احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

غسل و اقسام آن

غسل و اقسام آن
اشاره
غسل به معناى شستشوى تمام بدن به قصد تقرّب به خداوند متعال است كه با كيفيت مخصوص و در شرايط خاصى انجام مى شود. غسل يا واجب است و يا مستحب و مى توان آن را به صورت ترتيبى يا ارتماسى انجام داد.
غسل ترتيبى
«مسألۀ 374» در غسل ترتيبى بايد به نيّت غسل، اوّل سر و گردن را بشويد و سپس بنابر احتياط، اوّل طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشويد و اگر عمداً يا از روى فراموشى يا به واسطۀ ندانستن مسأله، به اين ترتيب عمل نكند، غسل او باطل است.
«مسألۀ 375» در غسل ترتيبى بايد نصف راست ناف و نصف راست عورت را با طرف راست بدن و نصف ديگر را با طرف چپ بشويد، بلكه بهتر است تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود.
«مسألۀ 376» براى آن كه يقين كند هر سه قسمت، يعنى سر و گردن، طرف راست و طرف چپ را كاملاً غسل داده، بايد هر قسمتى را كه مى شويد، مقدارى از قسمت هاى ديگر را نيز با آن قسمت بشويد، بلكه احتياط مستحب آن است كه بعد از شستشوى سر و گردن، دوباره تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن و تمام طرف چپ گردن را
با طرف چپ بدن بشويد.
«مسألۀ 377» اگر بعد از غسل بفهمد مقدارى از بدن را نشسته، چنانچه آن مقدار از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار كافى است و اگر از طرف راست باشد، احتياطاً بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشويد و اگر از سر و گردن باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد.
«مسألۀ 378» اگر پيش از تمام شدن غسل، در شستن مقدارى از طرف چپ شك كند، شستن همان مقدار كافى است و اگر بعد از آغاز به شستن طرف چپ، در شستن طرف راست يا مقدارى از آن شك كند يا بعد از اشتغال به شستن طرف راست، در شستن سر و گردن يا مقدارى از آن شك نمايد، به شك خود اعتنا نكند.
غسل ارتماسى
«مسألۀ 379» اگر به نيّت غسل ارتماسى به تدريج در آب فرو رود تا تمام بدن در يك لحظه زير آب قرار گيرد، غسل او صحيح است.
«مسألۀ 380» اگر همۀ بدن زير آب باشد و بعد به نيّت غسل بدن را حركت دهد، صدق غسل ارتماسى خالى از اشكال نيست؛ ولى اگر قسمتى از اعضاى بدن خارج از آب باشد و سپس به نيّت غسل ارتماسى آن را نيز زير آب فرو ببرد، غسل او صحيح است.
«مسألۀ 381» اگر بعد از غسل ارتماسى بفهمد آب به مقدارى از بدن نرسيده، چه جاى آن را بداند و چه نداند، بايد دوباره غسل كند.
«مسألۀ 382» اگر براى غسل ترتيبى وقت نداشته ولى براى غسل ارتماسى وقت داشته باشد، بايد غسل ارتماسى كند.
«مسألۀ 383» كسى كه روزۀ واجب گرفته - در صورتى كه روزۀ او مانند روزۀ ماه رمضان واجب معين باشد - يا براى حجّ يا عمره احرام بسته، نمى تواند غسل ارتماسى كند، ولى اگر از روى فراموشى غسل ارتماسى كند، غسل او صحيح است.
احكام غسل
«مسألۀ 384» براى انجام غسل ارتماسى بايد تمام بدن پاك باشد، ولى در صورتى كه غسل ارتماسى را در آب جارى يا كُر انجام دهد و تطهير موضع با يك بار شستن حاصل شود، يك مرتبه شستن براى تطهير بدن و غسل كافى است، اما در غسل ترتيبى پاك بودن تمام بدن لازم نيست و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتى را پيش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد، كافى است.
«مسألۀ 385» اگر در غسل اندكى از بدن نَشُسته باقى بماند، غسل صحيح نيست ولى شستن جاهايى از بدن، مانند داخل گوش و بينى كه ديده نمى شوند يا ديده مى شوند ولى جزء باطن محسوب مى شوند، واجب نيست.
«مسألۀ 386» بنابر احتياط واجب بايد جايى از بدن را كه شك دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن، بشويد.
«مسألۀ 387» اگر سوراخ جاى گوشواره و مانند آن به قدرى گشاد باشد كه داخل آن ديده شود، بايد آن را شست و اگر ديده نشود و از ظاهر حساب نشود، شستن داخل آن لازم نيست.
«مسألۀ 388» چيزى را كه مانع از رسيدن آب به بدن است، بايد برطرف كند و اگر پيش از آن كه اطمينان حاصل كند كه مانع برطرف شده غسل نمايد، غسل او صحيح نيست.
«مسألۀ 389» اگر هنگام غسل شك كند چيزى كه مانع از رسيدن آب است در بدن او هست يا نه، چنانچه شك او منشأ عقلايى داشته باشد، بايد بررسى كند تا مطمئن شود كه مانعى نيست.
«مسألۀ 390» در غسل بايد موهاى كوتاهى را كه جزء بدن حساب مى شوند، بشويد و بنابر احتياط شستن موهاى بلند نيز لازم مى باشد.
«مسألۀ 391» تمام شرطهايى كه براى صحيح بودن وضو گفته شد (مثل پاك بودن آب و غصبى نبودن آن) در صحيح بودن غسل نيز شرط مى باشند، ولى در غسل لازم
نيست بدن را از بالا به پايين بشويد و نيز در غسلِ ترتيبى، لازم نيست بعد از شستن هر قسمت فوراً قسمت ديگر را بشويد، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن مقدارى صبر كند و بعد طرف راست را بشويد و بعد از مدتى طرف چپ را بشويد اشكال ندارد، ولى كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن ادرار و مدفوع و باد خوددارى كند، اگر به اندازه اى كه غسل كند و نماز بخواند، ادرار و مدفوع و باد از او بيرون نيايد، چنانچه وقت تنگ باشد، بايد هر قسمت را فوراً بعد از قسمت ديگر غسل دهد و بعد از غسل نيز فوراً نماز بخواند؛ حكم زن مستحاضه نيز كه بعداً گفته مى شود به همين ترتيب است.
«مسألۀ 392» كسى كه قصد دارد پول حمامى را ندهد، اگر رضايت حمامى محرز باشد و يا اين كه بداند مى تواند بعداً رضايت او را به دست آورد و حمامى نيز بعداً راضى شود، غسل او صحيح است و تفاوت نمى كند كه قصد او اين باشد كه اصلاً پول را ندهد يا با تأخير بدهد؛ و اگر بداند حمامى راضى نيست يا در رضايت او شك داشته باشد، غسل او باطل است، گرچه بعداً نيز او را راضى كند.
«مسألۀ 393» اگر حمامى راضى باشد كه پول حمام نسيه بماند، ولى كسى كه غسل مى كند قصد داشته باشد كه طلب او را ندهد يا از مال حرام بدهد، در صحت غسل او اشكال وجود دارد.
«مسألۀ 394» اگر پول حرام به حمامى بدهد، غسل او صحيح است ولى اگر به حمامى بگويد كه در مقابل عين اين پول (كه حرام است) غسل مى كنم، غسل او باطل است و اگر بخواهد پولى كه خمس آن را نداده به او بدهد، غسل صحيح است و فقط ذمّه دهنده مشغول به مستحقين خمس است؛ اما چنانچه اصلاً قصد پرداخت خمس را نداشته باشد، در صورتى كه به حمامى بگويد در مقابل اين پول غسل مى كنم، غسلش اشكال دارد.
«مسألۀ 395» اگر شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد غسل كند، ولى اگر بعد از غسل شك كند كه غسل او صحيح بوده يا نه، لازم نيست دوباره غسل نمايد.
«مسألۀ 396» اگر در بين غسل، حدث اصغر (يعنى كارى كه وضو را باطل مى كند) از
او سر زند، غسل او صحيح است، ولى پس از آن بايد براى نماز وضو نيز بگيرد.
«مسألۀ 397» اگر به گمان اين كه به اندازۀ غسل و نماز وقت دارد براى نماز غسل كند و بعد از غسل بفهمد كه به اندازۀ غسل وقت نداشته، غسل او باطل است.
«مسألۀ 398» كسى كه بايد براى انجام نماز غسل كند - مانند جنب - اگر بعد از خواندن نماز شك كند غسل كرده يا نه، چنانچه بعد از نماز كارى كه وضو را باطل مى كند از او سر نزده باشد، نمازهايى كه خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعدى بايد غسل كند و اگر بعد از نماز كارى كه وضو را باطل مى كند از او سر زده باشد، بايد بعد از غسل وضو نيز بگيرد و نمازهايى را كه خوانده ولى وقت آنها هنوز باقى است، اعاده كند.
«مسألۀ 399» كسى كه چند غسل بر او واجب است يا مى خواهد هم غسل واجب و هم غسل مستحب بجا آورد، مى تواند به نيّت همۀ آنها يك غسل بجا آورد يا آنها را جداگانه انجام دهد.
«مسألۀ 400» اگر غسل مسّ ميّت يا غسل ديگرى بر كسى واجب بوده و انجام نداده باشد، در صورتى كه پس از آن جنب شده و غسل جنابت كرده باشد، غسل جنابت او كفايت از ساير غسل ها مى كند، هر چند به آنها توجه نداشته باشد.
غسل هاى واجب
اشاره
غسل هاى واجب هفت موردند:
اوّل: غسل جنابت، دوم: غسل حيض، سوم: غسل نفاس، چهارم: غسل استحاضه، پنجم: غسل مسّ ميّت، ششم: غسل ميّت، هفتم: غسلى كه به واسطۀ نذر و قسم و مانند آنها واجب مى شود.
جنابت
اشاره
«مسألۀ 401» با دو چيز انسان جُنُب مى شود:
اوّل: جماع، دوم: بيرون آمدن منى، در خواب باشد يا بيدارى، كم باشد يا زياد، با
شهوت باشد يا بدون شهوت، با اختيار باشد يا بدون اختيار.
«مسألۀ 402» اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا ادرار يا غير آنها، چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده باشد و پس از خروج آن، بدن سست شود، حكم منى را دارد، هرچند بعيد نيست در مرد سالم احساس شهوت و خروج با جستن و در مرد مريض احساس شهوت با احتمال هر چند ضعيفِ خروج با جستن، كافى باشد كه حكم منى بر آن رطوبت جارى شود و در غير اين صورت، حكم منى را ندارد؛ ولى چنانچه از زن رطوبتى با شهوت خارج شود و بعد از بيرون آمدن آن، بدن او سست شود، بنابر احتياط واجب بايد هم غسل كند و هم وضو بگيرد.
«مسألۀ 403» اگر از انسان رطوبتى خارج شود و نداند كه منى است يا بول يا غير آن دو، چنانچه پيش از بيرون آمدن آن وضو نداشته، بايد براى نماز وضو بگيرد و اگر وضو داشته، چيزى بر او نيست.
«مسألۀ 404» اگر از انسان رطوبتى خارج شود و نداند كه منى است يا بول و احتمال ديگرى در آن رطوبت ندهد، چنانچه قبل از خروج آن وضو داشته، بايد هم وضو بگيرد و هم غسل كند و اگر وضو نداشته، تنها وضو كافى است.
«مسألۀ 405» مستحب است مرد بعد از بيرون آمدن منى ادرار كند و اگر ادرار نكند و بعد از غسل رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند منى است يا رطوبت ديگر، حكم منى را دارد و اگر ادرار كرده باشد، ولى بعد از آن استبراء نكرده باشد، آن رطوبت حكم ادرار را دارد و بايد وضو بگيرد.
«مسألۀ 406» خروج منى مرد از زن موجب غسل نمى شود و اگر قبل از غسل يا بعد از آن رطوبتى از او خارج شود، در صورتى كه بداند منى مرد است نجس است و اگر مشكوك باشد، محكوم به طهارت است.
«مسألۀ 407» اگر انسان در قُبُل (جلو) زن جماع كند و به اندازۀ ختنه گاه يا بيشتر داخل شود، بالغ باشند يا نابالغ، اگرچه منى نيز بيرون نيايد، هر دو جنب مى شوند.
«مسألۀ 408» اگر در دُبُر (عقب) زن يا - نعوذ باللّه - مرد جماع كند و به اندازه ختنه گاه
يا بيشتر داخل شود و منى خارج نشود، هر كدام از آنها كه پيش از جماع وضو داشته، تنها بايد غسل نمايد و اگر وضو نداشته، احتياط واجب آن است كه علاوه بر غسل وضو نيز بگيرد و اگر از هر كدام آنها منى خارج شود، تنها غسل براى او كفايت مى كند.
«مسألۀ 409» اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
«مسألۀ 410» اگر - نَعُوذُ بِاللّه - حيوانى را وطى كند (يعنى با او نزديكى نمايد) و منى از او بيرون آيد، تنها غسل كافى است و اگر منى بيرون نيايد، چنانچه پيش از وطى وضو داشته، باز هم تنها غسل كافى است و اگر وضو نداشته، احتياط واجب آن است كه غسل كند و وضو نيز بگيرد.
«مسألۀ 411» اگر منى از جاى خود حركت كند و بيرون نيايد يا انسان شك كند كه منى از او بيرون آمده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
«مسألۀ 412» كسى كه نمى تواند غسل كند ولى تيمّم برايش ممكن است، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز بدون جهت با همسر خود نزديكى كند، اشكال دارد، ولى اگر براى لذت بردن يا ترس از براى خودش باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 413» اگر در لباس خود منى ببيند و بداند كه از خود او است و براى آن غسل نكرده، بايد غسل كند و نمازهايى را كه يقين دارد بعد از بيرون آمدن منى خوانده قضا كند، ولى نمازهايى را كه احتمال مى دهد بعد از بيرون آمدن آن منى خوانده است، لازم نيست قضا نمايد.
«مسألۀ 414» اگر در حين انجام غسل جنابت از او منى خارج شود و يا جماع نمايد، بايد غسل را از سر بگيرد.
چيزهايى كه بر جُنب حرام است
«مسألۀ 415» پنج چيز بر جنب حرام است:
اوّل: رساندن جايى از بدن به خط قرآن يا به اسم خدا و نيز بنابر احتياط واجب، به
اسامى مباركۀ پيامبران و امامان عليهم السلام و حضرت زهرا عليها السلام. دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجدالنبى صلى الله عليه و آله و سلم، اگرچه از يك در داخل و بدون توقف از در ديگر خارج شود.
سوم: توقف در مساجد ديگر، ولى اگر از يك در داخل و از در ديگر بدون توقف خارج شود، مانعى ندارد و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان عليهم السلام نيز توقف نكند.
چهارم: ورود به مسجد به قصد گذاشتن چيزى در آن و احتياط واجب آن است كه از گذاشتن چيزى در مسجد بدون وارد شدن به آن نيز اجتناب كند. پنجم: خواندن بعض يا تمام سوره اى كه سجدۀ واجب دارد و آنها چهار سوره اند: 1 - سوره «سجده» يعنى سوره سى و دوم قرآن (الم تنزيل)، 2 - سوره «فصّلت» يعنى سوره چهل و يكم قرآن (حم سجده)، 3 - سوره «نجم» يعنى سوره پنجاه و سوم قرآن (و النجم)، 4 - سوره «علق» يعنى سوره نود و ششم قرآن (اقرء) و خواندن يك حرف از اين چهار سوره نيز حرام است.
«مسألۀ 416» اگر بر بدن كسى كه جنب است آيۀ قرآن يا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل كند، بايد آب را به گونه اى به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد و اسامى مبارك پيامبران و امامان و حضرت زهرا عليهم السلام به احتياط واجب حكم اسم خدا را دارند.
«مسألۀ 417» جنب وقتى كه دعاى كميل مى خواند، نبايد آيۀ «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» را كه آيۀ هجدهم سوره سجده مى باشد، بخواند؛ ولى اگر آن را به قصد قرآن نخواند، اشكال ندارد، اگرچه نخواندن آن بهتر است.
«مسألۀ 418» بنابر احتياط واجب بايد از داخل كردن جُنب در مسجد خوددارى نمود، اگرچه بچه يا ديوانه باشد و يا خود نداند كه جُنب است.
«مسألۀ 419» در حرمت داخل شدن جُنب به مسجد، فرقى نمى كند كه مسجد آباد باشد و يا خراب، اگرچه هيچ كس در آن نماز نخواند و يا آثار مسجد باقى نمانده باشد و حتى اگر از عنوان مسجد نيز خارج شده باشد، بنابر احتياط واجب جُنب نبايد به آن داخل شود.
چيزهايى كه بر جُنب مكروه است
«مسألۀ 420» نُه چيز بر جنب مكروه است:
اوّل و دوم: خوردن و آشاميدن، ولى اگر وضو بگيرد يا دستهايش را بشويد، مكروه نيست. سوم: خواندن بيشتر از هفت آيه از سوره هايى كه سجده واجب ندارند. چهارم: رساندن جايى از بدن به جلد و حاشيه و بين خطهاى قرآن.
پنجم: همراه داشتن قرآن. ششم: خوابيدن، ولى اگر وضو بگيرد يا به واسطۀ نداشتن آب، به جاى غسل تيمّم كند، مكروه نيست. هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن.
هشتم: ماليدن روغن به بدن. نهم: جماع كردن بعد از آن كه محتلم شده، يعنى در خواب منى از او بيرون آمده است.
غسل جنابت
«مسألۀ 421» غسل جنابت به خودى خود مستحب است، امّا براى خواندن نماز و مانند آن بايد غسل نمايد، ولى براى نماز ميّت و سجدۀ شكر و سجده هاى واجب قرآن، غسل جنابت لازم نيست.
«مسألۀ 422» لازم نيست در وقت غسل نيّت كند كه غسل واجب يا مستحب مى كند و اگر فقط به قصد قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند غسل كند، كافى است.
«مسألۀ 423» اگر يقين كند وقت نماز شده و نيّت غسل واجب كند امّا بعد معلوم شود كه پيش از وقت، غسل كرده، غسل او صحيح است.
«مسألۀ 424» عرق جنب از حرام نجس نيست و كسى كه از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل كند، صحيح است.
«مسألۀ 425» غسل جنابت كفايت از وضو مى كند؛ بنابر اين كسى كه غسل جنابت كرده، اگر كارى كه موجب بطلان وضو است از او سر نزده باشد، نبايد براى نماز وضو بگيرد، ولى با غسل هاى ديگر نمى توان نماز خواند بلكه بنابر احتياط بايد وضو نيز گرفت.
حيض
اشاره
حيض خونى است كه غالباً در هر ماه چند روزى از رحم زنها خارج مى شود و زن را در هنگام ديدن خون حيض، حائض مى گويند.
«مسألۀ 426» خون حيض در بيشتر اوقات غليظ و گرم و رنگ آن سرخ يا سرخ مايل به سياهى است و با فشار و كمى سوزش بيرون مى آيد.
«مسألۀ 427» زنهايى كه قُرَشيّه نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال يائسه مى شوند (يعنى ديگر خون حيض نمى بينند) و زنهاى قرشيه كه سنّ آنها بين پنجاه و شصت سال است، احتياطاً بايد بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كنند و پس از شصت سالگى يائسه هستند.
«مسألۀ 428» زنى كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خونى ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه حيض است و يائسه نشده است.
«مسألۀ 429» خونى كه دختر پيش از تمام شدن نُه سال و زن بعد از يائسه شدن مى بينند، خون حيض نيست.
«مسألۀ 430» دخترى كه نمى داند نُه سالش تمام شده يا نه، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض را نداشته باشد، حيض نيست و اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد و اطمينان به حيض بودن آن پيدا كند، حيض است و معلوم مى شود بالغ شده است.
«مسألۀ 431» زن حامله و زنى كه بچّه شير مى دهد، ممكن است خون حيض ببينند.
«مسألۀ 432» مدّت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمى شود و اگر مختصرى از سه روز كمتر باشد ولى عرفاً بگويند كه سه روز خون ديده، كافى است.
«مسألۀ 433» بايد سه روز اوّل حيض پشت سر هم باشد، پس اگر مثلاً دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند، حيض نيست ولى پس از سه روز اوّل، پشت سر هم بودن خون شرط نيست.
«مسألۀ 434» لازم نيست در تمام سه روز خون بيرون بيايد، بلكه اگر در مجراى فرج خون باشد كافى است و چنانچه در بين سه روز مختصرى پاك شود و مدّت پاك شدن به قدرى كم باشد كه بگويند در تمام سه روز در فرج خون بوده، باز هم حيض است.
«مسألۀ 435» لازم نيست شب اوّل و شب چهارم را خون ببيند، ولى بايد در شب دوم و سوم خون قطع نشود؛ پس اگر از اذان صبح روز اوّل تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بيايد و در شب دوم و سوم هم خون قطع نشود حيض است و همچنين اگر خون در اواسط روز اوّل شروع شود و در همان هنگام از روز چهارم قطع شود، حيض مى باشد.
«مسألۀ 436» اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود و سپس سه روز ديگر يا بيشتر خون ببيند، چنانچه خون دوم داراى صفات حيض بوده و يا در ايام عادت باشد، حيض است و خون اوّل اگرچه در روزهاى عادتش باشد و يا داراى صفات حيض باشد، حيض نيست.
«مسألۀ 437» زنى كه معمولاً ماهى يك مرتبه خون مى بيند، اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و هر دو نشانه هاى حيض را داشته باشند و كمتر از سه و بيشتر از ده روز نباشند، چنانچه تعداد روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد.
«مسألۀ 438» اگر سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانۀ حيض را داشته باشد و بعد ده روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانۀ استحاضه را داشته باشد و دوباره سه روز يا بيشتر خونى به نشانه هاى حيض ببيند، بايد خون اوّل و خون آخر را كه نشانه هاى حيض را داشته اند، حيض قرار دهد.
«مسألۀ 439» اگر سه روز پشت سرهم خون ببيند و پاك شود و دوباره خون ببيند و مجموع روزهايى كه خون ديده و در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود، چنانچه هر دو خون در ايام عادت باشند و يا صفات حيض را داشته باشند و يا يكى از آنها در ايام عادت بوده و ديگرى داراى صفات حيض باشد، مجموع آن دو خون و روزهايى را كه در بين
پاك بوده، حيض قرار مى دهد و در غير اين صورت هر كدام از آنها كه خارج از ايام عادت بوده و داراى صفات حيض نباشد، استحاضه و هر كدام كه در ايام عادت بوده و يا داراى صفات حيض باشد، حيض است، به شرط اين كه كمتر از سه روز نباشد.
«مسألۀ 440» اگر خونى ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون دُمَل و زخم است يا خون حيض، در صورتى كه بداند خون سابق حيض بوده، آن را حيض قرار دهد و اگر دمل بوده، خون دمل قرار دهد و اگر نداند خون سابق حيض بوده يا دمل، طبق وظيفه زنى كه پاك است عمل مى كند.
«مسألۀ 441» اگر خونى ببيند و شك كند كه خون حيض است يا استحاضه، چنانچه در ايام عادت او باشد و يا صفات حيض را داشته باشد، بايد حيض قرار دهد.
«مسألۀ 442» زنى كه با استعمال دارو از عادت ماهانۀ خود جلوگيرى كرده است، چنانچه در ايام عادت يا غير آن خونى ببيند و شك كند كه حيض است يا نه، در صورتى كه از سه روز كمتر باشد حيض نيست.
«مسألۀ 443» اگر خونى ببيند و نداند خون حيض است يا بكارت، خود را وارسى مى كند، يعنى مقدارى پنبه داخل فرج مى نمايد و كمى صبر مى كند و بعد بيرون مى آورد؛ پس اگر اطراف آن آلوده باشد خون بكارت است و اگر خون به همۀ آن رسيده باشد، حيض مى باشد.
اقسام زن هاى حائض
اشاره
«مسألۀ 444» زنهاى حائض دو دسته اند:
اوّل: زنهايى كه در حيض داراى عادت هستند، يعنى در دو ماه متوالى به گونه اى كه گفته مى شود در وقت معيّن يا در چند روز معيّن خون مى بينند كه خود سه قسم مى باشند:
الف - صاحب عادت وقتيّه و عدديّه. ب - صاحب عادت وقتيّه. ج - صاحب عادت عدديّه، و اين سه قسم هر يك به سه دسته تقسيم مى شوند كه گفته خواهد شد.
دوم: زنهايى كه در حيض داراى عادت نيستند و آنها نيز سه دسته مى باشند:
الف - مُضطربه: و او زنى است كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدا نكرده يا عادت او به هم خورده و عادت تازه اى پيدا نكرده است. ب - مبتدئه: و او زنى است كه براى اولين مرتبه حائض مى شود. ج - ناسيه: و او زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است.
«مسألۀ 445» مقصود از يك ماه در مسائل زير، از ابتداى خون ديدن است تا سى روز، نه از روز اوّل ماه تا آخر ماه.
«مسألۀ 446» در مسايلى كه گفته مى شود: «زن بايد بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند»، مقصود آن است كه غير از عبادات بقيّۀ اعمالى را كه بر حائض حرام است ترك كند و عبادات خود را به تفصيلى كه در استحاضه بيان خواهد شد، بجا آورد.
1 - احكام زنهايى كه در حيض داراى عادت مى باشند
«مسألۀ 447» زنهايى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارند سه دسته اند:
اوّل: زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و در وقت معين نيز پاك شود؛ مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببيند و روز هفتم پاك شود كه عادت حيض اين زن از اوّل تا هفتم ماه است.
دوم: زنى كه از خون پاك نمى شود ولى دو ماه پشت سر هم چند روز معيّن - مثلاً از اوّل تا هشتم ماه - خونى مى ببيند كه نشانه هاى حيض را دارد (يعنى غليظ و سرخ يا تيره و گرم است و با فشار و سوزش بيرون مى آيد) و بقيّۀ خونهاى او نشانه هاى استحاضه را دارد (يعنى نشانه هاى حيض را ندارد، مثلاً زرد رنگ است) كه عادت او از اوّل تا هشتم ماه است.
سوم: زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و بعد از سه روز يا بيشتر خون ديدن، يك روز يا بيشتر پاك شود و دوباره خون حيض ببيند، و مجموع روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود و در هر دو ماه مجموع روزهايى كه خون ديده و در وسط پاك بوده، به يك اندازه باشد، كه در اين
صورت عادت او به اندازۀ مجموع روزهايى است كه خون ديده و در وسط پاك بوده و لازم نيست روزهايى كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد؛ مثلاً اگر در ماه اوّل از روز اوّل تا سوم ماه خون ببيند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببيند و در ماه دوم بعد از آن كه سه روز اول ماه را خون ديد، سه روز يا كمتر يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و در مجموع نه روز شود، عادت اين زن نه روز مى شود.
«مسألۀ 448» زنهايى كه عادت وقتيّه دارند سه دسته اند:
اوّل: زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و بعد از چند روز پاك شود، ولى شمارۀ روزهاى آن در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم روز اوّل ماه خون ببيند ولى ماه اوّل در روز هفتم و ماه دوم در روز هشتم از خون پاك شود كه اين زن بايد روز اوّل ماه را روز اوّل عادت حيض خود قرار دهد.
دوم: زنى كه از خون پاك نمى شود، ولى دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون او نشانه هاى حيض را دارد (يعنى گرم، غليظ و سرخ يا تيره است و با فشار و سوزش بيرون مى آيد) و بقيۀ خونهاى او نشانۀ استحاضه را دارد و شمارۀ روزهايى كه خون او نشانۀ حيض را دارد، در هر دو ماه يك اندازه نيست، مثلاً در ماه اوّل، از اوّل تا هفتم ماه و در ماه دوم از اوّل تا هشتم ماه خون او نشانه هاى حيض و در بقيّه آن نشانۀ استحاضه را دارد كه اين زن نيز بايد روز اوّل ماه را روز اوّل عادت حيض خود قرار دهد.
سوم: زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببيند و تمام روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود، ولى اين مدّت در ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اوّل باشد، مثلاً در ماه اوّل هشت روز و در ماه دوم نُه روز باشد و در هر دو ماه خون در اوّل ماه بيايد كه اين زن نيز بايد روز اوّل ماه را روز اوّل عادت حيض خود قرار دهد.
«مسألۀ 449» زنهايى كه عادت عدديّه دارند سه دسته اند:
اوّل: زنى كه شماره روزهاى حيض او در دو ماه پشت سر هم يك اندازه باشد، ولى وقت خون ديدن او يكى نباشد كه در اين صورت تعداد روزهايى كه خون ديده عادت او
محسوب مى شود؛ مثلاً اگر ماه اوّل از روز اوّل تا پنجم و ماه دوم از يازدهم تا پانزدهم خون ببيند، عادت او پنج روز مى شود.
دوم: زنى كه از خون پاك نمى شود، ولى دو ماه پشت سر هم چند روز از خونى كه مى بيند نشانۀ حيض و بقيّه نشانه استحاضه را دارد و شمارۀ روزهايى كه در آنها خون نشانۀ حيض را دارد، در هر دو ماه يك اندازه است امّا وقت آن يكى نيست كه در اين صورت تعداد روزهايى كه خون او نشانۀ حيض را دارد، عادت او مى شود؛ مثلاً اگر يك ماه از اوّل تا پنجم ماه و ماه بعد از يازدهم تا پانزدهم ماه خون او نشانۀ حيض و در بقيّه ماه نشانۀ استحاضه را داشته باشد، شماره روزهاى عادت او پنج روز مى شود.
سوم: زنى كه دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر خون ببيند و يك روز يا بيشتر پاك شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن خون در ماه اوّل با ماه دوم فرق داشته باشد كه در اين صورت اگر مجموع روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده، از ده روز بيشتر نشود و مجموع روزهاى آن نيز در هر دو ماه به يك اندازه باشد، بايد روزهايى را كه خون ديده و روزهاى وسط را كه پاك بوده حيض قرار دهد و لازم نيست روزهايى كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشند؛ مثلاً اگر ماه اوّل، از روز اوّل ماه تا سوم خون ببيند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببيند و ماه دوم از يازدهم تا سيزدهم خون ببيند و دو روز يا بيشتر يا كمتر پاك شود و دوباره خون ببيند و روى هم هشت روز شود، عادت او هشت روز مى شود.
«مسألۀ 450» اگر زنى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارد در وقت عادت خون نبيند و در غير آن وقت به شمارۀ روزهاى حيض خود خون ببيند، بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت خون ديده باشد و چه بعد از آن.
«مسألۀ 451» اگر زنى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارد بيشتر از ده روز خون ببيند، خونى كه در روزهاى عادت ديده، اگرچه نشانه هاى حيض را نداشته باشد حيض است و خونى كه بعد از روزهاى عادت ديده، اگرچه نشانه هاى حيض را داشته باشد، استحاضه است؛ مثلاً اگر زنى كه عادت حيض او از اوّل تا هفتم ماه است از اوّل تا دوازدهم خون
ببيند، هفت روز اوّل آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مى باشد.
«مسألۀ 452» اگر زنى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارد در همۀ روزهاى عادت و دو سه روز پيش از آن خون ببيند - به گونه اى كه بگويند حيض را جلو انداخته - و روى هم از ده روز بيشتر نشود، همه آنها خون حيض است و اگر در همۀ روزهاى عادت با چند روز پس از آن خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود، چنانچه خونهايى كه بعد از عادت ديده، داراى صفات حيض باشد، همه آنها خون حيض است وگرنه فقط ايام عادت حيض است و در بقيه بايد بين تروك حيض و اعمال استحاضه جمع كند و اگر در همۀ روزهاى عادت و مقدارى بعد و مقدارى قبل از عادت خون ببيند و مجموع آنها از ده روز بيشتر نشده باشد، چنانچه خونهايى كه پس از ايام عادت ديده است، اوصاف حيض را داشته باشد، همه ايام عادت و قبل و بعد از آن حيض است وگرنه خونهايى را كه در ايام عادت و قبل از آن ديده حيض قرار دهد و در بقيه بايد بين تروك حيض و اعمال استحاضه جمع كند و در تمامى صورتهايى كه در بالا گفته شد، اگر مجموع خونى كه مى بيند از ده روز بيشتر شود، فقط روزهاى عادت او حيض بوده و خونى كه جلوتر يا پس از آن ديده، خون استحاضه مى باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده، بايد آنها را قضا نمايد.
«مسألۀ 453» اگر زنى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارد، در مقدارى از روزهاى عادت و مقدارى پيش از عادت خون ببيند - به گونه اى كه بگويند حيض را جلو انداخته - و روى هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود، بايد روزهايى كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن را كه روى هم به اندازۀ روزهاى عادت او مى شود، حيض و روزهاى قبل از آن را استحاضه قرار دهد و اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند، چنانچه خونى كه بعد از ايام عادت ديده داراى صفات حيض نباشد و دو خون روى هم از ده روز بيشتر نشود، خونى را كه در عادت ديده، حيض قرار دهد و در بقيه بين تروك حيض و اعمال مستحاضه جمع نمايد، به شرط آن كه خونى، كه در عادت ديده كمتر از سه روز نباشد وگرنه تمام خون استحاضه است؛ و اگر دو خون روى هم از ده روز بيشتر شود، چنانچه خونى كه در ايام
عادت ديده كمتر از سه روز نباشد، بايد آن را حيض قرار دهد و در بقيه به مقدارى كه به اندازۀ باقى ماندۀ عدد عادت او تكميل شود، بين تروك حيض و اعمال مستحاضه جمع كند و مابقى آن را تا آخرِ خون، استحاضه قرار دهد و چنانچه خونى كه در ايام عادت ديده كمتر از سه روز باشد، تمام خون را استحاضه قرار دهد؛ اگر خونى كه بعد از عادت ديده داراى صفات حيض باشد و مجموع خونى كه ديده از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر بيشتر شود، بايد روزهايى كه در عادت خون ديده با چند روز بعد از آن را كه روى هم به اندازۀ روزهاى عادت او مى شود، حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد.
«مسألۀ 454» اگر زنى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارد در وقت عادت خود خون ببيند، ولى شمارۀ روزهاى آن كمتر يا بيشتر از روزهاى عادت او باشد و بعد از پاك شدن، دوباره به شمارۀ روزهاى عادتى كه داشته خون ببيند، بايد خون اول را حيض قرار دهد، حتى اگر تعداد روزهاى آن بيشتر از تعداد روزهاى عادت او باشد، به شرط آن كه خون در روزهايى كه بيشتر از ايام عادت اوست، داراى صفات حيض باشد وگرنه خون در آن روزها استحاضه محسوب مى شود و خون دوم نيز چنانچه با خون اول به اندازۀ ده روز يا بيشتر فاصله داشته باشد و داراى صفات حيض باشد، حيض است و اگر داراى صفات حيض نباشد، استحاضه محسوب مى شود و اگر با خون اول كمتر از ده روز فاصله داشته باشد و مجموع روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده كمتر از ده روز باشد، چنانچه خون دوم داراى صفات حيض باشد، بايد مجموع خون هايى را كه ديده به همراه روزهايى كه در وسط پاك بوده، حيض قرار دهد و چنانچه خون دوم داراى صفات حيض نباشد، استحاضه است؛ و اگر مجموع روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده، بيشتر از ده روز باشد، بايد طبق مسألۀ شمارۀ 462 عمل نمايد.
«مسألۀ 455» اگر زنى كه عادت وقتيّه دارد در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر خون ببيند - به گونه اى كه بگويند حيض را جلو انداخته - اگرچه آن خون نشانه هاى حيض را نداشته باشد، بايد به مجرد ديدن خون به احكامى كه براى زن حائض گفته شد، عمل كند و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده (مثل اين كه پيش از سه روز پاك شود) بايد
عبادت هايى را كه بجا نياورده، قضا نمايد و اگر دو سه روز بعد از وقت عادت خون شروع شود، اگر واجد صفات حيض باشد، حيض وگرنه استحاضه است.
«مسألۀ 456» زنى كه عادت وقتيّه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، چنانچه مقدارى از خون داراى صفات حيض بوده و بقيه داراى صفات حيض نباشد، بايد خونى را كه داراى صفات حيض است، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، به شرط آن كه اولاً:
خونى كه داراى صفات حيض است، كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد و ثانياً:
خون ديگرى با آن تعارض نكند؛ يعنى قبل از گذشتن ده روز از پايان خون اول كه داراى صفات حيض است، خون ديگرى نبيند كه داراى صفات حيض بوده و مجموع آن و خون اول و روزهايى كه در بين آنها واقع شده، بيشتر از ده روز باشد.
«مسألۀ 457» اگر زنى كه عادت وقتيّه دارد بيشتر از ده روز خون ببيند و تمام آن داراى صفات حيض باشد و يا هيچ مقدار از آن صفات حيض را نداشته باشد و يا دو شرطى را كه در مسألۀ قبل گفته شد، نداشته باشد، چنانچه تعداد روزهاى عادت خويشان پدرى يا مادرى او - زنده باشند يا مرده - به يك اندازه باشد و يا تعداد كسانى كه عادتشان با بقيّه فرق مى كند، بسيار كم باشد، در صورتى كه عادتشان كمتر از هفت روز باشد، بايد آن را حيض قرار دهد و اگر بيشتر از هفت روز باشد، هفت روز را حيض قرار دهد و در هر دو صورت در اختلاف روزهاى عادت خويشان و هفت روز، بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد، مثلاً اگر عادت خويشان او چهار روز باشد، بايد تا چهار روز را حيض قرار داده و سپس تا سه روز بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند و اگر عادت خويشان او هشت روز باشد، بايد تا هفت روز را حيض قرار داده و سپس يك روز بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند و اگر خويشاوندى نداشت يا تعداد روزهاى عادت آنان يك اندازه نبود، مثلاً عادت بعضى پنج روز و عادت بعضى ديگر سه روز بود، بنابر احتياط واجب هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
«مسألۀ 458» زنى كه عادت وقتيّه دارد و شمارۀ عادت خويشان خود و يا هفت روز
را عادت حيض خود قرار مى دهد، بايد روزى را كه در هر ماه اوّل عادت او بوده، اوّل حيض خود قرار دهد، مثلاً زنى كه هر ماه در روز اوّل ماه خون مى ديده ولى گاهى روز هفتم و گاهى روز هشتم پاك مى شده، چنانچه يك ماه دوازده روز خون ببيند و عادت خويشان او هفت روز باشد، بايد هفت روز اوّل ماه را حيض و باقى را استحاضه قرار دهد.
«مسألۀ 459» زنى كه عادت عدديّه دارد، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض را داشته باشد، بايد عبادت را ترك كند و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده، بايد عبادت هايى را كه بجا نياورده قضا نمايد و اگر نشانه هاى حيض را نداشته باشد، بايد بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند، پس اگر خون به اندازۀ عادت او استمرار بيابد و سپس قطع شود، معلوم مى شود كه حيض بوده و اگر روزهايى كه در آنها خون مى بيند كمتر از شمارۀ عادت او و يا بيشتر از آن شود، معلوم مى شود كه استحاضه بوده است.
«مسألۀ 460» اگر زنى كه عادت عدديه دارد كمتر از عادت خود خون ببيند و يا بيشتر از شمارۀ عادت خود خون ببيند ولى از ده روز بيشتر نشود، روزهايى را كه داراى صفات حيض بوده، حيض و بقيه را استحاضه قرار مى دهد، به شرط آن كه روزهايى كه خون داراى صفات حيض بوده كمتر از سه روز نباشد وگرنه تمام خون استحاضه است.
«مسألۀ 461» اگر زنى كه عادت عدديّه دارد بيشتر از شمارۀ عادت خود خون ببيند و از ده روز نيز بيشتر شود، چنانچه همۀ خونهايى كه ديده مثل هم باشند، بايد براى تعيين روز شروع حيض، به وقت شروع عادت خويشان خود مراجعه كند و از آن وقت به تعداد روزهاى عادت خود را حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد و اگر خويشاوندى نداشت و يا وقت شروع عادت آنان يكسان نبود، بايد از هنگام ديدن خون، به تعداد روزهاى عادت خود را حيض قرار دهد و اگر همۀ خونهايى كه ديده يك جور نباشند بلكه چند روز از آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهايى كه خون نشانه حيض را دارد با شمارۀ روزهاى عادت او يك اندازه باشد، بايد همان روزها را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر تعداد روزهايى كه خون نشانۀ حيض را دارد از تعداد روزهاى عادت او بيشتر باشد، فقط به اندازۀ روزهاى عادت خود را حيض و
بقيّه را استحاضه قرار دهد و اگر تعداد روزهايى كه خون نشانۀ حيض را دارد از تعداد روزهاى عادت او كمتر باشد، بايد آن روزها را با چند روز ديگر كه روى هم به اندازۀ روزهاى عادت او مى شوند، حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد.
«مسألۀ 462» اگر زنى كه داراى عادت است بعد از آن كه سه روز يا بيشتر خون ديد پاك شود و دوباره سه روز يا بيشتر خون ببيند و فاصلۀ پاكى بين دو خون كمتر از ده روز باشد و همۀ روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر باشد؛ مثل آن كه پنج روز خون ببيند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببيند، سه صورت دارد:
الف - آن كه تمام يا قسمتى از يكى از خونهايى كه ديده، در روزهاى عادت باشد وخون ديگر در روزهاى عادت نباشد كه در اين صورت چنانچه تعداد روزهاى خونى كه در عادت ديده با عدد عادت او برابر و يا بيشتر از آن باشد و يا مجموع ايام عادت و ايام پاكى او بيشتر از ده روز باشد، بايد همۀ خونى را كه در عادت ديده حيض و خون ديگر را استحاضه قرار دهد و در غير اين صورت، به تعدادى كه خونِ در ايام عادت از روزهاى عادت كمتر دارد، از خون ديگر تكميل مى كند و مجموع آنها را با ايامى كه در وسط پاك بوده، حيض قرار مى دهد و بقيۀ خون خارج عادت را استحاضه قرار مى دهد؛ مثلاً اگر عادت او از دوم تا ششم ماه باشد و يك ماه از اوّل تا سوم ماه خون ببيند و بعد چهار روز پاك شود و دوباره از هشتم تا دوازدهم ماه خون ببيند، بايد از اوّل تا نهم ماه را حيض و از دهم تا دوازدهم را استحاضه قرار دهد، ولى اگر از اوّل ماه تا پنجم يا بيشتر از آن خون ببيند و پاك شود و دوباره خون ببيند، خون اوّل را حيض و خون ديگر را استحاضه قرار مى دهد. همچنين اگر از اوّل تا سوم ماه خون ببيند و بعد شش روز يا بيشتر پاك شود و سپس دوباره خون ببيند، بايد خون اوّل را حيض و خون ديگر را استحاضه قرار دهد.
ب - آن كه هيچ يك از دو خون در ايام عادت نباشد كه در اين صورت اگر داراى عادت عدديّه بوده و يكى از آنها به تعداد ايام عادت باشد، آن را حيض و ديگرى را استحاضه قرار مى دهد، وگرنه خونى كه داراى صفات حيض است، حيض و ديگرى
استحاضه است و اگر هر دو داراى صفات حيض باشند، بنابر احتياط واجب خون اوّل را حيض و دومى را استحاضه قرار مى دهد و اگر هيچ يك داراى صفات حيض نباشند، هر دو استحاضه مى باشند.
ج - آن كه مقدارى از خون اوّل و دوم در روزهاى عادت باشد كه در اين صورت خون هايى كه در ايام عادت واقع شده اند به همراه ايام پاكى بين آنها حيض و بقيّۀ خون دوم كه خارج از ايام عادت بوده، استحاضه مى باشد و بقيّۀ خون اوّل كه پيش از ايام عادت بوده، اگر مجموع آن و ايام عادت بيشتر از ده روز شود، آن نيز استحاضه مى باشد وگرنه حيض است؛ مثلاً اگر عادت او از سوم تا دهم ماه بوده، در صورتى كه از اوّل تا ششم ماه خون ببيند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند، از اوّل تا دهم حيض است و از يازدهم تا پانزدهم استحاضه مى باشد.
«مسألۀ 463» زنى كه در حيض داراى عادت است، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونى ببيند كه وقت آن يا شمارۀ روزهاى آن يا هم وقت و هم شمارۀ روزهاى آن يكى باشند، عادت او به آنچه در اين دو ماه ديده است برمى گردد؛ مثلاً اگر از روز اوّل تا هفتم ماه خون مى ديده و پاك مى شده، چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببيند و پاك شود، عادت او از دهم تا هفدهم مى شود و اگر دو بار بر خلاف عادت خون ببيند، ولى آن دو بار نه در وقت و نه در عدد مانند هم نباشند، بنابر احتياط بايد ميان احكام عادتى كه داشته و احكام مضطربه جمع كند و اگر چند بار بر خلاف عادت خود خونى ببيند كه نه در وقت و نه در عدد مانند هم نباشند، حكم زن مضطربه را دارد.
2 - احكام زنهايى كه در حيض داراى عادت نيستند
«مسألۀ 464» مبتدئه، مضطربه و ناسيه، به محض ديدن خونى كه نشانه هاى حيض را دارد، بايد عبادت را ترك كنند و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده - مثل اين كه قبل از سه روز خون قطع شود و يا نشانه هاى حيض را از دست بدهد - بايد عبادت هايى را كه بجا نياورده اند، قضا نمايند و اگر نشانه هاى حيض را نداشته باشد، آن را استحاضه قرار
مى دهند، حتى اگر تا سه روز ادامه پيدا كند.
«مسألۀ 465» اگر مضطربه، مبتدئه و يا ناسيه، بيشتر از ده روز خون ببيند، خونى را كه داراى صفات حيض است، حيض و خونى را كه داراى صفات استحاضه است، استحاضه قرار مى دهد، به شرط آن كه اوّلاً: خون داراى صفات حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد و ثانياً: خون ديگرى با آن تعارض نكند، يعنى قبل از گذشتن ده روز از پايان خونى كه داراى صفات حيض است، خون ديگرى نبيند كه داراى صفات حيض بوده و مجموع آن و خون اول كه داراى صفات حيض است و روزهايى كه در بين آنها واقع شده، بيشتر از ده روز باشد، مثل آن كه پنج روز خون سرخ يا تيره و چهار روز خون زرد و دوباره هفت روز خون سرخ يا تيره ببيند.
«مسألۀ 466» اگر مضطربه، مبتدئه و يا ناسيه، بيشتر از ده روز خون ببيند و تمام آن فاقد صفات حيض باشد و يا خونى كه داراى صفات حيض است كمتر از سه روز باشد، تمام آن استحاضه است.
«مسألۀ 467» اگر مضطربه و يا مبتدئه، بيشتر از ده روز خون ببيند و تمام آن داراى صفات حيض باشد و يا قسمتى از آن داراى صفات حيض باشد، ولى خونى كه داراى صفات حيض است بيشتر از ده روز باشد و يا خون ديگرى با آن تعارض كند، بايد در عدد روزهاى حيض به عادت خويشان خود مراجعه كند، پس اگر عادت آنان كمتر از هفت روز باشد، از ابتداى ديدن خون به اندازۀ عادت آنان را حيض قرار مى دهد و اگر عادت آنان بيشتر از هفت روز باشد، از ابتداى ديدن خون به اندازۀ هفت روز را حيض قرار مى دهد و در هر دو صورت، در اختلاف روزهاى عادت خويشان و هفت روز، بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع مى كند و اگر خويشاوندى نداشت يا شمارۀ روزهاى عادت آنان يك اندازه نبود، بنابر احتياط واجب بايد از ابتداى ديدن خون تا هفت روز را حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد.
«مسألۀ 468» اگر ناسيه بيشتر از ده روز خون ببيند و تمام آن داراى صفات حيض باشد و يا خونى كه داراى صفات حيض است بيشتر از ده روز باشد و يا خون ديگرى با
آن تعارض كند، بنابر احتياط واجب بايد از ابتداى ديدن خون تا هفت روز را حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد.
احكام حائض
«مسألۀ 469» چند چيز بر حائض حرام است:
اوّل: عبادت هايى كه مانند نماز، بايد با وضو، غسل يا تيمّم بجا آورده شوند؛ ولى بجا آوردن عبادت هايى كه وضو، غسل و تيمّم براى آنها لازم نيست - مانند نماز ميّت - مانعى ندارد. دوم: تمام چيزهايى كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.
سوم: وطى در قُبُل (جلو) كه هم براى مرد و هم براى زن حرام است، اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منى هم بيرون نيايد، بلكه احتياط واجب آن است كه مقدار كمتر از ختنه گاه را نيز داخل نكند و همچنين احتياط، ترك وطى در دُبُر (عقب) زن در حال حيض است؛ بلكه اگر زن راضى نباشد، در غير حال حيض نيز وطى در دُبُر زن جايز نيست.
«مسألۀ 470» جماع كردن در روزهايى هم كه حيض زن قطعى نيست ولى شرعاً بايد آن را حيض قرار دهد حرام است، پس زنى كه بيشتر از ده روز خون مى بيند و بايد به دستورى كه گفته شد روزهاى عادت خود را طبق روزهاى عادت خويشان خود حيض قرار دهد، شوهرش نمى تواند در آن روزها با او نزديكى نمايد.
«مسألۀ 471» اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، بايد فوراً از او جدا شود.
«مسألۀ 472» اگر زن بگويد: «حيض هستم» يا «از حيض پاك شده ام»، بايد حرف او را قبول كرد.
«مسألۀ 473» براى جماع با زن حائض كفاره واجب نمى شود، اگرچه دادن كفاره بر مرد مستحب است.
«مسألۀ 474» اگر شمارۀ روزهاى حيض زن به سه قسمت تقسيم شود و مرد در قسمت اوّل آن از روى علم و عمد با زن خود جماع كند، مستحب است هجده نخود طلا كفاره به فقير بدهد، و اگر در قسمت دوم جماع كند، نُه نخود، و اگر در قسمت سوم جماع
كند، چهار نخود و نيم بدهد؛ مثلاً زنى كه شش روز خون حيض مى بيند، اگر شوهرش در شب يا روز اوّل و دوم با او جماع كند، هيجده نخود طلا و در شب يا روز سوم و چهارم نُه نخود و در شب يا روز پنجم و ششم چهار نخود و نيم طلا مى دهد.
«مسألۀ 475» اگر كسى هم در قسمت اوّل و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم دوران حيض با زن خود جماع كند، مستحب است هر سه كفاره را كه روى هم سى و يك نخود و نيم مى شود بدهد.
«مسألۀ 476» كسى كه نمى تواند كفاره مذكور را بدهد، بهتر آن است كه صدقه اى به فقير بدهد و اگر نمى تواند صدقه بدهد، استغفار كند و هر وقت توانست كفاره بدهد.
«مسألۀ 477» طلاق دادن زن در حال حيض به تفصيلى كه در كتاب طلاق گفته مى شود، باطل است.
«مسألۀ 478» اگر زن در بين نماز يا روزه حائض شود، نماز يا روزه او باطل است.
«مسألۀ 479» اگر زن در بين نماز شك كند كه حائض شده يا نه، نماز او صحيح است، ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز حائض شده، نمازى كه خوانده باطل است.
«مسألۀ 480» بعد از آن كه زن از خون حيض پاك شد، واجب است براى نماز و اعمال ديگرى كه بايد با وضو، غسل يا تيمّم بجا آورده شوند، غسل كند ولى احتياطاً اين غسل كفايت از وضو نمى كند و بايد پيش از غسل يا بعد از آن وضو نيز بگيرد و اگر پيش از غسل وضو بگيرد بهتر است.
«مسألۀ 481» اگر حائض، جُنب باشد و هنگامى كه پاك مى شود غسل جنابت را انجام دهد، لازم نيست براى حيض نيز جداگانه غسل نمايد، هر چند خوب است در غسل خود هر دو را نيّت كند و اين غسل كفايت از وضو مى كند؛ پس براى انجام عباداتى مانند نماز كه طهارت در آنها شرط است، لازم نيست وضو بگيرد.
«مسألۀ 482» بعد از آن كه زن از خون حيض پاك شد، اگرچه غسل نكرده باشد، طلاق او صحيح است، ولى احتياط واجب آن است كه همسرش پيش از غسل از جماع با
او خوددارى نمايد و همچنين بنابر احتياط بايد از قرائت سوره هاى سجده دار و توقف در مساجد و قرار دادن چيزى در آنها پيش از غسل خوددارى نمايد و بايد از بقيۀ اعمالى هم كه بر حائض حرام است تا غسل نكرده اجتناب كند.
«مسألۀ 483» اگر آب براى وضو و غسل كافى نباشد و به اندازه اى باشد كه بتواند يا غسل كند و يا وضو بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد غسل كند و به عوض وضو تيمّم نمايد و اگر فقط براى وضو كافى باشد و به اندازه غسل نباشد، بايد وضو بگيرد و به عوض غسل تيمّم نمايد و اگر براى هيچ يك از آنها آب نداشته باشد، بايد يك تيمّم به عوض غسل به جا آورد و بنابر احتياط تيمّم ديگرى به عوض وضو نيز انجام دهد.
«مسألۀ 484» نمازهاى واجب روزانه كه زن در حال حيض نمى خواند، قضا ندارند، ولى روزه هاى واجب را بايد قضا نمايد.
«مسألۀ 485» هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند كه اگر نماز را تأخير بيندازد حائض مى شود، بايد فوراً نماز بخواند.
«مسألۀ 486» اگر زن نماز را تأخير بيندازد و از اوّل وقت به اندازۀ انجام واجباتِ يك نماز بگذرد و حائض شود، بنابر احتياط قضاى آن نماز بر او واجب است، ولى در تند خواندن و كُنْد خواندن و چيزهاى ديگر، بايد حال خود را ملاحظه بكند؛ مثلاً زنى كه مسافر نيست اگر در اوّل ظهر نماز نخواند، قضاى آن در صورتى واجب مى شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز به دستورى كه گفته شد از اوّل ظهر بگذرد و حائض شود و براى كسى كه مسافر است، گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت كافى است و نيز بايد ملاحظۀ تهيۀ شرايطى را كه دارا نيست بنمايد؛ پس اگر به مقدار فراهم آوردن آن مقدمات و خواندن يك نماز وقت بگذرد و حائض شود، قضا واجب است و گرنه واجب نيست.
«مسألۀ 487» اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاك شود و به اندازۀ غسل و وضو و مقدمات ديگر نماز، مانند تهيه كردن لباس يا آب كشيدن آن و خواندن يك ركعت نماز (يعنى تا پايان ذكر سجدۀ دوم از ركعت اول) يا بيشتر از يك ركعت وقت داشته باشد، بايد نماز را بخواند و اگر نخواند، بايد قضاى آن را بجا آورد و اگر فقط به اندازۀ خواندن
يك ركعت نماز با طهارت وقت داشته باشد، ولى براى بقيۀ مقدمات مانند تهيه كردن و يا آب كشيدن لباس و مانند آن وقت نداشته باشد، احتياط واجب آن است كه در اين صورت نيز قضاى آن نماز را بجا آورد.
«مسألۀ 488» اگر زنى كه از خون حيض پاك شده به اندازۀ غسل و وضو وقت نداشته باشد، ولى بتواند با تيمّم يك ركعت از نماز را در وقت بخواند، احتياط مستحب آن است كه نماز را با تيمم بخواند و اگر گذشته از تنگى وقت، تكليفش تيمّم باشد - مثل آن كه آب براى او ضرر داشته باشد - بايد تيمّم كند و آن نماز را بخواند.
«مسألۀ 489» اگر زن حائض بعد از پاك شدن شك كند كه براى نماز وقت دارد يا نه، بايد نمازش را بخواند.
«مسألۀ 490» اگر به گمان اين كه به اندازۀ تهيۀ مقدمات نماز و خواندن يك ركعت وقت ندارد، نماز نخواند و بعد بفهمد كه وقت داشته، بايد قضاى آن نماز را بجا آورد.
«مسألۀ 491» اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد براى عبادت هاى خود غسل كند، اگرچه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند، ولى اگر يقين يا اطمينان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند، بايد فعلاً در ايام پاكى به وظيفۀ حائض عمل نمايد.
«مسألۀ 492» اگر زن پيش از ده روز پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون باشد، مقدارى پنبه داخل فرج مى نمايد و كمى صبر مى كند و بيرون مى آورد، پس اگر پاك بود غسل مى كند و عبادت هاى خود را بجا مى آورد و اگر آلوده به خون داراى صفات حيض بود، چنانچه در حيض عادت نداشته باشد يا عادت او ده روز باشد، بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد، غسل كند و اگر در پايان ده روز پاك شد يا خون او از ده روز گذشت، آخر روز دهم غسل نمايد و اگر عادتش كمتر از ده روز باشد، در صورتى كه بداند پيش از تمام شدن ده روز يا در پايان ده روز پاك مى شود، نبايد غسل كند و اگر احتمال دهد كه خون او از ده روز بگذرد، احتياط واجب آن است كه تا دو روز عبادت را ترك كند و بعد از آن تا تكميل ده روز اعمالى را كه بر حائض حرام است ترك كند و اعمال مستحاضه را
انجام دهد؛ پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا در پايان ده روز از خون پاك شد، تمام آن مدّت حيض است و اگر از ده روز گذشت، بايد عادت خود را حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد و عبادت هايى را كه بعد از روزهاى عادت بجا نياورده قضا نمايد و اگر پنبه اى كه داخل مى كند آلوده به آب زرد رنگى شود، چنانچه در روزهاى عادتش باشد، مانند آلودگى به خون حيض است و احكامى كه گذشت بر آن جارى است وگرنه استحاضه مى باشد.
«مسألۀ 493» اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند و بعد بفهمد كه حيض نبوده است، بايد نماز و روزه اى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد و اگر چند روز به گمان اين كه حيض نيست عبادت كند و بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه در آن روزها روزۀ واجب گرفته، بايد آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 494» مستحب است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاك نمايد و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد، به اميد درك ثواب تيمّم نمايد و در جاى نماز خويش رو به قبله بنشيند و مشغول قرائت قرآن، ذكر، دعا و صلوات شود، اگرچه در غير اين اوقات، خواندن قرآن بر حائض مكروه است.
«مسألۀ 495» خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جايى از بدن به حاشيه و بين خطهاى قرآن و نيز خضاب كردن به حنا و مانند آن براى حائض مكروه است.
«مسألۀ 496» غسل هاى مستحبى مثل غسل جمعه، غسل احرام، غسل توبه و غير آن و همچنين وضوهاى مستحبى، براى حائض نيز مستحب است.
استحاضه
اشاره
يكى از خونهايى كه از زن خارج مى شود يا فضاى داخل فرج را آلوده مى كند، خون استحاضه است و زن را در حال استحاضه، مستحاضه مى گويند.
«مسألۀ 497» خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون مى آيد و غليظ نيز نيست، ولى ممكن است گاهى سياه يا سرخ و گرم و غليظ باشد و با فشار و سوزش بيرون آيد.
«مسألۀ 498» خون استحاضه سه قسم است: قليله، متوسطه و كثيره. استحاضۀ قليله آن است كه خون، پنبه اى را كه زن معمولاً بر محل مى گذارد آلوده كند، ولى به داخل آن نفوذ نكند. استحاضۀ متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو برود، ولى بر دستمال و مانند آن كه معمولاً زنها براى جلوگيرى از خون مى بندند، جارى نشود. استحاضۀ كثيره آن است كه خون از پنبه گذشته و بر دستمال نيز جارى شود.
احكام استحاضه
«مسألۀ 499» در استحاضۀ قليله بايد زن براى هر نماز يك وضو بگيرد و ظاهر فرج را نيز اگر خون به آن رسيده، آب بكشد و بنابر احتياط واجب، پنبه را عوض كند يا آب بكشد.
«مسألۀ 500» در استحاضۀ متوسطه زن علاوه بر انجام دادن اعمال استحاضه قليله بايد يك غسل نيز در شبانه روز به تفصيل ذيل انجام دهد:
اگر استحاضه قبل از نماز صبح يا در بين آن حادث شود، بايد براى نماز صبح غسل كند و اگر بعد از خواندن نماز صبح تا قبل از نماز ظهر يا بين آن حادث شود، بايد براى نماز ظهر غسل كند و به همين ترتيب قبل از هر نماز يا بين هر نمازى كه استحاضه متوسطه حادث شود، بايد براى آن غسل نمايد و تا صبح ديگر براى نمازهاى خود اعمال استحاضۀ قليله را كه در مساله پيش گفته شد انجام دهد و پس از آن تا وقتى كه خون ادامه دارد، هر روز قبل از نماز صبح يك غسل انجام دهد و اگر عمداً يا از روى فراموشى براى نماز صبح غسل نكند، بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براى نماز ظهر و عصر غسل نكند، بايد پيش از نماز مغرب و عشاء غسل نمايد، چه خون بيايد و چه قطع شده باشد.
«مسألۀ 501» زن در استحاضۀ كثيره علاوه بر اين كه بايد احتياطاً براى هر نماز پنبه و دستمالى را كه بسته است عوض كند يا تطهير نمايد، بايد يك غسل براى نماز صبح و يك غسل براى نماز ظهر و عصر و يك غسل براى نماز مغرب و عشاء بجا آورد و بين نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشاء فاصله نيندازد و اگر بين نماز ظهر و عصر
فاصله بيندازد، بايد براى نماز عصر دوباره غسل كند و نيز اگر بين نماز مغرب و عشاء فاصله بيندازد، بايد براى نماز عشاء دوباره غسل نمايد، ولى در استحاضه كثيره براى خواندن نماز، وضو لازم نيست.
«مسألۀ 502» غسل و يا وضوى استحاضه بايد در داخل وقت نماز انجام شود؛ بنابر اين اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز نيز بيايد، اگرچه زن براى آن خون وضو و غسل را انجام داده باشد، بنابر احتياط واجب بايد در هنگام نماز نيز وضو و غسل را بجا آورد، بلكه اگر نزديك اذان صبح براى نماز شب غسل كند و نماز شب را بخواند، احتياط واجب آن است كه بعد از داخل شدن صبح، دوباره غسل و وضو را بجا آورد.
«مسألۀ 503» مستحاضۀ متوسطه كه وظيفه اش وضو گرفتن و غسل كردن است، مى تواند هر كدام را كه بخواهد اوّل بجا آورد، ولى بهتر است اوّل وضو بگيرد.
«مسألۀ 504» اگر استحاضۀ قليله زن بعد از خواندن نماز صبح متوسطه شود، بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، بايد براى نماز مغرب و عشاء غسل نمايد.
«مسألۀ 505» اگر استحاضۀ قليله يا متوسطۀ زن بعد از خواندن نماز صبح كثيره شود، بايد براى نماز ظهر و عصر يك غسل و براى نماز مغرب و عشاء غسل ديگرى بجا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براى نماز مغرب و عشاء غسل نمايد.
«مسألۀ 506» زن مستحاضه اى كه وظيفۀ او وضو گرفتن و يا تطهير ظاهر فرج و يا تبديل و تطهير پنبه و دستمالى است كه بسته، بايد اين اعمال را براى هر نماز، چه واجب و چه مستحب، انجام دهد و نيز اگر بخواهد نمازى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند يا نمازى را كه تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، بايد تمام كارهايى را كه براى استحاضه گفته شد انجام دهد.
«مسألۀ 507» زن مستحاضه براى خواندن نماز احتياط و سجده و تشهّد فراموش شده و سجدۀ سهو، اگر آنها را بعد از نماز فوراً بجا آورد، لازم نيست كارهاى استحاضه را انجام دهد.
«مسألۀ 508» زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براى نماز اوّلى كه مى خواند بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد و براى نمازهاى بعد انجام اعمال استحاضه لازم نيست.
«مسألۀ 509» اگر زن نداند استحاضۀ او از كدام قسم است، بايد هنگامى كه مى خواهد نماز بخواند، وضعيت خود را بررسى كند، به اين ترتيب كه مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضۀ او كدام يك از آن سه قسم است، اعمالى را كه براى آن نوع عنوان شد انجام دهد، ولى اگر بداند تا وقتى كه مى خواهد نماز بخواند استحاضۀ او تغيير نخواهد كرد، پيش از داخل شدن وقت نيز مى تواند خود را وارسى نمايد.
«مسألۀ 510» زن مستحاضه اگر پيش از آن كه خود را وارسى كند مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفۀ خود عمل كرده باشد، مثلاً استحاضۀ او قليله بوده و به وظيفۀ استحاضۀ قليله يا متوسطه عمل نموده، نماز او صحيح است و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده، مثل آن كه استحاضۀ او متوسطه بوده و به وظيفۀ قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
«مسألۀ 511» زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسى نمايد، بايد به آنچه مسلماً وظيفۀ اوست عمل كند، مثلاً اگر نمى داند استحاضۀ او قليله است يا متوسطه، بايد اعمال استحاضۀ قليله را انجام دهد و اگر نمى داند استحاضۀ او متوسطه است يا كثيره، بايد اعمال استحاضۀ متوسطه را انجام دهد، ولى اگر بداند استحاضۀ او سابقاً از كدام يك از آن سه قسم بوده، بايد به وظيفۀ همان قسم رفتار نمايد.
«مسألۀ 512» براى آن كه زن مستحاضه شود، بايد خون از فرج خارج شود و چنانچه خون استحاضه به فضاى فرج برسد، ولى بيرون نيايد، حكم استحاضه بر آن جارى نمى شود؛ اما پس از خارج شدن خون و مستحاضه شدن زن، مادامى كه خون در باطن وجود دارد، زن مستحاضه است، حتى اگر ديگر خونى از او خارج نشود و وقتى پاك مى شود كه خون در باطن نيز موجود نباشد.
«مسألۀ 513» اگر زن مستحاضه بداند از وقتى كه مشغول وضو يا غسل شده خونى از او بيرون نيامده و در داخل فرج نيز خونى نبوده و اگر نماز را با تأخير بخواند نيز تا آخر نماز به همين وضعيت باقى خواهد ماند، مى تواند خواندن نماز را تأخير بيندازد.
«مسألۀ 514» اگر خون استحاضه قبل از نماز قطع شود و در باطن نيز وجود نداشته باشد و مستحاضه به وظيفۀ خود عمل نمايد و نمازش را بخواند، چنانچه تا زمان نماز بعدى خون از وى خارج نشود و در فضاى فرج نيز خون وجود نداشته باشد، لازم نيست براى نماز بعدى وظايف استحاضه را به جا آورد، بلكه مى تواند با همان وضو يا غسل نماز بعدى را بخواند، هرچند بداند كه دوباره خون استحاضه خواهد آمد.
«مسألۀ 515» اگر زن مستحاضه بداند كه پيش از گذشتن وقت نماز به كلّى پاك مى شود يا به اندازۀ خواندن نماز، پاك خواهد شد، بايد صبر كند و نماز را در وقتى كه پاك است بخواند.
«مسألۀ 516» اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را به قدرى تأخير بيندازد كه پيش از گذشتن وقت نماز بتواند وضو، غسل و نماز را بجا آورد، كاملاً پاك مى شود، بايد نماز را تأخير بيندازد و هنگامى كه كاملاً پاك شد، دوباره وضو و غسل را بجا آورده و نماز را بخواند و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم نيست وضو و غسل را دوباره بجا آورد، بلكه اگر وقت براى تيمّم كافى باشد، احتياطاً به جاى وضو و غسل تيمّم كند.
«مسألۀ 517» وقتى مستحاضۀ كثيره و متوسطه كاملاً از خون پاك شد، بايد غسل كند و احتياطاً براى نماز وضو نيز بگيرد، ولى اگر بداند از وقتى كه براى نماز قبلى مشغول غسل شده ديگر خون نيامده، لازم نيست دوباره غسل نمايد.
«مسألۀ 518» مستحاضۀ قليله بعد از وضو و مستحاضۀ متوسطه بعد از غسل و وضو و مستحاضۀ كثيره بعد از غسل، بايد فوراً مشغول نماز شوند، ولى گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهاى قبل از نماز اشكال ندارد و در نماز نيز مى توانند اعمال مستحب مثل قنوت و غير آن را بجا آورند.
«مسألۀ 519» اگر زن مستحاضه بين غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود، ولى اگر از هنگام شروع به غسل، خون به فضاى فرج نيايد، غسل مجدد لازم نيست و حكم وضو نيز به همين ترتيب است.
«مسألۀ 520» زن مستحاضه چنانچه براى او ضرر نداشته باشد، بايد بعد از غسل و وضو به وسيله اى مانند پنبه از بيرون آمدن خون جلوگيرى كند و چنانچه كوتاهى كند و خون بيرون بيايد، نمازى را كه خوانده، بايد دوباره بخواند، بلكه بنابر احتياط واجب بايد غسل را نيز اعاده كند.
«مسألۀ 521» اگر در هنگام غسل خون قطع نشود، غسل صحيح است و اگر در بين غسل، استحاضه متوسطه كثيره شود، لازم نيست غسل را از سر بگيرد.
«مسألۀ 522» لازم نيست زن مستحاضه در هنگام روزه، از بيرون آمدن خون جلوگيرى كند.
«مسألۀ 523» روزۀ زن مستحاضه اى كه غسل بر او واجب مى باشد، بنابر احتياط در صورتى صحيح است كه غسل هايى را كه براى خواندن نمازهاى روز بر وى واجب است، در روز انجام دهد؛ بنابر اين چنانچه قبل از خواندن نماز صبح يا ظهر و عصر مستحاضه شود و استحاضۀ وى متوسطه يا كثيره باشد و براى نماز غسل نكند، روزۀ آن روز او باطل است و بنابر احتياط واجب، غسل نماز مغرب و عشاى شبى كه مى خواهد فرداى آن را روزه بگيرد نيز شرط صحّت روزۀ فردا مى باشد؛ ولى چنانچه براى نماز مغرب و عشاء غسل نكند، اگر پيش از طلوع فجر به جهتى (مثل نماز شب) غسل كند، براى صحّت روزۀ فردا كافى است.
«مسألۀ 524» اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود، صحّت روزۀ آن روز او منوط به غسل نيست.
«مسألۀ 525» اگر استحاضۀ قليلۀ زن پيش از نماز، متوسطه يا كثيره شود، بايد اعمال استحاضۀ متوسطه يا كثيره را كه بيان شد انجام دهد و اگر استحاضۀ متوسطه، كثيره شود، بايد اعمال استحاضۀ كثيره را انجام دهد، ولى چنانچه پيش از همان نماز براى
استحاضۀ متوسطه غسل كرده باشد، لازم نيست دوباره براى كثيره نيز غسل كند.
«مسألۀ 526» اگر در بين نماز استحاضۀ متوسطه زن كثيره شود، چنانچه پيش از آن نماز غسل انجام داده باشد، نمازش را ادامه مى دهد وگرنه بايد نمازش را رها كند و پس از غسل كردن و انجام دادن بقيۀ اعمال استحاضۀ كثيره، نماز را از سر بگيرد و اگر استحاضۀ قليلۀ او متوسطه و يا كثيره شود، بايد نماز را رها كند و براى متوسطه غسل كند و وضو بگيرد و براى كثيره غسل انجام دهد و اعمال ديگر آن را نيز بجا آورد و همان نماز را بخواند و اگر براى غسل يا وضو وقت نداشته باشد، بايد بدل از هر كدام آنها كه وقت انجام دادن آن را ندارد، تيمّم كند و اگر براى تيمّم نيز وقت نداشته باشد، نمى تواند نماز را رها كند بلكه بنابر احتياط واجب بايد نماز را تمام كند و پس از آن بايد قضاى آن را نيز بجا آورد.
«مسألۀ 527» اگر در بين نماز خون متوقف شود و مستحاضه نداند كه در باطن نيز قطع شده يا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه خون در باطن نيز قطع شده بوده، بايد وضو و غسل و نماز را دوباره بجا آورد.
«مسألۀ 528» اگر استحاضۀ كثيرۀ زن، متوسطه شود، بايد براى نماز اوّل عمل كثيره و براى نمازهاى بعد عمل متوسطه را بجا آورد؛ مثلاً اگر پيش از نماز ظهر استحاضۀ كثيره متوسطه شود، بايد براى نماز ظهر غسل كند و براى نماز عصر، مغرب و عشاء فقط وضو بگيرد، ولى اگر براى نماز ظهر غسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، بايد براى نماز عصر غسل نمايد و اگر براى نماز عصر نيز غسل نكند، بايد براى نماز مغرب غسل كند و اگر براى آن نيز غسل نكند و فقط به مقدار نماز عشاء وقت داشته باشد، بايد براى نماز عشاء غسل نمايد و همچنين اگر استحاضۀ كثيره قليله شود، بايد براى نماز اوّل عمل كثيره و براى نمازهاى بعد عمل قليله را انجام دهد و نيز اگر استحاضۀ متوسطه قليله شود، بايد براى نماز اوّل عمل متوسطه و براى نمازهاى بعد عمل قليله را بجا آورد.
«مسألۀ 529» اگر پيش از هر نماز، خون مستحاضۀ كثيره قطع شود و دوباره جريان يابد، بايد براى هر نماز يك غسل بجا آورد، ولى اگر بعد از غسل و پيش از نماز خون قطع
شود، چنانچه وقت به گونه اى تنگ باشد كه نتواند غسل كند و نماز را در وقت بخواند، مى تواند با همان غسل نماز را بخواند، ولى اگر شك كند كه براى اعاده غسل وقت دارد يا نه، بايد غسل را اعاده كند حكم وضو نيز در اين مسأله مانند غسل است.
«مسألۀ 530» اگر مستحاضه يكى از كارهايى را كه براى او واجب مى باشد (حتّى مانند عوض كردن پنبه) ترك كند، نمازش باطل است.
«مسألۀ 531» اگر مستحاضۀ قليله بخواهد عملى غير از نماز را كه شرط آن داشتن وضو است، انجام دهد (مثلاً بخواهد جايى از بدن خود را به خط قرآن برساند) بايد وضو بگيرد و بنابر احتياط واجب وضويى كه براى نماز گرفته كافى نيست.
«مسألۀ 532» زن مستحاضه كثيره و متوسطه بنابر احتياط مستحب بايد از رفتن به داخل مسجد مكّه (مسجدالحرام) و مدينه (مسجدالنّبى صلى الله عليه و آله و سلم) و توقّف در ساير مساجد و خواندن سوره اى كه سجدۀ واجب دارد بدون غسل خوددارى كند، و چنانچه شوهرش بخواهد با او نزديكى كند، بنابر احتياط واجب بايد غسل كند.
«مسألۀ 533» زن در استحاضۀ كثيره و متوسطه بنابر احتياط واجب نمى تواند جايى از بدن خود را به خط قرآن برساند، حتى اگر وظايف خود را انجام داده باشد.
«مسألۀ 534» نماز آيات بر مستحاضه واجب است و بنابر احتياط واجب بايد براى نماز آيات نيز اعمالى را كه براى نمازهاى واجب روزانه گفته شد، انجام دهد و اگر در وقت نماز واجب روزانه، نماز آيات بر مستحاضه واجب شود، گرچه بخواهد هر دو را پشت سر هم بجا آورد، احتياط واجب آن است كه براى نماز آيات نيز تمام اعمالى را كه براى نماز روزانه بر او واجب است انجام دهد و هر دو را با يك غسل و وضو بجا نياورد.
«مسألۀ 535» زن مستحاضه احتياطاً بايد نماز قضا نخواند تا پاك شود، مگر اين كه وقت نماز قضا تنگ باشد كه در اين صورت بايد براى هر نماز قضا اعمالى را كه براى نماز ادا بر او واجب است انجام دهد.
«مسألۀ 536» اگر زن بداند خونى كه از رحم او خارج مى شود، خون زخم يا غده نيست و شرعاً حكم حيض و نفاس را نيز ندارد، بايد به دستور استحاضه عمل كند، بلكه
اگر شك داشته باشد كه خون استحاضه است يا خونهاى ديگر، چنانچه نشانۀ آنها را نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد اعمال استحاضه را انجام دهد.
نفاس
«مسألۀ 537» از وقتى كه اولين جزء بچّه از بدن مادر بيرون مى آيد، هر خونى كه زن مى بيند، اگر پيش از ده روز يا سرِ ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس، «نُفَساء» مى گويند، ولى اگر بين تولد بچه و خروج خون فاصله زيادى باشد، در صورتى حكم نفاس بر آن جارى مى شود كه عرفاً به آن خون زايمان بگويند و اگر عرفاً به آن خون زايمان نگويند، مثل اين كه پس از گذشت ده روز از زايمان از زن خون خارج شود، خون نفاس نيست.
«مسألۀ 538» خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچّه مى بيند، نفاس نيست.
«مسألۀ 539» اگر خونى كه پيش از تولد بچّه از زن خارج مى شود، سه روز يا بيشتر باشد و در ايام عادت بوده و يا داراى صفات حيض باشد و بين آن و خون نفاس كمتر از ده روز فاصله شود، بنابر احتياط واجب بايد در روزهايى كه آن خون را مى بيند، بين تروك حيض و اعمال استحاضه جمع كند.
«مسألۀ 540» لازم نيست كه خلقت بچّه تمام باشد، اما اگر خون بسته اى از رحم زن خارج شود و خود زن بداند يا چهار نفر قابله يا متخصص مورد وثوق بگويند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد، در صورتى خون نفاس است كه عرفاً به آن خون زاييدن گفته شود و اگر عرفاً به آن خون زاييدن گفته نشود، حكم نفاس بر آن جارى نمى شود و اگر شك كند كه به آن خون زاييدن گفته مى شود يا نه، بايد وظايف مستحاضه را انجام دهد و كارهايى را كه بر نفساء حرام است ترك كند.
«مسألۀ 541» ممكن است خون نفاس بيشتر از يك لحظه نيايد، ولى بيشتر از ده روز نيز نمى شود.
«مسألۀ 542» هرگاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه، يا چيزى كه سقط شده اگر
مى ماند انسان مى شد يا نه، لازم نيست وارسى كند و خونى كه از او خارج مى شود شرعاً خون نفاس نيست.
«مسألۀ 543» وظيفه نفساء در امور واجب و حرام مانند حائض است؛ همچنين اعمالى كه براى حائض مستحب و مكروه است، براى نفساء نيز مستحب و مكروه مى باشد.
«مسألۀ 544» طلاق دادن زنى كه در حال نفاس مى باشد، باطل و نزديكى كردن با او حرام مى باشد.
«مسألۀ 545» زن پس از پاك شدن از خون نفاس، براى اين كه عبادات خود را به جا آورد، بنابر احتياط بايد غسل كند و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه مجموع روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده، ده روز يا كمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است و اگر در روزهايى كه پاك بوده روزه واجب گرفته باشد، بايد قضا نمايد.
«مسألۀ 546» اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون باشد، مى تواند مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و آن را بررسى نمايد و اگر معلوم شود كه پاك شده، براى عبادت هاى خود غسل مى كند.
«مسألۀ 547» زنى كه عادت حيض او كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهاى عادت خود خون نفاس ببيند، بايد به اندازۀ روزهاى عادت خود را نفاس قرار دهد و بعد از آن تا دو روز عبادت را ترك نمايد و مستحب است تا روز دهم عبادت را ترك كند، اگرچه پس از دو روز مى تواند با اعمال استحاضه عبادات خود را بجا آورد، پس اگر خون از ده روز بگذرد، روزهاى عادت او نفاس و بقيّه استحاضه است و اگر عبادت را ترك كرده، بايد آن را قضا كند.
«مسألۀ 548» زنى كه در حيض عادت دارد، اگر بعد از زايمان خون ببيند و از ده روز بيشتر شود و استمرار پيدا كند، به اندازۀ روزهاى عادت او نفاس است و ده روز از خونى كه بعد از نفاس مى بيند، اگرچه در روزهاى عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است؛ مثلاً زنى كه عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زاييد
و تا يك ماه يا بيشتر پى در پى خون ديد، تا روز هفدهم نفاس و از هفدهم تا ده روز - حتى در روزهاى عادت او كه از بيستم تا بيست و هفتم است - استحاضه مى باشد و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونى كه مى بيند در روزهاى عادت او باشد، خون حيض است، چه نشانه هاى حيض را داشته باشد و چه نداشته باشد و اگر در روزهاى عادت او نباشد، اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد، حيض وگرنه استحاضه است.
«مسألۀ 549» زنى كه در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان خون ببيند و از ده روز بيشتر شود و استمرار پيدا كند، بنابر احتياط واجب به عدد عادت خويشان خود مراجعه مى كند و از ابتداى ديدن خون به عدد عادت آنان را نفاس قرار مى دهد و پس از آن تا تكميل ده روز بين تروك حيض و اعمال مستحاضه جمع مى كند و اگر خويشاوندى نداشته باشد يا عادت آنان يكسان نباشد، بايد ده روز اوّل خون را نفاس قرار دهد و ده روز دوم آن استحاضه است و خونى كه بعد از آن مى بيند، اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد، حيض و گرنه آن نيز استحاضه مى باشد.
غسل مسّ ميّت
«مسألۀ 550» اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و او را غسل نداده اند مس كند (يعنى جايى از بدن خود را به بدن او برساند)، بايد غسل «مسّ ميّت» نمايد، خواه در خواب مس كند يا در بيدارى، با اختيار باشد يا بى اختيار، حتى اگر باطن ميّت را نيز مس كرده باشد، بايد غسل كند بلكه بنابر احتياط واجب، مسّ بدن مرده اى كه او را به جاى غسل تيمّم داده اند و يا هر سه غسل او با آب خالص و بدون سِدر و كافور انجام شده است نيز همين حكم را دارد.
«مسألۀ 551» براى مسّ مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده غسل واجب نيست، اگر چه جايى را كه سرد شده مس نمايد.
«مسألۀ 552» رساندن ناخن و استخوان به ناخن واستخوان ميّت، باعث واجب شدن غسل است و همچنين اگر موى خود را به بدن ميّت يا بدن خود را به موى ميّت يا
موى خود را به موى ميّت برساند، اگر عرفاً مسّ ميّت به آن صدق كند، غسل واجب است.
«مسألۀ 553» براى مسّ بچۀ مرده، حتى بچّۀ سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده، غسل مسّ ميّت واجب است، بلكه بهتر است براى مسّ بچّه سقط شده اى كه از چهار ماه كمتر دارد نيز غسل كند.
«مسألۀ 554» اگر بچّۀ چهار ماهه اى مرده به دنيا بيايد و بدن او سرد شده باشد و عرفاً بر تماس بدن مادر با بدن او در حين تولد، مسّ ميّت صدق كند، مادر او بنابر احتياط واجب بايد غسل مسّ ميّت كند.
«مسألۀ 555» بچّه اى كه بعد از مردن مادر و سرد شدن بدن او به دنيا مى آيد، اگر عرفاً بر تماس بدن او با بدن مادرش در حين تولد، مسّ ميت صدق كند، وقتى بالغ شد احتياط واجب آن است كه غسل مسّ ميّت كند.
«مسألۀ 556» اگر انسان ميّتى را كه سه غسل او كاملاً تمام شده مس نمايد، غسل بر او واجب نمى شود، ولى اگر پيش از آن كه غسل سوم او تمام شود جايى از بدن او را مس كند، اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، بايد غسل مسّ ميّت نمايد.
«مسألۀ 557» اگر ديوانه يا بچۀ نابالغى ميّت را مس كند، بعد از آن كه ديوانه، عاقل يا بچّه، بالغ شد بايد غسل مسّ ميّت نمايد، اگرچه غسل بچّه غير بالغ مميز نيز بنابر اقوى صحيح است.
«مسألۀ 558» اگر از بدن انسان زنده و يا مرده قسمتى كه داراى استخوان است جدا شود و پيش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مسّ ميّت كند، ولى اگر قسمتى كه جدا شده استخوان نداشته باشد، چنانچه از بدن انسان زنده جدا شده باشد، براى مسّ آن غسل واجب نيست، ولى اگر از بدن مرده اى كه او را غسل نداده اند جدا شده باشد، بنابر احتياط واجب مسّ آن موجب غسل مى شود.
«مسألۀ 559» براى مسّ استخوان و دندانى كه از مرده جدا شده و آن را غسل نداده اند، بنابر احتياط واجب بايد غسل كرد، ولى براى مسّ استخوان و يا دندانى كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل لازم نيست.
«مسألۀ 560» اگر چند ميّت را مس كند يا يك ميّت را چند بار مس نمايد، يك غسل كافى است.
«مسألۀ 561» بنابر احتياط واجب براى مسّ بدن شهيدى كه او را غسل ميّت نمى دهند و همچنين براى مسّ بدن كسى كه پيش از اجراى قصاص يا حد، غسل ميّت انجام داده است، بايد غسل مسّ ميّت انجام داد.
«مسألۀ 562» مسّ ناف بچه بعد از افتادن آن موجب غسل نمى شود.
«مسألۀ 563» براى كسى كه بعد از مسّ ميّت غسل نكرده است، توقف در مسجد وجماع و خواندن سوره هايى كه سجده واجب دارند، مانعى ندارد، ولى بنابر احتياط واجب بايد براى انجام نماز و عبادات ديگرى كه صحّت آنها منوط به وضو مى باشد، غسل مسّ ميّت انجام دهد.
«مسألۀ 564» اگر كسى كه غسل مسّ ميّت كرده بخواهد نماز بخواند، چنانچه قبلاً وضو نداشته، احتياطاً بايد وضو نيز بگيرد. حكم عبادات ديگرى كه صحت آنها منوط به وضو مى باشد نيز همين است.
«مسألۀ 565» حدث اصغر و اكبر در اثناى غسل مسّ ميّت ضررى به صحت آن نمى رساند، ولى اگر در اثناى آن دوباره ميّتى را مس كند، بايد غسل را از سر بگيرد.
غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود
«مسألۀ 566» اگر كسى براى زيارت يا براى اعمالى كه غسل براى انجام دادن آنها مستحب است نذر يا عهد كند يا سوگند ياد كند كه غسلى را انجام دهد، در صورت رعايت احكام نذر، عهد و سوگند، غسل بر او واجب مى شود.
غسل هاى مستحب
«مسألۀ 567» غسلهاى مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است كه برخى از آنان در ذيل و در مسألۀ بعدى مى آيد:
الف - غسل جمعه؛ و وقت آن از اذان صبح تا ظهر روز جمعه است و بهتر است نزديك ظهر بجا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد، بهتر است كه بدون نيّت ادا و قضا تا غروب جمعه آن را بجا آورد و اگر در روز جمعه غسل نكند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضاى آن را بجا آورد و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند، مى تواند روز پنجشنبه و يا شب جمعه غسل را بجا آورد و مستحب است انسان در هنگام غسل جمعه بگويد: «أَشْهَدُ أَنْ لاإِلهَ إِلَّا اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريٖكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى مِنَ التَّوّابيٖنَ وَاجْعَلْنى مِنَ المُتَطَهِّريٖنَ».
ب - غسل شب اوّل ماه رمضان و تمام شبهاى «فرد» آن؛ مثل شب سوم، پنجم و هفتم، ولى از شب بيست و يكم مستحب است همۀ شب ها غسل كند و براى غسل شب هاى پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بيست و يكم، بيست و سوم، بيست و پنجم، بيست و هفتم و بيست و نهم، بيشتر سفارش شده است و وقت غسل شب هاى ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است غسل مقارن غروب آفتاب بجا آورده شود، ولى از شب بيست و يكم تا آخر ماه بهتر است غسل را بين نماز مغرب و عشاء بجا آورد و نيز مستحب است در شب بيست و سوم غير از غسل اوّل شب، يك غسل نيز در آخر شب انجام دهد.
ج - غسل روز عيد فطر و عيد قربان؛ و وقت آن از اذان صبح تا ظهر است و بهتر است آن را پيش از نماز عيد بجا آورد و اگر بخواهد آن را از ظهر تا غروب بجا آورد، احتياط آن است كه به قصد رجاء (يعنى به اميد اين كه مطلوب خداوند باشد) انجام دهد.
د - غسل شب عيد فطر؛ و وقت آن از اوّل مغرب تا اذان صبح است و بهتر است در اوّل شب بجا آورده شود.
ه - غسل روزهاى هشتم و نهم ذى حَجّه كه وقت آن تمام روز مى باشد؛ و در روز نهم، بهتر است آن را نزديك ظهر بجا آورد.
و - غسل روز اوّل، پانزدهم، بيست و هفتم و آخر ماه رجب.
ز - غسل روز عيد غدير؛ و بهتر است آن را قبل از ظهر انجام دهد.
ح - غسل روز مباهله كه بنا بر اقوى بيست و چهارم ذى حَجّه است.
ط - غسل شب پانزدهم شعبان، روز عيد نوروز، نهم و هفدهم ربيع الاول و روز بيست و پنجم ذى قعده (دحو الارض)؛ و روز پانزدهم شعبان نيز مى تواند به قصد رجاء غسل نمايد.
ى - غسل دادن نوزادى كه تازه به دنيا آمده.
ك - غسل زنى كه براى غير شوهر خود بوى خوش استعمال كرده است.
ل - غسل كسى كه در حال مستى خوابيده.
م - غسل كسى كه جايى از بدن خود را به بدن ميّتى كه غسل داده اند رسانده است.
ن - غسل كسى كه براى تماشاى به دار آويخته رفته و آن را ديده باشد، ولى اگر اتفاقاً يا از روى ناچارى نگاهش به او بيفتد يا مثلاً براى اداى شهادت رفته باشد، غسل مستحب نيست.
س - غسل احرام و آن غسلى است كه پيش از احرام در ميقات انجام مى دهند و اين غسل براى زن حائض و نفساء نيز مستحب است.
«مسألۀ 568» براى داخل شدن در حرم مكه، شهر مكه، خانۀ كعبه، حرم مدينه، شهر مدينه و مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، مستحب است انسان غسل كند و براى صِرف داخل شدن در مسجدالحرام و حرم امامان عليهم السلام نيز مى تواند به قصد رجاء غسل كند و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود، يك غسل كافى است و كسى كه مى خواهد در يك روز داخل حرم مكه و مسجدالحرام و خانۀ كعبه شود، اگر به نيّت همه يك غسل كند كافى است و نيز اگر در يك روز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شود، يك غسل براى همه كفايت مى كند و براى زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام از دور يا نزديك و براى حاجت خواستن از خداوند و همچنين براى توبه و براى نشاط به جهت عبادت و براى به سفر رفتن، خصوصاً سفر زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام، مستحب است انسان غسل كند و اگر يكى از غسل هايى را كه در اين مسأله گفته شد بجا آورد و بعد كارى كند كه وضو را باطل مى كند - مثلاً بخوابد - غسل او باطل مى شود.
«مسألۀ 569» به احتياط واجب انسان نمى تواند با غسل مستحبّى عملى را كه مانند نماز احتياج به وضو دارد انجام دهد و بايد براى انجام آنها وضو بگيرد.
«مسألۀ 570» اگر انجام چند غسل بر كسى مستحب باشد و به نيّت همه يك غسل بجا آورد، كافى است؛ بلكه مى توان يك غسل را به نيّت چند غسل واجب و مستحب بجا آورد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم