احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق ومضاف آب كر آب قليل آب جارى آب باران آب چاه احكام آبها احكام تخلى احكام تخلى استبراء مستحبات ومكروهات تخلى نجاسات نجاسات بول وغائط منى مردار خون سگ وخوك كافر شراب فقاع عرق شتر نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاسات مطهرات مطهرات آب زمين آفتاب استحاله انقلاب انتقال اسلام تبعيت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار خارج شدن خون تيمم ميت سنگ استنجاء غائب شدن مسلمان احكام ظرفها احكام ظرفها وضوء وضوء وضوى ارتماسى دعاهايى كه موقع وضوء گرفتن مستحب است شرايط وضوء احكام وضوء چيزهايى كه بايد براى آنها وضوء گرفت چيزهايى كه وضوء را باطل مى كند احكام وضوى جبيره احكام جنابت احكام جنابت چيزهايى كه بر جنب حرام است چيزهايى كه بر جنب مكروه است غسل غسلهاي واجب غسلهاى مستحب غسل جنابت غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه تعريف احكام مستحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض اقسام زنهاى حائض 1 - صاحب عادت وقتيه وعدديه 2 - صاحب عادت وقتيه 3 - صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5-مبتدئه 6- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس نفاس احکام ميت غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل وكفن ونماز ودفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر تيمم تيمم اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از مواردتيمم چيزهايى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب نمازهاى واجب يوميه وقت نماز ظهر وعصر وقت نماز مغرب وعشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشانيدن بدن در نماز لباس نمازگزار مكان نمازگزار جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان واقامه ترجمه اذان واقامه واجبات نماز ارکان نماز پنج ركن نماز تكبيرة الاحرام قيام ( ايستادن ) قرائت ركوع سجود چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات ومكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد 2- ترجمه سوره قل هو الله احد 3 - ترجمه ذكر ركوع وسجود 4- ترجمه قنوت 5 -ترجمه تسبيحات اربعه 6 -ترجمه تشهد تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكيات نماز شكيات نماز شكهاى باطل شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1-شك در چيزى كه محل آن گذشته است 2-شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت 4 - كثير الشك ( كسى كه زياد شك مى كند ) 5-شك امام ومأموم 6 - شك در نمازهاى مستحبى شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده وتشهد فراموش شده كم ويا زياد كردن اجزاء وشرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز نماز قضاء نماز قضاى پدر ومادر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه چيزهايى كه روزه را باطل مى كند چيزهايى كه روزه را باطل مى كند 1-خوردن وآشاميدن 2-جماع 3 - استمناء 4-دروغ بستن به خدا وپيغمبر 5-رساندن غبار غليط به حلق 6 - فروبردن سر در زير آب 7 - باقى ماندن بر جنابت وحيض ونفاس تا اذان صبح 8- اماله كردن 9 - قى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است كفاره روزه جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزة قضاء احكام روزه مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام ومكروه روزه هاى مستحب احكام خمس احكام خمس توضيح 1 - منفعت كسب 2- معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطه فرو رفتن در دريا بدست مى آيد 6- غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد . مصرف خمس احكام زكوة زكوة شرايط واحب شدن زكوة زكوة گندم وجو وخرما وكشمش نصاب طلا نصاب نقره زكوة شتر وگاو وگوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكوة شرايط كسانى كه مستحق زكوتند نيت زكوة مسائل متفرقه زكوة زكوة فطره مصرف زكوة فطره مسائل متفرقه زكوة فطره احكام حج احكام حج احكام خريد وفروش احكام خريد وفروش خريد وفروش چيزهاى كه در خريد وفروش مستحب است معاملات مكروهه معاملات باطله وحرام شرائط فروشنده وخريدار شرايط جنس وعوض آن صيغه خريد وفروش خريد وفروش ميوه ها نقد ونسيه معامله سلف معامله سلف شرايط معامه سلف احكام معامله سلف فروش طلا ونقره به طلا ونقره مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده ى مالي که آن را اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه ( امانت ( احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج وزناشويى احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد . عده از از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويى احكام شير دادن احكام شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن وطلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام غصب احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است . احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با شگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها وآشاميدنيها احكام خوردنيها وآشاميدنيها چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است . چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدنى مكروهات آب آشاميدن احكام نذر وعهد احكام قسم خودرن احكام قسم خودرن احكام وقف احكام وقف احكام وصيت احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن وشوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام ديه احكام ديه احکام مسائل روز حكم نماز وروزه كسانى كه با هواپيما مسافرت مى كنند احكام راديو وتلويزيون مسائل متفرقه مسائل متفرقه وصيت به حج احكام نيابت اقسام عمره اقسام حج حج تمتع حج تمتع عبارت از دو عبادت است اعمال عمره تمتع در شرائط حج تمتع صورت تلبيه كارهائى كه ترك آن بر محرم لازم است 1 _ شكار حيوان صحرائى 2 _ نزديكى با زنان 3 _ بوسيدن زن 4 _ لمس زن 5 _ نگاه كردن به زن وملاعبه با او 6 _ استمناء 7 _ عقد نكاح 8 _ استعمال بوى خوش 9 _ پوشيدن لباس دوخته براى مرد 10 _ سرمه كشيدن 11- نگاه كردن در آئينه 12 _ پوشيدن موزه و جوراب 13 _ دروغ گفتن ودشنام دادن ومفاخرات 14 _ مجادله نمودن 15 _ كشتن جانوران بدن 16 _ زينت نمودن 17 _ ماليدن روغن بر بدن 18 _ جدا نمودن مو از بدن 19 _ پوشاندن سر از براى مردان 20 _ پوشاندن رو از براى زن 21 _ سايه قرار دادن بر خود براى مردان 22 _ ناخن گرفتن 23 _ سلاح برداشتن بيرون آوردن خون از بدن كندن درخت وگياه حرم حكم جاهل وناسى بيان حكم نقصان طواف حكم زياد نمودن در طواف حكم قران بين دو طواف حكم شك در طواف احكام سعى حكم شك در سعى مصرف قربانى حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند اعمال عمره مفرده تعريف عمره مفرده استحباب عمره مفرده اشاره وجوب انجام صحيح اعمال پس از ورود به عمره عمره مفرده با نذر، عهد و قسم عمره مفرده و خمس زمان عمره مفرده اشاره فاصله بين دو عمره مفرده وصيّت به عمره مفرده نيابت عمره مفرده عمره كودكان و افراد نابالغ اعمال عمره مفرده مستحبّات احرام مكروهات احرام محرّمات احرام دوّم: طواف سوّم: نماز طواف چهارم: سعى بين صفا و مروه پنجم: تقصير ششم و هفتم: طواف نساء و نماز آن احكام مصدود و محصور احكام متفرّقه و تذكّرات اخلاقى اسرار عمره مفرده اسرار حج منزل اوّل: سير من الخلق الى الحق منزل دوّم: سير من الحقّ فى الحق استفتائات حج استفتائات مناسك حج شرايط وجوب حج عقل بلوغ قدرت بدنى داشتن وقت كافى استطاعت استطاعت با فروش اموال استطاعت با وام، قرض و بدهكارى استطاعت با وجوهات شرعيّه استطاعت بذلى استطاعت بانوان نيابت و استنابه شرايط نايب و منوبٌ عنه استنابه براى افراد مريض و ناتوان هدية ثواب حجّ و عمره احكام تقليد در حجّ و عمره احكام خمس در حجّ و عمره حجّ و عمره با مال حرام و غصبى وصيّت به حجّ و عمره حجِ ّ نذرى حجِ ّ استحبابى رضايت پدر، مادر و همسر در حجّ و عمره حجّ و عمرة كودكان و افراد نابالغ حجّ و عمرة افراد كثيرالشّك و وسواسى حجّ و عمرة افراد مسلوس و مبطون زمان حجّ و عمره اقسام حج احرام احرام نيّت تلبيه لباس احرام ميقات محرّمات احرام طواف طواف واجبات طواف قطع طواف طواف مستحب نماز طواف سعى بين صفا و مروه حلق يا تقصير طواف نساء احكام فاصلة زمانى بين عمرة تمتّع و حج تعيين روز عرفه و عيد قربان وقوف در عرفات وقوف در مشعرالحرام رمى جمره قربانى قربانى نيابت در قربانى شرايط قربانى زمان و مكان قربانى بدل قربانى ذبح كفّارات اعمال مكّه بيتوته در منى احكام محدود و محصور متفرّقه

احكام زكوة

احكام زكوة
زكوة
مسأله 1852 - زكوة 9 چيز واجب است : اول - گندم - دوم - جو . سوم - خرما . چهارم - كشمش . پنجم - طلا . ششم - نقره . هفتم - شتر . هشتم - گاو . نهم - گوسفند . واگر كسى مالك يكى از اين نه چيز باشد ، با شرايطى كه بعدا گفته مى شود ، بايد مقدارى كه معين شده ، به يكى از مصرفهايى كه دستور داده اند برساند .
مسأله 1853 سلت كه دانه ايست به نرمى گندم وخاصيت جو دارد وعدس كه مثل گندم است وخوراك مردمان صنعاء مى باشد ، زكوتشان بنا بر احتياط واجب بايد داده شود .
شرايط واحب شدن زكوة
مسأله 1854 - زكوة در صورتى واجب مى شود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته مى شود ، برسد ومالك آن ، آزاد باشد وبتواند در آن مال تصرف كند ودر خصوص طلا ونقره معتبر است مالك عاقل وبالغ باشد ولى در بقيه آن نه جنس عقل وبلوغ شرط نيست .
مسأله 1855 - اگر انسان يازده ماه مالك گاو وگوسفند وشتر وطلا ونقره باشد اول ماه دوازدهم بايد زكوة آنها را بدهد . ولى او ل سال بعد را بايد بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند .
مسأله 1856 - اگر مالك طلا ونقره در بين سال بالغ شود ، واجب نيست كه زكوة بدهد مثلا اگر بجه اى در اول محرم مالك طلا به حد نصاب شود وبعد از گذشتن دو ماه بالغ گردد ، يازده ماه كه از اول محرم بگذرد ، اگر چه شرايط ديگر را هم دارا باشد زكاة واجب نمى شود مگر بعد از گذشتن يازده ماه از بلوغ .
مسأله 1857 - زكوة گندم وجو وقتى واجب مى شود كه به آنها گندم وجو گفته شود وزكة كشمش در وقتى كه به آن كشمش مى گويند واجب مى شود وموقعى هم كه خرما را خرما مى نامند زكوة آن واجب مى شود ولى وقت دادن زكوة در گندم وجو موقع خرمن وجدا كردن كاه آنها است ، ودر خرما وكشمش موقعى است كه خشك شده باشند
مسأله 1858 - اگر موقع واجب شدن زكوة گندم وجو وكشمش وخرما كه درمسأله پيش گفته شد ، صاحب آنها بالغ باشد بايد زكوة آنها رابدهد ، واگر بالغ نباشد بايد بعد از بالغ شدن بدهد ويا ولى او قبل از بلوغ بدهد .
مسأله 1859 - اگر صاحب گاو وگوسفند وشتر در تمام سال ديوانه باشد ، زكوة به مال او تعلق مى گيرد ولى اگر مالك طلا ونقره ديوانه باشد زكاة بر او واجب نيست وهمچنين اگر در مقدارى از سال ديوانه باشد ورد آخر سال عاقل گردد ، زكوة بر او واجب نيست مسأله 1860 - اگر صاحب گاو وگوسفند وشتر وطلا ونقره در مقدارى از سال مست يا بيهوش شود ، زكوة از او ساقط نمى شود . وهمچنين است اگر موقع واجب شدن زكوة گندم وجو وخرما وكشمش مست يا بيهوش باشد .
مسأله 1861 - مالى را كه از انسان غصب كرده اند ونمى تواند در آن تصرف كند زكوة ندارد . واگر زراعتى را از او غصب كنند وموقعى كه زكوة آن واجب مى شود در دست غصب كننده ، باشد وقتى كه به صاحبش بر گشت ، واجب نيست كه زكوة آن را بدهد .
مسأله 1862 - اگر طلا ونقره يا چيز ديگرى را كه زكوة آن واجب است قرض كند ويك سال نزد او بماند ، بايد زكوة ان را بدهد وبر كسى كه قرض داده چيزى واجب نيست .
زكوة گندم وجو وخرما وكشمش
مسأله 1863 - زكوة گندم وجو وخرما وكشمش وقتى واجب مى شود كه به مقدار نصاب برسند ونصاب آنها 288 من تبريز 45 مثقال كم است وهرمن ششصد وچهل مثقال 24 نخودى است كه تقريا 847 كيلو گرم مى شود
مسأله 1864 - اگر پيش از دادن زكوة از انگور وخرما وجو وگندمى كه كه زكوة آنها واجب شده خود وعيالاتش بخورند ، يا مثلا به فقير بدهد مجانا ، بايد زكوة مقدارى را كه مصرف كرده بدهد .
مسأله 1865 - اگر بعد از آنكه زكوة گندم وجو وخرما وانگور واجب شد مالك آن بميرد ، بايد مقدار زكوة را از مال او بدهند . ولى اگر پيش از واجب شدن زكوة بميرد ، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است ، بايد زكوة سهم خود را بدهد .
مسأله 1866 - كسى كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آورى زكوة است ، موقع خرمن كه گندم وجو را از كان جدا مى كنند وبعد از خشك شدن خرما و انگور ، مى تواند زكوة را مطالبه كند ، واگر مالك ندهد وچيزى كه زكوة آن واجب شده از بين برود بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 1867 - ار بعد از مالك شدن درخت خرما وانگور ، يا زراعت گندم و جو زكوة آنها واجب شود ، مثلا خرما در ملك او خرما شود ، بايد زكوة آن را بدهد .
مسأله 1868 - اگر بعد از آنكه زكوة گندم وجو وخرما وانگور واجب شد زراعت ودرخت را بفروشد ، بايد زكوة انها را فروشنده بدهد .
مسأله 1869 - اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد وبداند كه فروشنده زكوة آن را داده ، يا شك كند كه داده يا نه ، چيزى بر او واجب نيست واگر بداند كه زكوة آن را نداده ، چه حاكم شرع معامله مقدارى را كه بايد از بابت زكوة داده شود ، اجازه بدهد چه ندهد معامله آن مقدار صحيح است ولى اگر اجازه ندهد مستحق يا حاكم مطالبه زكاة از عين مال از خريدار مى كند چنانچه بدهد او از بايع مطالبه مى كند واگر معامله مقدار زكوة را اجازه دهد ، خريدار بايد قيمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد ودر صورت كه قيمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد ، مى تواند از او پس بگيرد .
مسأله 1870 - اگر وزن گندم وجو وخرما وكشمش موقعى كه تر است به 288 من و 45 مثقال كم برسد وبعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود ، زكوة آنها واجب نيست .
مسأله 1871 - اگر گندم وجو وخرما را پيش از خشك شدن مصرف كند چنانچه خشك آنها ره اندازه نصاب باشد ، بايد زكوة آنها را بدهد .
مسأله 1872 - خرمايى كه تازه آن را مى خورند واگر بماند بعد از خشك شدن ، خرما به آن نمى گويند ، ولو مقدارى باشد كه خشك آن ره 288 من و 45 مثقال كم برسد ، زكوة آن واجب نيست .
مسأله 1873 - گندم وجو وخرما وكشمشى كه زكوة آنها را داده ، اگر چند سال هم نزد او بماند زكوة ندارد .
مسأله 1874 - اگر گندم وجو وخرما وانگور از آب باران يا نهر مشروب شوند يا مثل زراعتهاى مصر از رطوبت زمين استفاده كنند ، زكوة آنها ده يك است واگر با دلو ومانند آن آبيارى شود ، زكوة انها بيست يك است . واگر مقدارى از باران ، يا نهر ، يا رطوبت زمين استفاده كنند وبه همان مقدار از آبيارى با دلو و مانند آن استفاده نمايند زكوة نصف آنها ده يك وزكوة نص ديگر آنها بيست يك مى باشد يعنى از چهل قسمت سه قسمت آن را بايد بابت زكوة بدهند .
مسأله 1875 - اگر گندم وجو وخرما وانگور ، هم از آب باران مشروب شود ، وهم از آب دلو ومانند آن استفاده كند ، چنانچه طورى باشد كه عرفا بگويند آبيارى با دلو ومانند آن شده ، زكوة انها بيست يك است واگر عرفا بگويند آبيارى با آب نهر وباران شده ، زكوة آنها ده يك است .
مسأله 1876 - اگر شك كند كه آبيارى با آب براان وآب دلو بوده يا عرفا مى گويند با آب باران آبيارى شده ، مى تواند از نصف آن ده يك واز نصف ديگر آن بيست يك بدهد ونيز اگر شك كند كه با هر دو بوده ، يا عرفا مى گويند آبيارى با دلو شده ، مى تواند زكوة تمام آن را بيست يك بدهد .
مسأله 1877 - اگر گندم وجو وخرما وانگور با آب باران ونهر مشروب شوند وبه آب دلو ومانند آن محتاج نباشند ولى با آب دلو هم آبيارى شوند ، وآب دلو به زياد شدن محصول كمك نكند ، زكوة آنها ده يك است واگر با دلو ومانند آن آبيارى شوند وبه آب نهر وباران محتاج نباشد ولى با آب نهر وباران هم مشروب شوند وآنها به زياد شدن محصول كمك نكنند ، زكوة آنها يك است .
مسأله 1878 -اگر زراعتى را با دلو ومانند آن آبيارى كنند ودر زمينى كه پهلوى ان است زراعتى كنند كه از رطوبت آن زمين استفاده نمايد ومحتاج به آبيارى نشود زكوة زراعتى كه با دلو آبيارى شده بيست يك وزكوة زراعتى كه پهلوى آن است ده يك ميباشد .
مسأله 1879 - مخارجى را كه براى گندم وجو وخرما وانگور كرده است ، و مقدارى از قيمت اسباب ولباس را كه به واسطه زراعت كم شده ، نم تواند از حاصل كسر كندم بلى بعد از ملاحطه نصاب ، زكاة آن مصارف لا لازم نيست بدهد وده يك يا بيست يك با قيمانده را بايد بدهد يعنى چنانچه قبل از كسر آنها 288 من و 45 مثقال كم برسد بايد زكوة باقيمانده آن را بدهد .
مسأله 1880 - تخمى را كه به مصرف زراعت رسانده مى تواند قيمتى را كه در حين زرع داشته جزء مخارج حساب نمايد وحكم آن درمسأله قل بيان شد .
مسأله 1881 - اگر زمين واسباب زراعت يا يكى از اين دو ملك خود او باشد ، نبايد كرايه آنها را جزء مخارج حساب كند . ونيز براى كارهايى كه خودش كرده ، يا ديگرى بى اجرت انحام داده ، چيزى از حاصل كسر نمى شود .
مسأله 1882 - اكر درخت انگور يا خرما را بخرد ، قيمت آن جزء مخارج نيست . ولى اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد ، پولى را كه براى آن داده جزء مخارج حساب مى شود .
مسأله 1883 - اگر زمينى را بخرد ودر آن زمين گندم يا جو بكارد ، پولى را كه براى خريد زمين داده جزء مخارج حساب نمى شود . ولى اگر زراعت را بخرد ، پولى را كه براى خريد آن داده مى تواند جزء مخارج حساب نمايد واز حاصل كم كند اما بايد قيمت كاهى را كه از آن بدست مى آيد ، از پولى كه براى خريد زراعت داده كسر نمايد مثلا اگر زراعتى را پانصد تومان بخرد وقيمت كاه آن صد تومان باشد فقط چهار صد تومان آن را مى تواند جزء مخارج حساب نمايد .
مسأله 1884 - كسى كه بدون گاو وچيزهاى ديگرى كه براى زراعت لازم است مى تواند زراعت كند ، اگر اينها را بخرد ، نبايد پولى را كه براى خريد اينها داده جزء مخارج حساب نمايد .
مسأله 1885 - كسى كه بدون گاو وچيزهاى ديگرى كه براى زراعت لازم است نمى تواند زراعت كند ، اگر آنها را بخرد وبه واسطه زراعت بگلى از بين بروند ، مى تواند تمام قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد واگر مقدارى از قيمت آنها كم شود ، مى تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب كند ولى اگر بعد از زراعت چيزى از قيمتشان كم نشود ، نبايد چيزى از قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد .
مسأله 1886 - اگر دى يك زمين جو وگندم وچيزى مثل برنج ولوبيا كه زكوة آن واجب نيست بكارد ، چنانچه مقصودش زراعت كردن چيزى بوده كه زكوة ندارد وبعدا چيزى را كه زكوة دارد زراعت كرده ، نبايد مخارج را حساب كند واگر مقصودش زراعت كردن چيزى بوده كه زكوة دارد وبعدا چيزى را كه زكوة ندارد زراعت كردة ، مى تواند تمام مخارج را حساب نمايد واز حاصل كم كند و در صورتى كه مقصودش زراعت هر دو بوده مخارجى را كه كرده ، بايد به هر دو ، قسمت نمايد مثلا اگر هر دو به يك اندازه بوده ، مى تواند نصف مخارج را از جنسى كه زكوة دارد كسر نمايد .
مسأله 1887 - اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با يكديگر اختلاف دارد وزراعت ميوه آنها در يك وقت بدست نمى آيد گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد وهمه آنها محصول يك سال حساب شود ، چنانچه چيزى كه اول مى رسد به اندازه نصاب يعنى 288 من و 45 مثقال كم باشد ، بايد زكود آن را موقعى كه مى رسد بدهد وزكوة بقيه را هر وقت بدست مى آيد اداء نمايد واگر آنچه اول مى رسد به اندازه نصاب نباشد ، صبر مى كند تا بقيه آن برسد ، پس اگر رويهم به مقدار نصاب شود ، زكوة آن واجب است واگر به مقدار نصاب نشود ، زكوة آن واجب نيست .
مسأله 1888 - اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه دهد ، چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد بنا بر احتياط زكوة آن واجب است .
مسأله 1889 - اگر مقدارى رطب يا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب مى شود ، چنانچه به قصد زكوة از تازه آن به قدرى به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكوتى باشد كه بر او واجب است اشكال دارد .
مسأله 1890 - اگر زكوة خرماى خشك يا كشمش بر او واجب باشد ، نمى تواند زكوة آن را خرماى تازه يا انگور بدهد ونيز اگر زكوة خرماى تازه يا انگور بر او واجب باشد نمى تواند زكوة آن را خرماى خشك يا كشمش بدهد . اما اگر يكى از اينها يا چيز ديگرى را به قصد قيمت زكوة بدهد مانعى ندارد .
مسأله 1891 - كسى كه بدهكار است ومالى هم دارد كه زكوة آن واجب شده اگر بميرد بايد او لتمام زكوة را از مالى كه زكوة آن واب شده بدهند ، بعد قرض او را اداء نمايند
مسأله 1892 - كسى كه بدهكار است وگندم يا جو يا خرما يا كشمش هم دارد ، اگر بميرد وپيش از انكه زكوة اينها واجب شود ، ورثه قرض او را ازمال ديگر بدهند ، هر كدام كه سهمشان 288 من و 450 مثقال كم برسد ، بايد زكوة بدهد واگر پيش از آنكه زكوة اينها واجب شود ، قرض او را ندهند ، چنانچه مال ميت فقط به اندازه بدهى او باشد بنا بر احتياط بايد زكاة را بدهند وطلب طلبكاران را يا استرضاء از آنها بنمايند ، وهمچنين اگر مال ميت بيشتر از بدهى او باشد ، در صورتى كه بدهى او به قدرى است كه اگر بخواهند اداء نمايند ، بايد مقدارى از گندم وجو وخرما وكشمش را هم به طلبكار بدهند .
مسأله 1893 - اگر گندم وجو وخرما وكشمشى كه زكوة آنها واجب شده خوب وبد دارد ، احتياط واجب آن است كه زكوة هر كدام از خوب وبد را از خود آنها بدهد ولى چنانچه خوب وخوبتر دارد اظهر اكتفاء به دادن از خوب است .
نصاب طلا
مسأله 1894 - طلا دو نصاب دارد : نصاب اول بيست مثفال شرعى است كه هر مثقال آن 18 نخود است ، پس وقتى طلا به بيست مثقال شرعى كه پانزده مثقال معمولى است برسد ، اگر شرايط ديگر را هم كه بيان شد داشته باشد ، انسان بايد چهل يك آن را كه نه نخود مى شود از بابت زكوة بدهد واگر به اين مقدار نرسد ، زكوة ان واجب نيست ، ونصاب دوم آن چهار مثقال شرعى است كه سه مثقال معمولى مى شود يعنى اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود ، بايد زكوة تمام 18 مثقال را از قرار چهل يك بدهد واگر كمتر از سه مثقال اضافه شود ، فقط بايد زكوة 15 مثقال آن را بدهد وزيادى آن زكوة ندارد وهمچنين است هر چه بالا رود يعنى اگر سه مثقال اضافه شود ، بايد زكوة تمام آنها را بدهد واگر كمتر اضافه شود ، مقدارى كه اضافه شده زكوة ندارد .
نصاب نقره
مسأله 1895 - نقره ونصاب دارد : نصاب اول آن 105 مثقال معمولى است كه اگر نقره به 105 مثقال برسد وشراط ديگر را هم كه بيان شد داشته باشد ، انسان بايد چهل بك آن را كه 2 مثقال و 15 نخود از بابت زكوة بهد واگر به اين مقدار نرسد ، زكوة آن واجب نيست ، ونصاب دوم آن 21 مثقال است . يعنى اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود ، بايد زكوة تمام 126 مثقال را بطورى كه گفته شد بدهد واگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود ، فقط بايد زكوة 105 مثقال آن را بدهد وزادى آن زكوة ندارد وهمچنين است هر چه بالا رود ، يعنى اگر 21 مثقال اضافه شود ، بايد زكوة تمام آنها را بدهد واگر كمتر اضافه شود ، مقدارى كه اضافه شده . كمتر از 21 مثقال است زكوة ندارد . بنابر اين اگر انسان چهل يك هر چه طلا ونقره دارد بدهد ، زكوتى را كه بر او واجب بوده داده وگاهى هم بيشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسى كه 110 مثقال نقره دارد ، اگر چهل يك آن را بدهد ، زكوة 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده ومقدارى هم براى 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است .
مسأله 1896 - كسى كه طلا يا نقره او به اندازه نصاب است ، اگر چه زكوة آن را داده باشد ، تا وقتى از نصاب اول كم نشده ، همه ساله بايد زكوة آن را بدهد .
مسأله 1897 - زكوة طلا ونقره در صورتى واجب مى شود كه آن را سكه زده باشند ومعامله با آن را ئج باشد يعنى معامله پول طلا ونقره با آن بشود واگر سكه آن از بين رفته باشد لازم نيست زكوة آن را بدهند .
مسأله 1898 - طلا ونقره سكه دارى كه زنها را زينت بكار مى برند ، زكوة آن واجب نمى باشد .
مسأله 1899 - كسى كه طلا ونقره دارد ، اگر هيچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد مثلا 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد ، زكوة بر او واجب نيست .
مسأله 1900 - چنانچه سابقا گفته شد زكوة طلا ونقره در صورتى واجب مى شود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد واگر در بين يازده ماه ، طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود زكوة بر او واجب نيست .
مسأله 1901 - اگر در بين يازده ماه طلا ونقره اى را كه دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب كند ، زكوة بر او واجب نيست . ولو براى فرار از دادن زكوة اين كارها را بكند .
مسأله 1902 - اگر در ماه دوازدهم پول طلا ونقره را آب كند ، بايد زكوة آنها را بدهد وچنانچه به واسطه آب كردن ، وزن يا قيمت آنها كم شود ، بايد زكوتى را كه پيش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد .
مسأله 1903 - اگر طلا ونقره اى كه دارد خوب وبد داشته باشد ، مى تواند زكوة هر كدام از خور وبد را از خود آن بدهد ولى بهتر است زكوة همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد .
مسأله 1904 - طلا ونقره اى كه بيشتر از اندازه معمول فلز ديگر دراد ، به حدى كه به آن پول طلا ونقره نگويند اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد انسان بايد زكوة آن را بدهد ولى اگر به آن پول طلا ونقره بگويند زكاة آن واجب است ولو خالص آن به اندازه نصاب نباشد .
مسأله 1905 - اگر طلا ونقره اى كه دارد به مقدار معمول فلز ديگر به آن مخلوط باشد ، نمى تواند زكوة آن را از طلا ونقره اى بدهد كه بيستر از معمول فلز ديگر دارد . ولى اگر بقدرى بدهد كه يقين كند طلا ونقره خالصى كه در آن هست ، به اندازه زكوتى مى باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد .
زكوة شتر وگاو وگوسفند
مسأله 1906 - زكوة شتر وگاو وگوسفند غير از شرطهايى كه گفته شد دو شرط ديگر دارد : اول آنكه حيوان در تمام سال بيكار باشد ولى اگر در تمام سال يكى دو روز هم كار كرده باشد ، زكوة آن واجب است . دوم آنكه در تمام سال از علف بيابان بچرد پس اگر تمام سال يا مقدارى از آن را از علف چيده شده ، يا از زراعتى كه ملك مالك يا ملك كس ديگر است بچرد زكوة ندارد . ولى اگر در تمام سال يك روز يا دو روز از علف مالك بخورد ، زكوة آن واجب است .
مسأله 1907 - اگر انسان براى شتر وگاو وگوسفند خود چراگاهى را كه كسى نكاشته بخرد ، يا اجاره كند ، يا براى چراندن در آن باج بدهد ، لازم نيست زكوة آنها را بدهد .
نصاب شتر
مسأله 1908 - شتر دوازده نصاب دارد ، او ل - پنچ شتر وزكوة آن يك گوسفند است وتا شماره شتر به اين مقدار نرسد زكوة ندارد . دوم - ده شتر وزكوة آن دو گوسفند است . سوم - پانزده شتر وزكوة آن سه گوسفند است . چهارم - بيست شتر وزكوة ان چهار گوسفند است . پنجم - بيست وپنج شتر وزكوة آن پنج گوشفند است . ششم - بيست وشش شتر وزگؤ ان يك شتر است كه داخ سال دوم شهد باشد . هفتم - سى وشش شتر وزكوة آن يك شتر است كه داخل سال سوم شده باشد . هشتم - چهل وشش شتر وزكوة آن يك شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد . نهم - شصت ويك شتر وزكوة آن يك شتر است كه داخل سال پنجم شده باشد . دهم - هفتاد وپنج شتر وزكوة آن دو شتر است كه داخل سال سوم شده باشد . يازدهم - نود ويك شتر وزكوة آن دو شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد . دوازداهم - صد وبيست ويك شتر وبالاتر از آن است كه بايد چهل تا چهل تا حساب كند وبراى هر چهل تا يك شترى بدهده داخل سال سوم شده باشد ، يا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند ، وبراى هر پنچاه تا يك شترى بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد ويا با چهل وپنجاه تا يك شترى بدهد كه داخل سال چهارم شده باسد ويا با چهل وپنجاه حساب كند ، ولى در هر صورت بهت راست طورى حساب كند كه چيزى باقى نماند ، يا اگر چيزى باقى مى ماند از نه تا بيشتر نباشد ، مثلا اگر 140 شتر دارد ، براى صد تا دو شترى كه داخل سال چهارم شده وبراى چهل تا يك شترى كه داخل سال سوم شده بدهد .
مسأله 1909 - زكوة ما بين دو نصاب واجب نيست پس اگر شماره شترهايى كه دارد ان نصاب اول كه پنج است بگذرد تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسيده فقط بايد زكوة پنج تاى آن را بدهد . وهمچنين است در نصابهاى بعد .
نصاب گاو
مسأله 1910 - گاو دو نصاب دارد : نصاب اول آن سى تا است كه وقتى شماره گاو به سى رسيد ، اگر شرايطى را كه گفته شد داشته باشد ، انسان بايد يك گوساله اى كه داخل سال دوم شده از بابت زكوة بدهد ، ونصاب دوم آن چهل است وزكوة آن يك گوساله ماده ايست كه داخل سال سوم شدهد باشد ، وزكوة ما بين سى وچهل واجب نيست مثلا كسى كه سى ونه گاو دارد ، فقط بايد زكوة سى تاى آنها را بدهد ، ونيز اگر از چهل گاو زيادتر داشته باشد تا به شصت نرسيده ، فقط بايد زكوة چهل تاى آنها را بدهد وبعد از آنكه به شصت رسيده ؟ چون دو برابر نصاب اول را دارد ، بايد دو گوساله اى كه داخل سال دوم شده بدهد ، وهمچنين هرچه بالا رود ، بايد يا سى تا سى تا حساب كند يا چهل تا چهلتا يا با سى وچهل حساب نمايد وزكوة آن را به دستورى كه گفته شد بدهد . ولى بايد طورى حساب كند كه چيزى باقى نماند ، يا ار چيزى باقى مى ماند از نه تا بيشتر نباشد ، مثلا اگر هفتاد گاو دارد ، بايد به حساب سى وچهل حساب كند وبراى سى تاى آن زكوة سى تا وبراى چهل تاى آن زكوة چهل تا را بدهد ، وچون اگر به حساب سى تا حساب كند ، ده تا زكوة نداده مى ماند .
نصاب گوسفند
مسأله 1911 - گوسفند پنج نصاب دارد ، اول - چهل وزكوة آن يك گوسفند است ، وتا گوسفند به چهل نرسد زكوة ندارد . دوم - صد وبيست ويك وزكوة آن دو گوسفند است - سوم - دو يست ويك وزكوة آن سه گوسفند است . چهارم - سيصد ويك وزكوة آن جار گوسفند است . پنجم - چهار صد وبالاتر از آن است . كه بايد آنها را صد تا صد تا حساب كند وبراى هر صد تاى آنها يك گوسفند بدهد . ولازم نيست زكوة را از خود گوسفندها بدهد ، بلكه اگر گوسفند ديگرى بدهد ، يا مطابق قيمت گوسفند پول يا جنس ديگر بدهد كافى است .
مسأله 1912 - زكوة ما بين دو نصاب واجب نيست پس اگر شماره گوسفندهاى كس از نصاب او ل كه چهل است بيشتر باشد تا به نصاب دوم كه صد وبيست ويك است نرسيده ، فقط بايد زكوة چهل تاى آنها را بدهد وزيادى آن زكوة ندارد وهمچنين است در نصابهاى بعد .
مسأله 1913 - زكوة شتر وگاو وگوسفندى كه به مقدار نصاب برسد واجب است چه همه آنها نر باشند ، يا ماده ، يا بعضى نر باشند وبعضى ماده .
مسأله 1914 - در زكوة گاو وگاومش يك جنس حساب مى شوند . وشتر عربى وغير عربى يك جنس است . وهمچنين بز وميش وشيشك در زكوة باهم فرق ندارند .
مسأله 1915 - اگر گوسفند براى زكوة بدهد ، بايد اقلا داخل ماه هشتم شده باشد . واگر بز بدهد بايد داخل سال دوم شده باشد .
مسأله 1916 - گوسفندى را كه بابت زكوة مى دهد ، اگر قيمتش مختصرى از گوسفندهاى ديگر او كمتر باشد اشكال ندارد ، ولى بهتر است گوسفندى را كه قيمت آن از تمام گوسفندهايش بيشتر است بدهد وهمچنين است در گاو وشتر .
مسأله 1917 - اگر چند نفر باهم شريك باشند هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسيده ، بايد زكوة بدهد وبر كسى كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكوة واجب نيست .
مسأله 1918 - اگر يك نفر در جند جا گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد ورويهم به اندازه نصاب باشند بايد ، زكوة آنها را بدهد .
مسأله 1919 - اگر گاو وگوسفند وشترى كه دارد مريض ومعيوب هم باشند ، بايد زكوة آنها رابدهد .
مسأله 1920 - اگر گاو وگوسفند وشترى كه دارد همه مريض يا معيوب يا پير باشند ، مى تواند زكوة را از خود آنها بدهد . ولى اگر همه سالم وبى عيب وجوان باشند ، نمى تواند زكوة آنها را مريض ، يا معيوب ، يا پير بدهد بلكه اگر بعضى از آنها سالم وبعضى مريض ودسته از معيوب ودسته ديگر بى عيب ومقدارى پير ومقدارى جوان باشند ، واجب است براى زكوة آنها سالم وبى عيب وجوان بدهد .
مسأله 1921 - اگر پيش از تمام شدن ماه يازدهم ، گاو وگسفند وشترى را كه دارد يا چيز ديگر عوض كند ، يا نصابى را كه دراد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نمايد ، مثلا چهل گوسفند بدهد وچهل گوسفند ديگر بگيرد ، زكوة بر او واجب نيست .
مسأله 1922 - كسى كه بايد زكوة گاو وگوسفند وشتر را بدهد ، اگر زكوة آنها را از مال ديگرش بدهد ديگرش بدهد ، تا وقتى شماره آنها از نصاب كم نشده ، همه ساله بايد زكوة را بدهد ، واگر از خود آنها بدهد واز نصاب اول كمتر شوند ، زكوة بر او واجب نيست ، مثلا كسى كه چهل گوسفند دارد ، اگر از مال ديگرش زكوة آنها را بدهد تا وقتى كه گوسفندهاى او از چهل كم نشده ، همه ساله بايد يك گوسفند بدهد واگر از خود آنها بدهد ، تا وقتى به چهل نرسيده ، زكوة بر او واجب نيست .
مصرف زكوة
مسأله 1923 - انسان مى تواند زكوة را در هشت مورد مصرف كند : اول - فقير واو كسى كه مخارج سال خود وعيالاتش را ندارد وكسى كه صنعت يا ملك يا سرمايه اى دارد كه مى تواند مخارج سال خود را بگذارند فقير نيست : دوم - مسكين وآن كسى است كه از فقير سخت تر مى گذراند . سوم - كسى كه از طرف امام عليه السلام يا نايب امام مأموراست كه زكوة را جمع ونگهدارى نمايد وبه حساب آن رسيدگى كند وآن را به امام يا نايب امام يا نائب امام يا فقراء برساند . چهارم - كافرهايى كه مسلمان شده وضعيف الاعتقاد مى باشند وخوف آن هست كه اگر زكوة به انان ندهد از دين اسلام خارج شوند . پنچم - خريدارى بنده ها وآزاد كردن آنان . ششم - بدهكارى كه نمى تواند قرض خود را بدهد . هفتم - سبيل الله يعنى كارهايى كه به آنها قصد قربة مى توان كرد مثل آسفالت نمودن راهها وساختن مسجد ومدرسه اى كه عولم دينيه در آن خوانده مى شود . هشتم - ابن السبيل يعنى مسافر كه در سفر درمانده شده . واحكام اينها در مائل آينده گفته خواهد شد .
مسأله 1924 - فقير نمى تواند بيشتر از مخارج سال خود وعيالاتش را از زكوة نگيرد واگر مقدارى پول يا جنس دارد فقط به اندازه كسرى مخارج يك سالش زكوة مى تواند بگيرد وهمچنين مسكين .
مسأله 1925 - كسى كه مخارج سالش را داشته ، اگر مقدارى از آن را مصرف كند وبعد شك كند كه آنچه باقى مانده به اندازه مخارج سال او هست يا نه ، نمى تواند زكوة بگيرد .
مسأله 1926 - صنعتگر يا مالك يا تاجرى كه در آمد او از مخارج سالش كمتر است ، مى تواند براى كسرى مخارجش زكوة بگيرد ، ولازم نيست ابزار كار ، يا ملك ، يا سرماية خود را به مصرف مخارج برساند .
مسأله 1927 - فقيرى كه خرج سال خود وعيالاتش را ندارد ، اگر خانه اى دارد كه ملك او ست ودر آن نشسته ، يا مال سوارى دارد ، چنانچه بدون اينها نتواند زندگى كند ، اگر چه براى حفظ آبرويش باشد ، مى تواند زكوة بگيرد . وهمچنين است اثاث خان وظرف ولباس تابستانى وزمستانى وچيزهايى كه به آنها احتياج دارد . وفقيرى كه اينها را ندارد ، اگر به اينها احتياج داشته باشد ، مى تواند از زكوة خريدارى نمايد .
مسأله 1928 - فقيرى كه ياد گرفتن صنعت براى او مشكل نيست ، لازم نيست ياد بگيرد وبا گرفتن زكوة زندگى مى تواند بگند ، مگر آنكه ياد گرشفتن خيلى آسان باشد به نحوى كه عرفا بگويند اين شخص مى تواند بدون زكاة زندگى بكند در اين صورت واجب است ياد بگيرد وبا زكاة نمى تواند زندگى كند ولى تا وقتى مشغول ياد گرفتن است ، مى تواند زكوة بگيرد .
مسأله 1929 - به كسى كه قبلا فقير بوده ومى گويد فقيرم ، اگر چه انسان از گفته او اطمينان پيدا نكند ، مى شود زكوة داد .
مسأله 1930 - كسى كه مى گويد فقيرم وقبلا فقير نبوده ، يا معولم نيست فقير بوده يا نه ، چنانچه از گفته او اطمينان پيدا نشود وخود او هم ثقه نباشد احتياط واجب آن است كه به او زكوة ندهند .
مسأله 1931 - كسى كه بايد زكوة بدهد ، اگر از فقيرى طلبكار باشد 7 مى تواند طلبى را كه از او دارد ، بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1932 - اگر فقير بميرد ومال او به اندازه قرضش نباشد ، انسان مى تواند طلبى را كه از او دارد بابت زكوة حساب كند ، ولى اگر مال او به اندازه قرضش باشد وورثه قرضا ورا ندهند ، يا به جهت ديگر انسان نتواند طلب خود را بگيرد ، نبايد طلبى را كه از او دارد ، بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1933 - چيزى را كه انسان بابت زكوة به فقير مى دهد لازم نيست به او يگويد كه زكوة است ، بكله اگر فقير ، خجالت بكشد ، مستحب است به اسم پيشكش بدهد ولى بايد قصد زكوة نمايد .
مسأله 1934 - اگر به خيال اينكه كسى فقير است به او زكوة بدهد ، بعد فهميد فقير نبوده ، ، يا از روى ندانستن مسأله به كسى كه مى داند فقير نيست زكوة بدهد ، كافى نيست ، پس چنانچه چيزى را كه به او داده باقى باشد ، بايد از او بگيرد وبه مستحق بدهد واگر از بين رفته باشد پس اگر كسى كه آن چيز را گرفته مى دانسته زكوة است ، انسان بايد عوض آن را از او بگيرد وبه مستحق بدهد ، واگر نمى دانسته زكوة است ، نمى تواند چيزى از او بگيرد وبايد از مال خودش زكوة را به مستحق بدهد .
مسأله 1935 - كسى كه بدهكار است ونمى تواند بدهى خود را بدهد ، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد ، مى تواند براى دادن قرض خود زكوة بگيرد ، ولو مالى را كه قرض كرده در معصيت خرج كرده باشد ، واز آن معصيت توبه نكرده باشد .
مسأله 1936 - اگر به كسى كه بدهكار است ونمى تواند بدهى خود را بدهد زكوة بدهد ، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده ، چنانچه آن بدهكار فقير باشد مى تواند آنجه را به او داده بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1937 - كسى كه بدهكار است ونمى تواند بدهى خود را بدهد ، اگر چه فقير نباشد ، انسان مى تواند طلبى را كه از او دارد ، بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1938 - مسافرى كه خرجى او تمام شده ، يا مركبش از كار افتاده چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد ونتواند با قرض كردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند اگر چه در وطن خود فقير نباشد ، مى تواند زكوة بگيرد ، ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند ، فقط در جاى ديگر با قرض كردن يا فورختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقدارى كه به آنجا برسد مى تواند زكوة بگيرد .
مسأله 1939 - مسافرى كه در سفر درمانده شده وزكوة گرفته بعد از آنكه به وطنش رسيد ، اگر چيزى از زكوة زياد آمده باشد ، بايد آن را به حاكم شرع بدهد ويگويد آن چيز زكوة است .
شرايط كسانى كه مستحق زكوتند
مسأله 1940 - كسى كه زكوة مى گيرد بايد شيعه دوازده امامى باشد واگر انسان كسى را شيعه بداند وبه او زكوة بدهد ، بعد معلوم شود شيعه نبوده ، بايد دو باره زكوة بدهد .
مسأله 1941 - اگر طفل يا ديوانه اى از شيعه فقير باشد ، انسان مى تواند به ولى او زكوة بدهد ، به قصد اينكه انچه را مى دهد ملك طفل يا ديوانه باشد .
مسأله 1942 - اگر پولى طفل وديوانه دسترسى ندارد ، مى تواند خودش يا به وسيله يك نفر امين زكوة را به مصرف طفل يا ديوانه برساند وبايد موقعى كه زكوة به مصرف آنان ميرسد نيت زكوة كند .
مسأله 1943 - به فقيرى كه گدايى مى كند ، مى شود زكوة داد : ولى به كسى كه زكوة را در معصيت مصرف مى كند وبه ندادن زكاة به او جلوى معصيت كردن او گرفته مى شود نمى شود زكوة داد ، ولى چنانچه داده شود مجزى است .
مسأله 1944 - به كسى كه معصيت كبيره را آشكارا بجا مى آورد بهتر است كه زكوة ندهند .
مسأله 1945 - به كسى كه بدهكار است ونمى تواند بدهى خود را بدهد ، اگر چه مخارج او بر انسان واجب باشد ، مى شود زكوة داد .
مسأله 1946 - انسان نمى تواند مخارج كسانى را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكوة بدهد . ولى اگر مخارج آنان را ندهد ، ديگران مى توانند به آنان زكوة بدهند .
مسأله 1947 - اگر انسان زكوة به پسرش بدهد كه خرج زن ونوكر وكلفت خود نمايد اشكال ندارد .
مسأله 1948 - اگر پسر به كتابهاى علمى دينى احتياج داشته باشد ، پدر مى تواند براى خريدن آنها به او زكوة بدهد .
مسأله 1949 - پدر مى تواند به پسرش زكوة بدهد كه براى خود زن بگيرد ، پسر هم مى تواند براى آنكه پدرش زن بگيرد زكوة خود را به او بدهد .
مسأله 1950 - به زنى كه شوهرش مخارج او را مى دهد ، يا خرجى نمى دهد ولى ممكن است او را به دادن خرجى مجبور كنند ، نمى شود زكوة داد .
مسأله 1951 - زنى كه صيغه شده اگر فقير باشد ، شوهرش وديگران مى توانند به او زكوة بدهند . ولى اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد ، يا به جهت ديگرى دادن مخارجش بر او واجب باشد ، در صورتى كه مخارج آن زن را بدهد نمى شود به زن زكوة داد .
مسأله 1952 - زن مى تواند به شوهر فقير خود زكوة بدهد ، اگر چه شوهر زكوة را صرف مخارج خود آن زن نمايد .
مسأله 1953 - سيد نمى تواند از غير سيد زكوة بگيرد ولى ار خمس وساير وجوهات كفايت مخارج او را نكند واز گرفتن زكوة ناچار باشد ، مى تواند از غير سيد زكوة بگيرد وبنابر احتياط واجب بايد به مقدار حاجت روز خود بگيرد .
مسأله 1954 - به كسى كه معلوم نيست سيد است يا نه ، مى شود زكوة داد .
نيت زكوة
مسأله 1955 - انسان بايد زكوة را به قصد قربت يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم بدهد وبنا بر احتياط واجب در نيت معين كند كه آنچه را مى دهد زكوة مال است يا زكوة فطره ، واگر بخواهد به سيد زكاة بدهد ودر ذمه اش خمس هم هست بايد تعيين كند كه بعنوان زكاة است يا خمس ولى اگر مثلا زكوة گندم وجو بر او واجب باشد لازم نيست معين كند چيزى را كه مى دهد زكوة گندم است يا زكوة جو .
مسأله 1956 - كسى كه زكوة چند مال بر او واجب شده اگر مقدارى زكوة بدهد ونيت هيچ كدام آنها را نكند ، چيزى را كه داده همجنس يكى از آنها باشد ويا همجنس هيچ كدام آنها نباشد ، به همه آنها قسمت مى شود ، پس كسى كه زكوة چهل گوسفند وزكوة پانزده مثقال طلا بر او واجب است اگر مثلا يك گوسفند از بابت زكوة بدهد ونيت هيچ كدام آنها را نكند ، به زكوتى كه براى گوسفند وطلا بدهكار است تقسيم مى شود .
مسأله 1957 - اگر كسى را وكيل كند كه زكوة مال او را بدهد ، موقعى كه زكوة را به آن وكيل مى دهد ، بنا بر احتياط واجب بايد نيت كند كه آنچه را وكيل او بعدا به فقير مى دهد زكوة باشد ، وگيل هم وقتى كه زكوة را به فقير مى دهد ، بايد از طرف مالك نيت زكوة كند .
مسأله 1958 - اگر مالك يا وكيل او بدون قصد قربت زكوة را به فقير بدهد وپيش از آنكه آن مال از بين برود ، خود مالك نيت زكوة كند ، زكوة حساب مى شود .
مسائل متفرقه زكوة
مسأله 1959 - موقعى كه گندم وجو را از كاه جدا مى كنند وموقع خشك شدن خرما وكشمش انسان بايد زكوة را به فقير بدهد ، يا مال خود جدا كند ، زكوة طلا ونقره وگاو ووسفند وشتر را بعد از تمام شدن ماه يازدهم بايد به فقير فقيرى بدهد كه از جهتى برترى دارد نمى تواند زكوة را جدا نكند بلكه مى تواند با جدا كردن منتظر باشد .
مسأله 1960 - بعد از جدا كردن زكوة لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد
مسأله 1961 - كسى كه مى تواند زكوة را به مستحق برساند ، اگر ندهد وبه واسطه كوتاهى او از بين برود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 1962 - كسى كه مى تواند زكاة را به مستحق برساند ، اگر زكوة را ندهد وبدون آنكه در نگهدارى آن كوتاهى كند از بين برود چنانچه دادن زكوة را بقدرى تإخير انداخته كه نمى گويند فورا داده است ، بايد عوض آن را بدهد . واگر به اين مقدار تأخير نينداخته مثلا دو سه ساعت تأخير انداخته ودر همان دو ساعت تلف شده ، در صورتى كه مستحق حاضر نبوده ، چيزى بر او واجب نيست واگر مستحق حاضر بوده بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 1963 - اگر زكوة را از خود مال كنار بگذارد ، مى تواند در بقيه آن تصرف كند واگر از مال ديگرش كنار بگذارد ، مى تواند در تمام مال تصرف نمايد .
مسأله 1964 - انسان نمى تواند زكوتى را كه كنار گذاشته براى خود بر دارد وچيز ديگرى بجاى آن بگذارد .
مسأله 1965 - اگر از زكوتى كه كنار گذاشته منفعتى ببرد مثلا گوسفندى كه براى زكوة گذاشته بره بياورد ، مال فقير است .
مسأله 1966 - اگر موقعى كه زكوة را كنار مى گذارد مستحقى حاضر باشد ، بهتر است زكوة را بدهد . مگر كسى را در نظر داشته باشد كه دادن زكوة ره او از جهتى بهتر باشد .
مسأله 1967 - اگر بدون اجازه حاكم شرع با مالى كه براى زكوة كنار گذاشته تجارت كند وضرر نمايد نبايد چيزى از زكوة كم كند ، ولى اگر منفعت كند ، بايد آن را به مستحق بدهد .
مسأله 1968 - اگر پيش از آنكه زكوة بر او واجب شود ، چيزى بابت زكوة به فقير بدهد ، زكوة حساب نمى شود وبعد از آنكه زكوة بر او واجب شد ، اگر چيزى را كه به فقير داده از بين نرفته باشد وآن فقير هم به فقر خود باقى باشد ، مى تواند چيزى را كه به او داده بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1969 - فقيرى كه مى داند زكوة بر انسان واجب نشده ، اگر چيزى بابت زكوة بگيرد وپيش او تلف شود ضامن است پس موقعى كه زكوة بر انسان واجب ميشود . اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد ، مى تواند عوض چيزى را كه به او داده بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1970 - فقيرى كه نمى داود زكوة بر انسان واجب نشده ، اگر چيزى بابت زكوة بگيرد وپيش او تلف شود ، ضامن نيست وانسان نمى تواند عوض آن را بابت زكوة حساب كند .
مسأله 1971 - مستحب است زكوة گاو وگوسفند وشتر را به فقير هاى آبرومند بدهد ودر دادن زكوة ، خويشان خود را بر ديگران ، واهل علم وكمال را بر غير آنان وكسانى را كه اهل سؤال نيستند بر اهل سؤال مقدم بدارد ، ولى اگر دادن زكوة به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد ، مستحب است زكوة را به او بدهد .
مسأله 1972 - بهتر است زكوة را آشكارا وصدقه مستحبى را مخفى بدهند .
مسأله 1973 - اگر در شهر كسى كه مى خواهد زكوة بدهد مستحقى نباشد ونتواند زكوة را به مصرف ديگرى هم كه براى آن معين شده برساند ، وچنانچه اميد نداشته باشد كه بعدا مستحق پيدا كند بايد زكوة را به شهر ديگر ببرد وبه مصرف زكوة برساند ومى تواند مخارج بردن به آن شهر را از زكوة بردارد واگر زكوة تلف شود ضامن نيست .
مسأله 1974 - اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود ، مى تواند زكوة را به شهر ديگر ببرد . ولى مخارج بدردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد واگر زكوة تلف شود ضامن است ، مگر آنكه به امر حاكم شرع برده باشد .
مسأله 1975 - اجرت وزن كردن وپيمانه نمودن گندم وجو وكشمش وخرمايى را كه براى زكوة مى دهد با خود اوست .
مسأله 1976 - كسى كه 2 مثقال و 15 نخود نقره يا بيشتر از بابت زكوة بدهكار است بنا بر احتياط واجب بايد كمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره به يك فقير ندهد واگر غير نقره چيز ديگرى مثل گندم وجو بدهكار باشد وقيمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره برسد مى تواند به يك فقير كمتر از آن بدهد ولى بهتر است كه به يك فقير كمتر از آن ندهد .
مسأهل 1977 - مكروه است انسان از مستحق در خواست كند كه زكوتى را كه از او گرفته به او بفروشد ولى اگر مستحق بخواهد چيزى را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قيمت رساند كسى كه زكوة را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم
مسأله 1978 - اگر شك كند زكوتى را كه بر او واجب بوده داده يا نه ، بايد زكوة را بدهد هر چند شك او براى زكوة سالهاى پيش باشد .
مسأله 1979 - فقير نمى تواند زكوة را به كمتر از مقدار آن صلح كند ، يا چيزى را گرانتر از قيمت آن بابت زكوة قبول نمايد ، يا زكوة را از مالك بگيرد وبه او ببخشد . ول كسى كه زكوة زيادى بدهكار است وفقير شده ونمى تواند زكوة را بدهد ، چنانچه بخواهد توبه كند ، فقير مى تواند زكوة را از او بگيرد وبه او ببخشد .
مسأله 1980 - انسان مى تواند از زكوة ، قرآن يا كتاب دينى يا كتاب دعا بخرد ووقف نمايد ، اگر چه بر اولاد وبر كسانى وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است ونيز مى تواند توليت وقف را براى خود يا اولاد خود قرار دهد .
مسأله 1981 - بنابر احتياط واجب انسان نمى تواند از زكوة ملك بخرد وبر اولاد خود يا بر كسانى كه مخارج خود برسانند .
مسأله 1982 - فقير مى تواند براى رفتن به حج وزيارت ومانند اينها زكوة بگيرد .
مسأله 1983 - اگر مالك فقيرى را وكيل كند كه زكوة مال او را بدهد ، چنانچه آن فقير احتمال دهد كه قصد مالك اين بوده كه خود آن فقير از زكوة بر ندارد ، نمى تواند چيزى از آن را براى خودش بردارد ، واگر يقين داشته باشد كه قصد مالك اين نبوده ، براى خودش هم مى تواند بردارد .
مسأله 1984 - اگر فقير شتر وگاو وگوسفند وطال ونقره را بابت زكوة بگيرد ، چنانچه شرطهايى را كه براى واجب شدن زكوة گفته شد در آنها جمع شود ، بايد زكوة آنها را بدهد .
مسأله 1985 - اگر دو نفر در مالى كه زكاة آن واجب شده باهم شريك باشند ويكى از آنان زكاة قسمت خود را بدهد وبعد مال را تقسيم كنند . ولو بداند شريكش زكاة سهم خود را نداده ، تصرف او در سهم خودش اشكال ندارد .
مسأله 1986 - كسى كه خمس يا زكاة بدهكار است وكفاره ونذر ومانند اينها هم بر او واجب است وقرض هم دارد چنانچه نتواند همه آنها را بدهد ، اگر مالى كه خمس يا زكوة آن واجب شده ، از بين نرفته باشد ، بايد خمس وزكاة را بدهد ، واگر از بين رفته باشد مى تواند خمس يا زكاة را بدهد ، يا كفاره ونذر وقرض ومانند اينها را اداء نمايد .
مسأله 1987 - كسى كه خمس يا زكوة بدهكار است ونذر ومانند اينها هم بر او واجب است وقرض هم دارد ، اگر بميرد ومال او براى همه آنها كافى نباشد ، چنانچه مالى كه خمس وزكوة آن واجب شده از بين نرفته باشد ، بايد خمس يا زكاة را بدهند وبقيه مال او را به چيزهاى ديگرى كه بر او واجب است قسمت كنند واگر مالى كه خمس وزكاة آن واجب شده از بين رفته باشد ، بايد مال او را به خمس وزكاة وقرض ونذر ومانند اينها قسمت نمايند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است وبيست تومان بابت خس وده تومان بدنى او بدهند .
مسأله 1988 - كسى كه مشغول تحصيل علم است واگر تحصيل نكند مى تواند براى معاش خود كسب چنانچه تحصيل آن علم واجب يا مستحب باشد ، مى شود به او زكاة داد . واگر تحصيل آن علم واجب يا مستحب نباشد ، وزكاة دادن به او جايز نيست .
زكوة فطره
مسأله 1989 - كسى كه موقع غروب شب عيد فطر بالغ وعاقل است وفقير نيست وبناب راحتياط ولو هشيار نباشد ، بايد براى خودش وكسانى كه نان خور او هستند ، هر نفرى يك صاع كه تقريبا سه كيلو است گمئك يت جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت ومانند اينها به مستحق بدهد ، واگر پول يكى از اينها را هم بدهد كافى است .
مسأله 1990 - كسى كه مخارج سال خود وعيالاتش را ندارد وكسى هم ندارد كه مخارج سال او وعيلاتش را بگذارد فقير است ودادن زكوة فطره بر او واجب نيست .
مسأله 1991 - انسان بايد فطره كسانى را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب مى شوند بدهد ، كوچك باشند يا بزرگ ، مسلمان باشند يا كافر ، دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه ، در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر .
مسأله 1992 - اگر كسى را كه نان خور او است ودر شهر ديگر است وكيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد ، چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را مى دهد ، لازم نيست خودش فطره او را بدهد .
مسأله 1993 - فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد عطر با رضايت صاحبخانه وارد شده ونان خور او حساب مى شود ، بر او واجب است .
مسأله 1994 - فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر بدون رضايت صاحبخانه وارد مى شود ومدتى نزد او مى ماند ، بنا بر احتياط ، واجب است وهمچنين است فطره كسى كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجى او را بدهد .
مسأله 1995 - فطره مهمانى كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد مى شود ، بر صاحبخانه واجب نيست اگر چه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد ودر خانه او هم افطار كند .
مسأله 1996 - اگر كسى موقع غروب شب عيد فطر ديوانه باشد زكوة فطره بر او واجب نيست واگر يهوش باشد بنا بر احتياط واجب بايد فطره بدهد .
مسأله 1997 - اگر پيش از غروب بچه بالغ شود ، يا ديوانه عاقل گردد ، يا فقير غنى شود ، در صورتى كه شرايط واجب شدن فطره را دارا باشد ، بايد زكوة فطره را بدهد .
مسأله 1998 - كسى كه موقع غروب شب عيد فطر : زكوة فطره بر او واجب نيست ، اگر تا پيش از ظهر روز عيد شرطهاى واجب شدن فطرة در او پيدا شود . مستحب است زكوة فطره را بدهد .
مسأله 1999 - كافرى كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده ، فطره بر او واجب نيست . ولى مسلمانى كه شيعه نبوده ، اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود ، بايد زكوة فطره را بدهد .
مسأله 2000 - كسى كه فقط به اندازه يك صاع كه تقريبا سه كيلو است گندم ومانند آن دارد ، مستحب است زكوة فطره را بدهد وچنانچه عيالاتى داشته باشد وبخواهد فطره آنها را هم بدهد مى تواند به قصد فطره ، آن يك صاع را به يكى از عيالاتش بدهد واو هم به همين قصد به ديگرى بدهد وهمچنين تا به نفر آخر برسد ، وبهتر است نفر آخر چيزى را كه مى گيرد به كسى بدهد كه از خودشان نباشد واگر يكى از آنها صغير باشد ، ولى او بجاى او مى گيرد .
مسأله 2001 - اگر بعد از غروب شب عيد فطر بچه دار شود ، يا كسى نان خور او حساب شود ، واجب نيست فطره او را بدهد . اگر جه مستحب است فطره كسانى را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر روز عيد نان خور او حساب مى شود بدهد
مسأله 2002 - اگر انسان نان خور كسى باشد وپيش از غروب نان خوركس ديگر شود ، فطره او بر كسى كه نان خور او شده واجب است مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود ، شوهرش بايد فطره او را بدهد .
مسأله 2003 - كسى كه ديگرى بايد فطره او را بدهد ، واجب نيست فطره خود را بدهد
مسأله 2004 - اگر فطره انسان بر كسى واجب باشد واو فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمى شود .
مسأله 2005 - اگر كسى كه فطره او بر ديگرى واجب است خودش فطره را بدهد از كسى كه فطره بر او واجب شده ساقط نمى شود .
مسأله 2006 - زنى كه شوهرش مخارج اور انمى دهد ، چنانچه نان خور كس ديگر باشد ، فطره اش بر آن كس واجب است واگر نان خور كس ديگر نيست در صورتى كه فقير نباشد ، بايد فطره خود را بدهد .
مسأله 2007 - فطره طفلى كه از مادر يا دايه شير مى خورد ، بر كسى است كه مخارج مادر يا دايه را مى دهد ، ولى اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل بر مى دارد فطره طفل بر كسى واجب نيست .
مسأله 2008 - انسان ار جه مخارج عيالاتش را از مال حرام بدهد بايد ، فطره آنان را از مال حلال بدهد .
مسأله 2009 - اگر انسان كسى را اجير نمايد وشرط كند كه مخارج او را بدهد . بنا بر احتياط واجب بايد فطره او را هم بدهد وچنانچه شرط كند كه مقدار مخارج او را بدهد ، مثلا پولى براى مخارجش بدهد ، واجب نيست فطره او را بدهد .
مسأله 2010 - اگر كسى بعد از غروب شب عيد فطر بميرد ، بايد فطره را وعيالاتش را از مال او بدهند واگر پيش از غوب بميرد ، واجب نيست فطره او وعيالاتش را از مال او بدهند .
مصرف زكوة فطره
مسأله 2011 - اگر زكاة فطره را به يكى از هشت مصرفى كه سابقا براى زكاد مال كفته شد برسانند كافى است . ولى بهتر است كه فقط به فقراى شيعه بدهند .
مسأله 2012 - اگر طفل شيعه اى فقير باشد ، انسان مى تواند فطره را به مصرف او برساند ويا به واسطه دادن بولى طفل ، ملك طفل نمايد .
مسأله 2013 - فقيرى كه فطره به او مى دهند ، لازم نيست عادل باشد ، ولى احتياط واجب آن است كه به شرابخوار وكسى كه آشكارا معصيت مى كند فطره ندهند .
مسأله 2014 - به كسى كه فطره را در معصيت مصرف مى كند نبايد فطره بدهند .
مسأله 2015 - واجب است كه به يك فقير كمتر از يك صاع كه تقريبا سه كيلو است فطره ندهند ، ولى اگر بيشتر بدهند اشكال ندارد .
مسأله 2016 - اگر از جنسى كه قيمتش دو برابر قيمت معمولى آن است مثلا از گندمى كه قيمت آن دو برابر قيمت گندم معمولى است ، نصف صاع كه معناى آن در مسأله پيش گفته شد بدهد كافى نيست ، واگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشكال دارد .
مسأله 2017 - انسان نمى تواند صف صاع را از يك جنس مثلا گندم ونصف ديگر آن را از جنس ديگر مثلا جو بدهد . واگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشكال دارد .
مسأله 2018 - مستحب است در دادن زكاة فطره ، خويشان فقير خود را ر ديگران مقدمدارد وبعد همسايگان فقير را ، بعد اهل علم فقير را ، ولى اگر ديگران از جهتى برترى داشته باشند ، مستحب است آنها را مقدم بدارد .
مسأله 2019 - اگر انسان به خيال اينكه كسى فقير است به او فطره بدهد وبعد بفهمد فقير نبوده . چنانچه مالى را كه به او داده از بين نرفته باشد ، بايد پس بگيرد وبه مستحق بدهد . واگر نتواد بگيرد 7 بايد از مال خودش فطره را بدهد . واگر از بين رفته باشد . در صورتى كه گيرنده فطره مى دانسته آنچه را گرفته فطره است ، بايد عوض آن را بدهد واگر نمى دانسته ، دادن عوض بر او واجب نيست وانسان بايد دوباره فطره را بدهد .
مسأله 2020 - اگر كسى بگويد فقيرم ، نمى شود به او فطره داد ، مگر آنكه از گفته او اطمينان پيداشود يا انسان بداند كه قبلا فقير بوده است يا آنكه ثقه باشد .
مسائل متفرقه زكوة فطره
مسأله 2021 - انسان بايد زكوة فطره را به قصد قربت يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم بدهد وموقعى كه آن را مى دهد ، نيت دادن فطره نمايد .
مسأله 2022 - اگر پيش از ماه رمضان فطره را بدهد صحيح نيست ، ولى جايز است كه در ماه رمضان فطره را بدهد واگر پيش از رمضان يا در ماه رمضان به فقير قرض بدهد وقعد از آنكه فطره بر او واجب شد ، طلب خود را بابت فطره حشاب كند مانعى ندارد .
مسأله 2023 - گندم يا چيز ديگرى را كه براى فطره مى دهد ، بايد به جنس ديگر يا خالك مخلوط نباشد وجنانچه مخلوط باشد ، اگر خالص آن به يك صاع كه تقريبا سه كيلو است برسد ، يا آنچه مخلوط شده بقدرى كم باشد كه قابل اعتناء نباشد اشكال ندارد .
مسأله 2024 - اگر فطره را از چيز معيوب بدهد كافى نيست .
مسأله 2025 - كسى كه فطره چند نفر را مى دهد ، لازم نيست همه را از يك جنس بدهد واگر مثلا فطره بعضى را گندم وفطره بعض ديگر را جو بدهد كافى است .
مسأله 2026 - كسى كه نماز عيد فطر مى خواند ، بهتر است فطره را پيش از نماز عيد بدهد ، ولى نماز بخواند يا نخواند جائز است تا غروب تأخير بيندازد .
مسأله 2027 - اگر به نيت فطره مقدارى از مال خود را كنار بگذارد تا غروب روز عيد به مستحق ندهد ، احياط واجب آن است كه هر وقت آن را مى دهد نيت فطره نمايد .
مسأله 2028 - اگر موقعى كه دادن زكوة فطره واجب است فطره را ندهد وكنار هم نگذارد ، بعدا بايد بدون اينكه نيت اداء وقضاء كند فطره را بدهد .
مسأله 2029 - اگر فطره را كنار بگذارد ، نمى تواند آن را براى خودش بردارد . ومال ديگرى را براى فطره بگذارد .
مسأله 2030 - اگر انسان مالى داشته باشد كه قيمتش از فطره بيشتر است چنانچه فطره را ندهد ونيت كند كه مقدارى از آن مال بارى فطره باشد اشكال دارد
مسأله 2031 - اگر مالى را كه براى فطره كنار گذاشته از بين برود ، چنانچه دسترس به فقير داشته ودادن فطره را تأخير انداخته ، بايد عوض آن را بدهد واگر دسترس به فقير نداشته ضامن نيست .
مسأله 2032 - اگر در محل خودش مستحق پيدا شود ، احتياط واجب آن است كه فطره را به جاى ديگر نبرد ، واگر بجاى ديگر ببرد وتلف شود ، بايد عوض آن را بدهد .
آموزش تصویری مرتبط با این حکم