احکام شرعی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

مسائل اجتهاد و تقليد مسائل طهارت انواع آب ها آب مطلق و مضاف آب قليل آب جاري آب باران آب چاه احکام آب ها احکام تَخَلّي (ادرار و مدفوع کردن) اسْتِبْراء برخي کارهاي مستحب در تخلّي برخي کارهاي مکروه درتخلّي نجاسات و مطهّرات نجاسات 1 و 2. ادرار و مدفوع 3. مني 4. مردار 5. خون 6 و 7 . سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11. عرق شتر نجاست خوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاي پاک احکام نجاسات نجس کردن قرآن خوردن و آشاميدن چيز نجس و خريد و فروش و عاريه دادن آن مطهّرات 1. آب 2. زمين 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. کم شدن دو سوم آب انگور 7. انتقال (تبدّل) 8. اسلام 9. تَبَعيَّت 10. برطرف شدن عين نجاست 11. استِبراء حيوان نجاست خوار 12. غائب شدن مسلمان راه ثابت شدن طهارت احکام ظرف ها امور مربوط به وضو افعال وضو وضوي ارتماسي دعاهاي مستحب هنگام وضو گرفتن شروط وضو احکام وضو موارد لزوم وضو موارد بطلان وضو احکام وضوي جبيره امور وابسته به غسل غسل هاي واجب يکم. غسل جنابت احکام جنابت کارهاي حرام بر جنب کارهاي مکروه بر جنب چگونگي غسل غسل ترتيبي غسل ارتماسي احکام غسل کردن دوم، سوم و چهارم. غسل خون هاي سه گانه 1. استحاضه اقسام استحاضه احکام استحاضه 2. حيض احکام حائض اقسام حائض يک. صاحب عادت وقتيه و عدديه دو. صاحب عادت وقتيه سه. صاحب عادت عدديه چهار. مُضْطَرِبه پنج. مُبْتَدِئه شش. ناسِيه احکام متفرقه حيض 3. نفاس پنجم. غسل مسّ ميّت ششم. غسل ميّت احکام محتضر احکام پس از مرگ احکام غسل، کفن، نماز و دفن ميّت احکام غسل ميّت احکام کفن ميّت احکام تحنيط احکام نماز ميّت شيوۀ نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احکام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب امور مرتبط به تيمّم موارد هفت گانه تيمّم يکم. ممکن نبودن تهيۀ آب به اندازه وضو يا غسل دوم. دسترسي نداشتن به آب به سبب دشواري بيش از حدّ سوم. ترس از ضرر چهارم. نياز به آب براي حفظ جان پنجم. نياز به آب براي تطهير ششم. نداشتن آب مباح هفتم. فرصت نداشتن براي وضو يا غسل صحيح بودن تيمم به برخي از اجزاي زمين شروط چيزهاي مورد تيمم يکم. پاک بودن دوم. مباح بودن مستحبات و مکروهات تيمّم چگونگي تيمّم احکام تيمّم مسائل نماز مقدمه در اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب شبانه روز وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهايي که بايد به ترتيب انجام شود نماز مستحب احکام نماز مستحبي وقت نافله هاي شبانه روز احکام قبله پوشانيدن بدن در نماز شروط لباس نمازگزار شرط يکم: پاک بودن شرط دوم: مباح بودن شرط سوم: از اجزاي مردار نبودن شرط چهارم: از اجزاي حيوان حرام گوشت نبودن شرط پنجم: طلابافت نبودن شرط ششم: ابريشم خالص نبودن موارد عدم لزوم طهارت در لباس يا بدن نمازگزار امور ثواب دار در لباس نمازگزار امور کم کنندۀ ثواب در لباس نمازگزار شروط مکان نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مکان هاي مستحب بودن نماز مکان هاي کراهت نماز احکام مسجد کراهت برخي از کارها در مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه موارد سقوط اذان موارد سقوط اذان و اقامه امور واجب در نماز احکام نيّت احکام تکبيرة الاحرام احکام قيام (ايستادن) امور مستحب در حال ايستادن نماز احکام قرائت امور مستحب در قرائت نماز امور مکروه در قرائت نماز احکام رکوع مستحبات رکوع احکام سجود تنها موارد صحيح بودن سجده بر آن ها امور مستحب در سجده امور مکروه در سجده سجدۀ واجب قرآن سجدۀ شکر احکام تشهّد و سلام احکام ترتيب نماز احکام موالات احکام قنوت احکام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله مُبْطِلات نماز برخي مکروهات در نماز موارد جواز شکستن نماز واجب انواع شک در نماز شک هاي باطل شک هاي بي اعتبار يکم. شک بعد از محل دوم. شک پس از سلام سوم. شک پس از وقت چهارم. کَثِيرُ الشک (کسي که بسيار شک مي کند) پنجم. شک امام و مأموم ششم. شک در نماز مستحبّي شک هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو شيوۀ سجدۀ سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده کم يا اضافه کردن اجزاء و کم کردن شروط نماز نماز مسافر شرط يکم. کمتر از هشت فرسخ شرعي نبودن مسافت شرط دوم. قصد هشت فرسخ داشتن از آغاز سفر شرط سوم. برنگشتن از قصد خود در بين راه شرط چهارم. نگذشتن از وطن پيش از رسيدن به هشت فرسخ شرط پنجم. سفر براي کار حرام نبودن شرط ششم. صحرانشين و گردشگر بيابان نبودن شرط هفتم. شغل نبودن سفر شرط هشتم. به حد ترخص رسيدن موارد قطع سفر يکم. رسيدن به وطن احکام وطن دوم. قصد ماندن ده روز سوم. ماندن سي روزِ ترديدي احکام متفرقه سفر نماز قضا نماز قضاي پدر و مادر نماز جماعت شروط نماز جماعت شرط يکم. نبودن حائل شرط دوم. بلندتر نبودن جاي امام شرط سوم. رعايت فاصله ميان امام و مأموم شرط چهارم. عقب تر بودن مأموم از امام شروط امام جماعت احکام جماعت برخي امور مستحب در نماز جماعت برخي امور مکروه در نماز جماعت نماز آيه شيوه نماز آيه نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز مسائل روزه تعريف روزه اقسام روزه نيّت روزه وقت نيّت روزه يوم الشک چيزهاي باطل کننده روزه يکم. خوردن و آشاميدن دوم. آميزش سوم. استمناء چهارم. دروغ بستن به خدا و پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله پنجم. رسانيدن غبار غليظ به حلق ششم. فرو بردن سر در آب هفتم. بقاي عمدي بر جنابت خواب جُنُب هشتم. اِماله کردن نُهم. قي کردن عمدي احکام افطار عمدي و سهوي احکام افطار اجباري حکم روزه مستحب با فرض روزه واجب امور مکروه براي روزه دار قضا و کفّاره انواع کفّاره موارد قضادارِ کفاره ندار و برخي موارد قضاندارِ بي کفاره احکام روزۀ قضا موارد واجب نبودن روزه 1. مسافران 2. بيماران 3. زنان باردار و شيرده 4. کودکان 5. سالخوردگان 6. ديوانه و بيهوش احکام روزهٴ مسافر و بيمار آدابي دربارهٴ روزه و ماه رمضان انکار وجوب روزه و ترک آن ثابت شدن اول ماه مسائل خمس وجوب خمس تعلق خمس به مال، بدون اشتراط به بلوغ و مانند آن متولّي خمس موارد خمس يکم: غنائم نصاب غنائم جنگي حکم اموالِ گروه هاي منحرف در حال جنگ با نظام اسلامي حکم مال انتقالي غير معتقد به خمس دوم: معدن مصاديق معدن شروط استخراج کننده معدن در خمس عدم شرطيت مباشرت در استخراج معدن ديون مالي کافر در معدن و غير آن نصاب معدن حکم چند نوع مواد معدني از يک معدن صورت هاي معادن خالص طلا انفال بودن معادن سوم: گنج (کنز) تعريف گنج نصاب گنج مصاديق گنج اشياي به دست آمده از شکم حيوانات خريده شده اشياي به دست آمده از شکم ماهي هاي پرورشي خمس گنج پس از کسر هزينه ها چهارم: غواصي در دريا مصاديق غوص نصاب غوص گوهرهاي بيرون ريخته از دريا تعاقب يد غوّاصان در گوهر شرط نبودن قصد حيازت در غوص يافتن گوهر در شکم حيوانِ غواصي شده کسر هزينه هاي غوّاصي گوهر به دست آمده از ساحل گوهرهاي به دست آمده از کشتي غرق شده حکم معدن غوّاصي شده عنبر دريايي و نصاب آن اجتماع دو عنوان خمسي و نصاب آن پنجم: مال حلال مخلوط به حرام صورت هاي مال حلال مخلوط به حرام بيشتر بودن مال حرام معيّن از خمس مال مجهول المالک پيدا شدن مالک مال پس از خمس بيشتر يا کمتر بودن مال حرام از خمس مخلوط شدن سهوي خمس با دو عنوان شخصيت حقوقي بودن مالک مال خمس مال حرام تصرف شده خريدن مال متعلق خمس از غير معتقد به خمس ششم: زميني که کافر ذمي از مسلمان بخرد شروط و محدوده خمس کافر ذمي خمس زمين تبادلي چندباره ميان کافر ذمي و مسلمان خمس زمين مبادله شده در فرض اسلام ذمي هفتم: درآمدهاي کسب (ارباح مکاسب) زمان تعلق خمس خمس انواع درآمدها خمس مهريه خمس مال ميّت خمس در خمس فروش مال متعلّق خمس بخشيدن مال خمس دار درآمدهاي مال بي خمس خمس ميوه درخت محاسبه کسب هاي چندگانه خمس سود معلّق خمس سرمايه مبدأ سال خمسي محاسبه قبل و بعد از سال استثناي هزينه ها ابزار ماندني صرفه جويي يا تبرّع در هزينه خمس درآمد بانوان هزينه بدون استفاده وفات در بين سال خمسي هزينه سفر حج استثناي اقساط وام و خسارت ها متعلق خمس، عين يا ذمّه و تصرف در آن خمس مطلق درآمد عدم تکرار خمس عدم لزوم پرداختن خمس از عين مال مورد تعلّق خمس موارد مصرف خمس شروط موارد مصرف مصداق سيادت حکم سادات واجب النفقه جابه جايي خمس و هزينه آن پرداختن قيمت مال و بريء الذمّه شدن مصاديق انفال مسائل زکات موارد وجوب زکات شروط واجب شدن زکات نصاب زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نِصاب نقره زکات شتر، گاو و گوسفند نِصاب شتر نصاب گاو نِصاب گوسفند موارد مصرف زکات اوصاف مستحقّ زکات نيّت زکات احکام متفرقه زکات زکات فطره حلال بودن زکات فطره فطره مهمان مصرف زکات فطره شروط مصرف کننده فطره به سادات نيّتِ فطره زمان پرداختن زکات فطره جابه جايي زکات فطره زکات فطرهٴ نانخوران دولت مسائل خريد و فروش شروط خريدار و فروشنده شروط کالا و بهاي آن احکام نقد و نسيه معامله سَـلف شروط معاملهٴ سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره موارد به هم زدن معامله (خيار) احکام خيار مسائل متفرّقه خريد و فروش مسائل اجاره تعريف اجاره شيوهٴ اجاره شروط دو طرف اجاره اجاره دوم شروط مال مورد اجاره شروط منافع مال مورد اجاره اجاره بها ضمان در اجاره لزوم عقد اجاره ويراني مورد اجاره مرگ يکي از دو طرف اجاره استفتائات احکام تقليد احکام طهارت معناي طهارت معصومان عليهم السلام پاکي عرق جنب از حلال پاکي الکل صنعتي غساله آب قليل راه هاي ثبوت نجاست حکم رطوبت پس از ادرار و استبراء احکام وضو احکام غسل احکام ميّت احکام نماز وقت نماز لباس نمازگزار قبله نمازهاي يوميه اذان و اقامه قيام قرائت سجده تشهد قنوت آداب نماز نماز جمعه نماز قضا نماز استيجاري مسائل متفرّقه نماز احکام نماز مسافر بلاد کبيره کثير السفر حدّ ترخّص حدّ مسافت سفر شغلي توطن تبعيت از همسر در سفر و محلّ سکنا احکام نماز جماعت نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبي صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز جماعت در ادارات نماز روز عيد غدير احکام اعتکاف احکام روزه روزه استيجاري استهلال احکام خمس خمس هزينه زندگي خمس هديه (هِبه) حقوق خانوادهٴ شهدا خمس منزل مسکوني خمس وديعه منزل اجاره اي خمس پس انداز براي مؤونه خمس جهيزيه خمس مهريه خمس سرمايه خمس کسب زن خمس شهريه خمس وام خمس سپرده حج حکم خمس سود سپرده‏ها خمس منفعت کسب حسابرسي خمس کسر خمس هاي پرداخت شده کسر بدهي از خمس تصرف در مال غير مخمّس مصرف خمس اجازه مصرف خمس رفت و آمد با کسي که خمس نمي دهد حکم فقهي سيّد احکام مضاربه احکام خريد و فروش احکام کسب هاي حرام شطرنج و قمار موسيقي رقص و دست زدن مجسمه سازي ريش تراشي کار کردن مسلمان تحت مديريت غير مسلمان احکام رهن و اجاره احکام ازدواج و محرميت شرط ضمن عقد مهريه ازدواج موقّت ازدواج با فِرق اسلامي نفقه سبب هاي محرميت مسائل متفرقه ازدواج احکام طلاق احکام غصب احکام لقطه احکام وقف تغيير کاربري وقف مسائل متفرقه وقف احکام مسجد اجاره و فروش اموال مسجد تخريب و بازسازي مسجد احکام خوردني ها و مصرفي ها لقمه حرام مصرف انرژي مصرف سيگار احکام ذبح ذبح با استيل احکام صيد احکام وصيت و ارث احکام وکالت احکام ضمانت ضمانت پزشک ضمانت دانشجوي پزشکي ضمانت شرکت پست ديون مالي خسارت هاي آبرويي احکام جهاد احکام حدود و ديات سقط جنين قتل مجرم نابالغ قتل مرتد حکم اشاعه ويروس کشنده ديه قتل شِبه عمد مقتولي که از فرقه ها باشد ديه زن اجراي حد در اماکن عمومي زندان احکام شهادت احکام حجاب و پوشش تعزير تارک حجاب بستن کراوات احکام نگاه مسائل جديد خدمات فرقه ها انتخابات تذهيب قرآن حقوق تأليف و نشر احکام بانک ها و صندوق هاي قرض الحسنه واگذاري حق وامگيري پرداخت دَيْن با لحاظ تورّم پرداخت غرامت در تأخير دَيْن مسائل مربوط به شهرداري احکام تشريح تغيير جنسيت احکام عزاداري احکام امدادرساني در حوادث ترجيح در امدادرساني بستگي نجات بعضي بر مرگ ديگري تصرف در مال ديگري براي نجات انساني لمس و نگاه اضطراري امدادگر به نامحرم احکام اهل کتاب ازدواج با اهل کتاب طهارت اهل کتاب ذبيحه و غذاي اهل کتاب

خوردن و آشاميدن چيز نجس و خريد و فروش و عاريه دادن آن

خوردن و آشاميدن چيز نجس و خريد و فروش و عاريه دادن آن
مسئله 145. خوردن و آشاميدن چيز نجس، حرام است؛ نيز خورانيدن عين نجس به اطفال، اگر ضرر داشته باشد، حرام است، بلکه چنانچه ضرر هم نداشته باشد، بنا بر احتياط واجب بايد از آن خودداري کرد. خورانيدن غذاهاي نجس‌شده به طفل بنا بر احتياط جايز نيست.
مسئله 146. اگر کسي ببيند ديگري چيز نجس‌شده‌اي را مي‌خورد يا با لباس نجس‌شده نماز مي‌خواند، لازم نيست به او بگويد.
مسئله 147. چنانچه ميزبان در بين غذا خوردن، بفهمد غذا نجس شده است، بايد به مهمانان خبر دهد؛ اما اگر يکي از مهمانان بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد؛ ولي چنانچه به گونه‌اي با آنان معاشرت دارد که مي‌داند با نگفتن، خود او هم نجس مي‌شود، بايد پس از غذا به آنان بگويد تا دهان را آب بکشند.
مسئله 148. فروختن و عاريه دادن چيز نجس‌شده که مي‌شود آن را آب کشيد، اگر نجس بودن آن را به خريدار يا عاريه‌گير نگويند، اشکال ندارد؛ ولي چنانچه کسي بداند که خريدار يا عاريه‌گيرنده، آن را در کارهايي که مشروط به طهارت است - مانند خوردن و آشاميدن - به‌کار مي‌گيرد، بايد نجاستش را به او بگويند.
مسئله 149. اگر چيزي را که عاريه کرده نجس شود، چنانچه بداند که صاحبش آن را در کارهايي که مشروط به طهارت است - مانند خوردن و آشاميدن - به‌کار مي‌گيرد، واجب است به او بگويد.
مسئله 150. اگر جايي از خانه يا فرش کسي نجس شده باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر کساني که وارد خانۀاو مي‌شوند، با رطوبت به جاي نجس رسيده است، لازم است احتياطاً به آنان بگويد.
مسئله 151. بچه مميّزي که خوب و بد را مي‌فهمد، اگر تکليفش هم نزد يک است، چنانچه دربارۀچيزي که در اختيار اوست بگويد پاک است، مي‌توان قبول کرد، هرچند احتياط عدم قبول است و اگر دربارۀچيزي که در اختيار اوست بگويد نجس است، به احتياط واجب از آن اجتناب شود.
مطهّرات
مسئله 152. دوازده چيز، شيء نجس شده را پاک مي‌کنند و آن‌ها را مطهّرات گويند: آب؛ زمين؛ آفتاب؛ استحاله؛ انقلاب؛ کم شدن دوسوم آب انگور؛ انتقال؛ اسلام؛ تبعيّت؛ برطرف شدن عين نجاست؛ استبراءِ حيوان نجاست‌خوار؛ غائب شدن مسلمان. احکام اين‌ها به تفصيل در مسائل آينده بيان مي‌شود.
1. آب
مسئله 153. آب با چهار شرط، چيز نجس را پاک مي‌کند: يکم. مطلق باشد؛ يعني بدون پسوند يا پيشوند به آن آب گفته شود، پس مايعي که آب نيست - مانند گلاب و عرقِ بيد - چيز نجس‌شده را پاک نمي‌کند. دوم. پاک باشد. سوم. وقتي چيز نجس‌شده را مي‌شويند، آب از مطلق بودن خارج نشود و بو، رنگ يا مزۀ نجاست هم نگيرد. چهارم. پس از آب کشيدن چيزِ نجس‌شده، عين نجاست در آن نباشد. پاک شدن چيز نجس‌شده با آب قليل (آب کمتر از کُر) شرط‌هاي ديگري هم دارد که خواهد آمد.
مسئله 154. ظرف نجس را با آب قليل بايد سه بار شست، بلکه در کُر و جاري هم احتياط سه دفعه است، هرچند ارجح در کُر و جاري، شستن يک بار است؛ ولي ظرفي را که سگ ليسيده، يا از آن ظرف، آب يا چيز روان ديگر خورده، بايد نخست با خاک پاک، خاکمال کرد و سپس يک بار در کُر يا جاري و دو بار با آب قليل شست؛ همچنين ظرفي را که آب دهان سگ در آن ريخته، بنا بر احتياط واجب بايد پيش از شستن خاکمال کرد.
مسئله 155. دهانه ظرفي که سگ دهن زده، تنگ باشد و نتوان آن را خاکمال کرد، چنانچه ممکن است، بايد با وسيله‌اي مانند چوبي که با پارچه‌اي پيچيده شده يا با تکان شديد، ظرف را به آن خاک ماليد؛ وگرنه پاک شدن ظرف اشکال دارد.
مسئله 156. ظرفي را که خوک از آن، چيز مايع و رواني بخورد، با آب قليل بايد هفت بار شست و در کُر و جاري يک بار کافي است، هرچند شستن هفت بار احتياط مستحب است و خاکمال کردن آن، لازم نيست، اگرچه به احتياط مستحب خاکمال شود. ليسيدن خوک نيز بنا بر احتياط واجب حکم آب خوردن آن را دارد.
مسئله 157. ظرفي که با شراب نجس شده، اگر سه بار با آب قليل شسته شود، پاک است و بهتر است که هفت دفعه شسته شود.
مسئله 158. کوزه‌اي که از گِل نجس ساخته شده يا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب کر يا جاري بگذارند، به هرجاي آن، که آب برسد، پاک مي‌شود و چنانچه بخواهند باطن آن هم پاک شود، بايد به قدري در آب کر يا جاري بماند که آب به تمام آن فرو رود و نفوذ رطوبت کافي نيست.
مسئله 159. آب کشيدن ظرف نجس با آب قليل، به دو گونه انجام مي‌گيرد: 1. سه بار ظرف را از آب پر کنند و بيرون بريزند. 2. سه بار به قدري آب در آن بريزند و به گونه‌اي بگردانند که به جاهاي نجس آن برسد و بيرون بريزند.
مسئله 160. ظرف بزرگي - مثل پاتيل و خمره - که نجس شده، چنانچه يک بار با شيلنگ جاري يا کُر آن را از آب پُر و سپس خالي کنند، پاک مي‌شود؛ همچنين است اگر يک بار از بالا، در آن آب بريزند، به‌گونه‌اي‌که تمام اطراف آن را آب جاري يا کُر فرا گيرد و در هر دفعه، آبي که ته آن جمع مي‌شود، بيرون آورند و به احتياط مستحب، ظرفي که با آن آب‌ها را بيرون مي‌آورند، آب بکشند.
مسئله 161. اجسام فلزي نجس‌شده (مانند مِس) را اگر پس از ذوب کردن و انجماد آب بکشند، ظاهرش پاک مي‌شود.
مسئله 162. تنوري که به ادرار نجس شده است، اگر دو بار در آن، از بالا آب بريزند، به‌گونه‌اي‌که آب تمام اطراف آن را بگيرد، پاک مي‌شود. در نجس شدن به غير ادرار، اگر پس از برطرف شدن نجاست، يک بار به دستوري که گفته شد، آب در آن بريزند، کافي است و بهتر است در صورتي که از زير خروجي نداشته باشد، گودالي ته آن بِکَنند، تا آب‌ها در آن جمع شود و بيرون آورند و سپس آن گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسئله 163. اگر چيز نجس را پس از برطرف کردن عين نجاست، يک بار در آب کر يا جاري فرو برند که آب به تمام قسمت‌هاي درون و بيرون نجس‌شد ۀ آن برسد، پاک مي‌شود و در فرش، لباس و مانند اين‌ها، به احتياط مستحب به گونه‌اي آن را فشار يا حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود.
مسئله 164. اگر بخواهند چيزي را که به ادرار نجس شده با آب قليل بشويند، چنانچه يک بار آب روي آن بريزند و از آن جدا شود، درصورتي‌که ادرار در آن چيز نمانده باشد، يک بار ديگر که آب روي آن بريزند، پاک مي‌شود. در لباس و فرش و مانند اين‌ها بايد پس از هر دفعه، فشار دهند، تا غُساله آن بيرون آيد و غُساله آبي است که معمولاً در وقت شستن و پس از آن، از چيزي که شسته مي‌شود، خود به خود يا به وسيله فشار، بيرون مي‌ريزد.
مسئله 165. اگر چيزي به ادرار بچه شيرخواري که غذاخور نشده و شير خوک يا زن نامسلمان نخورده، نجس شود، چنانچه يک بار آب روي آن بريزند که به تمام جاهاي نجس آن برسد، پاک مي‌شود؛ ولي به احتياط مستحب يک بار ديگر هم آب روي آن بريزند و در لباس و فرش و مانند اين‌ها فشار لازم نيست.
مسئله 166. چيزي که به غير ادرار نجس شده، چنانچه پس از برطرف کردن نجاست، يک بار آب قليل روي آن بريزند و از آن جدا شود، پاک مي‌گردد؛ نيز چنانچه بار نخست که آب روي آن مي‌ريزند، نجاست آن برطرف شود و پس از برطرف شدن نجاست هم آب روي آن بيايد، پاک مي‌شود؛ ولي در هر صورت، لباس و مانند آن را بايد فشار دهند، تا غساله آن بيرون آيد.
مسئله 167. حصير نجس را که با نخ بافته شده، اگر در آب کر يا جاري فرو برند، پس از برطرف شدن عين نجاست، پاک مي‌شود.
مسئله 168. اگر ظاهر گندم، برنج، صابون و مانند اين‌ها نجس شود، به فرو بردن در کر و جاري، پاک مي‌گردد و چنانچه باطن آن‌ها نجس شود، بدون رسيدن آب به باطن پاک نمي‌گردد.
مسئله 169. اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون و چيزي مانند آن رسيده يا نه، باطن آن پاک است.
مسئله 170. ظاهر برنج و گوشت يا چيزي مانند اين‌ها که نجس شده، چنانچه آن را در ظرفي بگذارند و سه بار آب روي آن بريزند و خالي کنند، پاک مي‌شود و ظرف آن هم پاک مي‌گردد؛ ولي اگر بخواهند لباس يا چيزي را که فشار لازم دارد، در ظرفي بگذارند و بشويند، بايد در هر بار که آب روي آن مي‌ريزند، آن را فشار دهند و ظرف را کج کنند، تا غساله‌اي که در آن جمع شده، بيرون بريزد.
مسئله 171. لباس نجسي را - که به نيل و مانند آن رنگ شده - اگر در آب کُر يا جاري فرو برند يا آب قليل روي آن بريزند و آب پيش از آنکه با رنگ پارچه مضاف شود، به تمام آن برسد، آن لباس پاک مي‌شود، اگرچه هنگام فشار دادن، آب مضاف يا رنگين از آن بيرون آيد.
مسئله 172. اگر لباسي را در کر يا جاري آب بکشند و سپس لجن آب و مانند آن در آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند که از رسيدن آب جلوگيري کرده، آن لباس پاک است.
مسئله 173. اگر پس از آب کشيدن لباس، فرش و مانند آن، خُرده گِل يا ذرّات مواد شوينده در آن ديده شود، در صورتي که بداند با آبْ شسته شده، پاک است؛ ولي اگر آبِ نجس به باطن آن‌ها نفوذ کرده باشد، ظاهر آن‌ها پاک و باطن پيش از رسيدن آب پاک به آن نجس است.
مسئله 174. هر چيز نجس تا عين نجاست از آن برطرف نشود، پاک نمي‌شود؛ ولي اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد، اشکال ندارد، پس چنانچه خون از لباس برطرف شود و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک است؛ اما اگر به واسطه بو يا رنگ يقين کنند يا احتمال دهند که ذرّه‌هاي نجاست در آن چيز مانده، نجس است.
مسئله 175. اگر نجاست بدن را در آب کر يا جاري برطرف کنند، بدن پاک مي‌شود و بيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست.
مسئله 176. غذاي نجسي که لاي دندان مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاي نجس برسد، پاک مي‌شود.
مسئله 177. اگر موي سر و صورت بسيار باشد و آن را با آب قليل بشويند، بايد فشار دهند تا غساله آن جدا شود.
مسئله 178. اگر قسمتي از بدن يا لباس را با آب قليل آب بکشند، اطراف آن قسمت که متّصل به آن است و معمولاً موقع آب کشيدن نجس مي‌شود، چنانچه آبي که براي پاک شدن محل نجس مي‌ريزند، به آن اطراف جاري شود، با پاک شدنِ جاي نجس، پاک مي‌شود؛ همچنين است اگر چيز پاکي را کنار چيز نجس بگذارند و روي هر دو آب بريزند؛ مثلاً براي آب کشيدن يک انگشت نجس، روي چند انگشت آب بريزند و آب نجس به همۀ آن‌ها برسد، پس از پاک شدن انگشت نجس، تمام انگشت‌ها پاک مي‌شود.
مسئله 179. گوشت و دنبه‌اي که نجس شده، مانند چيزهاي ديگر آب کشيده مي‌شود؛ همچنين است اگر بدن يا لباس يا ظرف، چربي کمي داشته باشد که از رسيدن آب به آن‌ها جلوگيري نکند؛ اما ظرف يا بدن نجس، اگر به گونه‌اي چرب شود که مانع رسيدن آب به آن‌ها شود، چنانچه بخواهند آن را آب بکشند، بايد چربي را برطرف کنند تا آب به آن برسد.
مسئله 180. چيز نجسي که عين نجاست در آن نيست، اگر زير شيري که متصل به کر يا جاري است، يک بار شسته شود، پاک مي‌شود؛ همچنين اگر عين نجاست در آن باشد و نجاست آن زير شير يا به وسيله ديگري برطرف شود و آبي که از آن چيز مي‌ريزد، بو، رنگ يا مز ۀ نجاست را نگرفته باشد، با آب شير پاک مي‌گردد؛ اما اگر آبي که از آن مي‌ريزد، بو، رنگ يا مزۀ نجاست گرفته باشد، بايد به قدري آب شير روي آن بريزند، تا در آبي که از آن جدا مي‌شود، بو، رنگ يا مزۀ نجاست نباشد.
مسئله 181. اگر چيز نجسي را آب بکشد و يقين کند پاک شده و سپس شک کند که عين نجاست را از آن برطرف کرده يا نه، چنانچه هنگام آب کشيدن متوجّه برطرف کردن عين نجاست بوده، آن چيز پاک است و اگر متوجّه برطرف کردن عين نجاست نبوده، بايد دوباره آن را آب بکشد.
مسئله 182. زميني که آب روي آن جاري نمي‌شود، اگر نجس شود، با آب قليل پاک نمي‌گردد؛ ولي زميني که روي آن شن يا ريگ باشد، چون آبي که روي آن مي‌ريزند از آن جدا شده و لاي شن و ريگ فرو مي‌رود، با آب قليل پاک مي‌شود؛ اما زير ريگ‌ها نجس مي‌ماند.
مسئله 183. زمين سنگفرش و آجرفرش و زمين سختي که آب در آن فرو نمي‌رود، اگر نجس شود، با آب قليل پاک مي‌گردد؛ ولي بايد به قدري آب روي آن بريزند که جاري شود و چنانچه آبي که روي آن ريخته‌اند از سوراخي بيرون رود، همۀ زمين پاک مي‌شود و اگر بيرون نرود، جايي که آب‌ها جمع مي‌شود، نجس مي‌ماند و براي پاک شدن آنجا بايد گودالي بکنند که آب در آن جمع شود و سپس آب را بيرون آورند و گودال را با خاک پاک پر کنند.
مسئله 184. اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم پاک مي‌شود.
مسئله 185. اگر از شکر آب‌شدۀ نجس قند بسازند و در آب کر يا جاري بگذارند، پاک نمي‌شود مگر آب فراوان با وصف اطلاق به تمام درون آن برسد.
2. زمين
مسئله 186. زمين با سه شرط، کف پا و ته کفش نجس را پاک مي‌کند: 1. زمين پاک باشد. 2. زمين خشک باشد. 3. اگر عين نجس - مثل خون و ادرار - يا متنجّس - مثل گِلي که نجس شده - در کف پا يا ته کفش باشد، با راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود؛ نيز زمين بايد خاک، سنگ، آجرفرش يا مانند اين‌ها باشد و با راه رفتن روي فرش و حصير و سبزه، کف پا، يا ته کفشِ نجس پاک نمي‌شود. در پاک‌کننده بودن زمين، فرقي نيست که کف پا، يا ته کفش بر اثر راه رفتن در زمين نجس، نجس شود؛ يا از راه ديگر نجس گردد.
مسئله 187. پاک شدن کف پا يا ته کفش نجس، با راه رفتن روي زميني که با چوب و مانند آن فرش شده، محل اشکال است، بلکه پاک نشدن اقواست؛ ولي راه رفتن روي زميني که با آسفالت و مانند آن فرش شده باشد - که نزد عرف زمين شمرده مي‌شوند - پاک‌کننده است.
مسئله 188. براي پاک شدن کف پا يا ته کفش، بهتر است پانزده گام يا بيشتر راه بروند، اگرچه به کمتر از پانزده گام يا ماليدن پا به زمين، نجاست آن برطرف شود.
مسئله 189. لازم نيست کف پا يا ته کفش نجسْ تَر باشد، بلکه اگر خشک هم باشد، به راه رفتن پاک مي‌شود.
مسئله 190. پس از آنکه کف پا يا ته کفش نجس، به راه رفتن پاک شد، مقداري از اطراف آن هم که معمولاً به گِل آلوده مي‌شود، اگر زمين يا خاک به آن اطراف برسد، پاک مي‌گردد.
مسئله 191. کسي که با دست و زانو راه مي‌رود، اگر کف دست يا زانوي او نجس شود، پاک شدن دست و زانوي او با راه رفتن، محل اشکال است؛ همچنين است ته عصا و ته پاي مصنوعي و نعل چارپايان و چرخ وسايل نقليه مانند اتومبيل و مانند آن.
مسئله 192. اگر پس از راه رفتن، ذرّه‌هاي کوچکي از نجاست که ديده نمي‌شوند، در کف پا يا ته کفش بمانند، بايد آن ذرّه‌ها را هم برطرف کرد؛ ولي باقي بودن بو و رنگ اشکال ندارد.
مسئله 193. توي کفش و مقداري از کف پا که به زمين نمي‌رسد، با راه رفتن پاک نمي‌شود و پاک شدن کف جوراب با راه رفتن، محل اشکال است؛ ولي اگر کف جوراب از پوست باشد، با راه رفتن پاک مي‌شود.
3. آفتاب
مسئله 194. آفتاب، زمين و ساختمان و ابزار به‌کاررفته در ساختمان را، مانند درب و پنجره، همچنين ميخ کوبيده‌ شد ۀ در ديوار ساختمان که جزء آن شمرده مي‌شود، با پنج شرط پاک مي‌کند:
1. چيز نجس به گونه‌اي تر باشد که اگر چيز ديگري به آن برسد، تر شود، پس اگر خشک باشد، بايد آن را تر کنند، تا با آفتاب خشک شود.
2. اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب، آن را برطرف کنند.
3. چيزي مثل پرده يا ابر و مانند آن، از تابيدن بدون واسطه آفتاب جلوگيري نکند، پس اگر آفتاب از پشت آن‌ها بتابد و چيز نجس را خشک کند، آن چيز پاک نمي‌شود؛ ولي اگر آن چيز به قدري نازک باشد که از تابيدن آفتاب جلوگيري نکند، اشکال ندارد.
4. آفتاب به تنهايي چيز نجس را خشک کند، پس اگر مثلاً چيز نجس به سبب باد و آفتاب خشک شود، پاک نمي‌گردد؛ ولي چنانچه باد به قدري کم باشد که نگويند در خشک شدن چيز نجس اثر کرده، اشکال ندارد.
5. بين قسمت بيروني چيز نجس و قسمت دروني آن، هوا يا جسم پاک ديگري فاصله نباشد.
مسئله 195. چيزهايي که در اصل از زمين بوده، ولي به صورتي درآمده که اکنون به آن «زمين» نمي‌گويند - مثل کوزه، تسبيح، مهر و مانند آن - با آفتاب پاک نمي‌شود؛ اما آن چيزهايي که اکنون از زمين شمرده مي‌شود - مثل پاره سنگ و مانند آن - با آفتاب پاک مي‌شود، هرچند نقل و انتقال‌پذير باشد.
مسئله 196. درخت و گياه با تابش آفتاب پاک مي‌شوند.
مسئله 197. اگر آفتاب به زمين نجس بتابد و سپس کسي شک کند که زمين، هنگام تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، يا تري آن با آفتاب خشک شده يا نه، آن زمين نجس است؛ همچنين اگر شک کند که پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، يا شک کند که چيزي مانع تابش آفتاب بوده يا نه، آن زمين نجس است.
مسئله 198. اگر آفتاب به يکطرف ديوار نجس بتابد، طرفي که آفتاب به آن نتابيده پاک نمي‌شود؛ ولي چنانچه ديوار به قدري نازک باشد که به واسطۀ تابش به يک طرف، طرف ديگرش هم خشک شود، پاک مي‌گردد.
4. استحاله
مسئله 199. اگر جنس چيز نجس و متنجّس به گونه‌اي عوض شود که به صورت چيز پاکي درآيد، پاک مي‌شود و مي‌گويند «استحاله» شده است، بنابراين اگر سگي بر اثر برخورد با خون يا ادرار، متنجّس شود و در نمک‌زار فرو رود و نمک شود، هم نجاست ذاتي‌اش عوض مي‌شود؛ هم تنجّس عَر‌َضي آن. شراب يا ادراري نيز که با قطره خوني متنجّس شده، اگر بخار شود، هم نجاست ذاتي‌اش برطرف مي‌شود؛ هم تنجّس عَر‌َضي آن؛ همچنين اگر چوبِ متنجّس بسوزد و خاکستر گردد، يا آب متنجّس تبديل به بخار شود، پاک مي‌شود؛ ولي چنانچه جنس چيز نجس و متنجّس عوض نشود و جسم همان جسم باشد، فقط صورت نوعي آن به حسب ظاهر عوض شود - مثل اينکه هيزم متنجسي ذغال گردد، يا گندم متنجسي تبديل به آرد و خمير و نان شود - پاک نمي‌شود.
مسئله 200. بخار، دود و شعله‌اي که از چيز نجس يا متنجّس برمي‌خيزد، پاک است؛ ولي اگر بخار به صورت عرق و مايع درآيد، نجس است؛ نيز به احتياط واجب بايد از ذرّات چربي و روغني که از دود نجس حاصل مي‌شود و بر سطوح مجاور آن مي‌نشيند، اجتناب شود.
مسئله 201. کوزۀ گِلي، سفال، آجر و مانند آن‌ها که از گِل نجس ساخته شده، نجس است و بايد از ذغالي که از چوب نجس درست شده، اجتناب کنند.
مسئله 202. چيز نجسي که معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.
5. انقلاب
مسئله 203. در انقلاب فقط نجاست ذاتي برطرف مي‌شود و تنجّس عرضي باقي مي‌ماند، بنابراين اگر شراب به خودي خود يا به‌سبب آنکه چيزي مانند سرکه و نمک در آن ريخته‌اند، سرکه شود، پاک و حلال مي‌گردد؛ ولي شرابي که از انگور، کشمش و خرماي نجس درست کنند، يا در حال شراب بودن، قطره خوني در آن افتاده باشد، با سرکه شدن، تنجّس عرضي آن پاک نمي‌شود.
مسئله 204. سرکه‌اي که از انگور، کشمش و خرماي نجس درست کنند، نجس است.
مسئله 205. اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آن‌ها باشد و سرکه بريزند ضرر ندارد؛ نيز پيش از آنکه خرما، کشمش و انگور سرکه شود، خيار و بادمجان و مانند اين‌ها در آن بريزند، درصورتي‌که پيش از سرکه شدن مست‌کننده نشود، اشکال ندارد.
6. کم شدن دو سوم آب انگور
مسئله 206. آب انگور جوش‌آمده، پيش از آنکه دو قسمت آن کم شود و يک قسمت آن بماند، گرچه نجس نيست، خوردن آن حرام است و در صورت کم شدن دو قسمت آن، حلال مي‌شود و اگر ثابت شود که مست‌کننده است، حرام و نجس است و فقط به سرکه شدنْ پاک و حلال مي‌شود.
مسئله 207. اگر مثلاً در يک خوشۀ غوره يک دانه يا دو دانۀ انگور باشد، چنانچه به آبي که از آن خوشه گرفته مي‌شود، آب غوره بگويند و اثري از شيريني در آن نباشد و بجوشد و دانۀ انگور مستهلک گردد، پاک و خوردن آن حلال است.
مسئله 208. چيزي که معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد، نه نجس است؛ نه حرام.
مسئله 209. شيره‌اي که از مسلمان گرفته مي‌شود و معلوم است که وي احکام طهارت را رعايت مي‌کند، پاک و حلال است و تفحّص لازم نيست.
7. انتقال (تبدّل)
مسئله 210. اگر خون بدن انسان يا حيواني که خون جهنده دارد، به بدن حيواني که خون جهنده ندارد، منتقل شود و به خون آن حيوان تبدّل يابد، پاک مي‌گردد؛ ولي خوني که زالو از انسان مي‌مکد، چون به جزءِ بدن زالو تبدّل نمي‌يابد و خون انسان شمرده مي‌شود، نجس است.
مسئله 211. اگر کسي پشه‌اي را که بر بدنش نشسته بکشد و نداند خوني که از کشتۀ آن بيرون آمده همان است که از او مکيده يا از خود پشه است، پاک است؛ همچنين است چنانچه بداند از او مکيده؛ ولي به جزء بدن پشه تبدّل يافته؛ اما اگر فاصلۀ بين مکيدن خون و کشتن پشه به اندازه‌اي کم باشد که به خون پشه تبدّل نيافته يا معلوم نباشد که تبدّل يافته يا نه، نجس است.
مسئله 212. اگر جِرم نجسي مانند پوست، گوشت و استخوان، جزء بدن انسان يا حيوانِ پاک شده و از اجزاي بدن او محسوب شود، پاک خواهد بود؛ يعني آنچه سبب پاک شدن است، تبدّل است؛ نه صرف انتقال.
8. اسلام
مسئله 213. اگر کافر غيرکتابي که نجس است شهادتين را يعني «أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» را بگويد، مسلمان مي‌شود و با مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بيني و عرَق او پاک است؛ ولي اگر موقع مسلمان شدنْ عين نجاست بر بدن او باشد، بايد برطرف کند و جاي آن را آب بکشد و اگر پيش از مسلمان شدنْ عين نجاست برطرف شده باشد، لازم است جاي آن را آب بکشد، زيرا اسلامْ نجاست کفر غيرکتابي را پاک مي‌کند؛ نه نجاست‌هاي ديگر را.
مسئله 214. اگر هنگامي که کافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس به وقت مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است، بلکه اگر در بدن او هم باشد، بايد به احتياط آن را پاک کند.
مسئله 215. اگر کافر غيرکتابي شهادتين بگويد و معلوم نباشد که اسلام او قلبي است يا نه، پاک است؛ ولي اگر معلوم باشد که در قلب مسلمان نشده، به احتياط واجب بايد از او اجتناب کرد.
9. تَبَعيَّت
مسئله 216. تبعيّت، آن است که چيز نجسي به همراه پاک شدن چيز نجس ديگر پاک شود.
مسئله 217. اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جايي که شراب، هنگام جوش آمدن به آنجا رسيده، پاک مي‌شود و چيزي هم که معمولاً روي آن مي‌گذارند، اگر به آن رطوبت نجس شود، پاک مي‌گردد، بلکه اگر هنگام جوشيدنْ سرريز شود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سرکه شدن، پشت ظرف هم پاک مي‌شود.
مسئله 218. کودک نابالغِ کافرِ غيرکتابي، پس از مسلمان شدنِ يکي از پدر يا مادر يا جدّ يا جدّه او، پاک مي‌شود.
مسئله 219. تخته يا سنگي که روي آن ميّت را غسل مي‌دهند و پارچه‌اي که با آن بخشي از اعضاي ميّت را مي‌پوشانند و دست کسي که او را غسل مي‌دهد، همچنين کيسه و صابوني که با آن شسته مي‌شود، پس از تمام شدن غسل، پاک مي‌شود.
مسئله 220. کسي که چيزي را با دست خود آب مي‌کشد، اگر دست و آن چيز با هم آب کشيده شود، پس از پاک شدن آن چيز، دست او هم پاک مي‌شود.
مسئله 221. اگر لباس و مانند آن را با ريختن آب قليل بر آن بشويند و به اندازۀ معمول فشار دهند تا آبي که روي آن ريخته‌اند جدا شود، آبي که در آن پارچه مي‌ماند، پاک است؛ همچنين ظرف نجس را که با ريختن آب قليل بر آن مي‌شويند، قطره‌هايي که در آن ظرف - پس از جدا شدنِ آبي که براي پاک شدن، روي آن ريخته‌اند - مي‌ماند، پاک است.
10. برطرف شدن عين نجاست
مسئله 222. اگر بدن حيوان به عين نجس - مثل خون - يا به متنجّس - مانند آب نجس‌شده - آلوده باشد، چنانچه برطرف گردد، بدن آن حيوان پاک مي‌شود؛ همچنين است باطن بدن انسان، مثل توي دهان و بيني. براي نمونه، اگر خوني از لاي دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب کشيدن توي دهان لازم نيست؛ ولي اگر دندان مصنوعي در دهان نجس شود، به احتياط واجب بايد آن را آب بکشند.
مسئله 223. اگر غذا لاي دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه خون به غذا نرسد، آن غذا پاک است و اگر خون به آن برسد، به احتياط واجب نجس مي‌شود.
مسئله 224. مقداري از لب و پلک چشم که هنگام بستن، روي هم مي‌آيد، نيز جايي که معلوم نيست از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود، لازم است احتياطاً شسته شود.
مسئله 225. اگر گرد و خاک نجس‌شده بر لباس و فرش و مانند اين‌ها قرار گيرد، چنانچه هر دو خشک باشند، نجس نمي‌شود و با تکان دادن مناسب، گرد و خاک برطرف مي‌شود؛ ولي اگر گرد و خاک يا لباس و مانند اين‌ها تر باشند، يا در صورت ماندن گرد و خاک تر بشود، بايد محلِّ قرار گرفتن گرد و خاک را آب بکشند.
11. استِبراء حيوان نجاست خوار
مسئله 226. ادرار و مدفوعِ حيواني که به خوردن نجاست انسان عادت کرده نجس است و اگر بخواهند پاک شود بايد آن را استبراء کنند؛ يعني مدتي با خوردن غذاي پاک و نخوردن نجس، به آن حيوان نجس‌خوار گفته نشود. بنابر احتياط بايد شتر نجس‌خوار را چهل روز، گاو را بيست روز، گوسفند را ده روز، مرغابي را پنج روز و مرغ خانگي را سه روز، از خوردن نجس جلوگيري کنند و غذاي پاک به آن‌ها بخورانند.
12. غائب شدن مسلمان
مسئله 227. اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگري - مانند ظرف و فرش - که در اختيار اوست، نجس شود و آن مسلمان غائب گردد، با چند شرط مي‌توان آن را پاک دانست: 1. مسلمان چيزي را که بدن يا لباسش را نجس کرده نجس بداند؛ براي مثال، اگر کسي لباسش با رطوبت به بدن کافر غير کتابي ملاقات کرده و آن را نجس نداند، پس از غائب شدن او، نمي‌توان آن لباس را پاک دانست. 2. بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است. 3. آن چيز را در کاري که شرط آن را پاک بودن مي‌داند استعمال کند؛ مثلاً با آگاهي و اختيار با آن لباس نماز بگزارد. 4. انسان احتمال دهد آن مسلمانْ چيزي را که نجس شده آب کشيده است، پس اگر يقين داشته باشد که آب نکشيده، نبايد آن چيز را پاک بداند. 5. مسلمان، بالغ يا تشخيص دهندۀ طهارت و نجاست باشد.
راه ثابت شدن طهارت
مسئله 228. اگر انسان يقين کند چيزي که نجس بوده پاک شده است، يا يک عادل يا موثق به پاک شدن آن خبر دهد، آن چيز پاک است؛ همچنين است اگر کسي که چيز نجس شده در اختيار اوست، بگويد آن چيز پاک شده؛ يا مسلماني چيز نجس شده را آب کشيده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب کشيده يا نه.
مسئله 229. کسي که وکيل شده لباس نجس شده را آب بکشد و فردي مورد اطمينان باشد و لباس هم در تصرف او باشد، اگر بگويد آب کشيدم، آن لباس پاک است.
مسئله 230. اگر انسان حالتي دارد که در آب کشيدن چيز نجس يقين پيدا نمي‌کند، مي‌تواند همانند مؤمنان عادي عمل کند، هرچند براي او يقين حاصل نشود.
احکام ظرف ها
مسئله 231. ظرفي که از پوست سگ يا خوک يا مردار ساخته شده، خوردن و آشاميدن از آن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و کارهايي که بايد با چيز پاک انجام داد، استعمال کنند و به احتياط مستحب، چرم سگ و خوک و مردار را اگرچه ظرف هم نباشد، در کارهايي که طهارت در آن‌ها شرط نيست، استعمال نکنند.
مسئله 232. خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره، نيز استعمال آن‌ها در شئون زندگي، حرام است و احتياط واجب، ترک تزيين اتاق به آن‌هاست.
مسئله 233. ساختن ظرف طلا و نقره که مصرفي غير از حرام نداشته و به همين قصد ساخته مي‌شود، نيز مزدي که براي آن گرفته مي‌شود، حرام است.
مسئله 234. خريد و فروش ظرف طلا و نقره که مصرفي غير از حرام ندارد، نيز پولي که فروشنده عوض آن مي‌گيرد، حرام است.
مسئله 235. گيرۀ استکان که آن را از طلا يا نقره مي‌سازند، اگر پس از برداشتن استکان، به آن ظرف گفته شود، استعمال آن، چه به تنهايي يا با استکان، حرام است و چنانچه ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعي ندارد.
مسئله 236. استعمال ظرفي که روي آن را آب طلا يا آب نقره داده‌اند، اشکال ندارد.
مسئله 237. اگر فلزي را با طلا يا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدري افزون باشد که ظرف طلا يا نقره به آن نگويند، استعمال آن مانعي ندارد.
مسئله 238. اگر انسان غذا يا آبي را که در ظرف طلا يا نقره است، براي پرهيز از حرام در ظرف ديگر بريزد، اين استعمال جايز است؛ ولي اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد يا آب بنوشد و خالي کردن از ظرف مذکور، استعمال آن شمرده شود، اين استعمال حرام است.
مسئله 239. استعمال بادگيرِ قليان، غلاف شمشير، کارد، قاب قرآن، اگر از طلا يا نقره باشد، اشکال دارد. عطردان، سرمه‌دان و مانند اين‌ها نيز اگر از طلا يا نقره باشد، داراي همين حکم‌اند.
مسئله 240. استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچاري به مقدار ضرورت اشکال ندارد و براي وضو و غسل در حال اضطرار هم مانند تقيّه، مي‌توان ظرف طلا و نقره را استعمال کرد، بلکه گاهي واجب است.
مسئله 241. استعمال ظرفي که معلوم نيست از طلا يا نقره يا از چيز ديگر است، اشکال ندارد.
امور مربوط به وضو
افعال وضو
مسئله 242. در وضو واجب است صورت و دست‌ها شسته و جلوي سر و روي پاها مسح شود.
مسئله 243. درازاي صورت بايد از بالاي پيشاني، از جايي که موي سر مي‌رويد تا آخر چانه، شسته شود و پهناي آن به مقداري که ميان انگشت وسط و شست قرار مي‌گيرد، بايد شسته شود و اگر مختصري از اين مقدار شسته نشود، وضو باطل است، پس براي آنکه شخص يقين کند اين مقدار کاملاً شسته شده، بايد کمي اطراف آن را هم بشويد.
مسئله 244. اگر صورت يا دست کسي کوچک‌تر يا بزرگ‌تر از متعارف مردم باشد، بايد ببيند که افراد عادي تا کجاي صورت خود را مي‌شويند و او هم تا همانجا را بشويد؛ نيز اگر در پيشاني او مو روييده يا جلوي سرش مو ندارد، بايد به اندازۀ متعارف پيشاني را بشويد.
مسئله 245. اگر احتمال دهد چرک يا چيز ديگري در قسمتي از اعضاي وضو - مانند ابروها و گوشه‌هاي چشم و لب او - هست که نمي‌گذارد آب به آن‌ها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو آن را بررسي کند که اگر هست، برطرف نمايد.
مسئله 246. اگر پوست صورت از لاي مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند و چنانچه پيدا نباشد، شستن مو کافي است و رسانيدن آب به زير آن لازم نيست.
مسئله 247. اگر شک کند که پوست صورت از لاي مو پيداست يا نه، به احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
مسئله 248. شستن توي بيني و مقداري از لب و چشم که در وقت بستن ديده نمي‌شود، واجب نيست؛ ولي براي آنکه يقين کند از جاهايي که بايد شسته شود، چيزي باقي نمانده، واجب است مقداري از آن‌ها را هم بشويد. کسي که نمي‌دانسته بايد اين مقدار را بشويد، اگر نداند در وضوهايي که گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهايي که گزارده صحيح است.
مسئله 249. بايد صورت را از بالا به پايين شست؛ اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است و دست‌ها را بايد از آرنج به طرف سر انگشتان بشويد.
مسئله 250. اگر دست را تر کند و به صورت و دست‌ها بکشد، چنانچه تري دست به قدري باشد که با کمک دست، شستن صدق کند، بنا بر احتياط کافي است.
مسئله 251. پس از شستن صورت، بايد دست راست و پس از آن دست چپ را، از آرنج تا سر انگشت، بشويد.
مسئله 252. براي آنکه يقين کند آرنج را کاملاً شسته، بايد مقداري بالاتر از آرنج را هم بشويد.
مسئله 253. کسي که پيش از شستن صورت، دست‌هاي خود را تا مچ شسته، هنگام وضو بايد تا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد، وضوي او باطل است.
مسئله 254. در وضو، شستن صورت و دست‌ها، بار يکم واجب، بار دوم جايز، بار سوم و بيشتر از آن حرام است و اگر با مقداري آب که به قصد وضو مي‌ريزد، تمام عضو شسته شود، يک بار شمرده مي‌شود؛ چه يک بار را قصد بکند، يا قصد نکند.
مسئله 255. پس از شستن هر دو دست بايد جلوي سر را با تري آب وضو که در دست مانده، مسح کند و لازم نيست با دست راست باشد و به احتياط از بالا به پايين مسح کند.
مسئله 256. يک قسمت از چهار قسمت سر - که مقابل پيشاني است - جاي مسح است و هر جاي اين قسمت را به هر اندازه مسح کند، کافي است، اگرچه به احتياط مستحب، از درازا به اندازۀ درازاي يک انگشت و از پهنا به اندازۀ پهناي سه انگشت بسته، مسح کند.
مسئله 257. لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلکه بر موي جلوي سر هم صحيح است؛ ولي کسي که موي جلوي سر او به اندازه‌اي بلند است که اگر مثلاً شانه کند به صورتش مي‌ريزد، يا به جاهاي ديگر سر مي‌رسد، بايد بُن موها را مسح کند؛ يا موها را کنار بزند و پوست سر را مسح کند و اگر موهايي را که به صورت مي‌ريزد يا به جاهاي ديگر سر مي‌رسد، جلوي سر جمع کند و بر آن‌ها مسح کند، يا بر موي جاهاي ديگر سر، که جلوي آن آمده مسح کند، باطل است.
مسئله 258. پس از مسح سر بايد با تري آب وضو که در دست مانده، روي پاها را از سر يکي از انگشت‌ها تا برآمدگي روي پا و به احتياط تا مفصل، مسح کند.
مسئله 259. پهناي مسح پا به هر اندازه باشد، کافي است؛ ولي بهتر بلکه أحوط آن است که با تمام کف دست، روي پا را مسح کند.
مسئله 260. اگر در مسح پا همۀ دست را روي پا بگذارد و کمي بکشد، صحيح است.
مسئله 261. در مسح سر و روي پا بايد دست را روي آن‌ها بکشد و اگر دست را نگه دارد و سر يا پا را به آن بکشد، مسح باطل است؛ ولي اگر موقعي که دست را مي‌کشد، سر يا پا مختصري حرکت کند، اشکال ندارد.
مسئله 262. جاي مسح بايد خشک باشد، پس اگر به قدري تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند، مسح باطل است؛ ولي اگر تري آن به قدري کم باشد که رطوبت آن مانع از تأثير رطوبت کف دست نباشد، يعني پس از مسح بگويند اين رطوبت فقط از تري کف دست است، اشکال ندارد.
مسئله 263. اگر براي مسح، رطوبتي در کف دست نمانده باشد، نمي‌تواند دست را با آب خارج، تر کند، بلکه بايد از اعضاي ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح کند.
مسئله 264. اگر رطوبت کف دست فقط به اندازۀ مسح سر باشد، مي‌تواند سر را با همان رطوبت مسح کند و براي مسح پاها از اعضاي ديگر وضو رطوبت بگيرد.
مسئله 265. هرگاه بر اثر گرمي هوا يا جهات ديگر، هيچ رطوبتي در اعضاي وضو براي گرفتن رطوبت جهت مسح باقي نماند، به احتياط واجب، هم با آب خارج مسح کند؛ هم پس از وضو تيمّم کند.
مسئله 266. مسح کردن از روي جوراب و کفش باطل است؛ ولي اگر به جهتي مانند سرماي شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اين‌ها نتواند کفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح کردن بر آن‌ها اشکال ندارد و اگر روي کفش نجس باشد، بايد چيز پاکي بر آن بگذارد و بر آن چيز مسح کند.
مسئله 267. اگر روي پا نجس باشد و نتواند براي مسح، آن را آب بکشد، بايد تيمم کند.
مسئله 268. تکرار مسح سبب بطلان وضو نيست؛ به ويژه اگر براي رعايت احتياط باشد، مگر آنکه از روي تشريع يا وسوسه باشد.
وضوي ارتماسي
مسئله 269. وضوي ارتماسي، آن است که انسان صورت و دست‌ها را به قصد وضو در آب فرو برد؛ يا آن‌ها را در آب فرو برد و به قصد وضو بيرون آورد؛ اما براي اينکه مسح سر و پاها با آب وضو باشد، بايد هنگام بيرون آوردن دست‌ها از آب، قصد وضو داشته باشد؛ يا اينکه مقداري از دست چپ را باقي گذارد، تا آن را با دست راست، ترتيبي بشويد.
مسئله 270. در وضوي ارتماسي هم بايد صورت و دست‌ها از بالا به پايين شسته شود، پس اگر وقتي که صورت و دست‌ها را در آب فرو مي‌برد قصد وضو کند، بايد صورت را از طرف پيشاني و دست‌ها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر هنگام بيرون آوردن از آب قصد وضو کند، بايد صورت را از طرف پيشاني و دست‌ها را از طرف آرنج بيرون آورد.
مسئله 271. اگر وضوي برخي از اعضاء را ارتماسي و بعضي را غير ارتماسي انجام دهد، اشکال ندارد.
دعاهاي مستحب هنگام وضو گرفتن
مسئله 272. کسي که وضو مي‌گيرد مستحب است:
ـ در آغاز نگاه به آب بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِي جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً».
ـ هنگام شستن دست پيش از وضو بگويد: «اللهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوّابِينَ وَ اجْعَلْني مِنَ المُتَطَهِّرِينَ».
ـ وقت مضمضه کردن (يعني آب در دهان گرداندن) بگويد: «اللهُمَّ لَقِّني حُجَّتي يَوْمَ أَلْقاکَ وَ أَطْلِقْ لِسانِي بِذِکْرِکَ».
ـ هنگام استنشاق (يعني آب در بيني کردن) بگويد: «اللهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَيّ ريحَ الْجَنَّةِ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَشُمُّ رِيحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِيبَها».
ـ زمان شستن صورت بگويد: «اللهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ».
ـ وقت شستن دست راست بگويد: «اللهُمَّ أَعْطِني کِتابي بِيَميني و الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسارِي وَ حاسِبْني حِساباً يَسِيراً».
ـ هنگام شستن دست چپ بگويد: «اللهُمَّ لا تُعْطِنِي کِتابِي بِشِمالي وَ لا مِنْ وَراءِ ظَهْرِي وَ لا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إلي عُنُقي وَ اَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ».
ـ زمان مسح سر بگويد: «اللهُمَّ غَشِّني بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ عَفْوِکَ».
ـ وقت مسح پا بگويد: «اللهُمَّ ثَبِّتْنِي عَلَي الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأقْدامُ وَ اجْعَلْ سَعْيِي فِي ما يُرضِيکَ عَنّي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الإِکْرامِ».
شروط وضو
سيزده چيز از شرايط صحيح بودن وضو است:
شرط يکم: آب باشد؛ نه مايع ديگر مانند گلاب.
شرط دوم: آب وضو پاک باشد.
مسئله 273. وضو با آب نجس و مايعي که آب نيست - مانند عصاره ميوه - باطل است، اگرچه انسان نجس بودن يا آب نبودن آن را نداند؛ يا فراموش کرده باشد و اگر با آن وضو نمازي هم گزارده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوي صحيح به‌جا آورد.
مسئله 274. اگر غير از آب گل‌آلود، آب ديگري براي وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، بايد تيمم کند و اگر وقت دارد، بايد صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.
شرط سوم: آب وضو مباح باشد.
بنا بر احتياط، فضايي نيز که در آن وضو مي‌گيرد، بايد مباح باشد، اگرچه مباح نبودن فضا حرام است، براي صحت وضو لازم نيست.
مسئله 275. وضو با آب غصبي و با آبي که معلوم نيست صاحب آن راضي است يا نه، حرام و باطل است؛ ولي اگر در گذشته راضي بوده و انسان نمي‌داند که از رضايتش برگشته يا نه، وضو صحيح است؛ نيز اگر آب وضو از صورت و دست‌ها در جاي غصبي بريزد، وضوي او صحيح است.
مسئله 276. وضو گرفتن از حوض يا وضوخانه مدرسه‌اي که انسان نمي‌داند آن حوض يا وضوخانه را براي همۀ مردم وقف کرده‌اند يا براي محصّلان همان مدرسه، در صورتي که مؤمنان آگاه، از آب آن وضو بگيرند، اشکال ندارد.
مسئله 277. کسي که نمي‌خواهد در مسجدي نماز بگزارد، اگر نداند آب حوض يا وضوخانۀ آن را براي همۀ مردم وقف کرده‌اند يا براي کساني که در آنجا نماز مي‌خوانند، نمي‌تواند از حوض يا وضوخانۀ آن وضو بگيرد؛ ولي چنانچه معمولاً کساني هم که نمي‌خواهند در آنجا نماز بگزارند، از حوض يا وضوخانۀ آن بدون جلوگيري مسئول امور مسجد وضو مي‌گيرند، مي‌تواند از حوض يا وضوخانه آن وضو بگيرد.
مسئله 278. وضو گرفتن از حوض يا وضوخانۀ تيمچه‌ها، پاساژها، مسافرخانه‌ها، مهمانسراها و مانند اين‌ها براي کساني که ساکن آنجاها نيستند، در صورتي صحيح است که معمولاً کساني هم که ساکن آن مکان‌ها نيستند، بدون جلوگيري مسئول آن مکان، با آب آن‌جاها وضو مي‌گيرند.
مسئله 279. هرگاه کسي محصّل مدرسه‌اي نيست، ولي مهمان محصّلان آن است، اگر پذيرفتن چنين مهماني بر خلاف شروط وقف نباشد، وضو گرفتن او در آن مدرسه اشکال ندارد؛ همچنين است در مورد کسي که مهمان مؤسسات فرهنگي، تجاري، نيز مهمان مسافران مسافرخانه‌ها، مهمانسراها يا ساکنان تيمچه‌هاست.
مسئله 280. وضو گرفتن از نهرهاي بزرگ که مالک خصوصي دارد، اگرچه انسان نداند که صاحب آن‌ها راضي است، اشکال ندارد، بلکه اگر بداند صاحب آن‌ها از وضو گرفتن ناراضي است، اشکال ندارد، هرچند به احتياط مستحب در اين صورت با آب آن‌ها وضو نگيرند.
مسئله 281. اگر فراموش کند آبْ غصبي است، در صورتي که خود او غاصب نباشد و با آن وضو بگيرد، وضوي او صحيح است.
شرط چهارم: ظرف آب وضو به احتياط واجب مباح باشد.
شرط پنجم: ظرف آب وضو به احتياط واجب طلا و نقره نباشد.
مسئله 282. اگر آب وضو در ظرفي باشد که وضو گرفتن از آن حرام است - مانند ظرف طلا و نقره و ظرف غصبي - و مکلف هم ظرف يا آب ديگري نداشته باشد، بايد تيمم کند و چنانچه با آن آب وضو بگيرد، به احتياط واجب باطل است و اگر آب مباح ديگري دارد، چنانچه در آن ظرف طلا و نقره يا غصبي وضوي ارتماسي بگيرد يا با آن ظرفْ آب را به صورت و دست‌ها بريزد، به احتياط واجب وضوي او باطل است؛ ولي اگر با کف دستْ آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دست‌ها بريزد، وضويش صحيح است، اگرچه به لحاظ تصرّف در ظرف غصبي، فعل حرام مرتکب شده است.
مسئله 283. اگر در حوض يا وضوخانه‌اي که قسمتي از آن - مانند يک آجر، يک سنگ، شير آب يا قسمتي از لوله‌کشي آن - غصبي است، وضو بگيرد، وضو صحيح است، هرچند اگر وضوي او تصرف در غصب حساب شود، حرام است.
مسئله 284. اگر در صحن حرم يکي از امامان يا امامزادگان - که سابقاً قبرستان بوده - حوضي يا نهري يا وضوخانه‌اي بسازند، چنانچه انسان نداند که زمين صحن را براي قبرستان وقف کرده‌اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.
شرط ششم: اعضاي وضو هنگام شستن و مسح کردن پاک باشد.
مسئله 285. اگر پيش از تمام شدن وضو عضوي را که شسته يا مسح کرده، نجس شود، ولي بقيه اعضاي وضو را به گونه‌اي انجام دهد که نجاست به آن نرسد، وضويش صحيح است.
مسئله 286. اگر غير از اعضاي وضو عضوي از بدن نجس باشد وضو صحيح است؛ ولي چنانچه مخرج را از ادرار يا مدفوع تطهير نکرده باشد، به احتياط مستحب، نخست آن را تطهير کند و سپس وضو بگيرد.
مسئله 287. اگر يکي از اعضاي وضو نجس باشد و پس از وضو شک کند که پيش از وضو، آن را آب کشيده يا نه، چنانچه هنگام وضو متوجه پاک يا نجس بودن آن عضو نبوده، وضو باطل است و اگر مي‌داند متوجه بوده يا شک دارد که متوجه بوده يا نه، وضو صحيح است و درهرصورت، عضوي را که نجس بوده، بايد آب بکشد.
مسئله 288. اگر در صورت يا دست‌ها بريدگي يا زخمي است که خون آن بند نمي‌آيد و آب براي آن ضرر ندارد، بايد در آب کر يا جاري فرو‌ برد و قدري فشار دهد که خون بند بيايد و سپس به دستوري که گفته شد، وضوي ارتماسي بگيرد.
شرط هفتم: وقت براي به‌جاآوردن وضو و نماز کافي باشد.
مسئله 289. هرگاه وقت به قدري تنگ است که اگر وضو بگيرد، تمام نماز يا مقداري از آن، هرچند اندک، بعد از وقت گزارده مي‌شود، بايد تيمّم کند؛ ولي اگر براي وضو و تيمّم يک اندازه وقت لازم است، بايد وضو بگيرد.
مسئله 290. کسي که در تنگي وقت نماز بايد تيمم کند، اگر وضو بگيرد، صحيح است؛ چه براي آن نماز وضو بگيرد؛ يا براي کار ديگر.
شرط هشتم: به قصد قربت، يعني براي انجام‌دادن فرمان خداي عالم، وضو بگيرد و اگر براي خنک شدن يا به قصد ديگري وضو بگيرد، باطل است، مگر اغراض ديگر، تابع قصد قطعي تقرب به خداي سبحان باشد.
مسئله 291. لازم نيست نيت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند؛ ولي بايد در تمام حالات وضو متوجّه باشد که وضو مي‌گيرد، به‌گونه‌اي که اگر از او بپرسند چه مي‌کني بگويد «وضو مي‌گيرم».
مسئله 292. هرگاه در حال وضو گناهي انجام دهد - مانند شنيدن غيبت يا نگاه به زن نامحرم يا وضو گرفتن زن در جايي که مرد نامحرم به او نگاه مي‌کند - وضوي او صحيح است، هرچند گناه کرده است.
شرط نهم: رعايت ترتيب در به‌جا آوردن وضو؛ يعني نخست صورت و پس از آن دست راست و سپس دست چپ را بشويد و پس از آن سر و آن‌گاه پاها را مسح کند و بايد احتياطاً پاي راست را پيش از پاي چپ مسح کند و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد، باطل است.
مسئله 293. هرگاه کسي شستن عضو قبلي را فراموش کرد و عضو بعدي را شست، براي مثال، نخست دست چپ و سپس دست راست را شست، بايد پس از دست راست دست چپ را بشويد، تا ترتيب مراعات شود، به شرط اينکه با اين شستن بيجا، موالات از بين نرود و اگر موالات ترک شود، بايد دوباره وضو بگيرد.
شرط دهم: کارهاي وضو را پياپي انجام دهد.
مسئله 294. اگر ميان کارهاي وضو به قدري فاصله شود که وقتي مي‌خواهد عضوي را بشويد يا مسح کند، رطوبت عضوهايي که پيش از آن شسته يا مسح کرده خشک شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت عضو آخري که شسته يا مسح کرده خشک شده باشد - براي مثال، موقعي که مي‌خواهد دست چپ را بشويد رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد - وضو صحيح است.
مسئله 295. اگر کارهاي وضو را پشت سرهم به‌جا آورد، ولي به جهتي مانند گرماي هوا، باد، حرارت فراوان بدن و مانند اين‌ها رطوبت عضوهاي سابق خشک شود، وضوي او صحيح است.
مسئله 296. راه رفتن در بين وضو اشکال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دست‌ها چند قدم راه برود و سپس سر و پا را مسح کند، وضوي او صحيح است.
شرط يازدهم: کارهاي وضو را در صورت توانايي، خود وضوگيرنده انجام دهد و اگر ديگري او را وضو دهد - براي مثال در رسانيدن آب به صورت و دست و شستن آن‌ها کمک کند يا مسح سر و پاهاي او را به عهده بگيرد - وضو باطل است.
مسئله 297. کسي که نمي‌تواند وضو بگيرد، بايد نايب بگيرد که با اعضاي وي او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتي که بتواند بايد بپردازد؛ ولي بايد خود او نيت وضو کند و با دست خود مسح نمايد و اگر نمي‌تواند، بايد نايبش دست او را بگيرد و به عضو مسحِ او بکشد و اگر اين هم ممکن نيست، بايد از دست او رطوبت بگيرد و با آن رطوبت، سر و پاي او را مسح کند و به احتياط واجب در صورت امکان، تيمّم هم بکند.
مسئله 298. هر کدام از کارهاي وضو را که مي‌تواند به تنهايي انجام دهد، نبايد در آن کمک بگيرد.
شرط دوازدهم: استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد.
مسئله 299. کسي که مي‌ترسد اگر وضو بگيرد، مريض شود، يا چنانچه آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد و وظيفه او تيمّم است؛ ولي اگر نداند که آب براي او ضرر دارد و وضو بگيرد و پس از آن بفهمد که ضرر داشته، وضويش صحيح است، اگرچه به احتياط مستحب با آن وضو نماز نگزارد و تيمم کند و چنانچه با آن وضو نماز گزارده، دوباره آن را اقامه کند.
مسئله 300. اگر رسانيدن آب به صورت و دست‌ها به مقدار کمي که وضو با آن صحيح است، ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد، بايد با همان مقدار وضو بگيرد.
شرط سيزدهم: در اعضاي وضو مانعي از رسيدن آب نباشد.
مسئله 301. اگر مي‌داند چيزي به عضوي از اعضاي وضو چسبيده؛ ولي شک دارد که از رسيدن آب در شستن صورت و دست‌ها يا مسح سر و پاها جلوگيري مي‌کند يا نه، بايد آن را برطرف کند؛ يا آب را به زير آن برساند.
مسئله 302. اگر زير ناخَن چرک باشد، وضو اشکال ندارد؛ ولي بهتر است آن را تميز کنند؛ اما اگر ناخَن را بگيرند، چنانچه آن چرک مانع از رسيدن آب به پوست باشد، بايد براي وضو آن چرک را برطرف کنند؛ نيز اگر ناخن بلندتر از حدّ معمول باشد، بايد چرک زير مقداري را که بلندتر از حد معمول است، برطرف کند.
مسئله 303. اگر بر اثر سوختگي يا چيز ديگر، تاول‌هايي در اعضاي وضو پيدا شود، شستن صورت و دست‌ها و مسح سر و پاها روي آن کافي است. چنانچه سوراخ شود، رسانيدن آب به زير پوست لازم نيست، بلکه اگر پوست يک قسمت آن کنده شود، لازم نيست آب را به زير قسمتي که کنده نشده برساند؛ ولي چنانچه پوستي که کنده شده گاهي به بدن مي‌چسبد و زماني برمي‌آيد، بايد آن را قطع کند؛ يا آب را به زير آن برساند، به شرط اينکه ضرر نداشته باشد.
مسئله 304. اگر احتمال دهد که به اعضاي وضو چيزي چسبيده است، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد - مثل آنکه پس از گِل‌کاري يا رنگ‌کاري شک کند که مقداري گِل يا رنگ به دست او چسبيده يا نه - بايد بررسي کند؛ يا به قدري دست بمالد تا اطمينان پيدا کند که اگر مانعي بوده، برطرف شده يا آب به زير آن رسيده است.
مسئله 305. در اعضاي وضو هر مقدار چرک که باشد، اگر آن چرک مانع از رسيدن آب به آن عضوها نباشد، اشکال ندارد؛ همچنين چنانچه پس از گچکاري يا رنگ‌کاري و مانند آن، مقدار کمي از گچ يا رنگ - که مانع رسيدن آب به بدن نيست - بر دست بماند، اشکال ندارد؛ ولي اگر شک کند که مانع رسيدن آب در شستن يا مسح کردن است يا نه، بايد آن را برطرف کند.
مسئله 306. اگر اعضاي وضو چرب است و در چربي آن، جِرمي وجود ندارد که مانع رسيدن آب به عضوهاي شستن يا مسح کردن باشد، اشکال ندارد و چنانچه چربي به گونه‌اي است که مانع رسيدن آب به اعضاي وضو مي‌شود، بايد آن را برطرف کند.
مسئله 307. اگر پيش از وضو بداند که در برخي از اعضاي وضو، مانعي از رسيدن آب هست و پس از وضو شک کند که هنگام وضو، آب را به عضو لازم رسانده يا نه، وضوي او صحيح است؛ ولي اگر بداند که هنگام وضو متوجه آن مانع نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.
مسئله 308. اگر در برخي از اعضاي وضو مانعي باشد که گاهي آب به خودي خود زير آن مي‌رسد و گاهي نمي‌رسد و انسان پس از وضو شک کند که آب زير آن رسيده يا نه، چنانچه بداند هنگام وضو متوجه رسيدن آب به زير آن نبوده، به احتياط واجب دوباره وضو بگيرد.
مسئله 309. اگر پس از وضو چيزي را که مانعِ رسيدن آب است در اعضاي وضو ببيند و نداند هنگام وضو بوده يا پس از آن پيدا شده، وضوي او صحيح است؛ ولي چنانچه بداند که در حال وضو متوجه آن مانع نبوده، به احتياط واجب دوباره وضو بگيرد.
مسئله 310. اگر پس از وضو شک کند چيزي که مانع رسيدن آب است، در اعضاي وضو بوده يا نه، در صورت احتمال توجّه داشتن، وضو صحيح است.
مسئله 311. اگر پس از وضو شک کند همۀ کارهاي وضو را انجام داده يا نه، يا شروط در آن جمع بوده يا نه، وضو صحيح است؛ امّا اگر در حال وضو شک کند و از محلّ آن نگذشته باشد، بايد به‌جا آورد، و اگر از محل آن گذشت، به احتياط واجب آن را به‌جا آورد.
احکام وضو
مسئله 312. کسي که در کارهاي وضو و شروط آن، مانند پاک بودن آب، غصبي نبودن آن، بودن مانع بر اعضاي وضو و مانند آن وسوسه دارد، بايد به شک خود اعتنا نکند و همانند افراد متعارف انجام دهد.
مسئله 313. اگر شک کند که وضوي او به سبب يکي از چيزهايي که وضو را از بين مي‌برد، باطل شده يا نه، بنا گذارد که وضوي او باقي است؛ ولي اگر پس از ادرار، استبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتي از مجراي ادرار او بيرون آيد که نداند ادرار است يا چيز ديگر، وضوي او باطل است.
مسئله 314. کسي که در گذشته وضو نداشته و هم اکنون شک دارد وضو گرفته يا نه، بايد وضو بگيرد.
مسئله 315. کسي که مي‌داند وضو گرفته و باطل‌کنندۀ وضو هم از او سر زده - مثلاً ادرار کرده است - اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه اين شک پيش از نماز است، بايد وضو بگيرد و اگر در بين نماز است، بايد نماز را بشکند و وضو بگيرد و اگر پس از نماز است، در صورت توجه در حال شروع به نماز، نمازي را که گزارده صحيح است و بايد براي نماز بعدي‌اش وضو بگيرد.
مسئله 316. اگر پس از وضو يا در ميان آن يقين کند که برخي از اعضاي وضو را نشسته يا مسح نکرده است، چنانچه رطوبت عضوهايي که پيش از آن است خشک شده باشد، بايد دوباره وضو بگيرد و اگر خشک نشده، بايد عضوي را که فراموش کرده و عضو پس از آن را بشويد يا مسح کند و اگر در بين وضو در شستن يا مسح کردن عضوي شک کند، بايد به همين دستور عمل کند.
مسئله 317. اگر پس از نماز شک کند که وضو گرفته يا نه، نماز او صحيح است؛ ولي بايد براي نماز بعدي وضو بگيرد.
مسئله 318. اگر در ميان نماز شک کند که وضو گرفته يا نه، نماز او باطل است و بايد وضو بگيرد و نماز بگزارد.
مسئله 319. اگر پس از نماز شک کند که پيش از نماز وضوي او باطل شده يا پس از آن، نمازي که گزارده، صحيح است.
مسئله 320. شخص مسلوس که ادرار او قطره قطره مي‌ريزد يا فرد مبطون که نمي‌تواند از بيرون آمدنِ مدفوع خودداري کند، چنانچه يقين دارد که از اول وقت نماز تا آخر آن، به مقدار وضو گرفتن و نماز گزاردن، مهلت پيدا مي‌کند، بايد در وقتي که مهلت پيدا مي‌کند، نماز بگزارد و اگر مهلت او به مقدار کارهاي واجب نماز است، بايد در وقتي که مهلت دارد، فقط کارهاي واجب نماز را به‌جا آورد و کارهاي مستحب آن را - مانند اذان، اقامه و قنوت - ترک کند.
مسئله 320. اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پيدا نمي‌کند و در بين نماز ادرار يا مدفوع از او خارج مي‌شود، اگر بخواهد پس از هر بار وضو بگيرد، سخت نيست، بايد ظرف آبي کنار خود بگذارد و هر وقت ادرار يا مدفوع از او خارج شد، وضو بگيرد و بقيه نماز را بگزارد.
مسئله 321. کسي که پي‌درپي، مدفوع از او خارج مي‌شود، به‌گونه‌اي که وضو گرفتن پس از هر دفعه براي او سخت است، اگر بتواند مقداري از نماز را با وضو به‌جا آورد، بايد براي هر نماز يک وضو بگيرد.
مسئله 322. کسي که پي‌درپي، ادرار از او خارج مي‌شود، اگر ميان دو نماز قطره ادراري از او خارج نشود، مي‌تواند با يک وضو هر دو نماز را بگزارد و قطره‌هايي که بين نماز خارج مي‌شود، اشکال ندارد.
مسئله 323. کسي که پي‌درپي، ادرار يا مدفوع از او خارج مي‌شود، اگر نتواند هيچ مقدار از نماز را با وضو به‌جا آورد، مي‌تواند چند نماز را با يک وضو اقامه کند، مگر با اختيار ادرار يا مدفوع کند؛ يا چيز ديگري که وضو را باطل مي‌کند، پيش آيد.
مسئله 324. اگر نمازگزار نوعي بيماري داشته باشد که نتواند از خارج شدن باد جلوگيري کند، بايد به وظيفۀ کساني که نمي‌توانند از بيرون آمدن مدفوع خودداري کنند، عمل کند.
مسئله 325. کسي که پي‌درپي، مدفوع از او خارج مي‌شود، بايد براي هر نمازي وضو بگيرد و فوراً مشغول نماز شود؛ ولي براي به‌جا آوردن سجده و تشهّد فراموش شده و نماز احتياط که بايد پس از نماز انجام داد، در صورتي که آن‌ها را پس از نماز فوراً به‌جا بياورد، وضو گرفتن لازم نيست.
مسئله 326. کسي که پي‌درپي، ادرار يا مدفوع از او خارج مي‌شود، پس از وضو گرفتن جايز است که نوشتۀ قرآن را مسّ کند، اگرچه در غير حال نماز باشد.
مسئله 327. کسي که ادرار او قطره قطره مي‌ريزد، بايد براي نماز، با کيسه‌ پاکي که در آن، پنبه يا چيز ديگري است که از رسيدن ادرار به جاهاي ديگر جلوگيري مي‌کند، خود را حفظ کند و به احتياط واجب پيش از هر نماز مخرج ادرار را که نجس شده بشويد؛ نيز کسي که نمي‌تواند از بيرون آمدن مدفوع خودداري کند، چنانچه ممکن باشد، بايد به مقدار نماز، از رسيدن مدفوع به عضوهاي ديگر جلوگيري کند و به احتياط واجب، اگر مشقت ندارد، براي هر نماز مخرج مدفوع را بشويد.
مسئله 328. کسي که نمي‌تواند از بيرون آمدن ادرار و مدفوع خودداري کند، در صورتي که ممکن باشد و مشقت و زحمت و خوف ضرر نداشته باشد، بايد به مقدار نماز از خارج شدن ادرار و مدفوع جلوگيري کند، اگرچه هزينه داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آساني معالجه شود، به احتياط واجب خود را معالجه کند.
مسئله 329. کسي که نمي‌تواند از بيرون آمدن ادرار و مدفوع خودداري کند، پس از آنکه بيماري او برطرف شد، لازم نيست نمازهايي را که در وقت بيماري برابر وظيفه‌اش گزارده قضا کند؛ ولي اگر در بين وقت نماز بيماري او برطرف شود، بايد نمازي را که در آن وقت گزارده، دوباره به‌جا آورد.
موارد لزوم وضو
مسئله 330. براي شش چيز وضو گرفتن واجب است: 1. براي نمازهاي واجب غير از نماز ميّت. 2. براي سجده و تشهّد فراموش شده، اگر پيش از انجام دادن آن‌ها وضو باطل شده باشد. 3. براي طواف واجب خانۀ کعبه. 4. اگر نذر يا عهد کرده يا قسم خورده باشد که وضو بگيرد. 5. اگر نذر کرده باشد که جايي از بدن خود را به خطّ قرآن برساند. 6. براي شستن قرآني که نجس شده يا بيرون آوردن آن از چاه يا مکان آلوده به نجاست در صورتي که وادار باشد دست يا جاي ديگر بدن خود را به خطّ قرآن برساند؛ ولي چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو، بي‌احترامي به قرآن باشد، بايد بدون اينکه وضو بگيرد، قرآن را از مکان يادشده بيرون آورد؛ يا اگر نجس شده آب بکشد و تا ممکن است، از دست گذاشتن به خطّ قرآن خودداري کند.
مسئله 331. مسّ کردن خطّ قرآن - يعني رسانيدن جايي از بدن به خطّ قرآن - براي کسي که وضو ندارد، حرام است؛ ولي اگر قرآن را به زبان فارسي يا به زبان ديگر ترجمه کنند، مسّ آن بدون وضو اشکال ندارد، چنان‌که مسّ سي‌دي‌هاي قرآن بدون وضو اشکال ندارد.
مسئله 332. جلوگيري بچه و ديوانه از مسّ خطّ قرآن واجب نيست؛ ولي اگر مسّ کردن آنان بي‌احترامي به قرآن باشد، بايد از آن جلوگيري شود.
مسئله 333. کسي که وضو ندارد، حرام است اسم خداي متعالي را به هر زباني نوشته شده باشد مسّ کند؛ همچنين است بنا بر احتياط واجب مسّ اسم مبارک پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله و امام عليه‌السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام در صورتي که هتک حرمت شمرده شود.
مسئله 334. اگر در غير وقت نماز براي اينکه با طهارت باشد به قصد قربت وضو بگيرد يا غسل جنابت کند، صحيح است، چنان‌که نزد يک وقت نماز هم اگر به قصد مهيّا بودن براي نماز وضو بگيرد، اشکال ندارد.
مسئله 335. کسي که يقين دارد وقت داخل شده، اگر نيّت وضوي واجب کند و پس از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوي او صحيح است.
مسئله 336. مستحب است انسان براي نماز ميّت، زيارت اهل قبور، رفتن به مسجد و حرم معصومان:وضو بگيرد؛ همچنين مستحب است براي همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن، مسّ حاشيۀ قرآن و براي خوابيدن، وضو بگيرد؛ نيز مستحب است کسي که وضو دارد، دوباره وضو بگيرد و اگر براي يکي از اين کارها وضو بگيرد، هر کاري را که بايد با وضو انجام داد، مي‌تواند آن را به‌جا آورد؛ مثلاً مي‌تواند با آن وضو نماز بگزارد.
موارد بطلان وضو
مسئله 337. هفت چيز وضو را باطل مي‌کند: اول: ادرار. دوم: مدفوع. سوم: باد معده و روده که از مخرج مدفوع خارج شود. چهارم: خوابي که به سبب آن چشم نبيند و گوش نشنود؛ ولي اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نمي‌شود. پنجم: چيزهايي که عقل را از بين مي‌برد؛ مانند ديوانگي و مستي و بيهوشي. ششم: استحاضۀ زنان، که بعداً بيان مي‌شود. هفتم: کاري که براي آن بايد غسل کرد؛ مانند جنابت. حکم حيض و نفاس و مسّ ميّت و مسّ قطعۀ جدا شده از بدن انسان که داراي استخوان باشد، در مورد خود گفته مي‌شود.
احکام وضوي جبيره
چيزي که با آن زخم و عضو شکسته يا پاره‌شده را مي‌بندند و دارويي که روي زخم و مانند آن مي‌گذارند، جبيره ناميده مي‌شود.
مسئله 338. اگر در يکي از اعضاي وضو زخم يا دُمل يا شکستگي يا پارگي باشد، چنانچه روي آن باز است و نجس نيست و آب براي آن ضرر ندارد، بايد به صورت رايج وضو گرفت.
مسئله 339. اگر زخم يا دُمل يا شکستگي يا پارگي در صورت و دست‌هاست و روي آن باز است و آب ريختن روي آن ضرر دارد، چنانچه اطراف آن را با رعايت ترتيب - يعني از بالا به پايين - بشويد، کافي است و اگر کشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، بهتر است که دست تر بر آن بکشد و سپس پارچۀ پاکي روي آن بگذارد و دست تر را روي پارچه هم بکشد و چنانچه اين مقدار هم ضرر دارد يا زخم نجس است و نمي‌شود آب کشيد، بايد اطراف زخم را به گونه‌اي که در وضو ذکر شد، از بالا به پايين بشويد و بنا بر احتياط مستحب پارچۀ پاکي روي زخم بگذارد و دست تر روي آن بکشد و اگر گذاشتن پارچه ممکن نيست، شستن اطراف زخم کافي است و در هر صورت تيمم لازم نيست، هرچند راجح است.
مسئله 340. اگر زخم يا دمل يا شکستگي يا پارگي در جلوي سر يا روي پاهاست و روي آن باز است، چنانچه تمام محل مسح زخم باشد که نتواند آن را مسح کند، بايد پارچۀ پاکي روي آن بگذارد و روي پارچه را با تري آب وضو که در دست مانده مسح کند و بنا بر احتياط مستحب تيمم کند و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد، بايد به جاي وضو تيمم کند.
مسئله 341. اگر روي دمل يا زخم يا شکستگي يا پارگي بسته باشد، چنانچه بازکردن آن ممکن است و زحمت و مشقّت ندارد و آب هم براي آن ضرر ندارد، بايد روي آن را باز کند و وضو بگيرد؛ چه زخم و مانند آن در جاي شستن باشد؛ مانند صورت و دست‌ها؛ يا در جاي مسح کشيدن باشد؛ نظير جلوي سر و روي پاها.
مسئله 342. اگر زخم يا دمل يا شکستگي يا پارگي در صورت يا دست‌ها باشد و بتوان روي آن را باز کرد، چنانچه ريختن آب، روي آن ضرر دارد و کشيدن دست تر ضرر ندارد، واجب است دست تر روي آن بکشد.
مسئله 343. اگر نمي‌شود روي زخم را باز کرد، ولي زخم و چيزي که روي آن گذاشته شده پاک است و رسانيدن آب به زخم ممکن است و ضرر و زحمت و مشقت هم ندارد، بايد آب را با رعايت ترتيب - يعني از بالا به پايين - به روي زخم برساند و چنانچه زخم يا چيزي که روي آن گذاشته شده نجس باشد، اگر آب کشيدن آن و رسانيدن آب به روي زخم بدون ضرر و مشقت ممکن باشد، بايد آن را آب بکشد و هنگام وضو آب را به زخم برساند و در صورتي که آب براي زخم ضرر دارد، يا رسانيدن آب به روي زخم ممکن نيست، يا زخم نجس است و نمي‌توان آن را آب کشيد، بايد اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاک است، روي آن را مسح کند و اگر جبيره نجس است، يا نمي‌توان روي آن را دست تر کشيد - مثلاً دارويي است که به دست مي‌چسبد - پارچه پاکي را به گونه‌اي که جزء جبيره حساب شود، روي آن بگذارد و دست تر روي آن بکشد و اگر اين هم ممکن نيست، احتياط واجب جمع بين شستن اطراف و تيمّم است.
مسئله 344. اگر جبيره تمام صورت يا تمام يکي از دست‌ها را فراگرفته باشد، باز احکام جبيره جاري و وضوي جبيره‌اي کافي است و چنانچه بيشتر اعضاي وضو را گرفته باشد، بنا بر احتياط بايد بين عمل جبيره و تيمم جمع کند، اگرچه کفايت تيمم در اين صورت بعيد نيست؛ ولي اگر تمام اعضاي وضو را گرفته باشد، بايد تيمّم کند.
مسئله 345. لازم نيست جبيره از جنس چيزهايي باشد که نماز در او جايز است، بلکه اگر از حرير يا از اجزاءِ حيواني که خوردن گوشت آن جايز نيست بوده باشد، مسح بر آن نيز جايز است؛ ليکن در صورت امکان، بايد آن را براي نماز بردارد.
مسئله 346. کسي که در کف دست و انگشت‌ها جبيره دارد و هنگام وضو دست تر روي آن کشيده است، مي‌تواند سر و پا را با همان رطوبت مسح کند؛ يا از جاهاي ديگر وضو رطوبت بگيرد.
مسئله 347. اگر جبيره تمام پهناي روي پا را گرفته، ولي مقداري از طرف انگشتان و مقداري از طرف بالاي پا باز است، بايد جاهايي که باز است روي پا را، و جايي که جبيره است روي جبيره را مسح کند.
مسئله 348. اگر در صورت يا دست‌ها چند جبيره باشد، بايد ميان آن‌ها را بشويد و اگر جبيره‌ها در سر يا روي پاها باشد، بايد بين آن‌ها را مسح کند و در جاهايي که جبيره است، بايد به دستور جبيره عمل کند.
مسئله 349. اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نيست، بايد به دستور جبيره عمل کند و بنا بر احتياط واجب تيمم هم انجام دهد و اگر برداشتن جبيره ممکن است، بايد جبيره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دست‌هاست، اطراف آن را بشويد و چنانچه در سر يا روي پاهاست، اطراف آن را مسح کند و براي جاي زخم به دستور جبيره عمل کند.
مسئله 350. اگر در اعضاي وضو، زخم، جراحت و شکستگي يا پارگي نيست، ولي به علّت ديگري آب براي همه دست و صورت ضرر دارد، بايد تيمم کند و به احتياط مستحب وضوي جبيره‌اي هم بگيرد و چنانچه براي مقداري از دست و صورت ضرر دارد، بعيد نيست شستن اطراف آن کافي باشد؛ ولي احتياطاً تيمم ترک نشود.
مسئله 351. اگر قسمتي از اعضاي وضو را رگ زده است و نمي‌تواند آن را آب بکشد، يا آب براي آن ضرر دارد، چنانچه روي آن بسته است، بايد به دستور جبيره عمل کند و اگر بستن يا پارچه گذاشتن ممکن نيست، پس از شستن اطراف، تيمم کند.
مسئله 352. اگر در اعضاي وضو يا غسل چيزي چسبيده است که برداشتن آن ممکن نيست، يا به قدري مشقّت دارد که نمي‌شود تحمل کرد، بايد به دستور جبيره عمل کند و احتياط مستحب تيمّم کردن است.
مسئله 353. غسل جبيره‌اي مانند وضوي جبيره‌اي است؛ ولي بنا بر احتياط واجب بايد آن را ترتيبي به‌جا آورند؛ نه ارتماسي.
مسئله 354. کسي که وظيفۀ او تيمم است، اگر در بعضي از اعضاي تيمّم او زخم يا دمل يا شکستگي يا پارگي باشد، بايد به دستور وضوي جبيره‌اي، تيمّم جبيره‌اي انجام دهد.
مسئله 355. کسي که بايد با وضو يا غسل جبيره‌اي نماز بگزارد، اگر بداند تا آخر وقت عذرش برطرف نمي‌شود، مي‌تواند در اوّل وقت نماز بگزارد؛ ولي چنانچه اميد دارد تا پايان وقت عذر او برطرف شود، بنا بر احتياط مستحب صبر کند و اگر عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز را با وضو يا غسل جبيره‌اي به‌جا آورد.
مسئله 356. اگر انسان براي مرضي که در چشم اوست، موي چشم خود را بچسباند، به گونه‌اي‌که آب به آن نرسد، بايد وضو و غسل را جبيره‌اي انجام دهد و بنا بر احتياط تيمّم هم بکند.
مسئله 357. کسي که بر اثر خصوصيت زخم يا بيماري، نمي‌داند وظيفه‌اش تيمّم است يا وضوي جبيره‌اي، بنا بر احتياط واجب بايد هر دو را به‌جا آورد.
مسئله 358. نمازهايي را که انسان با وضوي جبيره‌اي خوانده، صحيح است و پس از برطرف شدن عذر او، براي نمازهاي بعدي هم لازم نيست که وضو بگيرد؛ ولي اگر براي آنکه نمي‌دانسته تکليفش جبيره است يا تيمّم، هر دو را انجام داده باشد، بايد براي نمازهاي بعدي وضو بگيرد.
امور وابسته به غسل
غسل هاي واجب
غسل‌هاي واجب هفت تاست: غسل جنابت؛ غسل استحاضه؛ غسل حيض؛ غسل نفاس؛ غسل مسّ ميّت؛ غسل ميّت؛ غسلي که با نذر يا قسم يا عهد، تعهّد کرده است که در اين فرض، اصل غسل، با نذر و مانند آن، واجب نمي‌شود، بلکه وفا به عقد نذر و سوگند و وفا به عهد واجب است.
يکم. غسل جنابت
آموزش تصویری مرتبط با این حکم