احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي
آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي
آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم موسوي خوئي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1- آب کر 2- آب قلیل 3- آب جاری 4- آب باران 5- آب چاه احکام آبها احکام تخلی استبراء مستحبات و مکروهات تخلی نجاسات اشاره 1 و 2- بول و غائط 3- منی 4- مردار 5- خون 6، 7- سگ و خوک 8- کافر 9- شراب 10- فقاع راه ثابت شدن نجاست چیز پاک چگونه نجس می شود احکام نجاسات مطهرات اشاره 1- آب 2- زمین 3- آفتاب 4- استحاله 5- انقلاب 6- انتقال 7- اسلام 8- تبعیت 9-برطرف شدن عین نجاست 10- استبراء حیوان نجاستخوار 11-غایب شدن مسلمان 12- رفتن خون متعارف احکام ظرفها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب است شرایط صحت وضو چیزهائی که باید برای آن ها وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسلهای واجب اشاره احکام جنابت چیزهای که بر جنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن استحاضه اشاره احکام استحاضه حیض اشاره احکام حائض اقسام زنهای حائض اشاره 1- صاحب عادت وقتیه و عددیه 2- صاحب عادت وقتیه 3- صاحب عادت عددیه 4- مضطربه 5- مبتدئه 6-ناسیه مسائل متفرقه حیض نفاس غسل مس میت احکام محتضر اشاره احکام بعد از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میت احکام غسل میت احکام کفن میت احکام حنوط احکام نماز میت دستور نماز میت مستحبات نماز میت احکام کفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسلهای مستحب اشاره تیمم «اول» آن که تهیه آب به قدر وضو یا غسل ممکن نباشد. دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم چیزهایی که تیمم به آن ها صحیح است دستور تیمم بدل از وضو یا غسل احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب نمازهای واجب روزانه وقت نماز ظهر و عصر نماز جمعه و احکام آن وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب وقت نافل های روزانه نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است چیزهایی که در لباس نمازگزار مکروه است مکان نمازگزار جاهایی که نماز خواندن در آن ها مستحب است جاهایی که نماز خواندن در آن ها مکروه است احکام مسجد اذان و اقامه اشاره ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز نیت تکبیره الاحرام قیام (ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آن ها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده های واجب قرآن تشهد ترتیب موالات قنوت ترجمه نماز اشاره تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر مبطلات نماز چیزهایی که در نماز مکروه است مواردی که می شود نماز واجب را شکست اشاره شکیات شک های باطل کننده شکهایی که نباید به آن ها اعتنا کرد شک بعد از وقت شک های صحیح دستور نماز احتیاط سجده سهو دستور سجده سهو قضای سجده و تشهد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزاء و شرایط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت وظیفه امام و مأموم در نماز جماعت اشاره چیزهایی که در نماز جماعت مکروه است نماز آیات اشاره دستور نماز آیات نماز عید فطر و قربان اشاره اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیت چیزهایی که روزه را باطل می کند 1-خوردن و آشامیدن 2- جماع 4-دروغ بستن به خدا و پیغمبر 5-رساندن غبار غلیظ به حلق 6-فرو بردن سر در آب 7-باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8-اماله کردن 9-قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جایی که قضا و کفاره واجب است کفار روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روز قضا احکام روز مسافر کسانی که روزه بر آن ها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید احکام خمس اشاره 1- منفعت کسب 2-معدن 3-گنج 4- مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسط فرو رفتن در دریا به دست می آید 6-غنیمت 7-زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحق زکاتند نیت زکات مسائل متفرقه زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل متفرقه زکات فطره احکام حج احکام خرید و فروش اشاره مستحبات خرید و فروش معاملات مکروه معاملات حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغ خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف و شرایط آن احکام معامله سلف فروش طلا و نقره، به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرقه احکام شرکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که اجاره می دهند شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند مسائل متفرق اجاره احکام جعاله احکام مزارعه احکام مساقات و مغارسه کسانی که از تصرف مال خود ممنوعند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام نکاح (ازدواج) احکام عقد اشاره دستور خواندن عقد شرایط عقد عیبهایی که بواسط آن ها می شود عقد را به هم زد عده ای از زنها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه (ازدواج موقت) احکام نگاه کردن اشاره مسائل متفرق زناشویی احکام شیر دادن اشاره شرایط شیر دادنی که علت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عده طلاق عدّه زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع کردن طلاق خلع طلاق مبارات احکام متفرق طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان آن را پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره دستور سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوان دستور کشتن شتر چیزهایی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهایی در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار کردن با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی و ملخ احکام خوردنیها و آشامیدنیها اشاره چیزهایی که در غذا خوردن مذموم است آداب آشامیدن چیزهائی که در آشامیدن مذموم است احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیت احکام ارث اشاره ارث دست اول ارث دست دوم ارث دست سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث حدی که برای بعضی از گناهان معین شده است احکام دیه مسائل متفرقه احکام سفته احکام سرقفلی احکام بیمه مسائل مربوط به بانک ها بانکی که به وسیله دولت سرمایه گذاری شده و به سرمایه دولت می باشد اشاره اعتبارهای بانکی نگه داری کالا به وسیله بانک ضمانتنامه های بانکی در اینجا چند مسأله است: فروش سهام حوالجات داخلی و خارجی جایزه های بانکی تحصیل و نقد کردن سفته ها به وسیله بانک ها فروش پول ها و ارزهای خارجی و خرید آن ها حساب های جاری خرید و فروش سفته ها کارهای بانکی حواله های بانکی قراردادهای بیمه ای احکام سرقفلی مسائلی چند از باب الزام احکام تشریح احکام خیابان هایی که به وسیله دولت کشیده می شود مسائل نماز و روزه

احکام زکات

احکام زکات
اشاره
(مسأله 1861)- زکات در نه چیز واجب است: «اول»: گندم. «دوم»: جو. «سوم»: خرما. «چهارم»: کشمش. «پنجم»: طلا. «ششم»: نقره. «هفتم»: شتر. «هشتم»: گاو. «نهم»: گوسفند. و اگر کسی مالک یکی ازاین نه چیز باشد، با شرایطی که بعداً گفته می شود، باید مقداری که معین شده به یکی از مصرفهایی که دستور داده اند برساند.
(مسأله 1862)- سلت که دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو را دارد و علس که مثل گندم است و خوراک مردمان صنعا می باشد، بنابر احتیاط واجب باید از آن ها زکات داده شود.
شرایط واجب شدن زکات
(مسأله 1863)- زکات در صورتی واجب می شود که مال به مقدار نصاب که بعداً گفته می شود برسد و مالک آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف کند.
(مسأله 1864)- اگر انسان یازده ماه مالک گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد، اگرچه اول ماه دوازدهم زکات بر او واجب می شود ولی اول سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب کند.
(مسأله 1865)- اگر مالک گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود، مثلًا بچه ای در اول محرم مالک چهل گوسفند شود و بعد از گذشتن دو ماه بالغ گردد، یازده ماه که از اول محرم بگذرد، زکاتی بر او نیست بلکه بعد از گذشتن یازده ماه از بلوغش زکات بر او واجب می شود.
(مسأله 1866)- زکات گندم و جو وقتی واجب می شود که به آن ها گندم و جو گفته شود، و زکات کشمش وقتی واجب می شود که انگور می باشد و زکات خرما وقتی واجب می شود که عرب به آن تمر گوید ولی وقت دادن زکات در گندم و جو موقع خرمن و جدا کردن کاه آن ها است و در خرما و کشمش موقعی است که خشک شده باشند.
(مسأله 1867)- در موقع واجب شدن زکات گندم و جو و کشمش و خرما که در مسأل پیش گفته شد، چنان چه صاحب آن ها بالغ و عاقل و آزاد و متمکن از تصرف باشد، باید زکات آن ها را بدهد و اگر بالغ یا عاقل نباشد واجب نیست.
(مسأله 1868)- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال یا مقداری از آن دیوانه باشد، زکات بر او واجب نیست.
(مسأله 1869)- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زکات از او ساقط نمی شود و همچنین است اگر موقع واجب شدن زکات گندم و جو و خرما و کشمش مست یا بیهوش باشد.
(مسأله 1870)- مالی را که از انسان غصب کرده اند و نمی تواند در آن تصرف کند زکات ندارد.
(مسأله 1871)- اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را که زکات در آن واجب است قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکات آن را بدهد و بر کسی که قرض داده چیزی واجب نیست.
زکات گندم و جو و خرما و کشمش
(مسأله 1872)- زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتی واجب می شود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آن ها «288» من تبریز و «45» مثقال کم است که تقریباً «847» کیلوگرم می شود.
(مسأله 1873)- اگر پیش از دادن زکات از انگور و خرما و جو و گندمی که زکات آن ها واجب شده خود و عیالاتش بخورند یا مثلًا به فقیر به غیر عنوان زکات بدهد، باید زکات مقداری را که مصرف کرده بدهد.
(مسأله 1874)- اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند ولی اگر پیش از واجب شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به انداز نصاب است باید زکات سهم خود را بدهد.
(مسأله 1875)- کسی که از طرف حاکم شرع مأمور جمع آوری زکات است موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا می کنند و بعد از خشک شدن خرما و انگور می تواند زکات را مطالبه کند و اگر مالک ندهد و چیزی که زکات آن واجب شده از بین برود باید عوض آن را بدهد.
(مسأله 1876)- اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آن ها واجب شود، باید زکات آن را بدهد.
(مسأله 1877)- اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شده زراعت و درخت را بفروشد، فروشنده باید زکات آن ها را بدهد و چنان چه داد بر خریدار چیزی واجب نیست.
(مسأله 1878)- اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده، یا شک کند که داده یا نه، چیزی بر او واجب نیست و اگر بداند که زکات آن را نداده، چنان چه حاکم شرع معامل مقداری را که باید از بابت زکات داده شود اجازه ندهد، معامل آن مقدار باطل است و حاکم شرع می تواند مقدار زکات را از خریدار بگیرد و اگر معامله مقدار زکات را اجازه دهد، معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاکم شرع بدهد و در صورتی که قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد، می تواند از او پس بگیرد.
(مسأله 1879)- اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعی که تر است به (288) من و (45) مثقال کم برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
(مسأله 1880)- اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشک شدن مصرف کند چنان چه خشک آن ها به انداز نصاب باشد، باید زکات آن ها را بدهد.
(مسأله 1881)- خرما بر سه قسم است: (1) آن است که خشکش می کنند و حکم زکات آن گفته شد. (2) آن است که در حال رطب بودنش می خورند. (3) آن است که نارس خلال آن را می خورند و در قسم دوم چنان چه مقداری باشد که خشک آن به «288» من «45» مثقال کم برسد بنابر احتیاط زکات آن واجب است و اما قسم سوم ظاهر این است که زکات بر آن واجب نباشد.
(مسأله 1882)- گندم و جو و خرما و کشمشی که زکات آن ها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زکات ندارد.
(مسأله 1883)- اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود، یا مثل زراعت های مصر از رطوبت زمین استفاده کند، زکات آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود، زکات آن بیست یک است
(مسأله 1884)- اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنان چه طوری باشد که عرفاً بگویند آبیاری آن با دلو و مانند آن شده، زکات آن بیست یک است و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران شده زکات آن ده یک است و اگر طوری است که عرفاً می گویند به هر دو آبیاری شده زکات آن سه چهلم است.
(مسأله 1885)- چنان چه در صدق عرفی شک کند و نداند که آبیاری طوری است که در عرف می گویند با هر دو آبیاری شده یا می گویند آبیاری آن مثلًا با باران است اگر سه چهلم بدهد کافی است.
(مسأله 1886)- اگر شک کند و نداند که عرف می گویند با هر دو آبیاری شده یا می گویند با دلو و نحو آن آبیاری شده است در این صورت دادن یک بیستم کافی است، و همچنین است حال اگر احتمال آن نیز برود که در عرف بگویند با آب باران آبیاری شده است.
(مسأله 1887)- اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولی با آب دلو هم آبیاری شود و آب دلو به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکات آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آن ها به زیاد شدن محصول کمک نکنند، زکات آن یک بیستم است.
(مسأله 1888)- اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری کنند، و در زمینی که پهلوی آن است زراعتی کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود زکات زراعتی که با دلو آبیاری شده یک بیستم و زکات زراعتی که پهلوی آن است یک دهم می باشد.
(مسأله 1889)- مخارجی را که برای گندم و جو و خرما و انگور کرده است نمی تواند از حاصل کسر نموده، و ملاحظ نصاب نماید پس چنان چه یکی از آن ها پیش از ملاحظه مخارج به (288) من و (45) مثقال کم برسد، باید زکات آن را بدهد.
(مسأله 1890)- تخمی را که به مصرف زراعت رسانده چه از خودش باشد، یا خریده باشد نمی تواند نیز از حاصل کسر کند و سپس ملاحظه نصاب بنماید بلکه نصاب را نسبت به مجموع حاصل باید ملاحظه نماید.
(مسأله 1891)- آنچه که دولت از عین مال می گیرد زکات آن واجب نیست مثلًا اگر حاصل زراعت «850» کیلوگرم باشد و دولت «50» کیلوگرم را به عنوان مالیات بگیرد فقط زکات در «800» گرم واجب می شود.
(مسأله 1892)- مصارفی که انسان پیش از تعلق زکات نموده بنابر احتیاط واجب نمی تواند از حاصل کسر نموده و فقط زکات بقیه را بدهد.
(مسأله 1893)- مصارفی که بعد از تعلق زکات است می تواند از حاکم شرع یا وکیل او در صرف آن ها اجازه بگیرد و آنچه نسبت به مقدار زکات خرج شده بردارد.
(مسأله 1894)- واجب نیست صبر نماید تا جو و گندم به حد خرمن برسد و انگور و خرما خشک گردد و آن گاه زکات را بدهد بلکه همین که زکات واجب شد جایز است مقدار زکات را قیمت نموده و به عنوان زکات قیمت آن را بدهد.
(مسأله 1895)- بعد از آنکه زکات تعلق گرفت می تواند عین زراعت یا خرما یا انگور پیش از درو کردن یا چیدن به مستحق یا حاکم شرع یا وکیل اینها مشاعاً تسلیم نماید و پس از آن در مصارف شریک می باشند.
(مسأله 1896)- درصورتی که مالک این مال را از زراعت یا خرما و انگور به حاکم یا مستحق یا وکیل آن ها تسلیم نمود لازم نیست آن ها را مجاناً به طور اشاعه نگاه دارد بلکه می تواند برای تا وقت درو یا خشک شدن برسد برای ماندن آن ها در زمینش اجرت مطالبه نماید.
(مسأله 1897)- اگر انسان در چند شهر که فصل رسیدن حاصل آن ها با یکدیگر اختلاف دارد و زراعت و میو آن ها در یک وقت به دست نمی آید گندم یا جو و خرما یا انگور داشته باشد و هم آن ها محصول یک سال حساب شود چنان چه چیزی که اول می رسد به انداز نصاب یعنی «288» من «45» مثقال کم باشد باید زکات آن را موقعی که می رسد بدهد و زکات بقیه را هر وقت به دست می آید ادا نماید، و اگر آنچه اول می رسد به انداز نصاب نباشد، صبر می کند تا بقیه آن برسد، پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زکات آن واجب است، و اگر به مقدار نصاب نشود، زکات آن واجب نیست.
(مسأله 1898)- اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد، چنان چه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابر احتیاط زکات آن واجب است.
(مسأله 1899)- اگر مقداری خرمای خشک نشده یا انگور دارد که خشک آن به انداز نصاب می شود، چنان چه به قصد زکات از تازه آن بقدری به مصرف زکات برساند که اگر خشک شود به انداز زکاتی باشد که بر او واجب است اشکال ندارد.
(مسأله 1900)- اگر زکات خرمای خشک یا کشمش بر او واجب باشد نمی تواند زکات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد بلکه چنان چه ملاحظ قیمت نماید و انگور یا خرمای تازه یا کشمش یا خرمای خشک دیگر از بابت قیمت بدهد نیز محل اشکال است و نیز اگر زکات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی تواند زکات آن را خرمای خشک یا کشمش بدهد بلکه چنان چه به اعتبار قیمت خرما و یا انگور دیگری بدهد اگرچه تازه باشد محل اشکال است.
(مسأله 1901)- کسی که بدهکار است و مالی هم دارد که زکات آن واجب شده اگر بمیرد باید اول تمام زکات را از مالی که زکات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمایند.
(مسأله 1902)- کسی که بدهکار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد اگر بمیرد و پیش از آن که زکات اینها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، و هر کدام که سهمشان به «288» من و «45» مثقال کم برسد، باید زکات بدهد و اگر پیش از آن که زکات اینها واجب شود، قرض او را ندهند چنان چه مال میت فقط به انداز بدهی او باشد، واجب نیست زکات را بدهند و اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد، باید جنس زکات دار را نسبت به مجموع مال ملاحظه کنند به همان نسبت از جنس زکات دار کسر شود پس سهم هر یک از ورثه به انداز نصاب برسد زکات بر او واجب است.
(مسأله 1903)- اگر گندم و جو و خرما و کشمشی که زکات آن ها واجب شده خوب و بد دارد، احتیاط واجب آن است که زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن ها بدهد.
نصاب طلا
(مسأله 1904)- طلا دو نصاب دارد؛ نصاب اول آن بیست مثقال شرعی است که هر مثقال آن (18) نخود است، پس وقتی که طلا به بیست مثقال شرعی که پانزده مثقال معمولی است برسد، اگر شرایط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، انسان باید یک چهلم آن را- که نه نخود می شود- از بابت زکات بدهد و اگر به این مقدار نرسد، زکات آن واجب نیست. و نصاب دوم آنچهار مثقال شرعی است که سه مثقال معمولی می شود یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زکات تمام (18) مثقال را از قرار چهل یک بدهد و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زکات (15) مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود باید زکات تمام آن ها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقداری که اضافه شده زکات ندارد.
نصاب نقره
(مسأله 1905)- نقره دو نصاب دارد: نصاب اول آن «105» مثقال معمولی است که اگر نقره به «105» مثقال برسد و شرایط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد انسان باید یک چهلم آن را که «2» مثقال و «15» نخود است از بابت زکات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زکات آن واجب نیست و نصاب دوم آن، «21» مثقال است، یعنی اگر «21» مثقال به «105» مثقال اضافه شود باید زکات تمام «126» مثقال را به طوری که گفته شد بدهد و اگر کمتر از «21» مثقال اضافه شود، فقط باید زکات «105» مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود. یعنی اگر «21» مثقال اضافه شود، باید زکات تمام آن ها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقداری که اضافه شده و کمتر از «21» مثقال است زکات ندارد. بنابراین اگر انسان یک چهلم هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است مثلًا کسی که «110» مثقال نقره دارد اگر یک چهلم آن را بدهد، زکات «105» مثقال آن را که واجب بوده داده و مقداری هم برای «5» مثقال آن داده که واجب نبوده است.
(مسأله 1906)- کسی که طلا یا نقره او به انداز نصاب است، اگرچه زکات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اول کم نشده، همه ساله باید زکات آن را بدهد.
(مسأله 1907)- زکات طلا و نقره در صورتی واجب می شود که آن را سکه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد. و اگر سکه آن از بین رفته باشد باید زکات آن را بدهند.
(مسأله 1908)- طلا و نقره سکه داری که زن ها برای زینت به کار می برند، درصورتی که رواج معامله با آن باقی باشد، یعنی باز معامله پول طلا و نقره با آن شود بنابر احتیاط زکات آن واجب است. ولی اگر رواج معامله با آن باقی نباشد زکات واجب نیست.
(مسأله 1909)- کسی که طلا و نقره دارد. اگر هیچ کدام آن ها به انداز نصاب اول نباشد، مثلا «104» مثقال نقره و «14» مثقال طلا داشته باشد، زکات بر او واجب نیست.
(مسأله 1910)- چنان که سابقاً گفته شد، زکات طلا و نقره در صورتی واجب می شود که انسان یازده ماه مالک مقدار نصاب باشد، و اگر در بین یازده ماه طلا و نقر او از نصاب اول کمتر شود، زکات بر او واجب نیست.
(مسأله 1911)- اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را که دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید، یا آن ها را آب کند، زکات بر او واجب نیست، ولی اگر برای فرار از دادن زکات این کارها را بکند، احتیاط مستحب آن است که زکات را بدهد.
(مسأله 1912)- اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب کند، باید زکات آن ها را بدهد، و چنان چه به واسطه آب کردن، وزن یا قیمت آن ها کم شود، باید زکاتی را که پیش از آب کردن بر او واجب بوده بدهد.
(مسأله 1913)- اگر طلا و نقره ای که دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، بلکه اگر قسمتی از نصاب طلا و نقره بد باشد می تواند زکات آن را از قسمت بد بدهد ولی بهتر آن است که زکات هم آن ها را از طلا و نقر خوب بدهد.
(مسأله 1914)- پول طلا و نقره ای که بیشتر از انداز معمولی فلز دیگر دارد، اگر به آن پول طلا و نقره بگویند درصورتی که به حد نصاب برسد، زکاتش واجب است، و هر چند خالصش به حد نصاب نرسد، ولی اگر به آن پول طلا و نقره نگویند وجوب زکات در آن محل اشکال است، هر چند خالصش به حد نصاب برسد.
(مسأله 1915)- اگر پول طلا و نقره ای که دارد به مقدار معمول، فلز دیگر با آن مخلوط باشد، چنان چه زکات آن را از پول طلا و نقره ای که بیشتر از معمول فلز دیگر دارد، یا از پول غیر طلا و نقره بدهد ولی به قدری باشد که قیمت آن، به اندازه قیمت زکاتی باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.
زکات شتر و گاو و گوسفند
(مسأله 1916)- زکات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهایی که گفته شد دو شرط دیگر دارد: (اول) آن که حیوان در تمام سال بی کار باشد، ولی اگر در تمام سال یکی دو روز هم کار کرده باشد، بنابر احتیاط زکات آن واجب است. (دوم) آن که در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن علف چیده شده، یا از زراعتی که ملک او یا ملک کس دیگر است بچرد، زکات ندارد، ولی اگر در تمام سال یک روز یا دو روز از علف مالک بخورد، بنابر احتیاط زکات آن واجب می باشد.
(مسأله 1917)- اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را که کسی نکاشته بخرد یا اجاره کند، وجوب زکات در آن مشکل است اگرچه احوط دادن زکات است ولی اگر برای چراندن در آن باج بدهد، باید زکات را بدهد.
نصاب شتر
(مسأله 1918)- شتر دوازده نصاب دارد: (اول) پنج شتر، و زکات آن یک گوسفند است، و تا شمار شتر به این مقدار نرسد، زکات ندارد. (دوم) ده شتر، و زکات آن دو گوسفند است. (سوم) پانزده شتر، و زکات آن سه گوسفند است. (چهارم) بیست شتر، و زکات آنچهار گوسفند است. (پنجم) بیست و پنج شتر، و زکات آن پنج گوسفند است. (ششم) بیست و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال دوم شده باشد. (هفتم) سی و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال سوم شده باشد. (هشتم) چهل و شش شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال چهارم شده باشد.
(نهم) شصت و یک شتر، و زکات آن یک شتری است که داخل سال پنجم شده باشد. (دهم) هفتاد و شش شتر، و زکات آن دو شتری است که داخل سال سوم شده باشند. (یازدهم) نود و یک شتر، و زکات آن دو شتری است که داخل سال چهارم شده باشند. (دوازدهم) صد و بیست و یک شتر و بالاتر آن است که باید یا چهل تا چهل تا حساب کند و برای هر چهل تا یک شتری بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب کند و برای هر پنجاه تا یک شتری بدهد که داخل سال چهارم شده باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب کند، ولی در هر صورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلًا اگر «140» شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری که داخل سال چهارم شده، و برای چهل تا، یک شتری که داخل سال سوم شده بدهد، و شتری که در زکات داده می شود باید ماده باشد.
(مسأله 1919)- زکات مابین دو نصاب واجب نیست پس اگر شماره شترهایی که دارد از نصاب اول که پنج تا است بگذرد، تا به نصاب دوم که ده تا است نرسیده باشد، فقط باید زکات پنج تای آن را بدهد. و همچنین است حال در نصابهای بعد.
نصاب گاو
(مسأله 1920)- گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است که وقتی شمار گاو به سی رسید، اگر شرایطی را که گفته شد داشته باشد، باید یک گوساله ای که داخل سال دوم شده از بابت زکات بدهد. و احتیاط واجب آن است که گوساله نر باشد و نصاب دوم آنچهل است، و زکات آن یک گوساله ماده ای است که داخل سال سوم شده باشد. و زکات ما بین سی و چهل واجب نیست، مثلًا کسی که سی و نه گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آن ها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد، تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد، و بعد از آن که به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله ای که داخل سال دوم شده بدهد، و همچنین هر چه بالا رود باید سی تا سی تا حساب کند، یا چهل تا چهل تا، یا سی و چهل حساب نماید، و زکات آن را به دستوری که گفته شد بدهد. ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد، مثلًا اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن، زکات سی تا، و برای چهل تای آن، زکات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده تا زکات نداده می ماند.
نصاب گوسفند
(مسأله 1921)- گوسفند پنج نصاب دارد: (اول) چهل تا است و زکات آن یک گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زکات ندارد. (دوم) صد و بیست و یک است، و زکات آن دو گوسفند است. (سوم) دویست و یک است، و زکات آن سه گوسفند است. (چهارم) سی صد و یک است، و زکات آنچهار گوسفند است. (پنجم) چهارصد و بالاتر از آن است که باید آن ها را صد تا صد تا حساب کند و برای هر صد تای آن ها یک گوسفند بدهد، و لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد کافی است.
(مسأله 1922)- زکات مابین دو نصاب واجب نیست پس اگر شمار گوسفندهای کسی از نصاب اول که چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم که صد و بیست و یک است نرسیده باشد، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد و همچنین است حکم در نصابهای بعد.
(مسأله 1923)- زکات شتر و گاو و گوسفندی که به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همه آن ها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.
(مسأله 1924)- در زکات، گاو و گاومیش یک جنس حساب می شوند، و شتر عربی و غیر عربی یک جنس است، و همچنین بز و میش و شیشک در زکات با هم فرق ندارند.
(مسأله 1925)- اگر برای زکات گوسفند بدهند، بنابر احتیاط واجب باید اقلًا داخل سال دوم شده باشد و اگر بز بدهد، احتیاطاً باید داخل سال سوم شده باشد.
(مسأله 1926)- گوسفندی را که بابت زکات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او کمتر باشد اشکال ندارد، ولی بهتر است گوسفندی را که قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد. و همچنین است در گاو و شتر.
(مسأله 1927)- اگر چند نفر با هم شریک باشند، هر کدام آنان که سهمش به نصاب اول رسیده، باید زکات بدهد، و بر کسی که سهم او کمتر از نصاب اول است زکات واجب نیست.
(مسأله 1928)- اگر یک نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به انداز نصاب باشند، باید زکات آن ها را بدهد.
(مسأله 1929)- اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زکات آن ها را بدهد.
(مسأله 1930)- اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد، همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زکات را از خود آن ها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند، نمی تواند زکات آن ها را مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی از آن ها سالم و بعضی مریض، و دسته ای معیوب و دست دیگر بی عیب، و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است که برای زکات آن ها سالم و بی عیب و جوان بدهد.
(مسأله 1931)- اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را که دارد با چیز دیگری عوض کند، یا نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلًا چهل گوسفند بدهد، و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زکات بر او واجب نیست.
(مسأله 1932)- کسی که باید زکات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زکات آن ها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شماره آن ها از نصاب کم نشده همه ساله باید زکات را بدهد. و اگر از خود آن ها بدهد و از نصاب اول کمتر شوند زکات بر او واجب نیست، مثلًا کسی که چهل گوسفند دارد اگر از مال دیگرش زکات آن ها را بدهد تا وقتی که گوسفندهای او از چهل کم نشده همه ساله باید یک گوسفند بدهد و اگر از خود آن ها بدهد، تا وقتی به چهل نرسیده زکات بر او واجب نیست.
مصرف زکات
(مسأله 1933)- انسان می تواند زکات را در هشت مورد مصرف کند:
«اول»: فقیر، و او کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد ولی کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست.
«دوم»: مسکین، و او کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند.
«سوم»: کسی که از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام علیه السلام یا نایب امام یا فقرا برساند.
«چهارم»: کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند. «پنجم»: خریداری بنده هایی که در شدت می باشند و آزاد کردن آنان.
«ششم»: بدهکاری که نمی تواند قرض خود را بدهد.
«هفتم»: فی سبیل الله، یعنی کارهایی که می توان با آن ها قصد قربت نمود مثل ساختن مسجد، و مدرسه ای که علوم دینیه در آن خوانده می شود، و تنظیف شهر و آسفالت راه ها و توسعه آنها و مانند اینها.
«هشتم»: ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسایل آینده گفته خواهد شد.
(مسأله 1934)- احتیاط واجب آن است که فقیر و مسکین بیشتر از مخارج سال خود و عیالاتش را از زکات نگیرد، و اگر مقداری پول یا جنس دارد فقط به انداز کسری مخارج یک سالش زکات بگیرد.
(مسأله 1935)- کسی که مخارج سالش را داشته، اگر مقداری از آن را مصرف کند و بعد شک کند که آنچه باقی مانده به انداز مخارج سال او هست یا نه، نمی تواند زکات بگیرد.
(مسأله 1936)- صنعتگر یا مالک یا تاجری که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، می تواند برای کسری مخارجش زکات بگیرد و لازم نیست ابزار کار یا ملک یا سرمای خود را به مصرف مخارج برساند.
(مسأله 1937)- فقیری که خرج سال خود و عیالاتش را ندارد اگر خانه ای دارد که ملک اوست و در آن نشسته یا مال سواری دارد چنان چه بدون اینها نتواند زندگی کند، اگرچه برای حفظ آبرویش باشد، می تواند زکات بگیرد و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهایی که به آن ها احتیاج دارد و فقیری که اینها را ندارد اگر به اینها احتیاج داشته باشد، می تواند از زکات خریداری نماید.
(مسأله 1938)- فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد، و با گرفتن زکات زندگی نکند ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، می تواند زکات بگیرد.
(مسأله 1939)- به کسی که قبلًا فقیر بوده، و یا معلوم نباشد فقیر بوده یا نه و می گوید فقیرم، اگرچه انسان از گفته او اطمینان پیدا نکند، می شود زکات داد.
(مسأله 1940)- کسی که می گوید فقیرم و قبلًا فقیر نبوده چنان چه از گفته او اطمینان پیدا نشده، احتیاط واجب آن است که به او زکات ندهند.
(مسأله 1941)- کسی که باید زکات بدهد، اگر از فقیری طلبکار باشد می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند.
(مسأله 1942)- اگر فقیر بمیرد و مال او به انداز قرضش نباشد، انسان می توند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند بلکه اگر مال او به انداز قرضش باشد و ورثه قرض او ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد، نیز می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
(مسأله 1943)- چیزی را که انسان بابت زکات به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید که زکات است، بلکه اگر فقیر خجالت بکشد، مستحب است مال را به قصد زکات به او داده و زکات بودنش را اظهار ننماید.
(مسأله 1944)- اگر به خیال این که کسی فقیر است به او زکات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده یا از روی ندانستن مسأله به کسی که می داند فقیر نیست زکات بدهد، کافی نیست، چنان چه چیزی را که به او داده باقی باشد بایستی از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد پس اگر کسی که آن چیز را گرفته می دانسته زکات است، انسان می تواند عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر نمی دانسته زکات است، نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زکات را به مستحق بدهد.
(مسأله 1945)- کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، می تواند برای دادن قرض خود زکات بگیرد، ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد.
(مسأله 1946)- اگر به کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زکات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف کرده، چنان چه آن بدهکار فقیر باشد، می تواند آنچه را که به او داده بابت زکات حساب کند.
(مسأله 1947)- کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه فقیر نباشد، انسان می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند.
(مسأله 1948)- مسافری که خرجی او تمام شده، یا مرکبش از کار افتاده، چنان چه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن یا فروختن چیزی، خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقیر نباشد، می تواند زکات بگیرد. ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم کند فقط به مقداری که به آنجا برسد می تواند زکات بگیرد.
(مسأله 1949)- مسافری که در سفر درمانده شده و زکات گرفته بعد از آن که به وطنش رسید، اگر چیزی از زکات زیاد آمده باشد، باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید آن چیز زکات است.
شرایط کسانی که مستحق زکاتند
(مسأله 1950)- کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیع بداند و به او زکات بدهد بعد معلوم شود شیعه نبوده باید دوباره زکات بدهد.
(مسأله 1951)- اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد، انسان می تواند به ولیّ او زکات بدهد، به قصد اینکه آنچه می دهد ملک طفل یا دیوانه باشد.
(مسأله 1952)- اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی ندارد، می تواند خودش یا به وسیله یک نفر امین زکات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند و باید موقعی که زکات به مصرف آنان می رسد نیت زکات کند.
(مسأله 1953)- به فقیری که گدایی می کند، می شود زکات داد، ولی به کسی که زکات را در معصیت مصرف می کند نباید زکات داد.
(مسأله 1954)- به کسی که شراب وار است نمی توان زکات داد بلکه کسی که معصیت کبیره را آشکارا به جا می آورد یا نماز نمی خواند هر چند آشکارا نباشد احتیاط واجب آن است که زکات ندهند.
(مسأله 1955)- به کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد می شود قرضش را از زکات داد.
(مسأله 1956)- انسان نمی تواند مخارج کسانی را که مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زکات بدهد، ولی اگر مخارج آنان را ندهد، دیگران می توانند به آنان زکات بدهند.
(مسأله 1957)- اگر انسان زکات به پسرش بدهد که خرج زن و نوکر و کلفت خود نماید، اشکال ندارد.
(مسأله 1958)- اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند آنها را از زکات خریده و در معرض استفاد پسرش قرار دهد.
(مسأله 1959)- پدری که تمکن تزویج پسرش را ندارد می تواند از زکات برای پسرش زن بگیرد و همچنین است پسر نسبت به پدر.
(مسأله 1960)- به زنی که شوهرش مخارج او را می دهد و زنی که شوهرش خرجی او را نمی دهد ولی ممکن است او را به دادن خرجی مجبور کنند، نمی شود زکات داد.
(مسأله 1961)- زنی که صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می توانند به او زکات بدهند، ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط کند که مخارج او را بدهد یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد در صورتی که مخارج آن زن را بدهد، نمی شود به آن زن زکات داد.
(مسأله 1962)- زن می تواند به شوهر فقیر خود زکات بدهد، اگرچه شوهر زکات را صرف مخارج خود آن زن نماید.
(مسأله 1963)- سید نمی تواند از غیر سید زکات بگیرد ولی اگر خمس و سایر وجوهات کفایت مخارج او را نکند و از گرفتن زکات ناچار باشد می تواند از غیر سید زکات بگیرد.
(مسأله 1964)- به کسی که معلوم نیست سید است یا نه، می شود زکات داد.
نیت زکات
(مسأله 1965)- انسان باید زکات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نیت معین کند که آنچه را می دهد زکات مال است یا زکات فطره. ولی اگر مثلًا زکات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معین کند چیزی را که می دهد زکات گندم است یا زکات جو.
(مسأله 1966)- کسی که زکات چند مال بر او واجب شده، اگر مقداری زکات بدهد و نیت هیچ کدام آن ها را نکند، چنان چه چیزی را که داده هم جنس یکی از آن ها باشد، زکات همان جنس حساب می شود، و اگر از قسم پول بدهد که هم جنس هیچ کدام آن ها نباشد، به هم آن ها قسمت می شود، پس کسی که زکات چهل گوسفند و زکات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر مثلًا یک گوسفند از بابت زکات بدهد و نیت هیچ کدام آن ها را نکند، زکات گوسفند حساب می شود ولی اگر مقداری پول نقره یا اسکناس بدهد به زکاتی که برای گوسفند و طلا بدهکار است تقسیم می شود.
(مسأله 1967)- اگر کسی را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، موقعی که زکات را به آن وکیل می دهد، باید نیت کند که آنچه را وکیل او بعداً به فقیر می دهد زکات باشد، و احوط این است که نیت او تازمان رسیدن زکات به فقیر مستمر باشد.
(مسأله 1968)- اگر بدون قصد قربت زکات را به فقیر بدهد و پیش از آن که آن مال از بین برود، نیت زکات کند، زکات حساب می شود.
مسائل متفرقه زکات
(مسأله 1969)- بنابر احتیاط موقعی که گندم و جو را از کاه جدا می کنند و موقع خشک شدن خرما و انگور، انسان باید زکات را به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا کند. و زکات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا نماید. ولی اگر منتظر فقیر معینی باشد یا بخواهد به فقیری بدهد که از جهتی برتری دارد، می تواند زکات را جدا نکند.
(مسأله 1970)- بعد از جدا کردن زکات لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد ولی اگر به کسی که می شود زکات داد دسترسی دارد، احتیاط مستحب آن است که دادن زکات را تأخیر نیندازد.
(مسأله 1971)- کسی که می تواند زکات را به مستحق برساند اگر ندهد و به واسط کوتاهی کردن او از بین برود، باید عوض آن را بدهد.
(مسأله 1972)- کسی که می تواند زکات را به مستحق برساند، اگر زکات را ندهد و بدون آن که در نگهداری آن کوتاهی کند از بین برود، چنان چه دادن زکات را به قدری تأخیر انداخته که نمی گویند فوراً داده است باید عوض آن را بدهد و اگر به این مقدار تأخیر نینداخته مثلًا دو سه ساعت تأخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده، در صورتی که مستحق حاضر نبوده، چیزی بر او واجب نیست و اگر مستحق حاضر بوده بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.
(مسأله 1973)- اگر زکات را از خود مال کنار بگذارد، می تواند در بقیه آن تصرف کند. و اگر از مال دیگرش کنار بگذارد، می تواند در تمام مال تصرف نماید.
(مسأله 1974)- انسان نمی تواند زکاتی را که کنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.
(مسأله 1975)- اگر از زکاتی که کنار گذاشته منفعتی حاصل شود مثلًا گوسفندی که برای زکات گذاشته بره بیاورد، مال فقیر است.
(مسأله 1976)- اگر موقعی که زکات را کنار می گذارد مستحقی حاضر باشد بهتر است زکات را به او بدهد، مگر کسی را در نظر داشته باشد که دادن زکات به او از جهتی بهتر باشد.
(مسأله 1977)- اگر بدون اجازه حاکم شرع با مالی که برای زکات کنار گذاشته تجارت کند و ضرر نماید، نباید چیزی از زکات کم کند، ولی اگر منفعت کند باید آن را به مستحق بدهد.
(مسأله 1978)- اگر پیش از آن که زکات بر او واجب شود، چیزی بابت زکات به فقیر بدهد، زکات حساب نمی شود و بعد از آن که زکات بر او واجب شد اگر چیزی را که به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد، می تواند چیزی را که به او داده بابت زکات حساب کند.
(مسأله 1979)- فقیری که می داند زکات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زکات بگیرد و پیش او تلف شود ضامن است پس موقعی که زکات بر انسان واجب می شود، اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد، می تواند عوض چیزی را که به او داده بابت زکات حساب کند.
(مسأله 1980)- فقیری که نمی داند زکات بر انسان واجب نشده اگر چیزی بابت زکات بگیرد و پیش او تلف شود، ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زکات حساب کند. توضیح المسائل 251 مسائل متفرقه زکات ..... ص : 249
(مسأله 1981)- مستحب است زکات گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد و در دادن زکات، خویشان خود را بر دیگران، و اهل علم و کمال را بر غیر آنان، و کسانی را که اهل سؤال نیستند، بر اهل سؤال مقدم بدارد، ولی اگر دادن زکات به فقیری از جهت دیگر بهتر باشد، مستحب است زکات را به او بدهد.
(مسأله 1982)- بهتر است زکات را آشکار، و صدق مستحبی را، مخفی بدهند.
(مسأله 1983)- اگر در شهر کسی که می خواهد زکات بدهد مستحقی نباشد، و نتواند زکات را به مصرف دیگری هم که برای آن معین شده برساند، چنان چه امید نداشته باشد که بعداً مستحق پیدا کند باید زکات را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زکات برساند، و می تواند مخارج بردن به آن شهر را از زکات بپردازد و اگر زکات تلف شود ضامن نیست.
(مسأله 1984)- اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، می تواند زکات را به شهر دیگر ببرد. ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زکات تلف شود ضامن است، مگر آن که به امر حاکم شرع برده باشد.
(مسأله 1985)- اجرت وزن کردن و پیمانه نمودن گندم و جو و کشمش و خرمایی را که برای زکات می دهد با خود اوست.
(مسأله 1986)- کسی که «2» مثقال و «15» نخود نقره یا بیشتر، از بابت زکات بدهکار است بنابر احتیاط مستحب کمتر از «2» مثقال و «15» نخود نقره به یک فقیر ندهد و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهکار باشد و قیمت آن به «2» مثقال و «15» نخود نقره برسد بنابر احتیاط مستحب به یک فقیر کمتر از آن ندهد.
(مسأله 1987)- مکروه است انسان از مستحق درخواست کند که زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را که گرفته بفروشد بعد از آن که به قیمت رساند، کسی که زکات را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدم است.
(مسأله 1988)- اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده یا نه و مال زکات دار موجود باشد باید زکات را بدهد، هر چند شک او برای زکات سالهای پیش بوده باشد و اگر عین تلف شده، زکاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد.
(مسأله 1989)- فقیر نمی تواند زکات را به کمتر از مقدار آن صلح کند یا چیزی را گران تر از قیمت آن بابت زکات قبول نماید، یا زکات را از مالک بگیرد و به او ببخشد. ولی کسی که زکات زیادی بدهکار است و فقیر شده و نمی تواند زکات را بدهد چنان چه توبه کند، فقیر می تواند زکات را از او بگیرد و به او ببخشد.
(مسأله 1990)- انسان می تواند از زکات قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
(مسأله 1991)- انسان نمی تواند از زکات ملک بخرد و بر اولاد خود یا بر کسانی که مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید که عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
(مسأله 1992)- انسان می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها از سهم سبیل الله زکات بگیرد، اگرچه فقیر نباشد یا به مقدار خرج سالش زکات گرفته باشد.
(مسأله 1993)- اگر مالک فقیری را وکیل کند، که زکات مال او را بدهد، چنان چه آن فقیر یقین نداشته باشد که قصد مالک این بوده که خود آن فقیر از زکات برندارد، می تواند به مقداری که به دیگران می دهد برای خودش نیز بردارد.
(مسأله 1994)- اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زکات بگیرد، چنان چه شرطهایی که برای واجب شدن زکات گفته شد در آن ها جمع شود، باید زکات آن ها را بدهد.
(مسأله 1995)- اگر دو نفر در مالی که زکات آن واجب شده با هم شریک باشند و یکی از آنان زکات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم کنند چنان چه بداند شریکش زکات سهم خود را نداده و بعداً نیز نمی دهد تصرف او در سهم خودش هم اشکال دارد مگر زکات شریک را تبرعاً با اذن او و در صورت امتناع با اذن حاکم بدهد.
(مسأله 1996)- کسی که خمس یا زکات بدهکار است و کفاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد چنان چه نتواند هم آن ها را بدهد اگر مالی که خمس یا زکات آن واجب شده از بین نرفته باشد باید خمس و زکات را بدهد و اگر از بین رفته باشد می تواند خمس یا زکات را بدهد یا کفاره و نذر و قرض و مانند اینها را ادا نماید.
(مسأله 1997)- کسی که خمس یا زکات بدهکار است و حجه الاسلام بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بمیرد و مال او برای هم آن ها کافی نباشد چنان چه مالی که خمس و زکات آن واجب شده از بین نرفته باشد، باید خمس یا زکات را بدهند و بقی مال او را بر حج و قرض قسمت نمایند، و اگر مالی که خمس و زکات آن واجب شده از بین رفته باشد باید مال او را صرف حج بنمایند و درصورتی که چیزی باقی باشد به خمس و زکات و قرض قسمت نمایند.
(مسأله 1998)- کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم واجب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم مستحب باشد، زکات دادن به او فقط از سهم سبیل الله جائز است، و اگر نه واجب نه مستحب باشد جایز نیست به او زکات بدهند.
زکات فطره
(مسأله 1999)- کسی که موقع غروب شب عید فطر بالغ و عاقل است و بیهوش و فقیر و بند کس دیگر نیست، باید برای خودش و کسانی که نان خور او هستند هر نفری یک صاع که تقریباً سه کیلو است، گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنج یا ذرت و مانند اینها به مستحق بدهد، و اگر پول یکی از اینها را هم بدهد، کافی است.
(مسأله 2000)- کسی که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی هم ندارد که بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذراند، فقیر است و دادن زکات فطره بر او واجب نیست.
(مسأله 2001)- انسان فطره کسانی را که در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند باید بدهد، کوچک باشند یا بزرگ، مسلمان باشند یا کافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه، در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.
(مسأله 2002)- اگر کسی را که نان خور اوست و در شهر دیگر است، وکیل کند که از مال او فطر خود را بدهد چنان چه اطمینان داشته باشد که فطر را می دهد، لازم نیست خودش فطره او را بدهد.
(مسأله 2003)- فطره مهمانی که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب می شود، بر او واجب است.
(مسأله 2004)- واجب بودن فطره مهمانی که پیش از غروب شب عید فطر بدون رضایت صاحبخانه وارد می شود و مدتی نزد او می ماند محل اشکال است بلکه اظهر عدم وجوب آن است اگرچه بهتر دادن است، و همچنین است فطره کسی که انسان را مجبور کرده اند که خرجی او را بدهد.
(مسأله 2005)- فطره مهمانی که بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود درصورتی که نان خور او حساب شود بنابر احتیاط واجب است والا واجب نیست اگرچه پیش از غروب او را دعوت کرده باشد و در خانه او هم افطار کند.
(مسأله 2006)- اگر کسی موقع غروب شب عید فطر، دیوانه باشد درصورتی که دیوانگی او تا ظهر روز عید فطر باقی باشد زکات فطره بر او واجب نیست والا بنابر احتیاط واجب لازم است فطره بدهد.
(مسأله 2007)- اگر پیش ازغروب یا مقارن غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی شود، در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
(مسأله 2008)- کسی که موقع غروب شب عید فطر، زکات فطره براو واجب نیست، اگر تا پیش از ظهر روز عید شرطهای واجب شدن فطره در او پیدا شود، احتیاط واجب آن است که، زکات فطره را بدهد.
(مسأله 2009)- کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
(مسأله 2010)- کسی که فقط به انداز یک صاع که تقریباً سه کیلو است گندم و مانند آن دارد، مستحب است زکات فطره را بدهد و چنان چه عیالاتی داشته باشد و بخواهد فطره آن ها را هم بدهد می تواند به قصد فطره، آن یک صاع را به یکی از عیالاتش بدهد و او هم به همین قصد به دیگری بدهد و همچنین تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چیزی را که می گیرد به کسی بدهد که از خودشان نباشد و اگر یکی از آن ها صغیر باشد، ولی او به جای او می گیرد و احتیاط آن است که چیزی را که برای صغیر گرفته به کسی ندهد.
(مسأله 2011)- اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود واجب نیست فطر او را بدهد، ولی احتیاط واجب آن است که فطر کسانی را که بعد از غروب تا پیش از ظهر عید نان خور او حساب می شوند بدهد.
(مسأله 2012)- اگر انسان نان خور کسی باشد و پیش از غروب یا مقارن غروب نان خور کس دیگر شود، فطره او بر کسی که نان خور او شده واجب است، مثلًا اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش باید فطره او را بدهد.
(مسأله 2013)- کسی که دیگری باید فطره او را بدهد، واجب نیست فطره خود را بدهد.
(مسأله 2014)- اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمی شود.
(مسأله 2015)- اگر کسی که فطره او بر دیگری واجب است خودش فطره را بدهد، از کسی که فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.
(مسأله 2016)- زنی که شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنان چه نان خور کس دیگر باشد، فطره اش بر آن کس واجب است و اگر نان خور کس دیگر نیست، در صورتی که فقیر نباشد باید فطره خود را بدهد.
(مسأله 2017)- کسی که سید نیست نمی تواند به سید فطره بدهد حتی اگر سیدی نان خور او باشد، نمی تواند فطره او را به سید دیگری بدهد.
(مسأله 2018)- فطره طفلی که از مادر یا دایه شیر می خورد بر کسی است که مخارج مادر یا دایه را می دهد، ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد، فطره طفل بر کسی واجب نیست.
(مسأله 2019)- انسان اگرچه مخارج عیالاتش را از مال حرام بدهد باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.
(مسأله 2020)- اگر انسان کسی را اجیر نماید و شرط کند که مخارج او را بدهد باید فطره او را هم بدهد، ولی چنان چه شرط کند که مقدار مخارج او را بدهد مثلًا پولی برای مخارجش بدهد، واجب نیست فطره او را بدهد.
(مسأله 2021)- اگر کسی بعد از غروب شب عید فطر بمیرد، باید فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند، ولی اگر پیش از غروب بمیرد، واجب نیست فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند.
مصرف زکات فطره
(مسأله 2022)- اگر زکات فطره را به یکی از هشت مصرفی که سابقاً برای زکات مال گفته شد برسانند کافی است، ولی احتیاط مستحب آن است که فقط به فقرای شیعه بدهند.
(مسأله 2023)- اگر طفل شیعه ای فقیر باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند یا به واسطه دادن به ولی او، ملک طفل نماید.
(مسأله 2024)- فقیری که فطره به او می دهند لازم نیست عادل باشد، ولی دادن به شراب خور جایز نیست و احتیاط واجب آن است که به بی نماز و کسی که آشکارا معصیت می کند فطره ندهند.
(مسأله 2025)- به کسی که فطره را در معصیت مصرف می کند، نباید فطره بدهند.
(مسأله 2026)- احتیاط واجب آن است که به یک فقیر کمتر از یک صاع که تقریباً سه کیلو است فطره ندهند، ولی اگر بیشتر بدهند اشکال ندارد.
(مسأله 2027)- اگر از جنسی که قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است مثلًا از گندمی که قیمت گندم معمولی است، نصف صاع که معنای آن در مسأل پیش گفته شد بدهد کافی نیست، بلکه اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد کافی نیست.
(مسأله 2028)- انسان نمی تواند نصف صاع را از یک جنس مثلًا گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلًا جو بدهد، اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد کافی نیست.
(مسأله 2029)- مستحب است در دادن زکات فطره خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد و بعد همسایگان فقیر را و بعد اهل علم فقیر را، ولی اگر دیگران از جهتی برتری داشته باشند مستحب است آن ها را مقدم بدارد.
(مسأله 2030)- اگر انسان به خیال این که کسی فقیر است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده، چنان چه مالی را که به او داده از بین نرفته باشد، باید پس بگیرد و به مستحق بدهد، و اگر نتواند بگیرد، باید از مال خودش فطره را بدهد، و اگر از بین رفته باشد، در صورتی که گیرند فطره می دانسته یا احتمال می داده آنچه را که گرفته فطره است باید عوض آن را بدهد و اگر نمی دانسته، دادن عوض بر او واجب نیست و انسان باید دوباره فطره بدهد.
(مسأله 2031)- اگر کسی بگوید فقیرم نمی شود به او فطره داد، ولی اگر بداند قبلًا غنی بوده است به مجرد گفتنش نمی شود فطره به او داد مگر آن که از گفته او اطمینان پیدا شود.
مسائل متفرقه زکات فطره
(مسأله 2032)- انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را می دهد نیت دادن فطره نماید.
(مسأله 2033)- اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست، و بهتر آن است که در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولی اگر پیش از رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آن که فطره بر او واجب شد طلب خود را بابت فطره حساب کند مانعی ندارد.
(مسأله 2034)- گندم یا چیز دیگری را که برای فطره می دهد باید به جنس دیگر یا خاک مخلوط نباشد و چنان چه مخلوط باشد اگر خالص آن به یک صاع که تقریباً سه کیلو است برسد، یا آنچه مخلوط شده به قدری کم باشد که قابل اعتناء نباشد اشکال ندارد.
(مسأله 2035)- اگر فطره را از چیز معیوب بدهد، بنابر احتیاط واجب کافی نیست.
(مسأله 2036)- کسی که فطره چند نفر را می دهد، لازم نیست همه را از یک جنس بدهد و اگر مثلًا فطره بعضی را گندم و فطره بعض دیگر را جو بدهد کافی است.
(مسأله 2037)- کسی که نماز عید فطر می خواند، بنابر احتیاط واجب باید فطره را پیش از نماز عید بدهد، ولی اگر نماز عید نمی خواند، می تواند دادن فطره را تا ظهر تأخیر بیندازد.
(مسأله 2038)- اگر به نیت فطره مقداری از مال خود را کنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد، هر وقت آن را می دهد نیت فطره نماید.
(مسأله 2039)- اگر موقعی که دادن زکات فطره واجب است فطره را ندهد و کنار هم نگذارد، بعداً بنابر احتیاط بدون نیت ادا و قضا کند، فطره را بدهد.
(مسأله 2040)- اگر فطره را کنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی دیگر را برای فطره بگذارد.
(مسأله 2041)- اگر انسان مالی داشته باشد که قیمتش از فطره بیشتر است، چنان چه فطره را ندهد و نیت کند که مقداری از آن مال برای فطره باشد اشکال دارد.
(مسأله 2042)- اگر مالی را که برای فطره کنار گذاشته از بین برود، چنان چه دسترس به فقیر داشته و دادن فطره را تأخیر انداخته، باید عوض آن را بدهد و اگر دسترس به فقیر نداشته ضامن نیست.
(مسأله 2043)- اگر در محل خودش مستحق پیدا شود، احتیاط واجب آن است که فطره را به جای دیگر نبرد و اگر به جای دیگر ببرد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم