احکام شرعی
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني
آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی سيد محمدصادق حسيني روحاني

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق ومضاف آب كر آب قليل آب جارى آب باران آب چاه احكام آبها احكام تخلى احكام تخلى استبراء مستحبات ومكروهات تخلى نجاسات نجاسات بول وغائط منى مردار خون سگ وخوك كافر شراب فقاع عرق شتر نجاستخوار عرق جنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاسات مطهرات مطهرات آب زمين آفتاب استحاله انقلاب انتقال اسلام تبعيت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار خارج شدن خون تيمم ميت سنگ استنجاء غائب شدن مسلمان احكام ظرفها احكام ظرفها وضوء وضوء وضوى ارتماسى دعاهايى كه موقع وضوء گرفتن مستحب است شرايط وضوء احكام وضوء چيزهايى كه بايد براى آنها وضوء گرفت چيزهايى كه وضوء را باطل مى كند احكام وضوى جبيره احكام جنابت احكام جنابت چيزهايى كه بر جنب حرام است چيزهايى كه بر جنب مكروه است غسل غسلهاي واجب غسلهاى مستحب غسل جنابت غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه تعريف احكام مستحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض اقسام زنهاى حائض 1 - صاحب عادت وقتيه وعدديه 2 - صاحب عادت وقتيه 3 - صاحب عادت عدديه 4- مضطربه 5-مبتدئه 6- ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس نفاس احکام ميت غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل وكفن ونماز ودفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر تيمم تيمم اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از مواردتيمم چيزهايى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب نمازهاى واجب يوميه وقت نماز ظهر وعصر وقت نماز مغرب وعشاء وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشانيدن بدن در نماز لباس نمازگزار مكان نمازگزار جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان واقامه ترجمه اذان واقامه واجبات نماز ارکان نماز پنج ركن نماز تكبيرة الاحرام قيام ( ايستادن ) قرائت ركوع سجود چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات ومكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات قنوت ترجمه نماز 1-ترجمه سوره حمد 2- ترجمه سوره قل هو الله احد 3 - ترجمه ذكر ركوع وسجود 4- ترجمه قنوت 5 -ترجمه تسبيحات اربعه 6 -ترجمه تشهد تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكيات نماز شكيات نماز شكهاى باطل شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1-شك در چيزى كه محل آن گذشته است 2-شك بعد از سلام 3- شك بعد از وقت 4 - كثير الشك ( كسى كه زياد شك مى كند ) 5-شك امام ومأموم 6 - شك در نمازهاى مستحبى شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده وتشهد فراموش شده كم ويا زياد كردن اجزاء وشرائط نماز نماز مسافر مسائل متفرقه نماز نماز قضاء نماز قضاى پدر ومادر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب است چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه چيزهايى كه روزه را باطل مى كند چيزهايى كه روزه را باطل مى كند 1-خوردن وآشاميدن 2-جماع 3 - استمناء 4-دروغ بستن به خدا وپيغمبر 5-رساندن غبار غليط به حلق 6 - فروبردن سر در زير آب 7 - باقى ماندن بر جنابت وحيض ونفاس تا اذان صبح 8- اماله كردن 9 - قى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است جاهايى كه قضاء وكفاره روزه واجب است كفاره روزه جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزة قضاء احكام روزه مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام ومكروه روزه هاى مستحب احكام خمس احكام خمس توضيح 1 - منفعت كسب 2- معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطه فرو رفتن در دريا بدست مى آيد 6- غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد . مصرف خمس احكام زكوة زكوة شرايط واحب شدن زكوة زكوة گندم وجو وخرما وكشمش نصاب طلا نصاب نقره زكوة شتر وگاو وگوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكوة شرايط كسانى كه مستحق زكوتند نيت زكوة مسائل متفرقه زكوة زكوة فطره مصرف زكوة فطره مسائل متفرقه زكوة فطره احكام حج احكام حج احكام خريد وفروش احكام خريد وفروش خريد وفروش چيزهاى كه در خريد وفروش مستحب است معاملات مكروهه معاملات باطله وحرام شرائط فروشنده وخريدار شرايط جنس وعوض آن صيغه خريد وفروش خريد وفروش ميوه ها نقد ونسيه معامله سلف معامله سلف شرايط معامه سلف احكام معامله سلف فروش طلا ونقره به طلا ونقره مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده ى مالي که آن را اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه ( امانت ( احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج وزناشويى احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرايط عقد عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد . عده از از زنها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويى احكام شير دادن احكام شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن وطلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام غصب احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات احكام سر بريدن وشكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است . احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با شگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها وآشاميدنيها احكام خوردنيها وآشاميدنيها چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است . چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است مستحبات آب آشاميدنى مكروهات آب آشاميدن احكام نذر وعهد احكام قسم خودرن احكام قسم خودرن احكام وقف احكام وقف احكام وصيت احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن وشوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام ديه احكام ديه احکام مسائل روز حكم نماز وروزه كسانى كه با هواپيما مسافرت مى كنند احكام راديو وتلويزيون مسائل متفرقه مسائل متفرقه وصيت به حج احكام نيابت اقسام عمره اقسام حج حج تمتع حج تمتع عبارت از دو عبادت است اعمال عمره تمتع در شرائط حج تمتع صورت تلبيه كارهائى كه ترك آن بر محرم لازم است 1 _ شكار حيوان صحرائى 2 _ نزديكى با زنان 3 _ بوسيدن زن 4 _ لمس زن 5 _ نگاه كردن به زن وملاعبه با او 6 _ استمناء 7 _ عقد نكاح 8 _ استعمال بوى خوش 9 _ پوشيدن لباس دوخته براى مرد 10 _ سرمه كشيدن 11- نگاه كردن در آئينه 12 _ پوشيدن موزه و جوراب 13 _ دروغ گفتن ودشنام دادن ومفاخرات 14 _ مجادله نمودن 15 _ كشتن جانوران بدن 16 _ زينت نمودن 17 _ ماليدن روغن بر بدن 18 _ جدا نمودن مو از بدن 19 _ پوشاندن سر از براى مردان 20 _ پوشاندن رو از براى زن 21 _ سايه قرار دادن بر خود براى مردان 22 _ ناخن گرفتن 23 _ سلاح برداشتن بيرون آوردن خون از بدن كندن درخت وگياه حرم حكم جاهل وناسى بيان حكم نقصان طواف حكم زياد نمودن در طواف حكم قران بين دو طواف حكم شك در طواف احكام سعى حكم شك در سعى مصرف قربانى حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند اعمال عمره مفرده تعريف عمره مفرده استحباب عمره مفرده اشاره وجوب انجام صحيح اعمال پس از ورود به عمره عمره مفرده با نذر، عهد و قسم عمره مفرده و خمس زمان عمره مفرده اشاره فاصله بين دو عمره مفرده وصيّت به عمره مفرده نيابت عمره مفرده عمره كودكان و افراد نابالغ اعمال عمره مفرده مستحبّات احرام مكروهات احرام محرّمات احرام دوّم: طواف سوّم: نماز طواف چهارم: سعى بين صفا و مروه پنجم: تقصير ششم و هفتم: طواف نساء و نماز آن احكام مصدود و محصور احكام متفرّقه و تذكّرات اخلاقى اسرار عمره مفرده اسرار حج منزل اوّل: سير من الخلق الى الحق منزل دوّم: سير من الحقّ فى الحق استفتائات حج استفتائات مناسك حج شرايط وجوب حج عقل بلوغ قدرت بدنى داشتن وقت كافى استطاعت استطاعت با فروش اموال استطاعت با وام، قرض و بدهكارى استطاعت با وجوهات شرعيّه استطاعت بذلى استطاعت بانوان نيابت و استنابه شرايط نايب و منوبٌ عنه استنابه براى افراد مريض و ناتوان هدية ثواب حجّ و عمره احكام تقليد در حجّ و عمره احكام خمس در حجّ و عمره حجّ و عمره با مال حرام و غصبى وصيّت به حجّ و عمره حجِ ّ نذرى حجِ ّ استحبابى رضايت پدر، مادر و همسر در حجّ و عمره حجّ و عمرة كودكان و افراد نابالغ حجّ و عمرة افراد كثيرالشّك و وسواسى حجّ و عمرة افراد مسلوس و مبطون زمان حجّ و عمره اقسام حج احرام احرام نيّت تلبيه لباس احرام ميقات محرّمات احرام طواف طواف واجبات طواف قطع طواف طواف مستحب نماز طواف سعى بين صفا و مروه حلق يا تقصير طواف نساء احكام فاصلة زمانى بين عمرة تمتّع و حج تعيين روز عرفه و عيد قربان وقوف در عرفات وقوف در مشعرالحرام رمى جمره قربانى قربانى نيابت در قربانى شرايط قربانى زمان و مكان قربانى بدل قربانى ذبح كفّارات اعمال مكّه بيتوته در منى احكام محدود و محصور متفرّقه

مسائل متفرقه اجاره

مسائل متفرقه اجاره
مسأله 2189 - مالى را كه مستأجر بابت اجاره مى دهد بايد معلوم باشد پس اگر از چيزهايى است كه مثل گندم با وزن معامله مى كنند ، بايد وزن آن معلوم باشد واگر از چيزهايى كه مثل تخم مرغ با شماره معامله مى كنند بايد شماره آن معين باشد واگر مثل است وگوسفند است ، بايد ااره دهنده آن را ببيند ، يا مستأجر خصوصيات آن را به او بگويد .
مسأله 2190 - اگر زمينى را براى زراعت جو ، ياگندم اجاره دهد ومال الاجاره را جو ، يا گندم همان زمين قرار دهد اجاره صحيح نيست .
مسأله 2191 - كسى كه چيزى را اجاره داده ، تا آن چيز را تحويل ندهد ، حق ندارد اجاره آن را مطالبه كند ، ونيز اگر براى انجام عملى اجير شده باشد پيش از انجام عمل حق مطالبه اجرت ندارد .
مسأله 2192 - هر گاه چيزى را كه اجاره داده تحويل دهد ، اگر چه مستأجر تحويل نگيرد ، يا تحويل بگيرد وتا آخر مدت اجاره از آن استفاده نكند ، بايد مال الاجاره آن را بدهد .
مسأله 2193 - اگر انسان اجير شود كه در روز معينى كارى را انجام دهد ودر ان روز براى انجام آن كار حاضر شود ، كسى كه او را اجير كرده اگر چه آن كار را به او مراجعه نكند ، بايد اجرت او را بدهد ، مثا اگر خياطى را در روز معينى براى دختن لباسى اجير نمايد وخياط در آن روز آماده كار باشد ، اگر چه پارچه را به او ندهد كه بدوزد ، بايد اجرتش را بدهد چه خياط بيكار باشد ، چه براى خودش يا ديگرى كار كند .
مسأله 2194 - اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده ، مستأجر بايد مال الاجاره را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد ، مثا اگر خانه اى را يك ساله به صد تومان اجاره كند بعد بفهمد اجاره باطل بورده ، چنانچه اجاره آن خانه معمولا پنچاه تومان است ، بايد پنچاه تومان را بدهد واگر دويست تومان است ، بايد دويست تومان را بپردازد . ونيز اگر بعد از گذشتن مقدارى از مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده ، بايد اجاره آن مدت را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد .
مسأله 2195 - اگر چيزى را كه اجاره كرده از بين برود ، چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده ودر استفاده بردن از آن هم زياده روى ننموده ضامن نيست ، ونيز اگر مثلا پارچه اى را كه به خياط داده از بين برود ، در صورتى كه خياط زياده روى نكرده ودر نگهدارى ان هم كوتاهى نكرده باشد ، نبايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2196 - هر گاه صنعتگر چيزى را كه گرفته ضايع كند ، ضامن است در صورتى كه تجاوز از حد مأذون فيه نمده والا ضامن نيست .
مسأله 2197 - اگر قصاب سر حيوانى را ببرد وآن را حرام كند چه مزد گرفته باشد ، چه مجانى سر بريده باشد ، بيد قيمت آن را به صاحبش بدهد .
مسأله 2198 - اگر حيوانى را اجاره كند ومعين نمايد كه چقدر بار بر آن بگذارد ، چنانچه بيشتر از آن مقدار بار كند وآن حيوان بميرد يا معيوب شود ضامن است ، ونيز اگر مقدار بار را معين نكرده باشند وبيشتر از معمول بار كند وحيوان تلف شود يا معيوب گردد ضامن مى باشد .
مسأله 2199 - اگر حيوانى را براى بردن بار شكستنى اجاره دهد ، چنانچه آن حيوان بلغزد ، بارم كند وبار را بشكند ، صاحب حيوان ضامن نيست . ولى اگر صاحب حيوان به واسطه زدن ومانند آن كارى كند كه حيوان زمين بخورد وبار را بشكند ضامن است .
مسأله 2200 - اگر كسى بچه از را ختنه كند وضررى به آن بچه برسد ، يا بميرد چنانچه بيشتر از معمول بريده باشد ضامن است .
مسأله 2201 - اگر دكتر بدست خود به مريض دوا بدهد ، يا درد ودواى مريض را به او بگويد ومريض دوا بخورد ، چنانچه در معالجه خطا كند وبه مريض ضررى برسد يا بميرد ، دكتر ضامن است بلكه اگر فقط بگويد فلان دوا براى فلان مرض فايده دارد وبه واسطه خودرن دوا ضررى به مريض برسد ، يا بميرد دكتر ضامن است .
مسأله 2202 - هر گاه دكتر به مريض يا ولى او بگويد كه اگر ضررى به مريض بسد ضامن نباشد در صورتى كه دقت واحتياط خود را بكند وبه مريض ضررى برسد يا بميرد ، دكتر ضامن نيست .
مسأله 2203 - مستأجر وكسى كه چيزى را اجاره داده ، با رضايت يكديگر مى توانند معامله را بهم بزنند ، ونيز اگر در اجاره شرط كنند كه هر دو يا يكى از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند ، مى توانند مطابق قرار داد ، اجاره را بهم بزنند .
مسأله 2204 - اگر اجاره دهنده يا مستأجر بفهمد كه مغبون شده است ، چنانچه در موقع خواندن صيغه ملتفت نباشد كه مغبون است مى تواند اجاره را بهم بزند ، ولى اگر در صيغه اجاره شرط كنند كه اگر مغبون هم باشند حق بهم زدن معامله را نداشته باشند ، نمى توانند اجاره را بهم بزنند .
مسأله 2205 - اگر چيزى را اجاره دهد وپيش از آنكه تحويل دهد كسى آن را غصب نمايد چنانچه منع غاصب متوجه موجر باشد ونگذارد او تسليم نمايد مستأجر مى تواند اجراه را بهم بزند وچيزى را كه به اجاره دهنده داده پس بگيرد ، وچنانچه منع متوجه مستأجر باشد نمى تواند اجاره را بهم بزند ولى اجاره مدتى را كه در تصرف غصب كنند ه بوده به ميزان معمول از او مى گيرد ، پس اگر حيوانى را يكماهه به ده تومان اجاره نمايد وكسى آن را ده روز غصب كند واجاره معمولى ده روز آن پانزده تومان باشد ، مى تواند پانزده تومان را از غصب كننده بگيرد .
مسأله 2206 - اگر چيزى را كه اجاره كرده تحويل بگيرد ، وبعد ديگرى آن را غصب كند ، نميتواند اجاره را بهم بزند وفقط حق دارد كرايه آن چيز را به مقدار معمول از غصب كنند بگيرد .
مسأله 2207 - اگر پيش از آنكه مدت اجاره تمام شود ، ملك را به مستأجر بفروشد ، اجاره بهم نمى خورد . ومستأجر بايد مال الاجاره را به فروشنده بدهد . وهمچنين است اگر آن را به ديگرى بفروشد .
مسأله 2208 - ار پيش از ابتداى مدت اجاره ، ملك به طورى خراب شود كه هيچ قابل استفاده نباشد ، يا قابل استفاده اى كه شرط كرده اند نباشد . اجاره باطل مى شود ، وپولى كه مستأجر به صاحب ملك داده بايد به او برگردانده شود ، بلكه اگر طورى باشد كه بتواند استفاده مختصرى هم از آن ببرد ، مى تواند اجاره را بهم بزند .
مسأله 2209 - اگر ملكى را اجاره كند وبعد از گذشتن مقدارى از مدت اجاره به طورى خراب شود كه هيچ قابل استفاده نباشد ، يا قابل استفاده اى كه شرط كرده اند نباشد ، اجاره مدتى كه باقيمانده باطل مى شود واگر استفاده مختصرى هم بتواند از ان ببرد ، مى تواند اجاره مدت باقيمانده را بهم بزند .
مسأله 2210 - اگر خانه اى را كه مثلا دو اطاق دارد اجاره دهد ويك اطاق آن خراب شود ، چنانچه فورا آن را بسازد وهيچ مقدار از استفاده آن از بين نرود اجاره باطل نمى شود ومستأجر هم نمى تواند اجاره را بهم بزند ، ولى اگر ساختن آن بقدرى طول بكشد كه مقدارى از استفاده مستأجر از بين برود ، اجاره به آن مقدار باطل مى شود ومستأجر مى تواند اجاره باقيمانده را بهم بزند .
مسأله 2211 - اگر اجاره دهنده يا مستأجر بميرد اجاره باطل نمى شود ، ولى اگر خانه مال اجاره دهنده نباشد مثلا ديگرى وصيت كرده باشد كه تا او زنده است منفعت خانه مال او باشد چنانچه آن خانه را اجاره دهد وپيش از تمام شدن مدت اجاره بميرد از وقتى كه مرده ، اجاره باطل است .
مسأله 2212 - اگر صاحب كار بنا را وكيل كند كه براى او عمله بگيرد چنانچه بنا كمتر از مقدارى كه از صاحب كار مى گيرد به عمله بدهد ، زيادى آن بر او حرام است وبايد آن را به صاحب كار بدهد ، ولى اگر اجير شود كه ساختمان را تمام كند وبراى خود اختيار بگذارد كه خودش بسازد ، يا به ديگرى بدهد در صورتى كه كمتر از مقدارى كه اجير شده به ديگرى بدهد ، زيادى آن براى او حلال مى باشد .
مسأله 2213 - اگر رنگرز قرار بگذارد كه مثلا پارچه را با نيل رنگ كند ، چنانچه با رنگ ديگر رنگ نمايد حق ندارد چيزى بگيرد .
احكام جعاله
مسأله 2214 - جعاله آن است كه انسان قرار بگذارد در مقابل كارى كه براى او انجام مى دهند مال معينى بدهد ، مثلا بگويد هر كس گمشده مرا پيدا كند ، ده تومان به او مى دهم ، وبه كسى كه اين قرار را ميگذارد جاعل ، وبه كسى كه كار را انجام مى دهد عامل مى گويند ، وفرق بين جعاله واينكه كسى را براى كارى اجير كنند ، اين است كه در اجاره بعد از خواندن صيغه ، اجير بايد عمل را انجام دهد وكسى هم كه او را اجير كرده اجرت را به او بدهكار مى شود . ولى در جعاله عامل مى تواند مشغول عمل نشود وتا عمل را انجام ندهد ، جاعل بدهكار نمى شود .
مسأله 2215 - جاعل ، بايد ، بالغ ، وعاقل باشد ، واز روى قصد واختيار قرار داد كند وشرعا بتواند در مال خود تصرف نمايد ، بنا بر اين جعاله آدم سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند صحيح نيست .
مسأله 2216 - كارى كه جاعل مى گويد براى او انجام دهند ، بايد حرام نباشد ، پس اگر بگويد هركس شراب بخورد ، ده تومان به او مى دهم ، جعاله صحيح نيست .
مسأله 2217 - اگر مالى را كه قرار مى گذارد بدهد معين كند مثلا بگويد هر كس اسب مرا پيدا كند ، اين گندم را به او مى دهم ، لازم است وزن ووصفى كه تفاوت آن موجب تفاوت ماليت است تعيين كند ، وهمچنين اگر مال را معين نكند مثلا بگويد كسى كه اسب مرا پيدا كند ده من گندم به او مى دهم ، بايد خصوصيات آن را كاملا معين نمايد
مسأله 2218 - اگر جاعل مزد معينى راى كار قرار ندهد ، مثلا بگويد هر كس بچه مرا پيدا كند پولى به او مى دهم ومقدار آن را معين نكند ، جعاله باطل است ، ولى چنانچه كسى آن عمل را انجام دهد ، بايد مزد او را به مقدارى كه كار او در نظر مردم ارزش دارد بدهد .
مسأله 2219 - اگر عامل پيش از قرار داد ، كار را انجام داده باشد ، يا بعد از قرار داد به قصد اينكه پول نگيرد انجام دهد ، حقى به مزد ندارد .
مسأله 2220 - پيش از آنكه عامل شروع بگار كند . جاعل وعامل مى توانند جعاله را بهم بزنند .
مسأله 2221 - بعد از آنكه عامل شروع بكار كرد ، اگر جاعل بخواهد جعاله را بهم بزند اشكال ندارد . بلى عامل استحقاق اجرت مثل عمل را دارد .
مسأله 2222 - عامل مى تواند عمل را ناتمام بگذارد ، ولى اگر تمام نكردن عمل اسباب ضرر جاعل شود ، بايد آن را تمام نمايد . مثلا اگر بگويد هر كس چشم مرا عمل كند فلان مقدار به او مى دهم ودكتر جراح شروع به عمل كند ، چنانچه طورى باشد كه اگر عمل را تمام نكند ، چشم معيوب مى شود ، بايد آن را تمام نمايد ودر صورتى كه ناتمام بگذارد ، حقى به جاعل ندارد .
مسأله 2223 - اگر عامل كار را ناتمام بگذارد ، چنانچه آن كار مثل پيدا اسب است كه تا تمام نشود ، براى جاعل فائده نداد ، عامل نمى تواند چيزى مطالبه كند ، وهمچنين است اگر جاعل مزد را بارى تمام كردن عمل قرار بگذارد مثلا بگويد هر كس لباس مرا بدوزد ده تومان به او مى دهم . ولى اگر مقصودش اين باشد كه هر مقدار از عمل كه انجام گيرد ، براى آن مقدار مزد بدهد ، جاعل بايد مزد مقدارى را كه انجام شده به عامل بدهد ، اگر چه احتياط اين است كه به طور مصالحه يكديگر را راضى نمايند .
احكام مزارعه
مسأله 2224 - مزارعه آن است كه مالك با زارع به اين قسم معامله كند كه زمين را در اختيار او بگذارد ، تا زراعت كند ومقدارى از حاصل ان را به مالك بدهد .
مسأله 2225 - مزارعه چند شرط دارد : اول - آنكه صاحب زمين به زارع بگويد زمين را به بو واگذار كردم وزارع هم بگويد قبول كردم ، يا بدون اينكه حرفى بزنند مالك ، زمينى را واگذار كند وزارع قبول نمايد . دوم - صاحب زمين وزارع هر دو مكلف وعاقل باشند وبا قصد واختيار خود مزارعه را انجام دهند وسفيه نباشند يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكنند . سوم - مالك وزارع از تمام حاصل زمين ببرند پس اگر مثلا شرط كنند كه آنچه اول يا آخر مى رسد ، مال يكى از آنان باشد مزارعه باطل است . چهارم - سهم هر كدام نصف يا ثلث حاصل ومانند اينها باشد پس اگر مالك بگويد در اين زمين زراعت كن وهر چه مى خواهى به من بده صحيح نيست . پنجم - مدتى را كه بايد زمين در اختيار زارع باشد معين كنند وبايد مدت به قدرى باشد كه در آن مدت بدست آمدن حاصل ممكن باسد . ششم - زمين قابل زراعت باشد ، ولى اگر زراعت در ان ممكن نباشد ، اما بتوانند كارى كنند كه زراعت ممكن شود ، مزارعه صحيح است . هفتم - اگر منظور هر كدام آنان زراعت مخصوصى است ، چيزى را كه زارع بايد بكارد معين كنند ولى اگر زراعت معينى را در نظر ندارد يا زراعتى را كه هر دو در نظر دارند معلوم است ، لازم نيست آن را معين نمايند . هشتم - مالك ، زمينى را معين كند ، پس كسى كه چند قطعه زمين دراد وباهم تفاوت دارند ، اگر به زارع بگويد در يكى از اين زمينها زراعت كن وآن را معين نكند مزارعه باطل است . نهم - خرجى را كه هر كدام آنان بايد بكنند معين نمايند ، ولى اگر خرجى را كه هر كدام بايد بكنند معلوم باشد ، لازم نيست آن را معين نمايند .
مسأله 2226 - اگر مالك با زارع قرار بگذارد كه مقدار از حاصل براى او باشد وبقيه را بين خودشان قسمت كنند ، چنانچه بدانند كه بعد از برداشتن آن مقدار چيزى باقى مى ماند مزارعه صحيح است .
مسأله 2227 - اگر مدت مزراعه تمام شود وحاصل بدست نيايد ، چنانچه مالك راضى شود كه با اجاره يا بدون اجاره زراعت در زمين او بماند وزارع هم راضى شد مانعى ندارد ، واگر مالك راضى نشود ، مى تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچيند واگر براى چيدن زراعت ضررى به زارع برسد لازم نيست عوض آن را به او بدهد ، ولى زارع اگر چه راضى شود كه به مالك چيزى بدهد ، نمى تواند مالك را مجبور كند كه زراعت در زمين بماند . مگر در صورتى كه بقاء زرع موجب ضرر مالك نشود وچيدن آن موجب ضرر زارع شود وحاصل بدست نيامدن از ناحيه تأخير زارع ويا اهمال او نباشد در خصوص اين صورت مى تواند مجبور كند مالك را به بقاء زرع واجرت المثل زمين را هم بايد بدهد .
مسأله 2228 - اگر به واسطه پيش آمدى زراعت در زمين ممكن نباشد مثلا آب از زمين قطع شود ، مزارعه بهم مى خورد ، واگر بدون عذر زراعت نكند ، چنانچه زمين در تصرف او بوده ومالك در آن تصرفى نداشته است ، بايد اجاره آن مدت را به مقدار معلوم به مالك بدهد .
مسأله 2229 - اگر مالك وزارع صيغه خوانده باشند ، بدون رضايت يكديگر نمى توانند مزارعه را بهم بزنند ونيز اگر مالك به قصد مزارعه زمين را به كسى واگذار كند ، بعد از آنكه او مشغول عمل شد يا قبل از شروع در عمل در صورتى كه معامله تمام شده باشد ، جايز نيست بدون رضايت يكديگر معامله را بهم بزنند ، ولى اگر در ضمن خواندن صيغه مزارعه شرط كرده باشند كه هر دو يا يكى از انان حق بهم زدن معامله را دشته باشند ، مى توانند مطارق قرارى كه گذاشته اند معامله را بهم بزنند .
مسأله 2230 - اگر بعد از قرار داد مزرعه ، مالك يا زارع بميرد ، مزارعه بهم نمى خورد ووارثشان بجاى آنان است ، ولى اگر زارع بميرد وشرط كرده باشند كه خود زارع زراعت را انجام دهد ، مزارعه بهم مى خورد وچنانچه زراعت نمايان شده باشد ، بايد سهم او را به ورثه اش بدهند وحقوق ديگرى هم كه زارع داشته ، ورثه او ارث مى برند ولى نمى توانند مالك را مجبور كنند كه زراعت در زمين باقى بماند .
مسأله 2231 - اگر بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده ، چنانچه تخم مال مالك بوده حاصلى هم كه بدست مى آيد مال اوست وبايد مزد زارع ومخارجى را كه كرده وكرايه گاو يا حيوان ديگرى را كه مال زارع بوده ودر آن زمين كار كرده به او بدهد ، واگر تخم مال زارع بوده زراعت هم مال اوست وبايد اجاره زمين وخرجهاى را كه مالك كرده وكرايه گاو يا حيوان ديگرى كه مال او بوده ودر آن زراعت كار كرده به او بدهد .
مسأله 2232 - اگر تخم مال زارع باشد وبعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده ، چنانچه مالك وزارع راضى شوند كه با اجرت يابى اجرت زراعت در زمين بماند اسكال ندارد ، واگر مالك راضى نشود ، پيش از رسيدن زراعت هم مى تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچيند ، وزارع اگر چه راضى شود چيزى به مالك بدهد ، نمى تواند او را مجبور كند كه زراعت در زمين بماند ، ونيز مالك نمى تواند زارع را مجبور كند كه اجاره بدهد وزراعت را در زمين باقى بگذارد مگر در صورتى كه بقاء زرع موجب ضرر مالك واز كندن آن نفعى نبرد ، وچيدن آن موجب ضرر زارع شود ، در خصوص اين صورت مى تواند مالك را مجبور كند به بقاء زرع ، واجرة المثل زمين را بايد به او بدهد
مسأله 2233 - اگر بعد از جمع كردن حاصل وتمام شدن مدت مزارعه ريشه زراعت در زمين بماند وسال بعد دو مرتبه حاصل دهد ، حاصل سال دوم مال صاحب تخم است مگر آنكه شرط كرده باشند كه آن راهم مثل سال اول قسمت كنند كه در اين صورت بايد به شرط عمل شود .
احكام مساقات
مسأله 2234 - اگر انسان با كسى به اين قسم معامله كند كه درختهاى ميوه اى را كه ميوه آن مال خود اوست ، يا اختيار ميوه هاى آن با اوست ، تا مدت معينى به آن كس واگذار كند كه تربيت نمايد وآب دهد وبه مقدارى كه قرار مى گذراند از ميوه آن بردارد ، اين معامله را مساقات مى گويند .
مسأله 2235 - معامله مساقات در درختهايى كه مثل بيد وچنار ميوه نميدهد صحيح نيست ودر مثل درخت حنا كه از برگ آن استفاده مى كنند اسكال ندارد .
مسأله 2236 - در معامله مساقات لازم نيست صيغه بخوانند بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند وكسى كه كار مى كند بهمين قصد مشغول كار شود ، معامله صحيح است .
مسأله 2237 - مالك وكسى كه تربيت درختها را به عهده مى گيرد ، بايد مكلف وعاقل باشند وكسى آنها را مجبور نكرده باشد ونيز مالك بايد سفيه نباشد ، يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكند .
مسأله 2238 - مدت مساقات بايد معلوم باشد واگر اول آن را معين كنند وآخر آن را موقعى قرار دهتد كه ميوه آن سال بدست مى آيد صحيح است .
مسأله 2239 - بايد سهم هر كدام نصف يا ثلث حاصل ومانند اينها باشد ، واگر قرار بگذراند كه مثلا صد من از ميوه ها مال مالك وبقيه مال كسى باشد كه كار مى كند ، معامله باطل است .
مسأله 2240 - بايد قرار معامله مساقات را پيش از ظاهر شدن ميوه بگذارند واگر بعد از ظاهر شدن ميوه پيش از رسيدن آن قرار بگذارند اشكال دارد اگر چه كارى مانند آبيارى كه براى تربيت درخت لازم است باقى مانده باشد ، يا احتياج به كارى مانند چيدن ميوه ونگهدارى آن داشته باشد .
مسأله 2241 - معامله مساقات در بوته خربزه وخيار ومانند اينها صحيح نيست .
مسأله 2242 - درختى كه از آب باران يا رطوبت زمين استفاده مى كند وبه آبيارى احتياج ندارد ، اگر به كارهاى ديگر مانند بيل زدن وكود دادن محتاج باشد ، معامله مساقات در آن صحيح است .
مسأله 2243 - دو نفريكه مساقات كرده اند ، با رضايت يكديگر مى توانند معامله را بهم بزنند . ونيز اگر در ضمن خواندن صيغه مساقات شرط كنند كه هر دو ، يا يكى از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند ، مطابق قرارى كه گذاشته اند ، بهم زدن معامله اشكال ندارد ، بلكه اگر در معامله شرطى كنند وعملى نشود ، كسى ك?براى نفع او شرط كرده اند ، مى تواند معامله را بهم بزند .
مسأله 2244 - اگر مالك بميرد ، معامله مساقات بهم نمى خورد وورثه اش بجاى او هستند .
مسأله 2245 - اگر كسى كه تربيت درختها ره او واگذار شده ، بميرد ، چنانچه در عقد شرط نكرده باشند كه خودش آنها را تربيت كند ، ورثه اش بجاى او هستند وچنانچه خودشان عمل ورا انجام ندهند واجير هم نگيرند ، حاكم شرع از مال ميت اجير مى گيرد وحاصل را بين ورثه ميت قسمت مى كند ، واگر شرط كرده باشند كه خود او درختها را تربيت نمايد ، پس اگر قرار گذاشته اند كه به ديگرى واگذار نكند ، با مردن او معامله بهم مى خورد ، واگر قرار نگذاشته اند ، مالك مى تواند عقد را بهم بزند ، يا راضى شود كه ورثه او يا كسى كه آنها اجيرش مى كنند ، درختها را تربيت نمايد .
مسأله 2246 - اگر شرط كنند كه تمام حاصل براى مالك باشد ، مساقات باطل است . وميوه مالك مى باشد وكسى كه كار مى كند نمى تواند مطالبه اجرت نمايد ، ولى اگر باطل بودن مساقات به جهت ديگر باشد ، مالك بايد مزد آبيارى وكارهاى ديگر را به مقدار معمول به كسى كه درختها را تربيت كرده بدهد .
مسأله 2247 - اگر زمينى را به ديگرى واگذار كند كه در ان درخت بكارد وآنچه عمل مى آيد مال هر دو باشد ، معامله باطل است ، پس اگر درختها مال صاحب زمين بوده ، بعد از تربيت هم مال اوست وبايد مزد كسى كه آنها را تربيت كرده بدهد ، واگر مال كسى بوده كه آنها را تربيت كرده بعد از تربيت هم مال اوست ومى تواند آنها را بكند ، ولى بايد گودالهايى را كه به واسطه كندن دختها پيدا شده پر كند واجازه زمين را از روزى كه دختها راكاشته به صاحب زمين بدهد ومالك هم مى تواند او را مجبور نمايد كه دختها را بكند ، واگر به واسطه كندن درخت ، عيبى در آن پيدا شود ، بايد تفاوت قيمت آن را به صاحب درخت بدهد ونمى تواند او رامجبور كند كه با اجاره ، يا بدون اجاره ، درخت را در زمين باقى بگذارد .
كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند
مسأله 2248 - بچه اى كه بالغ نشده شرعا نمى تواند در مال خود تصرف كند ونشانه بالغ شدن زن تمام شدن نه سال قمرى ونشانه بالغ شدن مرد يكى از سه چيز است اول - تمام شدن پانزده سال قمرى دوم - روئيده موى درشت ، زير شكم بالاى عورت سوم - محتلم شدن يعنى بيرون آمدن منى .
مسأله 2249 - روئيدن موى درشت در صورت وپشت لب ورد سينه وزير بغل ودرشت شدن صدا ومانند اينها نشانه بالغ شدن نيست ، مگر انسان بواسطه اينها به بالغ شدن يقين كند .
مسأله 2250 - ديوانه وسفيه يعنى كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند ، نمى تواند در مال خود تصرف نمايد .
مسأله 2251 - كسى كه گاهى عاقل وگاهى ديوانه است ، تصرفى كه موقع ديوانگى در مال خود مى كند صحيح نيست .
مسأله 2252 - انسان مى تواند در مرضى كه به آن مرض از دنيا مى رود در تمام اموال خود هر نوع تصرفى اعم از فروختن اجاره دادن بخشيدن وغير اينها انجام دهد ومتوقف بر اجازه ورثه نيست مانند حال سلامتى .
احكام وكالت وكالت آن است كه انسان كارى را كه مى تواند در آن دخالت كند ، به ديگرى واگذار نمايد تا از طرف او انجام دهد ، مثلا كسى را وكيل كند كه خانه او را بفروشد يا زنى را برا او عقد نمايد ، پس آدم سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند ، چون حق ندارد در مال خود تصرف كند . نمى تواند براى فروش آن كسى را وكيل نمايد
مسأله 2253 - در وكالت لازم نيست صيغه بخواند ، واگر انسان به ديگرى بفهماند كه او را وكيل كرده واو هم بفهماند قبول نموده ، مثلا مال خود را به كسى بدهد كه براى او بفروشد واو مال را بگيرد وكالت صحيح است .
مسأله 2254 - مولك يعنى كسى كه ديگرى را وكيل مى كند ، ونيز كسى كه وكيل مى شود ، بايد بالغ وعاقل باشند واز روى قصد واختيار اقدام كنند ، بلى وكالت صبى در خصوص اجراء صيغه اشكال ندارد .
مسأله 2255 - كارى را كه انسان نمى تواند انجام دهد ، يا شرعا نبايد انجام دهد نمى تواند بارى انجام آن از طرف ديگرى وكيل شود ، كسى كه در احرام حج است چون نبايد صيغه زناشويى را بخواند ، نمى تواند بارى خواندن صيغه از طرف ديگرى وكيل شود .
مسأله 2256 - اگر انسان كسى را براى انجام تمام كارهاى خودش وكيل كند صحيح است ، ولى اگر براى يكى از كارهاى خود وكيل نمايد وآن كار را معين نكند وكالت صحيح نيست .
مسأله 2257 - اگر وكيل را عزل كند يعنى از كار بر كنار نمايد ، بعد از آنكه خبر او رسيد نمى تواند آن كار را انجام دهد ، ولى اگر پيش از رسيدن خبر ، آن كار را انجام داده باشد صحيح است .
مسأله 2258 - وكيل نمى تواند از وكالت كناره كند بنا بر احتياط .
مسأله 2259 - وكيل نمى تواند براى انجام كارى كه به او واگذار شده ديگرى را وكيل نمايد . ولى اگر موكل به او اجازه داده باشد كه وكيل بگيرد ، به هر طورى كه به او دستور داده ، مى تواند رفتار نمايد ، پس اگر گفته باشد براى من وكيل بگير بايد از طرف او وكيل بگيرد ونمى تواند كسى را از طرف خودش وكيل كند .
مسأله 2260 - اگر انسان با اجازه موكل خودش كسى را از طرف او وكيل كند ، نمى تواند آن وكيل را عزل نمايد . واگر وكيل اول بميرد ، يا موكل ، او را عزل كند وكالت دومى باطل نمى شود .
مسأله 2261 - اگر وكيل با اجازه موكل ، كسى را از طرف خودش وكيل كند موكل ووكيل اول مى توانند آن وكيل را عزل كنند واگر وكيل اول بميرد ، يا عزل شود ، وكالت دومى باطل مى شود .
مسأله 2262 - اگر چند نفر را براى انجام كارى وكيل كند وبه آنها اجازه دهد كه هر كدام به تنهايى در آن كار اقدام كنند ، هر يك از آنان مى تواند آن كار را انجام دهد ، وچنانچه يكى از آنان بميرد ، وكالت ديگران باطل نمى شود . ولى اگر نگفته باشد كه باهم يا به تنهايى انجام دهند ، يا گفته باشد كه با هم انجام دهند ، نمى توانند به تنهايى اقدام نمايند ودر صورتى كه يكى از آنان بميرد ، وكالت ديگران باطل مى شود .
مسأله 2263 - اگر وكيل يا موكل بميرد ، وكالت باطل مى شود . ونيز اگر چيزى كه براى تصرف در آن وكيل شده است از بين برود مثلا گوسفندى كه براى فروش آن وكيل شده بميرد ، وكالت باطل مى شود . واگروكيل يا موكل ديوانه يا بيهوش شود وكالت باطل نمى شود ، ولى تصرفات وكيل در حال ديوانه گى اثر ندارد .
مسأله 2264 - اگر انسان كسى را براى كارى وكيل كند وچيزى براى او قرار بگذارد ، بعد از انجام آن كار ، چيزى را كه قرار گذاشته بايد به او بدهد .
مسأله 2265 - اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار اوست كوتاهى نكند وغير از تصرفى كه به او اجازه داده اند ، تصرف ديگرى در آن ننمايد واتفاقا آن مال از بين برود نبايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2266 - اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار او است كوتاهى كند يا غير از تصرفى كه به او اجازه داده اند تصرف ديگرى در آن بنمايد وآن مال از بين برود ضامن است . پس اگر لباسى را كه گفته اند بفروش ، بپوشد وآن لباس تلف شود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2267 - اگر وكيل غير از تصرفى كه به او اجازه داده اند ، تصرف ديگرى در مال بكند ، مثلا لباسى را كه گفته اند بفروش ، بپوشد وبعدا تصرفى را كه به او اجازه داده اند بنمايد آن تصرف صحيح است .
احکام قرض قرض دادن از كارهاى مستحبى است كه در آيات قرآن واخبار راجع به آن زياد سفارش شده است ، از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسمل روايت شده كه هر كسى به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زياد مى شود وملائكه بر او رحمت مى فرستد واگر با بدهكار خود مدارا كند ، بدون حساب وبه سرعت از صراط مى گذارد . وكسى كه برادر مسلمانش از او قرض بخواهد وندهد ، بهشت بر او حرام مى شود .
مسأله 2268 - در قرض لازم نيست صيغه بخوانند بلكه اگر چيزى رابه نيت قرض به كسى بدهد واو هم به همين قصد بگيرد ، صحيح است .
مسأله 2269 - اگر موعد پرداخت برسد وبدهكار بدهى خود را بدهد ، طلبكار بايد قبول نمايد .
مسأله 2270 - اگر در صيغه قرض براى پرداخت آن مدتى قرار دهند ، جائز نيست كه طلبكار پيش از تمام شدن آن مدت طلب خود را مطالبه كند ولى اگر مدت نداشته باشد ، طلبكار هر وقت بخواهد ، مى تواند طلب خود را مطالبه نمايد .
مسأله 2271 - اگر طابكار طلب خود را مطالبه كند چنانچه بدهكار بتواند بدهى خود را بدهد ، بايد فورا آن را بپردازد واگر تأخير بيندازد گناهكار است .
مسأله 2272 - اگر بدهكار غير از خانه اى كه در آن نشسته واثاثيه منزل وچيزهاى ديگرى كه به آنها احتياج دارد ، چيزى نداشته باشد ، طلبكار نمى تواند طلب خود را از او مطالبه نمايد ، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهى خود را بدهد .
مسأله 2273 - كسى كه بدهكار است ونمى تواند بدهى خود را بدهد . چنانچه بتواند كاسبى لايق به شأن خود كند ، بايد كسب كند وبدهى خود را بدهد .
مسأله 2274 - كسى كه دسترس به طلبكار خود ندارد ، چنانچه اميد نداشته باشد كه او را پيدا كند ، بايد طلب او را فقير صدقه بدهد .
مسأله 2275 - اگر مال ميت بيشتر از خرج واجب كفن ودفن وبدهى او نباشد بايد مالش را به همين مصرفها برسانند وبه وارث او چيزى نمى رسد .
مسأله 2276 - اگر كسى مقدارى پول طلا يا نقره قرض كند وقيمت آن كم شود يا چند برابر گردد ، چنانچه همان مقدار را كه گرفته پس بدهد كافى است . ولى اگر هر دو به غير ان راضى شوند اشكال ندارد .
مسأله 2277 - اگر مالى را كه قرض كرده از بين نرفته باشد وصاحب مال ، آن را مطالبه كند ، لازم نيست كه بدهكار همان مال را به او بدهد .
مسأله 2278 - اگر كسى كه قرض مى دهد شرط كند كه زيادتر از مقدارى كه مى دهد بگيرد ، مثلا يك من گندم بدهد وشرط كند كه يك من وپنج سير بگيرد . يا ده تخم مرغ بدهد كه يازده تا بگيرد ، ربا وحرام است ، بلكه اگر قرار بگذارد كه بدهكار كارى براى او انجام دهد ، يا چيزى راكه قرض كرده با مقدارى جنس ديگر پس دهد ، مثلا شرط كند يك تومانى را كه قرض كرده با يك كبريت پس دهد ربا وحرام است . ونيز اگر با او شرط كند كه چيزى را كه قرض مى گيرد به طور مخصوصى پس دهد ، مثلا مقدارى طلاى نساخته به او بدهد وشرط كند كه ساخته پس بگيرد ، باز هم ربا وحرام مى باشد . ولى اگر بدون اينكه شرط كند ، خود بدهكار زيادتر از آنچه قرض كرده پس بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است .
مسأله 2279 - ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است وكسى كه قرض ربائى گرفته مالك آن نمى شود ، ولى مى تواند در آن تصرف كند در صورتى كه علم به رضاى مالك آن داشته باشد .
مسأله 2280 - اگر گندم ، يا چيزى مانند آن را به طور قرض ربايى بگيرد وبا آن زراعت كند ، حاصلى كه از آن به دست مى آيد مال قرض دهنده است .
مسأله 2281 - گر لباسى را بخرد وبعدا پول حلالى كه مخلوط با ربا است به صاحب لباس بدهد ، پوشيدن آن لباس ونماز خواندن با آن اشكال ندارد . ولى اگر فروشنده بگويد كه اين لباس را با اين پول مى خرم ، پوشيدن آن لباس حرام است واگر بداند پوشيدن آن حرام است ، نماز هم با آن باطل مى باشد .
مسأله 2282 - اگر انسان مقدارى پول به تاجر بدهد كه در شهر ديگرى از طرف او كمتر بگيرد ، اشكال ندارد واين صرف برات مى گويند .
مسأله 2283 - اگر مقدارى پول به كسى قرض بدهد كه بعد از چند روز در شهر ديگر زيادتر بگيرد ، مثلا نهصد ونود تومان بدهد كه بعد از ده روز در شهر ديگر هزار تومان بگيرد ربا وحرام است ، ولى اگر كسى كه زيادى را مى گيرد در مقابل زيادى ، جنس بدهد يا عملى انجام دهد اشكال ندارد .
مسأله 2284 - اگر در مقابل طلبى كه از كسى دارد سفته يا براتى داشته باشد وبخواهد طلب خود را پيش از وعده آن به كمتر از آن بفروشد اشكال ندارد .
احكام حواله دادن
مسأله 2285 - اگر انسان طلبكار خود را حواله بدهد كه طلب خود را از ديگرى بگيرد وطلبكار قبول نمايد ، بعد از آنكه حواله درست شد ، كسى كه به او حواله شده بدهكار مى شود ، وديگر طلبكار نمى تواند طلبى را كه دارد از بدهكار اولى مطالبه نمايد .
مسأله 2286 - بدهكار وطلبكار وكسى كه سر او حواله شده ، بايد مكلف وعاقل باشند وكسى آنها را مجبور نكرده باشد ونيز بايد سفيه نباشند ، يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكنند بلى در صورتى كه حواله بر كسى باشد كه مديون نيست به بدهكار سفيه بدون بدهكار مانعى ندارد .
مسأله 2287 - حواله دادن سر كسى كه بدهكار نيست ، در صورتى صحيح است كه او قبول كند ، ونيز اگر انسان بخواهد به كسى كه جنسى بدهكار است ، جنس ديگر حواله دهد مثلا به كسى كه جو بدهكار است گندم حواله دهد ، تا او قبول نكند حواله صحيح نيست .
مسأله 2288 - موقعى كه انسان حواله مى دهد بايد بدهكار باشد ، پس اگر بخواهد از كسى قرض كند ، تا وقتى از او قرض نكرده نمى تواند او را به كسى حواله دهد كه آنچه را بعدا قرض مى دهد از آن كس بگيرد .
مسأله 2289 - بايد مقدار حواله وجنس آن معين باشد واقعا پس اگر مثلا ده من گندم وده تومان پول به يكنفر بدهكار باشد وبه او بگويد يكى از دو طلب خود را از فلانى بگير وآن را معين نكند ، حواله درست نيست .
مسأله 2290 - اگر بدهى واقعا معين باشد ولى بدهكار وطلبكار در موقع حواله دادن ، مقدار آن يا جنس آن را ندانند حواله صحيح است مثلا اگر طلب كسى را در دفتر نوشته باشد وپيش از ديدن دفتر حواله بدهد وبعد دفتر را ببيند وبه طلبكار مقدرا طلبش را بگويد ، وحواله صحيح مى باشد .
مسأله 2291 - طلبكار مى تواند حواله را قبول نكند ، اگر چه كسى كه به او حواله شده فقير نباشد ودر پرداختن حواله هم كوتاهى ننمايد .
مسأله 2292 - اگر سر كسى حواله بدهد كه بدهكار نيست ، چنانچه او حواله را قبول كند ، پيش از پرداختن حواله نمى تواند مقدار حواله را از حواله دهنده مطالبه نموده وبگيرد ، واگر طلبكار طلب خود را به مقدار كمترى صلح كند ، كسى كه حواله را قبول كرده ، همان قدر را مى تواند از حواله دهنده مطالبه نمايد .
مساله 2293 - بعد از آنكه حواله درست شد ، حواله دهنده وكسى كه به او حواله شده ، نمى توانند حواله را بهم بزنند ، وهر گاه كسى كه به او حواله شده در موقع حواله فقير نباشد ، اگر چه بعدا فقير شود . طلبكار نمى تواند حواله را بهم بزند ، وهمچنين است اگر موقع حواله فقير باشد . وطلبكار بداند فقير است ، ولى اگر نداند فقير است وبعد بفهمد ، اگر چه در آن وقت مالدار شده باشد ، طلبكار مى تواند حواله را بهم بزند وطلب خود را از حواله دهنده بگيرد .
مسأله 2294 - اگر بدهكار وطلبكار وكسى كه به او حواله شده ، يا يكى از آنان براى خود حق بهم زدن حواله را قرار دهند ، مطابق قرارى كه گذاشته اند ، مى توانند حواله را بهم بزنند .
مسأله 2295 - اگر حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد ، چنانچه به خواهش كسى كه به او حواله شده داده است ، مى تواند چيزى را كه داده از او بگيرد واگر بدون خواهش او داده وقصدش اين بوده كه عوض آن را نگيرد ، نمى تواند چيزى را كه داده از او مطالبه نمايد .
احكام رهن
مسأله 2296 - رهن آن است كه بدهكار مقدارى از مال خود را نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را ندهد طلبش را از آن مال بدست آورد .
مسأله 2297 - در رهن لازم نيست صيغه بخوانند وهمين قدر كه بدهكار مال خود را به قصد گرو به طلبكار بدهد وطلبكار هم به همين قصد بگيرد رهن صحيح است .
مسأله 2298 - گرو دهنده وكسى كه مال را گرو مى گيرد بايد مكلف وعاقل باشند وكسى آنها را مجبور نكرده باشد ونيز بايد گرو دهنده سفيه نباشد يعنى مال خود را دركارهاى بيهوده مصرف نكند .
مسأله 2299 - انسان مالى را مى تواند گرو بگذارد كه شرعا بتواند در آن تصف كند . واگر مال كس ديگر را گرو بگذارد ، در صورتى صحيح است كه صاحب مال بگويد به گرو گذاشتن راضى هستم .
مسأله 2300 - چيزى را كه گرو مى گذارند ، بايد خريد وفروش آن يا مصالحه آن صحيح باشد ، پس اگر شراب ومانند آن را گرو بگذارند درست نيست .
مسأله 2301 - استفاده چيزى را كه گرو مى گذارند ، مال كسى است كه آن را گرو گذاشته .
مسأله 2302 - طلبكار نمى تواند مالى را كه گرو گذاشته شده ، بدون اجازه بدهكار ملك كسى كند ، مثلا ببخشد يا بفروشد ول ياگر آن را ببخشد يا بفروشد ، بعد بدهكار بگويد راضى هستم اشكال ندارد . اما بدهكار مى تواند ببخشد يا بفروشد بدون اجازه طلبكار ولى حق ارهن از بين نمى رود وباقى است به همان چيز وطلبكار مى تواند اگر طلبش داده نشد آن عين را بفورشد وطلب خود را بردارد ، ولى خريدار اگر جاهل باشد خيار فسخ دارد .
مسأله 2303 - اگر طلبكار چيزى را كه گرو برداشته با اجازه بدهكار بفروشد چنانچه حق رهن اسقاط شده حقى ندارد والا خود مال در گرو باقى است .
مسأله 2304 - اگر موقعى كه بايد بدهى خود را بدهد ، طلبكار مطالبه كند واو ندهد چنانچه طلبكار وكيل در بيع باشد مى تواند مالى را كه گرو برداشته بفروشد وطلب خود را بر دارد وبايد بقيه را به بدهكار بدهد ، واگر وكيل نباشد ، به بدهكار مراجعه در بيع مى كند واو را الزام مى نمايد واگر قبول نكرد ، رجوع به حاكم شرع مى نمايد ، تا حاكم او رامجبور نمايد ، واگر قبول نكرد حاكم از طرف او مى فروشد يا اجازه مى دهد كه طلبكار بفروشد .
مسأله 2305 - اگر بدهكار غير از خانه اى كه در آن نشسته وچيزهايى كه مانند اثاثيه خانه محل احتياج او است ، چيز ديگرى نداشته باشد ، طلبكار نمى تواند طلب خود را از او مطالبه كند ولى اگر مالى را كه گرو گذاشته خانه واثاثيه هم باشد ، طلبكار مى تواند بفروشد وطلب خود را بردارد .
احكام ضامن شدن
مسأله 2306 - اگر انسان بخواهد ضامن شود كه بدهى كسى را بدهد ، ضامن شدن او در صورتى صحيح است كه به هر لفظى اگر جه عربى نباشد ويا با فعلى به طلبكرا بفهماند كه من ضامن شده ام طلب تو را بدهم ، وطلبكار هم رضايت خود را بفهماند ، ولى راضى بودن بدهكار شرط نيست .
مسأله 2307 - ضامن وطلبكار بايد مكلف وعاقل باشند وكسى هم آنها را مجبور نكرده باشد ونيز بايد سفيه نباشند يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكنند ، واين شرطها در بدهكا نيست مثلا اگر كسى ضامن شود كه بدهى بچه يا ديوانه را بدهد صحيح است .
مسأله 2308 - هر گاه براى ضامن شدن خودش شرطى قرار دهد ، مثلا بگويد اگر بدهكار قرض تو را نداد من مى دهم بنا بر احتياط واجب ضامن شدن او باطل است .
مسأله 2309 - كسى كه انسان ضامن بدهى او مى شود لازم نيست بدهكار باشد ، پس اگر كسى بخواهد از ديگرى قرض كند ، انسان مى تواند ضامن او شود ويگويد به او قرض بده من ضامن قرض هستم اگر قرض گيرنده اداء نكرد من مى دهم .
مسأله 2310 - در صورتى انسان مى تواند ضامن شود كه طلبكار وبدهكار وجنس بدهى همه معين باشند ، پس اگر دو نفر از كسى طلبكار باشند وانسان بگويد من ضامن هستم كه طلب يكى از شماها را بدهم ، چون معين نكرده كه طلب كدام را مى دهد ضامن شدن او باطل است . ونيز اگر كسى از دو نفر طلبكار باشد وانسان بگويد من ضامن هستم كه طلب يكى از آن دو نفر را به تو بدهم ، چون معين نكرده كه بدهى كدام را مى دهد ، ضامن شدن او باطل است . وهمچنين اگر كسى از ديگرى مثال ده من گندم وده تومان پول طلبكار باشد وانسان بگويد من ضامن يكى از دو طلب تو هستم ومعين نكند كه ضامن گندم است يا ضامن پول صحيح نيست .
مسأله 2311 - اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد ، ضامن نمى تواند از بدهكار چيزى بگيرد واگر مقدارى از آن را ببخشد ، نمى تواند آن مقدار را مطالبه نمايد .
مسأله 2312 - اگر انسان ضامن شود كه بدهى كسى را بدهد ، نمى تواند از ضامن شدن خود بر گردد .
مسأله 2313 - ضامن وطلبكار مى توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را بهم بزنند .
مسأله 2314 - هر گاه انسان در موقع ضامن شدن ، بتواند طلب طلبكار را بدهد اگر چه بعد فقير شود ، طلبكار نم يتواند ضامن بودن او را بهم بزند وطلب خود را از بدهكار اول مطالبه نمايد ، وهمچنين است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولى طلبكار بداند وبه ضامن شدن او راضى شود .
مسأله 2315 - اگر انسان در موقعى كه ضامن مى شود ، نتواند طلب طلبكار را بدهد وطلبكار در آن وقت نداند وبعد ملتفت شود ، مى تواند ضامن بودن او را بهم بزند ولو اينكه پيش از آنكه طلبكار ملتفت شود ، ضامن قدرت پيدا كرده باشد .
مسأله 2316 - اگر كسى بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهى او را بدهد ، نمى تواند چيزى از او بگيرد .
مسأله 2317 - اگر كسى با اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهى او رابدهد مى تواند مقدارى را كه ضامن شده از او مطالبه نمايد ، ولى اگر بجاى جنسى كه بدهكار بوده جنس ديگرى به طلبكار او بدهد ، نمى تواند چيزى را كه داده از او مطالبه نمايد 7 مثلا اگر ده من گندم بدهكار باشد وضامنده من برنج بدهد ، نمى تواند برنج را از او مطالبه نمايد ، اما اگر خودش راضى شود كه بدهد اشكال ندارد .
احكام كفالت
مسأله 2318 - كفالت آن است كه انسان ضامن شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست ، او را بدست او بدهد وبه كسى كه اين طور ضامن مى شود كفيل مى گويند .
مسأله 2319 - كفالت در صورتى صحيح است كه كفيل به هر لفظى اگر چه عربى نباشد ويا فعلى به طلبكار بفهماند كه من ضامنم هر وقت بدهكار خود را بخواهى بدست تو بدهم وطلبكار هم قبول نمايد .
مسأله 2320 - كفيل بايد مكلف وعاقل باشد واو را در كفالت مجبور نكرده باشند وبتواند كسى را كه كفيل او شده حاضر نمايد .
مسأله 2321 - يكى از پنج چيز ، كفالت را بهم مى زند : اول - كفيل ، بدهكار را بدست طلبكار بدهد . دوم - طلب طلبكار داده شود . سوم - طلبكار از طلب خود بگذرد . چهارم - بدهكار بميرد . پنجم - طلبكار كفيل را از كفالت آزاد كند .
مسأله 2322 - اگر كسى به زور بدهكار را از دست طلبكا ر رها كند ، چنانچه طلبكار دسترسى به او نداشته باشد ، كسى كه بدهكار را رها كرده ، بايد او را بدست طلبكار بدهد ، يا طلب را بدهد .
احكام وديعه ( امانت (
مسأله 2323 - اگر انسان مال خود رابه كسى بدهد وبگويد نزد تو امانت باشد واو هم قبول كند ، يا بدون اينكه حرفى بزنند صاحب مال بفهماند كه مال را براى نگهدارى به او مى دهد واو هم به قصد نگهدارى كردن بگيرد ، بايد به احكام وديعه وامانت دارى كه بعدا گفته مى شود عمل نمايد .
مسأله 2324 - امانت داور كسى كه مال را امانت مى گذارد ، بايد هر دو ، بالغ ويا بچه مميز با اذن ولى ، وعاقل باشند ، پس اگر انسان مالى را پيش بچه بدون اذن ولى يا ديوانه امانت بگذارد ، يا ديوانه وبچه بدون اذن ولى مالى را پيش كسى امانت بگذارند صحيح نيست .
مسأله 2325 - اگر از بچه بدون اذن ولى يا ديوانه چيزى به طور امانت قبول كند ، بايد آن را به صاحبش بدهد واگر ان چيز مال خود بچه يا ديوانه است ، بولى او برساند ، وچنانچه در رساندن مال به آنان كوتاهى كند وتلف شود . بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2326 - كسى كه نمى تواند امانت را نگهدارى نمايد ، بنابر احتياط قبول نكند .
مسأله 2327 - اگر انسان به صاحب مال بفهماند كه براى نگهدارى مال او حاضر نيست ، چنانچه او مال را بگذارد وبرود وآن مال تلف شود ، كسى كه امانت را قبول نكرده ضامن نيست .
مسأله 2328 - كسى كه چيزى را امانت مى گذارد ، هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد وكسى هم كا امانت قبول مى كند ، هر وقت بخواهد مى تواند آن را به صاحبش بر گرداند .
مسأله 2329 - اگر انسان از نگهدارى امانت منصرف شود ووديعه را بهم بزند ، بايد هر چه زودتر مال را به صاحب آن يا وكيل يا ولى صاحبش برساند ، يا نه آنان خبر دهد كه به نگهدارى حاضر نيست واگر بدون عذر ، مال را به آنان نرساند وخبر هم ندهد ، چنانچه مال تلف شود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2330 - كسى كه امانت را قبول مى كند ، اگر براى آن ، جاى مناسبى ندارد ، بايد جاى مناسب تهيه نمايد وطورى آن را نگهدارى كند كه مردم نكويند در امانت خيانت كرده ودر نگهدارى آن كوتاهى نموده است واگر در جايى كه مناسب نيست بگذارد وتلف شود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2331 - كسى كه امانت را قبول مى كند ، اگر در نگهدارى آن كوتاهى نكند وتعدى يعنى زياده روى هم ننمايد واتفاقا آن مال تلف شود ، ضامن نيست ولى اگر آن را در جايى بگذارد كه گمان مى رود ظالمى بفهمد وآن را ببرد ، چنانچه تلف شود ، بايد عوض آن را به صاحبش بدهد .
مسأله 2332 - اگر صاحب مال براى نگهدارى مال خود جايى را معين كند وبه كسى كه امانت را قبول كرده بگويد كه بايد مال را در آنجا حفظ كنى واگر احتمال هم بدهى كه از بين برود ، نبايد آن را به جاى ديگر ببرى ، چنانچه امانتدار را احتمال دهد كه در آنجا از بين برود وبداند چون آنجا در نظر صاحب مال براى حفظ بهتر بوده گفته است كه نبايد از آنجا بيرون ببرى ، مى تواند آن را به جاى ديگر ببرد واگر در آنجا ببرد وتلف شود ضامن نيست ، ولى اگر نداند به چه جهت گفته كه به جاى ديگر نبر چنانچه به جاى ديگر ببرد وتلف شود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2333 - اگر صاحب مال براى نگهدارى مال خود جايى را معين كند ولى به كسى كه امانت را قبول كرده نگويد كه آن را به جاى ديگر نبر ، چنانچه امانتدار احتمال دهد كه در آنجا از بين برود وبداند چون در آنجا در نظر صاحب مال بارى حفظ بهتر بوده گفته است در آنجا نگهدارى كن ، مى تواند آن را به جاى ديگرى كه مال در آنجا محفوظتر است ببرد ، وچنانچه ما لدر انجا تلف شود ضامن نيست ، واگر نداند به چه جهت گفته است در اين محل نگهدارى كن وبه جاى ديگر ببرد وتلف شود ضامن است .
مسأله 2334 - اگر صاحب مال ديوانه شود ، كسى كه امانت را قبول كرده بايد فورا امانت را بولى او برساند ويا بولى او خبر دهد ، واگر بدون عذر شرعى مال را بولى او ندهد واز خبر دادن هم كوتاهى كند ومال تلف شود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2335 - اگر صاحب مال بميرد ، امانتدار بايد مال را به وارث او برساند ، يا به وارث او خبر دهد ، وچنانچه مال را به وارث او ندهد واز خبر دادن هم كوتاهى كند ومال تلف شود ضامن است ، ولى اگر براى آنكه مى خواهد بفهمد كسى كه مى گويد من وارث ميتم راست مى گويد يا نه 7 يا ميت ، وارث ديگرى دارد يا نه ، مال را ندهد واز خبر دادن هم كوتاهى كند ومال تلف شود ضامن نيست .
مسأله 2336 - اگر صاحب مال بميرد وچند وارث داشته باشد ، كسى كه امانت را قبول كرده بايد مال را به همه ورثه بدهد ، يا به كسى بدهد كه همه آنان گرفتن مال را به او واگذار كرده اند . پس اگر بدون اجازه ديگران تمام مال را به يكى از ورثه بدهد ضامن سهم ديگران است .
مسأله 2337 - اگر كسى كه امانت را قبول كرده بميرد ، يا ديوانه شود . وارث يا ولى او بايد هرچه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد ، يا امانت را به او برساند .
مسأله 2338 - اگر امانتدار نشانه هاى مرگ را در خود ببيند ، واطمينان به آن پيدا كند چنانچه ممكن است ، بايد امانت را به صاحب آن يا وكيل او برساند ، واگر ممكن نيست بايد آن را به حاكم شرع بدهد ، وچنانچه به حاكم شرع دسترسى ندارد ، در صورتى كه وارث او امين است واز امانت اطلاع دارد ، لازم نيست وصيت كند وگرنه بايد وصيت كند وشاهد بگيرد وبه وصى وشاهد اسم صاحب مال وجنس وخصوصيات مال ومحل آن را بگويد .
مسأله 2339 - اگر امانت دار نشانه هاى مرگ را در خود ببيند وبه وظيفه اى كه درمسأله پيش گفته شد عمل نكند ، چنانچه آن امانت از بين برود ، بايد عوضش را بدهد ، اگر چه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده باشد ، بلكه بنا بر احتياط واجب اگر چه مرض او خوب شود ، يا بعد از مدتى پشيمان شود ووصيت كند .
احكام عاريه
مسأله 2340 - عاريه آن است كه انسان مال خود را به ديگرى بدهد كه از آن استفاده كند ودر عوض ، چيزى هم از او نگيرد .
مسأله 2341 - لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند ، واگر مثلا لباس را به قصد عاريه به كسى بدهد واو به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است .
مسأله 2342 - عاريه دادن چيز غصبى وچيزى كه مال انسان است ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار كرده مثلا آن را اجاره داده ، در صورتى صحيح است كه مالك چيز غصبى يا كسى كه آن چيز را اجاره كرده ، بگويد به عاريه دادن راضى هستم .
مسأله 2343 - چيزى را كه منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره كرده ، مى تواند عاريه بدهد . ولى اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند نمى تواند آن را به ديگرى عاريه دهد .
مسأله 2344 - اگر ديوانه وبچه مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست ، اما اگر ولى بچه مصلحت بداند كه مال او را عاريه دهد وبچه آن مال را به دستور ولى به عاريه كننده برساند اشكال ندارد
مسأله 2345 - اگر در نگهدارى چيزى كه عاريه كرده كوتاهى نكند ودر استفاده از آن هم زياده روى ننمايد واتفاقا آن چيز تلف شود ضامن نيست . ولى چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاريه كننده ضامن باشد ، يا چيزى را كه عاريه كرده طلا ونقره باشد ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 2346 - اگر طلا ونقره را عاريه نمايد وشرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد ، چنانچه تلف شود ضامن نيست .
مسأله 2347 - اگر عاريه دهنده بميرد ، عاريه گيرنده بايد چيزى را كه عاريه كرده به ورثه او بدهد .
مسأله 2348 - اگر عاريه دهنده طورى شود كه شرعا نتواند در مال خود تصرف كند مثلا ديوانه شود ، عاريه كننده بايد مالى را كه عاريه كرده به ولى او بدهد .
مسأله 2349 - كسى كه چيزى را عاريه داده هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد وكسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس دهد .
مسأله 2350 - عاريه دادن چيزى چيزى كه استفاده حلال ندارد مثل ظرف طلا ونقره باطل است .
مسأله 2351 - عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير وپشم آن وعاريه دادن حيوان نر بارى كشيدن بر ماده صحيح است .
مسأله 2352 - اگر چيزى را كه عاريه كرده به مالك ، يا وكيل ، يا ولى او بدهد وبعد آن چيز تلف شود ، عاريه كنند ضامن نيست . ولى اگر بدون اجازه صاحب ما ليا وكيل ، يا ولى او آن را به جاى ببرد كه صاحبش معمولا به آنجا مى برده ، مثلا اسب را در اصطبلى كه صاحبش براى آن درست كرده ببندد وبعد تلف شود ، يا كسى آن را تلف كند ضامن است .
مسأله 2353 - اگر چيز نجس را براى كارى كه شرط آن پاكى است عاريه دهد مثال لباس را عاريه دهد كه با آن نماز بخواند ، بنا بر احتياط واجب بايد نجس بودن آن را به كسى كه عاريه مى كند بگويد .
مسأله 2354 - چيزى راكه عاريه كرده بدون اجازه صاحب آن نمى تواند به ديگرى اجاره ، يا عاريه دهد .
مسأله 2355 - اگر چيزى را كه عاريه كرده با اجازه صاحب آن به ديگرى عاريه دهد ، چنانچه كسى كه اول آن چيز را عاريه كرده بميرد يا ديوانه شود ، عاريه دومى باطل نمى شود .
مسأله 2356 - اگر بداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است ، بايد آن را به صاحبش برساند ونمى تواند به عاريه دهنده بدهد .
مسأله 2357 - اگر مالى را كه مى داند غصبى است عاريه كند واز آن استفاده اى ببرد ودر دست او از بين برود ، مالك مى تواند عوض مال وعوض استفاده اى را كه عاريه كنند ه برده ، از او يا از كسى كه مال را غصب كرده مطالبه كند واگر از عاريه دهنده بگيرد او نمى تواند چيزى را كهبه مالك مى دهد از عاريه گيرنده مطالبه نمايد .
مسأله 2358 - اگر نداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است ودر دست او از بين برود ، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد ، او هم مى تواند آنچه را به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد ، ولى اگر چيزى را كه عاريه كرده طلا ونقره باشد ، يا عاريه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد ، نمى تواند چيزى را كه به صاحب مال مى دهد ، از عاريه دهنده مطالبه نمايد .
آموزش تصویری مرتبط با این حکم