احکام شرعی
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

احكام تقليد آب مطلق و مضاف [انواع آب مطلق] اشاره 1 آب كر 2 آب قليل 3 آب جاري 4 آب باران 5 آب چاه احكام آب ها احكام تخلّي استبراء مستحبات و مكروهات تخلّي اشاره نجاسات نجاسات اشاره 1 و 2 بول و غائط 3 مَني 4 مُردار 5 خون 6 و 7 سگ و خوك 8 كافر 9 شراب 10 فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيز پاك احكام نجاسات مطهِّرات اشاره 1 آب 2 زمين 3 آفتاب 4 استحاله 5 انقلاب [برخي احكام] كم شدن دو سوم آب انگور 6 انتقال 7 اسلام 8 تبعيّت 9 برطرف شدن عين نجاست 10 استبراء حيوان نجاست خوار 11 غايب شدن مسلمان احكام ظرف ها وضو [احكام] وضوي ارتماسي شرايط وضو اشاره شرط اول: شرط دوم؛ آنكه مطلق باشد. شرط سوم؛ آنكه آب وضو مباح باشد و بنا بر احتياط فضايي كه در آن وضو مي گيرد نيز مباح باشد. شرط چهارم: شرط پنجم؛ آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد. شرط هفتم؛ آنكه وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ آنكه به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن؛ يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است. شرط نهم: شرط دهم؛ آنكه كارهاي وضو را پشت سرهم انجام دهد. شرط يازدهم؛ آنكه بايد كارهاي وضو را خود انسان انجام دهد. شرط دوازدهم؛ آنكه استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد. شرط سيزدهم؛ آنكه در اعضاء وضو مانعي از رسيدن آب نباشد. احكام وضو چيزهايي كه بايد براي آنها وضو گرفت چيزهايي كه وضو را باطل مي كنند غسل هاي واجب اشاره [جنابت] احكام جنابت چيزهايي كه بر جنب حرام است چيزهايي كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي احكام غسل كردن استحاضه اشاره احكام استحاضه حيض اشاره احكام حائض اقسام زن هاي حائض 1 صاحب عادت وقتيه و عدديه 2 صاحب عادت وقتيه 3 صاحب عادت عدديه 4 مضطربه 5 مبتدئه 6 ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميّت [غسل مس ميّت] احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل] اشاره اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از موارد تيمم چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضو دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز اشاره اشاره نمازهاي واجب اشاره نمازهاي واجب يوميه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاي مستحب وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز [برخي احكام] لباس نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردي كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه ست مكان نمازگزار شرايط مكان نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم شرط هفتم شرط هشتم شرط نهم [برخي ديگر از احكام] جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مكروه ست احكام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه [واجبات و مستحبات نماز] واجبات نماز اشاره اركان نماز اشاره نيت تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) [احكام] قرائت ركوع سجود [احكام] چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام كامل تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز اشاره اول: دوم: اشاره سوم: اشاره چهارم: پنجم: اشاره ششم: اشاره هفتم: اشاره هشتم: نهم: اشاره دهم: اشاره يازدهم: دوازدهم: اشاره چيزهايي كه در نماز مكروه ست مواردي كه مي شود نماز واجب را شكست شكيات اشاره شك هاي مبطل شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1 شك در چيزي كه محل آن گذشته ست 2 شك بعد از سلام 3 شك بعد از وقت 4 كثيرالشك (كسي كه زياد شك مي كند) 5 شك امام و مأموم 6 شك در نماز مستحبي شك هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزا و شرايط نماز مسافر [شرايط شكسته خواندن نماز] اشاره شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هفتم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر نماز قضا [احكام] نماز قضاي پدر و مادر اشاره نماز جماعت [احكام] شرايط امام جماعت احكام جماعت وظيفه امام و مأموم در نماز جماعت چيزهايي كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات [احكام] دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز نماز جمعه اشاره بعض احكام و آداب نماز جمعه احكام روزه اشاره نيت چيزهايي كه روزه را باطل مي كند اشاره 1 خوردن و آشاميدن 2 جماع 3 استمنا 4 دروغ بستن به خدا و پيغمبر 5 رساندن غبار غليظ به حلق 6 فرو بردن سر در آب 7 باقي ماندن بر جنابت، حيض و نفاس تا اذان صبح 8 اماله كردن 9 قي كردن آنچه براي روزه دار مكروه است جاهايي كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهايي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاي حرام و مكروه روزه هاي مستحب مواردي كه مستحب است انسان از كارهايي كه روزه را باطل مي كند خود داري نمايد احكام خمس [محل درآمد خمس] اشاره 1 منفعت كسب 2 معدن 3 گنج 4 مال حلال مخلوط به حرام 5 جواهري كه به واسطه غواصي به دست مي آيد 6 غنيمت 7 زميني كه كافر ذمي از مسلمانان بخرد مصرف خمس [برخي ديگر از احكام] احكام زكات [زكات مال] [زكات در نُه چيز واجب است] شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كساني كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره [احكام زكات فطره] مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش (داد و ستد) [برخي احكام] چيزهايي كه در خريد و فروش مستحب است چيزهايي كه در خريد و فروش مكروه ست معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف و شرايط آن [برخي احكام] احكام معامله سلفي فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردي كه انسان مي تواند معامله را به هم بزند [مواردي كه نمي توان معامله را به هم زد ] مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره [احكام ] شرايط مالي كه آن را اجاره مي دهند شرايط استفاده اي كه مال را براي آن اجاره مي دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات (آبياري و تربيت درختان ميوه دار) - مغارسه - (درخت كاري) احكام محجور (كساني كه از تصرف در اموالشان ممنوع هستند) احكام وكالت احكام قرض (دين) احكام حواله احكام رهن احكام ضمانت احكام كفالت احكام وديعه (امانت داري) احكام عاريه احكام ازدواج و زناشويي اشاره احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرايط عقد ازدواج عيب هايي كه به واسطه آنها مي شود عقد را به هم زد عده اي از زن ها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم احكام عقد موقت (متعه) احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويي احكام رضاع (شير دادن) [احكام رضاع ] شرايط شير دادني كه سبب محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق [احكام ] عده طلاق عده زني كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعي احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام لقطه (مالي كه پيدا شده) احكام سر بريدن حيوان - نحر (گلو بريدن) شتر و صيد و شكار حيوانات [برخي احكام] دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر مستحبات و مكروهات سر بريدن حيوانات احكام شكار كردن با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي و ملخ احكام خوردني ها و آشاميدني ها [احكام] [اجزاء حرام حيوانات حلال گوشت] [ساير احكام] چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايي كه در غذا خوردن مكروه ست مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر احكام عهد احكام قسم احكام وقف احكام وصيت احكام ارث [برخي احكام] ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام امر به معروف و نهي از منكر اشاره [برخي احكام] شرايط امر به معروف و نهي از منكر شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: شرط چهارم: اشاره مراتب امر به معروف و نهي از منكر مسأله 2860 : مرتبه اول: اشاره مسأله 2863 : مرتبه دوم: اشاره مسأله 2868 : مرتبه سوم: اشاره احكام حدود حد زنا و لواط حد مساحقه حد قياده (جاكش) لخت خوابيدن دو نفر زير يك پوشش بوسيدن از روي شهوت حد نسبت دادن به زنا و لواط تعزير استمنا حد مشروب خواري حد دزدي حد مُحارب احكام مرتد حكم كسي كه ادعاي پيغمبري كند يا به پيغمبر و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام دشنام دهد احكام قصاص و ديات اقسام كشتن اشاره اول؛ كشتن عمدي اشاره دوم؛ كشتن خطاء شبه عمد. اشاره سوم؛ كشتن خطايي محض. اشاره انواع ديه كشتن كفاره قتل قصاص و ديه اعضاء جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود ديه جراحات و ضربات وارده بر سر، صورت و بدن موارد ضمان و عدم ضمان ديه سقط جنين ولي مقتول جنايت بر حيوان

6 ناسيه

6 ناسيه
مسأله 505 : ناسيه يعني زني كه عادت خود را فراموش كرده است اگر بيشتر از ده روز خون ببيند بايد روزهايي كه خون او نشانه حيض دارد؛ حيض قرار دهد و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص دهد؛ هر اندازه را كه احتمال مي دهد عادتش بوده؛ حيض قرار دهد و در صورتي كه احتمال بيش از هفت روز باشد؛ احوط اينست كه در آن زيادي احتياط كند.
مسائل متفرقه حيض
مسأله 506 : مبتدئه، مضطربه، ناسيه و زني كه عادت عدديه دارد؛ اگر خوني ببيند كه نشانه هاي حيض داشته باشد؛ بايد عبادت را ترك كند و در صورتي كه يقين دارد كه سه روز طول مي كشد؛ در صورتي كه خون نشانه هاي حيض را نداشته باشد؛ به مجرد يقين مذكور ترك عبادت نكند؛ بلكه احتياط كند در جمع بين انجام دادن آنچه كه بر مستحاضه لازم است و ترك آنچه كه بر حائض حرام است؛ بلكه در صورتي كه يقين نداشته باشد كه تا سه روز طول مي كشد احتياط كند و اگر خون ادامه پيدا كرد؛ تا ده روز احتياط كند؛ ولي خوني كه بعد از ده روز مي بيند حيض نيست.
مسأله 507 : زني كه در حيض عادت دارد؛ چه در وقت حيض عادت داشته باشد؛ چه در عدد حيض؛ يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سرهم برخلاف عادت خوني ببيند كه وقت آن با شماره روزهاي آن، يا هم وقت و هم شماره روزهاي آن يكي باشد؛ عادتش بر مي گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است.
مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون مي ديد و پاك مي شد؛ چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم خون ببيند و پاك شود؛ از دهم تا هفدهم عادت او مي شود.
مسأله 508 : مقصود از يك ماه، از ابتداي خون ديدن است تا به سي روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
مسأله 509 : زني كه معمولا ماهي يك مرتبه خون مي بيند؛ اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه هاي حيض را داشته باشد؛ چنانچه روزهايي كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد؛ بايد هر دو را حيض قرار دهد.
مسأله 510 : اگر سه روز يا بيشتر خوني ببيند كه نشانه حيض را دارد؛ بعد ده روز يا بيشتر خوني ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خوني به نشانه هاي حيض ببيند؛ بايد خون اول و خون آخر را كه نشانه هاي حيض داشته؛ حيض قرار دهد.
مسأله 511 : اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست؛ بايد براي عبادت هاي خود غسل كند؛ اگر چه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مي بيند. ولي اگر يقين داشته كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مي بيند؛ بايد خود را حائض بداند و نماز نخواند.
مسأله 512 : اگر زن پيش از ده روز پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون است؛ بايد قدري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند و بيرون آورد؛ پس اگر پاك بود غسل كند و عبادت هاي خود را به جا آورد و اگر پاك نبود اگر چه به آب زرد رنگي هم آلوده باشد؛ چنانچه در حيض عادت ندارد؛ يا عادت او ده روزه است؛ بايد صبر كند اگر پيش از ده روز پاك شود غسل كند و اگر سر ده روز پاك شد؛ يا خون او از ده روز گذشت؛ سر ده روز غسل نمايد و اگر عادتش كمتر از ده روز است؛ در صورتي كه بداند پيش از تمام شدن ده روز، يا سر ده روز، پاك مي شود؛ نبايد غسل كند و اگر احتمال دهد خون او از ده روز مي گذرد؛ احتياط واجب آن است كه تا ظن پيدا نكند كه خون از ده روز مي گذرد؛ ترك عبادت كند و در صورتي كه ظن پيدا كند كه خون از ده روز مي گذرد؛ روزهاي عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد. پس اگر پيش از تمام شدن ده روز، يا سر ده روز، از خون پاك شود تمامش حيض است و اگر
از ده روز گذشت؛ بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادت هايي را كه بعد از روزهاي عادت به جا نياورده قضا نمايد.
مسأله 513 : اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند؛ بعد بفهمد حيض نبوده است؛ بايد نماز و روزه اي را كه در آن روزها به جا نياورده قضا نمايد و اگر بفهمد حيض بوده؛ قضاي روزه واجب است و اگر چند روز را به گمان اينكه حيض نيست عبادت كند؛ بعد بفهمد حيض بوده؛ چنانچه آن روزها را روزه گرفته بايد قضا كند.
نفاس
مسأله 514 : از وقتي كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مي آيد؛ هر خوني كه مي بيند اگر پيش از ده روز، يا سر ده روز قطع شود؛ خون نفاس است و زن را در حال نفاس، نفسا گويند.
مسأله 515 : خوني كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مي بيند؛ نفاس نيست.
مسأله 516 : لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد بلكه اگر ناتمام باشد؛ در صورتي كه در عرف زاييدن گفته شود؛ خوني كه تا آخر ده روز ببيند نفاس است.
وگرنه اگر عرفاً زاييدن صدق نكند؛ حكم به نفاس كردن مشكل است؛ در اين صورت احتياط كند به جمع بين انجام دادن آنچه كه بر مستحاضه لازم است و ترك آنچه كه بر حائض حرام است.
مسأله 517 : ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نباشد؛ ولي بيشتر از ده روز نمي شود.
مسأله 518 : هرگاه شك كند كه چيزي سقط شده يا نه، يا بچه است يا نه، چون امرش مردد بين وجوب عبادت يا حرمت آن است؛ احتياطاً وارسي كند تا تكليفش روشن شود.
مسأله 519 : آنچه كه بر حائض واجب است بر نفسا هم واجب است؛ ولي حرمت بعضي محرمات بر حائض، بر نفسا احتياطي است.
بنا بر اين احتياط آن است كه از توقف در مسجد و رفتن در مسجدين و كارهاي ديگري كه بر حائض حرام است؛ خود داري كند و در مكروه بودن بعضي مكروهات حائض بر نفسا اشكال شده.
مسأله 520 : طلاق دادن زني كه در حال نفاس است باطل است؛ حرام نيست. ولي نزديكي كردن با او حرام است و اگر شوهرش با او نزديكي كند تا ممكن است به دستوري كه در احكام حيض گفته شد كفاره بدهد.
مسأله 521 : وقتي زن از خون نفاس پاك شد؛ بايد غسل كند و عبادت هاي خود را به جا آورد و اگر دوباره خون ببيند؛ چنانچه روزهايي را كه خون ديده با روزهايي كه در وسط پاك بوده روي هم ده روز، يا كمتر از ده روز باشد؛ بنا بر احتياط روزهايي را كه خون ديده نفاس قرار دهد و روزهايي كه پاك بوده حكم مستحاضه را اجرا كند.
مسأله 522 : اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون است؛ بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند كه اگر پاك است براي عبادت هاي خود غسل كند.
مسأله 523 : اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد؛ چنانچه در حيض عادت دارد؛ به اندازه روزهاي عادت او نفاس و بقيه استحاضه است و اگر عادت ندارد؛ به مقدار عادت خويشان خود نفاس قرار دهد و تا ده روز احتياط كند و احتياط مستحب آن است كه كسي كه عادت دارد؛ از روز بعد از عادت و كسي كه عادت ندارد؛ بعد از روز دهم، تا هيجدهم زايمان، كارهاي استحاضه را به جا آورد و آنچه كه بر نفسا حرام است ترك كند.
مسأله 524 : زني كه عادت حيضش كمتر از ده روز است؛ اگر بيشتر از روزهاي عادتش خون ببيند؛ بايد به اندازه روزهاي عادت خود نفاس قرار دهد و احتياط آن است كه تا روز دهم كارهاي استحاضه را به جا آورد و آنچه كه بر نفسا حرام است ترك نمايد و اگر خون از ده روز بگذرد عادت خود را نفاس قرار دهد و تا روز دهم آنچه كه بر نفسا حرام است ترك كند و آنچه كه بر مستحاضه است انجام دهد.
فرموده اند:
يك يا دو روز بعد از عادت عبادت را ترك كند؛ پس اگر خون از ده روز بگذرد روزهاي عادتش حيض و بعد استحاضه است و اگر عبادت را در آن روزها ترك كرد قضا كند.
مسأله 525 : زني كه در حيض عادت دارد؛ اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه پي در پي خون ببيند؛ به اندازه روزهاي عادت او نفاس است و ده روز از خوني كه بعد از نفاس مي بيند؛ گرچه در روزهاي عادت ماهانه اش باشد؛ استحاضه است.
مثلا زني كه عادت حيض او از بيستم ماه تا بيست و هفتم است؛ اگر روز دهم ماه زاييد و يا يك ماه يا بيشتر پي در پي خون ديد؛ تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز، حتي خوني كه در روزهاي عادت خود كه از بيستم ماه تا بيست و هفتم است؛ مي بيند استحاضه مي باشد و بعد از گذشتن ده روز اگر خوني را كه مي بيند در روزهاي عادتش باشد حيض است؛ چه نشانه حيض داشته باشد يا نداشته باشد و همچنين است اگر در روزهاي عادتش
نباشد؛ ولي نشانه حيض داشته باشد و اگر بعد از گذشتن ده روز از نفاس، در روزهايي كه عادت حيض او نباشد خوني ببيند كه نشانه حيض نداشته باشد؛ بايد احتياطاً تا وقتي كه ممكن است آن خون حيض باشد؛ جمع كند بين انجام دادن آنچه كه بر مستحاضه لازم است و ترك آنچه كه بر حائض حرام است.
مسأله 526 : زني كه در حيض عادت ندارد؛ اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه خون ببيند؛ حكم ده روز اول آن در مساله (523) گذشت و ده روز دوم آن استحاضه است و خوني كه بعد از آن مي بيند اگر نشانه حيض را داشته باشد؛ يا در وقت عادتش باشد حيض، وگرنه آن هم استحاضه مي باشد.
غسل مس ميّت
[غسل مس ميّت]
مسأله 527 : اگر كسي بدن انسان مرده اي را كه سرد شده و غسلش نداده اند؛ مس كند يعني جايي از بدن را به آن برساند بايد غسل مس ميت نمايد؛ چه در خواب مس كند؛ چه در بيداري، با اختيار مس كند؛ يا بي اختيار، حتي اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسد؛ بايد غسل كند؛ ولي اگر حيوان مرده اي را مس كند غسل بر او واجب نيست.
مسأله 528 : براي مس مرده اي كه تمام بدن او سرد نشده؛ غسل واجب نيست اگر چه جايي را كه سرد شده مس نمايد.
مسأله 529 : اگر موي خود را به بدن ميت برساند؛ يا بدن خود را به موي ميت، يا موي خود را به موي ميت برساند؛ احتياط واجب آن است كه غسل كند؛ مگر اينكه در هر سه صورت مو بلند باشد؛ به نحوي كه در عرف مس بدن انسان به بدن ميت گفته نشود؛ در اين حال غسل واجب نيست.
مسأله 530 : براي مس بچه مرده، حتي بچه سقط شده اي كه چهار ماه او تمام شده يعني پس از دميدن روح بر بچه سقط شده غسل مس ميت واجب است؛ بلكه بنا بر احتياط واجب براي مس بچه سقط شده اي كه چهار ماه كمتر دارد يعني قبل از دميدن روح بر آن بايد غسل كرد. مخصوصاً پس از آنكه خلقتش تمام شده ولي روح بر آن دميده نشده. بنا بر اين اگر بچه چهار ماهه اي مرده به دنيا بيايد؛ مادر او بايد غسل مس ميت كند؛ بلكه اگر از چهار ماه كمتر باشد مخصوصاً اگر خلقتش تمام شده بنا بر احتياط واجب بايد مادر او غسل نمايد.
مسأله 531 : بچه اي كه بعد از مردن مادر و سرد شدنش به دنيا مي آيد؛ وقتي بالغ شد واجب است غسل مس ميت كند.
بچه مميز قبل از بالغ شدن اگر غسل كند غسلش صحيح است.
مسأله 532 : اگر انسان ميتي را كه سه غسل او كاملاً تمام شده مس نمايد؛ غسل بر او واجب نمي شود. ولي اگر پيش از آنكه غسل سوم تمام شود جايي از بدن او را مس كند؛ اگر چه غسل سوم آنجا تمام شده باشد؛ بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله 533 : اگر ديوانه يا بچه نابالغي، ميت را مس كند؛ بعد از آنكه آن ديوانه عاقل، يا بچه بالغ شده؛ بايد غسل مس ميت نمايد و اگر آن بچه مميز شود و قبل از بالغ شدن غسل مس ميت كند غسلش صحيح است.
مسأله 534 : اگر بدن زنده يا مرده اي كه غسلش نداده اند؛ قسمتي كه داراي استخوان است جدا شود و پيش از آنكه قسمت جدا شده را غسل دهند انسان آن را مس نمايد؛ بايد غسل مس ميت كند و اگر قسمتي كه جدا شده استخوان نداشته باشد؛ احتياط واجب آن است كه براي مس آن غسل مس ميت كند.
مسأله 535 : براي مس استخوان و دنداني كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند؛ بايد غسل كرد. ولي براي مس استخوان و دنداني كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد و يا گوشت آن خيلي كم است؛ غسل واجب نيست.
مسأله 536 : غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند. ولي كسي كه غسل مس ميت كرده؛ اگر بخواهد نماز بخواند بايد وضو بگيرد.
مسأله 537 : اگر چند ميت را مس كند؛ يا يك ميت را چند بار مس نمايد؛ يك غسل كافي است.
مسأله 538 : براي كسي كه بعد از مس ميت غسل نكرده؛ توقف در مسجد، جماع و خواندن سوره هايي كه سجده واجب دارد؛ مانعي ندارد. ولي براي نماز و مانند آن بايد غسل كند و وضو بگيرد.
احكام محتضر
مسأله 539 : مسلماني كه محكوم به كفر نباشد؛ اگر محتضر باشد يعني در حال جان دادن مي باشد مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند به طوري كه كف پاهايش به طرف قبله باشد.
بعيد نيست كه اين كار مخصوص مؤمن باشد؛ چرا كه اين كار كرامتيست براي محتضر و غيرمؤمن كرامتي ندارد. اگر خواباندن محتضر كاملاً به اين طور ممكن نيست؛ تا اندازه اي كه ممكن است بايد به اين دستور عمل كنند و چنانچه خوابانيدن او به هيچ قسم ممكن نباشد؛ اگر اذيت نشود او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود؛ او را به پهلوي راست يا به پهلوي چپ رو به قبله بخوابانند.
مسأله 540 : احتياط واجب آن است كه تا وقتي كه غسل ميت تمام نشده؛ او را رو به قبله بخوابانند. ولي بعد از آنكه غسلش تمام شد؛ بهتر است او را مثل حالتي كه بر او نماز مي خوانند بخوابانند.
مسأله 541 : رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و در صورت امكان از خود محتضر اجازه بگيرد و اگر نشود در صورت امكان از ولي يا حاكم شرع اجازه بگيرد.
مسأله 542 : مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام عَلَيْهم ُالسَّلَام و ساير عقايد حقه را به كسي كه در حال جان دادن است طوري تلقين كنند كه بفهمد و نيز مستحب است چيزهايي را كه گفته اگر باعث ملال محتضر نشود تا وقت مرگ تكرار كنند و مناسب است خواندن دعاء عديله در حال جان دادن.
مسأله 543 : مستحب است اين دعاها را طوري به محتضر تلقين كنند كه بفهمد:
1 اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي الْكثيرَ مِنْ مَعاصيك وَ اقْبِلْ مِنِّي الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِك.
2 يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكثيرِ اِقْبِلْ مِنِّي الْيَسيرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكثيرَ اِنَّك اَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ.
3 اَللّهُمَّ ارْحَمْني فَاِنَّك رَحيمٌ.
شايسته است در حال احتضار كلمات فرج را به او تلقين كنند؛ كلمات فرج به چند كيفيت ذكر شده؛ كيفيتي كه زراره از حضرت امام محمد باقر عَلَيْهِ السَّلَام روايت كرده از اين قرار است:
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْحَليمُ الْكريمُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْعَلي الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
مسأله 544 : مستحب است كسي را كه سخت جان مي دهد اگر ناراحت نمي شود به جايي كه نماز مي خوانده ببرند.
مسأله 545 : مستحب است براي راحت شدن محتضر بر بالين او سوره مباركه يس، الصافات، احزاب، آية الكرسي تا هم فيها خالِدُون آيه پنجاه و پنج از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره، بلكه هرچه از قرآن ممكن است بخوانند.
مسأله 546 : تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روي شكم او، بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه كردن و تنها گذاشتن زن ها نزد او، مكروه است.
احكام بعد از مرگ
مسأله 547 : بعد از مرگ مستحب است پلك هاي چشم و لب هاي ميت را به هم گذارند كه باز نماند و چانه اش را ببندند و دست و پاي او را دراز كنند و پارچه اي روي او بيندازند و اگر شب مرده است در جاي او چراغ روشن كنند و براي تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند و در دفن او عجله نمايند؛ ولي اگر يقين به مردن او ندارند بايد صبر كنند تا معلوم شود و نيز اگر ميت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد؛ بايد به قدري دفن را عقب اندازند كه پهلوي چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند
احكام غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت
مسأله 548 : غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن مسلمان دوازده امامي بر هر مكلفي واجب است و اگر بعضي انجام دهند از ديگران ساقط مي شود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كرده اند و بنا بر احتياط حكم مسلماني كه دوازده امامي نيست همين است؛ در صورتي كه محكوم به كفر نباشد.
پس اگر از خوارج يا نواصب يا غُلات و مانند آن باشد واجب نيست.
مسأله 549 : اگر كسي مشغول كارهاي ميت بشود بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند؛ ولي اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد؛ بايد ديگران تمام كنند.
مسأله 550 : اگر انسان يقين كند؛ يا اطمينان داشته باشد كه ديگري مشغول كارهاي ميت شده؛ واجب نيست به كارهاي ميت اقدام كند؛ ولي اگر شك، يا گمان دارد بايد اقدام كند.
مسأله 551 : اگر كسي بداند غسل، يا كفن، يا نماز، يا دفن ميت را باطل انجام داده اند؛ بايد دوباره انجام دهد؛ مگر اينكه ميت غيرامامي را طبق مذهبش غسل داده باشند؛ در اين صورت دوباره غسل دادن بر طبق مذهب دوازده امامي لازم نيست.
مسأله 552 : براي غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت بايد از ولي او اجازه گرفت.
مسأله 553 : ولي زن شوهر اوست و بعد از او مردهايي كه از ميت ارث مي برند مقدم بر زن هاي ايشانند؛ يعني به همان ترتيبي كه در طبقات گفته شده؛ هر طبقه اي كه در ارث مقدمند در اين امر هم مقدمند و در هر طبقه اي مردها بر زن ها مقدم هستند و اگر در طبقه اي مرد نبود ولايت با زن است.
مسأله 554 : اگر كسي بگويد من ولي يا وصي ميت در غسل، كفن، حنوط و دفن او مي باشم؛ يا ولي ميت به من اجازه انجام اين كارها را داده و احتمال داده شود كه راست مي گويد؛ در صورتي كه ميت در اختيار او باشد؛ انجام كارهاي ميت با اوست و اطمينان به گفته او لازم نيست؛ مگر اينكه ميت در اختيار او نباشد و كس ديگر بگويد كه من ولي يا وصي او در انجام اين كارها هستم؛ يا ولي ميت به من اجازه داده؛ در اين صورت حرف كسي پذيرفته است كه دو نفر عادل به گفته او شهادت دهند.
مسأله 555 : اگر ميت براي غسل، كفن، حنوط، دفن و نماز خود غير از ولي كس ديگر را معين كند؛ تعيين ميت نافذ و ولايت اين امور با اوست و لازم نيست از ولي اجازه گرفت. ولي تا مي شود از ولي هم اجازه بگيرد.
كسي كه ميت او را براي انجام اين كارها معين كرده؛ در صورتي كه نتواند رد وصيت را ابلاغ كند و حرجي در عمل به وصيت نباشد؛ احتياط قبول وصيت است و همچنين است اگر بعد از مرگ موصي مطلع شود احتياط واجب عمل به وصيت است
احكام غسل ميت
مسأله 556 : واجب است ميت را سه غسل بدهند:
اول:
با آبي كه به سدر مخلوط باشد؛
دوم:
به آبي كه با كافور مخلوط باشد؛
سوم:
با آب خالص.
مسأله 557 : سدر و كافور بايد به اندازه اي زياد نباشد كه آب را مضاف كند و به اندازه اي هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آن مخلوط شده است.
مسأله 558 : اگر سدر و كافور به اندازه اي كه لازم است پيدا نشود؛ بنا بر احتياط واجب بايد مقداري كه به آن دسترسي دارند در آب بريزند.
مسأله 559 : كسي كه در احرام حج، به هر قسمش، پيش از تمام شدن سعي بين صفا و مروه، بميرد و در احرام عمره، پيش از كوتاه كردن مو يا ناخن بميرد؛ نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جاي آن با آب خالص غسلش بدهند.
مسأله 560 : اگر سدر و كافور يا يكي از آنها پيدا نشود؛ يا استعمال آن جايز نباشد؛ مثل آنكه غصبي باشد؛ بايد به جاي هر كدام كه ممكن نيست بنا بر احتياط ميت را با آب خالص غسل دهند و بدل از هر كدام كه ممكن نشد تيمم هم بدهند
مسأله 561 : كسي كه ميت دوازده امامي را غسل مي دهد؛ بايد دوازده امامي باشد و اگر ميت غيرامامي باشد؛ در صورتي كه مطابق مذهبش غسلش دهند تكليف از امامي ساقط است و بايد عاقل و بالغ باشد و اگر بچه مميزي باشد كه بتواند غسل را درست انجام دهد كفايت مي كند و بايد مسائل غسل را بداند؛ ولي لازم نيست قبل از غسل دادن دانسته باشد؛ همين كه در حال غسل دادن ديگري به او ياد بدهد كافي است.
مسأله 562 : كسي كه ميت را غسل مي دهد بايد قصد قربت داشته باشد يعني غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد و همين كه از ابتداء غسل بنا داشته باشد كه ميت را غسل بدهد كفايت مي كند؛ لازم نيست براي غسل دوم و سوم تجديد نمايد. اساساً بنا بر اينكه نيت عبارت است از داعي بر عمل، تجديد نيت براي غسل دوم و سوم وجهي ندارد.
مسأله 563 : غسل بچه مسلمان، اگر چه از زنا باشد؛ واجب است و غسل، كفن، حنوط و دفن كافر و اولاد او جايز نيست و كسي كه از بچگي ديوانه بوده و به حال ديوانگي بالغ شده؛ چنانچه پدر و مادر او، يا يكي از آنان مسلمان باشد؛ يا از جهت ديگر حكم به اسلام او شده باشد؛ مثل اينكه در دار الاسلام پيدا شده و اسلام پدر يا مادرش معلوم نباشد؛ بايد او را غسل بدهند و اگر به نحوي محكوم به اسلام نباشد؛ غسل دادن او جايز نيست.
مسأله 564 : بچه سقط شده را، اگر چهار ماه يا بيشتر دارد؛ بايد غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد؛ ولي خلقتش تمام شده؛ چنانچه احياناً مشاهده شده؛ احتياط واجب آن است كه غسلش دهند. ولي اگر خلقتش تمام نشده؛ در پارچه اي بپيچند و بدون غسل، دفن كنند.
مسأله 565 : اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد باطل است؛ ولي زن مي تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مي تواند زن خود را غسل دهد و بهتر آن است كه از زير پيراهن باشد؛ اگر چه احتياط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را در حال اختيار غسل ندهد.
مسأله 566 : مرد مي تواند دختر بچه اي را كه سن او تا حال مرگ از سه سال بيشتر نيست غسل دهد. زن هم مي تواند پسر بچه اي را كه سه سال بيشتر تا حال مرگ ندارد غسل دهد.
مسأله 567 : اگر براي غسل دادن ميتي كه مرد است؛ مرد پيدا نشود؛ زناني كه با او نسبت دارند و محرمند؛ مثل مادر، خواهر، عمه و خاله، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند؛ بنا بر احتياط واجب مي توانند از زير لباس يا چيزي كه بدن او را بپوشاند؛ غسلش بدهند و نيز اگر براي غسل ميت زن، زن پيدا نشود؛ مردهايي كه با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند؛ بنا بر احتياط واجب مي توانند از زير پوشش او را غسل دهند. ولي پوشيدن عورت در هر دو صورت واجب است.
مسأله 568 : اگر ميت و كسي كه او را غسل مي دهد هر دو مرد، يا هر دو زن باشند؛ گرچه بعضي فرموده اند:
بهتر آن است كه غير از عورت، جاهاي ديگر ميت برهنه باشد؛ ولي ثابت نيست؛ مخير است بين برهنه بودن جاهاي ديگر و بين اينكه از زير لباس غسل دهند.
مسأله 569 : نگاه كردن به عورت ميت حرام است و كسي كه او را غسل مي دهد اگر نگاه كند معصيت كرده ولي غسل باطل نمي شود.
مسأله 570 : اگر جايي از بدن ميت نجس باشد؛ بنا بر احتياط واجب پيش از آنكه آنجا را غسل بدهند؛ آب بكشند. چنانچه در مسأله (378) گذشت و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميت پيش از شروع به غسل پاك باشد.
مسأله 571 : غسل ميت مثل غسل جنابت است و احتياط آن است كه تا غسل ترتيبي ممكن است ميت را غسل ارتماسي ندهند و در غسل ترتيبي واجب نيست آب بر روي هر يك از سه قسمت بريزد؛ مي تواند هر يك از سه قسمت را در آب كثير با تحفظ ترتيب فرو برد.
مسأله 572 : كسي كه در حال حيض يا جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند؛ بلكه همان غسل ميت براي او كافيست.
مسأله 573 : بنا بر احتياط واجب مزد گرفتن براي غسل دادن ميت جايز نيست و غسلش درست نيست. ولي اگر گرفتن مزد داعي شود كه غسل براي خدا انجام شود؛ صحيح است.
چنانچه در عبادات استيجاريه تصوير مي شود. به هر حال مزد گرفتن براي كارهاي مقدماتي جايز است.
مسأله 574 : اگر آب پيدا نشود؛ يا استعمال آن مانعي داشته باشد؛ بنا بر احتياط واجب بايد عوض هر غسل، ميت را يك تيمم بدهند؛ لازم نيست تيمم چهارمي عوض هر سه غسل به جا آورد. اگر در تيمم اول قصد ما في الذمه يعني نيت كند اين تيمم را براي انجام تكليفي كه به عهده ام مي باشد به جا مي آورم كفايت مي كند.
مسأله 575 : كسي كه ميت را تيمم مي دهد احتياط لازم آن است كه تا ممكن است دست ميت را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهايش بكشد و اگر ممكن نشد دست خود را به زمين بزند و به صورت و پشت دسته اي ميت بكشد.
احكام كفن ميت
مسأله 576 : ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ، پيراهن و سرتاسري مي گويند؛ كفن كنند.
مسأله 577 : لنگ بايد از ناف تا زانو و اطراف بدن را بپوشاند؛ در صورتي كه صغير در ورثه نباشد بهتر آن است كه از سينه تا روي پا برسد و پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و بهتر در صورتي كه صغير در بين نباشد آن است كه تا روي پا برسد و درازاي سرتاسري بايد به قدري باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناي آن بايد به اندازه اي باشد كه يك طرف آن روي طرف ديگر بيايد.
مسأله 578 : مقداري از لنگ كه از ناف تا زانو را مي پوشاند و مقداري از پيراهن كه از شانه تا نصف ساق را مي پوشاند؛ مقدار واجب كفن است و آنچه بيشتر از اين مقدار كه در مسأله قبل گفته شد؛ مقدار مستحب مي باشد.
مسأله 579 : اگر ورثه بالغ و عاقل، خلاصه محجور نباشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را كه در مسأله قبل گفته شد؛ از سهم آنان بردارند؛
اشكال ندارد و اگر بيشتر از مقدار واجب كفن، در حدود متعارف باشد و مطابق با شأن ميت باشد؛ مي توان آن را از مال ميت برداشت؛ گرچه وارث محجور در ورثه باشد.
مسأله 580 : اگر كسي وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در مسأله قبل گفته شد؛ از ثلث مال او بردارند؛ يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولي مصرف آن را معين نكرده باشد؛ يا فقط مصرف مقداري از آن را معين كرده باشد؛ مي توان مقدار مستحب كفن را، گرچه از متعارف بيشتر باشد؛ از ثلث مال بردارند.
مسأله 581 : اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند؛ واجب نيست كه مقدار واجب كفن را به ارزانترين قيمتي كه ممكن است تهيه نمايند؛ مي توان به مقدار متعارف كه لايق شأن ميت است از كفن و چيزهاي ديگري كه واجب است از اصل مال برداشت؛ بلكه چه بسا جايز نباشد؛ در صورتي كه استفاده از ارزانترين توهين به ميت حساب شود.
مسأله 582 : كفن زن بر شوهر است؛ اگر چه زن از خود مال داشته باشد و همچنين است اگر زن را به شرحي كه در كتاب طلاق گفته مي شود؛ طلاق رجعي بدهد و پيش از تمام شدن عده بميرد؛ شوهرش بايد كفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد؛ ولي شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
مسأله 583 : كفن ميت بر خويشان او واجب نيست؛ اگر چه مخارج او در حال زندگي بر آنان واجب بوده. ولي احتياط واجب آن است كه اگر ميت از خود مالي نداشته باشد؛ كفن او را بدهند.
مسأله 584 : احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچه كفن به قدري نازك نباشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد.
مسأله 585 : كفن كردن در حال اضطرار با پوست مردار، مخصوصاً اگر پاك باشد واجب است؛ ولي كفن كردن با چيز غصبي، اگر چه چيز ديگري نباشد جايز نيست. چنانچه كفن ميت غصبي باشد و صاحب آن راضي نباشد؛ بايد از تنش بيرون آورند؛ اگر چه او را دفن كرده باشند؛ ولي در موردي كه نبش قبر جايز باشد.
مسأله 586 : كفن كردن ميت با چيز نجس و پارچه ابريشمي خالص، يا پارچه اي كه با طلا بافته شده جايز نيست. ولي در حال ناچاري اشكال ندارد.
مسأله 587 : كفن كردن با پارچه اي كه از پشم يا موي حيوان حرام گوشت تهيه شده؛ در حال اختيار، جايز نيست و احتياط واجب آن است كه با پوست حيوان حلال گوشتي هم كه به دستور شرع كشته شده؛ ميت را كفن نكنند.
ولي اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد؛ اگر چه احتياط مستحب آن است كه با اين دو هم كفن ننمايند.
مسأله 588 : اگر كفن ميت به نجاست ديگري نجس شود؛ چنانچه كفن ضايع نمي شود؛ بايد مقدار نجس را بشويند؛ يا ببرند و در صورتي كه در قبر گذاشته اند؛ بهتر آن است كه كفن را ببرند؛ بلكه چه بسا لازم باشد؛ اگر بيرون آوردن ميت از قبر توهين حساب شود.
مسأله 589 : كسي كه براي حج يا عمره احرام بسته اگر بميرد؛ بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.
مسأله 590 : مستحب است انسان در حال سلامتي كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.
احكام حنوط
مسأله 591 : بعد از غسل، واجب است ميت را حنوط كنند يعني به پيشاني، كف دسته ا، سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي او كافور بمالند
و مستحب است؛ بلكه تا مي شود به سر بيني ميت هم كافور بمالند و بايد كافور ساييده، تازه، پاك و مباح باشد و اگر به واسطه كهنه بودن عطر او از بين رفته باشد كافي نيست.
مسأله 592 : واجب نيست كه اول كافور را به پيشاني ميت بمالند؛ ولي حتي المقدور مراعات شود و در جاهاي ديگر ترتيب لازم نيست.
مسأله 593 : بهتر آن است كه ميت را پيش از كفن كردن حنوط نمايند؛ اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعي ندارد.
مسأله 594 : كسي كه براي حج يا عمره احرام بسته؛ چنانچه در احكام غسل ميت گذشت؛ اگر در احرام حج به جميع اقسامش پيش از تمام شدن سعي بين صفا و مروه و در احرام عمره، پيش از كوتاه كردن مو يا ناخن، بميرد؛ حنوط جايز نيست.
مسأله 595 : زني كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده؛ اگر چه حرام است خود را خوشبو كند؛ ولي چنانچه بميرد حنوط او واجب است.
مسأله 596 : احتياط واجب آن است كه ميت را با مُشك، عنبر، عود و عطرهاي ديگر خوشبو نكنند و اينها را با كافور مخلوط ننمايند.
مسأله 597 : مستحب است قدري تربت حضرت سيدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام با كافور مخلوط كنند ولي بايد از آن كافور به جاهايي كه بي احترامي مي شود نرسانند و نيز بايد تربت به قدري زياد نباشد كه وقتي با كافور مخلوط شد آن را كافور نگويند.
مسأله 598 : اگر كافور پيدا نشود؛ يا فقط به اندازه غسل باشد؛ حنوط ساقط است.
چنانچه از غسل زياد بيايد ولي به همه هفت عضو نرسد؛ بايد اول به پيشاني و اگر زياد آمد به جاهاي ديگر بمالند.
مسأله 599 : مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند. بهتر آن است كه طول هر كدام به مقدار يك ذراع باشد و بهتر آن است كه بر آن دو چوب بنويسند:
فلاني نام ميت پسر يا دختر فلاني نام پدر ميت شهادت مي دهد به وحدانيت خداوند متعال و شهادت به رسالت حضرت محمد بن عبدالله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و به امامت ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام، نام هر يك از ائمه، از امام اول تا دوازدهم را بنويسند.
احكام نماز ميت
مسأله 600 : نماز خواندن بر ميت مسلمان، اگر چه بچه باشد واجب است؛ ولي بايد پدر و مادر آن بچه، يا يكي از آنان مسلمان باشند يعني اقرار به شهادتين كرده باشند و محكوم به كفر نباشند مانند خوارج، نواصب و غلات و يا به جهت ديگري حكم به اسلام بچه شده باشد؛ به اينكه در دار الاسلام پيدا شده باشد و پدر و مادرش معلوم نباشد و بايد شش سال بچه تمام شده باشد.
مسأله 601 : فرموده اند:
نماز خواندن بر بچه اي كه شش سال او تمام نشده مستحب است؛ ولي استحبابش معلوم نيست مگر اينكه نماز را بشناسد. ولي نماز خواندن بر بچه اي كه مرده به دنيا آمده مستحب نيست.
مسأله 602 : نماز ميت بايد بعد از غسل، حنوط و كفن كردن او خوانده شود و اگر پيش از اينها، يا در بين اينها بخوانند؛ اگر چه از روي فراموشي يا ندانستن باشد؛ كافي نيست.
مسأله 603 : كسي كه مي خواهد نماز ميت بخواند لازم نيست با وضو، يا غسل، يا تيمم باشد و بدن و لباسش پاك باشد.
احتياط لازم آن است كه لباسش مباح باشد و مكاني كه در آن نماز مي خواند بايد مباح باشد؛ بلكه احتياط لازم آن است كه كارهايي را كه نماز را باطل مي كند؛ مانند حرف زدن؛ پشت به قبله كردن؛ نپوشاندن عورت، جهيدن و مانند آنها را مراعات كند و حتي المقدور تمام شرايط و موانع نماز را مراعات كند.
مسأله 604 : كسي كه به ميت نماز مي خواند بايد رو به قبله باشد و نيز واجب است ميت را مقابل او به پشت بخوابانند؛ به طوري كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاي او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 605 : گذشت كه مكان نمازگزار نبايد غصبي باشد و نيز بايد از جاي ميت پست تر يا بلندتر نباشد؛ ولي پستي و بلندي مختصر مانعي ندارد.
مسأله 606 : نمازگزار نبايد از ميت دور باشد؛ ولي كسي كه نماز ميت را به جماعت مي خواند؛ اگر از ميت دور باشد؛ چنانچه صف ها به يكديگر متصل باشد اشكال ندارد.
مسأله 607 : نمازگزار بايد مقابل ميت بايستد. ولي اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف ميت بگذرد؛ نماز كساني كه مقابل ميت نيستند؛ اشكال ندارد.
مسأله 608 : بين ميت و نمازگزار نبايد پرده و ديوار يا چيزي مانند اينها باشد؛ ولي اگر ميت در تابوت و مانند آن باشد اشكال ندارد. ولي احتياط آن است كه تابوت دربسته نباشد.
مسأله 609 : اگر كفن كردن ميت در حال نماز خواندن ممكن نيست؛ بايد عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اينها باشد؛ بپوشانند.
مسأله 610 : نماز ميت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نيت ميت را معين كند؛ مثلاً نيت كند نماز مي خوانم بر اين ميت قربة الي الله.
مسأله 611 : اگر كسي نباشد كه بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند؛ مي شود نشسته بر او نماز خواند.
مسأله 612 : اگر ميت وصيت كرده باشد كه شخص معين بر او نماز بخواند؛ واجب نيست كه آن شخص از ولي ميت اجازه بگيرد.
مسأله 613 : مستحب است بر ميت چند مرتبه نماز بخوانند و اگر ميت اهل علم و تقوي باشد تأكيد بيشتر شده.
مسأله 614 : اگر ميت را عمداً، يا از روي فراموشي، يا به جهت عذري، بدون نماز دفن كردند؛ يا بعد از دفن معلوم شود نمازي كه بر او خوانده شده باطل بوده است؛ تا وقتي كه جسد او از هم نپاشيده؛ واجب است با شرطهايي كه براي نماز ميت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.
دستور نماز ميت
مسأله 615 : نماز ميت پنچ تكبير دارد؛ اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافي است؛ بعد از نيت و گفتن تكبير اول بگويد:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ
و احتياط آن است كه در شهادتين و در دعاهاي اين نماز قصد معني بشود؛ نه آنكه مجرد حكايت الفاظ باشد و بعد از تكبير دوم بگويد:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
و بعد از تكبير سوم بگويد:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ
و بعد از تكبير چهارم، اگر ميت مرد است بگويد:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَيِّتِ
و اگر زن است بگويد:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَيِّتِ
و بعد تكبير پنجم را بگويد و بهتر است بعد از تكبير اول بگويد:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريك لَهُ، اِلهاً واحِداً اَحَداً صَمَداً فَرْداً قَيُّوماً دائِماً اَبَداً، لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً بَيْنَ يَدَي السّاعَةِ.
يا بگويد:
اَرْسَلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقْ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كلِّهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُشْرِكونَ
و بعد از تكبير دوم بگويد:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ بارِك عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْحَمْ مُحَمَّدً وَ آلَ مُحَمَّد، اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلي اِبْراهيمَ وَ آلِ اِبْراهيمَ، اِنَّك حَميدٌ مَجيدٌ وَ صَلِّ عَلي جَميعِ الاَْنْبياءِ وَ
الْمُرْسَلينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّيقينَ وَ جَميعِ عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ
و بعد از تكبير سوم بگويد:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ، اَلاَْحْياءِ مِنْهُمْ وَ الاَْمْواتِ، تابِعِ اللّهُمَّ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ، اِنَّك مُجيبُ الدَّعَواتِ، اِنَّك عَلي كلِّ شَيْيء قَدير
و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بنا بر آنچه در كتاب عروة الوثقي آمده بگويد:
اَللّهُمَّ اِنَّ الْمُسَجّي قُدّامَنا عَبْدُك وَ ابْنُ عَبْدِك وَ ابْنُ اَمَتِك، نَزَلَ بِك وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ،
اَللّهُمَّ اَنْتَ قَبَضْتَ رُوحَهُ اِلَيْك وَ قَدْ احْتاجَ اِلي رَحْمَتِك وَ اَنْتَ غَني عَنْ عَذابِهِ،
اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلا خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا،
اَللّهُمَّ اِنْ كانَ مُحْسِناً فَزِدْ في اِحْسانِهِ وَ اِنْ كانَ مُسيئاً فَتَجاوَزْ عَنْ سَيِّئاتِهِ وَ اغْفِرْ لَنا وَ لَهُ،
اَللّهُمَّ احْشُرْهُ مَعَ مَنْ يَتَوَلاّهُ وَ اَبْعِدْهُ عَنْ مَنْ يَتَبَرَّءُ مِنْهُ وَ يُبْغِضُهُ،
اَللّهُمَّ اَلْحِقْهُ بِنَبيِّك وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ وَ ارْحَمْنا اِذا تَوَفَّيْتَنا يا اِلهَ الْعالَمينَ،
اَللّهُمَّ اكتُبْهُ عِنْدَك في اَعْلي عِلّيّينَ وَ اخْلُفْ عَلي عَقِبِهِ فِي الْغابِرينَ وَ اجْعَلْهُ مِنْ رُفَقاءِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينَ وَ ارْحَمْهُ وَ ايّانا بِرَحْمَتِك يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
و در صورتي كه ميت زن باشد؛ بعد از تكبير چهارم بگويد:
اَللّهُمَّ اِنَّ هذِهِ الْمُسَجّاةَ قُدّامَنا اَمَتُك وَ ابْنَةُ عَبْدِك وَ ابْنَةُ اَمَتِك، نَزَلَتْ بِك وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ،
اَللّهُمَّ اَنْتَ قَبَضْتَ رُوحَها اِلَيْك وَ قَدْ احْتاجَتْ اِلي رَحْمَتِك وَ اَنْتَ غَني عَنْ عَذابِها،
اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمْ مِنْها اِلا خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا،
اَللّهُمَّ اِنْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ في اِحْسانِها وَ اِنْ كانَتْ مُسيئَةً فَتَجاوَزْ عَنْ سَيِّئاتِها وَ اغْفِرْ لَنا وَ لَها،
اَللّهُمَّ احْشُرْها مَعَ مَنْ تَتَوَلاّهُ وَ تُحِبُّهُ وَ اَبْعِدْها عَنْ مَنْ تَتَبَرَّءُ مِنْهُ
وَ تُبْغِضُهُ،
اَللّهُمَّ اَلْحِقْها بِنَبيِّك وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَها
مسأله 616 : بايد تكبيرها و دعاها را طوري پشت سرهم بخواند كه نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 617 : كسي كه نماز ميت را به جماعت مي خواند؛ بايد تكبيرها و دعاهاي آن را هم بخواند.
مسأله 618 : اگر بيش از يك ميت باشد مي توان براي هر يك، يك نماز ميت خواند و مي توان يك نماز ميت به نيت آنان به جا آورد. اگر دو ميت باشد بعد از تكبير چهارم بگويد:
اَللّهُمَّ اِنَّ هذَيْنِ الْمُسَجَّيَيْنِ قُدّامَنا عَبْدَاك وَ ابْنَا اَمَتَيْك، نَزَلَتا بَك وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ مِنّا،
اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُما اِلا خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِما مِنّا،
اَللّهُمَّ اِنْ كانا مُحْسِنَيْنِ فَزِدْ في اِحْسانِهِما وَ اِنْ كانا مُسيئَيْنِ فَتَجاوَزْ عَنْهُما وَ احْشُرْهُما مَعَ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينَ
و اگر بيش از دو ميت باشد ضميرهاي تثنيه را با ضمير جمع بگويد.
مستحبات نماز ميت
مسأله 619 : چند چيز در نماز ميت مستحب است:
اول:
كسي كه نماز ميت مي خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد؛ احتياط لازم آن است در صورتي تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد؛ يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند؛ به نماز ميت نرسد.
دوم:
اگر ميت مرد است؛ امام جماعت، يا كسي كه فرادي به او نماز مي خواند؛ مقابل وسط قامت او باشد و اگر ميت زن است مقابل سينه اش بايستد.
سوم:
بدون كفش باشد؛ گرچه با جوراب باشد.
چهارم:
در هر تكبير دستها را بلند كند.
پنجم:
فاصله او با ميت به قدري كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت داد؛ به جنازه برسد.
ششم:
نماز ميت را به جماعت بخواند.
هفتم:
امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كساني كه با او نماز مي خوانند آهسته بخوانند.
هشتم:
در جماعت اگر چه مأموم يك نفر باشد؛ در عقب امام بايستد.
نهم:
نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند.
دهم:
پيش از نماز در جماعت سه مرتبه بگويد:
الصلاة و در غيرجماعت رجاءً بگويد.
يازدهم:
نماز را در جايي بخوانند كه مردم براي نماز ميت بيشتر به
آنجا مي روند.
دوازدهم:
زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مي خواند در صفي تنها بايستد.
مسأله 620 : خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است؛ ولي در مسجدالحرام مكروه نيست.
احكام دفن
مسأله 621 : واجب است ميت را طوري در زمين دفن كنند كه بوي او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن را بيرون آورد بايد قبر را با آجر محكم كنند.
مسأله 622 : اگر دفن در زمين ممكن نباشد؛ لازم است او را در بنا يا تابوت بگذارند.
مسأله 623 : ميت را بايد در قبر به پهلوي راست طوري بخوابانند كه جلوي بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 624 : اگر كسي در كشتي بميرد چنانچه جسد او فاسد نمي شود و بودن او در كشتي مانعي ندارد؛ بايد صبر كنند تا به خشكي برسند و او را در زمين دفن كنند؛ وگرنه بايد در كشتي غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميت، بنا بر احتياط واجب در صورت امكان او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و اولي و احوط آن است كه در حالي كه رو به قبله هستند به دريا بيندازند و الا چيز سنگين به پايش بسته، اولي و احوط، در حالي كه رو به قبله هستند به دريا بيندازند و اگر ممكن است بايد او را در جايي بيندازند كه فوراً طعمه حيوانات نشود.
مسأله 625 : اگر بترسند كه دشمن قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بيني يا اعضاي ديگر او را ببرد؛ چنانچه ممكن باشد بايد به طوري كه در مسأله گذشته گفته شد به دريا بيندازد.
مسأله 626 : مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميت در صورتي كه لازم باشد؛ بايد از اصل مال ميت بردارند.
مسأله 627 : اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد؛ چنانچه پدر بچه مسلمان باشد؛ بايد زن را در قبر به پهلوي چپ، پشت به قبله بخوابانند كه روي بچه به طرف قبله باشد؛ بلكه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد بنا بر احتياط واجب بايد به همين دستور عمل كنند.
مسأله 628 : دفن مسلمان در قبرستان كفار و دفن كافر در قبرستان مسلمانان جايز نيست. چنانچه دفن مسلمان در جايي كه بي احترامي به او باشد؛ مانند جايي كه خاكروبه و كثافت مي ريزند جايز نيست.
مسأله 629 : دفن ميت در جاي غصبي و در زميني كه مثل مسجد، براي غيردفن كردن وقف شده؛ جايز نيست.
مسأله 630 : دفن ميت در قبر مرده ديگر در صورتي كه موجب نبش قبر بشود جايز نيست. ولي اگر قبر به وسيله زلزله يا امر ديگر باز شده باشد مانعي ندارد و همچنين است اگر قبر كهنه شده و ميت اوّلي از بين رفته باشد.
مسأله 631 : چيزي كه از ميت جدا مي شود اگر چه مو و ناخن و دندان باشد؛ اگر قبل از دفن ميت به دست آمده باشد بايد با او دفن شود و اگر پس از دفن به دست آمده و مستلزم نبش قبر مي شود؛ جداگانه دفن شود.
مسأله 632 : اگر كسي در چاه بميرد و در آوردنش ممكن نباشد؛ غسل، حنوط و كفن كردن به جهت عدم تمكن ساقط است؛ ولي واجب است نماز ميت بر او خوانده شود و بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند. در صورتي كه چاه مال غير باشد بايد به نحوي او را راضي كنند.
مسأله 633 : اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براي مادر خطر داشته باشد؛ بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد؛ ولي بايد به وسيله شوهرش باشد؛ اگر اهل فن است و در صورتي كه شوهرش نتواند بيرون بياورد زني كه اهل فن باشد او را بيرون بياورد و اگر ممكن نيست مرد محرمي كه اهل فن باشد و اگر آن هم ممكن نشود مرد نامحرمي كه اهل فن باشد؛ بچه را بيرون بياورد و در صورتي كه آن هم پيدا نشود؛ افراد غيراهل فن به ترتيبي كه در بالا بيان شد بچه را بيرون بياورند.
مسأله 634 : هرگاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد؛ اگر چه اميد زنده ماندن بچه را نداشته باشند؛ بايد به وسيله كساني كه در مسأله پيش گفته شد؛ پهلوي چپ او را بشكافند؛ اگر احتمال دهند كه شكافتن پهلوي چپ به سلامت بچه نزديك است؛ وگرنه از هر طرفي كه به سلامت بچه نزديك است بيرون آورند و اگر هيچ طرف ترجيحي ندارد؛ احتياط آن است كه از پهلوي چپ بيرون آورند و آن را بدوزند.
مستحبات دفن
مسأله 635 : چنانچه قبلا اشاره شد مستحباتي كه در اين مسأله و مسائل بعدي، بلكه در تمام رساله ذكر مي شود؛ رجاءً و به اميد اينكه مطلوب خداوند متعال باشد انجام شود. قبر را به اندازه قد يا گلو گاه انسان متوسط گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند؛ مگر اينكه قبرستان دورتر از جهتي بهتر باشد؛ مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ يا مردم براي فاتحه اهل قبور بيشتر به آنجا مي روند.
و نيز مستحب است جنازه را در چند ذرعي قبر زمين گذارند براي اينكه ميت آمادگي بيشتري پيدا كند؛ مناسب نيست ميت را يك مرتبه داخل قبر كنند و تا سه مرتبه كم كم نزديك قبر ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر ميت مرد است در دفعه سوم طوري زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن ميت زن، پارچه
اي روي قبر بگيرند.
و نيز مستحب است جنازه را به آرامي از تابوت بگيرند و وارد قبر كنند و دعاهايي كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند؛ مثلاً هنگامي كه جنازه را از تابوت خارج مي كنند بخوانند:
اَللّهُمَّ اِلي رَحْمَتِك لا اِلي عَذابِك،
اگر ميت مرد است؛ بگويند:
اَللّهُمَّ افْسَحْ لَهُ في قَبْرِهِ وَ لَقِّنْهُ حُجَّتَهُ وَ ثَبِّتْهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ قِنا وَ ايّاهُ عَذابَ الْقَبْرِ
و هنگام ديدن قبر گفته شود:
اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ رَوْضَةً مِنْ رياضِ الْجَنَّةِ وَ لا تَجْعَلْهُ حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ النّارِ
و اگر زن است؛ ضميرها را مؤنث بياورند.
و هنگام قرار دادن ميت در قبر، اگر ميت مرد است؛ گفته شود:
اَللّهُمَّ عَبْدُك وَ ابْنُ عَبْدِك وَ ابْنُ اَمَتِك، نَزَلَ بِك وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ
و اگر زن است گفته شود:
اَللّهُمَّ اَمَتُك وَ ابْنَةُ عَبْدِك وَ ابْنَةُ اَمَتِك، نَزَلَتْ بِك وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ
و بعد از آنكه در قبر گذاشته شد؛ اگر مرد است؛ گفته شود:
اَللّهُمَّ جافِ الاَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ صاعِدْ عَمَلَهُ وَ لَقِّنْهُ مِنْك رِضْواناً
و اگر زن است؛ ضميرها را مؤنث بياورند. بعد بگويد:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم
سپس سوره مباركه حمد و آية الكرسي و سورهاي فلق، ناس و توحيد بخوانند و گفته شود:
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ
و اين دعا را بخوانند:
اَللّهُمَّ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ أَسْكنْ اِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِك رَحْمَةً تُغْنيهِ بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواك، فَاِنَّما رَحْمَتُك لِلْعالَمينَ
و اگر ميت زن است؛ ضميرها را مؤنث بياورند
و بعد از آنكه ميت را در لحد گذاشتند گره هاي كفن را باز كنند و صورت ميت را
روي خاك بگذارند؛ ابتداء گره طرف سر را باز كنند و كفن را از صورت كنار زنند و صورت ميت را روي خاك گذارند و بالشي از خاك زير سر او بسازند و پشت ميت خشت خام يا كلوخي بگذارند كه ميت به پشت برنگردد و مقداري از تربت حضرت اباعبدالله الحسين عَلَيْهِ السَّلَام مقابل صورتش قرار دهند؛ به نحوي كه در معرض نجاست قرار نگيرد و پيش از آنكه لحد را بپوشانند؛ دست راست را به شانه راست ميت بزنند و دست چپ را به قوت، بر شانه چپ ميت بگذارند و اگر ميت مرد است؛ سه مرتبه بگويند:
اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا فُلانَ بْنَ فُلان
و به جاي فلان بن فلان، اسم ميت و پدرش را بگويند:
هَلْ اَنْتَ عَلَي الْعَهْدِ الَّذي فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريك لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَّبيينَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلينَ وَ اَنَّ عَليّاً اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ سَيِّدُ الْوَصيينَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَي الْعالَمينَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَلي بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلي وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوسَي بْنَ جَعْفَر وَ عَلي بْنَ مُوسي وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلي وَ عَلي بْنَ مُحَمَّد وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلي وَ الْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدي صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ، أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنينَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَي الْخَلْقِ اَجْمَعينَ وَ أَئِمَّتَك أَئِمَّةُ هُدي بِك اَبْرارٌ يا فُلانَ بْنَ فلان بن فلان،
اسم ميت و پدرش را بگويند و بعد بگويند:
اِذا اَتاك الْمَلِكانِ الْمُقَرَّبانِ، رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَك وَ تَعالي وَ سَئَلاك عَنْ رَبِّك وَ عَنْ نَبيِّك
وَ عَنْ دينِك وَ عَنْ كتابِك وَ عَنِْ قبْلَتِك وَ عَنْ أَئِمَّتِك، فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ في جَوابِهِما، اللهُ رَبّي وَ مُحَمَّدٌ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نَبيّي وَ الاِْسْلامُ ديني وَ الْقُرْآنُ كتابي وَ الْكعْبَةُ قِبْلَتي وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلي بْنُ اَبي طالِب اِمامي وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلي الْمجُْتَبي اِمامي وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلي الشَّهيدُ بِكرْبَلاءَ اِمامي وَ عَلي زَيْنُ الْعابِدينَ اِمامي وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامي وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامي وَ مُوسَي الْكاظِمُ اِمامي وَ عَلي الرِّضا اِمامي وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامي وَ عَلي الْهادي اِمامي وَ الْحَسَنُ الْعَسْكري اِمامي وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامي، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ، أَئِمَّتي وَ سادَتي وَ قادَتي وَ شُفَعائي، بِهِمْ اَتَوَلّي وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ. ثُمَّ اَعْلَمْ يا فُلانَ بْنَ فُلان
و به جاي فلان بن فلان، اسم ميت و پدرش را بگويند و بعد بگويند:
اِنَّ اللهَ تَبارَك وَ تَعالي نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ عَلي بْنَ اَبي طالِب وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومينَ الاَْئِمَّةَ الاِْثْني عَشَرَ نِعْمَ الاَْئِمَّةُ وَ اَنَّ ما جاءَ بِه مُحَمَّدٌ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَقٌ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وَ سُئوالِ مُنْكر وَ نَكير فِي الْقَبْرِ حَقٌ وَ الْبَعْثَ حَقٌ وَ النُّشُورَ حَقٌ وَ الصِّراطَ حَقٌ وَ الْميزانَ حَقٌ وَ تَطايُرَ الْكتُبَ حَقٌ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَ النّارَ حَقٌ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتيَةٌ لارَيْبَ فيها وَ اَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ.
سپس بگويند:
اَفَهِمْتَ فَهِمْتَ يا فُلانٌ!
به جاي فلان اسم ميت را بگويند. پس از آن بگويند:
ثَبَّتَك اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هَداك اللهُ
اِلي صِراط مُسْتَقيم، عَرَّفَك اللهُ بَيْنَك وَ بَيْنَ اَوْليائِك في مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ.
سپس بگويند:
اَللّهُمَّ جافِ الاَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ اَصْعِدْ بِرُوحِهِ اِلَيْ
مسأله 636 : مستحب است كسي كه ميت را در قبر مي گذارد؛ با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پاي ميت از قبر بيرون بيايد.
گفته شده اين قسمت درب قبر است و غير از خويشان ميت، كساني كه حاضرند با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند:
اِنّا للهِِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ و اگر ميت زن است كسي كه با او محرم مي باشد؛ يا شوهرش او را در قبر بگذارند و اگر محرمي نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند و اگر خويشان نباشند اجنبي او را در قبر بگذارد.
مسأله 637 : مستحب است قبر را مربع بسازند مراد آن است كه قبر چهار زاويه قائمه داشته باشد نه مربع در مقابل مربع مستطيل و به اندازه چهار انگشت باز، يا بسته بلند كنند و نشانه اي روي آن بگذارند كه اشتباه نشود؛ بلكه اسم ميت را روي قبر، يا بر لوح و سنگي بنويسند و در قسمت سر ميت نصب كنند و روي قبر آب بپاشند؛ بهتر آن است كه در حال پاشيدن آب رو به قبله باشند و از قسمت سر شروع كنند تا قسمت پا و از آنجا دور بزنند تا قسمت سر و آنچه آب زياد بيايد در وسط قبر بپاشند.
فرموده اند:
بعيد نيست استحباب پاشيدن آب چهل روز يا چهل ماه باشد و بعد از پاشيدن آب كساني كه حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشت ها را باز كنند و در خاك فروبرند به مقداري كه اثر انگشت باقي بماند. ولي اگر ميت هاشمي باشد انگشت ها را بيشتر فروبرند و بهتر آن است كه رو به قبله باشند و در قسمت
سر ميت باشند و اين جمله را بگويند:
بِسِمِ اللهِ خَتَمْتُك مِنَ الشَّيطانِ اَنْ يَدْخُلَك
و هفت مرتبه سوره مباركه انا انزلنا بخوانند و براي ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند:
اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ اَصْعِدْ اِلَيْك رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْك رِضْواناً وَ أَسْكنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِك ما تُغْنيهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواك.
يا بگويند:
اَللّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ أَفِضْ عَلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِك وَ أَسْكنْ اِلَيْهِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِك وَ يَسَعَهُ غُفْرانِك وَ رَحْمَتِك ما يَسْتَغْني بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواك وَ احْشُرْهُ مَعَ مَنْ كانَ يَتَوَلاّهُ
و اگر ميت زن است ضميرها مونث آورده شود. مخفي نماند كه خواندن هفت مرتبه سوره قدر و طلب مغفرت و دعاء مذكور مخصوص اين حالت نيست؛ بلكه در زيارت قبر مؤمن و مؤمنه شايسته است خوانده شود.
مسأله 638 : پس از رفتن كساني كه تشييع جنازه كرده اند؛ مستحب است ولي ميت، يا كسي كه از طرف ميت اجازه دارد؛ دوباره به صداي بلند دعاهايي را كه دستور داده شده به ميت تلقين كند.
فرموده اند:
كه اين تلقين سبب مي شود كه نكيرين از او سؤال نكنند.
مسأله 639 : بعد از دفن و قبل از دفن، گرچه بعد از دفن تأكيد بيشتري شده؛ مستحب است كه صاحبان عزا را سرسلامتي دهند؛ ولي اگر مدتي گذشته است كه به واسطه سرسلامتي دادن مصيبت يادشان مي آيد؛ ترك آن بهتر است
و مستحب است تا سه روز براي اهل خانه ميت غذا بفرستند و غذا خوردن آنان در منزلشان مكروه است و در خبر است اين كار اهل جاهليت بوده.
مسأله 640 : مستحب است انسان در مرگ خويشان، مخصوصاً در مرگ فرزند، صبر كند و هر وقت ميت را ياد مي كند؛ اِنّا للهِِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ، بگويد و براي ميت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.
مسأله 641 : جايز نيست انسان در مرگ كسي صورت و بدن را بخراشد؛ در صورتي كه تعرض بر قضاي الهي و منافي با رضاي آن حضرت باشد؛ وگرنه احوط ترك است؛ ولي در بعضي موارد اگر ضرر معتني به نداشته باشد راجح است؛ مانند لطمه زدن بر مصائب حضرات معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام.
مسأله 642 : بنا بر احتياط واجب جايز نيست پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و مادر و در مصيبت آنان بهتر است كه يقه پاره نكند.
مسأله 643 : بنا بر احتياط واجب، زن در عزاي ميت صورت خود را نخراشد و موي خود را نكند و اگر كرد؛ بنا بر احتياط يك بنده آزاد كند؛ يا ده فقير را اطعام دهد؛ يا آنها را بپوشاند و همچنين است اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند.
مسأله 644 : احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت صدا را خيلي بلند نكند.
نماز وحشت
مسأله 645 : از روايت استفاده مي شود كه خواندن نماز وحشت در شب اول قبر، در صورتيست كه نتوانند صدقه براي ميت بدهند و بهتر آن است كه جمع كنند بين دادن صدقه و خواندن اين نماز. دستور نماز وحشت آن است كه در ركعت اول بعد از حمد، آية الكرسي بخواند و احتياط آن است كه تا هم فيها خالِدُون خوانده شود و در ركعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره انا انزلنا بخواند و بعد از سلام نماز بگويد:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ابْعَثْ ثَوابِها اِلي قَبْرِ فُلان و به جاي كلمه فلان اسم ميت را بگويد و در روايتي دستور ديگري براي اين نماز ذكر شده به اينكه در ركعت اول بعد از حمد، دو مرتبه سوره توحيد و در ركعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره ألْهيكُمُ التَّكاثُرُ بخواند و بعد از سلام آن دعا را بخواند و بهتر آن است كه هر دو نماز خوانده شود.
مسأله 646 : نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر مي شود خواند؛ ولي بهتر است در اول شب بعد از نماز عشا خوانده شود.
مسأله 647 : اگر بخواهند ميت را به شهر دوري ببرند؛ يا به جهت ديگري دفن او تأخير بيفتد؛ نماز وحشت را تا شب اول قبر او تأخير بيندازند و بهتر آن است كه در صورت تأخير در دفن، در شب اول پس از مرگ هم خوانده شود.
نبش قبر
مسأله 648 : نبش قبر مسلمان يعني شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد؛ حرام است؛ ولي اگر بدنش از بين رفته و خاك شده اشكال ندارد و همچنين است اگر استخوان باشد ولي پوك شده به حدي كه به مجرد حركت دادن خاك شود و در صورتي كه استخوان سفت باشد؛ نبش قبر محل اشكال است.
مسأله 649 : نبش قبر امامزاده ها، شهدا، علما و صلحا، اگر چه سال ها بر آن گذشته باشد؛ در صورتي كه زيارتگاه باشد حرام است؛ بلكه اگر زيارتگاه هم نباشد؛ بنا بر احتياط واجب نبايد آن را نبش كرد؛ مگر آنكه نبش قبر براي نقل ميت به مشاهد مشرفه باشد؛ مخصوصاً در صورتي كه وصيت كرده باشد.
ولي بايد در صورتي باشد كه مستلزم هتك ميت نباشد.
مسأله 650 : شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست؛ بلكه در بيشتر مواردي كه ذكر مي شود نبش قبر واجب است:
اول:
آنكه ميت در زمين غصبي دفن شده باشد و مالك زمين راضي نشود كه در آنجا بماند.
دوم:
آنكه كفن يا چيز ديگري كه با ميت دفن شده غصبي باشد و صاحب آن راضي نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزي از مال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضي نشوند كه آن چيز در قبر بماند. ولي اگر وصيت كرده باشد كه دعا، يا قرآن، يا انگشتري را با او دفن كنند؛ براي بيرون آوردن اينها نمي توانند قبر را بشكافند. در صورتي كه وصيت ميت نافذ باشد؛ چنانچه قيمت آنها كمتر از ثلث باشد و اگر بيشتر باشد و ورثه غيرصغير رضايت ندهند؛ مي توانند نبش قبر نمايند.
سوم:
چنانچه فرموده اند؛ اگر ميت بي غسل و بي كفن دفن شده باشد؛ يا بفهمند غسلش باطل بوده؛ يا به غيردستور شرع كفن شده؛ يا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند؛ مي توان نبش قبر كرد. ولي در صورتي كه نبش قبر در اين موارد مستلزم هتك ميت و ايذاء مردم بشود جايز نيست و اگر مستلزم هتك نباشد؛ در صورتي كه
بي غسل، يا غسلش باطل بوده؛ يا بي كفن دفن شده؛ يا پشت به قبله دفن شده؛ واجب است شكافتن قبر و اگر در پوست ميته يا حرام گوشت كفن شده؛ نبش قبر مشكل، بلكه بعيد نيست جايز نباشد و اگر دفن بدون نماز ميت بوده؛ يا بفهمند كه نماز بر او باطل بوده؛ جايز نيست نبش قبر، بلكه بايد روي قبرش نماز بخوانند.
چهارم:
آنكه براي ثابت شدن حقي بخواهند بدن ميت را ببينند؛ در صورتي كه اهميتش از نبش قبر بيشتر باشد و به وسيله نبش قبر بتوان اثبات حق نمود. ولي اگر تغييري در هيأت و صورت ميت پيدا شده باشد كه نتوان اثبات حق كرد؛ نبش قبر جايز نيست.
پنجم:
آنكه ميت را در جايي كه موجب هتك حرمت او است؛ مثل قبرستان كفار، يا جايي كه كثافت و خاكروبه مي ريزند؛ دفن كرده باشند؛ ولي اين در صورتيست كه نبش قبر هتك بيشتري ببار نياورد و الا جايز نيست.
ششم:
آنكه براي مطلب شرعي كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند؛ مثلاً بخواهند بچه را از شكم زن حامله اي كه دفنش كرده اند بيرون آورند.
هفتم:
آنكه بترسند درنده اي ميت را پاره كند؛ يا سيل او را ببرد؛ يا دشمن بيرون آورد.
هشتم:
آنكه قسمتي از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند؛
ولي احتياط لازم آن است كه آن قسمت از بدن را طوري در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود. موارد ديگري براي نبش قبر ذكر شده به كتاب عروة الوثقي و غير آن مراجعه شود.
غسل هاي مستحب
مسأله 651 : غسل هاي مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است و از آن جمله است:
1 غسل جمعه، وقت آن از
اذان صبح است تا ظهر و محتمل است وقت آن تا غروب آفتاب باشد.
بهتر است نزديك ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام داده نشود؛ تا غروب جمعه بدون نيت اداء و قضا به جا آورد و اگر در روز جمعه غسل نكند؛ جايز است شب شنبه قضا كند؛ ولي بهتر آن است كه از صبح روز شنبه تا غروب قضاي آن را به جا آورد و كسي كه مي ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند؛ مي تواند روز پنج شنبه غسل را انجام دهد و در شب جمعه به قصد رجاء غسل كند.
مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگويد:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريك لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،
اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ التَّوّابينَ وَ اجْعَلْني مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ
و در خبر عمار اين دعا ذكر شده:
اَللّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبي مِنْ كلِّ آفَة تَمْحَقِّ ديني وَ تُبْطِلُ عَمَلي،
اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ التَّوّابينَ وَ اجْعَلْني مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ.
2 غسل شب ها و روزهاي اول، پانزدهم، بيست و هفتم و روز آخر ماه رجب، وقت غسل هاي روز از اذان صبح است تا غروب آفتاب.
3 غسل شب نيمه شعبان كه باعث تخفيف گناهان مي شود.
4 غسل شب اول ماه رمضان، فرموده اند:
غسل شب اول ماه رمضان را اگر ممكن است در آب جاري انجام دهد و سي مشت آب بر سر بريزد كه دواي آن سال است و شب هاي طاق آن ماه مثل شب سوم، پنجم، هفتم، چنانچه بعضي بزرگان فرموده اند؛ ولي روايت معتبري بر آن ديده نشده؛ به رجاء مطلوبيت انجام شود و در غسل هاي ديگري كه ذكر مي شود بهتر آن است كه آنها را به رجاء مطلوبيت
به جا آورد. براي بيشتر از آنها روايت معتبري ذكر نشده و در شب هاي نوزدهم، بيست و يكم، بيست و سوم، بيست و پنجم، بيست و هفتم، بيست و نهم سفارش بيشتري به غسل شده. وقت غسل شب هاي ماه رمضان تمام شب است؛ مستحب است مقارن غروب به جا آورد. در خبر زراره است كه نزديك غروب به جا آورد تا نماز و افطار با غسل باشد.
ولي از شب بيست و يكم تا آخر ماه بهتر است غسل را بين نماز مغرب و عشا به جا آورد و نيز مستحب است در شب بيست و سوم غير از غسل اول شب، يك غسل هم در آخر شب انجام دهد.
5 6 غسل شب عيد فطر، وقت آن از غروب آفتاب است تا اذان صبح و غسل روز عيد فطر و عيد قربان، غسل در اين دو روز از مستحبات مؤكد است.
وقت آن از اذان صبح است تا غروب ولي بهتر است آن را پيش از نماز عيد به جا آورد و اگر از ظهر تا غروب به جا آورد احتياط آن است كه به قصد رجاء انجام دهد.
7 غسل روز هشتم و نهم ذيحجه، در روز نهم بهتر است نزديك ظهر به جا آورد و غسل روز عيد غدير (هيجدهم) بهتر است نيم ساعت به ظهر باشد؛ هنگامي كه حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت علي بن ابي طالب عَلَيْهِ السَّلَام را در غدير خم به امامت و خلافت نصب كردند و غسل روز بيست و چهارم ذيحجه، براي مباهله كردن؛ نه براي روز مباهله، چنانچه به بعضي بزرگان نسبت داده اند.
8 9
غسل روز هفدهم ربيع الاول و روز اول نوروز.
10 غسل دادن بچه اي كه تازه به دنيا آمده؛ بعضي آن را واجب دانسته اند.
وقت آن پس از ولادت تا چند روز و بعضي آن را تا هفت روز و بعضي تا آخر ماه دانسته اند.
بهتر آن است تا هنگامي كه عرفاً گفته شود تازه به دنيا آمده؛ غسل دهند و در صورتي كه از آن مقدار تأخير شد به رجاء مطلوبيت انجام دهند.
11 غسل زني كه براي غيرشوهرش بوي خوش استعمال كرده است.
12 غسلي كسي كه در حال مستي خوابيده.
13 غسل كسي كه جايي از بدنش را به بدن ميتي كه غسل داده اند رسانده.
14 غسل كسي كه در موقع گرفتن خورشيد يا ماه، نماز آيات را عمداً نخوانده؛ در صورتي كه تمام خورشيد يا ماه گرفته باشد.
جمعي از قدماء اصحاب آن را واجب دانسته. احتياط ترك نكردن اين غسل است و احتياط آن است كه اين غسل را به قصد ما في الذمه از جهت تأخير نماز، يا به جهت به جا آوردن قضا آن باشد؛ نه خصوص يكي از آنها.
15 غسل كسي كه براي تماشاي دار آويخته رفته و آن را ديده باشد و از ظاهر اصحاب شرط ديگري هم اضافه شده و آن در صورتيست كه از راه ستم به دار آويخته باشد و اگر به حق دار كشيده شده باشد؛ بايد پس از گذشت سه روز باشد و اگر در روز اول باشد غسل نيست. ولي اگر اتفاقاً، يا از روي ناچاري نگاهش به دار آويخته بيفتد؛ يا مثلاً براي شهادت دادن رفته باشد؛ غسل مستحب نيست.
مسأله 652 : بعضي غسل براي احرام داخل شدن به حرم
مكه را واجب دانسته اند؛ ولي مستحب مؤكد است.
پيش از داخل شدن به شهر مكه، مسجد الحرام، خانه كعبه، حرم مدينه، شهر مدينه، مسجد پيغمبر و حرم امامان عَلَيْهم ُالسَّلَام مستحب است انسان غسل كند و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود؛ بنا بر مشهور يك غسل كافيست و كسي كه مي خواهد در يك روز داخل حرم مكه و مسجد الحرام و خانه كعبه شود؛ اگر به نيت همه يك غسل كند كافيست و نيز اگر در يك روز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شود؛ يك غسل براي همه كفايت مي كند.
براي زيارت پيغمبر و امامان از دور يا نزديك، براي حاجت خواستن از خداوند عالم، براي توبه و نشاط به جهت عبادت و براي سفر رفتن؛ خصوصاً سفر زيارت حضرت سيدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام مستحب است انسان غسل كند و اگر يكي از غسل هايي را كه در اين مسأله گفته شد به جا آورد و بعد كاري كند كه وضو را باطل مي نمايد؛ مثلاً بخوابد؛ فرموده اند:
غسل او باطل مي شود؛
و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد. ولي از بعضي روايات استفاده مي شود كه غسل زيارت و احرام به اين وسيله باطل نمي شود.
مسأله 653 : انسان نمي تواند با غسل مستحبي، كارهايي كه مانند نماز، وضو لازم دارد انجام دهد.
مسأله 654 : اگر چند غسل بر كسي مستحب باشد و به نيت همه يك غسل به جا آورد؛ كافي است.
تيمّم
[تيمم بدل از وضو و غسل]
اشاره
در هفت مورد به جاي وضو و غسل بايد تيمم كرد.
اول از موارد تيمم
مسأله 655 : اگر انسان در آبادي باشد؛ بايد براي تهيه آب وضو و غسل به قدري جستجو كند كه از پيدا شدن آن نا اميد شود و اگر در بيابان باشد؛ چنانچه زمين آن پست و بلند است؛ يا به جهات ديگري عبور و مرور دشوار باشد؛ مانند اينكه زمين نيزار باشد يا درخت هاي زيادي باشد كه راه رفتن در آن دشوار باشد؛ بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمي كه با كمان پرتاب مي كردند؛ در جستجوي آب برود. از علامه مجلسي اول ( قدس سره ) نقل شده كه مقدار پرتاب تير دويست گام است و اگر زمين آن پست و بلند نيست؛ يا عبور و مرور در آن دشوار نيست؛ بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو كند.
احتياط واجب آن است كه همه وسعت دايره اي كه مركز آن مبدء حركت و محيط آن انتهاي پرتاب يك تير يا دو تير است؛ جستجو كند.
احتياط مستحب در اين زمان براي كسي كه وسيله نقليه در اختيار او باشد و برايش مشكل نيست؛ تا مقداري كه مأيوس شود جستجو كند.
مسأله 656 : اگر بعضي از چهار جهت هموار و بعضي ديگر پست و بلند باشد؛ يا عبور و مرور دشوار است؛ بايد در طرفي كه هموار است به اندازه پرتاب دو تير و در طرفي كه هموار نيست به اندازه پرتاب يك تير، به نحوي كه در مسأله گذشته بيان شد؛ جستجو كند.
مسأله 657 : در هر طرفي كه يقين دارد آب نيست؛ در آن طرف جستجو لازم نيست.
مسأله 658 : كسي كه وقت نماز او تنگ نيست و براي تهيه آب وقت دارد؛ اگر يقين دارد در محلي دورتر از مقداري كه بايد جستجو كند آب هست؛ بايد براي تهيه آب برود؛ در صورتي كه زحمت زياد يا مانع ديگري نباشد و الا لازم نيست و اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نيست؛ گرچه مستحب است؛ ولي اگر گمانش به حد اطمينان باشد؛ بايد براي تهيه آب به آن محل برود.
مسأله 659 : لازم است خود انسان به جستجوي آب برود؛ مگر اينكه از جستجوي شخص ديگر، گرچه آن شخص نايب او هم نباشد؛ علم، يا اطمينان پيدا كند.
در اين صورت اگر يك نفر از طرف چند نفر برود كافي است.
مسأله 660 : اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود، يا در منزل، يا در قافله آب هست؛ بايد به قدري جستجو نمايد كه به نبودن آب يقين، يا اطمينان پيدا كند؛ يا از پيدا كردن آن نا اميد شود. ولي اگر در سابق يقين داشته كه آب نبوده؛ به مجرد احتمال بودن آب جستجو لازم نيست.
مسأله 661 : اگر پيش از وقت نماز جستجو نمايد و آب پيدا نكند و تا وقت نماز همانجا بماند؛ اگر چه احتمال دهد كه آب پيدا مي شود؛ واجب نيست كه دوباره در جستجوي آب برود؛ مگر اينكه تغييري در اوضاع محل شده باشد؛ يا اينكه قبل از وقت در بعضي اطراف به لحاظ آنكه يقين داشته آب در آن طرف نبوده جستجو نكرده ولي پس از وقت احتمال عقلايي دهد كه آب در آن طرف باشد؛ در اين صورت دوباره جستجو كند.
مسأله 662 : اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت ديگر آنجا بماند؛ اگر چه احتمال دهد كه آب پيدا مي شود؛ حكم آن از آنچه كه در مسأله گذشته بيان شد؛ روشن است.
مسأله 663 : اگر وقت نماز تنگ باشد به اندازه اي كه نتواند به هيچ طرف جستجو كند؛ لازم نيست. وگرنه به مقداري كه مي تواند جستجو كند؛ بايد جستجو كند و اگر از دزد به جان يا مالي كه قابل اعتنا باشد مي ترسد؛ نبايد در جستجوي آب برود. ولي اگر مالي كه احتمال مي دهد از بين برود به حسب حالش قابل اعتنا نباشد؛ در اين صورت جستجو لازم است.
مسأله 664 : اگر در جستجوي آب نرود تا وقت نماز تنگ شود؛ در صورتي كه اگر جستجو مي كرد آب پيدا مي كرد؛ معصيت كرده و الا معصيت نكرده؛ مگر آنكه تجرّي را معصيت بدانيم. در هر دو صورت نمازش صحيح است.
گرچه احتياط آن است كه قضا نمايد مخصوصاً در صورتي كه يقين پيدا كند اگر جستجو مي كرده آب پيدا مي كرده.
مسأله 665 : كسي كه يقين دارد آب پيدا نمي كند چنانچه دنبال آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو مي كرد آب پيدا مي شد؛ اگر در وقت بفهمد؛ وضو بگيرد و نماز را اعاده كند و اگر بعد از وقت بفهمد قضا كند
مسأله 666 : اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايي كه جستجو كرده آب بوده؛ اگر وقت باقيست احتياط واجب آن است كه وضو بگيرد و نمازش را اعاده كند و اگر بعد از وقت بفهمد قضا لازم نيست.
مسأله 667 : كسي كه يقين دارد وقت نماز تنگ است؛ اگر بدون جستجو با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه براي جستجو وقت داشته و احتمال پيدا شدن آب را هم مي داده احتياط واجب آن است كه دوباره نمازش را بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد و اما اگر يقين داشته كه آب پيدا نمي شود اعاده و قضا لازم نيست ولي اگر يقين پيدا كند كه آب پيدا مي شده اعاده و قضا لازم است
مسأله 668 : اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضو داشته باشد و بداند؛ يا دو عادل خبر دهند كه اگر وضوي خود را باطل كند تهيه آب براي او ممكن نيست؛ اگر بتواند بدون ضرر و مشقت شديد وضوي خود را نگهدارد نبايد آن را باطل كند؛ بلكه اگر احتمال صحيح عقلايي دهد؛ احتياط واجب آن است كه وضو را باطل نكند؛ ولي در مسأله (350) گذشت مي تواند با عيال خود نزديكي كند.
مسأله 669 : اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند؛ يا دو عادل خبر دهند كه اگر وضوي خود را باطل كند تهيه آب براي او ممكن نيست؛ چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت شديد وضوي خود را نگهدارد؛ احتياط واجب آن است كه آن را باطل نكند.
مسأله 670 : كسي كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد و مي داند؛ يا دو نفر عادل خبر دهند كه اگر آن را بريزد آب پيدا نمي كند؛ چنانچه وقت نماز داخل شده باشد؛ ريختن آن حرام است.
احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز آن را نريزد. اگر احتمال عقلايي بدهد كه پيدا نشود اين احتياط مراعات شود.
مسأله 671 : كسي كه مي داند؛ يا دو نفر عادل خبر دهند كه آب پيدا نمي كند؛ اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوي خود را باطل كند؛ يا آبي كه دارد بريزد؛ معصيت كرده؛ ولي نمازش با تيمم صحيح است.
اگر چه احتياط مستحب آن است كه قضاي آن نماز را بخواند.
دوم از موارد تيمم
مسأله 672 : اگر به واسطه پيري و ناتواني، يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها بر جان خود، يا نفس محترمه، يا نداشتن وسيله اي كه آب از چاه بكشد؛ دسترسي به آب نداشته باشد؛ بايد تيمم كند و همچنين است اگر بترسد بر مال ارزشمند، ولي اگر مال ارزشمند نباشد نبايد تيمم كند و اگر تهيه كردن آب يا استعمال آن به قدري مشقت داشته باشد كه مردم تحمل آن را نكنند؛ بايد تيمم كند؛ در صورتي كه مشقت براي شخص او داشته باشد؛ ولي اگر براي نوع مردم مشقت دارد؛ ولي براي شخص او مشقت نداشته باشد؛ تيمم جايز نيست و در صورتي كه وضو گرفتن مشقت داشته؛ اگر تيمم نكند و تحمل مشقت كرده و وضو بگيرد؛ يا غسل كند؛ وضو و غسلش صحيح است.
مسأله 673 : اگر براي كشيدن آب از چاه، دلو و ريسمان و مانند اينها لازم است و مجبور است بخرد يا كرايه نمايد؛ اگر چه قيمت آن چند برابر معمول باشد؛ بايد تهيه كند و همچنين است اگر آن را به چندين برابر قيمتش بفروشند. ولي اگر تهيه آنها به قدري پول مي خواهد كه نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد؛ ضرري كه قابل تحمل نباشد؛ واجب نيست تهيه نمايد.
مسأله 674 : اگر ناچار شود كه براي تهيه آب، قرض كند بايد قرض نمايد و اكتفا به تيمم مشكل است؛ ولي كسي كه مي داند؛ يا گمان دارد كه نمي تواند قرض خود را بدهد؛ يا دادن قرض بر او مشكل است؛ واجب نيست قرض كند.
مسأله 675 : اگر كندن چاه مشقت ندارد؛ بايد براي تهيه آب چاه بكند.
مسأله 676 : اگر كسي مقداري از آب بي منّت به او ببخشد بايد قبول كند.
سوم از موارد تيمم
مسأله 677 : اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد؛ يا بترسد كه به واسطه استعمال آن مرض يا عيبي در او پيدا شود؛ يا مرضش طول بكشد؛ يا شدت كند؛ يا به سختي معالجه شود؛ بايد تيمم نمايد. ولي اگر بتواند وضو يا غسل جبيره اي بگيرد؛ علاوه بر تيمم، واجب است وضو يا غسل جبيره اي هم بگيرد.
مسأله 678 : لازم نيست يقين كند كه آب براي او ضرر دارد؛ بلكه اگر احتمال ضرر بدهد؛ چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس براي او پيدا شود؛ بايد تيمم نمايد.
مسأله 679 : كسي كه مبتلا به درد چشم است و آب براي او ضرر دارد؛ بايد تيمم كند؛ ولي اگر وضو يا غسل جبيره اي ضرر نداشته باشد؛ واجب است بعد از تيمم، وضو يا غسل جبيره اي هم بكند.
مسأله 680 : اگر به واسطه يقين، يا ترس ضرر تيمم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد؛ تيمم او باطل است و اگر بعد از نماز بفهمد؛ بنا بر احتياط واجب بايد دوباره نماز را با وضو يا غسل بخواند؛ ولي اگر وقت گذشته قضا واجب نيست.
مسأله 681 : كسي كه مي داند آب برايش ضرر ندارد؛ چنانچه غسل كند؛ يا وضو بگيرد و بعد بفهمد آب براي او ضرر داشته؛ وضو و غسل او صحيح است؛ ولي احتياط مستحب اعاده است.
چهارم از موارد تيمم
مسأله 682 : هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند؛ خود او، يا عيال و اولاد او، يا رفيقش و كساني كه با او مربوطند؛ مانند نوكر و كلفت، از تشنگي بميرند؛ يا مريض شوند؛ يا به قدري تشنه شوند كه تحمل آن براي شخص مشقت داشته باشد؛ بايد به جاي وضو و غسل تيمم نمايد و نيز اگر بترسد حيواني كه مال خود اوست از تشنگي تلف شود؛ بايد آب را به آن بدهد و تيمم نمايد؛ بلكه اگر حيوان مال او هم نباشد؛ خصوصاً مانند اسب و قاطر كه متعارف نيست براي خوردن سرش را ببرند؛ در خوف مردن آن هم بايد تيمم كند و همچنين است اگر كسي كه حفظ جان او واجب است؛ به طوري تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود.
مسأله 683 : اگر غير از آب پاكي كه براي وضو يا غسل دارد؛ آب نجسي هم به مقدار آشاميدن خود و كساني كه با او مربوطند داشته باشد؛ بايد آب پاك را براي آشاميدن بگذارد و با تيمم نماز بخواند؛ در صورتي كه مربوطين از نجاست آب با خبر باشند و الا مي تواند از آب نجس بياشامند و اگر آب را براي حيوانش يا بچه نابالغ بخواهد؛ بايد آب نجس را به آنها بدهد و با آب پاك وضو و غسل نمايد.
پنجم از موارد تيمم
مسأله 684 : كسي كه بدن يا لباسش نجس است و كمي آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرد؛ يا غسل كند؛ براي آب كشيدن بدن يا لباس او نمي ماند؛ بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمم نماز بخواند؛ بهتر آن است كه ابتدا بدن يا لباسش را آب بكشد سپس تيمم نمايد. ولي اگر چيزي نداشته باشد كه بر آن تيمم كند؛ بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تيمم
مسأله 685 : اگر غير از آب يا ظرفي كه استعمال آن حرام است؛ آب يا ظرف ديگري ندارد؛ مثلاً آب يا ظرفش غصبيست و غير از آن، آب و ظرف ديگري ندارد و خالي كردن آب هم از ظرف جايز نباشد؛ به جاي وضو و غسل تيمم كند؛ ولي اگر آب مباح باشد در حالي كه آب را تدريجاً از ظرف غصبي خارج مي كند؛ غسل يا وضو بگيرد.
هفتم از موارد تيمم
مسأله 686 : هرگاه وقت به قدري تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند؛ تمام نماز، يا كمتر از يك ركعت بعد از وقت خوانده مي شود؛ بايد تيمم كند؛ ولي اگر بتواند يك ركعت از نماز را با وضو يا غسل در وقت به جا آورد؛ نماز را با وضو يا غسل به جا آورد و پس از وقت احتياط واجب آن است كه آن را قضا كند.
مسأله 687 : اگر عمداً نماز را به قدري تأخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد معصيت كرده؛ ولي نماز او با تيمم صحيح است گرچه تا مي تواند قضاي آن نماز را بخواند.
مسأله 688 : كسي كه شك دارد اگر وضو بگيرد؛ يا غسل كند؛ وقت براي نماز او مي ماند يا نه، بايد وضو يا غسل را به جا آورد؛ در صورتي كه شك در كم و زياد وقت باشد؛ به اينكه مثلاً نداند يك ساعت وقت دارد يا نيم ساعت. ولي اگر بداند وقت تنگ است؛ به اينكه مثلاً مي داند نيم ساعت بيشتر وقت نمانده ولي شك دارد كه در اين وقت مي تواند وضو يا غسل بگيرد؛ احتياط آن است كه تيمم كند و نماز بخواند و پس از وقت قضا نمايد.
مسأله 689 : كسي كه به واسطه تنگي وقت تيمم كرده؛ چنانچه بعد از نماز آبي كه داشته از دستش برود؛ اگر چه تيمم خود را نشكسته باشد؛ اگر بخواهد عملي كه مشروط به طهارت است به جا آورد؛ تيمم دوباره نمايد؛ در صورتي كه پس از نماز وقت براي وضو يا غسل داشته سپس آب از دستش برود و الا تيمم ديگر لازم نيست گرچه احوط است.
مسأله 690 : كسي كه آب دارد اگر به واسطه تنگي وقت با تيمم مشغول نماز شود و در بين نماز آبي كه داشته از دستش برود؛ چنانچه وظيفه اش تيمم باشد همان تيمم سابق كفايت مي كند؛ لازم نيست براي نمازهاي بعد دوباره تيمم كند.
مسأله 691 : اگر انسان به قدري وقت دارد كه مي تواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون كارهاي مستحبي آن مثل اقامه و قنوت بخواند؛ بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون كارهاي مستحبي آن به جا آورد؛ بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.
چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است
مسأله 692 : تيمم به خاك، ريگ، كلوخ و سنگ صحيح است؛ ولي احتياط مستحب، بلكه تا مي شود؛ اگر خاك ممكن باشد به چيز ديگر تيمم نكند و اگر خاك نباشد؛ با ريگ يا كلوخ و چنانچه ريگ و كلوخ نباشد؛ با سنگ تيمم نمايد.
مسأله 693 : تيمم بر سنگ گچ، سنگ آهك، سنگ مرمر سياه و ساير اقسام سنگ ها صحيح است؛ ولي تيمم به جواهر مثل سنگ عقيق و فيروزه و قير كه اسم زمين بر آنها گفته نمي شود؛ باطل مي باشد.
احتياط واجب آن است كه با بودن خاك يا چيز ديگري كه تيمم به آن صحيح است؛ به گچ پخته و آهك پخته، تيمم نكند و اگر آن چيزها نباشد احتياط لازم آن است كه به گچ پخته و آهك پخته تيمم كند و نماز بخواند و بعد اعاده يا قضا نمايد.
مسأله 694 : اگر خاك، ريگ، كلوخ و سنگ پيدا نشود؛ بايد به گرد و غباري كه روي فرش و مانند آن باشد تيمم كند و اگر لاي آنها باشد بايد اول كاري شود كه غبار روي آنها قرار گيرد سپس تيمم كند.
اگر غبار لاي آنها نباشد يا خارج نشود؛ تيمم روي فرش و مانند آن درست نيست. ظاهراً گرد و غباري در مرتبه بعديست كه كم باشد و اگر گرد و غبار زياد باشد در مرتبه خاك و سنگ است و چنانچه گرد پيدا نشود؛ بايد به گِل تيمم كرد؛ اگر نتواند گِل را خشك كند و الا واجب است گِل را خشك كند و بر آن تيمم كند در اين صورت در رديف خاك خواهد شد و اگر گِل هم پيدا نشود؛ اگر بتواند به سفال و آجر و خاكستر و مانند اينها تيمم كند و نماز بخواند سپس بنا بر احتياط واجب اعاده يا قضا نمايد و اگر هيچيك از اينها نبود احتياط واجب آن است كه نماز را بدون تيمم بخواند و بنا بر احتياط واجب نماز را
اعاده يا قضا نمايد.
مسأله 695 : چنانچه در مسأله گذشته اشاره شد؛ اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن، خاك و گرد زيادي تهيه كند؛ تيمم كردن به فرش و مانند آن كه گرد كمي دارد باطل است و اگر بتواند گِل را خشك كند و از آن خاك تهيه نمايد؛ تيمم به گِل باطل است.
مسأله 696 : كسي كه آب ندارد؛ اگر برف يا يخ داشته باشد؛ چنانچه ممكن است بايد آن را آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد و اگر ممكن نيست يا اينكه اين كار برايش مشقت دارد و چيزي كه به آن تيمم صحيح است ندارد؛ احتياط واجب آن است كه برف و يخ را به اعضا بمالد به حدي كه اول مرتبه جريان حاصل شود و با رطوبت كف دست در وضو سر و پشت پاها را مسح كند و نماز بخواند و اگر اين هم ممكن نيست؛ يا مشقت شديد دارد؛ خوب است اعضاء وضو و غسل را نمناك كند و نماز بخواند و در دو صورت اخير نماز را كه خوانده اعاده يا قضا كند.
مسأله 697 : اگر با خاك و ريگ چيزي مانند كاه كه تيمم به آن باطل است مخلوط شود نمي تواند به آن تيمم كند؛ ولي اگر آن چيز به قدري كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود؛ تيمم به آن خاك و ريگ صحيح است.
مسأله 698 : اگر چيزي ندارد كه بر آن تيمم كند؛ چنانچه ممكن است بايد به خريدن و مانند آن، تهيه نمايد.
مسأله 699 : تيمم به ديوار گِلي صحيح است و احتياط واجب آن است كه با بودن زمين يا خاك خشك، به زمين يا خاك نمناك تيمم نكند.
مسأله 700 : چيزي كه بر آن تيمم مي كند بايد پاك باشد و اگر چيز پاكي كه تيمم به آن صحيح است ندارد بنا بر احتياط واجب تيمم بر آن چيز نجس بكند و نماز بخواند و بعد آن را اعاده يا قضا نمايد.
مسأله 701 : اگر يقين داشته باشد كه تيمم به چيزي صحيح است و به آن تيمم نمايد؛ بعد بفهمد تيمم به آن باطل بوده؛ نمازهايي را كه با آن تيمم خوانده بايد دوباره بخواند.
مسأله 702 : چيزي كه بر آن تيمم مي كند و مكان آن چيز، بايد غصبي نباشد.
پس اگر بر خاك غصبي تيمم كند يا خاكي را كه مال اوست بي اجازه در ملك ديگري بگذارد و بر آن تيمم كند؛ تيمم او باطل مي باشد.
مسأله 703 : بنا بر احتياط تيمم در فضاي غصبي باطل است.
پس اگر در ملك خود دستها را به زمين بزند و بي اجازه داخل ملك ديگري شود و دستها را به پيشاني بكشد؛ تيمم او باطل است.
مسأله 704 : تيمم به چيز غصبي، يا در فضاي غصبي، يا بر چيزي كه در ملك غصبي است؛ در صورتي باطل است كه انسان بداند غصب است و عمداً تيمم كند و چنانچه نداند؛ يا فراموش كرده باشد؛ تيمم او صحيح است؛ ولي اگر چيزي را خودش غصب كرده و فراموش كند كه غصب كرده و بر آن تيمم كند؛ يا ملكي را غصب نمايد و فراموش كند كه غصب كرده و چيزي را كه بر آن تيمم مي كند در آن ملك باشد و يا در فضاي آن ملك تيمم نمايد؛ بنا بر احتياط واجب تيمم او باطل است مگر اينكه بعد از غصب كردن توبه كرده باشد پس از آن فراموش كرده باشد؛ در اين صورت تيمم او صحيح است.
مسأله 705 : كسي كه در جاي غصبي حبس است؛ اگر آب و خاك او غصبيست بايد با تيمم نماز بخواند؛ در صورتي كه تصرف زايدي حساب نشود؛ چنانچه غالباً چنين است؛ ولي اگر تصرف زايدي حساب شود بي تيمم نماز بخواند سپس نماز را اعاده يا قضا نمايد.
مسأله 706 : تا مي تواند بر چيزي كه گَردي داشته باشد كه به دست بماند تيمم كند و بعد از زدن دست بر آن بهتر است كف دستها را به هم بزند؛ ريختن گرد لازم نيست بلكه غالباً در تيمم بر غيرخاك چيزي ريخته نمي شود.
مسأله 707 : تيمم به زمين گرد و خاك جاده و زمين شوره زار كه نمك روي آن را نگرفته؛ مكروه است و اگر نمك روي آن را گرفته باشد باطل است.
دستور تيمم بدل از وضو
مسأله 708 : در تيمم بدل از وضو چهار چيز واجب است:
اول:
نيت.
دوم:
بنا بر احتياط واجب زدن دو كف دست با هم بر چيزي كه تيمم به آن صحيح است.
سوم:
كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشاني و دو طرف آن از جايي كه موي سر مي رويد؛ تا ابروها و بالاي بيني و احتياطاً بايد دستها روي ابروها هم كشيده شود.
چهارم:
كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.
دستور تيمم بدل از غسل
مسأله 709 : در تيمم بدل از غسل بعد از آنكه نيت كرد و به دستوري كه در مسأله پيش گفته شد دستها را به زمين و به پيشاني كشيد؛ بايد بنا بر احتياط واجب يك مرتبه ديگر دستها را به زمين بزند و به پشت دستها بكشد و تا ممكن است تيمم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل، به اين ترتيب به جا آورد:
يك مرتبه دستها را به زمين بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد و يك مرتبه ديگر به زمين بزند و پشت دستها را مسح كند.
احكام تيمم
مسأله 710 : اگر مختصري از پيشاني و پشت دستها را مسح نكند تيمم باطل است؛ چه عمداً مسح نكند؛ يا مسأله را نداند؛ يا فراموش كرده باشد.
ولي دقت زياد لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام پيشاني و پشت دستها را مسح كرده كافي است.
مسأله 711 : براي آنكه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده؛ بايد مقداري بالاتر از مچ را هم مسح نمايد؛ ولي مسح بين انگشتان لازم نيست.
مسأله 712 : پيشاني و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح نمايد و كارهاي آن را بايد پشت سرهم به جا آورد و اگر بين آنها به قدري فاصله دهد كه نگويند تيمم مي كند؛ باطل است.
مسأله 713 : در موقع نيت بايد معين كند كه تيمم او بدل از غسل است يا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد بايد آن غسل را معين كند و چنانچه اشتباهاً به جاي بدل از وضو بدل از غسل، يا به جاي بدل از غسل بدل از وضو نيت كند؛ يا مثلاً در تيمم بدل از غسل جنابت نيت بدل از غسل مس ميت نمايد؛ تيمم او باطل است؛ مگر اينكه يك تيمم بر او واجب باشد و قصد نمايد كه وظيفه فعلي خود را انجام مي دهد؛ در تمام صور صحيح است؛ اگر چه اشتباه در تشخيص كرده باشد.
مسأله 714 : در تيمم بايد پيشاني و كف دستها و پشت دستها پاك باشد.
اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد؛ اگر نجاست كف دست مُسري نيست؛ تيمم با كف دست كفايت مي كند و احتياط مستحب آن است كه دو تيمم كند:
يكي با كف دست و يكي با پشت دست، يعني پشت دست را به چيزي كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد.
مسأله 715 : انسان بايد براي تيمم انگشتري را از دست بيرون آورد و اگر در پيشاني، يا پشت دسته ا، يا در كف دستها مانعي باشد؛ مثلاً چيزي به آنها چسبيده باشد؛ بايد برطرف نمايد.
مسأله 716 : اگر پيشاني يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نمي تواند باز كند؛ بايد دست را روي آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نتواند باز كند؛ بايد دست را با همان پارچه به چيزي كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد و احتياط آن است كه يك مرتبه هم پشت دستها را به چيزي كه تيمم بر آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد.
مسأله 717 : اگر پيشاني و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد؛ ولي اگر موي سر روي پيشاني آمده باشد بايد آن را عقب بزند.
مسأله 718 : اگر احتمال دهد كه در پيشاني و كف دستها يا پشت دستها مانعي هست؛ چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد؛ بايد جستجو كند تا يقين، يا اطمينان پيدا كند كه مانعي نيست.
مسأله 719 : اگر وظيفه او تيمم است و نمي تواند تيمم كند؛ بايد نايب بگيرد و كسي كه نايب مي شود بايد او را با دست خود او تيمم دهد و خودش هم بايد نيت تيمم داشته باشد و اگر ممكن نباشد با دست او تيمم دهد؛ بايد نايب دست خود را به چيزي كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دسته اي او بكشد و احتياط واجب آن است كه هر دو نيت داشته باشند.
مسأله 720 : اگر در بين تيمم شك كند كه قسمتي از آن را فراموش كرده يا نه، اگر از محل آن نگذشته است؛ بايد آن قسمت را با آنچه بعد از آن است به جا آورد. ولي اگر شك پس از داخل شدن در جزء ديگر باشد؛ به شكش اعتنا نكند؛ تيمم صحيح است.
مسأله 721 : اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه، در صورتي كه احتمال دهد حال عمل ملتفت بوده؛ تيمم او صحيح است؛ ولي اگر شك او در مسح دست چپ باشد و موالات فوت نشده؛ يا وارد عملي كه مشروط به طهارت است نشده باشد؛ احتياط آن است كه آن را به جا آورد.
مسأله 722 : كسي كه وظيفه اش تيمم است نمي تواند پيش از وقت نماز براي نماز تيمم كند؛ ولي اگر براي كار واجب ديگر يا مستحبي تيمم كند و تا وقت نماز عذر او باقي باشد و از پيدا كردن آب مأيوس باشد؛ مي تواند با همان تيمم نماز بخواند و اگر بداند در وقت نماز تيمم هم براي او ميسر نيست؛ بايد قبل از وقت تيمم كند.
مسأله 723 : كسي كه وظيفه اش تيمم است اگر بداند يا اطمينان داشته باشد عذر او باقي مي ماند؛ در وسعت وقت مي تواند با تيمم نماز بخواند و اگر بعد از نماز عذرش برطرف شد؛ نماز را با وضو يا غسل اعاده كند؛ ولي اگر بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف مي شود بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند و اگر اميد دارد كه عذرش برطرف شود لازم نيست صبر كند؛ مي تواند با تيمم نماز بخواند و اگر عذرش برطرف شد نماز را با وضو يا غسل اعاده كند.
مسأله 724 : كسي كه نمي تواند وضو بگيرد؛ يا غسل كند؛ اگر احتمال ندهد كه عذرش به زودي برطرف شود مي تواند نمازهاي قضاي خود را با تيمم بخواند و اگر بعداً عذرش برطرف شد دوباره آنها را با وضو يا غسل به جا آورد؛ بلكه اگر احتمال دهد به زودي عذر او برطرف مي شود؛ مي تواند نماز قضا بخواند ولي اگر بعداً عذرش برطرف شد دوباره آنها را با وضو يا غسل به جا آورد.
مسأله 725 : كسي كه نمي تواند وضو بگيرد يا غسل كند؛ جايز است نمازهاي مستحبي را كه مثل نافله هاي شبانه روزي وقت معين دارد؛ با تيمم بخواند و همچنين اگر احتمال دهد كه تا آخر وقت آنها برطرف مي شود؛ مي تواند آنها را در اول وقتشان به جا آورد.
مسأله 726 : كسي كه احتياطاً بايد غسل جبيره اي و تيمم نمايد؛ مثلاً جراحتي در پشت او است؛ اگر بعد از غسل و تيمم نماز بخواند و بعد از نماز حدث اصغري از او سر زند؛ مثلاً بول كند؛ تا عذرش باقيست وضو كفايت مي كند و تيمم بدل از غسل واجب نيست گرچه خوب است.
مسأله 727 : اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگري تيمم كند؛ بعد از برطرف شدن عذر تيمم او باطل مي شود.
مسأله 728 : چيزهايي كه وضو را باطل مي كند؛ تيمم بدل از وضو را هم باطل مي كند و چيزهايي كه غسل را باطل مي نمايد؛ تيمم بدل از غسل را هم باطل مي نمايد.
مسأله 729 : كسي كه نمي تواند غسل كند؛ اگر چند غسل بر او واجب باشد؛ واجب نيست براي هر يك از آنها يك تيمم كند.
اگر يك تيمم را به نيت همه آنها به جا آورد كفايت مي كند.
مسأله 730 : كسي كه نمي تواند غسل كند؛ اگر بخواهد عملي را كه براي آن غسل واجب است انجام دهد؛ بايد بدل از غسل تيمم نمايد و اگر نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملي را كه براي آن وضو واجب است انجام دهد؛ بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
مسأله 731 : اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند؛ لازم نيست براي نماز وضو بگيرد.
ولي اگر بدل از غسل هاي ديگر تيمم كند؛ بايد وضو بگيرد و اگر نتواند وضو بگيرد بايد تيمم ديگري هم بدل از وضو بنمايد.
مسأله 732 : اگر بدل از غسل تيمم كند و بعد كاري كه وضو را باطل مي كند براي او پيش آيد؛ چنانچه براي نمازهاي بعد نتواند غسل كند بايد وضو بگيرد و اگر نتواند وضو بگيرد بايد بدل از وضو تيمم نمايد و تا زماني كه عذر باقيست لازم نيست تيمم بدل از غسل هم بكند.
مسأله 733 : كسي كه براي انجام عملي، مثلاً براي نماز خواندن؛ بايد بدل از غسل و وضو تيمم كند؛ همين دو تيمم كفايت مي كند و تيمم سوم لازم نيست.
مسأله 734 : كسي كه وظيفه اش تيمم است؛ اگر براي كاري تيمم كند؛ تا تيمم و عذر او باقي است؛ كارهايي را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد مي تواند به جا آورد. ولي اگر با داشتن آب براي نماز ميت، يا خوابيدن، تيمم كرده؛ فقط كاري را كه براي آن تيمم نموده مي تواند انجام دهد و در مورد تيمم به خاطر تنگي وقت، بنا بر احتياط آن است كه كارهايي را كه بايد با وضو يا غسل انجام شود؛ انجام ندهد؛ ولي در حال نماز خواندن مي تواند آن كارها را انجام دهد.
مسأله 735 : فرموده اند:
در چند مورد مستحب است نمازهايي را كه انسان با تيمم خوانده دوباره بخواند:
اول:
آنكه از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.
دوم:
آنكه مي دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمي كند و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.
سوم:
آنكه تا آخر وقت عمداً در جستجو آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد اگر جستجو مي كرد آب پيدا مي شد.
چهارم:
آنكه عمداً نماز را تأخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نماز خوانده است.
پنجم:
آنكه مي دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمي شود و آبي را كه داشته ريخته و با تيمم نماز خوانده.
ششم:
آنكه از ترس مزاحمت جمعيَّت و نرسيدن به نماز جماعت، نماز جمعه را با تيمم خوانده است؛ ولي احتياط آن است كه در مورد سوم، چهارم و پنجم دوباره نماز بخواند و در مورد ششم، داخل شدن در نماز جمعه با تيمم، با دو وجهي كه ذكر شد محل اشكال است؛ ظاهر آن است كه نماز را به عنوان
ظهر اعاده كند.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم