احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

احكام سر بريدن و شكار حيوانات

احكام سر بريدن و شكار حيوانات
اشاره
«مسألۀ 3176» اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه بعد گفته مى شود سر ببرند - چه وحشى باشد و چه اهلى - بعد از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، ولى چهارپايى كه انسان با آن نزديكى كرده و حيوانى كه نجاستخوار شده و به دستورى كه در شرع معيّن شده آن را استبراء نكرده اند، بعد از سربريدن هم گوشت آن حلال نيست.
«مسألۀ 3177» حيوان حلال گوشت وحشى مانند آهو، كبك، بُز كوهى و حيوان حلال گوشتى كه اهلى بوده و بعد وحشى شده، مثل گاو و شتر اهلى كه فرار كرده و وحشى شده اند، اگر به دستورى كه بعد گفته مى شود آنها را شكار كنند، پاك و حلالند؛ ولى حيوان حلال گوشت اهلى مانند گوسفند و مرغ خانگى و حيوان حلال گوشت وحشى كه تربيت و اهلى شده است، با شكار كردن پاك و حلال نمى شود.
«مسألۀ 3178» حيوان حلال گوشت وحشى در صورتى با شكار كردن پاك و حلال مى شود كه بتواند فرار كند يا پرواز نمايد؛ بنابر اين بچّۀ آهو كه نمى تواند فرار كند و بچّۀ كبك كه نمى تواند پرواز نمايد، با شكار كردن پاك و حلال نمى شود و اگر آهو و بچّۀ آن را كه نمى تواند فرار كند با يك تير شكار نمايند، آهو حلال مى شود و بچّۀ آن حرام است.
«مسألۀ 3179» حيوان حلال گوشتى كه مانند ماهى خون جهنده ندارد، اگر به خودىِ خود بميرد پاك است، ولى گوشت آن را نمى شود خورد.
«مسألۀ 3180» حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده ندارد، مانند مار، با سر بريدن
حلال نمى شود، ولى مردۀ آن پاك است.
«مسألۀ 3181» سگ و خوك به واسطۀ سربريدن و شكار كردن پاك نمى شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است و اگر حيوان حرام گوشتى را كه مانند گرگ و پلنگ درنده و گوشتخوار است، به دستورى كه گفته مى شود سر ببرند يا با تير و مانند آن شكار كنند، پاك است ولى گوشت آن حلال نمى شود و اگر با سگ شكارى آن را شكار كنند، پاك شدن بدن آنها هم اشكال دارد.
«مسألۀ 3182» فيل، خرس، بوزينه، موش و نيز حيواناتى كه مانند مار و سوسمار در داخل زمين زندگى مى كنند، اگر خون جهنده داشته باشند و به خودىِ خود بميرند، نجس مى باشند.
«مسألۀ 3183» اگر از شكم حيوان زنده، بچّۀ مرده اى بيرون آيد يا آن را بيرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.
دستور سر بريدن حيوانات (ذبح)
«مسألۀ 3184» دستور سر بريدن حيوان آن است كه چهار رگ بزرگ گردن آن - يعنى: «ناى (راه نفس)»، «مِرى (راه غذا)» و دو شاهرگ حيوان - را از زير بر آمدگى گلو به طور كامل ببرند و اگر آنها را بشكافند، كافى نيست.
«مسألۀ 3185» اگر بعضى از چهار رگ را ببرند و صبر كنند تا حيوان بميرد و بعد بقيّه را ببرند، فايده ندارد بلكه اگر به اين مقدار هم صبر نكنند، ولى به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند - اگرچه پيش از جان دادن حيوان بقيّۀ رگها را ببرند - اشكال دارد.
«مسألۀ 3186» اگر گرگ گلوى گوسفند را به طورى پاره كند كه از چهار رگى كه در گردن است و بايد بريده شود چيزى باقى نماند، آن حيوان حرام مى شود؛ ولى اگر مقدارى از گردن را بكند وچهار رگ باقى باشد يا جاى ديگر بدن را بكند، در صورتى كه گوسفند زنده باشد و به دستورى كه گفته مى شود سرِ آن را ببرند، حلال و پاك مى باشد.
«مسألۀ 3187» حرام است كه پيش از بيرون آمدن روح، سرِ حيوان را از بدن آن
جدا كنند، ولى با اين عمل حيوان حرام نمى شود و بنابر احتياط واجب پيش از بيرون آمدن روح، پوست حيوان را نكنند و مغز حرام را كه در تيرۀ پشت است نبرند.
شرايط سر بريدن حيوان (ذبح)
«مسألۀ 3188» سر بريدن حيوان پنج شرط دارد:
اوّل: كسى كه سر حيوان را مى برد - مرد باشد يا زن - بايد مسلمان باشد و اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نكند و بچّه مسلمان هم اگر مميّز باشد، يعنى خوب و بد را بفهمد، مى تواند سر حيوان را ببرد.
دوم: سرِ حيوان را با كارد تيز ببرند و كارد بايد از فلزى باشد كه معمولاً با آن چاقو مى سازند؛ ولى چنانچه پيدا نشود و به گونه اى باشد كه اگر سر حيوان را نبرند مى ميرد، با چيز تيزى كه چهار رگ آن را جدا كند، مانند شيشه و سنگ تيز، مى شود سر آن را بريد.
سوم: در هنگام سر بريدن، جلوى بدن حيوان بايد رو به قبله باشد و كسى كه مى داند بايد رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حيوان را رو به قبله نكند، حيوان حرام مى شود؛ ولى اگر فراموش كند يا مسأله را نداند يا قبله را اشتباه كند يا نداند قبله كدام طرف است يا نتواند حيوان را رو به قبله كند، اشكال ندارد.
چهارم: وقتى كه مى خواهد سر حيوان را ببرد يا كارد به گلويش بگذارد، به نيّت سر بريدن نام خدا را ببرد و همين قدر كه بگويد: «بسم الله» كافى است و اگر بدون قصدِ سر بريدن نام خدا را ببرد، آن حيوان پاك نمى شود و گوشت آن هم حرام است، ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد، اشكال ندارد.
پنجم: حيوان بعد از سر بريدن حركتى بكند، اگرچه مثلاً چشم يا دُم خود را حركت دهد يا پاى خود را به زمين بزند تا معلوم شود زنده بوده است.
«مسألۀ 3189» براى رو به قبله كردن حيوان در حال ذبح، كيفيّت خاصّى معتبر نيست و فرقى نمى كند كه حيوان را به جانب راست يا چپ بخوابانند يا سر پا نگاه دارند، ولى بايد به گونه اى باشد كه بگويند رو به قبله است.
«مسألۀ 3190» در ذِبح كننده «اختيار» شرط نيست، پس اگر كسى از روى اكراه ولى با مراعات شرايط شرعى حيوان را ذبح كند، حلال و پاك است؛ همچنين لازم نيست بردن نام خدا از نظر ذبح كننده واجب باشد، پس اگر كسى معتقد به وجوب آن نباشد اما هنگام ذبح به قصد ذبح نام خدا را بر زبان جارى كند، كافى است.
«مسألۀ 3191» گفتن «بسم اللّه» توسّط شخص ديگرى غير از ذبح كننده و يا توسط ضبط صوت و نظاير آن كافى نيست.
«مسألۀ 3192» سر بريدن حيوان با دستگاه هايى كه اخيراً متداول شده، در صورتى كه شرايط شرعى - مانند رو به قبله بودن، بسم اللّه گفتن و غير آن - رعايت شود، جايز است و لازم نيست براى هر كدام «بسم اللّه» بگويد، بلكه اگر هنگام زدن دكمه و گفتن «بسم اللّه» ذبح چند حيوان را قصد كند و «بسم اللّه» را به قصد آنها بگويد، همۀ آنها حلال مى شوند، به شرط آن كه همۀ آنها عرفاً در يك زمان باشند؛ ولى اگر به تدريج و با فاصله ذبح شوند، بايد براى هر كدام يك «بسم اللّه» گفته شود.
«مسألۀ 3193» گوشت ها يا مرغ هاى سر بريده اى كه از كشورهاى غير اسلامى وارد مى شوند، محكوم به نجاست و حرمت و مردارند، مگر آن كه ذبح شرعى آنها ثابت شود؛ ولى گوشت هايى كه در بازار مسلمانان به فروش مى روند و احتمال داده مى شود كه به طور شرعى ذبح شده باشند، حلال و خريد و فروش آنها جايز است.
«مسألۀ 3194» بى حس كردن حيوان توسّط دستگاه يا هر وسيلۀ ديگرى قبل از ذبح، اگر به طور كامل نباشد و مانع از خروج خون متعارف از حيوان پس از سربريدن نشود، اشكال ندارد و بايد در غير حال ناچارى از وارد كردن ضربۀ گيج كننده به سر حيوان قبل از ذبح - اگر موجب اذيّت حيوان باشد - خوددارى شود، ولى موجب حرام شدن گوشت حيوان نمى شود.
دستور كشتن شتر
«مسألۀ 3195» اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد،
بايد علاوه بر رعايت پنج شرطى كه براى سربريدن حيوانات گفته شد، كارد يا چيز ديگرى را كه برنده بوده و از فلزاتى است كه معمولاً با آن كارد مى سازند، در گودى بين گردن و سينۀ آن فرو كنند.
«مسألۀ 3196» وقتى مى خواهند كارد را به گردن شتر فرو ببرند، بهتر است كه شتر ايستاده باشد؛ ولى اگر در حالى كه زانوها را به زمين زده يا به پهلو خوابيده و جلوى بدن آن رو به قبله است، كارد را در گودى گردنش فرو كنند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 3197» اگر به جاى اين كه كارد را در گودى كردن شتر فرو كنند، سر آن را ببرند يا گوسفند و گاو و مانند آنها را مثل شتر، كارد در گودى گردنشان فرو كنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است؛ ولى اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستورى كه گفته شد، كارد در گودى گردنش فرو كنند، گوشت آن حلال و بدن آن پاك است و نيز اگر كارد در گودى گردن گاو يا گوسفند يا مانند اينها فرو كنند و تا زنده است سر آن را ببرند، حلال و پاك مى باشد.
«مسألۀ 3198» اگر حيوانى سركش شود و نتوانند آن را به دستورى كه در شرع معيّن شده بكشند يا مثلاً در چاه بيفتد و احتمال بدهند كه در آنجا بميرد و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد، چنانچه با چيزى مثل شمشير كه به واسطۀ تيزى آن بدن زخم مى شود، به بدن حيوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد، حلال مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نيست، ولى بايد شرطهاى ديگرى را كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد، دارا باشد.
مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان
«مسألۀ 3199» چند چيز در سربريدن حيوانات مستحب است:
اوّل: هنگام سر بريدن گوسفند، دو دست و يك پاى آن را ببندند و پاى ديگرش را باز بگذارند و هنگام سر بريدن گاو، چهار دست و پاى آن را ببندند و دُم آن را باز بگذارند و هنگام كشتن شتر، دو دست آن را از پايين تا زانو يا تا زير بغل به يكديگر ببندند و پاهايش
را باز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سربريدن، رها كنند تا پر و بال بزند.
دوم: كسى كه حيوان را مى كُشد رو به قبله باشد. سوم: پيش از كشتن حيوان آب جلوى آن بگذارند. چهارم: كارى كنند كه حيوان كمتر اذيّت شود، مثلاً كارد را خوب تيز كنند و با عجله سر حيوان را ببرند.
«مسألۀ 3200» چند چيز در سر بريدن حيوانات مكروه است:
اوّل: آن كه كارد را پشت حلقوم فرو كنند و به طرف جلو بياورند كه حلقوم از پشت آن بريده شود. دوم: در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر آن را ببيند. سوم: در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند، ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.
چهارم: خود انسان چهارپايى را كه پرورش داده است بكشد.
احكام شكار كردن با اسلحه
«مسألۀ 3201» اگر حيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار كنند، با پنج شرط حلال مى شود و بدن آن پاك است:
اوّل: آن كه اسلحۀ شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد، يا مثل نيزه و تير، تيز باشد كه به واسطۀ تيز بودن، بدن حيوان را پاره كند و اگر به وسيلۀ دام يا چوب و سنگ و مانند اينها حيوانى را شكار كنند، پاك نمى شود و خوردن آن هم حرام است و اگر حيوانى را با تفنگ شكار كنند، چنانچه گلوله آن تيز باشد كه در بدن حيوان فرو رود و آن را پاره كند، پاك و حلال است و اگر گلوله تيز نباشد بلكه با فشار در بدن حيوان فرو رود و حيوان را بكشد يا به واسطۀ حرارتش بدن حيوان را بسوازند و در اثر سوزاندن، حيوان بميرد، پاك و حلال بودن آن اشكال دارد. دوم: كسى كه شكار مى كند بايد مسلمان يا بچّۀ مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر يا كسى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى كند حيوانى را شكار نمايد، آن شكار حلال نيست. سوم: اسلحه را به قصد شكار كردن حيوان به كار برد و اگر مثلاً جاى ديگرى را نشانه گيرى كند و اتّفافاً حيوان را بكشد، آن حيوان پاك نيست و خوردن آن هم حرام است. چهارم: در وقت به كار بردن اسلحه، نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد، شكار حلال نمى شود، ولى اگر فراموش كند، اشكال ندارد.
پنجم: وقتى به نزد حيوان برسد، مرده باشد يا اگر زنده باشد، به اندازۀ سربريدن آن وقت نباشد و چنانچه به اندازۀ سربريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد، حرام است.
«مسألۀ 3202» اگر دو نفر حيوانى را شكار كنند و يكى از آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد، يا يكى از آن دو نام خدا را ببرد و ديگرى عمداً نام خدا را نبرد، آن حيوان حلال نيست.
«مسألۀ 3203» اگر بعد از آن كه حيوانى را تير زدند، مثلاً در آب بيفتد و انسان بداند كه حيوان به واسطۀ تير خوردن و افتادن در آب جان داده، حلال نيست بلكه اگر شك كند كه فقط براى تير بوده يا نه، حلال نمى باشد.
«مسألۀ 3204» اگر با اسلحۀ غصبى يا سگ غصبى حيوانى را شكار كند، شكار حلال است و مال خود او مى شود؛ ولى گذشته از اين كه گناه كرده، بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحب آن بدهد.
«مسألۀ 3205» اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است - با شرطهايى كه در مسائل گذشته گفته شد - حيوانى را دو قسمت كنند و سر و گردن در يك قسمت بماند و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، اگر به واسطۀ همين قسمت شدن جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است و اگر حيوان زنده باشد و براى سر بريدن با آداب شرع، وقت تنگ باشد، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام و قسمتى كه سر و گردن دارد حلال است و اگر براى سر بريدن وقت باشد، آن قسمت كه در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معيّن شده ببرند حلال است، به شرط آن كه در زمان بريدن سر، زنده باشد، اگرچه در حال جان دادن باشد.
«مسألۀ 3206» اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست حيوانى را دو قسمت كند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى كه سر و گردن دارد، اگر زنده باشد و سر آن را به دستورى كه در شرع معيّن شده ببرند، حلال است، به شرط آن كه در زمان بريدن سر، زنده باشد، اگرچه در حال جان دادن باشد.
«مسألۀ 3207» اگر حيوانى را شكار كنند يا سر ببرند و بچّۀ زنده اى از شكم آن
بيرون آيد، چنانچه آن بچّه را به دستورى كه در شرع معيّن شده سر ببرند، حلال و گرنه حرام مى باشد.
«مسألۀ 3208» اگر حيوانى را شكار كنند يا سر ببرند و بچّه مرده اى را از شكم آن بيرون آورند، چنانچه خلقت آن بچّه كامل باشد و مو يا پشم در بدن آن روييده باشد، پاك و حلال است.
شكار كردن با سگ شكارى
«مسألۀ 3209» اگر سگ شكارى، حيوانِ وحشى حلال گوشتى را شكار كند، با شش شرط گوشت آن پاك و حلال است:
اوّل: سگ به گونه اى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند بايستد، ولى اگر در وقت نزديك شدن به شكار با جلوگيرى نايستد، مانعى ندارد و احتياط واجب آن است كه اگر عادت داشته باشد كه پيش از رسيدن صاحب خود شكار را بخورد، از شكار آن اجتناب كنند، ولى اگر اتّفاقاً شكار را بخورد، اشكال ندارد.
دوم: صاحبش آن را بفرستد و اگر سرِ خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار كند، خوردن آن حيوان حرام است، بلكه اگر سرِ خود دنبال شكار رود و بعد صاحب آن بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند - اگرچه به واسطۀ صداى صاحب آن شتاب كند - بنابر احتياط واجب، بايد از خوردن آن شكار خوددارى نمايند.
سوم: كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد يا بچّۀ مسلمان كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر يا كسى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى كند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.
چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد، اشكال ندارد و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد، بنابر احتياط واجب بايد از آن شكار اجتناب نمايد.
پنجم: شكار به واسطۀ زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد، پس اگر سگ شكار را خفه كند يا شكار از دويدن يا ترس بميرد، حلال نيست.
ششم: كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد يا اگر زنده باشد، به اندازۀ سر بريدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتى برسد كه به اندازۀ سر بريدن وقت باشد - مثلاً حيوان چشم يا دم خود را حركت دهد يا پاى خود را به زمين بزند - چنانچه سر حيوان را نبرد تا بميرد، حلال نيست.
«مسألۀ 3210» كسى كه سگ را فرستاده، اگر وقتى برسد كه بتواند سر حيوان را ببرد، چنانچه به نحو معمول و با شتاب كارد را بيرون آورد و وقت سر بريدن بگذرد و آن حيوان بميرد، حلال است؛ ولى اگر مثلاً به واسطۀ تنگ بودنِ غِلاف يا چسبندگى آن بيرون آوردن كارد طول بكشد و وقت بگذرد، حلال نمى شود و نيز اگر چيزى همراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد، واجب است كه از خوردن آن خوددارى كند.
«مسألۀ 3211» اگر چند سگ را براى شكار رها كنند، چنانچه همۀ آنها داراى شرايط شكار باشند، شكار حلال است؛ ولى اگر يكى از آنها داراى شرايط نباشد، شكار نجس و حرام مى شود و نيز اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى از آنها كافر باشد يا عمداً نام خدا را نگويد، آن شكار حرام است.
«مسألۀ 3212» اگر سگ را براى شكار حيوان مخصوصى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند، هر دوى آنها حلال و پاك مى باشند.
«مسألۀ 3213» اگر «باز» يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى حيوانى را شكار كند، آن شكار حلال نيست؛ ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد و به دستورى كه در شرع معيّن شده سر آن را ببرند، حلال است.
صيد ماهى
«مسألۀ 3214» اگر ماهى پولكدار را زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان بدهد، پاك و خوردن آن حلال است و چنانچه در آب بميرد، پاك است، ولى خوردن آن
حرام مى باشد و ماهى بدون پولك را اگرچه زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان بدهد، حرام است.
«مسألۀ 3215» اگر ماهى از آب بيرون بيفتد يا موج آن را بيرون بيندازد يا آب فرو رود و ماهى در خشكى بماند، چنانچه پيش از آن كه بميرد با دست يا به وسيلۀ ديگرى كسى آن را بگيرد، بعد از جان دادن، حلال است.
«مسألۀ 3216» كسى كه ماهى را صيد مى كند لازم نيست مسلمان باشد و در هنگام گرفتن، نام خدا را ببرد؛ ولى مسلمان بايد بداند كه آن را زنده گرفته و در خارج از آب جان داده است.
«مسألۀ 3217» ماهى مرده اى كه معلوم نيست آن را زنده از آب گرفته اند يا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد، حلال است و اگر در دست كافر باشد، اگرچه بگويد:
«آن را زنده گرفته ام» حرام مى باشد، مگر اين كه اطمينان حاصل شود كه راست مى گويد.
«مسألۀ 3218» خوردن ماهى زنده اشكال ندارد.
«مسألۀ 3219» اگر ماهى زنده را بريان كنند يا در بيرون آب پيش از جان دادن بكشند، خوردن آن اشكال ندارد.
«مسألۀ 3220» اگر ماهى را بيرون آب دو قسمت كنند و يك قسمت آن در حالى كه زنده است در آب بيفتد، خوردن قسمتى كه بيرون آب مانده اشكال ندارد.
صيد مَلخ
«مسألۀ 3221» اگر ملخ را با دست يا به وسيلۀ ديگرى زنده بگيرند، بعد از جان دادن، خوردن آن حلال است و لازم نيست كسى كه آن را مى گيرد مسلمان باشد و در هنگام گرفتن، نام خدا را ببرد؛ ولى اگر ملخ مرده اى در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته يا نه، اگرچه بگويد: «زنده گرفته ام»، حلال نيست مگر اين كه اطمينان حاصل شود كه راست مى گويد.
«مسألۀ 3222» خوردن ملخى كه بال در نياورده و نمى تواند پرواز كند، حرام است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم