احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق ومضاف آب كر آب قليل آب جارى آب باران آب چاه احكام آبها احكام تخلى احكام تخلى استبراء مستحبات ومكروهات تخلى نجاسات نجاسات بول وغائط منى مردار خون سگ وخوك كافر شراب فقاع عرق شتر نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاسات مطهرات مطهرات آب زمين آفتاب استحاله انقلاب انتقال اسلام تبعيت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار خارج شدن خون تيمم ميت سنگ استنجاء غائب شدن مسلمان احكام ظرفها احكام ظرفها وضوء وضوء وضوى ارتماسى دعاهايى كه موقع وضوء گرفتن مستحب است شرايط وضوء احكام وضوء چيزهايى كه بايد براى آنها وضوء گرفت چيزهايى كه وضوء را باطل مى كند احكام وضوى جبيره احكام جنابت احكام جنابت چيزهايى كه بر جنب حرام است چيزهايى كه بر جنب مكروه است غسل غسلهاي واجب غسلهاى مستحب غسل جنابت غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه تعريف احكام مستحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض اقسام زنهاى حائض 1 - صاحب عادت وقتيه وعدديه 2 - صاحب عادت وقتيه 3 - صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5-مبتدئه 6- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس نفاس احکام ميت غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل وكفن ونماز ودفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر تيمم تيمم اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از مواردتيمم چيزهايى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب نمازهاى واجب يوميه وقت نماز ظهر وعصر وقت نماز مغرب وعشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشانيدن بدن در نماز لباس نمازگزار مكان نمازگزار جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان واقامه ترجمه اذان واقامه واجبات نماز ارکان نماز پنج ركن نماز تكبيرة الاحرام قيام ( ايستادن ) قرائت ركوع سجود چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات ومكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد 2- ترجمه سوره قل هو الله احد 3 - ترجمه ذكر ركوع وسجود 4- ترجمه قنوت 5 -ترجمه تسبيحات اربعه 6 -ترجمه تشهد تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكيات نماز شكيات نماز شكهاى باطل شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1-شك در چيزى كه محل آن گذشته است 2-شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت 4 - كثير الشك ( كسى كه زياد شك مى كند ) 5-شك امام ومأموم 6 - شك در نمازهاى مستحبى شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده وتشهد فراموش شده كم ويا زياد كردن اجزاء وشرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز نماز قضاء نماز قضاى پدر ومادر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه چيزهايى كه روزه را باطل مى كند چيزهايى كه روزه را باطل مى كند 1-خوردن وآشاميدن 2-جماع 3 - استمناء 4-دروغ بستن به خدا وپيغمبر 5-رساندن غبار غليط به حلق 6 - فروبردن سر در زير آب 7 - باقى ماندن بر جنابت وحيض ونفاس تا اذان صبح 8- اماله كردن 9 - قى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است كفاره روزه جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزة قضاء احكام روزه مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام ومكروه روزه هاى مستحب احكام خمس احكام خمس توضيح 1 - منفعت كسب 2- معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطه فرو رفتن در دريا بدست مى آيد 6- غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد . مصرف خمس احكام زكوة زكوة شرايط واحب شدن زكوة زكوة گندم وجو وخرما وكشمش نصاب طلا نصاب نقره زكوة شتر وگاو وگوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكوة شرايط كسانى كه مستحق زكوتند نيت زكوة مسائل متفرقه زكوة زكوة فطره مصرف زكوة فطره مسائل متفرقه زكوة فطره احكام حج احكام حج احكام خريد وفروش احكام خريد وفروش خريد وفروش چيزهاى كه در خريد وفروش مستحب است معاملات مكروهه معاملات باطله وحرام شرائط فروشنده وخريدار شرايط جنس وعوض آن صيغه خريد وفروش خريد وفروش ميوه ها نقد ونسيه معامله سلف معامله سلف شرايط معامه سلف احكام معامله سلف فروش طلا ونقره به طلا ونقره مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده ى مالي که آن را اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه ( امانت ( احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج وزناشويى احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد . عده از از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويى احكام شير دادن احكام شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن وطلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام غصب احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است . احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با شگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها وآشاميدنيها احكام خوردنيها وآشاميدنيها چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است . چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدنى مكروهات آب آشاميدن احكام نذر وعهد احكام قسم خودرن احكام قسم خودرن احكام وقف احكام وقف احكام وصيت احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن وشوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام ديه احكام ديه احکام مسائل روز حكم نماز وروزه كسانى كه با هواپيما مسافرت مى كنند احكام راديو وتلويزيون مسائل متفرقه مسائل متفرقه وصيت به حج احكام نيابت اقسام عمره اقسام حج حج تمتع حج تمتع عبارت از دو عبادت است اعمال عمره تمتع در شرائط حج تمتع صورت تلبيه كارهائى كه ترك آن بر محرم لازم است 1 _ شكار حيوان صحرائى 2 _ نزديكى با زنان 3 _ بوسيدن زن 4 _ لمس زن 5 _ نگاه كردن به زن وملاعبه با او 6 _ استمناء 7 _ عقد نكاح 8 _ استعمال بوى خوش 9 _ پوشيدن لباس دوخته براى مرد 10 _ سرمه كشيدن 11- نگاه كردن در آئينه 12 _ پوشيدن موزه و جوراب 13 _ دروغ گفتن ودشنام دادن ومفاخرات 14 _ مجادله نمودن 15 _ كشتن جانوران بدن 16 _ زينت نمودن 17 _ ماليدن روغن بر بدن 18 _ جدا نمودن مو از بدن 19 _ پوشاندن سر از براى مردان 20 _ پوشاندن رو از براى زن 21 _ سايه قرار دادن بر خود براى مردان 22 _ ناخن گرفتن 23 _ سلاح برداشتن بيرون آوردن خون از بدن كندن درخت وگياه حرم حكم جاهل وناسى بيان حكم نقصان طواف حكم زياد نمودن در طواف حكم قران بين دو طواف حكم شك در طواف احكام سعى حكم شك در سعى مصرف قربانى حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند اعمال عمره مفرده تعريف عمره مفرده استحباب عمره مفرده اشاره وجوب انجام صحيح اعمال پس از ورود به عمره عمره مفرده با نذر، عهد و قسم عمره مفرده و خمس زمان عمره مفرده اشاره فاصله بين دو عمره مفرده وصيّت به عمره مفرده نيابت عمره مفرده عمره كودكان و افراد نابالغ اعمال عمره مفرده مستحبّات احرام مكروهات احرام محرّمات احرام دوّم: طواف سوّم: نماز طواف چهارم: سعى بين صفا و مروه پنجم: تقصير ششم و هفتم: طواف نساء و نماز آن احكام مصدود و محصور احكام متفرّقه و تذكّرات اخلاقى اسرار عمره مفرده اسرار حج منزل اوّل: سير من الخلق الى الحق منزل دوّم: سير من الحقّ فى الحق استفتائات حج استفتائات مناسك حج شرايط وجوب حج عقل بلوغ قدرت بدنى داشتن وقت كافى استطاعت استطاعت با فروش اموال استطاعت با وام، قرض و بدهكارى استطاعت با وجوهات شرعيّه استطاعت بذلى استطاعت بانوان نيابت و استنابه شرايط نايب و منوبٌ عنه استنابه براى افراد مريض و ناتوان هدية ثواب حجّ و عمره احكام تقليد در حجّ و عمره احكام خمس در حجّ و عمره حجّ و عمره با مال حرام و غصبى وصيّت به حجّ و عمره حجِ ّ نذرى حجِ ّ استحبابى رضايت پدر، مادر و همسر در حجّ و عمره حجّ و عمرة كودكان و افراد نابالغ حجّ و عمرة افراد كثيرالشّك و وسواسى حجّ و عمرة افراد مسلوس و مبطون زمان حجّ و عمره اقسام حج احرام احرام نيّت تلبيه لباس احرام ميقات محرّمات احرام طواف طواف واجبات طواف قطع طواف طواف مستحب نماز طواف سعى بين صفا و مروه حلق يا تقصير طواف نساء احكام فاصلة زمانى بين عمرة تمتّع و حج تعيين روز عرفه و عيد قربان وقوف در عرفات وقوف در مشعرالحرام رمى جمره قربانى قربانى نيابت در قربانى شرايط قربانى زمان و مكان قربانى بدل قربانى ذبح كفّارات اعمال مكّه بيتوته در منى احكام محدود و محصور متفرّقه

مسائل متفرقه

مسائل متفرقه
مسأله 2806 - اگر ريشه درخت همسايه در ملك انسان بيايد ، مى تواند از آن جلو گيرى كند وچنانچه ضررى هم از ريشه درخت به او برسد ، مى تواند از صاحب درخت بگيرد .
مسأله 2807 - جهيزيه اى كه پدر به دختر مى دهد ، اگر مثلا به واسطه صلح يا بخشش ملك او كرده بادش ، نمى تواند از او پس بگيرد واگر ملك او نكرده باشد ، پس گرفتن آن اشكال ندارد .
مسأله 2808 - اگر كسى بميرد ، ورثه بالغ او مى توانند از سهم خودشان خرج عزادارى ميت نمايند ، ولى از سهم صغير نمى شود چيزى برداشت .
مسأله 2809 - اگر انسان غيبت مسلمانى را كند ، بايد اگر مفسده اى پيدا نشود ، از ان مسلمان خواهش كند ، كه او را حلال نمايد . وچنانچه ممكن نباشد ، بايد براى او از خدا طلب آمرزش كند واگر به واسطه غيبتى كه كرده توهينى از آن مسلمان شده ، در صورتى كه ممكن است ، بيد آن توهين را بر طرف نمايد .
مسأله 2810 - انسان نم يتواند بدون اذن حاكم شرع از مال كسى كه كه مى داند خمس نم يدهد ، خمس را بردارد وبه حاكم شرع برساند .
مسأله 2811 - آوازى كه مخصوص مجالس لهو وبازيگرى است ، غنا وحرام مى باشد ، واگر نوحه يا روضه يا قرآن را هم با غنا بخوانند حرام است ، ولى اگر آن را با صداى خوب بخوانند كه غنا نباشد اشكال ندارد .
مسأله 2812 - كشتن حيوانى كه اذيت مى رساند ومال كسى نيست ، اشكال ندارد .
مسأله 2813 - جايزه اى را كه بانك به بعضى از كسانى كه در صندوق پس انداز حساب دارند مى دهد ، چون براى تشويق مردم از خودش مى دهد وضرر آن به كسى نمى رسد حلال است .
مسأله 2814 - اگر چيزى را به صنعتگر بدهد كه درست كند وصاحب آن نيايد آن را ببرد ، چنانچه صنعتگر جستجو كند واز پيدا كردن صاحب آن نا اميد شود ، بايد آن را به نيت صاحبش صدقه بدهد .
مسأله 2815 - سينه زدن در كوچه وبازار با اينكه زنها عبور مى كنند ، ولو در صورتى كه سينه زن پيراهن نپوشيده باشد ، اشكال ندارد ، واگر جلوى جمعيت عزادار بيرق ومانند آن ببرند ، مانعى ندارد ولى بايد استعمال آلات لهو نشود .
مسأله 2816 - گذاشتن دندان طلا ودندانى كه روكش طلا دارد ، مانعى ندارد اگر چه زينت حساب شود ، بلى براى مرد پوشيدن طلا ولو با اگشتر ندارد اگر چه زينت حساب شود ، بلى براى مرد پوشيدن طلا ولو با انگشتر دست كردن باد حرام است .
مسأله 2817 - حرام است انسان استمناء كند يعنى با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد .
مسأله 2818 - تراشيدن ريش وماشن كردن ان اگر مثل تراشيدن باشد حرام است ودر اينحكم تمام مردم يكسانند وحكم خدا به واسطه مسخره مردم تغيير نمى كند ، پس كسى هم كه اول تكليف اوست يا اگر ريش نتراشد مردم او را مسخره مى كنند چنانچه ريش بتراشد يا طورى ماشين كند كه مثل تراشيدن باشد حرام است .
مسأله 2819 - احتياط واجب آن است كه ولى بچه پيش از آنكه بچه بالغ شود ، او را ختنه نمايد واگر او را را ختنه نكند ، بعد از بالغ شدن بر خود بچه واجب است .
مسأله 2820 - اگر ساختمان خانه خود را به قدرى بلند سازد كه داخل خانه همسايه ديده شود اسكال ندارد ، بلى نظر كردن ومطلع شدن بر خانه همسايه اشكال دارد .
مسأله 2821 - اگر پدر ومادر فقير باشند ونتوانند كاسبى كنند ، فرزند آنان اگر بتواند ، بايد خرجى آنان را بدهد .
مسأله 2822 - اگر كسى فقير باشد ونتواند كاسبى كند ، پدر او بايد خرجى او را بدهد . واگر پدر ندارد ، يا نمى تواند خرجى او را بدهد ، چنانچه فرزندى هم نداشته باشد كه بتواند خرجى او را بدهد ، مادرش بايد خرجى او را بدهد ، واگر مادر هم ندارد ، يا نمى تواند خرجى او را بدهد . بايد مادر پدر ، ومادر مادر وپدر مادر ، باهم خرجى او را بدهند . واگر مادر مادر ندارد ، پدر مادر . بايد خرجى او را بدهد .
مناسك حج
بسم الله الرحمن الرحيم
عمل به اين رساله شريفه مجزى و مبرئ ذمّه است ان شاء الله تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام على اشرف الانبياء والمرسلين محمد وعترته الطيبين الطاهرينوالعنة الدائمة على اعدائهم اجمعين الى قيام يوم الدينوبعد
نظر به اين كه رساله هاى مناسك حج كه حضرات آيات عظام كثرالله آمثالهم تا اين ايام در دسترسمؤمنين قرار داده اند، از جهت تداخل مسائل ونداشتن زيادى از فروع لازمه وافى نبود لذا به نظر لازم آمد كه رسالهمبسوط تر و واضح تر و جدا نمودن مسائل بعضى از بعض و اضافه فروع لازمه كه محل حاجت برادران ايمانى است نوشته ودر دسترس مومنين قرار دهم روى اين اصل اين رساله نگاشته شد.
ضمنا مستجاب را از واجبات جدا نموده تا سبب اشتباه مؤمنين نگردد.
اميد است حجاج محترم در مظان استجابت دعا وساعات اشتتغال به اعمال حج و زيارات حضرات معصومين(عليهم السلام) اين حقير را فراموش نفرمايند.
فريضه حج فريضه حج عبارت است از تشرف به خانه خدا به نحو خاص وانجام اعمالى در آنجا وحوالى آن در قرآن مجيد و روايات پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين (صلوات الله اجمعين) در اين خصوص تأكيد بسيار رسيده است، وهمچنين براى كسانى كه استطاعت رفتن به سفر حج را دارند و آن را انجام نمى دهند يا به تأخيرمى اندازد، تا جائى كه شيخ
كلينى(رحمه الله)به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)روايت نموده است كه آن حضرت فرموده اند:
هر مسلمانى كه استطاعت رفتن به سفر حج را داشته باشد و به حج نرود بدون اين كه حكومت او را از رفتن باز دارد يا بيمار باشد، يا حاجت ضرورى داشته باشد كه او را از رفتن به حج جلوگيرى كند، چنين كسى در حالمردن يا به دين يهوديت و يا نصرانيت از دنيا برود و به دين يهود يا نصارى محشور مى گردد و از رحمت خداوند محروم مى شود!! خداوند نيز در قرآن مجيد فرموده:
ولله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا ومن كفر فان الله غنى عن العالمين.
نخستين خانه اى كه براى مردم بنا شد، همان است كه در مكه مايه بركت وهدايت جهانيان است... زيارت اين خانه، بر همه مردمان هر كه بدان راه توان يافت، واجب ومقرر است وهر كه انكار كند، خداوند از جهانيان بى نياز است.
اين آيه، واين روايت، در اهميت حج و وجوب آنكافى است، و روايات بسيارى در اين دو قسمت رسيده است
بنابراين: بر هر مسلمانى كه مستطيع شود واجب است بدون تأخير ويا مسامحه، در مقام اطاعت امر خداوند برآمده وبه سفر حج بيت الله الحرام مشرف شود، وازبركات بسيار، و وسايل آمرزش وتحصيل رحمت حق، واصلاح نفس وكمال معرفت، وتهذيب اخلاق، وتربيت روح، وفوائد اجتماعى، ومشاهده نفوذ امر خدا، و شوكت و عظمت اسلام در آن اجتماع روحانى مستفيض و بهرمندگردد، وبه اجر فراوان نائل شود.
و لازم است مسلمانان نسبت به اين امر خطير توجه مخصوص داشته باشند، وآنها كه استطاعت دارند خود را آماده
نموده، و مطابق احكامى كه در(مناسك حج) بيان شده است عمل شريف را انجام دهند ودر آن مجمعپر شكوه وجلال مسلمانان جهان كه سالى يك بار درمكه معظمه واطراف خانه خدا برگذار مى شود، شركت نمايند، واز فيوضات وآثار دينى ودنيوى آن بهره مند شوندوگذشته از انجام فرمان الهى ناظر مراسم بسيار جالب حج وعظمت پيغمبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) وتعاليم متين وحيات بخش آن حضرت باشند.
خداوند در قرآن مجيد فرموده است:
واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا
با مسلمانان جهان با چهره گشوده برخورد نمائيد، و با ادب واحترام به آنان سلام كنيد، وبا دستى مملو از محبت دست آنان را بفشاريد، وسلام آنان را با گرمى پاسخ دهيد،ودر نماز جماعت آنان شركت كنيد وبه جماعت آنان اقتداء كنيد. پس چه بهتر كه به اين اصل اخلاقى: اتحاد و يگانگى ميان مسلمانان عمل نموده باشيد.
بدان كه حج واجب بر مكلف در اصل شريعت يك مرتبه در تمام عمر است وآن راحجة الاسلام مى نامند.
مسأله 1 _ وجوب حج پس از تحقق شرائطش فورى است وبايد در سال استطاعت انجام شود، واگر كسى از درسال آينده وهمچنين سالهاى بعد واجب خواهد شد وبعيد نيست كه تأخير آن بدون عذر از گناهان كبيره باشد.
مسأله 2 _ هرگاه استطاعت حاصل شد و به جا آوردنحج متوقف بر مقدمات وتهيه وسائلى بود، بايد فورابهتحصيل آن پرداخته و خود را آماده ومهيّا نمايد، و هر گاه قافله هاى متعددى باشد كه يكى پس از ديگرى حركت كنند مكلف اگر اطمينان دارد با اولين قافله اگر حركت ننمايد، مى تواند با قافله بعدى به حج برسد تأخير جائز است، والا
بايد در اولين فرصت حركت كند.
مسأله 3 _ هرگاه متمكن از رفتن با اولين كاروان وقافله بود ونرفت به اعتماد اين كه با تأخير نيز حتماً درك خواهد كرد، ولى اتفاقاً با قافله بعدى نتوانست برود، يا آنكه به علت تأخير حج را درك ننمود حج بر ذمه اش واجب ومستقر خواهد بود، هرچند در تأخير معذور باشد.
وجوب حج مشروط است به امورى كه اگر يكى از آنها نباشد، حج واجب نيست
شرائط وجوب حج
شرط اول بلوغ است، پس بر غير بالغ اگر چه نزديك به بلوغ باشد، حج واجب نيست. وچنانچه بچه اى حج كند جاى حجة الاسلام را نمى گيرد هر چند حجش صحيح است بنابر اظهر.
مسأله 4 _ هرگاه نابالغ به حج رود وقبل از احرام ازميقات بالغ شود ومستطيع باشد، حجش بى اشكال حجة الاسلام خواهد بود، وچنانچه بعد از بستن احرام بالغشد جائز نيست حجش را به عنوان استحباب تمام نمايد ياعدول به حجة الاسلام كند، بلكه واجب است به يكى ازميقاتها رفته واز آنجا براى حجة الاسلام احرام ببندد، وهرگاه متمكن از رفتن به ميقات نباشد، جاى احرام بستن چنين شخصى تفصيلى دارد كه بعداً بيان خواهد شد انشاءالله تعالى.
مسأله 5 _ هرگاه به عقيده اين كه بالغ نشده حج استجابى به جا آورد وبعد از اداء حج معلوم شد كه بالغ بوده اين حج كافى از حجة الاسلام مى باشد.
مسأله 6 _ طفل مميز مستحب است حج نمايد، و در صحت آن اذن ولى معتبر است.
مسأله 7 _ مستحب است ولىّ پسر بچه غير مميز را محرم نمايد به اين معنى كه جامه هاى احرام را به اوپوشانده وتلبيه را
به او تلقين كند اگر قابل تلقين باشد (بهاين معنى كه بتواند هر چه بگويند، او بگويد) والا خود به جاى اوتلبيه بگويد، وباز دارد او را از آنچه بر محرم لازم است از او اجتناب نمايد، وجايز است كندن رخت او را تا رسيدن به(فخ) تأخير بياندازد اگر راهش از آن طرف باشد و او را وادارد كه آنچه از اعمال حج را مى تواند بجا آورد، وآنچه نمى تواند خود به نيابت او بجا آورد، واو را دور خانه خدا طواف داده وبين صفا ومروه سعى دهد ودر عرفات ومشعر نيز وقوفش دهد، و وادار كند رمى را شخصاً انجامدهد اگر بتواند والا خود بجاى او رمى كند. و همچنين نماز طواف وتراشيدن سر وبقيه اعمال، و لازم است براى طواف ونماز آن يا طفل وضو بگيرد وانجام دهد ويا ولى او را وضو دهد واگر هيچ كدام ممكن نيست، ولى به نيابت او وضو بگيرد.
مسأله 8 _ نفقه (هزينه) حج بچه آنچه مازاد بر نفقه عادى است، بر ولى است نه بر خودش، بلى اگر حفظ بچه متوقف بر همراه بردن او است به سفر، يا سفر مصلحت او باشد، جائز است از مال خودش خرج كند.
مسأله 9 _ پول قربانى بچه بر ولى او است، وهمچنين كفاره شكار، واما كفاراتى كه با به جا آوردن عمدى موجباتشان واجب مى شوند، ظاهر اين است كه بر بچه واجب نمى شود نه بر ولى ونه در مال بچه.
شرط دوم عقل است، بر ديوانه (هرچند ادوارى باشد) حج واجب نيست، بلى اگر در ماههاى حج ديوانه عاقل شدومستطيع بود وتمكن از بجا آوردن اعمال
حج داشت بر او واجب مى شود هر چند در اوقات ديگر ديوانه باشد.
شرط سوم آزادى است، پس بر مملوك (غلام زر خريد) هر چند مستطيع ومأذون از قِبَل مولاى خود باشد، حجواجب نيست، هرگاه به اذن مولاى خود حج نمايد، حجش صحيح است، ولى كفايت از حجة الاسلام نمى كند، وبعد از آزادى چنان چه داراى شرائط باشد، بايد دوباره حج نمايد.
مسأله 10 _ مملوكى كه به اذن مولاى خود حج نموده هرگاه در حج كارى را كه موجب كفاره باشد انجام دهد، در شكار كفاره آن بر مولايش خواهد بود وكفاره كارهاى ديگر بر خودش.
مسأله 11 _ هرگاه مملوك به اذن مولاى خود حج نمود، وقبل از رفتن به مشعر آزاد شد حجش كفايت ازحجة الاسلام مى كند، بلكه ظاهر اين است كه وقوف به عرفات در حال آزادى نيز كفايت مى كند هر چند مشعر رادرك نكرده باشد ودر اجزاء آن استطاعت حين آزادى معتبر است. پس اگر هنگام آزاد شدن مستطيع نباشد،حجش به جاى حجة الاسلام شناخته نخواهد شد، ودرحكم به اجزاء فرقى بين اقسام حج نيست وهر يك از حج قران يا افراد يا تمتع كفايت مى كند در صورتى كه آنچه به جا آورده مطابق وظيفه واقعيش بوده است.
مسأله 12 _ هرگاه آزادى بنده قبل از مشعر باشد،در حج تمتع قربانى بر وى مى باشد، واگر تمكن نداشت عوض قربانى به دستورى كه بعدا گفته خواهد شد روزه بگيرد، وچنانچه بعد از مشعر آزاد نشده باشد مولايش مخير است كه عوض او قربانى كند يا او را وادار به روزه نمايد.
شرط چهارم استطاعت است، ودر آن چند چيز معتبراست:
اول
سعه وقت به اين معنى كه وقت كافى براى رفتن به مكه و بجا آوردن اعمال واجب در آنجا باشد، بنابراين اگر بهدست آمدن مال وقتى باشد كه براى اين اعمال كافى نباشد، يا كافى باشد ولى با مشقت زياد كه عادة تحمل نشود، واجب نخواهد بود ودر چنين صورتى واجب است مال را تا سال بعد نگهدارى نمايد، پس اگر استطاعت باقى بود حج در سال بعد واجب خواهد بود والا واجب نيست.
دوم امنيت وسلامتى به اين معنا كه در رفتن و برگشتن وبودن در آنجا خطرى بر جان ومال و ناموسش نباشد، همچنان كه مباشرت حج بر شخص مستطيعى كهشخصاً نمى تواند به جهت پيرى يا بيمارى يا عذر ديگرى به حج برود واجب نيست، ولى نائب گرفتن بر او واجب است چنان كه خواهد آمد.
مسأله 13 _ اگر براى حج دو راه باشد يكى مأمون و بى خطر ويگرى غير مأمون وبا خطر وجوب حج ساقط نمى شود، بلكه واجب است از راه بى خطر برود هر چند دور باشد.
مسأله 14 _ اگر در بلد خود مالى داشته باشد كه باحج رفتن تلف شود حج بر او واجب نخواهد بود، وهمچنين است اگر چيزى باشد كه شرعا مانع از رفتن به حج باشد، همچنان كه اگر حج رفتن سبب ترك واجب اهمّ از او شود، مانند نجات غريق يا نجات كسى از سوختن، يا آن كه حجش متوقف بر اين باشد كه فعل حرامى انجام دهد كه اجتناب از آن اهمّ از حج باشد كه در تمام صور حج واجب نيست.
مسأله 15 _ هرگاه با اين كه حجش مستلزم ترك واجب
اهمّ يا بجا آوردن فعل حرام باشد به حج رود، در اين صورت هر چند از جهت ترك واجب يا فعل حرام معصيت كار مى شود، ولى ظاهر اين است كه حجش مجزى از حجة الاسلام خواهد بود البته اگر شرائط ديگر را دارا باشد، وفرقى نيست بين كسى كه حج از سالهاى قبلبر ذمه اش مستقر بوده وكسى كه حج در همان سال استطاعت بر او واجب شده.
مسأله 16 _ هرگاه در راه حج دشمنى باشد كه دفع او جز به پرداخت مال زياد ممكن نباشد، پرداخت مالواجب نيست ووجوب حج ساقط خواهد شد.
مسأله 17 _ هرگاه راه حج منحصر به دريا باشد وجوب حج ساقط نخواهد شد مگر در صورت ترس ازغرق يا بيمارى، وچنانچه با ترس از اين چيزها حج نمود، بنابر اظهر حجش صحيح خواهد بود.
سوم زاد وراحله است ومعنى زاد داشتن توشه راه است كه آنچه در سفر محتاج است داشته باشد يا پولىداشته باشد كه توشه خود را تهيه نمايد، ومعنى راحله داشتن وسيله سوارى كه بدان وسيله برود و برگردد ولازم است زاد وراحله لائق به حال شخص باشد.
مسأله 18 _ داشتن راحله، يا وسيله سوارى مختص به صورت احتياج نيست، بلكه مطلقا شرط است هر چندمحتاجش نباشد، مانند اين كه بدون مشقت قدرت پيادهروى داشته باشد، وپياده روى هم منافى شرف وآبرويش نباشد.
مسأله 19 _ ميزان ومعيار در زاد وراحله وجودفعلى آنها است، وبر كسى كه مى تواند آنها را با كار و كاسبى تحصيل نمايد حج واجب نيست.
مسأله 20 _ استطاعتى كه در وجوب حج معتبراست، استطاعت از جائى است كه در آنجا است نه از
بلد ووطنش پس هرگاه مكلف مثلاً براى تجارت يا غير آن به مدينه منوره يا جدّه رفت ودر آنجا داراى زاد وراحله ياقيمت آنها باشد كه بتواند با آن حج نمايد، حج بر او واجب خواهد بود، هر چند اگر در بلد خود مى بود مستطيع نمى شد.
مسأله 21 _ اگر مكلف ملكى داشته باشد وبهقيمت خود فروش نرود و چنان چه بخواهد حج نمايد، بايد به كمتر از قيمت كه باعث ضرر كلى شود، فروشش واجب نيست، واما اگر هزينه ومخارج حج بالابرود مثلاً كرايه ماشين در سال استطاعت گرانتر از سال بعد باشد، تأخير جائز نيست وبايد همان سال برود.
مسأله 22 _ داشتن هزينه بازگشت هنگامى معتبراست كه مكلف قصد بازگشت به وطن خود داشته باشد،اما اگر نخواسته باشد برگردد يا خواسته باشد در جاى ديگرى غير از وطن خود ساكن شود، بايد داراى هزينه رفتن به آنجا را باشد، ودارا بودن هزينه بازگشت به وطن لازم نيست، بلى اگر جاى كه مى خواهد در آنجا بماند دورتر ازوطنش باشد كه هزينه رفتن به آنجا بيشتر از برگشت به وطن باشد، در اين صورت داشتن هزينه تا آنجاشرطنيست، بلكه داشتن هزينه بازگشت به وطن در وجوب حج كافى است.
چهارم رجوع به كفايت است، يعنى شخص مكلف بايستى طورى باشد كه پس از برگشتن از حج بتواند خود وعائله خود را اداره نمايد ودچار تهى دستى وفقر نگردد،پس اگر داراى مبلغى كه وسيله كسب و سرمايه است كه چنانچه آن مبلغ را صرف حج نمايد، پس از بازگشتمحتاج خواهد بود وبداند كه راه ديگرى براى زندگى مناسب شأن خود نخواهد داشت بر چنين شخصى
حجواجب نيست. پس از آنچه ذكر شد ظاهر مى شود كهفروختن چيزهاى ضرورى زندگى مانند منزل مناسب شأن و رختهاى كه براى زينت وآبرو دارد، واثاث منزل، وابزار كار كه براى زندگى به آنها احتياج دارد ومانند آنهامثل كتاب نسبت به اهل علم كه براى تحصيلاتش لازم است واجب نيست وخلاصه آنچه در زندگى انسان موردحاجت است وصرفش در راه حج سبب بيچارگى ومشقت شود، فروشش واجب نيست. بلى اگر آنها بيشتر از حاجتشباشد واجب است مازاد را براى هزينه حج بفروشد، بلكهكسى كه داراى منزلى است كه مثلاً دويست هزار تومان مى ارزد ومى تواند آن را فروخته ومنزل ديگرى به كمترخريدارى نموده وبدون مشقت در آن زندگى كند، وتفاوتدو قيمت وافى به هزينه حج وهزينه زندگى زن وبچه وى باشد، لازم است اين عمل را انجام داده و به حج برود.
مسأله 23 _ هرگاه انسان مالى داشته باشد كه به جهت احتياج به آن فروشش براى حج واجب نبوده، بعدا از آن مستغنى شده وديگر حاجتى به آن ندارد، واجب است آن را فروخته وحج نمايد. مثلاً خانمى كه داراى زينت وزيورى بوده كه محل حاجتش بوده، فعلا به علت بزرگى وپيرى يا به علت ديگرى مورد حاجتش نيست، واجب است آن را فروخته وقيمتش را در راه حج صرف نمايد.
مسأله 24 _ هرگاه انسان منزل ملكى داشته، ومنزلديگرى نيز باشد كه مى تواند بدون ناراحتى ومشقت در آنبنشيند وسكنى نمايد مانند منزل واقفى كه در اختيار او است ومنطبق بر او باشد، واجب است منزل خود را درصورتى كه قيمتش كفاف هزينه حج را بدهد يا به ضميمه پولى كه دارد وافى
شود، فروخته وبه حج برود و اين حكم نسبت به كتابهاى علمى وسائر وسائل زندگى نيز جارىاست.
مسأله 25 _ هرگاه كسى مقدارى پول داشته باشد كهكفاف هزينه حج را مى دهد وخود احتياج به ازدواج ياخريد منزل براى خود دارد يا محتاج به وسائل ديگرى است، در صورتى كه صرف آن پول در راه حج سبب ناراحتى ومشقت در زندگى وى شود حج بر او واجب نيست، وچنانچه سبب ناراحتى نشود واجب است.
مسأله 26 _ اگر كسى كه مالى ندارد كه به حج رود ولى از ديگران به مقدار مصارف حج پول طلب دارد در چندصورت حج واجب مى شود:
1 _ مدتى كه براى پرداخت تعيين كرده اند تمام باشدوبدهكار با مطالبه وبدون مطالبه وجه را بپردازد.
2 _ مدتى كه تعيين شده تمام شده باشد وبدهكارتمكن از پراخت دارد ونمى پردازد ولى با توسل به حاكمشرع ممكن است وجه را دريافت نموده، وهمچنين اگر به وسيله ديگرى غير از توسل به حاكم جور ممكن باشد،طلب را وصول نموده.
3 _ مدتى كه براى پرداخت پول تعيين شده تمامنشده باشد ولى بدهكار بدون مطالبه طلبكار وجه رابپردازد.
ودر غير اين سه صورت حج واجب نيست.
مسأله 27 _ اگر شخصى داراى مالى باشد كه براىحج كافى است ودر مقابل بدهكاريهائى دارد كه اگر بپردازدنمى تواند حج برود در دو صورت حج واجب مى شود:
1 _ مدتى كه براى پرداخت دين تعيين شده تمامشده باشد ولى طلبكار راضى به تأخير پرداخت باشد وبدهكار مطمئن است كه پس از مراجعت از حج هر موقعىكه طلبكار مطالبه نمايد تمكن از پرداخت دارد.
2 _ مدتى كه براى پرداخت تعيين شده تمام نشدهباشد وطلبكار
اطمينان دارد كه اگر حج برود در موعدى كهبراى پرداخت تعيين گرديده، متمكن از پرداخت مى باشد،ودر غير اين دو صورت حج واجب نيست.
مسأله 28 _ هر صاحب صنعتى مانند: آهنگر و بناء و نجار و خياط ومانند اينها از كسانى كه كسبشان كفافمخارج خود وعائله شان را مى دهد، در صورتى كه از بابت ارث يا غير آن مالى به دست آورند كه جواب گوى مخارج حج وزندگى شان در موقع رفتن وبرگشتن باشد، حج بر آنها واجب است.
مسأله 29 _ كسى كه از وجوه شرعيه مانند: خمس و زكاة وامثال اينها زندگى خود را اداره مى كند، بر حسب عادت مخارجش بدون مشقت مضمون وحتمى باشد، درصورتى كه داراى مقدارى پول گردد كه وافى به هزينه حج ومخارج عيالش باشد، بعيد نيست حج بر او واجب باشد، وهمچنين است كسى كه شخص ديگرى در تمام مدت زندگى او مخارجش را متكفل باشد، وهمچنين كسى كه اگرآنچه دارد در راه حج صرف كند زندگى بعد از حجش با قبل از آن تفاوتى نكند.
مسأله 30 _ در استطاعت ملكيت لازم وثابت شرط نيست، بلكه ملكيت متزلزل نيز كافى است، پس هرگاه با كسى مصالحه اى كند كه طرف براى خود تا مدت معينىخيار گذاشته باشد ومال المصالحه به مقدار مصارف حجش باشد، حج بر او واجب خواهد بود، وهمچنين است در هبه جائزه.
مسأله 31 _ بر مستطيع لازم نيست كه حتما از مالخود به حج برود پس هرگاه به گدائى يا با مال ديگرى حج كند، كافى است، بلى اگر جامه هاى احرام يا پول قربانيشغصبى باشد، كافى نخواهد بود.
مسأله 32 _ تحصيل استطاعت به
كسب يا غير آن واجب نيست، پس هرگاه كسى مالى به انسان هبه كند كه درصورت قبول آن مستطيع خواهد شد قبولش لازم نيست، وهمچنين است اگر كسى از او بخواهد كه خود را براىخدمتى اجير كند كه با اجرتش مستطيع خواهد شد هر چندآن خدمت هم لائق به حالش باشد، بلى اگر خود را اجيرخدمت در راه حج نمود وبدان مستطيع شد حج بر او واجب خواهد شد، ونيز اگر كسى مالى به انسان هبه كند به قيد آن كه با آن پول حج بجا آورد، حج واجب مى شود.
مسأله 33 _ اگر كسى خود را اجير نيابت حج كند و با پول نيابت مستطيع شود، در صورتى كه حج نيابى مقيد به همان سال باشد حج نيابى را بايد مقدم بدارد، پسچنانچه استطاعتش تا سال بعد باقى ماند حج بر او واجب خواهد بود وچنانچه باقى نماند واجب نخواهد بود، واما اگر حج نيابى مقيد به همان سال نباشد، حج خود را مقدم بدارد.
مثال زيد به عمرو مى گويد: مبلغ بيست هزار تومان دارم كه مى خواهم براى پدر يا مادرم در حج نائب بگيرم وعمرو حاضر مى شود براى اين عمل اجير شود وفرض كنيممصارف حج ده هزار تومان است كه عمرو با اين مبلغتواند دو مرتبه حج كند، در اين صورت عمرو مستطيع خواهد شد، پس اگر زيد حج را مقيد به همان سال نمود عمرو همان سال را به نيابت پدر زيد حج مى نمايدوچنانچه استطاعتش تا سال بعد باقى ماند، لازم است سال بعد براى خود حج نمايد وچنانچه باقى نماند، چيزى بر او واجب نخواهد بود، ولى اگر
زيد حج پدر خود را به همان سال مقيد نكرد عمرو اول بايد حج خود را بجا آورده وسالبعد به نيابت پدر زيد حج نمايد.
مسأله 34 _ هرگاه كسى مقدارى پول قرض كند كهآن پول به مقدار مخارج حج باشد، وقدرت پرداخت آن رابعد از آن داشته باشد حج بر او واجب خواهد بود.
مسأله 35 _ هرگاه انسان هزينه حج را داشته باشد،وبدهكار نيز باشد وصرف آن مقدار در راه حج منافى باپرداخت بدهيش نباشد، حج بر او واجب است، ودرصورتى كه آن پول را صرف كند نخواهد توانست بدهىخود را بپردازد حج واجب نخواهد بود، وفرقى نيست بين اين كه بدهى وقتش رسيده باشد يا هنوز مدت داشته باشدوبين اين كه بدهى قبل از بدست آوردن آن پول باشديا بعد از آن.
مسأله 36 _ هرگاه انسان خمس يا زكاة بدهكار باشد، ومقدارى پول داشته باشد كه اگر خمس يا زكاة را بدهد مابقى كفاف هزينه حج را نخواهد داد، واجب استخمس يا زكاة رابدهد وحج بر او واجب نيست. وفرقى نيست بين آن كه خمس يا زكاة در عين مالش باشد با برذمّه اش.
مسأله 37 _ كسى كه حج بر او واجب شده، وخمس يا زكاة يا حقوق واجب ديگر بدهكار است، لازم است آنها را بدهد وتا آنها را نپرداخته، جائز نيست به حج برود.
مسأله 38 _ هرگاه انسان مقدارى پول داشته باشد، و نداند كفاف مخارج حج را مى دهد يا نه حج بر او واجب نيست، ولازم نيست فحص وتحقيق كند هر چند فحص وتحقيق احواط است.
مسأله 39 _ هرگاه انسان مالى دارد كه در دسترسنيست، به تنهائى يا با مالى
كه در دسترسش است كفاف مخارج حج را مى دهد اگر نتواند در آن مال هر چند با وكالت دادن در فروشش باشد، تصرف كند حج بر او واجبنيست، و چنانچه بتواند واجب است.
مسأله 40 _ هرگاه انسان مالى داشته باشد كه كفاف هزينه حج را بدهد، حج بر او واجب مى شود، و جائز نيست در آن مال تصرفى كند كه از استطاعت خارج شود ونتواند تدارك كند، واين تصرف پيش از تمكن از سفر باشديا بعد از آن فرقى ندارد، بلكه ظاهر اين است كه قبل ازماههاى حج تصرف جائز نيست، بلى اگر تصرف كرد وآن رافروخت يا بخشيد يا بنده اى بود وآزادش كرد، تصرفش صحيح است هرچند گناهكار خواهد بود.
مسأله 41 _ ظاهر اين است كه مالك بودن زاد وراحله معتبر نيست، پس هرگاه نزد انسان مالى باشد كه تصرف در آن جائز باشد حج بر او واجب است، البته درصورتى كه كفاف مخارج حج را بدهد وشرائط ديگر را نيز دارا باشد.
مسأله 42 _ هم چنان كه داشتن توشه ووسيله سوارى ومخارج حج براى رفتن در اول لازم است، براىبرگشتن، وتا آخر نيز لازم است، يعنى بايد انسان داراى آنهاباشد چه هنگام رفتن وچه هنگامى كه مشغول اعمال حج است وچه هنگام بازگشت به وطن، پس اگر مالى كه داشتدر بلد خودش يا در راه تلف شد حج بر او واجب نخواهدبود، واين امر كشف مى كند از اين كه از اول استطاعت نداشته، ومانند اين است هرگاه بدهى قهرى پيدا كند مثلاين كه از روى خطا مال كسى را تلف كند واگر دارائى خود راصرف حج نمايد نتواند عوض
او را به صاحبش بدهد. بلى تلف كردن عمدى وجوب حج را از بين نمى برد بلكه حج براو مستقر خواهد بود، ولازم است حج را هر چند به سختى و گدائى باشد، بجا آورد.
اينها كه گفته شد فقط در مورد تلف زاد و راحله است واما تلف مالى كه در بلد خود براى زندگى جا گذاشتهكاشف از اين نيست كه از اول مستطيع نبوده، بلكه در اينصورت حجش كافى و بعد از آن حجى بر او نيست.
مسأله 43 _ اگر انسان مالى داشته باشد كه به مقدارمصارف حج باشد، ولى عقيده اش اين بوده كه كافى نيست،يا غفلت داشته، يا غافل از وجوب حج بوده، غفلتى كه معذور بوده حج بر او واجب نيست، واما اگر شك داشته ياغافل از وجوب حج باشد ومنشأ غفلتش تقصير بوده،سپس دانست يا يادش آمد بعد از آن كه مالش تلف شده ومتمكن از حج نشد ظاهر اين است كه حج بر ذمّه وىمستقر شده اگر داراى سائر شرائط بوده.
مسأله 44 _ همچنان كه استطاعت به داشتن زاد وراحله محقق مى شود، به بذل (يعنى كسى كه مصارف وهزينه حج را به انسان بدهد) نيز محقق مى شود، ودر بذل فرقى نيست بين آن كه يك نفر تمام مخارج را بدهد يا چند نفر كه هر كدام قسمتى را به عهده بگيرند. وچنان كه كسى رادعوت به حج نموده وملتزم به زاد وراحله وى شوند حج بر او واجب مى شود، وهمچنين است اگر به او مالى داده شود كه در حج صرف نمايد وآن مال كفاف هزينه حج وى را بدهد وفرقى بين اباحه (در اختيار گذاشتن)
وتمليك ودادن عين مال يا قيمت آن نيست، در تمام صور حج واجب است اگر چه بعد از برگشتن مالى كه بتواند با آن زندگى كند نداشته باشد.
و وجوب حج در اين صورت دو شرط دارد:
1 _ آن كه اگر مالى نداشته باشد كه براى مخارج عيالات خود در مدتى كه در سفر حج است بگذارد وچنانچه حج نرود مى تواند مخارج آنها را بپردازد بذل كننده بايد مخارج عيالات او را در اين مدت بپردازد وگرنه حج واجب نيست.
2 _ آن كه قرض نداشته باشد يا آن كه موعد اداء آن نرسيده باشد، يا طلبكار راضى به تأخير اداء باشد، آن كهاگر حج برود تمكن از اداء آن داشته باشد، يا آن كه اگر نرود هم نمى تواند اداء نمايد، پس اگر قرض دارد وموعدش رسيده وطلبكار هم راضى به تأخير نيست در صورتى كهحج برود نمى تواند اداء كند واگر نرود مى تواند اداء كند حج بر او واجب نيست.
مسأله 45 _ هرگاه شخصى براى شخصى مالىوصيت كند كه با آن مال حج نمايد، در صورتى كه آن مال به مقدار هزينه حج وخرج زندگى عائله وى باشد، پس ازمردن موصى حج بر موصى له واجب مى شود، وهمچنين است اگر شخصى مالى را براى حج وقف يا نذر يا وصيت نمايد، ومتولى وقف يا ناظر يا وصى آن را به انسان بذل نمايد حج بر او واجب نيست.
مسأله 46 _ رجوع به كفايت (كه معناى آن در شرطچهارم بيان شد) در استطاعت بذلى شرط نيست، بلى اگرانسان مالى از خود داشته باشد كه كمتر از مصارف و هزينه حج است وشخصى كمبود
او را بذل نمايد واجب نيستقبول كند مثلاً انسان ده هزار تومان دارد ومصارف حج پانزده هزار تومان است و باذل پنج هزار تومان بدهد.
مسأله 47 _ اگر شخصى مالى به انسان هبه نمايد(ببخشد) كه با آن به حج برود، واجب است قبول كند، وهمچنين است اگر واهب (بخشنده) اختيار را به انسانبدهد وبگويد مى خواهى با اين مال حج برو ونمى خواهىبه حج نرو، واما اگر مالى ببخشد ونامى از حج نبرد قبولش واجب نيست.
مسأله 48 _ در مسأله (34) گفته شد كه بدهكارى دريك صورت مانع از استطاعت است در اينجا مى گوئيم در استطاعت بذلى دين وبدهكارى مانع نيست، بلى اگروقت پرداخت بدهى سر رسيده باشد، وطلبكار هم مطالبه كند وبدهكار قدرت پرداخت بدهى خود را داشته باشد اگر به حج نرود حج بر او واجب نيست.
مسأله 49 _ هرگاه جماعتى مالى را در ميان بگذارندكه يكى از آنها به حج برود چنانچه كه يكى سبقت وپيشدستى نموده ومال را برداشت وقبض نمود تكليف از ديگران ساقط مى شود، وچنانچه همه ترك كردند وهر يك از آنها مى توانست قبض كند حج بر همه واجب ومستقر مى شود.
مسأله 50 _ هرگاه به كسى پولى بذل شود كه با آن حج نمايد وآن مال در بين راه تلف شد وجوب حج از اوساقط مى شود، بلى اگر متمكن از ادامه سفر از مال خود باشد واجب است ادامه بدهد وحج را بجا آورد واين حج مجزى از حجة الاسلام خواهد بود، چيزى كه هست در اينصورت وجوب حج مشروط به رجوع به كفايت است به اين معنى كه اگر شخص پول خود را
در راه حج صرف نمايد پس از بازگشت در اداره زندگى خود و عائله در نخواهد ماند، ولى اگر درخواهد ماند ادامه سفر حج بر او واجب نيست.
مسأله 51 _ در وجوب حج بذل نقدى معتبر نيست يعنى لازم نيست بخشنده، مال را نقد بدهد، بلكه اگر او را وكيل كند كه از قِبَل او پولى قرض كرده وبه حج برود كه بعدخودش قرض را بپردازد حج بر او واجب مى شود.
مسأله 52 _ ظاهر اين است كه پول قربانى نيز بر باذل يعنى دهنده است پس اگر مصارف حج را داد و پول قربانى را نداد حج بر گيرنده واجب نمى شود، مگر درصورتى كه خود توانائى خريد آن را از مال خود داشته باشد، بلى اگر پرداخت قربانى موجب ناراحتى مالى اوشود قبول بر او واجب نخواهد بود. واما كفارات پس ظاهراين است كه بر گيرنده واجب باشد نه بر دهنده.
مسأله 53 _ حج بذلى يعنى حجى كه انسان با پول ديگرى كه به او داده بجا آورد كفايت از حجة الاسلام مى كند واگر گيرنده پس از اين حج خودش مستطيع شد ديگر حجى بر او واجب نخواهد شد.
مسأله 54 _ باذل (دهنده يا بخشنده) مال مى توانداز بذل خود رجوع كند قبل از آن كه گيرنده داخل احرام شود يا بعد از آن، لكن اگر بعد از دخول در احرام رجوعكند، بر گيرنده واجب است حج را تا آخر بجا آورد، و باذل ضامن نيست ولازم نيست آنچه او براى اتمام حج خرجنموده، بدهد وچنانچه باذل در بين راه از بذل خود رجوع نمود، لازم نيست هزينه بازگشت گيرنده را بدهد.
مسأله 55 _ هرگاه به كسى از سهم سبيل الله زكاة داده شود كه در راه حج صرف نمايد حج بر او واجب است ولى اگر از سهم سادات خمس يا از سهم فقرا زكاة دادهشود وشرط شود كه در راه حج صرف نمايد چنين شرطىصحيح نيست پس حج هم واجب نمى شود.
مسأله 56 _ چنانچه به انسان مالى داده شود وبا اوحج نمود، بعد معلوم شد كه آن مال غصبى بوده اين حجمجزى از حجة الاسلام نيست، ومالك آن حق دارد به دهنده يا گيرنده رجوع نمايد، لكن اگر به گيرنده رجوع كرد،گيرنده به دهنده رجوع مى كند اگر غصب بودن را نمى دانسته، وچنانچه كه مى دانسته مال غصبى بوده وبا آن به حج رفته حق رجوع به دهنده ندارد.
مسأله 57 _ اگر كسى براى خود بدون استطاعت يابه جاى ديگرى تبرعاً يا به اجاره حج نمود، حجش كفايت از حجة الاسلام نمى كند پس در صورتى كه مستطيع شودبايد حج را به جا آورد.
مسأله 58 _ چنانچه كسى به اعتقاد اين كه مستطيع نيست به عنوان استحباب به حج رفت وقصد فرمانبردارى امر فعلى را نمود، بعدا معلوم شد مستطيع بوده حجش كفايت از حجة الاسلام مى كند وحج ديگرى بر او واجب نيست.
مسأله 59 _ در صورتى كه زن مستطيع شودتواند بدون اذن شوهر حج نمايد واذن او شرط نيست،همچنان كه شوهر نمى تواند زن خود را از حج واجب منع نمايد، بلى مى تواند در صورتى كه وقت وسعت دارد، او رانگذارد با اولين قافله حركت كند، وزنى كه از شوهر خود طلاق گرفته وطلاقش رجعى است و عدّه او تمام
نشده مانند زن شوهر دار است.
مسأله 60 _ هنگامى كه بانوئى واجب الحج شدهمراه داشتن محرم با خود شرط نيست در صورتى كه مأمون به نفس خود باشد، ودر صورتى كه مأمون نباشد وبر خود بترسد لازم است محرمى همراه خود داشته باشدهر چند به اجرت باشد البته در صورتى كه متمكن از اجرت دادن باشد، والا حج بر او واجب نيست.
مسأله 61 _ كسى كه نذر كرده است هر ساله روزعرفه حضرت سيد الشهداء را در كربلا زيارت كند، مثلاً و بعد از اين نذر مستطيع شود نذرش منحل وحج بر او واجب مى شود، وهمچنين است هر نذرى كه مزاحم حج باشد وچنانچه نذر بعد از استطاعت باشد منعقد نمى شود.
مسأله 62 _ شخص مستطيع در صورتى كه توانائىحج را داشته باشد، بايد شخصاً به حج برود، و چنانچه كسى خواسته باشد از قِبل او تبرعاً يا با اجرت حج نمايد كفايت نمى كند.
مسأله 63 _ كسى كه حج بر ذمّه وى مستقر شده وشخصاً نتوانسته به علت بيمارى يا پيرى يا مانعى ديگر حج را بجا آورد، يا حج نمودن برايش مشقت و حَرَج داشتهواميد بهبودى وتونائى بعد از آن را ندارد واجب است براى خود نائب بگيرد، وهمچنين كسى كه دارا و ثروتمند است، وتوانائى مباشرت اعمال حج را ندارد، يا دشوار وبامشقت است بايد نائب بگيرد ووجوب نائب گرفتن مانندوجوب حج فورى است.
مسأله 64 _ در صورتى كه نائب به جاى كسى كه توانائى نداشت شخصاً به حج برود حج نمود، ومنوب عنه در حالتى كه عذرش باقى بود، فوت نمود حج نائب كفايت مى كند هر چند حج بر
ذمّه وى مستقر بوده، واما اگر اتفاقاً قبل از مردن عذر برطرف شد پس اظهر اين است كه شخصاً در صورت تمكن حج نمايد، وهمچنين اگر بعد ازمحرم شدن نائب عذرش برطرف شد بر منوب عنه واجب است شخصاً حج نمايد، وبر نائب واجب نيست عمل حج را تمام نمايد.
مسأله 65 _ كسى كه شخصاً از حج نمودن معذور است وتمكن نائب گرفتن هم ندارد وجوب حج از او ساقط است ولى در صورتى كه حج بر او مستقر بوده واجب است بعد از فوتش قضا شود واگر مستقر نبوده واجب نيست وهمچنين اگر متمكن از نائب گرفتن بوده ونائب نگرفت تافوت نمود واجب است از قِبَل او قضايش بجا آورده شود.
مسأله 66 _ اگر استنابت واجب شد ونائب نگرفت، ولى شخصى تبرعاً از قبل او حج بجا آورد كفايت نمى كند ونائب گرفتن بر خودش واجب است.
مسأله 67 _ در نائب گرفتن كفايت مى كند كه ازميقات نائب بگيرد و واجب نيست از بلد خود نائب بگيرد.
مسأله 68 _ كسى كه حج بر ذمّه اش مستقر بوده اگربعد از احرام در حرم بميرد كفايت از حجة الاسلام مى كند،خواه حجش حج تمتع، خواه قران، خواه افراد باشد واگرفوتش در اثناء عمره تمتع بوده كفايت از حجش نيزمى نمايد وقضاء از او واجب نيست، واگر قبل از آن بميرد قضاء واجب مى شود هر چند فوتش بعد از احرام وقبل ازدخول حرم يا بعد از دخول حرم بدون احرام باشد وظاهر اين است كه اين حكم اختصاص به حجة الاسلام دارد پسدر حجى كه به نذر يا اِفساد واجب شده جارى نمى شود،بلكه در عمره
مفرده نيز جارى نمى شود پس در هيچ يك از اينها حكم به اجزاء نمى شود، وكسى كه بعد از احرام درحرم بميرد وحج از سالهاى پيش بر ذمه اش مستقر نبوده، بى اشكال حج وى كفايت از حجة الاسلام مى كند، واما اگرقبل از آن بميرد ظاهر اين است كه قضاء از او واجب نباشد.
مسأله 69 _ هرگاه كافرى كه مستطيع بوده مسلمان شود، حج بر او واجب مى شود ولى چنانچه پس از زوال استطاعت مسلمان شود، حج بر او واجب نخواهد بود.
مسأله 70 _ حج بر مرتدّ (كسى كه از دين اسلام برگشته) است ولى در حال ارتداد چنانچه حج نمايدحجش صحيح نيست وهرگاه توبه كرد وحج نمود حجشصحيح است، اگر چه مرتد فطرى باشد بنابر اقوى.
مسأله 71 _ مسلمان غير شيعه چنانچه به حج رفته سپس شيعه شود اعاده حج بر او واجب نيست، در صورتى كه حج را بر طبق مذهب خود صحيح بجا آورده باشد اگر چه بر طبق مذهب شيعه صحيح نباشد، وهمچنين اگر برطبق مذهب شيعه صحيح باشد اعاده واجب نيست.
مسأله 72 _ هرگاه حج بر كسى واجب شد ودر بجا آوردنش اهمال وتأخير كرد تا استطاعتش از بين رفت، واجب است حج را به هر ترتيبى شده بجا آورد حتى اگر به سختى وگدائى باشد وبه حد عُسر وحَرَج برسد وچنانچه قبل از حج بميرد، واجب است از تَرَكه وى حج را قضاء نمايند وچنانچه كسى تبرعاً بدون اجرت به جاى او حج نمايد، صحيح وكافى است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم