احکام شرعی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

مسائل اجتهاد و تقليد مسائل طهارت انواع آب ها آب مطلق و مضاف آب قليل آب جاري آب باران آب چاه احکام آب ها احکام تَخَلّي (ادرار و مدفوع کردن) اسْتِبْراء برخي کارهاي مستحب در تخلّي برخي کارهاي مکروه درتخلّي نجاسات و مطهّرات نجاسات 1 و 2. ادرار و مدفوع 3. مني 4. مردار 5. خون 6 و 7 . سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11. عرق شتر نجاست خوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاي پاک احکام نجاسات نجس کردن قرآن خوردن و آشاميدن چيز نجس و خريد و فروش و عاريه دادن آن مطهّرات 1. آب 2. زمين 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. کم شدن دو سوم آب انگور 7. انتقال (تبدّل) 8. اسلام 9. تَبَعيَّت 10. برطرف شدن عين نجاست 11. استِبراء حيوان نجاست خوار 12. غائب شدن مسلمان راه ثابت شدن طهارت احکام ظرف ها امور مربوط به وضو افعال وضو وضوي ارتماسي دعاهاي مستحب هنگام وضو گرفتن شروط وضو احکام وضو موارد لزوم وضو موارد بطلان وضو احکام وضوي جبيره امور وابسته به غسل غسل هاي واجب يکم. غسل جنابت احکام جنابت کارهاي حرام بر جنب کارهاي مکروه بر جنب چگونگي غسل غسل ترتيبي غسل ارتماسي احکام غسل کردن دوم، سوم و چهارم. غسل خون هاي سه گانه 1. استحاضه اقسام استحاضه احکام استحاضه 2. حيض احکام حائض اقسام حائض يک. صاحب عادت وقتيه و عدديه دو. صاحب عادت وقتيه سه. صاحب عادت عدديه چهار. مُضْطَرِبه پنج. مُبْتَدِئه شش. ناسِيه احکام متفرقه حيض 3. نفاس پنجم. غسل مسّ ميّت ششم. غسل ميّت احکام محتضر احکام پس از مرگ احکام غسل، کفن، نماز و دفن ميّت احکام غسل ميّت احکام کفن ميّت احکام تحنيط احکام نماز ميّت شيوۀ نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احکام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب امور مرتبط به تيمّم موارد هفت گانه تيمّم يکم. ممکن نبودن تهيۀ آب به اندازه وضو يا غسل دوم. دسترسي نداشتن به آب به سبب دشواري بيش از حدّ سوم. ترس از ضرر چهارم. نياز به آب براي حفظ جان پنجم. نياز به آب براي تطهير ششم. نداشتن آب مباح هفتم. فرصت نداشتن براي وضو يا غسل صحيح بودن تيمم به برخي از اجزاي زمين شروط چيزهاي مورد تيمم يکم. پاک بودن دوم. مباح بودن مستحبات و مکروهات تيمّم چگونگي تيمّم احکام تيمّم مسائل نماز مقدمه در اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب شبانه روز وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهايي که بايد به ترتيب انجام شود نماز مستحب احکام نماز مستحبي وقت نافله هاي شبانه روز احکام قبله پوشانيدن بدن در نماز شروط لباس نمازگزار شرط يکم: پاک بودن شرط دوم: مباح بودن شرط سوم: از اجزاي مردار نبودن شرط چهارم: از اجزاي حيوان حرام گوشت نبودن شرط پنجم: طلابافت نبودن شرط ششم: ابريشم خالص نبودن موارد عدم لزوم طهارت در لباس يا بدن نمازگزار امور ثواب دار در لباس نمازگزار امور کم کنندۀ ثواب در لباس نمازگزار شروط مکان نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مکان هاي مستحب بودن نماز مکان هاي کراهت نماز احکام مسجد کراهت برخي از کارها در مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه موارد سقوط اذان موارد سقوط اذان و اقامه امور واجب در نماز احکام نيّت احکام تکبيرة الاحرام احکام قيام (ايستادن) امور مستحب در حال ايستادن نماز احکام قرائت امور مستحب در قرائت نماز امور مکروه در قرائت نماز احکام رکوع مستحبات رکوع احکام سجود تنها موارد صحيح بودن سجده بر آن ها امور مستحب در سجده امور مکروه در سجده سجدۀ واجب قرآن سجدۀ شکر احکام تشهّد و سلام احکام ترتيب نماز احکام موالات احکام قنوت احکام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله مُبْطِلات نماز برخي مکروهات در نماز موارد جواز شکستن نماز واجب انواع شک در نماز شک هاي باطل شک هاي بي اعتبار يکم. شک بعد از محل دوم. شک پس از سلام سوم. شک پس از وقت چهارم. کَثِيرُ الشک (کسي که بسيار شک مي کند) پنجم. شک امام و مأموم ششم. شک در نماز مستحبّي شک هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو شيوۀ سجدۀ سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده کم يا اضافه کردن اجزاء و کم کردن شروط نماز نماز مسافر شرط يکم. کمتر از هشت فرسخ شرعي نبودن مسافت شرط دوم. قصد هشت فرسخ داشتن از آغاز سفر شرط سوم. برنگشتن از قصد خود در بين راه شرط چهارم. نگذشتن از وطن پيش از رسيدن به هشت فرسخ شرط پنجم. سفر براي کار حرام نبودن شرط ششم. صحرانشين و گردشگر بيابان نبودن شرط هفتم. شغل نبودن سفر شرط هشتم. به حد ترخص رسيدن موارد قطع سفر يکم. رسيدن به وطن احکام وطن دوم. قصد ماندن ده روز سوم. ماندن سي روزِ ترديدي احکام متفرقه سفر نماز قضا نماز قضاي پدر و مادر نماز جماعت شروط نماز جماعت شرط يکم. نبودن حائل شرط دوم. بلندتر نبودن جاي امام شرط سوم. رعايت فاصله ميان امام و مأموم شرط چهارم. عقب تر بودن مأموم از امام شروط امام جماعت احکام جماعت برخي امور مستحب در نماز جماعت برخي امور مکروه در نماز جماعت نماز آيه شيوه نماز آيه نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز مسائل روزه تعريف روزه اقسام روزه نيّت روزه وقت نيّت روزه يوم الشک چيزهاي باطل کننده روزه يکم. خوردن و آشاميدن دوم. آميزش سوم. استمناء چهارم. دروغ بستن به خدا و پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله پنجم. رسانيدن غبار غليظ به حلق ششم. فرو بردن سر در آب هفتم. بقاي عمدي بر جنابت خواب جُنُب هشتم. اِماله کردن نُهم. قي کردن عمدي احکام افطار عمدي و سهوي احکام افطار اجباري حکم روزه مستحب با فرض روزه واجب امور مکروه براي روزه دار قضا و کفّاره انواع کفّاره موارد قضادارِ کفاره ندار و برخي موارد قضاندارِ بي کفاره احکام روزۀ قضا موارد واجب نبودن روزه 1. مسافران 2. بيماران 3. زنان باردار و شيرده 4. کودکان 5. سالخوردگان 6. ديوانه و بيهوش احکام روزهٴ مسافر و بيمار آدابي دربارهٴ روزه و ماه رمضان انکار وجوب روزه و ترک آن ثابت شدن اول ماه مسائل خمس وجوب خمس تعلق خمس به مال، بدون اشتراط به بلوغ و مانند آن متولّي خمس موارد خمس يکم: غنائم نصاب غنائم جنگي حکم اموالِ گروه هاي منحرف در حال جنگ با نظام اسلامي حکم مال انتقالي غير معتقد به خمس دوم: معدن مصاديق معدن شروط استخراج کننده معدن در خمس عدم شرطيت مباشرت در استخراج معدن ديون مالي کافر در معدن و غير آن نصاب معدن حکم چند نوع مواد معدني از يک معدن صورت هاي معادن خالص طلا انفال بودن معادن سوم: گنج (کنز) تعريف گنج نصاب گنج مصاديق گنج اشياي به دست آمده از شکم حيوانات خريده شده اشياي به دست آمده از شکم ماهي هاي پرورشي خمس گنج پس از کسر هزينه ها چهارم: غواصي در دريا مصاديق غوص نصاب غوص گوهرهاي بيرون ريخته از دريا تعاقب يد غوّاصان در گوهر شرط نبودن قصد حيازت در غوص يافتن گوهر در شکم حيوانِ غواصي شده کسر هزينه هاي غوّاصي گوهر به دست آمده از ساحل گوهرهاي به دست آمده از کشتي غرق شده حکم معدن غوّاصي شده عنبر دريايي و نصاب آن اجتماع دو عنوان خمسي و نصاب آن پنجم: مال حلال مخلوط به حرام صورت هاي مال حلال مخلوط به حرام بيشتر بودن مال حرام معيّن از خمس مال مجهول المالک پيدا شدن مالک مال پس از خمس بيشتر يا کمتر بودن مال حرام از خمس مخلوط شدن سهوي خمس با دو عنوان شخصيت حقوقي بودن مالک مال خمس مال حرام تصرف شده خريدن مال متعلق خمس از غير معتقد به خمس ششم: زميني که کافر ذمي از مسلمان بخرد شروط و محدوده خمس کافر ذمي خمس زمين تبادلي چندباره ميان کافر ذمي و مسلمان خمس زمين مبادله شده در فرض اسلام ذمي هفتم: درآمدهاي کسب (ارباح مکاسب) زمان تعلق خمس خمس انواع درآمدها خمس مهريه خمس مال ميّت خمس در خمس فروش مال متعلّق خمس بخشيدن مال خمس دار درآمدهاي مال بي خمس خمس ميوه درخت محاسبه کسب هاي چندگانه خمس سود معلّق خمس سرمايه مبدأ سال خمسي محاسبه قبل و بعد از سال استثناي هزينه ها ابزار ماندني صرفه جويي يا تبرّع در هزينه خمس درآمد بانوان هزينه بدون استفاده وفات در بين سال خمسي هزينه سفر حج استثناي اقساط وام و خسارت ها متعلق خمس، عين يا ذمّه و تصرف در آن خمس مطلق درآمد عدم تکرار خمس عدم لزوم پرداختن خمس از عين مال مورد تعلّق خمس موارد مصرف خمس شروط موارد مصرف مصداق سيادت حکم سادات واجب النفقه جابه جايي خمس و هزينه آن پرداختن قيمت مال و بريء الذمّه شدن مصاديق انفال مسائل زکات موارد وجوب زکات شروط واجب شدن زکات نصاب زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نِصاب نقره زکات شتر، گاو و گوسفند نِصاب شتر نصاب گاو نِصاب گوسفند موارد مصرف زکات اوصاف مستحقّ زکات نيّت زکات احکام متفرقه زکات زکات فطره حلال بودن زکات فطره فطره مهمان مصرف زکات فطره شروط مصرف کننده فطره به سادات نيّتِ فطره زمان پرداختن زکات فطره جابه جايي زکات فطره زکات فطرهٴ نانخوران دولت مسائل خريد و فروش شروط خريدار و فروشنده شروط کالا و بهاي آن احکام نقد و نسيه معامله سَـلف شروط معاملهٴ سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره موارد به هم زدن معامله (خيار) احکام خيار مسائل متفرّقه خريد و فروش مسائل اجاره تعريف اجاره شيوهٴ اجاره شروط دو طرف اجاره اجاره دوم شروط مال مورد اجاره شروط منافع مال مورد اجاره اجاره بها ضمان در اجاره لزوم عقد اجاره ويراني مورد اجاره مرگ يکي از دو طرف اجاره استفتائات احکام تقليد احکام طهارت معناي طهارت معصومان عليهم السلام پاکي عرق جنب از حلال پاکي الکل صنعتي غساله آب قليل راه هاي ثبوت نجاست حکم رطوبت پس از ادرار و استبراء احکام وضو احکام غسل احکام ميّت احکام نماز وقت نماز لباس نمازگزار قبله نمازهاي يوميه اذان و اقامه قيام قرائت سجده تشهد قنوت آداب نماز نماز جمعه نماز قضا نماز استيجاري مسائل متفرّقه نماز احکام نماز مسافر بلاد کبيره کثير السفر حدّ ترخّص حدّ مسافت سفر شغلي توطن تبعيت از همسر در سفر و محلّ سکنا احکام نماز جماعت نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبي صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز جماعت در ادارات نماز روز عيد غدير احکام اعتکاف احکام روزه روزه استيجاري استهلال احکام خمس خمس هزينه زندگي خمس هديه (هِبه) حقوق خانوادهٴ شهدا خمس منزل مسکوني خمس وديعه منزل اجاره اي خمس پس انداز براي مؤونه خمس جهيزيه خمس مهريه خمس سرمايه خمس کسب زن خمس شهريه خمس وام خمس سپرده حج حکم خمس سود سپرده‏ها خمس منفعت کسب حسابرسي خمس کسر خمس هاي پرداخت شده کسر بدهي از خمس تصرف در مال غير مخمّس مصرف خمس اجازه مصرف خمس رفت و آمد با کسي که خمس نمي دهد حکم فقهي سيّد احکام مضاربه احکام خريد و فروش احکام کسب هاي حرام شطرنج و قمار موسيقي رقص و دست زدن مجسمه سازي ريش تراشي کار کردن مسلمان تحت مديريت غير مسلمان احکام رهن و اجاره احکام ازدواج و محرميت شرط ضمن عقد مهريه ازدواج موقّت ازدواج با فِرق اسلامي نفقه سبب هاي محرميت مسائل متفرقه ازدواج احکام طلاق احکام غصب احکام لقطه احکام وقف تغيير کاربري وقف مسائل متفرقه وقف احکام مسجد اجاره و فروش اموال مسجد تخريب و بازسازي مسجد احکام خوردني ها و مصرفي ها لقمه حرام مصرف انرژي مصرف سيگار احکام ذبح ذبح با استيل احکام صيد احکام وصيت و ارث احکام وکالت احکام ضمانت ضمانت پزشک ضمانت دانشجوي پزشکي ضمانت شرکت پست ديون مالي خسارت هاي آبرويي احکام جهاد احکام حدود و ديات سقط جنين قتل مجرم نابالغ قتل مرتد حکم اشاعه ويروس کشنده ديه قتل شِبه عمد مقتولي که از فرقه ها باشد ديه زن اجراي حد در اماکن عمومي زندان احکام شهادت احکام حجاب و پوشش تعزير تارک حجاب بستن کراوات احکام نگاه مسائل جديد خدمات فرقه ها انتخابات تذهيب قرآن حقوق تأليف و نشر احکام بانک ها و صندوق هاي قرض الحسنه واگذاري حق وامگيري پرداخت دَيْن با لحاظ تورّم پرداخت غرامت در تأخير دَيْن مسائل مربوط به شهرداري احکام تشريح تغيير جنسيت احکام عزاداري احکام امدادرساني در حوادث ترجيح در امدادرساني بستگي نجات بعضي بر مرگ ديگري تصرف در مال ديگري براي نجات انساني لمس و نگاه اضطراري امدادگر به نامحرم احکام اهل کتاب ازدواج با اهل کتاب طهارت اهل کتاب ذبيحه و غذاي اهل کتاب

کراهت برخي از کارها در مسجد

کراهت برخي از کارها در مسجد
مسئله 960. برخي از کارها در مسجد مکروه است؛ مانند خوابيدن در غير حال ناچاري، کارهاي دنيايي که مزاحم نماز ديگران نباشد، شعرسرايي غير ناصحانه، ريختن آب دهان، بيني و خلط سينه که مستلزم اهانت به مسجد نباشد، طلب کردن گمشده‌اي، صدا را بلند نمودن.
مسئله 961. ارائه طرح و برنامه‌هاي علمي و عملي، جهت اصلاح امور امت اسلامي، حفظ استقلال اقتصادي و مانند آن، در مسجد بدون رجحان نخواهد بود؛ چنان‌که تعليم امور نظامي براي جهاد و دفاع ديني در غير وقت نماز، هيچ کراهتي ندارد.
مسئله 962. راه دادن بچه به مسجد که نه مزاحم عبادت ديگران است و نه موجب آلودگي مسجد، منعي ندارد و اگر سبب رغبت وي به نماز و يادگيري احکام آ‌ن شود، مستحب است.
اذان و اقامه
مسئله 963. مستحب است نمازگزار پيش از نمازهاي شبانه‌روزي (ادا يا قضا) اذان و اقامه بگويد و پيش از نماز عيد فطر و عيد قربان، سه مرتبه بگويد: «الصلاة» و پيش از نمازهاي واجب ديگر، مانند نماز ميّت، نماز آيات، به اميد ثواب سه بار بگويد: «الصلاة».
مسئله 964. مستحب است هنگام تولد نوزاد، پيش از افتادن بند ناف يا پس از آن، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود.
مسئله 965. اذان، هجده جمله است: «الله اکبر» چهار مرتبه، «أشهد أن لا إله الّا الله»، «أشهد أنّ محمداً رسول الله»، «حيّ علي الصلاة»، «حيّ علي الفلاح»، «حيّ علي خير العمل»، «الله اکبر»، «لا إله الّا الله»، هر کدام دو مرتبه، و اقامه، هفده جمله است: دو مرتبه «الله اکبر»، از اول اذان و يک مرتبه «لا إله الّا الله» از آخر آن، کم مي‌شود و دو مرتبه «قد قامت الصلاة» بعد از «حيّ علي خير العمل» افزوده مي‌شود.
مسئله 966. «اشهد أنّ علياً وليّ الله» جزء اذان و اقامه نيست و مناسب است به عنوان تبرّک و تيمّن، بعد از «أشهد أنّ محمداً رسول الله» گفته شود.
ترجمه اذان و اقامه
مسئله 967. «الله اکبر» يعني خداي سبحان بزرگ‌تر از آن است که وصف شود. «أشهد أن لا إله الّا الله»، يعني شهادت مي‌دهم که غير خداي يکتا و يگانه خداي ديگري نيست. «أشهد أنّ محمداً رسول الله»؛ يعني شهادت مي‌دهم که حضرت محمدبن‌عبدالله صلي‌الله‌عليه‌وآله پيامبر و فرستاده خداست. «أشهد أنّ علياً اميرالمؤمنين و وليّ الله»؛ يعني شهادت مي‌دهم که حضرت علي عليه‌السلام امير مؤمنان و وليّ خدا بر همه خلق است. «حيّ علي الصلاة»؛ يعني بشتاب براي اقامه نماز، «حيّ علي الفلاح»؛ يعني بشتاب براي رستگاري، «حيّ علي خير العمل»؛ يعني بشتاب براي بهترين کار که نماز است، «قد قامت الصلاة»؛ يعني به تحقيق نماز برپا شد، «لا إله الّا الله»؛ يعني خدايي؛ جز خداي يکتا و يگانه، سزاوار پرستش نيست.
مسئله 968. جمله‌هاي اذان، نيز اقامه بايد متصل به هم باشند و اگر فاصله بين آن‌ها بيش از حدّ متعارف بود، بايد دوباره از اول شروع شود.
مسئله 969. اداي جمله‌هاي اذان و اقامه و نيز نماز، اگر با آهنگ مخصوص مجالس لهو و معصيت باشد، حرام و باطل است.
موارد سقوط اذان
مسئله 970. اذان در چند مورد ساقط است و آن، جايي است که بين دو نماز - همراه با ترتيب - جمع شود؛ مانند 1. نماز عصر در صورت جمع با نماز جمعه يا نماز ظهر؛ 2. نماز عشاء در صورت جمع با نماز مغرب. در اين موارد، اذان نماز اول براي هر دو نماز کافي است، مگر آنکه به اندازه کافي بين دو نماز فاصله شود. نافلۀ عصر که پيش از نماز عصر اقامه مي‌شود، چون هشت رکعت است، مي‌تواند فاصله ايجاد کند؛ اما نافله مغرب که چهار رکعت است و بعد از نماز مغرب اقامه مي‌شود، شايد نتواند فاصله لازم را ايجاد کند، از اين‌رو اگر براي نماز عشاء اذان گفته مي‌شود، رجائاً (اميد ثواب) باشد.
مسئله 971. سقوط اذان براي نماز دوم در صورت جمع با نماز اول، مختصّ جايي نيست که جمع دو نماز در آن راجح است؛ مانند 1. نماز عصر جمعه با نماز جمعه يا ظهر آن؛ 2. نماز عصر روز نهم ذي‌الحجّه با نماز ظهر آن؛ 3. نماز عشاء شب عيد قربان (شب دهم) با نماز مغرب، براي کسي که در مشعر است؛ 4. نماز عصر زن مستحاضه با نماز ظهر او، نيز نماز عشاي وي با نماز مغرب او؛ 5. نماز کسي که نمي‌تواند خود را از ناقض طهارت مانند ادرار، مدفوع و باد حفظ کند، از اين رو بين دو نماز جمع مي‌کند، بلکه در همه مواردي است که بين دو نماز همراه (ترتيب) جمع مي‌شود. البته احتياط در مورد اول تا سوم، ترک اذان براي نماز دوم است.
مسئله 972. سقوط اذان در صورت جمع دو نماز - با رعايت ترتيب - اختصاصي به نماز ادا ندارد و در نماز قضا نيز جاري است، حتي اگر بخواهد نماز قضاي يک شبانه‌روز را با هم اقامه کند، اذان براي قضاي نماز اول، کافي است.
موارد سقوط اذان و اقامه
مسئله 973. اذان و اقامه در چند مورد ساقط مي‌شوند: يکم: کسي که وارد نماز جماعتي شده و مي‌خواهد با آن جماعت نماز بگزارد، در صورتي که براي آن نماز جماعت، اذان و اقامه گفته شده باشد، اذان و اقامه از او ساقط است، هر چند او هنگام اذان و اقامه حاضر نبوده و بعضي از رکعت‌ها را ادراک نکرده باشد، اگر اين نماز جماعت در مسجد برگزار شد، نبايد براي نماز خود اذان و اقامه بگويد.
دوم: کسي که براي اقامه نماز مستقل وارد مسجدي شد که در آن، نماز جماعت صحيح با اذان و اقامه برگزار شد و او در آن نماز شرکت نکرده يا بعد از تمام شدن نماز جماعت وارد شد، به شرط آنکه تمام صف‌ها پراکنده نشده باشند؛ حتي يک صف هم باقي باشد اذان و اقامه از او ساقط است؛ چه بخواهد به تنهايي نماز بگزارد يا به جماعت و در صورت جماعت، چه امام باشد و چه مأموم.
مسئله 974. هر گاه شک کند که نماز جماعت قبلي صحيح بود يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است؛ ولي اگر شک کند که براي نماز جماعت سابق اذان و اقامه گفته شد يا نه، يا شک کند که مکان نماز او و مکان نماز جماعت قبلي يک مکان محسوب‌اند يا دو مکان - مانند سطح مسجد و بام آن - اذان و اقامه از وي ساقط نيست.
سوم: کسي که اذان و اقامه ديگري را شنيد، مي‌تواند به آن اکتفا کند و براي نماز خود اذان و اقامه نگويد، به شرط آنکه تمام فصول اذان و اقامه را به طور کامل شنيده باشد و در صورت ناقص شنيدن يا نشنيدن بعضي از فصول، مي‌تواند آنچه را درست نشنيد، خودش بگويد و به همان اکتفا نمايد، به شرط حفظ ترتيب، اگر فقط اذان را شنيد، مي‌تواند اقامه را خود بگويد؛ ولي اگر اقامه را شنيد، بخواهد اذان را خود بگويد، چون ترتيب محفوظ نمي‌شود، نمي‌تواند به شنيدن اقامه اکتفا کند.
مسئله 975. مستحب است کسي که اذان ديگـري را مي‌شنود، خواه اذان اعلام و خواه اذان نماز (اذان اِعظام) - جمـاعت يا فـرادا - آن را بدون فاصله بازگو کند و بازگو کردن اقامه‌اي که مي‌شنود، به اميد ثواب، خوب است.
مسئله 976. چون با شنيدن اذان و اقامه ديگري مي‌توان براي نماز به آن اکتفا کرد، حکايت آن‌ها ثواب خاص خود را دارد و براي اکتفا به آن اثري ندارد، چون اثر - يعني صحت اکتفا - با شنيدن حاصل شده است.
مسئله 977. شنيدن اذاني که حرام است، مانند اذان با آواز لهوي مختصّ به مجلس گناه، نيز شنيدني که حرام است، هرچند اذان صحيح و حلال است، مانند شنيدن مرد صداي اذان زن نامحرم را به قصد لذت، براي نماز کافي نيست.
مسئله 978. شنيدن اذان و اقامه مرد براي مرد و زن کفايت مي‌کند و شنيدن اذان و اقامه زن براي زن و براي مردي که محرم اوست، کفايت مي‌کند و براي مرد نامحرم، احتياط، عدم اکتفاست.
مسئله 979. شنيدن اذان نماز کسي براي نماز ديگري، کافي است؛ نه شنيدن اذان در گوش نوزاد؛ يا موارد ديگري که اصل مشروع بودن آن‌ها ثابت شده باشد؛ چه رسد به موارد غير ثابت.
مسئله 980. اذان و اقامه نماز جماعت مردان را بايد مرد بگويد و اذان و اقامۀ نماز جماعت زنان، نيز زنان و مردان محرم را زن مي‌تواند بگويد، هرچند احتياط در صورت اخير، ترک است.
مسئله 981. ترتيب هجده جمله اذان و هفده جمله اقامه بايد محفوظ باشد و اگر بر خلاف آن گفته شد، بايد برابر نظم يادشده دوباره گفته شود، مثلاً اگر «حيّ علي خير العمل» پيش از «حيّ علي الفلاح» گفته شد، دوباره بايد «حيّ علي خير العمل» گفته شود.
مسئله 982. اتصال جمله‌هاي اذان با هم، نيز اتصال جمله‌هاي اقامه با هم بايد محفوظ باشد، به صورتي که عرفاً آن‌ها را گسسته از هم ندانند.
مسئله 983. بين اذان و اقامه، هم ترتيب لازم است، هم اتصال؛ يعني اذان مقدّم بر اقامه گفته مي‌شود و بين اذان و اقامه فاصله نباشد، به مقداري که عرفاً آن دو را جدا و بيگانه از هم ببينند؛ در اين صورت، مستحب است دوباره گفته شوند.
مسئله 984. بين اذان و اقامه و نماز، فاصله‌اي که عرفاً آن دو را بيگانۀ از نماز ببيند نباشد؛ در صورت فاصله زياد بين آن‌ها و بين نماز، دوباره گفته مي‌شوند.
مسئله 985. اذان و اقامه نماز بايد بعد از دخول وقت باشد؛ اگر همه جمله‌هاي اذان و اقامه عمداً يا سهواً قبل از دخول وقت گفته شد، يا بعضي از آن‌ها قبل از وقت و برخي از آن‌ها بعد از دخول وقت ادا شده باشد، دوباره بايد گفته شوند.
مسئله 986. اگر پيش از گفتن اقامه شک کند که اذان گفته يا نه، مستحب است اذان را بگويد و اگر پيش از شروع در جمله‌اي از جمله‌هاي اذان يا اقامه شک کند که جمله قبل را گفته يا نه، بايد جمله قبل را بگويد؛ ولي پس از شروع در جمله بعدي، اگر شک کند که جمله قبل را گفته يا نه، لازم نيست جمله قبل را بازگو کند.
مسئله 987. مستحب است گويندۀ اذان رو به قبله بايستد و با طهارت باشد و با صداي بلند و کشيده اذان بگويد و بين جمله‌هاي اذان کمي فاصله دهد و بين آن‌ها غير از ذکر و دعا سخن ديگري نگويد.
مسئله 988. مستحب است گويندۀ اقامه رو به قبله و آرام باشد و اقامه را از اذان آهسته‌تر بگويد و فاصله جمله‌هاي آن را از فاصله جمله‌هاي اذان کمتر کند؛ ليکن جمله‌ها را به هم نچسباند.
مسئله 989. مستحب است بين اذان و اقامه در غير نماز مغرب، دو رکعت نماز بگزارد؛ يا يک گام بردارد؛ يا بنشيند؛ يا سجده نمايد؛ يا ذکري بگويد؛ يا دعا کند و در نماز مغرب، به يکي از اين امور اکتفا مي‌شود.
مسئله 990. اذان و اقامه بايد به عربي صحيح، نه به غير آن - مانند فارسي، ترکي و... - و نه به عربي غير صحيح گفته شود.
مسئله 991. مستحب است کسي که براي اذان تعيين مي‌شود، عادل و وقت‌شناس و داراي صداي مناسب و رسا بوده و جاي پخش اذان بلند باشد.
امور واجب در نماز
مسئله 992. يازده چيز در نماز واجب است: يکم نيّت؛ دوم ايستادن؛ سوم تکبيرةالاحرام؛ يعني گفتن «الله اکبر» در اول نماز؛ چهارم رکوع؛ پنجم سجود؛ ششم قرائت؛ هفتم ذکر رکوع و سجود؛ هشتم تشهد؛ نُهم سلام؛ دهم ترتيب؛ يازدهم موالات؛ يعني پي در پي آوردن اجزاي نماز.
مسئله 993. اموري که در نماز واجب‌اند، دو قسم‌اند. قسم يکم، رکن است و قسم دوم، غير رکن. واجب رکني، آن است که کم شدن يا زياد شدن آن خواه عمدي باشد يا سهوي، سبب باطل شدن نماز است. واجب غير رکني، آن است که زياد شدن يا کم شدن عمدي آن، سبب باطل شدن نماز است؛ ولي زياد شدن يا کم شدن سهوي آن، موجب بطلان نماز نمي‌شود.
مسئله 994. رکن نماز پنج چيز است:
يکم: نيّت. زياد شدن نيّت، بنابر آنکه صرف داعي باشد، ممکن نيست و بنابر آنکه اِخطار خطور دادن تفصيلي در قلب باشد، ضرر ندارد؛ فقط کم شدن آن - که به ترک آن است - امکان‌پذير است. دوم: تکبيرةالاحرام؛ سوم: قيام (ايستادن) در حال تکبيرةالاحرام و پيش از رکوع (قيام متصل به رکوع)؛ چهارم: رکوع؛ پنجم: دو سجده از يک رکعت.
احکام نيّت
مسئله 995. نمازگزار بايد نماز را به قصد اجراي دستور خدا انجام دهد. لازم نيست آن را به تفصيل از قلب بگذراند، چنان‌که لازم نيست بر زبان آورد. درجات قرب عبادت، به درجات معرفت پروردگار و محبّت وي و در محضر او بودن و مظهر وي شدن است.
مسئله 996. نمازگزار بايد نمازي را که مي‌خواهد اقامه نمايد، معيّن کند. اگر آن نماز، معيّن است؛ مانند نماز مغرب کسي که نماز مغرب قضا به عهده ندارد، در اين صورت قصد نماز مغرب کافي است و تعيين ادا يا قضا لازم نيست؛ همچنين کسي که مثلاً نماز مغرب قضا به عهده دارد، ولي فقط درصدد انجام دادن نماز اداست، تعيين ادا يا قضا لازم نيست و اگر آن نماز مشترک بين واجب و مستحب، نيز بين ادا و قضاست و هر دو طرف اشتراک مي‌تواند مقصود نمازگزار باشد، در اين صورت، بايد نمازي را که مي‌خواهد اقامه نمايد، معيّن کند، هرچند به اجمال باشد و بدون تعيين، نماز باطل است.
مسئله 997. نمازگزار بايد قصد نماز معيّن را تا پايان ادامه دهد، به گونه‌اي که اگر در هر حالتي از نماز از وي سؤال شود، بتواند بگويد فلان نماز را انجام مي‌دهم.
مسئله 998. نيّت نماز - به معناي انجام دادن آن به دستور خداـ بايد خالص باشد. قصد غير خدا - خواه در تمام نماز، خواه در جزئي از اجزاي آن، اعم از آنکه فقط براي غير خدا باشد يا بخشي از آن براي غير او باشد و خواه به وسيله کاري يا وصفي، مانند در مسجد خواندن يا اول وقت ادا نمودن و خواه به صورت ريا، يعني به ديگران نشان دهد که براي خدا نماز مي‌خواند يا به صورت سُمعه، يعني به گوش ديگران برساند، در حالي که چنين نيست - نماز را باطل مي‌کند.
احکام تکبيرة الاحرام
مسئله 999. واجب است در آغاز هر نماز «الله اکبر» گفته شود و اين جمله - بنا بر اينکه نيّت شرط باشد - اوّلين جزء نماز و دومين رکن از ارکان نماز است و بايد به عربي صحيح و پشت سر هم گفته شود. ترجمه آن به زبان ديگر، يا تلفّظ آن به عربي غير صحيح، باطل است.
مسئله 1000. در صورت اداي دو کلمه «الله اکبر» به عربي صحيح، اتصال آن به دعاي قبل يا ذکر و دعاي بعد جايز است، هرچند احتياط در ترک اتصال آن به سابق و لاحق است.
مسئله 1001. در صورت اتصال «الله اکبر» به سابق، بايد همزه «الله» تلفّظ شود و در صورت اتصال آن به لاحق، بايد حرکت، يعني پيش(ضمّه) «ر» اکبر تلفّظ شود.
مسئله 1002. در حال گفتن «الله اکبر» بايد ايستاده باشد و ترک عمدي يا سهوي قيام، سبب بطلان آن است؛ نيز در حال گفتن آن، بدن بايد آرام باشد و ترک عمدي آن، سبب بطلان است و در صورت ترک سهوي، باطل نمي‌شود.
مسئله 1003. تکبيرةالاحرام، حمد و سوره، ذکر و دعاي واجب (مانند صلوات تشهد) بايد به گونه‌اي گفته شود که قابل شنيدن باشد، هرچند بر اثر وجود مانعي از درون - مانند «کري» - يا از بيرون - مانند طوفان يا همهمۀ زياد - شنيده نشود.
مسئله 1004. نمازگزاري که بر اثر بيماري خاص يا لال بودن، توان تلفظ «الله اکبر» را ندارد، بايد با زبان اشاره - که مورد گفت‌وگوي مخصوص مبتلايان به اين وضع است - آن را ادا نمايد، در حالي که صورت آن را در قلب مي‌گذراند.
مسئله 1005. مناسب است پيش از تکبيرةالاحرام و پس از آن، دعاهاي مخصوص که در کتاب‌هاي دعا نقل شده، به اميد ثواب، خوانده شود.
مسئله 1006. مستحب است در حال گفتن تکبيرةالاحرام، دست‌ها را با انگشت‌هايِ به هم چسبيده، تا مقابل گوش‌ها بالا برد.
مسئله 1007. هر گاه شک کند که تکبيرةالاحرام را گفت يا نه، چنانچه مشغول خواندن چيزي مانند حمد باشد، بنا را بر گفتن بگذارد و به شک خود اعتنا نکند و اگر به خواندن چيزي مشغول نشده، بايد تکبيرةالاحرام را بگويد.
مسئله 1008. هر گاه پس از گفتن تکبيرةالاحرام شک کند که آن را صحيح ادا کرده يا نه، بنا را بر صحّت بگذارد و به شک خود اعتنا نکند.
احکام قيام (ايستادن)
مسئله 1009. ايستادن در حال گفتن تکبيرةالاحرام و پيش از رکوع (قيام متصل به رکوع) واجب رکني است و در حال خواندن حمد و سوره، يا تسبيحات رکعت سوم و چهارم، واجب غيررکني است؛ نيز ايستادن بعد از رکوع، هرچند واجب است؛ ولي رکن نيست. اگر نمازگزار قيام‌هاي واجب غيررکني را بر اثر فراموشي ترک کند، نماز او باطل نيست. قيام در حال کار و ذکر مستحب - مانند قنوت - مستحب است؛ يعني مي‌توان با ترک قنوت، آن را ترک نمود؛ نه آنکه نشسته قنوت به جا آورد.
مسئله 1010. ايستادن براي تکبيرةالاحرام بايد به گونه‌اي باشد که يقيناً تمام حروف آن در حال قيام گفته شده باشد، براي حصول چنين يقيني، بايد لحظه‌اي پيش از شروع در گفتن و لحظه‌اي پس از پايان آن، ايستاده باشد.
مسئله 1011. چون قيام متصل به رکوع، واجب رکني است، اگر نمازگزار پس از حمد و سوره يا تسبيحات اربع، رکوع را فراموش کرد و نشست و سپس به يادش آمده که رکوع را انجام نداده، نمي‌تواند به حال خميده به حدّ رکوع برگردد، بلکه بايد بايستد و به رکوع برود، تا نماز او بر اثر حفظ قيامِ متصل به رکوعْ باطل نشود.
مسئله 1012. واجب است نمازگزار در حال قيام، به جايي تکيه نکند و از صورت ايستادن بر اثر خميدگي خارج نشود و تمام بدن او آرام باشد، مگر در حالت ناچاري. با حفظ قيام متصل به رکوع، حرکت پا در حال خم شدن جهت رکوع، اشکال ندارد.
مسئله 1013. حرکت، خميدگي، تکيه دادن در حال قيام غيررکني، اگر سهوي باشد، اشکال ندارد و درحال قيام رکني - مانند قيام در زمان تکبيرة الاحرام و قيامِ متصل به رکوع - چيزي که با قيام منافات دارد - مانند خميدگي - وجود سهوي آن، موجب بطلان است و چيزي که با عنوان قيام منافات ندارد - مانند حرکت و تکيه دادن - وجود سهوي آن، موجب بطلان نمي‌شود.
مسئله 1014. هرگاه نمازگزار از ايستادن عاجز شود، بايد بنشيند و اگر از نشستن هم عاجز شود، بايد به پهلو قرار گيرد و تا بدنش آرام نشده، هيچ ذکر واجب نماز را ادا نکند و احتياطاً ذکر مستحب را نيز به قصد ورود نگويد.
مسئله 1015. کسي که قادر بر ايستادن است؛ ولي قادر بر آرام بودن و تکيه ندادن نيست، نمي‌تواند نشسته نماز بگزارد، بلکه بايد بايستد و با تکيه دادن نماز را اقامه کند و کسي که به هيچ وجه نمي‌تواند بايستد، هرچند همانند افراد سالمند خميده باشد، بايد بنشيند و اگر نتواند درست بنشيند، بايد به پهلوي راست و اگر نشد، به پهلوي چپ و اگر نشد، به پشت قرار بگيرد، به گونه‌اي که کف پاهاي او رو به قبله باشد.
مسئله 1016. کسي که مي‌تواند در حال نشستن و تکيه دادن، نماز را اقامه کند، نمي‌تواند به پهلو قرار بگيرد و در آن حال، نماز بگزارد.
مسئله 1017. هرگاه در حال نماز، عجز از ايستادن يا نشستن عارض شود و يا عجز قبلي برطرف شود، بقيه عمل و ذکر را بايد با حالت فعلي خود انجام دهد؛ يعني اگر عجز از ايستادن برطرف شد، فوراً بايد بايستد و ساير عمل‌ها و ذکرها را در حال ايستادن انجام دهد. همچنين است اگر عجز از نشستن برطرف شده باشد و در تمام اين احوال، پس از آرام شدن بدن، بقيه عمل و ذکر را به‌جا آورد.
مسئله 1018. تبديل ايستادن به نشستن و نشستن به پهلو قرار گرفتن، يا براي عجز فعلي است که هم اکنون نمي‌تواند به وظيفه اصلي خود عمل کند؛ يا براي ترس از خطر يا ضرر آينده است و در هر دو حال، مي‌تواند به حکمِ عاجز عمل نمايد.
مسئله 1019. کسي که مي‌داند يا اطمينان دارد در پايان وقت، عجز او برطرف مي‌شود، بايد نماز را به تأخير بيندازد، تا در آخر وقت با شرايط کامل، آن را اقامه کند و اگر مي‌داند يا اطمينان دارد تا پايان وقت، عجز او باقي است، مي‌تواند نماز را در اوّل وقت و برابر وظيفه عاجز انجام دهد. در هر دو صورت، اگر عجز او در اول وقت برطرف شد و او نماز را در اول وقت، برابر وظيفه عاجز خواند، در صورت اول، حتماً و در صورت دوم، به احتياطِ لازم بايد نماز را دوباره اقامه کند.
امور مستحب در حال ايستادن نماز
مسئله 1020. مستحب است نمازگزار در حال ايستادن اموري را رعايت کند؛ مانند شانه‌ها را پايين بيندازد و دست‌ها را رها کند و کفِ دست‌ها را روي ران‌ها بگذارد و تمام انگشت دست‌ها را به هم بچسباند و ستون فقرات و گردن را راست نگه دارد و پاها را رو به قبله و محاذي هم، بدون پس و پيش قرار دهد و سنگيني بدن را به طور مساوي، روي دو پا قرار دهد و با خشوع و خضوع به صورت برده در ساحت مولا باشد و نگاه او به جاي سجود باشد، نمازگزار مرد، بين دو پا به اندازۀ سه انگشت تا يک وجب فاصله بيندازد و نمازگزار زن، پاها را به هم نزد يک کند.
احکام قرائت
مسئله 1021. واجب است در نمازهاي شبانه روز، در رکعت اول و دوم، سوره حمد خوانده شود و احتياط واجب، خواندن يک سورۀ کامل در هر رکعت، بعد از حمد است.
مسئله 1022. در حال خطر يا ضرر يا عَجَله در کاري، مي‌تواند سوره را نخواند.
مسئله 1023. ترتيب بين حمد و سوره، واجب است و اگر عمداً سوره پيش از حمد خوانده شد، نماز باطل است و اگر سهواً خوانده شد و در بين سوره يا پس از آن، به يادش بيايد، بايد بعد از خواندن حمد، به احتياط واجب، سوره را دوباره بخواند.
مسئله 1024. اگر نمازگزار حمد يا سوره را فراموش کند و پس از رسيدن به رکوع بفهمد، نمازش صحيح است و براي هر کدام از حمد و سورۀ فراموش شده، دو سجده سهو انجام دهد.
مسئله 1025. اگر پيش از آنکه براي رکوع خم شود، يا پس از خم شدن پيش از آنکه به حدّ رکوع برسد، يادش بيايد که حمد و سوره را نخوانده، بايد برگردد و هر دو را بخواند و اگر معلوم شود که فقط سوره را نخوانده، بنا بر احتياط واجب، فقط سوره را بخواند و اگر بفهمد که فقط حمد را نخوانده، بايد حمد را بخواند و به احتياط واجب، سوره را دوباره بخواند.
مسئله 1026. در نماز واجب، خواندن آيه سجده، نيز يکي از سوره‌هايي که سجده واجب دارد تا آن آيه معيّن جايز نيست و اگر عمداً بخواند و سجده تلاوت را به جا آورد، بنا بر احتياط واجب، نماز باطل مي‌شود و اگر سجده تلاوت را بر اثر گناه به جا نياورد، نماز او باطل نمي‌شود و اگر عمداً آيه سجده را گوش دهد، حکم خواندن عمدي آن را دارد.
مسئله 1027. اگر در نماز واجب سهواً آيۀ سجده را بخواند، يا گوش دهد، نماز او باطل نمي‌شود. اگر تا پايان نماز، فاصله اندکي است، پس از نماز، سجده تلاوت را انجام دهد و اگر فاصله زياد است، احتياطاً براي سجده واجب، اشاره نمايد و بعد از نماز سجده کند.
مسئله 1028. سوره در نماز مستحب لازم نيست، حتي اگر نماز مستحب بر اثر نذر واجب شود، مگر آنکه آن نماز مستحب، با سوره نذر شود. نماز‌هاي مستحب که سوره‌هاي خاص در آن‌ها شرط شده باشد، مانند نماز شب دفن، بدون آن سوره به دستور عمل نمي‌شود.
مسئله 1029. نمازگزار در نماز ظهرِ روز جمعه، خواه دو رکعت (نماز جمعه) بگزارد يا چهار رکعت، مستحب است در رکعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوم پس از حمد، سوره منافقون بخواند. اگر يکي از اين دو سوره را انتخاب، و شروع به خواندن آن‌ها نمود، بنابر احتياط واجب، نمي‌تواند آن‌ها را رها کند و سورۀ ديگر بخواند.
مسئله 1030. نمازگزار مي‌تواند سوره‌اي را که شروع کرده، پيش از آنکه به نصف آن برسد، آن را رها کند و سورۀ ديگر شروع نمايد، مگر سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ يا ﴿قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرُونَ﴾ که اگر اين‌ها را اول شروع کرده باشد، نمي‌تواند آن‌ها را رها کند و سوره ديگر شروع نمايد، چنان‌که نمي‌تواند از يکي از اين دو به ديگري رجوع نمايد. البته در روز جمعه مي‌تواند از اين دو سوره، در صورتي که عمداً شروع نکرده باشد، به دو سوره جمعه و منافقون رجوع کند، چون در صورت شروع عمدي، رها نمودن دو سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ و ﴿قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرُونَ﴾ به احتياط واجب، جايز نيست.
مسئله 1031. هر گاه بر اثر عذري مانند فراموشي، تنگي وقت يا ضرورت پيش‌بيني نشده، نتواند سوره‌اي را که شروع کرده ادامه دهد، مي‌تواند آن را رها کند و سورۀ ديگر بخواند، هرچند از نصف سوره‌اي که شروع کرده گذشته باشد؛ يا آن سوره، ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ يا ﴿قُلْ يا أَيُّهَا الْکافِرُونَ﴾، يا سوره جمعه و منافقون باشد.
مسئله 1032. در نماز مستحب، هر سوره‌اي را که شروع کرده، مي‌تواند آن را رها نمايد، هرچند به نصف آن رسيده باشد و سوره ديگر را شروع کند.
مسئله 1033. بر نمازگزار مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء را بلند بخواند و بر هر نمازگزار (مرد يا زن) واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخواند، مگر نماز ظهر روز جمعه - خواه دو رکعت جمعه باشد يا چهار رکعت معمول - که بلند خواندن آن راجح است، هر چند رجحان بلند خواندن چهار رکعت ظهر، مانند استحباب بلند خواندن دو رکعت جمعه، نيست.
مسئله 1034. بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هيچ کلمه يا حرف حمد و سورۀ رکعت اول و دوم نماز‌هاي صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند، به صورتي که حرف آخر هيچ کلمه‌اي عمداً آهسته ادا نشود؛ همچنين واجب است که عمداً هيچ کلمه يا حرف حمد و سورۀ نماز‌هاي ظهر و عصر بلند ادا نشود.
مسئله 1035. نمازگزار زن در نمازهاي صبح و مغرب و عشاء مي‌تواند حمد و سوره را بلند يا آهسته بخواند و در صورت بلند خواندن، بنابراحتياط واجب، نامحرم صداي او را نشنود. خانم‌هاي کهنسال مطلقاً مخيّرند.
مسئله 1036. نمازي که حمد و سوره آن بايد بلند خوانده شود، اگر روي علم و عمد آهسته خوانده شود، آن نماز باطل است، چنان‌که نمازي که بايد آهسته خوانده شود، اگر با علم و عمد بلند خوانده شود، آن نماز باطل است؛ ولي اگر در جايي که بايد بلند خوانده شود، بر اثر فراموشي يا کوتاهي (نه تقصير) در يادگرفتن حکم شرعي آن، آهسته خوانده شد، نماز صحيح است و اگر در بين خواندن حمد و سوره يادش بيايد، يا به حکم شرعي آگاه شود، لازم نيست مقداري را که خوانده، دوباره بخواند.
مسئله 1037. صداي نمازگزار در نمازهايي که بايد بلند خوانده شوند، نبايد به صورت فرياد باشد، چنان‌که در نمازهايي که بايد آهسته خوانده شوند، نبايد آن‌قدر کوتاه باشد که خود نمازگزار بدون مانع آن را نشنود؛ وگرنه در هر دو صورت، نماز باطل است.
مسئله 1038. نمازگزار بايد تمام کلمات واجب، اعم از قرائت و ذکر را، صحيح ادا نمايد. کسي که قادر بر تلفّظ صحيح نيست، به هر صورتي که مي‌تواند اکتفا نمايد و احتياط مستحب، آن است که نماز را به جماعت اقامه کند، هرچند تسبيحات اربع و ذکرهاي واجب ديگر را برابر با عجز خود ادا نمايد.
مسئله 1039. نمازگزاري که مي‌تواند کلمات و ذکر و دعاي واجب را صحيح ادا کند و آفتي در زبان ندارد، بايد همه آن‌ها را فراگيرد تا صحيح ادا نمايد و در تنگي وقت، احتياط واجب، آن است که نماز را به جماعت اقامه نمايد. در صورت عدم امکان جماعت، نمازش با همان وصفي که دارد، صحيح است، هرچند بر اثر ياد نگرفتن کيفيّت اداي کلمات گناه کرده است.
مسئله 1040. بنا بر احتياط واجب براي ياد دادن احکام واجبِ نماز مزد نگيرند و مسئول اموال بيت المال بايد نياز ياد دهندۀ احکام واجب نماز را برطرف نمايد. دريافت مزد براي ياد دادن احکام مستحبِ نماز، جايز است.
مسئله 1041. تمام کلمات، حروف و حرکت‌هاي قرائت، ذکر و دعاي واجب نماز بايد بدون غلط ادا شود. ترک يا جابه‌جايي عمدي آن‌ها موجب بطلان نماز است.
مسئله 1042. کسي که کلمه يا حرف يا حرکت خاص را صحيح بداند و برابر آن، نمازهاي گذشته را اقامه کرده باشد و بعد از آن بفهمد که درست نبوده، لازم نيست دوباره آن را در وقت ادا يا در خارج وقت، قضا نمايد.
مسئله 1043. کلماتي که داراي حروف متشابه‌اند و مخارج آن‌ها متفاوت است - مانند «صاد و دال و زاء وظا» - در صورتي که برخي از آن‌ها صحيح و بعضي غلط باشند، بايد صحيح آن ياد گرفته و ادا شود؛ نيز حرکت اول يا وسط کلمه را بايد ادا کرد؛ اما حرکت پايان کلمه، در صورتي که همواره آن را وقف - يعني ساکن - نمايد، فراگيري صحيح آن، لازم نيست و در صورت وقفِ به حرکت - بنا بر جواز آن - بايد حرکت آن را ياد بگيرد.
مسئله 1044. وقفِ به حرکت و وصلِ به سکون، جايز است، هرچند احتياط مستحب، ترک آن است. وقفِ به حرکت، آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر کند و بين اين کلمه و کلمه ديگر، لحظه‌اي ساکت شود و وصلِ به سکون، آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر نکند و بدون مکث، کلمه بعدي را بگويد.
مسئله 1045. اداي حروف از مخارج متعارف که در عرف عرب صحيح است، کافي است، هرچند مطابق قواعد تجويدي نباشد و در اين جهت، فرقي بين شَدّ (تشديد) و مدّ نيست.
مسئله 1046. مدِّ واجبِ احتياطي، جايي است که پس از حرف مدّ باشد. حرف مدّ عبارت است از واوي که قبل از او حرکت پيش (ضمّه) است و يايي که قبل از آن، حرکتِ زير (کسره) است و اَلِفي که پيش از آن، حرکت زَبَر (فتحه) است و پس از آن (در همان کلمه)، همزه باشد؛ مانند کلمه «جَاء» و «سُوء» و «جِيء» يا پس از آن‌ها سکون لازم باشد مانند ﴿الضّالين﴾.
مسئله 1047. نمازگزار در رکعت سوم نماز مغرب و رکعت سوم و چهارم نماز ظـهـر و عـصـر و عشاء بايد حمـد بخواند يا يک مرتبه «سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ للهِ وَ لا اِلهَ إِلّا اللهُ وَ اللهُ أکبَر» بگويد. احتياط مستحب، سه بارگفتن آن است. نمازگزار مي‌تواند در رکعت سوم مثلاً حمد را بخواند و در رکعت چهارم تسبيحات اربع را يا به عکس. در اين جهت، فرقي بين نماز جماعت و فرادا نيست.
مسئله 1048. هر نمازگزار (اعم از زن و مرد) واجب است قرائت رکعت سوم و چهارم نماز را آهسته انجام دهند و اگر خواستند سورۀ حمد بخوانند به احتياط واجب بسم الله... را آهسته بگويند.
مسئله 1049. کسي که نمي‌تواند تسبيحات را صحيح ادا کند، بايد در رکعت سوم و چهارم سوره حمد را بخواند.
مسئله 1050. هرگاه در رکعت اول يا دوم نماز سهواً تسبيحات بخواند و پيش از رکوع آگاه شود، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در حال رکوع يا پس از آن آگاه شود، نماز او صحيح است و در هر دو حال، بنا بر احتياط مستحب، جهت زياد نمودن تسبيحات، سجده سهو به جا آورد.
مسئله 1051. اگر در دو رکعت آخر نماز به عنوان اينکه دو رکعت اول نماز است، حمد بخواند، نماز او صحيح است؛ چه پيش از رکوع آگاه شود؛ چه در حال رکوع و چه پس از آن، چنان‌که در دو رکعت اول نماز، به خيال آنکه دو رکعت آخر نماز است و حمد در آن‌ها کافي است، سوره حمد بخواند، نماز او صحيح است؛ چه پيش از رکوع آگاه شود؛ يا پس از رفتن به رکوع. البته اگر قبل از رکوع آگاه شد، بنا بر احتياط واجب، سوره را بايد بخواند.
مسئله 1052. هرگاه در دو رکعت آخر نماز؛ قصد خواندن حمد داشت و تسبيحات بر زبان او آمد يا قصد گفتن تسبيحات داشت و حمد بر زبان او آمد، در صورتي که آنچه بر زبان او آمد اصلاً مورد قصد نماز او نبود، بايد آن را رها کند و دوباره حمد يا تسبيحات را به قصد نماز بخواند و در صورتي که عادت او اين بوده، هر کدام از اين دو بر زبان آمد، همان به‌عنوان قرائت نماز باشد، کافي است.
مسئله 1053. کسي که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم نماز تسبيحات بخواند، اگر بدون قصد قرائت نماز، مشغول حمد شد، بايد آن را رها کند و دوباره حمد يا تسبيحات بخواند؛ ولي اگر از عادت خود غفلت نموده و به قصد امتثال دستور نماز، حمد را خواند، کافي است و نماز او صحيح است.
مسئله 1054. پس از تسبيحات رکعت سوم و چهارم، مستحب است استغفار کند؛ مثلاً بگويد «أَستَغفِرُاللهَ رَ‌بِّي» و يا بگويد «اَللَّهُمَّ اغْفِر لي» و اگر در حال استغفار شک کند که حمد يا تسبيحات را گفته يا نه، به شک خود اعتنا نکند؛ امّا اگر استغفار را به عنوان ذکر مطلق که در هر حال مطلوب است - نه به عنوان دستور خاص در دو رکعت آخر نماز - گفته است، بايد به شک خود اعتنا کند و حمد يا تسبيحات را بگويد؛ نيز اگر در حال رفتن به رکوع و پيش از رسيدن به حدّ رکوع شک نمود، بايد برگردد و حمد يا تسبيحات را بگويد.
مسئله 1055. هرگاه شک کند که آيه يا ذکري از اذکار نماز را گفته يا نه، يا آن را صحيح ادا کرده يا نه، تا وارد جزء بعدي نماز نشده باشد، بايد آن را به صورت صحيح بگويد و اگر وارد جزء بعدي شد، لازم نيست به شک خود اعتنا کند، هرچند آن جزء بعدي رکن نباشد.
امور مستحب در قرائت نماز
مسئله 1056. مستحب است پيش از شروع در قرائت رکعت اول نماز بگويد: «أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الر‌َّجِيمِ». حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آيه وقف نمايد. درصورتي که مأموم است؛ يا خود به تنهايي نماز اقامـه مي‌کند، بعد از حمـد بگويـد: «الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ». در رکعت اول هر نماز سوره ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ﴾ و در رکعت دوم آن ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ بخواند. پس از ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ بگويد: «کَذلِکَ اللهُ رَ‌‌بِّي» ( يک تا سه بار). معاني آيات و اذکار را به ذهن آورده و خواهان نعمت الهي و برکناري از نقمت او باشد. «بِسمِ اللهِ...» را در نمازهايي که آهسته خوانده مي‌شود، بلند بخواند.
امور مکروه در قرائت نماز
مسئله 1057. يکم: ترک سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ در نمازهاي يک شبانه روز. دوم: خواندن ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾ به يک نفس. سوم: يک سوره را در دو رکعت خواندن، مگر سوره ﴿قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ﴾.
احکام رکوع
مسئله 1058. در هر رکعت نماز، واجب است پس از قرائت به قصد رکوع، به اندازه‌اي خم شود که تمام انگشت‌هاي او، حتّي انگشت ابهام (شست) به زانو برسد، به صورتي که بتواند چيزي بر زانو بگذارد.
مسئله 1059. گذاشتن دست بر زانو در رکوع واجب نيست، هرچند احتياط آن است که دست‌ها در حال رکوع بر زانو باشد.
مسئله 1060. رکوع بايد به صورت متعارف باشد، بنابراين خم شدن به طرف راست يا چپ و مانند آن کافي نيست، هرچند دست‌ها به زانو برسد.
مسئله 1061. خم شدن بايد به قصد رکوع نماز باشد؛ نه براي گذاشتن چيزي بر زمين يا برداشتن چيزي از آن. اگر به قصد رکوع نماز خم نشد، دوباره بايد بايستد و قيام متصل به رکوع را حفظ نمايد؛ آن‌گاه به قصد رکوع خم شود و آنچه بدون قصد رکوع انجام داد، نماز را باطل نمي‌کند، زيرا رکوع نبوده تا زيادۀ رکن شود.
مسئله 1062. کسي که دست يا زانوي او يا هردوي آن‌ها بلند‌تر يا کوتاه‌تر از معمول يا تفاوت ديگري با اعضاي افراد متعارف دارد، بايد اندازۀ معمول و متعارف را معيار خود قرار دهد.
مسئله 1063. مقدار خم شدن براي رکوع در نماز نشسته، همان اندازۀ خم شدن براي رکوع در نماز ايستاده است، هرچند صورت او نزد يک جاي سجده نشود.
مسئله 1064. واجب است در رکوع، ذکر گفته شود و احتياط واجب است يک مرتبه: «سُبحانَ رَ‌‌بِّيَ العَظِيمِ وَ بِحَمدِهِ» يا سه مرتبه: «سبحان الله» گفته شود. در تنگي وقت يا خطر و ضرر، يک مرتبه کافي است. افضل آن است که «سُبحانَ رَ‌بِّيَ العَظِيمِ وَ بِحَمدِهِ» نيز، سه يا پنج يا هفت بار تکرار شود، چنان‌که در سبحان الله، تکرار بيش از سه مرتبه، مستحب است. جمع بين تسبيح بزرگ و کوچک، جايز است.
مسئله 1065. ذکر رکوع بايد بدون فاصله و به عربي صحيح باشد و ترجمۀ فارسي آن، کافي نيست.
مسئله 1066. واجب است ذکر واجب رکوع، درحال آرامش بدن باشد و احتياط واجب است ذکر مستحب رکوع که به قصد خصوصيت رکوع ادا مي‌شود، در حال آرامش بدن باشد.
مسئله 1067. حرکت اندک که مانع صدق آرامش بدن نيست، اشکال ندارد؛ ولي ذکر در حال حرکت شديد که مانع صدق آرامش بدن است، کافي نيست و بايد در حال آرام شدن بدن، دوباره گفته شود.
مسئله 1068. ذکر رکوع بايد پس از رسيدن به حدّ رکوع باشد و ذکر پيش از رسيدن به حدّ رکوع کافي نيست و اگر عمداً به همان اکتفا شود، نماز باطل است.
مسئله 1069. اگر پيش از تمام شدن ذکر واجب رکوع، عمداً سر از رکوع بردارد، نماز او باطل است و اگر سهواً يا روي ضرورت سر بردارد، چنانچه پيش از خروج از حدّ رکوع يادش بيايد، يا ضرورت برطرف شود، بايد ذکر رکوع را تمام نمايد و اگر پس از خروج از حدّ رکوع يادش بيايد يا ضرورت برطرف شود نماز او صحيح است.
مسئله 1070. کسي که نتواند ذکر واجب در رکوع را در حال رکوع بگويد، مي‌تواند قبل از خروج از حدّ رکوع آن را تمام نمايد و اگر آن هم ممکن نباشد، مي‌تواند مقداري از آن را پيش از رسيدن به رکوع و مقداري از آن را در حال رکوع و مقداري از آن را در حال خروج از رکوع، يا در حال برخاستن از رکوع بگويد.
مسئله 1071. کسي که بر اثر بيماري يا سبب ديگر نمي‌تواند در حال رکوع آرام باشد، بايد ذکر واجب را در حال رکوع بگويد، هرچند بدن او آرام نيست و نمي‌تواند براي حفظ آرامش بدن، ذکر رکوع را در غير حال رکوع بگويد.
مسئله 1072. کسي که بدون تکيه نمي‌تواند رکوع نمايد، بايد با تکيه دادن رکوع کند و اگر با تکيه دادن هم نتواند کامل نمايد، بايد به هر مقداري که مقدور اوست، خم شود و اگر اصل خم شدن مقدور او نباشد، هرچند به صورت نشسته باشد، بايد در حال ايستاده، با سر به قصد رکوع اشاره کند و به نيت برخاستن از رکوع سر بردارد و اگر اين مقدار نيز مقدور نباشد، بايد رکوع رفتن و برخاستن از رکوع را با بستن و بازکردن چشم انجام دهد و اگر از اين مقدار هم عاجز باشد، بايد در قلب نيت رکوع کند و ذکر آن را بگويد.
مسئله 1073. کسي که نمي‌تواند ايستاده يا نشسته رکوع کند و براي رکوع فقط درحالي‌که نشسته است کمي خم شود، بايد ايستاده نماز را اقامه کند و براي رکوع با سر اشاره نمايد.
مسئله 1074. کسي که بر اثر سانحه يا بيماري يا کهنسالي به صورت خميدگي درآمد، به‌گونه‌اي که به هيچ وجه کمر او توان برآمدن براي ايستادن و پايين آوردن براي رکوع را ندارد، مي‌تواند رفتن به رکوع و برآمدن از آن را به قصد رکوع انجام دهد.
مسئله 1075. اگر نمازگزار پس از رسيدن به حدّ رکوع و آرام شدن بدن، سر بردارد و دوباره به قصد رکوع به حدّ رکوع برسد، نماز او باطل است و اگر بعد از رسيدن به حدّ رکوع و آرامش بدن، دوباره به قصد رکوع بيشتر خم شود، به صورتي که از حدّ رکوع خارج باشد و بار ديگر به حدّ رکوع برگردد، احتياط واجب آن است که نماز را دوباره اقامه نمايد.
مسئله 1076. ايستادن، بعد از تمام شدن وظيفه رکوع واجب است تا از حال قيامِ پس از رکوع به سجده برود، اگر با علم و عمد پيش از ايستادن، به سجده برود، نماز او باطل است و اگر بر اثر فراموشي وظيفۀ ايستادن پس از رکوع و آرامش بدن را ترک کند، نماز او باطل نيست.
مسئله 1077. کسي که رکوع را فراموش کرده و پيش از سجده نمودن به يادش بيايد، بايد بايستد؛ آن‌گاه به رکوع برود و اگر درحال خميدگي به رکوع برگردد، چون قيامِ متصل به رکوع را انجام نداده، نماز او باطل است.
مسئله 1078. اگر رکوع را فراموش کند و به سجده برود و پيش از سجدۀ دوم به يادش بيايد که رکوع را انجام نداده، بايد برگردد و بايستد و رکوع را به‌جا آورد و براي سجدۀ زايد، دو سجدۀ سهو به‌جا آورد و اگر در سجدۀ دوم يادش بيايد که رکوع را انجام نداده، نماز او باطل است.
مستحبات رکوع
مسئله 1079. اين امور براي رکوع مستحب است: 1. نمازگزار پيش از رکوع درحال ايستادن «الله اکبر» بگويد؛ 2. دست‌ها را در حال تکبير بلند کند؛ 3. کف دست‌ها را با انگشتان باز، روي زانو بگذارد؛ 4. زانو‌ها را به پشت دهد؛ 5. پشت خود را صاف کند؛ 6. بين دو پا را نگاه کند؛ 7. ذکر رکوع را به فرد بگويد؛ نه به زوج مثلاً سه يا پنج يا هفت بار باشد؛ 8. بر پيامبر و آل او 9صلوات بفرستد؛ ولي نه به عنوان جزء ذکر رکوع؛ 9. دست‌ها را بعد از رکوع بلند کند؛ 10. بعد از ايستادن بگويد: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه».
مسئله 1080. مستحب است زن در حال رکوع، دست‌ها را بالاي زانو بگذارد و زانوها را به پشت ندهد.
مسئله 1081. رکوع نماز واجب و مستحب، در احکام مشترک‌اند و زيادۀ رکوع (عمداً يا سهواً) در نافله، احتياطاً موجب بطلان است، هرچند اقوا صحّت نماز است.
احکام سجود
مسئله 1082. نمازگزار بايد در هر رکعت بعد از رکوع، دو سجده به‌جا آورد و سجده، آن است که به قصد تعظيم پروردگار، پيشاني، کف دو دست، دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمين بگذارد.
مسئله 1083. دو سجده، روي هم، از هر رکعت رکن است و با ترک عمدي يا سهوي هر دو، نيز افزودن عمدي يا سهوي دو سجده در يک رکعت، نماز باطل مي‌شود.
مسئله 1084. با ترک عمدي يک سجده، نماز باطل مي‌شود؛ ولي با ترک سهوي يک سجده يا دو سجده از دو رکعت، نماز باطل نمي‌شود.
مسئله 1085. مدار رکن بودن سجده، نهادن پيشاني بر زمين است، به گونه‌اي که با ترک عمدي آن در يک سجود، يا ترک سهوي آن در دو سجود، نماز باطل مي‌شود، هرچند اعضاي شش‌گانۀ ديگر در هر دو سجده بر زمين نهاده شده باشند، چنان‌که اگر پيشاني بر زمين نهاده شده باشد، ولي اعضاي ديگر سهواً بر زمين نهاده نشده باشند، نماز باطل نمي‌شود.
مسئله 1086. واجب است در سجده، ذکري گفته شود و احتياط واجب، گفتن يک مرتبه «سُبحانَ رَ‌‌بِّيَ الْأَعْلَي وَ بِحَمدِهِ» يا سه مرتبه «سبحان الله» است و بيش از آن، مستحب است، چنان‌که مستحب است سه يا پنج يا هفت بار «سُبحانَ رَ‌‌بِّيَ الْأَعْلَي وَ بِحَمدِهِ» گفته شود.
مسئله 1087. در حالت خطر يا ضرر يا تنگي وقت، گفتن يک بار «سبحان الله» کافي است.
مسئله 1088. واجب است بدن درحالت سجده آرام باشد، به گونه‌اي که ذکر واجب آن، با آرامش بدن انجام شود و بنا بر احتياط واجب براي ذکر مستحب سجود که به قصد خصوصيت سجده گفته مي‌شود، بايد بدن آرام باشد.
مسئله 1089. ذکر سجده بايد پس از گذاشتن پيشاني به زمين و آرام شدن بدن انجام شود؛ اگر عمداً پيش از گذاشتن پيشاني به زمين ذکر بگويد، يا قبل از تمام شدن ذکر، سر از زمين بردارد و بقيۀ ذکر را در حالت برداشتن پيشاني از زمين بگويد، نماز باطل است؛ ولي سهواً نماز باطل نمي‌شود و اگر در حال سجود، يادش بيايد که مقداري از ذکر، پيش از رسيدن پيشاني به زمين بوده است، بايد دوباره بگويد.
مسئله 1090. در موقع ذکر سجده نمي‌تواند يکي از اعضاي هفت‌گانه را از زمين بردارد و اگر چنين کرده، دوباره بايد پس از گذاشتن آن بر زمين، ذکر سجده را تکرار کند و اگر عمداً به همان اکتفا نموده، نماز باطل مي‌شود. برداشتن و گذاشتن غير پيشاني در غير حال ذکر، منعي ندارد.
مسئله 1091. هرگاه پيشاني را سهواً از زمين برداشت، نمي‌تواند آن را دوباره به زمين بگذارد، زيرا زيادۀ سجده محسوب مي‌شود.
مسئله 1092. بعد از سجدۀ اوّل بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره به سجده رود.
مسئله 1093. جاي پيشاني نمازگزار و زانوها و جاي انگشتان پاي او نبايد بيش از چهار انگشت بسته بلند‌تر يا پست‌تر باشد و همسطح بودن ساير اعضاي سجود با هم و نيز نسبت به جاي پيشاني و نيز ملاحظه تفاوت چهار انگشت بسته، لازم نيست.
مسئله 1094. در زميني که شيب آن محسوس نيست، احتياط، حفظ مساوات جاي سجده و جاي زانو‌ها و انگشتان پاست که بيش از چهار انگشت بسته بلند‌تر يا پايين‌تر نباشد، هرچند تفاوت اندک، اشکال ندارد.
مسئله 1095. اگر نمازگزار پيشاني خود را سهواً به جايي نهاده که از جاي زانوها و انگشتان پاي او بيش از چهار انگشت بلندتر يا کوتاه‌تر است و نمي‌تواند جاي زانوها و انگشتان پا را با جاي سجده مناسب کند، به گونه‌اي که بيش از چهار انگشت تفاوت نباشد، اگر تفاوت در سطحْ به قدري است که عرفاً سجده صادق نيست، مي‌تواند سر را از جايي که نهاده است به جاي همسطح بکشد؛ يا از آنجا بردارد و به جايي که تفاوت بيش از چهار انگشت بسته نيست، بگذارد و اگر تفاوت در سطحْ به قدري است که عرفاً سجده صادق است و نمي‌تواند جاي زانو‌ها و انگشتان پا را با جاي سجده مناسب کند، مي‌تواند سر را به جاي مناسب در سطح بکشاند و اگر کشاندن سر ممکن نشد، بايد سر را بردارد و به جاي مناسب بگذارد و بعد از پايان نماز، دوباره آن را اقامه کند.
مسئله 1096. بايد بين پيشاني و آنچه بر آن سجده مي‌کند، مانعي براي رسيدن پيشاني به محلّ سجده نباشد. اگر مانعي در پيشاني - مانند موـ يا در جاي سجده بود، مثلاً مهري که بر آن سجده مي‌شود چرکين باشد، به صورتي که جرم روي آن قرار گرفته باشد، نه آنکه فقط رنگ آن عوض شده باشد، سجده باطل است.
مسئله 1097. واجب است در سجده، تمام کف دو دست، روي زمين قرار گيرد. در حالت خطر يا ضرر، نهادن پشت دست‌ها کافي است. در صورت عدم امکان پشت دست، نهادن مچ و در صورت عدم امکان آن، گذاردن آرنج کفايت مي‌کند و در صورت عدم تمکن از آن، احتياط واجب، گذاردن بازوست.
مسئله 1098. واجب است در سجده، دو انگشت بزرگ پاها روي زمين قرار گيرد و در اين جهت، فرقي بين سر انگشت‌ها و بين ظاهر يا باطن آن‌ها نيست، هرچند احتياط مستحب، گذاردن خصوص سر انگشت‌هاست. گذاردن انگشت‌هاي ديگر به جاي انگشت‌هاي بزرگ، کفايت نمي‌کند.
مسئله 1099. کسي که مقداري از شست پا را ندارد، يا نمي‌تواند آن را بر زمين بگذارد، بايد بقيۀ آن را و اگر بقيه نداشت؛ يا نهادن آن ممکن نبود، ساير انگشتان را بر زمين بگذارد و اگر هيچ انگشتي ندارد، يا نهادن آن‌ها ممکن نيست، بايد هر مقداري از پا را که ممکن است، بر زمين بگذارد.
مسئله 1100. احتياط مستحب است که سجده، به صورت عادي انجام شود و به‌جا آوردن آن به صورت غير عادي، مانند آنکه در حال سجده سينه و شکم يا پاها را به زمين برساند، صحيح است، در حالتي که تمام اعضاي هفت‌گانۀ سجده بر زمين باشد.
مسئله 1101. محل سجده، يعني جايي که پيشاني بر آن نهاده مي‌شود، بايد پاک باشد، اگر چيزي که سجده بر آن صحيح است؛ مثلاً مُهر، روي فرش نجس باشد يا يک طرف آن نجس باشد و طرف پاک آن، محل سجده باشد، اشکال ندارد.
مسئله 1102. هرگاه پيشاني را بر اثر دُمَل يا غير آن نتوان بر زمين نهاد‌، در صورتي که تمام پيشاني چنين باشد، بر يکي از دو جبين سجده نمايد و اگر بر يکي از دو طرف پيشاني ممکن نبود، بر چانه سجده نمايد و اگر آن هم ممکن نبود، بايد به مقدار مقدور خم شود و با اشارۀ سر، سجده نمايد.
مسئله 1103. کسي که نمي‌تواند پيشاني را بر زمين بگذارد، بايد هر اندازه که مي‌تواند پيشاني را بر جاي بلند - که سجده بر آن صحيح است - قراردهد؛ ولي تمام اعضاي شش‌گانۀ ديگر بايد روي زمين قرار گيرند و اگر غير از انگشت‌هاي پا را نمي‌تواند بر زمين بگذارد، همان انگشت‌ها را بايد بر زمين قرار دهد.
مسئله 1104. کسي که نمي‌تواند براي سجده خم شود و پيشاني را روي زمين بگذارد، بايد پس از نشستن، سر را به اندازه‌اي که مي‌تواند، به نيّت سجده پايين بياورد و به قصد سر برداشتن از سجده، بالا بياورد و اگر حرکت دادن سر، مقدور او نبود، با باز و بسته نمودن چشم‌ها به قصد سجده کردن اکتفا کند و در هر دو صورت، احتياط لازم است چيزي را که پيشاني بر او گذارده مي‌شود؛ مانند مُهر، بردارد و به پيشاني خود بگذارد و اگر سجده با اشارۀ سر يا چشم‌ها ممکن نبود، در قلب نيّت کند و احتياط لازم است که با دست و مانند آن، براي سجده و سر برداشتن از آن اشاره شود.
مسئله 1105. کسي که نمي‌تواند بنشيند، بايد ايستاده و با اشارۀ سر نيّت سجده نمايد و اگر ممکن نبود، با اشارۀ چشم‌ها و اگر ممکن نبود، به نيّت قلبي اکتفا نمايد و احتياط لازم، اشاره کردن با دست و مانند آن است.
مسئله 1106. اگر به قصد سجده، پيشـاني را بر زمين نهاده و بدون اختيار، پيشاني از زمين بلند شد و بدون اختيار دوباره به زمين گذارده شد، همگي يک سجده محسوب مي‌شود و با انجام دادن سجدۀ دوم به وظيفۀ سجود عمل مي‌شود و اگر اين وضع براي سجدۀ دوم پيش آمد، وظيفه سجود به طور کامل انجام شده است و اگر بدون اختيار از زمين بلند شد، ليکن حفظ آن ممکن بود، در‌صورتي که در سجدۀ اوّل باشد، بايد سجدۀ دوم را انجام دهد و اگر در سجدۀ دوم باشد، نبايد به سجده برود. ترک ذکر سجده، در صورتي که بلند شدن سر از زمين، بدون اختيار باشد، اشکال ندارد.
مسئله 1107. پيشاني در سجود بايد بر زمين يا چيزي گذارده شود که از زمين مي‌رويد و خوراکي و پوشاکي نيست - چنان‌که خواهد آمد - مگر در حال صحّت تقيه، که در اين حال مي‌تواند بر فرش و مانند آن، سجده کند و احتياط واجب است که با تمکّن از سجده روي سنگ يا حصير و... به صورتي که مخالف تقيه نباشد، بر فرش و مانند آن سجده نشود.
مسئله 1108. سجده بايد در حال آرام بودن بدن، نيز آرام بودن محلّ پيشاني در سجود باشد؛ وگرنه سجده باطل است. نمازگزاردن و سجده کردن روي تشک فنري يا پَر و مانند آن، که پس از نهادنِ پيشاني، مقداري پايين مي‌رود و آرام مي‌شود، اشکال ندارد.
مسئله 1109. هرگاه ناچار شود که در زمين گِل نماز بگزارد و نشستن و تشهّد و سجود مستلزم آلوده شدن بدن و لباس مي‌شود، مي‌تواند ايستاده نماز را اقامه نمايد و براي سجده با سر اشاره کند.
مسئله 1110. احتياط واجب آن است که پس از سجدۀ دوم در رکعت اوّل و سوم که تشهد ندارد، مقداري بنشيند(جلسه استراحت).
تنها موارد صحيح بودن سجده بر آن ها
مسئله 1111. سجده بايد بر زمين، خاک، سنگ يا چيزهايي باشد که از زمين روييده مي‌شود و خوراکي يا پوشاکي نيست؛ مانند گياه، برگ درخت، چوب و... . سجده بر چيزهاي معدني؛ مانند طلا، نقره، عقيق، فيروزه و... جايز نيست، سجده بر اقسام سنگ‌هاي معدني، صحيح است.
مسئله 1112. احتياط واجب است که بر برگ مَو در حالتي که تازه است و موردِ خوراکي برخي است، سجده نشود؛ ولي سجده بر آن در حالت خشک شدن که خورده نمي‌شود، اشکال ندارد.
مسئله 1113. سجده برگياهاني که خوراک حيوان است، نه انسان، صحيح است.
مسئله 1114. سجده بر گُل‌هايي که فقط به عنوان دارو پس از جوشاندن، نوشيده مي‌شود، صحيح است، هرچند احتياط مستحب، ترک سجده بر آن‌هاست.
مسئله 1115. سجده بر ميوۀ نارس، گرچه فعلاً خورده نمي‌شود، صحيح نيست و سجده بر گياهي که فقط در برخي از شهرها خورده مي‌شود، در همان شهرها صحيح نيست و در شهرهايي که خوردن آن معمول نيست، احتياط واجب، ترک سجود بر آن است.
مسئله 1116. سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ، صحيح است، هرچند پخته شوند، چنان‌که سجده بر آجر و کوزۀ گِلي که پخته شده‌اند، جايز است.
مسئله 1117. سجده بر کاغذي که آن را از چيزي که سجده بر آن صحيح است - مانند چوب و برگ درخت - ساخته باشند، صحيح است و اگر آن را از چيزي که سجده بر آن صحيح نيست - مانند پوشاکي و خوراکي - ساخته باشند، صحيح نيست و اگر غالب کاغذها از غيرخوراکي و غير پوشاکي ساخته مي‌شود و کاغذي مورد شک واقع شود، مي‌توان بر آن سجده نمود.
مسئله 1118. سجده بر تربت حضرت سيد الشهداء علیه‌السلام افضل از سجده بر ساير چيزهايي است که سجده بر آن‌ها صحيح است. پس از آن، در فضيلت، خاک و سپس سنگ و پس از سنگ، گياه است.
مسئله 1119. اگر در تمام وقت نماز چيزي که سجده بر آن صحيح است، ندارد يا دارد، ولي بر اثر مانع طبيعي؛ مانند سرما و گرما يا مانع اجتماعي؛ مانند تقيه نمي‌تواند بر آن سجده کند، بر لباس پنبه‌اي يا کتاني خود سجده نمايد (هرچند خصوصيتي براي آن نيست) و اگر آن مقدور نبود، بر پشت دست خود سجده نمايد و اگر آن نيز ممکن نبود، بر کالاهاي معدني؛ مانند عقيق يا فيروزه سجده کند.
مسئله 1120. محل سجده بايد آرام باشد، هرچند پس از گذاردن پيشاني بر آن، مقداري ناآرام باشد؛ ولي بعد از چند لحظه آرام مي‌شود؛ مانند خاک سستي که با گذاردن پيشاني روي آن ناآرام شده؛ ولي بعداً آرام مي‌شود. البته ذکر سجده بايد کاملاً در حال آرامش محلّ سجده باشد.
مسئله 1121. اگر در سجدۀ اوّل، چيزي که بر آن سجده نمود - مثلاً مهر - به پيشاني وي چسبيد و بدون آنکه آن چيز(مهر) را بردارد، دوباره به سجده رَوَد، مانعي ندارد، هرچند بهتر است که آن چيز (مهر) را بردارد و به سجده برود.
مسئله 1122. هرگاه در بين نماز چيزي که سجده بر آن صحيح است، از بين برود و بر اثر تنگي وقت يا مانع ديگر، نتواند نماز را رها کند و دوباره اقامه نمايد، بايد بر لباس پنبه‌اي يا کتاني (هرچند خصوصيتي براي آن نيست) سجده کند و اگر آن نيز مقدور نبود، بر پشت دست سجده نمايد و در غير اين صورت، بر کالاهاي معدني - مانند عقيق يا فيروزه - سجده کند.
مسئله 1123. هرگاه در حال سجده آگاه شود که پيشاني را بر چيزي نهاده است که سجده بر آن باطل است، بايد پيشاني را بدون برداشتن از زمين به روي چيزي بکشد که سجده بر آن صحيح است و اگر بر اثر تنگي وقت يا مانع ديگر، نتواند نماز را رها کند و دوباره اقامه نمايد، بايد برابر حکم مسئلۀ قبلي عمل نمايد.
مسئله 1124. هرگاه پس از سجده آگاه شود که پيشاني را بر چيزي نهاده است که سجده بر آن باطل است، اشکال ندارد، هرچند بعد از دو سجده از يک رکعت، آگاه گردد.
مسئله 1125. سجده براي غير خدا حرام است. سجدۀ فرشتگان براي حضرت آدم عليه‌السلام نبود، زيرا وي به مثابۀ قبله بود، چنان‌که سجدۀ حضرت يعقوب عليه‌السلام و فرزندان او براي حضرت يوسف عليه‌السلام نبود، بلکه به منظور شکر خدا بود. آنچه برخي از زائران قبور امامان معصوم: به صورت سجده انجام مي‌دهند، اگر به منظور شکر نعمت توفيق به زيارت آنان باشد، اشکال ندارد و اگر مقصود خضوع در برابر آن‌ها باشد، حرام است و براي پرهيز از توهّم برخي، سزاوار است که چنين کاري انجام نشود.
امور مستحب در سجده
مسئله 1126. براي سجده چند چيز مستحب است: 1. نمازگزار پس از سر برداشتن از رکوع، در نمازِ ايستاده يا نشسته، براي رفتن به سجده تکبير بگويد. 2. مرد، هنگام رفتن به سجده، اوّل دست‌ها را و زن، اوّل زانو‌ها را بر زمين بگذارد. 3. بيني را در حال سجده بر چيزي که سجده بر آن صحيح است بگذارد. 4. در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد و سر انگشتان رو به قبله باشد. 5. در سجده دعا کند و رفع حاجت خود را از خدا بخواهد و دعاهاي وارد شده را بخواند. 6. پس از سجده، بر ران چپ بنشيند و روي پاي راست را بر کف پاي چپ بگذارد. 7. پس از هر سجده و نشستن و آرام شدن تکبير بگويد. 8. بعد از سجدۀ اوّل و نشستن و آرام شدن بدن بگويد: «أَستَغفِرُاللهَ رَ‌‌بِّي وَ أَتـُوبُ إِلَيهِ». 9. سجده را طول بدهد. 10. موقع نشستن، دست‌ها را روي ران‌ها بگذارد.11. براي رفتن به سجدۀ دوم در حال آرامي بدن، تکبير بگويد. 12. در سجده‌ها صلوات بفرستد. 13. موقع برخاستن، زانوها را پيش از دست‌ها از زمين بردارد و امور ديگري که در کتاب‌هاي مبسوط آمده است.
امور مکروه در سجده
مسئله 1127. مکروه است که در حال سجده قرآن خوانده شود، چنان‌که خواندن آن در رکوع مکروه است؛ نيز فُوت‌کردن جاي سجده براي بر طرف نمودن گرد و غبار. اگر بر اثر فُوت کردن، دو حرف از دهان نمازگزار عمداً خارج شود، نماز باطل است؛ همچنين نگه‌داشتن دو دست بر زمين و بلند نکردن آن‌ها بين دو سجده و انجام دادن امور ديگر در حال سجده، مکروه است که در کتاب‌هاي مبسوط فقهي مطرح‌اند.
سجدۀ واجب قرآن
مسئله 1128. در چهار سورۀ قرآن، آيۀ سجده هست: آيۀ 15 سورۀ «سجده»، آيۀ 37 سورۀ «فصّلت»، آيۀ 62 سورۀ «نجم» و آيۀ 19 سورۀ «علق». هر کس يکي از اين چهار آيه را بخواند يا گوش فرا دهد، پس از تمام شدن آيه، فوراً بايد سجده کند و اگر آن را فراموش کرده، هر وقت يادش آمد، بايد سجده نمايد.
مسئله 1129. هرگاه کسي آيۀ سجده را بخواند يا خواندن ديگري را استماع کند - يعني گوش فرا دهد - دو سجده بر او واجب است و اگر به گوش او برسد، بدون آنکه درصدد گوش دادن آن باشد، يک سجده کافي است، هرچند احتياط مستحب، دو بار سجده نمودن است.
مسئله 1130. در حال سجدۀ تلاوت، اگر خود آيۀ سجده را بخواند يا به خواندن ديگري گوش فرا دهد، بايد بعد از سر برداشتن از سجدۀ قبلي، دوباره سجده کند.
مسئله 1131. شنيدن اختياري آيۀ سجده، از کسي که قصد خواندن قرآن ندارد، سجده ندارد؛ نيز گوش فرا دادن به ضبط صوت، موجب سجده نمي‌شود؛ ولي گوش دادن به صداي قاري قرآن که مستقيم از رسانه پخش مي‌شود، سجده دارد.
مسئله 1132. گوش دادن به قرائتِ نابالغ و نامحرم سجده دارد؛ ولي گوش دادن به خواندن کودک غيرمميز و انسان خوابيده يا ديوانه، سجده ندارد.
مسئله 1133. خواندن يا گوش دادن به ترجمۀ آيۀ سجده، سبب وجوب سجده نمي‌شود.
مسئله 1134. واجب است که سجدۀ تلاوت، طوري باشد که عرفاً آن را سجده گويند و بنا بر احتياط واجب، پيشاني بر چيزي گذاشته شود که سجده بر آن صحيح است. رعايت ساير شرايط سجدۀ نماز، مانند قبله، طهارت، ستر عورت و... لازم نيست.
مسئله 1135. در سجدۀ آيۀ قرآني، ذکر واجب نيست، چنان‌که تشهد و تسليم و مانند آن، واجب نيست. هرچند ذکر سجدۀ تلاوت، مستحب است و به هر ذکري مي‌توان اکتفا نمود؛ ليکن بهتر است که گفته شود: «لاَ إلَهَ إلَّا اللهُ حَقّاً حَقّاً، لاَ إلَهَ إلَّا اللهُ إيمَاناً وَ تَصدِيقاً؛ لاَ إلَهَ إلَّا اللهُ عُبُوديةً وَ رِقّاً، سَجَدتُ لَکَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لاَ مُستَنکِفاً وَلاَ مُستَـکبِراً بَل أَنَا عَبد ذَليلٌ ضَعِيفٌ خَائِفٌ مُستَجِيرٌ» يا گفته شود: «أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِن سَخَطِکَ وَ بِمُعَافَاتِکَ عَن عُقُوبَتِکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنکَ، لاَ اُحصِي ثَنَائاً عَلَيکَ؛ أَنتَ کَمَا أَثنَيتَ عَلَي نَفسِکَ».
سجدۀ شکر
مسئله 1136. مستحب است در برابر نعمتِ رسيده يا نقمت رفع شده، سجده انجام شود. نعمت، گاهي مادّي است و زماني معنوي - مانند اداي فريضه يا نافله - و گاهي سياسي است و زماني اجتماعي. نظام اسلامي را تقويت کردن و وحدت جامعه را تأمين نمودن، همگي سجدۀ شکر دارد. صحّت سجدۀ شکر، مشروط به ذکر نيست و فقط نهادن پيشاني به قصد تعظيم پروردگار بر زمين، کافي است. مستحب است که گفته شود: «شکراً لله».
احکام تشهّد و سلام
مسئله 1137. واجب است در رکعت دوم نمازها، نيز رکعت پاياني نماز مغرب و نماز ظهر و عصر و عشاء، بعد از سجدۀ دوم، تشهّد بخواند؛ يعني بگويد: «أشهَدُ أن لَا إلَهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شريکَ لَهُ وَ أشهدُ أنَّ مُحمّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ؛ اللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد». نماز وَتر که يک رکعت است، تشهّد دارد.
مسئله 1138. واجب است نمازگزار در حال تشهّد: 1. بنشيند. 2. آرام باشد. 3. ترتيب را رعايت کند؛ يعني دو شهادت را بر صلوات مقدّم بدارد. 4. موالات و پي درپي بودن کلمات را حفظ کند. 5. کلمات و حروف را به صورت صحيح و مطابق قواعد عربي بگويد.
مسئله 1139. اگر نمازگزار تشهّد را فراموش کند و برخيزد و پيش از رکوع يادش بيايد، بايد بنشيند و تشهّد را بخواند و برخيزد و وظيفه رکعت را انجام دهد و پس از نماز، دو سجدۀ سهو جهت قيام بيجا به‌جا آورد و اگر بعد از رفتن به رکوع يا پس از سربرداشتن از آن يادش بيايد، بايد نماز را تمام کند و بعد از سلام نماز، تشهّد فراموش شده را قضا کند و دو سجدۀ سهو به‌جا آورد.
مسئله 1140. برخي از امور مستحب در تشهّد چنين است: 1. نمازگزار بر ران چپ بنشيند و روي پاي راست را بر کف پاي چپ بگذارد. 2. پيش از کلمات واجبِ تشهّد بگويد: «الْحَمدُ لله» يا «بِسم اللهِ و باللهِ و الحمدُ للهِ و خَير‌ُ الأسماءِ للهِ». 3. دست را بر ران‌ها بگذارد. 4. انگشت‌ها را به هم بچسباند. 5. به دامان خود نگاه کند. 6. پس از تمام شدن تشهّد بگويد «وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَر‌َجَتَه‌ُ».
مسئله 1141. پس از تشهّد آخر نماز، درحالي‌که نشسته و بدن آرام است، مستحب است بگويد: «السَّلامُ عَلَيْکَ أيُّهَا النَّبيُّ وَ رَحْمَةً اللهِ وَ بَـرَکاتُهُ» و واجب است بعد از آن بگويد: «السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ» يا بگويد: «السَّلامُ عَلَيْکُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَر‌َکاتُهُ» و احتياط واجب است که به اوّلي اکتفا نشود و اکتفا به دومي، صحيح است.
مسئله 1142. ترک عمدي سلام، نماز را باطل مي‌کند و ترک سهوي آن، باعث بطلان نماز نيست. اگر پس از فراموشي آن و پيش از به‌هم‌خوردن صورت نماز و قبل از انجام دادن کاري که عمدي يا سهوي آن نماز را باطل مي‌کند - مانند پشت به قبله کردن - يادش بيايد، بايد سلام را بگويد و نماز او صحيح است و اگر پس از به‌هم‌خوردن صورت نماز، يا بعد از باطل شدن نماز يادش بيايد، فقط دو سجدۀ سهو دارد.
مسئله 1143. اگر سلام را فراموش کند و پيش از به هم خوردن صورت نماز کاري انجام دهد که نماز را مطلقاً باطل مي‌کند و بعداً يادش بيايد، احتياط واجب است که نماز را دوباره اقامه کند و سجدۀ سهو، لازم نيست.
احکام ترتيب نماز
مسئله 1144. واجب است ترتيب افعال و اقوال نماز رعايت شود و ترک عمدي آن و اکتفا به همان غير مرتب، باعث بطلان نماز است و ترک سهوي ارکان آن، به صورتي که با ترک سهوي رکن سابق - مانند رکوع - مثلاً وارد رکن بعدي - مانند سجود - شود، نماز باطل خواهد شد.
مسئله 1145. اگر رکني فراموش شود و عملي که رکن نيست انجام گيرد و پس از آن يادش بيايد، بايد نمازگزار رکن فراموش شده را به‌جا آورد و آنچه را اشتباهاً پيش از رکن انجام داده، دوباره به‌جا آورد.
مسئله 1146. اگر چيزي که رکن نيست، فراموش شود و نمازگزار وارد رکن بعدي شده باشد، آن‌گاه به ياد آيد، مثلاً حمد فراموش شود و پس از رکوع به ياد آيد، نماز صحيح است، فقط بنا بر احتياط واجب، دو سجدۀ سهو به‌جا مي‌آورد.
مسئله 1147. اگر چيزي که رکن نيست، فراموش شود و بعد از جزءِ ديگر که آن نيز رکن نيست، به ياد آيد، بايد نمازگزار برگردد و آن جزءِ فراموش شده را به‌جا آورد و اجزاي بعدي را با حفظ ترتيب تکرار کند؛ مثلاً اگر پيش از حمد، سوره را بخواند و قبل از رکوع يادش بيايد، بايد حمد را بخواند و بنا بر احتياط واجب، سوره را تکرار نمايد.
مسئله 1148. اگر سجدۀ اوّل را اشتباهاً به قصد سجدۀ دوم به‌جا آورد و سجدۀ دوم را اشتباهاً به قصد سجدۀ اوّل انجام دهد، ترتيب به هم نمي‌خورد و نماز، صحيح است.
احکام موالات
مسئله 1149. واجب است نمازگزار افعال و اذکار نماز را پشت سر هم به‌جا بياورد، به صورتي که عرفاً وحدت اتصاليِ آن محفوظ بماند و اگر فاصلۀ بين اجزاي نماز به قدري باشد که نگويند نماز مي‌خواند، نماز او باطل است، هرچند ايجاد فاصلۀ زياد، سهوي باشد.
مسئله 1150. هرگاه نمازگزار سهواً بين حروف يک کلمه يا کلمات، يک جمله فاصله بيندازد، بدون آنکه صورت نماز عرفاً محو شده باشد، اگر وارد رکن بعدي نشده، بايد آن حروف يا کلمات را پشت سر هم بياورد و اگر وارد رکن بعدي شده، نمازش صحيح است.
مسئله 1151. طول دادن قرائت با خواندن سوره‌هاي بزرگ و اِطالۀ رکوع، سجود، نيز قنوت بر اثر کثرت ذکر و دعا تا موجب از بين رفتن وقت نماز نشود، منعي ندارد.
احکام قنوت
مسئله 1152. مستحب است در تمام نماز‌هاي واجب و مستحب، پيش از رکوع رکعت دوم، قنوت خوانده شود. قنوت نماز وَتر که يک رکعت است، پيش از رکوع آن است و قنوت نماز جمعه دوبار است؛ يکي پيش از رکوع رکعت اوّل و ديگري پس از رکوع رکعت دوم و نماز آيه (آيات) پنج قنوت دارد و نماز عيد فطر و عيد قربان در رکعت اوّل، پنج قنوت و در رکعت دوم، چهار قنوت دارند. قنوت نماز «شَفْع» به اميد مطلوب بودن، انجام شود.
مسئله 1153. قنوت نماز، کيفيت ويژه دارد که با مطلق ذکر و دعاي مشروع در نماز متفاوت است و آن اين است که نمازگزار دست‌ها را تا مقابل صورت بلند کند و کف دست‌ها را رو به آسمان قرار دهد و به اميد ثواب، انگشت‌ها را به جز انگشت شست، به هم بچسباند و نگاه وي در حال قنوت به کف دست‌هايش باشد.
مسئله 1154. در قنوت، هر دعا و ذکري کافي است، هرچند بهتر است، گفته شود: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ الْحَليمُ الْکَريمُ، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ الْعَلِي الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ‏ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرشِ الْعَظيمِ وَالْحَمْدُ للهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمينَ».
مسئله 1155. مستحب است قنوت نماز، بلند خوانده شود، هرچند نماز مانند ظهر و عصر، اخفاتي و آهسته باشد؛ خواه نمازگزار امام جماعت باشد يا منفرد؛ ولي اگر مأموم بود، سعي شود که صداي او را امام نشنود.
مسئله 1156. قنوت در نماز مستحب است، ازاين‌رو ترک عمدي آن، جايز است و اگر نمازگزار آن را فراموش کند و پيش از رسيدن به رکوع يادش آيد، برمي‌گردد و قنوت را انجام مي‌دهد و اگر در حال رکوع يادش بيايد، پس از رکوع، آن را قضا مي‌کند و اگر در حال سجده يادش بيايد، بعد از پايان نماز، آن را قضا مي‌نمايد.
احکام تعقيب نماز
مسئله 1157. مستحب است نمازگزار پس از نماز در حالي که رو به قبله و با طهارت است، به ذکر، دعا، تلاوت و مانند آن که وارد شده، اشتغال داشته باشد. کار نيک، مانند تفکّر در عظمت خدا و گريۀ هراس از دوزخ يا شوق به بهشت يا اشتياق به لقاي الهي، از نمونه‌هاي خوبِ تعقيب نماز است. از بهترين ذکر تعقيبي، تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام است و آن به اين ترتيب است: سي و چهار بار «الله اکبر»، سي و سه بار «الحمد لله» و سي و سه بار «سبحان الله»، هرچند تقديم «سبحان الله» بر «الحمد لله» صحيح است؛ ليکن اَولي تقديم «الحمد لله» بر «سبحان الله» است.
مسئله 1158. استحباب تعقيب، اختصاصي به نماز واجب ندارد، بلکه پس از نماز نافله نيز تعقيب مستحب است، چنان‌که تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام اختصاصي به تعقيب ندارد، بلکه خودش استحباب دارد و هنگام خواب نيز مستحب است. سجدۀ شکر، پس از هر نماز، نيز بعد از رسيدن هر نعمت و زوال هر نقمت، چنان‌که قبلاً بيان شد، مستحب است.
صلوات بر پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله
مسئله 1159. صلوات بر پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله از مستحبات مؤکّد است، چنان‌که مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله و احمد صلي‌الله‌عليه‌وآله ، نيز لقب و کنيۀ آن حضرت مانند مصطفي صلي‌الله‌عليه‌وآله و ابوالقاسم صلي‌الله‌عليه‌وآله گفته يا شنيده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.
مسئله 1160. هنگام نوشتن نام يا لقب يا کنيۀ آن حضرت صلي‌الله‌عليه‌وآله مستحب است صلوات هم نوشته شود. ياد قلبي آن حضرت با ياد قلبي صلوات همراه باشد، بهتر است.
مُبْطِلات نماز
مسئله 1161. چند چيز نماز را باطل مي‌کند، به‌صورتي‌که اگر پيش از نماز باشد، مانع تحقّق اصل نماز است و اگر در وسط نماز پديد آيد، مايۀ بطلان آن مي‌شود./ برخي از آن‌ها مخصوص وسط نماز هستند:
يکم. يکي از شرط‌هاي صحت نماز حاصل نباشد؛ يا يکي از موانع آن در بين نماز موجود باشد، پس اگر در وسط نماز بفهمد که ساتر عورت او غصبي است، يا لباس او از حيوان حرامگوشت است، يا لباس بدن وي نجس است، نمي‌تواند با همان وضع نماز را ادامه دهد.
دوم. چيزي که طهارتِ معتبر در نماز را از بين ببرد؛ يعني در بين نماز - عمداً يا سهواً يا از روي ناچاري - چيزي پيش آيد که سبب از بين رفتن طهارت است؛ مثل اينکه ادرار از او خارج شود که نماز او باطل مي‌شود؛ ولي کسي که نمي‌تواند از بيرون آمدن ادرار يا مدفوع خودداري کند، بايد به دستوري که در احکام وضو بيان شده عمل کند. چنانچه از مستحاضه خون خارج شود، درصورتي‌که به روش بيان‌شده در احکام استحاضه عمل کند، نماز او صحيح است. کسي که سلام نماز را فراموش کند و آن‌گاه طهارت او از بين رود، نماز او صحيح است، هرچند احتياط اعاده آن است.
مسئله 1162. کسي که بي‌اختيار به خواب رفته و پايان نماز را احراز نکرده باشد و نمي‌داند در بين نماز خوابش برده يا پس از آن، به احتياط واجب بايد نمازش را دوباره به‌جا آورد؛ ولي اگر تمام شدن نماز را بداند اما نمي‌داند که خوابيدن او در بين نماز بوده يا پس از آن، نمازش صحيح است.
مسئله 1163. کسي که مي‌داند به اختيار خودش خوابيده و شک کند که پس از نماز بوده يا در ميان نماز يادش رفته که در حالت نماز است و خوابيده، نماز او صحيح است.
مسئله 1164. اگر کسي در حال سجده از خواب بيدار شود و بداند که نماز را تمام کرده است، ولي نداند در بين نماز بر اثر غفلت از حالت نماز خوابيد يا پس از آن - مثلاً در سجده شکر خوابيد - نماز او صحيح است؛ ولي اگر تمام شدن نماز را نداند و فقط احتمال دهد که آن را تمام کرده و خوابيده، به احتياط واجب نماز را دوباره به‌جا آورد.
سوم. همانند برخي از فرقه‌هاي اسلامي دست‌ها را در حال نماز به قصد اينکه در نماز معتبر است، روي هم بگذارد، که احتياطاً نماز را باطل مي‌کند.
مسئله 1165. هرگاه براي ادب دست‌ها را روي هم بگذارد، اگرچه مثل آن‌ها نباشد، احتياطاً دوباره نماز بگزارد؛ ولي اگر از روي فراموشي يا ناچاري يا براي کار ديگري مثل خاراندن دست و مانند آن دست‌ها را روي هم بگذارد، اشکال ندارد.
چهارم. پس از خواندن حمد به قصد مشروع بودن، آمين بگويد، که بنا بر احتياط واجب، نماز را باطل مي‌کند؛ ولي اگر اشتباهاً يا از روي تقيه و ناچاري باشد، نمازش باطل نمي‌شود.
پنجم. عمداً يا سهواً تمام بدن نمازگزار پشت به قبله قرار گيرد؛ يا تمام بدن او به سمت راست يا چپ قبله برگردد، هرچند اين حالت در زمان قرائت نماز نباشد و اگر عمداً (نه سهواً) به اندازه‌اي برگردد که نگويند رو به قبله قرار دارد، نماز او باطل است، هرچند به طرف راست يا چپ نباشد، بلکه صرفاً روبرگرداندن از قبله باشد.
مسئله 1166. صورت نمازگزار غير از تمام بدن اوست و اگر عمداً تمام صورت را به سمت راست يا چپ قبله برگرداند، نماز باطل مي‌شود، بلکه اگر سهواً هم صورت را به اين مقدار برگرداند، به احتياط واجب دوباره نماز بگزارد و لازم نيست نمازي را که به آن مشغول است، تمام کند؛ ولي چنانچه سر را کمي بگرداند، عمدي باشد يا به اشتباه، نمازش باطل نمي‌شود. لازم است توجه شود که جريان استقبال قبله غير از استقرار بدن در حال نماز است.
ششم. عمداً کلمه‌اي به زبان آورد که از آن چيزي را قصد کند، اگرچه بي‌معنا و يک حرف هم باشد، اگر آنچه از دهان خارج کرده، دو حرف يا بيشتر باشد، نماز او باطل مي‌شود و بايد آن را رها کند و دوباره نماز بگزارد و اگر يک حرف بي‌معنا باشد، به احتياط واجب نماز را تمام کند و دوباره به‌جا آورد؛ ولي چنانچه به زبان آوردن آن، سهوي يا بي‌اختيار باشد، نماز باطل نمي‌شود.
مسئله 1167. تکلّم سهوي آن است که کلام را عمداً به زبان مي‌آورد؛ ولي با سهو از اينکه در حالت نماز است و سهو از اينکه تکلّم در حال نماز جايز نيست، پس منظور از تکلّم سهوي، سبقِ لسان و مانند آن نيست که نتوان صدور کلام را به نمازگزار نسبت داد، هرچند سهوي باشد.
مسئله 1168. اگر کلمه‌اي به زبان آورد که يک حرف دارد، چنانچه آن کلمه با معنا باشد - مثل «ق» که در زبان عرب به معناي «نگهدار» است - و معنايش را بداند و آن را قصد کند، نمازش باطل مي‌شود، بلکه اگر معناي آن را قصد نکند، ولي ملتفت معناي آن باشد، به احتياط واجب دوباره نماز بگزارد.
مسئله 1169. اگر نمازگزار به يک حرف تکلّم کرد؛ ولي بر اثر اشباع حرف يکم، حرف دوم پديد آمد، نماز باطل مي‌شود و اگر دومي بر اثر اشباع حرف يکم پديد نيايد، احتياط واجب، اتمام نماز و اعادۀ آن است.
مسئله 1170. صدور کلمه بر اثر سرفه کردن و آروغ زدن و آه کشيدن و عطسه کردن قهري و مانند آن، نه عمدي است؛ نه سهوي، ازاين‌رو حکمي ندارد و در نماز اشکال ندارد، چنان‌که خود سرفه که بي‌اختيار پديد مي‌آيد، به نماز آسيبي نمي‌رساند.
مسئله 1171. گفتن آخ و آه و مانند اين‌ها که دو حرف‌اند، اگر عمدي باشد، نماز را باطل مي‌کند، مگر به قصد مناجات با خدا، و مقصود وي «آه من ذنوبي» و مانند آن باشد.
مسئله 1172. اگر کلمه‌اي مثل «الله اکبر» را - که مصداق ذکر خداست - به قصد ذکر بگويد و مي‌داند که با گفتن اين کلمه کسي متوجه مطلوب نمازگزار مي‌شود، اشکال ندارد؛ ولي چنانچه به قصد فهماندن چيزي به ديگري بدون قصد ذکر، آن کلمه را بگويد، نيز اگرچه قصد ذکر هم داشته باشد، نماز او باطل مي‌شود.
مسئله 1173. در بطلان نماز به تکلّم عمدي، لازم نيست که مخاطب وجود داشته باشد، چنان‌که بنا بر احتياط واجب بين اختيار و اضطرار فرقي نيست.
مسئله 1174. خواندن قرآن در نماز، غير از چهار آيه که سجدۀ واجب دارد - و در احکام جنابت ذکر شد - و نيز دعا کردن در نماز اشکال ندارد، اگرچه به فارسي يا زبان ديگر باشد، هرچند به احتياط مستحب فقط عربي باشد.
مسئله 1175. خواندن قرآن بايد به قصد قرآن بودن باشد. اگر کلمه يا کلامي مشترک ميان قرآن و غير قرآن باشد و به قصد قرآن خوانده نشود و دعا هم نباشد، نماز را باطل مي‌کند.
مسئله 1176. اگر کلمات يا آياتي از حمد و سوره يا دعا و ذکرهاي نماز را به عمد يا به احتياط، چند بار بگويد، تا وقتي که از روي وسواس و به قصد جزئيت نماز نباشد، اشکال ندارد و اگر بر اثر وسوسه يا به قصد جزئيت نماز باشد، اشکال دارد.
مسئله 1177. سلام کردن نمازگزار به ديگري در حال نماز، جايز نيست و نماز را باطل مي‌کند؛ ولي اگر ديگري به او سلام کند، جوابش در نماز جايز، بلکه واجب است.
مسئله 1178. جواب سلام در حال نماز بايد مانند خود سلام باشد؛ مثلاً اگر سلام‌کننده گفت: «سلام عليک» نمازگزار نيز بايد بگويد: «سلام عليک» و چنانچه سلام‌کننده گفت: «سلام عليکم» نمازگزار بايد بگويد: «سلام عليکم» و اگر او گفت: «السلام عليک» يا «السلام عليکم» نمازگزار بايد بگويد: «السلام عليک» يا «السلام عليکم»، هرچند جواب به هر کدام از صيغه‌هاي يادشده کافي است. قصد جواب در تمام اين عبارت‌ها لازم است.
مسئله 1179. انسان بايد جواب سلام را در نماز يا در غير نماز، فوري بگويد و اگر به عمد يا با فراموشي جواب سلام را به تأخير اندازد، به‌گونه‌اي‌که اگر جواب دهد، جواب آن سلام حساب نشود، چنين جوابي در غير حال نماز واجب نيست و چنانچه در نماز باشد، جايز نيست، هرچند در صورت ترک عمدي معصيت کرده است.
مسئله 1180. جواب سلام بايد به گونه‌اي باشد که سلام‌کننده آن را بشنود؛ ولي اگر سلام‌کننده ناشنوا بود يا به سرعت گذشت، بايد جواب سلامش به صورت رايج داده شود.
مسئله 1181. سلام، تحيّت است؛ نه دعا يا ذکر، و جواب آن نيز تحيّت است؛ نه دعا يا ذکر؛ و بر نمازگزار جواب سلام به عنوان تحيّت واجب است؛ نه بيش از آن؛ ولي مي‌تواند جواب سلام را به عنوان دعا براي سلام کننده بدهد؛ يعني مقصود وي از «سلام عليک» اين باشد که از خدا سلامتي او را درخواست کند.
مسئله 1182. قصد قرآنيّت، با جواب سلام که تحيت است، منافات دارد؛ يعني با قصد قرآنيّت، جواب سلام - که واجب است - حاصل نمي‌شود.
مسئله 1183. جواب سلام مرد، زن و کودک اهل تميز - يعني بچه‌اي که خوب و بد را مي‌فهمد و معناي سلام را هم مي‌داند - واجب است؛ خواه در نماز باشد يا بيرون از آن؛ نيز خواه سلام کننده مَحرم باشد يا نامَحرم.
مسئله 1184. جواب سلام در نماز واجب است و اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد، معصيت کرده؛ ولي نمازش صحيح است.
مسئله 1185. اگر سلام کننده به صورت غلط سلام کند که سلام حساب نشود، جواب آن در غير حال نماز واجب نيست و در حال نماز جايز نيست و اگر سلام محسوب شود، جواب آن به صورت صحيح واجب است.
مسئله 1186. جواب سلام کسي که قصد جدّي ندارد، بلکه از روي مسخره يا شوخي و طنز باشد، واجب نيست و در حال نماز جايز نيست.
مسئله 1187. جواب سلام مُلحِد يا مُشرِک در حال غير نماز واجب نيست و در حال نماز جايز نيست. جواب سلام اهل کتاب، مطابق احتياط لازم است و در جواب فقط گفته شود «سلام» يا فقط بگويد «عليک» و درصورتي‌که جواب سلام غير مسلمان نظير جواب سلام مسلمان نباشد و مفسدۀ اجتماعي پديد مي‌آيد، مي‌توان به قصد قرآن خواندن، در جواب سلام آن‌ها گفت «سلام عليکم».
مسئله 1188. اگر کسي به عده‌اي سلام کرد، جواب سلام او به عنوان واجب کفايي بر همۀ آنان واجب است؛ ولي چنانچه يکي از آنان جواب دهد، کافي است و براي ديگران اگر در حال نماز نباشند، جواب دادن مستحب است.
مسئله 1189. اگر کسي به گروهي سلام کند و ديگري که سلام‌کننده قصد سلام دادن به او را نداشته، جواب دهد، باز هم جواب سلام او بر آن عدّه واجب است.
مسئله 1190. اگر به عده‌اي سلام کند و شخصي که بين آن‌ها مشغول نماز است شک کند که سلام‌کننده قصد سلام کردن به او را هم داشته يا نه، نبايد جواب بدهد و اگر بداند قصد او را هم داشته و بداند ديگران جواب سلام را مي‌دهند، جواب دادن لازم نيست، هرچند اگر پيش از جواب دادن ديگران، جواب دهد جايز است و چنانچه بداند که ديگران جواب نمي‌دهند، بايد جواب او را بگويد.
مسئله 1191. سلام کردن مستحب است و در روايات بسيار سفارش شده است و اين مستحب نيز کيفيت‌هاي مستحب ديگري را به همراه دارد؛ مانند استحباب سلام کردن سواره به پياده، سلام کردن کسي که مرکوب (وسيله نقليه) بهتري دارد به کسي که مرکوب (وسيله نقليه) کم ارزش‌تري دارد، سلام کردن ايستاده به نشسته، سلام کردن جماعت اندک به جماعت بسيار و سلام کردن کوچک به بزرگ. البته اصل استحباب سلام براي هر کسي نسبت به ديگري محفوظ است.
مسئله 1192. اگر دو نفر در يک زمان به يکديگر سلام کنند، بر هر يک احتياطاً واجب است که پاسخ سلام ديگري را بدهد و سلام اول کافي نيست.
مسئله 1193. اگر کسي چند بار سلام کند و انسان يک بار جواب او را بدهد، کافي است؛ اما چنانچه پس از شنيدن جواب، دوباره سلام کند، چنانچه خارج از حدّ متعارف نباشد، جوابش واجب است.
مسئله 1194. جواب سلام خطيب نماز جمعه و خطيب محفل وعظ و مجلس تعزيت، اگر قصد تحيّت مخاطبان را دارد، واجب کفايي است، ازاين‌رو جواب يکي از شنوندگان کافي است.
مسئله 1195. مستحب است در غير نماز، جواب سلام را بهتر از سلام بگويد؛ براي مثال، اگر کسي گفت: «سلام عليکم» او در جواب بگويد: «سلام عليکم و رحمۀ الله».
مسئله 1196. برخي از افراد در جواب سلام مي‌گويند: «سلام از ما» ولي اين جواب کافي نيست، بلکه سلام جداگانه‌اي از ناحيۀ شخص مقابل شمرده مي‌شود و به احتياط، هر دو بايد جواب سلام يکديگر را بدهند.
هفتم. در نماز با صدا بخندد؛ خواه عمدي باشد يا قهري؛ و اگر به سهو با صدا بخندد يا لبخند بزند، نمازش باطل نمي‌شود.
مسئله 1197. اگر براي جلوگيري از صداي خنده، حال نمازگزار تغيير کند، به‌گونه‌اي‌که رنگ صورتش سرخ شود، چنانچه نزد يک است که از صورت نمازگزار بيرون رود، نماز را تمام کند و دوباره به‌جا آورد و اگر از حالت نمازگزار خارج شده باشد، نماز او باطل است.
هشتم. در نماز براي کار دنيا، هرچند اضطراري باشد - مثلاً براي دردي که دارد يا چيزي از متاع دنيا که از دست داد يا به دست نياورد - به عمد با صدا گريه کند و اگر براي کار دنيا بي‌صدا گريه کند، اشکال ندارد، چنان‌که گريۀ سهوي - هرچند با صدا باشد - باطل‌کنندۀ نماز نيست. گريۀ با صدا جهت ترس از دوزخ يا شوق به بهشت يا محبت خدا، نيز گريه به درگاه خدا جهت برآوردن حاجت - هرچند دنيايي باشد - نماز را باطل نمي‌کند، بلکه از بهترين اعمالِ عبادي است. گريه براي مصائب اهل بيت: مخصوصاً حضرت سيد الشهداء علیه‌السلام به قصد قربت، نماز را باطل نمي‌کند.
نهم. در نماز، کاري انجام دهد که صورت نماز را نزد اهل نماز به هم مي‌زند؛ مثل دست زدن، به هوا پريدن و مانند اين‌ها؛ کم باشد يا بسيار؛ عمدي باشد يا از روي فراموشي؛ ولي کاري که موالات نماز را به هم مي‌زند، نه صورت آن را، فقط در حال عمدي مبطل نماز است؛ اما کاري که صورت نماز را به هم نزند - مانند اشاره کردن با دست براي فهماندن چيزي و گرفتن کودک و شير دادن او تا آرام شود - سبب بطلان نماز نمي‌شود.
مسئله 1198. اگر در ميان نماز به اندازه‌اي ساکت بماند که نگويند نماز مي‌خواند، خواه عمدي باشد يا سهوي، نمازش باطل مي‌شود و چنانچه صورت نماز را به هم نزند، ولي موالات آن را از بين ببرد، در حالت عمدي بودن آن، نماز باطل مي‌شود.
مسئله 1199. اگر در بين نماز کاري انجام دهد، يا مدتي ساکت شود و شک کند که نماز به هم خورده يا نه، نمازش صحيح است، هرچند به احتياط مستحب آن را دوباره به‌جا آورد و اگر شک کند که موالات آن به هم خورده يا نه، نماز او صحيح است.
دهم. در نماز، چيزي بخورد يا بياشامد، به‌گونه‌اي‌که نگويند نماز مي‌خواند؛ خواه عمدي باشد يا سهوي؛ و اگر صورت نماز را به هم نزند، ولي موالات آن را از بين ببرد، چنانچه عمدي باشد، نماز را باطل مي‌کند و اگر سهوي باشد، سبب بطلان نماز نمي‌شود.
مسئله 1200. خوردن و آشاميدن در حال نماز، مانند خوردن و آشاميدن در حال روزه نيست که نماز را باطل کند، پس اگر غذايي لاي دندان يا در فضاي دهان مانده باشد و در حال نماز فرو برد، نماز او باطل نمي‌شود.
مسئله 1201. گذاشتن مادّۀ قندي و مانند اين‌ها در دهان و مکيدن تدريجي آن در حال نماز اشکال دارد.
يازدهم. شک در رکعت‌هاي نماز دو رکعتي يا سه رکعتي، نيز در رکعت‌هاي يکم و دوم نمازهاي چهار رکعتي، درصورتي‌که پس از فکر کردن به هيچ طرف اطمينان حاصل نشود، نماز را باطل مي‌کند؛ نيز هر شک ديگري که نماز را باطل مي‌کند.
دوازدهم. افزودن يا کاستن عمدي و سهوي جزء رکني، نماز را باطل مي‌کند و افزودن يا کاستن عمدي جزئي از واجب‌هاي غير رکني نيز نماز را باطل مي‌کند.
مسئله 1202. اگر پس از نماز شک کند که در بين نماز پديده‌اي رخ داد که نماز را باطل مي‌کند يا نه، نماز او صحيح است.
برخي مکروهات در نماز
مسئله 1203. انجام دادن اين کارها براي نمازگزار مکروه است: 1. صورت را اندکي به طرف راست يا چپ گرداندن. 2. مژه و پلک چشم‌ را روي هم گذاشتن يا چشم را به اطراف گرداندن. 3. بازي کردن با موهاي سر و صورت و با دست. 4. شکستن انگشت‌ها و آن‌ها را داخل هم کردن. 5. انداختن آب دهان. 6. نگاه کردن به خطّ انگشتر، خطّ کتاب، قرآن و خواندن آيات او و مانند آن. 7. ساکت شدن از قرائت حمد و سوره و ذکر نماز براي شنيدن حرف کسي. 8. گفت‌وگو با خاطرات نفس. 9. کوتاه کردن مو و گرفتن ناخن. 10. پاها را به صورتي به هم نزد يک کردن که گويا در بند قرار گرفته‌اند، بلکه هر کاري که خضوع و خشوع را از بين ببرد، انجام‌ دادن آن در نماز مکروه است.
مسئله 1204. نماز گزاردن به هنگام خواب آلودگي و خودداري از ادرار و مدفوع، مکروه است؛ همچنين پوشيدن لباس و جوراب تنگ که بدن و پا را مي‌فشارد، در نماز مکروه است و جز اين‌ها مکروهات ديگري هم در کتاب‌هاي مفصّل فقهي ذکر شده است.
موارد جواز شکستن نماز واجب
مسئله 1205. شکستن نماز واجب از روي اختيار و بي‌عذر حرام است و شکستن آن سهواً يا در حالت عذر حرام نيست؛ ولي براي هر هدف مهم و مشروع فردي يا اجتماعي، ديني يا دنيايي - مانند حفظ جان، بدن، مال، آبروي خود يا مؤمن ديگر و حراست از حکم شرعي - مانعي ندارد.
مسئله 1206. اگر حفظ جان خود شخص يا کسي که حفظ جان او واجب است يا حفظ مالي که نگهداري آن واجب است يا حفظ حکمي از احکام شرع، بدون شکستن نماز ممکن نباشد، شکستن آن به عنوان مقدمه واجب لازم است؛ ولي شکستن نماز براي غرض‌هايي که چندان مهم نيستند - مانند مالي که اهميت ندارد - مکروه است.
مسئله 1207. اداي دِين طلبکار پس از رسيدن وقت آن، واجب فوري است، مگر با اذن طلبکار. اگر وقت نماز وسيع است و نمازگزار در آغاز نماز است و طلبکارِ محتاجِ به مال خود، بر ادا اصرار دارد، چنانچه نمازگزار بتواند در بين نماز، بي‌آنکه از حال نماز خواندن خارج شود، طلب او را بپردازد، بايد در همان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز، پرداختن طلب او ممکن نيست، بدهکار بايد نماز را قطع و دين طلبکار را ادا کند و اگر در پايان نماز يا وقت نماز تنگ است و اداي دين در حال نماز ممکن نيست، بدهکار مي‌تواند نماز را قطع کند، هرچند قطع آن بر وي واجب نيست.
مسئله 1208. اگر در ميان نماز، مسجد نجس شود، يا نمازگزار در بين نماز بفهمد که مسجد نجس است، چنانچه وقت تنگ باشد، شکستن نماز جايز نيست و بايد نماز را تمام کند. و اگر وقت وسعت دارد شکستن نماز واجب نيست، مگر پس از تمام شدن نماز، پاک کردن مسجد ممکن نباشد که در اين حال، شکستن آن واجب است. البته اگر تطهير مسجد در ميان نماز صورت نماز را به هم نمي‌زند يا موجب از بين رفتن موالات و پي‌درپي بودن آن نباشد، بايد در ميان نماز و بدون قطع آن، مسجد را پاک کند و سپس بقيۀ نماز را به‌جا آورد و اگر تطهير آن، صورت نماز را به هم مي‌زند، بايد نماز را بشکند و پس از تطهيرِ مسجد نماز را به‌جا آورد.
مسئله 1209. در موردي که شکستن نماز لازم است، لزوم آن، مقدمۀ اداي واجب اصلي - مانند حفظ جان يا مال و نظير اداي دين طلبکار - است، ازاين‌رو اگر کسي که بايد نماز را بشکند، آن را ادامه دهد و تمام کند و چنين ادامه‌اي سبب تلف شدن جان يا مال مهم کسي نشود، هرچند گناه کرده، نماز او صحيح است، اگرچه به احتياط مستحب دوباره آن را به‌جا آورد.
مسئله 1210. اگر در نماز، پيش از آنکه به اندازۀ رکوع خم شود، يادش بيايد که اذان يا اقامه را فراموش کرده، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است نماز را براي گفتن اذان و اقامه و گزاردن نمازِ داراي اين دو فضيلت، بشکند.
انواع شک در نماز
شک‌هاي نماز چند قسم است؛ بعضي از آن‌ها نماز را باطل مي‌کنند و به برخي از آن‌ها نبايد اعتنا کرد و پاره‌اي از آن‌ها نماز را باطل نمي‌کنند و دستور خاص دارند که ذکر مي‌شود.
شک هاي باطل
مسئله 1211. شک‌هايي که نماز را باطل مي‌کند:
يکم. شک در شمارۀ رکعت‌هاي نماز واجب دو رکعتي؛ مانند نماز صبح و نماز مسافر؛ ولي شک در شمارۀ رکعت‌هاي نماز مستحب و برخي از نمازهاي احتياطْ نماز را باطل نمي‌کند.
دوم. شک در شمارۀ رکعت‌هاي نماز سه رکعتي؛ مانند نماز مغرب.
سوم. شک در نماز چهار رکعتي، ميان يک رکعت و بيش از آن.
چهارم. شک در نماز چهار رکعتي بين دو رکعت و بيش از آن، پيش از تمام شدن سجده دوم.
پنجم. شک در نماز چهار رکعتي، ميان دو رکعت و پنج رکعت يا دو و بيشتر از پنج رکعت، هرچند بعد از تمام شدن سجده دوم باشد.
ششم. شک در نماز چهار رکعتي، بين سه رکعت و شش رکعت يا سه و بيش از شش رکعت.
هفتم. شک در نماز چهار رکعتي، ميان چهار و شش يا چهار و بيش از شش؛ چه پيش از تمام شدن سجدۀ دوم باشد يا پس از آن؛ ولي اگر پس از سجدۀ دوم، شک بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش براي او پيش آيد، به احتياط مستحب بر چهار بنا بگذارد و نماز را تمام کند و پس از نماز دو سجدۀ سهو به‌جا آورد و نماز را هم دوباره اقامه کند.
هشتم. شک در رکعت‌هاي نماز، در نماز چهار رکعتي که اصلاً نداند چند رکعت خوانده است.
مسئله 1212. مقصود از شکي که نماز را باطل مي‌کند، صرف اِبهام و ترديد ابتدايي نيست، بنابراين اگر يکي از شک‌هاي باطل‌کننده براي نمازگزار پيش آيد، نمي‌تواند نماز را به هم بزند، بلکه کاملاً بايد فکر کند تا يکي از دو طرف معلوم شود؛ يا از معلوم شدن آن نااميد گردد؛ يعني شک او مستقر و پا برجا شود؛ در اين صورت به هم زدن نماز مانعي ندارد، هرچند به احتياط به قدري صبر کند تا از صورت نمازگزار خارج شود.
شک هاي بي اعتبار
مسئله 1213. شک‌هايي که نبايد به آن‌ها اعتنا کرد:
يکم. شک در چيزي که محل به‌جا آوردن آن، گذشته است؛ مانند اينکه در رکوع شک کند که حمد را خوانده يا نه.
دوم. شک بعد از سلام نماز.
سوم. شک پس از گذشتن وقت نماز.
چهارم. شک کثير الشک؛ يعني کسي که بسيار شک مي‌کند.
پنجم. شک امام جماعت در شمارۀ رکعت‌هاي نماز، در صورتي که مأموم شمارۀ آن‌ها را بداند؛ همچنين شک مأموم، درصورتي‌که امام جماعت شمارۀ رکعت‌هاي نماز را بداند. در اين جهت، فرقي بين شک‌هاي باطل و صحيح نيست؛ يعني شک در نمازهاي دو رکعتي و سه رکعتي، همانند شک در نماز چهار رکعتي است.
ششم. شک در نماز مستحبي.
هر يک اين‌ها احکامي دارد که اکنون بخشي از آن‌ها ذکر مي‌شوند.
يکم. شک بعد از محل
مسئله 1214. اگر در بين نماز دربارۀ يکي از کارهاي واجبي که از محل به‌جا آوردن آن گذشته شک کند که آن را انجام داده يا نه - مثلاً شک کند که حمد خوانده يا نه - چنانچه به کار واجب يا مستحبي که بايد پس از آن انجام دهد - مانند قرائت سوره - مشغول نشده، بايد آنچه را که در انجام دادن آن شک کرده، به‌جا آورد؛ يعني در مثال مذکور سورۀ حمد را بخواند و اگر به کار واجب يا مستحبي که بايد بعد از آن انجام دهد مشغول شده، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1215. اگر در حال خواندن حمد يا سوره مثلاً شک کند که جزء قبلي را خوانده يا نه، اگر آن جزء مشکوک، از نظر معنا کاملاً مستقل از جزء فعلي باشد، بايد به شک خود اعتنا نکند و چنانچه آن جزء مشکوک، جزء همين جمله‌اي محسوب مي‌شود که اکنون در حال قرائت آن است، واجب است احتياطاً به شک خود اعتنا کند و آن جزء مشکوک را قربة الي الله به‌جا آورد.
مسئله 1216. هرگاه پس از رکوع يا سجود، مثلاً شک کند که شروط صحت و کارهاي واجب آن را - مانند ذکر و آرام بودن بدن - انجام داده يا نه، بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1217. هرگاه، درحالي‌که به سجده مي‌رود، شک کند که رکوع را انجام داده يا نه، يا شک کند که پس از رکوع ايستاده يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد به شک خود اعتنا کند و برگردد و آن وظيفه مشکوک را به‌جا آورد.
مسئله 1218. اگر در حال برخاستن از رکعت دوم شک کند که سجده يا تشهد را به‌جا آورده يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد به شک خود اعتنا کند و برگردد و آن را به‌جا آورد؛ نيز اگر در حال برخاستن از رکعت يکم و سوم شک کند که سجده را به‌جا آورده يا نه، به احتياط واجب برگردد و آن را انجام دهد؛ ولي چنانچه پس از ايستادن شک کند که سجده يا تشهد را انجام داده، به شک اعتنا نکند.
مسئله 1219. کسي که نشسته يا به پهلو قرارگرفته نماز مي‌گزارد، اگر پيش از مشغول شدن به حمد يا تسبيحات، شک کند که سجده يا تشهد را به‌جا آورده يا نه، به احتياط واجب بايد به شک خود اعتنا کند و آن را به‌جا آورد و اگر در حال خواندن حمد يا تسبيحات، شک کند که سجده يا تشهد را به‌جا آورده يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1220. هرگاه شک کند که يکي از رکن‌هاي نماز را به‌جا آورده يا نه، چنانچه مشغول کاري نشده که بعد از آن است، بايد آن را به‌جا آورد؛ براي مثال، اگر پيش از خواندن تشهد شک کند که دو سجده را به‌جا آورده يا نه، بايد به‌جا آورد و چنانچه پس از آن يادش بيايد که آن رکن را به جا آورده بوده، چون رکنْ اضافه شده، نمازش باطل است.
مسئله 1221. هرگاه شک کند عملي را که رکن نيست به‌جا آورده يا نه، چنانچه مشغول کاري نشده که بعد از آن است، بايد آن را به‌جا آورد؛ براي مثال، اگر پيش از خواندن سوره شک کند که حمد را خوانده يا نه، بايد حمد را بخواند و چنانچه پس از انجام‌ دادن آن يادش بيايد که آن را به‌جا آورده بود، چون رکن اضافه نشده، نمازش صحيح است و احتياط مستحب، انجام دادن دو سجده سهو است.
مسئله 1222. هرگاه در واجب رکني شک کند و وارد جزء بعدي نماز شود، به شک خود اعتنا نکند؛ براي مثال، اگر درحال تشهد شک کند که دو سجده را به‌جا آورده يا نه، به شک خود اعتنا نکند و اگر يادش بيايد که آن رکن را به‌جا نياورده، درصورتي‌که مشغول رکن بعد نشده، بايد آن را به‌جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش بر اثر ترک رکن باطل است؛ مثلاً اگر پيش از رکوع رکعت بعد يادش بيايد که دو سجده را به‌جا نياورده، بايد به‌جا آورد و اگر در رکوع يا پس از آن يادش بيايد، نمازش باطل است.
مسئله 1223. هرگاه شک کند عملي را که رکن نيست به‌جا آورده يا نه، چنانچه مشغول کاري شده که پس از آن است، به شک خود اعتنا نکند؛ براي مثال، اگر در حال خواندن سوره، شک کند که حمد را خوانده يا نه، به شک خود اعتنا نکند و چنانچه بعد يادش بيايد که آن را به‌جا نياورده، در صورتي که مشغول رکن بعد نشده، بايد آن را و آنچه را پس از آن است، به‌جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش صحيح است، پس اگر در قنوت يادش بيايد که حمد را نخوانده، بايد حمد و سوره را بخواند و چنانچه در رکوع يادش بيايد، نماز او صحيح است.
مسئله 1224. اگر شک کند که سلام نماز را گفته يا نه، يا شک کند درست گفته يا نه، چنانچه مشغول تعقيب نماز يا نماز ديگر شده، يا به کاري مشغول شده که نماز را به هم مي‌زند و از حال نمازگزار بيرون رفته، به شک خود اعتنا نکند و اگر پيش از اين‌ها شک کند، بايد سلام را بگويد؛ امّا اگر در صحيح گفتن سلام شک کند، در هر دو صورت به شک خود اعتنا نکند؛ چه مشغول کار ديگر شده باشد يا نه.
مسئله 1225. اگر پس از انجام دادن چيزي از نماز در صحيح بودن آن شک کند - مثلاً پس از تکبيرة الإحرام يا حمد يا آيه‌اي از آن، شک کند که صحيح گفته يا نه - نبايد به شک خود اعتنا کند.
دوم. شک پس از سلام
مسئله 1226. هرگونه شکي درباره صحت و بطلان نماز، پس از سلام نماز، بي‌اعتبار است؛ براي مثال، شک کند رکوع کرده يا نه و آيا صحيح انجام داده يا نه، يا بعد از سلام نماز چهار رکعتي شک کند که چهار رکعت خوانده يا پنج رکعت، به شک خود اعتنا نکند؛ ولي اگر هر دو طرف شک او باطل باشد - مانند آنکه پس از سلام نماز چهار رکعتي شک کند که نماز او سه رکعت بوده يا پنج رکعت - نمازش باطل است.
سوم. شک پس از وقت
مسئله 1227. اگر پس از گذشتن وقت نماز شک کند که نماز را به‌جا آورده يا نه، يا گمان کند که به‌جا نياورده، انجام دادن آن لازم نيست؛ ولي اگر پيش از گذشتن وقت، چنين شک يا گماني داشته باشد، بايد آن نماز را به‌جا آورد، بلکه اگر گمان کند و اطمينان نداشته باشد که انجام داده، بايد آن را به‌جا آورد.
مسئله 1228. اگر پس از گذشتن وقت شک کند که نماز را درست خوانده يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1229. اگر پس از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز به‌جا آورده، ولي نداند به نيت ظهر بوده يا به نيت عصر، بايد چهار رکعت نماز قضا به نيت نمازي که بر او واجب است، به‌جا آورد.
مسئله 1230. اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشاء بداند يک نماز به‌جا آورده، اما نداند سه رکعتي بوده يا چهار رکعتي، بايد قضاي نماز مغرب و عشاء را به‌جا آورد.
چهارم. کَثِيرُ الشک (کسي که بسيار شک مي کند)
مسئله 1231. اگر کسي در يک نماز سه بار شک کند، يا در سه نماز پياپي - مانند نمـاز صبـح و ظـهر و عصر - شک کند، کثير الشک است و چنانچه فراواني شک کردن او از غضب يا ترس يا پريشاني حواس نباشد، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1232. اگر کثير الشک در به‌جا آوردن چيزي از نماز شک کند، چنانچه به‌جا آوردن آن، نماز را باطل نمي‌کند، بايد بنا بگذارد که آن را به‌جا آورده؛ براي مثال، چنانچه شک کند که رکوع کرده يا نه، بايد بنا بگذارد که رکوع کرده است، اما اگر به‌جا آوردن آن، نماز را باطل مي‌کند، بايد بنا بگذارد که آن را انجام نداده است؛ مثلاً اگر شک کند که يک رکوع انجام داده يا بيشتر، چون اضافه شدن رکوعْ نماز را باطل مي‌کند، بايد بنا بگذارد که بيشتر از يک رکوع انجام نداده است.
مسئله 1233. کسي که در يک چيز نماز بسيار شک مي‌کند، چنانچه در چيزهاي ديگر نماز شک کند، بايد در آن چيزها به حکم شک عمل کند؛ براي مثال، کسي که بسيار شک مي‌کند که سجده کرده يا نه، اگر در انجام دادن رکوع شک کند، بايد به حکم شک در رکوع رفتار کند؛ يعني اگر ايستاده، رکوع را به‌جا آورد و اگر به سجده رفته، اعتنا نکند.
مسئله 1234. آن که در نماز مخصوصي - مانند نماز ظهر - بسيار شک مي‌کند، فقط در آن نماز بايد به شک خود اعتنا نکند؛ ولي اگر در نماز ديگر - مثلاً در نماز عصر - شک کند، بايد به حکم شک رفتار کند.
مسئله 1235. اگر کسي در جاي مخصوصي نماز بگزارد، بسيار شک مي‌کند، فقط در آنجا به شک خود اعتنا نکند و با نماز خواندن در غير آنجا، چنانچه شکي براي او پيش آيد، بايد به حکم شک عمل کند.
مسئله 1236. اگر انسان شک کند که کثيرالشک شده يا نه، بنا مي‌گذارد که کثيرالشک نشده و بايد به حکم شک عمل کند. کثير الشک تا يقين نکند که به حال معمولي مردم برگشته، بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1237. کسي که بسيار شک مي‌کند، اگر شک کند که رکني را به‌جا آورده يا نه و اعتنا نکند و سپس يادش بيايد که آن را به‌جا نياورده، چنانچه مشغول رکن بعد نشده، بايد آن را به‌جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده، نمازش باطل است؛ براي مثال، چنانچه شک کند که رکوع را به‌جا آورده يا نه و به آن اعتنا نکند، و پيش از سجده يادش بيايد که به‌جا نياورده، بايد رکوع را به‌جا آورد و اگر در سجده يادش بيايد که رکوع را به‌جا نياورده، نماز او باطل است.
مسئله 1238. کسي که بسيار شک مي‌کند، اگر در چيزي که رکن نيست، شک کند که آن را به‌جا آورده يا نه و اعتنا نکند و سپس يادش بيايد که آن را انجام نداده، چنانچه از محل به‌جا آوردن آن نگذشته، بايد آن را انجام دهد و چنانچه از محل آن گذشته، نمازش صحيح است؛ براي مثال، اگر شک کند که حمد را خوانده يا نه و اعتنا نکند و در قنوت يادش بيايد که نخوانده، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در رکوع يادش بيايد، نماز او صحيح است.
مسئله 1239. اشخاص وسواسي بايد به يقين و شک خود عمل نکنند، بلکه مانند افراد معمولي عمل کنند؛ خواه براي آنان يقين حاصل شود يا نه؛ و اگر همچون افراد معمولي عمل نکنند، در بسياري از موارد، نماز آنان باطل است.
پنجم. شک امام و مأموم
مسئله 1240. اگر امام جماعت در شمارۀ رکعت‌ها يا افعال نماز شک کند - مثل اينکه شک کند که سه رکعت گزارده يا چهار رکعت - چنانچه مأموم يقين يا گمانِ معتبر داشته باشد که چهار رکعت گزارده و به امام بفهماند که چهار رکعت گزارده است، امام بايد نماز را چهار رکعت بداند و گزاردن نماز احتياط لازم نيست؛ نيز اگر امام يقين يا گمانِ معتبر داشته باشد که فلان رکعت گزارده است و مأموم در شمارۀ رکعت‌هاي نماز شک کند، بايد به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1241. اگر در نماز جماعت، هم امام، هم مأموم شک کنند و شک هرکدام با ديگري فرق داشت، هرکدام به وظيفۀ خود عمل مي‌کند و حکم سهو امام يا مأموم يا هر دو نيز همين است.
ششم. شک در نماز مستحبّي
مسئله 1242. اگر در شمارۀ رکعت‌هاي نماز مستحبي شک کند، چنانچه طرف بيشتر شک، نماز را باطل مي‌کند، بايد بر کمتر بنا بگذارد؛ مثلاً در نافلۀ صبح شک کند که دو رکعت به‌جا آورده يا سه رکعت، بايد بنا بگذارد که دو رکعت به‌جا آورده است؛ ولي اگر عدد بيشتر شک نماز را باطل نمي‌کند - مثلاً شک کند که دو رکعت انجام داده يا يک رکعت - به هر طرف شک عمل کند، نمازش صحيح است.
مسئله 1243. کم شدن رکن در نماز نافله، به احتياط واجب، آن را باطل مي‌کند؛ ولي اضافه شدن رکن آن را باطل نمي‌کند، پس اگر يکي از کارهاي نافله را فراموش کند و هنگامي يادش بيايد که مشغول رکن بعد از آن شده، بايد برگردد و آن کار را انجام دهد و دوباره آن رکن را به‌جا آورد؛ براي مثال، اگر در رکوع يادش بيايد که سوره را نخوانده، بايد برگردد و سوره را بخواند و دوباره به رکوع رود.
مسئله 1244. اگر در يکي از کارهاي نافله - خواه رکن باشد يا غير رکن - شک کند، چنانچه محل آن نگذشته، بايد به‌جا آورد و اگر محل آن گذشته، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1245. گمان در رکعت‌هاي نماز مستحبي، حکم شک را دارد؛ يعني مي‌توان بنا را بر اقل يا اکثر نهاد، هرچند احتياط، عمل به گمان است، در صورتي که سبب بطلان نباشد.
مسئله 1246. اگر در نماز نافله کاري کند که براي آن در نماز واجب سجدۀ سهو واجب مي‌شود - مثلاً يک سجده يا تشهد را فراموش کند - لازم نيست پس از نماز، سجدۀ سهو يا قضاي سجده و تشهد را به‌جا آورد.
مسئله 1247. اگر شک کند که نماز مستحبي را به‌جا آورده يا نه، چنانچه آن نماز مانند نماز جعفر طيّار وقت معيّن نداشته باشد، بنا بگذارد که به‌جا نياورده است و چنانچه در نافله‌هايي مانند نافلۀ يوميه - که وقت معيّن دارد - چنين شکي پيش از گذشتن وقت آن، پيش آيد، همين حکم جاري است؛ ولي اگر پس از گذشتن وقت شک کند که به‌جا آورده است يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
شک هاي صحيح
مسئله 1248. در نُه صورت اگر در شمارۀ رکعت‌هاي نماز چهار رکعتي شک کند، بايد فکر کند، پس اگر يقين يا گمان به يک طرف شک پيدا کرد، همان طرف را بگيرد و نماز را ادامه دهد و اگر فکرش به جايي نرسيد، به دستورهايي که ياد مي‌شود، عمل کند. آن نُه صورت بدين شرح‌اند:
يکم. پس از سر برداشتن از سجده دوم شک کند که رکعت دوم است يا رکعت سوم، که بايد بنا بگذارد که سه رکعت نماز گزارده و يک رکعت ديگر بر آن بيفزايد و نماز را تمام کند و پس از نماز، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته - به صورتي که بعداً گفته مي‌شود - به‌جا آورد.
دوم. شک ميان دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجدۀ دوم که بايد بنا بگذارد چهار رکعت خوانده و نماز را تمام کند و پس از نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده به‌جا آورد.
سوم. شک ميان دو و سه و چهار، پس از سر برداشتن از سجدۀ دوم که بايد بر چهار بنا بگذارد و بعد از نماز، دو رکعت نماز احتياط ايستاده و سپس دو رکعت نشسته به‌جا آورد؛ ولي اگر پس از سجدۀ يکم يا پيش از سر برداشتن از سجدۀ دوم يکي از اين سه شک براي او پيش آيد، مي‌تواند نماز را رها کند و دوباره به‌جا آورد.
چهارم. شک ميان چهار و پنج، پس از سر بر داشتن از سجدۀ دوم که بايد بر چهار بنا بگذارد و نماز را تمام کند و پس از نماز دو سجدۀ سهو به‌جا آورد؛ ولي اگر پس از سجدۀ يکم، يا پيش از سر برداشتن از سجدۀ دوم، اين شک، براي او پيش آيد، به احتياط استحبابي به دستوري که ذکر شد، عمل کند، اگرچه نمازش باطل است و بايد دوباره به‌جا آورد.
پنجم. شک ميان سه و چهار، که در هر جاي نماز باشد، بايد بر چهار بنا بگذارد و نماز را تمام کند و پس از نماز، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته به‌جا آورد.
ششم. شک ميان چهار و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته به‌جا آورد.
هفتم. شک ميان سه و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو رکعت نماز احتياط ايستاده به‌جا آورد.
هشتم. شک ميان سه و چهار و پنج در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز دو رکعت نماز احتياط ايستاده و سپس دو رکعت نشسته به‌جا آورد.
نهم. شک ميان پنج و شش در حال ايستاده که بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجدۀ سهو به‌جا آورد.
مسئله 1249. اگر يکي از شک‌هاي صحيح براي انسان پيش آيد، نبايد نماز را بشکند، بلکه بايد به دستور شک عمل کند و چنانچه نماز را بشکند، معصيت کرده است، پس اگر پيش از انجام دادن کاري که نماز را باطل مي‌کند - مانند رو گرداندن از قبله - نماز را از سر گيرد، نماز دومش هم باطل است و چنانچه پس از انجام دادن کاري که نماز را باطل مي‌کند، مشغول نماز شود، نماز دومش صحيح است.
مسئله 1250. اگر يکي از شک‌هايي که نماز احتياط براي آن‌ها واجب است، در نماز پيش آيد و نمازگزار نماز را تمام کند و بدون گزاردن نماز احتياط، نماز را از سر بگيرد، معصيت کرده است، پس چنانچه پيش از انجام دادن کاري که نماز را باطل مي‌کند، نماز را از سر گرفته، نماز دومش هم بنا بر احتياط لازم باطل است؛ اما اگر پس از انجام دادن کاري که نماز را باطل مي‌کند، مشغول نماز شده، نماز دومش صحيح است.
مسئله 1251. اگر يکي از شک‌هاي صحيح براي نمازگزار پيش آيد، بايد فوراً فکر کند تا يقين يا گمان به يک طرف شک پيدا شود؛ ولي اگر چيزهايي که به واسطۀ آن‌ها ممکن است يقين يا گمان به يک طرف شک پيدا شود از بين نمي‌رود، چنانچه کمي بعد فکر کند، درصورتي‌که نيّت اصل نماز محفوظ باشد، اشکال ندارد؛ مثلاً اگر در سجده شک کند، مي‌تواند تا پس از سجده، فکر کردن را تأخير بيندازد.
مسئله 1252. اگر در آغاز گمانش به يک طرف بيشتر باشد و سپس دو طرف در نظر او مساوي شود، بايد به دستور شک عمل کند؛ اما اگر نخست دو طرف در نظر او مساوي باشد و به طرفي که وظيفۀ اوست بنا بگذارد و سپس گمانش به طرف ديگر برود، بايد بر همان طرف بنا بگذارد و نماز را تمام کند.
مسئله 1253. اگر پس از نماز بفهمد که در ميان نماز حال ترديدي داشته، مثلاً دو رکعت گزارده؛ يا سه رکعت و بر سه بنا گذاشته، ولي نداند که گمانش به گزاردن سه رکعت بوده يا هر دو طرف در نظر او مساوي بوده، به احتياط مستحب بايد نماز احتياط را به‌جا آورد.
مسئله 1254. اگر هنگام تشهد يا پس از ايستادن شک کند که دو سجده را به‌جا آورده يا نه و در همان موقع يکي از شک‌هايي که اگر پس از تمام شدن دو سجده پيش آيد صحيح است، براي او پيش آيد - مثلاً شک کند که دو رکعت گزارده يا سه رکعت - بايد به حکم آن شک عمل کند و نمازش صحيح است.
مسئله 1255. اگر پيش از آن که مشغول تشهد شود، يا در رکعت‌هايي که تشهد ندارد پيش از ايستادن، شک کند که دو سجده را به‌جا آورده يا نه و در آن هنگام، يکي از شک‌هايي که پس از تمام شدن دو سجده صحيح است، برايش پيش آيد، نمازش باطل است.
مسئله 1256. اگر در حال ايستاده، بين سه و چهار يا بين سه و چهار و پنج شک کند و يادش بيايد که دو سجده، يا يک سجده از رکعت پيش به‌جا نياورده، نمازش باطل است.
مسئله 1257. اگر شک قبلي او از بين برود و شک ديگري برايش پيش آيد، براي مثال، نخست شک کند که دو رکعت خوانده يا سه رکعت و سپس شک کند که سه رکعت خوانده يا چهار رکعت، بايد به دستور شک دوم عمل کند.
مسئله 1258. اگر پس از نماز شک کند که در نماز مثلاً بين دو و چهار شک کرده يا بين سه و چهار - يعني مي‌داند که شک او يکي از اين دو قسم بود - بايد به دستور هر دو شک عمل کند و اعاده نماز لازم نيست.
مسئله 1259. اگر پس از نماز بفهمد که در نماز شکي براي او پيش آمده؛ ولي نداند از شک‌هاي باطل بوده يا از شک‌هاي صحيح و اگر از شک‌هاي صحيح بوده، کدام قسم آن بوده است، به احتياط واجب بايد به حکم شک‌هاي صحيح که احتمالش را مي‌داده، عمل کند و نماز را هم دوباره به‌جا آورد.
مسئله 1260. آن که نشسته نماز مي‌گزارد، اگر شکي برايش پيش آيد که بايد براي آن، يک رکعت نماز احتياط ايستاده يا دو رکعت نشسته به‌جا آورد، بايد دو رکعت نشسته به‌جا آورد، بلکه اگر شکي پيش آيد که بايد براي آن، دو رکعت نماز احتياط ايستاده به‌جا آورد، بايد دو رکعت نشسته انجام دهد.
مسئله 1261. آن که ايستاده نماز مي‌گزارد، اگر در حال نماز احتياط، از ايستادن عاجز شود، بايد مانند کسي که نماز را نشسته مي‌گزارد - و حکم آن در مسئله پيش ذکر شده - نماز احتياط را به‌جا آورد.
مسئله 1262. آن که نشسته نماز مي‌گزارد، اگر در حال نماز احتياط بتواند بايستد، بايد به وظيفۀ کسي که نماز را ايستاده مي‌‌گزارد، عمل کند.
نماز احتياط
مسئله 1263. کسي که نماز احتياط بر او واجب است، پس از سلام نماز، در حالي که تمام شروط صحت نماز را دارد، بايد فوراً نيت نماز احتياط کند و پس از تکبير، حمد را بخواند و به رکوع رود و دو سجده کند، پس اگر يک رکعت نماز احتياط بر او واجب است، بعد از دو سجده، تشهد بخواند و سلام دهد و اگر دو رکعت نماز احتياط بر او واجب است پس از دو سجده، يک رکعت ديگر مثل رکعت نخست به‌جا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.
مسئله 1264. نماز احتياط، سوره و قنوت ندارد و به احتياط واجب سورۀ حمد و «بسم الله» آن را هم آهسته بگويد.
مسئله 1265. اگر پيش از نماز احتياط بفهمد، نمازي که به‌جا آورده درست بوده، لازم نيست نماز احتياط بگزارد و اگر در بين نماز احتياط بفهمد، لازم نيست آن را تمام کند.
مسئله 1266. اگر پيش از نماز احتياط بفهمد که رکعت‌هاي نمازش کم بوده - مثلاً به جاي چهار رکعت سه رکعت خوانده - چنانچه کاري که نماز را باطل مي‌کند انجام نداده، بايد آنچه از نماز را به‌جا نياورده به‌جا آورد و براي سلام بيجا دو سجده سهو انجام دهد و چنانچه کاري که نماز را باطل مي‌کند، انجام داده - مثلاً پشت به قبله کرده - بايد نماز را دوباره به‌جا آورد.
مسئله 1267. اگر پس از نماز احتياط بفهمد کسري نمازش به مقدار نماز احتياط بوده - مثلاً در شک بين سه و چهار، يک رکعت نماز احتياط ايستاده به‌جا آورد و سپس بفهمد نماز را سه رکعت خوانده بود - نمازش صحيح است.
مسئله 1268. اگر پس از نماز احتياط بفهمد کسري نماز او کمتر از نماز احتياط بوده - مثلاً در شک بين دو و چهار، دو رکعت نماز احتياط ايستاده به‌جا آورد و سپس بفهمد نماز را سه رکعت خوانده بود - بايد کسري نماز را به نماز متصل نموده و نماز را هم دوباره به‌جا آورد.
مسئله 1269. اگر پس از به‌جا آوردن نماز احتياط بفهمد کسري نماز او بيشتر از نماز احتياط بوده - مثلاً در شک بين سه و چهار يک رکعت نماز احتياط ايستاده به‌جا آورد و بعد بفهمد نماز او دو رکعت بوده - چنانچه پس از نماز احتياط، کاري که نماز را باطل مي‌کند انجام داده - مثلاً پشت به قبله کرده - بايد دوباره نماز بگزارد و اگر کاري که نماز را باطل مي‌کند انجام نداده، بايد دو رکعت کسري نمازش را به‌جا آورد و نماز را هم اعاده کند.
مسئله 1270. اگر ميان دو و سه و چهار شک کند و پس از گزاردن دو رکعت نماز احتياط ايستاده، يادش بيايد که نماز او دو رکعت بوده، لازم نيست دو رکعت نماز احتياط نشسته را به‌جا آورد.
مسئله 1271. اگر ميان سه و چهار شک کند و موقعي که دو رکعت نماز احتياط نشسته يا يک رکعت ايستاده را گزارده، يادش بيايد که نماز او سه رکعت بوده، بايد نماز احتياط را تمام کند و نمازش صحيح است.
مسئله 1272. اگر ميان دو و سه و چهار شک کند و پس از سلام در حال گزاردن دو رکعت نماز احتياط ايستاده پيش از رکوع رکعت دوم يادش بيايد که نماز او سه رکعت بوده، بايد بنشيند و نماز احتياط را يک رکعتي تمام کند و براي سلام زائد سجده سهو کند و بنا بر احتياط مستحب نماز را دوباره به‌جا آورد.
مسئله 1273. اگر در ميان نماز احتياط بفهمد کسري نمازش بيشتر يا کمتر از نماز احتياط بوده، چنانچه نتواند نماز احتياط را مطابق کسري نمازش تمام کند، بايد آن را رها کند و کسري نماز را به‌جا آورد و در صورت لزوم، سجده سهو آن را انجام دهد و به احتياط واجب، دوباره نماز بگزارد؛ مثلاً در شک بين سه و چهار، اگر موقعي که دو رکعت نماز احتياط نشسته را به‌جا مي‌آورد، يادش بيايد که نماز او دو رکعت بوده، چون نمي‌تواند دو رکعت نشسته را به جاي دو رکعت ايستاده حساب کند، به احتياط واجب بايد نماز احتياط نشسته را رها کند و دو رکعت کسري نمازش را بگزارد و پس از سجده سهو نماز را هم دوباره به‌جا آورد.
مسئله 1274. اگر شک کند نماز احتياطي که بر او واجب بوده، آن را به‌جا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز گذشته باشد، به شک خود اعتنا نکند و اگر وقت دارد و مشغول کار ديگري نشده و از جاي نماز برنخاسته و کاري هم - مثل روگرداندن از قبله که نماز را باطل مي‌کند - انجام نداده، بايد نماز احتياط را به‌جا آورد؛ اما اگر مشغول کار ديگري شده يا کاري که نماز را باطل مي‌کند به‌جا آورده، يا ميان نماز و شک او بسيار طول کشيده، به شک اعتنا نکند.
مسئله 1275. اگر در نماز احتياط، رکني را کم يا افزون کند، يا مثلاً به جاي يک رکعت دو رکعت به‌جا آورد، نماز باطل مي‌شود و دوباره بايد اصل نماز را اقامه کند.
مسئله 1276. موقعي که مشغول نماز احتياط است، اگر در يکي از کارهاي آن شک کند، چنانچه محل آن نگذشته، بايد به‌جا آورد و اگر محلش گذشته، بايد به شک خود اعتنا نکند؛ مثلاً اگر شک کند که حمد را خوانده يا نه، چنانچه به رکوع نرفته، بايد بخواند و اگر به رکوع رفته، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1277. اگر در شمارۀ رکعت‌هاي نماز احتياط شک کند، بايد بر بيشتر بنا بگذارد؛ ولي چنانچه طرف بيشتر شک، نماز را باطل مي‌کند، بر کمتر بنا بگذارد و نمازش صحيح است و به احتياط مستحب، دوباره نماز احتياط را بگزارد و پس از آن اصل نماز را اعاده کند.
مسئله 1278. اگر در نماز احتياط چيزي که رکن نيست سهواً کم يا اضافه شود، بنا بر احتياط واجب، سجدۀ سهو دارد.
مسئله 1279. اگر پس از سلام نماز احتياط، شک کند که يکي از اجزاء يا شروط آن را به‌جا آورده يا نه، به شک خود اعتنا نکند.
مسئله 1280. اگر در نماز احتياط، تشهد يا يک سجده را فراموش کند و محل انجام دادن آن گذشته باشد، به احتياط واجب، پس از سلام، آن را قضا کند.
مسئله 1281. اگر نماز احتياط و قضاي يک سجده يا قضاي يک تشهد يا دو سجدۀ سهو بر او واجب شود، بايد نخست نماز احتياط را به‌جا آورد.
مسئله 1282. حکم گمان نمازگزار در رکعت‌هاي نماز، حکم يقين است؛ مثلاً اگر در نماز چهار رکعتي گمان دارد که نماز را چهار رکعت به‌جا آورده، نبايد نماز احتياط بگزارد؛ نيز چنانچه در غير رکعت‌ها گمان پيدا کند، مي‌تواند به گمان خود عمل کند.
مسئله 1283. حکم شک و سهو و گمان در نمازهاي واجب يوميه و نمازهاي واجب ديگر فرقي ندارد؛ براي مثال، اگر در نماز آيات شک کند که يک رکعت خوانده يا دو رکعت، چون شک او در نماز دو رکعتي است، نمازش باطل مي‌شود و اگر به يکي از دو طرف گمان داشته باشد، براساس گمان خود عمل کند.
سجده سهو
مسئله 1284. نمازگزار پس از سلام نماز، براي چند چيز بايد دو سجدۀ سهو به دستوري که بعداً ذکر مي‌شود به‌جا آورد/:
يکم. در بين نماز، سهواً حرف بزند. دوم. يک سجده را فراموش کند. سوم. در نماز چهار رکعتي، پس از ذکر واجب سجدۀ دوم شک کند که چهار رکعت گزارده يا پنج رکعت. چهارم. در جايي که نبايد نماز را سلام دهد - مثلاً در رکعت يکم - سهواً سلام بدهد. پنجم. تشهد را فراموش کند. ششم. نمازگزار در جايي که بايد بنشيند - مانند هنگام تشهّد - به اشتباه بايستد يا در جايي که بايد بايستد - مانند موقع خواندن حمد و سوره - به اشتباه بنشيند. هفتم. اگر در نماز، چيزي که غير رکن است، اضافه يا کم کند و زماني يادش بيايد که نتواند آن را به‌جا آورد. هشتم. اگر به اشتباه يا به خيال اينکه نمازش تمام شده حرف بزند، بايد دو سجدۀ سهو به‌جا آورد.
مسئله 1285. براي حرفي يا صدايي که از آه کشيدن و سرفه پيدا مي‌شود، سجدۀ سهو واجب نيست؛ ولي اگر مثلاً سهواً «آخ» يا «آه» بگويد، بايد سجدۀ سهو انجام دهد.
مسئله 1286. اگر چيزي را که سهواً غلط خوانده دوباره صحيح بخواند، براي دوباره خواندن آن، سجدۀ سهو واجب نيست.
مسئله 1287. اگر در نماز سهواً چند کلمه حرف بزند و تمام آن‌ها يک بار حساب شود، دو سجدۀ سهو پس از سلام نماز کافي است.
مسئله 1288. اگر سهواً تسبيحات اربعه را نگويد يا بيشتر يا کمتر از سه مرتبه بگويد، بعد از نماز دو سجدۀ سهو به‌جا آورد، کافي است.
مسئله 1289. اگر در جايي که نبايد سلام نماز را بگويد به اشتباه بگويد: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» يا بگويد: «السلام عليکم و رحمة الله و برکاته» بايد دو سجدۀ سهو به‌جا آورد؛ ولي چنانچه به اشتباه، مقداري از اين دو سلام را بگويد يا بگويد: «السلام عل يک أيها النبي و رحمة الله و برکاته» به احتياط واجب، دو سجدۀ سهو به‌جا آورد.
مسئله 1290. اگر در جايي که نبايد سلام دهد به اشتباه هر سه سلام را بگويد، يک ‌بار دو سجدۀ سهو کافي است.
مسئله 1291. اگر يک سجده يا تشهد را فراموش کند و پيش از رکوع رکعت بعد يادش بيايد، بايد برگردد و به‌جا آورد و به احتياط واجب بعد از سلام، دو سجده سهو به‌جا آورد.
مسئله 1292. اگر در رکوع يا پس از آن، يادش بيايد که يک سجده يا تشهد از رکعت پيش را فراموش کرده، بايد پس از سلام، سجده يا تشهد را قضا کند و پس از آن، دو سجدۀ سهو به‌جا آورد.
مسئله 1293. اگر سجده سهو را پس از سلام نماز به عمد به‌جا نياورد، معصيت کرده؛ ولي نماز باطل نمي‌شود و واجب است هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهواً به جا نياورد، هر وقت يادش آمد، بايد فوراً انجام دهد و لازم نيست دوباره نماز بگزارد.
مسئله 1294. اگر شک دارد که سجدۀ سهو بر او واجب شده يا نه، لازم نيست به‌جا آورد.
مسئله 1295. کسي که شک دارد دو سجده سهو بر او واجب شده يا چهار تا، اگر دو سجده به‌جا آورد، کافي است.
مسئله 1296. اگر بداند يکي از دو سجدۀ سهو را به‌جا نياورده، بايد دوباره دو سجدۀ سهو به‌جا آورد و چنانچه سهواً سه سجده انجام داده، بايد دوباره دو سجدۀ سهو به‌جا آورد.
مسئله 1297. اگر واجبي از واجبات سجدۀ سهو را فراموش کرده، چنانچه از محلّ آن نگذشته است، آن را به‌جا مي‌آورد و اگر پس از سلام فهميده، بنا بر احتياط، سجدۀ سهو را اعاده کند.
مسئله 1298. اگر در سجدۀ سهو شک کرده که دو سجده به‌جا آورده يا يک سجده، چنانچه پيش از تشهد باشد، بر يک بنا مي‌گذارد و اگر پس از ورود در تشهد باشد، بر دو بنا مي‌گذارد و اگر شک کرده که دو سجده به‌جا آورده يا سه سجده، بر دو بنا مي‌گذارد؛ امّا اگر شک کرده که اصل سجده را به‌جا آورده يا نه، بايد به‌جا آورد.
شيوۀ سجدۀ سهو
مسئله 1299. شيوۀ سجدۀ سهو اين است که پس از سلام نماز فوراً نيّت سجدۀ سهو کند و پيشاني را بر چيزي که سجده بر آن صحيح است، بگذارد و بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ صَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ يا بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ» و بهتر است بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ السَّلامُ عَلَيکَ أيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ».
سپس بنشيند و دوباره به سجده رود و يکي از ذکرهاي ياد شده را بگويد و بنشيند و پس از تشهد سلام دهد.
قضاي سجده و تشهد فراموش شده
مسئله 1300. در قضاي سجده و تشهد فراموش شده - که پس از سلام نماز انجام مي‌گيرد - بايد تمام شروط نماز - مانند پاک بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرط‌هاي ديگر - رعايت شود.
مسئله 1301. اگر چند سجده يا تشهد را فراموش کند، مثلاً يک سجده از رکعت يکم و يک سجده از رکعت دوم را فراموش کند، بايد پس از نماز، قضاي هر دو را با سجده‌هاي سهوي که براي آن‌ها لازم است، به‌جا آورد و لازم نيست معيّن کند که قضاي کدام يک از آن‌هاست.
مسئله 1302. اگر يک سجده و تشهد را فراموش کند، به احتياط مستحب، هر کدام را اول فراموش کرده، نخست قضا کند و اگر نداند کدام اول فراموش شده، به احتياط مستحب، يک سجده و تشهد و سپس يک سجده ديگر انجام دهد؛ يا يک تشهد و يک سجده و آن‌گاه يک تشهد ديگر انجام دهد، تا يقين کند سجده و تشهد را به ترتيبي که فراموش کرده، قضا کرده است.
مسئله 1303. اگر به خيال اينکه اول سجده را فراموش کرده، نخست قضاي آن را به‌جا آورد و پس از خواندن تشهد، به يادش بيايد که اول تشهد را فراموش کرده بود، به احتياط مستحب، دوباره سجده را قضا کند؛ نيز اگر به گمان اينکه اول تشهد را فراموش کرده، نخست قضاي آن را به‌جا آورد و پس از سجده يادش بيايد که اول سجده را فراموش کرده بود، به احتياط مستحب، دوباره تشهد را بخواند.
مسئله 1304. اگر ميان سلام نماز و قضاي سجده يا تشهد، کاري کند که انجام دادن عمدي يا سهوي آن در نماز، مايه باطل شدن نماز است - مانند پشت به قبله کردن - بايد قضاي سجده و تشهد را به‌جا آورد و بنا بر احتياط لازم، نماز را دوباره اقامه کند.
مسئله 1305. اگر پس از سلام نماز يادش بيايد که يک سجده از رکعت آخر يا تشهد رکعت آخر را فراموش کرده، بايد در صورتي که همه شروط صحت نماز را دارد، قضاي سجده يا تشهد فراموش شده را به‌جا آورد و پس از آن دو سجدۀ سهو انجام دهد.
مسئله 1306. اگر ميان سلام نماز و قضاي سجده يا تشهد کاري کند که براي آن سجدۀ سهو واجب مي‌شود - مثل آنکه سهواً حرف بزند - بايد سجده يا تشهد را قضا کند و بنا بر احتياط، دو سجدۀ سهو ديگر انجام دهد.
مسئله 1307. اگر مي‌داند سجده يا تشهد را فراموش کرده، اما نمي‌داند که سجده را فراموش کرده يا تشهد را، به احتياط واجب، هر دو را قضا کند و هر کدام را اول به‌جا آورد، اشکال ندارد و بايد يک بار سجده سهو نيز به‌جا آورد.
مسئله 1308. اگر شک دارد که سجده يا تشهد را فراموش کرده يا نه، نه قضا واجب است؛ نه سجدۀ سهو.
مسئله 1309. اگر بداند سجده يا تشهد را فراموش کرده؛ ولي شک کند که پيش از رکوع رکعت بعد آن را انجام داده يا نه، به احتياط واجب، آن را قضا کند.
مسئله 1310. کسي که بايد سجده يا تشهد را قضا کند، اگر براي کار ديگري هم، سجدۀ سهو بر او واجب شود، بايد پس از نماز، سجده يا تشهد را قضا کند و سپس سجده‌هاي سهو را انجام دهد.
مسئله 1311. اگر شک دارد که پس از نماز، قضاي سجده يا تشهد فراموش شده را انجام داده يا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته، بايد سجده يا تشهد را قضا کند و با گذشتن وقت نماز، به احتياط مستحب، سجده يا تشهد را قضا کند.
مسئله 1312. براي قضاي سجده يا تشهّد، پس از نماز نيّت مي‌کند و سپس بدون «الله اکبر» و چيز اضافي ديگر، همان سجده يا تشهّد را قضا مي‌کند و سپس به احتياط، سجدۀ سهو انجام مي‌دهد.
کم يا اضافه کردن اجزاء و کم کردن شروط نماز
مسئله 1313. هرگاه چيزي از واجبات نماز را به عمد کم يا اضافه کند، اگرچه يک حرف آن باشد، نماز باطل است.
مسئله 1314. اگر با ندانستن حکم شرعي، چيزي از اجزاي نماز را کم يا اضافه کند، چنانچه آن جزءْ رکن نباشد و نمازگزار جاهل قاصر باشد، نمازش صحيح است و اگر نمازگزار جاهل مقصّر باشد، به احتياط واجب، نماز او باطل است.
مسئله 1315. اگر در بين نماز يا پس از آن بفهمد وضو يا غسلش باطل بوده، يا بدون وضو يا غسل مشغول نماز شده، بايد نماز را دوباره با وضو يا غسل به‌جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا کند.
مسئله 1316. اگر با رسيدن به رکوع يادش بيايد که دو سجده از رکعت پيش را فراموش کرده، نمازش باطل است و اگر پيش از رسيدن به رکوع يادش بيايد بايد برگردد و دو سجده را به‌جا آورد و برخيزد و حمد و سوره يا تسبيحات را بخواند و نماز را تمام کند و دو سجدۀ سهو براي ايستادن زائد انجام دهد.
مسئله 1317. اگر پيش از گفتن «السَّلامُ عَلَيْنا» و «السَّلامُ عَلَيْکُمْ» يادش بيايد که دو سجدۀ رکعت آخر را به‌جا نياورده، بايد دو سجده را انجام دهد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجدۀ سهو براي تشهد زائد انجام دهد.
مسئله 1318. اگر پيش از سلام نماز يادش بيايد که يک رکعت يا بيشتر، از آخر نماز را نگزارده، بايد مقدار فراموش شده را به‌جا آورد.
مسئله 1319. اگر پس از سلام نماز يادش بيايد که يک رکعت يا بيشتر از آخر نماز را نگزارده، چنانچه کاري انجام داده که چنانچه در نماز به عمد يا سهو رخ دهد، نماز را باطل مي‌کند - مانند پشت به قبله کردن - در اين صورت، نمازش باطل است؛ اما اگر چنين کاري انجام نداده، بايد فوراً مقدار فراموش شده را به‌جا آورد و دو سجدۀ سهو براي سلام زائد انجام دهد.
مسئله 1320. هرگاه پس از سلام نماز عملي انجام دهد که اگر در نماز به عمد يا سهو رخ دهد، نماز را باطل مي‌کند - مانند پشت به قبله کردن - و سپس يادش بيايد که دو سجدۀ آخر را به‌جا نياورده، نمازش باطل است؛ ولي چنانچه پيش از انجام دادن کاري که نماز را باطل مي‌کند، يادش بيايد، بايد برگردد و دو سجده‌ فراموش شده را به‌جا آورد و تشهد و سلام را دوباره بگويد و دو سجدۀ سهو براي سلامي که اوّل گفته، به‌جا آورد و نمازش صحيح است و به احتياط مستحب، اصل نماز را پس از آن اعاده کند.
مسئله 1321. اگر بفهمد نماز را پيش از وقت، يا پشت به قبله يا به سمت راست يا به طرف چپ قبله به‌جا آورده، بايد دوباره نماز بگزارد و اگر وقت گذشته، بايد قضا کند.
نماز مسافر
مسافر بايد نماز ظهر و عصر و عشاء را با هشت شرط، شکسته به‌جا آورد؛ يعني دو رکعت اقامه کند.
شرط يکم. کمتر از هشت فرسخ شرعي نبودن مسافت
اندازه مسافت شرعي حدود 41 کيلومتر است.
مسئله 1322. کسي که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، به هر صورتي که باشد، بايد شکسته نماز بگزارد، بنابراين اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1323. اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شکسته به‌جا آورد؛ چه همان روز و شب بخواهد برگردد؛ يا غير آن روز و شب.
مسئله 1324. اگر مسافت از هشت فرسخ، مختصري کمتر باشد، يا انسان نداند که سفر او هشت فرسخ است يا نه، بايد نماز را تمام به‌جا آورد و چنانچه شک کند که مسافت او هشت فرسخ است يا نه، در صورتي که تحقيق کردن براي او دشوار باشد، بايد نمازش را تمام اقامه کند و اگر مشقت ندارد، به احتياط واجب بايد تحقيق کند که چنانچه دو عادل بگويند، يا نزد مردم معروف باشد که مسافت او هشت فرسخ است، نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1325. اگر يک عادل يا موثّق خبر دهد که مسافت سفر هشت فرسخ است و به گفته او اطمينان حاصل شود، بايد نماز را شکسته انجام دهد و روزه نگيرد.
مسئله 1326. کسي که يقين يا اطمينان دارد مسافت او هشت فرسخ است، اگر نماز را شکسته انجام دهد و سپس بفهمد که هشت فرسخ نبوده، بايد آن را چهار رکعتي به‌جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا کند.
مسئله 1327. کسي که يقين يا اطمينان دارد مسافت او هشت فرسخ نيست، يا شک دارد که هشت فرسخ هست يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد که مسافت سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه کمي از راه باقي باشد، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر پس از تمام گزاردن نماز فهميد مسافت او هشت فرسخ بوده، بايد نماز را دوباره شکسته اعاده کند و با گذشتن وقت، به احتياط واجب، نماز را قضا کند.
مسئله 1328. اگر ميان دو محلي که فاصله آن‌ها کمتر از چهار فرسخ است و يکي از آن دو، محلِّ اقامت يا وطن اوست، چند بار رفت و آمد کند، اگر چه روي هم رفته هشت فرسخ شود، بايد تمام نماز بگزارد.
مسئله 1329. اگر محلي دو راه داشته باشد و يک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، چنانچه از راهي که هشت فرسخ است، به آنجا برود، بايد نماز را شکسته به‌جا آورد و اگر از راهي که هشت فرسخ نيست برود، بايد تمام نماز بگزارد.
مسئله 1330. اگر شهر ديوار دارد، بايد آغاز هشت فرسخ را از ديوار شهر حساب کند و چنانچه ديوار ندارد، بايد از خانه‌هاي آخر شهر حساب کند.
شرط دوم. قصد هشت فرسخ داشتن از آغاز سفر
از آغاز سفر، قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛ يعني بداند که هشت فرسخ راه را مي‌پيمايد، پس اگر به جايي که کمتر از هشت فرسخ است، سفر کند و پس از رسيدن به آنجا قصد کند به جايي برود که با مقدارِ آمده هشت فرسخ شود، چون از آغاز قصد هشت فرسخ را نداشته، بايد نماز را تمام بگزارد؛ ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و به وطنش يا به جايي که مي‌خواهد ده روز بماند برگردد، بايد نماز را شکسته به‌جا آورد.
مسئله 1331. کسي که نمي‌داند سفرش چند فرسخ است - براي مثال، براي پيدا کردن گمشده‌اي به سفر مي‌رود و نمي‌داند چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا کند - بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ ولي در برگشتن، چنانچه تا وطنش يا جايي که مي‌خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بايد نماز را شکسته اقامه کند؛ نيز اگر در بين رفتن قصد کند که چهار فرسخ برود و برگردد، به صورتي که مجموع رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1332. مسافر در صورتي بايد شکسته نماز بگزارد که تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسي که از شهر بيرون مي‌رود و قصدش اين است که اگر رفيقي پيدا کند، سفر هشت فرسخي برود، چنانچه اطمينان دارد که رفيق پيدا مي‌کند، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر اطمينان ندارد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1333. کسي که قصد هشت فرسخ دارد، اگرچه در هر روز مقدار کمي راه برود، وقتي به جايي برسد که ديوار يا خانه‌هاي آخر شهر را در صورت هموار بودن نبيند و اذان آن را نشنود، بايد شکسته نماز بگزارد؛ ولي اگر در هر روز مقدار کمي راه برود که مردم نگويند مسافر است، بايد نمازش را تمام به‌جا آورد و به احتياط مستحب هم شکسته و هم تمام اقامه کند.
مسئله 1334. کسي که در سفر به اختيار ديگري است - مانند فرزندي که با پدرش يا زني که با شوهرش يا خدمتکاري که با آقاي خود مسافرت مي‌کند - چنانچه بداند مسافت او هشت فرسخ است، بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1335. کسي که در سفر به اختيار ديگري است، اگر بداند يا گمان داشته باشد که پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مي‌شود و سفر را ادامه نمي‌دهد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1336. کسي که در سفر به اختيار ديگري است، اگر شک دارد که پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مي‌شود يا نه، بايد نماز را تمام انجام دهد؛ نيز اگر شک او از اين جهت است که احتمال مي‌دهد مانعي براي سفر او پيش آيد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد، بايد نمازش را شکسته به‌جا آورد.
شرط سوم. برنگشتن از قصد خود در بين راه
مسئله 1337. اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ، از قصد خود برگردد يا مردد شود، بايد نماز را تمام به‌جا آورد.
مسئله 1338. اگر پس از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد که همانجا بماند يا پس از ده روز برگردد، يا در برگشتن و ماندن مردّد باشد يا بخواهد برگردد، در صورتي که مجموع مسافت رفت و برگشت، کمتر از هشت فرسخ باشد، بايد نماز را تمام انجام دهد.
مسئله 1339. اگر پس از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد که برگردد، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1340. اگر براي رفتن به محلي حرکت کند و پس از رفتن مقداري از راه بخواهد جاي ديگري برود، چنانچه از محل اولي که حرکت کرده تا جايي که مي‌خواهد برود هشت فرسخ باشد، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1341. اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ مردد شود که ماندۀ راه را برود يا نه، و به هنگام ترديد هم راه نرود و سپس تصميم بگيرد که بقيۀ راه را برود، بايد تا پايان سفر شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1342. اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ، مردد شود که ماندۀ راه را برود يا نه، و هنگامي که مردد است مقداري راه برود و سپس تصميم بگيرد بقيۀ راه را برود، چنانچه ماندۀ مسافت او هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد؛ ليکن تصميم دارد برود و برگردد، بايد نماز را شکسته به‌جا آورد؛ ولي اگر راهي که پيش از مردد شدن با راهي که پس از عزم دوباره مي‌رود، روي هم هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته اقامه کند، اگرچه جمعْ احتياط مستحب است.
مسئله 1343. اگر در حال سفر پس از گذشتن از حد ترخص مانعي براي ادامه سفر پيش آيد، تا وقتي که تصميم او بر سفر باقي است و مشروط به تحقق امر ديگر نيست، بايد نماز را شکسته انجام دهد؛ ولي اگر از تصميم سفر برگردد يا بخواهد در همان مکان ده روز بماند، بايد نماز را تمام به‌جا آورد.
شرط چهارم. نگذشتن از وطن پيش از رسيدن به هشت فرسخ
مسئله 1344. مسافر پيش از پيمودن هشت فرسخ، از وطن خود نگذرد؛ يا در جايي از بين راه ده روز يا بيشتر نماند، پس کسي که مي‌خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلي بماند، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1345. کسي که نمي‌داند پيش از پيمودن هشت فرسخ از وطنش مي‌گذرد يا نه، يا ده روز در محلي مي‌ماند يا نه، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1346. کسي که مي‌خواهد پيش از پيمودن هشت فرسخ، از وطنش بگذرد يا ده روز در محلي بماند، نيز کسي که مردد است که از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلي بماند، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ ولي اگر باقي ماندۀ راه هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد و مجموع آن هشت فرسخ باشد، بايد شکسته نماز بگزارد.
شرط پنجم. سفر براي کار حرام نبودن
مسئله 1347. سفر مسافر نبايد براي کار حرام باشد، پس اگر براي کار حرامي - مانند دزدي - سفر کند، بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ همچنين است اگر خود سفر حرام باشد؛ مانند آنکه سفر براي او ضرر داشته باشد؛ يا زن بي‌اجازۀ شوهر به سفري برود که بر او واجب نيست؛ ولي اگر مانند سفر حج واجب باشد، بايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1348. سفر فرزند که مايۀ اذيت پدر و مادر باشد حرام است، و انسان بايد در آن سفر نماز را تمام به‌جا آورد و روزه هم بگيرد.
مسئله 1349. کسي که سفر او حرام نيست و براي کار حرام يا ترک واجب هم سفر نمي‌کند، اگرچه در سفر معصيتي انجام دهد - براي مثال، غيبت کند يا شراب بخورد - بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1350. اگر براي ترک کار واجبي به سفر رود، نمازش تمام است، پس کسي که بدهکار است، اگر بتواند بدهي خود را بپردازد و طلبکار هم مطالبه کند، چنانچه در سفر نتواند بدهي خود را بپردازد و سفر او ويژۀ فرار از پرداختن قرض باشد، بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ ولي اگر سفر او ويژه ترک واجب نباشد، بايد شکسته نماز بگزارد و به احتياط مستحب، هم شکسته، هم تمام نماز بگزارد.
مسئله 1351. اگر سفرِ مسافر حرام نباشد؛ ولي وسيله نقليه او غصبي باشد، نمازش شکسته است؛ ولي اگر در زمين غصبي سفر کند، به احتياط واجب بايد نماز را هم شکسته، هم تمام به‌جا آورد.
مسئله 1352. کسي که با ظالم هم‌سفر مي‌شود، اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظلم و شوکت ظالم باشد، بايد نماز را تمام به‌جا آورد و اگر ناچار باشد يا براي نجات دادن مظلومي با او همسفر ‌شود، نمازش شکسته است.
مسئله 1353. اگر کسي فقط به قصد تفريح و گردش مسافرت کند، حرام نيست و بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1354. اگر براي لهو و خوشگذراني به شکار رود، نمازش تمام است و چنانچه براي تهيۀ معاش به شکار رود، نمازش شکسته است و اگر براي کسب و اضافه کردن مال برود، به احتياط مستحب، نماز را هم شکسته، هم تمام اقامه کند؛ ولي بايد روزه نگيرد و بعداً قضا کند.
مسئله 1355. کسي که براي معصيت سفر کرده، در بازگشت از سفر، اگر توبه کرده و برگشتن به اندازۀ مسافت شرعي باشد، بايد نماز را شکسته به‌جا آورد و اگر توبه نکرده و چيزي هم که بازگشت را از عنوان سفر معصيت خارج کند حادث نشده باشد، بايد نماز را تمام به‌جا آورد و به احتياط مستحب هم شکسته، هم تمام به‌جا آورد.
مسئله 1356. کسي که سفر او معصيت است، اگر در بين راه از قصد معصيت برگردد، چنانچه ماندۀ راه هشت فرسخ باشد، يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1357. آن که براي معصيت سفر نکرده، اگر در بين راه قصد کند که ماندۀ راه را براي معصيت برود، بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ ولي نمازهايي را که شکسته به‌جا آورده، صحيح است.
شرط ششم. صحرانشين و گردشگر بيابان نبودن
مسئله 1358. مسافر صحرانشين نباشد که در بيابان مي‌گردد ‌و هر جا آب و خوراک براي خود و دامش پيدا کند، مي‌ماند و پس از چندي به جاي ديگر مي‌رود، پس صحرانشين در اين سفرها بايد نماز را تمام به‌جا آورد و روزه را بگيرد.
مسئله 1359. اگر يکي از صحرانشين‌ها براي پيدا کردن منزل و چراگاه حيوانش سفر کند، چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، نماز او شکسته است و احتياط مستحب جمع بين شکسته و تمام است.
مسئله 1360. اگر صحرانشين براي زيارت يا حج يا تجارت و مانند اين‌ها سفر کند، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
شرط هفتم. شغل نبودن سفر
مسئله 1361. شغل او سفر يا در سفر نباشد، بنابراين شتردار، راننده، خلبان، چوبدار، کشتيبان، بازرس، پرستار سيّار و مانند اين‌ها، اگرچه براي بردن ابزار منزل خود مسافرت کنند، بايد نماز را تمام به‌جا آورند؛ ولي در سفر اول در صورتي که طول نکشد، نمازشان شکسته است.
مسئله 1362. کسي که شغل او سفر است، اگر براي کار ديگري مانند زيارت يا حج مسافرت کند، بايد نماز را شکسته اقامه کند؛ ولي اگر راننده‌اي اتومبيل خود را براي زيارت کرايه دهد و خودش نيز زيارت کند، بايد نماز را تمام به‌جا آورد.
مسئله 1363. کساني که راهنماي حجّ و مدير کاروان حجّاج و مانند آن هستند، چنانچه شغل يا مقدّمۀ شغل آنان سفر باشد، بايد نماز را تمام بگزارند و اگر شغل يا مقدّمۀ شغل آنان سفر نباشد، بايد شکسته به‌جا آورند.
مسئله 1364. کسي که در بخشي از سال شغلش سفر است - مانند راننده‌اي که فقط در تابستان يا زمستان اتومبيل خود را کرايه مي‌دهد - بايد در سفري که مشغول به کارش هست، نماز را تمام اقامه کند و به احتياط مستحب، هم شکسته، هم تمام به‌جا آورد.
مسئله 1365. در کثير السّفر لازم نيست که انسان سفرهاي متعدّد داشته باشد، بلکه يک سفر طولاني که بيشتر سال را فرا گيرد، مثل سفرهاي متعدّد است، پس همين‌که بگويند فلاني راننده است يا شغلش سفر يا در سفر است، اگرچه در يک سفر طولاني و بدون تکرار و تعدّد باشد، کافي است.
مسئله 1366. راننده و دوره گردي که به صورت رسمي در دو سه فرسخي شهر رفت و آمد مي‌کند، چنانچه اتفاقي سفر هشت فرسخي برود، بايد نماز را شکسته انجام دهد.
مسئله 1367. کسي که شغلش سفر است، يا سفر مقدّمۀ شغل اوست، يا بسيار سفر مي‌کند، اگر ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند، چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد، يا بدون قصد بماند، بايد در سفر اوّلي که پس از ده روز مي‌رود، در صورتي که طول نکشد، نماز را شکسته به‌جا آورد.
مسئله 1368. کسي که شغلش سفر است، يا سفر مقدّمۀ شغل اوست، يا فراوان سفر مي‌کند، اگر در غير وطن خود با قصد اقامت ده روز بماند، در سفر اوّلي که پس از ده روز مي‌رود، در صورت طولاني نبودن آن، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1369. کسي که شغلش سفر است، يا سفر او بيش از ماندن در وطن يا محل اقامت است، اگر شک کند که در وطن يا در جاي ديگر ده روز مانده يا نه، بايد نماز را تمام به‌جا آورد.
مسئله 1370. کسي که در شهرها سياحت مي‌کند و براي خود وطني اختيار نکرده، بايد نماز را تمام به‌جا آورد.
مسئله 1371. کسي که شغلش سفر نيست، اگر براي مثال، در شهري جنسي دارد که براي حمل آن سفرهاي پي‌درپي مي‌کند، در صورتي که سفر او بيش از ماندن در وطن يا محل اقامت باشد، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1372. کسي که از وطنش صرف نظر کرده، تا وقتي که وطن ديگري براي خود اختيار نکرده، اگر عنواني که سبب تمام بودن نماز است - مانند شغل بودن سفر، کثير السفر بودن يا خانه به دوشي - بر او صدق نکند، بايد در مسافرت شکسته نماز بگزارد.
شرط هشتم. به حد ترخص رسيدن
در سفر به حد ترخّص برسد؛ يعني از وطنش يا جايي که قصد کرده که ده روز در آنجا بماند، به قدري دور شود که ديوار شهر را در صورت هموار بودن نبيند و صداي اذان آن را بدون بلندگو نشنود؛ ولي بايد در هوا، غبار يا چيز ديگري نباشد که از ديدن ديوار و شنيدن اذان جلوگيري کند و لازم نيست به قدري دور شود که مناره‌ها و گنبدها را نبيند؛ يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلکه همين قدر که ديوارها به صورت کامل معلوم نباشد، کافي است.
مسئله 1373. کسي که به سفر مي‌رود اگر به جايي برسد که اذان را نشنود، ولي ديوار شهر را ببيند، يا ديوارها را نبيند و صداي اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز به‌جا آورد، به احتياط واجب بايد هم شکسته، هم تمام به‌جا آورد.
مسئله 1374. اگر کسي بدون قصد سفر، تا حدّ ترخّص رفته و از آنجا قصد سفر کرده، با شروع حرکت از آن محل، به صورتي که نزد عرف بگويند سفرش را آغاز کرده، بايد شکسته نماز بگزارد و در اين صورت، خروج از حدّ ترخّص آن محل، اعتباري ندارد ‌و آغاز مسافت شرعي را هم بايد از نقطه حرکت حساب کرد؛ همچنين اگر در جايي بود که نه وطن او بود، نه قصد ماندن ده روز را در آنجا داشت، نه سي و يک روز با ترديد در آنجا مانده بود، در همان حال، نمازش در آن محل، تمام بود، مثل اينکه در پي گمشده‌اي بدون قصد سفر به آنجا رسيده بود و از آنجا قصد سفر کرد، خروج از حدّ ترخّص آن محل اعتباري ندارد، بلکه با آغاز عرفي مسافت شرعي، نمازش را شکسته اقامه مي‌کند.
مسئله 1375. مسافري که به وطنش برمي‌گردد، با ديدن ديوار وطن و شنيدن صداي اذان آن، بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ ولي مسافري که مي‌خواهد ده روز در محلي بماند، با ديدن ديوار آنجا و شنيدن صداي اذان آن، نماز را تأخير بيندازد، تا به منزل برسد؛ يا به احتياط واجب نماز را هم شکسته، هم تمام به‌جا آورد.
مسئله 1376. هرگاه شهر يا روستايي در بلندي باشد که از دور ديده شود، يا به قدري گود باشد که اگر انسان کمي دور شود، ديوار آن را نبيند، کسي که از آنجا مسافرت مي‌کند، وقتي به اندازه‌اي دور شود که اگر آن شهر يا روستا در زمين هموار بود، ديوارش از آنجا ديده نمي‌شد، بايد نماز خود را شکسته انجام دهد؛ نيز اگر پستي و بلندي خانه‌ها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظۀ معمول را بنمايد.
مسئله 1377. در شهرهاي بزرگي مثل تهران، همين‌که نزد عرف صدق کند که شخص در آن شهر زندگي مي‌کند، مي‌تواند در نواحي مختلف شهر رفت و آمد کند و حکم مسافر را ندارد.
مسئله 1378. اگر از محلي مسافرت کند که خانه و ديوار ندارد، وقتي به جايي برسد که اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نمي‌شد، بايد نماز را شکسته به‌جا آورد.
مسئله 1379. اگر به قدري دور شود که نداند صدايي را که مي‌شنود صداي اذان است، يا صداي ديگري، بايد نماز را شکسته اقامه کند؛ ولي اگر صداي اذان را بشنود و کلمات آن را تشخيص ندهد، بايد تمام نماز بگزارد.
مسئله 1380. اگر کسي يقين پيدا کند که به حد ترخّص رسيده و نماز را شکسته به‌جا آورد و سپس معلوم شود در وقتي که نماز مي‌گزارد، به حدّ ترخّص نرسيده بود، بايد نماز را دوباره اقامه کند و اگر يقين کند که به حد ترخّص نرسيده و نماز را تمام به‌جا آورد و سپس معلوم شود که به حدّ ترخّص رسيده بود، بايد شکسته نماز بگزارد و اگر وقت گذشته، نماز را مطابق وظيفه‌اش در هنگام فوت آن اقامه کند. همين حکم براي بازگشت به وطن نيز جاري است.
مسئله 1381. اگر به قدري دور شود که اذان خانه‌هاي آخر شهر را نشنود، ولي اذان شهر را که به صورت رايج در جاي بلند مي‌گويند بشنود، نبايد شکسته نماز بگزارد.
مسئله 1382. اگر به جايي برسد که اذان شهر را - که به صورت رايج در جاي بلند مي‌گويند - نشنود، ولي اذاني را که در جاي خيلي بلند يا با بلندگو مي‌گويند بشنود، بايد نماز را شکسته اقامه کند.
مسئله 1383. اگر چشم يا گوش نمازگزار يا صداي اذان، غير معمولي باشد، بايد در محلي نماز را شکسته اقامه کند که چشم متوسط ديوار خانه‌ها را نبيند و گوش متوسط صداي اذان معمولي را نشنود.
مسئله 1384. اگر بخواهد در محلي نماز بگزارد که شک دارد به حد ترخّص رسيده يا نه، بايد نماز را تمام به‌جا آورد و هنگام بازگشت اگر شک کند که به حد ترخّص رسيده يا نه، بايد شکسته انجام دهد و در موارد مشتبه، بايد يا آنجا نماز نگزارد؛ يا هم شکسته، هم تمام نماز بگزارد.
موارد قطع سفر
چند چيز است که سفر را قطع مي‌کند و بايد نماز را تمام به‌جا آورد.
يکم. رسيدن به وطن
مسئله 1385. مسافري که در بين سفر از وطن خود عبور مي‌کند، وقتي به جايي برسد که ديوار وطن خود را ببيند و صداي اذان آن را بشنود، بايد نماز را تمام اقامه کند.
مسئله 1386. مسافري که در مسير سفر به وطنش رسيده، تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را تمام به‌جا آورد؛ ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و برگردد، وقتي به جايي برسد که ديوار وطن خود را نبيند و صداي اذان آن را نشنود، بايد شکسته نماز بگزارد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم