احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

احكام محتضر و اموات

احكام محتضر و اموات
اشاره
«مسألۀ 571» مسلمانى را كه محتضر است (يعنى در حال جان دادن است، مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، احتياطاً بايد به پشت بخوابانند به گونه اى كه كف پاهاى او به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او به اين روش ممكن نباشد، بنابر احتياط واجب تا اندازه اى كه ممكن باشد بايد به اين دستور عمل كنند و چنانچه خواباندن او به اين روش به هيچ قسم ممكن نباشد، احتياطاً او را رو به قبله بنشانند و يا به پهلوى راست يا به پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند.
«مسألۀ 572» احتياط واجب آن است كه تا وقتى ميّت را از محل احتضار حركت نداده اند، رو به قبله باشد؛ ولى پس از حركت دادن او از محل احتضار، رو به قبله بودن وى واجب نيست.
«مسألۀ 573» رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است.
«مسألۀ 574» مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام عليهم السلام و ساير عقايد حقّه را به كسى كه در حال جان دادن است، به نحوى تلقين كنند كه بفهمد و نيز مستحب است مطالبى را كه گفته شد، تا وقت مرگ تكرار كنند.
«مسألۀ 575» مستحب است اين دعاها را به گونه اى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد:
«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثيٖرَ مِنْ مَعاصيٖكَ وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسيٖرَ مِنْ طاعَتِكَ، يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسيٖرَ وَيَعْفُو عَنِ الْكَثيٖرِ إقْبَلْ مِنِّى الْيَسيٖرَ وَاعْفُ عَنِّى الْكَثيٖرَ إنَّكَ أنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ أَللّهُمَّ ارْحَمْنى فَإنَّكَ رَحيٖمٌ».
«مسألۀ 576» مستحب است كسى را كه سخت جان مى دهد، اگر ناراحت نمى شود، به جايى كه نماز مى خوانده ببرند.
«مسألۀ 577» مستحب است براى راحت جان دادن محتضر، بر بالين او سوره هاى مباركۀ يس، صافّات و احزاب و آية الكرسى و آيۀ پنجاه و چهارم سورۀ اعراف و سه آيۀ آخر سورۀ بقره و بلكه هر چه از قرآن ممكن است را بخوانند.
«مسألۀ 578» تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روى شكم او و بودن شخص جُنُب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.
احكام بعد از مرگ
«مسألۀ 579» مستحب است بعد از مرگ دهان، چشمها و چانۀ ميّت را ببندند و دست و پاى او را دراز كنند و پارچه اى روى او بيندازند و اگر شب مرده است، در جايى كه مرده چراغ روشن كنند و براى تشييع جنازۀ او مؤمنين را خبر كنند و در دفن او عجله نمايند، ولى اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر كنند تا مرگ او معلوم شود و نيز اگر ميّت حامله باشد و بچّه در شكم او زنده باشد، بايد تدفين را به قدرى عقب بيندازند كه پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.
احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت
اشاره
«مسألۀ 580» غسل، كفن، نماز و دفن مسلمان، بر هر مكلّفى واجب است و اگر بعضى آن را انجام دهند، از ديگران ساقط مى شود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد، همه معصيت كرده اند.
«مسألۀ 581» اگر كسى مشغول كارهاى ميّت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند، ولى اگر او عمل را ناتمام بگذارد، بايد ديگران آن را تمام كنند.
«مسألۀ 582» اگر انسان يقين كند كه ديگرى مشغول كارهاى ميّت شده، واجب
نيست به كارهاى ميّت اقدام كند، ولى اگر شك يا گمان داشته باشد، بايد اقدام نمايد.
«مسألۀ 583» اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميّت را باطل انجام داده اند، بايد آن را دوباره انجام دهد، ولى اگر گمان داشته باشد كه باطل بوده يا شك داشته باشد كه صحيح بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد. همچنين اگر مسلمان غير امامى را هم مذهبان او طبق مذهب خود تجهيز و دفن كرده باشند، كافى است.
«مسألۀ 584» براى غسل، كفن، نماز و دفن ميّت، لازم نيست از ولىّ او اجازه بگيرند اگرچه بهتر است از او اجازه بگيرند، اما در صورتى كه ولى خود اقدام به اين كارها كرد و يا كسى را جهت انجام آن معين نمود، مخالفت با او جايز نيست.
«مسألۀ 585» ولىّ زن كه در غسل، كفن، نماز و دفن او دخالت مى كند، شوهر اوست و اگر شوهر نداشته باشد، كسى كه در زمان حيات او سرپرستى او را به عهده داشته بر ديگران در اين امر مقدم است.
«مسألۀ 586» اگر كسى بگويد من وصى يا ولىّ ميّت هستم يا ولىّ ميّت به من اجازه داده كه غسل، كفن و دفن او را انجام دهم، چنانچه اطمينان به اين ادعاى او حاصل شود و شخص ديگرى نيز چنين ادعايى نكند، انجام كارهاى ميّت با اوست؛ اما اگر شخص ديگرى نيز چنين ادعايى بكند، اگر به ادعاى يكى اطمينان حاصل شود، او مقدم است وگرنه هر كدام بينّه داشته باشند، مقدم هستند.
«مسألۀ 587» اگر ميّت براى غسل، كفن، دفن و نماز خود غير از ولىّ كس ديگرى را معين كند، اجازۀ آن شخص كافى است و كسى كه ميّت او را براى انجام اين اعمال معيّن كرده، واجب نيست اين وصيّت را قبول كند، ولى اگر قبول كند بايد به آن عمل نمايد.
احكام غسل ميّت
«مسألۀ 588» پس از پاك كردن ميت از نجاست ظاهرى، واجب است ميّت را سه غسل بدهند؛ بار اوّل با آبى كه با سِدر مخلوط باشد، بار دوم با آبى كه با كافور مخلوط باشد و بار سوم با آب خالص.
«مسألۀ 589» سِدر و كافور نبايد به اندازه اى زياد باشند كه آب را مضاف كنند و همچنين نبايد به اندازه اى كم باشند كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
«مسألۀ 590» اگر سِدر و كافور به اندازه اى كه لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد مقدارى را كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند و او را با آن غسل دهند و بدل از آن او را تيمّم نيز بدهند.
«مسألۀ 591» اگر سدر و كافور يا يكى از آنها پيدا نشود يا استعمال آن جايز نباشد - مثل آن كه غصبى باشد - بنا بر احتياط واجب بايد به جاى هر كدام كه موجود نيست، ميّت را با آب خالص غسل داده و بدل از آن او را تيمم نيز بدهند.
«مسألۀ 592» اگر كسى كه براى حجّ احرام بسته است پيش از تمام كردن سعىِ بين صفا و مَروه، بميرد و همچنين اگر در احرام عمره پيش از كوتاه كردن مو يا ناخن فوت كند، نبايد او را با آب كافور غسل دهند، بلكه به جاى آن بايد با آب خالص او را غسل بدهند.
«مسألۀ 593» كسى كه ميّت را غسل مى دهد، بايد مسلمان، عاقل و بالغ باشد، اگرچه غسل دادن توسط كودك مميز نيز كفايت مى كند و بايد مسائل غسل را نيز بداند يا ديگرى در حين غسل به او آموزش بدهد و بنابر احتياط واجب، بايد دوازده امامى نيز باشد.
«مسألۀ 594» كسى كه ميّت را غسل مى دهد، بايد قصد قربت داشته باشد، يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند بجا آورد و اگر به همين نيّت تا آخر غسلِ سوم باقى باشد، كافى است و تجديد نيّت لازم نيست.
«مسألۀ 595» غسل بچّه مسلمان، اگرچه از زنا باشد، واجب است و غسل، كفن و دفن كافر و اولاد او جايز نيست و كسى كه از كودكى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او يا يكى از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
«مسألۀ 596» اگر بچۀ سقط شده چهار ماه يا بيشتر داشته باشد، بايد او را غسل
بدهند و اگر چهار ماه نداشته باشد و خلقت او نيز كامل نباشد، بايد او را در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
«مسألۀ 597» اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد، غسل باطل است، ولى زن مى تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر نيز مى تواند زن خود را غسل دهد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.
«مسألۀ 598» مرد مى تواند دختر بچّه اى را كه سن او از سه سال بيشتر نيست غسل دهد و زن نيز مى تواند پسر بچّه اى را كه سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.
«مسألۀ 599» مردانى كه با ميت زن نسبت دارند و با او محرمند و يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، بنابر احتياط نمى توانند او را غسل دهند، مگر اين كه زنى براى غسل دادن او يافت نشود؛ همچنين زنانى كه با ميت مرد نسبت دارند و با او محرمند و يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، بنابر احتياط نمى توانند او را غسل دهند، مگر اين كه مردى براى غسل دادن او يافت نشود و در هر دو صورت بنا بر احتياط واجب، غسل بايد از روى لباس صورت گيرد و اگر براى غسل دادن ميت، نه همچنس او يافت شود و نه محرم او، احتياطاً بايد او را بدون غسل و با لباس خودش دفن كنند.
«مسألۀ 600» اگر ميّت و كسى كه او را غسل مى دهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند، جايز است كه غير از عورت، جاهاى ديگر ميّت برهنه باشد.
«مسألۀ 601» نگاه كردن به عورت ميّت حرام است و كسى كه او را غسل مى دهد، اگر نگاه كند معصيت كرده، ولى غسل باطل نمى شود.
«مسألۀ 602» اگر جايى از بدن ميّت نجس باشد، بايد آن جا را پيش از آن كه غسل بدهند آب بكشند و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميّت پيش از شروع به غسل پاك باشد.
«مسألۀ 603» احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است، ميّت را غسل ارتماسى ندهند؛ ولى جايز است كه در غسل ترتيبى هر يك از سه قسمت بدن را با مراعات ترتيب در آب فرو برند.
«مسألۀ 604» لازم نيست كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براى او كافى است.
«مسألۀ 605» بنا بر احتياط جايز نيست كه براى غسل دادن ميّت مزد بگيرند، ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل (مثل شستشو و تطهير) حرام نيست.
«مسألۀ 606» اگر آب پيدا نشود يا استعمال آن مانعى داشته باشد، بايد به عوض هر غسل، يك بار ميّت را تيمّم دهند.
«مسألۀ 607» كسى كه ميّت را تيمّم مى دهد، بايد با دستان خود او را تيمم دهد و احتياط واجب آن است كه در صورت امكان دست ميت را نيز بر زمين بزند و به صورت و پشت دستهاى او بكشد.
«مسألۀ 608» شهيدى كه در ميدان جنگ و در معركه، پيش از آن كه به سراغ او بيايند به شهادت رسيده و جان داده است، غسل و كفن ندارد و بايد او را با لباسهاى خود بدون غسل دفن كنند، چه جنگ در زمان امام عليه السلام و به اذن و اجازۀ امام عليه السلام باشد و چه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى به شهادت رسيده باشد.
احكام حُنوط
«مسألۀ 609» واجب است بعد از غسل، مواضع سجده ميّت را حنوط كنند، يعنى به پيشانى و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافور بمالند و مستحب است بر سر بينى ميّت نيز كافور بمالند و بايد كافور ساييده و تازه باشد و اگر به واسطۀ كهنه بودن، عطر آن از بين رفته باشد، كفايت نمى كند.
«مسألۀ 610» در حنوط ميّت، بنا بر احتياط واجب بايد ابتدا كافور را به پيشانى ميّت بمالند، ولى مراعات ترتيب در بقيه اعضاى سجده لازم نيست.
«مسألۀ 611» بهتر آن است كه ميّت را پيش از كفن كردن حنوط نمايند، اگرچه در بين كفن كردن و بعد از آن نيز حنوط كردن مانعى ندارد.
«مسألۀ 612» اگر كسى كه براى حجّ احرام بسته است، پيش از تمام كردن سعىِ بين
صفا و مروه بميرد، حنوط كردن او جايز نيست و نيز اگر در احرام عمره پيش از آن كه مو يا ناخن خود را كوتاه كند بميرد، نبايد او را حنوط كنند.
«مسألۀ 613» زنى كه شوهر او مرده و هنوز عدّۀ او تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو كند، ولى چنانچه بميرد حنوط او واجب است.
«مسألۀ 614» مكروه است ميّت را با مُشك و عنبر و عود و عطرهاى ديگر خوشبو كنند يا براى حنوط، آنها را با كافور مخلوط نمايند.
«مسألۀ 615» مستحب است قدرى از تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام را با كافور مخلوط كنند، ولى بايد آن كافور را به جاهايى كه موجب بى احترامى به تربت مقدّس مى شود نرسانند و نيز تربت نبايد به قدرى زياد باشد كه وقتى با كافور مخلوط شد، ديگر به آن كافور نگويند.
«مسألۀ 616» اگر كافور به اندازۀ غسل و حنوط نباشد، بنابر احتياط واجب بايد غسل را مقدّم دارند و اگر كافور براى هفت عضو كفايت نكند، بنابر احتياط واجب بايد پيشانى را مقدّم بدارند.
«مسألۀ 617» مستحب است دو چوب تَر و تازه در قبر همراه ميّت بگذارند.
احكام كفن ميّت
«مسألۀ 618» ميّت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ، پيراهن و سرتاسرى مى گويند كفن نمايند.
«مسألۀ 619» لنگ بايد اطراف بدن را از ناف تا زانو بپوشاند و بهتر آن است كه از سينه تا روى قدم برسد و بنابر احتياط واجب، پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا را كاملاً بپوشاند و درازى سرتاسرى بنا بر احتياط واجب بايد به قدرى باشد كه بستن دو سرِ آن ممكن باشد و پهناى آن بايد به اندازه اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر قرار گيرد.
«مسألۀ 620» هر مقدار از هزينه كفن - چه واجب و چه مستحب - كه در شأن ميّت
باشد، از اصل تركه او برداشته مى شود و احتياج به اجازه ورثه ندارد.
«مسألۀ 621» اگر ميّت وصيّت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند، هر مقدار از هزينه كفن را كه بيشتر از شأن اوست با اجازه ورثه بالغ او مى توان از سهم آنان برداشت.
«مسألۀ 622» اگر كسى وصيّت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند يا وصيّت كرده باشد كه ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولى مصرف آن را معين نكرده باشد يا فقط مصرف مقدارى از آن را معين كرده باشد، مى توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.
«مسألۀ 623» كفن زن بر عهدۀ شوهر است، اگرچه خود زن داراى اموال باشد و همچنين اگر زن را به شرحى كه در كتاب طلاق گفته مى شود طلاق رجعى بدهند و پيش از تمام شدن عدّه بميرد، بنابر احتياط واجب شوهر بايد كفن او را بدهد، و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولىّ شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
«مسألۀ 624» كفن ميّت بر خويشان او واجب نيست، اگرچه مخارج او در حال حيات بر آنان واجب باشد، بلكه از مال خودش برداشته مى شود، ولى اگر مالى نداشته باشد، احتياط واجب آن است كه كسى كه مخارج ميت در حال حيات بر او واجب بوده، كفن او را بدهد وگرنه دادن كفن او بر مسلمين واجب كفايى است.
«مسألۀ 625» اگر مجموع سه قطعه كفن به گونه اى باشد كه بدن ميت از زير آن پيدا نباشد، كافى است، ولى بهتر است كه هر يك از سه پارچۀ كفن به قدرى نازك نباشند كه بدن ميّت از زير آن پيدا باشد.
«مسألۀ 626» كفن كردن با مال غصبى هر چند كفن ديگرى نيز پيدا نشود، جايز نيست و چنانچه كفن ميّت غصبى باشد و صاحب آن راضى نباشد، بايد آن را از تن ميّت بيرون آورند، اگرچه او را دفن كرده باشند و همچنين جايز نيست با پوست مردار او را كفن كنند.
«مسألۀ 627» كفن كردن ميّت با چيز نجس و با پارچۀ ابريشمى خالص، جايز نيست و در حال ناچارى نيز كفن كردن با آنها خالى از اشكال نيست و احتياط واجب آن است كه
با پارچۀ طلا باف نيز مگر در حال ناچارى، ميّت را كفن نكنند.
«مسألۀ 628» كفن كردن با پارچه اى كه از پشم، پوست يا موى حيوان حرام گوشت تهيه شده، در حال اختيار جايز نيست، ولى اگر پوست حيوان حلال گوشت را به نحوى درست كنند كه به آن جامه گفته شود، مى توان ميّت را با آن كفن كرد و همچنين اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد، اشكال ندارد، اگرچه احتياط آن است كه با اين دو نيز كفن نكنند.
«مسألۀ 629» اگر كفن ميّت با نجاست خود او يا با نجاست ديگرى نجس شود، چنانچه كفن ضايع نمى شود، بايد مقدار نجس شده را بشويند يا ببُرند و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نباشد، در صورتى كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض نمايند.
«مسألۀ 630» اگر كسى كه براى حجّ يا عمره احرام بسته بميرد، بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر و صورت او - كه در حال احرام بايد برهنه باشند - اشكال ندارد.
احكام نماز ميّت
اشاره
«مسألۀ 631» نماز خواندن بر ميّت مسلمان، اگرچه بچّه باشد، واجب است، به شرط اين كه پدر و مادر آن بچّه يا يكى از آنان، مسلمان باشند و شش سال بچّه تمام شده باشد.
«مسألۀ 632» نماز ميّت بايد بعد از غسل و حنوط و كفن كردن او خوانده شود و اگر پيش از آنها يا در بين آنها بخوانند، اگرچه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد، كافى نيست.
«مسألۀ 633» كسى كه مى خواهد نماز ميّت بخواند، لازم نيست با وضو يا غسل يا تيمّم باشد و بدن و لباس او پاك باشد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه تمام چيزهايى را كه در نمازهاى ديگر لازم است، رعايت كند و احتياط واجب آن است كه عورت او پوشيده باشد و لباس او نيز غصبى نباشد.
«مسألۀ 634» كسى كه بر ميّت نماز مى خواند، بايد رو به قبله باشد و نيز واجب است ميّت را مقابل او به گونه اى به پشت بخوابانند كه سر ميّت به طرف راست و پاى او
به طرف چپ نمازگزار باشد.
«مسألۀ 635» مكان نمازگزار بايد از جاى ميّت پايين تر يا بلندتر نباشد، ولى پستى و بلندى مختصر اشكال ندارد. همچنين مكان نمازگزار بايد غصبى نباشد.
«مسألۀ 636» نمازگزار نبايد از ميّت به قدرى دور باشد كه نگويند در كنار ميّت ايستاده؛ ولى كسى كه نماز ميّت را به جماعت مى خواند، اگر از ميّت دور باشد، چنانچه صفها به يكديگر متصل باشند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 637» نمازگزار بايد مقابل ميّت بايستد، ولى اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف ميّت بگذرد، نماز كسانى كه مقابل ميّت نيستند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 638» نبايد بين ميّت و نمازگزار پرده و ديوار يا چيز ديگرى مانند اينها فاصله باشد، ولى اگر ميّت در تابوت و مانند آن باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 639» در وقت خواندن نماز، بايد عورت ميّت پوشيده باشد و اگر كفن كردن او ممكن نباشد، بايد عورت او را حتّى با تخته و آجر و مانند اينها بپوشانند.
«مسألۀ 640» نماز ميّت را بايد ايستاده و به قصد قربت خواند و هنگام نيّت، بايد ميّت را معين كرد، مثلاً نيّت كند: «بر اين ميّت نماز مى خوانم قربةً الى اللّه».
«مسألۀ 641» اگر كسى نباشد كه بتواند ايستاده نماز ميّت را بخواند، مى توان نشسته بر او نماز خواند.
«مسألۀ 642» مكروه است بر ميّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولى اگر ميّت اهل علم و تقوى باشد، اين عمل مكروه نيست.
«مسألۀ 643» اگر ميّت را عمداً يا از روى فراموشى يا به جهت عذرى بدون نماز دفن كنند يا بعد از دفن معلوم شود نمازى كه بر او خوانده شده باطل بوده است، واجب است تا وقتى كه جسد او از هم نپاشيده با شرطهايى كه براى نماز ميّت گفته شد، به قبر او نماز بخوانند؛ ولى چنانچه پس از دفن معلوم شود كه به هنگام نماز سر ميّت به طرف چپ نمازگزار و پاى او به سمت راست وى بوده، نماز خواندن بر قبر او واجب نيست.
دستور نماز ميّت
«مسألۀ 644» نماز ميّت پنج تكبير دارد و اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافى است:
بعد از نيّت و گفتن تكبير اوّل بگويد: «اَشْهَدُ أَنْ لاإِلهَ إِلَّا اللّهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» و بعد از تكبير دوم بگويد: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و بعد از تكبير سوم بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنيٖنَ وَالْمُؤْمِناتِ» و بعد از تكبير چهارم، اگر ميّت مرد است بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَيِّتِ» و اگر زن است بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَيِّتِ» و بعد تكبير پنجم را بگويد.
و بهتر است بعد از تكبير اوّل بگويد: «اَشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلَّااللّهُ وَحْدَهُ لاشَريٖكَ لَهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيٖراً وَنَذيٖراً بَيْنَ يَدَى السَّاعَةِ» و بعد از تكبير دوم بگويد: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ كَأفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَبارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إبْراهيٖمَ وَآلِ إبْراهيٖمَ إنَّكَ حَميٖدٌ مَجيٖدٌ وَصَلِّ عَلى جَميٖعِ الأنْبياءِ وَالْمُرْسَليٖنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّيٖقيٖنَ وَجَميٖعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحيٖنَ» و بعد از تكبير سوم بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنيٖنَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِميٖنَ وَالْمُسْلِماتِ الأحْياءِ مِنْهُمْ وَالأمْواتِ تابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ إنَّكَ مُجيٖبُ الدَّعَواتِ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَديٖرٌ» و بعد از تكبير چهارم، اگر ميّت مرد باشد بگويد: «اَللّهُمَّ إنَّ هذا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ وَابْنُ أمَتِكَ نَزَلَ بِكَ وَأنْتَ خَيْرُ مَنْزولٍ بِهِ أللّهُمَّ إنّا لانَعْلَمُ مِنْهُ إلّاخَيْراً وَأنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّا أللّهُمَّ إنْ كانَ مُحْسِناً فَزِدْ فى إحْسانِهِ وَإنْ كانَ مُسيٖئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ أللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فى أعْلى عِلّيّٖيٖنَ واخْلُفْ عَلى أهْلِهِ فى الْغابِرينَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِميٖنَ» و بعد تكبير پنجم را بگويد؛ ولى اگر ميّت زن باشد، بعد از تكبير چهارم بگويد: «اَللّهُمَّ إنَّ هذِهِ أمَتُكَ وَابْنَةُ عَبْدِكَ وَابْنَةُ أمَتِكَ نَزَلَتْ بِكَ وَأنْتَ خَيْرُ مَنْزولٍ بِهِ أللّهُمَّ إنّا لانَعْلَمُ مِنْها إلّاخَيْراً وَأنْتَ أعْلَمُ بِها مِنّا أللّهُمَّ إنْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فى إحْسانِها وَإنْ كانَتْ مُسيٖئَةً فَتَجَاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْ لَها أللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَكَ فى أعْلى عِلّيّٖيٖنَ واخْلُفْ عَلى أهْلِها فى الْغابِرينَ وَارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِميٖنَ».
«مسألۀ 645» بايد تكبيرها و دعاها را به گونه اى پشت سر هم بخوانند كه نماز از
صورت خود خارج نشود.
«مسألۀ 646» كسى كه نماز ميّت را به جماعت مى خواند نيز بايد تكبيرها و دعاهاى آن را بخواند.
مستحبّات نماز ميّت
«مسألۀ 647» چند چيز در نماز ميّت مستحب است:
اوّل: كسى كه نماز ميّت مى خواند، داراى وضو، غسل يا تيمّم باشد و احتياط مستحب آن است كه در صورتى تيمّم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، به نماز ميّت نرسد. دوم: اگر ميّت مرد باشد، امام جماعت يا كسى كه به طور فُرادى به او نماز مى خواند مقابل وسط قامت او بايستد واگر زن باشد، مقابل سينه او بايستد. سوم: با پاى برهنه نماز بخواند. چهارم: در هر تكبير دست ها را تا مقابل گوش بلند كند. پنجم: فاصله او با ميّت به قدرى كم باشد كه اگر باد لباس او را حركت دهد، به جنازه برسد. ششم: نماز ميّت را به جماعت بخواند. هفتم: امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانى كه با او نماز مى خوانند آهسته بخوانند. هشتم: در جماعت، مأموم اگرچه يك نفر باشد، پشت سر امام بايستد. نهم: نمازگزار به ميّت و مؤمنين زياد دعا كند. دهم: پيش از نماز سه مرتبه بگويد: «اَلصَّلاة». يازدهم: نماز را در جايى بخواند كه مردم براى نماز ميّت بيشتر به آن جا مى روند. دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت مى خواند، در صفى تنها بايستد.
«مسألۀ 648» خواندن نماز ميّت در مساجد مكروه است، ولى در مسجدالحرام مكروه نيست.
احكام دفن
اشاره
«مسألۀ 649» واجب است ميّت را به گونه اى در زمين دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند بدن او را بيرون آورند و در صورتى كه ترس از درنده و نزديك شدن
انسانى كه از بوى ميّت اذيت شود در بين نباشد، عنوان دفن در زمين كافى است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه گودى قبر به همان اندازۀ مذكور در بالا باشد و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بيرون آورد، بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.
«مسألۀ 650» اگر دفن ميّت در زمين ممكن نباشد، بايد او را به جاى دفن، در بنا يا تابوت بگذارند.
«مسألۀ 651» ميّت را بايد در قبر به پهلوى راست به گونه اى بخوابانند كه جلوى بدن او به طرف قبله باشد.
«مسألۀ 652» اگر كسى در كشتى بميرد، چنانچه جسد او فاسد نشود و بودن او در كشتى نيز مانعى نداشته باشد، بايد صبر كنند تا به خشكى برسند و او را در زمين دفن كنند وگرنه بايد او را در كشتى غسل بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميّت، چيز سنگينى به پاى او ببندند و به دريا بيندازند يا او را در خمره گذاشته و در آن را ببندند و به دريا بيندازند.
«مسألۀ 653» اگر بترسند كه دشمن، قبر ميّت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بينى يا اعضاى ديگر او را ببرد، چنانچه ممكن باشد بايد به نحوى كه در مسأله پيش گفته شد او را به دريا بيندازند.
«مسألۀ 654» هزينه انداختن در دريا و هزينه محكم كردن قبر ميّت را در صورتى كه لازم باشد، بايد از اصل مال ميّت بردارند.
«مسألۀ 655» اگر زن كافر بميرد و بچّه در شكم او مرده باشد، چنانچه پدر بچّه مسلمان باشد، احتياطاً بايد زن را در قبر به پهلوى چپ و پشت به قبله بخوابانند تا روى بچّه به طرف قبله باشد، بلكه اگر هنوز روح نيز به بدن طفل داخل نشده باشد، بنابر احتياط واجب بايد به همين دستور عمل كنند.
«مسألۀ 656» دفن مسلمان در قبرستان كفار چنانچه اهانت به وى باشد و دفن كفار در قبرستان مسلمانان چنانچه اهانت به مسلمين باشد، جايز نيست و احتياط واجب آن است كه اگر اهانت نيز نباشد، مسلمان را در قبرستان كفار و كافر را در قبرستان مسلمانان
دفن نكنند.
«مسألۀ 657» اگر ناچار شوند كه مسلمان را در قبرستان غير مسلمانان دفن كنند - مانند برخى كشورهاى غير اسلامى - دفن او در آنجا جايز است، مخصوصاً اگر موجب اهانت بر او نباشد.
«مسألۀ 658» دفن مسلمان در جايى كه بى احترامى به او باشد، مانند جايى كه خاكروبه و كثافات در آن مى ريزند، جايز نيست.
«مسألۀ 659» ميّت را نبايد در جاى غصبى دفن كنند و دفن كردن او نيز در جايى كه براى غير دفن كردن وقف شده، مثل مدارس موقوفه، جايز نيست.
«مسألۀ 660» دفن ميّت در قبر مردۀ ديگر، اگر موجب نبش قبر شود جايز نيست.
«مسألۀ 661» چيزى كه از ميّت جدا مى شود، اگرچه مو، ناخن و دندان او باشد، بايد دفن شود و اگر موجب نبش نشود، احتياط واجب آن است كه با خود او دفن شود و نيز دفن ناخن و دندانى كه در حال حيات از انسان جدا مى شود مستحب است.
«مسألۀ 662» اگر كسى در چاه بميرد و بيرون آوردن او ممكن نباشد، بايد درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند و در صورتى كه چاه مال غير باشد، بايد به نحوى او را راضى كنند.
«مسألۀ 663» اگر بچّه در رحم مادر بميرد و ماندن او در رحم براى مادر خطر داشته باشد، بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند، اشكال ندارد، ولى بايد شوهرش اگر اهل فن است يا زنى كه اهل فن باشد و اگر ممكن نيست مرد محرمى كه اهل فن باشد و اگر آن هم ممكن نشود، مرد نامحرمى كه اهل فن باشد، بچّه را بيرون بياورد و در صورتى كه آن نيز پيدا نشود، كسى كه اهل فن نباشد، با رعايت ترتيب ذكر شده مى تواند بچّه را بيرون آورد.
«مسألۀ 664» هرگاه مادر بميرد و بچّه در شكم او زنده باشد، اگرچه اميد به زنده ماندن طفل نداشته باشند، بايد به وسيلۀ كسانى كه در مسألۀ پيش گفته شد، به هر ترتيبى كه بچّه سالم بيرون مى آيد، بچّه را بيرون آورند و دوباره آن جا را بدوزند.
مستحبّات دفن
«مسألۀ 665» خوب است به اميد آن كه مطلوب پروردگار باشد، قبر را به اندازۀ قامت انسان متوسط گود كنند و ميّت را در نزديك ترين قبرستان دفن نمايند، مگر آن كه قبرستان دورتر از جهتى بهتر باشد؛ مثل آن كه افراد خوب در آن جا دفن شده باشند يا مردم براى فاتحۀ اهل قبور بيشتر به آن جا بروند و نيز بهتر است جنازه را در چند مترى قبر، زمين بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزديك قبر ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر ميّت مرد است، در دفعۀ سوم به گونه اى او را زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعۀ چهارم او را از طرف سر وارد قبر نمايند و اگر زن است، در دفعۀ سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و هنگام وارد كردن زن در قبر، پارچه اى روى قبر بگيرند و نيز جنازه ميت را به آرامى از تابوت بيرون آورند و وارد قبر كنند و دعاهايى را كه دستور داده شده، پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن كه ميّت را در قبر گذاشتند، گره هاى كفن را باز كنند و صورت ميّت را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او بسازند و پشت ميّت، خشت خام يا كلوخى بگذارند كه ميّت به پشت برنگردد و پيش از آن كه لحد را بپوشانند، دست راست را به شانۀ راست ميّت بزنند و دست چپ را با قوت بر شانۀ چپ ميّت بگذارند و دهان را نزديك گوش او ببرند و به شدّت حركتش دهند و سه مرتبه بگويند: «اِسْمَعْ إفْهَمْ يا فُلانَ بْنَ فُلان» و به جاى فلان، اسم ميّت و پدر او را بگويند؛ مثلاً اگر اسم ميّت محمد و اسم پدر او على است، سه مرتبه بگويند: «اِسْمَعْ إفْهَمْ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلى» و پس از آن بگويند: «هَلْ أنْتَ عَلى الْعَهْدِ الَّذى فارَقْتَنا عَلَيهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لاإلهَ إلَّااللّهُ وَحْدَهُ لاشَريٖكَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله و سلم عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَيِّدُ النَّبيّيٖنَ وَخاتَمُ الْمُرْسَليٖنَ وَأنَّ عَليّاً عليه السلام أميٖرُالْمُؤْمِنيٖنَ وَسَيِّدُ الْوَصيّيٖنَ وَإمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَى الْعالَميٖنَ وَأنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَعَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلىٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلِىَّ بْنَ مُوسى وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلىٍّ وَعَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ المَهْدىَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنيٖنَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَى الْخَلْقِ أجْمَعيٖنَ وَأئِمَّتُكَ أئِمَّةُ هُدىً بِكَ أبْرارٌ يا فُلانَ بْنَ
فُلانٍ» و به جاى فلان بن فلان، اسم ميّت و پدرش را بگويد و بعد ادامه دهد: «إذا أتاكَ الْمَلَكانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَكَ وَتَعالى وَسَألاكَ عَنْ رَبِّكَ وَعَنْ نَبِيِّكَ وَعَنْ ديٖنِكَ وَعَنْ كِتابِكَ وَعَنْ قِبْلَتِكَ وَعَنْ أئِمَّتِكَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فى جَوابِهِما: اللّهُ رَبّى وَمُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله و سلم نَبيّى وَالْإسْلامُ ديٖنى وَالْقُرْآنُ كِتابى وَالْكَعْبَةُ قِبْلَتى وَأميٖرُالْمُؤْمِنيٖنَ عَلِىُّ بْنُ أبى طالِبٍ عليه السلام إمامى وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ الْمُجْتَبى عليه السلام إمامى وَالْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىٍّ الْشَّهيٖدُ بِكَرْبَلاءِ عليه السلام إمامى وَعَلِىٌّ زَيْنُ الْعابِديٖنَ عليه السلام إمامى وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ عليه السلام إمامى وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ عليه السلام إمامى وَمُوسَى الْكاظِمُ عليه السلام إمامى وَعَلِىٌّ الرِّضا عليه السلام إمامى وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ عليه السلام إمامى وَعَلِىٌّ الْهادى عليه السلام إمامى وَالْحَسَنُ الْعَسْكَرىُّ عليه السلام إمامى وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ عليه السلام إمامى هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أجْمَعيٖنَ أئِمَّتى وَسادَتى وَقادَتى وَشُفَعائى بِهِمْ أتَوَلّى وَمِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّءُ فى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ يا فُلانَ بْنَ فُلانٍ» و به جاى فلان بن فلان، اسم ميّت و پدرش را بگويد و سپس ادامه دهد: «أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالى نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مَحَمَّداً صلى الله عليه و آله و سلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَأنَّ عَلِىَّ بْنَ أبى طالِبٍ وَأوْلادَهُ الْمَعْصُوميٖنَ الْاَئِمَّةَ الْإثْنَىْ عَشَرَ نِعْمَ الْأئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله و سلم حَقٌّ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْكَرٍ وَنَكيٖرٍ فى الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالْنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْميٖزانَ حَقٌّ وَتَطايُرَ الْكُتُبِ حَقٌّ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لارَيْبَ فيٖها وَأنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فى الْقُبُورِ» سپس بگويد: «أ فَهِمْتَ يا فُلانُ» و به جاى فلان اسم ميّت را بگويد، و پس از آن بگويد: «ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالْقَولِ الثّابِتِ وَهَداكَ اللّهُ إلى صِراطٍ مُسْتَقيٖمٍ عَرَّفَ اللّهُ بَيْنَكَ وَبَيْنَ أوْلِيائِكَ فى مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتَهِ» پس بگويد: «اَللّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ إلَيْكَ وَلَقِّهِ مِنْكَ بُرْهاناً أللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ».
«مسألۀ 666» خوب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد، كسى كه ميّت را در قبر مى گذارد، با طهارت و سر و پاى برهنه باشد و از طرف پاى ميّت از قبر بيرون بيايد وغير از خويشان ميّت، كسانى كه حاضرند با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» و اگر ميّت زن باشد، كسى كه با او محرم مى باشد و اگر محرمى نباشد، خويشانش او را در قبر بگذارند.
«مسألۀ 667» مستحب است انسان در حال سلامتى، كفن و سِدر و كافور خود را
تهيّه كند.
«مسألۀ 668» خوب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد، قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازۀ چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود و روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشيدن آب، كسانى كه حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتان را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركۀ «انا أنزلناه» را بخوانند و براى ميّت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند: «اَللّهُمَّ جافِ الْأرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَاصْعَدْ إلَيْكَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْكَ رِضْواناً وَأسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنيٖهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ».
«مسألۀ 669» مستحب است پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كرده اند، وَلىّ ميّت يا كسى كه از طرف ولىّ اجازه دارد، دعاهايى را كه دستور داده شده به ميّت تلقين كند.
«مسألۀ 670» بعد از دفن ميّت، مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتى دهند، ولى اگر مدّتى از دفن گذشته باشد كه به واسطۀ سرسلامتى دادن، مصيبت به خاطر آنان بيايد، ترك آن بهتر است و نيز مستحب است تا سه روز براى اهل خانۀ ميّت غذا بفرستند وغذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.
«مسألۀ 671» مستحب است انسان در مرگ خويشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميّت را ياد مى كند،«إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» بگويد و براى ميّت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.
«مسألۀ 672» بنا بر احتياط واجب جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن را بخراشد و يا موى خود را بكند و به خود لطمه بزند.
«مسألۀ 673» پاره كردن يقه در مرگ كسى غير از پدر و برادر بنابر احتياط جايز نيست.
«مسألۀ 674» اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند يا اگر زن در عزاى ميّت صورت خود را به گونه اى بخراشد كه خون بيايد يا موى خود را بكند، بنابر احتياط واجب بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را غذا دهد و يا آنها را بپوشاند و اگر
نتواند، بايد سه روز روزه بگيرد.
«مسألۀ 675» احتياط واجب آن است كه در گريۀ بر ميّت صدا را خيلى بلند نكند.
نماز شب دفن
«مسألۀ 676» مستحب است در شب اوّل قبر، دو ركعت نماز براى ميّت بخوانند و ثواب آن را به وى هديه كنند و دستور آن اين است كه در ركعت اوّل بعد از حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «انا أنزلناه» (قدر) بخوانند و بعد از سلام بگويند: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَهَا إلَى قَبْرِ فُلانٍ» و به جاى كلمه فلان، اسم ميّت را بگويند و نيز مى تواند پس از حمد در ركعت اول دو مرتبه «قل هو الله أحد» و در ركعت دوم ده بارألهاكم التكاثر» (سوره تكاثر) را بخواند.
«مسألۀ 677» نماز شب دفن را در هر موقع از شب اوّل قبر مى توان خواند، ولى بهتر است در اوّل شب بعد از نماز عشاء خوانده شود.
«مسألۀ 678» اگر بخواهند ميّت را به شهر دورى ببرند يا به جهت ديگرى دفن او تأخير بيفتد، بايد نماز شب دفن را تا شب اوّل قبر او تأخير بيندازند.
احكام نبش قبر
«مسألۀ 679» نبش قبر مسلمان (يعنى شكافتن قبر او به گونه اى كه جنازه او آشكار شود) اگرچه طفل يا ديوانه باشد حرام است، ولى اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 680» نبش قبر امام زاده ها، شهدا، علماء و صُلَحا، اگرچه سالها بر آن گذشته باشد، حرام است مخصوصاً اگر زيارتگاه باشد.
«مسألۀ 681» شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست:
اوّل: آن كه ميّت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آن جا بماند. دوم: آن كه كفن يا چيز ديگرى كه با ميّت دفن شده، غصبى باشد و صاحب آن
راضى نشود كه در قبر بماند و يا چيزى از مال خود ميّت كه به ورثۀ او رسيده، با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند و اگر وصيّت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن كنند، در صورتى كه وصيّتش بيشتر از يك سوم مال او نباشد، براى بيرون آوردن آنها نمى توانند قبر را بشكافند. سوم: آن كه ميّت بى غسل يا بى كفن دفن شده باشد يا بفهمند كه غسل او باطل بوده يا به غير دستور شرع كفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته باشند. چهارم: آن كه براى ثابت شدن حقّى بخواهند بدن ميّت را ببينند. پنجم: آن كه ميّت را در جايى كه بى احترامى به اوست، مثل قبرستان كفار يا جايى كه كثافات و خاكروبه مى ريزند، دفن كرده باشند. ششم: آن كه براى يك مطلب شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند؛ مثلاً بخواهند بچّه زنده را از شكم زن حامله اى كه او را دفن كرده اند بيرون آورند. هفتم: آن كه بترسند درنده اى بدن ميّت را پاره كند يا سيل او را ببرد يا دشمن او را بيرون آورد. هشتم: آن كه وصيت كرده باشد او را در مكان معينى دفن نمايند و به خاطر ندانستن يا فراموشى و يا عمداً او را در جاى ديگرى دفن كرده باشند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم