احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

احكام نماز

احكام نماز
اشاره
نماز مهم ترين اعمال دين است كه اگر مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع شود، عبادت هاى ديگر نيز قبول مى شوند و اگر نماز پذيرفته نشود، اعمال ديگر نيز قبول نمى شوند. همان گونه كه اگر انسان هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبى شستشو كند چركى در بدن او باقى نمى ماند، نمازهاى پنجگانه نيز انسان را از گناهان و پليدى ها پاك مى كنند. سزاوار است كه انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و كسى كه نماز را كم ارزش و سبك مى شمارد، مانند كسى است كه نماز نمى خواند. خداوند در ابتداى سورۀ بقره نماز را از ويژگى هاى پرهيزگاران و سبب برخوردارى از هدايت قرآنى و در سورۀ مؤمنون مراقبت بر انجام نماز و خشوع در هنگام نماز را از ويژگى هاى مؤمنان بر شمرده است و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده: كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد، سزاوار عذاب آخرت است. روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند؛ مردى وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجود خود را به طور كامل بجا نياورد. حضرت فرمودند: اگر اين مرد در حالى كه نمازش به اين نحو است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است! پس انسان بايد مراقب باشد كه با عجله و شتابزدگى نماز نخواند و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند متعال بسيار كوچك و ناچيز ببيند. همچنين نمازگزار بايد توبه و استغفار نمايد و گناهانى را كه مانع قبول شدن نمازند، مانند حسد، كبر، غيبت، خوردن مال حرام، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات، بلكه هر معصيتى را ترك كند. همچنين سزاوار است اعمالى را كه ثواب نماز را كم مى كند،
بجا نياورد، مثلاً در حال خواب آلودگى و خوددارى از ادرار به نماز نايستد و در هنگام نماز به آسمان نگاه نكند و نيز اعمالى را كه ثواب نماز را زياد مى كند بجا آورد، مثلاً انگشترى عقيق به دست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد.
نمازهاى واجب
اشاره
نمازهاى واجب هفت موردند:
اوّل: نمازهاى يوميّه كه نماز جمعه نيز جزء آن است، دوم: نماز آيات، سوم: نماز ميّت، چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه، پنجم: نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگ تر واجب است، ششم: نمازى كه به واسطۀ اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مى شود، هفتم: نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امام معصوم عليه السلام.
نمازهاى واجب يوميّه
اشاره
نمازهاى واجب يوميّه (در شبانه روز) پنج موردند: صبح دو ركعت، ظهر چهار ركعت، عصر چهار ركعت، مغرب سه ركعت و عشاء چهار ركعت.
«مسألۀ 755» در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را - با شرايطى كه گفته مى شود - دو ركعت خواند.
«مسألۀ 756» هر يك از نمازهاى ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشاء، داراى وقت مخصوص و وقت مشتركى مى باشند كه در مسائل بعدى بيان خواهد شد. وقت مخصوص و مشترك براى اشخاص فرق مى كند، مثلاً اگر به اندازۀ خواندن دو ركعت نماز از اوّل ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر كسى كه مسافر است، تمام شده و داخل وقت مشترك مى شود و براى كسى كه مسافر نيست، بايد به اندازۀ خواندن چهار ركعت نماز بگذرد.
وقت نماز صبح
«مسألۀ 757» نزديك اذان صبح از طرف مشرق، سپيده اى رو به بالا حركت مى كند
كه آن را «فجر اوّل» مى گويند. هنگامى كه آن سپيده پهن شد، «فجر دوم» و اوّل وقت نماز صبح است و آخر وقت نماز صبح هنگامى است كه آفتاب بيرون مى آيد.
«مسألۀ 758» در شب هاى مهتابى، اگر وقت طلوع صبح را به علم و يقين بداند، لازم نيست صبر كند تا سپيده صبح در افق ظاهر شود و بر روشنايى مهتاب غلبه كند و اگر وقت طلوع صبح را نداند، بايد صبر كند تا اطمينان به طلوع فجر پيدا كند و احتياط مستحب آن است كه براى نماز صبح صبر كند تا سپيده صبح بر افق ظاهر شود، ولى براى روزه بايد از زمانى جلوتر - يعنى مطابق ساعت و به وقت شرعى - از انجام كارى كه روزه را باطل مى كند، خوددارى نمايد.
وقت نماز ظهر و عصر
«مسألۀ 759» اگر چوب يا چيزى مانند آن را كه به آن شاخص مى گويند، به طور عمودى در زمين هموار فرو برند، هنگام صبح كه خورشيد طلوع مى كند، سايۀ آن در سمت غرب مى افتد و هر چه آفتاب بالا مى آيد، اين سايه كم مى شود و در بيشتر شهرها، در اوّل ظهر شرعى به كمترين حدّ خود مى رسد و وقتى ظهر گذشت، سايه آن به طرف شرق برمى گردد و هر چه خورشيد رو به مغرب مى رود، سايه بيشتر به طرف شرق مى چرخد و بلندتر مى شود؛ بنابر اين وقتى سايه به كمترين حدّ خود رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت، معلوم مى شود ظهر شرعى شده است؛ ولى در بعضى شهرها - مثل مكه - كه گاهى هنگام ظهر سايه به كلّى از بين مى رود، بعد از آن كه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.
«مسألۀ 760» وقت نماز ظهر و عصر از اول ظهر شرعى آغاز مى شود و بنا بر احتياط واجب در هنگام غروب آفتاب به پايان مى رسد و اگر تا اين هنگام نماز ظهر و عصر را نخواند، در فاصلۀ بين غروب آفتاب و مغرب شرعى بايد بدون نيّت ادا و قضا و به قصد ما فى الذمّه آنها را بجا آورد. هر كدام از نماز ظهر و عصر وقت مخصوص و وقت مشتركى دارند. وقت مخصوص نماز ظهر از اوّل ظهر تا وقتى است كه از ظهر به اندازۀ
خواندن نماز ظهر بگذرد و وقت مخصوص نماز عصر هنگامى است كه به اندازۀ خواندن نماز عصر، از وقت نماز ظهر و عصر باقى مانده باشد و ما بين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است و اگر كسى عمداً نماز ظهر يا عصر را در وقت مخصوص ديگرى بخواند، بايد آن را اعاده كند.
«مسألۀ 761» اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده است، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند، يعنى نيّت كند كه «آنچه تا حال خوانده ام و آنچه اكنون مشغول خواندن آن هستم و آنچه بعد مى خوانم همه نماز ظهر باشد» و بعد از آن كه نماز را تمام كرد، نماز عصر را بخواند و اگر پس از نماز بفهمد، آنچه خوانده ظهر واقع شده و بايد نماز عصر را بخواند.
«مسألۀ 762» انسان مى تواند در روز جمعه به جاى نماز ظهر دو ركعت نماز جمعه بخواند، ولى احتياط مستحب آن است كه اگر نماز جمعه خواند، نماز ظهر را نيز بخواند.
«مسألۀ 763» احتياط واجب آن است كه نماز جمعه را از هنگامى كه عرفاً آن را اوّل ظهر مى گويند تأخير نيندازد و اگر از اوائل ظهر تأخير افتاد، به جاى نماز جمعه نماز ظهر بخواند.
وقت نماز مغرب و عشاء
«مسألۀ 764» مغرب هنگامى است كه سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود، از بين برود؛ ولى احتياط واجب آن است كه نماز ظهر و عصر از غروب آفتاب تأخير نيفتد و نماز مغرب پيش از محو شدن سرخى طرف مشرق شروع نگردد.
«مسألۀ 765» نماز مغرب و عشاء هر كدام وقت مخصوص و وقت مشتركى دارند.
وقت مخصوص نماز مغرب از اوّل مغرب تا وقتى است كه از مغرب به اندازۀ خواندن سه ركعت نماز بگذرد و وقت مخصوص نماز عشاء هنگامى است كه به اندازۀ خواندن نماز عشاء، به نيمه شب مانده باشد و اگر كسى تا اين هنگام نماز مغرب را نخوانده باشد، احتياطاً بايد اوّل نماز عشاء را بجا آورد و بعد از آن تا طلوع فجر نماز مغرب را به قصد
ما فى الذمّه بخواند و سپس بنا بر احتياط واجب نماز عشاء را نيز دوباره به قصد ما فى الذمّه بجا آورد و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشاء، وقت مشترك نماز مغرب و عشاء است.
«مسألۀ 766» اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول خواندن نماز عشاء شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته باشد، بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشاء را بخواند و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته باشد، احتياطاً بايد نماز را به قصد رجاء تمام كند سپس نماز مغرب را بخواند و بعد از آن نماز عشاء را احتياطاً اعاده نمايد و اگر پس از نماز متوجّه شود، نماز عشاى او صحيح است و بايد نماز مغرب را بجا آورد.
«مسألۀ 767» آخر وقت نماز عشاء نيمه شب است و احتياط واجب آن است كه براى محاسبه نيمه شب در مورد نماز مغرب و عشاء و مانند آنها، شب را از اوّل غروب تا اذان صبح حساب كند و براى نماز شب و مانند آن، تا اوّل آفتاب حساب نمايد.
«مسألۀ 768» اگر از روى معصيت يا به واسطۀ عذرى نماز مغرب يا نماز عشاء را تا نصف شب نخواند، بنابر احتياط واجب بايد تا قبل از اذان صبح بدون اين كه نيّت ادا و قضا كند آن را بجا آورد.
احكام وقت نماز
«مسألۀ 769» انسان هنگامى مى تواند مشغول نماز شود كه يقين يا اطمينان كند وقت آن فرا رسيده است يا دو مرد عادل از داخل شدن وقت خبر دهند.
«مسألۀ 770» شخص نابينا و زندانى و مانند آنها، بنابر احتياط واجب تا وقتى كه به فرا رسيدن وقت يقين پيدا كنند، نبايد مشغول نماز شوند؛ ولى اگر انسان به واسطۀ وجود موانعى مثل ابر، غبار و مانند آنها كه در غالب افراد مانع از حصول يقين و اطمينان به دخول وقت مى شود، نتواند در اوّل وقت نماز به فرا رسيدن وقت يقين يا اطمينان پيدا
كند، چنانچه گمان داشته باشد كه وقت فرا رسيده، مى تواند مشغول نماز شود.
«مسألۀ 771» اگر براى شخص ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت فرا نرسيده و يا بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده، نماز او باطل است؛ ولى اگر در بين نماز يا بعد از آن بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 772» اگر انسان متوجه نباشد كه بايد پس از ثابت شدن دخول وقت، مشغول نماز شود و بدون آن كه دخول وقت براى او ثابت شود، نماز بخواند، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت آن خوانده، نماز او صحيح است و اگر بفهمد تمام نماز را پيش از وقت آن خوانده يا بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است، نماز او باطل است.
«مسألۀ 773» اگر اطمينان كند وقت نماز فرا رسيده و مشغول نماز شود و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او صحيح نيست؛ ولى اگر در بين نماز اطمينان داشته باشد كه وقت فرا رسيده و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 774» اگر وقت نماز به قدرى تنگ باشد كه به واسطۀ بجا آوردن بعضى از اعمال مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت خوانده شود، بايد آن اعمال مستحب را بجا نياورد؛ مثلاً اگر به واسطۀ خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقت خوانده شود، نبايد قنوت را بخواند.
«مسألۀ 775» كسى كه به اندازۀ خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيّت ادا بخواند، ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد.
«مسألۀ 776» كسى كه مسافر نيست اگر تا غروب آفتاب به اندازۀ خواندن پنج ركعت نماز وقت داشته باشد، بايد هر دو نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر به اندازۀ پنج ركعت وقت نداشته باشد، بايد احتياطاً يك نماز چهار ركعتى به قصد ادا و به نيّت ما فى الذمّه (بدون قصد ظهر و عصر) بخواند و پس از آن يك نماز چهار ركعتى ديگر بدون قصد ادا و قضا و به نيّت ما فى الذمّه بجا آورد و اگر تا مغرب به اندازۀ خواندن پنج ركعت نماز وقت
داشته باشد، بايد هر دو نماز ظهر و عصر را احتياطاً بدون قصد ادا و قضا بخواند و اگر به اندازۀ پنج ركعت وقت نداشته باشد، بايد نماز عصر را احتياطاً بدون نيّت ادا و قضا بخواند و سپس نماز ظهر را قضا كند و اگر تا نيمه شب به اندازۀ خواندن پنج ركعت نماز وقت داشته باشد، بايد نماز مغرب و عشاء را بخواند و اگر كمتر وقت داشته باشد، بايد نماز عشاء را به نيّت ادا خوانده و بعد نماز مغرب را بخواند و احتياط واجب اين است كه نيّت ادا و قضا ننمايد و سپس نماز عشاء را احتياطاً بدون نيّت ادا و قضا اعاده نمايد.
«مسألۀ 777» اگر مسافر تا غروب آفتاب به اندازۀ خواندن سه ركعت نماز وقت داشته باشد، بايد نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر كمتر وقت داشته باشد، بايد احتياطاً يك نماز دو ركعتى به قصد ادا و به نيّت ما فى الذمّه (بدون قصد ظهر و عصر) بخواند و پس از آن يك نماز دو ركعتى ديگر بدون قصد ادا و قضا و به نيّت ما فى الذمّه بجا آورد و اگر تا مغرب به اندازۀ خواندن سه ركعت نماز وقت داشته باشد، بايد هر دو نماز ظهر و عصر را احتياطاً بدون قصد ادا و قضا بخواند و اگر به اندازۀ سه ركعت وقت نداشته باشد، بايد نماز عصر را احتياطاً بدون نيّت ادا و قضا بخواند و سپس نماز ظهر را قضا كند و اگر تا نيمه شب به اندازۀ خواندن چهار ركعت نماز وقت داشته باشد، بايد نماز مغرب و عشاء را بخواند و اگر كمتر وقت داشته باشد، بايد فقط نماز عشاء را بخواند و بعد نماز مغرب را احتياطاً بدون نيّت ادا و قضا بجا آورد و سپس احتياطاً نماز عشاء را نيز بدون نيّت ادا و قضا اعاده كند و چنانچه بعد از خواندن نماز عشاء معلوم شود كه به مقدار يك ركعت يا بيشتر وقت به نيمه شب باقى مانده است، بايد فوراً نماز مغرب را به نيّت ادا بخواند - اگرچه احتياط مستحب اين است كه آن را به قصد ما فى الذمّه بجا آورد - و سپس بنابر احتياط واجب نماز عشاء را بدون نيت ادا و قضا، اعاده نمايد.
«مسألۀ 778» مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند و دربارۀ آن سفارش بسيارى شده است و هر چه به اوّل وقت نزديك تر باشد بهتر است، مگر آن كه تأخير آن از جهتى بهتر باشد، مثل اين كه مقدارى صبر كند تا نماز را به جماعت بخواند.
«مسألۀ 779» هرگاه انسان عذرى داشته باشد كه اگر بخواهد در اوّل وقت نماز
بخواند، ناچار باشد با تيمّم نماز بخواند و يا اين كه لباس او نجس باشد و يا عذر ديگرى داشته باشد، چنانچه بداند يا گمان داشته باشد كه عذر او تا آخر وقت برطرف خواهد شد، نمى تواند در اوّل وقت نماز بخواند، بلكه بايد صبر كند تا عذرش برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشود، در آخر وقت نماز بخواند و لازم نيست به قدرى صبر كند كه فقط بتواند كارهاى واجب نماز را انجام دهد، بلكه اگر براى مستحبات نماز، مانند اذان، اقامه و قنوت نيز وقت داشته باشد، مى تواند نماز را با آن مستحبات بجا آورد.
«مسألۀ 780» كسى كه مسائل نماز و شكيات و سهويات را نمى داند و احتمال مى دهد كه يكى از آنها در نماز پيش آيد، بايد براى ياد گرفتن آنها نماز را از اوّل وقت تأخير بيندازد؛ ولى اگر اطمينان داشته باشد كه نماز را به نحو صحيح تمام مى كند، مى تواند در اوّل وقت مشغول نماز شود؛ پس اگر در نماز مساله اى كه حكم آن را نمى داند پيش نيايد، نماز او صحيح است و اگر مسأله اى كه حكم آن را نمى داند پيش آيد، مى تواند به احتمالى كه در نظرش صحيح تر است عمل نمايد و نماز را تمام كند، ولى بعد از نماز بايد مسأله را بپرسد و اگر نماز او باطل بوده، دوباره آن را بخواند.
«مسألۀ 781» اگر وقت نماز وسعت داشته باشد و طلبكار نيز طلب خود را مطالبه كند، در صورتى كه ممكن باشد بايد اوّل قرض خود را بدهد و بعد نماز بخواند و همچنين اگر كار واجب ديگرى كه بايد آن را فوراً بجا آورد پيش آيد - مثلاً ببيند مسجد نجس است - بايد اوّل آن كار را انجام دهد - مثلاً مسجد را تطهير كند - و بعد نماز بخواند و چنانچه اوّل نماز بخواند، معصيت كرده و صحّت نماز او خالى از اشكال نيست.
نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند
«مسألۀ 782» بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشاء را بعد از نماز مغرب بخوانند و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشاء را پيش از نماز مغرب بخوانند، باطل است.
«مسألۀ 783» اگر به نيّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز به خاطر آورد كه
نماز ظهر را خوانده است، نمى تواند نيّت را به نماز عصر برگرداند، بلكه بايد آن نماز را رها كند و نماز عصر را بخواند. حكم نماز مغرب و عشاء نيز به همين ترتيب است.
«مسألۀ 784» اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيّت را به نماز ظهر برگرداند و بعد به خاطر آورد كه نماز ظهر را خوانده بوده، بنابر احتياط واجب بايد نيّت را به نماز عصر برگرداند و پس از اتمام نماز آن را دوباره بجا آورد.
«مسألۀ 785» اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند، ولى اگر وقت به قدرى كم باشد كه بعد از تمام شدن نماز، كمتر از يك ركعت به پايان وقت باقى بماند، بايد به نيّت نماز عصر، نماز را تمام كند و سپس نماز ظهر را قضا كند.
«مسألۀ 786» اگر در نماز عشاء پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدرى كم باشد كه بعد از تمام شدن نماز، نيمه شب شود، بايد به نيّت عشاء نماز را تمام كند و سپس به قصد ما فى الذمّه نماز مغرب را بجا آورد و احتياطاً نماز عشاء را نيز به قصد ما فى الذمّه اعاده كند و اگر بيشتر وقت داشته باشد، بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را در سه ركعت تمام كند و بعد نماز عشاء را بخواند.
«مسألۀ 787» اگر در نماز عشاء بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، بايد نماز را تمام كند و بعد نماز مغرب را بخواند و پس از آن نماز عشاء را احتياطاً اعاده كند.
«مسألۀ 788» اگر انسان نمازى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند و در بين نماز به خاطر آورد كه نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمى تواند نيّت را به آن نماز برگرداند، مثلاً اگر هنگامى كه نماز عصر را احتياطاً مى خواند به خاطر آورد كه نماز ظهر را نخوانده است، نمى تواند نيّت را به نماز ظهر برگرداند.
«مسألۀ 789» برگرداندن نيّت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.
«مسألۀ 790» اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، مى تواند در بين نماز نيّت را به نماز قضا برگرداند، ولى بايد برگرداندن نيّت به نماز قضا ممكن باشد، مثلاً اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتى مى تواند نيّت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.
نمازهاى مستحب
اشاره
«مسألۀ 791» تعداد نمازهاى مستحبّى زياد است و آنها را «نافله» مى گويند و از ميان نمازهاى مستحبّى، خواندن نافله هاى شبانه روزى بيشتر سفارش شده و تعداد آنها در غير روز جمعه، سى و چهار ركعت است كه دو ركعت آن نافلۀ صبح، هشت ركعت نافلۀ ظهر، هشت ركعت نافلۀ عصر، چهار ركعت نافلۀ مغرب، دو ركعت نافلۀ عشاء و يازده ركعت نافلۀ شب مى باشد و چون دو ركعت نافلۀ عشاء را بنابر احتياط واجب بايد نشسته خواند، يك ركعت حساب مى شود، ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافلۀ ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه مى شود.
«مسألۀ 792» از يازده ركعت نافلۀ شب، هشت ركعت آن بايد به نيّت نافلۀ شب، دو ركعت به نيّت نماز شَفْع و يك ركعت به نيّت نماز وَتْر خوانده شود. دستور كامل نافلۀ شب در كتابهاى ادعيه گفته شده است.
«مسألۀ 793» نمازهاى نافله را بجز نماز وَتْر كه يك ركعت مى باشد، بايد دو ركعتى بجا آورد و مستحب است در ركعت دوم نمازهاى نافله و نيز در نماز وتر قنوت را بخوانند، ولى در نماز شفع اگر بخواهند قنوت را بجا آورند، احتياطاً آن را به اميد ثواب انجام دهند.
«مسألۀ 794» نمازهاى نافله را مى توان نشسته خواند، ولى بهتر است دو ركعت نماز نافلۀ نشسته را يك ركعت حساب كند؛ مثلاً كسى كه مى خواهد نافلۀ ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر بخواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتى نشسته بخواند.
«مسألۀ 795» نافلۀ ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند، ولى نافلۀ عشاء را به نيّت اين
كه شايد مطلوب خداوند باشد، مى توان بجا آورد.
وقت نمازهاى نافله يوميّه
«مسألۀ 796» نافلۀ نماز ظهر، پيش از نماز ظهر خوانده مى شود و وقت آن از اوّل ظهر تا هنگامى است كه طول سايۀ شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود، به اندازۀ دو هفتم آن شود؛ مثلاً اگر طول شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سايه اى كه بعد از ظهر پيدا مى شود به دو وجب رسيد، آخر وقت نافلۀ ظهر است.
«مسألۀ 797» نافلۀ عصر پيش از نماز عصر خوانده مى شود و وقت آن تا هنگامى است كه طول آن مقدار از سايۀ شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود، به چهار هفتم آن برسد و چنانچه بخواهد نافلۀ ظهر يا نافلۀ عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بهتر است نافلۀ ظهر را بعد از نماز ظهر و نافلۀ عصر را بعد از نماز عصر و بدون نيّت ادا و قضا بخواند.
«مسألۀ 798» وقت نافلۀ مغرب، پس از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا مى شود، از بين برود و چنانچه بخواهد پس از اين هنگام آن را بخواند، بنا بر احتياط واجب بايد بدون نيّت ادا و قضا آن را بجا آورد.
«مسألۀ 799» وقت نافلۀ عشاء تا پايان وقت نماز عشاء است و بهتر است بلافاصله بعد از نماز عشاء خوانده شود.
«مسألۀ 800» نافلۀ صبح پيش از نماز صبح خوانده مى شود و وقت آن از 16 آخر شب شروع مى شود و اگر نافلۀ شب را به جا آورد، مى تواند نافلۀ صبح را متّصل به نافلۀ شب پس از نيمۀ شب بخواند و اگر از كسانى باشد كه تقديم نافلۀ شب بر نيمۀ شب براى آنان جايز است، مى تواند نافلۀ صبح را همراه نافلۀ شب قبل از نيمۀ شب بجا آورد.
«مسألۀ 801» وقت نافله شب از نيمه شب تا اذان صبح است و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.
«مسألۀ 802» مسافر و كسى كه خواندن نافلۀ شب بعد از نيمه شب براى او دشوار است، مى تواند آن را قبل از نيمۀ شب بجا آورد.
نماز غفيله
«مسألۀ 803» نماز غفيله نمازى است كه بين نماز مغرب و عشاء خوانده مى شود و بنابر احتياط بايد به قصد قربت مطلقه خوانده شود و ابتداى وقت آن بعد از نماز مغرب و انتهاى آن بنابر احتياط وقتى است كه سرخى طرف مغرب از بين برود. در ركعت اوّل آن، بعد از حمد بايد به جاى سوره اين آيات را بخوانند:«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» و در ركعت دوم بعد از حمد به جاى سوره، اين آيه را بخوانند:«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» و در قنوت آن بگويند: «اَللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُكَ بِمَفاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِى لايَعْلَمُها إِلّا أنْتَ أنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأنْ تَفْعَلَ بى كَذا وَكَذا» و به جاى كلمۀ «كذا و كذا»، حاجتهاى خود را بگويند، و بعد ادامه دهند: «اَللّهُمَّ أنْتَ وَلِىُّ نِعْمَتِى وَالْقادِرُ عَلى طَلِبَتِى تَعْلَمُ حاجَتِى فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَيْتَها لِى».
احكام قبله
«مسألۀ 804» خانۀ كعبه كه در مكۀ معظّمه مى باشد قبله است و بايد روبروى آن نماز خواند، ولى كسى كه از آن دور است، اگر به نحوى بايستد كه بگويند رو به قبله نماز مى خواند، كافى است. اعمال ديگرى مانند سربريدن حيوانات كه بايد رو به قبله انجام گيرند نيز همين حكم را دارند.
«مسألۀ 805» كسى كه نماز واجب را ايستاده مى خواند، بايد به گونه اى بايستد كه بگويند رو به قبله ايستاده و لازم نيست زانوها و انگشتان پاى او نيز رو به قبله باشند.
«مسألۀ 806» كسى كه بايد نشسته نماز بخواند، بايد به گونه اى بنشيند كه صورت، سينه و شكم او رو به قبله باشد، ولى لازم نيست زانوهاى خود را به سمت قبله قرار دهد، ولى اگر نتواند به نحو معمول بنشيند و هنگام نشستن، كف پاها را به زمين بگذارد، بايد به نحوى بنشيند كه پاهاى او نيز رو به قبله باشد.
«مسألۀ 807» كسى كه نمى تواند نشسته نماز بخواند، بايد در حال نماز به گونه اى به پهلوى راست بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر ممكن نباشد، بايد به نحوى به پهلوى چپ بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر به اين نحو نيز نتواند قرار گيرد، بايد به گونه اى به پشت بخوابد كه كف پاى او رو به قبله باشد.
«مسألۀ 808» نماز احتياط و سجده و تشهّد فراموش شده را بايد رو به قبله بجا آورد و سجدۀ سهو نيز بنا بر احتياط واجب بايد رو به قبله بجا آورده شود.
«مسألۀ 809» نماز مستحبّى را مى توان در حال راه رفتن و سواره خواند و اگر انسان در اين دو حال نماز مستحبّى بخواند، لازم نيست رو به قبله باشد؛ ولى اگر در حال استقرار نماز مى خواند، بنا بر احتياط بايد رو به قبله باشد.
«مسألۀ 810» كسى كه مى خواهد نماز بخواند، بايد براى پيدا كردن قبله كوشش نمايد تا يقين يا اطمينان كند كه قبله كدام طرف است و اگر علم يا اطمينان به قبله براى او حاصل نشود، مى تواند به گفتۀ دو شاهد عادل كه از روى نشانه هاى حسّى شهادت مى دهند يا به قول كسى كه از روى قاعدۀ علمى قبله را مى شناسد و مورد اطمينان است، عمل كند و اگر از اين راه ها ممكن نشد، بايد به گمانى كه به وسيله محراب مسجد مسلمانان يا قبرهاى آنان يا از راههاى ديگر پيدا مى شود، عمل نمايد و حتّى اگر از گفتۀ فاسق يا كافرى هم كه به واسطۀ قواعد علمى قبله را مى شناسد گمان به قبله پيدا كند، كافى است.
«مسألۀ 811» اگر كسى كه گمان به قبله دارد بتواند گمان قوى ترى پيدا كند، نمى تواند به گمان خود عمل نمايد؛ مثلاً اگر ميهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پيدا كند ولى
بتواند از راه ديگر گمان قوى ترى پيدا نمايد، نبايد به حرف او عمل كند.
«مسألۀ 812» اگر براى پيدا كردن قبله وسيله اى نداشته باشد يا با اين كه كوشش كرده گمان او به هيچ جهتى تمايل پيدا نكرده باشد، بنابر احتياط چهار نماز به چهار طرف مى خواند، اگرچه بعيد نيست خواندن يك نماز به هر جهتى كه خواست، كافى باشد.
«مسألۀ 813» اگر يقين يا گمان كند كه قبله در يكى از دو طرف است، بايد به هر دو طرف نماز بخواند.
«مسألۀ 814» كسى كه به چند طرف نماز مى خواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را بخواند، مى تواند نماز اوّل را به تمام جهات بخواند و بعد نماز دوم را شروع كند و يا آن كه هر دو نماز را به يك جهت بخواند و سپس هر دو را در جهات ديگر تكرار كند، اگرچه روش اول بهتر است.
«مسألۀ 815» اگر كسى كه يقين به قبله ندارد بخواهد غير از نماز عملى انجام دهد كه بايد رو به قبله صورت گيرد، مثلاً بخواهد سر حيوانى را ببرد، در صورت ضرورت، مى تواند به گمان عمل نمايد وگرنه در صورت امكان بايد آن عمل را به تأخير اندازد و پس از حصول اطمينان به جهت قبله آن را به جا آورد.
پوشاندن بدن در نماز
اشاره
«مسألۀ 816» مرد بايد در حال نماز - اگرچه كسى او را نبيند - عورتين خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو را نيز بپوشاند.
«مسألۀ 817» زن بايد در هنگام نماز تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند و همچنين بنابر احتياط بايد كف پاى خود را نيز بپوشاند، ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى شود و دستها و روى پاها تا مچ لازم نيست، امّا براى آن كه يقين كند كه مقدار واجب را پوشانده است، بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر از مچ را نيز بپوشاند.
«مسألۀ 818» زن در برابر نامحرم بايد تمام بدن خود، غير از مقدارى از صورت كه
در وضو شسته مى شود و دست ها تا مچ را بپوشاند. بنابراين چنانچه زنى در محلّى نماز بخواند كه مرد نامحرمى او را ببيند، بايد در حال نماز روى پا و كف پاى خود را نيز بپوشاند و چنانچه روى پاى خود تا مچ آن را نپوشاند و نگاه مرد نامحرم به آن بيفتد، گناه كرده، ولى نمازش صحيح است.
«مسألۀ 819» هنگامى كه انسان قضاى سجدۀ فراموش شده يا تشهّد فراموش شده را بجا مى آورد و بلكه بنابر احتياط واجب در موقع سجدۀ سهو نيز بايد خود را مانند هنگام نماز بپوشاند.
«مسألۀ 820» اگر انسان در نماز عمداً عورتش را نپوشاند، نماز او باطل است، بلكه اگر نپوشاندن عورت از روى ندانستن مسأله نيز باشد وجهل او ناشى از كوتاهى در يادگيرى مسأله باشد، بايد نماز خود را دوباره بخواند.
«مسألۀ 821» اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيداست، بايد آن را بپوشاند و بنابر احتياط واجب نماز را تمام كرده و دوباره آن را بخواند، خصوصاً اگر پوشاندن عورت زياد طول بكشد، ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 822» اگر لباس نمازگزار در حال ايستاده عورت او را بپوشاند، ولى امكان داشته باشد كه در حال ديگر - مثلاً در حال ركوع و سجود - نپوشاند، چنانچه قبل از آشكار شدن عورت به وسيله اى آن را بپوشاند، نماز او صحيح است، ولى احتياط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.
«مسألۀ 823» انسان مى تواند در نماز خود را با علف و برگ درختان و يا با پنبه و پشم بافته نشده بپوشاند، ولى بهتر است در غير ضرورت، از پوشاندن عورت با موارد فوق خوددارى كند و آن را با لباس هاى متعارف بپوشاند.
«مسألۀ 824» بنابر احتياط واجب در حال اختيار نمازگزار نمى تواند با گِل عورت خود را بپوشاند، ولى در حال اضطرار پوشاندن آن با گِل كافى است.
«مسألۀ 825» اگر چيزى نداشته باشد كه در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه
احتمال دهد كه چيزى پيدا كند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را تأخير بيندازد و اگر چيزى پيدا نكرد، در آخر وقت مطابق وظيفه خود (برهنه) نماز بخواند.
«مسألۀ 826» اگر كسى كه مى خواهد نماز بخواند براى پوشاندن خود حتّى گِل نيز نداشته باشد و احتمال ندهد كه تا آخر وقت چيزى پيدا كند كه خود را با آن بپوشاند و يا تا آخر وقت صبر كند و چيزى پيدا نكند، در صورتى كه نامحرم او را ببيند بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند و براى ركوع و سجده به مقدارى خم شود كه عورت او ظاهر نگردد و اگر امكان نداشت، با سر خود براى ركوع و سجده اشاره كند و براى سجده بيشتر از ركوع خم شود و يا سر را خم كند و بايد چيزى را كه بر آن سجده مى كند از زمين بلند كند و بر آن سجده نمايد و احتياط واجب آن است كه پيشانى را بر آن بگذارد نه اين كه فقط آن را به پيشانى بچسباند و اگر كسى او را نبيند، بايد ايستاده نماز بخواند و بنابر احتياط جلوى خود را با دست بپوشاند و در هر صورت ركوع وسجود را با اشاره انجام دهد و براى سجود سر را قدرى پايين تر آورد و چيزى را كه سجده بر آن صحيح است از زمين بردارد و هنگامى كه براى سجده اشاره مى كند، بنابر احتياط پيشانى را بر آن بگذارد، نه اين كه فقط آن را به پيشانى بچسباند.
شرايط لباس نمازگزار
اشاره
«مسألۀ 827» لباس نمازگزار شش شرط دارد:
اوّل: آن كه پاك باشد. دوم: آن كه مباح باشد. سوم: آن كه از اجزاى مردار نباشد. چهارم: آن كه از اجزاى حيوان حرام گوشت نباشد. پنجم و ششم: آن كه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد. تفصيل اين شروط در مسائل آينده بيان مى شود.
* شرط اوّل: لباس نمازگزار بايد پاك باشد و اگر كسى عمداً با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.
«مسألۀ 828» كسى كه نمى داند نماز با بدن و لباس نجس، باطل است، اگر در ندانستن
حكم مسأله مقصّر باشد و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل مى باشد.
«مسألۀ 829» اگر به واسطۀ تقصير در ندانستن مسأله، نجاست چيز نجسى را نداند - مثلاً نداند عرق كافر غير كتابى نجس است - و با بدن يا لباس آلوده به آن نماز بخواند، نمازش باطل است.
«مسألۀ 830» اگر نداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نماز او صحيح است، ولى احتياط مستحب آن است كه اگر وقت دارد دوباره آن نماز را بخواند.
«مسألۀ 831» اگر فراموش كند كه بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد از آن به خاطر آورد، بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
«مسألۀ 832» اگر بدن يا لباس كسى كه در وسعت وقت مشغول نماز است در بين نماز نجس شود و پيش از آن كه چيزى از نماز را با نجاست بخواند، متوجّه اين موضوع شود يا بفهمد كه بدن يا لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از قبل نجس بوده، در صورتى كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس يا بيرون آوردن آن، نماز را به هم نزند، بايد در بين نماز بدن يا لباس را آب بكشد يا لباس را عوض نمايد يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده، لباس را بيرون آورد، ولى اگر به نحوى باشد كه در صورت آب كشيدن بدن يا لباس يا تعويض يا بيرون آوردن لباس، نماز به هم بخورد، بايد نماز را رها كند و دوباره با بدن و لباس پاك نماز بخواند.
«مسألۀ 833» اگر لباس كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است، در بين نماز نجس شود و پيش از آن كه چيزى از نماز را با نجاست بخواند، بفهمد كه نجس شده يا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى كه آب كشيدن يا عوض كردن يا بيرون آوردن لباس نماز را به هم نزند و بتواند لباس را بيرون آورد، بايد لباس را آب بكشد يا عوض كند يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده، لباس را بيرون آورد و نماز را تمام كند، اما اگر چيز ديگرى عورت او را نپوشانده باشد و لباس را نيز نتواند آب بكشد يا عوض كند، بايد لباس را بيرون آورد و به
دستورى كه براى برهنگان گفته شد، نماز را تمام كند و احتياطاً آن را با لباس و بدن پاك قضا نيز بنمايد، ولى چنانچه به گونه اى باشد كه اگر لباس را آب بكشد يا عوض كند، نماز به هم بخورد و به واسطۀ سرما و مانند آن نيز نتواند لباس را بيرون آورد، بايد با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 834» اگر بدن كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است، در بين نماز نجس شود و پيش از آن كه چيزى از نماز را با نجاست بخواند متوجّه اين موضوع شود يا بفهمد بدن او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى كه آب كشيدن بدن نماز را به هم نزند، بايد آن را آب بكشد و اگر نماز را به هم بزند، بايد با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 835» كسى كه در پاك بودن بدن يا لباس خود شك دارد، اگر پيش از آن كه شك كند، علم به نجاست آن نداشته، بايد آن را جستجو كند و اگر اثرى از نجاست در آن نيافت و پس از نماز فهميد كه نجس بوده، نمازش صحيح است، ولى اگر پيش از نماز جستجو نكند، احتياطاً بايد نمازش را اعاده كند و اگر وقت آن گذشته باشد، آن را قضا نمايد و اگر پيش از آن كه شك كند، مى دانسته كه لباس يا بدنش نجس است و سپس شك كرد و پس از نماز فهميد كه در حال نماز نجس بوده، احتياطاً بايد نماز خود را اعاده كند و اگر وقت گذشته باشد، آن را قضا نمايد، چه قبل از نماز جستجو كرده باشد و چه نكرده باشد.
«مسألۀ 836» اگر لباس را آب بكشد و اطمينان يابد يا يقين كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده، احتياطاً بايد نماز را اعاده كند و اگر وقت آن گذشته باشد، آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 837» اگر خونى در بدن يا لباس خود ببيند و يقين يا اطمينان يابد كه از خونهاى نجس نيست، مثلاً اطمينان يابد كه خون پشه است، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خون هايى بوده كه نمى شود با آن نماز خواند، احتياطاً بايد نماز را اعاده كند و اگر وقت آن گذشته باشد، آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 838» اگر اطمينان يابد خونى كه در بدن يا لباس اوست، خون نجسى است كه نماز با آن صحيح است، مثلاً اطمينان يابد خون زخم و دمل است، چنانچه بعد از نماز بفهمد خونى بوده كه نماز با آن باطل است، احتياطاً بايد نماز را اعاده كند و اگر وقت آن گذشته باشد، آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 839» اگر نجس بودن چيزى را فراموش كند و بدن يا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشى نماز بخواند و بعد از نماز به خاطر آورد، نماز او صحيح است؛ ولى اگر بدنش با رطوبت به چيزى كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و بدون اين كه خود را آب بكشد، غسل كند و نماز بخواند، غسل و نماز او باطل است، مگر اين كه غسل او به گونه اى باشد كه بدن قبل از غسل پاك شود و نيز اگر جايى از اعضاى وضو با رطوبت به چيزى كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و پيش از آن كه آنجا را آب بكشد، وضو بگيرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل مى باشد، مگر اين كه وضوى او به گونه اى باشد كه قبل از وضو اعضاى وضو پاك شود.
«مسألۀ 840» اگر بدن و لباس كسى كه يك لباس دارد نجس شود و به اندازۀ آب كشيدن يكى از آنها آب داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بيرون آورد، بايد بدن را آب بكشد و نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد، بجا آورد و احتياطاً با آن لباس نجس نيز نماز را اعاده نمايد و اگر به واسطۀ سرما يا عذر ديگرى نتواند لباسش را بيرون آورد، در صورتى كه نجاست هر دو مساوى باشد، مثلاً هر دو ادرار يا خون باشد يا نجاست بدن شديدتر باشد، مثلاً نجاست آن ادرار باشد كه بايد دو مرتبه آن را آب كشيد، بعيد نيست كه آب كشيدن بدن مقدم باشد و اگر نجاست لباس بيشتر يا شديدتر باشد، هر كدام از بدن يا لباس را كه بخواهد، مى تواند آب بكشد.
«مسألۀ 841» كسى كه غير از لباس نجس لباس ديگرى ندارد و احتمال نمى دهد كه لباس پاك پيدا كند، اگر به واسطۀ سرما يا عذر ديگرى نتواند لباس را بيرون بياورد، بايد در همان لباس نماز بخواند و نماز او صحيح است؛ ولى چنانچه بتواند لباس را بيرون آورد، بايد نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد بجا آورد و احتياطاً نماز را با
همان لباس نجس تكرار نمايد.
«مسألۀ 842» اگر كسى كه دو لباس دارد بداند يكى از آنها نجس است و نتواند آنها را آب بكشد و نداند كدام يك از آنها نجس است، چنانچه وقت داشته باشد، بايد با هر دو لباس نماز بخواند، مثلاً اگر بخواهد نماز ظهر و عصر بخواند، بايد با هر كدام يك نماز ظهر و يك نماز عصر بخواند، ولى اگر وقت تنگ باشد، بايد نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد بجا آورد و احتياطاً آن نماز را با لباس پاك قضا نيز بنمايد.
* شرط دوم: آن قسمت از لباس نمازگزار كه عورت او را مى پوشاند، بايد مباح باشد و حكم قسمتهايى كه عورت را نمى پوشاند نيز بنابر احتياط واجب همين است و كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، اگر عمداً در لباس غصبى يا در لباسى كه نخ يا دگمه يا چيز ديگر آن غصبى است نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده نمايد.
«مسألۀ 843» اگر كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، ولى نمى داند نماز را باطل مى كند، عمداً با لباس غصبى نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده كند.
«مسألۀ 844» اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است؛ ولى اگر خودش آن لباس را غصب كرده باشد و بعد فراموش كرده و با آن نماز بخواند، بايد آن نماز را اعاده كند.
«مسألۀ 845» اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و در بين نماز بفهمد، چنانچه چيز ديگرى عورت او را پوشانده باشد و بتواند فوراً و بدون اين كه موالات - يعنى پى درپى بودن نماز - به هم بخورد لباس غصبى را بيرون آورد، بنابر احتياط واجب بايد آن را بيرون آورد و نمازش صحيح است و اگر چيز ديگرى عورت او را نپوشانده باشد يا نتواند لباس غصبى را فوراً بيرون آورد و در صورت بيرون آوردن، پى درپى بودن نماز به هم بخورد، در صورتى كه به مقدار يك ركعت نيز وقت داشته باشد، بايد نماز را رها كند و با لباس غير غصبى نماز بخواند و اگر اين مقدار نيز وقت نداشته باشد، بايد در حال نماز
لباس را بيرون آورد و مانند نماز برهنگان، نماز را تمام نمايد.
«مسألۀ 846» اگر كسى براى حفظ جان خود و يا مثلاً براى اين كه دزد لباس غصبى را نبرد ناچار شود آن را بپوشد و با آن نماز بخواند، چنانچه خود او لباس را غصب نكرده باشد، نمازش صحيح است، ولى اگر خود او لباس را غصب كرده باشد و لباس نيز عورت او را بپوشاند، صحت نمازش خالى از اشكال نيست مگر آن كه به قصد بازگرداندن به صاحبش آن را بپوشد تا به سرقت نرود.
«مسألۀ 847» اگر با عين پولى كه خمس به آن تعلّق گرفته، لباس بخرد، مى تواند با آن نماز بخواند؛ ولى بايد فوراً خمس آن پول را بپردازد. البته چنانچه اصلاً قصد پرداخت خمس را نداشته باشد و معامله را به نحو شخصى انجام داده باشد (يعنى اين كه در هنگام معامله به فروشنده بگويد كه اين لباس را با عين همين پول خريدارى مى كنم)، نماز در آن لباس باطل است و اگر با عين پولى كه زكات آن را نداده لباس بخرد، چنانچه قصد داشته باشد كه از مال ديگرى زكات را بپردازد، نماز او در آن لباس صحيح است وگرنه نماز در آن لباس باطل است و اگر به ذمّه بخرد و در هنگام معامله قصدش اين باشد كه از پولى كه خمس يا زكات آن را نداده، پول لباس را بدهد، در اين صورت نمازش باطل نيست، اگرچه احتياط مستحب اعاده اين نماز است.
* شرط سوم: لباس نمازگزار بايد از اجزاى حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد - يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند - نباشد و اگر از اجزاى حيوان مردۀ حلال گوشتى كه خون جهنده ندارد - مانند ماهى فلس دار - لباس تهيّه كند، احتياط مستحب آن است كه با آن نماز نخواند.
«مسألۀ 848» حيوان حلال گوشتى كه خون جهنده دارد، چنانچه مردار شود، بنابر احتياط واجب نبايد چيزى از آن كه روح داشته - مانند گوشت و پوست - همراه نمازگزار باشد، اگرچه لباس او نيز نباشد.
«مسألۀ 849» اگر چيزى از مردار حلال گوشت كه روح ندارد - مانند مو و پشم - همراه نمازگزار باشد يا با لباسى كه از آنها تهيّه كرده اند نماز بخواند، نماز او صحيح است.
* شرط چهارم: لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد نباشد و اگر مويى از آن هم همراه نمازگزار باشد، نماز او باطل است و بنابر احتياط حكم حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده ندارد نيز همين است.
«مسألۀ 850» اگر آب دهان يا بينى يا رطوبت ديگرى از حيوان حرام گوشت - مانند گربه - بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، چنانچه مرطوب باشد، نماز باطل و اگر خشك شده و عين آن برطرف شده باشد، نماز صحيح است.
«مسألۀ 851» اگر مو، عرق و آب دهان كسى بر بدن يا لباس نمازگزار باشد و يا مرواريد و موم و عسل همراه او باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 852» اگر شك داشته باشد لباسى از حيوان حلال گوشت است يا از حيوان حرام گوشت، مى تواند با آن نماز بخواند.
«مسألۀ 853» اگر انسان احتمال دهد دگمۀ صدفى و مانند آن از حيوان است، نماز خواندن با آن مانعى ندارد، ولى اگر بداند صدف است، بنابر احتياط نمى تواند با آن نماز بخواند.
«مسألۀ 854» نماز خواندن با پوست خز اشكال ندارد؛ ولى بنابر احتياط از نماز خواندن در پوست سنجاب اجتناب شود.
«مسألۀ 855» اگر با لباسى كه نمى داند از حيوان حرام گوشت است نماز بخواند، نمازش صحيح است و همچنين است اگر فراموش كرده باشد و يا جاهل به مسأله باشد؛ ولى اگر جهل او به خاطر كوتاهى در يادگيرى مسأله باشد، نمازش باطل است.
«مسألۀ 856» اگر غير از لباسى كه از حيوان حرام گوشت تهيّه شده لباس ديگرى نداشته باشد، چنانچه در حال نماز ناچار به پوشيدن لباس باشد، مى تواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد، بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد و بنابر احتياط واجب، يك نماز ديگر نيز با همان لباس بخواند.
* شرط پنجم: پوشيدن لباس طلاباف براى مرد حرام و نماز با آن باطل است، ولى براى زن در نماز و غير آن اشكال ندارد.
«مسألۀ 857» زينت كردن با طلا، مثل آويختن زنجير طلا به سينه و به دست كردن انگشتر طلا و بستن ساعت مچى طلا به دست، براى مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا نيز خوددارى كند؛ اما اگر از آنها در حال نماز استفاده نكند بلكه فقط همراه داشته باشد - مثلاً در جيب خود بگذارد - نماز صحيح است، ولى زينت كردن با طلا، براى زن در نماز و غير آن اشكال ندارد.
«مسألۀ 858» زينت كردن با انگشتر پلاتين و امثال آن كه از طلا نمى باشد و همچنين گذاشتن دندان طلا براى مرد اشكال ندارد و نماز با آن صحيح است.
«مسألۀ 859» اگر مردى نداند يا فراموش كند كه مثلاً انگشتر او از طلاست و با آن نماز بخواند و يا آن كه نداند نماز با انگشتر طلا باطل است و در آموختن مسأله نيز كوتاهى نكرده باشد، نماز او صحيح است.
* شرط ششم: لباس مرد نمازگزار بايد از ابريشم خالص نباشد و نماز خواندن با آن باطل است، فرقى نمى كند كه آن لباس عورت او را پوشانده باشد و يا عورتش با لباس ديگرى پوشانده شده باشد و فرقى نمى كند كه امكان پوشاندن عورت با آن باشد يا مثل بند شلوار و عرقچين امكان پوشاندن عورت با آن وجود نداشته باشد و در غير نماز نيز پوشيدن لباس ابريشم خالص براى مرد حرام است.
«مسألۀ 860» اگر آستر تمام لباس يا آستر مقدارى از آن ابريشم خالص باشد، پوشيدن آن براى مرد حرام و نماز در آن باطل است.
«مسألۀ 861» پوشيدن لباسى كه نمى داند از ابريشم خالص است يا از چيزى ديگر، اشكال ندارد و نماز با آن صحيح است.
«مسألۀ 862» اگر دستمال ابريشمى و مانند آن در جيب مرد باشد، اشكال ندارد و نماز را باطل نمى كند.
«مسألۀ 863» پوشيدن لباس ابريشمى براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.
«مسألۀ 864» پوشيدن لباس ابريشمى خالص و طلاباف، در حال ناچارى مانعى ندارد و نيز كسى كه ناچار است در حال نماز لباس بپوشد و لباس ديگرى غير از اينها و يا
غير از لباسى كه از مردار تهيه شده در اختيار ندارد و احتمال نيز نمى دهد كه تا آخر وقت بتواند در لباس داراى شرايط نماز بخواند، مى تواند با آن لباسها نماز بخواند.
«مسألۀ 865» اگر غير از لباس غصبى يا لباسى كه از مردار و يا اجزاى حيوان حرام گوشت تهيّه شده يا لباس ابريشمى خالص يا طلاباف، لباس ديگرى نداشته باشد و ناچار نباشد لباس بپوشد، بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد، نماز بخواند و در مورد لباسى كه از مردار يا اجزاى حيوان حرام گوشت تهيّه شده، احتياطاً نماز را با همان لباس اعاده يا قضا نيز بنمايد.
«مسألۀ 866» اگر چيزى نداشته باشد كه عورت خود را در نماز با آن بپوشاند، واجب است آن را - اگرچه با كرايه يا خريدارى باشد - تهيّه نمايد، ولى اگر تهيۀ آن به قدرى پول لازم داشته باشد كه نسبت به دارايى او زياد باشد يا به نحوى باشد كه اگر پول را به مصرف لباس برساند، به حال او ضرر داشته باشد، بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.
«مسألۀ 867» اگر به كسى كه لباس ندارد لباس ببخشند يا عاريه دهند، چنانچه قبول كردن آن براى او مشقّت نداشته باشد، بايد قبول كند، بلكه اگر عاريه كردن يا طلب بخشش براى او سخت نباشد، بايد از كسى كه لباس دارد، طلب بخشش يا عاريه نمايد.
«مسألۀ 868» پوشيدن لباس شهرت - كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براى كسى كه مى خواهد آن را بپوشد معمول نيست - در صورتى كه موجب وهن و هتك انسان شود جايز نيست، ولى اگر با آن لباس نماز بخواند، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 869» چنانچه پوشيدن لباس زنانه براى مرد و يا لباس مردانه براى زن موجب وهن و هتك وى شود، بايد از آن خوددارى كند، ولى اگر با آن لباس نماز بخواند نمازش صحيح است.
«مسألۀ 870» اگر كسى كه بايد خوابيده نماز بخواند برهنه باشد و لحاف يا تشك او نجس يا از ابريشم خالص يا از اجزاى حيوان حرام گوشت باشد، احتياط واجب آن است كه در نماز عورت خود را با چيزى كه نماز در آن صحيح است بپوشاند، بلكه بنابر احتياط
واجب در حال نماز نبايد لحافى كه از اجزاى حيوان حرام گوشت درست شده، به روى خود بيندازد.
مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد
«مسألۀ 871» در سه صورت - كه تفصيل آنها خواهد آمد - اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است:
اوّل: به واسطۀ زخم يا جراحت يا دملى كه در بدن اوست، لباس يا بدن او به خون آلوده شده باشد. دوم: بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقريباً به اندازۀ بند سر انگشت سبّابه است) به خون آلوده باشد. سوم: ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
در دو صورت نيز اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است:
اوّل: لباسهاى كوچك او، مانند جوراب و عرقچين، نجس شده باشند. دوم: لباس مادرى كه پرستار بچّه است نجس شده باشد و احكام اين پنج صورت به تفصيل در مسائل بعد گفته مى شود.
«مسألۀ 872» اگر در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت يا دمل باشد و همچنين اگر چركى كه با خون بيرون آمده يا عرق متّصل به زخم يا دوايى كه روى زخم گذاشته اند و نجس شده، در بدن يا لباس او باشد، چنانچه به نحوى باشد كه آب كشيدن بدن يا لباس يا تعويض لباس در آن شرايط براى بيشتر مردم سخت باشد، تا وقتى كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، مى تواند با آن خون نماز بخواند.
«مسألۀ 873» اگر خونِ بريدگى، دمل و زخمى كه بزودى خوب مى شود و شستن آن آسان است، در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 874» اگر جايى از بدن يا لباس كه با زخم فاصله دارد، با رطوبت زخم نجس شود، جايز نيست با آن نماز بخواند، ولى اگر مقدارى از بدن يا لباس كه معمولاً به رطوبت زخم آلوده مى شود، با رطوبت آن نجس شود، نماز خواندن با آن مانعى ندارد.
«مسألۀ 875» اگر در قسمتى از داخل دهان و بينى و مانند آنها كه معمولاً ديده
مى شود، زخمى وجود داشته باشد و از آن زخم خونى به بدن يا لباس برسد، مى توان با آن نماز خواند و نيز با خون بَواسيرى كه دانه هاى آن بيرون است، مى توان نماز خواند؛ امّا در صورتى كه زخمِ داخل دهان و بينى در قسمتى باشد كه معمولاً ديده نمى شود و يا دانه هاى بواسير در باطن باشند، احتياط واجب آن است كه با لباس يا بدنى كه به اين خون آلوده است، نماز خوانده نشود.
«مسألۀ 876» اگر كسى كه بدنش زخم است، در بدن يا لباس خود خونى ببيند و نداند خون زخم است يا خون ديگر، احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.
«مسألۀ 877» اگر چند زخم در بدن باشد و به گونه اى نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود، تا وقتى همه خوب نشده اند، نماز خواندن با خون آنها اشكال ندارد؛ ولى اگر به قدرى از هم دور باشند كه هر كدام يك زخم حساب شوند، هر يك كه خوب شد، بايد براى نماز بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.
«مسألۀ 878» اگر سر سوزنى خونِ حيض يا نفاس در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است و بنابر احتياط واجب خون استحاضه و خون سگ، خوك، كافرِ غير كتابى، مردار و حيوان حرام گوشت نيز همين حكم را دارند؛ ولى نماز خواندن با خون هاى ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت، اگرچه در چند جاى بدن و لباس باشند، در صورتى كه روى هم كمتر از درهم باشند، اشكال ندارد و اگر بيشتر از درهم باشد، نماز با آن باطل است و اگر به مقدار درهم باشد نيز بنابر احتياط واجب نمى توان با آن نماز خواند.
«مسألۀ 879» اگر خونى به لباس بى آستر بريزد و به پشت آن برسد، احتياط واجب آن است كه دو لكۀ خون حساب شود، مگر اين كه لباس به قدرى نازك باشد كه يك لكه به حساب آيد و ملاك در مسأله عرف است و اگر پشت آن جداگانه خونى شود، بايد هر كدام را جدا حساب نمود؛ پس اگر خون هايى كه در پشت و روى لباسند روى هم كمتر از يك درهم باشند، نماز با آن لباس صحيح است و اگر بيشتر باشند، نماز با آن باطل است.
«مسألۀ 880» اگر روى لباسى كه آستر دارد خون بريزد و به آستر آن برسد و يا به
آستر بريزد و روى لباس خونى شود، بايد هر كدام را جدا حساب نمود؛ پس اگر مجموع خون روى لباس و آستر كمتر از درهم باشد، نماز با آن صحيح است و اگر بيشتر باشد، نماز با آن باطل است.
«مسألۀ 881» اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتى از خارج به آن برسد، در صورتى كه خون و رطوبتى كه به آن رسيده به اندازۀ درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده كند، نماز با آن باطل است و اگر رطوبت و خون به اندازۀ درهم نشود ولى اطراف را آلوده كند، احتياطاً نمى توان با آن نماز خواند، ولى اگر اطراف را آلوده نكند، نماز خواندن با آن بى اشكال است. همچنين اگر رطوبت با خون مخلوط شود و از بين برود، نماز صحيح است.
«مسألۀ 882» اگر بدن يا لباس خونى نشود، ولى به واسطۀ رسيدن به خون، متنجّس شود، اگرچه مقدارى كه متنجس شده كمتر از درهم باشد، نمى توان با آن نماز خواند.
«مسألۀ 883» اگر خونى كه در بدن يا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى به آن برسد، مثلاً يك قطره ادرار روى آن بريزد، نماز خواندن با آن صحيح نيست.
«مسألۀ 884» اگر لباسهاى كوچك نمازگزار، مثل عرقچين و جوراب كه نمى توان با آنها عورت را پوشاند، نجس باشند، چنانچه از اجزاى مردار - به تفصيلى كه گذشت - يا از اجزاى حيوان حرام گوشت درست نشده باشند، نماز با آنها صحيح است و نيز اگر با انگشترى نجس نماز بخواند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 885» چيزهاى كوچكى كه پوشش نمازگزار محسوب نمى شوند - مثل چاقو، پول و مانند آن - اگر نجس باشند و به هنگام نماز همراه نمازگزار باشند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 886» احتياط آن است كه چيز نجسى كه با آن مى توان عورت را پوشاند همراه نمازگزار نباشد، ولى كسى كه اين مسأله را نمى دانسته و به اين نحو نماز خوانده، لازم نيست آن نمازها را قضا كند.
«مسألۀ 887» اگر مادرى كه پرستار بچّه است و بيشتر از يك لباس ندارد، در هر شبانه روز يك مرتبه لباس خود را آب بكشد، اگرچه تا روز ديگر لباس او به ادرار بچّه
نجس شود، مى تواند با آن لباس نماز بخواند؛ ولى احتياط مستحب آن است كه لباس خود را در آخر روز آب بكشد تا بتواند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با لباس پاك يا با نجاست كم ترى بجا آورد و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولى ناچار است كه همۀ آنها را با هم بپوشد، چنانچه در شبانه روز يك مرتبه همۀ آنها را آب بكشد، كافى است؛ ولى زنى كه مادر آن بچّه نيست، اگرچه يك لباس بيشتر نداشته باشد، احتياطاً براى هر نماز اگر لباسش نجس شد، بايد آن را آب بكشد و با لباس پاك نماز بخواند.
چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است
«مسألۀ 888» چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله اند: عمامه با تَحتُ الحَنَك، پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزه ترين لباسها و استعمال بوى خوش و به دست كردن انگشتر عقيق.
چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است
«مسألۀ 889» چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است كه از آن جمله اند: پوشيدن لباس سياه مگر براى عزاى اهل بيت عليهم السلام و همچنين لباس چرك و تنگ و لباس شرابخوار و لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمى كند و پوشيدن لباسى كه نقش صورت دارد و نيز باز بودن دكمه هاى لباس و به دست كردن انگشترى كه نقش صورت دارد.
مكان نمازگزار
اشاره
مكان نمازگزار چند شرط دارد:
* شرط اوّل: مكان نمازگزار بايد مباح باشد.
«مسألۀ 890» نماز كسى كه در ملك غصبى نماز مى خواند - اگرچه روى فرش و تخت و مانند آنها باشد - باطل است و همچنين نماز خواندن در زير خيمه غصبى باطل است، ولى نماز خواندن در زير سقف غصبى چنانچه ديوارهاى آن غصبى نباشد، مانعى ندارد.
«مسألۀ 891» نماز در ملكى كه منفعت آن مال ديگرى است، بدون اجازۀ او باطل است؛ مثلاً اگر در خانۀ اجاره اى، صاحب خانه يا ديگرى بدون اجازۀ كسى كه آن خانه را اجاره كرده، نماز بخواند، نمازش باطل است و همچنين نمى توان در ملكى كه ديگرى در آن حقّى دارد نماز خواند؛ مثلاً اگر ميّت وصيّت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفى برسانند، تا وقتى ثلث را جدا نكرده اند، نمى توان در ملك او نماز خواند.
«مسألۀ 892» اگر كسى جاى شخص ديگرى را كه در مسجد نشسته غصب كند و در آن جا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره نماز خود را در محل ديگرى اعاده كند.
«مسألۀ 893» اگر در جايى كه نمى داند غصبى است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، نماز او صحيح است و همچنين اگر در جايى كه غصبى بودن آن را فراموش كرده، نماز بخواند و بعد از نماز به خاطر آورد، نماز او صحيح است، مگر آن كه خودش غصب كرده باشد كه در اين صورت نمازش باطل است.
«مسألۀ 894» اگر بداند جايى غصبى است ولى نداند كه در جاى غصبى نماز باطل است و در آن جا نماز بخواند، چنانچه در يادگيرى مسأله كوتاهى كرده باشد نماز او باطل است.
«مسألۀ 895» اگر كسى ناچار باشد نماز واجب را سواره بخواند و يا بخواهد نماز مستحبّى را سواره بخواند، چنانچه وسيله سوارى يا چيزى كه روى آن نشسته غصبى باشد، بعيد نيست نماز او صحيح باشد.
«مسألۀ 896» اگر سهم كسى كه در ملكى با ديگرى شريك است، از سهم شريكش جدا نباشد، بدون اجازۀ شريك خود نمى تواند در آن ملك تصرّف كند و نماز بخواند.
«مسألۀ 897» اگر با عين پولى كه خمس آن را نداده، ملكى بخرد، مى تواند در آن نماز بخواند؛ ولى بايد فوراً خمس آن پول را بپردازد. البته اگر اصلاً قصد پرداخت خمس را نداشته باشد و معامله را به نحو شخصى انجام داده باشد، نماز در آن ملك باطل است و اگر با عين پولى كه زكات آن را نداده ملكى بخرد، تصرّف او در آن ملك حرام و نماز او نيز در آن باطل است، مگر آن كه قصد جدى داشته باشد كه زكات آن را از مال ديگر خود
بپردازد و اگر به ذمّه بخرد و در موقع خريدن قصد او اين باشد كه از مالى كه خمس يا زكات آن را نداده پول ملك را بدهد، تصرّف و نماز در آن صحيح است ولى احتياط مستحب آن است كه در آن نماز نخواند.
«مسألۀ 898» اگر صاحب ملك اجازۀ نماز خواندن بدهد، ولى انسان بداند كه قلباً راضى نيست، نماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضى است، نماز صحيح است.
«مسألۀ 899» تصرّف در ملك كسى كه مرده و خمس يا زكات بدهكار بوده است، حرام و نماز در آن باطل است، مگر آن كه بدهى او را بدهند يا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند.
«مسألۀ 900» تصرّف در ملك كسى كه مرده و به مردم بدهكار بوده است، حرام و نماز در آن باطل است؛ ولى تصرّفات جزيى كه براى برداشتن جنازۀ مرده معمول است، اشكال ندارد و نيز اگر بدهكارى او كمتر از مالش باشد و ورثه نيز تصميم داشته باشند كه بدون مسامحه بدهى او را بپردازند، تصرّف در آن با رضايت ورثه و طلبكاران اشكال ندارد.
«مسألۀ 901» اگر كسى كه مرده قرض نداشته باشد، ولى بعضى از ورثۀ او صغير يا ديوانه يا غايب باشند، تصرّف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است؛ ولى تصرّفات جزيى كه براى برداشتن جنازۀ مرده معمول است، اشكال ندارد.
«مسألۀ 902» نماز خواندن در مسافرخانه و حمام و مانند آن كه براى واردين آماده است، در صورتى كه نمازگزار به عنوان مهمان يا مسافر و يا براى انجام كارى آنجا باشد، اشكال ندارد، امّا اگر فقط براى خواندن نماز به آنجا برود، اشكال دارد، مگر اين كه به رضايت مالك آن اطمينان داشته يا اجازه داشته باشد؛ ولى در غير اين قبيل مكانها، در صورتى مى توان نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد يا حرفى بزند كه معلوم شود براى نماز خواندن اذن داده است، مثل اين كه به كسى اجازه دهد در ملك او بنشيند و بخوابد كه از اينها فهميده مى شود براى نماز خواندن نيز اجازه داده است.
«مسألۀ 903» نماز خواندن در زمين هاى بسيار بزرگى كه مردم ناچارند در آنها
تصرّفاتى مانند رفت و آمد انجام دهند و در صورت تصرّف نكردن به زحمت و مشقّت مى افتند، اشكال ندارد، حتّى اگر رضايت صاحبان آنها معلوم نباشد و يا در بين آنها صغير و يا مجنون وجود داشته باشد؛ ولى چنانچه بدانند كه صاحبان آنها راضى نيستند، نمى توانند در آن جا نماز بخوانند.
* شرط دوم: مكان نمازگزار بايد بى حركت باشد و اگر به واسطۀ تنگى وقت يا جهت ديگرى ناچار باشد در جايى كه حركت دارد - مانند اتومبيل، كشتى و قطار - نماز بخواند، به قدرى كه ممكن است بايد در حال حركت چيزى نخواند و اگر آن وسايل از سمت قبله به طرف ديگر حركت كنند، نمازگزار بايد به طرف قبله برگردد.
«مسألۀ 904» نماز خواندن در اتومبيل، كشتى، قطار و مانند آنها در حال توقف مانعى ندارد.
«مسألۀ 905» نماز روى خرمن گندم و جو و مانند آنها كه نمى توان روى آن بى حركت ماند، باطل است.
«مسألۀ 906» در جايى كه به واسطۀ احتمال باد، باران، تراكم جمعيت و مانند آن اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كند، اگر نماز را به اميد تمام كردنِ آن شروع كند، اشكال ندارد و اگر به مانعى برخورد نكند، نماز او صحيح است.
* شرط سوم: مكان نمازگزار نبايد از جاهايى باشد كه ماندن در آن حرام است؛ بنابر اين نبايد در محلى كه باقى ماندن در آن براى انسان خطر جانى دارد - مانند محلى كه نزديك است سقف آن خراب شود - نماز خواند.
«مسألۀ 907» بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت جايز نيست؛ ولى چنانچه در چنين محلّى نماز بخواند، نمازش اشكال ندارد.
«مسألۀ 908» نماز خواندن در جايى كه صداى آلات لهو و لعب شنيده مى شود باطل نيست، ولى گوش دادن به آنها حرام است.
* شرط چهارم: نبايد در جايى كه سقف آن كوتاه است و نمى توان در آن جا راست ايستاد يا به اندازه اى كوچك است كه جاى ركوع و سجود ندارد، نماز خواند و اگر ناچار
شود كه در چنين جايى نماز بخواند، بايد به قدرى كه ممكن است، قيام، ركوع و سجود را بجا آورد.
* شرط پنجم: در مكانهايى نباشد كه ماندن، نشستن يا ايستادن روى آن حرام است.
بنابر اين نماز خواندن روى چيزى كه ايستادن و يا نشستن روى آن موجب بى احترامى و هتك حرمت به چيزى مى شود كه هتك حرمت آن حرام است - مثل فرشى كه اسم خداوند متعال و يا آيات قرآن يا اسامى معصومين عليهم السلام بر آن نوشته شده است - جايز نيست.
* شرط ششم: مكان نمازگزار نبايد جلوتر از قبر معصومين عليهم السلام باشد.
«مسألۀ 909» اگر در نماز چيزى مانند ديوار بين او و قبر مطهّر فاصله باشد كه بى احترامى نشود، اشكال ندارد، ولى فاصله شدن صندوق شريف و ضريح و پارچه هايى كه روى آن افتاده كافى نيست.
* شرط هفتم: مكان نمازگزار اگر نجس است، به گونه اى مرطوب نباشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد؛ ولى اگر جايى كه پيشانى را بر آن مى گذارد نجس باشد، حتّى در صورتى كه خشك نيز باشد، نماز باطل است و احتياط مستحب آن است كه در مكان نجس نماز خوانده نشود، مخصوصاً اگر عين نجاست در آن وجود داشته باشد.
* شرط هشتم: جاى پيشانى نمازگزار از جاى قدم ها و زانوهاى او بيش از چهار انگشت بسته، پست تر يا بلندتر نباشد.
* شرط نهم: اگر زن و مردى در يك مكان نماز مى خوانند، بنابر احتياط واجب مكان نماز زن بايد به گونه اى باشد كه عرفاً عقب تر از مكان نماز مرد قلمداد شود، اگرچه بهتر است كه در تمام حالات نماز، زن عقب تر از مرد باشد، به اين معنى كه جاى سجدۀ او از جاى ايستادن مرد عقب تر باشد.
«مسألۀ 910» اگر بين مرد و زن به اندازۀ ده ذراع فاصله باشد و يا آن كه ما بين آنها ديوار يا پرده يا چيز ديگرى وجود داشته باشد، جلوتر بودن زن از مرد در نماز اشكالى ندارد.
«مسألۀ 911» شرط مذكور مربوط به موردى است كه هر دو نمازگزار بالغ باشند
ولى در آن تفاوتى بين نماز واجب و مستحب نيست. البته براى كسانى كه در مسجدالحرام نماز مى خوانند مراعات اين شرط لازم نيست.
«مسألۀ 912» خواندن نماز واجب در خانۀ كعبه و بر بام آن بنابر احتياط جايز نيست، ولى در حال ناچارى مانعى ندارد.
«مسألۀ 913» خواندن نماز مستحب در خانۀ كعبه و بر بام آن اشكال ندارد، بلكه مستحب است در داخل خانه مقابل هر ركن دو ركعت نماز بخوانند.
جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است
«مسألۀ 914» در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همۀ مسجدها، مسجدالحرام و بعد از آن مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بعد از آن مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بيت المقدس و بعد از آن مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محلّه و بعد از آن مسجد بازار است.
«مسألۀ 915» براى زنها نماز خواندن در خانه بهتر است، ولى اگر بتوانند كاملاً خود را از نامحرم حفظ كنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند.
«مسألۀ 916» نماز خواندن در حرم امامان عليهم السلام مستحب و بلكه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برابر با دويست هزار نماز است.
«مسألۀ 917» زياد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدى كه نمازگزار ندارد، مستحب است و همسايه هاى مسجد اگر عذرى نداشته باشند، مكروه است در غير مسجد نماز بخوانند.
«مسألۀ 918» مستحب است انسان با كسى كه در مسجد حاضرنمى شود غذا نخورد، در كارها با او مشورت نكند، همسايه او نشود، از او زن نگيرد و به او زن ندهد.
جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است
«مسألۀ 919» نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: حمام، زمين
نمكزار، مقابل انسان، مقابل درى كه باز است، در جاده، خيابان و كوچه - اگر براى كسانى كه عبور مى كنند ايجاد مزاحمت نكند، و چنانچه ايجاد مزاحمت كند، حرام و نماز باطل است - مقابل آتش و چراغ، آشپزخانه و هر جا كه كورۀ آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى كه محل ادرار باشد، روبروى تصوير يا مجسمۀ انسان يا حيوان مگر آن كه روى آن چيزى مانند پرده بكشند، در اتاقى كه جُنب در آن باشد، در جايى كه تصويرى از جاندار باشد اگرچه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر و يا در قبرستان.
«مسألۀ 920» كسى كه در محلّ عبور مردم يا روبروى كسى نماز مى خواند، مستحب است چيزى مقابل خود بگذارد، و اگر چوب يا ريسمانى هم باشد كافى است.
احكام مسجد
«مسألۀ 921» نجس كردن زمين، سقف، بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است و هر كس بفهمد كه اين مكانها نجس شده است، بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را نيز نجس نكنند و اگر نجس شود، نجاست آن را برطرف نمايند، مگر آن كه واقف، آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.
«مسألۀ 922» اگر نتواند مسجد را پاك نمايد يا كمك لازم داشته باشد و پيدا نكند، پاك كردن مسجد بر او واجب نيست؛ ولى اگر بى احترامى به مسجد باشد، بايد به كسى كه مى تواند آن را پاك كند، اطلاع دهد.
«مسألۀ 923» اگر جايى از مسجد نجس شود كه پاك كردن آن بدون كندن يا كمى خراب كردن ممكن نباشد، بايد آنجا را بكنند يا خراب نمايند و پر كردن چاله و تعمير خرابى بر عهدۀ كسى است كه مسجد را نجس كرده است؛ ولى چنانچه پاك كردن مسجد احتياج به خراب كردن زيادى داشته باشد به نحوى كه موجب ضرر رساندن به مسجد شود، تطهير آن واجب نيست.
«مسألۀ 924» اگر مسجدى را غصب كنند و به جاى آن خانه و مانند آن بسازند به صورتى كه ديگر به آن مسجد نگويند، باز هم بنابر احتياط واجب نجس كردن آن حرام
است، ولى وجوب پاك كردن آن محلّ اشكال است.
«مسألۀ 925» نجس كردن حرم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام حرام است و اگر يكى از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بى احترامى باشد، پاك كردن آن واجب است، بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى نيز نباشد، آن را تطهير كنند.
«مسألۀ 926» اگر حصير يا فرش مسجد نجس شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشند و بنابر احتياط واجب نبايد محل نجس آن را ببرند.
«مسألۀ 927» بردن عين نجس - مانند خون - و يا چيزى كه نجس شده به مسجد، اگر موجب سرايت نجاست به مسجد نشود، اشكال ندارد؛ اما چنانچه موجب بى احترامى به مسجد باشد، حرام است.
«مسألۀ 928» اگر گذاشتن جسد ميّت در مسجد پيش از غسل دادن آن موجب سرايت نجاست به مسجد و يا هتك احترام نباشد، مانعى ندارد، گرچه احوط ترك آن است؛ ولى اگر ميّت را غسل داده باشند، گذاشتن آن در مسجد اشكال ندارد.
«مسألۀ 929» اگر در مسجد براى روضه خوانى چادر بزنند و سياهى بكوبند و آن را فرش كنند و اسباب چاى در آن ببرند و همچنين برگزارى مراسم گوناگون در مسجد از قبيل عروسى و مجلس ختم اگر موجب ضرر به مسجد و هتك حرمت آن و مانع نماز خواندن نشود، با رعايت مصلحت وقف و اذن متولّى اشكال ندارد.
«مسألۀ 930» بنابر احتياط واجب نبايد مسجد را با طلا زينت نمايند و همچنين نبايد صورت چيزهايى را كه مثل انسان و حيوان روح دارند، در مسجد نقش كنند و نقاشى چيزهايى كه روح ندارند، مثل گُل و بوته مكروه است.
«مسألۀ 931» حتى اگر مسجد خراب شود، نمى توانند آن را بفروشند يا داخل ملك و جاده نمايند.
«مسألۀ 932» فروختن در و پنجره و چيزهاى ديگر مسجد، حرام است و اگر مسجد خراب شود، بايد آنها را صرف تعمير همان مسجد كنند و چنانچه در همان مسجد قابل استفاده نباشند، بايد در مسجد ديگر مصرف شوند، ولى اگر قابل استفاده در ساير
مساجد نيز نباشند، مى توانند آنها را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد وگرنه صرف تعمير مسجد ديگرى نمايند.
«مسألۀ 933» ساختن مسجد و تعمير مسجدى كه نزديك به خرابى مى باشد، مستحب است و اگر مسجد به گونه اى خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد، مى توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند، بلكه مى توانند مسجدى را كه خراب نشده ولى جا براى نمازگزاران در آن كم مى باشد، خراب كنند و مسجد بزرگ ترى بسازند.
«مسألۀ 934» تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است و كسى كه مى خواهد به مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و قيمتى بپوشد و زير كفش خود را وارسى كند كه نجاستى به آن نباشد و هنگام داخل شدن به مسجد، اوّل پاى راست و هنگام بيرون آمدن، اوّل پاى چپ را بگذارد و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد آيد و از همه ديرتر از مسجد بيرون رود.
«مسألۀ 935» هنگامى كه انسان وارد مسجد مى شود، مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحيّت و احترام به مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحب ديگرى نيز بخواند، كافى است.
«مسألۀ 936» خوابيدن در مسجد - اگر انسان ناچار نباشد - و صحبت كردن راجع به كارهاى دنيا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعرى كه نصيحت و مانند آن نباشد، مكروه است و نيز مكروه است آب دهان و بينى و اخلاط سينه را در مسجد بيندازد و اگر اين اعمال موجب هتك حرمت مسجد يا باعث انزجار و تنفر مردم شود و يا بر خلاف بهداشت نمازگزاران باشد، حرام است و همچنين مكروه است گمشده اى را طلب كند و صداى خود را بلند كند، ولى بلند كردن صدا براى اذان مانعى ندارد.
«مسألۀ 937» داخل شدن كافر در مسجد اشكال دارد و اگر خواستند جهت شنيدن مطالب اسلامى داخل مسجد شوند، بايد محلّى را در كنار مسجد تهيّه نمود كه عنوان «مسجد» نداشته باشد.
«مسألۀ 938» راه دادن بچّه و ديوانه به مسجد مكروه است؛ ولى راه دادن بچّه اگر
براى آموختن احكام اسلام و آشنايى با مسجد باشد، اشكال ندارد و كسى كه پياز و سير و مانند آنها خورده و بوى دهانش مردم را اذيّت مى كند، مكروه است به مسجد برود.
اذان و اقامه
«مسألۀ 939» براى مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاى واجب شبانه روزى اذان و اقامه بگويند، ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان - اگر به جماعت خوانده شوند - مستحب است سه مرتبه بگويند: «الصلاة» و در نمازهاى واجب ديگر و همچنين نماز عيد فطر و قربان اگر فرادى خوانده شوند، سه مرتبه الصلاة» را به اميد ثواب بگويند.
«مسألۀ 940» مستحب است در روز اوّلى كه بچّه به دنيا مى آيد يا پيش از آن كه بند ناف او بيفتد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.
«مسألۀ 941» اذان داراى هيجده جمله است كه به ترتيب عبارتند از: «الله أكبر» چهار مرتبه و «أَشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلَّااللّهُ ، أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ ، حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ ، حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ ، اللّهُ أكْبَرُ، لاإلهَ إلَّااللّهُ » هر يك دو مرتبه و اقامه داراى هفده جمله است، يعنى دو مرتبه «اَللّهُ أكْبَرُ» از اوّل اذان و يك مرتبه «لا إلهَ إلَّااللّهُ» از آخر آن كم مى شود و بعد از گفتن «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» بايد دو مرتبه «قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ» به آن اضافه نمود.
«مسألۀ 942» «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً أميٖرَالْمُؤْمِنيٖنَ وَلِىُّ اللّهِ» جزء اذان و اقامه نيست، ولى خوبست بعد از «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» به قصد قربت مطلقه گفته شود.
«مسألۀ 943» بين جمله هاى اذان و اقامه بايد خيلى فاصله نشود و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد، بايد دوباره آن را از سر بگيرد.
«مسألۀ 944» اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بيندازد، چنانچه غنا شود - يعنى به نحو آوازه خوانى كه در مجالس لهو و بازيگرى معمول است، اذان و اقامه را بگويد - حرام است.
«مسألۀ 945» اگر نمازگزار نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را بدون فاصله يا با فاصلۀ كمى از هم بخواند، در نماز عصر يا عشاء اذان ساقط مى شود و خواندن نافله و تعقيبات نماز، موجب فاصله شدن بين دو نماز و عدم سقوط اذان از نماز دوم نمى گردد.
همچنين در نماز عصر روز جمعه چنانچه آن را پس از نماز جمعه و بدون فاصله با آن بخواند، اذان ساقط مى شود.
«مسألۀ 946» اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند، كسى كه با آن جماعت نماز مى خواند، نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 947» اگر براى خواندن نماز به جايى برود كه در آن نماز جماعت بر پاست ولى با آنها نماز نخواند و يا آن كه ببيند جماعت تمام شده ولى صفها به هم نخورده و جمعيّت متفرّق نشده است، چه نماز خود را فرادى بخواند و چه به جماعت، بنابراحتياط واجب با وجود سه شرط ذيل نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد:
اوّل: آن كه براى آن نماز، اذان و اقامه گفته باشند. دوم: آن كه نماز جماعت باطل نباشد.
سوم: آن كه نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشند، پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد بر بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 948» اگر در شرط دوم از شرطهايى كه در مسألۀ پيش گفته شده شك كند، يعنى شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است، ولى اگر در يكى از دو شرط ديگر شك كند، مى تواند به اميد ثواب اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 949» كسى كه اذان شخص ديگرى را مى شنود، مستحب است هر قسمتى را كه مى شنود تكرار كند، ولى در بازگويى اقامه اى كه از ديگرى مى شنود، بايد قصد ذكر
مطلق نمايد نه قصد اقامه و از «حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ» تا «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را به اميد ثواب بگويد.
«مسألۀ 950» كسى كه اذان و اقامه ديگرى را به طور كامل شنيده، چه با او گفته باشد و چه نگفته باشد، در صورتى كه بين آن اذان و اقامه و نمازى كه مى خواهد بخواند، زياد فاصله نشده باشد، مى تواند براى نماز خود اذان و اقامه نگويد.
«مسألۀ 951» اگر مرد اذان زن را بشنود، اذان از او ساقط نمى شود، چه آن را به قصد لذّت بشنود و چه بدون قصد لذت.
«مسألۀ 952» اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد؛ ولى چنانچه زنى با جماعت مردان محرم باشد، اذان او براى آن جماعت كافى است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه به آن اكتفا نشود.
«مسألۀ 953» اقامه بايد بعد از اذان گفته شود و اگر قبل از اذان بگويند، صحيح نيست.
«مسألۀ 954» اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد، مثلاً «حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ» را پيش از (حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ» بگويد، بايد از جايى كه ترتيب به هم خورده، دوباره بگويد.
«مسألۀ 955» بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد كه اذانى كه گفته، اذان اين اقامه حساب نشود، مستحب است دوباره اذان و اقامه را بگويد و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز به قدرى فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشوند، مستحب است دوباره براى آن نماز اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 956» اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود، پس اگر كسى به عربى غلط بگويد يا به جاى يك حرف، حرف ديگرى را بگويد يا مثلاً ترجمۀ آن را بگويد، صحيح نيست.
«مسألۀ 957» اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمداً يا از روى فراموشى پيش از وقت بگويد، باطل است.
«مسألۀ 958» اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه، بايد اذان را بگويد، ولى اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه، گفتن اذان لازم نيست.
«مسألۀ 959» اگر در بين اذان يا اقامه، پيش از آن كه قسمتى را بگويد، شك كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتى را كه در گفتن آن شك كرده، بگويد و اگر بعد از اين كه شروع به گفتن قسمتى از اذان يا اقامه كرد، شك كند كه آنچه پيش از آن است را گفته يا نه، بنابر احتياط قسمت قبل را بايد بگويد.
«مسألۀ 960» مستحب است انسان در هنگام گفتن اذان رو به قبله بايستد، با وضو يا غسل باشد، دستها را به گوش بگذارد، صدا را بلند نمايد و بكشد و بين جمله هاى اذان كمى فاصله دهد و بين آنها حرف نزند.
«مسألۀ 961» لازم است انسان هنگام گفتن اقامه، با طهارت باشد و اقامه را در حال ايستاده بگويد.
«مسألۀ 962» مستحب است بدن انسان در هنگام گفتن اقامه آرام باشد، آن را از اذان آهسته تر بگويد و جمله هاى آن را به هم نچسباند، ولى به اندازه اى كه بين جمله هاى اذان فاصله مى دهد، بين جمله هاى اقامه فاصله ندهد.
«مسألۀ 963» انسان مى تواند به اميد كسب ثواب بين اذان و اقامه يك قدم بردارد يا قدرى بنشيند يا سجده كند يا ذكر بگويد يا دعا بخواند يا قدرى ساكت باشد يا حرفى بزند يا دو ركعت نماز بخواند، ولى حرف زدن بين اذان و اقامۀ نماز صبح مكروه است و بهتر است دو ركعت نماز را بين اذان و اقامۀ نماز مغرب، بجا نياورد.
«مسألۀ 964» مستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معيّن مى كنند، عادل و آگاه به اوقات نماز بوده و صداى او بلند باشد و اذان را در جاى بلندى بگويد.
واجبات نماز
اشاره
واجبات نماز يازده چيز است:
اوّل: نيّت، دوم: تكبيرةُ الاِحرام (يعنى گفتن «اَللّهُ اكْبَر» در اوّل نماز)، سوم: قيام (يعنى ايستادن)، چهارم: قرائت، پنجم: ذكر ركوع و سجود و ركعتهاى سوم و چهارم، ششم:
ركوع، هفتم: سجود، هشتم: تشهّد، نهم: سلام، دهم: ترتيب، يازدهم: موالات (يعنى پى
در پى بودن اجزاى نماز).
«مسألۀ 965» بعضى از واجبات نماز ركن هستند؛ يعنى اگر انسان آنها را عمداً يا سهواً بجا نياورد يا در نماز اضافه كند، نماز باطل مى شود، ولى زيادى سهوى تكبيرة الاحرام موجب بطلان نماز نمى شود و بعضى ديگر ركن نيستند؛ يعنى اگر عمداً كم يا زياد شوند، نماز باطل مى شود و چنانچه سهواً كم يا زياد گردند، نماز باطل نمى شود. پنج چيز ركن نماز هستند:
اوّل: نيّت. دوم: تكبيرةُ الاِحرام. سوم: قيام در هنگام گفتن تكبيرةُ الاِحرام وقيام متّصل به ركوع (يعنى ايستادن پيش از ركوع). چهارم: ركوع. پنجم: دو سجده.
1 - نيّت
«مسألۀ 966» انسان بايد نماز را به نيّت قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند بجا آورد و لازم نيست نيّت را از قلب خود بگذراند يا مثلاً به زبان بگويد كه چهار ركعت نماز ظهر مى خوانم قربةً إلى اللّه.
«مسألۀ 967» لازم نيست نمازگزار به هنگام نيت شمارۀ ركعت هاى نمازى را كه مى خواند تعيين كند؛ ولى بايد متوجه باشد نمازى كه مى خواند، مثلاً نماز ظهر است يا عصر و همچنين بايد بداند كه نماز ادا مى خواند يا قضا؛ ولى لازم نيست قصد وجوب يا استحباب نمايد، مگر در مثل نماز صبح و نافلۀ آن كه تعيين هر كدام متوقّف بر قصد وجوب يا استحباب مى باشد.
«مسألۀ 968» انسان بايد از اوّل تا آخر نماز به نيّت خود باقى باشد؛ پس اگر در بين نماز به گونه اى غافل شود كه اگر بپرسند: «چه مى كنى؟» نداند چه بگويد، نمازش باطل است.
«مسألۀ 969» انسان فقط بايد براى انجام دستور خداوند يكتا نماز بخواند، پس نماز كسى كه ريا كند، يعنى براى نشان دادن به مردم نماز بخواند، باطل است، خواه فقط براى مردم باشد يا هم خدا و هم مردم را در نظر بگيرد.
«مسألۀ 970» اگر قسمتى از نماز را براى غير خدا بجا آورد، چنانچه آن قسمت مثل حمد و سوره واجب باشد و محل تدارك آن باقى باشد (مثل اين كه هنوز وارد ركوع نشده باشد)، بنابر احتياط واجب بايد آن را دوباره به قصد قربت تكرار كرده و نماز را تمام كند و سپس دوباره نماز را بخواند، و اگر نتواند آن را دوباره بگويد؛ يعنى محل تدارك آن گذشته باشد، نمازش باطل است؛ و اگر آن قسمت مانند قنوت مستحب باشد، بنابر احتياط واجب نماز را تمام كند و سپس آن را دوباره بخواند، بلكه اگر تمام نماز را براى خدا بجا آورد، ولى براى نشان دادن به مردم در جاى مخصوصى مثل مسجد يا در وقت مخصوصى مثل اوّل وقت يا به طرز مخصوصى مثلاً با جماعت نماز بخواند، نماز او باطل است.
2 - تَكبيرةُ الإحرام
«مسألۀ 971» گفتن «الله اكبر» در اوّل هر نماز، واجب و «ركن» است و بايد حروف «الله» و «اكبر»: و دو كلمه «الله اكبر» را پشت سر هم بگويد و نيز بايد اين دو كلمه به عربى صحيح گفته شوند و اگر به عربى غلط بگويد يا مثلاً ترجمۀ آن را به فارسى بگويد، صحيح نيست.
«مسألۀ 972» احتياط واجب آن است كه تكبيرة الاحرام نماز را به چيزى كه پيش از آن مى خواند - مثلاً به اقامه يا به دعايى كه پيش از تكبير مى خواند - و همچنين به چيزى كه پس از آن مى خواند، نچسباند.
«مسألۀ 973» هنگام گفتن تكبيرة الاحرام، بدن بايد آرام باشد و اگر عمداً در حالى كه بدن او حركت دارد تكبيرة الاحرام را بگويد، احتياطاً بايد نماز را پس از اتمام آن اعاده كند، ولى چنانچه سهواً حركت كند، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 974» نمازگزار بايد تكبير، حمد، سوره، ذكر و دعا را به گونه اى بخواند كه خودش بشنود و اگر به واسطۀ سنگينى يا ناشنوايى گوش يا سر و صداى زياد نمى شنود، بايد به نحوى بگويد كه اگر مانعى نباشد بشنود.
«مسألۀ 975» كسى كه لال است يا زبان او مرضى دارد كه نمى تواند «الله اكبر» را
درست بگويد، بايد به هر نحو كه مى تواند بگويد و اگر هيچ نمى تواند بگويد، بايد در قلب خود بگذراند و براى تكبير اشاره كند و اگر مى تواند، بنابر احتياط واجب زبانش را نيز حركت دهد.
«مسألۀ 976» مستحب است بعد از تكبيرة الاحرام بگويد: «يا مُحْسِنُ قَدْ أتاكَ الْمُسىءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسىءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسىءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبيٖحِ ما تَعْلَمُ مِنّى» يعنى: «اى خدايى كه به بندگان احسان مى كنى، بندۀ گنهكار به در خانۀ تو آمده و تو امر كرده اى كه نيكوكار از گنهكار بگذرد، تو نيكوكارى و من گناهكار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلى الله عليه و آله و سلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدى هايى كه مى دانى از من سر زده درگذر.»
«مسألۀ 977» مستحب است هنگام گفتن تكبير اوّل نماز و تكبيرهاى بين نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد.
«مسألۀ 978» اگر شك كند كه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه، چنانچه بعد از آن مشغول خواندن چيزى شده باشد، به شك خود اعتنا نكند و اگر چيزى نخوانده باشد، بايد تكبير را بگويد.
«مسألۀ 979» اگر بعد از گفتن تكبيرة الاحرام شك كند كه آن را صحيح گفته يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
«مسألۀ 980» مستحب است انسان علاوه بر تكبيرة الاحرام شش تكبير ديگر نيز بگويد و مى تواند هر كدام از آنها را كه خواست به عنوان تكبيرة الاحرام تعيين كند.
3 - قيام (ايستادن)
«مسألۀ 981» قيام در هنگام گفتن تَكبيرةُ الاِحرام و قيام متّصل به ركوع - به اين معنا كه از حالت قيام به ركوع برود - ركن است، ولى قيام در هنگام خواندن حمد و سوره و قيام بعد از ركوع ركن نيست و اگر كسى آن را از روى فراموشى ترك كند، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 982» واجب است پيش از گفتن تكبير و بعد از آن مقدارى بايستد تا يقين
كند كه در حال ايستادن، تكبير گفته است.
«مسألۀ 983» اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشيند و به خاطر آورد كه ركوع نكرده، بايد بايستد و به ركوع رود و اگر بدون اين كه بايستد، به حال خميدگى به ركوع برگردد، چون قيام متصل به ركوع را بجا نياورده، نماز او باطل است.
«مسألۀ 984» نبايد هنگامى كه ايستاده است بدن را حركت دهد و به طرفى خم شود و بنابر احتياط به جايى تكيه نيز نبايد بكند؛ ولى اگر از روى ناچارى باشد يا در حال خم شدن براى ركوع پاها را حركت دهد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 985» اگر هنگامى كه ايستاده از روى فراموشى بدن را حركت دهد يا به طرفى خم شود يا به جايى تكيه كند، اشكال ندارد، ولى اگر در قيام به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام و قيام متصل به ركوع از روى فراموشى به طرفى خم شود، بنابر احتياط واجب بايد نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
«مسألۀ 986» هنگام ايستادن بنابر احتياط بايد هر دو پا روى زمين باشد، ولى لازم نيست سنگينى بدن روى هر دو پا باشد و اگر روى يك پا نيز باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 987» اگر كسى كه مى تواند درست بايستد، پاها را به قدرى از هم فاصله دهد كه به حال ايستادن معمولى نباشد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 988» اگر انسان در نماز بخواهد كمى جلو يا عقب رود يا كمى بدن را به طرف راست يا چپ حركت دهد، نبايد چيزى بگويد، ولى «بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ» را بايد در حال برخاستن بگويد و در هنگام گفتن ذكرهاى واجب نيز بدن بايد بى حركت باشد؛ بلكه احتياط واجب آن است كه در هنگام گفتن ذكرهاى مستحبّى نماز نيز بدنش آرام باشد.
«مسألۀ 989» اگر عمداً در حال حركت بدن ذكر بگويد، مثلاً هنگام رفتن به ركوع يا سجده تكبير بگويد، چنانچه آن را به قصد ذكرى كه در نماز دستور داده اند بگويد، احتياطاً بايد نماز را دوباره بخواند و اگر به اين قصد نگويد بلكه بخواهد ذكرى گفته باشد، نماز صحيح است.
«مسألۀ 990» حركت دادن دست و انگشتان در هنگام خواندن حمد اشكال ندارد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه آنها را نيز حركت ندهد.
«مسألۀ 991» اگر هنگام خواندن حمد و سوره يا تسبيحات، بى اختيار به قدرى حركت كند كه از حال آرام بودن خارج شود، احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن، آنچه را در حال حركت خوانده، دوباره بخواند.
«مسألۀ 992» اگر در بين نماز از ايستادن عاجز شود، بايد بنشيند و اگر از نشستن نيز عاجز شود، بايد بخوابد، ولى تا بدن آرام نگرفته، نبايد چيزى بخواند.
«مسألۀ 993» انسان تا مى تواند ايستاده نماز بخواند نبايد بنشيند، مثلاً كسى كه در هنگام ايستادن، بدنش حركت مى كند يا مجبور است به چيزى تكيه دهد يا بدنش را كج كند يا خم شود يا پاها را بيشتر از معمول از هم فاصله دهد، بايد به هر نحوى كه مى تواند ايستاده نماز بخواند، ولى اگر به هيچ صورت، حتّى مثل حال ركوع نيز نتواند بايستد، بايد راست بنشيند و نشسته نماز بخواند.
«مسألۀ 994» انسان تا مى تواند بنشيند، نبايد خوابيده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشيند، بايد به هر نحو كه مى تواند بنشيند و اگر به هيچ صورت نتواند بنشيند، بايد به گونه اى كه در احكام قبله گفته شد، به پهلوى راست بخوابد و اگر نتواند، به پهلوى چپ بخوابد و اگر آن نيز ممكن نباشد، به گونه اى به پشت بخوابد كه كف پاهاى او رو به قبله باشد.
«مسألۀ 995» اگر كسى كه نشسته نماز مى خواند، بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بايستد و ركوع را ايستاده بجا آورد، بايد بايستد و از حال ايستاده به ركوع رود و اگر نتواند، بايد ركوع را نيز نشسته بجا آورد.
«مسألۀ 996» اگر كسى كه خوابيده نماز مى خواند، در بين نماز بتواند بنشيند، بايد مقدارى را كه مى تواند نشسته بخواند و نيز اگر مى تواند بايستد، بايد مقدارى را كه مى تواند ايستاده بخواند، ولى تا بدن آرام نگرفته، نبايد چيزى بخواند.
«مسألۀ 997» اگر كسى كه نشسته نماز مى خواند، در بين نماز بتواند بايستد، بايد
مقدارى را كه مى تواند، ايستاده بخواند، ولى تا بدن آرام نگرفته، نبايد چيزى بخواند.
«مسألۀ 998» كسى كه مى تواند بايستد، اگر بترسد كه به واسطۀ ايستادن مريض شود يا ضررى به او برسد، بايد نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن نيز بترسد، بايد خوابيده نماز بخواند.
«مسألۀ 999» اگر انسان گمان داشته باشد كه تا آخر وقت مى تواند ايستاده نماز بخواند، بايد نماز را به تأخير بيندازد، ولى اگر احتمال دهد، لازم نيست آن را به تأخير بيندازد.
«مسألۀ 1000» مستحب است نمازگزار در حال ايستادن، ستون فقرات و گردن خود را صاف نگهدارد، شانه ها و دست ها را پايين بيندازد و كف دستها را روى رانها بگذارد، انگشتان را به هم بچسباند، جاى سجده را نگاه كند، سنگينى بدن را به طور مساوى روى دو پا بيندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پيش نگذارد و پاها را سه انگشتِ باز تا يك وجب از هم فاصله دهد.
4 - قرائت
«مسألۀ 1001» در ركعت اوّل و دوم نمازهاى واجب شبانه روزى، انسان بايد نخست سوره حمد و بعد از آن بنابر احتياط يك سورۀ كامل بخواند.
«مسألۀ 1002» اگر وقت نماز تنگ باشد يا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند، مثلاً بترسد كه اگر سوره را بخواند دزد يا درنده يا چيز ديگرى به او صدمه بزند، نبايد سوره را بخواند و در حال بيمارى و همچنين اگر در كارى عجله داشته باشد، مى تواند سوره را نخواند.
«مسألۀ 1003» اگر عمداً سوره را پيش از حمد بخواند، نماز او باطل است و اگر سهواً سوره را پيش از حمد بخواند، چنانچه در بين آن به خاطر آورد، بايد سوره را رها كند و بعد از خواندن حمد، سوره را از اوّل بخواند و اگر بعد از اتمام سوره و قبل از خواندن حمد يا در بين حمد يا پس از تمام كردن حمد و پيش از رفتن به ركوع به خاطر
آورد، پس از حمد همان سوره يا سورۀ ديگرى را به قصد رجا بخواند.
«مسألۀ 1004» اگر حمد و سوره يا يكى از آنها را فراموش كند و بعد از رسيدن به ركوع بفهمد، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1005» اگر پيش از آن كه براى ركوع خم شود بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده، بايد بخواند و اگر بفهمد سوره را نخوانده، بايد فقط سوره را بخواند؛ ولى اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده، بايد اوّل حمد و بعد از آن سوره را به قصد رجا بخواند و نيز اگر خم شود و پيش از آن كه به حدّ ركوع برسد، بفهمد حمد و سوره يا سورۀ تنها يا حمد تنها را نخوانده، بايد بايستد و به همين دستور عمل نمايد.
«مسألۀ 1006» اگر يكى از چهار سوره اى را كه آيۀ سجده دارد - يعنى سوره هاى:
سجده، فصّلت، نجم و علق - عمداً در نماز بخواند، چنانچه آيۀ سجده دار را در ضمن آن بخواند، نمازش باطل است، بلكه بنابر احتياط با قرائت عمدى جزئى از اين سوره ها نيز نماز باطل مى شود.
«مسألۀ 1007» اگر سهواً مشغول خواندن سوره اى شود كه سجده واجب دارد، چنانچه پيش از رسيدن به آيۀ سجده بفهمد، بايد آن سوره را رها كند و سورۀ ديگرى را بخواند و اگر بعد از خواندن آيۀ سجده بفهمد، بايد در بين نماز با اشاره، سجدۀ آن را بجا آورد و همان سوره را تمام كند و پس از نماز به جهت آيۀ سجده يك سجده بجا آورد.
«مسألۀ 1008» اگر در نماز آيۀ سجده را بشنود، نماز او صحيح است و انجام سجده لازم نيست، ولى اگر به آن گوش كند، مانند كسى است كه آيۀ سجده را بخواند.
«مسألۀ 1009» در نماز مستحبّى خواندن سوره لازم نيست، اگرچه آن نماز به واسطۀ نذر كردن واجب شده باشد؛ ولى در بعضى از نمازهاى مستحبّى مثل نماز شب دفن كه سوره مخصوصى دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد، بايد همان سوره را بخواند.
«مسألۀ 1010» در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه، مستحب است در ركعت اوّل بعد از حمد، سورۀ جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سورۀ منافقين را بخواند
و اگر مشغول يكى از آنها شود، بنابر احتياط واجب نمى تواند آن را رها كند و سورۀ ديگرى بخواند.
«مسألۀ 1011» اگر بعد از حمد مشغول خواندن سورۀ توحيد -«قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» - يا سورۀ كافرون -«قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» - شود، نمى تواند آن را رها كند و سورۀ ديگرى بخواند، ولى اگر در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه از روى فراموشى به جاى سورۀ جمعه يا منافقين يكى از اين دو سوره را بخواند، تا دو ثلث آن را نخوانده، مى تواند آن را رها كند و سورۀ «جمعه» يا «منافقين» را بخواند.
«مسألۀ 1012» اگر در نماز جمعه يا نماز ظهر روز جمعه عمداً سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»
يا سورۀ «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» را بخواند، بنابر احتياط واجب نمى تواند آن را رها كند و سورۀ جمعه و منافقين را بخواند.
«مسألۀ 1013» اگر در نماز، غير از سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ»
سورۀ ديگرى بخواند، تا به دو ثلث سوره نرسيده، مى تواند آن را رها كند و سورۀ ديگرى بخواند، اگرچه احتياط مستحب آن است كه پس از گذشتن از نصف سوره، به سورۀ ديگر عدول نكند.
«مسألۀ 1014» دو سورۀ «فيل» و «قريش» و نيز دو سورۀ «الضّحى» و «انشراح» با هم در نماز يك سوره محسوب مى شوند و بايد با همان ترتيبى كه در قرآن آمده و با گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» براى هر كدام خوانده شوند.
«مسألۀ 1015» هر سوره اى را كه نمازگزار بخواهد بخواند، بايد «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آن را به نيّت همان سوره بگويد، پس نمى تواند اوّل «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بگويد و بعد سوره را انتخاب نمايد و يا آن را به قصد سوره اى بگويد و سورۀ ديگرى را بخواند.
«مسألۀ 1016» اگر مقدارى از سوره را فراموش كند يا از روى ناچارى، مثلاً به واسطۀ تنگى وقت يا جهت ديگرى نتواند آن را تمام نمايد، مى تواند آن سوره را رها كند و سورۀ ديگرى را بخواند، اگرچه از دو ثلث آن گذشته باشد يا سوره اى كه مى خوانده،
«قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» يا «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» باشد.
«مسألۀ 1017» بر مرد واجب است حمد و سورۀ نمازهاى صبح، مغرب و عشاء را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سورۀ نمازهاى ظهر و عصر را آهسته بخوانند.
«مسألۀ 1018» مرد بايد در نمازهاى صبح، مغرب و عشاء مراقب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتى بنابر احتياط حرف آخر آنها را بلند بخواند.
«مسألۀ 1019» ملاك در بلند و آهسته بودن صدا، تشخيص عرف است؛ بنابر اين اگر صدا به اندازه اى آهسته باشد كه تنها خود او بشنود و به نظر مردم بلند به حساب نيايد - هر چند جوهره داشته باشد - كافى نيست.
«مسألۀ 1020» زن مى تواند حمد و سورۀ نمازهاى صبح، مغرب و عشاء را بلند يا آهسته بخواند، ولى اگر نامحرم صداى او را بشنود، بنابر احتياط واجب بايد آهسته بخواند.
«مسألۀ 1021» اگر نمازگزار در جايى كه بايد نماز را بلند خواند، عمداً آهسته بخواند يا در جايى كه بايد آهسته خواند، عمداً بلند بخواند، نماز او باطل است؛ ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد، صحيح است و اگر در بين خواندن حمد و سوره نيز بفهمد كه اشتباه كرده، لازم نيست مقدارى را كه خوانده دوباره بخواند.
«مسألۀ 1022» اگر كسى در خواندن حمد و سوره بيشتر از معمول صداى خود را بلند كند، مثل آن كه آن را با فرياد بخواند، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1023» انسان بايد نماز را ياد بگيرد كه غلط نخواند و كسى كه به هيچ صورت نمى تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد به هر نحوى كه مى تواند بخواند، گرچه احتياط مستحب آن است كه نماز خود را به جماعت بخواند.
«مسألۀ 1024» كسى كه حمد و سوره و چيزهاى ديگر نماز را به خوبى نمى داند و مى تواند ياد بگيرد، چنانچه وقت نماز وسعت داشته باشد، بايد يا نماز را به جماعت بخواند و يا آن را به نحو صحيح ياد بگيرد و اگر وقت تنگ باشد، بنابر احتياط واجب در صورتى كه ممكن باشد، بايد نماز خود را به جماعت بخواند.
«مسألۀ 1025» براى ياد دادن واجبات يا مستحبات نماز مى توان مزد گرفت.
«مسألۀ 1026» اگر يكى از كلمات حمد يا سوره را عمداً نگويد يا عمداً به جاى يك حرف، حرف ديگرى بگويد، مثلاً به جاى حرف «ض» حرف «ظ» بگويد يا جايى كه بايد بدون كسره و فتحه خوانده شود، كسره و فتحه بدهد يا تشديد را نگويد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1027» اگر انسان كلمه اى را صحيح بداند و در نماز به همان نحو بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده، لازم نيست دوباره نماز را بخواند و يا اگر وقت گذشته، آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 1028» اگر كسره و فتحه كلمه اى را نداند، بايد ياد بگيرد؛ ولى اگر كلمه اى را كه وقف كردن آخر آن جايز است هميشه وقف كند، ياد گرفتن كسره و فتحه آن لازم نيست و نيز اگر نداند مثلاً كلمه اى با «س» است يا با «ص»، بايد ياد بگيرد و چنانچه دو نوع يا بيشتر بخواند - مثل آن كه در «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» ، مستقيم را يك مرتبه با سين و يك مرتبه با صاد بخواند - نماز او باطل است، مگر آن كه در كلمه اى هر دو نوع قرائت شده باشد - مانند كلمۀ «صراط» كه «سراط» نيز قرائت شده - كه در اين صورت اگر هر دو را بگويد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1029» اگر در كلمه اى «واو» باشد و حرف قبل از «واو» در آن كلمه ضمّه داشته باشد و حرف بعد از «واو» در آن كلمه «همزه» باشد - مثل كلمۀ «سُوْء» - بايد آن «واو» را مدّ بدهد، يعنى آن را بكشد و همچنين اگر در كلمه اى «الف» باشد و حرف قبل از «الف» در آن كلمه فتحه داشته باشد و حرف بعد از «الف» در آن كلمه «همزه» باشد - مثل كلمۀ «جاءَ» - احتياطاً بايد «الف» آن را بكشد و نيز اگر در كلمه اى «ياء» باشد و حرف پيش از «ياء» در آن كلمه كسره داشته باشد و حرف بعد از «ياء» در آن كلمه همزه باشد - مثل كلمۀ «جِىْ ءَ» - بايد «ياء» را با مدّ بخواند و اگر بعد از اين «واو» و «الف» و «ياء»، به جاى «همزه» حرف ساكنى - يعنى حرفى كه كسره و فتحه و ضمّه ندارد - باشد، بايد اين سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در «ولاَ الضّالّيٖن» كه بعد از «الف» حرف «لام» ساكن است، بايد «الف» را با مدّ بخواند.
«مسألۀ 1030» بهتر است كه در نماز «وقف به حركت» و «وصل به سكون» ننمايد و معنى وقف به حركت آن است كه فتحه، كسره يا ضمۀ آخر كلمه اى را بگويد و بين آن كلمه و كلمۀ بعد آن فاصله دهد، مثلاً بگويد:«اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» و ميم «اَلرَّحِيمِ» را كسره بدهد و بعد قدرى فاصله دهد و بگويد:«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» و معنى وصل به سكون آن است كه كسره، فتحه يا ضمۀ آخر كلمه اى را نگويد و آن كلمه را به كلمۀ بعد بچسباند، مثل آن كه بگويد: «الرحمن الرحيم» و ميم «الرحيم» را كسره ندهد و فوراً «مالك يوم الدين» را بگويد.
«مسألۀ 1031» هرگاه شك كند كه آيه يا كلمه اى را درست گفته يا نه، اگر به خواندن چيزى كه بعد از آن است مشغول نشده باشد، بايد آن آيه يا كلمه را به نحو صحيح بخواند و اگر به چيزى كه بعد از آن است مشغول شده باشد، چنانچه آن چيز ركن باشد، مثل آن كه در ركوع شك كند كه فلان كلمه از سوره را درست گفته يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند و اگر ركن نباشد، مثلاً هنگام گفتن «اَللّهُ الصَّمَدُ» شك كند كه «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را درست گفته يا نه، لازم نيست به شك خود اعتنا كند، ولى اگر براى مراعات احتياط برگردد و آن را به نحو صحيح بگويد، اشكال ندارد و اگر چند مرتبه نيز شك كند، مى تواند چند بار بگويد، اما اگر به حدّ وسواس برسد، ديگر نبايد تكرار كند و چنانچه باز هم بگويد، بنابر احتياط واجب بايد نماز خود را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1032» مستحب است در ركعت اوّل پيش از خواندن حمد بگويد: «اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيٖمِ» و در ركعت اوّل و دوم نماز ظهر و عصر «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
را بلند بگويد و مستحب است حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آيه وقف كند؛ يعنى آن را به آيۀ بعد نچسباند و در حال خواندن حمد و سوره، به معناى آيه توجه داشته باشد. اگر نماز را به جماعت مى خواند، بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادى مى خواند، بعد از آن كه حمد خود او تمام شد بگويد:«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» و بعد از خواندن سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ، يك يا دو يا سه مرتبه «كَذلِكَ اللّهُ رَبِّى» يا سه مرتبه «كَذلِكَ اللّهُ رَبُّنا» بگويد و بعد از خواندن سوره كمى صبر كند، بعد تكبير پيش از ركوع را بگويد يا قنوت را بخواند.
«مسألۀ 1033» مستحب است در تمام نمازها، در ركعت اوّل، سوره «إنا أنزلناه» و در ركعت دوم، سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را بخواند.
«مسألۀ 1034» مكروه است كه انسان در هيچ يك از نمازهاى يك شبانه روز، سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را نخواند.
«مسألۀ 1035» خواندن سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» به يك نفس مكروه است.
«مسألۀ 1036» مكروه است سوره اى را كه در ركعت اوّل خوانده در ركعت دوم نيز بخواند، ولى اگر سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را در هر دو ركعت بخواند، مكروه نيست.
5 - ذكر
بر نمازگزار واجب است كه در حال ركوع و سجود و همچنين در ركعت هاى سوم و چهارم نمازهاى سه ركعتى و چهار ركعتى ذكر بگويد. احكام ذكر ركوع و سجود در مسائل آينده خواهد آمد.
«مسألۀ 1037» نمازگزار مى تواند در ركعت سوم و چهارم نماز، فقط سورۀ حمد بخواند و يا يك مرتبه «تسبيحات اربعه» را بگويد، يعنى بگويد: «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ» و احتياط مستحب آن است كه كمتر از سه مرتبه نگويد و مى تواند در يك ركعت، حمد و در ركعت ديگر، تسبيحات را بگويد.
«مسألۀ 1038» بنابر احتياط بر مرد و زن، واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد يا تسبيحات اربعه را آهسته بخوانند.
«مسألۀ 1039» اگر در ركعت سوم يا چهارم عمداً حمد يا تسبيحات را بلند بخواند، بنابر احتياط نمازش باطل است، ولى اگر به علت ندانستن حكم مسأله يا فراموشى بلند بخواند، نمازش صحيح است و نيازى به اعادۀ حمد يا تسبيحات نيست.
«مسألۀ 1040» اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند، بنابر احتياط واجب بايد «بسم اللّه» آن را نيز آهسته بگويد.
«مسألۀ 1041» كسى كه نمى تواند تسبيحات اربعه را ياد بگيرد يا درست بخواند، بايد
در ركعت سوم و چهارم سوره حمد را بخواند.
«مسألۀ 1042» اگر در دو ركعت اوّل نماز به گمان اين كه دو ركعت آخر است تسبيحات اربعه را بگويد، چنانچه پيش از ركوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در ركوع يا بعد از ركوع بفهمد، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1043» اگر در دو ركعت آخر نماز به گمان اين كه در دو ركعت اوّل است، حمد بخواند يا در دو ركعت اوّل نماز با اين كه گمان مى كرده در دو ركعت آخر است حمد بخواند، چه پيش از ركوع بفهمد چه بعد از آن، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1044» اگر در ركعت سوم يا چهارم بخواهد حمد بخواند، ولى تسبيحات به زبانش بيايد يا بخواهد تسبيحات بخواند، ولى حمد به زبانش بيايد، چنانچه كاملاً غافل بوده و بدون قصد مشغول خواندن آن شده، بايد آن را رها كند و دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند، ولى اگر عادت او خواندن چيزى بوده كه به زبانش آمده و در خزانه قلبش آن را قصد داشته، مى تواند همان را تمام كند و نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1045» در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبيحات اربعه استغفار كند، مثلاً بگويد: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّى وَأَتُوبُ إلَيْهِ» يا بگويد: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لِى» و اگر به گمان آن كه حمد يا تسبيحات را گفته، مشغول گفتن استغفار شود و شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا نمايد؛ ولى اگر استغفار نكند و پيش از آن كه به ركوع برود، شك كند حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد حمد يا تسبيحات اربعه را بخواند. همچنين اگر بدون گفتن استغفار براى ركوع خم شود و پيش از آن كه به حدّ ركوع برسد، شك كند، بايد برگردد و حمد يا تسبيحات را بخواند.
6 - ركوع
«مسألۀ 1046» نمازگزار در هر ركعت بعد از قرائت يا گفتن تسبيحات اربعه و يا قنوت، بايد به اندازه اى خم شود كه بتواند كف دست ها را به زانو بگذارد و اين عمل را «ركوع» مى گويند.
«مسألۀ 1047» بنابر احتياط واجب نمازگزار در هنگام ركوع بايد كف دست هاى خود را روى زانوها قرار دهد.
«مسألۀ 1048» چنانچه ركوع را به نحو غير معمول بجا آورد، مثلاً به چپ يا راست خم شود، اگرچه دستهاى او به زانو برسند، صحيح نيست.
«مسألۀ 1049» خم شدن بايد به قصد ركوع باشد، پس اگر به قصد كار ديگرى، مثلاً براى كشتن حيوانى خم شود، نمى تواند آن را ركوع حساب كند، بلكه بايد بايستد و دوباره براى ركوع خم شود و به واسطۀ اين عمل، ركن زياد نشده و نماز باطل نمى شود.
«مسألۀ 1050» كسى كه دست يا زانوى او با دست و زانوى ديگران فرق دارد، مثلاً دست او به قدرى بلند است كه اگر كمى خم شود، به زانو مى رسد يا زانوى او به قدرى پايين تر از حدّ معمول است كه بايد خيلى خم شود تا دستش به زانو برسد، بايد به اندازۀ معمول افراد عادى خم شود.
«مسألۀ 1051» كسى كه نشسته ركوع مى كند، بايد به قدرى خم شود كه عرفاً بگويند ركوع كرده و بهتر است به قدرى خم شود كه صورت نزديك جاى سجده برسد.
«مسألۀ 1052» در حال ركوع، گفتن ذكر واجب است و ذكر ركوع «سبحان الله» و يا «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» مى باشد و چنانچه در ركوع ذكر «سُبْحانَ اللّهِ» بگويد، بنابر احتياط واجب بايد آن را سه مرتبه تكرار كند؛ ولى در صورت ضرورت و تنگى وقت، گفتن يك «سُبْحانَ اللّهِ» نيز كافى است و چنانچه ذكر «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» را بگويد، يك بار كافى است. گفتن ذكرهاى ديگر، مثل «اَلْحَمْدُ للّهِ» يا «اللّهُ اكْبَرُ» به جاى دو ذكر فوق نيز در ركوع جايز است، به شرط آن كه به اندازۀ سه بار «سُبْحانَ اللّهِ» باشد.
«مسألۀ 1053» ذكر ركوع بايد به دنبال هم و به عربى صحيح گفته شود و مستحب است «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» را سه يا پنج يا هفت مرتبه و بلكه بيشتر بگويند.
«مسألۀ 1054» بايد بدن در ركوع به مقدار ذكر واجب آرام باشد و در ذكر مستحب نيز اگر آن را به قصد ذكرى كه براى ركوع دستور داده اند بگويد، بنابر احتياط واجب آرام بودن بدن لازم است.
«مسألۀ 1055» اگر هنگامى كه ذكر ركوع را مى گويد، بى اختيار به قدرى حركت كند كه بدن از حال آرام بودن خارج شود، نمازش صحيح است، ولى چنانچه در حال گفتن ذكر واجب، بى اختيار حركت كرده باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن، دوباره ذكر را بگويد و اگر كمى حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود يا انگشتان را حركت دهد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1056» اگر پيش از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، عمداً ذكر واجب ركوع را بگويد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1057» اگر پيش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از ركوع بردارد، نماز او باطل است و اگر سهواً سر بردارد، چنانچه پيش از آن كه از حال ركوع خارج شود به خاطر آورد كه ذكر ركوع را تمام نكرده، بايد در حال ركوع و با آرامش بدن دوباره ذكر را بگويد و اگر بعد از آن كه از حال ركوع خارج شد به خاطر آورد، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1058» اگر نتواند به مقدار ذكر واجب در ركوع بماند، در صورتى كه بتواند پيش از آن كه از حدّ ركوع خارج شود، ذكر را بگويد، بايد در آن حال تمام كند و اگر نتواند، چنانچه به مقدار يك «سبحان اللّه» هم بتواند در حال ركوع بماند، بايد در حال ركوع آن را بگويد و اگر به اين مقدار هم نتواند، بنابر احتياط ذكر را در حال برخاستن به قصد قربت مطلقه بگويد.
«مسألۀ 1059» اگر به واسطۀ بيمارى و مانند آن در ركوع آرام نگيرد، نماز صحيح است، ولى بايد پيش از آن كه از حال ركوع خارج شود، به مقدار ذكر واجب، يعنى «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» يا سه مرتبه «سُبْحانَ اللّه» ذكر بگويد.
«مسألۀ 1060» اگر نتواند به اندازۀ ركوع خم شود، بايد به چيزى تكيه دهد و ركوع كند و اگر هنگامى كه تكيه داده نيز نتواند به نحو معمول ركوع كند، بايد به هر اندازه كه مى تواند خم شود و اگر هيچ نتواند خم شود، بايد هنگام ركوع بنشيند و نشسته ركوع كند و احتياط واجب آن است كه نماز ديگرى نيز بخواند و براى ركوع آن با سر اشاره نمايد.
«مسألۀ 1061» اگر كسى كه مى تواند ايستاده نماز بخواند، در حال ايستاده يا نشسته
نتواند ركوع كند، بايد ايستاده نماز بخواند و براى ركوع با سر اشاره كند و اگر نتواند اشاره كند، بايد به نيّت ركوع چشمها را ببندد و ذكر آن را بگويد و به نيّت برخاستن از ركوع، چشمها را باز كند و اگر از اين عمل نيز عاجز باشد، بايد در قلب خود نيّت ركوع كند و ذكر آن را بگويد.
«مسألۀ 1062» كسى كه نمى تواند ايستاده يا نشسته ركوع كند و براى ركوع فقط مى تواند در حالى كه نشسته است، كمى خم شود يا در حالى كه ايستاده است با سر اشاره كند، بايد ايستاده نماز بخواند و براى ركوع با سر اشاره نمايد و احتياط واجب آن است كه نماز ديگرى نيز بخواند و هنگام ركوع آن بنشيند و هر اندازه كه مى تواند براى ركوع خم شود.
«مسألۀ 1063» اگر بعد از رسيدن به حد ركوع و آرام گرفتن بدن، سر بردارد و دو مرتبه به قصد ركوع به اندازۀ ركوع خم شود، نماز او باطل است؛ بلكه چنانچه قبل از آرام گرفتن بدن نيز از ركوع سر بردارد و دو مرتبه به قصد ركوع به اندازۀ ركوع خم شود، بنابر احتياط واجب بايد نماز را از سر بگيرد و نيز اگر بعد از آن كه به اندازۀ ركوع خم شد و بدن آرام گرفت، به قصد ركوع به قدرى خم شود كه از اندازۀ ركوع بگذرد و دوباره به ركوع برگردد، به صورتى كه گفته شود ركوع اضافى انجام داده، نمازش باطل است و بهتر آن است كه نماز را تمام كند و دوباره از سر بخواند.
«مسألۀ 1064» بعد از تمام شدن ذكر ركوع، بايد راست بايستد و بعد از آن كه بدن آرام گرفت، به سجده رود و اگر عمداً پيش از ايستادن يا پيش از آرام گرفتن بدن به سجده رود، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1065» اگر ركوع را فراموش كند و پيش از آن كه به سجده برسد به خاطر آورد، بايد بايستد و بعد به ركوع رود و چنانچه به حالت خميدگى به ركوع برگردد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1066» اگر نمازگزار بعد از آن كه پيشانيش به زمين رسيد به خاطر آورد كه ركوع نكرده، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1067» مستحب است پيش از رفتن به ركوع در حالى كه راست ايستاده، تكبير بگويد و در ركوع زانوها را به طرف عقب دهد، پشت را صاف نگهدارد و گردن را بكشد و مساوى پشت نگهدارد، بين دو قدم را نگاه كند، پيش از ذكر يا بعد از آن صلوات بفرستد و بعد از آن كه از ركوع برخاست و راست ايستاد، در حال آرامش بدن بگويد:
«سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ».
7 - سجود
اشاره
«مسألۀ 1068» نمازگزار بايد در هر ركعت از نمازهاى واجب و مستحب، بعد از ركوع دو سجده بجا آورد و در سجده لازم است كه پيشانى و كف دو دست و سر دو زانو و دو انگشت بزرگ پاها را بر زمين بگذارد.
«مسألۀ 1069» لازم نيست تمام پيشانى روى زمين قرار گيرد، بلكه به اندازه اى كه عرفاً سجده گفته شود، كفايت مى كند و بنابر احتياط جاى سجده نبايد از مقدار يك درهم كمتر باشد و اگر همين مقدار متفرق بوده ولى مثل دانه هاى تسبيح به هم اتصال داشته باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1070» دو سجده روى هم يك «ركن» است و اگر كسى در نماز واجب عمداً يا از روى فراموشى هر دو را ترك كند يا دو سجدۀ ديگر به آنها اضافه نمايد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1071» اگر عمداً يك سجده را كم يا زياد كند، نماز باطل مى شود و اگر سهواً در يك ركعت يك سجده زيادى به جا آورد، نمازش صحيح است و چنانچه سهواً يك سجده را به جا نياورد، حكم آن در مسائل بعدى گفته خواهد شد.
«مسألۀ 1072» اگر پيشانى را عمداً يا سهواً به زمين نگذارد، سجده نكرده است، اگرچه اعضاى ديگر سجده به زمين برسند، ولى اگر پيشانى را به زمين بگذارد و سهواً اعضاى ديگر را به زمين نرساند يا سهواً ذكر نگويد، سجده صحيح است.
«مسألۀ 1073» حكم ذكر سجده مانند حكم ذكر ركوع است كه در مسألۀ 1052
بيان شد، با اين تفاوت كه در سجده به جاى ذكر «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» ذكر «سُبْحانَ رَبّىِ َ الاَعْلى وَبِحَمْدِهِ» گفته مى شود.
«مسألۀ 1074» بايد بدن در سجده به مقدار ذكر واجب آرام باشد و هنگام گفتن ذكر مستحب نيز اگر آن را به قصد ذكرى كه براى سجده دستور داده اند بگويد، بنابر احتياط آرام بودن بدن لازم است.
«مسألۀ 1075» اگر پيش از آن كه پيشانى به زمين برسد و بدن آرام بگيرد، عمداً ذكر واجب سجده را بگويد يا پيش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است.
«مسألۀ 1076» اگر پيش از آن كه پيشانى به زمين برسد، سهواً ذكر سجده را بگويد و پيش از آن كه سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه كرده، بايد دوباره ذكر را بگويد و بنابر احتياط واجب اگر قبل از آرام گرفتن بدن نيز سهواً ذكر سجده را بگويد، بايد پس از آرام گرفتن بدن دوباره ذكر سجده را بگويد.
«مسألۀ 1077» اگر بعد از آن كه سر از سجده برداشت، بفهمد كه پيش از آرام گرفتن بدن ذكر راگفته يا پيش از آن كه ذكر سجده تمام شود سر برداشته، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1078» اگر به واسطۀ بيمارى و مانند آن نتواند در سجده آرام بگيرد، نماز او صحيح است، ولى بايد پيش از آن كه از حالت سجده خارج شود، ذكر واجب را بگويد.
«مسألۀ 1079» اگر هنگامى كه ذكر سجده را مى گويد يكى از هفت عضو سجده را عمداً از زمين بردارد، احتياطاً بايد نماز را از سر بگيرد، ولى اگر هنگامى كه مشغول گفتن ذكر نيست غير از پيشانى اعضاى ديگر را از زمين بردارد و دوباره بگذارد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1080» اگر پيش از تمام شدن ذكر سجده سهواً پيشانى را از زمين بردارد، نمى تواند دوباره به زمين بگذارد و بايد آن را يك سجده حساب كند، ولى اگر اعضاى ديگر را سهواً از زمين بردارد، بايد احتياطاً دو مرتبه به زمين بگذارد و ذكر را بگويد.
«مسألۀ 1081» بعد از تمام شدن ذكر سجدۀ اوّل، بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره به سجده رود.
«مسألۀ 1082» اگر در سجده اوّل مهر به پيشانى بچسبد، بايد قبل از سجدۀ دوم آن را از پيشانى جدا كند و سپس به سجده برود و چنانچه بدون اين كه مهر را بردارد، عمداً دوباره به سجده رود، نمازش باطل است و بايد آن را اعاده كند.
«مسألۀ 1083» جاى پيشانى نمازگزار بايد از محل ايستادن و همچنين از محل زانوهاى او بيش از چهار انگشت بسته پست تر يا بلندتر نباشد.
«مسألۀ 1084» در زمين سراشيبى كه شيب آن كم است، اگر جاى پيشانى نمازگزار از جاى ايستادن و سر زانوهاى او بيش از چهار انگشت بسته، بالاتر يا پايين تر باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1085» اگر پيشانى را سهواً بر چيزى بگذارد كه از جاى انگشتان پا و سر زانوهاى او بلندتر از چهار انگشت بسته است، چنانچه بلندى آن به قدرى باشد كه نگويند در حال سجده است، بنابر احتياط واجب بايد سر را بردارد و به چيزى كه بلندى آن به اندازه چهار انگشت بسته يا كمتر است بگذارد و احتياط اين است كه سر را از روى آن به روى چيزى كه بلندى آن به اندازۀ چهار انگشت بسته يا كمتر است نكشد و اگر بلندى آن به قدرى باشد كه بگويند در حال سجده است، احتياط واجب آن است كه پيشانى را از روى آن به روى چيزى كه بلندى آن به اندازۀ چهار انگشت بسته يا كمتر است بكشد و اگر كشيدن پيشانى ممكن نباشد، بنابر احتياط واجب بايد پيشانى را بلند كند و بر موضعى كه بلندى زايدى ندارد بگذارد و نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
«مسألۀ 1086» نبايد بين پيشانى و آنچه بر آن سجده مى كند چيزى فاصله باشد، پس اگر مهر به قدرى چرك باشد كه پيشانى به خود مهر نرسد، سجده باطل است، ولى اگر مثلاً رنگ مهر تغيير كرده باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1087» اگر در حال سجده بفهمد چيزى مانند موى سر بين پيشانى و مهر فاصله شده، نبايد پيشانى را بلند كند، بلكه بايد به هر شكل ممكن چيزى را كه فاصله شده برطرف نمايد، مگر اين كه به قدرى كم باشد (مانند يك يا دو تار مو) كه مانع از تحقق سجده نباشد.
«مسألۀ 1088» در سجده بايد كف دست را بر زمين بگذارد، ولى در حال ناچارى، گذاشتن پشت دست نيز مانعى ندارد و اگر پشت دست نيز ممكن نباشد، بنابر احتياط بايد مچ دست را بر زمين بگذارد و چنانچه آن را نيز نتواند، احتياطاً بايد تا آرنج هر جا را كه مى تواند بر زمين بگذارد و اگر آن نيز ممكن نباشد، احتياطاً بايد بازو را بر زمين بگذارد.
«مسألۀ 1089» در سجده بايد سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمين بگذارد و گذاشتن پشت شست يا داخل آن نيز كفايت مى كند و اگر انگشتان ديگر پا يا روى پا را به زمين بگذارد يا به واسطۀ بلند بودن ناخن، سر شست به زمين نرسد، نماز باطل است.
«مسألۀ 1090» كسى كه مقدارى از شست پاى او بريده شده، بايد بقيۀ آن را به زمين بگذارد و اگر چيزى از آن نمانده باشد يا اگر مانده خيلى كوتاه باشد، بنابر احتياط بايد بقيۀ انگشتان را بگذارد و اگر هيچ انگشتى در پا نداشته باشد، بنابر احتياط بايد هر مقدارى از پا را كه باقى مانده به زمين بگذارد.
«مسألۀ 1091» بنابر احتياط واجب سجده بايد به نحو معمول و متعارف صورت بگيرد، بنابر اين چسباندن سينه و شكم به زمين و يا دراز كردن پاها در سجده، بنابر احتياط واجب جايز نيست، اگرچه تمام اعضاى سجده بر زمين قرار گرفته باشد.
«مسألۀ 1092» مهر يا چيز ديگرى كه بر آن سجده مى كند بايد پاك باشد، ولى اگر مثلاً مهر را روى فرش نجس بگذارد يا يك طرف مهر نجس باشد و پيشانى را به طرف پاك آن بگذارد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1093» اگر در پيشانى دُمَل و مانند آن باشد، چنانچه ممكن باشد بايد با جاى سالم پيشانى سجده كند و اگر ممكن نباشد، بايد چيزى كه سجده بر آن صحيح است را گود كند و دمل را در گودال و جاى سالم را به مقدارى كه براى سجده كافى باشد، بر آن بگذارد.
«مسألۀ 1094» اگر دُمَل يا زخم تمام پيشانى را گرفته باشد، بايد به يكى از دو طرف پيشانى سجده كند و احتياط واجب اين است كه در صورت امكان به طرف راست پيشانى سجده كند و اگر سجده بر پيشانى ممكن نباشد، به چانه سجده كند و اگر به چانه نيز ممكن
نباشد، بنابر احتياط بايد به هر جايى از صورت كه ممكن باشد سجده كند.
«مسألۀ 1095» كسى كه نمى تواند پيشانى را به زمين برساند، بايد تا اندازه اى كه مى تواند خم شود و مهر يا چيز ديگرى را كه سجده بر آن صحيح است روى چيز بلندى گذاشته و به گونه اى پيشانى را بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است، ولى بايد كف دستها و زانوها و انگشتان پاها را به نحو معمول به زمين بگذارد.
«مسألۀ 1096» كسى كه هيچ نمى تواند خم شود، بايد براى سجده بنشيند و با سر اشاره كند و اگر نتواند، بايد با چشمها اشاره نمايد و در هر دو صورت احتياط واجب آن است كه اگر مى تواند قدرى مهر را بلند كند و پيشانى را بر آن بگذارد و اگر با سر يا چشمها نيز نمى تواند اشاره كند، بايد در قلب نيّت سجده كند و بنابر احتياط واجب با دست و مانند آن، براى سجده اشاره نمايد.
«مسألۀ 1097» كسى كه نمى تواند بنشيند، بايد ايستاده نيّت سجده كند و چنانچه بتواند، بايد براى سجده با سر اشاره كند و اگر نتواند، بايد با چشمها اشاره نمايد و اگر اين را نيز نتواند، در قلب نيّت سجده كند و بنابر احتياط واجب با دست و مانند آن براى سجده اشاره نمايد.
«مسألۀ 1098» اگر پيشانى بى اختيار از جاى سجده بلند شود، چنانچه ممكن باشد بايد نگذارد دوباره به جاى سجده برسد و اين يك سجده حساب مى شود، چه ذكر سجده را گفته باشد يا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بى اختيار دوباره به جاى سجده برسد، روى هم يك سجده حساب مى شود و اگر ذكر نگفته باشد، بايد بگويد.
«مسألۀ 1099» انسان مى تواند در جايى كه بايد تقيّه كند، بر فرش و مانند آن سجده نمايد و لازم نيست براى فرار از تقيه به مكان ديگر برود، ولى اگر در آن جا چيزى مثل حصير يا سنگ كه سجده بر آن صحيح است وجود داشته باشد و سجده بر آن نيز محذورى نداشته باشد، بايد بر آن سجده كند.
«مسألۀ 1100» اگر روى چيزى كه بدن روى آن آرام نمى گيرد سجده كند، سجده او باطل است، ولى اگر روى تشك پَر يا چيز ديگرى كه بعد از گذاشتن سر و مقدارى پايين
رفتن آرام مى گيرد سجده كند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1101» اگر انسان ناچار شود كه در زمين گِل نماز بخواند، در صورتى كه آلوده شدن بدن يا لباس براى او مشقّت داشته باشد، مى تواند در حالى كه ايستاده است براى سجده با سر اشاره كند و تشهّد و سلام را ايستاده بخواند وگرنه بايد سجده و تشهّد و سلام را به نحو معمول بجا آورد.
«مسألۀ 1102» در ركعت اوّل و ركعت سومى كه تشهّد ندارد - مثل ركعت سوم نماز ظهر، عصر و عشاء - بهتر است بعد از سجده دوم مقدارى بنشيند و سپس براى ركعت بعد برخيزد.
چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است
«مسألۀ 1103» سجده بايد بر زمين و چيزهاى غير خوراكى و غير پوشاكى كه از زمين مى رويند - مانند چوب و برگ درخت - باشد و سجده بر چيزهاى خوراكى و پوشاكى صحيح نيست و نيز سجده كردن بر چيزهايى مانند طلا، نقره و عقيق، باطل است و سجده بر فيروزه خالى از اشكال نيست، امّا سجده كردن بر سنگهاى معدنى مانند سنگ مرمر و سنگهاى سياه، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1104» احتياط واجب آن است كه بر برگ درخت مو (انگور) سجده نكنند.
«مسألۀ 1105» سجده بر چيزهايى مثل علف و كاه كه از زمين روييده و خوراك حيوان هستند، صحيح است.
«مسألۀ 1106» سجده بر گُلهايى كه خوراكى نيستند صحيح است، ولى سجده بر گلها و گياهان دارويى كه از زمين مى رويند، مانند گُل بنفشه و گل گاوزبان، بنابر احتياط صحيح نيست.
«مسألۀ 1107» سجده بر گياهى كه خوردن آن در بعضى از شهرها معمول است و در شهرهاى ديگر معمول نيست و نيز سجده بر ميوه نارس صحيح نيست.
«مسألۀ 1108» سجده بر آجر و كوزۀ گِلى در حال اختيار جايز نيست و احتياط واجب
در ترك سجده بر گچ و آهك پخته است، ولى سجده بر گچ و آهك پخته نشده اشكال ندارد.
«مسألۀ 1109» اگر كاغذ را از چيزى كه سجده بر آن صحيح است، مثلاً از كاه ساخته باشند، مى شود بر آن سجده كرد و سجده بر كاغذى كه از پنبه ساخته شده، خالى از اشكال نيست.
«مسألۀ 1110» براى سجده بهتر از هر چيز تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام و بعد از آن خاك و بعد از آن سنگ و بعد از سنگ، گياه است.
«مسألۀ 1111» اگر چيزى كه سجده بر آن صحيح است، نداشته باشد يا اگر دارد به واسطۀ سرما يا گرماى زياد و مانند آنها نتواند بر آن سجده كند، بايد به لباس خود سجده كند و اگر نتواند، بايد بر پشت دست خود و چنانچه آن نيز ممكن نباشد، بر چيزهاى معدنى مانند انگشتر عقيق سجده نمايد.
«مسألۀ 1112» اگر در بين نماز چيزى كه بر آن سجده مى كند گم شود و چيزى كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد، چنانچه وقت وسعت داشته باشد، بايد نماز را رها كند و اگر وقت تنگ باشد، بايد به لباس خود سجده كند و اگر ممكن نباشد، بر پشت دست و اگر آن نيز نشود، بر چيز معدنى مانند انگشتر عقيق سجده نمايد.
«مسألۀ 1113» هرگاه در حال سجده بفهمد پيشانى را بر چيزى گذاشته كه سجده بر آن باطل است، اگر ممكن باشد بايد پيشانى را از روى آن به روى چيزى كه سجده بر آن صحيح است بكشد و اگر ممكن نباشد، بنابر احتياط بايد سر را از آن بردارد و بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و سپس نماز را اعاده نمايد.
«مسألۀ 1114» اگر بعد از سجده بفهمد پيشانى را روى چيزى گذاشته كه سجده بر آن باطل است، احتياط واجب تكرار سجده و اتمام نماز و اعادۀ آن است.
«مسألۀ 1115» سجده كردن براى غير خداوند متعال حرام است و بعضى از مردم عوام كه مقابل قبر امامان عليهم السلام پيشانى را به زمين مى گذارند، اگر براى شكر خداوند متعال باشد، اشكال ندارد و گرنه حرام است و در هر صورت اجتناب از اين امور بهتر است.
مستحبّات و مكروهات سجده
«مسألۀ 1116» در سجده چند چيز مستحب است:
الف - كسى كه ايستاده نماز مى خواند، پس از آن كه سر از ركوع برداشت و كاملاً ايستاد و كسى كه نشسته نماز مى خواند، پس از آن كه كاملاً نشست، براى رفتن به سجده تكبير بگويد.
ب - هنگامى كه مرد مى خواهد به سجده برود، اوّل دستها را و زن اوّل زانوها را به زمين بگذارد.
ج - بينى را بر مهر يا چيزى كه سجده بر آن صحيح است، بگذارد.
د - در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و به گونه اى برابر گوش بگذارد كه سر آنها رو به قبله باشد.
ه - در سجده دعا كند و از خدا حاجت بخواهد و مستحب است اين دعا را بخواند:
«يا خَيْرَ الْمَسْؤُوليٖنَ وَيا خَيْرَ الْمُعْطيٖنَ ارْزُقْنى وَارْزُقْ عِيالى مِنْ فَضْلِكَ فَإنَّكَ ذُوالفَضْلِ الْعَظيٖمِ» يعنى: «اى بهترين كسى كه از او حاجت خواسته مى شود و اى بهترين عطا كنندگان، به من و عيال من از فضل خودت روزى بده، پس به درستى كه تو داراى فضل بزرگى هستى».
و - بعد از سجده بر ران چپ بنشيند و روى پاى راست را بر كف پاى چپ بگذارد.
ز - بعد از هر سجده، هنگامى كه نشست و بدن آرام گرفت تكبير بگويد.
ح - بعد از سجدۀ اوّل كه بدن آرام گرفت، بگويد: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّى وَأَتُوبُ إلَيْهِ».
ط - سجده را طولانى كند و هنگام نشستن دستها را روى رانها بگذارد.
ى - براى رفتن به سجدۀ دوم، در حال آرامش بدن «اَللّهُ اكْبَر» بگويد.
ك - در سجده ها، صلوات بفرستد و اگر صلوات را به قصد ذكرى كه در سجده دستور داده اند بگويد، اشكال ندارد.
ل - هنگام بلند شدن، دستها را بعد از زانوها از زمين بردارد.
م - مردها بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنج ها و شكم را بر زمين بگذارند و
اعضاى بدن را به يكديگر بچسبانند.
مستحبّات ديگر سجده در كتابهاى مفصّل گفته شده است.
«مسألۀ 1117» قرآن خواندن در سجده مكروه است و نيز مكروه است براى برطرف كردن گرد و غبار، جاى سجده را فوت كند و اگر در اثر فوت كردن، حرفى از دهان خارج شود، نماز باطل است و غير از اينها مكروهات ديگرى نيز در كتابهاى مفصّل بيان شده است.
سجدۀ واجب قرآن
«مسألۀ 1118» در هر يك از چهار سورۀ «و النجم (نجم)، اقرء (علق)، الم تنزيل (سجده) و حم تنزيل (فصّلت)»، يك آيۀ سجده وجود دارد كه اگر انسان آن را بخواند يا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آيه بايد فوراً سجده كند و اگر فراموش كرد، هر وقت به خاطر آورد، بايد سجده نمايد.
«مسألۀ 1119» اگر انسان هم زمان با اين كه آيۀ سجده را مى خواند همان آيه را از ديگرى نيز بشنود، يك سجده كافى است، چه به آن گوش داده باشد و چه به گوش او خورده باشد و همچنين است اگر به صداى گروهى كه با هم آن آيه را مى خوانند، گوش كند؛ ولى چنانچه يك بار آيۀ سجده را بخواند و يا به آن گوش كند و سپس دوباره آن را بخواند يا به آن گوش كند، بايد دو سجده به جا آورد.
«مسألۀ 1120» اگر در غير نماز در حال سجده آيۀ سجده را بخواند يا به آن گوش بدهد، بايد سر از سجده بردارد و دوباره سجده كند.
«مسألۀ 1121» اگر ديوانه و يا كودك غير بالغ آيۀ سجده را به قصد قرآن بخواند، چنانچه كسى به آن آيه گوش كند، بايد سجده نمايد؛ ولى اگر كسى آيۀ سجده را بدون آن كه قصد خواندن قرآن داشته باشد، بخواند (مثل كسى كه در خواب آن را مى خواند)، با گوش دادن به آن، سجده واجب نمى شود؛ ولى اگر از چيزى مثل ضبط صوت و راديو به آيۀ سجده گوش كند، احتياطاً لازم است سجده نمايد و اگر از وسيله اى كه صداى قارى
را هم زمان با قرائت او پخش مى كند به آيۀ سجده گوش كند، واجب است سجده كند.
«مسألۀ 1122» در سجدۀ واجب قرآن بايد نيت كند و پيشانى را بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و محلى كه در آن سجده مى كند، نبايد غصبى باشد؛ ولى ساير شرايطى را كه در سجدۀ نماز وجود دارد، لازم نيست مراعات كند.
«مسألۀ 1123» سجدۀ واجب قرآن را بايد به نحوى انجام دهد كه بگويند سجده كرده است.
«مسألۀ 1124» چنانچه در سجدۀ واجب قرآن پيشانى را به قصد سجده به زمين بگذارد - اگرچه ذكر نگويد - كافى است و گفتن ذكر مستحب است و بهتر است بگويد:
«لا إلهَ إلَّااللّهُ حَقّاً حَقّاً لاإلهَ إلَّااللّهُ إيماناً وَتَصْديٖقاً لاإلهَ إلَّااللّهُ عُبُودِيَّةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لامُسْتَنْكِفاً وَلا مُسْتَكْبِراً بَلْ أنَا عَبْدٌ ذَليٖلٌ ضَعيٖفٌ خائِفٌ مُسْتَجيٖرٌ».
8 - تَشَهُّد
«مسألۀ 1125» نمازگزار بايد در ركعت دوم تمام نمازهاى واجب و مستحب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نمازهاى ظهر، عصر و عشاء، بعد از سجدۀ دوم بنشيند و در حال آرام بودن بدن تشهّد بخواند، يعنى بگويد: «أَشْهَدُ أن لاإلهَ إلَّااللّهُ وَحْدَهُ لا شَريٖكَ لَهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.»
«مسألۀ 1126» كلمات تشهّد بايد به عربى صحيح و به نحوى كه معمول است پشت سر هم گفته شوند.
«مسألۀ 1127» اگر نمازگزار تشهّد را عمداً ترك كند، نمازش باطل است و اگر تشهّد را فراموش كند و بايستد و پيش از ركوع به خاطر آورد كه تشهّد را نخوانده، بايد بنشيند وتشهّد را بخواند و دوباره بايستد و آنچه بايد در آن ركعت خوانده شود را بخواند و نماز را تمام كند و بنابر احتياط واجب، براى ايستادن بى جا دو سجدۀ سهو به جا آورد و اگر در ركوع يا بعد از آن يا پس از سلام نماز به خاطر آورد، مسأله داراى تفصيلى است كه
خواهد آمد.
«مسألۀ 1128» مستحب است در حال تشهّد روى ران چپ بنشيند و روى پاى راست را بر كف پاى چپ بگذارد و پيش از تشهّد بگويد: «أَلْحَمْدُ للّهِ» يا بگويد: «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَخَيْرُ الْأَسْماءِ للّهِ» و نيز مستحب است دستها را بر رانها بگذارد و انگشتان را به يكديگر بچسباند و به دامان خود نگاه كند و بعد از تمام شدن تشهّد بگويد: «وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ».
«مسألۀ 1129» مستحب است زنها در وقت خواندن تشهّد، رانها را به هم بچسبانند.
9 - سلام نماز
«مسألۀ 1130» بعد از تشهّد ركعت آخر نماز، نمازگزار در حالى كه نشسته و بدنش آرام است بايد به عربى صحيح بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ» و احوط استحبابى آن است كه «وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ» را نيز اضافه نمايد و يا بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحيٖنَ» گرچه در اين صورت، گفتن: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ» نيز احتياطاً واجب است و مستحب است پيش از گفتن سلام واجب بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ».
«مسألۀ 1131» اگر سلام نماز را عمداً ترك كند، نمازش باطل است و اگر آن را فراموش كند و هنگامى به خاطر آورد كه موالات و صورت نماز به هم نخورده و كارى هم كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند - مثل پشت به قبله كردن - انجام نداده، بايد سلام را بگويد و نماز او صحيح است و چنانچه حرف زده باشد، سلام نماز را بگويد و دو سجده سهو نيز انجام دهد.
«مسألۀ 1132» اگر سلام نماز را فراموش كند و هنگامى به خاطر آورد كه فاصلۀ زيادى شده و موالات از بين رفته باشد، چنانچه پيش از آن كه موالات از بين برود، كارى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند - مثل پشت به قبله كردن - انجام نداده باشد، لازم
نيست سلام را بگويد و نمازش صحيح است و اگر پيش از آن كه موالات از بين برود، كارى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند انجام داده باشد، نماز او باطل است.
10 - ترتيب
«مسألۀ 1133» نمازگزار بايد اجزاء و واجبات نماز را به همان ترتيبى كه گفته شده بجا آورد و اگر عمداً ترتيب نماز را به هم بزند، مثلاً سوره را پيش از حمد بخواند يا سجده را پيش از ركوع بجا آورد، نمازش باطل مى شود.
«مسألۀ 1134» اگر ركنى از نماز را فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد، مثلاً پيش از آن كه ركوع كند، به سجده برود، نماز باطل است.
«مسألۀ 1135» اگر ركنى را فراموش كند و چيزى را كه بعد از آن است و ركن نيست بجا آورد، مثلاً پيش از آن كه دو سجده كند، تشهّد بخواند، بايد ركن را بجا آورد و آنچه را سهواً پيش از آن خوانده، دوباره بخواند.
«مسألۀ 1136» اگر چيزى را كه ركن نيست فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد، مثلاً حمد را فراموش كند و مشغول ركوع شود، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1137» اگر چيزى را كه ركن نيست فراموش كند و چيزى را كه بعد از آن است و آن نيز ركن نيست بجا آورد، مثلاً حمد را فراموش كند و سوره را بخواند، چنانچه مشغول ركن بعد شده باشد، مثلاً در ركوع به خاطر آورد كه حمد را نخوانده، بايد بگذرد و نماز او صحيح است و اگر مشغول ركن بعد نشده باشد، بايد آنچه را فراموش كرده - مثلاً حمد را - بجا آورد و بعد از آن چيزى را كه سهواً جلوتر خوانده - مثلاً سوره را - دوباره بخواند.
«مسألۀ 1138» اگر سجدۀ اوّل را به گمان اين كه سجدۀ دوم است يا سجدۀ دوم را به گمان اين كه سجدۀ اوّل است بجا آورد، نماز صحيح است و سجدۀ اوّل او سجدۀ اوّل و سجدۀ دوم او سجدۀ دوم حساب مى شود.
11 - موالات
«مسألۀ 1139» انسان بايد نماز را با موالات بخواند، يعنى اعمال نماز مانند ركوع،
سجده و تشهّد را پشت سر هم بجا آورد و چيزهايى را كه در نماز مى خواند، به گونه اى كه معمول است پشت سر هم بخواند و اگر به قدرى بين آنها فاصله بيندازد كه نگويند نماز مى خواند، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1140» اگر در نماز سهواً بين حرفها يا كلمات فاصله بيندازد و فاصله به قدرى نباشد كه صورت نماز از بين برود، چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد، بايد آن حرفها يا كلمات را به نحو معمول دوباره بخواند و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1141» طولانى كردن ركوع و سجود و خواندن سوره هاى بزرگ، موالات را به هم نمى زند.
قُنوت
«مسألۀ 1142» در تمام نمازهاى واجب و مستحب، پيش از ركوع ركعت دوم، مستحب است قنوت بخوانند و در نماز «وتر» با آن كه يك ركعت مى باشد، خواندن قنوت پيش از ركوع مستحب است و نماز جمعه در هر ركعت يك قنوت دارد و نماز آيات پنج قنوت و نماز عيد فطر و قربان در ركعت اوّل پنج قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.
«مسألۀ 1143» اگر بخواهد قنوت بخواند، به احتياط واجب بايد دستها را بلند كند و مستحب است دستها را تا مقابل صورت بلند نمايد و كف دستها را رو به آسمان قرار دهد و به قصد رجاء، انگشتان دستها - به جز شست - را به هم بچسباند و هر دو كف دست را پهلوى هم و متّصل به يكديگر قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به كف دستهايش باشد.
«مسألۀ 1144» در قنوت هر ذكرى بگويد، اگرچه يك «سبحان الله» باشد، كافى است و بهتر است بگويد: «لا إلهَ إلَّااللّهُ الْحَليٖمُ الْكَريٖمُ، لاإلهَ إلَّااللّهُ الْعَلِىُّ الْعَظيٖمُ، سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الْأرَضيٖنِ السَّبْعِ وَما فيٖهِنَّ وَما بَيْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيٖمِ، وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَميٖنَ».
«مسألۀ 1145» مستحب است نمازگزار قنوت را بلند بخواند، ولى براى كسى كه
نماز را به جماعت مى خواند، اگر امام جماعت صداى او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نيست.
«مسألۀ 1146» اگر عمداً قنوت نخواند، قضا ندارد، ولى اگر فراموش كند و پيش از آن كه به اندازۀ ركوع خم شود، به خاطر آورد، مستحب است بايستد و آن را بخواند و اگر در ركوع به خاطر آورد، مستحب است بعد از ركوع آن را قضا كند و اگر در سجده به خاطر آورد، مستحب است بعد از سلام نماز آن را قضا نمايد.
ترجمۀ نماز
1 - ترجمۀ سورۀ حمد
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» يعنى: «آغاز مى كنم به نام خداوندى كه در دنيا بر مؤمن و كافر و در آخرت بر مؤمن رحم مى نمايد.»«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» يعنى: «ثنا و ستايش مخصوص خداوندى است كه پرورش دهندۀ همه موجودات است.»«اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
يعنى: «در دنيا بر مؤمن و كافر و در آخرت بر مؤمن رحم مى كند.»«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يعنى:
«صاحب اختيار روز قيامت است.»«إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» يعنى: «فقط تو را عبادت مى كنيم و فقط از تو كمك مى خواهيم.»«اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» يعنى: «ما را به راه راست (دين اسلام) هدايت كن.»«صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» يعنى: «به راه كسانى كه به آنان نعمت دادى (راه پيامبران و جانشينان آنان و شهداء و صديقان).»«غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضّالِّينَ» يعنى: «نه به راه كسانى كه بر آنان غضب كرده اى و نه آنانى كه گمراهند.»
2 - ترجمۀ سورۀ توحيد
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» يعنى: «آغاز مى كنم به نام خداوندى كه در دنيا بر مؤمن و كافر و در آخرت بر مؤمن رحم مى نمايد.» «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» يعنى: «بگو اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه خداوند، يگانه است.»«اَللّهُ الصَّمَدُ» يعنى: «خدا از تمام موجودات بى نياز است و همه به او نيازمندند.»«لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» يعنى: «فرزند ندارد و فرزند كسى نيست.» «وَ لَمْ يَكُنْ
لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» يعنى: «و هيچ كس مثل او نيست.»
3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند
«سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» يعنى: «پروردگار بزرگ من از هر عيب و نقصى پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم.» «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْأعْلى وَبِحَمْدِهِ» يعنى: «پروردگار برتر من كه از همه كس بالاتر مى باشد از هر عيب و نقصى پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم.» «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» يعنى: «خدا ثناى كسى كه او را ستايش مى كند مى شنود و مى پذيرد.» «أسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّى وَأتُوبُ إلَيْهِ» يعنى: «طلب آمرزش و مغفرت مى كنم از خداوندى كه پرورش دهندۀ من است و من به سوى او بازگشت مى نمايم.» «بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ أقُومُ وَأقْعُدُ» يعنى: «به يارى خداى متعال وقوّت او برمى خيزم و مى نشينم.»
4 - ترجمۀ قنوت
«لا إلهَ إلَّااللّهُ الْحَليٖمُ الْكَريٖمُ» يعنى: «هيچ معبودى سزاوار پرستش نيست مگر خداى يكتاى بى همتايى كه بردبار و كريم است.» «لا إلهَ إلَّااللّهُ الْعَلِىُّ الْعَظيٖمُ» يعنى: «هيچ معبودى سزاوار پرستش نيست مگر خداى يكتاى بى همتايى كه بلند مرتبه و بزرگ است.» «سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الْأرَضيٖنِ السَّبْعِ» يعنى: «پاك و منزه است خداوندى كه پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمين است.» «وَ ما فيٖهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيٖمِ» يعنى: «و پروردگار هر چيزى است كه در آسمانها و زمينها و ما بين آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است.» «وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَميٖنَ» يعنى: «حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه پرورش دهندۀ تمام موجودات است.»
5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه
«سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أكْبَرُ» يعنى: «پاك و منزه است خداوند تعالى و ثنا مخصوص اوست و هيچ معبودى سزاوار پرستش نيست مگر خداى بى همتا و
بزرگ تر است از آن كه توصيف شود.»
6 - ترجمۀ تشهّد و سلام
«اَشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلَّااللّهُ وَحْدَهُ لاشَريٖكَ لَهُ» يعنى: «شهادت مى دهم كه هيچ معبودى سزاوار پرستش نيست مگر خدايى كه يگانه است و شريك ندارد.» «وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» يعنى: «شهادت مى دهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بندۀ خدا و فرستادۀ اوست.» «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» يعنى: «خدايا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.» «وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ» يعنى: «و شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را قبول كن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.» «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ» يعنى: «سلام بر تو اى پيامبر و رحمت و بركات خدا بر تو باد.» «اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحيٖنَ» يعنى:
«سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نيكوكار او باد.» «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ» يعنى: «سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما باد.»
تعقيب نماز
اشاره
«مسألۀ 1147» مستحب است انسان بعد از نماز مقدارى مشغول تعقيب، يعنى خواندن ذكر و دعا و قرآن شود و بهتر است پيش از آن كه از جاى خود حركت كند و وضو، غسل يا تيمم او باطل شود، رو به قبله تعقيب را بخواند و لازم نيست تعقيب به عربى باشد، ولى بهتر است چيزهايى را كه در كتابهاى دعا دستور داده اند بخواند و از تعقيب هايى كه خيلى سفارش شده است، تسبيح حضرت زهرا عليها السلام است كه بايد به اين ترتيب گفته شود:
34 مرتبه «اَللّهُ اكْبَر»، 33 مرتبه «اَلْحَمْدُ للّهِ» و 33 مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ» و مى توان «سُبْحانَ اللّهِ» را پيش از «اَلْحَمْدُ للّهِ» گفت، ولى بهتر است بعد از «اَلْحَمْدُ للّهِ» گفته شود.
«مسألۀ 1148» مستحب است بعد از نماز، سجدۀ شكر نمايد و همين اندازه كه پيشانى را به قصد شكر بر زمين بگذارد، كافى است، ولى بهتر است صد مرتبه يا سه مرتبه يا يك مرتبه، «شُكْراً للّهِ» يا «شُكْراً» يا «عَفْواً» بگويد و نيز مستحب است هر وقت
نعمتى به انسان مى رسد يا بلايى از او دور مى شود، سجدۀ شكر بجا آورد.
صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
«مسألۀ 1149» هر گاه انسان اسامى مبارك حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مانند محمّد صلى الله عليه و آله و سلم و احمد صلى الله عليه و آله و سلم يا لقب و كنيۀ آن جناب مثل مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم و ابوالقاسم صلى الله عليه و آله و سلم را بگويد يا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
«مسألۀ 1150» هنگام نوشتن اسم مبارك حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، مستحب است صلوات را نيز بنويسد و همچنين بهتر است هر گاه آن حضرت را ياد مى كند، صلوات بفرستد.
مُبْطِلات نماز
اشاره
دوازده چيز نماز را باطل مى كند و آنها را «مُبطِلات نماز» مى گويند:
* اوّل: آن كه در بين نماز يكى از شرطهاى صحّت آن از بين برود، مثلاً در بين نماز بفهمد كه مكان نماز او غصبى است.
* دوم: آن كه در بين نماز عمداً يا سهواً يا از روى ناچارى، چيزى كه وضو يا غسل را باطل مى كند پيش آيد، مثلاً ادرار از او بيرون آيد؛ ولى كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن ادرار و مدفوع خوددارى كند، اگر در بين نماز ادرار يا مدفوع از او خارج شود، چنانچه به دستورى كه در احكام وضو گفته شد رفتار نمايد، نمازش باطل نمى شود و نيز اگر در بين نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتى كه به دستور استحاضه رفتار كرده باشد، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1151» كسى كه بى اختيار خوابش برده و نمى داند در بين نماز خوابش برده يا بعد از آن، بايد نماز را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1152» اگر بداند به اختيار خودش خوابيده و شك كند كه بعد از نماز بوده يا در بين نماز فراموش كرده كه مشغول نماز است و خوابيده، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1153» اگر در حال سجده از خواب بيدار شود و شك كند كه در سجدۀ آخر نماز است يا در سجدۀ شكر بعد از نماز، بايد آن نماز را دوباره بخواند.
* سوم: آن كه مانند بعض كسانى كه شيعه نيستند، دستهارا روى هم بگذارد كه به اين عمل «تَكَتُّف» مى گويند و اين عمل در حال نماز حرام است و بنابر احتياط، موجب باطل شدن نماز مى شود.
«مسألۀ 1154» هرگاه براى ادب دستها را روى هم بگذارد، اگرچه مثل آنها نباشد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند، ولى اگر از روى فراموشى يا ناچارى يا براى كار ديگرى، مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را روى هم بگذارد، اشكال ندارد.
* چهارم: آن كه بعد از خواندن حمد، «آمين» بگويد، ولى اگر سهواً يا از روى تقيّه بگويد، نماز او باطل نمى شود.
* پنجم: آن كه عمداً پشت به قبله كند يا به طرف راست يا چپ قبله برگردد، بلكه اگر عمداً به قدرى برگردد كه نگويند رو به قبله است، اگرچه به طرف راست يا چپ نرسد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1155» اگر عمداً يا سهواً همۀ صورت را به طرف راست يا چپ قبله برگرداند، نماز او باطل است و لازم نيست كه نماز اوّل را تمام كند، ولى اگر سر را كمى بگرداند، عمداً باشد يا سهواً، نماز او باطل نمى شود.
* ششم: آن كه عمداً يك حرف يا بيشتر بگويد، اگرچه معنى نداشته باشد، چه از آن قصد معنى بكند و چه نكند، ولى اگر سهواً بگويد نماز باطل نمى شود.
«مسألۀ 1156» اگر از روى ناچارى عمداً يك حرف يا بيشتر بگويد نيز بنابر احتياط نمازش باطل است.
«مسألۀ 1157» سرفه كردن و آروغ زدن و آه كشيدن در نماز اشكال ندارد، ولى گفتن آخ و آه و مانند اينها اگر عمدى باشد نماز را باطل مى كند.
«مسألۀ 1158» اگر كلمه اى را به قصد ذكر بگويد، مثلاً به قصد ذكر بگويد: «اَللّهُ اكْبَر» و در هنگام گفتن آن صدا را بلند كند كه چيزى را به ديگرى بفهماند، اشكال ندارد، ولى
چنانچه به قصد اين كه چيزى را به كسى بفهماند بگويد، اگر قصد ذكر نداشته باشد، نماز او باطل است، بلكه اگر قصد ذكر نيز داشته باشد بنابر احتياط بايد نماز را اعاده كند.
«مسألۀ 1159» خواندن قرآن در نماز به قصد قرائت قرآن، غير از چهار سوره اى كه سجدۀ واجب دارند و در احكام جنابت گفته شد، اشكال ندارد و همچنين دعا كردن در نماز جايز است، اگرچه به فارسى يا زبان ديگر باشد.
«مسألۀ 1160» اگر چيزى از حمد و سوره و ذكرهاى نماز را عمداً يا احتياطاً چند مرتبه بگويد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1161» انسان نبايد در حال نماز به ديگرى سلام كند و اگر ديگرى به او سلام كند، بايد به گونه اى پاسخ دهد كه سلام مقدّم باشد، مثلاً بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ» و نبايد «عَلَيْكُمُ السَّلامْ» بگويد و احتياط واجب آن است كه اجزاى جواب سلام، مانند اجزاى خود سلام باشد، مثلاً در جواب «عليكم السلام» بايد بگويد: «السلام عليكم» و نمى تواند در جواب آن بگويد: «سلامٌ عليكم» و يا «السلام عليك».
«مسألۀ 1162» انسان بايد جواب سلام را در نماز يا غير آن فوراً بگويد و اگر در حال نماز عمداً يا از روى فراموشى جواب سلام را به قدرى تاخير اندازد كه اگر جواب بگويد جواب آن سلام حساب نشود، نبايد جواب بدهد و اگر در نماز نباشد، جواب دادن واجب نيست.
«مسألۀ 1163» بايد جواب سلام را به گونه اى بگويد كه سلام كننده بشنود، ولى اگر سلام كننده ناشنوا باشد، چنانچه انسان به نحو معمول جواب او را بدهد كافى است؛ ولى چنانچه نتواند جواب سلام را ولو با اشاره به او بفهماند، جواب سلام او واجب نيست.
«مسألۀ 1164» نمازگزار بايد جواب سلام را به قصد جواب بگويد نه به قصد قرائت قرآن، ولى گفتن جواب سلام به قصد دعا به معناى طلب سلامت از خدا براى گويندۀ سلام، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1165» اگر زن يا مرد نامحرم يا بچّۀ مميّز، يعنى بچّه اى كه خوب و بد را
مى فهمد، به نمازگزار سلام كند، نمازگزار بايد جواب او را بدهد.
«مسألۀ 1166» اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد، معصيت كرده، ولى نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1167» اگر كسى به نمازگزار به نحوى غلط سلام كند كه سلام حساب نشود، جواب او واجب نيست.
«مسألۀ 1168» جواب سلام كسى كه از روى تمسخر يا شوخى سلام مى كند، واجب نيست و احتياط واجب آن است كه در جواب سلام مرد و زن غير مسلمان فقط بگويد:
«سَلام» يا «عَلَيك».
«مسألۀ 1169» اگر كسى به عدّه اى سلام كند، جواب سلام او بر همۀ آنان واجب است، ولى اگر يكى از آنان جواب دهد كافى است.
«مسألۀ 1170» اگر كسى به عدّه اى سلام كند و كسى كه سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته جواب دهد، باز هم جواب سلام او بر آن عدّه واجب است.
«مسألۀ 1171» اگر به عدّه اى سلام كند و كسى كه بين آنان مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را نيز داشته يا نه و همچنين اگر بداند قصد او را نيز داشته، ولى ديگرى جواب سلام را بدهد، نبايد پاسخ بدهد، امّا اگر بداند كه قصد او را نيز داشته و ديگرى جواب ندهد، بايد جواب او را بگويد.
* هفتم: از مبطلات نماز، خندۀ با صدا و عمدى است و چنانچه لبخند بزند يا سهواً با صدا بخندد به گونه اى كه صورت نماز به هم نخورد، نماز او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1172» اگر براى جلوگيرى از صداى خنده حال او تغيير كند، مثلاً رنگش سرخ شود، چنانچه از صورت نمازگزار بيرون رود، بايد نماز را دوباره بخواند.
* هشتم: آن كه براى كار دنيا عمداً با صدا گريه كند، ولى اگر براى كار دنيا بى صدا گريه كند، اشكال ندارد و همچنين اگر از ترس خدا يا براى آخرت گريه كند، آهسته باشد يا بلند، اشكال ندارد، بلكه از بهترين اعمال است.
* نهم: آن كه كارى مثل دست زدن و به هوا پريدن و مانند آنها، انجام دهد كه صورت
نماز را به هم بزند، كم باشد يا زياد، عمداً باشد يا از روى فراموشى؛ ولى انجام عملى مثل اشاره كردن با دست كه صورت نماز را به هم نمى زند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1173» اگر در بين نماز به قدرى ساكت بماند كه نگويند نماز مى خواند، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1174» اگر در بين نماز عملى انجام دهد يا مدّتى ساكت شود و شك كند كه نماز به هم خورده يا نه، نماز او صحيح است.
* دهم: آن كه به گونه اى بخورد و بياشامد كه صورت نماز را به هم زند.
«مسألۀ 1175» احتياط واجب آن است كه در نماز از خوردن و آشاميدنى كه موجب به هم خوردن موالات عرفيه مى شود، اجتناب كنند.
«مسألۀ 1176» اگر در بين نماز غذايى را كه لاى دندانها مانده فرو ببرد، نماز باطل نمى شود و اگر قند يا شكر و مانند اينها در دهان باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود، نماز اشكال پيدا نمى كند.
* يازدهم: از مبطلات نماز، شك در ركعتهاى نماز دو ركعتى يا سه ركعتى يا شك در دو ركعت اوّل نمازهاى چهار ركعتى است و تفصيل آن خواهد آمد.
* دوازدهم: از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمداً يا سهواً كم يا زياد كند يا چيزى را كه ركن نيست، عمداً كم يا زياد كند.
«مسألۀ 1177» اگر بعد از نماز شك كند كه در بين نماز عملى كه نماز را باطل مى كند انجام داده يا نه، نماز او صحيح است.
اعمالى كه در نماز مكروه است
«مسألۀ 1178» مكروه است در نماز صورت را كمى به طرف راست يا چپ بگرداند، چشمها را ببندد - ولى بستن چشم در ركوع اشكال ندارد - يا به طرف راست و چپ بگرداند، با ريش و دست خود بازى كند، انگشتان را داخل هم نمايد، آب دهان بيندازد و به خط قرآن يا كتاب يا خط انگشترى نگاه كند و نيز مكروه است هنگام
خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر، براى شنيدن حرف كسى ساكت شود، بلكه هر كارى كه خضوع و خشوع را از بين ببرد، مكروه مى باشد.
«مسألۀ 1179» هنگامى كه انسان خوابش مى آيد و نيز هنگام خوددارى كردن از دفع ادرار و مدفوع، مكروه است نماز بخواند و همچنين پوشيدن جوراب تنگ كه پا را فشار دهد در نماز مكروه مى باشد و غير از اينها مكروهات ديگرى در كتابهاى مفصّل عنوان شده است.
مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست
«مسألۀ 1180» شكستن نماز واجب از روى اختيار بنابر احتياط جايز نيست، ولى براى حفظ مال و جان و جلوگيرى از ضرر مالى يا بدنى مانعى ندارد.
«مسألۀ 1181» اگر حفظ جان خود انسان يا كسى كه حفظ جان او واجب است يا حفظ مالى كه نگهدارى آن واجب مى باشد، بدون شكستن نماز ممكن نباشد، بايد نماز را بشكند، ولى شكستن نماز براى مالى كه اهميت ندارد، مكروه است.
«مسألۀ 1182» اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار طلب خود را از او مطالبه كند، چنانچه بتواند در بين نماز طلب او را بدهد، بايد در همان حال بپردازد و اگر بدون شكستن نماز، دادن طلب او ممكن نباشد، بايد نماز را بشكند و طلب او را بدهد و بعد نماز را بخواند.
«مسألۀ 1183» اگر در بين نماز بفهمد كه مسجد نجس است، چنانچه وقت تنگ باشد، بايد نماز را تمام كند و اگر وقت وسعت داشته باشد، چنانچه بتواند در بين نماز مسجد را تطهير كند و تطهير مسجد نماز را به هم نزند، بايد در بين نماز تطهير كند و اگر تطهير مسجد نماز را به هم بزند، چنانچه نجس بودن مسجد موجب هتك آن و يا موجب سرايت نجاست به جاهاى ديگر شود و يا تطهير پس از اتمام نماز با فوريّت تطهير منافات داشته باشد، بايد نماز را بشكند و مسجد را تطهير كند و بعد نماز را بخواند وگرنه مى تواند نماز را بشكند و مسجد را تطهير كند و بعد نماز را بخواند، اگرچه واجب نيست.
«مسألۀ 1184» كسى كه بايد نماز را بشكند، اگر نماز را تمام كند معصيت كرده و صحّت نماز او محلّ اشكال است.
«مسألۀ 1185» اگر پيش از آن كه به اندازۀ ركوع خم شود، به خاطر آورد كه اذان و اقامه را فراموش كرده، چنانچه وقت نماز وسعت داشته باشد، مستحب است براى گفتن آنها نماز را بشكند و اگر فقط اقامه را فراموش كرده و قبل از قرائت حمد يادش بيايد، مى تواند نماز را بشكند و اقامه را بگويد، ولى در صورتى كه اقامه را گفته ولى اذان را فراموش كرده باشد، شكستن نماز، خلاف احتياط است.
شكّيات
اشاره
شكّيات نماز 23 قسم است كه هشت قسم آن شكهايى هستند كه نماز را باطل مى كنند و به شش قسم آن نبايد اعتنا كرد و نُه قسم ديگر آن صحيح است.
شك هاى باطل كنندۀ نماز
«مسألۀ 1186» شك هايى كه نماز را باطل مى كنند از اين قرارند:
اوّل: شك در شمارۀ ركعت هاى نماز دو ركعتى، مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولى شك در شمارۀ ركعت هاى نماز مستحب دو ركعتى و بعضى از نمازهاى احتياط، نماز را باطل نمى كند. دوم: شك در شمارۀ ركعت هاى نماز سه ركعتى. سوم: آن كه در نماز چهار ركعتى شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر. چهارم: آن كه در نماز چهار ركعتى پيش از سر برداشتن از سجدۀ دوم، شك كند كه دو ركعت خوانده يا بيشتر پنجم: شك بين دو و پنج، يا دو و بيشتر از پنج. ششم: شك بين سه و شش، يا سه و بيشتر از شش.
هفتم: شك بين چهار و شش، يا چهار و بيشتر از شش. هشتم: شك در ركعت هاى نماز به صورتى كه اصلاً نداند چند ركعت خوانده است.
«مسألۀ 1187» اگر يكى از شك هاى باطل كننده براى انسان پيش آيد، مى تواند نماز را به هم بزند، ولى بهتر است قدرى فكر كند و اگر شك پابرجا شد، نماز را به هم بزند.
شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد
اشاره
«مسألۀ 1188» شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد از اين قرارند:
اوّل: شك در چيزى كه محل بجا آوردن آن گذشته باشد، مثل آن كه در حال خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده يا نه. دوم: شك بعد از سلام واجب نماز. سوم: شك بعد از گذشتن وقت نماز. چهارم: شك كثيرالشّك؛ يعنى كسى كه زياد شك مى كند.
پنجم: شك امام در شمارۀ ركعت هاى نماز در صورتى كه مأموم شمارۀ آنها را بداند و همچنين شك مأموم در صورتى كه امام شمارۀ ركعت هاى نماز را بداند و شك در افعال نماز نيز همين حكم را دارد. ششم: شك در نماز مستحبّى؛ و توضيح آنها، بدين قرار است:
1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است
«مسألۀ 1189» اگر بين نماز شك كند كه يكى از اعمال واجب آن را انجام داده يا نه، مثلاً شك كند كه حمد خوانده يا نه، چنانچه مشغول عملى كه بايد بعد از آن انجام دهد نشده باشد، بايد آنچه را كه در انجام آن شك كرده بجا آورد و اگر مشغول عملى كه بايد بعد از آن انجام دهد، شده باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1190» اگر در بين خواندن آيه اى شك كند كه آيۀ پيش از آن را خوانده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند؛ ولى اگر وقتى كه آخر آيه را مى خواند شك كند كه اوّل آن را خوانده يا نه، بنابر احتياط واجب بايد آن را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1191» اگر بعد از ركوع يا سجود شك كند كه اعمال واجب آن، مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1192» اگر در حالى كه به سجده مى رود شك كند كه ركوع كرده يا نه، در صورتى كه به سجده نرسيده باشد، بايد برگردد و قيام و ركوع را بجا آورد و اگر در حالى كه به سجده مى رود شك كند كه بعد از ركوع ايستاده يا نه، بايد برگردد و بايستد و بعد به سجده برود.
«مسألۀ 1193» اگر در حال برخاستن شك كند كه تشهّد يا سجده را بجا آورده يا نه،
بايد برگردد و آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1194» اگر كسى كه نشسته يا خوابيده نماز مى خواند، هنگامى كه حمد يا تسبيحات را مى خواند، شك كند كه سجده يا تشهّد را بجا آورده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند و اگر پيش از آن كه مشغول حمد يا تسبيحات شود، شك كند كه سجده يا تشهّد را بجا آورده يا نه، بايد آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1195» اگر شك كند كه يكى از ركنهاى نماز را بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول عملى كه بعد از آن است نشده باشد، بايد آن را بجا آورد؛ مثلاً اگر پيش از خواندن تشهّد شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه، بايد آنها را بجا آورد و چنانچه بعد به خاطر آورد كه آن ركن را بجا آورده بوده، چون ركن زياد شده، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1196» اگر شك كند عملى را كه ركن نيست بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول عملى كه بعد از آن است نشده باشد، بايد آن را بجا آورد؛ مثلاً اگر پيش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده يا نه، بايد حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن به خاطر آورد كه آن را بجا آورده بوده، چون ركن زياد نشده، نماز صحيح است.
«مسألۀ 1197» اگر شك كند كه ركنى را بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول عمل پس از آن شده باشد - مثل اين كه مشغول تشهّد باشد و شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه - نبايد به شك خود اعتنا كند و اگر به خاطر آورد كه آن ركن را بجا نياورده، در صورتى كه مشغول ركن بعد نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اعمالى را كه پس از آن است نيز انجام دهد و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نماز او باطل است؛ مثلاً اگر پس از گفتن تسبيحات اربعه و پيش از ركوع ركعت سوم به خاطر آورد كه دو سجده ركعت دوم را بجا نياورده، بايد آنها را بجا آورد و سپس تشهد و تسبيحات اربعه را تكرار نمايد و اگر در ركوع يا بعد از آن به خاطر آورد كه آن را بجا نياورده، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1198» اگر شك كند عملى را كه ركن نيست بجا آورده يا نه، چنانچه مشغول كارى كه بعد از آن است شده باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند؛ مثلاً اگر هنگامى كه مشغول خواندن سوره است، شك كند كه حمد را خوانده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا
كند و اگر بعد به خاطر آورد كه آن را بجا نياورده، در صورتى كه مشغول ركن بعد نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نماز او صحيح است؛ بنابر اين اگر مثلاً در قنوت به خاطر آورد كه حمد را نخوانده، بايد بخواند و اگر در ركوع به خاطر آورد، وظيفه اى ندارد و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1199» اگر شك كند كه سلام نماز را گفته يا نه يا شك كند آن را درست گفته يا نه، چنانچه مشغول تعقيب نماز يا مشغول نماز ديگر شده باشد يا به كارى مشغول شود كه عرفاً بگويند از نماز خارج شده و به كار ديگرى مشغول شده، نبايد به شك خود اعتنا كند و اگر پيش از آنها شك كند، بايد سلام را بگويد.
2 - شك بعد از سلام
«مسألۀ 1200» اگر بعد از سلام واجب نماز شك كند كه نماز او صحيح بوده يا نه، مثلاً شك كند ركوع كرده يا نه يا بعد از سلام نماز چهار ركعتى، شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت، نبايد به شك خود اعتنا كند؛ ولى اگر هر دو طرف شك او باطل باشد، مثلاً بعد از سلام نماز چهار ركعتى شك كند كه سه ركعت خوانده يا پنج ركعت، نماز او باطل است.
3 - شك بعد از وقت
«مسألۀ 1201» اگر بعد از گذشتن وقت نماز شك كند كه نماز خوانده يا نه يا گمان كند كه نماز نخوانده، خواندن آن لازم نيست؛ ولى اگر پيش از گذشتن وقت شك كند كه نماز خوانده يا نه يا گمان كند كه نخوانده، بايد آن نماز را بخواند؛ بلكه اگر گمان كند كه خوانده نيز، بايد آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1202» اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه نماز را درست خوانده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1203» اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار ركعت نماز
خوانده، ولى نداند به نيّت ظهر خوانده يا به نيّت عصر، بايد چهار ركعت نماز قضا بخواند و بنابر احتياط آن را بايد به نيّت نمازى كه بر او واجب است به جا آورد.
«مسألۀ 1204» اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشاء بداند يك نماز خوانده، ولى نداند سه ركعتى خوانده يا چهار ركعتى، بايد قضاى نماز مغرب و عشاء را بخواند.
4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند)
«مسألۀ 1205» اگر كسى در سه نماز متوالى كه بجا مى آورد، به طور مداوم حداقل در يكى از آنها شك كند، «كثيرالشك» است و چنانچه زياد شك كردن او از روى غضب يا ترس يا پريشانى حواس نباشد، نبايد به شك خود اعتنا كند و چنانچه كثيرالشك در سه نماز متوالى شك نكند، حكم كثيرالشك از او برطرف مى شود.
«مسألۀ 1206» اگر كثيرالشّك در بجا آوردن چيزى شك كند، چنانچه بجا آوردن آن نماز را باطل نكند، بايد بنا بگذارد كه آن را بجا آورده؛ مثلاً اگر شك كند كه ركوع كرده يا نه، بايد بنا بگذارد كه ركوع كرده است و اگر بجا آوردن آن، نماز را باطل كند، بايد بنا بگذارد كه آن را انجام نداده؛ مثلاً اگر شك كند كه يك ركوع كرده يا بيشتر، چون زياد شدن ركوع نماز را باطل مى كند، بايد بنا بگذارد كه بيشتر از يك ركوع انجام نداده است.
«مسألۀ 1207» كسى كه در يك قسمت از نماز زياد شك مى كند، چنانچه در قسمت هاى ديگر نماز شك كند، بايد به دستور آن عمل نمايد، مثلاً كسى كه زياد شك مى كند كه سجده كرده يا نه، اگر در بجا آوردن ركوع شك كند، بايد به دستور آن رفتار نمايد، يعنى اگر ايستاده، ركوع را بجا آورد و اگر به سجده رفته، به شك خود اعتنا نكند.
«مسألۀ 1208» كسى كه در نماز مخصوصى - مثلاً در نماز ظهر - زياد شك مى كند، اگر در نماز ديگرى - مثلاً در نماز عصر - شك كند، بايد به دستور شك رفتار نمايد.
«مسألۀ 1209» كسى كه وقتى در جاى مخصوصى نماز مى خواند زياد شك مى كند، اگر در غير آنجا نماز بخواند و شكى براى او پيش آيد، بايد به دستور شك رفتار نمايد.
«مسألۀ 1210» اگر انسان شك كند كه كثيرالشك شده يا نه، بايد به دستور شك
عمل نمايد و كثيرالشّك تا وقتى يقين نكند كه به حال مردم عادى برگشته، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1211» اگر كسى كه زياد شك مى كند، شك كند كه ركنى را بجا آورده يا نه و اعتنا نكند، ولى بعد به خاطر آورد كه آن را بجا نياورده، چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نماز او باطل است؛ مثلاً اگر شك كند ركوع كرده يا نه و اعتنا نكند، چنانچه پيش از سجده به خاطر آورد كه ركوع نكرده، بايد ركوع كند و اگر در سجده به خاطر آورد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1212» اگر كسى كه زياد شك مى كند، شك كند چيزى را كه ركن نيست بجا آورده يا نه و اعتنا نكند و بعد به خاطر آورد كه آن را بجا نياورده، چنانچه وارد ركن بعدى نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اگر وارد ركن بعدى شده باشد، نماز او صحيح است؛ مثلاً اگر شك كند كه حمد خوانده يا نه و اعتنا نكند، چنانچه در قنوت به خاطر آورد كه حمد نخوانده، بايد بخواند و اگر در ركوع به خاطر آورد، نماز او صحيح است.
5 - شكّ امام و مأموم
«مسألۀ 1213» اگر امام جماعت در شمارۀ ركعت هاى نماز شك كند، مثلاً شك كند كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت، چنانچه مأموم يقين يا گمان داشته باشد كه چهار ركعت خوانده و به امام بفهماند كه چهار ركعت خوانده است، امام بايد نماز را تمام كند و خواندن نماز احتياط لازم نيست و نيز اگر امام يقين يا گمان داشته باشد كه چند ركعت خوانده است و مأموم در شمارۀ ركعتهاى نماز شك كند، نبايد به شك خود اعتنا نمايد و اين حكم در افعال نماز، مثل تعداد سجده ها نيز جارى است.
6 - شك در نماز مستحبّى
«مسألۀ 1214» اگر در شمارۀ ركعتهاى نماز مستحبّى شك كند، چنانچه طرف بيشترِ شك نماز را باطل كند، بايد بنا را بر كمتر بگذارد؛ مثلاً اگر در نافلۀ صبح شك كند كه دو
ركعت خوانده يا سه ركعت، بايد بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است و اگر طرف بيشتر شك نماز را باطل نكند، مثلاً شك كند كه دو ركعت خوانده يا يك ركعت، به هر طرف شك عمل كند نماز او صحيح است، ولى بهتر است بنا را بر كمتر بگذارد.
«مسألۀ 1215» كم شدن ركن، نماز مستحب را باطل مى كند، ولى زياد شدن ركن آن را باطل نمى كند؛ پس اگر يكى از اعمال نماز مستحب را فراموش كند و هنگامى به خاطر آورد كه مشغول ركن بعد از آن شده، بايد آن عمل را انجام دهد و دوباره آن ركن را بجا آورد، مثلاً اگر در بين ركوع به خاطر آورد كه حمد را نخوانده، بايد برگردد و حمد را بخواند و دوباره به ركوع رود.
«مسألۀ 1216» اگر در يكى از اعمال نافله شك كند، خواه ركن باشد يا غير ركن، چنانچه وارد جزء بعدى نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اگر وارد جزء بعدى شده باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1217» اگر در نماز مستحبّى دو ركعتى گمان به تعداد ركعت ها پيدا كند، بايد به آن عمل كند، مگر آن كه عمل به گمان موجب بطلان نماز شود كه در اين صورت گمان حكم شك را دارد، مثلاً اگر گمان او به يك ركعت برود، بايد يك ركعت ديگر بخواند و اگر احتمال بدهد كه ركعت دوم است، ولى گمان او به ركعت سوم باشد، نماز را در همان ركعت تمام مى كند و نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1218» اگر در نماز نافله كارى كند كه براى آن در نماز واجب سجدۀ سهو واجب مى شود يا يك سجده يا تشهّد را فراموش نمايد، لازم نيست بعد از نماز سجدۀ سهو يا قضاى سجده و تشهّد را بجا آورد.
«مسألۀ 1219» اگر شك كند كه نماز مستحبّى را خوانده يا نه، چنانچه آن نماز مانند نماز جعفر طيّار وقت معيّنى نداشته باشد، بايد بنا بگذارد كه آن نماز را نخوانده است و همچنين در مانند نافلۀ يوميّه كه وقت معيّنى دارد، اگر پيش از گذشتن وقت شك كند كه آن را بجا آورده يا نه، بايد بنا بگذارد كه نخوانده است؛ ولى اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه خوانده است يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1220» اگر به جا آوردن نماز مستحبى به سبب نذر، عهد و مانند آن بر كسى واجب شود، چنانچه در اثناى آن نماز شكى براى نمازگزار پيش بيايد، احكام شك در نماز مستحبى در آن جارى است.
«مسألۀ 1221» اگر كسى در نماز وتر (كه نماز مستحبى يك ركعتى است) شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر، بنابر احتياط آن را اعاده نمايد.
شك هاى صحيح
اشاره
«مسألۀ 1222» در نُه صورت اگر در شمارۀ ركعتهاى نماز چهار ركعتى شك كند، چنانچه يقين يا گمان به يك طرف شك پيدا كرد، همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند؛ وگرنه به دستورهايى كه گفته مى شود عمل نمايد و آن نُه صورت از اين قرارند:
اوّل: آن كه بعد از سر برداشتن از سجده دوم، شك كند دو ركعت خوانده يا سه ركعت كه بايد بنا بگذارد سه ركعت خوانده و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز، بلافاصله نماز احتياط - به دستورى كه بعداً گفته مى شود - بخواند و احتياط واجب اين است كه اين نماز احتياط را به صورت يك ركعت ايستاده بجا آورد.
دوم: آن كه بعد از سر برداشتن از سجدۀ دوم، بين ركعت دوم و چهارم شك كند كه بايد بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز، بلافاصله دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند.
سوم: آن كه بعد از سر برداشتن از سجده دوم، بين ركعت دوم و سوم و چهارم شك كند كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و بعد از نماز، بلافاصله دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نماز احتياط نشسته بجا آورد.
چهارم: آن كه بعد از سر برداشتن از سجدۀ دوم، بين ركعت چهارم و پنجم شك كند كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو سجده سهو بجا آورد.
در صورت هاى اول، دوم، سوم و چهارم، اگر بعد از تمام شدن ذكر و قبل از سر برداشتن از سجده، شك كند، نمازش باطل است، اگرچه احتياط مستحب اين است كه به دستور
ذكر شده در هر يك عمل كند و سپس نماز را اعاده نمايد.
پنجم: شك بين سه و چهار كه در هر جاى نماز باشد، بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد، هرچند احتياط مستحب اين است كه نماز احتياط را نشسته بخواند.
ششم: شك بين چهار و پنج در حال ايستاده قبل از ركوع كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و سلام نماز را بدهد و يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد و سپس بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو نيز بجا آورد.
هفتم: شك بين سه و پنج در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و سلام نماز را بگويد و دو ركعت نماز احتياط ايستاده بجا آورد و سپس بنابر احتياط واجب، دو سجدۀ سهو نيز بجا آورد.
هشتم: شك بين سه و چهار و پنج در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و بعد از سلام نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد و سپس بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو نيز بجا آورد.
نهم: شك بين پنج و شش در حال ايستاده كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و سلام نماز را بگويد و دو سجدۀ سهو بجا آورد و سپس بنابر احتياط واجب، دو سجدۀ سهو ديگر نيز بجا آورد.
«مسألۀ 1223» اگر يكى از شكهاى صحيح براى انسان پيش آيد، بنابر احتياط نبايد نماز را رها كند و چنانچه نماز را رها كند، معصيت كرده است؛ پس اگر پيش از انجام عملى مثل رو گرداندن از قبله كه نماز را باطل مى كند نماز را از سر گيرد، نماز دوم او نيز باطل است و اگر بعد از انجام عملى كه نماز را باطل مى كند مشغول نماز شود، نماز دوم او صحيح است.
«مسألۀ 1224» اگر يكى از شكهايى كه نماز احتياط براى آنها واجب است، در نماز پيش آيد، چنانچه انسان نماز را تمام كند و بدون خواندن نماز احتياط نماز را از سر بگيرد، معصيت كرده است. پس اگر پيش از انجام عملى كه نماز را باطل مى كند نماز را از سر بگيرد، نماز دوم او نيز باطل است و اگر بعد از انجام عملى كه نماز را باطل
مى كند، مشغول نماز شود، نماز دوم او صحيح است.
«مسألۀ 1225» اگر يكى از شكهاى صحيح براى انسان پيش آيد، چنانچه پس از اندكى تأمّل نتواند در مورد هيچ يك از دو طرف شك تصميم بگيرد، مى تواند فكر كردن را تا كمى بعد نيز ادامه دهد، مثلاً اگر در سجده اول شك كند، مى تواند تا بعد از سجده دوم فكر كردن را ادامه دهد.
«مسألۀ 1226» اگر گمان او ابتدا به يك طرف بيشتر باشد و بعد دو طرف در نظر او مساوى شوند، بايد به دستور شك عمل نمايد و اگر اوّل دو طرف در نظر او مساوى باشند و به طرفى كه وظيفۀ اوست بنا بگذارد و بعد گمان او به طرف ديگر تمايل پيدا كند، بايد همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند.
«مسألۀ 1227» اگر بعد از نماز بداند كه در بين نماز حالت ترديدى داشته كه مثلاً دو ركعت خوانده يا سه ركعت و بنا را بر سه گذاشته، ولى نداند كه گمان او به خواندن سه ركعت بوده يا هر دو طرف در نظر او مساوى بوده اند، بايد نماز احتياط را بخواند.
«مسألۀ 1228» اگر هنگامى كه تشهّد مى خواند يا بعد از ايستادن، شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه و در همان هنگام بين ركعت دو و سه يا دو و چهار يا دو و سه و چهار شك كند، به احتياط واجب بايد به دستور آن شك عمل كند و نمازش را نيز دوباره بخواند.
«مسألۀ 1229» اگر پيش از آن كه مشغول تشهّد شود شك كند كه دو سجده بجا آورده يا نه يا در ركعت هايى كه تشهّد ندارند، پيش از ايستادن، اين شك براى او پيش آيد و در همان هنگام شك بين ركعت دو و سه يا دو و چهار يا دو و سه و چهار براى او پيش آيد، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1230» اگر هنگامى كه ايستاده، بين سه و چهار يا بين سه و چهار و پنج شك كند و به خاطر آورد كه دو سجده يا يك سجده از ركعت پيش را بجا نياورده، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1231» اگر شك او از بين برود و شك ديگرى برايش پيش آيد، مثلاً اوّل
شك كند كه دو ركعت خوانده يا سه ركعت و بعد شك كند كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت، بايد به دستور شك دوم عمل نمايد.
«مسألۀ 1232» اگر بعد از نماز شك كند كه در نماز مثلاً بين دو و چهار شك كرده يا بين سه و چهار، بايد به دستور هر دو عمل كند و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1233» اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز شكى براى او پيش آمده، ولى نداند از شكهاى باطل بوده يا از شكهاى صحيح و اگر از شكهاى صحيح بوده كدام قسم آن بوده است، لازم نيست به دستورات شك عمل كند، بلكه نماز را دوباره مى خواند.
«مسألۀ 1234» اگر كسى كه نشسته نماز مى خواند، شكى برايش حاصل شود كه بايد براى آن، يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بخواند، بايد يك ركعت نشسته بجا آورد و اگر شكى برايش حاصل شود كه بايد براى آن دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند، بايد دو ركعت نشسته بجا آورد.
«مسألۀ 1235» اگر كسى كه ايستاده نماز مى خواند، هنگام خواندن نماز احتياط از ايستادن عاجز شود، بايد مثل كسى كه نماز را نشسته مى خواند و حكم آن در مسألۀ پيش گفته شد، نماز احتياط را بجا آورد.
«مسألۀ 1236» اگر كسى كه نشسته نماز مى خواند، هنگام خواندن نماز احتياط بتواند بايستد، بايد به وظيفۀ كسى كه نماز را ايستاده مى خواند، عمل كند.
«مسألۀ 1237» اگر در يكى از محلهايى كه مسافر مى تواند نماز را شكسته يا تمام بخواند (و تفصيل آن در مسألۀ 1390 آمده است) قصد كند كه نماز را شكسته بخواند و پس از سربرداشتن از سجدۀ دوم بين ركعت دوم و سوم شك كند، مى تواند بنا را بر ركعت سوم بگذارد و نماز را چهار ركعتى تمام كرده و سپس به دستور شك عمل كند.
نماز احتياط
«مسألۀ 1238» كسى كه نماز احتياط بر او واجب است، بايد بعد از سلام نماز فوراً نيّت نماز احتياط كند و تكبير بگويد و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نمايد؛
پس اگر يك ركعت نماز احتياط بر او واجب باشد، بايد بعد از دو سجده، تشهّد بخواند و سلام دهد و اگر دو ركعت نماز احتياط بر او واجب باشد، بايد بعد از دو سجده، يك ركعت ديگر مثل ركعت اوّل بجا آورد و بعد تشهّد بخواند و سلام دهد.
«مسألۀ 1239» نماز احتياط سوره و قنوت ندارد و نبايد نيّت آن را به زبان آورند و احتياط واجب آن است كه سورۀ «حمد» و حتى «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آن را نيز آهسته بخوانند.
«مسألۀ 1240» اگر پيش از خواندن نماز احتياط بفهمد نمازى كه خوانده درست بوده، لازم نيست نماز احتياط بخواند و اگر در بين نماز احتياط بفهمد، لازم نيست آن را تمام نمايد.
«مسألۀ 1241» اگر پيش از خواندن نماز احتياط بفهمد كه ركعت هاى نماز او كم بوده، چنانچه عملى كه نماز را باطل مى كند انجام نداده باشد، بايد آنچه را از نماز نخوانده بخواند و براى سلام بى جا، احتياطاً دو سجدۀ سهو بنمايد و اگر عملى را كه نماز را باطل مى كند انجام داده باشد، مثلاً پشت به قبله كرده باشد، بايد نماز را دوباره بجا آورد.
«مسألۀ 1242» اگر بعد از نماز احتياط بفهمد كسرى نماز او به مقدار نماز احتياط بوده، مثلاً در شك بين سه و چهار، يك ركعت نماز احتياط بخواند و بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1243» اگر بعد از خواندن نماز احتياط بفهمد كسرى نماز كمتر از نماز احتياط بوده، مثلاً در شك بين دو و چهار دو ركعت نماز احتياط بخواند و بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده، بايد نماز را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1244» اگر بعد از خواندن نماز احتياط بفهمد كسرى نماز بيشتر از نماز احتياط بوده، مثلاً در شك بين سه و چهار يك ركعت نماز احتياط بخواند و بعد بفهمد نماز را دو ركعت خوانده، چنانچه بعد از نماز احتياط عملى كه نماز را باطل مى كند انجام داده باشد، مثلاً پشت به قبله كرده باشد، بايد نماز را دوباره بخواند و اگر عملى كه نماز را باطل مى كند انجام نداده باشد، بايد بنابر احتياط دو ركعت كسرى نماز خود را بجا آورد و
پس از انجام دو سجده سهو براى سلام اضافى، نماز را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1245» اگر بين دو و سه و چهار شك كند و بعد از خواندن دو ركعت نماز احتياط ايستاده، به خاطر آورد كه نماز را دو ركعت خوانده، لازم نيست دو ركعت نماز احتياط نشسته را بخواند.
«مسألۀ 1246» اگر بين سه و چهار شك كند و هنگامى كه يك ركعت نماز احتياط ايستاده را مى خواند، به خاطر آورد كه نماز را سه ركعت خوانده، بايد آن ركعت را تمام كند و پس از نماز بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو بجا آورد و اگر نماز احتياط را نشسته مى خواند، چنانچه هنوز به ركوع ركعت اول وارد نشده، بايد نماز احتياط را رها كند و بايستد و نماز خود را تكميل كند و پس از نماز، بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو بجا آورد و اگر پس از ورود به ركوع ركعت اول متوجه شود، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1247» اگر بين دو و چهار يا بين دو و سه و چهار شك كند و هنگامى كه دو ركعت نماز احتياط ايستاده را مى خواند، پيش از ركوع ركعت دوم به خاطر آورد كه نماز را سه ركعت خوانده، بايد بنشيند و پس از تشهّد و سلام، نماز را تمام كند و بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو براى سلام بى جا و دو سجدۀ سهو براى قيام اضافى انجام دهد.
«مسألۀ 1248» اگر بين دو و سه شك كند و هنگامى كه يك ركعت نماز احتياط ايستاده را مى خواند بفهمد كه نمازش را دو ركعتى يا سه ركعتى تمام كرده، ركعتى را كه مشغول خواندن آن است به عنوان تكميل نماز اصلى قرار داده و نماز را تمام كرده و سپس براى سلام اضافى، بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو بجا مى آورد.
«مسألۀ 1249» اگر شك كند نماز احتياطى را كه بر او واجب بوده بجا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز گذشته باشد، به شك خود اعتنا نكند و اگر وقت نماز نگذشته باشد، در صورتى كه مشغول كار ديگرى نشده و از جاى نماز برنخاسته و عملى مثل رو گرداندن از قبله كه نماز را باطل مى كند نيز انجام نداده باشد، بايد نماز احتياط را بخواند و اگر مشغول عمل ديگرى شده يا عملى كه نماز را باطل مى كند، بجا آورده يا بين نماز و شك او زياد فاصله شده باشد، بنا مى گذارد كه نماز احتياط را بجا آورده و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1250» اگر در نماز احتياط ركنى را زياد كند يا مثلاً به جاى يك ركعت دو ركعت بخواند، نماز احتياط او باطل است و بنابر احتياط واجب بايد نماز احتياط را دوباره بخواند و سپس اصل نماز را دوباره بجا آورد.
«مسألۀ 1251» اگر هنگامى كه مشغول نماز احتياط است، در يكى از اعمال آن شك كند، چنانچه وارد جزء بعدى نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اگر وارد جزء بعدى شده باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند؛ مثلاً اگر شك كند كه حمد را خوانده يا نه، چنانچه به ركوع نرفته باشد، بايد بخواند و اگر به ركوع رفته باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1252» اگر در شمارۀ ركعتهاى نماز احتياط شك كند، بنابر احتياط بايد بنا را بر بيشتر بگذارد و سپس اصل نماز را اعاده كند، ولى چنانچه طرف بيشترِ شك، نماز احتياط را باطل كند، اعاده اصل نماز كافى است.
«مسألۀ 1253» اگر در نماز احتياط چيزى كه ركن نيست سهواً كم يا زياد شود، چنانچه از مواردى باشد كه در اصل نماز موجب سجدۀ سهو مى شود، بنابر احتياط سجدۀ سهو دارد.
«مسألۀ 1254» اگر بعد از سلام نماز احتياط شك كند كه يكى از اجزاء يا شرايط آن را بجا آورده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
«مسألۀ 1255» اگر در نماز احتياط، تشهّد يا يك سجده را فراموش كند، بنابر احتياط واجب بايد بعد از سلام آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 1256» اگر نماز احتياط و دو سجدۀ سهو بر او واجب شود، ابتدا بايد نماز احتياط و سپس دو سجدۀ سهو را انجام دهد و چنانچه نماز احتياط و قضاى يك سجده يا قضاى تشهد بر او واجب شود، بايد اوّل نماز احتياط را بجا آورد، مگر اين كه سجدۀ ركعت آخر و يا تشهد آخر نماز را فراموش كرده باشد كه در اين صورت بنابر احتياط واجب بايد سجده يا تشهد فراموش شده را به جا آورد و سپس اعمال نماز را كه بعد از آنها واقع مى شود انجام دهد و پس از آن نماز احتياط را بخواند.
«مسألۀ 1257» حكم گمان در ركعتهاى نماز حكم يقين است، مثلاً اگر در نماز
چهار ركعتى گمان داشته باشد كه نماز را چهار ركعت خوانده، نبايد نماز احتياط بخواند و حكم گمان در اجزاى نماز نيز مانند حكم يقين است.
«مسألۀ 1258» حكم سهو، شك و گمان در نمازهاى واجب يوميّه و نمازهاى واجب ديگر فرق ندارد، مثلاً اگر در نماز آيات شك كند كه يك ركعت خوانده يا دو ركعت، چون شك او در نماز دو ركعتى است، نماز او باطل است.
سجدۀ سهو
اشاره
«مسألۀ 1259» در سه مورد بعد از سلام نماز، انسان بايد به دستورى كه بعداً گفته مى شود، دو سجدۀ سهو بجا آورد:
اوّل: آن كه در بين نماز، سهواً حرف بزند. دوم: آن كه تشهّد را فراموش كند. سوم: آن كه در نماز چهار ركعتى، بعد از سجدۀ دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت.
در سه مورد نيز احتياط واجب آن است كه سجدۀ سهو بنمايد:
اوّل: در جايى كه نبايد سلام نماز را بگويد؛ مثلاً در ركعت اوّل، سهواً سلام بدهد.
دوم: آن كه يك سجده را فراموش كند. سوم: براى ايستادن در جايى كه بايد بنشيند و نشستن در جايى كه بايد بايستد.
«مسألۀ 1260» اگر انسان سهواً يا به گمان اين كه نمازش تمام شده، حرف بزند، بايد دو سجدۀ سهو بجا آورد.
«مسألۀ 1261» اگر آه بكشد و يا سرفه كند، سجدۀ سهو واجب نيست، ولى اگر مثلاً سهواً «آخ» يا «آه» بگويد، بايد سجدۀ سهو نمايد.
«مسألۀ 1262» اگر چيزى را كه غلط خوانده دوباره به نحو صحيح بخواند، براى دوباره خواندن آن سجدۀ سهو واجب نيست.
«مسألۀ 1263» اگر در نماز سهواً مدّتى حرف بزند و تمام آنها يك مرتبه حساب شوند، دو سجدۀ سهو بعد از سلام نماز كافى است.
«مسألۀ 1264» اگر در جايى كه نبايد سلام نماز را بگويد، سهواً بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ
عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحيٖنَ» يا بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُه»، بنابر احتياط بايد دو سجدۀ سهو بجا آورد؛ ولى اگر سهواً مقدارى از اين دو سلام را بگويد يا بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّها النَّبىُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُه»، احتياط مستحب آن است كه دو سجدۀ سهو بجا آورد.
«مسألۀ 1265» اگر در جايى كه نبايد سلام دهد، سهواً هر سه سلام را بگويد، دو سجدۀ سهو كافى است.
«مسألۀ 1266» اگر يك سجده يا تشهّد را فراموش كند و پيش از ركوع ركعت بعد به خاطر آورد، بايد برگردد و آن را بجا آورد و بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو نيز براى ايستادن بى جا انجام دهد.
«مسألۀ 1267» اگر در ركوع يا بعد از آن به خاطر آورد كه يك سجده يا تشهّد را از ركعت پيش فراموش كرده، بايد بعد از سلام نماز، سجده يا تشهّد را قضا نمايد و بعد از آن همان گونه كه در مسألۀ 1259 گذشت دو سجدۀ سهو بجا آورد.
«مسألۀ 1268» بنابر احتياط واجب بايد سجدۀ سهو را پس از نماز فوراً بجا آورد و اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمداً بجا نياورد، واجب است هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهواً بجا نياورد، هر گاه به خاطر آورد بايد فوراً انجام دهد و لازم نيست نماز را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1269» اگر شك داشته باشد كه يكى از موارد سجدۀ سهو براى او پيش آمده و سجدۀ سهو بر او واجب شده يا نه، لازم نيست آن را بجا آورد، ولى اگر احتياطاً آن را بجا آورد اشكال ندارد.
«مسألۀ 1270» كسى كه شك دارد مثلاً دو سجدۀ سهو بر او واجب شده يا چهار سجده، اگر دو سجده بنمايد كافى است.
«مسألۀ 1271» اگر بداند يكى از دو سجدۀ سهو را بجا نياورده، بايد دو سجدۀ سهو بجا آورد و اگر بداند سهواً سه سجده كرده، بايد دوباره دو سجدۀ سهو بنمايد.
«مسألۀ 1272» احتياط مستحب آن است كه در غير موارد گفته شده، هرگاه جزيى از اجزاء نماز كم يا زياد شود، دو سجدۀ سهو بجا آورد.
دستور سجدۀ سهو
«مسألۀ 1273» دستور سجدۀ سهو اين است كه بعد از سلام نماز فوراً نيّت سجدۀ سهو كند و پيشانى را بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بگويد: «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ» يا «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و بهتر است كه بگويد: «بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ» و بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و يكى از ذكرهايى را كه گفته شد بگويد و بنشيند و بعد از خواندن تشهّد سلام دهد.
«مسألۀ 1274» بنابر احتياط واجب آنچه در سجدۀ نماز معتبر است - مانند:
وضوداشتن، پاك بودن بدن و لباس، پوشش بدن، رو به قبله بودن، گذاشتن هفت موضع بدن بر زمين، نهادن پيشانى بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است و نشستن ميان دو سجده - بايد در سجدۀ سهو نيز رعايت شود.
«مسألۀ 1275» هنگامى كه پس از سلام نماز قصد سجدۀ سهو مى كند، لازم نيست نيّت سجدۀ سهو را به زبان جارى كند و تنها توجّه به انجام آن كافى است.
قضاى سجده و تشهّد فراموش شده
اشاره
سجده يا تشهد فراموش شده چند صورت دارد: 1 - از ركعت آخر نباشد. 2 - مربوط به ركعت آخر باشد. 3 - يكى مربوط به ركعت آخر و ديگرى مربوط به ركعت ديگر باشد.
صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد
«مسألۀ 1276» اگر انسان پيش از ركوع سجده و تشهّدى را كه فراموش كرده به خاطر آورد، بايد بنشيند و آن را انجام دهد؛ ولى اگر پس از ركوع به خاطر آورد، بايد بعد از نماز قضاى آن را بجا آورد، و تمام شرايط نماز - مانند پاك بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهاى ديگر - را بايد داشته باشد.
«مسألۀ 1277» اگر سجده را چند مرتبه فراموش كند، مثلاً يك سجده از ركعت
اوّل و يك سجده از ركعت دوم را فراموش نمايد، بايد بعد از نماز، قضاى هر دو را با سجده هاى سهوى كه براى آنها لازم است بجا آورد و لازم نيست در هر يك معيّن كند كه قضاى كدام يك از آنهاست.
«مسألۀ 1278» اگر نداند كه سجده را فراموش كرده يا تشهّد را، بايد هر دو را قضا نمايد و هر كدام را اوّل بجا آورد، اشكال ندارد و بايد دو سجده سهو نيز بجا آورد.
صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد
«مسألۀ 1279» اگر بعد از سلام نماز به خاطر آورد كه يك سجده از ركعت آخر يا تشهّد ركعت آخر را فراموش كرده است، چنانچه عملى را كه سهوى و عمدى آن نماز را باطل مى كند - مثل پشت به قبله كردن - انجام نداده باشد و موالات هم به هم نخورده باشد، بنابر احتياط واجب بايد سجده يا تشهّد را به قصد اين كه وظيفۀ خود را انجام مى دهد، بجا آورد و بعد اجزاى نماز را تا آخر به قصد رجاء بخواند و سپس سجدۀ سهو را بجا آورد و اگر عملى كه نماز را باطل مى كند انجام داده باشد و يا موالات به هم خورده باشد، بايد قضاى سجده يا تشهّد را بجا آورد و بعد سجده سهو را نيز انجام دهد و چنانچه هم يك سجده و هم تشهّد ركعت آخر را فراموش كرده باشد نيز حكم همين است.
صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد
«مسألۀ 1280» اگر يك سجده يا تشهّد از ركعت آخر و يك سجده يا تشهّد از ركعت ديگر را فراموش كند، چنانچه پس از سلام، موالات به هم نخورده باشد و عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند انجام نداده باشد، احتياط واجب آن است كه اول سجده يا تشهّد فراموش شده ركعت آخر را به قصد ما فى الذّمه بجا آورد و سپس بقيه اجزاى نماز را تا آخر سلام به قصد رجاء انجام دهد و پس از آن سجده يا تشهّد فراموش شده ركعت ديگر را بجا آورد و سپس دو سجدۀ سهو براى تشهد فراموش شده و احتياطاً دو سجدۀ سهو براى سجدۀ فراموش شده انجام دهد و اگر موالات به هم خورده
باشد و يا عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند انجام داده باشد، لازم نيست پس از قضاى سجده يا تشهّد ركعت آخر، اجزاى ديگر نماز را بجا آورد، بلكه به جا آوردن قضاى آنها كافى است و مراعات ترتيب بين قضاى آن و قضاى تشهّد يا سجده فراموش شده ركعت هاى قبل لازم نيست.
«مسألۀ 1281» اگر يك سجده و تشهّد را فراموش كند و نداند هر يك از كدام ركعت بوده است، چنانچه احتمال دهد يكى يا هر دو از ركعت آخر باشد، در صورتى كه موالات به هم نخورده باشد و عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند بجا نياورده باشد، بنابر احتياط واجب بايد يك سجده و تشهّد و سلام را به قصد ما فى الذّمه بخواند و پس از آن يك سجده و تشهّد بجا آورد و مراعات ترتيب بين اين سجده و تشهّد لازم نيست و سپس دو سجده سهو براى تشهّد فراموش شده و احتياطاً دو سجده سهو براى سجده فراموش شده بجا آورد و چنانچه موالات به هم خورده باشد و يا عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند بجا آورده باشد، سجده و تشهّد فراموش شده را قضا كرده و سجده هاى سهو را انجام دهد و مراعات ترتيب بين قضاى سجده و قضاى تشهّد لازم نيست.
مسائل مشترك بين سه صورت
«مسألۀ 1282» اگر نداند كه سجده را فراموش كرده يا تشهّد را و احتمال دهد كه از ركعت آخر باشد، در صورت به هم نخوردن موالات و انجام ندادن عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند، بنابر احتياط واجب بايد سجده و تشهّد و سلام را به قصد ما فى الذّمه بجا آورد و سپس دو سجده سهو انجام دهد و اگر بداند كه از ركعت آخر نيست، قضاى يك سجده و تشهّد را بدون لزوم مراعات ترتيب بجا آورد و سپس دو سجده سهو انجام دهد.
«مسألۀ 1283» اگر بين سلام نماز و قضاى سجده يا تشهّد، عملى انجام دهد كه براى آن سجده سهو واجب مى شود، مثلاً سهواً حرف بزند، بايد علاوه بر به جا آوردن
قضاى سجده يا تشهّد فراموش شده و انجام دادن دو سجدۀ سهو براى آن، بنابر احتياط دو سجده سهو ديگر نيز براى آن عمل بجا آورد.
«مسألۀ 1284» اگر فراموش كند كه قضاى سجده يا تشهد بر عهدۀ اوست و بين سلام نماز و قضاى سجده يا تشهّد عملى - مانند پشت به قبله كردن - انجام دهد كه اگر عمداً يا سهواً در نماز اتّفاق بيفتد، نماز باطل مى شود، بايد قضاى سجده و تشهّد را بجا آورد و پس از بجا آوردن سجدۀ سهو، بنابر احتياط مستحب نماز را اعاده كند؛ ولى اگر در حالى كه به خاطر دارد قضاى سجده يا تشهّد بر عهدۀ اوست، عمداً عمل فوق را انجام دهد، بنابر احتياط واجب بايد پس از قضاى سجده يا تشهّد و انجام سجدۀ سهو براى آن، نماز را اعاده كند.
«مسألۀ 1285» اگر شك داشته باشد كه سجده يا تشهّد را فراموش كرده يا نه، واجب نيست قضا نمايد.
«مسألۀ 1286» اگر بداند سجده يا تشهّد را فراموش كرده و شك كند كه پيش از ركوع ركعت بعد يا قبل از سلام آن را بجا آورده يا نه، بايد آن را به تفصيلى كه گذشت قضا نمايد.
«مسألۀ 1287» اگر بر كسى كه بايد سجده يا تشهّد را قضا نمايد، براى عمل ديگرى نيز سجدۀ سهو واجب شود، بايد بعد از نماز بنابر احتياط ابتدا سجده يا تشهد فراموش شده را به جا آورد و پس از آن سجدۀ سهو مربوط به سجده يا تشهد فراموش شده و سجدۀ سهو مربوط به آن عمل را انجام دهد.
«مسألۀ 1288» اگر شك داشته باشد كه بعد از نماز قضاى سجده يا تشهّد فراموش شده را بجا آورده يا نه، چه وقت نماز گذشته باشد و چه نگذشته باشد، بايد سجده يا تشهّد را قضا نمايد.
كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز
«مسألۀ 1289» هرگاه چيزى از واجبات نماز را عمداً كم يا زياد كند، اگرچه يك حرف آن باشد، نماز باطل است و اگر به واسطۀ ندانستن مسأله چيزى از اجزاء نماز را كم يا
زياد كند و در ياد گرفتن مسأله نيز كوتاهى نكرده و آن جزء نيز از اركان نماز نباشد، نمازش صحيح است، وگرنه نماز باطل است.
«مسألۀ 1290» اگر در بين نماز بفهمد وضو يا غسل وى باطل بوده يا بدون وضو يا غسل مشغول نماز شده، بايد نماز را به هم بزند و دوباره با وضو يا غسل نماز بخواند و اگر بعد از نماز بفهمد، بايد دوباره نماز را با وضو يا غسل بجا آورد و اگر وقت گذشته باشد، آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 1291» اگر بعد از رسيدن به ركوع به خاطر آورد كه دو سجده از ركعت پيش را فراموش كرده، نماز او باطل است و اگر پيش از رسيدن به ركوع به خاطر آورد، بايد برگردد و دو سجده را بجا آورد و برخيزد و حمد و سوره يا تسبيحات را بخواند و نماز را تمام كند و بنابر احتياط واجب براى ايستادن بى جا دو سجدۀ سهو بجا آورد.
«مسألۀ 1292» اگر پيش از گفتن «اَلسَّلامُ عَلَيْنا» و «اَلسَّلامُ عَلَيْكُم» به خاطر آورد كه دو سجدۀ ركعت آخر را بجا نياورده، بايد دو سجده را بجا آورد و دوباره تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد و اگر پس از آن به خاطر آورد، چنانچه عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند انجام نداده باشد و موالات نيز به هم نخورده باشد، بايد به همان ترتيب عمل كند و پس از سلام، بنابر احتياط دو سجده سهو براى سلام اضافى بجا آورد و اگر عملى كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند، انجام داده باشد و يا موالات به هم خورده باشد، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1293» اگر پيش از سلام نماز به خاطر آورد كه يك ركعت يا بيشتر از آخر نماز را نخوانده، بايد مقدارى را كه فراموش كرده بجا آورد.
«مسألۀ 1294» اگر بعد از سلام نماز به خاطر آورد كه يك ركعت يا بيشتر از آخر نماز را نخوانده، چنانچه عملى انجام داده باشد كه اگر در نماز عمداً يا سهواً اتّفاق بيفتد نماز را باطل مى كند، مثلاً پشت به قبله كرده باشد، نمازش باطل است و اگر عملى كه عمد و سهو آن نماز را باطل مى كند، انجام نداده باشد، بايد فوراً مقدارى را كه فراموش كرده بجا آورد و بنابر احتياط دو سجدۀ سهو نيز براى زياد شدن سلام بجا آورد.
«مسألۀ 1295» اگر بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده يا آن را پشت به قبله يا به طرف راست يا چپ قبله بجا آورده، بايد دوباره آن را بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نمايد و اگر با وجود اين كه مى توانسته قبله را جستجو كند، بدون جستجو نماز بخواند و سپس متوجه شود كه به جهت قبله نماز نخوانده، نمازش باطل است، حتى اگر انحراف از قبله كمتر از حدّ راست يا چپ باشد.
نماز مسافر
اشاره
مسافر بايد در صورت وجود هشت شرط نماز ظهر و عصر و عشاء را شكسته (يعنى دو ركعتى) بجا آورد و روزۀ او نيز صحيح نيست:
* شرط اوّل: آن كه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.
«مسألۀ 1296» كسى كه مجموع مسافت رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، اگر هيچكدام از رفتن و برگشتن او كمتر از چهار فرسخ نباشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر مجموع مسافت رفتن و برگشتن او هشت فرسخ بوده ولى رفت يا برگشت او كمتر از چهار فرسخ باشد، بنابر احتياط واجب نماز را بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1297» اگر سفر مختصرى از هشت فرسخ كمتر باشد يا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، در صورتى كه تحقيق كردن براى او مشقّت داشته باشد، بايد نماز را تمام بخواند و اگر مشقّت نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تحقيق كند و اگر بين مردم معروف باشد كه سفر او هشت فرسخ است و براى او يقين يا اطمينان حاصل شود و يا دو عادل بگويند كه سفر او هشت فرسخ است، نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1298» اگر يك نفر خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است، عادل باشد يا نباشد، چنانچه از گفتۀ او اطمينان پيدا كند، در اين صورت بايد نمازش را شكسته بخواند وگرنه نمازش تمام است.
«مسألۀ 1299» اگر كسى كه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است، نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده، بايد آن نماز را چهار ركعتى بجا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.
«مسألۀ 1300» كسى كه يقين دارد سفرش هشت فرسخ نيست يا شك دارد كه هشت فرسخ است يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده، اگرچه كمى از راه باقى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از تمام خواندن نماز بفهمد سفرش هشت فرسخ بوده، بايد نماز را دوباره شكسته اعاده نمايد، ولى در صورتى كه بعد از وقت متوجه شود، لازم نيست نماز را قضا نمايد.
«مسألۀ 1301» اگر بين دو محلّى كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد كند، اگرچه رفت و آمد او روى هم رفته هشت فرسخ شود، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1302» اگر محلّى دو راه داشته باشد كه يك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، چنانچه انسان از راهى كه هشت فرسخ است به آنجا برود، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از راهى كه هشت فرسخ نيست برود، بايد تمام بخواند.
«مسألۀ 1303» مبدأ محاسبه هشت فرسخ، آخرين ساختمانهاى شهر است و فرقى در اين جهت بين بلاد صغيره و كبيره (شهرهاى كوچك و بزرگ) نيست، مگر آن كه محلّه هاى يك شهر بزرگ به گونه اى از يكديگر دور و جدا باشند كه عرفاً چند محل حساب شوند، به گونه اى كه اگر شخصى از يك محلّه به محلّۀ ديگر برود، بگويند:
«مسافرت كرده است» كه در اين صورت مبدأ محاسبۀ هشت فرسخ از آخر محله اى است كه وطن او محسوب مى شود.
* شرط دوم: آن كه از اوّل مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛ پس اگر به جايى كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد از رسيدن به آنجا قصد كند به جايى برود كه با مقدارى كه آمده هشت فرسخ شود، چون از اوّل قصد هشت فرسخ را
نداشته، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1304» كسى كه نمى داند سفرش چند فرسخ است، مثلاً براى پيدا كردن گمشده اى مسافرت مى كند و نمى داند كه چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا كند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى در برگشتن چنانچه تا وطن خود يا جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند هشت فرسخ يا بيشتر فاصله باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و نيز اگر در بين رفتن قصد كند كه از آنجا هشت فرسخ برود يا حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1305» مسافر در صورتى بايد نماز را شكسته بخواند كه تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس كسى كه از شهر بيرون مى رود و مثلاً قصد او اين است كه اگر رفيق پيدا كند سفر هشت فرسخى برود، چنانچه اطمينان داشته باشد كه رفيق پيدا مى كند، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر اطمينان نداشته باشد، بايد تمام بخواند.
«مسألۀ 1306» كسى كه قصد هشت فرسخ دارد، اگرچه در هر روز مقدار كمى راه برود، وقتى به جايى برسد كه ديوارهاى شهر را نبيند و اذان آن را نشنود، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى اگر در هر روز مقدار خيلى كمى راه برود كه نگويند مسافر است، بايد نماز خود را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1307» كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، مانند خدمتگزارى كه با كارفرماى خود مسافرت مى كند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر نداند، بايد نماز خود را تمام بخواند.
«مسألۀ 1308» كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، اگر بداند يا گمان داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود و سفر نمى كند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1309» كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، اگر شك داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود يا نه، بايد نماز را تمام بخواند، بلكه اگر
احتمال جدايى نيز بدهد، حكم همين است؛ ولى اگر شك او از اين جهت باشد كه احتمال دهد مانعى براى سفر او پيش آيد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند.
* شرط سوم: آن كه در بين راه از قصد خود برنگردد؛ پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردّد شود، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1310» اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد كه همانجا بماند يا بعد از ده روز برگردد يا در برگشتن و ماندن مردّد باشد، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1311» اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد كه پيش از ده روز برگردد و مسير بازگشت او نيز كمتر از چهار فرسخ نباشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1312» اگر براى رفتن به محلّى حركت كند و بعد از رفتن مقدارى از راه بخواهد جاى ديگرى برود، چنانچه از محلّ اوّلى كه حركت كرده تا جايى كه اكنون مى خواهد برود به اندازۀ مسافت شرعى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1313» اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود كه بقيّۀ راه را برود يا نه و هنگامى كه مردّد است، راه نرود و بعد تصميم بگيرد كه بقيّۀ راه را برود، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1314» اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود كه بقيّۀ راه را برود يا نه و هنگامى كه مردّد است، مقدارى راه برود و بعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود يا حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، تا آخر مسافرت بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1315» اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردّد شود كه بقيّۀ راه را برود يا نه و هنگامى كه مردّد است، مقدارى راه برود و بعد تصميم بگيرد كه بقيّۀ راه را برود، چنانچه بقيّۀ سفر او به اندازۀ مسافت شرعى نباشد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى
اگر مجموع مسافتى كه پيش از مردّد شدن و بعد از تصميمِ دوباره مى رود، هشت فرسخ باشند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1316» اگر پيش از آن كه از قصد خود برگردد، نماز شكسته خوانده باشد، احتياط واجب آن است كه دوباره آن را تمام بخواند و اگر وقت گذشته، آن را به صورت تمام قضا كند.
* شرط چهارم: آن كه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد يا ده روز يا بيشتر در جايى بماند؛ پس كسى كه مى خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد يا ده روز در محلّى بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1317» كسى كه نمى داند پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود مى گذرد يا ده روز در محلى مى ماند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1318» كسى كه مى خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد يا ده روز در محلّى بماند و نيز كسى كه مردّد است كه از وطن خود بگذرد يا ده روز در محلّى بماند، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام بخواند، مگر اين كه بقيّۀ راه هشت فرسخ باشد يا بخواهد از آن محل حداقل چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد كه در اين صورت بايد نماز را شكسته بخواند.
* شرط پنجم: آن كه براى كار حرامى سفر نكند، پس اگر براى كار حرامى - مانند دزدى - سفر كند، بايد نماز را تمام بخواند و همچنين اگر خودِ سفر حرام باشد، مثل آن كه سفر براى او ضرر داشته باشد يا زن بدون اجازۀ شوهر به سفرى برود كه بر او واجب نباشد و منافات با وظايف همسرى او داشته باشد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر مثل سفر حجّ واجب باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، هرچند بدون اجازۀ شوهر رفته باشد.
«مسألۀ 1319» سفرى كه واجب نباشد و موجب اذيّت پدر و مادر باشد، حرام است و انسان بايد در آن سفر، نماز را تمام بخواند و روزه اش نيز صحيح است.
«مسألۀ 1320» كسى كه سفر او حرام نيست و براى كار حرام نيز سفر نمى كند، اگرچه در سفر معصيتى انجام دهد، مثلاً غيبت كند يا دزدى كند، بايد نماز را
شكسته بخواند.
«مسألۀ 1321» اگر مخصوصاً براى آن كه كار واجبى را ترك كند مسافرت نمايد، نمازش تمام است؛ مثلاً كسى كه بدهكار است، اگر بتواند بدهى خود را بدهد و طلبكار نيز آن را مطالبه كند، چنانچه در سفر نتواند بدهى خود را بدهد و مخصوصاً براى فرار از دادن قرض مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر مسافرت او براى ترك واجب نباشد، اما در مسافرت يكى از واجبات را ترك كند، بايد نماز را شكسته بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1322» اگر سفر او سفر حرام نباشد ولى حيوان سوارى يا مركب ديگرى كه سوار آن است غصبى باشد، نمازش شكسته است و چنانچه در زمين غصبى مسافرت كند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته وهم تمام بخواند.
«مسألۀ 1323» اگر كسى كه با ظالم مسافرت مى كند، ناچار به مسافرت با او نباشد و مسافرت او كمك به ظالم باشد يا موجب تقويت و سلطۀ او شود، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر ناچار باشد يا مثلاً براى نجات دادن مظلومى با او مسافرت كند، نمازش شكسته است.
«مسألۀ 1324» اگر به قصد تفريح و گردش مسافرت كند، حرام نيست و بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1325» اگر براى لهو و خوش گذرانى به شكار رود، نمازش تمام است و چنانچه براى تهيّۀ معاش يا براى كسب و زياد كردن مال به شكار برود، نمازش شكسته است، هرچند احتياط مستحب آن است كه اگر شكار براى كسب و زياد كردن مال باشد، نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند، ولى نبايد روزه بگيرد.
«مسألۀ 1326» اگر كسى كه براى معصيت سفر كرده، هنگامى كه از سفر برمى گردد توبه كرده باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر توبه نكرده باشد، بايد تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1327» اگر كسى كه سفر او سفر معصيت است، در بين راه از قصد معصيت
برگردد، چنانچه بقيّۀ راه به اندازۀ مسافت شرعى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، وگرنه بايد آن را تمام بخواند.
«مسألۀ 1328» اگر كسى كه براى معصيت سفر نكرده، در بين راه قصد كند كه بقيّۀ راه را براى معصيت برود، بايد نماز را تمام بخواند و نمازهايى كه شكسته خوانده را بنابر احتياط واجب بايد دوباره تمام بخواند و اگر وقت آنها گذشته، به صورت تمام آنها را قضا نمايد.
* شرط ششم: آن كه مانند صحرانشين هايى نباشد كه در بيابان ها گردش مى كنند و هر جا آب و خوراك براى خود و حيواناتشان پيدا شود، مى مانند و بعد از چندى به جاى ديگر مى روند، چون صحرانشين ها در اين مسافرت ها بايد نماز را تمام بخوانند.
«مسألۀ 1329» اگر يكى از صحرانشين ها براى پيدا كردن منزل و چراگاه براى حيوانات خود سفر كند، چنانچه سفر او به اندازۀ مسافت شرعى باشد، احتياط واجب آن است كه نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1330» اگر صحرانشين براى زيارت يا حجّ يا تجارت و مانند اينها از خانه و زندگى خود جدا شده و مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند.
* شرط هفتم: آن كه شغل او مسافرت نباشد، بنابر اين شتردار و راننده و چوبدار و كشتيبان و مانند اينها، اگرچه براى بردن اثاثيّۀ منزل خود مسافرت كنند، در غير سفر اوّل بايد نماز را تمام بخوانند.
«مسألۀ 1331» بازرگانان و پيشه وران سيّار، فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى يا معلّمانى كه محلّ كار آنها ثابت نيست، مأموران گشت مانند سيم بانان و راه بانان، مهمانداران هواپيما وقطار و كشتى و نيز كسانى كه محلّ كار آنها در چند شهر است و همواره در بين آن شهرها رفت و آمد مى كنند، بايد نماز خود را تمام خوانده و روزه بگيرند، بلكه همۀ افرادى كه بيشتر اوقات در حال سفر هستند و تعداد روزهايى كه در وطن هستند، كمتر از تعداد روزهايى است كه در حال سفر هستند، بايد نماز خود را در حال سفر تمام بخوانند و روزه نيز بگيرند و همچنين كسانى كه در هر سه روز حداقل يك بار و يا هر شش
روز دو بار و يا در هر نه روز سه بار و مانند آن مسافرت مى كنند، بايد در سفر نماز را كامل بخوانند و روزه نيز بگيرند. بنابر اين اساتيد و يا دانشجويانى كه محل تدريس يا تحصيل آنها به اندازۀ مسافت شرعى از وطنشان فاصله دارد، چنانچه در هر سه روز يك بار يا هر شش روز دو بار و مانند آن از وطن خود به محل تدريس يا تحصيل خود بروند و يا اين كه بيشتر روزهاى هفته را در محل تحصيل يا تدريس باشند، بايد در سفرى كه براى تحصيل يا تدريس به آن شهر انجام مى دهند، نمازشان را تمام بخوانند و روزه نيز بگيرند.
«مسألۀ 1332» نماز چوپان ها - چه محلّ مخصوصى را براى چرانيدن گوسفندان انتخاب كرده باشند و چه نكرده باشند - تمام است.
«مسألۀ 1333» مهمانداران هواپيما، قطار يا كشتى كه نوعاً در مسافرتند و نيز ساير كسانى كه شغل آنان مسافرت است، چنانچه ده روز را در يك مكان با قصد اقامت بمانند و پس از آن دوباره مسافرت كنند، در سفر اوّلِ پس از ده روز، بايد نماز خود را شكسته بخوانند، ولى در بقيّۀ سفرها نماز آنان تمام است و اگر بدون قصد اقامت ده روز بمانند، چنانچه در وطن خود بمانند، حكم همين است و اگر در محل ديگرى مانده باشند، بنابر احتياط واجب در سفر اول نماز را هم شكسته و هم تمام بخوانند.
«مسألۀ 1334» منظور از سفر اول، سفرى است كه پس از ده روز اقامت در وطن و يا محلّى كه قصد ماندن ده روز در آن را كرده، آغاز مى شود و با بازگشت به وطن پايان مى يابد. البته چنانچه سفر اول طولانى شود، بايد در آن سفر نيز نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1335» اگر كسى كه شغل او مسافرت است، شك كند كه در وطن خود يا جاى ديگر ده روز مانده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1336» كسى كه در هر هفته معمولاً چند روز در وطن خود مشغول به كار است و چند روز هم در خارج از شهر مشغول رانندگى است و حداقل به مقدار مسافت شرعى سفر مى كند، چنانچه بيشتر روزهاى هفته را در خارج از شهر و مشغول رانندگى باشد، نماز او تمام و روزه بر او واجب مى باشد.
«مسألۀ 1337» اگر راننده اى كه در مسير معيّنى سفر مى كند، اتّفاقاً مسير خود را
براى كارش تغيير دهد - اگرچه يك مرتبه هم باشد - نمازش در آن مسير تمام است.
«مسألۀ 1338» اگر كسى كه شغل او مسافرت است، براى كار ديگرى مثل زيارت يا حجّ مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى اگر مثلاً راننده اى اتومبيل خود را براى زيارت كرايه بدهد و در ضمن خودش نيز زيارت كند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1339» حمله دار - يعنى كسى كه براى رساندن حاجيها به مكّه مسافرت مى كند - چنانچه در بيشتر ايام سال مشغول اين كار باشد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر فقط در ايام حجّ يا در ايام مخصوصى از سال به اين كار مبادرت ورزد، بايد نماز را در سفر شكسته بخواند.
«مسألۀ 1340» كسى كه مثلاً فقط در تابستان يا زمستان شغل او مسافرت است، مثل راننده اى كه فقط در تابستان يا زمستان اتومبيل خود را كرايه مى دهد، بايد در سفرى كه شغل او مى باشد، نماز را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1341» راننده و دوره گردى كه در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مى كنند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخى بروند، بايد نماز را شكسته بخوانند.
«مسألۀ 1342» كسى كه در شهرها سياحت مى كند و براى خود وطنى اختيار نكرده، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1343» كسى كه شغل او مسافرت نيست، اگر مثلاً در شهر يا در روستا جنسى داشته باشد كه براى حمل و نقل آن مسافرت هاى پى درپى بكند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1344» كسى كه از وطن خود صرف نظر كرده و مى خواهد وطن ديگرى براى خود اختيار كند، اگر شغل او مسافرت نباشد، بايد در مسافرت نماز را شكسته بخواند؛ ولى چنانچه قصد او اين باشد كه وطنى براى خود اختيار نكند و يا اين كه مردّد باشد كه وطن اختيار كند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1345» كسى كه دو وطن دارد، نمازش در هر دو وطن تمام است و
روزه اش را نيز در آن دو وطن بايد بگيرد و چنانچه در هر سه روز يك بار يا در هر شش روز دو بار و يا به همين ترتيب در بين آن دو وطن به خاطر شغل خود رفت و آمد كند، در بين راه نيز نمازش تمام و روزه اش صحيح است.
* شرط هشتم: آن كه به حَدّ تَرَخُّص برسد، يعنى از وطن خود به قدرى دور شود كه در هواى صاف و بدون گرد و غبار، ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را هم نشود و لازم نيست به قدرى دور شود كه مناره ها و گنبدها را نبيند يا ديوارها هيچ پيدا نباشند، بلكه همين اندازه كه ديوارها كاملاً معلوم نباشند، كافى است.
«مسألۀ 1346» اگر كسى كه به سفر مى رود، به جايى برسد كه اذان را نشنود ولى ديوار شهر را ببيند يا ديوار را نبيند ولى صداى اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1347» مسافرى كه به وطن خود برمى گردد، وقتى ديوار وطن خود را ببيند و صداى اذان آن را بشنود، بايد نماز را تمام بخواند
«مسألۀ 1348» هرگاه شهر در مكان بلندى باشد كه از دور ديده شود يا به قدرى گود باشد كه اگر انسان كمى دور شود، ديوار آن را نبيند، كسى كه از آن شهر مسافرت مى كند، وقتى به اندازه اى دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود ديوارش از آنجا ديده نمى شد، بايد نماز خود را شكسته بخواند و نيز اگر پستى و بلندى خانه ها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظۀ معمول را بنمايد.
«مسألۀ 1349» اگر از محلّى مسافرت كند كه خانه و ديوار ندارد، وقتى به جايى برسد كه اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نمى شد، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1350» اگر به قدرى از محل دور شود كه نداند صدايى كه مى شنود صداى اذان است يا صداى ديگرى، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى اگر بفهمد اذان مى گويند و كلمات آن را تشخيص ندهد، بايد تمام بخواند.
«مسألۀ 1351» اگر به قدرى از محل دور شود كه اذان خانه ها را نشنود، ولى اذان شهر را كه معمولاً در جاى بلندى مى گويند بشنود، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1352» اگر به جايى برسد كه اذان شهر را كه معمولاً در جاى بلندى مى گويند نشنود ولى اذانى را كه در جاى خيلى بلند مى گويند بشنود، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1353» اگر چشم يا گوش او يا صداى اذان غير معمولى باشد، در محلّى بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسّط ديوار خانه ها را نبيند و گوش متوسّط صداى اذان معمولى را نشنود.
«مسألۀ 1354» اگر بخواهد در جايى نماز بخواند كه شك دارد به حدّ ترخّص رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند و هنگام برگشتن اگر شك كند كه به حدّ ترخّص رسيده يا نه، بايد شكسته بخواند؛ ولى اگر هم به هنگام رفتن و هم به هنگام بازگشتن بخواهد در جايى كه شك دارد به حد ترخص هست يا نه، نماز چهار ركعتى بخواند، يا بايد در آن جا نماز نخواند و يا اين كه در آن محل، نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
«مسألۀ 1355» حكم حدّ ترخّص مخصوص وطن است و در مورد محلّى كه با قصد ده روز در آنجا اقامت كرده و يا بدون قصد، سى روز در حال ترديد در آنجا مانده است، حكم حد ترخّص جارى نيست؛ بنابر اين كسى كه به قصد مسافرت از محل اقامت خود و يا محلى كه سى روز بدون قصد اقامت در آنجا مانده است خارج شود، به محض خارج شدن بايد نماز را شكسته بخواند و در حال رفتن به محلى كه قصد اقامت ده روز در آنجا را دارد، تا قبل از رسيدن به آن محل، بايد نماز را شكسته بخواند.
چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند
1 - رسيدن به وطن
«مسألۀ 1356» مسافرى كه در سفر از وطن خود عبور مى كند، وقتى به جايى برسد كه ديوار وطن خود را ببيند و صداى اذان آن را بشنود، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1357» اگر مسافرى در بين سفر به وطن خود برسد، بايد تا وقتى كه در آنجاست نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتى به جايى برسد كه ديوار وطن را نبيند و صداى اذان آن
را نشنود، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1358» محلّى كه انسان آن را براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده، وطن اوست، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادر او باشد و چه خود آنجا را براى زندگى اختيار كرده باشد، چه در آنجا ملك شخصى داشته يا نداشته باشد و لازم نيست قصد اقامت دائمى در محل را داشته باشد، بلكه چنانچه عرفاً محلى را مقر و محل زندگى او بدانند و در آنجا مسافر محسوب نشود، آن محل براى او حكم وطن را دارد.
«مسألۀ 1359» كسى كه مى خواهد جايى را به عنوان وطن انتخاب كند و در آن جا زندگى كند، وقتى مى تواند نماز خود را در آن جا تمام بخواند كه به اندازه اى در آن جا بماند كه ديگر در آن جا مسافر محسوب نشود و اگر بخواهد پيش از گذشتن اين مدت در آن جا نمازش را تمام بخواند، بايد قصد اقامت ده روز نمايد.
«مسألۀ 1360» اگر شخصى در يك محل ملكى داشته باشد، چنانچه آن جا را محلّ زندگى خود قرار نداده باشد و عرفاً در آن محل مسافر محسوب شود، بايد نماز خود را در آن جا شكسته بخواند.
«مسألۀ 1361» زن در توطّن (انتخاب وطن) به طور مطلق تابعيّت شوهر را ندارد، بلكه در صورتى كه زن و شوهر بنا داشته باشند با هم زندگى كنند، محلّى كه زن به همراه شوهرش در آن زندگى مى كند براى وى وطن محسوب مى شود، ولى اگر از روى نافرمانى و نُشوز يا با توافق شوهر نخواهد در وطن شوهر زندگى كند، هر جا را كه براى خود وطن قرار دهد، وطن او مى باشد؛ همچنين «اولاد» در صورتى كه بالغ و رشيد باشند - يعنى خودشان اهل درك و تشخيص باشند - مى توانند در انتخاب وطن و محلّ زندگى مستقل بوده و از تابعيّت پدر و مادر خارج شوند.
«مسألۀ 1362» محل تولّد انسان در صورتى كه قبلاً در آنجا سكونت و اقامت نداشته و در حال حاضر نيز ساكن آنجا نباشد، حكم وطن را ندارد و چنانچه قبلاً در آن جا ساكن بوده ولى در حال حاضر ساكن آن جا نباشد و عملاً از آن جا اعراض كرده باشد نيز وطن وى محسوب نمى شود.
«مسألۀ 1363» دانشجويانى كه براى تحصيل در شهرى غير از وطن خود قصد دارند مدت زيادى بمانند و همچنين اساتيد دانشگاه ها، معلمان، طلاب، كاركنان دولت و مانند آنها كه قصد دارند جهت كار خود مدت زيادى در محلّى غير از وطن خود اقامت كنند، اگر مدتى از اقامت آنها در آن محل بگذرد كه ديگر عرفاً در آنجا مسافر محسوب نشوند، آن محل براى آنها حكم وطن را پيدا مى كند. بنابر اين پس از گذشت مدت مذكور، چنانچه از آنجا به سفر بروند، پس از بازگشت لازم نيست براى تمام خواندن نماز و روزه گرفتن، قصد اقامت ده روز كنند.
«مسألۀ 1364» افرادى كه در مسألۀ قبل ذكر شدند، در مدتى كه شك دارند در آن محل عرفاً به آنها مسافر مى گويند يا نه، چنانچه قصد اقامت ده روز در آن محل نداشته باشند و بين وطن خود و آن محل نيز رفت و آمد دائمى - با شرايطى كه در مسألۀ 1331 گفته شد - نداشته باشند، بايد بنابر احتياط واجب نماز را هم شكسته و هم تمام بخوانند.
«مسألۀ 1365» «اِعراض از وطن» به معناى انصراف از سكونت در آنجاست و تنها به قصد و نيّت حاصل نمى شود، بلكه بايد عملاً به گونه اى اعراض كرده باشد كه محل سكونت فعلى او حساب نشود.
«مسألۀ 1366» اگر كسى در دو محل زندگى كند و مثلاً شش ماه در شهرى و شش ماه در شهر ديگرى بماند، هر دو وطن او مى باشند و اگر بيشتر از دو محل را براى زندگى خود اختيار كرده باشد، در صورتى كه در هيچ كدام مسافر محسوب نشود، بايد در همۀ محل ها نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1367» اگر به جايى برسد كه وطن او بوده و از آنجا اعراض كرده، نبايد نماز را تمام بخواند، اگرچه وطن ديگرى نيز براى خود اختيار نكرده باشد.
2 - ده روز اقامت
«مسألۀ 1368» مسافرى كه قصد دارد ده روز پشت سر هم در محلّى بماند يا مى داند كه بدون اختيار ده روز در محلّى مى ماند، بايد در آن محل نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1369» مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلّى بماند، لازم نيست قصد ماندن شب اوّل يا شب يازدهم را داشته باشد و همين كه قصد كند از اذان صبحِ روز اوّل تا غروب روز دهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند و همچنين اگر مثلاً قصد او اين باشد كه از ظهر روز اوّل تا ظهر روز يازدهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1370» مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلّى بماند، در صورتى بايد نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در يك جا بماند؛ پس اگر بخواهد مثلاً ده روز در نجف و كوفه يا در تهران و رى بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1371» در وحدت يا تعدّد محل، نظر عرف تعيين كننده است؛ پس اگر در يك شهر قصد ده روز كند، رفت و آمد او به محلّه هاى آن شهر مانعى ندارد، هر چند آن شهر بزرگ باشد، مگر آن كه محلّه هاى آن شهر به گونه اى از يكديگر دور و جدا باشند كه چند محل حساب شوند و شخصى را كه از يك محلّه به محلّۀ ديگر رفته، مسافر حساب كنند.
«مسألۀ 1372» اگر مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلّى بماند، از اوّل قصد داشته باشد كه در بين ده روز به اطراف آن محل برود، چنانچه جايى كه مى خواهد برود جزء اطراف محل اقامت يا از بستان ها و مزارع و باغات اطراف آن باشد به گونه اى كه رفتن به آنجا منافى با صدق اقامت در بلد نباشد، بايد در تمام ده روز نماز را تمام بخواند و اگر بخواهد تا كمتر از چهار فرسخ برود، چنانچه در نيّت او باشد كه در بين ده روز فقط يك مرتبه برود و رفتن و برگشتن بيش از دو ساعت زمان نبرد، ضررى به قصد اقامت اونمى زند.
«مسألۀ 1373» مسافرى كه تصميم ندارد ده روز در جايى بماند، مثلاً قصد او اين است كه اگر رفيقش بيايد يا منزل خوبى پيدا كند ده روز بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1374» كسى كه تصميم دارد ده روز در محلّى بماند، اگر احتمال بدهد كه براى ماندن او مانعى پيش آيد، در صورتى كه مردم به احتمال او اعتنايى نكنند، بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1375» اگر مسافر بداند كه مثلاً ده روز يا بيشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر ماه در جايى بماند، بايد نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر نداند تا آخر ماه چند روز
مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1376» اگر مسافر قصد كند ده روز در محلّى بماند، چنانچه پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف شود يا مردّد شود كه در آنجا بماند يا به جاى ديگرى برود، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف يا مردّد شود، تا وقتى در آنجاست بايد نماز را تمام بخواند و روزه نيز بگيرد.
«مسألۀ 1377» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، اگر روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه يك نماز چهار ركعتىِ اداء خوانده باشد، روزۀ او صحيح است و تا وقتى در آنجاست بايد نمازهاى خود را تمام بخواند و اگر يك نماز چهار ركعتى نخوانده باشد نيز روزۀ آن روز او صحيح است، امّا نمازهاى خود را بايد شكسته بخواند و روزهاى بعد نيز نمى تواند روزه بگيرد.
«مسألۀ 1378» اگر مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، از ماندن منصرف شود و شك كند پيش از آن كه از قصد ماندن منصرف شود، يك نماز چهار ركعتى خوانده يا نه، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1379» اگر مسافر به نيّت اين كه نماز را شكسته بخواند، مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر بماند، بايد نماز را چهار ركعتى تمام نمايد.
«مسألۀ 1380» اگر مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند، در بين نماز چهار ركعتى از قصد خود برگردد، چنانچه وارد ركوع ركعت سوم نشده باشد، بايد نماز را دو ركعتى تمام نمايد و بقيّۀ نمازهاى خود را شكسته بخواند و اگر وارد ركوع ركعت سوم شده باشد، نماز او باطل است و تا وقتى در آنجاست، بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1381» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتى مسافرت نكرده، بايد نماز خود را تمام بخواند و لازم نيست پس از گذشتن ده روز اوّل، دوباره قصد ماندن ده روز كند.
«مسألۀ 1382» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، بايد روزۀ واجب را بگيرد و مى تواند روزۀ مستحبّى را نيز بجا آورد و امامت نماز جمعه را به عهده بگيرد و
نافلۀ ظهر و عصر و عشاء را نيز بخواند.
«مسألۀ 1383» مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند، اگر بعد از گذشتن ده روز يا خواندن يك نماز چهار ركعتى بخواهد به جايى كه كمتر از چهار فرسخ است برود و سپس به محل اقامت خود برگردد، بايد در رفت و برگشت نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1384» مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند، اگر بعد از گذشتن ده روز يا خواندن يك نماز چهار ركعتى بخواهد به جاى ديگرى كه كمتر از هشت فرسخ فاصله دارد برود و ده روز در آنجا بماند، بايد در مسير رفتن و در جايى كه قصد ماندن ده روز كرده نمازهاى خود را تمام بخواند؛ ولى اگر جايى كه مى خواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر فاصله داشته باشد، بايد هنگام رفتن نمازهاى خود را شكسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز كرده، نماز خود را در آن محل تمام بخواند.
«مسألۀ 1385» مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، اگر بعد از گذشتن ده روز يا خواندن يك نماز چهار ركعتى بخواهد به جايى كه كمتر از چهار فرسخ فاصله دارد برود، چنانچه مردّد باشد كه به محل اوّل خود برگردد يا نه يا به كلّى از برگشتن به آنجا غافل باشد يا بخواهد برگردد ولى مردّد باشد كه ده روز در آنجا بماند يا نه يا آن كه از ده روز ماندن و مسافرت از آنجا غافل باشد، بايد از وقتى كه مى رود تا هنگامى كه برمى گردد و بعد از برگشتن، نمازهاى خود را تمام بخواند.
«مسألۀ 1386» اگر به گمان اين كه رفقاى او مى خواهند ده روز در محلّى بمانند، قصد كند كه ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى بفهمد كه آنها قصد نكرده اند، اگرچه خود نيز از ماندن منصرف شود، تا مدّتى كه در آنجاست بايد نماز را تمام بخواند.
3 - يك ماه توقّف در حال ترديد
«مسألۀ 1387» اگر مسافر بعد از رسيدن به هشت فرسخ، سى روز در محلّى بماند و در تمام سى روز در مورد رفتن يا ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سى روز، اگرچه
مقدار كمى در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ در رفتن بقيّۀ راه مردّد شود، از وقتى كه مردّد مى شود بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1388» مسافرى كه مى خواهد نُه روز يا كمتر در محلّى بماند، اگر بعد از آن كه نُه روز يا كمتر در آنجا ماند بخواهد دوباره نُه روز ديگر يا كمتر بماند و به همين ترتيب تا سى روز ادامه يابد، روز سى و يكم بايد نماز را تمام بخواند.
«مسألۀ 1389» مسافرى كه سى روز مردّد بوده، در صورتى بايد نماز را تمام بخواند كه سى روز را در يك جا بماند، پس اگر مقدارى از آن را در جايى و مقدارى را در جاى ديگر بماند، بعد از سى روز نيز بايد نماز را شكسته بخواند.
محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند
«مسألۀ 1390» مسافر مى تواند در مسجدالحرام و مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسجد كوفه نماز خود را تمام بخواند، ولى اگر بخواهد در جايى كه اوّل جزء اين مساجد نبوده و بعد به اين مساجد اضافه شده نماز بخواند، احتياط مستحب آن است كه نماز را شكسته بخواند، اگرچه اقوى صحّت تمام است و نيز مسافر مى تواند در حرم و رواق حضرت سيدالشهداء عليه السلام بلكه در مسجد متّصل به حرم نيز نماز را تمام بخواند. اين حكم براى هر نماز چهار ركعتى جارى است؛ بنابر اين مى تواند مثلاً نماز ظهر را تمام و نماز عصر را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1391» حكم مذكور مربوط به نماز است و مسافر نمى تواند در اين مكانها روزه بگيرد.
«مسألۀ 1392» اگر مسافر در يكى از اين چهار مكان، نماز چهار ركعتى را به نيت شكسته شروع كند، مى تواند تا قبل از سلام نماز، نيت خود را به نماز تمام برگرداند و نماز را چهار ركعتى تمام كند. همچنين اگر نماز مذكور را به نيت تمام شروع كند، مى تواند قبل از ورود به ركوع ركعت سوم، نيّت خود را به نماز شكسته برگرداند و نماز را دو ركعتى تمام كند.
مسائل متفرّقۀ نماز مسافر
«مسألۀ 1393» كسى كه مى داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند، اگر در غير چهار مكانى كه گفته شد عمداً تمام بخواند، نماز او باطل است و نيز اگر فراموش كند كه مسافر است يا فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند، بايد نماز را دوباره به صورت شكسته بخواند؛ ولى اگر بعد از وقت به خاطر آورد، واجب نيست قضا نمايد.
«مسألۀ 1394» در هر موردى كه وظيفۀ انسان است كه نماز خود را هم تمام و هم شكسته بخواند، بايد روزه خود را نيز بگيرد و قضاى آن را نيز بجا آورد.
«مسألۀ 1395» كسى كه به خاطر دارد مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند، اگر بدون توجّه و به طور عادت تمام بخواند، نمازش باطل است و بايد آن را اعاده و يا قضا نمايد.
«مسألۀ 1396» مسافرى كه نمى داند بايد نماز را شكسته بخواند، اگر تمام بخواند نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1397» مسافرى كه مى داند بايد نماز را شكسته بخواند، اگر بعضى از خصوصيّات آن را نداند، مثلاً نداند كه پس از گذشتن از حدّ ترخّص بايد نمازش را شكسته بخواند و يا اين كه نداند در صورتى كه چهار فرسخ برود و چهار فرسخ بازگردد، نمازش شكسته است، چنانچه تمام بخواند، در صورتى كه وقت باقى باشد، بنابر احتياط بايد نماز را دوباره شكسته بخواند، ولى اگر پس از گذشتن وقت بفهمد، قضا بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1398» مسافرى كه مى داند بايد نماز را شكسته بخواند، اگر به گمان اين كه سفر او كمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتى بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده، بايد نمازى را كه تمام خوانده دوباره شكسته بخواند، ولى اگر پس از گذشتن وقت بفهمد، قضا لازم نيست.
«مسألۀ 1399» كسى كه بايد نماز را تمام بخواند اگر آن را شكسته بجا آورد، در هر صورت نمازش باطل است و بايد آن را اعاده و يا قضا نمايد؛ ولى اين حكم در مورد كسى كه ده روز در جايى اقامت كرده و به علت ندانستن مسأله نماز را شكسته
خوانده است، مبنى بر احتياط است.
«مسألۀ 1400» اگر فراموش كند كه مسافر است و مشغول نماز چهار ركعتى شود و در بين نماز به خاطر آورد كه مسافر است يا متوجّه شود كه سفر او هشت فرسخ است، چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته باشد، بايد نماز را دو ركعتى تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته باشد، نماز او باطل است و در صورتى كه به مقدار خواندن يك ركعت نيز وقت داشته باشد، بايد نماز را دوباره به صورت شكسته بخواند و چنانچه به اندازۀ خواندن يك ركعت وقت نداشته باشد، بايد قضاى آن را به جا آورد.
«مسألۀ 1401» اگر مسافر بعضى از خصوصيّات نماز مسافر را نداند، مثلاً نداند كه اگر چهار فرسخ برود و همان روز يا شب آن برگردد بايد شكسته بخواند، چنانچه به نيّت نماز چهار ركعتى مشغول نماز شود و پيش از ركوع ركعت سوم مسأله را بفهمد، بايد نماز را دو ركعتى تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته باشد، نماز او باطل است و در صورتى كه به مقدار يك ركعت نيز از وقت باقى مانده باشد، بايد نماز را به صورت شكسته بخواند و چنانچه به اندازۀ خواندن يك ركعت نيز وقت نداشته باشد، بايد قضاى آن را در خارج وقت به جا آورد.
«مسألۀ 1402» اگر مسافرى كه بايد نماز را تمام بخواند، به واسطۀ ندانستن مسأله به نيّت نماز دو ركعتى مشغول نماز شود و در بين نماز مسأله را بفهمد، بايد نماز را چهار ركعتى تمام كند و احتياط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز، دوباره آن نماز را چهار ركعتى بخواند.
«مسألۀ 1403» اگر مسافرى كه نماز نخوانده پيش از تمام شدن وقت به حدّ ترخّص وطن خود يا به جايى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند و كسى كه مسافر نيست، اگر در اوّل وقت نماز نخواند و مسافرت كند، در سفر بايد نماز را شكسته بخواند.
«مسألۀ 1404» اگر از مسافرى كه بايد نماز را شكسته بخواند نماز ظهر يا عصر يا عشاء قضا شود، بايد آن را دو ركعتى قضا نمايد، اگرچه در غير سفر بخواهد قضاى آن را
بجا آورد و اگر از كسى كه مسافر نيست يكى از سه نماز قضا شود، بايد آن را چهار ركعتى قضا نمايد، اگرچه در سفر بخواهد آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 1405» كسى كه قسمتى از وقت نماز چهار ركعتى را در سفر و قسمتى از آن را در وطن مى باشد، چنانچه آن نماز قضا شود، اگر در آخر وقت در سفر بوده، بايد نماز را دو ركعتى قضا كند و اگر در وطن بوده، بايد آن را چهار ركعتى قضا كند.
«مسألۀ 1406» اگر در سفرى كه وظيفۀ او در آن سفر جمع بين نماز تمام و شكسته است، نماز ظهر، عصر يا عشاى او قضا شود، قضاى آن را بايد هم به صورت شكسته و هم به صورت تمام به جا آورد.
«مسألۀ 1407» اگر در يكى از چهار مكانى كه مسافر مى تواند نماز خود را در آن جا تمام يا شكسته بخواند و در مسألۀ 1390 بيان شد، نماز ظهر، عصر يا عشاى او قضا شود، چنانچه بخواهد در مكان ديگرى آن را قضا نمايد، بايد به صورت شكسته آن را به جا آورد؛ ولى اگر بخواهد در همان چهار محل قضاى آن نماز را به جا آورد، مى تواند آن را به صورت شكسته يا تمام بخواند.
«مسألۀ 1408» مستحب است انسان بعد از هر نمازى كه مى خواند سى مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا إِلهَ إِلَّا اللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ»، ولى اين ذكر در تعقيب نمازهايى كه مسافر به صورت شكسته مى خواند بيشتر سفارش شده است، بلكه بهتر است مسافر بعد از اين نمازها شصت مرتبه اين ذكر را بگويد.
نماز قضا
اشاره
«مسألۀ 1409» كسى كه نماز واجب خود را در وقت آن نخوانده، بايد قضاى آن را بجا آورد، اگرچه در تمام وقت نماز خواب مانده يا به واسطۀ مستى نماز نخوانده باشد.
«مسألۀ 1410» نمازهاى واجب شبانه روزى كه زن در حال حيض يا نفاس نخوانده قضا ندارند، همچنين نمازهاى واجبى كه از انسان در حال كفر يا جنون يا بى هوشى كه به اختيار خود نبوده ترك شده - در صورتى كه كفر يا جنون يا بى هوشى در همۀ وقت نماز
بوده باشد - قضا ندارند، ولى اگر در وقت نماز، مسلمان يا عاقل شود يا به هوش آيد و يا پاك گردد، بايد نماز خود را بجا آورد، هر چند تنها به مقدار يك ركعت از وقت باقى مانده باشد.
«مسألۀ 1411» اگر در مقدارى از وقت نماز عذر داشته باشد و نتواند نماز بخواند، ولى در بخشى از وقت، به مقدار خواندن نماز (پس از انجام دادن مقدمات آن) وقت داشته باشد و نماز را بجا نياورد، بايد قضاى آن نماز را بجا آورد.
«مسألۀ 1412» اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازى كه خوانده باطل بوده، بايد قضاى آن را بخواند.
«مسألۀ 1413» كسى كه نماز قضا دارد، نبايد در خواندن آن كوتاهى كند، ولى واجب نيست فوراً آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1414» كسى كه نماز قضا دارد مى تواند نماز مستحبّى بخواند.
«مسألۀ 1415» اگر انسان احتمال دهد كه نماز قضايى دارد يا نمازهايى كه خوانده صحيح نبوده، مستحب است احتياطاً قضاى آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1416» در بجا آوردن قضاى نمازهاى واجب شبانه روزى مراعات ترتيب لازم نيست، مگر در قضاى نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء از يك روز؛ بنابر اين كسى كه مثلاً يك روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نخوانده، لازم نيست اوّل نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نمايد.
«مسألۀ 1417» اگر بخواهد قضاى چند نماز غير از نمازهاى شبانه روزى مانند نماز آيات را بخواند يا مثلاً بخواهد قضاى يك نماز شبانه روزى و چند نماز غير آن را بخواند، لازم نيست آنها را به ترتيب بجا آورد.
«مسألۀ 1418» اگر كسى نداند كدام يك از نمازهايى كه از او قضا شده مقدم بوده، لازم نيست به نحوى بخواند كه ترتيب حاصل شود بلكه مى تواند هر يك را مقدّم بدارد.
«مسألۀ 1419» اگر كسى كه نمازهايى از او قضا شده بداند كدام يك جلوتر قضا شده، احتياط مستحب آن است كه به ترتيب قضا كند و آنچه اوّل قضا شده را اوّل و دومى را
بعد و به همين نحو بخواند.
«مسألۀ 1420» كسى كه چند نماز از او قضا شده و شمارۀ آنها را نمى داند، مثلاً نمى داند چهار نماز بوده يا پنج نماز، چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافى است و همچنين اگر شمارۀ آنها را مى دانسته و فراموش كرده، اگر مقدار كمتر را بخواند كفايت مى كند.
«مسألۀ 1421» كسى كه نماز قضايى از روزهاى پيش دارد، مى تواند قبل از خواندن نمازى كه قضا شده نماز ادا بخواند و لازم نيست نماز قضا را مقدم بدارد، ولى اگر نماز قضا از همان روز باشد - مثل اين كه نماز صبح او قضا شده و بخواهد نماز ظهر بخواند - و وقت نيز براى خواندن آن داشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد نماز قضا را پيش از نماز ادا بخواند و اگر سهواً مشغول نماز ادا شده باشد، چنانچه قبل از گذشتن از محل عدول متوجّه شود، بنابر احتياط واجب بايد نيّت خود را به نماز قضا برگرداند و آن را بخواند.
«مسألۀ 1422» كسى كه مى داند يك نماز چهار ركعتى نخوانده و نمى داند نماز ظهر است يا عصر يا عشاء، اگر به نيّت قضاى نمازى كه نخوانده يك نماز چهار ركعتى بخواند، كافى است و در بلند يا آهسته خواندن اين نماز مخيّر است.
«مسألۀ 1423» كسى كه نماز قضا به عهده دارد و نمى تواند نمازهاى خود را به طور كامل و با رعايت همۀ شرايط آن بخواند، اگر بداند و يا گمان داشته باشد كه در مدت كوتاهى عذر او برطرف خواهد شد، بايد انجام نماز قضا را تا برطرف شدن عذر به تأخير اندازد، وگرنه مى تواند در حال عذر نمازهاى قضاى خود را بجا آورد و اگر بعد از آن عذر او برطرف شد، لازم نيست آنها را اعاده نمايد.
«مسألۀ 1424» تا انسان زنده است، اگرچه از خواندن نمازهاى قضاى خود عاجز باشد، ديگرى نمى تواند نمازهاى او را قضا كند.
«مسألۀ 1425» نماز قضا را با جماعت مى شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا - به شرط اين كه نماز قضاى امام يقينى باشد نه احتياطى - و لازم نيست هر دو يك نماز را بخوانند؛ مثلاً اگر نماز قضاى صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بخواند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1426» كسى كه هنگام نماز، آب براى وضو يا غسل ندارد و چيزى هم كه
تيمّم بر آن صحيح است در اختيارش نيست، بايد پس از وقت هرگاه توانست وضو يا غسل يا تيمّم كند و آن را قضا نمايد و احتياط واجب آن است كه در وقت نيز آن نماز را بدون طهارت به جا آورد.
«مسألۀ 1427» كسى كه تا نصف شب خواب مانده و نماز عشاى او قضا شده، مستحب است علاوه بر قضاى نماز، فرداى آن روز را نيز روزه بگيرد و در صورتى كه بيدار بوده و در اثر فراموشى يا به علّت ديگر نماز عشاى او قضا شده باشد، اين حكم جارى نمى شود و فقط قضاى نماز كفايت مى كند.
«مسألۀ 1428» مستحب است بچّۀ مميّز (يعنى بچّه اى كه خوب و بد را مى فهمد) را به نماز خواندن و عبادت هاى ديگر عادت دهند، بلكه مستحب است او را با رعايت اعتدال و بدون اين كه باعث انزجار وى گردند، به قضاى نمازها نيز وادار نمايند.
قضاى نماز و روزۀ پدر
«مسألۀ 1429» اگر پدر نماز خود را بجا نياورده باشد، چنانچه از روى نافرمانى ترك نكرده باشد و مى توانسته قضا كند، بر پسر بزرگ تر واجب است كه بعد از مرگ او قضاى نمازهايش را بجا آورد يا براى آنها اجير بگيرد، بلكه اگر از روى نافرمانى نيز ترك كرده باشد، واجب است به همين نحو عمل كند، مگر اين كه از روى عناد و انكار ترك كرده باشد و يا اين كه در مدت نسبتاً زيادى نماز را به جهت كوتاهى و سستى نخوانده باشد و نيز روزه اى را كه در سفر نگرفته - اگرچه نمى توانسته آن را قضا كند - واجب است كه پسر بزرگ تر قضا نمايد يا براى انجام دادن آن اجير بگيرد و اگر پدر به جهت عذر ديگر (مثل مريضى) روزه نگرفته باشد، چنانچه در حال حيات مى توانسته آن را قضا كند و قضا نكرده، پسر بزرگ تر بايد قضاى آن را به جا آورد، و گرنه قضاى آن بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1430» منظور از پسر بزرگ، بزرگ ترين پسر در حال مرگ پدر است و اگر كسى در حال مرگ، پسر نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بزرگ ترين مرد كه در نزديك ترين طبقۀ ارث به او قرار دارد، بايد قضاى نمازهاى او را بجا آورد.
«مسألۀ 1431» اگر پدر بعد از داخل شدن وقت نماز و گذشتن مقدارى از آن كه مى توانسته در آن مدّت نماز بخواند بميرد، بر پسر بزرگ تر لازم است آن نماز را بدون نيّت ادا و قضا و به قصد ما فى الذمّه از طرف پدر بجا آورد.
«مسألۀ 1432» اگر پسر بزرگ تر براى انجام قضاى نماز و روزۀ پدر شخصى را اجير كند، اجير بايد نماز و روزه را به نيابت از ميّت بجا آورد نه به نيابت از پسر.
«مسألۀ 1433» اگر پسر بزرگ تر شك داشته باشد كه پدر نماز و روزۀ قضا داشته يا نه، چيزى بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1434» اگر پسر بزرگ تر بداند كه پدر او نماز قضا داشته و شك كند كه بجا آورده يا نه، بايد آنها را قضا نمايد.
«مسألۀ 1435» اگر معلوم نباشد پسر بزرگ تر كدام است، قضاى نماز و روزۀ پدر بر هيچ كدام از پسرها واجب نيست؛ ولى احتياط مستحب آن است كه نماز و روزۀ او را بين خود قسمت كنند يا براى انجام آنها قرعه بزنند.
«مسألۀ 1436» كسى كه قضاى نماز پدر به عهدۀ اوست، لازم نيست فوراً آنها را بجا آورد، اگرچه بهتر است به تأخير نيندازد.
«مسألۀ 1437» اگر ميّت وصيّت كرده باشد كه براى نماز و روزۀ او اجير بگيرند، بعد از آن كه اجير نماز و روزۀ او را به نحو صحيح بجا آورد، بر پسر بزرگ تر چيزى واجب نيست.
«مسألۀ 1438» اگر پسر بزرگ تر بخواهد قضاى نماز پدر را بخواند، بايد در اجزا و شرايط نماز و احكام شك و سهو، بر طبق تكليف خود عمل كند.
«مسألۀ 1439» كسى كه خودش نماز و روزۀ قضا دارد، اگر نماز و روزۀ پدر هم بر او واجب شود، هر كدام را اوّل بجا آورد صحيح است.
«مسألۀ 1440» پسرى كه مكلّف نشده ولى خوب و بد را تشخيص مى دهد و نماز و روزۀ خود را به نحو صحيح به جا مى آورد، مى تواند قضاى نماز و روزۀ پدر خود را بجا آورد.
«مسألۀ 1441» اگر پسر بزرگ تر پيش از آن كه نماز و روزۀ پدر را قضا كند بميرد، بر پسر دوم چيزى واجب نيست، مگر اين كه قبل از گذشتن زمانى كه در آن مدّت
مى توانسته قضاى نماز و روزه را به جا آورد، بميرد كه در اين صورت بر پسر بزرگ تر بعدى واجب است همان مقدار از نماز و روزه پدر را كه پسر اول وقت قضا كردن آنها را نداشته، قضا نمايد.
«مسألۀ 1442» قضاى نماز و روزۀ مادر بر پسر بزرگ تر واجب نيست، اگرچه بهتر است آنها را بجا آورد.
نايب گرفتن براى نماز
«مسألۀ 1443» بعد از مرگِ انسان، مى توان براى نماز و عبادت هاى ديگر او كه در زندگى بجا نياورده، شخص ديگرى را نايب گرفت، يعنى به او مزد داد تا آنها را به نيابت از ميّت بجا آورد و اگر كسى بدون مزد نيز آنها را انجام دهد، صحيح است.
«مسألۀ 1444» انسان مى تواند براى بعضى از كارهاى مستحبّى، مثل حج، عمره، طواف از طرف كسى كه در مكه نيست، قرائت قرآن، زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام و توابع آن مثل نماز زيارت، از طرف زندگان اجير شود و ظاهراً نيابت تبرّعى (مجانى) در جميع مستحبات از طرف افراد زنده اگر به قصد رجا باشد اشكال ندارد؛ اما صحّت اجير شدن براى غير از مثل مستحبات ذكر شده، محلّ تأمّل است و نيز انسان مى تواند كار مستحبّى را انجام دهد و ثواب آن را به مردگان يا زندگان هديه نمايد.
«مسألۀ 1445» كسى كه براى نماز قضاى ميّت اجير شده، بايد يا مجتهد باشد يا مسائل مورد ابتلاى نماز را از روى تقليد به نحو صحيح بداند.
«مسألۀ 1446» اجير بايد هنگام نيّت، ميّت را معيّن نمايد، ولى لازم نيست اسم او را بداند؛ پس اگر نيّت كند: «از طرف كسى نماز مى خوانم كه براى او اجير شده ام» كافى است.
«مسألۀ 1447» اجير بايد خود را به جاى ميّت فرض كند و عبادت هاى او را قضا نمايد و يا اين كه عمل خود را به منزلۀ عمل او قرار دهد و اگر عملى را انجام دهد و ثواب آن را به او هديه كند، كافى نيست.
«مسألۀ 1448» بايد كسى را اجير كنند كه اطمينان داشته باشند كه نماز را بجا مى آورد
و لازم نيست اطمينان داشته باشند كه به صورت صحيح انجام داده است، بلكه اگر علم به بطلان عمل او نداشته باشند، كافى است.
«مسألۀ 1449» اگر كسى كه ديگرى را براى نمازهاى ميّت اجير كرده، بفهمد كه اجير عمل را بجا نياورده يا باطل انجام داده، بايد دوباره اجير بگيرد.
«مسألۀ 1450» هرگاه شك كند كه اجير عمل را انجام داده يا نه، اگر اجير بگويد:
«انجام داده ام»، انجام دادن مجدّد لازم نيست و همچنين اگر شك كند كه عمل او صحيح بوده يا نه، گرفتن اجير لازم نيست.
«مسألۀ 1451» بنابر احتياط واجب نمى توان كسى را كه عذرى دارد - مثلاً نشسته و يا با تيمّم و يا با وضوى جبيره اى نماز مى خواند - براى نمازهاى ميّت اجير كرد.
«مسألۀ 1452» مرد براى زن و زن براى مرد مى تواند اجير شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز، بايد به تكليف خود عمل نمايد.
«مسألۀ 1453» كسى كه براى نماز اجير شده، بايد طبق وظيفۀ خود عمل كند، ولى اگر كيفيّت مخصوصى براى خواندن نماز شرط شده باشد و به نظر اجير آن كيفيّت موجب بطلان نماز نباشد، بايد بر طبق آن عمل كند.
«مسألۀ 1454» اگر با اجير شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبّات آن بخواند، بايد مقدارى از مستحبّات نماز را كه معمول است بجا آورد.
«مسألۀ 1455» لازم نيست قضاى نمازهاى ميّت به ترتيب خوانده شود، مگر نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاى قضا شده از يك روز.
«مسألۀ 1456» اگر بخواهند براى ميّت چند نفر را اجير كنند كه نماز بخوانند، لازم نيست براى آنها وقت مرتّب معيّن كنند كه با هم شروع در عمل نكنند، مگر در مورد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاى قضا شده از يك روز.
«مسألۀ 1457» اگر كسى اجير شود كه مثلاً در مدت يك سال نمازهاى ميّت را بخواند، ولى پيش از تمام شدن سال بميرد، بايد براى نمازهايى كه مى دانند بجا نياورده، شخص ديگرى را اجير نمايند، بلكه براى نمازهايى هم كه احتمال مى دهند بجا نياورده،
بنابر احتياط واجب بايد اجير بگيرند.
«مسألۀ 1458» اگر كسى كه براى نمازهاى ميّت اجير كرده اند پيش از تمام كردن نمازها بميرد و اجرت همۀ آنها را گرفته باشد، چنانچه قيد شده باشد كه تمام نمازها را خودش بخواند و مدّتى كه مى توانسته در خلال آن، عمل را انجام دهد نگذشته باشد، اجاره باطل است و در غير اين صورت موجر از خيار فسخ برخوردار است، يعنى مى تواند اجاره را فسخ كند و پولى را كه داده پس بگيرد يا از ورثۀ اجير بخواهد كه از مال او براى انجام دادن آن نمازها اجير بگيرند، ولى اگر اجير مال نداشته باشد، بر ورثۀ او چيزى واجب نيست.
«مسألۀ 1459» اگر اجير پيش از تمام كردن نمازهاى ميّت بميرد و خودش نيز نماز قضا داشته باشد، بايد از مال او براى نمازهايى كه اجير بوده، شخص ديگرى را اجير نمايند و اگر چيزى زياد آمد، در صورتى كه وصيّت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند، براى تمام نمازهاى او اجير بگيرند و اگر اجازه ندهند، ثلث آن را به مصرف نماز خود او برسانند.
نماز جماعت
اشاره
«مسألۀ 1460» مستحب است نمازهاى واجب شبانه روزى و نماز ميّت و نماز آيات را به جماعت بخوانند و در نمازهاى شبانه روزى به ويژه نمازهاى صبح، مغرب و عشاء مخصوصاً براى همسايۀ مسجد و كسى كه صداى اذان را مى شنود، بيشتر سفارش شده است.
«مسألۀ 1461» در روايتى وارد شده است كه اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا كند، هر ركعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز را دارد و اگر دو نفر اقتدا كنند، هر ركعتى ثواب ششصد نماز را دارد و هر چه بيشتر شوند، ثواب نمازشان بيشتر مى شود تا به ده نفر برسند و عدّۀ آنان كه از ده گذشت، اگر تمام آسمانها كاغذ و درياها مركّب و درختها قلم و جنّ و انس و ملائكه نويسنده شوند، نمى توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند.
«مسألۀ 1462» حاضر نشدن به نماز جماعت از روى بى اعتنايى جايز نيست و سزاوار نيست كه انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.
«مسألۀ 1463» مستحب است انسان كمى صبر كند تا نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت در وقت فضيلت از نماز اوّل وقتى كه فرادى (يعنى تنها) خوانده شود، بهتر است و نيز نماز جماعتى كه مختصر بخوانند، از نماز فرادى كه آن را طول بدهند بهتر مى باشد.
«مسألۀ 1464» وقتى كه جماعت بر پا مى شود، مستحب است كسى كه نماز خود را فرادى خوانده، دوباره با جماعت بخواند و اگر بفهمد كه نماز اوّل او باطل بوده، نماز دوم او كافى است.
«مسألۀ 1465» كسى كه نماز را به جماعت خوانده، چه در آن نماز امام بوده باشد و چه مأموم، مستحبّ است همان نماز را دوباره به عنوان امام جماعت بخواند، ولى اگر بخواهد به عنوان مأموم دوباره در جماعت شركت كند، بايد به قصد رجاء نماز را بخواند.
«مسألۀ 1466» كسى كه در نماز وسواس دارد و فقط در صورتى كه نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت مى شود، اگر وسواس او به حدّى باشد كه نماز را باطل كند، بايد نماز را با جماعت بخواند.
«مسألۀ 1467» اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به جماعت بخواند، چون مخالفت با امر آنان موجب ناراحتى و اذيت آنان مى شود، بايد نماز را به جماعت بخواند.
«مسألۀ 1468» نماز عيد فطر و قربان و همچنين نماز استسقاء - كه براى آمدن باران مى خوانند - را در زمان غيبت امام عليه السلام مى شود با جماعت خواند، امّا نمازهاى مستحبّى را نمى شود با جماعت خواند.
«مسألۀ 1469» هنگامى كه امام جماعت، نماز واجب شبانه روزى را مى خواند، هر يك از نمازهاى واجب شبانه روزى را مى توان به او اقتدا كرد، ولى اگر امام جماعت نماز خود را احتياطاً دوباره بخواند، فقط در صورتى كه احتياط مأموم با احتياط امام از يك جهت باشد - به نحوى كه اگر نماز امام درست بوده، نماز مأموم نيز صحيح بوده
است و اگر نماز امام اشكال داشته، نماز مأموم نيز داراى اشكال بوده است - مى تواند به او اقتدا كند.
«مسألۀ 1470» اگر امام جماعت قضاى نماز واجب روزانۀ خود را بخواند، مى توان به او اقتدا كرد، ولى اگر نماز خود را احتياطاً قضا كند يا قضاى احتياطى نماز شخص ديگرى را بخواند، اگرچه براى آن پول نگرفته باشد، اقتداى به او اشكال دارد؛ ولى اگر انسان بداند كه از شخصى كه امام جماعت براى او نماز قضا مى خواند نماز فوت شده است، اقتداى به امام جماعت اشكال ندارد.
«مسألۀ 1471» اگر انسان نداند نمازى كه شخصى مى خواند نماز واجب شبانه روزى است يا نماز مستحب، نمى تواند به او اقتدا كند.
«مسألۀ 1472» اگر در بين نماز شك كند كه اقتدا كرده يا نه، چنانچه در آن حال با قصد اقتدا مشغول انجام وظيفۀ مأموم باشد، نماز او به جماعت صحيح است، وگرنه بايد نماز را به نيّت فرادى تمام نمايد.
«مسألۀ 1473» انسان در بين نماز جماعت مى تواند نيّت فرادى كند؛ ولى چنانچه از اول قصد او اين باشد كه در وسط نماز، نيّت فرادى كند، بنابر احتياط واجب نمى تواند نماز را به جماعت اقتدا كند.
«مسألۀ 1474» اگر مأموم در اثناء حمد يا سورۀ امام نيّت فرادى كند، بايد حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند، بلكه بنابر احتياط اگر بعد از حمد و سوره و قبل از رفتن به ركوع نيز نيت فرادى كند، بايد حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند.
«مسألۀ 1475» اگر در بين نماز جماعت نيّت فرادى نمايد، بنابر احتياط واجب نمى تواند دوباره نيّت جماعت كند؛ ولى اگر مردّد شود كه نيّت فرادى كند يا نه و بعد تصميم بگيرد نماز را با جماعت تمام كند، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1476» اگر شك كند كه نيّت فرادى كرده يا نه، بايد بنا بگذارد كه نيّت فرادى نكرده است.
«مسألۀ 1477» اگر هنگامى كه امام در ركوع است، اقتدا كند و به ركوع امام برسد،
اگرچه ذكر امام تمام شده باشد، نماز او به نحو جماعت صحيح است و يك ركعت حساب مى شود؛ امّا اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد، نماز او فرادى مى شود.
«مسألۀ 1478» اگر هنگامى كه امام در ركوع است، اقتدا كند و به مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسيده يا نه، نماز او فرادى مى شود.
«مسألۀ 1479» اگر هنگامى كه امام در ركوع است، اقتدا كند و پيش از آن كه به اندازۀ ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، احتياط مستحب آن است كه در صورت امكان در حالت ايستاده صبر كند تا امام براى ركعت بعد برخيزد و آن را ركعت اوّل نماز خود حساب كند؛ ولى اگر برخاستن امام به قدرى طول بكشد كه نگويند اين شخص نماز جماعت مى خواند، بايد نيّت فرادى نمايد.
«مسألۀ 1480» اگر از اوّل نماز يا بين حمد و سوره اقتدا كند و پيش از آن كه به ركوع رود امام سر از ركوع بردارد، بنابر احتياط واجب بايد نيت فرادى نموده و نماز را تمام كند.
«مسألۀ 1481» اگر هنگامى برسد كه امام مشغول خواندن تشهّد آخر نماز است، چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، بايد بعد از نيّت و گفتن تكبيرة الاحرام بنشيند و تشهّد را به قصد قربت مطلقه و به تبعيّت از امام بخواند، ولى سلام را نگويد و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد، بعد بايستد و بدون آن كه دوباره نيّت كند و تكبير بگويد، حمد و سوره را بخواند و آن را ركعت اوّل نماز خود حساب كند.
«مسألۀ 1482» هنگامى كه مأموم نيّت مى كند، بايد امام را معيّن نمايد، ولى دانستن اسم او لازم نيست؛ مثلاً اگر نيّت كند: «به امام حاضر اقتدا مى كنم»، نماز او صحيح است.
شرايط جماعت
* شرط اوّل: نبودن مانع بين امام و مأموم.
«مسألۀ 1483» در نماز جماعت نبايد بين مأموم و امام و همچنين بين انسان و مأموم ديگرى كه انسان به واسطۀ او به امام متّصل شده است، مانعى كه پشت آن ديده نمى شود فاصله باشد؛ بلكه چنانچه مانعى مثل شيشه كه پشت آن ديده مى شود نيز وجود
داشته باشد، نماز جماعت صحيح نيست؛ ولى اگر امام مرد و مأموم زن باشد، چنانچه بين آن زن و امام يا بين آن زن و مأموم ديگرى كه مرد است و زن به واسطۀ او به امام متّصل شده است، پرده و مانند آن باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1484» اگر بر روى چيزى كه مانع از اتصال در صفوف جماعت است سوراخ هايى ايجاد كنند نيز اتصال در جماعت برقرار نمى شود و نماز افرادى كه به واسطۀ اين مانع از جماعت جدا شده اند، به جماعت صحيح نيست.
«مسألۀ 1485» اگر بعد از شروع به نماز بين مأموم و امام يا بين مأموم و كسى كه مأموم به واسطۀ او متّصل به امام است، چيزى كه مانع از اتصال صفوف مى شود ايجاد شود، نماز او فرادى مى شود و بايد به وظيفۀ فرادى عمل كند.
«مسألۀ 1486» اگر امام در محراب باشد و كسى پشت سر او اقتدا نكرده باشد، كسانى كه دو طرف محراب ايستاده اند و به واسطۀ ديوار محراب امام را نمى بينند، نمى توانند اقتدا كنند، بلكه اگر كسى هم پشت سر امام اقتدا كرده باشد، اقتدا كردن كسانى كه دو طرف او ايستاده اند و به واسطۀ ديوار محراب امام را نمى بينند، خالى از اشكال نيست.
«مسألۀ 1487» اگر كسانى كه دو طرف صف ايستاده اند، به واسطۀ طولانى بودن صف اوّل امام را نبينند، مى توانند اقتدا كنند و نيز اگر به واسطۀ طولانى بودن يكى از صف هاى ديگر، كسانى كه دو طرف آن ايستاده اند صف جلوى خود را نبينند، مى توانند اقتدا نمايند.
«مسألۀ 1488» اگر صف هاى جماعت تا در مسجد برسند، نماز كسى كه مقابل در پشت صف ايستاده صحيح است و نيز نماز كسانى كه پشت سر او اقتدا مى كنند صحيح مى باشد، ولى نماز كسانى كه دو طرف او ايستاده اند و به سبب وجود ديوار، او را نمى بينند، خالى از اشكال نيست.
«مسألۀ 1489» اگر كسى كه پشت ستون ايستاده از طرف راست يا چپ به واسطۀ مأموم ديگر به امام متّصل نباشد، نمى تواند اقتدا كند، ولى اگر از دو طرف متّصل باشد، چنانچه از صف جلو كسى را ببيند، جماعت او صحيح است، وگرنه نماز او به جماعت
خالى از اشكال نيست.
* شرط دوم: بلندتر نبودن مكان امام از مكان مأموم.
«مسألۀ 1490» جاى ايستادن امام بايد از جاى مأموم بلندتر نباشد، ولى اگر مكان امام مقدار كمى بلندتر باشد، اشكال ندارد و نيز اگر زمين سراشيب باشد و امام در طرفى كه بلندتر است بايستد، در صورتى كه سراشيبى آن به قدرى كم باشد كه به آن «زمين مسطّح» بگويند، مانعى ندارد.
«مسألۀ 1491» اگر جاى مأموم بلندتر از جاى امام باشد، اشكال ندارد، مگر آن كه بلندى به مقدارى باشد كه عرفاً يك جماعت به حساب نيايند.
* شرط سوم: نبودن فاصلۀ زياد بين امام و مأموم و بين مأمومين.
«مسألۀ 1492» بنابر احتياط واجب بايد بين جاى سجدۀ مأموم و جاى ايستادن امام و نيز بين محل سجدۀ مأموم و محل ايستادن مأموم صف جلو بيشتر از يك گام معمولى فاصله نباشد و احتياط مستحب آن است كه جاى سجدۀ مأموم با جاى كسى كه جلوى او ايستاده، هيچ فاصله نداشته باشد.
«مسألۀ 1493» اگر مأموم به واسطۀ كسى كه طرف راست يا چپ او اقتدا كرده به امام متّصل باشد و از طرف جلو به امام متّصل نباشد، چنانچه كمتر از يك گام بزرگ با مأموم طرف راست يا چپ خود فاصله داشته باشند، نماز او صحيح است، ولى اگر بيشتر از يك قدم بزرگ فاصله پيدا شود، نماز او فرادى مى شود.
«مسألۀ 1494» اگر نماز همۀ كسانى كه در صف جلو هستند تمام شود يا همه نيّت فرادى نمايند، نماز صف هاى بعد به نحو جماعت صحيح نمى باشد، مگر آن كه كسانى كه نمازشان تمام شده، بلافاصله به همان جماعت اقتدا كنند.
«مسألۀ 1495» اگر بين كسانى كه در يك صف ايستاده اند، بچّه اى فاصله شود، هرچند نماز او صحيح نباشد، مى توانند اقتدا كنند و فاصله يك بچّه ضرر نمى زند.
«مسألۀ 1496» اگر بعد از تكبير امام، صف جلو آمادۀ نماز شده و تكبير گفتن آنان نزديك باشد، كسى كه در صف بعد ايستاده، مى تواند تكبير بگويد.
«مسألۀ 1497» اگر بداند نماز يك صف از صفهاى جلو باطل است، نمى تواند اقتدا كند، ولى اگر نداند نماز آنان صحيح است يا نه، مى تواند اقتدا نمايد.
«مسألۀ 1498» هرگاه بداند نماز امام باطل است، مثلاً بداند امام وضو ندارد، اگرچه خود امام متوجّه نباشد، نمى تواند به او اقتدا كند.
«مسألۀ 1499» اگر مأموم در صحّت قرائت امام جماعت شك كند، در صورتى كه شك او به گونه اى باشد كه بتواند حمل بر صحّت نمايد، مى تواند به او اقتدا كند.
* شرط چهارم: جلوتر نبودن مأموم از امام.
«مسألۀ 1500» مأموم نبايد جلوتر از امام بايستد و به احتياط واجب بايد كمى عقب تر از امام بايستد؛ ولى اگر مأموم فقط يك مرد باشد، بنابر احتياط واجب بايد در سمت راست امام بايستد و مى تواند مساوى با امام بايستد و چنانچه قدّ مأموم بلندتر از امام باشد و در ركوع و سجود سر او جلوتر از امام باشد، اشكالى ندارد.
احكام جماعت
«مسألۀ 1501» مأموم بايد غير از حمد و سوره، همه ذكرهاى نماز را خودش بخواند، ولى اگر ركعت اوّل يا دوم مأموم ركعت سوم يا چهارم امام باشد، بايد حمد و سوره را بخواند.
«مسألۀ 1502» اگر مأموم در ركعت اوّل و دوم نماز صبح، مغرب و عشاء صداى حمد و سورۀ امام را بشنود، نبايد حمد و سوره را بخواند و بنابر احتياط واجب بايد به قرائت امام گوش دهد، بلكه اگر كلمات امام را تشخيص ندهد نيز احتياطاً حكم همين است و اگر صداى امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره را بخواند، ولى بايد آهسته بخواند و چنانچه سهواً بلند بخواند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1503» اگر مأموم بعضى از كلمات حمد و سورۀ امام را بشنود، احتياط واجب آن است كه حمد و سوره را نخواند.
«مسألۀ 1504» اگر مأموم سهواً حمد و سوره را بخواند يا گمان كند صدايى كه
مى شنود صداى امام نيست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صداى امام بوده، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1505» اگر شك كند كه صداى امام را مى شنود يا نه يا صدايى بشنود و نداند صداى امام است يا صداى شخص ديگر، مى تواند به قصد قربت مطلقه حمد و سوره را بخواند، اگرچه بهتر است آن را نخواند.
«مسألۀ 1506» بنابر احتياط واجب مأموم نبايد در ركعت اوّل و دوم نماز ظهر و عصر، حمد و سوره را به عنوان جزء واجب نماز بخواند، ولى خواندن حمد و سوره به قصد قربت مطلقه اشكال ندارد و اگر حمد و سوره نخواند، مستحب است به جاى آن ذكر بگويد.
«مسألۀ 1507» مأموم نبايد تكبيرة الاحرام را پيش از امام بگويد، بلكه احتياط واجب آن است كه تا تكبير امام تمام نشده، تكبير نگويد.
«مسألۀ 1508» اگر مأموم پيش از امام عمداً نيز سلام دهد، نماز او صحيح است؛ ولى احتياط مستحب آن است كه اگر سلام امام را مى شنود، پيش از امام سلام ندهد.
«مسألۀ 1509» اگر مأموم غير از تكبيرة الاحرام، ذكرهاى ديگر نماز را پيش از امام بگويد، اشكال ندارد؛ ولى اگر آنها را بشنود يا بداند امام چه هنگام ذكرهاى نماز را مى گويد، احتياط مستحب آن است كه پيش از امام نگويد.
«مسألۀ 1510» مأموم بايد غير از آنچه در نماز خوانده مى شود، اعمال ديگر آن مانند ركوع و سجود را با امام يا كمى بعد از امام بجا آورد و اگر عمداً پيش از امام عملى را انجام دهد، نماز او فرادى مى شود؛ اما اگر در حال قرائت امام عمداً به ركوع رود، نمازش باطل مى شود و اگر عمداً عملى را مدت زيادى پس از امام انجام دهد و يا اين كه در يك ركن عمداً امام را درك نكند - مثل اين كه امام سر از ركوع بردارد و مأموم هنوز به ركوع نرفته باشد - نماز او فرادى مى شود، بلكه اگر سهواً نيز امام را در يك ركن درك نكند، بنابر احتياط نمازش فرادى مى شود.
«مسألۀ 1511» اگر سهواً پيش از امام سر از ركوع بردارد، چنانچه امام در ركوع باشد، بايد به ركوع برگردد و با امام سر بردارد و در اين صورت زياد شدن ركوع كه ركن
است، نماز را باطل نمى كند و اگر برنگردد، نماز او فرادى مى شود و اگر به ركوع برگردد و پيش از آن كه به ركوع برسد امام سر بردارد، نماز او صحيح است هرچند احتياط مستحب آن است كه نماز را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1512» اگر سهواً سر بردارد و ببيند امام در سجده است، بايد به سجده برگردد و چنانچه برنگردد، نمازش فرادى مى شود و چنانچه در هر دو سجده اين اتّفاق بيفتد و برگردد، براى زياد شدن دو سجده كه ركن است، نماز باطل نمى شود.
«مسألۀ 1513» اگر كسى سهواً پيش از امام سر از سجده بردارد و دوباره به سجده برود، چنانچه امام قبل از رسيدن او به سجده سر بردارد، نماز او صحيح است؛ ولى اگر در هر دو سجده اين اتّفاق بيفتد، احتياط مستحب اين است كه نماز را تمام كند و سپس آن را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1514» اگر سهواً سر از ركوع يا سجده بردارد و سهواً يا به گمان اين كه به امام نمى رسد به ركوع يا سجده نرود، نماز او به جماعت صحيح است.
«مسألۀ 1515» اگر سر از سجده بردارد و ببيند امام در سجده است، چنانچه به گمان اين كه سجدۀ اوّل امام است و به قصد اين كه با امام سجده كند، به سجده برود و بفهمد سجدۀ دوم امام بوده و يا به گمان اين كه سجدۀ دوم امام است به سجده برود و بفهمد سجدۀ اوّل امام بوده، احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كرده و دوباره آن را بخواند.
«مسألۀ 1516» اگر سهواً پيش از امام به ركوع برود، بايد سر بردارد و با امام به ركوع برود و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1517» اگر سهواً پيش از امام به ركوع برود و به گونه اى باشد كه اگر برگردد به چيزى از قرائت امام نرسد، چنانچه برنگردد، نماز او فرادى مى شود؛ ولى اگر به گونه اى باشد كه با برگشتن مقدارى از قرائت امام را درك كند، چنانچه برنگردد نمازش باطل است.
«مسألۀ 1518» اگر پيش از امام به سجده برود، واجب است كه سر بردارد و با امام به سجده رود و نماز او صحيح است و اگر عمداً سر بر نداشت، نماز او فرادى مى شود.
«مسألۀ 1519» اگر قبل از امام به ركوع يا سجده برود، در مواردى كه لازم است
برگردد - و در مسائل قبل گفته شد - بنابر احتياط بايد قبل از سر برداشتن ذكر ركوع يا سجده را حتى به مقدار يك «سبحان اللّه» بگويد و اگر با گفتن يك «سبحان اللّه» نيز به امام نمى رسد، مى تواند ذكر نگويد و از امام متابعت نمايد و يا نيّت فرادى كند و ذكر بگويد و نماز را تمام كند.
«مسألۀ 1520» اگر امام در ركعتى كه قنوت ندارد اشتباهاً قنوت بخواند يا در ركعتى كه تشهّد ندارد اشتباهاً مشغول خواندن تشهّد شود، مأموم نبايد قنوت و تشهّد را بخواند، ولى نمى تواند پيش از امام به ركوع رود يا پيش از ايستادن امام بايستد، بلكه بايد صبر كند تا قنوت يا تشهّد امام تمام شود و بقيّۀ نماز را با او بخواند.
«مسألۀ 1521» اگر مأموم در ركعت دوم اقتدا كند، قنوت و تشهّد را با امام مى خواند و احتياط آن است كه هنگام خواندن تشهّد، انگشتان دست و سينۀ پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند كند و بايد بعد از تشهّد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند و اگر براى سوره وقت نداشته باشد، حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند و اگر با خواندن حمد به ركوع امام نرسد، بنابر احتياط بايد نيّت فرادى كند و نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1522» اگر هنگامى كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتى است اقتدا كند، بايد در ركعت دوم نماز خود كه ركعت سوم امام است، بعد از دو سجده بنشيند و تشهّد را به مقدار واجب بخواند و برخيزد و قبل از ركوع خود را به امام برساند و تسبيحات اربعه را بگويد و در ركوع نيز خود را به امام برساند و اگر قبل از ركوع يا در ركوع به امام نرسد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را فرادى تمام كند.
«مسألۀ 1523» اگر امام در حال قيام ركعت سوم يا چهارم باشد و مأموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند به ركوع امام نمى رسد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند تا امام به ركوع رود و بعد اقتدا نمايد.
«مسألۀ 1524» اگر در حال قيام ركعت سوم يا چهارم امام اقتدا كند، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر براى سوره وقت نداشته باشد، بايد حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند و اگر در ركوع به امام نرسد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را فرادى تمام كند.
«مسألۀ 1525» كسى كه مى داند اگر سوره را بخواند در ركوع به امام نمى رسد، بايد سوره را نخواند و اگر بخواند و در ركوع به امام نرسد، نماز او به صورت فرادى صحيح است.
«مسألۀ 1526» كسى كه اطمينان دارد كه اگر سوره را شروع كند يا تمام نمايد به ركوع امام مى رسد، احتياط واجب آن است كه سوره را شروع كند يا اگر شروع كرده تمام نمايد.
«مسألۀ 1527» كسى كه اطمينان دارد اگر سوره را بخواند به ركوع امام مى رسد، چنانچه سوره را بخواند و به ركوع نرسد، بنابر احتياط واجب نماز او فرادى مى شود.
«مسألۀ 1528» اگر امام ايستاده باشد و مأموم نداند كه در كدام ركعت است، مى تواند اقتدا كند، ولى بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگر بعد بفهمد كه امام در ركعت اوّل يا دوم بوده، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1529» اگر به گمان اين كه امام در ركعت اوّل يا دوم است حمد و سوره را نخواند و بعد از ركوع بفهمد كه در ركعت سوم يا چهارم بوده، نمازش صحيح است؛ ولى اگر پيش از ركوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت نداشته باشد، فقط حمد را بخواند و در ركوع خود را به امام برساند.
«مسألۀ 1530» اگر به گمان اين كه امام در ركعت سوم يا چهارم است، حمد و سوره را بخواند و پيش از ركوع يا بعد از آن بفهمد كه در ركعت اوّل يا دوم بوده، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1531» اگر هنگامى كه مشغول نماز مستحبّى است جماعت بر پا شود، چنانچه اطمينان نداشته باشد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت مى رسد، مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود، بلكه اگر اطمينان نداشته باشد كه به ركعت اوّل مى رسد، مستحب است به همين دستور رفتار نمايد.
«مسألۀ 1532» اگر هنگامى كه مشغول نماز سه ركعتى يا چهار ركعتى است جماعت برپا شود، چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمينان نداشته باشد كه اگر نماز را تمام
كند به جماعت مى رسد، مستحب است به نيّت نماز مستحبّى نماز را دو ركعتى تمام كند و خود را به جماعت برساند.
«مسألۀ 1533» اگر نماز امام تمام شود و مأموم مشغول تشهّد يا سلام اوّل باشد، لازم نيست نيّت فرادى كند.
«مسألۀ 1534» كسى كه در ركعت دوم به امام اقتدا كرده، مى تواند هنگامى كه امام تشهّد ركعت آخر را مى خواند، برخيزد و نماز را تمام كند و يا انگشتان دست و سينۀ پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگويد و بعد برخيزد.
«مسألۀ 1535» اگر مأموم بعد از نماز بفهمد كه امام عادل نبوده يا كافر بوده يا بدون وضو نماز خوانده، نماز جماعت او صحيح است.
«مسألۀ 1536» اگر پس از نماز معلوم شود كه امام ركنى را ترك كرده يا به واسطۀ فراموشى با بدن يا لباس نجس نماز خوانده، نماز مأموم صحيح است به شرط آنكه خللى در اركان نماز فرادى وارد نشده باشد، مثلاً به جهت متابعت از امام ركن زياد نكرده باشد.
«مسألۀ 1537» بنابر احتياط واجب اگر مأموم يك مرد باشد، بايد طرف راست امام بايستد و اگر چند مرد باشند، بايد پشت سر امام بايستند و اگر يك مرد و يك زن يا يك مرد و چند زن باشند، بايد مرد طرف راست امام و زنها پشت سر امام بايستند و اگر چند زن باشند، بايد پشت سر امام بايستند و اگر چند مرد و چند زن باشند، بايد مردها پشت سر امام و زنها پشت سر مردها بايستند و اگر يك زن باشد، مى تواند در پشت سر امام و يا طرف راست او به نحوى بايستد كه جاى سجده او مساوى با زانو يا محل ايستادن امام باشد.
شرايط امام جماعت
«مسألۀ 1538» امام جماعت بايد عاقل، شيعۀ دوازده امامى، عادل و حلال زاده و بنابر احتياط بالغ باشد و نماز را به نحو صحيح بخواند و نيز اگر مأموم مرد باشد، امام او نيز بايد مرد باشد و احتياط واجب آن است كه امام زنان نيز مرد باشد و اقتدا كردن بچّۀ
ممّيز كه خوب و بد را مى فهمد به بچّۀ ممّيز ديگر بنابر احتياط صحيح نيست.
«مسألۀ 1539» عدالت امام جماعت از چند راه ثابت مى شود:
اوّل: انسان به عدالت امام جماعت وثوق و اطمينان پيدا كند و فرقى نمى كند كه اطمينان از چه راهى حاصل شود، به شرط اين كه انسان از افراد آشنا به مسائل باشد و از افرادى نباشد كه با كمترين چيز به امرى اطمينان كند.
دوم: شهادت دو مرد عادل به شرط آن كه دو مرد عادل ديگر برخلاف آن شهادت ندهند و حتّى اگر يك مرد عادل كه گفتۀ او موجب وثوق است، بر خلاف آن شهادت دهد، نمى توان به شهادت آنها اكتفا كرد.
سوم: حسن ظاهر امام جماعت كه از رفتار او در اجتماع حاصل مى شود.
«مسألۀ 1540» اگر شك كند امامى كه عادل مى دانسته به عدالت خود باقى است يا نه، مى تواند به او اقتدا نمايد.
«مسألۀ 1541» كسى كه ايستاده نماز مى خواند، نمى تواند به كسى كه نشسته يا خوابيده نماز مى خواند اقتدا كند و كسى كه نشسته نماز مى خواند، بنابر احتياط واجب نمى تواند به كسى كه خوابيده نماز مى خواند اقتدا نمايد.
«مسألۀ 1542» كسى كه نشسته نماز مى خواند، مى تواند به كسى كه نشسته نماز مى خواند اقتدا كند و همچنين كسى كه خوابيده است، مى تواند به كسى كه نشسته نماز مى خواند اقتدا كند.
«مسألۀ 1543» اگر امام جماعت به واسطۀ عذرى با تيمّم يا با وضوى جبيره اى نماز بخواند، مى شود به او اقتدا كرد، ولى اگر به واسطۀ عذرى با لباس نجس نماز بخواند، بنابر احتياط واجب نبايد به او اقتدا كرد.
«مسألۀ 1544» اگر شخصى مرضى داشته باشد كه نتواند از بيرون آمدن ادرار و مدفوع خوددارى كند، بنابر احتياط واجب نمى توان به او اقتدا كرد.
«مسألۀ 1545» بنابر احتياط واجب كسى كه بيمارى خوره يا پيسى دارد يا كسى كه حدّ شرعى خورده، نبايد امام جماعت شود.
چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند
«مسألۀ 1546» مستحب است امام در وسط صف بايستد و اهل علم و كمال و تقوا در صف اوّل بايستند.
«مسألۀ 1547» مستحب است صف هاى جماعت منظّم باشند و بين كسانى كه در يك صف ايستاده اند، فاصله نباشد و شانۀ آنان در رديف يكديگر باشد.
«مسألۀ 1548» مستحب است بعد از گفتن «قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ»، مأمومين برخيزند.
«مسألۀ 1549» مستحب است امام جماعت، حال مأمومى را كه از ديگران ضعيف تر است رعايت كند و عجله نكند تا افراد ضعيف به او برسند و نيز مستحب است قنوت و ركوع و سجود را طولانى نكند، مگر اين كه بداند همۀ كسانى كه به او اقتدا كرده اند، به اين عمل مايلند.
«مسألۀ 1550» مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهايى كه بلند مى خواند، صداى خود را به قدرى بلند كند كه ديگران بشنوند، ولى نبايد بيش از اندازه صدا را بلند كند.
«مسألۀ 1551» اگر امام در ركوع بفهمد كسى تازه رسيده و مى خواهد اقتدا كند، مستحب است ركوع را دو برابر هميشه طول بدهد و بعد برخيزد، اگرچه بفهمد فرد ديگرى هم براى اقتدا وارد شده است.
چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند
«مسألۀ 1552» اگر در صف هاى جماعت جا باشد، مكروه است انسان تنها بايستد.
«مسألۀ 1553» مكروه است مأموم ذكرهاى نماز را به گونه اى بگويد كه امام بشنود.
«مسألۀ 1554» اقتدا نمودن مسافر به غير مسافر و يا غير مسافر به مسافر مكروه است.
نماز آيات
اشاره
«مسألۀ 1555» نماز آيات كه دستور آن بعداً گفته خواهد شد، به واسطۀ
چهار چيز واجب مى شود:
اوّل و دوم: گرفتن خورشيد و گرفتن ماه، اگرچه مقدار كمى از آنها گرفته شود و كسى هم از آن نترسد. سوم: زلزله، اگرچه كسى هم نترسد. چهارم: رعد و برق و بادهاى سياه و سرخ و هر پديدۀ آسمانى در صورتى كه بيشتر مردم از آن بترسند و بنابر احتياط واجب براى پديده هاى زمينى مانند رانش يا فرو رفتن زمين نيز در صورتى كه بيشتر مردم از آن بترسند، بايد نماز آيات بخوانند.
«مسألۀ 1556» اگر بيشتر از يك مورد از چيزهايى كه نماز آيات براى آنها واجب است اتّفاق بيفتد، انسان بايد براى هر يك از آنها يك نماز آيات بخواند، مثلاً اگر خورشيد بگيرد و زلزله هم بشود، بايد دو نماز آيات بخواند.
«مسألۀ 1557» كسى كه چند نماز آيات بر او واجب است، اگر همۀ آنها براى يك چيز بر او واجب شده باشند، مثلاً سه مرتبه خورشيد گرفته و نماز آنها را نخوانده باشد، هنگامى كه قضاى آنها را مى خواند، لازم نيست معيّن كند كه براى كدام مرتبۀ آنها است، ولى اگر براى گرفتن خورشيد و ماه و زلزله يا براى دو تاى اينها نمازهايى بر او واجب شده باشد، بنابر احتياط واجب بايد هنگام نيّت ولو اجمالاً، معيّن كند نماز آياتى كه مى خواند براى كدام يك از آنهاست، ولى در غير از گرفتن خورشيد و ماه و زلزله، لازم نيست تعيين كند كه نماز آيات را به چه سببى مى خواند، اگرچه تعيين آن بهتر است.
«مسألۀ 1558» چيزهايى كه نماز آيات براى آنها واجب است، در هر محلّى اتّفاق بيفتند، فقط مردم همان محل بايد نماز آيات بخوانند و بر مردم جاهاى ديگر حتى اگر مكان آنها به قدرى نزديك باشد كه با آن محل يكى حساب شود، نماز آيات واجب نيست.
«مسألۀ 1559» وقت نماز آيات در خورشيد گرفتگى و ماه گرفتگى از وقتى است كه خورشيد يا ماه شروع به گرفتن مى كند و بنابر احتياط واجب، نبايد نماز آيات را به قدرى تأخير بيندازد كه خورشيد يا ماه شروع به باز شدن كند.
«مسألۀ 1560» اگر خواندن نماز آيات را به قدرى تأخير بيندازد كه خورشيد يا ماه شروع به باز شدن كند، بنابر احتياط واجب نبايد نيّت ادا و قضا كند، ولى اگر بعد از باز
شدن تمام آن نماز بخواند، بايد نيّت قضا نمايد.
«مسألۀ 1561» اگر خواندن نماز آيات را به قدرى تأخير بيندازد كه تا باز شدن خورشيد يا ماه به اندازۀ يك ركعت وقت باقى مانده باشد، بايد نيّت ادا كند؛ ولى اگر كمتر از يك ركعت به شروع باز شدن باقى مانده باشد، بنابر احتياط واجب نبايد نيّت ادا و قضا كند.
«مسألۀ 1562» هنگامى كه زلزله، رعد، برق و مانند آنها اتّفاق مى افتد، بنابر احتياط واجب بايد فوراً نماز آيات را بخواند و به هنگام خواندن آن بايد نيّت ادا كند و اگر نخواند، تا آخر عمر بر او واجب است، ولى بنابر احتياط واجب نبايد نيّت ادا و قضا كند.
«مسألۀ 1563» اگر از گرفتن خورشيد يا ماه باخبر نشود و بعد از باز شدن كامل خورشيد يا ماه بفهمد كه تمام آن گرفته بوده، بايد قضاى نماز آيات را بخواند، ولى اگر بفهمد مقدارى از آن گرفته بوده، قضا بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1564» اگر عدّه اى بگويند كه خورشيد يا ماه گرفته است، چنانچه انسان از گفتۀ آنان اطمينان پيدا نكند و نماز آيات نخواند و بعد از باز شدن خورشيد يا ماه معلوم شود راست گفته اند، در صورتى كه تمام خورشيد يا ماه گرفته بوده، بايد نماز آيات را بخواند و اگر قسمتى از آنها گرفته بوده، لازم نيست نماز آيات را بخواند و اگر دو نفر كه عادل بودن آنان معلوم نيست بگويند خورشيد يا ماه گرفته و بعد معلوم شود كه عادل بوده اند، چنانچه تمام خورشيد يا ماه گرفته بوده، بايد نماز آيات را بخواند، بلكه اگر معلوم شود كه مقدارى از آن نيز گرفته بوده، احتياط واجب آن است كه نماز آيات را بخواند.
«مسألۀ 1565» اگر انسان به گفتۀ كسانى كه از روى قاعدۀ علمى وقت گرفتن خورشيد و ماه را مى دانند اطمينان پيدا كند كه خورشيد يا ماه گرفته، بايد نماز آيات را بخواند و نيز اگر بگويند فلان وقت خورشيد يا ماه مى گيرد وفلان مقدار طول مى كشد و انسان به گفتۀ آنان اطمينان پيدا كند، بايد به حرف آنان عمل نمايد، مثلاً اگر بگويند خورشيد فلان ساعت شروع به باز شدن مى كند، احتياطاً نبايد نماز را تا آن وقت تأخير بيندازد.
«مسألۀ 1566» اگر بفهمد نماز آياتى كه خوانده باطل بوده، بايد دوباره آن را بخواند
و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.
«مسألۀ 1567» اگر در وقت نماز واجب شبانه روزى، نماز آيات نيز بر انسان واجب شود، چنانچه براى هر دو نماز وقت داشته باشد، هر كدام را اوّل بخواند اشكال ندارد، هرچند بهتر است اوّل نماز واجب شبانه روزى را بخواند و اگر وقت يكى از آن دو تنگ باشد، بايد اوّل آن را بخواند و اگر وقت هر دو تنگ باشد، بايد اوّل نماز واجب شبانه روزى را بخواند.
«مسألۀ 1568» اگر در بين نماز واجب شبانه روزى بفهمد كه وقت نماز آيات تنگ است، چنانچه وقت نماز واجب شبانه روزى هم تنگ باشد، بايد آن را تمام كند و بعد نماز آيات را بخواند و اگر وقت نماز واجب شبانه روزى تنگ نباشد، بايد آن را رها كند و اوّل نماز آيات و بعد نماز واجب شبانه روزى را بجا آورد.
«مسألۀ 1569» اگر در بين نماز آيات بفهمد كه وقت نماز واجب شبانه روزى تنگ است، بايد نماز آيات را رها كند و مشغول نماز شبانه روزى شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد، پيش از انجام عملى كه نماز را به هم مى زند، بقيّه نماز آيات را از همان جا كه رها كرده بخواند.
«مسألۀ 1570» اگر كسى هنگام گرفتن خورشيد يا ماه جنب باشد، چنانچه وقت داشته باشد و متمكّن از غسل كردن باشد، بايد فوراً غسل نمايد و نماز آيات را بخواند و اگر نتواند غسل كند يا وقت آن را نداشته باشد، بايد با تيمّم نماز آيات را بجا آورد.
«مسألۀ 1571» اگر در حال حيض يا نفاس زن، يكى از اسباب وجوب نماز آيات رخ دهد، بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن را بعد از پاك شدن بجا آورد.
«مسألۀ 1572» در صورتى كه تمام ماه بگيرد و از روى عمد نماز آيات را نخواند، مستحب است پيش از به جا آوردن قضاى آن غسل كند.
دستور نماز آيات
«مسألۀ 1573» نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد و دستور آن،
اين است كه انسان بعد از نيّت، تكبير بگويد و يك حمد و يك سورۀ تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد و دوباره يك حمد و يك سوره بخواند و باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم، به سجده برود و دو سجده نمايد و برخيزد و ركعت دوم را نيز مانند ركعت اوّل بجا آورد و تشهّد بخواند و سلام دهد.
«مسألۀ 1574» در نماز آيات انسان مى تواند بعد از نيّت و تكبير و خواندن حمد، آيه هاى يك سوره را پنج قسمت كند و يك آيه يا بيشتر از آن بخواند و به ركوع رود و سر بردارد و بدون اين كه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به ركوع رود و همين طور تا پيش از ركوع پنجم سوره را تمام نمايد؛ مثلاً به قصد سورۀ توحيد،«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» بگويد و به ركوع رود، بعد بايستد و بگويد:«قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بايستد و بگويد:«اَللّهُ الصَّمَدُ» و باز به ركوع رود و بايستد و بگويد:
«لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» و به ركوع رود و باز هم سر بردارد و بگويد:«وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» و بعد از آن به ركوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، به سجده رفته و دو سجده كند و ركعت دوم را نيز مثل ركعت اوّل بجا آورد و بعد از سجدۀ دوم، تشهّد بخواند و سلام نماز را بگويد.
«مسألۀ 1575» اگر در يك ركعت از نماز آيات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت ديگر يك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت كند، مانعى ندارد.
«مسألۀ 1576» چيزهايى كه در نمازهاى شبانه روزى واجب و مستحب اند، در نماز آيات نيز واجب و مستحب مى باشند، ولى نماز آيات اذان و اقامه ندارد و مى تواند قبل از نماز سه مرتبه به قصد و اميد ثواب بگويد: «اَلصَّلاة».
«مسألۀ 1577» مستحب است بعد از ركوع پنجم و دهم بگويد: «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَه» و نيز پيش از هر ركوع و بعد از آن، تكبير بگويد، ولى بعد از ركوع پنجم و دهم، گفتن تكبير مستحب نيست.
«مسألۀ 1578» مستحب است پيش از ركوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط يك قنوت پيش از ركوع دهم بخواند، كافى است.
«مسألۀ 1579» اگر در نماز آيات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكر او به جايى
نرسد، نماز باطل است.
«مسألۀ 1580» اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اوّل است يا در ركوع اوّل ركعت دوم و فكر او به جايى نرسد، نماز باطل است، ولى اگر مثلاً شك كند كه چهار ركوع كرده يا پنج ركوع، چنانچه به سجده نرفته باشد، بايد ركوعى را كه شك دارد بجا آورده يا نه، بجا آورد و اگر به سجده رفته باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1581» هر يك از ركوع هاى نماز آيات ركن است و اگر عمداً يا اشتباهاً كم يا زياد شود، نماز باطل است.
«مسألۀ 1582» مستحب است نماز آيات به جماعت بجا آورده شود و كيفيّت جماعت آن مانند نمازهاى واجب شبانه روزى است كه به جماعت خوانده مى شوند.
نماز جمعه
اشاره
«مسألۀ 1583» نماز جمعه در صورت فراهم بودن شرايط آن، يك واجب تخييرى است؛ يعنى نمازگزار مى تواند در روزهاى جمعه يكى از نمازهاى ظهر و يا نماز جمعه را به جا بياورد، اگرچه نماز جمعه افضل است و در قرآن و روايات در مورد آن بسيار سفارش شده است.
«مسألۀ 1584» نماز جمعه قضا ندارد و اگر كسى آن را ترك كند، بايد به جاى آن نماز ظهر را بجا آورد و اگر وقت نماز ظهر هم گذشته باشد، بايد نماز ظهر را قضا نمايد.
«مسألۀ 1585» در نماز جمعه علاوه بر شرايطى كه براى صحّت نماز گفته شده است، پنج شرط ديگر نيز وجود دارد:
1 - نماز جمعه بايد به جماعت خوانده شود.
2 - حداقل تعداد نمازگزاران با امام جمعه بايد پنج نفر مرد عاقل و بالغ و بنابر احتياط غير مسافر باشند.
3 - امام جمعه قبل از نماز دو خطبه بخواند.
4 - بين دو محلّى كه نماز جمعه برگزار مى شود، حداقل يك فرسخ شرعى فاصله باشد.
5 - امام جمعه واجد شرايط باشد.
«مسألۀ 1586» امام جمعه بايد بالغ، عاقل، مرد، شيعه دوازده امامى و عادل باشد و توانايى خواندن خطبه ها را در حال ايستاده داشته باشد و بنابر احتياط واجب بيمارى خوره و يا پيسى نمايان نداشته و نيز حدّ شرعى نخورده باشد و بايد امام جمعه از طرف مجتهد جامع الشرايط منصوب باشد و اگر چند مجتهد واجد الشرايط باشند، هر كدام قبلاً اجازه داده باشند كافى است و در صورت تعارض، نظر مجتهد اعلم و اعدل مقدّم است.
«مسألۀ 1587» اگر نماز جمعه با شرايط لازم برگزار شود، كسى كه هنگام خواندن خطبه ها - هرچند از روى عمد - حضور نداشته باشد، مى تواند در نماز شركت كند، بلكه كسى هم كه به ركوع ركعت دوم رسيده، مى تواند اقتدا نمايد و پس از سلام امام، ركعت دوم را خودش بخواند.
وقت نماز جمعه
«مسألۀ 1588» بنابر احتياط بايد شروع نماز جمعه را از وقتى كه عرفاً آن را اول ظهر مى گويند، تأخير نيندازد و بايد احتياطاً مقدارى از خطبه ها در وقت خوانده شود و شروع خواندن خطبه پيش از ظهر، خلاف احتياط مستحب است.
«مسألۀ 1589» بنابر احتياط واجب بايد حدود يك ساعت بعد از ظهر شرعى نماز جمعه تمام شده باشد و اگر تا اين زمان تمام نشده باشد، احتياطاً نماز ظهر را هم بخوانند.
«مسألۀ 1590» اگر شك كنند كه وقت نماز هنوز باقى است يا نه، نماز جمعه صحيح است.
كيفيّت اقامه نماز جمعه
«مسألۀ 1591» نماز جمعه مانند نماز صبح دو ركعت است و مستحب مؤكّد است در ركعت اوّل پس از حمد «سوره جمعه» و در ركعت دوم پس از حمد «سوره منافقين» خوانده شود و نيز در ركعت اوّل پيش از رفتن به ركوع يك قنوت و در ركعت دوم پس از
بلند شدن از ركوع يك قنوت بخوانند و همچنين واجب است امام جمعه پيش از شروع در نماز به تفصيلى كه گفته مى شود دو خطبه بخواند.
«مسألۀ 1592» نمازگزار بايد توجه داشته باشد كه در ركعت دوم پس از قنوت به ركوع نرود و اگر به ركوع برود، نماز باطل مى شود.
«مسألۀ 1593» بنابر احتياط واجب امام جمعه بايد حمد و سورۀ نماز جمعه را بلند بخواند.
«مسألۀ 1594» شك در تعداد ركعت هاى نماز جمعه موجب بطلان آن است و در ساير احكام حكم نماز دو ركعتى را دارد.
«مسألۀ 1595» بنابر احتياط واجب هر يك از دو خطبۀ نماز جمعه بايد مشتمل بر حمد و ثناى پروردگار، صلوات بر پيامبر اكرم و آل پيامبر عليهم السلام، دعوت مردم به پرهيزكارى و تقوا و نيز خواندن يك سورۀ كامل باشد و خطبۀ دوم بايد علاوه بر آن مشتمل بر ذكر نام ائمۀ معصومين عليهم السلام و طلب آمرزش براى مؤمنان باشد.
«مسألۀ 1596» بنابر احتياط حمد و ثناى پروردگار و صلوات بر پيامبر اكرم و آل پيامبر عليهم السلام بايد به عربى گفته شود و در حمد و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم و آل پيامبر عليهم السلام و دعوت مردم به تقوا و خواندن يك سورۀ كامل در دو خطبه، بايد ترتيب مراعات شود.
«مسألۀ 1597» خطبه هاى نماز جمعه را بايد شخص امام جمعه در حال ايستاده و با صداى رسا بخواند و ميان دو خطبه - هرچند با اندكى نشستن - فاصله شود.
«مسألۀ 1598» بنابر احتياط واجب امام جمعه بايد در حال خطبه با وضو باشد و مستحب است در حال خطبه عمامه بر سر نهاده و به عصا و اسلحه تكيه نمايد و هنگام اذان روى منبر بنشيند و پيش از شروع خطبه به حاضرين سلام كند و بر حاضرين واجب كفايى است كه جواب سلام امام را بدهند.
«مسألۀ 1599» بنابر احتياط واجب حاضرين بايد به خطبه ها گوش دهند و سكوت نمايند و از خواندن نماز در حال خطبه بپرهيزند. همچنين بنابر احتياط به طرف خطيب
نشسته و مثل حال نماز باشند و به راست و چپ نگاه نكنند و جابجا نشوند، ولى پس از پايان خطبه ها صحبت كردن و جابجا شدن و نگاه به چپ و راست كردن اشكال ندارد و اگر نكاتى كه گفته شد رعايت نكنند، خلاف احتياط عمل كرده اند، ولى نماز جمعۀ آنان صحيح است.
«مسألۀ 1600» شعار و تكبير در بين خطبه ها خلاف احتياط است، ولى به صحّت نماز ضررى نمى رساند.
نماز عيد فطر و قربان
«مسألۀ 1601» نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امام عليه السلام واجب است و بايد به جماعت خوانده شود و در زمان ما كه امام عليه السلام غايب است، مستحب است و مى توان آن را به جماعت يا فرادى خواند.
«مسألۀ 1602» وقت نماز عيد فطر و قربان از اوّل طلوع آفتاب روز عيد تا ظهر است.
«مسألۀ 1603» مستحب است نماز عيد قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عيد فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكات فطره را نيز بدهند و بعد نماز عيد را بخوانند.
«مسألۀ 1604» نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اوّل بعد از خواندن حمد و سوره، بايد پنج تكبير بگويد و بعد از هر تكبير يك قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم، تكبير ديگرى بگويد و به ركوع رود و دو سجده بجا آورد و برخيزد و در ركعت دوم بعد از خواندن حمد و سوره، چهار تكبير بگويد و بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع، دو سجده و تشهّد بجا آورد و نماز را سلام دهد.
«مسألۀ 1605» در قنوت نماز عيد فطر و قربان، هر دعا و ذكرى بخوانند كافى است، ولى بهتر است اين دعا را بخوانند: «اَللَّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرياءِ وَالْعَظَمَةِ وَأَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَأَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَأَهْلَ التَّقْوى وَالمَغْفِرَةِ أسْألُكَ بِحَقِّ هذَا الْيَوْمِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِميٖنَ
عيٖداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ذُخْراً وَشَرَفاً وَكَرامَةً وَمَزيٖداً أنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأنْ تُدْخِلَنى فى كُلِّ خَيْرٍ أدْخَلْتَ فيٖهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ وَأنْ تُخْرِجَنى مِنْ كُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ اللَّهُمَّ إنّى أسْألُكَ خَيْرَ ما سَألَكَ بِهِ عِبادُكَ الصّالِحُونَ وَأعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الْمُخْلَصُونَ».
«مسألۀ 1606» مستحب است در نماز عيد فطر و قربان قرائت را بلند بخوانند.
«مسألۀ 1607» نماز عيد سورۀ مخصوصى ندارد، ولى بهتر است كه در ركعت اوّل آن سورۀ «شمس» (سورۀ 91) و در ركعت دوم سورۀ «غاشيه» (سورۀ 88) را بخوانند، يا در ركعت اوّل سورۀ «أعلى» (سورۀ 87) و در ركعت دوم سورۀ «شمس» را بخوانند.
«مسألۀ 1608» مستحب است روز عيد فطر قبل از نماز عيد، با خرما افطار كند و در عيد قربان بعد از نماز، قدرى از گوشت قربانى بخورد.
«مسألۀ 1609» مستحب است پيش از نماز عيد غسل كنند و دعاهايى را كه پيش از نماز و بعد از آن در كتاب هاى دعا ذكر شده، به اميد ثواب بخوانند.
«مسألۀ 1610» مستحب است در نماز عيد بر زمين سجده كنند و در حال گفتن تكبيرها دست ها را بلند كنند.
«مسألۀ 1611» بعد از نماز مغرب و عشاى شب عيد فطر و بعد از نماز صبح روز عيد و بعد از نماز عيد فطر، مستحب است اين تكبيرها را بگويد: «اَللّهُ اكْبَرُ، اللّهُ اكْبَرُ، لاإلهَ إلَّا اللّهُ وَاللّهُ اكْبَرُ، اللّهُ اكْبَرُ وَللّهِ الْحَمْدُ، اللّهُ اكْبَرُ عَلى ما هَدانا».
«مسألۀ 1612» مستحب است انسان در عيد قربان بعد از ده نماز كه اوّل آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم ذى حجّه است، تكبيرهايى را كه در مسألۀ پيش گفته شد بگويد و بعد از آن بگويد: «اَللّهُ اكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيٖمَةِ الْأنْعامِ وَالْحَمْدُ للّهِ عَلى ما أبْلانا»، ولى اگر عيد قربان در مِنى باشد، مستحب است بعد از پانزده نماز كه اوّل آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم ذى حجّه است، اين تكبيرها را بگويد.
«مسألۀ 1613» مأموم بايد در نماز عيد - همچون نمازهاى ديگر - بجز حمد و
سوره، ذكرهاى ديگر نماز را خودش بگويد.
«مسألۀ 1614» اگر مأموم هنگامى برسد كه امام مقدارى از تكبيرها و قنوتها را گفته، بايد بعد از آن كه امام به ركوع رفت، آنچه را از تكبيرها و قنوتها كه با امام نگفته، خودش بگويد و سپس خود را در ركوع به امام برساند و چنانچه در هر قنوت يك بار «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّهِ» بگويد كافى است و اگر در ركوع به امام نرسيد، بنابر احتياط واجب نيّت فرادى كند و خودش نماز را تمام نمايد.
«مسألۀ 1615» اگر مأموم امام جماعت را در ركوع نماز عيد درك كند، مى تواند اقتدا نمايد و به ركوع برود و اگر در ركعت دوم برسد، مى تواند اقتدا نمايد و پس از چهار قنوت امام، قنوت پنجم و تكبير آن را خودش بخواند و در ركوع به امام برسد و پس از سلام امام، برخيزد و ركعت دوم را خودش بجا آورد.
«مسألۀ 1616» خواندن نماز عيد در زير سقف كراهت دارد.
«مسألۀ 1617» اگر در حال خواندن قنوت در گفتن تكبيرها و يا خواندن قنوت هاى قبلى شك كند و يا در حال گفتن تكبير در خواندن قنوت ها و يا گفتن تكبيرهاى قبلى شك نمايد، نبايد به شك خود اعتنا كند.
«مسألۀ 1618» اگر پيش از خواندن قنوت شك كند كه تكبير قبل از آن را گفته يا نه و يا پيش از گفتن تكبير شك كند كه قنوت قبل از آن را خوانده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نمايد و آن قنوت يا تكبيرى را كه شك در به جا آوردن آن دارد، به جا آورد.
«مسألۀ 1619» اگر پيش از رفتن به ركوع در تعداد تكبيرهاى نماز يا قنوت هاى آن شك كند، مثلاً شك كند كه سه تكبير گفته يا بيشتر، بنا را بر كمتر بگذارد و بقيۀ قنوتها و تكبيرها را به جا آورد و اگر بعد معلوم شود كه گفته بوده، اشكال ندارد و اگر پس از رفتن به ركوع شك كند، به شك خود اعتنا ننمايد.
«مسألۀ 1620» اگر قرائت يا تكبيرها يا قنوت ها را فراموش كند و بجا نياورد، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1621» اگر ركوع يا دو سجده يا تكبيرة الاحرام را فراموش كند، نمازش
باطل است.
«مسألۀ 1622» اگر در نماز عيد يك سجده يا تشهّد را فراموش كند، احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز آن را به قصد رجاء و اميد ثواب بجا آورد و اگر عملى انجام دهد كه براى انجام آن، سجدۀ سهو در نمازهاى شبانه روزى لازم مى شود، احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز به قصد رجاء و اميد ثواب، دو سجدۀ سهو براى آن بجا آورد.
«مسألۀ 1623» اگر نماز عيد در وقت خود خوانده نشود، قضا ندارد، ولى اگر ماه تا ظهر روز عيد فطر ثابت نشود، بر حسب اخبار وارده، اقامۀ نماز عيد در صبح روز بعد مانعى ندارد، ولى خوب است اين عمل به قصد رجاء و اميد ثواب انجام شود.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم