احکام شرعی
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي
آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي

رساله توضیح المسائل آيت الله حاج شيخ محمد رحمتي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1_ آب کرّ 2_ آب قلیل 3_ آب جاری 4_ آب باران 5_ آب چاه احکام آب ها احکام تخلّی اشاره استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1و2_ بول و غائط 3_ منی 4_ مردار 5_ خون 6و7_ سگ و خوک 8_ کافر 9_ شراب 10_ فقّاع راه ثابت شدن نجاست چیز پاک چگونه نجس می شود؟ احکام نجاسات مطهّرات اشاره 1_ آب 2_ زمین 3_ آفتاب 4_ استحاله 5_ انقلاب 6_ انتقال 7_ اسلام 8 _ تبعیّت 9_ بر طرف شدن عین نجاست 10_ استبراء حیوان نجاستخوار 11_ غائب شدن مسلمان 12_ رفتن خون متعارف احکام ظرف ها وضوء اشاره وضوی ارتماسی خواندن دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحبّ است. شرائط صحّت وضوء احکام وضوء چیزهایی که باید برای آنها وضوء گرفت چیزهایی که وضوء را باطل می کند احکام وضوی جبیره ای غسل های واجب اشاره احکام جنابت اشاره چیزهایی که بر جنب حرام است چیزهایی که بر جنب مکروه است غسل جنابت اشاره غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض احکام حائض اقسام زن های حایض اشاره 1_ صاحب عادت وقتیّه و عددیّه 2_ صاحب عادت وقتیّه 3_ صاحب عادت عددیّه 4_ مضطربه 5_ مبتدئه 6_ ناسیه مسائل متفرّقه حیض نفاس غسل مسّ میّت احکام محتضر اشاره احکام بعد از مرگ وجوب غسل و کفن و نماز و دفن میّت کیفیّت غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبّات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحبّ تیمّم اشاره اول از موارد تیمم دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم چیزهایی که تیمم به آنها صحیح است دستور تیمم بدل از وضوء یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب اشاره نمازهای واجب شبانه روزی وقت نماز ظهر و عصر نماز جمعه و احکام آن واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب اشاره وقت نافله های یومیه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز شرائط لباس نمازگزار مواری که لازم نیست بدن و لباس نماز گزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نماز گزار مستحب است چیزهایی که در لباس نماز گزار مکروه است مکان نماز گزار جاهایی که نماز در آنها مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آنها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز اشاره نیّت تکبیرة الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده های واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز 1_ ترجمه سوره حمد 2_ ترجمه سوره قل هو الله احد 3_ ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از آنها مستحب است 4_ ترجمه قنوت 5_ ترجمه تسبیحات اربع 6_ ترجمه تشهد و سلام کامل تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات نماز اشاره شک های باطل کننده شک هایی که نباید به آنها اعتناء کرد اشاره 1_ شک در چیزی که محل آن گذشته است 2_ شک بعد از نماز 3_ شک بعد از وقت 4_ کثیرالشک (کسی که زیاد شک می کند) 5_ شک امام و ماموم 6_ شک در نماز مستحبی شک های صحیح دستور نماز احتیاط سجده سهو اشاره دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضاء نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احکام جماعت وظیفه ی امام و مأموم در نماز جماعت نماز آیات کیفیّت نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیت چیزهایی که روزه را باطل می کند اشاره 1_ خوردن و آشامیدن 2_ جماع 3_ استمناء 4_ دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5_ رساندن غبار به حلق 6_ فرو بردن سر در آب 7_ باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8_ عماله کردن 9_ قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جایی که قضاء و کفاره واجب است کفاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه ی قضاء احکام روزه ی مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید اعتکاف اشاره احکام اعتکاف احکام خمس اشاره 1_ منفعت کسب 2_ معدن 3- گنج 4- مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسطه ی فرو رفتن در دریا به دست می آید 6- غنیمت 7- زمینی که کافر از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکاة شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرائط کسانی که مستحق زکاتند نیت زکاة مسائل متفرقه زکاة زکاة فطره مصرف زکاة فطره مسائل متفرقه زکاة فطره احکام حج احکام خرید و فروش اشاره مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خریدار شرائط جنس و عوض آن صیغه ی خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرائط آن احکام معامله ی سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره   مواردی که خریدار یا فروشنده می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه خرید و فروش احکام شفعه اشاره در چه چیزهایی شفعه ثابت است شروط شفعه چگونگی استفاده از حق شفعه احکام مضاربه احکام شرکت _ صلح _ اجاره _ جعاله _ مزارعه _ مساقات و مغارسه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرقه اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات و مغارسه کسانی که از تصرف مال خود ممنوعند احکام هبه (بخشیدن) احکام وکالت _ قرض _ حواله _ رهن _ ضامن شدن _ کفالت _ ودیعه (امانت) _ عاریه احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (تزویج) اشاره احکام عقد دستور خواندن عقد شرایط عقد عیب هایی که به واسطه ی آنها می شود عقد را به هم زد عده ای از زن ها که تزویج آنان حرام است احکام عقد دائم متعه (تزویج موقت) احکام نگاه کردن مسائل متفرقه زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عده ی طلاق عده ی زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرقه طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرائط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر چیزهائی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهائی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی و ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره آداب غذا خوردن چیزهائی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهائی که در آشامیدن مذموم است احکام نذر و عهد، قسم، وقف، وصیت احکام نذر و قسم احکام عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیت احکام ارث اشاره ارث دسته ی اول ارث دسته ی دوم ارث دسته ی سوم مسائل متفرقه ارث حدود و دیات حدی که برای بعضی از گناهان معین شده است احکام دیه مسائل متفرقه پاره ای احکام معاملات پولی سفته و سرقفلی احکام سرقفلی احکام تشریح و تلقیح و نماز در مسافرت هوایی اشاره تلقیح مصنوعی احکام نماز در مسافرت های هوایی

احکام شرکت _ صلح _ اجاره _ جعاله _ مزارعه _ مساقات و مغارسه

احکام شرکت _ صلح _ اجاره _ جعاله _ مزارعه _ مساقات و مغارسه
احکام شرکت
مسأله2243_ اگر دو نفر بخواهند با هم شرکت کنند، چنانچه هر کدام مقداری از کالای خود را با کالای دیگری به طوری مخلوط کند که از یکدیگر تشخیص داده نشود و به عربی یا به زبان دیگر صیغهی شرکت را بخوانند، یا کاری کنند که معلوم باشد می خواهند با یکدیگر شریک باشند شرکت آنان صحیح است.
مسأله2244_ اگر چند نفر در مزدی که از کار خودشان می گیرند با یکدیگر شرکت کنند، مثلاً چند کارگر با هم قرار بگذارند که هر قدر مزد گرفتند با هم قسمت کنند، شرکت آنان صحیح نیست. ولی اگر بعد از مدتی که شرکت کردند هر یک نصف منافع و اجرت خود یا هر قدر آن را با نصف یا هر قدر منافع و اجرت دیگری مصالحه کند صحیح است و آیا می توانند از ابتداء امر این گونه شرکت داشته باشند؟ صحت آن اشکال دارد گرچه بعید نیست.
مسأله2245_ اگر دو نفر با یکدیگر شرکت کنند که هر کدام به اعتبار خود جنسی بخرد و قیمت آن را خودش بدهکار شود، و در سود جنسی که هر کدام خریده اند با یکدیگر شریک باشند صحیح نیست، اما اگر هر کدام دیگری را وکیل کند که جنس را برای او نسیه بخرد بعد هر شریکی جنسی را برای خودش و شریکش بخرد که هر دو بدهکار شوند شرکت صحیح است.
مسأله2246_ کسانی که به واسطهی شرکت با هم شریک می شوند باید مکلف و عاقل و آزاد باشند و از روی قصد و اختیار شرکت کنند ونیز باید بتوانند در مال خود تصرف نمایند، پس سفیه _ کسی که مال خود را در کارهای بیهوده صرف می کند _ چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید، اگر شرکت کند صحیح نیست. و هم چنین مملوک (برده، غلام یا کنیز).
مسأله2247_ اگر در عقد شرکت شرط کنند کسی که کار می کند یا بیشتر از شریک دیگر کار می کند بیشتر منفعت ببرد، باید آنچه را شرط کرده اند به او بدهند و اگر شرط کنند کسی که کار نمی کند، یا بیشتر کار نمی کند بیشتر منفعت ببرد اظهر این است که شرکت آنان صحیح است، و صحت شرط نیز خالی از قوت نیست.
مسأله2248_ اگر قرار بگذارند که همهی استفاده را یک نفر ببرد یا تمام ضرر یا بیشتر آن از یکی از آنان باشد شرکت در صورتی که به معنی قرار به جبران ضرر یا صرف نظر از استفاده برگردد صحیح است و طبق قرار عمل می شود.
مسأله2249_ اگر شرط نکنند که یکی از شریک ها بیشتر منفعت ببرد چنانچه سرمایهی آنان یک اندازه باشد منفعت و ضرر را هم به یک اندازه می برند و اگر سرمایهی آنان یک اندازه نباشد، باید منفعت و ضرر را به نسبت سرمایه قسمت نمایند، مثلاً اگر دو نفر شرکت کنند و سرمایهی یکی از آنان دو برابر سرمایهی دیگری باشد، سهم او از منفعت و ضرر دو برابر سهم دیگری است چه هر دو به یک اندازه کار کنند، یا یکی کمتر کار کند، ولی اگر هیچ کار نکند محلّ اشکال است. گرچه خالی از قوت نیست.
مسأله2250_ اگر در عقد شرکت شرط کنند که هر دو با هم خرید و فروش نمایند، یا هر کدام به تنهایی معامله کند، یا فقط یکی از آنان معامله کند، باید به قرارداد عمل نمایند.
مسأله2251_ اگر معین نکنند که کدام یک آنان با سرمایه خرید و فروش نمایند، هیچ یک از آنان بدون اجازهی دیگری نمی تواند با آن سرمایه معامله کند.
مسأله2252_ شریکی که اختیار سرمایه شرکت با او است باید به قرارداد شرکت عمل کند، مثلاً اگر با او قرار گذاشته اند که نسیه بخرد یا نقد بفروشد، یا جنس را از محل مخصوصی بخرد، باید به همان قرارداد رفتار نماید و اگر با او قراری نگذاشته باشند، باید به طور معمول معامله کند و داد و ستدی نماید که برای شرکت ضرر نداشته باشد، و مال شرکت را در مسافرت همراه خود نبرد.
مسأله2253_ شریکی که با سرمایه معامله می کند، اگر بر خلاف قراردادی که با او کرده اند خرید و فروش کند یا آنکه قراردادی نکرده باشند، و بر خلاف معمول معامله کند، در این صورت معامله نسبت به حصهی شریک فضولی است. پس چنانچه اجازه نکند می تواند عین مالش را و در صورت تلف عین، عوض مالش را بگیرد.
مسأله2254_ شریکی که با سرمایهی شرکت معامله می کند اگر زیاده روی ننماید و در نگهداری سرمایه کوتاهی نکند، و اتفاقاً مقداری از آن یا تمام تلف شود ضامن نیست.
مسأله2255_ شریکی که با سرمایهی شرکت معامله می کند اگر بگوید سرمایه تلف شده و پیش حاکم شرع قسم بخورد، باید حرف او را قبول کرد. ولی در مورد متهم خالی از بحث نیست.
مسأله2256_ اگر تمام شریک ها از اجازه ای که به تصرف در مال یکدیگر داده اند برگردند هیچ کدام نمی توانند در مال شرکت تصرف کنند، و اگر یکی از آنان از اجازهی خود برگردد شریک های دیگر حق تصرف ندارند، ولی کسی که از اجازهی خود برگشته، می تواند در مال شرکت تصرف کند.
مسأله2257_ هر وقت یکی از شریک ها تقاضا کند که سرمایهی شرکت را قسمت کنند، اگرچه شرکت مدت داشته باشد، باید دیگران قبول نمایند مگر آنکه تقسیم ضرر معتنابه بر شرکاء داشته باشد.
مسأله2258_ اگر یکی از شریک ها بمیرد، یا دیوانه، یا بیهوش شود شریک های دیگر نمی توانند در مال شرکت تصرف کنند و همچنین است اگر یکی از آنان سفیه شود یعنی مال خود را در کارهای بیهوده صرف نماید.
مسأله2259_ اگر شریک، چیزی را نسیه برای خود بخرد، نفع و ضررش راجع به خود او است و اگر برای شرکت بخرد و شریک دیگر اجازه نماید مثلاً بگوید به آن معامله راضی هستم، نفع و ضررش راجع به هر دوی آنان است.
مسأله2260_ اگر با سرمایهی شرکت معامله ای کنند، بعد بدانند شرکت باطل بوده، چنانچه طوری باشد که اذن در معامله به صحت شرکت مقید نباشد به این معنی که اگر می دانستند شرکت درست نیست، به تصرف در مال یکدیگر راضی بودند معامله صحیح است و هر چه سود از آن معامله پیدا شود مال همهی آنان است و اگر این طور نباشد در صورتی که کسانی که به تصرف دیگران راضی نبوده اند بگویند به آن معامله راضی هستیم، معامله صحیح وگرنه باطل می باشد. و در صورت اول هر کدام آنان که برای شرکت کاری کرده است اگر به قصد مجانی کار نکرده باشد، می تواند مزد کارهای خود را به اندازهی معمولی با حفظ نسبت از شریک های دیگر بگیرد.
احکام صلح
مسأله2261_ صلح آن است که انسان با دیگری سازش کند که مقداری از مال یا منفعت مال خود را ملک او کند، یا از طلب، یا حق خود بگذرد که او هم در عوض، مقداری از مال، یا منفعت خود را به او واگذار نماید یا از طلب، یا حقی که دارد بگذرد. بلکه اگر بدون آنکه عوض بگیرد مقداری از مال، یا منفعت مال خود را به کسی واگذار کند، یا از طلب یا حق خود بگذرد باز هم صلح صحیح است.
مسأله2262_ کسی که دارایی خود را به دیگری صلح می کند، باید بالغ و عاقل و آزاد باشد، و قصد صلح داشته، و کسی او را مجبور نکرده باشد، و سفیه هم نباشد.
مسأله2263_ لازم نیست صیغهی صلح به عربی خوانده شود، بلکه با هر لفظی که بفهماند با هم صلح و سازش کرده اند صحیح است.
مسأله2264_ اگر کسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد که مثلاً یک سال نگهداری کند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری معیّن روغن یا چیز دیگری بدهد، چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمت های چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است. بلکه اگر گوسفند را یک ساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آن استفاده کند و در عوض، مقداری روغن بدهد نیز صحیح است لکن کراهت دارد.
مسأله2265_ اگر کسی بخواهد طلب یا حق خود را به دیگری صلح کند در صورتی صحیح است که او قبول نماید، ولی اگر بخواهد از طلب یا حق خود بگذرد قبول کردن او لازم نیست.
مسأله2266_ اگر انسان مقدار بدهی خود را بداند و طلب کار او نداند، چنانچه طلب کار طلب خود را به کمتر از مقداری که هست صلح کند مثلاً پنجاه تومان طلب کار باشد و طلب خود را ده تومان صلح نماید، زیادی برای بدهکار حلال نسیت. مگر آنکه مقدار بدهی خود را به او بگوید و او را راضی کند، یا طوری باشد که اگر طلب خود را می دانست، باز هم به آن مقدار صلح می کرد.
مسأله2267_ اگر بخواهند دو چیز را که از یک جنس و وزن آن معلوم است به یکدیگر صلح کنند، احتیاط واجب است که وزن یکی بیشتر از دیگری نباشد، ولی اگر وزن آنها معلوم نباشد، اگرچه احتمال دهند که وزن یکی بیشتر از دیگری است و صلح نمایند صحیح است.
مسأله2268_ اگر دو نفر از یک نفر طلب کار باشند، یا دو نفر از دو نفر دیگر طلب کار باشند و بخواهند طلب های خود را به یکدیگر صلح کنند چنانچه طلب آنان از یک جنس و وزن آنها یکی باشد مثلاً هر دو ده من گندم طلب کار باشند، مصالحهی آنان صحیح است و همچنین است اگر جنس طلب آنان یکی نباشد مثلاً یکی ده من برنج و دیگری دوازده من گندم طلب کار باشد، ولی اگر طلب آنها از یک جنس و چیزی باشد که معمولاً با وزن یا پیمانه آن را معامله می کنند، در صورتی که وزن یا پیمانهی آنها مساوی نباشد، مصالحهی آن اشکال دارد. بلکه بطلان خالی از قوّت نیست.
مسأله2269_ اگر از کسی طلبی دارد که باید بعد از مدتی بگیرد چنانچه طلب خود را به مقدار کمتری صلح کند و مقصودش این باشد که از مقداری از طلب خود گذشت کند و بقیه را نقد بگیرد اشکال ندارد. و این حکم در صورتی است که طلب از جنس طلا یا نقره یا جنس دیگر باشد که با وزن و پیمانه فروخته می شود، و اما در غیر آنها برای طلب کار جائز است که طلب خود را به بدهکار یا غیر آن به کمتر از طلب صلح نموده با بفروشد چنان که در مسألهی (2407) خواهد آمد.
مسأله2270_ اگر دو نفر چیزی را با هم صلح کنند، با رضایت یکدیگر می توانند صلح را به هم بزنند. و نیز اگر در ضمن معامله برای هر دو یا یکی از آنان حق به هم زدن معامله را قرار داده باشند، کسی که آن حق را دارد می تواند صلح را به هم بزند.
مسأله2271_ تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اند می توانند معالمه را به هم بزنند، و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد تا سه روز حق به هم زدن معامله را دارد. و همچنین اگر پول جنسی را که خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، ولی کسی که مالی را صلح می کند در این سه صورت حق به هم زدن صلح را ندارد. اما در صورتی که طرف مصالحه در پرداخت مال المصالحه از حد متعارف تأخیر کند یا اینکه شرط شده باشد که مثلاً مال المصالحه را نقد بدهد و طرف عمل به شرط ننماید در این صورت می تواند صلح را به هم بزند و همچنین در صور دیگر که در احکام خرید و فروش گفته شد نیز می تواند صلح را به هم بزند.
مسأله2272_ اگر چیزی را که به صلح گرفته معیوب باشد، میتواند صلح را به هم بزند، ولی اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد اشکال دارد.
مسأله2273_ هرگاه مال خود را به کسی صلح نماید و با او شرط کند و بگوید که بعد از مرگ من باید چیزی را که به تو صلح کردم مثلاً وقف کنی و او هم این شرط را قبول کند، باید به شرط عمل نماید.
احکام اجاره
اشاره
مسأله2274_ اجاره دهنده و کسی که چیزی را اجاره می کند باید مکلف و عاقل باشند و به اختیار خودشان اجاره را انجام دهند و نیز باید در مال خود حق تصرف داشته باشند، پس سفیه چون حق ندارد درمال خود تصرف نماید اگر چیزی را اجاره کند، یا اجاره دهد صحیح نیست، و هم چنین برده (غلام و کنیز).
مسأله2275_ انسان می تواند از طرف دیگری وکیل شود و مال او را اجاره دهد یا مالی را برای او اجاره کند.
مسأله2276_ اگر ولیّ یا قیّم شرعی بچه مال او را اجاره دهند، یا خود او را اجیر دیگری نمایند اشکال ندارد و اگر مدتی از زمان بالغ شدن او را جزء مدت اجاره قرار دهند، بعد از آنکه بچه بالغ شد می تواند بقیهی اجاره را به هم بزند، ولی هرگاه طوری بوده که اگر مقداری از زمان بالغ بودن بچه را جزء مدت اجاره نمی کرد، بر خلاف مصلحت بچه بود نمی تواند اجارهی مال خود را به هم بزند، امّا نفوذ اجارهی خود بچه بعد از بلوغش محل اشکال است.
مسأله2277_ بچهی صغیری را که ولیّ ندارد بدون اجازهی مجتهد نمی شود اجیر کرد، و کسی که به مجتهد دسترسی ندارد می تواند از چند نفر مؤمن که عادل باشند، اجازه بگیرد و او را اجیر نماید.
مسأله2278_ اجاره دهنده و مستأجر لازم نیست صیغهی عربی بخوانند، بلکه اگر مالک به کسی بگوید، ملک خود را به تو اجاره دادم و او بگوید قبول کردم اجاره صحیح است. و نیز اگر حرفی نزنند و مالک به قصد اینکه ملک خود را اجاره دهد، به مستأجر واگذار کند و او هم به قصد اجاره بگیرد و مبلغ مال الاجاره و مدت آن معلوم باشد اجاره صحیح است.
مسأله2279_ اگر انسان بدون صیغهی خواندن بخواهد برای انجام عملی اجیر شود، همین که به این قصد با توافق طرف خود مشغول آن عمل شد اجاره صحیح است.
مسأله2280_ کسی که نمی تواند حرف بزند، اگر با اشاره بفهماند که ملک را اجاره داده، یا اجاره کرده صحیح است.
مسأله2281_ اگر خانه یا دکان یا اطاقی را اجاره کند و صاحب ملک با او شرط کند که فقط خود او از آنها استفاده نماید، مستأجر نمی تواند آن را به جهت دیگر استفاده از آن اجاره دهد مگر آنکه اجاره طوری باشد که مخصوص خودش باشد. مثل اینکه زنی منزلی یا اطاقی را اجاره کند و بعداً شوهر کرده و اطاق یا منزل را برای سکنای خود اجاره دهد و اگر مالک شرط نکند می تواند آن را به دیگری اجاره دهد. و اگر بخواهد به زیادتر از مقداری که آن را اجاره کرده اجاره دهد، باید در آن کاری مانند تعمیر و سفیدکاری مثلاً انجام داده باشد، یا به غیر جنسی که اجاره کرده آن را اجاره دهد مثلاً اگر با پول اجاره کرده به گندم یا چیز دیگر اجاره دهد، و بنا بر احتیاطی که سزاوار ترک نیست، کشتی حکم خانه را دارد.
مسأله2282_ اگر اجیر با انسانی شرط کند که فقط برای خود او کار کند، نمی شود اجیر را به دیگری اجاره داد مگر به نحوی که در مسألهی قبلی گذشت. و اگر شرط نکند، چنانچه او را به چیزی که اجرت او قرار داده اجاره دهد، باید زیادتر نگیرد و اگر به چیز دیگری اجاره دهد، می تواند زیادتر بگیرد. و همچنین است اگر خودش اجیر کسی شود و برای انجام آن عمل شخص دیگری را به کمتر اجاره نماید، ولی اگر مقداری از آن عمل را خودش انجام داده باشد می تواند دیگری را به کمتر اجاره نماید.
مسأله2283_ اگر غیر خانه و دکان و اطاق و کشتی و اجیر، چیز دیگری مثلاً زمین را اجاره کند و مالک با او شرط نکند که فقط خودش از آن استفاده نماید، اگر بیشتر از مقداری که اجاره کرده آن را اجاره دهد اشکال ندارد.
مسأله2284_ اگر خانه یا دکانی را مثلاً یک ساله به صد تومان اجاره کند و از نصف آن خودش استفاده نماید، می تواند نصف دیگر را به صد تومان اجاره دهد، و اگر بخواهد نصف آن را به زیادتر از مقداری که اجاره کرده، مثلاً به صد و بیست تومان اجاره دهد، باید در آن، کاری مانند تعمیر انجام داده باشد.
شرایط مالی که آن را اجاره می دهند
مسأله2285_ مالی را که اجاره می دهند چند شرط دارد:
«اول» آنکه معین باشد، پس اگر بگوید یکی از خانه های خود را به تو اجاره دادم درست نیست.
«دوم» مستأجر آن را ببیند، یا کسی که آن را اجاره می دهد طوری خصوصیات آن را بگوید که کاملاً معلوم باشد.
«سوم» تحویل دادن آن ممکن باشد؛ پس اجاره دادن اسبی که فرار کرده باطل است.
«چهارم» آنکه استفاده از آن مال به اتلاف و از بین بردنش نباشد، پس اجاره دادن نان و میوه و خوردنی های دیگر صحیح نیست.
«پنجم» استفاده ای که مال را برای آن، اجاره داده اند ممکن باشد، پس اجاره دادن زمین برای زراعت در صورتی که آب باران کفایت آن را نکند و از آب نهر هم مشروب نشود، صحیح نیست.
«ششم» چیزی را که اجاره می دهد مال خود او باشد و اگر مال کسی دیگر را اجاره می دهد، در صورتی صحیح است که صاحبش رضایت دهد.
مسأله2286_ اجاره دادن درخت برای استفاده از میوه اش، در صورتی که میوه اش فعلاً موجود نباشد بعید نیست صحیح باشد و همچنین است اجاره دادن حیوان برای شیرش.
مسأله2287_ زن می تواند برای آنکه از شیرش استفاده کنند اجیر شود و لازم نیست از شوهر خود اجازه بگیرد، ولی اگر به واسطهی شیر دادن، حق شوهر از بین برود، بدون اجازهی او نمی تواند اجیر شود.
شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند
مسأله2288_ استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند چهار شرط دارد:
«اول» آنکه حلال باشد، بنا بر این اجاره دادن دکان برای شراب فروشی یا نگهداری شراب یا هر قسم مست کننده یا خرید و فروش آلات موسیقی، چون تار، طنبور، ساز، تمبک یا آلات قمار مانند شطرنج، پاسور و کرایه دادن حیوان یا هر وسیله نقلیّه برای حمل و نقل شراب و هر مست کننده باطل است.
«دوم» آنکه عمل در نظر شرع به طور مجانی واجب نباشد. پس اجیر شدن برای فرائض یومیه یا تجهیز اموات جائز نیست، و بنا بر احتیاط معتبر است که پول دادن برای آن استفاده در نظر مردم بیهوده نباشد.
«سوم» اگر چیزی را که اجاره می دهند چند فایده داشته باشد استفاده ای را که باید مستأجر از آن بکند، معین نمایند؛ مثلاً اگر حیوانی را که سواری می دهد و بار می برد اجاره دهند، باید در موقع اجاره معین کنند که فقط سواری یا باربری آن، مال مستأجر است یا همهی استفاد ه های آن.
«چهارم» مدت استفاهده را معین نمایند، و اگر معلوم نباشد و عمل را معین کنند مثلاً با خیاط قرار بگذارند که لباس معینی را به طور مخصوصی بدوزد کافی است. اما نباید مدت دوخت آن از حدّ متعارف خارج باشد.
مسأله2289_ اگر ابتدای مدت اجاره را معین نکنند، در صورتی که از گفتگوی طرفین استفاده شود، ابتدای آن بعد از خواندن صیغهی اجاره است و بعید نیست مطلقاً چنین باشد.
مسأله2290_ اگر خانه ای را مثلاً یک ساله اجاره دهند و ابتدای آن را یک ماه بعد از خواندن صیغه قرار دهند اجاره صحیح است، اگرچه موقعی که صیغه می خوانند خانه در اجاره ی دیگری باشد.
مسأله2291_ اگر مدت اجاره را معلوم نکند و بگوید هر وقت در خانه نشستی اجارهی آن، ماهی ده تومان است اجاره صحیح نیست.
مسأله2292_ اگر به مستأجر بگوید خانه را ماهی ده تومان به تو اجاره دادم، یا بگوید خانه را یک ماهه به ده تومان به تو اجاره دادم و بعد از آن هم هر قدر بنشینی اجارهی آن ماهی ده تومان است، در صورتی که ابتدای مدت اجاره را معین کند یا ابتدای آن معلوم باشد، اجارهی ماه اول صحیح است.
مسأله2293_ خانه ای را که غریب و زوّار در آن منزل می کنند و معلوم نیست چقدر در آن می مانند، اگر قرار بگذارند مثلاً شبی یک تومان بدهند و صاحب خانه راضی شود، استفاده از آن خانه اشکال ندارد، ولی چون مدت اجاره را معلوم نکرده اند اجاره نسبت به غیر از شب اول صحیح نیست، و صاحب خانه بعد از شب اول هر وقت بخواهد می تواند آنها را بیرون کند.
