احکام شرعی
آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي
آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي
آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمد حسيني شاهرودي

احكام تقليد احكام طهارت(آب مطلق و مضاف) احكام طهارت(آب مطلق و مضاف) احكام آبها احكام تخلى (بول و غائط كردن) استبراء مستحبات و مكروهات تخلى نجاسات نجاسات راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيزهاى پاك احكام نجاست مطهّرات مطهّرات احكام ظرفها وضو وضو وضوى ارتماسى دعاهائى كه موقع وضو گرفتن مستحب است شرائط وضو احكام وضو چيزهائى كه بايد براى آنها وضو گرفت چيزهائى كه وضو را باطل مى كند غسلهاى واجب غسلهاى واجب احكام جنابت احكام جنابت چيزهائى كه بر جنب حرام است چيزهائى كه بر جنب مكروه است غسل جنابت غسل ارتماسى احكام غسل كردن استحاضه استحاضه احكام استحاضه حيض حيض احكام حائض اقسام زنهاى حائض مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميت احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسلهاى مستحب تيمم تيمم چيزهائى كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضوء يا غسل احكام تيمم احكام نماز احكام نماز نمازهاى واجب احكام وقت نماز نمازهائى كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاى مستحب وقت نافله هاى يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز لباس نمازگزار لباس نمازگزار مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهائى كه در لباس نماز گزار مستحب است مكان نمازگزار احكام مسجد اذان و اقامة واجبات نماز واجبات نماز تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) ركوع سجود سجود چيزهائى كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز موالات قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قل هوالله احد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهائى كه بعد از آنها مستحب است 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام تعقيب نماز مبطلات نماز چيزهائى كه در نماز مكروه است. مواردى كه مى شود نماز واجب را شكست شكيات شكيات شكهاى باطل شكهائى كه نبايد به آنها اعتنا كرد شكهاى صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاى سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزاء و شرائط نماز نماز مسافر نماز مسافر مسائل متفرقه نماز قضا نماز قضا نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است نماز جماعت نماز جماعت شرائط امام جماعت احكام جماعت چيزهائى كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات نماز آيات دستور نماز آيات نماز عيد فطر وقربان اجير گرفتن براى نماز احكام روزه احكام روزه نيت چيزهائى كه روزه را باطل مى كند چيزهائى كه روزه را باطل مى كند احكام چيزهائى كه روزه را باطل مى كند آنچه براى روزه دار مكروه است جاهائى كه قضا و كفاره واجب است جاهائى كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهائى كه فقط قضاى روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر راه ثابت شدن اول ماه روزه هاى حرام و مكروه روزه هاى مستحب مواردى كه مستحب است انسان از كارهائى كه احكام خمس احكام خمس مصرف خمس احكام زكات احكام زكات شرايط واجب شدن زكات زكات گندم و جو و خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرائط كسانى كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره زكات فطره مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش چيزهائى كه در خريد و فروش مستحب است معاملات مكروه معاملات حرام شرائط فروشنده و خريدار شرائط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف معامله سلف شرائط معامله سلف احكام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردى كه انسان مى تواند معامله را بهم بزند مسائل متفرقه احكام شركت احكام صلح احكام اجاره احكام اجاره شرائط مالى كه آنرا اجاره مى دهند شرائط استفاده اى كه مال را براى آن اجاره مى دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات كسانى كه نمى توانند در مال خود تصرف كنند احكام وكالت احكام قرض احكام حواله دادن احكام رهن احكام ضامن شدن احكام كفالت احكام وديعه(امانت) احكام عاريه احكام نكاح يا ازدواج و زناشوئى احكام نكاح يا ازدواج و زناشوئى دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد غير دائم شرائط عقد عده اى از زنها كه ازدواج با آنها حرام است احكام عقد دائم متعه يا صيغه احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشوئى احكام شير دادن احكام شير دادن شرائط شير دادنى كه علت محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق احكام طلاق عده طلاق عده زنى كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعى احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام حيوان و مالى كه انسان آنرا پيدا مى كند احكام سربريدن و شكار كردن حيوانات احكام سربريدن و شكار كردن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات دستور سر بريدن حيوانات شرائط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر چيزهائى كه موقع سربريدن حيوانات مستحب است چيزهائى كه در كشتن حيوانات مكروه است احكام شكار كردن با اسلحه احكام شكار كردن با اسلحه شكار كردن با سگ شكارى صيد ماهى صيد ملخ احكام خوردنيها و آشاميدنيها احكام خوردنيها و آشاميدنيها چيزهائى كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهائى كه موقع غذا خوردن مكروه است مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر و عهد احكام قسم خوردن احكام وقف احكام وصيت احكام ارث احكام ارث ارث دسته اول ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است حد مرتد احكام ديه مسائل متفرقه

مسائل متفرقه حيض

مسائل متفرقه حيض
مسأله 506 مبتدئه و مضطربه و ناسيه و زنى كه عادت عدديه دارد، اگر خونى ببينند كه نشانه هاى حيض را داشته باشد، يا يقين كنند كه سه روز طول مى كشد، بايد عبادت را ترك كنند، و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده بايد عبادتهائى را كه بجا نياورده اند قضا نمايند، ولى اگر يقين نكنند كه تا سه روز طول مى كشد و نشانه هاى حيض را هم نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تا سه روز كارهاى استحاضه را بجا آورند و كارهائى را كه بر حائض حرام است ترك نمايند و چنانچه پيش از سه روز پاك نشدند بايد آنرا حيض قرار دهند.
مسأله 507 زنى كه در حيض عادت دارد چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم برخلاف عادت خود خونى ببيند كه وقت آن يا شماره روزهاى آن يا هم وقت و هم شماره روزهاى آن يكى باشد، عادتش بر مى گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است، مثلاً اگر از روز اول ماه تا هفتم خون مى ديده و پاك مى شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببيند و پاك شود، از دهم تا هفدهم عادت او مى شود.
مسأله 508 مقصود
از يك ماه، از ابتداى خون ديدن است تا سى روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
مسأله 509 زنى كه معمولاً ماهى يك مرتبه خون مى بيند، اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه هاى حيض را داشته باشد، چنانچه روزهائى كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد.
مسأله 510 اگر سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه حيض را دارد، بعد ده روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونى به نشانه هاى حيض ببيند، بايد خون اول و خون آخر را كه نشانه هاى حيض داشته حيض قرار دهد.
مسأله 511 اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست بايد براى عبادتهاى خود غسل كند، اگر چه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند، ولى اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند نبايد غسل كند.
مسأله 512 اگر زن پيش از ده روز پاك شود، و احتمال دهد كه در باطن خون هست، بايد قدرى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد، پس اگر پاك بود، غسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد و اگر پاك نبود، اگر چه به آب زرد رنگى هم آلوده باشد، چنانچه در حيض عادت ندارد، يا عادت او ده روز است، بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد، غسل كند
و اگر سر ده روز پاك شد، يا خون او از ده گذشت، سر ده روز غسل نمايد و اگر عادتش كمتر از ده روز است، در صورتى كه بداند پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز پاك مى شود نبايد غسل كند، و اگر احتمال دهد خون او از ده روز مى گذرد، واجب است تا دهم احتياط كند به ترك عبادت اگر خون به صفات حيض باشد، و الا نيز احتياط كند به ترك عبادت تا دهم در يك روزش واجب و در باقى مستحب اگر چه احوط جمع است بين تروك حائض و اعمال مستحاضه. پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز از خون پاك شد تمامش حيض است و اگر از ده روز گذشت بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادتهائى را كه بعد از روزهاى عادت بجا نياورده قضا نمايد.
مسأله 513 اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند بعد بفهمد حيض نبوده است، بايد نماز و روزه اى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد، و اگر چند روز را به گمان اينكه حيض نيست عبادت كند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته بايد قضا نمايد.
نفاس
مسأله 514 از وقتى كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مى آيد، هر خونى كه زن مى بيند، اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است، و زن را در حال نفاس، نفساء مى گويند.
مسأله 515 خونى كه زن پيش
از بيرون آمدن اولين جزء بچه مى بيند نفاس نيست.
مسأله 516 لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته اى هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند، كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد كه عرفا بگويند سقط نموده خونى كه تا ده روز ببيند خون نفاس است.
مسأله 517 ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نيايد، ولى بيشتر از ده روز نمى شود.
مسأله 518 هر گاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه، يا چيزى كه سقط شده اگر مى ماند انسان مى شد يا نه، لازم نيست وارسى كند و خونى كه از او خارج مى شود شرعاً خون نفاس نيست.
مسأله 519 زن نفساء مثل زن حائض است در جميع واجبات و محرمات هر چند كه نسبت به بعض آنها به نحو احتياط وجوبى است، مگر در دادن كفاره جماع كه احتياط مستحبى است.
مسأله 520 طلاق دادن زنى كه در حال نفاس است صحيح نيست، و نزديكى كردن با او حرام مى باشد، و اگر شوهرش با او نزديكى كند، احتياط مستحب آن است به دستورى كه در احكام حيض گفته شد كفاره بدهد.
مسأله 521 وقتى زن از خون نفاس پاك شد، بايد غسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد، و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه روزهائى كه خون ديده با روزهائى كه در وسط پاك بوده، روى هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است، و اگر روزهائى كه پاك بوده روزه گرفته باشد بايد قضا
نمايد.
مسأله 522 اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست، بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند كه اگر پاك است، براى عبادتهاى خود غسل كند.
مسأله 523 اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد، به اندازه روزهاى عادت او نفاس و بقيه استحاضه است، و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقيه استحاضه مى باشد، و احتياط مستحب آنست كسى كه عادت دارد از روز بعد از عادت و كسى عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هجدهم زايمان، كارهاى استحاضه را بجا آورد و كارهائى را كه بر نفساء حرام است ترك كند.
مسأله 524 زنى كه عادت حيضش كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهاى عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهاى عادت خود نفاس قرار دهد و بعد از آن بنابر احتياط واجب تا يك روز عبادت خود را ترك نمايد و بعد از يك روز تا روز دهم مستحب است كه كارهاى استحاضه را بجا آورد و كارهائى را كه بر نفساء حرام است ترك نمايد، و اگر از ده روز بگذرد استحاضه است و بايد روزهاى بعد از عادت تا روز دهم را هم استحاضه قرار دهد و عبادتهائى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد، مثلاً زنى كه عادت او شش روز بوده اگر بيشتر از شش روز خون ببيند، بايد شش روز را نفاس قرار دهد و بنابر احتياط واجب در روز هفتم عبادت را ترك كند و در روز هشتم و
نهم و دهم مستحب است كه كارهاى استحاضه را بجا آورد و كارهائى را كه بر نفساء حرام است ترك نمايد و اگر بيشتر از ده روز خون ديد، از روز بعد از عادت او، استحاضه مى باشد.
مسأله 525 زنى كه در حيض عادت دارد اگر بعد از زائيدن، تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه پى درپى خون ببيند، به اندازه روزهاى عادت او نفاس است، و ده روز از خونى كه بعد از نفاس مى بيند اگر چه در روزهاى عادت ماهانه اش باشد استحاضه است. مثلاً زنى كه عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زائيده و تا يك ماه يا بيشتر پى درپى خون ديد، تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز حتى خونى كه در روزهاى عادت خود كه از بيستم تا بيست و هفتم است مى بيند استحاضه مى باشد، و بعد از گذشتن ده روز اگر خونى را كه مى بيند در روزهاى عادتش باشد حيض است، چه نشانه هاى حيض را داشته باشد، يا نداشته باشد، و همچنين است اگر در روزهاى عادتش نباشد ولى نشانه هاى حيض را داشته باشد اما اگر خونى كه بعد از گذشتن ده روز از نفاس مى بيند، در روزهاى عادت حيض او نباشد و نشانه هاى حيض را هم نداشته باشد استحاضه است.
مسأله 526 زنى كه در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه خون ببيند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم
آن استحاضه است و خونى كه بعد از آن مى بيند، اگر نشانه حيض را داشته باشد حيض وگرنه آن هم استحاضه مى باشد.
غسل مس ميت
مسأله 527 اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و غسلش نداده اند، مس كند يعنى جائى از بدن خود را به آن برساند بايد غسل مس ميت نمايد، چه در خواب مس كند چه در بيدارى با اختيار مس كند يا بى اختيار حتى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسد بايد غسل كند، ولى اگر حيوان مرده اى را مس كند غسل بر او واجب نيست.
مسأله 528 براى مس مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست اگر چه جائى را كه سرد شده مس نمايد.
مسأله 529 اگر موى خود را به بدن ميت برساند يا بدن خود را به موى ميت يا موى خود را به موى ميت برساند، چنانچه مو خيلى بلند و خارج از متعارف نباشد بنحوى كه عرفاً مس ميت بر او صدق نمايد بايد غسل كند.
مسأله 530 براى مس بچه مرده، حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده غسل مس ميت واجب است. و بنابر احتياط مستحب براى بچه سقط شده اى كه از چهار ماه كمتر دارد غسل كند، بنابر اين اگر بچه چهار ماهه اى مرده به دنيا بيايد، چنانچه بدن او در حال سقط شدن سرد شده باشد، مادر او بايد غسل مس ميت كند، و اما اگر از چهار ماه كمتر داشته باشد، واجب نيست مادر او غسل نمايد.
مسأله 531 بچه
اى كه بعد از مردن مادر به دنيا مى آيد، چنانچه در آنحال بدن مادرش سرد شده باشد، وقتى بالغ شد واجبست غسل مسّ ميت كند.
مسأله 532 اگر شخصى، ميتى را كه سه غسل او كاملاً تمام شده مس نمايد غسل بر او واجب نمى شود، ولى اگر پيش از آنكه غسل سوم تمام شود جائى از بدن او را مس كند اگر چه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله 533 اگر ديوانه يا بچه نابالغى ميت را مس كند، بعد از آنكه آن ديوانه عاقل يا بچه، بالغ شد بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله 534 اگر از بدن زنده يا مرده اى كه غسلش نداده اند، قسمتى كه داراى استخوان است جدا شود و پيش از آنكه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آنرا مس نمايد، بايد غسل مس ميت كند، ولى اگر قسمتى كه جدا شده استخوان نداشته باشد براى مس آن، غسل احوط است.
مسأله 535 براى مس استخوانى كه گوشت ندارد و آنرا غسل نداده اند چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده، بنابر احتياط واجب بايد غسل كرد و همچنين است براى مس دندانى كه از مرده جدا شده، در صورتى كه آن مرده را غسل نداده باشند، ولى براى مس دندانى كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، يا گوشت آن خيلى كم است، غسل واجب نيست.
مسأله 536 غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند، ولى كسى كه غسل مس ميت كرده، اگر بخواهد نماز بخواند، بايد وضو هم بگيرد.
مسأله 537 اگر
چند ميت را مس كند يا يك ميت را چند بار مس نمايد يك غسل كافى است.
مسأله 538 براى كسى كه بعد از مس ميت غسل نكرده است، توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هائى كه سجده واجب دارد مانعى ندارد، ولى براى نماز و مانند آن بايد غسل كند و وضو بگيرد.
احكام محتضر
مسأله 539 مسلمانى را كه محتضر است يعنى در حال جان دادن مى باشد مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند، به طورى كه كف پاهايش به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او كاملاً به اين طور ممكن نيست تا اندازه اى كه ممكن است بايد به اين دستور عمل كنند و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد، اولى و بهتر آنست كه او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود، او را به پهلوى راست و اگر آن هم نشود به پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند اگر موجب اذيت او نشود.
مسأله 540 احتياط واجب آنست كه تا وقتى غسل ميت تمام نشده، او را روبه قبله بخوابانند، ولى بعد از آنكه غسلش تمام شد، بهتر است او را مثل حالتى كه بر او نماز مى خوانند بخوابانند.
مسأله 541 رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجبست و اجازه گرفتن از ولى او لازم نيست. و اگر بعضى انجام دهند از ديگران ساقط مى شود.
مسأله 542 مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام عليهم السلام و ساير عقائد حقه را به كسى كه در حال جان دادن است طورى تلقين كنند
كه بفهمد، و نيز مستحب است چيزهائى را كه گفته شد، تا وقت مرگ تكرار كند.
مسأله 543 مستحب است اين دعاها را طورى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد:(اَللّهُمَّ اغْفِرْلِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعاصيكَ وَ اقْبَلْ مِنّى الْيَسيرَ مِن طاعَتِكَ يا مَن يَقْبَلُ الْيَسيرَ وَ يَعفوُ عَنِ الْكَثيرِ اِقْبَل مِنّى الْيَسيرَ وَ اعْفُ عَنّى الْكَثير اِنَّكَ اَنّتَ الْعَفُوُّ الْغَفُوُر اَلّلهُمَّ ارْحَمْنى فَانَّكَ رَحيمٌ ).
مسأله 544 مستحب است كسى را كه سخت جان مى دهد، اگر ناراحت نمى شود، و سبب تعجيل مرگ او نشود، به جائى كه نماز مى خوانده ببرند.
مسأله 545 مستحب است براى راحت شدن محتضر بر بالين او، سوره مباركه(يس) و (الصافات) و (احزاب) و (آية الكرسى) و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.
مسأله 546 گذاشتن چيزى روى شكم محتضر و بودن جنب و حائض نزد او و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او، مكروه است. و همچنين تنها گذاشتن او بعد از موت و در بعض كتب حرف زدن زياد را نزد محتضر از مكروهات شمرده اند.
احكام بعد از مرگ
مسأله 547 بعد از مرگ مستحب است، چشمها و لبها و چانه ميت را ببندند و دست و پاى او را دراز كنند و پارچه اى روى او بيندازند و اگر شب مرده است، در جائى كه مرده چراغ روشن كنند و براى تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند و در دفن او عجله نمايند، ولى اگر يقين به مردن او ندارند بايد صبر كنند تا معلوم شود، و نيز اگر ميت
زن حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد، بايد به قدرى دفن را عقب بيندازند، كه پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.
احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت
احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت
مسأله 548 غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامى نباشد بر هر مكلفى واجب است، و اگر بعضى انجام دهند از ديگران ساقط مى شود، و چنانچه هيچكس انجام ندهد، همه معصيت كرده اند.
مسأله 549 اگر كسى مشغول كارهاى ميت شود بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند، ولى اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
مسأله 550 اگر انسان يقين كند كه ديگرى مشغول كارهاى ميت شده واجب نيست به كارهاى ميت اقدام كند، ولى اگر شك يا گمان دارد، بايد اقدام نمايد.
مسأله 551 اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده اند، بايد دوباره انجام دهد، ولى اگر گمان دارد كه باطل بوده، يا شك دارد كه درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد.
مسأله 552 براى غسل و كفن و نماز و دفن ميت، بايد از ولى او اجازه بگيرند.
مسأله 553 ولى زن شوهر او است و بعد از او، مردهائى كه از ميت ارث مى برند مقدم بر زنهاى ايشانند
مسأله 554 اگر كسى بگويد من وصىّ يا ولىّ ميّتم، يا ولى ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم، چنانچه به حرف او اطمينان دارند و ديگرى هم نمى گويد من ولى يا وصى ميتم يا ولى ميت به من اجازه
داده است، انجام كارهاى ميت با اوست و اگر به حرف او اطمينان ندارند، يا ديگرى مى گويد من ولى يا وصى ميتم، يا ولى ميت به من اجازه داده است، در صورتى كه دو نفر عادل به گفته اولى شهادت دهند بايد حرف او را قبول كرد.
مسأله 555 اگر ميت براى غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولى كس ديگرى را معين كند، احتياط واجب آن است كه ولى و آن كس، هر دو اجازه بدهند و لازم نيست كسى كه ميت، او را براى انجام اين كارها معين كرده، اين وصيت را قبول كند، ولى اگر قبول كرد، بايد به آن عمل نمايد.
احكام غسل ميت
مسأله 556 واجب است ميت را سه غسل بدهند. اول به آبى كه با سدر مخلوط باشد. دوم به آبى كه با كافور مخلوط باشد. سوم با آب خالص.
مسأله 557 سدر و كافور بايد به اندازه اى زياد نباشد، كه آب را مضاف كند و باندازه اى هم كم نباشد، كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 558 اگر سدر و كافور باندازه اى كه لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد مقدارى كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند.
مسأله 559 كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است اگر پيش از تمام كردن طواف حج يا عمره بميرد، نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جاى آن بايد با آب خالص غسلش بدهند.
مسأله 560 اگر سدر و كافور يا يكى از اينها پيدا نشود، يا استعمال آن
جايز نباشد مثل آنكه غصبى باشد، بايد به جاى هر كدام كه ممكن نيست، ميت را با آب خالص غسل بدهند.
مسأله 561 كسى كه ميت را غسل مى دهد، بايد مسلمان دوازده امامى و بالغ و عاقل باشد و مسائل غسل راهم بداند.
مسأله 562 كسى كه ميت را غسل مى دهد، بايد قصد قربت داشته باشد يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد.
مسأله 563 غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد واجب است، و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او جايز نيست، و كسى كه از بچگى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده چنانچه پدر و مادر او يا يكى از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد، و اگر هيچ كدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
مسأله 564 بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
مسأله 565 حرام است مرد زن را، و زن مرد را غسل بدهد، ولى زن مى تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مى تواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتياط مستحب آنست كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.
مسأله 566 مرد مى تواند دختر بچه اى را كه سن او از سه سال بيشتر نيست غسل دهد، زن هم مى تواند پسر بچه اى را كه سه سال بيشتر ندارد غسل دهد.
مسأله 567 اگر براى غسل دادن ميتى كه مرد است
مرد پيدا نشود، زنانى كه با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمه و خاله يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، مى توانند از زير لباس يا چيزى كه بدن او را بپوشاند غسلش بدهند و نيز اگر براى غسل ميت زن، زن ديگرى نباشد و مردهائى كه با او نسبت دارند و محرم اند يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، مى توانند از زير لباس او را غسل دهند.
مسأله 568 اگر ميت و كسى كه او را غسل مى دهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند، بهتر آنست كه غير از عورت، جاهاى ديگر ميت برهنه باشد.
مسأله 569 نگاه كردن به عورت ميت حرام است، و كسى كه او را غسل مى دهد اگر نگاه كند معصيت كرده، ولى غسل باطل نمى شود.
مسأله 570 اگر جائى از بدن ميت نجس باشد، بايد پيش از آنكه آنجا را غسل بدهند آب بكشند، و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميت، پيش از شروع به غسل پاك باشد.
مسأله 571 غسل ميت مثل غسل جنابت است، و احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است ميت را غسل ارتماسى ندهند، ولى در غسل ترتيبى هر يك از سه قسمت بدن را مى توانند در آب كثير فرو ببرند.
مسأله 572 كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميت براى او كافيست.
مسأله 573 مزد گرفتن براى غسل دادن ميت محل اشكال
است، و اگر كسى براى گرفتن مزد، ميت را غسل دهد در صورتى كه قصد قربت از او متمشى نشود آن غسل باطل است، ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل مانعى ندارد.
مسأله 574 اگر آب پيدا نشود يا استعمال آن مانعى داشته باشد، بنابر اظهر عوض هر سه غسل، ميت را يك تيمم بدهند كافى است، و سزاوار نيست ترك احتياط به سه تيمم عوض هر سه غسل، پس احتياط مستحب آنست كه اولاً يك تيمم بدهند عوض از مجموع اغسال و بعد براى هر غسلى يك تيمم بدهند.
مسأله 575 كسى كه ميت را تيمم مى دهد، بايد دست خود را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهاى ميت بكشد، و اگر ممكن باشد احتياط واجب آنست كه با دست ميت هم او را تيمم بدهد.
احكام كفن ميت
مسأله 576 ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سر تا سرى مى گويند كفن نمايند.
مسأله 577 لنگ بايد از ناف تا زانو بدن را بپوشاند، و بهتر آنست كه از سينه تا روى پا برسد، و پيراهن بايد از سرشانه تا نصف ساق يا تمام بدن را بپوشاند و بهتر آنست كه تا روى پا برسد، و درازاى سرتاسرى بايد به قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد، و پهناى آن بايد باندازه اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر بيايد.
مسأله 578 مقدارى از لنگ كه از ناف تا زانو را مى پوشاند، و مقدارى از پيراهن كه از شانه تا نصف ساق را مى پوشاند مقدار واجب كفن
است،و آنچه بيشتر از اين مقدار كه در مسأله قبل گفته شد مقدار مستحب كفن مى باشد.
مسأله 579 اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را كه در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدار واجب كفن را از سهم وارثى كه بالغ نشده برندارند.
مسأله 580 اگر كسى وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مسأله قبل گفته شد از ثلث مال او بردارند، يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولى مصرف آنرا معين نكرده باشد يا فقط مصرف مقدارى از آن را معين كرده باشد، مى توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.
مسأله 581 اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند مى توانند از اصل مال بردارند، و واجب است كه مقدار واجب كفن را به ارزانترين قيمتى كه ممكن است تهيه نمايند، و لازم نيست ورثه بالغ به مقدار زايد اجازه بدهند تا مقدارى را كه اجازه داده اند، از سهم آنان برداشته شود.
مسأله 582 كفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد و همچنين اگر زن را به شرحى كه در كتاب طلاق گفته مى شود طلاق رجعى بدهند و پيش از تمام شدن عده بميرد شوهرش بايد كفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد ولى شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
مسأله 583 كفن ميت بر خويشان
او واجب نيست، اگر چه مخارج او در حال زندگى بر آنان واجب باشد.
مسأله 584 اگر هر يك از سه پارچه كفن به قدرى نازك باشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد، ولكن با مجموع سه پارچه، بدن ميت پوشيده شود اقوى كفايت است.
مسأله 585 كفن كردن با پوست مردار و چيز غصبى اگر چيز ديگرى هم پيدا نشود جايز نيست. و چنانچه كفن ميت غصبى باشد و صاحب آن راضى نباشد، بايد از تنش بيرون آورند، اگر چه او را دفن كرده باشند.
مسأله 586 كفن كردن ميت با چيز نجس و با پارچه ابريشمى خالص و يا پارچه اى كه با طلا بافته شده جايز نيست، ولى در حال ناچارى اشكال ندارد.
مسأله 587 كفن كردن با پارچه اى كه از پشم يا موى حيوان حرام گوشت تهيه شده در حال اختيار جايز نيست، و احتياط واجب آنست كه با پوست حيوان حلال گوشتى هم كه به دستور شرع كشته شده ميت را كفن نكنند، ولى اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آنست كه با اين دو هم كفن ننمايند.
مسأله 588 اگر كفن ميت به نجاست خود او، يا به نجاست ديگرى نجس شود چنانچه كفن ضايع نمى شود،بايد مقدار نجس را بشويند يا ببُرند، اگر چه بعد از گذاشتن در قبر باشد، و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست در صورتى كه عوض كردن آن ممكن باشد بايد عوض نمايد.
مسأله 589 كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته اگر بميرد بايد مثل ديگران كفن
شود، و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.
مسأله 590 مستحب است انسان در حال سلامتى، كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.
احكام حنوط
مسأله 591 بعد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند، يعنى به پيشانى و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافور بمالند. و مستحب است به سر بينى ميت هم كافور بمالند، و بايد كافور سائيده و تازه باشد، و اگر به واسطه كهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد كافى نيست.
مسأله 592 احتياط مستحب آنست كه اول كافور را به پيشانى ميت بمالند.
مسأله 593 بهتر آنست كه ميت را پيش از كفن كردن حنوط نمايند، اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعى ندارد.
مسأله 594 كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است اگر پيش از تمام كردن طواف بميرد، حنوط كردن او جايز نيست.
مسأله 595 زنى كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده اگر چه حرام است خود را خوشبو كند، ولى چنانچه بميرد حنوط او واجب است.
مسأله 596 احتياط واجب آنست كه، ميت را با مشك و عنبر و عود و عطرهاى ديگر خوشبو نكنند، و اينها را با كافور مخلوط ننمايند.
مسأله 597 مستحب است، قدرى تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام با كافور مخلوط كنند، ولى بايد از آن كافور به جاهائى كه بى احترامى مى شود نرسانند، و نيز بايد تربت به قدرى زياد نباشد، كه وقتى با كافور مخلوط شد آنرا كافور نگويند.
مسأله 598 اگر كافور پيدا نشود، يا فقط به
اندازه غسل باشد حنوط لازم نيست، و چنانچه از غسل زياد بيايد ولى به همه هفت عضو نرسد، احوط آنست كه اول به پيشانى و اگر زياد آمد به جاهاى ديگر بمالند.
مسأله 599 مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.
احكام نماز ميت
مسأله 600 نماز خواندن بر ميت مسلمان اگر چه بچه باشد واجب است ولى بايد پدر و مادر آن بچه يا يكى از آنان مسلمان باشند، و شش سال بچه تمام شده باشد.
مسأله 601 نماز خواندن بر بچه اى كه شش سال او تمام نشده مستحب است، ولى نماز خواندن بر بچه اى كه مرده به دنيا آمده مستحب نيست.
مسأله 602 نماز ميت بايد بعد از غسل و حنوط و كفن كردن او خوانده شود، و اگر پيش از اينها يا در بين اينها بخوانند، اگر چه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد كافى نيست.
مسأله 603 كسى كه مى خواهد نماز ميت بخواند، لازم نيست با وضو يا غسل يا تيمم باشد، و بدن و لباسش پاك باشد، و اگر لباس او غصبى هم باشد اشكال ندارد اگر چه احتياط مستحب آنست كه تمام چيزهائى را كه در نمازهاى ديگر لازم است رعايت كند.
مسأله 604 كسى كه بر ميت نماز مى خواند بايد رو به قبله باشد، و نيز واجبست ميت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طورى كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاى او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 605 مكان نمازگزار بايد غصبى نباشد، و نيز بايد از جاى ميت پست تر يا بلندتر نباشد، ولى
پستى و بلندى مختصر اشكال ندارد.
مسأله 606 نمازگزار بايد از ميت دور نباشد، ولى كسى كه نماز ميت را به جماعت مى خواند اگر از ميت دور باشد، چنانچه صفها به يكديگر متصل باشد اشكال ندارد.
مسأله 607 نمازگزار بايد مقابل ميت بايستد، ولى اگر نماز به جماعت خوانده شود وصف جماعت از دو طرف ميت بگذرد، نماز كسانى كه مقابل ميت نيستند اشكال ندارد.
مسأله 608 بين ميت و نمازگزار بايد پرده و ديوار يا چيزى مانند اينها نباشد، ولى اگر ميت در تابوت و مانند آن باشد اشكال ندارد.
مسأله 609 در وقت خواندن نماز بايد عورت ميت پوشيده باشد، و اگر كفن كردن او ممكن نيست، بايد عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اينها باشد بپوشانند.
مسأله 610 نماز ميت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند، و در موقع نيت ميت را معين كند، مثلاً نيت كند نماز مى خوانم بر اين ميت قربةً الى الله.
مسأله 611 اگر كسى نباشد كه بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند مى شود نشسته بر او نماز خواند.
مسأله 612 اگر ميت وصيت كرده باشد كه شخص معينى بر او نماز بخواند احتياط واجب آنست كه آن شخص از ولى ميت اجازه بگيرد، و بر ولى هم واجب است كه اجازه بدهد.
مسأله 613 مكروه است بر ميت چند مرتبه نماز بخوانند، ولى اگر ميت اهل علم و تقوى باشد مكروه نيست.
مسأله 614 اگر ميت را عمداً يا از روى فراموشى يا به جهت عذرى بدون نماز دفن كنند، يا بعد از دفن معلوم شود، نمازى كه
بر او خوانده شده باطل بوده است تاوقتى جسد او از هم نپاشيده، واجبست با شرطهائى كه براى نماز ميت گفته شده بر قبرش نماز بخوانند.
دستور نماز ميت
مسأله 615 نماز ميت پنج تكبير دارد و اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافى است. بعد از نيت و گفتن تكبير اول بگويد:(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ) و بعد از تكبير دوم بگويد: (اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد) و بعد از تكبير سوم بگويد: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُومِنينَ وَ الْموُمِناتِ) و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: ( اَللّهُمَّ اغْفِر لِهذا الْمَيِّتِ) و اگر زن است بگويد:(اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذهِ المَيِّتِ) و بعد تكبير پنجم را بگويد و بهتر است بعد از تكبير اول بگويد: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبُدُهُ وَ رَسُوُلُه اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً بَيْنَ يَدَىِ السْاعَةِ) و بعد از تكبير دوم بگويد: (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلى اِبراهيمَ وَ آلِ اِبْراهيمَ اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ وَصَلِّ عَلى جَميعِ الانبياءِ وَ الْمُرْسَلينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّيقينَ وَ جَميع عِبادِ الله الصّالحين) و بعد از تكبير سوم بگويد: (اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُومِنينَ وَ المُؤمِناتِ وَ الّمُسّلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ اَلاحياءِ مِنْهُمْ وَ الاَمْواتِ تابِعْ بَينَنا وَ بَيْنَهُم بِالْخَيراتِ اِنَّكَ مُجيبُ الدَّعَواتِ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ).
و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: (اَللّهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ اَمَتِكَ
نَزَلَ بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَ مُحسِناً فَزِدْ فى اِحْسانِهِ وَ اِنْ كانَ مُسيئَاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِر لَهُ، اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فى أَعْلى عِلِّيِّينَ وَ اَخْلِفْ عَلى أهْلِهِ فى الغابرينَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرّاحِمين) و بعد تكبير پنجم را بگويد ولى اگر ميت زن است بعد از تكبير چهارم بگويد: (اَللّهُمَّ اِنَّ هذهِ اَمَتُكَ وَ إبْنَةُ عَبْدِكَ وَ ابْنةُ اَمَتِكَ نَزَلَتْ بكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِه اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنها اِلا خَيراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بها مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدُ فى اِحْسانِها وَ إِنْ كانَتْ مُسيئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِر لَها اَللّهُمَّ اجْعَلها عِنْدَكَ فى أَعْلى عِلِّييِّنَ وَ اَخلِفْ عَلى أَهْلِها فى الْغابِرينَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ)
مسأله 616 بايد تكبيرها و دعاها را طورى پشت سرهم بخواند، كه نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 617 كسى كه نماز ميت را به جماعت مى خواند، بايد تكبيرها و دعاهاى آنرا هم بخواند.
مستحبات نماز ميت
مسأله 618 چند چيز در نماز ميت مستحب است: اول كسى كه نماز ميت مى خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد و احتياط مستحب آنست، در صورتى تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميت نرسد. دوم اگر ميت مرد است، امام جماعت يا كسى كه فرادى به او نماز مى خواند، مقابل وسط قامت او بايستد، و اگر ميت زن است مقابل سينه اش بايستد. سوم پا برهنه نماز بخواند. چهارم
در هر تكبير دستها را بلند كند. پنجم فاصله او با ميت به قدرى كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد. ششم نماز ميت را به جماعت بخواند. هفتم امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند، و كسانى كه با او نماز مى خوانند، آهسته بخوانند. هشتم در جماعت اگر چه مأموم يك نفر باشد، عقب امام بايستد. نهم نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند. دهم پيش از نماز سه مرتبه بگويد: الصَّلوة يازدهم نماز را در جائى بخوانند، كه مردم براى نماز ميت بيشتر به آنجا مى روند. دوازدهم زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مى خواند، در صفى تنها بايستد.
مسأله 619 خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است، ولى در مسجد الحرام مكروه نيست.
احكام دفن
مسأله 620 واجب است ميت را طورى در زمين دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد، و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند، و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بيرون آورد، بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.
مسأله 621 اگر دفن ميت در زمين ممكن نباشد، مى توانند به جاى دفن، او را در بنا يا تابوت بگذارند.
مسأله 622 ميت را بايد در قبر به پهلوى راست طورى بخوابانند كه جلوى بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 623 اگر كسى در كشتى بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمى شود و بودن او در كشتى مانعى ندارد بايد صبر كنند تا به خشكى برسد و او را در زمين دفن كنند. وگرنه بايد در كشتى غسلش بدهند
و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميت چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيندازند، يا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند، و اگر ممكن است بايد او را در جائى بيندازند كه فوراً طعمه حيوانات نشود.
مسأله 624 اگر بترسند كه دشمن، قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بينى يا اعضاى ديگر او را ببُرد، چنانچه ممكن باشد بايد به طورى كه در مسأله پيش گفته شد او را به دريا بيندازند.
مسأله 625 مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميت را در صورتى كه لازم باشد، بايد از اصل مال ميت بردارند.
مسأله 626 اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد، يا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند كه روى بچه به طرف قبله باشد.
مسأله 627 دفن مسلمان، در قبرستان كفار و دفن كافر، در قبرستان مسلمانان جايز نيست
مسأله 628 دفن مسلمان در جائى كه بى احترامى به او باشد، مانند جائى كه خاكروبه و كثافت مى ريزند، جايز نيست.
مسأله 629 دفن ميت در جاى غصبى و در زمينى كه مثل مسجد براى غير دفن كردن وقف شده، جائز نيست.
مسأله 630 دفن ميت در قبر مرده ديگر جايز نيست، مگر آنكه قبر كهنه شده و ميت اولى از بين رفته باشد.
مسأله 631 چيزى كه از ميت جدا مى شود، اگر چه مو و
ناخن و دندانش باشد بايد با او دفن شود. و دفن ناخن و دندانى كه در حال زندگى از انسان جدا مى شود مستحب است.
مسأله 632 اگر كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد، بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.
مسأله 633 اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند، و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد. ولى بايد به وسيله شوهرش اگر اهل فن است يا زنى كه اهل فن باشد او را بيرون بياورند، و اگر ممكن نيست مرد محرمى كه اهل فن باشد و اگر آنهم ممكن نشود، مرد نامحرمى كه اهل فن باشد بچه را بيرون بياورد،و در صورتى كه آنهم پيدا نشود كسى كه اهل فن نباشد مى تواند بچه را بيرون آورد.
مسأله 634 هر گاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد اگر چه اميد زنده ماندن طفل را نداشته باشند، بايد به وسيله كسانى كه در مسأله پيش گفته شد، پهلوى چپ او را بشكافند و بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند.
مستحبات دفن
مسأله 635 مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند، مگر آنكه قبرستان دورتر از جهتى بهتر باشد، مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، يا مردم براى فاتحه اهل قبور بيشتر به آنجا بروند و نيز مستحب است جنازه را در چند ذرعى قبر، زمين بگذارند و با
سه مرتبه كم كم ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند، و اگر ميت مرد است در دفعه سوم طورى زمين بگذارند كه سر او طرف پائين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند، و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند، و در موقع وارد كردن پارچه اى روى قبر بگيرند. و نيز مستحب است جنازه را به آرامى از تابوت بگيرند و وارد قبر كنند، و دعاهائى كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنكه ميت را در لحد گذاشتند گره هاى كفن را باز كنند، و صورت ميت را را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او بسازند، و پشت ميت خشت خام يا كلوخى بگذارند كه ميت به پشت بر نگردد. و پيش از آنكه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست ميت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ ميت بگذارند و دهان را نزديك گوش او ببرند و به شدت حركتش دهند و سه مرتبه بگويند:
اسمع افهم يا فُلان بن فلان و بجاى فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش على است سه مرتبه بگويند، اسمع افهم يا محمد بن على پس از آن بگويند:
هل انت على العهد الذى فارقتنا عليه من شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمداً صلى الله عليه و آله عبده
و رسوله و سيد النبيين و خاتم المرسلين و ان عليا أمير المؤمنين و سيد الوصيين و امام افترض الله طاعته على العالمين و ان الحسن و الحسين و على بن الحسين و محمدبن على و جعفربن محمد و موسى ابن جعفر و على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و الحسن بن على و القائم الحجة المهدى صلوات الله عليهم أئمة المؤمنين و حجج الله على الخلق أجمعين و أئمتك أئمة هدى ابرار يا فلان بن فلان و بجاى فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد و بعد بگويد: اذا أتاك الملكان المقربان رسولين من عندالله تبارك و تعالى و سئلاك عن ربك و عن نبيك و عن دينك و عن كتابك و عن قبلتك و عن ائمتك فلاتخف و لا تحزن و قل فى جوابهما الله ربى و محمد صلى الله عليه و آله نبيى و الاسلام دينى و القرآن كتابى و الكعبه قبلتى و أميرالمؤمنين على بن ابى طالب امامى و الحسن بن على المجتبى امامى و الحسين بن على الشهيد بكربلاء امامى و على زين العابدين امامى و محمد الباقر امامى و جعفر الصادق امامى و موسى الكاظم امامى و على الرضا امامى ومحمد الجواد امامى و على الهادى امامى و الحسن العسكرى امامى و الحجة المنتظر امامى هؤلاء صلوات الله عليهم اجمعين ائمتى و سادتى و قادتى و شفعائى بهم أتولى و من اعدائهم أتبرأ فى الدنيا و الاخرة ثم اعلم يا فلان بن فلان(به جاى فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد بعد بگويد) أن الله تبارك و تعالى نعم الرب و
ان محمد صلى الله عليه و آله نعم الرسول و ان على بن ابيطالب و اولاده المعصومين الائمه الاحد عشر نعم الائمه و ان ماجاء به محمد صلى الله عليه و آله حق و ان الموت حق و سئوال منكر و نكير فى القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و الميزان حق و تطائر الكتب حق و ان الجنة حق و ان الساعة أتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور پس بگويد: أفهمت يا فلان و بجاى فلان اسم ميت را بگويد پس از آن بگويد: ثبتك الله بالقول الثابت و هداك الله الى صراط مستقيم عرّف الله بينك و بين أوليائك فى مستقر من رحمته پس بگويد: اللهُمَّ جاف الارض عن جنبيه و اصعد بروحه اليك ولقّه منك برهانا اللّهُمَّ عفوك عفوك.
مسأله 636 مستحب است كسى كه ميت را در قبر مى گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد، و از طرف پاى ميت از قبر بيرون بيايد، و غير از خويشان ميت كسانى كه حاضرند با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: إِنّا للهِ وَ انّا اِلَيْهِ راجِعُونَ اگر ميت زن است كسى كه با او محرم مى باشد او را در قبر بگذارد، و اگر محرمى نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 637 مستحب است قبر را مربع يا مستطيل بسازند، و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود، و روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشيدن آب كسانى كه حاضرند دستها را بر
قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه انا انزلناه بخوانند و براى ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند:
اللّهُمَّ جاف الارض عن جنبيه و اصعد اليك روحه و لقّه منك رضوانا و اسكن قبره من رحمتك ما تغنيه به عن رحمة من سواك.
مسأله 638 پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كرده اند، مستحب است ولى ميت يا كسى كه از طرف ولى اجازه دارد، دعاهائى را كه دستور داده شده به ميت تلقين كند.
مسأله 639 بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتى دهند، ولى اگر مدتى گذشته است كه به واسطه سر سلامتى دادن، مصيبت يادشان مى آيد ترك آن بهتر است، و نيز مستحب است تا سه روز براى اهل خانه ميت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.
مسأله 640 مستحب است انسان در مرگ خويشان مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند، و هر وقت ميت را ياد مى كند انا لله و انا اليه راجعون بگويد، و براى ميت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد، و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.
مسأله 641 جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
مسأله 642 پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست، ولى در مصيبت آنان يقه پاره كردن جايز است، اگر چه احوط ترك آن است.
مسأله 643 اگر زن در عزاى ميت صورت خود را بخراشد و خون يا
موى خود را بكند، بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند، و همچنين است اگر مرد در مرگ زن يا فرزند يقه يا لباس خود را پاره كند.
مسأله 644 احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت، صدا را خيلى بلند نكند.
نماز وحشت
مسأله 645 در شب اول دفن سه نحو روايت شده:
اول آنكه دو ركعت نماز بخوانند و در ركعت اول بعد از حمد يك مرتبه آية الكرسى، و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره إنّا أنزلناه بخوانند و بعد از سلام نماز بگويند: اَللّهُمَّ صلّ على محمّد و آل محمّد و ابعث ثوابها الى قبر فلان، و بجاى كلمه فلان اسم ميت را بگويند.
دوم آنكه در ركعت اول بعد از حمد دو مرتبه قل هو الله و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه الهيكم التكاثر بخوانند و بعد از سلام اللهم، تا آخر بخوانند.
سوم مثل دوم باضافه آية الكرسى در ركعت اوّل.
مسأله 646 نماز وحشت را در هر موقع از شب اول دفن مى شود خواند ولى بهتر است در اول شب، بعد از نماز عشا خوانده شود.
مسأله 647 اگر بخواهند ميت را به شهر دورى ببرند، يا به جهت ديگر دفن او تأخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول دفن او تأخير بيندازند.
نبش قبر
مسأله 648 نبش قبر مسلمان، يعنى شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد حرام است، ولى اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد اشكال ندارد.
مسأله 649 نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
مسأله 650 شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست: اول آنكه ميت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آنجا بماند. دوم آنكه كفن يا چيز ديگرى كه با ميت دفن شده
غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزى از مال خود ميت كه بورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند، ولى اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن كنند، براى بيرون آوردن اينها نمى توانند قبر را بشكافند. سوم آنكه ميت بى غسل يا بى كفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرع كفن شده، يا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند. چهارم آنكه براى ثابت شدن حقى بخواهند بدن ميت را ببينند. پنجم آنكه ميت را در جائى كه بى احترامى به اوست مثل قبرستان كفار يا جائى كه كثافات و خاكروبه مى ريزند دفن كرده باشند. ششم آنكه براى يك مطلب شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند، مثلاً بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله اى كه دفنش كرده اند بيرون آورند. هفتم آنكه بترسند درنده اى بدن ميت را پاره كند، يا سيل او را ببرد، يا دشمن بيرون آورد. هشتم آنكه قسمتى از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند، ولى احتياط واجب آنست كه آن قسمت از بدن را طورى در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود. و جواز نبش در موارد مذكوره در صورتى است كه موجب هتك ميت نباشد و چنانچه موجب هتك و بيرون آمدن بوى او يا جدا شدن اعضاى او مثلاً باشد بايد ملاحظه اهم را نمود.
غسلهاى مستحب
مسأله 651 غسلهاى مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است و از آنجمله است:
1 غسل جمعه. و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزديك ظهر بجا آورده شود، و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است كه بدون نيت ادا و قضا تا غروب جمعه بجا آورد، و اگر در روز جمعه غسل نكند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضاى آنرا بجا آورد، و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند مى تواند روز پنجشنبه يا شب جمعه غسل را انجام دهد، در روايتى وارد شده است كه انسان در موقع غسل جمعه بگويد: اشهد ان لا اله الاالله وحده لاشريك له و ان محمداً عبده و رسوله اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين. و در روايت ديگر به سند موثق از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه در موقع غسل جنابت مى گوئى: اللهم طهر قلبى و تقبل سعيى واجعل ما عندك خيرا اللهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين و در موقع غسل جمعه ميگوئى : اللهم طهر قلبى من كل آفة تمحق دينى و يبطل به عملى اللهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين.
2 غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهاى طاق. مثل شب سوم و پنجم و هفتم ولى از شب بيست ويكم مستحب است همه شب غسل كند، و براى غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم و بيست وهفتم و بيست ونهم بيشتر سفارش
شده است. و وقت غسل شبهاى ماه رمضان تمام شب است و بهتراست غسل را مقارن بين نماز مغرب و عشا بجاآورد. و نيز مستحب است در شب بيستوسوم غير از غسل اول شب، يك غسل هم در آخرشب انجام دهد.
3 غسل روز عيد فطر وعيد قربان. و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آنرا پيش از نماز عيد بجا آورد.
4 غسل شب عيد فطر. و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح، و بهتر است در اول شب بجا آورده شود.
5 غسل روز هشتم و نهم ذيحجه. و در روزنهم بهتراست آن را نزديك ظهر بجاآورد.
6 غسل روز اول و پانزدهم و بيست و هفتم و آخر ماه رجب.
7 غسل روز عيد غدير. و بهتر است پيش از ظهر آن را انجام دهند.
8 غسل روز بيست و چهارم ذيحجه.
9 غسل روز عيد نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربيع الاول و روز بيست و پنجم ذى قعده.
10 غسل دادن بچه اى كه تازه به دنيا آمده.
11 غسل زنى كه براى غير شوهرش بوى خوش استعمال كرده است.
12 غسل كسى كه در حال مستى خوابيده.
13 غسل كسى كه جائى از بدنش را به بدن ميتى كه غسل داده اند رسانده .
14 غسل كسى كه در موقع گرفتن خورشيد و ماه نماز آيات را عمداً نخوانده در صورتى كه تمام ماه و خورشيد گرفته باشد. بلكه احتياط وجوبى در اين صورت آوردن غسل است.
15 غسل كسى كه براى تماشاى دار آويخته رفته و آنرا
ديده باشد. ولى اگر اتفاقاً يا از روى ناچارى نگاهش بيفتد يا مثلاً براى شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نيست.
مسأله 652 پيش از داخل شدن در حرم مكه، شهر مكه، مسجد الحرام، خانه كعبه، حرم مدينه، شهر مدينه، مسجد پيغمبر و حرم امامان عليهم السلام، مستحب است انسان غسل كند، و اگر در يك روز چند مرتبه مشرف شود يك غسل كافى است، و كسى كه مى خواهد در يك روز داخل حرم مكه و مسجد الحرام و خانه كعبه شود اگر به نيت همه يك غسل كند كافى است، و نيز اگر در يكروز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله شود يك غسل براى همه كفايت مى كند، و براى زيارت پيغمبر و امامان از دور يا نزديك، و براى حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنين براى توبه و نشاط به جهت عبادت، و براى سفر رفتن خصوصاً سفر زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام مستحب است انسان غسل كند، و اگر يكى از غسلهائى را كه در اين مسأله گفته شد بجا آورد و بعد كارى كند كه وضو را باطل مى نمايد مثلاً بخوابد غسل او باطل مى شود، و مستحب است دوباره غسل را بجا آورد.
مسأله 653 انسان نمى تواند با غسل مستحبى، كارى كه مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد.
مسأله 654 اگر چند غسل بر كسى مستحب باشد، و به نيت همه يك غسل بجا آورد كافى است.
تيمم
تيمم
در هفت مورد بجاى وضو و غسل بايد تيمم كرد.
اول آنكه تهيه آب بقدر وضو يا غسل
ممكن نباشد.
مسأله 655 اگر انسان در آبادى باشد، بايد براى تهيه آب وضو و غسل به قدرى جستجو كند كه از پيدا شدن آن نا اميد شود، و اگر در بيابان باشدچنانچه زمين آن پست و بلند است، بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمى كه با كمان پرتاب مى كردند(1)، در جستجوى آب برود و اگر زمين آن پست و بلند نيست بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو نمايد.
مسأله 656 اگر بعضى از چهار طرف هموار و بعض ديگر پست و بلند باشدبايد در طرفى كه هموار است به اندازه پرتاب دو تير و در طرفى كه هموار نيست، به اندازه پرتاب يك تير جستجو كند.
مسأله 657 در هر طرفى كه يقين دارد آب نيست در آنطرف جستجو لازم نيست.
مسأله 658 كسى كه وقت نماز او تنگ نيست و براى تهيه آب وقت دارد اگر يقين دارد در محلى دورتر از مقدارى كه بايد جستجو كند آب هست بايد براى تهيه آب برود، و اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نيست، ولى اگر گمان او قوى باشد بنابر احتياط واجب بايد براى تهيه آب به آن محل برود.
مسأله 659 لازم نيست خود انسان در جستجوى آب برود، بلكه مى تواند كسى را كه به گفته او اطمينان دارد بفرستد، و در اين صورت اگر يك نفر از طرف چند نفر برود كافيست.
مسأله 660 اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود، يا در منزل يا در قافله آب هست، بايد به قدرى جستجو نمايد
كه به نبودن آب يقين كند، يا از پيدا كردن آن نااميد شود.
مسأله 661 اگر پيش از وقت نماز جستجو نمايد و آب پيدا نكند و تا وقت نماز همانجا بماند، چنانچه احتمال دهد كه آب پيدا مى كند، احتياط واجب آنست كه دوباره در جستجوى آب برود.
مسأله 662 اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت نماز ديگر در همانجا بماند، چنانچه احتمال دهد كه آب پيدا مى شود، احتياط واجب آنست كه دوباره در جستجوى آب برود.
مسأله 663 اگر وقت نماز تنگ باشد، يا از دزد و درنده بترسد، يا جستجوى آب بقدرى سخت باشد كه نتواند
تحمل كند، جستجو لازم نيست.
مسأله 664 اگر در جستجوى آب نرود تا وقت نماز تنگ شود معصيت كرده، ولى نمازش با تيمم صحيح است.
مسأله 665 كسى كه يقين دارد آب پيدا نمى كند، چنانچه دنبال آب نرود و با تيمم نماز بخواند، و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد نمازش باطل است.
مسأله 666 اگر بطور متعارف جستجو كرده، و بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جائى كه جستجو كرده آب بوده نماز او صحيح است، مگر آنكه وقت باقى باشد كه در اينصورت بنابر احتياط مستحب نماز را اعاده نمايد.
مسأله 667 كسى كه يقين دارد وقت نماز تنگ است، اگر بدون جستجو با تيمم نماز بخواند، و بعد از نماز بفهمد كه براى جستجو وقت داشته، احتياط واجب آنست كه دورباره نمازش را بخواند،
و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 668 اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضو داشته باشد، و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند تهيه آب براى او ممكن نيست، يا نمى تواند وضو بگيرد چنانچه بتواند وضوى خود را نگهدارد، نبايد آنرا باطل نمايد.
مسأله 669 اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد، و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند تهيه آب براى او ممكن نيست، چنانچه بتواند وضوى خود را نگهدارد، احتياط مستحب آنست كه آنرا باطل نكند.
مسأله 670 كسى كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد و مى داند كه اگر آنرا بريزد آب پيدا نمى كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ريختن آن حرام است و احتياط مستحب آنست كه پيش از وقت نماز هم آنرا نريزد.
مسأله 671 كسى كه مى داند آب پيدا نمى كند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوى خود را باطل كند، يا آبى كه دارد بريزد معصيت كرده، ولى نمازش با تيمم صحيح است، اگر چه احتياط مستحب آنست كه قضاى آن نماز را بخواند.
دوم از موارد تيمم
مسأله 672 اگر بواسطه پيرى، يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها، يا نداشتن وسيله اى كه آب از چاه بكشد، دسترسى به آب نداشته باشد، بايد تيمم كند، و همچنين است اگر تهيه كردن آب يا استعمال آن بقدرى مشقت داشته باشد كه تحمل آنرا نتواند نمايد.
مسأله 673 اگر براى كشيدن آب از چاه، دلو و ريسمان و مانند اينها لازم دارد و مجبور است بخرد، يا كرايه نمايد،
اگر چه قيمت آن چند برابر معمول باشد بايد تهيه كند، و همچنين است اگر آب را به چندين برابر قيمتش بفروشند، ولى اگر تهيه آنها بقدرى پول مى خواهد كه نسبت بحال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نيست تهيه نمايد.
مسأله 674 اگر ناچار شود كه براى تهيه آب قرض كند، بايد قرض نمايد ولى كسى كه مى داند يا گمان دارد كه نمى تواند قرض خود را بدهد، واجب نيست قرض كند، مگر آنكه مستلزم هتك نباشد و قرض دهنده هم مطلع بر عدم قدرت او بر اداء باشد.
مسأله 675 اگر كندن چاه مشقت ندارد، بايد براى تهيه آب، چاه بكند.
مسأله 676 اگر كسى مقدارى آب بى منت به او ببخشد بايد قبول كند.
سوم از موارد تيمم
مسأله 677 اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، يا بترسد كه به واسطه استعمال آن مرضى يا عيبى در او پيدا شود، يا مرضش طول بكشد يا شدت كند يا به سختى معالجه شود بايد تيمم نمايد، ولى اگر آب گرم براى او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.
مسأله 678 لازم نيست يقين كند كه آب براى او ضرر دارد بلكه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال، ترس براى او پيدا شود، بايد تيمم كند.
مسأله 679 كسى كه مبتلا به درد چشم است و آب براى او ضرر دارد، بايد تيمم نمايد.
مسأله 680 اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر، تيمم كند، و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد، تيمم
او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، بنابر احتياط واجب بايد دوباره نماز را با وضو يا غسل بخواند، و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 681 كسى كه مى داند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد، و بعد بفهمد كه آب براى او ضرر داشته، وضو و غسل او صحيح است.
چهارم از موارد تيمم
مسأله 682 هر گاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو، يا غسل برساند، خود او يا عيال و اولاد او، يا رفيقش و كسانى كه با او مربوطند مانند نوكر و كلفت از تشنگى بميرند، يا مريض شوند، يا بقدرى تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد، بايد بجاى وضو و غسل تيمم نمايد و نيز اگر بترسد حيوانى كه مال خود اوست از تشنگى تلف شود بايد آب را به آن بدهد و تيمم نمايد، و همچنين است اگر كسى كه حفظ جان او واجب است به طورى تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود، و نيز همچنين است اگر بترسد كه بعداً تشنه شود.
مسأله 683 اگر غير از آب پاكى كه براى وضو يا غسل دارد آب نجس هم به مقدار آشاميدن خود و كسانى كه با او مربوطند داشته باشد، بايد آب پاك را براى آشاميدن بگذارد و با تيمم نماز بخواند، ولى چنانچه آب را براى حيوانش بخواهد بايد آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك وضو و غسل را انجام دهد.
پنجم از موارد تيمم
مسأله 684 كسى كه بدن يا لباسش نجس است و كمى آب دارد كه
اگر با آن وضو بگيرد يا غسل كند، براى آب كشيدن بدن يا لباس او نمى ماند، بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمم نماز بخواند ولى احتياط مستحب آنست كه اول رفع نجاست نمايد، و اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمم كند، بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تيمم
مسأله 685 اگر غير از آب يا ظرفى كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگرى ندارد، مثلاً آب يا ظرفش غصبى است و غير از آن، آب و ظرف ديگرى ندارد، بايد بجاى وضو و غسل تيمم كند.
هفتم از موارد تيمم
مسأله 686 هر گاه وقت بقدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود بايد تيمم كند.
مسأله 687 اگر عمداً نماز را به قدرى تأخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد معصيت كرده، ولى نماز او با تيمم صحيح است، اگر چه احتياط مستحب آنست كه قضاى آن نماز را هم بخواند.
مسأله 688 كسى كه شك دارد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، وقت براى نماز او مى ماند يا نه، بايد وضو يا غسل را بجا آورد.
مسأله 689 كسى كه بواسطه تنگى وقت تيمم كرده، چنانچه بعد از نماز آبى كه داشته از دستش برود، اگر چه تيمم خود را نشكسته باشد، در صورتى كه وظيفه اش تيمم باشد، بايد دوباره تيمم نمايد، اگر چه بعيد نيست كفايت همان تيمم، در صورتى كه بلا
فصل بعد از نماز آب تلف شود.
مسأله 690 كسى كه آب دارد، اگر به واسطه تنگى وقت با تيمم مشغول نماز شود، و در بين نماز آبى كه داشته از دستش برود، چنانچه وظيفه اش تيمم باشد بعيد نيست كفايت همان تيمم براى نمازهاى بعد.
مسأله 691 اگر انسان به قدرى وقت دارد كه مى تواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون كارهاى مستحبى آن مثل اقامه و قنوت بخواند، بايد غسل كند يا وضو بگيرد، و نماز را بدون كارهاى مستحبى آن بجا آورد، بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چيزهائى كه تيمم به آنها صحيح است
مسأله 692 تيمم به خاك و ريگ و كلوخ و سنگ صحيح است، ولى احوط و اولى آنست كه اگر خاك ممكن باشد به چيز ديگر تيمم نكند، و اگر خاك نباشد، با ريگ و اگر ريگ نباشد، با كلوخ و چنانچه كلوخ هم نباشد، با سنگ تيمم نمايد.
مسأله 693 تيمم بر سنگ گچ و سنگ آهك صحيح است ولى تيمم به گچ و آهك پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقيق باطل مى باشد.
مسأله 694 اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غبارى كه در فرش و لباس و مانند اينهاست تيمم نمايد. و چنانچه گرد پيدا نشود بايد به گل تيمم كند. و اگر گل هم پيدا نشود، احتياط مستحب آنست كه نماز را بدون تيمم بخواند، و واجب است بعداً قضاى آنرا بجا آورد.
مسأله 695 اگر بتواند با تكاندن فرش و
مانند آن خاك تهيه كند تيمم به گرد باطل است، و اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهيه نمايد، تيمم به گل باطل مى باشد.
مسأله 696 كسى كه آب ندارد اگر برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممكن است بايد آنرا آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد و اگر ممكن نيست خود برف يا يخ را به صورت و دستها بمالد به نحوى كه صورت و دستها از آن تر شود و اگر اين هم ممكن نيست و چيزى هم كه تيمم به آن صحيح است ندارد، بى طهارت نماز بخواند بنابر احتياط استحبابى، ولى در صورت اخير نمازى را كه خوانده بايد قضا كند.
مسأله 697 اگر به خاك و ريگ، چيزى مانند كاه كه تيمم به آن باطل است مخلوط شود نمى تواند به آن تيمم كند، ولى اگر آن چيز به قدرى كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود، تيمم به آن خاك و ريگ صحيح است.
مسأله 698 اگر چيزى ندارد كه بر آن تيمم كند چنانچه ممكن است بايد به خريدن و مانند آن تهيه نمايد.
مسأله 699 تيمم به ديوار گلى صحيح است، و احتياط مستحب آنست كه با بودن زمين با خاك خشك، به زمين با خاك نمناك تيمم نكند.
مسأله 700 چيزى كه بر آن تيمم مى كند بايد پاك باشد، و اگر چيز پاكى كه تيمم به آن صحيح است ندارد، نماز بر او واجب نيست، ولى بايد قضاى آنرا بجا آورد.
مسأله 701 اگر يقين داشته باشد كه تيمم به چيزى
صحيح است و به آن تيمم نمايد بعد بفهمد تيمم به آن باطل بوده، نمازهائى را كه با آن تيمم خوانده بايد دوباره بخواند.
مسأله 702 چيزى كه بر آن تيمم مى كند و مكان آن چيز بايد غصبى نباشد، پس اگر بر خاك غصبى تيمم كند، يا خاكى را كه مال خود اوست بى اجازه در ملك ديگرى بگذارد و بر آن تيمم كند، تيمم او باطل مى باشد.
مسأله 703 تيمم در فضاى غصبى باطل است، پس اگر در ملك خود دستها را به زمين بزند و بى اجازه داخل ملك ديگرى شود و دستها را به پيشانى بكشد، تيم او باطل مى باشد.
مسأله 704 تيمم به چيز غصبى يا در فضاى غصبى يا بر چيزى كه در ملك غصبى است در صورتى باطل است كه انسان بداند غصب است و عمداً تيمم كند، چنانچه نداند يا فراموش كرده باشد تيمم او صحيح است، ولى اگر چيزى را خودش غصب كند و فراموش كند كه غصب كرده و بر آن تيمم كند، يا ملكى را غصب نمايد و فراموش كند كه غصب كرده و چيزى را كه بر آن تيمم مى كند در آن ملك بگذارد، يا در فضاى آن ملك تيمم نمايد، هر چند حكم به بطلان تيمم او نمى توان كرد، لكن احوط آنست كه به آن تيمم اكتفا نكند، و اگر نماز هم خوانده است اعاده نمايد.
مسأله 705 كسى كه در جاى غصبى حبس است، اگر آب و خاك او غصبى است،بايد با تيمم نماز بخواند.
مسأله 706 مستحب است چيزى كه بر آن تيمم مى كند، گردى
داشته باشد كه به دست بماند، و بعد از زدن دست بر آن،مستحب است دست را بتكاند كه گرد آن بريزد و اگر گرد به اندازه اى باشد كه حاجب شود تكاندن لازم است.
مسأله 707 تيمم به زمين گود و خاك جاده و زمين شوره زار كه نمك روى آنرا نگرفته مكروه است، و اگر نمك روى آنرا گرفته باشد باطل است.
دستور تيمم بدل از وضوء يا غسل
مسأله 708 در تيمم بدل از وضو يا غسل چهار چيز واجب است: اول نيت. دوم زدن كف دو دست با هم بر چيزى كه تيمم به آن صحيح است. سوم كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن از جائى كه موى سر مى رويد تا ابروها و بالاى بينى و احتياطاً بايد دستها روى ابروها هم كشيده شود. چهارم كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست، و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ. و بهتر آنست كه بعد از دست كشيدن به پيشانى دو مرتبه كف دستها را بر چيزى كه تيمم به آن صحيح است بزند جهت كشيدن دستها بلكه ترك آن سزاوار نيست.
مسأله 709 در تيمم بدل از غسل مشهور بين علماء آنست كه زدن دوم دستها بر خاك واجب است ولكن اقوى عدم وجوب است هر چند كه ترك آن سزاوار نيست.
احكام تيمم
مسأله 710 اگر مختصرى از پيشانى و پشت دستها را هم مسح نكند تيمم باطل است، چه عمداً مسح نكند، يا مسأله را نداند، يا فراموش كرده باشد، ولى دقت زياد هم لازم نيست، و همين قدر كه بگويند تمام پيشانى و پشت دست مسح شده كافيست.
مسأله 711 براى آنكه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح نمايد، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.
مسأله 712 پيشانى و پشت دستها را بايد از بالا به پائين مسح نمايد، و كارهاى آنرا بايد پشت سر هم بجا آورد، و اگر بين
آنها بقدرى فاصله دهد كه نگويند تيمم مى كند باطل است.
مسأله 713 در موقع نيت بايد معين كند كه تيمم او جهت رفع حدث جنابت است يا رفع حدث حيض است يا استحاضه است يا رفع حدث اصغر بجاى وضو است مثلاً، و اگر نداند كه بعهده او كدام يك آنها است به عنوان ما فى الذمه كافى است و چنانچه اشتباهاً بجاى نيت رفع حدث جنابت نيت رفع حدث حيض نمود مثلاً اگر بر وجه تقييد باشد تيمم او باطل است.
مسأله 714 در تيمم بايد پيشانى و كف دستها و پشت دستها پاك باشد على الاحوط، و اگر كف دست نجس باشد و نتواند آنرا آب بكشد، لازم نيست كه با پشت دست تيمم نمايد، بلكه تيمم با كف دست نجس كافى است، مگر آنكه نجاست آن طورى باشد كه سرايت كند به آن چيزى كه به آن تيمم مى كند، و خشك كردن آن هم ممكن نباشد كه در اين صورت بايد با پشت دست تيمم نمايد.
مسأله 715 انسان بايد براى تيمم انگشتر را از دست بيرون آورد، و اگر در پيشانى ياپشت دستها يا در كف دستها مانعى باشد، مثلاً چيزى به آنها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.
مسأله 716 اگر پيشانى يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نمى تواند باز كند، بايد دست را روى آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمم به آن
صحيح است بزند، و به پيشانى و پشت دستها بكشد.
مسأله 717 اگر پيشانى و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد، ولى اگر موى سر روى پيشانى آمده باشد، بايد آنرا عقب بزند.
مسأله 718 اگر احتمال دهد كه در پيشانى و كف دستها يا پشت دستها مانعى هست چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد جستجو نمايد تا يقين كند كه مانعى نيست.
مسأله 719 اگر وظيفه او تيمم است و نمى تواند تيمم كند، بايد نائب بگيرد و كسى كه نائب مى شود بايد او را با دست خود او تيمم دهد، و اگر ممكن نباشد نه بزدن دست و نه به وضع، بايد نائب دست خود را به چيزى كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دستهاى او بكشد.
مسأله 720 اگر در بين تيمم شك كند كه قسمتى از آنرا فراموش كرده يا نه، بايد آن قسمت را با آنچه بعد از آنست بجا آورد.
مسأله 721 اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه تيمم او صحيح است.
مسأله 722 كسى كه وظيفه اش تيمم است، نمى تواند پيش از وقت نماز براى نماز تيمم كند، ولى اگر براى كار واجب ديگر يا مستحبى تيمم كند، و تا وقت نماز عذر او باقى باشد، مى تواند با همان تيمم نماز بخواند.
مسأله 723 كسى كه وظيفه اش تيمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقى مى ماند، در وسعت وقت مى تواند با تيمم نماز بخواند، ولى اگر بداند كه تا آخر وقت عذر
او برطرف مى شود بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند. و نيز اگر اميد دارد كه عذرش برطرف شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند، يا در تنگى وقت با تيمم نماز را بجا آورد.
مسأله 724 كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، اگر احتمال ندهد كه عذرش بزودى برطرف شود، مى تواند نمازهاى قضاى خود را با تيمم بخواند، ولى اگر احتمال دهد به زودى عذر او برطرف مى شود، خواندن نماز قضا براى او اشكال دارد.
مسأله 725 كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهاى مستحبى را كه مثل نافله هاى شبانه روز وقت معين دارد با تيمم بخواند، ولى اگر احتمال دهد كه تا آخر وقت آنها عذر او برطرف مى شود، نبايد آنها را در اول وقتشان بجا آورد.
مسأله 726 كسى كه احتياطاً بايد غسل جبيره اى و تيمم نمايد، مثلاً جراحتى در پشت او است اگر بعد از غسل و تيمم نماز بخواند، وبعد از نماز حدث اصغرى از او سر زند مثلاً بول كند براى نمازهاى بعد، بايد بدل از غسل احتياطاً تيمم كند و وضو هم بگيرد.
مسأله 727 اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگرى تيمم كند بعد از برطرف شدن عذر، تيمم او باطل مى شود.
مسأله 728 چيزهائى كه وضو را باطل مى كند، تيمم بدل از وضو را هم باطل مى كند، و چيزهائى كه غسل را باطل مى نمايد، تيمم بدل از غسل را هم باطل مى نمايد.
مسأله 729 كسى كه نمى تواند غسل
كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، يك تيمم نمايد كافى است.
مسأله 730 كسى كه نمى تواند غسل كند اگر بخواهد عملى را كه براى آن غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد و اگر نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملى را كه براى آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
مسأله 731 اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند، لازم نيست براى نماز وضو بگيرد، ولى اگر بدل از غسلهاى ديگر تيمم كند، بايد وضو بگيرد، و اگر نتواند وضو بگيرد، بايد تيمم ديگرى هم بدل از وضو بنمايد.
مسأله 732 اگر بدل از غسل تيمم كند، و بعد كارى كه وضو را باطل مى كند براى او پيش آيد، چنانچه براى نمازهاى بعد نتواند غسل كند بايد وضو بگيرد، و بنابر احتياط واجب بدل از غسل تيمم نمايد، و اگر نمى تواند وضو بگيرد بايد دو تيمم كند، يكى بدل از غسل و ديگرى بدل از وضو، ولى اگر تيمم او بدل از غسل جنابت باشد چنانچه يك تيمم نمايد به قصد اينكه آنچه تكليف اوست انجام داده باشد، كافيست.
مسأله 733 كسى كه بايد براى انجام عملى مثلاً براى خواندن نماز، بدل از وضو و بدل از غسل تيمم كند، احتياط واجب آنست كه تيمم سومى هم به قصد اينكه بتواند آن عمل را انجام دهد بنمايد، ولى اگر در تيمم اول نيت بدل از وضو يا نيت بدل از غسل نمايد، و تيمم دوم را به قصد اينكه وظيفه خود را انجام داده باشد بجا آورد تيمم سوم لازم نيست.
مسأله 734 كسى كه وظيفه اش تيمم است، اگر براى كارى تيمم كند تا تيمم و عذر او باقى است، كارهائى را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد مى تواند بجا آورد، ولى اگر عذرش تنگى وقت بوده، يا با داشتن آب براى نماز ميت، يا خوابيدن، تيمم كرده، فقط كارى را كه براى آن تيمم نموده، مى تواند انجام دهد.
مسأله 735 در چند مورد مستحب است نمازهائى را كه انسان با تيمم خوانده دوباره بخواند:
اول آنكه از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.
دوم آنكه مى دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمى كند و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.
سوم آنكه از ترس مزاحمت جمعيت و نرسيدن به نماز جماعت، نماز جمعه را با تيمم خوانده است. بلكه در اين صورت بايد نماز ظهر را با وضو اعاده نمايد على الاقوى. و در چند مورد احتياط مستحب آن است كه نماز را اعاده نمايد. اول آنكه تا آخر وقت عمداً در جستجوى آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو مى كرد، آب پيدا مى شد. دوم آنكه عمداً نماز را تأخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نماز خوانده است. سوم آنكه مى دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمى شود، و آبى را كه داشته ريخته است.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم