احکام شرعی
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

احكام تقليد آب مطلق و مضاف [انواع آب مطلق] اشاره 1 آب كر 2 آب قليل 3 آب جاري 4 آب باران 5 آب چاه احكام آب ها احكام تخلّي استبراء مستحبات و مكروهات تخلّي اشاره نجاسات نجاسات اشاره 1 و 2 بول و غائط 3 مَني 4 مُردار 5 خون 6 و 7 سگ و خوك 8 كافر 9 شراب 10 فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيز پاك احكام نجاسات مطهِّرات اشاره 1 آب 2 زمين 3 آفتاب 4 استحاله 5 انقلاب [برخي احكام] كم شدن دو سوم آب انگور 6 انتقال 7 اسلام 8 تبعيّت 9 برطرف شدن عين نجاست 10 استبراء حيوان نجاست خوار 11 غايب شدن مسلمان احكام ظرف ها وضو [احكام] وضوي ارتماسي شرايط وضو اشاره شرط اول: شرط دوم؛ آنكه مطلق باشد. شرط سوم؛ آنكه آب وضو مباح باشد و بنا بر احتياط فضايي كه در آن وضو مي گيرد نيز مباح باشد. شرط چهارم: شرط پنجم؛ آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد. شرط هفتم؛ آنكه وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ آنكه به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن؛ يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است. شرط نهم: شرط دهم؛ آنكه كارهاي وضو را پشت سرهم انجام دهد. شرط يازدهم؛ آنكه بايد كارهاي وضو را خود انسان انجام دهد. شرط دوازدهم؛ آنكه استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد. شرط سيزدهم؛ آنكه در اعضاء وضو مانعي از رسيدن آب نباشد. احكام وضو چيزهايي كه بايد براي آنها وضو گرفت چيزهايي كه وضو را باطل مي كنند غسل هاي واجب اشاره [جنابت] احكام جنابت چيزهايي كه بر جنب حرام است چيزهايي كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي احكام غسل كردن استحاضه اشاره احكام استحاضه حيض اشاره احكام حائض اقسام زن هاي حائض 1 صاحب عادت وقتيه و عدديه 2 صاحب عادت وقتيه 3 صاحب عادت عدديه 4 مضطربه 5 مبتدئه 6 ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميّت [غسل مس ميّت] احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل] اشاره اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از موارد تيمم چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضو دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز اشاره اشاره نمازهاي واجب اشاره نمازهاي واجب يوميه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاي مستحب وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز [برخي احكام] لباس نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردي كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه ست مكان نمازگزار شرايط مكان نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم شرط هفتم شرط هشتم شرط نهم [برخي ديگر از احكام] جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مكروه ست احكام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه [واجبات و مستحبات نماز] واجبات نماز اشاره اركان نماز اشاره نيت تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) [احكام] قرائت ركوع سجود [احكام] چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام كامل تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز اشاره اول: دوم: اشاره سوم: اشاره چهارم: پنجم: اشاره ششم: اشاره هفتم: اشاره هشتم: نهم: اشاره دهم: اشاره يازدهم: دوازدهم: اشاره چيزهايي كه در نماز مكروه ست مواردي كه مي شود نماز واجب را شكست شكيات اشاره شك هاي مبطل شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1 شك در چيزي كه محل آن گذشته ست 2 شك بعد از سلام 3 شك بعد از وقت 4 كثيرالشك (كسي كه زياد شك مي كند) 5 شك امام و مأموم 6 شك در نماز مستحبي شك هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزا و شرايط نماز مسافر [شرايط شكسته خواندن نماز] اشاره شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هفتم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر نماز قضا [احكام] نماز قضاي پدر و مادر اشاره نماز جماعت [احكام] شرايط امام جماعت احكام جماعت وظيفه امام و مأموم در نماز جماعت چيزهايي كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات [احكام] دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز نماز جمعه اشاره بعض احكام و آداب نماز جمعه احكام روزه اشاره نيت چيزهايي كه روزه را باطل مي كند اشاره 1 خوردن و آشاميدن 2 جماع 3 استمنا 4 دروغ بستن به خدا و پيغمبر 5 رساندن غبار غليظ به حلق 6 فرو بردن سر در آب 7 باقي ماندن بر جنابت، حيض و نفاس تا اذان صبح 8 اماله كردن 9 قي كردن آنچه براي روزه دار مكروه است جاهايي كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهايي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاي حرام و مكروه روزه هاي مستحب مواردي كه مستحب است انسان از كارهايي كه روزه را باطل مي كند خود داري نمايد احكام خمس [محل درآمد خمس] اشاره 1 منفعت كسب 2 معدن 3 گنج 4 مال حلال مخلوط به حرام 5 جواهري كه به واسطه غواصي به دست مي آيد 6 غنيمت 7 زميني كه كافر ذمي از مسلمانان بخرد مصرف خمس [برخي ديگر از احكام] احكام زكات [زكات مال] [زكات در نُه چيز واجب است] شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كساني كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره [احكام زكات فطره] مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش (داد و ستد) [برخي احكام] چيزهايي كه در خريد و فروش مستحب است چيزهايي كه در خريد و فروش مكروه ست معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف و شرايط آن [برخي احكام] احكام معامله سلفي فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردي كه انسان مي تواند معامله را به هم بزند [مواردي كه نمي توان معامله را به هم زد ] مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره [احكام ] شرايط مالي كه آن را اجاره مي دهند شرايط استفاده اي كه مال را براي آن اجاره مي دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات (آبياري و تربيت درختان ميوه دار) - مغارسه - (درخت كاري) احكام محجور (كساني كه از تصرف در اموالشان ممنوع هستند) احكام وكالت احكام قرض (دين) احكام حواله احكام رهن احكام ضمانت احكام كفالت احكام وديعه (امانت داري) احكام عاريه احكام ازدواج و زناشويي اشاره احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرايط عقد ازدواج عيب هايي كه به واسطه آنها مي شود عقد را به هم زد عده اي از زن ها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم احكام عقد موقت (متعه) احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويي احكام رضاع (شير دادن) [احكام رضاع ] شرايط شير دادني كه سبب محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق [احكام ] عده طلاق عده زني كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعي احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام لقطه (مالي كه پيدا شده) احكام سر بريدن حيوان - نحر (گلو بريدن) شتر و صيد و شكار حيوانات [برخي احكام] دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر مستحبات و مكروهات سر بريدن حيوانات احكام شكار كردن با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي و ملخ احكام خوردني ها و آشاميدني ها [احكام] [اجزاء حرام حيوانات حلال گوشت] [ساير احكام] چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايي كه در غذا خوردن مكروه ست مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر احكام عهد احكام قسم احكام وقف احكام وصيت احكام ارث [برخي احكام] ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام امر به معروف و نهي از منكر اشاره [برخي احكام] شرايط امر به معروف و نهي از منكر شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: شرط چهارم: اشاره مراتب امر به معروف و نهي از منكر مسأله 2860 : مرتبه اول: اشاره مسأله 2863 : مرتبه دوم: اشاره مسأله 2868 : مرتبه سوم: اشاره احكام حدود حد زنا و لواط حد مساحقه حد قياده (جاكش) لخت خوابيدن دو نفر زير يك پوشش بوسيدن از روي شهوت حد نسبت دادن به زنا و لواط تعزير استمنا حد مشروب خواري حد دزدي حد مُحارب احكام مرتد حكم كسي كه ادعاي پيغمبري كند يا به پيغمبر و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام دشنام دهد احكام قصاص و ديات اقسام كشتن اشاره اول؛ كشتن عمدي اشاره دوم؛ كشتن خطاء شبه عمد. اشاره سوم؛ كشتن خطايي محض. اشاره انواع ديه كشتن كفاره قتل قصاص و ديه اعضاء جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود ديه جراحات و ضربات وارده بر سر، صورت و بدن موارد ضمان و عدم ضمان ديه سقط جنين ولي مقتول جنايت بر حيوان

كم شدن دو سوم آب انگور

كم شدن دو سوم آب انگور
مسأله 203 : گذشت آب انگوري كه به آتش جوش آمده؛ پيش از آنكه ثلثان شود؛ يعني دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند؛ نجس نيست. گرچه خوردن آن حرام است؛ ولي اگر ثابت شود كه مست كننده است؛ حرام و نجس مي باشد و فقط با سركه شدن پاك مي شود.
مسأله 204 : اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود؛ چنانچه باقي مانده آن جوش بيايد نجس نيست؛ ولي خوردن آن حرام است.
مسأله 205 : آب انگوري كه معلوم نيست جوش آمده يا نه، پاك است؛ بلكه گذشت اگر جوش هم بيايد؛ تا انسان يقين نكند كه دو قسمت آن كم شده؛ پاك است.
مسأله 206 : اگر مثلاً در يك خوشه غوره، يك دانه، يا دو دانه انگور باشد؛ چنانچه به آبي كه از آن خوشه گرفته مي شود آب غوره بگويند و اثري از شيريني انگور در آن نباشد و بجوشد؛ پاك و خوردن آن حلال است؛ بلكه اگر آب انگور نگويند پاك و حلال است.
مسأله 207 : اگر يك دانه انگور در چيزي كه به آتش مي جوشد بيفتد و بجوشد؛ اجتناب از آن واجب نيست؛ بلكه خوردن آن دانه هم حلال است؛ مگر اينكه يقين كنند آب داخلش جوش آمده باشد.
مسأله 208 : اگر آب انگور به جوشيدن نجس شود؛ اگر بخواهند در چند ديگ شيره بپزند؛ بايد كفگيري را كه در ديگ جوش آمده زده اند؛ در ديگي كه جوش نيامده نزنند و اگر همه جوش آمده باشد؛ بايد كفگير ديگي را كه ثلثان نشده؛ در ديگي كه ثلثان شده نزنند. ولي گذشت كه انگور به جوش آمدن نجس نمي شود.
مسأله 209 : چيزي كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد نجس نمي شود و خوردن آن هم حرام نيست.
6 انتقال
مسأله 210 : اگر خون بدن انسان، يا خون حيواني كه خون جهنده دارد يعني وقتي رگ آن را ببرند خون از آن جستن مي كند به بدن حيواني كه خون جهنده ندارد منتقل شود و خون آن حيوان حساب شود پاك مي گردد و اين را انتقال مي گويند و همچنين است حكم در ساير نجاسات. پس خوني كه زالو از انسان مي مكد؛ چون خون زالو به آن گفته نمي شود و مي گويند خون انسان است؛ نجس مي باشد.
مسأله 211 : اگر كسي پشه اي را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خوني كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خون پشه مي باشد؛ پاك است و همچنين است اگر بداند از او مكيده ولي جزء بدن پشه حساب شده. اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدري كم باشد كه بگويند خون انسان است؛ آن خون نجس مي باشد و اگر بداند كه آن خون را از انسان مكيده و شك كند كه جزء بدن پشه شده يا نه، احتياط واجب اجتناب از آن است.
7 اسلام
مسأله 212 : اگر كافر شهادتين بگويد يعني به وحدانيّت خداوند متعال و نبوّت حضرت محمد بن عبدالله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شهادت بدهد به هر لغتي باشد؛ گرچه به عربي نباشد؛ مسلمان مي شود و بعد از مسلمان شدن؛ بدن، آب دهان، بيني و عرق او پاك است؛ ولي اگر موقع مسلمان شدن عين نجاست به بدن او بوده؛ بايد برطرف كند و جاي آن را آب بكشد و اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد؛ احتياط مستحب آن است كه جاي آن را آب بكشد
مسأله 213 : اگر موقعي كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس، بلكه اگر در بدن او هم باشد؛ بايد از آن اجتناب كند.
مسأله 214 : اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه، پاك است؛ بلكه اگر بداند قلباً مسلمان نشده كه منافق است؛ پاك است مادامي كه چيزي كه منافي با اظهار شهادتين باشد از او سر نزند.
8 تبعيّت
مسأله 215 : تبعيّت آن است كه چيز نجس به واسطه پاكي چيز ديگر پاك شود.
مسأله 216 : اگر شراب سركه شود؛ ظرف آن هم تا جايي كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسيده پاك مي شود و كهنه و چيزي هم كه معمولا روي آن مي گذارند؛ اگر به آن رطوبت نجس شود؛ پاك مي گردد. ولي اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود؛ احتياط آن است كه بعد از سركه شدن شراب از آن اجتناب كنند.
مسأله 217 : ظرفي كه آب انگور در آن جوش مي آيد و چيزهايي كه مانند كفگير براي پختن آب انگور به كار مي رود بنا بر قول به نجاست آب انگور به جوشيدن بعد از كم شدن دو قسمت آب انگور پاك مي شود. ولي گذشت كه آب انگور به جوشيدن نجس نمي شود.
مسأله 218 : تخته يا سنگي كه روي آن ميّت را غسل مي دهند و يا پارچه اي كه با آن عورت ميّت را مي پوشانند و دست كسي كه او را غسل مي دهد و كيسه و صابوني كه با آن ميّت شسته مي شود؛ بعد از تمام شدن غسل پاك مي شود. ولي پاك شدن آنها به لحاظ تبعيّت نيست بلكه به جهت اينست كه آنها به همراه ميت شسته مي شوند.
مسأله 219 : كسي كه چيزي را با دست خود آب مي كشد؛ بعد از پاك شدن آن چيز، دست هم پاك مي شود. ولي چنانچه در مسأله گذشته بيان شد؛ پاك شدن دست به جهت تبعيّت نيست بلكه به لحاظ اينست كه دست با آن چيز شسته مي شود.
مسأله 220 : اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبي كه روي آن ريخته اند جدا شود؛ آبي كه در آن مي ماند پاك است.
مسأله 221 : ظرف نجس را كه با آب قليل آب مي كشند؛ بعد از جدا شدن آبي كه براي پاك شدن روي آن ريخته اند؛ آب كمي كه در آن مي ماند پاك است.
9 برطرف شدن عين نجاست
مسأله 222 : اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود؛ چنانچه آنها برطرف شود بدن آن حيوان پاك مي شود و همچنين است باطن بدن انسان مثل توي دهان و بيني، مثلاً اگر خون لاي دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود؛ آب كشيدن توي دهان لازم نيست. ولي اگر دندان مصنوعي در دهان نجس شود؛ در صورتي كه نجاست از خارج باشد بايد آن را آب بكشند؛ بلكه اگر نجاست از داخل هم باشد احتياطاً آب بكشند.
مسأله 223 : اگر غذا لاي دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد؛ چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده؛ آن غذا پاك است و اگر خون به آن رسيده احتياطاً نجس مي شود.
مسأله 224 : مقداري از لب ها و پلك چشم كه موقع بستن روي هم مي آيد و نيز جايي را كه انسان نمي داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود بنا بر احتياط واجب بايد آب بكشند.
مسأله 225 : اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند؛ چنانچه هر دو خشك باشند نجس نمي شود و بايد طوري تكان دهند كه گرد و خاك نجس از آنها بريزد. ولي اگر گرد و خاك، يا لباس و مانند آن تر باشند؛ بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.
10 استبراء حيوان نجاست خوار
مسأله 226 : بول و غائط حيواني كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است و اگر بخواهند پاك شود بايد آن را استبراء كنند.
يعني تا مدتي كه بعد از آن مدت ديگر نجاست خوار به آن نگويند؛ نگذارند نجاست بخورد و احتياط واجب آن است كه غذاي پاك به آن بدهند و بنا بر احتياط واجب، بلكه در بعضي از آنها خالي از قوة نيست؛ بايد شتر نجاست خوار را چهل روز، گاو را بيست روز، گوسفند را ده روز، مرغابي را پنج روز و مرغ خانگي را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيري كنند و احتياط واجب آن است كه غذاي پاك به آنها بدهند.
11 غايب شدن مسلمان
مسأله 227 : اگر بدن، يا لباس مسلمان، يا چيز ديگري مانند ظرف و فرش كه در اختيار اوست نجس شود و آن مسلمان غايب گردد؛ اگر انسان احتمال پاك شدن آن را بدهد؛ ولو به نحو اتفاق، اجتناب از آن لازم نيست. مثلاً احتمال دهد كه آب باران به آن رسيده يا در آب كر يا جاري داخل شده. در صورتي كه آن مسلمان آن را در امري كه طهارت شرط اوست استعمال كند؛ اجتناب از آن لازم نيست و شرطهاي ديگري كه فرموده اند لازم نيست گرچه موافق با احتياط است.
مسأله 228 : اگر مسلماني يقين كند چيزي كه نجس بوده پاك شده است؛ يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند؛ آن چيز پاك است و همچنين اگر مسلماني كه چيز نجس در اختيار اوست بگويد آن چيز پاك است؛ در صورتي كه بي مبالات نباشد؛ يا مسلماني چيز نجس را آب كشيده باشد و بي مبالات نباشد؛ اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه.
مسأله 229 : مسلماني كه وكيل شده لباس انسان را آب بكشد؛ اگر بگويد آب كشيده و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند؛ آن لباس پاك است و اگر لباس در اختيار و تصرف او باشد گفته او قبول مي شود گرچه اطمينان به گفته او پيدا نشود
مسأله 230 : اگر انسان حالتي دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمي كند؛ در صورتي كه به نحو متعارف نجس را آب بكشد؛ مي تواند به گمان اكتفا كند.
احكام ظرف ها
مسأله 231 : ظرفي كه از پوست سگ و خوك، يا مردار ساخته شده؛ آشاميدن از آن ظرف حرام است و در صورتي كه در معرض اين باشد كه نجاست به خوردني برسد؛ خوردن از آن هم حرام است و الا خوردن در آن حرام نيست و نبايد آن ظرف را در وضوء يا غُسل و كارهايي كه بايد با چيز پاك انجام داد؛ استعمال كنند و احتياط مستحب آن است كه آن را به صورت غيرظرف، يا به صورت ظرف چيزي كه طهارت شرط او نيست؛ استعمال نكنند.
مسأله 232 : خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها اگر براي زينت اتاق هم باشد؛ حرام است و احتياط واجب اينست كه آنها را نگه ندارند؛ گرچه استعمال هم نكنند و احتياط واجب اينست كه آنها را طوري بشكنند كه ديگر به آن ظرف نگويند.
مسأله 233 : ساختن ظرف طلا و نقره، به قصد خوردن و آشاميدن و ساير استعمالات محرّمه و اجرت ساختن آن حرام است و احتياط واجب آن است كه براي نگهداري ساخته نشود و از اجرت آن اجتناب كند.
مسأله 234 : حكم خريد و فروش ظرف طلا و نقره و گرفتن عوضي كه فروشنده مي گيرد؛ از مسأله گذشته معلوم مي شود.
مسأله 235 : گيره استكان كه از طلا يا نقره مي سازند؛ اگر بعد از برداشتن استكان ظرف به آن گفته شود؛ استعمال آن به تنهايي و با استكان، حرام است و اگر ظرف به آن گفته نشود؛ استعمال آن مانعي ندارد.
مسأله 236 : استعمال ظرفي كه روي آن آب طلا يا آب نقره داده اند؛ به نحوي كه مثل رنگ باشد و به تنهايي ظرف نباشد؛ اشكال ندارد.
مسأله 237 : اگر فلزي را با طلا يا نقره، مخلوط كنند و ظرف بسازند؛ چنانچه مقدار آن فلز به قدري زياد باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند؛ بلكه به نام آن فلز بگويند؛ استعمال آن مانعي ندارد.
مسأله 238 : اگر انسان غذايي را كه در ظرف طلا و نقره است؛ به قصد اينكه غذا خوردن در ظرف طلا و نقره حرام مي باشد؛ در ظرف ديگر بريزد اشكال ندارد و اگر به اين قصد نباشد؛ ريختن غذا از ظرف طلا يا نقره، در ظرف ديگر حرام است؛ ولي در هر دو صورت خوردن غذا از ظرف دوم مانعي ندارد.
مسأله 239 : استعمال بادگير قليان، غلاف شمشير، كارد و قاب قرآن اگر از طلا و نقره باشد خالي از اشكال نيست و استعمال عطردان، سرمه دان و ترياك دان طلا و نقره جايز نيست.
مسأله 240 : استعمال ظرف طلا و نقره در حال ناچاري، اگر نتواند آنچه در طلا و نقره است در محلي بريزد؛ اشكال ندارد. ولي براي وضو و غسل در حال ناچاري، نمي شود ظرف طلا و نقره را استعمال كرد؛ بلكه وظيفه تيمّم است؛ مگر اينكه به واسطه تقيّه مجبور شود از استعمال ظرف طلا و نقره، در اين حال به مقدار رفع ضرورت وضو و غسل با آنها درست است و اگر بتواند آنچه كه در ظرف طلا و نقره است در محلي بريزد؛ بايد بريزد و با آن غسل و وضو بگيرد.
مسأله 241 : استعمال ظرفي كه معلوم نيست از طلا يا نقره است؛ يا چيز ديگر، اشكال ندارد.
وضو
[احكام]
مسأله 242 : در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلو سر و روي پاها را مسح كنند.
مسأله 243 : درازاي صورت را بايد از بالاي پيشاني، جايي كه موي سر بيرون مي آيد؛ تا آخر چانه شست و پهناي آن مقداري كه بين انگشت وسط و شصت فرا مي گيرد؛ بايد شسته شود و اگر مختصري از اين مقدار را نشويد وضو باطل است و براي آنكه يقين كند آن مقدار كاملاً شسته شده؛ بايد كمي اطراف آن را هم بشويد.
مسأله 244 : اگر صورت يا دست كسي كوچكتر، يا بزرگتر از معمول مردم باشد؛ بايد ملاحظه كند كه مردمان معمولي تا كجاي صورت خود را مي شويند؛ او هم تا همان جا را بشويد و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد؛ ولي با هم متناسب باشند؛ ملاحظه ديگران را نكند و به نحوي كه در مسأله پيش گفته شد وضو بگيرد.
مسأله 245 : اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگري در ابروها و گوشه هاي چشم و لب او هست كه نمي گذارد آب به آنها برسد؛ چنانچه احتمال او در نظر مردم عقلايي باشد؛ بايد پيش از وضو، يا حال وضو وارسي كند كه اگر هست برطرف نمايد و الا وارسي لازم نيست.
مسأله 246 : اگر پوست صورت از لاي مو پيدا شود؛ بايد آب را به پوست برساند و اگر پيدا نباشد شستن مو كافيست و رساندن آب به زير آن لازم نيست.
مسأله 247 : اگر شك كند كه پوست صورت از لاي مو پيداست يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
مسأله 248 : شستن توي بيني و مقداري از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمي شود؛ واجب نيست. ولي براي آنكه يقين كند از جايي كه بايد شسته شود چيزي باقي نمانده؛ واجب است مقداري از آنها را هم بشويد. كسي كه نمي دانسته بايد اين مقدار را بشويد؛ در صورتي كه بداند؛ يا اطمينان داشته باشد كه اين مقدار را شسته صحيح است؛ وگرنه اگر وقت نماز نگذشته باشد لازم است وضو بگيرد و نماز را دوباره بخواند. ولي اگر وقت نماز گذشته قضاي نمازي كه وقتش گذشته واجب نيست.
مسأله 249 : بايد صورت و دستها را از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد؛ وضو باطل است.
مسأله 250 : اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد؛ چنانچه تري دست به قدري باشد كه به واسطه كشيدن دست آب كمي بر آن جاري شود؛ به نحوي كه شستن از بالا به پايين صدق كند؛ كافي است.
مسأله 251 : بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتان بشويد.
مسأله 252 : براي آنكه يقين كند آرنج را كاملاً شسته؛ بايد مقداري بالاتر از آرنج را هم بشويد.
مسأله 253 : كسي كه پيش از شستن صورت، دسته اي خود را تا مچ شسته، در موقع وضو بايد تا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوي او باطل است.
مسأله 254 : در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جايز و مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام است.
بهتر اينست كه به شستن يك مرتبه اكتفا كند مخصوصاً در شستن دست چپ و اگر دو مرتبه مي شويد؛ مرتبه دوم را به قصد تجديد و اسباغ وضو انجام دهد. مقصود از شستن هر مرتبه، شستن تمام عضو است.
اگر با ريختن يك مشت به قصد وضو يقين نمايد كه تمام عضو را فراگرفته؛ يك مرتبه حساب مي شود؛ ولي اگر با بيش از يك مشت تمام عضو شسته شود يك شستن حساب مي شود.
مسأله 255 : بعد از شستن هر دو دست، بايد جلوي سر را با تري آب وضو كه در دست مانده مسح كند.
حتي المقدور با دست راست از بالا به پايين مسح كند.
مسأله 256 : يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشاني است؛ جاي مسح مي باشد و احتياط واجب اينست كه از درازا، كمتر از درازاي يك انگشت و از پهنا، كمتر از سه انگشت نباشد.
مسأله 257 : لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موي جلوي سر هم صحيح است؛ ولي اگر مثلاً موي سر را شانه كند به صورتش مي ريزد؛ يا به جاهاي ديگر سر مي رسد؛ بايد بيخ موها را مسح كند؛ يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نمايد و اگر موهايي را كه به صورت مي ريزد؛ يا به جاهاي ديگر سر مي رسد جلوي سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد؛ يا بر موي جاهاي ديگر كه جلوي آن آمده مسح كند باطل است.
مسأله 258 : پس از مسح سر بايد با تري آب وضو كه در دست مانده؛ روي پاها را از سر يكي از انگشت ها حتي المقدور از سر انگشت ابهام باشد تا برآمدگي روي پا مسح كند و احتياط واجب آن است كه تا مفصل مسح نمايد و بهتر از آن مسح تمام روي پاست با تمام كف دست.
مسأله 259 : پهناي مسح پا به هر اندازه باشد كافي است؛ ولي بهتر آن است كه به اندازه سه انگشت بسته مسح نمايد و بهتر از آن مسح تمام روي پاست با تمام كف دست.
مسأله 260 : احتياط واجب آن است كه در مسح پا دست را بر سر انگشت ها بگذارد و بعد به پشت پا بكشد نه آنكه تمام دست را روي پا بگذارد و كمي بكشد
مسأله 261 : در مسح سر و روي پا بايد دست را روي آنها بكشد و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد؛ وضو باطل است؛ ولي اگر موقعي كه دست را مي كشد سر يا پا مختصري حركت كند اشكال ندارد.
مسأله 262 : جاي مسح بايد خشك باشد و اگر به قدري تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند؛ مسح باطل است؛ ولي اگر تري آن به قدري كم باشد كه رطوبتي كه بعد از مسح در آن ديده مي شود؛ بگويند فقط از تري كف دست است اشكال ندارد.
مسأله 263 : اگر براي مسح رطوبتي در كف دست نمانده باشد؛ نمي تواند دست را با آب خارج تَر كند؛ بلكه بايد از اعضاء ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح كند و احتياط اينست كه از خصوص تري ريش كه داخل صورت است و مژگان و ابرو كه محاذي صورت است؛ بگيرد.
مسأله 264 : اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد؛ احتياط واجب آن است كه سر را با همان رطوبت مسح كند و براي مسح پاها چنانچه در مسأله گذشته گفته شد؛ از تري ريش كه در حد صورت و مژگان و ابرو كه محاذي صورت است بگيرد.
مسأله 265 : مسح كردن از روي جوراب و كفش باطل است؛ ولي اگر به واسطه سرماي شديد يا ترس از دزد و مانند اينها، نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد؛ مسح كردن بر آنها اشكال ندارد و احتياط واجب اينست كه تيمم نمايد؛ خصوصاً در ترسي كه غير از جهت تقيه باشد و اگر روي كفش نجس باشد بايد چيز پاكي بر آن بيندازد و بر آن مسح كند و احتياط واجب آن است كه تيمم هم بكند.
مسأله 266 : اگر همه روي پا نجس باشد و نتواند براي مسح آن را آب بكشد؛ بايد تيمم كند و بنا بر احتياط لازم وضو هم بگيرد و چيز پاكي روي پا بگذارد و مسح كند.
وضوي ارتماسي
مسأله 267 : وضوي ارتماسي آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فروببرد؛ با مراعات شستن از بالا به پايين و حركت تدريجي آنها و براي اينكه مسح سر و پاها با آب وضو باشد بايستي در شستن ارتماسي دسته ا، قصد شستن را ادامه دهد تا هنگامي كه آنها را از آب بيرون مي آورد و ريزش آب از آنها ادامه دارد. به هر حال بهتر و احتياط آن است كه مقداري از دست چپ را باقي بگذارد تا آن را با دست راست ترتيبي بشويد.
مسأله 268 : اگر وضو بعضي از اعضاء را ارتماسي و بعضي را غيرارتماسي انجام دهد؛ اشكال ندارد.
دعاهايي كه موقع گرفتن وضو شايسته ست
مسأله 269 : كسي كه وضو مي گيرد شايسته است به رجاء مطلوبيت، موقعي كه نگاهش به آب مي افتد بگويد:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ الَّذي جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً. در صحيح زراره از امام باقر عَلَيْهِ السَّلَام اين دعا را در موقعي كه دست خود را در آب فرو مي برد فرموده و موقعي كه پيش از وضو دست خود را مي شويد بگويد:
اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنَ التَّوّابينَ وَ اجْعَلْني مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ و در وقت مضمضه كردن يعني آب در دهان گردانيدن بگويد:
اَللّهُمَّ لَقِّني حُجَّتي يَوْمِ اَلْقاك و اَطْلِقْ لِساني بِذِكرِك و در وقت استنشاق يعني آب در بيني كردن بگويد:
اَللّهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَي ريحَ الْجَنَّة وَ اجْعَلْني مِمَّنْ يَشُمُّ ريحَها وَرَوْحَها وَطيبَها و موقع شستن صورت بگويد:
اَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهي يَوْمَ تَسْوَدُّ الْوُجُوهُ وَ لا تُسَوِّدْ وَجْهي يَوْمَ تَبْيَضُّ الْوُجُوهُ و در وقت شستن دست راست بخواند:
اَللّهُمَّ اَعْطِني كتابي بِيَميني وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنانِ بِيَساري وَ حاسِبْني حِساباً يَسيراً
و موقع شستن دست چپ بگويد:
اَللّهُمَّ لا تُعْطِني كتابي بِشِمالي وَ لا مِنْ وَراءِ ظَهْري وَ لا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلي عُنُقي وَ اَعُوذُ بِك مِنْ مُقَطِّعاتِ النّيرانِ
و موقعي كه سر را مسح مي كند بگويد:
اَللّهُمَّ غَشِّني بِرَحْمَتِك وَ بَرِكاتِك وَ عَفْوِك
و در موقع مسح پا بگويد:
اَللّهُمَّ ثَبِّتْني عَلَي الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الاَْقْدامُ وَ اجْعَلْ سَعْيي في ما يُرْضيك عَنّي ياذَالْجَلالِ وَ الاِْكرامِ
و چون فارغ شدي از وضو مي گويي:
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُك تَمامَ الْوُضُوءِ وَ تَمامَ الصَّلاةِ وَ تَمامَ رِضْوانِك وَ الْجَنَّةَ
وَ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
شرايط وضو
آموزش تصویری مرتبط با این حکم