مسائل متفرقه اجاره
مسأله2294_ مالی را که مستأجر بابت اجاره می دهد باید معلوم باشد. پس اگر از چیزهایی است که مثل گندم با وزن معامله می کنند باید وزن آن معلوم باشد، و اگر از چیزهایی است که مثل پول های رایج با شماره معلوم می کنند باید شمارهی آن معین باشد، و اگر مثل اسب و گوسفند است باید اجاره دهنده آن را ببیند یا مستأجر خصوصیات آن را بگوید.
مسأله2295_ اگر زمینی را برای زراعت اجاره دهد و مال الاجاره را حاصل همان زمین یا زمین دیگر که فعلاً موجود نیست قرار دهد اجاره بنا بر اقوی در زراعت گندم و جو به حاصل خود زمین و بنا بر احوط در سایر موارد صحیح نیست. و اگر مال الاجاره بالفعل موجود باشد مانعی ندارد.
مسأله2296_ کسی که چیزی را اجاره داده، تا آن چیز را تحویل ندهد حق ندارد مال الاجارهی آن را مطالبه کند، و نیز اگر برای انجام عمل اجیر شده باشد پیش از انجام عمل حق مطالبهی اجرت ندارد. ولی اگر شرط کرده باشند یا از راه دیگری معلوم باشد مثل اجیر شدن برای حجّ، مانعی ندارد.
مسأله2297_ هرگاه چیزی را که اجاره داده تحویل دهد، اگرچه مستأجر تحویل نگیرد، یا تحویل بگیرد و تا آخر مدت اجاره از آن استفاده نکند، باید مال الاجارهی آن را بدهد.
مسأله2298_ اگر انسان اجیر شود که در روز معینی کاری را انجام دهد و در آن روز برای انجام آن کار حاضر شود، کسی که او را اجیر کرده اگرچه آن کار را به او مراجعه نکند، باید اجرت او را بدهد، مثلاً اگر خیاطی را در روز معینی برای دوختن لباس اجیر نمایند، و خیاط در آن روز آمادهی کار باشد اگرچه پارچه را به او ندهند که بدوزد، باید اجرتش را بدهد چه خیاط بی کار باشد، چه برای خودش یا دیگری کار کند.
مسأله2299_ اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره معلوم شود که اجاره باطل بوده، مستأجر باید مال الاجاره را به قدر معمول به صاحب ملک بدهد؛ مثلاً اگر خانه ای را که یک ساله به صد تومان اجاره کند بعد بداند اجاره باطل بوده چنانچه اجارهی آن خانه معمولاً پنجاه تومان است، باید پنجاه تومان را بدهد و اگر دویست تومان است در صورتی که اجاره دهنده صاحب مال یا وکیل آن بوده بنا بر احتیاط و اگر غیر اینها بوده بنا بر اقوی باید دویست تومان را بپردازد، گرچه در مورد اول جواز اکتفاء به پرداخت همان 100 تومان بعید نیست. و نیز اگر بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره معلوم شود که اجاره باطل بوده، نسبت به اجرت مدت گذشته نیز این حکم جاری است.
مسأله2300_ اگر چیزی را که اجاره کرده از بین برود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده و در استفاده بردن از آن هم زیاده روی ننموده ضامن نیست. و نیز اگر مثلاً پارچه ای را که به خیاط داده از بین برود در صورتی که خیاط زیاده روی نکرده و در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد نباید عوض آن را بدهد.
مسأ له2301_ هرگاه صنعت گر از حدّ اجاره تجاوز کرده چیزی را گرفته ضایع کند ضامن است.
مسأله2302_ اگر قصاب سر حیوانی را ببرّد و آن را حرام کند چه مزد گرفته باشد چه مجانی سر بریده باشد، باید قیمت آن را به صاحبش بدهد.
مسأله2303_ اگر حیوانی را اجاره کند و معین نماید که چقدر بار بر آن بگذارد، چنانچه بیشتر از آن مقدار بار کند و آن حیوان بمیرد یا معیوب شود ضامن است، و نیز اگر مقدار بار را معین نکرده باشند و بیشتر از معمول بار کند و حیوان تلف شود یا معیوب گردد، ضامن می باشد و در هر دو صورت اجرت زیادی را بر حسب معمول نیز باید بدهد.
مسأله2304_ اگر حیوانی را برای بردن بار شکستنی اجاره دهد چنانچه آن حیوان بلغزد، یا رم کند بار را بشکند، صاحب حیوان ضامن نیست؛ ولی اگر به واسطهی زدن و مانند آن کاری کند که حیوان زمین بخورد و بار را بشکند ضامن است.
مسأله2305_ اگر کسی بچه ای را ختنه کند و ضرری به آن بچه برسد یا بمیرد، چنانچه بیشتر از معمول بریده باشد ضامن است. و اگر بیشتر از معمول نبریده باشد، ضمان محل اشکال است بلکه عدم ضمان بعید نیست و احوط استحباباً رجوع به صلح است.
مسأله2306_ اگر دکتر به دست خود به مریض دوا بدهد چنانچه در معالجه خطا کند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن است؛ ولی اگر بگوید فلان دوا برای فلان مرض فائده دارد و به واسطهی خوردن دوا ضرری به مریض برسد یا بمیرد دکتر ضامن نیست.
مسأله2307_ هرگاه دکتر به مریض یا ولیّ او بگوید که ضرری به او برسد ضامن نیستم، در صورتی که دقت و احتیاط خود را بکند و به مریض ضرری برسد، یا بمیرد دکتر اگرچه به دست خود دوا داده باشد ضامن نیست.
مسأله2308_ مستأجر و کسی که چیزی را اجاره داده، با رضایت یکدیگر می توانند معامله را به هم بزنند. و نیز اگر در اجاره شرط کنند که هر دو یا یکی از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند، می توانند مطابق قرار داد، اجاره را به هم بزنند.
مسأله2309_ اگر اجاره دهنده، یا مستأجر دانست که مغبون شده است چنانچه در موقع اجاره نمودن ملتفت نباشد که مغبون است، می تواند اجاره را به هم بزند؛ ولی اگر در صیغهی اجاره شرط کنند که اگر مغبون هم باشند حق به هم زدن معامله را نداشته باشند، نمی توانند اجاره را به هم بزنند.
مسأله2310_ اگر چیزی را اجاره دهد و پیش از آنکه تحویل دهد کسی آن را غصب نماید، مستأجر می تواند اجاره را به هم بزند و چیزی را که به اجاره دهنده داده پس بگیرد، یا اجاره را به هم نزند و اجارهی مدتی را که در تصرف غصب کنند بوده به میزان معمول از او بگیرد. پس اگر حیوانی را یک ماهه به ده تومان اجاره نماید و کسی آن را ده روز غصب کند و اجارهی معمولی ده روز آن پانزده تومان باشد، می تواند پانزده تومان را از غصب کننده بگیرد.
مسأله2311_ اگر چیزی را که اجاره کرده تحویل بگیرد، و بعد آن را غصب کند، نمی تواند اجاره را به هم بزند و فقط حق دارد کرایهی آن چیز را به مقدار معمول، از غصب کننده بگیرد.
مسأله2312_ اگر پیش از آنکه مدت اجاره تمام شود، ملک را به مستأجر بفروشد، اجاره به هم نمی خورد و مستأجر باید مال الاجاره را بدهد، و همچنین است اگر آن را به دیگری بفروشد.
مسأله2313_ اگر پیش از ابتدای مدت اجاره، ملک به طوری خراب شود که هیچ قابل استفاده نباشد، اجاره باطل می شود و پولی که مستأجر به صاحب ملک داده به او برمی گردد. و به احتمال قوی دارد در موردی که قابل استفا ده ای که شرط کرده اند نباشد، نیز چنین باشد، و اگر بتواند استفادهی مختصری از آن ببرد، می تواند اجاره را به هم بزند.
مسأله2314_ اگر ملکی را اجاره کند و بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره به طوری خراب شود که هیچ قابل استفاده نباشد، اجارهی مدتی که باقی مانده باطل می شود، و احتمال قوی دارد در موردی که قابل استفاده شرط شده نباشد نیز حکم همین باشد، و اگر بتواند استفادهی مختصری از آن ببرد می تواند اجاره را به هم بزند، و احتمال قوی دارد که حق داشته باشد اجاره را کلاً به هم زده و نسبت به مدت گذشته اجرت معمولی آن را بپردازد.
مسأله2315_ اگر خانه ای را که مثلاً دو اطاق دارد اجاره دهد و یک اطاق آن خراب شود، چنانچه فوراً آن را بسازد و هیچ مقداری از استفادهی آن از بین نرود اجاره باطل نمی شود و مستأجر هم نمی تواند اجاره را به هم بزند؛ ولی اگر ساختن آن به قدری طول بکشد که مقداری از استفادهی مستأجر از بین برود اجاره به آن مقدار باطل می شود، و مستأجر می تواند اجاره باقی مدت و به احتمال قوی تمام مدت را به هم بزند و برای استفاده ای که کرده «اجرت المثل» بدهد.
مسأله2316_ اگر اجاره دهنده یا مستأجر بمیرد، اجاره باطل نمی شود ولی اگر خانه، مال اجاره دهنده نباشد مثلاً دیگری وصیت کرده باشد که تا او زنده است منفعت خانه مال او باشد، چنانچه آن خانه را اجاره دهد و پیش از تمام مدت اجاره بمیرد، از وقتی که مرده اجاره باطل است؛ و اگر مالکِ فعلی آن اجاره را امضاء کند صحیح می شود و وجه اجارهی مدتی که بعد از مردن اجاره دهنده باقی مانده به مالک فعلی می رسد.
مسأله2317_ اگر صاحب کار بنّاء را وکیل کند که برای او عمله بگیرد، چنانچه بنّاء کمتر از مقداری که از صاحب کار می گیرد به عمله بدهد، زیادی آن بر او حرام است، و باید آن را به صاحب کار بدهد، ولی اگر اجیر شود که ساختمان را تمام کند و برای خود اختیار بگذارد که خودش بسازد یا به دیگری بدهد در صورتی که مقداری خودش کار کرده و باقی را به کمتر از مقداری که اجیر شده به دیگری بدهد، زیادی آن برای او حلال می باشد.
مسأله2318_ اگر رنگرز قرار بگذارد که مثلاً پارچه را با نیل رنگ کند، چنانچه با چیز دیگری رنگ نماید حق ندارد چیزی بگیرد.
احکام جعاله
مسأله2319_ جعاله آن است که انسان قرار بگذارد در مقابل کاری که برای او انجام می دهند مال معینی بدهد، مثلاً بگوید هر کس گمشدهی مرا پیدا کند، ده تومان به او می دهم و به کسی که این قرار را می گذارد «جاعل» و به کسی که کار را انجام می دهد «عامل» می گویند. و فرق بین جعاله و اجاره این است که در اجاره بعد از خواندن صیغه، اجیر باید عمل را انجام دهد و کسی هم که او را اجیر کرده اجرت را به او بدهکار می شود، ولی در جعاله اگرچه عامل شخص معین باشد می تواند مشغول عمل نشود، و تا عمل را انجام ندهد جاعل بدهکار نمی شود.
مسأله2320_ جاعل باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قرارداد کند و شرعاً بتواند در مال خود تصرف نماید، بنا بر این جعالهی آدم سفیه _ کسی که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف میکند _ صحیح نیست. و هم چنین انسان مملوک (غلام، کنیز).
مسأله2321_ کاری را که «جاعل» می گوید برای او انجام دهند، باید حرام یا بی فائده یا از واجباتی که شرعاً لازم است مجاناً آورده شود نباشد. پس اگر بگوید هر کس شراب بخورد، یا در شب به جای تاریکی برود نماز واجب خود را بخواند ده تومان به او می دهم «جعاله» صحیح نیست. و هم چنین باید اجرتی که برای انجام کار معیّن می کند، حرام نباشد مگر جاعل ذمّی باشد که برای مثل خودش اجرت قرار دادن شراب و خوک مانعی ندارد.
مسأله2322_ اگر مالی را که قرار می گذارد بدهد معین کند مثلاً بگوید هر کس اسب مرا پیدا کند، این گندم را به او می دهم، لازم نیست بگوید آن گندم مال کجا است و قیمت آن چیست. ولی اگر مال را معین نکند مثلاً بگوید کسی که اسب مرا پیدا کند، ده من گندم به او می دهم، باید خصوصیّات آن را کاملاً معین نماید.
مسأله2323_ اگر «جاعل» مزد معینی را برای کار قرار ندهد، مثلاً بگوید هر کس بچهی مرا پیدا کند پولی به او می دهم و مقدار آن را معین نکند، چنانچه کسی آن عمل را انجام دهد، بنا بر احتیاط لازم باید مزد او را به مقداری که کار او در نظر مردم ارزش دارد بدهد.
مسأله2324_ اگر «عامل» پیش از قرار داد، کار را انجام داده باشد یا بعد از قرارداد به قصد اینکه پول نگیرد انجام دهد، حقی به مزد گرفتن ندارد.
مسأله2325_ پیش از آنکه «عامل» شروع به کار کند، «جاعل» می تواند «جعاله» را به هم بزند.
مسأله2326_ بعد از آنکه «عامل» شروع به کار کرد، اگر «جاعل» بخواهد جعاله را به هم بزند اشکال دارد.
مسأله2327_ «عامل» می تواند عمل را نا تمام بگذارد، ولی اگر تمام نکردن عمل، موجب ضرر «جاعل» شود، باید آن را تمام نماید، مثلاً اگر کسی بگوید هر کس چشم مرا عمل کند فلان مقدار به او می دهم و دکتر جرّاح شروع به عمل کند، و چنانچه عمل را تمام نکند، چشم معیوب می شود بایدآن را تمام نماید و در صورتی که نا تمام بگذارد، حقی «به جاعل» ندارد، بلکه احتمال ضمان نیز قوی است.
مسأله2328_ اگر «عامل» کار را نا تمام بگذارد، چنانچه آن کار مثل پیدا کردن اسب است که تا تمام نشود، برای «جاعل» فائده ندارد «عامل» نمی تواند چیزی مطالبه کند و همچنین است اگر «جاعل» مزد را برای تمام کردن «عمل» قرار دهد. مثلاً بگوید هر کس لباس مرا بدوزد، ده تومان به او می دهم، ولی اگر مقصودش این باشد که هر مقدار از عمل که انجام گیرد، برای آن مقدار مزد بدهد، «جاعل» باید مزد مقداری را که انجام شده به «عامل» بدهد اگرچه احتیاط است که به طور مصالحه یکدیگر را راضی نمایند.
احکام مزارعه
مسأله2329_ مزارعه آن است که مالک با زراع به این قسم معامله کند که زمین را در اختیار او بگذارد، تا زراعت کند و مقداری از حاصل آن را به مالک بدهد.
مسأله2330_ مزارعه چند شرط دارد:
«اول» آنکه صاحب زمین به زارع بگوید زمین را برای زراعت به تو واگذار کردم و زارع هم بگوید قبول کردم، یا بدون اینکه حرفی بزنند مالک، زمین را به زارع به قصد زراعت واگذار کند و زارع قبول نماید.
«دوم» صاحب زمین و زارع هر دو مکلّف و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند و سفیه نباشند یعنی مال خود را در کارهای بیهوده صرف نکنند. و آزاد باشند (غلام و کنیز نباشند).
«سوم» مالک و زارع از تمام حاصل زمین ببرند. پس اگر مثلاً شرط کنند که آنچه اول یا آخر می رسد، مال یکی از آنان باشد مزارعه باطل است.
«چهارم» سهم هر کدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد، پس اگر مالک بگوید در این زمین زراعت کن و هر چه می خواهی به من بده صحیح نیست، و همچنین است اگر مقدار معینی از حاصل را مثلاً ده من فقط برای زارع یا مالک قرار دهند.
«پنجم» مدتی را که باید زمین در اختیار زارع باشد معیّن کنند و باید مدت به قدری باشد که در آن مدت به دست آمدن حاصل ممکن باشد. و اگر اول مدت را روز معینی و آخر مدت را رسیدن حاصل قرار دهند کافی است. و هم چنین اگر زمین سالی یک بار بیش زراعت نمی شود و سال معین باشد کفایت می کند.
«ششم» زمین قابل زراعت باشد و اگر زراعت در آن ممکن نباشد اما بتوانند کاری کنند که زراعت ممکن شود، مزارعه صحیح است.
«هفتم» اگر منظور هر کدام آنان زراعت مخصوصی است، چیزی را که زارع باید بکارد معیّن کنند؛ ولی اگر زراعت معینی را در نظر ندارند، یا زراعتی را که هر دو در نظر دارند معلوم است، لازم نیست آن را معیّن نمایند.
«هشتم» مالک، زمین و مقدار آن را معین کند. پس کسی که چند قطعه زمین دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگوید در یکی از این زمین ها زراعت کند و آن را معیّن نکند بنا بر احتیاط مزارعه باطل است، ولی صحت معامله در صورت تعیین مقدار ولو زمین معیّن نباشد خالی از قوت نیست.
«نهم» خرجی را که هر کدام آنان باید بکنند اگر معلوم نباشد معیّن نمایند.
مسأله2331_ اگر مالک با زارع قرار بگذارد که مقداری از حاصل برای او باشد و بقیه را بین خودشان قسمت کنند، چنانچه بدانند بعد از برداشتن آن مقدار، چیزی باقی می ماند مزارعه صحیح است.
مسأله2332_ اگر مدت مزارعه تمام شود و حاصل به دست نیاید، چنانچه مالک راضی شود که با اجاره یا بدون اجاره، زراعت در زمین او بماند و زارع هم راضی باشد مانعی ندارد و اگر مالک راضی نشود، می تواند زارع را وادار کند که زراعت را بچیند و اگر برای چیدن زراعت ضرری به زارع برسد لازم نیست عوض آن را به او بدهد. ولی زارع اگرچه راضی شود که به مالک چیزی بدهد، نمی تواند مالک را مجبور کند که زراعت در زمین او بماند.
مسأله2333_ اگر به واسطهی پیش آمدی زراعت در زمین ممکن نباشد مثلاً آب از زمین قطع شود، مزارعه به هم می خورد و اگر زارع بدون عذر زراعت نکند چنانچه زمین در تصرف او بوده و مالک در آن تصرفی نداشته است، باید اجارهی آن مدت را به مقدار معمول به مالک بدهد.
مسأله2334_ اگر مالک و زارع صیغه خوانده باشند، بدون رضایت یکدیگر نمی توانند مزارعه را به هم بزنند و بعید نیست که اگر مالک به قصد مزارعه زمین را به کسی واگذار کند نیز بدون رضایت یکدیگر نتوانند معامله را به هم بزنند، ولی اگر در ضمن معاملهی مزارعه شرط کرده باشند که هر دو یا یکی از آنان حقّ به هم زدن معامله را داشته باشند، می توانند مطابق قراری که گذاشته اند معامله را به هم بزنند.
مسأله2335_ اگر بعد از قرار دادن مزارعه، مالک یا زارع بمیرد مزارعه به هم نمی خورد، و وارثشان به جای آنان است، ولی اگر زارع بمیرد و قرار داد کرده باشند که خود زارع زراعت را انجام دهد، مزارعه به هم می خورد و چنانچه زراعت نمایان شده باشد، باید سهم او را به ورثه اش بدهند و حقوق دیگری هم که زارع داشته ورثهی او از آن ارث می برند ولی نمی توانند مالک را مجبور کنند که زراعت در زمین او باقی بماند.
مسأله2336_ اگر بعد از زراعت بدانند که مزارعه باطل بوده چنانچه بذر، مال مالک بوده حاصلی هم که به دست می آید مال او است و باید مزد زارع و مخارجی را که کرده و کرایهی گاو یا حیوان دیگری را که مال زارع بوده و در آن زمین کار کرده به او بدهد، و اگر بذر مال زارع بوده زراعت هم مال او است و باید اجارهی زمین و خرج هایی را که مالک کرده و کرایهی گاو یا حیوان دیگری که مال او بوده و در آن زراعت کار کرده به او بدهد. و در هر صورت چنانچه مقدار استحقاق معمولی بیشتر از مقدار قرار داد باشد احتمال قوی دارد دادن زیادی واجد نباشد.
مسأله2337_ اگر بذر، مال زارع باشد و بعد از زراعت بدانند که مزارعه باطل بوده، چنانچه مالک و زارع راضی شوند که با اجرت یا بی اجرت در زمین بماند اشکال ندارد. و اگر مالک راضی نشود، پیش از رسیدن زراعت هم می تواند زارع را وادار کند که زراعت را بچیند، و زارع اگرچه راضی شود چیزی به مالک بدهد، نمی تواند او را مجبور کند که زراعت درزمین او بماند و نیز مالک نمی تواند زارع را مجبور کند که اجاره بدهد و زراعت را در زمین خود باقی بگذارد.
مسأله2338_ اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ریشهی زراعت در زمین بماند و سال بعد باز حاصل دهد، چنانچه مالک با زارع شرط اشتراک در ریشه نکرده باشد، آیا حاصل سال دوم مال مالک زمین است یا نه؟ محل اشکال است و احتیاط مصالحه است. گرچه اشتراک بعید نیست.
احکام مساقات و مغارسه
مسأله2339_ اگر انسان با کسی به این قسم معامله کند که درخت های میوه ای را که میوه ی آن مال خود او است، یا اختیار میوه های آن با او است تا مدت معینی به آن کس واگذار کند که تربیت نماید و آب دهد و به مقداری که قرار می گذارند از میوهی آن بر دارد، این معالمه را مساقات می گویند.
مسأله2340_ معاملهی مساقات در درخت هایی که میوه نمی دهند مثل بید و چنار صحیح نیست و در مثل درخت حنا که از برگ آن استفاده می کنند اشکال دارد، گرچه بعید نیست.
مسأله2341_ در معاملهی مساقات لازم نیست صیغه بخوانند. بلکه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار کند و کسی که کار می کند به همین قصد مشغول کار شود، معامله صحیح است.
مسأله2342_ مالک و کسی که تربیت درخت ها را به عهده می گیرد، باید مکلف و عاقل باشند و کسی آنها را مجبور نکرده باشد و نیز مالک سفیه نباشد یعنی مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکند. و مفلس نباشد و آزاد باشد (غلام، کنیز نباشد) و مفلس در مسئله 2356 شرح داده می شود.
مسأله2343_ مدت مساقات باید معلوم باشد و اگر اول آن را معین کنند و آخر آن را موقعی قرار دهند که میوهی آن سال به دست می آید صحیح است.
مسأله2344_ باید سهم هر کدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد و اگر قرار بگذارند که مثلاً صد من از میوه ها از آنِ مالک و بقیه از کسی باشد که کار می کند معامله باطل است.
مسأله2345_ باید قرار معاملهی مساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند، و اگر بعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن آن قرار بگذارند، پس اگر کاری مانند آبیاری که برای تربیت درخت لازم است باقی نمانده باشد معامله صحیح نیست، اگرچه احتیاج به کاری مانند چیدن میوه و نگهداری آن باشد. و اگر کاری که برای تربیت درخت لازم است باقی مانده باشد صحت معامله محل اشکال است ولی بعید نیست.
مسأله2346_ معاملهی مساقات در بوتهی خربزه و خیار و مانند اینها بنا بر احتیاط مستحب صحیح نیست.
مسأله2347_ درختی که از آب باران یا رطوبت زمین استفاده می کند و به آبیاری احتیاج ندارد، اگر به کارهای دیگر مانند بیل زدن و کود دادن محتاج باشد، معاملهی مساقات در آن صحیح است.
مسأله2348_ دو نفری که مساقات کرده اند، با رضایت یکدیگر می توانند معامله را به هم بزنند. و نیز اگر ضمن قرار داد مساقات شرط کنند که هر دو یا یکی از آنان حق به هم زدن معاله را داشته باشند، مطابق قراری که گذاشته اند به هم زدن معامله اشکال ندارد. و اگر در ضمن معاملهی مساقات شرطی کنند و آن شرط عملی نشود، کسی که برای نفع او شرط کرده اند، می تواند معامله را به هم بزند.
مسأله2349_ اگر مالک بمیرد، معاملهی مساقات به هم نمی خورد و ورثه اش به جای او هستند.
مسأله2350_ اگر کسی که تربیت درخت ها به او واگذار شده بمیرد، چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، ورثه اش به جای او هستند، و چنانچه خودشان عملی را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند حاکم شرع از مال میّت اجیر می گیرد و حاصل را بین ورثهی میّت و مالک قسمت می کند و اگر قرارداد کرده باشند که خود او درخت ها را تربیت نماید، به نحوی که به عمل دیگری راضی نباشد، با مردن او معامله به هم می خورد. و اگر عمل خود عامل به نحو شرط باشد، مالک مخیر است از شرط صرف نظر کند و یا معامله را فسخ نماید.
مسأله2351_ اگر شرط کند که تمام حاصل برای مالک باشد، مساقات باطل است و میوه ملک مالک می باشد و کسی که کار می کند نمی تواند مطالبه ی اجرت نماید، ولی اگر باطل بودن مساقات به جهت دیگر باشد، مالک در صورت کمال به بلوغ و عقل و رشد و محجور نبودن باید مزد آبیاری و کارهای دیگر را به مقدار معمول به کسی که درخت ها را تربیت کردن بدهد. و اگر مقدار معمول بیشتر از مقدار قرار داد باشد، دادن زیادی به احتمال قوی لازم نیست. و در صورت شرط تمام حاصل برای عامل، صحّت معامله به عنوان جعاله بعید نیست.
مسأله2352_ اگر زمینی را به دیگری واگذار کند که در آن درخت بکارد و آنچه عمل می آید مال هر دو باشد معامله باطل است، پس اگر درخت ها مال صاحب زمین بوده، بعد از تربیت هم مال او است و باید مزد کسی که آنها را تربیت کرده بدهد و اگر مال کسی بوده که آنها را تربیت کرده، بعد از تربیت هم مال او است و می تواند آنها را از زمین بیرون آورد. ولی گودال هایی را که به این جهت پیدا شده باید پر کند، و اجارهی زمین را از روزی که درخت ها را کاشته به صاحب زمین بدهد، و مالک هم می تواند او را مجبور نماید که درخت ها را بیرون آورد و اگر به این جهت، عیبی در آن پیدا شود چیزی بر صاحب زمین نیست. بلی اگر خود صاحب زمین درخت ها را بیرون آورد و عیبی در آنها پیدا شود باید تفاوت قیمت آن را به صاحب درخت بدهد، و صاحب درخت نمی تواند او را مجبود کند که با اجاره، یا بدون اجاره، درخت را در زمین باقی بگذارد. و همچنین صاحب زمین نمی تواند صاحب درخت ها را مجبور نماید که با اجارهی یا بدون اجاره درخت ها در زمین او بماند.
مسأله2353_ راه صحّت در فرض مسألهی بالا به صلح یا جعاله یا اجاره با مراعات شرایط آنها موجود است.
کسانی که از تصرف مال خود ممنوعند
مسأله2354_ بچه ای که بالغ نشده شرعاً نمی تواند در مال خود تصرف کند و نشانهی بالغ شدن یکی از سه چیز است: «اول» روئیدن موی درشت در زیر شکم بالای عورت. «دوم» بیرون آمدن منی. «سوم» تمام شدن پانزده سال قمری در مرد، و تمام شدن نه سال قمری در زن.
مسأله2355_ روئیدن موی درشت در صورت و پشت لب و در سینه و زیر بغل و درشت شدن صدا و مانند اینها نشانهی بالغ شدن نیست، مگر انسان به واسطهی اینها به بالغ شدن یقین کند.
مسأله2356_ دیوانه، و مفلّس یعنی کسی که از جهت مطالبهی طلب کاران از طرف حاکم شرع (مجتهد جامع الشّرایط) از تصرف در مال خود ممنوع است، و سفیه یعنی کسی که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف می کند، نمی توانند در مال خود تصرف نمایند. و هم چنین مملوک (غلام، کنیز).
مسأله2357_ کسی که گاهی عاقل و گاهی دیوانه است، تصرّفی که موقع دیوانگی در اموال خود می کند صحیح نیست.
مسأله2358_ انسان می تواند در مرضی که به آن مرض از دنیا می رود هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عیال و مهمان و کارهایی که اسراف شمرده نمی شود برساند، و اظهر این است که اگر مال خود را به کسی ببخشد یا ارزان تر از قیمت بفروشد، اگرچه بیشتر از ثلث باشد و ورثه هم اجازه ننماید تصرّف او صحیح است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم