احکام شرعی
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض
آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی شيخ محمداسحاق فياض

عبادات احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و آب مضاف اقسام آب مطلق آب قلیل آب مشتبه آب مضاف احکام تخلی اشاره کیفیت شستن مخرج بول مستحبات و مکروهات تخلی استبراء وضو اجزا و کیفیت وضو وضو دارای چهار جزء واجب است:شستن صورت و دو دست، مسح سر و پاها وضوی جبیره شرایط وضو اول:آنکه آب وضو پاک، مطلق و مباح باشد دوم:فضایی که در آن مسح سر و پا می کند باید مباح باشد، سوم:آنکه استعمال آب برای او به خاطر بیماری یا تشنگی مانعی نداشته باشد چهارم:نیت پنجم:شستن و مسح اعضا را در حال اختیار خود وضوگیرنده انجام دهد، ششم:موالات، هفتم:اعضای وضو را به ترتیبی که بیان شده به جای آورد، احکام وضو مبطلات وضو اول و دوم:بول و غائط سوم:خارج شدن باد معده و روده از مخرج غائط یا از راه دیگری که برای خروج غائط گشوده شده است، چهارم:خوابی که بر عقل غلبه کند، پنجم:استحاضه زنان دائم الحدث چیزهایی که وضو گرفتن برای آنها واجب است غسل اشاره غسل جنابت اشاره اول:بیرون آمدن منی دوم جماع: صحت یا جواز چیزهایی که بر غسل جنابت متوقف است چیزهایی که بر جنب مکروه است واجبات غسل احکام و مستحبات غسل جنابت أغسال ثلاثۀ زنان غسل حیض استحاضه نفاس أحکام أموات احکام محتضر غسل میّت کفن نماز میت کیفیت نماز میت تشییع جنازه دفن غسل مس میت اقسام غسل های مستحب اول:غسل های زمانی دوم:غسل های مکانی سوم:غسل های فعلی تیمم اشاره چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است کیفیت تیمم شرایط تیمم احکام تیمم نجاسات أقسام نجاسات 1 و 2-بول و غائط 3-منی 4-مردار 5-خون 6 و 7-سگ و خوک 8-شراب 9-فقاع 10-کافر راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد اول:آنکه به واسطه جراحت و یا زخم که در بدن او است، لباس یا بدن به خون آلوده شده باشد دوم:اگر بدن یا لباس نمازگزار به مقدار کمتر از یک درهم به خون غیر نجس العین و میته و حیوان حرام گوشت آلوده شده باشد، معفو است سوم:اگر لباس های کوچک نمازگزار مثل جوراب، دستمال، کلاه، انگشتر، النگو و مانند اینها که نمی شود با آنها عورت را پوشاند، و لو با نجاست حیوان حرام گوشت نجس شده باشند، چهارم:مادری که پرستار پسر بچه است و بیش از یک لباس ندارد، مطهّرات أقسام مطهرات اوّل:آب دوم:زمین سوم:آفتاب چهارم:استحاله پنجم:انقلاب ششم:انتقال هفتم:اسلام هشتم:تبعیت نهم:برطرف شدن عین نجاست دهم:غایب شدن مسلمان یازدهم:استبراء حیوان نجاستخوار احکام ظرفهای طلا و نقره احکام نماز اشاره تعداد نمازها اوقات نمازهای یومیه و نافله احکام وقت نماز قبله لباس نمازگزار پوشانیدن بدن در نماز شرایط لباس نمازگزار اول:پاک باشد دوم:بنابر احتیاط مؤکّد مباح باشد، ولی مباح بودن لباس شرط صحت نماز نیست، سوم:آنکه لباس از اجزای مرداری که در آنها روح دمیده شده، نباشد، چهارم:آنکه هیچ جزئی از حیوان حرام گوشت در لباس نباشد پنجم:جایز نیست مرد لباس طلاباف در نماز به تن کند ششم:لباس مرد در نماز و غیر نماز بنابر احتیاط واجب نباید از ابریشم خالص طبیعی باشد، موارد تعذر پوشش شرعی مکان نمازگزار اذان و اقامه اشاره جمله های اذان و اقامه شرایط اذان و اقامه اشاره 1-نیّت، 2 و3-عقل و ایمان، 4-ذکورت: 5-ترتیب، 6-موالات، 7-عربیّت، 8-داخل شدن وقت، احکام اذان و اقامه حکم کسی که اذان و اقامه را ترک نموده است واجبات نماز اشاره نیت تکبیرة الاحرام قیام «ایستادن» قرائت رکوع سجود اشاره سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت تعقیب نماز جمعه مبطلات نماز صلوات بر پیغمبر نماز آیات اشاره وقت نماز آیات دستور نماز آیات نماز قضا نماز استیجاری نماز جماعت اشاره چند عمل مستحب: شرایط تحقّق جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت خلل و شکیّات نماز اشاره فوت محل جزء فراموش شده به سه چیز محقق می شود: شکیّات نماز اشاره قضای اجزای فراموش شده سجده سهو نماز مسافر اشاره چیزهایی که سفر را قطع می کند احکام مسافر نمازهای مستحبی اول:نماز عید فطر و قربان، دوم:نماز شب اول قبر که آن را نماز وحشت می نامند سوم:نماز روز اول هر ماه چهارم:نماز غفیله پنجم:خواندن نماز حاجت در مسجد کوفه احکام روزه نیت مبطلات روزه 1 و 2-خوردن و آشامیدن 3-جماع 4-دروغ بستن به خدا، پیغمبر و امامان 5-فروبردن سر در آب 6-رساندن غبار غلیظ به حلق 7-باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح اشاره فروع مسأله: 8-استمناء 9-اماله کردن با مایعات 10-قی کردن تتمیم کفاره روزه شرایط وجوب روزه کسانی که روزه بر آنها واجب نیست راه ثابت شدن اول ماه احکام روزه قضا اعتکاف اشاره اقسام اعتکاف احکام اعتکاف احکام زکات اشاره شرایط عمومی وجوب زکات چیزهایی که زکات در آنها واجب است اشاره و احکام نه چیز اول در ضمن چند گفتار بیان می شود: شرایط وجوب زکات در شتر، گاو و گوسفند زکات نقدین(طلا و نقره) زکات غلاّت چهارگانه ذکر اموری جهت آگاهی بیشتر از مسائل زکات غلات: اقسام مستحقین اشاره 1-فقیر2-مسکین، 3-عاملین زکات، 4-برای تألیف قلوب مسلمانانی که عقایدشان ضعیف اند به خاطر تقویت عقاید و باقی ماندن شان در اسلام، 5-خریداری بنده ها و آزاد کردن آنان چه مستحق دیگر وجود نداشته باشد 6-بدهکاران، 7-«سبیل اللَّه تعالی 8-ابن سبیل، اوصاف مستحقین 1-ایمان، 2-بنابر احتیاط از اهل معصیت نباشد، 3-از کسانی نباشد که مخارج شان بر زکات دهنده واجب است، احکام متفرقه زکات زکات فطره اشاره سایر احکام زکات فطره احکام خمس چیزهایی که خمس در آن واجب است 1-غنیمت، 2-معدن، 3-گنج، 4-غوّاصی، 5-زمین، 6-مال مخلوط به حرام، 7-فایده، مستحق خمس و مصرف آن بیان چند مسأله مورد ابتلاء اهل خمس: مسأله اول-اگر شخصی خانه یا محل تجارتش را چندین سال اجاره دهد، باید ابتدا نقص و خسارتی که بر آنها وارد گردیده از فایده جبران نماید، مسأله دوم-درختانی را که می نشاند، مسأله سوم-اگر درختان بزرگ شوند ولی قیمت بازار آنها پایین بیاید، مسأله چهارم-اگر شخصی مالک زمین زراعتی باشد، چند حالت دارد: مسأله پنجم-مالک می تواند خمس سال گذشته را از منافع سال بعدی بدهد به شرطی که اول خمس منافع بعدی را بدهد، مسأله ششم-اگر اعیانی از قبیل باغ یا خانه یا زمین یا ماشین را در ذمه برای غیر مخارج بخرد، مسأله هفتم-شخصی که چهارپایان را با خریدن یا هبه و بخشش مالک شود، چند حالت دارد: امر به معروف و نهی از منکر اشاره شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر مراتب امر به معروف و نهی از منکر بنابر مشهور یادآوری چند مطلب الف-نمونه هایی از معروف: ب-نمونه هایی از منکر: معاملات احکام خریدوفروش مقدمه: معاملات باطل و حرام آداب خریدوفروش معاملات مکروه عقد و شرایط آن شرایط فروشنده و خریدار اوّل-باید بالغ باشند، دوّم-عاقل باشند، سوّم-اختیار داشته باشند، چهارم-شرط چهارم فروشنده و خریدار این است که باید قدرت بر تصرف داشته باشند، معامله فضولی شرایط جنس و عوض آن خیارات خیار حقی است که با توجه به آن صاحبش قدرت دارد بر اینکه معامله را فسخ یا امضا کند که هفت قسم است: خیار مجلس 2-خیار حیوان 3-خیار شرط 4-خیار غبن 5-خیار تأخیر 6-خیار رؤیت 7-خیار عیب موارد جواز مطالبه ما به التفاوت ادامه احکام شرط احکام خیار لوازم بیع قبض و اقباض(تحویل گرفتن و تحویل دادن) معامله نقد و نسیه اقسام بیع احکام ربا در معامله بیع صرف احکام سَلَف احکام خریدوفروش میوه ها، سبزیجات و زراعت احکام معامله حیوان احکام اقاله احکام شفعه اشاره موارد شفعه احکام شفیع اعمال کردن حق شفعه احکام اجاره اشاره در عوض و معوض چند شرط است: احکام لزوم اجاره احکام تسلیم دادن مورد اجاره احکام تلف مسائل متفرقه احکام مزارعه احکام مساقات احکام جعاله احکام مسابقه و تیراندازی احکام شرکت احکام مضاربه احکام ودیعه(امانت) احکام عاریه اشاره احکام لقطه یافتن حیوان گمشده احکام غصب احکام احیای موات احکام مشترکات احکام دین و قرض اشاره خاتمه احکام رهن احکام حَجر(ممنوع بودن از تصرّف) احکام ضمان احکام حواله احکام کفالت احکام صلح احکام اقرار احکام وکالت احکام هبه احکام وصیت اشاره شرایط وصیت کننده: احکام مورد وصیت احکام کسی که برایش وصیت شده است احکام وصی در منجّزات بیمار احکام وقف اشاره شرایط واقف شرایط عین وقفی شرایط موقوف علیه در بیان مراد از بعض عبارات واقف بعض احکام وقف الحاق دو باب به احکام وقف: باب اوّل:در حبس و نظایر آن باب دوّم:در صدقه احکام نکاح اقسام نکاح اولیای عقد محارم اشاره محارم نسبی عبارتند از: حرمت سببی به یکی از اسباب زیر ثابت می شود: اوّل-خویشاوندی دوّم-رضاع سوّم-لعان چهارم-کفر عقد متعه(ازدواج موقّت) عیب هایی که موجب خیار فسخ می شوند مهر قسمت و نشوز احکام اولاد نفقه ها احکام طلاق اشاره مطلِّق و شرایط آن مطلَّقه و شرایط آن فروعات صیغه شاهد گرفتن اقسام طلاق قاعده الزام موجبات عدّه اوّل:طلاق و آنچه ملحق به آن است مانند فسخ و انفساخ دوّم:وفات سوم:وطی به شبهه چهارم:انقضای مدّت یا بخشیدن آن در متعه احکام خلع و مبارات اشاره خلع، خالع و مختلعه شرایط خلع شرایط خالع شرایط مختلعه صیغه خلع احکام خلع مبارات ظهار ظهار و شرایط آن مُظاهر و شرایط آن مظاهره و شرایط آن احکام ظهار احکام ایلاء احکام لعان احکام قسم و نذر قسم نذر عهد احکام کفّارات احکام صید و ذباحه اشاره شکار تذکیه ماهی و ملخ تذکیه ملخ ذبح ارکان ذبح سه چیز است: اشاره 1-ذابح 2-وسیله ذبح 3-چگونگی سر بریدن شرایط سر بریدن حیوان احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اوّل:حیوانات دریایی دوّم:چهارپایان سوّم:پرندگان چهارم:جامد پنجم:مایعات احکام ارث موجبات ارث، و آن دو نوع است:1-نسب 2-سبب امّا نسب سه طبقه دارد: طبقه اوّل و آن دو صنف است: طبقه دوّم، دو صنف است: طبقه سوّم، عموها و دایی ها، هر چه بالا روند امّا سبب، دو قسم است:زوجیت و ولاء اقسام وارث موانع ارث اشاره 1-کفر 2-قتل کیفیت ارث به حسب طبقات آن طبقه اوّل:پدران و پسران ارث طبقه دوم ارث دسته سوم میراث سببی اشاره 1-زوجیّت 2-ولاء ضمان جریره 3-ولایت امام علیه السلام میراث فرزند ملاعنه، ولد زنا، حمل و گمشده 1-میراث فرزند «ملاعنه» 2-میراث فرزند زنا 3-میراث حمل 4-میراث گمشده میراث خنثی میراث افراد غرق شده یا زیر آوار مانده و مانند آن میراث مجوس احکام حدود اسباب حدود شانزده تا است: اوّل-زنا اشاره حدّ زناکار دوّم-لواط اشاره کیفیت کشتن کسی که مرتکب لواط شده است سوّم-تفخیذ چهارم-ازدواج با زن ذمّیه علاوه برداشتن زن مسلمان و بدون اجازه وی پنجم-بوسیدن پسربچه محرم از روی شهوت ششم-سُحق هفتم-قیادت هشتم-قذف نهم-سبّ پیامبر صلی الله علیه و آله دهم-ادّعای پیغمبری یازدهم-جادو دوازدهم-خوردن مشروبات اشاره حدّ مشروبخواری و کیفیّت آن سیزدهم-دزدی در مورد حدّ دزد چند چیز معتبر است: مقدار نصاب مال دزدیده شده راه ثبوت حدّ سرقت مجازات دزد چهاردهم فروش انسان آزاد پانزدهم-محاربه جنگیدن شانزدهم-ارتداد تعزیرات قصاص قصاص نفس شروط قاتل شروط قصاص اشاره شرط اوّل-تساوی در آزاد بودن و بنده بودن شرط دوّم-تساوی در دین شرط سوّم-قاتل، پدر مقتول نباشد شرط چهارم-قاتل، عاقل و بالغ باشد شرط پنجم-خون مقتول محفوظ و با ارزش باشد ادّعای قتل و راههای ثبوت آن اشاره قتل به چند چیز ثابت می شود: أحکام قصاص قصاص اعضاء احکام دیات اشاره موجبات ضمان اشاره چند فرع: فرع اوّل-اگر کسی، دیگری را شبانه به منزلش دعوت نماید، ضامن آن شخص می باشد تا به خانه اش برگردد فرع دوّم-اگر دایه بگویداین بچه شما است و تحویل خانواده اش بدهد ولی خانواده بچه قول او را انکار نماید، فرع سوّم-اگر دایه زن دیگری را اجیر نماید و بچه را بدون اذن خانواده اش به او بسپارد و او هم بچه را نیاورد، فروع تسبیب فروع تزاحم موجبات دیه قطع اعضاء دیه شکستگی و... دیه منافع اعضاء اوّل-دیه عقل است دوّم-دیه شنوایی است سوّم-نور دو چشم: چهارم-دیه بویایی: پنجم-دیه سخن گفتن: ششم-دیه کج شدن گردن: هفتم-دیه شکستن بعصوص هشتم-دیه بی اختیار خارج شدن بول: نهم-دیه صدا: دهم-دیه نفخ پیدا کردن بیضه ها: یازدهم-دیه تعذّر انزال: دوازدهم-دیه مالیدن شکم: سیزدهم-دیه پاره کردن مثانه زن باکره: چهاردهم-افضا دیه جراحت جراحتی که به سر و صورت وارد می شود «شجاج»نامیده می شود که چند قسم است: اوّل-خارصه؛ دوّم-دامیه؛ سوّم-باضعه؛ چهارم-سمحاق؛ پنجم-موضحه؛ ششم-هاشمه؛ هفتم-منقله؛ هشتم-مأمومه؛ جراحتی است که به مرکز دماغ می رسد حکم سقط جنین قبل از دمیدن روح اشاره موارد جواز سقط جنین قبل از دمیدن روح: اوّل-اینکه باقی ماندن جنین در رحم زن حرجی و غیر قابل تحمل باشد دوّم-باقی ماندن جنین در رحم زن برای سلامتی او ضرر داشته باشد سوّم-جنین از نظر خلقت مبتلا به آفت و عیب باشد، چهارم-اگر جنین از زنا به وجود آمده باشد حکم سقط جنین بعد از دمیده شدن روح دیه جنین جنایت بر حیوان کفّاره کشتن در مورد عاقله

اشاره

اشاره
(مسأله 2080) در قرض، صیغه معتبر نیست، بنابراین اگر مالی را به قصد قرض به کسی بدهد، تملیک نماید عین است به این صورت که اگر مثلی باشد، ضامن به مثل است و اگر قیمی باشد ضامن به قیمت است.و طرف هم اگر به همین قصد بگیرد، قرض صحیح است.
(مسأله 2081) شخصی که توانایی مالی دارد بهتر است قرض نکند، و اگر قرض نمود واجب است نیّت ادا را داشته باشد قرض دادن از صدقه افضل است.
(مسأله 2082) در قرض لازم است که مال «عین»باشد، پس اگر «دین»یا «منفعت»باشد قرض صحیح نیست، البته قرض دادن کلی در معیّن صحیح است، مانند یک درهم از دو درهم که در خارج وجود دارد.
(مسأله 2083) مالی که قرض داده می شود باید تملّک آن صحیح باشد، بنابراین قرض دادن شراب و خوک صحیح نیست.تعیین مقدار و اوصاف و خصوصیات آن که موجب اختلاف مالیّت می شود لازم نیست، خواه مثلی باشد یا قیمی، البته بر قرض گیرنده از باب مقدمه ادا لازم است که مقدار و اوصاف آن را بداند.
(مسأله 2084) در قرض، قبض معتبر است، بنابراین، قرض گیرنده فقط بعد از قبض مالک آن می شود.
(مسأله 2085) اگر مال قرض مثلی باشد، مانند گندم، جو، طلا و نقره و امثال آنها، مثل آن در ذمّه قرض گیرنده ثابت است، و ادای مثل، خواه از قیمت وقتِ ادا زیاد، یا کم بشود لازم است، و قرض دهنده حق ندارد قیمت را از قرض گیرنده مطالبه نماید، مثلاً اگر یک دینار عراقی قرض کند، در ذمّه او همان یک دینار ثابت است نه قیمت آن، و اگر قیمتِ آن وقت ادا کاهش یابد-اگر چه زیاد کاهش یابد-قرض دهنده حق ندارد قیمت آن را مطالبه نماید، همان طوری که اگر قیمت آن وقت ادا افزایش یابد، قرض گیرنده نمی تواند به ادای قیمت وقت قرض آن اکتفا نماید، پس آنچه بر او واجب است نفس دینار است چه قیمتش افزایش یابد و یا کاهش؛ البته ادای به قیمت با رضایت یکدیگر جایز است، که در این صورت اعتبار، به قیمتِ وقت ادا است، ولی اگر قیمی باشد، قیمت آن در وقت قرض در ذمّه قرض گیرنده ثابت است.
(مسأله 2086) اگر عینی را به کسی قرض دهد و قرض گیرنده آن را قبض کند، سپس قرض دهنده عین را مطالبه نماید؛ بر قرض گیرنده پس دادن عین، واجب نیست.
(مسأله 2087) دینی را که فوراً باید بدهد، مدّت دار نمی شود، مگر اینکه در ضمن عقد لازم شرط گردد،ولی تعجیل نمودن در دینِ مدت دار، در برابر ساقط کردن قسمتی از آن صحیح است، امّا مدت دار نمودن دین حال در برابر اضافه چیزی، صحیح نیست چون ربا است.
(مسأله 2088) اگر دین فوری باشد، طلبکار حق ندارد از گرفتن آن از بدهکار در هر وقتی که باشد خودداری نماید.اگر مدت دار باشد، پس از سر رسیدن آن نیز چنین است، امّا قبل از سر رسیدن مدّت هم ظاهراً طلبکار حق ندارد از گرفتن دین خودداری کند، مگر اینکه از خارج بدانیم که مدت دار بودن حق طلبکار نیز هست.
(مسأله 2089) شرط زیادی، در مقدار، یا در صفت(از جانب قرض دهنده)بر قرض گیرنده حرام است، لکن قرض با این شرط باطل نیست بلکه تنها شرط باطل است و گرفتن اضافه حرام است،بنابراین اگر گندم را مثلاً با قرض ربوی بردارد و زراعت کند، تصرف در حاصل آن جایز است، و همین طور اگر مالی را با قرض ربوی بردارد سپس با آن لباسی را بخرد.البته اگر با عین زیادی که آن را به قرض گرفته چیزی را بخرد، تصرّف در آن جایز نیست.
(مسأله 2090) در حرمت زیاده، فرقی نیست بین اینکه زیاده به قرض دهنده یا دیگری برگردد،بنابراین اگر بگوید:یک دینار به تو قرض دادم به شرط اینکه یک درهم به زید هبه کنی یا اینکه مبلغی را خرج مسجد یا عزاداری امام حسین کنی، صحیح نیست، ولی قبول زیاده بدون شرط جایز است، همان طوری که شرط نمودنِ آنچه که بر قرض گیرنده واجب است، جایز است، مثل اینکه بگوید:به تو قرض دادم به شرط اینکه زکاتِ یا دینِ خود را ادا کنی.و همچنین صحیح است شرط نمودنِ آنچه که مال در آن لحاظ نشده است، مثل اینکه بگوید:برای من یا برای زید دعا کنی یا برای خودت نماز بخوانی یا روزه بگیری در این مسأله فرقی نیست بین اینکه فایده اش به قرض دهنده یا به قرض گیرنده یا به غیر اینها برگردد، پس معیار در منع، چیزی است که مال، در آن لحاظ شده باشد و به غیر قرض ثابت نشده باشد، بنابراین شرط در غیر این مورد جایز است، اگر مکان تحویل را شرط کند، لازم است، و اگرمدت دار بودن آن را در عقد لازم شرط کند، شرط صحیح است و مدت هم لازم می شود، بلکه ظاهر آن است که شرط مدت در عقد قرض هم جایز است، پس طلبکار قبل از مدت حق مطالبه را ندارد.
(مسأله 2091) اگر به شخصی چیزی را قرض بدهد و با او شرط کند که چیز دیگری را به کمتر از قیمت، به او بفروشد یا به کمتر از اجرت، به او اجاره دهد، این شرط داخل در شرط زیاده است و جایز نیست، امّا اگر قرض گیرنده به قرض دهنده چیزی را به کمتر از قیمتش بفروشد یا چیزی را به بیش از قیمت آن از او بخرد، و بر قرض دهنده شرط کند که مبلغی را به او قرض دهد، این شرط جایز است،و در قرض ربوی داخل نیست.
(مسأله 2092) قرض دهنده می تواند در قرض مثلی شرط کند به اینکه از غیر جنس که قرض داده، ادا کند، به این صورت که بدل از درهم دینار بدهد و بالعکس، و این شرط بر قرض گیرنده لازم است در صورتی که درهم و دینار در قیمت مساوی باشند، یا آنچه که بر او شرط کرده از نظر قیمت کمتر از آن چیزی باشد که آن را به قرض گرفته است.
(مسأله 2093) شرط زیاده فقط در صورتی که به نفع قرض دهنده باشد حرام است، ولی اگر به نفع قرض گیرنده باشد مانعی ندارد، مثل اینکه اگر به او ده دینار، قرض بدهد به شرط اینکه نه دینار ادا کند،همان طوری که اگر قرض گیرنده چیزی را به نفع خودش شرط کند، مانعی ندارد.
(مسأله 2094) واجب است بدهکار هنگام مطالبه طلبکار در صورتی که قدرت بر ادا داشته باشد فوراً ادا کند و لو به واسطه فروشِ کالا یا زمین یا به قرض گرفتن اگر حرجی نباشد، یا به اجاره دادن املاکش باشد، امّا اگر با این کارها قدرت بر ادا نداشته باشد، باید کسب و کاری که مناسب با حال او است انجام دهد و دین خود را ادا نماید. البته فروش خانه محلّ سکونت و لباسی که مورد نیاز او است و لو برای تجمّل و خادمش و امثال اینها که به حسب حال و شئونش به آنها نیاز دارد، از این موارد استثنا می شوند.البته اگر بعضی از خانه ها مورد نیازش نباشد یا بیش از نیاز باشد، واجب است که آن را بفروشد، اما اینکه خانه و مانند آن از مستثنیات دین می باشد معنایش این است که فروش بر او واجب نیست، ولی اگر خود او بفروش راضی باشد و با آن دین خود را ادا کند، گرفتن آن بر طلبکار جایز است، اگر چه شایسته است که طلبکار به فروش خانه بدهکار رضایت ندهد.
(مسأله 2095) اگر در خانه ای که برای او وقف شده فعلاً ساکن نباشد و لکن برای سکونت او کافی باشد و خانه ملکی هم داشته باشد، اگر سکونت در خانه وقفی موجب پایین آمدن شخصیت او نباشد، احوط بلکه اظهر آن است که خانه ملکی را جهت ادای دینش بفروشد.
(مسأله 2096) اگر در نزد بدهکار کالا یا خانه اضافه بر مستثنیات دین باشد، که به کمتر از قیمت بازار به فروش می رود، واجب است به کمتر از قیمت بازار بفروشد، البته اگر تفاوت بین دو قیمت به مقداری باشد که معمولاً قابل تحمّل نیست و در این حال توانایی ادای دین بر او صادق نباشد، واجب نیست.
(مسأله 2097) پرداخت دین دیگری به صورت تبرّع[مجّانی]چه زنده و چه مرده جایز است و ذمّه او بری می شود، و در این جهت فرقی نیست بین اینکه تبرع به اذن بدهکار باشد، یا بدون اذن او، بلکه اگر بدهکار از این کار منع کند، باز جایز است.
(مسأله 2098) به صرف معیّن نمودن بدهکار دین معیّن نمی شود بلکه تنها به گرفتن طلبکار معیّن می شود، بنابراین اگر مال قبل از قبض طلبکار تلف شود، تلف از مال بدهکار است و ذمّه او به آن مشغول است.
(مسأله 2099) اگر بدهکار بمیرد مدّت سر می رسد و دین از اصل مال او خارج می شود، ولی اگر طلبکار بمیرد، مدّت به حال خودش باقی می ماند و ورثه او قبل از پایان مدّت حق مطالبه آن را ندارد،بنابراین اگر مهر زن مدّت دار باشد و شوهر قبل از سر رسیدن آن بمیرد، زن بعد از مرگ شوهر حق مطالبه آن را دارد، و این به خلاف آن جایی است که اگر زن بمیرد، که در این صورت ورثه زن قبل از سررسید مدّت حق مطالبه ندارد، و طلاق دادن شوهر نیز در حکم مردن او است.
(مسأله 2100) ممنوع بودن بدهکار از تصرف، به سبب افلاس و بی چیزی ملحق به مرگ او نمی شود،بنابراین اگر بر ذمّه او دین های فوری و مدّت دار باشد، اموال او میان صاحبان دین های فوری تقسیم می شوند، و صاحبان دین های مدّت دار، با آنها شریک نیستند.
(مسأله 2101) اگر طلبکار ناپدید گردد و خبری از او نباشد، بر بدهکار واجب است که قصد ادا داشته و هنگام وفات به آن وصیت نماید، و اگر خبر او مجهول باشد و مدّتی بگذرد که در آن مدّت یقین به مرگ او پیدا شود، واجب است آن را به ورثه او تحویل دهد، و با عدم شناخت آنها یا عدم دسترسی به آنها، از طرف آنان صدقه دهد، ولی اگر به مرگ او یقین ندارد بعد از گذشت ده سال در صورتی که خبر از او نباشد، می تواند آن را به ورثه او تحویل دهد، بلکه این کار بعد از گذشت چهار سال از غیبت او جایز است، در صورتی که در این مدّت درباره او فحص کرده باشد.
(مسأله 2102) تقسیم کردن دین جایز نیست، بنابراین اگر دو نفر دینِ مشترک بر ذمّه چند نفر داشته باشند، مثل اینکه دو نفر مال مشترکِ خودشان را به چند نفر فروخته باشند یا دینی را که بر ذمّه چند نفر است از مورثشان به ارث برده باشند، سپس بعد از تعدیل سهم، دین را میان خودشان تقسیم کنند به این صورت که آنچه بر ذمّه فلان شخص است مال یکی از طلبکاران و بقیّه را مال سایر طلبکاران قرار بدهند صحیح نیست، و دین به صورت مشترک میان آن دو باقی است، البته اگر برای آن دو دین مشترک در ذمّه یک نفر باشد جایز است که یکی از آنها سهم خودرا از او بگیرد و باقیمانده سهم دیگری باشد،و این از مصادیق تقسیم دین مشترک نیست.
(مسأله 2103) مطالبه طلبکار از بدهکاری که تنگدست است حرام است، بلکه باید صبر کند.
(مسأله 2104) اگر چند دینار را مثلاً به قرض بگیرد سپس حکومت آن دینارها را از ارزش و اعتبار بیندازد، و دینارهای جدیدی جایگزین نماید، بر عهده بدهکار دینارهای اوّلی است، البته اگر اسکناس را به قرض بگیرد و سپس از اعتبار ساقط شود، ذمّه قرض گیرنده به ادای آنها ساقط نمی شود، بلکه بر عهده اوست که قیمت آن را در زمان ادای دین بدهد.
(مسأله 2105) فروش دین به کمتر از آن صحیح نیست، بنابراین اگر طلبکار دین خود را به کمتر از آن بفروشد، مشتری مستحق نیست مگر آن مقداری را که به بایع داده و اضافه، از ذمّه بدهکار ساقط است،بنابراین فروش سفته مدت دار به کمتر مانند فروش دین به کمتر نیست و با وجود این اگر احتیاط کنند و مصالحه نمایند بهتر است.
(مسأله 2106) فروش دین در برابر دین صحیح نیست، و در آن فرقی نیست بین اینکه دو عوض قبل از بیع، دین باشد مثل اینکه زید از عمرو گندم در ذمّه بدهکار باشد و عمرو نیز یک دینار از زید بر ذمّه اش بدهکار باشد، بنابراین فروش آن گندم در برابر دینار در ذمّه جایز نیست، امّا اگر یکی از آن دو قبل از بیع، دین باشد، در این صورت فروش آن به قیمتِ حاضر جایز است، ولی فروش آن به قیمت در ذمّه جایز نیست.
(مسأله 2107) اگر کافر ذمّی دین خود را از فروش محرّمات بدهد، مسلمان می تواند آن را بگیرد، ولی اگر ذمّی بعد از بیع مسلمان شود، مسلمان حق دارد قیمت را مطالبه نماید.
(مسأله 2108) اگر کسی مالی را به شخصی در شهری بدهد تا آن را به طرف معامله اش در شهر دیگر حواله دهد، مانعی ندارد، در صورتی که حواله دهنده بر ذمّه طرفی که در آن شهر است مالی داشته باشد،و فرقی ندارد بین اینکه حواله کمتر از آن چیزی است که داده یا بیشتر باشد.
(مسأله 2109) آنچه را که با قرضِ به ربا گرفته و جاهل به حکم یا موضوع بوده و سپس متوجه شود،اگر توبه نماید، آنچه را گرفته مال خودش است و باید بعد از آن ربا نگیرد.
(مسأله 2110) اگر مالی را که در آن ربا هست به ارث ببرد، اگر با مالِ حلال مخلوط باشد، چیزی بر او نیست، ولی اگر معلوم باشد و صاحبش را می شناسد، باید به او برگرداند وگرنه حکم مال مجهول المالک را دارد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم