احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

كفّارۀ روزه

كفّارۀ روزه
«مسألۀ 1745» كسى كه كفارۀ روزۀ رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستورى كه در مسألۀ 1747 گفته مى شود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير
كند يا به هر كدام يك مُد طعام بدهد و چنانچه انجام دادن هيچ كدام از اينها برايش ممكن نباشد، هرچند مُد كه مى تواند به فقرا طعام بدهد و بنابر احتياط واجب استغفار نيز بكند، اگرچه مثلاً يك مرتبه بگويد:«اِسْتَغْفِرِ اللّهَ» و به احتياط واجب هر وقت بتواند كفّاره را بدهد.
«مسألۀ 1746» يك مد تقريباً برابر با 750 گرم است و احتياط مستحب آن است كه در كفارۀ روزه، گندم، آرد يا نان به فقير بدهد.
«مسألۀ 1747» كسى كه مى خواهد دو ماه كفارۀ روزۀ رمضان را بگيرد، بايد سى و يك روز آن را پى درپى بگيرد و اگر به سبب پيش آمدن امرى كه عرفاً عذر محسوب مى شود، پس از سى و يك روز پشت سر هم بودن روزه ها به هم بخورد، اشكال ندارد و لازم نيست پس از آن بقيۀ روزه ها را پى در پى بگيرد.
«مسألۀ 1748» كسى كه مى خواهد دو ماه كفارۀ روزۀ رمضان را بگيرد، نبايد هنگامى آغاز كند كه در بين سى و يك روز، روزى مانند عيد قربان باشد كه روزۀ آن حرام است و اگر با توجه به اين مطلب روزۀ كفاره را در اين هنگام آغاز كند، بايد روزه ها را از سر بگيرد.
«مسألۀ 1749» كسى كه بايد پى درپى روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد يا هنگامى آغاز كند كه مى داند در بين سى و يك روز به روزى مى رسد كه روزۀ آن واجب است، مثلاً به روزى مى رسد كه براى روزه گرفتن از طرف ميّت در آن روز اجير شده است، بايد روزه ها را از سر بگيرد.
«مسألۀ 1750» اگر در بين سى و يك روز كه بايد پى درپى روزه بگيرد، عذرى مثل حيض يا نفاس يا سفرى كه در رفتن آن مجبور است براى او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر، واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد، بلكه بقيّه را بعد از برطرف شدن عذر، پشت سر هم بجا مى آورد.
«مسألۀ 1751» اگر روزۀ خود را با چيز حرامى باطل كند، چه آن چيزِ حرام مثل شراب و زنا اصلاً حرام باشد يا مثل آميزش با عيال خود در حال حيض، به جهتى حرام شده باشد، بنابر احتياط واجب كفّارۀ جمع بر او واجب مى شود؛ يعنى بايد يك بنده آزاد كند
و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند يا به هر كدام آنها يك مُد طعام بدهد و چنانچه انجام دادن هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد انجام دهد.
«مسألۀ 1752» اگر روزه دار دروغى را به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و يا جانشينان آن حضرت عليهم السلام نسبت دهد، بنابر احتياط كفارۀ جمع، به تفصيلى كه در مسألۀ پيش گفته شد، بر او واجب مى شود.
«مسألۀ 1753» اگر روزه دار عملى را كه حرام است و روزه را باطل مى كند، انجام دهد - مثلاً شراب بخورد و يا با همسر خود در حال حيض جماع نمايد - و پس از آن عمل ديگرى را كه روزه را باطل مى كند، انجام دهد، چه آن عمل حلال باشد، مانند آب نوشيدن و چه حرام باشد، مثل شراب خوردن، بنابر احتياط واجب بايد يك كفّارۀ جمع بدهد و كافى است.
«مسألۀ 1754» اگر روزه دار عملى را كه حلال است و روزه را باطل مى كند انجام دهد - مثلاً آب بياشامد - و بعد عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، چه آن عمل حلال باشد، مثل آب نوشيدن و چه حرام باشد، مثل شراب خوردن، يك كفّاره كافى است.
«مسألۀ 1755» اگر روزه دار آروغ بزند وچيزى در دهان او بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزۀ او باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد و كفّاره نيز بر او واجب مى شود و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلاً هنگام آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمداً آن را فرو برد، بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابر احتياط، كفارۀ جمع نيز بر او واجب مى شود.
«مسألۀ 1756» اگر نذر كند كه روز معيّنى را روزه بگيرد، چنانچه در آن روز روزۀ خود را باطل كند، بايد قضاى آن را به جا آورد و چنانچه عمداً آن را باطل كرده باشد، بايد علاوه بر قضا، كفّاره نيز بپردازد و كفّارۀ آن همان كفّاره مخالفت با قسم است كه در مسألۀ 3302 بيان شده است.
«مسألۀ 1757» اگر به گفتۀ كسى كه مى گويد مغرب شده افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا بر او واجب مى شود و اگر با اين كه خودش مى توانسته بررسى
كند، بررسى نكرده باشد، بايد كفّاره نيز بپردازد.
«مسألۀ 1758» كسى كه عمداً روزۀ خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند يا پيش از ظهر براى فرار از كفّاره سفر نمايد، كفّاره از او ساقط نمى شود، بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيش آمد كند نيز بنابر احتياط كفّاره بر او واجب است.
«مسألۀ 1759» اگر عمداً روزۀ خود را باطل كند و بعد عذرى مانند حيض يا نفاس يا بيمارى براى او پيدا شود، احتياطاً كفّاره بر او واجب است.
«مسألۀ 1760» اگر يقين كند كه روز اوّل ماه رمضان است وعمداً روزۀ خود را باطل كند و بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده، كفّاره بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1761» اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اوّل شوّال و عمداً روزۀ خود را باطل كند، چنانچه بعد معلوم شود اوّل شوّال بوده، كفّاره بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1762» اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند، چنانچه زن را مجبور كرده باشد، كفّارۀ روزۀ خودش و روزۀ زن را بايد بدهد و اگر زن به جماع راضى بوده، بر هر كدام يك كفّاره واجب مى شود و چنانچه زن در ابتداى عمل مجبور بوده و در بين جماع راضى شود، بنابر احتياط واجب بايد مرد دو كفّاره و زن يك كفّاره بپردازند.
«مسألۀ 1763» اگر زنى شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه جماع نمايد يا كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، واجب نيست كفّارۀ روزۀ شوهر را بدهد و بر شوهر نيز كفّاره واجب نيست.
«مسألۀ 1764» اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نمايد، يك كفّاره بر او واجب مى شود و روزۀ زن صحيح است و كفّاره نيز بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1765» اگر مرد، زن خود را مجبور كند كه غير جماع عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند بجا آورد، كفّارۀ زن را نبايد بدهد و بر خود زن نيز كفّاره واجب نيست.
«مسألۀ 1766» كسى كه به واسطۀ مسافرت يا بيمارى روزه نمى گيرد، نمى تواند زن
روزه دار خود را مجبور به جماع كند و اگر او را مجبور نمايد، بنابر احتياط بايد كفّارۀ او را بدهد.
«مسألۀ 1767» انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى كند، ولى لازم نيست فوراً آن را انجام دهد.
«مسألۀ 1768» اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نياورد، چيزى بر آن اضافه نمى شود.
«مسألۀ 1769» كسى كه بايد براى كفارۀ يك روز شصت فقير را طعام بدهد، اگر به شصت فقير دسترسى داشته باشد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر از يك مُد طعام بدهد، يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد؛ ولى چنانچه انسان اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به زن و فرزندان خود مى دهد يا به آنها مى خوراند، مى تواند براى هر يك از زن و فرزندان او، اگرچه صغير باشند يك مُد به آن فقير بدهد.
«مسألۀ 1770» اگر كسى كه قضاى روزۀ رمضان را گرفته، بعد از ظهر عمداً عملى انجام دهد كه روزه را باطل مى كند، بايد به ده فقير هر كدام يك مد طعام بدهد و اگر نتواند، بايد سه روز پى درپى روزه بگيرد.
مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود
«مسألۀ 1771» در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفّاره واجب نيست:
اوّل: آن كه روزۀ خود را با قِى كردن يا اماله نمودن باطل كند.
دوم: آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مسألۀ 1710 گفته شد، تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.
سوم: عملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد، ولى نيّت روزه نكند يا ريا كند يا قصد كند كه روزه نباشد يا اين كه قصد كند آنچه روزه را باطل مى كند، بجا آورد.
چهارم: آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك يا
چند روز، روزه بگيرد.
پنجم: آن كه در ماه رمضان با شك در اين كه صبح شده و بدون اين كه تحقيق كند، عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است و تفاوتى ندارد كه مى توانسته تحقيق كند يا نه و نيز اگر بعد از تحقيق اطمينان پيدا نكند كه شب باقى است و صبح نشده و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضاى آن روزه بر او واجب است؛ اما اگر بعد از تحقيق و مراعات فجر اطمينان يابد كه صبح نشده و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نمى شود.
ششم: آن كه كسى بگويد: «صبح نشده» و انسان با اعتماد به گفتۀ او عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
هفتم: آن كه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفتۀ او يقين نكند يا گمان كند شوخى مى كند و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
هشتم: آن كه نابينا و مانند او كه نمى تواند در مورد وقت تحقيق كند، با اعتماد به گفتۀ كسى كه مى گويد مغرب شده، افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده است.
نهم: آن كه در هواى صاف به واسطۀ تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده است، ولى اگر به علّت وجود مانعى، مانند ابرى بودن هوا يا وجود گرد و غبار به گمان اين كه مغرب شده افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.
دهم: آن كه براى خنك شدن يا بى جهت مضمضه كند (يعنى آب در دهان بگرداند) و آب بى اختيار فرو رود؛ ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد يا براى وضويى كه براى نماز واجب مى گيرد، مضمضه كند و بى اختيار آب فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1772» اگر غير از آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1773» مضمضۀ زياد براى روزه دار مكروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.
«مسألۀ 1774» اگر انسان بداند كه به واسطۀ مضمضه، بى اختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش مى شود، نبايد مضمضه كند.
«مسألۀ 1775» اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه، نمى تواند افطار كند، ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق نيز مى تواند عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، ولى در صورتى كه صبح شده باشد، به تفصيلى كه در مسألۀ 1771 گفته شد قضا دارد.
احكام روزۀ قضا
«مسألۀ 1776» اگر ديوانه عاقل شود، واجب نيست روزه هاى هنگامى را كه ديوانه بوده قضا نمايد.
«مسألۀ 1777» اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزه هاى هنگامى را كه كافر بوده قضا نمايد؛ ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد، بايد روزه هاى هنگامى را كه در حال كفر بوده، قضا نمايد.
«مسألۀ 1778» روزه در حال مستى صحيح نيست و انسان بايد روزه اى را كه به واسطۀ مستى از او فوت شده، قضا نمايد، اگرچه چيزى را كه به واسطۀ آن مست شده براى معالجه خورده باشد، بلكه اگر قبل از اذان صبح نيّت روزه كرده و مست شده و در بين روز از مستى خارج شده و تا آن هنگام عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند، انجام نداده باشد، بنابر احتياط واجب بايد روزۀ آن روز را تمام كند و بعد آن را قضا نمايد و اگر در حال مستى روزه را تمام كند، بايد قضاى آن را به جا آورد.
«مسألۀ 1779» اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه هنگام عذر او برطرف شده، مى تواند مقدار كمتر را كه احتمال مى دهد روزه نگرفته قضا نمايد؛ مثلاً كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمى داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا
ششم، مى تواند پنج روز روزه بگيرد و نيز كسى كه نمى داند چه هنگام عذر برايش پيدا شده، مى تواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلاً اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست و ششم، مى تواند مقدار كمتر را قضا كند.
«مسألۀ 1780» اگر از چند ماه رمضان روزۀ قضا داشته باشد، قضاى هر كدام را كه اوّل بگيرد مانعى ندارد، ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز نيز به رمضان مانده باشد، بايد اوّل قضاى رمضان آخر را بگيرد.
«مسألۀ 1781» اگر قضاى چند روز از ماه رمضان بر او واجب باشد، لازم نيست در نيّت تعيين كند كه قضاى كدام روز را مى گيرد؛ ولى چنانچه برخى از آنها قضاى رمضان سال قبل باشد و برخى قضاى رمضان هاى پيش از آن، براى آن كه قضاى رمضان سال آخر حساب شود، بايد آن را در نيّت تعيين كند و چنانچه در نيّت تعيين نكند كه روزه اى كه مى گيرد از كدام رمضان است، از رمضان آخر محسوب نمى شود. بنابراين چنانچه برخى از روزه هاى قضا تا رسيدن رمضان سال بعد باقى بماند و آنها را به جا نياورد، بايد كفّارۀ تأخير قضاى رمضان را بپردازد.
«مسألۀ 1782» كسى كه قضاى روزۀ رمضان را گرفته، اگر وقت براى قضاى روزه هاى او تنگ نباشد، مى تواند پيش از ظهر روزۀ خود را باطل نمايد.
«مسألۀ 1783» اگر قضاى روزۀ ماه رمضان شخص ديگرى را گرفته باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.
«مسألۀ 1784» اگر به واسطۀ بيمارى، حيض يا نفاس، روزۀ رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزه هايى را كه نگرفته براى او قضا كنند، اگرچه قضا كردن آنها مستحب است؛ ولى اگر به علّت مسافرت روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، بايد براى او قضا كنند.
«مسألۀ 1785» اگر به واسطۀ بيمارى روزۀ رمضان را نگيرد و بيمارى او تا رمضان
سال بعد ادامه يابد، قضاى روزه هايى كه نگرفته بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، ولى اگر به واسطۀ عذر ديگرى، مثلاً براى مسافرت، روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند و احتياط مستحب آن است كه براى هر روز يك مُد طعام نيز به فقير بدهد.
«مسألۀ 1786» اگر به واسطۀ بيمارى روزۀ رمضان را نگيرد و بعد از رمضان بيمارى او برطرف شود، ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد، بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد و نيز اگر در ماه رمضان، غير بيمارى عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطۀ بيمارى نتواند روزه بگيرد، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند.
«مسألۀ 1787» اگر در ماه رمضان به واسطۀ عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمداً قضاى روزه را نگيرد، بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد.
«مسألۀ 1788» اگر در ماه رمضان به واسطۀ عذرى روزه نگيرد و در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، بلكه چنانچه عذرى كه در رمضان داشته ادامه پيدا كند و تصميم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن آن عذر روزه هاى خود را قضا كند، ولى پيش از آن كه قضا نمايد در تنگى وقت عذر ديگرى پيدا كند، بايد قضاى آن را بگيرد و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مُدّ طعام نيز به فقير بدهد.
«مسألۀ 1789» اگر بيمارى انسان چند سال طول بكشد، چنانچه پس از بهبود يافتن تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد، بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از روزه هاى سال هاى پيش يك مُدّ طعام به فقير بدهد.
«مسألۀ 1790» كسى كه بايد براى هر روزه يك مُدّ طعام به فقير بدهد، مى تواند كفارۀ چند روز را به يك فقير بدهد.
«مسألۀ 1791» اگر قضاى روزۀ رمضان را چند سال تأخير بيندازد، بايد قضا را
بگيرد و براى هر روز دادن يك مُد طعام به فقير كافى است.
«مسألۀ 1792» اگر روزۀ رمضان را عمداً نگيرد، بايد قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد يا يك بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را بجا نياورد، براى هر روز دادن يك مُدّ طعام لازم نيست.
«مسألۀ 1793» بعد از مرگ پدر، پسر بزرگ تر بايد قضاى نماز و روزۀ او را به تفصيلى كه در مسائل قضاى نماز پدر (مسألۀ 1429-1442) گفته شد بجا آورد و اين حكم بنابر احتياط مستحب در مورد مادر نيز جارى است.
«مسألۀ 1794» اگر پدر يا مادر غير از روزۀ رمضان، روزۀ واجب ديگرى مانند روزۀ نذرى را نگرفته باشند، بنابر احتياط پسر بزرگ تر بايد آن را قضا نمايد.
احكام روزۀ مسافر
«مسألۀ 1795» مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعتى بخواند، نبايد روزه بگيرد و مسافرى كه نماز خود را تمام مى خواند، مثل كسى كه شغل او مسافرت بوده يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.
«مسألۀ 1796» مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولى اگر براى فرار از روزه باشد، مكروه است وهمچنين اگر غير از روزۀ رمضان، روزۀ معيّن ديگرى نيز بر انسان واجب باشد، مى تواند در آن روز مسافرت كند.
«مسألۀ 1797» اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معيّن نكند، نمى تواند آن را در سفر بجا آورد؛ ولى چنانچه نذر كند كه روز معيّنى را در سفر روزه بگيرد، بايد آن را در سفر بجا آورد و نيز اگر نذر كند روز معيّنى را چه مسافر باشد يا نباشد روزه بگيرد، بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگيرد.
«مسألۀ 1798» مسافر مى تواند براى خواستن حاجت، سه روز در مدينۀ منوّره، روزۀ مستحبّى بگيرد و احتياط واجب اين است كه آن سه روز، روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه باشد.
«مسألۀ 1799» كسى كه نمى داند روزۀ مسافر باطل است و يا اين كه نمى داند مسافر است، مثلاً گمان مى كند مسافتى كه طى كرده كمتر از مسافت شرعى است در حالى كه بيشتر از مسافت شرعى را طى كرده است، اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مسأله را بفهمد و يا بفهمد كه مسافر است، روزۀ او باطل مى شود، ولى اگر تا مغرب متوجه نشود، روزۀ او صحيح است.
«مسألۀ 1800» اگر فراموش كند كه مسافر است يا فراموش كند كه روزۀ مسافر باطل مى باشد و در سفر روزه بگيرد، روزۀ او باطل است.
«مسألۀ 1801» اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزۀ خود را تمام كند و اگر پيش از ظهر مسافرت كند و قصد حداقل هشت فرسخ رفت و آمد را - با شرايطى كه در نماز مسافر گفته شد - داشته باشد، وقتى به حدّ ترخّص برسد (يعنى به جايى برسد كه ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را نشنود) مى تواند روزۀ خود را باطل كند و اگر پيش از آن، روزه را باطل كند، كفّاره نيز بر او واجب است.
«مسألۀ 1802» اگر مسافر پيش از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، چنانچه عملى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، بايد آن روز را روزه بگيرد و اگر انجام داده باشد، روزۀ آن روز بر او واجب نيست.
«مسألۀ 1803» اگر مسافر بعد از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، نبايد آن روز را روزه بگيرد.
«مسألۀ 1804» اگر مسافر قبل از اذان ظهر از وطن خود خارج شود، ولى پيش از خارج شدن از حدّ ترخّص، اذان ظهر را بگويند و يا كسى كه از مسافرت بازمى گردد و عملى كه روزه را باطل مى كند به جا نياورده است، پيش از ظهر به حدّ ترخّص برسد، ولى پيش از داخل شدن به وطن، اذان ظهر را بگويند، بنابر احتياط واجب بايد آن روز را روزه بگيرد و قضاى آن را نيز به جا آورد.
«مسألۀ 1805» مكروه است كه مسافر و كسى كه از روزه گرفتن معذور است، در روز ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملاً خود را سير كند.
كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست
«مسألۀ 1806» كسى كه به واسطۀ پيرى نمى تواند روزه بگيرد يا روزه گرفتن براى او مشقّت دارد، واجب نيست روزه بگيرد، ولى بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد.
«مسألۀ 1807» اگر كسى كه به واسطۀ پيرى روزه نگرفته، بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد قضاى روزه هايى را كه نگرفته بجا آورد.
«مسألۀ 1808» اگر انسان به سبب بيمارى، زياد تشنه شود و نتواند تشنگى را تحمّل كند يا براى او مشقّت داشته باشد، روزه بر او واجب نيست، ولى بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است، آب نياشامد و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
«مسألۀ 1809» روزه بر زنى كه زايمان او نزديك است و روزه براى حمل او ضرر دارد، واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و نيز اگر روزه براى خود او ضرر داشته باشد، روزه بر او واجب نيست و بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.
«مسألۀ 1810» زنى كه بچّه شير مى دهد و شير او كم است، چه مادر بچّه باشد و چه دايۀ او، با اجرت شير بدهد يا بدون اجرت، اگر روزه گرفتن براى بچّه اى كه شير مى دهد ضرر داشته باشد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و نيز اگر روزه براى خود او ضرر داشته باشد، بر او واجب نيست و بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد؛ ولى اگر زنى كه شير مى دهد، دايۀ بچه باشد نه مادر او، چنانچه كسى پيدا شود كه بدون اجرت بچّه را شير دهد يا براى شير دادنِ بچّه، از پدر يا مادر يا از كس ديگرى كه اجرت او را مى دهد اجرت بگيرد، بايد بچّه را به او بدهد و خود روزه بگيرد، بلكه اگر مادر بچّه باشد نيز بنابر احتياط همين حكم را دارد.
«مسألۀ 1811» دخترى كه از نظر سن، بالغ فرض مى شود، ولى از لحاظ جسمى
به گونه اى است كه روزه گرفتن براى او مقدور نيست يا سختى و حرج دارد و يا موجب زيان و ضرر قابل توجّه براى اوست، واجب نيست روزه بگيرد؛ ولى چنانچه بتواند يك روز در ميان يا دو روز در ميان يا با فاصلۀ بيشتر بعضى از روزها را روزه بگيرد، بايد به همين ترتيب عمل نمايد و در هر حال هر وقت توانست، بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
راه ثابت شدن اوّل ماه
«مسألۀ 1812» اوّل ماه به پنج چيز ثابت مى شود:
اوّل: آن كه خود انسان ماه را ببيند.
دوم: عدّه اى كه از گفتۀ آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود، بگويند: «ماه را ديده ايم» و همچنين است هر طريقى كه به واسطۀ آن يقين يا اطمينان به اوّل ماه پيدا شود.
سوم: دو مرد عادل بگويند: «در شب ماه را ديده ايم» ولى اگر صفت ماه را برخلاف يكديگر بگويند يا شهادت آنان خلاف واقع باشد، مثل اين كه بگويند: «داخل دايرۀ ماه طرف افق بوده»، اوّل ماه ثابت نمى شود؛ امّا اگر در تشخيص بعضى از خصوصيّات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه يكى بگويد: «ماه بلند بود» و ديگرى بگويد: «بلند نبود»، با گفتۀ آنان اوّل ماه ثابت مى شود.
چهارم: سى روز از اوّل ماه شعبان بگذرد كه به واسطۀ آن، اوّل ماه رمضان ثابت مى شود و سى روز از اوّل رمضان بگذرد كه به واسطۀ آن، اوّل ماه شوّال ثابت مى شود.
پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اوّل ماه است.
«مسألۀ 1813» اگر حاكم شرع حكم كند كه اوّل ماه است، كسى كه از او تقليد نمى كند نيز بايد به حكم او عمل نمايد؛ ولى كسى كه مى داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمى تواند به حكم او عمل نمايد.
«مسألۀ 1814» اوّل ماه با پيشگويى منجّمين ثابت نمى شود، ولى اگر انسان از گفتۀ آنان يقين يا اطمينان پيدا كند، بايد به آن عمل نمايد.
«مسألۀ 1815» بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن، دليل نمى شود كه شب پيش از
آن، شب اوّل ماه بوده است.
«مسألۀ 1816» براى ثابت شدن اوّل ماه لازم نيست با چشم معمولى ماه ديده شود و ديدن ماه با وسايلى مثل دوربين، تلسكوپ و مانند آنها نيز كفايت مى كند؛ بلكه از هر راهى يقين يا اطمينان پيدا كند كه ماه پس از غروب آفتاب در افق منطقه وجود دارد، كافى است.
«مسألۀ 1817» اگر اوّل ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگيرد، چنانچه دو مرد عادل بگويند: «شب پيش ماه را ديده ايم»، بايد روزۀ آن روز را قضا نمايد.
«مسألۀ 1818» اگر در شهرى اوّل ماه ثابت شود، براى مردم شهر ديگر فايده ندارد، مگر آن كه آن دو شهر به هم نزديك باشند يا انسان بداند كه افق آنها يكى است.
«مسألۀ 1819» انسان بايد روزى را كه نمى داند آخر رمضان است يا اوّل شوّال، روزه بگيرد، ولى اگر پيش از مغرب بفهمد كه اوّل شوّال است، بايد افطار كند.
«مسألۀ 1820» اگر زندانى نتواند به ماه رمضان يقين كند، بايد به گمان خود عمل نمايد و اگر آن نيز ممكن نباشد، هر ماهى را روزه بگيرد صحيح است؛ ولى بايد سعى كند ماهى را كه براى گرفتن روزه انتخاب مى كند، بيشترين احتمال براى رمضان بودن را داشته باشد و بايد بعد از گذشتن يازده ماه از ماهى كه روزه گرفته، دوباره يك ماه روزه بگيرد، ولى اگر بعد به اوّل ماه گمان پيدا كرد، بايد به آن عمل نمايد.
روزه هاى حرام و مكروه
«مسألۀ 1821» روزۀ عيد فطر و عيد قربان حرام است و نيز روزى را كه انسان نمى داند آخر شعبان است يا اوّل رمضان، اگر به نيّت اوّل رمضان روزه بگيرد، حرام مى باشد.
«مسألۀ 1822» اگر به واسطۀ گرفتن روزۀ مستحبّى توسط زن، حق شوهر او از بين برود، جايز نيست روزه مستحبّى بگيرد و همچنين اگر شوهر او را از گرفتن روزۀ مستحبّى منع كند، بنابر احتياط واجب، زن بايد از روزه گرفتن خوددارى كند.
«مسألۀ 1823» روزۀ مستحبّى فرزند اگر اسباب اذيّت پدر و مادر يا جدّ او شود، جايز نيست.
«مسألۀ 1824» كسى كه مى داند روزه براى او ضرر ندارد، اگرچه پزشك نيز بگويد:
«ضرر دارد»، بايد روزه بگيرد و كسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه براى او ضرر دارد، اگرچه پزشك نيز بگويد: «ضرر ندارد»، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد، صحيح نيست، مگر آن كه به قصد قربت روزه بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته است.
«مسألۀ 1825» اگر انسان احتمال بدهد كه روزه براى او ضرر دارد و از آن احتمال، ترس براى او پيدا شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد، صحيح نيست؛ مگر آن كه به قصد قربت روزه بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته است.
«مسألۀ 1826» كسى كه عقيده اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد، اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر داشته، بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن را بجا آورد.
«مسألۀ 1827» غير از روزه هايى كه گفته شد، روزه هاى حرام ديگرى نيز وجود دارند كه در كتاب هاى مفصّل عنوان شده اند.
«مسألۀ 1828» روزۀ روز عاشورا و روزى كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان، مكروه است.
روزه هاى مستحب
«مسألۀ 1829» روزه در تمام روزهاى سال، غير از روزه هاى حرام و مكروه كه گفته شد، مستحب است و براى بعضى از روزها بيشتر سفارش شده است كه از آن جمله است:
1 - پنجشنبۀ اوّل و پنجشنبۀ آخر هر ماه و چهارشنبۀ اوّلى كه بعد از روز دهم ماه است و اگر كسى اينها را بجا نياورد، مستحب است قضا نمايد و چنانچه اصلاً نتواند روزه بگيرد، مستحب است براى هر روز يك مُد طعام يا 12/6 نخود نقره به فقير بدهد.
2 - سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
3 - تمام ماه رجب و شعبان و بعضى از اين دو ماه، اگرچه يك روز باشد.
4 - روز عيد نوروز؛ روز بيست و پنجم و بيست و نهم ذى قعده؛ روز نهم ذى حجّه (روز عرفه)، ولى اگر به واسطۀ ضعف ناشى از روزه نتواند دعاهاى روز عرفه را بخواند، روزۀ آن روز مكروه است؛ روز عيد سعيد غدير (18 ذى حجه)؛ روز اوّل و سوم و هفتم محرم؛ روز ميلاد مسعود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (17 ربيع الاوّل)؛ روز مبعث حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (27 رجب) و اگر كسى روزۀ مستحبّى بگيرد، واجب نيست آن را به آخر رساند، بلكه اگر فرد مؤمنى او را به غذا دعوت كند، مستحب است دعوت او را قبول كند و در بين روز افطار نمايد.
مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود
«مسألۀ 1830» براى شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگرچه روزه نباشند، از انجام عملى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايند:
اوّل: مسافرى كه در سفر، عملى كه روزه را باطل مى كند انجام داده باشد و پيش از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.
دوم: مسافرى كه بعد از ظهر به وطن خود يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.
سوم: بيمارى كه پيش از ظهر بهبود يابد و عملى كه روزه را باطل مى كند، انجام داده باشد.
چهارم: مريضى كه بعد از ظهر خوب شود.
پنجم: زنى كه در بين روز از خون حيض يا نفاس پاك شود.
ششم: كافرى كه در روز ماه رمضان مسلمان شود.
«مسألۀ 1831» مستحب است روزه دار نماز مغرب را پيش از افطار كردن بخواند، ولى اگر كسى منتظر او باشد يا ميل زيادى به غذا داشته باشد كه نتواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اوّل افطار كند، ولى به قدرى كه ممكن است نماز را در وقت فضيلت آن بجا آورد.
اِعتكاف
آموزش تصویری مرتبط با این حکم