احکام شرعی
آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي
آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي
آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي

احكام تقليد احكام طهارت(آب مطلق و مضاف) احكام طهارت(آب مطلق و مضاف) احكام آبها احكام تخلى (بول و غائط كردن) استبراء مستحبات و مكروهات تخلى نجاسات نجاسات راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاست مطهّرات مطهّرات احكام ظرفها وضو وضو وضوى ارتماسى دعاهائى كه موقع وضو گرفتن مستحب است شرائط وضو احكام وضو چيزهائى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهائى كه وضو را باطل مى كند غسلهاى واجب غسلهاى واجب احكام جنابت احكام جنابت چيزهائى كه بر جنب حرام است چيزهائى كه بر جنب مكروه است غسل جنابت غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه استحاضه احكام استحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسلهاى مستحب تيمم تيمم چيزهائى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء يا غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب احكام وقت نماز نمازهائى كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز لباس نمازگزار لباس نمازگزار مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهائى كه در لباس نماز گزار مستحب است مكان نمازگزار احكام مسجد اذان و اقامة واجبات نماز واجبات نماز تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) ركوع سجود سجود چيزهائى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز موالات قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قل هوالله احد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهائى كه بعد از آنها مستحب است 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام تعقيب نماز مبطلات نماز چيزهائى كه در نماز مكروه است. مواردى كه مى شود نماز واجب را شكست شكيات شكيات شكهاى باطل شكهائى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضا نماز قضا نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهائى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه نيت چيزهائى كه روزه را باطل مى كند چيزهائى كه روزه را باطل مى كند احكام چيزهائى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهائى كه قضا و كفاره واجب است جاهائى كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهائى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است انسان از كارهائى كه احكام خمس احكام خمس مصرف خمس احكام زكات احكام زكات شرايط واجب شدن زكات زكات گندم و جو و خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرائط كسانى كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره زكات فطره مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش چيزهائى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خريدار شرائط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف معامله سلف شرائط معامله سلف احكام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را بهم بزند مسائل متفرقه احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرائط مالى كه آنرا اجاره مى دهند شرائط استفاده اى كه مال را براى آن اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام وكالت احكام قرض احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه(امانت) احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج و زناشوئى احكام نكاح يا ازدواج و زناشوئى دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرائط عقد عده اى از زنها كه ازدواج با آنها حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشوئى احكام شير دادن احكام شير دادن شرائط شير دادنى كه علت محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام حيوان و مالى كه انسان آنرا پيدا مى كند احكام سربريدن و شكار كردن حيوانات احكام سربريدن و شكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرائط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهائى كه موقع سربريدن حيوانات مستحب است چيزهائى كه در كشتن حيوانات مكروه است احكام شكار كردن با اسلحه احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها و آشاميدنيها احكام خوردنيها و آشاميدنيها چيزهائى كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهائى كه موقع غذا خوردن مكروه است مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر و عهد احكام قسم خوردن احكام وقف احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است حد مرتد احكام ديه مسائل متفرقه

احكام طلاق

احكام طلاق
احكام طلاق
مسأله 2506 مردى كه زن خود را طلاق مى دهد، بايد بالغ و عاقل باشد و به اختيار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد صحيح نيست.
مسأله 2507 زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد، و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد، و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده گفته مى شود.
مسأله 2508 طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
اول آنكه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
دوم معلوم باشد آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، احتياط واجب آنست كه دوباره او را طلاق دهد.
سوم مرد به واسطه غائب بودن نتواند بفهمد كه زن از خون حيض يا نفاس پاك است يا نه.
مسأله 2509 اگر زن را از خون حيض پاك بداند
و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است، و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده طلاق او صحيح است.
مسأله 2510 كسى كه مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غائب شود مثلاً مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، بايد تا مدتى كه معمولاً زنها از حيض يا نفاس پاك مى شوند صبر كند.
مسأله 2511 اگر مردى كه غائب است بخواهد زن خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، اگر چه اطلاع او از روى عادت حيض زن، يا نشانه هاى ديگرى باشد كه در شرع معين شده، بايد تا مدتى كه معمولاً زنها از حيض يا نفاس پاك مى شوند صبر كند.
مسأله 2512 اگر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود، ولى زنى را كه نه سالش تمام نشده، يا آبستن است، اگر بعد از نزديكى طلاق دهند، اشكال ندارد و همچنين است اگر يائسه باشد يعنى اگر سيده است بيشتر از شصت سال و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال داشته باشد.
مسأله 2513 اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد، چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده، بنابر احتياط واجب بايد دوباره او را طلاق دهد.
مسأله 2514 اگر با زنى
كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، بايد بقدرى كه زن معمولاً بعد از آن پاكى خون مى بيند و دوباره پاك مى شود صبر كند. و چنانچه در همان شهر باشد ولكن نتواند نزد آن زن برود كه از حال او مطلع شود و بخواهد او را طلاق بدهد بايد يك ماه صبر كند كه ظن پيدا كند كه يك مرتبه خون ديده و بعداً پاك شده.
مسأله 2515 اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه مرضى حيض نمى بيند طلاق دهد، بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خوددارى نمايد و بعداً او را طلاق دهد.
مسأله 2516 طلاق بايد به صيغه عربى صحيح خوانده شود، و دو مرد عادل آنرا بشنوند، و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، بايد بگويد: زَوْجَتى فاطِمَةُ طالِق يعنى زن من فاطمة رها است، و اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد: زَوْجَةُ مُوَكِّلى فاطِمَةُ طالِق.
مسأله 2517 زنى كه صيغه شده، مثلاً يك ماهه يا يكساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود، يا مرد مدت او را به او ببخشد به اين ترتيب كه بگويد: مدت را به تو بخشيدم، و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست.
عده طلاق
مسأله 2518 زنى كه نه سالش تمام نشده و زن يائسه(1) عده ندارد، يعنى اگر چه شوهرش با او
نزديكى كرده باشد، بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر كند.
مسأله 2519 زنى كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر شوهرش با او نزديكى كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق بايد عده نگهدارد، يعنى بعد از آنكه در پاكى طلاقش داد، بقدرى صبر كند كه دوباره حيض ببيند و پاك شود، و همينكه حيض سوم بعد از طلاق را ديد عده او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند، ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد عده ندارد، يعنى مى تواند بعد از طلاق فوراً شوهر كند.
مسأله 2520 زنى كه حيض نمى بيند، اگر در سن زنهائى باشد كه حيض مى بينند، چنانچه شوهرش او را طلاق دهد، بايد بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.
مسأله 2521 زنى كه عده او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند، بايد سه ماه هلالى يعنى از موقعى كه ماه ديده مى شود تا سه ماه عده نگهدارد، و اگر در بين ماه طلاقش بدهند، بايد باقى ماه را با دوماه بعد از آن و نيز كسرى ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلاً اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش بدهند، و آن ماه بيست و نه روز باشد، بايد نه روز باقيمانده را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم عده نگهدارد، و احتياط مستحب آنست كه از ماه چهارم بيست و يك روز عده نگهدارد، تا با مقدارى كه از ماه اول عده نگه داشته سى روز شود.
مسأله 2522 اگر زن
آبستن را طلاق دهند، عده اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه اوست بنابراين اگر مثلاً يك ساعت بعد از طلاق بچه به دنيا آيد عده اش تمام مى شود.
مسأله 2523 زنى كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست(2) اگر صيغه شود مثلاً يك ماهه يا يكساله شوهر كند، چنانچه شوهرش با او نزديكى نمايد و مدت آن زن تمام شود، يا شوهر مدت را به او ببخشد بايد عده نگهدارد، پس اگر حيض مى بيند بايد به مقدار دو حيض عده نگهدارد و شوهر نكند، و اگر حيض نمى بيند بايد چهل و پنج روز از شوهر كردن خوددارى نمايد.
مسأله 2524 ابتداى عده طلاق از موقعى است كه خواندن صيغه طلاق تمام مى شود، چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عده بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نيست دوباره عده نگهدارد.
عده زنى كه شوهرش مرده
مسأله 2525 زنى كه شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده شبانه روز عده نگهدارد، يعنى از شوهر كردن خوددارى نمايد اگر چه يائسه(3) يا صيغه باشد، يا شوهرش با او نزديكى نكرده باشد، و اگر آبستن باشد، بايد تا موقع زائيدن عده نگهدارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنيا آيد، بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند، و اين عده را عده وفات مى گويند.
مسأله 2526 زنى كه در عده وفات مى باشد حرام است لباس الوان بپوشد و سرمه بكشد، و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب شود
بر او حرام مى باشد، و احتياط مستحب آنست كه از منزل خود بيرون نشود مگر در تشييع جنازه شوهر يا زيارت قبر او يا ديدن پدر و مادر خود يا قضاء حاجتى كه ديگرى براى او انجام ندهد و احتياط واجب آنست كه شب در غير منزل خود بيتوته ننمايد مگر آنكه ناچار باشد. بلى تغيير منزل مانعى ندارد.
مسأله 2527 اگر زن يقين كند كه شوهرش مرده، و بعد از تمام شدن عده وفات شوهر كند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعداً مرده است، بايد از شوهر دوم جدا شود، و در صورتى كه آبستن باشد، به مقدارى كه در عده طلاق گفته شد، براى شوهر دوم عده طلاق، و بعد براى شوهر اول عده وفات نگهدارد، و اگر آبستن نباشد، براى شوهر اول عده وفات، و بعد براى شوهر دوم عده طلاق نگهدارد.
مسأله 2528 ابتداى عده وفات از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.
مسأله 2529 اگر زن بگويد عده ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى شود:
اول آنكه مورد تهمت نباشد، مثل آنكه بگويد در يك ماه سه مرتبه حيض ديده ام كه در اين صورت بايد از زنهاى مطلع از عادت سابق او فحص و سئوال نمود على الاحوط.
دوم از طلاق يا مردن شوهرش به قدرى گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عده ممكن باشد.
طلاق بائن و طلاق رجعى
مسأله 2530 طلاق بائن آنست كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند، يعنى بدون عقد او را به زنى قبول نمايد، و آن بر شش قسم است:
اول
طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده باشد.
دوم طلاق زنى كه يائسه باشد، يعنى اگر سيده است بيشتر از شصت سال، و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال داشته باشد.
سوم طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.
چهارم طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند.
پنجم و ششم طلاق خلع و مبارات و احكام اينها بعداً گفته خواهد شود، و غير اينها طلاق رجعى است كه بعد از طلاق تا وقتى زن در عده است، مرد مى تواند به او رجوع نمايد.
مسأله 2531 كسى كه زنش را طلاق رجعى داده، در مدت عده حرام است او را از خانه اى كه موقع طلاق در آن خانه بوده بيرون كند، ولى در بعضى از مواقع كه در كتابهاى مفصل گفته شده، بيرون كردن او اشكال ندارد، و همچنين واجب است كه در اين مدت نفقه او را بدهد و نيز حرام است زن براى كارهاى غير لازم از آن خانه بيرون رود مگر با اذن شوهر. و در بعض اخبار است كه مطلقه رجعيه خود را زينت نمايد كه شايد شوهر مايل شود و رجوع نمايد.
احكام رجوع كردن
مسأله 2532 در طلاق رجعى مردبه دو قسم مى تواند به زن خود رجوع كند:
اول حرفى بزند كه معنايش اين باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است.
دوم كارى كند كه از آن بفهمند رجوع كرده است.
مسأله 2533 براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد، يا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اينكه كسى بفهمد، بگويد به زنم رجوع
كردم صحيح است.
مسأله 2534 مردى كه زن خود را طلاق رجعى داده، اگر مالى از او بگيرد و با او صلح كند كه ديگر به او رجوع نكند، حق رجوع او از بين نمى رود.
مسأله 2535 اگر زنى را دوبار طلاق دهد و به او رجوع كند، يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از طلاق سوم به مردى ديگر شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال مى شود، يعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نمايد:
اول آنكه عقد شوهر دوم هميشگى باشد، و اگر مثلاً يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند، بعد از آنكه از او جدا شد، شوهر اول نمى تواند او را عقد كند.
دوم شوهر دوم با او نزديكى و دخول كند.
سوم شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.
چهارم عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود، و چنانچه در بين عده رجوع نمايد و دخول نمايد و بعد طلاق دهد و باز در بين عده رجوع نمايد و دخول نمايد و بعد طلاق دهد و بعد از محلل باز او را عقد نمايد و به همين نحو نيز طلاق دهد و رجوع و دخول نمايد تا نه طلاق، بعد از طلاق نهم بر او حرام مؤبد مى شود، و به محلل گرفتن حلال نمى شود، و اما اگر در بين عده رجوع ننمايد يا رجوع نمايد لكن دخول ننمايد، بعد از طلاق نهم حرام مؤبد نمى شود و به
گرفتن محلل باز بر او حلال مى شود على الاظهر.
طلاق خلع
مسأله 2536 طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به او مى بخشد كه طلاقش دهد، طلاق خلع گويند، و در بعض احاديث است كه جايز نيست طلاق خلع و گرفتن مهر يا مال ديگرى از زن مگر در صورتى كه زن اظهار كراهت شديد و اشمئزاز از شوهر نمايد به حدى كه بترسند كه مرتكب محرمات شود و بگويد به شوهر كه اطاعت تو در هيچ امرى نخواهم كرد، چه تفسير بنمايد كلام خود را و چه به اجمال واگذارد.
مسأله 2537 اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد مى گويد: زَوْجَتى فاطِمَةُ خالَعْتُها (يا خَلَعْتُها) عَلى ما بَذَلَتْ و گفتن: هِىَ طالِق بهتر است.
مسأله 2538 اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وكيل صيغه طلاق را اينطور مى خواند: عَنْ مُوَكِّلَتى فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَكِّلى مُحَمَّد لِيَخْلَعَها عَلَيْه، پس از آن بدون فاصله مى گويد: زَوْجَةُ مُوَكِّلى خالَعْتُها يا(خَلَعْتُها) عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِق، و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكيل بايد بجاى كلمه (مهرها) آن چيز را بگويد مثلاً اگر صد تومان داده بايد بگويد: بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان.
طلاق مبارات
مسأله 2539 اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند، و زن مالى به مرد بدهد كه او را طلاق دهد، آن
طلاق را مبارات گويند.
مسأله 2540 اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بايد بگويد: بارَأْتُ زَوْجَتى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِق يعنى مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر ديگرى را وكيل كند، وكيل بايد بگويد: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلى فاطِمَةَ عَلى مَهرِها فَهِىَ طالِق و در هر دو صورت اگر بجاى كلمه (على مهرها) بِمَهْرِها بگويد اشكال ندارد.
مسأله 2541 صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربى صحيح خوانده شود، ولى اگر زن براى آنكه مال خود را به شوهر ببخشد، مثلاً به فارسى بگويد: براى طلاق، فلان مال را به تو بخشيدم اشكال ندارد.
مسأله 2542 اگر زن در بين عده طلاق خلع، يا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر مى تواند رجوع كند، و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.
مسأله 2543 مالى را كه شوهر براى طلاق مبارات مى گيرد، بايد بيشتر از مهر نباشد، ولى در طلاق خلع اگر بيشتر باشد اشكال ندارد.
احكام متفرقه طلاق
مسأله 2544 اگر با زن نامحرمى به گمان اينكه عيال خود او است نزديكى كند، چه زن بداند كه او شوهرش نيست، يا گمان كند شوهرش مى باشد، بايد عده نگهدارد.
مسأله 2545 اگر با زنى كه مى داند عيالش نيست زنا كند، چه زن بداند كه آن مرد شوهر او نيست، يا گمان كند شوهرش مى باشد، لازم نيست عده نگهدارد، لكن در صورت دوّم احتياط ترك نشود.
مسأله 2546 اگر مرد زنى را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگيرد و زن او شود، طلاق و عقد
آن زن صحيح است، ولى هر دو معصيت بزرگى كرده اند.
مسأله 2547 هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نمايد، يا مثلاً شش ماه به او خرجى ندهد اختيار طلاق با او باشد، اين شرط باطل است و همچنين است اگر شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند، يا مثلاً تا شش ماه خرجى ندهد، از طرف او براى طلاق خود وكيل باشد،] مگر به رضايت شوهرش خود را طلاق دهد[، زيرا كه در وكالت تنجيز لازم است، و صحيحش آنست كه مرد در ضمن عقد لازم، زن خود را وكيل نمايد در مدت معينى، مثلاً از حين عقد ازدواج تا مدت پنجاه سال بر طلاق خودش، به شرط آنكه زن اعمال آن وكالت را ننمايد و خود را طلاق ندهد، مگر بعد از آنكه مثلاً شوهرش مسافرت نمايد، و يا مثلاً شش ماه نفقه او را ندهد.
مسأله 2548 زنى كه شوهرش گم شده، اگر بخواهد به ديگرى شوهر كند، بايد نزد مجتهد عادل برود، و به دستور او عمل نمايد، و مجتهد براى او ضرب الاجل و تعيين مدت نمايد تا چهار سال و در اين مدت مجتهد مى نويسد يا شخصى مى فرستد به آن صقع و نواحى كه در آنجا مفقود شده پس اگر معلوم شد كه شوهر زنده است زن بايد صبر كند، و اگر در بين چهار سال معلوم نشد، بعد از چهار سال مجتهد به ولى شوهر مى گويد: اگر شوهر مالى دارد نفقه زن را از آن مال بدهد و بايد زن صبر كند و اگر مالى ندارد، پس
چنانچه ولى از مال خود بر او انفاق نمايد نيز بايد صبر كند، و چنانچه انفاق ننمايد حاكم شرع امر مى نمايد به ولى او كه زن را طلاق دهد و زن چهار ماه و ده روز بعد از طلاق عده نگه مى دارد، و بعداً شوهر مى كند، و چنانچه اتفاقاً در بين عده شوهر آمد حق رجوع به زن دارد و اما اگر بعد از تمام شدن عده آمد حقى بر زن ندارد، و زن به هر كه بخواهد ازدواج مى نمايد.
مسأله 2549 پدر و جد پدرى ديوانه، مى توانند زن او را طلاق بدهند على الاظهر.
مسأله 2550 اگر پدر يا جد پدرى براى طفل خود زنى را صيغه كند، اگر چه مقدارى از زمان تكليف بچه جزء مدت صيغه باشد، مثلاً براى پسر چهارده ساله خودش زنى را دو ساله صيغه كند، چنانچه صلاح بچه باشد، مى تواند مدت آن زن را ببخشد على الاظهر ولى زن دائمى او را نمى تواند طلاق دهد.
مسأله 2551 اگر از روى علاماتى كه در شرع معين شده، مرد دو نفر را عادل بداند، و زن خود را پيش آنان طلاق دهد، ديگرى كه آنان را عادل نمى داند بنابر اقوى نمى تواند آن زن را بعد از تمام شدن عده اش براى خود يا براى كس ديگر عقد كند.
مسأله 2552 اگر كسى زن خود را بدون اينكه او بفهمد طلاق دهد چنانچه مخارج او را مثل وقتى كه زنش بوده بدهد، و مثلاً بعد از يكسال بگويد يكسال پيش تو را طلاق دادم و شرعاً هم ثابت كند، مى تواند چيزهائى
را كه در آن مدت براى زن تهيه نموده و او مصرف نكرده است از او پس بگيرد، ولى چيزهائى را كه مصرف كرده، نمى تواند از او مطالبه نمايد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم