احکام شرعی
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

احكام تقليد آب مطلق و مضاف [انواع آب مطلق] اشاره 1 آب كر 2 آب قليل 3 آب جاري 4 آب باران 5 آب چاه احكام آب ها احكام تخلّي استبراء مستحبات و مكروهات تخلّي اشاره نجاسات نجاسات اشاره 1 و 2 بول و غائط 3 مَني 4 مُردار 5 خون 6 و 7 سگ و خوك 8 كافر 9 شراب 10 فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيز پاك احكام نجاسات مطهِّرات اشاره 1 آب 2 زمين 3 آفتاب 4 استحاله 5 انقلاب [برخي احكام] كم شدن دو سوم آب انگور 6 انتقال 7 اسلام 8 تبعيّت 9 برطرف شدن عين نجاست 10 استبراء حيوان نجاست خوار 11 غايب شدن مسلمان احكام ظرف ها وضو [احكام] وضوي ارتماسي شرايط وضو اشاره شرط اول: شرط دوم؛ آنكه مطلق باشد. شرط سوم؛ آنكه آب وضو مباح باشد و بنا بر احتياط فضايي كه در آن وضو مي گيرد نيز مباح باشد. شرط چهارم: شرط پنجم؛ آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد. شرط هفتم؛ آنكه وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ آنكه به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن؛ يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است. شرط نهم: شرط دهم؛ آنكه كارهاي وضو را پشت سرهم انجام دهد. شرط يازدهم؛ آنكه بايد كارهاي وضو را خود انسان انجام دهد. شرط دوازدهم؛ آنكه استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد. شرط سيزدهم؛ آنكه در اعضاء وضو مانعي از رسيدن آب نباشد. احكام وضو چيزهايي كه بايد براي آنها وضو گرفت چيزهايي كه وضو را باطل مي كنند غسل هاي واجب اشاره [جنابت] احكام جنابت چيزهايي كه بر جنب حرام است چيزهايي كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي احكام غسل كردن استحاضه اشاره احكام استحاضه حيض اشاره احكام حائض اقسام زن هاي حائض 1 صاحب عادت وقتيه و عدديه 2 صاحب عادت وقتيه 3 صاحب عادت عدديه 4 مضطربه 5 مبتدئه 6 ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميّت [غسل مس ميّت] احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل] اشاره اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از موارد تيمم چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضو دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز اشاره اشاره نمازهاي واجب اشاره نمازهاي واجب يوميه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاي مستحب وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز [برخي احكام] لباس نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردي كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه ست مكان نمازگزار شرايط مكان نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم شرط هفتم شرط هشتم شرط نهم [برخي ديگر از احكام] جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مكروه ست احكام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه [واجبات و مستحبات نماز] واجبات نماز اشاره اركان نماز اشاره نيت تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) [احكام] قرائت ركوع سجود [احكام] چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام كامل تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز اشاره اول: دوم: اشاره سوم: اشاره چهارم: پنجم: اشاره ششم: اشاره هفتم: اشاره هشتم: نهم: اشاره دهم: اشاره يازدهم: دوازدهم: اشاره چيزهايي كه در نماز مكروه ست مواردي كه مي شود نماز واجب را شكست شكيات اشاره شك هاي مبطل شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1 شك در چيزي كه محل آن گذشته ست 2 شك بعد از سلام 3 شك بعد از وقت 4 كثيرالشك (كسي كه زياد شك مي كند) 5 شك امام و مأموم 6 شك در نماز مستحبي شك هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزا و شرايط نماز مسافر [شرايط شكسته خواندن نماز] اشاره شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هفتم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر نماز قضا [احكام] نماز قضاي پدر و مادر اشاره نماز جماعت [احكام] شرايط امام جماعت احكام جماعت وظيفه امام و مأموم در نماز جماعت چيزهايي كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات [احكام] دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز نماز جمعه اشاره بعض احكام و آداب نماز جمعه احكام روزه اشاره نيت چيزهايي كه روزه را باطل مي كند اشاره 1 خوردن و آشاميدن 2 جماع 3 استمنا 4 دروغ بستن به خدا و پيغمبر 5 رساندن غبار غليظ به حلق 6 فرو بردن سر در آب 7 باقي ماندن بر جنابت، حيض و نفاس تا اذان صبح 8 اماله كردن 9 قي كردن آنچه براي روزه دار مكروه است جاهايي كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهايي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاي حرام و مكروه روزه هاي مستحب مواردي كه مستحب است انسان از كارهايي كه روزه را باطل مي كند خود داري نمايد احكام خمس [محل درآمد خمس] اشاره 1 منفعت كسب 2 معدن 3 گنج 4 مال حلال مخلوط به حرام 5 جواهري كه به واسطه غواصي به دست مي آيد 6 غنيمت 7 زميني كه كافر ذمي از مسلمانان بخرد مصرف خمس [برخي ديگر از احكام] احكام زكات [زكات مال] [زكات در نُه چيز واجب است] شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كساني كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره [احكام زكات فطره] مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش (داد و ستد) [برخي احكام] چيزهايي كه در خريد و فروش مستحب است چيزهايي كه در خريد و فروش مكروه ست معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف و شرايط آن [برخي احكام] احكام معامله سلفي فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردي كه انسان مي تواند معامله را به هم بزند [مواردي كه نمي توان معامله را به هم زد ] مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره [احكام ] شرايط مالي كه آن را اجاره مي دهند شرايط استفاده اي كه مال را براي آن اجاره مي دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات (آبياري و تربيت درختان ميوه دار) - مغارسه - (درخت كاري) احكام محجور (كساني كه از تصرف در اموالشان ممنوع هستند) احكام وكالت احكام قرض (دين) احكام حواله احكام رهن احكام ضمانت احكام كفالت احكام وديعه (امانت داري) احكام عاريه احكام ازدواج و زناشويي اشاره احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرايط عقد ازدواج عيب هايي كه به واسطه آنها مي شود عقد را به هم زد عده اي از زن ها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم احكام عقد موقت (متعه) احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويي احكام رضاع (شير دادن) [احكام رضاع ] شرايط شير دادني كه سبب محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق [احكام ] عده طلاق عده زني كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعي احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام لقطه (مالي كه پيدا شده) احكام سر بريدن حيوان - نحر (گلو بريدن) شتر و صيد و شكار حيوانات [برخي احكام] دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر مستحبات و مكروهات سر بريدن حيوانات احكام شكار كردن با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي و ملخ احكام خوردني ها و آشاميدني ها [احكام] [اجزاء حرام حيوانات حلال گوشت] [ساير احكام] چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايي كه در غذا خوردن مكروه ست مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر احكام عهد احكام قسم احكام وقف احكام وصيت احكام ارث [برخي احكام] ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام امر به معروف و نهي از منكر اشاره [برخي احكام] شرايط امر به معروف و نهي از منكر شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: شرط چهارم: اشاره مراتب امر به معروف و نهي از منكر مسأله 2860 : مرتبه اول: اشاره مسأله 2863 : مرتبه دوم: اشاره مسأله 2868 : مرتبه سوم: اشاره احكام حدود حد زنا و لواط حد مساحقه حد قياده (جاكش) لخت خوابيدن دو نفر زير يك پوشش بوسيدن از روي شهوت حد نسبت دادن به زنا و لواط تعزير استمنا حد مشروب خواري حد دزدي حد مُحارب احكام مرتد حكم كسي كه ادعاي پيغمبري كند يا به پيغمبر و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام دشنام دهد احكام قصاص و ديات اقسام كشتن اشاره اول؛ كشتن عمدي اشاره دوم؛ كشتن خطاء شبه عمد. اشاره سوم؛ كشتن خطايي محض. اشاره انواع ديه كشتن كفاره قتل قصاص و ديه اعضاء جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود ديه جراحات و ضربات وارده بر سر، صورت و بدن موارد ضمان و عدم ضمان ديه سقط جنين ولي مقتول جنايت بر حيوان

احكام قصاص و ديات

احكام قصاص و ديات
مسأله 2915 : هرگاه انسان بالغ و عاقل به اختيار خود عمداً و به ناحق مسلمان آزاد عاقلي را كه فرزندش نيست بكشد؛ ورثه مقتول حق دارند به عنوان قصاص او را بكشند گرچه مقتول زن باشد؛ ولي در اين صورت بايد نصف ديه را به اولياء قاتل بدهند. ولي هرگاه قاتل زن باشد و او را بكشند چه مرد را كشته باشد يا زن را، مطالبه ديه نمي شود.
مسأله 2916 : ورثه مقتول مي توانند قاتل را قصاص نكنند و با او در گرفتن ديه توافق كنند؛ يا به طور كلي او را عفو كنند.
مسأله 2917 : در مواردي كه قصاص مي شود؛ چه قصاص در كشتن باشد يا در بريدن و جراحات وارده بر اعضاء احتياط واجب آن است كه با اجازه حاكم شرع باشد و در قصاص بر اعضاء احتياط مؤكدي بر استجازه از حاكم شرع است بلكه خالي از قوة نيست.
مسأله 2918 : هرگاه بچه غيربالغ يا ديوانه كسي را بكشد؛ گرچه مقتول بالغ و عاقل باشد قصاص نمي شود حكم قتل خطايي را دارد؛ ديه بر عاقله او است؛ يعني خويشاوندان پدري او بايد ديه او را بدهند.
مسأله 2919 : هرگاه عاقلي ديوانه را بكشد قصاص نمي شود بايد ديه او را بدهد. ولي اگر ديوانه به عاقلي حمله كند و او به عنوان دفاع او را كشته باشد مشهور فرموده اند كه خونش هدر است و قصاص نمي شود و ديه هم ندارد؛ ولي چنانچه بعضي بزرگان فرموده اند از بيت المال ديه او داده مي شود.
مسأله 2920 : كسي كه مست است اگر در حال مستي كسي را بكشد مشهور فرموده اند قصاص مي شود؛ ولي چنانچه بعضي فقها فرموده اند ديه بايد بدهد.
مسأله 2921 : هرگاه عاقل بالغ بچه غيربالغي را بكشد گرچه بعضي در قصاص كردن اشكال كرده اند ولي ظاهراً فقها اتفاق بر جواز قصاص دارند. بلي در بچه اي كه در رحم است هر چند روح بر آن دميده باشد قصاص كردن مشكل است احتياط واجب گرفتن ديه است.
مسأله 2922 : هرگاه قاتل كور باشد گرچه به مشهور بين متأخرين نسبت داده اند كه مي توانند او را قصاص كنند ولي چنانچه قدما فرموده اند و روايت هم داريم بايد ديه پرداخت كند و ديه بر عاقله اوست و اگر عاقله ندارد از مال او پرداخت مي شود و اگر مال نداشته باشد تحت نظر حاكم شرع يعني مجتهد جامع الشرايط، ديه او از بيت المال پرداخت مي شود.
مسأله 2923 : هرگاه پدري فرزند خود را عمداً و به ناحق بكشد؛ گرچه گناه بزرگي مرتكب شده؛ ولي قصاص نمي شود بلكه بايد ديه بدهد و به دستور حاكم شرع تعزير مي شود. ولي اگر فرزند عمداً و به ناحق پدر يا مادر خود را بكشد قصاص مي شود؛ چنانچه هرگاه مادر فرزند خود را بكشد قصاص مي شود.
مسأله 2924 : هرگاه مرد زن خود را بكشد و از آن زن فرزندي داشته باشد پسر نمي تواند پدر را قصاص كند بايد ديه بگيرد
مسأله 2925 : هرگاه دو نفر يا بيشتر مسلماني را عمداً و به ناحق بكشند به نحوي كه همه در كشتن او شريك باشند مثل اين كه هر دو نفر مثلاً او را بزنند به نحوي كه از زدن هر دو نفر بميرد؛ گرچه زدن يكي از آن دو از ديگري بيشتر باشد؛ ورثه مقتول مي توانند بعضي را بكشند و از بعضي ديگر سهم ديه بگيرند و مي توانند همه را بكشند و در هر حال بايد تفاوت ديه كسي را كه مي كشند بپردازند؛ مثلاً هرگاه دو نفر را بكشند بايد به ورثه آنان هر كدام نصف ديه را بدهند. ولي بهتر اينست كه در اين موارد قصاص نشود فقط از هر يك از قاتل ها سهم ديه را بگيرند.
مسأله 2926 : در كشتني كه حق قصاص براي اولياء مقتول است فرق نمي كند به چه كيفيتي كشته شده باشد؛ چه سر او را بريده باشند؛ يا ترور كرده باشند؛ يا خفه كرده باشند؛ يا از جاي بلند پرت كرده باشند؛ يا در آب انداخته باشند كه غرق شده باشد؛ يا پيش درندگان انداخته و او را دريده باشند؛ يا غذاي مسموم به او بخورانند؛ يا از غذا و خوراك او را بازدارند تا بميرد.
مسأله 2927 : هرگاه كسي شخصي را امر كند كه كسي را عمداً و به ناحق بكشد و آن شخص او را بكشد؛ كسي كه او را كشته قصاص مي شود و كسي كه او را امر كرده حبس مي شود تا بميرد.
مسأله 2928 : هرگاه بالغ عاقلي را به اكراه وادار كنند به كشتن كسي كه اگر نكشد جريمه سنگيني غير از كشتن برايش مقرر كرده باشند حق ندارد او را بكشد و اگر كشت قصاص مي شود و كسي كه او را اكراه كرده حبس ابد مي شود و در صورتي كه جريمه، كشتنش باشد گرچه بعضي فرموده اند مي تواند او را بكشد ولي بايد ديه بدهد؛ ولي مشهور فرموده اند حق ندارد او را بكشد و اگر كشت قصاص مي شود. به هر حال كسي كه او را اكراه كرده حبس ابد مي شود.
مسأله 2929 : هرگاه كسي كه اكراه شده ديوانه باشد؛ يا بچه غيرمميز باشد؛
كسي كه او را اكراه كرده قصاص مي شود. ولي هرگاه بچه مميز باشد؛ بچه و كسي كه او را اكراه كرده قصاص نمي شوند و ديه بر عاقله بچه است و كسي كه او را اكراه كرده حبس ابد مي شود.
مسأله 2930 : هرگاه دو زن در كشتن مردي شركت داشته باشند اولياء مقتول مي توانند هر دو زن را بكشند و ديه اي هم نمي دهند. ولي اگر بيش از دو زن در كشتن مردي شركت داشته باشند گرچه مي توانند همه آنان را بكشند ولي بعد از آن كه سهم ديه را به آنها بدهند.
مسأله 2931 : هرگاه مسلمان، كافري را عمداً و به ناحق بكشد قصاص نمي شود و اگر كشتن آن كافر جايز بوده حاكم شرع قاتل را تعزير مي كند و در مورد يهودي، نصراني و مجوس كه در ذمه حكومت اسلامي اند بايد ديه بدهد.
مسأله 2932 : هرگاه مسلمان عادت به كشتن كفاري كه در ذمه حكومت اسلامي باشند داشته باشد ولي كسي كه كشته شده مي تواند او را بكشد؛ ولي بايد تفاوت ديه مسلمان و كافر ذمي را بدهد. ديه مسلمان ده هزار درهم و ديه كافر ذمي هشت صد درهم است.
مسأله 2933 : هرگاه كافري كه در ذمه حكومت اسلاميست عمداً مسلماني را بكشد او را بايد تحويل اولياء مقتول دهند؛ آنان مي توانند او را بكشند و مي توانند او را ببخشند و مي توانند او را به بندگي درآورند و اگر مالي هم دارد مال آنان است.
اقسام كشتن
اشاره
كشتن بر سه قسم است:
اول؛ كشتن عمدي
اشاره
هرگاه كسي به قصد كشتن شخصي كاري انجام دهد كه منجر به مرگش شود كشتن عمديست گرچه به وسيله اي باشد كه ندرتاً كشتن به آن واقع مي شود و همچنين اگر با توجه و التفات كاري را كه معمولا كشتن به آن واقع مي شود نسبت به كسي انجام دهد و او بميرد كشتن عمدي حساب مي شود هر چند هدف اصلي خود آن كار بوده نه كشتن.
مسأله 2934 : حكم كشتن عمدي در مسأله (2915) گذشت.
دوم؛ كشتن خطاء شبه عمد.
اشاره
هرگاه كسي قصد كشتن شخصي را نداشته باشد ولي با توجه و التفات كاري را كه معمولا كشتن به آن واقع نمي شود نسبت به او انجام داده ولي بر حسب تصادف منجر به مرگ شود كشتن شبه عمد است.
مثلا براي ادب كردن چند تازيانه به شخصي بزند و بر حسب تصادف منجر به مرگ او شود و همچنين هرگاه قصد كشتن داشته باشد و كسي را بكشد ولي فكر مي كرده طرف كافريست كه خونش حلال است بعد معلوم شود مسلمان بوده؛ اين هم كشتن خطاء شبه عمد است.
مسأله 2935 : در كشتن شبه عمد ورثه مقتول حق قصاص ندارند فقط مي توانند از قاتل ديه بگيرند يا او را عفو كنند.
سوم؛ كشتن خطايي محض.
اشاره
هرگاه كاري انجام بدهد ولي قصد كشتن شخصي را نداشته باشد و نمي خواسته كاري را نسبت به او انجام دهد ولي بر حسب تصادف منجر به مرگ آن شخص بشود كشتن خطايي است.
مثل اين كه براي شكار آهويي تيري را رها كند و بر حسب تصادف به انساني بخورد و او را بكشد؛ يا اين كه انسان در حال خواب روي طفلي بغلتد و او بميرد؛ يا پايش بلغزد و روي شخصي بيفتد و او بميرد.
مسأله 2936 : در كشتن خطايي محض ورثه مقتول حق قصاص ندارند؛ مي توانند عفو كنند يا ديه بگيرند؛ ولي در صورتي كه كشتن به اقرار قاتل ثابت شود ديه بر خود قاتل است ولي هرگاه كشتن به دو شاهد عادل ثابت شود برخود قاتل چيزي نيست ديه بر عاقله، يعني خويشاوندان پدري او است.
انواع ديه كشتن
مسأله 2937 : ديه كشتن مرد مسلمان آزاد، چه در كشتن عمدي و چه در كشتن شبه عمد و چه در كشتن خطايي محض، يكي از اين شش چيز است:
اول:
صد شتر، كه داخل سال ششم شده باشد و احتياط آن است كه شتر نر باشد.
دوم:
دويست گاو، فرق نمي كند ماده باشد يا نر و در هر سني باشد.
سوم:
هزار گوسفند، فرق نمي كند ماده باشد يا نر و در هر سني باشد.
چهارم:
دويست حله، كه هر حله دو پارچه است.
بعضي فرموده اند از حله هاي معروف يمن باشد كه در آن زمان ها متعارف بوده؛ ولي ثابت نيست گرچه احوط است.
پنجم:
هزار مثقال شرعي طلاي سكه دار، كه هر مثقال آن هيجده نخود است.
ششم:
ده هزار درهم، كه هر درهمي دوازده و يك چهارم نخود سكه دار است.
مسأله 2938 : ديه زن مسلمان آزاد نصف ديه مرد مسلمان آزاد است.
مسأله 2939 : ديه كافر آزادي كه در ذمه حكومت اسلاميست چه يهودي باشد چه نصراني و چه مجوس، هشت صد درهم است و ديه زن آزاد آنان نصف ديه مرد آنان است.
مسأله 2940 : در قتل عمدي كه ورثه مقتول حق قصاص دارند هرگاه توافق بر گرفتن ديه كنند قاتل مخير است در انتخاب هر يك از آن شش چيز و ورثه نمي توانند او را به يكي از آنها مجبور كنند.
پس مثلاً هرگاه دويست حله را كه بعيد نيست از نظر قيمت كمتر از آن پنج چيز باشد انتخاب كند؛ كفايت مي كند.
مسأله 2941 : ديه كشتن عمدي را قاتل بايد از مال خود در مدت يك سال بدهد.
مسأله 2942 : در كشتن شبه عمد هم قاتل مخير است هر يك از شش چيز را از مال خود به عنوان ديه پرداخت كند و در مدت پرداخت ديه شبه عمد اختلاف شده بعضي مدت آن را يك سال و مشهور دو سال، ولي ظاهر ايناست كه مي تواند در سه سال پرداخت كند.
مسأله 2943 : ديه كشتن خطاء محض گرچه يكي از آن شش چيز است و در مدت سه سال پرداخت مي شود ولي به عهده عاقله است يعني خويشاوندان پدري قاتل است كه بايد پرداخت كنند.
مسأله 2944 : هرگاه قتل در يكي از چهار ماه حرام، يعني رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرم واقع شود مقدار يك ثلث ديه بر ديه افزوده مي شود و دو ماه پي در پي در ماه هاي حرام بايد روزه كفاره بگيرد گرچه به روز عيد قربان برخورد كند.
مسأله 2945 : هرگاه قتل در حرم معظمه واقع شود مشهور آن را ملحق به قتل در يكي از ماه هاي حرام دانسته و ثلث ديه بر ديه افزوده اند؛ ولي محل اشكال است.
احتياط ترك نشود.
كفاره قتل
مسأله 2946 : در كشتن عمدي هرگاه ورثه مقتول با قاتل توافق بر ديه نمايند؛ يا عفو كنند قاتل بايد كفاره جمع بدهد؛ يعني يك بنده آزاد كند و شصت روز روزه بگيرد و شصت فقير را طعام دهد تا سير شوند. در اين زمان ها كه بنده نيست دو عمل ديگر را بايد انجام دهد و در صورتي كه ورثه بخواهند قصاص كنند احتياط واجب آن است كه خود قاتل پيش از قصاص شدن از مال خود، يا ورثه اي كه كبير و محجور نيستند از سهم خودشان كفاره جمع را بدهند.
مسأله 2947 : در كشتن شبه عمد يا خطاء محض علاوه بر دادن ديه به تفصيلي كه گفته شد بايد قاتل كفاره بدهد؛ يعني يك بنده آزاد كند و اگر نتوانست شصت روز روزه بگيرد و اگر نتوانست شصت فقير را طعام دهد تا سير شوند.
مسأله 2948 : هرگاه كسي كه عمداً شخصي را كشته به حرم امن الهي پناه برد در آنجا قصاص نمي شود بلكه بر او از نظر سكني، داد و ستد، خوردن، آشاميدن و مانند آنها فشار وارد مي شود تا از حرم خارج شود و آنگاه قصاص شود. ولي هرگاه در حرم الهي جنايت كرد قصاص مي شود.
مسأله 2949 : بعضي فقها حرم رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مخصوصاً روضه مقدسه و صحن شريف و مشاهد مشرفه ائمه معصومين عَلَيْهِ السَّلَام را به حرم الهي از نظر قصاص شدن ملحق كرده اند ولي ثابت نيست. احتياط ترك نشود.
قصاص و ديه اعضاء
مسأله 2950 : چنانچه در كشتن عمدي گفته شد هرگاه شخص بالغ و عاقل به اختيار خود عمداً و به ناحق عضوي از اعضاء مسلمان آزادي را كه فرزند او نيست قطع كند؛ مثل اين كه دست او را قطع كند؛ يا خسارتي بر او وارد كند مثل اين كه چشم او را كور كند؛ طرف مي تواند به عنوان قصاص دست او را قطع يا چشم او را كور كند.
مسأله 2951 : در قصاص اعضاء و ايجاد جراحت در بدن جاني در صورتي كه قابل كنترل باشد بايد با دقت هرچه تمام تر انجام شود تا زياده روي نشود و بنا بر احتياط واجب با اجازه حاكم باشد و در صورتي كه ممكن نباشد به اين كه طرف در معرض تلف يا زياده روي باشد بايد ديه گرفت.
مسأله 2952 : هرگاه زن جنايتي بر بدن مرد وارد كند مرد مي تواند بدون پرداخت چيزي قصاص كند و نيز هرگاه مرد بر زن جنايتي وارد كند زن مي تواند قصاص كند ولي در صورتي كه ديه جنايت به مقدار ثلث ديه كامل برسد مقدار تفاوت را بايد بپردازد؛ مثلاً هرگاه مرد انگشت زني را قطع كند انگشت مرد قطع مي شود و چيزي هم به او داده نمي شود؛ ولي اگر دست زني را قطع كرده باشد زن مي تواند دست او را قطع كند ولي بايد نصف ديه دست را به او بدهد.
مسأله 2953 : هرگاه دست راست مردي را قطع كند دست راست اوقصاص مي شود و اگر دست راست نداشته باشد دست چپ او قصاص مي شود؛ احتياط آن است كه در اين صورت ديه گرفته بشود.
مسأله 2954 : هرگاه كاري كند كه نور چشم طرف از بين برود ولي به حدقه چشم آسيبي نرسيده باشد مي تواند كاري كند كه فقط نور چشم او از بين برود و آسيبي به جاي ديگر وارد نشود.
جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود
مسأله 2955 : جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود دو قسم است:
قسم اول:
ديه خاصي از طرف شرع مقدس برايش تعيين نشده.
قسم دوم:
ديه خاصي بر آن تعيين شده.
مسأله 2956 : در قسم اول يعني در جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود و شرع مقدس چيز خاصي برايش تعيين نكرده؛ گرچه مشهور بين فقها اينست كه اگر جنايت موجب تفاوت قيمت شود بايد ارش گرفت و اگر موجب تفاوت قيمت نشود هر مقدار حاكم شرع صلاح بداند از كسي كه جنايت كرده خسارت مي گيرد.
ولي بعيد نيست در هر دو مورد به حاكم شرع مراجعه شود؛ هر مقدار كه صلاح بداند از كسي كه جنايت كرده خسارت بگيرد.
مسأله 2957 : كيفيت ارش گرفتن به اين نحو است؛ فرض مي شود اگر شخصي كه بر او جنايت وارد شده بنده باشد و قابل خريد و فروش، سالم آنچه قدر ارزش دارد و تفاوت بين قيمت سالم و معيوب ملاحظه شود و به همان نسبت از ديه كامل انسان پرداخت شود. مثلاً اگر سالم آن يك ميليون تومان و معيوب آن هشت صدهزار تومان ارزش داشته باشد بايد يك پنجم ديه كامل كه مثلاً دويست حله يماني، يا دويست مثقال طلاي شرعي سكه دار بدهد.
مسأله 2958 : قسم دوم از جنايات وارده بر اعضاء كه از طرف شرع مقدس ديه آن معين شده در مسائل آينده بيان مي شود.
مسأله 2959 : ميزان اصلي در ديه اعضاء اصلي انسان اينست كه هر عضوي كه در بدن انسان تك باشد مانند زبان و آلت تناسلي مرد هرگاه بريده و از بين رود ديه كامل دارد؛ يعني يكي از شش چيزي كه در كشتن عمدي انسان در مسأله (2937) گفته شد بايد بدهد و هر عضو اصلي كه جفت باشد مانند دست، پا، گوش و چشم، هرگاه بريده يا از بين برود ديه كامل دارد و هرگاه يكي از آنها بريده يا از بين برود نصف ديه دارد.
مسأله 2960 : هرگاه دو چشم كسي را در آورند يا كور كنند ديه كامل دارد و هرگاه يكي از آن دو را در آورند يا كور كنند بايد نصف ديه كامل را بدهند.
مسأله 2961 : هرگاه چهار پلك دو چشم كسي را ببرد گرچه مشهور فرموده اند ديه كامل دارد ولي بعيد نيست در بريدن پلك بالا ثلث ديه چشم كه صد و بيست و شش دينار و ثلث دينار است و در بريدن پلك پايين نصف ديه چشم كه دويست و پنجاه دينار است باشد احتياط آن است كه بر مقدار ديه مصالحه شود.
مسأله 2962 : هرگاه تمام بيني يا تمام نرمه بيني كسي را ببرد؛ يا صدمه اي بر او وارد كند كه حس بويايي او به كلي از بين برود و اميد خوب شدن هم نباشد؛ ديه كامل دارد و هرگاه حس بويايي يك طرف بيني از بين برود نصف ديه دارد.
مسأله 2963 : هرگاه هر دو گوش كسي را از بيخ ببرد؛ يا آنها را به طور كلي كر كند كه ديگر نشنود و اميد خوب شدن هم در بين نباشد ديه كامل دارد و هرگاه يكي از آن دو را ببرد يا كر كند نصف ديه كامل دارد و هرگاه مقداري از گوشرا ببرد به همان نسبت از ديه گوش بايد بدهد و هرگاه نرمي گوش را ببرد ثلث ديه گوش را بايد بدهد.
مسأله 2964 : هرگاه دو لب كسي را ببرد ديه كامل دارد و هرگاه يكي از آنها را ببرد بنا بر احتياط واجب بر نصف ديه توافق و تصالح كنند و هرگاه مقداري از لب بريده شود به همان نسبت بايد از ديه لب بدهد.
مسأله 2965 : هرگاه زبان كسي را كه لال است ببرد ثلث ديه كامل دارد و اگر مقداري از زبانش را ببرد آن را نسبت به همه زبان او بسنجند و حساب كنند و هرگاه زبان كسي كه لال نيست از بيخ ببرد ديه كامل دارد و اگر مقداري از زبانش را ببرد اقوالي در مسأله گفته شده احتياط واجب آن است كه مقدار بريده شده را با همه زبان بسنجند و نيز نقصي كه بر مخارج حروف بيست و هشت گانه (از بعضي اخبار استفاده مي شود كه حروف بيست و نه است.) وارده شده حساب كنند؛ يعني ديه كامل را بر حروف بيست و هشت گانه، يا بيست و نه گانه تقسيم كنند و به مقداري كه نمي تواند حرفي يا حروفي را ادا كند ديه دهد و در تفاوت اين دو نسبت با هم مصالحه كنند.
مسأله 2966 : هرگاه تمام دندان هاي كسي را از بين ببرد ديه كامل دارد و ديه هر يك از دوازده دنداني كه جلوي دهان است كه شش عدد آنها بالا و شش عدد آنها در پايين است؛ پنجاه مثقال شرعي هيجده نخودي طلاي سكه دار است و ديه مجموع آنها مي شود سي صد مثقال و ديه هر يك از شانزده دندان عقب دهان كه هشت عدد آنها بالا و هشت عدد آنها در پايين است؛ بيست و پنج مثقال طلاي شرعي هيجده نخودي سكه دار است و ديه مجموع آنها مي شود چهارصد مثقال.
مسأله 2967 : هرگاه بر سر مرد يا پسر بچه صدمه اي وارد كند مثل اين كه آب جوش بر سرش بريزد كه موي تمام سر او بريزد و ديگر نرويد؛ ديه كامل دارد و اگر برويد ارش دارد (مقدار ارش در مسأله (2957) گفته شد.) و همچنين هرگاه صدمه اي بر صورت مرد وارد شود؛ يا به زور ريش او را بتراشد يا بكند و ديگر نرويد؛ ديه كامل دارد و اگر برويد يك سوم ديه كامل دارد.
مسأله 2968 : هرگاه صدمه اي بر سر زن وارد كند كه موي تمام سر او بريزد و ديگر نرويد ديه كامل دارد و اگر برويد بايد مهر زن هايي كه مثل او هستند بدهد.
مسأله 2969 : هرگاه موهاي دو ابروي كسي را از بين ببرد كه ديگر نرويد ديه او پانصد مثقال شرعي هيجده نخودي طلاي سكه دار است و اگر موهاي يك ابرو را از بين ببرد كه بيرون نيايد؛ نصف آن مقدار ديه اوست و هرگاه بعضي از ابرو را از بين ببرد به همان نسبت حساب مي شود.
مسأله 2970 : هرگاه دو دست كسي را از مچ ببرد و جدا كند ديه كامل دارد و هرگاه يك دست را ببرد نصف ديه دارد. فرقي بين دست راست و چپ نيست.
مسأله 2971 : هرگاه تمام انگشتان دو دست را قطع كند ديه كامل دارد و هرگاه يكي از انگشتان را قطع كند يك دهم ديه دارد و فرقي بين انگشت ابهام (شصت) و ديگر انگشتان نيست.
مسأله 2972 : ديه قطع هر بند انگشت يك سوم ديه انگشت است و در انگشت ابهام ديه قطع هر بند ديه نصف انگشت است.
مسأله 2973 : هرگاه دو پاي كسي را از مفصل، يا از ساق، يا از زانو، يا از ران ببرد؛ يا تمام انگشتان دو پا را قطع كند ديه كامل دارد و اگر انگشتان يك پا را تا بيخ انگشتان ببرد نصف ديه كامل دارد.
مسأله 2974 : هرگاه ناخن هر انگشتي را قطع كند پنج مثقال شرعي هيجده نخودي طلاي سكه دار بايد بدهد. ولي مشهور فرموده اند هرگاه ناخن انگشتي را قطع كند كه ديگر نرويد يا سياه و فاسد شود ده دينار و اگر برويد پنج دينار است.
تا ممكن است احتياط شود.
مسأله 2975 : هرگاه دو پستان زني را ببرد ديه كشتن يك زن است و هرگاه يك پستان زن را ببرد نصف ديه كشتن زن است.
مسأله 2976 : هرگاه آلت تناسلي مردي را از ختنه گاه به بالا ببرد ديه كامل دارد. فرقي بين پير، جوان، كوچك و بزرگ نيست.
مسأله 2977 : هرگاه تخم هاي مرد را از بين ببرد ديه كامل دارد و اگر يك تخم آن را از بين ببرد از بعضي اخبار استفاده مي شود اگر تخم چپ است دو ثلث ديه و اگر تخم راست است يك ثلث دارد؛ ولي مشهور فرموده اند برابر هستند هر كدام نصف ديه دارد. احتياط مراعات شود.
مسأله 2978 : هرگاه دو لبه عورت زن را كه محيط به فرج است قطع كند ديه كامل دارد و اگر يكي از آنها را قطع كند نصف ديه دارد؛ فرقي بين زن بزرگ و كوچك، باكره و ثيبه، سالم و معيوب نيست.
مسأله 2979 : هرگاه دو ران كسي را از بيخ قطع كند ديه كامل دارد و اگر يكي از آنها را قطع كند نصف ديه دارد.
مسأله 2980 : هرگاه پشت كسي (ستون فقرات) را بشكند؛ يا صدمه به آن وارد كند كه تا نشود؛ يا به نحوي شود كه قدرت نشستن نداشته باشد ديه كامل دارد.
مسأله 2981 : هرگاه صدمه اي به كسي وارد كند كه عقل او از بين برود و برنگردد ديه كامل دارد. ولي هرگاه نقصي در عقل او حاصل شود؛ يا اين كه عقلش در بعضي اوقات نباشد و به اصطلاح جنون ادواري پيدا كند؛ بايد ارش پرداخت شود.
مسأله 2982 : هرگاه صدمه اي بر كسي وارد كند كه به طور كلي نطق او يا صداي او از بين برود ديه كامل دارد.
مسأله 2983 : هرگاه بر شخصي صدمه اي وارد كند كه نتواند جلوي ادرار و مدفوع خود را بگيرد ديه كامل دارد.
مسأله 2984 : هرگاه مرد اجنبي زني را افضا كند؛ يعني مخرج بول و حيض او را يكي كند؛ ديه كامل دارد. ولي هرگاه شوهرش به سبب نزديكي با او افضا كرده باشد اگر بعد از نه سالگي باشد چيزي بر شوهر نيست؛ ولي اگر پيش از نه سالگي باشد گرچه بعضي فقها فرموده اند اگر او را طلاق دهد ديه كامل دارد و اگر او را نگه دارد چيزي بر او نيست؛ ولي مشهور فرموده اند در هر دو صورت ديه دارد. احتياط مراعات شود.
مسأله 2985 : در جناياتي كه بر مرد وارد مي شود هرگاه ديه كامل داشته باشد؛ مثل اين كه بيني او را ببرد؛ يا دو دست او را جدا كند در صورتي كه بر زن وارد شود نصف آن مقدار واجب مي شود. پس هرگاه بيني مردي را ببرد يكي از شش چيزي را كه در كشتن عمدي در مسأله (2937) گفته شد بايد بدهد و اگر بيني زني را ببرد نصف آن مقدار بايد بدهد و هرگاه يك پاي مرد را جدا كنند نصف ديه كامل را بايد بدهد و اگر يك پاي زن را جدا كند نصف مقداري كه در جدا كردن پاي مرد گفته شد بايد بدهد.
مسأله 2986 : ديه زن و مرد تا يك سوم ديه كامل با هم برابر هستند و چنانچه ديه از يك سوم بيشتر باشد ديه زن نصف ديه مرد مي شود؛ مثلاً هرگاه يك انگشت زن را جدا كند مانند جدا كردن يك انگشت مرد بايد يك دهم ديه كامل بدهد و هرگاه دو انگشت زن را جدا كند بايد دو دهم ديه كامل بدهد چنانچه در جدا كردن دو انگشت مرد بايد بدهد و نيز هرگاه سه انگشت زن را جدا كند سه دهم ديه بايد بدهد چنانچه در جدا كردن سه انگشت مرد بايد بدهد؛ ولي هرگاه چهار انگشت زن را جدا كند ديه آن نصف ديه جدا كردن چهار انگشت مرد است؛ يعني دو دهم ديه كامل است؛ در صورتي كه ديه جدا كردن چهار انگشت مرد چهار دهم ديه كامل است.
مسأله 2987 : هرگاه بيش از يكي از جنايت هايي كه در مسائل گذشته بيان شد بر كسي وارد شود ديه تكرار مي شود و فرق نمي كند بين اين كه به يك ضربه باشد يا بيشتر، مثلاً هرگاه شخصي بر ديگري ضربه اي وارد كند كه هم كور شود و هم كر، بايد دو ديه به او بدهد.
ديه جراحات و ضربات وارده بر سر، صورت و بدن
مسأله 2988 : هرگاه جراحتي بر سر و صورت مسلماني وارد كند به حدي كه پوست را پاره كند بايد يك شتر به او بدهد و هرگاه به گوشت برسد و مقداري از آن را هم ببرد بايد دو شتر و هرگاه خيلي از گوشت را پاره كند بايد سه شتر و هرگاه به پرده نازك روي استخوان برسد چهار شتر و هرگاه استخوان ظاهر شود پنج شتر و هرگاه استخوان بشكند گرچه جراحت نباشد ده شتر و هرگاه بعضي از اجزاء استخوان نمايان شود گرچه جراحت نباشد پانزده شتر و هرگاه به مغز سر برسد سي و سه شتر بايد بدهد.
مسأله 2989 : ظاهراً دادن شتر خصوصيت ندارد بلكه مقصود از يك شتر يك صدم ديه كامل است؛ بنا بر اين كسي كه جراحت وارد كرده مي تواند ديه را از اشياء ديگر مانند طلا و نقره انتخاب كند.
مسأله 2990 : هرگاه به صورت مسلماني سيلي يا چيز ديگري بزند به طوري كه صورت او سرخ شود بايد يك مثقال و نيم شرعي طلاي سكه دار كه هر مثقال آن هيجده نخود است به او بدهد و هرگاه سبز و كبود شود سه مثقال طلاي شرعي سكه دار بدهد و هرگاه سياه شود بايد شش مثقال طلاي شرعي سكه دار بدهد.
مسأله 2991 : هرگاه جاي ديگري غير از سر و صورت مسلماني را به واسطه زدن سرخ يا كبود يا سياه كند بايد نصف آنچه كه در مسأله گذشته نسبت به سرخ يا كبود يا سياه كردن سر و صورت گفته شد بدهد.
موارد ضمان و عدم ضمان
مسأله 2992 : هرگاه پوست خربزه و مانند آن را در مسير مردم بيندازد؛ يا آب در مسير مردم جاري كند به نحوي كه عرفاً ضرر به عابرين حساب شود و انساني ليز بخورد و تلف شود؛ يا پايش بشكند؛ كسي كه اين كار را كرده ضامن است؛ ولي هرگاه براي مصلحت آب پاشي كرده ضامن نيست.
مسأله 2993 : هرگاه چيزي را در جايي بگذارد كه در معرض افتادن است اگر بيفتد و انسان يا حيواني تلف شود ضامن است؛ ولي هرگاه در جاي امني بگذارد و تصادفاً به جهتي بيفتد ضامن نيست.
مسأله 2994 : واجب است انسان حيوان چموش يا سگ گيرنده خود را محافظت كند كه به كسي ضرر وارد نكند و هرگاه با علم و التفات كوتاهي در نگهداري آنان بكند و به كسي خسارتي وارد كند؛ صاحب حيوان ضامن است؛ ولي هرگاه حال حيوان را نمي دانسته؛ يا اين كه گرچه مي دانسته ولي كوتاهي در حفظ آنان نكرده ولي تصادفاً خسارت وارد شده ضامن نيست.
مسأله 2995 : هرگاه حيواني انساني را كه سوار بر اوست پرت كند و او بميرد يا مجروح شود؛ مالك حيوان ضامن نيست. ولي اگر مالك كاري كند كه حيوان رم كند ضامن است.
مسأله 2996 : هرگاه كسي براي مصلحت عابرين گودالي در بين راه مسلمانان بكند و تصادفاً كسي در آن بيفتد و بميرد يا مجروح شود؛ كسي كه گودال را كنده ضامن نيست و همچنين اگر چيزي را براي مصلحت عابرين درراه بگذارد ولي تصادفاً سبب مرگ يا مجروح شدن عابرين شود ضامن نيست.
مسأله 2997 : هرگاه حيواني حمله كند و انسان براي دفاع از جان و مال ارزشمند خود خسارتي بر او وارد كند ضامن نيست.
مسأله 2998 : هرگاه گربه انسان مال كسي را تلف كند اگر صاحب گربه در حفاظت و نگهداري او كوتاهي نكرده و تصادفاً مالي را تلف كرد ضامن نيست.
مسأله 2999 : هرگاه انسان در ملك خود آتشي بيفروزد و تصادفاً به ملك ديگري سرايت كند و خسارت وارد كند ضامن نيست ولي اگر آتش در معرض سرايت باشد؛ مثل اين كه در جايي باشد كه باد شديد مي وزد ضامن است.
مسأله 3000 : هرگاه كسي كه سوار حيوان است كاري بكند كه آن حيوان رم كند و به كسي آسيب رساند ضامن است و نيز اگر ديگري كاري كند كه حيوان رم كند و به سوار خود يا ديگري آسيب بزند ضامن است.
مسأله 3001 : هرگاه شخصي با اجازه صاحب خانه وارد خانه او شود و سگ صاحب خانه بر او خسارتي وارد كند صاحب خانه ضامن است؛ ولي اگر بدون اجازه وارد شده و خسارتي بر او وارد كرده ضامن نيست.
مسأله 3002 : هرگاه سگ كسي بيرون از خانه بر كسي خسارت وارد كند اگر در روز باشد صاحب سگ ضامن است ولي اگر در شب بوده ضامن نيست.
ديه سقط جنين
مسأله 3003 : هرگاه بر زن باردار كاري شود كه سقط جنين كند هرگاه بر جنين روح دميده باشد و آزاد و محكوم به اسلام باشد؛ اگر پسر بچه است ديه كامل دارد كه عبارت از هزار مثقال طلاي شرعي هيجده نخودي سكه دار است و اگر دختر بچه است پانصد مثقال شرعي طلاي سكه دار است؛ ولي هرگاه سقط شده نطفه باشد ديه او بيست مثقال شرعي طلاي سكه دار است و اگر علقه است؛ يعني خون بسته شده باشد؛ چهل مثقال طلاي سكه دار است و اگر مضغه است؛ يعني مانند پاره گوشت باشد؛ شصت مثقال طلاي سكه دار است و هرگاه استخوان شده باشد هشتاد مثقال طلاي سكه دار است و هرگاه بر آن گوشت روييده ولي هنوز روح ندميده باشد صد مثقال طلاي سكه دار است.
مسأله 3004 : در احكام جناياتي كه بر جنين قبل از دميدن روح بر آن وارد شود فرق نمي كند جنين پسر باشد يا دختر.
مسأله 3005 : هرگاه جنين بيش از يكي باشد هر كدام ديه جداگانه دارد.
مسأله 3006 : هرگاه سقط جنين پس از دميدن روح بر آن بوده؛ گذشته از اين كه ديه بر كسي كه مباشرت بر انداختن جنين كرده واجب است؛ كفاره هم ثابت است؛ ولي اگر سقط قبل از دميدن روح بر آن بوده فقط ديه دارد و كفاره ثابت نيست.
مسأله 3007 : هرگاه زن آبستني را بكشند و بچه اش با او كشته شود هر كدام علي حده ديه دارند.
مسأله 3008 : هرگاه زن باردار كاري كند كه سقط جنين كند ديه آن به تفصيلي كه در مسأله (3003) گفته شد بايد به وارث جنين بدهد و به خود زن چيزي از آن نمي رسد.
مسأله 3009 : هرگاه صدمه و فشاري بر باردار وارد شود كه سقط جنين كند كسي كه اين عمل را انجام داده بايد ديه دهد.
مسأله 3010 : هرگاه جنايتي كه بر جنين وارد شده عمدي يا شبه عمد باشد ديه در مال كسيست كه جنايت وارد كرده؛ ولي هرگاه جنايت خطايي باشد ديه بر عاقله است.
مسأله 3011 : زني كه باردار است قصاص نمي شود تا بچه را بزايد؛ گرچه جنايتي كه كرده در بارداري بوده و بچه اي كه در شكم دارد از زنا باشد؛ بلكه هرگاه حيات نوزاد توقف بر شير دادن مادرش داشته باشد اجراي حد را تا وقتي كه لازم است شير بدهد تأخير بيندازند.
ولي مقتول
مسأله 3012 : ولي مقتول كه حق قصاص دارد مرديست كه از مقتول ارث مي برد؛ ولي شوهر در اين حق شركت ندارد گرچه اگر ديه گرفته شود ارث مي برد و نيز برادر و خواهر مادري، بلكه ساير خويشان مادري و زن ها در اين حق شركت ندارند گرچه اگر ديه گرفته شود شريكند.
مسأله 3013 : هرگاه ولي مقتول يك نفر باشد مي تواند به تنهايي قصاص كند ولي گذشت در مسأله (2917) كه احتياط واجب آن است كه قصاص با اجازه حاكم شرع باشد.
مسأله 3014 : هرگاه ولي مقتول بيش از يك نفر باشد احتياط آن است كه هر كدام از آنها به تنهايي بدون استجازه از ديگران قصاص نكند.
مسأله 3015 : هرگاه بعضي اولياء ميت قصاص كند اگر سايرين رضايت بر قصاص بدهند چيزي بر او نيست. ولي هرگاه رضايت ندهند به مقدار حقشان ضامن است اگر مطالبه كنند بايد به آنها پرداخت كند و اگر قاتل را عفو كرده باشند بايد به ورثه قاتل پرداخت كند.
مسأله 3016 : جايز نيست قاتل را قطعه قطعه كنند و يا در قصاص كشتن و اعضاء از وسيله كند كه زجر بيشتري بر قاتل وارد مي كند استفاده شود مثل اين كه با اره قصاص شود.
مسأله 3017 : مشهور فرموده اند قاتل را با شمشير قصاص كنند ولي بعيد نيست بشود به وسيله اي كه راحت تر از شمشير باشد كشت مثل اين كه تير به مغز او بزنند؛ يا او را به برق وصل كنند.
مسأله 3018 : قصاص كردن كه حق وليست مي تواند خودش انجام دهد يا كسي را مجاناً يا با اجرت وادار به قصاص كند.
مسأله 3019 : هرگاه بعضي اولياء مقتول غايب باشند يا صغير باشند؛ ولي يا اوليايي كه حاضر و مكلف هستند مي توانند قصاص كنند با تضمين قدر سهم ديه غايب و صغير.
مسأله 3020 : در قصاص اعضاء هرگاه در معرض سرايت باشد در سرماي شديد يا گرماي شديد انجام نشود. ولي اگر در معرض سرايت نباشد هر وقت مي تواند قصاص كند.
مسأله 3021 : ديه كسي كه كشته شده از تركه او حساب مي شود در درجه اول بايد به مصرف بدهكاري او برسد اگر چيزي باقي ماند هرگاه وصيتي داشته باشد يك سوم آن صرف وصيت او مي شود و دو سوم آن بين ورثه تقسيم مي شود؛ زن و شوهر سهم خود را مي برنند ولي خواهر و برادر مادري، بلكه بنا بر مشهور هيچيك از خويشان مادري از ديه ارث نمي برند.
مراد از عاقله
مسأله 3022 : مقصود از عاقله كه در جنايت خطايي بايد ديه را بدهد در مرتبه اول مردان بالغ و عاقل از خويشاوندان پدري جاني است؛ مانند برادران، برادرزاده ها، عموها و عموزادگان و اين كه پدر و اجداد و اولاد جاني داخل در عاقله باشند اختلاف شده و ظاهر اينست كه داخل هستند.
ولي احتياط آن است كه مصالحه شود. پس بچه، ديوانه، زن و خويشاوندان مادري جزء عاقله نيستند و در مرتبه آخر امام عَلَيْهِ السَّلَام عاقله است و از بيت المال پرداخت مي كند.
مسأله 3023 : مواردي كه ديه بر عاقله است از اين قرار است:
1 كشتني كه از روي خطا واقع شده باشد.
2 جنايتي كه از طفل يا ديوانه واقع شده باشد.
3 جراحت خطايي بر كسي وارد كند به حدي كه پوست را بشكافد و به پرده نازك روي استخوان برسد و استخوان نمايان شده باشد و از اين جراحت در اصطلاح موضحه گويند و همچنين بالاتر از اين مرتبه اگر جراحتي خطايي به كسي وارد كند ديه بر عاقله است؛ ولي اگر جراحت چه عمدي باشد و چه خطايي كمتر از اين حد باشد ديه در مال خود جاني است.
4 جنايت عمدي كور خطايي حساب مي شود قصاص نمي شود بلكه ديه او بر عاقله اوست و در صورتي كه عاقله نداشته باشد در مال اوست و اگر مال ندارد بر امام عَلَيْهِ السَّلَام است كه از بيت المال مسلمين پرداخت مي كند.
مسأله 3024 : هرگاه قتل خطايي يا جنايت ديگر به وسيله اقرار شخص ثابت شود ديه در مال خودش مي باشد؛ بر عاقله نيست و همچنين هرگاه در قتل خطايي به مال ديگر غير از ديه مصالحه شده باشد بر خود او است؛ بر عاقله چيزي نيست. فقط در موردي كه به وسيله بيّنه (دو شاهد عادل) ثابت شود بر عاقله است.
مسأله 3025 : در كيفيت تقسيم بر عاقله اختلاف شده كه آيا همه بستگان بايد بدهند چه فقير باشند يا غني و در مقداري كه از فقير و غني گرفته مي شود نيز اختلاف شده احتياط آن است كه با نظر حاكم شرع و تشخيص او انجام شود.
مسأله 3026 : در تقسيم ديه بر عاقله اختلاف شده كه بايد مراعات مراتب ارث شود يا تمام خويشاوندان پدري در تمام مراتب ارث حساب شود؛ احتياط آن است كه رعايت مراتب ارث بشود هرگاه طبقه نزديك تر نباشند به عهده طبقه بعدي گذاشته شود.
مسأله 3027 : ديه خطايي را كه عاقله پرداخت مي كنند در سه سال قسط بندي مي شود در هر سال يك سوم آن را پرداخت مي كنند؛ در اين حكم فرقي بين ديه كامل و ديه ناقص و ديه كشتن و جراحت نيست.
مسأله 3028 : ابتداء مدتي كه در ديه خطايي حساب مي شود زمان استقرار ديه است پس در مورد كشتن هنگام مردن و در مورد جنايت بر اطراف از زمان تحقق جنايت حساب مي شود در صورتي كه جراحت سرايت نكرده باشد و اگر سرايت كرده باشد از هنگامي كه جراحت رو به بهبودي است.
مسأله 3029 : در كشتن خطايي كه ديه بر عاقله است هرگاه قاتل عاقله ندارد؛ يا عاقله تمكن ندارد خود قاتل بايد بدهد و اگر خودش هم تمكن ندارد امام عَلَيْهِ السَّلَام از بيت المال پرداخت مي كند.
مسأله 3030 : هرگاه بعضي از عاقله تمكن پرداخت ندارد بر كساني كه قدرت پرداخت دارند واجب مي شود.
مسأله 3031 : ميزان در فقير بودن عاقله كه تحميل بر او واجب نيست وقت اداء ديه است نه هنگام واقع شدن جنايت.
مسأله 3032 : در مورد ديه جنايت خطايي كه به اقرار خود جاني ثابت شود چنانچه بيان شد بر عاقله و بيت المال مسلمين نيست بلكه حكم بدهي هاي ديگر او را دارد هرگاه قدرت پرداخت، ولو به كار كردن به تدريج را داشته باشد بايد پرداخت كند و اگر بتواند از مردم استمداد كند و اگر اين را هم نتواند معذور است.
مسأله 3033 : هرگاه كسي كه از روي عمد يا شبه عمد كسي را كشته و فرار كند و دسترسي به او نباشد؛ يا بميرد مي توان ديه را از مال او برداشت و اگر مال ندارد با رعايت طبقات ارث از عاقله او مي گيرند و اگر عاقله ندارد امام عَلَيْهِ السَّلَام از بيت المال مسلمين مي دهد. بعيد نيست جريان اين حكم در صورتي كه به جهات خارجي نشود او را قصاص كرد. ولي احتياط ترك نشود.
جنايت بر حيوان
مسأله 3034 : هرگاه حيواني را كه قابل تذكيه شدن باشد؛ چه حلال گوشت باشد مانند گاو و گوسفند، يا حرام گوشت باشد مانند خرگوش و روباه، بدون اجازه صاحبش ذبح شرعي كنند صاحب حيوان اختيار دارد بين اين كه تفاوت قيمت حيوان زنده و حيوان ذبح شده را مطالبه كند يا اين كه از حيوان صرف نظر كند و تمام قيمت حيوان را از او بگيرد و هرگاه قيمت حيوان را داد حيواني را كه سرش را بريده مال او خواهد بود.
مسأله 3035 : هرگاه حيوان حلال گوشت يا حرام گوشت كسي را كه ارزش دارد زخمي كند يا جايي از بدنش را ببرد؛ بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را به صاحبش بدهد و هرگاه آن حيوان را تلف كند بايد تمام قيمتش را بدهد.
مسأله 3036 : مشهور فرموده اند هرگاه سگ گله كسي را تلف كند بيست مثقال درهم نقره سكه دار به او بدهد و بعضي فرموده اند يك گوسفند بدهد و هرگاه سگ محافظ خانه يا باغ را تلف كند بيست مثقال درهم نقره سكه دار بدهد.
و هرگاه سگ محافظ مزرعه را تلف كند يك قفيز گندم كه ده صاع مي شود به او بدهد و هرگاه سگ شكاري را تلف كند چهل درهم نقره سكه دار كه بيست و يك مثقال درهم معمولي ست به او بدهد. ولي چون اين سگ ها ماليت و ارزش عرفي دارند هرگاه قيمت آنها بيش از آنچه ذكر شد باشد احتياط واجب بلكه خالي از وجه نيست كه قيمت معمولي آنها را بدهد و احتياط آن است كه در مازاد مصالحه كنند.
مسأله 3037 : هرگاه خوك كسي را تلف كند؛ يا سگ او را، غير از سگ هايي كه در مسأله گذشته ذكر شد تلف كند؛ يا آلات قمار و آلاتي كه فقط منفعت حرام دارد از بين ببرد ضامن نيست.
مسأله 3038 : هرگاه حيوان به زراعت كسي خسارت وارد كند مشهور فرموده اند اگر در شب باشد صاحب حيوان ضامن خسارت است و اگر در روز باشد ضامن خسارت نيست. بعيد نيست اين فرق به اين جهت باشد كه متعارف است صاحب زراعت در روز از زراعت خود محافظت مي كند و نمي گذارد آسيبي به او برسد؛ پس هرگاه حيواني در روز به زراعت وارد شود كاَنَّ صاحب زراعت كوتاهي در حفاظت از زراعت كرده؛ ولي در شب چنين تعارفي نيست. به هر حال هرگاه صاحب حيوان در حفاظت حيوان كوتاهي كرده باشد بنا بر احتياط واجب در روز هم خسارت بدهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم