احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي
آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي
آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1- آب کر 2- آب قلیل 3- آب جاری 4- آب باران 5- آب چاه احکام آبها احکام تخلی استبراء مستحبات و مکروهات تخلی نجاسات اشاره 1 و 2- بول و غائط 3- منی 4- مردار 5- خون 6، 7- سگ و خوک 8- کافر 9- شراب 10- فقاع راه ثابت شدن نجاست چیز پاک چگونه نجس می شود احکام نجاسات مطهرات اشاره 1- آب 2- زمین 3- آفتاب 4- استحاله 5- انقلاب 6- انتقال 7- اسلام 8- تبعیت 9-برطرف شدن عین نجاست 10- استبراء حیوان نجاستخوار 11-غایب شدن مسلمان 12- رفتن خون متعارف احکام ظرفها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط صحت وضو چیزهائی که باید برای آن ها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسلهای واجب اشاره احکام جنابت چیزهای که بر جنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض اشاره احکام حائض اقسام زنهای حائض اشاره 1- صاحب عادت وقتیه و عددیه 2- صاحب عادت وقتیه 3- صاحب عادت عددیه 4- مضطربه 5- مبتدئه 6-ناسیه مسائل متفرقه حیض نفاس غسل مس میت احکام محتضر اشاره احکام بعد از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میت احکام غسل میت احکام کفن میت احکام حنوط احکام نماز میت دستور نماز میت مستحبات نماز میت احکام کفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسلهای مستحب اشاره تیمم «اول» آن که تهیه آب به قدر وضو یا غسل ممکن نباشد. دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم چیزهایی که تیمم به آن ها صحیح است دستور تیمم بدل از وضو یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب نمازهای واجب روزانه وقت نماز ظهر و عصر نماز جمعه و احکام آن وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب وقت نافل های روزانه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است چیزهایی که در لباس نمازگزار مکروه است مکان نمازگزار جاهایی که نماز خواندن در آن ها مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آن ها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه اشاره ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز نیت تکبیره الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آن ها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده های واجب قرآن تشهد ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز اشاره تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست اشاره شکیات شک های باطل کننده شکهایی که نباید به آن ها اعتنا کرد شک بعد از وقت شک های صحیح دستور نماز احتیاط سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرایط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت وظیفه امام و مأموم در نماز جماعت اشاره چیزهایی که در نماز جماعت مکروه است نماز آیات اشاره دستور نماز آیات نماز عید فطر و قربان اشاره اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیت چیزهایی که روزه را باطل می کند 1-خوردن و آشامیدن 2- جماع 4-دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5-رساندن غبار غلیظ به حلق 6-فرو بردن سر در آب 7-باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8-اماله کردن 9-قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جایی که قضا و کفاره واجب است کفار روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روز قضا احکام روز مسافر کسانی که روزه بر آن ها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید احکام خمس اشاره 1- منفعت کسب 2-معدن 3-گنج 4- مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسط فرو رفتن در دریا به دست می آید 6-غنیمت 7-زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحق زکاتند نیت زکات مسائل متفرقه زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل متفرقه زکات فطره احکام حج احکام خرید و فروش اشاره مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغ خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرایط آن احکام معامله سلف فروش طلا و نقره، به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که اجاره می دهند شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرق اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات و مغارسه کسانی که از تصرف مال خود ممنوعند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (ازدواج) احکام عقد اشاره دستور خواندن عقد شرایط عقد عیبهایی که بواسط آن ها می شود عقد را به هم زد عده ای از زنها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه (ازدواج موقت) احکام نگاه کردن اشاره مسائل متفرق زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرایط شیر دادنی که علت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عده طلاق عدّه زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرق طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر چیزهایی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهایی در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی و ملخ احکام خوردنیها و آشامیدنیها اشاره چیزهایی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهائی که در آشامیدن مذموم است احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیت احکام ارث اشاره ارث دست اول ارث دست دوم ارث دست سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث حدی که برای بعضی از گناهان معین شده است احکام دیه مسائل متفرقه احکام سفته احکام سرقفلی احکام بیمه مسائل مربوط به بانک ها بانکی که به وسیله دولت سرمایه گذاری شده و به سرمایه دولت می باشد اشاره اعتبارهای بانکی نگه داری کالا به وسیله بانک ضمانتنامه های بانکی در اینجا چند مسأله است: فروش سهام حوالجات داخلی و خارجی جایزه های بانکی تحصیل و نقد کردن سفته ها به وسیله بانک ها فروش پول ها و ارزهای خارجی و خرید آن ها حساب های جاری خرید و فروش سفته ها کارهای بانکی حواله های بانکی قراردادهای بیمه ای احکام سرقفلی مسائلی چند از باب الزام احکام تشریح احکام خیابان هایی که به وسیله دولت کشیده می شود مسائل نماز و روزه

احکام طهارت

احکام طهارت
آب مطلق و مضاف
اشاره
(مسأله 15)- آب یا مطلق است یا مضاف: آب مضاف آبی است که آن را از چیزی بگیرند، مثل آب هندوانه و گلاب، یا با چیزی مخلوط باشد: مثل آبی که به قدری با گل و مانند آن مخلوط شود که دیگر به آن آب نگویند، و
غیر اینها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: (اول): آب کر (دوم): آب قلیل (سوم): آب جاری (چهارم): آب باران (پنجم): آب چاه.
1- آب کر
(مسأله 16)- آب کر مقدار آبی است که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن هر یک سه وجب است بریزند، آن ظرف را پر کند، و وزن آن از صد و بیست و هشت من تبریز بیست مثقال کمتر است، تقریباً 377 کیلوگرم می شود.
(مسأله 17)- اگر عین نجس مانند بول و خون یا چیزی که نجس شده است مانند لباس نجس، به آب کر برسد. چنان چه آن آب، بو یا رنگ و یا مز نجاست را بگیرد، نجس می شود و اگر تغییر نکند نجس نمی شود.
(مسأله 18)- اگر بوی یا رنگ یا مزه آب کر به واسط غیر نجاست تغییر کند نجس نمی شود.
(مسأله 19)- اگر عین نجس مانند خون به آبی که بیشتر از کر است برسد و بو یا رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد، چنان چه مقداری که تغییر نکرده کمتر از کر باشد تمام آب نجس می شود. و اگر به انداز کر یا بیشتر باشد، مقداری که بو یا رنگ یا مز آن تغییر کرده نجس است.
(مسأله 20)- آب فواره اگر متصل به کر باشد، آب نجس را پاک می کند ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد، آن را پاک نمی کند، مگر آن که چیزی روی فواره بگیرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و بهتر این است که آب فواره با آن آب نجس مخلوط گردد.
(مسأله 21)- اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کر است بشویند آبی که از آن چیز می ریزد اگر متصل به کر باشد و بو یا رنگ یا مز نجاست نگرفته باشد و عین نجاست هم در آن نباشد پاک است.
(مسأله 22)- اگر مقداری از آب کر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد چنان چه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر مقدار از یخ هم آب شود نجس است.
(مسأله 23)- آبی که به انداز کر بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه مثل آب کر است، یعنی نجاست را پاک می کند و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه حکم آب کمتر از کر را دارد.
(مسأله 24)- کر بودن آب، به دو راه ثابت می شود: (اول): آن که خود انسان یقین کند. (دوم): آن که دو مرد عادل خبر دهند و بعید نیست که قول یک مرد عادل بلکه قول کسی که مورد وثوق و اطمینان است نیز کافی باشد.
2- آب قلیل
(مسأله 25)- آب قلیل آبی است که از زمین نجوشد و از کر کمتر باشد.
(مسأله 26)- اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد، یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود. ولی اگر با فشار روی چیز نجس بریزد، مقداری که به آن چیز می رسد نجس است و مقداری که به آن چیز نرسیده پاک است.
(مسأله 27)- آب قلیلی که برای برطرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد، نجس است، و آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود درصورتی که محل به مجرد شستن با او پاک شود آن آب پاک است، مثلًا اگر محل نجس چیزی باشد که به یک مرتبه شستن پاک شود و عین نجس هم نداشته باشد غساله آن یعنی آبی که از او در وقت شستن جدا می شود پاک است. و اما چیزی که دو مرتبه شستن آن لازم است از غساله شستن اول بنابر احتیاط واجب اجتناب لازم است و غساله شستن دوم پاک است.
(مسأله 28)- آبی که با آن مخرج بول و غائط را می شویند با پنج شرط پاک است: (اوّل): آن که بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد. (دوّم): نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد. (سوّم): نجاست دیگری مثل خون، یا بول یا غائط بیرون نیامده باشد. (چهارم): ذره های غائط در آب پیدا نباشد. (پنجم): بیشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.
3- آب جاری
آب جاری آبی است که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.
(مسأله 29)- آب جاری اگرچه کمتر از کر باشد، چنان چه نجاست به آن برسد تا وقتی که بو یا رنگ یا مز آن بواسط نجاست تغییر نکرده پاک است.
(مسأله 30)- اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آن که بو یا رنگ یا مزه اش بواسط نجاست تغییر کرده نجس است. و طرفی که متصل به چشمه است اگرچه کمتر از کر باشد پاک است. و آبهای طرف دیگر نهر اگر به انداز کر باشد یا بواسط آبی که تغییر نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک و گرنه نجس است.
(مسأله 31)- آب چشمه ای که جاری نیست ولی طوری است که اگر از آن بردارند باز می جوشد، حکم آب جاری را دارد، یعنی اگر نجاست به آن برسد، تا وقتی که بو یا رنگ یا مزه اش بواسط نجاست تغییر نکرده، پاک است.
(مسأله 32)- آبی که کنار نهر ایستاده و متصل به آب جاری است، درصورتی که به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه اش تغییر نکند نجس نمی شود.
(مسأله 33)- چشمه آب که مثلًا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد، فقط وقتی که می جوشد حکم آب جاری را دارد.
(مسأله 34)- آب حوضچه حمام اگر کمتر از کر باشد، چنان چه به خزینه ای که آبش به ضمیمه آب حوض به انداز کر است متصل باشد و به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه آن تغییر نکند نجس نمی شود.
(مسأله 35)- آب لوله های حمام و عمارات که از شیرها و دوشها می ریزد اگر به ضمیمه حوضی که متصل به آن است به قدر کر باشد حکم کر را دارد.
(مسأله 36)- آبی که روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی جوشد، چنان چه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود. اما اگر با فشار جاری باشد و مثلًا نجاست به پایین آن برسد طرف بالای آن نجس نمی شود.
4- آب باران
(مسأله 37)- چیزی که نجس است و عین نجاست در آن نیست به هر جای آن یک مرتبه باران برسد پاک می شود. و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست ولی باریدن دو سه قطره فائده ندارد، بلکه باید طوری باشد که بگویند باران می آید.
(مسأله 38)- اگر باران، بر عین نجس ببارد و به جای دیگر ترشح کند، چنان چه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است، پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند، چنان چه ذره ای خون در آن باشد، یا آن که بو یا رنگ یا مزه خون گرفته باشد نجس می باشد.
(مسأله 39)- اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن، عین نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد، آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد پاک است. ولی بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی که می ریزد، به چیز نجس رسیده است نجس می باشد.
(مسأله 40)- زمین نجسی که باران بر آن ببارد پاک می شود، و اگر باران بر زمین جاری شود و در حال باریدن به جای نجسی که زیر سقف است برسد، آن را نیز پاک می کند.
(مسأله 41)- خاک نجسی که به واسطه باران گل شود پاک است.
(مسأله 42)- هرگاه آب باران در جایی جمع شود، اگرچه کمتر از کر باشد، چنان چه موقعی که باران می آید چیز نجسی را در آن بشویند و آب بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد، آن چیز نجس پاک می شود.
(مسأله 43)- اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران ببارد، و بر آن زمین نجس جاری شود، فرش نجس نمی شود و زمین هم پاک می گردد.
5- آب چاه
(مسأله 44)- آب چاهی که از زمین می جوشد، اگرچه کمتر از کر باشد چنان چه نجاست به آن برسد، تا وقتی که بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکرده پاک است ولی مستحب است پس از رسیدن بعضی از نجاستها، مقداری که درکتابهای مفصل گفته شده از آب آن بکشند.
(مسأله 45)- اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه آب آن را تغییر دهد، چنان چه تغییر آب چاه از بین برود پاک می شود و بهتر این است که با آبی که از چاه می جوشد مخلوط گردد.
(مسأله 46)- اگر آب باران در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد، پس از بریدن باران برسیدن نجاست به آن نجس می شود.
احکام آبها
(مسأله 47)- آب مضاف که معنی آن در مسأله (15) گفته شد، چیز نجس را پاک نمی کند و وضو و غسل هم با آن باطل است.
(مسأله 48)- آب مضاف هر قدر زیاد باشد، اگر ذره ای نجاست به آن برسد نجس می شود، ولی چنان چه با فشار روی چیز نجس بریزد، مقداری که به چیز نجس رسیده نجس است و مقداری که نرسیده است پاک می باشد. مثلًا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آنچه به دست رسیده نجس، و آنچه به دست نرسیده پاک است.
(مسأله 49)- اگر آب مضاف نجس طوری با آب کر یا جاری مخلوط شود، که دیگر آب مضاف به آن نگویند پاک می شود.
(مسأله 50)- آبی که مطلق بوده و معلوم نیست که به حد مضاف شدن رسیده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک می کند، و وضو و غسل هم با آن صحیح است. و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
(مسأله 51)- آبی که معلوم نیست مطلق است یا مضاف، و معلوم نیست که قبلًا مطلق یا مضاف بوده نجاست را پاک نمی کند، و وضو و غسل هم با آن باطل است و چنان چه نجاستی به آن برسد نجس می شود اگرچه به انداز کر یا بیشتر باشد.
(مسأله 52)- آبی که عین نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر دهد، اگرچه کر یا جاری باشد نجس می شود. ولی اگر بو یا رنگ یا مزه آب، به واسط نجاستی که بیرون آن است عوض شود، مثلًا مرداری که پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد، نجس نمی شود.
(مسأله 53)- آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده، چنان چه به کر یا جاری متصل شود، یا باران بر آن ببارد یا باد باران را در آن بریزد، یا آب باران از ناودان هنگام باریدن در آنجاری شود در تمام این صور چنان چه تغییر آن از بین برود پاک می شود. ولی بنابر احتیاط مستحب باید آب باران یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد.
(مسأله 54)- اگر چیز نجسی را در کر یا جاری تطهیر نمایند در شستنی که با آن پاک می گردد آبی که بعداز بیرون آوردن از آن می ریزد پاک است.
(مسأله 55)- آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه پاک است، و آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاک شده یا نه، نجس است.
(مسأله 56)- نیم خورده سگ و خوک و کافر غیر کتابی بلکه کتابی نیز بنابر احتیاط واجب نجس و خوردن آن حرام است. و نیم خورده حیوانات حرام گوشت پاک و خوردن آن نسبت به غیر گربه مکروه می باشد.
احکام تخلی
(مسأله 57)- واجب است انسان وقت تخلی و مواقع دیگر عورت خود را از کسانی که مکلفند، اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنین از دیوانه و بچه های ممیز (که خوب و بد را می فهمند) بپوشاند، ولی زن و شوهر و کسانی که در حکم آن ها هستند مثل کنیز و مالکش لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.
(مسأله 58)- لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشاند. و اگر مثلًا با دست هم آن را بپوشاند کافی است.
(مسأله 59)- موقع تخلی باید طرف جلوی بدن یعنی شکم و سینه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
(مسأله 60)- اگر موقع تخلی طرف جلوی بدن کسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد، و عورت را از قبله بگرداند کفایت نمی کند، و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد، احتیاط واجب آن است که عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.
(مسأله 61)- احتیاط مستحب آن است که طرف جلوی بدن در موقع استبراءکه احکام آن بعداً گفته می شود، و موقع تطهیر مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
(مسأله 62)- اگر برای آن که نامحرم او را نبیند، مجبور شود، رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، باید رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند. و نیز اگر از راه دیگر ناچار باشد که رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد.
(مسأله 63)- احتیاط واجب آن است که بچه را در وقت تخلی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود بچه بنشیند، جلوگیری از او واجب نیست.
(مسأله 64)- در چهار جا تخلی حرام است:
(اول): در کوچه های بن بست در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند.
(دوم): در ملک کسی که اجازه تخلی نداده است.
(سوم): در جایی که برای عده مخصوصی وقف شده است، مثل بعضی از مدرسه ها.
(چهارم): روی قبر مؤمنین در صورتی که بی احترامی به آنان باشد و همچنین هر جائی که تخلی موجب هتک حرمت یکی از مقدسات دین یا مذهب شود.
(مسأله 65)- در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاک می شود:
(اول): آن که با غائط نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد.
(دوم): آن که نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد.
(سوم): آن که اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد، و در غیر این سه صورت می توان مخرج را با آب شست و یا به دستوری که بعداً گفته می شود، با پارچه و سنگ و مانند اینها پاک کرد، اگرچه شستن با آب بهتر است.
(مسأله 66)- مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود. و در کر و جاری اگر بعد از برطرف شدن بول یک مرتبه بشویند کافی است، ولی با آب قلیل بنابر احتیاط واجب باید دو مرتبه شست و بهتر آن است که سه مرتبه شسته شود.
(مسأله 67)- اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
(مسأله 68)- با سنگ و کلوخ و پارچه و مانند اینها اگر خشک و پاک باشند می شود مخرج غائط را تطهیر کرد، و چنان چه رطوبت کمی داشته باشد که به مخرج نرسد اشکال ندارد.
(مسأله 69)- احتیاط واجب آن است که سنگ و کلوخ یا پارچه ای که غائط را با آن برطرف می کنند، سه قطعه باشد، و اگر با سه قطعه برطرف نشود، باید به قدری اضافه نمایند تا مخرج کاملًا پاکیزه شود، ولی باقی ماندن ذره های کوچکی که دیده نمی شود اشکال ندارد.
(مسأله 70)- پاک کردن مخرج غائط با چیزهائی که احترام آن ها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا و پیغمبران بر آن نوشته شده حرام است و پاک شدن مخرج با استخوان و سرگین محل اشکال است.
(مسأله 71)- اگر شک کند که مخرج را تطهیر کرده یا نه، لازم است تطهیر نماید اگرچه عادتاً همیشه بعد از بول یا غائط فوراً تطهیر می کرده.
(مسأله 72)- اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهیر کرده یا نه، درصورتی که احتمال بدهد که پیش از شروع به نماز ملتفت حالش بوده نمازی که خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعدی باید تطهیر کند.
استبراء
(مسأله 73)- استبراء عمل مستحبی است که مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند، برای آنکه یقین کنند بول در مجرا نمانده است. و آن دارای اقسامی است و بهترین آن ها این است که بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهیر کنند، بعد سه دفع با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند، و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
(مسأله 74)- آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن با زن از انسان خارج می شود، و به آن (مذی) می گویند پاک است نیز آبی که گاهی بعد از منی بیرون می آید، و به آن (وذی) گفته می شود، و آبی که گاهی بعد از بول بیرون می آید و به آن (ودی) می گویند اگر بول به آن نرسیده باشد پاک است. و چنان چه بعد از بول استبراء کند و بعد آبی از او خارج شود، و شک کند که بول است یا یکی از این سه آب پاک می باشد.
(مسأله 75)- اگر انسان شک کند که استبراء کرده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه، نجس می باشد، و چنان چه وضو گرفته باشد باطل می شود ولی اگر شک کند که استبرائی که کرده درست بوده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه، پاک می باشد، وضو را هم باطل نمی کند.
(مسأله 76)- کسی که استبراء نکرده اگر به واسطه آن که مدتی از بول کردن او گذشته، یقین کند بول در مجرا نمانده است، و رطوبتی ببیند و شک کند که پاک است یا نه آن رطوبت پاک می باشد و وضو را هم باطل نمی کند.
(مسأله 77)- اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضو بگیرد، چنان چه بعد از وضو رطوبتی ببیند که بداند یا بول است یا منی، واجب است احتیاطاً غسل کند و وضو هم بگیرد ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو کافیست.
(مسأله 78)- برای زن استبراء از بول نیست، و اگر رطوبتی ببیند و شک کند بول است یا نه پاک می باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمی کند.
مستحبات و مکروهات تخلی
(مسأله 79)- مستحب است در موقع تخلی جایی بنشیند که کسی او را نبیند، و موقع وارد شدن به جای تخلی اول پای چپ، و موقع بیرون آمدن، اول پای راست را بگذارد، و همچنین مستحب است در حال تخلی سر را بپوشاند، و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد.
(مسأله 80)- نشستن روبروی خورشید و ماه در موقع تخلی مکروه است، ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مکروه نیست. و نیز در موقع تخلی نشستن روبروی باد و در جاده و خیابان و کوچه و دَرِ خانه، و زیر درختی که میوه می دهد و چیز خوردن و توقف زیاد و تطهیر کردن با دست راست مکروه است. و همچنین است حرف زدن در حال تخلی، ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید اشکال ندارد.
(مسأله 81)- ایستاده بول کردن و بول کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران و در آب، خصوصاً آب ایستاده مکروه است.
(مسأله 82)- خودداری کردن از بول و غائط مکروه است، و اگر برای بدن ضرر کلی داشته باشد حرام است.
(مسأله 83)- مستحب است انسان پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از جماع و بعد از بیرون آمدن منی بول کند.
نجاسات
اشاره
(مسأله 84)- نجاسات ده چیز است: اول: بول، دوم: غائط، سوم: منی، چهارم: مردار، پنجم: خون، ششم و هفتم: سگ و خوک، هشتم: کافر، نهم: شراب، دهم: فقاع.
1 و 2- بول و غائط
(مسأله 85)- بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد یعنی اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می کند، نجس است و بول و غائط حیوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند مث ماهی حرام گوشت و همچنین فضله حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند پاک است.
(مسأله 86)- بول و فضله پرندگان حرام گوشت پاک و بهتر اجتناب از آن ها است.
(مسأله 87)- بول و غائط حیوان نجاست خوار، نجس است و همچنین است بول و غائط گوسفندی که شیر خوک خورده به تفصیلی که خواهد آمد یا حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده است.
3- منی
(مسأله 88)- منی انسان و حیوانی که خون جهنده دارد نجس است.
4- مردار
(مسأله 89)- مردار انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است چه خودش مرده باشد، یا به غیر دستوری که در شرع معین شده آن را کشته باشند. و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگرچه در آب بمیرد، پاک است.
(مسأله 90)- چیزهایی که از مردار مثل پشم و مو و کرک و استخوان و دندآنکه روح ندارند پاک است.
(مسأله 91)- اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد و در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری را که روح دارد جدا کنند نجس است.
(مسأله 92)- اگر پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بکنند پاک است.
(مسأله 93)- تخم مرغ که از شکم مرغ مرده بیرون می آید، اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاک است، ولی ظاهر آن را باید آب کشید.
(مسأله 94)- اگر بره و بزغاله پیش از آن که علف خوار شوند بمیرند، پنیر مایه ای که در شیردان آن ها می باشد پاک است، ولی ظاهر آن را باید آب کشید.
(مسأله 95)- دواجات روان و عطر و روغن و واکس و صابون که از خارجه می آورند، اگر انسان یقین به نجاست آن ها نداشته باشد، پاک است.
(مسأله 96)- گوشت و پیه و چرمی که احتمال آن برود که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده پاک است، ولی اگر از دست کافر گرفته شود یا دست مسلمانی باشد که از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه، خوردن آن گوشت و پیه حرام است، و نماز در آن چرم جائز نیست و اما آنچه از بازار مسلمان ها یا از مسلمانی گرفته شود و معلوم نباشد که از کافر گرفته شده، یا احتمال آن برود که تحقیق کرده اگرچه از کافر گرفته باشد نماز خواندن در آن چرم و خوردن آن گوشت و پیه نیز جائز است.
5- خون
(مسأله 97)- خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند نجس است. پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاک می باشد.
(مسأله 98)- اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معین شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند، پاک است. ولی اگر به علت نفس کشیدن یا به واسط اینکه سر حیوان در جای بلند بوده خون به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است.
(مسأله 99)- بنابر احتیاط واجب از تخم مرغی که ذره ای خون در آن است باید اجتناب کرد. ولی اگر خون مثلًا در زرده باشد تا پوست نازک روی آن پاره نشده سفیده پاک می باشد.
(مسأله 100)- خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود، نجس است و شیر را نجس می کند.
(مسأله 101)- اگر خونی که از لای دندان ها می آید، به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود اجتناب از آب دهان لازم نیست.
(مسأله 102)- خونی که به واسطه کوبیده شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک و اگر به آن خون بگویند، نجس است، و در این صورت چنان چه ناخن یا پوست سوراخ شود اگر بیرون آوردن خون و تطهیر محل جهت وضو یا غسل مشقت زیاد دارد باید تیمم نماید.
(مسأله 103)- اگر انسان نداند که خون زیر پوست مرده یا گوشت به واسطه کوبیده شدن به آن حالت در آمده پاک است.
(مسأله 104)- اگر موقع جوشیدن غذا ذره ای خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود، و جوشیدن و حرارت و آتش پاک کننده نیست.
(مسأله 105)- زردآبه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است، پاک می باشد.
6، 7- سگ و خوک
(مسأله 106)- سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت های آن ها نجس است، ولی سگ و خوک دریائی پاک است.
8- کافر
(مسأله 107)- کافر یعنی کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار می دهد، و همچنین غلاه (یعنی آن هایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آن هائی که با ائمه علیم السلام اظهار دشمنی می نمایند) نجس اند، و همچنین است کسی که به نبوت یا یکی از ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام می دانند چنان چه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. و أما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس می باشند. و این قول موافق احتیاط است، پس اجتناب از آن ها نیز لازم است.
(مسأله 108)- تمام بدن کافر، حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
(مسأله 109)- اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نابالغ کافر باشند آن بچه هم نجس است، مگر درصورتی که ممیز و مظهر اسلام باشد، و اگر یکی از اینها مسلمان باشد بچه پاک است.
(مسأله 110)- کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک می باشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
(مسأله 111)- شخصی که به یکی از دوازده امام علیه السلام از روی دشمنی دشنام دهد نجس است.
9- شراب
(مسأله 112)- شراب و نبیذی که مسکر است نجس است. و بنابر احتیاط واجب هر چیزی که انسان را مست می کند، چنان چه به خودی خود روان باشد نیز نجس است، و اگر مثل بنک و حشیش (چرس) روان نباشد پاک است اگرچه چیزی در آن بریزند که روان شود.
) مسأله 113)- الکل صنعتی که برای رنگ کردن در پنجره و میز و صندلی و مانند اینها بکار می برند، تمام اقسامش پاک می باشد.)
(مسأله 114)- اگر انگور و آب انگور به خودی خود یا به واسط پختن جوش بیاید، پاک، ولی خوردن آن حرام است.
(مسأله 115)- خرما و مویز و کشمش و آب آن ها اگرچه جوش بیایند پاک و خوردن آن ها حلال است.
10- فقاع
(مسأله 116)- فقاع که از جو گرفته می شود و به آن آبجو می گویند، نجس است و غیر فقاع مانند آبی که به دستور طبیب از جو می گیرند و به آن ماءالشعیر می گویند، پاک می باشد.
(مسأله 117)- عرق جنب از حرام پاک است، و بنابر احتیاط مستحب نماز با آن نخوانند، و نزدیکی با زن در حال حیض حکم جنابت از حرام را دارد.
(مسأله 118)- اگر انسان در اوقاتی که نزدیکی با زن حرام است- مثلًا در روز ماه رمضان، با زن خود نزدیکی کند- عرق او حکم عرق جنب از حرام را ندارد.
(مسأله 119)- اگر جنب از حرام به عوض غسل تیمم نماید، و بعد از تیمم عرق کند، حکم آن عرق حکم عرق قبل از تیمم است.
(مسأله 120)- اگر کسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزدیکی کند، احتیاط مستحب آن است که در نماز از عرق خود اجتناب نماید، و چنان چه اوّل با حلال خود نزدیکی کند، بعد مرتکب حرام شود عرق او حکم عرق جنب از حرام را ندارد.
(مسأله 121)- عرق شتر نجاستخوار و هر حیواانی به خوردن نجاست انسان عادت کرده، اگرچه پاک است، ولی نماز با آنجایز نیست.
راه ثابت شدن نجاست
(مسأله 122)- نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود:
«اول» آن که خود انسان یقین کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید، بنابراین غذا خوردن در قهوه خانه و مهمان خانه هایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آن ها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذائی را که برای او آورده اند نجس است اشکال ندارد.
«دوم» آن که کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلًا همسر یا نوکر یا کلفت انسان نسبت به ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است بگوید نجس می باشد.
«سوم» آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و نیز اگر یک نفر عادل بلکه شخص موثق- اگرچه عادل هم نباشد- بگوید چیزی نجس است، باید از آن چیز اجتناب کرد.
(مسأله 123)- اگر به واسطه ندانستن مسأله، نجس بودن و پاک بودن چیزی را نداند، مثلًا نداند، فضله موش پاک است یا نه، باید مسأله را بپرسد، ولی اگر با این که مسأله را می داند، در چیزی شک کند که پاک است یا نه، مثلًا شک کند آن چیز خون است یا نه، یا نداند که خون پشه است یا خون انسان، پاک می باشد، و وارسی کردن یا پرسیدن لازم نیست.
(مسأله 124)- چیز نجسی که انسان شک دارد پاک شده یا نه نجس است، و چیز پاک را اگر شک کند نجس شده یا نه، پاک است. و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمد لازم نیست وارسی کند.
(مسأله 125)- اگر بداند یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آن ها استفاده می کند نجس شده و نداند کدام است، باید از هر دو اجتناب کند، ولی اگر مثلًا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی که از تصرف او خارج بوده و مال دیگری می باشد، لازم نیست از لباس خودش اجتناب نماید.
چیز پاک چگونه نجس می شود
(مسأله 126)- اگر چیز پاک به چیز نجس برسد و هر دو یا یکی از آن ها به طوری تر باشد که تری یکی به دیگری برسد، چیز پاک نیز نجس می شود، و همچنین اگر به چیز سومی با همان رطوبت برسد نجسش می کند، و مشهور فرموده اند که متنجس به طور مطلق منجس است، ولی این حکم در غیر واسطه اول محل اشکال است، اگرچه بنابر احتیاط واجب اجتناب از او لازم است (مثال) درصورتی که دست راست به بول متنجس شود، آن گاه آن دست با رطوبت با دست چپ ملاقات کند این ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود، و اگر دست چپ بعد از خشکیدن با آب قلیل ملاقات کند آب نیز نجس می شود، ولی اگر با چیز دیگری با رطوبت ملاقات کند نجاست آن چیز محل اشکال است، و احتیاط واجب در اجتناب از آن است، و اگر تری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک بوده نجس نمی شود، اگرچه به عین نجس برسد.
(مسأله 127)- اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد، و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آن ها تر بوده یا نه، آن چیز پاک نجس نمی شود.
(مسأله 128)- دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک است و کدام نجس است اگر چیز پاکی با رطوبت بعداً به یکی از آن ها برسد نجس نمی شود.
(مسأله 129)- زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتی که نجاست به آن برسد نجس می شود، و جاهای دیگر آن پاک است و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها.
(مسأله 130)- هرگاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد که اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند، همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود. ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند اگرچه بعد پر شود، فقط جایی که نجس به آن رسیده نجاست می باشد، پس اگر فضله موش در آن بیفتد جایی که فضله افتاده نجس و بقیه پاک است.
(مسأله 131)- اگر مگس یا حیوانی مانند آن روی چیز نجسی که تر است بنشیند، و بعد روی چیز پاکی که آن هم تر است بنشیند، چنان چه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده، چیز پاک نجس می شود و اگر نداند پاک است.
(مسأله 132)- اگر جایی از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جای دیگر برود، هر جا که عرق به آن برسد نجس می شود، و اگر عرق به جای دیگر نرود جاهای دیگر بدن پاک است.
(مسأله 133)- اخلاطی که از بینی یا گلو می آید، اگر خون داشته باشد جایی که خون دارد نجس و بقیه آن پاک است. پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد مقداری را که انسان یقین دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده نجس است، و محلی را که شک دارد جای نجس به آن رسیده یا نه پاک می باشد.
(مسأله 134)- اگر آفتابه ای را که ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند چنان چه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد که با آب آفتابه یکی حساب شود آب آفتابه نجس می شود، ولی اگر آب آفتابه جریان داشته باشد نجس نمی شود.
(مسأله 135)- اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتی که بعد از بیرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاک است. پس اگر اسباب اماله یا آب آن در مخرج غائط وارد شود، یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نیست و همچنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد.
احکام نجاسات
(مسأله 136)- نجس کردن خط و ورق قرآن درصورتی که مستلزم هتک باشد بی اشکال حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند. بلکه بنابر احتیاط واجب در غیر فرض هتک نیز نجس کردن آن حرام و آب کشیدن واجب است.
(مسأله 137)- اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
(مسأله 138)- گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار، اگرچه آن عین نجس خشک باشد حکم نجس کردن آن را دارد.
(مسأله 139)- نوشتن قرآن با مرکب نجس اگرچه یک حرف آن باشد حکم نجس کردن آن را دارد، و اگر نوشته شود باید آن را آب بکشند، یا به واسط تراشیدن و مانند آن کاری کنند که از بین برود.
(مسأله 140)- درصورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
(مسأله 141)- اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السّلام) بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است، و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده اند به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
(مسأله 142)- خوردن و آشامیدن چیز متنجس حرام است، و همچنین است خوراندن آن به دیگری، و در خوراندن آن به طفل یا دیوانه اظهر جواز است و اگر خود طفل یا دیوانه غذای نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس کند و بخورد بی اشکال لازم نیست از او جلوگیری کنند.
(مسأله 143)- فروختن و عاریه دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید، اگر نجس بودن آن را به طرف بگویند اگرچه از قسم خوراکی باشد اشکال ندارد.
(مسأله 144)- اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند، لازم نیست به او بگوید.
(مسأله 145)- اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد، و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر کسانی که وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است، و در معرض این باشد که نجاست به مأکول و مشروب سرایت کند، باید به آنان بگوید.
(مسأله 146)- اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، باید به میهمان ها بگوید، اما اگر یکی از میهمان ها بفهمد، لازم نیست به دیگران خبر دهد. ولی چنان چه طوری با آنان معاشرت دارد که ممکن است به واسط نجس بودن آنان خود او هم نجس شود، باید بعد از غذا به آنان بگوید.
(مسأله 147)- اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود، چنان که صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مانند ظروفی که در خوردن و آشامیدن استعمال می شود واجب است نجس شدن آن را به او بگوید، و اما مثل لباس، نجس شدن او را لازم نیست بگوید، اگرچه بداند صاحبش با او نماز می خواند، زیرا که پاک بودن لباس در نماز شرط واقعی نیست.
(مسأله 148)- اگر بچه بگوید چیزی نجس است، یا چیزی را آب کشیده، نباید حرف او را قبول کرد ولی بچه ای که تکلیفش نزدیک است اگر بگوید چیزی را آب کشیدم، درصورتی که آن چیز در تصرف او باشد یا آن بچه مورد اطمینان باشد حرف او قبول می شود، و همچنین اگر بگوید چیزی نجس است.
مطهرات
اشاره
(مسأله 149)- دوازده چیز نجاست را پاک می کند، و آن ها را مطهرات گویند: «اول»: آب. «دوم»: زمین. «سوم»: آفتاب. «چهارم»: استحاله. «پنجم»: انقلاب. «ششم»: انتقال. «هفتم»: اسلام.
«هشتم»: تبعیت. «نهم»: برطرف شدن عین نجاست. «دهم»: استبراء حیوان نجاست خوار «یازدهم»: غایب شدن مسلمان. «دوازدهم»: خارج شدن خون متعارف از ذبیحه، و احکام اینها به طور تفصیل در مسایل آینده گفته می شود.
1- آب
(مسأله 150)- آب با چهار شرط چیز نجس را پاک می کند:
«اول»: آن که مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید، چیز نجس را پاک نمی کند.
«دوم»: آن که پاک باشد.
«سوم»: آن که وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود، و در شستنی که بعد از آن شستن دیگر لازم نیست باید بو یا رنگ یا مز نجاست هم نگیرد، و در غیر آن شستن تغیر ضرر ندارد، مثلًا چیزی را به آب کر یا قلیل بشوید، و دو دفع شستن در او لازم باشد، در دفع اول اگرچه تغییر کند، در دفع دوم به آبی تطهیر کند که تغییر نکند پاک می شود.
«چهارم»: آن که بعد از آب کشیدن چیز نجس عین نجاست در آن نباشد. و پاک شدن چیز نجس به آب قلیل یعنی آب کمتر از کر، شرطهای دیگری هم دارد که بعداً گفته می شود.
(مسأله 151)- ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست، و در کر و جاری یک مرتبه کافی است، ولی ظرفی که سگ از آن آب یا چیز روان دیگر خورده باید اول با خاک با ریختن مقداری آب پاک خاک مال کرد و بنابر احتیاط خاک باید پاک باشد. سپس آب بریزند که خاک از او زائل شود و بعد یک مرتبه درکرّ یا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل شست. و همچنین ظرفی را که سگ لیسیده است بنابر احتیاط واجب باید پس از شستن خاک مالی کرد. و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد خاک مالی لازم نیست.
(مسأله 152)- اگر دهان ظرفی که سگ دهن زده، تنگ باشد باید خاک را در آن بریزند و مقداری آب ریخته با شدت حرکت دهند تا خاک به همه آن ظرف برسد. و بعد به ترتیبی که ذکر شد بشویند.
(مسأله 153)- ظرفی را که خوک بلیسد یا از آن چیز روانی بخورد، یا در او موش صحرایی مرده باشد، با آب قلیل یا کر یا جاری باید هفت مرتبه شست و لازم نیست آن را خاک مالی کنند.
(مسأله 154)- ظرفی را که به شراب نجس شده، باید سه مرتبه بشویند، و فرقی بین آب قلیل و کر و جاری نیست.
(مسأله 155)- کوزه ای که از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب کر یا جاری بگذارند، به هر جای آن که آب برسد پاک می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود، باید به قدری در آب کر یا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود، و اگر ظرف رطوبتی داشته باشد که از رسیدن آب به باطن آن مانع باشد باید خشکش نمایند، و بعداً در آب کر یا جاری بگذارند.
(مسأله 156)- ظرف نجس را با آب قلیل دو قسم می شود آب کشید: یکی آن که سه مرتبه پر کنند و خالی کنند، دیگر آن که سه دفع قدری آب در آن بریزند و در هر دفع آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
(مسأله 157)- اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنان چه سه مرتبه آن را از آب پر کنند و خالی کنند پاک می شود. و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفع آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند و واجب است که در مرتبه دوم و سوم ظرفی را که با آن آب ها را بیرون می آورند، آب بکشند.
(مسأله 158)- اگر مس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند ظاهرش پاک می شود.
(مسأله 159)- تنوری که به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد پاک می شود، و در غیر بول اگر با برطرف شدن نجاست یک مرتبه به دستوری که گفته شد آب در آن بریزند کافی است. و بهتر است که گودالی ته آن بکنند تا آب ها در آن جمع شود و بیرون بیاورند بعد آن گودال را با خاک پاک پر کنند.
(مسأله 160)- اگر چیز نجس را یک مرتبه در آب کر یا جاری فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، پاک می شود و در فرش و لباس و مانند اینها فشار یا مانند آن از مالیدن پا یا لگد کردن لازم است و درصورتی که لباس و مانند آن متنجس به بول باشد در کر نیز دو مرتبه شستن لازم است.
(مسأله 161)- اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده با آب قلیل آب بکشند، چنان چه یک مرتبه آب روی
آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد، یک مرتبه دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود، ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفع فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. (و غساله آبی است که معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چیزی که شسته می شود خود به خود یا به وسیله فشار می ریزد).
(مسأله 162)- اگر چیزی به بول پسر شیرخواری که غذا خور نشده نجس شود، چنان چه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می شود، ولی احتیاط مستحب آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند. و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.
(مسأله 163)- اگر چیزی به غیر بول نجس شود چنان چه با برطرف کردن نجاست یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، پاک می گردد ولی لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.
(مسأله 164)- اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده بخواهند آب بکشند، باید به هر قسم که ممکن است (اگرچه به لگد کردن باشد) فشار دهند تا غساله آن جدا شود.
(مسأله 165)- اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، به فرو بردن در کر و جاری پاک می گردد، و اگر باطن آن ها نجس شود تطهیر آن ها مثل تطهیر کوزه نجس است که در مسأله (155) گذشت.
(مسأله 166)- اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاک است.
(مسأله 167)- اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد چنان چه آن را در کاسه و مانند آن بگذارند و سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود، و آن ظرف هم پاک می گردد ولی اگر بخواهند لباس یا چیزی را که فشار لازم دارد، در ظرفی بگذارند و آب بکشند، باید در هر مرتبه ای که آب روی آن می ریزند آن را فشار دهند و ظرف را کج کنند تا غساله ای که در آن جمع شده بیرون بریزد.
(مسأله 168)- لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده اگر در آب کر یا جاری فرو برند یا با آب قلیل بشویند چنان چه موقع فشار دادن آب مضاف از آن بیرون نیاید پاک می شود.
) مسأله 169)- اگر لباسی را در کر یا جاری آب بکشند و بعد مثلًا لجن آب در آن ببینند، چنان چه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده آن لباس پاک است.)
(مسأله 170)- اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن، خورده گل یا اشنان در آن دیده شود پاک است، ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد ظاهر گل و اشنان پاک و باطن آن ها نجس است.
(مسأله 171)- هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند، پاک نمی شود، ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک می باشد اما چنان چه به واسط بو یا رنگ یقین کنند یا احتمال دهند که ذره های نجاست در آن چیز مانده نجس است.)
(مسأله 172)- اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری برطرف کنند بدن پاک می شود و بیرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نیست.
(مسأله 173)- غذای نجسی که لای دندان ها مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد پاک می شود.
(مسأله 174)- اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند، لازم نیست فشار دهند که غساله آن جدا شود.
(مسأله 175)- اگر جائی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، اطراف آنجا که متصل به آن است و معمولًا موقع آب کشیدن، آب به آن ها سرایت می کند، با پاک شدن جای نجس پاک می شود. به این معنی که آب کشیدن اطراف مستقلًا لازم نیست بلکه اطراف و محل نجس به آب کشیدن با هم پاک می شوند، و همچنین است اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند، پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی هم انگشت ها آب بریزند و آب نجس به هم آن ها برسد، بعد از پاک شدن انگشت نجس تمام انگشت ها پاک می شود.
(مسأله 176)- گوشت و دنبه ای که نجس شده مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود. و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آن ها جلوگیری نکند.
(مسأله 177)- اگر ظرف یا بدن نجس باشد، و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آن ها کند، چنان چه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آن ها برسد.
(مسأله 178)- آب شیری که متصل به کر است حکم کر دارد.
(مسأله 179)- اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شک کند که عین نجاست را از آن برطرف کرده یا نه، باید دوباره آن را آب بکشد و یقین کند که عین نجاست برطرف شده است.
(مسأله 180)- زمینی که آب در او فرو می رود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می شود.
(مسأله 181)- زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب قلیل پاک می گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود.
(مسأله 182)- اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم پاک می شود.
(مسأله 183)- اگر شکر نجس آب شده را قند بسازند و در آب کر یا جاری بگذارند، پاک نمی شود.
2- زمین
(مسأله 184)- زمین با سه شرط، کف پا و ته کفش را که به راه رفتن نجس شده پاک می کند: «اول» آن که زمین پاک باشد. «دوم» آن که خشک باشد. «سوم» آن که اگر عین نجس مثل خون و بول، یا متنجس مثل گلی که نجس شده در کف پا و ته کفش باشد، به واسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود و نیز زمین باید خاک یا سنگ یا آجر فرش و مانند اینها باشد، و با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه، کف پا و ته کفش نجس پاک نمی شود.
(مسأله 185)- پاک شدن کف پا و ته کفش نجس، به واسط راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی که با چوب فرش شده، محل اشکال است.
(مسأله 186)- برای پاک شدن کف پا و ته کفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست یا بیشتر راه بروند، اگرچه به کمتر از پانزده ذراع یا مالیدن پا به زمین، نجاست برطرف شود.
(مسأله 187)- لازم نیست کف پا و ته کفش نجس، تر باشد، بلکه اگر خشک هم باشد به راه رفتن پاک می شود.
(مسأله 188)- بعد از آن که کف پا یا ته کفش نجس به راه رفتن پاک شد، مقداری از اطراف آن هم که معمولًا به گل آلوده می شود پاک می گردد.
(مسأله 189)- کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانوی او نجس شود، پاک شدن آن راه رفتن محل اشکالست. و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهار پایان و چرخ اتومبیل و درشکه و مانند این ها.
(مسأله 190)- اگر بعد از راه رفتن، بو یا رنگ یا ذره های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود، در کف پا یا ته کفش بماند اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب آن است که به قدری راه بروند که آن ها هم برطرف شوند.
(مسأله 191)- توی کفش به واسط راه رفتن پاک نمی شود. و پاک شدن کف جوراب به واسط راه رفتن محل اشکال است.
3- آفتاب
(مسأله 192)- آفتاب، زمین و ساختمان و چیزهایی که مانند در و پنجره در ساختمان به کار برده شده، و همچنین میخی را که به دیوار کوبیده اند با پنج شرط پاک می کند: «اول»: آن که چیز نجس تر باشد، پس اگر خشک باشد باید به وسیله ای آن را تر کنند تا آفتاب خشک کند. «دوم»: آن که اگر عین نجاست در آن چیز باشد، پیش از خشک شدن به تابیدن آفتاب آن را برطرف کنند. «سوم»: آن که چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز پاک نمی شود، ولی اگر ابر به قدری نازک باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، اشکال ندارد. «چهارم»: آن که آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند، پس اگر مثلًا چیز نجس به واسط باد و آفتاب خشک شود پاک نمی گردد، ولی اگر باد به قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده اشکال ندارد. «پنجم»: آن که آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته، یک مرتبه خشک کند. پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفع دیگر زیر آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می شود و زیر آن نجس می ماند.
(مسأله 193)- پاک کردن آفتاب حصیر نجس را محل اشکال است، و اما درخت و گیاه که در زمین است پیش از چیدن آن به واسط آفتاب پاک می شود.
(مسأله 194)- اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شک کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده یا نه، یا تری آن به واسط آفتاب خشک شده یا نه، آن زمین نجس است. و همچنین است اگر شک کند که پیش از تابش آفتاب عین نجاست از آن برطرف شده یا نه، یا شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.
(مسأله 195)- اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد، و به وسیله آن طرفی که آفتاب به آن نتابیده نیز خشک شود بعید نیست هر دو طرف پاک شود.
4- استحاله
(مسأله 196)- اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی درآید، پاک می شود، مثل آن که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد، یا سگ در نمک زار فرو رود و نمک شود، ولی اگر جنس آن عوض شود، مثل آن که گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند، پاک نمی شود.
(مسأله 197)- کوز گلی و مانند آن، که از گل نجس ساخته شده و ذغالی که از چوب نجس درست شده نجس است.
(مسأله 198)- چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است.
5- انقلاب
(مسأله 199)- اگر شراب به خودی خود یا به واسط ریختن چیزی مثل سرکه و نمک در آن سرکه شود، پاک می گردد.
(مسأله 200)- شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست کنند، چنان چه در ظرف دیگری که پاک باشد بریزند سرکه شود پاک می شود، و همچنین اگر نجاست دیگری به شراب برسد و مستهلک شود، درصورتی که به ظرف نرسیده باشد بعد از سرکه شدن پاک می شود.
(مسأله 201)- سرکه ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس درست کنند نجس است.
(مسأله 202)- اگر پوشال زیر انگور یا خرما داخل آن ها باشد و سرکه بریزند، ضرر ندارد بلکه ریختن خیار و بادنجان و مانند اینها در آن اگرچه پیش از سرکه شدن باشد نیز اشکال ندارد، مگر پیش از سرکه شدن مسکر شده باشد.
(مسأله 203)- آب انگوری که به آتش یا به خودی خود جوش بیاید، حرام می شود، و اگر آنقدر با آتش بجوشد که ثلثان شود یعنی دو قسمت آن کم شود و یک قسمت آن بماند، حلال می شود. و در مسأله
(114) گذشت که آب انگور به جوش آمدن نجس نمی شود.
(مسأله 204)- اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن کم شود چنان چه باقی مانده آن جوش بیاید حرام است.
(مسأله 205)- آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه حلال است ولی اگر جوش بیاید تا انسان یقین نکند که دو قسمت آن کم شده، حلال نمی شود.
(مسأله 206)- اگر مثلًا در یک غوره مقداری انگور باشد، چنان چه به آبی که از آن خوشه گرفته می شود آب انگور نگویند و بجوشد خوردن آن حلال است.
(مسأله 207)- اگر یک دانه انگور در چیزی که به آتش می جوشد بیفتد و بجوشد و مستهلک نشود، فقط خوردن آن دانه حرام است.
(مسأله 208)- اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند، جایز است کفگیری را که در دیگ جوش آمده زده اند در دیگی که جوش نیامده بزنند.
(مسأله 209)- چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید حلال است.
6- انتقال
(مسأله 210)- اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد- یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند- به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود پاک می گردد و این را انتقال گویند. و همچنین است حکم در سائر نجاسات، و اما خونی که زالو از انسان می مکد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است، نجس می باشد.
(مسأله 211)- اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد، و نداند خونی که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه می باشد، پاک است، و همچنین است اگر بداند از او مکیده ولی جزء بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصل بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد، که بگویند خون انسان است یا معلوم نباشد که می گویند خون پشه است یا خون انسان، نجس می باشد.
7- اسلام
(مسأله 212)- اگر کافر شهادتین بگوید، یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الأنبیاء شهادت بدهد، به هر لغتی که باشد مسلمان می شود. و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاک است، ولی اگر موقع مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد، بلکه اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد، احتیاط واجب آن است که جای آن را آب بکشد.
(مسأله 213)- اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است، بلکه اگر در بدن او هم باشد، بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کند.
(مسأله 214)- اگر کافر شهادتین بگوید، و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه پاک است، و همچنین اگر بداند قلباً مسلمان نشده است، ولی چیزی که منافی با اظهار شهادتین باشد از او سر نزند.
8- تبعیت
(مسأله 215)- تبعیت آن است که چیز نجسی به واسط پاکی چیز دیگر پاک شود.
(مسأله 216)- اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جایی که شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده پاک می شود. و کهنه و چیزی هم که معمولًا روی آن می گذارند، اگر با آن نجس شده پاک می گردد. ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود، احتیاط واجب آن است که بعد از سرکه شدن شراب از آن اجتناب کنند.
(مسأله 217)- بچه کافر به تبعیت در دو مورد پاک می شود 1. کافری که مسلمان شود طفل او در پاکی تابع اوست، و همچنین اگر جد طفل یا مادر یا جده او مسلمان شوند. 2. طفل کافری که به دست مسلمانی اسیر گردد، و پدر یا یکی از اجداد او همراه نباشد. در این دو مورد پاکی طفل به تابعیت مشروط به این است که طفل در صورت ممیز بودن اظهار کفر ننماید.
(مسأله 218)- تخته یا سنگی که روی آن میت را غسل می دهند، و پارچه ای که با آن عورت میت را می پوشانند، و دست کسی که او را غسل می دهد تمام این چیزها که با میت شسته شده است بعد از تمام شدن غسل، پاک می شوند.
(مسأله 219)- کسی که چیزی را آب می کشد، بعد از پاک شدن آن چیز دست او هم که با آن چیز شسته شده پاک می شود.
(مسأله 220)- اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بکشند و به انداز معمول فشار دهند تا آبی که روی آن ریخته اند جدا شود، آبی که در آن می ماند پاک است، بلکه آبی که از او جدا شده نیز پاک است به تفصیلی که در مسأله (27) گذشت.
(مسأله 221)- ظرف نجس را که با آب قلیل آب می کشند، بعد از جدا شدن آبی که برای پاک شدن، روی آن ریخته اند، آب کمی که در آن می ماند پاک است و همچنین است آبی که از او جدا شده به تفصیلی که در مسأله (27) گذشت.
9-برطرف شدن عین نجاست
(مسأله 222)- اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون، یا متنجس مثل آب نجس آلوده شود، چنان چه آن ها برطرف شود، بدن آن حیوان پاک می شود و همچنین است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بینی. مثلًا اگر خونی از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن توی دهان لازم نیست ولی اگر دندان عاریه در دهان نجس شود، باید آن را آب بکشند.)
(مسأله 223)- اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید چنان چه انسان نداند که خون به غذا رسیده، آن غذا پاک است، و اگر خون به آن برسد نجس می شود.
(مسأله 224)- مقداری از لب ها و پلک چشم که موقع بستن روی هم می آید، و نیز جایی را که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا از باطن آن، اگر نجس شود باید آب بکشد.
(مسأله 225)- اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش و مانند اینها بنشیند چنان چه طوری آن ها را تکان دهند که گرد و خاک نجس از آن بریزد، و چیزی با رطوبت با آن ها ملاقات کند نجس نمی شود.
10- استبراء حیوان نجاستخوار
(مسأله 226)- بول و غائط حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده، نجس است. و اگر بخواهند پاک شود، باید آن را استبراء کنند، یعنی تا مدتی نگذارند نجاست بخورد و غذای پاک به آن بدهند که بعد از آن مدت دیگر نجاست خوار به آن نگویند، و بنابر احتیاط واجب باید شتر نجاستخوار را چهل روز، و گاو را بیست روز، و گوسفند را ده روز، و مرغابی را هفت یا پنج روز، و مرغ خانگی را سه روز، از خوردن نجاست جلوگیری کنند. و اگر بعد از این مدت باز هم نجاست خوار به آن ها گفته شود، باید تا مدتی که بعد از آن مدت دیگر نجاست خوار به آن ها نگویند آن ها را از خوردن نجاست جلوگیری نمایند.
11-غایب شدن مسلمان
(مسأله 227)- اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری که مانند ظرف و فرش در اختیار او است، نجس شود، و آن مسلمان غائب گردد، با شش شرط پاک است:
(اول)- آنکه آن مسلمان چیزی را که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند. پس اگر مثلًا لباسش با رطوبت به بدن کافر ملاقات کرده و آن را نجس نداند بعد از غائب شدن او نمی شود آن لباس را پاک دانست:
(دوم)- آنکه بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است.
(سوم)- آنکه انسان ببیند آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مثلًا ببیند با آن لباس نماز می خواند.
(چهارم)- آنکه احتمال برود که آن مسلمان بداند شرط کاری را که با آن چیز انجام می دهد پاکی است، پس اگر مثلًا نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد، و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمی شود آن لباس را پاک دانست.
(پنجم)- آنکه انسان احتمال دهد آن مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است، پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده، نباید آن چیز را پاک بداند. و نیز اگر نجس و پاک در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاک دانستن آن چیز محل اشکال است.
(ششم)- آنکه آن مسلمان بالغ، یا ممیز طهارت و نجاست باشد.
) مسأله 228)- اگر انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است، و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه. و بعید نیست که خبر دادن یک نفر عادل یا شخص موثق به پاکی آن نیز کفایت کند.)
(مسأله 229)- کسی که وکیل شده است، لباس انسان را آب بکشد اگر بگوید آب کشیدم و انسان به گفته او اطمینان پیدا کند آن لباس پاک است.
(مسأله 230)- اگر انسان حالی دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی کند می تواند به گمان اکتفا نماید.
12- رفتن خون متعارف
(مسأله 231)- خونی که در جوف ذبیحه بعد از کشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند، چنان چه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاک است، چنان که در مسأله (98) گذشت.
(مسأله 232)- حکم سابق مختص به حیوان حلال گوشت است، و در حیوان حرام گوشت جاری نیست، بلکه بنابر احتیاط استحبابی در اجزاء محرمه از حیوان حلال گوشت نیز جاری نیست.
احکام ظرفها
(مسأله 233)- ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته شده، آشامیدن و خوردن چیزی از آن ظرف درصورتی که رطوبتی موجب نجاستش شده باشد حرام است، و نباید آن ظرف را در وضو و غسل و کارهائی که باید با چیز پاک انجام داد استعمال کنند، و احتیاط مستحب آن است که چرم سگ و خوک و مردار- را اگرچه ظرف هم نباشد- استعمال نکنند.
(مسأله 234)- خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره بلکه بنابر احتیاط واجب مطلق استعمال آن حرام است، ولی زینت نمودن اتاق و مانند آن و نگاه داشتن آن ها مانعی ندارد، اگرچه احوط ترک است، و همچنین است ساختن ظرف طلا و نقره و خرید و فروش آن ها برای زینت نمودن یا نگاه داشتن.
(مسأله 235)- گیر استکان که از طلا یا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استکان، ظرف به آن گفته شود حکم استکان طلا و نقره را دارد و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعی ندارد.
(مسأله 236)- استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند اشکال ندارد.
(مسأله 237)- اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند، چنان چه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد که ظرف طلا یا نقره به آن ظرف نگویند استعمال آن مانعی ندارد.
(مسأله 238)- اگر انسان غذائی را که در ظرف طلا یا نقره است به قصد چون غذا خوردن در ظرف طلا و نقره حرام می باشد درظرف دیگر بریزد، خوردن غذا از ظرف دوم درصورتی که عرفا نگویند از ظرف طلا و نقره غذا می خورد مانعی ندارد.
(مسأله 239)- استعمال بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و کارد و قاب قرآن اگر از طلا یا نقره باشد، اشکال ندارد. ولی احتیاط مستحب آن است که عطردان و سرمه دان و تریاک دان طلا و نقره را استعمال نکند.
(مسأله 240)- خوردن و آشامیدن از ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری به مقدار دفع ضرورت اشکال ندارد، ولی زیاده بر این مقدار جائز نیست.
(مسأله 241)- استعمال ظرفی که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر اشکال ندارد.
وضو
اشاره
(مسأله 242)- در وضو واجب است صورت و دستها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح کنند.
(مسأله 243)- درازای صورت را باید از بالای پیشانی جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست، و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد، باید شسته شود، و اگر مختصری از این مقدار را نشویند، وضو باطل است، و برای آن که انسان یقین کند این مقدار کاملًا شسته شده باید کمی اطراف آن را هم بشوید.
(مسأله 244)- اگر صورت یا دست کسی کوچک تر یا بزرگتر از متعارف مردم باشد، باید ملاحظه کند که مردمان متعارف تا کجای صورت خود را می شویند، او هم تا همآنجا را بشوید. و نیز اگر در پیشانی او مو روئیده یا جلوی سرش مو ندارد، باید به انداز معمول پیشانی بشوید.
(مسأله 245)- اگر احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست که نمی گذارد آب به آن ها برسد، چنان چه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، باید پیش از وضو وارسی کند که اگر هست برطرف نماید.
(مسأله 246)- اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد، باید آب را به پوست برساند، واگر پیدا نباشد شستن مو کافی است، و رساندن آب به زیر آن لازم نیست.
(مسأله 247)- اگر شک کند که پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه، بنابر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را به پوست هم برساند.
(مسأله 248)- شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست، ولی برای آن که یقین کند از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده، واجب است مقداری از آن ها را هم بشوید و کسی که نمی دانسته باید این مقدار را بشوید، اگر نداند در وضوهائی که گرفته این مقدار را شسته یا نه نمازی را که با آن وضو خوانده و وقتش باقی است با وضوی جدید اعاده نماید و قضای نمازهائی که وقتش گذشته واجب نیست.
(مسأله 249)- باید صورت و دست ها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است.
(مسأله 250)- اگر دست را تر کند و به صورت و دستها بکشد، چنان چه تری دست به قدری باشد که به واسطه کشیدن دست، آب کمی بر آن ها جاری شود، کافی است.
(مسأله 251)- بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشوید.
(مسأله 252)- برای آن که یقین کند آرنج را کاملًا شسته باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.
(مسأله 253)- کسی که پیش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته، در موقع وضو باید تا سر انگشتان بشوید. و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است.
(مسأله 254)- در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم مستحب و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. و کدام شستن اول یا دوم یا سوم است مربوط به قصد کسی است که وضو می گیرد، پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلًا ده مرتبه آب به صورت بریزد اشکال ندارد و همه آن ها شستن اول حساب می شود، و اگر به قصد سه مرتبه بشوید سه مرتبه آب بریزد مرتبه سوم آن حرام است.
(مسأله 255)- بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده، مسح کند، و احتیاط واجب آن است که با کف دست راست مسح نماید و مسح را از بالا به پایین انجام دهد.
(مسأله 256)- یک قسمت از چهار قسمت سر، که مقابل پیشانی است جای مسح می باشد. و هر جای این قسمت را به هر انداز مسح کند کافی است، اگرچه احتیاط مستحب آن است که از درازا به اندازه درازای یک انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید.
(مسأله 257)- لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلکه بر موی جلوی سر هم صحیح است. ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازای بلند است که اگر مثلًا شانه کند به صورتش می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد باید بیخ موها را مسح کند، یا فرق سر را باز کرده، پوست سر را مسح نماید، و اگر موهائی را که به صورت می ریزد یا به جای دیگر سر، می رسد جلوی سر جمع کند و بر آن ها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر که جلوی آن آمده مسح کند چنین مسحی باطل است.
(مسأله 258)- بعد از مسح سر باید با تری آب وضو که در دست مانده روی پاها را از سر یکی از انگشت ها تا برآمدگی روی پا مسح کند، و احتیاط واجب آن است که پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید.
(مسأله 259)- پهنای مسح پا به هر انداز باشد کافی است، ولی بهتر آن است که به اندازه پهنای سه انگشت بسته بلکه تمام روی پا را با تمام دست مسح نماید.
(مسأله 260)- احتیاط واجب آن است که در مسح پا، دست را بر سر انگشت ها بگذارد و بعد به پشت پا بکشد یا آنکه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بکشد نه آنکه تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد.
(مسأله 261)- در مسح سر و روی پا باید دست را روی آن ها بکشد، و اگر دست را نگهدارد و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است، ولی اگر موقعی که دست را می کشد سر یا پا مختصری حرکت کند، اشکال ندارد.
(مسأله 262)- جای مسح باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند مسح باطل است. ولی اگر تری آن به قدری کم باشد که رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند فقط از تری کف دست است اشکال ندارد.
(مسأله 263)- اگر برای مسح، رطوبت در کف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج تر کند، بلکه باید از ریش خود رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید و گرفتن رطوبت از غیر ریش و مسح نمودن با آن محل اشکال است.
(مسأله 264)- اگر رطوبتی کف دست فقط به انداز مسح سر باشد می تواند سر را باهمان رطوبت مسح کند، و برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.
(مسأله 265)- مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است، ولی اگر به واسط سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد تیمم نماید، و اگر تقیه در بین باشد مسح کردن بر جوراب و کفش نموده و تیمم نیز بنماید.
(مسأله 266)- اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح آن را آب بکشد باید تیمم نماید.
وضوی ارتماسی
(مسأله 267)- وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو، در آب فرو برد، ولی مسح با تری آن دست اشکال دارد، بنابراین دست چپ را نباید ارتماسی شست.
(مسأله 268)- در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود، پس اگر وقتی که صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو کند، باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد.
(مسأله 269)- اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد اشکال ندارد.
دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است
(مسأله 270)- کسی که وضو می گیرد مستحب است موقعی که نگاهش به آب می افتد بگوید:" بسم الله و بالله و الحمد لله الذی جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً" و موقعی که پیش از وضو دست خود را می شوید بگوید:" بسم الله و بالله اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین" و در وقت مضمضه کردن بگوید:" اللهم لقنی حجتی یوم القاک و اطلق لسانی بذکرک" و در وقت استنشاق یعنی آب در بینی کردن بگوید:" اللهم لا تحرم علی ریح الجنه و اجعلنی ممن یشم ریحها و روحها و طیبها" و موقع شستن رو بگوید:" اللهم بیض وجهی یوم تسود الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض الوجوه" و در موقع شستن دست راست بگوید:" اللهم اعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری و حاسبنی حسابا یسیرا" و موقع شستن دست چپ بگوید:" اللهم لا تعطنی کتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلوله الی عنقی و اعوذ بک من مقطعات النیران" و موقعی که سر را مسح می کند، بگوید:" اللهم غشنی برحمتک و برکاتک و عفوک" و در وقت مسح پا بگوید:" اللهم ثبتنی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام و اجعل سعیی فی ما یرضیک عنی یا ذا الجلال والاکرام".
شرایط صحت وضو
شرایط صحیح بودن وضو چند چیز است:
«شرط اول»: آن که آب وضو پاک باشد.
«شرط دوم»: آن که مطلق باشد.
(مسأله 271)- وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است، اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.
(مسأله 272)- اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنان چه وقت نماز تنگ است، باید تیمم کند و اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.
«شرط سوم»: آن که آب وضو و فضائی که در آن وضو می گیرد در حال مسح بلکه بنابر احتیاط واجب در حال شستن نیز مباح باشد.
(مسأله 273)- وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه، حرام و باطل است. و نیز اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد. چنان چه در غیر آنجا نتواند وضو بگیرد تکلیف او تیمم است، و اگر در غیر آنجا بتواند وضو بگیرد لازم است که در غیر آنجا وضو بگیرد، ولی چنان چه در هر دو صورت معصیت کرده و همان جا وضو بگیرد وضویش صحیح است.
(مسأله 274)- وضو گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای محصلین همان مدرسه، در صورتی که معمولًا مردم از آن حوض وضو می گیرند اشکال ندارد.
(مسأله 275)- کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای کسانی که در آنجا نماز می خوانند نمی تواند از حوض آن مسجد وضو بگیرد، ولی اگر معمولًا کسانی هم که نمی خواهند در آنجا نماز بخوانند از آن وضو می گیرند، می تواند از حوض آن وضو بگیرد.
(مسأله 276)- وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آنجاها نیستند، در صورتی صحیح است که معمولًا کسانی هم که ساکن آنجاها نیستند آن ها وضو بگیرند.
(مسأله 277)- وضو گرفتن در نهرهای بزرگ اگرچه انسان نداند که صاحب آن ها راضی است، اشکال ندارد، ولی اگر صاحب آن ها از وضو گرفتن نهی کند، یا انسان بداند که مالک راضی نیست، یا مالک صغیر یا مجنون باشد، یا آن نهرها در تصرف غاصب باشند، در تمام این چند صورت وضو گرفتن با آب آن ها جایز نیست و اما نهرهائی که در دهات و مانند دهات سیره مردم بر استفاده از آن ها جاری است وضو گرفتن و سائر استفاده ها از آن ها اشکال ندارد اگرچه مالک آن ها صغیر و مجنون باشد و نیز مالک آن ها حق منع استفاده مردم را ندارد.
(مسأله 278)- اگر فراموش کند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد صحیح است، ولی کسی که خودش آب را غصب کرده اگر غصبی بودن آن را فراموش کند و وضو بگیرد وضوی او باطل است.
«شرط چهارم»: آن که ظرف آب وضو مباح باشد.
«شرط پنجم»: آن که ظرف آب وضو بنابر احتیاط واجب طلا و نقره نباشد. و تفصیل این دو شرط در مسأله بعدی ذکر می شود.
(مسأله 279)- اگر آب وضو در ظرف غصبی است، و غیر از آن آب دیگری ندارد درصورتی که بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید لازم است خالی کرده و بعداً وضو بگیرد، و چنان چه میسور نباشد باید تیمم کند، و اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضو بگیرد و در هر دو صورت اگر معصیت کرده و با دست و مانند آن آب را بر اعضاء وضو بریزد، و وضو بگیرد وضویش صحیح است و با این کیفیت اگر از ظرف طلا یا نقره وضو بگیرد وضوی او صحیح است چه آب دیگری داشته یا نداشته باشد، و اگر در ظرف غصبی وضوی ارتماسی بگیرد، وضوی او باطل است چه آب دیگری داشته یا نه، و اما اگر در ظرف طلا و نقره وضوی ارتماسی بگیرد صحت آن محل اشکال است.
(مسأله 280)- حوضی که مثلًا یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، درصورتی که برداشتن آب در عرف تصرف در آن آجر یا سنگ نباشد اشکالی ندارد و درصورتی که تصرف باشد برداشتن آب حرام ولی وضو صحیح است.
(مسأله 281)- اگر در صحن یکی از امامان یا امامزادگان که سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند چنان چه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند. وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
«شرط ششم»: آن که اعضاء وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
(مسأله 282)- اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضو صحیح است.
(مسأله 283)- اگر غیر از اعضاء وضو جایی از بدن نجس باشد وضو صحیح است. ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد احتیاط مستحب آن است که اول آن را تطهیر کند و بعد وضو بگیرد.
(مسأله 284)- اگر یکی از اعضاء وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آنجا را آب کشیده یا نه، چنان چه در موقع وضو ملتفت پاک بودن و نجس بودن آنجا نبوده وضو باطل است، و اگر می داند ملتفت بوده یا شک دارد که ملتفت بوده یا نه وضو صحیح است، و در هر صورت جائی را که نجس بوده باید آب بکشد.
(مسأله 285)- اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی آید، و آب برای آن ضرر ندارد، باید بعد از شستن اجزاء صحیحه آن عضو با رعایت ترتیب موضع زخم یا بریدگی را در آب کر یا جاری فرو برد، و قدری فشار دهد که خون بند بیاید، و انگشت خود را روی زخم بریدگی در زیر آب از بالا به پائین بکشد تا آب بر آنجاری شود و وضو صحیح است.
«شرط هفتم»: آن که وقت برای وضو و نماز کافی باشد.
(مسأله 286)- هرگاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم کند، ولی اگر برای وضو و تیمم یک انداز وقت لازم است باید وضو بگیرد.
(مسأله 287)- کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمم کند، اگر به قصد قربت یا برای کار مستحبی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد صحیح است و اگر با علم و عمد فقط برای خواندن آن نماز وضو بگیرد باطل است.
«شرط هشتم»: آن که به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد، و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.
(مسأله 288)- لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند بلکه اگر تمام افعال وضو بداعی امر خدا به جا آورده شود کفایت می کند.
«شرط نهم»: آن که وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد، یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید، و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید و باید بنابر احتیاط واجب پای چپ را بعد از پای راست مسح کند. و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.
«شرط دهم»: آن که کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.
(مسأله 289)- اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، وضو باطل است. و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلی است که می خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد، مثلًا موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحیح است.
(مسأله 290)- اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد، ولی به واسط گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت جاهای پیشین خشک شود وضوی او صحیح است.
(مسأله 291)- راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دست ها چند قدم راه برود، و بعد سر و پا را مسح کند وضوی او صحیح است.
«شرط یازدهم»: آن که شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد، و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.
(مسأله 292)- کسی که نمی تواند وضو بگیرد، باید نایب بگیرد که او را وضو دهد، و چنان چه مزد هم بخواهد، در صورتی که بتواند و مضر به حالش نباشد باید بدهد ولی باید خود او نیت وضو کند، و با دست خود مسح نماید، و اگر نمی تواند باید نائبش دست او را بگیرد و به جای او مسح بکشد، و اگر این هم ممکن نیست، باید نایب از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت سر و پای او را مسح کند.
(مسأله 293)- هر کدام از کارهای وضو را که می تواند به تنهائی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.
«شرط دوازدهم»: آن که استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
(مسأله 294)- کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد، مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد وضو بگیرد، اگرچه بعد بفهمد ضرر داشته ولی ضرر به حدی که شرعاً حرام است نبوده باشد، وضویش صحیح است.
(مسأله 295)- اگر رساندن آب به صورت و دست ها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
«شرط سیزدهم»: آنکه در اعضاءِ وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.
(مسأله 296)- اگر می داند چیزی به اعضاءِ وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه باید آن را برطرف کند، یا آب را به زیر آن برساند.
(مسأله 297)- اگر زیر ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد، ولی اگر ناخن را بگیرند، باید برای وضو آن چرک را برطرف کنند. و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری را که از معمول بلندتر است برطرف نمایند.
(مسأله 298)- اگر در صورت و دست ها و جلوی سر و روی پاها به واسط سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن کافی است و چنان چه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند، ولی چنان چه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود، باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.
(مسأله 299)- اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنان چه احتمال او در نظر مردم به جا باشد مثل آن که بعد از گل کاری شک کند گل بدست او چسبیده یا نه، باید وارسی کند یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده برطرف شده، یا آب به زیر آن رسیده است.
(مسأله 300)- اگر جائی را که باید شست یا مسح کرد چرک باشد، ولی چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد، و همچنین است اگر بعد از گچ کاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند، ولی اگر شک کند که با بودن آن ها آب به بدن می رسد یا نه، باید آن ها را برطرف کند.
(مسأله 301)- اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب هست، و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه، چنان چه احتمال بدهد در حال وضو ملتفت بوده، وضوی او صحیح است.
(مسأله 302)- اگر در بعضی از اعضاء وضو مانع باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد، و گاهی نمی رسد، و انسان بعد از وضو شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه، چنان چه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده، احتیاط واجب آن است که دوباره وضو بگیرد.
(مسأله 303)- اگر بعد وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضاء وضو ببیند، و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است، ولی اگر بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتیاط واجب آن است که دوباره وضو بگیرد.
(مسأله 304)- اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضاء وضو بوده، یا نه، چنان چه احتمال بدهد که در حال وضو ملتفت بوده است وضو صحیح است. احکام وضو
(مسأله 305)- کسی که در کارهای وضو و شرائط آن مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شک می کند، چنانچه به حد وسوسه برسد باید به شک خود اعتنا نکند.
(مسأله 306)- اگر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقی است، ولی اگر بعد از بول استبراءِ نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبت ازاو بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر وضوی او باطل است.
(مسأله 307)- کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه باید وضو بگیرد.
(مسأله 308)- کسی که می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده، مثلًا بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده چنان چه پیش از نماز است باید وضو بگیرد، و اگر در بین نماز است باید نماز را بشکند و وضو بگیرد، و اگر بعد از نماز است نمازی که خوانده صحیح است، و برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد.
(مسأله 309)- اگر بعد از وضو یا در بین آن یقین کند که بعضی جاها را نشسته یا مسح نکرده است، چنان چه رطوبت جاهائی که پیش از آن است به جهت طول مدت خشک شده، باید دوباره وضو بگیرد، و اگر خشک نشده یا به جهت گرمی هوا و مانند آن خشک شده، باید جائی را که فراموش کرده و آنچه بعد از آن است بشوید یا مسح کند، و اگر در بین وضو در شستن یا مسح کردن جائی شک کند باید به همین دستور عمل نماید.
(مسأله 310)- اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه درصورتی که احتمال بدهد که در حال شروع به نماز ملتفت حالش بوده است نمازش صحیح است، ولی باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.
(مسأله 311)- اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.
(مسأله 312)- اگر بعد از نماز بفهمد که وضوی او باطل شده ولی شک کند، که قبل از نماز باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
(مسأله 313)- اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد، یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنان چه یقین دارد که از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می کند، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند، و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است، باید در وقتی که مهلت دارد، فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحب آن مانند اذان و اقامه و قنوت را ترک نماید.
(مسأله 314)- اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند، و در بین نماز چند دفع بول یا غائط از او خارج می شود، که اگر بخواهد بعد از هر دفع وضو بگیرد سخت نیست، احتیاط این است که ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت بول یا غائط از او خارج شد، فوراً وضو بگیرد، و بقیه نماز را بخواند، اگرچه اظهر آن است که اگر همان نماز را با یک وضو بخواند کفایت می کند.
(مسأله 315)- کسی که بول یا غائط طوری پی در پی از او خارج می شود که وضو گرفتن بعداز هر دفع برای او سخت است، برای هر نمازش بدون اشکال یک وضو کفایت می کند، بلکه اظهر این است که یک وضو برای چندین نماز نیز کافی است، مگر محدث به حدث دیگری گردد، و بهتر آن است که برای هر نماز یک وضو بگیرد، ولی برای سجده و تشهد قضا شده و نماز احتیاط وضوی دیگر لازم نیست.
(مسأله 316)- کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود، لازم نیست بعد از وضو فوراً نماز بخواند، اگرچه بهتر این است که به نماز مبادرت نماید.
(مسأله 317)- کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود، بعد از وضو گرفتن جائز است که نوشته قرآن را مس نماید، اگرچه در غیر حال نماز باشد.
(مسأله 318)- کسی که بول او قطره قطره می ریزد، باید برای نماز به وسیله کیسه ای که در آن پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند، خود را حفظ نماید. و احتیاط واجب آن است که پیش از هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد، و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب آن است که اگر مشقت ندارد، برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد.
(مسأله 319)- کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، در صورتی که ممکن باشد به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید بهتر آن است که جلوگیری نماید، اگرچه خرج داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود خود را معالجه نماید.
(مسأله 320)- کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، بعد از آن که مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهائی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
(مسأله 321)- اگر کسی مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند، باید به وظیفه کسانی که نمی توانند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کنند عمل نماید.
چیزهائی که باید برای آن ها وضو گرفت
(مسأله 322)- برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: «اول»: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. «دوم»: برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آن ها و نماز حدثی از او سر زده مثلًا بول کرده باشد، ولی برای سجده سهو واجب نیست وضو بگیرد. «سوم»: برای طواف واجب خانه کعبه. «چهارم»: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. «پنجم»: اگر نذر کرده باشد که جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند. «ششم»: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنان چه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
(مسأله 323)- مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جائی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مس آن اشکال ندارد.
(مسأله 324)- جلوگیری کردن بچه و دیوانه از مس خط قرآن واجب نیست ولی اگر مس نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد باید از آنان جلوگیری کنند.
(مسأله 325)- کسی که وضو ندارد بنابر احتیاط واجب حرام است اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را به هر زبانی نوشته شده باشد مس نماید. و بهتر آن است که اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهراءِ علیهم السلام را هم مس ننماید.
(مسأله 326)- اگر پیش از وقت نماز به قصد اینکه با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند صحیح است. و نزدیک وقت نماز هم اگر به قصد مهیا بودن برای نماز وضو بگیرد اشکال ندارد.
(مسأله 327)- کسی که یقین دارد وقت داخل شده اگر نیت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او صحیح است.
(مسأله 328)- مستحب است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبول و رفتن به مسجد و حرم امامان علیهم السلام و برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن، و مس حاشیه قرآن، و برای خوابیدن وضو بگیرد. و نیز مستحب است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد، و اگر برای یکی از این کارها وضو بگیرد هر کاری را که باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد، مثلًا می تواند با آن وضو نماز بخواند.
چیزهایی که وضو را باطل می کند
(مسأله 329)- هفت چیز وضو را باطل می کند: «اول»: بول. «دوم»: غائط. «سوم»: باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود. «چهارم»: خوابی که به واسط آن چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. «پنجم»: چیزهائی که عقل را از بین می برد: مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. «ششم»: استحاضه زنان که بعداً گفته می شود. «هفتم»: جنابت بلکه بنابر احتیاط مستحب هرکاری که برای آن باید غسل کرد.
احکام وضوی جبیره
چیزی که با آن زخم و شکسته را می بندند و دوایی که روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده می شود.
(مسأله 330)- اگر در یکی از جاهای وضو زخم یا دمل یا شکستگی باشد، چنان چه روی آن باز است و آب ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت.
(مسأله 331)- اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت و دست ها است و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، باید اطراف زخم یا دمل را (به طوری که در وضو گفته شد) از بالا به پائین بشوید، و بهتر آن است که چنان چه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بکشد، و بعد پارچه پاکی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه نیز بکشد. و اما در شکستگی لازم است تیمم بنماید.
(مسأله 332)- اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاها است و روی آن باز است چنان چه نتواند آن را مسح کند، به این معنی که زخم مثلًا تمام محل مسح را گرفته باشد. یا آنکه از مسح جاهای سالم نیز متمکن نباشد در این صورت لازم است تیمم نماید. و بنابر احتیاط وضو نیز گرفته و پارچه پاکی روی آن بگذارد، و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند.
(مسأله 333)- اگر روی دمل یا زخم یا شکستگی بسته باشد، چنان چه بازکردن آن ممکن است و آب هم برای آن ضرر ندارد، باید باز کند و وضو بگیرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دست ها باشد، یا جلوی سر و روی پاها.
(مسأله 334)- اگر زخم یا دمل یا شکستگی که بسته است در صورت یا دست ها باشد چنان چه بازکردن و ریختن آب روی آن ضرر دارد باید مقداری را که متمکن است از اطراف شسته و روی جبیره را مسح نماید.
(مسأله 335)- اگر نمی شود روی زخم را باز کرد، ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته شده پاک است، و رسانیدن آب به زخم ممکن است و ضرر هم ندارد، باید آب را به روی زخم برساند، و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته شده نجس است، چنان چه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم از بالا به پایین ممکن باشد، باید آن را آب بکشد، و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتی که آب برای زخم ضرر ندارد، ولی رساندن آب به روی زخم ممکن نیست، یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید تیمم بنماید.
(مسأله 336)- اگر جبیره تمام صورت یا تمام یکی از دستها یا تمام هر دو دست را فراگرفته باشد بنابر احتیاط باید تیمم نماید و وضوی جبیره ای نیز بگیرد و اگر تمام سر یا پاها مجبور باشد باید تیمم نماید.
(مسأله 337)- لازم نیست جبیره از جنس چیزهائی باشد که نماز در او جائز است، بلکه اگر از حریر یا از اجزاء حیوانی که خوردن گوشت آنجائز نیست بوده باشد مسح بر آن نیز جائز است.
(مسأله 338)- کسی که در کف دست و انگشتها جبیره دارد، و در موقع وضو دست تر روی آن کشیده است، سر و پا را با همان رطوبت مسح کند.
(مسأله 339)- اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته، ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، باید جاهائی که باز است روی پا را و جائی که جبیره است روی جبیره را مسح کند.
(مسأله 340)- اگر در صورت یا دستها چند جبیره باشد، باید بین آن ها را بشوید و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد، باید بین آن ها را مسح کند، و در جاهائی که جبیره است باید به دستور جبیره عمل نماید.
(مسأله 341)- اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست، باید تیمم نماید مگر جبیره در مواضع تیمم باشد، که در این صورت لازم است بین وضو و تیمم جمع نماید، و در هر دو صورت اگر برداشتن جبیره ممکن است باید جبیره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دست ها است اطراف آن را بشوید، و اگر در سر یا روی پاها است اطراف آن را مسح کند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید.
(مسأله 342)- اگر در جای وضو زخم و جراحت و شکستگی نیست، ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد باید تیمم کند.
(مسأله 343)- اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است، و نمی تواند آن را آب بکشد، یا آب برای آن ضرر دارد، لازم است تیمم نماید.
(مسأله 344)- اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست، یا به قدری مشقت دارد که نمی شود تحمل کرد، وظیفه اش تیمم است، بلی اگر آن چیزی که چسبیده دوا باشد حکم جبیره را دارد.
(مسأله 345)- در غیر غسل میت از سائر اغسال غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است، ولی بایدآن را ترتیبی به جا آورند، و اظهر این است که اگر در بدن زخم یا دمل باشد و محل مجبور باشد واجب است غسل، و احتیاطاً مسح بر جبیره هم نماید و اگر محل مکشوف باشد مکلف مخیر است بین غسل و تیمم، و درصورتی که غسل را اختیار کند احتیاط مستحب آن است که پارچه پاکی روی زخم یا دمل باز گذاشته و روی پارچه را مسح نماید. و اما اگر در بدن شکستگی باشد باید غسل بنماید و احتیاطاً روی جبیره را هم مسح کند و درصورتی که مسح روی جبیره ممکن نباشد یا محل شکسته باز باشد لازم است تیمم کند.
(مسأله 346)- کسی که وظیفه او تیمم است، اگر در بعضی از جاهای تیمم او زخم یا دمل یا شکستگی باشد، باید به دستور وضوی جبیره ای، تیمم جبیره ای نماید.
(مسأله 347)- کسی که باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند، چنان چه بداند که تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اول وقت نماز بخواند. ولی اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شود، بهتر آن است که صبر کند، و چنان چه عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو یا غسل جبیره ای به جا آورد. ولی درصورتی که اول وقت نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد، لازم است وضو گرفته یا غسل کرده و نماز را اعاده نماید.
(مسأله 348)- اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، باید تیمم نماید.
(مسأله 349)- کسی که نمی داند وظیفه اش تیمم است یا وضوی جبیره ای، بنابر احتیاط واجب باید هر دو را به جا آورد.
(مسأله 350)- نمازهائی را که انسان با وضوی جبیره ای خوانده و تا آخر وقت مستمر بوده صحیح است، و می تواند با آن وضو نمازهای بعدی را نیز به جا آورد.
غسلهای واجب
اشاره
غسلهای واجب هفت است: «اول»: غسل جنابت. «دوم»: غسل حیض. «سوم»: غسل نفاس. «چهارم»: غسل استحاضه. «پنجم»: غسل مس میت. «ششم»: غسل میت. «هفتم»: غسلی که به واسط نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.
احکام جنابت
(مسأله 351)- به دو چیز انسان جنب می شود: «اول»: جماع. «دوم»: بیرون آمدن منی، در خواب باشد یا بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار.
(مسأله 352)- اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر این ها، چنان چه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن بدن سست شده، آن رطوبت حکم منی دارد، و اگر هیچ یک از این سه نشانه یا بعضی از اینها را نداشته باشد، حکم منی ندارد. ولی در مریض، لازم نیست آن رطوبت با جستن بیرون آمده باشد، بلکه اگر با شهوت بیرون آید، در موقع بیرون آمدن، بدن سست شود، در حکم منی است.
(مسأله 353)- اگر از مردی که مریض نیست، آبی بیرون آید که یکی از سه نشانه ای را که در مسأله پیش گفته شد داشته باشد، و نداند نشانه های دیگر را داشته یا نه، چنان چه پیش از بیرون آمدن آب، وضو داشته می تواند به همان وضو اکتفا کند، و اگر وضو نداشته کافی است فقط وضو بگیرد، و غسل بر او لازم نیست.
(مسأله 354)- مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول کند، و اگر بول نکند و بعداز غسل، رطوبتی از او بیرون آید، که نداند منی است یا رطوبت دیگر، حکم منی دارد.
(مسأله 355)- اگر انسان با زنی جماع کند و به انداز ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در قبل باشد یا در دبر، بالغ باشند یا نابالغ، اگرچه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند.
(مسأله 356)- اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
(مسأله 357)- اگر نعوذ بالله با حیوانی نزدیکی نماید و منی از او بیرون آید غسل تنها کافی است. و اگر منی بیرون نیاید، چنان چه پیش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها کافی است، و اگر وضو نداشته احتیاط واجب آن است که غسل کند و وضو هم بگیرد. و هم چنین است حکم نزدیکی نمودن با مرد یا پسر.
(مسأله 358)- اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، یا انسان شک کند که منی ازاو بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
(مسأله 359)- کسی که نمی تواند غسل کند ولی تیمم برایش ممکن است، بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیکی کند.
(مسأله 360)- اگر در لباس خود منی ببیند و بداند که از خود او است و برای آن غسل نکرده، باید غسل کند و نمازهائی را که یقین دارد بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضا کند، ولی نمازهائی را که احتمال می دهد، پیش از بیرون آمدن آن منی خوانده لازم نیست قضا نماید. چیزهایی که بر جنب حرام است
(مسأله 361)- پنج چیز بر جنب حرام است: «اول»: رساندن جایی از بدن به خط قرآن، یا به اسم خدا به هر لغت که باشد و بهتر آن است که به اسم پیامبران و امامان و حضرت زهراء علیهم السلام نیز نرساند. «دوم»: رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. «سوم»: توقف در مساجد دیگر، و همچنین بنابر احتیاط واجب در حرم امامان علیهم السّلام، ولی اگر از یک در مسجد داخل و از در دیگر خارج شود، مانعی ندارد. «چهارم»: گذاشتن چیزی در مسجد یا داخل شدن در آن برای برداشتن چیزی. «پنجم»: خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آنچهار سوره است: «اول»: سوره سی و دوم قرآن «الم تنزیل». «دوم»: سوره چهل و یکم «حم سجده». «سوم»: سوره پنجاه و سوم «و النجم». «چهارم»: سوره نود و ششم «اقرأ».
چیزهای که بر جنب مکروه است
(مسأله 362)- نه چیز بر جنب مکروه است: «اول و دوم»: خوردن و آشامیدن، ولی اگر وضو بگیرد یا دست ها را بشوید مکروه نیست. «سوم»: خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن که سجده واجب ندارد. «چهارم»: رساندن جائی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن. «پنجم»: همراه داشتن قرآن. «ششم»: خوابیدن، ولی اگر وضو بگیرد یا به واسط نداشتن آب، بدل از غسل تیمم کند، مکروه نیست. «هفتم»: خضاب کردن به حنا و مانند آن. «هشتم»: مالیدن روغن به بدن. «نهم»: جماع کردن بعد از آن که محتلم شده یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است.
غسل جنابت
(مسأله 363)- غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود. ولی برای نماز میت و سجده سهو و سجده شکر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.
(مسأله 364)- لازم نیست در وقت غسل، نیت کند که غسل واجب یا مستحب می کند، بلکه اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافی است.
(مسأله 365)- اگر یقین کند وقت نماز شده و نیت غسل واجب کند بعد معلوم شود که پیش از وقت غسل کرده، غسل او صحیح است.
(مسأله 366)- غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو قسم می شود انجام داد ترتیبی و ارتماسی:
غسل ترتیبی
(مسأله 367)- در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سر و گردن، بعد بدن را بشوید و بهتر آن است که اول طرف راست، بعد طرف چپ بدن را بشوید و تحقق غسل ترتیبی به حرکت دادن هر یک از اعضاء سه گانه زیر آب به قصد غسل بی اشکال نیست، و احتیاط در اکتفا نکردن به اوست. و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مساله بدن را قبل از سر بشوید غسل او باطل است.
(مسأله 368)- درصورتی که بدن را قبل از سر بشوید لازم نیست غسل را اعاده کند بلکه چنان چه بدن را دوباره پیش از آنکه حدثی از او سر بزند بشوید غسل او صحیح خواهد بود.
(مسأله 369)- برای آن که یقین کند هر دو قسمت، یعنی سر و گردن و بدن را کاملًا غسل داده، باید هر قسمتی را که می شوید مقداری از قسمتهای دیگر را هم با آن قسمت بشوید.
(مسأله 370)- اگر بعد از غسل بفهمد جائی از بدن را نشسته و نداند کجای بدن است، دوباره شستن سر لازم نیست و فقط هر جائی را از بدن که احتمال می دهد نشسته باید بشوید.
(مسأله 371)- اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنان چه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار کافی است، و اگر از طرف راست باشد احتیاط مستحب آن است که بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید. و اگر از سر و گردن باشد، باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره بدن را بشوید.
(مسأله 372)- اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شک کند، لازم است که آن مقدار را بشوید، و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند، شکش غیر معتبر و غسلش صحیح است.
غسل ارتماسی
(مسأله 373)- در غسل ارتماسی باید در یک آن آب تمام بدن را فرا بگیرد، پس اگر به نیت غسل ارتماسی در آب فرو رود، چنان چه پای او روی زمین باشد باید از زمین بلند کند.
(مسأله 374)- در غسل ارتماسی بنابر احتیاط واجب باید موقعی نیت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد.
(مسأله 375)- اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد که به مقداری از بدن آب نرسیده، جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل کند.
(مسأله 376)- اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد، و برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند.
(مسأله 377)- کسی که روزه ای گرفته که واجب معین است، یا برای حج یا عمره احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی کند. ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند صحیح است.
احکام غسل کردن
(مسأله 378)- در غسل ارتماسی یا ترتیبی پاک بودن تمام بدن پیش از غسل لازم نیست، بلکه اگر به فرورفتن در آب یا ریختن آب به قصد غسل، بدن پاک شود غسل محقق می شود.
(مسأله 379)- کسی که از حرام جنب شده با آب گرم غسل کند اگرچه عرق می کند غسل او صحیح است و احتیاط مستحب آن است که با آب سرد غسل کند.
(مسأله 380)- اگر در غسل به اندازه سر موئی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است. ولی شستن مثل توی گوش و بینی، و هر چه از باطن شمرده می شود، واجب نیست.
(مسأله 381)- جائی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، چنان چه قبلًا از ظاهر بوده باید بشوید والا واجب نیست.
(مسأله 382)- اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل آن از ظاهر شمرده شود، باید آن را شست وگرنه شستن آن لازم نیست.
(مسأله 383)- چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند و اگر پیش از آن که یقین کند برطرف شده غسل نماید غسل او باطل است.
(مسأله 384)- اگر موقع غسل شک کند، چیزی که مانع از رسیدن آب باشد، در بدن او هست یا نه، باید وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست.
(مسأله 385)- در غسل باید موهای کوتاهی را که جزو بدن حساب می شود بشوید و شستن موهای بلند واجب نیست، بلکه اگر آب را طوری به پوست برساند که آن ها تر نشود، غسل صحیح است، ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آن ها ممکن نباشد، باید آن ها را بشوید که آب به بدن برسد.
(مسأله 386)- تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد؛ مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن، در صحیح بودن غسل هم شرط است، ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید، و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن سر و گردن فوراً بدن را بشوید، بلکه اگر بعد از شستن سر و گردن صبر کند، و بعد مدتی بدن را بشوید اشکال ندارد. بلکه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یک مرتبه بشوید پس جائز است مثلًا سر را شسته و بعد از مدتی گردن را بشوید، ولی کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر به اندازای که غسل کند و نماز بخواند، بول و غائط از او بیرون نمی آید باید فوراً غسل کند و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند.
(مسأله 387)- کسی که پول حمامی را بدون اینکه بداند حمامی راضی است بخواهد نسیه بگذارد. اگرچه بعد حمامی را راضی کند، غسل او باطل است.
(مسأله 388)- اگر حمامی راضی باشد که پول حمام نسیه بماند، ولی کسی که غسل می کند قصدش این باشد که طلب او را ندهد، یا از مال حرام بدهد غسل او باطل است.
(مسأله 389)- اگر پولی که خمس آن را نداده به حمامی بدهد، اگرچه مرتکب حرام شده، ولی ظاهر این است که غسل او صحیح باشد و ذمه اش به مستحقین خمس مشغول می شود.
(مسأله 390)- اگر مخرج غائط را در آب خزینه تطهیر کند و پیش از غسل شک کند که چون در خزینه تطهیر کرده حمامی به غسل کردن او راضی است یا نه، غسل او باطل است مگر اینکه پیش از غسل حمامی را راضی کند.
(مسأله 391)- اگر شک کند که غسل کرده یا نه باید غسل کند، ولی اگر بعد از غسل شک کند، که غسل او درست بوده یا نه، درصورتی که احتمال بدهد که وقت غسل ملتفت بوده و صحیح به جا آورده، لازم نیست دوباره غسل نماید.
(مسأله 392)- اگر در بین غسل حدث اصغر از او سر زند، مثلًا بول کند، باید غسل را رها کرده و غسل دیگری بنماید، و چنان چه بخواهد غسل ترتیبی نماید بنابر احتیاط مستحبی وضو هم بگیرد.
(مسأله 393)- اگر از جهت ضیق وقت وظیفه مکلف تیمم بوده، ولی به خیال به اندازه غسل و نماز وقت دارد غسل کند، درصورتی که با خود غسل قصد قربت کرده باشد غسل او صحیح است بلکه اگر برای نماز غسل نموده باشد غسل او نیز صحیح است.
(مسأله 394)- کسی که جنب شده اگر شک کند غسل کرده یا نه، نمازهایی را که خوانده چنان چه احتمال بدهد که وقت شروع به نماز ملتفت بوده صحیح است. ولی برای نمازهای بعد باید غسل کند. و درصورتی که بعد از نماز حدث اصغر از او صادر شده باشد، لازم است وضو هم بگیرد، و اگر وقت باقی است نمازی را که خوانده اعاده نماید.
(مسأله 395)- کسی که چند غسل بر او واجب است می تواند به نیت همه آن ها یک غسل به جا آورد، و ظاهر این است که اگر یکی معین از آن ها را قصد کند از بقیه کفایت می کند.
(مسأله 396)- اگر بر جایی از بدن، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، و چنان چه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
(مسأله 397)- کسی که غسل جنابت کرده نباید برای نماز وضو بگیرد، بلکه با غسل های دیگر واجب غیر از غسل استحاضه متوسطه و با غسل های مستحب که در مسأله (651) می آید، نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند اگرچه احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد.
استحاضه
اشاره
یکی از خون هایی که از زن خارج می شود، خون استحاضه است، و زن را در موقع دیدن خون استحاضه، مستحاضه می گویند.
(مسأله 398)- خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ هم نیست، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.
(مسأله 399)- استحاضه سه قسم است: قلیله و متوسطه و کثیره، استحاضه قلیله آن است که خون فقط روی پنبه ای را که زن با خود بر می دارد آلوده کند و در آن فرو نرود، استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود، اگرچه در یک گوشه آن باشد، ولی از پنبه به دستمالی که معمولا زن ها برای جلوگیری از خون می بندند، نرسد، استحاضه کثیره آن است که خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال جاری برسد. توضیح المسائل 53 احکام استحاضه ..... ص : 53
احکام استحاضه
(مسأله 400)- در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد و بنابر احتیاط پنبه را عوض کند، باید ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده، آب بکشد.
(مسأله 401)- در استحاضه متوسطه باید برای نماز صبح غسل کند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود، کارهای استحاضه قلیله را که در مسأله پیش گفته شد انجام دهد و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نکند، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند. و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکند، باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید، چه آنکه خون بیاید یا قطع شده باشد.
(مسأله 402)- در استحاضه کثیره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسأله پیش گفته شد باید برای هر نماز بنابر احتیاط دستمال را عوض کند، یا آب بکشد و لازم است یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشا به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد. و اگر فاصله بیندازد، باید برای نماز عصر دوباره غسل کند، و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد، باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید، وأظهر این است که در استحاضه کثیره غسل از وضو کفایت می کند.
(مسأله 403)- اگر خون استحاضه، پیش از وقت نماز هم بیاید، چنان چه زن برای آن خون، وضو و غسل را به جا نیاورده باشد، باید در موقع نماز وضو یا غسل به جا آورد اگرچه در آن موقع مستحاضه نباشد.
(مسأله 404)- مستحاضه متوسطه که باید وضو بگیرد و غسل کند هر کدام را اول به جا آورد صحیح است ولی بهتر است که اول وضو بگیرد. مستحاضه اکثیره گر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل کند وضو بگیرد.
(مسأله 405)- اگر استحاضه قلیله زن، بعد از نماز صبح متوسطه شود باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.
(مسأله 406)- اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری به جا آورد. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.
(مسأله 407)- مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل کند، غسل او باطل است. ولی نزدیک اذان صبح جائز است به قصد رجاء غسل نموده و نماز شب بخواند، ولی بعد از طلوع فجر برای نماز صبح باید غسل را اعاده نماید.
(مسأله 408)- زن مستحاضه، برای هر نمازی- غیر از نماز یومیه که حکم آن گذشت- چه واجب باشد چه مستحب، باید وضو بگیرد. ولی اگر بخواهد نماز روزانه ای را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند، یا بخواهد نمازی را که تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهائی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهد، اما برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده، اگر آن ها را بعد از نماز فوراً به جا آورد همچنین برای سجده سهو در هر حال، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.
(مسأله 409)- زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی که می خواند، باید کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعدی لازم نیست.
(مسأله 410)- اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است، موقعی که می خواهد نماز بخواند، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید، و کمی صبر نماید و بیرون آورد و بعد از آن که فهمید استحاضه او کدام یک از آن سه قسم است کارهایی را که برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی کند، پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی کند.
(مسأله 411)- زن مستحاضه اگر پیش از آن که خود را وارسی کند، مشغول نماز شود، چنان چه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده مثلًا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده، مثل آن که استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده، نماز او باطل است.
(مسأله 412)- زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آنچه مسلماً وظیفه اوست عمل کند، مثلًا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه، باید کارهای استحاضه قلیله را انجام دهد، و اگر نمی داند متوسطه است یا کثیره، باید کارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد. ولی اگر بداند سابقاً کدام یک از آن سه قسم بوده، باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید.
(مسأله 413)- اگر خون استحاضه در اول ظهورش در باطن باشد و بیرون نیاید وضو یا غسل را که زن داشته باطل نمی کند، و اگر بیرون بیاید، هر چند کم باشد، وضو و غسل را باطل می کند.
(مسأله 414)- زن مستحاضه اگر بعد از وضو یا غسل در اثناء آن ها خون دیده اگر بعد از نماز خود را وارسی کند و خون نبیند چنان چه وقت وسعت داشته باشد، بنابر احتیاط لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و آن نماز را اعاده کند اگرچه بداند دوباره خون می آید.
(مسأله 415)- زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده، خونی از او بیرون نیامده، می تواند خواندن نماز را تا وقتی که می داند پاک می ماند تأخیر بیندازد.
(مسأله 416)- اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلی پاک می شود، یا به اندازه خواندن نماز خون بند می آید، باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند.
(مسأله 417)- اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که اگر نماز را تأخیر بیندازد، به مقداری که وضو و غسل و نماز را به جا آورد کلی پاک می شود، باید نماز را تأخیر بیندازد و موقعی که به کلی پاک شد دوباره وضو و غسل را به جا آورد و نماز را بخواند. و اگر موقعی که خون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد، لازم نیست وضو و غسل را دوباره به جا آورد بلکه با وضو و غسلی که دارد می تواند نماز بخواند.
(مسأله 418)- مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی به کلی از خون پاک شد باید غسل کند، ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده لازم نیست دوباره غسل نماید.
(مسأله 419)- مستحاضه قلیله بعد از وضو، و مستحاضه متوسطه بعد از غسل و وضو، و مستحاضه کثیره بعد از غسل باید فوراً مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه قبل از نماز اشکال ندارد. و در نماز هم می تواند کارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را به جا آورد.
(مسأله 420)- زن مستحاضه اگر بین وظیفه ای که دارد از وضو یا غسل و نماز فاصله بیندازد، باید مطابق وظیفه اش دوباره وضو گرفته یا غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود.
(مسأله 421)- اگر خون استحاضه زن جریان دارد و قطع نمی شود، چنان چه برای او ضرر ندارد، باید بعد از غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید، و چنان چه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل کند، و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.
(مسأله 422)- اگر در موقع غسل، خون قطع نشود، غسل صحیح است و اگر در بین غسل، استحاضه متوسطه کثیره شود، لازم است که غسل را از سر بگیرد.
(مسأله 423)- احتیاط مستحب آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است، به مقداری که می تواند، از بیرون آمدن خون جلوگیری کند.
(مسأله 424)- بنابر احتیاط روزه زن مستحاضه کثیره، در صورتی صحیح است که نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد فردای آن را روزه بگیرد به جا آورد ونیز در روز هم غسلهایی را که برای نمازهای روز واجب است انجام دهد، ولی اگر مستحاضه متوسطه باشد، بعید نیست که در صحت روزه اش غسل شرط نباشد.
(مسأله 425)- اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند، روزه او صحیح است.
(مسأله 426)- اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز، متوسطه یا کثیره شود باید کارهای متوسطه یا کثیره را که گفته شد انجام دهد، و اگر استحاضه متوسطه، کثیره شود بایدکارهای استحاضه کثیره را انجام دهد. و چنان چه برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد فائده ندارد و باید دوباره برای کثیره غسل کند.
(مسأله 427)- اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه زن کثیره شود، باید نماز را بشکند و برای استحاضه کثیره غسل کند، و کارهای دیگر آن را انجام دهد، و همان نماز را بخواند. و بنابر احتیاط استحبابی قبل از غسل وضوء بگیرد و اگر برای غسل وقت ندارد لازم است وضو گرفته و عوض غسل تیمم کند، و اگر برای تیمم نیز وقت ندارد، بنابر احتیاط نماز را نشکند، و به همان حال نماز را تمام کند، ولی لازم است در خارج وقت قضا نماید، و همچنین است اگر در بین نماز، استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود. مگر غسل استحاضه متوسطه کفایت از وضو نمی کند کذشت.
(مسأله 428)- اگر در بین نماز خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یا نه، چنان چه بعد از نماز بفهمد به کلی قطع شده بوده، و وقت وسعت این را داشته باشد که در حال پاکی نماز را دوباره بخواند، لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نموده و نماز را دوباره به جا آورد.
(مسأله 429)- اگر استحاضه کثیره زن متوسطه شود، باید برای نمازهای بعدی عمل متوسطه را به جا آورد. مثلًا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه کثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر وضو گرفته و غسل کند، و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید، و اگر برای نماز عصر هم غسل نکند، باید برای نماز مغرب غسل کند، و اگر برای آن هم غسل نکند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد، باید برای نماز عشا غسل نماید.
(مسأله 430)- اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره قطع شود و دوباره بیاید، بنابر احتیاط برای هر نماز باید یک غسل به جا آورد.
(مسأله 431)- اگر استحاضه کثیره قلیله شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعدی عمل قلیله را انجام دهد. و نیز اگر استحاضه متوسطه قلیله شود، باید برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را به جا آورد.
(مسأله 432)- اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد ترک کند، نمازش باطل است.
(مسأله 433)- مستحاضه ای که برای نماز وضو گرفته یا غسل کرده بنابر احتیاط نمی تواند در حال اختیار جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند، و در حال اضطرار جائز است ولی بنابر احتیاط باید وضو بگیرد.
(مسأله 434)- مستحاضه ای که غسل های واجب خود را به جا آورده رفتن او در مسجد و توقف در آن و خواندن آیه ای که سجده واجب دارد و نزدیکی شوهر با حلال است، اگرچه کارهای دیگری را که برای نماز انجام می داد، مثل عوض کردن پنبه و دستمال، انجام نداده باشد، و بعید نیست که این کارها بدون غسل نیز جائز باشد اگرچه احتیاط در ترک است.
(مسأله 435)- اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز، آیه ای را که سجده واجب دارد بخواند یا مسجد برود، بنابر احتیاط مستحب باید غسل نماید، و همچنین است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیکی کند.
(مسأله 436)- نماز آیات بر مستحاضه واجب است. و باید برای نماز آیات وضو بگیرد، و بنابر احتیاط پیش از وضو در استحاضه متوسطه و کثیره غسل نیز بنماید.
(مسأله 437)- هرگاه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود، اگرچه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، نمی تواند هر دو را با یک غسل و وضو بخواند.
(مسأله 438)- اگر زن مستحاضه بخواهد نمازی را که قضای آن مضیق شده بخواند، باید برای هر نماز، کارهائی را که برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد.
(مسأله 439)- اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست و شرعاً حکم حیض و نفاس را ندارد، باید به دستور استحاضه عمل کند بلکه اگر شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خونهای دیگر، چنان چه نشانه آن ها را نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید کارهای استحاضه را انجام دهد.
حیض
اشاره
حیض خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود، و زن را در موقع دیدن خون حیض حائض می گویند.
(مسأله 440)- خون حیض در بیشتر اوقات غلیظ و گرم و رنگ آن، سیاه یا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بیرون می آید.
(مسأله 441)- زنهایی که سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می شوند بنابر مشهور، ولکن واجب است بر زنهای غیر سیّده و زن های سیده بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنان چه با نشانه های حیض یا در روزهای عادت خون ببینند احتیاط کنند.
(مسأله 442)- خونی که دختر پیش از تمام شدن نه سال و زن بعد از یائسه شدن می بیند حیض نیست.
(مسأله 443)- زن حامله و زنی که بچه شیر می دهد، ممکن است حیض ببیند و حکم زن حامله و غیر حامله یکسان است فقط زن حامله درصورتی که بعد از گذشتن بیست روز از اول عادتش اگر خونی ببیند که صفات حیض را دارد لازم است بنابر احتیاط بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع نماید.
(مسأله 444)- دختری که نمی داند نه سالش تمام شده یا نه، اگر خونی ببیند چه دارای نشانه های حیض باشد، چه نباشد حکم به حیض بودن آن نمی شود کرد.
(مسأله 445)- زنی که شک دارد یائسه شده یا نه، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه، باید بنا بگذارد که یائسه نشده است.
(مسأله 446)- مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد حیض نیست.
(مسأله 447)- باید سه روز اول حیض پشت سر هم باشد. پس اگر مثلًا دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند حیض نیست.
(مسأله 448)- ابتداء حیض لازم است خون بیرون بیاید ولی لازم نیست تمام سه روز خون بیرون بیاید، بلکه اگر در باطن فرج خون باشد کافی است. و چنان چه در بین سه روز مختصری پاک شود به نحوی که در بین زن ها تماماً یا بعضاً متعارف است باز هم حیض است.
(مسأله 449)- لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند، ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود، پس اگر از اول صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید و هیچ قطع نشود، حیض است و همچنین است اگر در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد.
(مسأله 450)- اگر سه روز پشت سر هم با نشانه های حیض یا روزهای عادت خون ببیند و پاک شود، چنان چه دوباره خونی که دارای نشانه های حیض است یا در روزهای عادت است ببیند، و روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده روی هم از ده روز بیشتر نشود، روزهائی هم که در وسط پاک بوده حیض است.
(مسأله 451)- اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد، و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض، نباید آن را خون حیض قرار دهد.
(مسأله 452)- اگر خونی ببیند که نداند خون زخم است یا حیض، باید عبادتهای خود را به جا آورد مگر حالت سابقه اش حیض باشد.
(مسأله 453)- اگر خونی ببیند و شک کند که خون حیض است یا استحاضه، چنان چه شرائط حیض را داشته باشد، باید حیض قرار دهد.
(مسأله 454)- اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت باید خود را وارسی کند، یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند بعد بیرون آورد، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بکارت است و اگر به همه آن رسیده، حیض می باشد.
(مسأله 455)- اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود و بعد از سه روز خون درعادت یا با نشانه های حیض ببیند، خون دوم حیض است و خون اول اگرچه در روزهای عادتش باشد، حیض نیست.
احکام حائض
(مسأله 456)- چند چیز بر حائض حرام است: «اول»: عبادتهائی که مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود، ولی به جا آوردن عبادتهایی که وضو و غسل و تیمم برای آن ها لازم نیست، مانند نماز میت مانعی ندارد. «دوم»: تمام چیزهائی که بر جنب حرام است و در احکام جنابت گفته شد. «سوم»: جماع کردن در فرج، که هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، بلکه احتیاط واجب آن است که مقدار کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند و بنابر احتیاط لازم و طی زن در دبر چه حائض باشد چه نباشد حرام است.
(مسأله 457)- جماع کردن در روزهائی هم که حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد، حرام است. پس زنی که بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری که بعداً گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی نماید.
(مسأله 458)- اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیکی کند وچه از قبل باشد چه از دبر لازم است استغفار کند، و احتیاط مستحب آن است که کفاره بدهد و کفاره آن بعداً بیان می شود.
(مسأله 459)- غیر از نزدیکی کردن با زن حائض سایر استمتاعات مانند بوسیدن و ملاعبه نمودن مانعی ندارد.
(مسأله 460)- کفاره نزدیکی در حال حیض در قسمت اول آن، هیجده نخود طلای سکه دار و در قسمت دوم، نه نخود، و در قسمت سوم چهار نخود و نیم است. مثلًا زنی که شش روز خون حیض می بیند اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع کند، هیجده نخود طلا و در شب یا روز سوم و چهارم نُه نخود، و در شب یا روز پنجم و ششم چهار نخود و نیم بدهد.
(مسأله 461)- اگر طلای سکه دار ممکن نباشد، قیمت آن را بدهد، و اگر قیمت طلا در وقتی که جماع کرده با وقتی که می خواهد به فقیر بدهد فرق کرده باشد، قیمت وقتی را که می خواهد به فقیر بدهد حساب کند.
(مسأله 462)- اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض بازن خود جماع کند، باید هر سه کفاره را که روی هم سی و یک نخود و نیم می شود بدهد.
(مسأله 463)- اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند بهتر آن است که برای هر جماع یک کفاره بدهد.
(مسأله 464)- اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، باید فوراً از او جدا شود، واگر جدا نشود احتیاط مستحب این است که باید کفاره بدهد.
(مسأله 465)- اگر مرد با زن حائض زنا کند یا با زن حائض نامحرمی به گمان اینکه عیال خود او است جماع نماید، نیز احتیاط مستحب این است که کفاره بدهد.
(مسأله 466)- کسی که از روی نادانی یا فراموشی با زن در حال حیض نزدیکی کند کفاره ندارد.
(مسأله 467)- اگر مرد به اعتقاد زن حائض است با او نزدیکی کند و بعداً معلوم شود که حائض نبوده است کفاره ندارد.
(مسأله 468)- طلاق دادن زن در حال حیض، به طوری که در احکام طلاق گفته می شود، باطل است.
(مسأله 469)- اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاک شده ام، باید حرف او را قبول کرد.
(مسأله 470)- اگر زن در بین نماز حائض شود، نمازش باطل است.
(مسأله 471)- اگر زن در بین نماز شک کند که حائض شده یا نه، نمازش صحیح است. ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز حائض شده نمازی که خوانده باطل است.
(مسأله 472)- بعد از آن که زن از خون حیض پاک شد واجب است برای نماز و عبادتهای دیگری که باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود غسل کند. و بهتر آن است که پیش از غسل وضو هم بگیرد.
(مسأله 473)- بعد از آن که زن از خون حیض پاک شد، اگرچه غسل نکرده باشد، طلاق او صحیح است، و شوهرش هم می تواند با او جماع کند و اولی این است که جماع پس از شستن فرج باشد، ولی احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل از جماع با او خودداری کند. اما کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن، تا غسل نکند بر او حلال نمی شود.
(مسأله 474)- اگر آب برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازای باشد که بتواند غسل کند باید غسل کند و بهتر آن است که بدل از وضو تیمم نماید، و اگر فقط برای وضو کافی باشد و به انداز غسل نباشد، باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمم نماید. و اگر برای هیچ یک از آن ها آب ندارد، باید دو تیمم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو.
(مسأله 475)- نمازهائی که زن در حال حیض نخوانده قضا ندارد، ولی روزه های واجب را که در حال حیض نگرفته باید قضا نماید.
(مسأله 476)- هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند یا احتمال دهد که اگر نماز را تأخیر بیندازد حائض می شود، باید فوراً نماز بخواند.
(مسأله 477)- اگر زن نماز را تأخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه خواندن یک نماز با تحصیل طهارت از حدث بگذرد و حائض شود، قضای آن نماز بر او واجب است، ولی در تند خواندن و کند خواندن و چیزهای دیگر، باید ملاحظه حال خود را بکند، مثلًا زنی که مسافر نیست اگر در اول ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با تحصیل طهارت از حدث از اول ظهر بگذرد و حائض شود، و برای کسی که مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت با تحصیل طهارت کافی است.
(مسأله 478)- اگر زن در آخر وقت نماز، از خون پاک شود و به اندازه غسل و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر از یک رکعت وقت داشته باشد، باید نماز را بخواند و اگر نخواند باید قضای آن را به جا آورد.
(مسأله 479)- اگر زن حائض بعد از پاکی به اندازه غسل وقت ندارد، ولی می تواند با تیمم نماز را در وقت بخواند، احتیاط واجب آن است که آن نماز را با تیمم بخواند، ولی درصورتی که نخواند قضا بر او واجب نیست، اما اگر گذشته از تنگی وقت از جهت دیگر تکلیفش تیمم است، مثل آن که آب برایش ضرر دارد، باید تیمم کند و آن نماز را بخواند. و درصورتی که نخواند لازم است قضا نماید.
(مسأله 480)- اگر زن بعداز پاک شدن از حیض شک کند که برای نماز وقت دارد یا نه، باید نمازش را بخواند.
(مسأله 481)- اگر به خیال این که به اندازه تهیه مقدمات نماز و خواندن یک رکعت وقت ندارد نماز نخواند، و بعد بفهمد وقت داشته، باید قضای آن نماز را به جا آورد.
(مسأله 482)- مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد، و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود.
(مسأله 483)- خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن را به مابین خطهای قرآن، و نیز خضاب کردن به حنا (حنا بستن) و مانند آن، برای حائض مکروه است.
اقسام زنهای حائض
اشاره
(مسأله 484) زنهای حائض بر شش قسمند:
«اول»: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض اوهم در هر دو ماه یک انداز باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.
«دوم»: صاحب عادت وقتیه و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک انداز نباشد، مثلًا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود.
«سوم»: صاحب عادت عددیه، و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک انداز باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آن که ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. «چهارم»: مضطربه، و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نکرده، یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است.
«پنجم»: مبتدئه، و آن زنی است که دفع اول خون دیدن او است.
«ششم»: ناسیه و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسایل آینده گفته می شود.
1- صاحب عادت وقتیه و عددیه
(مسأله 485)- زنهایی که عادت وقتیه و عددیه دارند دو دسته اند:
«اول»: زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاک شود، مثلًا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند و روز هفتم پاک شود، که عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است.
«دوم»: زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند و بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید یک روز یا بیشتر پاک شود و دوباره خون ببیند و تمام روزهائی که خون دیده با روزهائی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود، و در هر دو ماه همه روزهائی که خون دیده و در وسط پاک بوده روی هم یک انداز باشد که عادت او به انداز تمام روزهائی است که خون دیده و در وسط پاک بوده است، و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک انداز باشد، مثلًا اگر در ماه اوّل از روز اوّل ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند و در ماه دوّم بعد از آن که سه روز خون دید، کمتر از سه روز یا بیشتر پاک شود و دوباره خون ببیند و روی هم نه روز شود، در این صورت همه نه روز حیض است، و عادت این زن نه روز می شود.
(مسأله 486)- زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت یک یا دو روز جلوتر خون ببیند، اگرچه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زن حائض گفته شد عمل کند، و چنان چه بعد بفهمد حیض نبوده مثل اینکه پیش از سه روز پاک شود، باید عبادتهایی را که به جا نیاورده قضا نماید.
(مسأله 487)- زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر همه روزهای عادت و چند روز با نشانه های حیض پیش از عادت و بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت خود دیده، حیض است، و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد. و باید عبادتهائی را که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت به جا نیاورده قضا نماید، و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است، و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض است، و خونی که جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد، و چنان چه در آن روزها عبادت نکرده باید قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر بیشتر شود، فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است.
(مسأله 488)- زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود روزهائی که در عادت خون دیده چنان چه کمتر از سه روز باشد با چند روز پیش از آن که روی هم به مقدار عادت او شود حیض، و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد. و چنان چه سه روز یا بیشتر باشد آن خون را حیض قرار دهد و روزهای قبل از زمان عادت را تا به اندازه ای که به مقدار عادت برسد احتیاط کند، و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر بیشتر شود، باید روزهائی که در عادت خون دیده چنان چه کمتر از سه روز باشد با چند روز بعد از آن که روی هم به مقدار عادت او شود، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. و درصورتی که خونی را که در عادت دیده سه روز یا بیشتر باشد در مقدار زیادی تا مقدار عادت احتیاط کند.
(مسأله 489)- زنی که عادت دارد، اگر بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید پاک شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون کمتر از ده روز باشد و همه روزهائی که خون دیده با روزهائی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر باشد، مثل آن که پنج روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند، چند صورت دارد:
1- آن که تمام خونی که دفع اول دیده، در روزهای عادت باشد و خون دوم که بعد از پاک شدن می بیند در روزهای عادت نباشد، در این صورت باید همه خون اول را حیض، و خون دوم را استحاضه قرار دهد. و همچنین است اگر مقداری از خون اول را در عادت و مقداری از آن را قبل از عادت به یک یا دو روز ببیند یا دارای نشانه های حیض باشد چه قبل از عادت باشد چه بعد از آن.
2- آن که خون اول در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم یا مقداری از آن به طوری که در صورت اول گفته شد در روزهای عادت باشد که باید همه خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهد.
3- آن که مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد و خون اولی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر نباشد در این صورت آن مقدار با پاکی وسط و مقداری از خون دوم که آن هم در روزهای عادت بوده و مجموع از ده روز بیشتر نیست همه آن ها حیض است، و مقداری از خون اول که پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است، مثلًا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم حیض است و روز اول و دوم و همچنین از یازدهم تا پانزدهم استحاضه می باشد.
4- آن که مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد. ولی خون اولی که در روزهای عادت بوده، از سه روز کمتر باشد در این صورت بعید نیست مقداری را که در عادت خود دیده با تمام کردن کسری آن از ماقبل تا سه روز شود باید حیض قرار دهد، پس اگر بشود مقداری را که از خون دوم در بین عادت دیده حیض قرار دهد (باین معنی که مجموع این مقدار با مقداری که از اول حیض قرار داده با پاکی مابین آن ها از ده روز تجاوز نکند) تمام آن ها حیض است والا خون اول را حیض و باقی را استحاضه قرار دهد.
(مسأله 490)- زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خون نبیند و در غیر آن وقت به شماره روزهای حیضش با نشانه های حیض خون ببیند، باید همان را حیض قرار دهد، چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن.
(مسأله 491)- زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولی شماره روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاک شدن، دوباره به شماره روزهای عادتی که داشته با نشانه های حیض خون ببیند، چنان چه مجموع این دو خون با پاکی مابین آن ها از ده روز بیشتر نشود همه را حیض قرار دهد. و درصورتی که بیشتر شود خونی را که عادت دیده حیض و خون دیگر استحاضه است، و چنان چه خون اول بیشتر از عادت بوده و مقدار زیادی نشانه های حیض را داشته همه آن خون حیض است.
(مسأله 492)- زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی که در روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را نداشته باشد حیض است. و خونی که بعد از روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را داشته باشد، استحاضه است. مثلًا زنی که عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض، و پنج روز بعد استحاضه می باشد.
2- صاحب عادت وقتیه
(مسأله 493)- زنهایی که عادت وقتیه دارند دو دسته اند:
«اول»: زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاک شود، ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه یک انداز نباشد. مثلًا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود، که این زن باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهد.
«دوم»: زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهائی که خون دیده با روزهائی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد، مثلًا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد که این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد.
(مسأله 494)- زنی که عادت وقتیه دارد، و شماره روزهای او به یک انداز نیست چنان چه خونی ببیند که مقداری از آن نشانه های حیض داشته و مقداری نداشته باشد، درصورتی که خون نشانه دار از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد لازم است آن را حیض، و خونی که نشانه های حیض ندارد استحاضه قرار دهد، ولی چنان چه در وقت عادتش خون ببیند داشتن نشانه های حیض در حیض بودن آن معتبر نیست، پس خونی که در وقت عادتش دیده چنان چه ممکن است حیض باشد لازم است حیض قرار دهد. مثلًا در وقت عادت خود سه روز خون دید اگرچه نشانه حیض را نداشته باشد حیض است. و همچنین است اگر در عادت خود مثلًا یک روز و پیش از عادت به دو روز خون ببیند یا در عادت خود مثلًا یک روز و پس از آن با نشانه های حیض دو روز خون ببیند در این دو صورت نیز لازم است آن سه روز را حیض قرار دهد پس اگر خون نشانه دار قبل از ده روز از اول خون دیدن قطع شد تمام آن خون حیض است و اگر بعداً نیز خون دید چنان چه آن خون دارای نشانه های حیض و فصل بین آن و آخر خون اول ده روز یا بیشتر باشد آن خون نیز حیض است والا استحاضه است.
(مسأله 495)- زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در غیر وقت عادت با نشانه های حیض بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، باید تا شش یا هفت روز حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
(مسأله 496)- زنی که هر ماه، روز اول ماه مثلًا خون می دیده و گاهی روز پنجم و گاهی روز هفتم پاک می شده، چنان چه یک ماه، دوازده روز خون ببیند و نتواند با نشانه های حیض مقدار او را معین نماید، باید از اول ماه تا شش یا هفت روز حیض و باقی را استحاضه قرار دهد.
(مسأله 497)- صاحب عادت اگر وسط یا آخر عادت او معلوم است چنان چه خون او از دوازده روز تجاوز کند شش یا هفت روز را طوری قرار دهد که آخر یا وسط آن موافق با آن وقت باشد.
3- صاحب عادت عددیه
(مسأله 498)- زنهایی که عادت عددیه دارند دو دسته اند:
«اول»: زنی که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم یک انداز باشد، ولی وقت خون دیدن او یکی نباشد که در این صورت هر چند روزی که خون دیده عادت او می شود. مثلًا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عادت او پنج روز می شود.
«دوم»: زنی که دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یک روز یا بیشتر پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت دیدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر تمام روزهائی که خون دیده و روزهائی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود، و شماره روزهای آن هم به یک انداز باشد، تمام روزهائی که خون دیده با روزهای وسط که پاک بوده عادت حیض او می شود، و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک انداز باشد. مثلًا اگر ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود، و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شود و دوباره خون ببیند و روی هم از هشت روز بیشتر بشود، عادت او هشت روز می شود. و اگر در یک ماه مثلًا هشت روز خون ببیند و در ماه دوم چهار روز خون دیده و پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع ایام خون با پاکی وسط هشت روز باشد، عادت او هشت روز خواهد بود.
(مسأله 499)- زنی که عادت عددیه دارد، اگر با نشانه های حیض کمتر یا بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز تجاوز نکند، تمام آن ها را حیض قرار دهد اگرچه خون قطع نشود و بدون داشتن نشانه های حیض از ده روز تجاوز کند، و اگر با نشانه های حیض از ده روز تجاوز کرد باید از موقع دیدن آن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
4- مضطربه
(مسأله 500)- مضطربه- یعنی زنی که چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نکرده- اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهائی که دیده دارای نشانه های حیض باشد شش یا هفت روز را حیض قرار دهد و بقیه استحاضه است.
(مسأله 501)- مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه دارد، چنان چه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است. و اگر همه آن را که نشانه حیض دارد نشود حیض قرار دهد، مثل آن که پنج روز به نشانه های حیض و پنج روز به نشانه های استحاضه و پنج روز دوباره به نشانه های حیض ببیند، پس اگر آنچه به نشانه حیض است هر کدام را بشود حیض قرار دهد به هر کدام کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد باید در هر دو خون احتیاط کند، و آنچه در وسط است و به نشانه های حیض نیست استحاضه قرار دهد و اگر فقط یکی از آن ها را بشود حیض قرار داد همان را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
5- مبتدئه
(مسأله 502)- مبتدئه یعنی زنی که دفع اول خون دیدن اوست، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی که دیده دارای نشانه های حیض باشد، باید عادت خویشان خود را حیض، و بقیه را استحاضه قرار دهد. و اگر خویشی نداشته یا عادت خویشانش مختلف باشد ماه اول را شش یا هفت روز حیض قرار داده و تا ده روز احتیاط کند و در ماههای بعد سه روز حیض قرار داده و شش یا هفت روز احتیاط کند.
(مسأله 503)- مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنان چه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است، ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه خون حیض داشته باشد، مثل آن که پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید خون وسطی را استحاضه قرار دهد و در دو طرف آن احتیاط کند چنان که در مضطربه گذشت.
(مسأله 504)- مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، ولی خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر باشد همه خون هائی که دیده استحاضه است.
6-ناسیه
(مسأله 505)- ناسیه یعنی زنی که عادت خود را فراموش کرده است. اگر خونی به نشانه حیض ببیند که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد آن را حیض قرار دهد، و اگر آن خون بیشتر از ده روز باشد تا هر زمانی که احتمال بقاء عادت را می دهد حیض قرار داده، و بقیه استحاضه است، ولی درصورتی که احتمال بقاء عادتش در بیشتر از هفت تا ده روز باشد پس از روز هفتم احتیاط کند.
مسائل متفرقه حیض
(مسأله 506)- مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض داشته باشد، باید عبادت را ترک کنند و چنان چه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را که به جا نیاورده اند، قضا نمایند.
(مسأله 507)- زنی که در حیض عادت دارد، چه در وقت حیض عادت داشته باشد چه در عدد حیض، یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببیند که وقت آن یا شماره روزهای آن، یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یکی باشد، عادتش برمی گردد به آنچه در این دو ماه دیده است. مثلًا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاک می شده چنان چه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود، از دهم تا هفدهم عادت او می شود.
(مسأله 508)- مقصود از یک ماه، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
(مسأله 509)- زنی که معمولًا ماهی یک مرتبه خون می بیند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد، چنان چه روزهائی که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد.
(مسأله 510)- اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.
(مسأله 511)- اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادتهای خود غسل کند، اگرچه گمان داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند، ولی اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند، نباید غسل کند.
(مسأله 512)- اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد. پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد و اگر پاک نبود، چنان چه در حیض عادت ندارد یا عادت او ده روز است، باید صبر کند که اگر پیش از ده روز پاک شد، غسل کند، و اگر سر ده روز پاک شد، یا خون او از ده روز گذشت، سر ده روز غسل نماید، و اگر عادتش کمتر از ده روز است، در صورتی که بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاک می شود، نباید غسل کند. و اگر احتمال دهد که خون او از ده روز می گذرد باید یک روز عبادت را ترک کند، و بعد جائز است احکام مستحاضه را جاری کند، و احوط این است که تا روز دهم بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند، و این حکم مختص زنی است که قبل از عادت مستمره الدم نبوده، والا بعد از گذشتن عادت جائز نیست عبادت را ترک کند.
(مسأله 513)- اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه ای را که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید. و اگر چند روز را به گمان این که حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، چنان چه آن روزها را روزه نیز گرفته باشد، باید قضا نماید.
نفاس
(مسأله 514)- از وقتی که اولین جزو بچه از شکم مادر بیرون می آید، خونی که زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس، نفساء می گویند.
(مسأله 515)- خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند، نفاس نیست.
(مسأله 516)- لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر ناتمام نیز باشد درصورتی که زائیدن صدق کند، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
(مسأله 517)- ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
(مسأله 518)- هرگاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه، یا چیزی که سقط شده بچه است یا نه، لازم نیست وارسی کند، و خونی که از او خارج می شود شرعاً خون نفاس نیست.
(مسأله 519)- بنابر احتیاط توقف در مسجد و کارهای دیگری که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است. و آنچه بر حائض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد.
(مسأله 520)- طلاق دادن زنی که در حال نفاس است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد. و اگر شوهرش با او نزدیکی کند بدون اشکال کفاره ندارد.
(مسأله 521)- وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد. و اگر دوباره خون ببیند، چنان چه روزهائی را که خون دیده با روزهائی که در وسط پاک بوده، روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است، و اگر روزهائی که پاک بوده روزه نیز گرفته باشد لازم است قضا نماید.
(مسأله 522)- اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند که اگر پاک است، برای عبادتهای خود غسل کند.
(مسأله 523)- اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنان چه در حیض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است. و اگر عادت ندارد به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار داده و تا ده روز احتیاط کند، و احتیاط مستحب آن است که کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان کارهای استحاضه را به جا آورد، و کارهایی را که بر نفساء حرام است، ترک کند.
(مسأله 524)- زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعد از آن واجب است یک روز عبادت را ترک نماید، و بعد جائز است احکام مستحاضه را جاری یا عبادت را تا ده روز ترک نماید، و اگر خون از ده روز بگذرد، باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را هم استحاضه قرار دهد، و عبادتهائی را که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید، مثلًا زنی که عادت او شش روز بوده اگر بیشتر از شش روز خون ببیند، باید شش روز را نفاس قرار دهد و روز هفتم نیز عبادت را ترک کند و در روز هشتم و نهم و دهم مخیر است بین عبادت را ترک کند یا کارهای استحاضه را به جا آورد، و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عبادت او استحاضه می باشد.
(مسأله 525)- زنی که در حیض عادت دارد، اگر بعد از زاییدن تا یک ماه یا بیشتر از یک ماه پی در پی خون ببیند، به اندازه روزهای عادت او نفاس است. و خونی که بعد از نفاس تا ده روز می بیند اگرچه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است، مثلًا زنی که عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن ماه است، اگر روز دهم ماه زائید و تا یک ماه یا بیشتر پی در پی خون دید، تا روز هفدهم نفاس است، و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی که در روزهای عادت خود که از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند، استحاضه می باشد. و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را که می بیند، در روزهای عادتش باشد حیض است، چه نشانه های حیض را داشته چه نداشته باشد. و همچنین است اگر در روزهای عادتش نباشد ولی نشانه های حیض را داشته باشد، اما اگر خونی که بعد از گذشتن ده روز از نفاس می بیند، در روزهای عادت حیض او نباشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد استحاضه است.
(مسأله 526)- زنی که در حیض عادت عددیه ندارد، اگر بعد از زایمان تا یک ماه یا بیشتراز یک ماه خون ببیند، حکم ده روز اول آن در مسأله (523) گذشت و ده روز دوم آن استحاضه است. و خونی که بعد از آن می بیند، اگر نشانه حیض را داشته باشد یا در وقت عادتش باشد حیض، و گرنه آن هم استحاضه می باشد.
غسل مس میت
(مسأله 527)- اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مس کند، یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس میت نماید، چه در خواب مس کند چه در بیداری، با اختیار مس کند یا بی اختیار. حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد، باید غسل کند، ولی اگر حیوان مرده ای را مس کند، غسل بر او واجب نیست.
(مسأله 528)- برای مس مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست، اگرچه جایی را که سرد شده مس نماید.
(مسأله 529)- اگر موی خود را به بدن میت برساند، یا بدن خود را به موی میت، یا موی خود را به موی میت برساند، چنان چه مو به حدی بلند باشد که عرفاً مس میت بر او صدق نکند غسل واجب نیست.
(مسأله 530)- برای مس بچه مرده، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده غسل مس میت واجب است. بنابر این اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید، و بدنش سرد شده و ظاهر بدن مادر را مس کند مادر او باید غسل مس میت کند.
(مسأله 531)- بچه ای که بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید، چنان چه ظاهر بدن مادر را مس نماید وقتی بالغ شد واجب است غسل مس میت کند.
(مسأله 532)- اگر انسان میتی را که سه غسل او کاملًا تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود، ولی اگر پیش از آن که غسل سوم تمام شود جائی از بدن او را مس کند، اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد باید غسل مس میت نماید.
(مسأله 533)- اگر دیوانه یا بچه نابالغی میت را مس کند، بعد از آن که آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد باید غسل مس میت نماید.
(مسأله 534)- اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود، و پیش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میت کند، ولی اگر قسمتی که جدا شده، استخوان نداشته باشد، برای مس آن، غسل واجب نیست.
(مسأله 535)- برای مس استخوانی که گوشت ندارد و آن را غسل نداده اند چه از مرده جدا شده باشد، چه از زنده غسل واجب نیست و همچنین است برای مس دندانی که از مرده یا زنده جدا شده باشد.
(مسأله 536)- غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند ولی کسی که غسل مس میت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد.
(مسأله 537)- اگر چند میت را مس کند یا یک میت را چند بار مس نماید، یک غسل کافی است.
(مسأله 538)- برای کسی که بعد از مس میت غسل نکرده است، توقف در مسجد و نزدیکی با زن و خواندن آیه هائی که سجده واجب دارد، مانعی ندارد. ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند.
احکام محتضر
اشاره
(مسأله 539)- مسلمانی را که محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، بنابر احتیاط در صورت امکان باید به پشت بخوابانند، به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد.
(مسأله 540)- اولی آن است تا وقتی که غسل میت تمام نشده، نیز او را رو به قبله بخوابانند، ولی بعد از آنکه غسلش تمام شد، بهتر آن است که او را مثل حالتی که بر او نماز می خوانند بخوابانند.
(مسأله 541)- بنابر احتیاط رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، و اجازه گرفتن از ولی او احوط است.
(مسأله 542)- مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقه را، به کسی که در حال جان دادن است طوری تلقین کنند که بفهمد، و نیز مستحب است چیزهائی را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند.
(مسأله 543)- مستحب است این دعا را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد:" اللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکَثیِرِ مِنْ مَعاصِیْکَ وَ اقْبَلَ مِنّیِ الْیَسْیرَ مِنْ طاعَتِکَ یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسْیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیِرَ اقْبَلْ مِنّیِ الْیَسِیْرَ وَ اعْفُ عَنّیِ الْکَثْیرِ انّکَ انت الْعَفُوّ الْغَفُورَ اللّهُمَ ارْحَمْنِیَ فَانَّکَ رَحِیمٌ".
(مسأله 544)- مستحب است کسی را که سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود به جایی که نماز می خوانده ببرند.
(مسأله 545)- مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه" یس" و" الصافات" و" احزاب" و" آیه الکرسی" و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
(مسأله 546)- تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیزی روی شکم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد و گریه کردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مکروه است.
احکام بعد از مرگ
(مسأله 547)- بعد از مرگ مستحب است چشمها و لبها و چانه میت را ببندند و دست و پای او را دراز کنند و پارچه ای روی او بیندازند و اگر شب مرده است، در جایی که مرده، چراغ روشن کنند، و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر کنند. و در دفن او عجله نمایند ولی اگر یقین به مردن او ندارند باید صبر کنند تا معلوم شود، و نیز اگر میت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد باید به قدری دفن را عقب بیندازند، که پهلوی چپ او را بشکافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.
احکام غسل و کفن و نماز و دفن میت
(مسأله 548)- غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان اگرچه دوازده امامی نباشد، بر هر مکلفی واجب است، و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود. و چنان چه هیچ کس انجام ندهد همه معصیت کرده اند.
(مسأله 549)- اگر کسی مشغول کارهای میت شود، بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند، ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.
(مسأله 550)- اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند، ولی اگر شک یا گمان دارد، باید اقدام نماید.
(مسأله 551)- اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میت را باطل انجام داده اند، باید دوباره انجام دهد، ولی اگر گمان دارد که باطل بوده، یا شک دارد که درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید.
(مسأله 552)- بنابر احتیاط برای غسل و کفن و نماز و دفن میت، باید از ولی او اجازه بگیرند.
(مسأله 553)- ولی زن شوهر اوست، و بعد ازاو، مردهائی که از میت ارث می برند مقدم بر زنهای ایشانند.
(مسأله 554)- اگر کسی بگوید من ولی میت هستم، یا ولی میت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میت را انجام دهم یا بگوید راجع به امور تجهیز میت من وصی او می باشم، چنان چه به حرف او اطمینان دارند یا میت در تصرف اوست یا دو نفر عادل بلکه یک نفر شخصی که مورد اطمینان باشد به گفته او شهادت دهند باید حرف او را قبول کرد.
(مسأله 555)- اگر میت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولی کس دیگری را معین کند، ولایت این امور با اوست و لازم نیست کسی که میت او را برای انجام این کارها معین کرده، این وصیت را قبول کند، ولی اگر قبول کرد، باید به آن عمل نماید.
احکام غسل میت
(مسأله 556)- واجب است میت را سه غسل بدهند: «اول»: با آبی که با سدر مخلوط باشد. «دوم»: با آبی که با کافور مخلوط باشد. «سوم»: با آب خالص.
(مسأله 557)- سدر و کافور باید به اندازای زیاد نباشد که آب را مضاف کند و به اندازای هم کم نباشد که نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
(مسأله 558)- اگر سدر و کافور به اندازای که لازم است پیدا نشود، بنابر احتیاط مستحب باید مقداری که به آن دسترسی دارند، در آب بریزند.
(مسأله 559)- اگر کسی در حال احرام بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند، و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند، مگر در احرام حج بوده و سعی را تمام نموده باشد، که در این صورت با آب کافور باید غسلش دهند.
(مسأله 560)- اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آنجائز نباشد، مثل آن که غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست، بنابر احتیاط میت را با آب خالص غسل داده و تیمم نیز بدهند.
(مسأله 561)- کسی که میت را غسل می دهد، باید مسلمان دوازده امامی و بالغ و عاقل باشد، و مسائل غسل را هم بداند. ولی اگر میت مسلمان غیر اثنی عشری را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مؤمن اثنی عشری ساقط است.
(مسأله 562)- کسی که میت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد.
(مسأله 563)- غسل بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد، واجب است، و غسل و کفن و دفن کافر و اولاد او، جایز نیست. و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنان چه محکوم به اسلام بوده، باید اورا غسل داد.
(مسأله 564)- بچه سقط شده را اگرچهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل بدهند، و اگرچهار ماه ندارد، باید بنابر احتیاط در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن کنند.
(مسأله 565)- حرام است، مرد، زن را، و زن، مرد را غسل بدهد. ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد، و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگرچه احتیاط مستحب آن است که زن، شوهر خود و شوهر زن خود را غسل ندهد.
(مسأله 566)- مرد می تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست، غسل دهد. زن هم می تواند پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد، غسل دهد.
(مسأله 567)- اگر برای غسل دادن میتی که مرد است مرد پیدا نشود، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، یا به واسطه شیر خوردن یا ازدواج با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند غسلش بدهند، و نیز اگر برای غسل میت زن، زن دیگری نباشد، مردهائی که با او نسبت دارند و محرمند، یا به واسطه شیر خوردن یا ازدواج با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس و مانند آن او را غسل دهند.
(مسأله 568)- اگر میت و کسی که او را غسل می دهد، هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جائز است که غیر از عورت، جاهای دیگر میت برهنه باشد.
(مسأله 569)- نگاه کردن به عورت میت حرام است، و کسی که او را غسل می دهد اگر نگاه کند معصیت کرده، ولی غسل باطل نمی شود.
(مسأله 570)- اگر جائی از بدن میت نجس باشد، بنابر احتیاط پیش از آن که آنجا را غسل بدهند، آب بکشند. و اولی آن است که تمام بدن میت، پیش از شروع به غسل از جهت نجاست های دیگر پاک باشد.
(مسأله 571)- غسل میت مثل غسل جنابت است. و احتیاط واجب آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است، میت را غسل ارتماسی ندهند. و در غسل ترتیبی هم لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند، و نیز اگر ممکن است بنابر احتیاط مستحب هر یک از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلکه آب را روی آن بریزند.
(مسأله 572)- کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل میت برای او کافی است.
(مسأله 573)- مزد گرفتن برای غسل دادن میت حرام است. و اگر کسی برای گرفتن مزد، میت را غسل دهد، آن غسل باطل است، ولی مزد گرفتن برای کارهای مقدماتی غسل حرام نیست.
(مسأله 574)- در غسل میت غسل جبیره ای مشروع نیست و اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید عوض هر غسل، میت را یک تیمم بدهند، و احتیاط واجب آن است که یک تیمم دیگر هم عوض هر سه غسل بدهند، و اگر کسی که تیمم می دهد، در یکی از این سه تیمم قصد مافی الذمه نماید، یعنی نیت کند که این تیمم را برای آنکه به تکلیف عمل شده باشد، انجام می دهم، تیمم چهارم لازم نیست.
(مسأله 575)- کسی که میت را تیمم می دهد، باید دست خود را به زمین بزند و به صورت و پشت دستهای میت بکشد. و اگر ممکن باشد، احتیاط واجب آن است که با دست میت هم او را تیمم بدهند.
احکام کفن میت
(مسأله 576)- میت مسلمان را باید با سه پارچه که آن ها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند، کفن نمایند.
(مسأله 577)- لنگ باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند. و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد. و پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند، و بهتر آن است که تا روی پا برسد. و درازای سرتاسری باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد، و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.
(مسأله 578)- مقداری از لنگ، که ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پیراهن که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است و آنچه بیشتر از این مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار مستحب کفن می باشد.
(مسأله 579)- اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را، که در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد. و احتیاط واجب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده، برندارند.
(مسأله 580)- اگر کسی وصیت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را که در دو مسأله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، یا وصیت کرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن را معین نکرده باشد، یا فقط مصرف مقداری از آن را معین کرده باشد، می توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند.
(مسأله 581)- اگر میت وصیت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند، و بخواهند از اصل مال بردارند، احتیاط واجب آن است که مقدار واجب کفن را با ملاحظه شأن میت به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیه نمایند، ولی اگر کسانی از ورثه که بالغ هستند اجازه بدهند که از سهم آنان بردارند، مقداری را که اجازه داده اند از سهم آنان می شود برداشت.
(مسأله 582)- کفن زن بر شوهر است، اگرچه زن از خود مال داشته باشد و همچنین اگر زن را به شرحی که در احکام طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عده بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد. و چنان چه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد، ولی شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
(مسأله 583)- کفن میت بر خویشان او واجب نیست، اگرچه از کسانی باشد که مخارج او در حال زندگی برآنان واجب باشد.
(مسأله 584)- احتیاط واجب آن است که هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میت از زیر آن پیدا باشد.
(مسأله 585)- کفن کردن با پوست مردار و چیز غصبی، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست. و چنان چه کفن میت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند.
(مسأله 586)- کفن کردن میت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص، و بنابر احتیاط با پارچه ای که با طلا بافته شده جایز نیست، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.
(مسأله 587)- کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت یا پوست حیوان حلال گوشت تهیه شده، بنابر احتیاط در حال اختیار جایز نیست ولی اگر کفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد اگرچه احتیاط مستحب آن است که با این دو هم کفن ننمایند.
(مسأله 588)- اگر کفن میت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود، چنان چه کفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند. اگرچه بعد از گذاشتن در قبر باشد، و اگر شستن یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند.
(مسأله 589)- کسی که برای حج یا عمره احرام بسته اگر بمیرد، باید مثل دیگران کفن شود، و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد.
(مسأله 590)- مستحب است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند.
احکام حنوط
(مسأله 591)- بعد از غسل واجب است میت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند. و مستحب است به سر بینی میت هم کافور بمالند، و باید کافور، ساییده و تازه باشد و اگر به واسط کهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد کافی نیست.
(مسأله 592)- احتیاط واجب آن است که اول کافور را به پیشانی میت بمالند. ولی در جاهای دیگر ترتیب لازم نیست.
(مسأله 593)- بهتر آن است که میت را پیش از کفن کردن، حنوط نمایند اگرچه در بین کفن کردن و بعد از آن هم حبوط نماید مانعی ندارد.
(مسأله 594)- کسی که برای حج یا عمره احرام بسته است، اگر بمیرد حنوط کردن او جایز نیست، مگر در احرام حج بعد از تمام کردن سعی بمیرد.
(مسأله 595)- زنی که شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنان چه بمیرد حنوط او واجب است.
(مسأله 596)- احتیاط واجب آن است که، میت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو نکنند، و نیز اینها را با کافور مخلوط نمایند.
(مسأله 597)- مستحب است، قدری تربت حضرت سیدالشهدا را علیه السلام با کافور مخلوط کنند، ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود، نرسانند. و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد، که وقتی با کافور مخلوط شد آن را کافور نگویند.
(مسأله 598)- اگر کافور پیدا نشود، یا فقط به اندازه غسل باشد، حنوط لازم نیست، و چنان چه از غسل زیاد بیاید ولی به همه هفت عضو نرسد، بنابر احتیاط باید اول پیشانی و اگر زیاد آمد به جاهای دیگر بمالند.
(مسأله 599)- مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میت بگذارند.
احکام نماز میت
(مسأله 600)- نماز خواندن بر میت مسلمان یا بچه ای که محکوم به اسلام و شش سال او تمام شده باشد واجب است.
(مسأله 601)- نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده رجاءاً مانعی ندارد ولی نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده مستحب نیست.
(مسأله 602)- نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود، و اگر پیش از اینها، یا در بین اینها بخوانند، اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد، کافی نیست.
(مسأله 603)- کسی که می خواهد نماز میت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد و بدن و لباسش پاک باشد. و اگر لباس او غصبی هم باشد، اشکال ندارد. اگرچه بهتر آن است که رعایت کند تمام چیزهائی را که در نمازهای دیگر لازم است.
(مسأله 604)- کسی که بر میت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او بطرف چپ نمازگزار باشد.
(مسأله 605)- بنابر احتیاط مکان نمازگزار باید غصبی نباشد، و نیز باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد، ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
(مسأله 606)- نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، اگر از میت دور باشد، چنان چه صفها به یکدیگر متصل باشند، اشکال ندارد.
(مسأله 607)- نمازگزار باید مقابل میت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میت نیستند، اشکال ندارد.
(مسأله 608)- بین میت و نمازگزار بنابر احتیاط واجب باید پرده و یا دیوار و یا چیزی مانند اینها نباشد ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد، اشکال ندارد.
(مسأله 609)- در وقت خواندن نماز، باید عورت میت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست، بنابر احتیاط باید عورتش را اگرچه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند.
(مسأله 610)- نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند، و در موقع نیت میت را معین کند، مثلًا نیت کند نماز می خوانم بر این میت قربه الی الله.
(مسأله 611)- اگر کسی نباشد که بتواند نماز میت را ایستاده بخواند می شود نشسته بر او نماز خواند.
(مسأله 612)- اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، احتیاط مستحب آن است که آن شخص از ولی میت اجازه بگیرد.
(مسأله 613)- مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
(مسأله 614)- اگر میت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتی جسد او از هم نپاشیده، واجبست با شرطهائی که برای نماز میت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.
دستور نماز میت
(مسأله 615)- نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نماز گزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول، بگوید:" اشْهَدُ انْ لا الهَ الّا اللهُ وَ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ"، و بعد از تکبیر دوم، بگوید:" اللهُمَّ صلّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ" و بعد از تکبیر سوم، بگوید:" اللهُمَّ اغْفَرْ لِلْمُؤمِنِیْنَ وَ الْمُؤمِناتِ" و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید:" الّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَیِّتَ" و اگر زن است بگوید:" الّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتَ" و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید:" اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَ اشْهَدُ انْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُه ارْسَلَهُ بِالْحَق بَشِیْراً وَ نَذِیْراً بَیْنَ یَدَیِ السّاعَه". و بعد از تکبیر دوم بگوید:" الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ وَ آلِ مُحمَ دٍ، وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً و آل مُحَمَّدِ، کَافْضَل ما صَلّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَّحَّمْتَ عَلی ابْراهِیْمَ وَ آلِ ابْراهِیْمَ انَّکَ حَمِیْدُ مَجِیْدٌ، وَصَلَّ عَلی جَمِیْعِ اْلَانْبیاءِ وَ الْمُرْسَلِیْنَ، وَ الْشُهَدآءِ وَ الِصّدِیْقیِنَ، وَ جَمِیْعِ عِبادِ اللهِ الْصّالِحِیْنَ". و بعد از تکبیر سوم بگوید:" اللهُمَّ اغْفَرْ لِلْمُؤمِنْیِنَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُسْلِمِیْنَ وَ الْمُسْلِماتِ الْاحْیاءِ مِنْهُمْ والامْواتِ تابعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ انَّکَ مُجِیْبُ الدَّعَواتِ انَّکَ عَلی کُلِّ شَیٍ ء قَدْیِرْ". و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید:" اللهُمَّ انَّ هذا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدُکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُوْلٍ بِهِ، الّلهُمّ انّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ الا خَیْراً وَ انْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّا الّلهُمَ انْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِیْ احْسانِهِ وَ انْ کانَ مُسِیَئاً فَتَجاوَز عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ الّلهُمَ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی أَعْلی عِلّیینَ وَ اخُلُفْ عَلی أَهِلْهِ فِی الغابِرینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمیْن". و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید:" الّلهُمَّ انَّ هذِهّ أَمَتُکَ وَ ابْنَهُ عَبْدِکَ وَ ابْنَهُ أَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَ انْتَ خَیْرُ مَنْزُولِ بِهِ، الّلهُمَ انّا لا نَعْلَمُ مِنْها الّا خَیْراً وَ انْتَ أَعْلَمُ بِها مِنّا، الّلهُمَ انْ کانَتْ مُحْسِنَهً فَزِدْ فِی احْسانِها وَ انْ کانَتْ مُسِیْئَهً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْلَها، الّلهُمَ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی أَعْلی عِلّیّیْنَ وَ اخْلَفْ عَلی أَهْلِها فِی الْغابِرِیْنَ، وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمیْنَ".
(مسأله 616)- باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود.
(مسأله 617)- کسی که نماز میت را به جماعت می خواند، اگرچه مأموم باشد باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.
مستحبات نماز میت
(مسأله 618)- چند چیز در نماز میت مستحب است: «اول»: آنکه نمازگزار بر میت، با وضو یا غسل یا تیمم باشد. و احتیاط آن است در صورتی تیمم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میت نرسد. «دوم»: اگر میت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادی بر او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد. و اگر میت زن است مقابل سینه اش بایستد. «سوم»: پا برهنه نماز بخواند. «چهارم»: در هر تکبیر دستها را بلند کند.
«پنجم»: فاصله او با میت به قدری کم باشد، که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. «ششم»: نماز میت را به جماعت بخواند. «هفتم»: امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند.
«هشتم»: در جماعت اگرچه مأموم یک نفر باشد، عقب امام بایستد. «نهم»: نمازگزار، به میت و مؤمنین زیاد دعا کند. «دهم»: پیش از نماز سه مرتبه بگوید: الصلاه. «یازدهم»: نماز را در جائی بخوانند که مردم برای نماز میت بیشتر به آنجا می روند. «دوازدهم»: زن حائض اگر نماز میت را به جماعت می خواند، تنها بایستد، و در صف نمازگزاران نایستد.
(مسأله 619)- خواندن نماز میت در مساجد مکروه است ولی در مسجد الحرام مکروه نیست.
احکام کفن
(مسأله 620)- واجب است میت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید. و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند. و اگر ترس آن باشد که جانور، بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.
(مسأله 621)- اگر دفن میت در زمین ممکن نباشد، می توانند به جای دفن او را در بنا یا تابوت بگذارند.
(مسأله 622)- میت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد.
(مسأله 623)- اگر کسی در کشتی بمیرد، چنان چه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند. و او را در زمین دفن کنند. و گرنه، باید در کشتی غسلش بدهند و حنوط و کفن کنند. و پس از خواندن نماز میت بنابر احتیاط در صورت امکان او را در خمره بگذارند، و درش را ببندند و به دریا بیندازند. والا چیز سنگینی به پایش بسته و به دریا بیندازند و اگر ممکن است باید او را در جائی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات نشود.
(مسأله 624) اگر بترسند که دشمن قبر میت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد و گوش یا بینی یا اعضای دیگر او را ببرد، چنان چه ممکن باشد باید به طوری که در مساله پیش گفته شد او را به دریا بیندازند.
(مسأله 625) مخارج انداختن در دریا و مخارج محکم کردن قبر میت را در صورتی که لازم باشد، باید از اصل مال میت بردارند.
(مسأله 626) اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، یاهنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، چنان چه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
(مسأله 627) دفن مسلمان در قبرستان کفار و دفن کافر در قبرستان مسلمانآنجایز نیست.
(مسأله 628) دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست.
(مسأله 629) دفن میت در جای غصبی و در زمینی که مثل مسجد برای غیر دفن کردن وقف شده، جایز نیست.
(مسأله 630) دفن میت در قبر مرد دیگر جایز نیست. مگر آنکه قبر کهنه شده و میت اولی به کلی از بین رفته باشد.
(مسأله 631) چیزی که از میت جدا می شود، اگرچه مو و ناخن و دندانش باشد، بنابر احتیاط باید با او دفن شود. و دفن ناخن و دندانی که در حال زندگی از انسان جدا می شود، مستحب است.
(مسأله 632) اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد، باید در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.
(مسأله 633) اگر بچه در شکم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسانترین راه او را بیرون آورند. و چنان چه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند، اشکال ندارد. ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است، یا زنی که اهل فن باشد، او را بیرون بیاورند. و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد و اگرآن هم ممکن نشود، مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد. و در صورتی که آن هم پیدا نشود، کسی که اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.
(مسأله 634) هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد، اگرچه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشند، باید به وسیله کسانی که در مساله پیش گفته شد، پهلوی چپ او را بشکافند، بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند.
مستحبات دفن
(مسأله 635) مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و به جا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَهِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّهِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّهُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّهُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و به جا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَهُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَهُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَهِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنهَ الائمه الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّهُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَهَ آتَیهُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و به جا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
(مسأله 636) مستحب است کسی که میت را در قبر می گذارد، با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد، و از طرف پای میت از قبر بیرون بیاید، و غیر از خویشان میت کسانی که حاضرند با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند:" انا لله و انا الیه راجعون". اگر میت زن است کسی که با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد، و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.
(مسأله 637) مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به انداز چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود. و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند، و هفت مرتبه سوره مبارکه" انا انزلناه" را بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: " اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد الیک روحه و لقه منک رضوانا و اسکن قبره من رحمتک ما تغنیه به عن رحمه من سواک".
(مسأله 638) پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند، مستحب است ولی میت یا کسی که از طرف ولی اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده به میت تلقین کند.
(مسأله 639) بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است که به واسط سر سلامتی دادن مصیبت یادشان می آید، ترک آن بهتر است، و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
(مسأله 640) مستحب است انسان در مرگ خویشان، مخصوصا در مرگ فرزند صبر کند. و هر وقت میت را یاد می کند،" انا لله و انا الیه راجعون" بگوید. و برای میت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد، و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود.
(مسأله 641) جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را بخراشد و سیلی بزند و به خود آسیب برساند.
(مسأله 642) پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست. و احتیاط واجب آن است که در مصیبت آنان هم یقه پاره نکند.
(مسأله 643) اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد و خونین کند یا موی خود را بکند، بنابر احتیاط مستحب یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را طعام دهد، و یا بپوشاند. و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند.
(مسأله 644) احتیاط واجب آن است که در گریه بر میت، صدا را خیلی بلند نکنند.
نماز وحشت
(مسأله 645) سزاوار است در شب اول قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور آن این است، که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیهالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره" انا انزلناه" را بخوانند و بعداز سلام نماز بگویند:" اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان" و به جای کلمه فلان، اسم میت را بگویند.
(مسأله 646) نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند ولی بهتر است در اول شب، بعداز نماز عشا خوانده شود.
(مسأله 647) اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول قبر او تأخیر بیندازند.
نبش قبر
(مسأله 648) نبش قبر مسلمان، یعنی شکافتن قبر او اگرچه طفل یا دیوانه باشد حرام است، ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد.
(مسأله 649) نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
(مسأله 650) شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست:
اول- آن که میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند.
دوم- آن که کفن یا چیز دیگری که با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند، و همچنین است اگر چیزی از مال خود میت که به ورث او رسیده با او دفن شده باشد، و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند، ولی اگر میت وصیت کرده باشد دعا یا قران یا انگشتری را با او دفن کنند، برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند.
سوم- آن که شکافتن قبر موجب هتک حرمت نباشد و میت بی غسل یا بی کفن دفن شده باشد یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع کفن شده یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند.
چهارم- آن که برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن میت را ببیند.
پنجم- آن که میت را در جایی که بی احترامی به اوست مثل قبرستان کفار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند.
ششم- آن که برای یک مطلب شرعی که اهمیت آن از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند مثلًا بخواهند بچ زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند.
هفتم- آن که بترسند درنده ای بدن میت را پاره کند. یا سیل او را ببرد، یا دشمن بیرون آورد.
هشتم- آن که قسمتی از بدن میت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند ولی احتیاط واجب آن است که آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میت دیده نشود.
نهم- آنکه میت را بخواهند به مشاهد مشرفه نقل نمایند به خصوص اگر وصیت کرده باشد.
غسلهای مستحب
اشاره
(مسأله 651) در شرع مقدس اسلام غسلهایی مستحب است و از آن جمله است:
1- غسل جمعه: و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر آن است که نزدیک ظهر به جا آورده شود، و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر آن است که بدون نیت ادا و قضا تا غروب به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به جا آورد. و کسی که می داند در روز جمعه آب پیدا نخواهد کرد، می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاءً انجام دهد، و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید:" اشْهَدُ انْ لا الهَ الَا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التَوَّابِیْنَ وَ اجْعَلْنِیْ مِنَ الْمُتَطَهِّرِیْنَ".
2- غسل شب اول و هفدهم و اول شب نوزدهم و بیست و سوم و غسل در شب بیست و چهارم ماه رمضان.
3- غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بعد از ظهر تا غروب بقصد رجاء بیاورند، و بهتر آن است که آن را پیش از نماز عید به جا آورد.
4- غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر آن است که در اول شب به جا آورده شود.
5- غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه و در روز نهم بهتر آن است که آن را نزدیک ظهر به جا آورد.
6- غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد.
7- غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده باشد.
8- غسل احرام.
9- غسل دخول حرم.
10- غسل دخول مکه.
11- غسل زیارت خانه کعبه.
12- غسل دخول کعبه.
13- غسل برای نحرو ذبح و حلق.
14- غسل داخل شدن مدینه منوره.
15- غسل داخل شدن حرم پیغمبر (ص).
16- غسل وداع قبر مطهر پیغمبر صلی الله علیه و آله.
17- غسل
برای مباهله با خصم.
18- غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده.
19- غسل برای استخاره.
20- غسل برای استسقاء.
21- غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در کسوف.
(مسأله 652) فقهاء در بیان اغسال مستحبه اغسال زیادی نقل فرموده اند که از جمله آن ها این چند غسل است:
1- غسل تمام شبهای طاق ماه رمضان و غسل تمام شبهای دهه آخر آن، و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن.
2- غسل روز بیست و سوم ذی الحجه.
3- غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی العقده.
4- غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است.
5- غسل کسی که در حال مستی خوابیده.
6- غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچار نگاهش بیفتد یا مثلًا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
7- غسل برای دخول مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله.
8- غسل برای زیارت معصومین علیه السلام از دور یا نزدیک. ولی احوط اینست که این غسلها را به قصد رجاء به جا آورند.
(مسأله 653) انسان غسلهای مستحبی را که برای خود انجام داده و در مساله (651) ذکر شد، می تواند کاری که مانند نماز، وضو لازم دارد انجام دهد و اما غسلهایی که رجاء به جا آورده می شود از وضوء کفایت نمی کند.
(مسأله 654) اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیت همه یک غسل به جا آورد کافی است.
تیمم
در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمم کرد:
«اول» آن که تهیه آب به قدر وضو یا غسل ممکن نباشد.
(مسأله 655) اگر انسان در آبادی باشد، باید بنابر احتیاط برای تهیه آب وضوء و غسل، به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن ناامید شود، و اگر در بیابان باشد، چنان چه زمین آن پست و بلند یا به جهت زیادی درختان راه آن دشوار است، باید در هر یک از چهار طرف به انداز پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود والا باید در هر طرف به انداز پرتاب دو تیر جستجو نماید.
(مسأله 656) اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعضی دیگر پست و بلند باشد، در طرفی که هموار است به انداز پرتاب دو تیر و در طرفی که هموار نیست به انداز پرتاب یک تیر جستجو کند.
(مسأله 657) در هر طرفی که یقین دارد آب نیست، در آن طرف جستجو لازم نیست.
(مسأله 658) کسی که وقت نماز او تنگ نیست، و برای تهیه آب وقت دارد، اگر یقین دارد در محلی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست باید برای تهیه آب برود، و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محل لازم نیست ولی اگر گمان او قوی و به حد اطمینان باشد، باید برای تهیه آب به آن محل برود.
(مسأله 659) لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود، بلکه می تواند کسی را که به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافیست.
(مسأله 660) اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود، یا در منزل یا در قافله آب هست، بنابر احتیاط باید به قدری جستجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
(مسأله 661) اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید، و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همآنجا بماند، چنان چه احتمال دهد که آب پیدا می کند، احتیاط مستحب آن است که دوباره در جستجوی آب برود. ______________________________
(مسأله 662) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همانجا بماند، چنان چه احتمال دهد که آب پیدا می شود احتیاط مستحب آن است که دوباره در جستجوی آب برود.
(مسأله 663) اگر وقت نماز تنگ باشد یا، از دزد و درنده بترسد، یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که نتواند تحمل کند، جستجو لازم نیست.
(مسأله 664) اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، اگرچه معصیت کرده ولی نمازش با تیمم صحیح است.
(مسأله 665) کسی که یقین دارد آب پیدا نمی کند، چنان چه دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز بفهمد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد، چنان چه وقت وسعت داشته باشد، لازم است وضو گرفته و نماز را اعاده نماید.
(مسأله 666) اگر بعد از جستجو، آب پیدا نکند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جایی که جستجو کرده آب بوده، درصورتی که وقت باقی باشد باید وضو گرفته و نماز را دوباره به جا آورد.
(مسأله 667) کسی که یقین دارد وقت نماز تنگ است، اگر بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز و پیش از گذشتن وقت بفهمد که برای جستجو وقت داشته، احتیاط واجب آن است که دوباره نمازش را بخواند.
(مسأله 668) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست یا نمی تواند وضو بگیرد، چنان چه بتواند وضوی خود را نگه دارد، نباید آن را باطل نماید. ولی می تواند با عیال خود نزدیکی کند، اگرچه بداند که از غسل متمکن نخواهد شد.
(مسأله 669) اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد، و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند، تهیه آب برای او ممکن نیست، چنان چه بتواند وضوی خود را نگهدارد، احتیاط مستحب آن است که آن را باطل نکند.
(مسأله 670) کسی که فقط به مقدار غسل آب دارد، و می داند که اگر آن را بریزد آب پیدا نمی کند، چنان چه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است، و احتیاط مستحب آن است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.
(مسأله 671) کسی که می داند آب پیدا نمی کند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل کند، یا آبی که دارد بریزد معصیت کرده، اولی نمازش با تیمم صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است که قضای آن نماز را نیز بخواند.
دوم از موارد تیمم
(مسأله 672) اگر به واسط پیری یا ناتوانی، ترس از دزد و جانور و مانند اینها یا نداشتن وسیله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمم کند. و همچنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن به قدری مشقت داشته باشد که مردم تحمل آن را نمی کنند، ولی در صورت اخیر چنان چه تیمم ننماید و وضو بگیرد وضوی او صحیح است.
(مسأله 673) اگر برای کشیدن آب از چاه، دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد، و مجبور است بخرد، یا کرایه نماید، اگرچه قیمت آن چند برابر معمول باشد، باید تهیه کند و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند، ولی اگر تهیه آن ها به قدری پول می خواهد که نسبت به حال او ضرر دارد، واجب نیست تهیه نماید.
(مسأله 674) اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید ولی کسی که می داند یا گمان دارد که نمی تواند قرض خود را بدهد، واجب نیست قرض کند.
(مسأله 675) اگر کندن چاه مشقت ندارد، باید برای تهیه آب چاه بکند.
(مسأله 676) اگر کسی مقداری آب بی منت به او ببخشد باید قبول کند.
سوم از موارد تیمم
(مسأله 677) اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد یا بترسد، که به واسط استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد، یا شدت کند یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید، ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد و در مواردی که غسل لازم است غسل کند.
(مسأله 678) لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنان چه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود، باید تیمم کند.
(مسأله 679) کسی که مبتلا به درد چشم است، و آب برای او ضرر دارد باید تیمم نماید.
(مسأله 680) اگر به واسط یقین یا ترس ضرر، تیمم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد، تیمم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، بنابر احتیاط واجب درصورتی که وقت باقی باشد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند، و اگر وقت گذشته قضا ندارد.
(مسأله 681) کسی که می داند آب برایش ضرر ندارد، چنان چه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد که آب برای او ضرر داشته، درصورتی که ضرر به حدی نباشد که اقدام برای آن شرعاً حرام است وضو و غسل او صحیح است.
چهارم از موارد تیمم
(مسأله 682) هرگاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو، یا غسل برساند دچار زحمت می شود باید تیمم نماید، و جواز تیمم به این جهت در سه صورت است.
1- آنکه اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش فعلًا یا بعداً به تشنگی که باعث تلف یا مرضش می شود یا تحملش مشقت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.
2- آنکه بر کسانی که حفظشان بر او واجب است بترسد که از تشنگی تلف یا بیمار شوند.
3- آنکه بر غیر خود «چه انسان یا حیوان» بترسد و تلف یا بیماری یا بیتابیشان بر او گران باشد، و در غیر این سه صورت با داشتن آب تیمم جائز نیست.
(مسأله 683) اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و کسانی که با او مربوطند داشته باشد، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد، و با تیمم نماز بخواند، ولی چنان چه آب را برای حیوانش یا بچ نابالغ بخواهد، باید آب نجس را به آن بدهد و با آب پاک وضو و غسل را انجام دهد.
پنجم از موارد تیمم
(مسأله 684) کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضو بگیرد یا غسل کند برای، آب کشیدن بدن یا لباس او نمی ماند، در این صورت بنابر احتیاط واجب بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمم نماز بخواند، ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمم کند، باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند، و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تیمم
(مسأله 685) اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلًا آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن آب و ظرف دیگری ندارد، باید به جای وضو و غسل تیمم کند.
هفتم از موارد تیمم
(مسأله 686) هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند تمام نماز، یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم کند.
(مسأله 687) اگر عمداً نماز را به قدری تاخیر بیندازد که وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده، ولی نماز او با تیمم صحیح است، اگرچه احتیاط مستحب آن است که قضای آن نماز را بخواند.
(مسأله 688) کسی که شک دارد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند وقت برای نماز او می ماند یا نه، باید تیمم کند.
(مسأله 689) کسی که به واسط تنگی وقت تیمم کرده، و بعد از نماز می توانست وضو بگیرد و نگرفت تا آبی که داشته از دستش رفت، در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد، باید برای نمازهای بعدی دوباره تیمم نماید، اگرچه تیمم خود را نشکسته باشد.
(مسأله 690) کسی که آب دارد، اگر به واسط تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود، و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، چنان چه وظیفه اش تیمم باشد، احتیاط واجب آن است که برای نمازهای بعد دوباره تیمم کند.
(مسأله 691) اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضو بگیرد، یا غسل کند، و نماز را بدون کارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند، باید غسل کند یا وضو بگیرد، و نماز را بدون کارهای مستحبی آن به جا آورد، بلکه اگر به انداز سوره هم وقت ندارد، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چیزهایی که تیمم به آن ها صحیح است
(مسأله 692) تیمم به خاک و ریگ و کلوخ و سنگ صحیح است، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر خاک ممکن باشد به چیز دیگری تیمم نکند، و اگر خاک نباشد با ریگ یا کلوخ و چنان چه ریگ و کلوخ نباشد با سنگ تیمم نماید.
(مسأله 693) تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهک صحیح است، و بنابر احتیاط واجب در حال اختیار به گچ و آهک پخته و آجر پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمم ننماید.
(مسأله 694) اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود باید به گرد و غباری که روی فرش و لباس و مانند اینهاست تیمم نماید، و چنان چه گرد پیدا نشود، باید به گل تیمم کند و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که در صورت تمکن به یکی از امور گذشته (گچ. آهک. آجر. سنگ معدن) نیز تیمم کند. و اگر غبار و گل میسور نشد فقط به یکی از این امور تیمم نماید و اگر هیچ یک از اینها پیدا نشود احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون تیمم بخواند، ولی واجب است بعداً قضای آن را به جا آورد.
(مسأله 695) اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهیه کند، تیمم به گرد باطل است، و همچنین اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاک تهیه نماید، تیمم به گل باطل می باشد.
(مسأله 696) کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد، چنان چه ممکن است باید آن را آب کند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید و اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمم به آن صحیح است ندارد، لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید، و بهتر آن است که با برف یا یخ اعضاء وضو یا غسل را نمناک کند و اگر این هم ممکن نیست با یخ یا برف تیمم نماید، و در وقت نیز نماز را بخواند.
(مسأله 697) اگر با خاک و ریگ، چیزی مانند کاه که تیمم به آن باطل است مخلوط شود. نمی تواند به آن تیمم کند، ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک یا ریگ از بین رفته حساب شود، تیمم به آن خاک و ریگ صحیح است.
(مسأله 698) اگر چیزی ندارد که بر آن تیمم کند، چنان چه ممکن است باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید.
(مسأله 699) تیمم به دیوار گلی صحیح استو احتیاط مستحب آن است که با بودن زمین یا خاک خشک، به زمین یا خاک نمناک تیمم نکند.
(مسأله 700) چیزی که بر آن تیمم می کند باید پاک باشد، و اگر چیز پاکی که تیمم به آن صحیح است، ندارد، نماز بر او واجب نیست، ولی باید قضای آن را به جا آورد و بهتر آن است که در وقت نیز نماز بخواند.
(مسأله 701) اگر یقین داشته باشد که تیمم به چیزی صحیح است، و به آن تیمم نماید، بعد بفهمد تیمم به آن باطل بوده، نمازهایی را که با آن تیمم خوانده، باید دوباره بخواند.
(مسأله 702) چیزی که بر آن تیمم می کند و مکان آن چیز باید غصبی نباشد پس اگر بر خاک غصبی تیمم کند، یا خاکی را که مال خود او است بی اجازه در ملک دیگری بگذارد، و بر آن تیمم کند تیمم او باطل می باشد.
(مسأله 703) تیمم در فضای غصبی باطل است، پس اگر در ملک خود دستها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملک دیگری شود و دستها را به پیشانی بکشد، تیمم او باطل می باشد.
(مسأله 704) تیمم به چیز غصبی، یا در فضای غصبی یا بر چیزی که در ملک غصبی است، در حالی که فراموش کرده یا غفلت داشته باشد صحیح است. ولی اگر چیزی را خودش غصب کند و فراموش کند که غصب کرده و بر آن تیمم کند، یا ملکی را غصب نماید و فراموش کند که غصب کرده، و چیزی را که بر آن تیمم می کند در آن ملک بگذارد، یا در فضای آن ملک تیمم نماید حکماو حکم عامد است.
(مسأله 705) کسی که در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاک او غصبی است، باید با تیمم نماز بخواند.
(مسأله 706) چیزی که بر آن تیمم می کند، بنابر احتیاط در صورت امکان باید گردی داشته باشد که به دست بماند، و بعد از زدن دست بر آن، دست را بتکاند که گرد آن بریزد.
(مسأله 707) تیمم به زمین گود و خاک جاده و زمین شوره زار که نمک روی آن را نگرفته، مکروه است و اگر نمک روی آن را گرفته باشد باطل است.
دستور تیمم بدل از وضو یا غسل
(مسأله 708) در تیمم بدل از وضو یا غسل چهار چیز واجب است: «اول» نیت «دوم» زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمم به آن صحیح است. «سوم» کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و احتیاطاً باید دستها روی ابروها هم کشیده شود. «چهارم» کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ.
(مسأله 709) احتیاط مستحب آن است که تیمم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل، به این ترتیب به جا آورد: یک مرتبه دست ها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دست ها را مسح نماید.
احکام تیمم
(مسأله 710) اگر مختصری از پیشانی و پشت دستها را هم مسح نکند، تیمم باطل است، چه عمداً مسح نکند، یا مساله را نداند یا فراموش کرده باشد. ولی دقت زیاد هم لازم نیست، و همین قدر که بگویند تمام پیشانی و پشت دست ها مسح شده کافیست.
(مسأله 711) برای آن که یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.
(مسأله 712) پیشانی و پشت دست ها را بنابر احتیاط باید از بالا به پایین مسح نماید، و کارهای آن را باید پشت سر هم به جا آورد، و اگر بین آن ها به قدری فاصله دهد، که نگویند تیمم می کند باطل است.
(مسأله 713) در موقع نیت باید معین کند که تیمم او بدل از غسل است، یا بدل از وضو، و اگر بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید، و چنان چه یک تیمم بر او واجب باشد و قصد نماید که وظیفه فعلی خود را انجام دهد، اگرچه در تشخیص اشتباه کند تیممش صحیح است.
(مسأله 714) در تیمم بنابر احتیاط استحبابی باید پیشانی و کف دست ها و پشت دست ها در صورت تمکن پاک باشد.
(مسأله 715) انسان باید برای تیمم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دستها یا در کف دست ها مانعی باشد، مثلًا چیزی به آن ها چسبیده باشد باید برطرف نماید.
(مسأله 716) اگر پیشانی یا پشت دستها زخم است، و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نمی تواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد، و نیز اگر کف دست زخم باشد یا پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد.
(مسأله 717) اگر پیشانی و پشت دستها مو داشته باشد، اشکال ندارد ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد، باید آن را عقب بزند.
(مسأله 718) اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دستها یا پشت دستها مانعی هست، چنان چه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، باید جستجو نماید تا یقین یا اطمینان کند که مانعی نیست.
(مسأله 719) اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم کند، باید نایب بگیرد و کسی که نایب می شود، باید او را با دست خود او تیمم دهد، و اگر ممکن نباشد، باید نایب دست خود را به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بکشد.
(مسأله 720) اگر در بین تیمم شک کند که قسمتی از آن را فراموش کرده یا نه، چنان چه از محل آن گذشته به شک خود اعتنا نکند، و اگر نگذشته باید آن قسمت را به جا آورد.
(مسأله 721) اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تیمم کرده یا نه، درصورتی که احتمال بدهد که حال عمل ملتفت بوده تیمم او صحیح است. و چنان چه شک او در مسح دست چپ باشد، لازم است او را مسح کند مگر آنکه در عملی که مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات فوت شده باشد.
(مسأله 722) کسی که وظیفه اش تیمم است نمی تواند پیش از وقت نماز برای نماز تیمم کند، ولی اگر برای کار واجب دیگر یا مستحبی تیمم کند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند با همان تیمم نماز بخواند.
(مسأله 723) کسی که وظیفه اش تیمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند، ولی اگر بداند که تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، باید صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند، و نیز اگر امید دارد که عذرش برطرف شود، احتیاط واجب آن است که صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند، یا در تنگی وقت با تیمم نماز را به جا آورد.
(مسأله 724) کسی که نمی تواند وضو بگیرد، یا غسل کند، اگر یقین کند یا احتمال بدهد که عذرش برطرف نمی شود، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند، ولی بعداً عذرش برطرف شد باید دوباره آن ها را با وضو یا غسل به جا آورد.
(مسأله 725) کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبی را که مثل نافل های شبانه روز، که وقت معین دارد با تیمم بخواند، ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آن ها عذر او برطرف می شود احوط آن است که آن ها را در اول وقتشان به جا نیاورد.
(مسأله 726) کسی که احتیاطاً غسل جبیره ای و تیمم نماید، اگر بعد از غسل و تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز حدث اصغری از او سر بزند، مثلًا بول کند برای نمازهای بعد، بدل از غسل احتیاطاً تیمم کند و وضو هم بگیرد و چنانچه حدث پیش از نماز باشد برای آن نماز نیز وضو گرفته و تیمم نماید.
(مسأله 727) اگر به واسط نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم کند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمم او باطل می شود.
(مسأله 728) چیزهایی که وضو را باطل می کند، تیمم بدل از وضو را هم باطل می کند، و چیزهائی که غسل را باطل می نماید، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.
(مسأله 729) کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، جایز است یک تیم بدل از آن ها بنماید و احتیاط مستحب آن است که بدل هر یک از آن ها یک تیمم نماید.
(مسأله 730) کسی که نمی تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی را که برای آن غسل واجب است انجام دهد، باید بدل از غسل تیمم نمایدو کسی که نمی تواند وضو بگیرد و بخواهد عملی را که برای آن وضو واجب است انجام دهد، باید بدل از وضو تیمم نماید.
(مسأله 731) اگر بدل از غسل جنابت تیمم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد. ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمم کند، کفایت از وضو نمی نماید، پس اگر نتواند وضو بگیرد باید تیمم دیگری هم بدل از وضو بنماید.
(مسأله 732) اگر بدل از غسل تیمم کند و بعد کاری که وضو را باطل می کند برای او پیش آید چنان چه برای نمازهای بعد نتواند غسل کند، باید بدل از غسل تیمم نماید و احتیاط مستحب آن است که وضو بگیرد.
(مسأله 733) کسی که باید برای انجام عملی مثلًا برای خواندن نماز بدل از وضو و بدل از غسل تیمم کند اگر در تیمم اول، نیت بدل از وضو یا نیت بدل از غسل نماید، و تیمم دوم را بقصد این وظیفه خود را انجام داده باشد به جا آورد کفایت می کند.
(مسأله 734) کسی که وظیفه اش تیمم است اگر برای کاری تیمم کند تا تیمم و عذر او باقی است، کارهائی را که باید با وضو یا غسل انجام داد، می تواند به جا آورد. ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده، یا با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن تیمم کرده فقط کارهایی را که برای آن تیمم نموده می تواند انجام دهد.
(مسأله 735) در چند مورد بهتر است نمازهائی را که انسان با تیمم خوانده قضا نماید. «اول»: آن که از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است. «دوم»: آن که می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی کند و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است. «سوم»: آن که تا آخر وقت عمداً در جستجوی آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد بفهمد که اگر جستجو می کرد، آب پیدا می شد. «چهارم»: آن که عمداً نماز را تاخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است. «پنجم»: آن که می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی شود و آبی را که داشته ریخته و با تیمم نماز خوانده است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم