احکام شرعی
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض

عبادات احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و آب مضاف اقسام آب مطلق آب قلیل آب مشتبه آب مضاف احکام تخلی اشاره کیفیت شستن مخرج بول مستحبات و مکروهات تخلی استبراء وضو اجزا و کیفیت وضو وضو دارای چهار جزء واجب است:شستن صورت و دو دست، مسح سر و پاها وضوی جبیره شرایط وضو اول:آنکه آب وضو پاک، مطلق و مباح باشد دوم:فضایی که در آن مسح سر و پا می کند باید مباح باشد، سوم:آنکه استعمال آب برای او به خاطر بیماری یا تشنگی مانعی نداشته باشد چهارم:نیت پنجم:شستن و مسح اعضا را در حال اختیار خود وضوگیرنده انجام دهد، ششم:موالات، هفتم:اعضای وضو را به ترتیبی که بیان شده به جای آورد، احکام وضو مبطلات وضو اول و دوم:بول و غائط سوم:خارج شدن باد معده و روده از مخرج غائط یا از راه دیگری که برای خروج غائط گشوده شده است، چهارم:خوابی که بر عقل غلبه کند، پنجم:استحاضه زنان دائم الحدث چیزهایی که وضو گرفتن برای آنها واجب است غسل اشاره غسل جنابت اشاره اول:بیرون آمدن منی دوم جماع: صحت یا جواز چیزهایی که بر غسل جنابت متوقف است چیزهایی که بر جنب مکروه است واجبات غسل احکام و مستحبات غسل جنابت أغسال ثلاثۀ زنان غسل حیض استحاضه نفاس أحکام أموات احکام محتضر غسل میّت کفن نماز میت کیفیت نماز میت تشییع جنازه دفن غسل مس میت اقسام غسل های مستحب اول:غسل های زمانی دوم:غسل های مکانی سوم:غسل های فعلی تیمم اشاره چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است کیفیت تیمم شرایط تیمم احکام تیمم نجاسات أقسام نجاسات 1 و 2-بول و غائط 3-منی 4-مردار 5-خون 6 و 7-سگ و خوک 8-شراب 9-فقاع 10-کافر راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد اول:آنکه به واسطه جراحت و یا زخم که در بدن او است، لباس یا بدن به خون آلوده شده باشد دوم:اگر بدن یا لباس نمازگزار به مقدار کمتر از یک درهم به خون غیر نجس العین و میته و حیوان حرام گوشت آلوده شده باشد، معفو است سوم:اگر لباس های کوچک نمازگزار مثل جوراب، دستمال، کلاه، انگشتر، النگو و مانند اینها که نمی شود با آنها عورت را پوشاند، و لو با نجاست حیوان حرام گوشت نجس شده باشند، چهارم:مادری که پرستار پسر بچه است و بیش از یک لباس ندارد، مطهّرات أقسام مطهرات اوّل:آب دوم:زمین سوم:آفتاب چهارم:استحاله پنجم:انقلاب ششم:انتقال هفتم:اسلام هشتم:تبعیت نهم:برطرف شدن عین نجاست دهم:غایب شدن مسلمان یازدهم:استبراء حیوان نجاستخوار احکام ظرفهای طلا و نقره احکام نماز اشاره تعداد نمازها اوقات نمازهای یومیه و نافله احکام وقت نماز قبله لباس نمازگزار پوشانیدن بدن در نماز شرایط لباس نمازگزار اول:پاک باشد دوم:بنابر احتیاط مؤکّد مباح باشد، ولی مباح بودن لباس شرط صحت نماز نیست، سوم:آنکه لباس از اجزای مرداری که در آنها روح دمیده شده، نباشد، چهارم:آنکه هیچ جزئی از حیوان حرام گوشت در لباس نباشد پنجم:جایز نیست مرد لباس طلاباف در نماز به تن کند ششم:لباس مرد در نماز و غیر نماز بنابر احتیاط واجب نباید از ابریشم خالص طبیعی باشد، موارد تعذر پوشش شرعی مکان نمازگزار اذان و اقامه اشاره جمله های اذان و اقامه شرایط اذان و اقامه اشاره 1-نیّت، 2 و3-عقل و ایمان، 4-ذکورت: 5-ترتیب، 6-موالات، 7-عربیّت، 8-داخل شدن وقت، احکام اذان و اقامه حکم کسی که اذان و اقامه را ترک نموده است واجبات نماز اشاره نیت تکبیرة الاحرام قیام «ایستادن» قرائت رکوع سجود اشاره سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت تعقیب نماز جمعه مبطلات نماز صلوات بر پیغمبر نماز آیات اشاره وقت نماز آیات دستور نماز آیات نماز قضا نماز استیجاری نماز جماعت اشاره چند عمل مستحب: شرایط تحقّق جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت خلل و شکیّات نماز اشاره فوت محل جزء فراموش شده به سه چیز محقق می شود: شکیّات نماز اشاره قضای اجزای فراموش شده سجده سهو نماز مسافر اشاره چیزهایی که سفر را قطع می کند احکام مسافر نمازهای مستحبی اول:نماز عید فطر و قربان، دوم:نماز شب اول قبر که آن را نماز وحشت می نامند سوم:نماز روز اول هر ماه چهارم:نماز غفیله پنجم:خواندن نماز حاجت در مسجد کوفه احکام روزه نیت مبطلات روزه 1 و 2-خوردن و آشامیدن 3-جماع 4-دروغ بستن به خدا، پیغمبر و امامان 5-فروبردن سر در آب 6-رساندن غبار غلیظ به حلق 7-باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح اشاره فروع مسأله: 8-استمناء 9-اماله کردن با مایعات 10-قی کردن تتمیم کفاره روزه شرایط وجوب روزه کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه احکام روزه قضا اعتکاف اشاره اقسام اعتکاف احکام اعتکاف احکام زکات اشاره شرایط عمومی وجوب زکات چیزهایی که زکات در آنها واجب است اشاره و احکام نه چیز اول در ضمن چند گفتار بیان می شود: شرایط وجوب زکات در شتر، گاو و گوسفند زکات نقدین(طلا و نقره) زکات غلاّت چهارگانه ذکر اموری جهت آگاهی بیشتر از مسائل زکات غلات: اقسام مستحقین اشاره 1-فقیر2-مسکین، 3-عاملین زکات، 4-برای تألیف قلوب مسلمانانی که عقایدشان ضعیف اند به خاطر تقویت عقاید و باقی ماندن شان در اسلام، 5-خریداری بنده ها و آزاد کردن آنان چه مستحق دیگر وجود نداشته باشد 6-بدهکاران، 7-«سبیل اللَّه تعالی 8-ابن سبیل، اوصاف مستحقین 1-ایمان، 2-بنابر احتیاط از اهل معصیت نباشد، 3-از کسانی نباشد که مخارج شان بر زکات دهنده واجب است، احکام متفرقه زکات زکات فطره اشاره سایر احکام زکات فطره احکام خمس چیزهایی که خمس در آن واجب است 1-غنیمت، 2-معدن، 3-گنج، 4-غوّاصی، 5-زمین، 6-مال مخلوط به حرام، 7-فایده، مستحق خمس و مصرف آن بیان چند مسأله مورد ابتلاء اهل خمس: مسأله اول-اگر شخصی خانه یا محل تجارتش را چندین سال اجاره دهد، باید ابتدا نقص و خسارتی که بر آنها وارد گردیده از فایده جبران نماید، مسأله دوم-درختانی را که می نشاند، مسأله سوم-اگر درختان بزرگ شوند ولی قیمت بازار آنها پایین بیاید، مسأله چهارم-اگر شخصی مالک زمین زراعتی باشد، چند حالت دارد: مسأله پنجم-مالک می تواند خمس سال گذشته را از منافع سال بعدی بدهد به شرطی که اول خمس منافع بعدی را بدهد، مسأله ششم-اگر اعیانی از قبیل باغ یا خانه یا زمین یا ماشین را در ذمه برای غیر مخارج بخرد، مسأله هفتم-شخصی که چهارپایان را با خریدن یا هبه و بخشش مالک شود، چند حالت دارد: امر به معروف و نهی از منکر اشاره شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر مراتب امر به معروف و نهی از منکر بنابر مشهور یادآوری چند مطلب الف-نمونه هایی از معروف: ب-نمونه هایی از منکر: معاملات احکام خریدوفروش مقدمه: معاملات باطل و حرام آداب خریدوفروش معاملات مکروه عقد و شرایط آن شرایط فروشنده و خریدار اوّل-باید بالغ باشند، دوّم-عاقل باشند، سوّم-اختیار داشته باشند، چهارم-شرط چهارم فروشنده و خریدار این است که باید قدرت بر تصرف داشته باشند، معامله فضولی شرایط جنس و عوض آن خیارات خیار حقی است که با توجه به آن صاحبش قدرت دارد بر اینکه معامله را فسخ یا امضا کند که هفت قسم است: خیار مجلس 2-خیار حیوان 3-خیار شرط 4-خیار غبن 5-خیار تأخیر 6-خیار رؤیت 7-خیار عیب موارد جواز مطالبه ما به التفاوت ادامه احکام شرط احکام خیار لوازم بیع قبض و اقباض(تحویل گرفتن و تحویل دادن) معامله نقد و نسیه اقسام بیع احکام ربا در معامله بیع صرف احکام سَلَف احکام خریدوفروش میوه ها، سبزیجات و زراعت احکام معامله حیوان احکام اقاله احکام شفعه اشاره موارد شفعه احکام شفیع اعمال کردن حق شفعه احکام اجاره اشاره در عوض و معوض چند شرط است: احکام لزوم اجاره احکام تسلیم دادن مورد اجاره احکام تلف مسائل متفرقه احکام مزارعه احکام مساقات احکام جعاله احکام مسابقه و تیراندازی احکام شرکت احکام مضاربه احکام ودیعه(امانت) احکام عاریه اشاره احکام لقطه یافتن حیوان گمشده احکام غصب احکام احیای موات احکام مشترکات احکام دین و قرض اشاره خاتمه احکام رهن احکام حَجر(ممنوع بودن از تصرّف) احکام ضمان احکام حواله احکام کفالت احکام صلح احکام اقرار احکام وکالت احکام هبه احکام وصیت اشاره شرایط وصیت کننده: احکام مورد وصیت احکام کسی که برایش وصیت شده است احکام وصی در منجّزات بیمار احکام وقف اشاره شرایط واقف شرایط عین وقفی شرایط موقوف علیه در بیان مراد از بعض عبارات واقف بعض احکام وقف الحاق دو باب به احکام وقف: باب اوّل:در حبس و نظایر آن باب دوّم:در صدقه احکام نکاح اقسام نکاح اولیای عقد محارم اشاره محارم نسبی عبارتند از: حرمت سببی به یکی از اسباب زیر ثابت می شود: اوّل-خویشاوندی دوّم-رضاع سوّم-لعان چهارم-کفر عقد متعه(ازدواج موقّت) عیب هایی که موجب خیار فسخ می شوند مهر قسمت و نشوز احکام اولاد نفقه ها احکام طلاق اشاره مطلِّق و شرایط آن مطلَّقه و شرایط آن فروعات صیغه شاهد گرفتن اقسام طلاق قاعده الزام موجبات عدّه اوّل:طلاق و آنچه ملحق به آن است مانند فسخ و انفساخ دوّم:وفات سوم:وطی به شبهه چهارم:انقضای مدّت یا بخشیدن آن در متعه احکام خلع و مبارات اشاره خلع، خالع و مختلعه شرایط خلع شرایط خالع شرایط مختلعه صیغه خلع احکام خلع مبارات ظهار ظهار و شرایط آن مُظاهر و شرایط آن مظاهره و شرایط آن احکام ظهار احکام ایلاء احکام لعان احکام قسم و نذر قسم نذر عهد احکام کفّارات احکام صید و ذباحه اشاره شکار تذکیه ماهی و ملخ تذکیه ملخ ذبح ارکان ذبح سه چیز است: اشاره 1-ذابح 2-وسیله ذبح 3-چگونگی سر بریدن شرایط سر بریدن حیوان احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اوّل:حیوانات دریایی دوّم:چهارپایان سوّم:پرندگان چهارم:جامد پنجم:مایعات احکام ارث موجبات ارث، و آن دو نوع است:1-نسب 2-سبب امّا نسب سه طبقه دارد: طبقه اوّل و آن دو صنف است: طبقه دوّم، دو صنف است: طبقه سوّم، عموها و دایی ها، هر چه بالا روند امّا سبب، دو قسم است:زوجیت و ولاء اقسام وارث موانع ارث اشاره 1-کفر 2-قتل کیفیت ارث به حسب طبقات آن طبقه اوّل:پدران و پسران ارث طبقه دوم ارث دسته سوم میراث سببی اشاره 1-زوجیّت 2-ولاء ضمان جریره 3-ولایت امام علیه السلام میراث فرزند ملاعنه، ولد زنا، حمل و گمشده 1-میراث فرزند «ملاعنه» 2-میراث فرزند زنا 3-میراث حمل 4-میراث گمشده میراث خنثی میراث افراد غرق شده یا زیر آوار مانده و مانند آن میراث مجوس احکام حدود اسباب حدود شانزده تا است: اوّل-زنا اشاره حدّ زناکار دوّم-لواط اشاره کیفیت کشتن کسی که مرتکب لواط شده است سوّم-تفخیذ چهارم-ازدواج با زن ذمّیه علاوه برداشتن زن مسلمان و بدون اجازه وی پنجم-بوسیدن پسربچه محرم از روی شهوت ششم-سُحق هفتم-قیادت هشتم-قذف نهم-سبّ پیامبر صلی الله علیه و آله دهم-ادّعای پیغمبری یازدهم-جادو دوازدهم-خوردن مشروبات اشاره حدّ مشروبخواری و کیفیّت آن سیزدهم-دزدی در مورد حدّ دزد چند چیز معتبر است: مقدار نصاب مال دزدیده شده راه ثبوت حدّ سرقت مجازات دزد چهاردهم فروش انسان آزاد پانزدهم-محاربه جنگیدن شانزدهم-ارتداد تعزیرات قصاص قصاص نفس شروط قاتل شروط قصاص اشاره شرط اوّل-تساوی در آزاد بودن و بنده بودن شرط دوّم-تساوی در دین شرط سوّم-قاتل، پدر مقتول نباشد شرط چهارم-قاتل، عاقل و بالغ باشد شرط پنجم-خون مقتول محفوظ و با ارزش باشد ادّعای قتل و راههای ثبوت آن اشاره قتل به چند چیز ثابت می شود: أحکام قصاص قصاص اعضاء احکام دیات اشاره موجبات ضمان اشاره چند فرع: فرع اوّل-اگر کسی، دیگری را شبانه به منزلش دعوت نماید، ضامن آن شخص می باشد تا به خانه اش برگردد فرع دوّم-اگر دایه بگویداین بچه شما است و تحویل خانواده اش بدهد ولی خانواده بچه قول او را انکار نماید، فرع سوّم-اگر دایه زن دیگری را اجیر نماید و بچه را بدون اذن خانواده اش به او بسپارد و او هم بچه را نیاورد، فروع تسبیب فروع تزاحم موجبات دیه قطع اعضاء دیه شکستگی و... دیه منافع اعضاء اوّل-دیه عقل است دوّم-دیه شنوایی است سوّم-نور دو چشم: چهارم-دیه بویایی: پنجم-دیه سخن گفتن: ششم-دیه کج شدن گردن: هفتم-دیه شکستن بعصوص هشتم-دیه بی اختیار خارج شدن بول: نهم-دیه صدا: دهم-دیه نفخ پیدا کردن بیضه ها: یازدهم-دیه تعذّر انزال: دوازدهم-دیه مالیدن شکم: سیزدهم-دیه پاره کردن مثانه زن باکره: چهاردهم-افضا دیه جراحت جراحتی که به سر و صورت وارد می شود «شجاج»نامیده می شود که چند قسم است: اوّل-خارصه؛ دوّم-دامیه؛ سوّم-باضعه؛ چهارم-سمحاق؛ پنجم-موضحه؛ ششم-هاشمه؛ هفتم-منقله؛ هشتم-مأمومه؛ جراحتی است که به مرکز دماغ می رسد حکم سقط جنین قبل از دمیدن روح اشاره موارد جواز سقط جنین قبل از دمیدن روح: اوّل-اینکه باقی ماندن جنین در رحم زن حرجی و غیر قابل تحمل باشد دوّم-باقی ماندن جنین در رحم زن برای سلامتی او ضرر داشته باشد سوّم-جنین از نظر خلقت مبتلا به آفت و عیب باشد، چهارم-اگر جنین از زنا به وجود آمده باشد حکم سقط جنین بعد از دمیده شدن روح دیه جنین جنایت بر حیوان کفّاره کشتن در مورد عاقله

احکام مشترکات

احکام مشترکات
مراد از مشترکات، راهها و خیابانها و مساجد و مدارس و خانها(کاروانسرا)و آبها و معادن هستند.
(مسأله 2037) راهها بر دو قسمند:غیر بن بست و بن بست، امّا اوّلی که خیابان عمومی نامیده می شود و مردم در آن مساوی می باشند و برای هیچ کس تصرف در آن به احیا یا مانند آن جایز نیست،و همچنین تصرف در زمین آن به ساختن دیوار یا حفر چاه یا نهر یا مزرعه یا کاشتن درخت و مانند اینها که معمولاً مزاحم عابرین است [جایز نیست]. و امّا کندن چاه فاضلاب در آن بلا اشکال جایز است تا آب باران و مانند آن در آن جمع شود،و همچنین کندن سرداب در زیر آن مانعی ندارد در صورتی که پایه و سقف آن را محکم کند، همانطوری که تصرف در فضای آن به خارج نمودن روزنه یا بالکن یا باز کردن درب یا نصب ناودان یا غیر اینها اشکالی ندارد. ضابطه کلی:هر تصرّفی در فضای خیابان عمومی اگر به عابرین ضرری نرساند، جایز است،بشرطی که خیابان عمومی در زمینی موات باشد و اگر کسی زمینی خود را راه عمومی قرار دهد، حکم آن در مسأله (2064) می آید.
(مسأله 2038) اگر کسی بالکنی را در خیابان عمومی احداث کند و سپس خراب شود یا خراب کند،چنانچه بار دوّم قصد بازسازی آن را داشته باشد، اشغال این فضا توسط دیگری جایز نیست، ولی اگر قصد تجدید آن را نداشته باشد، دیگری می تواند در آن تصرّف کند.
(مسأله 2039) راهی که از آن به راه دیگر یا به زمین مباح راه نداشته باشد، بلکه از سه طرف به وسیله خانه ها احاطه شده، کوچه بن بست نامیده می شود که این راه ملک صاحبان آن خانه هایی است که درهایشان به آن باز می شود، نه هر کسی که دیوار خانه اش به آن متصل است، پس این کوچه از اوّل تا آخر آن میان آنها مشترک است و برای هیچ یک از صاحبان خانه ها تصرّف در آن بدون اذن دیگران جایز نیست، البته برای هر یک از آنها گشودن درب دیگر و بستن درب اوّل جایز است.
(مسأله 2040) کسی که دیوار خانه اش در کوچه بن بست قرار دارد، نمی تواند دربی را بسوی آن باز نماید مگر اینکه صاحبان کوچه اجازه دهند، البته می تواند شکافی و یا پنجره ای به طرف آن باز نماید،امّا اگر باز کردن درب برای عبور نباشد، بلکه برای مجرّد آمدن هوا یا روشنایی باشد، ظاهراً مانعی ندارد.
(مسأله 2041) هر یک از صاحبان کوچه بن بست می تواند در آن بنشیند و راه برود، و خود و عیال و چهار پایانش از آنجا بطرف خانه اش تردّد نمایند و اذن بقیه شرکا لازم نیست، اگر چه در میان آنها افراد قاصر[غیر بالغ و دیوانه مثلاً]باشند، حتّی اگر در تصرّف با آنها مساوی نباشد.
(مسأله 2042) استفاده از خیابانها و راههای عمومی به نشستن و خوابیدن و نماز خواندن و خرید و فروش یا مانند اینها برای همه جایز است، تا وقتی که مزاحمت برای عابرین نباشد، و هیچکس حق ندارد او را از این کار بازدارد ، همان طوری که حق ندارد در مقداری که به گذاشتن کالایش و ایستادن جهت انجام معامله و غیر اینها نیاز دارد با او مزاحمت کند.
(مسأله 2043) اگر کسی در نقطه ای از خیابان بنشیند سپس بلند شود، چنانچه برای استراحت و مانند آن باشد، حقّش باطل می شود، ولی اگر برای کار و مانند آن نشسته؛ چنانچه ترک آن محل بعد از حاصل شدن غرضش باشد یا اینکه قصد برگشت نداشته باشد، حق او از بین می رود، پس اگر در جای او دیگری بنشیند، حق ندارد او را منع کند.
(مسأله 2044) اگر کسی قبل از اتمام کارش بلند شود و قصد داشته باشد دوباره برگردد، بعید نیست که حقش ساقط شود حتّی اگر کالا یا فرش وی در آنجا مانده باشد، و در مسجد و مانند آن نیز مطلب چنین است که اگر شخصی در مسجد نماز بخواند یا برای خواندن قرآن یا غیر آن بنشیند، دیگری حق ندارد با او مزاحمت کند، ولی اگر بلند شود، دیگر در آنجا حقی ندارد، اگر چه قصدش این باشد که دوباره برگردد و در آنجا نماز بخواند، البته اگر مدت خروج و بلند شدن کم باشد، مثل اینکه برای آشامیدن آبی که در نزدیکی او قرار دارد یا برای شستن دستها و صورت یا مانند اینها بلند شود، مانعی ندارد و حق او باقی است.
(مسأله 2045) خیابان عمومی با چند چیز تحقق پیدا می کند:
1-کثرت تردّد و عبور مردم و قافله ها و وسایل نقلیه در زمین موات.
2-انسان زمین خود را راه عمومی قرار دهد، بنابراین برای هیچ کس تصرّف در آن به احیا یا مانند آن جایز نیست اگر چه مزاحمت برای عابرین نداشته باشد، و در این جهت فرقی نیست بین اینکه حدّ آن هفت ذراع یا کمتر یا بیشتر باشد، و بین این که اضافه از پنج ذراع مورد نیاز باشد-چنانچه در زمان ما غالباً این گونه است-یا نباشد، و با این مطلب تفاوت بین راه در ملک شخصی و راهی که در زمین موات ایجاد شده مشخص می شود، و آن اینکه تصرّف در دوّمی-در مقدار بیشتر از پنج ذراع اگر مزاحمتی برای عابرین نباشد جایز است.
3-راه عمومی که بین زمینهای آباد مردم واقع شده، مثل اینکه فرض شود یک قطعه زمین موات بین زمینهای آباد وجود دارد که با عبور و مرور مردم تبدیل به راه عمومی گردد، و برای این راه حدّ خاصی از وسعت و ضیق بودن نیست، و هرچه مساحت زمین است همان مقدار مورد نظر است و بر مردم توسعه آن واجب نیست چنانچه کمتر از پنج ذراع باشد، اگر چه فرض شود که برای عابرین تنگ است، مگر با دخالت ولی فقیه بر مبنای مصلحت عمومی، البته اگر آن راه بیشتر از پنج ذراع باشد و اضافه مورد نیاز هم نباشد، تصرّف در اضافه با احیا و مانند آن جایز است، و حکم چنین است اگر شخصی در وسط زمین آباد خود، یا در یکی از اطراف آن که همجوار با زمین دیگری است برای عبور مردم مقدار معیّنی را به عنوان راه قرار دهد که از آن مقدار نه اضافه و نه کم می شود.
(مسأله 2046) اگر راه عمومی از دو طرف یا از یک طرف در میان زمین موات واقع شود، احیای زمین به مقداری که موجب نقص راه از پنج ذراع گردد جایز نیست.
(مسأله 2047) اگر عبور و مرور از راهی که در زمین شخصی ایجاد شده، به علت وجود مانع یا احداث راه دیگر، قطع گردد تصرف در آن با احیا یا غیر آن جایز است.و می توان راه عمومی را که در زمین موات ایجاد شده به راه دیگری تبدیل نمود در صورتی که در آن برای عابرین مزاحمت نباشد، و همین طور راهی که بین زمینهای آباد قرار دارد، جایز است صاحبان زمینها آن را به راه دیگر تبدیل کنند؛چنانچه برای عابرین مزاحمت نباشد.
(مسأله 2048) اگر عرض راهی که در ملک شخصی ایجاد شده است از پنج ذراع بیشتر شود، احیای مقدار اضافه و تملک آن برای هیچ کس جایز نیست، و امّا اگر راه در زمین موات باشد، چنانچه مقدار اضافه به خاطر کثرت عابرین و وسایط نقلیه، مورد نیاز است-مثل زمان ما، تصرف در آن باز هم جایز نیست وگرنه مانعی ندارد.
(مسأله 2049) راه عمومی بین دو شهر یا بیشتر خصوصاً در شهرهای بزرگ و پرجمعیّت که بر اثری برآوردن نیاز مردم در نقل و انتقال، عرض بیشتر از پنج ذراع را لازم دارد، توسعه آن بر طبق نیاز عمومی بی اشکال است و حد مذکور در روایت موضوعیت ندارد بلکه معیار وسعت و تنگی راه در هر شهر و روستا اندازه نیاز آن هست.
(مسأله 2050) برای هر مسلمانی عبادت و نماز خواندن در مسجد جایز است و تمام مسلمانان در آن مساوی هستند، و هیچکس حق ندارد که مزاحم دیگری بشود چنانچه بر او سبقت گرفته باشد، ولی نماز بر غیر نماز مقدم است، بنابراین اگر کسی بخواهد بطور جماعت یا فرادی در مسجد نماز بخواند،برای دیگری جایز نیست که مزاحم نمازگزار شود اگر چه بر او سبقت گرفته باشد، مثل اینکه اگر در مسجد برای خواندن قرآن یا دعا یا درس گفتن نشسته باشد، واجب است که آنجا را خالی کند؛ و اگر نمازگزار مکانی را که دیگری در آن به غیر نماز مشغول شده به دلخواه خود اختیار کند مزاحمت او با انجام فعل غیر نماز اشکال دارد اگر چه بر او سبقت گرفته باشد.
(مسأله 2051) اگر کسی نسبت به مکانی سبقت بگیرد تا نمازش را در آن بطور فرادا بجا آورد، کسی که می خواهد نماز را با جماعت در آن بخواند حق ندارد او را منع کند، اگر چه برای کسی که فرادی نماز می خواند بهتر است که مکان را برای کسی که نماز را با جماعت می خواند خالی نماید و مانع خیر نباشد، اگر مکان خالی وجود داشته باشد.
(مسأله 2052) اگر کسی که در مسجد نشسته است بلند شود و از آنجا برود، چنانچه از آن اعراض کند حقش باطل است، بنابراین اگر به آنجا برگردد و حال آنکه دیگری آن را گرفته باشد، حق منع و مزاحمت او را ندارد، و امّا اگر قصد برگشت دارد، حتی اگر رحل او در آنجا باقی باشد، در این صورت نیز دیگری می تواند در جای او نماز بخواند.
(مسأله 2053) گذاشتن رحل در جایی از مسجد، بنابر اقرب حق اولویت نمی آورد چه بین گذاشتن رحل[مانند سجاده یا مهر مثلاً]و آمدنش زمان طولانی یا کوتاه باشد، بنابراین دیگری می تواند رحل را بردارد و در آنجا نماز بخواند، اگر نماز خواندن بدون برداشتن رحل امکان نداشته باشد، و ظاهراً ضامن رحل هم نمی شود.
(مسأله 2054) زیارتگاهها مانند مساجد می باشند، و هر فردی حق دارد در هر نقطه ای که بخواهد مشغول زیارت و دعا و خواندن قرآن و نماز شود و هیچ کس حق مزاحمت ندارد، و نمی تواند او را از این کار بازدارد، اما وقتی فارغ و از مکانش بلند شود، حقش ساقط می شود، چه قصد برگشت به آنجا را داشته باشد یا نه، و در این صورت دیگری می تواند در آنجا مشغول عبادت بشود.
(مسأله 2055) جواز و عدم جواز سکونت طلاب در مدارس تابع کیفیّت وقف واقف است، پس اگر آنها را به گروه خاصّی مانند عرب یا عجم یا به صنف خاصی مانند طلاب علوم شرعی یا خصوص فقه یا کلام مثلاً اختصاص دهد، برای دیگران سکونت در آنها جایز نیست، و امّا نسبت به مستحقین سکونت در آنها، مانند مساجد است که چنانچه کسی اتاقی را در اختیار بگیرد و در آن ساکن شود، او به آن سزاوارتر است و جایز نیست که دیگری با او مزاحمت کند مادامی که از آن اعراض نکرده اگر چه به مدّت طولانی باشد، مگر اینکه واقف مدّت خاصی مانند پنج سال را مثلاً شرط کرده باشد، که در این صورت بعد از پایان آن مدّت، لازم است بدون مهلت خارج شود.
(مسأله 2056) اگر واقف شرط کند که ساکن مدارس دارای ویژگی خاصی مثل اینکه ازدواج کرده باشد یا مشغول تدریس یا تحصیل باشد، چنانچه فاقد آن شود لازم است از آنجا خارج شود، پس معیار آن است که حق سکونت با تمام شرایطش تابع کیفیت وقف واقف است، و سکونت برای کسی که فاقد شرایط است جایز نیست.
(مسأله 2057) حق سکونت برای ساکن مدارس با خارج شدن برای نیازهای روزانه از قبیل خوردنی و آشامیدنی و پوشیدنی و امثال اینها، باطل نمی شود، همانطوری که با خروج از آنجا برای سفر یک روزه یا دو روزه یا بیشتر باطل نمی شود و از بین نمی رود، و همین طور مسافرتهای معمولی که یک ماه یا دو ماه یا سه ماه یا بیشتر طول می کشد، مانعی ندارد مانند سفر به حج یا زیارت یا جهت دیدار نزدیکان یا مانند اینها در صورتی که قصد برگشتن داشته و رحل و کالایش در آنجا باقی باشد، و با شرط واقف منافات نداشته باشد، البته باید عنوان ساکن مدرسه بر او صدق کند، و چنانچه مدّت سفر طولانی شود،بطوری که عنوان ساکن مدرسه بر او صدق نکند، حقش از بین می رود.
(مسأله 2058) اگر واقف، ماندن در شبهای تحصیلی یا تمام شبها را در مدرسه شرط کند، ساکن آن حق ندارد شبها را در جای دیگری بماند، وگرنه حقش از بین می رود.
(مسأله 2059) برای ساکن در اتاقی، جایز نیست دیگری را از مشارکت با خود منع کند، مگر اینکه اتاق طبق وقف یا به مقتضای قابلیت آن برای سکونت یک نفر آماده شده باشد.
(مسأله 2060) جاهایی که برای فقرا و بی پناهان آماده شده در تمام آنچه که ذکر شد مانند مدارس است.
(مسأله 2061) آبها بر دو قسمند:
1-آبهایی که بصورت آشکار بر روی زمین جاری است مانند دریاها و نهرها و چشمه هایی که بصورت طبیعی آباد است.
2-آبهایی که در درون زمین پنهان بوده و رسیدن به آن جز با عملیات حفاری و تلاش همه جانبه امکان ندارد مانند آب چاهها و چشمه های که با دست بشر آباد شده است، و آب با هر دو قسمش تابع مبدأ ملکیت عمومی است چه در زمینهای موات باشد یا در زمین مفتوحه عنوه، که بنابر اوّل از انفال و ملک امام علیه السلام است و بنابر صورت دوّم ملک مسلمین است، مانند خود زمینها. و بر هر دو تقدیر هر کس اخبار تحلیل شامل او است همان طوری که اجازه دارد این دسته از زمینها را احیا و از ثروتهای طبیعی آن استفاده نماید، نیز می تواند از آبهای زیر زمینی و سطحی آن استفاده کند، بنابراین هر فردی حق دارد به اندازه کارش از آن بهره ببرد، و جایز نیست که با دیگری در این باره مزاحمت کند واو را از آن کار بازدارد.بنابراین آبهای شطها و نهرهای بزرگ مانند دجله و فرات یا نهرهای کوچکی که خودشان از چشمه ها یا سیلابها یا آب شدن برفها به جریان می افتند،و همچنین چشمه های بازشده از کوهها یا از زمین موات و غیر اینها در استفاده مشترک می باشند و همین طور آبهای زیرزمینی.
(مسأله 2062) هیچ کس نمی تواند با حیازت یا مسلط شدن، آبهای روی زمین را تا وقتی که در مکان طبیعی خود قرار دارند مالک شود، بلکه از مباحات اصلی هستند، و چنانچه آن را با ظرف یا با وسیله ای و امثال اینها حیازت کند، نسبت به آن سزاوارتر از دیگری است و دیگری حق ندارد با او مزاحمت کند.
(مسأله 2063) آب چاهها و چشمه ها و قناتهایی که با عملیات حفاری و تلاش به دست می آید، موجب حق است ولی ملکیت نمی آورد، البته اگر قبل از تشریع انفال، با عملیات حفاری و تلاش همه جانبه به آب رسیده باشد آن را مالک می شود.
(مسأله 2064) اگر نهری را از آب مباح بکشد-چه به کندن در زمینی که ملک خود او است یا به کندن در زمین موات، و مقصود احیای آن به صورت نهر باشد-این شخص نسبت به آن آبی که داخل نهر می شود سزاوارتر است و جایز نیست که دیگری با او در آن مزاحمت کند.
(مسأله 2065) اگر نهر، ملک اشخاص متعدد و سهم شان بطور مساوی باشد، نسبت به سهمشان از نهر حق دارند، و اگر سهمشان متفاوت باشد به همان نسبت حق دارند، و به مقدار زمینشان که از آن آبیاری می شود ربطی ندارد.
(مسأله 2066) آبی که در نهر مشترک جاری است، حکمش حکم سایر اموال مشترک است، که تصرف یکی از شریکها بدون اذن بقیه جایز نیست، و چنانچه هر یک از آنها برای بقیه شرکا مباح کند و اجازه دهد که در هر زمان و به هر مقدار که بخواهد نیازمندی خود را از آن آب برطرف نماید، تصرف جایز است.
(مسأله 2067) اگر میان شرکا مشکلی پیش آید، چنانچه به نوبت روزها یا ساعات راضی شوند، به آن عمل کنند وگرنه چاره ای جز تقسیم میان آنها نیست، به این صورت که در دهانه نهر آهنی که مثلاً دارای دریچه های متعدد و مساوی است قرار داده می شود و برای هر یک به مقدار سهمش دریچه یا دریچه هایی در نظر گرفته می شود، که اگر سهم یکی 1/6 و دیگری 1/3 و سوّمی نصف1/2 باشد، برای صاحب 1/6 یک دریچه و برای صاحب ثلث 1/3 دو دریچه و برای صاحب نصف 1/2 سه دریچه که مجموع آن شش دریچه می شود، در نظر گرفته می شود.
(مسأله 2068) تقسیم به حسب اجزا لازم است و ظاهر آن است که آن تقسیم، تقسیم اجباری است،پس اگر یکی از شرکا آن را مطالبه بنماید، کسی که از آن خودداری کند، مجبور به آن می شود، و امّا قسمت به نوبت گذاری در حقیقت قسمت نیست تا لازم باشد، بلکه آن تقسیم به رضایت آنها بستگی دارد، چون هر یک می تواند از آن تقسیم برگردد.البته ظاهر آن است کسی که تمام نوبتش را استفاده کرده حق برگشت ندارد.
(مسأله 2069) اگر جماعتی بر آب مباح از چشمه یا رودخانه یا نهر و مانند آن اجتماع کنند، همه حق آبیاری و استفاده از آن را به مقدار نیازشان دارند، و هیچیک حق ندارد که بالاتر از آن نهری را باز نموده و تمام آب را بگیرد، یا از مقدار احتیاج بقیه کم کند، و در این صورت چنانچه آب برای همه کفایت کرد،مشکل حل است وگرنه چنانچه در زمان احیا بین آنها تفاوت باشد، حق با کسی است که قبل از همه اقدام کرده است، و همین طور افراد بعدی به نحو ترتیب، وگرنه الاعلی فالاعلی کسی که نزدیکتر به دهانه چشمه و ریشه نهر می باشد، مقدم می شود، و هم چنین در نهرهایی که ملک مردم است و از شطها باز شده اند، چنانچه برای همه کفایت کرد مشکل حلّ می شود، وگرنه الاسبق فالاسبق، مقدم می شود،یعنی کسی که باز کردن نهرش جلوتر از دیگری بوده است، و همین طور اگر قبل و بعدی باشد،وگرنه بالاتر به مقدار نیازش استفاده می کند سپس آنکه دنبال او است و همین طور.
(مسأله 2070) پاک نمودن نهر مشترک و اصلاح آن به نسبت حق شان بر عهده همه است، چنانچه با اختیار به این کار اقدام بکنند، ولی اگر همه مبادرت نورزند، نمی توان کسی را به آن کار مجبور نمود همان طوری که اقدام کنندگان حق ندارند هزینه ای را از سهم کسی که از پاک کردن نهر خودداری کرده مطالبه نمایند، مگر اینکه اقدام آنان، به تقاضا و تعهد او به بذل سهمش باشد.
(مسأله 2071) اگر نهر بین قاصر و غیر او مشترک، و اقدام غیر قاصر متوقف بر مشارکت قاصر باشد،واجب است که ولی قاصر-جهت رعایت مصلحت قاصر-در احیا و تعمیر و خرج کردن از مال قاصر به مقدار سهمش با غیر قاصر مشارکت نماید.
(مسأله 2072) قبلاً گذشت آنکه نزدیکتر به دهانه نهر یا چشمه است از آنکه دورتر می باشد سزاوارتر است به شرط آنکه دورتر در احیا و حیازت آب مقدم نباشد، بنابراین کسی که اقرب و نزدیکتر است از آب بر می دارد، و یا برای زراعت تا بند کفش و برای درخت تا قدم و برای درخت خرما تا ساق آب را حبس می کند و سپس آب را به کسی که بعد از او است رها می سازد و همینطور الأقرب فالأقرب.
(مسأله 2073) اگر کسی آسیاب بر روی نهری داشته باشد که آن نهر ملک شخص دیگری است، جایز نیست که دیگری مجرای نهر را تغییر دهد بطوری که موجب تعطیل آسیاب گردد، مگر اینکه صاحب آسیاب اجازه دهد، و همینطور غیر آسیاب از درختانی که در دو طرف نهر کاشته شده اند یا غیر آنها.
(مسأله 2074) قُرُق کردن چراگاه و منع حیوانات دیگران از چریدن در آن جایز نیست، مگر اینکه چراگاه ملک او باشد، که در این صورت قرق کردن جایز است.
(مسأله 2075) معادن بر دو قسم است: اوّل-معادن آشکار که طبیعت معدنی آن آشکار است چه رسیدن به آن به تلاش همه جانبه و کار نیاز داشته باشد-مثل اینکه اگر در اعماق زمین وجود داشته باشد-و چه به تلاش همه جانبه وکار نیاز نداشته باشد مانند نمک و قیر و کبریت و مومیا و فیروزه و امثال اینها. دوّم-معادن باطنی، و آن معادنی هستند که جوهر معدنیّت آنها جز با تلاش همه جانبه و کار آشکار نمی شوند، مانند طلا و نقره.و هر دو قسم از معدن تابع مبدأ مالکیّت عمومی است چنانچه در زمین موات یا مفتوحه عنوة باشند، و هر کس که اخبار تحلیل شامل او است می تواند از آنها بطور مساوی استفاده کند و برای هیچ کس مزاحمت با دیگری جایز نیست.بنابراین اولی به حیازت تابع مبدأ حق است(یعنی حق می آورد)، و کسی که از آنها چیزی را حیازت کند به آن(از هر کسی دیگر)سزاوارتر است، کم باشد یا زیاد و باقیمانده بصورت مشترک باقی می ماند. و دوّمی تابع مبدأ حق که به احیا بعد از کشف و رسیدن به آن است.
(مسأله 2076) اگر در احیای معدنی شروع کند و سپس عمداً آن را معطل بگذارد، حقی برای او ایجاد نمی شود، نهایت امر، اکتشاف و استخراج از راهی که او اقدام به کندن آن کرده جایز نیست، لکن مانع از اقدام جهت اکتشاف از راه دیگر و استخراج از آن راه برای دیگران، وجود ندارد، البته اگر راه رسیدن منحصر باشد به آنچه که این شخص حفر کرده، در این صورت بعید نیست که حقّش ساقط بشود،چنانچه مدت اهمال و تعطیل طول بکشد بطوری که مقدار حفر شده، از فایده و استفاده ساقط بشود،وگرنه بر حاکم شرع یا وکیل او است که در صورت مصلحت، آن شخص را بر تمام کردن یا دست برداشتن از آن مجبور نماید، البته اگر عذر بیاورد، مهلت داده می شود تا عذرش برطرف گردد و سپس او را بر یکی از دو چیز وادار نماید.
(مسأله 2077) معادن چه در اعماق زمین یا در روی آن قرار داشته باشند، چنانچه ملکیت زمین ابتدا از طرف خداوند جعل شده باشد، مثل اینکه ملکیّت زمینهای موات برای امام علیه السلام جعل شده و زمینهای مفتوحه عنوة برای عموم مسلمین، بنابراین علاوه بر زمین، هرچه در آن از معادن و آبها و غیر آنها از ثروتهای طبیعی است ملک امام علیه السلام است، اگر در زمین موات باشند و یا ملک مسلمین است چنانچه در زمینهای مفتوحه عنوه باشند، پس اگر ملکیت زمین به اسباب خاصی مانند احیا و خرید و امثال آنها جعل شده باشد، زمین تابع مبدأ ملکیت نیست و سبب خاص تنها موجب علاقه احیاکننده به زمین است(خواه ملک آور باشد یا موجب حق گردد)، ولی موجب علاقه به معادن نیست چه در درون زمین باشند یا در روی زمین، بنابراین اگر کسی زمینی را احیا نمود، به آن سزاوارتر است، امّا موجب به وجود آمدن حق نسبت به ثروتهای طبیعی زمین مانند معادن و آبها نمی شود، بلکه آنها را باید با حیازت و اکتشاف بدست آورد.
(مسأله 2078) هر فردی می تواند از معادن بیش از مقدار نیازش حیازت کند، و این به امکانات مادی و علمی و استفاده از وسایل جدید و پیشرفته بستگی دارد، بنابراین اگر فردی از این امکانات برخوردار باشد، می تواند از مواد معدنی درون زمین و از معادن روی زمین به مقدار زیاد حیازت کند و مالک آن بشود بدون اینکه در استفاده از آن مزاحم دیگران باشد.
(مسأله 2079) اگر مالک بگوید:کار کن و آنچه از معدن استخراج کردی نصف آن مال تو باشد، بعید نیست که این از باب اجاره باشد به اینکه نصف آنچه را که از مواد معدنی استخراج می کند اجرت او قرار دهد، و چون صاحب معدن به حسب تجارب خود اطمینان دارد که معدن استخراج شده معمولاً از این مقدار کم نیست، بنابراین اجرت هم مجهول نمی باشد، و وقتی که اجیر اطمینان داشته باشد،اجیر گرفتن او مانعی ندارد، و چنانچه بعداً معلوم شود که او مغبون است، اجاره را فسخ می کند، و ممکن است که این از باب جعاله باشد، چون حقیقت جعاله ضمانت کار غیر است در برابر دستور به آن کار،و جاعل می تواند جُعل را که همان اجرت المثل است به مقدار معین مشخص کند، و در مورد بحث همین طور است، و ممکن است این معامله مستقل باشد، و چون با رضایت یکدیگر انجام گرفته است،حکم به صحت آن می شود.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم