احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

احكام روزه

احكام روزه
اشاره
روزه از جمله عباداتى است كه در اديان توحيدى به آن امر شده است و روزۀ ماه رمضان هديه اى است الهى كه خداوند به امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم عطا فرموده است تا به وسيله آن بتوانند پليدى را از روح و جسم خويش دور سازند و جان خويش را به زيور تقوى آراسته كنند و با چشيدن طعم گرسنگى و تشنگى، رنج و محروميت فقرا را با تمام وجود درك نمايند و در صدد دستگيرى از آنان برآيند و بر مؤمنان است كه از بركات روزه و ماه رمضان بهره مند گردند.
امام سجاد عليه السلام در دعاى چهل و چهارم صحيفۀ سجاديه مى فرمايد: «خداوندا، ماه رمضان را از عبادت ما سرشار كن و اوقات آن را به توفيق عبادتت مزيّن گردان و ما را در اين ماه به روزه دارى و در شب آن به نماز، تضرع، خشوع و تواضع به درگاهت يارى فرما چنانكه هيچ روز آن گواه بر غفلت ما و هيچ شب آن شاهد تقصير ما نگردد.»
«روزه» آن است كه انسان براى انجام فرمان خداوند از اذان صبح تا مغرب از انجام دادن چيزهايى كه روزه را باطل مى كند - و شرح آنها بعداً گفته مى شود - خوددارى نمايد.
نيّت
«مسألۀ 1624» لازم نيست انسان نيّت روزه را از قلب خود بگذراند يا مثلاً بگويد:
«فردا روزه مى گيرم»، بلكه همين مقدار كه براى انجام فرمان خداوند از اذان صبح تا مغرب عملى كه روزه را باطل مى كند انجام ندهد، كافى است و براى آن كه يقين كند تمام اين مدّت را روزه بوده، بايد مقدارى پيش از اذان صبح و مقدارى نيز بعد از مغرب، از
انجام اعمالى كه روزه را باطل مى كنند خوددارى نمايد.
«مسألۀ 1625» انسان مى تواند در هر شب از ماه رمضان براى روزۀ فرداى آن نيّت كند و بهتر است كه شب اوّل ماه، نيّت روزۀ همۀ ماه را نيز بنمايد.
«مسألۀ 1626» آخرين وقتى كه مى توان براى روزۀ رمضان و يا هر روزۀ واجب معيّن ديگر نيّت نمود، هنگام اذان صبح است.
«مسألۀ 1627» چنانچه در روزۀ ماه رمضان و يا هر روزۀ معيّن ديگرى كه بر انسان واجب شده است - مثل اين كه نذر كرده باشد كه روز معيّنى را روزه بگيرد - عمداً تا اذان صبح نيّت نكند، روزه اش باطل است و اگر به جهت ندانستن و يا فراموشى تا اذان صبح نيّت نكند، چنانچه پيش از ظهر متوجه شود و تا آن هنگام عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد احتياط واجب اين است كه نيت كند و آن روز را روزه بگيرد و بعداً قضاى آن را نيز به جا آورد.
«مسألۀ 1628» اگر كسى در روزۀ رمضان و يا روزۀ واجب معيّن ديگر، پيش از اذان صبح بدون نيّت روزه بخوابد و پيش از ظهر بيدار شود، بنابر احتياط واجب بايد نيّت كند و آن روز را روزه بگيرد و بعداً قضاى آن را نيز به جا آورد و اگر بعد از ظهر بيدار شود، روزۀ آن روز او باطل است.
«مسألۀ 1629» اگر براى روزۀ واجب غير معيّنى مثل روزۀ كفّاره، عمداً تا نزديك ظهر نيّت نكند، اشكال ندارد بلكه اگر پيش از نيّت تصميم داشته باشد كه روزه نگيرد يا ترديد داشته باشد كه بگيرد يا نه و يا قصد كند عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد يا مردّد شود كه آن عمل را بجا آورد يا نه، چنانچه عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد و پيش از ظهر نيّت كند، روزۀ او صحيح است و چنانچه تا پيش از ظهر نيّت نكند، بنابر احتياط واجب ديگر نمى تواند آن روز را به نيّت روزۀ واجب غير معيّن روزه بگيرد.
«مسألۀ 1630» آخرين وقتى كه مى توان براى روزۀ مستحبّى نيّت نمود، هنگامى است كه به اندازۀ نيّت كردن به مغرب وقت باقى مانده باشد، بنابراين اگر تا اين هنگام عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد و نيّت روزۀ مستحبّى كند، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1631» اگر بخواهد غير از روزۀ رمضان، روزۀ ديگرى بگيرد، بايد آن را معيّن نمايد، مثلاً نيّت كند كه روزۀ قضا يا روزۀ كفّاره مى گيرد، ولى در ماه رمضان لازم نيست نيّت كند كه روزۀ رمضان مى گيرد و اگر نداند ماه رمضان است يا فراموش نمايد و روزۀ ديگرى را نيّت كند، روزۀ ماه رمضان محسوب مى شود.
«مسألۀ 1632» اگر بداند ماه رمضان است و عمداً نيّت روزۀ غير رمضان كند، نه روزۀ ماه رمضان حساب مى شود و نه روزه اى كه قصد كرده است.
«مسألۀ 1633» اگر مثلاً به نيّت روز اوّل ماه روزه بگيرد بعد بفهمد روز دوم يا سوم بوده، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1634» اگر پيش از اذان صبح نيّت كند و بى هوش شود و در بين روز به هوش آيد، بنابر احتياط واجب بايد روزۀ آن روز را تمام نمايد و بعداً قضاى آن را نيز بنابر احتياط واجب بجا آورد و اگر آن را تمام نكند، بايد قضاى آن روز را به جا آورد.
«مسألۀ 1635» اگر پيش از اذان صبح نيّت كند و مست شود و در بين روز از مستى خارج شود، احتياط واجب آن است كه روزۀ آن روز را تمام كند و قضاى آن را نيز بجا آورد.
«مسألۀ 1636» اگر پيش از اذان صبح نيّت كند و بخوابد و بعد از مغرب بيدار شود، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1637» اگر نداند يا فراموش كند كه ماه رمضان است و پيش از ظهر متوجّه شود، چنانچه عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، بايد نيّت كند و روزۀ او صحيح است و اگر عملى كه روزه را باطل مى كند انجام داده باشد يا بعد از ظهر متوجّه شود كه ماه رمضان است، روزۀ او باطل مى باشد؛ ولى بايد تا مغرب عملى كه روزه را باطل مى كند انجام ندهد و بعد از رمضان نيز آن روزه را قضا نمايد.
«مسألۀ 1638» اگر بچّه اى پيش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، بايد روزه بگيرد و اگر بعد از اذان بالغ شود، روزۀ آن روز بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1639» روزه و ساير عبادات بچّۀ نابالغى كه خوب و بد را تشخيص مى دهد صحيح است.
«مسألۀ 1640» اگر كسى كه براى بجا آوردن روزۀ ميّتى اجير شده، روزۀ مستحبّى بگيرد، اشكال ندارد؛ ولى كسى كه روزۀ قضاى رمضان به ذمّه دارد، نمى تواند روزۀ مستحبّى بگيرد و اگر روزۀ واجب غير معيّن ديگرى نيز به ذمّه داشته باشد، بنابر احتياط واجب همين حكم را دارد و چنانچه فراموش كند و روزۀ مستحبّى بگيرد، در صورتى كه پيش از ظهر به خاطر آورد، روزۀ مستحبّى او به هم مى خورد و مى تواند نيّت خود را به روزۀ واجب برگرداند و اگر بعد از ظهر متوجّه شود، روزۀ او باطل است و اگر بعد از مغرب به خاطر آورد، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1641» كسى كه روزۀ قضا دارد، چنانچه وقت آن وسعت داشته باشد، مى تواند روزۀ استيجارى بگيرد.
«مسألۀ 1642» اگر كافر در ماه رمضان پيش از ظهر مسلمان شود و از اذان صبح تا آن هنگام نيز عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، نمى تواند روزه بگيرد و قضا نيز ندارد.
«مسألۀ 1643» اگر بيمار بعد از ظهر ماه رمضان بهبود يابد، اگرچه از اذان صبح تا آن وقت عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، روزۀ آن روز بر او واجب نيست و اگر پيش از ظهر بهبود يابد، چنانچه از اذان صبح تا آن هنگام عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، بنابر احتياط واجب بايد آن روز را روزه بگيرد و بعداً قضاى آن را نيز به جا آورد.
«مسألۀ 1644» واجب نيست انسان روزى را كه شك دارد آخر شعبان است يا اوّل رمضان، روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد، نمى تواند نيّت روزۀ رمضان كند؛ ولى اگر نيّت روزۀ قضا و مانند آن را بنمايد، چنانچه بعد معلوم شود اوّل رمضان بوده، روزۀ رمضان حساب مى شود.
«مسألۀ 1645» اگر روزى را كه شك دارد آخر شعبان است يا اوّل رمضان به نيّت روزۀ قضا يا روزۀ مستحبّى و مانند آن روزه بگيرد و در بين روز بفهمد كه ماه رمضان است، بايد نيّت روزۀ رمضان كند.
«مسألۀ 1646» اگر در روزۀ واجب معيّنى، مثل روزۀ رمضان، از نيّت روزه گرفتن برگردد، روزۀ او باطل است و همچنين اگر نيّت كند چيزى را كه روزه را باطل مى كند بجا آورد، اگرچه آن را انجام ندهد روزۀ او باطل مى شود.
اعمالى كه روزه را باطل مى كنند
اشاره
«مسألۀ 1647» نُه چيز روزه را باطل مى كند:
اوّل: خوردن و آشاميدن. دوم: جِماع. سوم: استمناء، (استمناء آن است كه انسان با خود عملى انجام دهد كه منى از او بيرون آيد.) چهارم: دروغ بستن به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و جانشينان ايشان عليهم السلام. پنجم: رساندن غبار غليظ به حلق. ششم: فرو بردن تمام سر در آب.
هفتم: باقى ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح. هشتم: اماله كردن با چيزهاى روان. نهم: قى كردن؛ واحكام آنها در مسائل آينده بيان مى شود.
1 - خوردن و آشاميدن
«مسألۀ 1648» اگر روزه دار عمداً چيزى بخورد يا بياشامد، روزۀ او باطل مى شود، چه خوردن و آشاميدن آن چيز مثل نان و آب، معمول باشد يا مثل خاك و شيرۀ درخت، معمول نباشد، چه كم باشد و چه زياد، حتّى اگر مسواك را از دهان بيرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد، روزۀ او باطل مى شود، مگر آن كه رطوبت مسواك در آب دهان به گونه اى از بين برود كه به آن رطوبت خارج گفته نشود.
«مسألۀ 1649» اگر هنگامى كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده، بايد فوراً لقمه را از دهان بيرون آورد و چنانچه عمداً فرو ببرد، روزۀ او باطل مى شود و به دستورى كه بعداً گفته خواهد شد، كفّاره نيز بر او واجب است.
«مسألۀ 1650» اگر روزه دار سهواً چيزى را بخورد يا بياشامد، روزۀ او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1651» احتياط واجب آن است كه روزه دار از استعمال آمپول دارويى و آمپولى كه به جاى غذا به كار مى رود، خوددارى كند؛ ولى تزريق آمپولى كه عضوى را
بى حس مى كند و آمپولى كه مانند برخى واكسن ها زير پوست تزريق مى شود، اشكال ندارد؛ بنابر اين اگر انسان بيماريى داشته باشد كه روزه براى او ضرر نداشته ولى به آمپول دارويى نياز داشته باشد و ناچار باشد آن را در روز تزريق كند، بايد پس از تزريق آمپول، روزۀ آن روز را بگيرد و بنابر احتياط واجب قضاى آن را نيز بجا آورد.
«مسألۀ 1652» اگر روزه دار چيزى را كه لاى دندان او مانده است عمداً فرو ببرد، روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1653» كسى كه مى خواهد روزه بگيرد، لازم نيست پيش از اذان صبح دندان هاى خود را خلال كند؛ ولى اگر بداند غذايى كه لاى دندان مانده در روز فرو مى رود، چنانچه خلال نكند و چيزى از آن فرو رود، روزۀ او باطل مى شود بلكه اگر فرو نيز نرود، بايد روزۀ آن روز را قضا كند.
«مسألۀ 1654» فرو بردن آب دهان، اگرچه به واسطۀ تصوّر كردن مزۀ ترشى و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمى كند.
«مسألۀ 1655» فرو بردن اخلاط سر و سينه، اگر به فضاى دهان نرسيده باشند، روزه را باطل نمى كند؛ ولى اگر داخل فضاى دهان شود، نبايد آن را فرو برد.
«مسألۀ 1656» اگر روزه دار به قدرى تشنه شود كه بترسد از تشنگى بميرد، واجب است به اندازه اى كه از مردن نجات پيدا كند آب بياشامد، ولى روزۀ او باطل مى شود و اگر ماه رمضان باشد، بايد در بقيّۀ روز از بجا آوردن عملى كه روزه را باطل مى كند، خوددارى نمايد و نيز اگر بترسد كه در اثر نخوردن آب، به او ضرر قابل توجهى برسد يا نخوردن آب براى او موجب مشقّتى باشد كه قابل تحمّل نيست، مى تواند به اندازۀ رفع ضرر و مشقّت آب بياشامد و در هر صورت بايد روزۀ آن روز را قضا نمايد.
«مسألۀ 1657» جويدن غذا براى بچّه يا پرنده و چشيدن غذا و مانند آنها كه معمولاً از حلق پايين نمى رود، اگرچه اتّفاقاً پايين رود، روزه را باطل نمى كند؛ ولى اگر انسان از اوّل بداند كه از حلق پايين مى رود، چنانچه پايين رود، روزه اش باطل مى شود و بايد قضاى آن را بگيرد و كفّاره نيز بر او واجب است و اگر پايين نرود نيز روزه اش
باطل است، ولى كفّاره ندارد.
«مسألۀ 1658» انسان نمى تواند براى ضعف، روزه را بخورد، ولى اگر ضعف او به قدرى باشد كه نتواند آن را تحمّل كند، خوردن روزه اشكال ندارد.
«مسألۀ 1659» اگر روزه براى انسان ضرر داشته باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر با وجود ضرر روزه گرفت، روزۀ او باطل است و بايد قضاى آن را بجا آورد و همچنين اگر احتمال بدهد كه روزه براى او ضرر دارد و احتمال او در نظر مردم عقلايى و بجا باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه گرفت، باطل است و قضا دارد.
2 - جِماع
«مسألۀ 1660» جماع روزه را باطل مى كند، اگرچه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منى نيز بيرون نيايد.
«مسألۀ 1661» اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منى نيز بيرون نيايد، روزه باطل نمى شود، ولى كسى كه آلتش را بريده اند، اگر كمتر از ختنه گاه را نيز داخل كند، بنابر احتياط روزه اش باطل مى شود.
«مسألۀ 1662» اگر شك كند كه به اندازۀ ختنه گاه داخل شده يا نه و يا كسى كه آلتش را بريده اند، شك كند كه دخول صورت گرفته يا نه، چنانچه قصد دخول نداشته، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1663» در صورتى كه تصميم به جماع و دخول گرفته و توجّه داشته باشد كه روزۀ او باطل مى شود - هر چند جماع انجام نگرفته يا به اندازۀ ختنه گاه داخل نشده و منى نيز بيرون نيامده باشد - روزۀ او اشكال دارد و بايد قضاى آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1664» اگر فراموش كند كه روزه است و جماع نمايد يا او را به جماع مجبور نمايند به طورى كه از خود اختيار نداشته باشد، روزۀ او باطل نمى شود؛ ولى چنانچه در بين جماع به خاطر آورد يا ديگر مجبور نباشد، بايد فوراً از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود، روزۀ او باطل است و چنانچه مثلاً او را تهديد نمايند كه در صورت
جماع نكردن، ضرر جانى قابل توجه به وى وارد خواهند كرد و به همين جهت ناچار به جماع گردد، اگرچه معصيت نكرده و معذور بوده است، ولى بايد روزه آن روز را قضا نمايد.
3 - استمناء
«مسألۀ 1665» اگر روزه دار استمناء كند، يعنى با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد، روزه او باطل مى شود.
«مسألۀ 1666» هرگاه روزه دار بداند كه اگر در حال روزه بخوابد محتلم مى شود، يعنى در خواب منى از او بيرون مى آيد، اگر موجب حرج و مشقت نباشد، بنابر احتياط نبايد بخوابد.
«مسألۀ 1667» اگر روزه دار در حال بيرون آمدن منى از خواب بيدار شود، واجب نيست از بيرون آمدن آن جلوگيرى كند.
«مسألۀ 1668» روزه دارى كه محتلم شده، مى تواند ادرار كند و به دستورى كه در مسألۀ 246 گفته شد استبراء نمايد، ولى در صورتى كه بداند به واسطۀ بول يا استبراء كردن، منى از مجراى ادرار بيرون مى آيد، چنانچه غسل نكرده باشد، مى تواند استبراء كند و اگر غسل كرده باشد، بنابر احتياط جايز نيست.
«مسألۀ 1669» روزه دارى كه محتلم شده، اگر بداند منى در مجرا مانده و چنانچه پيش از غسل ادرار نكند، بعد از غسل منى از او بيرون مى آيد، بنابر احتياط واجب بايد پيش از غسل ادرار كند.
«مسألۀ 1670» اگر به قصد بيرون آمدن منى عملى انجام دهد، چنانچه بداند بيرون آوردن منى باطل كنندۀ روزه است، اگرچه منى هم از او خارج نشود، روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1671» اگر بى اختيار منى از روزه دار بيرون آيد، روزه او باطل نمى شود، ولى اگر عملى انجام دهد كه به حسب عادت با آن عمل منى از او خارج مى شود و يا احتمال دهد كه با آن عمل منى از او خارج شود، روزه اش باطل است، هرچند منى از او خارج نشود.
«مسألۀ 1672» اگر روزه دار بدون قصد بيرون آوردن منى با كسى بازى و شوخى كند، در صورتى كه عادت نداشته باشد كه بعد از بازى و شوخى منى از او خارج شود، بلكه اطمينان داشته باشد كه خارج نخواهد شد، اگرچه اتفاقاً منى بيرون آيد، روزۀ او صحيح است، ولى اگر شوخى را تا آنجا ادامه دهد كه نزديك باشد منى خارج شود و خوددارى نكند تا خارج گردد، روزۀ او باطل است.
4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام
«مسألۀ 1673» اگر روزه دار با گفتن يا با نوشتن يا با اشاره و مانند آنها به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و جانشينان آن حضرت عليهم السلام عمداً نسبت دروغ بدهد، اگرچه فوراً بگويد:
«دروغ گفتم» يا توبه كند، روزۀ او بنابر احتياط واجب باطل است و اگر دروغ بستن به حضرت زهرا عليها السلام و ساير پيامبران و جانشينان آنان عليهم السلام موجب دروغ بستن به خدا يا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم يا جانشينان آن حضرت عليهم السلام گردد نيز همين حكم را دارند.
«مسألۀ 1674» اگر بخواهد خبرى را كه نمى داند راست است يا دروغ نقل كند، بنابر احتياط واجب بايد از كسى كه خبر را گفته يا از كتابى كه آن چيز در آن نوشته شده نقل نمايد، لكن اگر خودش نيز خبر بدهد، روزۀ او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1675» اگر چيزى را با اعتقاد به اين كه راست است از قول خدا يا معصومان عليهم السلام نقل كند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزه اش باطل نمى شود.
«مسألۀ 1676» اگر بداند دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام روزه را باطل مى كند و چيزى را كه مى داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعد بفهمد آنچه را كه گفته راست بوده، به احتياط واجب بايد آن روز را امساك كند و سپس روزه را قضا نمايد.
«مسألۀ 1677» اگر دروغى را كه ديگرى ساخته عمداً به خدا و معصومان عليهم السلام نسبت دهد، روزۀ او بنابر احتياط باطل مى شود؛ ولى اگر از قول كسى كه آن دروغ را ساخته نقل كند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1678» اگر از روزه دار بپرسند: «آيا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چنين مطلبى فرموده اند؟»
و او جايى كه در جواب بايد بگويد: «نه»، عمداً بگويد: «بلى»، يا جايى كه بايد بگويد:
«بلى»، عمداً بگويد: «نه»، بنابر احتياط روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1679» اگر از قول خدا يا معصومان عليهم السلام حرف راستى را بگويد و بعد بگويد: «آنچه گفتم دروغ بود» يا در شب دروغى را به آنان نسبت دهد و فرداى آن روز كه روزه مى باشد بگويد: «آنچه ديشب گفتم راست است»، بنابر احتياط روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1680» نسبت دادن دروغ به خدا و معصومان عليهم السلام از روى شوخى، به نحوى كه به هيچ وجه معناى آن را قصد نكند و شوخى بودن آن براى شنونده و گوينده معلوم باشد، هر چند بى ادبى است ولى روزه را باطل نمى كند.
5 - رساندن غبار غليظ به حلق
«مسألۀ 1681» رساندن غبار غليظ به حلق بنابر احتياط روزه را باطل مى كند، چه غبار چيزى مثل آرد باشد كه خوردن آن حلال است، يا غبار چيزى مانند خاك باشد كه خوردن آن حرام است.
«مسألۀ 1682» اگر به واسطۀ باد، غبار غليظى پيدا شود و انسان با اين كه متوجّه است، مواظبت نكند و به حلق برسد، بنابر احتياط روزه اش باطل مى شود.
«مسألۀ 1683» احتياط واجب آن است كه روزه دار بخار غليظ، دود سيگار و تنباكو و مانند آنها را نيز به حلق نرساند و اگر بخار غليظ در دهان به صورت آب درآيد و آن را فرو برد، روزه اش باطل مى شود.
«مسألۀ 1684» اشخاصى كه به خاطر بيمارى تنگى نفس، به دستور پزشك از وسيله اى استفاده مى كنند كه توسط آن از راه دهان يا بينى استنشاق مى نمايند، چنانچه بدون آن نتوانند روزه بگيرند، استفادۀ آنان از آن وسيله اشكال ندارد؛ ولى بنابر احتياط بايد هر وقت توانستند روزۀ خود را قضا كنند.
«مسألۀ 1685» اگر مواظبت نكند و غبار يا بخار يا دود و مانند آنها داخل حلق شود، چنانچه يقين داشته كه به حلق نمى رسد، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1686» اگر فراموش كند كه روزه است و مواظبت نكند يا بى اختيار غبار و مانند آن به حلق او برسد، روزۀ او باطل نمى شود و چنانچه ممكن باشد بايد آن را از حلق بيرون آورد.
6 - فرو بردن سر در آب
«مسألۀ 1687» حرام است كه روزه دار عمداً تمام سر را در آب فرو برد، اگرچه باقى بدن او از آب بيرون باشد و چنانچه عمداً تمام سر را در آب فرو برد، بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن روزه را بگيرد، ولى اگر تمام بدن را زير آب ببرد و مقدارى از سر بيرون باشد، روزۀ او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1688» اگر نصف سر را يك دفعه و نصف ديگر آن را دفعۀ ديگر در آب فرو برد، روزۀ او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1689» اگر شك كند كه تمام سر زير آب رفته يا نه، روزۀ او صحيح است؛ ولى اگر قصد داشته كه تمام سر را زير آب فرو برد، بنابر احتياط روزه اش باطل است.
«مسألۀ 1690» اگر تمام سر زير آب برود ولى مقدارى از موها بيرون بماند، بنابر احتياط روزه باطل مى شود.
«مسألۀ 1691» احتياط واجب آن است كه سر را در گلاب و آب هاى مضاف ديگر فرو نبرد، ولى فرو بردن سر در چيزهاى ديگرى كه روان هستند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1692» اگر روزه دار بى اختيار در آب بيفتد و تمام سر او را آب فرا بگيرد يا فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو ببرد، روزۀ او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1693» اگر عادتاً با افتادن در آب سرش زير آب مى رود، چنانچه با توجّه به اين مطلب خود را در آب بيندازد، بنابر احتياط روزه اش باطل مى شود.
«مسألۀ 1694» اگر فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد يا شخص ديگرى به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زير آب به خاطر آورد كه روزه است يا آن كس دست خود را بردارد، بايد فوراً سر را بيرون آورد و چنانچه بيرون نياورد، بنابر
احتياط روزه اش باطل مى شود.
«مسألۀ 1695» اگر فراموش كند كه روزه است و به نيّت غسل، سر خود را در آب فرو ببرد، روزه و غسل او صحيح است.
«مسألۀ 1696» اگر بداند كه روزه است و عمداً براى غسل سر خود را در آب فرو برد، چنانچه روزۀ او روزۀ مستحبى و يا روزۀ واجب غير رمضان باشد، غسل او صحيح و بنابر احتياط روزۀ او باطل مى باشد و اگر روزۀ ماه رمضان باشد، بنابر احتياط هم غسل و هم روزۀ او باطل است.
«مسألۀ 1697» اگر براى آن كه كسى را از غرق شدن نجات دهد سر خود را در آب فرو برد، اگرچه نجات دادن او واجب باشد، روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1698» ريختن آب روى سر اشكال ندارد، ولى اگر مثل آب لوله هاى بزرگ يا آبشار باشد كه يك مرتبه تمام سر را مى پوشاند، اشكال دارد.
«مسألۀ 1699» اگر روزه دار سر خود را در محفظه اى مانند كلاه غواصى قرار دهد و زير آب برود، روزه اش باطل نمى شود.
7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح
«مسألۀ 1700» در روزۀ رمضان و قضاى آن اگر جنب عمداً تا اذان صبح غسل نكند يا اگر وظيفۀ او تيمّم است عمداً تيمّم ننمايد، روزۀ او باطل است و بنابر احتياط واجب، حكم بقيۀ روزه هاى واجب نيز همين است.
«مسألۀ 1701» كسى كه جنب است و مى خواهد روزۀ واجبى بگيرد كه مثل روزۀ رمضان وقت آن معيّن است، چنانچه عمداً غسل نكند تا وقت تنگ شود، معصيت كرده و بايد تيمّم كرده و آن روز را روزه بگيرد و سپس بنابر احتياط قضاى آن را نيز به جا آورد.
«مسألۀ 1702» اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش كند و بعد از اذان صبح به خاطر آورد، بايد روزۀ آن روز را قضا نمايد و اگر بعد از چند روز به خاطر آورد، بايد روزۀ تمام روزهايى را كه يقين دارد جنب بوده قضا نمايد، پس اگر نمى داند سه روز جنب
بوده يا چهار روز، بايد روزۀ سه روز را قضا كند.
«مسألۀ 1703» كسى كه در شب ماه رمضان براى هيچ كدام از غسل و تيمّم وقت ندارد، اگر خود را جنب كند، روزۀ او باطل است و قضا و كفّاره بر او واجب مى شود؛ امّا اگر براى تيمّم وقت داشته باشد، چنانچه خود را جنب كند گناهكار است و بايد تيمم كند و علاوه بر روزۀ آن روز، احتياطاً قضاى آن را نيز بگيرد.
«مسألۀ 1704» اگر گمان كند كه به اندازۀ غسل وقت دارد و خود را جنب كند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده، چنانچه با بررسى كردن و توجه به وقت، اين گمان براى او حاصل شده باشد، بايد تيمّم كند و روزۀ او صحيح است، وگرنه بايد تيمّم كند و آن روز را روزه بگيرد و سپس احتياطاً قضاى آن روزه را نيز به جا آورد.
«مسألۀ 1705» كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و مى داند كه اگر بخوابد تا صبح بيدار نمى شود، قبل از غسل كردن نبايد بخوابد و چنانچه بخوابد و تا صبح بيدار نشود، روزۀ او باطل است و قضا و كفّاره بر او واجب مى شود.
«مسألۀ 1706» هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بيدار شود، چنانچه احتمال بدهد كه اگر دوباره بخوابد براى غسل بيدار مى شود، مى تواند بخوابد.
«مسألۀ 1707» كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و مى داند يا احتمال مى دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار مى شود، چنانچه تصميم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن غسل كند و با اين تصميم بخوابد و تا اذان خواب بماند، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1708» كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و مى داند يا احتمال مى دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار مى شود، چنانچه غفلت داشته باشد كه بعد از بيدار شدن بايد غسل كند، در صورتى كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند، بايد روزۀ آن روز را بگيرد و بنابر احتياط آن را قضا نيز بنمايد، ولى كفّاره ندارد.
«مسألۀ 1709» كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و مى داند يا احتمال مى دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار مى شود، چنانچه نخواهد بعد از بيدار شدن غسل كند يا ترديد داشته باشد كه غسل كند يا نه، در صورتى كه بخوابد و بيدار نشود، روزۀ او
باطل است و قضا و كفّاره بر او واجب است.
«مسألۀ 1710» اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بيدار شود و بداند يا احتمال دهد كه اگر دوباره بخوابد پيش از اذان صبح بيدار مى شود و تصميم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن غسل كند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بيدار نشود، بايد روزۀ آن روز را قضا كند، ولى كفّاره ندارد و اگر از خواب دوم بيدار شود و با احتمال بيدار شدن براى مرتبۀ سوم بخوابد و تا اذان صبح بيدار نشود، علاوه بر قضا احتياطاً كفّاره نيز بر او واجب مى شود و خواب هاى بعد از خواب سوم كه تا اذان صبح ادامه پيدا مى كنند نيز حكم خواب سوم را دارند.
«مسألۀ 1711» احكامى كه در مورد خوابيدن پس از جنابت در روزۀ رمضان در چند مسألۀ قبل گفته شد، بنابر احتياط واجب در بقيۀ روزه هاى واجب معيّن، مثل روزۀ نذر معيّن نيز جارى است.
«مسألۀ 1712» خوابى كه در آن محتلم شده، خواب اوّل محسوب نمى شود، بلكه اگر از آن خواب بيدار شود و دوباره بخوابد، خواب اوّل حساب مى شود.
«مسألۀ 1713» اگر روزه دار در روز رمضان محتلم شود، واجب نيست فوراً غسل كند.
«مسألۀ 1714» هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بيدار شود و ببيند محتلم شده، اگرچه بداند پيش از اذان محتلم شده، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1715» باقى ماندن بر جنابت در روزۀ رمضان و بقيۀ روزه هاى واجب معيّن، چنانچه از روى عمد نباشد، باعث باطل شدن روزه نمى شود؛ ولى كسى كه مى خواهد قضاى روزۀ رمضان را بگيرد، هرگاه تا اذان صبح جنب بماند، اگرچه از روى عمد نيز نباشد، روزۀ او باطل است و بنابر احتياط واجب حكم بقيۀ روزه هاى واجب غير معيّن (مثل روزۀ كفّاره) نيز مثل قضاى روزۀ رمضان است.
«مسألۀ 1716» كسى كه مى خواهد قضاى روزۀ رمضان را بگيرد، اگر بعد از اذان صبح بيدار شود و ببيند محتلم شده و بداند پيش از اذان محتلم شده است، چنانچه وقت قضاى روزه تنگ باشد، مثلاً پنج روز روزۀ قضاى رمضان داشته باشد و پنج روز نيز به
رمضان مانده باشد، بايد بعد از رمضان عوض آن را بجا آورد و اگر وقت قضاى روزه تنگ نباشد، بايد روز ديگرى روزه بگيرد و در هر صورت لازم نيست اين روز را روزه بگيرد.
«مسألۀ 1717» باقى ماندن بر جنابت تا اذان صبح در روزۀ مستحبى باعث باطل شدن روزه نمى شود.
«مسألۀ 1718» اگر زن در روزۀ رمضان پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود و عمداً غسل نكند يا اگر وظيفۀ او تيمّم است عمداً تيمّم نكند، روزۀ او باطل است و بنابر احتياط واجب حكم قضاى روزۀ رمضان و بقيۀ روزه هاى واجب نيز همين است.
«مسألۀ 1719» اگر زن پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود و تا اذان صبح غسل نكند، چنانچه غسل نكردن او از روى عمد نباشد، روزه اش صحيح است و در روزۀ مستحبى چنانچه عمداً نيز غسل نكند، اشكالى به روزۀ او وارد نمى شود.
«مسألۀ 1720» اگر زن پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود، ولى به اندازۀ غسل كردن وقت نداشته باشد، چنانچه بخواهد روزۀ رمضان و يا روزۀ واجب معين ديگرى را بگيرد، بايد تيمم كند و روزۀ او صحيح است و همچنين اگر براى هيچ كدام از غسل و تيمّم وقت نداشته باشد يا بعد از اذان بفهمد كه پيش از اذان پاك شده، مى تواند روزۀ رمضان و يا روزۀ واجب معيّن ديگرى را بگيرد و روزۀ او صحيح است؛ ولى بنابر احتياط واجب در هيچ يك از دو صورتى كه گفته شد، نمى تواند روزۀ واجب غير معيّن مثل روزۀ قضاى رمضان را بگيرد.
«مسألۀ 1721» اگر زن بعد از اذان صبح از خون حيض يا نفاس پاك شود يا در بين روز خون حيض يا نفاس ببيند، اگرچه نزديك مغرب باشد، روزۀ او باطل است.
«مسألۀ 1722» اگر زن غسل حيض يا نفاس را فراموش كند و بعد از يك يا چند روز به خاطر آورد، روزه هايى كه گرفته صحيح است.
«مسألۀ 1723» خواب دوم و سوم حائض يا نفساء در شب ماه رمضان پس از پاك شدن، حكم خواب دوم و سوم جنب را ندارد، بلكه اگر براى بيدار شدن و غسل كردن كوتاهى نكرده باشد، خواب سوم او نيز اشكال ندارد؛ وچنانچه تا اذان صبح بيدار نشود،
روزۀ او صحيح است و در صورتى كه كوتاهى كرده باشد، خواب اوّل او نيز اشكال دارد و چنانچه تا اذان صبح بيدار نشود، روزۀ او باطل است.
«مسألۀ 1724» اگر زن پيش از اذان صبح در ماه رمضان از حيض يا نفاس پاك شود و در غسل كردن كوتاهى كند تا وقت تنگ شود، معصيت كرده و بايد تيمّم كند و آن روز را روزه بگيرد و بنابر احتياط واجب بعداً قضاى آن را نيز به جا آورد و اگر تيمّم نيز نكند، روزۀ او باطل است؛ ولى چنانچه كوتاهى نكند مثلاً منتظر باشد كه حمّام زنانه شود يا آب آن گرم شود و وقت براى غسل كردن تنگ شود، بايد تيمّم كند و روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1725» كسى كه بايد بدل از غسل جنابت، حيض يا نفاس براى روزه، تيمّم كند، بنابر احتياط واجب پس از تيمّم نبايد تا اذان صبح بخوابد و حدث ديگرى نيز نبايد از او سر بزند.
«مسألۀ 1726» اگر زنى كه در حال استحاضه است غسل هاى خود را به تفصيلى كه در مسألۀ 523 گفته شد بجا آورد، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1727» كسى كه مسّ ميّت كرده، يعنى جايى از بدن خود را به بدن ميّت رسانده، مى تواند بدون غسل مسّ ميّت روزه بگيرد و اگر در حال روزه ميّت را مس نمايد، روزۀ او باطل نمى شود.
8 - اماله كردن
«مسألۀ 1728» اماله كردن با مايعات اگرچه از روى ناچارى و براى معالجه باشد، روزه را باطل مى كند؛ ولى استعمال شياف، چه براى معالجه و چه براى غير آن اشكال ندارد.
9 - قِى كردن
«مسألۀ 1729» اگر روزه دار عمداً قى (استفراغ) كند - اگرچه به واسطۀ بيمارى و مانند آن ناچار به اين عمل باشد - روزۀ او باطل مى شود، ولى اگر سهواً يا بى اختيار قى كند، اشكال ندارد.
«مسألۀ 1730» اگر در شب چيزى بخورد كه مى داند به واسطۀ خوردن آن در روز بى اختيار قى مى كند، احتياط واجب آن است كه روزۀ آن روز را قضا نمايد.
«مسألۀ 1731» اگر روزه دار بتواند از قى كردن خوددارى كند، چنانچه براى او ضرر و مشقّت نداشته باشد، بايد خوددارى نمايد.
«مسألۀ 1732» اگر حشره اى در گلوى روزه دار برود، چنانچه به قدرى پايين رود كه ديگر به فرو بردن آن، خوردن نگويند، اگرچه آن را فرو برد، روزۀ او صحيح است هر چند بنابر احتياط در صورت امكان بايد آن را خارج كند، مگر آن كه خارج كردن آن باعث قى كردن شود كه در اين صورت نبايد قى كند و اگر به اين مقدار پايين نرود، بايد آن را بيرون آورد، اگرچه موجب شود كه قى كند و روزۀ او باطل شود كه در اين صورت بايد آن را قضا كند و چنانچه فرو ببرد روزۀ او باطل مى شود و علاوه بر قضاى روزه، بنابر احتياط واجب بايد كفّارۀ جمع بدهد.
«مسألۀ 1733» اگر سهواً چيزى را فرو ببرد و پيش از آن كه كاملاً پايين رود، به خاطر آورد كه روزه است، چنانچه به قدرى پايين رفته باشد كه ديگر به فرو بردن آن خوردن نگويند، مى تواند آن را فرو برد و روزۀ او باطل نمى شود و اگر به اين حد نرسيده باشد، بايد در صورت امكان آن را خارج كند، مگر اين كه خارج كردن آن موجب قى كردن شود.
«مسألۀ 1734» اگر يقين داشته باشد كه به واسطۀ آروغ زدن چيزى از گلو بيرون مى آيد، بنابر احتياط واجب نبايد عمداً آروغ بزند؛ ولى اگر احتمال بدهد، آروغ زدن اشكال ندارد.
«مسألۀ 1735» اگر آروغ بزند و بدون اختيار چيزى در گلو يا دهانش بيايد، بايد آن را بيرون بريزد؛ ولى اگر بى اختيار فرو رود، روزه اش صحيح است.
احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند
«مسألۀ 1736» اگر انسان عمداً و از روى اختيار عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، روزۀ او باطل مى شود و چنانچه از روى عمد نباشد، اشكال ندارد، ولى جنب اگر
بخوابد و به تفصيلى كه در مسألۀ 1710 گفته شد، تا اذان صبح غسل نكند، روزۀ او باطل است.
«مسألۀ 1737» اگر روزه دار سهواً يكى از اعمالى را كه روزه را باطل مى كنند، انجام دهد و به گمان اين كه روزه اش باطل شده، دوباره عمداً يكى از آنها را بجا آورد، روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1738» اگر به واسطۀ ندانستن مسأله، يكى از اعمالى را كه روزه را باطل مى كنند انجام دهد، چنانچه در آموختن مسأله كوتاهى كرده باشد، روزۀ او باطل است و اگر كوتاهى نكرده باشد نيز بنابر احتياط روزه اش باطل است.
«مسألۀ 1739» اگر چيزى به زور در گلوى روزه دار بريزند به صورتى كه در فرو رفتن آن اختيار نداشته باشد يا سر او را به زور در آب فرو برند، روزۀ او باطل نمى شود، ولى اگر او را مجبور كنند كه روزۀ خود را باطل كند، مثلاً به او بگويند: «اگر غذا نخورى ضرر مالى يا جانى به تو مى زنيم» و خود او براى جلوگيرى از ضرر چيزى بخورد، روزۀ او باطل مى شود.
«مسألۀ 1740» روزه دار نبايد به جايى برود كه مى داند در آنجا چيزى در گلوى او مى ريزند يا او را مجبور مى كنند كه خودش روزۀ خود را باطل كند و اگر قصد رفتن كند، گرچه نرود يا بعد از رفتن چيزى به خوردش ندهند، روزۀ او باطل مى شود و همچنين اگر از روى ناچارى عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، روزۀ او باطل مى شود.
آنچه براى روزه دار مكروه است
«مسألۀ 1741» چند چيز براى روزه دار مكروه است و از آن جمله است: دوا ريختن به چشم و سرمه كشيدن در صورتى كه مزه يا بوى آن به حلق برسد؛ انجام دادن هر كارى كه مانند خون گرفتن و حمّام رفتن باعث ضعف شود؛ انفيه كشيدن اگر نداند كه به حلق مى رسد و اگر بداند به حلق مى رسد، جايز نيست؛ بو كردن گياههاى معطر؛ استعمال شياف؛ تر كردن لباسى كه در بدن است؛ كشيدن دندان و هر عملى كه به واسطۀ
آن از دهان خون بيايد؛ مسواك كردن با مسواكِ تر و نيز مكروه است انسان بدون قصد بيرون آمدن منى، زن خود را ببوسد يا عملى انجام دهد كه شهوت خود را تحريك كند؛ ولى اگر به قصد بيرون آمدن منى باشد و يا احتمال دهد كه منى خارج شود، گرچه منى نيز خارج نشود، روزۀ او باطل مى شود. همچنين نشستن زن روزه دار در آب مكروه است بلكه احتياط مستحب اين است كه در آب ننشيند.
مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود
اشاره
«مسألۀ 1742» چنانچه در روزۀ ماه رمضان، روزه دار از روى عمد و اختيار چيزى بخورد يا بياشامد يا جماع كند و يا استمنا نمايد، بايد علاوه بر قضاى آن روز، كفّاره نيز بپردازد و اگر از روى عمد و اختيار دود، گرد و غبار و بخار غليظ به حلق خود برساند و يا سر را در آب فرو برد و يا نسبت دروغ به خدا، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و جانشينان آن حضرت عليهم السلام بدهد، بنابر احتياط واجب بايد روزۀ خود را قضا كرده و كفاره نيز بپردازد و چنانچه عمداً تا اذان صبح بر جنابت باقى بماند، بايد روزۀ خود را قضا كرده و كفّاره بپردازد؛ ولى اگر كسى پس از جنابت و قبل از غسل كردن بخوابد، بايد به تفصيلى كه در مسائل 1707 تا 1710 گفته شد، عمل نمايد.
«مسألۀ 1743» اگر به واسطۀ ندانستن مسأله، عملى را انجام دهد كه روزه را باطل مى كند، كفّاره بر او واجب نيست، مگر اين كه در يادگيرى مسأله كوتاهى كرده باشد و در هنگام انجام دادن عمل، احتمال باطل شدن روزه را بدهد.
«مسألۀ 1744» علاوه بر روزۀ رمضان، باطل كردن روزۀ قضاى ماه رمضان در بعد از ظهر و باطل كردن روزۀ نذر معيّن نيز به تفصيلى كه خواهد آمد، كفّاره دارد.
كفّارۀ روزه
«مسألۀ 1745» كسى كه كفارۀ روزۀ رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستورى كه در مسألۀ 1747 گفته مى شود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير
كند يا به هر كدام يك مُد طعام بدهد و چنانچه انجام دادن هيچ كدام از اينها برايش ممكن نباشد، هرچند مُد كه مى تواند به فقرا طعام بدهد و بنابر احتياط واجب استغفار نيز بكند، اگرچه مثلاً يك مرتبه بگويد:«اِسْتَغْفِرِ اللّهَ» و به احتياط واجب هر وقت بتواند كفّاره را بدهد.
«مسألۀ 1746» يك مد تقريباً برابر با 750 گرم است و احتياط مستحب آن است كه در كفارۀ روزه، گندم، آرد يا نان به فقير بدهد.
«مسألۀ 1747» كسى كه مى خواهد دو ماه كفارۀ روزۀ رمضان را بگيرد، بايد سى و يك روز آن را پى درپى بگيرد و اگر به سبب پيش آمدن امرى كه عرفاً عذر محسوب مى شود، پس از سى و يك روز پشت سر هم بودن روزه ها به هم بخورد، اشكال ندارد و لازم نيست پس از آن بقيۀ روزه ها را پى در پى بگيرد.
«مسألۀ 1748» كسى كه مى خواهد دو ماه كفارۀ روزۀ رمضان را بگيرد، نبايد هنگامى آغاز كند كه در بين سى و يك روز، روزى مانند عيد قربان باشد كه روزۀ آن حرام است و اگر با توجه به اين مطلب روزۀ كفاره را در اين هنگام آغاز كند، بايد روزه ها را از سر بگيرد.
«مسألۀ 1749» كسى كه بايد پى درپى روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد يا هنگامى آغاز كند كه مى داند در بين سى و يك روز به روزى مى رسد كه روزۀ آن واجب است، مثلاً به روزى مى رسد كه براى روزه گرفتن از طرف ميّت در آن روز اجير شده است، بايد روزه ها را از سر بگيرد.
«مسألۀ 1750» اگر در بين سى و يك روز كه بايد پى درپى روزه بگيرد، عذرى مثل حيض يا نفاس يا سفرى كه در رفتن آن مجبور است براى او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر، واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد، بلكه بقيّه را بعد از برطرف شدن عذر، پشت سر هم بجا مى آورد.
«مسألۀ 1751» اگر روزۀ خود را با چيز حرامى باطل كند، چه آن چيزِ حرام مثل شراب و زنا اصلاً حرام باشد يا مثل آميزش با عيال خود در حال حيض، به جهتى حرام شده باشد، بنابر احتياط واجب كفّارۀ جمع بر او واجب مى شود؛ يعنى بايد يك بنده آزاد كند
و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند يا به هر كدام آنها يك مُد طعام بدهد و چنانچه انجام دادن هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد انجام دهد.
«مسألۀ 1752» اگر روزه دار دروغى را به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و يا جانشينان آن حضرت عليهم السلام نسبت دهد، بنابر احتياط كفارۀ جمع، به تفصيلى كه در مسألۀ پيش گفته شد، بر او واجب مى شود.
«مسألۀ 1753» اگر روزه دار عملى را كه حرام است و روزه را باطل مى كند، انجام دهد - مثلاً شراب بخورد و يا با همسر خود در حال حيض جماع نمايد - و پس از آن عمل ديگرى را كه روزه را باطل مى كند، انجام دهد، چه آن عمل حلال باشد، مانند آب نوشيدن و چه حرام باشد، مثل شراب خوردن، بنابر احتياط واجب بايد يك كفّارۀ جمع بدهد و كافى است.
«مسألۀ 1754» اگر روزه دار عملى را كه حلال است و روزه را باطل مى كند انجام دهد - مثلاً آب بياشامد - و بعد عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، چه آن عمل حلال باشد، مثل آب نوشيدن و چه حرام باشد، مثل شراب خوردن، يك كفّاره كافى است.
«مسألۀ 1755» اگر روزه دار آروغ بزند وچيزى در دهان او بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزۀ او باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد و كفّاره نيز بر او واجب مى شود و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلاً هنگام آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمداً آن را فرو برد، بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابر احتياط، كفارۀ جمع نيز بر او واجب مى شود.
«مسألۀ 1756» اگر نذر كند كه روز معيّنى را روزه بگيرد، چنانچه در آن روز روزۀ خود را باطل كند، بايد قضاى آن را به جا آورد و چنانچه عمداً آن را باطل كرده باشد، بايد علاوه بر قضا، كفّاره نيز بپردازد و كفّارۀ آن همان كفّاره مخالفت با قسم است كه در مسألۀ 3302 بيان شده است.
«مسألۀ 1757» اگر به گفتۀ كسى كه مى گويد مغرب شده افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا بر او واجب مى شود و اگر با اين كه خودش مى توانسته بررسى
كند، بررسى نكرده باشد، بايد كفّاره نيز بپردازد.
«مسألۀ 1758» كسى كه عمداً روزۀ خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند يا پيش از ظهر براى فرار از كفّاره سفر نمايد، كفّاره از او ساقط نمى شود، بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيش آمد كند نيز بنابر احتياط كفّاره بر او واجب است.
«مسألۀ 1759» اگر عمداً روزۀ خود را باطل كند و بعد عذرى مانند حيض يا نفاس يا بيمارى براى او پيدا شود، احتياطاً كفّاره بر او واجب است.
«مسألۀ 1760» اگر يقين كند كه روز اوّل ماه رمضان است وعمداً روزۀ خود را باطل كند و بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده، كفّاره بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1761» اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اوّل شوّال و عمداً روزۀ خود را باطل كند، چنانچه بعد معلوم شود اوّل شوّال بوده، كفّاره بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1762» اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند، چنانچه زن را مجبور كرده باشد، كفّارۀ روزۀ خودش و روزۀ زن را بايد بدهد و اگر زن به جماع راضى بوده، بر هر كدام يك كفّاره واجب مى شود و چنانچه زن در ابتداى عمل مجبور بوده و در بين جماع راضى شود، بنابر احتياط واجب بايد مرد دو كفّاره و زن يك كفّاره بپردازند.
«مسألۀ 1763» اگر زنى شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه جماع نمايد يا كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، واجب نيست كفّارۀ روزۀ شوهر را بدهد و بر شوهر نيز كفّاره واجب نيست.
«مسألۀ 1764» اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نمايد، يك كفّاره بر او واجب مى شود و روزۀ زن صحيح است و كفّاره نيز بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1765» اگر مرد، زن خود را مجبور كند كه غير جماع عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند بجا آورد، كفّارۀ زن را نبايد بدهد و بر خود زن نيز كفّاره واجب نيست.
«مسألۀ 1766» كسى كه به واسطۀ مسافرت يا بيمارى روزه نمى گيرد، نمى تواند زن
روزه دار خود را مجبور به جماع كند و اگر او را مجبور نمايد، بنابر احتياط بايد كفّارۀ او را بدهد.
«مسألۀ 1767» انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى كند، ولى لازم نيست فوراً آن را انجام دهد.
«مسألۀ 1768» اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نياورد، چيزى بر آن اضافه نمى شود.
«مسألۀ 1769» كسى كه بايد براى كفارۀ يك روز شصت فقير را طعام بدهد، اگر به شصت فقير دسترسى داشته باشد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر از يك مُد طعام بدهد، يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد؛ ولى چنانچه انسان اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به زن و فرزندان خود مى دهد يا به آنها مى خوراند، مى تواند براى هر يك از زن و فرزندان او، اگرچه صغير باشند يك مُد به آن فقير بدهد.
«مسألۀ 1770» اگر كسى كه قضاى روزۀ رمضان را گرفته، بعد از ظهر عمداً عملى انجام دهد كه روزه را باطل مى كند، بايد به ده فقير هر كدام يك مد طعام بدهد و اگر نتواند، بايد سه روز پى درپى روزه بگيرد.
مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود
«مسألۀ 1771» در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفّاره واجب نيست:
اوّل: آن كه روزۀ خود را با قِى كردن يا اماله نمودن باطل كند.
دوم: آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مسألۀ 1710 گفته شد، تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.
سوم: عملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد، ولى نيّت روزه نكند يا ريا كند يا قصد كند كه روزه نباشد يا اين كه قصد كند آنچه روزه را باطل مى كند، بجا آورد.
چهارم: آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك يا
چند روز، روزه بگيرد.
پنجم: آن كه در ماه رمضان با شك در اين كه صبح شده و بدون اين كه تحقيق كند، عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است و تفاوتى ندارد كه مى توانسته تحقيق كند يا نه و نيز اگر بعد از تحقيق اطمينان پيدا نكند كه شب باقى است و صبح نشده و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضاى آن روزه بر او واجب است؛ اما اگر بعد از تحقيق و مراعات فجر اطمينان يابد كه صبح نشده و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نمى شود.
ششم: آن كه كسى بگويد: «صبح نشده» و انسان با اعتماد به گفتۀ او عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
هفتم: آن كه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفتۀ او يقين نكند يا گمان كند شوخى مى كند و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
هشتم: آن كه نابينا و مانند او كه نمى تواند در مورد وقت تحقيق كند، با اعتماد به گفتۀ كسى كه مى گويد مغرب شده، افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده است.
نهم: آن كه در هواى صاف به واسطۀ تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده است، ولى اگر به علّت وجود مانعى، مانند ابرى بودن هوا يا وجود گرد و غبار به گمان اين كه مغرب شده افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.
دهم: آن كه براى خنك شدن يا بى جهت مضمضه كند (يعنى آب در دهان بگرداند) و آب بى اختيار فرو رود؛ ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد يا براى وضويى كه براى نماز واجب مى گيرد، مضمضه كند و بى اختيار آب فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1772» اگر غير از آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1773» مضمضۀ زياد براى روزه دار مكروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.
«مسألۀ 1774» اگر انسان بداند كه به واسطۀ مضمضه، بى اختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش مى شود، نبايد مضمضه كند.
«مسألۀ 1775» اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه، نمى تواند افطار كند، ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق نيز مى تواند عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، ولى در صورتى كه صبح شده باشد، به تفصيلى كه در مسألۀ 1771 گفته شد قضا دارد.
احكام روزۀ قضا
«مسألۀ 1776» اگر ديوانه عاقل شود، واجب نيست روزه هاى هنگامى را كه ديوانه بوده قضا نمايد.
«مسألۀ 1777» اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزه هاى هنگامى را كه كافر بوده قضا نمايد؛ ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد، بايد روزه هاى هنگامى را كه در حال كفر بوده، قضا نمايد.
«مسألۀ 1778» روزه در حال مستى صحيح نيست و انسان بايد روزه اى را كه به واسطۀ مستى از او فوت شده، قضا نمايد، اگرچه چيزى را كه به واسطۀ آن مست شده براى معالجه خورده باشد، بلكه اگر قبل از اذان صبح نيّت روزه كرده و مست شده و در بين روز از مستى خارج شده و تا آن هنگام عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند، انجام نداده باشد، بنابر احتياط واجب بايد روزۀ آن روز را تمام كند و بعد آن را قضا نمايد و اگر در حال مستى روزه را تمام كند، بايد قضاى آن را به جا آورد.
«مسألۀ 1779» اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه هنگام عذر او برطرف شده، مى تواند مقدار كمتر را كه احتمال مى دهد روزه نگرفته قضا نمايد؛ مثلاً كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمى داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا
ششم، مى تواند پنج روز روزه بگيرد و نيز كسى كه نمى داند چه هنگام عذر برايش پيدا شده، مى تواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلاً اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست و ششم، مى تواند مقدار كمتر را قضا كند.
«مسألۀ 1780» اگر از چند ماه رمضان روزۀ قضا داشته باشد، قضاى هر كدام را كه اوّل بگيرد مانعى ندارد، ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز نيز به رمضان مانده باشد، بايد اوّل قضاى رمضان آخر را بگيرد.
«مسألۀ 1781» اگر قضاى چند روز از ماه رمضان بر او واجب باشد، لازم نيست در نيّت تعيين كند كه قضاى كدام روز را مى گيرد؛ ولى چنانچه برخى از آنها قضاى رمضان سال قبل باشد و برخى قضاى رمضان هاى پيش از آن، براى آن كه قضاى رمضان سال آخر حساب شود، بايد آن را در نيّت تعيين كند و چنانچه در نيّت تعيين نكند كه روزه اى كه مى گيرد از كدام رمضان است، از رمضان آخر محسوب نمى شود. بنابراين چنانچه برخى از روزه هاى قضا تا رسيدن رمضان سال بعد باقى بماند و آنها را به جا نياورد، بايد كفّارۀ تأخير قضاى رمضان را بپردازد.
«مسألۀ 1782» كسى كه قضاى روزۀ رمضان را گرفته، اگر وقت براى قضاى روزه هاى او تنگ نباشد، مى تواند پيش از ظهر روزۀ خود را باطل نمايد.
«مسألۀ 1783» اگر قضاى روزۀ ماه رمضان شخص ديگرى را گرفته باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.
«مسألۀ 1784» اگر به واسطۀ بيمارى، حيض يا نفاس، روزۀ رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزه هايى را كه نگرفته براى او قضا كنند، اگرچه قضا كردن آنها مستحب است؛ ولى اگر به علّت مسافرت روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، بايد براى او قضا كنند.
«مسألۀ 1785» اگر به واسطۀ بيمارى روزۀ رمضان را نگيرد و بيمارى او تا رمضان
سال بعد ادامه يابد، قضاى روزه هايى كه نگرفته بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، ولى اگر به واسطۀ عذر ديگرى، مثلاً براى مسافرت، روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند و احتياط مستحب آن است كه براى هر روز يك مُد طعام نيز به فقير بدهد.
«مسألۀ 1786» اگر به واسطۀ بيمارى روزۀ رمضان را نگيرد و بعد از رمضان بيمارى او برطرف شود، ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد، بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد و نيز اگر در ماه رمضان، غير بيمارى عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطۀ بيمارى نتواند روزه بگيرد، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند.
«مسألۀ 1787» اگر در ماه رمضان به واسطۀ عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمداً قضاى روزه را نگيرد، بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد.
«مسألۀ 1788» اگر در ماه رمضان به واسطۀ عذرى روزه نگيرد و در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، بلكه چنانچه عذرى كه در رمضان داشته ادامه پيدا كند و تصميم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن آن عذر روزه هاى خود را قضا كند، ولى پيش از آن كه قضا نمايد در تنگى وقت عذر ديگرى پيدا كند، بايد قضاى آن را بگيرد و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مُدّ طعام نيز به فقير بدهد.
«مسألۀ 1789» اگر بيمارى انسان چند سال طول بكشد، چنانچه پس از بهبود يافتن تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد، بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از روزه هاى سال هاى پيش يك مُدّ طعام به فقير بدهد.
«مسألۀ 1790» كسى كه بايد براى هر روزه يك مُدّ طعام به فقير بدهد، مى تواند كفارۀ چند روز را به يك فقير بدهد.
«مسألۀ 1791» اگر قضاى روزۀ رمضان را چند سال تأخير بيندازد، بايد قضا را
بگيرد و براى هر روز دادن يك مُد طعام به فقير كافى است.
«مسألۀ 1792» اگر روزۀ رمضان را عمداً نگيرد، بايد قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد يا يك بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را بجا نياورد، براى هر روز دادن يك مُدّ طعام لازم نيست.
«مسألۀ 1793» بعد از مرگ پدر، پسر بزرگ تر بايد قضاى نماز و روزۀ او را به تفصيلى كه در مسائل قضاى نماز پدر (مسألۀ 1429-1442) گفته شد بجا آورد و اين حكم بنابر احتياط مستحب در مورد مادر نيز جارى است.
«مسألۀ 1794» اگر پدر يا مادر غير از روزۀ رمضان، روزۀ واجب ديگرى مانند روزۀ نذرى را نگرفته باشند، بنابر احتياط پسر بزرگ تر بايد آن را قضا نمايد.
احكام روزۀ مسافر
«مسألۀ 1795» مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعتى بخواند، نبايد روزه بگيرد و مسافرى كه نماز خود را تمام مى خواند، مثل كسى كه شغل او مسافرت بوده يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.
«مسألۀ 1796» مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولى اگر براى فرار از روزه باشد، مكروه است وهمچنين اگر غير از روزۀ رمضان، روزۀ معيّن ديگرى نيز بر انسان واجب باشد، مى تواند در آن روز مسافرت كند.
«مسألۀ 1797» اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معيّن نكند، نمى تواند آن را در سفر بجا آورد؛ ولى چنانچه نذر كند كه روز معيّنى را در سفر روزه بگيرد، بايد آن را در سفر بجا آورد و نيز اگر نذر كند روز معيّنى را چه مسافر باشد يا نباشد روزه بگيرد، بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگيرد.
«مسألۀ 1798» مسافر مى تواند براى خواستن حاجت، سه روز در مدينۀ منوّره، روزۀ مستحبّى بگيرد و احتياط واجب اين است كه آن سه روز، روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه باشد.
«مسألۀ 1799» كسى كه نمى داند روزۀ مسافر باطل است و يا اين كه نمى داند مسافر است، مثلاً گمان مى كند مسافتى كه طى كرده كمتر از مسافت شرعى است در حالى كه بيشتر از مسافت شرعى را طى كرده است، اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مسأله را بفهمد و يا بفهمد كه مسافر است، روزۀ او باطل مى شود، ولى اگر تا مغرب متوجه نشود، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1800» اگر فراموش كند كه مسافر است يا فراموش كند كه روزۀ مسافر باطل مى باشد و در سفر روزه بگيرد، روزۀ او باطل است.
«مسألۀ 1801» اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزۀ خود را تمام كند و اگر پيش از ظهر مسافرت كند و قصد حداقل هشت فرسخ رفت و آمد را - با شرايطى كه در نماز مسافر گفته شد - داشته باشد، وقتى به حدّ ترخّص برسد (يعنى به جايى برسد كه ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را نشنود) مى تواند روزۀ خود را باطل كند و اگر پيش از آن، روزه را باطل كند، كفّاره نيز بر او واجب است.
«مسألۀ 1802» اگر مسافر پيش از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، چنانچه عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، بايد آن روز را روزه بگيرد و اگر انجام داده باشد، روزۀ آن روز بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1803» اگر مسافر بعد از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، نبايد آن روز را روزه بگيرد.
«مسألۀ 1804» اگر مسافر قبل از اذان ظهر از وطن خود خارج شود، ولى پيش از خارج شدن از حدّ ترخّص، اذان ظهر را بگويند و يا كسى كه از مسافرت بازمى گردد و عملى كه روزه را باطل مى كند به جا نياورده است، پيش از ظهر به حدّ ترخّص برسد، ولى پيش از داخل شدن به وطن، اذان ظهر را بگويند، بنابر احتياط واجب بايد آن روز را روزه بگيرد و قضاى آن را نيز به جا آورد.
«مسألۀ 1805» مكروه است كه مسافر و كسى كه از روزه گرفتن معذور است، در روز ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملاً خود را سير كند.
كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست
«مسألۀ 1806» كسى كه به واسطۀ پيرى نمى تواند روزه بگيرد يا روزه گرفتن براى او مشقّت دارد، واجب نيست روزه بگيرد، ولى بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد.
«مسألۀ 1807» اگر كسى كه به واسطۀ پيرى روزه نگرفته، بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد قضاى روزه هايى را كه نگرفته بجا آورد.
«مسألۀ 1808» اگر انسان به سبب بيمارى، زياد تشنه شود و نتواند تشنگى را تحمّل كند يا براى او مشقّت داشته باشد، روزه بر او واجب نيست، ولى بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است، آب نياشامد و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
«مسألۀ 1809» روزه بر زنى كه زايمان او نزديك است و روزه براى حمل او ضرر دارد، واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و نيز اگر روزه براى خود او ضرر داشته باشد، روزه بر او واجب نيست و بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.
«مسألۀ 1810» زنى كه بچّه شير مى دهد و شير او كم است، چه مادر بچّه باشد و چه دايۀ او، با اجرت شير بدهد يا بدون اجرت، اگر روزه گرفتن براى بچّه اى كه شير مى دهد ضرر داشته باشد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و نيز اگر روزه براى خود او ضرر داشته باشد، بر او واجب نيست و بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد؛ ولى اگر زنى كه شير مى دهد، دايۀ بچه باشد نه مادر او، چنانچه كسى پيدا شود كه بدون اجرت بچّه را شير دهد يا براى شير دادنِ بچّه، از پدر يا مادر يا از كس ديگرى كه اجرت او را مى دهد اجرت بگيرد، بايد بچّه را به او بدهد و خود روزه بگيرد، بلكه اگر مادر بچّه باشد نيز بنابر احتياط همين حكم را دارد.
«مسألۀ 1811» دخترى كه از نظر سن، بالغ فرض مى شود، ولى از لحاظ جسمى
به گونه اى است كه روزه گرفتن براى او مقدور نيست يا سختى و حرج دارد و يا موجب زيان و ضرر قابل توجّه براى اوست، واجب نيست روزه بگيرد؛ ولى چنانچه بتواند يك روز در ميان يا دو روز در ميان يا با فاصلۀ بيشتر بعضى از روزها را روزه بگيرد، بايد به همين ترتيب عمل نمايد و در هر حال هر وقت توانست، بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
راه ثابت شدن اوّل ماه
«مسألۀ 1812» اوّل ماه به پنج چيز ثابت مى شود:
اوّل: آن كه خود انسان ماه را ببيند.
دوم: عدّه اى كه از گفتۀ آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود، بگويند: «ماه را ديده ايم» و همچنين است هر طريقى كه به واسطۀ آن يقين يا اطمينان به اوّل ماه پيدا شود.
سوم: دو مرد عادل بگويند: «در شب ماه را ديده ايم» ولى اگر صفت ماه را برخلاف يكديگر بگويند يا شهادت آنان خلاف واقع باشد، مثل اين كه بگويند: «داخل دايرۀ ماه طرف افق بوده»، اوّل ماه ثابت نمى شود؛ امّا اگر در تشخيص بعضى از خصوصيّات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه يكى بگويد: «ماه بلند بود» و ديگرى بگويد: «بلند نبود»، با گفتۀ آنان اوّل ماه ثابت مى شود.
چهارم: سى روز از اوّل ماه شعبان بگذرد كه به واسطۀ آن، اوّل ماه رمضان ثابت مى شود و سى روز از اوّل رمضان بگذرد كه به واسطۀ آن، اوّل ماه شوّال ثابت مى شود.
پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اوّل ماه است.
«مسألۀ 1813» اگر حاكم شرع حكم كند كه اوّل ماه است، كسى كه از او تقليد نمى كند نيز بايد به حكم او عمل نمايد؛ ولى كسى كه مى داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمى تواند به حكم او عمل نمايد.
«مسألۀ 1814» اوّل ماه با پيشگويى منجّمين ثابت نمى شود، ولى اگر انسان از گفتۀ آنان يقين يا اطمينان پيدا كند، بايد به آن عمل نمايد.
«مسألۀ 1815» بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن، دليل نمى شود كه شب پيش از
آن، شب اوّل ماه بوده است.
«مسألۀ 1816» براى ثابت شدن اوّل ماه لازم نيست با چشم معمولى ماه ديده شود و ديدن ماه با وسايلى مثل دوربين، تلسكوپ و مانند آنها نيز كفايت مى كند؛ بلكه از هر راهى يقين يا اطمينان پيدا كند كه ماه پس از غروب آفتاب در افق منطقه وجود دارد، كافى است.
«مسألۀ 1817» اگر اوّل ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگيرد، چنانچه دو مرد عادل بگويند: «شب پيش ماه را ديده ايم»، بايد روزۀ آن روز را قضا نمايد.
«مسألۀ 1818» اگر در شهرى اوّل ماه ثابت شود، براى مردم شهر ديگر فايده ندارد، مگر آن كه آن دو شهر به هم نزديك باشند يا انسان بداند كه افق آنها يكى است.
«مسألۀ 1819» انسان بايد روزى را كه نمى داند آخر رمضان است يا اوّل شوّال، روزه بگيرد، ولى اگر پيش از مغرب بفهمد كه اوّل شوّال است، بايد افطار كند.
«مسألۀ 1820» اگر زندانى نتواند به ماه رمضان يقين كند، بايد به گمان خود عمل نمايد و اگر آن نيز ممكن نباشد، هر ماهى را روزه بگيرد صحيح است؛ ولى بايد سعى كند ماهى را كه براى گرفتن روزه انتخاب مى كند، بيشترين احتمال براى رمضان بودن را داشته باشد و بايد بعد از گذشتن يازده ماه از ماهى كه روزه گرفته، دوباره يك ماه روزه بگيرد، ولى اگر بعد به اوّل ماه گمان پيدا كرد، بايد به آن عمل نمايد.
روزه هاى حرام و مكروه
«مسألۀ 1821» روزۀ عيد فطر و عيد قربان حرام است و نيز روزى را كه انسان نمى داند آخر شعبان است يا اوّل رمضان، اگر به نيّت اوّل رمضان روزه بگيرد، حرام مى باشد.
«مسألۀ 1822» اگر به واسطۀ گرفتن روزۀ مستحبّى توسط زن، حق شوهر او از بين برود، جايز نيست روزه مستحبّى بگيرد و همچنين اگر شوهر او را از گرفتن روزۀ مستحبّى منع كند، بنابر احتياط واجب، زن بايد از روزه گرفتن خوددارى كند.
«مسألۀ 1823» روزۀ مستحبّى فرزند اگر اسباب اذيّت پدر و مادر يا جدّ او شود، جايز نيست.
«مسألۀ 1824» كسى كه مى داند روزه براى او ضرر ندارد، اگرچه پزشك نيز بگويد:
«ضرر دارد»، بايد روزه بگيرد و كسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه براى او ضرر دارد، اگرچه پزشك نيز بگويد: «ضرر ندارد»، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد، صحيح نيست، مگر آن كه به قصد قربت روزه بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته است.
«مسألۀ 1825» اگر انسان احتمال بدهد كه روزه براى او ضرر دارد و از آن احتمال، ترس براى او پيدا شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد، صحيح نيست؛ مگر آن كه به قصد قربت روزه بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته است.
«مسألۀ 1826» كسى كه عقيده اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد، اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر داشته، بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1827» غير از روزه هايى كه گفته شد، روزه هاى حرام ديگرى نيز وجود دارند كه در كتاب هاى مفصّل عنوان شده اند.
«مسألۀ 1828» روزۀ روز عاشورا و روزى كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان، مكروه است.
روزه هاى مستحب
«مسألۀ 1829» روزه در تمام روزهاى سال، غير از روزه هاى حرام و مكروه كه گفته شد، مستحب است و براى بعضى از روزها بيشتر سفارش شده است كه از آن جمله است:
1 - پنجشنبۀ اوّل و پنجشنبۀ آخر هر ماه و چهارشنبۀ اوّلى كه بعد از روز دهم ماه است و اگر كسى اينها را بجا نياورد، مستحب است قضا نمايد و چنانچه اصلاً نتواند روزه بگيرد، مستحب است براى هر روز يك مُد طعام يا 12/6 نخود نقره به فقير بدهد.
2 - سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
3 - تمام ماه رجب و شعبان و بعضى از اين دو ماه، اگرچه يك روز باشد.
4 - روز عيد نوروز؛ روز بيست و پنجم و بيست و نهم ذى قعده؛ روز نهم ذى حجّه (روز عرفه)، ولى اگر به واسطۀ ضعف ناشى از روزه نتواند دعاهاى روز عرفه را بخواند، روزۀ آن روز مكروه است؛ روز عيد سعيد غدير (18 ذى حجه)؛ روز اوّل و سوم و هفتم محرم؛ روز ميلاد مسعود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (17 ربيع الاوّل)؛ روز مبعث حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (27 رجب) و اگر كسى روزۀ مستحبّى بگيرد، واجب نيست آن را به آخر رساند، بلكه اگر فرد مؤمنى او را به غذا دعوت كند، مستحب است دعوت او را قبول كند و در بين روز افطار نمايد.
مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود
«مسألۀ 1830» براى شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگرچه روزه نباشند، از انجام عملى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايند:
اوّل: مسافرى كه در سفر، عملى كه روزه را باطل مى كند انجام داده باشد و پيش از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.
دوم: مسافرى كه بعد از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.
سوم: بيمارى كه پيش از ظهر بهبود يابد و عملى كه روزه را باطل مى كند، انجام داده باشد.
چهارم: مريضى كه بعد از ظهر خوب شود.
پنجم: زنى كه در بين روز از خون حيض يا نفاس پاك شود.
ششم: كافرى كه در روز ماه رمضان مسلمان شود.
«مسألۀ 1831» مستحب است روزه دار نماز مغرب را پيش از افطار كردن بخواند، ولى اگر كسى منتظر او باشد يا ميل زيادى به غذا داشته باشد كه نتواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اوّل افطار كند، ولى به قدرى كه ممكن است نماز را در وقت فضيلت آن بجا آورد.
اِعتكاف
اشاره
«اِعتكاف» آن است كه انسان به قصد عبادت كردن در مسجد بماند؛ بلكه اگر تنها با ماندن در مسجد نيز قصد عبادت كند، كافى است، هرچند عبادت ديگرى انجام ندهد.
اعتكاف عمل مستحبّى است كه دربارۀ آن بسيار سفارش شده است. روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «اعتكاف ده روز در ماه رمضان معادل دو حجّ و دو عمره است» و نيز روايت شده كه خود آن حضرت دهۀ آخر ماه رمضان در مسجد اعتكاف مى كردند.
«مسألۀ 1832» انجام اعتكاف در هر هنگام از سال - بجز روزهايى كه روزه در آنها حرام مى باشد - صحيح است و بهترين وقت آن، «ماه رمضان» به ويژه ده روز آخر آن مى باشد.
«مسألۀ 1833» اعتكاف يك عمل مستحبّى است ولى به واسطۀ نذر و مانند آن، بر انسان واجب مى شود.
شرايط اعتكاف
«مسألۀ 1834» شرايط صحّت اعتكاف عبارتند از:
1 -«اسلام»؛ پس اعتكاف از غير مسلمان صحيح نيست و «ايمان» شرط قبول آن است.
2 -«عقل».
3 -«قصد قربت»؛ پس اگر نيّت كسى براى غير خدا باشد، اعتكاف او صحيح نيست.
4 -«روزه گرفتن»؛ پس اگر شخصى به هر دليل نتواند روزه بگيرد، اعتكاف او صحيح نيست.
5 -«ماندن سه روز در مسجد»؛ پس اگر كمتر بماند يا قصد كند كه كمتر بماند، اعتكاف او صحيح نيست.
«مسألۀ 1835» روزه اى كه در حال اعتكاف گرفته مى شود، لازم نيست كه براى خود اعتكاف باشد، بلكه مى تواند هر روزه اى (مثل روزۀ قضا يا كفّاره) را در حال اعتكاف
1-
2- 1 و 2 - من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 120-\122.
بگيرد؛ ولى احتياط واجب آن است كه اگر براى خود اعتكاف كرده است، روزه اى كه مى گيرد براى كس ديگر نباشد (مثلاً قضاى روزۀ پدرش را به جا نياورد) و همچنين اگر به نيابت از شخص ديگرى اعتكاف كرده باشد، روزه را نيز به نيابت از وى بگيرد.
«مسألۀ 1836» اعتكاف بايد در يكى از پنج مسجد: «مسجدالحرام»، «مسجدالنبى صلى الله عليه و آله و سلم»، «مسجدكوفه»، «مسجد بصره» و يا مسجد جامع هر شهر انجام شود.
«مسألۀ 1837» كسى كه اعتكاف مى كند، بايد سه روز را به طور مستمر در مسجد بماند، مگر اين كه خارج شدن از مسجد ضرورت داشته باشد، مثلاً براى قضاى حاجت ناچار باشد از مسجد خارج شود.
«مسألۀ 1838» اگر به خاطر ضرورتى ناچار گردد كه از مسجد خارج شود و به قدرى طول بكشد كه صورت اعتكاف به هم بخورد، اعتكاف او باطل مى شود.
«مسألۀ 1839» اگر در بين اعتكاف محتلم شود، بايد تيمّم كند و فوراً از مسجد خارج شود، مگر اين كه زمانى كه براى خروج از مسجد لازم است، كمتر از زمان لازم براى تيمّم نمودن باشد كه در اين صورت بدون تيمّم بايد فوراً از مسجد خارج شود و در هر حال پس از خروج از مسجد، بايد فوراً غسل كند و به مسجد بازگردد و براى غسل به قدر ضرورت و انجام واجبات آن اكتفا نمايد.
«مسألۀ 1840» صحّت اعتكاف زن نسبت به دو روز اوّل، در صورتى كه اعتكاف او منافى حقّ شوهرش باشد، مشروط به اجازۀ شوهر است و همچنين اعتكاف فرزند، در صورتى كه موجب اذيّت پدر يا مادر مى شود، بايد با اجازۀ آنان باشد؛ ولى اگر نسبت به دو روز اوّل اجازه داده باشند، نسبت به روز سوم اجازۀ آنان شرط نيست و حتّى نهى آنان نيز تأثير ندارد، زيرا ماندن روز سوم واجب است.
مسائل اعتكاف
«مسألۀ 1841» كسى كه اعتكاف مى كند، بايد در روز از انجام آنچه روزه را باطل مى كند بپرهيزد؛ همچنين امور زير - در شب باشد يا روز - موجب باطل شدن اعتكاف
مى شود:
1 - جماع.
2 - بنابر احتياط واجب استمناء؛ چه به شكل حرام آن يا در اثر نگاه يا لمس همسر باشد.
3 - استشمام بوى خوش.
4 - خريد و فروش، مگر آن كه ضرورتى در بين باشد، بلكه احتياط واجب آن است كه در غير حالت ضرورت، اعمال تجارى ديگر (غير از خريد و فروش) را نيز انجام ندهد.
5 - مجادله و بحث به منظور برترى و خودنمايى؛ در امور دينى باشد يا دنيايى.
«مسألۀ 1842» به هم زدن اعتكافِ واجب جايز نيست؛ ولى مى تواند اعتكافِ مستحب را در دو روز اوّل آن باطل نمايد، هرچند اين عمل خلاف احتياط است و پس از گذشتن دو روز، ماندن روز سوم در مسجد واجب است.
«مسألۀ 1843» اگر اعتكاف خود را با انجام يكى از امورى كه بيان شد باطل نمايد، سه صورت دارد:
اوّل: چنانچه اعتكاف او واجب معيّن باشد، قضاى آن لازم است.
دوم: چنانچه اعتكاف او واجب غير معيّن باشد، بايد آن را دوباره شروع كند و بهتر است آن را تمام كرده و دوباره از سر بگيرد.
سوم: اگر اعتكاف او مستحب باشد، چنانچه در دو روز اوّل آن را باطل كند، اشكال ندارد و چنانچه پس از گذشتن دو روز آن را باطل نمايد، بايد قضاى آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1844» اگر اعتكافِ واجب را با غير جماع باطل كند، كفّاره ندارد و اگر با جماع - هر چند در شب - باطل نمايد، علاوه بر قضا بايد كفّاره نيز بدهد و كفّارۀ آن مانند كفّارۀ باطل نمودن عمدى روزۀ ماه رمضان است و بنابر احتياط واجب، ترتيب در كفاره را نيز بايد رعايت كند؛ يعنى در صورت امكان يك بنده آزاد كند و اگر امكان نداشت، دو ماه پشت سر هم روزه بگيرد و اگر آن نيز ممكن نبود، به شصت فقير طعام بدهد.
«مسألۀ 1845» در مواردى كه قضاى اعتكاف واجب مى شود، لازم نيست آن را فوراً
بجا آورد، ولى نبايد در انجام دادن آن سستى و مسامحه نمايد.
«مسألۀ 1846» اگر سهواً يكى از مبطلات اعتكاف را انجام دهد، اعتكاف او باطل نمى شود.
«مسألۀ 1847» بعد از تمام شدن سه روز، چنانچه به نيّت اعتكاف يك شب يا يك روز ديگر يا بيشتر از آن در مسجد بماند، اشكال ندارد؛ ولى پس از تمام شدن سه روز، ماندن فقط بخشى از روز يا شب به نيّت اعتكاف در مسجد، محلّ اشكال است و چنانچه دو روز ديگر در مسجد بماند كه روى هم پنج روز شود، واجب است كه روز ششم را نيز در مسجد اعتكاف نمايد و اگر پس از تمام شدن شش روز، بخواهد يك روز يا يك شب ديگر يا بيشتر از آن را در مسجد اعتكاف نمايد، اشكال ندارد و چنانچه دو روز ديگر در مسجد بماند كه روى هم هشت روز شود، لازم نيست كه روز نهم را نيز در مسجد اعتكاف نمايد.
«مسألۀ 1848» انسان مى تواند در هنگامى كه نيّت اعتكاف مى كند، شرط كند كه اگر حادثه اى براى او پيش آمد، اعتكاف خود را قطع نمايد كه در اين صورت چنانچه در روز سوم نيز حادثه اى براى او پيش بيايد، مى تواند اعتكاف خود را قطع كند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم