احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق ومضاف آب كر آب قليل آب جارى آب باران آب چاه احكام آبها احكام تخلى احكام تخلى استبراء مستحبات ومكروهات تخلى نجاسات نجاسات بول وغائط منى مردار خون سگ وخوك كافر شراب فقاع عرق شتر نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاسات مطهرات مطهرات آب زمين آفتاب استحاله انقلاب انتقال اسلام تبعيت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار خارج شدن خون تيمم ميت سنگ استنجاء غائب شدن مسلمان احكام ظرفها احكام ظرفها وضوء وضوء وضوى ارتماسى دعاهايى كه موقع وضوء گرفتن مستحب است شرايط وضوء احكام وضوء چيزهايى كه بايد براى آنها وضوء گرفت چيزهايى كه وضوء را باطل مى كند احكام وضوى جبيره احكام جنابت احكام جنابت چيزهايى كه بر جنب حرام است چيزهايى كه بر جنب مكروه است غسل غسلهاي واجب غسلهاى مستحب غسل جنابت غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه تعريف احكام مستحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض اقسام زنهاى حائض 1 - صاحب عادت وقتيه وعدديه 2 - صاحب عادت وقتيه 3 - صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5-مبتدئه 6- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس نفاس احکام ميت غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل وكفن ونماز ودفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر تيمم تيمم اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از مواردتيمم چيزهايى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب نمازهاى واجب يوميه وقت نماز ظهر وعصر وقت نماز مغرب وعشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشانيدن بدن در نماز لباس نمازگزار مكان نمازگزار جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان واقامه ترجمه اذان واقامه واجبات نماز ارکان نماز پنج ركن نماز تكبيرة الاحرام قيام ( ايستادن ) قرائت ركوع سجود چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات ومكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد 2- ترجمه سوره قل هو الله احد 3 - ترجمه ذكر ركوع وسجود 4- ترجمه قنوت 5 -ترجمه تسبيحات اربعه 6 -ترجمه تشهد تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكيات نماز شكيات نماز شكهاى باطل شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1-شك در چيزى كه محل آن گذشته است 2-شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت 4 - كثير الشك ( كسى كه زياد شك مى كند ) 5-شك امام ومأموم 6 - شك در نمازهاى مستحبى شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده وتشهد فراموش شده كم ويا زياد كردن اجزاء وشرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز نماز قضاء نماز قضاى پدر ومادر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه چيزهايى كه روزه را باطل مى كند چيزهايى كه روزه را باطل مى كند 1-خوردن وآشاميدن 2-جماع 3 - استمناء 4-دروغ بستن به خدا وپيغمبر 5-رساندن غبار غليط به حلق 6 - فروبردن سر در زير آب 7 - باقى ماندن بر جنابت وحيض ونفاس تا اذان صبح 8- اماله كردن 9 - قى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است كفاره روزه جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزة قضاء احكام روزه مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام ومكروه روزه هاى مستحب احكام خمس احكام خمس توضيح 1 - منفعت كسب 2- معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطه فرو رفتن در دريا بدست مى آيد 6- غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد . مصرف خمس احكام زكوة زكوة شرايط واحب شدن زكوة زكوة گندم وجو وخرما وكشمش نصاب طلا نصاب نقره زكوة شتر وگاو وگوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكوة شرايط كسانى كه مستحق زكوتند نيت زكوة مسائل متفرقه زكوة زكوة فطره مصرف زكوة فطره مسائل متفرقه زكوة فطره احكام حج احكام حج احكام خريد وفروش احكام خريد وفروش خريد وفروش چيزهاى كه در خريد وفروش مستحب است معاملات مكروهه معاملات باطله وحرام شرائط فروشنده وخريدار شرايط جنس وعوض آن صيغه خريد وفروش خريد وفروش ميوه ها نقد ونسيه معامله سلف معامله سلف شرايط معامه سلف احكام معامله سلف فروش طلا ونقره به طلا ونقره مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده ى مالي که آن را اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه ( امانت ( احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج وزناشويى احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد . عده از از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويى احكام شير دادن احكام شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن وطلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام غصب احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است . احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با شگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها وآشاميدنيها احكام خوردنيها وآشاميدنيها چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است . چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدنى مكروهات آب آشاميدن احكام نذر وعهد احكام قسم خودرن احكام قسم خودرن احكام وقف احكام وقف احكام وصيت احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن وشوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام ديه احكام ديه احکام مسائل روز حكم نماز وروزه كسانى كه با هواپيما مسافرت مى كنند احكام راديو وتلويزيون مسائل متفرقه مسائل متفرقه وصيت به حج احكام نيابت اقسام عمره اقسام حج حج تمتع حج تمتع عبارت از دو عبادت است اعمال عمره تمتع در شرائط حج تمتع صورت تلبيه كارهائى كه ترك آن بر محرم لازم است 1 _ شكار حيوان صحرائى 2 _ نزديكى با زنان 3 _ بوسيدن زن 4 _ لمس زن 5 _ نگاه كردن به زن وملاعبه با او 6 _ استمناء 7 _ عقد نكاح 8 _ استعمال بوى خوش 9 _ پوشيدن لباس دوخته براى مرد 10 _ سرمه كشيدن 11- نگاه كردن در آئينه 12 _ پوشيدن موزه و جوراب 13 _ دروغ گفتن ودشنام دادن ومفاخرات 14 _ مجادله نمودن 15 _ كشتن جانوران بدن 16 _ زينت نمودن 17 _ ماليدن روغن بر بدن 18 _ جدا نمودن مو از بدن 19 _ پوشاندن سر از براى مردان 20 _ پوشاندن رو از براى زن 21 _ سايه قرار دادن بر خود براى مردان 22 _ ناخن گرفتن 23 _ سلاح برداشتن بيرون آوردن خون از بدن كندن درخت وگياه حرم حكم جاهل وناسى بيان حكم نقصان طواف حكم زياد نمودن در طواف حكم قران بين دو طواف حكم شك در طواف احكام سعى حكم شك در سعى مصرف قربانى حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند اعمال عمره مفرده تعريف عمره مفرده استحباب عمره مفرده اشاره وجوب انجام صحيح اعمال پس از ورود به عمره عمره مفرده با نذر، عهد و قسم عمره مفرده و خمس زمان عمره مفرده اشاره فاصله بين دو عمره مفرده وصيّت به عمره مفرده نيابت عمره مفرده عمره كودكان و افراد نابالغ اعمال عمره مفرده مستحبّات احرام مكروهات احرام محرّمات احرام دوّم: طواف سوّم: نماز طواف چهارم: سعى بين صفا و مروه پنجم: تقصير ششم و هفتم: طواف نساء و نماز آن احكام مصدود و محصور احكام متفرّقه و تذكّرات اخلاقى اسرار عمره مفرده اسرار حج منزل اوّل: سير من الخلق الى الحق منزل دوّم: سير من الحقّ فى الحق استفتائات حج استفتائات مناسك حج شرايط وجوب حج عقل بلوغ قدرت بدنى داشتن وقت كافى استطاعت استطاعت با فروش اموال استطاعت با وام، قرض و بدهكارى استطاعت با وجوهات شرعيّه استطاعت بذلى استطاعت بانوان نيابت و استنابه شرايط نايب و منوبٌ عنه استنابه براى افراد مريض و ناتوان هدية ثواب حجّ و عمره احكام تقليد در حجّ و عمره احكام خمس در حجّ و عمره حجّ و عمره با مال حرام و غصبى وصيّت به حجّ و عمره حجِ ّ نذرى حجِ ّ استحبابى رضايت پدر، مادر و همسر در حجّ و عمره حجّ و عمرة كودكان و افراد نابالغ حجّ و عمرة افراد كثيرالشّك و وسواسى حجّ و عمرة افراد مسلوس و مبطون زمان حجّ و عمره اقسام حج احرام احرام نيّت تلبيه لباس احرام ميقات محرّمات احرام طواف طواف واجبات طواف قطع طواف طواف مستحب نماز طواف سعى بين صفا و مروه حلق يا تقصير طواف نساء احكام فاصلة زمانى بين عمرة تمتّع و حج تعيين روز عرفه و عيد قربان وقوف در عرفات وقوف در مشعرالحرام رمى جمره قربانى قربانى نيابت در قربانى شرايط قربانى زمان و مكان قربانى بدل قربانى ذبح كفّارات اعمال مكّه بيتوته در منى احكام محدود و محصور متفرّقه

23 _ سلاح برداشتن

23 _ سلاح برداشتن
مسأله 303 _ برداشتن
سلاح مانند شمشير ونيزه وهفت تير وغير اين امور كه به آنها سلاح گفته مى شود بر محرم حرام است، وجماعتى گفته اند كه فرقى نيست بيناين كه سلاح بر تن باشد يا نباشد همين قدر كه صدق كندسلاح با او است حرام است ولى بنابر اظهر خصوص سلاح بر تن محرم بودن حرام است پس اگر در ماشينى كه محرم با او راه مى پيمايد هفت تير همراه بردارد ظاهرا مانعى ندارد.
مسأله 304 _ حرمت برداشتن سلاح از براى محرم مخصوص به حال اختيار وعدم خوف است پس، چنانچه مضطر باشد واز حمله دشمن خائف، جائز است سلاحبردارد.
مسأله 305 _ بنابر اظهر سلاح برداشتن كفاره نداردواگر بخواهد محرم احتياط كند يك گوسفند كفاره آن است.
بيرون آوردن خون از بدن
مسأله 306 _ بيرون آوردن خون از بدن بنابر اظهرحرام نيست، بلى مكروه است چه با حجامت وفصد باشد يا با مسواك كردن وخراشيدن بدن يا غير آنها وكفاره همندارد، وخارج نمودن خون دمبل با فشار دادن آن كراهتهم ندارد.
مسأله 307 _ كندن دندان حرام نيست وكفّاره هم ندارد ولو خون هم بيايد.
كندن درخت وگياه حرم
مسأله 308 _ كندن درخت يا گياه حرم حرام استواين حكم اختصاصى به محرم ندارد، بلكه بر محل نيزحرام است وفرقى نيست در حرمت كندن بين تنه درخت وشاخه و ميوه آن كما اين كه فرقى نيست بين كندن وبريدن وغير ذلك، ميزان، جدا شدن است.
مسأله 309 _ اگر محرم يا كس ديگر معصيت كرد و بريد درخت را انتفاع به آن وتصرف در آنچه بريده شده،مانعى ندارد.
مسأله 310 _ درختى كه اصل آن در حرم وشاخه هايش خارج حرم يا اين كه به عكس باشد حكم آن حكم درختى است كه تمام آن در حرم باشد.
مسأله 311 _ از حرمت كندن گياه ودرخت چند مورد استثناء شده است:
1 _ درختى كه در منزل ومحلى كه براى سكونت اختيار كرده است برويد چه آن كه ملك او باشد يا منافع آنمتعلق به او باشد، وملك بودن درخت بر صاحب منزل معتبر نيست، بلكه اگر درخت مال كس ديگر هم باشد اينحكم جارى است.
2 _ درخت ميوه ودرخت خرما.
3 _ اذخر كه گياه معروفى است كه آهنگر عوض هيزم و ذغال او را مى سوزاند.
4 _ شاخه وبرگى كه در منزل مسكونى انسان از درخت خارج آمده باشد.
5 _ هر علفى كه براى خوراك شتر باشد اما كندنعلف براى حيوان ديگر غير شتر
جائز نيست ولى مى توان خود حيوان را در آنجا رها نمود تا اينكه از علفها بخورد.
6 _ هر درخت وگياهى كه خود انسان او را كاشته باشد چه آن كه در ملك خود كاشته باشد يا در ملك ديگرى يا در زمين بى صاحب.
مسأله 312 _ كفاره كندن درخت بزرگ يك گاو وكفاره كندن درخت كوچك يك گوسفند وكفاره كندن بعضى از درخت قيمت آن است ودر كندن گياه كفاره نيست.
اگر اسبابى كه موجب كفاره است متعدد شد
مسأله 313 _ اگر چيزهائى كه موجب كفاره است،چند مرتبه از محرم صادر شد در آن چند صورت است:
1 _ آن دو عمل يا چند عمل هر كدام كفاره مخصوصى داشته باشد مانند آن كه كفاره يكى گاو وكفاره ديگرى گوسفند باشد در اين صورت آن دو يا چند كفاره همه ثابت است.
2 _ آن دو عمل كفاره شان يكى باشد اعم از اين كه ازجنس واحد باشند يا از دو جنس ولى بعد از ارتكاب عمل اول كفاره داده است، در اين صورت براى عمل دوم نيز بايد كفاره بدهد.
3 _ آن دو عمل يا چند عمل كفاره شان يكى باشد وبعد از ارتكاب هيچ كدام كفاره نداده است در اين صورت بنابر اظهر يك كفاره بيشتر واجب نيست مگر در چند مورد:
اول كفاره صيد خطائى كه كفاره با تكرار صيد مكررمى شود.
دوم پوشيدن لباس دوخته براى مردان كه اگر چند صنف لباس بپوشد چند كفاره واجب مى شود همانطورىكه گذشت.
سوم سايه قرار دادن در احرام عمره ودر احرام حج كه هر كدام كفاره مخصوصى دارد همان نحو كه گذشت.
حكم جاهل وناسى
مسأله 314 _ هرگاه محرم از
روى جهل يا نسيان يكى از چيزهائى كه تركش بر محرم لازم است وفعل آن موجب كفاره مى شود، انجام دهد كفاره واجب نمى شودمگر در دو مورد:
1 _ اين كه در عمره تمتع بعضى از سعى را فراموشكند وبه خيال آن كه پس از تقصير محل شده با زنى نزديكى نمايد.
2 _ آن كه ناخن ها را بگيرد در اين دو مورد اظهر ثبوت كفاره است همان نحو كه خواهد آمد، وهمچنين كفاره ثابت نيست اگر در حال ضرورت ويا اكراه يكى از آن كارها راانجام دهد مگر در مواردى كه در ذيل آن تروك بخصوص بيان شده است.
جاى كشتن كفارات احرام
مسأله 315 _ جماعتى از فقها فرموده اند كفاره اى كه به جهت صيد واجب شده است اگر در احرام عمره باشد جاى كشتن آن مكه مكرمه است واگر در احرام حج باشد جاى كشتن منى است ولى ظاهر آن است كه تقديم ذبح در همان محل صيد جائز است.
مسأله 316 _ كفاراتى كه به جهت غير از صيد از اسباب گذشته واجب مى شود چنان چه آن سبب در احرامحج باشد اظهر اين است كه جائز است كه تأخير بياندازد تا برگشتن به شهر خود اگرچه افضل آن است كه در منى بكشد.
وچنانچه در احرام عمره مفرده باشد مخيّر است بينكشتن در مكه يا كشتن در منى.
وچنانچه در عمره تمتع باشد بنابر احتياط يا در مكه يادر منى ذبح شود وذبح در منى افضل است وچنانچه تأخير بياندازد تا برگشتن به شهر خود همان جا ذبح نمايد مجزى است.
مسأله 317 _ كفارات ديگر غير از ذبح چه آن كه جنايت در احرام
حج باشد يا در احرام عمره مخير است مكلف در مصرف بين مكه ومنى ولازم نيست بخصوص اهل آنجا داده شود وشرط نيست كه بخصوص فقراء شيعه بدهد بلكه مى تواند به فقراء غير شيعه هم بدهد.
مسأله 318 _ روزه كه كفاره بعضى امور است،جاى معينى ندارد مى توان تأخير انداخت تا برگشتن به شهرخود.
طواف واحكام آن
واجب دوم از واجبات عمره تمتع طواف است وچند شرط در صحت طواف معتبر است:
اشتراط طواف به طهارت حديثه
اول طهارت از حدث در صورتى كه طواف واجب باشد پس شخص محدث اعم از اين كه حدث او اصغر باشد يا اكبر نمى تواند طواف واجب را بدون وضوء يا غسل بجا آورد.
وفرقى نيست در طواف واجب بين طواف حج يا طواف عمره وبين حج يا عمره واجب يا مستحب بلكه ميزان واجب بودن خود طواف است.
ودر صورتى كه مكلف از روى عمد يا جهل يا نسيان طواف واجب را بدون طهارت به جا آورد طواف او باطل خواهد بود، واما طواف مستحب بنابر اظهر طهارت شرط صحت آن نيست.
مسأله 319 _ اگر شخص محدث از وضو يا غسلتمكن نداشته باشد چنانچه وقت موسع است يعنى اگرصبر كند تا تمكن از آن پيدا شود وقت طواف نمى گذرد بايدصبر نموده پس از تمكن وضوء يا غسل نمايد وطواف را به جا آورد واگر وقت ضيق است وتا آخر وقت طواف تمكناز وضوء يا غسل پيدا نمى كند بايد تيمم نموده وطواف رابجا آورد واگر از تيمم هم تمكن ندارد ومأيوس از تمكن باشد به جاى خود نائب بگيرد واحوط آن است كه بافرض نمودن مانع از دخول مسجدالحرام خود نيز بىطهارت
طواف را بجا آورد.
مسأله 320 _ اگر شك در طهارت بنمايد چنانچه پس از فارغ شدن از طواف باشد چيزى بر او واجب نيست وطواف محكوم به صحت است، وچنانچه در اثناء طواف ياقبل از آن شك نمايد اگر حالت سابقه او طهارت باشد وشك در صدور حدث نموده است بنا را بر طهارت بگذارد وطواف را تمام كند واگر حالت سابقه آن حدث بوده واجب است تحصيل طهارت بنمايد.
مسأله 321 _ اگر محرم در اثناء طواف محدث شد در آن چند صورت است:
1 _ آن كه پيش از گذشتن نصف از طواف محدث شود در اين صورت طواف او باطل است وبايد پس ازطهارت از سر بگيرد طواف را.
2 _ آن كه حدث بعد از دور چهارم بوده وبدون اختيار از او سرزده باشد در اين صورت طواف را قطع نموده وبعداز طهارت باقى مانده طواف را بجا آورد صحيح است.
3 _ آن كه حدث بعد از دور چهارم بوده واختيارى باشد يا آن كه بعد از گذشتن نصف وقبل از تمام شدن دور چهارم باشد در اين صورت دو صورت بنابر احتياط پس از طهارتباقى مانده از طواف را به جا آورد ودوباره از سر طواف را اعاده نمايد، ودر اين احتياط كفايت مى كند كه پس ازطهارت يك طواف كامل يعنى هفت دور به جا بياورد به قصد ما فى الذمه اعم از آن كه واجب خصوص آن مقدارى استكه باقى مانده و زيادى لغو است يا آن كه همه آن هفت دورواجب است.
مسأله 322 _ اگر زن در عمره تمتع در حال احرام حائض بوده يا بعد از آن حائض شود
در آن چند صورت است:
1 _ آن كه از براى طهارت وبه جا آوردن اعمال عمره وطواف وقت وسعت داشته باشد به اين نحو كه اگر صبر كند تا پاك شده وغسل نمايد مى تواند طواف ونماز آن را بجا آورد ووقوف به عرفات را قبل از غروب روز نهم ذى الحجه درك نمايد در اين صورت بايد صبر كند پس از پاك شدن وغسل كردن طواف را بجا آورد.
2 _ آن كه از براى طهارت وبه جا آوردن طواف وقت وسعت نداشته باشد واگر صبر كند كه پس از غسل طواف كند وقوف به عرفات را قبل از غروب روز نهم ذى الحجه درك نمى نمايد در اين صورت حج او به اِفراد مبدل مى شود و پس از حج در صورت تمكن عمره مفرده بر او لازم است.
3 _ عارضه حيض در اثناء طواف رخ دهد در اين صورت چنانچه عارضه بعد از تمام شدن دور چهارم بوده باشد مقدارى كه به جا آورده صحيح است بقيه مناسك عمرهرا به جا آورده، و پس از پاك شدن وغسل كردن بقيه طواف را بجا آورد.
وچنانچه قبل از گذشتن نصف باشد طوافش باطل وحكم او در اين فرض حكم زنى است كه قبل از طواف حائض شود، وچنانچه بعد از گذشتن نصف وقبل از تمام شدن دور چهارم باشد بايد احتياط نمايد ومراعات هر دوحكم در دو مورد گذشته را بنمايد.
4 _ عارضه حيض قبل از طواف و بعد از نماز آن باشد در اين صورت طواف او صحيح است و پس از طهارت بايد دو ركعت نماز طواف را به جا آورد.
مسأله 323 _
زن مستحاضه اگر بخواهد طواف كند بايد تمام افعالى كه براى نماز خواندن از وضوء وغسل وغيرذلك براى او واجب است به جا آورد وبعد از آن مى تواندطواف كند ووضوء مخصوصى وغسل خاصى براى طواف لازم نيست.
اشتراط طواف به طهارت از خبث
شرط دوم از شرائط صحت طواف آن است كه درحال طواف بدن ولباس پاك باشد بنابر احتياط لزومى، پس طواف با نجاست بدن يا لباس باطل است بنابر احتياط وبنابر احوط نجاستهائى كه در نماز از آنها عفو شده است مانند خون كمتر از درهم وخون قروح وجروح در طواف معفو نيست.
مسأله 324 _ در صورتى كه نجس بودن بدن يا لباس خود را در حال طواف نداند وپس از طواف عالم شود طواف او صحيح است وحاجتى به اعاده نيست واگر نماز طواف نيز در اين حالت خوانده شود، صحيح است.
مسأله 325 _ اگر مكلف نجاست بدن يا لباس خودرا نداند ودر اثناء طواف علم به نجاست پيدا كند يا اين كه نجاست در اثناء طواف بر او عارض شود بنابر اظهر طواف را قطع نموده وپس از طهارت بقيه طواف را بجا بياورد وطواف او صحيح است وچنانچه احتياط كند به اعاده طواف به قصد اتمام يا تمام بهتر است.
مسأله 326 _ در صورتى كه مكلف از روى فراموشى طواف ونماز آن را با بدن يا لباس نجس بجا آورد و پس از طواف متذكر شد بنابر احتياط لزومى طواف را اعاده نمايد، اما نماز طواف اعاده آن واجب است.
اشتراط طواف به سَتر عورتشرط سوم از شرائط صحت طواف، ستر عورت است پس طواف بدون آن باطل است، ودر ساتر معتبراست كه غصبى نباشد، بلكه
معتبر است هرچه را كه شخص در حال طواف پوشيده يا حمل نموده مباح باشد،وساير شرائطى كه در لباس مصلى معتبر است، در طواف نيز معتبر خواهد بود همان نحو كه گذشت.
اعتبار ختان در طوافشرط چهارم از شرائط نسبت به مرد ختنه نمودن است پس طواف مرد ختنه نشده باطل است و اظهر ايناست كه اين شرط در صبى مميز نيز در صورتى كه خود احرام را ببندد جارى است واما در صورتى كه طفل مميز نباشد يا آن كه ولى طفل او را احرام بسته باشد ثبوت اينشرط معلوم نيست اگرچه احواط است.
مسأله 327 _ بعضى از فقهاء فرموده اند كه صبى مميز كه خود احرام بسته اگر طواف را بدون ختنه به جا آورد طواف او باطل وپس از بلوغ زن بر او حرام خواهد شد پس در اين صورت لازم است پس از ختنه نمودن در صورتتمكن، طواف نساء را اعاده نمايد ودر صورت عدم تمكن جائز است نائب بگيرد.
واين فرمايش در نظر حقير خالى از اشكال نيست زيرا كسى كه طواف نساء را بدون ختنه انجام دهد، قهراً طواف زيارت را كه قبل از آن است، نيز بدون ختنه انجام داده پس آن طواف هم باطل است وحكم او در اين صورت حكم كسى است طواف زيارت را ترك كرده باشد. وخواهد آمد كه حكم او اين است كه اگر عمدا با علم به حكم يا جهل به آن طواف را ترك كند حج او باطل وبايد اعاده نمايد وبا بطلان حج دليلى نداريم بر باقى بودن احرام بنابراين زن بر او حرام نخواهد شد بلى اگر نسياناً طواف بدون ختنه
به جا آورده باشد چنانچه از مكه كوچ كرده استتواند نائب بگيرد براى طواف زيارت وطواف نساء وقبل از طواف نائب، زن بر او حلال نيست.
اشتراط طواف به قصد قربت
شرط پنجم طواف نيت است وبه اين نحو نيّتمى كند كه براى امتثال فرمان الهى طوافى كه براى من واجب است به جا مى آورم، ولازم نيست در ذهن خود بياورد كه طواف عبارت است از گردش كردن دور خانه خداهفت دور، ولازم است نيت تا آخر طواف باقى باشد پس اگر طواف را بدون قصد قربت بجا آورد، يا آنكه در وسط قصد قربت نداشته باشد، طوافش باطل خواهد بود.
واجبات طواف چند چيز است
1 _ اين كه هفت شوط يعنى هفت دور خانه كعبه را طواف كند، وكمتر از هفت دور كفايت نمى كند، وحكم زياد نمودن خواهد آمد.
2 _ آن كه هفت دور پياپى باشد پس جائز نيست فصل طويل بين آنها و بنابر احتياط لزومى قطع طواف فريضه بدون حاجت دينى يا دنيوى جائز نيست.
بلى در صورتى كه حاجتى باشد جائز است قطع طواف و اما طواف مستحب پس قطع او بدون حاجت نيز جائز است.
3 _ آن كه ابتدا طواف از حجرالاسود باشد و بنابر اظهر كفايت مى كند ابتدا طواف از وسط حجرالاسود يا آخر جزء او باشد ولازم نيست از اول حجرباشد.
ونيز لازم نيست كه اول جزء از بدن در ابتداء طواف محاذى اول جزء حجر باشد به قسمى كه تمام بدن او بر تمام حجر بگذرد ولى احوط رعايت هر دو امر است ودر صورتى كه مكلف بخواهد عمل به احتياط نمايد كافى است اندكى قبل از رسيدن به حجر نيت طواف را چنين كند كه ابتداء طواف از جزء واقعى محاذى حجر بوده وانتهاء آن به همان موضع محاذى باشد ومقدار زيادى از باب مقدمه علميه باشد.
4 _ اين كه
هر دورى به حجرالاسود ختم بنمايد و كفايت مى كند در آن كه ختم كند طواف را به همان موضعى كه ابتداء از آن موضع نموده است پس اگر از اول حجر ابتداء كرده است لازم نيست به آخر حجر ختم نمايد بلكه اگر به اول ختم كند مجزى است.
ودر اينجا نيز اگر مكلف بخواهد احتياط كند چنين قصد مى كند كه آخر هر دور اول دور بعد از آن باشد ودر دور هفتم قدرى زيادتر برود ومقدار زيادى به قصد مقدمه علميه باشد.
5 _ بايد طواف كننده خانه را در جميع حالات طواف در طرف دست چپ خود قرار دهد، ودر صورتى كه دربعضى از اجزاء طواف روى خود را به كعبه نمايد يا پشت بهآن بنمايد ولو به غير اختيار باشد اعاده آن جزء لازم است،و ميزان در تحقق اين مطلب صدق عرفى است پس مختصر انحراف به طرف راست مضرّ نيست، وفرقى نيست دربطلان طواف به غير اين طريق، مثل آن كه خانه در طرف راست قرار گيرد، بين آن كه، عالم باشد، يا جاهل، يا ناسى در جميع صور بايد طواف را اعاده نمايد، و بهتر است كه طواف كننده پيش از رسيدن به حِجْر اسماعيل بدن خود را قدرى به طرف چپ كج كند تا اين كه شانه چپ او از كعبه خارج نشود، وهم چنين پيش از رسيدن به در ديگر حِجر بدن خود را به طرف راست كج كند واين دقت را در دو ركن ديگر نيز اعمال كند.
6 _ آن كه حجر حضرت اسماعيل را داخل مطاف نمايد به اين معنى كه از پشت حجر دور بزند
به نحوى كه دور او وخانه طواف نمايد، پس اگر طورى طواف كرد كه دور آن گردش نكرد وآن بيرون از مطاف قرار گرفت يا آن كه از وسط آن گذشت يعنى از يكى از درهاى حجر داخل و از در ديگر خارج شود طواف او باطل است، چنان چه در يكى از دورها چنين كند خصوص همان دور باطل مى شود، و لازم نيست اعاده بقيه دورهاى طواف.
7 _ آن كه طواف كننده بايد از خانه كعبه و از صفه كوچكى كه در اطراف خانه است وبه شاذروان ناميده مى شود، خارج باشد.
مسأله 328 _ مشهور بين فقهاء اين است كه طواف بايد بين مقام ابراهيم (ع) وخانه خدا باشد يعنى از هر طرف اين مسافت در نظر گرفته شود، ومسافت آن بيست وششذراع ونيم تقدير شده است، و نظر به اين كه حجر اسماعيل داخل مطاف است وخود بيست ذراع است، پس در طرفآن بيش از شش ذراع ونيم نبايد دور شد، ولكن ظاهر اين است كه طواف در دورتر از اين مسافت (بيست وشش ذراع ونيم) نيز كافى باشد خصوصاً براى كسانى كه در اين مسافت نتوانند طواف كنند يا طواف در آن بر آنها مشقتداشته باشد ومراعات احتياط با قدرت وتمكن بهتر و اولى است.
تعدى از مطاف به خارج يا داخل
مسأله 329 _ اگر شخصى در اثناء طواف از محل طواف خارج شده و داخل كعبه شد، چنانچه قبل از تجاوز نصف باشد طواف او باطل مى شود ولازم است آن را اعادهنمايد، وچنانچه بعد از اتمام دور چهارم باشد برگشته و از همانجا كه مطاف خارج شده به جا آورد
و اعاده لازم نيست، وچنانچه بعد از تجاوز نصف وقبل از اتمام دور چهارم، باشد بنابر احتياط طواف اول را تمام كرده و پساز آن آن را اعاده نمايد، ودر احتياط مزبور كفايت مى كند يك طواف كامل به قصد، اعم از اتمام وتمام بجا آورد و معلوم باشد اين تفصيل در طواف فريضه است، و اما درطواف مستحب در تمام صُور اتمام كافى است و لازم نيست اعاده.
مسأله 330 _ اگر شخصى در حال طواف به شاذروان راه رود آن مقدار از طواف محسوب نيست وآن جزء را اعاده نموده و طواف را تمام كند و اعاده لازم نيست.
مسأله 331 _ اگر شخصى در حال طواف داخل حجر اسماعيل شود دورى كه دخول در آن دور بوده باطل مى شود ولازم است آن دور را اعاده نمايد و بالا رفتن دراثناء طواف بر ديوار حجر در حكم داخل شدن در حجر است بنابر احتياط.
مسأله 332 _ اگر شخصى بدون عذر در حال طواف از مطاف خارج شود و از جهت طول مدت موالات عرفيه فوت شود، چنانچه قبل از تجاوز نصف باشد طواف اوباطل است ولازم است آن را اعاده نمايد، وچنان چه خروج از مطاف بعد از اتمام دور چهارم باشد پس از مراجعت طواف اول را تمام نموده واعاده لازم نيست، وچنانچه بعد از تجاوز نصف وقبل از اتمام دور چهارم باشد بنابر احتياط پس از مراجعت طواف اول را تمام نموده واعاده طواف بنمايد ودر احتياط مذكور كافى است يك طواف كامل بهقصد اعم از اتمام وتمام بجا آورد. واگر خروج از مطاف به مقدارى باشد كه فوت موالات نشود يا
آن كه طواف، طواف مستحبى باشد در جميع صور طواف اول را تمام نموده واعاده، مأموريه نيست.
مسأله 333 _ اگر از شخصى در اثناء طواف حدث صادر شود جائز است از مطاف خارج شده براى تجديد طهارت، واگر زن در حال طواف حائض شود واجب است فورا طواف را قطع نموده و از مسجد الحرام خارج شود وتفصيلى كه در مسأله سابقه در طواف گفته شد (كه اگر بعد ازاتمام دور چهارم باشد واجب است اتمام و اگر قبل از تجاوز نصف باشد واجب است اعاده و اگر بعد از تجاوز نصف وقبل از اتمام دور چهارم باشد بنابر احتياط جمع كند بين اتمام و اعاده وچنانچه طواف مستحب باشد در جميع صور اتمام كند) در طواف اين اشخاص جارى است.
مسأله 334 _ اگر در اثناء طواف عارضه اى مانند درد سر ودرد شكم به او رخ داد كه از اتمام طواف مانعشد تفصيلى كه در دو مسأله قبل بيان شد در طواف اينشخص جارى است.
مسأله 335 _ جائز است طواف كننده از براى حاجت خود يا حاجت برادر دينى يا به جهت عيادت مريض از مطاف بيرون رود و بعد از مراجعت اگر طواف مستحبى است يا آن كه بعد از اتمام دور چهارم است طواف اول را تمام نمايد واگر طواف واجبى است وقبل از تجاوز نصف است طواف را از سر بگيرد واگر بعد از تجاوز نصف وقبل از اتمام دور چهارم است پس از رجوع بنابر احتياط طواف اول را اتمام و پس از آن اعاده نمايد.
مسأله 336 _ اگر مشغول طواف است ووقت نماز داخل شود جائز است قطع طواف
نمايد ونماز بخواند و پس از اتمام شدن نماز همان طواف اول را تمام نمايد واعاده لازم نيست ولو يك دور از طواف يا كمتر به جا آورده باشد.
مسأله 337 _ جائز است خروج از مطاف به جهت ازاله نجاست از لباس يا از بدن وپس از مراجعت طواف اول را اتمام نموده و اعاده لازم نيست.
بيان حكم نقصان طواف
مسأله 338 _ اگر شخصى عمداً طواف را تمام نكرد وكمتر از هفت دور به جا آورد طواف او باطل است بلى چنانچه از مطاف خارج نشده وموالات عرفيه هم باقى باشد جائز است كه آن طواف را تمام نمايد وحكم خروج از مطاف بدون عذر وبا عذر بيان شد.
مسأله 339 _ اگر شخصى سهواً طواف خود را كمتر از هفت دور به جا آورد در آن چند صورت است:
1 _ اين كه موالات باقى باشد واز مطاف خارج نشده باشد در اين صورت آنچه باقى مانده، بجا آورد و طواف او صحيح است.
2 _ آن كه متذكر نشود مگر بعد از شروع در سعى بين صفا ومروه در اين صورت نيز آنچه باقى مانده، به جا آورد وطواف او صحيح است ودر صورتى كه خود متمكن نباشد ولو به جهت اين كه به شهر خود برگشته باشد نائب بگيرد.
3 _ آن كه متذكر شود قبل از شروع در سعى وبعد ازفوت موالات يا خروج از مطاف در اين صورت چنانچه از نصف تجاوز نكرده باشد اصل طواف را اعاده نمايد، وچنانچه دور چهارم تمام شده باشد طواف اول را تمام كند واعاده لازم نيست، وچنانچه بعد از تجاوز از نصف وقبل از اتمام دور چهارم باشد بنابر
احتياط طواف اول را اتمام وپس از آن اعاده نمايد.
حكم زياد نمودن در طواف
مسأله 340 _ اگر عدد اشوط (شوط يعنى دور) بيش از هفت شد در آن چند صورت خواهد بود.
1 _ آن كه مقدار زائد را به قصد جزئيت طواف به جا نياورد بلكه بدون قصد يا به قصد امر ديگرى اتيان كرده است در اين صورت طواف او صحيح است ومقدار زيادى بطلان نمى گردد وحرام هم نيست.
2 _ آن كه مقدار زائد را به قصد جزئيت همين طواف به جا آورد در اين صورت طواف او باطل وخود عمل حرام است، اعم از اين كه از ابتداء طواف يا در اثناء آن يا بعد ازتمام شدن قصد جزئيت زيادى را بنمايد.
3 _ آن كه مقدار جائز را به قصد طواف ديگر به جا آورد و آن را نيز به اتمام برساند حكم اين صورت بعداً بيان خواهد شد.
4 _ آن كه مقدار جائز را به قصد طواف ديگر بجا آوردواو را تمام نكند در اين صورت نيز طواف او صحيح است.
مسأله 341 _ زيادى در طواف مستحبى موجب بطلان آن نخواهد شد.
مسأله 342 _ اگر كسى از روى سهو بيش از هفت دور طواف كند، اگر آن مقدار زائد مقدارى از يك دور باشدكه هنوز به ركن عراقى (كه نقطه معينى است) نرسيده آن دور را قطع نمايد وعمل او صحيح است، واگر بعد از رسيدن به آن باشد مكلف مى تواند او را قطع نمايد ولى مستحب است آن را تا هفت دور ديگر تمام نمايد ويك طواف كاملمستحبى خواهد بود، ودر صورت تمام كردن بايد نماز طواف واجب را قبل از سعى
و نماز طواف مستحب را بعد از سعى به جا آورد.
حكم قران بين دو طواف
مسأله 343 _ اگر كسى دو طواف را پشت سرهم بدون اين كه بعد از طواف اول نماز آن را بخواند به جا آورد،در آن چند صورت است:
1 _ آن كه هر دو طواف واجب باشند در اين صورت اظهر بطلان هر دو طواف است.
2 _ آن كه هر دو مستحب باشند در اين صورت هر دوطواف صحيح است وحرام هم نيست.
3 _ آن كه يكى واجب وديگرى مستحب باشد در اينصورت نيز بنابر اظهر هر دو طواف صحيح است.
4 _ آن كه در طواف اول سهواً يك دور يا بيشتر اضافه نمايد در اين صورت مستحب است زيادى را تا هفت دور تمام كند به نحوى كه در مسأله قبل بيان شد.
حكم شك در طواف
مسأله 344 _ اگر مكلف در صحت وفساد آنچه اتيان كرده است از هفت دور شك كند بنا بگذارد بر صحت واگر شك در عدد آنها بنمايد بعد از فراغ وتجاوز از محل مثل اين كه در حال نماز طواف باشد وشك كند يا آن كه بعد از اتيان به منافى ولو فصل طويل يا بعد از اعتقاد به تمام شك نمايد طواف او محكوم به صحت است اعم از اين كه شك در زيادت باشد يا شك در نقصان.
مسأله 345 _ اگر مكلف به آوردن هفت دور يقين داشته باشد وشك در زيادتى بنمايد مثل اين كه در دورى كه تمام كرده احتمال بدهد كه دور هشتم باشد به اين شكاعتناء ننمايد وطواف او صحيح است.
مسأله 346 _ اگر قبل از تمام شدن دور شك كند كه
دور هفتم است يا هشتم بنابر اظهر طواف او باطل است.
مسأله 347 _ اگر كسى شك كند در عدد هفت دور بدون احراز دور هفتم. مثل اين كه شك كند شش دور به جا آورده يا هفت دور يا شك كند در عدد دورهاى سابقه مثل اين كه شك كند دو دور به جا آورده يا سه دور يا شك در زيادى وكمى هر دو بنمايد مثل اين كه شك كند شش دوريا هشت دور بجا آورده يا شك او بين شش وهفت وهشت باشد در جميع اين صور طواف او باطل است.
مسأله 348 _ حكم بطلان طواف در مواردى كهشك در نقصان بنمايد كه بيان شد در طواف واجب است ولى اگر طواف مستحبى باشد در تمام آن موارد مى تواند بنا بگذارد بر اقل وتمام كند طواف را وطواف محكوم به صحت است ومى تواند بنابر اكثر بگذارد. احكام طواف
مسأله 349 _ اگر كسى عمدا با علم به حكم طواف را ترك نمايد وتدارك آن تا پيش از وقوف به عرفات ممكن نشد، عمره او باطل خواهد شد وسال ديگر بايد حج به جا آورد، وبنابر احتياط واجب بايد اِفراد نمايد.
وهمچنين اگر عمداً طواف حج را ترك نمود و تا آخر ذى الحجه تدارك ننمود حجش باطل وسال آينده بايد حج به جا آورد.
واما در عمره مفرده چون وقتش مادام العمر است پس باطل نمى شود وبايد طواف وما بعد آن را اتيان كند.
مسأله 350 _ اين احكام در عالم گفته شددر جاهل نيز جارى است به علاوه يك شتر كفاره لازم است.
مسأله 351 _ اگر كسى از روى فراموشى طواف راترك كند
ومحل تدارك آن گذشته باشد عمره وحج اوصحيح است، و در صورت تمكن خودش بايد طواف راقضاء نمايد، واگر كوچ كرده است از مكه وبرگشتن براى اوممكن است ودشوار نيست بايد برگردد وطواف را قضاءكند، ودر برگشتن لازم نيست ثانياً محرم شود، واگر برگشتن متعذر يا دشوار است، بايد براى تدارك طواف نائب بگيرد.
واگر خود طواف را قضاء نموده بايد سعى را بعد ازطواف اعاده نمايد واگر نائبش قضاء كرد بايد بعد از طواف سعى را نيز به جا آورد.
مسأله 352 _ اگر كسى طواف را فراموش كرد و بعد از اتمام نمودن اعمال حج با زن خود نزديكى نمود چنانچه اين مقاربت بعد از تذكر فراموش شدن طواف باشد بايديك شتر به عنوان كفاره قربانى كند واگر قبل از تذكر باشد،چيزى واجب نيست.
مسأله 353 _ اگر كسى طواف را فراموش كرد و مرد و به جا نياورد لازم است بر ولى او خودش يا نائب گرفته قضاء نمايد طواف فوت شده را.
مسأله 354 _ در صورتى كه مكلف در اثر مرض ياشكستگى ومانند آن از طواف مباشرتا متمكن نباشد، لازم است در صورت امكان او را طواف دهند به نحوى كهپاهايش به زمين كشيده شود، واگر به اين نحو ممكن نيست به كمك ديگرى ولو به اين كه به دوش گرفتن او باشد،طواف نمايد واگر از آن هم تمكن نداشته باشد براى طواف نائب بگيرد ونسبت به نماز طواف اگر خود تمكن آن را داشت، به جا بياورد واگر تمكن نداشت، نماز را نيز نائب به جا آورد، ودر تمام صور حج او درست است، اما اگر عدم تمكن از حيث حيض يا نفاس
باشد حكم آن در شرائط طواف مفصلاً بيان شد.
نماز طواف
واجب سوم از وواجبات عمره تمتع دو ركعت نماز طواف است، وكيفيت آن مانند كيفيت نماز صبح است،اين نماز را بايد پشت مقام ابراهيم بجا آورد، ودر صورتتمكن بايد نزديك مقام باشد واگر تمكن نداشت، به واسطه ازدحام ووقت هم ضيق بود مى تواند دورتر به جا آورد، ولى بايد پشت مقام باشد، ودر دو طرف راست و چپ نمى تواند بجا آورد اين حكم اختصاص به طواف واجب دارد، اما طواف مستحب پس نماز آن را در حالت اختيار نيزدر تمام جاهاى مسجد مى توان بجا آورد.
مسأله 355 _ بنابراظهر بايد نماز طواف را بعد از طواف فورا بجا آورد يعنى بين طواف ونماز آن عرفاً فاصله نباشد.
مسأله 356 _ اگر كسى عمداً با علم به حكم نماز طواف را ترك نمايد عمره وحج او باطل نخواهد شد، فقط خلاف شرع كرده و بايد برگردد به مقام وپشت آن نماز راقضاء نمايد، واگر مرد و به جا نياورد، ولى ميت خود يا نائبى گرفته قضاء نمايد.
مسأله 357 _ اگر كسى نماز طواف را فراموش نموده و قبل از بيرون رفتن از مكه متذكر شد لازم است برگشته و نماز را به جا آورد، واگر تمكن نداشته باشد بايد نائب بگيردونائب به جا آورد، واگر از مكه بيرون رفته مخير است، بين آن كه خودش برگردد ونماز را به جا آورد نزد مقام، وبين آن كه نائب بگيرد كه نماز را نزد مقام به جا آورد، و بين آن كه هر جا كه متذكر شد همانجا نماز را بجا آورد ولى بنابر احتياط درصورت تمكن و
دشوار نبودن، خود برگردد ودر مقام نماز به جا آورد بلكه اين احتياط ترك نشود، وظاهر اين است كه اعاده سعى لازم نيست.
مسأله 358 _ اگر كسى از روى جهل به حكم نماز طواف را ترك نمود حكم او حكم كسى است كه از روى فراموشى ترك كرده باشد.
مسأله 359 _ كسى كه واجبات نماز طواف را ازقرائت وغير آن نداند واز روى جهل نماز را فاسد به جا آورد، عمره وحج او باطل نمى شود، ولى قطع نظر ازاين كه خلاف شرع نموده بايد پس از ياد گرفتن مسائل خود برگردد ونماز را نزد مقام به جا آورد، واگر بميرد قضاء آن بر ولى واجب است، به اين معنى كه حكم اين نماز حكم سائر نمازهائى است كه از ميت فوت شده است.
مسأله 360 _ اگر شخصى از روى مسامحه قرائت حمد وسوره را تصحيح نكرده به مكه مشرف شد ودر آنجا از تصحيح آن متمكن نشد، احتياط آن است كه خود بهمقدار ميسور نماز را به جا آورد، پس از آن نماز را باجماعت رجاءً به جا آورد، و بعد از آن براى نماز نائب بگيرد،و بعد از تصحيح خود برگردد و به جا آورد واگر مرد، ولىّ او آن را قضاء نمايد ولى اگر كسى مقصر در تصحيح كردن نبود، همان مقدار كه مى تواند نماز را به جا آورد، كافى است.
وجوب سعى
واجب چهارم از واجبات عمره تمتع سعى بين صفا ومروه است، وخود يكى از اركان است كه اگر عمداً ترك شود، حج باطل خواهد شد خواه علم به حكم داشته يا جاهل به حكم باشد.
مسأله 361 _ سعى بايد بعد
از طواف ونماز طواف به جا آورده شود، واگر پيش از طواف يا نماز آن به جا آوردهشود، لازم است بعد از آنها اعاده شود، وحكم كسى كه طواف را فراموش كند وبعد از سعى يادش بيايد پيشتر گفته شد.
مسأله 362 _ نيّت در سعى معتبر است به اين معنىكه اگر در عمره است، به نيت عمره واگر در حج است، به نيت حج قربة الى الله بجا آورده شود.
سعى يعنى چه؟
رفت وآمد بين صفا و مروه را سعى گويند صفا در يك طرف ومروه در طرف ديگر قرار دارد رفتن از اول جزء از صفا به مروه را يك شوط گويند وهمچنين برگشتن از اولجزء مروه به صفا يك شوط است وتمام سعى هفت شوط است.
واجبات سعى وشرائط آن چند چيز است: 1 _ نيت، كيفيت آن چنين است: (سعى مى نمايم هفتمرتبه ميان صفا و مروه در فرض عمره تمتع به جهت فرمان الهى) واگر قصد كند كه سعى واجب را به جهت فرمان الهى به جا مى آورم كفايت مى كند.
2 _ آن كه ابتداء سعى از صفا باشد پس اگر از مروه شروع كند، باطل است وفقهاء فرموده اند ابتداء سعى ازصفا در هر مرتبه بايد به اين نحو باشد كه عقب پا را بچسباندبه صفا ودر برگشتن انگشتان پا را به او بچسباند كه تمام مسافت بين صفا ومروه را سعى نمايد، واين قول احوط است، و بالا رفتن چهار پله در رفتن وبرگشتن لازم نيست اگر چه احوط است، و در صورتى بالا رفتن از پله ها چسباندن پا لازم نيست قطعاً.
3 _ ختم سعى به مروه بنمايد، در
اين جا نيز فقهاء فرموده اند در هر دفعه كه به مروه مى رسد انگشتان پا را به آن بچسباند ودر برگشتن پشت پا را به آن بچسباند واين قول احوط است و بالا رفتن از پله ها لازم نيست واگر بالا رفت چسباندن قطعا واجب نيست.
4 _ لازم است سعى هفت مرتبه باشد، يعنى سعى ازصفا را به مروه را يكى حساب كند ودومى سعى از مروه به صفا است وبه همين نحو تا هفت دفعه تمام شود ومرتبهّ هفتم در مروه ختم خواهد شد.
5 _ بايد سعى را پس از طواف ونماز آن به جا آورد و تقديم آن بر طواف ونماز آن جائز نيست واگر از روى فراموشى يا جهل به حكم، سعى را بر طواف مقدم داشت لازم سعى را پس از طواف اعاده نمايد وحكم تقديم سعى بر نماز طواف در نماز طواف گذشت.
6 _ بايد سعى بين دو كوه واقع شود، پس اگر سعىكند روى عمارتى كه در اين زمان بالاى دو كوه ساخته شده است، صحيح نيست.
7 _ آن كه رفت وآمد ميان صفا ومروه بايد از راه متعارف باشد بنابراين اگر از راه مسجد الحرام يا سوق اليل يا راه ديگر برود يا بازگشت نمايد، كفايت نمى كند.
بلى لازم نيست سعى به خط مستقيم باشد.
8 _ در وقت رفتن از صفا به مروه بايد متوجه به مروهباشد، ودر وقت برگشتن از مروه بايد متوجه صفا باشد،پس اگر در رفتن يا برگشتن به پشت سر توجه كند كفايت نخواهد كرد، بلى التفات به راست وچپ بلكه التفات بهپشت سر مانعى ندارد.
مسأله 363 _ در صحت سعى طهارت از
حدَث وخبث، و ستر عورت شرط نيست ولى اولى مراعاة طهارت از حدث است.
مسأله 364 _ مكلف مى تواند از براى استراحت در صفا يا در مروه يا بين صفا ومروه بنشيند اگرچه احوط تركنشستن در ميان صفا ومروه است.
احكام سعى
مسأله 365 _ اگر شخصى عمدا با علم به حكم يا از جهت جهل به حكم سعى را ترك كرد چنانچه تدارك در عمره تمتع تا زمان وقوف به عرفات ودر حج تا آخرذى الحجه ممكن است بايد تدارك نمايد، والا حج او باطل وبايد سال آينده حج به جا آورد، وبنابر احتياط واجب اگرترك نموده در عمره تمتع، حج او به حج افرادمبدّلشود.
مسأله 366 _ اگر كسى سعى را از روى فراموشى ترك نموده چنانچه از مكه كوچ ننموده بايد خودش سعى رابه جا آورد، واگر متمكن نباشد، نائب گرفته او به جا آورد، واگركوچ كرده، در صورت تمكن وعدم دشوارى بنابر احتياط واجب خودش بايد برگردد وسعى را بجا آورد، ودرصورت عدم تمكن يا دشوارى ولو به اين كه به وطن خود رسيده وبرگشتن طبعاً مشقتى دارد مى تواند نائب بگيرد ونائب آن را به جا آورد.
مسأله 367 _ شخصى كه در اثر پيرى يا مرض ازسعى مباشرتاً متمكن نباشد ولو به سوار شدن به مركبى،لازم است در صورت امكان به كمك نمودن ديگرى ولو اينكه به دوش او باشد سعى نمايد، واگر از آن هم تمكن نداشته باشد، نائب بگيرد ودر هر دو صورت حج او صحيحاست.
مسأله 368 _ اگر شخصى عمداً سعى را بيش از هفت مرتبه بنمايد سعى او باطل خواهد شد، اعم از اين كه از اول قصد زيادى
داشته باشد يا در اثناء باشد يا بعد ازتمام شدن هفت مرتبه، بلى اگر زيادى را به قصد اين كه جزء سعى باشد نياورد باطل نخواهد شد.
مسأله 369 _ اگر شخصى از روى فراموشى سعى را بيش از هفت مرتبه آورد سعى او باطل نمى شود، و چنانچه كمتر از يك مرتبه آورده باشد از زيادى بايد صرفنظر نمايد، و اگر يك مرتبه كامل آورده، مستحب است شش مرتبه ديگر بجا آورد تا آنكه يك سعى كامل بشود، و چنانچه بيش از يك مرتبه آورده است رجاءّ تمام نمايد سعى دوم را و مى تواند صرفنظر از زيادى بنمايد و در جميع صور سعى او محكوم به صحت است.
مسأله 370 _ اگر از هفت مرتبهبجا آورد، در آن دو صورت است.
1 _ آن كه نقصان عمدى باشد با علم به حكم يا جهل به آن در اين صورت چنانچه تا موقف عرفات در عمره تمتع و تا آخر ذى الحجه در حج آن، تدارك ممكن است بايد باقى مانده را به جا بياورد و چنانچه تدارك ممكن نيست حج او باطل وسال آينده بايد به جا آورد، وبنابر احتياط واجب حج او مبدل به حج اِفراد مى شود در صورتى كه نقصان در سعىعمره باشد.
2 _ آن كه نقصان سهوى باشد در اين صورت چنانچه از مكه كوچ نكرده باشد ومتذكر شود بايد خودش باقى مانده را به جا آورد، وچنانچه از مكه كوچ كرده است برفرض تمكن ودشوار نبودن هر وقتى كه متذكر شد، خودش به جا آورد بقيه را و بر فرض عدم تمكن يا دشوارى ولو به اين كه به شهر خود
برگشته باشد نائب بگيرد ونائب همان باقى مانده را اتيان كند وكافى است، وبنابر احتياط نائب سعى تمام به جا آورد وچنين قصد كند آنچه در ذمه منوب عنه است بجا مى آورم اعم از اين كه واجب هفت مرتبه باشد يا خصوص مقدارى كه متمم سعى او است و زايد لغو باشد ودر اين حكم فرقى نيست بين آن كه فراموشى قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد يا بعد از آن.
مسأله 371 _ اگر كسى يك مرتبه از سعى را فراموش كند و به اعتقاد آن كه سعى او تمام است بعد از تقصير با زن مقاربت بنمايد ويا آن كه ناخن هاى خود را بگيرد بايد به عنوان كفاره يك گاو بكشد.
مسأله 372 _ قطع سعى براى غرضى يا بدون غرض مانعى ندارد، وچنانچه قطع نمود او را لازم نيست پس از مراجعت به مسعى، سعى را اعاده نمايد بلكه كافى است همان مقدار كه باقى مانده است به جا بياورد ولو فصل طويل هم شده باشد.
حكم شك در سعى
مسأله 373 _ اگر كسى شك در عدد دفعات نمايد چنانچه شك در زيادى باشد مثل اين كه شك نمايد اين مرتبه كه تمام شده هفتمى است يا نهمى، سعى او محكومبه صحت است.
و چنان چه شك در نقيصه باشد مثل اين كه شك كند بين پنج و هفت يا در اثناء باشد شك كند اين مرتبه هفتم است يا نهم، سعى او محكوم به بطلان است چه آن كه شك او بعد از فراغ از عمل باشد يا قبل از فراغ بعد از تقصير باشديا قبل از آن در جميع صور بايد سعى را
اعاده نمايد.
تقصير
واجب پنجم از واجبات عمره تمتع تقصير است،معنى تقصير اين است كه مكلف قدرى از موى سر يا ريش يا سبيل خود را با مقراض يا غير آن ولو با دندان بگيرد.
مسأله 374 _ در محل شدن از عمره تمتع تقيرمتعين است، و تراشيدن موى سر كفايت نمى كند، بلكه بنابر احتياط وجوبى حرام است سر تراشيدن يك گوسفند قربانى كند ولى بنابراظهر واجب نيست.
مسأله 375 _ واجب است تقصير را بعد از فراغ از سعى به جا آورد و قبل از آن مشروع نيست بلكه تقديم تقصير بر آن موجب كفاره است وبايد يك گاو قربانى كند.
مسأله 376 _ اگر شخصى عمداً تقصير را ترك نمود تا آن كه با احرام حج محرم شد عمره تمتع او باطل است و حج او مبدل به اِفراد مى شود وبعد از آن لازم است عمره مفرده را بجا آورد واحوط آن است كه در سال آينده حج را اعاده نمايد.
مسأله 377 _ اگر شخصى از روى فراموشى تقصير را ترك نمود تا آن كه با احرام حج محرم شد عمره صحيح است وبنابر احتياط يك گوسفند قربانى كند.
مسأله 378 _ تمام چيزهائى كه به جهت احرام برمحرم حرام شده بود، پس از تقصير حلال مى شود حتى سر تراشيدن.
قسمت دوم حج تمتع
در گذشته بيان شد كه واجبات حج تمتع سيزده است كما اين كه شرائط آن در همان جا ذكر شد ونيز بيانكرديم كه كسى كه اعمال عمره تمتع را به جا آورد جائز نيست از مكه معظمه بدون احرام حج خارج شود مگر دو دسته رجوع شود به مبحث اقسام حج اول رساله.
احرام حج
واجب اول از واجبات حج تمتع احرام است، و واجبات وتروك آن به همان كيفيت است كه در احرام عمره ذكر شد، ونيت آن چنين است احرام مى بندم در حج تمتع براى اعمال حج به قصد فرمان الهى، ودر مبحث بيانكرديم حقيقت احرام ووجوب تلبيه ومحل گفتن آن و موضع قطع تلبيه را.
مسأله 379 _ در مبحث مواقيت گفتيم كه احرام حج بايد از مكه باشد ومكلف مخير است از هر جاى مكه كه بخواهد احرام ببندد بلى افضل مسجد است وافضل مواضع مسجد، مقام ابراهيم يا حجر اسماعيل است.
مسأله 380 _ وقت احرام حج پس از اعمال عمره است وافضل اوقات آن روز ترويه است يعنى هشتم ذى الحجه، وجائز است احرام حج را تا سه روز پيش از ترويه مقدم بدارد خصوصاً نسبت به پيرمرد ومريض كه ترس از ازدحام داشته باشند واز اين جهت پيش از مردمبيرون روند، ولى غير معذروين بنابر احتياط مقدم ندارد احرام را به روز ترويه، وجائز است تأخير آن از روز ترويه تا آن كه وقت وقوف به عرفات فوت نشود.
مسأله 381 _ اگر كسى از روى جهل يا فراموشى احرام حج را ترك نمود تا از مكه خارج شد در آن چندصورت است:
1 _ آن كه قبل از عرفات متذكر شود، در
اين صورت اگر تمكن دارد بايد برگردد واز مكه احرام ببندد واگر تمكنندارد به جهت ضيق وقت يا عذر ديگر از همان موضع تذكر احرام ببندد.
2 _ آن كه تذكر در عرفات يا مشعر يا بعد از افاضه ازمشعر باشد در اين صورت مى تواند از همان جا كه متذكر شده احرام ببندد وبرگشتن به مكه لازم نيست ولو تمكن داشتهباشد.
3 _ آن كه تذكر
بعد از تمام شدن اعمال حج باشددر اين صورت حج او صحيح است.
مسأله 382 _ اگر شخصى با علم وعمد احرام حج را ترك نمود چنانچه تا زمان وقوف به عرفات تدارك آن ممكن باشد بايد تدارك نمايد واگر تا زمان وقوف به عرفات ممكن نشد، حج او باطل است ولازم است در سال آينده قضاء نمايد.
وقوف به عرفات
واجب دوم از واجبات حج تمتع وقوف به عرفات است عرفات نام محل مخصوصى است كه در چهار فرسخى مكه است، ومراد وقوف بودن در آن جا است چه سواره، چه پياده، ساكن يا متحرك، ايستاده يا نشسته ياخوابيده در اين وقوف قصد قربت معتبر است.
مسأله 383 _ بايد وقوف از روى اختيار مكلف باشد پس اگر در مجموع مدت بيهوش بود وقوف او باطلاست، وهمچنين اگر خواب بود بدون آن كه قبلا نيت وقوف كرده باشد.
مسأله 384 _ براى شخص مختار زمان وقوف به عرفات از اول ظهر روز نهم ذى الحجه تا غروب شرعى است اگر چه مقدارى از اول وقت را اگر قبل از عرفات مشغول به مقدمات مستحبه از قبيل غسل ونماز باشد مانعى ندارد، بلكه تأخير تا يك ساعت بعد از ظهر تقريبا مطلقا جائز است، ووقوف در
اين مدت اگر چه واجب است ولى از اركان نيست يعنى اگر مكلف در بعضى از اين مدت ترك وقوف نمايد مرتكب حرام شده ولى حج او باطل نيست، بلى وقوف فى الجمله ما بين يك ساعت بعد از ظهرتقريبا وغروب شرعى از اركان است پس اگر در صورت اختيار در تمام اين مدت هيچ وقوف ننمايد حج او فاسد است.
مسأله 385 _ اگر مكلف در وقت مزبور كه وقت اختيارى است متمكن از وقوف نشد يا فراموش نمود يا جاهل غير مقصر بود، لازم است در شب عيد مقدارى از اول شب تا طلوع فجر وقوف نمايد واين وقت را وقت اضطرارى مى نامند.
وچنانچه وقوف نمود حج او صحيح است وچنان چه متمكن از وقوف در وقت اضطرارى بود وعمدا وقوف ننمود حج او باطل است.
مسأله 386 _ بر شخصى كه متمكن از وقوف اختيارى نبود واجب است وقوف اضطرارى در صورتى كه بداند كه اگر وقوف اضطرارى بنمايد درك وقوف اختيارىمشعر را مى نمايد والا واجب نيست.
مسأله 387 _ اگر كسى متمكن از وقوف اضطرارى نشد يا فراموش كرد تا طلوع فجر وقوف به مشعر مجزى است وحج او صحيح است.
مسأله 388 _ شخص مختار كه واجب است از اول ظهر تا يك ساعت بعد از ظهر تا در غروب در عرفات بماند اگر با علم وعمد پيش از غروب از آنجا كوچ كند حج اوصحيح است ولى معصيت كرده وبايد برگردد وواجب است در منى در روز عيد يك شتر در راه خدا نحر كند، واگراز اين كفاره متمكن نشد بايد هيجده روز روزه بگيرد در مكه يا در راه يا در
منزل خود پس از مراجعت ودر وجوب كفاره فرقى نيست بين آن كه برگردد قبل از غروب آفتاب به عرفات يا برنگردد در هر دو صورت كفاره واجب است.
مسأله 389 _ اگر مكلف از جهت فراموشى يا جهل به حكم پيش از غروب، از عرفات كوچ كند بايد پس از علم يا تذكر به عرفات برگردد وكفاره بر او واجب نيست ولو پس از علم وتذكر برنگردد به عرفات.
مسأله 390 _ اگر چه شبهه نيست در اين كه دعا وذكر در حال وقوف به عرفات از مستحبات اكيده است ولى فتواى بعضى از فقهاء به وجوب دعا و بعضى ديگر به وجوب صلوات بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) وذكر ضعيف است.
پس اگر در تمام مدت وقوف هيچ عمل عبادى انجام ندهد حج او صحيح است ومعصيت هم نكرده است.
مسأله 391 _ هرگاه اول ماه نزد قاضى اهل تسنن ثابت شد وبر طبق آن حكم نمود، در نزد شيعه ثابت نشد يا ثابت شد كه اول ماه نيست در آن جا چند صورت است:
1 _ راهى براى متابعت نكردن نباشد واگر بخواهد مخالفت نمايد ولو به اين كه روز بعد مقدارى از وقوف كهركن است به جا آورد خوف تلف نفس يا قطع عضوى ازاعضاء يا از بين رفتن آن بشود در اين صورت واجب است متابعت، ومخالفت آنان حرام است واگر وقوف آنان وقوف نمايد حج او صحيح و احتياج به اعاده ندارد و اگر مخالفت نمايد و در آن روز ننمايد روز بعد وقوف كند حج او باطل است.
2 _ راهى براى متابعت نكردن نباشد وبر مخالفت با آنان محذورى كه گذشت مترتب
نشود ولى ممكن است ضررى به او برسانند يا در مشقت و زحمت بيافتد در اينصورت اگر تبعيّت نمايد حج او صحيح واحتياج به اعاده نيست واگر مخالفت هم نمايد حجش صحيح است.
3 _ راهى براى متابعت كردن دارد و چنانچه مخالفت نمايد هيچگونه ضرر واذيّتى متوجه خودش و بقيه شيعه نمى شود، در اين صورت جائز نيست متابعت نمايد و اگر تبعيّت نمود واحتياط نكرد حجش باطل است
4 _ نتواند مخالفت نمايد و به درك وقوف اختيارى عرفه ولى از وقوف اضطرارى آن مانعى نباشد در اين صورت اگر تبعيت نمايد حجش صحيح است.
وقوف در مزدلفه
واجب سوم از واجبات حج تمتع از وقوف در مزدلفهاست (ومزدلفه نام جائى است كه مشعر الحرام هم مى نامند) وزمان وقوف كه مراد بودن در آن محل است به اختلاف مكلفين مختلف است، براى مرد مختار زمان وقوف روز عيد قربان از طلوع فجر تا طلوع خورشيد است، بلكه اگر اواخر وقت هم به مزدلفه برود واجب را به جا آورده است ولى زودتر از طلوع شمس نبايد از وادى محسر كه حدود مزدلفه است كوچ بنمايد پس مكلف مى تواند ديرتر ازطلوع فجر برود به مزدلفه ولى نمى تواند زودتر از طلوع شمس از آن حدود خارج شود.
و زمان وقوف براى زنان وصاحبان عذر وضعفاء از مردان وكسانى كه كار ضرورى داشته باشند شب عيد قربان تا طلوع شمس است ولازم نيست تمام شب را بمانند بلكه مقدارى از آن را اگر وقوف نمايند كافى است.
وزمان وقوف براى كسانى كه وظيفه شان وقوف دريكى از دو وقت گذشته است ولى به واسطه ضرورت وقوف ننمودند از اول طلوع
آفتاب تا ظهر روز عيد است همين قدر كه مقدارى از اين وقت را وقوف نمايند واجب را به جا آورده اند.
مسأله 392 _ كسى كه عالماً عامداً مختارا وقوف به مزدلفه را ترك نمايد حج او باطل است ولو وقوف به عرفه نموده باشد ويك شتر كفاره هم بر او واجب مى شود.
مسأله 393 _ اگر مكلف از عرفات كوچ كرد وبه مزدلفه آمد واجب نيست ماندن شب در مزدلفه ولو تمكن از ماندن داشته باشد.
مسأله 394 _ معتبر است در وقوف به مزدلفه كه وقوف را به قصد امتثال فرمان خداوند به جا آورد و لازم نيست قصد نمايد وقوف براى حجة الاسلام است يا غير آن همين قدر كه قصد نمايد وقوفى كه امر به او شده است كفايت مى كند.
مسأله 395 _ شخصى كه وظيفه اش وقوف در بين الطلوعين است اگر شب را در مزدلفه وقوف نموده وقبل از طلوع فجر از آنجا كوچ كند چنان چه از روى علم وعمد باشد حج او باطل ويك گوسفند كفاره بايد بدهد وچنان چه از روى جهل باشد حجش صحيح است ولى يك گوسفند كفاره بر او واجب است.
اختلاف حال مكلف از جهت ادراكوقوفين
از مطالب گذشته معلوم شد كه براى عرفات دو وقوف است اختيارى واضطرارى، وبراى مزدلفه سه وقوف است دو اضطرارى، شب عيد، وروز عيد، يك اختيارىبين الطلوعين روز عيد، ووظيفه محرم بر حسب درك وقوفين يا يكى از آنها اختلاف دارد زيرا در آن چند صورت است:
صورت اول آن كه مكلف اختيارى عرفه را درك نمايد و وقوف به مزدلفه را مطلقا ترك كند در اين صورت چنان چه ترك وقوف به مزدلفه
از روى علم وعمد باشد حج او باطلوسال آينده بايد حج نمايد، در صورتى كه حج بر او واجبباشد ويك شتر كفاره بر او واجب است، وچنان چه ترك وقوف از روى جهل باشد حج او صحيح وظاهرا يك گوسفند كفاره واجب است، وچنان چه از روى نسيان واضطرار باشد حجش صحيح است وچيزى بر او نيست.
مسأله 396 _
شخصى كه عن علم وعمد وقوف راترك كند بقيه اعمال حج را لازم نيست بجا آورد بلكه بايد عدول كند به عمره مفرده و با همان احرام كه بسته است براى حج عمره مفرده به جا آورد وبعد از آن از احرام خارج شود.
صورت دوم فقط اضطرارى عرفه را درك نمايد چنين شخصى حج او باطل و بايد به همان احرام كه براى حج بسته بوده عمره مفرده به جا آورد وبعد از آن از احرام خارجشود، ودرصورتى كه حج واجب بوده وترك وقوف به مزدلفه عمدى باشد سال آينده واجب است حج به جا آورد و اگر عمدى نبوده وجوب حج در سال آينده منوط است بهبقاء شرط وجوب.
صورت سوم آن كه اختيارى مشعر را كه بين الطلوعين است درك نمايد، در اين صورت اگر ترك وقوف به عرفه عمدى باشد حجش باطل وبايد عدول كند عمره مفرده به نحوى كه گذشت واگر غير عمدى باشد حج او صحيح است.
صورت چهارم شب عيد مزدلفه را فقط درك نمايددر اين صورت اگر محرم زن باشد يا مرد معذور ومريضحجش صحيح است واگر مرد مختار غير معذور باشدحجش باطل است وبايد عدول كند با همان احرم به عمره مفرده.
صورت ششم آن كه درك نمايد وقوف اختيارى هر كدام
از عرفات و مزدلفه را در اين صورت حج صحيح است وچيزى بر او نيست.
صورت هفتم آن كه درك نمايد اختيارى عرفه با وقوف شب مزدلفه را در اين صورت چنانچه محرم زن يا مرد معذور باشد حجش صحيح است بلا اشكال، واگر مرد غير معذور باشد گر چه حجش صحيح است، ولى يك گوسفند كفاره بر او ثابت است.
صورت هشتم آن كه درك كند وقوف اختيارى عرفه را با وقوف روز عيد مزدلفه در اين صورت، چنان چه ترك اختيارى مزدلفه از روى علم وعمد باشد حجش باطلوبايد عدول نمايد به عمره مفرده، وچنان چه ترك اختيارى مزدلفه از روى اضطرار باشد حجش صحيح است و چيزى بر او نيست.
صورت نهم آن كه وقوف اضطرارى عرفه را درك نمايد با وقوف در شب در مزدلفه در اين صورت اگر ترك وقوف اختيارى عرفه عمدى و اختيارى باشد حجش باطلوالا حجش صحيح است، و در صورت بطلان حج بايد عدول نمايد به عمره مفرده.
صورت دهم آن كه موقوف اضطرارى عرفه وموقف اختيارى مزدلفه كه بين الطلوعين است، درك نمايد در اين صورت نيز اگر ترك وقوف اختيارى عرفه عمدى باشد حج باطل وبايد عدول كند به عمره مفرده، واگر عمدى نباشد،حجش صحيح است.
صورت يازدهم آن كه درك كند موقوف اضطرارى عرفات وموقف اضطرارى مزدلفه در اين صورت اگر ترك وقوف اختيارى عرفه يا ترك وقوف در مزدلفه عمدى باشد حج او باطل و بايد عدول نمايد با همان احرام به عمره مفرده ودر سال آينده حج به جا آورد اگر حجش حجة الاسلام باشد، واگر ترك هر دو اضطرارى باشد حج او صحيح است. واجبات
منى بعد از آن كه مكلف از مزدلفه كوچ كرد واجب است به سوى منى برگشته وواجبات آنجا را چنان چه تفصيلا بيان خواهد شد انجام دهد.
رمى جمره عقبه
واجب چهارم ار واجبات حج رمى جمره عقبه است و معناى آن اين است كه مكلف به محلى كه نام آن جمره عقبه است، سنگ ريزه بياندازد ودر آن چند چيز معتبراست.
1 _ آن كه رمى نمودن در روز عيد قربان پس از طلوع آفتاب تا غروب باشد وتأخير آن جائز نيست كما اين كه تقديم جائز نيست، مگر براى زنان ومردان معذور ومريض كه مى تواند در شب عيد رمى نمايد.
2 _ آن كه عدد ريگها هفت باشد وكمتر از آن مجزى نيست.
3 _ آن كه سنگ ريزه ها را از حرم بردارد پس اگر از غيرحرم برداشت مجزى نيست، ومواضع مختلفه حرم فرقى ندارد اگر چه برداشتن از مشعر مستحب است.
4 _ آن كه سنگ ها را از مسجد الحرام ومسجد الخيف برندارد اگر از آنجا برداشت، مجزى نيست.
5 _ آن كه سنگ ريزه ها بكر باشند يعنى كسى قبلا آنها را نينداخته باشد.
6 _ نيّت قربت نمايد به اين نحو (كه هفت سنگ بهجمره عقبه مى اندازم در حج قربةً الى الله تعالى).
7 _ آن كه سنگ ريزه ها به جمره بخورد.
8 _ آن كه خوردن سنگ به جمره به وسيله پرتاب كردن باشد، پس اگر آن را روى جمره بگذارد به نحوى كهپرتاب كردن صدق ننمايد كافى نيست، ودر صورتى كهمكلف سنگ ريزه را پرتاب كند وآن به جاى ديگر برسد و از آنجا به جمره بخورد بنابر اظهر كفايت مى كند، مگر آن
كه آنچيز حيوان يا انسان باشد و بداند يا احتمال دهد كه حركت او مؤثر در خوردن به جمره است در اين صورت اظهر آن است كه كافى نيست.
9 _ آن كه پرتاب كردن با دست باشد بنابر احتياطوجوبى، پس اگر آن با پا پرتاب كند مجزى نيست بنابر احتياط.
10 _ آن كه سنگ ريزه ها را يكى يكى پرتاب كند پساگر چند عدد را يك مرتبه پرتاب نمايد ولو دو تا باشد مجزى نيست، وبنابر احتياط واجب مراعات كند كه ولو دو تاى از آنها يك دفعه به جمره نخورد بلكه پياپى باشد.
11 _ آن كه سنگ باشد وريزه البته خيلى هم ريزه نباشد.
مسأله 397 _ لازم نيست رمى جمره قبل از ذبح كه واجب پنجم است باشد، بلى مستحب است.
مسأله 398 _ معذروين وبچه ها نائب مى گيرند دررمى ورمى نائب كفايت مى كند، مگر آن كه رفع عذر قبل از گذشتن وقت بشود در اين صورت واجب است خودش اعاده نمايد، ودر خصوص مريض لازم است در صورت امكان خودش را در محل رمى ببرند واز طرف او رمى نمايند.
مسأله 399 _ اگر رمى جمره را از روى فراموشى يا جهل به حكم ترك نمود وبعد از طواف زيارت عالم يا متذكر شد، لازم است برگشته ورمى را تدارك نمايد، وظاهر اين است كه اعاده طواف هم لازم است، وهمچنيندر صورتى كه از روى علم وعمد ترك كرده باشد، وظاهراً كفاره بر او واجب نيست.
مسأله 400 _ اگر شخصى از روى جهل يا فراموشى بلكه با عمد وعلم رمى در روز عيد را ترك نمود، لازم است تا روز سيزدهم هر وقت
كه متذكر شد در روز آن را به جا آورد پس اگر شب يازدهم يا دوازدهم يا سيزدهم عالم يا متذكرشد لازم است روز بعد آن را انجام دهد، وچنان چه به مكه رفته باشد واجب است برگردد ورمى نمايد اگر روز سيزدهمنگذشته باشد.
مسأله 401 _ اگر از روى جهل يا فراموشى رمى را ترك نمود وبعد از روز سيزدهم عالم يا متذكر شد، لازم است در سال آينده خود يا نائب او رمى نمايد وواجب نيست برگشتن به منى ورمى نمودن وفقهاء فرموده اند كه اگر عالماً عامداً هم ترك نمود، همين حكم جارى است.
وهمچنين است حكم اگر بعد از بيرون رفتن از مكه عالم يا متذكر شود كه رمى را ترك نموده.
قربانى
واجب پنجم از واجبات حج تمتع قربانى كردن است و بر هر مكلف كه حج تمتع بنمايد قربانى كردن واجب است چه آن كه حج واجب باشد يا مستحب، ودر غير حج تمتعقربانى واجب نيست مگر در حج قِران كه ذبح همان حيوانى كه قارن همراه دارد واجب است.
وواجب است در ذبح امورى:
1 _ قصد قربت بنمايد به اين نحو كه قصد كند قربانى را براى انجام امر الهى ذبح مى نمايم.
2 _ آن كه ذبح در منى يا مكه ويا بين اين دو باشد و لازم نيست كه در منى باشد، خصوصا در مثل زمان ما كه حكومت تغيير داده است محل ذبح را از منى ودر وادى محسر قرار داده است، بلى در صورت امكان بهتر است كه در منى باشد.
3 _ آن كه بر روز عيد مقدم ندارد ذبح را وتأخير از روز سيزدهم جائز نيست مگر براى معذور
كه تأخير تا آخر ذيحجه جائز است وشخص مختار اگر از روز سيزدهم تأخير بياندازد معصيت كرده ولى تا آخر ذيحجه وقت قربانى باقى است.
4 _ بنابر احتياط واجب ذبح در روز باشد مگر شخص خائف كه در شب هم مى تواند قربانى كند.
5 _ هر مكلف قربانى مختص به خود ذبح كندپس اگر دو نفر با هم يك گوسفند قربانى نمايند، كافى نيست و چنان چه نتواند مكلف قربانى مخصوص به خودتهيه نمايد تكليف منتقل به بدل كه بعداً بيان خواهد شد،مى گردد.
مسأله 402 _ واجب نيست قربانى بعد از رمىباشد بلكه مى توان قبل از رمى قربانى نمود ولى احتياط غير لزومى آن است كه مقدم بر رمى نباشد.
جنس قربانى.
مسأله 403 _ لازم است قربانى از جنس شتر يا گاو يا گوسفند باشد.
و در شتر معتبر است كه پنج سال داشته ودر سال ششم داخل باشد.
و در گاو معتبر است بنابر احتياط دو سال داشته و در سال سوم داخل باشد.
و در گوسفند اگر بُز باشد بنابر احتياط معتبر است دو سال داشته ودر سال سوم داخل باشد واگر ميش يا برّه باشد، معتبر است بنابر احتياط يك سال را تمام كرده باشد.
امورى كه در قربانى معتبر است.
مسأله 404 _ در قربانى چند امر معتبر است:
1 _ آن كه سالم باشد پس حيوان مريض كفايتكند.
2 _ آن كه تام الاجزاء باشد پس حيوان ناقص مانندكور، لنگ، گوش بريده، حيوانى كه از شاخ اندرونى او چيزى ناقص باشد، كفايت نمى كند.
بلى حيوانى كه شاخ بيرون او شكسته يا بريده باشد و يا گوش او پاره شده ولى قطع نشده باشد، ويا دم او بريده
باشد، كافى است.
واما حيوانى كه از اصل خلقت گوش يا شاخ يا دم نداشته باشد پس كفايت آن در قربانى مشكل است و بنابر احتياط اكتفاء به آنها ننمايد.
3 _ آن كه حيوان خصى يعنى اخته شده نباشد مگر در صورتى كه تمكن از غير آن نداشته باشد، واما حيوان موجوء يعنى حيوانى كه رگهاى خصيتين او را ماليده باشند تا فاسد شده باشد، و مرضوض يعنى حيوانى كه تخمهاى او را ماليده باشند پس ظاهراً كفايت مى كند.
مسأله 405 _ اگر حيوانى را به گمان سالم بودن خريد وپس از پرداخت پول معيوت بودن او ظاهر شد ظاهر آن است كه در قربانى كفايت مى كند اگر چه احوط عدم كفايت آن است، وهمچنين اگر بعد از ذبح معلوم شودكه معيوب بوده.
مسأله 406 _ اگر حيوانى را به گمان آن كه چاق است خريد وبعد از آن معلوم شد لاغرى آن چه قبل از ذبح معلوم شود وچه بعد از آن در قربانى كفايت مى كند.
مسأله 407 _ اگر حيوانى را كه مكلف چاق بودن آن را نمى دانست يا خيال مى كرد لاغر است خريد وذبح نمود بعد معلوم شد چاق است در صورتى كه احتمال چاقى مى داده وبه جهت موافقت امر الهى به اميد چاق بودن، آن را ذبح كرده يا آن كه اگر احتمال نمى داده جاهل به حكم يا ناسى بوده وبه جهت اطاعت فرمان الهى ذبح كرده درقربانى كفايت مى كند، واگر احتمال چاقى نمى داده و از روى بى مبالاتى آن را ذبح نموده كفايت نمى كند.
مسأله 408 _ اگر حيوان واجد شرائط پيدا نكردمثل آن كه
حيوان موجود لاغر باشد يا خصى يا لنگ ظاهر ياكور ظاهر يا مريض ظاهر المرض يا شاخ داخل آن بريده باشد. ويا عيب ديگرى دارد ظاهراً در قربانى كفايت مى كند.
مصرف قربانى
مسأله 409 _ در قربانى لازم نيست سه قسمت كند،يك ثلث را به عنوان صدقه به فقير، ويك ثلث آن را به عنوان هديه به برادران دينى بدهد، واز يك ثلث ديگر خود بخورد، بلكه اين عمل مستحب است و در عمل به استحباب سه قسمت كردن به طور مساوى لازم نيست،بلكه همين قدر مقدارى از آن را صدقه بدهد، ومقدارى را به برادران دينى هديه، واز مقدارى خود بخورد كفايت مى كند، بلكه خوردن خودش هم معتبر نيست بنابراين در امتثال اين امر الهى همين قدر كه ذبح نمود حيوان را كافى است وكشته را هر عملى با آن انجام دهد مانعى ندارد، بلى ظاهر اين است كه اگر بخواهد او را بفروشد صحيح نيست.
مسأله 410 _ بيرون بردن حيوانات ذبح شده يا گوشت آنها از منى مانعى ندارد، پس بنابراين اگر دولت متصدى امور در آنجا سردخانه درست كند وتمام آنگوشتها كه قربانى شده بعد از تميز نمودن در آنجا نگه دارددر ظرف سال مصرف بى نوايان ومستحقين بلكه وغيرمستحقين بنمايد، يا آن كه به ممالك خارجه بفروشد و پولش را صرف مردم وعمران وآبادى بنمايد يا مؤسسات خيريه بنا نمايد بسيار عمل خوبى است وبه اين كار جوابكسانى كه اعتراض نموده كه فايده قربانى چيست، آيا غير اتلاف مال اثر ديگرى دارد، داده خواهد شد ومعلوم مى شود شارع مقدس چقدر مآل بين بوده ودر اين وظيفه مقدس كه حقيقتاً يك
كنگره بزرگ اسلامى است وبراىهماهنگ كردن جميع مسلمين اثر بزرگى دارد چه حكم اجتماعى خوبى نيز جعل نموده است.
حال اگر مسلمين رعايت آداب شرعى را ننموده و بيخود اموال حسابى را مى گذاريم تلف شود اشكالى بر مؤسس حكم نيست.
حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند
مسأله 411 _ اگر در وقت حج قربانى يافت نشوددر آن چند صورت است:
1 _ پول قربانى را داشته باشد در اين صورت لازم است قيمت آن را نزد شخص امينى بگذارد تا آن كه در بقيه ايام ذى الحجه قربانى كند واگر در آن سال يافت نشد سالديگر آن را انجام دهد.
2 _ آن كه پول قربانى را ندارد ولى مى تواند قرض نمايد وبعداً تمكن از اداء قرض را دارد، يا آن كه متاعى غير از ضروريات زندگى دارد مى تواند بفروشد در اين صورت بايدقرض نمايد يا متاع را بفروشد و پول را نزد شخص امينى بگذرد به همان نحو كه در مسأله قبل بيان شد، عمل نمايد.
3 _ آن كه از تهيه پول هم تمكن نداشته باشد در اين صورت ده روز روزه بگيرد به اين ترتيب كه سه روز آن را در ماه ذى الحجه، وهفت روز آن را پس از برگشتن به محل خود بگيرد، واگر مكلف در مكه بماند بايد صبر كند تا آن كه رفقاى او به محل خود برگردند يا آن كه يك ماه بگذرد آن وقت روزه بگيرد.
مسأله 412 _ سه روز روزه در سفر را بايد پياپى بگيرد مگر آن كه روز هشتم و نهم را روزه بگيرد در اين صورت بايد تأخير بياندازد روزه روز سوم را بعد از روز سيزدهم.
مسأله 413 _
روز عيد و روز يازدهم ودوازدهم ذى الحجه را نمى تواند روزه بگيرد بايد روزه در غير اين سه روز باشد ولى در بقيه ايام از اول ماه تا آخر مانعى ندارد.
مسأله 414 _ چنانچه مكلف عذرى درماندن به مكه دارد ولو به اين كه همسفريها صبر نمى كنند مى تواند سه روز روزه را در راه بگيرد، والا بايد در مكه بماند و روزه بگيرد در آنجا، وقصد اقامت نمودن وده روز ماندن لازم نيست اين روزه را در سفر مى توان گرفت.
مسأله 415 _ اگر سه روز روزه را گرفت وبعد از آن تمكن از قربانى پيدا كرد مخير است بين آن كه قربانى نمايد و بين آن كه هفت روز روزه بگيرد و بهتر است كه قربانىنمايد.
مسأله 416 _ اگر ماه ذى الحجه گذشت و سه روز روزه را نگرفت بايد در سال آينده قربانى بنمايد وچنان چه خودش به مكه نرفت كسى را مأمور كند كه از طرف اوقربانى نمايد.
مسأله 417 _ اگر كسى در مدينه بماند يا آن كه در شهر ديگرى محبوس شود وبخواهد هفت روز روزه را بگيرد بايد صبر كند تا رفقاى او به محل خود برگردند.
مسأله 418 _ در روزه هفت روز پياپى گرفتن معتبرنيست مى تواند جداى از هم روزه بگيرد.
مسأله 419 _ اگر مكلف در مكه روزه نگرفت و پس از برگشتن به شهر خودش خواست روزه بگيرد مى تواند همه را پياپى بگيرد، ولى اگر در مكه ماند وخواست همه را بگيرد بايد بين سه روز و هفت روز جدائى بياندازد.
وجوب حلق يا تقصير
واجب ششم از واجبات حج حلق يا تقصير است مراد از حلق
سر تراشيدن و مراد از تقصير از موى خود گرفتن است، ودر آن نيز قصد قربت معتبر است، وتأخير آن از ذبح لازم نيست اگر چه بهتر است، بلى بايد قبل از تهيه قربانى نباشد.
مسأله 420 _ واجب است حلق يا تقصير در مَنى باشد واگر خارج شود از منى بدون حلق يا تقصير درصورت تمكن بايد برگردد ودر آنجا اين عمل را انجام دهد و اگر تمكن از برگشتن ندارد يا دشوار است برگشتن در جاى خود حلق يا تقصير نمايد ودر صورت امكان موى سر خود را به منى بفرستد.
مسأله 421 _ بنابر احتياط لازم حلق يا تقصير درروز نحر انجام گيرد، ولى اگر تأخير شد تا قبل از طواف هرموقع به جا آورده شود، مجزى است.
مسأله 422 _ چنانچه طواف را مقدم بر حلق يا تقصير بدارد اعاده طواف بعد از حلق يا تقصير بنابر اظهر لازم است، واگر از روى علم وعمد باشد علاوه بر آن يكگوسفند قربانى بايد بنمايد.
مسأله 423 _ براى زنان سر تراشيدن جائز نيست حتى در غير حال احرام ودر حق آنها تقصير متعين است.
مسأله 424 _ مردان در اختيار حلق يا تقصير مخير هستند، حتى كسانى كه صروره باشند يعنى قبلاً حج ننموده باشند، بلى براى آنها مستحب مؤكد سرتراشيدن است.
واز تخيير بين حلق وتقصير دو دسته مستثنى هستنديعنى بر آنها واجب است سرتراشيدن.
1 _ شخصى كه براى دفع شپش وامثال آن موى سرخود را به عسل يا صمغ چسبانده باشد.
2 _ شخصى كه موى سر خود را جمع كرده وگره زده و درهم پيچيده وبافته است.
مسأله 425 _ بر مكلف خنثاى مشكل متعين است تقصير.
مسأله 426 _ هرگاه مكلف اختيار حلق نمود بايد تمام سر خود را بتراشد ولى اگر اختيار تقصير نمود مقدارى از موى خود را بگيرد كه صدق كوتاه كردن مو بكند كافى است.
مسأله 427 _ اگر به عوض تقصير مقدارى از سر را به بتراشد كافى نيست.
مسأله 428 _ كسى كه سرش مو ندارد چنان چه چاقورا به سر او بكشند كافى است وتقصير لازم نيست.
مسأله 429 _ شخصى كه ذبح نمود ورمى جمرهكرد وحلق يا تقصير نمود تمام آن چيزهائى كه به وسيله احرام بر او حرام شده است، حلال خواهد شد، مگر دوچيز زن و استعمال بوى خوش ودر غير حج تمتع بوى خوش نيز حلال مى شود، وآن دو نيز به تدريج حلال خواهند شد چنان چه خواهد آمد.
طواف زيارت ونماز آن وسعى
واجب هفتم وهشتم ونهم از واجبات حج تمتع طواف زيارت، ونماز آن، و سعى است، وكيفيت و شرائط آنها همان طورى است كه در طواف عمره ونماز طواف وسعى آن گذشت.
مسأله 430 _ در سابق بيان شد كه لازم است طواف زيارت را بعد از حلق يا تقصير وذبح ورمى به جا آوردچنان چه بر يكى از آنها مقدم شود بايد بعد از انجام آن اعاده طواف بنمايد واگر عمداً بر حلق يا تقصير مقدم گردد علاوه بر اين بايد يك گوسفند كفاره ذبح شود.
مسأله 431 _ وجوب تقديم حلق يا تقصير برطواف مختص به حج تمتع است ودر حج افراد و قران جائز است تقديم طواف بر آن.
مسأله 432 _ در حج تأخير طواف تا آخر ذى الحجه جائز است، چه آن كه حج تمتع باشد، يا افراد، ويا قران و احوط
آن است كه در حج تمتع طواف از روز يازدهم تأخير نياندازد عمدا و بر فرض تأخير از روز سيزدهم تأخير نشود.
مسأله 433 _ جائز نيست مكلف در حج تمتع طواف زيارت ونماز آن وسعى را بر وقوف به عرفات و مزدلفه مقدم بدارد بنابر احتياط واز اين حكم كسانى مستثنى هستند كه پس از مراجعت به مكه به جا آوردن اين اعمال براى آنها ميسور نباشد مانند:
زنى كه خوف حيض ونفاس دارد وبه اين جهت ممكن است از طواف بعد از وقوفين متمكن نباشد، پيرمرد،وشخص عاجز، ويا مريضى كه پس از مراجعت مردم ازمنى به جهت ازدحام از طواف متمكن نباشد يا دشوار باشد بر او طواف، اين اشخاص مى توانند طواف وسعى را بر وقوفين مقدم بدارند واعاده طواف وسعى لازم نيست ولو در ايام تشريق از اعاده متمكن باشند يا آن كه زن ايام حيضش تأخير بيافتد.
مسأله 434 _ در حج قِران و اِفراد بدون اشكال تقديم طواف ونماز آن وسعى بر وقوفين جائز است.
مسأله 435 _ حكم ترك عمدى وسهوى طواف درطواف عمره بيان شد.
مسأله 436 _ شخصى كه طواف ونماز آن وسعى را به جا آورد، استعمال طيب بر او حلال مى شود.
طواف نساء ونماز آن
واجب دهم ويازدهم از واجبات حج تمتع طواف و نماز آن است اين طواف ونماز آن اگر چه از واجبات است، الا اين كه اين عمل از اركان حج نيست وترك عمدى آن نيز موجب فساد حج نخواهد شد.
مسأله 437 _ طواف نساء به مردان اختصاص ندارد بر زنان نيز واجب است، پس اگر مرد او را ترك نمود وزن بر اوحلال نمى شود، واگر زن او
را ترك كرد بر هيچ مردى حلال نمى شود.
مسأله 438 _ طفل مميز اگر حج كرد چنان چه طواف نساء را ترك نمايد بعد از بلوغ هيچ زنى بر او حلال نيستواگر طواف نساء را به جا آورد زن بعد از بلوغ بر او حلال است.
مسأله 439 _ كيفيت وشرائط طواف نساء ونماز آن مانند طواف حج وعمره ونماز آن است.
مسأله 440 _ طواف نساء را نمى شود مقدم داشت بر وقوف به عرفات ومزدلفه بنابر احتياط وجوبى ولو در حال ضرورت وعذر.
مسأله 441 _ واجب است طواف نساء ونماز آن بعد از سعى در حج وعمره انجام گيرد ودر صورت عذروخوف حيض مى شود مقدم بر آن داشت.
مسأله 442 _ زنى كه حائض شود وقافله توقف ننمايد جائز است طواف نساء را ترك كرده وبا قافله برود واحوط اين است كه براى طواف نائب بگيرد.
مسأله 443 _ زنى كه پس از تجاوز از نصف طواف نساء حائض شود كوچ كردن بر او جائز است، واحوط اين است كه براى بقيه طواف ونماز آن نائب بگيرد.
مسأله 444 _ شخصى كه نماز طواف نساء رافراموش نمايد حكم آن حكم كسى است كه نماز طواف حج يا عمره را فراموش كند كه سابقاً بيان شد.
مسأله 445 _ اگر از روى جهل يا نسيان طواف نساء را بر سعى مقدم داشت واجب است پس از علم وتذكر بعد از سعى آن را اعاده نمايد.
مسأله 446 _ اگر كسى طواف نساء را ترك نمايددر اين مورد چند صورت است:
1 _ آن كه ترك طواف نساء عمدى باشد چه آن كه عالم به حكم باشد يا جاهل به آن در
اين صورت لازم است شخصاً برگشته وآن را به جا آورد وتا مدتى كه آن را به جا نياورده زن بر او حرام است، بلكه عقد نمودن هم بر او حرام است.
2 _ آن كه ترك طواف نساء از روى فراموشى باشد ولى در مكه قبل از كوچ كردن از آنجا متوجه شود، در اين صورت نيز شخصاً بايد آن را به جا آورد وتا مدتى كه بجا نياورده زن بر او حرام است وهمچنين عقد كردن.
3 _ ترك طواف نساء از روى فراموشى باشد و بعد ازكوچ كردن از مكه متوجه شود، در اين صورت مى تواند نائب بگيرد ومى تواند خودش برگشته وطواف را به جا آورد وپس از طواف خود يا نائبش زن بر او حلال مى شود، ودر حكم اين صورت فرقى نيست بين آن كه در بين راه متوجه شود يا بعد از رسيدن به منزل خود متذكر شود، ونيز فرقى نيست بين آن كه برگشتن خودش به مكه متعذر يا دشوار باشد و بين آن كه ممكن است برگردد ودشوارى هم نداشته باشد.
مسأله 447 _ كسى كه طواف نساء ونماز آن را به جا آورد اگر مرد است زن بر او حلال مى شود، واگر زن است مرد بر او حلال مى گردد، اما حرمت صيد و يا درخت كندن سابقاً بيان شد كه آن اختصاص به محرم ندارد پس تمام چيزهائى كه به واسطه احرام حرام شده بود بعد از طواف نساء و نماز آن حلال مى شود در صورتى كه بعد از تقصير وطواف زيارت باشد.
بيتوته در منى
واجب دوازدهم از واجبات حج بسر بردن شب يازدهم ودوازدهم است
در منى و معتبر است با قصد باشد، اما قصد قربت دليلى بر اعتبار آن نيست.
وبر چند طائفه واجب است شب سيزدهم را هم بماند در منى:
1 _ كسى كه در احرام اعم از احرام عمره واحرام حج از كشتن صيد اجتناب نكرده، بلكه كسى كه در روز سيزدهم از آن اجتناب نكرده است.
2 _ كسى كه با زن در حال احرام تا روز سيزدهم جماع نموده باشد، واما كسى كه از اين دو اجتناب نموده ولى سائر محرمات حتى استمتاع به زن را مرتكب شده است ماندن شب سيزدهم بر او واجب نيست.
3 _ كسى كه بعد از ظهر دوازدهم از آن جا كوچ نكند وآن جا بماند تا آفتاب غروب كند يا قبل از غروب آفتاب ازحدود منى خارج نشده باشد بر چنين شخصى هم ماندن شب سيزدهم واجب است.
مسأله 448 _ چند طائفه از وجوب بيتوته مستثنى هستند:
1 _ كسانى كه در مكه مكرمه تمام شب را به عبادت بسر بردند وهيچ گونه كارى به جز عبادت نداشته باشند مگر كارهائى كه ضرورى باشد مانند خوراك وتطهير وبنابر احتياط غير لزومى قصد كند به خوردن وآشاميدن قوت پيدا كردن بر عبادت را كه در اين صورت خود اين عمل هم عبادت مى باشد.
2 _ كسانى كه از بيتوته در آنجا معذور باشند مانند بيمار وپرستار بيمار وكسانى كه از بودن در آنجا بر جان ومال خود ترس دارند.
3 _ كسانى كه فراموش كرده اند.
4 _ چوپان گوسفندان در صورتى كه غروبنكند بر او در منى.
مسأله 449 _ مكلف در مقدار ماندن در منى مخير است، بين آن كه از اول شب تا
بعد از نصف شب در آن جا بماند، وبين آن كه قبل از نصف شب آمده وتا در صبح در آن جا بسر برد، ودر صورتى كه از اول شب تا نيمه در آن جا بسر برد جائز است بعد از نصف شب از آن جا خارج شود ولو پيش از طلوع صبح به مكه داخل شود، و بر هر دو تقدير ماندن روز در منى لازم نيست مگر از براى رمى جمرات همان نحو كهخواهد آمد.
مسأله 450 _ بر كسى كه واجب است بيتوته در منى اگر ترك نمود، واجب است براى هر شب يك گوسفند قربانى نمايد، وترك آن از روى جهل بنابر اظهر كفاره ندارد و همچنين بر هر كس كه بيتوته ننمايد ومعذور باشد يعنى واجب نباشد بيتوته بر او.
ودر محل آن قربانى مكلف مخير است هر جا مايل است ذبح كند حتى جائز است تأخير بياندازد تا به شهرخودش برگردد، و همين قدر كه مقدارى از گوشت او را بهفقراء بدهد در بقيه مختار است هر عملى كه بخواهد انجام دهد.
مسأله 451 _ اگر كسى بخواهد از منى كوچ كند چنان چه روز دوازدهم باشد بايد كوچ كردن بعد از ظهر باشد و اگر روز سيزدهم باشد مى تواند قبل از ظهر هم كوچ كند.
رمى جمرات
واجب سيزدهم از واجبات حج رمى جمراتسه گانه است جمره اولى، جمره وسطى، جمره عقبه كه نامسه محل معينى است، ودر رمى اين جمرات قصد قربت معتبر است.
مسأله 452 _ واجبات رمى همان است كه در رمى جمره عقبه ذكر شد.
مسأله 453 _ واجب است رمى جمرات سه گانه هر كدام به هفت سنگ ريزه
در روز يازدهم ودوازدهم، وچنان چه شب سيزدهم در آن جا بماند در روز سيزدهم نيزواجب خواهد شد.
مسأله 454 _ معتبر است در رمى جمرات ترتيب يعنى بايد اول جمره اولى را كه دورترين جمره است از مكه و نزديكتر به مشعر الحرام رمى نمايد، بعد جمره وسطى، بعد جمره عقبه را رمى نمايد.
مسأله 455 _ اگر خلاف ترتيب نمود مثل آن كه رمى جمره وسطى را بر رمى جمره اولى مقدم داشت، يارمى جمره عقبه را بر وسطى يا اولى مقدم نمود، واجب است آن چه مقدم داشته اعاده نمايد تا ترتيب حاصل شودودر اين حكم بين عالم وجاهل وناسى فرقى نيست، ولىاگر جمره را به چهار سنگ رمى نمود از روى فراموشى يا اشتباه يا جهل بلكه از روى عمد بقيه را ترك نمود، وبه رمى جمره بعدى مشغول شد، پس از آن جائز است سه سنگ باقى مانده را رمى كند و اعاده رمى جمره بعدى لازم نيست.
مسأله 456 _ رمى جمرات واجب است در روز بوده باشد پس رمى در شب براى روز گذشته يا روز آينده جائز نيست مگر براى شخص خائف وچوپان كه براى آنها جائز است در شب قبل يا شب بعد رمى نمايند.
مسأله 457 _ جائز است نيابت در رمى ازچند طائفه:
1 _ مريضى كه برايش دشوار است خود رمى نمايد او بايد يا خودش رمى نموده يا نائب بگيرد ودر صورت امكان بايد او را حمل نموده ببرند نزديك جمرات از طرف او رمىنمايند.
2 _ شخصى كه بيهوش باشد از صبح تا غروب.
3 _ شخص پير كه دشوار است بر او در حال ازدحام رمى نمودن.
4_ بچه غير مميّز.
5 _ كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن غائط جلوگيرى نمايد.
مسأله 458 _ اگر نائب رمى نمود وقبل از غروب رفع عذر شد بايد خود مكلف رمى نمايد.
مسأله 459 _ كسى كه رمى را ترك نموده جهلاً يا نسيانا تا آن كه به مكه رفته در صورت توجه وعلم بايد برگردد به منى وآن را قضاء كند در صورتى كه روز سيزدهم نگذشته باشد، واگر روز سيزدهم گذشته باشد بايد در سال آينده يا خودش يا نائبش آن را قضاء نمايند، وهمچنين اگر بعد از بيرون رفتن از مكه ملتفت شود.
مسأله 460 _ اگر كسى از روى عمد رمى را ترك نمود فقهاء فرموده اند در سال آينده يا خودش يا نائبش بايد قضاء نمايد وبه هر تقدير حج او باطل نمى شود.
مسأله 461 _ كسى كه رمى روز يازدهم يا رمى روز دوازدهم يا هر دو را فراموش نمود يا عمداً يا جهلاً يا اضطرارا ترك نمود بايد آن را در روز بعد قضاء نمايد.
وبايد رمى روز قبل مقدم بر رمى آن روز باشد.
وتفرقه انداختن بين قضاء واداء لازم نيست.
ونيز لازم نيست رمى قضاء را در اول صبح ورمى واجب را وقت زوال به جا آورد.
مسأله 462 _ اگر رمى يكى از جمرات را در روز يازدهم يا در روز دوازدهم فراموش نمود بايد قضاء آن و رمى جمره بعد از آن را در روز بعد بنمايد.
مسأله 463 _ اگر مى داند رمى يكى از جمرات در روز قبل فراموش شده ونمى داند كدام است كافى است در روز بعد جمره عقبه را رمى نمايد.
حكم مصدود
در سابق بيان شد كه
كسى كه احرام ببندد واجب است حج را به آخر برساند از اين حكم دو طائفه مستثنى هستند:
1 _ كسانى كه دشمن ممانعت از ادامه حج آنها بنمايد به نحوى كه نتوانند درك وقوف به عرفه يا مزدلفه را بنمايند مثل اين كه پس از احرام و دخول مكه دولت وقت به اتهامىآنها را گرفته وحبس بنمايد وراهى براى خلاصى نداشته باشند، بر چنين اشخاصى جائز است قربانى را در همان جائى كه ممنوع شده اند يا در مكه ويا در جائى ديگر ذبح نموده وبه واسطه آن آن چه حرام شده بود بر آنها حلال مى شود، وحليت محرمات متوقف بر حلق يا تقصير نيست، ونيز متوقف بر قصد تحلل نمى باشد.
مسأله 464 _ در احرام عمره اگر مانع از دخول مكه باشد همين حكم جارى است.
واگر مانع از افعال عمره پيدا شود نه دخول مكه چنان چه افعالى كه باقى مانده است قابل نيابت است نائب بايد بگيرد والا همين حكم جارى است.
مسأله 465 _ واجب نيست بر مصدود تحلل به هدى بلكه مى تواند صبر كند تا فوت حج بشود و رجوع كندبه عمره مفرده و به آن متحلّل مى شود.
مسأله 466 _ بعد از آن كه از احرام بيرون آمد اگر حج قبلاً بر او واجب بوده است يا آن كه اگر سال اول استطاعت بود، در سال آينده استطاعت باقى باشد واجب است در سال آتيه حج نمايد، والا واجب نيست.
مسأله 467 _ چنان چه حج او قران باشد همان حيوانى كه همراه برداشته بر تحلل كافى است كه او را ذبح نمايد، ولازم نيست حيوان ديگرى تهيه نمايد.
مسأله 468
_ اگر حيوانى كه او را قربانى نمايد پيدا نشد به همان احرام باقى است تا قربانى پيدا كند يا آن كه موقع حج بگذرد وتمكن از اتيان به عمره مفرده پيدا كند تا به واسطه آن مُحّل شود.
مسأله 469 _ اگر كسى را كه حبس كرده اند تمكن دارد از بيرون آمدن از حبس به نحوى از انحاء، صدق عنوان مصدود نمى كند واين حكم جارى نيست.
حكم محصور
طائفه دوم كسانى هستند كه به واسطه مرضنمى توانند ادامه حج بدهند بر چنين اشخاصى جائز است كه حيوان را بفرستند براى قربانى به منى اگر در احرام حج باشند، وبه مكه اگر در احرام عمره باشند، وبا آنهائى كه به وسيله آنان حيوان را فرستاده براى قربانى قرار بگذارند چنان چه در احرام حج است روز عيد و چنان چه در احرامعمره است هر روزى را كه مايل باشند قربانى نمايند، و آن روز كه رسيد از احرام خارج مى شوند، وبايد تقصير هم درآن روز بنمايند وهمه محرمات احرام بر آنان حلال مى شود مگر زن و حليّت آن متوقف است بر اين كه سال آينده خودشان حج نمايند اگر تمكن دارند، والا نائب بگيرندبراى حج پس از حج خود يا نائب در سال بعد زن هم حلالمى شود، وجماعتى گفته اند كه اگر حج آنان استحبابى باشد براى طواف نساء نائب بگيرند و با انجام دادن نائب طواف نساء را زن بر آنان حلال مى شود، احتياجى به حج سال آينده نيست واين قول بعيد نيست.
مسأله 470 _ شخص محصور چنان چه از اتمام حج تمكن ندارد ولى تمكن از اتيان به اعمال عمره
دارد مى تواند صبر كند تا فوت حج شده وعدول به عمره نمايد ومحل شود.
مسأله 471 _ اگر بعد از فرستادن قربانى رفع عذرشد، چنان چه درك حج به درك وقوفين مى نمايد بايد حج نمايد، وچنان چه درك نمى كند مى تواند محل شود بهرسيدن موعد قربانى و مى تواند عدول به عمره نمايد و به آن محل شود.
تا اينجا واجبات حج بيان شد، واز اين به بعدمستحبات وآداب آن را بيان خواهيم نمود.
آداب ومستحبات حج
بدان كه مستحبات حج بيش از آن است كه در اين رساله بيان نمائيم، لذا به بيان مقدارى از آنها اكتفاء كرده و بقيه را به كتب مفصله وا مى گذاريم.
مستحبات سفرشخصى كه اراده سفر مكه يا سفر ديگر را داردمستحب است كه از حضرت حق جل وعلا طلب خير كند و وصيت بنمايد وصدقه بدهد تا آن كه به آن صدقه سلامتى خود را خريدارى نمايد ووقتى كه براى مسافرت مهيا شد، مستحب است در خانه خود چهار ركعت نمازدر هر ركعتى فاتحة الكتاب وسوره توحيد را بخواند وبگويد:
اَللّهُمَ اِنّى اَتَقَربُ اِلَيكَ بِهِنَ فَاجْعُلْهُنَّ خَلِيفَتىِ فى اَهْلىِ وَمالى.
ومستحب است به درب خانه خود ايستاده وسه مرتبه از پيش رو وطرف راست وطرف چپ فاتحه و به همين ترتيب آية الكرسى را بخواند وبعد از آن بگويد:
اَللّهُمَ احْفَظْنى وَاحْفَظْ ما مَعِى وَسَلِّمنى وَسَلّمْ ما مَعى وَبَلِّغْنِى ما مَعِى بَبَلاغِكَ الْحَسَنِ الْجَميلِ.
مستحبات احرام
مستحبات احرام چند چيز است:
1 _ آن كسى كه قصد حج دارد از اول ماه ذى القعدة وكسى كه قصد عمره مفرده دارد پيش از يك ماه موى سر و رويش را رها نمايد، وبعضى قائل به وجوب آن شده اند ولى اين قول صحيح نيست، و مفيد فرموده است كه اگردر ماه ذى القعدة سر بتراشد يك گوسفند كفاره بر او لازم است اين قول هم ضعيف است.
2 _ آن كه قبلاً ناخن وشارب خود را بگيرد و موى زيربغل و عانه را ازاله نمايد، وفقها فرموده اند بدن خود را پاكيزه نمايد.
3 _ آن كه پيش از احرام در ميقات يا قبل از رسيدن به ميقات غسل احرام بنمايد، وبعضى آن را
واجب دانسته اند ولى اين قول ضعيف است، واز حائض ونفساء نيز اين غسل صحيح است.
مسألة: اگر كسى قبل از احرام غسل نموده درچند مورد مستحب است اعاده غسل بنمايد:
اول آن كه يك شبانه روز بگذرد از غسل واحرام نبسته باشد.
دوم آن كه مكلف لباسى بپوشد يا چيزى بخورد يا استعمال طيبى بنمايد كه بر محرم حرام است.
سوم آن كه پيش از احرام بخوابد.
مسألة: مستحب است در وقت غسل اين دعا رابخواند:
بسم الله وبالله اللهم اجعله نورا وطهورا وحرزاوامنا من كل خوف وشفاء من كل داء وسقم اللهم طهرنى و طهر قلبى واشرح لى صدرى واجر على لسانى محبتك ومدحتك والثناء عليك فانه لا قوة لى الا بك وقد علمت ان قوام دينى التسليم لك والاتباع لسنة نبيك صلواتك عليه وآله.
4 _ هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:
الحمد لله الذى رزقنى ما اوارى به عورتى واؤدى فيه فرضى واعبد فيه ربى وانتهى فيه الى ما امرنى الحمد لله الذى قصدته فبلغنى واردته فاعاننى وقبلنى ولم يقطع بى ووجهه اردت فسلمنى فهو حصنى وكهفى وحرزى وظهرى وملاذى ورجائى ومنجاى وذخرى وعدتى فى شدتى ورخئى.
5 _ آن كه دو جامه احرام از پنبه باشد وبهتر استرنگش هم سفيد باشد.
6 _ آن كه احرام را در غير حج تمتع به ترتيب ذيل ببندد، در صورت تمكن فريضه ظهر، ودر صورت عدم تمكن بعد از فريضه ديگر، ودر صورت عدم تمكن از آن بعد از شش يا چهار يا دو ركعت نماز نافله كه در ركعت اول بعد از حمد و سوره توحيد ودر ركعت دوم سوره جحد را بخواند و شش ركعت افضل است و در حج تمتع
چنانچه مى تواند اول وقت بعد از نافله به نحوى كه بيان شد احرام ببندد والا نماز ظهر را در مكه بخواند وبعد از آن احرام ببندد.
7 _ مستحب است بعد از نماز حمد وثناى الهى به جا آورد وبر پيغمبر وآل او صلوات بفرستد وبعد از آن دراحرام عمره تمتع اين دعا را بخواند:
اللهم انى اسئلك ان تجعلنى ممن استجاب لك وآمن بوعدك واتبع فانى عبدك وفى قبضتك لا اوقى الا ما وقيت ولا آخذ الا ما اعطيت وقد ذكرت الحجفاسئلك ان تعزم لى عليه على كتابك وسنة نبيك صلواتك عليه وآله وتقوينى على ما ضعفت وتسلم لى مناسكى فىيسر منك وعافية واجعلنى من وفدك الذى رضيت وارتضيت وسمعت وكتبت اللهم انى خرجت من شقة بعيدة وانفقت مالى ابتغاء مرضاتك اللهم فتمم لى حجتى وعمرتى اللهم انى اريد التمتع بالعمرة الى الحج على كتابك وسنة نبيك صلى الله عليه وآله وسلم فان عرض لى عارض يحبسنى فحلنى حيث حبستنى لقدرك الذى قدرت على اللهم ان لم تكن حجة فعمرة احرم لك شعرى وبشرى ولحمى ودمى وعظامى ومخى وعصبى من النساء الثياب والطيب ابتغى بذلك وجهك والدار الاخرة.
8 _ آن كه به نيت احرام تلفظ بنمايد وبه مجرد قصد نفسانى اكتفاء ننمايد.
9 _ مردان تلبيه را بلند بگويند خصوصاً بعد ازرسيدن به بيداء در صورتى كه از مسجد شجره محرم شوند و بعد از مشرف شدن به ابطح در احرام از مكه.
10 _ سابقا تلبيه واجب وآنچه مقتضاى احتياط است ضمّ شود بيان كرديم، ومجمع اين عبارت است (لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد والنعمةلك والملك لا شريك لك) ونيز بيان
شد كه در (ان) دو نحو خوانده شود يك مرتبه به زير ومرتبه ديگر به زبر همزه.
ومستحب است بعد از آن بگويد:
لبيك ذى المعارج لبيك لبيك داعيا الى دارالسلاملبيك لبيك غفار الذنوب لبيك لبيك اهل التلبية لبيك لبيك ذا الجلال والاكرام لبيك لبيك تبدى والمعاد اليك لبيكلبيك تستغنى ويفتقر اليك لبيك لبيك مرهوبا ومرغوبا اليكلبيك لبيك اله الحق لبيك لبيك ذا النعماء والفضل الحسن الجميل لبيك لبيك كشاف الكرب العظام لبيك لبيك عبدكوبن عبيدك لبيك لبيك يا كريم لبيك.
11 _ تلبيه را در حال احرام تكرار كند و در موارد آينده نيز آن را بگويد، وقت بيدار شدن از خواب، و بعد از هر نماز واجب، ومستحب، وقت رسيدن به سواره، وقت بالا رفتن از تلّ يا سرازير شدن از آن، وقت سوار شدن يا پياده شدن،ووقت سحر واوقات سحر زياد بگويد.
مسألة: كسى كه عمره تمتع به جا مى آورد استحباب تكرار تلبيه بر او مستمر خواهد بود تا آن كه خانه هاى قديممكه را ببيند، وحد آن براى كسى كه از مدينه بيايد عقبة المدينين كه جاى معروفى است مى باشد وپس از آن استحباب ندارد وكسى كه محرم با حرام حج است استحباب تكرار تلبيه آن تا ظهر روز عرفه مستمر استو بعد از آن.
وكسى كه عمره مفرده به جا مى آورد تلبيه آن تا وقت دخول به حرم مى باشد.
مكروهات احرام
مكروهات احرام چند چيز است:
1 _ احرام بستن در جامه چركين واگر جامه در حال احرام چرك شود مانعى ندارد كه محرم خودش يا كس ديگرآن را بشويد.
2 _ احرام بستن در جامه راه راه.
3 _ به دست كردن انگشتر براى زينت.
4_ پوشيدن زيور به قصد زينت براى زنان خصوصاً زيورهائى كه عادت به پوشيدن آنها نداشته اند وقبل از احرام نپوشيده بوده اند به شرط آن كه به قصد زينت براى مرد نباشد والا حرام است.
5 _ حجامت كردن در غير حال ضرورت والا مكروه نيست.
6 _ خون در آوردن از بدن ولو با خاراندن بدن يا مسواك كردن ويا به نحو ديگر باشد.
7 _ حمام رفتن.
8 _ لبيك گفتن محرم در جواب كسى كه او را صدا زند.
مستحبات دخول به حرم
1 _ به جهت دخول حرم غسل نمايد.
2 _ پا برهنه شده ونعلين خود را در دست گرفته داخل حرم شود.
وقت دخول حرم اين دعا را بخواند:
اللهم انك قلت فى كتابك وقولك الحق (واذن فى الناس بالحج يأتوك رجالا وعلى كل ضامر يأتين من كل فج عميق) اللهم انى ارجو ان اكون ممن اجاب دعوتك قدجئت من شقة بعيدة وفج عميق سامعا لندائك ومستجيبا لك مطيعا لامرك وكل ذلك بفضلك على واحسانك الىفلك الحمد على ما وفقتنى له ابتغى بذلك الزلفة عندك والقربة اليك والمنزلة لديك والمغفرة لذنوبى والتوبة علىمنها بمنك اللهم صل على محمد وآل محمد وحرم بدنىعلى النار وآمنى من عذابك برحمتك يا ارحم الراحمين.
4 _ وقت دخول حرم مقدارى از علف اذخر گرفته آن را مضغ نمايد.
آداب مسجد الحرام ومكه معظمه
مستحب است براى دخول مكه معظمه غسل بنمايد.ونيز مستحب است مكلف براى دخول مسجد الحرام غسل بنمايد، وهمچنين مستحب است باپاى برهنه وبا حالت سكينه ووقار وارد شود، وهنگام و از در بنى شيبة وارد شود وگفته اند كه باب بنى شيبة در حال كنونى مقابل باب السلام است، ومستحب است بر درمسجد الحرام
ايستاده وبگويد:
السلام عليك ايهاالنبى ورحمة الله وبركاته بسم اللهوبالله وما شاء الله السلام على انبياء الله ورسله السلام على رسول الله والسلام على ابراهيم خليل الله والحمدلله رب العالمين.
پس داخل مسجد الحرام شود ورو به كعبه دستها را بلند نموده وبگويد:
اللهم انى اسألك فى مقامى هذا وفى اول مناسكى انتقبل توبتى وان تتجاوز عن خطيئتى وان تضع عنى وزرى الحمدلله الذى بلغنى بيته الحرام اللهم انى اشهدك ان هذابيتك الحرام الذى جعلته مثابة للناس وامنا مباركا وهدىللعالمين اللهم انى عبدك والبلد بلدك والبيت بيتك جئت اطلب رحمتك واؤم طاعتك مطيعا لامرك راضيا بقدركاسألك مسألة الفقير اليك الخائف لعقوبتك اللهم افتح لىابواب رحمتك واستعملنى بطاعتك ومرضاتك.
و در روايات ديگر وارد است كه نزد در مسجد بگويد:
بسم الله وبالله ومن الله والى الله وماشاء الله وعلى ملة رسول الله صلى الله عليه وآله وخير الاسماء لله والحمد لله والسلام على رسول الله السلام على محمد بنعبد الله السلام عليك ايها النبى ورحمة الله وبركاته السلام على انبياء اله ورسله السلام على ابراهيم خليل اللهالرحمن السلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين السلام علينا وعلى عبادالله الصالحين اللهم صل علىمحمد وآل محمد وبارك على محمدو آل محمد وارحممحمدا وآل محمد كما صليت وباركت وترحمت على ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد مجيد اللهم صل علىمحمد وآل محمد عبدكورسولك اللهم صل على ابراهيمخليلك وعلى انبيائك ورسلك وسلم عليهم وسلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين اللهم افتح لى ابوابرحمتك واستعملنى فى طاعتك ومرضاتك واحفظنى بحفظ الايمان ابدا ما ابقيتنى جل ثناء وجهك الحمد للهالذى جعلنى من وفده وزواره وجعلنى ممن يعمرمساجده وجعلنى ممن يناجيه اللهم انى عبدك وزائرك فى بيتك
وعلى كل مأتى حلق لمن اتاه وزاره وانت خير مأتىواكرم مزور فأسألك ياالله يا رحمن وبانك انت الله لاالهالا انت وحدك لا شريك لك وبانك واحد احد صمد لم تلد ولم تولد ولم يكن له (لك خ ل) كفوا اَحَدٌ وان محمداعبدك ورسولك صلى الله عليه وعلى اهل بيته يا جواد ياكريم يا ماجد يا جبار يا كريم أسألك ان تجعل تحفتك اياى بزيارتى اياك اول شئ تعطينى فكاك رقبتى من النار پسسه مرتبه مى گويد: اللهم فك رقبتى من الناس پس مى گويد:
واوسع على من رزقك الحلال الطيب وادرأ عنى شرشياطين الجن والانس وشر فسقه العرب والعجم.
ومستحب است وقتى كه محاذى حجرالاسود شد بگويد:
اشهدان لا اله الا الله وحده لا شريك له وان محمداعبده ورسوله آمنت بالله وكفرت بالجبت والطاعوتواللات والعزى وبعبادة الشيطان وبعبادة كل ند يدعى من دون الله.
پس نزديك حجرالاسود رفته وآن را استلام نمايد و بگويد:
الحمدلله الذى هدانالهذا وما كنا لنهتدى لو لا انهدانا الله سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اكبراكبر من خلقه اكبر ممن اخشى واحذر لا اله الا الله وحدهلا شريك له، له الملك وله الحمد يحيى ويميت ويميت ويحيى وهو حى لا يموت بيده الخير وهو على كل شى قدير.
وصلوات بر پيغمبر وآل او بفرستد و سلام برپيغمبران بدهد چنان چه وقت دخول مسجد سلام مى داد آنگاه بگويد:
انى اومن بوعدك واوفى بعهدرك.
ودر روايت معتبر وارد است كه وقتى كه نزديك حجرالاسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن وحمد وثناى الهى را به جا آور، وصلوات بر پيغمبر بفرست وازخداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول كند پس از آن حجر را بوسيده
و استلام نما واگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كنوبگو:
اللهم امانتى اديتها وميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاة اللهم تصديقا بكتابكوعلى سنة نبيك صلواتك عليه وآله اشهدان لا اله الا الله وحده لا شريك له وان محمداعبده ورسوله آمنت بالله وكفرت بالجبت والطاعوتواللات والعزى وبعبادة الشيطان وبعبادة كل ند يدعى مندون الله تعالى.
واگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:
اللهم اليك بسطت يدى وفيما عندك عظمت رغبتىفاقبل سبحتى واغفرلى وارحمنى اللهم انى اعوذ بك من الكفر والفقر وماقف الخزى فى الدنيا والاخرة.
آداب ومستحبات طواف
در حال طواف مستحب است بگويد: اللهم انىاسألك باسمك الذى يمشى به على طلل الماء كما يمشىبه على جدد الارض واسألك باسمك الذى يهتز عرشك و اسألك الذى تهتز له اقدام ملائكتك واسألك باسمكالذى دعاك به موسى من جانب الطور فاستجبت له والقيتعليه محبة منك واسألك باسمك الذى غفرت به لمحمدما تقدم من ذنبه وما تأخر واتممت عليه نعمتك ان تفعلبى كذا وكذا وحاجت خود را بطلبد ونيز مستحب است در حال طواف بگويد:
اللهم انى اليك فقير وانى خائف مستجير فلا تغيرجسمى ولا تبدل اسمى و صلوات بر محمد وآل او بفرستد به خصوص وقتى كه به در خانه كعبه مى رسد و وقتى كه بهحجر اسماعيل رسيد به ناودان نگاه نموده وبگويد:
اللهم ادخلنى الجنة واجرنى من النار برحمتك وعافنى منالسقم واوسع على من الرزق الحلال وادرأ عنى شرفسقة الجن والانس وشر فسقة العرب والعجم و چون ازحجر بگذرد به پشت سر كعبه برسد بگويد:
ياذالامنوالطول يا ذاالجود والكرم ان عملى ضعيف فضاعفه لى وتقبله منى انك انت السميع العليم و چون به ركن بمانى رسد دست بردارد و بگويد: ياالله
يا ولى العافية وخالق العافية علىرازق العافية والمنعم بالعافية والمتفضل بالعافية وخالق العافيةوعلى جميع خلقك يا رحمن الدنيا والاخرة ورحيمهماصل على محمد وآل محمد وارزقنا العافية وتمام العافيةوشكر العافية فى الدنيا والاخرة يا ارحم الراحمين پس سر و به جانب كعبه بالا كند و بگويد: الحمدلله الذى شرفك وعظمك والحمدلله الذى بعث محمدا نبيا وجعل عليا اماما اللهم اهد له خيار خلقك وجنبه شرار خلقك و چون ميان ركن يمانى وحجرالاسود برسد بگويد: ربنا آتنا فىالدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة وقنا عذاب النار.
ودر دور هفتم وقتى كه به مستجار است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد وشكم و روى خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد: اللهم البيت بيتك والعبد عبدك وهذا مكان العائذ بك من النار.
پس به گناهان خود اعتراف نموده واز خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد كه انشاءالله تعالى مستجاب خواهد شد بعد بگويد: اللهم من قبلك الروح والفرج والعافية اللهم انعملى ضعيف فضاعفه لى ما اطلعت عليه منى وخفى علىخلقك استجير بالله من النار.
وآنچه خواهد دعا كند وركن يمانى را استلام كند وبه نزد حجرالاسود آمده وطواف خود را تمام نموده وبگويد:
اللهم قنعنى بما رزقتنى وبارك لى فيما اتيتنى.
وبراى طواف كننده مستحب است در هر دور اركان خانه كعبه وحجرالاسود را استلام نمايد ودر وقت استلام حجر بگويد: امانتى اديتها وميثاقى تعاهدته لتشهد لىبالموافاة.
مستحبات نماز طواف
در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در ركعت اول سوره توحيد ودر ركعت دوم سوره جحد را بخواند و پس از نماز حمد وثناى الهى را به جا آورده وصلوات بر محمد وآل محمد بفرستد واز خداوند عالم طلب قبول نمايد، وبعد
از فراغ از نماز طواف وپيش از سعى مستحب است به نزد چاه زمزم رفته يك يا دو دلو آب بكشند و آن را به سر و پشت و شكم خود بريزد وبگويد: اللهم اجعله علمانافعا ورزقا وشفاء من كل داء وسقم.
پس از آن به نزد حجرالاسود بيايد ومستحب است ازدرى كه محاذى حجرالاسود است به صفا متوجه شود و با آرامى دل وبدن بالاى صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند وبهركنى كه حجرالاسود در آن است رو نمايد وحمد وثناى الهى را به جا آورد ونعمتهاى الهى را به خاطر آورد آنگاه اين اذكار را بگويد الله اكبر هفت مرتبه الحمدلله هفت مرتبه لاالهالاالله هفت مرتبه لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك ولهالحمد يحيى ويميت ويميت ويحيى وهو حى لا يموت وهو حى لايموت وهوعلى كل شى قدير سه مرتبه پس صلوات بر محمد وآلمحمد بفرستد پس بگويد: الله اكبر على ما هداناوالحمد لله على ما ابلانا والحمدلله الحى القيوم والحمدلله الدائم سه مرتبه.
پس بگويد: اشهد ان لا اله الاالله واشهد ان محمداعبده ورسوله لانعبد الا اياه مخلصين له الدين ولو كرهالمشركون سه مرتبه پس بگويد: اللهم انى أسألك العفووالعافية واليقين فى الدنيا والاخرة سه مرتبه پس بگويد:
اللهم آتنا فى الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة وقنا عذاب النارسه مرتبه، پس بگويد: الله اكبر صد مرتبه لااله الا الله صد مرتبه الحمدلله صد مرتبه سبحان الله صدمرتبه، پس بگويد: لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده ونصر عبده وغلب الاحزاب وحده فله الملك وله الحمدوحده اللهم بارك لى فى الموت وفيما بعد الموت اللهمانى اعوذ بك من ظلمة
القبر ووحشته اللهم اظلنى فى ظل عرشك يوم لا ظل الاظلك.
و بسيار تكرار كند سپردن دين و نفسه و اهل و مال خود را به خداوند عالم پس بگويد: استودع الله الرحمن الرحيم الذى لا تضيع ودايعه دينى ونفسى واهلى اللهم استعملنى على كتابك وسنة نبيك وتوفنى على ملته واعذنى من الفتنة پس بگويد الله اكبر سه مرتبه پس آنها را دو مرتبه تكرار كند پس يك بار تكبير بگويد و باز آنها را اعاده نمايد، واگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدركه مى تواند بخواند، ومستحب است كه اين دعا را بخواند:
اللهم اغفرلى كل ذنب اذنبته قط فان عدت فعد على بالمغفرة فانك انت الغفور الرحيم اللهم ان افعل بى ماانت اهله ترحمنى وان تعذبنىفانت غنى عن عذابى وانا محتاج الى رحمتك فيامن انآمحتاج الى رحمته ارحمنى اللهم لا تفعل بى ما انا اهل فانك ان تفعل بى ما انا اهله تعذبنى ولم تظلمنى اصبحتاتقى عدلك ولااخاف جورك فيا من هو عدل لا يجورارحمنى.
در حديث شريف وارد شده هركس كه بخواهد مال او زياد شود ايستادن در صفا را طول دهد، و بدان كهمستحب است سعى نمايد واز صفا تا به مناره ميانه راه رود واز آنجا تا جائى كه بازار عطاران است هروله كند يعنى تند برود واگر سوار باشد اين حد را فى الجمله تند نمايد وازآنجا تا به مروه نيز ميانه رود ودر وقت برگشتن نيز به همان ترتيب مراجعت نمايد و از براى زنها هروله نيست، و مستحب است در گريه كردن سعى كند وخود را به گريه وا دارد ودر حال سعى دعاء بسيار كند.
مستحبات احرام تا وقوف به عرفات
امورى
كه در احرام عمره مستحب است در احرام حج نيز مستحب است و پس از اين كه شخص احرام بسته و از مكه بيرون آمد همين كه بر ابطح مشرف شود به آواز بلند تلبيه بگويد و چون متوجه منى شود بگويد: اللهم اياك ارجو واياك ادعو فبلغنى املى واصلح لى عملى.
و با تن ودل آرام با تسبيح وذكر حق تعالى برود وچون به منى رسيد بگويد: الحمد لله الذى اقد منيها صالحا فى عافية وبلغنى هذا المكان پس بگويد: اللهم هذه منى وهى مما مننت به علينا من المناسك فأسألك ان تمن على بما مننت على انبيائك فانما انا عبدك وفى قبضتك.
ومستحب است شب عرفه را در منى بوده و به اطاعت الهى مشغول باشد، و بهتر آن است كه عبادات وخصوصا نمازها را در مسجد خيف به جا آورد وچون نمازصبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته پس به عرفات روانه شود واگر خواسته باشد بعد از طلوع صبح روانه شود مانعى ندارد، ولى سنت بلكه احوط آن است كه تا آفتاب طلوع نكرده از وادى محسر رد نشود و روانه شدن پيش ازصبح مكروه واز بعضى حرمت آن را نقل نموده اند مگر از براى ضرورت مانند بيمار و كسى كه از ازدحام مردم خائف باشد وچون به عرفات متوجه شود اين دعا را بخواند.
اللهم اليك صمدت واياك اعتمدت ووجهك اردتأسألك ان تبارك لى فى رحلتى وان تقضى لى حاجتى وانتجعلنى ممن تباهى به اليوم من هو افضل منى و تا رسيدن به عرفات تلبيه بگويد.
مستحبات وقوف به عرفات
در وقت به عرفات چند چيز مستحب است:
1 _ با طهارت بودن در حال وقوف.
2_ غسل نمودن وبهتر آن است كه نزديك ظهر باشد.
3 _ آن چه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد قلب او متوجه جناب اقدس الهى گردد.
4 _ نسبت به قافله اى كه از مكه مى آيد وقوف شخص در طرف دست چپ كوه واقع گردد.
5 _ وقوف او در پائين كوه ودر زمين همواره بوده باشد و بالا رفتن كوه مكروه است.
6 _ در اول وقت نماز ظهر وعصر را به يك اذان و دو اقامه به جا آورد.
7 _ قلب خود را به حضرت حق جل وعلا متوجه ساخته وحمد الهى و تهليل وتمجيد نموده وثناى حضرت حق را به جا آورد پس از آن صد مرتبه الله اكبر وصد مرتبه سوره توحيد را بخواند و آن چه خواهد دعا نمايد واز شيطانرجيم به خدا پناه ببرد واين دعا را نيز بخواند:
اللهم رب المشاعر كلها فك رقبتى من النار واوسع على من رزقك الحلال وادراء عنى شر فسقة الجن والانس اللهم لاتمكر بى ولا تخد عنى ولا تستدرجنى يا اسمع السامعين ويا ابصر الناظرين ويا اسرع الحاسبين وياارحم الراحمين أسألك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى كذا وكذا وحاجت خود را نام ببرد پس دست به آسمان بردارد وبگويد: اللهم حاجتى اليك التى ان اعطيتنيها لم يضر فى ما منعتنى وان منعتنيها لم ينفعنى ما اعطيتنى اسألك خلاص رقبتى من النار اللهم انى عبدكوملك ناصيتى بيدك واجلى بعلمك اسألك ان توفقنى لمايرضيك عنى وان تسلم منى مناسكى التى اريتها خليلك ابراهيم صلوات الله عليه ودللت عليها نبيك محمدا صلىالله عليه وآله اللهم اجعلنى ممن رضيت عمله واطلت
عمره و احييته بعد الموت.
8 _ واين دعا را بخواند: لا اله الا الله وحده لا شريك لهله الملك وله الحمد يحيى ويميت وهو حى لا يموت بيده الخير وهو على كل شى قدير اللهم لك الحمد كالذى تقول وخيرا مما نقول وفوق ما يقول القائلون اللهم لك صلاتى ونسكى ومحياى ومماتى ولك تراثى (براءتى خ ل) وبك حولى ومنك قوتى اللهم انى اعوذ بك من الفقر ومن وساوس الصدر ومن شتات الامر ومن عذاب القبر اللهم انى اسألك خير الرياح واعوذ بك من شر ما يجئ الرياح واسألك خير الليل وخير النهار اللهم اجعل فى قلبى نورا وفى سمعى وبصرى نورا وفى لحمى ودمى وعظامى وعرقى ومقعدى ومقامى ومدخلى وخروجى نورا واعظم لى نورا يارب يوم القاك انك على كل شى قدير.
ودر اين روز تا مى تواند از خيرات و صدقات تقصيرنكند وديگر رو به قبله كند وبگويد: سبحان الله صد بار والله اكبر وماشاء لاقوة الا بالله اشهد ان لا اله الا اللهوحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيى ويميت وهو حى لا يموت بيده الخير وهو على كل شى قدير.
9 _ آن كه كعبه را استقبال نموده واين اذكار را بگويد:
سبحان الله صد مرتبه الله اكبر صد مرتبه ماشاء الله لا قوةالا بالله صد مرتبه اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيى ويميت ويميت ويحيى بيده الخير وهو على كل شى قدير صد مرتبه.
پس از اول سوره بقره ده آيه بخواند پس سوره توحيد را سه مرتبه وآية الكرسى را بخواند تا آخر پس اين آيات رابخواند: ان ربكم الله الذى خلق
السموات والارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره الا له الخلق والامر تبارك الله رب العالمين _ ادعو ربكم تضرعا وخفية انه لا يحب المعتدين _ ولا تفسدوا فى الارض بعداصلاحها وادعوه خوفا وطمعا ان رحمة الله قريب من المحسنين پس سوره قل اعوذ برب الفلق و سوره قل اعوذ برب الناس را بخواند.پس آنچه از نعم الهى به ياد داشته باشد يكايك ذكرنموده وحمد الهى نمايد وهمچنين بر اهل و مال و سائر چيزهائى كه حضرت حق به او تفضل نموده حمد بنمايد وبگويد:
اللهم لك الحمد على نعمائك التى لا تحصى بعد ولا تكافأ بعمل.
و به آياتى از قرآن كه در آنها ذكر حمد شده است خدا را حمد نمايد وبه آياتى كه در آنها ذكر تسبيح شده است خدا را تكبير نمايد وبه آياتى كه در آنها ذكر تهليل شده است خدا را تهليل نمايد وبر محمد و آل محمّد(عليهم السلام)زياد صلوات بفرستد وبه هر اسمى از اسماء الله كه در قرآن موجود است خدا را بخواند وبا آنچه از اسماء الهى كه در ياد دارد خدا را ذكر كند وبه اسماء الهى كه در آخرسوره حشر موجود است خدا را بخواند وآنها عبارتند از:
الله، عالم الغيب والشهادة، الرحمن الرحيم، الملك،القدوس، السلام، المؤمن، المهيمن، العزيز الجبار، المتكبرالخالق البارئ، المصور.
واين دعا را بخواند:
اسألك يا الله يا رحمن بكل اسمهو لك واسألك بقوتك وقدرتك وعزتك وبجميع ما احاط به علمك وبجمعك وباركانك كلها وبحق رسولكصلوات الله عليه وآله وباسمك الاكبر الاكبر باسمك العظيم الذى من دعاك به كان حقا عليك ان لا ترده وان
تعطيه ما سأل ان تغفر لى جميع ذنوبى فى جميع علمك فى.
و هر حاجت كه دارى بخواه، واز حق سبحانه وتعالى طلب كن كه توفيق حج بيابى در سال آينده وهر سال، وهفتاد مرتبه بگو: أسألك الجنة وهفتاد مرتبه استغفر الله ربىواتوب اليه.
پس بخوان اين دعا را: اللهم فكنى من النار واوسع على من رزقك الحلال الطيب وادراء عنى شر فسقة الجن والانس وشر فسقة العرب والعجم.
10 _ آن كه نزديك غروب آفتاب بگويد: اللهم انىاعوذ بك من الفقر ومن تشتت الامور ومن شر ما يحدث بالليل والنهار امسى ظلمى مستجيرة بعفوك وامسى خوفى مستجيرا با مانك وامسى ذنوبى مستتجيرة بمغفرتك وامسى ذلى مستجيرا بعزك وامسى وجهى الفانى البالى مستجيرا بوجهك الباقى ياخير من سئل ويا اجود من اعطى جللنى برحمتك والبسنى عافيتك واصرف عنى شرجميع خلقك.
وبدان كه ادعيه وارده در اين روز شريف بسيار است و هر قدر كه ميسور باشد خواندن دعا مناسب است و بسيار خوب است كه در اين روز دعاى صحيفه كامله ودعاىحضرت سيد الشهداء وحضرت زين العابدين سلام الله عليهما خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد:
اللهم لا تجعله آخرالعهد من هذا الموقف وارزقنيهمن قابل ابدا ما ابقيتنى واقلبنى اليوم مفلحا منجحامستجابا لى مرحوما مغفورا لى بافضل ما ينقلب به اليوم احد من وفدك وحجاج بيتك الحرام واجعلنى اليوم من اكرم من وفدك عليك واعنى افضل ما اعطيت احدا منهم من الخير والبركة والرحمة والرضوان والمغفرة وبارك لىفيما ارجع اليه من اهل او مال او كثير و بارك لهم فى وبسيار بگويد: اللهم اعتقنى من النار.
مستحبات وقوف به مزدلفه
بدان كه مستحب است با تن ودلى آرام از عرفات به سوى
مزدلفه متوجه شده و استغفار نمايد وهمين كه ازطرف دست راست به تلّ سرخ رسيد بگويد:
اللهم ارحم توقفى وزد فى عملى وسلم لى دينى وتقبل مناسكى.
ودر راه رفتن ميانه روى نمايد وكسى را آزار ندهد، ومستحب است نماز شام و خفتن را تا مزدلفه به تأخير اندازد اگرچه ثلث شب نيز بگذرد، وميان هر دو نماز به يك اذان ودو اقامه جمع كند، ونوافل مغرب را بعد از نماز عشاءبه جا آورد، ودر صورتى كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعى رسيد بايد نماز مغرب وعشاء را به تأخيرنينداخته ودر ميان راه بخواند، ومستحب است كه در وسط وادى از طرف راست راه نزول نمايد واگر حاجى صروره باشد مستحب است كه در مشعر الحرام قدم بگذارد و مستحب است كه آن شب را به هر قدر كه ميسور باشد،به عبادت واطاعت الهى بسر برد واين دعا را بخواند:
اللهم هذه جمع اللهم انى اسألك ان تجمع لى فيها جوامع الخير اللهم لاتؤيسنى من الخير الذى سألتك ان تجمعه لى فى قلبى واطلب اليك ان تعرفنى ما عرفت اوليائك فى منزلى هذا وان تقينى جوامع الشر.
ومستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى الهى را به جا آورد، وبه هر مقدارى كه ميسور باشد از نعم وتفضلات حضرت حق ذكر كند وبر محمد وآل محمدصلوات بفرستد آنگاه دعا نمايد وبعضى به وجوب آن قائل شده اند واين دعا را نيز بخواند:اللهم رب المشعر الحرام فك رقبتى من النار واسع على من رزقك الحلال وادراء عنى شر فسقة الجن والانساللهم انت خير مطلوب اليه وخير مدعو وخير مسئول ولكل وافد جائزة
فاجعل جائزتى فى موطنى هذا ان تقيلنى عثرتى وتقبل معذرتى وان تجاوز عن خطيئتى ثم اجعل التقوى من الدنيا زادى.
ومستحب است سنگ ريزه هائى را كه در منى رمى خواهد نمود از مزدلفه بردارد، ومجموع آنها هفتاد است و مستحب است وقتى كه از مزدلفه به سوى منى رفته و به وادى محسر رسيد به مقدار صد قدم تند رود واگر سواره است سوارى خود را حركت دهد وبگويد: اللهم سلم لى عهدى واقبل توبتى واجب دعوتى واخلفنى فيمن تركتبعدى.
مستحبات رمى جمرات
در رمى جمرات چند چيز مستحب است:
1 _ با طهارت بودن در حال رمى.
2 _ هنگامى كه سنگها را در دست گرفته اين دعا رابخواند: اللهم هذه حصياتى فاحصهن لى وارفعهن فى عملى.
3 _ با هر سنگى كه مى اندازد تكبير بگويد.
4 _ هر سنگى را كه بياندازد اين دعا را بخواند:
الله اكبر اللهم ادحر عنى الشيطان اللهم تصديقابكتابك وعلى سنة نبيك اللهم اجعله لى حجا مبرورا وعملا مقبولا وسعيا مشكورا وذنبا مغفورا.
4 _ ميان او جمره در جمره عقبه ده يا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمره اولى و وسطى كنار جمره بايستد.
5 _ جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى نمايد وجمره اولى و وسطى را به قبله ايستاده رمى نمايد.
7 _ سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده و با ناخن انگشت شهادت بياندازد.
8 _ پس از برگشتن به جاى خود در منى اين دعا رابخواند:
اللهم بك وثقت وعليك توكلت فنعم الرب ونعم المولى ونعم النصير.
مستحبات قربانى
مستحبات قربانى چند چيز است:1 _ در صورت تمكن قربانى شتر باشد، ودر صورت نبودن آن گاو، ودر صورت نبودن آن
گوسفند باشد.
2 _ قربانى بسيار فربه باشد.
3 _ در صورت شتر يا گاو بودن آن از جنس ماده و در صورت گوسفند يا بز بودن آن از جنس نر باشد.
4 _ شترى كه مى خواهد او را نحر كند ايستاده واز سر دستها تا زانوى او را ببندد وشخص از جانب راست او بايستد وكارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، ودرذبح يا نحر اين دعا را بخواند:
وجهت وجهى للذى فطر السماوات والارض حنيفا مسلما وما انا من المشركين ان صلاتى ونسكى ومحياى ومماتى لله رب العالمين لا شريك له وبذلك امرت وانا منالمسلمين اللهم منك ولك بسم الله والله اكبر اللهم تقبلمنى.
5 _ اين كه خود قربانى را بكشد واگر نتواند دست خود را بالاى دست كشنده بگذارد.
مستحبات حلق
در حلق چند چيز مستحب است:
1 _ آن كه از جانب راست پيش سر ابتداء كند و اين دعاء را بخواند:
اللهم اعطنى بكل شعرة نورا يوم القيامة.
2 _ آن كه موى سر خود را در منى در خيمه خود دفن نمايد واولى اين است كه بعد از حلق از طراف ريش و شارب خود گرفته وهمچنين ناخنها را بگيرد.
مستحبات طواف حج ونماز آن وسعى
آنچه كه از مستحبات در طواف عمره ونماز آن وسعى ذكر شد اين جا نيز جارى است، و مستحب است كه به جهت طواف حج مى آيد در روز عيد قربان بيايد و بر در مسجد بايستد واين دعا را بخواند:
اللهم اعنى على نسك وسلمنى له وسلمه لى أسألك مسألة العليل الذليل المعترف بذنبه ان تغفر ذنوبى و ان ترجعنى بحاجتى اللهم انى عبدك و البلد بلدك والبيت بيتك
جئت اطلب رحمتك واؤم طاعتك مطيعا لامرك راضيا بقدرك اسألك مسألة المضطر اليك المطيع لامرك المشفق من عذابك الخائف لعقوبتك ان تبلغنى عفوك وتجيرنى من النار برحمتك.
پس به نزد حجرالاسود بيايد واستلام و بوسه نمايد و اگر بوسيدن ممكن نشد دست بر حجر ماليده ودست خودرا ببوسد و اگر آن هم ممكن نشد مقابل حجر ايستاده و تكبير بگويد و بعداً آنچه در طواف عمره به جا آورده بود، بجا آورد.
مستحبات منى
بدان كه براى حاجى مستحب است كه روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در منى بيرون نرود، وتكبير گفتن در منى بعد از پانزده نماز ودر غير منى بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد است و مستحب است وبعضى آن را واجب دانسته اند و اولى در كيفيت تكبير آن است كه بگويد:
الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله والله اكبر وللهالحمد والله اكبر على ما هدانا الله اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام والحمدلله على ما ابلانا.
ومستحب است مادامى كه در منى اقامت داردنمازهاى واجب ومستحب را در مسجد خيف به جا آورد ودرحديث است كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با عبادت هفتاد سال برابر است وهر كس در آنجا صد مرتبه سبحان الله بگويد ثواب آن برابر ثواب بنده آزاد كردن است و هر كس در آنجا صد مرتبه لااله الا الله بگويد ثواب آن برابر است با ثواب كسى كه احياء نفس كرده باشد وهر كس در آنجا صد مرتبه الحمدلله بگويد ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقين كه در راه خدا تصدق نمايد.
مستحبات ديگر در مكه معظمه
آداب ومستحبات ديگر در مكه معظمه از اين قراراست:
1 _ زياد ذكر نمودن خدا وخواندن قرآن.
2 _ ختم نمودن يك قرآن.
3 _ خوردن از آب زمزم وبعد از خوردن اين دعا رابخواند:
اللهم اجعله علما نافعا ورزقا واسعا وشفاء من كل داء وسقم ونيز بگويد:
بسم الله وبالله والشكر لله.
4 _ نظر نمودن به كعبه وادامه آن.
5 _ در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن، در اول شب سه طواف، ودر آخر شب سه طواف، وپس از
دخول صبح دو طواف، وبعد از ظهر دو طواف.
6 _ هنگام توقف در مكه به عدد ايام سال يعنى سيصد وشصت مرتبه طواف نمايد واگر اين مقدار ميسورنشد پنجاه ودو مرتبه واگر آن هم ميسور نشد هر مقدارى كه بتواند.
7 _ شخص صروره به خانه كعبه داخل شودومستحب است قبل از دخول غسل كند ودر وقت داخلشدن بگويد:
اللهم انك قلت ومن دخله كان آمنا فآمنى من عذاب النار.پس دو ركعت نماز گذارده در ركعت اول بعد از حمد (حم سجده) ودر ركعت دوم بعد از حمد پنجاه و پنج آيه ازساير جاهاى قرآن بخواند و نماز را بين دو ستون بر سنگ قرمز بخواند.
8 _ دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه كعبه وبعد از نماز اين دعا را بخواند:
اللهم من تهيا او تعبأ او اَعَدّ او استعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده وجائزته ونوافله وفواضله فاليك ياسيدى تهيئتى وتعبئتى واعدادى واستعدادى رجاء رفدك ونوا فلك و جائزتك فلا تخيّب اليوم رجائى يا من لا يخيب عليه سائل ولا ينقصه نائل فانى لم آتك اليوم بعمل صالح قدّمته و لا شفاعة مخلوق رجوته ولكنّى اتيتك مقرا بالظلم والاساءة على نفسى فانه لا حجة لى ولا عذر فأسألك يا من هو كذلك ان تصلى على محمد وآله وتعطينى مسألتى وتقلبنى برغبتى ولا تردنى مجبوها ممنوعا ولا خائبا يا عظيم يا عظيم يا عظيم ارجوكللعظيم أسألك يا عظيم ان تغفرلى الذنب العظيم لااله إلاّ انت.
ومستحب است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه اللهاكبر بگويد پس بگويد:
اللهم لا تجهد بلائنا ربنا ولا تشمت بنا اعدائنا فانكانت الضار النافع.
بعدا پائين آمده وپله ها را دست چپ
قرار داده كعبهرا استقبال نمايد ونزد پله ها دو ركعت نماز بخواند.
استحباب عمره مفرده
بدان كه بعد از فراغ از اعمال حج در صورتى كهميسور باشد مستحب است عمره مفرده بجا آورده شود و در اعتبار فاصله بين اين عمره وعمره تمتع خلاف است واظهر اين است كه فاصله معتبر نيست، وهمچنين بين دوعمره مفرده فاصله معتبر نيست و مى توان بدون فصل دومى را انجام داد وكيفيت اين عمره سابقا ذكر شد.
طواف وداع
بدان كه براى كسى كه مى خواهد از مكه بيرون رودمستحب است طواف وداع نمايد ودر هر دورى حجرالاسود وركن يمانى را در صورت امكان استلام نمايد وچون به مستجار رسد مستحباتى كه قبلا براى آن مكان ذكرشد بجا آورد وآنچه خواهد دعاء نمايد بعدا حجرالاسود را استلام نموده وشكم خود را به خانه كعبه بچسباند يكدست را بر حجر ودست ديگر را به طرف در گذاشته وحمدوثناى الهى نمايد وصلوات بر پيغمبر وآل او بفرستد واين دعاء را بخواند:
اللهم صل على محمد عبيدك ورسولك ونبيك وامينك وحبيبك ونجيبك وخيرتك من خلقك اللهم كما بلغ رسالاتك وجاهد فى سبيلك وصدع بامرك واوذى فى جنبك وعبدك حتى اتاه اليقين اللهم اقلبنى مفلحا منجحا مستجابا بافضل ما يرجع به احد من وفدك المغفرة والبركة والرحمة والرضوان والعافية.
و مستحب است وقت بيرون آمدن از باب حناطين كه مقابل ركن شامى است بيرون رود واز خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد ووقت بيرون رفتن يك درهم خرما خريده و بر فقراء تصدق نمايد.
زيارت حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)
قبل از حج و بعد از آن
بدان كه از جمله امور مستحبه كه بسيار مؤكد است اين است كه شخص هنگام رفتن وبرگشتن از راه مدينه طيّبه برود وبرگردد تا آن كه به زيارت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)وحضرت صدّيقه طاهره (سلام الله عليها وائمه بقيع(عليهم السلام)مشرف گردد.
زيارت حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)
السلام على رسول الله صلى الله عليه وآله. السلامعليك يا حبيب الله. السلام عليك يا صفوة الله. السلامعليك يا امين الله. أشهد انك قد نصحت لامتك وجاهدت فى سبيل الله وعبدته حتى اتاك اليقين فجزاك الله افضل ماجزى نبيا عن امته اللهم صل
على محمد وآل محمد افضلما صليت على ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد مجيد.
زيارت حضرت صديقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله عليها)
يا ممتحنة امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة وزعمنا انا لك اولياء ومصدقون وصابرون لكل ما اتانا به ابوك واتانا به وصيه فانانسالك ان كنا صدقناك الا الحقتنا بتصديقنا لهما (بالبشرىخ ل) لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولايتك.
زيارت جامعه كه هر يك از ائمه به آن زيارت مى شود
السلام على اولياء الله واصفيائه. السلام على امناءالله واحبائه. السلام على انصار الله وخلفائه. السلام على محال معرفة الله. السلام على مساكن ذكر الله. السلام على مظهرى امر الله ونهيه. السلام على الدعاة الى الله. السلامعلى المستقرين فى مرضاة الله. السلام على مخلصين فىطاعة الله. السلام على الادلاء على الله. السلام على الذين من والاهم فقد والى الله ومن عاداهم فقد عادى الله ومنعرفهم فقد عرف الله ومن جهلهم فقد جهل الله ومناعتصم بهم فقد اعتصم بالله ومن تخلى منهم فقد تخلى من الله اشهد الله انى سلم لمن سالمكم وحرب لمنحاربكم مؤمن بسركم وعلانيتكم مفوض فى ذلك كله اليكم لعن الله عدو آل محمد من الجن والانس من الاولينوالاخرين وابرأ الى الله منهم وصلى الله على محمد وآلهالطاهرين. والحمد لله اولا وآخرا
زيارت قبور ائمه(عليهم السلام) در بقيع
بايست پشت به قبله و رو به قبور وبگو:
السلام عليكم ائمة الهدى. السلام عليكم اهل البروالتقوى. السلام عليكم الحجج على اهل الدنيا. السلامعليكم القؤامون فى البرية بالقسط. السلام عليكم اهلالصفوة. السلام عليكم يا آل رسول الله (صلى الله عليه وآله (السلام عليكم اهل النجوى اشهد انكم قد بلغتم ونصحتموصبرتم فى ذات الله وكذبتم واسئ اليكم فغفرتم واشهد انكم الائمة الراشدون المهديون وان طاعتكم مفروضة وان قولكم الصدق وانكم دعوتم فلم تجابوا وامرتم فلم تطاعوا وانكم دعائم الدين واركان الارض
لم تزالوا بعين الله ينسخكم فى اصلاب كل مطهر وينقلكممن ارحام المطهرات لم تدنسكم الجاهلية الجهلاء ولمنشرك فيكم فتن الاهواء طبتم وطابت منبتكم من بكم عليناديان الدين فجعلكم فى بيوت اذن الله ان ترفع ويذكرفيها اسمه وجعل صلواتنا عليكم رحمة لنا وكفارة لذنوبنااذا اختاركم الله لنا وطيب خلقنا بما من به علينا منولايتكم وكنا عنده مسمين لعلمكم معترفين بتصديقنااياكم وهذا مقام من اسرف واخطأ واستكان واقر بماجنى ورجى بمقامه الاخلاص وان يستنقذ بكم مستنقذالهلكى من الردى فكونوا لى شفعاء فقد وفدت اليكم اذرغب عنكم اهل الدنيا واتخذوا آيات الله هزوا واستكبرواعنها يا من هو قائم لا يسهوا ودائم لا يلهو ومحيط بكلشى ولك المن بما وفقتنى وعرفتنى ائمتى وبما اقمتنى عليه اذ صد عنه عبادك وجهلوا معرفته واستخفوا بحقه ومالوا الى سواه فكانت المنة منك على مع اقوام خصصتهمبما خصصتنى به فلك الحمد اذ كنت عبدك فى مقام مذكورا مكتوبا فلا تحرمنى رجوت ولا تخيبنى فيمادعوت فى مقامى هذا بحرمة محمد وآله الطاهرين.
دعاء امام حسين (ع) در روز عرفه
الحمد لله الذى ليس لقضائه دافع، ولا لعطائهمانع، ولا كصنعه صنع صانع، وهو الجواد الواسع فطر اجناس البدايع، واتقن بحكمته الصنايع،لا تخفى عليه الطلايع، ولا تضيع عنده الودايع جازى كل صانع، ورايش كل قانع، وراحم كلضارع، ومنزل المنافع والكتاب الجامع بالنورالساطع، وهو للدعوات سامع وللكربات دافعوللدرجات رافع، وللجبابرة قامع، فلا اله غيرهولاشئ يعدله، وليس كمثله شئ، وهو السميعالبصير الطيف الخبير، وهو على كل شئ قدير،اللهم انى ارغب اليك واشهد بالربوبية لكمقرا بانك ربى، وان اليك مردى، ابتداتنى بنعمتك قبل ان اكون شئ مذكورا، وخلقتنى منالتراب ثم اسكنتنى الأصلاب، امنا لريب المنونواختلاف الدهور والسنين، فلم ازل ظاعنا منصلب الى رحم فى تقادم من
الأيام الماضية والقرن الخالية، لم تخرجنى لرافتك بىولطفكلى، واحسانك الى فى دولة ائمة الكفر، الذين نقضوا عهدك وكذبوا رسلك، لكنك اخرجتنىللذى سبق لى من الهدى الذى له يسرتنى، وفيه انشاتنى، ومن قبل ذلك رؤفت بى، بجميل صنعكوسوابغ نعمك، فابتدعت خلقى من منى يمنى،واسكنتنى فى ظلمات ثلاث، بين لحم ودم وجلد،لم تشهدنى خلقى ولم تجعل الى شئ من امرى،ثم اخرجتنى للذى سبق لى من الهدى الى الدنياتآماسويا، وحفظتنى فى المهد طفلا صبيا،ورزقتنى من الغذاء لبنا مريا، وعطفت على قلوب الحواضن، وكفلتنى الامهات الرواحموكلاتنى من طوارق الجان، وسلمتنى من الزيادةوالنقصان، فتعاليت يارحيم يارحمن، حتى اذااستهللت ناطقا بالكلام، اتممت على سوابغ الانعام، وربيتنى زايدا فى كل عام، حتى اذا اكتملتفطرتى، واعتدلت مرتى، اوجبت على حجتك بان الهمتنى معرفتك، وروعتنى بعجائب حكمتك،وايقظتنى لما ذرات فى سمائك وارضك من بدايع خلقك، ونبهتنى لشكرك وذكرك، واوجبت علىطاعتك وعبادتك، وفهمتنى ما جاءت به رسلكويسرت لى تقبل مرضاتك، ومننت على فى جميع ذلك بعونك ولطفك، ثم اذخلقتنى من خيرالثرىلم ترض لى يا الهى نعمة دون اخرى، من انواع المعاش وصنوف الرياش، بمنك العظيم الأعظمعلى، واحسانك القديم الى، حتى اذااتممت على جميع النعم وصرفت عنى كل النقم لم يمنعك جهلىوجراتى عليك ان دللتنى الى ما يقربنى اليك، ووفقتنى لمايزلفنى لديك، فان دعوتك اجبتنىوان سئلتك اعطيتنى وان اطعتك شكرتنى،وان شكرتك زدتنى، كل ذلك اكمال لأنعمكعلى، واحسانك الى، فسبحانك سبحانك من مبدئمعيد حميد مجيد، وتقدست اسماؤك، وعظمت الاؤك، فاى نعمك يا الهى احصى عدا وذكرا، اماى عطاياك اقوم بها شكرا، وهى يا رب اكثر من ان يحصيها العادون، اويبلغ علما بها الحافظون،ثم ماصرفت ودرات عنى اللهم من الضر والضراءاكثر مماظهر لى من العافية والسراء، وانا اشهدياالهى بحقيقة ايمانى وعقد عزمات يقينى، وخالص صريح توحيدى، وباطن مكنون ضميرى، وعلايق مجارى نوربصرى، واسارير صفحة جبينى،وخرق مسارب نفسى، و خذاريف مارن عرنينىومسارب سماخ سمعى، وماضمت واطبقت عليهشفتاى، وحركات لفظ لسانى، ومغرزحنك فمى وفكى، ومنابت اضراسى، ومساغ مطعمى ومشربىوحمالة ام راسى، وبلوع فارغ حبايل عنقى، ومااشتمل عليه تامور صدرى، حمايل حبل وتينىونياط حجاب قلبى، وافلاذ حواشى كبدى، وماحوته شراسيف اضلاعى وحقاق مفاصلى وقبض عواملى واطراف اناملى ولحمى ودمى وشعرى وبشرى وعصبى وعظامى ومخىوعرقى، وجميع جوارحى، وما انتسج على ذالكايام رضاعى، وما اقلت الأرض منى، ونومى ويقظتىوسكونى، وحركات ركوعى وسجودى ان لوحاولتواجتهدت مدى الأعصار والأحقاب، لوعمرتهاان اؤدى شكر واحدة من انعمك، مااستطعتذلك الا بمنك، الموجب على به شكرك ابدا جديداوثناء طارفا عتيدا، اجل، ولوحرصت انا والعادونمن انامك، ان نحصى مدى انعامك سالفه وانفه ما حصرناه عددا ولا احصيناه امدا، هيهات انىذلك وانت المخبر فى كتابك الناطق، والنبأ الصادقوان تعدوا نعمة الله لا تحصوها، صدق كتابك اللهم وانباؤك، وبلغت انبياك ورسلك، ما انزلتعليهم من وحيك، وشرعت لهم وبهم من دينك،غير انى ياالهى اشهد بجدى وجدى، ومبلغ طاعتىووسعى، واقول مؤمنا موقنا، الحمد لله الذى لم يتخذ ولدا فيكون مورثا، ولم يكن له شريك فى ملكهفيضاده فيماابتدع، ولاولى من الذل فيرفده فيماصنع، فسبحانه سبحانه لوكان فيهما الهة الا اللهلفسدتا وتفطرتا، سبحان الله الواحد الأحد الصمدالذى لم يلد ولم يولد، ولم يكن له كفوااحد، الحمدلله حمدا يعادل حمد ملائكته المقربين، وانبيائهالمرسلين، وصلى الله على خيرته محمد خاتم النبيينواله الطيبين الاهرين المخلصين وسلمآنگاه حضرت شروع در دعا وسؤال از حق تعالى كردند وبا ديدگانى اشكبار گفتند:
اللهم اجعلنى اخشاك كانى اراك، واسعدنى بتقويك، ولاتشقنى بمعصيتك وخرلى فى قضائكوبارك لى فى قدرك، حتى
لااحب تعجيل ما اخرتولا تاخير ما عجلت، اللهم اجعل غناى فى نفسى،واليقين فى قلبى، والاخلاص فى عملى، والنور فىبصرى، والبصيرة دينى، ومتعنى بجوارحى،واجعل سمعى وبصرى الوارثين منى، وانصرنى علىمن ظلمنى، وارنى فيه ثارى وماربى، واقر بذلك عينى اللهم اكشف كربتى واستر عورتى، واغفرلى خطيئتى،واخسأ شيطانى، وفك رهانى، واجعل لى ياالهى الدرجة العليا فى الاخرة والاولى، اللهم لك الحمد كما خلقتنىفجعلتنى سميعا بصيرا، ولك الحمد كما خلقتنى فجعلتنىخلقا سويا رحمة بى، وقد كنت عن خلقى غنيا، رب بما براتنى فعدلت فطرتى، رب بما انشاتنى فاحسنت صورتى، رب بما احسنت الى وفى نفسى عافيتنى رببما كلاتنى ووفقتنى، رب بما انعمت على فهديتنى،رب بما اوليتنى ومن كل خير اعطيتنى، رب بما اطمعتنىوسقيتنى، رب بما اغنيتنى واقنيتنى، رب بما اعنتنىواعززتنى، رب بما البستنى من سترك الصافى، ويسرتلى من صنعك الكافى، صلى على محمد وآل محمد، واعنىعلى بوائق الدهور وصروف الليالى والايام، ونجنى من اهوال الدنيا وكربات الاخرة، واكفنى شرما يعملالظالمون فى الارض، اللهم ما اخاف فاكفنى، ومااحذر فقنى، وفى نفسى ودينى فاحرسنى، وفى سفرىفاحفظنى، وفى اهلى ومالى فاخلفنى، وفيما رزقتنىفبارك لى، وفى نفسى فذللنى، وفى اعين الناس فعظمنىومن شرالجن والانس فسلمنى، وبذنوبى فلا تفضحنىوبسريرتى فلا تخزنى، وبعملى فلاتبتلنى، ونعمكفلاتسلبنى، والى غيرك فلاتكلنى، الهى الى من تكلنى الى قريب فيقطعنى، ام الى بعيد فيتجهمنى، ام الىالمستضعفين لى، وانت ربى ومليك امرى، اشكواليك غربتى وبعددارى، وهوانى على من ملكته امرىالهى فلا تحلل على غضبك، فان لم تكن غضبت علىفلا ابالى سواك، سبحانك غير ان عافيتك اوسع لى، فاسئلك يارب بنور وجهك الذى اشرقت لهالارض والسموات، وكشفت به الظلمات، وصلح به امر الأولين والاخرين، ان لاتميتنى على غضب كولا تنزل بى سخطك،
لك العتبى لك العتبى حتى ترضى قبل ذلك، لا اله الا انت، الذى احللتهالبركة، وجعلته للناس امنا، يا من عفا عن عظيم الذنوب بحلمه، يا من اسبغ النعماء بفضلهيا من اعطى الجزيل بكرمه، يا عدتى فى شدتى، يا صاحبى فى وحدتى، يا غياثى فى كربتى، يا وليى فى نعمتى، ياالهى واله ابائى ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوبورب جبرئيل وميكائيل واسرافيل، ورب محمدخاتم النبين واله المنتجبين، ومنزل التوريةوالانجيل والزبور والفرقان، ومنزل كهيعص وطهويس والقران الحكيم، انت كهفى حين تعينى المذاهبفى سعتها، وتضيق بى الارض برحبها، ولو لارحمتك لكنت من الهالكين، وانت مقيل عثرتى، ولولا ستركاياى لكنت من المفضوحين، وانت مؤيدى بالنصرعلى اعدائى، ولو لا نصرك اياى لكنت من المغلوبين يامن خص نفسه بالسمو والرفعة، فاوليائه بعزهيعتزون، يامن جعلت له الملوك نيرالمذلة على اعناقهم فهم من سطواته خائفون، يعلم خائنة الاعين وماتخفى الصدور، وغيب ما تاتى به الأزمنة والدهوريامن لا يعلم كيف هو الا هوط، يامن لا يعلم ما هو الا هؤيامن لا يعله الا هو، يامن كبس الارض على الماء،وسد الهواء بالسماء، يامن له اكرم الاسماء، ياذاالمعروف الذى لاينقطع ابدا، يا مقيض الركب ليوسففى البلد القفر ومخرجه من الجب، وجاعله بعدالعبودية ملكا، يا راده على يعقوب بعد ان ابيضتعيناه من الحزان فهو كظيم، ياكاشف الضر والبلوى عن ايوب، ويا ممسك يدى ابرهيم عن ذبح ابنه بعد كبر سنه وفناء عمره، يامن استجاب لزكريافوهب له يحيى، ولم يدعه فردا وحيدا، يامن اخرج يونس من بطن الحوت، يا من فلق البحر لبنى اسرائيلفانجاهم، وجعل فرعون وجنوده من المغرقين، يامن ارسل الرياح مبشرات بين يدى رحمته، يا منلم يجعل على من عصاه من خلقه، يا من استنقذالسحرة من بعد طول
الجحود وقد غدوا فى نعمتهياكلون رزقه ويعبدون غيره، وقد حاده ونادوهوكذبوا رسله، يا الله يا الله يا بدى، يا بديعا لاند لك، يا دائما لا نفاد لك، يا حيا حين لا حى، يامحيى الموتى، يا من هو قائم على كل نفس بما كسبت،يا من قل له شكرى فلم يحرمنى، وعظمت خطيئتى فلم يفضحنى، ورانى على المعاصى فلم يشهرنى، يا من حفظنى فى صغرى، يا من رزقنى فى كبرى، يا مناياديه عندى لاتحصى ونعمه لا تجازى، يا منعارضنى بالخير والاحسان وعارضته بالاسائةوالعصيان، يا من هدانى بالايمان من قبل ان اعرفشكر الامتنان، يا من دعوته مريضا فشفانى،وعريانا فكسانى، وجايعا فاشبعنى، وعطشانافاروانى، وذليلا فاعزنى، وجاهلا فعرفنى، ووحيدا فكثرنى، وغايبا فردنى، ومقلا فاغنانىومنتصرا فنصرنى، وغنيا فلم يسلبنى، وامسكت عن جميع ذلك فابتد انى فلك الحمد والشكر يا مناقال عثرتى ونفس كربتى واجاب دعوتى وسترعورتى وغفر ذنوبى وبلغنى طلبتى ونصرنى علىعدى، وان اعد نعمك ومننك وكرايم منحكلا احصيها، يا مولاى، انت الذى مننت، انت الذى انعمت، انت الذى احسنت، انت الذىاجملت، انت الذى افضلت، انت الذى اكملت،انت الذى رزقت، انت الذى وفقت، انت الذىاعطيت، انت الذى اغنيت، انت الذى اقنيت انت الذى اويت، انت الذى كفيت، انت الذىهديت، انت الذى عصمت، انت الذى سترت انت الذى غفرت، انت الذى اقلت، انت الذىمكنت، انت الذى اعززت، انت الذى اعنت انت الذى عضدت، انت الذى ايدت، انت الذىنصرت، انت الذى شفيت، انت الذى عافيت،انت الذى اكرمت، تباركت وتعاليت، فلك الحمددائما، ولك الشكر واصبا ابدا، ثم انا يا الهى المعترف بذنوبى فاغفرها لى، اناالذى اسات، انا الذى اخطاتاناالذى سهوت، اناالذى اعتمدت، اناالذى تعمدت، اناالذى وعدتواناالذى اخلفت، اناالذى نكثت، اناالذى اقروت اناالذى اعترفت بنعمتك
وعندى، وابوء بذنوبىفاغفرها لى، يا من لا تضره ذنوب عباده، وهوالغنى عن طاعتهم، والموفق من عمل صالحا منهمبمعونته ورحمته، فلك الحمد الهى وسيدى، الهى امرتنى فعصيتك، ونهيتنى فارتكبت نهيك فاصبحتلا ذابرائة لى فاعتذر، ولا ذاقوة فانتصر، فباى شئ استقبلك يا مولاى، ابسمعى ام ببصرى ام بلسانىام بيدى ام برجلى، اليس كلها نعمك عندى،وبكلها عصيتك يا مولاى، فلك الحجة والسبيل على، يا من سترنى من الاباء والامهات ان يزجرنى،ومن العشاير والاخوان ان يعيرونى، ومن السلاطين ان يعاقبونى، ولواطلعو يا مولاى على مااطلعت عليهمنى اذا ما انظرونى ولرفضونى وقطعونى، فهااناذايا الهى بين يديك يا سيدى خاضع ذليل حصير حقيرلا ذو برائة فاعتذر، ولا دوقوة فانتصر، ولا حجةفاحتج بها، ولا قايل لم اجترح ولم اعمل سوء وما عسى الجحود ولو جحدت يا مولاى ينفعنى، كيف وانىذلك، وجوارحى كلها شاهده على بما قد عملت، وعلمت يقينا غير ذى شك انك سائلى من عظايمالامور، وانك الحكم العدل الذى لا تجور،وعدلك مهلكى، ومن كل عدلك مهربى، فانتعذبنى ياالهى فبذنوبى بعد حجتك على، وان تعف عنى فبحلمك وجودك وكرمك، لا اله الا انتسبحانك انى كنت من الظالمين، لا اله الا انتسبحانك انى كنت من المستغفرين، لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الموحدين، لا اله الا انتسبحانك انى كنت من الخائفين، لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الوجلين، لا اله الا انتسبحانك انى كنت من الراجين، لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الراغبين، لا اله الا انتسبحانك انى كنت من المهللين، لا اله الا انت سبحانك انى كنت من السائلين، لا اله الا انتسبحانك انى كنت من المستحبين، لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المكبرين،
لا اله الا انتسبحانك ربى ورب ابائى الاولين، اللهم هذا ثنائى عليك ممجدا، واخلاصى لذكرك موحدا، واقرارى بالائك معددا، وان كنت مقرا انى لم احصها لكثرتها وسبوغها وتظاهرها وتقادمهاالى حادث، مالم تزل تتعدنى به معها منذ خلقتنىوبراتنى من اول العمر من الاغناء من الفقر وكشفالضر وتسبيب اليسر ودفع العسر وتفريج الكربوالعافية فى البدن والسلامة فى الدين، ولورفدنى على قدر ذكر نعمتك جميع العالمين من الاولينوالاخرين، ما قدرت ولا هم على ذلك، تقدست وتعاليت من رب كريم عظيم رحيم، لا تحصى الاؤكولا يبلغ ثناؤك، ولا تكافى نعماؤك، صل على محمدوآل محمد، واتمم علينا نعمك، واسعدنا بطاعتك،سبحانك لا اله الا انت اللهم انك تجيب المضطروتكشف السوء، وتغيث المكروه وتشفى السقيم،وتغنى الفقير، وتجبر الكسير، وترحم الصغير، وتعينالكبير، وليس دونك ظهير، ولا فوقك قدير، وانت العلى الكبير، يا مطلق المكبل الاسير، يارازق الطفل الصغير، يا عصمة الخائف المستجير،يامن لاشريك له ولا وزير، صل على محمد وآل محمد، واعطنى فى هذه العشية، افضل ما اعطيت وانلت احدا من عبادك من نعمة توليها، والاء تجددهاوبلية تصرفها وكربة تكشفها ودعوة تسمعها،وحسنة تتقبلها، وسيئة تتغمدها، انك لطيف بما تشاء وعلى كل شئ قدير، اللهم انك اقربمن دعى، واسرع من اجاب، واكرم من عفى، واوسع من اعطى، واسمع من سئل، يا رحمن الدنيا والاخرةورحيمهما، ليس كمثلك مسئول ولا سواك مامول،دعوتك فاجبتنى، وسئلتك فاعطيتنى، ورغبت اليك فرحمتنى، ووثقت بك فنجيتنى، وفزعت اليك فكفيتنى، اللهم فصل على محمد عبدك ورسولك ونبيك، وعلى اله الطيبين الطاهرين اجمعينوتمم لنا نعمائك، وهنئنا عطائك، واكتبنا لك شاكرين، ولا لائك ذاكرين، امين امين رب العالميناللهم يا من ملك فقدر، وقدر فقهر، وعصى فستر واستغفر فغفر، يا غاية الطالبين الراغبين ومنتهى امل
الراجين، يا من احاط بكل شئ علما،ووسع المستقيلين رافة ورحمة وحلما، اللهمانا نتوجه اليك فى هذه العشية، التى شرفتها وعظمتها بمحمد نبيك ورسولك، وخيرتك منخلقك، وامينك على وحيك، البشير النذير،السراج المنير، الذى انعمت به على المسلمين، وجعلته رحمة للعالمين، اللهم فصل على محمدوآل محمد، كما محمد اهل لذلك منك يا عظيم فصل عليه وعلى اله المنتجبين الطيبين الطاهرين اجمعين، وتغمدنا بعفوك عنا، فاليك عجتالأصوات بصنوف اللغات، فاجعل لنا اللهم فى هذه العشية نصيبا من كل خير تقسمه بينعبادك، ونور تهدى به ورحمة تنشرها، وبركة تنزلها وعافية تجللها ورزق تبسطه، يا ارحمالراحمين، اللهم اقلبنا فى هذا الوقت منجحين مفلحين مبرورين غانمين، ولا تجعلنا من القانطينولاتخلنا من رحمتك، ولا تحرمنا مانؤمله من فضلك، ولا تجعلنا من رحمتك محرومين، ولالفضل ما نؤمله من عطائك قانطين، ولا تردناخائبين، ولا من بابك مطرودين، يا اجود الأجودينواكرم الأكرمين، اليك اقبلنا موقنين، ولبيتكالحرام امين قاصدين، فاعنا مناسكنا، واكمل لنا حجنا واعف عنا وعافنا، فقد مددنا اليك ايدينافهى بذلة الاعتراف موسومة اللهم فاعطنا فى هذه العشية ما سئلناك، واكفنا ما استكفيناكفلا كافى لنا سواك، ولا رب لنا غيرك، نافذ فيناحكمك، محيط بنا علمك، عدل فينا قضاؤك،اقض لنا الخير، واجعلنا من اهل الخير، اللهم اوجب لنا بجودك عظيم الأجر وكريم الذخر ودواماليسر، واغفرلنا ذنوبنا اجمعين، ولا تهلكنا مع الهالكين، ولا تصرف عنا رافتك ورحمتك يا ارحمالراحمين، اللهم اجعلنا فى هذا الوقت ممن سئلك فاعطيته، وشكرك فزدته، وثاب اليكفقبلته، وتضل اليك من ذنوبه كلها فغفرتهاله، ياذاالجلال والاكرام، اللهم ونقنا وسددناواعصمنا، واقبل تضرعنا يا خير من سئل ويا ارحم من استرحم، يا من لا يخفى عليه اغماض الجفون،ولالحظ العيون، ولا ما استقر فى المكنون، ولاما انطوت
عليه مضمرات القلوب، الا كل ذلك قد احصاه علمك ووسعه حلمك، سبحانك وتعاليت عما يقول الظالمون علوا كبيرا، تسبح لك السموات السبع والأرضون ومن فيهن، وانمن شئ الا يسبح بحمدك، فلك الحمد والمجد وعلوالجد، ياذالجلال والاكرام والفضل والانعام،والأيادى الجسام وانت الجواد الكريم الرؤف الرحيم اللهم اوسع على من رزقك الحلال، وعافنى فى بدنى ودينى، وامن خوفى واعتق رقبتى من النار، اللهم لا تمكر بىولا تستدرجنى، ولاتخدعنى، وادرء عنى شر فسقة الجن والانس،سپس حضرت سر وديده خود را به آسمان بلند كردند وبا چشم گريان وصداى بلند گفتند:
يا اسمع السامعين، ياابصر الناظرين، ويااسرع الحاسبين، وياارحم الراحمين، صل على محمد و آلمحمد السادة الميامين واسئلك اللهم حاجتى التى ان اعطيتنيها لم يضرنى ما منعتنى، وان منعتنيهالم ينفعنى ما اعطيتنى، اسئلك فكاك رقبتى من النار، لا اله الا انت وحدك لا شريك لك، لكالملك ولك الحمد وانت على كل شى قدير يا رب يا رب و جمله (يا رب) را بسيار تكرار كردند. وكسانى كهدور آن حضرت بودند به دعاى ايشان گوش داده وآمينمى گفتند، آنگاه صدايشان به گريه بلند شد تا آن كه خورشيد غروب كرد وروانه مشعر الحرام شدند.
تا اين جا دعاى امام حسين _ عليه السلام _ طبق روايت مرحوم كفعمى تمام مى شود، ولى سيد ابن طاووس _ عليه الرحمة _ اين ذيل را نيز اضافه نموده است.
الهى انا الفقير فى غناى فكيف لا اكون فقيرا فى فقرى الهى انا الجاهل فى فكيف لا اكون جهولا فى جهلى،الهى ان اختلاف تدبيرك وسرعة طواء مقاديركمنعا عبادك العارفين بك عن السكون الى عطاءوالياس منك فى بلاء، الهى منى ما يليق بلؤمى ومنك ما يليق بكرمك، الهى
وصفت نفسك بالطفوالرافة لى قبل وجود ضعفى، افتمنعنى منهما بعدوجود ضعفى، الهى ان ظهرت المحاسن منى فبفضلكولك المنة على، وان ظهرت المساوى منى فبعدلكولك الحجة على، الهى كيف تكلنى وقد تكفلت لى،وكيف اضام وانت الناصرلى، ام كيف اخيب وانت الحفى بى،ها انا اتوسل اليك بفقرى اليك، وكيفاتوسل اليك بما هو محال ان يصل اليك، وهو ام كيف اشكو اليك حالى وهو لا يخفى عليك، ام كيف اترجمبمقالى وهو منك برز اليك، ام كيف تخيب امالىوهى قد وفدت اليك، ام كيف لا تحسن احوالى وبك قامت، الهى ما الطفك بى مع عظيم جهلى، وما ارحمك بى قبيح فعلى، الهى ما اقربك منى وابعدنى عنك، وما ارافك بى فما الذى يحجبنىعنك، الهى علمت باختلاف الاثار وتنقلات الأطوار ان مرادك منى ان تتعرف الى فى كل شئحتى لا اجهلك فى شئ، الهى كلما اخرسنى لؤمى انطقنى كرمك، وكلما ايستنى اوصافى اطمعتنىمنك، الهى من كانت محاسنه مساوى، فكيف لاتكون مساويه مساوى، ومن كانت حقايقه دعاوى فكيف لا تكون دعاويه دعاوى، الهى حكمك النافذومشيتك القاهرة لم يتركالذى مقال مقالا، ولا لذى حال حالا، الهى كم من طاعة بنيتها، وحالة شيدتها، هدم اعتمادى عليها عدلك، بلاقالنى منها فضلك، الهى انك تعلم انى وان لم تدم الطاعة منى فعلا جزما، فقد دامت محبة وعزماالهى كيف اعزم وانت القاهر، وكيف لا اعزم وانت الامر، الهى ترددى فى الاثار يوجب بعدالمزادفاجمعنى عليك بخدمة توصلنى اليك، كيف يستدل عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك،ايكون لغيرك من الظهور ماليس لك حتى يكون هو المظهر لك، متى غبت حتى تحتاج الى دليليدل عليك، ومتى بعدت حتى تكون الاثارهى التى توصل اليك، عميت عين لا تراك عليهارقيبا،
وخسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبكنصيبا، الهى امرت بالرجوع الى الاثار، فارجعنى اليك بكسوة الأنوار وهداية الاستبصار حتىارجع اليك منها كما دخلت اليك منها مصون السر عن النظر اليها، ومرفوع الهمة عن الاعتمادعليها، انك على كل شى قدير، الهى هذا ذلى ظاهربين يديك، وهذا حالى لايخفى عليك، منكاطلب الوصول اليك، وبك استدل عليك،فاهدنى بنورك اليك، واقمنى بصدق العبوديةبين يديك، الهى علمنى من علمك المخزون، وصنى بسترك المصون، الهى حققنى بحقايق اهل القربواسئلك بى مسلك اهل الجذب، الهى اغننى بتدبيركلى عن تدبيرى وباختيارك عن اختيارى، واوقفنى على مراكز اضطرارى، الهى اخرجنى من ذل نفسى،وطهرنى من شكى وشركى قبل حلول رمسى، بك انتصر فانصرنى، وعليك اتوكل فلاتكلنى، واياكاسئل فلاتخيبنى، وفى فضلك ارغب فلا تحرمنىوبجنابك انتسب فلاتبعدنى، وببابك اقف فلاتطردنىالهى تقدس رضاك ان يكون له علة منك، فكيفيكون له علة منى، الهى انت الغنى بذاتك ان يصل اليك النقع منك، فكيف لا تكون غنيا عنى الهى ان القضاء والقدر يمنينى، وان الهوى بوشايق الشهوة اسرنى، فكن انت النصير لى حتى تنصرنى وتبصرنى، واغننى بفضلك حتى استغنى بك عن طلبى، انت الذى اشرقت الأنوار فى قلوب اوليائكحتى عرفوك ووحدوك، انت الذى ازلت الأغيارعن قلوب احبائك حتى لم يحبوا سواك ولم يلجئواالى غيرك، انت المونس لهم حيث اوحشتهم العوالموانت الذى هديتهم حيث استبانت لهم المعالم ماذا وجد من فقدك، وما الذى فقد من وجدكلقد خاب من رضى دونك بدلا، كيف يرجى سواك وانت ما قطعت الاحسان، وكيف يطلب من غيركوانت مابدلت عادة الامتنان، يا من اذاق احبائه حلاوة المؤانسة فقاموا بين يديه متملقينويا من البس اوليائه ملابس هيبته، فقاموابين يديه مستغفرين، انت الذاكر قبلالذاكرين وانت البادى بالاحسان قبل
توجه العابدين وانت الجواد بالعطاء قبل طلبالطالبين وانت الوهاب ثم لما وهبت لنا من المستقرين الهى اطلبنى برحمتك حتى اصلاليك، واجذبنى بمنك حتى اقبل عليك،الهى ان رجائى لا ينقطع عنك وان عصيتك كما ان خوفى لا يزايلنى وان اطعتك، فقددفعتنى العوالم اليك، وقد اوقعنى علمى بكرمكعليك، الهى كيف اخيب وانت املى، ام كيف اهان وعليك متكلى، الهى كيف استعز واليكنسبتنى الهى كيف لا افتقر وانت الذى فى الفقراء اقمتنى ام كيف افتقر وانت الذى بجودك اغنيتنى، وانت الذى لا اله غيركتعرفت لكل شئ فما جهلك شئ، وانت الذى تعرفت الى فى كل شئ فرايتك ظاهرا فى كل شئ وانت الظاهر لكل شئ، يا من استوى برحمانيته فصار العرش غيبا فى ذاته، محقتالاثار بالاثار ومحوت الاغيار بمحيطات افلاكالأنوار، يا من احتجب فى سرادقات عرشه عن ان تدركه الأبصار، يا من تجلى بكمال بهائهفتحققت عظمته الاستواء، كيف تخفى وانت الظاهر، ام كيف تغيب وانت الرقيب الحاضرانك على كل شئ قدير، والحمد لله وحده.
اعمال عمره مفرده
تعريف عمره مفرده
(مسأله 1) عمره مفرده يكى از اعمال بسيار با فضيلت در اسلام به شمار مى آيد و هفت جزء دارد كه عبارتند از:
1. احرام
2. طواف كعبه
3. نماز طواف
4. سعى بين صفا و مروه
5. تقصير
6. طواف نساء
7. نماز طواف نساء
استحباب عمره مفرده
آموزش تصویری مرتبط با این حکم