احکام شرعی
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض

عبادات احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و آب مضاف اقسام آب مطلق آب قلیل آب مشتبه آب مضاف احکام تخلی اشاره کیفیت شستن مخرج بول مستحبات و مکروهات تخلی استبراء وضو اجزا و کیفیت وضو وضو دارای چهار جزء واجب است:شستن صورت و دو دست، مسح سر و پاها وضوی جبیره شرایط وضو اول:آنکه آب وضو پاک، مطلق و مباح باشد دوم:فضایی که در آن مسح سر و پا می کند باید مباح باشد، سوم:آنکه استعمال آب برای او به خاطر بیماری یا تشنگی مانعی نداشته باشد چهارم:نیت پنجم:شستن و مسح اعضا را در حال اختیار خود وضوگیرنده انجام دهد، ششم:موالات، هفتم:اعضای وضو را به ترتیبی که بیان شده به جای آورد، احکام وضو مبطلات وضو اول و دوم:بول و غائط سوم:خارج شدن باد معده و روده از مخرج غائط یا از راه دیگری که برای خروج غائط گشوده شده است، چهارم:خوابی که بر عقل غلبه کند، پنجم:استحاضه زنان دائم الحدث چیزهایی که وضو گرفتن برای آنها واجب است غسل اشاره غسل جنابت اشاره اول:بیرون آمدن منی دوم جماع: صحت یا جواز چیزهایی که بر غسل جنابت متوقف است چیزهایی که بر جنب مکروه است واجبات غسل احکام و مستحبات غسل جنابت أغسال ثلاثۀ زنان غسل حیض استحاضه نفاس أحکام أموات احکام محتضر غسل میّت کفن نماز میت کیفیت نماز میت تشییع جنازه دفن غسل مس میت اقسام غسل های مستحب اول:غسل های زمانی دوم:غسل های مکانی سوم:غسل های فعلی تیمم اشاره چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است کیفیت تیمم شرایط تیمم احکام تیمم نجاسات أقسام نجاسات 1 و 2-بول و غائط 3-منی 4-مردار 5-خون 6 و 7-سگ و خوک 8-شراب 9-فقاع 10-کافر راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد اول:آنکه به واسطه جراحت و یا زخم که در بدن او است، لباس یا بدن به خون آلوده شده باشد دوم:اگر بدن یا لباس نمازگزار به مقدار کمتر از یک درهم به خون غیر نجس العین و میته و حیوان حرام گوشت آلوده شده باشد، معفو است سوم:اگر لباس های کوچک نمازگزار مثل جوراب، دستمال، کلاه، انگشتر، النگو و مانند اینها که نمی شود با آنها عورت را پوشاند، و لو با نجاست حیوان حرام گوشت نجس شده باشند، چهارم:مادری که پرستار پسر بچه است و بیش از یک لباس ندارد، مطهّرات أقسام مطهرات اوّل:آب دوم:زمین سوم:آفتاب چهارم:استحاله پنجم:انقلاب ششم:انتقال هفتم:اسلام هشتم:تبعیت نهم:برطرف شدن عین نجاست دهم:غایب شدن مسلمان یازدهم:استبراء حیوان نجاستخوار احکام ظرفهای طلا و نقره احکام نماز اشاره تعداد نمازها اوقات نمازهای یومیه و نافله احکام وقت نماز قبله لباس نمازگزار پوشانیدن بدن در نماز شرایط لباس نمازگزار اول:پاک باشد دوم:بنابر احتیاط مؤکّد مباح باشد، ولی مباح بودن لباس شرط صحت نماز نیست، سوم:آنکه لباس از اجزای مرداری که در آنها روح دمیده شده، نباشد، چهارم:آنکه هیچ جزئی از حیوان حرام گوشت در لباس نباشد پنجم:جایز نیست مرد لباس طلاباف در نماز به تن کند ششم:لباس مرد در نماز و غیر نماز بنابر احتیاط واجب نباید از ابریشم خالص طبیعی باشد، موارد تعذر پوشش شرعی مکان نمازگزار اذان و اقامه اشاره جمله های اذان و اقامه شرایط اذان و اقامه اشاره 1-نیّت، 2 و3-عقل و ایمان، 4-ذکورت: 5-ترتیب، 6-موالات، 7-عربیّت، 8-داخل شدن وقت، احکام اذان و اقامه حکم کسی که اذان و اقامه را ترک نموده است واجبات نماز اشاره نیت تکبیرة الاحرام قیام «ایستادن» قرائت رکوع سجود اشاره سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت تعقیب نماز جمعه مبطلات نماز صلوات بر پیغمبر نماز آیات اشاره وقت نماز آیات دستور نماز آیات نماز قضا نماز استیجاری نماز جماعت اشاره چند عمل مستحب: شرایط تحقّق جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت خلل و شکیّات نماز اشاره فوت محل جزء فراموش شده به سه چیز محقق می شود: شکیّات نماز اشاره قضای اجزای فراموش شده سجده سهو نماز مسافر اشاره چیزهایی که سفر را قطع می کند احکام مسافر نمازهای مستحبی اول:نماز عید فطر و قربان، دوم:نماز شب اول قبر که آن را نماز وحشت می نامند سوم:نماز روز اول هر ماه چهارم:نماز غفیله پنجم:خواندن نماز حاجت در مسجد کوفه احکام روزه نیت مبطلات روزه 1 و 2-خوردن و آشامیدن 3-جماع 4-دروغ بستن به خدا، پیغمبر و امامان 5-فروبردن سر در آب 6-رساندن غبار غلیظ به حلق 7-باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح اشاره فروع مسأله: 8-استمناء 9-اماله کردن با مایعات 10-قی کردن تتمیم کفاره روزه شرایط وجوب روزه کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه احکام روزه قضا اعتکاف اشاره اقسام اعتکاف احکام اعتکاف احکام زکات اشاره شرایط عمومی وجوب زکات چیزهایی که زکات در آنها واجب است اشاره و احکام نه چیز اول در ضمن چند گفتار بیان می شود: شرایط وجوب زکات در شتر، گاو و گوسفند زکات نقدین(طلا و نقره) زکات غلاّت چهارگانه ذکر اموری جهت آگاهی بیشتر از مسائل زکات غلات: اقسام مستحقین اشاره 1-فقیر2-مسکین، 3-عاملین زکات، 4-برای تألیف قلوب مسلمانانی که عقایدشان ضعیف اند به خاطر تقویت عقاید و باقی ماندن شان در اسلام، 5-خریداری بنده ها و آزاد کردن آنان چه مستحق دیگر وجود نداشته باشد 6-بدهکاران، 7-«سبیل اللَّه تعالی 8-ابن سبیل، اوصاف مستحقین 1-ایمان، 2-بنابر احتیاط از اهل معصیت نباشد، 3-از کسانی نباشد که مخارج شان بر زکات دهنده واجب است، احکام متفرقه زکات زکات فطره اشاره سایر احکام زکات فطره احکام خمس چیزهایی که خمس در آن واجب است 1-غنیمت، 2-معدن، 3-گنج، 4-غوّاصی، 5-زمین، 6-مال مخلوط به حرام، 7-فایده، مستحق خمس و مصرف آن بیان چند مسأله مورد ابتلاء اهل خمس: مسأله اول-اگر شخصی خانه یا محل تجارتش را چندین سال اجاره دهد، باید ابتدا نقص و خسارتی که بر آنها وارد گردیده از فایده جبران نماید، مسأله دوم-درختانی را که می نشاند، مسأله سوم-اگر درختان بزرگ شوند ولی قیمت بازار آنها پایین بیاید، مسأله چهارم-اگر شخصی مالک زمین زراعتی باشد، چند حالت دارد: مسأله پنجم-مالک می تواند خمس سال گذشته را از منافع سال بعدی بدهد به شرطی که اول خمس منافع بعدی را بدهد، مسأله ششم-اگر اعیانی از قبیل باغ یا خانه یا زمین یا ماشین را در ذمه برای غیر مخارج بخرد، مسأله هفتم-شخصی که چهارپایان را با خریدن یا هبه و بخشش مالک شود، چند حالت دارد: امر به معروف و نهی از منکر اشاره شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر مراتب امر به معروف و نهی از منکر بنابر مشهور یادآوری چند مطلب الف-نمونه هایی از معروف: ب-نمونه هایی از منکر: معاملات احکام خریدوفروش مقدمه: معاملات باطل و حرام آداب خریدوفروش معاملات مکروه عقد و شرایط آن شرایط فروشنده و خریدار اوّل-باید بالغ باشند، دوّم-عاقل باشند، سوّم-اختیار داشته باشند، چهارم-شرط چهارم فروشنده و خریدار این است که باید قدرت بر تصرف داشته باشند، معامله فضولی شرایط جنس و عوض آن خیارات خیار حقی است که با توجه به آن صاحبش قدرت دارد بر اینکه معامله را فسخ یا امضا کند که هفت قسم است: خیار مجلس 2-خیار حیوان 3-خیار شرط 4-خیار غبن 5-خیار تأخیر 6-خیار رؤیت 7-خیار عیب موارد جواز مطالبه ما به التفاوت ادامه احکام شرط احکام خیار لوازم بیع قبض و اقباض(تحویل گرفتن و تحویل دادن) معامله نقد و نسیه اقسام بیع احکام ربا در معامله بیع صرف احکام سَلَف احکام خریدوفروش میوه ها، سبزیجات و زراعت احکام معامله حیوان احکام اقاله احکام شفعه اشاره موارد شفعه احکام شفیع اعمال کردن حق شفعه احکام اجاره اشاره در عوض و معوض چند شرط است: احکام لزوم اجاره احکام تسلیم دادن مورد اجاره احکام تلف مسائل متفرقه احکام مزارعه احکام مساقات احکام جعاله احکام مسابقه و تیراندازی احکام شرکت احکام مضاربه احکام ودیعه(امانت) احکام عاریه اشاره احکام لقطه یافتن حیوان گمشده احکام غصب احکام احیای موات احکام مشترکات احکام دین و قرض اشاره خاتمه احکام رهن احکام حَجر(ممنوع بودن از تصرّف) احکام ضمان احکام حواله احکام کفالت احکام صلح احکام اقرار احکام وکالت احکام هبه احکام وصیت اشاره شرایط وصیت کننده: احکام مورد وصیت احکام کسی که برایش وصیت شده است احکام وصی در منجّزات بیمار احکام وقف اشاره شرایط واقف شرایط عین وقفی شرایط موقوف علیه در بیان مراد از بعض عبارات واقف بعض احکام وقف الحاق دو باب به احکام وقف: باب اوّل:در حبس و نظایر آن باب دوّم:در صدقه احکام نکاح اقسام نکاح اولیای عقد محارم اشاره محارم نسبی عبارتند از: حرمت سببی به یکی از اسباب زیر ثابت می شود: اوّل-خویشاوندی دوّم-رضاع سوّم-لعان چهارم-کفر عقد متعه(ازدواج موقّت) عیب هایی که موجب خیار فسخ می شوند مهر قسمت و نشوز احکام اولاد نفقه ها احکام طلاق اشاره مطلِّق و شرایط آن مطلَّقه و شرایط آن فروعات صیغه شاهد گرفتن اقسام طلاق قاعده الزام موجبات عدّه اوّل:طلاق و آنچه ملحق به آن است مانند فسخ و انفساخ دوّم:وفات سوم:وطی به شبهه چهارم:انقضای مدّت یا بخشیدن آن در متعه احکام خلع و مبارات اشاره خلع، خالع و مختلعه شرایط خلع شرایط خالع شرایط مختلعه صیغه خلع احکام خلع مبارات ظهار ظهار و شرایط آن مُظاهر و شرایط آن مظاهره و شرایط آن احکام ظهار احکام ایلاء احکام لعان احکام قسم و نذر قسم نذر عهد احکام کفّارات احکام صید و ذباحه اشاره شکار تذکیه ماهی و ملخ تذکیه ملخ ذبح ارکان ذبح سه چیز است: اشاره 1-ذابح 2-وسیله ذبح 3-چگونگی سر بریدن شرایط سر بریدن حیوان احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اوّل:حیوانات دریایی دوّم:چهارپایان سوّم:پرندگان چهارم:جامد پنجم:مایعات احکام ارث موجبات ارث، و آن دو نوع است:1-نسب 2-سبب امّا نسب سه طبقه دارد: طبقه اوّل و آن دو صنف است: طبقه دوّم، دو صنف است: طبقه سوّم، عموها و دایی ها، هر چه بالا روند امّا سبب، دو قسم است:زوجیت و ولاء اقسام وارث موانع ارث اشاره 1-کفر 2-قتل کیفیت ارث به حسب طبقات آن طبقه اوّل:پدران و پسران ارث طبقه دوم ارث دسته سوم میراث سببی اشاره 1-زوجیّت 2-ولاء ضمان جریره 3-ولایت امام علیه السلام میراث فرزند ملاعنه، ولد زنا، حمل و گمشده 1-میراث فرزند «ملاعنه» 2-میراث فرزند زنا 3-میراث حمل 4-میراث گمشده میراث خنثی میراث افراد غرق شده یا زیر آوار مانده و مانند آن میراث مجوس احکام حدود اسباب حدود شانزده تا است: اوّل-زنا اشاره حدّ زناکار دوّم-لواط اشاره کیفیت کشتن کسی که مرتکب لواط شده است سوّم-تفخیذ چهارم-ازدواج با زن ذمّیه علاوه برداشتن زن مسلمان و بدون اجازه وی پنجم-بوسیدن پسربچه محرم از روی شهوت ششم-سُحق هفتم-قیادت هشتم-قذف نهم-سبّ پیامبر صلی الله علیه و آله دهم-ادّعای پیغمبری یازدهم-جادو دوازدهم-خوردن مشروبات اشاره حدّ مشروبخواری و کیفیّت آن سیزدهم-دزدی در مورد حدّ دزد چند چیز معتبر است: مقدار نصاب مال دزدیده شده راه ثبوت حدّ سرقت مجازات دزد چهاردهم فروش انسان آزاد پانزدهم-محاربه جنگیدن شانزدهم-ارتداد تعزیرات قصاص قصاص نفس شروط قاتل شروط قصاص اشاره شرط اوّل-تساوی در آزاد بودن و بنده بودن شرط دوّم-تساوی در دین شرط سوّم-قاتل، پدر مقتول نباشد شرط چهارم-قاتل، عاقل و بالغ باشد شرط پنجم-خون مقتول محفوظ و با ارزش باشد ادّعای قتل و راههای ثبوت آن اشاره قتل به چند چیز ثابت می شود: أحکام قصاص قصاص اعضاء احکام دیات اشاره موجبات ضمان اشاره چند فرع: فرع اوّل-اگر کسی، دیگری را شبانه به منزلش دعوت نماید، ضامن آن شخص می باشد تا به خانه اش برگردد فرع دوّم-اگر دایه بگویداین بچه شما است و تحویل خانواده اش بدهد ولی خانواده بچه قول او را انکار نماید، فرع سوّم-اگر دایه زن دیگری را اجیر نماید و بچه را بدون اذن خانواده اش به او بسپارد و او هم بچه را نیاورد، فروع تسبیب فروع تزاحم موجبات دیه قطع اعضاء دیه شکستگی و... دیه منافع اعضاء اوّل-دیه عقل است دوّم-دیه شنوایی است سوّم-نور دو چشم: چهارم-دیه بویایی: پنجم-دیه سخن گفتن: ششم-دیه کج شدن گردن: هفتم-دیه شکستن بعصوص هشتم-دیه بی اختیار خارج شدن بول: نهم-دیه صدا: دهم-دیه نفخ پیدا کردن بیضه ها: یازدهم-دیه تعذّر انزال: دوازدهم-دیه مالیدن شکم: سیزدهم-دیه پاره کردن مثانه زن باکره: چهاردهم-افضا دیه جراحت جراحتی که به سر و صورت وارد می شود «شجاج»نامیده می شود که چند قسم است: اوّل-خارصه؛ دوّم-دامیه؛ سوّم-باضعه؛ چهارم-سمحاق؛ پنجم-موضحه؛ ششم-هاشمه؛ هفتم-منقله؛ هشتم-مأمومه؛ جراحتی است که به مرکز دماغ می رسد حکم سقط جنین قبل از دمیدن روح اشاره موارد جواز سقط جنین قبل از دمیدن روح: اوّل-اینکه باقی ماندن جنین در رحم زن حرجی و غیر قابل تحمل باشد دوّم-باقی ماندن جنین در رحم زن برای سلامتی او ضرر داشته باشد سوّم-جنین از نظر خلقت مبتلا به آفت و عیب باشد، چهارم-اگر جنین از زنا به وجود آمده باشد حکم سقط جنین بعد از دمیده شدن روح دیه جنین جنایت بر حیوان کفّاره کشتن در مورد عاقله

احکام مورد وصیت

احکام مورد وصیت
(مسأله 2298) مورد وصیت باید از چیزهایی دارای منفعت حلال و قابل توجه باشد خواه عین موجود باشد یا معدوم که امید به وجود آمدنش باشد، مثل وصیّت به آنچه کنیز یا حیوان به آن حامله است، یا میوه ای درخت یا منفعت عین که موجود است یا معدومی که امید به وجود آمدنش هست، یاحقی از حقوق که قابل نقل به موصی له باشد، مثل حق تحجیر( سنگ چینی)و مانند آن نه مثل حق قذف و مانند آن که قابل انتقال نیست.
(مسأله 2299) وصیت به شراب برای سرکه ساختن یا برای غیر نوشیدن و همچنین آلات لهو برای قطعاتش صحیح است.
(مسأله 2300) در مال مورد وصیّت شرط است که اضافه بر ثلث نباشد، و اگر بیشتر از ثلث وصیّت کند، وصیت در اضافه باطل است مگر اینکه وارث آن را اجازه دهد، امّا اگر بعضی از آنها اجازه دهد و بعض دیگر اجازه ندهد، وصیت تنها در سهم کسی که اجازه داده نافذ است نه کسان دیگر، ولی اگر در قسمتی از مورد وصیت اجازه دهند و در قسمت دیگر اجازه ندهند، در آن قسمت که اجازه داده اند صحیح و در غیر آن باطل است.
(مسأله 2301) اشکالی نیست که اجازه وارث بعد از وفات کافی است ولی اجازه در حال حیات نیز بنابر اقوی کافی است.
(مسأله 2302) اجازه دهنده حق ندارد در حال حیات وصیت کننده و بعد از وفات او از اجازه اش برگردد، همان طوری که ردّ قبل از اجازه اثری ندارد.
(مسأله 2303) بین وصیت در حال بیماری یا سلامتی وصیت کننده و بین وارث فقیر و غنی فرقی نیست.
(مسأله 2304) در نافذ بودن وصیّت شرط نیست که وصیت کننده قصد ثلث داشته باشد بلکه اگر بدون توجه به آن به عینی وصیت کند و آن برابر یا کمتر از ثلث باشد صحیح است.
(مسأله 2305) اگر به ثلث 13 ترکه اش وصیت کند سپس به چیزی وصیّت کند و قصدش این باشد که آن از دو ثلث23 ورثه باشد، چنانچه ورثه آن را اجازه بدهند وصیّت دوّم صحیح وگرنه باطل می باشد.
(مسأله 2306) اگر به عینی [مالی]وصیّت کند و قصدش این باشد که مورد وصیت از اصل ترکه باشد،وصیّت در ثلث13 ترکه نافذ است، و در دو ثلث دیگر به اجازه ورثه بستگی دارد، مثلاً اگر بگوید:اسب من مال زید باشد و ثلث باقیمانده ترکه من مال عمرو، وصیت او برای عمرو صحیح است، امّا وصیّت او برای زید در صورتی صحیح است که ورثه رضایت دهند و در غیر صورت رضایت وصیّت در ثلث 13اسب صحیح و در دو ثلث 23 دیگر صحیح نیست.
(مسأله 2307) اگر به عینی مانند خانه وصیّت کند، چنانچه خانه به مقدار ثلث مجموع ترکه باشد،وصیّت نافذ است.امّا اگر خانه بیش از ثلث باشد، نافذ بودن وصیت در مقدار اضافه، به اجازه ورثه بستگی دارد.
(مسأله 2308) اگر میت به عین معیّنی یا به مقدار کلی از مال مانند هزار دینار وصیّت کرده باشد، باید مال مورد وصیت نسبت به مجموع اموال زمان مرگ وصیت کننده ملاحظه شود نه هنگام وصیّت او که آیا به مقدار ثلث است یا کمتر و بیشتر، بنابراین اگر برای زید به عینی وصیّت کند که به مقدار نصف اموال او در هنگام وصیت باشد ولی در هنگام مرگ به خاطر پایین آمدن قیمت آن یا به خاطر بالا رفتن قیمت غیر آن یا افزایش مال دیگری که هنگام وصیّت نبوده، به مقدار ثلث برسد وصیّت در تمام عین صحیح است.
(مسأله 2309) اگر عین هنگام وصیت به مقدار ثلث باشد ولی در حال مرگ به خاطر افزایش قیمت آن یا کاهش قیمت غیر آن یا خارج شدن مقداری از مال از ملک او، بیشتر از ثلث گردد.وصیّت در مقداری که مساوی با ثلث است نافذ می باشد و در اضافه بدون اجازه ورثه باطل است.
(مسأله 2310) اگر به کسر مشاع مانند ثلث 13 وصیّت کند، چنانچه هنگام وفات مساوی با هنگام وصیّت باشد، وصیّت در تمام آن بلا اشکال صحیح است، و همچنین اگر کمتر باشد، امّا اگر کسر مشاع هنگام وفات بیشتر از هنگام وصیت باشد، مثل اینکه تازگی مالی به دست او رسیده باشد، در این صورت واجب است ثلث مجموع اموال او خارج گردد.
(مسأله 2311) آنچه را که میّت بعد از مرگ مالک می شود از ترکه حساب می شود مانند دیه خطا و همچنین دیه عمد اگر اولیای میّت بر دیه مصالحه کنند، یا توری را در زمان حیاتش نصب کند و بعد از وفاتش صیدی در آن بیفتد در صورت وصیت به ثلث، ثلث همه آنها خارج می شود.
(مسأله 2312) اگر به عینی [مالی]که در حال حیاتش از ثلث بیشتر است وصیت کند، و با ضمیمه دیه و مانند آن با ثلث مساوی شود، وصیت در تمام آن عین نافذ است.
(مسأله 2313) ثلث ترکه، بعد از خارج کردن دیون مالی اعم از شرعی و عرفی و هزینه سفر حج از اصل ترکه، حساب می شود.بنابراین پس از اخراج آنها از ترکه، ثلث باقیمانده مورد وصیت، می باشد.
(مسأله 2314) اگر طلبکار طلب خود را پس از وفات بدهکار ببخشد یا کسی دیگر به طور مجانی طلب او را بدهد، آن مال از ترکه میت استثنا نشده و مثل این است که چیزی بر ذمه او نبوده است.
(مسأله 2315) اگر وارث بخواهد وصیّت را در بیش از ثلث اجازه دهد، باید آن را امضا و تنفیذ نماید،و مجرّد رضایت قلبی در آن کفایت نمی کند.
(مسأله 2316) اگر وصیت کننده ثلث خودش را در عین مخصوصی معیّن کند، یا تعیین را به وصی واگذار نماید واو آن را در عین مخصوصی معیّن کند، در همان چیز متعیّن می شود و احتیاج به رضایت وارث ندارد، در غیر این صورت ثلث او در ترکه به طور مشاع خواهد بود، با تعیین وصی در عین به خصوص بدون رضایت ورثه متعیّن نمی شود.
(مسأله 2317) واجبات مالی از اصل ترکه خارج می شوند اگر چه وصیت کننده به آنها وصیّت نکرده باشد، و آن اموالی است که ذمّه او به آن مشغول است، مثل مالی که آن را به قرض گرفته و مبیعی که آن را بطور سلف فروخته و قیمت آنچه را که بصورت نسیه خریده و عوض مالهای مورد ضمانت و تاوان جنایات و مانند آن، و از آن جمله، خمس و زکات و مظالم است، و امّا کفارات و نذرها و مانند آنها ظاهراً از اصل ترکه خارج نمی شوند.
(مسأله 2318) اگر بعد از مرگ وصیت کننده چیزی از ترکه تلف شود، واجب است واجبات مالی را از باقیمانده خارج سازد، اگر چه همه آن را فراگیرد، و همچنین است اگر قسمتی از ترکه غصب شود.
(مسأله 2319) اگر بعضی از ورثه از ادای دین، خودداری نماید، بر دیگری واجب نیست که تمام دین را از حصّه خود بپردازد، بلکه اگر دین به مقدار ثلث 13 ترکه باشد، بر او واجب است که ثلث سهم خودرا به خاطر دین بپردازد نه بیش از آن، و از این قبیل است جایی که ورثه در وجوب حج بر ذمه میت اختلاف داشته باشند، بر کسی که به وجوب حج اقرار دارد لازم است مقداری را که بر حصّه او می آید بپردازد آن هم در صورتی که کسی به آن مقدار حج انجام دهد و بیش از آن نخواهد وگرنه همان مقدارهم بر او لازم نخواهد بود، ولی اگر کسی دیگر تمام دین را ادا نماید، خواه با اذن حاکم شرع باشد یا نه،حق دارد سهم پرداختی از طرف وارث دیگر را از او مطالبه کند و اگر ندهد به همان مقدار از مال او تقاص کند.
(مسأله 2320) حجی که به استطاعت واجب شده از قبیل دین است و از اصل ترکه خارج می شود،و اما حج نذری از ثلث خارج می شود.
(مسأله 2321) اگر به وصیّت های متعدد و متضادّی وصیت نماید، بر طبق وصیت اخیر عمل می شود.
(مسأله 2322) اگر به ثلث برای زید و به نصف آن ثلث برای عمرو وصیّت نماید، آن ثلث میان آن دو به طور مساوی تقسیم می شود.
(مسأله 2323) اگر عین مشخصی را برای زید وصیت کند سپس نصف آن را برای عمرو وصیت نماید، وصیّت دوّم به مقدار خودش ناسخ وصیّت اوّل است.
(مسأله 2324) اگر به وصیّت های متعددی که متضاد نیستند، وصیت بنماید و تمام آنها از وصیّت هایی باشند، که از اصل ترکه خارج می شوند، واجب است آنها را از اصل ترکه خارج سازد، اگر چه بیش از ثلث باشند.
(مسأله 2325) اگر تمام وصیت ها واجباتی باشند که از اصل ترکه خارج نمی شوند، مانند واجبات بدنی و کفارات و نذرها، آنها از ثلث خارج می شوند، و چنانچه بیش از ثلث باشند، چنانچه ورثه اجازه دهند تمام آنها خارج می شوند، ولی اگر ورثه اجازه ندهند به نسبت از همه کسر می شود، خواه وصیت کننده آنها را به ترتیب وصیت کرده باشد-به این صورت که وصیّت در کلام او یکی پس از دیگری ذکر شود مثل اینکه بگوید:از جانب من روزه بیست ماه و نماز بیست سال را بدهید-یا به صورت غیر مرتب وصیت کرده باشند، به این ترتیب که بصورت یک جمله بگوید:نماز و روزه تمام عمرم را قضا کنید، بنابراین چنانچه قیمت آن مساوی نصف ترکه باشد و ورثه اجازه دهند، وصیّت درهمه نافذ است، ولی اگر ورثه اجازه ندهند، از مقدار وصیت نماز و روزه ثلث کم می شود، و همچنین اگر تمام آن وصیّت ها تبرعی و غیر واجب و بیش از ثلث باشند، چنانچه ورثه اجازه دهند، خارج کردن همه واجب است وگرنه به همان نسبت از همه کم می شود.
(مسأله 2326) اگر بعضی از وصیت های واجب از اصل ترکه و بعضی دیگر از غیر اصل ترکه خارج شود مثلاً از شصت دینار وصیت شده بیست دینار برای نماز و بیست دینار برای روزه و بیست دینار دیگر برای زکات وصیت شود، در صورتی که همه به اندازه ثلث باشند و یا در صورت بیشتر از ثلث،ورثه آن را اجازه دهند، همه خارج می شوند.امّا اگر بیشتر از ثلث باشند و ورثه اجازه ندهند، ثلث بر همه تقسیم می شود، و کمبودی آن چه از اصل ترکه داده می شود از اصل ترکه جبران می شود.مثلاً اگر ترکه میت صد دینار باشد، از اصل ترکه او ده دینار برای زکات خارج می شود سپس ثلث آن سی دینار خارج گردیده بر زکات و نماز و روزه تقسیم می شود.و همچنین اگر وصیّت ها متعدد باشند که بعضی از آنها واجب و از اصل ترکه خارج شود و بعض از آنها تبرّعی باشد.البته در صورتی که کامل کردن از ترکه ممکن نباشد، باید در هر دو صورت از ثلث کامل کند.
(مسأله 2327) اگر بعضی از وصیّت ها واجب باشد و از اصل ترکه خارج نشود، و بعض از آنها تبرعی باشد و ثلث هم به همه وافی نباشد و ورثه هم آن را اجازه ندهند، باید بنابر اظهر واجب را بر غیر واجب مقدم نماید، بنابراین اگر به واجبات مالی مانند خمس، زکات، حج، و به واجبات بدنی مانند نماز، روزه،امور خیریه، مانند اطعام فقرا، زیارت و مانند آنها وصیّت کند، چنانچه در وصیّت معیّن نکرده باشد که از ثلث خارج شود، اوّل باید واجب مال را از اصل ترکه خارج کند و چنانچه از ترکه چیزی باقی ماند،ثلث آن را معین نموده و از آن در واجب بدنی و در امور خیریه مصرف کند، و اگر به آن دو وافی نباشد،بنابر اظهر اوّل [واجب بدنی]نافذ و دوّم[وجوه برّ و احسان]لغو است، ولی اگر از ثلث معیّن کند،چنانچه ثلث برای همه کافی نباشد، و فقط برای نصف مخارج کافی باشد ثلث بر همه به نسبت نصف تقسیم می شود، پس نصف واجب مالی از ثلث و نصف دیگر از باقیمانده ترکه خارج می شود، و لکن چون وصیّت به واجب بدنی مانند نماز و روزه بر وصیّت به امور خیریه مقدّم است، باقیمانده ثلثت را در واجب بدنی مصرف نماید و چنانچه از آن اضافه بیاید، آن را در امور خیریه مصرف نماید وگرنه وصیّت به آن لغو می باشد.
(مسأله 2328) مقصود از وصیّت تبرّعی، وصیّت به کارهای نیک و خیری است که در حال حیات بر او واجب نیست خواه وصیّت تملیکی باشد مثل اینکه بگوید:اسب من بعد از وفاتم مال زید است، یا وصیّت عهدی باشد مثل اینکه بگوید:اسب مرا بعد از وفاتم صدقه بدهید.
(مسأله 2329) اگر وصیت کننده ثلث خود را برای کسی وصیّت نماید بدون آنکه آن را در عین مشخصی معیّن نماید، موصی له با ورثه شریک گردیده و یک سوّم تمام ترکه مال او می باشد، و چنانچه از ترکه چیزی تلف شود، تلف بر همه و اگر ترکه، رشد و نمو کند، نما بین همه مشترک خواهد بود.
(مسأله 2330) اگر وصیّت کند که ثلث را در مصلحتی از واجبات و مستحبات به مصرف برساند،ثلث بر ملک او باقی می ماند، و چنانچه از ترکه چیزی تلف شود، تلف بر وصیت کننده و بقیه ورثه تقسیم می شود، اگر رشد و زیادی پدید آید، باز ثلث آن مال او خواهد بود.
(مسأله 2331) اگر ثلث را در عین معیّنی معین کند، در همان چیز متعین می شود و سود و ضرر وارده بر آن، اختصاص به وصیت کننده دارد.
(مسأله 2332) اگر به ثلث 13 مال، به طور مشاع، سپس به چیز دیگری بطور معین وصیت نماید، مثلاً بگوید:ثلث مرا برایم انفاق کنید و اسبم را به زید بدهید، واجب است ثلث او را از غیر اسب خارج کند و وصیّت او به ثلث اسب برای زید صحیح است، و امّا صحت وصیّت او به دو ثلث دیگر به اجازه ورثه بستگی دارد اگر اجازه ندهند، وصیّت باطل خواهد بود.امّا اگر چیز دیگر در خارج معیّن نباشد،مثلاً بگوید:ثلث مرا برایم انفاق کنید و صد دینار به زید بدهید، وصیّت در مورد صد دینار به اجازه ورثه بستگی دارد.به هر تعداد اجازه دهند، در همان مقدار صحیح است، اما اگر چیزی را اجازه ندهند،وصیّت در تمام آن باطل است، پس اگر چنانچه بگوید:ثلث مرا به زید و ثلث دیگر از مالم را به عمرو بدهید، وصیّت او به عمرو جز با اجازه ورثه صحیح نمی باشد، امّا اگر بگوید:ثلث مرا به زید بدهید سپس بگوید:ثلث مرا به عمرو بدهید، وصیّت دوّمی ناسخ وصیّت اوّلی است.
(مسأله 2333) وصیّت در معصیت صحیح نیست، بنابراین وصیّت به صرف مال در کمک به ظالم یا در ترویج باطل مانند تعمیر کنیسه ها و فروش و پخش کتب ضلال باطل است.
(مسأله 2334) اگر به چیزی وصیت کند که در نزد وصیت کننده جایز است، ولی در نزد وصی جایز نیست وصی نمی تواند به آن وصیّت عمل کند، و اگر امر برعکس باشد، بر وصی واجب است که به آن وصیت عمل نماید.
(مسأله 2335) اگر به محروم شدن بعضی ورثه از غیر ثلث میراث وصیت کند، چنانچه آن بعض اجازه ندهد صحیح نیست، ولی اگر به محرومیت از ثلث وصیت کند دیگری باید او را از آن محروم سازد، مثلاً اگر دو فرزند داشته باشد و ترکه شش سهم باشد به فرزند محروم از ثلث، دو سهم و به دیگری چهار سهم داده می شود.و اگر یک ششم مالش را به برادرش وصیت کند و یکی از دو فرزندش را از ثلث محروم سازد به برادرش یک ششم و به فرزند محرومش یک سوّم و به فرزند دیگرش نصف میراث داده می شود.
(مسأله 2336) اگر بعد از وفات خود به مال کسی دیگر وصیّت کند، صحیح نیست اگر چه آن کس وصیت را اجازه بدهد، ولی اگر به مال شخص بعد از وفات آن شخص وصیّت کند و آن شخص آن را اجازه دهد، صحیح است.
(مسأله 2337) اگر وصیّت قبلی و بعدی اشتباه شود، در تعیین آن باید به قرعه عمل شود.
(مسأله 2338) اگر انسان به دیگری مالی را بدهد و به او بگوید:وقتی مردم آن را از جانب من انفاق کن ولی آن شخص نداند که آن مال بیشتر از ثلث است یا کمتر و یا مساوی، یا بداند که آن مال بیشتر از ثلث است ولی احتمال دهد که ورثه آن را اجازه می دهد، یا بداند که ورثه آن را اجازه نمی دهد، لکن احتمال دهد که دلیل شرعی دیگر برای اخراج آن از اصل ترکه دارد، در هر صورت تصرف وصی در آن مال و انفاق تمام آن جایز نمی باشد.
(مسأله 2339) اگر برای کسی به چیزی وصیّت کند که آن بین کمتر و بیشتر مردّد باشد، باید به کمتر اکتفا نماید.ولی اگر بین دو چیز متباین(مختلف)مردّد شود، باید با قرعه معیّن شود.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم