احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد

مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد
«مسألۀ 871» در سه صورت - كه تفصيل آنها خواهد آمد - اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است:
اوّل: به واسطۀ زخم يا جراحت يا دملى كه در بدن اوست، لباس يا بدن او به خون آلوده شده باشد. دوم: بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقريباً به اندازۀ بند سر انگشت سبّابه است) به خون آلوده باشد. سوم: ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
در دو صورت نيز اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است:
اوّل: لباسهاى كوچك او، مانند جوراب و عرقچين، نجس شده باشند. دوم: لباس مادرى كه پرستار بچّه است نجس شده باشد و احكام اين پنج صورت به تفصيل در مسائل بعد گفته مى شود.
«مسألۀ 872» اگر در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت يا دمل باشد و همچنين اگر چركى كه با خون بيرون آمده يا عرق متّصل به زخم يا دوايى كه روى زخم گذاشته اند و نجس شده، در بدن يا لباس او باشد، چنانچه به نحوى باشد كه آب كشيدن بدن يا لباس يا تعويض لباس در آن شرايط براى بيشتر مردم سخت باشد، تا وقتى كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، مى تواند با آن خون نماز بخواند.
«مسألۀ 873» اگر خونِ بريدگى، دمل و زخمى كه بزودى خوب مى شود و شستن آن آسان است، در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 874» اگر جايى از بدن يا لباس كه با زخم فاصله دارد، با رطوبت زخم نجس شود، جايز نيست با آن نماز بخواند، ولى اگر مقدارى از بدن يا لباس كه معمولاً به رطوبت زخم آلوده مى شود، با رطوبت آن نجس شود، نماز خواندن با آن مانعى ندارد.
«مسألۀ 875» اگر در قسمتى از داخل دهان و بينى و مانند آنها كه معمولاً ديده
مى شود، زخمى وجود داشته باشد و از آن زخم خونى به بدن يا لباس برسد، مى توان با آن نماز خواند و نيز با خون بَواسيرى كه دانه هاى آن بيرون است، مى توان نماز خواند؛ امّا در صورتى كه زخمِ داخل دهان و بينى در قسمتى باشد كه معمولاً ديده نمى شود و يا دانه هاى بواسير در باطن باشند، احتياط واجب آن است كه با لباس يا بدنى كه به اين خون آلوده است، نماز خوانده نشود.
«مسألۀ 876» اگر كسى كه بدنش زخم است، در بدن يا لباس خود خونى ببيند و نداند خون زخم است يا خون ديگر، احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.
«مسألۀ 877» اگر چند زخم در بدن باشد و به گونه اى نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود، تا وقتى همه خوب نشده اند، نماز خواندن با خون آنها اشكال ندارد؛ ولى اگر به قدرى از هم دور باشند كه هر كدام يك زخم حساب شوند، هر يك كه خوب شد، بايد براى نماز بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.
«مسألۀ 878» اگر سر سوزنى خونِ حيض يا نفاس در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است و بنابر احتياط واجب خون استحاضه و خون سگ، خوك، كافرِ غير كتابى، مردار و حيوان حرام گوشت نيز همين حكم را دارند؛ ولى نماز خواندن با خون هاى ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت، اگرچه در چند جاى بدن و لباس باشند، در صورتى كه روى هم كمتر از درهم باشند، اشكال ندارد و اگر بيشتر از درهم باشد، نماز با آن باطل است و اگر به مقدار درهم باشد نيز بنابر احتياط واجب نمى توان با آن نماز خواند.
«مسألۀ 879» اگر خونى به لباس بى آستر بريزد و به پشت آن برسد، احتياط واجب آن است كه دو لكۀ خون حساب شود، مگر اين كه لباس به قدرى نازك باشد كه يك لكه به حساب آيد و ملاك در مسأله عرف است و اگر پشت آن جداگانه خونى شود، بايد هر كدام را جدا حساب نمود؛ پس اگر خون هايى كه در پشت و روى لباسند روى هم كمتر از يك درهم باشند، نماز با آن لباس صحيح است و اگر بيشتر باشند، نماز با آن باطل است.
«مسألۀ 880» اگر روى لباسى كه آستر دارد خون بريزد و به آستر آن برسد و يا به
آستر بريزد و روى لباس خونى شود، بايد هر كدام را جدا حساب نمود؛ پس اگر مجموع خون روى لباس و آستر كمتر از درهم باشد، نماز با آن صحيح است و اگر بيشتر باشد، نماز با آن باطل است.
«مسألۀ 881» اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتى از خارج به آن برسد، در صورتى كه خون و رطوبتى كه به آن رسيده به اندازۀ درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده كند، نماز با آن باطل است و اگر رطوبت و خون به اندازۀ درهم نشود ولى اطراف را آلوده كند، احتياطاً نمى توان با آن نماز خواند، ولى اگر اطراف را آلوده نكند، نماز خواندن با آن بى اشكال است. همچنين اگر رطوبت با خون مخلوط شود و از بين برود، نماز صحيح است.
«مسألۀ 882» اگر بدن يا لباس خونى نشود، ولى به واسطۀ رسيدن به خون، متنجّس شود، اگرچه مقدارى كه متنجس شده كمتر از درهم باشد، نمى توان با آن نماز خواند.
«مسألۀ 883» اگر خونى كه در بدن يا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى به آن برسد، مثلاً يك قطره ادرار روى آن بريزد، نماز خواندن با آن صحيح نيست.
«مسألۀ 884» اگر لباسهاى كوچك نمازگزار، مثل عرقچين و جوراب كه نمى توان با آنها عورت را پوشاند، نجس باشند، چنانچه از اجزاى مردار - به تفصيلى كه گذشت - يا از اجزاى حيوان حرام گوشت درست نشده باشند، نماز با آنها صحيح است و نيز اگر با انگشترى نجس نماز بخواند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 885» چيزهاى كوچكى كه پوشش نمازگزار محسوب نمى شوند - مثل چاقو، پول و مانند آن - اگر نجس باشند و به هنگام نماز همراه نمازگزار باشند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 886» احتياط آن است كه چيز نجسى كه با آن مى توان عورت را پوشاند همراه نمازگزار نباشد، ولى كسى كه اين مسأله را نمى دانسته و به اين نحو نماز خوانده، لازم نيست آن نمازها را قضا كند.
«مسألۀ 887» اگر مادرى كه پرستار بچّه است و بيشتر از يك لباس ندارد، در هر شبانه روز يك مرتبه لباس خود را آب بكشد، اگرچه تا روز ديگر لباس او به ادرار بچّه
نجس شود، مى تواند با آن لباس نماز بخواند؛ ولى احتياط مستحب آن است كه لباس خود را در آخر روز آب بكشد تا بتواند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با لباس پاك يا با نجاست كم ترى بجا آورد و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولى ناچار است كه همۀ آنها را با هم بپوشد، چنانچه در شبانه روز يك مرتبه همۀ آنها را آب بكشد، كافى است؛ ولى زنى كه مادر آن بچّه نيست، اگرچه يك لباس بيشتر نداشته باشد، احتياطاً براى هر نماز اگر لباسش نجس شد، بايد آن را آب بكشد و با لباس پاك نماز بخواند.
چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است
«مسألۀ 888» چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله اند: عمامه با تَحتُ الحَنَك، پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزه ترين لباسها و استعمال بوى خوش و به دست كردن انگشتر عقيق.
چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است
«مسألۀ 889» چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است كه از آن جمله اند: پوشيدن لباس سياه مگر براى عزاى اهل بيت عليهم السلام و همچنين لباس چرك و تنگ و لباس شرابخوار و لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمى كند و پوشيدن لباسى كه نقش صورت دارد و نيز باز بودن دكمه هاى لباس و به دست كردن انگشترى كه نقش صورت دارد.
مكان نمازگزار
اشاره
مكان نمازگزار چند شرط دارد:
* شرط اوّل: مكان نمازگزار بايد مباح باشد.
«مسألۀ 890» نماز كسى كه در ملك غصبى نماز مى خواند - اگرچه روى فرش و تخت و مانند آنها باشد - باطل است و همچنين نماز خواندن در زير خيمه غصبى باطل است، ولى نماز خواندن در زير سقف غصبى چنانچه ديوارهاى آن غصبى نباشد، مانعى ندارد.
«مسألۀ 891» نماز در ملكى كه منفعت آن مال ديگرى است، بدون اجازۀ او باطل است؛ مثلاً اگر در خانۀ اجاره اى، صاحب خانه يا ديگرى بدون اجازۀ كسى كه آن خانه را اجاره كرده، نماز بخواند، نمازش باطل است و همچنين نمى توان در ملكى كه ديگرى در آن حقّى دارد نماز خواند؛ مثلاً اگر ميّت وصيّت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفى برسانند، تا وقتى ثلث را جدا نكرده اند، نمى توان در ملك او نماز خواند.
«مسألۀ 892» اگر كسى جاى شخص ديگرى را كه در مسجد نشسته غصب كند و در آن جا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره نماز خود را در محل ديگرى اعاده كند.
«مسألۀ 893» اگر در جايى كه نمى داند غصبى است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، نماز او صحيح است و همچنين اگر در جايى كه غصبى بودن آن را فراموش كرده، نماز بخواند و بعد از نماز به خاطر آورد، نماز او صحيح است، مگر آن كه خودش غصب كرده باشد كه در اين صورت نمازش باطل است.
«مسألۀ 894» اگر بداند جايى غصبى است ولى نداند كه در جاى غصبى نماز باطل است و در آن جا نماز بخواند، چنانچه در يادگيرى مسأله كوتاهى كرده باشد نماز او باطل است.
«مسألۀ 895» اگر كسى ناچار باشد نماز واجب را سواره بخواند و يا بخواهد نماز مستحبّى را سواره بخواند، چنانچه وسيله سوارى يا چيزى كه روى آن نشسته غصبى باشد، بعيد نيست نماز او صحيح باشد.
«مسألۀ 896» اگر سهم كسى كه در ملكى با ديگرى شريك است، از سهم شريكش جدا نباشد، بدون اجازۀ شريك خود نمى تواند در آن ملك تصرّف كند و نماز بخواند.
«مسألۀ 897» اگر با عين پولى كه خمس آن را نداده، ملكى بخرد، مى تواند در آن نماز بخواند؛ ولى بايد فوراً خمس آن پول را بپردازد. البته اگر اصلاً قصد پرداخت خمس را نداشته باشد و معامله را به نحو شخصى انجام داده باشد، نماز در آن ملك باطل است و اگر با عين پولى كه زكات آن را نداده ملكى بخرد، تصرّف او در آن ملك حرام و نماز او نيز در آن باطل است، مگر آن كه قصد جدى داشته باشد كه زكات آن را از مال ديگر خود
بپردازد و اگر به ذمّه بخرد و در موقع خريدن قصد او اين باشد كه از مالى كه خمس يا زكات آن را نداده پول ملك را بدهد، تصرّف و نماز در آن صحيح است ولى احتياط مستحب آن است كه در آن نماز نخواند.
«مسألۀ 898» اگر صاحب ملك اجازۀ نماز خواندن بدهد، ولى انسان بداند كه قلباً راضى نيست، نماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضى است، نماز صحيح است.
«مسألۀ 899» تصرّف در ملك كسى كه مرده و خمس يا زكات بدهكار بوده است، حرام و نماز در آن باطل است، مگر آن كه بدهى او را بدهند يا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند.
«مسألۀ 900» تصرّف در ملك كسى كه مرده و به مردم بدهكار بوده است، حرام و نماز در آن باطل است؛ ولى تصرّفات جزيى كه براى برداشتن جنازۀ مرده معمول است، اشكال ندارد و نيز اگر بدهكارى او كمتر از مالش باشد و ورثه نيز تصميم داشته باشند كه بدون مسامحه بدهى او را بپردازند، تصرّف در آن با رضايت ورثه و طلبكاران اشكال ندارد.
«مسألۀ 901» اگر كسى كه مرده قرض نداشته باشد، ولى بعضى از ورثۀ او صغير يا ديوانه يا غايب باشند، تصرّف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است؛ ولى تصرّفات جزيى كه براى برداشتن جنازۀ مرده معمول است، اشكال ندارد.
«مسألۀ 902» نماز خواندن در مسافرخانه و حمام و مانند آن كه براى واردين آماده است، در صورتى كه نمازگزار به عنوان مهمان يا مسافر و يا براى انجام كارى آنجا باشد، اشكال ندارد، امّا اگر فقط براى خواندن نماز به آنجا برود، اشكال دارد، مگر اين كه به رضايت مالك آن اطمينان داشته يا اجازه داشته باشد؛ ولى در غير اين قبيل مكانها، در صورتى مى توان نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد يا حرفى بزند كه معلوم شود براى نماز خواندن اذن داده است، مثل اين كه به كسى اجازه دهد در ملك او بنشيند و بخوابد كه از اينها فهميده مى شود براى نماز خواندن نيز اجازه داده است.
«مسألۀ 903» نماز خواندن در زمين هاى بسيار بزرگى كه مردم ناچارند در آنها
تصرّفاتى مانند رفت و آمد انجام دهند و در صورت تصرّف نكردن به زحمت و مشقّت مى افتند، اشكال ندارد، حتّى اگر رضايت صاحبان آنها معلوم نباشد و يا در بين آنها صغير و يا مجنون وجود داشته باشد؛ ولى چنانچه بدانند كه صاحبان آنها راضى نيستند، نمى توانند در آن جا نماز بخوانند.
* شرط دوم: مكان نمازگزار بايد بى حركت باشد و اگر به واسطۀ تنگى وقت يا جهت ديگرى ناچار باشد در جايى كه حركت دارد - مانند اتومبيل، كشتى و قطار - نماز بخواند، به قدرى كه ممكن است بايد در حال حركت چيزى نخواند و اگر آن وسايل از سمت قبله به طرف ديگر حركت كنند، نمازگزار بايد به طرف قبله برگردد.
«مسألۀ 904» نماز خواندن در اتومبيل، كشتى، قطار و مانند آنها در حال توقف مانعى ندارد.
«مسألۀ 905» نماز روى خرمن گندم و جو و مانند آنها كه نمى توان روى آن بى حركت ماند، باطل است.
«مسألۀ 906» در جايى كه به واسطۀ احتمال باد، باران، تراكم جمعيت و مانند آن اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كند، اگر نماز را به اميد تمام كردنِ آن شروع كند، اشكال ندارد و اگر به مانعى برخورد نكند، نماز او صحيح است.
* شرط سوم: مكان نمازگزار نبايد از جاهايى باشد كه ماندن در آن حرام است؛ بنابر اين نبايد در محلى كه باقى ماندن در آن براى انسان خطر جانى دارد - مانند محلى كه نزديك است سقف آن خراب شود - نماز خواند.
«مسألۀ 907» بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت جايز نيست؛ ولى چنانچه در چنين محلّى نماز بخواند، نمازش اشكال ندارد.
«مسألۀ 908» نماز خواندن در جايى كه صداى آلات لهو و لعب شنيده مى شود باطل نيست، ولى گوش دادن به آنها حرام است.
* شرط چهارم: نبايد در جايى كه سقف آن كوتاه است و نمى توان در آن جا راست ايستاد يا به اندازه اى كوچك است كه جاى ركوع و سجود ندارد، نماز خواند و اگر ناچار
شود كه در چنين جايى نماز بخواند، بايد به قدرى كه ممكن است، قيام، ركوع و سجود را بجا آورد.
* شرط پنجم: در مكانهايى نباشد كه ماندن، نشستن يا ايستادن روى آن حرام است.
بنابر اين نماز خواندن روى چيزى كه ايستادن و يا نشستن روى آن موجب بى احترامى و هتك حرمت به چيزى مى شود كه هتك حرمت آن حرام است - مثل فرشى كه اسم خداوند متعال و يا آيات قرآن يا اسامى معصومين عليهم السلام بر آن نوشته شده است - جايز نيست.
* شرط ششم: مكان نمازگزار نبايد جلوتر از قبر معصومين عليهم السلام باشد.
«مسألۀ 909» اگر در نماز چيزى مانند ديوار بين او و قبر مطهّر فاصله باشد كه بى احترامى نشود، اشكال ندارد، ولى فاصله شدن صندوق شريف و ضريح و پارچه هايى كه روى آن افتاده كافى نيست.
* شرط هفتم: مكان نمازگزار اگر نجس است، به گونه اى مرطوب نباشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد؛ ولى اگر جايى كه پيشانى را بر آن مى گذارد نجس باشد، حتّى در صورتى كه خشك نيز باشد، نماز باطل است و احتياط مستحب آن است كه در مكان نجس نماز خوانده نشود، مخصوصاً اگر عين نجاست در آن وجود داشته باشد.
* شرط هشتم: جاى پيشانى نمازگزار از جاى قدم ها و زانوهاى او بيش از چهار انگشت بسته، پست تر يا بلندتر نباشد.
* شرط نهم: اگر زن و مردى در يك مكان نماز مى خوانند، بنابر احتياط واجب مكان نماز زن بايد به گونه اى باشد كه عرفاً عقب تر از مكان نماز مرد قلمداد شود، اگرچه بهتر است كه در تمام حالات نماز، زن عقب تر از مرد باشد، به اين معنى كه جاى سجدۀ او از جاى ايستادن مرد عقب تر باشد.
«مسألۀ 910» اگر بين مرد و زن به اندازۀ ده ذراع فاصله باشد و يا آن كه ما بين آنها ديوار يا پرده يا چيز ديگرى وجود داشته باشد، جلوتر بودن زن از مرد در نماز اشكالى ندارد.
«مسألۀ 911» شرط مذكور مربوط به موردى است كه هر دو نمازگزار بالغ باشند
ولى در آن تفاوتى بين نماز واجب و مستحب نيست. البته براى كسانى كه در مسجدالحرام نماز مى خوانند مراعات اين شرط لازم نيست.
«مسألۀ 912» خواندن نماز واجب در خانۀ كعبه و بر بام آن بنابر احتياط جايز نيست، ولى در حال ناچارى مانعى ندارد.
«مسألۀ 913» خواندن نماز مستحب در خانۀ كعبه و بر بام آن اشكال ندارد، بلكه مستحب است در داخل خانه مقابل هر ركن دو ركعت نماز بخوانند.
جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است
«مسألۀ 914» در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همۀ مسجدها، مسجدالحرام و بعد از آن مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بعد از آن مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بيت المقدس و بعد از آن مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محلّه و بعد از آن مسجد بازار است.
«مسألۀ 915» براى زنها نماز خواندن در خانه بهتر است، ولى اگر بتوانند كاملاً خود را از نامحرم حفظ كنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند.
«مسألۀ 916» نماز خواندن در حرم امامان عليهم السلام مستحب و بلكه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برابر با دويست هزار نماز است.
«مسألۀ 917» زياد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدى كه نمازگزار ندارد، مستحب است و همسايه هاى مسجد اگر عذرى نداشته باشند، مكروه است در غير مسجد نماز بخوانند.
«مسألۀ 918» مستحب است انسان با كسى كه در مسجد حاضرنمى شود غذا نخورد، در كارها با او مشورت نكند، همسايه او نشود، از او زن نگيرد و به او زن ندهد.
جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است
«مسألۀ 919» نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: حمام، زمين
نمكزار، مقابل انسان، مقابل درى كه باز است، در جاده، خيابان و كوچه - اگر براى كسانى كه عبور مى كنند ايجاد مزاحمت نكند، و چنانچه ايجاد مزاحمت كند، حرام و نماز باطل است - مقابل آتش و چراغ، آشپزخانه و هر جا كه كورۀ آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى كه محل ادرار باشد، روبروى تصوير يا مجسمۀ انسان يا حيوان مگر آن كه روى آن چيزى مانند پرده بكشند، در اتاقى كه جُنب در آن باشد، در جايى كه تصويرى از جاندار باشد اگرچه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر و يا در قبرستان.
«مسألۀ 920» كسى كه در محلّ عبور مردم يا روبروى كسى نماز مى خواند، مستحب است چيزى مقابل خود بگذارد، و اگر چوب يا ريسمانى هم باشد كافى است.
احكام مسجد
«مسألۀ 921» نجس كردن زمين، سقف، بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است و هر كس بفهمد كه اين مكانها نجس شده است، بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را نيز نجس نكنند و اگر نجس شود، نجاست آن را برطرف نمايند، مگر آن كه واقف، آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.
«مسألۀ 922» اگر نتواند مسجد را پاك نمايد يا كمك لازم داشته باشد و پيدا نكند، پاك كردن مسجد بر او واجب نيست؛ ولى اگر بى احترامى به مسجد باشد، بايد به كسى كه مى تواند آن را پاك كند، اطلاع دهد.
«مسألۀ 923» اگر جايى از مسجد نجس شود كه پاك كردن آن بدون كندن يا كمى خراب كردن ممكن نباشد، بايد آنجا را بكنند يا خراب نمايند و پر كردن چاله و تعمير خرابى بر عهدۀ كسى است كه مسجد را نجس كرده است؛ ولى چنانچه پاك كردن مسجد احتياج به خراب كردن زيادى داشته باشد به نحوى كه موجب ضرر رساندن به مسجد شود، تطهير آن واجب نيست.
«مسألۀ 924» اگر مسجدى را غصب كنند و به جاى آن خانه و مانند آن بسازند به صورتى كه ديگر به آن مسجد نگويند، باز هم بنابر احتياط واجب نجس كردن آن حرام
است، ولى وجوب پاك كردن آن محلّ اشكال است.
«مسألۀ 925» نجس كردن حرم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام حرام است و اگر يكى از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بى احترامى باشد، پاك كردن آن واجب است، بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى نيز نباشد، آن را تطهير كنند.
«مسألۀ 926» اگر حصير يا فرش مسجد نجس شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشند و بنابر احتياط واجب نبايد محل نجس آن را ببرند.
«مسألۀ 927» بردن عين نجس - مانند خون - و يا چيزى كه نجس شده به مسجد، اگر موجب سرايت نجاست به مسجد نشود، اشكال ندارد؛ اما چنانچه موجب بى احترامى به مسجد باشد، حرام است.
«مسألۀ 928» اگر گذاشتن جسد ميّت در مسجد پيش از غسل دادن آن موجب سرايت نجاست به مسجد و يا هتك احترام نباشد، مانعى ندارد، گرچه احوط ترك آن است؛ ولى اگر ميّت را غسل داده باشند، گذاشتن آن در مسجد اشكال ندارد.
«مسألۀ 929» اگر در مسجد براى روضه خوانى چادر بزنند و سياهى بكوبند و آن را فرش كنند و اسباب چاى در آن ببرند و همچنين برگزارى مراسم گوناگون در مسجد از قبيل عروسى و مجلس ختم اگر موجب ضرر به مسجد و هتك حرمت آن و مانع نماز خواندن نشود، با رعايت مصلحت وقف و اذن متولّى اشكال ندارد.
«مسألۀ 930» بنابر احتياط واجب نبايد مسجد را با طلا زينت نمايند و همچنين نبايد صورت چيزهايى را كه مثل انسان و حيوان روح دارند، در مسجد نقش كنند و نقاشى چيزهايى كه روح ندارند، مثل گُل و بوته مكروه است.
«مسألۀ 931» حتى اگر مسجد خراب شود، نمى توانند آن را بفروشند يا داخل ملك و جاده نمايند.
«مسألۀ 932» فروختن در و پنجره و چيزهاى ديگر مسجد، حرام است و اگر مسجد خراب شود، بايد آنها را صرف تعمير همان مسجد كنند و چنانچه در همان مسجد قابل استفاده نباشند، بايد در مسجد ديگر مصرف شوند، ولى اگر قابل استفاده در ساير
مساجد نيز نباشند، مى توانند آنها را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد وگرنه صرف تعمير مسجد ديگرى نمايند.
«مسألۀ 933» ساختن مسجد و تعمير مسجدى كه نزديك به خرابى مى باشد، مستحب است و اگر مسجد به گونه اى خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد، مى توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند، بلكه مى توانند مسجدى را كه خراب نشده ولى جا براى نمازگزاران در آن كم مى باشد، خراب كنند و مسجد بزرگ ترى بسازند.
«مسألۀ 934» تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است و كسى كه مى خواهد به مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و قيمتى بپوشد و زير كفش خود را وارسى كند كه نجاستى به آن نباشد و هنگام داخل شدن به مسجد، اوّل پاى راست و هنگام بيرون آمدن، اوّل پاى چپ را بگذارد و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد آيد و از همه ديرتر از مسجد بيرون رود.
«مسألۀ 935» هنگامى كه انسان وارد مسجد مى شود، مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحيّت و احترام به مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحب ديگرى نيز بخواند، كافى است.
«مسألۀ 936» خوابيدن در مسجد - اگر انسان ناچار نباشد - و صحبت كردن راجع به كارهاى دنيا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعرى كه نصيحت و مانند آن نباشد، مكروه است و نيز مكروه است آب دهان و بينى و اخلاط سينه را در مسجد بيندازد و اگر اين اعمال موجب هتك حرمت مسجد يا باعث انزجار و تنفر مردم شود و يا بر خلاف بهداشت نمازگزاران باشد، حرام است و همچنين مكروه است گمشده اى را طلب كند و صداى خود را بلند كند، ولى بلند كردن صدا براى اذان مانعى ندارد.
«مسألۀ 937» داخل شدن كافر در مسجد اشكال دارد و اگر خواستند جهت شنيدن مطالب اسلامى داخل مسجد شوند، بايد محلّى را در كنار مسجد تهيّه نمود كه عنوان «مسجد» نداشته باشد.
«مسألۀ 938» راه دادن بچّه و ديوانه به مسجد مكروه است؛ ولى راه دادن بچّه اگر
براى آموختن احكام اسلام و آشنايى با مسجد باشد، اشكال ندارد و كسى كه پياز و سير و مانند آنها خورده و بوى دهانش مردم را اذيّت مى كند، مكروه است به مسجد برود.
اذان و اقامه
«مسألۀ 939» براى مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاى واجب شبانه روزى اذان و اقامه بگويند، ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان - اگر به جماعت خوانده شوند - مستحب است سه مرتبه بگويند: «الصلاة» و در نمازهاى واجب ديگر و همچنين نماز عيد فطر و قربان اگر فرادى خوانده شوند، سه مرتبه الصلاة» را به اميد ثواب بگويند.
«مسألۀ 940» مستحب است در روز اوّلى كه بچّه به دنيا مى آيد يا پيش از آن كه بند ناف او بيفتد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.
«مسألۀ 941» اذان داراى هيجده جمله است كه به ترتيب عبارتند از: «الله أكبر» چهار مرتبه و «أَشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلَّااللّهُ ، أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ ، حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ ، حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ ، اللّهُ أكْبَرُ، لاإلهَ إلَّااللّهُ » هر يك دو مرتبه و اقامه داراى هفده جمله است، يعنى دو مرتبه «اَللّهُ أكْبَرُ» از اوّل اذان و يك مرتبه «لا إلهَ إلَّااللّهُ» از آخر آن كم مى شود و بعد از گفتن «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» بايد دو مرتبه «قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ» به آن اضافه نمود.
«مسألۀ 942» «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً أميٖرَالْمُؤْمِنيٖنَ وَلِىُّ اللّهِ» جزء اذان و اقامه نيست، ولى خوبست بعد از «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» به قصد قربت مطلقه گفته شود.
«مسألۀ 943» بين جمله هاى اذان و اقامه بايد خيلى فاصله نشود و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد، بايد دوباره آن را از سر بگيرد.
«مسألۀ 944» اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بيندازد، چنانچه غنا شود - يعنى به نحو آوازه خوانى كه در مجالس لهو و بازيگرى معمول است، اذان و اقامه را بگويد - حرام است.
«مسألۀ 945» اگر نمازگزار نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را بدون فاصله يا با فاصلۀ كمى از هم بخواند، در نماز عصر يا عشاء اذان ساقط مى شود و خواندن نافله و تعقيبات نماز، موجب فاصله شدن بين دو نماز و عدم سقوط اذان از نماز دوم نمى گردد.
همچنين در نماز عصر روز جمعه چنانچه آن را پس از نماز جمعه و بدون فاصله با آن بخواند، اذان ساقط مى شود.
«مسألۀ 946» اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند، كسى كه با آن جماعت نماز مى خواند، نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 947» اگر براى خواندن نماز به جايى برود كه در آن نماز جماعت بر پاست ولى با آنها نماز نخواند و يا آن كه ببيند جماعت تمام شده ولى صفها به هم نخورده و جمعيّت متفرّق نشده است، چه نماز خود را فرادى بخواند و چه به جماعت، بنابراحتياط واجب با وجود سه شرط ذيل نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد:
اوّل: آن كه براى آن نماز، اذان و اقامه گفته باشند. دوم: آن كه نماز جماعت باطل نباشد.
سوم: آن كه نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشند، پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد بر بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 948» اگر در شرط دوم از شرطهايى كه در مسألۀ پيش گفته شده شك كند، يعنى شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است، ولى اگر در يكى از دو شرط ديگر شك كند، مى تواند به اميد ثواب اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 949» كسى كه اذان شخص ديگرى را مى شنود، مستحب است هر قسمتى را كه مى شنود تكرار كند، ولى در بازگويى اقامه اى كه از ديگرى مى شنود، بايد قصد ذكر
مطلق نمايد نه قصد اقامه و از «حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ» تا «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را به اميد ثواب بگويد.
«مسألۀ 950» كسى كه اذان و اقامه ديگرى را به طور كامل شنيده، چه با او گفته باشد و چه نگفته باشد، در صورتى كه بين آن اذان و اقامه و نمازى كه مى خواهد بخواند، زياد فاصله نشده باشد، مى تواند براى نماز خود اذان و اقامه نگويد.
«مسألۀ 951» اگر مرد اذان زن را بشنود، اذان از او ساقط نمى شود، چه آن را به قصد لذّت بشنود و چه بدون قصد لذت.
«مسألۀ 952» اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد؛ ولى چنانچه زنى با جماعت مردان محرم باشد، اذان او براى آن جماعت كافى است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه به آن اكتفا نشود.
«مسألۀ 953» اقامه بايد بعد از اذان گفته شود و اگر قبل از اذان بگويند، صحيح نيست.
«مسألۀ 954» اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد، مثلاً «حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ» را پيش از (حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ» بگويد، بايد از جايى كه ترتيب به هم خورده، دوباره بگويد.
«مسألۀ 955» بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد كه اذانى كه گفته، اذان اين اقامه حساب نشود، مستحب است دوباره اذان و اقامه را بگويد و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز به قدرى فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشوند، مستحب است دوباره براى آن نماز اذان و اقامه بگويد.
«مسألۀ 956» اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود، پس اگر كسى به عربى غلط بگويد يا به جاى يك حرف، حرف ديگرى را بگويد يا مثلاً ترجمۀ آن را بگويد، صحيح نيست.
«مسألۀ 957» اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمداً يا از روى فراموشى پيش از وقت بگويد، باطل است.
«مسألۀ 958» اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه، بايد اذان را بگويد، ولى اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه، گفتن اذان لازم نيست.
«مسألۀ 959» اگر در بين اذان يا اقامه، پيش از آن كه قسمتى را بگويد، شك كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتى را كه در گفتن آن شك كرده، بگويد و اگر بعد از اين كه شروع به گفتن قسمتى از اذان يا اقامه كرد، شك كند كه آنچه پيش از آن است را گفته يا نه، بنابر احتياط قسمت قبل را بايد بگويد.
«مسألۀ 960» مستحب است انسان در هنگام گفتن اذان رو به قبله بايستد، با وضو يا غسل باشد، دستها را به گوش بگذارد، صدا را بلند نمايد و بكشد و بين جمله هاى اذان كمى فاصله دهد و بين آنها حرف نزند.
«مسألۀ 961» لازم است انسان هنگام گفتن اقامه، با طهارت باشد و اقامه را در حال ايستاده بگويد.
«مسألۀ 962» مستحب است بدن انسان در هنگام گفتن اقامه آرام باشد، آن را از اذان آهسته تر بگويد و جمله هاى آن را به هم نچسباند، ولى به اندازه اى كه بين جمله هاى اذان فاصله مى دهد، بين جمله هاى اقامه فاصله ندهد.
«مسألۀ 963» انسان مى تواند به اميد كسب ثواب بين اذان و اقامه يك قدم بردارد يا قدرى بنشيند يا سجده كند يا ذكر بگويد يا دعا بخواند يا قدرى ساكت باشد يا حرفى بزند يا دو ركعت نماز بخواند، ولى حرف زدن بين اذان و اقامۀ نماز صبح مكروه است و بهتر است دو ركعت نماز را بين اذان و اقامۀ نماز مغرب، بجا نياورد.
«مسألۀ 964» مستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معيّن مى كنند، عادل و آگاه به اوقات نماز بوده و صداى او بلند باشد و اذان را در جاى بلندى بگويد.
واجبات نماز
اشاره
واجبات نماز يازده چيز است:
اوّل: نيّت، دوم: تكبيرةُ الاِحرام (يعنى گفتن «اَللّهُ اكْبَر» در اوّل نماز)، سوم: قيام (يعنى ايستادن)، چهارم: قرائت، پنجم: ذكر ركوع و سجود و ركعتهاى سوم و چهارم، ششم:
ركوع، هفتم: سجود، هشتم: تشهّد، نهم: سلام، دهم: ترتيب، يازدهم: موالات (يعنى پى
در پى بودن اجزاى نماز).
«مسألۀ 965» بعضى از واجبات نماز ركن هستند؛ يعنى اگر انسان آنها را عمداً يا سهواً بجا نياورد يا در نماز اضافه كند، نماز باطل مى شود، ولى زيادى سهوى تكبيرة الاحرام موجب بطلان نماز نمى شود و بعضى ديگر ركن نيستند؛ يعنى اگر عمداً كم يا زياد شوند، نماز باطل مى شود و چنانچه سهواً كم يا زياد گردند، نماز باطل نمى شود. پنج چيز ركن نماز هستند:
اوّل: نيّت. دوم: تكبيرةُ الاِحرام. سوم: قيام در هنگام گفتن تكبيرةُ الاِحرام وقيام متّصل به ركوع (يعنى ايستادن پيش از ركوع). چهارم: ركوع. پنجم: دو سجده.
1 - نيّت
«مسألۀ 966» انسان بايد نماز را به نيّت قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند بجا آورد و لازم نيست نيّت را از قلب خود بگذراند يا مثلاً به زبان بگويد كه چهار ركعت نماز ظهر مى خوانم قربةً إلى اللّه.
«مسألۀ 967» لازم نيست نمازگزار به هنگام نيت شمارۀ ركعت هاى نمازى را كه مى خواند تعيين كند؛ ولى بايد متوجه باشد نمازى كه مى خواند، مثلاً نماز ظهر است يا عصر و همچنين بايد بداند كه نماز ادا مى خواند يا قضا؛ ولى لازم نيست قصد وجوب يا استحباب نمايد، مگر در مثل نماز صبح و نافلۀ آن كه تعيين هر كدام متوقّف بر قصد وجوب يا استحباب مى باشد.
«مسألۀ 968» انسان بايد از اوّل تا آخر نماز به نيّت خود باقى باشد؛ پس اگر در بين نماز به گونه اى غافل شود كه اگر بپرسند: «چه مى كنى؟» نداند چه بگويد، نمازش باطل است.
«مسألۀ 969» انسان فقط بايد براى انجام دستور خداوند يكتا نماز بخواند، پس نماز كسى كه ريا كند، يعنى براى نشان دادن به مردم نماز بخواند، باطل است، خواه فقط براى مردم باشد يا هم خدا و هم مردم را در نظر بگيرد.
«مسألۀ 970» اگر قسمتى از نماز را براى غير خدا بجا آورد، چنانچه آن قسمت مثل حمد و سوره واجب باشد و محل تدارك آن باقى باشد (مثل اين كه هنوز وارد ركوع نشده باشد)، بنابر احتياط واجب بايد آن را دوباره به قصد قربت تكرار كرده و نماز را تمام كند و سپس دوباره نماز را بخواند، و اگر نتواند آن را دوباره بگويد؛ يعنى محل تدارك آن گذشته باشد، نمازش باطل است؛ و اگر آن قسمت مانند قنوت مستحب باشد، بنابر احتياط واجب نماز را تمام كند و سپس آن را دوباره بخواند، بلكه اگر تمام نماز را براى خدا بجا آورد، ولى براى نشان دادن به مردم در جاى مخصوصى مثل مسجد يا در وقت مخصوصى مثل اوّل وقت يا به طرز مخصوصى مثلاً با جماعت نماز بخواند، نماز او باطل است.
2 - تَكبيرةُ الإحرام
«مسألۀ 971» گفتن «الله اكبر» در اوّل هر نماز، واجب و «ركن» است و بايد حروف «الله» و «اكبر»: و دو كلمه «الله اكبر» را پشت سر هم بگويد و نيز بايد اين دو كلمه به عربى صحيح گفته شوند و اگر به عربى غلط بگويد يا مثلاً ترجمۀ آن را به فارسى بگويد، صحيح نيست.
«مسألۀ 972» احتياط واجب آن است كه تكبيرة الاحرام نماز را به چيزى كه پيش از آن مى خواند - مثلاً به اقامه يا به دعايى كه پيش از تكبير مى خواند - و همچنين به چيزى كه پس از آن مى خواند، نچسباند.
«مسألۀ 973» هنگام گفتن تكبيرة الاحرام، بدن بايد آرام باشد و اگر عمداً در حالى كه بدن او حركت دارد تكبيرة الاحرام را بگويد، احتياطاً بايد نماز را پس از اتمام آن اعاده كند، ولى چنانچه سهواً حركت كند، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 974» نمازگزار بايد تكبير، حمد، سوره، ذكر و دعا را به گونه اى بخواند كه خودش بشنود و اگر به واسطۀ سنگينى يا ناشنوايى گوش يا سر و صداى زياد نمى شنود، بايد به نحوى بگويد كه اگر مانعى نباشد بشنود.
«مسألۀ 975» كسى كه لال است يا زبان او مرضى دارد كه نمى تواند «الله اكبر» را
درست بگويد، بايد به هر نحو كه مى تواند بگويد و اگر هيچ نمى تواند بگويد، بايد در قلب خود بگذراند و براى تكبير اشاره كند و اگر مى تواند، بنابر احتياط واجب زبانش را نيز حركت دهد.
«مسألۀ 976» مستحب است بعد از تكبيرة الاحرام بگويد: «يا مُحْسِنُ قَدْ أتاكَ الْمُسىءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسىءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسىءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبيٖحِ ما تَعْلَمُ مِنّى» يعنى: «اى خدايى كه به بندگان احسان مى كنى، بندۀ گنهكار به در خانۀ تو آمده و تو امر كرده اى كه نيكوكار از گنهكار بگذرد، تو نيكوكارى و من گناهكار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلى الله عليه و آله و سلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدى هايى كه مى دانى از من سر زده درگذر.»
«مسألۀ 977» مستحب است هنگام گفتن تكبير اوّل نماز و تكبيرهاى بين نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد.
«مسألۀ 978» اگر شك كند كه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه، چنانچه بعد از آن مشغول خواندن چيزى شده باشد، به شك خود اعتنا نكند و اگر چيزى نخوانده باشد، بايد تكبير را بگويد.
«مسألۀ 979» اگر بعد از گفتن تكبيرة الاحرام شك كند كه آن را صحيح گفته يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
«مسألۀ 980» مستحب است انسان علاوه بر تكبيرة الاحرام شش تكبير ديگر نيز بگويد و مى تواند هر كدام از آنها را كه خواست به عنوان تكبيرة الاحرام تعيين كند.
3 - قيام (ايستادن)
«مسألۀ 981» قيام در هنگام گفتن تَكبيرةُ الاِحرام و قيام متّصل به ركوع - به اين معنا كه از حالت قيام به ركوع برود - ركن است، ولى قيام در هنگام خواندن حمد و سوره و قيام بعد از ركوع ركن نيست و اگر كسى آن را از روى فراموشى ترك كند، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 982» واجب است پيش از گفتن تكبير و بعد از آن مقدارى بايستد تا يقين
كند كه در حال ايستادن، تكبير گفته است.
«مسألۀ 983» اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشيند و به خاطر آورد كه ركوع نكرده، بايد بايستد و به ركوع رود و اگر بدون اين كه بايستد، به حال خميدگى به ركوع برگردد، چون قيام متصل به ركوع را بجا نياورده، نماز او باطل است.
«مسألۀ 984» نبايد هنگامى كه ايستاده است بدن را حركت دهد و به طرفى خم شود و بنابر احتياط به جايى تكيه نيز نبايد بكند؛ ولى اگر از روى ناچارى باشد يا در حال خم شدن براى ركوع پاها را حركت دهد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 985» اگر هنگامى كه ايستاده از روى فراموشى بدن را حركت دهد يا به طرفى خم شود يا به جايى تكيه كند، اشكال ندارد، ولى اگر در قيام به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام و قيام متصل به ركوع از روى فراموشى به طرفى خم شود، بنابر احتياط واجب بايد نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
«مسألۀ 986» هنگام ايستادن بنابر احتياط بايد هر دو پا روى زمين باشد، ولى لازم نيست سنگينى بدن روى هر دو پا باشد و اگر روى يك پا نيز باشد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 987» اگر كسى كه مى تواند درست بايستد، پاها را به قدرى از هم فاصله دهد كه به حال ايستادن معمولى نباشد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 988» اگر انسان در نماز بخواهد كمى جلو يا عقب رود يا كمى بدن را به طرف راست يا چپ حركت دهد، نبايد چيزى بگويد، ولى «بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ» را بايد در حال برخاستن بگويد و در هنگام گفتن ذكرهاى واجب نيز بدن بايد بى حركت باشد؛ بلكه احتياط واجب آن است كه در هنگام گفتن ذكرهاى مستحبّى نماز نيز بدنش آرام باشد.
«مسألۀ 989» اگر عمداً در حال حركت بدن ذكر بگويد، مثلاً هنگام رفتن به ركوع يا سجده تكبير بگويد، چنانچه آن را به قصد ذكرى كه در نماز دستور داده اند بگويد، احتياطاً بايد نماز را دوباره بخواند و اگر به اين قصد نگويد بلكه بخواهد ذكرى گفته باشد، نماز صحيح است.
«مسألۀ 990» حركت دادن دست و انگشتان در هنگام خواندن حمد اشكال ندارد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه آنها را نيز حركت ندهد.
«مسألۀ 991» اگر هنگام خواندن حمد و سوره يا تسبيحات، بى اختيار به قدرى حركت كند كه از حال آرام بودن خارج شود، احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن، آنچه را در حال حركت خوانده، دوباره بخواند.
«مسألۀ 992» اگر در بين نماز از ايستادن عاجز شود، بايد بنشيند و اگر از نشستن نيز عاجز شود، بايد بخوابد، ولى تا بدن آرام نگرفته، نبايد چيزى بخواند.
«مسألۀ 993» انسان تا مى تواند ايستاده نماز بخواند نبايد بنشيند، مثلاً كسى كه در هنگام ايستادن، بدنش حركت مى كند يا مجبور است به چيزى تكيه دهد يا بدنش را كج كند يا خم شود يا پاها را بيشتر از معمول از هم فاصله دهد، بايد به هر نحوى كه مى تواند ايستاده نماز بخواند، ولى اگر به هيچ صورت، حتّى مثل حال ركوع نيز نتواند بايستد، بايد راست بنشيند و نشسته نماز بخواند.
«مسألۀ 994» انسان تا مى تواند بنشيند، نبايد خوابيده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشيند، بايد به هر نحو كه مى تواند بنشيند و اگر به هيچ صورت نتواند بنشيند، بايد به گونه اى كه در احكام قبله گفته شد، به پهلوى راست بخوابد و اگر نتواند، به پهلوى چپ بخوابد و اگر آن نيز ممكن نباشد، به گونه اى به پشت بخوابد كه كف پاهاى او رو به قبله باشد.
«مسألۀ 995» اگر كسى كه نشسته نماز مى خواند، بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بايستد و ركوع را ايستاده بجا آورد، بايد بايستد و از حال ايستاده به ركوع رود و اگر نتواند، بايد ركوع را نيز نشسته بجا آورد.
«مسألۀ 996» اگر كسى كه خوابيده نماز مى خواند، در بين نماز بتواند بنشيند، بايد مقدارى را كه مى تواند نشسته بخواند و نيز اگر مى تواند بايستد، بايد مقدارى را كه مى تواند ايستاده بخواند، ولى تا بدن آرام نگرفته، نبايد چيزى بخواند.
«مسألۀ 997» اگر كسى كه نشسته نماز مى خواند، در بين نماز بتواند بايستد، بايد
مقدارى را كه مى تواند، ايستاده بخواند، ولى تا بدن آرام نگرفته، نبايد چيزى بخواند.
«مسألۀ 998» كسى كه مى تواند بايستد، اگر بترسد كه به واسطۀ ايستادن مريض شود يا ضررى به او برسد، بايد نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن نيز بترسد، بايد خوابيده نماز بخواند.
«مسألۀ 999» اگر انسان گمان داشته باشد كه تا آخر وقت مى تواند ايستاده نماز بخواند، بايد نماز را به تأخير بيندازد، ولى اگر احتمال دهد، لازم نيست آن را به تأخير بيندازد.
«مسألۀ 1000» مستحب است نمازگزار در حال ايستادن، ستون فقرات و گردن خود را صاف نگهدارد، شانه ها و دست ها را پايين بيندازد و كف دستها را روى رانها بگذارد، انگشتان را به هم بچسباند، جاى سجده را نگاه كند، سنگينى بدن را به طور مساوى روى دو پا بيندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پيش نگذارد و پاها را سه انگشتِ باز تا يك وجب از هم فاصله دهد.
4 - قرائت
«مسألۀ 1001» در ركعت اوّل و دوم نمازهاى واجب شبانه روزى، انسان بايد نخست سوره حمد و بعد از آن بنابر احتياط يك سورۀ كامل بخواند.
«مسألۀ 1002» اگر وقت نماز تنگ باشد يا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند، مثلاً بترسد كه اگر سوره را بخواند دزد يا درنده يا چيز ديگرى به او صدمه بزند، نبايد سوره را بخواند و در حال بيمارى و همچنين اگر در كارى عجله داشته باشد، مى تواند سوره را نخواند.
«مسألۀ 1003» اگر عمداً سوره را پيش از حمد بخواند، نماز او باطل است و اگر سهواً سوره را پيش از حمد بخواند، چنانچه در بين آن به خاطر آورد، بايد سوره را رها كند و بعد از خواندن حمد، سوره را از اوّل بخواند و اگر بعد از اتمام سوره و قبل از خواندن حمد يا در بين حمد يا پس از تمام كردن حمد و پيش از رفتن به ركوع به خاطر
آورد، پس از حمد همان سوره يا سورۀ ديگرى را به قصد رجا بخواند.
«مسألۀ 1004» اگر حمد و سوره يا يكى از آنها را فراموش كند و بعد از رسيدن به ركوع بفهمد، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1005» اگر پيش از آن كه براى ركوع خم شود بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده، بايد بخواند و اگر بفهمد سوره را نخوانده، بايد فقط سوره را بخواند؛ ولى اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده، بايد اوّل حمد و بعد از آن سوره را به قصد رجا بخواند و نيز اگر خم شود و پيش از آن كه به حدّ ركوع برسد، بفهمد حمد و سوره يا سورۀ تنها يا حمد تنها را نخوانده، بايد بايستد و به همين دستور عمل نمايد.
«مسألۀ 1006» اگر يكى از چهار سوره اى را كه آيۀ سجده دارد - يعنى سوره هاى:
سجده، فصّلت، نجم و علق - عمداً در نماز بخواند، چنانچه آيۀ سجده دار را در ضمن آن بخواند، نمازش باطل است، بلكه بنابر احتياط با قرائت عمدى جزئى از اين سوره ها نيز نماز باطل مى شود.
«مسألۀ 1007» اگر سهواً مشغول خواندن سوره اى شود كه سجده واجب دارد، چنانچه پيش از رسيدن به آيۀ سجده بفهمد، بايد آن سوره را رها كند و سورۀ ديگرى را بخواند و اگر بعد از خواندن آيۀ سجده بفهمد، بايد در بين نماز با اشاره، سجدۀ آن را بجا آورد و همان سوره را تمام كند و پس از نماز به جهت آيۀ سجده يك سجده بجا آورد.
«مسألۀ 1008» اگر در نماز آيۀ سجده را بشنود، نماز او صحيح است و انجام سجده لازم نيست، ولى اگر به آن گوش كند، مانند كسى است كه آيۀ سجده را بخواند.
«مسألۀ 1009» در نماز مستحبّى خواندن سوره لازم نيست، اگرچه آن نماز به واسطۀ نذر كردن واجب شده باشد؛ ولى در بعضى از نمازهاى مستحبّى مثل نماز شب دفن كه سوره مخصوصى دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد، بايد همان سوره را بخواند.
«مسألۀ 1010» در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه، مستحب است در ركعت اوّل بعد از حمد، سورۀ جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سورۀ منافقين را بخواند
و اگر مشغول يكى از آنها شود، بنابر احتياط واجب نمى تواند آن را رها كند و سورۀ ديگرى بخواند.
«مسألۀ 1011» اگر بعد از حمد مشغول خواندن سورۀ توحيد -«قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» - يا سورۀ كافرون -«قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» - شود، نمى تواند آن را رها كند و سورۀ ديگرى بخواند، ولى اگر در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه از روى فراموشى به جاى سورۀ جمعه يا منافقين يكى از اين دو سوره را بخواند، تا دو ثلث آن را نخوانده، مى تواند آن را رها كند و سورۀ «جمعه» يا «منافقين» را بخواند.
«مسألۀ 1012» اگر در نماز جمعه يا نماز ظهر روز جمعه عمداً سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»
يا سورۀ «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» را بخواند، بنابر احتياط واجب نمى تواند آن را رها كند و سورۀ جمعه و منافقين را بخواند.
«مسألۀ 1013» اگر در نماز، غير از سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ»
سورۀ ديگرى بخواند، تا به دو ثلث سوره نرسيده، مى تواند آن را رها كند و سورۀ ديگرى بخواند، اگرچه احتياط مستحب آن است كه پس از گذشتن از نصف سوره، به سورۀ ديگر عدول نكند.
«مسألۀ 1014» دو سورۀ «فيل» و «قريش» و نيز دو سورۀ «الضّحى» و «انشراح» با هم در نماز يك سوره محسوب مى شوند و بايد با همان ترتيبى كه در قرآن آمده و با گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» براى هر كدام خوانده شوند.
«مسألۀ 1015» هر سوره اى را كه نمازگزار بخواهد بخواند، بايد «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آن را به نيّت همان سوره بگويد، پس نمى تواند اوّل «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بگويد و بعد سوره را انتخاب نمايد و يا آن را به قصد سوره اى بگويد و سورۀ ديگرى را بخواند.
«مسألۀ 1016» اگر مقدارى از سوره را فراموش كند يا از روى ناچارى، مثلاً به واسطۀ تنگى وقت يا جهت ديگرى نتواند آن را تمام نمايد، مى تواند آن سوره را رها كند و سورۀ ديگرى را بخواند، اگرچه از دو ثلث آن گذشته باشد يا سوره اى كه مى خوانده،
«قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» يا «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» باشد.
«مسألۀ 1017» بر مرد واجب است حمد و سورۀ نمازهاى صبح، مغرب و عشاء را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سورۀ نمازهاى ظهر و عصر را آهسته بخوانند.
«مسألۀ 1018» مرد بايد در نمازهاى صبح، مغرب و عشاء مراقب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتى بنابر احتياط حرف آخر آنها را بلند بخواند.
«مسألۀ 1019» ملاك در بلند و آهسته بودن صدا، تشخيص عرف است؛ بنابر اين اگر صدا به اندازه اى آهسته باشد كه تنها خود او بشنود و به نظر مردم بلند به حساب نيايد - هر چند جوهره داشته باشد - كافى نيست.
«مسألۀ 1020» زن مى تواند حمد و سورۀ نمازهاى صبح، مغرب و عشاء را بلند يا آهسته بخواند، ولى اگر نامحرم صداى او را بشنود، بنابر احتياط واجب بايد آهسته بخواند.
«مسألۀ 1021» اگر نمازگزار در جايى كه بايد نماز را بلند خواند، عمداً آهسته بخواند يا در جايى كه بايد آهسته خواند، عمداً بلند بخواند، نماز او باطل است؛ ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد، صحيح است و اگر در بين خواندن حمد و سوره نيز بفهمد كه اشتباه كرده، لازم نيست مقدارى را كه خوانده دوباره بخواند.
«مسألۀ 1022» اگر كسى در خواندن حمد و سوره بيشتر از معمول صداى خود را بلند كند، مثل آن كه آن را با فرياد بخواند، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1023» انسان بايد نماز را ياد بگيرد كه غلط نخواند و كسى كه به هيچ صورت نمى تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد به هر نحوى كه مى تواند بخواند، گرچه احتياط مستحب آن است كه نماز خود را به جماعت بخواند.
«مسألۀ 1024» كسى كه حمد و سوره و چيزهاى ديگر نماز را به خوبى نمى داند و مى تواند ياد بگيرد، چنانچه وقت نماز وسعت داشته باشد، بايد يا نماز را به جماعت بخواند و يا آن را به نحو صحيح ياد بگيرد و اگر وقت تنگ باشد، بنابر احتياط واجب در صورتى كه ممكن باشد، بايد نماز خود را به جماعت بخواند.
«مسألۀ 1025» براى ياد دادن واجبات يا مستحبات نماز مى توان مزد گرفت.
«مسألۀ 1026» اگر يكى از كلمات حمد يا سوره را عمداً نگويد يا عمداً به جاى يك حرف، حرف ديگرى بگويد، مثلاً به جاى حرف «ض» حرف «ظ» بگويد يا جايى كه بايد بدون كسره و فتحه خوانده شود، كسره و فتحه بدهد يا تشديد را نگويد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1027» اگر انسان كلمه اى را صحيح بداند و در نماز به همان نحو بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده، لازم نيست دوباره نماز را بخواند و يا اگر وقت گذشته، آن را قضا نمايد.
«مسألۀ 1028» اگر كسره و فتحه كلمه اى را نداند، بايد ياد بگيرد؛ ولى اگر كلمه اى را كه وقف كردن آخر آن جايز است هميشه وقف كند، ياد گرفتن كسره و فتحه آن لازم نيست و نيز اگر نداند مثلاً كلمه اى با «س» است يا با «ص»، بايد ياد بگيرد و چنانچه دو نوع يا بيشتر بخواند - مثل آن كه در «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» ، مستقيم را يك مرتبه با سين و يك مرتبه با صاد بخواند - نماز او باطل است، مگر آن كه در كلمه اى هر دو نوع قرائت شده باشد - مانند كلمۀ «صراط» كه «سراط» نيز قرائت شده - كه در اين صورت اگر هر دو را بگويد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1029» اگر در كلمه اى «واو» باشد و حرف قبل از «واو» در آن كلمه ضمّه داشته باشد و حرف بعد از «واو» در آن كلمه «همزه» باشد - مثل كلمۀ «سُوْء» - بايد آن «واو» را مدّ بدهد، يعنى آن را بكشد و همچنين اگر در كلمه اى «الف» باشد و حرف قبل از «الف» در آن كلمه فتحه داشته باشد و حرف بعد از «الف» در آن كلمه «همزه» باشد - مثل كلمۀ «جاءَ» - احتياطاً بايد «الف» آن را بكشد و نيز اگر در كلمه اى «ياء» باشد و حرف پيش از «ياء» در آن كلمه كسره داشته باشد و حرف بعد از «ياء» در آن كلمه همزه باشد - مثل كلمۀ «جِىْ ءَ» - بايد «ياء» را با مدّ بخواند و اگر بعد از اين «واو» و «الف» و «ياء»، به جاى «همزه» حرف ساكنى - يعنى حرفى كه كسره و فتحه و ضمّه ندارد - باشد، بايد اين سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در «ولاَ الضّالّيٖن» كه بعد از «الف» حرف «لام» ساكن است، بايد «الف» را با مدّ بخواند.
«مسألۀ 1030» بهتر است كه در نماز «وقف به حركت» و «وصل به سكون» ننمايد و معنى وقف به حركت آن است كه فتحه، كسره يا ضمۀ آخر كلمه اى را بگويد و بين آن كلمه و كلمۀ بعد آن فاصله دهد، مثلاً بگويد:«اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» و ميم «اَلرَّحِيمِ» را كسره بدهد و بعد قدرى فاصله دهد و بگويد:«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» و معنى وصل به سكون آن است كه كسره، فتحه يا ضمۀ آخر كلمه اى را نگويد و آن كلمه را به كلمۀ بعد بچسباند، مثل آن كه بگويد: «الرحمن الرحيم» و ميم «الرحيم» را كسره ندهد و فوراً «مالك يوم الدين» را بگويد.
«مسألۀ 1031» هرگاه شك كند كه آيه يا كلمه اى را درست گفته يا نه، اگر به خواندن چيزى كه بعد از آن است مشغول نشده باشد، بايد آن آيه يا كلمه را به نحو صحيح بخواند و اگر به چيزى كه بعد از آن است مشغول شده باشد، چنانچه آن چيز ركن باشد، مثل آن كه در ركوع شك كند كه فلان كلمه از سوره را درست گفته يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند و اگر ركن نباشد، مثلاً هنگام گفتن «اَللّهُ الصَّمَدُ» شك كند كه «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را درست گفته يا نه، لازم نيست به شك خود اعتنا كند، ولى اگر براى مراعات احتياط برگردد و آن را به نحو صحيح بگويد، اشكال ندارد و اگر چند مرتبه نيز شك كند، مى تواند چند بار بگويد، اما اگر به حدّ وسواس برسد، ديگر نبايد تكرار كند و چنانچه باز هم بگويد، بنابر احتياط واجب بايد نماز خود را دوباره بخواند.
«مسألۀ 1032» مستحب است در ركعت اوّل پيش از خواندن حمد بگويد: «اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيٖمِ» و در ركعت اوّل و دوم نماز ظهر و عصر «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
را بلند بگويد و مستحب است حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آيه وقف كند؛ يعنى آن را به آيۀ بعد نچسباند و در حال خواندن حمد و سوره، به معناى آيه توجه داشته باشد. اگر نماز را به جماعت مى خواند، بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادى مى خواند، بعد از آن كه حمد خود او تمام شد بگويد:«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» و بعد از خواندن سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ، يك يا دو يا سه مرتبه «كَذلِكَ اللّهُ رَبِّى» يا سه مرتبه «كَذلِكَ اللّهُ رَبُّنا» بگويد و بعد از خواندن سوره كمى صبر كند، بعد تكبير پيش از ركوع را بگويد يا قنوت را بخواند.
«مسألۀ 1033» مستحب است در تمام نمازها، در ركعت اوّل، سوره «إنا أنزلناه» و در ركعت دوم، سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را بخواند.
«مسألۀ 1034» مكروه است كه انسان در هيچ يك از نمازهاى يك شبانه روز، سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را نخواند.
«مسألۀ 1035» خواندن سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» به يك نفس مكروه است.
«مسألۀ 1036» مكروه است سوره اى را كه در ركعت اوّل خوانده در ركعت دوم نيز بخواند، ولى اگر سورۀ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را در هر دو ركعت بخواند، مكروه نيست.
5 - ذكر
بر نمازگزار واجب است كه در حال ركوع و سجود و همچنين در ركعت هاى سوم و چهارم نمازهاى سه ركعتى و چهار ركعتى ذكر بگويد. احكام ذكر ركوع و سجود در مسائل آينده خواهد آمد.
«مسألۀ 1037» نمازگزار مى تواند در ركعت سوم و چهارم نماز، فقط سورۀ حمد بخواند و يا يك مرتبه «تسبيحات اربعه» را بگويد، يعنى بگويد: «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ» و احتياط مستحب آن است كه كمتر از سه مرتبه نگويد و مى تواند در يك ركعت، حمد و در ركعت ديگر، تسبيحات را بگويد.
«مسألۀ 1038» بنابر احتياط بر مرد و زن، واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد يا تسبيحات اربعه را آهسته بخوانند.
«مسألۀ 1039» اگر در ركعت سوم يا چهارم عمداً حمد يا تسبيحات را بلند بخواند، بنابر احتياط نمازش باطل است، ولى اگر به علت ندانستن حكم مسأله يا فراموشى بلند بخواند، نمازش صحيح است و نيازى به اعادۀ حمد يا تسبيحات نيست.
«مسألۀ 1040» اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند، بنابر احتياط واجب بايد «بسم اللّه» آن را نيز آهسته بگويد.
«مسألۀ 1041» كسى كه نمى تواند تسبيحات اربعه را ياد بگيرد يا درست بخواند، بايد
در ركعت سوم و چهارم سوره حمد را بخواند.
«مسألۀ 1042» اگر در دو ركعت اوّل نماز به گمان اين كه دو ركعت آخر است تسبيحات اربعه را بگويد، چنانچه پيش از ركوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در ركوع يا بعد از ركوع بفهمد، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1043» اگر در دو ركعت آخر نماز به گمان اين كه در دو ركعت اوّل است، حمد بخواند يا در دو ركعت اوّل نماز با اين كه گمان مى كرده در دو ركعت آخر است حمد بخواند، چه پيش از ركوع بفهمد چه بعد از آن، نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1044» اگر در ركعت سوم يا چهارم بخواهد حمد بخواند، ولى تسبيحات به زبانش بيايد يا بخواهد تسبيحات بخواند، ولى حمد به زبانش بيايد، چنانچه كاملاً غافل بوده و بدون قصد مشغول خواندن آن شده، بايد آن را رها كند و دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند، ولى اگر عادت او خواندن چيزى بوده كه به زبانش آمده و در خزانه قلبش آن را قصد داشته، مى تواند همان را تمام كند و نمازش صحيح است.
«مسألۀ 1045» در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبيحات اربعه استغفار كند، مثلاً بگويد: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّى وَأَتُوبُ إلَيْهِ» يا بگويد: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لِى» و اگر به گمان آن كه حمد يا تسبيحات را گفته، مشغول گفتن استغفار شود و شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا نمايد؛ ولى اگر استغفار نكند و پيش از آن كه به ركوع برود، شك كند حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد حمد يا تسبيحات اربعه را بخواند. همچنين اگر بدون گفتن استغفار براى ركوع خم شود و پيش از آن كه به حدّ ركوع برسد، شك كند، بايد برگردد و حمد يا تسبيحات را بخواند.
6 - ركوع
«مسألۀ 1046» نمازگزار در هر ركعت بعد از قرائت يا گفتن تسبيحات اربعه و يا قنوت، بايد به اندازه اى خم شود كه بتواند كف دست ها را به زانو بگذارد و اين عمل را «ركوع» مى گويند.
«مسألۀ 1047» بنابر احتياط واجب نمازگزار در هنگام ركوع بايد كف دست هاى خود را روى زانوها قرار دهد.
«مسألۀ 1048» چنانچه ركوع را به نحو غير معمول بجا آورد، مثلاً به چپ يا راست خم شود، اگرچه دستهاى او به زانو برسند، صحيح نيست.
«مسألۀ 1049» خم شدن بايد به قصد ركوع باشد، پس اگر به قصد كار ديگرى، مثلاً براى كشتن حيوانى خم شود، نمى تواند آن را ركوع حساب كند، بلكه بايد بايستد و دوباره براى ركوع خم شود و به واسطۀ اين عمل، ركن زياد نشده و نماز باطل نمى شود.
«مسألۀ 1050» كسى كه دست يا زانوى او با دست و زانوى ديگران فرق دارد، مثلاً دست او به قدرى بلند است كه اگر كمى خم شود، به زانو مى رسد يا زانوى او به قدرى پايين تر از حدّ معمول است كه بايد خيلى خم شود تا دستش به زانو برسد، بايد به اندازۀ معمول افراد عادى خم شود.
«مسألۀ 1051» كسى كه نشسته ركوع مى كند، بايد به قدرى خم شود كه عرفاً بگويند ركوع كرده و بهتر است به قدرى خم شود كه صورت نزديك جاى سجده برسد.
«مسألۀ 1052» در حال ركوع، گفتن ذكر واجب است و ذكر ركوع «سبحان الله» و يا «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» مى باشد و چنانچه در ركوع ذكر «سُبْحانَ اللّهِ» بگويد، بنابر احتياط واجب بايد آن را سه مرتبه تكرار كند؛ ولى در صورت ضرورت و تنگى وقت، گفتن يك «سُبْحانَ اللّهِ» نيز كافى است و چنانچه ذكر «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» را بگويد، يك بار كافى است. گفتن ذكرهاى ديگر، مثل «اَلْحَمْدُ للّهِ» يا «اللّهُ اكْبَرُ» به جاى دو ذكر فوق نيز در ركوع جايز است، به شرط آن كه به اندازۀ سه بار «سُبْحانَ اللّهِ» باشد.
«مسألۀ 1053» ذكر ركوع بايد به دنبال هم و به عربى صحيح گفته شود و مستحب است «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» را سه يا پنج يا هفت مرتبه و بلكه بيشتر بگويند.
«مسألۀ 1054» بايد بدن در ركوع به مقدار ذكر واجب آرام باشد و در ذكر مستحب نيز اگر آن را به قصد ذكرى كه براى ركوع دستور داده اند بگويد، بنابر احتياط واجب آرام بودن بدن لازم است.
«مسألۀ 1055» اگر هنگامى كه ذكر ركوع را مى گويد، بى اختيار به قدرى حركت كند كه بدن از حال آرام بودن خارج شود، نمازش صحيح است، ولى چنانچه در حال گفتن ذكر واجب، بى اختيار حركت كرده باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن، دوباره ذكر را بگويد و اگر كمى حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود يا انگشتان را حركت دهد، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1056» اگر پيش از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، عمداً ذكر واجب ركوع را بگويد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1057» اگر پيش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از ركوع بردارد، نماز او باطل است و اگر سهواً سر بردارد، چنانچه پيش از آن كه از حال ركوع خارج شود به خاطر آورد كه ذكر ركوع را تمام نكرده، بايد در حال ركوع و با آرامش بدن دوباره ذكر را بگويد و اگر بعد از آن كه از حال ركوع خارج شد به خاطر آورد، نماز او صحيح است.
«مسألۀ 1058» اگر نتواند به مقدار ذكر واجب در ركوع بماند، در صورتى كه بتواند پيش از آن كه از حدّ ركوع خارج شود، ذكر را بگويد، بايد در آن حال تمام كند و اگر نتواند، چنانچه به مقدار يك «سبحان اللّه» هم بتواند در حال ركوع بماند، بايد در حال ركوع آن را بگويد و اگر به اين مقدار هم نتواند، بنابر احتياط ذكر را در حال برخاستن به قصد قربت مطلقه بگويد.
«مسألۀ 1059» اگر به واسطۀ بيمارى و مانند آن در ركوع آرام نگيرد، نماز صحيح است، ولى بايد پيش از آن كه از حال ركوع خارج شود، به مقدار ذكر واجب، يعنى «سُبْحانَ رَبّىِ َ الْعَظيٖمِ وَبِحَمْدِهِ» يا سه مرتبه «سُبْحانَ اللّه» ذكر بگويد.
«مسألۀ 1060» اگر نتواند به اندازۀ ركوع خم شود، بايد به چيزى تكيه دهد و ركوع كند و اگر هنگامى كه تكيه داده نيز نتواند به نحو معمول ركوع كند، بايد به هر اندازه كه مى تواند خم شود و اگر هيچ نتواند خم شود، بايد هنگام ركوع بنشيند و نشسته ركوع كند و احتياط واجب آن است كه نماز ديگرى نيز بخواند و براى ركوع آن با سر اشاره نمايد.
«مسألۀ 1061» اگر كسى كه مى تواند ايستاده نماز بخواند، در حال ايستاده يا نشسته
نتواند ركوع كند، بايد ايستاده نماز بخواند و براى ركوع با سر اشاره كند و اگر نتواند اشاره كند، بايد به نيّت ركوع چشمها را ببندد و ذكر آن را بگويد و به نيّت برخاستن از ركوع، چشمها را باز كند و اگر از اين عمل نيز عاجز باشد، بايد در قلب خود نيّت ركوع كند و ذكر آن را بگويد.
«مسألۀ 1062» كسى كه نمى تواند ايستاده يا نشسته ركوع كند و براى ركوع فقط مى تواند در حالى كه نشسته است، كمى خم شود يا در حالى كه ايستاده است با سر اشاره كند، بايد ايستاده نماز بخواند و براى ركوع با سر اشاره نمايد و احتياط واجب آن است كه نماز ديگرى نيز بخواند و هنگام ركوع آن بنشيند و هر اندازه كه مى تواند براى ركوع خم شود.
«مسألۀ 1063» اگر بعد از رسيدن به حد ركوع و آرام گرفتن بدن، سر بردارد و دو مرتبه به قصد ركوع به اندازۀ ركوع خم شود، نماز او باطل است؛ بلكه چنانچه قبل از آرام گرفتن بدن نيز از ركوع سر بردارد و دو مرتبه به قصد ركوع به اندازۀ ركوع خم شود، بنابر احتياط واجب بايد نماز را از سر بگيرد و نيز اگر بعد از آن كه به اندازۀ ركوع خم شد و بدن آرام گرفت، به قصد ركوع به قدرى خم شود كه از اندازۀ ركوع بگذرد و دوباره به ركوع برگردد، به صورتى كه گفته شود ركوع اضافى انجام داده، نمازش باطل است و بهتر آن است كه نماز را تمام كند و دوباره از سر بخواند.
«مسألۀ 1064» بعد از تمام شدن ذكر ركوع، بايد راست بايستد و بعد از آن كه بدن آرام گرفت، به سجده رود و اگر عمداً پيش از ايستادن يا پيش از آرام گرفتن بدن به سجده رود، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1065» اگر ركوع را فراموش كند و پيش از آن كه به سجده برسد به خاطر آورد، بايد بايستد و بعد به ركوع رود و چنانچه به حالت خميدگى به ركوع برگردد، نماز او باطل است.
«مسألۀ 1066» اگر نمازگزار بعد از آن كه پيشانيش به زمين رسيد به خاطر آورد كه ركوع نكرده، نمازش باطل است.
«مسألۀ 1067» مستحب است پيش از رفتن به ركوع در حالى كه راست ايستاده، تكبير بگويد و در ركوع زانوها را به طرف عقب دهد، پشت را صاف نگهدارد و گردن را بكشد و مساوى پشت نگهدارد، بين دو قدم را نگاه كند، پيش از ذكر يا بعد از آن صلوات بفرستد و بعد از آن كه از ركوع برخاست و راست ايستاد، در حال آرامش بدن بگويد:
«سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ».
7 - سجود
آموزش تصویری مرتبط با این حکم