احکام شرعی
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي

احكام تقليد احكام طهارت آب مطلق و مضاف اشاره 1 - آب كُر 2 - آب قليل 3 - آب جارى 4 - آب باران 5 - آب چاه احكام آبها نجاسات اشاره 1 و 2 - ادرار و مدفوع 3 - مَنى 4 - مُردار 5 - خون 6 و 7 - سگ و خوك 8 - كافر 9 - شراب و مايعات مست كننده 10 - فُقّاع 11 - عرق شتر نجاستخوار عرق جُنُب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام چيزهايى كه نجس شده اند مُطَهِرّات (پاك كننده ها) اشاره 1 - آب 2 - زمين 3 - آفتاب 4 - اسْتِحاله 5 - كم شدن دو سوم آب انگور 6 - انتقال 7 - اسلام 8 - تَبَعيّت 9 - برطرف شدن عين نجاست 10 - اسْتِبْراء حيوان نجاستخوار 11 - غايب شدن مسلمان راه هايى كه پاك شدن چيز نجس با آنها ثابت مى شود احكام ظرفها احكام تَخَلّى اشاره (دفع ادرار و مدفوع) اِسْتِبْراء مستحبّات و مكروهات تخلّى وضو اشاره احكام شستن صورت و دست ها احكام مسح سر و پا وضوى ارتماسى دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است شرايط وضو احكام وضو شك در وضو حكم كسى كه بدون اختيار وضوى خود را باطل مى كند مواردى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهايى كه وضو را باطل مى كنند احكام وضوى جبيره غسل و اقسام آن اشاره غسل ترتيبى غسل ارتماسى احكام غسل غسل هاى واجب اشاره جنابت اشاره چيزهايى كه بر جُنب حرام است چيزهايى كه بر جُنب مكروه است غسل جنابت حيض اشاره اقسام زن هاى حائض اشاره احكام حائض استحاضه اشاره احكام استحاضه نفاس غسل مسّ ميّت غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود غسل هاى مستحب احكام محتضر و اموات اشاره احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت اشاره احكام غسل ميّت احكام حُنوط احكام كفن ميّت احكام نماز ميّت اشاره دستور نماز ميّت مستحبّات نماز ميّت احكام دفن اشاره مستحبّات دفن نماز شب دفن احكام نبش قبر تيمّم موارد تيمّم چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است شيوه تيمّم كردن احكام تيمّم احكام نماز اشاره نمازهاى واجب اشاره نمازهاى واجب يوميّه اشاره وقت نماز صبح وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء احكام وقت نماز نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند نمازهاى مستحب اشاره وقت نمازهاى نافله يوميّه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز اشاره شرايط لباس نمازگزار اشاره مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است مكان نمازگزار اشاره جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است احكام مسجد اذان و اقامه واجبات نماز اشاره 1 - نيّت 2 - تَكبيرةُ الإحرام 3 - قيام (ايستادن) 4 - قرائت 5 - ذكر 6 - ركوع 7 - سجود اشاره چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبّات و مكروهات سجده سجدۀ واجب قرآن 8 - تَشَهُّد 9 - سلام نماز 10 - ترتيب 11 - موالات قُنوت ترجمۀ نماز 1 - ترجمۀ سورۀ حمد 2 - ترجمۀ سورۀ توحيد 3 - ترجمۀ ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها مستحب اند 4 - ترجمۀ قنوت 5 - ترجمۀ تسبيحات اربعه 6 - ترجمۀ تشهّد و سلام تعقيب نماز اشاره صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مُبْطِلات نماز اشاره اعمالى كه در نماز مكروه است مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست شكّيات اشاره شك هاى باطل كنندۀ نماز شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد اشاره 1 - شك در چيزى كه محلّ آن گذشته است 2 - شك بعد از سلام 3 - شك بعد از وقت 4 - كَثيرُالشَّك (كسى كه زياد شك مى كند) 5 - شكّ امام و مأموم 6 - شك در نماز مستحبّى شك هاى صحيح اشاره نماز احتياط سجدۀ سهو اشاره دستور سجدۀ سهو قضاى سجده و تشهّد فراموش شده اشاره صورت اوّل: سجده يا تشهّد فراموش شده از ركعت آخر نباشد صورت دوم: سجده يا تشهد فراموش شده از ركعت آخر باشد صورت سوم: يكى از ركعت آخر و ديگرى از ركعت ديگر باشد مسائل مشترك بين سه صورت كم و زياد كردن اجزاء و شرايط نماز نماز مسافر اشاره چيزهايى كه سفر را قطع مى كنند 1 - رسيدن به وطن 2 - ده روز اقامت 3 - يك ماه توقّف در حال ترديد محل هايى كه مسافر مى تواند نماز را در آنها تمام بخواند مسائل متفرّقۀ نماز مسافر نماز قضا اشاره قضاى نماز و روزۀ پدر نايب گرفتن براى نماز نماز جماعت اشاره شرايط جماعت احكام جماعت شرايط امام جماعت چيزهايى كه در نماز جماعت مستحب اند چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه اند نماز آيات اشاره دستور نماز آيات نماز جمعه اشاره وقت نماز جمعه كيفيّت اقامه نماز جمعه نماز عيد فطر و قربان احكام روزه اشاره نيّت اعمالى كه روزه را باطل مى كنند اشاره 1 - خوردن و آشاميدن 2 - جِماع 3 - استمناء 4 - دروغ بستن به خدا و معصومان عليهم السلام 5 - رساندن غبار غليظ به حلق 6 - فرو بردن سر در آب 7 - باقى ماندن بر جنابت، حيض يا نفاس تا اذان صبح 8 - اماله كردن 9 - قِى كردن احكام چيزهايى كه روزه را باطل مى كنند آنچه براى روزه دار مكروه است مواردى كه قضا و كفّاره واجب مى شود اشاره كفّارۀ روزه مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود احكام روزۀ قضا احكام روزۀ مسافر كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اوّل ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است از انجام مبطلات خوددارى شود اِعتكاف اشاره شرايط اعتكاف مسائل اعتكاف احكام خُمس اشاره چيزهايى كه خُمس در آنها واجب است اشاره 1 - درآمد كسب و كار 2 - معدن 3 - گنج 4 - مال حلال مخلوط به حرام 5 - جواهرى كه به واسطۀ غوّاصى به دست مى آيد 6 - غنيمت 7 - زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان مى خرد مصرف خُمس احكام انفال احكام زكات اشاره شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش زكات طلا و نقره نصاب طلا و نقره احكام زكات طلا و نقره زكات شتر، گاو و گوسفند اشاره نِصاب شتر نِصاب گاو نِصاب گوسفند احكام زكات شتر، گاو و گوسفند مصرف زكات شرايط كسانى كه مستحق زكاتند نيّت زكات مسائل متفرّقۀ زكات زكات فِطْره اشاره مصرف زكات فطره مسائل متفرّقۀ زكات فطره احكام حج اشاره نيابت در حج اقسام حج اشاره صورت حجّ تمتّع اشاره 1 - عمرۀ تمتّع 2 - حجّ تمتّع عمرۀ مفرده احكام دفاع و جهاد اشاره دفاع از حقوق شخصى احكام امر به معروف و نهى از منكر اشاره شرايط امر به معروف و نهى از منكر مراتب امر به معروف و نهى از منكر احكام خريد و فروش اشاره چيزهايى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط مورد معامله و بهاى آن خريد و فروش اموال وقفى صيغۀ خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها انواع معاملات اشاره اوّل: معاملۀ نقدى دوم: معاملۀ نسيه سوم: معاملۀ سَلَف اشاره شرايط معاملۀ سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خريد و فروش احكام اقاله (به هم زدن معامله) احكام احتكار و قيمت گذارى احكام شُفْعه احكام يَدْ احكام شركت احكام مُضاربه احكام صُلح احكام اجاره اشاره شرايط مالى كه آن را اجاره مى دهند شرايط استفاده از مورد اجاره مسائل متفرّقۀ اجاره احكام سرقفلى احكام جُعاله احكام بيمه احكام مُزارعه احكام مُساقات احكام وكالت احكام قرض احكام سَفته، چك و معاملات بانكى اشاره معاملات بانكى احكام حواله احكام رَهن (گِرو گذاشتن) احكام ضمانت اشاره اوّل: ضمانت عقدى دوم: ضمانت قهرى احكام كفالت احكام وديعه (امانت) احكام عاريه احكام هِبه (بخشش) و ابراء احكام صدقه احكام وقف اشاره شروط ضمن وقف توليت و نظارت بر وقف حبس ملك احكام محجوران احكام مشاغل و درآمدها احكام مسابقات و سرگرمى ها احكام معاشرت و روابط اجتماعى و بين المللى احكام ازدواج و زناشويى اشاره احكام خواستگارى احكام عقد اشاره دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقّت شرايط عقد عيب هايى كه به واسطۀ آنها مى شود عقد را به هم زد زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است احكام ازدواج دائم احكام مَهريّه احكام ازدواج موقّت (مُتعه) مسائل متفرّقۀ زناشويى احكام محرميّت به سبب شير دادن اشاره شرايط شير دادنى كه علّت محرم شدن است احكام تلقيح احكام سقط جنين و جلوگيرى احكام نوزاد اشاره احكام عَقيقه آداب شير دادن احكام حِضانت (نگهدارى و تربيت كودك) حقوق و تكاليف پدر و مادر و فرزندان احكام پوشش و زينت احكام نگاه، لمس و صدا احكام طلاق اشاره اقسام طلاق و احكام آنها اشاره 1 - طلاق بائن اشاره طلاق خُلع طلاق مُبارات 2 - طلاق رِجعى اشاره احكام رجوع كردن احكام و مسائل عدّه اشاره 1 - عدّۀ طلاق 2 - عدّۀ وفات احكام لِعان احكام احياى زمين هاى مَوات اشاره احكام حيازت مباحات مشتركات احكام لُقَطه «اموال پيدا شده» احكام مجهول المالك و حيوان و انسان گم شده احكام غَصْب اشاره احكام تَقاص احكام سر بريدن و شكار حيوانات اشاره دستور سر بريدن حيوانات (ذبح) شرايط سر بريدن حيوان (ذبح) دستور كشتن شتر مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد مَلخ احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها اشاره مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن احكام اقرار احكام نَذْر و عَهْد احكام سوگند احكام وصيّت احكام ارث اشاره ارث طبقۀ اوّل ارث طبقۀ دوم ارث طبقۀ سوم ارث زن و شوهر از يكديگر مسائل متفرّقه ارث احكام تشريح و پيوند

احكام عقد

احكام عقد
اشاره
«مسألۀ 2815» در زناشويى، چه دائم و چه موقّت، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغۀ عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند و اگر زن و مرد نتوانند صيغه را صحيح بخوانند، بايد وكيل بگيرند.
«مسألۀ 2816» وكيل لازم نيست مرد باشد و زن هم مى تواند براى خواندن صيغۀ عقد از طرف ديگرى وكيل شود.
«مسألۀ 2817» زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است، نمى توانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اين كه وكيل صيغه را خوانده است، كفايت نمى كند؛ ولى اگر وكيل بگويد: «صيغه را خوانده ام» كافى است.
«مسألۀ 2818» اگر زن كسى را وكيل كند كه مثلاً دو ماه او را به عقد موقت مردى درآورد و ابتداى دو ماه را معيّن نكند، در صورتى كه از گفتۀ زن معلوم شود كه به وكيل اختيار كامل داده، آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را دو ماه به عقد آن مرد در آورد و اگر معلوم باشد كه زن روز يا ساعت معيّنى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
«مسألۀ 2819» يك نفر مى تواند براى خواندن صيغۀ عقد دائم يا موقّت از طرف دو نفر وكيل شود، همچنين انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا موقّت عقد كند؛ ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند، خصوصاً در موردى كه وكيل شود كه زن را براى خود عقد نمايد.
دستور خواندن عقد دائم
«مسألۀ 2820» اگر صيغۀ عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن به قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِى عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «خود را زن تو نمودم به مهرى كه معيّن شده» و بدون فاصله مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزوِيجَ عَلَى الصَّداقِ المَعْلُومِ» يعنى: «قبول كردم ازدواج را به مهرى كه معين شده» عقد صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كنند كه
از طرف آنها صيغۀ عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكيل زن خطاب به وكيل مرد با قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُ مُوكِّلَتِى فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ أحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ»، يعنى: «موكّل خودم فاطمه را به زوجيّت موكّل تو احمد در آوردم به مهرى كه معين شده» و بدون فاصله وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزوِيجَ لِمُوَكِّلِى أحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ المَعلُومِ» يعنى: «قبول كردم ازدواج را براى موكّلم احمد به مهرى كه معين شده»، عقد صحيح مى باشد.
«مسألۀ 2821» اگر يك نفر از طرف مرد و زن در خواندن صيغۀ عقد دائم وكيل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكيل به قصد انشا بگويد:
«زَوَّجْتُ مُوكِّلِى أَحْمَدَ مُوَكِّلَتِى فاطمَةَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلومِ» يعنى: «موكّل خودم فاطمه را به زوجيّت موكّل خود احمد در آوردم به مهرى كه معيّن شده» و بدون فاصله به قصد انشا بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويٖجَ لِمُوكِّلِى أَحْمَدَ عَلىَ الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «قبول كردم ازدواج را براى موكّلم احمد به مهرى كه معيّن شده»، عقد صحيح مى باشد.
دستور خواندن عقد موقّت
«مسألۀ 2822» اگر خود زن و مرد بخواهند صيغۀ عقد موقّت را بخوانند، بعد از آن كه مدّت و مَهر را معيّن كردند، چنانچه زن به قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «خود را زن تو نمودم در مدّتى كه معلوم شده و به مهرى كه معيّن شده است» و بدون فاصله مرد به قصد انشا بگويد: «قَبِلْتُ هكَذا» يعنى:
«به همين گونه قبول كردم» عقد صحيح است و مى تواند به جاى «زَوَّجْتُكَ»، «مَتَّعْتُكَ» بگويد و اگر ديگرى را وكيل كنند و اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد: «مَتَّعْتُ مُوكِّلَتِى مُوكِّلَكَ في الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «موكّل خودم را در مدّتى كه معين شده به زوجيّت موكّل تو درآوردم به مهرى كه معيّن شده» و بدون فاصله وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ لِمُوَكِّلِى هكَذا» يعنى: «به همين گونه قبول كردم براى موكّل خودم»، عقد صحيح مى باشد.
«مسألۀ 2823» اگر يك نفر از طرف مرد و زن در خواندن صيغۀ عقد موقّت وكيل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكيل بگويد: «مَتَّعْتُ مُوكِّلى أَحْمَدَ مُوكِّلَتى فاطِمَةَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «موكّل خود فاطمه را در مدّتى كه معلوم شده به زوجيّت موكّل خودم احمد در آوردم به مهرى كه معيّن شده است» و بلافاصله بگويد: «قَبِلْتُ هكَذا» يعنى: «به همين گونه قبول كردم» عقد صحيح مى باشد و مى تواند به جاى «مَتَّعْتُ» «زَوَّجْتُ» بگويد.
شرايط عقد
«مسألۀ 2824» عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: بنابر احتياط مستحب به عربى خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، به هر لفظى كه صيغه را بخوانند صحيح است و لازم نيست كه وكيل بگيرند؛ ولى بايد لفظى بگويند كه معناى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند.
دوم: مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند، قصد انشا - يعنى ايجاد پيوند زناشويى - داشته باشند؛ مثلاً اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، قصد زن از گفتن:
«زَوَّجْتُكَ نَفْسى» اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و قصد مرد از گفتن: «قَبِلْتُ التَّزْويٖجَ» اين باشد كه زن بودن او را براى خود قبول نمايد و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند، قصد آنها با گفتن: «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند.
سوم: كسى كه صيغه را مى خواند، بالغ و عاقل باشد؛ ولى اگر به وكالت از ديگرى مى خواند، بالغ بودن او لازم نيست.
چهارم: اگر صيغۀ عقد را وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها مى خوانند، بايد زن و شوهر را با نام بردن يا با اشاره و مانند آن معلوم كنند؛ پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: «زَوَّجْتُكَ إحْدى بَناتى» يعنى: «يكى از دخترانم را زن تو نمودم» و او بگويد:
«قَبِلْتُ» يعنى: «قبول كردم»، چون در هنگام عقد، دختر را معيّن نكرده اند، عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر ظاهراً با كراهت اذن دهند و معلوم باشد قلباً راضى هستند، عقد صحيح است.
ششم: توالى عرفى بين ايجاب و قبول وجود داشته باشد، يعنى عرفاً بين ايجاب و قبول فاصله زيادى نشود.
«مسألۀ 2825» اگر در عقد، يك حرف غلط خوانده شود كه معنا را عوض كند، عقد باطل است.
«مسألۀ 2826» كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائت او صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد و قصد انشا نمايد، مى تواند عقد را بخواند.
«مسألۀ 2827» اگر زنى را براى مردى بدون اذن آنان عقد كنند و بعد زن و مرد بگويند: «به آن عقد راضى هستيم»، عقد صحيح است.
«مسألۀ 2828» اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند: «به آن عقد راضى هستيم»، عقد صحيح است، مگر اين كه زن و شوهر خود عقد را خوانده باشند و اجبار به حدّى باشد كه اصلاً قصد ازدواج نكرده باشند.
«مسألۀ 2829» پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ يا ديوانۀ خود كه در حال ديوانگى بالغ شده است - در صورتى كه به مصلحت بچّه يا ديوانه باشد - همسر اختيار كنند و بعد از آن كه طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او صورت داده اند به مصلحت او بوده، نمى تواند آن را به هم بزند و اگر به مصلحت او نبوده، مى تواند آن را به هم بزند.
«مسألۀ 2830» اگر دختر باكره اى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است - يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد - بتواند زندگانى خود را به نحو مستقل اداره كند و قدرت تصميم گيرى صحيح در امور زندگى خود را داشته باشد و بيم آن كه فريب بخورد در ميان نباشد، چنانچه بخواهد ازدواج كند، احتياجى به اجازۀ پدر يا جدّ پدرى خود
ندارد و در غير اين صورت، بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازۀ مادر و يا برادر لازم نيست. همچنين بنابر احتياط واجب دخترى كه باكره نيست نيز همين حكم را دارد.
«مسألۀ 2831» دخترى كه براى ازدواج، بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، چنانچه بدون اجازه گرفتن از آنان با مردى ازدواج كند و پس از ازدواج، پدر يا جدّ پدرى اجازه دهند، ازدواج وى صحيح است وگرنه بنابر احتياط واجب بايد با طلاق از آن مرد جدا شود.
«مسألۀ 2832» اگر دخترى در اثر حادثه اى مثل افتادن، بكارت خود را از دست بدهد و يا اين كه به جهت انجام عمل حرامى مثل زنا، بكارت وى از بين برود و يا بدون اين كه از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، با مردى ازدواج كند و در اثر آميزش با وى بكارتش را از دست بدهد، از جهت وجوب اجازه گرفتن براى ازدواج، در حكم باكره است.
«مسألۀ 2833» اگر دختر مسلمان باشد، ولى پدر و جدّ پدرى او مسلمان نباشند، لازم نيست از آنان اجازه بگيرد.
«مسألۀ 2834» اگر پدر و جدّ پدرى غايب باشند به گونه اى كه نشود از آنان اجازه گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد، لازم نيست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگيرند.
«مسألۀ 2835» در مسألۀ وجوب يا عدم وجوب اجازه گرفتن از پدر يا جدّ پدرى براى ازدواج دختر، فرقى بين ازدواج موقّت يا دائم نيست. همچنين فرقى نمى كند كه در ازدواج موقّت شرط كنند كه آميزش صورت نگيرد يا چنين شرطى نكنند.
«مسألۀ 2836» اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرند، بايد خرج زن را از مال پسر - در صورتى كه زن ناشزه نباشد - بدهند و اگر پسر مالى نداشته باشد، مديون نفقۀ زن مى ماند.
«مسألۀ 2837» اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرند، چنانچه
پسر در هنگام عقد مالى داشته باشد، مديون مهر زن است و اگر در هنگام عقد مالى نداشته باشد، پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم