احکام شرعی
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

احكام تقليد آب مطلق و مضاف [انواع آب مطلق] اشاره 1 آب كر 2 آب قليل 3 آب جاري 4 آب باران 5 آب چاه احكام آب ها احكام تخلّي استبراء مستحبات و مكروهات تخلّي اشاره نجاسات نجاسات اشاره 1 و 2 بول و غائط 3 مَني 4 مُردار 5 خون 6 و 7 سگ و خوك 8 كافر 9 شراب 10 فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيز پاك احكام نجاسات مطهِّرات اشاره 1 آب 2 زمين 3 آفتاب 4 استحاله 5 انقلاب [برخي احكام] كم شدن دو سوم آب انگور 6 انتقال 7 اسلام 8 تبعيّت 9 برطرف شدن عين نجاست 10 استبراء حيوان نجاست خوار 11 غايب شدن مسلمان احكام ظرف ها وضو [احكام] وضوي ارتماسي شرايط وضو اشاره شرط اول: شرط دوم؛ آنكه مطلق باشد. شرط سوم؛ آنكه آب وضو مباح باشد و بنا بر احتياط فضايي كه در آن وضو مي گيرد نيز مباح باشد. شرط چهارم: شرط پنجم؛ آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد. شرط هفتم؛ آنكه وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ آنكه به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن؛ يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است. شرط نهم: شرط دهم؛ آنكه كارهاي وضو را پشت سرهم انجام دهد. شرط يازدهم؛ آنكه بايد كارهاي وضو را خود انسان انجام دهد. شرط دوازدهم؛ آنكه استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد. شرط سيزدهم؛ آنكه در اعضاء وضو مانعي از رسيدن آب نباشد. احكام وضو چيزهايي كه بايد براي آنها وضو گرفت چيزهايي كه وضو را باطل مي كنند غسل هاي واجب اشاره [جنابت] احكام جنابت چيزهايي كه بر جنب حرام است چيزهايي كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي احكام غسل كردن استحاضه اشاره احكام استحاضه حيض اشاره احكام حائض اقسام زن هاي حائض 1 صاحب عادت وقتيه و عدديه 2 صاحب عادت وقتيه 3 صاحب عادت عدديه 4 مضطربه 5 مبتدئه 6 ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميّت [غسل مس ميّت] احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل] اشاره اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از موارد تيمم چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضو دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز اشاره اشاره نمازهاي واجب اشاره نمازهاي واجب يوميه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاي مستحب وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز [برخي احكام] لباس نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردي كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه ست مكان نمازگزار شرايط مكان نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم شرط هفتم شرط هشتم شرط نهم [برخي ديگر از احكام] جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مكروه ست احكام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه [واجبات و مستحبات نماز] واجبات نماز اشاره اركان نماز اشاره نيت تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) [احكام] قرائت ركوع سجود [احكام] چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام كامل تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز اشاره اول: دوم: اشاره سوم: اشاره چهارم: پنجم: اشاره ششم: اشاره هفتم: اشاره هشتم: نهم: اشاره دهم: اشاره يازدهم: دوازدهم: اشاره چيزهايي كه در نماز مكروه ست مواردي كه مي شود نماز واجب را شكست شكيات اشاره شك هاي مبطل شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1 شك در چيزي كه محل آن گذشته ست 2 شك بعد از سلام 3 شك بعد از وقت 4 كثيرالشك (كسي كه زياد شك مي كند) 5 شك امام و مأموم 6 شك در نماز مستحبي شك هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزا و شرايط نماز مسافر [شرايط شكسته خواندن نماز] اشاره شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هفتم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر نماز قضا [احكام] نماز قضاي پدر و مادر اشاره نماز جماعت [احكام] شرايط امام جماعت احكام جماعت وظيفه امام و مأموم در نماز جماعت چيزهايي كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات [احكام] دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز نماز جمعه اشاره بعض احكام و آداب نماز جمعه احكام روزه اشاره نيت چيزهايي كه روزه را باطل مي كند اشاره 1 خوردن و آشاميدن 2 جماع 3 استمنا 4 دروغ بستن به خدا و پيغمبر 5 رساندن غبار غليظ به حلق 6 فرو بردن سر در آب 7 باقي ماندن بر جنابت، حيض و نفاس تا اذان صبح 8 اماله كردن 9 قي كردن آنچه براي روزه دار مكروه است جاهايي كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهايي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاي حرام و مكروه روزه هاي مستحب مواردي كه مستحب است انسان از كارهايي كه روزه را باطل مي كند خود داري نمايد احكام خمس [محل درآمد خمس] اشاره 1 منفعت كسب 2 معدن 3 گنج 4 مال حلال مخلوط به حرام 5 جواهري كه به واسطه غواصي به دست مي آيد 6 غنيمت 7 زميني كه كافر ذمي از مسلمانان بخرد مصرف خمس [برخي ديگر از احكام] احكام زكات [زكات مال] [زكات در نُه چيز واجب است] شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كساني كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره [احكام زكات فطره] مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش (داد و ستد) [برخي احكام] چيزهايي كه در خريد و فروش مستحب است چيزهايي كه در خريد و فروش مكروه ست معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف و شرايط آن [برخي احكام] احكام معامله سلفي فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردي كه انسان مي تواند معامله را به هم بزند [مواردي كه نمي توان معامله را به هم زد ] مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره [احكام ] شرايط مالي كه آن را اجاره مي دهند شرايط استفاده اي كه مال را براي آن اجاره مي دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات (آبياري و تربيت درختان ميوه دار) - مغارسه - (درخت كاري) احكام محجور (كساني كه از تصرف در اموالشان ممنوع هستند) احكام وكالت احكام قرض (دين) احكام حواله احكام رهن احكام ضمانت احكام كفالت احكام وديعه (امانت داري) احكام عاريه احكام ازدواج و زناشويي اشاره احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرايط عقد ازدواج عيب هايي كه به واسطه آنها مي شود عقد را به هم زد عده اي از زن ها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم احكام عقد موقت (متعه) احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويي احكام رضاع (شير دادن) [احكام رضاع ] شرايط شير دادني كه سبب محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق [احكام ] عده طلاق عده زني كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعي احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام لقطه (مالي كه پيدا شده) احكام سر بريدن حيوان - نحر (گلو بريدن) شتر و صيد و شكار حيوانات [برخي احكام] دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر مستحبات و مكروهات سر بريدن حيوانات احكام شكار كردن با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي و ملخ احكام خوردني ها و آشاميدني ها [احكام] [اجزاء حرام حيوانات حلال گوشت] [ساير احكام] چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايي كه در غذا خوردن مكروه ست مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر احكام عهد احكام قسم احكام وقف احكام وصيت احكام ارث [برخي احكام] ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام امر به معروف و نهي از منكر اشاره [برخي احكام] شرايط امر به معروف و نهي از منكر شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: شرط چهارم: اشاره مراتب امر به معروف و نهي از منكر مسأله 2860 : مرتبه اول: اشاره مسأله 2863 : مرتبه دوم: اشاره مسأله 2868 : مرتبه سوم: اشاره احكام حدود حد زنا و لواط حد مساحقه حد قياده (جاكش) لخت خوابيدن دو نفر زير يك پوشش بوسيدن از روي شهوت حد نسبت دادن به زنا و لواط تعزير استمنا حد مشروب خواري حد دزدي حد مُحارب احكام مرتد حكم كسي كه ادعاي پيغمبري كند يا به پيغمبر و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام دشنام دهد احكام قصاص و ديات اقسام كشتن اشاره اول؛ كشتن عمدي اشاره دوم؛ كشتن خطاء شبه عمد. اشاره سوم؛ كشتن خطايي محض. اشاره انواع ديه كشتن كفاره قتل قصاص و ديه اعضاء جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود ديه جراحات و ضربات وارده بر سر، صورت و بدن موارد ضمان و عدم ضمان ديه سقط جنين ولي مقتول جنايت بر حيوان

احكام وصيت

احكام وصيت
مسأله 2750 : وصيت آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش كارهايي برايش انجام دهند و آن را وصيت عهديه گويند؛ مانند وصيتي كه براي كفن و محل دفن و مراسم ديگر مي كنند.
يا اين كه سفارش كند بعد از مرگش چيزي از مال او ملك كسي يا فقرا باشد و آن را وصيت تمليكيه گويند. يا براي اولاد خود و كساني كه اختيار آنان با اوست قَيِّم و سرپرست معين كند و كسي را كه به او وصيت مي كند وصي مي گويند.
مسأله 2751 : كسي كه نمي تواند حرف بزند اگر با اشاره بتواند مقصود خود را بفهماند براي هر كاري مي تواند با اشاره وصيت كند ولي كسي كه مي تواند حرف بزند احتياط آن است كه به اشاره يا نوشته اكتفا نكند.
مسأله 2752 : هرگاه نوشته اي با امضا و مهر ميت ديده شود چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه براي وصيت كردن نوشته باشد مطابق آن عمل نمايند.
مسأله 2753 : كسي كه وصيت مي كند بايد عاقل باشد؛ ولي بچه ده ساله اي كه خوب و بد را تمييز مي دهد اگر براي كارهاي خير و نيكي به ارحام وصيت كند صحيح مي باشد و بايد از روي اختيار وصيت كند و سفيه نباشد و حاكم شرع هم او را از تصرف در اموالش جلوگيري نكرده باشد و نبايد قاتل خودش باشد؛ پس كسي كه از روي عمد به قصد خودكشي مثلاً زخمي به خود بزند؛ يا سمي بخورد؛ يا خود را از جاي بلندي پرت كرده باشد كه به واسطه آن يقين، يا گمان به مردن خود پيدا كرده اگر بعد از اين عمل وصيت كند كه مقداري از مال او را به مصرفي برسانند صحيح نيست. ولي اگر قبل از اين عمل وصيت كرده باشد؛ يا اين كه اين كار به قصد خودكشي نبوده و تصادفاً منجر به اين وضع شده؛ يا اين كه قصد جهاد در راه خدا كرده؛ يا از روي خطا و اشتباه بوده صحيح است.
مسأله 2754 : در وصيت تمليكي قبول موصي له معتبر است؛ پس در صورتي كه انسان وصيت كند چيزي به كسي بدهند مي تواند آن كس آن چيز را در زمان حيات وصيت كننده قبول كند؛ ولي اگر قبول كند مالك نمي شود تا بعد از مرگ او، همين كه وصيت كننده مرد مالك مي شود و احتياج به قبول مجدد ندارد و اگر قبول بعد از مرگ وصيت كننده باشد همين كه قبول كرد مالك مي شود.
مسأله 2755 : هنگامي كه انسان نشانه هاي مرگ را در خود ديد و امانت هاي مردم پيش اوست چنانچه احتمال مي دهد خطري بعد از مرگش متوجه آنها شود بايد فوراً آنها را به صاحبانش يا وكلاي آنها برگرداند يا به آنها اطلاع دهد و اگر ممكن نيست مي تواند آنها را به حاكم شرع بسپارد؛ يا وصيت كند و شاهد بگيرد و به وصي و شاهد نشانه صاحب مال و جنس و خصوصيات مال و محل او را بگويد. ولي اگر وارث امين دارد و از امانت اطلاع دارد لازم نيست وصيت كند گرچه بهتر است و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهي رسيده و طلبكار هم مطالبه طلب خود را دارد بايد بدهد و اگر خودش نمي تواند بدهد؛ يا موقع دادن بدهي نرسيده؛ يا طلبكار هنوز مطالبه نكرده بايد كاري كند كه اطمينان پيدا كند كه بدهي او پس از مرگش به طلبه كار مي رسد مثلاً در موردي كه بدهي او براي ديگران معلوم نيست وصيت كند و بر وصيت شاهد بگيرد و اگر بدهي معلوم باشد و اطمينان دارد كه ورثه مي پردازند وصيت كردن لازم نيست گرچه خوب است.
مسأله 2756 : كسي كه نشانه هاي مرگ را در خود مي بيند در صورتي كه نماز و روزه قضا شده دارد بايد وصيت كند كه از مال خودش براي آنها اجير بگيرند؛ بلكه اگر مال نداشته باشد ولي احتمال مي دهد كسي از ارحام يا دوستانش تبرعاً آنها را انجام مي دهند بازهم واجب است وصيت نمايد و اگر قضاء نماز و روزه او به تفصيلي كه در مسائل مربوط به نماز قضا در احكام نماز گفته شد كه بر پسر
بزرگتر و سائر ورثه واجب باشد؛ بايد اطلاع دهد يا وصيت كند كه برايش انجام دهند.
مسأله 2757 : كسي كه نشانه هاي مرگ را در خود مي بيند اگر مالي پيش كسي دارد يا در جايي پنهان كرده كه ورثه نمي دانند چنانچه به واسطه ندانستن؛ حقشان از بين برود بايد به آنان اطلاع دهد و لازم نيست براي بچه هاي صغير خود قَيِّم و سرپرست معين كند ولي در صورتي كه بدون قَيِّم مالشان از بين مي رود؛ يا خودشان ضايع مي شوند بايد براي آنان قَيِّم اميني معين نمايد.
مسأله 2758 : وصي بايد عاقل و مورد اطمينان و مسلمان بالغ باشد؛ ولي جايز است صغير و كبير با هم وصي شوند؛ به اين نحو كه كبير به تنهايي عمل به وصيت كند تا صغير كبير شود پس از آن با هم به وصيت عمل كنند.
مسأله 2759 : هرگاه كسي چند وصي براي خود معين كند چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تنهايي به وصيت عمل كنند لازم نيست در انجام وصيت از يكديگر اجازه بگيرند و اگر اجازه نداده باشد؛ چه گفته باشد كه با هم به وصيت عمل كنند؛ يا نگفته باشد بايد با نظر يكديگر به وصيت عمل نمايند و اگر حاضر نشوند كه با يكديگر به وصيت عمل كنند و در تشخيص مصلحت اختلاف داشته باشند در صورتي كه تأخير و مهلت دادن سبب بشود كه عمل به وصيت معطل بماند حاكم شرع آنها را مجبور مي كند كه تسليم نظر كسي شوند كه صلاح را تشخيص دهد و اگر اطاعت نكنند؛ به جاي آنان اشخاص ديگري را معين مي نمايد و اگر يكي از آنان قبول نكرد نفر ديگري را به جاي او معين مي نمايد.
مسأله 2760 : هرگاه انسان از وصيت خود برگردد مثلاً اول بگويد ثلث مالم را به فلاني بدهيد بعد بگويد به او ندهيد؛ وصيت باطل مي شود و همچنين اگر وصيت خود را تغيير دهد مثلاً قيّمي براي صغير خود معين كند بعد ديگري را به جاي او تعيين نمايد؛ وصيت اولش باطل مي شود و بايد به وصيت دوم او عمل شود و نيز اگر كاري كند كه معلوم شود از وصيت خود برگشته است مثلاً خانه اي را كه وصيت كرده به كسي بدهند بفروشد؛ يا كسي را براي فروش آن وكيل كند وصيت باطل مي شود.
مسأله 2761 : هرگاه وصيت كند چيز معيني را به كسي بدهند بعد وصيت كند كه نصف همان را به ديگري بدهند بايد آن چيز را دو قسمت كنند و به هر كدام از آن دو نفر نصف آن را بدهند.
مسأله 2762 : هرگاه كسي در مرضي كه به آن مرض مي ميرد مقداري از مالش را به كسي ببخشد و وصيت كند كه بعد از مردن او هم مقداري به كسي ديگر بدهند چنانچه روي هم بيشتر از ثلث نباشد؛ يا اگر باشد ورثه اجازه بدهند كه به گفته او عمل شود بايد به آنچه گفته عمل كنند و اگر روي هم بيشتر از ثلث باشد و ورثه هم اجازه ندهند بايد بنا بر احتياط مالي را كه پيش از مرگ بخشيده از ثلث بدهند و احتياط آن است كسي كه مالي را در زمان حيات به او بخشيده شده با كسي كه وصيت شده بعد از مرگش به او مال بدهند با رضايت و مصالحه رفتار كنند.
مسأله 2763 : هرگاه وصيت كند كه ثلث مال او را نگه دارند و عائدي آن را به مصرفي برسانند مطابق گفته او عمل نمايند.
مسأله 2764 : هرگاه در مرضي كه به آن مرض مي ميرد بگويد مقداري به كسي بدهكار است چنانچه متهم باشد كه براي ضرر زدن به ورثه گفته است بايد مقداري را كه معين كرده از ثلث او بدهند و اگر متهم نباشد بايد از اصل مالش بدهند.
مسأله 2765 : شخصي كه وصيت شده چيزي به او بدهند بنا بر مشهور كه موافق با احتياط است؛ بايد در حال وصيت وجود داشته باشد؛ پس اگر وصيت كند به بچه اي كه ممكن است فلان زن حامله شود چيزي بدهند باطل است؛ ولي هرگاه وصيت كند به بچه اي كه در شكم مادر است چيزي بدهند اگر چه هنوز روح نداشته باشد وصيت صحيح است.
پس اگر زنده به دنيا آمد بايد آنچه را وصيت شده به او بدهند و بنا بر احتياط واجب ولي او هم براي او قبول كند و اگر مرده به دنيا آمد وصيت باطل مي شود و آن مال به ورثه مي رسد.
مسأله 2766 : هرگاه انسان با خبر شود كسي او را وصي خود كرده چنانچه به اطلاع وصيت كننده برساند كه حاضر به انجام وصيت نيست لازم نيست بعد از مرگ او به وصيت عمل كند؛ ولي اگر پيش از مردن او بفهمد كه او را وصي كرده؛ يا بفهمد ولي اطلاع ندهد كه براي عمل به وصيت حاضر نيست؛ بايد به وصيت او عمل كند مگر اين كه عمل به وصيت مشقت و حرج شديد داشته باشد و نيز هرگاه وصي پيش از مرگ موقعي ملتفت شود كه مريض به واسطه شدت مرض نتواند به ديگري وصيت كند بنا بر احتياط بايد وصيت را قبول نمايد.
مسأله 2767 : هرگاه كسي كه وصيت كرده بميرد و وصي نداند كه مقصود ميت اين بوده كه خودش كارهايي را كه وصيت كرده انجام دهد و در گفته ميت قرينه و شاهدي هم بر اين معني نباشد وصي مي تواند ديگري را براي انجام كارهاي ميت وكيل كند؛ ولي اگر بداند؛ يا قرينه در گفته او باشد كه مقصود ميت اين بوده كه خودش انجام دهد نمي تواند به ديگري واگذار كند.
مسأله 2768 : هرگاه كسي دو نفر را وصي كند و تصريح كند؛ يا از وصيت نامه استفاده شود كه بايد با هم به وصيت او عمل كنند چنانچه يكي از آن دو نفر بميرد، يا ديوانه، يا كافر شود حاكم شرع يك نفر ديگر را به جاي او معين مي كند و اگر هر دو بميرند، يا ديوانه، يا كافر شوند دو نفر ديگر را به جاي آنان معين مي كند؛ ولي اگر معلوم نباشد كه ميت در نظر داشته دو نفر كارهايش را مستقلا انجام دهند در صورتي كه حاكم شرع يك نفر را معين كند كفايت مي كند گرچه هر دو مرده، يا ديوانه، يا كافر شده باشند.
مسأله 2769 : هرگاه وصي نتواند به تنهايي كارهاي ميت را انجام دهد و نتواند كسي را هم كمك بگيرد؛ حاكم شرع براي كمك او فردي را تعيين مي كند.
مسأله 2770 : هرگاه مقداري از مال ميت در دست وصي تلف شود چنانچه در نگهداري آن كوتاهي و تعدي نكرده باشد ضامن نيست. ولي اگر كوتاهي كرده؛ يا تعدي نموده؛ مثلاً ميت وصيت كرده است كه فلان مقدار به فقراي فلان شهر بده و او مال را به شهر ديگري برده و در راه از بين رفته ضامن است؛ بلكه اگر در بين راه هم تلف نشود و به فقراي شهري دهد كه مورد وصيت نبوده ضامن است.
مسأله 2771 : هرگاه انسان كسي را وصي كند و بگويد كه اگر آن كس بميرد فلاني وصي باشد؛ بعد از آن كه وصي اول مرد وصي دوم كارهاي ميت را انجام دهد.
مسأله 2772 : هرگاه حجي بر ميت واجب شده باشد و بدهكاري و حقوقي مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب شده؛ بايد از اصل مال ميت ادا شود اگر چه ميت براي آنها وصيت نكرده باشد.
ولي اگر وصيت كرده كه آنها را از ثلث مال بدهند لازم نيست از اصل مال بدهند مگر اين كه ثلث مال كافي نباشد در اين صورت كمبود آن را از اصل مال بدهند.
مسأله 2773 : هرگاه مال ميت از بدهي و حج و حقوقي كه مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب است زياد بيايد چنانچه وصيت كرده باشد كه ثلث يا مقداري از ثلث را به مصرفي برسانند بايد به وصيت او عمل كنند و اگر وصيت نكرده باشد آنچه مي ماند مال ورثه است.
مسأله 2774 : هرگاه مصرفي را كه ميت معين كرده از ثلث مال او بيشتر باشد وصيت او در بيشتر از ثلث در صورتي صحيح است كه ورثه زيادي را اجازه كنند و اگر مدتي بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحيح است و چنانچه بعضي از ورثه اجازه و بعضي رد نمايند وصيت فقط در قدر سهم آنهايي كه اجازه نموده اند صحيح و نافذ است.
مسأله 2775 : هرگاه مصرفي را كه معين كرده از ثلث مال او بيشتر باشد و پيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيت او عملي شود بعد از مردن او نمي توانند از اجازه خود برگردند.
مسأله 2776 : هرگاه وصيت كند كه از ثلث او خمس و زكات، يا بدهي ديگر او را بدهند و براي نماز و روزه او اجير بگيرند و كار مستحبي هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند؛ بايد اول بدهي او را از ثلث بدهند و اگر چيزي زياد آمد براي نماز و روزه او اجير بگيرند و اگر از آن هم زياد آمد به مصرف كار مستحبي كه وصيت كرده برسانند و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهي او باشد و ورثه هم اجازه ندهند كه بيشتر از ثلث مال مصرف شود وصيت براي نماز، روزه و كارهاي مستحبي باطل است.
مسأله 2777 : هرگاه كسي بگويد كه ميت وصيت كرده فلان مبلغ به من بدهند چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصديق كنند؛ يا قسم بخورد و يك مرد عادل هم گفته او را تصديق، يا يك مرد عادل و دو زن عادله، يا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند بايد مقداري را كه مي گويد به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند بايد سه چهارم آن را به او بدهند و نيز اگر دو مرد كافر ذمي كه در دين خود عادل باشند گفته او را تصديق كنند در صورتي كه ميت ناچار بوده است كه وصيت كند و مرد و زن عادلي هم در موقع وصيت نبوده بايد چيزي را كه مطالبه مي كند به او بدهند.
مسأله 2778 : هرگاه كسي بگويد من وصي ميت هستم كه وصيت كرده مال او را به مصرفي برسانم؛ يا بگويد ميت من را قَيِّم بچه هاي خود قرار داده اگر دو مرد عادل گفته او را تصديق كنند بايد حرف او را قبول كنند.
مسأله 2779 : هرگاه وصيت كند چيزي از مال او را به كسي بدهند و آن كس پيش از آن كه قبول كند يا رد نمايد بميرد؛ تا وقتي كه ورثه او وصيت را رد نكرده اند مي توانند آن چيز را قبول نمايند و اين در صورتيست كه وصيت كننده از وصيت خود برنگشته باشد وگرنه حقي به آن چيز ندارند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم