احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق ومضاف آب كر آب قليل آب جارى آب باران آب چاه احكام آبها احكام تخلى احكام تخلى استبراء مستحبات ومكروهات تخلى نجاسات نجاسات بول وغائط منى مردار خون سگ وخوك كافر شراب فقاع عرق شتر نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاسات مطهرات مطهرات آب زمين آفتاب استحاله انقلاب انتقال اسلام تبعيت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار خارج شدن خون تيمم ميت سنگ استنجاء غائب شدن مسلمان احكام ظرفها احكام ظرفها وضوء وضوء وضوى ارتماسى دعاهايى كه موقع وضوء گرفتن مستحب است شرايط وضوء احكام وضوء چيزهايى كه بايد براى آنها وضوء گرفت چيزهايى كه وضوء را باطل مى كند احكام وضوى جبيره احكام جنابت احكام جنابت چيزهايى كه بر جنب حرام است چيزهايى كه بر جنب مكروه است غسل غسلهاي واجب غسلهاى مستحب غسل جنابت غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه تعريف احكام مستحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض اقسام زنهاى حائض 1 - صاحب عادت وقتيه وعدديه 2 - صاحب عادت وقتيه 3 - صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5-مبتدئه 6- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس نفاس احکام ميت غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل وكفن ونماز ودفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر تيمم تيمم اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از مواردتيمم چيزهايى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب نمازهاى واجب يوميه وقت نماز ظهر وعصر وقت نماز مغرب وعشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشانيدن بدن در نماز لباس نمازگزار مكان نمازگزار جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان واقامه ترجمه اذان واقامه واجبات نماز ارکان نماز پنج ركن نماز تكبيرة الاحرام قيام ( ايستادن ) قرائت ركوع سجود چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات ومكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد 2- ترجمه سوره قل هو الله احد 3 - ترجمه ذكر ركوع وسجود 4- ترجمه قنوت 5 -ترجمه تسبيحات اربعه 6 -ترجمه تشهد تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكيات نماز شكيات نماز شكهاى باطل شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1-شك در چيزى كه محل آن گذشته است 2-شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت 4 - كثير الشك ( كسى كه زياد شك مى كند ) 5-شك امام ومأموم 6 - شك در نمازهاى مستحبى شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده وتشهد فراموش شده كم ويا زياد كردن اجزاء وشرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز نماز قضاء نماز قضاى پدر ومادر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه چيزهايى كه روزه را باطل مى كند چيزهايى كه روزه را باطل مى كند 1-خوردن وآشاميدن 2-جماع 3 - استمناء 4-دروغ بستن به خدا وپيغمبر 5-رساندن غبار غليط به حلق 6 - فروبردن سر در زير آب 7 - باقى ماندن بر جنابت وحيض ونفاس تا اذان صبح 8- اماله كردن 9 - قى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است كفاره روزه جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزة قضاء احكام روزه مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام ومكروه روزه هاى مستحب احكام خمس احكام خمس توضيح 1 - منفعت كسب 2- معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطه فرو رفتن در دريا بدست مى آيد 6- غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد . مصرف خمس احكام زكوة زكوة شرايط واحب شدن زكوة زكوة گندم وجو وخرما وكشمش نصاب طلا نصاب نقره زكوة شتر وگاو وگوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكوة شرايط كسانى كه مستحق زكوتند نيت زكوة مسائل متفرقه زكوة زكوة فطره مصرف زكوة فطره مسائل متفرقه زكوة فطره احكام حج احكام حج احكام خريد وفروش احكام خريد وفروش خريد وفروش چيزهاى كه در خريد وفروش مستحب است معاملات مكروهه معاملات باطله وحرام شرائط فروشنده وخريدار شرايط جنس وعوض آن صيغه خريد وفروش خريد وفروش ميوه ها نقد ونسيه معامله سلف معامله سلف شرايط معامه سلف احكام معامله سلف فروش طلا ونقره به طلا ونقره مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده ى مالي که آن را اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه ( امانت ( احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج وزناشويى احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد . عده از از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويى احكام شير دادن احكام شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن وطلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام غصب احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است . احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با شگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها وآشاميدنيها احكام خوردنيها وآشاميدنيها چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است . چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدنى مكروهات آب آشاميدن احكام نذر وعهد احكام قسم خودرن احكام قسم خودرن احكام وقف احكام وقف احكام وصيت احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن وشوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام ديه احكام ديه احکام مسائل روز حكم نماز وروزه كسانى كه با هواپيما مسافرت مى كنند احكام راديو وتلويزيون مسائل متفرقه مسائل متفرقه وصيت به حج احكام نيابت اقسام عمره اقسام حج حج تمتع حج تمتع عبارت از دو عبادت است اعمال عمره تمتع در شرائط حج تمتع صورت تلبيه كارهائى كه ترك آن بر محرم لازم است 1 _ شكار حيوان صحرائى 2 _ نزديكى با زنان 3 _ بوسيدن زن 4 _ لمس زن 5 _ نگاه كردن به زن وملاعبه با او 6 _ استمناء 7 _ عقد نكاح 8 _ استعمال بوى خوش 9 _ پوشيدن لباس دوخته براى مرد 10 _ سرمه كشيدن 11- نگاه كردن در آئينه 12 _ پوشيدن موزه و جوراب 13 _ دروغ گفتن ودشنام دادن ومفاخرات 14 _ مجادله نمودن 15 _ كشتن جانوران بدن 16 _ زينت نمودن 17 _ ماليدن روغن بر بدن 18 _ جدا نمودن مو از بدن 19 _ پوشاندن سر از براى مردان 20 _ پوشاندن رو از براى زن 21 _ سايه قرار دادن بر خود براى مردان 22 _ ناخن گرفتن 23 _ سلاح برداشتن بيرون آوردن خون از بدن كندن درخت وگياه حرم حكم جاهل وناسى بيان حكم نقصان طواف حكم زياد نمودن در طواف حكم قران بين دو طواف حكم شك در طواف احكام سعى حكم شك در سعى مصرف قربانى حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند اعمال عمره مفرده تعريف عمره مفرده استحباب عمره مفرده اشاره وجوب انجام صحيح اعمال پس از ورود به عمره عمره مفرده با نذر، عهد و قسم عمره مفرده و خمس زمان عمره مفرده اشاره فاصله بين دو عمره مفرده وصيّت به عمره مفرده نيابت عمره مفرده عمره كودكان و افراد نابالغ اعمال عمره مفرده مستحبّات احرام مكروهات احرام محرّمات احرام دوّم: طواف سوّم: نماز طواف چهارم: سعى بين صفا و مروه پنجم: تقصير ششم و هفتم: طواف نساء و نماز آن احكام مصدود و محصور احكام متفرّقه و تذكّرات اخلاقى اسرار عمره مفرده اسرار حج منزل اوّل: سير من الخلق الى الحق منزل دوّم: سير من الحقّ فى الحق استفتائات حج استفتائات مناسك حج شرايط وجوب حج عقل بلوغ قدرت بدنى داشتن وقت كافى استطاعت استطاعت با فروش اموال استطاعت با وام، قرض و بدهكارى استطاعت با وجوهات شرعيّه استطاعت بذلى استطاعت بانوان نيابت و استنابه شرايط نايب و منوبٌ عنه استنابه براى افراد مريض و ناتوان هدية ثواب حجّ و عمره احكام تقليد در حجّ و عمره احكام خمس در حجّ و عمره حجّ و عمره با مال حرام و غصبى وصيّت به حجّ و عمره حجِ ّ نذرى حجِ ّ استحبابى رضايت پدر، مادر و همسر در حجّ و عمره حجّ و عمرة كودكان و افراد نابالغ حجّ و عمرة افراد كثيرالشّك و وسواسى حجّ و عمرة افراد مسلوس و مبطون زمان حجّ و عمره اقسام حج احرام احرام نيّت تلبيه لباس احرام ميقات محرّمات احرام طواف طواف واجبات طواف قطع طواف طواف مستحب نماز طواف سعى بين صفا و مروه حلق يا تقصير طواف نساء احكام فاصلة زمانى بين عمرة تمتّع و حج تعيين روز عرفه و عيد قربان وقوف در عرفات وقوف در مشعرالحرام رمى جمره قربانى قربانى نيابت در قربانى شرايط قربانى زمان و مكان قربانى بدل قربانى ذبح كفّارات اعمال مكّه بيتوته در منى احكام محدود و محصور متفرّقه

اعمال عمره مفرده

اعمال عمره مفرده
تعريف عمره مفرده
(مسأله 1) عمره مفرده يكى از اعمال بسيار با فضيلت در اسلام به شمار مى آيد و هفت جزء دارد كه عبارتند از:
1. احرام
2. طواف كعبه
3. نماز طواف
4. سعى بين صفا و مروه
5. تقصير
6. طواف نساء
7. نماز طواف نساء
استحباب عمره مفرده
اشاره
(مسأله 2) عمره مفرده بر كسى واجب نيست، گرچه استطاعت آن را داشته باشد يا براى حجّ نايب شده باشد، ولى به جا آوردن آن خصوصاً در ماه رجب مستحبّ است.
وجوب انجام صحيح اعمال پس از ورود به عمره
(مسأله 3) در صورتى كه كسى قصد عمره كند، واجب است احكام آن را بياموزد و يا تحت نظر افرادى كه احكام را مى دانند عمره خود را به صورت صحيح انجام دهد و آن اعمال را به پايان رساند.
عمره مفرده با نذر، عهد و قسم
(مسأله 4) اگر كسى كه عاقل و بالغ است از روى اختيار نذر يا عهد كند كه به عمره مفرده مشرّف شود و يا قسم بخورد، در صورتى كه استطاعت رفتن به عمره مفرده را داشته باشد، بايد مشرّف شود، و اگر استطاعت عزيمت به عمره نداشته باشد، چيزى بر او واجب نيست.
(مسأله 5) اگر كسى پس از نذر و يا عهد يا قسم و در صورت استطاعت، به عمره مفرده مشرّف نشود، بايد كفّاره بپردازد.
(مسأله 6) در صورتى كه نذر زن براى انجام عمره مفرده مزاحم حقوق شوهر و يا نذر فرزند موجب آزار پدر يا مادر باشد، نذر آن ها باطل است، هر چند شوهر يا پدر و مادر قبلاً اجازه داده باشند.
عمره مفرده و خمس
(مسأله 7) يكى از شرايط قبولى عمره مفرده، استفاده از مال حلال براى اين سفر معنوى است و اگر كسى با مال غصبى يا با مالى كه خمس آن را نداده است، به عمره مفرده مشرّف شود، هرچند عمره او صحيح است، ولى گناه بسيار بزرگى مرتكب شده كه ثواب عمره مفرده نمى تواند جبران آن گناه را بنمايد.
(مسأله 8) پولى را كه انسان جهت ثبت نام عمره مفرده پرداخت مى كند، اگر از سرمايه اش برداشت كند، در صورتى كه خمس سرمايه را داده باشد، خمس ندارد. ولى اگر خمس سرمايه را نداده باشد، بايد خمس آن را پرداخت كند.
(مسأله 9) اگر مبلغى كه بابت ثبت نام عمره مفرده پرداخت مى شود، از ارث يا بخشش يا مهريّه باشد، خمس ندارد، گرچه چند سال طول بكشد تا به عمره مشرّف شود.
(مسأله 10) كسى كه از محلّ درآمد سال خود براى عمره مفرده ثبت نام مى كند، اگر در همان سال مشرّف شود،
لازم نيست خمس آن را بپردازد. به شرط آنكه خمس درآمد سال هاى قبل را پرداخته باشد و در رفتن عمره نيز زياده روى نكرده باشد، هرچند در هر صورت بهتر است خمس آن را بدهد.
(مسأله 11) اگر مبلغ پرداختى بابت ثبت نام عمره مفرده از درآمد سال هاى قبل باشد، يعنى سال بر آن گذشته باشد و يا از درآمد همان سال باشد و در سال هاى بعد مشرّف شود، بايد خمس آن را بدهد.
(مسأله 12) كسى كه تا به حال خمس پرداخت نكرده و اكنون مى خواهد به عمره مفرده مشرّف شود، در صورتى كه محاسبه و پرداخت خمس همه دارايى ها براى او مشكل باشد، مى تواند با اجازه حاكم شرع، خمس پول عمره را پرداخت كند و پس از بازگشت حسابرسى تمام اموال را بنمايد، هرچند بسيار به جا است تلاش كند كه همه خمس خود را قبل از عمره پرداخت نمايد.
زمان عمره مفرده
اشاره
(مسأله 13) در هر زمانى حتى در ايّام حجّ تمتُّع مى شود عمره مفرده به جا آورد. و فرقى نمى كند كسى كه مى خواهد عمره مفرده به جا بياورد، اهل مكّه باشد يا نباشد و قبل از عمره تمتّع باشد يا بعد ازآن. و بالاخره در هر زمانى انجام عمره مفرده جايز است.
(مسأله 14) كسى كه محرم به حجّ تمتّع است، در صورتى كه بخواهد عمره مفرده به جا بياورد، بايد بعد از محلّ شدن از احرام حجّ تمتّع، محرم به احرام عمره مفرده شود.
فاصله بين دو عمره مفرده
(مسأله 15) لازم نيست فاصله اى بين دو عمره مفرده يا عمره تمتّع و عمره مفرده باشد. بنابراين هر روز مى شود به نيّت خود يا ديگران، عمره مفرده به جا آورد. بلكه در شبانه روز مى توان چندين عمره مفرده به جا آورد و قصد رجاء هم لازم نيست.
وصيّت به عمره مفرده
(مسأله 16) اگر كسى وصيّت به عمره مفرده كند، ورثه او وظيفه دارند آن عمره مفرده را به جا بياورند يا براى آن نايب اختيار كنند. ولى اگر عمل به اين وصيّت هزينه در برداشته باشد و هزينه آن از ثلث اموال باقيمانده ميّت بيشتر باشد، اجازه ورثه لازم است.
(مسأله 17) اگر كسى وصيّت به عمره مفرده كرده باشد و ورثه بعد از مرگ او بيابند كه خمس يا زكات اموال او را بايد پرداخت كنند، اولويت با پرداخت وجوهات شرعى است كه به ذمّه ميّت مى باشد و چنانچه پس از پرداخت وجوهات، مبلغ باقيمانده به اندازه انجام يا نيابت يك عمره مفرده نباشد، وظيفه اى ندارند.
نيابت عمره مفرده
(مسأله 18) عمره مفرده را مى توان به نيابت از ديگران انجام داد و لازم نيست نايب قبلاً خودش عمره به جا آورده باشد. بلكه در مرتبه اوّل نيز مى تواند علاوه بر خودش، اعمال عمره مفرده را به نيابت از ديگران انجام دهد. همچنين محدوديتى در تعداد افرادى كه نايب مى تواند به نيابت از آنان عمره مفرده به جا بياورد وجود ندارد.
(مسأله 19) نايب در عمره لازم نيست بالغ و عاقل و رشيد باشد، ولى بايد شيعه و مورد اطمينان باشد. بنابراين كسى كه مى خواهد، ديگرى را به عنوان نايب به عمره مفرده بفرستد، بايد بداند كه او اعمال را به جا مى آورد.
(مسأله 20) براى صحّت نيابت، لازم نيست منوبٌ عنه از دنيا رفته باشد يا عذرى براى براى انجام عمره مفرده داشته باشد، بلكه نيابت از شخص زنده و بدون عذر، صحيح است.
(مسأله 21) نايب شدن مرد از طرف زن و زن از طرف مرد، در عمره مفرده اشكال ندارد.
(مسأله 22) براى نيابت عمره مفرده و
نظائر آن، لازم نيست نائب نيّت را به زبان بياورد يا خطور به دل كند، بلكه همين مقدار كه توجه داشته باشد عمره نيابت است كفايت مى كند.
(مسأله 23) لازم نيست افرادى كه عمره به نيابت از آنان انجام مى شود، به تفصيل مشخص باشند، بلكه نيّت كلّى كفايت مى كند؛ مثلاً مى توان به نيابت از همه مسلمانان يا همه خويشاوندان و... عمره به جا آورد.
(مسأله 24) در نيابت عمره مفرده، اجازه و اطلاع منوبٌ عنه شرط نيست و نايب مى تواند به نيابت از هر كسى زن يا مرد عمره مفرده به جا بياورد و چنانچه عمره مفرده نايب دچار مشكلى شد يا در جائى ناقص انجام شد يا كفّاره واجب گرديد، چيزى بر عهده منوبٌ عنه نيست و نايب بايد جبران نمايد.
(مسأله 25) نايب عمره مفرده بايد طبق فتواى مرجع تقليد خودش عمل نمايد و لازم نيست بداند فتواى مرجع تقليد منوبٌ عنه چيست.
(مسأله 26) نايب مى تواند در مواقع اضطرار و يا در مواردى كه در ترك محرّمات يا به جا آوردن اعمال عمره، به طور متعارف معذور است، به وظيفه خودش عمل كند و نيابت او صحيح است. نظير وقتى كه مجبور است در روز به زير سايه برود يا نماز طواف را نشسته بخواند.
(مسأله 27) اگر نايب در انجام برخى اعمال عمره دچار مشكل شود، مى تواند براى همان قسمت از عمره نايب ديگرى اختيار كند. مانند وقتى كه براى انجام طواف عذرى دارد و مجبور است براى انجام آن نايب بگيرد.
(مسأله 28) اگر نايب بعد از احرام از دنيا برود، نيابت او صحيح است و براى منوبٌ عنه يك عمره محسوب مى شود. بنابر اين اگر توافقى مبنى بر پرداخت اجرت با او
شده باشد، اجرت كامل به وى تعلّق مى گيرد.
(مسأله 29) كسى كه به نيابت از ديگرى به عمره مفرده مشرّف شده است، مى تواند در ضمن اعمال عمره يا بعد از آن براى خود يا به نيابت از ديگران، عمره به جا بياورد يا طواف و ساير اعمال را انجام دهد.
(مسأله 30) شايسته است انسان به نيابت از انبياى عظام و حضرات معصومين و اولياى الهى و مخصوصاً بزرگانى كه در طول حيات خود قادر به انجام عمره مفرده نشده اند، عمره به جا بياورد.
عمره كودكان و افراد نابالغ
(مسأله 31) افراد نابالغ كه به همراه ديگران به عمره مفرده مى روند، واجب نيست محرم شوند و اعمال عمره را به جا آورند، ولى اگر محرم شدند يا آن ها را محرم كردند، واجب است اعمال عمره مفرده را به صورت صحيح و كامل انجام دهند.
(مسأله 32) اگر عمره كودك يا شخص نابالغ دچار مشكلى شود يا كفّاره براو واجب گردد، جبران و پرداخت كفّاره به عهده وليّ او است.
اعمال عمره مفرده
سير اجمالى اعمال عمره مفرده
همانطور كه در فصل اوّل بيان شد عمره مفرده هفت جزء دارد و سير اجمالى انجام اعمال اين هفت جزء به اين صورت است كه كسى كه قصد عمره مفرده مى كند، ابتدا بايد در يكى از مواقيت احرام، محرم به احرام عمره مفرده شود و پس از آن فاصله بين ميقات تا شهر مكّه و بيت الله الحرام را طى كرده و پس از ورود به خانه خدا، هفت مرتبه دور خانه كعبه طواف نمايد و پس از آن دو ركعت نماز طواف به جا آورد.
سپس لازم است فاصله بين كوه صفا و كوه مروه را كه هر دو در مجاورت خانه كعبه واقع شده اند، هفت مرتبه طى نمايد و در مرتبه هفتم اين «سعى» كه به كوه مروه مى رسد، تقصير نمايد. يعنى مقدارى از موى سر يا صورت يا ناخن خود را كوتاه كند و پس از فراغت از «سعى بين صفا و مروه» و «تقصير»، مجدداً هفت مرتبه دور خانه كعبه طواف نمايد و دو ركعت نماز به جا آورد كه به اين طواف و نماز آن، «طواف و نماز نساء» گفته مى شود، بعد از فراغت از نماز طواف نساء، اعمال عمره مفرده به پايان خواهد رسيد.
اجزاء عمره مفرده
اوّل: احرام
(مسأله 33) اوّلين عمل عمره مفرده احرام است و مركّب از سه عمل مى باشد كه عبارتند از: «پوشيدن لباس احرام»، «نيّت» و «گفتن لبّيك».
مكان احرام
(مسأله 34) احرام عمره مفرده بايد از يكى از مكان هايى كه براى همين منظور تعيين شده و به آن ميقات گفته مى شود، صورت پذيرد.
ميقات كسانى كه در مكّه هستند
(مسأله 35) كسانى كه در مكّه حضور دارند، براى انجام عمره مفرده مى توانند از محدوده حرم خارج شوند و در «ادنى الحلّ» محرم شوند و فرقى نمى كند كه اين افراد، ساكن مكّه باشند يا به عنوان مسافر در مكّه حضور داشته باشند.
(مسأله 36) مواقيت كسانى كه در مكّه هستند عبارتند از: «مسجد تنعيم»، «مسجد جعرانه» و «مسجد حديبيّه» كه مسجد تنعيم از دو مسجد ديگر نزديكتر است.
ميقات كسانى كه از راه دور قصد عمره مفرده مى كنند
(مسأله 37) كسانى كه از راه دور به عمره مفرده مشرّف مى شوند، بايد در يكى از ميقات هاى پنج گانه ذيل، محرم شوند و عبور از اين مواقيت بدون احرام جايز نيست.
1. (مسجد شجره»: كه در منطقه «ذوالحليفه» و نزديك شهر مدينه واقع شده است و كسانى كه از مسير شهر مدينه به مكّه وارد مى شوند، بايد از اين ميقات محرم شوند.
(مسأله 38) لازم نيست كه احرام در مسجد باشد، گرچه بهتر است. بنابراين شخص جنب و حائض بايد نزديك مسجد يا در حال عبور از مسجد محرم شوند.
(مسأله 39) احرام در همه مكان هاى توسعه يافته اى كه امروز به عنوان مسجد شجره شناخته مى شود، صحيح است و لازم نيست حتماً در مكان مسجد قبلى باشد.
2. (وادى عقيق»: و آن ميقات كسانى است كه از راه «عراق» و «نجد» به مكّه وارد مى شوند.
(مسأله 40) اوايل وادى
عقيق را «مسلخ» و اواسط آن را «غمره» و اواخر آن را «ذات عرق» مى گويند و احرام در هر جاى اين وادى صحيح است. گرچه محرم شدن از مسلخ افضل مى باشد. ولى اگر احرام از مسلخ خلاف روش سنّى ها باشد، بايد از جايى كه آن ها محرم مى شوند (ذات عرق) محرم شد.
3. (قرن المنازل»: و آن ميقات كسانى است كه از راه «طائف» به مكّه وارد مى شوند.
4. (يَلَملَم»: و آن ميقات كسانى است كه از راه «يمن» به مكّه وارد مى شوند.
5. (جحفه»: و آن ميقات كسانى است كه از راه «شام» و «مصر» و ... به مكّه وارد مى شوند.
(مسأله 41) زائرانى كه از جدّه به مكّه مى روند نيز بايد در جحفه محرم شده و به مكّه وارد شوند.
(مسأله 42) اگر كسى در يكى از اين ميقات ها شك كرد، مى تواند ميقات را به واسطه يك نفر ثقه يا پرسيدن از افرادى كه از گفته آن ها اطمينان حاصل مى شود، به دست آورد.
(مسأله 43) هرگاه كسى از راهى برود كه از هيچ يك از مواقيت عبور نكند، بايد از محاذات يكى از ميقات ها احرام ببندد و فرقى نمى كند كه آن مكان از راه زمينى محاذات ميقات باشد يا از راه هوايى. مثلاً در صورت ضرورت در هواپيمايى كه از بالاى سر يك ميقات عبور مى كند نيز مى توان محرم شد.
(مسأله 44) جايز نيست كسى احرام خود را از ميقات به تأخير اندازد، مگر اينكه عذرى داشته باشد.
(مسأله 45) اگر كسى از روى علم و عمد از ميقات محرم نشود، گناه كرده است. پس اگر ميقاتى در جلو دارد بايد از آن ميقات محرم شود و اگر به ميقاتى برخورد نمى كند، اگر مى تواند بايد برگردد
و از ميقات محرم شود و اگر نمى تواند بايد از هر جايى كه مى تواند محرم شود و احرام او صحيح است.
(مسأله 46) اگر به واسطه جهل يا فراموشى يا عذر، در ميقات محرم نشود، لازم نيست برگردد، بلكه بايد از هر جا كه مى تواند محرم شود و احرام او صحيح است.
(مسأله 47) اگركسى قبل از رسيدن به ميقات محرم شود، احرام او صحيح نيست. ولى پوشيدن لباس احرام قبل از رسيدن به ميقات، لطمه اى به صحّت احرام وارد نمى كند. مثلاً كسى كه از مدينه به سمت مكّه عازم است، مى تواند در مدينه لباس احرام خود را بپوشد و در مسجد شجره محرم شود.
(مسأله 48) افراد دائم السّفر كه به واسطه شغل خود زياد از مكّه خارج مى شوند، مى توانند بدون احرام از ميقات گذشته و وارد مكّه شوند. نظير راننده ها و متصديّان امور حاجيان.
(مسأله 49) اگر عمره مفرده كسى باطل شد، براى اعاده آن لازم نيست به ميقاتى كه قبلاً از آن محرم شده است برگردد، بلكه احرام از ادنى الحل يا هر ميقات ديگرى كفايت مى كند.
واجبات احرام
1. نيّت
(مسأله 50) بايد نيّت احرام براى عمره مفرده و با قصد قربت باشد.
(مسأله 51) كسى كه مى خواهد نيّت عمره مفرده كند، لازم نيست نيّت را به زبان آورد. بلكه همين مقدار كه در نظر او باشد همين عملى را كه همه به جا مى آورند او هم به جا آورد، كفايت مى كند. حتّى اگر از نظر تلفّظ هم خطا كند، مثلاً به جاى عمره مفرده، عمره تمتّع يا حجّ تمتّع بگويد، اشكال ندارد.
2. لباس احرام
(مسأله 52) لباسى كه محرم براى احرام مى پوشد، بايد شرايط لباس نمازگزار را دارا باشد. بنابراين لباس احرام بايد پاك و حلال
بوده و از اجزاء مردار و حيوان حرام گوشت نباشد. همچنين احرام در لباس بدن نما و طلاباف و لباسى كه از ابريشم خالص باشد، صحيح نيست.
(مسأله 53) لباس احرام مردان علاوه بر شرايطى كه در مسأله قبل بيان شد، بايد دوخته نباشد و مركب از دو قسمت است كه يكى را لنگ مى گويند و بايد به خود ببندند و ديگرى عبا است كه بايد به دوش بيندازند و مستحبّ است كه لنگ از ناف تا زانو را بپوشاند. چنانچه در عبا مستحبّ است كه از شانه تا ناف را بپوشاند.
(مسأله 54) لباس احرام بانوان غير از شرايطى كه در مسأله 52 بيان شد، شرايط خاصى ندارد و آنان مى توانند در لباس هاى معمولى خود، محرم شوند.
(مسأله 55) شرايط لباس احرام بايد تا وقتى كه محرم از احرام بيرون مى آيد، ادامه داشته باشد. بنابراين اگر لباس او نجس شود، بايد تطهير يا تعويض نمايد.
(مسأله 56) محرم مى تواند به جاى يك لنگ و يك عبا، لنگ يا عباهاى متعدّد بپوشد، مثلاً مى تواند در حال سرما پارچه يا پتوئى به دوش بگيرد. همچنين در حال اضطرار مى تواند لباس دوخته به دوش بيندازد، ولى آن را نپوشد. مگر اينكه مضطرّ شود.
(مسأله 57) ضرورتى ندارد محرم جامه احرام را هميشه در بر داشته باشد. بلكه مى تواند براى شستن يا حمّام رفتن و مانند اين ها آن را از خود جدا كند.
(مسأله 58) اگر محرم عمداً لباسى بپوشد كه شرايط لباس احرام در آن مراعات نشود؛ مثل اينكه مرد در لباس دوخته محرم شود؛ احرام او منعقد نمى شود، ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله يا عذر باشد، احرامش صحيح است. و هنگامى كه مسأله را ياد گرفت
يا به ياد آورد يا عذرش برطرف شد، بايد فوراً لباس احرام را به تن كند.
(مسأله 59) گره زدن لباس احرام اشكال ندارد، گرچه گره نزدن آن مخصوصاً گره نزدن لنگ، بهتر است.
3. تلبيه
(مسأله 60) تلبيه يعنى لبّيك گفتن كه به واسطه آن احرام منعقد مى شود، نظير تكبيرة الاحرام كه نمازگزار به واسطه آن وارد نماز مى شود. و صورت آن چنين است:
«لَبَّيْكَ، أللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»
و معناى آن اين است كه:
«اجابت و اطاعت مى كنم تو را، خدايا، اجابت مى كنم تو را، براى تو هيچ شريكى نيست، اجابت مى كنم تو را.»
و مستحبّ است اضافه كند:
«انَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»
و معناى آن اين است كه:
«به درستى كه ستايش و نعمت و سلطنت از آن توست، هيچ شريكى ندارى، اجابت مى كنم تو را.»
(مسأله 61) يك بار گفتن لبّيك بر محرم واجب مى باشد و مستحبّ است لبّيك را تكرار كند تا وقتى كه به شهر مكّه برسد و از آن به بعد گفتن لبّيك جايز نيست.
(مسأله 62) منظور از شهر مكّه براى قطع تلبيه، آنجائى است كه شهر جديد مكّه به خوبى ديده شود و براى ميقاتى نظير مسجد تنعيم كه داخل شهر مكّه واقع شده است، گفتن تلبيه در داخل مسجد جايز است و زمانى كه محرم از مسجد خارج شد بايد تلبيه را قطع نمايد.
(مسأله 63) گفتن لبّيك بايد صحيح باشد به طورى كه از لفظى كه گفته مى شود، معنى آن فهميده شود و اگر محرم قدرت بر گفتن يا صحيح گفتن نداشته باشد، عبارات عربى تلبيه را به هر صورتى كه بگويد كفايت مى كند.
(مسأله 64) در صورتى كه محرم گنگ باشد، بايد
عبارات تلبيه را با اشاره بخواند.
(مسأله 65) اگر وليِ ّ كودك او را محرم كرده باشد، بايد عبارات تلبيه را به او تلقين كند، تا او به هر صورتى كه مى تواند بگويد، اما اگر آن كودك اصلاً نمى تواند لبّيك بگويد، وليّ او بايد به نيابت از او بگويد.
(مسأله 66) پيش از تلبيه، محرّمات احرام هنوز حرام نيست و در صورت انجام آن، كفّاره ندارد، هر چند محرم لباس احرام پوشيده باشد و نيّت كرده باشد. ولى به مجرّدى كه لبّيك گفت، همه محرّمات احرام بر او حرام مى شود.
مستحبّات احرام
(مسأله 67) كسى كه مى خواهد محرم شود مستحبّ است اعمال زير را انجام دهد:
1. بدن را پاكيزه كند.
2. ناخن و شارب و موى زير بغل و عانه را ازاله نمايد.
3. از يك ماه قبل موى سر و ريش خود را كوتاه نكند.
4. غسل احرام كند. (زن حائض و نفسا نيز مى توانند اين غسل را به جا آورند.)
هنگام غسل احرام اين دعا را بخواند:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِى نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ أَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ اللَّهُمَّ طَهِّرْنِى وَ طَهِّرْ لِى قَلْبِى وَ اشْرَحْ لِى صَدْرِى وَ أَجْرِ عَلَى لِسَانِى مَحَبَّتَكَ وَ مِدْحَتَكَ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْكَ فَإِنَّهُ لَا قُوَّةَ لِى إِلَّا بِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوَامَ دِينِى التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ وَ الِاتِّبَاعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه»
5. لباس احرام تميز، سفيد و از پنبه باشد.
و هنگام پوشيدن جامه احرام بگويد:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى رَزَقَنِى مَا أُوَارِى بِهِ عَوْرَتِى وَ أُؤَدِّى بِهِ فَرْضِى وَ أَعْبُدُ فِيهِ رَبِّى وَ أَنْتَهِى فِيهِ إِلَى مَا أَمَرَنِى الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِى وَ أَرَدْتُهُ
فَأَعَانَنِى وَ قَبِلَنِى وَ لَمْ يَقْطَعْ بِى وَ وَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِى فَهُوَ حِصْنِى وَ كَهْفِى وَ حِرْزِى وَ ظَهْرِى وَ مَلَاذِى وَ مَلْجَئِى وَ مَنْجَايَ وَ ذُخْرِي وَ عُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَ رَخَائِي»
6. بعد از نماز واجب محرم شود.
7. قبل از احرام شش ركعت نماز يا حداقل دو ركعت نماز به جا آورد و بعد از نماز حمد بگويد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِى مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ أَمْرَكَ فَإِنِّى عَبْدُكَ وَ فِى قَبْضَتِكَ لَا أُوقَى إِلَّا مَا وَقَيْتَ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لِى عَلَيْهِ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ و تُقَوِّيَنِى عَلَى مَا ضَعُفْتُ عَنْهُ وَ تَسَلَّمَ مِنِّى مَنَاسِكِى فِى يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ اجْعَلْنِى مِنْ وَفْدِكَ الَّذِينَ رَضِيتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ اللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِى حَجِّى وَ عُمْرَتِى اللَّهُمَّ إِنِّى أُرِيدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ (صَلَّى الله عَلَيهِ وَ آلِه) فَإِنْ عَرَضَ لِى شَيْ ءٌ يَحْبِسُنِي فَحُلَّنِى حَيْثُ حَبَسْتَنِى لِقَدَرِكَ الَّذِى قَدَّرْتَ عَلَيَّ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِى وَ بَشَرِى وَ لَحْمِى وَ دَمِى وَ عِظَامِى وَ مُخِّى وَ عَصَبِى مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِى بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الآْخِرَةَ»
8. لبّيك را تا رسيدن به شهر مكّه تكرار كند.
9. بعد از گفتن تلبيه اى كه در مسأله 60 ذكرشد بگويد:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعَادُ
إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ»
مكروهات احرام
(مسأله 68) انجام كارهاى زير براى محرم مكروه است:
1. احرام بستن در جامه زرد و سياه.
2. احرام بستن در جامه چركين.
3. خوابيدن در رختخواب و بالش زرد و سياه.
4. حنا بستن و استعمال ساير لوازم آرايشى قبل از احرام، به طورى كه تا وقت محرم شدن اثر آن باقى بماند.
5. حمام رفتن و ساييدن بدن.
6. احرام در جامه راه راه.
7. لبّيك گفتن در پاسخ كسى كه مُحرم را صدا مى زند.
محرّمات احرام
(مسأله 69) انجام اعمالى كه ذيلاً شرح داده مى شود بر محرم حرام است و اگر هركدام از آن ها را با علم و عمد و با اختيار و بدون عذر به جا آورد، مرتكب گناه شده و انجام بعضى از اين امور موجب فساد عمره يا در برخى موارد باعث وجوب پرداخت كفّاره مى شود. ولى اگر از روى جهل يا نسيان يا عذر واقع شود، به صحّت عمره ضررى نمى رساند و كفّاره نيز ندارد.
1. هرگونه بهره گيرى و التذاذ جنسى
(مسأله 70) هرگونه لذّت جنسى دو انسان از يكديگر نظير جماع، لواط، بوسيدن، لمس كردن و نگاه با شهوت، هرچند با حلال خود باشد، حرام است. و اگر با نامحرم باشد و يا به صورتى باشد كه پيش از احرام، حرام بوده است، به واسطه احرام حرام موكّد مى شود.
(مسأله 71) اگر محرم در عمره مفرده از روى علم و عمد و اختيار و بدون عذر جماع يا لواط كرد، چنانچه قبل از فراغت از سعى بين صفا و مروه باشد، عمره اش فاسد مى شود و كفّاره نيز بايد بدهد و اگر پس از فراغت از سعى باشد عمره اش فاسد نمى شود ولى كفّاره را بايد بدهد.
(مسأله 72) اگر كسى چه مرد و چه زن
در لذّت جنسى كسى را مجبور كند، علاوه بر كفّاره خودش، كفّاره او را هم بايد بدهد، و كسى كه مجبور شده، عمره اش صحيح است و كفّاره اى هم بر او واجب نيست.
(مسأله 73) مرد محرم مى تواند با همسر خود هرچند او نيز محرم باشد، صحبت كند، يا به او نگاه كند و يا در كنار همديگر بنشينند و دست همديگر را بگيرند. مشروط بر اينكه همه اين امور از روى لذّت نباشد.
(مسأله 74) محرميّت افرادى مثل پدر، مادر، خواهر، عمه، خاله، عمو، دايى و نظاير آن كه در غير احرام به انسان محرم هستند، در حالت احرام نيز باقى است و معاشرت مُحرم با آن ها با غير حالت احرام تفاوتى ندارد، هرچند آن ها نيز مُحرم باشند.
(مسأله 75) كفّاره جماع يا لواط، ذبح يك شتر است و درصورت ناتوانى، يك گاو و در صورتى كه توان ذبح گاو را هم ندارد، ذبح يك گوسفند كفايت مى كند.
(مسأله 76) در غير جماع و لواط به سبب كارهايى نظير بوسيدن، لمس كردن و نگاه كردن، عمره فاسد نمى شود، ولى بايد كفّاره بدهد. و كفّاره آن براى انجام هر كدام از كارهاى فوق، اگر موجب بيرون آمدن منى شود، همان كفّاره مسأله قبل است. ولى اگر منى بيرون نيايد، براى بوسيدن باز هم بايد همان كفّاره را بپردازد و براى لمس كردن، بايد يك گوسفند قربانى نمايد و نگاه كردن با لذّت گرچه حرام است ولى كفّاره ندارد.
2. استمناء
(مسأله 77) استمناء يا خود ارضائى حرام است و حرمت آن در حال احرام، مؤكّد مى شود.
(مسأله 78) اگر محرم در عمره مفرده از روى علم و عمد و اختيار و بدون عذر استمناء كند، چنانچه قبل از فراغت
از سعى بين صفا و مروه باشد، عمره اش فاسد مى شود و كفّاره نيز بايد بدهد و اگر پس از فراغت از سعى باشد، عمره اش فاسد نمى شود ولى كفّاره را بايد بدهد.
(مسأله 79) كفّاره استمناء، قربانى كردن يك شتر است و در صورت ناتوانى قربانى كردن يك گاو و در صورت عجز از قربانى كردن گاو، ذبح يك گوسفند كفايت مى كند.
3. عقد كردن
(مسأله 80) صيغه عقد خواندن براى خود يا ديگرى و ازدواج كردن در حال احرام، حرام است و اگر يكى از طرفين عقد يا كسى كه صيغه عقد را مى خواند محرم باشند، آن عقد باطل است و در اين خصوص تفاوتى بين عقد دائم و موقّت نيست.
(مسأله 81) اگر عمداً و از روى علم و با اختيار، صيغه عقدى جارى شود كه لااقل يكى از طرفين عقد يا كسى كه صيغه را مى خواند، محرم باشند، آن زن و مرد بر يكديگر حرام ابدى مى شوند.
(مسأله 82) اگر محرم از روى فراموشى يا جهل، صيغه عقد بخواند يا ازدواج كند، عقد باطل است. ولى اين كار موجب حرمت ابدى زن و مرد نمى شود.
(مسأله 83) ازدواج و صيغه عقد خواندن در حال احرام، عمداً باشد يا سهواً، گرچه حرام است ولى كفّاره ندارد.
4. پوشيدن لباس دوخته (مخصوص مردان)
(مسأله 84) پوشيدن لباس دوخته نظير پيراهن و شلوار و مانند اين ها و همچنين پوشيدن چيزهايى كه شبيه به دوخته است، نظير ژاكت و كلاه و نظائر آن براى مرد محرم، حرام است.
(مسأله 85) در لباس دوخته تفاوتى بين لباس كوچك و بزرگ و لباس زير و لباس رو نيست و پوشيدن آنچه كه مصداق لباس دارد و دوخته باشد، حرام است.
(مسأله 86) به دوش گرفتن پتوهاى
دوخته شده يا به روانداختن روانداز يا لحاف دوخته شده، براى محرم اشكال ندارد.
(مسأله 87) پوشيدن چيزهايى كه به آن ها لباس نمى گويند نظير كمربند، فتق بند، هميان، كوله بار، ساعت و مانند اين ها براى محرم مانعى ندارد، هرچند دوخته باشد.
(مسأله 88) كسانى كه در اثر بيمارى قادر به نگهدارى از بول خود نيستند، مى توانند لباس كوچكى كه براى نگهدارى ادرار استفاده مى شود بپوشند، هر چندآن لباس دوخته باشد.
(مسأله 89) پوشيدن لباس دوخته براى مردها در حال اضطرار و براى زن ها چه در حال اختيار و چه در حال اضطرار مانعى ندارد.
(مسأله 90) اگر مرد محرم همزمان چند لباس دوخته بپوشد، يك مرتبه پرداخت كفّاره براى او كفايت مى كند ولى اگر چند بار لباس دوخته بپوشد يا يك لباس دوخته را چندبار از تن درآورد و دوباره بپوشد، بايد به تعداد دفعاتى كه لباس دوخته پوشيده است، كفّاره بپردازد.
(مسأله 91) اگر مردى سهواً يا جهلاً در حال احرام لباس دوخته بپوشد و وقتى علم به حرمت آن پيدا كرد، فوراً آن را از تن در آورد، لازم نيست كفّاره بپردازد.
(مسأله 92) كفّاره پوشيدن لباس دوخته براى مرد محرم؛ در صورتى كه با علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد؛ قربانى نمودن يك گوسفند است.
5. پوشاندن سر (مخصوص مردان)
(مسأله 93) پوشاندن تمام يا قسمتى از سر براى مردها در حال احرام، حرام است.
(مسأله 94) پوشاندن سر را با دست، يا گذاشتن سر روى بالش و مانند اين ها مانعى ندارد.
(مسأله 95) اگر مرد محرم سهواً يا عمداً لباس احرام خود را از سر درآورد، مشروط بر آنكه آن لباس را بر روى سر خود نگه ندارد، اشكال ندارد.
(مسأله 96) مرد محرم مى تواند سر خود را با حوله و
دستمال و مانند اين ها خشك كند، ولى نبايد آن حوله و دستمال را به طورى كه سر را بپوشاند، روى سر خود نگه دارد.
(مسأله 97) اگر به هنگام خواب، پتو يا روانداز محرم روى سر او كشيده شود، اشكال ندارد.
(مسأله 98) استفاده از كلاه گيس و موى مصنوعى براى مرد محرم حرام است. ولى اگر آن كلاه گيس و موى مصنوعى را قبلاً به طور معمول روى سر خود مى گذاشته است، لازم نيست براى احرام بردارد.
(مسأله 99) گذاردن بار روى سر يا فرو بردن سر در آب يا زير دوش رفتن براى محرم مانعى ندارد.
(مسأله 100) پوشاندن سر براى مردان در حال احرام، گرچه حرام است ولى كفّاره ندارد. هرچند بهتر است براى اين كار يك گوسفند قربانى شود.
6. پوشاندن روى پا (مخصوص مردان)
(مسأله 101) پوشاندن تمام روى پا براى مردها در حال احرام، حرام است.
(مسأله 102) پوشيدن دمپايى و كفش روباز براى محرم، مانعى ندارد.
(مسأله 103) اگر پاى مرد محرم هنگام خواب توسط پتو و روانداز و امثال آن پوشانده شود و يا لنگ احرام او در بعضى مواقع خود به خود روى پاى آن ها را بپوشاند، مانعى ندارد.
(مسأله 104) پوشاندن روى پا براى مرد محرم گر چه حرام است ولى كفّاره ندارد. هرچند بهتر است براى آن يك گوسفند قربانى شود.
7. سايه قراردادن (مخصوص مردان)
(مسأله 105) چنانچه سفر مرد محرم در روز باشد، جايز نيست زير سايه برود يا سايبانى سيّار مانند سقف اتومبيل و چتر و نظائر آن داشته باشد، خواه سواره باشد يا پياده. ولى سايه قرار دادن براى زن ها و بچّه هاى مُحرم دختر و پسر در هر زمانى اشكال ندارد.
(مسأله 106) حرمت سايه قراردادن مربوط به سفر محرم است و چنانچه
در محلّى يا شهرى منزل كند، مى تواند زير سقف برود. بنابراين محرم مى تواند به محض ورود به شهر جديد مكّه، به وسيله اتومبيل مسقّف حركت كند يا در هر نقطه از مكّه زير سقف برود.
(مسأله 107) اگر كسى در مسجد تنعيم محرم شود، مى تواند هنگام بازگشت در اتومبيل سقف دار بنشيند، هرچند روز باشد.
(مسأله 108) اگر محرم در شب؛ يعنى از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب كه در راه است و مثلاً از مدينه به مكّه مى آيد، در اتومبيل سقف دار بنشيند، مانعى ندارد.
(مسأله 109) اگر اتومبيل بدون سقف در روز از داخل تونل ها و زير پُل ها عبور كند يا براى بنزين زدن زير سقف برود يا محرم براى استراحت و توقُف بين راهى به مساجد يا مكان هاى مُسقَّف بين راه داخل شود، مانعى ندارد.
(مسأله 110) حركت محرم در كنار ديوار يا كنار اتومبيل و نظائر آن اشكال ندارد، هرچند اين حركت در روز باشد و سايه آن اشياء روى سر يا بدن محرم بيفتد.
(مسأله 111) كفّاره زير سايه رفتن براى مرد محرم؛ در صورتى كه با علم و عمد و از روى اختيار باشد و در هنگام سفر و در روز به زير سايه برود؛ قربانى كردن يك گوسفند است.
8. پوشاندن صورت (مخصوص زنان)
(مسأله 112) پوشاندن تمام يا قسمتى از صورت در حال احرام براى زنان حرام است و فرقى نمى كند كه اين پوشاندن با چادر و مقنعه باشد يا نقاب يا پوشيه يا بادبزن و مانند اين ها.
(مسأله 113) رو گرفتن زن مُحرم از نامحرم، در نماز و غير آن مانعى ندارد، ولى بهتر است براى رو گرفتن، چادر را از صورت خود دور نگه دارد كه به صورت نچسبد.
(مسأله 114) گذاشتن
صورت روى بالش يا دست ها روى صورت يا خشكانيدن صورت توسط حوله و دستمال براى محرم مانعى ندارد. همچنين اگر به هنگام خواب، پتو يا روانداز از روى صورت او كشيده شود يا هنگام تعويض لباس، لحظه اى روى صورت او پوشيده شود، اشكال ندارد.
(مسأله 115) پوشاندن صورت براى زنان، گرچه حرام است، ولى كفّاره ندارد. هرچند بهتر است براى آن يك گوسفند قربانى شود.
9. استعمال عطريات
(مسأله 116) بوييدن و خوردن عطريات نظير گل و زعفران و ادكلن و مانند اين ها براى محرم، حرام است.
(مسأله 117) خوردن چيزهايى كه بوى خوش دارد، نظير سيب، نعناع، دارچين و مانند اين ها اشكالى ندارد، گرچه اجتناب از خوردن آن ها خوب است.
(مسأله 118) استفاده از صابون و شامپو و خمير دندان معطّر، براى محرم اشكال ندارد، اگر چه اجتناب از آن ها بهتر است.
(مسأله 119) خريد و فروش عطريات اگر بوى آن ها استشمام نشود، اشكال ندارد.
(مسأله 120) گرفتن بينى از بوى بد در حال احرام حرام است، ولى گذشتن از آن با سرعت مانعى ندارد و باعث وجوب پرداخت كفّاره هم نمى شود.
(مسأله 121) اگر كسى در حال احرام، با علم و عمد و اختيار و بدون عذر عطريات را استعمال كرد، كفّاره آن قربانى نمودن يك گوسفند است.
10. زينت كردن و استفاده از زيورآلات
(مسأله 122) زينت كردن نظير استعمال لوازم آرايشى و ماليدن سرمه و كرم و مانند اين ها و همچنين استفاده از زيورآلات نظير گردن بند و گوشواره و انگشتر و عينك زينتى و مانند اين ها، در حال احرام حرام است.
(مسأله 123) اگر محرم قبل از احرام زينت كرده باشد و قصد او زينت احرام بوده باشد، واجب است براى احرام آن را پاك كند. ولى اگر استعمال آن ها براى زينت
نباشد، نظير سرمه كشيدن براى ديد چشم و كرم ماليدن براى رفع خشكى دست، مانعى ندارد.
(مسأله 124) عينك زدن براى ديدن و انگشتر به دست كردن براى استحباب يا شمردن اشواط طواف و همچنين استفاده زنان از زيورآلاتى كه قبل از احرام به طور معمول استفاده مى كرده اند، مشروط بر اينكه آن زيورآلات را مردان نبينند، مانعى ندارد.
(مسأله 125) محرم نبايد به قصد زينت موهاى خود را رنگ كند يا دست و پا و صورت و موى خود را حنا ببندد، ولى اگر رنگ و حنا را قبل از احرام و بدون قصد زينت احرام، استفاده كرده باشد، لازم نيست براى احرام آن را پاك كند.
11. نگاه كردن در آئينه
(مسأله 127) نگاه كردن در آينه براى محرم حرام است.
(مسأله 128) نگاه كردن به اجسام صيقلى كه در آن عكس پيداست و نگاه كردن در آب صاف اشكال ندارد.
(مسأله 129) نگاه كردن در آئينه در حال اضطرار نظير نگاه كردن راننده در آئينه ماشين، مانعى ندارد.
(مسأله 130) عكسبردارى و فيلمبردارى و نگاه در دوربين توسط محرم مانعى ندارد ولى زنان بايد توجه داشته باشند كه دوربين روى صورت آن ها قرار نگيرد.
(مسأله 131) نگاه كردن در آئينه گرچه براى محرم حرام است، كفّاره ندارد. ولى مستحبّ است محرم بعد از نگاه كردن در آيينه لبّيك بگويد.
12. بيرون آوردن خون از بدن
(مسأله 132) بيرون آوردن خون از بدن محرم توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگرى براى او حرام است، گرچه به واسطه خارش بدن يا مسواك زدن يا حجامت يا تزريق و امثال آن باشد.
(مسأله 133) اگر خون دادن محرم، براى نجات جان كسى لازم باشد و يا درمان و سلامتى محرم متوقّف بر خون
دادن او يا حجامت يا رگ زدن او يا تزريق همراه با خونريزى و امثال آن باشد، انجام همه امور فوق الذّكر در حد ضرورت براى محرم، اشكال ندارد.
(مسأله 134) اگر هنگام تقصير سر مرد محرم خون بيايد، اشكال ندارد.
(مسأله 135) محرم مى تواند از بدن ديگرى خون بيرون آورد، هرچند آن ديگرى نيز محرم باشد.
(مسأله 136) بيرون آوردن خون از بدن گرچه براى محرم حرام است ولى كفّاره ندارد.
13. كندن يا كشيدن دندان
(مسأله 137) كشيدن يا كندن دندان محرم- توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگرى- براى او حرام است. گرچه در اثر كندن دندان، خون هم نيايد.
(مسأله 138) محرم مى تواند دندان ديگرى را، خواه آن ديگرى محرم باشد يا نباشد، بكشد. حتى اگر در اثر كشيدن دندان، خون بيرون بيايد.
(مسأله 139) اگر دندان محرم شديداً درد بگيرد و باعث آزار او شود، مى تواند آن دندان را توسط پزشك يا شخص ديگرى بكشد.
(مسأله 140) كشيدن دندان گرچه براى محرم حرام است ولى كفّاره ندارد.
14. ناخن گرفتن
(مسأله 141) ناخن گرفتن از انگشتان دست يا پاى محرم توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگرى براى او حرام است. گرچه يك ناخن يا بعضى از يك ناخن باشد.
(مسأله 142) گرفتن يا چيدن ناخن در صورت ضرورت مانعى ندارد. مثل اينكه قسمتى از ناخن شكسته باشد و قسمت باقيمانده، مضرّ باشد يا موجب آزار محرم شود.
(مسأله 143) ناخن گرفتن محرم براى ديگرى اشكال ندارد، كفّاره هم ندارد، هرچند آن ديگرى نيز محرم باشد. بنابراين محرم مى تواند قبل از تقصير خود، ناخن محرم ديگرى را به قصد تقصير بچيند، و تقصير او هم صحيح است.
(مسأله 144) كفّاره گرفتن هر ناخن، براى محرم اگر از روى علم و عمد و اختيار و
بدون عذر باشد، معادل 750 گرم گندم است، ولى اگر تمام ناخن هاى دست و پا را در يك مجلس بگيرد، كفّاره آن يك گوسفند است و اگر دست ها را در يك مجلس و پاها را در مجلس ديگرى بگيرد، كفّاره آن دو گوسفند است.
15. ازاله مو
(مسأله 145) جدا كردن و ازاله موى سر و صورت و بدن محرم- توسط خودش يا با اجازه خودش و توسط ديگرى- براى او حرام است، حتى اگر يك مو باشد.
(مسأله 146) اگر به واسطه دست كشيدن به سر و صورت يا بدن يا هنگام وضو و غسل واجب و مستحبّ موهايى ريخته شود مانعى ندارد.
(مسأله 147) جدا كردن مو از ديگرى توسط محرم اشكال ندارد، كفّاره هم ندارد، هرچند آن ديگرى نيز محرم باشد. بنابراين محرم مى تواند قبل از تقصير خود، براى محرم ديگرى تقصير كند، و تقصير او هم صحيح است.
(مسأله 148) كفّاره تراشيدن سر يا ماشين كردن آن در حال احرام و همچنين كفّاره ازاله موى زير هر دو بغل، اگر از روى علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد، ذبح يك گوسفند است.
16. فسوق
(مسأله 149) فسوق عبارت است از دروغ و دشنام و فخرفروشى و با اينكه در هر حالى حرام است، در حالت احرام، حرمت آن شديدتر مى شود.
(مسأله 150) به غير از دروغ و دشنام و تفاخر، هر سخن يا كردار زشت و ناروائى نظير غيبت و سرزنش و امثال آن نيز در حال احرام، حرام مى باشد.
(مسأله 151) دستوردادن محرم به ديگران اشكال ندارد، ولى اگر اين دستوردادن همراه با فخرفروشى يا سرزنش باشد، حرام است.
(مسأله 152) كفّاره فسوق، استغفار از گناهى است كه محرم انجام داده است.
17. جدال
(مسأله 153) مراء و
جدال، لجاجت و مشاجره در گفتگو، براى غلبه بر ديگرى يا اظهار فضل، گرچه در هر حالى حرام است، ولى براى محرم حرمت آن شدّت مى يابد.
(مسأله 154) قسم خوردن در مجادله، مخصوصاً قسم خوردن به نام خداوند متعال به هر لفظ و زبانى كه باشد، حرام است.
(مسأله 155) قسم خوردن بدون مجادله مثل قسم هايى كه بر حسب عادت بر زبان بعضى از افراد جارى مى شود، حرام نيست. گرچه پرهيز از آن، چه در حالت احرام و چه در غير حالت احرام بهتر است.
(مسأله 156) اگر جدال با قسم به يكى از اسماءالهى همراه باشد، كفّاره دارد و كفّاره آن قربانى نمودن يك گوسفند است. به صورتى كه اگر محرم در جدال راستگو باشد، كفّاره در مرتبه سوم قسم ياد كردن واجب مى شود و چنانچه محرم در جدال دروغگو باشد، در مرتبه اوّل قسم خوردن كفّاره بر او واجب مى شود.
(مسأله 157) اگر جدال با قَسم يا بدون قَسم براى اثبات حقّى يا ابطال باطلى باشد، علاوه برآنكه حرام نيست، كفّاره هم ندارد.
18. كشتن و انداختن جانوران بدن
(مسأله 158) اگر جانورى نظير شپش و كك وكنه، در بدن يا لباس محرم ساكن باشد و ضرر يا آزارى براى او نداشته باشد، كشتن يا انداختن آن جانور حرام است.
(مسأله 159) كشتن يا انداختن جانورى نظير مورچه و مگس و زنبور و پشه، كه جاى آن در بدن يا لباس محرم نباشد، مانعى ندارد.
(مسأله 160) كفّاره كشتن يا انداختن جانور ساكن در بدن يا لباس محرم، اگر از روى علم و عمد و اختيار و بدون عذر باشد، صدقه دادن يك مشت طعام است.
19. شكار حيوان وحشى
(مسأله 161) شكار حيوان وحشى نظير پلنگ و آهو و كبك و
ملخ و مانند اين ها و كمك كردن به صيّاد و نگاهدارى حيوان شكار شده، براى محرم حرام است.
(مسأله 162) اگر محرمى حيوان وحشى و حلال گوشت را شكار يا ذبح كرد، خوردن گوشت و اجزاء آن بر او و هر محرم ديگرى حرام است، ولى غيرمحرم مى تواند از آن بخورد.
(مسأله 163) شكار حيوان دريايى و خوردن آن و ذبح و خوردن حيوانات اهلى نظير مرغ و گوسفند و مانند اين ها براى محرم و غير محرم مانعى ندارد.
(مسأله 164) اگر كسى از آزار حيوانى نظير شير و گرگ بترسد، كشتن آن مانعى ندارد.
(مسأله 165) كفّاره كشتن حيوانات وحشى مختلف است كه چون امروزه محلّ حاجت نيست، از ذكر آن خوددارى مى شود.
20. كندن درخت و گياهِ حرم
(مسأله 166) كندن يا سوزاندن درخت و گياهى كه در حرم روييده شده، براى محرم و غير محرم حرام است. و براى محرم گناهش بيشتر مى باشد.
(مسأله 167) اگر گياهى در اثر راه رفتن عادى يا توسط اتومبيل در حال حركت قطع شود، اشكالى ندارد.
(مسأله 168) قطع گياهان و درخت هايى كه در منزل يا باغ هاست، نظير گل ها و درخت هاى ميوه دار مانعى ندارد.
(مسأله 169) كفّاره كندن درخت در محدوده حرم، قيمت آن است كه بايد به فقير داده شود. ولى كندن گياهان كفّاره ندارد.
جدول خلاصه محرّمات احرام و كفّارات
گرچه كفّاره هريك از محرّمات احرام در جاى خود به تفصيل بيان شد، ولى براى سهولت يادگيرى مكلّفين، خلاصه محرّمات و كفّارات احرام، در جدول ذيل ذكر گرديده است.
البتّه به جهت رعايت اختصار، جزئيات احكام كفّارات در اين جدول بيان نشده است؛ بنابراين مطالعه شرح تفصيلى كفّاراتى كه در مسائل محرّمات احرام آمده است، ضرورى است.
1هرگونه بهره گيرى و التذاذ جنسى جماع يا لواط يا بوسيدن يك شتر
لمس كردن يك گوسفند
ساير التذاذهاى جنسى (در صورت خروج منى) يك شتر
2استمناء يك شتر
3عقد كردن كفّاره ندارد
4پوشيدن لباس دوخته
(مخصوص مردان) يك گوسفند
5پوشاندن سر (مخصوص مردان) كفّاره ندارد
6پوشاندن روى پا (مخصوص مردان) كفّاره ندارد
7سايه قراردادن (مخصوص مردان) يك گوسفند
8پوشاندن صورت (مخصوص زنان) كفّاره ندارد
9استعمال عطريّات يك گوسفند
10زينت كردن و استفاده از زيورآلات كفّاره ندارد
11نگاه كردن در آئينه كفّاره ندارد
12بيرون آوردن خون از بدن كفّاره ندارد
13كندن يا كشيدن دندان كفّاره ندارد
14ناخن گرفتنيك ناخن 750 گرم گندم
تمام ناخن هاى دست و پا ( در يك مجلس) يك گوسفند
ناخن هاى دست در يك مجلس و پا در مجلس ديگردو گوسفند
15ازاله مو تراشيدن يا ماشين كردن سر و ازاله موى زير هر دو بغل يك گوسفند
16فسوق استغفار از گناهى كه محرم انجام داده است
17 جدال جدال همراه با قسم به يكى از اسماءالهى يك گوسفند
18كشتن و انداختن جانوران بدن صدقه دادن يك مشت طعام
19شكار حيوان وحشى تفصيل آن در كتب فقهى است.
20كندن درخت و گياه حرم كندن درخت صدقه دادن قيمت آن
دوّم: طواف
(مسأله 170) كسى كه به قصد انجام عمره محرم شده است، بايد پس از ورود به مسجدالحرام، هفت دور به گرد خانه كعبه بگردد. به اين عمل «طواف» و به هر دور آن يك «شوط» گفته مى شود.
(مسأله 171) طواف به هر شكلى باشد اشكال ندارد؛ مثلاً طواف كننده مى تواند پياده طواف نمايد يا بر صندلى چرخدار يا طبق يا دوش كسى بنشيند، چنانچه مى تواند آهسته يا تند برود، يا حتّى بدود. ولى بهتر است پياده و با وقار و طمأنينه حركت نمايد.
ترك طواف
(مسأله 172) اگر كسى عمداً طواف را ترك كند و پس از
احرام، سعى صفا و مروه و تقصير نمايد، عمره او باطل است.
زمان طواف
(مسأله 173) از زمانى كه محرم وارد مسجدالحرام مى شود، مى تواند طواف نمايد. ولى لازم نيست به محض ورود به خانه خدا طواف را شروع كند، بلكه مى تواند قبل از طواف واجب، طواف مستحبّى يا اعمال ديگرى به جا آورد.
(مسأله 174) تأخير در انجام طواف تا وقتى كه محرم در مكّه حضور دارد و وقت كافى براى انجام ساير اعمال عمره مفرده دارد، جايز است. ولى بسيار به جاست كه همه اعمال عمره در اوّلين فرصت ممكن انجام شود.
مكان طواف
(مسأله 175) طواف بايد در مسجدالحرام انجام شود و همه جاى مسجد مطاف است. بنابراين طواف در مكان هاى دورتر مسجد و در طبقات بالا هم صحيح است. گرچه بهترين مكان براى طواف، بين خانه كعبه و مقام ابراهيم مى باشد.
نيابت در طواف
(مسأله 176) طواف كننده بايد به هر شكل ممكن خودش طواف را انجام دهد و جواز نائب گرفتن در طواف مربوط به موارد خاصّى است كه به هيچ وجه امكان طواف كردن نباشد.
(مسأله 177) اگر كسى به واسطه عذرى نظير مرض يا فلج و مانند اين ها، خودش نتواند طواف كند، اگر ممكن است بايد او را به دوش بگيرند يا با صندلى و تخت روان و نظاير آن، او را طواف دهند و اگر ممكن نيست بايد نايب بگيرد.
واجبات طواف
1. نيّت
(مسأله 178) چون طواف خانه خدا يكى از عبادات است، بايد با نيّت خالص و براى خداوند متعال به جا آورده شود. بنابراين اگر كسى در طواف ريا كند، علاوه بر اينكه طواف او باطل است، مرتكب گناه بزرگى هم شده است.
(مسأله 179) منظور از خلوص نيّت در طواف و
ساير اعمال عبادى اين است كه انسان در آن عمل انگيزه الهى داشته باشد و ديگرى را در اين انگيزه شريك قرار ندهد. و براى صحّت آن عمل فرقى نمى كند كه براى تقرّب به درگاه الهى انجام شود يا براى رضا و خشنودى خداوند يا براى اطاعت امر او يا براى رفتن به بهشت يا براى سعادت دنياى خود و وابستگان و يا حتى براى ترس از كيفر و عقاب خداوند، و در همه موارد چون آن عبادت براى خداوند تبارك و تعالى انجام مى شود، كافى و صحيح است.
(مسأله 180) لازم نيست نيّت را به زبان بگويد يا از قلب بگذراند بلكه همين قدر كه بنا دارد آن عمل را به جا آورد كفايت مى كند. ولى از اوّل بايد قصد انجام طواف معيّنى را داشته باشد.
(مسأله 181) لازم نيست در ابتداى هر شوط نيّت تكرار شود، بلكه همين مقدار كه از اوّل تا آخر توجّه به عملى كه انجام مى شود داشته باشد، كفايت مى كند.
(مسأله 182) اگر بعد از طواف يا ديگر اعمال عمره، ريا و تظاهر باشد، گرچه گناه است و به حقيقت طواف يا آن عمل ضرر مى زند، ولى باعث بطلان نيست.
2. طهارت از حدث
(مسأله 183) رعايت طهارت شرط صحّت طواف است و طواف كننده بايد با وضو يا غسل باشد.
(مسأله 184) در بين اعمال عمره مفرده فقط طواف عمره، طواف نساء و نمازهاى اين دو طواف نياز به وضو يا غسل دارند و رعايت طهارت در ساير اعمال عمره مفرده لازم نيست.
(مسأله 185) هر غسلى واجب و مستحبّ كفايت از وضو مى كند و مى شود با آن طواف كرد، مگر بعضى از اقسام غسل استحاضه كه احكام مخصوص به خود
دارد. بنابراين اگر كسى با غسل احرام يا غسل زيارت يا غسل طهارت و نظائر آن طواف كند، طواف او صحيح است، گرچه بهتر است وضو هم بگيرد.
(مسأله 186) اگر كسى عمداً يا سهواً يا از روى جهل به مسأله بدون طهارت طواف كند، طواف او باطل است.
(مسأله 187) اگر در اثناى طواف، طهارت كسى باطل شد، بايد طواف را رها كند و وضو يا غسل خود را اعاده نمايد.
(مسأله 188) اگر طهارت كسى بعد از اتمام شوط چهارم باطل شود، پس از تحصيل طهارت و بازگشت به مطاف مى تواند طواف را از همان جا كه قطع كرده است ادامه دهد و تمام نمايد. ولى طواف كسى كه قبل از اتمام شوط چهارم محدث شده، باطل است و پس از تجديد طهارت بايد طواف را از سر گيرد.
(مسأله 189) كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، اگر وقت طواف تنگ باشد، بايد طواف را خودش با تيمّم انجام دهد و گرفتن نايب براى او كافى نيست. ولى اگر بداند عذرش برطرف مى شود بايد صبر كند.
(مسأله 190) اگر زن در بين طواف حائض شود، بايد فوراً از مسجدالحرام خارج شود و پس از پاك شدن و به جا آوردن غسل حيض برگردد و اعمال را ادامه دهد.
(مسأله 191) زن حائض يا نفساء كه وقت ندارد در مكّه بماند تا پاك شود، بايد براى انجام طواف واجب و نماز آن، نايب بگيرد و سعى را خودش انجام دهد و پس از تقصير، در صورتى كه عذرش همچنان باقى باشد، بايد براى انجام طواف نساء و نماز آن هم نايب بگيرد.
(مسأله 192) زن مستحاضه براى انجام طواف و نماز آن، مى تواند
به دستور استحاضه عمل نمايد و خودش طواف را به جا آورد.
(مسأله 193) كسى كه جنب است يا غسل مسّ ميّت بر عهده اوست، اگر امكان غسل كردن او نباشد و وقت كافى هم براى صبر كردن و بر طرف كردن عذر خود نداشته نباشد، بايد تيمّم كند و طواف واجب و نمازطواف و ساير اعمال عمره را خودش به جا بياورد.
(مسأله 194) زن حائض يا نفساء كه پاك شده است، اگر امكان غسل كردن او نباشد و وقت كافى هم براى صبر كردن تا بر طرف شدن عذر خود نداشته باشد، بايد تيمّم كند و طواف و نماز طواف و ساير اعمال عمره را خودش به جا بياورد.
(مسأله 195) بانوان مى توانند با خوردن قرص، عادت ماهيانه خود را عقب بيندازند و طواف و نماز طواف و ساير اعمال عمره را تا آخر به جا آورند و عمره آن ها صحيح است.
(مسأله 196) اگر كسى معذور از غسل باشد و براى طواف، تيمّم بدل از غسل كند، ولى قبل از طواف و يا در بين طواف، تيمّم او باطل شود و عذر او همچنان باقى باشد، بايد براى طواف و نماز آن وضو بگيرد.
(مسأله 197) كسى كه به قصد غسل واجب يا مستحبّ، به حمام رفته ولى بعد از بيرون آمدن از حمام شك مى كند كه غسل انجام داده است يا خير، لازم نيست به شك خود اعتنا كند و مى تواند بنا را بر اين بگذارد كه غسل كرده است و طواف و نماز آن با همان غسل صحيح است. گرچه بهتر است وضو هم بگيرد.
(مسأله 198) كسى كه مى داند قبلاً طهارت داشته ولى شك دارد كه وضو يا غسل او باطل
شده است، مى تواند به شك خود اعتنا نكند و طواف او صحيح است. هرچند در ابتداى طواف يا قبل از شروع شدن طواف شك كند.
(مسأله 199) كسى كه قبل از شروع شدن طواف شك مى كند قبلاً طهارت داشته است يا خير، بايد براى طواف وضو بگيرد يا غسل كند.
(مسأله 200) اگر كسى در بين طواف يا بعد از طواف شك كند كه طهارت داشته است يا نه، مى تواند به شك خود اعتنا نكند و طواف او صحيح است. گرچه شك او قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد، ولى اگر نماز طواف را به جا نياورده بايد براى نماز، طهارت تحصيل كند.
(مسأله 201) اگر كسى در بين طواف شك كند غسل جنابت يا حيض يا نفاس انجام داده يا نه، بايد طواف را رها كند و غسل نمايد. پس اگر بعد از شوط چهارم طواف را رها كرده باشد، مى تواند پس از غسل، از همان جا كه رها كرده ادامه دهد و تمام نمايد، و اگر قبل از شوط چهارم باشد، بايد پس از غسل از اوّل شروع كند.
(مسأله 202) اگر كسى بعد از اتمام طواف شك كند غسل جنابت يا حيض يا نفاس انجام داده يا نه، لازم نيست طواف را اعاده نمايد. ولى براى خواندن نماز طواف، بايد غسل كند.
(مسأله 203) كسى كه در اثر بيمارى قادر به نگهدارى بول يا باد معده خود نيست، يك وضو يا غسل براى انجام طواف و نماز طواف او كفايت مى كند. هرچند طواف واجب باشد.
3. پاك بودن بدن و لباس
(مسأله 204) بدن و لباس كسى كه طواف انجام مى دهد، بايد پاك باشد و طواف با بدن يا لباس نجس، باطل است.
(مسأله 205) اگر در
بدن يا لباس طواف كننده نجاستى باشد كه در نماز عفو شده است، طواف او صحيح است.
(مسأله 206) اگر چيز نجسى كه جزو لباس طواف كننده نيست همراه او باشد، طوافش صحيح است. مثل در بغل گرفتن بچه با بدن و لباس نجس يا همراه داشتن انگشتر و عينك و دستمال نجس و نظائر آن.
(مسأله 207) اگر كسى بعد از طواف بفهمد كه بدن يا لباسش نجس بوده، طوافش صحيح است.
(مسأله 208) اگر كسى فراموش كرد كه بدن يا لباسش نجس است و با بدن يا لباس نجس طواف كرد، طواف او اشكال ندارد، گرچه اعاده آن بهتر است.
(مسأله 209) اگر كسى در اثناى طواف متوجّه شد كه بدن يا لباسش نجس است، اگر مى تواند بايد تطهير يا تعويض نمايد، يا بدون آن طواف كند. و اگر هيچكدام ممكن نيست، بايد از مطاف بيرون رود و پس از ازاله نجاست برگردد، پس اگر بعد از اتمام شوط چهارم بوده مى تواند از همان جايى كه قطع كرده ادامه دهد، و اگر پيش از اتمام شوط چهارم بوده، بايد طواف را از اوّل شروع كند.
(مسأله 210) اگر كسى در بين طواف متوجه شد بدن يا لباس ديگرى نجس است، لازم نيست به او اطلاع دهد.
(مسأله 211) اگر كسى در اثر بيمارى قادر به نگهدارى بول خود نيست و پس از شروع طواف، بدن و لباس او مرتباً نجس مى شود، مى تواند با همان لباس طواف خود را ادامه دهد. گرچه بهتر است براى جلوگيرى از نجاست بدن و لباس از لباس هاى كوچكى كه براى نگهدارى ادرار دوخته شده است، استفاده نمايد.
4. ختنه
(مسأله 212) مرد طواف كننده بايد ختنه شده باشد وگرنه طواف او باطل است.
(مسأله 213)
اگر پسر نابالغ كه ختنه نشده است محرم شد يا او را محرم كردند، طوافش باطل است.
5. ستر عورت و رعايت پوشش
(مسأله 214) پوشاندن عورت براى طواف كننده واجب است.
(مسأله 215) زن بايد در حال طواف تمام بدن خود را بپوشاند، ولى پوشاندن قرص صورت و دست ها از سر انگشتان تا مچ لازم نيست.
(مسأله 216) اگر در بين طواف عورت مرد يا مقدارى از موهاى زن يا جايى از بدن او كه بايد در حال طواف پوشيده باشد ظاهر شود، در صورتى كه عمداً و با علم به مسأله باشد، طواف او باطل است و اگر از روى سهو يا جهل به مسأله باشد، اشكال ندارد. 6. شروع طواف از حجرالاسود و ختم به آن
(مسأله 217) طواف كننده بايد در هر شوط، طواف را از مقابل گوشه اى از كعبه كه حجرالاسود درآن قرار دارد، شروع و به آن ختم كند. و لازم نيست دقّت عقلى شود، بلكه همين مقدار كه عرفاً گفته شود از حجرالاسود شروع يا به آن ختم شد، كفايت مى كند.
(مسأله 218) طواف كننده بايد همان طور كه مردم طواف مى كنند، طواف را از مقابل حجرالاسود شروع كند و دور بزند و هنگام رسيدن مجدّد به حجرالاسود بدون توقّف به حركت خود ادامه دهد تا هفت شوط تمام شود.
(مسأله 219) شروع طواف از چند قدم مانده به خط مقابل حجرالاسود اشكال ندارد، ولى كارهايى كه اهل وسوسه براى به دست آوردن محاذات حجرالاسود انجام مى دهند، مثل اينكه توقّف مى كنند يا عقب و جلو مى روند، چه قبل از شروع طواف باشد و چه در بين طواف، حرام است.
7. بودن كعبه معظّمه در سمت چپ
(مسأله 220) طواف كننده بايد طورى طواف كند
كه كعبه معظّمه در طرف چپ او باشد.
(مسأله 221) در حال طواف لازم نيست در همه حالات شانه چپ طواف كننده به طرف كعبه معظّمه باشد و اگر در موقع دور زدن به واسطه رسيدن به حجر اسماعيل يا رسيدن به گوشه هاى خانه كعبه و نظاير آن، شانه چپ طواف كننده قدرى از سمت كعبه خارج و يا متمايل به پشت شود، اشكال ندارد. و به طور كلى طواف كننده بايد به طور متعارف و همانطور كه همه مسلمين طواف مى كنند، دور بزند و از كارهايى كه اهل وسوسه مى كنند، پرهيز نمايد.
(مسأله 222) اگر طواف كننده مقدارى از طواف را خلاف متعارف انجام دهد، مثل آنكه رو به كعبه معظّمه يا پشت به آن طواف نمايد، بايد آن مقدار را جبران كند. پس اگر مى تواند بايد برگردد و آن مقدار را جبران كند و اگر نمى تواند، بايد بدون قصد طواف دور بزند تا به آنجا برسد و بقيه طواف را به جا آورد.
(مسأله 223) برگرداندن سر به راست يا چپ يا عقب در حال طواف اشكال ندارد، به شرط آنكه كعبه معظّمه از سمت چپ بدن خارج نشود.
(مسأله 224) اگر كودك محرم براى طواف در بغل ديگرى باشد، لازم نيست شانه چپ او به سمت كعبه باشد، هرچند رعايت آن بهتر است.
(مسأله 225) اگر طواف كننده به واسطه كثرت جمعيّت، بى اختيار به اين طرف و آن طرف كشيده شود، طواف او صحيح است.
8. انجام طواف بيرون از حجر اسماعيل
(مسأله 226) در كنار خانه كعبه و متّصل به آن، مكانى است به نام حجر اسماعيل و طواف كننده بايد هنگام طواف دور حجر بگردد و داخل آن نشود.
(مسأله 227) اگر طواف كننده از داخلحجر اسماعيل طواف كند، آن شوط از طواف او باطل است و اعاده آن از جايى كه داخل حجر شده كافى نيست، بلكه بايد آن شوط را دو مرتبه به جا آورد و بهتر آن است كه طواف را تمام نموده و سپس اعاده نمايد.
(مسأله 228) اگر كسى در اثناى طواف، از روى ديوار حجر اسماعيل طواف كند، بايد آن مقدار از طواف را اعاده نمايد.
(مسأله 229) دست گذاشتن روى ديوار حجر اسماعيل يا بوسيدن آن اشكال ندارد.
9. بيرون بودن از كعبه معظّمه
(مسأله 230) طواف بايد بيرون خانه كعبه انجام شود و ورود به خانه كعبه همه طواف را باطل مى كند.
(مسأله 231) در پايين ديوار اطراف كعبه يك پيش آمدگى وجود دارد كه به آن «شاذروان» مى گويند و طواف از روى آن نيز صحيح نيست.
(مسأله 232) اگر طواف كننده مقدارى از طواف را روى شاذروان انجام داد، بايد آن مقدار را اعاده نمايد.
(مسأله 233) دست گذاشتن به ديوار كعبه يا بوسيدن آن در حال طوافِ واجب يا مستحبّ، اشكال ندارد.
10. انجام هفت شوط كامل و پى در پى
(مسأله 234) طواف بايد هفت شوط كامل و پى در پى باشد و كمتر يا بيشتر شدن تعداد اشواط طواف، صحيح نيست.
(مسأله 235) رعايت موالات عرفى در بين اشواط طواف واجب است. يعنى بين اشواط طواف نبايد اينقدر فاصله بيفتد كه از صورت طواف خارج شود. ولى قدرى نشستن و استراحت كردن در بين اشواط طواف اشكال ندارد.
(مسأله 236) اگر به جهت قطع طواف، بين چهار شوط اوّل و سه شوط آخر طواف فاصله بيفتد، اشكال ندارد و موالات عرفى به هم نمى خورد.
(مسأله 237) اگر كسى عمداً طواف را ترك كند يا عمداً كمتر يا بيشتر انجام
دهد و پس از آن سعى صفا و مروه و تقصير نمايد، عمره او باطل است.
(مسآله 238) اگر كسى كه طواف را ترك كرده است، قبل از تقصير بخواهد آن را به جا آورد، بايد به مطاف برگردد و پس از انجام طواف و نماز آن، سعى را اعاده نموده و تقصير نمايد و در اين صورت عمره او باطل نيست.
(مسأله 239) (قران بين طوافين» جايز نيست، يعنى طواف را چه واجب و چه مستحبّ نبايد با طواف ديگر دنبال هم آورد، بلكه بايد بعد از هر طواف نماز آن خوانده شود.
(مسأله 240) اگر كسى دو طواف را پشت سر هم انجام دهد و بين دو طواف، نماز طواف اوّل را نخواند، فعل حرام انجام داده و گناه كرده است، ولى طواف او باطل نمى شود.
(مسأله 241) اگر طواف كننده بعد از تمام شدن طواف و پيش از خواندن نماز طواف، اطمينان پيدا كند كه طواف را ناقص انجام داده، بايد برگردد و طواف را كامل كند.
(مسأله 242) اگر طواف كننده بعد از نماز طواف و پيش از سعى، اطمينان پيدا كند كه طواف را ناقص انجام داده است، بايد برگردد و اگر يقين دارد كه قبلاً چهار شوط طواف را انجام داده است، طواف را كامل كند. و اگر اطمينان به اتمام چهار شوط ندارد، بايد طواف را از سر گيرد. و در هر صورت لازم است نماز طواف را اعاده كند و بعد مشغول سعى شود.
(مسأله 243) اگر كسى سهواً بر تعداد اشواط طواف اضافه كند و قبل از كامل شدن شوط هشتم متوجّه شود، بايد آن شوط را رها نمايد و طوافش صحيح است. ولى اگر بعد از كامل
شدن شوط هشتم متوجّه شود، بهتر است طواف را به چهارده شوط برساند و پس از آن نماز طواف اوّل را به جا آورد و مشغول سعى شود و نماز طواف دوّم را پس از انجام سعى به جا آورد.
(مسأله 244) گمان در طواف اعتبار ندارد، بلكه حكم شك را دارد.
(مسأله 245) اگر كسى بعد از تمام شدن شوطى از طواف، در صحّت آن شك كند، نبايد به شك خود اعتنا كند، ولى اگر شك او در اثناى شوط باشد، معتبر است و بايد همان شوط را اعاده نمايد.
(مسأله 246) اگر كسى بعد از تمام شدن طواف شك كند كه آيا آن را زيادتر يا كمتر از هفت شوط به جا آورده يا شك كند صحيح به جا آورده يا نه، لازم نيست به شك خود اعتنا كند و طوافش صحيح است، گرچه از محلّ طواف بيرون نرفته باشد.
(مسأله 247) اگر كسى در اثناى طواف شك كند كه چند شوط به جا آورده، طواف او باطل است و بايد آن را از اوّل شروع كند.
(مسأله 248) اگر كسى در حال طواف در عدد شوطها شك كند و با همين حال طواف را تمام كند و بعد يقين به صحّت طواف پيدا كند، اشكال ندارد و طواف او صحيح است.
(مسأله 249) اگر كسى در اثناى طواف شك كند هفت شوط به جا آورده يا هشت شوط، بايد بنا را بر هفت بگذارد و طواف را تمام كند و طوافش صحيح است.
(مسأله 250) كثير الشّك در عدد شوطها نبايد به شك خود اعتنا كند و بايد بنا را بر آنچه به نفع اوست بگذارد و كثير الشّك به كسى مى گويند كه سه مرتبه
در يك طواف يا در سه طواف شك كند و چنين كسى در مرتبه چهارم نبايد به شك خود اعتنا نمايد.
احكام قطع طواف
(مسأله 251) قطع كردن طواف بدون عذر، مكروه است. و در اين خصوص تفاوتى ميان طوف واجب و مستحبّ نيست.
(مسأله 252) قطع طواف مستحبّ به جهت رفع حوائج مسلمانان، جايز، بلكه مستحبّ است.
(مسأله 253) قطع طواف واجب به جهت رفع حوائج مسلمانان، اگر قبل از اتمام شوط چهارم باشد، جايز، بلكه مستحبّ است. ولى بعد از اتمام شوط چهارم، جايز نيست.
(مسأله 254) قطع طواف واجب و مستحبّ براى رسيدن به نماز جماعت يا درك وقت فضيلت نماز، مستحبّ است.
(مسأله 255) اگر كسى به هر دليلى طواف مستحبّ را قطع نمايد، بعداً مى تواند آن را از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد، گرچه در شوط اوّل قطع كرده باشد.
(مسأله 256) اگر كسى طواف واجب را به هر دليلى بعد از پايان شوط چهارم قطع نمايد، بعد از بازگشت مى تواند طواف را از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد. ولى بهتر است اعاده نمايد.
(مسأله 257) اگر طواف كننده طواف واجب را به هر دليلى قبل از پايان شوط چهارم قطع نمايد، بعد از بازگشت بايد آن را از سر گيرد.
(مسأله 258) اگر در اثناى طواف كسى، نماز جماعت مسجدالحرام شروع شود و صفوف نماز با طواف او تداخل داشته باشد، بايد طواف را رها كند و به اقامه نماز بپردازد و پس از پايان نماز با توجه به اينكه قبلاً تا چه شوطى انجام داده طبق دو مسأله قبل عمل كند.
(مسأله 259) اگر كسى بين اشواط طواف براى رفع خستگى قدرى بنشيند يا استراحت كند، اشكال ندارد و بعد
مى تواند طواف را از همان جا ادامه دهد، هرچند در سه شوط اوّل باشد.
(مسأله 260) اگر كسى از طواف خود منصرف شود، طواف او باطل مى شود. گرچه از مطاف بيرون نرفته و موالات عرفيه به هم نخورده باشد و يا بعد از شوط چهارم باشد. بنابر اين اگر مقدارى از طواف را به جا آورده و دلچسب او واقع نشد، مى تواند از آن منصرف شده و آن را رها سازد و بلافاصله از اوّل شروع كند. چنانچه اگر در طواف شكّى كند كه طواف را باطل مى كند، مى تواند بلافاصله طواف را از اوّل شروع كند.
(مسأله 261) اگر طواف كننده از شوطى از طواف منصرف شود، آن شوط به مجرّد انصراف باطل مى شود. ولى طواف باطل نمى شود.
احكام طواف مستحبّ
(مسأله 262) از مستحبّاتى كه در روايات اهل بيت بسيار به آن سفارش شده است طواف به دور كعبه معظّمه است.
(مسأله 263) طواف مستحبّ هم مانند طواف واجب هفت دور است و از حجرالاسود شروع شده و به آن ختم مى گردد.
(مسأله 264) طواف مستحبّ هم مانند طواف واجب، در همه جاى مسجدالحرام صحيح است و جاى مخصوصى ندارد.
(مسأله 265) انجام طواف مستحبّ در هر زمانى جايز است. بنابر اين در اثناى اعمال عمره و قبل از طواف واجب و بعد از نماز طواف هم مى توان طواف مستحبّ به جا آورد.
(مسأله 266) مستحبّ است پس از اتمام طواف مستحبّ، نماز طواف هم خوانده شود.
(مسأله 267) نماز طواف مستحبّ را در همه جاى مسجدالحرام مى شود خواند و جاى مخصوصى ندارد.
(مسأله 268) طواف مستحبّ را مى توان به نيابت از ديگران زنده و مرده و زن و مرد و كوچك و بزرگ انجام داد.
(مسأله 269) طواف مستحبّ را مى توان به
نيابت از كسانى كه در مكّه يا در مسجدالحرام حضور دارند و عذرى هم براى انجام طواف ندارند، به جا آورد.
(مسأله 270) محدوديتى در تعداد افرادى كه طواف به نيابت از آنان انجام مى شود، وجود ندارد. همچنين لازم نيست نام اين افراد به تفصيل مشخص باشند، بلكه نيّت كلّى كفايت مى كند. مثل به نيابت از همه بستگان يا همكاران و ...
(مسأله 271) شايسته است انسان به نيابت از انبياى عظام و حضرات معصومين و اولياى الهى و بزرگان دين، طواف مستحبّى به جا آورد.
(مسأله 272) شك در تعداد اشواط طواف مستحبّ، آن را باطل نمى كند و طواف كننده مى تواند در صورت شكّ، بنا را بر اقل يا اكثر گذاشته و طواف را تمام كند.
(مسأله 273) رعايت موالات عرفى، شرط صحّت طواف مستحبّ نيست و اگر كسى به هر دليلى طواف مستحبّ را رها كرد، بعد از بازگشت مى تواند از همان جا ادامه دهد، هر چند قبل از اتمام شوط چهارم، طواف را رها كرده باشد.
(مسأله 274) زن مستحاضه مى تواند طواف به جا آورد و عمل به دستورات استحاضه هم براى صحّت طواف او لازم نسيت. ولى اگر مى خواهد نماز طواف هم بخواند بايد به دستورات استحاضه عمل كند.
آداب و مستحبّات طواف
(مسأله 275) مستحبّ است طواف با حضور قلب انجام شود و طواف كننده در حال طواف، با وقار و طمأنينه باشد و دعا بخواند يا ذكر بگويد و به گناهان خود اعتراف نمايد و از خداوند طلب آمرزش كند و در هر شوط اگر مزاحمت براى خود و ديگران ايجاد نشود، حجرالاسود را ببوسد و روى آن دست بكشد.
(مسأله 276) حرف زدن، خنديدن، سر را اين طرف و آن طرف گرداندن
و انجام هر عملى كه طواف كننده را از حقيقت طواف غافل كند، مكروه است.
(مسأله 277) مستحبّ است طواف كننده در حال طواف دعاهايى كه از جانب حضرات ائمه اطهار وارد شده بخواند و از آن جمله دعاهايى است كه ذيلاً مى آيد.
1 مستحبّ است در حال طواف بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِى يُمْشَى بِهِ عَلَى طَلَلِ الْمَاءِ كَمَا يُمْشَى بِهِ عَلَى جَدَدِ الْأَرْضِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِى يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِى تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدَامُ مَلَائِكَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِى دَعَاكَ بِهِ مُوسَى مِنْ جَانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِى غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ (صَلَّى اللهُ عَلَيْه وَآله) مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أَنْ تَفْعَلَ بِى كَذَا و كَذَا»
به جاى كذا و كذا حاجت خود را بطلبد.
2 همچنين مستحبّ است در حال طواف بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّى إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ إِنِّى خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلَا تُغَيِّرْ جِسْمِى وَ لَا تُبَدِّلِ اسْمِى»
3 مستحبّ است در حال طواف و مخصوصاً وقتى كه به در كعبه معظّمه مى رسد صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد.
4 مستحبّ است روبروى درب كعبه معظّمه اين دعا را بخواند:
«سَائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِير بِكَ مِنَ النَّارِ فَأَعْتِقْنِى وَ وَالِدَيَّ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ»
5- مستحبّ است وقتى به حجر اسماعيل رسيد، رو به ناودان كرده و سر را بلند كند و بگويد:
«اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِك وَ أَجِرْنِى بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ وَ عَافِنِى مِنَ السُّقْمِ وَ أَوْسِعْ
عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ»
6- مستحبّ است وقتى از حجر گذشت و به پشت كعبه رسيد بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْجُودِ وَ الْكَرَمِ إِنَّ عَمَلِى ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِى وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّى إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»
7- مستحبّ است وقتى به ركن يمانى رسيد، دست ها را بلند كند و بگويد:
«يَا اللَّهُ يَا وَلِى الْعَافِيَةِ وَ خَالِقَ الْعَافِيَةِ وَ رَازِقَ الْعَافِيَةِ وَ الْمُنْعِمَ بِالْعَافِيَةِ وَ الْمَنَّانَ بِالْعَافِيَةِ وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعَافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا الْعَافِيَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامَ الْعَافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعَافِيَةِ فِى الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»
پس سر به جانب كعبه معظّمه بالا كند و بگويد:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَلِيّاً إِمَاماً اللَّهُمَّ أَهْدِ لَهُ خِيَارَ خَلْقِكَ وَ جَنِّبْهُ شِرَارَ خَلْقِكَ»
8- مستحبّ است وقتى ميان ركن يمانى و حجرالاسود مى رسد بگويد:
«رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِى الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ»
9- مستحبّ است در شوط هفتم وقتى به مستجار (پشت كعبه، نزديك ركن يمانى و برابر درب كعبه معظّمه) مى رسد دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و صورت خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:
«اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هَذَا مَكَانُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النّار»
10- مستحبّ است به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد كه ان شاءالله مستجاب خواهد شد، بعد بگويد:
«اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ
الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعَافِيَةُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِى ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِى وَ اغْفِرْ لِى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّى وَ خَفِيَ عَلَى خَلْقِك أَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّار»
و آنچه مى خواهد دعا كند.
11- مستحبّ است ركن يمانى را استلام كند يعنى به آن دست بكشد و به نزد حجرالاسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
«اللَّهُمَّ قَنِّعْنِى بِمَا رَزَقْتَنِى وَ بَارِكْ لِى فِيمَا آتَيْتَنِى»
12 مستحبّ است در هر شوط، اركان كعبه معظّمه و حجرالاسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد:
«اللَّهُمَّ أَمَانَتِى أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِى تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ عِنْدَكَ لِى بِالْمُوَافَاةِ»
سوّم: نماز طواف
(مسأله 278 ) پس از اتمام طواف واجب، خواندن دو ركعت نماز بر محرم واجب مى شود كه به آن نماز طواف مى گويند.
ترك نماز طواف
(مسأله 279 ) اگر كسى عمداً يا سهواً يا به واسطه جهل به مسأله، نماز طواف را به جا نياورد، گرچه در صورت عمد گناهكار است، ولى در هر صورت عمره او باطل نيست و نماز به ذمّه او باقى است و اگر هنوز در مكّه است، بايد نماز را در مسجدالحرام بخواند و اگر از مكّه خارج شده باشد و به طور متعارف امكان بازگشت او نباشد، بايد نايب بگيرد تا نماز را در مسجدالحرام بخواند. و اگر ممكن نباشد نماز را در هر كجا بخواند كفايت مى كند.
(مسأله 280 ) اگر كسى در اثناى سعى بين صفا و مروه يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده، بايد از همان جا سعى را رها كند و برگردد و نماز را بخواند و بعد سعى را از همان جا ادامه دهد و تمام نمايد، گرچه بعد از نماز اعاده آنچه به جا آورده بهتر است.
(مسأله 281 ) اگر بعد از سعى يا تقصير يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده، بايد نماز را بخواند واعاده سعى و تقصير واجب نيست، گرچه بعد از نماز اعاده آنچه به جا آورده بهتر است.
كيفيّت نماز طواف
(مسأله 282 ) كيفيّت نماز طواف مثل نماز صبح است، ولى اذان و اقامه ندارد.
(مسأله 283 ) در نماز طواف پس از حمد، هر سوره اى مى توان خواند، مگر سوره هايى كه سجده واجب دارد.
(مسأله 284 ) نماز طواف را مى توان بلند يا آهسته خواند.
(مسأله 285 ) نماز طواف از نظر احكام تفاوتى با نمازهاى يوميّه ندارد. مثلاً گمان در افعال و اقوال آن حكم يقين را دارد و شك در ركعات آن نماز را باطل مى كند.
(مسأله 286 ) كسى كه غسل واجب بر عهده دارد و براى غسل كردن معذور است و وقت كافى هم براى صبر كردن ندارد، بايد نماز طواف را خودش با تيمّم انجام دهد.
(مسأله 287 ) نماز طواف واجب را مى توان به جماعت خواند. به شرط آنكه امام جماعت هم مشغول خواندن نماز طواف واجب يا ساير نمازهاى واجب يوميّه باشد.
(مسأله 288 ) نماز طواف بايد به صورت صحيح خوانده شود و ياد گرفتن آن واجب است.
(مسأله 289 ) رعايت قواعد تجويدى در نماز طواف لازم نيست، بلكه همين مقدار كه عرفاً گفته شود نمازش را صحيح مى خواند كفايت مى كند.
(مسأله 290 ) اگر كسى خواندن نماز را به صورت صحيح ياد نگرفت، بايد خودش هر طور كه مى تواند، نماز طواف را بخواند و كافى است. ولى اگر ممكن است و مشقّت ندارد بايد به جماعت بخواند يا كسى نماز را براى او تلقين كند و در هر صورت نايب گرفتن
به اين دليل، براى زن يا مرد كافى نيست. ولى اگر علاوه بر خواندن خودش، نايب هم بگيرد خوب است.
(مسأله 291 ) نماز طواف را مانند نمازهاى يوميّه با هر غسلى واجب و مستحبّ ميتوان خواند. به جز برخى اقسام غسل استحاضه كه احكام مخصوص به خود دارد.
(مسأله 292 ) سجده بر سنگفرشهاى مسجدالحرام در نماز طواف و در هر نمازى صحيح است.
(مسأله 293 ) اگر كسى در حال خواندن نماز طواف، در اثر ازدحام جمعيّت بى اختيار قدرى جا به جا شود، اشكال ندارد و نمازش صحيح است.
زمان نماز طواف
(مسأله 294 ) نماز طواف بايد فوراً پس از اتمام طواف خوانده شود و فاصله انداختن بين طواف و نماز طواف، جايز نيست. ولى فاصله كم به طورى كه در عرف، فوراً محسوب شود، اشكال ندارد.
(مسأله 295 ) اگر كسى بدون عذر، نماز طواف را با تأخير بخواند، گناه كرده است ولى عمره او باطل نيست.
(مسأله 296 ) اگر كسى به واسطه عذرى نظير اقامه نماز جماعت در مسجدالحرام يا باطل شدن وضو يا نجس شدن لباس و نظائر آن، نتواند فوراً پس از طواف، نماز آن را به جا بياورد، بايد بعد از برطرف شدن عذرش نماز را بخواند و طواف و نماز او صحيح است.
(مسأله 297 ) نماز طواف حتماً بايد بعد از طواف خوانده شود و اگر كسى آن را قبل از طواف خوانده باشد، كافى نيست و بايد بعد از طواف اعاده نمايد.
(مسأله 298 ) خواندن نماز طواف در هر ساعتى از شبانه روز جايز است. ولى اگر پس از اتمام طواف، وقت براى اداى نماز يوميّه محرم تنگ باشد، بايد اوّل نماز يوميّه را بخواند و بعد نماز
طواف را به جا آورد.
مكان نماز طواف
(مسأله 299 ) نماز طواف واجب بايد پشت مقام ابراهيم خوانده شود. و لازم نيست حتماً نزديك مقام ابراهيم باشد، بلكه نماز طواف در پشت مقام ابراهيم و دو طرف آن تا آخر مسجدالحرام و در همه طبقات مسجد صحيح است. هر چند بهتر است در صورتى كه امكان آن باشد و مزاحمتى براى نمازگزار و ديگران ايجاد نشود، نماز طواف در پشت مقام و نزديك به آن خوانده شود.
(مسأله 300 ) نماز طواف مستحبّ را در همه جاى مسجدالحرام ميشود خواند، گرچه بهتر است در صورت امكان و در صورتى كه مزاحمت براى ديگران ايجاد نشود، پشت مقام حضرت ابراهيم و هرچه نزديك تر به آن خوانده شود.
(مسأله 301 ) لازم نيست در نماز طواف، مرد جلوتر از زن بايستد و اگر زن برابر مرد يا جلوتر بايستد، نماز هر دو صحيح است.
مستحبّات نماز طواف
(مسأله 302 ) در نماز طواف مستحبّ است در ركعت اوّل بعد از حمد سوره توحيد و در ركعت دوّم بعد از حمد سوره كافرون خوانده شود.
(مسأله 303 ) مستحبّ است محرم بعد از به جا آوردن نماز طواف، اعمال زير را انجام دهد:
1- پس از نماز طواف حمد و ثناى الهى بگويد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و از خداوند متعال قبولى اعمال را طلب نمايد.
2- مستحبّ است بگويد:
«اللَّهُمَّ ارْحَمْنِى بِطَوَاعِيَتِى إِيَّاكَ وَ طَوَاعِيَتِى رَسُولَكَ (صَلَّى اللهُ عَلَيْه وَ آلِه) اللَّهُمَّ جَنِّبْنِى أَنْ أَتَعَدَّى حُدُودَكَ وَ اجْعَلْنِى مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلَائِكَتَكَ وَ عِبَادَكَ الصَّالِحِينَ»
و در بعضى از روايات آمده است كه حضرت امام صادق بعد از نماز طواف به سجده رفته
و چنين مى فرمودند:
«سَجَدَ وَجْهِى لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ ءٍ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِى إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِى فَإِنِّى مُقِرٌّ بِذُنُوبِى عَلَى نَفْسِى وَ لَا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ»
و بعد از سجده روى مبارك آن حضرت از گريه چنان بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.
3- پس از فراغت از نماز از «آب زمزم» بنوشد و به سر و پشت خود بريزد و بگويد:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ»
4- نزد حجرالاسود آمده و آن را استلام كند.
5- با وقار و طمأنينه به سوى صفا برود.
چهارم: سعى بين صفا و مروه
(مسأله 304 ) محرم بايد بعد از به جا آوردن نماز طواف، هفت دور فاصله بين دو كوهِ كوچك صفا و مروه كه در مجاورت خانه كعبه قرار دارند را بپيمايد. به اين عمل «سعى» و به هر دور آن «يك شوط» ميگويند.
(مسأله 305 ) سعى مستحبّ نداريم و شايسته است كسانى كه سعى واجب خود را انجام داده اند، مكان سعى را براى سايرين كه سعى واجب دارند، تخليه نمايند.
(مسأله 306 ) سعى از نظر احكام مانند طواف است. ولى طهارت بدن و لباس و ستر عورت و داشتن وضو يا غسل، شرط صحّت سعى نيست، گرچه مراعات همه اين موارد در سعى مستحبّ است.
(مسأله 307 ) محرم ميتواند هنگام سعى، ديگرى را به دوش بگيرد يا با صندلى و تخت و نظاير آن او را سعى دهد و سعى هر دو صحيح است.
(مسأله 308 ) محرم ميتواند سعى را پياده انجام دهد
يا در طبق يا صندلى چرخدار و نظير آن بنشيند تا او را سعى دهند، گرچه پياده سعى كردن افضل است.
ترك سعى
(مسأله 309 ) اگر كسى عمداً سعى را ترك كند و تقصير نمايد، عمره او باطل است.
(مسأله 310 ) اگر كسى سهواً يا جهلاً سعى را ترك كند و تقصير نمايد، بايد برگردد و سعى را انجام دهد و تقصير را اعاده نمايد و در اين صورت عمره او باطل نيست.
زمان سعى
(مسأله 311 ) زمان انجام سعى، پس از به جا آوردن طواف و نماز طواف است. و اگر سعى عمداً قبل از طواف يا نماز آن انجام شود، باطل است و بايد بعد از اقامه نمازِ طواف، اعاده گردد.
(مسأله 312 ) وجوب انجام سعى پس از نماز طواف فورى نيست و تا زمانى كه وقت براى اتمام اعمال عمره باقى است، تأخير سعى جايز است. هرچند بهتر است در اوّلين فرصت ممكن انجام شود.
مكان سعى
(مسأله 313 ) همان طور كه بيان شد مكان سعى حدّ فاصل دو كوه صفا و مروه است. و فرقى نمى كند كه در طبقه اوّل باشد يا در طبقات بالا و اگر در آينده طبقات فوقانى اضافه شود يا زيرزمين در اين مكان احداث شود، سعى از آنجا هم صحيح است.
(مسأله 314 ) سعى در مسعاى جديد (سال 1387 شمسى) كه عريض تر شده و محلّ نيّت در آن جلوتر از قبل است، صحيح مى باشد.
نيابت در سعى
(مسأله 315 ) اگر كسى به هيچ وجه قدرت ندارد پياده يا سواره يا در طبق و صندلى و نظائر آن سعى نمايد، بايد نايب بگيرد.
(مسأله 316 ) از آن جا كه طهارت، شرط صحّت سعى نيست و محل سعى نيز مسجد
نمى باشد، سعى زن حائض يا نفسا يا مستحاضه صحيح است و نائب گرفتن به اين دليل صحيح نيست و كفايت نمى كند.
(مسأله 317 ) كسى كه به جهت داشتن عذرى مثل عادت ماهانه زنان، براى طواف و نماز آن نايب گرفته است و سعى را بايد خودش انجام دهد، لازم است رعايت ترتيب بنمايد. يعنى صبر كند تا نماز طواف نايب تمام شود و سپس سعى را آغاز نمايد.
واجبات سعى
1. نيّت
(مسأله 318 ) چون سعى عبادت است بايد از اوّل تا آخر با قصد تقرّب و با توجّه به عمل باشد، بنابر اين اگر كسى در اثناى سعى ، ريا نمايد، يا اگر او را سعى مى دهند، خوابش ببرد، بايد آن مقدار را كه خواب بوده يا ريا نموده، تدارك نمايد.
2. شروع سعى از صفا و ختم به مروه
(مسأله 319 ) سعى بايد از صفا شروع شود، به اين ترتيب كه محرم بايد از ابتداى صفا به ابتداى مروه برود و اين يك دور محسوب مى شود و آنگاه كه از مروه به صفا باز مى گردد، دور دوّم به پايان مى رسد و به همين ترتيب ادامه مى دهد تا در دور هفتم به مروه برسد و سعى تمام شود.
(مسأله 320 ) لازم نيست در هر شوطى روى كوه صفا يا مروه برود و همين مقدار كه از ابتداى سراشيبى صفا شروع و به ابتداى سراشيبى مروه ختم كند و يا به عكس، يك شوط محسوب مى شود.
3. انجام سعى در مسعى و رو به صفا و مروه
(مسأله 321 ) در هنگام سعى بايد مسير بين صفا و مروه به صورت معمول و متعارف طى شود. و اگر محرم در هنگام سعى از داخل مسجدالحرام يا
فضاى خارج مسجد عبور كند، صحيح نيست و آن مقدار از سعى را بايد جبران نمايد.
(مسأله 322 ) محرم بايد هنگام حركت به سوى مروه، رو به مروه و هنگام بازگشت به طرف صفا، رو به صفا حركت كند. بنابر اين عقب عقب رفتن يا به پهلو رفتن صحيح نيست. ولى نگاه كردن به اطراف يا برگرداندن سر، اشكال ندارد.
(مسأله 323 ) اگر كسى قسمتى از سعى را غير متعارف انجام دهد، يعنى عقب عقب يا به پهلو حركت نمايد، بايد برگردد و همان مقدار از سعى را اعاده نمايد.
4. انجام هفت دور كامل و پى در پى
(مسأله 324 ) تعداد اشواط سعى بايد هفت شوط كامل باشد و كمتر يا زيادتر انجام دادن آن صحيح نيست.
(مسأله 325 ) اگر كسى عمداً تعداد اشواط سعى را كمتر يا زيادتر از هفت شوط انجام دهد، گناه كرده است ولى قبل از تقصير مى تواند آن را تدارك نمايد، به صورتى كه اگر كمتر انجام داده است، كمبود را جبران كند و اگر در حال انجام اشواط بعد از شوط هفتم باشد، سعى را از همان جا رها كند و تقصير نمايد و عمره او صحيح است.
(مسأله 326 ) اگر كسى از روى عمد تعداد اشواط سعى را كمتر يا زيادتر از هفت شوط انجام دهد و تقصير نمايد، عمره او باطل است.
(مسأله 327 ) اگر كسى بفهمد سعى را سهواً يا جهلاً، كمتر از هفت شوط انجام داده است، اگر مى تواند بايد برگردد و آن تعداد از اشواط سعى كه يقين دارد انجام نداده است، جبران نمايد. و اگر نمى تواند برگردد، بايد نايب بگيرد. و چنانچه تقصير را انجام داده باشد، لازم
نيست اعاده كند و عمره او صحيح است.
(مسأله 328 ) اگر كسى سهواً يا جهلاً سعى را بيش از هفت شوط انجام دهد، عمره او باطل نيست، هر چند تقصير كرده باشد و اگر قبل از تقصير و در حال انجام اشواط اضافى بفهمد كه سعى را بيش از هفت شوط انجام داده است، بايد سعى را از همان جا رها كند و تقصير نمايد و عمره او صحيح است.
(مسأله 329 ) اگر كسى بعد از تمام شدن سعى در تعداد شوطهاى آن شك كند، نبايد به شك خود اعتنا كند.
(مسأله 330 ) اگر كسى در اثناى سعى در تعداد شوطها شك كند، سعى او باطل است و بايد آن را از سر گيرد، مگر در شك بين هفت و هشت، كه بايد بنا را بر هفت بگذارد و سعى را تمام كند و تقصير نمايد.
(مسأله 331 ) گمان در سعى حكم شك را دارد.
(مسأله 332 ) رعايت موالات عرفى بين اشواط سعى لازم است، يعنى نبايد بين اشواطِ سعى آنقدر فاصله بيفتد كه عرفاً پى در پى محسوب نشود. ولى محرم مى تواند در آخر هر شوط يا حتّى بين اشواط قدرى بنشيند يا استراحت كند يا روى صفا و مروه برود و بعد سعى را ادامه دهد.
5. مختون بودن
(مسأله 333 ) مختون بودن در حال سعى، براى مردان واجب است. و اين حكم پسر نابالغ را نيز شامل مى شود.
احكام قطع سعى
(مسأله 334 ) اگر كسى به هر دليلى سعى خود را قطع كند، به شرط آنكه موالات عرفيه به هم نخورده باشد، بعداً مى تواند از همان جا كه قطع كرده است ادامه دهد و فرقى نمى كند كه قبلاً چند شوط انجام داده باشد.
(مسأله 335
) قطع سعى براى رسيدن به نماز جماعت يا درك نماز اوّل وقت مستحبّ است.
(مسأله 336 ) اگر كسى از سعى يا از شوطى كه در حال انجام آن است، منصرف شود، سعى يا آن شوط از سعى باطل مى شود و بدون اينكه محل سعى را ترك كند مى تواند سعى يا آن شوط را از اوّل شروع كند.
آداب و مستحبّات سعى
(مسأله 337 ) انجام اعمال زير هنگام سعى براى زائر مستحبّ است:
1 مستحبّ است از درى كه مقابل حجرالاسود است به سوى صفا متوجّه شود و با آرامى دل و بدن بالاى صفا رفته و به كعبه نظر كند و به ركنى كه حجرالاسود در آن است رو كند و حمد و ثناى الهى را به جا آورد و نعمت هاى الهى را به خاطر بياورد، سپس اين اذكار را بگويد:
«أللهُ أكْبَرُ» هفت مرتبه.
«ألْحَمْدُلله»هفت مرتبه.
«لا الهَ الاَّ اللهُ»هفت مرتبه.
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِى وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» سه مرتبه.
سپس صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَوْلَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِّ الدَّائِمِ»
پس سه مرتبه بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»
پس سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْيَقِينَ فِى الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ»
پس سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُمَّ آتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ»
پس از آن بگويد:
«أللهُ أكْبَرُ»صد
مرتبه.
«لا الهَ الاِّاللهُ»صد مرتبه.
«ألْحَمْدُلله»صد مرتبه.
«سُبْحانَ الله»صد مرتبه.
پس بگويد:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ غَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ اللَّهُمَّ بَارِكْ لِى فِى الْمَوْتِ و فِى مَا بَعْدَ الْمَوْتِ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِى فِى ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ»
و مكرراً خودش و دينش و مالش را به خداوند تبارك و تعالى بسپارد و بگويد:
«أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ الَّذِى لَا يَضِيعُ وَدَائِعُهُ نَفْسِى وَ دِينِى وَ أَهْلِى اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِى عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ وَ تَوَفَّنِى عَلَى مِلَّتِهِ وَ أَعِذْنِى مِنَ الْفِتْنَةِ»
سپس بگويد:
«أللهُ أكْبَرُ» سه مرتبه.
سپس دعاى سابق را تكرار كند، و دوباره «أللهُ أكْبَرُ» بگويد و باز دعا را اعاده نمايد. اگر كسى تمام اين عمل را نمى تواند انجام دهد، هر مقدار كه مى تواند بخواند.
2 مستحبّ است رو به كعبه نمايد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ اللَّهُمَّ افْعَلْ بِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِى وَ إِنْ تُعَذِّبْنِى فَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِي وَ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَى رَحْمَتِكَ فَيَا مَنْ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَى رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِى اللَّهُمَّ لَا تَفْعَلْ بِى مَا أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِى مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْنِى وَ لَمْ تَظْلِمْنِى أَصْبَحْتُ أَتَّقِى عَدْلَكَ وَ لَا أَخَافُ جَوْرَكَ فَيَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لَا يَجُورُ ارْحَمْنِى»
پس بگويد:
«يَا مَنْ لَا يَخِيبُ سَائِلُهُ وَ لَا يَنْفَدُ نَائِلُهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِى مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ»
3 در حديث شريف وارد شده است هر كسى كه بخواهد مال او
زياد شود، ايستادن بر صفا را طول دهد و هنگامى كه از صفا پايين مى آيد متوجّه كعبه معظّمه شود و بگويد:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ فِتْنَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ وَ وَحْشَتِهِ وَ ظُلْمَتِهِ وَ ضَيْقِهِ وَ ضَنْكِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِى فِى ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّك»
پس بگويد:
«يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلَى بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا قَرِيبُ يَا بَعِيدُ ارْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَ مَرْضَاتِك»
4 مستحبّ است پياده سعى كند.
5 مستحبّ است در مقدارى از سعى كه فعلاً بين چراغ هاى سبز رنگ واقع شده است، هروله كند.
6 مستحبّ است هنگامى كه به مناره ميانه يا اوّلين چراغ سبز مى رسد بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ وَ اهْدِنِى لِلَّتِى هِيَ أَقْوَمُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّى اللَّهُمَّ لَكَ سَعْيِى وَ بِكَ حَوْلِى وَ قُوَّتِى فَتَقَبَّلْ عَمَلِى يَا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ»
و وقتى كه از آن محلّ گذشت بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْكَرَمِ وَ النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِى ذُنُوبِى إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ يَا كَرِيمُ»
7 هنگامى كه به مروه رسيد، از كوه بالا رود و آنچه براى صفا گفته شد، به جا آورد سپس بگويد:
«يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يَجْزِى عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ دَلَّ عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ زَيَّنَ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ
يَا مَنْ يُعْطِى عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ يَا رَبَّ الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْو»
8 در حال سعى، در گريه كردن كوشش كند و خود را به گريه وا دارد.
9 در حال سعى، بسيار دعا كند و اين دعا را نيز بخواند:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ فِى كُلِّ حَالٍ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ فِى التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ»
پنجم: تقصير
(مسأله 338 ) محرم بايد پس از اتمام سعى ، تقصير نمايد. يعنى مقدارى از موى سر يا صورت يا ناخن خود را كوتاه كند.
(مسأله 339 ) در تقصير بهتر است كه هم مقدارى از ناخن گرفته شود و هم مقدارى از موى سر يا صورت كوتاه شود.
(مسأله 340 ) كندن مو براى تقصير كفايت نمى كند، بلكه حرام است و اگر كسى به جاى چيدن مو، آن را بكند، حكم كسى را دارد كه تقصير نكرده است.
(مسأله 341 ) تقصير نيز از عبادات است و بايد با توجّه و قصد تقرّب به جا آورده شود.
(مسأله 342 ) اگر كسى عمداً تقصير نكند، عمره اش باطل نمى شود و بايد تقصير كند و بعداً طواف نساء و نماز آن را انجام دهد.
(مسأله 343 ) اگر كسى سهواً يا جهلاً تقصير نكند، عمره اش صحيح است و هرجا كه يادش آمد بايد تقصير نمايد و اعمال بعدى را نيز اعاده كند. پس اگر هنوز در مكّه حضور دارد يا امكان بازگشت متعارف دارد، بايد خودش اعاده كند و گرنه بايد نائب بگيرد.
(مسأله 344 ) تقصير بايد پس از سعى انجام شود و اگر كسى زودتر از سعى تقصير كند، پس از آن بايد اعاده نمايد.
(مسأله 345 ) وجوب تقصير پس از سعى فورى نيست و تاخير آن تا
زمانى كه محرم براى ساير اعمال عمره وقت دارد، جايز است.
(مسأله 346 ) تقصير مكان مشخصى ندارد و در همه مكانها صحيح است و لازم نيست حتماً در محل سعى يا در مروه صورت پذيرد.
(مسأله 347 ) اگر محرم بعد از تقصير شك كند كه صحيح انجام داده است يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
(مسأله 348 ) محرم مى تواند قبل از تقصير خودش، مو يا ناخن ديگرى را به عنوان تقصير كوتاه نمايد و ضررى به احرام خود يا ديگرى نمى زند.
(مسأله 349 ) تقصير كردن شيعه و سنّى براى همديگر اشكال ندارد.
(مسأله 350 ) بانوان بايد هنگام تقصير موى خود را از ديد نامحرم بپوشانند، هر چند در صورت نمايان شدن مو، تقصير آنان صحيح است.
(مسأله 351 ) در عمره مفرده بعد از تقصير ، همه محرّماتى كه به واسطه احرام بر محرم حرام شده بود، حلال مى شود، به غير از نزديكى با همسر و استعمال بوى خوش كه پس از انجام طواف نساء و نماز آن حلال مى گردد.
ششم و هفتم: طواف نساء و نماز آن
(مسأله 352 ) پس از حلق يا تقصير، انجام طواف نساء و نماز آن بر محرم واجب مى شود.
(مسأله 353 ) لازم نيست طواف نساء فوراً بعد از تقصير انجام شود، بلكه تأخير آن تا زمانى كه براى انجام طواف و نماز آن وقت باشد، جايز است.
(مسأله 354 ) طواف نساء و نماز آن از نظر كيفيت و احكام، مثل طواف عمره و نماز آن است، مگر در نيّت كه بايد به قصد طواف نساء باشد.
(مسأله 355 ) طواف نساء و نماز آن بر همه مرد و زن، پير و جوان و بالغ و نابالغ واجب است.
(مسأله 356 ) اگر كسى عمداً طواف نساء را
ترك كند، اگر مرد باشد زن بر او حلال نمى شود و اگر زن باشد مرد بر او حلال نمى گردد و اگر بچّه باشد نمى تواند ازدواج كند.
(مسأله 357 ) طواف نساء و نماز آن، گرچه واجب است و بدون آن همسر حلال نمى شود، ولى اگر كسى عمداً يا سهواً يا به واسطه عذرى يا به علّت نداستن مسأله آن را به جا نياورد، عمره او صحيح است.
(مسأله 358 ) اگر كسى طواف نساء را به جا نياورد تا از مكّه مكرّمه برگردد، اگر مى تواند بايد خودش برگردد و به جا آورد و اگر مشقّت دارد، بايد نايب بگيرد.
(مسأله 359 ) اگر كسى قبل از به جا آوردن طواف نساء با ديگرى نزديكى كند، بايد كفّاره بدهد و كفّاره آن يك گوسفند است، گرچه شتر بهتر است.
(مسأله 360 ) بعد از طواف نساء و نماز آن، همسر و استعمال بوى خوش نيز بر محرم حلال مى شود.
احكام مصدود و محصور
(مسأله 361 ) كسى كه محرم به احرام عمره مفرده شد، واجب است اعمال عمره را به پايان رساند، مگر اينكه مصدود يا محصور شود كه در اين صورت بايد طبق احكام خاصّى كه ذيلاً مى آيد عمل كند.
(مسأله 362 ) مصدود كسى است كه عاملى نظير دشمن و طلبكار و يا سيل و نظائر آن، او را از انجام اعمال عمره منع كند.
(مسأله 363 ) محصور كسى است كه به واسطه مرض، ضعف، شكستگى استخوان و نظائر آن، از انجام اعمال عمره عاجز باشد.
(مسأله 364 ) اگر كسى بعد از احرام و قبل از انجام ساير اعمال عمره مفرده، مصدود يا محصور شود، مى تواند در همان محلّى كه از انجام اعمال عمره، ممنوع يا عاجز شده و يا در مكانى
ديگر، يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند قربانى كند و از احرام خارج گردد. و بسيار خوب است كه علاوه بر قربانى تقصير هم بنمايد.
(مسأله 365 ) اگر براى رفع منع مصدود چاره اى باشد، نظير پول دادن يا از راه ديگر رفتن، اگر مشقّت نداشته باشد بايد انجام دهد.
(مسأله 366 ) اگر براى رفع مرض و مانند آن براى محصور، چاره اى نظير مداوا وجود داشته باشد، اگر مشقّت ندارد بايد انجام دهد.
(مسأله 367 ) اگر مصدود يا محصور قدرت بر قربانى نداشته باشد، بايد سه روز پى در پى روزه بگيرد و از احرام خارج شود و بعد از برگشت به وطن هفت روز روزه بگيرد.
احكام متفرّقه و تذكّرات اخلاقى
(مسأله 368 ) شركت در نماز جماعت اهل سنّت كه در حرمين شريفين برگزار مى شود، مستحبّ است و زائرين گرامى بايد نماز را به همان صورتى كه آنان مى خوانند، بخوانند. ولى اكتفا كردن به آن نماز صحيح نيست و بايد اعاده كنند.
(مسأله 369 ) مستحبّ مؤكد است كه نمازهاى پنجگانه در مسجدالحرام و مسجدالنبى خوانده شود و سزاوار نيست مؤمنين فضيلت نماز در اين دو مسجد را از دست بدهند.
(مسأله 370 ) هنگام اقامه نماز جماعت مسجدالحرام و مسجدالنّبى خروج از اين دو مسجد جايز نيست. همچنين سزاوار نيست زائرين، هنگام نماز جماعت در بازار بوده يا مشغول كار ديگرى غير از نماز جماعت باشند.
(مسأله 371 ) سجده بر انواع سنگها كه در مسجدالحرام و مسجدالنبى به كار رفته است، صحيح مى باشد.
(مسأله 372 ) استفاده از مهر، بادبزن، حصير و كاغذ و نظائر آن براى سجده در مسجدالحرام و مسجدالنبى موجب انگشت نما شدن و وهن شيعه مى شود و جايز نيست.
(مسأله 373 ) برداشتن قرآن و
ديگر اشياء از مسجدالحرام و مسجدالنبى جايز نيست و ضمان آور مى باشد.
(مسأله 374 ) برداشتن سنگ از صفا و مروه جايز نيست و به طور كلى برداشتن هر شيئى كه بدون اجازه، از آن دو مسجد شريف و يا ساير مكانهاى مكّه و مدينه برداشته شود، موجب ضمان است.
(مسأله 375 ) انجام هر عملى كه موجب وهن شيعه و بى احترامى به پيشوايان دين و شيعيان مى شود، جايز نيست؛ بنابر اين زائران بايد از كارهايى نظير دست كشيدن و بوسيدن درب هاى حرمين شريفين، ضريح پيامبراكرم و نرده هاى بقيع و يا نماز خواندن در قبرستان هاى بقيع و ابوطالب و نيز برداشتن خاك از بقيع يا ساير اماكن متبرّكه و اعمالى از اين قبيل جدّاً پرهيز نمايند.
(مسأله 376 ) زائران ايرانى خانه خدا بايد از نظر اخلاقى نمونه باشند و موجب اعتلاى آبروى تشيّع و جمهورى اسلامى گردند. بنابراين لازم است با يكديگر و نيز با ساير مسلمانان رفتارى همراه با گذشت، ايثار و فداكارى داشته باشند و عطوفت و مهربانى در ميان آنان حكمفرما باشد.
(مسأله 377 ) رعايت پوشش اسلامى و اخلاقى براى زن و مرد لازم و ضرورى است. مخصوصاً زن ها بايد با چادر مشكى و روگرفته باشند. و تماس آن ها با نامحرم به اندازه متعارف باشد.
(مسأله 378 ) رطوبت هايى كه در اثر شستشوى كف مسجدالحرام يا مسجدالنّبى ايجاد مى شود، محكوم به طهارت است و اجتناب از آن ها لازم نيست.
(مسأله 379 ) روزه مستحبّى مسافر صحيح است و نياز به قصد ده روز ندارد. بنابراين كسى كه در مكّه يا در مدينه حضور دارد، مى تواند بدون قصد و نذر و... روزه مستحبّى بگيرد، هرچند روزه قضا بر عهده داشته باشد.
(مسأله 380 ) عمره مفرده
بايد براى رضاى خداوند متعال به جا آورده شود و اگر جنبه تفريحى پيدا كند يا تكرار آن از شأن عمره گزار بالاتر باشد، حقيقتِ عباديِ خود را از دست مي دهد. و شايسته است مؤمنين به جاى عمره هاى مكرّر، از ديگران دستگيرى كنند.
(مسأله 381 ) در راه رفت و برگشت سفر عمره مفرده و در هواپيما، اگر وقت نماز واجب تنگ باشد، زائرين مى توانند به همان صورتى كه در صندلى نشسته اند، نماز خود را بخوانند و رعايت قبله و ساير موارد لازم نيست. بلكه اگر مسؤولين هواپيما اجازه ندهند، قبله يابى، ايستادن و... جايز نيست.
(مسأله 382 ) زائران مى توانند نماز خود را در همه شهر جديد و قديم مكّه و مدينه و مكان هايى كه بعداً به اين شهرها افزوده ميشود، تمام بخوانند، بلكه تمام خواندن افضل است.
اسرار عمره مفرده
منازل عمره مفرده
عمره مفرده سفرى است عرفانى و داراى سه منزل:
منزل اوّل (سِير مِنَ الخَلقِ إلَى الحَقّ) :
بريدن از ما سوى اللَّه براى پيوند با خدا.
منزل دوّم (سِير مِنَ الحَقِّ فِى الحَقّ) :
ادامه و استمرار پيوند با خدا و سعى در تحكيم آن پيوند، تا نيل به مقام لقاء و عبوديت.
منزل سوّم (سِير مِنَ الحَقِّ إلَى الخَلق) :
بازگشت به ميان خلق و اجتماع به منظور هدايت، پس از كامل شدن و رسيدن به مقام عبوديت.
منزل اوّل: سير من الخلق الى الحقّ
اين منزل خود داراى مراتب و مقاماتى است:
توبه
مهم تر از همه مراتب، توبه است. معناى توبه كه منزلِ اول سلوك است، رجوع از شيطان ها و طاغوت ها به سوى اللَّه، رجوع از خوى انسانى به نفس روحانى، رجوع از طبيعت به سوى روحانيت نفس، رجوع از هوا و هوس و نفس امّاره به معنويت و فضائل و تدارك گذشته ها است كه هيچ حقّى از خدا و از خلق بر ذمّه او باقى نماند. و از ميان مردم بيرون رود و احدى از او ناراضى نباشد جز شيطان. به اين ترتيب، حقيقت بنيادين مقام توبه، چيزى جُز «رو گرداندن» و «روكردن» نيست، سالك راه خدا، از موانع وصول به محبوب عبور كرده و روگردان مى شود و روى توجّه به جانب حضرت حق«جَلَ جَلالُه» مى آورد و تمام فكر و نظر خويش را به سوى او معطوف مى دارد.
نقطه آغاز در اين رجوع، تفكّر در تبعات و آثار وحشت انگيز گناهان و به اين وسيله، روشن كردن آتش ندامت در سينه و قلب است.
و همين آتش پشيمانى و در پى آن احساس نقص و كاستى و فرو ريختن است كه برانگيزاننده سالك براى سلوك و نقطه
عطف حركت سالكانه او به سوى كمال و مايه تحوّل و دردمندى اوست. اين است كه توبه را بدون ترديد، بايد آغاز زندگانى جديد، به شمار آورد.
يقظه
معناى يقظه توجّه، آگاهى و بيدارى است و در اين سفر عرفانى، يقظه به معناى توجّه به قدر و منزلت خانه خدا و حريم پاك اوست. توجّه به توفيقى كه پروردگار عالم به بنده خويش عنايت كرده است. توجّه به اين كه در اين مسافرت نبايد كسى يا چيزى او را مشغول كند.
آگاهى از اين كه اگر حجّ يا عمره مقبولى انجام دهد به هدف و مقصود از خلقت انسان (مقام لقاء و عبوديت) خواهد رسيد. توجّه به انجام «بايدها» و «ارزش ها»؛ يعنى واجبات، و اجتناب از «نبايدها» و «ضدّ ارزش ها»؛ يعنى گناهان، و اين كه خداوند عمل گنهكاران را نمى پذيرد و قبولى تمامى اعمال وابسته به تقوا است؛
) نَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقيِنَ (
همانا فقط و فقط، خداوند از پروا پيشگان مى پذيرد.
و نيز توجّه و اهتمام به مستحبّات؛ به ويژه خدمت به همنوعان. و خلاصه آگاهى و توجّه به اين كه در اين مسافرت روحانى، همانند هر حال ديگرى، در محضر خداوند، پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين است؛
) قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرى اللهُ عَمَلَكمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (
بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى بينند.
از اين رو، بنياد يقظه، بر محور توجّه و آگاهى است و اين بيدارى حيات آفرين است كه سالك و مسافر كوى دوست را براى مراتب و مقامات پسين آماده مى گرداند.
تخليه
پس از مقام توبه و يقظه، بايد در منزل اوّل به مرتبه «تخليه» صعود كند. مقام تخليه
آن است كه دل را يكسره از صفات زشت و ناپسند و رذائل اخلاقى، خالى كند و ريشه هاى هرز صفات رذيله نظير؛ حسد، بخل، كبر، ريا، تملّق، شقاوت، جاه طلبى و ... را كه مايه تيره بختى و سيه روزى آدمى است، به آتش اراده و عزم بر تركِ اين رذائل، بسوزاند و زقّوم رذيلت هاى زشت را از سرزمين قلب خود به دستِ همّت بَركَند و آن را عرصه كشتِ گُل هاى با طراوت فضيلت هاى انسانى گرداند و بدين ترتيب از اين مرتبه، به مقام «تحليه» پا بگذارد.
تحليه
بنيادِ مرتبتِ «تحليه»، آراستن دل به خصائص زيبا و فضائل عاليه نظير؛ خير خواهى، سخاوت، گشاده دستى، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و آزادگى از همه تعلّقات و ... است. سالك راه دوست بايد بكوشد تا خويشتن را به فضائل اخلاقى بيارايد و مهم تر از هر فضيلتى، ملكه خلوص و اخلاص در عمل است و در اين صورت است كه حجّ يا عمره وى، ابراهيمى خواهد بود:
(اِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الأَرْضَ حَنيفاً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ)
من روى خويشتن به سوى آن كسى كردم كه آسمان ها و زمين را آفريد من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم.
اگر زائران و سالكان در اين سفر عرفانى، نيّت خويش را خالص گردانند و هيچ يك از اغراض پست مادّى و دنيوى و حتى اغراض اخروى را در اين عمل شريف دخالت ندهند، بلكه توجّه خود را يكسره به جانب ميزبان و «صاحب البيت» معطوف دارند و جز رضايت او را در نظر نياورند:
(اِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْاَعْلى)
مگر جستن خشنودى پروردگار والاى خويش.
آنگاه محصول تلاش خود
را در خشنودى دوست، نظاره خواهند كرد:
(وَ لَسَوفَ يَرْضَى)
و زود است كه خشنود شود.
و چرا به اين خشنودى دست نيابند؟ كه رنگ خدا بهترين رنگ هاست:
(صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً)
رنگ خدا و چه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟
البته اين متاع گرانبها بعد از گذر از ريشه كن نمودن رذيله ريا و تظاهر، در مقام تخليه به وسيله توجّه به عواقب سوء و نتايج شوم اين رذيله است كه به چنگ زائران مى افتد، توجّه به اين نكته پر اهميّت كه رنگ ريا و تظاهر، آدمى را تا سر حدّ شرك ساقط مى كند:
(وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ)
همانند آن كسان نباشيد كه سرمست غرور و براى خودنمايى از ديار خويش بيرون آمدند، ديگران را از راه خدا باز داشتند و خدا به هر كارى كه مى كنند، احاطه دارد.
تجليه
سالك، پس از مقام تخليه و تحليه و مداومت و استمرار بر دو عنصر «عدالت» و «اخلاص»، مى بايد به وسيله رياضات دينى به ويژه تداوم در تلاوت قرآن همراه با تفكّر در آن، دعا و تضرّع به درگاه خداوند متعال و توسّل و توجّه به پيشگاه اهل بيت بالأخص مصداق حاضر ولايت محمّديّه، محوريّت عالم امكان، ولىّ اللَّه الاعظم (ارواحنا فداه) به مقام «تجليه» صعود كند.
و حقيقت اين مقام بالاتر از آن است كه در تصوّر هر كسى آيد و اين مرتبتى است كه نصيب اولياى الهى مى شود. در اين مقام، قلب سالك به نور خدا منوّر مى شود:
(وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشى بِهِ فِى النَّاسِ)
و نورى بر
او قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود.
تا در اين سفر مبارك در سايه بان الطاف حق بتواند به مقام عبوديت نائل گردد و بدين ترتيب ارزش ها را از ضدّ ارزش ها و ارزشمندان را از دون قيمتان و پاكان را از ناپاكان و خواست هاى تعالى بخش خدا را از خواهش هاى ذلّت آفرين نفس و هوا و هوس، تميز دهد؛
( اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً)
اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله اى براى جدايى حق از باطل قرار مى دهد.
تجلّى انوار الهى با قلب سالك، نه آن مى كند كه در گفت و شنود آوريم، تنها بايد به آن مرتبت رسيد تا طعم شيرين و روح افزاى آن را چشيد.
مجموع اين مقامات پنج گانه منزل اوّل، در كلام بلند و ارجمند امام صادق جلوه گر و نمايان است:
«اِذا أَرَدْتَ َّ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ ِللَّهِ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شاغِلٍ وَ حَجْبِ كُلِّ حاجِبٍ وَ فَوِّضْ اُمُورَكَ كُلَّها اِلى خالِقِكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فى جَميعِ ما يَظْهَرُ مِنْ حَرَكاتِكَ وَ سَكَناتِكَ، وَ سَلِّمْ لِقَضائِهِ وَ حُكْمِهِ وَ قَدَرِهِ وَ دَعِ الدُّنْيا وَ الراحَةَ وَ الْخَلْقَ وَ أخرج مِنْ حُقُوقٍ تَلْزِمُكَ مِنْ جَهَةِ الْمَخْلُوقينَ وَ لاتَعْتَمِدْ عَلى زادِكَ وَ راحَتِكَ وَ اَصْحابِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ شَبابِكَ وَ مالِكَ، فَاِنَّ مَنِ ادَّعى رِضَا اللَّهِ وَ اعْتَمَدَ عَلى شَىْ ءٍ صَيَّرَهُ عَلَيْهِ عَدُوّاً وَ وَبالاً لِيَعْلَمَ اَنَّهُ لَيْسَ لَهُ قُوَّةٌ وَ لا حيلَةٌ وَ لا لِأَحَدٍ اِلّا بِعِصْمَةِ اللَّهِ تَعالى وَ تَوفيقِهِ، وَ اسْتَعِدَّ اسْتِعْدادَ مَنْ لايَرجُو الرُّجُوعَ وَ اَحْسِنِ الصُّحْبَةَ وَ راعِ اَوقاتِ فَرائِضِ اللَّهِ وَ سُنَنِ نَبِيِّهِ صَلَّى الله عَلَيهِ وَآلِهِ وسلم وَ ما يَجِبُ عَلَيْكَ مِنَ الأَْدَبِ وَ الْاِحْتِمالِ
وَ الصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ وَ الشَّفَقَةِ وَ السَّخاءِ وَ ايثارِ الزَّادِ عَلى دَوامِ الأَْوقاتِ»
هر گاه خواستى حجّ به جاى آورى، پس قلب خود را پيش از آغاز عمل از هر گونه مشغول كننده و مانع و حاجب، براى خداى متعال بر كنار كن و جريان امور خويش را به خداوند واگذار و در تمام حركات و سكنات خود، خالق خويش را وكيل قرار ده و در برابر فرمان و حكم و تقدير او، مطيع و تسليم باش و دنيا و آسودگى و مردمان را رها كن و خود را از حقوق مردم خارج كن ( تا مردم از تو طلبكار و ناراضى نباشند) و (در اين راه) به زاد و توشه و ياران و توانايى و جوانى و ثروت خود اعتماد مكن؛ زيرا آن كس كه دعوى مقام رضا و تسليم الهى كند و با اين حال به چيز ديگرى اعتماد كند، خداوند همان چيز را دشمن و موجب ضرر و وبال او مى گرداند، تا او بفهمد و بداند كه نه او و نه هيچ كس را قدرت و تدبيرى نيست مگر به عصمت و توفيق اعطا شده از جانب خداوند. و (در اين سفر) به اندازه اى خود را آماده و مستعدّ كن كه گويا اميد مراجعت براى تو نيست و در مصاحبت و رفاقت و همراهى با ديگران، خوشرفتار و نيكو كردار باش و پيوسته اوقات، واجبات الهى و سنن رسول محمّدى را و آنچه بر تو واجب است از آداب عرفى و تحمّل و بردبارى در برابر ناراحتى ها و ابتلائات و شكر نعمت هاى خداوندى و گشاده دستى و بخشش، مراعات نما.
از امام
صادق در ادامه اين روايت، بيانات گهربارى نقل شده كه در منازل بعدى از آن سود خواهيم جُست.
منزل دوّم: سير من الحقّ فى الحقّ
مشتمل بر اعمالى است:
احرام
مقدّمه احرام، غسل احرام است. حقيقت اين غسل، توبه و رجوع است:
«اِغْسِلْ بِماءِ التَّوبَةِ الْخالِصَةِ ذُنُوبَكَ وَ اَلْبِسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفاءِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ»
در مقام احرام، معاصى و گناهان سابق را به ياد آريد و آن را با آب توبه شستشو داده و آنگاه لباس صداقت و صفا و خضوع و ترس را به تن كنيد.
احرام در عمره؛ نظير تكبيرةالاحرام در نماز است، همانگونه كه نمازگزار به واسطه گفتن تكبيرةالاحرام بايد تمام توجّهش به جانب معشوق باشد، و از ابتداى نماز تا انتهاى آن، چيزى و كسى او را مشغول نكند، همچنين است احرام.
احرام؛ يعنى پشت كردن به دنيا و آنچه در دنياست و رو نمودن به خدا و رضايت خدا و اجابت امر خدا، چنانچه از امام صادق نقل شده است:
«أَحْرِمْ مِنْ كُلِّ شَىْ ءٍ يَمْنَعُكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ يَحْجُبُكَ عَنْ طاعَتِهِ»
مُحرم شو از هر چيزى كه تو را از ياد خدا منع مى كند و از بندگى او باز مى دارد.
و نيز به هنگام احرام، مى بايد متذكّر مرگ، كفن و قبر شود كه روزى با اين هيأت، خداى متعال را ملاقات خواهد كرد و در موقع گفتن لبّيك كه تكمله مقام احرام است، توجّه به اين كه خداوند او را دعوت كرده است و او با اين الفاظ، حضرتش را اجابت مى كند.
«وَ لَبَّ بِمَعْنى اِجابَة صافِيَة زاكِيَة ِللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فى دَعْوَتِكَ مُتَمَسِّكاً بِعُرْوَتِهِ الْوُثْقى»
و از تلبيات خود، پاسخ دادن خداوند را با نهايت صفاى خاطر و خلوص
نيّت، قصد كند؛ در حالى كه به عروة الوثقاى حقّ و به حقيقت ايمان، تمسّك مى جويد.
طواف
طواف تشبّهى است به فرشتگانى كه پيرامون عرش خداوند دائم در طوافند:
(وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حافّينَ مِنْ حَولِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم)
فرشتگان را مى بينى كه بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و پروردگار خود را حمد مى كنند.
همانگونه كه طواف آن ملائكه در عرش، نشانه عشق آنها به خداوند است، طواف بنده نيز نشانه عشق بنده به خداست:
«طِفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلائِكَةِ حَولَ الْعَرْشِ كَطَوافِكَ مَعَ الْمُسْلِمينَ بِنَفْسِكَ حَولَ الْبَيْتِ»
آن چنانكه جسمت پيرامون بيت خدا دور مى زند، با قلب خود گرداگرد عرش خداوند طواف كن.
تكرار طواف به منظور پيدا شدن مقام تسليم و عبوديت است، و با حصول اين مرتبه، دريده شدن حجاب ها و پس از آن آراسته شدن به زينت ذلّت و مسكنت در مقابل حقّ، تواضع و حلم در مقابل خلق، زهد، سخاوت و قناعت در برابر دنيا (مقام تخليه و تحليه) مى باشد، در آن حال است كه نور خدا در دل او جلوه گر مى شود (مقام تجليه) و راه هاى سلامتى يكى پس از ديگرى براى او كشف مى گردد و از ظلمت ها (ظلمت صفات رذيله، ظلمت نفس امّاره، ظلمت متابعت از طاغوت هاى انسى و جنّى، ظلمت هوا و هوس، ظلمت غم و اضطراب و...) به نور مطلق كشانده مى شود و مورد عنايت خاصّ خداوند واقع مى گردد كه خواه ناخواه به مقام لقاء و فناء كه همان انتهاى صراط مستقيم است مى رسد:
(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ يَهْدى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّورِ بِاِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ اِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ)
قطعاً
براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است. خداوند هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن كتاب به راه هاى سلامت رهنمون مى شود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريكى ها به سوى روشنايى بيرون مى برد و به راهى راست هدايتشان مى كند.
نماز طواف
طواف كننده به واسطه طواف به مقام عبوديت مى رسد؛ پس بايد نماز شكر به جاى آورد. چون به واسطه رسيدن به مقام بندگى و تذلّل، معراج براى او واجب مى شود، بايد به نماز بايستد، زيرا معراج مؤمن همان نماز است؛ چراكه نماز مكالمه بين بنده و خداست و چون توسّل به اهلبيت در هر حال يك امر ضرورى است، تشهّد و سلام هاى اين نماز، به منزله مكالمه بين عبد و اهلبيت است و اين توسّل با بيعتى كه پس از اين نماز به وسيله استلام حجر صورت مى پذيرد، ادامه و استمرار مى يابد. استلام حجرالاسود و بوسيدن آن به منزله تجديد ميثاق و عهد با رسول گرامى اسلام است. امام صادق نيز فرموده اند كه در هنگام استلام حجر اين چنين گفته شود:
«أَمانَتى أَدَّيْتُها وَ ميثاقى تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لى بِالْمُوافاة»
امانتى را كه به گردن من بود ادا نمودم و پيمان خود را بر عهده گرفتم، تا تو در روز جزا بر وفادارى من گواه باشى.
پس استلام حجر نيز يك ميثاق قلبى است كه جايگاه آن دل هاى حاجيان است و نيز تجسّم خضوع در برابر عزّت خداوند و نشانه رضايت به تقدير اوست:
«وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضىً بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعِزَّتِهِ»
حجرالاسود را استلام كن در حالى كه به آنچه خدا نصيب كرده است راضى هستى و در برابر عزّت خداوند
خاضع هستى.
سعى بين صفا و مروه
اين عمل خاطره شيرينى است از پيامبر بزرگ خداوند كه پروردگار عالم در قرآن او را به خُلَّت پذيرفته است:
(وَ اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهيمَ خَليلاً)
خدا ابراهيم را به دوستى خود انتخاب كرد.
پيامبرى كه مقام عبوديت و تسليم او را پروردگار عالم امضا كرده است:
( اِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أسْلِمْ قالَ اَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ)
به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگار به او گفت: اسلام بياور (و تسليم در برابر حق باش. او فرمان پروردگار را از جان و دل پذيرفت) گفت: در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم.
سعى بين اين دو كوه، تجسّم اميدوارى زنى است كه با اميد به رحمت خداوند، در بيابان بى آب و علف براى به دست آوردن آبى براى كودكش در تكاپوست، و با تلاطم درونى، از صفا به مروه و از مروه به صفا مى رود و به عبارت ديگر از صداقت به مروّت و مردانگى و از مردانگى به صداقت و صفا مى رود و سرانجام با خلوصش از نظر برون به آب زمزم و از جنبه درون به آب حيات مى رسد، و در اثر صبر و تحمّل و كوشش و استقامت، خانه خدا را آباد و نسل خود را به وجاهت مى رساند، اين خاطرات اگر چه تلخ، امّا شيرين است. تلخى اضطراب و تلاطم ممزوج به شيرينى جوشش و نزول رحمت.
شعف كه مرتبه اى از عشق است، در حالى كه با سوزندگى همراه مى شود، لذّت آور است و در حالى كه لذّت آور باشد، دل و سراپاى عاشق را چون شمع مى سوزاند.
پس حاجيان بايد در ميان صفا و مروه درس عشق و ايثار
و گذشتن از همه چيز براى خدا را از حضرت ابراهيم و يارانش بياموزند:
(قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ)
براى شما تأسّى نيكى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند، وجود داشت.
و از اين رو آن كس كه سعى بين صفا و مروه كند و هنوز روح خوديّت و منيّت، در او زنده باشد، به حقيقت سعى نرسيده است. اگر برابر برخى از روايات در اين مكان شيطان بر ابراهيم مجسّم گشته و حضرتش با سعى خود او را تعقيب كرده تا از ساحت مقدّس بيت اللَّه دور سازد؛ پس حاجى سالك نيز با اين عمل، حركت ابراهيم خليل را تكرار مى كند و شيطان را از قلب خود كه نه تنها خانه خدا كه «عرش قدس الهى» است، مى راند و با هروله كردن، از هوا و هوس خود فرار مى كند و از قدرت و شخصيت خود، تبرّى مى جويد:
«وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً هَرَباً مِنْ هَواكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَميعِ حَولِكَ وَ قُوَّتِكَ»
و هروله كن در حالى كه از هواى نفس خويش فرار مى كنى و از قدرت خويش بيزارى مى جويى.
و به اين وسيله، روح و درون خود را براى لقاء و ديدار يار، پاك و پاكيزه و آماده مى گرداند:
«وَ صَفَّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقاءِ اللَّهِ يَومَ تَلْقاهُ بِوُقُوفِكَ عَلَى الصَّفاء»
به واسطه ايستادن بر كوه صفا روح و درونت را صفا بده، براى ديدارخداوند در روزى كه او را ملاقات مى كنى.
و با نفى صفات و شخصيّات كاذب و مجازى و ساختگى خويش، مردانه در مقابل صفات جلال و جمال پروردگارش، مقام بندگى و فقر و فنا برقرار مى سازد:
«وَ كُنْ ذا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ
تَقِياً أَوصافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَة»
و با نفى صفات خويش، مردانه در مقابل صفات پروردگار، مقام بندگى و فقر و فناء برقرار كن.
تقصير
كوتاه كردن موى سر و صورت يعنى زائل كردن باقى مانده كدورت ها، رذالت ها و اصلاح دل از زنگار منيّت ها و خوديّت ها؛ زيرا سالك هر چه خودسازى كند، باز بايد بداند كه ريشه هاى رذالت تا عمق جان وى را فرا گرفته است. از اين رو، پس از اصلاح سر و صورت، كه رمز ريشه كن كردن صفات رذيله است، اگر سالك از منزل تخليه نگذشته باشد، بايد بداند كه در اين امتحان الهى پيروز نگشته است، گرچه رفع تكليف از او شده باشد.
تقصير توجّه از عالم ملكوت، به عالم ناسوت است. توجّه از لذّات روحى به سوى لذّات جسمى و توجّه از وحدت به كثرت است.
تقصير، تحليل بعد از تحريم است؛ به اين معنا كه آنچه قبل از احرام براى مُحرم حلال نبود، اينك به واسطه احرام، طواف، نماز، سعى بين صفا و مروه و تقصير، حلال شده است.
تجلّى نور خدا، نظر به عالم ملكوت، لياقت نيل به مراتب يقين و ديدة بصيرت كه تماماً براى او حرام بود اينك حلال شده است؛ چرا كه حاجىِ سالك، صفات شيطانى خود را تقصير كرده است و مگر نه اين كه:
«لَو لا اَنَّ الشَّياطينَ يَحُومُونَ عَلى قُلُوبِ بَنى آدَم لَنَظرُوا اِلى مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الْاَرْض»
اگر نبود آن كه شياطين بر دل هاى فرزندان آدم هجوم مى برند، هر آينه ديده آنان به ملكوت آسمان ها و زمين، روشن مى گشت.
طواف نساء
به واسطه تقصير، آنچه براى حاجى حرام بوده حلال مى شود، جز بوى خوش و تمتّع از غريزه جنسى، و
تحليل اين دو متوقّف بر آن است كه طواف نساء و نماز آن را به جاى آورد، آنگاه بوى خوش و تمتّع از غريزه جنسى نيز بر او حلال مى شود.
شايد رمز ادامة حرمت اين دو عمل تا قبل از پايان طواف نساء و نماز آن، اين باشد كه سالك هر چه از نظر مقام و منزلت بالا باشد و به مقام تجليه و لقاء نيز رسيده باشد، تسلّط او بر غريزه جنسى، احتياج به عنايت افزون تر و مقام بالاترى دارد:
(وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِه وَ هَمَّ بِها لَولا اَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ)
آن زن قصد يوسف را كرد، و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد، قصد وى را مى نمود.
يوسف صدّيق كه در امتحانات الهى يكى پس از ديگرى كسب توفيق نمود، در برابر غريزه جنسى، احساس ناتوانى مى كند و مى گويد: اين خدا بود كه مرا نجات داد نه خودم، و اگر او نبود در امتحان باز مانده بودم:
(وَ الّا تَصْرِفْ عَنّى كَيْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَيْهِنَّ وَ اَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ)
و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگردانى، قلب من به آنها متمايل مى گردد و از جاهلان خواهم بود.
بنابر اين طواف نساء درس آموزنده اى براى همه سالكان و به ويژه جوانان است.
منزل سوّم: سير من الحقّ الى الخلق
اين منزل با بازگشت از مكّه و مدينه به وطن آغاز مى گردد و در اين منزل مسؤوليت، مشكل تر از منزل اوّل و دوّم است؛ زيرا در اين منزل وظيفه سالك، وظيفه پيامبران الهى است؛ چرا كه حاجيان سالك، اينك بايد به تبليغ رسالت هاى الهى در ميان ديگر مردمان بپردازند و اين، عين وظيفه انبياء است:
(أَلَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ)
(پيامبران پيشين) كسانى بودند كه
تبليغ رسالت هاى الهى مى كردند.
در منزل اوّل و دوّم « خود سازى» بود و در اين منزل «ديگرسازى» است، و ديگرسازى گرچه متوقف بر خودسازى است، امّا به اندازه اى مشكل است كه پيامبر گرامى اسلام فرمودند:
«شَيَّبَتْنى سُورَةُ هُود لِمَكانِ قَولِه: فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ وَ مَنْ مَعَكَ»
سوره هود مرا پير كرد؛ چرا كه در اين سوره آمده است تو و «يارانت» بايد استقامت كنيد.
خودسازى ( فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ) در سوره شورى نيز آمده است، ولى آنچه ريش و محاسن پيامبر را سفيد كرد، ديگرسازى ( وَ مَنْ مَعَكَ) است.
سالك پس از بازگشت از مكّه و مدينه، بايد آنچه از آنجا به سوغات آورده است (خودسازى) عملاً به ديگران تزريق كند، گفتار و كردار و روش و منش او سرمشق براى ديگران باشد و اين بهترين هديه او براى ديگران است.
سالك بايد با اهتمامش به فرائض دينى و به ويژه نماز، آن هم در مسجد با جماعت، اهميّت اين عبادت بزرگ را به ديگران بفهماند. آن كسى كه در وقت نماز غفلت از نماز دارد و مشغول امور دنيا است، قطعاً از عمره خود بهره اى نبرده است و قرآن با وى به خطاب عتاب آميز، سخن مى گويد:
(فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلوتِهِمْ ساهُون)
پس واى بر نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مى سپارند.
و نيز كسى كه پس از بازگشت از عمره، تارك خمس و زكات باشد، از نظر قرآن، هم مشرك است و هم كافر:
(وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ الَّذينَ لايُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ بِالآْخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ)
واى بر مشركان، همانها كه زكات را ادا نمى كنند و آخرت را منكرند.
همچنين بانوان بايد پس از بازگشت از
عمره، در حجاب، اسوه و الگوى ديگران واقع گردند.
مرد و زن عمره گزار بايد اخلاق اسلامى را در خانه و در ميان مردم عملاً تبليغ كنند و عفو و گذشت و ايثار و فداكارى، شعار آنها باشد و به ديگران روش «ديگرگرايى» را كه در قرآن بدان سفارش اكيد شده است، بياموزند:
(لِيُنْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَليُنْفِق مِمَّا آتاهُ اللَّهُ)
آنها كه امكانات وسيعى دارند، بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنها كه تنگدستند از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند.
پس به راستى كه اين منزل سوّم، بسيار مشكل است، ولى پاداش آن نيز به همان اندازه بالاست:
(مَنْ اَحْياها فَكَأَنّما اَحْيَا النَّاسَ جَميعاً)
و هر كس انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است.
از اين رو، سالك پس از طى منزل اوّل و دوّم، نكته اى را كه بايد در منزل سوّم در نظر داشته باشد، آن است كه اينك حساب وى در نزد خدا و اهل بيت و نيز ديگر مردمان، غير از حساب عموم مردم است و با چشم ديگرى نگريسته مى شود.
حضرت آدم ترك اولائى بيش نكرد، ولى چون از خواص بود و چون آن ترك اولى سزاوار روح مقدّس وى نبود، با خطاب عتاب آميزى سقوط كرد:
(اِهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ)
از آن مقام عالى (بهشت) به اين مقام دانى (دنيا) همگى (به زمين) فرود آئيد در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود.
و نيز حضرت يوسف صدّيق با آن مقام و منزلت، براى آن كه در زندان متوسّل به غير از خدا شد، قريب ده سال زندان او
ادامه يافت:
(فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ)
چند سال در زندان باقى ماند.
پس اگر سالك عمره گزار به وسيله عمل ناروايش، ابهّت اين عمل با فضيلت را در ميان مردم بى رنگ يا كم رنگ كند، گناه او به اندازه اى بزرگ است كه معلوم نيست موفّق به توبه شود.
قرآن در مورد چنين زائرى مى فرمايد: او نظير كسى است كه همه مردم جهان را كشته باشد:
(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ اَو فَسادٍ فِى الْاَرْضِ فَكَأنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً)
هر كس انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسان ها را كشته و هر كس انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است.
اين است كه امير مؤمنان حجّ را «آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و آزمايشى روشنگر و پاكسازى رسا و خالص كننده» مى شمارد.
و از حضرت صادق منقول است كه پس از برشمردن اسرار حجّ كه ما در ضمن مطالب گذشته از آن استفاده جستيم مى فرمايد:
«وَ اسْتَقِمْ عَلى شُرُوطِ حَجِّكَ هذا وَ وَفاءِ عَهْدِكَ الَّذى عاهَدْتَ بِهِ مَعَ رَبِّكَ وَ اَوجَبْتَهُ اِلى يَومِ الْقيامَة»
پس از حجّ گزاردن، بر اسرار و مراتب و منازل آن كه در سفر سلوكى ات، به چنگ آورده اى، و نيز بر وفاى عهدى كه در آن سفر با خداى خود، برقرار كرده اى، استقامت پيشه كن و تا روز قيامت بر آنها پايدار باش.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم