رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
مسائل اجتهاد و تقليد مسائل طهارت انواع آب ها آب مطلق و مضاف آب قليل آب جاري آب باران آب چاه احکام آب ها احکام تَخَلّي (ادرار و مدفوع کردن) اسْتِبْراء برخي کارهاي مستحب در تخلّي برخي کارهاي مکروه درتخلّي نجاسات و مطهّرات نجاسات 1 و 2. ادرار و مدفوع 3. مني 4. مردار 5. خون 6 و 7 . سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11. عرق شتر نجاست خوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاي پاک احکام نجاسات نجس کردن قرآن خوردن و آشاميدن چيز نجس و خريد و فروش و عاريه دادن آن مطهّرات 1. آب 2. زمين 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. کم شدن دو سوم آب انگور 7. انتقال (تبدّل) 8. اسلام 9. تَبَعيَّت 10. برطرف شدن عين نجاست 11. استِبراء حيوان نجاست خوار 12. غائب شدن مسلمان راه ثابت شدن طهارت احکام ظرف ها امور مربوط به وضو افعال وضو وضوي ارتماسي دعاهاي مستحب هنگام وضو گرفتن شروط وضو احکام وضو موارد لزوم وضو موارد بطلان وضو احکام وضوي جبيره امور وابسته به غسل غسل هاي واجب يکم. غسل جنابت احکام جنابت کارهاي حرام بر جنب کارهاي مکروه بر جنب چگونگي غسل غسل ترتيبي غسل ارتماسي احکام غسل کردن دوم، سوم و چهارم. غسل خون هاي سه گانه 1. استحاضه اقسام استحاضه احکام استحاضه 2. حيض احکام حائض اقسام حائض يک. صاحب عادت وقتيه و عدديه دو. صاحب عادت وقتيه سه. صاحب عادت عدديه چهار. مُضْطَرِبه پنج. مُبْتَدِئه شش. ناسِيه احکام متفرقه حيض 3. نفاس پنجم. غسل مسّ ميّت ششم. غسل ميّت احکام محتضر احکام پس از مرگ احکام غسل، کفن، نماز و دفن ميّت احکام غسل ميّت احکام کفن ميّت احکام تحنيط احکام نماز ميّت شيوۀ نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احکام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب امور مرتبط به تيمّم موارد هفت گانه تيمّم يکم. ممکن نبودن تهيۀ آب به اندازه وضو يا غسل دوم. دسترسي نداشتن به آب به سبب دشواري بيش از حدّ سوم. ترس از ضرر چهارم. نياز به آب براي حفظ جان پنجم. نياز به آب براي تطهير ششم. نداشتن آب مباح هفتم. فرصت نداشتن براي وضو يا غسل صحيح بودن تيمم به برخي از اجزاي زمين شروط چيزهاي مورد تيمم يکم. پاک بودن دوم. مباح بودن مستحبات و مکروهات تيمّم چگونگي تيمّم احکام تيمّم مسائل نماز مقدمه در اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب شبانه روز وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهايي که بايد به ترتيب انجام شود نماز مستحب احکام نماز مستحبي وقت نافله هاي شبانه روز احکام قبله پوشانيدن بدن در نماز شروط لباس نمازگزار شرط يکم: پاک بودن شرط دوم: مباح بودن شرط سوم: از اجزاي مردار نبودن شرط چهارم: از اجزاي حيوان حرام گوشت نبودن شرط پنجم: طلابافت نبودن شرط ششم: ابريشم خالص نبودن موارد عدم لزوم طهارت در لباس يا بدن نمازگزار امور ثواب دار در لباس نمازگزار امور کم کنندۀ ثواب در لباس نمازگزار شروط مکان نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مکان هاي مستحب بودن نماز مکان هاي کراهت نماز احکام مسجد کراهت برخي از کارها در مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه موارد سقوط اذان موارد سقوط اذان و اقامه امور واجب در نماز احکام نيّت احکام تکبيرة الاحرام احکام قيام (ايستادن) امور مستحب در حال ايستادن نماز احکام قرائت امور مستحب در قرائت نماز امور مکروه در قرائت نماز احکام رکوع مستحبات رکوع احکام سجود تنها موارد صحيح بودن سجده بر آن ها امور مستحب در سجده امور مکروه در سجده سجدۀ واجب قرآن سجدۀ شکر احکام تشهّد و سلام احکام ترتيب نماز احکام موالات احکام قنوت احکام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر صلياللهعليهوآله مُبْطِلات نماز برخي مکروهات در نماز موارد جواز شکستن نماز واجب انواع شک در نماز شک هاي باطل شک هاي بي اعتبار يکم. شک بعد از محل دوم. شک پس از سلام سوم. شک پس از وقت چهارم. کَثِيرُ الشک (کسي که بسيار شک مي کند) پنجم. شک امام و مأموم ششم. شک در نماز مستحبّي شک هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو شيوۀ سجدۀ سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده کم يا اضافه کردن اجزاء و کم کردن شروط نماز نماز مسافر شرط يکم. کمتر از هشت فرسخ شرعي نبودن مسافت شرط دوم. قصد هشت فرسخ داشتن از آغاز سفر شرط سوم. برنگشتن از قصد خود در بين راه شرط چهارم. نگذشتن از وطن پيش از رسيدن به هشت فرسخ شرط پنجم. سفر براي کار حرام نبودن شرط ششم. صحرانشين و گردشگر بيابان نبودن شرط هفتم. شغل نبودن سفر شرط هشتم. به حد ترخص رسيدن موارد قطع سفر يکم. رسيدن به وطن احکام وطن دوم. قصد ماندن ده روز سوم. ماندن سي روزِ ترديدي احکام متفرقه سفر نماز قضا نماز قضاي پدر و مادر نماز جماعت شروط نماز جماعت شرط يکم. نبودن حائل شرط دوم. بلندتر نبودن جاي امام شرط سوم. رعايت فاصله ميان امام و مأموم شرط چهارم. عقب تر بودن مأموم از امام شروط امام جماعت احکام جماعت برخي امور مستحب در نماز جماعت برخي امور مکروه در نماز جماعت نماز آيه شيوه نماز آيه نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز مسائل روزه تعريف روزه اقسام روزه نيّت روزه وقت نيّت روزه يوم الشک چيزهاي باطل کننده روزه يکم. خوردن و آشاميدن دوم. آميزش سوم. استمناء چهارم. دروغ بستن به خدا و پيامبر صلياللهعليهوآله پنجم. رسانيدن غبار غليظ به حلق ششم. فرو بردن سر در آب هفتم. بقاي عمدي بر جنابت خواب جُنُب هشتم. اِماله کردن نُهم. قي کردن عمدي احکام افطار عمدي و سهوي احکام افطار اجباري حکم روزه مستحب با فرض روزه واجب امور مکروه براي روزه دار قضا و کفّاره انواع کفّاره موارد قضادارِ کفاره ندار و برخي موارد قضاندارِ بي کفاره احکام روزۀ قضا موارد واجب نبودن روزه 1. مسافران 2. بيماران 3. زنان باردار و شيرده 4. کودکان 5. سالخوردگان 6. ديوانه و بيهوش احکام روزهٴ مسافر و بيمار آدابي دربارهٴ روزه و ماه رمضان انکار وجوب روزه و ترک آن ثابت شدن اول ماه مسائل خمس وجوب خمس تعلق خمس به مال، بدون اشتراط به بلوغ و مانند آن متولّي خمس موارد خمس يکم: غنائم نصاب غنائم جنگي حکم اموالِ گروه هاي منحرف در حال جنگ با نظام اسلامي حکم مال انتقالي غير معتقد به خمس دوم: معدن مصاديق معدن شروط استخراج کننده معدن در خمس عدم شرطيت مباشرت در استخراج معدن ديون مالي کافر در معدن و غير آن نصاب معدن حکم چند نوع مواد معدني از يک معدن صورت هاي معادن خالص طلا انفال بودن معادن سوم: گنج (کنز) تعريف گنج نصاب گنج مصاديق گنج اشياي به دست آمده از شکم حيوانات خريده شده اشياي به دست آمده از شکم ماهي هاي پرورشي خمس گنج پس از کسر هزينه ها چهارم: غواصي در دريا مصاديق غوص نصاب غوص گوهرهاي بيرون ريخته از دريا تعاقب يد غوّاصان در گوهر شرط نبودن قصد حيازت در غوص يافتن گوهر در شکم حيوانِ غواصي شده کسر هزينه هاي غوّاصي گوهر به دست آمده از ساحل گوهرهاي به دست آمده از کشتي غرق شده حکم معدن غوّاصي شده عنبر دريايي و نصاب آن اجتماع دو عنوان خمسي و نصاب آن پنجم: مال حلال مخلوط به حرام صورت هاي مال حلال مخلوط به حرام بيشتر بودن مال حرام معيّن از خمس مال مجهول المالک پيدا شدن مالک مال پس از خمس بيشتر يا کمتر بودن مال حرام از خمس مخلوط شدن سهوي خمس با دو عنوان شخصيت حقوقي بودن مالک مال خمس مال حرام تصرف شده خريدن مال متعلق خمس از غير معتقد به خمس ششم: زميني که کافر ذمي از مسلمان بخرد شروط و محدوده خمس کافر ذمي خمس زمين تبادلي چندباره ميان کافر ذمي و مسلمان خمس زمين مبادله شده در فرض اسلام ذمي هفتم: درآمدهاي کسب (ارباح مکاسب) زمان تعلق خمس خمس انواع درآمدها خمس مهريه خمس مال ميّت خمس در خمس فروش مال متعلّق خمس بخشيدن مال خمس دار درآمدهاي مال بي خمس خمس ميوه درخت محاسبه کسب هاي چندگانه خمس سود معلّق خمس سرمايه مبدأ سال خمسي محاسبه قبل و بعد از سال استثناي هزينه ها ابزار ماندني صرفه جويي يا تبرّع در هزينه خمس درآمد بانوان هزينه بدون استفاده وفات در بين سال خمسي هزينه سفر حج استثناي اقساط وام و خسارت ها متعلق خمس، عين يا ذمّه و تصرف در آن خمس مطلق درآمد عدم تکرار خمس عدم لزوم پرداختن خمس از عين مال مورد تعلّق خمس موارد مصرف خمس شروط موارد مصرف مصداق سيادت حکم سادات واجب النفقه جابه جايي خمس و هزينه آن پرداختن قيمت مال و بريء الذمّه شدن مصاديق انفال مسائل زکات موارد وجوب زکات شروط واجب شدن زکات نصاب زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نِصاب نقره زکات شتر، گاو و گوسفند نِصاب شتر نصاب گاو نِصاب گوسفند موارد مصرف زکات اوصاف مستحقّ زکات نيّت زکات احکام متفرقه زکات زکات فطره حلال بودن زکات فطره فطره مهمان مصرف زکات فطره شروط مصرف کننده فطره به سادات نيّتِ فطره زمان پرداختن زکات فطره جابه جايي زکات فطره زکات فطرهٴ نانخوران دولت مسائل خريد و فروش شروط خريدار و فروشنده شروط کالا و بهاي آن احکام نقد و نسيه معامله سَـلف شروط معاملهٴ سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره موارد به هم زدن معامله (خيار) احکام خيار مسائل متفرّقه خريد و فروش مسائل اجاره تعريف اجاره شيوهٴ اجاره شروط دو طرف اجاره اجاره دوم شروط مال مورد اجاره شروط منافع مال مورد اجاره اجاره بها ضمان در اجاره لزوم عقد اجاره ويراني مورد اجاره مرگ يکي از دو طرف اجاره استفتائات احکام تقليد احکام طهارت معناي طهارت معصومان عليهم السلام پاکي عرق جنب از حلال پاکي الکل صنعتي غساله آب قليل راه هاي ثبوت نجاست حکم رطوبت پس از ادرار و استبراء احکام وضو احکام غسل احکام ميّت احکام نماز وقت نماز لباس نمازگزار قبله نمازهاي يوميه اذان و اقامه قيام قرائت سجده تشهد قنوت آداب نماز نماز جمعه نماز قضا نماز استيجاري مسائل متفرّقه نماز احکام نماز مسافر بلاد کبيره کثير السفر حدّ ترخّص حدّ مسافت سفر شغلي توطن تبعيت از همسر در سفر و محلّ سکنا احکام نماز جماعت نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبي صلیاللهعلیهوآله نماز جماعت در ادارات نماز روز عيد غدير احکام اعتکاف احکام روزه روزه استيجاري استهلال احکام خمس خمس هزينه زندگي خمس هديه (هِبه) حقوق خانوادهٴ شهدا خمس منزل مسکوني خمس وديعه منزل اجاره اي خمس پس انداز براي مؤونه خمس جهيزيه خمس مهريه خمس سرمايه خمس کسب زن خمس شهريه خمس وام خمس سپرده حج حکم خمس سود سپردهها خمس منفعت کسب حسابرسي خمس کسر خمس هاي پرداخت شده کسر بدهي از خمس تصرف در مال غير مخمّس مصرف خمس اجازه مصرف خمس رفت و آمد با کسي که خمس نمي دهد حکم فقهي سيّد احکام مضاربه احکام خريد و فروش احکام کسب هاي حرام شطرنج و قمار موسيقي رقص و دست زدن مجسمه سازي ريش تراشي کار کردن مسلمان تحت مديريت غير مسلمان احکام رهن و اجاره احکام ازدواج و محرميت شرط ضمن عقد مهريه ازدواج موقّت ازدواج با فِرق اسلامي نفقه سبب هاي محرميت مسائل متفرقه ازدواج احکام طلاق احکام غصب احکام لقطه احکام وقف تغيير کاربري وقف مسائل متفرقه وقف احکام مسجد اجاره و فروش اموال مسجد تخريب و بازسازي مسجد احکام خوردني ها و مصرفي ها لقمه حرام مصرف انرژي مصرف سيگار احکام ذبح ذبح با استيل احکام صيد احکام وصيت و ارث احکام وکالت احکام ضمانت ضمانت پزشک ضمانت دانشجوي پزشکي ضمانت شرکت پست ديون مالي خسارت هاي آبرويي احکام جهاد احکام حدود و ديات سقط جنين قتل مجرم نابالغ قتل مرتد حکم اشاعه ويروس کشنده ديه قتل شِبه عمد مقتولي که از فرقه ها باشد ديه زن اجراي حد در اماکن عمومي زندان احکام شهادت احکام حجاب و پوشش تعزير تارک حجاب بستن کراوات احکام نگاه مسائل جديد خدمات فرقه ها انتخابات تذهيب قرآن حقوق تأليف و نشر احکام بانک ها و صندوق هاي قرض الحسنه واگذاري حق وامگيري پرداخت دَيْن با لحاظ تورّم پرداخت غرامت در تأخير دَيْن مسائل مربوط به شهرداري احکام تشريح تغيير جنسيت احکام عزاداري احکام امدادرساني در حوادث ترجيح در امدادرساني بستگي نجات بعضي بر مرگ ديگري تصرف در مال ديگري براي نجات انساني لمس و نگاه اضطراري امدادگر به نامحرم احکام اهل کتاب ازدواج با اهل کتاب طهارت اهل کتاب ذبيحه و غذاي اهل کتاب
مسائل نماز
مقدمه در اهميت نماز
1. نماز، ستون دين اسلام است و خيمۀ دين با ستون نماز برپا ميشود؛ 2. دستور اسلام، اقامۀ نماز است، زيرا ستون را بهپا ميدارند، نه بخوانند؛ 3. خواندن نماز که از مهمترين واجبهاي ديني است، بايد به صورت اقامه، يعني به پا داشتن ستون دين باشد؛ 4. به پا دارندۀ ستون دين؛ يعني نماز با خدا مناجات ميکند: «المصلّي يناجي ربّه» (بحارالأنوار، ج68، ص216)؛ 5. امير مؤمنان، حضرت عليبنابيطالب7 از حضرت ختمي نبوت، محمد مصطفي صلياللهعليهوآله نقل کرده است که آن حضرت نماز را به چشمه آب گرم درِ منزل تشبيه فرموده که نمازگزار، شبانهروز پنج بار از آن، براي شستشوي خود بهره ميبرد که در اين صورت، هيچ آلودگي در او نميماند؛ 6. نماز بهترين امر به معروف و نهي از منکر را به همراه دارد، چون از فحشا و زشتي باز ميدارد و به ياد خدا رهنمون ميشود؛ 7. حضور قلب در نماز، نتيجه مراقبت شديد نيروهاي انديشه و انگيزه در بيرون نماز است تا نمازگزار با بصر پاک و بصيرت ناب، با معبود خود گفتگو کند؛ 8. «تکبيرةالاحرام» همان احرام بستن نمازگزار است که در مدت نماز، به غير خدا توجه ندارد؛ 9. پايان نماز که هبوط از معراج است، با سلام کردن به اولياي خداست؛ 10. رعايت آداب فقهي آن، در شکوفايي اسرار شهودي آن اثر دارد.
نمازهاي واجب
مسئله 766. نمازهاي واجب، ششتاست:
يکم. نماز شبانهروز و آنچه ملحق به آن است؛ مانند نماز احتياط، نماز قضا و نمازي که بايد اعاده شود؛ دوم. نماز آيات؛ سوم. نماز ميّت؛ چهارم. نماز طواف واجب خانه خدا؛ پنجم. نماز قضاي پدر (و به احتياط واجب نماز قضاي مادر)؛ ششم. نمازي که به وسيله اجاره يا نذر و عهد و سوگند تعهّد نموده است که در اين فرض، اصل نماز، با نذر و مانند آن، واجب نميشود؛ بلکه وفاي به عقد اجاره و نذر و سوگند و وفاي به عهد واجب است. نماز جمعه، از نمازهاي شبانهروزي است که در ظهر روز جمعه خوانده ميشود.
نمازهاي واجب شبانه روز
مسئله 767. نمازهاي واجب شبانهروز پنجتاست:
يکم. ظهر، چهار رکعت؛ دوم. عصر، چهار رکعت؛ سوم. مغرب، سه رکعت؛ چهارم. عشاء، چهار رکعت؛ پنجم. صبح، دو رکعت.
مسئله 768. در سفر، نمازهاي چهار رکعتي با شرايطي که خواهد آمد، دو رکعت ميشود.
وقت نماز ظهر و عصر
مسئله 769. فرا رسيدن ظهر شرعي، وقت نماز ظهر و سپس نماز عصر است. ظهر شرعي، غير از ساعت دوازده روز است، زيرا ظهر شرعي، گاهي قبل از ساعت دوازده و گاهي پس از آن است، چنانکه در بعضي از شهرها پيش از ساعت دوازده و در برخي ديگر، پس از ساعت دوازده است.
مسئله 770. ظهر شرعي، وقتي است که آفتاب از دايره نصفالنهار بگذرد و تشخيص آن، به اين است که در شهرهاي اِستوايي، سايۀ شاخص که هنگام طلوع آفتاب به طرف مغرب بود، کاملاً از بين برود و با شروع سايۀ جديد شاخص به طرف مشرق، وقت نماز ظهر و سپس نماز عصر است، چنانکه برخي از روزهاي سال در مکه اتفاق ميافتد. تشخيص ظهر شرعي در شهرهايي که در خطّ اِستوا قرار ندارند؛ مانند بسياري از کشورهاي شمالي و جنوبي، به اين است که شاخصِ صافي به طور عمود در مکان مسطّح نصب شود، هنگامي که سايۀ پديد آمده از صبح به طرف مغرب، به نهايت کوتاهي خود برسد و شروع به زيادي به سمت مشرق کند، آغاز ظهر شرعي است.
مسئله 771. وقت نماز ظهر و عصر، طبق معروف، به چهار صورت است:
يکم: وقت مختصّ به هر کدام، به گونهاي که عمداً نميشود يکي را در زمان ديگر انجام داد؛ دوم: وقت مشترک بين هر دو؛ سوم: وقت فضيلت هر کدام؛ چهارم: وقت اِجزا. احکام هر يکدر جاي مناسب خود خواهد آمد. انشاءالله!
مسئله 772. معناي وقت اختصاصي ظهر، آن است که نماز عصر را نميشود بهعمد در وقت اختصاصي ظهر انجام داد و معناي وقت اختصاصي عصر، آن است که در آن زمان محدود، غير از نماز عصر، جايز نيست و معناي اختصاص، همان ترتيب است، بنابراين انجام دادن نماز ظهر در غير وقت اختصاصي خود، همچنين انجام دادن نماز عصر در غير وقت اختصاصي آن، باطل نيست، چنانکه بهجا آوردن نمازهاي قضا، آيات، اجارهاي و مانند آن، در وقت اختصاصي ظهر يا عصر با فرض انجام دادن نماز ظهر يا عصر در وقت ديگر، باطل نيست.
مسئله 773. وقت مخصوص ظهر، اول وقت است تا اندازهاي که بتوان نماز ظهر مسافر يا حاضر را با تحصيل مقدمات آن، در آن وقت بهجا آورد. وقت مخصوص عصر، مقداري از زمان تا مغرب است که بتوان نماز عصر مسافر يا حاضر را در آن انجام داد. بين دو وقت مخصوص، وقت مشترک نماز ظهر و عصر است، اگر کسي نماز ظهر را تا وقت اختصاصي عصر بهجا نياورده باشد، بايد نماز عصر را اقامه کند و قضاي نماز ظهر را بعداً بهجا آورد و اگر سهواً نماز ظهر در وقت مخصوص عصر و يا نماز عصر سهواً در وقت مخصوص ظهر واقع شد، صحيح است.
مسئله 774. رعايت ترتيب بين نماز ظهر و عصر و بين نماز مغرب و عشاء واجب است و تقديم عمدي عصر بر ظهر و عشاء بر مغرب، موجب بطلان عصر و عشاء خواهد بود. اگر سهواً پيش از نماز ظهر، نماز عصر را شروع کند و در بين نماز بفهمد که نماز ظهر را بهجا نياورده، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند؛ يعني قصد کند آنچه خواندم و آنچه ميخوانم، همه نماز ظهر باشد؛ خواه اين حالت در وقت مخصوص نماز ظهر پيدا شود؛ خواه در وقت مشترک، هر چند احتياط مستحبْ آن است که اگر اين عمل در وقت مخصوص ظهر رخ دهد، دوباره نماز ظهر پيش از عصر خوانده شود.
مسئله 775. نماز جمعه در زمان حضور امام معصوم عليهالسلام و منصوب خاص او، واجب تعييني است؛ به اين صورت که غير آن صحيح نيست؛ ولي در زمان غيبت معصوم عليهالسلام واجب تخييري است؛ يعني کسي که در نماز جمعه شرکت کرده، لازم نيست نماز ظهرِ چهار رکعتي را هم بهجا آورد.
مسئله 776. نماز ظهر روز جمعه، اگر به صورت چهار رکعت بهجا آورده شود، وقت آن، همانند وقت ساير روزها وسيع است و اگر به صورت نماز جمعه انجام شود، وقت آن، محدود است به اينکه سايۀ حادث شده، به اندازۀ سايۀ اول زوال شود، به صورتي که بتوان در اين فرصت، شرايط نماز را انجام داد و خطبهها و دو رکعت آن را به طور متعادل بهجا آورد و اگر با گذشت اين اندازه از زمان، نماز جمعه ادا نشد، بايد نماز چهار رکعتِ ظهر روز جمعه خوانده شود.
وقت نماز مغرب و عشاء
مسئله 777. با فرارسيدن مغرب؛ يعني برطرف شدن اثر سرخي آفتاب، بعد از غروب آن (آفتاب) در کرانه غرب، وقت نماز مغرب و عشاء با تقدّم نماز مغرب بر عشاء فرا ميرسد. غايب شدن آفتاب در حجاب کوه و مانند آن، غروب نيست؛ بلکه فرو رفتن آن در افق سطح زمين و بدون حاجب، غروب بوده، سپس برطرف شدن اثر آن از بالاي سر، مغرب است.
مسئله 778. نماز مغرب و عشاء - طبق معروف - وقت مختصّ، وقت مشترک، وقت فضيلت و وقت اِجزا دارند:
وقت مختصّ نماز مغرب، از اول مغرب تا اندازۀ بهجا آوردن سه رکعت نماز با شرايط آن است.
وقت مختصّ عشاء به اندازۀ خواندن چهار رکعت براي حاضر و دو رکعت براي مسافر به نيمه شب مانده است.
بين وقت اختصاصي مغرب و وقت اختصاصي عشاء، وقت مشترک بين اين دو نماز است، اگر مسافري که نماز عشاي او دو رکعت است، تمام نماز را سهواً در وقت مخصوص مغرب بهجا آورد، صحيح است، هرچند به احتياط مستحبْ بعد از نماز مغرب، نماز عشاء را دوباره اقامه کند. اگر کسي نماز مغرب را تا وقت اختصاصي عشاء بهجا نياورده، اول، نماز عشاء و سپس نماز مغرب را بهجا آورد. وقت اختصاصي، مانند وقت مشترک است؛ يعني هيچ کدام وقت اختصاصي ندارد، بلکه آنچه واجب است، ترتيب، يعني تقديم مغرب بر عشاء؛ مانند تقديم ظهر بر عصر است و براي مسافر که نمازهاي چهار رکعتي او دو رکعت است و براي غير مسافر، وقت اختصاصي ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء فرق ميکند. البته در تمام موارد، منظور از اختصاص، همان ترتيب است نه بيش از آن؛ يعني تمام وقت مشترک است و وقت اختصاصي اصلاً مطرح نيست.
مسئله 779. اگر پيش از نماز مغرب، سهواً نماز عشاء را شروع کرده باشد و در بين نماز بفهمد که اشتباه کرده است، چنانچه وارد رکوع رکعت چهارم نشده باشد، بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و پس از آن، نماز عشاء را بهجا آورد و اگر وارد رکوع رکعت چهارم شده باشد، نماز عشاء را تمام ميکند و بعد از آن، نماز مغرب را ميخواند و در اين جهت، فرقي بين وقت مختص و مشترک نيست. بلي، اگر اين جريان در وقت مختص به مغرب پيش آيد، به احتياط مستحبْ پس از عدول نيّت به مغرب و گزاردن نماز عشاء، دوباره مغرب و عشاء را بهجا آورد.
مسئله 780. آخر وقت نماز عشاء براي غير مسافر چهار رکعت مانده به نصف شب و براي مسافر دو رکعت مانده به آن است و شب، از اول غروب تا اول طلوع فجر (اذان صبح) است.
مسئله 781. اگر به عمد نماز مغرب و عشاء را تا نصف شب بهجا نياورده، گناه کرده و نماز او قضاست و اگر بر اثر خواب، فراموشي و مانند آن نماز نگزارده، بايد تا پيش از اذان صبح بهجا آورد و به احتياط مستحب نيّت ادا يا قضا نکند، هرچند نماز او اداست.
وقت نماز صبح
مسئله 782. در پايان شب، سفيدهاي در مشرق به صورت عمودي به بالا حرکت ميکند که فجر اول و فجر کاذب است، چون به زودي برطرف ميشود، سپس در کرانه مشرق، دو نوار کاملاً پهن و از هم ممتاز، يکي در بالا و ديگري پايين قرار دارند که هر لحظه سفيدي نوار پايين، بيشتر و سياهي نوار بالا کمتر ميشود که فجر دوم و فجر صادق است، چون در گزارش فرا رسيدن صبح، صادق است. اول وقت نماز صبح، آغاز فجر صادق است و آخر وقت آن، اول طلوع آفتاب. ليالي مُقمره با شبهاي ديگر هم تفاوتي ندارند.
احکام وقت نماز
مسئله 783. نمازِ قبل از وقت، باطل است، هرچند مقداري از آن، در وقت واقع شده باشد، بنابراين تا وقت نماز فرا نرسد، نميتوان نماز را شروع کرد. آگاهي از دخول وقت يا با يقين خود نمازگزار [است] يا با اطمينان او از هر راهي که حاصل بشود؛ مانند [اطميناني که از] ساعت دقيق [به دست ميآيد]؛ يا به شهادت دو مرد عادل [است]، هرچند به آن مطمئن نشود. منجّم ماهر و آشنا به فقه ميتواند به طمأنينۀ خود عمل کند، چنانکه اعتماد به اذان شخصِ وقتشناسِ موثّق، جايز است.
مسئله 784. کسي که بر اثر مانع شخصي؛ مانند نابينايي، کار در تونلهاي زيرزمين، زنداني بودن، يا مانع عمومي؛ نظير ابري بودن فضا يا کسوف آفتاب، نتواند اول وقت را تشخيص دهد، ميتواند به گمان قوي خود که نزد يک طمأنينه است، نماز را شروع کند، هرچند احتياط مستحبْ در تأخير آن تا زمانِ يقين يا اطمينان است.
مسئله 785. اگر کسي بر اثر يقين، طمأنينه، گزارش دو مرد عادل يا گمان قوي براي معذور، شروع به نماز کرد و در بين نماز بفهمد که هنوز وقت داخل نشده، يا بعد از نماز بفهمد که تمام نماز او پيش از وقت انجام شده، نماز او باطل است؛ ولي چنانچه در بين نماز يا پس از آن بفهمد که در بين نماز (قبل از تمام شدن آن، هرچند هنگام سلام باشد) وقت داخل شده، نماز او صحيح است.
مسئله 786. اگر کسي در لزوم رعايت وقت، غفلت داشته باشد و نداند که بايد آن را احراز کند، يا آن را فراموش کرده باشد و با قصد نماز و قربت وارد آن شود و پس از نماز بفهمد که تمامِ آن قبل از وقت واقع شد، نماز او باطل و نيز اگر بفهمد مقداري از نماز او پيش از وقت واقع شد و يا شک کند که در وقت واقع شد يا پيش از آن، نماز او باطل است؛ ولي اگر بعد از نماز بفهمد که تمام نماز او در وقت واقع شد، نماز او صحيح است.
مسئله 787. اگر کسي يقين يا اطمينان داشته باشد که وقت نماز فرا رسيده و مشغول نماز شود و در بين نماز شک کند که وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است؛ ولي اگر در بين نماز يقين يا اطمينان حاصل شود که وقت داخل شده و شک کند آن مقداري از نماز را که خوانده است، در وقت بوده يا پيش از آن، نماز او صحيح است؛ ولي اگر در بين نماز اطمينان حاصل شود که پيش از تمام شدن نماز، وقت داخل ميشود، نماز او باطل است.
مسئله 788. اگر وقت نماز به اندازهاي تنگ است که با انجام دادن بعضي از ذکرها يا کارهاي مستحب، بعضي از امور واجب پس از وقت واقع ميشود، بايد آن امور مستحب را انجام ندهد و اگر تنگي وقت بر اثر تأخيرِ عمدي نبوده و با خواندن بعضي از ذکرهاي مستحب، مانند ذکر قنوت يا اذان، برخي از امور واجب در خارج از وقت واقع ميشوند، در صورتي که يک رکعت آن در وقت واقع شود، ميتواند آن ذکر يا کار مستحب را انجام دهد و نماز او صحيح است.
مسئله 789. تأخير عمدي نماز، بهگونهاي که فقط يک رکعت آن در وقت انجام گيرد، حرام است و نميتواند نيّت ادا بکند و چنانچه بر اثر ضرورتي مانند سهو و اشتباه، فقط يک رکعت آن در وقت و بقيۀ آن در خارج وقت واقع ميشود، نماز او صحيح و اداست و بايد آن را به همين وضع اقامه کند.
مسئله 790. کسي که مسافر نيست و تا مغرب به اندازۀ پنج رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر، هر دو را با همان ترتيب بهجا آورد و اگر کمتر فرصت دارد، بايد فقط نماز عصر را به قصد ادا اقامه کند و نماز ظهر را بعداً قضا کند و اگر تا نصف شب، به اندازۀ پنج رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشاء را با همان ترتيب بهجا آورد و اگر کمتر وقت دارد، بايد فقط عشاء را به قصد ادا اقامه کند و پس از آن، نماز مغرب را تا اول صبح صادق، بدون نيّت ادا و قضا بهجا آورد و اگر تا آن وقت انجام ندهد، نماز مغرب او قضاست.
مسئله 791. کسي که مسافر است و تا مغرب به اندازۀ خواندن سه رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر را با همان ترتيب بهجا آورد و اگر کمتر از سه رکعت فرصت دارد، بايد فقط نماز عصر را به قصد ادا اقامه کند و نماز ظهر را بعداً قضا کند و چنانچه تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشاء را به همان ترتيب اقامه کند و اگر کمتر از آن وقت دارد، بايد فقط نماز عشاء را بهجا آورد و پس از آن، نماز مغرب را بدون نيّت ادا و قضا انجام دهد و چنانچه پس از گزاردن نماز عشاء معلوم شود که به مقدار يک رکعت يا بيشتر، وقت به نصف شب مانده است، بايد فوراً نماز مغرب را که اَداست اقامه کند و اگر نماز مغرب را تا اول صبح بهجا نياورد، نماز مغرب او قضاست.
مسئله 792. مستحب است نماز در اول وقت آن، به جا آورده شود و هر چه به اول وقت نزديکتر باشد، اقامۀ نماز در آن، ثواب بيشتر دارد؛ يعني نماز در وقت فضيلت آن، بهترين مصداق نماز واجب است، مگر آنکه مقدار کمي صبر شود تا به جماعت يا چيز ديگري که استحباب شرعي دارد، اقامه شود.
مسئله 793. کسي که عذري دارد و نميتواند در اول وقت، نماز را با همه شرايط صحت آن انجام دهد؛ مثلاً با وضو يا با لباس پاک آن را اقامه کند، در صورت اطمينان به ماندن عذر تا پايان وقت، ميتواند با تيمّم يا لباس ناپاک در اول وقت، نماز را به پا دارد و در صورت اطمينان به از بين رفتن عذر، بايد صبر کند تا با وضو و با طهارت لباس، نماز را اقامه نمايد و اگر احتمال دهد که عذر او تا پايان وقت برطرف ميشود، به احتياط واجب صبر کند. در تمام امور يادشده، فرقي بين تيمّم و عذر ديگر نيست و چنانچه با احتمال ماندن عذر توانست قصد نماز و نيّت تقرّب نمايد و نماز را با همان عذر - مثلاً با تيمّم - بهجا آورد و عذر او تا پايان وقت باقي ماند، نماز او صحيح است و اعاده ندارد.
مسئله 794. کسي که مسائل اصلي نماز را ميداند و احکام شک و سهو و مانند آن را نميداند و ميتواند بدون آنها نماز را به طور صحيح اقامه کند، نماز او در اول وقت، درست است و اگر اطمينان دارد بدون آگاهي از احکام آنها نميتواند نماز را به طور صحيح انجام دهد، بايد صبر کند تا پس از يادگيري آنها نماز را به پا دارد و چنانچه احتمال دهد اموري که احکام آنها را نميداند پيش نميآيد، ميتواند به عنوان «رجاء» نماز را اول وقت شروع کند و اگر مطلبي پيش آمد که حکم آن را نميداند، ميتواند به يکي از دو طرفِ احتمال عمل کند و پس از بهجا آوردن نماز، حتماً حکم آن را فرا گيرد و اگر برابر آن حکم، نماز را نگزارده بود، بايد آن را دوباره بهجا آورد.
مسئله 795. هر گاه واجب فوري در بين باشد؛ مانند نجات کسي که در معرض خطر است و پاک کردن مسجدي که متنجّس شد و اداي دَيْن طلبکاري که مهلت نميدهد و در تمام اين موارد، وقت نماز وسيع است، بايد آنها را قبل از نماز انجام دهد و بعد نماز بگزارد و اگر نماز را بر آنها مقدّم داشت، گناه کرده؛ ولي نماز او صحيح است. چنانچه وقت نماز تنگ باشد، اول، نماز را به پا دارد، سپس آن واجبها را انجام دهد.
نمازهايي که بايد به ترتيب انجام شود
مسئله 796. نماز عصر بايد پس از نماز ظهر و نماز عشاء بعد از نماز مغرب اقامه شود و اگر با آگاهي و اختيار، نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشاء را پيش از نماز مغرب بهجا آورد، نماز عصر و عشاي او باطل است و بايد آنها را دوباره پس از نماز ظهر و نماز مغرب بهجا آورد و اگر نماز عصر و عشاء را بعداً نخواند، فقط نماز ظهر و مغرب او صحيح است.
مسئله 797. اگر به نيّت نماز ظهر يا نماز مغرب وارد نماز شده و در بين نماز آگاه شود که قبلاً نماز ظهر يا نماز مغرب را به جا آورده است، نميتواند نيّت را به نماز عصر يا نماز عشاء برگرداند، بلکه بايد نماز را بشکند و دوباره به قصد نماز عصر يا نماز عشاء انجام دهد.
مسئله 798. اگر در بين نماز عصر اطمينان حاصل شود که نماز ظهر را بهجا نياورده است و نيّت را از نماز عصر به نماز ظهر برگرداند و مقداري از نماز را به نيّت ظهر به جا آورد، آنگاه به يادش بيايد که نماز ظهر را خوانده بود، ميتواند نيّت را به نماز عصر برگرداند و آن را به پايان برساند و چون معناي صحّت عدول آن است که تمام اجزاي گذشته، اعم از رکن و غير آن، به حساب نماز دوم (عدول يافته) شمرده ميشود، زيادۀ رکن يا غير آن لازم نميآيد، هرچند احتياط مستحب، اعاده بعد از اتمام نماز است.
مسئله 799. اگر در بين نماز عصر شک کند نماز ظهر را خوانده يا نه، در صورتي که در وقت مشترک باشد، بايد نيّت را به ظهر برگرداند و پس از آن، نماز عصر را بهجا آورد و اگر در وقت مختصّ عصر باشد، ميتواند نماز را به نيّت عصر تمام کند و قضاي ظهر، لازم نيست.
مسئله 800. اگر در بين نماز عشاء شک کند که نماز مغرب را خوانده يا نه، در صورتي که در وقت مشترک بوده و پيش از رکوع رکعت چهارم باشد، بايد نيّت را به مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و پس از آن، نماز عشاء را بهجا آورد و اگر پس از رکوع رکعت چهارم باشد، نماز را تمام کند و بعد از آن، نماز مغرب را اقامه کند و اگر اين شک در وقت مختصّ به نماز عشاء باشد، گزاردن نماز مغرب لازم نيست، چنانکه برگرداندن نيّت به نماز مغرب هم لازم نيست، هرچند پيش از رکوع رکعت چهارم باشد.
مسئله 801. برگرداندن نيّت از نماز عصر به ظهر و از نماز عشاء به مغرب در نماز قضا؛ مانند نماز اَداست. در نمازهايي که احتياطاً اعاده ميشود، اگر هر دو، يعني سابق و لاحق، احتياطي باشد، حکم برگرداندنِ نيّت از لاحق به سابق، همان است که در نمازهاي اَدا و معمولي انجام ميشود و اگر يقين دارد که نماز سابق؛ يعني ظهر يا مغرب را بهجا نياورده و نماز لاحق را به احتياط شروع کرده است و در بين نماز احتياطي بفهمد که نماز سابق را اقامه نکرده، نميتواند نيّت را برگرداند؛ بلکه بايد نماز سابق را از ابتدا با نيّت خاص خود شروع کند.
مسئله 802. برگردان نيّت از نماز سابق به لاحق؛ مانند نماز ظهر به عصر يا مغرب به عشاء، خواه در نماز اَدا و خواه در نماز قضا، جايز نيست، نيز برگرداندن نيّت از نماز قضا به نماز اَدا جايز نيست؛ ولي از اَدا به قضا جايز است.
مسئله 803. برگرداندن نيّت از نماز مستحب به نماز واجب مطلقاً جايز نيست؛ همچنين برگرداندن نيت از نماز واجب به نماز مستحب، جايز نيست، مگر براي ادراک نماز جماعت.
مسئله 804. برگرداندن نيّت نماز واجب به نماز واجب ديگر، در صورتي جايز است که بين آنها ترتيب بوده و محلّ برگرداندن باقي باشد. در برگرداندن نيّت از نماز ادا به نماز قضايي که در عهده دارد، ترتيب لازم نيست؛ ولي محلّ برگرداندن بايد باقي باشد. براي مثال، کسي که در حال خواندن نماز ظهر يا عصر يا مغرب است، در صورتي که وارد رکوع رکعت سوم نشده باشد، ميتواند در وسعت وقت، نيّت را به نماز قضاي صبح برگرداند.
نماز مستحب
مسئله 805. نماز واجب را فريضه و نماز مستحب را نافله گويند. نماز نافله زياد است. برخي از آنها به نماز فريضه مرتبط است و برخي ديگر به زمانها و مکانهاي خاص يا امور و شرايط ويژه ارتباط دارند. اقامۀ نماز، در هر حال به عنوان بندگي مطلق خدا، ثواب دارد؛ ولي نافله شبانهروز، بهويژه نافلۀ شب، ثواب بيشتري دارد.
مسئله 806. نافلۀ نماز ظهر، هشت رکعت، نافلۀ نماز عصر هشت رکعت، نافلۀ نماز مغرب چهار رکعت، نافلۀ نماز عشاء دو رکعت (نشسته خوانده شود)، نافلۀ نماز شب يازده رکعت، نافلۀ نماز صبح دو رکعت، نافلۀ روز جمعه بيست رکعت است؛ يعني چهار رکعت بر شانزده رکعت نافلۀ نماز ظهر و عصر افزوده ميشود.
مسئله 807. هشت رکعت از يازده رکعت نماز شب به نيّت نافلۀ شب و دو رکعت آن به نيّت نماز شفع و يک رکعت آن به نيّت نماز وتر اقامه ميشود.
احکام نماز مستحبي
مسئله 808. نمازهاي نافله را حتماً بايد دو رکعتي بهجا آورد، مگر نماز وتر که يک رکعت است. نمازهاي نافله را ميتوان نشسته انجام داد، هرچند براي ايستادن عذري نباشد و لازم نيست دو رکعت نشسته را يک رکعت حساب کرد.
مسئله 809. نافلۀ نماز ظهر و عصر، در سفري که نماز واجبْ قصر است، ساقط ميشود و نافلۀ عشاء را ميتوان به اميد مطلوب بودن بهجا آورد.
وقت نافله هاي شبانه روز
مسئله 810. نافلۀ نماز ظهر، پيش از نماز ظهر انجام ميشود و وقت فضيلت آن، از اول ظهر تا موقعي است که سايۀ پديد آمده از ظهر (نه اصل سايه) به مقدار دو هفتمِ اندازۀ شاخص شود؛ مثلاً اگر شاخصي هفت قدم (پا) بود، سايهاي که از اول ظهر پديد آمده به دو قدم (پا) برسد، وقت فضيلت آن زائل ميشود؛ اما اصل وقت نافله، تا آخرين فرصت وقت نماز ظهر ادامه دارد.
مسئله 811. نافلۀ نماز عصر، پيش از نماز عصر انجام ميشود و وقت فضيلت آن، تا موقعي است که سايۀ پديد آمده از اول ظهر به مقدار چهار هفتمِ اندازۀ شاخص شود و پس از آن، وقت فضيلت زائل ميشود؛ اما اصل وقت نافله، تا آخرين فرصت نماز عصر باقي است.
مسئله 812. وقت فضيلت نافلۀ نماز مغرب که پس از آن انجام ميشود، تا زوال سرخي طرف مغرب - که بر اثر غروب آفتاب پديد ميآيد - ادامه دارد؛ اما اصل وقت آن، تا آخرين فرصت نماز مغرب است، هرچند سزاوار است پس از زوال سرخي طرف مغرب، قصد ادا يا قضا نشود.
مسئله 813. وقت نافله عشاء که بعد از آن بهجا آورده ميشود، تا نيمۀ شب ادامه دارد و در شبهاي خاص که نافلههاي مخصوص دارد، ميتوان نافله عشاء را پس از انجام دادن آنها بهجا آورد.
مسئله 814. وقت نافلۀ صبح که پيش از آن انجام ميشود، از اول صبح صادق است تا پديد آمدن سرخي در طرف مشرق و ميتوان آن را به همراه نافلۀ شب، بدون فاصله بهجا آورد.
مسئله 815. وقت نافلۀ شب، از اول نصف شب تا اول صبح صادق است و افضل، آن است که در سحر و نزد يک به اذان صبح انجام شود، چنانکه تفريق آن در مدت نيمه شب، فضيلت دارد.
مسئله 816. مسافر و کسي که انجام نافله شب براي او بعد از نصف شب دشوار است، ميتواند آن را قبل از نصف شب به جا آورد. سالمند و نوسال، در اين حکم، يکساناند.
مسئله 817. انجام دادن نافله در وقت فريضه، مادامي که موجب فوت وقت آن نشود، جايز است. نيز خواندن نماز مستحب، براي کسي که نماز قضا يا نماز واجب ديگري به عهده دارد، جايز است.
مسئله 818. انجامدادن نماز غُفيله بين نماز مغرب و عشاء ثواب دارد و سزاوار است از زوال سرخي طرف مغرب تأخير نشود و کيفيت آن، اين است که در رکعت اول پس از حمد، بهجاي سوره اين آيات خوانده شود: ﴿وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادي فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّي کُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ﴾ (انبياء/87 و 88) و در رکعت دوم، پس از حمد، بهجاي سوره اين آيه خوانده شود: ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا في کِتابٍ مُبينٍ﴾. (انعام/59)
احکام قبله
مسئله 819. قبلۀ اسلام، مکاني است که کعبه در آن واقع است - حِجر اسماعيل جزء قبله نيست - و امتداد اين مکان از دو طرف عمق و ارتفاع تا آنچه فرض دارد، قبله است. هر عملي در اسلام که مراعات قبله در آن لازم است؛ مانند نماز، سر بريدن حيوان و... بايد با توجه به اين مکان خاص انجام شود، چون اين مکان مخصوص قبله است. هنگام بازسازي کعبه بر اثر زلزله، سيل يا حوادث ديگر، قبله محفوظ است، هر چند کعبۀ ويران شده، در دست عمران جديد باشد.
مسئله 820. نماز واجب و مستحب بايد روبه قبله باشد. بهجا آوردن نماز مستحب در حال حرکتِ پياده يا سواره، به هر طرف باشد، صحيح است، زيرا قبلۀ نماز مستحب در اين حال، بر اساس ﴿فَأَيْنَما تُـوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ﴾ (بقره/115) وسيع است.
مسئله 821. کسي که ايستاده يا نشسته نماز ميخواند، بايد طوري قرار گيرد که قسمت جلوي بدن او رو به قبله باشد. انحراف اندکِ سرانگشت يا زانو از قبله، مانع صدقِ رو به قبله بودن نيست، هرچند احتياط در پرهيز از انحرافِ اندک انگشت و زانو و مانند آن است.
مسئله 822. کسي که وظيفۀ او نشسته خواندن نماز است و نتواند ساق پا را رو به قبله کند، بايد جلوي بدن او، يعني صورت، سينه و شکم، رو به قبله باشد.
مسئله 823. کسي که نميتواند نشسته نماز بگزارد، احتياطاً به پهلوي راست و اگر نشد به پهلوي چپ و اگر نه، به پشت قرار گيرد. در صورتي که به پهلو قرار گرفت، بايد جلوي بدن او رو به قبله باشد و اگر به پشت قرار گرفت، بايد کف پاي او رو به قبله باشد.
مسئله 824. نماز احتياط، سجدۀ فراموش شده و تشهّدِ فراموش شده، بايد رو به قبله باشد و در سجده سهو، احتياطْ آن است که رو به قبله باشد.
مسئله 825. نماز مستحب را در حال اختيار ميتوان در حالت راه رفتن يا سوار شدن بر اتومبيل، کشتي، قطار و هواپيما خواند و قبلۀ خاص ندارد؛ ولي نماز واجب را فقط در حال ضرورت و عدم امکان انجام آن تا پايان وقت، ميتوان در حالت سواري انجام داد و رعايت قبلۀ معروف، لازم نيست.
مسئله 826. براي انجام دادن نماز يا کاري که بايد قبله در آن مراعات شود، بايد به جهت قبله علم داشته باشد، نيز ميتواند به شهادت دو عادل که از روي حسّ - نه حدس - شهادت ميدهند، عمل کند؛ همچنين به قول منجّم و رياضيدانِ ماهر و موثّق که از گفتۀ او اطمينان حاصل ميشود، ميتوان عمل کرد. محرابي که معصوم عليهالسلام در آن، بدون ميل به طرف راست يا چپ، نماز گزارده و هيچ تغييري در آن پديد نيامده، نيز قبر معصوم عليهالسلام که به همان وضع اول مانده باشد، همچنين قبلهنماهاي دقيق در صورت اطلاع کامل از کيفيت استفاده از آنها ميتوانند معيار قبلهشناسي باشند و در غير صورتهاي يادشده، ميشود به محراب مساجد مسلمانان و قبور اموات آنان، در حالت عدم علم به تسامح آنها در رعايت قبله، اکتفا نمود.
مسئله 827. گزارش صاحبخانه، مدير هتل و مانند آن، حجّت شرعي نيست، مگر آنکه مايۀ اطمينان باشد و اگر به قول آنها گمان حاصل شد - نه طمأنينه - و بتوان به گمان قويتر رسيد، بايد به آن گمان قويتر نائل آمد و برابر آن عمل نمود.
مسئله 828. در صورت عدم امکان شناخت قبله، نماز به يک طرف که احتمال قبله بودن آن وجود دارد، کافي است، هرچند احتياط مستحب، در صورت وسعت وقت، تکرار نماز به چهار طرف است و اگر نسبت به بعضي از اطراف اصلاً احتمال قبله بودن مطرح نيست، نماز به آن طرف، بر خلاف احتياط است.
مسئله 829. اگر يقين يا اطمينان دارد که قبله يکي از دو طرف معيّن است، بايد به هر دو طرف نماز بگزارد و اگر فقط به يک طرف گمان دارد، نماز به همان طرف کافي است و احتياط مستحب، در تکرار نماز است.
مسئله 830. کسي که در فرض عدم شناخت قبله ميخواهد در نمازهاي ترتيبي، مانند نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء، به احتياط عمل کند، نماز اول را به چهار طرف يا به اطرافي که قبله بودن آن محتمل است، انجام ميدهد؛ آنگاه نماز دوم را به همان اطراف ميخواند، هرچند انجام دادن هر دو نماز به يک طرف و تکرار آنها با هم، به اطراف ديگر کافي است.
مسئله 831. کسي که توان شناخت قبله را ندارد و ميخواهد حيواني را ذبح کند که تأخير آن تا وقت شناخت قبله، ضرر يا حرج دارد، بايد برابر گمان خود عمل کند و اگر به هيچ طرف گمان ندارد، به هر طرف انجام دهد، صحيح است و اگر بعداً معلوم شد که سر بريدن رو به قبله نبوده، گوشت آن حيوان در مورد يادشده، حلال است.
پوشانيدن بدن در نماز
مسئله 832. مرد بايد در حال نماز - هرچند کسي او را نبيند يا در تاريکي کامل باشد - عورتهاي جلو و پشت را بپوشاند و بهتر است که از ناف تا زانو را بپوشاند. البته نماز اقتضا دارد که انسان با جامۀ کامل به حضور معبود برود.
مسئله 833. زن بايد در حال نماز، تمام بدن خود؛ حتي سر و مو را بپوشاند، ولي پوشاندن صورت به مقداري که در وضو شسته ميشود، نيز پوشاندن دستها تا مچ و پاها تا مچ (ظاهر و باطن قدم) لازم نيست، هرچند احتياط مستحبْ پوشاندن باطن پاست. براي اطمينان به پوشيده شدن مواضع لازم، بايد مقداري از اطراف آنها را بپوشاند. پوشانيدن موهاي مصنوعي و زيورها، لازم نيست، مگر براي حفظ از نامحرم.
مسئله 834. نماز قضا و مستحب، مانند نماز واجبِ اداست که بايد پوشاندن مربوط به زن و مرد رعايت شود و نماز احتياط و قضاي سجده و قضاي تشهد، حکم نماز واجب را دارند؛ اما در سجدۀ سهو پوشاندن شرط نيست، هرچند احتياط در پوشاندن است. سجدۀ تلاوت قرآن و سجده شکر، مشروط به آن نيستند.
مسئله 835. آنچه مشروط به پوشاندن است، اعم از نماز و لواحق آن، اگر عمداً يا با تقصير در يادگيريِ حکم شرعي، بدون پوشاندن انجام شود، باطل است و بايد اعاده شود.
مسئله 836. هر گاه بر اثر وزش باد يا غفلت نمازگزار، عورت او ظاهر شد و هيچ ذکر و عمل واجبِ در نماز را، با آن حالت انجام نداد و فوراً آن را پوشاند، نماز باطل نميشـود و اگر بعد از نماز يا چيزي که مانند نماز، مشروط به پوشاندن است، معلوم شود که عورت پيدا بوده، اعاده لازم نيست.
مسئله 837. عورت نمازگزار بايد در تمام حالتهاي نماز پوشيده باشد و اگر لباسي دربردارد که فقط در برخي حالتها آن را ميپوشاند، نه در حالت ديگر، چنانچه در حالت ديگر با وسيلۀ جداگانه پوشيده شود، نماز صحيح است، هر چند به احتياط مستحب، با جامه کامل، نماز را اقامه کند.
مسئله 838. آنچه در نماز واجب است، پوشاندن عورت است؛ خواه با پارچه و خواه با کاغذ، برگ درخت و ساتر ديگر، هرچند به احتياط مستحب در صورت نبودن لباس، از پوشش گياهي استفاده شود.
مسئله 839. اگر براي مرد هيچ ساتري در دسترس نيست، ميتواند در حالت ناچاري عورتها را با گِل و مانند آن بپوشاند و نماز را اقامه کند و به احتياط مستحب، نماز را با ايماء و اشاره به جاي رکوع و سجود، اعاده نمايد.
مسئله 840. کسي که پوشاک نماز را ندارد و از دسترسي به آن تا آخر وقت نااميد است، ميتواند نماز را در اول وقت، برابر وظيفه کسي که ساتر ندارد اقامه کند. چنانچه تا پايان وقت به ساتر دسترسي پيدا کرد، نماز را اعاده نمايد و اگر احتمال دهد تا پايان وقت به ساتر دسترسي پيدا ميکند، مانعي نيست که «رجائاً» نماز را اقامه کند؛ ولي اگر به ساتر دسترسي يافت، بايد نماز را اعاده نمايد.
مسئله 841. کسي که هيچ وسيله پوشاندن عورت مانند لباس، برگ، کاغذ و مانند آن را ندارد و نامحرمي نيست تا به او نگاه کند، ميتواند ايستاده و با اشاره به رکوع و سجود، نماز را اقامه کند و احتياط مستحب، اعادۀ آن با رکوع و سجود عادي است و اگر نامحرمي او را ميبيند، بايد نماز را نشسته اقامه کند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و براي سجود، سر را قدري پايينتر آورد.
شروط لباس نمازگزار
مسئله 842. شروط لباس نمازگزار: يکم: پاک بودن؛ دوم: مباح بودن؛ سوم: از اجزاي مردار نبودن؛ چهارم: از اجزاي حيوان حرامگوشت نبودن؛ پنجم و ششم: اگر نمازگزار مرد است، از ابريشم خالص و طلاباف نبودن.
شرط يکم: پاک بودن
مسئله 843. اگر کسي عمداً با بدن يا لباس نجس نماز را اقامه کند، نماز او باطل است، هرچند بر اثر تقصير در ياد گرفتنِ حکم شرعي باشد و نداند که نماز با لباس يا بدن نجس، باطل است.
مسئله 844. اگر کسي بر اثر تقصير در فراگيري حکم شرعي، نداند که مثلاً عرق مشرک و ملحد نجس است و با جامۀ آلوده به آن عرق، نماز بهجا آورد، نماز او باطل است.
مسئله 845. اگر کسي ميداند چه چيزي نجس است و ميداند نماز در جامۀ نجس باطل است، ولي نميداند لباس او نجس است و با آن نماز را اقامه کند و بعد از آن بفهمد که جامه او نجس بوده است، نماز او صحيح است، هرچند احتياط مستحب، اعاده آن است.
مسئله 846. اگر کسي ميداند نماز در جامه نجس باطل است و ميدانست که لباس او نجس است و با اهمال و بياعتنايي، نجس بودن آن را فراموش کند و نماز را در آن، اقامه کند و پس از نماز يادش بيايد که جامۀ او نجس بوده است، اعاده نماز در وقت و قضاي آن در خارج وقت، لازم است.
مسئله 847. کسي که در وسعت وقت مشغول نماز است و در بين نماز، لباس يا بدن او نجس شود، يا بفهمد که جامه يا بدن او قبلاً نجس بوده است، يا شک در سابق بودن نجاست داشته باشد و هيچ ذکر و عملي از نماز را با آن وضع انجام نداده است، بايد فوراً جامه را پاک يا عوض کند و بدن را نيز تطهير نمايد؛ بدون آنکه حالت نمازگزاري او آسيب ببيند و اگر چنين کاري صورت نماز را از بين ميبرد، بايد به دستور گفتهشده عمل نمايد، هرچند نماز او باطل ميشود تا با جامه و بدن پاک، نماز را اعاده کند.
مسئله 848. کسي که در تنگي وقت مشغول نماز است و در بين نماز، لباس يا بدن او نجس شود، يا بفهمد که پيش از آن نجس بوده است، يا شک در سابق بودن داشته باشد و هيچ ذکر يا عملي از نماز را با آن وضع انجام نداده است، در صورت امکانِ تطهير لباس يا بدن يا عوض نمودن لباس، به طوري که نماز او آسيب نبيند، بايد چنين کند و در صورت عدم امکانِ تطهير يا تعويضِ بدون به هم خوردن نماز و ادراکِ يک رکعت از نماز در وقت، ميتواند با همان لباس يا وضع بدن نماز را ادامه دهد، چنانکه با نجس بودن لباس و ضرر نداشتن برهنه شدن ميتواند بدون لباس، به دستور برهنگان، نماز را ادامه دهد.
مسئله 849. کسي که شک دارد بدن يا لباس يا محل سجده او متنجّس است و به مقدار لازم جستجو کرد و چيزي نيافت و با همان وضع نماز خواند و پس از نماز معلوم شد يکي از امور يادشده متنجّس بوده، نماز او صحيح است و اگر بدون جستجو، نماز را اقامه کرد و بعد از آن فهميد که هنگام نماز متنجّس بوده، به احتياط واجب، در وقت، اعاده و پس از وقت، قضا کند.
مسئله 850. کسي که ميدانست بدن يا لباس يا محلّ سجدۀ او متنجّس است و اکنون شک دارد که آن را پاک کرده است يا نه و با همان وضع نماز بگزارد و پس از نماز بفهمد که متنجّس بوده، نماز او باطل است.
مسئله 851. کسي که ميدانست بدن يا لباس يا محلّ سجده و چيزي که پاک بودن آن شرط صحّت نماز است، متنجّس بوده و به طور متعارف، آنها را شست و يقين يا اطمينان کامل حاصل نمود که پاک شدهاند و بعد از نماز فهميد پاک نشدهاند، نماز او صحيح است و اگر فرد آگاه و موثّق آنها را شست و پاک شدن را اعلام نمود و پس از نماز معلوم شد که پاک نشده، نمازش درست است.
مسئله 852. اگر خوني در بدن يا لباس يا محلّ سجدۀ خود ببيند و يقين کند که از خونهاي نجس نيست، مثلاً خون پشه است و با همان وضع، نماز را اقامه کند و پس از نماز بفهمد از خونهايي است که نميتوان با آن نماز را بهجا آورد، نماز او صحيح است.
مسئله 853. هر گاه خوني را در لباس يا بدن يا محلّ سجده ببيند و بداند اين خون نجس است، ولي نماز با آن درست است، مثلاً خون زخم، دُمَل يا کمتر از درهم است و با آن نماز را بهجا آورد و پس از نماز بفهمد خوني بوده که نماز با آن باطل است، نماز او صحيح است.
مسئله 854. هرگاه متنجّس بودن چيزي را فراموش کرد و بدن يا لباس يا محلّ سجده او، با رطوبت به آن رسيد و در حال فراموشي، نماز را بهجا آورد و پس از آن يادش آمد، نماز او صحيح است؛ ولي اگر بدن او با رطوبت، به چيزي که نجس بودن آن را فراموش کرد برسد و بدون آنکه محل برخورد را بشويد و بدون آنکه محل برخورد با نجس، با غسل کردن در آب جاري مثلاً پاک شود و با همان وضع غسل کند يا وضو بگيرد و با همان حال، نماز اقامه کند، غسل و وضو و نمازش باطل است.
مسئله 855. کسي که يک لباس دارد و بدن و لباسش متنجّس شود و به اندازۀ آب کشيدن يکي از آنها آب دارد، ميتواند بدن را پاک کند و لباس را بيرون آورد و به دستور برهنگان نماز بهجا آورد و اگر برهنه شدن، مايۀ عسر و حرج است، با همان لباس نماز را اقامه نمايد و اگر نجاست لباس بيشتر بود، مثلاً لباس با ادرار و بدن با خون متنجّس شد، ميتواند با شستن لباس، به نماز در آن، اکتفا کند.
مسئله 856. کسي که غير از لباس متنجّس، لباس ديگري ندارد و بر اثر تنگي وقت، شستن آن ممکن نباشد و اطمينان دارد که به لباس پاک دسترسي ندارد، همچنين نتواند برهنه شود و به دستور برهنگان نماز را انجام دهد، بايد در همان لباس متنجّس، نماز را اقامه نمايد و نيازي به اعاده در وقت يا قضا در خارج آن نيست.
مسئله 857. کسي که دو لباس دارد و ميداند يکي از آنها متنجّس است و نداند کدام يک از آنها پاک است و شستن ممکن نباشد، در وسعت وقت بايد در هر کدام يک نماز بگزارد و در تنگي وقت، به دستور برهنگان نماز را اقامه نمايد، هرچند ميتواند به نماز در يکي از آنها در وقت، اکتفا کند و به احتياط مستحب، آن را در لباس دوم يا لباس ديگري که پاک است، قضا کند.
شرط دوم: مباح بودن
مسئله 858. لباس نمازگزار بنا بر احتياط واجب بايد مباح باشد و فرقي بين ساتر عورت و غير ساتر و بين اجزاي ريز و درشت - مانند نخ، دکمه و چيز ديگر - نيست.
مسئله 859. کسي که ميداند پوشيدن لباس غصبي حرام است - هرچند نداند که نماز را فاسد ميکند - و عمداً با جامۀ غصبي نماز بگزارد، به گونهاي که جزئي از نماز، مستلزم تصرّف در آن باشد، نماز او باطل است و در صورتِ جاهل بودن به غصب يا فراموشي آن، نماز صحيح است، هرچند فراموشکننده خود غاصب باشد. البته احتياط مستحب، اعادۀ غاصبِ فراموشکننده است.
مسئله 860. اگر صاحب لباس غصبي، نماز در آن لباس را رضايت دهد، نماز در آن، حلال و صحيح است.
مسئله 861. کسي که غصبي بودن لباس را نميدانست يا فراموش کرده بود و در بين نماز آگاه شد يا به يادش آمد، اگر چيز حلالي که ساتر عورت باشد دارد، بايد جامه غصبي را درآورد و پيش از بيرون آوردن، هيچ عملي از اعمال واجب نماز را انجام ندهد و با ساتر حلال، نماز را ادامه دهد و اگر ساتر حلال ندارد، يا بيرون آوردن جامه غصبي سبب به هم خوردن وضع نماز ميشود و به مقدار يک رکعت وقت باقي ميماند، بايد نماز را رها کند و جامه را عوض کند و با لباس حلال، نماز را اعاده کند، هرچند بيش از يک رکعت را در وقت، ادراک نکند و در صورتي که اين مقدار وقت هم باقي نمانده باشد، در حال نماز، لباس را بيرون آورده و به دستور برهنگان، نماز را تمام ميکند.
مسئله 862. هرگاه پوشيدن لباس غصبي در حال نماز حرام نباشد، مانند آنکه حفظ جان يا سلامت يا امر مهمّ مالي متوقف بر پوشيدن آن باشد، چون هيچ جزئي از اجزاي نماز مستلزم تصرّف حرام نيست، نماز در اين حال، صحيح است.
مسئله 863. لباس غصبي که نماز در آن باطل است، اعم از آن است که خودِ لباس، مال ديگري باشد يا متعلّق حقّ مستأجر يا مرتهن آن باشد، پس نماز در لباسي که در اجاره مستأجر يا رهن مرتهن است، بدون رضايت آنها باطل است.
مسئله 864. غصبي بودن لباس، گاهي به سرقت آن است و گاهي با باطل بودن معامله؛ مانند آنکه خريدار يا مستأجر، لباسي را با عين پول حرام بخرد يا اجاره کند يا در حين معامله که آن را به ذمّه ميخرد، يا قرض ميگيرد، قصد پس ندادن آن يا نپرداختن بهاي آن را داشته باشد يا قصد داشته باشد که بهاي آن را از مال حرام بدهد يا اصلاً جز مال حرام، مال ديگري ندارد تا قصد مال حلال کند؛ در همه اين موارد تا بهاي آن را از مال حلال نپردازد، تصرف در آن حرام است؛ همچنين حرام بودن مال، گاهي به سرقت، رشوه، ربا و مانند آن است و زماني به نپرداختن حقّ خمس يا زکات و ادا نکردن نذر مالي که عين آن صدقه قرار داده شده، نه آنکه تصدّق به آن نذر شده باشد.
مسئله 865. مال غصبي که محمول در حال نماز است، نه ساتر عورت و نه لباس ديگر نمازگزار است؛ مانند چيز غصبي که در جيب يا کيف همراه اوست و هيچ جزئي از اجزاي نماز، موجب تصرّف در آن به تحريک، جابهجا نمودن و مانند آن نباشد، نماز او صحيح؛ وگرنه باطل است.
مسئله 866. نماز در لباسي که اجرت دوختن يا شستن و اطو کشيدن آن داده نشده، يا با پول حرام داده شده، در صورتي که عيني از مال ديگران - مانند نخ، دکمه، آستر و... - که خياط آنها را به عهده ميگيرد در آن نباشد، اشکال ندارد؛ نيز در لباسي که با آب غصبي شسته شده و پس از خشک شدن، نماز خوانده شود، اشکال ندارد.
شرط سوم: از اجزاي مردار نبودن
مسئله 867. لباس نمازگزار نبايد از اجزاي حيوان مردار شدهاي باشد که اگر رگ آن بريده شود، خون از آن ميجهد؛ خواه آن حيوان حلالگوشت باشد، مانند گوسفند يا حرامگوشت، مانند گربه. به احتياط مستحب، از اجزاي مرداري که داراي خون جهنده نيست، در نماز اجتناب شود.
مسئله 868. چيزي از اجزاي مردار که در زمان حيات حيوان، روح داشته است؛ مانند گوشت، پوست و... به احتياط واجب، نبايد همراه نمازگزار باشد، هر چند لباس او شمرده نشود.
مسئله 869. مقصود از مردار، چيزي است که ذبح شرعي نشده باشد؛ خواه خودش مرده باشد يا او را کشته باشند يا به وجه غير شرعي ذبح شده باشد.
مسئله 870. اگر لباس نمازگزار يا همراه او، چيزي از مردار حلالگوشت باشد که روح ندارد، مانند مو، پشم، کرک، پر، استخوان، شاخ، دندان و... نماز او صحيح است.
شرط چهارم: از اجزاي حيوان حرام گوشت نبودن
مسئله 871. لباس نمازگزار بايد از اجزاي حيوان حرامگوشت نباشد؛ خواه داراي خون جهنده باشد يا نه و خواه آن جزء داراي روح باشد، مانند گوشت و پوست يا نباشد، مانند پشم، مو، کرک، استخوان و... و خواه در صورت تذکيهپذيري ذبح شده باشد يا نه و خواه به صورت لباس نمازگزار باشد يا همراه او؛ خواه زياد باشد يا اندک مانند يک مو.
مسئله 872. اگر آب دهان، آب بيني، عرق، اشک و رطوبت ديگري از حيوان حرامگوشت، مانند گربه، بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، در حالت تَر بودن، نميتوان با آن نماز را اقامه کرد و در حالت خشک شدن و برطرف شدن عين آن، نماز صحيح است.
مسئله 873. گرچه انسان حرام گوشت است؛ ولي اگر مو، عرق، آب دهان و اشک کسي که پاک است، بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، اشکال ندارد. همچنين موم و عسل در بدن يا لباس نمازگزار باشد، مانع صحّت آن نيستند.
مسئله 874. اگر کسي نداند لباس معيّني از حيوان است يا غير حيوان، اقامه نماز با آن مانعي ندارد؛ نيز اگر بداند از حيوان است و نداند از حرام گوشت است يا حلالگوشت، اشکالي ندارد؛ چه در کشور اسلامي درست شده باشد يا در کشور غير اسلامي.
مسئله 875. اگر کسي نداند فلان جزء لباس؛ مانند تکمه صدفي، از حيوان است يا نه و نداند از حيوان حرامگوشت است يا نه، اقامه نماز با آن مانعي ندارد؛ ولي با احراز آنکه مثلاً صدف از حيوان حرامگوشت است، نميتوان در آن نماز را اقامه کرد.
مسئله 876. از اجزاي حيوان حرامگوشت، خز خالص که با موي حيوان حرامگوشت ديگر مخلوط نشده باشد، نيز پوست سنجاب استثنا شدهاند؛ يعني نماز در آنها صحيح است، هرچند احتياط مستحب، در ترک پوست سنجاب است.
مسئله 877. اگر کسي نداند که لباس او از حيوان حرامگوشت است يا ميدانسته و اکنون فراموش کرده و در آن نماز خوانده است، نماز او صحيح است، هرچند احتياط مستحب، اعاده نماز در صورت فراموشي است.
شرط پنجم: طلابافت نبودن
مسئله 878. پوشيدن لباس طلابافت براي مرد حرام و نماز او در آن باطل است؛ ولي براي خانم در نماز و غير نماز اشکال ندارد. البته حکم اسراف يا لباس شهرت، جداست.
مسئله 879. لباسي که مخلوط به طلاست، در صورت صدق لباس طلا، حکم لباس خالص طلا را دارد و فرقي بين ساتر عورت و غير آن نيست.
مسئله 880. زينت کردن به طلا در بدن يا لباس، به گونهاي که پوشيدن طلا صدق کند؛ مانند آويختن زنجير طلا به سينه و به دست کردن انگشتر طلا و بستن ساعت مچي طلا به دست، براي مرد حرام و نماز وي در آن باطل است؛ ولي زينت کردن به طلا براي خانم جايز و نمازش در آن صحيح است.
مسئله 881. اگر مردي نداند يا فراموش کند که لباس يا انگشتر او از طلاست، گناه نکرده و نماز او در آن باطل نيست، هرچند احتياط مستحب در حال فراموشي، اعاده نماز است.
مسئله 882. پوشيدن لباس يا فلزي که طلا بودن آن مشکوک است، جايز است و نماز در آن، باطل نيست.
مسئله 883. در حرام بودن پوشيدن لباس طلا، فرقي بين لباس رو و لباس زير و بين آستر و ابره نيست.
مسئله 884. حمل طلا، اعم از مسکوک و غير آن، در نماز و غير نماز، جايز است، چنانکه نماز با آن، صحيح است.
شرط ششم: ابريشم خالص نبودن
مسئله 885. پوشيدن لباس ابريشم خالص براي مرد در غير نماز حرام و در نمـاز - گذشته از حـرام بودنش - موجب بطلان آن است و به احتياط واجب، چيزهايي که با آنها به تنهايي نتوان نماز را اقامه کرد؛ مانند عرقچين و کمربند و جوراب، بايد از حرير محض نباشد.
مسئله 886. پوشيدن لباس ابريشم خالص براي خانم جايز و نماز با آن، صحيح است.
مسئله 887. لباسي که معلوم نيست از ابريشم خالص باشد؛ يا از چيز ديگري باشد که پوشيدن آن جايز است، پوشيدنش در غير نماز حرام نيست و در حال نماز، بياشکال است.
مسئله 888. پوشيدن لباس غصبي براي زن و مرد و ابريشمي خالص و طلابافت براي خصوص مرد، در حال ناچاري، منعي ندارد و شخص ناچار، اگر تا پايان وقت، لباس ديگر فراهم نميکند، ميتواند در لباسهاي يادشده نماز را اقامه کند.
مسئله 889. اگر زن و مرد نمازگزار، غير از لباس غصبي، لباس تهيه شده از مردار و حيوان حرامگوشت و لباس نجس، لباس ديگري نداشته باشند، بايد به دستور برهنگان، نماز را اقامه کنند و مرد نمازگزار، اگر غير از لباس طلابافت و ابريشم خالص، لباس ديگري نداشته باشد و به پوشيدن آنها ناچار نباشد، بايد آنها را از بدن بيرون آورد و به دستور برهنگان، نماز را اقامه نمايد.
مسئله 890. فراهم کردن ساتر عورت، براي نماز واجب است، هرچند به صورت خريدن يا اجارهکردن يا عاريه خواستن يا قبول کردن بخشش باشد. البته بهاي خريداري يا اجارهکردن، نبايد براي نمازگزار عرفاً توانفرسا و غير قابل تحمل باشد و در حالت عاريه خواستن يا بخشش را قبول کردن، ذلت و خواري احساس نشود؛ وگرنه در همه حالتهاي يادشده، به دستور برهنگان، نماز را بهپا ميدارد.
مسئله 891. بنا بر احتياط واجب، بايد از پوشيدن لباسي که مايۀ شهرت و خودنماييِ وهنآور است، خودداري نمود. در اين جهت، فرقي بين پارچه، رنگ، دوخت و... نيست. البته نماز خواندن با آن اشکال ندارد. اگر لباس معيّني از شهرت خارج شد، به گونهاي که موجب هتک نيست، پوشيدن آن مانعي ندارد.
مسئله 892. بنابر احتياط واجب، مرد لباس زنانه را جامه رسمي خود قرار ندهد و زن نيز لباس مردانه را جامه رسمي خود قرار ندهد، هرچند ميتوان نماز را در آن اقامه کرد. هرگاه لباس معيّني از اختصاص به يک صنف خارج شده و به صورت مشترک در آمد، پوشيدن آن براي هر دو صنف، جايز است.
مسئله 893. کسي که بايد در بستر بر پشت يا پهلو قرار بگيرد و در همان حال نماز را بهپا بدارد، اگر جامه او داراي شروط صحت نماز باشد، لازم نيست لحاف، پتو و مانند آن، شرايط لباس نمازگزار را داشته باشند و اگر برهنه است، به احتياط واجب براي مرد ابريشم خالص و براي زن و مرد چيز نجس، مردار، اجزاي حيوان حرامگوشت را پوشش قرار ندهد.
موارد عدم لزوم طهارت در لباس يا بدن نمازگزار
مسئله 894. در سه صورت با لباس يا بدن متنجّس ميتوان نماز را اقامه کرد: اول آنکه به واسطه زخم يا جراحت يا دُمَل که در بدن اوست، بدن يا لباس، خونآلود شوند؛ دوم آنکه در بدن يا لباس او به مقدار کمتر از درهم؛ تقريباً به اندازه بند سرانگشت سبابه (شهادت) خون انسان يا حيوان حلالگوشت باشد؛ سوم آنکه ناچار باشد در بدن يا لباس متنجّس نماز را اقامه کند. در دو صورت فقط با لباس متنجّس ميتوان نماز را به پا داشت: يکم آنکه لباسهاي کوچک، مانند جوراب، عرقچين او، متنجّس باشد؛ دوم: لباس زني که پرستار کودک است، متنجّس شده باشد. احکام اين صورتها بيان خواهد شد. حمل شيء متنجّس در نماز، ارتباطي به بدن يا لباس نمازگزار ندارد.
مسئله 895. اگر در بدن يا لباس نمازگزار خونِ زخم يا جراحت يا دُمل و نيز اگر چرکآلوده به خون بيرون آيد و شستن يا عوض نمودن لباس دشوار باشد، نماز با آن بدن يا لباس اشکال ندارد.
مسئله 896. اگر خون بريدگي عضو يا زخم که به زودي برطرف ميشود و شستن آن دشوار نيست و بيش از اندازه درهم بوده و در بدن يا لباس باشد، نماز با آن عمداً باطل است.
مسئله 897. عفو از خون زخم و جراحت مخصوص جاي زخم و جراحت است، بنابراين اگر جايي از بدن يا لباس که با زخم فاصله دارد، به رطوبتِ آلودۀ زخم نجس شود، نماز عمدي با آن، باطل است؛ ولي اگر مقداري از بدن يا لباس که نزد يک محلّ زخماند، به رطوبت آن آلوده شوند، نماز با آن اشکال ندارد.
مسئله 898. اگر از زخمي که در درون دهن، بيني، گوش و مانند اينهاست، خون زايدي که متعارف نيست، بيرون آيد و بيش از اندازه درهم باشد و به بدن يا لباس برسد، بنا بر احتياط واجب نبايد با آن نماز را اقامه کرد؛ ولي نماز خواندن با خون بواسير، هرچند دانههاي زخم در درون باشد، اشکال ندارد. لازم است توجه شود که خون دماغ بر اثر حرارت و مانند آن، خون زخم محسوب نميشود.
مسئله 899. کسي که بدنش زخم است اگر در بدن يا لباس خود، خوني بيش از درهم ببيند و احتمال قابل اعتنا دهد که از همان زخم است، اقامه نماز با آن، اشکال ندارد.
مسئله 900. زخمهاي متعدد در بدن، گاهي به هم نزديکاند که به همۀ آنها يک زخم گفته ميشود، در اين صورت، تا همگي درمان نشدند، نمازگزاردن با خون آنها در بدن يا لباس بياشکال است و زماني از هم دورند که هرکدام زخم جدا شمرده ميشود؛ در اين فرض خون هرکدام بعد از درمان، اگر بيش از درهم باشد، مانع صحت نماز است.
مسئله 901. اگر ذرّهاي خون حيض، نفاس، استحاضه، همچنين خون حيوان نجس و انسان ملحد يا مشرک و حيواني که به ذبح شرعي کشته نشده و به حکم مردار است، در لباس يا بدن کسي باشد، نماز با آن، باطل است.
مسئله 902. خونهايي که مورد عفوند، اگر پراکنده باشند و جمع آنها کمتر از درهم باشد، مانع صحت نماز نيستند و اگر به اندازه درهم يا بيشتر بودند، مانع صحت نمازند. خوني که به لباس نازک ريخت و به طرف ديگر آن ظاهر شد، يک خون به حساب ميآيد و اگر ظاهر شدن آن به طرف ديگر بر اثر غليظ بودن خون است، نه نازک بودن پارچه، دو خون محسوب ميشوند و جمع آنها اگر کمتر از درهم نباشد، مانع صحت نماز است.
مسئله 903. اگر خون روي ابره لباس بريزد و به آستر آن برسد يا به آستر آن ريخته شود و به ابره آن برسد، دو خون محسوب ميشوند و بايد روي هم حساب شوند که اگر مجموع آنها کمتر از درهم بود، نماز با آن صحيح است؛ وگرنه باطل است.
مسئله 904. اگر خون بدن يا لباس، کمتر از درهم بود و رطوبتي به آن رسيد و در آن محو شد، نماز با آن، صحيح است و اگر رطوبت رسيده با خون به اندازه درهم يا بيشتر شوند، به طوري که اطراف خون آلوده شده باشد، نماز با آن، باطل است.
مسئله 905. اگر خوني که در بدن يا لباس است، کمتر از درهم باشد و نجاست ديگري مانند قطرهاي ادرار روي آن بريزد و به بدن يا لباس برسد، نماز در آن باطل است، هرچند به همان قسمت برسد و به جاي ديگر بدن يا لباس نرسد.
مسئله 906. اگر لباسهاي کوچک؛ مانند عرقچين و جوراب و دستکش که نتوان با آنها عورت را پوشانيد، نجس شوند، در صورتي که از مردار و حيوان حرامگوشت درست نشده باشند، نماز با آنها باطل نيست؛ نيز اگر با انگشتر يا عينک يا سمعکِ نجسشده نماز اقامه کند، اشکال ندارد.
مسئله 907. حمل چيز متنجّس که با آن عورت پوشانده ميشود، اگر از مردار يا حيوان حرامگوشت نباشد و فقط همراه نمازگزار باشد - نه لباس او - نماز را باطل نميکند، چنانکه حمل دستمال، کليد، چاقو و قلمِ نجسشده در نماز، مانعي ندارد.
مسئله 908. خانمي که پرستار کودک است و بيش از يک لباس ندارد و اگر هم بيش از آن داشته باشد، ناچار است همه را بپوشد و لباس او به ادرار کودک نجس ميشود، شبانهروز يک بار آن را بشويد، کافي است، هرچند نمازهاي بعدي را با لباسِ نجسشده اقامه ميکند. مناسب است که لباس را نزد يک غروب بشويد تا با آن، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را انجام دهد.
امور ثواب دار در لباس نمازگزار
مسئله 909. مستحب است در لباس نمازگزار چند چيز رعايت شود: پوشيدن عمامه با حنک، عبا به ويژه براي امام جماعت، جامه سفيد، پاکيزهترين لباس، استعمال چيزي که بوي خوش دارد و انگشتري عقيق. البته رعايت امور يادشده، به اميد ثواب است.
امور کم کنندۀ ثواب در لباس نمازگزار
مسئله 910. چند چيز در لباس نمازگزار مکروه است: پوشيدن عمامه بدون حنک، لباس سياه به استثناي عمامه و عبا، جامه چرکين، لباس تنگ، لباس ميگسار، لباس کسي که از نجاست اجتناب نميکند، لباسي که صاحب آن متّهم به غصب است، جامهاي که صورتي در آن نقش شده است، انگشتري که بر روي آن صورتي رسم شده است. البته ترک امور يادشده، به اميد ثواب، مناسب است.
شروط مکان نمازگزار
مکان نمازگزار چند شرط دارد:
شرط اول
مسئله 911. بنا بر احتياط واجب، مکان نمازگزار بايد مباح باشد. کسي که در ملک غصبي نماز اقامه کند، به گونهاي که نماز تصرف در ملک غصبي محسوب شود، بنا بر احتياط واجب، نماز او باطل است؛ ولي نماز در زير سقف غصبي، در صورتي که تصرف در آن صدق نکند، اشکال ندارد. فرش يا تخت مباح روي مکان غصبي، مانع بطلان نماز نميشود.
مسئله 912. نماز در مکاني که عين يا منفعت يا انتفاع آن، مال ديگري است، بنا بر احتياط واجب، باطل است. مکاني که ملک ديگري است، نماز در آن، بدون رضايت مالک صحيح نيست؛ همچنين مکاني که در اجاره ديگري است يا به عاريه در اختيار اوست، نماز خواندن در آن، بدون رضايت مستأجر يا مستعير (عاريهگيرنده) صحيح نيست. در اين جهت، فرقي بين زنده بودن صاحب حق يا مرده بودن آن نيست، بنابراين نماز خواندن در مالِ بهجا مانده از ميّت، پيش از اداي دَيْن و جدا کردن ثلثِ وصيّتشدۀ او صحيح نيست.
مسئله 913. کسي که در مکاني که براي عموم آزاد است و همگان ميتوانند در آن مکان بمانند و بهرههاي عبادي و مانند آن ببرند؛ نظير مسجد، صحن و رواق امامزادهها، پارکهاي محلّي جا گرفته است، اگر ديگري بدون اِعراض وي جاي او را غصب کند و در آن نماز بگزارد، بنا بر احتياط واجب، نماز او باطل است.
مسئله 914. باطل بودن نماز در مکان غصبي، به حالت علم به غصب و عمد و بدون اضطرار، اختصاص دارد، بنابراين کسي که جاهل به غصبي بودن مکان يا غافل از آن بوده يا فراموش کرده يا هيچ چارهاي نداشت، نماز او باطل نيست، مگر آنکه خود غاصب از غصب خويش غفلت يا آن را فراموش کرده باشد و در صدد رفع غصب نباشد که نماز او باطل است.
مسئله 915. کسي که غصبي بودن مکان، نيز حرمت تصرّف در آن را ميداند، ولي نميداند نماز در آن باطل است و در يادگيري آن، کوتاهي کرده باشد، نماز او در آن مکان احتياطاً باطل است.
مسئله 916. کسي که ناچار است روي وسيله نقليه، اعم از حيوان، اتومبيل، چرخ و مانند آن، نماز را اقامه کند، نيز نماز مستحبّي را در حال سوار بودن بهجا آورد، بايد آن وسيله غصبي نباشد؛ وگرنه نماز او باطل است.
مسئله 917. مکاني که ملک چند شريکاست و سهم هيچکدام جدا نشده، هيچ شريکي نميتواند بدون رضايت ساير شرکا، در آن نماز اقامه کند.
مسئله 918. اگر با عين پول غصبي يا پولي که خمس يا زکات آن را نداده، مِلکي بخرد، تصرف او در آن مِلکْ حرام و نماز وي در آن باطل است، نيز اگر ملکي را به ذمّه بخرد و قصد او در حين خريدن آن باشد که پول آن را ندهد يا از مال غصبي بدهد يا از عين مالي که خمس يا زکات آن داده نشده بپردازد، در همه اين موارد، تصرف وي در آن مِلکْ حرام، و نماز او در آن صحيح نيست.
مسئله 919. معيار صحت و بطلان نماز در ملک ديگري، رضايت و عدم رضايت قلبي اوست، اگر رضايت قلبي دارد که در ملک او نماز اقامه شود، نماز صحيح است، هرچند به زبان اذن نداده باشد و اگر رضايت قلبي ندارد، نماز در آن صحيح نيست، هرچند به زبان اذن داده باشد.
مسئله 920. تصرف در ملکي که حقّ خدا يا خلق به آن تعلّق دارد، بدون اداي آن حق، حرام و نماز در آن باطل است؛ خواه مالک آن مِلک زنده باشد و يا مُرده، بنابراين کسي که خمس يا زکات مال خود را نداده و درگذشته، پيش از اداي حقوق يادشده نميتوان در مال او نماز خواند، مگر آنکه کسي اداي آن را به عهده بگيرد يا بدون مسامحه در صدد اَداي آن باشد. ساير حقوق و ديون مردمي نيز به همين صورت است. البته در صورت رضايت طلبکاران، تصرّف و اقامه نماز در آن، اشکال ندارد.
مسئله 921. اگر بعضي از وارثان ميّت، غايب يا کودک يا محجور (مانند ديوانه) باشد، تصرف در مالِ به جا مانده از ميّت، بدون اذن وليّ شرعي حرام و نماز در آن باطل است. تصرفهاي جزئي، مانند تجهيز ميّت، اشکال ندارد.
مسئله 922. اقامۀ نماز در مسافرخانه، هتل، حمام و مانند اينها که براي مشتريان آماده است و برابر محاوره، اذن يا رضايت مالکان آنها بهدست ميآيد، صحيح است و در موارد ديگر، بهجا آوردن نماز در ملک ديگري، بدون علم يا اطمينان به رضاي او، صحيح نيست. اگر مالک عين، منفعت يا انتفاع، اذن ماندن در آن ملک را داده، ميتوان رضايت او نسبت به اقامه نماز را فهميد.
مسئله 923. اقامه نماز در زمينهاي بسيار وسيع مزرع يا مرتع که فعلاً زراعتي در آن نيست و هيچ ضرري از اين راه به مِلک يا مالک نميرسد، صحيح است، هرچند مالک آنها راضي نباشد؛ ولي بهجا آوردن نماز در زمينهايي که مزرع يا مرتع خصوصي است و ديوار و مانند آن ندارد، بدون علم به رضايت مالک آنها، صحيح و با منع آنها باطل است.
شرط دوم
مسئله 924. مکان نماز بايد موجب حرکت محسوس نمازگزار نباشد، بنابراين اقامه نماز در هواپيماي سريع که حرکت آن محسوس نيست، با رعايت قبله، صحيح است. اقامه نماز در مکان متحرّک يا لرزان، مانند خرمن گندم و تلّ شن که اضطراب آن محسوس است، نيز در اتومبيل، کشتي، ترن و مانند آن که مانع آرامش بدن نمازگزارند، باطل است.
مسئله 925. اقامۀ نماز در حال ناچاري در مکان متحرّک يا لرزان، مانند تلّ شن، با رعايت آرامش در اجزاي نماز به قدر امکان و حفظ قبله، صحيح است.
مسئله 926. نماز در مکاني که بر اثر ازدحام جمعيّت يا وزش باد تند و مانند آن، اطميناني به حفظ آرامش بدن نيست، اگر به اميد آرام بودن بدن شروع شود و تا پايان مانعي پديد نيايد، صحيح است.
مسئله 927. نماز در مکاني که ماندن در آن حرام است؛ مانند زير سقف در حال ريزش، مسير در حال آمدن سيل، روي فرشي که نام خدا يا آيۀ قرآن بر آن نوشته شده، باطل نيست، هرچند معصيت است.
شرط سوم
مسئله 928. مکان نمازگزار بايد از لحاظ ارتفاع، طول و عرض به قدري باشد که بتوان تمام افعال نماز را در آن انجام داد، اگر مساحت مکان نمازگزار در يکي از جهات يادشده، به اندازهاي کم باشد که قيام يا رکوع يا سجود يا نشستن در آن ممکن نباشد، نماز باطل است و در صورت ناچاري، در حدّ امکان بايد قيام، رکوع و سجود انجام شود.
شرط چهارم
مسئله 929. اقامۀ نماز در مکان خاص که مستلزم معصيت باشد، حرام است؛ ولي نماز باطل نيست؛ مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پيامبر صلياللهعليهوآله و امام معصوم عليهالسلام به فاصله کم، موجب هتک حرمت آن ذوات قدسي شود، حرام است؛ ولي نماز باطل نيست و اقامه نماز در مکان محاذي و همسطح با قبر معصوم عليهالسلام حرام نيست.
مسئله 930. اگر بين نمازگزار و قبر معصوم عليهالسلام ديوار و مانند آن حاجبي باشد که مانع صدق هتک حرمت است، اقامۀ نماز حرام نيست؛ ولي ضريح يا پردهاي که روي قبر شريف قرار دارد، حاجب نخواهند بود.
شرط پنجم
مسئله 931. مکان نمازگزار نبايد به نجاستي آلوده باشد که موجب سرايت به لباس يا بدن وي ميشود، به گونهاي که با آن نجاست نميتوان نماز را اقامه کرد، پس اگر مکان نمازگزار نجس شده بود، ولي خشک است و به بدن يا لباس سرايت نميکند؛ يا اگر سرايت کند، سبب بطلان نماز نميشود، مانند نجاست آن به خون کمتر از درهم - غير از خونهايي که ذرّهاي از آنها نماز را باطل ميکند ـ، يا آلوده شدن دستکش يا جوراب، اقامه نماز در آن مکان اشکال ندارد و به احتياط مستحب مکان نمازگزار پاک باشد.
مسئله 932. محل سجدۀ نماز بايد پاک باشد و نجس شدن آن، سبب بطلان نماز است، هرچند نجاست آن به پيشاني نمازگزار نرسد.
شرط ششم
مسئله 933. مکروه است که زن در نماز جلوتر از مرد نمازگزار يا محاذي او باشد. کراهت يادشده در غير مکّه است. هر گاه زن و مرد با هم نماز را شروع کردند و زن جلو يا محاذي مرد نمازگزار باشد مستحب است هر دو نماز خود را اعاده کنند و اگر يکي بعد از ديگري به گونهاي وارد نماز شده که زن مقدّم يا محاذي باشد، کسي که نماز او ديرتر شروع شده، احتياطاً نماز را اعاده نمايد.
مسئله 934. کراهت تقدّم يا محاذات مکان زن نمازگزار نسبت به مکان مرد نمازگزار، اختصاصي به نامحرم ندارد. در صورت وجود حاجب، مانند ديوار يا پرده يا فاصله، نه کراهت دارد و نه احتياط مستحب در اعاده نماز است. اين حکم براي نافله مانند فريضه است؛ ولي در حال غفلت يا فراموشي جاري نيست.
مسئله 935. لازم است مکان پيشاني نمازگزار در حال سجود با مکان ايستادن او بيش از چهار انگشت بسته اختلاف سطح نداشته باشد؛ اما براي ساير اعضاي سجده نسبت به يکديگر يا نسبت به مکان پيشاني، مادامي که از صورت سجده بيرون نباشد، حدّ خاصي معتبر نيست.
مسئله 936. بودن زن و مرد نامحرم در مکاني که هيچکس نميتواند وارد شود، در صورت احتمال گناه حرام است و احتياط مستحب است که در آن مکان نماز اقامه نشود.
مسئله 937. مکاني که مهيّاي کارهاي حرام - مانند قمار، شرب خمر، آهنگهاي لهو و لعب، معـاملات ربوي محض و... - است و بودن در آن، ابتلا يا امضاي آنها را در بردارد، حرام است؛ ولي نماز در آن مکان باطل نيست، هرچند احتياط مستحب، ترک نماز در آن است.
مسئله 938. اقامه نماز واجب در درون کعبه و بر بام آن، مکروه است و در حال ناچاري منعي ندارد.
مسئله 939. اقامه نماز مستحب در درون کعبه و بر بام آن منعي ندارد. اقامه نماز واجب يا مستحب بر بام کعبه بايد به گونهاي باشد که در تمام حالت نماز، مقداري از فضاي بام کعبه روبهروي نمازگزار باشد.
مکان هاي مستحب بودن نماز
مسئله 940. اقامه نماز در مسجد فضيلت دارد. درجات فضايل آن به تفاوت مسجدهاست. بهترين مسجد روي زمين، مسجد دور کعبه يعني مسجد حرام است، پس از آن، مسجد پيامبر صلیاللهعلیهوآله در مدينه و بعد از آن، مسجد کوفه و مسجد اقصي - که هر دو در يک حدّند - و پس از آنها مسجد جامع هر شهر و بعد از آن، مسجد محل و سپس مسجد بازار. حرم انبيا و اوصياي معصوم: فضيلت و استحباب دارد و نسبت به برخي مساجد، مانند مسجد محل و مسجد بازار، افضل است.
مسئله 941. زن در صورتي که از هر نظر مصون از نگاه به نامحرم و محفوظ از نگاه نامحرم به او باشد، ميتواند براي ادراک فضيلت مسجد، نماز خود را در آنجا اقامه کند. البته براي فراگيري احکام در صورت انحصار راه بايد به مسجد برود.
مسئله 942. زياد رفتن به مسجد و اقامۀ نماز در مسجدي که نمازگزار ندارد، مستحب است و نماز همسايه مسجد در غير مسجد بدون عذر، مکروه است.
مسئله 943. مستحب است با کسي که اعتنايي به حضور در مسجد ندارد، پيوند مودّت برقرار نشود و با او همغذا نشوند و مشورت نکنند و ازدواج ننمايند.
مکان هاي کراهت نماز
مسئله 944. اقامۀ نماز در چند جا مکروه است (ثواب آن کمتر است)؛ مانند حمّام، زمين نمکزار، جاده، خيابان و کوچه در صورت عدم مزاحمت؛ وگرنه حرام است، هرچند باطل نيست، آشپزخانه و هر جا که کورۀ آتش باشد، قبرستان، روي قبر، روبهروي قبر، بين دو قبر، اتاقي که در آن جُنُب باشد، جايي که در آن عکس باشد، هرچند روبهرو نباشد، روبهروي انسان، روبهروي دري که باز است، روبهروي آتش، روبهروي چاه و چالهاي که محلّ ادرار باشد، روبهروي عکس و مجسّمۀ چيزي که روح دارد، مگر آنکه با پرده پوشيده باشد و... .
مسئله 945. مستحب است نمازگزار، حريم نماز خود را از رفت و آمد ديگران حفظ کند، هرچند با عصا، تسبيح و مانند آن.
احکام مسجد
مسئله 946. نجس کردن مسجد - زمين، ديوار درون و سقف آن - حرام است؛ همچنين نجس کردنِ سمت بيرون ديوار و بيرون سقف؛ يعني بام آن، اگر جزء مسجد باشد، حرام است؛ وگرنه احتياط، ترک آن است. برطرف کردن نجاست مسجد، بر کسي که به آن آگاهي يافت، واجب است.
مسئله 947. کسي که از نجس شدن مسجد آگاه است و بر اثر سفر يا مانع ديگري نميتواند آن را پاک کند، اگر ماندن نجاست، سبب اهانت به مسجد باشد، احتياط واجب است به کساني که ميتوانند آن را پاک کنند، اطلاع دهد.
مسئله 948. اگر جايي از مسجد نجس شود و تطهير آن، بدون کندن يا تراشيدن لايههاي بيروني ممکن نيست، بايد کنده يا تراشيده شود. هزينه پر کردن و تعمير مجدّد، به عهده کسي است که مسجد را نجس کرده است. اگر سنگ يا آهن و اجزاي مسجد نجس شد، پس از تطهير بايد به مسجد برگردد.
مسئله 949. اگر مسجدي با عامل طبيعي، مانند سيل، زلزله و رانش زمين، يا عامل انساني، نظير توسعۀ معبر و تعريض بسترِ حرکت عمومي، به گونهاي ويران شده که بازسازي آن آسان نباشد، نجس کردن ابزار ساختمان ويرانشدۀ آن حرام نيست و احتياط واجب، پرهيز از نجس کردن مکان آن است، مگر آنکه بازسازي آن ممکن نباشد.
مسئله 950. حرم مطهر پيامبر و امام معصوم: ملحق به مسجد است و نجس کردن عمدي آن، حرام و تطهير آن، واجب است. در اين جهت، فرقي بين حرم معمور مانند عتبات عاليات و حرم مخروب مانند بقيع نيست.
مسئله 951. تطهير فرش نجسشدۀ مسجد لازم است و هزينۀ آن به عهده نجسکننده آن است، مگر آنکه بودجه براي تطهير تعيين شده باشد.
مسئله 952. بردن عين نجس به مسجد - مانند خون يا ادرار که در ظرف آزمايشگاه يا پارچهاي ريخته شده و مايه هتک حرمت باشد - حرام است؛ نيز بردن متنجّس و همراه داشتن آن، اگر اهانت به خانه خدا باشد، جايز نيست.
مسئله 953. انجام دادن مراسم ديني و نصب پارچههاي مشکي و رنگي در مسجد به مناسبت مراسم متنوّع، اگر مانع اقامۀ نماز نباشد، جايز است.
مسئله 954. طلاکاري مسجد، مکروه است؛ نيز تصوير صورتهاي داراي روح، مانند انسان و حيوان، کراهت دارد.
مسئله 955. اگر مسجد خراب شود، به صورت ملک در نميآيد که بتوان آن را مورد معامله قرار داد، مگر در زميني که «عَنْوةً» فتح شده و ملکيّت آن به تبع اثر عمراني اوست؛ مانند برخي از مناطق ايران.
مسئله 956. اموال مسجد را، خواه اجزاي ساختمان آن باشد - مانند در و پنجره - يا نباشد - مانند فرش - نميتوان در غير آن مسجد صرف کرد. در صورت خراب شدن مسجد ميتوان آنها را فروخت و صرف تعمير آن مسجد نمود و اگر تعمير آن مسجد ممکن نباشد، صرف مسجد ديگر شود.
مسئله 957. احداث مسجد و تعمير مسجدي که نزد يک به ويراني باشد مستحب است و اگر مسجدي بر اثر مرور زمان يا حوادث طبيعي به گونهاي ويران شود که تعمير آن ممکن نباشد، ميتوان آن را خراب و نوسازي کرد، چنانکه در صورت نياز نمازگزاران، ميتوان مسجد کوچک را خراب کرده و به صورت مسجد بزرگ نوسازي نمود و به ثواب خاص مسجدسازي نايل آمد.
مسئله 958. تميز کردن مسجد و برآوردن نيازمنديهاي آن - مانند روشنايي، گرمايي و خنکي - مستحب است. کسي که ميخواهد به مسجد برود، مستحب است جامه نو و تميز در برکند و خود را خوشبو نمايد و زير کفش را بررسي کرده تا آلوده نباشد و هنگام ورود، پاي راست را و هنگام خروج، پاي چپ را مقدّم بدارد؛ نيز مستحب است زودتر از ديگران به مسجد رفت و ديرتر از همه بيرون آمد.
مسئله 959. تحيّت و احترام مسجد، مستحب است و حرمت نهادن به آن با اقامۀ نماز، اعم از واجب و مستحب، حاصل ميشود، اگر وقت نماز واجب يا نافله آن نيست، مستحب است دو رکعت نماز به قصد احترام به مسجد انجام شود.
کراهت برخي از کارها در مسجد
مسئله 960. برخي از کارها در مسجد مکروه است؛ مانند خوابيدن در غير حال ناچاري، کارهاي دنيايي که مزاحم نماز ديگران نباشد، شعرسرايي غير ناصحانه، ريختن آب دهان، بيني و خلط سينه که مستلزم اهانت به مسجد نباشد، طلب کردن گمشدهاي، صدا را بلند نمودن.
مسئله 961. ارائه طرح و برنامههاي علمي و عملي، جهت اصلاح امور امت اسلامي، حفظ استقلال اقتصادي و مانند آن، در مسجد بدون رجحان نخواهد بود؛ چنانکه تعليم امور نظامي براي جهاد و دفاع ديني در غير وقت نماز، هيچ کراهتي ندارد.
مسئله 962. راه دادن بچه به مسجد که نه مزاحم عبادت ديگران است و نه موجب آلودگي مسجد، منعي ندارد و اگر سبب رغبت وي به نماز و يادگيري احکام آن شود، مستحب است.
اذان و اقامه
مسئله 963. مستحب است نمازگزار پيش از نمازهاي شبانهروزي (ادا يا قضا) اذان و اقامه بگويد و پيش از نماز عيد فطر و عيد قربان، سه مرتبه بگويد: «الصلاة» و پيش از نمازهاي واجب ديگر، مانند نماز ميّت، نماز آيات، به اميد ثواب سه بار بگويد: «الصلاة».
مسئله 964. مستحب است هنگام تولد نوزاد، پيش از افتادن بند ناف يا پس از آن، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود.
مسئله 965. اذان، هجده جمله است: «الله اکبر» چهار مرتبه، «أشهد أن لا إله الّا الله»، «أشهد أنّ محمداً رسول الله»، «حيّ علي الصلاة»، «حيّ علي الفلاح»، «حيّ علي خير العمل»، «الله اکبر»، «لا إله الّا الله»، هر کدام دو مرتبه، و اقامه، هفده جمله است: دو مرتبه «الله اکبر»، از اول اذان و يک مرتبه «لا إله الّا الله» از آخر آن، کم ميشود و دو مرتبه «قد قامت الصلاة» بعد از «حيّ علي خير العمل» افزوده ميشود.
مسئله 966. «اشهد أنّ علياً وليّ الله» جزء اذان و اقامه نيست و مناسب است به عنوان تبرّک و تيمّن، بعد از «أشهد أنّ محمداً رسول الله» گفته شود.
ترجمه اذان و اقامه
مسئله 967. «الله اکبر» يعني خداي سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. «أشهد أن لا إله الّا الله»، يعني شهادت ميدهم که غير خداي يکتا و يگانه خداي ديگري نيست. «أشهد أنّ محمداً رسول الله»؛ يعني شهادت ميدهم که حضرت محمدبنعبدالله صلياللهعليهوآله پيامبر و فرستاده خداست. «أشهد أنّ علياً اميرالمؤمنين و وليّ الله»؛ يعني شهادت ميدهم که حضرت علي عليهالسلام امير مؤمنان و وليّ خدا بر همه خلق است. «حيّ علي الصلاة»؛ يعني بشتاب براي اقامه نماز، «حيّ علي الفلاح»؛ يعني بشتاب براي رستگاري، «حيّ علي خير العمل»؛ يعني بشتاب براي بهترين کار که نماز است، «قد قامت الصلاة»؛ يعني به تحقيق نماز برپا شد، «لا إله الّا الله»؛ يعني خدايي؛ جز خداي يکتا و يگانه، سزاوار پرستش نيست.
مسئله 968. جملههاي اذان، نيز اقامه بايد متصل به هم باشند و اگر فاصله بين آنها بيش از حدّ متعارف بود، بايد دوباره از اول شروع شود.
مسئله 969. اداي جملههاي اذان و اقامه و نيز نماز، اگر با آهنگ مخصوص مجالس لهو و معصيت باشد، حرام و باطل است.
موارد سقوط اذان
مسئله 970. اذان در چند مورد ساقط است و آن، جايي است که بين دو نماز - همراه با ترتيب - جمع شود؛ مانند 1. نماز عصر در صورت جمع با نماز جمعه يا نماز ظهر؛ 2. نماز عشاء در صورت جمع با نماز مغرب. در اين موارد، اذان نماز اول براي هر دو نماز کافي است، مگر آنکه به اندازه کافي بين دو نماز فاصله شود. نافلۀ عصر که پيش از نماز عصر اقامه ميشود، چون هشت رکعت است، ميتواند فاصله ايجاد کند؛ اما نافله مغرب که چهار رکعت است و بعد از نماز مغرب اقامه ميشود، شايد نتواند فاصله لازم را ايجاد کند، از اينرو اگر براي نماز عشاء اذان گفته ميشود، رجائاً (اميد ثواب) باشد.
مسئله 971. سقوط اذان براي نماز دوم در صورت جمع با نماز اول، مختصّ جايي نيست که جمع دو نماز در آن راجح است؛ مانند 1. نماز عصر جمعه با نماز جمعه يا ظهر آن؛ 2. نماز عصر روز نهم ذيالحجّه با نماز ظهر آن؛ 3. نماز عشاء شب عيد قربان (شب دهم) با نماز مغرب، براي کسي که در مشعر است؛ 4. نماز عصر زن مستحاضه با نماز ظهر او، نيز نماز عشاي وي با نماز مغرب او؛ 5. نماز کسي که نميتواند خود را از ناقض طهارت مانند ادرار، مدفوع و باد حفظ کند، از اين رو بين دو نماز جمع ميکند، بلکه در همه مواردي است که بين دو نماز همراه (ترتيب) جمع ميشود. البته احتياط در مورد اول تا سوم، ترک اذان براي نماز دوم است.
مسئله 972. سقوط اذان در صورت جمع دو نماز - با رعايت ترتيب - اختصاصي به نماز ادا ندارد و در نماز قضا نيز جاري است، حتي اگر بخواهد نماز قضاي يک شبانهروز را با هم اقامه کند، اذان براي قضاي نماز اول، کافي است.
موارد سقوط اذان و اقامه
مسئله 973. اذان و اقامه در چند مورد ساقط ميشوند: يکم: کسي که وارد نماز جماعتي شده و ميخواهد با آن جماعت نماز بگزارد، در صورتي که براي آن نماز جماعت، اذان و اقامه گفته شده باشد، اذان و اقامه از او ساقط است، هر چند او هنگام اذان و اقامه حاضر نبوده و بعضي از رکعتها را ادراک نکرده باشد، اگر اين نماز جماعت در مسجد برگزار شد، نبايد براي نماز خود اذان و اقامه بگويد.
دوم: کسي که براي اقامه نماز مستقل وارد مسجدي شد که در آن، نماز جماعت صحيح با اذان و اقامه برگزار شد و او در آن نماز شرکت نکرده يا بعد از تمام شدن نماز جماعت وارد شد، به شرط آنکه تمام صفها پراکنده نشده باشند؛ حتي يک صف هم باقي باشد اذان و اقامه از او ساقط است؛ چه بخواهد به تنهايي نماز بگزارد يا به جماعت و در صورت جماعت، چه امام باشد و چه مأموم.
مسئله 974. هر گاه شک کند که نماز جماعت قبلي صحيح بود يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است؛ ولي اگر شک کند که براي نماز جماعت سابق اذان و اقامه گفته شد يا نه، يا شک کند که مکان نماز او و مکان نماز جماعت قبلي يک مکان محسوباند يا دو مکان - مانند سطح مسجد و بام آن - اذان و اقامه از وي ساقط نيست.
سوم: کسي که اذان و اقامه ديگري را شنيد، ميتواند به آن اکتفا کند و براي نماز خود اذان و اقامه نگويد، به شرط آنکه تمام فصول اذان و اقامه را به طور کامل شنيده باشد و در صورت ناقص شنيدن يا نشنيدن بعضي از فصول، ميتواند آنچه را درست نشنيد، خودش بگويد و به همان اکتفا نمايد، به شرط حفظ ترتيب، اگر فقط اذان را شنيد، ميتواند اقامه را خود بگويد؛ ولي اگر اقامه را شنيد، بخواهد اذان را خود بگويد، چون ترتيب محفوظ نميشود، نميتواند به شنيدن اقامه اکتفا کند.
مسئله 975. مستحب است کسي که اذان ديگـري را ميشنود، خواه اذان اعلام و خواه اذان نماز (اذان اِعظام) - جمـاعت يا فـرادا - آن را بدون فاصله بازگو کند و بازگو کردن اقامهاي که ميشنود، به اميد ثواب، خوب است.
مسئله 976. چون با شنيدن اذان و اقامه ديگري ميتوان براي نماز به آن اکتفا کرد، حکايت آنها ثواب خاص خود را دارد و براي اکتفا به آن اثري ندارد، چون اثر - يعني صحت اکتفا - با شنيدن حاصل شده است.
مسئله 977. شنيدن اذاني که حرام است، مانند اذان با آواز لهوي مختصّ به مجلس گناه، نيز شنيدني که حرام است، هرچند اذان صحيح و حلال است، مانند شنيدن مرد صداي اذان زن نامحرم را به قصد لذت، براي نماز کافي نيست.
مسئله 978. شنيدن اذان و اقامه مرد براي مرد و زن کفايت ميکند و شنيدن اذان و اقامه زن براي زن و براي مردي که محرم اوست، کفايت ميکند و براي مرد نامحرم، احتياط، عدم اکتفاست.
مسئله 979. شنيدن اذان نماز کسي براي نماز ديگري، کافي است؛ نه شنيدن اذان در گوش نوزاد؛ يا موارد ديگري که اصل مشروع بودن آنها ثابت شده باشد؛ چه رسد به موارد غير ثابت.
مسئله 980. اذان و اقامه نماز جماعت مردان را بايد مرد بگويد و اذان و اقامۀ نماز جماعت زنان، نيز زنان و مردان محرم را زن ميتواند بگويد، هرچند احتياط در صورت اخير، ترک است.
مسئله 981. ترتيب هجده جمله اذان و هفده جمله اقامه بايد محفوظ باشد و اگر بر خلاف آن گفته شد، بايد برابر نظم يادشده دوباره گفته شود، مثلاً اگر «حيّ علي خير العمل» پيش از «حيّ علي الفلاح» گفته شد، دوباره بايد «حيّ علي خير العمل» گفته شود.
مسئله 982. اتصال جملههاي اذان با هم، نيز اتصال جملههاي اقامه با هم بايد محفوظ باشد، به صورتي که عرفاً آنها را گسسته از هم ندانند.
مسئله 983. بين اذان و اقامه، هم ترتيب لازم است، هم اتصال؛ يعني اذان مقدّم بر اقامه گفته ميشود و بين اذان و اقامه فاصله نباشد، به مقداري که عرفاً آن دو را جدا و بيگانه از هم ببينند؛ در اين صورت، مستحب است دوباره گفته شوند.
مسئله 984. بين اذان و اقامه و نماز، فاصلهاي که عرفاً آن دو را بيگانۀ از نماز ببيند نباشد؛ در صورت فاصله زياد بين آنها و بين نماز، دوباره گفته ميشوند.
مسئله 985. اذان و اقامه نماز بايد بعد از دخول وقت باشد؛ اگر همه جملههاي اذان و اقامه عمداً يا سهواً قبل از دخول وقت گفته شد، يا بعضي از آنها قبل از وقت و برخي از آنها بعد از دخول وقت ادا شده باشد، دوباره بايد گفته شوند.
مسئله 986. اگر پيش از گفتن اقامه شک کند که اذان گفته يا نه، مستحب است اذان را بگويد و اگر پيش از شروع در جملهاي از جملههاي اذان يا اقامه شک کند که جمله قبل را گفته يا نه، بايد جمله قبل را بگويد؛ ولي پس از شروع در جمله بعدي، اگر شک کند که جمله قبل را گفته يا نه، لازم نيست جمله قبل را بازگو کند.
مسئله 987. مستحب است گويندۀ اذان رو به قبله بايستد و با طهارت باشد و با صداي بلند و کشيده اذان بگويد و بين جملههاي اذان کمي فاصله دهد و بين آنها غير از ذکر و دعا سخن ديگري نگويد.
مسئله 988. مستحب است گويندۀ اقامه رو به قبله و آرام باشد و اقامه را از اذان آهستهتر بگويد و فاصله جملههاي آن را از فاصله جملههاي اذان کمتر کند؛ ليکن جملهها را به هم نچسباند.
مسئله 989. مستحب است بين اذان و اقامه در غير نماز مغرب، دو رکعت نماز بگزارد؛ يا يک گام بردارد؛ يا بنشيند؛ يا سجده نمايد؛ يا ذکري بگويد؛ يا دعا کند و در نماز مغرب، به يکي از اين امور اکتفا ميشود.
مسئله 990. اذان و اقامه بايد به عربي صحيح، نه به غير آن - مانند فارسي، ترکي و... - و نه به عربي غير صحيح گفته شود.
مسئله 991. مستحب است کسي که براي اذان تعيين ميشود، عادل و وقتشناس و داراي صداي مناسب و رسا بوده و جاي پخش اذان بلند باشد.
امور واجب در نماز
مسئله 992. يازده چيز در نماز واجب است: يکم نيّت؛ دوم ايستادن؛ سوم تکبيرةالاحرام؛ يعني گفتن «الله اکبر» در اول نماز؛ چهارم رکوع؛ پنجم سجود؛ ششم قرائت؛ هفتم ذکر رکوع و سجود؛ هشتم تشهد؛ نُهم سلام؛ دهم ترتيب؛ يازدهم موالات؛ يعني پي در پي آوردن اجزاي نماز.
مسئله 993. اموري که در نماز واجباند، دو قسماند. قسم يکم، رکن است و قسم دوم، غير رکن. واجب رکني، آن است که کم شدن يا زياد شدن آن خواه عمدي باشد يا سهوي، سبب باطل شدن نماز است. واجب غير رکني، آن است که زياد شدن يا کم شدن عمدي آن، سبب باطل شدن نماز است؛ ولي زياد شدن يا کم شدن سهوي آن، موجب بطلان نماز نميشود.
مسئله 994. رکن نماز پنج چيز است:
يکم: نيّت. زياد شدن نيّت، بنابر آنکه صرف داعي باشد، ممکن نيست و بنابر آنکه اِخطار خطور دادن تفصيلي در قلب باشد، ضرر ندارد؛ فقط کم شدن آن - که به ترک آن است - امکانپذير است. دوم: تکبيرةالاحرام؛ سوم: قيام (ايستادن) در حال تکبيرةالاحرام و پيش از رکوع (قيام متصل به رکوع)؛ چهارم: رکوع؛ پنجم: دو سجده از يک رکعت.
احکام نيّت
مسئله 995. نمازگزار بايد نماز را به قصد اجراي دستور خدا انجام دهد. لازم نيست آن را به تفصيل از قلب بگذراند، چنانکه لازم نيست بر زبان آورد. درجات قرب عبادت، به درجات معرفت پروردگار و محبّت وي و در محضر او بودن و مظهر وي شدن است.
مسئله 996. نمازگزار بايد نمازي را که ميخواهد اقامه نمايد، معيّن کند. اگر آن نماز، معيّن است؛ مانند نماز مغرب کسي که نماز مغرب قضا به عهده ندارد، در اين صورت قصد نماز مغرب کافي است و تعيين ادا يا قضا لازم نيست؛ همچنين کسي که مثلاً نماز مغرب قضا به عهده دارد، ولي فقط درصدد انجام دادن نماز اداست، تعيين ادا يا قضا لازم نيست و اگر آن نماز مشترک بين واجب و مستحب، نيز بين ادا و قضاست و هر دو طرف اشتراک ميتواند مقصود نمازگزار باشد، در اين صورت، بايد نمازي را که ميخواهد اقامه نمايد، معيّن کند، هرچند به اجمال باشد و بدون تعيين، نماز باطل است.
مسئله 997. نمازگزار بايد قصد نماز معيّن را تا پايان ادامه دهد، به گونهاي که اگر در هر حالتي از نماز از وي سؤال شود، بتواند بگويد فلان نماز را انجام ميدهم.
مسئله 998. نيّت نماز - به معناي انجام دادن آن به دستور خداـ بايد خالص باشد. قصد غير خدا - خواه در تمام نماز، خواه در جزئي از اجزاي آن، اعم از آنکه فقط براي غير خدا باشد يا بخشي از آن براي غير او باشد و خواه به وسيله کاري يا وصفي، مانند در مسجد خواندن يا اول وقت ادا نمودن و خواه به صورت ريا، يعني به ديگران نشان دهد که براي خدا نماز ميخواند يا به صورت سُمعه، يعني به گوش ديگران برساند، در حالي که چنين نيست - نماز را باطل ميکند.
احکام تکبيرة الاحرام
مسئله 999. واجب است در آغاز هر نماز «الله اکبر» گفته شود و اين جمله - بنا بر اينکه نيّت شرط باشد - اوّلين جزء نماز و دومين رکن از ارکان نماز است و بايد به عربي صحيح و پشت سر هم گفته شود. ترجمه آن به زبان ديگر، يا تلفّظ آن به عربي غير صحيح، باطل است.
مسئله 1000. در صورت اداي دو کلمه «الله اکبر» به عربي صحيح، اتصال آن به دعاي قبل يا ذکر و دعاي بعد جايز است، هرچند احتياط در ترک اتصال آن به سابق و لاحق است.
مسئله 1001. در صورت اتصال «الله اکبر» به سابق، بايد همزه «الله» تلفّظ شود و در صورت اتصال آن به لاحق، بايد حرکت، يعني پيش(ضمّه) «ر» اکبر تلفّظ شود.
مسئله 1002. در حال گفتن «الله اکبر» بايد ايستاده باشد و ترک عمدي يا سهوي قيام، سبب بطلان آن است؛ نيز در حال گفتن آن، بدن بايد آرام باشد و ترک عمدي آن، سبب بطلان است و در صورت ترک سهوي، باطل نميشود.
مسئله 1003. تکبيرةالاحرام، حمد و سوره، ذکر و دعاي واجب (مانند صلوات تشهد) بايد به گونهاي گفته شود که قابل شنيدن باشد، هرچند بر اثر وجود مانعي از درون - مانند «کري» - يا از بيرون - مانند طوفان يا همهمۀ زياد - شنيده نشود.
مسئله 1004. نمازگزاري که بر اثر بيماري خاص يا لال بودن، توان تلفظ «الله اکبر» را ندارد، بايد با زبان اشاره - که مورد گفتوگوي مخصوص مبتلايان به اين وضع است - آن را ادا نمايد، در حالي که صورت آن را در قلب ميگذراند.
مسئله 1005. مناسب است پيش از تکبيرةالاحرام و پس از آن، دعاهاي مخصوص که در کتابهاي دعا نقل شده، به اميد ثواب، خوانده شود.
مسئله 1006. مستحب است در حال گفتن تکبيرةالاحرام، دستها را با انگشتهايِ به هم چسبيده، تا مقابل گوشها بالا برد.
مسئله 1007. هر گاه شک کند که تکبيرةالاحرام را گفت يا نه، چنانچه مشغول خواندن چيزي مانند حمد باشد، بنا را بر گفتن بگذارد و به شک خود اعتنا نکند و اگر به خواندن چيزي مشغول نشده، بايد تکبيرةالاحرام را بگويد.
مسئله 1008. هر گاه پس از گفتن تکبيرةالاحرام شک کند که آن را صحيح ادا کرده يا نه، بنا را بر صحّت بگذارد و به شک خود اعتنا نکند.
احکام قيام (ايستادن)
مسئله 1009. ايستادن در حال گفتن تکبيرةالاحرام و پيش از رکوع (قيام متصل به رکوع) واجب رکني است و در حال خواندن حمد و سوره، يا تسبيحات رکعت سوم و چهارم، واجب غيررکني است؛ نيز ايستادن بعد از رکوع، هرچند واجب است؛ ولي رکن نيست. اگر نمازگزار قيامهاي واجب غيررکني را بر اثر فراموشي ترک کند، نماز او باطل نيست. قيام در حال کار و ذکر مستحب - مانند قنوت - مستحب است؛ يعني ميتوان با ترک قنوت، آن را ترک نمود؛ نه آنکه نشسته قنوت به جا آورد.
مسئله 1010. ايستادن براي تکبيرةالاحرام بايد به گونهاي باشد که يقيناً تمام حروف آن در حال قيام گفته شده باشد، براي حصول چنين يقيني، بايد لحظهاي پيش از شروع در گفتن و لحظهاي پس از پايان آن، ايستاده باشد.
مسئله 1011. چون قيام متصل به رکوع، واجب رکني است، اگر نمازگزار پس از حمد و سوره يا تسبيحات اربع، رکوع را فراموش کرد و نشست و سپس به يادش آمده که رکوع را انجام نداده، نميتواند به حال خميده به حدّ رکوع برگردد، بلکه بايد بايستد و به رکوع برود، تا نماز او بر اثر حفظ قيامِ متصل به رکوعْ باطل نشود.
مسئله 1012. واجب است نمازگزار در حال قيام، به جايي تکيه نکند و از صورت ايستادن بر اثر خميدگي خارج نشود و تمام بدن او آرام باشد، مگر در حالت ناچاري. با حفظ قيام متصل به رکوع، حرکت پا در حال خم شدن جهت رکوع، اشکال ندارد.
مسئله 1013. حرکت، خميدگي، تکيه دادن در حال قيام غيررکني، اگر سهوي باشد، اشکال ندارد و درحال قيام رکني - مانند قيام در زمان تکبيرة الاحرام و قيامِ متصل به رکوع - چيزي که با قيام منافات دارد - مانند خميدگي - وجود سهوي آن، موجب بطلان است و چيزي که با عنوان قيام منافات ندارد - مانند حرکت و تکيه دادن - وجود سهوي آن، موجب بطلان نميشود.
مسئله 1014. هرگاه نمازگزار از ايستادن عاجز شود، بايد بنشيند و اگر از نشستن هم عاجز شود، بايد به پهلو قرار گيرد و تا بدنش آرام نشده، هيچ ذکر واجب نماز را ادا نکند و احتياطاً ذکر مستحب را نيز به قصد ورود نگويد.
مسئله 1015. کسي که قادر بر ايستادن است؛ ولي قادر بر آرام بودن و تکيه ندادن نيست، نميتواند نشسته نماز بگزارد، بلکه بايد بايستد و با تکيه دادن نماز را اقامه کند و کسي که به هيچ وجه نميتواند بايستد، هرچند همانند افراد سالمند خميده باشد، بايد بنشيند و اگر نتواند درست بنشيند، بايد به پهلوي راست و اگر نشد، به پهلوي چپ و اگر نشد، به پشت قرار بگيرد، به گونهاي که کف پاهاي او رو به قبله باشد.
مسئله 1016. کسي که ميتواند در حال نشستن و تکيه دادن، نماز را اقامه کند، نميتواند به پهلو قرار بگيرد و در آن حال، نماز بگزارد.
مسئله 1017. هرگاه در حال نماز، عجز از ايستادن يا نشستن عارض شود و يا عجز قبلي برطرف شود، بقيه عمل و ذکر را بايد با حالت فعلي خود انجام دهد؛ يعني اگر عجز از ايستادن برطرف شد، فوراً بايد بايستد و ساير عملها و ذکرها را در حال ايستادن انجام دهد. همچنين است اگر عجز از نشستن برطرف شده باشد و در تمام اين احوال، پس از آرام شدن بدن، بقيه عمل و ذکر را بهجا آورد.
مسئله 1018. تبديل ايستادن به نشستن و نشستن به پهلو قرار گرفتن، يا براي عجز فعلي است که هم اکنون نميتواند به وظيفه اصلي خود عمل کند؛ يا براي ترس از خطر يا ضرر آينده است و در هر دو حال، ميتواند به حکمِ عاجز عمل نمايد.
مسئله 1019. کسي که ميداند يا اطمينان دارد در پايان وقت، عجز او برطرف ميشود، بايد نماز را به تأخير بيندازد، تا در آخر وقت با شرايط کامل، آن را اقامه کند و اگر ميداند يا اطمينان دارد تا پايان وقت، عجز او باقي است، ميتواند نماز را در اوّل وقت و برابر وظيفه عاجز انجام دهد. در هر دو صورت، اگر عجز او در اول وقت برطرف شد و او نماز را در اول وقت، برابر وظيفه عاجز خواند، در صورت اول، حتماً و در صورت دوم، به احتياطِ لازم بايد نماز را دوباره اقامه کند.
امور مستحب در حال ايستادن نماز
مسئله 1020. مستحب است نمازگزار در حال ايستادن اموري را رعايت کند؛ مانند شانهها را پايين بيندازد و دستها را رها کند و کفِ دستها را روي رانها بگذارد و تمام انگشت دستها را به هم بچسباند و ستون فقرات و گردن را راست نگه دارد و پاها را رو به قبله و محاذي هم، بدون پس و پيش قرار دهد و سنگيني بدن را به طور مساوي، روي دو پا قرار دهد و با خشوع و خضوع به صورت برده در ساحت مولا باشد و نگاه او به جاي سجود باشد، نمازگزار مرد، بين دو پا به اندازۀ سه انگشت تا يک وجب فاصله بيندازد و نمازگزار زن، پاها را به هم نزد يک کند.
احکام قرائت
مسئله 1021. واجب است در نمازهاي شبانه روز، در رکعت اول و دوم، سوره حمد خوانده شود و احتياط واجب، خواندن يک سورۀ کامل در هر رکعت، بعد از حمد است.
مسئله 1022. در حال خطر يا ضرر يا عَجَله در کاري، ميتواند سوره را نخواند.
مسئله 1023. ترتيب بين حمد و سوره، واجب است و اگر عمداً سوره پيش از حمد خوانده شد، نماز باطل است و اگر سهواً خوانده شد و در بين سوره يا پس از آن، به يادش بيايد، بايد بعد از خواندن حمد، به احتياط واجب، سوره را دوباره بخواند.
مسئله 1024. اگر نمازگزار حمد يا سوره را فراموش کند و پس از رسيدن به رکوع بفهمد، نمازش صحيح است و براي هر کدام از حمد و سورۀ فراموش شده، دو سجده سهو انجام دهد.
مسئله 1025. اگر پيش از آنکه براي رکوع خم شود، يا پس از خم شدن پيش از آنکه به حدّ رکوع برسد، يادش بيايد که حمد و سوره را نخوانده، بايد برگردد و هر دو را بخواند و اگر معلوم شود که فقط سوره را نخوانده، بنا بر احتياط واجب، فقط سوره را بخواند و اگر بفهمد که فقط حمد را نخوانده، بايد حمد را بخواند و به احتياط واجب، سوره را دوباره بخواند.
مسئله 1026. در نماز واجب، خواندن آيه سجده، نيز يکي از سورههايي که سجده واجب دارد تا آن آيه معيّن جايز نيست و اگر عمداً بخواند و سجده تلاوت را به جا آورد، بنا بر احتياط واجب، نماز باطل ميشود و اگر سجده تلاوت را بر اثر گناه به جا نياورد، نماز او باطل نميشود و اگر عمداً آيه سجده را گوش دهد، حکم خواندن عمدي آن را دارد.
مسئله 1027. اگر در نماز واجب سهواً آيۀ سجده را بخواند، يا گوش دهد، نماز او باطل نميشود. اگر تا پايان نماز، فاصله اندکي است، پس از نماز، سجده تلاوت را انجام دهد و اگر فاصله زياد است، احتياطاً براي سجده واجب، اشاره نمايد و بعد از نماز سجده کند.
مسئله 1028. سوره در نماز مستحب لازم نيست، حتي اگر نماز مستحب بر اثر نذر واجب شود، مگر آنکه آن نماز مستحب، با سوره نذر شود. نمازهاي مستحب که سورههاي خاص در آنها شرط شده باشد، مانند نماز شب دفن، بدون آن سوره به دستور عمل نميشود.
مسئله 1029. نمازگزار در نماز ظهرِ روز جمعه، خواه دو رکعت (نماز جمعه) بگزارد يا چهار رکعت، مستحب است در رکعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوم پس از حمد، سوره منافقون بخواند. اگر يکي از اين دو سوره را انتخاب، و شروع به خواندن آنها نمود، بنابر احتياط واجب، نميتواند آنها را رها کند و سورۀ ديگر بخواند.
مسئله 1030. نمازگزار ميتواند سورهاي را که شروع کرده، پيش از آنکه به نصف آن برسد، آن را رها کند و سورۀ ديگر شروع نمايد، مگر سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ يا ﴿قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرُونَ﴾ که اگر اينها را اول شروع کرده باشد، نميتواند آنها را رها کند و سوره ديگر شروع نمايد، چنانکه نميتواند از يکي از اين دو به ديگري رجوع نمايد. البته در روز جمعه ميتواند از اين دو سوره، در صورتي که عمداً شروع نکرده باشد، به دو سوره جمعه و منافقون رجوع کند، چون در صورت شروع عمدي، رها نمودن دو سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ و ﴿قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرُونَ﴾ به احتياط واجب، جايز نيست.
مسئله 1031. هر گاه بر اثر عذري مانند فراموشي، تنگي وقت يا ضرورت پيشبيني نشده، نتواند سورهاي را که شروع کرده ادامه دهد، ميتواند آن را رها کند و سورۀ ديگر بخواند، هرچند از نصف سورهاي که شروع کرده گذشته باشد؛ يا آن سوره، ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ يا ﴿قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرُونَ﴾، يا سوره جمعه و منافقون باشد.
مسئله 1032. در نماز مستحب، هر سورهاي را که شروع کرده، ميتواند آن را رها نمايد، هرچند به نصف آن رسيده باشد و سوره ديگر را شروع کند.
مسئله 1033. بر نمازگزار مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء را بلند بخواند و بر هر نمازگزار (مرد يا زن) واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخواند، مگر نماز ظهر روز جمعه - خواه دو رکعت جمعه باشد يا چهار رکعت معمول - که بلند خواندن آن راجح است، هر چند رجحان بلند خواندن چهار رکعت ظهر، مانند استحباب بلند خواندن دو رکعت جمعه، نيست.
مسئله 1034. بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هيچ کلمه يا حرف حمد و سورۀ رکعت اول و دوم نمازهاي صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند، به صورتي که حرف آخر هيچ کلمهاي عمداً آهسته ادا نشود؛ همچنين واجب است که عمداً هيچ کلمه يا حرف حمد و سورۀ نمازهاي ظهر و عصر بلند ادا نشود.
مسئله 1035. نمازگزار زن در نمازهاي صبح و مغرب و عشاء ميتواند حمد و سوره را بلند يا آهسته بخواند و در صورت بلند خواندن، بنابراحتياط واجب، نامحرم صداي او را نشنود. خانمهاي کهنسال مطلقاً مخيّرند.
مسئله 1036. نمازي که حمد و سوره آن بايد بلند خوانده شود، اگر روي علم و عمد آهسته خوانده شود، آن نماز باطل است، چنانکه نمازي که بايد آهسته خوانده شود، اگر با علم و عمد بلند خوانده شود، آن نماز باطل است؛ ولي اگر در جايي که بايد بلند خوانده شود، بر اثر فراموشي يا کوتاهي (نه تقصير) در يادگرفتن حکم شرعي آن، آهسته خوانده شد، نماز صحيح است و اگر در بين خواندن حمد و سوره يادش بيايد، يا به حکم شرعي آگاه شود، لازم نيست مقداري را که خوانده، دوباره بخواند.
مسئله 1037. صداي نمازگزار در نمازهايي که بايد بلند خوانده شوند، نبايد به صورت فرياد باشد، چنانکه در نمازهايي که بايد آهسته خوانده شوند، نبايد آنقدر کوتاه باشد که خود نمازگزار بدون مانع آن را نشنود؛ وگرنه در هر دو صورت، نماز باطل است.
مسئله 1038. نمازگزار بايد تمام کلمات واجب، اعم از قرائت و ذکر را، صحيح ادا نمايد. کسي که قادر بر تلفّظ صحيح نيست، به هر صورتي که ميتواند اکتفا نمايد و احتياط مستحب، آن است که نماز را به جماعت اقامه کند، هرچند تسبيحات اربع و ذکرهاي واجب ديگر را برابر با عجز خود ادا نمايد.
مسئله 1039. نمازگزاري که ميتواند کلمات و ذکر و دعاي واجب را صحيح ادا کند و آفتي در زبان ندارد، بايد همه آنها را فراگيرد تا صحيح ادا نمايد و در تنگي وقت، احتياط واجب، آن است که نماز را به جماعت اقامه نمايد. در صورت عدم امکان جماعت، نمازش با همان وصفي که دارد، صحيح است، هرچند بر اثر ياد نگرفتن کيفيّت اداي کلمات گناه کرده است.
مسئله 1040. بنا بر احتياط واجب براي ياد دادن احکام واجبِ نماز مزد نگيرند و مسئول اموال بيت المال بايد نياز ياد دهندۀ احکام واجب نماز را برطرف نمايد. دريافت مزد براي ياد دادن احکام مستحبِ نماز، جايز است.
مسئله 1041. تمام کلمات، حروف و حرکتهاي قرائت، ذکر و دعاي واجب نماز بايد بدون غلط ادا شود. ترک يا جابهجايي عمدي آنها موجب بطلان نماز است.
مسئله 1042. کسي که کلمه يا حرف يا حرکت خاص را صحيح بداند و برابر آن، نمازهاي گذشته را اقامه کرده باشد و بعد از آن بفهمد که درست نبوده، لازم نيست دوباره آن را در وقت ادا يا در خارج وقت، قضا نمايد.
مسئله 1043. کلماتي که داراي حروف متشابهاند و مخارج آنها متفاوت است - مانند «صاد و دال و زاء وظا» - در صورتي که برخي از آنها صحيح و بعضي غلط باشند، بايد صحيح آن ياد گرفته و ادا شود؛ نيز حرکت اول يا وسط کلمه را بايد ادا کرد؛ اما حرکت پايان کلمه، در صورتي که همواره آن را وقف - يعني ساکن - نمايد، فراگيري صحيح آن، لازم نيست و در صورت وقفِ به حرکت - بنا بر جواز آن - بايد حرکت آن را ياد بگيرد.
مسئله 1044. وقفِ به حرکت و وصلِ به سکون، جايز است، هرچند احتياط مستحب، ترک آن است. وقفِ به حرکت، آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر کند و بين اين کلمه و کلمه ديگر، لحظهاي ساکت شود و وصلِ به سکون، آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر نکند و بدون مکث، کلمه بعدي را بگويد.
مسئله 1045. اداي حروف از مخارج متعارف که در عرف عرب صحيح است، کافي است، هرچند مطابق قواعد تجويدي نباشد و در اين جهت، فرقي بين شَدّ (تشديد) و مدّ نيست.
مسئله 1046. مدِّ واجبِ احتياطي، جايي است که پس از حرف مدّ باشد. حرف مدّ عبارت است از واوي که قبل از او حرکت پيش (ضمّه) است و يايي که قبل از آن، حرکتِ زير (کسره) است و اَلِفي که پيش از آن، حرکت زَبَر (فتحه) است و پس از آن (در همان کلمه)، همزه باشد؛ مانند کلمه «جَاء» و «سُوء» و «جِيء» يا پس از آنها سکون لازم باشد مانند ﴿الضّالين﴾.
مسئله 1047. نمازگزار در رکعت سوم نماز مغرب و رکعت سوم و چهارم نماز ظـهـر و عـصـر و عشاء بايد حمـد بخواند يا يک مرتبه «سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ للهِ وَ لا اِلهَ إِلّا اللهُ وَ اللهُ أکبَر» بگويد. احتياط مستحب، سه بارگفتن آن است. نمازگزار ميتواند در رکعت سوم مثلاً حمد را بخواند و در رکعت چهارم تسبيحات اربع را يا به عکس. در اين جهت، فرقي بين نماز جماعت و فرادا نيست.
مسئله 1048. هر نمازگزار (اعم از زن و مرد) واجب است قرائت رکعت سوم و چهارم نماز را آهسته انجام دهند و اگر خواستند سورۀ حمد بخوانند به احتياط واجب بسم الله... را آهسته بگويند.
مسئله 1049. کسي که نميتواند تسبيحات را صحيح ادا کند، بايد در رکعت سوم و چهارم سوره حمد را بخواند.
مسئله 1050. هرگاه در رکعت اول يا دوم نماز سهواً تسبيحات بخواند و پيش از رکوع آگاه شود، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در حال رکوع يا پس از آن آگاه شود، نماز او صحيح است و در هر دو حال، بنا بر احتياط مستحب، جهت زياد نمودن تسبيحات، سجده سهو به جا آورد.
مسئله 1051. اگر در دو رکعت آخر نماز به عنوان اينکه دو رکعت اول نماز است، حمد بخواند، نماز او صحيح است؛ چه پيش از رکوع آگاه شود؛ چه در حال رکوع و چه پس از آن، چنانکه در دو رکعت اول نماز، به خيال آنکه دو رکعت آخر نماز است و حمد در آنها کافي است، سوره حمد بخواند، نماز او صحيح است؛ چه پيش از رکوع آگاه شود؛ يا پس از رفتن به رکوع. البته اگر قبل از رکوع آگاه شد، بنا بر احتياط واجب، سوره را بايد بخواند.
مسئله 1052. هرگاه در دو رکعت آخر نماز؛ قصد خواندن حمد داشت و تسبيحات بر زبان او آمد يا قصد گفتن تسبيحات داشت و حمد بر زبان او آمد، در صورتي که آنچه بر زبان او آمد اصلاً مورد قصد نماز او نبود، بايد آن را رها کند و دوباره حمد يا تسبيحات را به قصد نماز بخواند و در صورتي که عادت او اين بوده، هر کدام از اين دو بر زبان آمد، همان بهعنوان قرائت نماز باشد، کافي است.
مسئله 1053. کسي که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم نماز تسبيحات بخواند، اگر بدون قصد قرائت نماز، مشغول حمد شد، بايد آن را رها کند و دوباره حمد يا تسبيحات بخواند؛ ولي اگر از عادت خود غفلت نموده و به قصد امتثال دستور نماز، حمد را خواند، کافي است و نماز او صحيح است.
مسئله 1054. پس از تسبيحات رکعت سوم و چهارم، مستحب است استغفار کند؛ مثلاً بگويد «أَستَغفِرُاللهَ رَبِّي» و يا بگويد «اَللَّهُمَّ اغْفِر لي» و اگر در حال استغفار شک کند که حمد يا تسبيحات را گفته يا نه، به شک خود اعتنا نکند؛ امّا اگر استغفار را به عنوان ذکر مطلق که در هر حال مطلوب است - نه به عنوان دستور خاص در دو رکعت آخر نماز - گفته است، بايد به شک خود اعتنا کند و حمد يا تسبيحات را بگويد؛ نيز اگر در حال رفتن به رکوع و پيش از رسيدن به حدّ رکوع شک نمود، بايد برگردد و حمد يا تسبيحات را بگويد.
مسئله 1055. هرگاه شک کند که آيه يا ذکري از اذکار نماز را گفته يا نه، يا آن را صحيح ادا کرده يا نه، تا وارد جزء بعدي نماز نشده باشد، بايد آن را به صورت صحيح بگويد و اگر وارد جزء بعدي شد، لازم نيست به شک خود اعتنا کند، هرچند آن جزء بعدي رکن نباشد.
امور مستحب در قرائت نماز
مسئله 1056. مستحب است پيش از شروع در قرائت رکعت اول نماز بگويد: «أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ». حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آيه وقف نمايد. درصورتي که مأموم است؛ يا خود به تنهايي نماز اقامـه ميکند، بعد از حمـد بگويـد: «الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ». در رکعت اول هر نماز سوره ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ﴾ و در رکعت دوم آن ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ بخواند. پس از ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ بگويد: «کَذلِکَ اللهُ رَبِّي» ( يک تا سه بار). معاني آيات و اذکار را به ذهن آورده و خواهان نعمت الهي و برکناري از نقمت او باشد. «بِسمِ اللهِ...» را در نمازهايي که آهسته خوانده ميشود، بلند بخواند.
امور مکروه در قرائت نماز
مسئله 1057. يکم: ترک سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ در نمازهاي يک شبانه روز. دوم: خواندن ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ به يک نفس. سوم: يک سوره را در دو رکعت خواندن، مگر سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾.
احکام رکوع
مسئله 1058. در هر رکعت نماز، واجب است پس از قرائت به قصد رکوع، به اندازهاي خم شود که تمام انگشتهاي او، حتّي انگشت ابهام (شست) به زانو برسد، به صورتي که بتواند چيزي بر زانو بگذارد.
مسئله 1059. گذاشتن دست بر زانو در رکوع واجب نيست، هرچند احتياط آن است که دستها در حال رکوع بر زانو باشد.
مسئله 1060. رکوع بايد به صورت متعارف باشد، بنابراين خم شدن به طرف راست يا چپ و مانند آن کافي نيست، هرچند دستها به زانو برسد.
مسئله 1061. خم شدن بايد به قصد رکوع نماز باشد؛ نه براي گذاشتن چيزي بر زمين يا برداشتن چيزي از آن. اگر به قصد رکوع نماز خم نشد، دوباره بايد بايستد و قيام متصل به رکوع را حفظ نمايد؛ آنگاه به قصد رکوع خم شود و آنچه بدون قصد رکوع انجام داد، نماز را باطل نميکند، زيرا رکوع نبوده تا زيادۀ رکن شود.
مسئله 1062. کسي که دست يا زانوي او يا هردوي آنها بلندتر يا کوتاهتر از معمول يا تفاوت ديگري با اعضاي افراد متعارف دارد، بايد اندازۀ معمول و متعارف را معيار خود قرار دهد.
مسئله 1063. مقدار خم شدن براي رکوع در نماز نشسته، همان اندازۀ خم شدن براي رکوع در نماز ايستاده است، هرچند صورت او نزد يک جاي سجده نشود.
مسئله 1064. واجب است در رکوع، ذکر گفته شود و احتياط واجب است يک مرتبه: «سُبحانَ رَبِّيَ العَظِيمِ وَ بِحَمدِهِ» يا سه مرتبه: «سبحان الله» گفته شود. در تنگي وقت يا خطر و ضرر، يک مرتبه کافي است. افضل آن است که «سُبحانَ رَبِّيَ العَظِيمِ وَ بِحَمدِهِ» نيز، سه يا پنج يا هفت بار تکرار شود، چنانکه در سبحان الله، تکرار بيش از سه مرتبه، مستحب است. جمع بين تسبيح بزرگ و کوچک، جايز است.
مسئله 1065. ذکر رکوع بايد بدون فاصله و به عربي صحيح باشد و ترجمۀ فارسي آن، کافي نيست.
مسئله 1066. واجب است ذکر واجب رکوع، درحال آرامش بدن باشد و احتياط واجب است ذکر مستحب رکوع که به قصد خصوصيت رکوع ادا ميشود، در حال آرامش بدن باشد.
مسئله 1067. حرکت اندک که مانع صدق آرامش بدن نيست، اشکال ندارد؛ ولي ذکر در حال حرکت شديد که مانع صدق آرامش بدن است، کافي نيست و بايد در حال آرام شدن بدن، دوباره گفته شود.
مسئله 1068. ذکر رکوع بايد پس از رسيدن به حدّ رکوع باشد و ذکر پيش از رسيدن به حدّ رکوع کافي نيست و اگر عمداً به همان اکتفا شود، نماز باطل است.
مسئله 1069. اگر پيش از تمام شدن ذکر واجب رکوع، عمداً سر از رکوع بردارد، نماز او باطل است و اگر سهواً يا روي ضرورت سر بردارد، چنانچه پيش از خروج از حدّ رکوع يادش بيايد، يا ضرورت برطرف شود، بايد ذکر رکوع را تمام نمايد و اگر پس از خروج از حدّ رکوع يادش بيايد يا ضرورت برطرف شود نماز او صحيح است.
مسئله 1070. کسي که نتواند ذکر واجب در رکوع را در حال رکوع بگويد، ميتواند قبل از خروج از حدّ رکوع آن را تمام نمايد و اگر آن هم ممکن نباشد، ميتواند مقداري از آن را پيش از رسيدن به رکوع و مقداري از آن را در حال رکوع و مقداري از آن را در حال خروج از رکوع، يا در حال برخاستن از رکوع بگويد.
مسئله 1071. کسي که بر اثر بيماري يا سبب ديگر نميتواند در حال رکوع آرام باشد، بايد ذکر واجب را در حال رکوع بگويد، هرچند بدن او آرام نيست و نميتواند براي حفظ آرامش بدن، ذکر رکوع را در غير حال رکوع بگويد.
مسئله 1072. کسي که بدون تکيه نميتواند رکوع نمايد، بايد با تکيه دادن رکوع کند و اگر با تکيه دادن هم نتواند کامل نمايد، بايد به هر مقداري که مقدور اوست، خم شود و اگر اصل خم شدن مقدور او نباشد، هرچند به صورت نشسته باشد، بايد در حال ايستاده، با سر به قصد رکوع اشاره کند و به نيت برخاستن از رکوع سر بردارد و اگر اين مقدار نيز مقدور نباشد، بايد رکوع رفتن و برخاستن از رکوع را با بستن و بازکردن چشم انجام دهد و اگر از اين مقدار هم عاجز باشد، بايد در قلب نيت رکوع کند و ذکر آن را بگويد.
مسئله 1073. کسي که نميتواند ايستاده يا نشسته رکوع کند و براي رکوع فقط درحاليکه نشسته است کمي خم شود، بايد ايستاده نماز را اقامه کند و براي رکوع با سر اشاره نمايد.
مسئله 1074. کسي که بر اثر سانحه يا بيماري يا کهنسالي به صورت خميدگي درآمد، بهگونهاي که به هيچ وجه کمر او توان برآمدن براي ايستادن و پايين آوردن براي رکوع را ندارد، ميتواند رفتن به رکوع و برآمدن از آن را به قصد رکوع انجام دهد.
مسئله 1075. اگر نمازگزار پس از رسيدن به حدّ رکوع و آرام شدن بدن، سر بردارد و دوباره به قصد رکوع به حدّ رکوع برسد، نماز او باطل است و اگر بعد از رسيدن به حدّ رکوع و آرامش بدن، دوباره به قصد رکوع بيشتر خم شود، به صورتي که از حدّ رکوع خارج باشد و بار ديگر به حدّ رکوع برگردد، احتياط واجب آن است که نماز را دوباره اقامه نمايد.
مسئله 1076. ايستادن، بعد از تمام شدن وظيفه رکوع واجب است تا از حال قيامِ پس از رکوع به سجده برود، اگر با علم و عمد پيش از ايستادن، به سجده برود، نماز او باطل است و اگر بر اثر فراموشي وظيفۀ ايستادن پس از رکوع و آرامش بدن را ترک کند، نماز او باطل نيست.
مسئله 1077. کسي که رکوع را فراموش کرده و پيش از سجده نمودن به يادش بيايد، بايد بايستد؛ آنگاه به رکوع برود و اگر درحال خميدگي به رکوع برگردد، چون قيامِ متصل به رکوع را انجام نداده، نماز او باطل است.
مسئله 1078. اگر رکوع را فراموش کند و به سجده برود و پيش از سجدۀ دوم به يادش بيايد که رکوع را انجام نداده، بايد برگردد و بايستد و رکوع را بهجا آورد و براي سجدۀ زايد، دو سجدۀ سهو بهجا آورد و اگر در سجدۀ دوم يادش بيايد که رکوع را انجام نداده، نماز او باطل است.
مستحبات رکوع
مسئله 1079. اين امور براي رکوع مستحب است: 1. نمازگزار پيش از رکوع درحال ايستادن «الله اکبر» بگويد؛ 2. دستها را در حال تکبير بلند کند؛ 3. کف دستها را با انگشتان باز، روي زانو بگذارد؛ 4. زانوها را به پشت دهد؛ 5. پشت خود را صاف کند؛ 6. بين دو پا را نگاه کند؛ 7. ذکر رکوع را به فرد بگويد؛ نه به زوج مثلاً سه يا پنج يا هفت بار باشد؛ 8. بر پيامبر و آل او 9صلوات بفرستد؛ ولي نه به عنوان جزء ذکر رکوع؛ 9. دستها را بعد از رکوع بلند کند؛ 10. بعد از ايستادن بگويد: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه».
مسئله 1080. مستحب است زن در حال رکوع، دستها را بالاي زانو بگذارد و زانوها را به پشت ندهد.
مسئله 1081. رکوع نماز واجب و مستحب، در احکام مشترکاند و زيادۀ رکوع (عمداً يا سهواً) در نافله، احتياطاً موجب بطلان است، هرچند اقوا صحّت نماز است.
احکام سجود
مسئله 1082. نمازگزار بايد در هر رکعت بعد از رکوع، دو سجده بهجا آورد و سجده، آن است که به قصد تعظيم پروردگار، پيشاني، کف دو دست، دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمين بگذارد.
مسئله 1083. دو سجده، روي هم، از هر رکعت رکن است و با ترک عمدي يا سهوي هر دو، نيز افزودن عمدي يا سهوي دو سجده در يک رکعت، نماز باطل ميشود.
مسئله 1084. با ترک عمدي يک سجده، نماز باطل ميشود؛ ولي با ترک سهوي يک سجده يا دو سجده از دو رکعت، نماز باطل نميشود.
مسئله 1085. مدار رکن بودن سجده، نهادن پيشاني بر زمين است، به گونهاي که با ترک عمدي آن در يک سجود، يا ترک سهوي آن در دو سجود، نماز باطل ميشود، هرچند اعضاي ششگانۀ ديگر در هر دو سجده بر زمين نهاده شده باشند، چنانکه اگر پيشاني بر زمين نهاده شده باشد، ولي اعضاي ديگر سهواً بر زمين نهاده نشده باشند، نماز باطل نميشود.
مسئله 1086. واجب است در سجده، ذکري گفته شود و احتياط واجب، گفتن يک مرتبه «سُبحانَ رَبِّيَ الْأَعْلَي وَ بِحَمدِهِ» يا سه مرتبه «سبحان الله» است و بيش از آن، مستحب است، چنانکه مستحب است سه يا پنج يا هفت بار «سُبحانَ رَبِّيَ الْأَعْلَي وَ بِحَمدِهِ» گفته شود.
مسئله 1087. در حالت خطر يا ضرر يا تنگي وقت، گفتن يک بار «سبحان الله» کافي است.
مسئله 1088. واجب است بدن درحالت سجده آرام باشد، به گونهاي که ذکر واجب آن، با آرامش بدن انجام شود و بنا بر احتياط واجب براي ذکر مستحب سجود که به قصد خصوصيت سجده گفته ميشود، بايد بدن آرام باشد.
مسئله 1089. ذکر سجده بايد پس از گذاشتن پيشاني به زمين و آرام شدن بدن انجام شود؛ اگر عمداً پيش از گذاشتن پيشاني به زمين ذکر بگويد، يا قبل از تمام شدن ذکر، سر از زمين بردارد و بقيۀ ذکر را در حالت برداشتن پيشاني از زمين بگويد، نماز باطل است؛ ولي سهواً نماز باطل نميشود و اگر در حال سجود، يادش بيايد که مقداري از ذکر، پيش از رسيدن پيشاني به زمين بوده است، بايد دوباره بگويد.
مسئله 1090. در موقع ذکر سجده نميتواند يکي از اعضاي هفتگانه را از زمين بردارد و اگر چنين کرده، دوباره بايد پس از گذاشتن آن بر زمين، ذکر سجده را تکرار کند و اگر عمداً به همان اکتفا نموده، نماز باطل ميشود. برداشتن و گذاشتن غير پيشاني در غير حال ذکر، منعي ندارد.
مسئله 1091. هرگاه پيشاني را سهواً از زمين برداشت، نميتواند آن را دوباره به زمين بگذارد، زيرا زيادۀ سجده محسوب ميشود.
مسئله 1092. بعد از سجدۀ اوّل بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره به سجده رود.
مسئله 1093. جاي پيشاني نمازگزار و زانوها و جاي انگشتان پاي او نبايد بيش از چهار انگشت بسته بلندتر يا پستتر باشد و همسطح بودن ساير اعضاي سجود با هم و نيز نسبت به جاي پيشاني و نيز ملاحظه تفاوت چهار انگشت بسته، لازم نيست.
مسئله 1094. در زميني که شيب آن محسوس نيست، احتياط، حفظ مساوات جاي سجده و جاي زانوها و انگشتان پاست که بيش از چهار انگشت بسته بلندتر يا پايينتر نباشد، هرچند تفاوت اندک، اشکال ندارد.
مسئله 1095. اگر نمازگزار پيشاني خود را سهواً به جايي نهاده که از جاي زانوها و انگشتان پاي او بيش از چهار انگشت بلندتر يا کوتاهتر است و نميتواند جاي زانوها و انگشتان پا را با جاي سجده مناسب کند، به گونهاي که بيش از چهار انگشت تفاوت نباشد، اگر تفاوت در سطحْ به قدري است که عرفاً سجده صادق نيست، ميتواند سر را از جايي که نهاده است به جاي همسطح بکشد؛ يا از آنجا بردارد و به جايي که تفاوت بيش از چهار انگشت بسته نيست، بگذارد و اگر تفاوت در سطحْ به قدري است که عرفاً سجده صادق است و نميتواند جاي زانوها و انگشتان پا را با جاي سجده مناسب کند، ميتواند سر را به جاي مناسب در سطح بکشاند و اگر کشاندن سر ممکن نشد، بايد سر را بردارد و به جاي مناسب بگذارد و بعد از پايان نماز، دوباره آن را اقامه کند.
مسئله 1096. بايد بين پيشاني و آنچه بر آن سجده ميکند، مانعي براي رسيدن پيشاني به محلّ سجده نباشد. اگر مانعي در پيشاني - مانند موـ يا در جاي سجده بود، مثلاً مهري که بر آن سجده ميشود چرکين باشد، به صورتي که جرم روي آن قرار گرفته باشد، نه آنکه فقط رنگ آن عوض شده باشد، سجده باطل است.
مسئله 1097. واجب است در سجده، تمام کف دو دست، روي زمين قرار گيرد. در حالت خطر يا ضرر، نهادن پشت دستها کافي است. در صورت عدم امکان پشت دست، نهادن مچ و در صورت عدم امکان آن، گذاردن آرنج کفايت ميکند و در صورت عدم تمکن از آن، احتياط واجب، گذاردن بازوست.
مسئله 1098. واجب است در سجده، دو انگشت بزرگ پاها روي زمين قرار گيرد و در اين جهت، فرقي بين سر انگشتها و بين ظاهر يا باطن آنها نيست، هرچند احتياط مستحب، گذاردن خصوص سر انگشتهاست. گذاردن انگشتهاي ديگر به جاي انگشتهاي بزرگ، کفايت نميکند.
مسئله 1099. کسي که مقداري از شست پا را ندارد، يا نميتواند آن را بر زمين بگذارد، بايد بقيۀ آن را و اگر بقيه نداشت؛ يا نهادن آن ممکن نبود، ساير انگشتان را بر زمين بگذارد و اگر هيچ انگشتي ندارد، يا نهادن آنها ممکن نيست، بايد هر مقداري از پا را که ممکن است، بر زمين بگذارد.
مسئله 1100. احتياط مستحب است که سجده، به صورت عادي انجام شود و بهجا آوردن آن به صورت غير عادي، مانند آنکه در حال سجده سينه و شکم يا پاها را به زمين برساند، صحيح است، در حالتي که تمام اعضاي هفتگانۀ سجده بر زمين باشد.
مسئله 1101. محل سجده، يعني جايي که پيشاني بر آن نهاده ميشود، بايد پاک باشد، اگر چيزي که سجده بر آن صحيح است؛ مثلاً مُهر، روي فرش نجس باشد يا يک طرف آن نجس باشد و طرف پاک آن، محل سجده باشد، اشکال ندارد.
مسئله 1102. هرگاه پيشاني را بر اثر دُمَل يا غير آن نتوان بر زمين نهاد، در صورتي که تمام پيشاني چنين باشد، بر يکي از دو جبين سجده نمايد و اگر بر يکي از دو طرف پيشاني ممکن نبود، بر چانه سجده نمايد و اگر آن هم ممکن نبود، بايد به مقدار مقدور خم شود و با اشارۀ سر، سجده نمايد.
مسئله 1103. کسي که نميتواند پيشاني را بر زمين بگذارد، بايد هر اندازه که ميتواند پيشاني را بر جاي بلند - که سجده بر آن صحيح است - قراردهد؛ ولي تمام اعضاي ششگانۀ ديگر بايد روي زمين قرار گيرند و اگر غير از انگشتهاي پا را نميتواند بر زمين بگذارد، همان انگشتها را بايد بر زمين قرار دهد.
مسئله 1104. کسي که نميتواند براي سجده خم شود و پيشاني را روي زمين بگذارد، بايد پس از نشستن، سر را به اندازهاي که ميتواند، به نيّت سجده پايين بياورد و به قصد سر برداشتن از سجده، بالا بياورد و اگر حرکت دادن سر، مقدور او نبود، با باز و بسته نمودن چشمها به قصد سجده کردن اکتفا کند و در هر دو صورت، احتياط لازم است چيزي را که پيشاني بر او گذارده ميشود؛ مانند مُهر، بردارد و به پيشاني خود بگذارد و اگر سجده با اشارۀ سر يا چشمها ممکن نبود، در قلب نيّت کند و احتياط لازم است که با دست و مانند آن، براي سجده و سر برداشتن از آن اشاره شود.
مسئله 1105. کسي که نميتواند بنشيند، بايد ايستاده و با اشارۀ سر نيّت سجده نمايد و اگر ممکن نبود، با اشارۀ چشمها و اگر ممکن نبود، به نيّت قلبي اکتفا نمايد و احتياط لازم، اشاره کردن با دست و مانند آن است.
مسئله 1106. اگر به قصد سجده، پيشـاني را بر زمين نهاده و بدون اختيار، پيشاني از زمين بلند شد و بدون اختيار دوباره به زمين گذارده شد، همگي يک سجده محسوب ميشود و با انجام دادن سجدۀ دوم به وظيفۀ سجود عمل ميشود و اگر اين وضع براي سجدۀ دوم پيش آمد، وظيفه سجود به طور کامل انجام شده است و اگر بدون اختيار از زمين بلند شد، ليکن حفظ آن ممکن بود، درصورتي که در سجدۀ اوّل باشد، بايد سجدۀ دوم را انجام دهد و اگر در سجدۀ دوم باشد، نبايد به سجده برود. ترک ذکر سجده، در صورتي که بلند شدن سر از زمين، بدون اختيار باشد، اشکال ندارد.
مسئله 1107. پيشاني در سجود بايد بر زمين يا چيزي گذارده شود که از زمين ميرويد و خوراکي و پوشاکي نيست - چنانکه خواهد آمد - مگر در حال صحّت تقيه، که در اين حال ميتواند بر فرش و مانند آن، سجده کند و احتياط واجب است که با تمکّن از سجده روي سنگ يا حصير و... به صورتي که مخالف تقيه نباشد، بر فرش و مانند آن سجده نشود.
مسئله 1108. سجده بايد در حال آرام بودن بدن، نيز آرام بودن محلّ پيشاني در سجود باشد؛ وگرنه سجده باطل است. نمازگزاردن و سجده کردن روي تشک فنري يا پَر و مانند آن، که پس از نهادنِ پيشاني، مقداري پايين ميرود و آرام ميشود، اشکال ندارد.
مسئله 1109. هرگاه ناچار شود که در زمين گِل نماز بگزارد و نشستن و تشهّد و سجود مستلزم آلوده شدن بدن و لباس ميشود، ميتواند ايستاده نماز را اقامه نمايد و براي سجده با سر اشاره کند.
مسئله 1110. احتياط واجب آن است که پس از سجدۀ دوم در رکعت اوّل و سوم که تشهد ندارد، مقداري بنشيند(جلسه استراحت).
تنها موارد صحيح بودن سجده بر آن ها
مسئله 1111. سجده بايد بر زمين، خاک، سنگ يا چيزهايي باشد که از زمين روييده ميشود و خوراکي يا پوشاکي نيست؛ مانند گياه، برگ درخت، چوب و... . سجده بر چيزهاي معدني؛ مانند طلا، نقره، عقيق، فيروزه و... جايز نيست، سجده بر اقسام سنگهاي معدني، صحيح است.
مسئله 1112. احتياط واجب است که بر برگ مَو در حالتي که تازه است و موردِ خوراکي برخي است، سجده نشود؛ ولي سجده بر آن در حالت خشک شدن که خورده نميشود، اشکال ندارد.
مسئله 1113. سجده برگياهاني که خوراک حيوان است، نه انسان، صحيح است.
مسئله 1114. سجده بر گُلهايي که فقط به عنوان دارو پس از جوشاندن، نوشيده ميشود، صحيح است، هرچند احتياط مستحب، ترک سجده بر آنهاست.
مسئله 1115. سجده بر ميوۀ نارس، گرچه فعلاً خورده نميشود، صحيح نيست و سجده بر گياهي که فقط در برخي از شهرها خورده ميشود، در همان شهرها صحيح نيست و در شهرهايي که خوردن آن معمول نيست، احتياط واجب، ترک سجود بر آن است.
مسئله 1116. سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ، صحيح است، هرچند پخته شوند، چنانکه سجده بر آجر و کوزۀ گِلي که پخته شدهاند، جايز است.
مسئله 1117. سجده بر کاغذي که آن را از چيزي که سجده بر آن صحيح است - مانند چوب و برگ درخت - ساخته باشند، صحيح است و اگر آن را از چيزي که سجده بر آن صحيح نيست - مانند پوشاکي و خوراکي - ساخته باشند، صحيح نيست و اگر غالب کاغذها از غيرخوراکي و غير پوشاکي ساخته ميشود و کاغذي مورد شک واقع شود، ميتوان بر آن سجده نمود.
مسئله 1118. سجده بر تربت حضرت سيد الشهداء علیهالسلام افضل از سجده بر ساير چيزهايي است که سجده بر آنها صحيح است. پس از آن، در فضيلت، خاک و سپس سنگ و پس از سنگ، گياه است.
مسئله 1119. اگر در تمام وقت نماز چيزي که سجده بر آن صحيح است، ندارد يا دارد، ولي بر اثر مانع طبيعي؛ مانند سرما و گرما يا مانع اجتماعي؛ مانند تقيه نميتواند بر آن سجده کند، بر لباس پنبهاي يا کتاني خود سجده نمايد (هرچند خصوصيتي براي آن نيست) و اگر آن مقدور نبود، بر پشت دست خود سجده نمايد و اگر آن نيز ممکن نبود، بر کالاهاي معدني؛ مانند عقيق يا فيروزه سجده کند.
مسئله 1120. محل سجده بايد آرام باشد، هرچند پس از گذاردن پيشاني بر آن، مقداري ناآرام باشد؛ ولي بعد از چند لحظه آرام ميشود؛ مانند خاک سستي که با گذاردن پيشاني روي آن ناآرام شده؛ ولي بعداً آرام ميشود. البته ذکر سجده بايد کاملاً در حال آرامش محلّ سجده باشد.
مسئله 1121. اگر در سجدۀ اوّل، چيزي که بر آن سجده نمود - مثلاً مهر - به پيشاني وي چسبيد و بدون آنکه آن چيز(مهر) را بردارد، دوباره به سجده رَوَد، مانعي ندارد، هرچند بهتر است که آن چيز (مهر) را بردارد و به سجده برود.
مسئله 1122. هرگاه در بين نماز چيزي که سجده بر آن صحيح است، از بين برود و بر اثر تنگي وقت يا مانع ديگر، نتواند نماز را رها کند و دوباره اقامه نمايد، بايد بر لباس پنبهاي يا کتاني (هرچند خصوصيتي براي آن نيست) سجده کند و اگر آن نيز مقدور نبود، بر پشت دست سجده نمايد و در غير اين صورت، بر کالاهاي معدني - مانند عقيق يا فيروزه - سجده کند.
مسئله 1123. هرگاه در حال سجده آگاه شود که پيشاني را بر چيزي نهاده است که سجده بر آن باطل است، بايد پيشاني را بدون برداشتن از زمين به روي چيزي بکشد که سجده بر آن صحيح است و اگر بر اثر تنگي وقت يا مانع ديگر، نتواند نماز را رها کند و دوباره اقامه نمايد، بايد برابر حکم مسئلۀ قبلي عمل نمايد.
مسئله 1124. هرگاه پس از سجده آگاه شود که پيشاني را بر چيزي نهاده است که سجده بر آن باطل است، اشکال ندارد، هرچند بعد از دو سجده از يک رکعت، آگاه گردد.
مسئله 1125. سجده براي غير خدا حرام است. سجدۀ فرشتگان براي حضرت آدم عليهالسلام نبود، زيرا وي به مثابۀ قبله بود، چنانکه سجدۀ حضرت يعقوب عليهالسلام و فرزندان او براي حضرت يوسف عليهالسلام نبود، بلکه به منظور شکر خدا بود. آنچه برخي از زائران قبور امامان معصوم: به صورت سجده انجام ميدهند، اگر به منظور شکر نعمت توفيق به زيارت آنان باشد، اشکال ندارد و اگر مقصود خضوع در برابر آنها باشد، حرام است و براي پرهيز از توهّم برخي، سزاوار است که چنين کاري انجام نشود.
امور مستحب در سجده
مسئله 1126. براي سجده چند چيز مستحب است: 1. نمازگزار پس از سر برداشتن از رکوع، در نمازِ ايستاده يا نشسته، براي رفتن به سجده تکبير بگويد. 2. مرد، هنگام رفتن به سجده، اوّل دستها را و زن، اوّل زانوها را بر زمين بگذارد. 3. بيني را در حال سجده بر چيزي که سجده بر آن صحيح است بگذارد. 4. در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد و سر انگشتان رو به قبله باشد. 5. در سجده دعا کند و رفع حاجت خود را از خدا بخواهد و دعاهاي وارد شده را بخواند. 6. پس از سجده، بر ران چپ بنشيند و روي پاي راست را بر کف پاي چپ بگذارد. 7. پس از هر سجده و نشستن و آرام شدن تکبير بگويد. 8. بعد از سجدۀ اوّل و نشستن و آرام شدن بدن بگويد: «أَستَغفِرُاللهَ رَبِّي وَ أَتـُوبُ إِلَيهِ». 9. سجده را طول بدهد. 10. موقع نشستن، دستها را روي رانها بگذارد.11. براي رفتن به سجدۀ دوم در حال آرامي بدن، تکبير بگويد. 12. در سجدهها صلوات بفرستد. 13. موقع برخاستن، زانوها را پيش از دستها از زمين بردارد و امور ديگري که در کتابهاي مبسوط آمده است.
امور مکروه در سجده
مسئله 1127. مکروه است که در حال سجده قرآن خوانده شود، چنانکه خواندن آن در رکوع مکروه است؛ نيز فُوتکردن جاي سجده براي بر طرف نمودن گرد و غبار. اگر بر اثر فُوت کردن، دو حرف از دهان نمازگزار عمداً خارج شود، نماز باطل است؛ همچنين نگهداشتن دو دست بر زمين و بلند نکردن آنها بين دو سجده و انجام دادن امور ديگر در حال سجده، مکروه است که در کتابهاي مبسوط فقهي مطرحاند.
سجدۀ واجب قرآن
مسئله 1128. در چهار سورۀ قرآن، آيۀ سجده هست: آيۀ 15 سورۀ «سجده»، آيۀ 37 سورۀ «فصّلت»، آيۀ 62 سورۀ «نجم» و آيۀ 19 سورۀ «علق». هر کس يکي از اين چهار آيه را بخواند يا گوش فرا دهد، پس از تمام شدن آيه، فوراً بايد سجده کند و اگر آن را فراموش کرده، هر وقت يادش آمد، بايد سجده نمايد.
مسئله 1129. هرگاه کسي آيۀ سجده را بخواند يا خواندن ديگري را استماع کند - يعني گوش فرا دهد - دو سجده بر او واجب است و اگر به گوش او برسد، بدون آنکه درصدد گوش دادن آن باشد، يک سجده کافي است، هرچند احتياط مستحب، دو بار سجده نمودن است.
مسئله 1130. در حال سجدۀ تلاوت، اگر خود آيۀ سجده را بخواند يا به خواندن ديگري گوش فرا دهد، بايد بعد از سر برداشتن از سجدۀ قبلي، دوباره سجده کند.
مسئله 1131. شنيدن اختياري آيۀ سجده، از کسي که قصد خواندن قرآن ندارد، سجده ندارد؛ نيز گوش فرا دادن به ضبط صوت، موجب سجده نميشود؛ ولي گوش دادن به صداي قاري قرآن که مستقيم از رسانه پخش ميشود، سجده دارد.
مسئله 1132. گوش دادن به قرائتِ نابالغ و نامحرم سجده دارد؛ ولي گوش دادن به خواندن کودک غيرمميز و انسان خوابيده يا ديوانه، سجده ندارد.
مسئله 1133. خواندن يا گوش دادن به ترجمۀ آيۀ سجده، سبب وجوب سجده نميشود.
مسئله 1134. واجب است که سجدۀ تلاوت، طوري باشد که عرفاً آن را سجده گويند و بنا بر احتياط واجب، پيشاني بر چيزي گذاشته شود که سجده بر آن صحيح است. رعايت ساير شرايط سجدۀ نماز، مانند قبله، طهارت، ستر عورت و... لازم نيست.
مسئله 1135. در سجدۀ آيۀ قرآني، ذکر واجب نيست، چنانکه تشهد و تسليم و مانند آن، واجب نيست. هرچند ذکر سجدۀ تلاوت، مستحب است و به هر ذکري ميتوان اکتفا نمود؛ ليکن بهتر است که گفته شود: «لاَ إلَهَ إلَّا اللهُ حَقّاً حَقّاً، لاَ إلَهَ إلَّا اللهُ إيمَاناً وَ تَصدِيقاً؛ لاَ إلَهَ إلَّا اللهُ عُبُوديةً وَ رِقّاً، سَجَدتُ لَکَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لاَ مُستَنکِفاً وَلاَ مُستَـکبِراً بَل أَنَا عَبد ذَليلٌ ضَعِيفٌ خَائِفٌ مُستَجِيرٌ» يا گفته شود: «أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِن سَخَطِکَ وَ بِمُعَافَاتِکَ عَن عُقُوبَتِکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنکَ، لاَ اُحصِي ثَنَائاً عَلَيکَ؛ أَنتَ کَمَا أَثنَيتَ عَلَي نَفسِکَ».
سجدۀ شکر
مسئله 1136. مستحب است در برابر نعمتِ رسيده يا نقمت رفع شده، سجده انجام شود. نعمت، گاهي مادّي است و زماني معنوي - مانند اداي فريضه يا نافله - و گاهي سياسي است و زماني اجتماعي. نظام اسلامي را تقويت کردن و وحدت جامعه را تأمين نمودن، همگي سجدۀ شکر دارد. صحّت سجدۀ شکر، مشروط به ذکر نيست و فقط نهادن پيشاني به قصد تعظيم پروردگار بر زمين، کافي است. مستحب است که گفته شود: «شکراً لله».
احکام تشهّد و سلام
مسئله 1137. واجب است در رکعت دوم نمازها، نيز رکعت پاياني نماز مغرب و نماز ظهر و عصر و عشاء، بعد از سجدۀ دوم، تشهّد بخواند؛ يعني بگويد: «أشهَدُ أن لَا إلَهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شريکَ لَهُ وَ أشهدُ أنَّ مُحمّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ؛ اللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد». نماز وَتر که يک رکعت است، تشهّد دارد.
مسئله 1138. واجب است نمازگزار در حال تشهّد: 1. بنشيند. 2. آرام باشد. 3. ترتيب را رعايت کند؛ يعني دو شهادت را بر صلوات مقدّم بدارد. 4. موالات و پي درپي بودن کلمات را حفظ کند. 5. کلمات و حروف را به صورت صحيح و مطابق قواعد عربي بگويد.
مسئله 1139. اگر نمازگزار تشهّد را فراموش کند و برخيزد و پيش از رکوع يادش بيايد، بايد بنشيند و تشهّد را بخواند و برخيزد و وظيفه رکعت را انجام دهد و پس از نماز، دو سجدۀ سهو جهت قيام بيجا بهجا آورد و اگر بعد از رفتن به رکوع يا پس از سربرداشتن از آن يادش بيايد، بايد نماز را تمام کند و بعد از سلام نماز، تشهّد فراموش شده را قضا کند و دو سجدۀ سهو بهجا آورد.
مسئله 1140. برخي از امور مستحب در تشهّد چنين است: 1. نمازگزار بر ران چپ بنشيند و روي پاي راست را بر کف پاي چپ بگذارد. 2. پيش از کلمات واجبِ تشهّد بگويد: «الْحَمدُ لله» يا «بِسم اللهِ و باللهِ و الحمدُ للهِ و خَيرُ الأسماءِ للهِ». 3. دست را بر رانها بگذارد. 4. انگشتها را به هم بچسباند. 5. به دامان خود نگاه کند. 6. پس از تمام شدن تشهّد بگويد «وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ».
مسئله 1141. پس از تشهّد آخر نماز، درحاليکه نشسته و بدن آرام است، مستحب است بگويد: «السَّلامُ عَلَيْکَ أيُّهَا النَّبيُّ وَ رَحْمَةً اللهِ وَ بَـرَکاتُهُ» و واجب است بعد از آن بگويد: «السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ» يا بگويد: «السَّلامُ عَلَيْکُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ» و احتياط واجب است که به اوّلي اکتفا نشود و اکتفا به دومي، صحيح است.
مسئله 1142. ترک عمدي سلام، نماز را باطل ميکند و ترک سهوي آن، باعث بطلان نماز نيست. اگر پس از فراموشي آن و پيش از بههمخوردن صورت نماز و قبل از انجام دادن کاري که عمدي يا سهوي آن نماز را باطل ميکند - مانند پشت به قبله کردن - يادش بيايد، بايد سلام را بگويد و نماز او صحيح است و اگر پس از بههمخوردن صورت نماز، يا بعد از باطل شدن نماز يادش بيايد، فقط دو سجدۀ سهو دارد.
مسئله 1143. اگر سلام را فراموش کند و پيش از به هم خوردن صورت نماز کاري انجام دهد که نماز را مطلقاً باطل ميکند و بعداً يادش بيايد، احتياط واجب است که نماز را دوباره اقامه کند و سجدۀ سهو، لازم نيست.
احکام ترتيب نماز
مسئله 1144. واجب است ترتيب افعال و اقوال نماز رعايت شود و ترک عمدي آن و اکتفا به همان غير مرتب، باعث بطلان نماز است و ترک سهوي ارکان آن، به صورتي که با ترک سهوي رکن سابق - مانند رکوع - مثلاً وارد رکن بعدي - مانند سجود - شود، نماز باطل خواهد شد.
مسئله 1145. اگر رکني فراموش شود و عملي که رکن نيست انجام گيرد و پس از آن يادش بيايد، بايد نمازگزار رکن فراموش شده را بهجا آورد و آنچه را اشتباهاً پيش از رکن انجام داده، دوباره بهجا آورد.
مسئله 1146. اگر چيزي که رکن نيست، فراموش شود و نمازگزار وارد رکن بعدي شده باشد، آنگاه به ياد آيد، مثلاً حمد فراموش شود و پس از رکوع به ياد آيد، نماز صحيح است، فقط بنا بر احتياط واجب، دو سجدۀ سهو بهجا ميآورد.
مسئله 1147. اگر چيزي که رکن نيست، فراموش شود و بعد از جزءِ ديگر که آن نيز رکن نيست، به ياد آيد، بايد نمازگزار برگردد و آن جزءِ فراموش شده را بهجا آورد و اجزاي بعدي را با حفظ ترتيب تکرار کند؛ مثلاً اگر پيش از حمد، سوره را بخواند و قبل از رکوع يادش بيايد، بايد حمد را بخواند و بنا بر احتياط واجب، سوره را تکرار نمايد.
مسئله 1148. اگر سجدۀ اوّل را اشتباهاً به قصد سجدۀ دوم بهجا آورد و سجدۀ دوم را اشتباهاً به قصد سجدۀ اوّل انجام دهد، ترتيب به هم نميخورد و نماز، صحيح است.
احکام موالات
مسئله 1149. واجب است نمازگزار افعال و اذکار نماز را پشت سر هم بهجا بياورد، به صورتي که عرفاً وحدت اتصاليِ آن محفوظ بماند و اگر فاصلۀ بين اجزاي نماز به قدري باشد که نگويند نماز ميخواند، نماز او باطل است، هرچند ايجاد فاصلۀ زياد، سهوي باشد.
مسئله 1150. هرگاه نمازگزار سهواً بين حروف يک کلمه يا کلمات، يک جمله فاصله بيندازد، بدون آنکه صورت نماز عرفاً محو شده باشد، اگر وارد رکن بعدي نشده، بايد آن حروف يا کلمات را پشت سر هم بياورد و اگر وارد رکن بعدي شده، نمازش صحيح است.
مسئله 1151. طول دادن قرائت با خواندن سورههاي بزرگ و اِطالۀ رکوع، سجود، نيز قنوت بر اثر کثرت ذکر و دعا تا موجب از بين رفتن وقت نماز نشود، منعي ندارد.
احکام قنوت
مسئله 1152. مستحب است در تمام نمازهاي واجب و مستحب، پيش از رکوع رکعت دوم، قنوت خوانده شود. قنوت نماز وَتر که يک رکعت است، پيش از رکوع آن است و قنوت نماز جمعه دوبار است؛ يکي پيش از رکوع رکعت اوّل و ديگري پس از رکوع رکعت دوم و نماز آيه (آيات) پنج قنوت دارد و نماز عيد فطر و عيد قربان در رکعت اوّل، پنج قنوت و در رکعت دوم، چهار قنوت دارند. قنوت نماز «شَفْع» به اميد مطلوب بودن، انجام شود.
مسئله 1153. قنوت نماز، کيفيت ويژه دارد که با مطلق ذکر و دعاي مشروع در نماز متفاوت است و آن اين است که نمازگزار دستها را تا مقابل صورت بلند کند و کف دستها را رو به آسمان قرار دهد و به اميد ثواب، انگشتها را به جز انگشت شست، به هم بچسباند و نگاه وي در حال قنوت به کف دستهايش باشد.
مسئله 1154. در قنوت، هر دعا و ذکري کافي است، هرچند بهتر است، گفته شود: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ الْحَليمُ الْکَريمُ، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ الْعَلِي الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرشِ الْعَظيمِ وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ».
مسئله 1155. مستحب است قنوت نماز، بلند خوانده شود، هرچند نماز مانند ظهر و عصر، اخفاتي و آهسته باشد؛ خواه نمازگزار امام جماعت باشد يا منفرد؛ ولي اگر مأموم بود، سعي شود که صداي او را امام نشنود.
مسئله 1156. قنوت در نماز مستحب است، ازاينرو ترک عمدي آن، جايز است و اگر نمازگزار آن را فراموش کند و پيش از رسيدن به رکوع يادش آيد، برميگردد و قنوت را انجام ميدهد و اگر در حال رکوع يادش بيايد، پس از رکوع، آن را قضا ميکند و اگر در حال سجده يادش بيايد، بعد از پايان نماز، آن را قضا مينمايد.
احکام تعقيب نماز
مسئله 1157. مستحب است نمازگزار پس از نماز در حالي که رو به قبله و با طهارت است، به ذکر، دعا، تلاوت و مانند آن که وارد شده، اشتغال داشته باشد. کار نيک، مانند تفکّر در عظمت خدا و گريۀ هراس از دوزخ يا شوق به بهشت يا اشتياق به لقاي الهي، از نمونههاي خوبِ تعقيب نماز است. از بهترين ذکر تعقيبي، تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام است و آن به اين ترتيب است: سي و چهار بار «الله اکبر»، سي و سه بار «الحمد لله» و سي و سه بار «سبحان الله»، هرچند تقديم «سبحان الله» بر «الحمد لله» صحيح است؛ ليکن اَولي تقديم «الحمد لله» بر «سبحان الله» است.
مسئله 1158. استحباب تعقيب، اختصاصي به نماز واجب ندارد، بلکه پس از نماز نافله نيز تعقيب مستحب است، چنانکه تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام اختصاصي به تعقيب ندارد، بلکه خودش استحباب دارد و هنگام خواب نيز مستحب است. سجدۀ شکر، پس از هر نماز، نيز بعد از رسيدن هر نعمت و زوال هر نقمت، چنانکه قبلاً بيان شد، مستحب است.
صلوات بر پيغمبر صلياللهعليهوآله
مسئله 1159. صلوات بر پيغمبر صلياللهعليهوآله از مستحبات مؤکّد است، چنانکه مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد صلياللهعليهوآله و احمد صلياللهعليهوآله ، نيز لقب و کنيۀ آن حضرت مانند مصطفي صلياللهعليهوآله و ابوالقاسم صلياللهعليهوآله گفته يا شنيده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.
مسئله 1160. هنگام نوشتن نام يا لقب يا کنيۀ آن حضرت صلياللهعليهوآله مستحب است صلوات هم نوشته شود. ياد قلبي آن حضرت با ياد قلبي صلوات همراه باشد، بهتر است.
مُبْطِلات نماز
مسئله 1161. چند چيز نماز را باطل ميکند، بهصورتيکه اگر پيش از نماز باشد، مانع تحقّق اصل نماز است و اگر در وسط نماز پديد آيد، مايۀ بطلان آن ميشود./ برخي از آنها مخصوص وسط نماز هستند:
يکم. يکي از شرطهاي صحت نماز حاصل نباشد؛ يا يکي از موانع آن در بين نماز موجود باشد، پس اگر در وسط نماز بفهمد که ساتر عورت او غصبي است، يا لباس او از حيوان حرامگوشت است، يا لباس بدن وي نجس است، نميتواند با همان وضع نماز را ادامه دهد.
دوم. چيزي که طهارتِ معتبر در نماز را از بين ببرد؛ يعني در بين نماز - عمداً يا سهواً يا از روي ناچاري - چيزي پيش آيد که سبب از بين رفتن طهارت است؛ مثل اينکه ادرار از او خارج شود که نماز او باطل ميشود؛ ولي کسي که نميتواند از بيرون آمدن ادرار يا مدفوع خودداري کند، بايد به دستوري که در احکام وضو بيان شده عمل کند. چنانچه از مستحاضه خون خارج شود، درصورتيکه به روش بيانشده در احکام استحاضه عمل کند، نماز او صحيح است. کسي که سلام نماز را فراموش کند و آنگاه طهارت او از بين رود، نماز او صحيح است، هرچند احتياط اعاده آن است.
مسئله 1162. کسي که بياختيار به خواب رفته و پايان نماز را احراز نکرده باشد و نميداند در بين نماز خوابش برده يا پس از آن، به احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بهجا آورد؛ ولي اگر تمام شدن نماز را بداند اما نميداند که خوابيدن او در بين نماز بوده يا پس از آن، نمازش صحيح است.
مسئله 1163. کسي که ميداند به اختيار خودش خوابيده و شک کند که پس از نماز بوده يا در ميان نماز يادش رفته که در حالت نماز است و خوابيده، نماز او صحيح است.
مسئله 1164. اگر کسي در حال سجده از خواب بيدار شود و بداند که نماز را تمام کرده است، ولي نداند در بين نماز بر اثر غفلت از حالت نماز خوابيد يا پس از آن - مثلاً در سجده شکر خوابيد - نماز او صحيح است؛ ولي اگر تمام شدن نماز را نداند و فقط احتمال دهد که آن را تمام کرده و خوابيده، به احتياط واجب نماز را دوباره بهجا آورد.
سوم. همانند برخي از فرقههاي اسلامي دستها را در حال نماز به قصد اينکه در نماز معتبر است، روي هم بگذارد، که احتياطاً نماز را باطل ميکند.
مسئله 1165. هرگاه براي ادب دستها را روي هم بگذارد، اگرچه مثل آنها نباشد، احتياطاً دوباره نماز بگزارد؛ ولي اگر از روي فراموشي يا ناچاري يا براي کار ديگري مثل خاراندن دست و مانند آن دستها را روي هم بگذارد، اشکال ندارد.
چهارم. پس از خواندن حمد به قصد مشروع بودن، آمين بگويد، که بنا بر احتياط واجب، نماز را باطل ميکند؛ ولي اگر اشتباهاً يا از روي تقيه و ناچاري باشد، نمازش باطل نميشود.
پنجم. عمداً يا سهواً تمام بدن نمازگزار پشت به قبله قرار گيرد؛ يا تمام بدن او به سمت راست يا چپ قبله برگردد، هرچند اين حالت در زمان قرائت نماز نباشد و اگر عمداً (نه سهواً) به اندازهاي برگردد که نگويند رو به قبله قرار دارد، نماز او باطل است، هرچند به طرف راست يا چپ نباشد، بلکه صرفاً روبرگرداندن از قبله باشد.
مسئله 1166. صورت نمازگزار غير از تمام بدن اوست و اگر عمداً تمام صورت را به سمت راست يا چپ قبله برگرداند، نماز باطل ميشود، بلکه اگر سهواً هم صورت را به اين مقدار برگرداند، به احتياط واجب دوباره نماز بگزارد و لازم نيست نمازي را که به آن مشغول است، تمام کند؛ ولي چنانچه سر را کمي بگرداند، عمدي باشد يا به اشتباه، نمازش باطل نميشود. لازم است توجه شود که جريان استقبال قبله غير از استقرار بدن در حال نماز است.
ششم. عمداً کلمهاي به زبان آورد که از آن چيزي را قصد کند، اگرچه بيمعنا و يک حرف هم باشد، اگر آنچه از دهان خارج کرده، دو حرف يا بيشتر باشد، نماز او باطل ميشود و بايد آن را رها کند و دوباره نماز بگزارد و اگر يک حرف بيمعنا باشد، به احتياط واجب نماز را تمام کند و دوباره بهجا آورد؛ ولي چنانچه به زبان آوردن آن، سهوي يا بياختيار باشد، نماز باطل نميشود.
مسئله 1167. تکلّم سهوي آن است که کلام را عمداً به زبان ميآورد؛ ولي با سهو از اينکه در حالت نماز است و سهو از اينکه تکلّم در حال نماز جايز نيست، پس منظور از تکلّم سهوي، سبقِ لسان و مانند آن نيست که نتوان صدور کلام را به نمازگزار نسبت داد، هرچند سهوي باشد.
مسئله 1168. اگر کلمهاي به زبان آورد که يک حرف دارد، چنانچه آن کلمه با معنا باشد - مثل «ق» که در زبان عرب به معناي «نگهدار» است - و معنايش را بداند و آن را قصد کند، نمازش باطل ميشود، بلکه اگر معناي آن را قصد نکند، ولي ملتفت معناي آن باشد، به احتياط واجب دوباره نماز بگزارد.
مسئله 1169. اگر نمازگزار به يک حرف تکلّم کرد؛ ولي بر اثر اشباع حرف يکم، حرف دوم پديد آمد، نماز باطل ميشود و اگر دومي بر اثر اشباع حرف يکم پديد نيايد، احتياط واجب، اتمام نماز و اعادۀ آن است.
مسئله 1170. صدور کلمه بر اثر سرفه کردن و آروغ زدن و آه کشيدن و عطسه کردن قهري و مانند آن، نه عمدي است؛ نه سهوي، ازاينرو حکمي ندارد و در نماز اشکال ندارد، چنانکه خود سرفه که بياختيار پديد ميآيد، به نماز آسيبي نميرساند.
مسئله 1171. گفتن آخ و آه و مانند اينها که دو حرفاند، اگر عمدي باشد، نماز را باطل ميکند، مگر به قصد مناجات با خدا، و مقصود وي «آه من ذنوبي» و مانند آن باشد.
مسئله 1172. اگر کلمهاي مثل «الله اکبر» را - که مصداق ذکر خداست - به قصد ذکر بگويد و ميداند که با گفتن اين کلمه کسي متوجه مطلوب نمازگزار ميشود، اشکال ندارد؛ ولي چنانچه به قصد فهماندن چيزي به ديگري بدون قصد ذکر، آن کلمه را بگويد، نيز اگرچه قصد ذکر هم داشته باشد، نماز او باطل ميشود.
مسئله 1173. در بطلان نماز به تکلّم عمدي، لازم نيست که مخاطب وجود داشته باشد، چنانکه بنا بر احتياط واجب بين اختيار و اضطرار فرقي نيست.
مسئله 1174. خواندن قرآن در نماز، غير از چهار آيه که سجدۀ واجب دارد - و در احکام جنابت ذکر شد - و نيز دعا کردن در نماز اشکال ندارد، اگرچه به فارسي يا زبان ديگر باشد، هرچند به احتياط مستحب فقط عربي باشد.
مسئله 1175. خواندن قرآن بايد به قصد قرآن بودن باشد. اگر کلمه يا کلامي مشترک ميان قرآن و غير قرآن باشد و به قصد قرآن خوانده نشود و دعا هم نباشد، نماز را باطل ميکند.
مسئله 1176. اگر کلمات يا آياتي از حمد و سوره يا دعا و ذکرهاي نماز را به عمد يا به احتياط، چند بار بگويد، تا وقتي که از روي وسواس و به قصد جزئيت نماز نباشد، اشکال ندارد و اگر بر اثر وسوسه يا به قصد جزئيت نماز باشد، اشکال دارد.
مسئله 1177. سلام کردن نمازگزار به ديگري در حال نماز، جايز نيست و نماز را باطل ميکند؛ ولي اگر ديگري به او سلام کند، جوابش در نماز جايز، بلکه واجب است.
مسئله 1178. جواب سلام در حال نماز بايد مانند خود سلام باشد؛ مثلاً اگر سلامکننده گفت: «سلام عليک» نمازگزار نيز بايد بگويد: «سلام عليک» و چنانچه سلامکننده گفت: «سلام عليکم» نمازگزار بايد بگويد: «سلام عليکم» و اگر او گفت: «السلام عليک» يا «السلام عليکم» نمازگزار بايد بگويد: «السلام عليک» يا «السلام عليکم»، هرچند جواب به هر کدام از صيغههاي يادشده کافي است. قصد جواب در تمام اين عبارتها لازم است.
مسئله 1179. انسان بايد جواب سلام را در نماز يا در غير نماز، فوري بگويد و اگر به عمد يا با فراموشي جواب سلام را به تأخير اندازد، بهگونهايکه اگر جواب دهد، جواب آن سلام حساب نشود، چنين جوابي در غير حال نماز واجب نيست و چنانچه در نماز باشد، جايز نيست، هرچند در صورت ترک عمدي معصيت کرده است.
مسئله 1180. جواب سلام بايد به گونهاي باشد که سلامکننده آن را بشنود؛ ولي اگر سلامکننده ناشنوا بود يا به سرعت گذشت، بايد جواب سلامش به صورت رايج داده شود.
مسئله 1181. سلام، تحيّت است؛ نه دعا يا ذکر، و جواب آن نيز تحيّت است؛ نه دعا يا ذکر؛ و بر نمازگزار جواب سلام به عنوان تحيّت واجب است؛ نه بيش از آن؛ ولي ميتواند جواب سلام را به عنوان دعا براي سلام کننده بدهد؛ يعني مقصود وي از «سلام عليک» اين باشد که از خدا سلامتي او را درخواست کند.
مسئله 1182. قصد قرآنيّت، با جواب سلام که تحيت است، منافات دارد؛ يعني با قصد قرآنيّت، جواب سلام - که واجب است - حاصل نميشود.
مسئله 1183. جواب سلام مرد، زن و کودک اهل تميز - يعني بچهاي که خوب و بد را ميفهمد و معناي سلام را هم ميداند - واجب است؛ خواه در نماز باشد يا بيرون از آن؛ نيز خواه سلام کننده مَحرم باشد يا نامَحرم.
مسئله 1184. جواب سلام در نماز واجب است و اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد، معصيت کرده؛ ولي نمازش صحيح است.
مسئله 1185. اگر سلام کننده به صورت غلط سلام کند که سلام حساب نشود، جواب آن در غير حال نماز واجب نيست و در حال نماز جايز نيست و اگر سلام محسوب شود، جواب آن به صورت صحيح واجب است.
مسئله 1186. جواب سلام کسي که قصد جدّي ندارد، بلکه از روي مسخره يا شوخي و طنز باشد، واجب نيست و در حال نماز جايز نيست.
مسئله 1187. جواب سلام مُلحِد يا مُشرِک در حال غير نماز واجب نيست و در حال نماز جايز نيست. جواب سلام اهل کتاب، مطابق احتياط لازم است و در جواب فقط گفته شود «سلام» يا فقط بگويد «عليک» و درصورتيکه جواب سلام غير مسلمان نظير جواب سلام مسلمان نباشد و مفسدۀ اجتماعي پديد ميآيد، ميتوان به قصد قرآن خواندن، در جواب سلام آنها گفت «سلام عليکم».
مسئله 1188. اگر کسي به عدهاي سلام کرد، جواب سلام او به عنوان واجب کفايي بر همۀ آنان واجب است؛ ولي چنانچه يکي از آنان جواب دهد، کافي است و براي ديگران اگر در حال نماز نباشند، جواب دادن مستحب است.
مسئله 1189. اگر کسي به گروهي سلام کند و ديگري که سلامکننده قصد سلام دادن به او را نداشته، جواب دهد، باز هم جواب سلام او بر آن عدّه واجب است.
مسئله 1190. اگر به عدهاي سلام کند و شخصي که بين آنها مشغول نماز است شک کند که سلامکننده قصد سلام کردن به او را هم داشته يا نه، نبايد جواب بدهد و اگر بداند قصد او را هم داشته و بداند ديگران جواب سلام را ميدهند، جواب دادن لازم نيست، هرچند اگر پيش از جواب دادن ديگران، جواب دهد جايز است و چنانچه بداند که ديگران جواب نميدهند، بايد جواب او را بگويد.
مسئله 1191. سلام کردن مستحب است و در روايات بسيار سفارش شده است و اين مستحب نيز کيفيتهاي مستحب ديگري را به همراه دارد؛ مانند استحباب سلام کردن سواره به پياده، سلام کردن کسي که مرکوب (وسيله نقليه) بهتري دارد به کسي که مرکوب (وسيله نقليه) کم ارزشتري دارد، سلام کردن ايستاده به نشسته، سلام کردن جماعت اندک به جماعت بسيار و سلام کردن کوچک به بزرگ. البته اصل استحباب سلام براي هر کسي نسبت به ديگري محفوظ است.
مسئله 1192. اگر دو نفر در يک زمان به يکديگر سلام کنند، بر هر يک احتياطاً واجب است که پاسخ سلام ديگري را بدهد و سلام اول کافي نيست.
مسئله 1193. اگر کسي چند بار سلام کند و انسان يک بار جواب او را بدهد، کافي است؛ اما چنانچه پس از شنيدن جواب، دوباره سلام کند، چنانچه خارج از حدّ متعارف نباشد، جوابش واجب است.
مسئله 1194. جواب سلام خطيب نماز جمعه و خطيب محفل وعظ و مجلس تعزيت، اگر قصد تحيّت مخاطبان را دارد، واجب کفايي است، ازاينرو جواب يکي از شنوندگان کافي است.
مسئله 1195. مستحب است در غير نماز، جواب سلام را بهتر از سلام بگويد؛ براي مثال، اگر کسي گفت: «سلام عليکم» او در جواب بگويد: «سلام عليکم و رحمۀ الله».
مسئله 1196. برخي از افراد در جواب سلام ميگويند: «سلام از ما» ولي اين جواب کافي نيست، بلکه سلام جداگانهاي از ناحيۀ شخص مقابل شمرده ميشود و به احتياط، هر دو بايد جواب سلام يکديگر را بدهند.
هفتم. در نماز با صدا بخندد؛ خواه عمدي باشد يا قهري؛ و اگر به سهو با صدا بخندد يا لبخند بزند، نمازش باطل نميشود.
مسئله 1197. اگر براي جلوگيري از صداي خنده، حال نمازگزار تغيير کند، بهگونهايکه رنگ صورتش سرخ شود، چنانچه نزد يک است که از صورت نمازگزار بيرون رود، نماز را تمام کند و دوباره بهجا آورد و اگر از حالت نمازگزار خارج شده باشد، نماز او باطل است.
هشتم. در نماز براي کار دنيا، هرچند اضطراري باشد - مثلاً براي دردي که دارد يا چيزي از متاع دنيا که از دست داد يا به دست نياورد - به عمد با صدا گريه کند و اگر براي کار دنيا بيصدا گريه کند، اشکال ندارد، چنانکه گريۀ سهوي - هرچند با صدا باشد - باطلکنندۀ نماز نيست. گريۀ با صدا جهت ترس از دوزخ يا شوق به بهشت يا محبت خدا، نيز گريه به درگاه خدا جهت برآوردن حاجت - هرچند دنيايي باشد - نماز را باطل نميکند، بلکه از بهترين اعمالِ عبادي است. گريه براي مصائب اهل بيت: مخصوصاً حضرت سيد الشهداء علیهالسلام به قصد قربت، نماز را باطل نميکند.
نهم. در نماز، کاري انجام دهد که صورت نماز را نزد اهل نماز به هم ميزند؛ مثل دست زدن، به هوا پريدن و مانند اينها؛ کم باشد يا بسيار؛ عمدي باشد يا از روي فراموشي؛ ولي کاري که موالات نماز را به هم ميزند، نه صورت آن را، فقط در حال عمدي مبطل نماز است؛ اما کاري که صورت نماز را به هم نزند - مانند اشاره کردن با دست براي فهماندن چيزي و گرفتن کودک و شير دادن او تا آرام شود - سبب بطلان نماز نميشود.
مسئله 1198. اگر در ميان نماز به اندازهاي ساکت بماند که نگويند نماز ميخواند، خواه عمدي باشد يا سهوي، نمازش باطل ميشود و چنانچه صورت نماز را به هم نزند، ولي موالات آن را از بين ببرد، در حالت عمدي بودن آن، نماز باطل ميشود.
مسئله 1199. اگر در بين نماز کاري انجام دهد، يا مدتي ساکت شود و شک کند که نماز به هم خورده يا نه، نمازش صحيح است، هرچند به احتياط مستحب آن را دوباره بهجا آورد و اگر شک کند که موالات آن به هم خورده يا نه، نماز او صحيح است.
دهم. در نماز، چيزي بخورد يا بياشامد، بهگونهايکه نگويند نماز ميخواند؛ خواه عمدي باشد يا سهوي؛ و اگر صورت نماز را به هم نزند، ولي موالات آن را از بين ببرد، چنانچه عمدي باشد، نماز را باطل ميکند و اگر سهوي باشد، سبب بطلان نماز نميشود.
مسئله 1200. خوردن و آشاميدن در حال نماز، مانند خوردن و آشاميدن در حال روزه نيست که نماز را باطل کند، پس اگر غذايي لاي دندان يا در فضاي دهان مانده باشد و در حال نماز فرو برد، نماز او باطل نميشود.
مسئله 1201. گذاشتن مادّۀ قندي و مانند اينها در دهان و مکيدن تدريجي آن در حال نماز اشکال دارد.
يازدهم. شک در رکعتهاي نماز دو رکعتي يا سه رکعتي، نيز در رکعتهاي يکم و دوم نمازهاي چهار رکعتي، درصورتيکه پس از فکر کردن به هيچ طرف اطمينان حاصل نشود، نماز را باطل ميکند؛ نيز هر شک ديگري که نماز را باطل ميکند.
دوازدهم. افزودن يا کاستن عمدي و سهوي جزء رکني، نماز را باطل ميکند و افزودن يا کاستن عمدي جزئي از واجبهاي غير رکني نيز نماز را باطل ميکند.
مسئله 1202. اگر پس از نماز شک کند که در بين نماز پديدهاي رخ داد که نماز را باطل ميکند يا نه، نماز او صحيح است.
برخي مکروهات در نماز
مسئله 1203. انجام دادن اين کارها براي نمازگزار مکروه است: 1. صورت را اندکي به طرف راست يا چپ گرداندن. 2. مژه و پلک چشم را روي هم گذاشتن يا چشم را به اطراف گرداندن. 3. بازي کردن با موهاي سر و صورت و با دست. 4. شکستن انگشتها و آنها را داخل هم کردن. 5. انداختن آب دهان. 6. نگاه کردن به خطّ انگشتر، خطّ کتاب، قرآن و خواندن آيات او و مانند آن. 7. ساکت شدن از قرائت حمد و سوره و ذکر نماز براي شنيدن حرف کسي. 8. گفتوگو با خاطرات نفس. 9. کوتاه کردن مو و گرفتن ناخن. 10. پاها را به صورتي به هم نزد يک کردن که گويا در بند قرار گرفتهاند، بلکه هر کاري که خضوع و خشوع را از بين ببرد، انجام دادن آن در نماز مکروه است.
مسئله 1204. نماز گزاردن به هنگام خواب آلودگي و خودداري از ادرار و مدفوع، مکروه است؛ همچنين پوشيدن لباس و جوراب تنگ که بدن و پا را ميفشارد، در نماز مکروه است و جز اينها مکروهات ديگري هم در کتابهاي مفصّل فقهي ذکر شده است.
موارد جواز شکستن نماز واجب
مسئله 1205. شکستن نماز واجب از روي اختيار و بيعذر حرام است و شکستن آن سهواً يا در حالت عذر حرام نيست؛ ولي براي هر هدف مهم و مشروع فردي يا اجتماعي، ديني يا دنيايي - مانند حفظ جان، بدن، مال، آبروي خود يا مؤمن ديگر و حراست از حکم شرعي - مانعي ندارد.
مسئله 1206. اگر حفظ جان خود شخص يا کسي که حفظ جان او واجب است يا حفظ مالي که نگهداري آن واجب است يا حفظ حکمي از احکام شرع، بدون شکستن نماز ممکن نباشد، شکستن آن به عنوان مقدمه واجب لازم است؛ ولي شکستن نماز براي غرضهايي که چندان مهم نيستند - مانند مالي که اهميت ندارد - مکروه است.
مسئله 1207. اداي دِين طلبکار پس از رسيدن وقت آن، واجب فوري است، مگر با اذن طلبکار. اگر وقت نماز وسيع است و نمازگزار در آغاز نماز است و طلبکارِ محتاجِ به مال خود، بر ادا اصرار دارد، چنانچه نمازگزار بتواند در بين نماز، بيآنکه از حال نماز خواندن خارج شود، طلب او را بپردازد، بايد در همان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز، پرداختن طلب او ممکن نيست، بدهکار بايد نماز را قطع و دين طلبکار را ادا کند و اگر در پايان نماز يا وقت نماز تنگ است و اداي دين در حال نماز ممکن نيست، بدهکار ميتواند نماز را قطع کند، هرچند قطع آن بر وي واجب نيست.
مسئله 1208. اگر در ميان نماز، مسجد نجس شود، يا نمازگزار در بين نماز بفهمد که مسجد نجس است، چنانچه وقت تنگ باشد، شکستن نماز جايز نيست و بايد نماز را تمام کند. و اگر وقت وسعت دارد شکستن نماز واجب نيست، مگر پس از تمام شدن نماز، پاک کردن مسجد ممکن نباشد که در اين حال، شکستن آن واجب است. البته اگر تطهير مسجد در ميان نماز صورت نماز را به هم نميزند يا موجب از بين رفتن موالات و پيدرپي بودن آن نباشد، بايد در ميان نماز و بدون قطع آن، مسجد را پاک کند و سپس بقيۀ نماز را بهجا آورد و اگر تطهير آن، صورت نماز را به هم ميزند، بايد نماز را بشکند و پس از تطهيرِ مسجد نماز را بهجا آورد.
مسئله 1209. در موردي که شکستن نماز لازم است، لزوم آن، مقدمۀ اداي واجب اصلي - مانند حفظ جان يا مال و نظير اداي دين طلبکار - است، ازاينرو اگر کسي که بايد نماز را بشکند، آن را ادامه دهد و تمام کند و چنين ادامهاي سبب تلف شدن جان يا مال مهم کسي نشود، هرچند گناه کرده، نماز او صحيح است، اگرچه به احتياط مستحب دوباره آن را بهجا آورد.
مسئله 1210. اگر در نماز، پيش از آنکه به اندازۀ رکوع خم شود، يادش بيايد که اذان يا اقامه را فراموش کرده، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است نماز را براي گفتن اذان و اقامه و گزاردن نمازِ داراي اين دو فضيلت، بشکند.
انواع شک در نماز
شکهاي نماز چند قسم است؛ بعضي از آنها نماز را باطل ميکنند و به برخي از آنها نبايد اعتنا کرد و پارهاي از آنها نماز را باطل نميکنند و دستور خاص دارند که ذکر ميشود.
شک هاي باطل
مسئله 1211. شکهايي که نماز را باطل ميکند:
يکم. شک در شمارۀ رکعتهاي نماز واجب دو رکعتي؛ مانند نماز صبح و نماز مسافر؛ ولي شک در شمارۀ رکعتهاي نماز مستحب و برخي از نمازهاي احتياطْ نماز را باطل نميکند.
دوم. شک در شمارۀ رکعتهاي نماز سه رکعتي؛ مانند نماز مغرب.
سوم. شک در نماز چهار رکعتي، ميان يک رکعت و بيش از آن.
چهارم. شک در نماز چهار رکعتي بين دو رکعت و بيش از آن، پيش از تمام شدن سجده دوم.
پنجم. شک در نماز چهار رکعتي، ميان دو رکعت و پنج رکعت يا دو و بيشتر از پنج رکعت، هرچند بعد از تمام شدن سجده دوم باشد.
ششم. شک در نماز چهار رکعتي، بين سه رکعت و شش رکعت يا سه و بيش از شش رکعت.
هفتم. شک در نماز چهار رکعتي، ميان چهار و شش يا چهار و بيش از شش؛ چه پيش از تمام شدن سجدۀ دوم باشد يا پس از آن؛ ولي اگر پس از سجدۀ دوم، شک بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش براي او پيش آيد، به احتياط مستحب بر چهار بنا بگذارد و نماز را تمام کند و پس از نماز دو سجدۀ سهو بهجا آورد و نماز را هم دوباره اقامه کند.
هشتم. شک در رکعتهاي نماز، در نماز چهار رکعتي که اصلاً نداند چند رکعت خوانده است.
مسئله 1212. مقصود از شکي که نماز را باطل ميکند، صرف اِبهام و ترديد ابتدايي نيست، بنابراين اگر يکي از شکهاي باطلکننده براي نمازگزار پيش آيد، نميتواند نماز را به هم بزند، بلکه کاملاً بايد فکر کند تا يکي از دو طرف معلوم شود؛ يا از معلوم شدن آن نااميد گردد؛ يعني شک او مستقر و پا برجا شود؛ در اين صورت به هم زدن نماز مانعي ندارد، هرچند به احتياط به قدري صبر کند تا از صورت نمازگزار خارج شود.
شک هاي بي اعتبار
مسئله 1213. شکهايي که نبايد به آنها اعتنا کرد:
يکم. شک در چيزي که محل بهجا آوردن آن، گذشته است؛ مانند اينکه در رکوع شک کند که حمد را خوانده يا نه.
دوم. شک بعد از سلام نماز.
سوم. شک پس از گذشتن وقت نماز.
چهارم. شک کثير الشک؛ يعني کسي که بسيار شک ميکند.
پنجم. شک امام جماعت در شمارۀ رکعتهاي نماز، در صورتي که مأموم شمارۀ آنها را بداند؛ همچنين شک مأموم، درصورتيکه امام جماعت شمارۀ رکعتهاي نماز را بداند. در اين جهت، فرقي بين شکهاي باطل و صحيح نيست؛ يعني شک در نمازهاي دو رکعتي و سه رکعتي، همانند شک در نماز چهار رکعتي است.
ششم. شک در نماز مستحبي.
هر يک اينها احکامي دارد که اکنون بخشي از آنها ذکر ميشوند.
يکم. شک بعد از محل
مسئله 1214. اگر در بين نماز دربارۀ يکي از کارهاي واجبي که از محل بهجا آوردن آن گذشته شک کند که آن را انجام داده يا نه - مثلاً شک کند که حمد خوانده يا نه - چنانچه به کار واجب يا مستحبي که بايد پس از آن انجام دهد - مانند قرائت سوره - مشغول نشده، بايد آنچه را که در انجام دادن آن شک کرده، بهجا آورد؛ يعني در مثال مذکور سورۀ حمد را بخواند و اگر به کار واجب يا مستحبي که بايد بعد از آن انجام دهد مشغول شده، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1215. اگر در حال خواندن حمد يا سوره مثلاً شک کند که جزء قبلي را خوانده يا نه، اگر آن جزء مشکوک، از نظر معنا کاملاً مستقل از جزء فعلي باشد، بايد به شک خود اعتنا نکند و چنانچه آن جزء مشکوک، جزء همين جملهاي محسوب ميشود که اکنون در حال قرائت آن است، واجب است احتياطاً به شک خود اعتنا کند و آن جزء مشکوک را قربة الي الله بهجا آورد.
مسئله 1216. هرگاه پس از رکوع يا سجود، مثلاً شک کند که شروط صحت و کارهاي واجب آن را - مانند ذکر و آرام بودن بدن - انجام داده يا نه، بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1217. هرگاه، درحاليکه به سجده ميرود، شک کند که رکوع را انجام داده يا نه، يا شک کند که پس از رکوع ايستاده يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد به شک خود اعتنا کند و برگردد و آن وظيفه مشکوک را بهجا آورد.
مسئله 1218. اگر در حال برخاستن از رکعت دوم شک کند که سجده يا تشهد را بهجا آورده يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد به شک خود اعتنا کند و برگردد و آن را بهجا آورد؛ نيز اگر در حال برخاستن از رکعت يکم و سوم شک کند که سجده را بهجا آورده يا نه، به احتياط واجب برگردد و آن را انجام دهد؛ ولي چنانچه پس از ايستادن شک کند که سجده يا تشهد را انجام داده، به شک اعتنا نکند.
مسئله 1219. کسي که نشسته يا به پهلو قرارگرفته نماز ميگزارد، اگر پيش از مشغول شدن به حمد يا تسبيحات، شک کند که سجده يا تشهد را بهجا آورده يا نه، به احتياط واجب بايد به شک خود اعتنا کند و آن را بهجا آورد و اگر در حال خواندن حمد يا تسبيحات، شک کند که سجده يا تشهد را بهجا آورده يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1220. هرگاه شک کند که يکي از رکنهاي نماز را بهجا آورده يا نه، چنانچه مشغول کاري نشده که بعد از آن است، بايد آن را بهجا آورد؛ براي مثال، اگر پيش از خواندن تشهد شک کند که دو سجده را بهجا آورده يا نه، بايد بهجا آورد و چنانچه پس از آن يادش بيايد که آن رکن را به جا آورده بوده، چون رکنْ اضافه شده، نمازش باطل است.
مسئله 1221. هرگاه شک کند عملي را که رکن نيست بهجا آورده يا نه، چنانچه مشغول کاري نشده که بعد از آن است، بايد آن را بهجا آورد؛ براي مثال، اگر پيش از خواندن سوره شک کند که حمد را خوانده يا نه، بايد حمد را بخواند و چنانچه پس از انجام دادن آن يادش بيايد که آن را بهجا آورده بود، چون رکن اضافه نشده، نمازش صحيح است و احتياط مستحب، انجام دادن دو سجده سهو است.
مسئله 1222. هرگاه در واجب رکني شک کند و وارد جزء بعدي نماز شود، به شک خود اعتنا نکند؛ براي مثال، اگر درحال تشهد شک کند که دو سجده را بهجا آورده يا نه، به شک خود اعتنا نکند و اگر يادش بيايد که آن رکن را بهجا نياورده، درصورتيکه مشغول رکن بعد نشده، بايد آن را بهجا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش بر اثر ترک رکن باطل است؛ مثلاً اگر پيش از رکوع رکعت بعد يادش بيايد که دو سجده را بهجا نياورده، بايد بهجا آورد و اگر در رکوع يا پس از آن يادش بيايد، نمازش باطل است.
مسئله 1223. هرگاه شک کند عملي را که رکن نيست بهجا آورده يا نه، چنانچه مشغول کاري شده که پس از آن است، به شک خود اعتنا نکند؛ براي مثال، اگر در حال خواندن سوره، شک کند که حمد را خوانده يا نه، به شک خود اعتنا نکند و چنانچه بعد يادش بيايد که آن را بهجا نياورده، در صورتي که مشغول رکن بعد نشده، بايد آن را و آنچه را پس از آن است، بهجا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش صحيح است، پس اگر در قنوت يادش بيايد که حمد را نخوانده، بايد حمد و سوره را بخواند و چنانچه در رکوع يادش بيايد، نماز او صحيح است.
مسئله 1224. اگر شک کند که سلام نماز را گفته يا نه، يا شک کند درست گفته يا نه، چنانچه مشغول تعقيب نماز يا نماز ديگر شده، يا به کاري مشغول شده که نماز را به هم ميزند و از حال نمازگزار بيرون رفته، به شک خود اعتنا نکند و اگر پيش از اينها شک کند، بايد سلام را بگويد؛ امّا اگر در صحيح گفتن سلام شک کند، در هر دو صورت به شک خود اعتنا نکند؛ چه مشغول کار ديگر شده باشد يا نه.
مسئله 1225. اگر پس از انجام دادن چيزي از نماز در صحيح بودن آن شک کند - مثلاً پس از تکبيرة الإحرام يا حمد يا آيهاي از آن، شک کند که صحيح گفته يا نه - نبايد به شک خود اعتنا کند.
دوم. شک پس از سلام
مسئله 1226. هرگونه شکي درباره صحت و بطلان نماز، پس از سلام نماز، بياعتبار است؛ براي مثال، شک کند رکوع کرده يا نه و آيا صحيح انجام داده يا نه، يا بعد از سلام نماز چهار رکعتي شک کند که چهار رکعت خوانده يا پنج رکعت، به شک خود اعتنا نکند؛ ولي اگر هر دو طرف شک او باطل باشد - مانند آنکه پس از سلام نماز چهار رکعتي شک کند که نماز او سه رکعت بوده يا پنج رکعت - نمازش باطل است.
سوم. شک پس از وقت
مسئله 1227. اگر پس از گذشتن وقت نماز شک کند که نماز را بهجا آورده يا نه، يا گمان کند که بهجا نياورده، انجام دادن آن لازم نيست؛ ولي اگر پيش از گذشتن وقت، چنين شک يا گماني داشته باشد، بايد آن نماز را بهجا آورد، بلکه اگر گمان کند و اطمينان نداشته باشد که انجام داده، بايد آن را بهجا آورد.
مسئله 1228. اگر پس از گذشتن وقت شک کند که نماز را درست خوانده يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1229. اگر پس از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز بهجا آورده، ولي نداند به نيت ظهر بوده يا به نيت عصر، بايد چهار رکعت نماز قضا به نيت نمازي که بر او واجب است، بهجا آورد.
مسئله 1230. اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشاء بداند يک نماز بهجا آورده، اما نداند سه رکعتي بوده يا چهار رکعتي، بايد قضاي نماز مغرب و عشاء را بهجا آورد.
چهارم. کَثِيرُ الشک (کسي که بسيار شک مي کند)
مسئله 1231. اگر کسي در يک نماز سه بار شک کند، يا در سه نماز پياپي - مانند نمـاز صبـح و ظـهر و عصر - شک کند، کثير الشک است و چنانچه فراواني شک کردن او از غضب يا ترس يا پريشاني حواس نباشد، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1232. اگر کثير الشک در بهجا آوردن چيزي از نماز شک کند، چنانچه بهجا آوردن آن، نماز را باطل نميکند، بايد بنا بگذارد که آن را بهجا آورده؛ براي مثال، چنانچه شک کند که رکوع کرده يا نه، بايد بنا بگذارد که رکوع کرده است، اما اگر بهجا آوردن آن، نماز را باطل ميکند، بايد بنا بگذارد که آن را انجام نداده است؛ مثلاً اگر شک کند که يک رکوع انجام داده يا بيشتر، چون اضافه شدن رکوعْ نماز را باطل ميکند، بايد بنا بگذارد که بيشتر از يک رکوع انجام نداده است.
مسئله 1233. کسي که در يک چيز نماز بسيار شک ميکند، چنانچه در چيزهاي ديگر نماز شک کند، بايد در آن چيزها به حکم شک عمل کند؛ براي مثال، کسي که بسيار شک ميکند که سجده کرده يا نه، اگر در انجام دادن رکوع شک کند، بايد به حکم شک در رکوع رفتار کند؛ يعني اگر ايستاده، رکوع را بهجا آورد و اگر به سجده رفته، اعتنا نکند.
مسئله 1234. آن که در نماز مخصوصي - مانند نماز ظهر - بسيار شک ميکند، فقط در آن نماز بايد به شک خود اعتنا نکند؛ ولي اگر در نماز ديگر - مثلاً در نماز عصر - شک کند، بايد به حکم شک رفتار کند.
مسئله 1235. اگر کسي در جاي مخصوصي نماز بگزارد، بسيار شک ميکند، فقط در آنجا به شک خود اعتنا نکند و با نماز خواندن در غير آنجا، چنانچه شکي براي او پيش آيد، بايد به حکم شک عمل کند.
مسئله 1236. اگر انسان شک کند که کثيرالشک شده يا نه، بنا ميگذارد که کثيرالشک نشده و بايد به حکم شک عمل کند. کثير الشک تا يقين نکند که به حال معمولي مردم برگشته، بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1237. کسي که بسيار شک ميکند، اگر شک کند که رکني را بهجا آورده يا نه و اعتنا نکند و سپس يادش بيايد که آن را بهجا نياورده، چنانچه مشغول رکن بعد نشده، بايد آن را بهجا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش باطل است؛ براي مثال، چنانچه شک کند که رکوع را بهجا آورده يا نه و به آن اعتنا نکند، و پيش از سجده يادش بيايد که بهجا نياورده، بايد رکوع را بهجا آورد و اگر در سجده يادش بيايد که رکوع را بهجا نياورده، نماز او باطل است.
مسئله 1238. کسي که بسيار شک ميکند، اگر در چيزي که رکن نيست، شک کند که آن را بهجا آورده يا نه و اعتنا نکند و سپس يادش بيايد که آن را انجام نداده، چنانچه از محل بهجا آوردن آن نگذشته، بايد آن را انجام دهد و چنانچه از محل آن گذشته، نمازش صحيح است؛ براي مثال، اگر شک کند که حمد را خوانده يا نه و اعتنا نکند و در قنوت يادش بيايد که نخوانده، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در رکوع يادش بيايد، نماز او صحيح است.
مسئله 1239. اشخاص وسواسي بايد به يقين و شک خود عمل نکنند، بلکه مانند افراد معمولي عمل کنند؛ خواه براي آنان يقين حاصل شود يا نه؛ و اگر همچون افراد معمولي عمل نکنند، در بسياري از موارد، نماز آنان باطل است.
پنجم. شک امام و مأموم
مسئله 1240. اگر امام جماعت در شمارۀ رکعتها يا افعال نماز شک کند - مثل اينکه شک کند که سه رکعت گزارده يا چهار رکعت - چنانچه مأموم يقين يا گمانِ معتبر داشته باشد که چهار رکعت گزارده و به امام بفهماند که چهار رکعت گزارده است، امام بايد نماز را چهار رکعت بداند و گزاردن نماز احتياط لازم نيست؛ نيز اگر امام يقين يا گمانِ معتبر داشته باشد که فلان رکعت گزارده است و مأموم در شمارۀ رکعتهاي نماز شک کند، بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1241. اگر در نماز جماعت، هم امام، هم مأموم شک کنند و شک هرکدام با ديگري فرق داشت، هرکدام به وظيفۀ خود عمل ميکند و حکم سهو امام يا مأموم يا هر دو نيز همين است.
ششم. شک در نماز مستحبّي
مسئله 1242. اگر در شمارۀ رکعتهاي نماز مستحبي شک کند، چنانچه طرف بيشتر شک، نماز را باطل ميکند، بايد بر کمتر بنا بگذارد؛ مثلاً در نافلۀ صبح شک کند که دو رکعت بهجا آورده يا سه رکعت، بايد بنا بگذارد که دو رکعت بهجا آورده است؛ ولي اگر عدد بيشتر شک نماز را باطل نميکند - مثلاً شک کند که دو رکعت انجام داده يا يک رکعت - به هر طرف شک عمل کند، نمازش صحيح است.
مسئله 1243. کم شدن رکن در نماز نافله، به احتياط واجب، آن را باطل ميکند؛ ولي اضافه شدن رکن آن را باطل نميکند، پس اگر يکي از کارهاي نافله را فراموش کند و هنگامي يادش بيايد که مشغول رکن بعد از آن شده، بايد برگردد و آن کار را انجام دهد و دوباره آن رکن را بهجا آورد؛ براي مثال، اگر در رکوع يادش بيايد که سوره را نخوانده، بايد برگردد و سوره را بخواند و دوباره به رکوع رود.
مسئله 1244. اگر در يکي از کارهاي نافله - خواه رکن باشد يا غير رکن - شک کند، چنانچه محل آن نگذشته، بايد بهجا آورد و اگر محل آن گذشته، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1245. گمان در رکعتهاي نماز مستحبي، حکم شک را دارد؛ يعني ميتوان بنا را بر اقل يا اکثر نهاد، هرچند احتياط، عمل به گمان است، در صورتي که سبب بطلان نباشد.
مسئله 1246. اگر در نماز نافله کاري کند که براي آن در نماز واجب سجدۀ سهو واجب ميشود - مثلاً يک سجده يا تشهد را فراموش کند - لازم نيست پس از نماز، سجدۀ سهو يا قضاي سجده و تشهد را بهجا آورد.
مسئله 1247. اگر شک کند که نماز مستحبي را بهجا آورده يا نه، چنانچه آن نماز مانند نماز جعفر طيّار وقت معيّن نداشته باشد، بنا بگذارد که بهجا نياورده است و چنانچه در نافلههايي مانند نافلۀ يوميه - که وقت معيّن دارد - چنين شکي پيش از گذشتن وقت آن، پيش آيد، همين حکم جاري است؛ ولي اگر پس از گذشتن وقت شک کند که بهجا آورده است يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
شک هاي صحيح
مسئله 1248. در نُه صورت اگر در شمارۀ رکعتهاي نماز چهار رکعتي شک کند، بايد فکر کند، پس اگر يقين يا گمان به يک طرف شک پيدا کرد، همان طرف را بگيرد و نماز را ادامه دهد و اگر فکرش به جايي نرسيد، به دستورهايي که ياد ميشود، عمل کند. آن نُه صورت بدين شرحاند:
يکم. پس از سر برداشتن از سجده دوم شک کند که رکعت دوم است يا رکعت سوم، که بايد بنا بگذارد که سه رکعت نماز گزارده و يک رکعت ديگر بر آن بيفزايد و نماز را تمام کند و پس از نماز، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته - به صورتي که بعداً گفته ميشود - بهجا آورد.
دوم. شک ميان دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجدۀ دوم که بايد بنا بگذارد چهار رکعت خوانده و نماز را تمام کند و پس از نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده بهجا آورد.
سوم. شک ميان دو و سه و چهار، پس از سر برداشتن از سجدۀ دوم که بايد بر چهار بنا بگذارد و بعد از نماز، دو رکعت نماز احتياط ايستاده و سپس دو رکعت نشسته بهجا آورد؛ ولي اگر پس از سجدۀ يکم يا پيش از سر برداشتن از سجدۀ دوم يکي از اين سه شک براي او پيش آيد، ميتواند نماز را رها کند و دوباره بهجا آورد.
چهارم. شک ميان چهار و پنج، پس از سر بر داشتن از سجدۀ دوم که بايد بر چهار بنا بگذارد و نماز را تمام کند و پس از نماز دو سجدۀ سهو بهجا آورد؛ ولي اگر پس از سجدۀ يکم، يا پيش از سر برداشتن از سجدۀ دوم، اين شک، براي او پيش آيد، به احتياط استحبابي به دستوري که ذکر شد، عمل کند، اگرچه نمازش باطل است و بايد دوباره بهجا آورد.
پنجم. شک ميان سه و چهار، که در هر جاي نماز باشد، بايد بر چهار بنا بگذارد و نماز را تمام کند و پس از نماز، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته بهجا آورد.
ششم. شک ميان چهار و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته بهجا آورد.
هفتم. شک ميان سه و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو رکعت نماز احتياط ايستاده بهجا آورد.
هشتم. شک ميان سه و چهار و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده و سپس دو رکعت نشسته بهجا آورد.
نهم. شک ميان پنج و شش در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجدۀ سهو بهجا آورد.
مسئله 1249. اگر يکي از شکهاي صحيح براي انسان پيش آيد، نبايد نماز را بشکند، بلکه بايد به دستور شک عمل کند و چنانچه نماز را بشکند، معصيت کرده است، پس اگر پيش از انجام دادن کاري که نماز را باطل ميکند - مانند رو گرداندن از قبله - نماز را از سر گيرد، نماز دومش هم باطل است و چنانچه پس از انجام دادن کاري که نماز را باطل ميکند، مشغول نماز شود، نماز دومش صحيح است.
مسئله 1250. اگر يکي از شکهايي که نماز احتياط براي آنها واجب است، در نماز پيش آيد و نمازگزار نماز را تمام کند و بدون گزاردن نماز احتياط، نماز را از سر بگيرد، معصيت کرده است، پس چنانچه پيش از انجام دادن کاري که نماز را باطل ميکند، نماز را از سر گرفته، نماز دومش هم بنا بر احتياط لازم باطل است؛ اما اگر پس از انجام دادن کاري که نماز را باطل ميکند، مشغول نماز شده، نماز دومش صحيح است.
مسئله 1251. اگر يکي از شکهاي صحيح براي نمازگزار پيش آيد، بايد فوراً فکر کند تا يقين يا گمان به يک طرف شک پيدا شود؛ ولي اگر چيزهايي که به واسطۀ آنها ممکن است يقين يا گمان به يک طرف شک پيدا شود از بين نميرود، چنانچه کمي بعد فکر کند، درصورتيکه نيّت اصل نماز محفوظ باشد، اشکال ندارد؛ مثلاً اگر در سجده شک کند، ميتواند تا پس از سجده، فکر کردن را تأخير بيندازد.
مسئله 1252. اگر در آغاز گمانش به يک طرف بيشتر باشد و سپس دو طرف در نظر او مساوي شود، بايد به دستور شک عمل کند؛ اما اگر نخست دو طرف در نظر او مساوي باشد و به طرفي که وظيفۀ اوست بنا بگذارد و سپس گمانش به طرف ديگر برود، بايد بر همان طرف بنا بگذارد و نماز را تمام کند.
مسئله 1253. اگر پس از نماز بفهمد که در ميان نماز حال ترديدي داشته، مثلاً دو رکعت گزارده؛ يا سه رکعت و بر سه بنا گذاشته، ولي نداند که گمانش به گزاردن سه رکعت بوده يا هر دو طرف در نظر او مساوي بوده، به احتياط مستحب بايد نماز احتياط را بهجا آورد.
مسئله 1254. اگر هنگام تشهد يا پس از ايستادن شک کند که دو سجده را بهجا آورده يا نه و در همان موقع يکي از شکهايي که اگر پس از تمام شدن دو سجده پيش آيد صحيح است، براي او پيش آيد - مثلاً شک کند که دو رکعت گزارده يا سه رکعت - بايد به حکم آن شک عمل کند و نمازش صحيح است.
مسئله 1255. اگر پيش از آن که مشغول تشهد شود، يا در رکعتهايي که تشهد ندارد پيش از ايستادن، شک کند که دو سجده را بهجا آورده يا نه و در آن هنگام، يکي از شکهايي که پس از تمام شدن دو سجده صحيح است، برايش پيش آيد، نمازش باطل است.
مسئله 1256. اگر در حال ايستاده، بين سه و چهار يا بين سه و چهار و پنج شک کند و يادش بيايد که دو سجده، يا يک سجده از رکعت پيش بهجا نياورده، نمازش باطل است.
مسئله 1257. اگر شک قبلي او از بين برود و شک ديگري برايش پيش آيد، براي مثال، نخست شک کند که دو رکعت خوانده يا سه رکعت و سپس شک کند که سه رکعت خوانده يا چهار رکعت، بايد به دستور شک دوم عمل کند.
مسئله 1258. اگر پس از نماز شک کند که در نماز مثلاً بين دو و چهار شک کرده يا بين سه و چهار - يعني ميداند که شک او يکي از اين دو قسم بود - بايد به دستور هر دو شک عمل کند و اعاده نماز لازم نيست.
مسئله 1259. اگر پس از نماز بفهمد که در نماز شکي براي او پيش آمده؛ ولي نداند از شکهاي باطل بوده يا از شکهاي صحيح و اگر از شکهاي صحيح بوده، کدام قسم آن بوده است، به احتياط واجب بايد به حکم شکهاي صحيح که احتمالش را ميداده، عمل کند و نماز را هم دوباره بهجا آورد.
مسئله 1260. آن که نشسته نماز ميگزارد، اگر شکي برايش پيش آيد که بايد براي آن، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته بهجا آورد، بايد دو رکعت نشسته بهجا آورد، بلکه اگر شکي پيش آيد که بايد براي آن، دو رکعت نماز احتياط ايستاده بهجا آورد، بايد دو رکعت نشسته انجام دهد.
مسئله 1261. آن که ايستاده نماز ميگزارد، اگر در حال نماز احتياط، از ايستادن عاجز شود، بايد مانند کسي که نماز را نشسته ميگزارد - و حکم آن در مسئله پيش ذکر شده - نماز احتياط را بهجا آورد.
مسئله 1262. آن که نشسته نماز ميگزارد، اگر در حال نماز احتياط بتواند بايستد، بايد به وظيفۀ کسي که نماز را ايستاده ميگزارد، عمل کند.
نماز احتياط
مسئله 1263. کسي که نماز احتياط بر او واجب است، پس از سلام نماز، در حالي که تمام شروط صحت نماز را دارد، بايد فوراً نيت نماز احتياط کند و پس از تکبير، حمد را بخواند و به رکوع رود و دو سجده کند، پس اگر يک رکعت نماز احتياط بر او واجب است، بعد از دو سجده، تشهد بخواند و سلام دهد و اگر دو رکعت نماز احتياط بر او واجب است پس از دو سجده، يک رکعت ديگر مثل رکعت نخست بهجا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.
مسئله 1264. نماز احتياط، سوره و قنوت ندارد و به احتياط واجب سورۀ حمد و «بسم الله» آن را هم آهسته بگويد.
مسئله 1265. اگر پيش از نماز احتياط بفهمد، نمازي که بهجا آورده درست بوده، لازم نيست نماز احتياط بگزارد و اگر در بين نماز احتياط بفهمد، لازم نيست آن را تمام کند.
مسئله 1266. اگر پيش از نماز احتياط بفهمد که رکعتهاي نمازش کم بوده - مثلاً به جاي چهار رکعت سه رکعت خوانده - چنانچه کاري که نماز را باطل ميکند انجام نداده، بايد آنچه از نماز را بهجا نياورده بهجا آورد و براي سلام بيجا دو سجده سهو انجام دهد و چنانچه کاري که نماز را باطل ميکند، انجام داده - مثلاً پشت به قبله کرده - بايد نماز را دوباره بهجا آورد.
مسئله 1267. اگر پس از نماز احتياط بفهمد کسري نمازش به مقدار نماز احتياط بوده - مثلاً در شک بين سه و چهار، يک رکعت نماز احتياط ايستاده بهجا آورد و سپس بفهمد نماز را سه رکعت خوانده بود - نمازش صحيح است.
مسئله 1268. اگر پس از نماز احتياط بفهمد کسري نماز او کمتر از نماز احتياط بوده - مثلاً در شک بين دو و چهار، دو رکعت نماز احتياط ايستاده بهجا آورد و سپس بفهمد نماز را سه رکعت خوانده بود - بايد کسري نماز را به نماز متصل نموده و نماز را هم دوباره بهجا آورد.
مسئله 1269. اگر پس از بهجا آوردن نماز احتياط بفهمد کسري نماز او بيشتر از نماز احتياط بوده - مثلاً در شک بين سه و چهار يک رکعت نماز احتياط ايستاده بهجا آورد و بعد بفهمد نماز او دو رکعت بوده - چنانچه پس از نماز احتياط، کاري که نماز را باطل ميکند انجام داده - مثلاً پشت به قبله کرده - بايد دوباره نماز بگزارد و اگر کاري که نماز را باطل ميکند انجام نداده، بايد دو رکعت کسري نمازش را بهجا آورد و نماز را هم اعاده کند.
مسئله 1270. اگر ميان دو و سه و چهار شک کند و پس از گزاردن دو رکعت نماز احتياط ايستاده، يادش بيايد که نماز او دو رکعت بوده، لازم نيست دو رکعت نماز احتياط نشسته را بهجا آورد.
مسئله 1271. اگر ميان سه و چهار شک کند و موقعي که دو رکعت نماز احتياط نشسته يا يک رکعت ايستاده را گزارده، يادش بيايد که نماز او سه رکعت بوده، بايد نماز احتياط را تمام کند و نمازش صحيح است.
مسئله 1272. اگر ميان دو و سه و چهار شک کند و پس از سلام در حال گزاردن دو رکعت نماز احتياط ايستاده پيش از رکوع رکعت دوم يادش بيايد که نماز او سه رکعت بوده، بايد بنشيند و نماز احتياط را يک رکعتي تمام کند و براي سلام زائد سجده سهو کند و بنا بر احتياط مستحب نماز را دوباره بهجا آورد.
مسئله 1273. اگر در ميان نماز احتياط بفهمد کسري نمازش بيشتر يا کمتر از نماز احتياط بوده، چنانچه نتواند نماز احتياط را مطابق کسري نمازش تمام کند، بايد آن را رها کند و کسري نماز را بهجا آورد و در صورت لزوم، سجده سهو آن را انجام دهد و به احتياط واجب، دوباره نماز بگزارد؛ مثلاً در شک بين سه و چهار، اگر موقعي که دو رکعت نماز احتياط نشسته را بهجا ميآورد، يادش بيايد که نماز او دو رکعت بوده، چون نميتواند دو رکعت نشسته را به جاي دو رکعت ايستاده حساب کند، به احتياط واجب بايد نماز احتياط نشسته را رها کند و دو رکعت کسري نمازش را بگزارد و پس از سجده سهو نماز را هم دوباره بهجا آورد.
مسئله 1274. اگر شک کند نماز احتياطي که بر او واجب بوده، آن را بهجا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز گذشته باشد، به شک خود اعتنا نکند و اگر وقت دارد و مشغول کار ديگري نشده و از جاي نماز برنخاسته و کاري هم - مثل روگرداندن از قبله که نماز را باطل ميکند - انجام نداده، بايد نماز احتياط را بهجا آورد؛ اما اگر مشغول کار ديگري شده يا کاري که نماز را باطل ميکند بهجا آورده، يا ميان نماز و شک او بسيار طول کشيده، به شک اعتنا نکند.
مسئله 1275. اگر در نماز احتياط، رکني را کم يا افزون کند، يا مثلاً به جاي يک رکعت دو رکعت بهجا آورد، نماز باطل ميشود و دوباره بايد اصل نماز را اقامه کند.
مسئله 1276. موقعي که مشغول نماز احتياط است، اگر در يکي از کارهاي آن شک کند، چنانچه محل آن نگذشته، بايد بهجا آورد و اگر محلش گذشته، بايد به شک خود اعتنا نکند؛ مثلاً اگر شک کند که حمد را خوانده يا نه، چنانچه به رکوع نرفته، بايد بخواند و اگر به رکوع رفته، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1277. اگر در شمارۀ رکعتهاي نماز احتياط شک کند، بايد بر بيشتر بنا بگذارد؛ ولي چنانچه طرف بيشتر شک، نماز را باطل ميکند، بر کمتر بنا بگذارد و نمازش صحيح است و به احتياط مستحب، دوباره نماز احتياط را بگزارد و پس از آن اصل نماز را اعاده کند.
مسئله 1278. اگر در نماز احتياط چيزي که رکن نيست سهواً کم يا اضافه شود، بنا بر احتياط واجب، سجدۀ سهو دارد.
مسئله 1279. اگر پس از سلام نماز احتياط، شک کند که يکي از اجزاء يا شروط آن را بهجا آورده يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1280. اگر در نماز احتياط، تشهد يا يک سجده را فراموش کند و محل انجام دادن آن گذشته باشد، به احتياط واجب، پس از سلام، آن را قضا کند.
مسئله 1281. اگر نماز احتياط و قضاي يک سجده يا قضاي يک تشهد يا دو سجدۀ سهو بر او واجب شود، بايد نخست نماز احتياط را بهجا آورد.
مسئله 1282. حکم گمان نمازگزار در رکعتهاي نماز، حکم يقين است؛ مثلاً اگر در نماز چهار رکعتي گمان دارد که نماز را چهار رکعت بهجا آورده، نبايد نماز احتياط بگزارد؛ نيز چنانچه در غير رکعتها گمان پيدا کند، ميتواند به گمان خود عمل کند.
مسئله 1283. حکم شک و سهو و گمان در نمازهاي واجب يوميه و نمازهاي واجب ديگر فرقي ندارد؛ براي مثال، اگر در نماز آيات شک کند که يک رکعت خوانده يا دو رکعت، چون شک او در نماز دو رکعتي است، نمازش باطل ميشود و اگر به يکي از دو طرف گمان داشته باشد، براساس گمان خود عمل کند.
سجده سهو
مسئله 1284. نمازگزار پس از سلام نماز، براي چند چيز بايد دو سجدۀ سهو به دستوري که بعداً ذکر ميشود بهجا آورد/:
يکم. در بين نماز، سهواً حرف بزند. دوم. يک سجده را فراموش کند. سوم. در نماز چهار رکعتي، پس از ذکر واجب سجدۀ دوم شک کند که چهار رکعت گزارده يا پنج رکعت. چهارم. در جايي که نبايد نماز را سلام دهد - مثلاً در رکعت يکم - سهواً سلام بدهد. پنجم. تشهد را فراموش کند. ششم. نمازگزار در جايي که بايد بنشيند - مانند هنگام تشهّد - به اشتباه بايستد يا در جايي که بايد بايستد - مانند موقع خواندن حمد و سوره - به اشتباه بنشيند. هفتم. اگر در نماز، چيزي که غير رکن است، اضافه يا کم کند و زماني يادش بيايد که نتواند آن را بهجا آورد. هشتم. اگر به اشتباه يا به خيال اينکه نمازش تمام شده حرف بزند، بايد دو سجدۀ سهو بهجا آورد.
مسئله 1285. براي حرفي يا صدايي که از آه کشيدن و سرفه پيدا ميشود، سجدۀ سهو واجب نيست؛ ولي اگر مثلاً سهواً «آخ» يا «آه» بگويد، بايد سجدۀ سهو انجام دهد.
مسئله 1286. اگر چيزي را که سهواً غلط خوانده دوباره صحيح بخواند، براي دوباره خواندن آن، سجدۀ سهو واجب نيست.
مسئله 1287. اگر در نماز سهواً چند کلمه حرف بزند و تمام آنها يک بار حساب شود، دو سجدۀ سهو پس از سلام نماز کافي است.
مسئله 1288. اگر سهواً تسبيحات اربعه را نگويد يا بيشتر يا کمتر از سه مرتبه بگويد، بعد از نماز دو سجدۀ سهو بهجا آورد، کافي است.
مسئله 1289. اگر در جايي که نبايد سلام نماز را بگويد به اشتباه بگويد: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» يا بگويد: «السلام عليکم و رحمة الله و برکاته» بايد دو سجدۀ سهو بهجا آورد؛ ولي چنانچه به اشتباه، مقداري از اين دو سلام را بگويد يا بگويد: «السلام عل يک أيها النبي و رحمة الله و برکاته» به احتياط واجب، دو سجدۀ سهو بهجا آورد.
مسئله 1290. اگر در جايي که نبايد سلام دهد به اشتباه هر سه سلام را بگويد، يک بار دو سجدۀ سهو کافي است.
مسئله 1291. اگر يک سجده يا تشهد را فراموش کند و پيش از رکوع رکعت بعد يادش بيايد، بايد برگردد و بهجا آورد و به احتياط واجب بعد از سلام، دو سجده سهو بهجا آورد.
مسئله 1292. اگر در رکوع يا پس از آن، يادش بيايد که يک سجده يا تشهد از رکعت پيش را فراموش کرده، بايد پس از سلام، سجده يا تشهد را قضا کند و پس از آن، دو سجدۀ سهو بهجا آورد.
مسئله 1293. اگر سجده سهو را پس از سلام نماز به عمد بهجا نياورد، معصيت کرده؛ ولي نماز باطل نميشود و واجب است هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهواً به جا نياورد، هر وقت يادش آمد، بايد فوراً انجام دهد و لازم نيست دوباره نماز بگزارد.
مسئله 1294. اگر شک دارد که سجدۀ سهو بر او واجب شده يا نه، لازم نيست بهجا آورد.
مسئله 1295. کسي که شک دارد دو سجده سهو بر او واجب شده يا چهار تا، اگر دو سجده بهجا آورد، کافي است.
مسئله 1296. اگر بداند يکي از دو سجدۀ سهو را بهجا نياورده، بايد دوباره دو سجدۀ سهو بهجا آورد و چنانچه سهواً سه سجده انجام داده، بايد دوباره دو سجدۀ سهو بهجا آورد.
مسئله 1297. اگر واجبي از واجبات سجدۀ سهو را فراموش کرده، چنانچه از محلّ آن نگذشته است، آن را بهجا ميآورد و اگر پس از سلام فهميده، بنا بر احتياط، سجدۀ سهو را اعاده کند.
مسئله 1298. اگر در سجدۀ سهو شک کرده که دو سجده بهجا آورده يا يک سجده، چنانچه پيش از تشهد باشد، بر يک بنا ميگذارد و اگر پس از ورود در تشهد باشد، بر دو بنا ميگذارد و اگر شک کرده که دو سجده بهجا آورده يا سه سجده، بر دو بنا ميگذارد؛ امّا اگر شک کرده که اصل سجده را بهجا آورده يا نه، بايد بهجا آورد.
شيوۀ سجدۀ سهو
مسئله 1299. شيوۀ سجدۀ سهو اين است که پس از سلام نماز فوراً نيّت سجدۀ سهو کند و پيشاني را بر چيزي که سجده بر آن صحيح است، بگذارد و بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ صَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ يا بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ» و بهتر است بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ السَّلامُ عَلَيکَ أيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ».
سپس بنشيند و دوباره به سجده رود و يکي از ذکرهاي ياد شده را بگويد و بنشيند و پس از تشهد سلام دهد.
قضاي سجده و تشهد فراموش شده
مسئله 1300. در قضاي سجده و تشهد فراموش شده - که پس از سلام نماز انجام ميگيرد - بايد تمام شروط نماز - مانند پاک بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهاي ديگر - رعايت شود.
مسئله 1301. اگر چند سجده يا تشهد را فراموش کند، مثلاً يک سجده از رکعت يکم و يک سجده از رکعت دوم را فراموش کند، بايد پس از نماز، قضاي هر دو را با سجدههاي سهوي که براي آنها لازم است، بهجا آورد و لازم نيست معيّن کند که قضاي کدام يک از آنهاست.
مسئله 1302. اگر يک سجده و تشهد را فراموش کند، به احتياط مستحب، هر کدام را اول فراموش کرده، نخست قضا کند و اگر نداند کدام اول فراموش شده، به احتياط مستحب، يک سجده و تشهد و سپس يک سجده ديگر انجام دهد؛ يا يک تشهد و يک سجده و آنگاه يک تشهد ديگر انجام دهد، تا يقين کند سجده و تشهد را به ترتيبي که فراموش کرده، قضا کرده است.
مسئله 1303. اگر به خيال اينکه اول سجده را فراموش کرده، نخست قضاي آن را بهجا آورد و پس از خواندن تشهد، به يادش بيايد که اول تشهد را فراموش کرده بود، به احتياط مستحب، دوباره سجده را قضا کند؛ نيز اگر به گمان اينکه اول تشهد را فراموش کرده، نخست قضاي آن را بهجا آورد و پس از سجده يادش بيايد که اول سجده را فراموش کرده بود، به احتياط مستحب، دوباره تشهد را بخواند.
مسئله 1304. اگر ميان سلام نماز و قضاي سجده يا تشهد، کاري کند که انجام دادن عمدي يا سهوي آن در نماز، مايه باطل شدن نماز است - مانند پشت به قبله کردن - بايد قضاي سجده و تشهد را بهجا آورد و بنا بر احتياط لازم، نماز را دوباره اقامه کند.
مسئله 1305. اگر پس از سلام نماز يادش بيايد که يک سجده از رکعت آخر يا تشهد رکعت آخر را فراموش کرده، بايد در صورتي که همه شروط صحت نماز را دارد، قضاي سجده يا تشهد فراموش شده را بهجا آورد و پس از آن دو سجدۀ سهو انجام دهد.
مسئله 1306. اگر ميان سلام نماز و قضاي سجده يا تشهد کاري کند که براي آن سجدۀ سهو واجب ميشود - مثل آنکه سهواً حرف بزند - بايد سجده يا تشهد را قضا کند و بنا بر احتياط، دو سجدۀ سهو ديگر انجام دهد.
مسئله 1307. اگر ميداند سجده يا تشهد را فراموش کرده، اما نميداند که سجده را فراموش کرده يا تشهد را، به احتياط واجب، هر دو را قضا کند و هر کدام را اول بهجا آورد، اشکال ندارد و بايد يک بار سجده سهو نيز بهجا آورد.
مسئله 1308. اگر شک دارد که سجده يا تشهد را فراموش کرده يا نه، نه قضا واجب است؛ نه سجدۀ سهو.
مسئله 1309. اگر بداند سجده يا تشهد را فراموش کرده؛ ولي شک کند که پيش از رکوع رکعت بعد آن را انجام داده يا نه، به احتياط واجب، آن را قضا کند.
مسئله 1310. کسي که بايد سجده يا تشهد را قضا کند، اگر براي کار ديگري هم، سجدۀ سهو بر او واجب شود، بايد پس از نماز، سجده يا تشهد را قضا کند و سپس سجدههاي سهو را انجام دهد.
مسئله 1311. اگر شک دارد که پس از نماز، قضاي سجده يا تشهد فراموش شده را انجام داده يا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته، بايد سجده يا تشهد را قضا کند و با گذشتن وقت نماز، به احتياط مستحب، سجده يا تشهد را قضا کند.
مسئله 1312. براي قضاي سجده يا تشهّد، پس از نماز نيّت ميکند و سپس بدون «الله اکبر» و چيز اضافي ديگر، همان سجده يا تشهّد را قضا ميکند و سپس به احتياط، سجدۀ سهو انجام ميدهد.
کم يا اضافه کردن اجزاء و کم کردن شروط نماز
مسئله 1313. هرگاه چيزي از واجبات نماز را به عمد کم يا اضافه کند، اگرچه يک حرف آن باشد، نماز باطل است.
مسئله 1314. اگر با ندانستن حکم شرعي، چيزي از اجزاي نماز را کم يا اضافه کند، چنانچه آن جزءْ رکن نباشد و نمازگزار جاهل قاصر باشد، نمازش صحيح است و اگر نمازگزار جاهل مقصّر باشد، به احتياط واجب، نماز او باطل است.
مسئله 1315. اگر در بين نماز يا پس از آن بفهمد وضو يا غسلش باطل بوده، يا بدون وضو يا غسل مشغول نماز شده، بايد نماز را دوباره با وضو يا غسل بهجا آورد و اگر وقت گذشته، قضا کند.
مسئله 1316. اگر با رسيدن به رکوع يادش بيايد که دو سجده از رکعت پيش را فراموش کرده، نمازش باطل است و اگر پيش از رسيدن به رکوع يادش بيايد بايد برگردد و دو سجده را بهجا آورد و برخيزد و حمد و سوره يا تسبيحات را بخواند و نماز را تمام کند و دو سجدۀ سهو براي ايستادن زائد انجام دهد.
مسئله 1317. اگر پيش از گفتن «السَّلامُ عَلَيْنا» و «السَّلامُ عَلَيْکُمْ» يادش بيايد که دو سجدۀ رکعت آخر را بهجا نياورده، بايد دو سجده را انجام دهد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجدۀ سهو براي تشهد زائد انجام دهد.
مسئله 1318. اگر پيش از سلام نماز يادش بيايد که يک رکعت يا بيشتر، از آخر نماز را نگزارده، بايد مقدار فراموش شده را بهجا آورد.
مسئله 1319. اگر پس از سلام نماز يادش بيايد که يک رکعت يا بيشتر از آخر نماز را نگزارده، چنانچه کاري انجام داده که چنانچه در نماز به عمد يا سهو رخ دهد، نماز را باطل ميکند - مانند پشت به قبله کردن - در اين صورت، نمازش باطل است؛ اما اگر چنين کاري انجام نداده، بايد فوراً مقدار فراموش شده را بهجا آورد و دو سجدۀ سهو براي سلام زائد انجام دهد.
مسئله 1320. هرگاه پس از سلام نماز عملي انجام دهد که اگر در نماز به عمد يا سهو رخ دهد، نماز را باطل ميکند - مانند پشت به قبله کردن - و سپس يادش بيايد که دو سجدۀ آخر را بهجا نياورده، نمازش باطل است؛ ولي چنانچه پيش از انجام دادن کاري که نماز را باطل ميکند، يادش بيايد، بايد برگردد و دو سجده فراموش شده را بهجا آورد و تشهد و سلام را دوباره بگويد و دو سجدۀ سهو براي سلامي که اوّل گفته، بهجا آورد و نمازش صحيح است و به احتياط مستحب، اصل نماز را پس از آن اعاده کند.
مسئله 1321. اگر بفهمد نماز را پيش از وقت، يا پشت به قبله يا به سمت راست يا به طرف چپ قبله بهجا آورده، بايد دوباره نماز بگزارد و اگر وقت گذشته، بايد قضا کند.
نماز مسافر
مسافر بايد نماز ظهر و عصر و عشاء را با هشت شرط، شکسته بهجا آورد؛ يعني دو رکعت اقامه کند.
شرط يکم. کمتر از هشت فرسخ شرعي نبودن مسافت
اندازه مسافت شرعي حدود 41 کيلومتر است.
مسئله 1322. کسي که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، به هر صورتي که باشد، بايد شکسته نماز بگزارد، بنابراين اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1323. اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد؛ چه همان روز و شب بخواهد برگردد؛ يا غير آن روز و شب.
مسئله 1324. اگر مسافت از هشت فرسخ، مختصري کمتر باشد، يا انسان نداند که سفر او هشت فرسخ است يا نه، بايد نماز را تمام بهجا آورد و چنانچه شک کند که مسافت او هشت فرسخ است يا نه، در صورتي که تحقيق کردن براي او دشوار باشد، بايد نمازش را تمام اقامه کند و اگر مشقت ندارد، به احتياط واجب بايد تحقيق کند که چنانچه دو عادل بگويند، يا نزد مردم معروف باشد که مسافت او هشت فرسخ است، نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1325. اگر يک عادل يا موثّق خبر دهد که مسافت سفر هشت فرسخ است و به گفته او اطمينان حاصل شود، بايد نماز را شکسته انجام دهد و روزه نگيرد.
مسئله 1326. کسي که يقين يا اطمينان دارد مسافت او هشت فرسخ است، اگر نماز را شکسته انجام دهد و سپس بفهمد که هشت فرسخ نبوده، بايد آن را چهار رکعتي بهجا آورد و اگر وقت گذشته، قضا کند.
مسئله 1327. کسي که يقين يا اطمينان دارد مسافت او هشت فرسخ نيست، يا شک دارد که هشت فرسخ هست يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد که مسافت سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه کمي از راه باقي باشد، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر پس از تمام گزاردن نماز فهميد مسافت او هشت فرسخ بوده، بايد نماز را دوباره شکسته اعاده کند و با گذشتن وقت، به احتياط واجب، نماز را قضا کند.
مسئله 1328. اگر ميان دو محلي که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است و يکي از آن دو، محلِّ اقامت يا وطن اوست، چند بار رفت و آمد کند، اگر چه روي هم رفته هشت فرسخ شود، بايد تمام نماز بگزارد.
مسئله 1329. اگر محلي دو راه داشته باشد و يک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، چنانچه از راهي که هشت فرسخ است، به آنجا برود، بايد نماز را شکسته بهجا آورد و اگر از راهي که هشت فرسخ نيست برود، بايد تمام نماز بگزارد.
مسئله 1330. اگر شهر ديوار دارد، بايد آغاز هشت فرسخ را از ديوار شهر حساب کند و چنانچه ديوار ندارد، بايد از خانههاي آخر شهر حساب کند.
شرط دوم. قصد هشت فرسخ داشتن از آغاز سفر
از آغاز سفر، قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛ يعني بداند که هشت فرسخ راه را ميپيمايد، پس اگر به جايي که کمتر از هشت فرسخ است، سفر کند و پس از رسيدن به آنجا قصد کند به جايي برود که با مقدارِ آمده هشت فرسخ شود، چون از آغاز قصد هشت فرسخ را نداشته، بايد نماز را تمام بگزارد؛ ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و به وطنش يا به جايي که ميخواهد ده روز بماند برگردد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1331. کسي که نميداند سفرش چند فرسخ است - براي مثال، براي پيدا کردن گمشدهاي به سفر ميرود و نميداند چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا کند - بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي در برگشتن، چنانچه تا وطنش يا جايي که ميخواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بايد نماز را شکسته اقامه کند؛ نيز اگر در بين رفتن قصد کند که چهار فرسخ برود و برگردد، به صورتي که مجموع رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1332. مسافر در صورتي بايد شکسته نماز بگزارد که تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسي که از شهر بيرون ميرود و قصدش اين است که اگر رفيقي پيدا کند، سفر هشت فرسخي برود، چنانچه اطمينان دارد که رفيق پيدا ميکند، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر اطمينان ندارد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1333. کسي که قصد هشت فرسخ دارد، اگرچه در هر روز مقدار کمي راه برود، وقتي به جايي برسد که ديوار يا خانههاي آخر شهر را در صورت هموار بودن نبيند و اذان آن را نشنود، بايد شکسته نماز بگزارد؛ ولي اگر در هر روز مقدار کمي راه برود که مردم نگويند مسافر است، بايد نمازش را تمام بهجا آورد و به احتياط مستحب هم شکسته و هم تمام اقامه کند.
مسئله 1334. کسي که در سفر به اختيار ديگري است - مانند فرزندي که با پدرش يا زني که با شوهرش يا خدمتکاري که با آقاي خود مسافرت ميکند - چنانچه بداند مسافت او هشت فرسخ است، بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1335. کسي که در سفر به اختيار ديگري است، اگر بداند يا گمان داشته باشد که پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا ميشود و سفر را ادامه نميدهد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1336. کسي که در سفر به اختيار ديگري است، اگر شک دارد که پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا ميشود يا نه، بايد نماز را تمام انجام دهد؛ نيز اگر شک او از اين جهت است که احتمال ميدهد مانعي براي سفر او پيش آيد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد، بايد نمازش را شکسته بهجا آورد.
شرط سوم. برنگشتن از قصد خود در بين راه
مسئله 1337. اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ، از قصد خود برگردد يا مردد شود، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
مسئله 1338. اگر پس از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد که همانجا بماند يا پس از ده روز برگردد، يا در برگشتن و ماندن مردّد باشد يا بخواهد برگردد، در صورتي که مجموع مسافت رفت و برگشت، کمتر از هشت فرسخ باشد، بايد نماز را تمام انجام دهد.
مسئله 1339. اگر پس از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد که برگردد، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1340. اگر براي رفتن به محلي حرکت کند و پس از رفتن مقداري از راه بخواهد جاي ديگري برود، چنانچه از محل اولي که حرکت کرده تا جايي که ميخواهد برود هشت فرسخ باشد، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1341. اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ مردد شود که ماندۀ راه را برود يا نه، و به هنگام ترديد هم راه نرود و سپس تصميم بگيرد که بقيۀ راه را برود، بايد تا پايان سفر شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1342. اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ، مردد شود که ماندۀ راه را برود يا نه، و هنگامي که مردد است مقداري راه برود و سپس تصميم بگيرد بقيۀ راه را برود، چنانچه ماندۀ مسافت او هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد؛ ليکن تصميم دارد برود و برگردد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد؛ ولي اگر راهي که پيش از مردد شدن با راهي که پس از عزم دوباره ميرود، روي هم هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته اقامه کند، اگرچه جمعْ احتياط مستحب است.
مسئله 1343. اگر در حال سفر پس از گذشتن از حد ترخص مانعي براي ادامه سفر پيش آيد، تا وقتي که تصميم او بر سفر باقي است و مشروط به تحقق امر ديگر نيست، بايد نماز را شکسته انجام دهد؛ ولي اگر از تصميم سفر برگردد يا بخواهد در همان مکان ده روز بماند، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
شرط چهارم. نگذشتن از وطن پيش از رسيدن به هشت فرسخ
مسئله 1344. مسافر پيش از پيمودن هشت فرسخ، از وطن خود نگذرد؛ يا در جايي از بين راه ده روز يا بيشتر نماند، پس کسي که ميخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلي بماند، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1345. کسي که نميداند پيش از پيمودن هشت فرسخ از وطنش ميگذرد يا نه، يا ده روز در محلي ميماند يا نه، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1346. کسي که ميخواهد پيش از پيمودن هشت فرسخ، از وطنش بگذرد يا ده روز در محلي بماند، نيز کسي که مردد است که از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلي بماند، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي اگر باقي ماندۀ راه هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد و مجموع آن هشت فرسخ باشد، بايد شکسته نماز بگزارد.
شرط پنجم. سفر براي کار حرام نبودن
مسئله 1347. سفر مسافر نبايد براي کار حرام باشد، پس اگر براي کار حرامي - مانند دزدي - سفر کند، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ همچنين است اگر خود سفر حرام باشد؛ مانند آنکه سفر براي او ضرر داشته باشد؛ يا زن بياجازۀ شوهر به سفري برود که بر او واجب نيست؛ ولي اگر مانند سفر حج واجب باشد، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1348. سفر فرزند که مايۀ اذيت پدر و مادر باشد حرام است، و انسان بايد در آن سفر نماز را تمام بهجا آورد و روزه هم بگيرد.
مسئله 1349. کسي که سفر او حرام نيست و براي کار حرام يا ترک واجب هم سفر نميکند، اگرچه در سفر معصيتي انجام دهد - براي مثال، غيبت کند يا شراب بخورد - بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1350. اگر براي ترک کار واجبي به سفر رود، نمازش تمام است، پس کسي که بدهکار است، اگر بتواند بدهي خود را بپردازد و طلبکار هم مطالبه کند، چنانچه در سفر نتواند بدهي خود را بپردازد و سفر او ويژۀ فرار از پرداختن قرض باشد، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي اگر سفر او ويژه ترک واجب نباشد، بايد شکسته نماز بگزارد و به احتياط مستحب، هم شکسته، هم تمام نماز بگزارد.
مسئله 1351. اگر سفرِ مسافر حرام نباشد؛ ولي وسيله نقليه او غصبي باشد، نمازش شکسته است؛ ولي اگر در زمين غصبي سفر کند، به احتياط واجب بايد نماز را هم شکسته، هم تمام بهجا آورد.
مسئله 1352. کسي که با ظالم همسفر ميشود، اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظلم و شوکت ظالم باشد، بايد نماز را تمام بهجا آورد و اگر ناچار باشد يا براي نجات دادن مظلومي با او همسفر شود، نمازش شکسته است.
مسئله 1353. اگر کسي فقط به قصد تفريح و گردش مسافرت کند، حرام نيست و بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1354. اگر براي لهو و خوشگذراني به شکار رود، نمازش تمام است و چنانچه براي تهيۀ معاش به شکار رود، نمازش شکسته است و اگر براي کسب و اضافه کردن مال برود، به احتياط مستحب، نماز را هم شکسته، هم تمام اقامه کند؛ ولي بايد روزه نگيرد و بعداً قضا کند.
مسئله 1355. کسي که براي معصيت سفر کرده، در بازگشت از سفر، اگر توبه کرده و برگشتن به اندازۀ مسافت شرعي باشد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد و اگر توبه نکرده و چيزي هم که بازگشت را از عنوان سفر معصيت خارج کند حادث نشده باشد، بايد نماز را تمام بهجا آورد و به احتياط مستحب هم شکسته، هم تمام بهجا آورد.
مسئله 1356. کسي که سفر او معصيت است، اگر در بين راه از قصد معصيت برگردد، چنانچه ماندۀ راه هشت فرسخ باشد، يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1357. آن که براي معصيت سفر نکرده، اگر در بين راه قصد کند که ماندۀ راه را براي معصيت برود، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي نمازهايي را که شکسته بهجا آورده، صحيح است.
شرط ششم. صحرانشين و گردشگر بيابان نبودن
مسئله 1358. مسافر صحرانشين نباشد که در بيابان ميگردد و هر جا آب و خوراک براي خود و دامش پيدا کند، ميماند و پس از چندي به جاي ديگر ميرود، پس صحرانشين در اين سفرها بايد نماز را تمام بهجا آورد و روزه را بگيرد.
مسئله 1359. اگر يکي از صحرانشينها براي پيدا کردن منزل و چراگاه حيوانش سفر کند، چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، نماز او شکسته است و احتياط مستحب جمع بين شکسته و تمام است.
مسئله 1360. اگر صحرانشين براي زيارت يا حج يا تجارت و مانند اينها سفر کند، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
شرط هفتم. شغل نبودن سفر
مسئله 1361. شغل او سفر يا در سفر نباشد، بنابراين شتردار، راننده، خلبان، چوبدار، کشتيبان، بازرس، پرستار سيّار و مانند اينها، اگرچه براي بردن ابزار منزل خود مسافرت کنند، بايد نماز را تمام بهجا آورند؛ ولي در سفر اول در صورتي که طول نکشد، نمازشان شکسته است.
مسئله 1362. کسي که شغل او سفر است، اگر براي کار ديگري مانند زيارت يا حج مسافرت کند، بايد نماز را شکسته اقامه کند؛ ولي اگر رانندهاي اتومبيل خود را براي زيارت کرايه دهد و خودش نيز زيارت کند، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
مسئله 1363. کساني که راهنماي حجّ و مدير کاروان حجّاج و مانند آن هستند، چنانچه شغل يا مقدّمۀ شغل آنان سفر باشد، بايد نماز را تمام بگزارند و اگر شغل يا مقدّمۀ شغل آنان سفر نباشد، بايد شکسته بهجا آورند.
مسئله 1364. کسي که در بخشي از سال شغلش سفر است - مانند رانندهاي که فقط در تابستان يا زمستان اتومبيل خود را کرايه ميدهد - بايد در سفري که مشغول به کارش هست، نماز را تمام اقامه کند و به احتياط مستحب، هم شکسته، هم تمام بهجا آورد.
مسئله 1365. در کثير السّفر لازم نيست که انسان سفرهاي متعدّد داشته باشد، بلکه يک سفر طولاني که بيشتر سال را فرا گيرد، مثل سفرهاي متعدّد است، پس همينکه بگويند فلاني راننده است يا شغلش سفر يا در سفر است، اگرچه در يک سفر طولاني و بدون تکرار و تعدّد باشد، کافي است.
مسئله 1366. راننده و دوره گردي که به صورت رسمي در دو سه فرسخي شهر رفت و آمد ميکند، چنانچه اتفاقي سفر هشت فرسخي برود، بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1367. کسي که شغلش سفر است، يا سفر مقدّمۀ شغل اوست، يا بسيار سفر ميکند، اگر ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند، چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد، يا بدون قصد بماند، بايد در سفر اوّلي که پس از ده روز ميرود، در صورتي که طول نکشد، نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1368. کسي که شغلش سفر است، يا سفر مقدّمۀ شغل اوست، يا فراوان سفر ميکند، اگر در غير وطن خود با قصد اقامت ده روز بماند، در سفر اوّلي که پس از ده روز ميرود، در صورت طولاني نبودن آن، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1369. کسي که شغلش سفر است، يا سفر او بيش از ماندن در وطن يا محل اقامت است، اگر شک کند که در وطن يا در جاي ديگر ده روز مانده يا نه، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
مسئله 1370. کسي که در شهرها سياحت ميکند و براي خود وطني اختيار نکرده، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
مسئله 1371. کسي که شغلش سفر نيست، اگر براي مثال، در شهري جنسي دارد که براي حمل آن سفرهاي پيدرپي ميکند، در صورتي که سفر او بيش از ماندن در وطن يا محل اقامت باشد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1372. کسي که از وطنش صرف نظر کرده، تا وقتي که وطن ديگري براي خود اختيار نکرده، اگر عنواني که سبب تمام بودن نماز است - مانند شغل بودن سفر، کثير السفر بودن يا خانه به دوشي - بر او صدق نکند، بايد در مسافرت شکسته نماز بگزارد.
شرط هشتم. به حد ترخص رسيدن
در سفر به حد ترخّص برسد؛ يعني از وطنش يا جايي که قصد کرده که ده روز در آنجا بماند، به قدري دور شود که ديوار شهر را در صورت هموار بودن نبيند و صداي اذان آن را بدون بلندگو نشنود؛ ولي بايد در هوا، غبار يا چيز ديگري نباشد که از ديدن ديوار و شنيدن اذان جلوگيري کند و لازم نيست به قدري دور شود که منارهها و گنبدها را نبيند؛ يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلکه همين قدر که ديوارها به صورت کامل معلوم نباشد، کافي است.
مسئله 1373. کسي که به سفر ميرود اگر به جايي برسد که اذان را نشنود، ولي ديوار شهر را ببيند، يا ديوارها را نبيند و صداي اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بهجا آورد، به احتياط واجب بايد هم شکسته، هم تمام بهجا آورد.
مسئله 1374. اگر کسي بدون قصد سفر، تا حدّ ترخّص رفته و از آنجا قصد سفر کرده، با شروع حرکت از آن محل، به صورتي که نزد عرف بگويند سفرش را آغاز کرده، بايد شکسته نماز بگزارد و در اين صورت، خروج از حدّ ترخّص آن محل، اعتباري ندارد و آغاز مسافت شرعي را هم بايد از نقطه حرکت حساب کرد؛ همچنين اگر در جايي بود که نه وطن او بود، نه قصد ماندن ده روز را در آنجا داشت، نه سي و يک روز با ترديد در آنجا مانده بود، در همان حال، نمازش در آن محل، تمام بود، مثل اينکه در پي گمشدهاي بدون قصد سفر به آنجا رسيده بود و از آنجا قصد سفر کرد، خروج از حدّ ترخّص آن محل اعتباري ندارد، بلکه با آغاز عرفي مسافت شرعي، نمازش را شکسته اقامه ميکند.
مسئله 1375. مسافري که به وطنش برميگردد، با ديدن ديوار وطن و شنيدن صداي اذان آن، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي مسافري که ميخواهد ده روز در محلي بماند، با ديدن ديوار آنجا و شنيدن صداي اذان آن، نماز را تأخير بيندازد، تا به منزل برسد؛ يا به احتياط واجب نماز را هم شکسته، هم تمام بهجا آورد.
مسئله 1376. هرگاه شهر يا روستايي در بلندي باشد که از دور ديده شود، يا به قدري گود باشد که اگر انسان کمي دور شود، ديوار آن را نبيند، کسي که از آنجا مسافرت ميکند، وقتي به اندازهاي دور شود که اگر آن شهر يا روستا در زمين هموار بود، ديوارش از آنجا ديده نميشد، بايد نماز خود را شکسته انجام دهد؛ نيز اگر پستي و بلندي خانهها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظۀ معمول را بنمايد.
مسئله 1377. در شهرهاي بزرگي مثل تهران، همينکه نزد عرف صدق کند که شخص در آن شهر زندگي ميکند، ميتواند در نواحي مختلف شهر رفت و آمد کند و حکم مسافر را ندارد.
مسئله 1378. اگر از محلي مسافرت کند که خانه و ديوار ندارد، وقتي به جايي برسد که اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نميشد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1379. اگر به قدري دور شود که نداند صدايي را که ميشنود صداي اذان است، يا صداي ديگري، بايد نماز را شکسته اقامه کند؛ ولي اگر صداي اذان را بشنود و کلمات آن را تشخيص ندهد، بايد تمام نماز بگزارد.
مسئله 1380. اگر کسي يقين پيدا کند که به حد ترخّص رسيده و نماز را شکسته بهجا آورد و سپس معلوم شود در وقتي که نماز ميگزارد، به حدّ ترخّص نرسيده بود، بايد نماز را دوباره اقامه کند و اگر يقين کند که به حد ترخّص نرسيده و نماز را تمام بهجا آورد و سپس معلوم شود که به حدّ ترخّص رسيده بود، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر وقت گذشته، نماز را مطابق وظيفهاش در هنگام فوت آن اقامه کند. همين حکم براي بازگشت به وطن نيز جاري است.
مسئله 1381. اگر به قدري دور شود که اذان خانههاي آخر شهر را نشنود، ولي اذان شهر را که به صورت رايج در جاي بلند ميگويند بشنود، نبايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1382. اگر به جايي برسد که اذان شهر را - که به صورت رايج در جاي بلند ميگويند - نشنود، ولي اذاني را که در جاي خيلي بلند يا با بلندگو ميگويند بشنود، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1383. اگر چشم يا گوش نمازگزار يا صداي اذان، غير معمولي باشد، بايد در محلي نماز را شکسته اقامه کند که چشم متوسط ديوار خانهها را نبيند و گوش متوسط صداي اذان معمولي را نشنود.
مسئله 1384. اگر بخواهد در محلي نماز بگزارد که شک دارد به حد ترخّص رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بهجا آورد و هنگام بازگشت اگر شک کند که به حد ترخّص رسيده يا نه، بايد شکسته انجام دهد و در موارد مشتبه، بايد يا آنجا نماز نگزارد؛ يا هم شکسته، هم تمام نماز بگزارد.
موارد قطع سفر
چند چيز است که سفر را قطع ميکند و بايد نماز را تمام بهجا آورد.
يکم. رسيدن به وطن
مسئله 1385. مسافري که در بين سفر از وطن خود عبور ميکند، وقتي به جايي برسد که ديوار وطن خود را ببيند و صداي اذان آن را بشنود، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1386. مسافري که در مسير سفر به وطنش رسيده، تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و برگردد، وقتي به جايي برسد که ديوار وطن خود را نبيند و صداي اذان آن را نشنود، بايد شکسته نماز بگزارد.
احکام وطن
مسئله 1387. محلي را که انسان براي اقامت دائمي و زندگي خود اختيار کرده، وطن اوست؛ چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد؛ يا خودش آنجا را براي زندگي اختيار کرده باشد.
مسئله 1388. وطن دو قسم دارد: 1. وطن اصلي که ماندن در آن نياز به قصد ندارد. 2. وطن قراردادي که محتاج به قصد ماندن دائمي است. در مورد ماندن دائمي موالات شرط نيست، بلکه اعراض مانع است، بنابراين اگر انسان پياپي در وطن خود نماند، نمازش تا زماني که از آنجا اعراض نکرده، تمام است. ماندن دائمي در ييلاق و قشلاق فرق ميکند، پس کسي که قصد دارد در منطقه ييلاقي به صورت دائمي بماند، اگر در تابستان هفتهاي يک روز هم برود، آنجا را وطن خود قرار داده است.
مسئله 1389. اگر قصد دارد در محلي که وطن اصلي او نيست مدتي بماند و سپس به جاي ديگر رود، آنجا وطن او حساب نميشود.
مسئله 1390. تا انسان قصد ماندن هميشگي در جايي که غير وطن اصلي خودش است، نداشته باشد، وطن او حساب نميشود، مگر آنکه بدون قصد ماندن، به اندازهاي بماند که مردم بگويند اينجا وطن اوست.
مسئله 1391. کسي که در دو محل زندگي ميکند - براي مثال شش ماه در شهري و شش ماه در شهر ديگر ميماند - هر دو وطن اوست.
مسئله 1392. در غير وطن اصلي و وطن غير اصلي که ذکر شد، اگر در جاهاي ديگر قصد اقامه نکند، نمازش شکسته است؛ چه ملکي در آنجا داشته باشد؛ يا نداشته باشد؛ خواه در آنجا شش ماه مانده باشد يا نه.
مسئله 1393. اگر به جايي برسد که وطن او بوده و از آنجا صرف نظر کرده، نبايد نماز را تمام بهجا آورد، اگرچه وطن ديگري هم براي خود اختيار نکرده باشد.
دوم. قصد ماندن ده روز
مسئله 1394. مسافري که در محلي يا شهري قصد ماندن ده روز پشت سر هم را دارد، هرچند شهر بزرگ باشد، مثلاً به شعاع صد کيلومتر برسد، ميتواند در تمام آن شهر رفت و آمد کند و نمازش تمام است و اگر بخواهد کمتر از ده روز، با اختيار يا به اجبار در آنجا بماند، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1395. مسافري که ميخواهد ده روز در محلي بماند، لازم نيست قصد ماندن شب اول يا شب يازدهم را داشته باشد و همينکه قصد کند از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم - يعني ده روز و نه شب - بماند، بايد تمام نماز بگزارد و در ماه رمضان روزه بگيرد؛ همچنين اگر مثلاً قصدش اين باشد که از ظهر روز يکم تا ظهر روز يازدهم بماند، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
مسئله 1396. مسافري که ميخواهد ده روز در محلي بماند، در صورتي بايد نماز را تمام بهجا آورد که بخواهد تمام ده روز را در يکجا بماند؛ چنانچه بخواهد در چند محل بماند، اگر فاصله آنها به قدري است که يک محل صادق نيست - مثلاً ده روز در شهري و يکي از روستاهاي غير مجاور آن که از هم فاصله دارند بماند - بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1397. مسافري که ميخواهد ده روز در محلي بماند، اگر از آغاز قصد داشته باشد که در بين ده روز به اطراف آنجا برود، چنانچه جايي که ميخواهد برود از مزارع و باغات اطراف آن باشد، به مقداري که رفتن به آنجا منافي با صدق ماندن در محل و شهر نباشد، بايد در تمام ده روز، تمام نماز بگزارد؛ ولي چنانچه بخواهد گاهي تا کمتر از چهار فرسخ برود و بدون فاصله بسيار برگردد، در همۀ ده روز بايد نمازش را تمام بهجا آورد.
مسئله 1398. مسافري که تصميم قطعي ندارد که ده روز در جايي بماند، بلکه ماندن ده روز در جايي را متوقف بر چيزي کند که تحقق آن معلوم نيست - براي مثال، قصدش اين است که اگر رفيقش بيايد، يا منزل خوبي پيدا کند، ده روز بماند - بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1399. کسي که تصميم دارد ده روز در محلي بماند، اگرچه احتمال بدهد که براي ماندن او مانعي برسد، در صورتي که احتمال او مورد اعتنا نباشد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1400. اگر مسافري بداند که مثلاً ده روز يا بيشتر به پايان ماه مانده و قصد کند تا آخر ماه در جايي بماند، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي اگر نداند تا پايان ماه چقدر مانده و قصد کند تا آخر ماه بماند و پس از قصد بدون فاصله بسيار علم حاصل نشود، بايد شکسته نماز بگزارد، اگرچه از موقعي که قصد کرده تا پايان ماه ده روز يا بيشتر باشد.
مسئله 1401. اگر مسافر قصد کند ده روز در محلي بماند، چنانچه پيش از خواندن يک نماز چهار رکعتي ادايي از ماندن در آنجا منصرف شده، يا مردد شود که در آنجا بماند يا به جاي ديگر برود، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر پس از اقامه يک نماز چهار رکعتي، از ماندن در آنجا منصرف شده يا مردد شود، تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1402. مسافري که قصد کرده ده روز در محلي بماند، اگر روزه بگيرد و بعدازظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه يک نماز چهار رکعتي ادايي بهجا آورده باشد، روزهاش صحيح است و تا وقتي در آنجا هست، بايد نمازهاي خود را تمام انجام دهد و اگر يک نماز چهار رکعتي نگزارده باشد، روزۀ آن روزش صحيح است و احتياط مستحب، قضاي آن است؛ اما بايد نمازهاي خود را شکسته بهجا آورد و روزهاي بعد هم نميتواند روزه بگيرد.
مسئله 1403. مسافري که قصد کرده ده روز در محلي بماند، اگر از ماندن منصرف يا مردّد شود و شک کند پيش از آنکه از قصد ماندن برگردد، يک نماز چهار رکعتي خوانده يا نه، بايد نمازهاي خود را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1404. اگر مسافري به نيت اينکه نماز را شکسته انجام دهد، مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد که ده روز يا بيشتر بماند، بايد نماز را چهار رکعتي تمام کند.
مسئله 1405. مسافري که قصد کرده ده روز در جايي بماند، اگر در ميان نخستين نماز چهار رکعتي ادايي از قصد خود برگردد، چنانچه وارد رکوع رکعت سوم نشده باشد، بايد نماز را دو رکعتي تمام کند و براي ايستادن بيجا دو سجده لازم است و ديگر نمازهاي خود را شکسته اقامه کند و اگر وارد رکوع رکعت سوم شده باشد، نمازش باطل است و تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1406. مسافري که قصد کرده ده روز در محلي بماند، اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتي مسافرت نکرده، بايد نمازش را تمام بهجا آورد و لازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز کند.
مسئله 1407. مسافري که قصد کرده ده روز در محلي بماند، بايد روزۀ واجب معيّن را - مانند روزه ماه رمضان - بگيرد و ميتواند روزۀ مستحبي هم بگيرد و نماز جمعه و نافلۀ ظهر و عصر و عشاء را هم بهجا آورد.
مسئله 1408. مسافري که قصد کرده ده روز در جايي بماند، اگر پس از گزاردن يک نماز چهار رکعتي بخواهد به جايي که کمتر از چهار فرسخ است، برود و به محل اقامۀ خود برگردد، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
مسئله 1409. مسافري که قصد کرده ده روز در جايي بماند، اگر پس از خواندن يک نماز چهار رکعتي ادايي بخواهد به جاي ديگري که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، بايد در رفتن و در جايي که قصد ماندن ده روز کرده، نمازهاي خود را تمام اقامه کند؛ ولي اگر جايي که ميخواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بايد موقع رفتن، نمازهاي خود را شکسته بهجا آورد و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز کرده، نمازش را تمام اقامه کند.
مسئله 1410. مسافري که قصد کرده ده روز در محلي بماند، اگر پس از گزاردن يک نماز چهار رکعتي ادايي بخواهد به جايي که کمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد که به محل نخستش برگردد يا نه، يا به کلّي از برگشتن به آنجا غافل باشد، يا بخواهد برگردد، ولي مردد باشد که ده روز در آنجا بماند يا نه، يا آنکه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد، بايد در رفتن و برگشتن و پس از آن، نمازهاي خود را تمام بهجا آورد.
مسئله 1411. اگر به خيال اينکه رفقايش ميخواهند ده روز در محلي بمانند، قصد کند که ده روز در آنجا بماند و پس از گزاردن يک نماز چهار رکعتي ادايي بفهمد که آنها قصد نکردهاند، اگرچه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتي که در آنجا هست، بايد نماز را تمام بهجا آورد.
سوم. ماندن سي روزِ ترديدي
مسئله 1412. اگر مسافر پس از رسيدن به هشت فرسخ سي روز در محلي بماند و در تمام سي روز در رفتن و ماندن مردد باشد، در طول اين مدت نمازش شکسته است؛ ولي پس از گذشتن سي روز، اگرچه مقدار کمي در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بهجا آورد؛ ولي اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ در رفتن بقيۀ راه مردد شود، از وقتي که مردد ميشود، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1413. مسافري که ميخواهد نُه روز يا کمتر در محلي بماند، اگر پس از آنکه نُه روز يا کمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نُه روز ديگر يا کمتر بماند، همچنين تا سي شبانه روز، در تمام اين مدت سي روز، نمازش شکسته است؛ ولي از روز سي و يکم بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1414. مسافري که سي شبانه روز مردّد بوده، درصورتي بايد نماز را بعد از آن تمام بهجا آورد که سي شبانه روز را در يکجا بماند، پس اگر مقداري از آن را در جايي و مقداري را در جاي ديگر بماند، پس از سي شبانه روز هم بايد شکسته نماز بگزارد.
احکام متفرقه سفر
مسئله 1415. مسافر ميتواند در همه مکه و مدينه و مسجد کوفه نمازش را تمام بهجا آورد؛ ولي اگر بخواهد در جايي که اول جزء اين مسجد نبوده و بعد به آن اضافه شده نماز بگزارد، به احتياط مستحب، شکسته نماز بگزارد، اگرچه اقوا صحّت تمام است؛ نيز مسافر ميتواند در حرم امام حسين علیهالسلام ـ آنچه حرم شمرده ميشود؛ نه رواق و صحن - نمازش را شکسته يا تمام بهجا آورد و اين تخيير، استمراري است؛ يعني ميتواند در مدت کمتر از ده روزي که در اين مکانهاست، بعضي وقتها شکسته و بعضي از اوقات تمام اقامه کند.
مسئله 1416. کسي که ميداند مسافر است و بايد شکسته نماز بگزارد، اگر در غير چهار مکاني که ميتواند نمازِ تمام اقامه کند به عمد تمام بهجا آورد، نمازش باطل است؛ همچنين اگر فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بهجا آورد، بايد نماز را دوباره به صورت شکسته انجام دهد و اگر پس از وقت يادش بيايد، به احتياط واجب، قضا دارد.
مسئله 1417. کسي که ميداند مسافر است و بايد نماز را شکسته انجام دهد، اگر فراموش کند و از روي عادت تمام اقامه کند، نمازش باطل است؛ نيز اگر سفر خود را فراموش کرده باشد و تمام بهجا آورد، در صورتي که وقت داشته باشد، نمازش را دوباره بهجا آورد، بلکه با گذشتن وقت هم، به احتياط واجب قضا کند.
مسئله 1418. مسافري که نميداند بايد شکسته نماز بگزارد، اگر تمام بهجا آورد، نمازش صحيح است و پس از فهميدن حکم مسئله، اعاده ندارد.
مسئله 1419. مسافري که ميداند بايد شکسته نماز بگزارد، اگر برخي از خصوصيات آن را نداند - مثلاً نداند که در سفر هشت فرسخي بايد شکسته انجام دهد - چنانچه تمام نماز بگزارد، درصورتيکه وقت باقي است، بايد نماز را شکسته انجام دهد و اگر وقت گذشته، بايد شکسته قضا کند.
مسئله 1420. مسافري که ميداند بايد نماز را شکسته انجام دهد، اگر به گمان اينکه مسافت سفر او کمتر از هشت فرسخ است تمام بهجا آورد، وقتي بفهمد که مسافت سفرش هشت فرسخ بوده، نمازي را که تمام انجام داده، بايد دوباره شکسته اقامه کند و اگر وقت هم گذشته، بايد شکسته قضا کند.
مسئله 1421. اگر فراموش کند که مسافر است و نماز را تمام بهجا آورد، چنانچه در وقت يادش بيايد، بايد شکسته بهجا آورد و اگر بعد از وقت يادش بيايد، قضاي آن نماز بر او واجب نيست.
مسئله 1422. کسي که بايد نماز را تمام بهجا آورد ، اگر به عمد يا به اشتباه يا با فراموشي آن را شکسته بهجا آورد، در هر صورت، نمازش باطل است.
مسئله 1423. اگر مسافر در بين نماز چهار رکعتي يادش بيايد که مسافر است، يا بفهمد که مسافت سفر او هشت فرسخ است، چنانچه به رکوع رکعت سوم نرفته باشد، بايد نماز را دو رکعتي تمام کند و اگر به رکوع رکعت سوم رفته، نمازش باطل است و در صورتي که به مقدار گزاردن يک رکعت هم وقت دارد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1424. اگر مسافري برخي از خصوصيات نماز مسافر را نداند - براي مثال، نداند که اگر چهار فرسخ برود و همان روز يا شب آن برگردد - بايد شکسته نماز بگزارد، چنانچه به نيّت چهار رکعتي مشغول نماز شود و پيش از رکوع رکعت سوم حکم شرعي را بفهمد، بايد نماز را دو رکعتي تمام کند و اگر در رکوع رکعت سوم بفهمد، نمازش باطل است و در صورتي که به مقدار يک رکعت از وقت هم مانده باشد، بايد نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1425. مسافري که بايد نماز را تمام بهجا آورد، اگر بر اثر ندانستن مسئله به نيت دو رکعتي مشغول نماز شود و در بين نماز حکم مسئله را بفهمد، بايد نماز را چهار رکعتي تمام کند و به احتياط مستحب، پس از تمام شدن نماز، دوباره آن را چهار رکعتي بهجا آورد.
مسئله 1426. مسافري که نماز نگزارده، اگر پيش از تمام شدن وقت به وطنش برسد، يا به جايي برسد که ميخواهد ده روز در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بهجا آورد و کسي که مسافر نيست، اگر در اول وقت نماز نگزارد و مسافرت کند، در سفر بايد نماز را شکسته بهجا آورد.
مسئله 1427. اگر از مسافري که بايد نماز را شکسته بهجا آورد، نمازهاي چهار رکعتي - مانند نماز ظهر يا عصر يا عشاء - قضا شود، بايد آن را دو رکعتي قضا کند، اگرچه در غير سفر بخواهد قضاي آن را بهجا آورد؛ نيز اگر از کسي که مسافر نيست، يکي از اين سه نماز قضا شود، بايد چهار رکعتي قضا کند، اگرچه در سفر بخواهد آن را قضا کند.
مسئله 1428. مستحب است مسافر پس از هر نمازي که شکسته ميگزارد، سي مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ وَ لا اِللهَ اِلَّا اللهُ وَاللهُ اَکْبَر» و در تعقيب نماز ظهر و عصر و عشاء بيشتر سفارش شده است، بلکه بهتر است در تعقيب اين سه نماز شصت بار بگويد.
مسئله 1429. ملاک سفر شرعي، پيمودن هشت فرسخ با شروط ديگر است. آساني سفر و سرعت و مانند آن، سبب تغيير حکم نميشود.
نماز قضا
مسئله 1430. کسي که نماز واجب خود را در وقت آن انجام نداده، بايد قضاي آن را بهجا آورد، اگرچه در تمام وقت نماز خواب مانده؛ يا با بيماري يا مستي نماز نگزارده باشد؛ ولي نمازهاي يوميهاي را که زن در حال حيض يا نفاس بهجا نياورده، قضا ندارد؛ همچنين نمازهاي فوت شده در حال بيهوشي غيراختياري قضا ندارد.
مسئله 1431. اگر پس از وقت نماز بفهمد نمازي را که اقامه کرده باطل بوده، بايد قضاي آن را بهجا آورد.
مسئله 1432. کسي که نماز قضا دارد، بايد در گزاردن آن کوتاهي نکند؛ ولي واجب نيست فوري آن را بهجا آورد. البته در صورتي که بياعتنايي به احکام دين نباشد و اگر به دين بياعتنايي کرد و نماز را با تأخير قضا کرد، گرچه معصيت کرده، نمازش صحيح است.
مسئله 1433. اگر کسي به اختيار خود با جراحي يا مصرف دارو سبب بيهوشي، يا حيض و نفاس در خود شود، به احتياط واجب، نمازهاي فوتشده در آن حال را قضا کند؛ به خصوص اگر اين کار در وقت نماز باشد.
مسئله 1434. نمازهايي که واجب است حمد و سوره آنها بلند خوانده شود، هنگام قضا هم بايد بلند خوانده شود؛ همچنين نمازهايي که آهسته خواندن آنها واجب است، هنگام قضا نيز واجب است آهسته خوانده شود و بلند يا آهسته خواندن قضاي نافلهها، تابع اداي آنهاست.
مسئله 1435. کسي که وضو، غسل و تيمّم برايش ممکن نيست، در داخل وقت، نماز بر او واجب نيست و به احتياط واجب بايد در وقتي که قادر بر تحصيل طهارت است، نماز را قضا کند؛ خصوصاً اگر خودش با اختيار سبب از بين رفتن تمکّن شده باشد، بلکه اگر اين عمل بعد از گذشتن وقت کافي براي انجام دادن نماز انجام گيرد، بايد نمازش را قضا کند.
مسئله 1436. کسي که نماز قضا دارد، ميتواند نماز مستحبي بگزارد.
مسئله 1437. اگر انسان احتمال دهد که نماز قضايي دارد يا نمازهايي را که خوانده صحيح نبوده، مستحب است به احتياط، قضاي آن را بهجا آورد.
مسئله 1438. در قضاي نمازهاي يوميه لازم نيست به ترتيب گزارده شود؛ براي مثال، کسي که يک روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نگزارده، لازم نيست اول نماز عصر و سپس نماز ظهر را قضا کند، مگر در قضاي نمازهاي ظهر و عصر يا مغرب و عشاء از يک روز که ترتيب در قضاي آنها لازم است.
مسئله 1439. اگر بخواهد قضاي چند نماز غير يوميه را - مانند نماز آيات - اقامه کند، يا براي مثال، بخواهد قضاي يک نماز يوميه و چند نماز غير يوميه را بهجا آورد، لازم نيست آنها را به ترتيب بهجا آورد.
مسئله 1440. اگر کسي نداند نمازهايي که از او قضا شده کدام يک جلوتر بوده، لازم نيست با رعايت ترتيب آنها را انجام دهد، بلکه ميتواند هر کدام را اول اقامه کند.
مسئله 1441. اگر کسي که نمازهايي از او قضا شده ميداند کدام يک جلوتر قضا شده، به احتياط مستحب، آنها را به ترتيب قضا کند.
مسئله 1442. اگر براي ميتي ميخواهند نماز قضا بهجا آورند و ميدانند آن ميت ترتيب قضا شدن را ميدانسته، لازم نيست به صورتي قضا را بهجا آورند که ترتيب حاصل شود.
مسئله 1443. اگر ميدانند ميت ترتيب قضا شدن نمازهايش را ميدانسته و بخواهند براي بهجا آوردن نماز قضاي او چند نفر را اجير کنند، لازم نيست براي آنها وقت مرتب معيّن کنند که در عمل با هم شروع نکنند.
مسئله 1444. اگر بدانند که ميّت ترتيب قضا شدن نمازهايش را نميدانسته يا ندانند که ميدانسته، لازم نيست به ترتيب براي او قضا کنند.
مسئله 1445. در مسئله پيشين اگر بخواهند چند نفر را براي بهجا آوردن نماز ميت اجير کنند، لازم نيست وقت معيّن کنند، بلکه ميتوانند همه باهم قضا را شروع کنند.
مسئله 1446. کسي که چند نماز مثلاً صبح يا ظهر از او قضا شده و شمارۀ آنها را نميداند - مثلاً نميداند چهار نماز بوده يا پنج نماز - چنانچه مقدار کمتر را اقامه کند که به آن يقين دارد، کافي است؛ همچنين اگر شمارۀ آنها را ميدانسته و فراموش کرده، اگر مقدار کمتر را که مورد يقين است بهجا آورد، کفايت ميکند.
مسئله 1447. کسي که نماز قضا از همين روز يا روزهاي پيش بر عهده دارد، ميتواند پيش از خواندن نمازي که قضا شده، نماز ادايي را بهجا آورد و لازم نيست نماز قضا را جلو بيندازد.
مسئله 1448. کسي که ميداند يک نماز چهار رکعتي نگزارده، اما نميداند نماز ظهر يا عصر يا عشاء است، اگر يک نماز چهار رکعتي به نيت قضاي نمازي که بر عهده دارد، انجام دهد، کافي است.
مسئله 1449. اگر از روزهاي گذشته نمازهاي قضا دارد و يک نماز يا بيشتر هم از همان روز از او قضا شده، اگرچه لازم نيست نمازهاي قضا را پيش از نماز ادا بهجا آورد، حتي اگرچه وقت داشته باشد و ترتيب بين نمازهاي قضا را هم بداند؛ ولي به احتياط استحبابي نمازهاي قضا، به ويژه نماز قضاي همان روز را پيش از نماز ادا بهجا آورد.
مسئله 1450. تا انسان زنده است، اگرچه از خواندن نمازهاي قضاي خود ناتوان باشد، ديگري نميتواند نمازهاي او را قضا کند.
مسئله 1451. نماز قضا را ميتوان با جماعت گزارد؛ چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا؛ و لازم نيست نماز هر دو يکي باشد، پس اگر مأموم نماز قضاي صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بهجا آورد، اشکال ندارد.
مسئله 1452. مستحب است بچۀ مميز - يعني کودکي که خوب و بد را ميفهمد - به نماز خواندن و عبادتهاي ديگر واداشته شود، بلکه مستحب است او را نسبت به قضاي نمازها تمرين دهند.
نماز قضاي پدر و مادر
مسئله 1453. نماز قضاي پدر (و به احتياط واجب مادر) بر پسري که در زمان مرگ پدر از همه پسران بزرگتر است، واجب است و اگر ميّت پسر نداشت، قضا بر دختران او واجب نيست. اگر پسر بزرگتر يقين داشته باشد که پدر (و به احتياط واجب مادر) او به جهت عذري نماز قضا بر عهده دارند، مانند اينکه نماز آنان در سفر يا در حال بيماري قضا شده يا بر اثر سهلانگاري و ياد نگرفتن احکام به صورت فاسد اقامه شده، بر او واجب است که بعد از مرگش آنها را بهجا آورد؛ يا براي او اجير بگيرد؛ ولي نمازهايي که از روي نافرماني و طغيان و عناد ترک شده قضا ندارد؛ نيز روزهاي را که در سفر نگرفته، اگرچه نميتوانسته قضا کند، واجب است که پسر بزرگتر قضا کند؛ يا براي او اجير بگيرد.
مسئله 1454. بر پسر بزرگتر فقط نمازهاي قضاي پدر (و به احتياط واجب مادر) واجب است؛ اما نماز قضاي جدّش که بر پدرش به عنوان پسر بزرگتر واجب بود، يا نمازهاي اجارهاي که بر ذمّه پدر باشد، بر او واجب نيست که بهجا آورد.
مسئله 1455. لازم نيست پسر بزرگتر وارث ميت باشد، بنابراين حتي اگر از ارث به يکي از اسباب منع - مانند قتل ممنوع - باشد، قضا بر او به احتياط واجب است.
مسئله 1456. چنانچه دو پسر با يکديگر دوقلو بوده يا از دو مادر باشند، آن پسري که زودتر متولّد شده است، بزرگتر است، هرچند نطفۀ ديگري زودتر منعقد شده باشد.
مسئله 1457. در صورتي که ميّت پسر نداشته باشد و وصيت به قضا کرده باشد، بايد از ثلث مال او انجام داد.
مسئله 1458. اگر پسر بزرگتر شک دارد که پدر يا مادر نماز و روزه قضا داشته يا نه، چيزي بر او واجب نيست.
مسئله 1459. اگر پسر بزرگتر بداند که پدر يا مادرش نماز قضا داشته و شک کند که بهجا آورده يا نه، واجب است قضا کند.
مسئله 1460. اگر معلوم نباشد که پسر بزرگتر کدام است، قضاي نماز و روزۀ پدر يا مادر بر هيچ کدام از پسرها واجب نيست؛ ولي به احتياط مستحب، قضاي نماز و روزۀ او را ميان خودشان قسمت کنند، يا براي انجام دادن آن قرعه بزنند.
مسئله 1461. اگر ميّت وصيت کرده باشد که براي نماز و روزۀ او اجير بگيرند، بعد از آنکه اجير، نماز و روزه او را به صورت صحيح بهجا آورد، بر پسر بزرگتر چيزي واجب نيست.
مسئله 1462. اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز پدر يا مادر را بهجا آورد، بايد به تکليف خود عمل کند؛ براي مثال، در قضاي نماز صبح و مغرب و عشاء حمد و سوره را بايد بلند بخواند.
مسئله 1463. کسي که خودش نماز و روزۀ قضا دارد، اگر نماز و روزۀ پدر و به احتياط واجب مادر هم بر او واجب شود، هر کدام را نخست بهجا آورد، صحيح است.
مسئله 1464. اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر يا مادر نابالغ يا ديوانه باشد، با بالغ شدن يا عاقل شدن، بايد نماز و روزۀ پدر يا مادر را قضا کند و چنانچه پيش از بالغ يا عاقل شدن بميرد، بر پسر بعدي چيزي واجب نيست.
مسئله 1465. اگر پسر بزرگتر پيش از آنکه نماز و روزۀ پدر يا مادر را قضا کند بميرد، بر پسر دوم چيزي واجب نيست.
مسئله 1466. اگر برعهده کسي نماز يا روزه قضا بود و وصيت نکرد و مرد و ورثه او هم از آن ناآگاه بودند و شخصي مجاني و قربة الي الله آنها را انجام داد، ذمه او تبرئه ميشود.
نماز جماعت
مسئله 1467. مستحب است نمازهاي واجب را، به خصوص نمازهاي يوميه، به جماعت بخوانند و در نماز صبح و مغرب و عشاء، به ويژه براي همسايۀ مسجد و کسي که صداي اذان مسجد را ميشنود، بيشتر سفارش شده است.
مسئله 1468. در روايتي وارد شده است که اگر يک نفر به امام جماعت اقتدا کند، هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و چنانچه دو تن اقتدا کنند، هر رکعتي ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بيشتر شوند، ثواب نمازشان بيشتر ميشود، تا به ده نفر برسند و شمار آنان که از ده [تن] گذشت، اگر تمام آسمانها کاغذ و درياها مرکّب و درختها قلم و جنّ و انس و ملائکه نويسنده شوند، نميتوانند ثواب يک رکعت آن را بنويسند.
مسئله 1469. حاضر نشدن به نماز جماعت از روي بياعتنايي، جايز نيست و روا نيست که انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند.
مسئله 1470. مستحب است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بهجا آورد و نماز جماعت از نماز اول وقت که به تنهايي گزارده شود، بهتر است؛ نيز نماز جماعتي که کوتاه برگزار شود، از نماز تنهايي طولاني بهتر است.
مسئله 1471. وقتي که نماز جماعت برپا ميشود، مستحب است کسي که نمازش را به تنهايي بهجا آورده، دوباره با جماعت اقامه کند و اگر بعد بفهمد که نماز اولش باطل بوده، نماز دوم او کافي است.
مسئله 1472. اگر امام جماعت يا مأموم بخواهد نمازي را که به جماعت خوانده دوباره با جماعت برگزار کند، در صورتي که نمازگزاران جماعت دوم غير از نمازگزاران جماعت اول باشند، اشکال ندارد.
مسئله 1473. کسي که در نماز وسواس دارد و فقط در صورتي که نماز را با جماعت بهجا آورد از وسواس راحت ميشود، بايد نماز را با جماعت اقامه کند.
مسئله 1474. اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر کند که نماز را به جماعت اقامه کند، چون اطاعت پدر و مادر واجب است، به احتياط واجب، نماز را به جماعت بهجا آورد و قصد استحباب کند.
مسئله 1475. بنا بر احتياط واجب، نماز عيد فطر و قربان را که بدون حضور امام عليهالسلام واجب نيست در زمان غيبت امام عليهالسلام با جماعت اقامه کنند؛ ولي به قصد رجاء مانع ندارد و نمازهاي مستحبي را هم نميتوان به جماعت برپا کرد، مگر نماز استسقاء که براي آمدن باران برپا ميشود.
مسئله 1476. موقعي که امام جماعت نماز يوميه اقامه ميکند، هر کدام از نمازهاي يوميه را ميتوان به او اقتدا کرد؛ ولي اگر نماز يوميهاش را احتياطي دوباره بهجا ميآورد، فقط در صورتي که مأموم احتياطش با امام يکي باشد، ميتواند به او اقتدا کند؛ مانند آنکه دو تن با هم سفر کردهاند و به احتياط ميخواهند نماز را هم شکسته، هم تمام بهجا آورند؛ يکي از آنها ميتواند نماز شکسته خود را به نماز شکسته ديگري و نماز تمام را به نماز تمام او اقتدا کند.
مسئله 1477. اگر کسي بداند امام جماعت قضاي يقيني نماز يوميۀ خود يا ميتي را - که مجاني يا با اجرت انجام ميدهد - بهجا ميآورد، ميتواند به او اقتدا کند؛ ولي اگر نماز خود يا ديگري را احتياطي قضا ميکند، اقتدا به او جايز نيست.
مسئله 1478. اگر کسي نداند نمازي را که امام اقامه ميکند، نماز واجب يوميه است، يا نماز مستحب، نميتواند به او اقتدا کند.
شروط نماز جماعت
شرط يکم. نبودن حائل
ميان امام و مأموم، همچنين ميان مأمومها نسبت به يکديگر، نبايد مانعي مانند پرده، ديوار، شيشه حائل شود؛ ولي زن در نماز جماعت مردانه استثنا شده است.
مسئله 1479. اگر امام در محراب باشد و کسي پشت سر او اقتدا نکرده باشد، کساني که دو طرف محراب ايستادهاند و به واسطۀ ديوار محراب، امام را نميبينند، نميتوانند به او اقتدا کنند؛ همچنين اگر کسي پشت سر امام اقتدا کرده باشد، اقتدا کردن کساني که دو طرف او ايستادهاند و به سبب ديوار محراب، امام را نميبينند، در صورتي که به مأمومان متصل به امام اتصال نداشته باشند، اشکال دارد، بلکه باطل است.
مسئله 1480. اگر با درازي صف نخست، کساني که دو طرف صف ايستادهاند، امام را نبينند، ميتوانند اقتدا کنند؛ نيز اگر با درازي يکي از صفهاي ديگر، کساني که دو طرف آن ايستادهاند صف جلوي خود را نبينند، ميتوانند اقتدا کنند.
مسئله 1481. اگر صفهاي جماعت تا درب مسجد برسد، کسي که مقابل درب، پشت صف ايستاده، نمازش صحيح است؛ نيز نماز کساني که پشت سر او اقتدا ميکنند، صحيح است؛ همچنين نماز کساني که دو طرف او ايستادهاند، هرچند صف جلو را نميبينند، ولي به مأموم مقابل درب مسجد متصلاند، صحيح است.
مسئله 1482. کسي که پشت ستون ايستاده، اگر از طرف راست يا چپ به واسطۀ مأموم ديگر به امام متصل باشد، ميتواند اقتدا کند.
شرط دوم. بلندتر نبودن جاي امام
مسئله 1483. جاي ايستادن امام بايد از جاي مأموم بلندتر نباشد و اگر اندکي بلندتر باشد، اشکال ندارد؛ نيز اگر زمين سراشيب باشد و امام در طرفي که بلندتر است بايستد، در صورتي که شيب آن بسيار نبوده و به صورتي باشد که به آن زمين مسطّح بگويند، مانعي ندارد.
مسئله 1484. اگر جاي مأموم بلندتر از جاي امام باشد در صورتي که بلندي به مقدار متعارف زمان قديم باشد - مثل آنکه امام در صحن مسجد و مأموم در پشت بام بايستد - اشکال ندارد؛ ولي اگر مانند ساختمانهاي چند طبقه اين زمان باشد، جماعت اشکال دارد.
شرط سوم. رعايت فاصله ميان امام و مأموم
بايد ميان امام جماعت و مأموم يا ميان صفوف مأمومها فاصله بسيار نباشد.
مسئله 1485. اگر ميان کساني که در يک صف ايستادهاند، بچۀ مميز که خوب و بد را ميفهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است، ميتوانند اقتدا کنند.
مسئله 1486. پس از تکبير امام اگر صف جلو آمادۀ نماز و تکبير گفتن آنان نزد يک باشد، کسي که در صف بعد ايستاده، ميتواند تکبير بگويد؛ ولي به احتياط مستحب صبر کند تا تکبير صف جلو تمام شود.
مسئله 1487. اگر کسي بداند نماز يک صف از صفهاي جلو باطل است، در صفهاي بعد نميتواند اقتدا کند؛ ولي چنانچه نداند نماز آنان صحيح است يا نه، ميتواند اقتدا کند.
مسئله 1488. هرگاه بداند نماز امام باطل است - براي مثال، بداند امام وضو ندارد - اگرچه خود امام متوجه نباشد، نميتواند به او اقتدا کند.
مسئله 1489. اگر مأموم پس از نماز جماعت بفهمد که امام مسلمان يا عادل نبوده، يا به جهتي نمازش باطل بود - مثلاً بيوضو نماز خوانده - نماز مأموم صحيح است و اگر در بين نماز بفهمد، فوري نيّت فرادا کرده و ماندۀ نماز را تمام ميکند و نماز او صحيح است؛ اما چنانچه پس از نماز بفهمد که امام جماعت در قرائت يا در ارکان نماز مشکلي داشت، نمازش اشکال دارد.
مسئله 1490. اگر در بين نماز شک کند که اقتدا کرده يا نه، چنانچه در حالي باشد که وظيفۀ مأموم است - مثلاً به حمد و سورۀ امام گوش ميدهد - بايد نماز را به جماعت تمام کند و چنانچه مشغول کاري باشد که هم وظيفه امام، هم وظيفه مأموم است - مثلاً در رکوع يا سجده باشد - بايد نماز را به نيت فرادا تمام کند.
مسئله 1491. مأموم در ميان نماز جماعتي که اقامه آن به جماعت واجب نيست، ميتواند نيّت فرادا کند.
مسئله 1492. اگر مأموم به عذري پس از حمد و سورۀ امام نيّت فرادا کند، لازم نيست حمد و سوره را بخواند؛ ولي چنانچه پيش از تمام شدن حمد و سوره نيت فرادا کند، بايد مقداري را که امام نخوانده بخواند.
مسئله 1493. اگر در بين نماز جماعت نيت فرادا کند، به احتياط واجب نبايد دوباره نيت جماعت کند؛ ولي چنانچه مردد شود که نيت فرادا کند يا نه، و سپس تصميم بگيرد نماز را با جماعت تمام کند، نمازش صحيح است.
مسئله 1494. اگر شک کند که نيت فرادا کرده يا نه، بايد بنا بگذارد که نيت فرادا نکرده است.
مسئله 1495. اگر موقعي که امام در رکوع است به او اقتدا کند و به رکوع امام برسد، اگرچه ذکر امام تمام شده باشد، نمازش به جماعت صحيح است و يک رکعت حساب ميشود؛ اما اگر به مقدار رکوع خم شود و به رکوع امام نرسد، نمازش باطل است.
مسئله 1496. اگر موقعي که امام در رکوع است اقتدا کند و به مقدار رکوع خم شود و شک کند که به رکوع امام رسيده يا نه، نمازش باطل است.
مسئله 1497. اگر موقعي که امام در رکوع است اقتدا کند و پيش از آنکه به اندازۀ رکوع خم شود، امام سر از رکوع بردارد، ميتواند نيت فرادا کند؛ يا صبر کند تا امام براي رکعت بعد برخيزد و آن را رکعت يکم نماز خود حساب کند؛ ولي اگر برخاستن امام به قدري طول بکشد که نگويند اين شخص نماز جماعت ميخواند، بايد نيت فرادا کند.
مسئله 1498. اگر آغاز نماز جماعت يا بين حمد و سوره اقتدا کند و پيش از آنکه به رکوع رود، امام از رکوع سر بردارد، نماز او به صورت جماعت صحيح است و بايد رکوع کند و خود را به امام برساند.
مسئله 1499. اگر موقعي برسد که امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است، چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، بايد پس از نيت و گفتن تکبيرةالاحرام بنشيند و ميتواند تشهد را به قصد قربت مطلق با امام بخواند؛ ولي سلام را نگويد و تا پايان سلام امام صبر کند و سپس بايستد و بدون آنکه دوباره نيت کند و تکبير بگويد، حمد و سوره را بخواند و آن را رکعت يکم نماز خود حساب کند.
شرط چهارم. عقب تر بودن مأموم از امام
مسئله 1500. مأموم نبايد جلوتر از امام بايستد و اگر مساوي او هم بايستد، اشکال دارد و به احتياط واجب کمي عقبتر از امام بايستد، اگرچه قد او بلندتر از امام باشد که در رکوع و سجود سرش جلوتر از امام باشد.
مسئله 1501. در نماز جماعت بايد بين مأموم و امام، نيز بين مأمومها پرده و مانند آن، که پشت آن ديده نميشود فاصله نباشد؛ همچنين است بين مأموم و مأموم ديگري که اين نمازگزار به واسطۀ او به امام متصل شده است؛ ولي اگر امام مرد و مأموم زن باشد، چنانچه بين آن خانم و امام يا بين آن خانم و مأموم ديگري که مرد است و خانم به واسطۀ او به امام متّصل شده است، پرده و مانند آن باشد، اشکال ندارد.
مسئله 1502. اگر پس از شروع به نماز، بين مأموم و امام يا بين مأموم و مأموم ديگري که اين مأموم به واسطۀ او به امام متصل است، پرده يا چيز ديگري که پشت آن را نميتوان ديد فاصله شود، نمازش فرادا ميشود و بايد به وظيفه فرادا عمل کند و نماز او صحيح است.
مسئله 1503. اگر بين جاي سجدۀ مأموم و جاي ايستادن امام به اندازه گشادي يک گام (مقدار فاصله بين دو قدم بزرگ) فاصله باشد، اشکال ندارد؛ نيز اگر ميان نمازگزار و مأمومي که جلوي او ايستاده و اين نمازگزار از راه او به امام متصل است، به همين مقدار فاصله باشد، نمازش اشکال ندارد و به احتياط مستحب جاي سجدۀ مأموم با جاي پاي کسي که جلوي او ايستاده، هيچ فاصلهاي نباشد.
مسئله 1504. اگر مأمومها از راه کسي که در سمت راست يا چپ آنها اقتدا کردهاند، به امام متصل باشند و از جلو به امام متصل نباشند، چنانچه به اندازۀ گشادي يک گام (فاصله بين دو قدم بزرگ) هم فاصله داشته باشند، نماز آنها صحيح است.
مسئله 1505. اگر در وسط نمازْ بين مأموم و امام يا بين مأموم و کسي که مأموم از راه او به امام متصل است، بيشتر از يک گام بزرگ فاصله پيدا شود، نمازش فرادا ميشود و صحيح است.
مسئله 1506. اگر نماز همۀ کساني که در صف جلو هستند تمام شود يا همه نيت فرادا کنند، چنانچه فاصله به اندازۀ يک گام بزرگ نباشد، نمازِ نمازگزاران صف بعد به جماعت صحيح است و اگر بيشتر از اين مقدار باشد، فرادا ميشود و با انجام دادن وظيفه فرادا نماز آنها صحيح است.
مسئله 1507. اگر کسي در رکعت دوم اقتدا کند، قنوت و تشهد را با امام ميخواند و احتياط آن است که موقع خواندن تشهد انگشتان دست و پنجه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند کند و بايد پس از تشهد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند و اگر براي سوره وقت ندارد، حمد را تمام کند و در رکوع يا سجده خود را به امام برساند؛ يا نيت فرادا کند و نمازش صحيح است؛ ولي اگر در سجده به امام برسد، بهتر است که به احتياط، دوباره نماز بگزارد.
مسئله 1508. اگر کسي موقعي که امام در رکعت دوم نماز چهار رکعتي است اقتدا کند، بايد در رکعت دوم نمازش که رکعت سوم امام است، پس از دو سجده بنشيند و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخيزد و چنانچه براي گفتن سه بار تسبيحات وقت ندارد، يک بار بگويد و در رکوع يا سجده خود را به امام برساند.
مسئله 1509. اگر امام در رکعت سوم يا چهارم باشد و مأموم بداند که اگر اقتدا کند و حمد را بخواند به رکوع امام نميرسد، به احتياط واجب صبر کند تا امام به رکوع رود و سپس اقتدا کند.
مسئله 1510. اگر در حال قيام رکعت سوم يا چهارم امام اقتدا کند، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر براي سوره وقت ندارد، بايد حمد را تمام کند و در رکوع يا سجده خود را به امام برساند؛ ولي چنانچه در سجده به امام برسد، بهتر است که احتياطاً نماز را دوباره اقامه کند.
مسئله 1511. کسي که ميداند اگر سوره را بخواند در رکوع به امام نميرسد، بايد سوره را نخواند؛ ولي اگر خواند و فاصله کوتاه بود، نمازش صحيح است.
مسئله 1512. کسي که اطمينان دارد که اگر سوره را شروع يا تمام کند به رکوع امام ميرسد، به احتياط واجب سوره را شروع کند؛ يا اگر شروع کرده، تمام کند.
مسئله 1513. کسي که يقين دارد، اگر سوره را بخواند به رکوع امام ميرسد، چنانچه سوره را بخواند و به رکوع نرسد، نماز جماعتش صحيح است.
مسئله 1514. اگر امام به حالت نماز ايستاده باشد و مأموم نداند که وي در کدام رکعت است، ميتواند اقتدا کند؛ ولي بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگر بعد بفهمد که امام در رکعت يکم يا دوم بوده، نماز جماعتش صحيح است.
مسئله 1515. اگر به اين گمان که امام در رکعت يکم يا دوم است حمد و سوره نخواند و پس از رکوع بفهمد که امام در رکعت سوم يا چهارم بوده، نمازش صحيح است؛ ولي چنانچه پيش از رکوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد، فقط حمد را بخواند و در رکوع يا سجده خود را به امام برساند.
مسئله 1516. اگر به اين گمان که امام در رکعت سوم يا چهارم است، حمد و سوره بخواند و پيش از رکوع يا پس از آن بفهمد که در رکعت يکم يا دوم بوده، نماز جماعتش صحيح است.
مسئله 1517. اگر در حال اشتغال به نماز مستحبيْ نماز جماعت برپا شود، چنانچه اطمينان ندارد که با تمام کردن نماز به جماعت برسد، مستحب است نماز را رها کند و مشغول نماز جماعت شود، بلکه اگر اطمينان نداشته باشد که به رکعت يکم برسد مستحب است به همين دستور رفتار کند.
مسئله 1518. اگر موقعي که مشغول نماز سه رکعتي يا چهار رکعتي است، جماعت برپا شود، چنانچه به رکوع رکعت سوم نرفته و اطمينان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت برسد، مستحب است به نيت نماز مستحبي، نماز را دو رکعتي تمام کند و خود را به جماعت برساند.
مسئله 1519. اگر نماز امام تمام شود و مأموم مشغول تشهد يا سلام اول باشد، لازم نيست نيت فرادا کند.
مسئله 1520. کسي که يک رکعت از امام عقب مانده، وقتي امام تشهد رکعت آخر را ميخواند، ميتواند برخيزد و نماز را تمام کند؛ يا انگشتان دست و پنجۀ پا را به زمين بگذارد و به صورت نيمخيز درآيد و صبر کند تا امام سلام نماز را بگويد و سپس برخيزد.
شروط امام جماعت
مسئله 1521. امام جماعت بايد بالغ و عاقل و شيعۀ دوازده امامي و عادل و حلالزاده باشد و نماز را به صورت صحيح بهجا آورد؛ نيز اگر مأموم مرد است، امام او هم بايد مرد باشد. امامت زن براي زن منعي ندارد و اقتدا کردن بچۀ مميّز که خوب و بد را ميفهمد، به بچۀ مميّز ديگر، جايز است.
مسئله 1522. عدالت امام جماعت بايد براي مأموم محرز باشد و با شک در اصل عدالت کسي نميتوان به او اقتدا کرد و در صورتي که امام را عادل ميدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقي است يا نه، ميتواند به او اقتدا کند.
مسئله 1523. کسي که ايستاده نماز ميگزارد، نميتواند به کسي که نشسته يا خوابيده نماز ميگزارد اقتدا کند و کسي که نشسته نماز ميگزارد، نميتواند به کسي که خوابيده نماز ميگزارد، اقتدا کند.
مسئله 1524. کسي که نشسته نماز ميگزارد، ميتواند به کسي که نشسته نماز ميگزارد اقتدا کند؛ همچنين کسي که خوابيده است، ميتواند به کسي که نشسته نماز ميگزارد اقتدا کند؛ ولي کسي که نشسته نماز ميگزارد، نميتواند به کسي که خوابيده نماز ميگزارد، اقتدا کند.
مسئله 1525. اگر امام جماعت به عذري با تيمم يا با وضوي جبيرهاي نماز بگزارد، ميتوان به او اقتدا کرد، ولي چنانچه به عذري با لباس نجس نماز ميگزارد، بنا بر احتياط مستحب نبايد به او اقتدا کرد.
مسئله 1526. اگر امام مرضي دارد که نميتواند از بيرون آمدن ادرار يا مدفوع خودداري کند، به احتياط واجب، نميشود به او اقتدا کرد.
مسئله 1527. به احتياط واجب، کسي که مرض خوره يا پيسي دارد، نبايد امام جماعت شود.
احکام جماعت
مسئله 1528. موقعي که مأموم نيت ميکند، بايد امام را معيّن کند؛ ولي دانستن اسم او لازم نيست؛ مثلاً اگر نيّت کند اقتدا ميکنم به امام حاضر، نمازش صحيح است.
مسئله 1529. اگر کسي به قصد اينکه امام جماعتْ فلاني است، اقتدا کند، به گونهاي که اگر ديگري باشد، اقتدا نميکند، نماز او به جماعت باطل است، هرچند آن ديگري هم نزد او عادل باشد و اگر مأموم در اين حال به صورت وجوب يا استحباب يا احتياط، حمد و سوره نماز خود را خوانده باشد، نماز او به صورت فرادا صحيح است؛ ولي چنانچه به صورتي بوده که اگر پيش از نماز ميفهميد که شخص ديگري است، به او هم مثل اوّلي اقتدا ميکرد، نمازش به جماعت نيز صحيح است.
مسئله 1530. اگر امام جماعت در بين نماز از قيام عاجز شد، لازم است مأموم نيت فرادا کند و نماز خود را بهجا آورد؛ همچنين است هر نقصي که مانع از اقتداست.
مسئله 1531. مأموم بايد غير از حمد و سوره، همه چيز نماز را خودش بخواند؛ ولي اگر رکعت اول يا دوم او رکعت سوم يا چهارم امام باشد و در حال قيام امام به او اقتدا کند، بايد حمد و سوره را بخواند.
مسئله 1532. اگر مأموم در رکعت يکم و دوم نماز صبح و مغرب و عشاء صداي حمد و سورۀ امام را بشنود، اگرچه کلمات را تشخيص ندهد، بايد حمد و سوره را نخواند و اگر صداي امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره بخواند؛ ولي بايد آهسته بخواند و چنانچه سهواً بلند بخواند، اشکال ندارد.
مسئله 1533. اگر مأموم برخي از کلمات حمد و سورۀ نماز صبح و مغرب و عشاي امام را بشنود، به احتياط واجب، حمد و سوره را نخواند.
مسئله 1534. اگر مأموم به سهو حمد و سوره بخواند، يا خيال کند صدايي را که ميشنود صداي امام نيست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صداي امام بوده، نمازش صحيح است.
مسئله 1535. اگر شک کند که صداي امام را ميشنود يا نه، يا صدايي بشنود و نداند صداي امام است يا صداي کسي ديگر، ميتواند حمد و سوره بخواند.
مسئله 1536. مأموم بايد در رکعت يکم و دوم نماز ظهر و عصر، حمد و سوره نخواند و مستحب است به جاي آن ذکر بگويد.
مسئله 1537. مأموم نبايد تکبيرةالاحرام را پيش از امام بگويد، بلکه به احتياط واجب تا تکبير امام تمام نشده، تکبير نگويد.
مسئله 1538. اگر مأموم پيش از امام به عمد هم سلام دهد، نمازش صحيح است.
مسئله 1539. اگر مأموم غير از تکبيرةالاحرام و سلام چيزهاي ديگر نماز را پيش از امام بگويد، اشکال ندارد، ولي چنانچه آنها را بشنود، يا بداند امام چه وقت ميگويد، به احتياط مستحب پيش از امام نگويد.
مسئله 1540. مأموم بايد غير از آنچه در نماز خوانده ميشود، کارهاي ديگر آن را - مانند رکوع و سجود - با امام يا کمي پس از او بهجا آورد و اگر به عمد پيش از امام يا مدتي پس از امام انجام دهد، به جهت ترک متابعت معصيت کرده؛ ولي نمازش صحيح است؛ امّا اگر در دو رکن پشت سر هم از امام جلو يا عقب بيفتد، به احتياط مستحب، بايد نماز را تمام کند و دوباره اقامه کند.
مسئله 1541. اگر به سهو پيش از امام سر از رکوع بردارد، چنانچه امام در رکوع باشد، بايد به رکوع برگردد و با امام سر بردارد و در اين صورت، اضافه شدن رکوع که رکن است، نماز را باطل نميکند؛ ولي اگر به رکوع برگردد و پيش از آنکه به رکوع برسد، امام سر بردارد، نمازش باطل است.
مسئله 1542. اگر به اشتباه سر از سجده بردارد و ببيند امام در سجده است، بايد به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده اين کار رخ دهد، براي اضافه شدن دو سجده که رکن است، نماز باطل نميشود.
مسئله 1543. کسي که به اشتباه پيش از امام از سجده سر برداشته، هرگاه به سجده برگردد و هنوز به سجده نرسيده امام سر بردارد، نمازش صحيح است؛ ولي چنانچه در هر دو سجده از يک رکعت اين کار رخ دهد، نماز باطل است.
مسئله 1544. اگر به اشتباه سر از رکوع يا سجده بردارد و به سهو يا به خيال اينکه به امام نميرسد، به رکوع يا سجده نرود، نمازش صحيح است.
مسئله 1545. اگر مأموم از سجده سر بردارد و ببيند امام در سجده است، چنانچه به خيال اينکه سجدۀ يکم امام است، به قصد اينکه با امام سجده کند به سجده رود و سپس بفهمد سجدۀ دوم امام بوده، بايد بنا بر احتياط نماز را تمام کند و نماز را دوباره انجام دهد. و اگر به خيال اينکه سجدۀ دوم امام است، به سجده رود و بفهمد سجدۀ يکم امام بوده، بايد از امام متابعت کرده و به سجده رود و نماز را تمام کند و اعاده آن مستحب است.
مسئله 1546. اگر به سهو پيش از امام به رکوع رود و در حالي باشد که اگر سر بر دارد به مقداري از قرائت امام ميرسد، چنانچه سر بردارد و با امام به رکوع رود، نمازش صحيح است.
مسئله 1547. اگر به سهو پيش از امام به رکوع رود و به صورتي باشد که اگر برگردد به چيزي از قرائت امام نميرسد، ميتواند سر بردارد و با امام نماز را تمام کند و نمازش صحيح است، اگرچه احتياط استحبابي در اين صورت، اعادۀ نماز است و اگر سر برندارد تا امام به او برسد، نمازش صحيح است.
مسئله 1548. اگر به سهو پيش از امام به سجده رود، ميتواند سر بردارد و با امام به سجده رود و نمازش صحيح است، اگرچه احتياط استحبابي در اين صورت، اعادۀ نماز است و چنانچه سر برنداشت، نمازش صحيح است.
مسئله 1549. اگر امام در رکعتي که قنوت ندارد، به اشتباه قنوت بخواند، يا در رکعتي که تشهد ندارد، به اشتباه مشغول خواندن تشهد شود، مأموم نبايد قنوت و تشهد را بخواند؛ ولي نميتواند پيش از امام به رکوع رود؛ يا پيش از ايستادن امام بايستد، بلکه بايد صبر کند، تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقيۀ نماز را با او بهجا آورد.
مسئله 1550. در تحقق جماعت، فقط کافي است که مأموم نيّت اقتدا داشته باشد و نيّت امامت براي امام جماعت، معتبر نيست و بدون نيّت او، جماعت از طرفين محقق ميشود و احکام آن، از قبيل متابعت و شک، جاري است؛ امّا در استحقاق ثواب جماعت براي امام بدون نيّت، جاي تأمّل است و در اين صورت، احتياط مستحب براي امام اين است که احکام جماعت را بر اين نماز جاري نکند.
مسئله 1551. امام جماعت بايد يک نفر باشد؛ ولي اگر در بين نماز براي امام حادثهاي پيش آمد - مثل فوت، بيهوشي، ديوانگي، حدث، مرض، جاري شدن خون از بيني و احتياج به قضاي حاجت و همچنين است اگر امام متوجّه شود که طهارت نداشته يا نماز او شکسته بوده است - امام يا مأمومها ميتوانند شخص ديگري را امام قرار دهند؛ خواه آن فرد از اعضاي جماعت باشد؛ يا کسي باشد که ابتدائاً ميخواهد نماز بگزارد.
برخي امور مستحب در نماز جماعت
مسئله 1552. اگر مأموم يک مرد باشد، مستحب است طرف راست امام بايستد و چنانچه يک زن باشد، مستحب است در طرف راست امام، به گونهاي بايستد که جاي سجدهاش مساوي زانوي امام در حال سجده يا قدم امام باشد و اگر يک مرد و يک زن يا يک مرد و چند خانم باشند، مستحب است مرد طرف راست امام و باقي پشت سر امام بايستند و اگر چند مرد يا چند خانم باشند، مستحب است پشت سر امام بايستند و اگر چند مرد و چند خانم باشند، مستحب است مردها پشت سر امام و خانمها پشت سر مردها بايستند.
مسئله 1553. اگر امام و مأموم يا مأمومها زن باشند، سزاوار است که هر دو يا همه در يک صف قرار گيرند. بلي، اگر شمار آنان فراوان باشد، صفهاي بعدي را تشکيل ميدهند.
مسئله 1554. مستحب است امام در وسط صف بايستد و اهل علم و کمال و تقوا در صف يکم بايستند.
مسئله 1555. مستحب است صفهاي جماعت منظم باشد و بين کساني که در يک صف ايستادهاند، فاصله نباشد و شانۀ آنان رديف يکديگر باشد.
مسئله 1556. مستحب است بعد از گفتن «قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ» مأمومها برخيزند.
مسئله 1557. مستحب است امام جماعت، حال مأمومي را که از ديگران ضعيفتر است، رعايت کند و شتاب نکند تا افراد ضعيف به او برسند؛ نيز مستحب است قنوت و رکوع و سجود را طول ندهد، مگر بداند همه کساني که به او اقتدا کردهاند، مايلند.
مسئله 1558. مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهايي که بلند ميخواند، صداي خود را به قدري بلند کند که ديگران بشنوند؛ ولي بايد بيش از اندازه صدا را بلند نکند.
مسئله 1559. اگر امام در رکوع بفهمد کسي تازه رسيده و ميخواهد به او اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر عادت طولاني کند و سپس برخيزد، اگرچه بفهمد کس ديگري هم براي اقتدا وارد شده است.
برخي امور مکروه در نماز جماعت
مسئله 1560. اگر در صفهاي جماعت جا باشد، مکروه است کسي تنها بايستد.
مسئله 1561. مکروه است مأموم ذکرهاي نماز را به صورتي بگويد که امام بشنود.
مسئله 1562. مسافري که نماز ظهر و عصر و عشاء را دو رکعت ميگزارد، مکروه است در اين نمازها به کسي که مسافر نيست، اقتدا کند و کسي که مسافر نيست، مکروه است در اين نمازها به مسافر اقتدا کند.
مسئله 1563. در صورتي که جماعت برپا و «قد قامت الصلاة» گفته شود، خواندن نافله براي مأموم مکروه است و بنا بر اقرب، اين کراهت قبل از «قد قامت الصّلاة» نيز هست، در صورتي که بداند به اوّل نماز جماعت نميرسد.
مسئله 1564. اگر کسي نذر کرده نمازش را به جماعت يا در مسجد اقامه کند، چنانچه آن را فرادا يا در خانه بهجا آورد، نمازش صحيح است، گرچه بر اثر ترک نذر معصيت کرده است.
مسئله 1565. اگر کسي در حالي وارد مسجد شود که صف نماز جماعت - هرچند يک نفر باشد - پس از اقامه جماعت رو به قبله به حالت نمازگزار نشسته باشد، بر اين تازه وارد لازم نيست اذان و اقامه بگويد و اين حکم، مخصوص مسجد است.
نماز آيه
مسئله 1566. نماز آيه (آيات) که دستور آن ذکر خواهد شد، به چهار چيز واجب ميشود: يکم. گرفتن خورشيد. دوم. گرفتن ماه، اگر چه مقدار کمي از آنها گرفته شود و کسي هم از آن نترسد. سوم. زلزله، اگرچه کسي هم نترسد. چهارم. رعد و برق و بادهاي سياه و سرخ و مانند اينها، اگر بيشتر مردم از آن بترسند که بنا بر احتياط واجب بايد براي اينها هم نماز آيه اقامه کند.
مسئله 1567. اگر از چيزهايي که نماز آيه براي آنها واجب است، بيشتر از يکي رخ دهد، انسان بايد براي هر يک از آنها يک نماز آيه بگزارد؛ براي مثال، اگر گرفتن خورشيد همراه با زلزله باشد، بايد دو نماز آيه بهجا آورد.
مسئله 1568. کسي که چند نماز آيه بر او واجب است، اگر همۀ آنها براي يک چيز بر او واجب شده باشد - براي مثال، سهبار خورشيد گرفته و نماز آنها را اقامه نکرده است - موقعي که قضاي آنها را ميگزارد، لازم نيست معيّن کند که براي کدام دفعۀ آنها باشد؛ همچنين است اگر چند نماز براي رعد و برق و بادهاي سياه و سرخ و مانند اينها بر او واجب شده باشد؛ ولي اگر براي آفتابگرفتگي و ماهگرفتگي و زلزله، يا براي دو تاي اينها نمازهايي بر او واجب شده باشد، به احتياط واجب، هنگام نيت، معيّن کند نماز آيهاي را که بهجا ميآورد، براي کدام يک از آنهاست.
مسئله 1569. چيزهايي که نماز آيه براي آنها واجب است، در هر شهري رخ دهد، فقط مردم همانجا بايد نماز آيه بگزارند و بر مردم جاهاي ديگر واجب نيست؛ ولي اگر مکان آنها به قدري نزد يک باشد که با آن شهر يکي حساب شود، نماز آيه بر آنان هم واجب است.
مسئله 1570. از آغاز گرفتگي خورشيد يا ماه، وقت اداي نماز آيه است و انسان بايد نماز آيه را اقامه کند و بنا بر احتياط واجب، به قدري تأخير نيندازد که شروع به بازشدن کند.
مسئله 1571. اگر گزاردن نماز آيه را به قدري تأخير بيندازد که بازشدن آفتاب يا ماه آغاز شود، نبايد نيت ادا و قضا کند؛ ولي اگر پس از بازشدن تمام آن، نماز بگزارد، بايد نيت قضا کند.
مسئله 1572. اگر مدت خورشيدگرفتگي يا ماهگرفتگي بيش از انجام دادن يک رکعت از نماز آيه باشد، ولي انسان نماز بهجا نياورد، تا به اندازۀ گزاردن يک رکعت به پايان وقت آن مانده باشد، ميتواند نيت ادا کند، بلکه اگر مدت گرفتگي آنها به اندازۀ گزاردن يک رکعت هم باشد، به احتياط واجب بايد آن را بهجا آورد و اداست.
مسئله 1573. موقعي که زلزله و رعد و برق و مانند اينها رخ ميدهد، انسان بايد فوري نماز آيه را اقامه کند و اگر بدون عذر بهجا نياورد، معصيت کرده و تا پايان عمر بر او واجب است و هر وقت بهجا آورد، صحيح و بجاست.
مسئله 1574. اگر گرفتن آفتاب يا ماه را نداند و پس از بازشدن آفتاب يا ماه بفهمد که تمام آن گرفتهشده بود، بايد قضاي نماز آيه را بگزارد؛ ولي اگر بفهمد مقداري از آن گرفتهشده بود، قضا بر او واجب نيست.
مسئله 1575. اگر عدّهاي بگويند که خورشيد يا ماه گرفته است، چنانچه انسان از گفتۀ آنان يقين نکند و نماز آيه اقامه نکند و سپس معلوم شود راست گفتهاند، در صورتي که تمام خورشيد يا ماه گرفته باشد، بايد نماز آيه را بگزارد و اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نيست، بگويند خورشيد يا ماه گرفته و سپس معلوم شود که عادل بودهاند، بايد نماز آيه را بهجا آورد، بلکه اگر معلوم شود که مقداري از آن گرفته، به احتياط واجب نماز آيه را بگزارد.
مسئله 1576. اگر انسان به گفتۀ کساني مانند منجّمان که از روي قاعدۀ علمي، وقت گرفتن خورشيد و ماه را ميدانند، اطمينان پيدا کند که خورشيد يا ماه گرفته، به احتياط واجب بايد نماز آيه را بهجا آورد؛ نيز اگر بگويند فلان وقت خورشيد يا ماه ميگيرد و فلان مقدار طول ميکشد و انسان به گفتۀ آنان اطمينان پيدا کند، به احتياط واجب، به گفتۀ آنان عمل کند؛ براي مثال، اگر بگويند بازشدن آفتاب فلان ساعت آغاز ميشود، به احتياط بايد نماز را تا آن وقت تأخير نيندازد.
مسئله 1577. اگر بفهمد نماز آيهاي که انجام داده باطل بوده، بايد دوباره اقامه کند و اگر وقت آن گذشت، قضا کند.
مسئله 1578. اگر در وقت نماز يوميه، نماز آيه هم بر انسان واجب شود، چنانچه براي هر دو نماز وقت دارد، ميتواند هر کدام را نخست بهجا آورد و چنانچه وقت يکي از آن دو تنگ باشد، بايد اول آن را انجام دهد و اگر وقت هر دو تنگ باشد، بايد نخست نماز يوميه را بهجا آورد.
مسئله 1579. اگر در بين نماز يوميه بفهمد که وقت نماز آيه تنگ است، چنانچه وقت نماز يوميه هم تنگ باشد، بايد آن را تمام کند و سپس نماز آيه بگزارد و اگر وقت نماز يوميه تنگ نباشد، بايد آن را بشکند و نخست نماز آيه و سپس نماز يوميه را بهجا آورد.
مسئله 1580. اگر در بين نماز آيه بفهمد که وقت نماز يوميه تنگ است، بايد نماز آيه را رها کند و مشغول نماز يوميه شود و پس از تمام شدن آن، پيش از انجام دادن کاري که نماز را به هم بزند، بقيۀ نماز آيه را از همانجا که رها کرده ادامه دهد.
مسئله 1581. اگر در حال حيض يا نفاس زن، آفتاب يا ماه بگيرد و تا آخر مدتي که خورشيد يا ماه باز ميشوند، زن در حال حيض يا نفاس باشد، نماز آيه بر او واجب نيست و قضا هم ندارد.
شيوه نماز آيه
مسئله 1582. نماز آيه دو رکعت است و هر رکعت پنج رکوع دارد و به چند صورت ميتوان آن را بهجا آورد.
صورت يکم: نمازگزار پس از نيت، تکبير بگويد و يک حمد و يک سورۀ تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد و دوباره يک حمد و يک سوره بخواند و باز به رکوع رود تا پنج بار و بعد از سر برداشتن از رکوع پنجم، دو سجده کند و برخيزد و رکعت دوم را هم مانند رکعت يکم بهجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.
صورت دوم: نمازگزار در نماز آيه، پس از نيت و تکبير و خواندن حمد، آيههاي يک سوره را پنج قسمت کند و يک آيه يا بيشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون اينکه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همينگونه تا پيش از رکوع پنجم سوره را تمام کند؛ براي مثال، به قصد سورۀ «توحيد»، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» بگويد و به رکوع رود و سپس بايستد و بگويد «قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ» و دوباره به رکوع رود و پس از رکوع بايستد و بگويد: «الله الصَّمَدُ» و باز به رکوع رود و بايستد و بگويد: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» و سپس به رکوع رود و سر بردارد و بگويد: «وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» و با رفتن به رکوع پنجم و سر برداشتن از آن، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مانند رکعت يکم بهجا آورد و پس از سجدۀ دوم، تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
صورت سوم: در يک رکعت از نماز آيه، پنج بار حمد و سوره بخواند و در رکعت ديگر يک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند و اين کار مانعي ندارد.
مسئله 1583. چيزهايي که در نماز يوميه واجب و مستحب است، در نماز آيه هم واجب و مستحب است؛ ولي در نماز آيه مستحب است به جاي اذان و اقامه سه بار - به قصد اميد ثواب - بگويند: «الصلاة».
مسئله 1584. مستحب است پس از رکوع پنجم و دهم بگويد: «سَمِعَ الله لِمَنْ حَمِدَه» و نيز پيش از هر رکوع و پس از آن تکبير بگويد؛ ولي پس از رکوع پنجم و دهم، گفتن تکبير مستحب نيست.
مسئله 1585. مستحب است پيش از رکوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط يک قنوت پيش از رکوع دهم بخواند، کافي است.
مسئله 1586. اگر در نماز آيه شک کند که چند رکعت خوانده و يقين يا گمان او به جايي نرسد، نماز باطل است.
مسئله 1587. اگر شک کند که در رکوع آخر رکعت يکم است يا در رکوع اول رکعت دوم و فکرش به جايي نرسد، نماز او باطل است؛ ولي اگر در عدد رکوعها شک کند - براي مثال، شک کند که چهار رکوع کرده يا پنج رکوع - چنانچه براي رفتن به سجده خم نشده، بايد رکوعي را که شک دارد انجام داده يا نه، بهجا آورد؛ ولي اگر از محلّ گذشته - يعني براي رفتن به سجده خم شده - بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1588. هر يک از رکوعهاي نماز آيه رکن است که اگر به عمد يا اشتباه کم يا اضافه شود، نماز باطل است.
نماز عيد فطر و قربان
مسئله 1589. نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امام عليهالسلام واجب است و بايد به جماعت گزارده شود و در اين زمان که امام عليهالسلام غايب است، مستحب است و ميتوان آن را به جماعت يا فرادا انجام داد.
مسئله 1590. محل دو خطبه در نماز عيد فطر و قربان، پس از آن دو نماز است و خطبههاي آنها بنا بر احتياط، محتواي خطبههاي نماز جمعه را دارد؛ يعني حمد و ثناي الهي و شهادتين و سفارش به تقوا و قرائت سورۀ کوتاه قرآن و نشستن امام بين دو خطبه.
مسئله 1591. وقت نماز عيد فطر و قربان از اول آفتاب روز عيد است تا ظهر.
مسئله 1592. مستحب است نماز عيد قربان را پس از بلند شدن آفتاب اقامه کنند و در عيد فطر مستحب است پس از بلند شدن آفتاب افطار کنند و زکات فطره را هم بپردازند؛ يا جدا کنند و سپس نماز عيد را بهجا آورند.
مسئله 1593. نماز عيد فطر و قربان، اذان و اقامه ندارد و دو رکعت است که در رکعت يکم پس از خواندن حمد و سوره بايد پنج تکبير بگويد و پس از هر تکبير يک قنوت بخواند و پس از قنوت پنجم تکبير ديگري بگويد و به رکوع رود و دو سجده بهجا آورد و برخيزد و در رکعت دوم، چهار تکبير بگويد و پس از هر تکبير قنوت بخواند و تکبير پنجم را بگويد و به رکوع رود و پس از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
مسئله 1594. در قنوت نماز عيد فطر و قربان هر دعا و ذکري خوانده شود، کافي است؛ ولي بهتر است نمازگزار اين دعا را به اميد ثواب بخواند: «اللّ هُمَّ أهْلَ الْکِبْرِياءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَروتِ وَ أهْلَ الْعَفْوِِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أهْلَ التَّقْوي وَ الْمَغْفِرَةِ أسْأَلُک بِحَقِّ هذا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسلِمينَ عيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزيداً أنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدخِلَني في کُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُخْرِجَنِي مِن کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً و آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُک عَلَيْهِ وَ عَليْهِمْ اللّ هُمَّ إِنِّي اسْألُک خَيرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبادُک الصَّالِحُونَ وَ أعُوذُ بِک مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُک الْمُخْلَصُونَ».
مسئله 1595. مستحب است در نماز عيد فطر و قربان حمد و سوره بلند خوانده شود.
مسئله 1596. نماز عيد سورۀ مخصوصي ندارد؛ ولي بهتر است در رکعت يکم آن، سورۀ شمس (سورۀ 91) و در رکعت دوم سورۀ غاشيه (سورۀ 88) را بخوانند يا در رکعت يکم، سوره سبّح اسم (سورۀ 87) و در رکعت دوم سورۀ شمس را بخوانند.
مسئله 1597. مستحب است پيش از نماز روز عيد فطر، به خرما افطار کند و در عيد قربان، پس از نماز، قدري از گوشت قرباني بخورد.
مسئله 1598. مستحب است پيش از نماز عيد غسل کند و دعاهايي که پيش از نماز و پس از آن در کتابهاي دعا ذکر شده، به اميد ثواب بخواند.
مسئله 1599. مستحب است در نماز عيد بر زمين سجده کنند و در حال گفتن تکبيرها، دستها را بلند کنند.
مسئله 1600. پس از نماز مغرب و عشاي شب عيد فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عيد، نيز پس از نماز عيد فطر مستحب است که اين تکبيرها را بگويد: «اللهُ أکْبرُ اللهُ أکْبرُ لا إلهَ إلَّا اللهُ و اللهُ أکْبرُ اللهُ أکْبرُ وَ للهِ الْحَمْد اللهُ أکْبرُ عَلي ما هَدانا».
مسئله 1601. مستحب است انسان در عيد قربان پس از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است، تکبيرهايي را که در مسئلۀ پيش ذکر شد، بگويد و پس از آن بگويد: «اللهُ أکْبرُ عَلي ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الأنْعامِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ عَلي ما أبْلانا» ولي اگر عيد قربان را در مِنا باشد، مستحب است تا از مِنا کوچ نکرده، پس از پانزده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم ذي حجه است، اين تکبيرها را بگويد.
مسئله 1602. کراهت دارد نماز عيد را زير سقف بخواند.
مسئله 1603. در نماز عيد هم مانند نمازهاي ديگر، مأموم بايد غير از حمد و سوره، چيزهاي ديگر نماز را خودش بخواند.
مسئله 1604. اگر مأموم موقعي برسد که امام مقداري از تکبيرها را گفته، ميتواند به او اقتدا کند و همراه امام قنوتها را بخواند و پس از آنکه امام به رکوع رفت، بايد آنچه از تکبيرها و قنوتها را که با امام نگفته، خودش بگويد و اگر در هر قنوت يک «سبحان الله» يا يک «الحمد لله» بگويد، کافي است.
مسئله 1605. اگر در نماز عيد وقتي برسد که امام در رکوع است، ميتواند نيّت کند و تکبير يکم نماز را بگويد و به رکوع رود.
مسئله 1606. اگر در عدد تکبيرهاي نماز و قنوتهاي آن شک کند، چنانچه از محل آن تجاوز کرده، به شک خود اعتنا نکند؛ ولي چنانچه از محل آن تجاوز نکرده است، بر اقلّ بنا بگذارد و اگر بعد معلوم شود که گفته بوده، اشکال ندارد.
مسئله 1607. اگر قرائت يا تکبيرات يا قنوتها را فراموش کند و بهجا نياورد و در رکوع يادش بيايد، نمازش صحيح است.
مسئله 1608. اگر رکوع يا دو سجده يا تکبيرةالاحرام را فراموش کند، نمازش باطل ميشود.
مسئله 1609. اگر در نماز عيد، يک سجده يا تشهد را فراموش کند، به احتياط مستحب، پس از نماز آن را به قصد رجاء بهجا آورد و اگر کاري کند که براي آن در نمازهاي يوميه سجدۀ سهو لازم است، به احتياط مستحب، بعد از نماز به قصد رجاء، دو سجدۀ سهو براي آن بهجا آورد.
اجير گرفتن براي نماز
مسئله 1610. پس از مرگ انسان، ميتوان براي نماز و عبادتهاي ديگر او که در دوران زندگي بهجا نياورده، ديگري را اجير کنند؛ يعني به او مزد دهند که آنها را بهجا آورد و اگر کسي بدون مزد هم آنها را انجام دهد، صحيح است.
مسئله 1611. انسان ميتواند براي برخي از کارهاي مستحبي - مانند زيارت قبر پيغمبر و امامان: - از طرف زندگان اجير شود؛ نيز ميتواند کار مستحبي را انجام دهد و ثواب آن را براي مردگان يا زندگان هديه کند.
مسئله 1612. کسي که براي نماز قضاي ميّت اجير شده، بايد يا مجتهد باشد يا مسائل نماز را از روي تقليد صحيح بداند و قرائت او نيز صحيح باشد.
مسئله 1613. اجير بايد هنگام نيّت، ميّت را معيّن کند و لازم نيست اسم او را بداند، پس اگر نيت کند از سوي کسي نماز ميخوانم که براي او اجير شدهام، کافي است.
مسئله 1614. اجير بايد خود را به جاي ميّت فرض کند و عبادتهاي او را به نيابت از او بهجا آورد و اگر عملي را انجام دهد و ثواب آن را براي او هديه کند، کافي نيست.
مسئله 1615. بايد کسي را اجير کنند که اطمينان داشته باشند که نماز يا عبادت ديگر مورد اجاره را صحيح انجام ميدهد.
مسئله 1616. کسي که ديگري را براي نمازهاي ميت اجير کرده، اگر بفهمد که عمل را بهجا نياورده، يا باطل انجام داده، بايد دوباره اجير بگيرد.
مسئله 1617. هرگاه شک کند که اجير عمل را انجام داده يا نه، اگرچه بگويد انجام دادهام، بايد دوباره اجير بگيرد؛ ولي چنانچه شک کند که عمل او صحيح بوده يا نه، اجير گرفتن لازم نيست.
مسئله 1618. کسي که عذري دارد - براي مثال، نشسته نماز ميخواند - نميتوان او را براي نمازهاي ميت اجير کرد، بلکه بنا بر احتياط واجب بايد کسي را هم که با تيمم يا جبيره نماز ميخواند، اجير نکنند.
مسئله 1619. مرد براي زن و خانم براي مرد ميتواند نايب شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز، بايد به تکليف خود عمل کند، بنابراين اگر مردي به نيابت از خانمي، نماز قضاي او را بهجا آورد، بايد نمازهاي صبح و مغرب و عشاء را بلند بخواند؛ همچنين اگر خانمي به نيابت مردي، نماز قضاي او را انجام دهد، ميتواند حمد و سورۀ نماز مغرب و عشاء و صبح را آهسته بخواند، چون جهر و اِخفاتْ وظيفۀ نمازگزار است؛ نه حکم نماز.
مسئله 1620. لازم نيست قضاي نمازهاي ميت به ترتيب خوانده شود، اگرچه بدانند که ميت ترتيب نمازهاي خود را ميدانسته است.
مسئله 1621. اگر با اجير شرط کنند که عمل را به صورت مخصوصي انجام دهد، بايد همان گونه بهجا آورد و چنانچه با او شرط نکنند، بايد در آن عمل، به تکليف خود رفتار کند و به احتياط مستحب از وظيفۀ خودش و ميت، به هر کدام که به احتياط نزديکتر است، عمل کند؛ براي مثال، اگر وظيفۀ ميت گفتن سه بار تسبيحات اربعه بوده و يک مرتبه گفتن براي او کافي است، سه بار بگويد.
مسئله 1622. اگر با اجير شرط نکنند که نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بهجا آورد، بايد مقداري از مستحبات نماز را که معمول است، بهجا آورد.
مسئله 1623. اگر ميت ترتيب نمازهايي را که قضا شده ميدانسته و انسان بخواهد براي آن نمازها چند نفر اجير بگيرد لازم نيست براي هر کدام از آنها وقتي را معيّن کند.
مسئله 1624. اگر کسي اجير شود که مثلاً در مدت يک سال نمازهاي ميت را بهجا آورد و پيش از تمام شدن سال بميرد، بايد براي نمازهايي که ميدانند بهجا نياورده، ديگري را اجير کنند، بلکه براي نمازهايي هم که احتمال ميدهند بهجا نياورده، بايد بنا بر احتياط واجب اجير بگيرند.
مسئله 1625. کسي را که براي نمازهاي ميت اجير کردهاند، اگر پيش از تمام کردن نمازها بميرد و اجرت همۀ آنها را گرفته باشد، چنانچه شرط کرده باشند که تمام نمازها را خودش اقامه کند، بايد اجرت مقداري از نماز را که نگزارده، از مال او به وليّ ميّت بپردازند؛ مثلاً اگر نصف آنها را انجام نداده، بايد نصف پولي را که گرفته، از مال او به وليّ ميّت برگردانند و اگر شرط نکرده باشند، بايد ورثهاش از مال او اجير بگيرند؛ امّا اگر مال نداشته باشد، بر ورثۀ او چيزي واجب نيست.
مسئله 1626. اگر اجير پيش از تمام کردن نمازهاي ميت بميرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، بايد از مال او براي نمازهايي که اجير بوده، ديگري را اجير کنند و چنانچه چيزي اضافه آمد، درصورتيکه وصيت کرده باشد و ورثه اجازه بدهند، براي تمام نمازهاي او اجير بگيرند و اگر اجازه ندهند، ثلث آن را به مصرف نماز خودش برسانند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم