز مانند آنان می باشد.
مسأله 109_ تمام بدن کافر حتی مو و ناخن و رطوبت های او بنا بر احتیاط واجب نجس است.
مسأله 110_ اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه ی بچه ی نابالغ کافر باشند آن بچه هم نجس است، مگر در صورتی که ممیّز و مظهر اسلام باشد. و اگر یکی از اینها مسلمان باشد بچه پاک است. مگر جدّه که خالی از اشکال نیست.
مسأله 111_ کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک می باشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمی تواند زن مسلمان بگیرد. و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
مسأله 112_ شخصی که به یکی از دوازده امام (ع) از روی دشمنی دشنام دهد نجس است.
9_ شراب
مسأله 113__ شراب و نبیذی که مسکر است نجس می باشد، و بنا بر احتیاط واجب هر چیزی که انسان را مست می کند، چنانچه به خودی خود روان باشد نیز نجس است، و اگر مثل بنگ و حشیش (چرس) روان نباشد پاک است اگرچه چیزی در آن بریزند که روان شود.
مسأله114_ الکل صنعتی که برای رنگ کردن در و پنجره و میز، صندلی و مانند اینها به کار می برند در صورتی که نداند چیز مست کننده ی روان در او هست، تمام اقسامش پاک می باشد.
مسأله 115_ اگر انگور و آب انگور به خودی خود یا به واسطه ی پختن جوش بیاید، پاک، ولی خوردن آن حرام و احتیاط مستحبّ است که با آن معامله ی نجس کنند.
مسأله 116_ خرما و مویز و کشمش و آب آنها اگرچه جوش بیایند پاکند. و احتیاط مستحبّ اجتناب از آن هاست. به خصوص کشمش و مویز. ولی خوردن آنها حلال است.
10_ فقّاع
مسأله 117_ فقّاع که از جو گرفته می شود و به آن آبجو می گویند نجس است. و غیر فقّاع مانند آبی که به دستور طبیب از جو می گیرند و به آن ماءالشّعیر می گویند پاک می باشد.
مسأله 118_ عرق جنب از حرام پاک است، و بنا بر احتیاط مستحبّ نماز با آن نخوانند، و نزدیکی با زن در حال حیض، بنا بر احتیاط حکم جنابت از حرام را دارد.
مسأله 119_ اگر انسان در اوقاتی که نزدیکی با زن حرام است؛ مثلاً در روز ماه رمضان، با زن خود نزدیکی کند، عرق او نیز بنا بر احتیاط حکم عرق جنب از حرام را دارد.
مسأله 120_ اگر جنب از حرام عوض غسل تیمّم نماید، و بعد از تیمّم عرق کند، حکم آن عرق حکم عرق قبل از تیمّم است.
مسأله 121_ اگر کسی از حرام جنب شود، و بعد با حلال خود نزدیکی کند، احتیاط مستحبّ است که در نماز از عرق خود اجتناب نماید، و چنانچه اوّل با حلال خود نزدیکی کند و بعد مرتکب حرام شود عرق او حکم عرق جنب از حرام را ندارد.
مسأله 122_ با عرق شتر نجاستخوار و هر حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده، نماز جائز نیست و در پاکی آن اشکال است.
راه ثابت شدن نجاست
مسأله 123_ نجاست هر چیزی از سه راه ثابت می شود:
(اول) آنکه خود انسان یقین کند که آن چیز نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنابراین، غذا خوردن در قهوهخانه ها و میهمان خانه هایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را که برای او آورده اند نجس است اشکال ندارد.
(دوم) آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر یا نوکر یا کلفت انسان، ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است بگوید نجس می باشد.
(سوم) آنکه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است. باید از آن اجتناب کرد. و نیز اگر یک نفر عادل، بلکه شخص موثّق، (اگر چه عادل هم نباشد) بگوید چیزی نجس است، بنا بر احتیاط باید از آن اجتناب کرد.
مسأله 124_ اگر به واسطه ی ندانستن مسأله، نجس بودن و پاک بودن چیزی را نداند، مثلاً نداند فضله ی موش پاک است یا نه، باید مسأله را بپرسد، ولی اگر با اینکه مسأله را می داند، در چیزی شکّ کند که پاک است یا نه، مثلاً شکّ کند آن چیز خون است یا نه، و یا نداند که خون پشه است یا خون انسان، پاک می باشد. و وارسی کردن یا پرسیدن لازم نیست.
مسأله 125_ چیز نجسی که انسان شکّ دارد پاک شده، نجس است، و چیز پاک را اگر شکّ کند نجس شده، پاک است. و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بداند لازم نیست وارسی کند.
مسأله 126_ اگر بداند یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آنها استفاده می کند نجس شده و نداند کدام است، باید از هر دو اجتناب کند. ولی اگر مثلاً نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی که از تصرّف او خارج بوده و مال دیگری می باشد، لازم نیست از لباس خودش اجتناب نماید.
چیز پاک چگونه نجس می شود؟
مسأله 127_ اگر چیز پاک به چیز نجس برسد و هر دو یا یکی از آنها به طوری تر باشد که تری یکی به دیگری برسد، چیز پاک نیز نجس می شود، و همچنین اگر به چیز سومی با همان رطوبت برسد نجسش می کند، و مشهور فرموده اند که متنجّس به طور مطلق منجّس است، ولی این حکم در بیش از سه چهار واسطه محلّ اشکال است، اگرچه احتیاط واجب اجتناب از او لازم است. (مثال) در صورتی که دست راست به بول متنجّس شود، آن گاه آن دست با رطوبت با دست چپ ملاقات کند این ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود، و اگر دست چپ بعد از آن با آب قلیل ملاقات کند، آب نیز نجس می شود، و همچنین اگر با چیز دیگری با رطوبت ملاقات کند نجاست آن چیز بی اشکال و اجتناب از آن لازم است. و همچنین تا سه چهار واسطه، و اگر تری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک بود نجس نمی شود، اگرچه به عین نجس برسد.
مسأله 128_ اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد، و انسان شکّ کند که هر دو یا یکی از آنها تر بوده یا نه، آن چیز پاک نجس نمی شود و باید تر بودنی که سرایت کند در یکی از آن دو مسلّم باشد.
مسأله 129_ دو چیزی که انسان می داند کدام پاک و کدام نجس است اگر چیز پاکی با رطوبت بعداً به یکی از آنها برسد یا قبلاً رسیده باشد، حکم نجس ندارد.
مسأله 130_ زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت مُسری داشته باشد، هر قسمتی که نجاست به آن برسد نجس می شود. و جاهای دیگر آن پاک است. و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها در صورتی که آبکی نباشد که موجب سرایت باشد.
مسأله 131_ هرگاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد که اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند، همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود. ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند اگرچه بعد پر شود، فقط جایی که نجاست به آن رسیده نجس می باشد. پس اگر فضله ی موش در آن بیفتد جایی که فضله افتاده نجس و بقیّه پاک است.
مسأله 132_ اگر مگس یا حشره ای مانند آن، روی چیز نجسی که تر است بنشیند، و بعد روی چیز پاکی که آن هم تر است بنشیند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حشره بوده، چیز پاک نجس می شود، و اگر نداند، پاک است. و اگر یقین به وجود نجاست در بدن (به خصوص دست و پای) آن داشته و شکّ کند که برطرف شده به نشستن حشره روی آن چیز پاک، احتیاط بجاست.
مسأله 133_ اگر جایی از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جای دیگر برود، هر جا که عرق به آن برسد نجس می شود، و جاهای دیگر بدن پاک است.
مسأله 134_ اخلاطی که از بینی یا گلو می آید، اگر خون داشته باشد، جایی که خون دارد نجس و بقیّه ی آن پاک است. پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد مقداری را که انسان یقین دارد جاس نجسِ اخلاط به آن رسیده نجس است، و محلّی را که شکّ دارد جای نجس به آن رسیده، پاک می باشد.
مسأله 135_ اگر آفتابه ای را که ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند چنانچه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد که با آب آفتابه یکی حساب شود، آب آفتابه نجس می شود. ولی اگر آب آفتابه جریان داشته باشد نجس نمی شود. مگر طوری به زمین متّصل باشد که مانع از تدافع آب گردد که در این صورت نجاست آن احوط است.
مسأله 136_ اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتی که بعد از بیرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاک است. پس اگر اسباب عماله یا آب آن در مخرج غائط وارد شود، یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نیست. و همچنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن، به خون آلوده نباشد.
احکام نجاسات
مسأله 137_ نجس کردن خطّ و ورق قرآن در صورتی که مستلزم هتک باشد بی اشکال حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند. بلکه بنا بر احتیاط واجب در غیر فرض هتک نیز نجس کردن آن حرام و آب کشیدن واجب است.
مسأله 138_ اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
مسأله 139_ گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار، اگرچه آن عین نجس خشک باشد حکم نجس کردن آن را دارد.
مسأله 140_ نوشتن قرآن با مرکّب نجس اگرچه یک حرف آن باشد حکم نجس کردن آن را دارد، و اگر نوشته شود باید آن را آب بکشند، یا به واسطه ی تراشیدن و مانند آن کاری کنند که از بین رود.
مسأله 141_ در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد، حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
مسأله 142_ اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام معصوم بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده اند به کلّی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
مسأله 143_ خوردن و آشامیدن چیز متنجّس حرام است، و همچنین است خوراندن آن به دیگری، و در خوراندن آن به طفل یا دیوانه، اظهر جواز است. و اگر خود طفل یا دیوانه غذای نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس کند و بخورد، بی اشکال لازم نیست از او جلوگیری کنند.
مسأله 144_ فرو ریختن و عاریه دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید، چنانچه نجس بودن آن را به طرف بگویند اگرچه از قسم خوراکی باشد اشکال ندارد.
مسأله 145_ اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند، لازم نیست به او بگوید.
مسأله 146_ اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد، و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر کسانی که وارد خانه ی او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است، و در معرض این باشد که نجاست به مأکول و مشروب سرایت کند، باید به آنان بگوید. بلکه بنا بر احتیاط مطلقاً حتی در صورتی که در معرض نباشد.
مسأله 147_ اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن دانست که غذا نجس است باید به میهمان ها بگوید، اما اگر یکی از میهمان ها دانست، لازم نیست به دیگران خبر دهد. ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که ممکن است به واسطه ی نجس بودن آنان خود او هم نجس شود، بعد از صرف غذا به آنان بگوید.
مسأله 148_ اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود، چنانچه صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مانند ظرفی که در خوردن و آشامیدن استعمال می شود، واجب است نجس شدن آن را به او بگوید. و اما مثل لباس، نجس شدن او را لازم نیست بگوید، اگرچه بداند صاحبش با او نماز می خواند، زیرا که پاک بودن لباس در نماز شرط واقعی نیست. مگر در صورتی که سبب نجاست آب وضوء یا غسل شود که باید به او خبر دهد.
مسأله 149_ اگر بچه بگوید چیزی نجس است، یا چیزی را آب کشیده، چنانچه اطمینان نداشته باشیم که راست می گوید لازم نیست سخن او را قبول کرد. ولی بچه ای که تکلیفش نزدیک است (بلکه مطلق بچه ی ممیّز) اگر بگوید چیزی را آب کشیدم، در صورتی که آن چیز در تصرّف او باشد یا آن بچه مورد اطمینان باشد حرف او قبول می شود، و همچنین اگر بگوید چیزی نجس است.
مطهّرات
اشاره
مسأله 150_ دوازده چیز نجاست را پاک می کند، و آنها را مطهّرات گویند: (اوّل) آب. (دوم) زمین. (سوم) آفتاب. (چهارم) استحاله. (پنجم) انقلاب. ششم (انتقال). هفتم (اسلام). هشتم (تبعیّت) نهم (برطرف شدن عین نجاست. (دهم) استبراء حیوان نجاست خوار. (یازدهم) غائب شدن مسلمان. (دوازدهم) خارج شدن خون متعارف از ذبیحه. و احکام اینها به تفصیل در مسائل آینده گفته می شود.
1_ آب
مسأله 151_ آب با چهار چیز نجس را پاک می کند:
(اول) آنکه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید چیز نجس را پاک نمی کند.
(دوم) آنکه پاک باشد.
(سوم) آنکه وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود، و در شستنی که بعد از آن شستن دیگر لازم نیست، باید بو یا رنگ یا مزه ی نجاست هم نگیرد، و در غیر آن شستن نیز بنا بر احتیاط نباید آب تغییر کند. گرچه بعید نیست تغییر کردن آب اشکالی نداشته باشد.
(چهارم) آنکه بعد از آب کشیدن چیز نجس عین نجاست در آن نباشد. و پاک شدن چیز نجس به آب قلیل یعنی آب کمتر از کرّ شرط های دیگری هم دارد که بعداً گفته می شود.
مسأله 152_ ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست، و در کرّ و جاری یک مرتبه کافی است، ولی ظرفی را که سگ از آن آب یا چیز روان دیگر خورده باید اوّل با خاک و با ریختن مقداری آب پاک، خاک مال کرد، و بنا بر احتیاط خاک باید پاک باشد. سپس بنا بر احتیاط آب بریزند که خاک او زائل شود و بعد آن را یک مرتبه در کرّ یا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل شست. و همچنین ظرفی را که سگ لیسیده بنا بر احتیاط واجب باید پیش از شستن خاک مالی کرد. و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد خاک مالی لازم نیست.
مسأله 153_ اگر دهانه ی ظرفی که سگ دهن زده، تنگ باشد باید خاک را در آن بریزند و مقداری آب ریخته با شدّت حرکت دهند تا خاک به همه ی آن ظرف برسد. و بعد به ترتیبی که ذکر شد بشویند.
مسأله 154_ ظرفی را که خوک بلیسد یا از آن چیز روانی بخورد، یا اینکه در او موش صحرایی مرده دیده شود، با آب قلیل یا کرّ یا جاری باید هفت مرتبه شست. و لازم نیست آن را خاک مالی کنند. و بعید نیست در لیسیدن یا خوردن خوک با آب کرّ و جاری یک مرتبه شستن کفایت کند. ولی احتیاط به 7 بار ترک نشود.
مسأله 155_ ظرفی که به شراب (چیز مست کننده) نجس شده، باید سه مرتبه بشویند. و فرقی بین آب قلیل و کرّ و جاری نیست.
مسأله 156_ کوزه ای که از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب کرّ یا جاری بگذارند، به هر جای آنکه آب برسد پاک می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود، باید به قدری در آب کرّ یا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود، و اگر ظرف رطوبتی داشته باشد که از رسیدن آب به باطن آن مانع باشد باید خشکش نمایند، و بعداً در آب کرّ یا جاری بگذارند.
مسأله 157_ ظرف نجس را با آب قلیل دو قسم می شود آب کشید: یکی آنکه سه مرتبه پر کنند و خالی کنند، دیگر آنکه سه دفعه قدری آب در آن بریزند و هر دفعه آب طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
مسأله 158_ اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر کنند و خالی کنند پاک می شود. و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند. و واجب است بنا بر احتیاط که در مرتبه ی دوم و سوم ظرفی را که با آن آب ها را بیرون می آورند آب بکشند.
مسأله 159_ اگر مس نجس و مانند آن را آب بکشند، ظاهرش پاک می شود.
مسأله 160_ تنوری که به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد پاک می شود، و در غیر بول اگر با بر طرف شدن نجاست یک مرتبه به دستوری که گفته شد آب در آن بریزند کافی است. و بهتر است که گودالی ته آن بکنند تا آب ها در آن جمع شود و سپس آن را بیرون بیاورند بعد آن گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسأله 161_ اگر چیز نجس را یک مرتبه در آب کرّ یا جاری فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می شود. و در فرش و لباس و مانند اینها فشار یا مانند آن از مالیدن پا، یا لگد کردن لازم است و در صورتی که لباس و مانند آن متنجّس به بول باشد در کرّ نیز دو مرتبه شستن لازم است، بنا بر احتیاط در هر مورد. و این احتیاط سزاوار است ترک نشود.
مسأله 162_ اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده، با آب قلیل آب بکشند، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد، یک مرتبه ی دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود، ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله ی آن بیرون آید. (و غساله ی آبی است که معمولاً در وقت شستن و بعد از آن از چیزی که شسته می شود خود به خود یا به وسیله ی فشار می ریزد.)
مسأله 163_ اگر چیزی به بول پسر شیرخواری که غذا خور نشده نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می شود. ولی احتیاط مستحبّ است که یک مرتبه ی دیگر هم آب روی آن بریزند. و همچنین احتیاط مستحبّ اختصاص حکم، به پسری است که شیرخوک یا کافره را نخورد. و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست. و احتمال قویّ دارد که این حکم درباره ی دختر بچه نیز باشد، در صورتی که شیر خوک یا زن کافره را نخورد.
مسأله 164_ اگر چیزی به غیر بول نجس شود چنانچه با برطرف کردن نجاست یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود پاک می گردد. ولی لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله ی آن بیرون آید.
مسأله 165_ اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده بخواهند آب بکشند، باید به هر قسم که ممکن است _ اگرچه با لگد زدن باشد_ فشار دهند تا غساله ی آن جدا شود. و در آب کرّ یا جاری بعد از برطرف شدن عین نجاست فشار دادن احتیاط مستحبّ است.
مسأله 166_ اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، به فرو بردن در کرّ و جاری پاک می گردد، و اگر باطن آنها نجس شود تطهیر آنها مثل تطهیر کوزه ی نجس است که در مسأله ی (156) گذشت.
مسأله 167_ اگر انسان شکّ کند که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاک است.
مسأله 168_ اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد چنانچه آن را در کاسه و مانند آن بگذارند و سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود، و آن ظرف هم پاک می گردد. ولی اگر بخواهند لباس یا چیزی را که فشار لازم دارد در ظرفی بگذارند و آب بکشند، باید در هر مرتبه ای که آب روی آن می ریزند آن را فشار دهند و ظرف را کج کنند و غساله ی آن را بیرون بریزند.
مسأله 169_ لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده اگر در آب کرّ یا جاری فرو برند یا با آب قلیل بشویند چنانچه موقع فشار دادن، آب مضاف از آن بیرون نیاید پاک می شود. یا اینکه در آب کرّ یا جاری پیش از مضاف شدن، آب به همه جای آن برسد.
مسأله 170_ اگر لباسی را در کرّ یا جاری آب بکشند و بعد مثلاً لجن آب در آن ببینند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده آن لباس پاک است.
مسأله 171_ اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن خورده ی گل یا اشنان یا صابون در آن دیده شود پاک است، ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان یا صابون رسیده باشد ظاهر آنها پاک و باطن آنها نجس است. و اگر با آب کرّ یا جاری آب کشیده شده و آب به باطن آن نفوذ کرده پاک است.
مسأله 172_ هر چیز نجس، تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند پاک نمی شود، ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد، پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آْب بکشند و رنگ خون در آن بماند پاک می باشد، اما چنانچه به واسطه ی بو یا رنگ یقین کنند یا احتمال دهند که ذرّه های نجاست در آن چیز مانده نجس است.
مسأله 173_ اگر نجاست بدن را در آب کرّ یا جاری برطرف کنند بدن پاک می شود و بیرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نیست.
مسأله 174_ غذای نجسی که لای دندان های مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد پاک می شود. و بهتر است مسئله ی 27 را رعایت کنند.
مسأله 175_ اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند، لازم نیست فشار دهند که غساله ی آن جدا شود، مگر آنکه بدون فشار جدا نشود.
مسأله 176_ اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، اطراف آنجا که متصل به آن است و معمولاً موقع آب کشیدن، آب به آنها سرایت می کند، با پاک شدن جای نجس پاک می شود، به این معنی که آب کشیدن اطراف مستقلاً لازم نیست. بلکه اطراف و محلّ نجس به آب کشیدن با هم پاک می شوند، و اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند، مثلاً برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی همهی انگشتها آب بریزند و آب نجس به همهی آنها برسد، بعد از پاک شدن انگشت نجس، تمام انگشت ها پاک می شود. ولی اگر غساله ی شستن نجس به پاک برسد (نه آنکه با یک آب با هم شسته شوند) مراعات مسئله ی 27 با بکند.
مسأله 177_ گوشت و دنبه ای که نجس شده، مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود. و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند.
مسأله 178_ اگر ظرف یا بدن نجس باشد، و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را بر طرف کنند تا آب به آنها برسد.
مسأله 179_ آب شیری که متصل به کرّ است حکم کرّ را دارد.
مسأله 180_ اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شکّ کند که عین نجاست را از آن بر طرف کرده یا نه، باید دوباره آن را آب بکشد بنا بر احتیاط و یقین کند که عین نجاست برطرف شده است.
مسأله 181_ زمینی که آب در او فرو می رود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک می شود. اما نیز ریگ یا شن که غساله ی نجس مانده است پاک نیست.
مسأله 182_ زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود و آب غساله اگر در زمین بماند آنجا پاک نیست.
مسأله 183_ اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر ار کرّ هم پاک می شود.
مسأله 184_ اگر شکر نجس آب شده را قند بسازند و در آب کرّ یا جاری بگذارند پاک نمی شود.
2_ زمین
مسأله 185_ زمین با سه شرط کف پا و ته کفش را که به راه رفتن نجس شده پاک می کند، (اوّل) آنکه زمین پاک باشد. (دوم) آنکه خشک باشد. (سوم) آنکه اگر عین نجس مثل خون و بول، یا متنجّس مثل گلی که نجس شده در کف پا و ته کفش باشد، به واسطه ی راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود. و نیز زمین باید خاک یا سنگ باشد و آجر فرش و زمینی که روی آن گچ پخته یا آهک پخته مالیده شده محلّ اشکال است گرچه بعید نیست کافی باشد. و با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه، کف پا و ته کفش نجس، پاک نمی شود.
مسأله 186_ پاک شدن کف پا و ته کفش نجس، به واسطه ی راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی که با چوب فرش شده محلّ اشکال است.
مسأله 187_ برای پاک شدن کف پا و ته کفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست یا بیشتر راه بروند، اگرچه به کمتر از پانزده ذراع یا مالیدن پا به زمین نجاست برطرف شود.
مسأله 188_ لازم نیست کف پا و ته کفش نجس، تر باشد، بلکه اگر خشک هم باشد به راه رفتن پاک می شود.
مسأله 189_ بعد از آنکه کف پا یا ته کفش نجس به راه رفتن پاک شد، مقداری از اطراف آن هم که معمولاً به گل آلوده می شود پاک می گردد.
مسأله 190_ کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانوی او نجس شود، پاک شدن آن با راه رفتن، محلّ اشکال است. و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهارپایان و چرخ اتومبیل و درشکه و مانند این ها.
مسأله 191_ اگر بعد از راه رفتن، بو یا رنگ یا ذرّه های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود، در کف پا یا ته کفش بماند اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحبّ است که به قدری راه بروند که آنها هم برطرف شوند.
مسأله 192_ داخل کفش به واسطه ی راه رفتن پاک نمی شود. و همچنین مقداری از کف پا که به زمین نرسد. و پاک شدن کف جوراب به واسطه ی راه رفتن محلّ اشکال است.
3_ آفتاب
مسأله 193_ آفتاب، زمین و ساختمان را با پنج شرط پاک می کند و پاک کردن چیزهایی که مانند در و پنجره در ساختمان به کار برده شده، و همچنین میخی را که به دیوار کوبیده اند جای اشکال است. گرچه بعید نیست. و این پنج شرط عبارت از اینهاست: (اوّل) آنکه چیز نجس، تر باشد، به اندازه ای که به چیزی که به آن برسد سرایت کند، بنا بر احتیاط. پس اگر خشک باشد باید به وسیله ای آن را تر کنند تا آفتاب خشک کند. (دوم) آنکه اگر عین نجاست در آن چیز باشد پیش از خشک شدنِ به تابیدن آفتاب، آن را بر طرف کند. (سوم) آنکه چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز پاک نمی شود. ولی اگر ابر به قدری نازک باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، اشکال ندارد. (چهارم) آنکه آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند. پس اگر مثلاً چیز نجس به واسطه ی باد و آفتاب خشک شود پاک نمی گردد. ولی اگر باد به قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده اشکال ندارد. (پنجم) آنکه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته یک مرتبه خشک کند. پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفعه ی دیگر زیر آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می شود و زیر آن نجس می ماند.
مسأله 194_ پاک شدن حصیر نجس به تابیدن آفتاب محلّ اشکال است، و همچنین درخت و گیاه پیش از چیدن از زمین.
مسأله 195_ اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شکّ کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده، یا تری آن به واسطه ی آفتاب خشک شده، آن زمین نجس است. و همچنین است اگر شکّ کند که پیش از تابش آفتاب عین نجاست از آن برطرف شده، یا شکّ کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده.
مسأله 196_ اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد، و آن طرفی که آفتاب به آن نتابیده نیز خشک شود، بعید نیست در صورتی که دیوار بسیار نازک باشد هر دو طرف پاک شود.
4_ استحاله
مسأله 197_ اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی در آید پاک می شود، مثل آنکه چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد، یا سگ در نمک زار فرو رود و نمک شود، ولی اگر جنس آن عوض نشود، مثل آنکه گندم نجس را آرد کنند، یا نان بپزند پاک نمی شود.
مسأله 198_ کوزه ی گلی و مانند آنکه از گل نجس ساخته شده و ذغالی که از چوب نجس درست شده بنا بر احتیاط لازم نجس است.
مسأله 199_ چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است.
5_ انقلاب
مسأله 200_ اگر شراب به خودی خود یا به واسطه ی ریختن چیزی مثل سرکه و نمک در آن، سرکه شود، پاک می گردد.
مسأله 201_ شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست کنند، چنانچه در ظرف دیگری که پاک باشد بریزند سرکه شود پاک شدنش محل ّ اشکال است. و هم چنین اگر نجاست دیگری به شراب برسد و مستهلک شود.
مسأله 202_ سرکه ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس درست کنند نجس است.
مسأله 203_ اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد و سرکه بریزند ضرر ندارد. بلکه ریختن خیار و بادمجان و مانند اینها در آن اگرچه پیش از سرکه شدن باشد نیز اشکالی ندارد، مگر اینکه پیش از سرکه شدن مسکر شده باشد.
مسأله 204_ آب انگوری که به آتش یا به خودی خود جوش بیاید، حرام می شود، و اگر آن قدر به آتش بجوشد که ثلثان شود، یعنی دو قسمت آن کم شود و یک قسمت آن بماند، حلال می شود. ولی اگر به خودی خود جوش بیاید و مست کننده شود نجس می شود. و فقط به سرکه شدن پاک و حلال می شود. و در مسأله ی (115) گذشت که آب انگور به جوش آمدن نجس نمی شود.
مسأله 205_ اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن کم شود چنانچه باقی مانده ی آن جوش بیاید حرام می شود.
مسأله 206_ آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه حلال است. ولی اگر جوش بیاید تا انسان یقین نکند که دو قسمت آن کم شده، حلال نمی شود.
مسأله 207_ اگر مثلاً در یک خوشه ی غوره مقداری انگور باشد، چنان که به آبی که از آن خوشه گرفته می شود، آب انگور نگویند، و آب غوره گفته شود و بجوشد خوردن آن حلال است.
مسأله 208_ اگر یک دانه انگور در چیزی که به آتش می جوشد بیفتد و بجوشد و مستهلک نشود، فقط خوردن آن دانه حرام است.
مسأله 209_ اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند، جائز است کفگیری را که در یک دیگ جوش آمده زده اند در دیگی که جوش نیامده بزنند. ولی اگر همه جوش آمده و بعضی ثلثان شده و بعضی نشده کفگیر دیگ ثلثان نشده را نباید در ثلثان بزنند. (چون قبل از ثلثان شدن خوردن آن حرام است.)
مسأله 210_ چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید حلال است.
6_ انتقال
مسأله 211_ اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند _ به بدن حشره ای که خون جهنده ندارد برود، و خون آن حساب شود پاک می گردد. و این را انتقال می گویند. و همچنین است حکم در سائر نجاسات، و اما خونی که زالو از انسان می مکد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است نجس می باشد.
مسأله 212_ اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد، و نداند خونی که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه می باشد، پاک است، و همچنین است اگر بداند از او مکیده ولی جزء بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصله ی بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است، یا معلوم نباشد که می گویند خون پشه است یا خون انسان، نجس می باشد.
7_ اسلام
مسأله 213_ اگر کافر شهادتین بگوید یعنی به یگانگی خدا و نبوّت خاتم الانبیاء (ص) شهادت بدهد، به هر لغتی که باشد مسلمان می شود. و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاک است. ولی اگر موقع مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد، بلکه اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد، احتیاط واجب است که جای آن را آب بکشد.
مسأله 214_ اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است، بلکه اگر در بدن او هم باشد، بنا بر احتیاط واجب تا او را آب نکشیده باید از آن اجتناب کند.
مسأله 215_ اگر کافر شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه پاک است. و همچنین است اگر بداند که قلباً مسلمان نشده ولی چیزی که منافی با اظهار شهادتین باشد از او سر نزند، اگرچه خالی از اشکال نیست و احتیاط ترک نشود.
8 _ تبعیّت
مسأله 216_ تبعیّت آن است که چیز نجسی به واسطه ی پاکی چیز دیگری پاک شود.
مسأله 217_ اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جایی که شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده پاک می شود. و کهنه و چیزی هم که معمولاً روی آن می گذارند اگر با آن نجس شده پاک می گردد. ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود، احتیاط واجب است که بعد از سرکه شدن شراب از آن اجتناب کنند.
مسأله 218_ بچه کافر به تبعیّت در دو مورد پاک می شود: 1_ کافری که مسلمان شود طفل او در پاکی تابع اوست، و همچنین اگر جدّ طفل یا مادر یا جدّه ی او نیز (با اشکالی) مسلمان شوند. 2_ طفل کافری که به دست مسلمانی اسیر گردد، و پدر یا یکی از اجداد او با وی نباشد که بعید نیست پاک باشد و در این دو مورد، پاکی طفل به تابعیّت مشروط به این است که طفل در صورت ممیّز بودن اظهار کفر ننماید.
مسأله 219_ تخته یا سنگی که روی آن میّت را غسل می دهند، و پارچه ای که با آن عورت میّت را می پوشانند و دست کسی که او را غسل می دهد تمام این چیزها که با میّت شسته شده است، بعد از تمام شده غسل پاک می شود.
مسأله 220_ کسی که چیز نجس را آب می کشد، بعد از پاک شدن آن چیز دست او هم که با آن نجس شسته شده پاک می شود.
مسأله 221_ اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بکشند و به اندازه ی معمول فشار دهند تا آبی که روی آن ریخته اند جدا شود، آبی که در آن می ماند پاک است و آبی که از او جدا شده تفصیلش در مسأله ی 27 گذشت.
مسأله 222_ ظرف نجس را که با آب قلیل آب می کشند، بعد از جدا شدن آبی که برای پاک شدن، در آن ریخته اند، و کمی از آن می ماند پاک است و آبی که از او جدا شده تفصیل آن در مسأله ی (27) گذشت.
9_ بر طرف شدن عین نجاست
مسأله 223_ اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون، یا متنجّس مثل آب نجس، آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شوند، بدن آن حیوان پاک می شود. و همچنین است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بینی. مثلاً خونی که از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن توی دهان لازم نیست. ولی اگر دندان مصنوعی در دهان نجس شود، باید آن را آب بکشند.
مسأله 224_ اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید چنانچه انسان نداند که خون به غذا رسیده، آن غذا پاک است، و اگر خون به آن برسد نجس می شود.
مسأله 225_ مقداری از لب ها و پلک چشم که موقع بستن روی هم می آید، و نیز جایی را که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود، بنا بر احتیاط باید آب بکشد.
مسأله 226_ اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش و مانند اینها بنشیند چنانچه طوری آنها را تکان دهند که گرد و خاک نجس از آنها بریزد، اگر چیزی با رطوبت با آنها ملاقات کند نجس نمی شود.
10_ استبراء حیوان نجاستخوار
مسأله 227_ بول و غائط حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده نجس است. و اگر بخواهند پاک شود، باید آن را استبراء کنند. یعنی تا مدتی نگذارند نجاست بخورد و غذای پاک به آن بدهند که بعد از آن مدت دیگر نجاستخوار به آن نگویند، و بنا بر احتیاط واجب باید شتر نجاستخوار را چهل روز، و گاو را بیست روز، و بنا بر احتیاطی که سزاوار ترک نیست سی روز، و گوسفند را ده روز، و مرغابی را هفت یا پنج روز، و مرغ خانگی را سه روز، از خوردن نجاست باز دارند. و اگر بعد از این مدت باز هم نجاستخوار به آنها گفته شود، باید تا مدتی که بعد از آن مدت، دیگر نجاستخوار به آنها نگویند، آنها را از خوردن نجاست باز دارند.
11_ غائب شدن مسلمان
مسأله 228_ اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری که مانند ظرف و فرش در اختیار او است نجس شود و آن مسلمان غائب گردد. با شش شرط پاک است.
(اول) آنکه آن مسلمان چیزی را که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند. پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت با بدن کافر ملاقات کرده و آن را نجس نداند بعد از غائب شدن او نمی شود آن لباس را پاک دانست.
(دوم) آنکه بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است.
(سوم) آنکه انسان ببیند آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مثلاً ببیند با آن لباس نماز می خواند.
(چهارم) آنکه احتمال برود بلکه بنا بر احتیاط معلوم باشد که آن مسلمان بداند شرط کاری را که با آن چیز انجام می دهد پاکی است، پس اگر مثلاً نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد، و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمی شود آن لباس را پاک دانست.
(پنجم) آنکه انسان احتمال دهد آن مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است، پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده، نباید آن چیز را پاک بداند. و نیز اگر نجس و پاک درنظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاک دانستن آن چیز محلّ اشکال است.
(ششم) آنکه آن مسلمان بالغ باشد، و در ممیّز طهارت و نجاست احتیاط ترک نشود.
مسأله 229_ اگر انسان یقین کند چیزی که نجس بوده پاک شده است یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است، و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار اوست و لاابالی نباشد بگوید آن چیز پاک شده. یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد. و اگر معلوم نباشد درست آب کشیده و اطمینان نداشته باشد، پاکی محلّ اشکال است. و بعید نیست اگر اطمینان پیدا کند خبر دادن یک نفر عادل یا شخص موثّق به پاکی آن نیز کفایت کند.
مسأله 230_ کسی که وکیل شده است لباس انسان را آب بکشد، اگر بگوید آب کشیدم و انسان به گفته ی او اطمینان پیدا کند، آن لباس پاک است.
مسأله 231_ اگر انسان حالی دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی کند، می تواند به آن چه مردم معمولی آن را آب کشیدن می دانند اکتفاء نماید.
12_ رفتن خون متعارف
مسأله 232_ خونی که در جوف ذبیحه بعد از کشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند، چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاک است، همانگونه که در مسأله ی (98) گذشت.
مسأله 233_ حکم سابق مختص به حیوان حلال گوشت است، و بنا بر احتیاط در حیوان حرام گوشت جاری نیست، بلکه بنا بر احتیاط استحبابی در اجزاء محرّمه از حیوان حلال گوشت نیز جاری نمی باشد.
احکام ظرف ها
مسأله 234_ ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته شده، (اگر مردار، حیوانی باشد که دارای خون جهنده است)، آشامیدن و خوردن چیزی از آن ظرف در صورتی که رطوبتی در ظرف یا آن چیز باشد که با ملاقات سرایت کند حرام است، و نباید آن ظرف را در وضوء و غسل و کارهایی که باید با چیز پاک انجام داد استعمال کنند، و احتیاط مستحبّ است که چرم سگ و خوک و مردار را _ اگرچه ظرف هم نباشد _ استعمال نکنند. و ترک این احتیاط سزاوار نیست.
مسأله 235_ خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره بلکه بنا بر احتیاط واجب، مطلق استعمال آن حرام است، ولی زینت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آنها مانعی ندارد، اگرچه احوط ترک است، و همچنین است ساختن ظرف طلا و نقره و خرید و فروش آنها برای زینت نمودن یا نگاه داشتن.
مسأله 236_ گیره استکان که از طلا یا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استکان، ظرف به آن گفته شود حکم استکان طلا و نقره را دارد و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعی ندارد.
مسأله 237_ استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند اشکال ندارد.
مسأله 238_ اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدری باشد که ظرف طلا یا نقره به آن نگویند استعمال آن مانعی ندارد.
مسأله 239_ اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است به قصد اینکه چون غذا خوردن در ظرف طلا و نقره حرام می باشد، در ظرف دیگری بریزد خوردن غذا از ظرف دوم در صورتی که عرفاً نگویند از ظرف طلا و نقره غذا می خورد مانعی ندارد.
مسأله 240_ استعمال بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و کارد و قاب قرآن اگر از طلا یا نقره باشد، اشکال ندارد. ولی احتیاط است که عطردان و سرمه دان و تریاک دان طلا و نقره را استعمال نکند.
مسأله 241_ خوردن و آشامیدن از ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری به مقدار دفع ضرورت اشکال ندارد، ولی زیاده بر این مقدار جائز نیست.
مسأله 242_ استعمال ظرفی که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا چیز دیگر اشکال ندارد.
وضوء
اشاره
مسأله 243_ در وضوء واجب است صورت و دست ها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح کنند.
مسأله 244_ درازای صورت را باید از بالای پیشانی؛ جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست، و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد باید شسته شود، و اگر مختصری از این مقدار را نشویند وضوء باطل است، و برای آنکه انسان یقین کند. این مقدار کاملاً شسته شده باید کمی اطراف آن را هم بشوید.
مسأله 245_ اگر صورت یا دست کسی کوچکتر یا بزرگتر از متعارف مردم باشد، باید ملاحظه کند که مردمان متعارف تا کجای صورت خود را می شویند، او هم تا همان جا بشوید. و نیز اگر در پیشانی او مو روئیده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه ی معمول پیشانی را بشوید.
مسأله 246_ اگر احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست که نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید پیش از وضوء وارسی کند که اگر هست برطرف نماید.
مسأله 247_ اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد باید آب را به پوست برساند، و اگر پیدا نباشد شستن مو کافی است، و رساندن آب به زیر آن لازم نیست.
مسأله 248_ اگر شکّ کند پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را به پوست هم برساند.
مسأله 249_ شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم که وقت بستن دیده نمی شود، واجب نیست، ولی برای آنکه یقین کند از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده، واجب است مقداری از آنها را هم بشوید و کسی که نمی دانسته باید این مقدار را بشوید، اگر نداند در وضوهایی که گرفته این مقدار را شسته یا نه و یقین هم به صورت شستن خود نداشته (به طوری که چیزی از مقدار لازم باقی نمانده) ولو بعداً شکّ کند نمازی را که با آن وضوء خوانده و وقتش باقی است، با وضوی جدید اعاده نماید، و قضای نمازهایی که وقتش گذشته بنا بر احتیاط ترک نشود.
مسأله 250_ باید صورت و دست ها را از بالا به پائین شست، و اگر از پائین به بالا بشوید وضوء باطل است.
مسأله 251_ اگر دست را تر کند و به صورت و دست ها بکشد، چنانچه تری دست به قدری باشد که به واسطه ی کشیدن دست، آب کمی بر آنها جاری شود کافی است.
مسأله 252_ بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشوید.
مسأله 253_ برای آنکه یقین کند آرنج را کاملاً شسته باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.
مسأله 254_ کسی که پیش از شستن صورت دست های خود را تا مچ شسته، در موقع وضوء باید تا سر انگشتان بشوید و اگر فقط تا مچ بشوید وضوی او باطل است.
مسأله 255_ در وضوء شستن صورت و دست ها مرتبه ی اوّل واجب، و مرتبه ی دوم مستحبّ و مرتبه ی سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. و اینکه کدام شستن اوّل یا دوم یا سوم است، آیا مربوط به قصد کسی است که وضوء میگیرد پس اگر به قصد شستن مرتبه اوّل مثلاً ده مرتبه آب به صورت بریزد اشکال ندارد. و همه ی آنها شستن اوّل حساب می شود، و اگر به قصد اینکه سه مرتبه بشوید سه مرتبه آب بریزد، مرتبه ی سوم آن حرام است، ولی ظاهراً قصد، تأثیر ندارد. بلکه شستن نسبت به کمی و زیادی و فراگرفتن آب صدق می کند.
مسأله 256_ بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضوء که در دست مانده، مسح کند، و احتیاط واجب اگر اقوی نباشد آن است که با کف دست راست مسح نماید و مسح را از بالا به پائین انجام دهد. گرچه جواز آن از پائین به بالا یا عرضی قوی است.
مسأله 257_ یک قسمت از چهار قسمت سر، که مقابل پیشانی است جای مسح می باشد. و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است، اگرچه احتیاط است که پیش سر را به اندازه ی درازای یک انگشت و از پهنا به اندازه ی سه انگشت بسته مسح نماید، بلکه این احتیاط ترک نشود.
مسأله 258_ لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد. بلکه بر موی جلوی سر هم صحیح است. ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است که اگر مثلاً شانه کند به صورتش می ریزد، یا به جاهای دیگر سر می رسد باید بیخ موها را مسح کند، یا فرق سر را باز کرده پوست سر را مسح نماید. و اگر موهایی را که به صورت می ریزد یا به جاهای دیگر سر، می رسد جلوی سر جمع کند و بر آنها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر که جلوی آن آمده مسح کند چنین مسحی باطل است.
مسأله 259_ بعد از مسح سر باید با تری آب وضوء که در دست مانده روی پاها را از سر یکی از انگشت ها تا بر آمدگی روی پا مسح کند، و احتیاط واجب است تا مفصل مسح نماید. کما اینکه احتیاط واجب (بلکه خالی از قوّت نیست) آن است که پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید. و همچنین احتیاط (بلکه خالی از قوّت نیست) مسح پای راست قبل از پای چپ است.
مسأله 260_ پهنای مسح پا به هر اندازه باشد کافی است، ولی بهتر است به اندازه ی پهنای سه انگشت بسته بلکه تمام روی پا را با تمام دست مسح نماید.
مسأله 261_ احتیاط واجب است که در مسح پا، دست را بر سر انگشت ها بگذارد و بعد به پشت پا بکشد یا آنکه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشت ها بکشد. نه آنکه تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد. مگر آنکه فوری باشد که رطوبت به واسطه ی دست کشیدن به پا برسد.
مسأله 262_ در مسح سر و روی پا باید دست را روی آنها بکشد. و اگر دست را نگهدارد و سر یا پا را به آن بکشد وضوء باطل است، ولی اگر موقعی که دست را می کشد سر یا پا مختصری حرکت کند اشکال ندارد. و همچنین مسح سر و پاها باید با باطن دست باشد نه با پشت آن. بلی اگر مسح با باطن ممکن نیست یا حرج دارد، با پشت دست اشکال ندارد.
مسأله 263_ جای مسح باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند مسح باطل است. ولی اگر تری آن به قدری کم باشد که رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند فقط از تری کف دست است اشکال ندارد.
مسأله 264_ اگر برای مسح، رطوبتی در کف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج تر کند، بلکه باید از ریش خود رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید و گرفتن رطوبت ار غیر ریش و مسح نمودن با آن محلّ اشکال است. و هم چنین گرفتن از مقدار زائد از ریش که شستن آن در وضوء لازم نمی باشد.
مسأله 265_ اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه ی مسح سر باشد سر را با همان رطوبت مسح کند، و برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.
مسأله 266_ مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است، ولی اگر به واسطه ی سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد، و یا تقیّه در بین باشد، مسح بر جوراب و کفش نموده و تیمّم نیز بنماید.
مسأله 267_ اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح آن را آب بکشد باید تیمّم نماید.
وضوی ارتماسی
مسأله 268_ وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دست ها را به قصد وضوء در آب فرو برد و بیرون آورد. ولی در ارتماس باید مواظب باشد که آب از بالای دست به کف دست نرسد، تا مسح سر و پا بی اشکال باشد. و در این فرض فرقی بین پای راست و چپ نیست.
مسأله 269_ در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دست ها از بالا به پائین شسته شود، (بنابر این باید صورت را از طرف پیشانی و دست ها را از طرف آرنج در آب فرو برد). و در غیر این صورت صحّت وضوء مشکل است.
مسأله 270_ اگر در وضوء بعضی از اعضاء شستنی را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی بشوید اشکال ندارد.
خواندن دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحبّ است.
مسأله 271_ کسی که وضوء می گیرد شایسته است موقعی که نگاهش به آب می افتد بگوید: (بسم الله و باالله و الحمدلله الّذی جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً) و در روایت این دعا را در وقت آب ریختن از ظرف بر دست راست (به وسیله ی دست چپ) دارد: (آب را بریزد و این دعا را بخواند.) و موقعی که پیش از وضوء دست خود را می شوید (ویا در آب می نهد که آب بر دارد) بنابه روایت خصال قبل از دست به آب زدن بگوید: (بسم الله و بالله، اللّهمّ اجعلنی من التّوّابین و اجعلنی من المتطهّرین). و در وقت مضمضه کردن بگوید: (اللّهمّ لقّنی حجّتی یوم ألقاک و أطلق لسانی بذکرک). در وقت استنشاق یعنی آب در بینی کردن بگوید: (اللّهمّ لا تحرّم علیّ ریح الجنّة و اجعلنی ممّن یشمّ ریحها و روحها وطیبها). و موقع شستن رو بگوید: (اللّهم بیّض وجهی یوم تسودّ فیه الوجوه ولا تسوّد وجهی یوم تبیّض فیه الوجوه). و موقع شستن دست راست بگوید: (اللّهمّ أعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری و حاسبنی حساباً یسیراً). و موقع شستن دست چپ بگوید: (اللّهمّ لا تعطنی کتابی بشمالی و لا من وارء ظهری ولا تجعلها مغلولة الی عنقی، و اعوذ بک من مقطّعات النّیران). و موقعی که سر را مسح می کند، بگوید: (اللّهمّ غشّنی برحمتک و برکاتک و عفوک). و در وقت مسح پا بگوید: (اللّهمّ ثبّتنی علی الصّراط یوم تزلّ فیه الاقدام و اجعل سعیی فی مایرضیک عنّی یا ذالجلال والاکرام).
شرائط صحّت وضوء
شرائط صحیح بودن وضوء چند چیز است:
«شرط اوّل» آنکه آب وضوء پاک باشد.
«شرط دوم» آنکه مطلق باشد.
مسأله 272_ وضوء با آب نجس و با آب مضاف باطل است، اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضوء نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.
مسأله 273_ اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضوء ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمّم کند، و اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضوء بگیرد.
«شرط سوم» آنکه آب وضوء و فضایی که در آن وضوء می گیرد، در حال مسح، بلکه بنا بر احتیاط واجب، در حال شستن نیز مباح باشد.
مسأله 274_ وضوء با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است، حرام و باطل است. و نیز اگر آب وضوء از صورت و دست ها در جای غصبی بریزد چنانچه در غیر آنجا نتواند وضوء بگیرد، تکلیف او تیمّم است، و اگر در غیر آنجا بتواند وضوء بگیرد لازم است که در غیر آنجا وضوء بگیرد، و چنانچه در هر دو صورت
معصیت کرده و همان جا وضوء بگیرد، وضویش اشکال دارد. گرچه صحّت آن در غیر مورد آب غصبی بعید نیست.
مسأله 275_ وضوء گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همه ی مردم وقف کرده اند یا برای محصّلین همان مدرسه، در صورتی که معمولاً مردم یا محصّلین سایر مدارس از آن حوض وضوء می گیرند و این کارشان کشف از عمومیّت وقف کند اشکال ندارد.
مسأله 276_ کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند حوض یا آب آن را برای همه ی مردم وقف کرده اند یا برای کسانی که در آنجا نماز می خوانند، نمی تواند از حوض یا از آب آن مسجد وضوء بگیرد، ولی اگر معمولاً کسانی هم که نمی خواهند در آنجا نماز بخوانند از آن حوض یا آب وضوء می گیرند، و این کارشان کشف از عمومیّت وقف کند، می تواند از آن وضوء بگیرد و همچنین در مسئله ی بعدی.
مسأله 277_ وضوء گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آنجاها نیستند، در صورتی که صحیح است که معمولاً کسانی که ساکن آنجاها نیستند از آنها وضوء بگیرند.
مسأله 278_ وضوء گرفتن از نهرهای بزرگ اگرچه انسان نداند که صاحب آنها راضی است، اشکال ندارد، ولی اگر صاحب آنها از وضوء گرفتن نهی کند، یا انسان بداند که مالک راضی نیست، یا مالک صغیر یا مجنون باشد، یا آن نهرها در تصرّف غاصب باشند، در دو صورت اوّل وضوء گرفتن با آب آنها جائز نیست. و در صورت سوم بعید نیست جائز و درست باشد. و در صورت چهارم برای کسانی که تابع غاصب باشند حرام است. نه برای دیگران. و اما نهرهایی که در دهات و مانند دهات سیره ی مردم بر استفاده ی از آنها جاری است، وضوء گرفتن و سائر استفاده ها از آنها به اندازه ی معمول که مضرّ بر مالک نباشد اشکال ندارد. اگرچه مالک آنها صغیر یا مجنون باشد. و بامنع مالک، استفاده اشکال دارد.
مسأله 279_ اگر فراموش کند آب غصبی است و با آن وضوء بگیرد صحیح است، ولی کسی که خودش آب را غصب کرده اگر غصبی بودن آن را فراموش کند و وضوء بگیرد وضوی او باطل است. (بنا بر احتیاط واجب).
«شرط چهارم» آنکه ظرف آب وضوء مباح باشد.
«شرط پنجم» آنکه ظرف آب وضوء بنا بر احتیاط واجب طلا و نقره نباشد. و تفصیل این دو شرط در مسأله ی بعدی ذکر می شود.
مسأله 280_ اگر آب در ظرف غصبی است، و غیر از آن آب دیگری ندارد در صورتی که بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر که غصبی نیست خالی نماید، لازم است خالی کرده و با آن وضوء بگیرد، و چنانچه میسور نباشد باید تیمّم کند، و اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضوء بگیرد. و در صورت دوم اگر معصیت کرده و با دست یا چیزی دیگر آن آب ظرف غصبی را بر اعضاء وضوء بریزد و وضوء بگیرد وضویش صحیح است. و هم چنین اگر با این کیفیّت از ظرف طلا یا نقره وضوء بگیرد. ولی اگر در ظرف غصبی وضوی ارتماسی بگیرد، وضوی او باطل است، چه آب دیگری داشته باشد یا نه، و نیز اگر در ظرف طلا و نقره وضوی ارتماسی بگیرد صحّت آن محلّ اشکال، بلکه باطل است.
مسأله 281_ حوضی که مثلاً یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، در صورتی که برداشتن آب در عرف تصرف در آن آجر یا سنگ نباشد اشکالی ندارد. و اگر تصرف باشد برداشتن آب حرام، ولی وضوء اگر یک بار همه ی آب آن را بردارد صحیح است.
مسأله 282_ اگر در صحن یکی از امامان یا امام زادگان که سابقاً قبرستان بوده، حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند وضوء گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
«شرط ششم» آنکه اعضاء وضوء موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
مسأله 283_ اگر پیش از تمام شدن وضوء جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضوء صحیح است.
مسأله 284_ اگر غیر از اعضاء وضوء جایی از بدن نجس باشد وضوء صحیح است. ولی اگر مخرج بول یا غائط را تطهیر نکرده، احتیاط مستحبّ است که اوّل آن را تطهیر کند و بعد وضوء بگیرد.
مسأله 285_ اگر یکی از اعضاء وضوء نجس باشد و بعد از وضوء شکّ کند که پیش از وضوء آنجا را آب کشیده یا نه، چنانچه در موقع وضوء ملتفت پاک بودن و نجس بودن آنجا نبوده، وضوء باطل است. و اگر می داند ملتفت بوده؛ یا شکّ دارد که ملتفت بوده یا نه، وضوء صحیح است. و در هر دو صورت جایی را که نجس بوده باید آب بکشد.
«شرط هفتم» آنکه وقت برای وضوء و نماز کافی باشد.
مسأله 286_ اگر در صورت یا دست ها بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی آید، و آب برای آن ضرر ندارد، باید بعد از شستن اجزاء صحیحه ی آن عضو با رعایت ترتیب، موضع زخم یا بریدگی را در آب کرّ یا جاری فرو برد، و قدری فشار دهد که خون بند بیاید، و انگشت خود را روی زخم یا بریدگی در زیر آب از بالا به پائین بکشد تا آب بر آن جاری شود و وضوء صحیح است.
مسأله 287_ هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضوء بگیرد تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند. ولی اگر برای وضوء و تیمّم یک اندازه وقت لازم است، باید وضوء بگیرد.
مسأله 288_ کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمّم کند، اگر به قصد قربت یا برای کار مستحبّی (مثل خواندن قرآن)، وضوء بگیرد صحیح است. و اگر با علم و عمد فقط برای خواندن آن نماز وضوء بگیرد باطل است.
«شرط هشتم» آنکه به قصد قربت (یعنی انجام فرمان خداوند عالم)، وضوء بگیرد. و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضوء بگیرد باطل است.
مسأله 289_ لازم نیست نیّت وضوء را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند. بلکه اگر تمام افعال وضوء بداعی امر خدا بجا آورده شود کفایت می کند.
«شرط نهم» آنکه وضوء را به ترتیبی که گفته شد بجا آورد. یعنی اوّل صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید، و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید. و باید بنا بر احتیاط واجب اگر اقوی نباشد، پای چپ را بعد از پای راست مسح کند. و اگر به این ترتیب وضوء نگیرد باطل است.
«شرط دهم» آنکه کارهای وضوء را پشت سر هم انجام دهد.
مسأله 290_ اگر بین کارهای وضوء به قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، وضوء باطل است. و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلی است که می خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد، (مثلاً موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد)، احتیاط اعاده ی وضوء است.
مسأله 291_ اگر کارهای وضوء را پشت سر هم بجا آورد، ولی به واسطه ی گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت جای پیشین خشک شود، وضوی او صحیح است.
مسأله 292_ راه رفتن در بین وضوء اشکال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و دست ها چند قدم راه برود، و بعد سر و پا را مسح کند، وضوی او صحیح است.
«شرط یازدهم» آنکه شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد، و اگر دیگری او را وضوء دهد، یا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضوء باطل است. ولی اگر آب به دست او بریزد و خود انسان آب را به صورت و دست ها بکشد و برساند اشکال ندارد.
مسأله 293_ کسی که نمی تواند وضوء بگیرد باید نائب بگیرد که او را وضوء دهد، و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتی که بتواند و مضرّ به حالش نباشد، باید بدهد. ولی خود او باید نیّت وضوء کند، و با دست خود مسح نماید. و اگر نمی تواند باید نائبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد. و اگر این هم ممکن نیست، باید نائب از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت سر و پای او را مسح کند.
مسأله 294_ هر کدام از کارهای وضوء را که می تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.
«شرط دوازدهم» آنکه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
مسأله 295_ کسی که می ترسد اگر وضوء بگیرد، مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضوء برساند تشنه بماند، نباید وضوء بگیرد. ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد وضوء بگیرد، اگرچه بعد بداند ضرر داشته، ولی به حدّی که شرعاً حرام است نباشد، وضوء صحیح است.
مسأله 296_ اگر رساندن آب به صورت و دست ها به مقدار کمی وضوء با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار بی ضرر وضوء بگیرد.
«شرط سیزدهم» آنکه در اعضاء وضوء مانعی از رسیدن آب نباشد.
مسأله 297_ اگر می داند چیزی به اعضاء وضوء چسبیده، ولی شکّ دارد که از رسیدن آن جلوگیری می کند یا نه، باید آن را بر طرف کند، یا آب به زیر آن برساند.
مسأله 298_ اگر زیر ناخن چرک باشد، وضوء اشکال ندارد. ولی اگر ناخن را بگیرند، باید برای وضوء، آن چرک را برطرف کنند، و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری را که از اندازه ی معمول بلندتر است برطرف نمایند.
مسأله 299_ اگر در صورت و دست ها و جلوی سر و روی پاها به واسطه ی سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح کردن روی آن کافی است. و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست لازم نیست. بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند. ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی نمی چسبد، باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسأله 300_ اگر انسان شکّ کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، (مثل آنکه بعد از گل کاری شک ّ کند گل به دست او چسبیده یا نه) باید وارسی کند. یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده برطرف شده؛ یا آب به زیر آن رسیده است.
مسأله 301_ اگر جایی را که باید شست، یا مسح کرد چرک باشد، ولی چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد، اشکال ندارد. و همچنین است اگر بعد از گچ کاری و مانند آن، چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بردست بماند. ولی اگر شکّ کند که با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه، باید آنها را برطرف کند.
مسأله 302_ اگر پیش از وضوء بداند که در بعضی از اعضاء وضوء مانعی از رسیدن آب هست، و بعد از وضوء شکّ کند که در موقع وضوء آب را به آنجا رسانده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در حال وضوء ملتفت بوده، وضوی او صحیح است.
مسأله 303_ اگر در بعضی از اعضاء وضوء مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد، و گاهی نمی رسد، و انسان بعد از وضوء شکّ کند آب زیر آن رسیده یا نه، چنانچه بداند موقع وضوء ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده، بنا بر احتیاط واجب؛ بلکه خالی از قوّت نیست باید دوباره وضوء بگیرد.
مسأله 304_ اگر بعد از وضوء چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضاء وضوء ببیند، و نداند موقع وضوء بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است. ولی اگر بداند که در وقت وضوء ملتفت آن مانع نبوده، بنا بر احتیاط واجب؛ بلکه خالی از قوّت نیست، دوباره وضوء بگیرد.
مسأله 305_ اگر بعد وضوء شکّ کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضاء وضوء بوده یا نه، چنانچه احتمال دهد که در حال وضوء ملتفت بوده، وضوء صحیح است. بلکه بعید نیست مطلقاً صحیح باشد.
احکام وضوء
مسأله 306_ کسی که در کارهای وضوء و شرائط آن؛ مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن شکّ می کند، چنانچه به حدّ وسوسه برسد باید به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 307 _ اگر شکّ کند که وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقی است. ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضوء گرفته باشد و بعد از وضوء رطوبتی از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگری، وضوی او باطل است.
مسأله 308_ کسی که شکّ دارد وضوء گرفته یا نه، درحکم بی وضوء است.
مسأله 309_ کسی که می داند وضوء گرفته و حدثی هم از او سر زده؛ مثلاً بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است، باید وضوء بگیرد. و اگر در بین نماز است، باید نماز را بشکند و وضوء بگیرد. و اگر بعد از نماز است، در صورتی که احتمال التفات در حال شروع به نماز را بدهد، نمازی که خوانده صحیح است. و برای نمازهای بعدی باید وضوء بگیرد.
مسأله 310_ اگر بعد از وضوء یا در بین آن یقین کند که بعضی جاها را نشسته؛ یا مسح نکرده است، چنانچه رطوبت جاهایی که پیش از آن جا است به جهت طول مدّت خشک شده، باید دوباره وضوء بگیرد. و اگر فقط جای قبلی خشک شده و جا یا جاهای پیشتر خشک نشده، بنا بر احتیاط دوباره وضوء بگیرد. و اگر خشک نشده، یا به جهت گرمی هوا و مانند آن خشک شده، باید جایی را که فراموش کرده؛ و آنچه که بعد از آن است بشوید یا مسح کند. و اگر در بین وضوء در شستن یا مسح کردن جایی شکّ کند، باید به همین دستور عمل نماید.
مسأله 311_ اگر بعد از نماز شکّ کند که وضوء داشته یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که در حال شروع به نماز ملتفت حالش بوده است، نمازش صحیح است. ولی باید برای نمازهای بعد وضوء بگیرد.
مسأله 312_ اگر در بین نماز شکّ کند که وضوء داشته یا نه، نماز او باطل است؛ و باید وضوء بگیرد و نماز را بخواند. مگر آنکه قبلاً وضوء داشته و شک دارد که باطل شده، که نمازش صحیح و می تواند نمازهای بعدی را نیز بدون تجدید وضوء بخواند.
مسأله 313_ اگر بعد از نماز دانست که وضوی او باطل شده ولی شکّ کند، که قبل از نماز، یا در أثناء، باطل شده یا بعد از آن، نمازی که خوانده صحیح است.
مسأله 314_ اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد؛ یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه یقین دارد که از اوّل وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضوء گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می کند، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند. و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است، باید در وقتی که مهلت دارد، فقط کارهای واجب نماز را بجا آورد، و کارهای مستحبّ مانند اذان و قنوت را ترک کند.
مسأله 315_ اگر به مقدار وضوء و نماز مهلت پیدا نمی کند، و در بین نماز چند دفعه بول یا غائط از او خارج می شود، که اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضوء بگیرد سخت نیست، احتیاط این است که ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت بول یا غائط از او خارج شد، فوراً وضوء بگیرد؛ و بقیّه ی نماز را بخواند. ولی بعید نیست که اگر همان نماز را با یک وضوء بخواند کفایت کند. بلکه احتیاط مستحبّ علاوه ی از وضوء در بین نماز، خواندن نماز دیگری با یک وضوء است.
مسأله 316_ کسی که بول یا غائط طوری پی در پی از او خارج می شود که وضوء گرفتن بعد از هر دفعه برای او سخت است، برای هر نمازش بدون اشکال، یک وضوء کفایت می کند. بلکه بعید نیست که یک وضوء برای چندین نماز کافی باشد. مگر اینکه محدث به حدث دیگری گردد. ولی احتیاط لازم است که برای هر نماز یک وضوء بگیرد. و برای سجده و تشهّد قضاء شده، وضوی دیگر لازم نیست. و برای نماز احتیاط تجدید وضوء احتیاطاً لازم است.
مسأله 317_ کسی که بول یا غائط، پی در پی از او خارج می شود، لازم نیست بعد از وضوء فوراً نماز بخواند، اگرچه بهتر بلکه احتیاط است که به نماز مبادرت نماید.
مسأله 318_ کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود، بعد از وضوء گرفتن بنا بر احتیاط لازم (اگر اقوی نباشد) جائز نیست نوشته ی قرآن را مسّ نماید.
مسأله 319_ کسی که بول او قطره قطره می ریزد، باید برای نماز به بستن کیسه ای که در آن پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند، خود را حفظ نماید. و احتیاط واجب است که پیش از هر نماز، مخرج بول و کیسه را که نجس شده آب بکشد؛ یا کیسه ی پاکی را به جای آن ببندد. و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب است اگر مشقّت ندارد، برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد.
مسأله 320_ کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، در صورتی که ممکن باشد به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید، احتیاط است که جلوگیری نماید؛ اگرچه خرج داشته باشد. بلکه اگر مرض او معالجه شود، بهتر بلکه احتیاط است که خود را معالجه نماید.
مسأله 321_ کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، بعد از آنکه مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضاء نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
مسأله 322_ اگر کسی مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند، باید به وظیفه ی کسانی که نمی توانند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کنند عمل نماید.
چیزهایی که باید برای آنها وضوء گرفت
مسأله 323_ برای شش چیز وضوء گرفتن واجب است: «اوّل» برای نمازهای واجب؛ غیر از نماز میّت. و در نمازهای مستحبّ، وضوء شرط صحّت است. «دوم» برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده. (مثلاً بول کرده باشد). ولی برای سجده ی سهو واجب نیست وضوء بگیرد. و رجاءً اشکال ندارد. «سوم» برای طواف واجبِ خانه ی کعبه (یعنی طوافی که برای حجّ یا عمره است. ولو آن حجّ یا عمره مستحبّ باشد). «چهارم» اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضوء بگیرد. «پنجم» اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خطّ قرآن برساند. «ششم» برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن را به خطّ قرآن برساند. ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضوء بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون اینکه وضوء بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
مسأله 324_ مسّ نمودن خطّ قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن برای کسی که وضوء ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، مسّ آن اشکال ندارد.
مسأله 325_ جلوگیری بچه و دیوانه از مسّ خطّ قرآن واجب نیست. ولی اگر مسّ نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد، باید از آن جلوگیری کنند.
مسأله 326_ کسی که وضوء ندارد بنا بر احتیاط واجب، حرام است اسم خداوند متعال و صفات خاصّه او را به هر زبانی نوشته شده باشد مسّ نماید. و بهتر است که اسم مبارک پیغمبر(ص) و امامان (ع) و حضرت زهراء (ع) را هم مسّ ننماید.
مسأله 327_ اگر پیش از وقت نماز به قصد اینکه با طهارت باشد وضوء بگیرد؛ یا غسل کند صحیح است. و نزدیک وقت هم اگر به قصد مهیّا بودن برای نماز، وضوء بگیرد اشکال ندارد. ولی، اولی و احوط است که قصد تحصیل طهارت کند.
مسأله 328_ کسی که یقین دارد وقت داخل شده، اگر نیّتِ وضوی واجب کند و بعد از وضوء بداند وقت داخل نشده، وضوی او صحیح است. مگر به صورت تقیّد باشد که اشکال دارد.
مسأله 329_ مستحبّ است به قصد طهارت، انسان برای نماز میّت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان (ع) و برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن، و مسّ حاشیه ی قرآن، و برای خوابیدن، وضوء بگیرد. و نیز مستحبّ است کسی که وضوء دارد، دوباره وضوء بگیرد. و اگر برای یکی از این کارها به قصد طهارت وضوء بگیرد، هر کاری را که باید انجام داد، می تواند بجا آورد. مثلاً می تواند با آن وضوء نماز بخواند. ولی اگر بدون قصد طهارت وضوء بگیرد، در بعضی از این موارد محلّ اشکال است.
چیزهایی که وضوء را باطل می کند
مسأله 330_ هفت چیز وضوء را باطل می کند: «اوّل و دوم» بیرون آمدن بول و غائط. «سوم» باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود. «چهارم» خوابی که به واسطه ی آن چشم نبیند و گوش نشنود. ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود، وضوء باطل نمی شود. «پنجم» چیزهایی که عقل را از بین می برد؛ مانند دیوانگی، مستی، و بیهوشی. «ششم» استحاضه ی زنان. که بعداً گفته می شود. «هفتم» جنابت، بلکه بنا بر احتیاط واجب، هر کاری که برای آن باید غسل کرد.
احکام وضوی جبیره ای
چیزی که با آن زخم و جای شکسته را می بندند و گاهی دوایی که روی زخم و مانند آن می گذارند، جبیره نامیده می شود.
مسأله 331_ اگر در یکی از جاهای وضوء زخم یا دمل یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز باشد و آب ضرر ندارد، باید به طور معمول وضوء گرفت.
مسأله 332_ اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت و دست ها است و روی آن باز است، و آب ریختن روی آن ضرر دارد، باید اطراف زخم یا دمل را (به طوری که در وضوء گفته شد)، از بالا به پائین بشوید. و بهتر، بلکه احتیاط است چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بکشد. و اگر کشیدن دست تر ممکن نباشد، پارچه ی پاکی روی آن بگذارد؛ و دست تر را روی پارچه بکشد. و اما در شکستگی، لازم است تیمّم بنماید. و احتیاط به وضوء گرفتن به طرز بالا، ترک نشود. اگرچه بعید نیست، تیمّم تنها کافی باشد؛ خصوصاً اگر تمام، یا اکثر یک عضو، مانند یک دست، شکستگی داشته باشد.
مسأله 333_ اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پا است و روی آن باز است، چنانچه نتواند آن را مسح کند، به این معنی که زخم مثلاً تمام محلّ مسح را گرفته باشد، یا آنکه از مسح جاهای سالم نیز متمکّن نباشد، در این صورت لازم است تیمّم نماید. و بنا بر احتیاط وضوء نیز گرفته و پارچه ی پاکی روی آن بگذارد، و روی پارچه را با تری آب وضوء که در دست مانده مسح نماید.
مسأله 334_ اگر روی دمل یا زخم یا شکستگی بسته باشد، چنانچه باز کردن آن ممکن است و آب برای آن ضرر ندارد، باید باز کند و وضوء بگیرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دست ها باشد، یا جلوی سر و روی پاها.
مسأله 335_ اگر زخم یا دمل یا شکستگی که بسته است در صورت یا دست ها باشد، چنانچه باز کردن و ریختن آب روی آن ضرر دارد، باید مقداری را که متمکّن است از اطراف شسته و روی جبیره را مسح نماید. و اگر کشیدن دست تر ضرر ندارد احتیاطاً دست تر کشیدن را نیز ترک نکند.
مسأله 336_ اگر نمی شود روی زخم را باز کرد، ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته شده پاک است، و رساندن آب به زخم ممکن است، و ضرر هم ندارد، باید آب را به روی زخم از بالا به پائین برساند. و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته شده نجس است، چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممکن باشد، باید آن را آب بکشد، و موقع وضوء آب را به زخم برساند. و در صورتی که آب برای زخم ضرر ندارد، ولی رساندن آب به روی زخم ممکن نیست، یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید تیمّم نماید. و در این مورد و جایی که جبیره نجس است (احتیاط به وضوء گرفتن، با گذاردن پارچه ی پاک روی زخم (اگر ندارد) ترک نشود). و نیز موردی که رساندن آب ضرر دارد، وضوی جبیره ای بگیرد، و در جبیره ای که بیش از اندازه ی متعارف از زخم بزرگتر باشد، احتیاط به تیمّم نیز ترک نشود.
مسأله 337_ اگر جبیره تمام صورت یا تمام یکی از دست ها یا تمام هر دو دست را گرفته باشد، بنا بر احتیاط باید تیمّم نماید؛ و وضوی جبیره ای نیز بگیرد. و همچنین اگر تمام سر یا پاها جبیره باشد، وضوی جبیره ای گرفته، و احتیاطاً تیمّم را ترک ننماید.
مسأله 338_ لازم نیست جبیره از جنس چیزهایی باشد که نماز در آنها جائز است، بلکه اگر از حریر یا از اجزاء حیوان حرام گوشت نیز باشد مانعی ندارد و مسح بر آن اگر نجس نباشد جائز است.
مسأله 339_ کسی که در کف دست و سر انگشت ها جبیره دارد، و در موقع وضوء دست تر روی آن کشیده است، سر و پاها را با همان رطوبت مسح کند.
مسأله 340_ اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته، ولی مقداری از اطراف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، با مراعات ترتیب روی پا را و جایی که جبیره است روی جبیره را مسح کند.
مسأله 341_ اگر در صورت یا دست ها چند جبیره باشد، باید (با رعایت ترتیب) از بالا به پائین، آن جا را که جبیره نیست بشوید، و آن جا را که جبیره است مسح نماید. و همچنین اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد، باید (بارعایت ترتیب) آن جا را که جبیره نیست مسح، و جایی که جبیره شده، مسح بر جبیره نماید.
مسأله 342_ اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست، باید تیمّم نماید. و احتیاطاً لازم است، بین وضوء به طرز جبیره؛ و تیمّم جمع نماید. و اگر برداشتن جبیره ممکن است باید جبیره را بردارد. پس اگر زخم در صورت و دست ها است، اطراف آن را با رعایت ترتیب از بالا به پائین بشوید. و همچنین اگر در سر یا روی پاها است، جای بی جبیره را مسح، و جای زخم را به دستور جبیره مسح نماید.
مسأله 343_ اگر در جای وضوء زخم، و جراحت و شکستگی نیست، ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد، باید تیمّم کند. و وضوی جبیره نیز مستحبّ است.
مسأله 344_ اگر جایی از اعضاء وضو را رگ زده است، و نمی تواند آن را آب بکشد، یا آب برای آن ضرر دارد، لازم است تیمّم نماید. و احتیاطاً وضوء جبیره را بیاورد.
مسأله 345_ اگر در جای وضوء یا غسل چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست، یا به قدری مشقّت دارد که نمی شود تحمّل کرد، وظیفه اش تیمّم است. و احتیاطاً وضوی جبیره ای نیز بگیرد. بلی اگر آن چیزی که چسبیده دواء باشد حکم جبیره را دارد.
مسأله 346_ در غیر غسل میّت از سایر اغسال، غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است. ولی بنا بر احتیاط باید آن را ترتیبی بهجا آورند. و اظهر این است که اگر در بدن زخم یا دمل باشد و محلّ مجبور باشد واجب است غسل و احتیاطاً مسح بر جبیره هم نماید. و اگر محلّ مکشوف باشد، مکلّف مخیّر است بین غسل و تیمّم (با اشکال). و احتیاط است غسل را اختیار کند. گرچه تیمّم در غیر صورت ضرر (از ناحیه ی غسل) بعید نیست. و احتیاط واجب است که پارچه ی پاکی روی زخم یا دمل باز گذاشته و روی پارچه را مسح نماید. و این در صورتی است که شستن به اقلّ مقدار لازم ممکن نباشد. و اگر در بدن شکستگی باشد باید غسل بنماید. و احتیاطاً روی جبیره را هم مسح کند. و در صورتی که مسح روی جبیره ممکن نباشد؛ یا اینکه محلّ شکسته باز باشد، لازم نیست تیمّم کند، و احتیاطاً غسل جبیره را به مقدار ممکن خصوصاً در صورت اوّل ترک نکند.
مسأله 347_ کسی که وظیفه ی او تیمّم است، اگر در بعضی از جاهای تیمّم او زخم یا دمل یا شکستگی باشد، باید به دستور وضوی جبیره ای، تیمّم جبیره ای نماید.
مسأله 348_ کسی که باید با وضوء یا غسل جبیره ای نماز بخواند، چنانچه بداند که تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اوّل وقت نماز بخواند. ولی اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر برطرف می شود، بهتر است صبر کند. و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز را با وضوء یا غسل جبیره ای به جا آورد. لکن در صورتی که اوّل وقت نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد، لازم است وضوء گرفته یا غسل کرده و نماز را اعاده نماید.
مسأله 349_ اگر انسان برای مرضی که در چشم او است موی چشم خود را بچسباند، باید تیمّم نماید. و احتیاط به وضوی جبیره نیز ترک نشود.
مسأله 350_ کسی که نمی داند وظیفه اش تیمّم است؛ یا وضوی جبیره ای، بنا بر احتیاط واجب باید هر دو را به جا آورد.
مسأله 351_ نمازهایی را که انسان با وضوی جبیره ای خوانده و تا آخر عذرش مستمّر بوده صحیح است. و آیا می تواند با آن وضوء نمازهای بعدی را نیز به جا آورد؟ بعید نیست. گرچه احتیاط، تجدید وضوء است.
غسل های واجب
اشاره
غسل های واجب هفت است: «اوّل» غسل جنابت. «دوم» غسل حیض. «سوم» غسل نفاس. «چهارم» غسل استحاضه. «پنجم» غسل مس ّ میّت. «ششم» غسل میّت. «هفتم» غسلی که به واسطه ی نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.
احکام جنابت
اشاره
مسأله 352_ به دو چیز انسان جنب می شود: «اوّل» جماع. «دوم» بیرون آمدن منی. در خواب باشد؛ یا بیداری. کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار.
مسأله 353_ اگر رطوبتی از انسان (مرد) خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر این ها، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن، بدن سست شده، آن رطوبت حکم منی را دارد. و اگر هیچ یک از این سه نشانه؛ یا خصوص جستن و شهوت را نداشته باشد، حکم منی را ندارد. ولی در مریض و زن لازم نیست آن رطوبت با جستن بیرون آید، بلکه با شهوت بیرون آید و در موقع بیرون آمدن، بدن سست شود، در حکم منی است.
مسأله 354_ اگر از مردی که مریض نیست آبی بیرون آید که یکی از سه نشانه ای را که در مسأله ی پیش گفته شد داشته باشد، و نداند نشانه های دیگر را داشته یا نه، چنانچه پیش از بیرون آمدن آن آب، وضوء داشته، آیا می تواند به همان وضوء اکتفاء کند، و اگر وضوء نداشته، کافی است فقط وضوء بگیرد، و غسل بر او لازم نیست؟ بعید نیست. ولی احتیاطاً در هر دو صورت غسل را ترک نکند. بلی اگر یک نشانه داشت و بقیّه را نداشت غسل لازم نیست.
مسأله 355_ مستحبّ است مرد بعد از بیرون آمدن منی بول کند. و اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید که نداند منی است یا رطوبت دیگر، حکم منی را دارد.
مسأله 356_ اگر انسان با زنی جماع کند و به اندازه ی ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در قُبُل باشد یا دُبُر، بالغ باشد یا نابالغ، اگرچه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند.
مسأله 357_ اگر شکّ کند که مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 358_ اگر (نعوذ بالله) با حیوانی نزدیکی نماید، چه فاعل باشد چه مفعول، و منی از او بیرون آید، تنها غسل کافی است. و اگر منی بیرون نیاید، چنانچه پیش از وطی وضوء داشته، باز هم غسل تنها کافی است. و اگر وضوء نداشته، احتیاط واجب است که غسل کند و وضوء هم بگیرد. و همچنین است حکم، در نزدیکی با مرد یا پسر. گرچه بعید نیست حکم نزدیکی با زن را داشته باشد. ولی احتیاط ترک نشود.
مسأله 359_ اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، یا انسان شکّ کند که منی از او بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 360_ کسی که نمی تواند غسل کند ولی تیمّم برایش ممکن است، بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیکی کند.
مسأله 361_ اگر در لباس خود منی ببیند و بداند که از خود اوست، و برای آن غسل نکرده، باید غسل کند. و نمازهای یومیه را که یقین دارد بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضاء کند. ولی نمازهایی را که احتمال می دهد، پیش از بیرون آمدن آن منی خوانده، لازم نیست قضاء نماید.
چیزهایی که بر جنب حرام است
مسأله 362_ پنج چیز بر جنب حرام است:
«اوّل» رساندن جایی از بدن خود را به خطّ قرآن؛ یا به اسم خدا؛ به هر لغت که باشد. و بهتر بلکه احتیاط است که به اسم حضرات پیغمبر و امامان (ع) و حضرت زهرا (س) و همچنین پیغمبران گذشته (ع) نیز نرساند.
«دوم» رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر (ص) اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود.
«سوم» توقّف در مساجد دیگر، و همچنین بنا بر احتیاط واجب در حرم امامان (ع)، ولی اگر از یک در مسجد داخل و از در دیگر خارج شود و درنگ نکند، مانعی ندارد.
«چهارم» گذاشتن چیزی در مسجد، یا داخل شدن در آن برای گذاردن. ولی برای برداشتن چیزی جائز است، و نباید درنگ کند.
«پنجم» خواندن هر یک از آیات سجده ی واجب. و آن در چهار سوره است: 1_ سوره ی سی و دوم قرآن (الم تنزیل). 2_ سوره ی چهل و یکم (حم سجده). 3_ سوره ی پنجاه و سوم (والنّجم). 4_ سوره ی نود و ششم (اقرء). و احتیاط، ترک خواندن چیزی حتی یک کلمه از سوره های سجده ی واجب دار است، گرچه عدم وجوب بعید نیست.
چیزهایی که بر جنب مکروه است
مسأله 363_ نُه چیز بر جنب مکروه است: «اوّل و دوم» خوردن و آشامیدن. ولی اگر وضوء بگیرد؛ یا دست ها را بشوید مکروه نیست. «سوم» خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن که سجده ی واجب ندارد. «چهارم» رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خط های قرآن. «پنجم» همراه داشتن قرآن. «ششم» خوابیدن ولی اگر وضوء بگیرد؛ یا به سبب نداشتن آب بدل از غسل تیمّم کند مکروه نیست. «هفتم» خضاب کردن به حنا و مانند آن. «هشتم» مالیدن روغن به بدن. «نهم» جماع کردن، بعد از آنکه محتلم شده. یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است.
غسل جنابت
اشاره
مسأله 364_ غسل جنابت به خودی خود مستحبّ است. و برای خواندن نماز واجب و مانند آن (طوافی که جزء حجّ یا عمره باشد. و برای روزه به شرحی که در احکام روزه می آید)، واجب می شود. ولی برای نماز میّت و سجده ی شکر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست. و در سجده ی سهو، احتیاط غسل است. و به سبب نذر یا عهد یا قسم نیز واجب است.
مسأله 365_ لازم نیست در وقت غسل، نیّت کند که غسل واجب یا مستحبّ می کند، بلکه اگر به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافی است.
مسأله 366_ اگر یقین کند وقت نماز شده و نیّت غسل واجب کند، بعد معلوم شود که پیش از وقت غسل کرده، غسل او صحیح است. مگر به قید دخول وقت؛ باشد که اگر وقت داخل نشده قصد غسل را ندارد، که در صحّت غسل اشکال است.
مسأله 367_ غسل را چه واجب و چه مستحبّ، به دو قسم می شود انجام داد: ترتیبی و ارتماسی.
غسل ترتیبی
مسأله 368_ در غسل ترتیبی باید به نیّت غسل، اوّل سر و گردن، و بعد بدن را بشوید. و بهتر، بلکه احتیاط مستحبّ است که اوّل طرف راست، بعد طرف چپ بدن را بشوید و تحقّق غسل ترتیبی به حرکت دادن هر یک از اعضاء سه گانه، زیر آب به قصد غسل بی اشکال نیست؛ و احتیاط در اکتفاء نکردن به او است. و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ی ندانستن مسأله، بدن را قبل از سر بشوید غسل او باطل است.
مسأله 369_ در صورتی که بدن را قبل از سر بشوید لازم نیست غسل را اعاده کند. بلکه چنانچه بدن را دوباره پیش از آنکه حدثی از او سر بزند بشوید غسل او صحیح خواهد بود.
مسأله 370_ برای آنکه یقین کند هر دو قسمت، یعنی سر و گردن و بدن را کاملاً غسل داده، باید هر قسمتی را که می شوید مقداری از قسمت دیگر را هم با آن قسمت بشوید.
مسأله 371_ اگر بعد از غسل بداند جایی از بدن غیر از سر و گردن را نشسته و نداند کجای بدن است، دوباره شستن سر لازم نیست. و فقط هر جایی را از بدن که احتمال می دهد نشسته باید بشوید.
مسأله 372_ اگر بعد از غسل دانست مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار کافی است. و اگر از طرف راست باشد احتیاط مستحبّ است که بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید. و اگر از سر و گردن باشد باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره باقی بدن را بشوید.
مسأله 373_ اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شکّ کند، لازم است که آن مقدار را بشوید. و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شکّ کند، بعید نیست شکّش غیر معتبر، و غسلش صحیح باشد. ولی احتیاط به شستن مورد شکّ و بعد از آن ترک نشود.
غسل ارتماسی
مسأله 374 _ در غسل ارتماسی باید در یک آن، آب تمام بدن را فرا بگیرد. پس اگر به نیّت غسل ارتماسی در آب فرو رود، چنانچه پای او روی زمین باشد، باید از زمین بلند کند تا آب تمام بدن را همزمان فرا گیرد.
مسأله 375_ در غسل ارتماسی بنا بر احتیاط باید موقعی نیّت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد. و این احتیاط ترک نشود.
مسأله 376_ اگر بعد از غسل ارتماسی بداند که به مقداری از بدن آب نرسیده، جای آن را بداند؛ یا نداند، باید دوباره غسل کند. بنا بر احتیاط (در صورت اوّل)
مسأله 377 _ اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد؛ و برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند.
مسأله 378_ کسی که روزه واجب معیّن گرفته، یا برای حجّ یا عمره احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی کند. ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند غسلش صحیح است.
احکام غسل کردن
مسأله 379_ در غسل ارتماسی، پاک بودن تمام بدن و در ترتیبی، پاک بودن هر قسمتی که آن را برای غسل می شوید، پیش از غسل کردن لازم است. و اگر به فرو رفتن در آب یا رساندن آب جاری یا کرّ به قصد غسل، بدن پاک شود، کفایت می کند.
مسأله 380_ کسی که از حرام جنب شده، چنانچه با آب گرم غسل کند (اگرچه عرق می کند)، غسل او صحیح است. و احتیاط مستحب ّ است که با آب سرد غسل کند.
مسأله 381_ اگر در غسل به اندازه ی سر مویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است. ولی شستن مثل توی بینی و هرچه از باطن شمرده می شود، واجب نیست و احتیاط لازم شستن داخل گوش است که دیده می شود.
مسأله 382_ جایی را که شکّ دارد، از ظاهر بدن است یا از باطن آن، چنانچه قبلاً از ظاهر بوده باید بشوید والّا واجب نیست. گرچه احتیاط شستن آن است.
مسأله 383_ اگر سوراخ جای گوش واره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل آن از ظاهر شمرده شود، باید آن را شست. وگرنه شستن آن لازم نیست.
مسأله 384_ چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند و اگر پیش از آنکه یقین کند برطرف شده غسل نماید غسل او باطل است. یعنی نمی توان احکام غسل صحیح را بر او بار کرد.
مسأله 385_ اگر موقع غسل شکّ کند چیزی که مانع از رسیدن آب باشد در بدن او هست یا نه، باید وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست.
مسأله 386_ در غسل باید موهای کوتاهی را که جزء بدن حساب می شود، بشوید. و شستن موهای بلند واجب نیست. بلکه اگر آب را طوری به پوست برساند که آنها تر نشوند، غسل صحیح است، ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها ممکن نباشد، باید آنها را بشوید که آب به بدن برسد.
مسأله 387_ تمام شرط هایی که برای صحیح بودن وضوء گفته شد، مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن، در صحیح بودن غسل هم شرط است، ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پائین بشوید، و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن سر و گردن فوراً بدن را بشوید، پس اگر بعد از شستن سر و گردن صبر کند، و بعد از مدّتی بدن را بشوید اشکال ندارد بلکه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یک مرتبه بشوید. پس جائز است مثلاً، سر را شسته، و بعد از مدّتی گردن را بشوید. ولی کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول وغائط خودداری کند، اگر به اندازه ای که غسل کند و نماز بخواند بول و غائط از او بیرون نمی آید باید فوراً غسل کند، و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند.
مسأله 388_ کسی که پول حمّامی را بدون اینکه بداند حمّامی راضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگرچه بعد حمّامی را راضی کند، غسل او باطل است.
مسأله 389_ اگر حمّامی راضی باشد که پول حمّام را نسیه بماند، ولی کسی که غسل می کند قصدش این باشد که طلب او را ندهد، یا از مال حرام بدهد، غسل او اشکال دارد.
مسأله 390_ اگر پولی را که خمس آن را نداده به حمّامی بدهد، مرتکب حرام شده، و صحّت غسل او محلّ اشکال است. و ذمّه اش به مستحقّین خمس مشغول می شود.
مسأله 391_ اگر مخرج غائط را در آب خزینه تطهیر کند و پیش از غسل شکّ کند که چون در خزینه تطهیر کرده حمّامی به غسل کردن او راضی است یا نه، غسل او بنا بر احتیاط لازم باطل است؛ مگر اینکه پیش از غسل حمّامی را راضی کند.
مسأله 392_ اگر شکّ کند که غسل کرده یا نه باید غسل کند، ولی اگر بعد از غسل شکّ کند که غسل درست بوده یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که وقت غسل ملتفت بوده و صحیح به جا آورده، لازم نیست دوباره غسل نماید.
مسأله 393_ اگر در بین غسل حدث اصغر از او سر زند (مثلاً بول کند)، باید غسل را رها کرده، و غسل دیگری بنماید، بنا بر احتیاط. و وضوء بگیرد. گرچه اکتفاء به اتمام همان غسل با وضوء بعید نیست.
مسأله 394_ اگر از جهت ضیق وقت وظیفه ی مکلّف تیمّم بوده، ولی به خیال اینکه به اندازه ی غسل و نماز وقت دارد غسل کند، در صورتی که غسل را به قصد قربت کرده، غسل او صحیح است. ولی اگر برای نماز غسل نموده باشد صحّت غسل او محلّ اشکال است.
مسأله 395_ کسی که جنب شده اگر شکّ کند غسل کرده یا نه، نمازهایی را که خوانده چنانچه احتمال بدهد که وقت شروع به نماز ملتفت به جنابت خود بوده صحیح است. ولی برای نمازهای بعد باید غسل کند. و در صورتی که بعد از نماز حدث اصغر از او صادر شده باشد، لازم است وضوء هم بگیرد. و اگر وقت باقی است نمازی را که خوانده اعاده نماید.
مسأله 396_ کسی که چند غسل بر او واجب است می تواند به نیّت همه ی آنها یک غسل به جا آورد. و ظاهر این است که اگر یکی معیّن از آنها را قصد کند؛ اگر جنابت باشد از بقیّه کفایت می کند. و در غیر آن محلّ اشکال است. لکن بعید نیست.
مسأله 397_ اگر بر جایی از بدن، آیه ی قرآن؛ یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، چنانچه بخواهد وضوء یا غسل را ترتیبی به جا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
مسأله 398_ کسی که غسل جنابت کرده، نباید برای نماز وضوء بگیرد. ولی با غسل های دیگر واجب غیر از غسل استحاضه ی متوسّطه و یا غسل های مستحبّ که در مسألهی (652) می آید، آیا می تواند بدون وضوء نماز بخواند؟ محلّ اشکال است. و احتیاط است وضوء هم بگیرد.
استحاضه
اشاره
یکی از خون هایی که از زن خارج می شود خون استحاضه است. و زن را در موقع دیدن خون استحاضه، مستحاضه می گویند.
مسأله 399_ خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است. و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ هم نیست، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد، و با فشار و سوزش بیرون آید.
مسأله 400_ استحاضه سه قسم است: قلیله، و متوسطّه، و کثیره. استحاضه ی قلیله آن است که خون فقط روی پنبه ای را که زن با خود بر می دارد آلوده کند و در آن فرو نرود، استحاضه ی متوسّطه آن است که خون در پنبه فرو رود؛ اگرچه در یک گوشه ی آن باشد، ولی از پنبه به دستمالی که معمولاً زن ها برای جلوگیری از خون می بندند، نرسد. استحاضه ی کثیره آن است که خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال برسد.
احکام استحاضه
مسأله 401_ در استحاضه ی قلیله باید زن برای هر نماز یک وضوء بگیرد، و بنا بر احتیاط پنبه را عوض کند، و باید ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده باشد آب بکشد.
مسأله 402_ در استحاضه ی متوسّطه باید زن برای نماز صبح غسل کند، و تا صبح دیگر برای نمازهای خود، کارهای استحاضه ی قلیله را که در مسأله ی پیش گفته شد انجام دهد. و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نکند، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند. و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکند، باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید، چه آنکه خون بیاید یا قطع شده باشد.
مسأله 403_ در استحاضه ی کثیره علاوه بر کارهای استحاضه ی متوسّطه که در مسأله ی پیش گفته شد، باید برای هر نماز بنا بر احتیاط دستمال را عوض کند، یا آب را بکشد و لازم است یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشاء بجا آورد. و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد، و اگر فاصله بیندازد، باید برای نماز عصر دوباره غسل نماید، و نیز اگر بین نماز مغرب و عشاء فاصله بیندازد، باید برای نماز عشاء غسل نماید و آیا در استحاضه ی کثیره غسل از وضوء کفایت می کند؟ محلّ اشکال است. و احتیاط به وضوء گرفتن ترک نشود.
مسأله 404_ اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید، باید در موقع نماز، وضوء یا غسل بجا آورد؛ اگرچه در آن موقع مستحاضه نباشد.
مسأله 405_ مستحاضه ی متوسّطه که باید وضوء بگیرد و غسل کند، هر کدام را اوّل بجا آورد صحیح است ولی بهتر آن است که اوّل وضوء بگیرد. ولی در استحاضه ی کثیره، احتیاطاً وضوء را پیش از غسل بیاورد.
مسأله 406_ اگر استحاضه ی قلیله ی زن بعد از نماز صبح متوسّطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسّطه شود باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.
مسأله 407_ اگر استحاضه ی قلیله یا متوسّطه ی زن بعد از نماز صبح کثیره شود، باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل؛ و برای نماز مغرب و عشاء غسل دیگری بجا آورد. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.
مسأله 408_ مستحاضه ی کثیره یا متوسّطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل کند، غسل او باطل است. ولی نزدیک اذان صبح جائز است، به قصد رجاء غسل نموده و نماز شب را بخواند، و بعد از طلوع فجر برای نماز صبح بنا بر احتیاط واجب باید غسل را اعاده نماید. اگرچه اکتفاء به همان غسل نماز شب اگر نزدیک صبح بوده قویّ است.
مسأله 409_ زن مستحاضه بران هر نمازی (غیر از نماز یومیّه که حکم آن گذشت) چه واجب باشد چه مستحبّ، باید وضوء بگیرد، ولی اگر بخواهد نماز یومیّه ای را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند، یا بخواهد نمازی را که تنها خوانده است، دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهد. اما برای خواندن نماز احتیاط و سجده ی فراموش شده و تشهّد فراموش شده، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به جا آورد؛ و نیز برای سجده ی سهو در هر حال، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.
مسأله 410_ زن مستحاضه بعد از آنکه خونش قطع شد، فقط برای نماز اوّلی که می خواند، باید کارهای استحاضه را انجام دهد، و برای نمازهای بعدی لازم نیست.
مسأله 411_ اگر زن نداند استحاضه ی او چه قسم است، موقعی که می خواهد نماز بخواند، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید، و کمی صبر کند و بیرون آورد، و بعد از آنکه دانست استحاضه ی او کدام یک از آن سه قسم است، کارهایی را که برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه ی او تغییر نمی کند، پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی کند.
مسأله 412_ زن مستحاضه اگر پیش از آنکه خود را وارسی کند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه ی خود عمل کرده؛ مثلاً استحاضه اش قلیله بوده، و به وظیفه ی استحاضه ی قلیله عمل نموده، نماز او صحیح است، و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده؛ مثل آنکه استحاضه ی او متوسّطه بوده و به وظیفه ی قلیله رفتار کرده، نماز او باطل است.
مسأله 413_ زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آنچه مسلّماً وظیفه ی او است عمل کند؛ مثلاً اگر نمی داند استحاضه ی او قلیله است یا متوسّطه باید کارهای استحاضه ی قلیله را انجام دهد. و اگر نمی داند متوسّطه است یا کثیره باید کارهای استحاضه ی متوسّطه را انجام دهد. و اگر بداند سابقاً کدام یک از آن سه قسم بوده، باید به وظیفه ی همان قسم رفتار نماید.
مسأله 414_ اگر خون استحاضه در اوّل ظهورش در باطن باشد و بیرون نیاید، وضوء یا غسل را که زن داشته باطل نمی کند، و اگر بیرون بیاید هر چند کم باشد، وضوء و غسل را باطل می کند.
مسأله 415_ زن مستحاضه که بعد از وضوء یا غسل یا در اثناء آنها خون دیده؛ اگر بعد از نماز، خود را وارسی کند و خون نبیند؛ چنانچه وقت وسعت داشته باشد، بنا بر احتیاط لازم است بر حسب وظیفه اش وضوء گرفته یا غسل نماید؛ و آن نماز را اعاده کند، اگرچه بداند دوباره خون می آید.
مسأله 416_ زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضوء یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده، می تواند خواندن نماز را تا وقتی که می داند پاک می ماند تأخیر بیاندازد. ولی اگر نماز را می تواند با پاکی بخواند احتیاطاً باید تأخیر در آن نکند.
مسأله 417_ اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلّی پاک می شود، یا به اندازه ی خواندن نماز خون بند می آید، باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند.
مسأله 418_ اگر بعد از وضوء یا غسلی که در بین آنها خون دیده، خون در ظاهر قطع شود؛ و مستحاضه بداند که اگر نماز را تأخیر بیندازد، به مقداری که وضوء و غسل و نماز را بجا آورد به کلّی پاک می شود، باید نماز را تأخیر بیاندازد؛ و موقعی که به کلّی پاک شد دوباره وضوء و غسل را بجا آورد و نماز را بخواند. و اگر موقعی که خون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد، لازم نیست وضوء و غسل را دوباره بجا آورد. بلکه با وضوء و غسلی که دارد می تواند نماز بخواند.
مسأله 419_ مستحاضه ی کثیره و متوسّطه وقتی به کلّی از خون پاک شد، باید غسل کند. بنابر اقوی در بعضی موارد، و احتیاط در بقیّه. ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده، لازم نیست دوباره غسل نماید.
مسأله 420_ مستحاضه ی قلیله بعد از وضوء، و مستحاضه ی متوسّطه و کثیره بعد از غسل و وضوء، باید فوراً مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه قبل از نماز اشکال ندارد. و در نماز هم می تواند کارهای مستحب ّ، مثل قنوت و غیر آن را بجا آورد.
مسأله 421_ زن مستحاضه اگر بین وظیفه ای که دارد؛ از وضوء، یا غسل، و نماز، فاصله بیندازد، و خون از وی بیرون آید، باید مطابق وظیفه اش دوباره وضوء گرفته یا غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود.
مسأله 422_ اگر خون استحاضه ی زن جریان دارد و قطع نمی شود، چنانچه برای او ضرر ندارد، باید بعد از غسل، از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید. و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید احتیاطاً دوباره غسل کند، و وضوء هم بگیرد. و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.
مسأله 423_ اگر در موقع غسل، خون قطع نشود، غسل صحیح است. ولی اگر در بین غسل، استحاضه ی متوسّطه، کثیره شود، لازم است که غسل را از سر بگیرد.
مسأله 424_ احتیاط است که زن مستحاضه متوسّطه و کثیره در تمام روزی که روزه است، به مقداری که می تواند، از بیرون آمدن خون جلوگیری کند.
مسأله 425_ بنا بر احتیاط روزه ی زن مستحاضه ی کثیره، در صورتی صحیح است که غسل نماز مغرب و عشاء شبی که می خواهد روز آن را روزه بگیرد بجا آورد. و نیز در روز، غسل هایی را که برای نمازهای روز واجب است انجام دهد. ولی اگر مستحاضه ی متوسّطه باشد، بعید نیست که در صحّت روزه اش غسل شرط نباشد.
مسأله 426_ اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود؛ و تا غروب غسل نکند، روزه ی او صحیح است.
مسأله 427_ اگر استحاضه ی قلیله ی زن پیش از نماز، متوسّطه یا کثیره شود، باید کارهای متوسّطه یا کثیره را انجام دهد، و اگر استحاضه ی متوسطه، کثیره شود، باید کارهای استحاضه ی کثیره را انجام دهد. و چنانچه برای استحاضه ی متوسّطه غسل کرده باشد فائره ندارد، و باید دوباره برای کثیره غسل کند.
مسأله 428_ اگر در بین نماز، استحاضه ی متوسّطه ی زن کثیره شود، باید نماز را بشکند، و برای استحاضه ی کثیره غسل کند. و کارهای دیگر آن را انجام دهد، و همان نماز را بخواند. و بنا بر احتیاط واجب با غسل وضوء بگیرد. و اگر برای غسل وقت ندارد لازم است وضوء گرفته و عوض غسل تیمّم کند. و اگر برای تیمّم نیز وقت ندارد، بنا بر احتیاط نماز را نشکند و به همان حال تمام کند. ولی لازم است در خارج وقت، قضاء نماید. و همچنین است اگر در بین نماز، استحاضه ی قلیله متوسّطه یا کثیره شود. مگر اینکه غسل استحاضه ی متوسّطه کفایت از وضوء نمی کند؛ چنان که گذشت.
مسأله 429_ اگر در بین نماز بند بیاید، و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یا نه، چنانچه بعد از نماز بداند به کلّی قطع شده بوده، و وقت وسعت داشته باشد که در حال پاکی نماز را دوباره بخواند، لازم است بر حسب وظیفه اش وضوء گرفته؛ یا غسل نموده و نماز را دوباره بجا آورد.
مسأله 430_ اگر استحاضه ی کثیره ی زن، متوسّطه شود، باید برای نمازهای بعدی عمل متوسّطه را به جا آورد، مثلاً اگر پیش از نماز ظهر استحاضه ی کثیره متوسّطه شود، باید برای نماز ظهر وضوء گرفته و غسل کند، و برای نماز عصر و مغرب و عشاء فقط وضوء بگیرد. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید، و اگر برای نماز عصر هم غسل نکند، باید برای نماز مغرب غسل کند، و اگر برای آن هم غسل نکند و فقط به مقدار نماز عشاء وقت داشته باشد، باید برای نماز عشاء غسل نماید.
مسأله 431_ اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه ی کثیره، قطع شود، و دوباره بیاید، بنا بر احتیاط مستحبّ، برای هر نماز باید یک غسل بجا آورد.
مسأله 432_ اگر استحاضه ی کثیره، قلیله شود، باید برای نماز اوّل عمل کثیره، و برای نمازهای بعدی، عمل قلیله را انجام دهد. و نیز اگر استحاضه ی متوسّطه، قلیله شود، باید برای نماز اوّل، عمل متوسّطه، و برای نمازهای بعدی عمل قلیله را بجا آورد.
مسأله 433_ اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد ترک کند، نمازش باطل است.
مسأله 434_ مستحاضه ای که برای نماز وضوء گرفته یا غسل کرده، بنا بر احتیاط نمی تواند در حال اختیار، جایی از بدن خود را به خطّ قرآن برساند. و در حال اضطرار جائز است. ولی بنا بر احتیاط باید وضوء بگیرد.
مسأله 435_ مستحاضه ای که غسل های واجب خود را بجا آورده، رفتن او در مسجد، و توقّف در آن، و خواندن آیه ای که سجده ی واجب دارد، و نزدیکی شوهر با او حلال است، اگرچه کارهای دیگری را که برای نماز انجام می داده، مثل عوض کردن پنبه و دستمال، انجام نداده باشد، و بعید نیست که این کارها بدون غسل نیز جائز باشد؛ اگرچه احتیاط در ترک است، خصوصاً در نزدیکی شوهر.
مسأله 436_ اگر زن در استحاضه ی کثیره، یا متوسّطه بخواهد پیش از وقت نماز، آیه ای را که سجده ی واجب دارد، یا آیه ای از سوره ای که سجده ی واجب دارد، بخواند یا مسجد برود، بنا بر احتیاط مستحبّ باید غسل نماید. و اگر شوهرش بخواهد با او نزدیکی کند، احتیاط به غسل کردن نباید ترک شود. و در مسّ نوشته ی قرآن، نسبت به متوسّطه، علاوه بر غسل، وضوء هم لازم است. و در کثیره نیز بنا بر احتیاط.
مسأله 437_ نماز آیات بر مستحاضه واجب است. و باید برای نماز آیات وضوء بگیرد، و بنا بر احتیاط پیش از وضوء در استحاضه ی متوسّطه و کثیره غسل نیز بنماید.
مسأله 438_ هرگاه در وقت نماز یومیّه، نماز آیات بر مستحاضه واجب شود، اگرچه بخواهد هر دو را پشت سر هم بجا آورد، بنا بر احتیاط، نمی تواند هر دو را با یک غسل و وضوء بخواند.
مسأله 439_ اگر زن مستحاضه بخواهد نمازی را که قضای آن مضیّق شده بخواند، باید برای هرنماز، کارهایی را که برای نماز اداء بر او واجب است بجا آورد. و در بعضی صور آن، احتیاط است. و احتمال اینکه بتواند قضای موسّع را نیز به این ترتیب بیاورد قویّ است.
مسأله 440_ اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست؛ و شرعاً حکم حیض و نفاس را ندارد، باید به دستور استحاضه عمل کند. بلکه اگر شکّ داشته باشد که خون استحاضه است یا خون های دیگر، چنانچه نشانه ی آنها را نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید کارهای استحاضه را انجام بدهد.
حیض
حیض خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زن ها خارج می شود. و زن را در موقع دیدن خون حیض، حائض می گویند.
مسأله 441_ خون حیض در بیشتر اوقات غلیظ و گرم و رنگ آن سیاه یا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بیرون می آید.
مسأله 442_ زن هایی که سیّده نیستند، بعد از تمام شده پنجاه سال یائسه می شوند، بنابر مشهور. ولکن واجب است بر زن های غیر سیّده و زن های سیّده بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال، چنانچه با نشانه های حیض، یا در روزهای عادت، خون ببینند احتیاط کنند، نمازهای یومیّه را بخوانند، در مساجد درنگ نکنند، از مسجد الحرام و مسجد پیغمبر (ص) در مدینه عبور نکنند، و آیه ی سجده ی واجب دار نخوانند، و نوشته ی قرآن را مسّ نکنند، تمکین شوهر در کار زناشویی نداشته باشند، روز ماه مبارک را روزه بگیرند و آن را قضاء نمایند.
مسأله 443_ خونی که دختر پیش از تمام شدن نه سال، و زن بعد از یائسه شدن می بیند حیض نیست.
مسأله 444_ زن حامله و زنی که بچه شیر می دهد، ممکن است حیض را ببیند، و حکم زن حامله و غیر حامله یکسان است. فقط زن حامله در صورتی که بعد از گذشتن بیست روز اوّل عادتش خونی ببیند که صفات حیض را دارد لازم است بنا بر احتیاط مستحبّی؛ بین تروک حائض، و اعمال مستحاضه جمع نماید، همان گونه که در مسأله (442) گذشت.
مسأله 445_ دختری که نمی داند نه سالش تمام شده، اگر خونی ببیند که دارای نشانه های حیض باشد، می شود حکم به حیض بودن آن، و بلوغ دختر کرد.
مسأله 446_ زنی که شکّ دارد یائسه شده یا نه، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه، باید بنا بگذارد که یائسه نشده است.
مسأله 447_ مدّت حیض، کمتر از سه روز، و بیشتر از ده روز نمی شود. و اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد حیض نیست.
مسأله 448_ باید سه روز اوّل حیض، پشت سر هم باشد. پس اگر مثلاً دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، حیض نیست.
مسأله 449_ ابتداء حیض لازم است خون بیرون بیاید، ولی لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید، بلکه اگر در باطن فرج خون باشد (به همان نحو که در بین زنان متداول است) کافی می باشد. و چنانچه در بین سه روز مختصری پاک شود به نحوی که در بین زن ها، تماماً یا بعضاً متعارف است، بار هم حیض است.
مسأله 450_ لازم نیست شب اوّل، و شب چهارم را خون ببیند، ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود. پس اگر از اوّل اذان صبح روز اوّل، تا غروب روز سوم، پشت سر هم خون بیاید و هیچ قطع نشود، حیض است. و همچنین است اگر در وسط های روز اوّل شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد. و چنانچه از اوّل آفتاب تا غروب روز سوم دید و قطع شد، احتیاط جمع بین اعمال مستحاضه، و تروک حائض است، گرچه ترتیب آثار حیض بعید نیست.
مسأله 451_ اگر سه روز پشت سر هم با نشانه های حیض، یا بدون آن، اگر محکوم به حیض باشد، یا روزهای عادت، خون ببیند و پاک شود، چنانچه دوباره خونی که دارای نشانه های حیض است، یا در روزهای عادت است ببیند، و با روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده روی هم از ده روز بیشتر نشود، روزهایی هم که در وسط پاک بوده حیض است.
مسأله 452_ اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد، و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض، نباید آن را خون حیض قرار دهد. ولی احتیاط در این مسئله و مسئله بعدی بجاست خصوصاً در صورتی که خون از سمت چپ بیرون آید، بلکه نباید ترک شود.
مسأله 453_ اگر خونی ببیند که نداند خون زخم است یا حیض، بنا بر احتیاط باید عبادت های خود را بجا آورد؛ کارهایی که بر حائض حرام است ترک کند مگر اینکه حالت سابقه اش حیض باشد، که بنابر حیض بودن می گذارد.
مسأله 454_ اگر خونی ببیند و شکّ کند که خون حیض است یا استحاضه، چنانچه شرائط حیض را داشته باشد، باید حیض قرار دهد.
مسأله 455_ اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت، باید خود را وارسی کند. یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند، بعد بیرون آورد. پس اگر اطراف آن طوق مانند، آلوده باشد، خون بکارت است. و اگر به همه ی آن رسیده، حیض می باشد.
مسأله 456_ اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود، و بعد سه روز خون در عادت، یا با نشانه های حیض ببیند، خون دوم حیض است، و خون اوّل اگرچه در روزهای عادتش باشد، حیض نیست.
احکام حائض
مسأله 457_ چند چیز بر حائض حرام است: «اوّل» عبادت هایی که مانند نماز باید با وضوء یا غسل یا تیمّم بجا آورده شود، ولی بجا آوردن عبادت هایی که وضوء و غسل و تیمّم برا آنها لازم نیست، مانند نماز میّت، مانعی ندارد. «دوم» تمام چیزهایی که بر جنب حرام است، و در احکام جنابت گفته شد. «سوم» جماع کردن در فرج، که هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید. بلکه احتیاط واجب است که مقدار کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند. و بنا بر احتیاط که شایسته است، وطی زن را در دبر چه حائض باشد چه نباشد ترک کند.
مسأله 458_ جماع کردن در روزهایی هم که حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد حرام است. پس زنی که بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری که بعداً گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی نماید.
مسأله 459_ اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیکی کند چه از قُبُل باشد، چه از دُبُر، لازم است استغفار کند، و بنا بر احتیاط مستحبّ که شایسته ترک نیست کفّاره بدهد. و کفّاره ی آن بعداً بیان می شود.
مسأله 460_ غیر از نزدیکی با زن حائض سایر استمتاعات، مانند بوسیدن و ملاعبه مانعی ندارد.
مسأله 461_ کفّاره ی نزدیکی در حال حیض، در قسمت اوّل آن، هیجده نخود طلای سکّه دار، و در قسمت دوم، نه نخود، و در قسمت سوم چهار نخود و نیم است. مثلاً زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اوّل و دوم با او جماع کند، هیجده نخود طلا، و در شب یا روز سوم و چهارم، نه نخود، و در شب یا روز پنجم و ششم، چهار نخود و نیم بدهد.
مسأله 462_ اگر طلای سکّه دار ممکن نباشد، قیمت آن را بدهد. و بعید نیست در صورت امکان نیز بتواند قیمت را بدهد. و اگر قیمت طلا در وقتی که جماع کرده، با وقتی که می خواهد به فقیر بدهند فرق کرده باشد، قیمت وقتی را که می خواهد به فقیر بدهد حساب کند.
مسأله 463_ اگر کسی هم در قسمت اوّل، و هم در قسمت دوم، و هم در قسمت سوم حیض، با زن خود جماع کند، هر سه کفّاره را که روی هم سی و یک نخود و نیم می شود، بدهد.
مسأله 464_ اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند، بهتر، بلکه احتیاط است، که برای هر جماع یک کفّاره بدهد.
مسأله 465_ اگر مرد در حال جماع بداند زن حائض شده، باید فوراً از او جدا شود. و اگر جدا نشود احتیاط مستحبّ است کفّاره بدهد.
مسأله 466_ اگر مرد با زن حائض زنا کند، یا با زن حائض نامحرمی به گمان اینکه عیال خودش است جماع نماید نیز، احتیاط مستحبّ است کفّاره بدهد.
مسأله 467_ کسی که از روی نادانی یا فراموشی، با زن در حال حیض نزدیکی کند، کفّاره ندارد.
مسأله 468_ اگر مرد به اعتقاد اینکه زن حائض است، با او نزدیکی کند، و بعداً معلوم شود که حائض نبود، کفّاره ندارد.
مسأله 469_ طلاق دادن زن در حال حیض، به طوری که در احکام طلاق گفته می شود، باطل است.
مسأله 470_ اگر زن بگوید حائضم، یا از حیض پاک شده ام، باید حرف او را قبول کرد.
مسأله 471_ اگر زن در بین نماز حائض شود، نمازش باطل است.
مسأله 472_ اگر زن در بین نماز شکّ کند حائض شده یا نه، نمازش صحیح است. ولی اگر بعد از نماز دانست در بین نماز حائض شده، نمازی که خوانده باطل است.
مسأله 473_ بعد از آنکه زن از خون حیض پاک شد واجب است، برای نماز و عبادت های دیگری که باید وضوء، یا غسل، یا تیمّم بجا آورده غسل کند. و دستور آن مثل غسل جنابت است. و احتیاط واجب است که با غسل وضوء هم بگیرد، و بنا بر احتیاطی که شایسته ی ترک نیست وضوء قبل از غسل باشد.
مسأله 474_ بعد از آنکه زن از خون حیض پاک شد؛ اگرچه غسل نکرده باشد، طلاق او صحیح است، و شوهرش هم می تواند با او جماع کند. و اولی این است که جماع پس از شستن فرج باشد، ولی احتیاط مستحبّ است که پیش از غسل، از جماع با او خودداری نماید. اما کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده؛ مانند توقّف در مسجد، و مسّ خط قرآن، تا غسل نکند بر او حلال نمی شود.
مسأله 475_ اگر آب برای وضوء و غسل کافی نباشد؛ و به اندازه ای باشد که بتواند غسل کند، باید غسل کند. و بدل از وضوء تیمّم نماید، و اگر فقط برای وضوء کافی باشد، و به اندازه ی غسل نباشد، باید وضوء بگیرد و عوض غسل تیمّم نماید. و اگر برای هیچ یک از آنها آب ندارد، باید دو تیمّم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضوء.
مسأله 476_ نمازهای یومیّه را که زن در حال حیض نخوانده قضاء ندارد، ولی روزه های واجب را که در حال حیض نگرفته باید قضاء نماید.
مسأله 477_ هرگاه وقت نماز داخل شود، و بداند یا احتمال دهد که اگرنماز را تأخیر بیندازد حائض می شود، باید فوراً نماز بخواند.
مسأله 478_ اگر زن نماز را تأخیر بیندازد و از اوّل وقت به اندازه ی خواندن یک نماز با تحصیل طهارت از حدث بگذرد، و حائض شود، قضای آن نماز بر او واجب است. ولی در تند خواندن و کند خواندن و چیزهای دیگر، باید ملاحضه ی حال خود را بکند، مثلاً زنی که مسافر نیست اگر در اوّل ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با تحصیل طهارت از حدث، از اوّل ظهر بگذرد و حائض شود، و برای کسی که مسافر است، گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت با تحصیل طهارت کافی است.
مسأله 479_ اگر زن در آخر وقت نماز، از خون پاک شود، و به اندازه ی غسل و وضوء (احتیاطاً)، و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر از یک رکعت وقت داشته باشد، باید نماز را با وضوء و غسل بخواند. و اگر نخواند، باید قضای آن را بجا آورد.
مسأله 480_ اگر زن حائض، بعد از پاکی به اندازه ی غسل و وضوء (احتیاطاً) وقت ندارد، ولی می تواند با تیمّم نماز را در اوّل وقت بخواند، احتیاط واجب اگر اقوی نباشد، آن است که نماز را با تیمّم بخواند. ولی در صورتی که نخواند قضاء بر او واجب نیست. اما اگر گذشته از تنگی وقت از جهت دیگر تکلیفش تیمّم است، مثل آنکه آب برایش ضرر دارد، باید تیمّم کند و آن نماز را بخواند. و در صورتی که نخواند لازم است قضاء نماید.
مسأله 481_ اگر زن بعد از پاک شدن از حیض شکّ کند که برای نماز وقت دارد یا نه، باید نمازش را بخواند. (بنا بر احتیاط در بعض صور).
مسأله 482_ اگر به خیال اینکه به اندازه ی تهیّه ی مقدّمات نماز و خواندن یک رکعت وقت ندارد؛ نماز نخواند، و بعد دانست وقت داشته، باید قضای آن نماز را به جا آورد.
مسأله 483_ مستحبّ است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نماید، و پنبه و دستمال را عوض کند، و وضوء بگیرد. و اگر نمی تواند وضوء بگیرد، بهتر است رجاءً تیمّم کند، و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعاء و خواندن قرآن و صلوات شود.
مسأله 484_ خواندن، و همراه داشتن قرآن، و رساندن جایی از بدن را به مابین خطّ های قرآن، و نیز خضاب کردن به حنا (حنا بستن) و مانند آن، برای حائض مکروه است.
اقسام زن های حایض
اشاره
مسأله 485_ زن های حایض بر شش قسمند:
«اوّل» صاحب عادت وقتیّه و عددیّه.و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند و شماره ی روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اوّل تا هفتم خون ببیند.
«دوم» صاحب عادت وقتیّه.و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند، ولی شماره ی روزهای حیض او در هر ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببیند، ولی ماه اوّل، روز هفتم، و ماه دوم، روز هشتم، از خون پاک شود.
«سوم» صاحب عادت عددیّه .و آن زنی است که شماره ی روزهای حیض او در دو ماه پشت سرهم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اوّل، از پنجم تا دهم، و ماه دوم، از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.
«چهارم» مضطربه.و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده. یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است.
«پنجم» مبتدئه .و آن زنی است که دفعه ی اوّل خون دیدن او است.
«ششم» ناسیه .و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود.
1_ صاحب عادت وقتیّه و عددیّه
مسأله 486_ زن هایی که عادت وقتیّه و عددیّه دارند دو دسته اند:
«اوّل» زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند، و در وقت معیّن هم پاک شود، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببیند، و روز هفتم پاک شود، که عادت حیض این زن از اوّل ماه تا هفتم است.
«دوم» زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند، و بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دید یک روز یا بیشتر پاک شود و دوباره خون ببیند، و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده، از ده روز بیشتر نشود، و در هر دو ماه همه ی روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده، روی هم یک اندازه باشد، که عادت او به اندازه ی تمام روزهایی است که خون دیده و در وسط پاک بوده است. و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه باشد. مثلاً اگر در ماه اوّل، از روز اوّل ماه تا سوم خون ببیند، و سه روز پاک شود، و دوباره سه روز خون ببیند، و در ماه دوم بعد از آنکه سه روز خون دید، کمتر از سه روز یا بیشتر پاک شود، و دوباره خون ببیند، و روی هم نه روز شود، در این صورت همه ی نه روز حیض است. و عادت این زن نه روز می شود.
مسأله 487_ زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر در وقت عادت یک یا دو روز جلوتر با نشانه های حیض خون ببیند، باید به احکامی که برای زن حائض گفته شد عمل کند. بلکه اگر بدون نشانه باشد، بعید نیست همین حکم را داشته باشد. و چنانچه بعد دانست حیض نبوده، مثل اینکه پیش از سه روز پاک شود، باید نماز و روزه ماه مبارک (اگر در آن ماه باشد) را که بجا نیاورده قضاء نماید.
مسأله 488_ زنی که عادت وقتیّه و عددیّه دارد اگر همه ی روزهای عادت و چند روز با نشانه های حیض (و بعید نیست حتی بدون آن، مادام که تعجیل عادت صدق کند) پیش از عادت و بعد از عادت به جا نیاورده قضاء نماید. و اگر همهی روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت خود دیده، حیض است، و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد. و باید نماز و روزه ماه مبارک (اگر در آن ماه باشد) را که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت با نشانه های حیض (و بعید نیست بدون نشانه نیز) خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض، و خونی که پیش از آن دیده استحاضه می باشد. و چنانچه در آن روزها نماز و روزه را بجا نیاورده (اگر روزه ماه مبارک بوده) باید قضاء نماید. و اگر همه ی روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه های حیض خون ببیند؛ و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر بیشتر شود، فقط روزهای عادت حیض، و باقی استحاضه است. ولی در این مسئله و مسئله ی قبل، و بعد از آنکه خون بدون نشانه ی حیض دیده می شود، و گفتیم بعید نیست حکم نشانه دار را داشته باشد، احتیاط بین اعمال مستحاضه و تروک حائض ترک نشود.
مسأله 489_ زنی که عادت وقتیّه و عددیّه دارد اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت، با نشانه های حیض خون ببیند، و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود، روزهایی که در عادت، خون دیده چنانچه کمتر از سه روز باشد، با چند روز پیش از آنکه روی هم به مقدار عادت او شود، حیض، و روزهای اوّل را استحاضه قرار می دهد. و چنانچه سه روز یا بیشتر باشد، آن خون را حیض قرار دهد، و روزهای قبل از زمان عادت را تا به اندازه ای که به مقدار عادت برسد احتیاط کند. و این فرق بین دو مورد موافق یا احتیاط است. و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر بیشتر شود، باید روزهایی که در عادت خون دیده، و کمتر از سه روز باشد با چند روز بعد از آنکه روی هم به مقدار عادت او شود، حیض، و بقیّه را استحاضه قرار دهد. و در صورتی که خونی را که در عادت دیده سه روز یا بیشتر باشد، در مقدار زیادی تا مقدار عادت احتیاط کند.
مسأله 490_ زنی که عادت دارد، اگر بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دید پاک شود و دوباره خون ببیند و فاصله ی بین دو خون کمتر از ده روز باشد و همه ی روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر باشد، مثل آنکه پنج روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند، چند صورت دارد.
1_ آنکه تمامی خونی که دفعه اوّل دیده در روزهای عادت باشد، و خون دوم که بعد از پاک شدن می بیند در روزهای عادت نباشد، در این صورت باید همه ی خون اوّل را حیض، و خون دوم را استحاضه قرار دهد. و همچنین است اگر مقداری از خون اوّل را در عادت، و مقداری از آن را قبل از عادت به یک یا دو روز ببیند، یا اینکه دارای نشانه های حیض باشد چه قبل از عادت باشد چه بعد از آن.
2_ آنکه خون اوّل در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم یا مقداری از آن به طوری که در صورت اوّل گفته شد در روزهای عادت باشد، که باید همه ی خون دوم را حیض، و خون اوّل را استحاضه قرار دهد.
3_ آنکه مقداری از خون اوّل و دوم در روزهای عادت باشد، و خون اوّلی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر نباشد. در این صورت، آن مقدار با پاکی وسط، و مقداری از خون دوم که آن هم در روزهای عادت بوده، و مجموع از ده روز بیشتر نیست، همه ی آنها حیض است، و مقداری از خون اوّل که پیش از روزهای عادت بوده؛ و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است. مثلاً اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی که یک ماه، از اوّل تا ششم خون ببیند، و دو روز پاک شود، و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم حیض است، و روز اوّل و دوم، و همچنین از یازدهم تا پانزدهم استحاضه می باشد.
4_ آنکه مقداری از خون اوّل و دوم در روزهای عادت باشد ولی خون اوّلی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر باشد. در این صورت بعید نیست مقداری را که در عادت خود دیده با تمام کردن کسری آن از ماقبل تا سه روز شود، باید حیض قرار دهد. پس اگر بشود مقداری را که از خون دوم در بین عادت دیده حیض قرار دهد (به این معنی که مجموع این مقدار با مقداری که از اوّل حیض قرار داده، با پاکی مابین آنها از ده روز تجاوز نکند)، تمام آنها حیض است والاّ خون اوّل را حیض، و باقی را استحاضه قرار دهد. ولی در این چهار صورت، مواردی که حیض بودن حتمی نبود؛ اگرچه حکم به آن شد، احتیاط به جمع بین تروک حائض و اعمال مستحاضه ترک نشود.
مسأله 491_ زنی که عادت وقتیّه و عددیّه دارد، اگر در وقت عادت خون نبیند؛ و در غیر آن وقت به شماره ی روزهای حیضش با نشانه های حیض خون ببیند، باید همان را حیض قرار دهد؛ چه پیش از وقت، عادت دیده باشد چه بعد از آن. و بعید نیست بتواند مطلقاً بدون نشانه اگر کمتر از سه روز و بیشتر از 10 روز نباشد، آی را حیض قرار دهد.
مسأله 492_ زنی که عادت وقتیّه و عددیّه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولی شماره ی روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاک شدن، دوباره به شماره ی روزهای عادتی که داشته با نشانه های حیض خون ببیند، چنانچه مجموع این دو خون با پاکی مابین آنها از ده روز بیشتر نشود، همه را حیض قرار دهد. و در صورتی که بیشتر شود، خونی را که در عادت دیده حیض، و خون دیگر استحاضه است، و چنانچه خون اوّل بیشتر از عادت بوده و مقدار زیادی نشانه های حیض را داشته، همه ی آن خون حیض است.
مسأله 493_ زنی که عادت وقتیّه و عددیّه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی که در روزهای عادت دیده؛ اگرچه نشانه های حیض را نداشته باشد حیض است، و خونی که بعد از روزهای عادت دیده؛ اگرچه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است. مثلاً زنی که عادت حیض او از اوّل ماه تا هفتم است؛ اگر از اوّل ماه تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اوّل آن حیض، و پنج روز بعد استحاضه می باشد.
2_ صاحب عادت وقتیّه
مسأله 494_ زن هایی که عادت وقتیّه دارند دو دسته اند: «اوّل» زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند، و بعد از چند روز پاک شود، ولی شماره ی روزهای آن در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم، روز اوّل ماه خون ببیند، ولی ماه اوّل روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم، از خون پاک شود، که این زن باید روز اوّل ماه را عادت حیض خود قرار دهد. «دوم» زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاک شود؛ و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود؛ ولی ماه دوم کمتر، یا بیشتر از ماه اوّل باشد، مثلاً در ماه اوّل هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد، که این زن هم باید روز اوّل ر ا روز اوّل عادت حیض خود قرار دهد.
مسأله 495_ زنی که عادت وقتیّه دارد و شماره ی روزهای او به یک اندازه نیست چنانچه در غیر ایّام عادت خونی ببیند که مقداری از آن، نشانه های حیض را داشته، و مقداری نداشته باشد، در صورتی که خون نشانه دار از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد، لازم است آن را حیض، و خونی را که نشانه های حیض ندارد استحاضه قرار دهد، ولی چنانچه در وقت عادتش خون ببیند، داشتن نشانه های حیض در حیض بودن آن معتبر نیست. پس خونی را که در وقت عادتش دیده چنانچه ممکن است حیض باشد، لازم است حیض قرار دهد. مثلاً در وقت عادت خود سه روز خون دید، اگرچه نشانه ی حیض را نداشته باشد حیض است. و همچنین است اگر در عادت خود مثلاً یک روز و پیش از عادت دو روز (بلکه تا بیشتر نیز اگر تعجیل صدق کند)، خون ببیند یا اینکه در عادت خود مثلاً یک روز و پس از آن با نشانه های حیض (و بعید نیست بدون نشانه نیز) دو روز خون ببیند، در این دو صورت نیز لازم است آن سه روز را حیض قرار دهد. پس اگر خون نشانه دار قبل از ده روز از اوّل خون دیدن قطع شد، تمام آن خون حیض است، و اگر بعداً نیز خون دید چنانچه آن خون دارای نشانه های حیض؛ و فاصله ی بین آن و آخر خون اوّل ده روز یا بیشتر باشد، آن خون نیز حیض، والاّ استحاضه است.
مسأله 496_ زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر در غیر وقت عادت با نشانه های حیض، بیشتر از ده روز خون ببیند، و نتواند حیض را به واسطه ی نشانه های آن تشخیص دهد، باید شش یا هفت روز را حیض، و بقیّه را استحاضه قرار دهد؛ اگر عادت خویشانش چنین باشد. و در صورت اختلاف، بعید نیست عادت یکی از آنها مأخذ باشد. و یک روز نیز استظهار کرده بعداً حکم استحاضه را دارد. و در این صورت احتیاط ترک نشود. و در صورت عدم امکان رجوع به خویشان، بین شش یا هفت روز مخیّر است. و احتیاط هفت روز است. و همچنین در مسئله ی بعدی.
مسأله 497_ زنی که هر ماه، روز اوّل مثلاً خون می دیده، و گاهی روز پنجم، و گاهی روز هفتم پاک می شده، چنانچه یک ماه دوازده روز خون ببیند و نتواند با نشانه های حیض مقدار او را معیّن نماید، باید از اوّل، شش یا هفت روز را حیض، و باقی را استحاضه قرار دهد.
مسأله 498_ صاحب عادت اگر وسط یا آخر عادت او معلوم است، چنانچه خون او از ده روز تجاوز کند شش یا هفت روز را طوری قرار دهد که آخر یا وسط آن موافق با آن وقت باشد.
3_ صاحب عادت عددیّه
مسأله 499_ زن هایی که عادت عددیّه دارند دو دسته اند: «اوّل» زنی که شماره ی روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم یک اندازه باشد، ولی وقت خون دیدن او یکی نباشد، که در این صورت، هر چند روزی که خون دیده عادت او می شود. مثلاً اگر ماه اوّل از روز اوّل تا پنجم، و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم، خون ببیند، عادت او پنج روز می شود. «دوم» زنی که دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند؛ و یک روز یا بیشتر پاک شود؛ و دو مرتبه خون ببیند، و وقتِ دیدن خون، در ماه اوّل، با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر تمام روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده، از ده روز بیشتر نشود، و شماره ی روزهای آن هم به یک اندازه باشد، تمام روزهایی که خون دیده با روزهای وسط که پاک بوده، عادت حیض او می شود، و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده، در هر دو ماه به یک اندازه باشد. مثلاً اگر ماه اوّل از روز اوّل تا سوم خون ببیند؛ و دو روز پاک شود، و دوباره سه روز خون ببیند، و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شود و دوباره خون ببیند، و روی هم هشت روز بشود، عادت او هشت روز می شود. و اگر در یک ماه مثلاً هشت روز خون ببیند؛ و در ماه دوم چهار روز خون دیده و پاک شود، و دوباره خون ببیند و مجموع ایّام خونی با پاکی وسط هشت روز باشد، عادت او هشت روز خواهد بود.
مسأله 500_ زنی که عادت عددیّه دارد، اگر با نشانه های حیض، کمتر یا بیشتر از شماره ی عادت خود خون ببیند و از ده روز تجاوز نکند، تمام آنها را حیض قرار دهد. و اگر خون قطع نشود و بدون داشتن نشانه های حیض از ده روز تجاوز کند، می توان گفت به حکم مسأله ی 497 عمل کند. و اگر با نشانه های حیض از ده روز تجاوز کرد، باید از موقع دیدن آن خون به شماره ی روزهای عادتش حیض، و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
4_ مضطربه
مسأله 501_ مضطربه (یعنی زنی که چند ماه خون دیده ولی عادت معیّنی پیدا نکرده) اگر بیش از 10 روز خون ببیند، و همه ی خون هایی که دیده دارای نشانه های حیض باشد، طبق مسأله ی 496 عمل کند. و اولی و احوط این است که در صورت اتّفاق عادت خویشان او به هفت روز، همان را حیض، و بقیّه را استحاضه قرار دهد. و اگر کمتر است، آن را حیض، و بقیّه را تا هفت روز احتیاط به انجام دادن اعمال مستحاضه، و ترک تروک حائض نماید. و چنانچه عادت خویشان از هفت روز بیشتر است همین احتیاط را در بیش از هفت روز انجام داده، و هفت روز را حیض قرار دهد.
مسأله 502_ مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانهی حیض و چند روز دیگر نشانهی استحاضه دارد، چنانچه خونی که نشانهی حیض دارد کمتر از سه روز؛ و بیشتر از ده روز نباشد. همهی آن حیض است. و اگر همهی آن را که نشانهی حیض دارد نشود حیض قرار دهد، مثل آنکه پنج روز به نشانه های حیض، و پنج روز به نشانه های استحاضه، و پنج روز دوباره به نشانه های حیض ببیند، پس اگر آنچه به نشانه ای حیض است هر کدام را بشود حیض قرار دهد، به اینکه هر کدام کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، باید در هر دو خون احتیاط کند. و بعید نیست حکم ذیل مسئلهی 504 را داشته باشد، و آنچه در وسط است و به نشانه های حیض نیست، استحاضه قرار دهد. و اگر فقط یکی از آنها را بشود حیض قرار داد همان را حیض، و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
5_ مبتدئه
مسأله 503_ مبتدئه (یعنی زنی که دفعهی اوّل خون دیدن او است) اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همهی خون هایی که دیده دارای نشانه های حیض باشد؛ یا دو رنگ نباشد و بتواند همه حیض باشد، باید عادت خویشان خود را حیض، و بقیّه را استحاضه قرار دهد. و اگر خویشی نداشته؛ یا عادت خویشانش مختلف باشد، ماه اوّل را شش یا هفت روز حیض قرار داده، و تا ده روز احتیاط کند، و در ماه های بعد، سه روز حیض قرار داده و تا شش یا هفت روز احتیاط کند.
مسأله 504_ مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانهی حیض، و چند روز دیگر نشانهی استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی که نشانهی حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است، ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانهی حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانهی خون حیض داشته باشد، مثل آنکه پنج روز خون سیاه، و نه روز خون زرد، و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید خون وسطی را استحاضه قرار دهد. و در دو طرف آن بعید نیست به عادت خویشان رجوع کند و اگر عادت آنها یکسان نباشد، احتیاط کند چنانکه در مضطربه گذشت.
مسأله 505_ مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانهی حیض، و چند روز دیگر آن نشانهی استحاضه داشته باشد، ولی خونی که نشانهی حیض دارد از سه روز کمتر باشد، همهی خون هایی که دیده استحاضه است. و بعید نیست در صورت امکان حیض بودن خون، عادت خویشان ملاک حیض قرار دادن باشد.
6_ ناسیه
مسأله 506_ ناسیه (یعنی زنی که مقدار عادت خود را فراموش کرده است)، اگر خونی به نشانهی حیض ببیند که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، آن را حیض قرار دهد. و اگر آن خون بیشتر از ده روز باشد، تا هر زمانی که احتمال بقاء عادت را می دهد، حیض قرار داده، و بقیّه استحاضه است. ولی در صورتی که احتمال بقاء عادتش در بیشتر از هفت تا ده روز باشد، پس از روز هفتم احتیاط کند. و در صورتی که عدد تنها را فراموش نکرده، بعید نیست وظیفه اش (بنابر عدم حرمت ذاتی عبادت) احتیاط انجام دادن اعمال مستحاضه و ترک تروک حائض باشد.
مسائل متفرّقه حیض
مسأله 507_ مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیّه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را داشته باشد، باید عبادت را ترک کنند. و چنانچه بعد بدانند حیض نبوده، باید نمازهای واجب و روزه ماه مبارک (اگر در آن ماه باشد) در که بجا نیاورده اند قضاء نمایند. و در صورتی که نشانهی حیض را ندارد؛ و یقین ندارد که تا سه روز جریان دارد، احتیاط به انجام دادن اعمال مستحاضه و ترک تروک حائض کند. و در فرض یقین بعید نیست بتواند به وظیفه ی حائض عمل کند. ولی احتیاط ترک نشود.
مسأله 508_ زنی که در حیض عادت دارد، چه در وقت حیض عادت داشته باشد، چه در عدد حیض، یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پیاپی بر خلاف عادت خود خونی ببیند که وقت آن یا شمارهی روزهای آن، یا هم وقت و هم شمارهی روزهای آن یکی باشد، عادتش به آنچه در این دو ماه دیده است بر می گردد. مثلاً اگر از روز اوّل ماه تا هفتم خون می دیده و پاک می شده؛ چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود، از دهم تا هفدهم عادت او می شود.
مسأله 509_ مقصود از یک ماه، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اوّل ماه تا آخر ماه.
مسأله 510_ زنی که معمولاً ماهی یک مرتبه خون می بیند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد، چنانچه روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد.
مسأله 511_ اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانهی حیض را دارد؛ و بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانهی استحاضه را دارد؛ و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اوّل و خون آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.
مسأله 512_ اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادت های خود که شرط آنها پاک بودن از حیض است غسل کند؛ اگرچه گمان داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند. ولی اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند، نباید غسل کند.
مسأله 513_ اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید؛ احتیاطاً یک پا را بالا گرفته خود را به دیوار بچسباند و کمی صبر کند و بیرون آورد، پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادت های خود را بجا آورد. و اگر پاک نبود، چنانچه در حیض عادت ندارد یا عادت او ده روز است، باید صبر کند؛ که اگر پیش از ده روز پاک شد، غسل کند، و اگر سر ده روز پاک شد، یا خون او از ده روز گذشت، سر ده روز غسل نماید. و اگر عادتش کمتر از ده روز است، در صورتی که بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاک می شود، نباید غسل کند. و اگر احتمال دهد که خون او از ده روز می گذرد، باید یک روز عبادت را ترک کند، اگر پاکی مسلّم شد؛ وگرننه دو روز یا سه روز یا تا ده روز، و بعد احکام مستحاضه را جاری کند. و احوط این است که تا روز دهم بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند. و آیا این حکم مختص زنی است که قبل از عادت مستمرّة الدّم نبوده، والّا بعد از گذشتن عادت جائز نیست عبادت را ترک کند؟ محلّ اشکال است. و بعید نیست مختصّ نباشد. ولی احتیاط نسبت به غیر زن مذکور ترک نشود.
مسأله 514_ اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بداند حیض نبوده است، باید نماز واجب و روزه ای که در آن روزها از ماه مبارک رمضان بجا نیاورده قضاء نماید. و در بقیّهی روزه های واجب تفصیل است. و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند، بعد بداند حیض بوده، چنانچه آن روزها را روزه نیز گرفته باشد و روزه وی درست نیست.
نفاس
مسأله 515_ از وقتی که اوّلین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید، خونی که زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است، و زن را در حال نفاس، نفساء می گویند.
مسأله 516_ خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
مسأله 517_ لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد؛ بلکه اگر ناتمام نیز باشد در صورتی که زائیدن صدق کند، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است. ولی اگر به سقط عَلَقه یا مُضغه، زائیدن صدق نکند احتیاط لازم است.
مسأله 518_ ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
مسأله 519_ هرگاه شکّ کند که چیزی سقط شده یا نه، یا چیزی که سقط شده بچه است یا نه، لازم نیست وارسی کند، و خونی که از او خارج می شود شرعاً خون نفاس نیست.
مسأله 520_ خواندن نماز، و گرفتن روزه، و توقّف در مسجد، و کارهای دیگری که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است. (در مسّ کتابت قرآن و نام خدا؛ و بنا بر احتیاط در بقیّهی کارها) و آنچه بر حائض واجب است، بر نفساء هم واجب می باشد. و بعید نیست در خیلی از مستحبّات و مکروهات مانند حائض باشد.
مسأله 521_ طلاق دادن زنی که در حال نفاس است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد، ولی اگر شوهرش با او نزدیکی کند، بدون اشکال کفّاره ندارد گرچه احتیاط مستحبّ است.
مسأله 522_ وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادت های خود را بجا آورد. و اگر دوباره خون ببیند، چنانچه روزهایی را که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده، روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است، و اگر روزهایی که پاک بوده روزه نیز گرفته باشد، لازم است قضاء نماید.
مسأله 523_ اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند، که اگر پاک است، برای عبادت های خود غسل کند.
مسأله 524_ اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد، به اندازهی روزهای عادت او نفاس، و بقیّه استحاضه است. و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس، و زائد بر آن را استحاضه قرار دهد. و می تواند به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار داده، و تا ده روز احتیاط کند، و مستحبّ است، کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت، و کسی که عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هجدهم زایمان، کارهای استحاضه را بجا آورد، و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
مسأله 525_ زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون ببیند، باید به اندازهی روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعد از آن واجب است یک روز عبادت را ترک نماید، و بعد جائز است احکام استحاضه را جاری؛ یا اینکه عبادت را تا ده روز ترک نماید. و اگر خون از ده روز بگذرد، باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را استحاضه قرار دهد، و عبادت هایی را که در آن روزها بجا نیاورده و قضاء دارد قضاء نماید. مثلاً زنی که عادت او شش روز بوده، اگر بیش از شش روز خون ببیند، باید شش روز را نفاس قرار دهد، و روز هفتم نیز عبادت را ترک کند، و در روز هشتم و نهم و دهم مخیّر است بین اینکه عبادت را ترک کند؛ یا کارهای استحاضه را بجا آورد. و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عادت او استحاضه می باشد.
مسأله 526_ زنی که در حیض عادت دارد، اگر بعد از زائیدن، تا یک ماه، یا بیشتر از یک ماه، پی در پی خون ببیند، به اندازهی روزهای عادت او نفاس است، و خونی که بعد از نفاس تا ده روز می بیند اگرچه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است. مثلاً زنی که عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن ماه است، اگر روز دهم ماه زائید؛ و تا یک ماه یا بیشتر پی در پی خون دید، تا روز هفدهم نفاس است. و از روز هفدهم تا ده روز حتّی خونی که در روزهای عادت خود که از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند، استحاضه می باشد، و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را که می بیند در روزهای عادتش باشد، حیض است. چه نشانه های حیض را داشته؛ چه نداشته باشد. و همچنین است اگر در روزهای عادتش نباشد؛ ولی نشانه های حیض را داشته باشد، و خونی که بعد از گذشتن ده روز از نفاس می بیند، و در روزهای عادت حیض او نباشد؛ و نشانه های حیض را هم نداشته باشد استحاضه است.
مسأله 527_ زنی که در حیض عادت عددیّه ندارد، اگر بعد از زایمان تا یک ماه، یا بیشتر از یک ماه خون ببیند، حکم ده روز اوّل آن در مسأله (524) گذشت. و ده روز دوم آن استحاضه است. و خونی که بعد از آن می بیند، اگر نشانهی حیض را داشته باشد؛ یا در وقت عادتش باشد حیض، وگرنه آن هم استحاضه می باشد.
غسل مسّ میّت
مسأله 528_ اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مسّ کند، یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس ّ میّت نماید، چه در خواب مسّ کند چه در بیداری؛ با اختیار مسّ کند یا بی اختیار. حتّی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میّت برسد، باید غسل کند. ولی اگر حیوان مرده ای را مسّ کند، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 529_ برای مسّ مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست اگرچه جایی را که سرد شده مس ّ نماید.
مسأله 530_ اگر موی خود را به بدن میّت برساند، یا بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند، چنانچه مو به حدّی بلند باشد که عرفاً مسّ میّت بر او صدق نکند غسل واجب نیست.
مسأله 531_ برای مسّ بچه مرده، حتّی بچهی سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده، غسل مسّ میّت واجب است. بنابر این اگر بچهی چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید و بدنش سرد شده؛ و ظاهر بدن مادر با او مساس حاصل کند مادر او باید غسل مس ّ میّت کند.
مسأله 532_ بچه ای که بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید، چنانچه ظاهر بدن مادر را مس ّ نماید وقتی بالغ شد واجب است غسل مسّ میّت کند، و قبل از بلوغ نیز غسل صحیح است.
مسأله 533_ اگر انسان، میّتی را که سه غسل او کاملاً تمام شده مسّ نماید، غسل بر او واجب نمی شود. ولی اگر پیش از آنکه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس ّ کند اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، باید غسل مسّ میّت نماید.
مسأله 534_ اگر دیوانه یا بچهی نابالغی میّت را مسّ کند، بعد از آنکه آن دیوانه عاقل، یا بچه بالغ شد، باید غسل مسّ میّت نماید و در مسألهی 532 گذشت که غسل نابالغ نیز صحیح است.
مسأله 535_ اگر از بدن زنده، یا مرده ای که غسل های سه گانه اش را نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود، انسان آن را مسّ نماید، باید بنا بر احتیاط غسل مسّ میّت کند. ولی اگر قسمتی که جدا شده، استخوان نداشته باشد، برای مسّ آن، غسل واجب نیست. و قسمت جدا شدهی از بدن، اگر خود شخص نیز او را بعد از سرد شدن مسّ کند، بنا بر احتیاط غسل دارد.
مسأله 536_ برای مسّ استخوانی که گوشت ندارد؛ و آن را غسل نداده اند، چه از مرده جدا شده باشد، چه از زنده، بنا بر احتیاط غسل واجب است. و همچنین است برای مسّ دندانی که از مرده قبل از تمام شدن غسل های سه گانه جدا شده باشد. و مسّ ناف طفل بعد از جدا شدن غسل ندارد.
مسأله 537_ غسل مسّ میّت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند. ولی کسی که مسّ میّت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، احتیاط واجب است که وضوء هم بگیرد. همان گونه که احتیاط، بطلان وضوء به مسّ میّت است. خصوصاً اگر در بین غسل حدث اصغر از وی سر زده باشد.
مسأله 538_ اگر چند میّت را مسّ کند؛ یا یک میّت را چند بار مسّ نماید، یک غسل کافی است و اگر در بین غسل مسّ میّت، مرده ای دیگر را مسّ نماید، که مسّ او غسل داشته باشد غسل را از سر بگیرد.
مسأله 539_ برای کسی که بعد از مسّ میّت غسل نکرده است، توقّف در مسجد؛ و نزدیکی با زن؛ و خواندن آیه هایی که سجدهی واجب دارد، مانعی ندارد، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند.
احکام محتضر
اشاره
مسأله 540_ مسلمانی را که محتضر است، یعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد؛ یا زن؛ بزرگ باشد؛ یا کوچک، بنا بر احتیاط در صورت امکان باید به پشت بخوابانند، به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد.
مسأله 541_ احوط (احتیاطی که سزاوار ترک نیست) آن است تا وقتی که غسل میّت تمام نشده، نیز او را رو به قبله بخوابانند. ولی بعد از آنکه غسلش تمام شد، بهتر آن است که او را مثل حالتی که بر او نماز می خوانند بخوابانند.
مسأله 542_ بنا بر احتیاط، رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است. و اجازه گرفتن از ولّی او احتیاط مستحبّ است.
مسأله 543_ مستحبّ است شهادتین؛ و اقرا به دوازده امام؛ و سایر عقائد حقّه را به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد، و نیز مستحبّ است چیزهایی را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند. و کلمات فرج را (لا اله الله الحلیم الکریم تا آخر) به او تلقین کنند.
مسأله 544_ مستحبّ است این دعا را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد: (اَلّلهُمَّ اغْفِرْلِیَ الْکَثیِرَ مِنْ مَعاصیِکَ وَ اقْبَلْ مِنِّّّی الْیَسیِرَ مِنْ طاعَتِکَ یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیِرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیِرَ اِقْبَلْ مِنِّی الْیَسیِرَ وَاعْفُ عَنِّی الْکَثیِرَ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفوُرُ. اَلّلهُمَّ ارْحَمْنِی فَاِنَّکَ رَحیِمُ).
مسأله 545_ مستحبّ است کسی را که سخت جان می دهد اگر ناراحت نمی شود و سبب تعجیل مرگ او نمی گردد به جایی که نماز می خوانده ببرند.
مسأله 546_ مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سورهی مبارکهی یس؛ و صافّات؛ و احزاب؛ و آیة الکرسیّ؛ و آیه ی پنجاه و چهارم از سوره اعراف؛ و سه آیهی آخر سورهی بقره را، بلکه هر چه قرآن ممکن است بخوانند.
مسأله 547_ تنها گذاشتن محتضر؛ (و احتمال دارد که این حکم مخصوص بعد از مرگ باشد) و گذاشتن چیزی روی شکم او؛ و بودن جنب و حائض نزد او مکروه است. و احتمال دارد حرف زدن زیاد؛ و گریه کردن؛ و تنها گذاشتن زن ها نزد او نیز مکروه باشد. و اگر گذاشتن چیزی روی شکم محتضر موجب آزار وی باشد حرام است.
احکام بعد از مرگ
مسأله 548_ بعد از مرگ مستحبّ است چشم ها؛ و لب ها؛ و چانه و دو فکّ میّت را ببندند. و بهتر است دست و پای او را دراز کنند؛ و پارچه ای روی او بیندازند. و اگر شب مرده است تا مدّتی در جایی که مرده، چراغ روشن کنند. و مستحب ّ است برای تشییع جنازهی او مؤمنین را خبر کنند. و در دفن او عجله نمایند. ولی اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود. و نیز اگر میّت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد، باید به قدری دفن را عقب انداخته تا که پهلوی چپ او را بشکافند؛ و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.
وجوب غسل و کفن و نماز و دفن میّت
مسأله 549_ غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان اگرچه دوازده امامی نباشد، برهر مکلّفی واجب است، و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود، و چنانچه هیچ کسی انجام ندهد، همهی کسانی که می دانند و می توانند معصیت کرده اند.
مسأله 550_ اگر کسی مشغول کارهای میّت شود، بر دیگران واجب نیست اقدام نماید، ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارند، باید دیگران تمام کنند.
مسأله 551_ اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند، ولی اگر شکّ یا گمان دارد، باید اقدام نماید.
مسأله 552_ اگر کسی بداند غسل، یا کفن، یا نماز، یا دفن میّت را باطل انجام داده اند، باید دوباره صحیح انجام دهد، ولی اگر گمان دارد که باطل بوده، یا شکّ دارد که درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید.
مسأله 553_ برای غسل و کفن و نماز و دفن میّت، باید از ولیّ او اجازه بگیرند.
مسأله 554_ ولیّ زن شوهر او است، و بعد از او، مردهایی که از میّت ارث می برند، مقدّم بر زن های ارث برند.
مسأله 555_ اگر کسی بگوید من ولیّ میّت هستم، یا ولیّ میّت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میّت را انجام دهم؛ یا بگوید راجع به امور تجهیز میّت، من وصیّ او می باشم، چنانچه به حرف او اطمینان دارند؛ یا میّت در تصرّف او است؛ یا اینکه دو نفر عادل، بلکه شخصی که مورد اطمینان باشد و از گفته اش اطمینان حاصل می شود به گفتهی او شهادت دهند، باید ادّعای او را قبول کرد. و اگر از گفتهی یک نفر اطمینان حاصل نشود؛ ولی عادل باشد این حکم ثابت نیست. ولی جای احتیاط است.
مسأله 556_ اگر میّت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولیّ، کس دیگری را معیّن کند، ولایت این امور با او است. و لازم نیست کسی که میّت او را برای انجام این کارها معیّن کرده، این وصیّت را قبول کند، ولی اگر قبول کرد، باید به آن عمل نماید.
کیفیّت غسل میّت
مسأله 557_ واجب است میّت را سه غسل بدهند:
«اوّل» با آبی که با سدر مخلوط باشد. «دوم» با آبی که با کافور مخلوط باشد. «سوم» با آب خالص.
مسأله 558_ سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد، که آب را مضاف کند، و به اندازه ای هم کم نباشد، که نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 559_ اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پیدا نشود، بنا بر احتیاط واجب مقداری که به آن دسترسی دارند در آب بریزند.
مسأله 560_ اگر کسی در حال احرام بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند، و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند، مگر اینکه در احرام حج بوده، و سعی را تمام نموده باشد. یا از احرام عمرهی مفرده، فقط طواف نساء باقی باشد، که در این دو صورت با آب کافور باید غسلش دهند؛ و او را حنوط کنند.
مسأله 561_ اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جائز نباشد، مثل آنکه غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست، میّت را با آب خالص غسل داده، و بنا بر احتیاط مستحبّ تیمّم نیز بدهند.
مسأله 562_ کسی که میّت را غسل می دهد، باید مسلمان دوازه امامی و بالغ و عاقل باشد، و مسائل غسل را هم بداند. ولی اگر میّت مسلمان غیر اثنی عشری را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مؤمن اثنی عشری ساقط است.
مسأله 563_ کسی که میّت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد.
مسأله 564_ غسل دادن بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد واجب است، و غسل دادن و کفن و دفن کافر و اولاد او جائز نیست، و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه محکوم به اسلام بوده، باید او را غسل داد.
مسأله 565_ بچهی سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل بدهند و کفن کنند، و اگر چهار ماه ندارد، باید بنا بر احتیاط در پارچه ای بپیچند؛ و بدون غسل دفن کنند. و اگر خلقتش تمام باشد حکم چهار ماهه را دارد.
مسأله 566_ حرام است مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد ولی زن می تواند، شوهر خود را غسل دهد، و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگرچه احتیاط مستحبّ است که زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را در حال اختیار غسل ندهد.
مسأله 567_ مرد می تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست، غسل دهد. و زن هم می تواند پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد غسل دهد.
مسأله 568_ اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است مرد پیدا نشود؛ و زن ندارد، یا نمی تواند او را غسل دهد، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمّه و خاله، یا به واسطهی شیر خوردن یا تزویج با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند غسلش بدهند. و نیز اگر برای غسل میّت زن، زنی دیگر نباشد، مردهایی که با او نسبت دارند و محرمند، یا به واسطهی شیر خوردن یا تزویج، با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس و مانند آن او را غسل دهند.
مسأله 569_ زنی که در عدّهی طلاق رجعی است، می تواند شوهر خود را غسل دهد. ولی زنی که در عدّهی طلاق بائن است نمی تواند شوهر خود را غسل دهد.
مسأله 570_ اگر میّت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جائز است بلکه شاید افضل باشد که غیر از عورت، جاهای دیگر میّت برهنه باشد.
مسأله 571_ نگاه کردن به عورت میّت حرام است، و کسی که او را غسل می دهد اگر نگاه کند معصیت کرده، ولی غسل باطل نمی شود.
مسأله 572_ اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، بنا بر احتیاط پیش از آنکه آنجا را غسل بدهند، آب بکشند، و اولی آن است که تمام بدن میّت، پیش از شروع به غسل از جهت نجاست های دیگر پاک باشد.
مسأله 573_ غسل میّت مثل غسل جنابت است. احتیاط واجب (اگر اظهر نباشد) آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند، و در غسل ترتیبی هم لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند، و نیز اولی و احوط است که هر یک از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند، بلکه آب را روی آن بریزند.
مسأله 574_ کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه در جواز آن تأمّل و اشکال است. و همان غسل میّت برای او کافی است.
مسأله 575_ مزد گرفتن برای غسل دادن میّت حرام است، و اگر کسی برای گرفتن مزد، میّت را غسل بدهد، آن غسل باطل است. ولی مزد گرفتن برای کارهای مقدّماتی غسل حرام نیست.
مسأله 576_ در غسل میّت، جبیره مشروع نیست. و اگر آب پیدا نشود؛ یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید عوض هر غسل، میّت را یک تیمّم بدهند، و احتیاط واجب است که یک تیمّم دیگر هم عوض هر سه غسل بدهند، و اگر کسی که تیمّم می دهد، در یکی از این سه تیمّم قصد مافی الذمّه نماید، یعنی نیّت کند که این تیمّم را برای آنکه به تکلیف عمل شده باشد، انجام می دهم، تیمّم چهارم لازم نیست.
مسأله 577_ کسی که میّت را تیمّم می دهد باید دست خود را به زمین بزند، و به صورت و پشت دست های میّت بکشد، و اگر ممکن باشد، احتیاط واجب است که با دست میّت هم او را تیمّم بدهد.
احکام کفن میّت
مسأله 578_ میّت مسلمان را حتّی اگر سقط چهار ماهه باشد، باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند کفن نمایند.
مسأله 579_ لنگ باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند. و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد. و پیراهن باید، از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند. و بهتر است که تا روی پا برسد. و درازی سرتاسری باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد، و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید، و رسیدن دو طرف به هم کافی است؛ ولو به سبب نخ هایی به هم متّصل گردند.
مسأله 580_ مقداری از لنگ که ناف تا زانو را می پوشاند؛ و مقداری از پیراهن که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است. و آنچه بیشتر از این مقدار در مسألهی قبل گفته شد، مقدار مستحبّ کفن می باشد.
مسأله 581_ اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را که در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند؛ اشکال ندارد. و احتیاط واجب است، که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده بر ندارند.
مسأله 582_ اگر کسی وصیّت کرده باشد که مقدار مستحبّ کفن را که در دو مسألهی قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند؛ یا وصّیت کرده باشد، ثلث مال را به مصرف خود او برسانند؛ ولی مصرف آن را معیّن نکرده باشد؛ یا فقط مصرف مقداری از آن را معیّن کرده باشد، می توانند مقدار مستتحبّ کفن را از ثلث مال او بردارند.
مسأله 583_ اگر میّت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند، احتیاط واجب است که مقدار واجب کفن را با ملاحظهی شأن میّت به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیّه نمایند، ولی اگر کسانی که از ورثه که بالغ هستند اجازه بدهند که از سهم ارث آنان بردارند، مقداری را که اجازه داده اند، از سهم آنان می شود برداشت.
مسأله 584_ کفن زن بر عهده شوهر است، اگرچه زن از خود مال داشته باشد. و همچنین اگر زن را به شرحی که در احکام طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند؛ و پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد؛ یا دیوانه باشد، ولیّ شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
مسأله 585_ کفن میّت برخویشان او واجب نیست، اگرچه از کسانی باشد که مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد. ولی اگر مالی ندارد که با آن کفن شود، احتیاط لازم است کسی از خویشانش که نفقهی میّت بر او واجب بوده کفن او را بدهد.
مسأله 586_ احتیاط واجب است که، هر یک از سه پارچهی کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد. و احتمال کفایت پیدا نبودن از زیر مجموع قطعات کفن قویّ است.
مسأله 587_ کفن کردن با پوست مردار؛ و چیز غصبی، اگرچه چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست. ولی اگر مردار نجس نباشد (مرداری که خون جهنده نداشته)، احتیاط کفن کردن با پوست آن در حال اضطرار است. بلکه این احتیاط، در پوست مردار نجس نیز قویّ است. و چنانچه کفن میّت غصبی باشد؛ و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند.
مسأله 588_ کفن کردن میّت، با چیز نجس؛ و با پارچهی ابریشمی خالص؛ یا مساوی با خلیط آن، و بنا بر احتیاط، با پارچه ای که طلا بافته شده، جایز نیست. ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.
مسأله 589_ کفن کردن با پارچه ای که از پشم، یا کرک، یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده، و با پوست حیوان حلال گوشت حتّی اگر تذکیه شده و پاک باشد، بنا بر احتیاط در حال اختیار جایز نیست، ولی اگر کفن از موی و کرک و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد. اگرچه احتیاط مستحبّ آن است که با این دو کفن ننمایند.
مسأله 590_ اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود؛ چنانچه کفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند؛ اگرچه بعد از گذاشتن در قبر باشد. و اگر شستن، یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند.
مسأله 591_ کسی که برای حجّ؛ یا عمره، احرام بسته اگر بمیرد، باید مثل دیگران کفن شود. و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد.
مسأله 592_ مستحبّ است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیّه کند.
احکام حنوط
مسأله 593_ بعد از غسل واجب است میّت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند. و شایسته است، به سر بینی میّت هم کافور بمالند. و مستحبّ است زیر بغل و لبّه (جای گردن بند) زیر گلو و بالای سینه و مفاصل (جای بندهای بدن) را نیز کافور بمالند. و شایسته است جای جمع شدن چرک، مانند بیخ ران ها و کف پاها و نیز پشت دست ها مالیده شود. و باید کافور، سائیده و تازه و پاک و مباح باشد. و اگر به سبب کهنه بودن عطر او از بین رفته باشد، کافی نیست.
مسأله 594_ احتیاط مستحبّ است که اوّل کافور را به پیشانی میّت بمالند. ولی در جاهای دیگر ترتیب لازم نیست.
مسأله 595_ بهتر است که میّت را پیش از کفن کردن، حنوط نمایند. و اگر در بین کفن کردن؛ و بعد از آن هم حنوط نمایند مانعی ندارد.
مسأله 596_ کسی که برای حجّ یا عمره احرام بسته است؛ اگر بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست. مگر اینکه در احرام حجّ، بعد از تمام کردن سعی بمیرد؛ یا از عمرهی مفرده، فقط طواف نساء باقی باشد. همان گونه که در مسئلهی 560 گذشت.
مسأله 597_ زنی که شوهر او مرده؛ و هنوز عدّه اش تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنانچه بمیرد، حنوط او واجب است.
مسأله 598_ احتیاط واجب است که، میّت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو نکنند. و نیز اینها را با کافور مخلوط ننمایند.
مسأله 599_ مستحبّ است قدری تربت حضرت سیّد الشّهداء (ع) را با کافور مخلوط کنند. ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود نرسانند. و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد؛ که وقتی با کافور مخلوط شد آن را کافور نگویند.
مسأله 600_ اگر کافور پیدا نشود، یا فقط به اندازهی غسل باشد، حنوط لازم نیست. و چنانچه از غسل زیاد بیاید ولی به همهی هفت عضو نرسد، بنا بر احتیاط باید اوّل بر پیشانی، و اگر زیاد آمد، به جاهای دیگر بمالند.
مسأله 601_ مستحب ّ است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میّت بگذارند، و بهتر است از درخت خرما باشد. وگرنه از درخت سدر؛ وگرنه از بید؛ یا انار؛ وگرنه از چوب تر هر درختی. و چوب خشک کفایت نمی کند. و بهتر است درازای هر یک، یک ذراع (حدود نیم متر) باشد.
مسأله 602_ بهتر است یکی را سمت راست؛ از چنبره گردن روی بدن؛ و دیگری را در سمت چپ؛ بالای پیراهن؛ به همان کیفیّت نهاد. و می شود سمت راستی را بالای پیراهن قرار داد. و بعضی گفته اند: می شود، چوب را در قبر میّت نهاد؛ و اگر فراموش شد بالای قبرش بگذارند.
احکام نماز میّت
مسأله 603_ نماز خواندن بر هر میّت مسلمان؛ یا بچه ای که محکوم به اسلام و شش سال او تمام باشد واجب است.
مسأله 604_ نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده، رجاءً مانعی ندارد. ولی نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده مستحبّ نیست.
مسأله 605_ نماز میّت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود، و اگر پیش از این ها؛ یا در بین اینها بخوانند، اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد کافی نیست.
مسأله 606_ کسی که میخواهد نماز میّت بخواند، لازم نیست با وضوء یا غسل یا تیمّم باشد؛ و بدن و لباسش پاک باشد، و اگر لباس او غصبی هم باشد اشکال ندارد. اگرچه بهتر است تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است رعایت کند.
مسأله 607_ کسی که بر میّت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد. و نیز واجب است میّت را مقابل او به پشت بخوابانند؛ به طوری سر او به طرف راست نمازگزار؛ و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 608_ بنا بر احتیاط، مکان نمازگزار باید غصبی نباشد، و نیز باید از جای میّت پست تر یا بلندتر نباشد. ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
مسأله 609_ نمازگزار باید از میّت دور نباشد. ولی مأمومی که نماز میّت را به جماعت می خواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صف ها به یکدیگر متّصل باشند اشکال ندارد.
مسأله 610_ نمازگزار باید مقابل میّت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میّت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میّت نیستند اشکال ندارد.
مسأله 611_ بین میّت و نمازگزار، باید پرده و یا دیوار و یا چیزی مانند اینها نباشد. ولی اگر میّت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد.
مسأله 612_ در وقت خواندن نماز باید عورت میّت پوشیده باشد. و اگر کفن کردن او ممکن نیست، باید عورتش را اگرچه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند؛ و او را در حال نماز در قبر، به پشت بگذارند.
مسأله 613_ نماز میّت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند، و در موقع نیّت، میّت را معیّن کند. مثلاً نیّت کند نماز می خوانم بر این میّت قربةً الی الله.
مسأله 614_ اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.
مسأله 615_ اگر میّت وصیّت کرده باشد، که شخص معیّنی بر او نماز بخواند، احتیاط مستحبّ است که آن شخص از ولیّ میّت اجازه بگیرد.
مسأله 616_ مکروه است بر میّت چند نماز بخوانند. ولی اگر میّت اهل علم؛ و تقوی باشد، مکروه نیست.
مسأله 617_ اگر میّت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری؛ بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شد باطل بوده است، تا وقتی جسد او از هم نپاشیده، واجب است با شرط هایی که برای نماز میّت گفته شد به قبرش نماز بخوانند. و چنانچه فاصله زمانی زیادی مثلاً به اندازهی یک شب یا یک روز، نشده در صورت عمد باید بدن را بیرون آورده نماز بگزارند.
دستور نماز میّت
مسأله 618_ نماز میّت پنج تکبیر دارد. و اگر نمازگزار به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اوّل، بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اَلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». و بعد از تکبیر سوم، بگوید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ». و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد است بگوید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَیِّتِ». و اگر زن است بگوید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ». و بعد، تکبیر پنجم را بگوید، و بهتر است بعد از تکبیر اوّل، بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً بَیْنَ یَدَیِ السّاعَةِ». و بعد از تکبیر دوم، بگوید: «اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بارَکْ عَلی اِبْراهِیمَ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَأفْضَلِ ما صَلّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی اِبْراهِیمَ وَ آلِ اِبْراهِیمَ اِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ صَلِّ عَلی جَمِیعِ الْانْبِیاءِ وَ الْمُرسَلِینَ، وَالشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینِ، وَ جَمِیعِ عِبادِ اللهِ الصّالِحِینَ». و بعد از تکبیر سوم، بگوید: «اَلّلهُمَّ اغُفِرُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِماتِ اَلْاَحْیاءِ مِنْهُمْ وَ الأَمْواتِ، تابِعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ، اِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَواتِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ» و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: «اَلّلهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ اَنْتَ خَیْرِ مَنْزوُلٍ بِهِ، اَلّلهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خََیْراً وَ اَنْتَ اعْلَمُ بِهِ مِنّا، اَلّلهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ، وَ اِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ، اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی أعْلی عِلّیِینَ وَ اخْلُفْ عَلی أَهْلِهِ فِی الْغابِرِینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحمِیِن». و بعد، تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میّت زن است، بعد از تکبیر چهارم بگوید: «اَلّلهُمَّ اِنَّ هذِهِ أمَتُکَ وَ ابْنَةُ عَبْدِکَ وَ ابْنَةُ أَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنزُولٍ بِهِ، اَلّلهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها اِلاّ خَیْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا، اَلّلهُمَّ اِنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی اِحْسانِها، وَ اِنْ کانَتْ مُسِیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِر لَها، اَلّلهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیِینَ وَ اخْلُفْ عَلی اَهْلِها فِی الْغابِرِینَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».
مسأله 619_ باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 620_ کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند، اگرچه مأموم باشد، باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.
مستحبّات نماز میّت
مسأله 621_ چند چیز در نماز میّت مستحبّ است: «اوّل» آنکه نمازگزار بر میّت، با وضوء؛ یا غسل؛ یا تیمّم باشد. و احتیاط است در صورتی تیمّم کند که وضوء یا غسل ممکن نباشد؛ یا بترسد که اگر وضوء بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد. «دوم» اگر میّت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادی بر او نماز می خواند، مقابل وسط قامت او بایستد. و اگر نیّت زن است، مقابل سینه اش بایستد. «سوم» پا برهنه نماز بخواند. و بعید نیست با نعلین مکروه باشد. «چهارم» در هر تکبیر دست ها را بلند کند. «پنجم» بنا به گفتهی شیخ صدوق (قدس) فاصلهی او با میّت به قدری کم باشد؛ که اگر باد، لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. «ششم» نماز میّت را به جماعت بخواند. «هفتم» امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند، و کسانی که با او نماز می خوانند آهسته بخوانند. «هشتم» در جماعت اگرچه مأموم یک نفر باشد رجاءً عقب امام بایستد. «نهم» نمازگزار، به میّت و مؤمنین، زیاد دعا کند. «دهم» رجاءً پیش از نماز در جماعت سه مرتبه بگوید: الصّلاة. «یازدهم» نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میّت بیشتر به آنجا می روند. «دوازدهم» زن حائض اگر نماز را به جماعت می خواند، تنها بایستد. و در صف نمازگزاران نایستد.
مسأله 622_ خواندن نماز میّت در مساجد مکروه است. ولی در مسجدالحرام مکروه نیست.
احکام دفن
مسأله 623_ واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید. و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند. و اگر ترس آن باشد که جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.
مسأله 624_ اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد. می توانند به جای دفن او را در بناء یا تابوت بگذارند.
مسأله 625_ میّت را باید در قبر، به پهلوی راست، طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 626_ اگر کسی در کشتی بمیرد؛ چنانچه جسد او فاسد نمی شود؛ و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند، و او را در زمین دفن کنند. وگرنه، باید در کشتی غسلش بدهند و حنوط و کفن کنند. وپس از خواندن نماز میّت بنا بر احتیاط، در صورت امکان، او را در خمره بگذارند، و درش را ببندند و به دریا بیندازند و إلاّ؛ چیز سنگینی به پایش بسته، و به دریا بیندازند. و اگر ممکن است باید او را در جایی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات نشود.
مسأله 627_ اگر بترسد که دشمن قبر میّت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد، و گوی یا بینی اعضای دیگر او را ببُرد، چنانچه ممکن باشد، باید باید به طوری که در مسألهی پیش گفته شد: او را به دریا بیندازند.
مسأله 628_ مخارج انداختن به دریا؛ و مخارج محکم کردن قبر میّت را؛ در صورتی که لازم باشد، باید از اصل مال میّت برداردند.
مسأله 629_ اگر زن کافر بمیرد؛ و بچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ؛ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
مسأله 630_ دفن مسلمان در قبرستان کفّار؛ و دفن کافر در قبرستان مسلمانان جایز نیست.
مسأله 631_ دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست.
مسأله 632_ دفن میّت در جای غصبی؛ و در زمینی که مثل مسجد، برای غیرِ دفن کردن وقف شده، جایز نیست.
مسأله 633_ دفن میّت در قبر مردهی دیگر جایز نیست، بنا بر احتیاط در بعضی صور مگر آنکه قبر کهنه شده و میّت اوّلی به کلّی از بین رفته باشد و قبر ملک دیگری نباشد.
مسأله 634_ چیزی که از میّت جدا می شود، اگرچه مثل مو و ناخن و دندانش باشد، بنا بر احتیاط باید با او دفن شود. و دفن ناخن؛ و دندانی که در حال زندگی از انسان جدا می شود، مستحبّ است.
مسأله 635_ اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد، باید درِ چاه را ببندند؛ و همان چاه را قبر او قرار دهند.
مسأله 636_ اگر بچه در شکم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسان ترین راه او را بیرون آورند. و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند اشکال ندارد. ولی باید به وسیلهی شوهرش اگر اهل فن است، یا زنی که اهل فن باشد، او را بیرون بیاورند. و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد؛ و اگر آن هم ممکن نشود، مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد. و در صورتی که آن هم پیدا نشود، کسی که اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.
مسأله 637_ هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد، اگرچه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشد، باید به وسیلهی کسانی که در مسأله پیش گفته شد: پهلوی چپ او را بشکافند؛ و بچه را بیرون آورند؛ و پهلو را بدوزند.
مستحبّات دفن
مسأله 638_ مستحبّ است: 1_ قبر را به اندازهی قد انسان متوسّط (تا حد چنبرهی گردن)؛ یا قامت که در روایات وارد شده، گود کنند؛ 2_ و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند. مگر آنکه قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند. یا مردم برای خواندن فاتحهی اهل قبور بیشتر به آنجا بروند. 3_ و جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا دو یا سه مرتبه کمکم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند. و در نوبت سوم یا چهارم وارد قبر کنند. و اگر میّت مرد است، در دفعه ی سوم طوری زمین بگذارند؛ که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعهی چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و در بیشتر روایات از طرف پاها دارد. و اگر زن است، در دفعهی سوم طرف قبلهی قبر بگذارند؛ و به پهنا وارد قبر کنند. و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. 4_ و جنازه را به آرامی از تابوت گرفته وارد قبر کنند. 5_ و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن؛ و موقع دفن، بخوانند، 6_ لحد برای میّت سمت قبله قرار دهند، 7_ میّت را که در لحد گذاشتند، گره های کفن را از سمت سر شروع کرده باز کنند. 8_ و صورت میّت را روی خاک بگذارند. و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، 9_ و پشت میّت خشت خام؛ یا کلوخی بگذارند؛ که میّت به پشت برنگردد. 10_ و قدری تربت حضرت سیّدالشّهداء (ع) با وی در قبر بگذارند. و پیش از آنکه لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه ی راست میّت بزنند، و دست چپ را به قوّت بر شانهی چپ میّت بگذارند؛ و دهان را نزدیک گوش او ببرند؛ و به شدّت حرکتش دهند؛ و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانُ ابنُ فُلانٍ). و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند. مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا محمّدَ بْنَ عَلِیّ) پس از آن بگویند:
«هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذیِ فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادةِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً(ص) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ خاتَمُ الْمُرسَلِینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ وَ سَیِّدُ الْوَصییّنَ وَ اِمامُ افْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ، وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَ عَلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیًّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَ عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَ الْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَواتُ اللهِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتَکَ اَئِمَّةُ هُدًی اَبْرارٌ» یا «فُلانَ بْنَ فُلانٍ» و به جای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: «اِذا اَتاکَ الْمَلِکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَألاکَ عَنْ رَبَّکَ وَ عَنْ نَبیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اَللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ (ص) نَبیّی وَ الْاِسْلامُ دینی وَ الْقُرْآنُ کِتابی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ اِمامی والْحَسَنُ بْنُ عَلیًّ الْمُجْتَبی اِمامی وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلیًّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلاءَ اِمامی وَ عَلیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی وَ مُحَمَّدٌ الْْباقِرُ اِمامی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامی وَ موُسَی الْکاظِمُ اِمامی وَ عَلیٌّ الرِّضا اِمامی وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامی وَ عَلیٌّ الْهادی اِمامی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ ا ِمامی وَ الْ حُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامی، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتی وَ سادَتی وَ قادَتی وَ شُفَعائی. بِهِمْ اَتَوَلّی وَ مِنْ اَعْدائَهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ. ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانُ ابْنُ فُلانٍ». و به جای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: «اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ، وَ اِنَّ مُحَمَّداً (ص) نِعْمَ الرَّسُولُ، وَ اِنَّ عَلیَّ بْنَ اَبی طالِبٍ وَ اَوْلادُهُ الْمَعْصوُمینَ الْاَئِمَّةُ الْإِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الْأَئِمَّةُ، وَ اَنَّ ماجاءَ بِهِ مُحَمِّدٌ (ص) حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنکِرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ والنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَ تَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حقٌّ، وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ». پس بگوید: «اَ فَهِمْتَ یا فُلانُ» و به جای فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید: «ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَ هَداکَ اللهُ اِلی صِراطِ مُسْتَقیمٍ، عَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ». پس بگوید: «اَلّلهُمَّ جافِ الْأَرْضِ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَ لَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَلّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ».
مسأله 639_ مستحبّ است کسی که میّت را در قبر می گذارد، با طهارت، و سر برهنه و پابرهنه باشد و دکمه های خود را باز کند. و از طرف پای میّت از قبر بیرون بیاید. و غیر از خویشان میّت کسانی که حاضرند، با پشت دست خاک بر قبر بریزند؛ و بگویند: (اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ). و اگر میّت زن است، کسی که با او محرم می باشد خصوصاً شوهرش او را در قبر بگذارد. و اگر محرمی نباشد، خویشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 640_ مستحبّ است قبر را مربّع یا مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند؛ (و مسطّح باشد؛ بدون بر آمدگی.) و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود. و روی قبر از طرف سر سپس به اطراف چهارگانه تا به سر برسد؛ آب بپاشند، و باقی ماندهی آب را در وسط؛ بالای قبر بریزند. و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند؛ و نیز کسانی که بعد از دفن نزد قبر می آیند، دست ها را بر قبر نزد سر بگذارند و انگشت ها را باز کرده، و در خاک فرو برند، (برای کسی که به نماز میّت نرسیده تأکید دارد)، و هفت مرتبه سورهی مبارکهی انا انزلناه را بخوانند، و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند:
(اَلّلهُمَّ جافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ اِلَیْکَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ماتُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ). و بعضی گفته اند: مستحبّ است، قدری سنگ ریزه روی قبر بگذارند. و بهتر است، قرمز رنگ باشد.
مسأله 641_ پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند، مستحب ّ است ولیّ میّت؛ یا کسی که از طرف ولیّ اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده به میّت به صدای بلند تلقین کند.
مسأله 642_ بعد و قبل از دفن مستحبّ است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند. ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطهی سر سلامتی دادن مصیبت یادشان می آید ترک آن بهتر است. و نیز مستحبّ است تا سه روز برای اهل خانهی میّت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
مسأله 643_ مستحبّ است انسان در مرگ خویشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر کند. و هر وقت میّت را یاد می کند، انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ بگوید. و برای میّت قرآن بخواند. و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد. و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود. و خویشان را نزدیک هم دفن کنند.
مسأله 644_ جایز نیست بنا بر احتیاط واجب انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را بخراشد و سیلی بزند و به خود آسیب برساند.
مسأله 645_ بنا بر احتیاط واجب پاره کردن یقه؛ یا لباس در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست. واحتیاط مستحبّ است که در مصیبت آنان نیز یقه پاره نکند.
مسأله 646_ اگر زن در عزای میّت صورت خود را بخراشد و خونین کند؛ یا موی خود را بکند، بنا بر احتیاط یک بنده آزاد کند؛ یا ده فقیر را طعام دهد؛ یا بپوشاند. و اگر نتوانست، سه روز روزه بگیرد. و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند. و اگر زن موی خود را در عزای مرده از ته بچیند، کفّاره آن یک بنده آزاد کردن؛ یا دو ماه پیاپی روزه گرفتن؛ یا اطعام شصت مسکین است.
مسأله 647_ احتیاط واجب است که در گریه بر میّت، صدا را خیلی بلند نکنند.
نماز وحشت
مسأله 648_ سزاوار است در شب اوّل قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند. و دستور آن این است که در رکعت اوّل بعد از حمد یک مرتبه آیة الکرسی، و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سورهی انا انزلناه را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: (اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ فِلانٍ). و به جای کلمهی فلان اسم میّت را بگویند.
مسأله 649_ نماز وحشت را در هر موقع از شب اوّل قبر می شود خواند. ولی بهتر است در اوّل شب، بعد از نماز عشاء خوانده شود.
مسأله 650_ اگر بخواهند میّت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اوّل او تأخیر بیندازند. و بهتر است، شب اوّل مرگ او نیز نماز وحشت را بخوانند.
نبش قبر
مسأله 651_ نبش قبر مسلمان، یعنی شکافتن قبر او اگرچه طفل یا دیوانه باشد حرام است، ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد.
مسأله 652_ نبش قبر امام زاده ها و شهداء وعلماء و صلحاء، اگرچه سال ها بر آن گذشته باشد حرام است.
مسأله 653_ شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست.
«اوّل» آنکه میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند. که در این صورت باید میّت را بیرون آورده، در زمین مباح دفن کنند.
«دوم» آنکه کفن یا چیزی که با میّت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند، که در این صورت نیز نبش لازم است؛ تا با کفن مباح تکفین شود. و آنچه از آن دیگری است به او داده شود و همچنین است اگر چیزی از مال خود میّت که به ورثهی او رسیده با او دفن شده و ارزش بالایی داشته و ورثهی او راضی نشوند که آن جیز در قبر بماند. ولی اگر میّت وصیّت کرده باشد که دعاء یا قرآن یا انگشتری را با او دفن کنند و از ثلث ترکه بعد از پرداخت بدهی زیادتر نباشد، برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند. و باید طبق وصیت عمل شود.
«سوم» میّت بی غسل یا بی کفن دفن شده باشد یا بدانند غسلش باطل بوده، یا به غیر از دستور شرع کفن شده یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند. و شکافتن قبر موجب هتک حرمت میّت نباشد.
«چهارم» آنکه برای ثابت شدن حقّی بخواهند بدن میّت را ببینند.
«پنجم» آنکه میّت را در جایی که بی احترامی به اوست مثل قبرستان کفّار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند.
«ششم» آنکه برای یک مطلب شرعی که اهمّیّت آن از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند. مثلاً بخواهند بچهی زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند.
«هفتم» آنکه بترسند درنده ای بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد، یا دشمن او را بیرون آورد.
«هشتم» آنکه قسمتی از بدن میّت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند، ولی احتیاط واجب است که آن قسمتی از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میّت دیده نشود.
«نهم» آنکه میّت را بخواهند به مشاهده مشرّفه نقل نمایند؛ بخصوص اگر وصیّت کرده باشد. ولی این کار باید مستلزم هتک میّت نباشد.
غسل های مستحبّ
مسأله 654_ در شرع مقدّس اسلام غسل هایی مستحب ّ است و از آن جمله است: 1_ غسل جمعه. و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر است که نزدیک ظهر بجا آورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد، بهتر است بدون نیّت اداء و قضاء تا غروب بجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب ّ است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را بجا آورد. و کسی که می داند در روز جمعه آب پیدا نمی کند؛ یا می ترسد که پیدا نکند، می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاءً انجام دهد، بلکه استحباب آن بعید نیست. و مستحب ّ است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعِلنی مِنَ التَّوابّینَ وَ اجْعَلْنی مِنَ الْمُتَطَهَّرینَ».
2_ غسل شب اوّل و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و چهارم ماه رمضان.
3_ غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر. و بعد از ظهر تا غروب به قصد رجاء بیاورند، گرچه استحباب آن تا غروب بعید نیست. و بهتر است که آن را پیش از نماز عید به جا آورند.
4_ غسل شب عید فطر. و وقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح. و شایسته است که در اوّل شب بجا آورده شود. و بهتر است برای شب عید قربان نیز غسل رجاءً بیاورد.
5_ غسل روز هشتم و نهم ذیحجّه. و در روز نهم بهتر است که آن را نزدیک ظهر بجا آورد.
6_ غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه، نماز آیات را عمداً نخوانده؛ در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. بلکه استحباب آن مطلقاً بعید نیست. حتّی اگر نماز را اداءً بخواند.
7_ غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده اند رسانده باشد.
8_ غسل احرام.
9_ غسل دخول حرم.
10_ غسل دخول مکّه.
11_ غسل زیارت خانهی کعبه.
12_ غسل دخول کعبه.
13_ غسل برای نحر و ذبح و حلق از اعمال حجّ.
14_ غسل داخل شدن مدینهی منوّره.
15_ غسل داخل شدن حرم پیغمبر (ص).
16_ غسل وداع قبر مطهّر پیغمبر (ص).
17_ غسل برای مباهلهی با خصم.
18_ غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده.
19_ غسل برای استخاره.
20_ غسل برای استسقاء.
21_ غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در کسوف.
22_ غسل زیارت سیّد الشّهداء (ع) هر چند از دور باشد.
مسأله 655_ فقهاء در بیان اغسال مستحبّه اغسال زیادی نقل فرموده اند. که از جملهی آنها این چند غسل است:
1_ غسل تمام شب های طاق ماه مبارک رمضان و غسل تمام شب های دههی آخر آن، و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم. 2_ غسل روز بیست و چهارم ذیالحجّه.
3_ غسل روز عید نوروز و شب پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الأوّل و روز بیست و پنجم ذیالقعده.
4_ غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است.
5_ غسل کسی که در حال مستی خوابیده.
6_ غسل کسی که برای تماشای به دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، ولی اگر اتّفاقاً؛ یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت رفته باشد، غسل مستحب ّ نیست.
7_ غسل برای دخول مسجد پیغمبر (ص).
8_ غسل برای زیارت معصومین (ع) از دور یا نزدیک. ولی احوط این است که این غسل ها را به قصد رجاء بجا آورند و این احتیاط سزاوار ترک نیست.
مسأله 656_ انسان با غسل های مستحبّی که برای خود انجام داده و در مسألهی (654) ذکر شده، نمی تواند بنا بر احتیاط لازم کاری که مانند نماز؛ وضوء لازم دارد، انجام دهد. و بهتر است وضوء را قبل از غسل بیاورد و اما غسل هایی که رجاءً بجا آورده می شود، حتماً از وضوء کفایت نمی کند.
مسأله 657_ اگر چند غسل بر کسی مستحبّ باشد و به نیّت همه؛ یک غسل بجا آورد کافی است.
تیمّم
اشاره
در هفت مورد بجای وضوء و غسل باید تیمّم کرد:
اول از موارد تیمم
آنکه تهیّهی آب به قدر وضوء یا غسل ممکن نباشد.
مسأله 658_ اگر انسان در آبادی باشد، باید بنابر اقوی برای تهیّهی آب وضوء و غسل، به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن ناامید شود. و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند؛ یا به جهت زیادی درختان راه آن دشوار است، باید در هر یک از چهار طرف به اندازهی پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود و الّا، باید در هر طرف به اندازهی پرتاب دو تیر جستجو نماید.
مسأله 659_ اگر بعضی از چهار طرف هموار؛ و بعضی دیگر پست و بلند باشد، در طرفی که هموار است به اندازهی پرتاب دو تیر در طرفی که هموار نیست به اندازهی پرتاب یک تیر جستجو کند.
مسأله 660_ در هر طرفی که یقین دارد آب نیست، جستجو لازم نیست.
مسأله 661_ کسی که وقت نماز او تنگ نیست، و برای تهیه آب وقت دارد، اگر یقیین دارد در محلی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست باید برای تهیه آب برود، و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محل لازم نیست ولی اگر گمان او قوی و به حد اطمینان باشد، باید برای تهیه آب به آن محل برود.
مسأله 662_ لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود، بلکه می تواند کسی را که به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافی است.
مسأْله 663_ اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود، یا در منزل یا در قافله آب هست، بنا بر احتیاط باید به قدری جستجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
مسأله 664_ اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید، و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همانجا بماند، چنانچه احتمال دهد آب پیدا می کند، احتیاط واجب است دوباره در جستجوی آب برود.
مسأله 665_ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همانجا بماند، چنانچه احتمال دهد که آب پیدا می شود احتیاط واجب است که دوباره در جستجوی آب برود.
مسأله 666_ اگر وقت نماز تنگ باشد یا از دزد و درنده بترسد یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که تنواند تحمل کند، جستجو لازم نیست.
مسأله 667_ اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، اگرچه معصیت کرده ولی نمازش با تیمم صحیح است.
مسأله 668_ کسی که یقین دارد آب پیدا نمی کند، چنانچه به دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز بداند که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد، چنانچه وقت وسعت داشته باشد، لازم است وضوء گرفته و نماز را اعاده نماید، و بعد از وقت نیز احتیاط واجب اگر اقوی نباشد قضاء آن نماز است.
مسأله 669_ اگر بعد از جستجو، آب پیدا نکند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز دانست، در جایی که جستجو کرده آب بوده، در صورتی که وقت باقی باشد بنا بر احتیاط واجب اگر اقوی نباشد باید وضوء گرفته و نماز را دوباره بجا آورد. بلکه احتیاط به قضاء نیز بعد از وقت اگر دانست شایسته است.
مسأله 670_ کسی که یقین دارد وقت نماز تنگ است، اگر بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز و پیش از گذشتن وقت دانست که برای جستجو وقت داشته، احتیاط واجب است اگر اقوی نباشد که دوباره نمازش را با جستجوی آب وگرنه با تیمّم بخواند. بلکه بعد از وقت نیز احتیاط به آوردن قضاء ترک نشود.
مسأله 671_ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوء داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست یا نمی تواند وضوء بگیرد، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید. ولی می تواند با عیال خود نزدیکی کند، اگرچه بداند که از غسل متمکن نخواهد شد.
مسأله 672_ اگر پیش از وقت نماز وضوء داشته باشد، و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، احتیاط واجب است که آن را باطل نکند.
مسأله 673_ کسی که فقط به مقدار غسل آب دارد، و می داند که اگر آن را بریزد آب پیدا نمی کند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است، و احتیاط واجب است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.
مسأله674_ کسی که می داند آب پیدا نمی کند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل کند، یا آبی که دارد بریزد معصیت کرده، ولی نمازش با تیمم صحیح است، اگرچه احتیاط مستحب است که قضای آن نماز را نیز با وضوء بخواند.
دوم از موارد تیمم
مسأله 675_ اگر به واسطهی پیری یا ناتوانی، یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها یا نداشتن وسیله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمم کند. و همچنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن به قدری مشقّت داشته باشد که مردم آن را تحمل نمی کنند، ولی در صورت اخیر چنانچه تیمم ننماید و وضوء بگیرد وضوی او صحیح است.
مسأله 676_ اگر برای کشیدن آب از چاه، دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد، و مجبور است بخرد باید بخرد یا کرایه نماید، اگرچه قیمت یا اجرت آن چند برابر معمول باشد، و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند، ولی اگر تهیه آنها به قدری پول می خواهد که نسبت به حال او ضرر دارد، واجب نیست تهیه نماید.
مسأله 677_ اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید ولی کسی که می داند یا گمان دارد که نمی تواند قرض خود را بدهد، واجب نیست قرض کند.
مسأله 678_ اگر کندن چاه مشقّت زیادی ندارد، باید برای تهیه آب، چاه بکند.
مسأْله679_ اگر کسی مقداری آب بی منت به او ببخشد که برای وضوء یا غسلش کافی است باید قبول کند.
سوم از موارد تیمم
مسأله680_ اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد یا بترسد که به واسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد، یا شدت کند یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید، ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضوء بگیرد و در مواردی که غسل لازم است غسل کند.
مسأله681_ لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود، باید تیمم کند.
مسأله682_ کسی که مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد، باید تیمّم کند.
مسأله 683_ اگر به سبب یقین یا برس ضرر، تیمم کند و پیش از نماز دانست که آب برایش ضرر ندارد، تیمم او باطل است. و اگر بعد از نماز دانست بنا بر احتیاط واجب اگر اقوی نباشد در صورتی که وقت باقی باشد باید دوباره نماز را با وضوء یا غسل بخواند، و اگر وقت گذشته قضاء ندارد.
مسأْله 684_ کسی که می داند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضوء بگیرد و بعد دانست که آب برای او ضرر داشته، در صورتی که ضرر به حدی نباشد که اقدام برای آن شرعاً حرام است وضوء و غسل او صحیح است.
چهارم از موارد تیمم
مسأله 685_ هر گاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضوء یا غسل برساند دچار زحمت می شود باید تیمم نماید، و جواز تیمم به این جهت در سه صورت است.
1_ آنکه اگر آب را در وضوء یا غسل صرف نماید خودش فعلاً یا بعداً به تشنگی که باعث تلف یا مرضش می شود یا تحملش مشقت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.
2_ آنکه بر کسانی که حفظشان بر او واجب است بترسد که از تشنگی تلف یا بیمار شوند.
3_ آنکه بر غیر خود (چه انسان باشد یا حیوان (حیوانی که کشتنش واجب نیست) بترسد و تلف یا بیماری یا بیتابیشان بر او گران باشد، و در غیر این سه صورت با داشتن آب تیمم جائز نیست.
مسأله686_ اگر غیر از آب پاکی که برای وضوء یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و کسانی که با او مربوطند داشته باشد، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد، و با تیمم نماز بخواند، ولی چنانچه آب را برای حیوانش بخواهد، باید آب نجس را به او بدهد و با آب پاک وضوء و غسل را انجام دهد. و در بچه نابالغ نیز قوی است ولی اشکال دارد.
پنجم از موارد تیمم
مسأله687_ کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضوء بگیرد یا غسل کند، برای آب کشیدن بدن یا لباس او نمی ماند، در این صورت بنا بر احتیاط واجب بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمم نماز بخواند، ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمم کند، باید آب را به مصرف وضوء یا غسل برساند، و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تیمم
مسأله 688_ اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلاً آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن آب و ظرف دیگری ندارد باید به جای وضوء و غسل تیمم کند.
هفتم از موارد تیمم
مسأله 689_ هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضوء بگیرد، یا غسل کند تمام نماز، یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم کند.
مسأله 690_ اگر عمداً نماز را به قدری تاخیر بیندازد که وقت وضوء یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده، ولی نماز او با تیمم صحیح است، اگرچه احتیاط مستحب است که قضای آن نماز را نیز با وضوء یا غسل بخواند.
مسأله 691_ کسی که شک دارد که اگر وضوء بگیرد، یا غسل کند وقت برای نماز او می ماند یا نه، باید تیمم نماید.
مسأله 692_ کسی که به سبب تنگی وقت تیمم کرده، و بعد از نماز می توانست وضوء بگیرد و نگرفت تا آبی که داشته از دستش رفت، در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد، باید برای نمازهای بعدی دوباره تیمم نماید، اگرچه تیمم خود را نشکسته باشد.
مسأله 693_ کسی که آب دارد، اگر به سبب تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود، و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، چنانچه وظیفه اش تیمم باشد، احتیاط واجب است برای نمازهای بعدی دوباره تیمم کند.
مسأله 694_ اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضوء بگیرد، یا غسل کند، و نماز را بدون کارهای مستحبی آن مثل اذان و قنوت بخواند، باید غسل کند یا وضوء بگیرد. و نماز را بدون کارهای مستحبی آن بجا آورد. بلکه به اندازه سوره هم وقت ندارد، باید غسل کند یا وضوء بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است
مسأله695_ تیمم به خاک و ریگ و کلوخ و سنگ صحیح است، همچنین با شِن ولی احتیاط مستحب است که اگر با خاک ممکن باشد به چیز دیگر تیمم نکند، و اگر خاک نباشد با شن یا ریگ یا کلوخ و چنانچه ریگ و کلوخ هم نباشد با سنگ تیمم نماید.
مسأله696_ تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهک صحیح است، و بنا بر احتیاط واجب در حال اختیار به گچ و آهک پخته و آجر پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمم ننمایند، بلکه عدم جواز قوی است.
مسأله697_ اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گرد و غباری که در فرش و لباس و مانند اینها است تیمم نماید، و چنانچه گرد پیدا نشود، باید به گل تیمم کند و در هر دو صورت احتیاط واجب است که در صورت تمکن به یکی از امور گذشته (گچ، آهک، آجر یا سفال وگرنه با سنگ معدن بنا بر احتیاط مستحب) نیز تیمم کند. و اگر غبار و گل میسور نشد فقط به یک از این امور تیمم نماید و اگر هیچ یک از اینها پیدا نشود احتیاط مستحب است که نماز را بدون تیمم بخواند، ولی واجب است بعداً قضای آن را بجا آورد.
مسأله698_ اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهیه کند، تیمم به گرد باطل است، و همچنین اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاک تهیه نماید، تیمم به گل باطل می باشد.
مسأله 699_ کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است باید آن را آب کند، و با آن وضوء بگیرد یا غسل نماید، و اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمم به آن صحیح است ندارد، لازم است نماز خود را در خارج وقت قضاء نماید، و بهتر است که با برف یا یخ اعضاء وضوء یا غسل را نمناک کند و اگر این هم ممکن نیست با یخ یا برف تیمم نماید، و در وقت نیز نماز را بخواند.
مسأله700_ اگر با خاک و ریگ چیزی مانند کاه که تیمم به آن باطل است مخلوط شود نمی تواند به آن تیمم کند، ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک یا ریگ از بین رفته حساب شود، تیمم به آن خاک و ریگ صحیح است.
مسأله701_ اگر چیزی ندارد که بر آن تیمم کند، چنانچه ممکن است باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید.
مسأله702_ تیمم به دیوار گلی صحیح است، و احتیاط مستحب است که با بودن زمین یا خاک خشک، به زمین یا خاک نمناک تیمم نکند.
مسأْله 703_ چیزی که بر آن تیمم می کند باید پاک باشد، و اگر چیز پاکی که تیمم به آن صحیح است، ندارد، نماز بر او واجب نیست، ولی باید قضای آن را با وضوء یا غسل بجا آورد و بهتر است که در وقت نیز نماز بخواند.
مسأله704_ اگر یقین داشته باشد که تیمم به چیزی صحیح است، و به آن تیمم نماید بعد بداند تیمم با آن باطل بوده، نمازهایی را که با آن تیمم خوانده باطل و اگر قضاء دارد باید دوباره بخواند.
مسأْله705_ چیزی که بر آن تیمم می کند و مکان آن چیز باید غصبی نباشد. پس اگر بر خاک غصبی تیمم کند، یا خاکی را که مال خود اوست بی اجازه در ملک دیگری بگذارد، و بر آن تیمّم کند تیمم او باطل می باشد.
مسأله706_ تیمم در فضای غصبی بنا بر احتیاط واجب باطل است، پس اگر در ملک خود دست ها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملک دیگری شود و دست ها را به پیشانی بکشد تیمّم او باطل می باشد.
مسأله707_ تیمم به چیز غصبی، یا در فضای غصبی یا بر چیزی که در ملک غصبی است، در حالی که فراموش کرده یا غفلت داشته باشد صحیح است. ولی اگر چیزی را خودش غصب کند و فراموش کند که غصب کرده و بر آن تیمم کند، یا ملکی را غصب نماید و فراموش کند که غصب کرده، و چیزی را که بر آن تیمم می کند در آن ملک بگذارد، یا در فضای آن ملک تیمم نماید حکم او حکم عامد است.
مسأْله708_ کسی که در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاک آن هر دو غصبی است، باید با تیمم با غیر غصبی نماز بخواند. و اگر وضوء با آب مباح و سایر شرایط ممکن است باید وضوء بگیرد.
مسأله709_ چیزی که بر آن تیمّم می کند، بنا بر احتیاط در صورت امکان باید گردی داشته باشد که به دست بماند، و بعد از زدن دست بر آن سزاوار است، دست را بتکاند که گرد آن بریزد.
مسأله710_ تیمم به زمین گود و خاک جاده و زمین شوره زار که نمک روی آن را نگرفته مکروه است، و اگر نمک روی آن را گرفته باشد باطل است.
دستور تیمم بدل از وضوء یا غسل
مسأله 711_ در تیمم بدل از وضوء یا غسل چهار چیز واجب است: (اول) نیت. (دوم) زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمم به آن صحیح است. (سوم) کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و احتیاطاً باید دست ها روی ابروها هم کشیده شود.
(چهارم) کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست از مچ دست و هم چنین در دست چپ و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ. و باید ترتیب را با نیّت بین سه واجب بعدی رعایت کند.
مسأله712_ احتیاط است که تیمم را چه بدل از وضوء باشد چه بدل از غسل، به این ترتیب بجا آورد، یک مرتبه دست ها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دست ها را مسح نماید.
احکام تیمم
مسأله713_ اگر مختصری هم از پیشانی یا پشت دست ها را مسح نکند تیمم باطل است، چه عمداً مسح نکند، یا مسأله را نداند، یا فراموش کرده باشد، ولی دقت زیاد هم لازم نیست. و همین قدر که بگویند تمام پیشانی و پشت دست ها مسح شده کافی است.
مسأله714_ برای آنکه یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.
مسأله715_ پیشانی و پشت دست ها را بنا بر احتیاط باید از بالا به پایین مسح نماید، و کارهای تیمّم را باید پشت سر هم بجا آورد، و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد که نگویند تیمم می کند باطل است.
مسأله716_ در موقع نیت باید معین کند که تیمم او بدل از غسل است، یا بدل از وضوء و اگر بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید، و چنانچه یک تیمم بر او واجب باشد و قصد نماید که وظیفه فعلی خود را انجام دهد، اگرچه در تشخیص اشتباه کند تیممش صحیح است.
مسأله717_ در تیمم بنا بر احتیاط باید پیشانی و کف دست ها و پشت دست ها در صورت تمکن پاک باشد.
مسأله718_ انسان باید برای تیمم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دست ها یا در کف دست ها مانعی باشد، مثلاً چیزی به آنها چسبیده باشد باید بر طرف نماید.
مسأله719_ اگر پیشانی یا پشت دست ها زخم است، و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نمی تواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد، و نیز اگر کف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد.
مسأله720_ اگر پیشانی و پشت دست ها مو داشته باشد اشکال ندارد ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد، باید برای مسح پیشانی آن را عقب بزند.
مسأله721_ اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دست ها و یا پشت دست ها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید جستجو نماید تا یقین یا اطمینان کند که مانعی نیست.
مسأله722_ اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم کند، باید نائب بگیرد و کسی که نائب می شود، باید او را با دست خود تیمم دهد، و اگر ممکن نباشد، حتی با گذاردن دست شخص، باید نائب دست خود را به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست های او بکشد.
مسأله723_ اگر در بین تیمم شک کند که قسمتی از آن را فراموش کرده یا نه، چنانچه از محل آن گذشته به شک خود اعتنا نکند، و اگر نگذشته باید آن قسمت را بجا آورد.
مسأله724_ اگر بعد از مسح دست چپ شک کند درست تیمم کرده یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که در حال عمل ملتفت بوده تیمم او صحیح است. و چنانچه شک او در مسح دست چپ باشد، بنا بر احتیاطی که نباید ترک شود لازم است او را مسح کند مگر آنکه در عملی که مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات فوت شده باشد.
مسأله725_ کسی که وظیفه اش تیمم است نمی تواند پیش از وقت نماز برای نماز تیمم کند، ولی اگر برای کار واجب دیگری یا مستحب که تیمم برای او جائز باشد تیمم کند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند به همان تیمم نماز بخواند.
مسأله726_ کسی که وظیفه اش تیمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند، ولی اگر بداند تا آخر وقت عذر او بر طرف می شود، باید صبر کند و با وضوء یا غسل نماز بخواند، و نیز اگر امید دارد که عذرش بر طرف شود، احتیاط است که صبر کند و با وضوء یا غسل نماز بخواند، یا در تنگی وقت با تیمم نماز را بجا آورد. ولی خواندن نماز با تیمّم به قصد رجاء جایز است و اگر عذرش تا آخر وقت باقی بود نماز اعاده یا قضاء ندارد.
مسأله727_ کسی که نمی تواند وضوء بگیرد، یا غسل کند، اگر یقین کند که عذرش بر طرف نمی شود، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند، ولی اگر بعداً عذرش بر طرف شد باید دوباره آنها را با وضوء یا غسل بجا آورد. و در صورت احتمال بر طرف نشدن عذر، احتیاط تأخیر است تا ترس مردن مگر آنکه رجاء بیاورد و عذر بر طرف نشود.
مسأْله728_ کسی که نمی تواند وضوء بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبی را مثل نافله های شبانه روز، که وقت معین دارد با تیمم بخواند، ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او بر طرف می شود احوط است که آنها را در اول وقتشان بجا نیاورد، مگر رجاءً.
مسأْله729_ کسی که احتیاطاً غسل جبیره ای و تیمم نماید، اگر بعد از غسل و تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز حدث اصغری از او سر بزند مثلاً بول کند، برای نمازهای بعد، بدل از غسل احتیاطاً تیمّم کند و وضوء هم بگیرد، و چنانچه حدث پیش از نماز باشد برای آن نماز نیز وضوء گرفته و تیمم نماید.
مسأله730_ اگر به سبب نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم کند، بعد از بر طرف شدن عذر، تیمّم او باطل می شود.
مسأله731_ چیزهایی که وضوء را باطل می کند، تیمم بدل از وضوء را هم باطل می کند، و چیزهایی که غسل را باطل می کند، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.
مسأله732_ کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد جائز است یک تیمم بدل از آنها بنماید و احتیاط مستحب است که بدل هر یک از آنها یک تیمم نماید.
مسأله733_ کسی که نمی تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی را که برای آن غسل واجب است انجام دهد، باید بدل از غسل تیمم نماید و کسی که نمی تواند وضوء بگیرد و بخواهد عملی را که برای آن وضوء واجب است انجام دهد، باید بدل از وضوء تیمم نماید.
مسأله 734_ اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند، لازم نیست برای نماز وضوء بگیرد. ولی اگر بدل از غسل های دیگر تیمم کند، کفایت از وضوء نمی نماید. پس اگر نتواند وضوء بگیرد باید تیمم دیگری هم بدل از وضوء بنماید.
مسأله735_ اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند و بعد کاری که وضوء را باطل می کند برای او پیش آید چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل کند، باید بنا بر احتیاط لازم بدل از غسل تیمم نموده، وضوء نیز بگیرد.
مسأله736_ کسی که باید برای انجام عملی مثلاً برای خواندن نماز بدل از وضوء و بدل از غسل تیمم کند اگر در تیمم اول، نیت بدل از وضوء یا نیت بدل از غسل نماید، و تیمم دوم را به قصد اینکه وظیفه خود را انجام داده باشد بجا آورد کفایت می کند.
مسأله737_ کسی که وظیفه اش تیمم است اگر برای کاری تیمم کند تا تیمم و عذر او باقی است، کارهایی را که باید با وضوء یا غسل انجام داد، بجا آورد. ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده، یا با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن تیمم کرده فقط کارهایی را که برای آن تیمم نموده می تواند انجام دهد.
مسأله738_ در چند مورد بهتر است نمازهایی را که انسان با تیمم خوانده با غسل یا وضوء (هر کدام بر عهده وی است) قضاء نماید.
(اول) آنکه از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است. (بلکه به احتمال قوی حتّی اگر بدون تعمّد جنب شده).
(دوم) آنکه می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی کند و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است.
(سوم) آنکه تا آخر وقت عمداً در جستجوی آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد بداند که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد.
(چهارم) آنکه عمداً نماز را تأخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است.
(پنجم) آنکه می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی شود و آب را که داشته ریخته و با تیمم نماز خوانده است. و استحباب در بعضی از این پنج صورت بعید نیست.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم