احکام شرعی
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي

رساله توضیح المسائل آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1_ آب کرّ 2_ آب قلیل 3_ آب جاری 4_ آب باران 5_ آب چاه احکام آب ها احکام تخلّی اشاره استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1و2_ بول و غائط 3_ منی 4_ مردار 5_ خون 6و7_ سگ و خوک 8_ کافر 9_ شراب 10_ فقّاع راه ثابت شدن نجاست چیز پاک چگونه نجس می شود؟ احکام نجاسات مطهّرات اشاره 1_ آب 2_ زمین 3_ آفتاب 4_ استحاله 5_ انقلاب 6_ انتقال 7_ اسلام 8 _ تبعیّت 9_ بر طرف شدن عین نجاست 10_ استبراء حیوان نجاستخوار 11_ غائب شدن مسلمان 12_ رفتن خون متعارف احکام ظرف ها وضوء اشاره وضوی ارتماسی خواندن دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحبّ است. شرائط صحّت وضوء احکام وضوء چیزهایی که باید برای آنها وضوء گرفت چیزهایی که وضوء را باطل می کند احکام وضوی جبیره ای غسل های واجب اشاره احکام جنابت اشاره چیزهایی که بر جنب حرام است چیزهایی که بر جنب مکروه است غسل جنابت اشاره غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض احکام حائض اقسام زن های حایض اشاره 1_ صاحب عادت وقتیّه و عددیّه 2_ صاحب عادت وقتیّه 3_ صاحب عادت عددیّه 4_ مضطربه 5_ مبتدئه 6_ ناسیه مسائل متفرّقه حیض نفاس غسل مسّ میّت احکام محتضر اشاره احکام بعد از مرگ وجوب غسل و کفن و نماز و دفن میّت کیفیّت غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبّات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحبّ تیمّم اشاره اول از موارد تیمم دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است دستور تیمم بدل از وضوء یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب اشاره نمازهای واجب شبانه روزی وقت نماز ظهر و عصر نماز جمعه و احکام آن واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب اشاره وقت نافله های یومیه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز شرائط لباس نمازگزار مواری که لازم نیست بدن و لباس نماز گزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نماز گزار مستحب است چیزهایی که در لباس نماز گزار مکروه است مکان نماز گزار جاهایی که نماز در آنها مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آنها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز اشاره نیّت تکبیرة الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده های واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز 1_ ترجمه سوره حمد 2_ ترجمه سوره قل هو الله احد 3_ ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از آنها مستحب است 4_ ترجمه قنوت 5_ ترجمه تسبیحات اربع 6_ ترجمه تشهد و سلام کامل تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات نماز اشاره شک های باطل کننده شک هایی که نباید به آنها اعتناء کرد اشاره 1_ شک در چیزی که محل آن گذشته است 2_ شک بعد از نماز 3_ شک بعد از وقت 4_ کثیرالشک (کسی که زیاد شک می کند) 5_ شک امام و ماموم 6_ شک در نماز مستحبی شک های صحیح دستور نماز احتیاط سجده سهو اشاره دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضاء نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احکام جماعت وظیفه ی امام و مأموم در نماز جماعت نماز آیات کیفیّت نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیت چیزهایی که روزه را باطل می کند اشاره 1_ خوردن و آشامیدن 2_ جماع 3_ استمناء 4_ دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5_ رساندن غبار به حلق 6_ فرو بردن سر در آب 7_ باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8_ عماله کردن 9_ قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جایی که قضاء و کفاره واجب است کفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه ی قضاء احکام روزه ی مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید اعتکاف اشاره احکام اعتکاف احکام خمس اشاره 1_ منفعت کسب 2_ معدن 3- گنج 4- مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسطه ی فرو رفتن در دریا به دست می آید 6- غنیمت 7- زمینی که کافر از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکاة شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرائط کسانی که مستحق زکاتند نیت زکاة مسائل متفرقه زکاة زکاة فطره مصرف زکاة فطره مسائل متفرقه زکاة فطره احکام حج احکام خرید و فروش اشاره مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خریدار شرائط جنس و عوض آن صیغه ی خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرائط آن احکام معامله ی سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره   مواردی که خریدار یا فروشنده می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه خرید و فروش احکام شفعه اشاره در چه چیزهایی شفعه ثابت است شروط شفعه چگونگی استفاده از حق شفعه احکام مضاربه احکام شرکت _ صلح _ اجاره _ جعاله _ مزارعه _ مساقات و مغارسه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات و مغارسه کسانی که از تصرف مال خود ممنوعند احکام هبه (بخشیدن) احکام وکالت _ قرض _ حواله _ رهن _ ضامن شدن _ کفالت _ ودیعه (امانت) _ عاریه احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (تزویج) اشاره احکام عقد دستور خواندن عقد شرایط عقد عیب هایی که به واسطه ی آنها می شود عقد را به هم زد عده ای از زن ها که تزویج آنان حرام است احکام عقد دائم متعه (تزویج موقت) احکام نگاه کردن مسائل متفرقه زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عده ی طلاق عده ی زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرقه طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرائط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر چیزهائی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهائی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی و ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره آداب غذا خوردن چیزهائی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهائی که در آشامیدن مذموم است احکام نذر و عهد، قسم، وقف، وصیت احکام نذر و قسم احکام عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیت احکام ارث اشاره ارث دسته ی اول ارث دسته ی دوم ارث دسته ی سوم مسائل متفرقه ارث حدود و دیات حدی که برای بعضی از گناهان معین شده است احکام دیه مسائل متفرقه پاره ای احکام معاملات پولی سفته و سرقفلی احکام سرقفلی احکام تشریح و تلقیح و نماز در مسافرت هوایی اشاره تلقیح مصنوعی احکام نماز در مسافرت های هوایی

6_ ناسیه

6_ ناسیه
مسأله 506_ ناسیه (یعنی زنی که مقدار عادت خود را فراموش کرده است)، اگر خونی به نشانهی حیض ببیند که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، آن را حیض قرار دهد. و اگر آن خون بیشتر از ده روز باشد، تا هر زمانی که احتمال بقاء عادت را می دهد، حیض قرار داده، و بقیّه استحاضه است. ولی در صورتی که احتمال بقاء عادتش در بیشتر از هفت تا ده روز باشد، پس از روز هفتم احتیاط کند. و در صورتی که عدد تنها را فراموش نکرده، بعید نیست وظیفه اش (بنابر عدم حرمت ذاتی عبادت) احتیاط انجام دادن اعمال مستحاضه و ترک تروک حائض باشد.
مسائل متفرّقه حیض
مسأله 507_ مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیّه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را داشته باشد، باید عبادت را ترک کنند. و چنانچه بعد بدانند حیض نبوده، باید نمازهای واجب و روزه ماه مبارک (اگر در آن ماه باشد) در که بجا نیاورده اند قضاء نمایند. و در صورتی که نشانهی حیض را ندارد؛ و یقین ندارد که تا سه روز جریان دارد، احتیاط به انجام دادن اعمال مستحاضه و ترک تروک حائض کند. و در فرض یقین بعید نیست بتواند به وظیفه ی حائض عمل کند. ولی احتیاط ترک نشود.
مسأله 508_ زنی که در حیض عادت دارد، چه در وقت حیض عادت داشته باشد، چه در عدد حیض، یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پیاپی بر خلاف عادت خود خونی ببیند که وقت آن یا شمارهی روزهای آن، یا هم وقت و هم شمارهی روزهای آن یکی باشد، عادتش به آنچه در این دو ماه دیده است بر می گردد. مثلاً اگر از روز اوّل ماه تا هفتم خون می دیده و پاک می شده؛ چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود، از دهم تا هفدهم عادت او می شود.
مسأله 509_ مقصود از یک ماه، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اوّل ماه تا آخر ماه.
مسأله 510_ زنی که معمولاً ماهی یک مرتبه خون می بیند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد، چنانچه روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد.
مسأله 511_ اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانهی حیض را دارد؛ و بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانهی استحاضه را دارد؛ و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اوّل و خون آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.
مسأله 512_ اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادت های خود که شرط آنها پاک بودن از حیض است غسل کند؛ اگرچه گمان داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند. ولی اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند، نباید غسل کند.
مسأله 513_ اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید؛ احتیاطاً یک پا را بالا گرفته خود را به دیوار بچسباند و کمی صبر کند و بیرون آورد، پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادت های خود را بجا آورد. و اگر پاک نبود، چنانچه در حیض عادت ندارد یا عادت او ده روز است، باید صبر کند؛ که اگر پیش از ده روز پاک شد، غسل کند، و اگر سر ده روز پاک شد، یا خون او از ده روز گذشت، سر ده روز غسل نماید. و اگر عادتش کمتر از ده روز است، در صورتی که بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاک می شود، نباید غسل کند. و اگر احتمال دهد که خون او از ده روز می گذرد، باید یک روز عبادت را ترک کند، اگر پاکی مسلّم شد؛ وگرننه دو روز یا سه روز یا تا ده روز، و بعد احکام مستحاضه را جاری کند. و احوط این است که تا روز دهم بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند. و آیا این حکم مختص زنی است که قبل از عادت مستمرّة الدّم نبوده، والّا بعد از گذشتن عادت جائز نیست عبادت را ترک کند؟ محلّ اشکال است. و بعید نیست مختصّ نباشد. ولی احتیاط نسبت به غیر زن مذکور ترک نشود.
مسأله 514_ اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بداند حیض نبوده است، باید نماز واجب و روزه ای که در آن روزها از ماه مبارک رمضان بجا نیاورده قضاء نماید. و در بقیّهی روزه های واجب تفصیل است. و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند، بعد بداند حیض بوده، چنانچه آن روزها را روزه نیز گرفته باشد و روزه وی درست نیست.
نفاس
مسأله 515_ از وقتی که اوّلین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید، خونی که زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است، و زن را در حال نفاس، نفساء می گویند.
مسأله 516_ خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
مسأله 517_ لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد؛ بلکه اگر ناتمام نیز باشد در صورتی که زائیدن صدق کند، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است. ولی اگر به سقط عَلَقه یا مُضغه، زائیدن صدق نکند احتیاط لازم است.
مسأله 518_ ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
مسأله 519_ هرگاه شکّ کند که چیزی سقط شده یا نه، یا چیزی که سقط شده بچه است یا نه، لازم نیست وارسی کند، و خونی که از او خارج می شود شرعاً خون نفاس نیست.
مسأله 520_ خواندن نماز، و گرفتن روزه، و توقّف در مسجد، و کارهای دیگری که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است. (در مسّ کتابت قرآن و نام خدا؛ و بنا بر احتیاط در بقیّهی کارها) و آنچه بر حائض واجب است، بر نفساء هم واجب می باشد. و بعید نیست در خیلی از مستحبّات و مکروهات مانند حائض باشد.
مسأله 521_ طلاق دادن زنی که در حال نفاس است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد، ولی اگر شوهرش با او نزدیکی کند، بدون اشکال کفّاره ندارد گرچه احتیاط مستحبّ است.
مسأله 522_ وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادت های خود را بجا آورد. و اگر دوباره خون ببیند، چنانچه روزهایی را که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده، روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است، و اگر روزهایی که پاک بوده روزه نیز گرفته باشد، لازم است قضاء نماید.
مسأله 523_ اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند، که اگر پاک است، برای عبادت های خود غسل کند.
مسأله 524_ اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد، به اندازهی روزهای عادت او نفاس، و بقیّه استحاضه است. و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس، و زائد بر آن را استحاضه قرار دهد. و می تواند به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار داده، و تا ده روز احتیاط کند، و مستحبّ است، کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت، و کسی که عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هجدهم زایمان، کارهای استحاضه را بجا آورد، و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
مسأله 525_ زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون ببیند، باید به اندازهی روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعد از آن واجب است یک روز عبادت را ترک نماید، و بعد جائز است احکام استحاضه را جاری؛ یا اینکه عبادت را تا ده روز ترک نماید. و اگر خون از ده روز بگذرد، باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را استحاضه قرار دهد، و عبادت هایی را که در آن روزها بجا نیاورده و قضاء دارد قضاء نماید. مثلاً زنی که عادت او شش روز بوده، اگر بیش از شش روز خون ببیند، باید شش روز را نفاس قرار دهد، و روز هفتم نیز عبادت را ترک کند، و در روز هشتم و نهم و دهم مخیّر است بین اینکه عبادت را ترک کند؛ یا کارهای استحاضه را بجا آورد. و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عادت او استحاضه می باشد.
مسأله 526_ زنی که در حیض عادت دارد، اگر بعد از زائیدن، تا یک ماه، یا بیشتر از یک ماه، پی در پی خون ببیند، به اندازهی روزهای عادت او نفاس است، و خونی که بعد از نفاس تا ده روز می بیند اگرچه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است. مثلاً زنی که عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن ماه است، اگر روز دهم ماه زائید؛ و تا یک ماه یا بیشتر پی در پی خون دید، تا روز هفدهم نفاس است. و از روز هفدهم تا ده روز حتّی خونی که در روزهای عادت خود که از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند، استحاضه می باشد، و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را که می بیند در روزهای عادتش باشد، حیض است. چه نشانه های حیض را داشته؛ چه نداشته باشد. و همچنین است اگر در روزهای عادتش نباشد؛ ولی نشانه های حیض را داشته باشد، و خونی که بعد از گذشتن ده روز از نفاس می بیند، و در روزهای عادت حیض او نباشد؛ و نشانه های حیض را هم نداشته باشد استحاضه است.
مسأله 527_ زنی که در حیض عادت عددیّه ندارد، اگر بعد از زایمان تا یک ماه، یا بیشتر از یک ماه خون ببیند، حکم ده روز اوّل آن در مسأله (524) گذشت. و ده روز دوم آن استحاضه است. و خونی که بعد از آن می بیند، اگر نشانهی حیض را داشته باشد؛ یا در وقت عادتش باشد حیض، وگرنه آن هم استحاضه می باشد.
غسل مسّ میّت
مسأله 528_ اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مسّ کند، یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس ّ میّت نماید، چه در خواب مسّ کند چه در بیداری؛ با اختیار مسّ کند یا بی اختیار. حتّی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میّت برسد، باید غسل کند. ولی اگر حیوان مرده ای را مسّ کند، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 529_ برای مسّ مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست اگرچه جایی را که سرد شده مس ّ نماید.
مسأله 530_ اگر موی خود را به بدن میّت برساند، یا بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند، چنانچه مو به حدّی بلند باشد که عرفاً مسّ میّت بر او صدق نکند غسل واجب نیست.
مسأله 531_ برای مسّ بچه مرده، حتّی بچهی سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده، غسل مسّ میّت واجب است. بنابر این اگر بچهی چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید و بدنش سرد شده؛ و ظاهر بدن مادر با او مساس حاصل کند مادر او باید غسل مس ّ میّت کند.
مسأله 532_ بچه ای که بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید، چنانچه ظاهر بدن مادر را مس ّ نماید وقتی بالغ شد واجب است غسل مسّ میّت کند، و قبل از بلوغ نیز غسل صحیح است.
مسأله 533_ اگر انسان، میّتی را که سه غسل او کاملاً تمام شده مسّ نماید، غسل بر او واجب نمی شود. ولی اگر پیش از آنکه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس ّ کند اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، باید غسل مسّ میّت نماید.
مسأله 534_ اگر دیوانه یا بچهی نابالغی میّت را مسّ کند، بعد از آنکه آن دیوانه عاقل، یا بچه بالغ شد، باید غسل مسّ میّت نماید و در مسألهی 532 گذشت که غسل نابالغ نیز صحیح است.
مسأله 535_ اگر از بدن زنده، یا مرده ای که غسل های سه گانه اش را نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود، انسان آن را مسّ نماید، باید بنا بر احتیاط غسل مسّ میّت کند. ولی اگر قسمتی که جدا شده، استخوان نداشته باشد، برای مسّ آن، غسل واجب نیست. و قسمت جدا شدهی از بدن، اگر خود شخص نیز او را بعد از سرد شدن مسّ کند، بنا بر احتیاط غسل دارد.
مسأله 536_ برای مسّ استخوانی که گوشت ندارد؛ و آن را غسل نداده اند، چه از مرده جدا شده باشد، چه از زنده، بنا بر احتیاط غسل واجب است. و همچنین است برای مسّ دندانی که از مرده قبل از تمام شدن غسل های سه گانه جدا شده باشد. و مسّ ناف طفل بعد از جدا شدن غسل ندارد.
مسأله 537_ غسل مسّ میّت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند. ولی کسی که مسّ میّت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، احتیاط واجب است که وضوء هم بگیرد. همان گونه که احتیاط، بطلان وضوء به مسّ میّت است. خصوصاً اگر در بین غسل حدث اصغر از وی سر زده باشد.
مسأله 538_ اگر چند میّت را مسّ کند؛ یا یک میّت را چند بار مسّ نماید، یک غسل کافی است و اگر در بین غسل مسّ میّت، مرده ای دیگر را مسّ نماید، که مسّ او غسل داشته باشد غسل را از سر بگیرد.
مسأله 539_ برای کسی که بعد از مسّ میّت غسل نکرده است، توقّف در مسجد؛ و نزدیکی با زن؛ و خواندن آیه هایی که سجدهی واجب دارد، مانعی ندارد، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند.
احکام محتضر
اشاره
مسأله 540_ مسلمانی را که محتضر است، یعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد؛ یا زن؛ بزرگ باشد؛ یا کوچک، بنا بر احتیاط در صورت امکان باید به پشت بخوابانند، به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد.
مسأله 541_ احوط (احتیاطی که سزاوار ترک نیست) آن است تا وقتی که غسل میّت تمام نشده، نیز او را رو به قبله بخوابانند. ولی بعد از آنکه غسلش تمام شد، بهتر آن است که او را مثل حالتی که بر او نماز می خوانند بخوابانند.
مسأله 542_ بنا بر احتیاط، رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است. و اجازه گرفتن از ولّی او احتیاط مستحبّ است.
مسأله 543_ مستحبّ است شهادتین؛ و اقرا به دوازده امام؛ و سایر عقائد حقّه را به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد، و نیز مستحبّ است چیزهایی را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند. و کلمات فرج را (لا اله الله الحلیم الکریم تا آخر) به او تلقین کنند.
مسأله 544_ مستحبّ است این دعا را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد: (اَلّلهُمَّ اغْفِرْلِیَ الْکَثیِرَ مِنْ مَعاصیِکَ وَ اقْبَلْ مِنِّّّی الْیَسیِرَ مِنْ طاعَتِکَ یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیِرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیِرَ اِقْبَلْ مِنِّی الْیَسیِرَ وَاعْفُ عَنِّی الْکَثیِرَ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفوُرُ. اَلّلهُمَّ ارْحَمْنِی فَاِنَّکَ رَحیِمُ).
مسأله 545_ مستحبّ است کسی را که سخت جان می دهد اگر ناراحت نمی شود و سبب تعجیل مرگ او نمی گردد به جایی که نماز می خوانده ببرند.
مسأله 546_ مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سورهی مبارکهی یس؛ و صافّات؛ و احزاب؛ و آیة الکرسیّ؛ و آیه ی پنجاه و چهارم از سوره اعراف؛ و سه آیهی آخر سورهی بقره را، بلکه هر چه قرآن ممکن است بخوانند.
مسأله 547_ تنها گذاشتن محتضر؛ (و احتمال دارد که این حکم مخصوص بعد از مرگ باشد) و گذاشتن چیزی روی شکم او؛ و بودن جنب و حائض نزد او مکروه است. و احتمال دارد حرف زدن زیاد؛ و گریه کردن؛ و تنها گذاشتن زن ها نزد او نیز مکروه باشد. و اگر گذاشتن چیزی روی شکم محتضر موجب آزار وی باشد حرام است.
احکام بعد از مرگ
مسأله 548_ بعد از مرگ مستحبّ است چشم ها؛ و لب ها؛ و چانه و دو فکّ میّت را ببندند. و بهتر است دست و پای او را دراز کنند؛ و پارچه ای روی او بیندازند. و اگر شب مرده است تا مدّتی در جایی که مرده، چراغ روشن کنند. و مستحب ّ است برای تشییع جنازهی او مؤمنین را خبر کنند. و در دفن او عجله نمایند. ولی اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود. و نیز اگر میّت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد، باید به قدری دفن را عقب انداخته تا که پهلوی چپ او را بشکافند؛ و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.
وجوب غسل و کفن و نماز و دفن میّت
مسأله 549_ غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان اگرچه دوازده امامی نباشد، برهر مکلّفی واجب است، و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود، و چنانچه هیچ کسی انجام ندهد، همهی کسانی که می دانند و می توانند معصیت کرده اند.
مسأله 550_ اگر کسی مشغول کارهای میّت شود، بر دیگران واجب نیست اقدام نماید، ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارند، باید دیگران تمام کنند.
مسأله 551_ اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند، ولی اگر شکّ یا گمان دارد، باید اقدام نماید.
مسأله 552_ اگر کسی بداند غسل، یا کفن، یا نماز، یا دفن میّت را باطل انجام داده اند، باید دوباره صحیح انجام دهد، ولی اگر گمان دارد که باطل بوده، یا شکّ دارد که درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید.
مسأله 553_ برای غسل و کفن و نماز و دفن میّت، باید از ولیّ او اجازه بگیرند.
مسأله 554_ ولیّ زن شوهر او است، و بعد از او، مردهایی که از میّت ارث می برند، مقدّم بر زن های ارث برند.
مسأله 555_ اگر کسی بگوید من ولیّ میّت هستم، یا ولیّ میّت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میّت را انجام دهم؛ یا بگوید راجع به امور تجهیز میّت، من وصیّ او می باشم، چنانچه به حرف او اطمینان دارند؛ یا میّت در تصرّف او است؛ یا اینکه دو نفر عادل، بلکه شخصی که مورد اطمینان باشد و از گفته اش اطمینان حاصل می شود به گفتهی او شهادت دهند، باید ادّعای او را قبول کرد. و اگر از گفتهی یک نفر اطمینان حاصل نشود؛ ولی عادل باشد این حکم ثابت نیست. ولی جای احتیاط است.
مسأله 556_ اگر میّت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولیّ، کس دیگری را معیّن کند، ولایت این امور با او است. و لازم نیست کسی که میّت او را برای انجام این کارها معیّن کرده، این وصیّت را قبول کند، ولی اگر قبول کرد، باید به آن عمل نماید.
کیفیّت غسل میّت
مسأله 557_ واجب است میّت را سه غسل بدهند:
«اوّل» با آبی که با سدر مخلوط باشد. «دوم» با آبی که با کافور مخلوط باشد. «سوم» با آب خالص.
مسأله 558_ سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد، که آب را مضاف کند، و به اندازه ای هم کم نباشد، که نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 559_ اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پیدا نشود، بنا بر احتیاط واجب مقداری که به آن دسترسی دارند در آب بریزند.
مسأله 560_ اگر کسی در حال احرام بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند، و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند، مگر اینکه در احرام حج بوده، و سعی را تمام نموده باشد. یا از احرام عمرهی مفرده، فقط طواف نساء باقی باشد، که در این دو صورت با آب کافور باید غسلش دهند؛ و او را حنوط کنند.
مسأله 561_ اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جائز نباشد، مثل آنکه غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست، میّت را با آب خالص غسل داده، و بنا بر احتیاط مستحبّ تیمّم نیز بدهند.
مسأله 562_ کسی که میّت را غسل می دهد، باید مسلمان دوازه امامی و بالغ و عاقل باشد، و مسائل غسل را هم بداند. ولی اگر میّت مسلمان غیر اثنی عشری را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مؤمن اثنی عشری ساقط است.
مسأله 563_ کسی که میّت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد.
مسأله 564_ غسل دادن بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد واجب است، و غسل دادن و کفن و دفن کافر و اولاد او جائز نیست، و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه محکوم به اسلام بوده، باید او را غسل داد.
مسأله 565_ بچهی سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل بدهند و کفن کنند، و اگر چهار ماه ندارد، باید بنا بر احتیاط در پارچه ای بپیچند؛ و بدون غسل دفن کنند. و اگر خلقتش تمام باشد حکم چهار ماهه را دارد.
مسأله 566_ حرام است مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد ولی زن می تواند، شوهر خود را غسل دهد، و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگرچه احتیاط مستحبّ است که زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را در حال اختیار غسل ندهد.
مسأله 567_ مرد می تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست، غسل دهد. و زن هم می تواند پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد غسل دهد.
مسأله 568_ اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است مرد پیدا نشود؛ و زن ندارد، یا نمی تواند او را غسل دهد، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمّه و خاله، یا به واسطهی شیر خوردن یا تزویج با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند غسلش بدهند. و نیز اگر برای غسل میّت زن، زنی دیگر نباشد، مردهایی که با او نسبت دارند و محرمند، یا به واسطهی شیر خوردن یا تزویج، با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس و مانند آن او را غسل دهند.
مسأله 569_ زنی که در عدّهی طلاق رجعی است، می تواند شوهر خود را غسل دهد. ولی زنی که در عدّهی طلاق بائن است نمی تواند شوهر خود را غسل دهد.
مسأله 570_ اگر میّت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جائز است بلکه شاید افضل باشد که غیر از عورت، جاهای دیگر میّت برهنه باشد.
مسأله 571_ نگاه کردن به عورت میّت حرام است، و کسی که او را غسل می دهد اگر نگاه کند معصیت کرده، ولی غسل باطل نمی شود.
مسأله 572_ اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، بنا بر احتیاط پیش از آنکه آنجا را غسل بدهند، آب بکشند، و اولی آن است که تمام بدن میّت، پیش از شروع به غسل از جهت نجاست های دیگر پاک باشد.
مسأله 573_ غسل میّت مثل غسل جنابت است. احتیاط واجب (اگر اظهر نباشد) آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند، و در غسل ترتیبی هم لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند، و نیز اولی و احوط است که هر یک از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند، بلکه آب را روی آن بریزند.
مسأله 574_ کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه در جواز آن تأمّل و اشکال است. و همان غسل میّت برای او کافی است.
مسأله 575_ مزد گرفتن برای غسل دادن میّت حرام است، و اگر کسی برای گرفتن مزد، میّت را غسل بدهد، آن غسل باطل است. ولی مزد گرفتن برای کارهای مقدّماتی غسل حرام نیست.
مسأله 576_ در غسل میّت، جبیره مشروع نیست. و اگر آب پیدا نشود؛ یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید عوض هر غسل، میّت را یک تیمّم بدهند، و احتیاط واجب است که یک تیمّم دیگر هم عوض هر سه غسل بدهند، و اگر کسی که تیمّم می دهد، در یکی از این سه تیمّم قصد مافی الذمّه نماید، یعنی نیّت کند که این تیمّم را برای آنکه به تکلیف عمل شده باشد، انجام می دهم، تیمّم چهارم لازم نیست.
مسأله 577_ کسی که میّت را تیمّم می دهد باید دست خود را به زمین بزند، و به صورت و پشت دست های میّت بکشد، و اگر ممکن باشد، احتیاط واجب است که با دست میّت هم او را تیمّم بدهد.
احکام کفن میّت
مسأله 578_ میّت مسلمان را حتّی اگر سقط چهار ماهه باشد، باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند کفن نمایند.
مسأله 579_ لنگ باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند. و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد. و پیراهن باید، از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند. و بهتر است که تا روی پا برسد. و درازی سرتاسری باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد، و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید، و رسیدن دو طرف به هم کافی است؛ ولو به سبب نخ هایی به هم متّصل گردند.
مسأله 580_ مقداری از لنگ که ناف تا زانو را می پوشاند؛ و مقداری از پیراهن که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است. و آنچه بیشتر از این مقدار در مسألهی قبل گفته شد، مقدار مستحبّ کفن می باشد.
مسأله 581_ اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را که در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند؛ اشکال ندارد. و احتیاط واجب است، که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده بر ندارند.
مسأله 582_ اگر کسی وصیّت کرده باشد که مقدار مستحبّ کفن را که در دو مسألهی قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند؛ یا وصّیت کرده باشد، ثلث مال را به مصرف خود او برسانند؛ ولی مصرف آن را معیّن نکرده باشد؛ یا فقط مصرف مقداری از آن را معیّن کرده باشد، می توانند مقدار مستتحبّ کفن را از ثلث مال او بردارند.
مسأله 583_ اگر میّت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند، احتیاط واجب است که مقدار واجب کفن را با ملاحظهی شأن میّت به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیّه نمایند، ولی اگر کسانی که از ورثه که بالغ هستند اجازه بدهند که از سهم ارث آنان بردارند، مقداری را که اجازه داده اند، از سهم آنان می شود برداشت.
مسأله 584_ کفن زن بر عهده شوهر است، اگرچه زن از خود مال داشته باشد. و همچنین اگر زن را به شرحی که در احکام طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند؛ و پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد؛ یا دیوانه باشد، ولیّ شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
مسأله 585_ کفن میّت برخویشان او واجب نیست، اگرچه از کسانی باشد که مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد. ولی اگر مالی ندارد که با آن کفن شود، احتیاط لازم است کسی از خویشانش که نفقهی میّت بر او واجب بوده کفن او را بدهد.
مسأله 586_ احتیاط واجب است که، هر یک از سه پارچهی کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد. و احتمال کفایت پیدا نبودن از زیر مجموع قطعات کفن قویّ است.
مسأله 587_ کفن کردن با پوست مردار؛ و چیز غصبی، اگرچه چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست. ولی اگر مردار نجس نباشد (مرداری که خون جهنده نداشته)، احتیاط کفن کردن با پوست آن در حال اضطرار است. بلکه این احتیاط، در پوست مردار نجس نیز قویّ است. و چنانچه کفن میّت غصبی باشد؛ و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند.
مسأله 588_ کفن کردن میّت، با چیز نجس؛ و با پارچهی ابریشمی خالص؛ یا مساوی با خلیط آن، و بنا بر احتیاط، با پارچه ای که طلا بافته شده، جایز نیست. ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.
مسأله 589_ کفن کردن با پارچه ای که از پشم، یا کرک، یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده، و با پوست حیوان حلال گوشت حتّی اگر تذکیه شده و پاک باشد، بنا بر احتیاط در حال اختیار جایز نیست، ولی اگر کفن از موی و کرک و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد. اگرچه احتیاط مستحبّ آن است که با این دو کفن ننمایند.
مسأله 590_ اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود؛ چنانچه کفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند؛ اگرچه بعد از گذاشتن در قبر باشد. و اگر شستن، یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند.
مسأله 591_ کسی که برای حجّ؛ یا عمره، احرام بسته اگر بمیرد، باید مثل دیگران کفن شود. و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد.
مسأله 592_ مستحبّ است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیّه کند.
احکام حنوط
مسأله 593_ بعد از غسل واجب است میّت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند. و شایسته است، به سر بینی میّت هم کافور بمالند. و مستحبّ است زیر بغل و لبّه (جای گردن بند) زیر گلو و بالای سینه و مفاصل (جای بندهای بدن) را نیز کافور بمالند. و شایسته است جای جمع شدن چرک، مانند بیخ ران ها و کف پاها و نیز پشت دست ها مالیده شود. و باید کافور، سائیده و تازه و پاک و مباح باشد. و اگر به سبب کهنه بودن عطر او از بین رفته باشد، کافی نیست.
مسأله 594_ احتیاط مستحبّ است که اوّل کافور را به پیشانی میّت بمالند. ولی در جاهای دیگر ترتیب لازم نیست.
مسأله 595_ بهتر است که میّت را پیش از کفن کردن، حنوط نمایند. و اگر در بین کفن کردن؛ و بعد از آن هم حنوط نمایند مانعی ندارد.
مسأله 596_ کسی که برای حجّ یا عمره احرام بسته است؛ اگر بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست. مگر اینکه در احرام حجّ، بعد از تمام کردن سعی بمیرد؛ یا از عمرهی مفرده، فقط طواف نساء باقی باشد. همان گونه که در مسئلهی 560 گذشت.
مسأله 597_ زنی که شوهر او مرده؛ و هنوز عدّه اش تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنانچه بمیرد، حنوط او واجب است.
مسأله 598_ احتیاط واجب است که، میّت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو نکنند. و نیز اینها را با کافور مخلوط ننمایند.
مسأله 599_ مستحبّ است قدری تربت حضرت سیّد الشّهداء (ع) را با کافور مخلوط کنند. ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود نرسانند. و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد؛ که وقتی با کافور مخلوط شد آن را کافور نگویند.
مسأله 600_ اگر کافور پیدا نشود، یا فقط به اندازهی غسل باشد، حنوط لازم نیست. و چنانچه از غسل زیاد بیاید ولی به همهی هفت عضو نرسد، بنا بر احتیاط باید اوّل بر پیشانی، و اگر زیاد آمد، به جاهای دیگر بمالند.
مسأله 601_ مستحب ّ است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میّت بگذارند، و بهتر است از درخت خرما باشد. وگرنه از درخت سدر؛ وگرنه از بید؛ یا انار؛ وگرنه از چوب تر هر درختی. و چوب خشک کفایت نمی کند. و بهتر است درازای هر یک، یک ذراع (حدود نیم متر) باشد.
مسأله 602_ بهتر است یکی را سمت راست؛ از چنبره گردن روی بدن؛ و دیگری را در سمت چپ؛ بالای پیراهن؛ به همان کیفیّت نهاد. و می شود سمت راستی را بالای پیراهن قرار داد. و بعضی گفته اند: می شود، چوب را در قبر میّت نهاد؛ و اگر فراموش شد بالای قبرش بگذارند.
احکام نماز میّت
مسأله 603_ نماز خواندن بر هر میّت مسلمان؛ یا بچه ای که محکوم به اسلام و شش سال او تمام باشد واجب است.
مسأله 604_ نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده، رجاءً مانعی ندارد. ولی نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده مستحبّ نیست.
مسأله 605_ نماز میّت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود، و اگر پیش از این ها؛ یا در بین اینها بخوانند، اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد کافی نیست.
مسأله 606_ کسی که میخواهد نماز میّت بخواند، لازم نیست با وضوء یا غسل یا تیمّم باشد؛ و بدن و لباسش پاک باشد، و اگر لباس او غصبی هم باشد اشکال ندارد. اگرچه بهتر است تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است رعایت کند.
مسأله 607_ کسی که بر میّت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد. و نیز واجب است میّت را مقابل او به پشت بخوابانند؛ به طوری سر او به طرف راست نمازگزار؛ و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 608_ بنا بر احتیاط، مکان نمازگزار باید غصبی نباشد، و نیز باید از جای میّت پست تر یا بلندتر نباشد. ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
مسأله 609_ نمازگزار باید از میّت دور نباشد. ولی مأمومی که نماز میّت را به جماعت می خواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صف ها به یکدیگر متّصل باشند اشکال ندارد.
مسأله 610_ نمازگزار باید مقابل میّت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میّت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میّت نیستند اشکال ندارد.
مسأله 611_ بین میّت و نمازگزار، باید پرده و یا دیوار و یا چیزی مانند اینها نباشد. ولی اگر میّت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد.
مسأله 612_ در وقت خواندن نماز باید عورت میّت پوشیده باشد. و اگر کفن کردن او ممکن نیست، باید عورتش را اگرچه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند؛ و او را در حال نماز در قبر، به پشت بگذارند.
مسأله 613_ نماز میّت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند، و در موقع نیّت، میّت را معیّن کند. مثلاً نیّت کند نماز می خوانم بر این میّت قربةً الی الله.
مسأله 614_ اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.
مسأله 615_ اگر میّت وصیّت کرده باشد، که شخص معیّنی بر او نماز بخواند، احتیاط مستحبّ است که آن شخص از ولیّ میّت اجازه بگیرد.
مسأله 616_ مکروه است بر میّت چند نماز بخوانند. ولی اگر میّت اهل علم؛ و تقوی باشد، مکروه نیست.
مسأله 617_ اگر میّت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری؛ بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شد باطل بوده است، تا وقتی جسد او از هم نپاشیده، واجب است با شرط هایی که برای نماز میّت گفته شد به قبرش نماز بخوانند. و چنانچه فاصله زمانی زیادی مثلاً به اندازهی یک شب یا یک روز، نشده در صورت عمد باید بدن را بیرون آورده نماز بگزارند.
دستور نماز میّت
مسأله 618_ نماز میّت پنج تکبیر دارد. و اگر نمازگزار به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اوّل، بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اَلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». و بعد از تکبیر سوم، بگوید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ». و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد است بگوید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَیِّتِ». و اگر زن است بگوید: «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ». و بعد، تکبیر پنجم را بگوید، و بهتر است بعد از تکبیر اوّل، بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً بَیْنَ یَدَیِ السّاعَةِ». و بعد از تکبیر دوم، بگوید: «اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بارَکْ عَلی اِبْراهِیمَ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَأفْضَلِ ما صَلّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی اِبْراهِیمَ وَ آلِ اِبْراهِیمَ اِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ صَلِّ عَلی جَمِیعِ الْانْبِیاءِ وَ الْمُرسَلِینَ، وَالشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینِ، وَ جَمِیعِ عِبادِ اللهِ الصّالِحِینَ». و بعد از تکبیر سوم، بگوید: «اَلّلهُمَّ اغُفِرُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِماتِ اَلْاَحْیاءِ مِنْهُمْ وَ الأَمْواتِ، تابِعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ، اِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَواتِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ» و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: «اَلّلهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ اَنْتَ خَیْرِ مَنْزوُلٍ بِهِ، اَلّلهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خََیْراً وَ اَنْتَ اعْلَمُ بِهِ مِنّا، اَلّلهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ، وَ اِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ، اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی أعْلی عِلّیِینَ وَ اخْلُفْ عَلی أَهْلِهِ فِی الْغابِرِینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحمِیِن». و بعد، تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میّت زن است، بعد از تکبیر چهارم بگوید: «اَلّلهُمَّ اِنَّ هذِهِ أمَتُکَ وَ ابْنَةُ عَبْدِکَ وَ ابْنَةُ أَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنزُولٍ بِهِ، اَلّلهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها اِلاّ خَیْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا، اَلّلهُمَّ اِنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی اِحْسانِها، وَ اِنْ کانَتْ مُسِیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِر لَها، اَلّلهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیِینَ وَ اخْلُفْ عَلی اَهْلِها فِی الْغابِرِینَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».
مسأله 619_ باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 620_ کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند، اگرچه مأموم باشد، باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.
مستحبّات نماز میّت
مسأله 621_ چند چیز در نماز میّت مستحبّ است: «اوّل» آنکه نمازگزار بر میّت، با وضوء؛ یا غسل؛ یا تیمّم باشد. و احتیاط است در صورتی تیمّم کند که وضوء یا غسل ممکن نباشد؛ یا بترسد که اگر وضوء بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد. «دوم» اگر میّت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادی بر او نماز می خواند، مقابل وسط قامت او بایستد. و اگر نیّت زن است، مقابل سینه اش بایستد. «سوم» پا برهنه نماز بخواند. و بعید نیست با نعلین مکروه باشد. «چهارم» در هر تکبیر دست ها را بلند کند. «پنجم» بنا به گفتهی شیخ صدوق (قدس) فاصلهی او با میّت به قدری کم باشد؛ که اگر باد، لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. «ششم» نماز میّت را به جماعت بخواند. «هفتم» امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند، و کسانی که با او نماز می خوانند آهسته بخوانند. «هشتم» در جماعت اگرچه مأموم یک نفر باشد رجاءً عقب امام بایستد. «نهم» نمازگزار، به میّت و مؤمنین، زیاد دعا کند. «دهم» رجاءً پیش از نماز در جماعت سه مرتبه بگوید: الصّلاة. «یازدهم» نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میّت بیشتر به آنجا می روند. «دوازدهم» زن حائض اگر نماز را به جماعت می خواند، تنها بایستد. و در صف نمازگزاران نایستد.
مسأله 622_ خواندن نماز میّت در مساجد مکروه است. ولی در مسجدالحرام مکروه نیست.
احکام دفن
مسأله 623_ واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید. و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند. و اگر ترس آن باشد که جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.
مسأله 624_ اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد. می توانند به جای دفن او را در بناء یا تابوت بگذارند.
مسأله 625_ میّت را باید در قبر، به پهلوی راست، طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 626_ اگر کسی در کشتی بمیرد؛ چنانچه جسد او فاسد نمی شود؛ و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند، و او را در زمین دفن کنند. وگرنه، باید در کشتی غسلش بدهند و حنوط و کفن کنند. وپس از خواندن نماز میّت بنا بر احتیاط، در صورت امکان، او را در خمره بگذارند، و درش را ببندند و به دریا بیندازند و إلاّ؛ چیز سنگینی به پایش بسته، و به دریا بیندازند. و اگر ممکن است باید او را در جایی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات نشود.
مسأله 627_ اگر بترسد که دشمن قبر میّت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد، و گوی یا بینی اعضای دیگر او را ببُرد، چنانچه ممکن باشد، باید باید به طوری که در مسألهی پیش گفته شد: او را به دریا بیندازند.
مسأله 628_ مخارج انداختن به دریا؛ و مخارج محکم کردن قبر میّت را؛ در صورتی که لازم باشد، باید از اصل مال میّت برداردند.
مسأله 629_ اگر زن کافر بمیرد؛ و بچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ؛ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
مسأله 630_ دفن مسلمان در قبرستان کفّار؛ و دفن کافر در قبرستان مسلمانان جایز نیست.
مسأله 631_ دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست.
مسأله 632_ دفن میّت در جای غصبی؛ و در زمینی که مثل مسجد، برای غیرِ دفن کردن وقف شده، جایز نیست.
مسأله 633_ دفن میّت در قبر مردهی دیگر جایز نیست، بنا بر احتیاط در بعضی صور مگر آنکه قبر کهنه شده و میّت اوّلی به کلّی از بین رفته باشد و قبر ملک دیگری نباشد.
مسأله 634_ چیزی که از میّت جدا می شود، اگرچه مثل مو و ناخن و دندانش باشد، بنا بر احتیاط باید با او دفن شود. و دفن ناخن؛ و دندانی که در حال زندگی از انسان جدا می شود، مستحبّ است.
مسأله 635_ اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد، باید درِ چاه را ببندند؛ و همان چاه را قبر او قرار دهند.
مسأله 636_ اگر بچه در شکم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسان ترین راه او را بیرون آورند. و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند اشکال ندارد. ولی باید به وسیلهی شوهرش اگر اهل فن است، یا زنی که اهل فن باشد، او را بیرون بیاورند. و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد؛ و اگر آن هم ممکن نشود، مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد. و در صورتی که آن هم پیدا نشود، کسی که اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.
مسأله 637_ هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد، اگرچه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشد، باید به وسیلهی کسانی که در مسأله پیش گفته شد: پهلوی چپ او را بشکافند؛ و بچه را بیرون آورند؛ و پهلو را بدوزند.
مستحبّات دفن
مسأله 638_ مستحبّ است: 1_ قبر را به اندازهی قد انسان متوسّط (تا حد چنبرهی گردن)؛ یا قامت که در روایات وارد شده، گود کنند؛ 2_ و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند. مگر آنکه قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند. یا مردم برای خواندن فاتحهی اهل قبور بیشتر به آنجا بروند. 3_ و جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا دو یا سه مرتبه کمکم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند. و در نوبت سوم یا چهارم وارد قبر کنند. و اگر میّت مرد است، در دفعه ی سوم طوری زمین بگذارند؛ که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعهی چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و در بیشتر روایات از طرف پاها دارد. و اگر زن است، در دفعهی سوم طرف قبلهی قبر بگذارند؛ و به پهنا وارد قبر کنند. و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. 4_ و جنازه را به آرامی از تابوت گرفته وارد قبر کنند. 5_ و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن؛ و موقع دفن، بخوانند، 6_ لحد برای میّت سمت قبله قرار دهند، 7_ میّت را که در لحد گذاشتند، گره های کفن را از سمت سر شروع کرده باز کنند. 8_ و صورت میّت را روی خاک بگذارند. و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، 9_ و پشت میّت خشت خام؛ یا کلوخی بگذارند؛ که میّت به پشت برنگردد. 10_ و قدری تربت حضرت سیّدالشّهداء (ع) با وی در قبر بگذارند. و پیش از آنکه لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه ی راست میّت بزنند، و دست چپ را به قوّت بر شانهی چپ میّت بگذارند؛ و دهان را نزدیک گوش او ببرند؛ و به شدّت حرکتش دهند؛ و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانُ ابنُ فُلانٍ). و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند. مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا محمّدَ بْنَ عَلِیّ) پس از آن بگویند:
«هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذیِ فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادةِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً(ص) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ خاتَمُ الْمُرسَلِینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ وَ سَیِّدُ الْوَصییّنَ وَ اِمامُ افْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ، وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَ عَلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیًّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَ عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَ الْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَواتُ اللهِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتَکَ اَئِمَّةُ هُدًی اَبْرارٌ» یا «فُلانَ بْنَ فُلانٍ» و به جای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: «اِذا اَتاکَ الْمَلِکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَألاکَ عَنْ رَبَّکَ وَ عَنْ نَبیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اَللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ (ص) نَبیّی وَ الْاِسْلامُ دینی وَ الْقُرْآنُ کِتابی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ اِمامی والْحَسَنُ بْنُ عَلیًّ الْمُجْتَبی اِمامی وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلیًّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلاءَ اِمامی وَ عَلیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی وَ مُحَمَّدٌ الْْباقِرُ اِمامی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامی وَ موُسَی الْکاظِمُ اِمامی وَ عَلیٌّ الرِّضا اِمامی وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامی وَ عَلیٌّ الْهادی اِمامی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ ا ِمامی وَ الْ حُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامی، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتی وَ سادَتی وَ قادَتی وَ شُفَعائی. بِهِمْ اَتَوَلّی وَ مِنْ اَعْدائَهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ. ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانُ ابْنُ فُلانٍ». و به جای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: «اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ، وَ اِنَّ مُحَمَّداً (ص) نِعْمَ الرَّسُولُ، وَ اِنَّ عَلیَّ بْنَ اَبی طالِبٍ وَ اَوْلادُهُ الْمَعْصوُمینَ الْاَئِمَّةُ الْإِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الْأَئِمَّةُ، وَ اَنَّ ماجاءَ بِهِ مُحَمِّدٌ (ص) حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنکِرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ والنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَ تَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حقٌّ، وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ». پس بگوید: «اَ فَهِمْتَ یا فُلانُ» و به جای فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید: «ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَ هَداکَ اللهُ اِلی صِراطِ مُسْتَقیمٍ، عَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ». پس بگوید: «اَلّلهُمَّ جافِ الْأَرْضِ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَ لَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَلّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ».
مسأله 639_ مستحبّ است کسی که میّت را در قبر می گذارد، با طهارت، و سر برهنه و پابرهنه باشد و دکمه های خود را باز کند. و از طرف پای میّت از قبر بیرون بیاید. و غیر از خویشان میّت کسانی که حاضرند، با پشت دست خاک بر قبر بریزند؛ و بگویند: (اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ). و اگر میّت زن است، کسی که با او محرم می باشد خصوصاً شوهرش او را در قبر بگذارد. و اگر محرمی نباشد، خویشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 640_ مستحبّ است قبر را مربّع یا مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند؛ (و مسطّح باشد؛ بدون بر آمدگی.) و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود. و روی قبر از طرف سر سپس به اطراف چهارگانه تا به سر برسد؛ آب بپاشند، و باقی ماندهی آب را در وسط؛ بالای قبر بریزند. و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند؛ و نیز کسانی که بعد از دفن نزد قبر می آیند، دست ها را بر قبر نزد سر بگذارند و انگشت ها را باز کرده، و در خاک فرو برند، (برای کسی که به نماز میّت نرسیده تأکید دارد)، و هفت مرتبه سورهی مبارکهی انا انزلناه را بخوانند، و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند:
(اَلّلهُمَّ جافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ اِلَیْکَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ماتُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ). و بعضی گفته اند: مستحبّ است، قدری سنگ ریزه روی قبر بگذارند. و بهتر است، قرمز رنگ باشد.
مسأله 641_ پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند، مستحب ّ است ولیّ میّت؛ یا کسی که از طرف ولیّ اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده به میّت به صدای بلند تلقین کند.
مسأله 642_ بعد و قبل از دفن مستحبّ است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند. ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطهی سر سلامتی دادن مصیبت یادشان می آید ترک آن بهتر است. و نیز مستحبّ است تا سه روز برای اهل خانهی میّت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
مسأله 643_ مستحبّ است انسان در مرگ خویشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر کند. و هر وقت میّت را یاد می کند، انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ بگوید. و برای میّت قرآن بخواند. و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد. و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود. و خویشان را نزدیک هم دفن کنند.
مسأله 644_ جایز نیست بنا بر احتیاط واجب انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را بخراشد و سیلی بزند و به خود آسیب برساند.
مسأله 645_ بنا بر احتیاط واجب پاره کردن یقه؛ یا لباس در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست. واحتیاط مستحبّ است که در مصیبت آنان نیز یقه پاره نکند.
مسأله 646_ اگر زن در عزای میّت صورت خود را بخراشد و خونین کند؛ یا موی خود را بکند، بنا بر احتیاط یک بنده آزاد کند؛ یا ده فقیر را طعام دهد؛ یا بپوشاند. و اگر نتوانست، سه روز روزه بگیرد. و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند. و اگر زن موی خود را در عزای مرده از ته بچیند، کفّاره آن یک بنده آزاد کردن؛ یا دو ماه پیاپی روزه گرفتن؛ یا اطعام شصت مسکین است.
مسأله 647_ احتیاط واجب است که در گریه بر میّت، صدا را خیلی بلند نکنند.
نماز وحشت
مسأله 648_ سزاوار است در شب اوّل قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند. و دستور آن این است که در رکعت اوّل بعد از حمد یک مرتبه آیة الکرسی، و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سورهی انا انزلناه را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: (اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ فِلانٍ). و به جای کلمهی فلان اسم میّت را بگویند.
مسأله 649_ نماز وحشت را در هر موقع از شب اوّل قبر می شود خواند. ولی بهتر است در اوّل شب، بعد از نماز عشاء خوانده شود.
مسأله 650_ اگر بخواهند میّت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اوّل او تأخیر بیندازند. و بهتر است، شب اوّل مرگ او نیز نماز وحشت را بخوانند.
نبش قبر
مسأله 651_ نبش قبر مسلمان، یعنی شکافتن قبر او اگرچه طفل یا دیوانه باشد حرام است، ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد.
مسأله 652_ نبش قبر امام زاده ها و شهداء وعلماء و صلحاء، اگرچه سال ها بر آن گذشته باشد حرام است.
مسأله 653_ شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست.
«اوّل» آنکه میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند. که در این صورت باید میّت را بیرون آورده، در زمین مباح دفن کنند.
«دوم» آنکه کفن یا چیزی که با میّت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند، که در این صورت نیز نبش لازم است؛ تا با کفن مباح تکفین شود. و آنچه از آن دیگری است به او داده شود و همچنین است اگر چیزی از مال خود میّت که به ورثهی او رسیده با او دفن شده و ارزش بالایی داشته و ورثهی او راضی نشوند که آن جیز در قبر بماند. ولی اگر میّت وصیّت کرده باشد که دعاء یا قرآن یا انگشتری را با او دفن کنند و از ثلث ترکه بعد از پرداخت بدهی زیادتر نباشد، برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند. و باید طبق وصیت عمل شود.
«سوم» میّت بی غسل یا بی کفن دفن شده باشد یا بدانند غسلش باطل بوده، یا به غیر از دستور شرع کفن شده یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند. و شکافتن قبر موجب هتک حرمت میّت نباشد.
«چهارم» آنکه برای ثابت شدن حقّی بخواهند بدن میّت را ببینند.
«پنجم» آنکه میّت را در جایی که بی احترامی به اوست مثل قبرستان کفّار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند.
«ششم» آنکه برای یک مطلب شرعی که اهمّیّت آن از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند. مثلاً بخواهند بچهی زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند.
«هفتم» آنکه بترسند درنده ای بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد، یا دشمن او را بیرون آورد.
«هشتم» آنکه قسمتی از بدن میّت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند، ولی احتیاط واجب است که آن قسمتی از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میّت دیده نشود.
«نهم» آنکه میّت را بخواهند به مشاهده مشرّفه نقل نمایند؛ بخصوص اگر وصیّت کرده باشد. ولی این کار باید مستلزم هتک میّت نباشد.
غسل های مستحبّ
مسأله 654_ در شرع مقدّس اسلام غسل هایی مستحب ّ است و از آن جمله است: 1_ غسل جمعه. و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر است که نزدیک ظهر بجا آورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد، بهتر است بدون نیّت اداء و قضاء تا غروب بجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب ّ است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را بجا آورد. و کسی که می داند در روز جمعه آب پیدا نمی کند؛ یا می ترسد که پیدا نکند، می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاءً انجام دهد، بلکه استحباب آن بعید نیست. و مستحب ّ است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعِلنی مِنَ التَّوابّینَ وَ اجْعَلْنی مِنَ الْمُتَطَهَّرینَ».
2_ غسل شب اوّل و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و چهارم ماه رمضان.
3_ غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر. و بعد از ظهر تا غروب به قصد رجاء بیاورند، گرچه استحباب آن تا غروب بعید نیست. و بهتر است که آن را پیش از نماز عید به جا آورند.
4_ غسل شب عید فطر. و وقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح. و شایسته است که در اوّل شب بجا آورده شود. و بهتر است برای شب عید قربان نیز غسل رجاءً بیاورد.
5_ غسل روز هشتم و نهم ذیحجّه. و در روز نهم بهتر است که آن را نزدیک ظهر بجا آورد.
6_ غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه، نماز آیات را عمداً نخوانده؛ در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. بلکه استحباب آن مطلقاً بعید نیست. حتّی اگر نماز را اداءً بخواند.
7_ غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده اند رسانده باشد.
8_ غسل احرام.
9_ غسل دخول حرم.
10_ غسل دخول مکّه.
11_ غسل زیارت خانهی کعبه.
12_ غسل دخول کعبه.
13_ غسل برای نحر و ذبح و حلق از اعمال حجّ.
14_ غسل داخل شدن مدینهی منوّره.
15_ غسل داخل شدن حرم پیغمبر (ص).
16_ غسل وداع قبر مطهّر پیغمبر (ص).
17_ غسل برای مباهلهی با خصم.
18_ غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده.
19_ غسل برای استخاره.
20_ غسل برای استسقاء.
21_ غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در کسوف.
22_ غسل زیارت سیّد الشّهداء (ع) هر چند از دور باشد.
مسأله 655_ فقهاء در بیان اغسال مستحبّه اغسال زیادی نقل فرموده اند. که از جملهی آنها این چند غسل است:
1_ غسل تمام شب های طاق ماه مبارک رمضان و غسل تمام شب های دههی آخر آن، و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم. 2_ غسل روز بیست و چهارم ذیالحجّه.
3_ غسل روز عید نوروز و شب پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الأوّل و روز بیست و پنجم ذیالقعده.
4_ غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است.
5_ غسل کسی که در حال مستی خوابیده.
6_ غسل کسی که برای تماشای به دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، ولی اگر اتّفاقاً؛ یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت رفته باشد، غسل مستحب ّ نیست.
7_ غسل برای دخول مسجد پیغمبر (ص).
8_ غسل برای زیارت معصومین (ع) از دور یا نزدیک. ولی احوط این است که این غسل ها را به قصد رجاء بجا آورند و این احتیاط سزاوار ترک نیست.
مسأله 656_ انسان با غسل های مستحبّی که برای خود انجام داده و در مسألهی (654) ذکر شده، نمی تواند بنا بر احتیاط لازم کاری که مانند نماز؛ وضوء لازم دارد، انجام دهد. و بهتر است وضوء را قبل از غسل بیاورد و اما غسل هایی که رجاءً بجا آورده می شود، حتماً از وضوء کفایت نمی کند.
مسأله 657_ اگر چند غسل بر کسی مستحبّ باشد و به نیّت همه؛ یک غسل بجا آورد کافی است.
تیمّم
اشاره
در هفت مورد بجای وضوء و غسل باید تیمّم کرد:
اول از موارد تیمم
آنکه تهیّهی آب به قدر وضوء یا غسل ممکن نباشد.
مسأله 658_ اگر انسان در آبادی باشد، باید بنابر اقوی برای تهیّهی آب وضوء و غسل، به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن ناامید شود. و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند؛ یا به جهت زیادی درختان راه آن دشوار است، باید در هر یک از چهار طرف به اندازهی پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود و الّا، باید در هر طرف به اندازهی پرتاب دو تیر جستجو نماید.
مسأله 659_ اگر بعضی از چهار طرف هموار؛ و بعضی دیگر پست و بلند باشد، در طرفی که هموار است به اندازهی پرتاب دو تیر در طرفی که هموار نیست به اندازهی پرتاب یک تیر جستجو کند.
مسأله 660_ در هر طرفی که یقین دارد آب نیست، جستجو لازم نیست.
مسأله 661_ کسی که وقت نماز او تنگ نیست، و برای تهیه آب وقت دارد، اگر یقیین دارد در محلی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست باید برای تهیه آب برود، و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محل لازم نیست ولی اگر گمان او قوی و به حد اطمینان باشد، باید برای تهیه آب به آن محل برود.
مسأله 662_ لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود، بلکه می تواند کسی را که به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافی است.
مسأْله 663_ اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود، یا در منزل یا در قافله آب هست، بنا بر احتیاط باید به قدری جستجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
مسأله 664_ اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید، و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همانجا بماند، چنانچه احتمال دهد آب پیدا می کند، احتیاط واجب است دوباره در جستجوی آب برود.
مسأله 665_ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همانجا بماند، چنانچه احتمال دهد که آب پیدا می شود احتیاط واجب است که دوباره در جستجوی آب برود.
مسأله 666_ اگر وقت نماز تنگ باشد یا از دزد و درنده بترسد یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که تنواند تحمل کند، جستجو لازم نیست.
مسأله 667_ اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، اگرچه معصیت کرده ولی نمازش با تیمم صحیح است.
مسأله 668_ کسی که یقین دارد آب پیدا نمی کند، چنانچه به دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز بداند که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد، چنانچه وقت وسعت داشته باشد، لازم است وضوء گرفته و نماز را اعاده نماید، و بعد از وقت نیز احتیاط واجب اگر اقوی نباشد قضاء آن نماز است.
مسأله 669_ اگر بعد از جستجو، آب پیدا نکند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز دانست، در جایی که جستجو کرده آب بوده، در صورتی که وقت باقی باشد بنا بر احتیاط واجب اگر اقوی نباشد باید وضوء گرفته و نماز را دوباره بجا آورد. بلکه احتیاط به قضاء نیز بعد از وقت اگر دانست شایسته است.
مسأله 670_ کسی که یقین دارد وقت نماز تنگ است، اگر بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز و پیش از گذشتن وقت دانست که برای جستجو وقت داشته، احتیاط واجب است اگر اقوی نباشد که دوباره نمازش را با جستجوی آب وگرنه با تیمّم بخواند. بلکه بعد از وقت نیز احتیاط به آوردن قضاء ترک نشود.
مسأله 671_ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوء داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست یا نمی تواند وضوء بگیرد، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید. ولی می تواند با عیال خود نزدیکی کند، اگرچه بداند که از غسل متمکن نخواهد شد.
مسأله 672_ اگر پیش از وقت نماز وضوء داشته باشد، و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، احتیاط واجب است که آن را باطل نکند.
مسأله 673_ کسی که فقط به مقدار غسل آب دارد، و می داند که اگر آن را بریزد آب پیدا نمی کند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است، و احتیاط واجب است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.
مسأله674_ کسی که می داند آب پیدا نمی کند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل کند، یا آبی که دارد بریزد معصیت کرده، ولی نمازش با تیمم صحیح است، اگرچه احتیاط مستحب است که قضای آن نماز را نیز با وضوء بخواند.
دوم از موارد تیمم
مسأله 675_ اگر به واسطهی پیری یا ناتوانی، یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها یا نداشتن وسیله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمم کند. و همچنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن به قدری مشقّت داشته باشد که مردم آن را تحمل نمی کنند، ولی در صورت اخیر چنانچه تیمم ننماید و وضوء بگیرد وضوی او صحیح است.
مسأله 676_ اگر برای کشیدن آب از چاه، دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد، و مجبور است بخرد باید بخرد یا کرایه نماید، اگرچه قیمت یا اجرت آن چند برابر معمول باشد، و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند، ولی اگر تهیه آنها به قدری پول می خواهد که نسبت به حال او ضرر دارد، واجب نیست تهیه نماید.
مسأله 677_ اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید ولی کسی که می داند یا گمان دارد که نمی تواند قرض خود را بدهد، واجب نیست قرض کند.
مسأله 678_ اگر کندن چاه مشقّت زیادی ندارد، باید برای تهیه آب، چاه بکند.
مسأْله679_ اگر کسی مقداری آب بی منت به او ببخشد که برای وضوء یا غسلش کافی است باید قبول کند.
سوم از موارد تیمم
مسأله680_ اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد یا بترسد که به واسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد، یا شدت کند یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید، ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضوء بگیرد و در مواردی که غسل لازم است غسل کند.
مسأله681_ لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود، باید تیمم کند.
مسأله682_ کسی که مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد، باید تیمّم کند.
مسأله 683_ اگر به سبب یقین یا برس ضرر، تیمم کند و پیش از نماز دانست که آب برایش ضرر ندارد، تیمم او باطل است. و اگر بعد از نماز دانست بنا بر احتیاط واجب اگر اقوی نباشد در صورتی که وقت باقی باشد باید دوباره نماز را با وضوء یا غسل بخواند، و اگر وقت گذشته قضاء ندارد.
مسأْله 684_ کسی که می داند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضوء بگیرد و بعد دانست که آب برای او ضرر داشته، در صورتی که ضرر به حدی نباشد که اقدام برای آن شرعاً حرام است وضوء و غسل او صحیح است.
چهارم از موارد تیمم
مسأله 685_ هر گاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضوء یا غسل برساند دچار زحمت می شود باید تیمم نماید، و جواز تیمم به این جهت در سه صورت است.
1_ آنکه اگر آب را در وضوء یا غسل صرف نماید خودش فعلاً یا بعداً به تشنگی که باعث تلف یا مرضش می شود یا تحملش مشقت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.
2_ آنکه بر کسانی که حفظشان بر او واجب است بترسد که از تشنگی تلف یا بیمار شوند.
3_ آنکه بر غیر خود (چه انسان باشد یا حیوان (حیوانی که کشتنش واجب نیست) بترسد و تلف یا بیماری یا بیتابیشان بر او گران باشد، و در غیر این سه صورت با داشتن آب تیمم جائز نیست.
مسأله686_ اگر غیر از آب پاکی که برای وضوء یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و کسانی که با او مربوطند داشته باشد، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد، و با تیمم نماز بخواند، ولی چنانچه آب را برای حیوانش بخواهد، باید آب نجس را به او بدهد و با آب پاک وضوء و غسل را انجام دهد. و در بچه نابالغ نیز قوی است ولی اشکال دارد.
پنجم از موارد تیمم
مسأله687_ کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضوء بگیرد یا غسل کند، برای آب کشیدن بدن یا لباس او نمی ماند، در این صورت بنا بر احتیاط واجب بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمم نماز بخواند، ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمم کند، باید آب را به مصرف وضوء یا غسل برساند، و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تیمم
مسأله 688_ اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلاً آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن آب و ظرف دیگری ندارد باید به جای وضوء و غسل تیمم کند.
هفتم از موارد تیمم
مسأله 689_ هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضوء بگیرد، یا غسل کند تمام نماز، یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم کند.
مسأله 690_ اگر عمداً نماز را به قدری تاخیر بیندازد که وقت وضوء یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده، ولی نماز او با تیمم صحیح است، اگرچه احتیاط مستحب است که قضای آن نماز را نیز با وضوء یا غسل بخواند.
مسأله 691_ کسی که شک دارد که اگر وضوء بگیرد، یا غسل کند وقت برای نماز او می ماند یا نه، باید تیمم نماید.
مسأله 692_ کسی که به سبب تنگی وقت تیمم کرده، و بعد از نماز می توانست وضوء بگیرد و نگرفت تا آبی که داشته از دستش رفت، در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد، باید برای نمازهای بعدی دوباره تیمم نماید، اگرچه تیمم خود را نشکسته باشد.
مسأله 693_ کسی که آب دارد، اگر به سبب تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود، و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، چنانچه وظیفه اش تیمم باشد، احتیاط واجب است برای نمازهای بعدی دوباره تیمم کند.
مسأله 694_ اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضوء بگیرد، یا غسل کند، و نماز را بدون کارهای مستحبی آن مثل اذان و قنوت بخواند، باید غسل کند یا وضوء بگیرد. و نماز را بدون کارهای مستحبی آن بجا آورد. بلکه به اندازه سوره هم وقت ندارد، باید غسل کند یا وضوء بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است
مسأله695_ تیمم به خاک و ریگ و کلوخ و سنگ صحیح است، همچنین با شِن ولی احتیاط مستحب است که اگر با خاک ممکن باشد به چیز دیگر تیمم نکند، و اگر خاک نباشد با شن یا ریگ یا کلوخ و چنانچه ریگ و کلوخ هم نباشد با سنگ تیمم نماید.
مسأله696_ تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهک صحیح است، و بنا بر احتیاط واجب در حال اختیار به گچ و آهک پخته و آجر پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمم ننمایند، بلکه عدم جواز قوی است.
مسأله697_ اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گرد و غباری که در فرش و لباس و مانند اینها است تیمم نماید، و چنانچه گرد پیدا نشود، باید به گل تیمم کند و در هر دو صورت احتیاط واجب است که در صورت تمکن به یکی از امور گذشته (گچ، آهک، آجر یا سفال وگرنه با سنگ معدن بنا بر احتیاط مستحب) نیز تیمم کند. و اگر غبار و گل میسور نشد فقط به یک از این امور تیمم نماید و اگر هیچ یک از اینها پیدا نشود احتیاط مستحب است که نماز را بدون تیمم بخواند، ولی واجب است بعداً قضای آن را بجا آورد.
مسأله698_ اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهیه کند، تیمم به گرد باطل است، و همچنین اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاک تهیه نماید، تیمم به گل باطل می باشد.
مسأله 699_ کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است باید آن را آب کند، و با آن وضوء بگیرد یا غسل نماید، و اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمم به آن صحیح است ندارد، لازم است نماز خود را در خارج وقت قضاء نماید، و بهتر است که با برف یا یخ اعضاء وضوء یا غسل را نمناک کند و اگر این هم ممکن نیست با یخ یا برف تیمم نماید، و در وقت نیز نماز را بخواند.
مسأله700_ اگر با خاک و ریگ چیزی مانند کاه که تیمم به آن باطل است مخلوط شود نمی تواند به آن تیمم کند، ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک یا ریگ از بین رفته حساب شود، تیمم به آن خاک و ریگ صحیح است.
مسأله701_ اگر چیزی ندارد که بر آن تیمم کند، چنانچه ممکن است باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید.
مسأله702_ تیمم به دیوار گلی صحیح است، و احتیاط مستحب است که با بودن زمین یا خاک خشک، به زمین یا خاک نمناک تیمم نکند.
مسأْله 703_ چیزی که بر آن تیمم می کند باید پاک باشد، و اگر چیز پاکی که تیمم به آن صحیح است، ندارد، نماز بر او واجب نیست، ولی باید قضای آن را با وضوء یا غسل بجا آورد و بهتر است که در وقت نیز نماز بخواند.
مسأله704_ اگر یقین داشته باشد که تیمم به چیزی صحیح است، و به آن تیمم نماید بعد بداند تیمم با آن باطل بوده، نمازهایی را که با آن تیمم خوانده باطل و اگر قضاء دارد باید دوباره بخواند.
مسأْله705_ چیزی که بر آن تیمم می کند و مکان آن چیز باید غصبی نباشد. پس اگر بر خاک غصبی تیمم کند، یا خاکی را که مال خود اوست بی اجازه در ملک دیگری بگذارد، و بر آن تیمّم کند تیمم او باطل می باشد.
مسأله706_ تیمم در فضای غصبی بنا بر احتیاط واجب باطل است، پس اگر در ملک خود دست ها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملک دیگری شود و دست ها را به پیشانی بکشد تیمّم او باطل می باشد.
مسأله707_ تیمم به چیز غصبی، یا در فضای غصبی یا بر چیزی که در ملک غصبی است، در حالی که فراموش کرده یا غفلت داشته باشد صحیح است. ولی اگر چیزی را خودش غصب کند و فراموش کند که غصب کرده و بر آن تیمم کند، یا ملکی را غصب نماید و فراموش کند که غصب کرده، و چیزی را که بر آن تیمم می کند در آن ملک بگذارد، یا در فضای آن ملک تیمم نماید حکم او حکم عامد است.
مسأْله708_ کسی که در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاک آن هر دو غصبی است، باید با تیمم با غیر غصبی نماز بخواند. و اگر وضوء با آب مباح و سایر شرایط ممکن است باید وضوء بگیرد.
مسأله709_ چیزی که بر آن تیمّم می کند، بنا بر احتیاط در صورت امکان باید گردی داشته باشد که به دست بماند، و بعد از زدن دست بر آن سزاوار است، دست را بتکاند که گرد آن بریزد.
مسأله710_ تیمم به زمین گود و خاک جاده و زمین شوره زار که نمک روی آن را نگرفته مکروه است، و اگر نمک روی آن را گرفته باشد باطل است.
دستور تیمم بدل از وضوء یا غسل
مسأله 711_ در تیمم بدل از وضوء یا غسل چهار چیز واجب است: (اول) نیت. (دوم) زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمم به آن صحیح است. (سوم) کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و احتیاطاً باید دست ها روی ابروها هم کشیده شود.
(چهارم) کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست از مچ دست و هم چنین در دست چپ و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ. و باید ترتیب را با نیّت بین سه واجب بعدی رعایت کند.
مسأله712_ احتیاط است که تیمم را چه بدل از وضوء باشد چه بدل از غسل، به این ترتیب بجا آورد، یک مرتبه دست ها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دست ها را مسح نماید.
احکام تیمم
مسأله713_ اگر مختصری هم از پیشانی یا پشت دست ها را مسح نکند تیمم باطل است، چه عمداً مسح نکند، یا مسأله را نداند، یا فراموش کرده باشد، ولی دقت زیاد هم لازم نیست. و همین قدر که بگویند تمام پیشانی و پشت دست ها مسح شده کافی است.
مسأله714_ برای آنکه یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.
مسأله715_ پیشانی و پشت دست ها را بنا بر احتیاط باید از بالا به پایین مسح نماید، و کارهای تیمّم را باید پشت سر هم بجا آورد، و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد که نگویند تیمم می کند باطل است.
مسأله716_ در موقع نیت باید معین کند که تیمم او بدل از غسل است، یا بدل از وضوء و اگر بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید، و چنانچه یک تیمم بر او واجب باشد و قصد نماید که وظیفه فعلی خود را انجام دهد، اگرچه در تشخیص اشتباه کند تیممش صحیح است.
مسأله717_ در تیمم بنا بر احتیاط باید پیشانی و کف دست ها و پشت دست ها در صورت تمکن پاک باشد.
مسأله718_ انسان باید برای تیمم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دست ها یا در کف دست ها مانعی باشد، مثلاً چیزی به آنها چسبیده باشد باید بر طرف نماید.
مسأله719_ اگر پیشانی یا پشت دست ها زخم است، و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نمی تواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد، و نیز اگر کف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد.
مسأله720_ اگر پیشانی و پشت دست ها مو داشته باشد اشکال ندارد ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد، باید برای مسح پیشانی آن را عقب بزند.
مسأله721_ اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دست ها و یا پشت دست ها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید جستجو نماید تا یقین یا اطمینان کند که مانعی نیست.
مسأله722_ اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم کند، باید نائب بگیرد و کسی که نائب می شود، باید او را با دست خود تیمم دهد، و اگر ممکن نباشد، حتی با گذاردن دست شخص، باید نائب دست خود را به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست های او بکشد.
مسأله723_ اگر در بین تیمم شک کند که قسمتی از آن را فراموش کرده یا نه، چنانچه از محل آن گذشته به شک خود اعتنا نکند، و اگر نگذشته باید آن قسمت را بجا آورد.
مسأله724_ اگر بعد از مسح دست چپ شک کند درست تیمم کرده یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که در حال عمل ملتفت بوده تیمم او صحیح است. و چنانچه شک او در مسح دست چپ باشد، بنا بر احتیاطی که نباید ترک شود لازم است او را مسح کند مگر آنکه در عملی که مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات فوت شده باشد.
مسأله725_ کسی که وظیفه اش تیمم است نمی تواند پیش از وقت نماز برای نماز تیمم کند، ولی اگر برای کار واجب دیگری یا مستحب که تیمم برای او جائز باشد تیمم کند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند به همان تیمم نماز بخواند.
مسأله726_ کسی که وظیفه اش تیمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند، ولی اگر بداند تا آخر وقت عذر او بر طرف می شود، باید صبر کند و با وضوء یا غسل نماز بخواند، و نیز اگر امید دارد که عذرش بر طرف شود، احتیاط است که صبر کند و با وضوء یا غسل نماز بخواند، یا در تنگی وقت با تیمم نماز را بجا آورد. ولی خواندن نماز با تیمّم به قصد رجاء جایز است و اگر عذرش تا آخر وقت باقی بود نماز اعاده یا قضاء ندارد.
مسأله727_ کسی که نمی تواند وضوء بگیرد، یا غسل کند، اگر یقین کند که عذرش بر طرف نمی شود، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند، ولی اگر بعداً عذرش بر طرف شد باید دوباره آنها را با وضوء یا غسل بجا آورد. و در صورت احتمال بر طرف نشدن عذر، احتیاط تأخیر است تا ترس مردن مگر آنکه رجاء بیاورد و عذر بر طرف نشود.
مسأْله728_ کسی که نمی تواند وضوء بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبی را مثل نافله های شبانه روز، که وقت معین دارد با تیمم بخواند، ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او بر طرف می شود احوط است که آنها را در اول وقتشان بجا نیاورد، مگر رجاءً.
مسأْله729_ کسی که احتیاطاً غسل جبیره ای و تیمم نماید، اگر بعد از غسل و تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز حدث اصغری از او سر بزند مثلاً بول کند، برای نمازهای بعد، بدل از غسل احتیاطاً تیمّم کند و وضوء هم بگیرد، و چنانچه حدث پیش از نماز باشد برای آن نماز نیز وضوء گرفته و تیمم نماید.
مسأله730_ اگر به سبب نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم کند، بعد از بر طرف شدن عذر، تیمّم او باطل می شود.
مسأله731_ چیزهایی که وضوء را باطل می کند، تیمم بدل از وضوء را هم باطل می کند، و چیزهایی که غسل را باطل می کند، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.
مسأله732_ کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد جائز است یک تیمم بدل از آنها بنماید و احتیاط مستحب است که بدل هر یک از آنها یک تیمم نماید.
مسأله733_ کسی که نمی تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی را که برای آن غسل واجب است انجام دهد، باید بدل از غسل تیمم نماید و کسی که نمی تواند وضوء بگیرد و بخواهد عملی را که برای آن وضوء واجب است انجام دهد، باید بدل از وضوء تیمم نماید.
مسأله 734_ اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند، لازم نیست برای نماز وضوء بگیرد. ولی اگر بدل از غسل های دیگر تیمم کند، کفایت از وضوء نمی نماید. پس اگر نتواند وضوء بگیرد باید تیمم دیگری هم بدل از وضوء بنماید.
مسأله735_ اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند و بعد کاری که وضوء را باطل می کند برای او پیش آید چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل کند، باید بنا بر احتیاط لازم بدل از غسل تیمم نموده، وضوء نیز بگیرد.
مسأله736_ کسی که باید برای انجام عملی مثلاً برای خواندن نماز بدل از وضوء و بدل از غسل تیمم کند اگر در تیمم اول، نیت بدل از وضوء یا نیت بدل از غسل نماید، و تیمم دوم را به قصد اینکه وظیفه خود را انجام داده باشد بجا آورد کفایت می کند.
مسأله737_ کسی که وظیفه اش تیمم است اگر برای کاری تیمم کند تا تیمم و عذر او باقی است، کارهایی را که باید با وضوء یا غسل انجام داد، بجا آورد. ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده، یا با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن تیمم کرده فقط کارهایی را که برای آن تیمم نموده می تواند انجام دهد.
مسأله738_ در چند مورد بهتر است نمازهایی را که انسان با تیمم خوانده با غسل یا وضوء (هر کدام بر عهده وی است) قضاء نماید.
(اول) آنکه از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است. (بلکه به احتمال قوی حتّی اگر بدون تعمّد جنب شده).
(دوم) آنکه می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی کند و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است.
(سوم) آنکه تا آخر وقت عمداً در جستجوی آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد بداند که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد.
(چهارم) آنکه عمداً نماز را تأخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است.
(پنجم) آنکه می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی شود و آب را که داشته ریخته و با تیمم نماز خوانده است. و استحباب در بعضی از این پنج صورت بعید نیست.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم