احکام شرعی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی
آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

رساله توضیح المسائل آيت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

مسائل اجتهاد و تقليد مسائل طهارت انواع آب ها آب مطلق و مضاف آب قليل آب جاري آب باران آب چاه احکام آب ها احکام تَخَلّي (ادرار و مدفوع کردن) اسْتِبْراء برخي کارهاي مستحب در تخلّي برخي کارهاي مکروه درتخلّي نجاسات و مطهّرات نجاسات 1 و 2. ادرار و مدفوع 3. مني 4. مردار 5. خون 6 و 7 . سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11. عرق شتر نجاست خوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاي پاک احکام نجاسات نجس کردن قرآن خوردن و آشاميدن چيز نجس و خريد و فروش و عاريه دادن آن مطهّرات 1. آب 2. زمين 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. کم شدن دو سوم آب انگور 7. انتقال (تبدّل) 8. اسلام 9. تَبَعيَّت 10. برطرف شدن عين نجاست 11. استِبراء حيوان نجاست خوار 12. غائب شدن مسلمان راه ثابت شدن طهارت احکام ظرف ها امور مربوط به وضو افعال وضو وضوي ارتماسي دعاهاي مستحب هنگام وضو گرفتن شروط وضو احکام وضو موارد لزوم وضو موارد بطلان وضو احکام وضوي جبيره امور وابسته به غسل غسل هاي واجب يکم. غسل جنابت احکام جنابت کارهاي حرام بر جنب کارهاي مکروه بر جنب چگونگي غسل غسل ترتيبي غسل ارتماسي احکام غسل کردن دوم، سوم و چهارم. غسل خون هاي سه گانه 1. استحاضه اقسام استحاضه احکام استحاضه 2. حيض احکام حائض اقسام حائض يک. صاحب عادت وقتيه و عدديه دو. صاحب عادت وقتيه سه. صاحب عادت عدديه چهار. مُضْطَرِبه پنج. مُبْتَدِئه شش. ناسِيه احکام متفرقه حيض 3. نفاس پنجم. غسل مسّ ميّت ششم. غسل ميّت احکام محتضر احکام پس از مرگ احکام غسل، کفن، نماز و دفن ميّت احکام غسل ميّت احکام کفن ميّت احکام تحنيط احکام نماز ميّت شيوۀ نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احکام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب امور مرتبط به تيمّم موارد هفت گانه تيمّم يکم. ممکن نبودن تهيۀ آب به اندازه وضو يا غسل دوم. دسترسي نداشتن به آب به سبب دشواري بيش از حدّ سوم. ترس از ضرر چهارم. نياز به آب براي حفظ جان پنجم. نياز به آب براي تطهير ششم. نداشتن آب مباح هفتم. فرصت نداشتن براي وضو يا غسل صحيح بودن تيمم به برخي از اجزاي زمين شروط چيزهاي مورد تيمم يکم. پاک بودن دوم. مباح بودن مستحبات و مکروهات تيمّم چگونگي تيمّم احکام تيمّم مسائل نماز مقدمه در اهميت نماز نمازهاي واجب نمازهاي واجب شبانه روز وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهايي که بايد به ترتيب انجام شود نماز مستحب احکام نماز مستحبي وقت نافله هاي شبانه روز احکام قبله پوشانيدن بدن در نماز شروط لباس نمازگزار شرط يکم: پاک بودن شرط دوم: مباح بودن شرط سوم: از اجزاي مردار نبودن شرط چهارم: از اجزاي حيوان حرام گوشت نبودن شرط پنجم: طلابافت نبودن شرط ششم: ابريشم خالص نبودن موارد عدم لزوم طهارت در لباس يا بدن نمازگزار امور ثواب دار در لباس نمازگزار امور کم کنندۀ ثواب در لباس نمازگزار شروط مکان نمازگزار شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مکان هاي مستحب بودن نماز مکان هاي کراهت نماز احکام مسجد کراهت برخي از کارها در مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه موارد سقوط اذان موارد سقوط اذان و اقامه امور واجب در نماز احکام نيّت احکام تکبيرة الاحرام احکام قيام (ايستادن) امور مستحب در حال ايستادن نماز احکام قرائت امور مستحب در قرائت نماز امور مکروه در قرائت نماز احکام رکوع مستحبات رکوع احکام سجود تنها موارد صحيح بودن سجده بر آن ها امور مستحب در سجده امور مکروه در سجده سجدۀ واجب قرآن سجدۀ شکر احکام تشهّد و سلام احکام ترتيب نماز احکام موالات احکام قنوت احکام تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله مُبْطِلات نماز برخي مکروهات در نماز موارد جواز شکستن نماز واجب انواع شک در نماز شک هاي باطل شک هاي بي اعتبار يکم. شک بعد از محل دوم. شک پس از سلام سوم. شک پس از وقت چهارم. کَثِيرُ الشک (کسي که بسيار شک مي کند) پنجم. شک امام و مأموم ششم. شک در نماز مستحبّي شک هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو شيوۀ سجدۀ سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده کم يا اضافه کردن اجزاء و کم کردن شروط نماز نماز مسافر شرط يکم. کمتر از هشت فرسخ شرعي نبودن مسافت شرط دوم. قصد هشت فرسخ داشتن از آغاز سفر شرط سوم. برنگشتن از قصد خود در بين راه شرط چهارم. نگذشتن از وطن پيش از رسيدن به هشت فرسخ شرط پنجم. سفر براي کار حرام نبودن شرط ششم. صحرانشين و گردشگر بيابان نبودن شرط هفتم. شغل نبودن سفر شرط هشتم. به حد ترخص رسيدن موارد قطع سفر يکم. رسيدن به وطن احکام وطن دوم. قصد ماندن ده روز سوم. ماندن سي روزِ ترديدي احکام متفرقه سفر نماز قضا نماز قضاي پدر و مادر نماز جماعت شروط نماز جماعت شرط يکم. نبودن حائل شرط دوم. بلندتر نبودن جاي امام شرط سوم. رعايت فاصله ميان امام و مأموم شرط چهارم. عقب تر بودن مأموم از امام شروط امام جماعت احکام جماعت برخي امور مستحب در نماز جماعت برخي امور مکروه در نماز جماعت نماز آيه شيوه نماز آيه نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز مسائل روزه تعريف روزه اقسام روزه نيّت روزه وقت نيّت روزه يوم الشک چيزهاي باطل کننده روزه يکم. خوردن و آشاميدن دوم. آميزش سوم. استمناء چهارم. دروغ بستن به خدا و پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله پنجم. رسانيدن غبار غليظ به حلق ششم. فرو بردن سر در آب هفتم. بقاي عمدي بر جنابت خواب جُنُب هشتم. اِماله کردن نُهم. قي کردن عمدي احکام افطار عمدي و سهوي احکام افطار اجباري حکم روزه مستحب با فرض روزه واجب امور مکروه براي روزه دار قضا و کفّاره انواع کفّاره موارد قضادارِ کفاره ندار و برخي موارد قضاندارِ بي کفاره احکام روزۀ قضا موارد واجب نبودن روزه 1. مسافران 2. بيماران 3. زنان باردار و شيرده 4. کودکان 5. سالخوردگان 6. ديوانه و بيهوش احکام روزهٴ مسافر و بيمار آدابي دربارهٴ روزه و ماه رمضان انکار وجوب روزه و ترک آن ثابت شدن اول ماه مسائل خمس وجوب خمس تعلق خمس به مال، بدون اشتراط به بلوغ و مانند آن متولّي خمس موارد خمس يکم: غنائم نصاب غنائم جنگي حکم اموالِ گروه هاي منحرف در حال جنگ با نظام اسلامي حکم مال انتقالي غير معتقد به خمس دوم: معدن مصاديق معدن شروط استخراج کننده معدن در خمس عدم شرطيت مباشرت در استخراج معدن ديون مالي کافر در معدن و غير آن نصاب معدن حکم چند نوع مواد معدني از يک معدن صورت هاي معادن خالص طلا انفال بودن معادن سوم: گنج (کنز) تعريف گنج نصاب گنج مصاديق گنج اشياي به دست آمده از شکم حيوانات خريده شده اشياي به دست آمده از شکم ماهي هاي پرورشي خمس گنج پس از کسر هزينه ها چهارم: غواصي در دريا مصاديق غوص نصاب غوص گوهرهاي بيرون ريخته از دريا تعاقب يد غوّاصان در گوهر شرط نبودن قصد حيازت در غوص يافتن گوهر در شکم حيوانِ غواصي شده کسر هزينه هاي غوّاصي گوهر به دست آمده از ساحل گوهرهاي به دست آمده از کشتي غرق شده حکم معدن غوّاصي شده عنبر دريايي و نصاب آن اجتماع دو عنوان خمسي و نصاب آن پنجم: مال حلال مخلوط به حرام صورت هاي مال حلال مخلوط به حرام بيشتر بودن مال حرام معيّن از خمس مال مجهول المالک پيدا شدن مالک مال پس از خمس بيشتر يا کمتر بودن مال حرام از خمس مخلوط شدن سهوي خمس با دو عنوان شخصيت حقوقي بودن مالک مال خمس مال حرام تصرف شده خريدن مال متعلق خمس از غير معتقد به خمس ششم: زميني که کافر ذمي از مسلمان بخرد شروط و محدوده خمس کافر ذمي خمس زمين تبادلي چندباره ميان کافر ذمي و مسلمان خمس زمين مبادله شده در فرض اسلام ذمي هفتم: درآمدهاي کسب (ارباح مکاسب) زمان تعلق خمس خمس انواع درآمدها خمس مهريه خمس مال ميّت خمس در خمس فروش مال متعلّق خمس بخشيدن مال خمس دار درآمدهاي مال بي خمس خمس ميوه درخت محاسبه کسب هاي چندگانه خمس سود معلّق خمس سرمايه مبدأ سال خمسي محاسبه قبل و بعد از سال استثناي هزينه ها ابزار ماندني صرفه جويي يا تبرّع در هزينه خمس درآمد بانوان هزينه بدون استفاده وفات در بين سال خمسي هزينه سفر حج استثناي اقساط وام و خسارت ها متعلق خمس، عين يا ذمّه و تصرف در آن خمس مطلق درآمد عدم تکرار خمس عدم لزوم پرداختن خمس از عين مال مورد تعلّق خمس موارد مصرف خمس شروط موارد مصرف مصداق سيادت حکم سادات واجب النفقه جابه جايي خمس و هزينه آن پرداختن قيمت مال و بريء الذمّه شدن مصاديق انفال مسائل زکات موارد وجوب زکات شروط واجب شدن زکات نصاب زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نِصاب نقره زکات شتر، گاو و گوسفند نِصاب شتر نصاب گاو نِصاب گوسفند موارد مصرف زکات اوصاف مستحقّ زکات نيّت زکات احکام متفرقه زکات زکات فطره حلال بودن زکات فطره فطره مهمان مصرف زکات فطره شروط مصرف کننده فطره به سادات نيّتِ فطره زمان پرداختن زکات فطره جابه جايي زکات فطره زکات فطرهٴ نانخوران دولت مسائل خريد و فروش شروط خريدار و فروشنده شروط کالا و بهاي آن احکام نقد و نسيه معامله سَـلف شروط معاملهٴ سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره موارد به هم زدن معامله (خيار) احکام خيار مسائل متفرّقه خريد و فروش مسائل اجاره تعريف اجاره شيوهٴ اجاره شروط دو طرف اجاره اجاره دوم شروط مال مورد اجاره شروط منافع مال مورد اجاره اجاره بها ضمان در اجاره لزوم عقد اجاره ويراني مورد اجاره مرگ يکي از دو طرف اجاره استفتائات احکام تقليد احکام طهارت معناي طهارت معصومان عليهم السلام پاکي عرق جنب از حلال پاکي الکل صنعتي غساله آب قليل راه هاي ثبوت نجاست حکم رطوبت پس از ادرار و استبراء احکام وضو احکام غسل احکام ميّت احکام نماز وقت نماز لباس نمازگزار قبله نمازهاي يوميه اذان و اقامه قيام قرائت سجده تشهد قنوت آداب نماز نماز جمعه نماز قضا نماز استيجاري مسائل متفرّقه نماز احکام نماز مسافر بلاد کبيره کثير السفر حدّ ترخّص حدّ مسافت سفر شغلي توطن تبعيت از همسر در سفر و محلّ سکنا احکام نماز جماعت نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبي صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز جماعت در ادارات نماز روز عيد غدير احکام اعتکاف احکام روزه روزه استيجاري استهلال احکام خمس خمس هزينه زندگي خمس هديه (هِبه) حقوق خانوادهٴ شهدا خمس منزل مسکوني خمس وديعه منزل اجاره اي خمس پس انداز براي مؤونه خمس جهيزيه خمس مهريه خمس سرمايه خمس کسب زن خمس شهريه خمس وام خمس سپرده حج حکم خمس سود سپرده‏ها خمس منفعت کسب حسابرسي خمس کسر خمس هاي پرداخت شده کسر بدهي از خمس تصرف در مال غير مخمّس مصرف خمس اجازه مصرف خمس رفت و آمد با کسي که خمس نمي دهد حکم فقهي سيّد احکام مضاربه احکام خريد و فروش احکام کسب هاي حرام شطرنج و قمار موسيقي رقص و دست زدن مجسمه سازي ريش تراشي کار کردن مسلمان تحت مديريت غير مسلمان احکام رهن و اجاره احکام ازدواج و محرميت شرط ضمن عقد مهريه ازدواج موقّت ازدواج با فِرق اسلامي نفقه سبب هاي محرميت مسائل متفرقه ازدواج احکام طلاق احکام غصب احکام لقطه احکام وقف تغيير کاربري وقف مسائل متفرقه وقف احکام مسجد اجاره و فروش اموال مسجد تخريب و بازسازي مسجد احکام خوردني ها و مصرفي ها لقمه حرام مصرف انرژي مصرف سيگار احکام ذبح ذبح با استيل احکام صيد احکام وصيت و ارث احکام وکالت احکام ضمانت ضمانت پزشک ضمانت دانشجوي پزشکي ضمانت شرکت پست ديون مالي خسارت هاي آبرويي احکام جهاد احکام حدود و ديات سقط جنين قتل مجرم نابالغ قتل مرتد حکم اشاعه ويروس کشنده ديه قتل شِبه عمد مقتولي که از فرقه ها باشد ديه زن اجراي حد در اماکن عمومي زندان احکام شهادت احکام حجاب و پوشش تعزير تارک حجاب بستن کراوات احکام نگاه مسائل جديد خدمات فرقه ها انتخابات تذهيب قرآن حقوق تأليف و نشر احکام بانک ها و صندوق هاي قرض الحسنه واگذاري حق وامگيري پرداخت دَيْن با لحاظ تورّم پرداخت غرامت در تأخير دَيْن مسائل مربوط به شهرداري احکام تشريح تغيير جنسيت احکام عزاداري احکام امدادرساني در حوادث ترجيح در امدادرساني بستگي نجات بعضي بر مرگ ديگري تصرف در مال ديگري براي نجات انساني لمس و نگاه اضطراري امدادگر به نامحرم احکام اهل کتاب ازدواج با اهل کتاب طهارت اهل کتاب ذبيحه و غذاي اهل کتاب

زکات شتر، گاو و گوسفند

زکات شتر، گاو و گوسفند
مسئله 2129. زکات شتر، گاو و گوسفند، غير از شرط‌هاي ذکرشده، دو شرط ديگر نيز دارد: 1. حيوان در تمام سال بيکار باشد و اگر در تمام سال يکي دو روز کار کرده باشد، زکات آن واجب است. 2. در مدت سال از علف بيابان بچرد، پس اگر تمام سال يا مقدار درخور اعتنايي از آن را از علف چيده‌شده، يا از زراعتي که مالک خصوصي دارد، بچرد، به‌گونه‌اي‌که نتوان دربارۀ آن حيوان گفت بيابانچر است، زکات ندارد.
مسئله 2130. اگر مالک براي شتر، گاو و گوسفند خود چراگاهي را که کسي نکاشته بخرد يا اجاره کند، هرچند دام‌هاي او در بيابان مي‌چرند، بيابانچر نيستند، زيرا در ملک خصوصي چرا دارند، ازاين‌رو وجوب زکات آن‌ها مشکل است، گرچه مطابق احتياط است و اگر براي چراندن در آن باج بدهد، بايد زکات را بپردازد.
نِصاب شتر
مسئله 2131. شتر دوازده نصاب دارد: يکم. پنج شتر که زکات آن يک گوسفند است و تا آمار شتر به اين اندازه نرسد، زکات ندارد. دوم. ده شتر که زکات آن دو گوسفند است. سوم. پانزده شتر که زکات آن سه گوسفند است. چهارم. بيست شتر که زکات آن چهار گوسفند است. پنجم. بيست و پنج شتر که زکات آن پنج گوسفند است. ششم. بيست و شش شتر که زکات آن يک شتر است که داخل سال دوم شده باشد. هفتم. سي و شش شتر که زکات آن يک شتر است که داخل سال سوم شده باشد. هشتم. چهل و شش شتر که زکات آن يک شتر است که داخل سال چهارم شده باشد. نهم. شصت و يک شتر که زکات آن يک شتر است که داخل سال پنجم شده باشد. دهم. هفتاد و شش شتر که زکات آن دو شتر است که داخل سال سوم شده باشد.
يازدهم. نود و يک شتر که زکات آن دو شتر است که داخل سال چهارم شده باشد. دوازدهم. صد و بيست و يک شتر و بيش از آن که بايد چهل، چهل حساب کند و براي هر چهل شتر يک شتري بپردازد که داخل سال سوم شده باشد؛ يا پنجاه، پنجاه حساب کند و براي هر پنجاه شتر يک شتري بپردازد که داخل سال چهارم شده باشد؛ يا با چهل و پنجاه حساب کند؛ ولي در هر صورت، بايد به گونه‌اي حساب کند که چيزي نماند؛ يا اگر چيزي مي‌ماند، از نه شتر بيشتر نباشد؛ براي مثال، اگر 140 شتر دارد، بايد براي صد شتر، دو شتري که داخل سال چهارم شده و براي چهل شتر، يک شتر ماده‌اي که داخل سال سوم شده، بپردازد و در صورت نداشتن شتر ماده، شتر نر در سن خاص کافي است و اگر آن نيز مقدور نبود، قيمت آن پرداخت شود.
مسئله 2132. زکات ما بين دو نصاب واجب نيست، پس اگر شمار شترهايي که دارد، از نصاب يکم که پنج شتر است بگذرد، تا به نصاب دوم که ده شتر است نرسيده، فقط بايد زکات پنج شتر را بپردازد. همين‌گونه است در نصاب‌هاي بعد.
نصاب گاو
مسئله 2133. گاو و گاوميش دو نصاب دارد: 1. سي رأس؛ يعني اگر شمار گاو به سي رأس رسيد، چنانچه ديگر شروط ذکرشده را داشته باشد، مالک بايد يک گوساله‌اي که داخل سال دوم شده باشد، زکات بپردازد. 2. چهل رأس که زکات آن، يک گوسالۀ ماده‌اي است که داخل سال سوم شده باشد؛ امّا زکات بين سي و چهل رأس واجب نيست؛ براي مثال، کسي که سي و نه رأس گاو دارد، فقط بايد زکات سي رأس آن‌ها را بپردازد؛ نيز اگر آمار گاو او از چهل رأس بيشتر باشد، تا به شصت گاو نرسيده، فقط بايد زکات چهل رأس آن را بپردازد و پس از آنکه به شصت - يعني دو برابر نصاب يکم - رسيد، بايد دو گوساله‌اي که داخل سال دوم شده بپردازد.
همچنين هرچه بالا رود، بايد سي، سي حساب يا چهل، چهل، يا با سي و چهل حساب کند و زکات آن را به روشي که ذکر شده بپردازد؛ ولي بايد به گونه‌اي حساب کند که چيزي نماند؛ يا اگر چيزي ‌ماند، از نُه رأس بيشتر نباشد؛ براي مثال، اگر هفتاد رأس گاو دارد، بايد به حساب سي و چهل محاسبه کند و براي سي ‌رأس آن، زکات سي‌تا و براي چهل رأس آن، زکاتِ چهل‌تا را بپردازد، چون اگر به سي رأس حساب کند، ده رأس آن زکات نداده مي‌ماند؛ ولي در جايي که رعايت اين جهت ممکن نيست - مانند آنکه پنجاه گاو داشته باشد - به احتياط چهل را معيار قرار دهد، اگرچه ده تا اضافه مي‌آيد.
نِصاب گوسفند
مسئله 2134. گوسفند پنج نصاب دارد: يکم. چهل که زکات آن، يک گوسفند است و تا عدد آن‌ها به چهل نرسد، زکات ندارد. دوم. صد و بيست و يک که زکات آن، دو گوسفند است. سوم. دويست و يک که زکات آن، سه گوسفند است. چهارم. سيصد و يک که زکات آن، چهار گوسفند است. پنجم. چهارصد و بيش از آن، که بايد آن‌ها را صدتا صدتا حساب کند و براي هر صد رأس آن‌ها يک گوسفند بپردازد و لازم نيست زکات را از خود گوسفندها بپردازد، بلکه اگر گوسفند ديگري بدهد، يا مطابق قيمت گوسفند پول بپردازد، کافي است؛ ولي اگر بخواهد جنس ديگر بپردازد، در صورتي بي‌اشکال است که براي فقرا بهتر باشد، اگرچه لازم نيست.
مسئله 2135. زکات ما بين دو نصاب واجب نيست، پس اگر آمار گوسفندهاي کسي از نصاب يکم که چهل است بيشتر باشد، تا به نصاب دوم که صد و بيست و يک است نرسيده، فقط بايد زکات چهل رأس آن را (که زکات مجموع آن‌ها شمرده مي‌شود) بپردازد و بيش از آن لازم نيست؛ همچنين است در نصاب‌هاي بعدي.
مسئله 2136. زکات شتر، گاو و گوسفندي که به مقدار نصاب برسد واجب است؛ چه همۀ آن‌ها نر باشند يا مادّه؛ يا برخي نر و بعضي مادّه باشند.
مسئله 2137. در حکم زکات، گاو و گاوميش يک جنس حساب مي‌شوند و شتر عربي و غير عربي يک جنس است؛ همچنين بز، ميش و شيشک (برّه) در زکات با هم فرقي ندارند.
مسئله 2138. اگر براي زکات، گوسفند مي‌پردازد، بايد داخل سال دوم شده باشد و چنانچه بز مي‌پردازد، بايد داخل سال سوم شده باشد.
مسئله 2139. اگر قيمت گوسفندي که مالک آن را براي زکات مي‌پردازد، مختصري از گوسفندان خوب او کمتر باشد، ولي با قيمت گوسفندهاي متوسط او همسان باشد، اشکالي ندارد. البته بهتر است گوسفندي را که قيمت آن از تمام گوسفندهايش بيشتر است بپردازد؛ همچنين است در گاو و شتر.
مسئله 2140. اگر چند نفر با هم شريکباشند، هر کدام آنان که سهمش به نصاب يکم رسيده، بايد زکات آن را بپردازد و بر کسي که سهم او کمتر از نصاب يکم است، زکات واجب نيست.
مسئله 2141. اگر يک نفر در چند جا گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد و روي هم به اندازۀ نصاب باشند، بايد زکات آن‌ها را بپردازد.
مسئله 2142. اگر گاو، گوسفند و شتري که دارد، مريض و معيوب هم باشند، بايد زکات آن‌ها را بپردازد.
مسئله 2143. اگر گاو، گوسفند و شتري که دارد، همه مريض يا معيوب يا پير باشند، مي‌تواند زکات را از خود آن‌ها بپردازد؛ ولي چنانچه همه سالم و بي‌عيب و جوان باشند، نمي‌تواند زکات آن‌ها را از بيمار، معيوب يا پير بپردازد، بلکه اگر برخي از آن‌ها سالم و بعضي بيمار و دسته‌اي معيوب و دستۀ ديگر بي‌عيب و مقداري پير و بخشي جوان باشند، به احتياط مستحب، براي زکات آن‌ها از سالم و بي‌عيب و جوان بپردازد.
مسئله 2144. اگر پيش از تمام شدن ماه يازدهم گاو و گوسفند و شتري را که دارد با چيز ديگر معاوضه کند، يا نصابي را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس تبديل کند - براي مثال، چهل گوسفند بپردازد و چهل گوسفند ديگر بگيرد - احتياط واجب، پرداخت زکات آن‌هاست.
مسئله 2145. کسي که بايد زکات گاو، گوسفند و شتر را بپردازد، اگر زکات آن‌ها را از مال ديگرش بپردازد، تا وقتي آمار آن‌ها از نصاب کم نشده، همه ساله بايد زکات را بپردازد و چنانچه از خود آن‌ها بدهد و از نصاب يکم کمتر شوند، زکات بر او واجب نيست؛ براي مثال، کسي که چهل گوسفند دارد، اگر از مال ديگرش زکات آن‌ها را بپردازد، تا وقتي که گوسفندهاي او از چهل کم نشده، همه ساله بايد يک گوسفند بپردازد و اگر از خود آن‌ها بدهد، تا زماني که به چهل نرسيده، زکات بر او واجب نيست.
مسئله 2146. مالک مي‌تواند زکات مال خود را در هشت مورد صرف کند:
1. فقير و او کسي است که مخارج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد. کسي که صنعت يا مِلک يا سرمايه‌اي دارد که مي‌تواند به تدريج مخارج سال خود را به دست آورد، فقير نيست.
2. مسکين و او، کسي است که هزينه زندگي او سخت‌تر از فقير تأمين مي‌شود.
3. کسي که از طرف امام عليه‌السلام يا نايب امام عليه‌السلام مأمور گردآوري و نگهداري زکات است و به حساب آن رسيدگي مي‌کند و آن را به امام عليه‌السلام يا نايب او يا به فقرا مي‌رساند.
4. کافراني که با پرداختن زکات به آنان به دين اسلام گرايش مي‌يابند؛ يا در جنگ به مسلمانان کمک مي‌کنند.
5. خريداري برده‌ها و آزاد کردن آنان.
6. بدهکاري که نمي‌تواند دَين خود را بپردازد.
7. سبيل الله؛ يعني کاري که مانند ساختن مسجد، منفعت عمومي ديني دارد و ساختن پل و اصلاح راه که سود آن به همه مسلمانان مي‌رسد و آنچه براي اسلام سودمند است، به هر صورت که باشد.
8. ابن‌السبيل؛ يعني مسافر در سفر مانده‌اي که محتاج شده است. احکام اين‌ها در مسائل آينده ذکر خواهد شد.
مسئله 2147. به احتياط واجب، فقير و مسکين بيش از هزينۀ سال خود و افراد تحت تکفّلش را از زکات نگيرد و اگر مقداري پول يا جنس دارد، تنها به اندازۀ کسري مخارج يک سالش زکات بگيرد.
مسئله 2148. کسي که مخارج سالش را داشته، اگر مقداري از آن را صرف کند و سپس شک کند که آنچه مانده به اندازۀ مخارج سال او هست يا نه، نمي‌تواند زکات بگيرد.
مسئله 2149. صنعتگر، کارگر، مالک يا تاجري که درآمد او از هزينۀ سالش کمتر است، مي‌تواند براي کسري مخارجش زکات بگيرد و لازم نيست که ابزار کار يا ملک يا سرمايۀ خود را به مصرف مخارج برساند.
مسئله 2150. فقيري که خرج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، اگر خانه‌اي دارد که ملک اوست و در آن نشسته، يا وسيله نقليه دارد، چنانچه بدون اين‌ها نتواند زندگي کند - اگرچه براي حفظ آبرويش باشد - مي‌تواند زکات بگيرد؛ همچنين است وسايل خانه، ظرف، لباس تابستاني و زمستاني و امکانات مورد نياز که آن‌ها را ندارد و به آن‌ها نياز دارد، مي‌تواند از زکات خريداري کند.
مسئله 2151. فقيري که يادگيري صنعت براي او مشکل نيست، بايد آن را بياموزد و با گرفتن زکات زندگي نکند؛ ولي تا وقتي مشغول آموختن است، مي‌تواند زکات بگيرد.
مسئله 2152. فقيري که مي‌تواند کسب کند و هزينه خود و افراد تحت تکفّلش را تهيّه نمايد، ولي از روي تنبلي اقدام نمي‌کند، جايز نيست زکات بگيرد و شخص فقيري که کسب، مانع ادامۀ تحصيل اوست، در هيچ صورتي نمي‌تواند از سهم فقرا زکات بگيرد و در صورتي که تحصيل بر او واجب عيني يا کفايي بوده و تحصيل او منفعت عمومي داشته باشد مي‌تواند از سهم في سبيل الله دريافت کند.
مسئله 2153. به کسي که درگذشته فقير بوده و مي‌گويد فقيرم، تا وقتي که گمان بر خلاف حاصل نشود، مي‌توان زکات پرداخت کرد.
مسئله 2154. کسي که مي‌گويد فقيرم و درگذشته فقير نبوده، يا معلوم نيست فقير بوده يا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پيدا شود که فقير است، يا افراد مورد اعتماد خبر دهند که او فقير است، مي‌توان به او زکات پرداخت.
مسئله 2155. کسي که بايد زکات بپردازد، چنانچه از فقيري طلبکار باشد، مي‌تواند طلبي را که از او دارد، زکات حساب کند.
مسئله 2156. اگر فقيرِ بدهکار بميرد و ترکه‌اي که براي بدهکاري او کفايت کند نداشته باشد، مي‌توان بدهکاري او را براي زکات حساب کرد.
مسئله 2157. زکاتي را که شخص به فقير مي‌پردازد، لازم نيست به او بگويد که زکات است، بلکه اگر فقير خجالت بکشد، مستحبّ است به گونه‌اي که دروغ نشود، به اسم پيشکش بپردازد؛ ولي بايد قصد زکات کند.
مسئله 2158. اگر به خيال اينکه کسي فقير است، به او زکات بپردازد و سپس بفهمد فقير نبوده، يا از روي ندانستن مسئله به کسي که مي‌داند فقير نيست زکات بپردازد، کافي نيست؛ چنانچه چيزي را که به او پرداخته باقي باشد، مي‌تواند از او بگيرد و بايد آن يا عوضش را به مستحقّ بپردازد و اگر از بين رفته باشد، چنانچه کسي که آن چيز را گرفته نمي‌دانسته که زکات است، ضامن نيست و اگر مي‌دانسته يا احتمال مي‌داده که زکات است، مي‌توان عوض آن را از او گرفت و به مستحقّ پرداخت؛ ولي چنانچه به غير عنوان زکات داده، نمي‌تواند چيزي از او بگيرد و بايد از مال خودش زکات را به مستحقّ بپردازد و در تمام صورت‌ها مي‌تواند از مال خودش زکات را بپردازد و از گيرنده زکات مطالبه نکند.
مسئله 2159. کسي که بدهکار است و نمي‌تواند بدهي خود را بپردازد، اگرچه هزينۀ سال خود را داشته باشد، مي‌تواند براي پرداخت قرض خود زکات بگيرد؛ ولي بايد مالي را که قرض کرده، در معصيت خرج نکرده باشد؛ يا اگر در معصيت هزينه کرده، از آن معصيت توبه کرده باشد که در اين صورت از سهم فقرا مي‌توان به او پرداخت.
مسئله 2160. اگر به کسي که بدهکار است و نمي‌تواند بدهي خود را بپردازد، از سهم بدهکاران زکات بدهد و سپس بفهمد قرض را در معصيت مصرف کرده، چنانچه آن بدهکار فقير باشد، مي‌تواند آنچه را به او داده، از سهم فقرا به عنوان زکات حساب کند؛ ولي اگر چيزي را که گرفته در شرابخواري يا به صورت آشکارا در معصيت صرف کرده و از معصيت خود توبه نکرده، به احتياط واجب، بايد چيزي را که به او پرداخته، براي زکات حساب نکند.
مسئله 2161. کسي که بدهکار است و نمي‌تواند بدهي خود را بپردازد، اگرچه فقير نباشد، شخص بدهکارِ زکات مي‌تواند طلبي را که از او دارد، زکات حساب کند.
مسئله 2162. مسافري که خرجي او تمام شده، يا وسيله نقليه‌اش از کار افتاده، يا اموالش به سرقت رفته، چنانچه سفر او معصيت نباشد و نتواند با قرض کردن يا فروختن چيزي خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقير نباشد، مي‌تواند زکات بگيرد؛ ولي اگر بتواند در جاي ديگر با قرض کردن يا فروختن چيزي هزينۀ سفر خود را فراهم کند، فقط به مقداري که به آنجا برسد، مي‌تواند زکات بگيرد.
مسئله 2163. مسافري که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، پس از آنکه به وطنش رسيد، اگر چيزي از زکات اضافه آمده باشد، در صورتي که بدون دشواري نتواند بقيّه را به صاحب مال، يا وکيل، يا نايب او برساند، بايد آن را به حاکم شرع بپردازد و زکات بودن آن را اعلام کند.
موارد مصرف زکات
اوصاف مستحقّ زکات
مسئله 2164. کسي که از غير سهم کارگزاران زکات و سهم گرايش به اسلام و کمک به جهاد ديني زکات مي‌گيرد، بايد شيعۀ دوازده امامي باشد و اگر شيعه بودن کسي از راه شرعي ثابت شود و به او زکات بپردازد و زکات تلف شود و سپس معلوم گردد که شيعه نبوده، واجب است احتياطاً دوباره زکات بپردازد.
مسئله 2165. اگر طفل يا ديوانه‌اي از شيعه فقير باشد، کسي که زکات مي‌پردازد، مي‌تواند زکات را به وليّ او تحويل دهد، تا به مصرف او برساند، به قصد اينکه آنچه را مي‌پردازد ملک طفل يا ديوانه باشد.
مسئله 2166. اگر به وليّ طفل يا ديوانه دسترسي ندارد، مي‌تواند خودش يا به دست فردي امين، زکات را به مصرف طفل يا ديوانه برساند و بايد هنگامي که زکات را به مصرف آنان مي‌رساند، نيّت زکات کند.
مسئله 2167. به فقيري که فقر او ثابت شده، مي‌توان زکات داد، هرچند گدايي مي‌کند؛ ولي به کسي که زکات را در معصيت مصرف مي‌کند، نمي‌توان زکات داد.
مسئله 2168. کسي که آشکارا معصيت کبيره انجام مي‌دهد، به احتياط واجب، به او زکات نپردازند.
مسئله 2169. به کسي که بدهکار است و نمي‌تواند بدهي خود را بپردازد، اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد - مانند فرزند، همسر، پدر و مادر - مي‌توان زکات پرداخت، تا بدهي خود را بپردازد؛ ولي اگر زن براي هزينۀ زندگي خود قرض کرده باشد، شوهر نمي‌تواند بدهي او را از زکات بپردازد، بلکه اگر کس ديگري هم که مخارج او بر انسان واجب است، براي هزينۀ زندگي خود قرض کند، به احتياط واجب، بدهي او را از زکات نپردازد.
مسئله 2170. انسان نمي‌تواند مخارج کساني را که مثل اولاد، خرجشان بر او واجب است، از زکات بپردازد؛ ولي ديگران مي‌توانند به آنان زکات بپردازند.
مسئله 2171. اگر انسان زکات را به پسرش بپردازد تا خرج زن و خدمتکار خود کند، اشکال ندارد.
مسئله 2172. اگر پسر به کتاب‌هاي علمي ديني احتياج داشته باشد، پدر مي‌تواند براي خريدن آن‌ها به او زکات بپردازد.
مسئله 2173. پدر مي‌تواند به پسرش زکات بپردازد، تا براي خود زن بگيرد. پسر هم مي‌تواند براي آنکه پدرش زن بگيرد، زکات خود را به او بپردازد.
مسئله 2174. به زني که شوهرش هزينۀ او را مي‌پردازد و زني که شوهرش مخارج او را نمي‌پردازد، ولي زن مي‌تواند بدون دشواري از او هزينه را دريافت کند، نمي‌توان زکات پرداخت.
مسئله 2175. زني که به عقد موقّت کسي درآمده، اگر فقير باشد، شوهرش يا ديگري مي‌تواند به او زکات بپردازد؛ ولي اگر شوهرش در ضمن عقد موقّت شرط کند که مخارج او را بپردازد، يا به سبب ديگري پرداختن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتي که بتواند مخارج آن زن را بپردازد، يا زن بدون دشواري بتواند هزينه را از او دريافت کند، نمي‌توان به آن زن زکات پرداخت.
مسئله 2176. زن مي‌تواند به شوهر فقير خود زکات بپردازد، اگرچه شوهر، زکات را صرف هزينه خود آن زن کند.
مسئله 2177. سيّد مي‌تواند از سيّد زکات بگيرد، چنان‌که غير سيّد مي‌تواند از سيّد زکات دريافت کند؛ ليکن سيّد نمي‌تواند از غير سيّد زکات بگيرد؛ ولي اگر خمس و وجوه ديگر، مخارج او را کفايت نکند و از گرفتن زکات ناچار باشد، مي‌تواند از غير سيّد زکات بگيرد؛ ولي به احتياط واجب، اگر ممکن باشد، فقط به مقداري بگيرد که براي مخارج روزانه‌اش ناچار است.
مسئله 2178. مراد از صدقه واجب که پرداخت آن از غيرِ سادات به سادات حرام است، زکات اموال زَکَوي (غلّات چهارگانه و اَنعام سه‌گانه) و زکات فطره است؛ اما برخي صدقه‌هايي که پرداختن آن واجب است - مانند مجهول‌المالک که صدقه دادن (تصدّق) آن واجب است - نيز صدقه‌هاي مستحب را مي‌توان به سادات پرداخت.
مسئله 2179. کسي که معلوم نيست سيّد است يا نه، و ادعاي سيادت ندارد، مي‌توان به او زکات پرداخت.
نيّت زکات
مسئله 2180. زکات‌دهنده بايد زکات را به عنوان زکات و به قصد قربت، يعني براي انجام دادن فرمان خداي عالم بپردازد و اگر، هم زکات مال بر او واجب شده است، هم زکات فطره، بايد در نيّت معيّن کند که آنچه را مي‌پردازد، زکات مال است يا زکات فطره؛ ولي اگر مثلاً زکات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نيست معيّن کند چيزي را که مي‌پردازد، زکات گندم است يا زکات جو.
مسئله 2181. کسي که زکات چند مال بر او واجب شده، اگر به مقدار کافي از مالي به عنوان زکات بپردازد و نيّت هيچ کدام آن‌ها را نکند و برابر عادت وي به قسم خاص برنگردد، ذمّه او تبرئه مي‌شود و کافي است.
مسئله 2182. اگر کسي را وکيل کند که زکات مال او را بپردازد، چنانچه وکيل هنگام پرداختن زکات به فقير، به نيابت از مالک نيّت زکات کند، کافي است، چنان‌که نيّت مستمر مالک تا زمان رسيدن زکات به فقير کفايت مي‌کند، هرچند وکيل غفلت کند.
مسئله 2183. اگر مالک يا وکيل او بدون قصد قربتْ زکات را به فقير بپردازند و پيش از آنکه آن مال از بين برود، خود مالک، با قصد قربت نيّت زکات کند، زکات حساب مي‌شود.
مسئله 2184. اگر کسي بدون قصد تفصيلي قربت، زکات را به فقير پرداخت و آن مال از بين رفت، کفايت مي‌کند، چون زکاتْ واجب عبادي است و قصد قربت، هرچند به صورت ارتکازي و اجمالي باشد، کافي است. البته اگر در صورت التفاتْ هيچ‌گونه قصد قربت نداشت، به احتياط واجب، بايد دوباره بپردازد.
مسئله 2185. مسلماني که مُستبصر (شيعه) شد، عباداتي که موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد، مگر زکات که سهم فقير آن را بايد به فقير شيعه بپردازد؛ ولي اگر از آغاز، آن را به فقير شيعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
مسئله 2186. در حال غيبت، دادن زکات به مجتهد جامع الشّرايط مانند دادن زکات به امام معصوم علیه السلام کفايت مي‌کند و در صورت مطالبه، احتياط واجب، پذيرش است.
مسئله 2187. کسي که زکات را به ميل خود نمي‌پردازد، حاکم شرع مي‌تواند به اجبار از او دريافت کند و احتساب آن به عنوان زکات، وقتي است که حاکم شرع با قصد عنوان، نيز با نيّت قربت، به مصرف برساند.
احکام متفرقه زکات
مسئله 2188. هنگام جدا کردن گندم و جو از کاه و وقت خشک شدن خرما و انگور، انسان بايد زکات را به فقير بپردازد؛ يا از مال خود جدا کند و زکات طلا، نقره، گاو، گوسفند و شتر را پس از تمام شدن ماه دوازدهم بايد به فقير بپردازد؛ يا از مال خود جدا کند؛ ولي پس از جدا کردن اگر منتظر فقير معيّني باشد، يا بخواهد به فقيري بپردازد که از جهتي برتري دارد، مي‌تواند دادن زکات را به انتظار او تأخير اندازد.
مسئله 2189. زکات گندم، جو، خرما، کشمش، طلا و نقره را مي‌توان از خود آن‌ها پرداخت و مي‌توان قيمت آن را حساب کرد؛ همچنين است در زکات شتر، گاو و گوسفند؛ و اگر قيمت را مي‌پردازد، بنا بر احتياط واجب بايد پول نقد بپردازد، مگر گيرنده رضايت داشته باشد. معيار قيمت، زمان پرداختن زکات به مستحقّ است.
مسئله 2190. کسي که مي‌تواند زکات را به مستحقّ برساند، اگر نپردازد و با کوتاهي او از بين برود، بايد عوض آن را بپردازد.
مسئله 2191. اگر زکات را از خود مال کنار بگذارد، مي‌تواند در بقيّه آن تصرّف کند و چنانچه از مال ديگرش کنار بگذارد، مي‌تواند در تمام مال تصرّف کند.
مسئله 2192. انسان نمي‌تواند زکاتي را که کنار گذاشته، براي خود بردارد و چيز ديگري به‌جاي آن بگذارد.
مسئله 2193. اگر از زکاتي که کنار گذاشته منفعتي ببرد - مثلاً گوسفندي که براي زکات گذاشته برّه بياورد - مال مستحق زکات است.
مسئله 2194. اگر وقتي که زکات را کنار مي‌گذارد مستحقي حاضر باشد، بهتر است زکات را به او بپردازد، مگر کسي را در نظر داشته باشد که دادن زکات به او از جهتي بهتر است.
مسئله 2195. اگر با عين مالي که براي زکات کنار گذاشته براي خودش تجارت کند، معامله‌اي فضولي و نيازمند اجازه حاکم شرع است و در صورت اجازه، اصل مال و سود آن، براي مستحق زکات است.
مسئله 2196. اگر پيش از آنکه زکات بر او واجب شود، چيزي به عنوان زکات به فقير بپردازد، زکات حساب نمي‌شود و پس از آنکه زکات بر او واجب شد، اگر کالايي را که به مستحقِ دريافتِ زکات پرداخته از بين نرفته باشد و آن مستحق هم به استحقاق باقي باشد، مي‌تواند کالاي پرداخت‌شدۀ به او را زکات حساب کند.
مسئله 2197. فقيري که مي‌داند زکات بر شخص پرداخت‌کننده آن واجب نشده، اگر چيزي را به عنوان زکات از او بگيرد و نزد فقير تلف شود، ضامن است، پس بعد از وجوب زکات، اگر آن فقير به فقر خود باقي باشد، شخص مکلّف به پرداخت زکات مي‌تواند قيمت چيزي را که به فقير پرداخته، به عنوان زکات حساب کند.
مسئله 2198. فقيري که نمي‌داند زکات بر پرداخت کننده آن واجب نشده، اگر چيزي را به عنوان زکات از او بگيرد و پيش او تلف شود، ضامن نيست و شخص مکلف به پرداخت زکات نمي‌تواند عوض آن را زکات حساب کند.
مسئله 2199. مستحبّ است زکات گاو، گوسفند و شتر را به فقيرهاي آبرومند بپردازد و در پرداختن زکات، خويشان خود را بر ديگران و اهل علم و کمال را بر غير آنان، و کساني را که اهل سؤال (درخواست) نيستند، بر اهل سؤال مقدّم بدارد؛ ولي اگر پرداختن زکات به فقيري از جهت ديگري بهتر باشد، مستحبّ است زکات را به او بپردازد.
مسئله 2200. بهتر است زکات را آشکار، و صدقۀ مستحبّي را مخفيانه بپردازد.
مسئله 2201. اگر در شهر کسي که مي‌خواهد زکات بپردازد، مستحقي نباشد و نتواند زکات را به مصرف ديگري هم که براي آن معيّن شده برساند، چنانچه اميد نداشته باشد که بعداً مستحقّ پيدا کند، بايد زکات را به شهر ديگر ببرد و به مصرف زکات برساند؛ ولي مخارج بردن به آن شهر به عهدۀ خود اوست و اگر زکات بدون تفريط تلف شود، ضامن نيست.
مسئله 2202. اگر در شهر خودش مستحقّ پيدا شود، مي‌تواند زکات را به شهر ديگر ببرد؛ ولي مخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بپردازد و اگر زکات تلف شود، ضامن است، هرچند کوتاهي نکرده باشد، مگر آنکه به اجازه حاکم شرع برده باشد.
مسئله 2203. اجرت وزن و پيمانه کردن گندم، جو، کشمش و خرمايي را که براي زکات مي‌پردازد، بنا بر احتياط واجب با مالک است.
مسئله 2204. کسي که 2 مثقال و 15 نخود نقره يا بيشتر، زکات بدهکار است، بنا بر احتياط واجب نمي‌تواند کمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره به يک فقير بپردازد؛ نيز اگر غير نقره چيز ديگري - مانند گندم و جو - بدهکار باشد و قيمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره هم برسد، بنا بر احتياط واجب نمي‌تواند به يک فقير کمتر از آن بپردازد.
مسئله 2205. مکروه است انسان از مستحقّ درخواست کند که زکاتي را که از او گرفته به او بفروشد؛ ولي اگر مستحقّ بخواهد چيزي را که گرفته پس از تعيين قيمت، آن را بفروشد، کسي که زکات را به او پرداخته، در خريدن آن بر ديگران مقدّم است.
مسئله 2206. کسي که مالک حدّ نصاب طلا يا نقره بوده و چند سال بر آن گذشته و زکات آن را نپرداخته است، در صورتي که زکات فعلي آن را پرداخت کند، کافي است.
مسئله 2207. اگر شک کند زکاتي را که بر او واجب بوده پرداخته يا نه، بايد زکات را بپردازد، هرچند شک او براي زکات سال‌هاي گذشته باشد.
مسئله 2208. فقير و حاکم شرع نمي‌توانند زکات را به کمتر از مقدار آن صلح کنند؛ يا چيزي را گران‌تر از قيمت آن براي زکات قبول کنند؛ يا زکات را از مالک بگيرند و به او ببخشند؛ ولي کسي که زکات بسياري بدهکار است و فقير شده و نمي‌تواند زکات را بپردازد و اميد هم ندارد که دارا شود، چنانچه بخواهد توبه کند، فقير و حاکم شرع مي‌توانند زکات را از او بگيرند و به او ببخشند.
مسئله 2209. انسان مي‌تواند از زکات، قرآن يا کتاب ديني يا کتاب دعا بخرد و وقف کند، اگرچه بر اولاد خود و بر کساني وقف کند که خرج آنان بر او واجب است؛ نيز مي‌تواند توليت زکات وقف‌شده را براي خود يا اولاد خود قرار دهد.
مسئله 2210. انسان نمي‌تواند از زکات، املاکي بخرد و بر اولاد خود يا بر کساني که مخارج آنان بر او واجب است، وقف کند که سود آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
مسئله 2211. با اذن حاکم شرع مي‌توان از زکات ملکي خريد و بر يکي از مصرف‌هاي زکات وقف کرد، تا درآمد آن به مصرف خاص وقف برسد.
مسئله 2212. مستحق زکات مي‌تواند براي رفتن به حجّ، زيارت و مانند اين‌ها زکات بگيرد و اگر فقيري به اندازۀ خرج سالش زکات گرفته باشد، نمي‌تواند از سهم فقرا براي زيارت و مانند آن زکات بگيرد؛ اما از سهم سبيل الله مانعي ندارد.
مسئله 2213. اگر مالکْ فقيري را وکيل کند که زکات مال او را بپردازد، چنانچه آن فقير احتمال دهد که قصد مالک اين بوده که خود آن فقير از زکات برندارد، نمي‌تواند چيزي از آن را براي خودش بردارد و اگر يقين يا اطمينان داشته باشد که قصد مالک اين نبوده، براي خودش هم مي‌تواند بردارد.
مسئله 2214. اگر فقير شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره را به عنوان زکات بگيرد، چنانچه شرط‌هايي که براي واجب شدن زکات بيان شد، در آن‌ها جمع شود، بايد زکات آن‌ها را بپردازد.
مسئله 2215. اگر دو نفر در مالي که زکات آن واجب شده با هم شريکباشند و يکي از آنان زکات قسمت خود را بپردازد و سپس مال را قسمت کنند، چنانچه بداند شريکش زکات سهم خود را نپرداخته، تصرّف او در سهم خودش هم اشکال دارد.
مسئله 2216. کسي که خمس يا زکات بدهکار است و کفّاره و نذر و مانند اين‌ها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همۀ آن‌ها را بپردازد، اگر مالي که خمس يا زکات آن واجب شده، از بين نرفته باشد، بايد خمس و زکات آن‌ها را بپردازد و چنانچه از بين رفته باشد، مي‌تواند خمس يا زکات را بپردازد؛ يا کفّاره، نذر، قرض و مانند اين‌ها را ادا يا توزيع کند. البته مناسب است ضروري‌ترين نيازها را مقدّم بدارد.
مسئله 2217. کسي که خمس يا زکات بدهکار است و نذر، کفاره و مانند اين‌ها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بميرد و مال او براي همۀ آن‌ها کافي نباشد، چنانچه مالي که خمس و زکات آن واجب شده از بين نرفته باشد، بايد خمس يا زکات را بپردازند و ماندۀ مال او را به چيزهاي ديگري که بر او واجب است، قسمت کنند و اگر مالي که خمس و زکات آن واجب شده از بين رفته باشد، مي‌تواند مال او را به خمس، زکات، قرض، نذر و مانند اين‌ها قسمت کند؛ براي مثال، اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بيست تومان به کسي بدهکار است و همۀ مال او سي تومان است، بايد بيست تومان براي خمس و ده تومان به دَيْن او بپردازند. مناسب است ضروري‌ترين نيازها را نيز ترجيح دهد.
مسئله 2218. کسي که مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نکند مي‌تواند براي معاش خود کسب کند، چنانچه تحصيل آن علم، بر او واجب يا مستحبّ باشد، مي‌توان به وي زکات پرداخت و اگر تحصيل آن علم واجب يا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
مسئله 2219. کساني که مشغول فراگرفتن علم واجب يا عمل واجب ديگري هستند، مي‌توانند از زکات استفاده کنند.
مسئله 2220. مال مجهول‌المالک را بايد به فقيه جامع الشرايط که نايب امام معصوم علیه السلام است، پرداخت کرد؛ يا به اذن او صدقه داد.
مسئله 2221. مال پيدا شده (لقطه) را بايد معرّفي و اعلان کرد و در صورت نااميد شدن از شناسايي صاحب مال، مي‌توان از طرف صاحب آن صدقه داد.
مسئله 2222. کسي که مي‌داند مبلغي به فردي بدهکار است و بيش از آن را شک دارد و طلبکار را هم نمي‌شناسد، آن مبلغ متيقّن، حکم مجهول‌المالک را دارد؛ يعني بايد آن را به حاکم شرع بپردازد؛ يا به اذن او صدقه بدهد.
زکات فطره
مسئله 2223. کسي که هنگام مغرب شب عيد فطر بالغ، عاقل و هوشيار است و فقير و بندۀ ديگري نيست، بايد براي خود و کساني که نانخور او هستند، زکات فطره بپردازد.
مسئله 2224. مقدار زکات فطره براي هر نفر حدود سه کيلو گندم، جو، برنج، خرما، کشمش و مانند آن‌ها؛ يا قيمت آن‌هاست که در هر مکاني، قيمت خاص خود را دارد.
مسئله 2225. کسي که مخارج سال خود و کساني را که در خرج او هستند ندارد و کسب و حرفه‌اي نيز ندارد تا بتواند هزينۀ سال خود و عائله‌اش را از آن راه بگذراند، فقير است و پرداختن زکات فطره بر او واجب نيست.
مسئله 2226. کسي که هنگام مغرب شب عيد فطر ديوانه باشد، زکات فطره بر او واجب نيست.
مسئله 2227. اگر کودک پيش از مغرب يا مقارن آن بالغ شود، يا ديوانه عاقل شود، يا فقير بي‌نياز گردد، چنانچه شروط وجوب زکات فطره را دارا باشد و نانخور ديگري نباشد، بايد فطريّه بپردازد.
مسئله 2228. کسي که حقوق‌بگير است و تا ظهر روز عيد حقوقش را نگرفته و پولي براي پرداختن زکات فطره ندارد، قرض کردن بر او واجب نيست، هرچند اگر قرض کرده و زکات فطره را ادا کند، صحيح است. البته اگر قرض نکرده باشد، پس از دريافت حقوق بايد زکات فطره را بپردازد.
حلال بودن زکات فطره
مسئله 2229. کسي که با مال حرام مانند ربا، رِشا، اختلاس و...، عائله يا مهمان را غذا مي‌دهد، واجب است که با مال حلال، زکات فطره خود و همه آن‌ها را بپردازد.
فطره مهمان
مسئله 2230. فرض‌هاي فطرۀ مهمان چنين است: 1. اگر مهمان و ميزبان هردو فقير باشند، زکات فطره بر هيچ‌کدام واجب نيست. 2. چنانچه ميزبان غني و مهمان فقير باشد، زکات فطره مهمانِ فقير بر ميزبان واجب است.3. اگر ميزبان فقير و مهمان غني باشد، زکات فطره بر ميزبان واجب نيست و بر مهمان واجب است که احتياطاً زکات فطره خود را بپردازد. 4. هرگاه ميزبان و مهمان هردو غني باشند و ميزبان زکات فطره را نپردازد، بر مهمان واجب نيست که زکات فطره خود را بپردازد، زيرا آن که زکات فطره بر او واجب شده با نپرداختنش معصيت کرده است و بر مهمان هم اصلاً واجب نشده است، هرچند احتياط اين است که مهمان زکات فطره خود را بپردازد و احتياط کامل، آن است که برائت ذمّۀ کسي را که زکات بر او واجب شده، نيّت بکند. 5.زکات فطرۀ شخصي که اول مغرب شب عيد (نه غروب آن) نانخور کسي شود - چه با رضايت او وارد شود، يا بدون رضايت وي - بر او واجب است. صِرف خوردن نان ميزبان در شب عيد فطر، کافي نيست، بلکه بايد نانخور او حساب شود، بنابراين مهماني که فقط افطار کسي را مي‌خورد و نانخور او شمرده نمي‌شود، فطريّۀ او بر ميزبان واجب نيست.
مسئله 2231. زکات فطرۀ مهماني که بعد از مغرب شب عيد فطر وارد مي‌شود، بر صاحب‏خانه واجب نيست، اگرچه پيش از مغرب او را دعوت کرده و در خانه وي هم افطار کند.
مصرف زکات فطره
مسئله 2232. اگر زکات فطره را به يکي از هشت مصرفي که براي زکات مال گفته شد برسانند کافي است؛ ولي به احتياط مستحب، فقط به فقراي شيعه بپردازند.
مسئله 2233. اگر طفل شيعه‏اي فقير باشد، انسان مي‏تواند فطره را به مصرف او برساند؛ يا با پرداختن به وليّ طفل، ملک طفل کند.
شروط مصرف کننده
مسئله 2234. فقيري که فطره به او مي‏پردازند، لازم نيست عادل باشد؛ ولي به احتياط واجب به شرابخوار و کسي که آشکارا معصيت کبيره مي‏کند، فطره نپردازند؛ نيز به کسي که فطره را در معصيت مصرف مي‏کند، نبايد فطره بپردازند.
مسئله 2235. مستحب است در دادن زکات فطره، خويشانِ فقير خود را بر ديگران مقدّم بدارد؛ سپس همسايگان فقير را؛ آن‌گاه اهل علم فقير را؛ ولي اگر ديگران از جهتي برتري داشته باشند، مستحب است که آن‌ها را مقدّم بدارد.
مسئله 2236. اگر کسي بگويد فقيرم، نمي‏توان به او فطره داد، مگر آنکه اطمينان حاصل شود؛ يا از ظاهر حالش گمان پيدا شود که فقير است؛ يا انسان بداند قبلاً فقير بوده است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم