احکام شرعی
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي
آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

رساله توضیح المسائل آيت الله سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي

احكام تقليد آب مطلق و مضاف [انواع آب مطلق] اشاره 1 آب كر 2 آب قليل 3 آب جاري 4 آب باران 5 آب چاه احكام آب ها احكام تخلّي استبراء مستحبات و مكروهات تخلّي اشاره نجاسات نجاسات اشاره 1 و 2 بول و غائط 3 مَني 4 مُردار 5 خون 6 و 7 سگ و خوك 8 كافر 9 شراب 10 فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاست خوار راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چيز پاك احكام نجاسات مطهِّرات اشاره 1 آب 2 زمين 3 آفتاب 4 استحاله 5 انقلاب [برخي احكام] كم شدن دو سوم آب انگور 6 انتقال 7 اسلام 8 تبعيّت 9 برطرف شدن عين نجاست 10 استبراء حيوان نجاست خوار 11 غايب شدن مسلمان احكام ظرف ها وضو [احكام] وضوي ارتماسي شرايط وضو اشاره شرط اول: شرط دوم؛ آنكه مطلق باشد. شرط سوم؛ آنكه آب وضو مباح باشد و بنا بر احتياط فضايي كه در آن وضو مي گيرد نيز مباح باشد. شرط چهارم: شرط پنجم؛ آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد. شرط هفتم؛ آنكه وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ آنكه به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن؛ يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است. شرط نهم: شرط دهم؛ آنكه كارهاي وضو را پشت سرهم انجام دهد. شرط يازدهم؛ آنكه بايد كارهاي وضو را خود انسان انجام دهد. شرط دوازدهم؛ آنكه استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد. شرط سيزدهم؛ آنكه در اعضاء وضو مانعي از رسيدن آب نباشد. احكام وضو چيزهايي كه بايد براي آنها وضو گرفت چيزهايي كه وضو را باطل مي كنند غسل هاي واجب اشاره [جنابت] احكام جنابت چيزهايي كه بر جنب حرام است چيزهايي كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي احكام غسل كردن استحاضه اشاره احكام استحاضه حيض اشاره احكام حائض اقسام زن هاي حائض 1 صاحب عادت وقتيه و عدديه 2 صاحب عادت وقتيه 3 صاحب عادت عدديه 4 مضطربه 5 مبتدئه 6 ناسيه مسائل متفرقه حيض نفاس غسل مس ميّت [غسل مس ميّت] احكام محتضر احكام بعد از مرگ احكام غسل، كفن، حنوط، نماز و دفن ميت احكام غسل ميت احكام كفن ميت احكام حنوط احكام نماز ميت دستور نماز ميت مستحبات نماز ميت احكام دفن مستحبات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل هاي مستحب تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل] اشاره اول از موارد تيمم دوم از موارد تيمم سوم از موارد تيمم چهارم از موارد تيمم پنجم از موارد تيمم ششم از موارد تيمم هفتم از موارد تيمم چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است دستور تيمم بدل از وضو دستور تيمم بدل از غسل احكام تيمم احكام نماز اشاره اشاره نمازهاي واجب اشاره نمازهاي واجب يوميه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام وقت نماز نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شود نمازهاي مستحب وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله احكام قبله پوشاندن بدن در نماز [برخي احكام] لباس نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردي كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه ست مكان نمازگزار شرايط مكان نمازگزار اشاره شرط اول شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم شرط هفتم شرط هشتم شرط نهم [برخي ديگر از احكام] جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مستحب است جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مكروه ست احكام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه [واجبات و مستحبات نماز] واجبات نماز اشاره اركان نماز اشاره نيت تكبيرة الاحرام قيام (ايستادن) [احكام] قرائت ركوع سجود [احكام] چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است مستحبات و مكروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] قنوت ترجمه نماز 1 ترجمه سوره حمد 2 ترجمه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد 3 ترجمه ذكر ركوع و سجود 4 ترجمه قنوت 5 ترجمه تسبيحات اربعه 6 ترجمه تشهد و سلام كامل تعقيب نماز صلوات بر پيغمبر مبطلات نماز اشاره اول: دوم: اشاره سوم: اشاره چهارم: پنجم: اشاره ششم: اشاره هفتم: اشاره هشتم: نهم: اشاره دهم: اشاره يازدهم: دوازدهم: اشاره چيزهايي كه در نماز مكروه ست مواردي كه مي شود نماز واجب را شكست شكيات اشاره شك هاي مبطل شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد 1 شك در چيزي كه محل آن گذشته ست 2 شك بعد از سلام 3 شك بعد از وقت 4 كثيرالشك (كسي كه زياد شك مي كند) 5 شك امام و مأموم 6 شك در نماز مستحبي شك هاي صحيح نماز احتياط سجده سهو دستور سجده سهو قضاي سجده و تشهد فراموش شده كم و زياد كردن اجزا و شرايط نماز مسافر [شرايط شكسته خواندن نماز] اشاره شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هفتم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر نماز قضا [احكام] نماز قضاي پدر و مادر اشاره نماز جماعت [احكام] شرايط امام جماعت احكام جماعت وظيفه امام و مأموم در نماز جماعت چيزهايي كه در نماز جماعت مكروه است نماز آيات [احكام] دستور نماز آيات نماز عيد فطر و قربان اجير گرفتن براي نماز نماز جمعه اشاره بعض احكام و آداب نماز جمعه احكام روزه اشاره نيت چيزهايي كه روزه را باطل مي كند اشاره 1 خوردن و آشاميدن 2 جماع 3 استمنا 4 دروغ بستن به خدا و پيغمبر 5 رساندن غبار غليظ به حلق 6 فرو بردن سر در آب 7 باقي ماندن بر جنابت، حيض و نفاس تا اذان صبح 8 اماله كردن 9 قي كردن آنچه براي روزه دار مكروه است جاهايي كه قضا و كفاره واجب است كفاره روزه جاهايي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست راه ثابت شدن اول ماه روزه هاي حرام و مكروه روزه هاي مستحب مواردي كه مستحب است انسان از كارهايي كه روزه را باطل مي كند خود داري نمايد احكام خمس [محل درآمد خمس] اشاره 1 منفعت كسب 2 معدن 3 گنج 4 مال حلال مخلوط به حرام 5 جواهري كه به واسطه غواصي به دست مي آيد 6 غنيمت 7 زميني كه كافر ذمي از مسلمانان بخرد مصرف خمس [برخي ديگر از احكام] احكام زكات [زكات مال] [زكات در نُه چيز واجب است] شرايط واجب شدن زكات زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر، گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زكات شرايط كساني كه مستحق زكاتند نيت زكات مسائل متفرقه زكات زكات فطره [احكام زكات فطره] مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج احكام خريد و فروش (داد و ستد) [برخي احكام] چيزهايي كه در خريد و فروش مستحب است چيزهايي كه در خريد و فروش مكروه ست معاملات مكروه معاملات باطل شرايط فروشنده و خريدار شرايط جنس و عوض آن صيغه خريد و فروش خريد و فروش ميوه ها نقد و نسيه معامله سلف و شرايط آن [برخي احكام] احكام معامله سلفي فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردي كه انسان مي تواند معامله را به هم بزند [مواردي كه نمي توان معامله را به هم زد ] مسائل متفرقه خريد و فروش احكام شركت احكام صلح احكام اجاره [احكام ] شرايط مالي كه آن را اجاره مي دهند شرايط استفاده اي كه مال را براي آن اجاره مي دهند مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله احكام مزارعه احكام مساقات (آبياري و تربيت درختان ميوه دار) - مغارسه - (درخت كاري) احكام محجور (كساني كه از تصرف در اموالشان ممنوع هستند) احكام وكالت احكام قرض (دين) احكام حواله احكام رهن احكام ضمانت احكام كفالت احكام وديعه (امانت داري) احكام عاريه احكام ازدواج و زناشويي اشاره احكام عقد دستور خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرايط عقد ازدواج عيب هايي كه به واسطه آنها مي شود عقد را به هم زد عده اي از زن ها كه ازدواج با آنان حرام است احكام عقد دائم احكام عقد موقت (متعه) احكام نگاه كردن مسائل متفرقه زناشويي احكام رضاع (شير دادن) [احكام رضاع ] شرايط شير دادني كه سبب محرم شدن است آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام طلاق [احكام ] عده طلاق عده زني كه شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعي احكام رجوع كردن طلاق خلع طلاق مبارات احكام متفرقه طلاق احكام غصب احكام لقطه (مالي كه پيدا شده) احكام سر بريدن حيوان - نحر (گلو بريدن) شتر و صيد و شكار حيوانات [برخي احكام] دستور سر بريدن حيوانات شرايط سر بريدن حيوان دستور كشتن شتر مستحبات و مكروهات سر بريدن حيوانات احكام شكار كردن با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي و ملخ احكام خوردني ها و آشاميدني ها [احكام] [اجزاء حرام حيوانات حلال گوشت] [ساير احكام] چيزهايي كه موقع غذا خوردن مستحب است چيزهايي كه در غذا خوردن مكروه ست مستحبات آشاميدن آب مكروهات آشاميدن آب احكام نذر احكام عهد احكام قسم احكام وقف احكام وصيت احكام ارث [برخي احكام] ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام امر به معروف و نهي از منكر اشاره [برخي احكام] شرايط امر به معروف و نهي از منكر شرط اول: اشاره شرط دوم: اشاره شرط سوم: شرط چهارم: اشاره مراتب امر به معروف و نهي از منكر مسأله 2860 : مرتبه اول: اشاره مسأله 2863 : مرتبه دوم: اشاره مسأله 2868 : مرتبه سوم: اشاره احكام حدود حد زنا و لواط حد مساحقه حد قياده (جاكش) لخت خوابيدن دو نفر زير يك پوشش بوسيدن از روي شهوت حد نسبت دادن به زنا و لواط تعزير استمنا حد مشروب خواري حد دزدي حد مُحارب احكام مرتد حكم كسي كه ادعاي پيغمبري كند يا به پيغمبر و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام دشنام دهد احكام قصاص و ديات اقسام كشتن اشاره اول؛ كشتن عمدي اشاره دوم؛ كشتن خطاء شبه عمد. اشاره سوم؛ كشتن خطايي محض. اشاره انواع ديه كشتن كفاره قتل قصاص و ديه اعضاء جناياتي كه بر اعضاء وارد مي شود ديه جراحات و ضربات وارده بر سر، صورت و بدن موارد ضمان و عدم ضمان ديه سقط جنين ولي مقتول جنايت بر حيوان

احكام نماز

احكام نماز
اشاره
اشاره
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
نماز مهم ترين اعمال دين است در روايت است اگر قبول درگاه خداوند عالم شود عبادت هاي ديگر هم قبول مي شود و اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول نمي شود. همان طور كه اگر انسان شبانه روزي پنج نوبت در نهر آبي شستشو كند؛ چرك در بدنش نمي ماند؛ نمازهاي پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك مي كنند و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند. كسي كه نماز را پست و سبك شمارد؛ مانند كسيست كه نماز نمي خواند.
پيغمبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود كسي كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است؛ روزي حضرت در مسجد تشريف داشنتد مردي وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملاً به جا نياورد؛ حضرت فرمودند اگر اين مرد در حالي كه نمازش اين طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است.
پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتابزدگي نماز نخواند و در حال نماز به ياد خدا و با خشوع و خضوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسي سخن مي گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگي خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند و اگر انسان در موقع نماز كاملاً به اين مطلب توجه كند ممكن است از خود بي خبر شود چنانچه از حضرت اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام نقل شده در حال نماز تير را از پاي مبارك آن حضرت بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند.
و نيز بايد هر مسلمان مؤمني، گذشته بر اين كه در
هر حال باشد بايد توبه و استغفار داشته باشد؛ در حال نماز هم بايد توبه و استغفار نمايد و گناهاني كه مانع قبول شدن نماز است مانند حسد، كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات، بلكه هر معصيتي را ترك كند و همچنين سزاوار است كارهايي كه ثواب نماز را كم مي كند به جا نياورد؛ مثلاً در حال خواب آلودگي و خود داري از بول و غائط به نماز نايستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند بلكه اگر صورتش را به طرف آسمان بلند كند نمازش درست نيست و نيز شايسته است كارهايي كه ثواب نماز را زياد مي كند به جا آورد؛ مثلاً انگشتري عقيق، مخصوصاً اگر يمني باشد؛ به دست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد.
نمازهاي واجب
اشاره
نمازهاي واجب در زمان غيبت كبري شش است؛ ولي در زمان حضور امام عصر عجل الله فرجه الشريف نماز عيد فطر و قربان هم واجب است؛ چنانچه خواهد آمد:
اول:
نماز يوميه، نماز جمعه جزء نماز يوميه به جاي نماز ظهر جمعه است.
دوم:
نماز آيات.
سوم:
نماز ميت.
چهارم:
نماز طواف واجب خانه كعبه.
پنجم:
نماز قضاي پدر، بنا بر اقوي كه بر پسر بزرگتر است و نسبت به قضاي مادر بنا بر احتياط واجب، چنانچه تفصيلش در محلش ذكر شده.
ششم:
نمازي كه به واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مي شود؛ آنچه در اين موارد واجب مي شود وفاي به اجاره و نذر و مانند آن است نه نماز، به تفصيلي كه بيانش مناسب نيست.
نمازهاي واجب يوميه
اشاره
نمازهاي واجب يوميه پنج است:
ظهر و عصر هر كدام چهار ركعت نماز جمعه در روز جمعه با شرايطش به جاي نماز ظهر خوانده مي شود و دو ركعت است به كيفيتي كه در محلش ذكر شده مغرب سه ركعت، عشا چهار ركعت، صبح دو ركعت.
مسأله 736 : در سفر و در حال خوف، به تفصيلي كه در محلش ذكر شده؛ بايد نمازهاي چهار ركعتي را با شرايطي كه گفته مي شود؛ دو ركعت خواند.
وقت نماز ظهر و عصر
مسأله 737 : اگر چوب يا چيزي مانند آن را راست در زمين هموار فروبرند؛ صبح كه خورشيد بيرون مي آيد سايه آن به طرف مغرب مي افتد و هرچه آفتاب بالا مي آيد اين سايه كم مي شود و در شهرهاي ما در اول ظهر شرعي به آخرين درجه كمي مي رسد و ظهر كه گذشت سايه آن از سمت شمال به طرف شرق ميل مي كند و هرچه خورشيد رو به مغرب مي رود سايه زيادتر مي شود؛ بنا بر اين وقتي سايه به آخرين درجه كمي رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت؛ معلوم مي شود ظهر شرعي شده است؛ ولي در بعضي شهرها مثل مكه معظمه كه گاهي موقع ظهر سايه به كلي از بين مي رود؛ بعد از آنكه سايه دوباره پيدا شد معلوم مي شود ظهر شده است.
مسأله 738 : چوب يا چيز ديگري را كه براي معين كردن ظهر به زمين فرو مي برند؛ شاخص گويند.
مسأله 739 : نماز ظهر و عصر هر كدام وقت مخصوص و مشتركي دارند؛ وقت مخصوص نماز ظهر، از اول ظهر است تا وقتي كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد كه اگر كسي سهواً تمام نماز عصر را در اين وقت بخواند نمازش باطل است.
وقت مخصوص نماز عصر، موقعيست كه به اندازه خواندن نماز عصر به غروب آفتاب مانده باشد كه اگر كسي تا اين موقع نماز ظهر را نخواند نماز ظهر او قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند و اگر تا غروب آفتاب نماز عصر را نخوانده پس از غروب آفتاب تا مغرب به عنوان ما في الذمه انجام دهد. مابين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و عصر است كه اگر كسي در اين وقت اشتباهاً تمام نماز عصر را پيش از نماز ظهر بخواند؛ نمازش صحيح است و بايد نماز ظهر را بعد از آن به جا آورد.
مسأله 740 : اگر پيش از خواندن نماز ظهر سهواً مشغول نماز عصر شود و در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است؛ چنانچه در وقت مشترك باشد بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند يعني نيت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مي خوانم همه نماز ظهر باشد و بعد از آنكه نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد؛ اگر التفات هم در وقت مخصوص باشد نمازش باطل است؛ ولي اگر در وقت مشترك باشد برگرداندن نيت به نماز ظهر صحيح است؛ گرچه شروع در وقت مخصوص به نماز ظهر باشد.
بنا بر اين
نماز را تمام كند و بعد از آنكه نماز را تمام كرد نماز عصر بخواند.
مسأله 741 : بعيد نيست در زمان حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و امام معصوم عَلَيْهِ السَّلَام و غيبت امام زمان عجل الله فرجه الشريف انسان مخير باشد در روز جمعه بين نماز ظهر و نماز جمعه، ولي در زمان حضور امام معصوم عَلَيْهِ السَّلَام در صورتي كه نماز جمعه را خود آن حضرت، يا به امر ايشان بپا شده باشد؛ واجب است شركت كنند و اگر نماز جمعه در زمان غيبت با شرايط آن، از آن جمله آنكه امر اقامه آن به نظر مجتهد جامع الشرايط باشد؛ واجب نيست بعد از خواندن نماز جمعه نماز ظهر خوانده شود؛ گرچه احتياط خوب است.
مسأله 742 : به مشهور نسبت داده شده كه وقت نماز جمعه از اول ظهر است تا وقتي كه سايه شاخص به اندازه خود شاخص شود؛ ولي بعيد نيست كه بايد آن را در اول وقت عرفي بعد از زوال ظهر به جا آورد و اين مقدار ظاهراً قبل از رسيدن سايه شاخص است به اندازه خود شاخص و اگر نماز جمعه از اول وقت عرفي به عقب افتاد؛ نماز ظهر را به جاي نماز جمعه بخواند و در صورتي كه در آن وقت نماز جمعه خوانده شد احتياطاً نماز ظهر را هم بخواند.
وقت نماز مغرب و عشا
مسأله 743 : مغرب موقعيست كه سرخي طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مي شود؛ از بالاي سر انسان بگذرد.
مسأله 744 : نماز مغرب و عشا هر كدام وقت مخصوص و مشتركي دارند؛ وقت مخصوص نماز مغرب، از اول مغرب است تا وقتي كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد؛ كه اگر كسي مثلاً مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهواً در اين وقت بخواند؛ نمازش باطل است و وقت مخصوص نماز عشا، موقعيست كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب وقت مانده باشد؛ كه اگر كسي تا اين وقت نماز مغرب را نخوانده؛ بايد اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترك نماز مغرب و عشاست كه اگر كسي در اين وقت اشتباهاً نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود؛ نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد.
مسأله 745 : وقت مخصوص و مشترك كه معني آن در مسأله پيش گفته شد؛ براي اشخاص فرق مي كند؛ مثلاً اگر به اندازه خواندن دو ركعت نماز از اول ظهر بگذرد؛ وقت مخصوص نماز ظهر كسي كه مسافر است تمام شده و داخل وقت مشترك مي شود و براي كسي كه مسافر نيست بايد به اندازه خواندن چهار ركعت نماز بگذرد.
مسأله 746 : اگر پيش از خواندن نماز مغرب سهواً مشغول نماز عشا شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده؛ چنانچه تمام آنچه را خوانده؛ يا مقداري از آن را در وقت مشترك خوانده و به ركوع ركعت چهارم نرفته است؛ بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته بايد نماز را تمام كند بعد نماز مغرب را بخواند و احتياط لازم آن است كه بعد از نماز مغرب، نماز عشا را اعاده كند.
اما اگر تمام آنچه را خوانده در وقت مخصوص نماز مغرب خوانده باشد و پيش از ركوع ركعت چهارم يادش بيايد؛ واجب است نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند.
دوباره خواندن نماز مغرب واجب نيست گرچه خوب است بعد از آن نماز عشا بخواند.
مسأله 747 : آخر وقت نماز عشا نصف شب است؛ ولي كسي كه تا آن وقت نماز مغرب يا عشا را نخوانده؛ مخصوصاً كسي كه داراي عذر بوده تا طلوع فجر، به رجاء بدون اينكه نيت ادا و قضا كند بخواند و شب را بايد از اول مغرب تا اذان صبح حساب كرد؛ نه تا اول آفتاب. ولي بهتر آن است كه در فاصله بين اين دو حد احتياط شود.
مسأله 748 : اگر از روي معصيت، يا به واسطه عذري، نماز مغرب يا نماز عشا را تا نصف شب نخواند؛ بنا بر احتياط واجب بايد تا قبل از اذان صبح بدون اينكه نيت ادا و قضا كند به جا آورد.
وقت نماز صبح
مسأله 749 : نزديك اذان صبح از طرف مشرق سفيده اي رو به بالا حركت مي كند؛ آن را فجر اول گويند. موقعي كه آن سفيده پهن شد؛ فجر دوم و اول وقت نماز صبح است و آخر وقت نماز صبح موقعيست كه آفتاب بيرون مي آيد.
احكام وقت نماز
مسأله 750 : موقعي انسان مي تواند مشغول نماز شود كه يقين، يا اطمينان پيدا كند كه وقت داخل شده است؛ يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند؛ بلكه به اذان مؤذن وقت شناس مورد وثوق هم مي توان نماز خواند.
مسأله 751 : اگر به واسطه ابر، يا غبار، يا نابينايي و يا بودن در زندان، نتواند در اول وقت نماز، به داخل شدن اول وقت يقين، يا اطمينان پيدا كند و دو راهي را كه در مسأله گذشته ذكر شد در اختيارش نباشد؛ چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده مي تواند مشغول نماز شود؛ ولي احتياط، مخصوصاً در مثل نابينا و كسي كه در حبس است؛ نماز را تأخير اندازد تا يكي از راه هايي كه در مسأله گذشته ذكر شد حاصل شود.
مسأله 752 : اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند؛ يا انسان يقين كند؛ يا از راه ديگري داخل شدن وقت را به دست آورد و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده؛ نماز او باطل است و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده. ولي اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده؛ يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده؛ نماز او صحيح است.
مسأله 753 : اگر انسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين، يا يكي از راه هاي گذشته داخل شدن وقت را به دست آورد؛ مشغول نماز شود؛ چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده؛ نماز او صحيح است و اگر بفهمد تمام نماز را پيش از وقت خوانده؛ يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت، نمازش باطل است؛ بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است؛ واجب آن است كه دوباره نماز را بخواند.
مسأله 754 : اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است؛ ولي اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت شده و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه، نمازش صحيح است.
مسأله 755 : اگر وقت نماز به قدري تنگ است كه به واسطه به جا آوردن بعضي از كارهاي مستحب نماز، مقداري از آن بعد از وقت خوانده مي شود؛ بايد آن مستحب را به جا نياورد. مثلاً اگر به واسطه خواندن قنوت مقداري از نماز، بعد از وقت خوانده مي شود؛ بايد قنوت نخواند.
مسأله 756 : كسي كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد؛ بايد نماز را به نيت ادا بخواند. ولي نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد.
مسأله 757 : كسي كه مسافر نيست؛ اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد؛ بايد نماز ظهر و عصر، هر دو را بخواند و اگر كمتر وقت دارد؛ بايد ابتدا نماز عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا كند و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد؛ بايد نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر كمتر وقت دارد؛ بايد ابتدا عشا را بخواند و بعد نماز مغرب را به جا آورد؛ ولي نيت ادا و قضا نكند و اگر كمتر از پنج ركعت به طلوع فجر مانده ابتدا نماز عشا بخواند و بعد نماز مغرب را به نيت قضا به جا آورد.
مسأله 758 : كسي كه مسافر است؛ اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد؛ بايد نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر كمتر وقت دارد بايد ابتدا نماز عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا نمايد و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد؛ بايد نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر كمتر وقت دارد؛ بايد ابتدا عشا را بخواند و بعد مغرب را به جا آورد و نيت ادا و قضا نكند و اگر چهار ركعت به طلوع فجر مانده؛ ابتدا نماز عشا را به جا آورد و بعد نماز مغرب را به نيت قضا بخواند.
مسأله 759 : مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خيلي سفارش شده است و هرچه به اول وقت نزديك تر باشد بهتر است؛ مگر آنكه تأخير آن از جهتي بهتر باشد؛ مثلاً صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.
مسأله 760 : هرگاه انسان عذري دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند؛ ناچار است مثلاً با تيمم يا لباس نجس نماز بخواند؛ چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقي است؛ مي تواند در اول وقت نماز بخواند؛ بلكه اگر احتمال دهد كه عذرش از بين مي رود مي تواند به رجاء باقي بودن عذر تا آخر وقت بخواند؛ ولي اگر عذرش تا آخر وقت برطرف شود نمازش را اعاده كند.
مسأله 761 : كسي كه مسائل نماز و شكيات و سهويات را نمي داند؛ اگر اطمينان دارد كه نماز را به طور صحيح تمام مي كند؛ مي تواند در اول وقت مشغول نماز شود. پس اگر در نماز مسأله اي كه حكم آن را نمي داند پيش نيايد؛ نماز او صحيح است و اگر مسأله اي كه حكم آن را نمي داند پيش آيد جايز است به يكي از دو طرفي كه احتمال مي دهد عمل كند و نماز را تمام كند؛ ولي بعد از نماز بايد مسأله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده دوباره بخواند و اگر صحيح بود لازم نيست دوباره به جا آورد و اگر احتمال مي دهد كه يكي از اينها در نمازش پيش آيد مي تواند اول وقت به رجاء اينكه آنچه انجام مي دهد درست است؛ بخواند. اگر بعد از نماز معلوم شود كه درست نبوده؛ دوباره بخواند و اگر درست بوده؛ لازم نيست دوباره بخواند؛ گرچه خوب است.
مسأله 762 : اگر وقت نماز وسعت دارد و طلب كار هم طلب خود را مطالبه مي كند؛ در صورتي كه ممكن است بايد اول قرض خود را بدهد بعد نماز بخواند و همچنين است اگر كار واجب ديگري كه بايد فوراً آن را به جا آورد پيش آمد كند؛ مثلاً ببيند مسجد نجس است؛ كه بايد اول مسجد را تطهير كند بعد نماز بخواند و چنانچه اول نماز بخواند معصيت كرده ولي نماز او صحيح است.
نمازهايي كه بايد به ترتيب خوانده شود
مسأله 763 : انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است.
مسأله 764 : اگر به نيت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است؛ نمي تواند نيت را به نماز عصر برگرداند و بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند و همين طور است در نماز مغرب و عشا.
مسأله 765 : اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است؛ نيت را به نماز ظهر برگرداند؛ چنانچه يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده بوده؛ بنا بر احتياط واجب بايد نيت را به نماز عصر برگرداند و بعد از تمام كردن؛ دوباره نماز عصر را بخواند؛ در صورتي كه پس از برگرداندن نيت به نماز ظهر چيزي به جا آورده باشد.
ولي اگر پس از برگرداندن نيت به ظهر كاري انجام نداده و يا اگر انجام داده دو مرتبه آن كار را به نيت نماز عصر خوانده؛ دوباره خواندن نماز عصر لازم نيست.
مسأله 766 : اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند؛ ولي اگر وقت به قدري كم است كه بعد از تمام شدن نماز، مغرب مي شود؛ بايد به نيت نماز عصر نماز را تمام كند و نماز ظهرش قضا ندارد.
مسأله 767 : اگر در نماز عشا پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدري كم است كه بعد از تمام شدن نماز نصف شب مي شود؛ بايد به نيت عشا نماز را تمام كند و پس از آن نماز مغرب را بدون نيت ادا و قضا بخواند.
مسأله 768 : اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، اگر در وقت مختص عشا باشد نماز را تمام كند؛ لازم نيست نماز مغرب را بعد از آن بخواند و اگر در وقت مشترك باشد؛ احتياطاً نماز را تمام كند و پس از نماز مغرب، بنا بر احتياط واجب نماز عشا را اعاده كند.
مسأله 769 : اگر انسان نمازي را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد نمازي را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است؛ نمي تواند نيت را به آن نماز برگرداند؛ مثلاً موقعي كه نماز عصر را احتياطاً مي خواند اگر يادش آمد نماز ظهر را نخوانده است؛ نمي تواند نيت را به نماز ظهر برگرداند.
مسأله 770 : برگرداندن نيت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست؛ ولي برگرداندن نماز واجب به مستحب در بعضي موارد جايز است؛ چنانچه در احكام جماعت ذكر شده.
مسأله 771 : اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد؛ انسان مي تواند؛ بلكه مستحب است در بين نماز نيت را به نماز قضا برگرداند؛ در صورتي كه در بين نماز يادش بيايد كه نماز قضا در ذمه داشته و از آن غفلت نموده. اگر با توجه به داشتن قضا به ادا شروع نموده؛ احتياط لازم آن است كه نمازش را به قضا برنگرداند و برگرداندن نيت به نماز قضا در صورتي كه ممكن باشد؛ مثلاً اگر مشغول نماز ظهر است در صورتي مي تواند نيت را به قضاي صبح برگرداند كه به ركوع ركعت سوم نرفته باشد.
نمازهاي مستحب
مسأله 772 : نمازهاي مستحبي زياد است و آنها را نافله گويند و بين نمازهاي مستحبي به خواندن نافله هاي شبانه روزي بيشتر سفارش شده و آنها در غير روز جمعه سي و چهار ركعتند:
كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نافله عشا و يازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح مي باشند. چون دو ركعت نافله عشا را بايد نشسته خواند؛ يك ركعت حساب مي شود. ولي در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر چهار ركعت اضافه مي شود.
مسأله 773 : از يازده ركعت نافله شب هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب و دو ركعت آن به نيت نماز شفع و يك ركعت آن به نيت نماز وتر خوانده شود. دستور كامل نافله شب در كتاب هاي دعا گفته شده است.
مسأله 774 : نمازهاي نافله را مي شود نشسته خواند؛ ولي بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند؛ مثلاً كسي كه مي خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند؛ بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر مي خواهد نماز وتر را نشسته بخواند؛ دو نماز يك ركعتي نشسته بخواند.
مسأله 775 : نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند. ولي نافله عشا را كه از او به وتيره تعبير مي شود؛ در سفر به رجاء مطلوبيت مي توان خواند.
وقت نافله هاي يوميه
مسأله 776 : نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مي شود؛ بعيد نيست وقت فضيلت آن از اول ظهر است تا موقعي كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مي شود؛ به اندازه دو هفتم آن شود. مثلاً اگر درازاي شاخص هفت وجب باشد هر وقت مقداري از سايه اي كه بعد از ظهر پيدا مي شود به دو وجب رسيد؛ آخر وقت فضيلت نافله ظهر است.
مي توان نافله ظهر را تا آخر وقت، پيش از خواندن نماز ظهر به قصد قربت مطلقه بدون تعرض ادا يا قضا به جا آورد و اگر بخواهد بعد از نماز ظهر بخواند؛ احتياط آن است كه به قصد ما في الذمه باشد و نيت ادا و قضا نكند.
مسأله 777 : نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مي شود؛ بعيد نيست وقت فضيلت آن تا موقعيست كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مي شود؛ به چهار هفتم آن برسد. مي توان نافله عصر را تا آخر وقت پيش از خواندن نماز عصر به قصد قربت مطلقه بدون تعرض ادا يا قضا به جا آورد و اگر بخواهد بعد از نماز عصر بخواند؛ نيت ادا يا قضا نكند به قصد ما في الذمه به جا آورد.
مسأله 778 : وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است؛ بعيد نيست وقت فضيلت آن تا وقتي باشد كه سرخي مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا مي شود از بين برود؛ گرچه بعيد نيست وقت آن امتداد داشته باشد تا آخر وقت نماز مغرب، لكن احتياط آن است كه بعد از بين رفتن آن سرخي رجاءً بدون نيت ادا يا قضا به جا آورد.
مسأله 779 : وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خواند؛ مگر اينكه بنا دارد بعضي نمازهاي وارده بعد از عشا را به جا آورد؛ در اين صورت نافله عشا را بعد از آنها بخواند.
مسأله 780 : نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مي شود؛ وقت آن بعد از فجر اول است تا وقتي كه سرخي طرف مشرق پيدا شود؛ نشانه فجر اول در وقت نماز صبح گفته شد؛ كسي كه نماز شب خوانده مي تواند نافله صبح را دنبال آن بخواند.
مسأله 781 : وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود و از آن بهتر خواندن نماز شب است به ترتيبي كه حضرت رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به جا مي آورد؛ به اين كيفيت: چهار ركعت پس از نيمه شب مي خواندند؛ مقداري مي خوابيدند؛ سپس چهار ركعت مي خواندند؛ سپس مي خوابيدند و نزديك اذان صبح سه ركعت را به جا مي آوردند.
مسأله 782 : مسافر و كسي كه براي او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند؛ مي تواند آن را در اول شب به جا آورد.
نماز غفيله
مسأله 783 : يكي از نمازهاي مستحبي نماز غفيله است كه بين نماز مغرب و عشا خوانده مي شود؛ وقت فضيلت آن پيش از آن است كه سرخي طرف مغرب از بين برود؛ گرچه اين نماز از نافله هاي شبانه روزي نيست؛ ولي مي توان آن را به قصد نافله مغرب هم به جا آورد؛ بنا بر اين اين دو ركعت هم نافله مغرب و هم غفيله واقع مي شود. در ركعت اول بعد از حمد به جاي سوره اين آيه را بخواند:
وَ ذَالنُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادي فِي الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلا اَنْتَ سُبْحانَك اِنّي كنْتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كذلِك نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ
و در ركعت دوم بعد از حمد به جاي سوره اين آيه را بخواند:
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها اِلا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّة في ظُلُماتِ الاَْرْضِ وَ لا رَطْب وَ لا يابِس اِلا في كتاب مُبين
و در قنوت آن بگويد:
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُك بِمَفاتِحِ الْغَيْبِ الَّتي لا يَعْلَمُها اِلا اَنْتَ اَنْ تُصَلّي عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تَفْعَلَ بي كَذَا وَ كَذَا
و به جاي كلمه كَذَا وَ كَذَا حاجت خود را بگويد و بعد بگويد:
اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلي نِعْمَتي وَ الْقادِرُ عَلي طَلِبَتي تَعْلَمُ حاجَتي فَأَسْئَلُك بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَيْتَها لي.
احكام قبله
مسأله 784 : خانه كعبه كه در مكه معظمه مي باشد و جاي خانه از اعماق تا عنان آسمان قبله است و بايد روبروي آن نماز خواند؛ ولي كسي كه دور است اگر طوري بايستد كه بگويند رو به قبله
نماز مي خواند كافيست و همچنين است كارهاي ديگري كه مانند سر بريدن حيوانات، بايد رو به قبله انجام بگيرد.
مسأله 785 : كسي كه نماز واجب را ايستاده مي خواند؛ بايد صورت، سينه، شكم و جلوي پاهاي او رو به قبله باشد.
همين كه گفته شود پاها رو به قبله است كفايت مي كند؛ روبروي حقيقي انگشتان لازم نيست گرچه بهتر است.
مسأله 786 : كسي كه بايد نشسته نماز بخواند؛ اگر نمي تواند به طور معمول بنشيند و در موقع نشستن كف پاها را به زمين مي گذارد؛ بايد به نحوي باشد كه گفته شود رو به قبله نماز مي خواند. اگر صورت و سينه و شكم در حال نماز رو به قبله باشد؛ رو به قبله است؛ لازم نيست ساق پاها رو به قبله باشد.
مسأله 787 : كسي كه نمي تواند نشسته نماز بخواند بايد در حال نماز به پهلوي راست طوري بخوابد كه جلوي روي بدن او رو به قبله باشد و اگر ممكن نيست بايد به پهلوي چپ طوري بخوابد كه جلوي بدن او رو به قبله باشد و اگر اين را هم نتواند؛ بايد به پشت بخوابد به طوري كه كف پاهاي او رو به قبله باشد.
مسأله 788 : نماز احتياط و سجده و تشهد فراموش شده را بايد رو به قبله به جا آورد و بنا بر احتياط واجب دو سجده سهو را هم رو به قبله به جا آورد.
مسأله 789 : نماز مستحبي را مي شود در حال راه رفتن و سواري خواند و اگر انسان در اين دو حال نماز مستحبي بخواند لازم نيست رو به قبله باشد ولي افضل آن است كه در حال گفتن تكبيرة الاحرام رو به قبله باشد.
مسأله 790 : كسي كه مي خواهد نماز بخواند بايد براي پيدا كردن قبله كوشش كند تا يقين، يا اطمينان پيدا كند كه قبله كدام طرف است و به گفته دو شاهد عادل مي تواند عمل كند در صورتي كه شهادت، حسّي باشد و مي توان به گفته كسي كه از قواعد علمي قبله را بشناسد؛ در صورتي كه مورد اطمينان باشد؛ عمل كند و اگر نتواند يقين، يا اطمينان پيدا كند و يا دو شاهد عادل و گفته اهل خبره نباشد؛ مي تواند به گماني كه از محراب مسجد مسلمانان، يا قبرهاي آنان، يا از راه هاي ديگر پيدا مي شود؛ عمل نمايد. حتي اگر از گفته فاسق يا كافري كه به واسطه قواعد علمي قبله را مي شناسد گمان به قبله پيدا كند؛ كافي است.
مسأله 791 : كسي كه گمان به قبله دارد؛ اگر بتواند گمان قويتري پيدا كند؛ نمي تواند به گمان خود عمل نمايد؛ مثلاً اگر مهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پيدا كند؛ ولي بتواند از راه ديگري گمان قويتري پيدا كند؛ نبايد به حرف او اكتفا كند.
مسأله 792 : اگر براي پيدا كردن قبله وسيله اي ندارد؛ يا اينكه كوشش كرده و گمانش به طرفي نمي رود؛ چنانچه وقت نماز وسعت دارد؛ بايد چهار نماز به چهار طرف بخواند و بنا بر احتياط واجب چهار نماز را در چهار سمت مقابل به يكديگر بخواند و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد؛ بايد بنا بر احتياط واجب به اندازه اي كه وقت دارد نماز بخواند؛ مثلاً اگر به اندازه يك نماز وقت دارد بايد يك نماز به هر طرفي كه مي خواهد بخواند؛ در اين صورت اگر بعد از وقت يقين كند نمازي كه خوانده به طرف قبله نبوده؛ احتياطاً نماز را قضا كند و بايد نمازها را طوري بخواند كه يقين كند يكي از آنها رو به قبله بوده؛ يا اگر قبله كج بوده به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسيده است.
مسأله 793 : اگر يقين، يا گمان كند كه قبله در يكي از دو طرف است؛ بايد به هر دو طرف نماز بخواند؛ ولي احتياط واجب آن است كه در صورت گمان به چهار طرف نماز بخواند.
مسأله 794 : كسي كه بايد به چند طرف نماز بخواند؛ اگر بخواهد دو نماز بخواند كه مثل نماز ظهر و عصر، بايد يكي بعد از ديگري خوانده شود؛ واجب نيست كه نماز اول را به هر چند طرف كه واجب است بخواند بعد نماز دوم را شروع كند؛ مي تواند دو نماز را پشت سرهم به يك طرف بخواند؛ سپس به طرف ديگر شروع كند.
مسأله 795 : كسي كه يقين به قبله ندارد؛ اگر بخواهد غير از نماز كاري كند كه بايد رو به قبله انجام داد؛ مثلاً بخواهد سر حيواني را ببرد؛ در صورتي كه ضرورت به كشتن آن حيوان باشد؛ گرچه از جهت خوف مردن حيوان باشد؛ مي تواند به گمان خود عمل نمايد و گرنه بايد سر بريدن حيوان را تأخير اندازد تا جهت قبله روشن شود و همچنين است اگر گمان ممكن نيست. اگر ضرورت به كشتن آن حيوان باشد به هر طرفي كه انجام دهد صحيح است و الا بايد سر بريدن حيوان را تأخير اندازد تا جهت قبله روشن شود.
پوشاندن بدن در نماز
[برخي احكام]
مسأله 796 : مرد بايد در حال نماز اگر چه كسي او را نمي بيند؛ عورتين خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.
مسأله 797 : زن بايد در موقع نماز تمام بدن، حتي سر و موي خود را بپوشاند؛ پوشانيدن كف پاها مانند روي پاها، واجب نيست؛ گرچه خوب است؛ همچنان كه پوشاندن صورت به مقداري كه در وضو شسته مي شود و دستها تا مچ لازم نيست؛ اما براي آنكه يقين كند كه مقدار واجب را پوشيده است؛ بايد مقداري پايين تر از مفصل پا و مچ و مقداري از اطراف صورت را هم بپوشاند.
مسأله 798 : موقعي كه انسان قضاي سجده فراموش شده؛ يا تشهد فراموش شده را به جا مي آورد؛ بلكه بنا بر احتياط در موقع سجده سهو هم بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند.
مسأله 799 : اگر انسان عمداً يا از روي ندانستن مسأله، در صورتي كه ندانستن مسأله تقصيري باشد؛ در نماز عورتش را نپوشاند؛ نمازش باطل است.
مسأله 800 : اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيدا است؛ اگر فوراً بپوشاند و نماز را تمام كند؛ دوباره خواندن نماز لازم نيست. احتياط واجب آن است كه در حال پيدا شدن عورت كاري انجام ندهد و لي اگر پوشاندن آن وقت زياد ببرد؛ در اين صورت نماز را تمام كند و دوباره بخواند. ولي اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده نمازش صحيح است.
مسأله 801 : اگر در حال ايستاده لباسش عورت او را مي پوشاند؛ ولي ممكن است در حال ديگر مثلاً در حال ركوع و سجود نپوشاند؛ چنانچه موقعي كه عورت او پيدا مي شود به وسيله اي كه پوشاندن عورت در حال اختيار جايز است بپوشاند نه با دست و مانند آن نماز او صحيح است؛ ولي احتياط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.
مسأله 802 : احتياط لازم آن است كه در نماز خود را به علف و برگ درختان نپوشاند؛ مگر اينكه چيز ديگري نداشته باشد كه خود را بپوشاند.
مسأله 803 : انسان در حال ناچاري در صورتي كه ساتري مثل برگ درخت و علف و مانند آنها نداشته؛ مي تواند در نماز، خود را با گِل بپوشاند.
مسأله 804 : اگر چيزي ندارد كه در نماز، خود را بپوشاند؛ چنانچه احتمال دهد كه پيدا مي كند؛ واجب است نماز را تأخير بيندازد. ولي اگر در اول وقت نماز را به اميد باقي بودن عذر بخواند و عذرش تا آخر وقت باقي باشد؛ نمازش صحيح است.
مسأله 805 : كسي كه مي خواهد نماز بخواند؛ اگر براي پوشاندن خود حتي برگ درخت و علف و گِل و لجن نداشته باشد چه آب گِل آلود يا چاله اي هم كه در آن بايستد داشته باشد يا نه در صورتي كه احتمال ندهد كه تا آخر وقت چيزي پيدا كند كه خود را با آن بپوشاند؛ در صورتي كه احتمال دهد شخص نامحرم، بلكه شخص مميزي غيرهمسرش او را مي بيند؛ بايد نشسته نماز بخواند و اگر ممكن است براي ركوع و سجود به قدري خم شود كه عورتش پيدا نباشد و براي سجود كمي بيشتر از ركوع خم شود و مهر را بالا بياورد و پيشاني را بر آن بگذارد و اگر ممكن نيست نمازش را با اشاره بخواند و اگر اطمينان دارد كه شخص مميزي غير از همسرش او را نمي بيند؛ احتياط آن است كه دو نماز ايستاده بخواند به اين كيفيت: يك بار ايستاده نماز بخواند و جلو خود را با دست بپوشاند و ركوع و سجود را با اشاره انجام دهد و سر خود را براي سجود قدري پايين تر ببرد و براي سجده چيزي كه بر آن سجده جايز است؛ بلند كند و پيشاني خود را بر آن نهد و يك بار هم مانند كسي كه پوشش دارد ايستاده نماز بخواند و جلو خود را با دست بپوشاند و ركوع و
سجود را به طور متعارف انجام دهد. بعيد نيست لازم نباشد به اين كيفيت هم بخواند تنها به كيفيت اول بخواند كفايت مي كند.
لباس نمازگزار
اشاره
مسأله 806 : لباس نمازگزار شش شرط دارد:
اول:
آنكه پاك باشد.
دوم:
آنكه بنا بر احتياط واجب مباح باشد.
سوم:
آنكه از اجزاء مردار نباشد.
چهارم:
آنكه از حيوان حرام گوشت نباشد.
پنجم و ششم:
آنكه اگر نمازگزار مرد است لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد.
تفصيل اينها در مسائل آينده گفته مي شود.
شرط اول
مسأله 807 : لباس نمازگزار بايد پاك باشد و اگر كسي عمداً در حال اختيار با بدن يا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل است.
مسأله 808 : كسي كه نمي داند با بدن يا لباس نجس نماز باطل است و مقصر در ندانستن حكم مسأله باشد؛ اگر با بدن يا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل مي باشد و بنا بر احتياط واجب در غيرصورت تقصير.
مسأله 809 : اگر به واسطه تقصير در ندانستن مسأله چيز نجس را نداند نجس است؛ مثلاً نداند عرق شتر نجاست خوار نجس است و با آن نماز بخواند نمازش باطل است و در غيرصورت تقصير بنا بر احتياط واجب.
مسأله 810 : اگر نداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده؛ نماز او صحيح است؛ ولي احتياط مستحب آن است كه اگر وقت دارد دوباره آن نماز را بخواند.
مسأله 811 : اگر فراموش كند كه بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد از آن يادش بيايد؛ بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 812 : كسي كه در وسعت وقت مشغول نماز است؛ اگر در بين نماز بدن يا لباس او نجس شود و پيش از آنكه چيزي از نماز را با نجاست بخواند؛ ملتفت شود كه نجس شده؛ يا بفهمد بدن يا لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده؛ در صورتي كه آب كشيدن بدن يا لباس، يا عوض كردن لباس، يا بيرون آوردن آن، نماز را به هم نمي زند؛ بايد در بين نماز بدن يا لباس را آب بكشد؛ يا لباس را عوض كند؛ يا اگر چيز ديگري عورت او را پوشانده لباس را بيرون آورد. ولي چنانچه طوري باشد كه اگر بدن يا لباس را آب بكشد يا لباس را عوض كند يا بيرون آورد؛ نماز به هم مي خورد و اگر لباس را بيرون آورد برهنه مي ماند؛ نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.
مسأله 813 : كسي كه در تنگي وقت مشغول نماز است؛ اگر در بين نماز لباس او نجس شود و پيش از آنكه چيزي از نماز را با نجاست بخواند بفهمد كه نجس شده؛ يا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده؛ در صورتي كه آب كشيدن؛ يا عوض كردن؛ يا بيرون آوردن لباس، نماز را به هم نمي زند و مي تواند لباس را بيرون آورد؛ بايد لباس را آب بكشد يا عوض كند؛ يا اگر چيز ديگري عورت او را نپوشاند و لباس را هم نمي تواند آب بكشد يا عوض كند و به اندازه عوض كردن يا آب كشيدن و
درك يك ركعت نماز در وقت، وقت نداشته باشد؛ قدماء اصحاب فرموده اند:
بايد لباس را بيرون آورد و به دستوري كه براي برهنگان گفته شد نماز را تمام كند؛ ولي بعيد نيست مخير باشد بين انجام دستور برهنگان، يا با همان لباس نجس نماز را تمام كند و چنانچه طوريست كه اگر لباس را آب بكشد يا عوض كند نماز به هم مي خورد و به واسطه سرما و مانند آن نمي تواند لباس را بيرون آورد؛ بايد به همان حال نماز را تمام كند و نمازش صحيح است.
مسأله 814 : كسي كه در تنگي وقت مشغول نماز است؛ اگر در بين نماز بدن او نجس شود و پيش از آنكه چيزي از نماز را با نجاست بخواند؛ ملتفت شود كه نجس شده؛ يا بفهمد بدن او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده؛ در صورتي كه آب كشيدن بدن، نماز را به هم نمي زند؛ بايد با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحيح است.
مسأله 815 : كسي كه در پاك بودن بدن يا لباس خود شك دارد؛ در صورتي كه سابقاً يقين به نجاست نداشته؛ چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه بدن يا لباسش نجس بوده؛ نماز او صحيح است.
مسأله 816 : اگر لباس را آب بكشد و يقين كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده؛ بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 817 : اگر خوني در بدن يا لباس خود ببيند و يقين كند كه از خون هاي نجس نيست؛ مثلاً يقين كند كه خون پشه است؛ چنانچه بعد از نماز بفهمد از خون هايي بوده كه نمي شود با آن نماز خواند؛ نماز او صحيح است.
مسأله 818 : اگر يقين كند خوني كه در بدن يا لباس اوست خون نجسيست كه نماز با آن صحيح است مثلاً يقين كند خون زخم و دمل است چنانچه بعد از نماز بفهمد خوني بوده كه نماز با آن باطل است؛ احتياط آن است كه نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 819 : اگر نجس بودن چيزي را فراموش كند و بدن يا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشي نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد؛ صحت نمازش محل اشكال است و احوط اعاده يا قضاي آن نماز است؛ ولي اگر بدنش با رطوبت به چيزي كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و بدون اينكه خود را آب بكشد غسل كند و نماز بخواند؛ غسل و نمازش باطل است و نيز اگر جايي از اعضاء وضو با رطوبت به چيزي كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و پيش از آنكه آنجا را آب بكشد وضو بگيرد و نماز بخواند؛ وضو و نمازش باطل مي باشد؛ مگر آنكه محل نجس به ريختن آب به قصد وضو و غسل، پاك شود در اين صورت محل پاك و نمازش صحيح است.
مسأله 820 : كسي كه يك لباس دارد؛ اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب كشيدن يكي از آنها آب داشته باشد؛ لازم نيست لباسش را بيرون آورد؛ مي تواند بدن را آب بكشد و با همان لباس نجس نماز بخواند و اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نتواند لباس را بيرون آورد؛ هر كدام از بدن يا لباس را كه بخواهد مي تواند آب بكشد؛ مگر اينكه نجاست بدن زيادتر يا شديدتر باشد در اين صورت احتياط واجب آن است كه بدن را آب بكشد.
مسأله 821 : كسي كه غير از لباس نجس، لباس ديگري ندارد و وقت تنگ است و يا اينكه احتمال نمي دهد كه لباس پاك پيدا مي شود؛ مخير است بين آنكه نماز را در لباس نجس بخواند يا به دستوري كه براي برهنگان گفته شد به جا آورد.
مسأله 822 : كسي كه دو لباس دارد اگر بداند يكي از آنها نجس است و نتواند آب بكشد و نداند كداميك از آنها است؛ چنانچه وقت دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند؛ مثلاً اگر مي خواهد نماز ظهر و عصر بخواند بايد با هر كدام يك نماز ظهر و يك نماز عصر بخواند. ولي اگر وقت تنگ است بايد در يكي از اين دو لباس نماز بخواند و پس از وقت نماز را در لباس پاك قضا كند.
شرط دوم
مسأله 823 : لباس نمازگزار بنا بر احتياط واجب بايد مباح باشد و كسي كه مي داند پوشيدن لباس غصبي حرام است؛ يا آنكه از روي تقصير حكم مسأله را نداند؛ اگر عمداً در لباس غصبي، يا در لباسي كه نخ، يا تكمه، يا چيز ديگر آن غصبيست نماز بخواند؛ بنا بر احتياط واجب در صورتي كه به حركت نمازگزار حركت كند؛ نمازش باطل است و گرنه نمازش صحيح است.
مسأله 824 : كسي كه مي داند پوشيدن لباس غصبي حرام است؛ ولي نمي داند نماز را باطل مي كند؛ اگر عمداً با لباس غصبي نماز بخواند بنا بر احتياط به نحوي كه در مسأله گذشته گفته شد نمازش باطل است.
مسأله 825 : اگر نداند؛ يا فراموش كند كه لباس او غصبيست و با آن نماز بخواند؛ نمازش صحيح است؛ ولي اگر خودش لباسي را غصب نمايد و فراموش كند كه غصب كرده است و با آن نماز بخواند؛ بنا بر احتياط واجب نمازش باطل است؛ مگر آنكه توبه كرده باشد و بعد فراموش كرده باشد؛ در اين صورت نمازش صحيح است.
مسأله 826 : اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبيست و در بين نماز بفهمد؛ چنانچه چيز ديگر عورت او را پوشانده است و مي تواند فوراً يا بدون اينكه موالات يعني پي در پي بودن نماز به هم بخورد لباس غصبي را بيرون آورد؛ بايد آن را بيرون آورد و نمازش صحيح است؛ مگر اينكه در مورد فراموشي خودش غصب كرده باشد و توبه نكرده باشد؛ در اين صورت احتياط لازم اعاده است و اگر چيز ديگري عورت او را نپوشاند؛ يا نمي تواند لباس غصبي را فوراً بيرون آورد؛ يا اگر بيرون آورد موالات نماز به هم مي خورد؛ در صورتي كه به مقدار يك ركعت هم وقت داشته باشد؛ بايد نماز را بشكند و با لباس غيرغصبي نماز بخواند و اگر به اين مقدار هم وقت ندارد؛ بايد در حال نماز لباس را بيرون آورد و به دستور نماز برهنگان نماز را تمام نمايد.
مسأله 827 : اگر كسي براي حفظ جانش با لباس غصبي نماز بخواند؛ يا مثلاً براي اينكه دزد لباس غصبي را نبرد؛ با آن نماز بخواند؛ نمازش صحيح است؛ ولي اگر خودش غصب كرده باشد احتياط لازم اعاده است.
مسأله 828 : اگر با عين پولي كه خمس يا زكات آن را نداده لباس بخرد؛ بنا بر احتياط واجب نماز خواندن در آن لباس باطل است.
شرط سوم
مسأله 829 : لباس نمازگزار بايد از اجزاء حيوان مرده اي كه در حال زنده بودن خون جهنده داشته يعني حيواني كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن مي كند نباشد؛ بلكه اگر از حيوان مرده اي كه مانند ماهي و مار خون جهنده ندارد؛ لباس تهيه كند؛ احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.
مسأله 830 : هرگاه چيزي از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته همراه نمازگزار باشد؛ اگر چه لباس او نباشد؛ نمازش باطل است.
مسأله 831 : اگر چيزي از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد همراه نمازگزار باشد؛ يا با لباسي كه از آنها تهيه كرده اند نماز بخواند؛ نمازش صحيح است.
شرط چهارم
مسأله 832 : لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد و اگر مويي از آن هم همراه نمازگزار باشد؛ به نحوي كه به بدن يا لباس نمازگزار چسبيده باشد؛ نماز او باطل است و در غير اين صورت احتياط لازم اجتناب از آن است.
مسأله 833 : اگر آب دهان يا بيني، يا رطوبت ديگري از حيوان حرام گوشت مانند گربه بر بدن يا لباس نمازگزار باشد؛ چنانچه تر باشد نماز باطل و اگر خشك باشد و عين آن برطرف شده باشد؛ نماز صحيح است.
مسأله 834 : اگر مو و عرق و آب دهان كسي بر بدن يا لباس نمازگزار باشد اشكال ندارد و همچنين است اگر مرواريد، موم و عسل همراه او باشد.
مسأله 835 : اگر شك داشته باشد كه لباسي از حيوان حلال گوشتست يا حرام گوشت، چه در مملكت اسلامي تهيه شده باشد و چه در مملكت غيراسلامي، خوب است با آن نماز نخواند.
مسأله 836 : معلوم نيست صدف از حيوان حرام گوشت باشد بنا بر اين نماز خواندن با آن جايز است.
مسأله 837 : پوشيدن خز خالص، بلكه پوست آن در نماز اشكال ندارد؛ ولي احتياط آن است كه در پوست و پشم آن نماز نخوانند.
مسأله 838 : اگر با لباسي كه نمي داند؛ يا فراموش كرده كه از حيوان حرام گوشت است نماز بخواند؛ نمازش صحيح است؛ مگر اينكه با فراموشي در جزء نجس حيوان، نماز خوانده باشد؛ در اين صورت اعاده در وقت يا قضا در خارج وقت لازم است.
شرط پنجم
مسأله 839 : پوشيدن لباس طلاباف براي مرد حرام و نماز با آن باطل است؛ ولي براي زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.
مسأله 840 : زينت كردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچي طلا به دست، در صورتي كه زينت حساب شود؛ براي مرد حرام و نماز خواندن با آنها در خصوص جهل تقصيري باطل است.
اما در جهل قصوري و در فراموشي، نماز درست است؛ اعاده و قضا لازم نيست و از استعمال عينك طلا در صورتي كه زينت به طلا حساب شود؛ خود داري شود. ولي زينت كردن به طلا براي زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد
مسأله 841 : اگر مردي نداند؛ يا فراموش كند كه انگشتري يا لباس او از طلا است؛ يا شك داشته باشد و با آن نماز بخواند؛ احتياط واجب آن است كه آن نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
شرط ششم
مسأله 842 : لباس مرد نمازگزار بايد ابريشم خالص نباشد و در غير نماز هم پوشيدن آن براي مرد حرام است.
احتياط لازم آن است كه مرد عرقچين و بند شلوار و چيزي كه به تنهايي ستر عورت نمي كند؛ نپوشد و نماز در آنها نخواند.
مسأله 843 : اگر آستر تمام لباس يا آستر مقداري از آن كه عورت را مي پوشاند از ابريشم خالص باشد؛ پوشيدن آن براي مرد حرام و نماز در آن باطل است؛ ولي اگر آستر حاشيه لباس باشد و مقداري نباشد كه عورت را بپوشاند؛ حرام نيست و نماز در آن باطل نيست.
مسأله 844 : لباسي را كه نمي داند از ابريشم خالص است يا چيز ديگر، پوشيدن آن جايز و نماز خواندن در آن مانعي ندارد.
مسأله 845 : دستمال ابريشمي و مانند آن، اگر در جيب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمي كند.
مسأله 846 : پوشيدن لباس ابريشمي براي زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.
مسأله 847 : پوشيدن لباس غصبي، ابريشمي خالص، طلاباف و لباسي كه از مردار تهيه شده؛ در حال ناچاري مانعي ندارد و نيز كسي كه ناچار است لباس بپوشد و لباس ديگري غير از اينها ندارد؛ در صورتي كه تا آخر وقت ناچار باشد مي تواند با اين لباس ها نماز بخواند.
مسأله 848 : اگر غير از لباس غصبي و لباسي كه از مردار تهيه شده؛ لباس ديگري ندارد و ناچار نيست لباس بپوشد؛ بايد به دستوري كه براي برهنگان گفته شده نماز بخواند.
مسأله 849 : اگر غير از لباسي كه از حيوان حرام گوشت تهيه شده لباس ديگري ندارد؛ چنانچه در پوشيدن لباس ناچار باشد مي تواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد بايد به دستوري كه براي برهنگان گفته شد نماز را به جا آورد و بنا بر احتياط يك نماز ديگر هم با همان لباس بخواند.
مسأله 850 : اگر مرد غير از لباس ابريشمي خالص يا طلاباف لباس ديگري نداشته باشد؛ چنانچه در پوشيدن لباس ناچار نباشد؛ بايد به دستوري كه براي برهنگان گفته شده نماز بخواند.
مسأله 851 : اگر چيزي ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند واجب است؛ اگر چه به كرايه يا خريداري باشد؛ تهيه نمايد. ولي اگر تهيه آن به قدري پول لازم دارد كه نسبت به دارايي او زياد است؛ به حدي كه تحمل آن برايش مشقت دارد؛ يا طوريست كه اگر پول را به مصرف لباس برساند به حال او ضرر دارد؛ مي تواند به دستوري كه براي برهنگان گفته شده نماز بخواند و مي تواند تحمل مشقت و ضرر كند و با لباس نماز بخواند.
مسأله 852 : كسي كه لباس ندارد؛ اگر ديگري لباس به او ببخشد يا عاريه دهد؛ چنانچه قبول كردن براي او مشقتي كه معمولا آن را تحمل نمي كنند نداشته باشد؛ بايد قبول كند؛ بلكه اگر عاريه كردن يا طلب بخشش براي او سخت نيست بايد از كسي كه لباس دارد؛ طلب بخشش يا عاريه نمايد.
مسأله 853 : پوشيدن لباسي كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براي كسي كه مي خواهد آن را بپوشد؛ اگر باعث هتك حرمت و اهانت و استهزا و خلاف مروت و مانند آنها باشد؛ حرام است و در صورتي كه ساتر عورتش باشد نماز خواندن در آن خالي از اشكال نيست.
مسأله 854 : احتياط واجب آن است كه مرد لباس مخصوص زنان و زن لباس مخصوص مردان را زي خود قرار ندهد و نماز خواندن در آن لباس در صورتي كه ساتر عورت باشد خالي از اشكال نيست. ولي پوشيدن آن لباس به طور موقت به جهت عقلايي مانعي ندارد و نماز خواندن در آن هم بي مانع است.
مسأله 855 : كسي كه بايد خوابيده نماز بخواند؛ اگر لحافش از اجزاء حيوان حرام گوشت باشد؛ نماز در آن صحيح نيست گرچه نمازگزار برهنه نباشد و اگر نجس يا ابريشم باشد؛ در صورتي كه پوشيدن بر آن صدق كند نمازش درست نيست؛ بلكه در ابريشم استعمال آن در غير نماز هم براي مردان جايز نيست و اگر پوشيدن بر آن صدق نكند انداختن آن روي خود مانعي ندارد و ضرري هم به نماز نمي رساند و اما تشك به هر حال عيب ندارد مگر اينكه مقداري از آن را به خود بپيچد كه در عرف پوشيدن گفته شود؛ در اين صورت حكم آن حكم لحاف است.
مواردي كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد
مسأله 856 : در سه صورت كه تفصيل آنها بعداً گفته مي شود؛ اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحيح است.
اول:
آنكه به واسطه زخم، يا جراحت، يا دملي كه در بدن اوست لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد.
دوم:
آنكه بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم، كه تقريباً به اندازه يك اشرفي مي شود؛ به خون آلوده باشد.
چون اشرفي در اختيار همگان نيست بهتر آن است كه گفته شود تقريباً كمتر از اندازه سر انگشت سبابه شهادت باشد.
سوم:
آنكه ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحيح است:
اول:
آنكه لباس هاي كوچك او مانند جوراب و عرقچين نجس باشد.
دوم:
لباس زني كه پرستار بچه است؛ گرچه بچه پسر نباشد؛ نجس شده باشد.
ولي احتياط مستحب آن است كه پرستار غير پسر در آن لباس نماز نخواند.
احكام اين پنج صورت مفصلا در مسائل آينده گفته مي شود.
مسأله 857 : اگر در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت يا دمل باشد؛ چنانچه طوريست كه آب كشيدن بدن يا لباس، يا عوض كردن لباس براي خصوص نمازگزار سخت باشد؛ گرچه براي مردم سخت نباشد؛ تا وقتي كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است؛ مي تواند با آن خون نماز بخواند و همچنين است اگر چركي كه با خون آمده؛ يا دوايي كه روي زخم گذاشته اند و نجس شده؛ در بدن يا لباس او باشد.
مسأله 858 : اگر خون بريدگي و زخمي كه بزودي خوب مي شود و شستن آن آسان است در بدن يا لباس نمازگزار باشد؛ نماز او باطل است؛ مگر آنكه خون كمتر از يك درهم باشد.
مسأله 859 : اگر جايي از بدن يا لباس كه با زخم فاصله دارد؛ به رطوبت زخم، نجس شود؛ جايز نيست با آن نماز بخواند؛ مگر آنكه براي شخص نمازگزار آب كشيدن آن سخت باشد.
ولي اگر مقداري از بدن يا لباس كه معمولا به رطوبت زخم آلوده مي شود؛ به رطوبت آن نجس شود؛ نماز خواندن با آن مانعي ندارد.
مسأله 860 : اگر از زخمي كه توي دهان و بيني و مانند اينها استخواني به بدن يا لباس برسد؛ اگر بيشتر از يك درهم باشد نمي توان با آن نماز خواند؛ مگر اينكه شستن آن براي نمازگزار سخت باشد.
همچنين است خون بواسير در صورتي كه دانه هايش بيرون نباشد.
ولي با خون بواسيري كه دانه هايش بيرون است مي شود نماز خواند.
مسأله 861 : كسي كه بدنش زخم است اگر در بدن يا لباس خود خون ببيند و نداند از زخم است يا خون ديگر، اگر اندازه آن بيشتر از يك درهم باشد با آن نماز نخواند.
مسأله 862 : اگر چند زخم در بدن باشد و به طوري نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود؛ تا وقتي كه همه خوب نشده اند نماز خواندن در آن مانعي ندارد. ولي اگر به قدري از هم دور باشند كه هر كدام يك زخم حساب شود؛ هر كدام كه خوب شد اگر بيشتر از يك درهم باشد؛ براي نماز بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.
مسأله 863 : اگر سر سوزني خون حيض، يا نفاس، يا استحاضه، يا خون سگ، يا خوك، يا كافر، يا مردار در بدن انسان، يا لباس نمازگزار باشد؛ نماز او باطل است و اگر از حيوان حرام گوشت باشد بنا بر احتياط واجب نمازش باطل است؛ ولي خون هاي ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت، اگر چه در چند جاي بدن و لباس باشد؛ در صورتي كه كمتر از درهم باشد كه تقريباً به اندازه يك اشرفي مي شود نماز خواندن با آن اشكال ندارد.
مسأله 864 : خوني كه به لباس بي آستر بريزد و به پشت آن برسد؛ يك خون حساب مي شود. ولي اگر پشت آن جدا خوني شود؛ در صورتي كه آن دو خون
1 به مسأله (856) مراجعه شود.
بهم نرسند؛ بايد هر كدام را جدا حساب نمود. ولي اگر آن دو خون به هم برسد بنا بر احتياط واجب جدا حساب كند.
پس اگر خوني كه در پشت و روي لباس روي هم كمتر از درهم باشد؛ نماز با آن صحيح و اگر بيشتر باشد؛ نماز با آن باطل است.
مسأله 865 : اگر خون روي لباسي كه آستر دارد بريزد و به آستر آن برسد و يا به آستر بريزد و روي لباس خوني شود؛ بايد هر كدام را جدا حساب نمود؛ مگر آنكه به واسطه اتصال عرفاً يك خون حساب شود؛ در اين صورت جداگانه حساب نمي شود. پس در موردي كه روي لباس و آستر در صورت اول و در صورتي كه يك خون حساب شود؛ اگر كمتر از درهم باشد نماز با آن صحيح است و اگر بيشتر باشد نماز با آن باطل است.
مسأله 866 : اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتي به آن برسد؛ در صورتي كه خون و رطوبتي كه به آن رسيده؛ به اندازه درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده كند نماز با آن باطل است؛ ولي اگر رطوبت فقط به خون برسد و اطراف را آلوده نكند اشكال ندارد.
مسأله 867 : اگر بدن يا لباس خوني نشود ولي به واسطه رسيدن به خون نجس شود؛ اگر چه مقداري كه نجس شده كمتر از درهم باشد بنا بر احتياط واجب با آن نماز نخواند.
مسأله 868 : اگر خوني كه در بدن يا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگري به آن برسد؛ مثلاً يك قطره بول روي آن بريزد؛ نماز خواندن با آن صحيح نيست.
مسأله 869 : اگر لباس هاي كوچك نمازگزار مثل عرقچين و جوراب كه نمي شود با آنها عورت را پوشاند؛ نجس باشد؛ چنانچه از مردار و حيوان نجس العين و حرام گوشت و بنا بر احتياط واجب براي مردها از ابريشم و طلا درست نشده باشد؛ نماز با آنها صحيح است و نيز اگر با انگشتري نجس نماز بخواند؛ نمازش باطل نيست.
مسأله 870 : احتياط مستحب آن است كه چيز نجس مانند دستمال، كليد، چاقو و مانند اينها همراه نمازگزار نباشد و اگر چيزي باشد كه بتوان با آن عورت را پوشاند؛ احتياط واجب آن است كه همراه نمازگزار نباشد.
مسأله 871 : زني كه پرستار پسربچه، يا دختربچه، يا خنثي باشد و بيشتر از يك لباس ندارد؛ چنانچه نتواند لباس ديگري بخرد؛ يا كرايه كند و يا عاريه نمايد؛ هرگاه شبانه روزي يك مرتبه لباس خود را آب بكشد؛ اگر چه تا روز ديگر لباسش به بول بچه نجس بشود؛ مي تواند با آن لباس، نماز بخواند. گرچه بهتر آن است كه پرستار دختربچه و خنثي در لباس پاك نماز بخواند؛ مگر آنكه شستن لباس براي نماز برايش مشقت شخصي داشته باشد.
ولي احتياط واجب آن است كه لباس خود را در شبانه روز يك مرتبه براي اولين نمازي كه پيش از آن نجس شده آب بكشد و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولي ناچار است كه همه آنها را بپوشد؛ چنانچه شبانه روزي يك مرتبه به دستوري كه گفته شد؛ همه آنها را آب بكشد كافي است.
چيزهايي كه در لباس نمازگزار مستحب است
مسأله 872 : چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است عمامه با تحت الحنك، پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزه ترين لباس ها، استعمال بوي خوش و دست كردن انگشتري عقيق.
بعيد نيست بعضي امور مذكوره در غيرحال نماز هم رجحان داشته باشد.
چيزهايي كه در لباس نمازگزار مكروه ست
مسأله 873 : چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است و از آن جمله است پوشيدن لباس سياه، چرك و تنگ و لباس شراب خوار، در صورتي كه نداند لباسش به شراب و غيره نجس شده باشد و لباس كسي كه از نجاست پرهيز نمي كند؛ در صورتي كه نداند لباسش نجس است و لباسي كه نقش صورت دارد و نيز باز بودن تكمه هاي لباس و دست كردن انگشتري كه نقش صورت دارد؛ مكروه مي باشد.
بعيد نيست بعضي امور ذكر شده در غيرحال نماز هم مكروه باشد.
مكان نمازگزار
شرايط مكان نمازگزار
اشاره
مكان نمازگزار چند شرط دارد:
شرط اول
مسأله 874 : كسي كه در ملك غصبي نماز مي خواند اگر چه روي فرش و تخت و مانند اينها باشد؛ در صورتي كه مواضع سجودش غصبي باشد نمازش باطل است و در غيرحال سجده بنا بر احتياط واجب نمازش باطل است؛ ولي نماز خواندن زير سقف غصبي در صورتي كه عرفاً تصرف در سقف نباشد مانعي ندارد.
مسأله 875 : نماز خواندن در ملكي كه منفعت ملك مال ديگري است؛ بدون اجاره كسي كه منفعت ملك مال او مي باشد به نحوي كه در مسأله گذشته بيان شد باطل است.
مثلا در خانه اجاره اي اگر صاحب خانه يا ديگري بدون اجازه كسي كه آن خانه را اجاره كرده نماز بخواند؛ نمازش باطل است.
همچنين است اگر در ملكي كه ديگري در آن حقي دارد؛ مثلاً اگر ميت وصيت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفي برسانند؛ تا وقتي كه ثلث را جدا نكرده اند نمي شود در ملك او نماز خواند.
مسأله 876 : كسي كه در مسجد نشسته، يا رحل گذاشته؛ اگر ديگري جاي او را غصب كند و در آن جا نماز بخواند؛ به نحوي كه در مسأله (874) بيان شد؛ نمازش باطل است.
مسأله 877 : اگر در جايي كه نمي داند غصبيست نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد؛ يا در جايي كه غصبي بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد؛ نماز او صحيح است؛ ولي كسي كه خودش جايي را غصب كرده اگر فراموش كند و در آن جا نماز بخواند بنا بر احتياط نمازش باطل است؛ چنانچه در مسأله (875) بيان شد؛ مگر اينكه پس از غصب كردن توبه كرده باشد؛ در اين صورت نمازش درست است.
مسأله 878 : اگر بداند جايي غصبيست ولي نداند كه در جاي غصبي نماز باطل است و در آنجا نماز بخواند؛ نمازش به نحوي كه در مسأله (875) بيان شد؛ باطل است.
مسأله 879 : كسي كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند؛ چنانچه حيوان سواري، يا زين، يا نعل آن غصبي باشد؛ نمازش به نحوي كه در مسأله (875) بيان شد؛ باطل است و همچنين است اگر بخواهد بر آن حيوان نماز مستحبي بخواند.
مسأله 880 : كسي كه در ملكي با ديگري شريك است اگر سهم او جدا نباشد بدون اجازه شريكش نمي تواند در آن ملك تصرف كند و نماز بخواند.
مسأله 881 : اگر با عين پولي كه خمس يا زكات آن را نداده ملكي بخرد؛ تصرف او در آن ملك حرام و نمازش به نحوي كه در مسأله (875) بيان شد؛ باطل است.
مسأله 882 : اگر صاحب ملك به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلباً راضي نيست؛ نماز خواندن در ملك او به نحوي كه در
مسأله (875) بيان شد؛ باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضيست نماز صحيح است.
مسأله 883 : تصرف در ملك ميتي كه خمس يا زكات بدهكار است حرام و نماز خواندن در آن به نحوي كه در مسأله (875) بيان شد؛ باطل است؛ ولي اگر بدهي او را بدهند يا ضامن شوند كه ادا كنند؛ به نحوي كه دين از عهده ميت ساقط شود؛ تصرف در ملك او اشكال ندارد. ولي اگر عين زكات يا خمس در مال ميت باشد بايد عين آن را بدهند؛ مگر اينكه حاكم شرع اجازه دهد.
مسأله 884 : تصرف در ملك ميتي كه به مردم بدهكار است حرام است مگر تصرفات متعارفه براي برداشتن و كفن و دفن ميت و نماز در آن به نحوي كه در مسأله (875) بيان شد؛ باطل است؛ ولي اگر ضامن شوند به نحوي كه در مسأله گذشته ذكر شد؛ كه قرض هاي او را بپردازند؛ يا اينكه طلب كارها و وصي ميت، يا طلب كارها و حاكم شرع اجازه بدهند؛ تصرف و نماز در ملك او مانعي ندارد. اجازه وصي يا حاكم شرع در صورتيست كه وصيت به ثلث كرده باشد و الا اجازه طلب كاران كفايت مي كند.
مسأله 885 : اگر ميت قرض نداشته باشد ولي بعضي از ورثه او صغير يا ديوانه باشند؛ تصرف در ملك او در غيرت صرفات جزيي كه متعارف است و براي برداشتن ميت انجام مي شود؛ بدون مراجعه به قَيِّم يا حاكم شرع حرام است و نماز در آن به تفصيلي كه در مسأله (875) بيان شد؛ باطل است.
مسأله 886 : نماز خواندن در مسافرخانه براي كسي كه در مسافرخانه منزل مي كند يا مهمان او باشد و در حمام براي كسي كه به جهت استحمام وارد شده اشكال ندارد و غير آنان در اين گونه مكان ها، در صورتي مي توانند نماز بخوانند كه با رضايت مالك باشد و در غير اين قبيل جاها در صورتي مي شود نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد؛ يا حرفي بزند كه معلوم شود؛ يا اطمينان حاصل شود براي نماز خواندن اذن داده است؛ مثل اينكه به كسي اجازه دهد در ملك او بنشيند و بخوابد؛ كه از اينها فهميده مي شود براي نماز خواندن رضايت دارد.
مسأله 887 : در زمين هاي وسيعي كه ديوار ندارند؛ مي توان نماز و تصرفات جزيي ديگر كه به ملك ضرر نمي رساند؛ مانند نشستن يا خوابيدن؛ بدون اجازه مالك انجام داد؛ گرچه احتمال دهد كه مالك آن راضي نباشد؛ يا احتمال دهد كه مالك آن صغير يا ديوانه باشد.
ولي اگر مالك اظهار نارضايتي كند؛ يا آثار و علائم آن موجود باشد؛ يا معلوم شود مالك آن صغير يا مجنون مي باشد؛ اين تصرفات جزيي را هم نمي توان كرد.
شرط دوم
مسأله 888 : مكان نمازگزار در نمازهاي واجب نبايد حركتي داشته باشد كه مانع آرامش بدن نمازگزار بشود و نتواند قبله و ساير جهات نماز را مراعات كند و اگر به واسطه تنگي وقت يا جهت ديگر ناچار باشد در چنين جايي باشد؛ به قدري كه ممكن است بايد استقرار داشته باشد و قبله را مراعات كند و اگر از قبله به طرف ديگر حركت كرد به طرف قبله برگردد.
مسأله 889 : نماز خواندن در كشتي، ترن، اتومبيل و مانند اينها وقتي كه ايستاده اند مانعي ندارد.
مسأله 890 : خواندن نماز در حال اختيار در كشتي هاي بزرگ و ترن و اتومبيل و مانند اينها در حال حركت، در صورتي كه تكان آنها به حدي نباشد كه مانع آرامش بدن نمازگزار بشود؛ مانع ندارد.
مسأله 891 : روي خرمن گندم و جو و مانند اينها كه نمي شود بي حركت ماند؛ نماز باطل است.
مسأله 892 : در جايي كه به واسطه وزيدن باد و باران و حركت قطار و زيادي جمعيَّت و مانند اينها اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كند؛ اگر به اميد تمام كردن نماز شروع كند؛ اشكال ندارد و اگر به مانعي برخورد نكرد نمازش صحيح است.
شرط سوم
در جايي كه ماندن در آن حرام است؛ مثلاً زير سقفي كه نزديك است خراب شود؛ نماز نخواند؛ مگر اينكه بداند به اندازه خواندن نماز خراب نمي شود؛ در اين صورت ماندن در آن جايز و نماز هم درست است.
شرط چهارم
بنا بر احتياط روي چيزي كه ايستادن و نشستن روي آن حرام است؛ مثل فرشي كه نام خدا بر آن نوشته شده؛ نماز نخواند.
شرط پنجم
در جايي كه سقف آن كوتاه است و نمي تواند در آنجا راست بايستد؛ يا به اندازه اي كوچك است كه جاي ركوع و سجود ندارد نماز نخواند و اگر ناچار شود در چنين جايي نماز بخواند بايد به قدري كه ممكن است قيام و ركوع و سجود را به جا آورد و اگر نتواند به طور كلي قيام را به جا آورد؛ نشسته بخواند و اگر نتواند ركوع و سجود را انجام دهد با سر اشاره كند.
شرط ششم
مسأله 893 : بنا بر احتياط واجب نبايد جلوتر از قبر پيغمبر و امام عَلَيْهم ُالسَّلَام نماز بخواند. احوط و اولي آن است كه مساوي قبر مطهر هم نماز نخواند.
مسأله 894 : اگر در نماز چيزي مانند ديوار بين او و قبر مطهر باشد؛ اشكال ندارد. ولي فاصله شدن صندوق شريف و ضريح و پارچه اي كه روي آن افتاده؛ كافي نيست.
شرط هفتم
مكان نمازگزار اگر نجس است؛ به طوري تر نباشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد؛ مگر نجاستي باشد كه در نماز بخشيده شده است.
مثلا اگر خون كمتر از يك درهم باشد در اين صورت اشكال ندارد. جايي كه پيشاني را بر آن مي گذارد اگر نجس باشد؛ در صورتي كه خشك هم باشد نماز باطل است و احتياط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلاً نجس نباشد.
شرط هشتم
مسأله 895 : بنا بر احتياط واجب بايد زن عقب تر از مرد بايستد و جاي سجده زن از جاي ايستادن مرد كمي عقب تر باشد.
مسأله 896 : اگر زن برابر مرد، يا جلوتر بايستد و با هم وارد نماز شوند؛ احتياط واجب آن است كه نماز را دوباره بخوانند و اگر يكي زودتر از ديگري به نماز بايستد نماز او صحيح است و كسي كه بعد مشغول شده بنا بر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند.
مسأله 897 : اگر بين مرد و زن ديوار يا پرده يا چيز ديگري باشد كه يكديگر را نبينند؛ يا بين آنها اقلا ده ذراع، كه تقريباً پنج ذرع مي شود؛ فاصله باشد؛ چنانچه زن برابر مرد، يا جلوتر از او باشد نماز هر دو صحيح است و همچنين است اگر مكان يكي از آنها به قدري بلند باشد كه نگويند زن جلوتر از مرد يا برابر او ايستاده است.
شرط نهم
جاي پيشاني نمازگزار از جاي زانوها و سر انگشتان پاي او بيش از چهار انگشت بسته پست تر يا بلندتر نباشد.
تفصيل اين مسأله در احكام سجده مي آيد.
[برخي ديگر از احكام]
مسأله 898 : بودن مرد و زن نامحرم در اتاق يا جايي كه كسي در آنجا نيست و كسي هم نمي تواند وارد شود؛ حرام است؛ در صورتي كه احتمال واقع شدن در معصيت باشد و در غير اين صورت بنا بر احتياط واجب نباشند و احتياط واجب آن است كه در آنجا نماز نخوانند و اگر يكي از آنها مشغول نماز باشد و ديگري كه با او نامحرم است وارد شود نماز او اشكال دارد.
مسأله 899 : احتياط واجب آن است كه در وسعت وقت در جايي كه تار و مانند آن استعمال مي كنند نماز نخوانند و اگر خواندن نماز در آنجا امضاء عملي باشد باطل است.
به هر حال گوش دادن به آنها حرام است.
مسأله 900 : خواندن نماز واجب در خانه كعبه و بام آن مكروه است؛ ولي بايد مقداري از فضاي كعبه را در تمام حالات نماز جلوي خود قرار دهد.
مسأله 901 : خواندن نماز مستحب در خانه كعبه و بام آن اشكال ندارد بلكه مستحب است در داخل خانه كعبه مقابل هرركني دو ركعت نماز بخواند.
جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مستحب است
مسأله 902 : در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است؛ در خبر است نماز در مسجدالحرام برابر با هزار هزار يك ميليون نماز است و بعد از آن مسجد پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در خبر است نماز در مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برابر با ده هزار نماز است و بعد مسجد كوفه و مسجد بيت المقدس، در خبر است نماز در مسجد كوفه برابر با هزار نماز است و نيز در خبر است نماز در مسجد بيت المقدس برابر با هزار نماز است و بعد مسجد جامع هر شهر، در خبر است نماز در مسجد اعظم جامع برابر با صد نماز است.
بعد از آن مسجد محله، در خبر است نماز در مسجد قبيله برابر است با بيست و پنج نماز و بعد از مسجد محله مسجد بازار است در خبر است نماز در مسجد بازار برابر است با دوازده نماز.
مسأله 903 : براي زن ها نماز خواندن در خانه، بلكه در صندوق خانه و اتاق بهتر است؛ بلكه اگر زن بتواند كاملاً هم خود را از نامحرم بپوشاند معلوم نيست نماز خواندن در مسجد بهتر باشد.
مسأله 904 : نماز خواندن در حرم امامان عَلَيْهم ُالسَّلَام مستحب است؛ بلكه در خبر است نماز نزد حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام برابر با دويست هزار نماز است.
مسأله 905 : زياد رفتن به مسجد و رفتن به مسجدي كه نمازگزار ندارد؛ مستحب است و همسايه مسجد اگر عذري نداشته باشد مكروه است در غير آن مسجد نماز بخواند.
مسأله 906 : مستحب است انسان با كسي كه در مسجد حاضر نمي شود غذا نخورد و در كارها با او مشورت نكند و همسايه او نشود و از او زن نگيرد و به او زن ندهد.
جاهايي كه نماز خواندن در آنجا مكروه ست
مسأله 907 : نماز خواندن در چند جا مكروه است مراد از كراهت نماز در اين جاها آن است كه ثوابش كمتر از خواندن نماز در منزل است و از آن جمله است حمام، بعضي فرموده اند:
حتي رخت كن آن، زمين نمكزار، مقابل انسان، مقابل دري كه باز است، در جاده، خيابان و كوچه اگر براي كساني كه عبور مي كنند زحمت نباشد و چنانچه زحمت باشد حرام و بنا بر احتياط واجب نماز باطل است.
مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر جا كه كوره آتش باشد؛ مقابل چاه و چاله اي كه محل بول باشد؛ روبروي عكس و مجسمه چيزي كه روح دارد؛ مگر اينكه روي آن پرده بكشد.
در اتاقي كه جنب در آن باشد؛ در جايي كه عكس باشد اگر چه روبروي نمازگزار نباشد؛ مقابل قبر، روي قبر، بين قبر و در قبرستان.
مسأله 908 : كسي كه در محل عبور مردم نماز مي خواند؛ گرچه بداند در حال نماز عبوري صورت نمي گيرد؛ يا كسي روبروي او است؛ مستحب است جلوي خود چيزي بگذارد و اگر چوب يا ريسمان، بلكه فرموده اند: اگر خطي هم بكشد كفايت مي كند.
احكام مسجد
مسأله 909 : نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است و هر كس بفهمد كه نجس شده است بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند؛ بلكه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكند؛ مگر اينكه از قراين يا تصريح واقف روشن شود كه طرف بيرون ديوار، مسجد نيست. در موردي اگر شك شود كه طرف بيرون ديوار عنوان مسجد را دارد؛ حكم مسجد را ندارد مگر اينكه نجس كردن باعث هتك مسجد شود در اين صورت جايز نيست و
اگر نجس شود نجاستش را برطرف نمايند.
مسأله 910 : اگر نتواند مسجد را تطهير نمايد؛ يا كمك لازم داشته باشد و پيدا نكند؛ تطهير مسجد بر او واجب نيست. ولي واجب است اگر بداند كه به گفته اش ترتيب اثر داده مي شود؛ به شخص يا اشخاصي كه مي توانند تطهير كنند اطلاع دهد؛ مخصوصاً در صورتي كه نجس بودن مسجد هتك و بي احترامي به مسجد باشد.
مسأله 911 : اگر جايي از مسجد نجس شود كه تطهير آن بدون كندن يا خراب كردن ممكن نيست؛ بايد آنجا را بكنند يا خراب نمايند؛ در صورتي كه خراب كردن جزيي باشد؛ يا باقي بودن نجاست مسجد باعث بي احترامي مسجد باشد و در غير اين دو صورت كندن يا خراب كردن مسجد بايد به نظر حاكم شرع باشد.
پر كردن جايي كه كنده اند و ساختن جايي كه خراب كرده اند؛ بر ديگران واجب نيست. ولي اگر كسي كه نجس كرده؛ بكند يا خراب كند؛ در صورت امكان واجب است پر كند و تعمير نمايد. ولي اگر چيزي مانند آجر مسجد نجس شود؛ در صورتي كه ممكن باشد بايد بعد از آب كشيدن به جاي اولش بگذارند.
مسأله 912 : اگر مسجدي را غصب كنند و به جاي آن خانه و مانند آن بسازند؛ يا به طوري خراب شود كه نماز خواندن در آن ممكن نباشد؛ باز هم نجس كردن آن حرام و تطهير آن واجب است و اگر مسجد در حكم تلفقرار گرفته مانند اينكه مسجد در مسير خيابان كشي قرار گرفته و خراب شده باشد؛ در اين صورت احتياط آن است كه آن را نجس نكنند و اگر نجس شده احتياط آن است كه آن را آب بكشند.
مسأله 913 : نجس كردن حرم امامان عَلَيْهم ُالسَّلَام در صورتي كه باعث بي احترامي بشود؛ حرام است؛ بلكه اگر باعث بي احترامي هم نشود بنا بر احتياط واجب نجس نكنند و اگر يكي از آنها نجس شود چنانچه نجس ماندن آن بي احترامي باشد؛ تطهير آن واجب است؛ بلكه احتياط آن است كه اگر بي احترامي هم نباشد آن را تطهير كنند.
مسأله 914 : اگر حصير مسجد نجس شود بايد آن را آب بكشند؛ اگر بشود داخل مسجد باشد.
ولي چنانچه نشود در مسجد آب بكشند؛ يا به واسطه آب كشيدن خراب مي شود و نجس بودن حصير بي احترامي مسجد است و بريدن جاي نجس بهتر است آن را ببرند و احتياط واجب آن است كه نجس كننده بايد اصلاح حصير نمايد.
مسأله 915 : بردن عين نجس مانند خون در مسجد اگر بي احترامي به مسجد باشد حرام است؛ بلكه احتياط آن است كه اگر بي احترامي هم نباشد عين نجاست را در مسجد نبرند؛ در صورتي كه نجاست از توابع شخصي كه به مسجد وارد مي شود نباشد و گرنه مانعي ندارد. مثل اينكه در بدن يا لباس كسي كه وارد مسجد مي شود خون دمل يا جراحت و مانند آن باشد.
مسأله 916 : اگر مسجد را براي روضه خواني چادر بزنند و فرش كنند و سياهي بكوبند و اسباب چايي در آن ببرند؛ در صورتي كه اين كارها و مانند آنها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود؛ اشكال ندارد.
مسأله 917 : بنا بر احتياط واجب زينت كردن مسجد به طلا حرام است و بنا بر احتياط نبايد صورت چيزهايي كه مثل انسان و حيوان روح دارد در مسجد نقش كنند و نقاشي چيزهايي كه روح ندارد؛ مثل گل و بوته مكروه است.
شايسته است مسجد و پايگاه عبادت مسلمين از زينت هاي دنيايي به دور باشد.
هرچه ساده و بي آلايش باشد؛ تا يادآور مبدء آفرينش و آخرت باشد.
مسأله 918 : اگر مسجد خراب هم بشود نمي توانند آن را بفروشند؛ يا داخل ملك و جاده نمايند.
مسأله 919 : فروختن در و پنجره و چيزهاي ديگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود؛ بايد اينها را صرف تعمير همان مسجد كنند.
چنانچه به درد آن مسجد نخورد؛ بايد در مسجد ديگر مصرف شود و اگر به درد مسجدهاي ديگر هم نخورد چون وقفيت مسجد فك ملك است؛ قابل تملك نيست؛ مشكل است فروش اجزاء آن، با حاكم شرعي به نحوي مصالحه شود و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد و گرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.
مسأله 920 : ساختن مسجد و تعمير مسجدي كه نزديك به خرابي مي باشد؛ مستحب است و اگر مسجد طوري خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد؛ مي توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند؛ بلكه مي توانند مسجدي را كه خراب نشده براي احتياج مردم به جهت خواندن نماز در آن مسجد خراب كنند و بزرگتر بسازند.
مسأله 921 : تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است و كسي كه مي خواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و ارزشمند خود را بپوشد و ته كفش خود را وارسي كند كه نجاستي به آن نباشد و موقع داخل شدن به مسجد اول پاي راست و موقع بيرون آمدن اول پاي چپ را بگذارد و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد رود و از همه ديرتر از مسجد بيرون رود.
غير از اينها مستحبات ديگري هم در كتاب هاي مفصل گفته شده است.
مسأله 922 : وقتي انسان وارد به مسجد مي شود مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحيت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب و مستحب ديگري هم بخواند كافي است.
مسأله 923 : خوابيدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت كردن راجع به كارهاي دنيا و مشغول صحبت شدن و خواندن شعري كه نصيحت و مانند آن نباشد؛ مكروه است و نيز مكروه است آب دهان و بيني و اخلاط سينه را در مسجد بيندازد؛ در صورتي كه بي احترامي و هتك مسجد نباشد و الا جايز نيست و نيز مكروه است در مسجد گمشده اي را طلب كند و صداي خود را بلند كند؛ ولي بلند كردن صدا براي اذان و مانند آن مثل صلوات فرستادن و وعظ و تبليغ مانعي ندارد.
مسأله 924 : راه دادن ديوانه و بچه، در صورتي كه بچه مؤدّب به آداب شرع نباشد مكروه است و اگر بچه مؤدّب به آداب شرع باشد ظاهراً راه دادنش به مسجد كراهت نداشته باشد؛ بلكه رجحان دارد عادت دادن بچه مميز به رفتن به مسجد و كسي كه پياز و سير و مانند اينها خورده كه بوي دهانش مردم را اذيت مي كند مكروه است به مسجد برود و چه بسا از بعضي اخبار استفاده مي شود با دهاني كه بوي پياز و سير و مانند آنها مي دهد وارد مسجد نشود؛ گرچه كسي در مسجد نباشد.
غير از اينها مكروهات ديگري هم در كتاب هاي مفصل گفته شده است.
اذان و اقامه
مسأله 925 : براي مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاي واجب يوميه اذان و اقامه بگويند و در گفتن اقامه تأكيد بيشتر شده شايسته است تا ممكن است ترك نشود. ولي پيش از نمازهاي واجب غيريوميه، در نماز عيدين، در صورتي كه به جماعت خوانده بشود؛ گفتن سه مرتبه: الصلاة مستحب است؛ ولي گفتن آن در نمازهاي واجب ديگر كه به جماعت خوانده مي شود به نيت رجاء گفته شود.
مسأله 926 : مستحب است در روز اولي كه بچه به دنيا مي آيد؛ بلكه تا پيش از آنكه بند نافش بيفتد؛ در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.
مسأله 927 : اذان هيجده جمله است:
اَللهُ اَكبَرُ، چهار مرتبه.
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، حَي عَلَي الصَّلاةِ، حَي عَلَي الْفَلاحِ، حَي عَلي خَيْرِ الْعَمَلِ، اَللهُ اَكبَرُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، هر يك دو مرتبه و اقامه هفده جمله است؛ يعني دو مرتبه اَللهُ اَكبَرُ، از اول اذان و يك مرتبه لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، از آخر آن كم مي شود و بعد از گفتن حَي عَلي خَيْرِ الْعَمَلِ، بايد دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ، اضافه نمود.
مسأله 928 : اَشْهَدُ اَنَّ عَليّاً وَلي اللهِ، جزء اذان و اقامه نيست؛ ولي گفتن آن بعد از اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، اهميت دارد؛ از شعار شيعه به حساب آمده؛ تا مي شود ترك نشود و چه بسا گفتن آن به اين جهت واجب شود. شايسته است به صورتي گفته شود كه معلوم شود جزء فصول اذان و اقامه نيست.
ترجمه اذان و اقامه
اَللهُ اَكبَرُ، يعني:
خداي تعالي بزرگتر از آن است كه او را وصف كنند.
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، يعني:
شهادت مي دهم كه غير خدايي كه يكتا و بي همتا است؛ خداي ديگري سزاوار پرستش نيست.
اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، يعني:
شهادت مي دهم كه حضرت محمد بن عبدالله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پيغمبر و فرستاده خدا است.
اَشْهَدُ اَنَّ عَليّاً وَلي اللهِ، يعني:
شهادت مي دهم كه حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام ولي خدا بر همه خلق است.
حَي عَلَي الصَّلاةِ، يعني:
بشتاب براي نماز.
حَي عَلَي الْفَلاحِ، يعني:
بشتاب براي رستگاري.
حَي عَلي خَيْرِ الْعَمَلِ، يعني:
بشتاب براي بهترين كارها كه نماز است.
قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ، يعني:
به تحقيق نماز بر پا شد.
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، يعني خدايي سزاوار پرستش نيست مگر خدايي كه يكتا و بي همتا است.
مسأله 929 : بين جمله هاي اذان و اقامه بايد خيلي فاصله نشود؛ فاصله بين جمله هاي اقامه كمتر از فاصله جمله هاي اذان باشد و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيفتد بايد دوباره آن را از سر بگيرد.
مسأله 930 : اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بيندازد؛ چنانچه با غنا يعني به طور آوازخواني كه در مجالس لهو و بازيگري معمول است اذان و اقامه را بگويد حرام است و اگر غنا نشود كراهت ندارد بلكه چه بسا رجحان دارد.
مسأله 931 : در پنج نماز اذان ساقط مي شود:
اول:
نماز عصر روز جمعه، در صورتي كه نماز اول، نماز جمعه باشد.
دوم:
نماز عصر روز عرفه كه روز نهم ذيحجه است؛ براي كسي كه در عرفات باشد.
سوم:
نماز عشاء شب عيد قربان، براي كسي كه در مشعرالحرام باشد.
چهارم:
نماز عصر و عشاء زن مستحاضه، شايسته است زن مستحاضه كه در معرض خارج شدن خون است پس از غسل و وضو نماز را بدون اذان و اقامه بخواند.
پنجم:
نماز عصر و عشاء كسي كه نمي تواند از بيرون آمدن بول و غائط خود داري كند؛ بلكه شايسته است پس از غسل يا وضو بدون اذان و اقامه نماز بخواند.
گفتن اذان در اين پنج مورد مشروع نيست و در غير اين موارد در صورتي كه بخواهد جمع كند بين دو نماز و هيچ فاصله نشود؛ يا فاصله كمي باشد احتياط آن است كه براي نماز دوم اذان نگويد. ظاهر آن است كه به خواندن نافله با مقداري از تعقيب فاصله تحقق پيدا مي كند و اذان ساقط نيست.
مسأله 932 : اگر براي نماز جماعتي اذان و اقامه گفته باشند؛ كسي كه با آن جماعت نماز مي خواند نبايد براي نماز خود اذان و اقامه بگويد.
مسأله 933 : اگر براي خواندن نماز جماعت، يا براي نماز فرادي به مسجد رود و ببيند جماعت تمام شده؛ تا وقتي كه صف ها به هم نخورده و جمعيَّت متفرق نشده؛ مي تواند براي نماز خود اذان و اقامه نگويد.
مسأله 934 : در جايي كه عده اي مشغول نماز جماعتند يا نماز آنان تازه تمام شده و صف ها به هم نخورده است؛ اگر انسان بخواهد فرادي يا با جماعت ديگري كه برپا مي شود نماز بخواند با شش شرط اذان و اقامه از او ساقط مي شود:
اول:
آنكه نماز جماعت در مسجد باشد و اگر در مسجد نباشد ساقط شدن اذان و اقامه اشكال دارد در اين صورت مي تواند اذان و اقامه را به رجاء مطلوبيت بگويد.
دوم:
آنكه براي آن نماز، اذان و اقامه گفته باشند.
سوم:
آنكه نماز جماعت به نظر امام و مأمومين باطل نباشد؛ گرچه به نظر كسي كه وارد مي شود باطل باشد.
چهارم:
آنكه نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشد.
پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند؛ مستحب است اذان و اقامه بگويد.
پنجم:
آنكه نماز او و نماز جماعت هر دو ادا باشد و در صورتي كه ادا نباشد به رجاء مطلوبيت اذان و اقامه بگويد.
ششم:
آنكه وقت نماز او و نماز جماعت مشترك باشد.
مثلا هر دو نماز ظهر، يا هر دو نماز عصر بخوانند؛ يا نمازي كه به جماعت خوانده مي شود نماز ظهر باشد و او نماز عصر بخواند؛ يا او نماز ظهر بخواند و نماز جماعت نماز عصر باشد.
ولي اگر وقت نماز او و نماز جماعت مشترك نباشد؛ به رجاء مطلوبيت اذان و اقامه بگويد.
مسأله 935 : اگر در شرط سوم از شرطهايي كه در مسأله قبل گفته شد شك كند يعني شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه اذان و اقامه از او ساقط است؛ ولي اگر در يكي از پنج شرط ديگر شك كند مشكل است مستحب باشد كه اذان
و اقامه بگويد. ولي در آن موارد به رجاء مطلوبيت به جا آورد اشكال ندارد.
مسأله 936 : كسي كه اذان و اقامه ديگري را مي شنود به نيت رجاء مطلوبيت هر قسمتي را كه مي شنود بدون فاصله آهسته بگويد؛ ولي بهتر آن است كه از جمله حَي عَلَي الصَّلاةِ، تا حَي عَلي خَيْرِ الْعَمَلِ، به جاي هر يك از آنها لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ، بگويد و هنگامي كه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ، را شنيد شايسته است بگويد:
اَللّهُمَّ اَقِمْنا وَ اَدِمْنا وَ اجْعَلْني مِنْ خَيْرِ صالِحي اَهْلِها.
مسأله 937 : كسي كه اذان و اقامه ديگري را شنيد چه با او گفته باشد يا نه، در صورتي كه بين آن اذان و اقامه و نمازي كه مي خواهد بخواند زياد فاصله نشده باشد؛ مي تواند براي نماز خود اذان و اقامه نگويد.
مسأله 938 : اگر مرد اذان زن را با قصد لذت يعني به شنيدني كه حرام است بشنود؛ اذان از او ساقط نمي شود؛ بلكه اگر قصد لذت هم نداشته باشد؛ ساقط شدن اذان، به اذان زن مشكل است؛ مي تواند به رجاء مطلوبيت بگويد.
مسأله 939 : اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد؛ ولي در جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگويد كافي است.
مسأله 940 : اقامه بايد بعد از اذان گفته شود و اگر قبل از اذان بگويند صحيح نيست.
مسأله 941 : اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد؛ مثلاً حَي عَلَي الْفَلاحِ را پيش از حَي عَلَي الصَّلاةِ بگويد؛ بايد از جايي كه ترتيب به هم خورده دوباره بگويد.
مسأله 942 : بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد و اگر بين آنها به قدري فاصله دهد كه اذاني را كه گفته اذان اين اقامه حساب نشود؛ مستحب است دوباره براي آن نماز اذان و اقامه بگويد.
مسأله 943 : اذان و اقامه بايد به عربي صحيح گفته شود؛ پس اگر به عربي غلط بگويد؛ يا به جاي حرفي، حرف ديگر را عمداً بگويد؛ يا مثلاً ترجمه آنها را به فارسي بگويد؛ صحيح نيست. ولي اگر نتواند؛ مثلاً شين اشهد را سين بگويد؛ چنانچه از صحابي بزرگ بلال (رحمه الله) نقل شده؛ ظاهراً كفايت مي كند.
مسأله 944 : اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود. اگر عمداً يا از روي فراموشي پيش از وقت بگويد باطل است.
مسأله 945 : اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه، بايد اذان را بگويد؛ ولي اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه، گفتن اذان لازم نيست.
مسأله 946 : اگر در بين اذان و اقامه پيش از آنكه قسمتي را بگويد؛ شك كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتي را كه در گفتن آن شك كرده بگويد. ولي اگر در حال گفتن قسمتي از اذان يا اقامه شك كند كه آنچه پيش از آن است گفته يا نه، گفتن آن لازم نيست.
مسأله 947 : مستحب است انسان در موقع اذان رو به قبله بايستد و با وضو يا غسل باشد و اما در اقامه بايد با طهارت باشد و احتياط ايجاب مي كند در حال ايستاده و رو به قبله باشد و در حال اذان گفتن انگشت سبابه راست را در گوش راست و انگشت سبابه چپ را در گوش چپ بگذارد.
مسأله 948 : احتياط ايجاب مي كند بدن انسان در موقع اقامه آرام باشد؛
و مستحب است آن را از اذان آهسته تر بگويد و جمله هاي آن را به هم نچسباند؛ ولي به اندازه اي كه در بين جمله هاي اذان فاصله مي دهد بين جمله هاي اقامه فاصله ندهد.
مسأله 949 : مستحب است بين اذان و اقامه يك قدم بردارد؛ يا قدري بنشيند؛ يا سجده كند؛ يا ذكر بگويد؛ يا دعا بخواند؛ يا قدري ساكت باشد؛ يا حرفي بزند؛ يا دو ركعت نماز بخواند. ولي حرف زدن بين اذان و اقامه صبح مكروه است و نماز خواندن بين اذان و اقامه مغرب را به اميد ثواب به جا آورد.
مسأله 950 : مستحب است كسي كه را كه براي گفتن اذان معين مي كنند عادل و وقت شناس و صدايش بلند باشد و اذان را در جاي بلند بگويد.
[واجبات و مستحبات نماز]
واجبات نماز
اشاره
واجبات نماز يازده چيز است:
اول:
نيت.
دوم:
قيام، يعني ايستادن.
سوم:
تكبيرة الاحرام، يعني گفتن: اَللهُ اَكبَرُ در اول نماز.
چهارم:
ركوع.
پنجم:
سجود.
ششم:
قرائت.
هفتم:
ذكر.
هشتم:
تشهد.
نهم:
سلام.
دهم:
ترتيب.
يازدهم:
موالات، يعني پي در پي بودن اجزاء نماز.
اركان نماز
اشاره
مسأله 951 : بعضي از واجبات نماز ركن است؛ يعني اگر انسان آن را به جا نياورد؛ يا در نماز اضافه كند؛ عمداً باشد يا اشتباهاً، نماز باطل مي شود. ولي در بعضي واجبات ركني كه ذكر مي شود زيادي در آن تصور نمي شود؛ چنانچه اگر نيت را داعي بر عمل بدانيم؛ نه گذراندن از قلب و چنانچه زيادي قيام ركني، به تنهايي بدون زيادي ركوع و تكبيرة الاحرام ممكن نيست و چنانچه خواهد آمد باطل شدن نماز به زياد شدن تكبيرة الاحرام اشتباهاً، محل اشكال است و بعضي ديگر ركن نيست؛ يعني اگر عمداً كم يا زياد شود باطل مي شود و چنانچه اشتباهاً كم يا زياد گردد نماز باطل نمي شود. ولي تصوير زيادي عمدي در ترتيب و موالات ممكن نيست و در بعضي موارد؛ چنانچه مي آيد؛ اخلال به ترتيب و موالات اشتباهاً نماز را باطل مي كند.
اركان نماز پنج چيز است:
اول:
نيت.
دوم:
تكبيرة الاحرام.
سوم:
قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام و قيام متصل به ركوع، يعني ايستادن پيش از ركوع.
چهارم:
ركوع.
پنجم:
دو سجده در صورتي كه از يك ركعت نماز باشد و اگر از دو ركعت باشد زياد شدن يا كم شدنشان اشتباهاً نماز را باطل نمي كند
نيت
مسأله 952 : انسان بايد نماز را به نيت قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد و لازم نيست نيت را از قلب خود بگذراند؛ يا مثلاً به زبان بگويد كه چهار ركعت نماز ظهر مي خوانم قربة الي الله، بلكه در نماز احتياط نبايد به زبان بگويد بلكه همين كه توجه داشته باشد اگر از او سؤال شود:
چه مي كني؟
بگويد:
براي خدا نماز مي خوانم؛ كفايت مي كند.
مسأله 953 : اگر در نماز ظهر، يا در نماز عصر نيت كند كه چهار ركعت نماز مي خوانم و معين نكند ظهر است يا عصر، نمازش درست نيست. ولي اگر اجمالا نيت داشته باشد؛ مثلاً در نماز ظهر و عصر بگويد نماز اولي كه بر من واجب است؛ كفايت مي كند و نيز كسي كه مثلاً قضاي نماز ظهر بر او واجب است؛ اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا، يا نماز ظهر بخواند؛ بايد نمازي را كه مي خواند در نيت معين كند.
مسأله 954 : انسان بايد از اول تا آخر نماز به نيت خود باقي باشد؛ پس اگر در بين نماز به طوري غافل شود كه اگر بپرسند:
چه مي كني؟
نداند چه بگويد؛ نمازش درست نيست.
مسأله 955 : انسان بايد فقط براي انجام دادن امر خداوند عالم نماز بخواند پس كسي كه ريا كند يعني براي نشان دادن به مردم نماز بخواند نمازش درست نيست؛ خواه فقط براي مردم باشد؛ يا خدا و مردم هر دو را در نظر بگيرد.
مسأله 956 : اگر قسمتي از نماز را هم براي غير خدا، يا خدا و مردم هر دو را در نظر بگيرد؛ نمازش درست نيست؛ چه آن قسمت واجب باشد مثل حمد و سوره و چه مستحب باشد مانند قنوت، بلكه اگر تمام نماز را براي خدا به جا آورد؛ ولي براي نشان دادن به مردم در جاي مخصوص مثل مسجد، يا در وقت مخصوص مثل اول وقت، يا به طرز مخصوص مثلاً با جماعت، بخواند؛ نمازش درست نيست.
تكبيرة الاحرام
مسأله 957 : گفتن اَللهُ اَكبَرُ، در اول نماز واجب و ركن است؛ ولي اگر اشتباهاً زياد شود؛ نمازش باطل نمي شود و بايد حروف اَلله و حروف اَكبَر و دو كلمه اَللهُ اَكبَرُ را پشت سرهم بگويد و نيز بايد اين دو كلمه به عربي صحيح گفته شود و اگر به عربي غلط بگويد؛ يا مثلاً ترجمه آن را به فارسي بگويد؛ صحيح نيست.
مسأله 958 : اگر نيت را به لفظ بگويد؛ احتياط واجب آن است كه تكبيرة الاحرام را به او نچسباند و اگر بخواهد اقامه يا دعايي كه قبل از تكبيرة الاحرام مي خواند به او بچسباند مانعي ندارد.
مسأله 959 : اگر وصل به سكون جايز نباشد و انسان بخواهد اَللهُ اَكبَرُ را به چيزي كه بعد از آن مي خواند؛ مثلاً به بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ بچسباند؛ بايد (ر) اكبر را پيش (ُ) دهد. ولي خواهيم گفت وصل به سكون مانعي ندارد؛ بنا بر اين لازم نيست پيش (ُ) دهد.
مسأله 960 : موقع گفتن تكبيرة الاحرام بايد بدن آرام باشد و اگر عمداً در حالي كه بدنش حركت دارد تكبيرة الاحرام را بگويد؛ نمازش باطل است و اگر سهواً حركت داشته باشد به آن تكبير اكتفا نكند.
احتياط آن است كه يا نماز را تمام كند و دوباره نماز را بخواند؛ يا اينكه ابتدا عملي كه نماز را باطل مي كند به جا آورد سپس تكبيرة الاحرام بگويد.
مسأله 961 : تكبيرة الاحرام، حمد، سوره، ذكر و دعا را بايد طوري بخواند كه خودش بشنود؛ يا كسي كه گوشش نزديك دهانش باشد بشنود؛ گرچه خودش نشنود اگر فرضي داشته باشد و اگر به واسطه سنگيني، يا كري گوش، يا سرو صداي زياد نمي شنود؛ بايد طوري بگويد كه اگر مانعي نباشد بشنود.
مسأله 962 : كسي كه لال است يا زبان او مرضي دارد كه نمي تواند اَللهُ اَكبَرُ را درست بگويد؛ بايد به هر طوري كه مي تواند بگويد و اگر هيچ نمي تواند؛ اگر اين حالت بر او عارض شده بايد در قلب خود بگذراند و براي تكبير اشاره كند و زبانش را هم اگر مي تواند حركت دهد. چون اين كار براي لال مادرزاد ميسور نيست؛ بايد لال، زبان و دو لبش را مانند كسي كه زبان دارد حركت دهد. به هر حال چنانچه در خبر است با انگشت بايد اشاره داشته باشد.
مسأله 963 : مستحب است پيش از تكبيرة الاحرام بگويد:
يا مُحْسِنُ قَدْ اَتاك الْمُسئُ وَ قَدْ اَمَرْتَ الْمحُْسِنَ اَنْ يَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسئِ اَنْتَ الْمحُْسِنُ وَ اَنَا الْمُسئُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبيحِ ما تَعْلَمُ مِنّي يعني:
اي خدايي كه به بندگان احسان مي كني؛ بنده گنه كار به در خانه تو آمده و تو امر كرده اي كه نيكوكار از گناهكار بگذرد. تو نيكوكاري و من گناهكار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدي هايي كه مي داني از من سرزده بگذر.
مسأله 964 : مستحب است موقع گفتن تكبير اول نماز و تكبيرهاي بين نماز، دستها را تا مقابل گوش ها، يا برابر صورت، يا زير گلو بالا ببرد. چون تخيير بين اقل و اكثر درست نيست؛ اگر دستها را به اندازه اي بلند كند كه انگشت سبابه به نرمي گوش برسد؛ ظاهراً هر سه تحقق پيدا مي كند.
مسأله 965 : اگر شك كند كه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه، چنانچه مشغول خواندن چيزي شده؛ به شك خود اعتنا نكند و اگر چيزي نخوانده بايد تكبير را بگويد.
مسأله 966 : اگر بعد از گفتن تكبيرة الاحرام شك كند كه آن را صحيح گفته يا نه، چه مشغول خواندن چيزي شده باشد يا نه، به شك خود اعتنا نكند و به هم زدن نماز در صورتي كه چيزي نخوانده؛ خلاف احتياط است.
احتياط مستحب در اين صورت آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
قيام (ايستادن)
[احكام]
مسأله 967 : قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام و قيام پيش از ركوع كه آن را قيام متصل به ركوع مي گويند؛ ركن است؛ ولي قيام در موقع خواندن حمد و سوره و قيام بعد از ركوع، ركن نيست و اگر كسي آن را از روي فراموشي ترك كند نمازش صحيح است.
مسأله 968 : واجب است پيش از گفتن تكبيرة الاحرام و بعد از آن، مقداري بايستد تا يقين كند كه در حال ايستادن تكبير گفته است.
مسأله 969 : اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشيند و يادش بيايد كه ركوع نكرده؛ بايد بايستد و به ركوع رود و اگر بدون اينكه بايستد به حال خميدگي به ركوع برگردد؛ چون قيام متصل به ركوع را به جا نياورده نماز او باطل است.
مسأله 970 : در حال گفتن تكبيرة الاحرام و خواندن قرائت و ساير ذكرهاي وارده و قيام متصل به ركوع، نبايد بدن را حركت دهد و به طرفي خم شود و به جايي تكيه كند؛ ولي اگر از روي ناچاري باشد؛ يا چيزي نمي خواند؛ يا در حال خم شدن براي ركوع پاها را حركت دهد؛ اشكال ندارد.
مسأله 971 : اگر موقعي كه ايستاده از روي فراموشي بدن را حركت دهد؛ يا به طرفي خم شود؛ يا به جايي تكيه كند؛ اشكال ندارد. ولي در قيام موقع گفتن تكبيرة الاحرام و قيام متصل به ركوع، اگر از روي فراموشي هم باشد واجب است نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 972 : احتياط واجب آن است كه در موقع ايستادن، هر دو پا روي زمين باشد و سنگيني بدن روي پاها باشد.
ولي لازم نيست سنگيني بدن بر دو پا يكسان باشد.
مسأله 973 : كسي كه مي تواند درست بايستد؛ اگر پاها را خيلي گشاد بگذارد كه به حال ايستادن معمولي نيست و به حدي باشد كه عرفاً به او ايستاده گفته نشود؛ نمازش باطل است.
مسأله 974 : موقعي كه انسان در نماز مشغول خواندن چيزي است؛ حتي موقع گفتن ذكرهاي مستحبي نماز، بايد بدنش آرام باشد و در موقعي كه مي خواهد كمي عقب يا جلو رود؛ يا كمي بدن را به طرف راست يا چپ حركت دهد؛ بايد چيزي از مقررات شرعي را نگويد ولي بِحَوْلِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُدْ را بايد در حال برخاستن بگويد و گفتن ذكرهاي غيروارده را در حال حركت، در صورتي كه به قصد ورود نباشد اشكال ندارد.
مسأله 975 : اگر در حال حركت بدن ذكر بگويد؛ مثلاً موقع رفتن به ركوع، يا رفتن به سجده تكبير بگويد؛ چنانچه آن را به قصد ذكري كه در نماز دستور داده اند بگويد احتياطاً نماز را دوباره بخواند و اگر به اين قصد نگويد؛ بلكه بخواهد ذكري گفته باشد؛ نمازش صحيح است.
مسأله 976 : حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد، اشكال ندارد؛ اگر چه احتياط مستحب آن است كه آنها را هم حركت ندهد.
مسأله 977 : اگر موقع خواندن حمد و سوره، يا خواندن تسبيحات، بي اختيار به قدري حركت كند كه از حال آرام بودن خارج شود؛ احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن آنچه را در حال حركت خوانده دوباره بخواند.
مسأله 978 : اگر در بين نماز از ايستادن عاجز شود؛ بايد بنشيند و اگر از نشستن هم عاجز شود؛ بايد بخوابد. ولي تا بدنش آرام نگرفته بايد چيزي از ذكرهايي كه در نماز دستور داده اند نخواند؛ در اين صورت نمازش صحيح است و دوباره خواندن لازم نيست؛ مگر اينكه بداند بعد از اين حالتي كه پيدا شده قبل از گذشتن وقت، توانايي بر ايستاده خواندن نماز را پيدا مي كند در اين صورت نماز را قطع كند و بعد از آن نماز را ايستاده بخواند و همچنين در صورت عاجز شدن از نشستن.
مسأله 979 : تا انسان مي تواند ايستاده نماز بخواند نبايد بنشيند. مثلاً كسي كه در موقع ايستادن بدنش حركت مي كند؛ يا مجبور است به چيزي تكيه دهد؛ يا بدنش را كج كند؛ يا خم شود؛ يا پاها را بيشتر از معمول گشاد بگذارد؛ به حدي كه عرفاً به او ايستاده گفته نشود؛ بايد به هر طور كه مي تواند ايستاده نماز بخواند. ولي اگر به هيچ قسم نتواند بايستد بايد راست بنشيند و نشسته نماز بخواند.
مسأله 980 : تا انسان مي تواند بنشيند نبايد خوابيده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشيند بايد هر طور كه مي تواند بنشيند و اگر به هيچ قسم نمي تواند بنشيند بايد به طوري كه در احكام قبله گفته شد؛ به پهلوي راست بخوابد و اگر نمي تواند؛ به پهلوي چپ و اگر آن هم ممكن نيست به پشت بخوابد؛ به طوري كه كف پاهاي او رو به قبله باشد.
مسأله 981 : كسي كه نشسته نماز مي خواند؛ اگر بعد از خواندن حمد و سوره، بتواند بايستد و ركوع را ايستاده به جا آورد؛ بايد بايستد و از حال ايستاده به ركوع رود و اگر اين قدرت تا بعد از نماز ادامه داشته باشد احتياط واجب آن است كه نماز را دوباره ايستاده بخواند و اگر نتواند بعد از خواندن حمد و سوره بايستد؛ بايد ركوع را هم نشسته بخواند.
مسأله 982 : كسي كه خوابيده نماز مي خواند؛ اگر در بين نماز بتواند بنشيند بايد مقداري را كه مي تواند؛ نشسته بخواند و نيز اگر مي تواند بايستد بايد مقداري را كه مي تواند؛ ايستاده بخواند. ولي تا بدنش آرام نگرفته بايد چيزي از ذكرهايي كه در نماز دستور داده اند نخواند. چنانچه در مسأله گذشته اشاره شد؛ اگر قدرت نشستن يا ايستادن تا بعد از نماز باقي باشد؛ بايد در هر دو صورت به نحوي كه قادر است نماز را دوباره بخواند.
مسأله 983 : كسي كه نشسته نماز مي خواند؛ اگر در بين نماز بتواند بايستد بايد مقداري را كه مي تواند؛ ايستاده بخواند. ولي تا بدنش آرام نگرفته نبايد از ذكرهايي كه در نماز دستور داده اند بخواند و اگر قدرتش تا بعد از نماز باقي باشد احتياط آن است كه نماز را دوباره ايستاده بخواند.
مسأله 984 : كسي كه مي تواند بايستد؛ اگر بترسد كه به واسطه ايستادن مريض شود؛ يا ضرري به او برسد؛ مي تواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن هم بترسد مي تواند خوابيده نماز بخواند.
مسأله 985 : اگر انسان احتمال بدهد كه تا آخر وقت بتواند ايستاده نماز بخواند؛ لازم نيست نماز را تاخير بيندازد؛ گرچه بهتر است؛ مي تواند به همان حالت به اميد باقي بودن عذر نماز بخواند. ولي اگر آخر وقت توانست ايستاده نماز بخواند؛ نماز را دوباره ايستاده بخواند.
مسأله 986 : مستحب است در حال ايستادن بدن را راست نگهدارد؛ شانه ها را پايين بيندازد؛ دستها را روي ران ها بگذارد؛ انگشت ها را به هم بچسباند؛ جاي سجده را نگاه كند؛ سنگيني بدن را به طور مساوي روي دو پا بيندازد؛ با خضوع و خشوع باشد؛ پاها را پس و پيش نگذارد؛ اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا يك وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.
قرائت
مسأله 987 : در ركعت اول و دوم نمازهاي واجب يوميه، انسان بايد اول حمد و بعد از آن يك سوره تمام بخواند. ولي سوره و الضحي و سوره الم نشرح و همچنين سوره فيل و سوره لأيلاف، در نماز يك سوره حساب مي شود.
مسأله 988 : اگر وقت نماز تنگ باشد؛ يا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند؛ مثلاً بترسد اگر سوره را بخواند دزد يا درنده يا چيز ديگري به او صدمه بزند؛ نبايد سوره را بخواند و مي تواند سوره را نخواند در موردي كه عجله و شتاب دارد براي انجام كار شرعي يا عرفي، مثل اينكه مي خواهد غريقي را نجات دهد؛ يا مسجدي كه نجس شده تطهير كند؛ يا قضاوت و حكم كند؛ يا براي رسيدن به قافله، در صورتي كه در نرسيدن به آن برايش مشكلاتي دارد.
مسأله 989 : اگر عمداً سوره را پيش از حمد بخواند نمازش باطل است و اگر اشتباهاً سوره را پيش از حمد بخواند و در بين آن يادش بيايد؛ بايد سوره را رها كند و بعد از خواندن حمد، سوره كامل بخواند.
مسأله 990 : اگر حمد و سوره، يا يكي از آنها را فراموش كند و بعد از رسيدن به ركوع بفهمد؛ نمازش صحيح است.
مسأله 991 : اگر پيش از آنكه براي ركوع خم شود بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده؛ بايد بخواند و اگر بفهمد سوره را نخوانده بايد فقط سوره را بخواند. ولي اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده؛ بايد اول حمد و بعد از آن دوباره سوره را بخواند و نيز اگر خم بشود و پيش از آنكه به ركوع برسد بفهمد حمد و سوره، يا سوره تنها و يا حمد تنها را نخوانده؛ بايد بايستد و به همين دستور عمل كند.
مسأله 992 : اگر در نماز واجب آيه سجده واجب را بخواند و سجده رود نمازش باطل است؛ ولي اگر پس از شروع به خواندن يكي از چهار سوره اي كه آيه سجده واجب دارد و در مسأله (361) بيان شد؛ به سوره ديگر عدول كند؛ احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند؛ دوباره نماز را بخواند.
مسأله 993 : اگر اشتباهاً مشغول خواندن سوره اي شود كه سجده واجب دارد؛ چنانچه پيش از رسيدن به آيه سجده بفهمد؛ بايد آن سوره را رها كند و سوره ديگر بخواند و اگر بعد از خواندن آيه سجده بفهمد؛ مي تواند سوره را تمام كند و به همان سوره اكتفا كند؛ ولي واجب است در بين نماز با سر اشاره به سجده كند.
مسأله 994 : اگر در نماز آيه سجده را بشنود نمازش صحيح است؛ در بين نماز با اشاره سر سجده كند.
مسأله 995 : در نماز مستحبي خواندن سوره لازم نيست گرچه آن نماز به واسطه نذر كردن واجب شده باشد؛ مگر اينكه نذر انصراف به نماز مستحبي داشته باشد كه با سوره خوانده مي شود؛ در اين صورت خواندن سوره لازم است و در بعضي نمازهاي مستحبي مثل نماز وحشت، كه سوره مخصوص دارد اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد؛ بايد همان سوره را بخواند.
مسأله 996 : در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه، مستحب است در ركعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره منافقين بخواند؛ بلكه چنانچه در خبر است در نماز صبح و نماز عصر روز جمعه نيز مستحب است و اگر مشغول يكي از اينها شود؛ نمي تواند آن را رها كند و سوره ديگر بخواند؛ گرچه به نصف سوره هم نرسيده باشد.
مسأله 997 : اگر بعد از حمد، مشغول خواندن سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد، يا سوره قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ شود؛ نمي تواند آن را رها كند و سوره ديگر بخواند. ولي در نماز ظهر روز جمعه، بلكه در نماز صبح و نماز عصر آن روز، اگر از روي فراموشي به جاي سوره جمعه و منافقين، يكي از اين دو سوره را بخواند؛ مي تواند آن را رها كند و سوره جمعه و منافقين بخواند؛ گرچه به نصف رسيده باشد.
محتمل است مراد از نصف از نظر آيات، يا كلمات، يا حروف باشد؛ احتياطاً ملاحظه حروف شود.
مسأله 998 : اگر در نماز جمعه، يا ظهر روز جمعه، عمداً سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد، يا سوره قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ بخواند؛ اگر چه به نصف نرسيده؛ بعيد نيست بتواند رها كند و سوره جمعه و منافقين بخواند.
مسأله 999 : اگر در نماز غيرسوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد و قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ، سوره ديگري بخواند؛ تا از نصف تجاوز نكرده؛ مي تواند آن را رها كند و سوره ديگر بخواند.
مسأله 1000 : اگر مقداري از سوره را فراموش كند؛ يا از روي ناچاري، مثلاً به واسطه تنگي وقت يا به جهت ديگر نشود آن را تمام كند؛ مي تواند آن سوره را رها كند و سوره ديگر بخواند؛ گرچه از نصف گذشته باشد؛ يا سوره اي كه مي خواند قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد، يا قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ باشد.
مسأله 1001 : بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح، مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.
مسأله 1002 : مرد بايد در نماز صبح، مغرب و عشا مواظب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره، حتي آخر آنها را اگر وصل كند به كلمه بعدي، بلند بخواند. ولي اگر خواسته باشد وقف كند؛ بعيد نيست كه بلند گفتن حرف آخر لازم نباشد؛ چنانچه معمولا هم بلند گفته نمي شود.
مسأله 1003 : زن مي تواند حمد و سوره نماز صبح، مغرب و عشا را بلند يا آهسته بخواند. ولي اگر نامحرم صدايش را بشنود؛ در صورتي كه در معرض فتنه و ريبه باشد؛ بنا بر احتياط واجب آهسته بخواند.
مسأله 1004 : اگر در جايي كه بايد نماز را بلند بخواند عمداً آهسته بخواند؛ يا در جايي كه بايد آهسته خواند عمداً بلند بخواند؛ نمازش باطل است؛ ولي اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسأله باشد صحيح است و اگر در بين خواندن حمد و سوره هم بفهمد اشتباه كرده؛ لازم نيست مقداري را كه خوانده دوباره بخواند.
مسأله 1005 : اگر كسي در خواندن حمد و سوره، بيشتر از معمول صدايش را بلند كند؛ مثل آنكه آنها را با فرياد بخواند؛ نمازش باطل است.
مسأله 1006 : بر انسان لازم است نماز را صحيح بخواند؛ ولو به وسيله تلقين باشد؛ نه خصوص يادگيري، گرچه يادگيري بهترين راه است.
كسي كه به هيچ قسم نمي تواند صحيح بخواند؛ بايد به هر طور كه مي تواند نماز بخواند و اگر برايش مشقت و حرج نباشد؛ احتياط آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد.
مسأله 1007 : كسي كه حمد و سوره و چيزهاي ديگر نماز را به خوبي نمي داند و مي تواند ياد بگيرد؛ چنانچه وقت نماز وسعت دارد؛ بايد ياد بگيرد؛ يا در سايه تلقين آنها را درست انجام دهد و اگر وقت است و نتواند درست انجام دهد؛ بنا بر احتياط واجب در صورتي كه مشقت و حرج نباشد؛ نماز را به جماعت بخواند.
مسأله 1008 : مزد گرفتن براي ياد دادن واجبات نماز حرام است؛ ولي اجرت گرفتن براي ياد دادن مستحبات آن مانع ندارد؛ مگر اينكه از شعائر دين باشد؛ يا ياد ندادن باعث تعطيل آن مستحب شود؛ در اين صورت احتياط واجب نگرفتن اجرت است.
مسأله 1009 : اگر يكي از كلمات حمد، يا سوره، يا چيزهاي واجب نماز را نداند؛ يا عمداً آن را نگويد؛ يا به جاي حرفي، حرف ديگر بگويد؛ مثلاً به جاي (ض) (ظ) بگويد؛ يا جايي كه بايد بدون زير (-ِ) و زِبَر (َ) خوانده شود؛ زير (-ِ) و زِبَر (َ) دهد؛ يا تشديد را نگويد؛ نماز او باطل است.
مسأله 1010 : اگر انسان كلمه اي را صحيح بداند و در نماز همان طور بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده؛ دوباره خواندن در وقت و قضاي آن بعد از وقت، لازم نيست.
مسأله 1011 : اگر زير (-ِ) و زبر (-َ) كلمه اي را نداند؛ يا نداند مثلاً كلمه اي به (س) است يا (ص)، بايد ياد بگيرد.
ولي آخر كلمه اي را كه وقف بر آن جايز است؛ اگر هميشه وقف كند لازم نيست ياد بگيرد و چنانچه دو جور يا بيشتر بخواند نمازش باطل است؛ ولي در اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم، مستقيم را مي توان با (سين) يا (صاد) خواند؛ گرچه بهتر است با (صاد) خوانده شود؛ پس اگر يك مرتبه با (سين) و يك مرتبه با (صاد) بخواند؛ نمازش باطل نيست.
مسأله 1012 : علماء تجويد گفته اند اگر در كلمه اي (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن كلمه پيش (ُ) داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن كلمه همزه باشد؛ مثل كلمه سُوء، بايد آن (واو) را مد بدهد يعني آن را بكشد و همچنين اگر در كلمه اي (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن كلمه زير (-ِ) داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن كلمه همزه باشد؛ مثل جَاء، بايد (الف) آن را بكشد و نيز اگر در كلمه اي (ي) باشد و حرف پيش از (ي) در آن كلمه زير (-ِ) داشته باشد و حرف بعد از (ي) در آن كلمه همزه باشد؛ مانند جِئ، بايد (ي) را با مد بخواند و اگر بعد از اين (واو) و (الف) و (ي) به جاي همزه حرفي باشد كه ساكنست؛ يعني زير (-ِ) و زِبَر (َ) و پيش (ُ) ندارد؛ باز هم بايد اين سه حرف را با مد بخواند؛ مثلاً در وَ لا الضّالّين، كه بعد از (الف) حرف ساكن است؛ بايد (الف) آن را با مد بخواند.
ولي چون صحيح ادا كردن كلمات در سه مورد اول توقف بر دادن مد نيست؛ بهتر است در آن موارد مد دهد و اگر مد نداد نمازش باطل نيست. ولي در مثل وَ لا الضّالّين، كه اداء كلمه صحيح توقف بر تشديد و مقداري مد دارد؛ بايد به همان اندازه (الف) را مد داد و اگر مد نداد نمازش باطل است.
مسأله 1013 : احتياط مستحب آن است كه در نماز وقف به حركت و وصل به سكون ننمايد. معني وقف به حركت آن است كه زير (-ِ) يا زِبَر (َ) يا پيش (ُ) آخر كلمه اي را بگويد و بين آن كلمه و كلمه بعدي فاصله دهد؛ مثلاً بگويد:
اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ و (ميم) الرحيم را زير (-ِ) دهد و بعد قدري فاصله دهد و بگويد:
مالِك يَوْمِ الدّين و معني وصل به سكون آن است كه زير (-ِ) يا زِبَر (َ) يا پيش (ُ) كلمه اي را نگويد و آن كلمه را به كلمه بعدي بچسباند؛ مثل آنكه بگويد:
اَلرَّحْمنِ الرَّحيمْ و (ميم) الرحيم را زير (-ِ) ندهد و فوراً مالِك يَوْمِ الدّين را بگويد.
مسأله 1014 : در ركعت سوم و چهارم نماز مي تواند فقط يك حمد بخواند؛ يا بنا بر احتياط واجب سه مرتبه تسبيحات اربعه بگويد؛ يعني سه مرتبه بگويد:
سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَكبَرُ و مي تواند در يك ركعت حمد و در ركعت ديگر تسبيحات بگويد و بهتر است در هر دو ركعت تسبيحات بگويد.
مسأله 1015 : در تنگي وقت بايد تسبيحات اربعه را يك مرتبه بگويد.
مسأله 1016 : بر مرد و زن واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد، يا تسبيحات اربعه را آهسته بخوانند.
مسأله 1017 : اگر در ركعت سوم و چهارم، حمد بخواند؛ بنا بر احتياط بايد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ آن را هم آهسته بگويد.
مسأله 1018 : كسي كه نمي تواند تسبيحات اربعه را ياد بگيرد؛ يا درست بخواند؛ بايد در ركعت سوم و چهارم، حمد بخواند.
مسأله 1019 : اگر در دو ركعت اول نماز، به خيال اينكه دو ركعت آخرست؛ تسبيحات اربعه بگويد؛ چنانچه پيش از ركوع بفهمد؛ بايد حمد و سوره را بخواند و اگر در ركوع، يا بعد از ركوع بفهمد؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1020 : اگر در دو ركعت آخر نماز به خيال اينكه در دو ركعت اول است حمد بخواند؛ يا در ركعت اول نماز با اينكه گمان مي كرده در دو ركعت آخر است حمد بخواند؛ چه پيش از ركوع بفهمد چه بعد از آن، نمازش صحيح است.
مسأله 1021 : اگر در ركعت سوم و چهارم مي خواست حمد بخواند؛ تسبيحات به زبانش آمد؛ يا مي خواست تسبيحات اربعه بخواند؛ حمد به زبانش آمد؛ بايد آن را رها كند و دوباره حمد، يا تسبيحات را بخواند. ولي اگر عادتش خواندن چيزي بوده به اينكه قصد اجمالي آن را داشته باشد مي تواند همان را تمام كند و نمازش صحيح است و گرنه آن را رها كند و از سر شروع كند.
مسأله 1022 : كسي كه عادت دارد در ركعت سوم و چهارم تسبيحات اربعه بخواند؛ اگر بدون قصد مشغول خواندن حمد شود بايد آن را رها كند و دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند.
مسأله 1023 : در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبيحات اربعه استغفار كند؛ مثلاً بگويد:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ.
يا بگويد:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي و كسي كه مشغول گفتن استغفار است اگر شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، به شك خود اعتنا ننمايد؛ چه در جاهاي ديگر به گفتن استغفار عادت داشته يا نه، ولي اگر نمازگزار پيش از خم شدن براي ركوع در حالي كه مشغول گفتن استغفار نيست؛ شك كند كه حمد، يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد حمد، يا تسبيحات را بخواند.
مسأله 1024 : اگر در موقع ركوع ركعت سوم و چهارم، يا در حال رفتن به ركوع، شك كند كه حمد، يا تسبيحات اربعه را خوانده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1025 : هرگاه بعد از تمام شدن آيه يا كلمه اي شك كند؛ كه آيه يا كلمه را درست گفته يا نه، تا داخل ركن بعد نشده مي تواند برگردد و احتياطاً آن آيه يا كلمه را به طور صحيح بگويد. ولي اگر جزء بعدي ركن باشد؛ مثلاً در ركوع شك كند كه آيه را درست خوانده يا نه، نمي تواند برگردد و بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1026 : مستحب است در ركعت اول پيش از خواندن حمد بگويد:
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ و در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ را بلند بگويد و حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آيه وقف كند يعني آن را به آخر آيه بعدي نچسباند و در حال خواندن حمد و سوره، به معناي آيه توجه داشته باشد.
اگر نماز را به جماعت مي خواند بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادي مي خواند بعد از آنكه حمد خودش تمام شد؛ بگويد:
اَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمين. بعيد نيست براي امام گفتن: اَلْحَمْدُ للهِِ، بعد از تمام شدن حمد، رجحان داشته باشد؛ بهتر آن است كه به قصد قربت مطلقه بگويد و بعد از خواندن سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد، يك، يا دو، يا سه مرتبه كذلِك اللهُ رَبّي، يا سه مرتبه كذلِك اللهُ رَبُّنا، بگويد و بعد از خواندن سوره كمي صبر كند؛ بعد تكبير پيش از ركوع را بگويد؛ يا قنوت را بخواند.
مسأله 1027 : مستحب است در تمام نمازها در ركعت اول سوره انا انزلنا و در ركعت دوم سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد را بخواند.
مسأله 1028 : مكروه است انسان در تمام نمازهاي يك شبانه روز سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد را نخواند.
مسأله 1029 : خواندن سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد به يك نفس مكروه است.
مسأله 1030 : سوره اي را كه در ركعت اول خوانده؛ مكروه است در ركعت دوم بخواند؛ ولي اگر سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد را در هر دو ركعت بخواند مكروه نيست.
ركوع
مسأله 1031 : در هر ركعت بعد از قرائت، بايد به اندازه اي خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد و اين عمل را ركوع مي گويند.
مسأله 1032 : اگر به اندازه ركوع خم شود؛ ولي دستها را به زانو نگذارد اشكال ندارد.
مسأله 1033 : هرگاه ركوع را به طور غيرمعمول به جا آورد؛ مثلاً به چپ يا راست خم شود؛ اگر چه دسته اي او به زانو برسد؛ صحيح نيست.
مسأله 1034 : خم شدن بايد به قصد ركوع باشد؛ پس اگر به قصد كار ديگر مثلاً براي كشتن جانور خم بشود؛ نمي تواند آن را ركوع حساب كند؛ بلكه بايد بايستد دوباره براي ركوع خم شود و به واسطه اين عمل ركن زياد نشده و نماز باطل نمي شود.
مسأله 1035 : كسي كه دست يا زانوي او، با دست و زانوي ديگران فرق دارد؛ مثلاً دستش خيلي بلند است كه اگر كمي خم شود به زانو مي رسد؛ يا زانوي او پايين تر از مردم ديگر است كه بايد خيلي خم شود تا دستش به زانو برسد؛ بايد به اندازه معمول خم شود.
مسأله 1036 : كسي كه نشسته ركوع مي كند؛ بايد به قدري كه اگر ايستاده ركوع مي كرده؛ كمرش را خم كند.
مسأله 1037 : احتياط واجب آن است كه در ركوع سه مرتبه: سُبْحانَ اللهِ يا يك مرتبه: سُبْحانَ رَبّي الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ بگويد. ولي در تنگي وقت و در حال ناچاري، گفتن يك سُبْحانَ اللهِ كافي است.
مسأله 1038 : ذكر ركوع بايد دنبال هم و بدون فاصله زياد و به عربي صحيح گفته شود
و مستحب است آن را سه مرتبه، يا پنج، يا هفت مرتبه، بلكه بيشتر بگويد.
مسأله 1039 : در ركوع بايد به مقدار ذكر واجب بدن آرام باشد و در ذكر مستحب است اگر آن را به قصد ذكري كه براي ركوع دستور داده اند بگويد؛ بنا بر احتياط آرام بودن بدن لازم است؛ ولي اگر به قصد مطلق ذكر كه در همه حالات نماز مستحب است بگويد؛ آرام بودن بدن لازم نيست.
مسأله 1040 : اگر موقعي كه ذكر واجب ركوع را مي گويد بي اختيار به قدري حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود؛ بايد بعد از آرام گرفتن بدن دوباره ذكر را بگويد. ولي اگر كمي حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود؛ يا انگشتان را حركت دهد؛ اشكال ندارد.
مسأله 1041 : اگر پيش از آنكه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد؛ عمداً ذكر ركوع را بگويد؛ نمازش باطل است.
مسأله 1042 : اگر پيش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از ركوع بردارد؛ نمازش باطل است و اگر سهواً سر بردارد؛ چنانچه پيش از آنكه از حال ركوع خارج شود يادش بيايد كه ذكر ركوع را تمام نكرده؛ بايد در حال آرامي بدن دوباره ذكر را بگويد و اگر بعد از آنكه از حال ركوع خارج شد يادش بيايد؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1043 : اگر نتواند به مقدار ذكر ركوع بماند؛ واجب آن است كه در حال حركت بگويد؛ ولو در حال رفتن به ركوع باشد.
مسأله 1044 : اگر به واسطه مرض و مانند آن در ركوع آرام نگيرد نماز او صحيح است؛ ولي بايد پيش از آنكه از حال ركوع خارج شود ذكر واجب، يعني:
سُبْحانَ رَبّي الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ، يا سه مرتبه: سُبْحانَ اللهِ را بگويد.
مسأله 1045 : هرگاه نتواند به اندازه ركوع خم شود؛ بايد به چيزي تكيه دهد و ركوع كند و اگر موقعي هم كه تكيه داده نتواند به طور معمول ركوع كند؛ بايد به هر اندازه كه مي تواند خم شود؛ در اين صورت احتياط لازم آن است كه نماز را دوباره بخواند و ركوع آن را نشسته به جا آورد و اگر هيچ نتواند خم شود؛ بايد موقع ركوع بنشيند و نشسته ركوع كند و احتياط لازم آن است كه نماز ديگري ايستاده بخواند و براي ركوع آن با سر اشاره كند.
مسأله 1046 : كسي كه مي تواند ايستاده نماز بخواند؛ اگر در حال ايستاده يا نشسته نتواند ركوع كند؛ بايد ايستاده نماز بخواند و براي ركوع با سر اشاره كند و اگر نتواند اشاره كند؛ بايد به نيت ركوع چشم ها را هم بگذارد و ذكر آن را بگويد و به نيت برخاستن از ركوع چشم ها را باز كند و اگر از اين هم عاجز است؛ بايد در قلب نيت ركوع كند و ذكر آن را بگويد.
مسأله 1047 : كسي كه نمي تواند ايستاده يا نشسته ركوع كند و براي ركوع فقط مي تواند در حالي كه نشسته است كمي خم شود؛ يا در حالي كه ايستاده است با سر اشاره كند؛ بايد ايستاده نماز بخواند و براي ركوع با سر اشاره نمايد و احتياط واجب آن است كه نماز ديگري هم بخواند و موقع ركوع آن بنشيند و هرقدر مي تواند براي ركوع خم شود.
مسأله 1048 : اگر بعد از رسيدن به حد ركوع، چه بدن آرام گرفته باشد يا نه، سر بردارد و دو مرتبه به اندازه ركوع خم شود؛ چون ركوع زياد شده نمازش باطل است و اگر بعد از آنكه به اندازه ركوع خم شد چه آرام گرفته باشد يا نه، به قدري خم شود كه از اندازه ركوع بگذرد و دوباره به ركوع برگردد؛ احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره نماز را بخواند.
مسأله 1049 : بعد از تمام شدن ذكر ركوع بايد راست بايستد و بعد از آنكه بدن آرام گرفت به سجده رود و اگر عمداً پيش از ايستادن، يا پيش از آرام گرفتن بدن به سجده رود؛ نمازش باطل است.
مسأله 1050 : اگر ركوع را فراموش كند و پيش از آنكه به سجده برسد يادش بيايد؛ بايستد بعد ركوع رود و چنانچه به حالت خميدگي به ركوع برگردد؛ نمازش باطل است.
مسأله 1051 : اگر بعد از آنكه پيشاني در سجده دوم به زمين رسيد يادش بيايد؛ نمازش باطل است و اگر قبل از داخل شدن در سجده دوم يادش بيايد؛ بايد پا شود و ركوع كند و نمازش صحيح است و به جهت زيادي سجده، دو سجده سهو به جا آورد. بهتر اينست كه نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1052 : مستحب است پيش از رفتن به ركوع در حالي كه راست ايستاده، تكبير بگويد و در ركوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگهدارد و گردن را بكشد و مساوي پشت نگهدارد و بين دو قدم را نگاه كند و پيش از ذكر يا بعد از آن صلوات بفرستد؛ مي تواند آن را به نيت ذكر ركوع بگويد و بعد از آنكه از ركوع برخاست و راست ايستاد در حال آرامي بدن بگويد:
سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه.
مسأله 1053 : مستحب است در ركوع زن ها دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب بدهند.
سجود
[احكام]
مسأله 1054 : نمازگزار بايد در هر ركعت از نمازهاي واجب و مستحب، بعد از ركوع دو سجده كند و سجده آن است كه به هيأت مخصوصي پيشاني را به قصد خضوع به زمين گذارد. گذاشتن پيشاني، كف دو دست، سر زانو و دو انگشت بزرگ پاها به زمين، از واجبات سجده در حال نماز است.
مسأله 1055 : دو سجده از يك ركعت، با هم ركن است؛ كه اگر كسي در نماز واجب عمداً، يا از روي فراموشي هر دو را ترك كند؛ يا دو سجده اضافه نمايد؛ نمازش باطل است.
پس اگر از هر ركعتي يك سجده را فراموش كند؛ يا سهواً زياد كند؛ نمازش باطل نيست.
مسأله 1056 : اگر عمداً يك سجده كم يا زياد كند نماز باطل مي شود و اگر سهواً يك سجده كم كند حكم آن بعداً گفته خواهد شد.
مسأله 1057 : اگر پيشاني را عمداً يا سهواً به زمين نگذارد؛ سجده نكرده است؛ اگر چه جاهاي ديگر به زمين برسد. ولي اگر پيشاني را به زمين بگذارد و سهواً جاهاي ديگر را به زمين نرساند؛ يا سهواً ذكر نگويد؛ سجده صحيح است.
مسأله 1058 : احتياط واجب آن است كه در سجده سه مرتبه: سُبْحانَ اللهِ، يا يك مرتبه: سُبْحانَ رَبّي الاَْعْلي وَ بِحَمْدِهِ بگويد و بايد اين كلمات دنبال هم و به عربي صحيح گفته شود؛
و مستحب است سُبْحانَ رَبّي الاَْعْلي وَ بِحَمْدِهِ را سه، يا پنج، يا هفت مرتبه بگويد.
مسأله 1059 : در سجود بايد به مقدار ذكر واجب بدن آرام باشد و موقع گفتن ذكر مستحب هم اگر آن را به قصد ذكري كه براي سجده دستور داده اند بگويد؛ آرام بودن بدن لازم است.
مسأله 1060 : اگر پيش از آنكه پيشاني به زمين برسد و بدن آرام بگيرد؛ عمداً ذكر سجده را بگويد؛ يا پيش از تمام شدن ذكر عمداً سر از سجده بردارد؛ نماز باطل است.
مسأله 1061 : اگر پيش از آنكه پيشاني به زمين برسد و بدن آرام گيرد؛ سهواً ذكر سجده را بگويد و پيش از آنكه سر از سجده بردارد بفهمد اشتباه كرده است؛ بايد دوباره در حال آرام بودن ذكر را بگويد.
مسأله 1062 : اگر بعد از آنكه سر از سجده برداشت بفهمد كه پيش از آرام گرفتن بدن ذكر را گفته؛ يا پيش از آنكه ذكر سجده تمام شود سر برداشته؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1063 : اگر موقعي كه ذكر سجده را مي گويد؛ يكي از هفت عضو را عمداً از زمين بردارد؛ بنا بر احتياط واجب نماز باطل مي شود. بنا بر اين پس از آرامش بدن دوباره ذكر را بگويد و نماز را تمام كند و دوباره بخواند. ولي موقعي كه مشغول گفتن ذكر نيست؛ اگر غيرپيشاني، جاهاي ديگر را از زمين بردارد و دوباره بگذارد؛ اشكال ندارد.
مسأله 1064 : اگر پيش از تمام شدن ذكر سجده، سهواً پيشاني را از زمين بردارد؛ نمي تواند دوباره به زمين بگذارد و بايد آن را يك سجده حساب كند؛ ولي اگر جاهاي ديگر را سهواً از زمين بردارد؛ بايد دو مرتبه به زمين بگذارد و ذكر را بگويد.
مسأله 1065 : بعد از تمام شدن ذكر سجده اول بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره سجده رود.
مسأله 1066 : جاي پيشاني نمازگزار بايد با جاي زانوها و سر انگشتان پاي او مساوي باشد و اگر بلندتر يا پست تر از كلفتي آجري كه در صدر اسلام درست مي شد؛ كه تقريباً به مقدار چهار انگشت بسته است؛ نباشد مانعي ندارد.
مسأله 1067 : در زمين سراشيب كه سراشيبي آن درست معلوم نيست؛ اگر پيشاني نمازگزار از جاي انگشتان پا و سر زانوهاي او مختصري بيش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد؛ اشكال دارد.
مسأله 1068 : اگر پيشاني را سهواً به چيزي بگذارد كه از جاي انگشت هاي پا و سر زانوهاي او بلندتر از چهار انگشت بسته است؛ چنانچه بلندي آن به قدريست كه نمي گويند در حال سجده است؛ بايد سر را بردارد و به چيزي كه بلندي آن به اندازه چهار انگشت بسته، يا كمتر است بگذارد. ولي اگر سر را عمداً به جاي بلند گذاشته باشد نمازش باطل است و اگر بلندي آن به قدريست كه مي گويند در حال سجده است؛ چنانچه پس از انجام ذكر واجب ملتفت شود؛ مي تواند سر از سجده بردارد و نماز را تمام كند و اگر قبل از انجام ذكر واجب ملتفت شود؛ بايد پيشاني را از روي آن به روي چيزي كه بلندي آن به اندازه چهار انگشت بسته، يا كمتر است بكشد و ذكر واجب را به جا آورد و اگر كشيدن پيشاني ممكن نباشد؛ مي تواند ذكر واجب را در همان حال به جا آورد و نماز را تمام كند و احتياط آن است كه نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1069 : بايد بين پيشاني و آنچه بر آن سجده مي كند چيزي نباشد؛ پس اگر مهر به قدري چرك باشد كه پيشاني به خود مهر نرسد؛ سجده باطل است؛ ولي اگر رنگ مهر تغيير كرده باشد اشكال ندارد.
مسأله 1070 : در سجده بايد كف دست را به زمين بگذارد. ولي در حال ناچاري پشت دست هم مانعي ندارد و اگر پشت دست ممكن نباشد بايد مچ دست را بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند؛ بايد تا آرنج هر جا را كه مي تواند بر زمين بگذارد و اگر آن هم ممكن نيست گذاشتن بازو كافي است.
مسأله 1071 : در سجده بنا بر احتياط واجب بايد سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمين بگذارد و اگر انگشت هاي ديگر پا يا روي پا را به زمين بگذارد؛ يا به واسطه بلند بودن ناخن سر شست به زمين نرسد؛ نماز باطل است و كسي كه به واسطه ندانستن مسأله در صورتي كه جاهل مقصر بوده نمازهاي خود را اين طور خوانده؛ بايد دوباره بخواند و اگر جاهل قاصر بوده لازم نيست دوباره بخواند.
مسأله 1072 : كسي كه مقداري از شست پايش بريده؛ بايد بقيه آن را به زمين بگذارد و اگر چيزي از آن نمانده؛ يا اگر مانده خيلي كوتاه است؛ بايد بقيه انگشتان را بگذارد و احتياط آن است كه اگر بتواند ذكر را در حالي كه جاي شست يا باقي مانده آن روي زمين است تكرار كند.
مسأله 1073 : اگر به طور غيرمعمول سجده كند؛ مثلاً سينه و شكم را به زمين بچسباند؛ يا پاها را دراز كند؛ اگر چه هفت عضوي كه گفته شد به زمين برسد؛ بنا بر احتياط واجب در صورتي كه صدق سجده بكند بايد نماز را دوباره بخواند. ولي اگر عرفاً سجده صادق نباشد بايد نمازش را دوباره بخواند.
مسأله 1074 : مهر يا چيز ديگري كه بر آن سجده مي كند بايد پاك باشد.
ولي اگر مثلاً مهر را روي فرش نجس بگذارد؛ يا يك طرف مهر نجس باشد و پيشاني را به طرف پاك آن بگذارد؛ اشكال ندارد و اگر مقداري از مهر كه لازم است پيشاني بر آن قرار بگيرد پاك باشد و مابقي نجس باشد مانعي ندارد.
مسأله 1075 : اگر در پيشاني دمل و مانند آن باشد؛ چنانچه ممكن است بايد با جاي سالم پيشاني سجده كند و اگر ممكن نيست بايد زمين را گود كند و دمل را در گودال و جاي سالم را به مقداري كه براي سجده كافي باشد بر زمين گذارد.
مسأله 1076 : اگر دمل يا زخم تمام پيشاني را گرفته؛ اگر ابروها را نگرفته ابروها را به زمين گذارد و اگر ابروها را هم گرفته؛ بايد به يكي از دو طرف پيشاني سجده كند و احتياط مقدم داشتن طرف راست است بر طرف چپ و اگر ممكن نيست به بيني و اگر ممكن نباشد به چانه و اگر به چانه هم ممكن نيست؛ بايد به هر جايي از صورت كه ممكن است سجده كند و اگر به هيچ جايي از صورت ممكن نباشد؛ سجده با جلو سر واجب نيست ولي به قصد رجاء انجامش موافق با احتياط است و براي سجده اشاره كند.
مسأله 1077 : كسي كه نمي تواند پيشاني را به زمين برساند؛ بايد به قدري كه مي تواند خم شود و مهر و چيز ديگري را كه سجده بر آن صحيح است روي چيز بلندي گذاشته و طوري پيشاني بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است؛ ولي بايد كف دسته ا، زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمين بگذارد و اگر نتواند تمام آنها را به طور معمول به زمين بگذارد؛ به مقداري كه مي تواند به زمين بگذارد.
مسأله 1078 : كسي كه هيچ نمي تواند خم شود؛ بايد براي سجده بنشيند و با سر اشاره كند و اگر نتواند بايد با چشم ها اشاره نمايد و در هر دو صورت احتياط آن است كه اگر مي تواند مهر را بلند كند و به پيشاني بگذارد؛ در صورتي كه نتواند پيشاني را روي آن بگذارد و اگر با سر يا چشم ها هم نمي تواند اشاره كند؛ بايد در قلب نيت سجده كند و بنا بر احتياط واجب با دست و مانند آن براي سجده اشاره نمايد.
مسأله 1079 : كسي كه نمي تواند بنشيند؛ بايد ايستاده نيت سجده كند و چنانچه مي تواند براي سجده با سر اشاره كند و اگر نمي تواند با چشم ها اشاره نمايد و اگر اين را هم نمي تواند؛ در قلب نيت سجده كند و بنا بر احتياط واجب با دست و مانند آن براي سجده اشاره نمايد.
مسأله 1080 : اگر پيشاني بي اختيار به جاي سجده به خورد و بلند شود؛ بعيد است كه سجده تحقق پيدا كرده باشد.
بايد سجده را به طور صحيح به جا آورد و احتياط آن است كه نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1081 : جايي كه انسان ناچار است تقيه كند؛ مي تواند بر فرش و مانند آن سجده نمايد و لازم نيست براي نماز به جاي ديگر برود. ولي اگر بتواند بر حصير يا چيزي كه سجده بر آن صحيح مي باشد؛ طوري سجده كند كه به زحمت نيفتد؛ نبايد بر فرش و مانند آن سجده نمايد.
مسأله 1082 : اگر چيزي كه بر آن سجده مي كند مانند فنر باشد كه بدن روي آن هيچ آرام نمي گيرد؛ باطل است؛ ولي اگر مثل تشك پر باشد كه بعد از سر گذاشتن بر آن و قدري پايين رفتن بدن آرام مي گيرد؛ سجده بر آن مانعي ندارد.
مسأله 1083 : اگر انسان ناچار شود كه در زمين گِل نماز بخواند؛ چنانچه آلوده شدن بدن و لباس براي او مشقت ندارد؛ بايد سجده و تشهد را به طور معمول به جا آورد و اگر مشقت دارد مي تواند در جايي كه ايستاده، براي سجده با سر اشاره كند و تشهد را ايستاده بخواند و اگر سجده و تشهد را به طور معمول هم به جا آورد نمازش صحيح است.
مسأله 1084 : در ركعت اول و ركعت سومي كه تشهد ندارد؛ مثل ركعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا، واجب است بعد از سجده دوم قدري بي حركت بنشيند و بعد برخيزد.
چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است
مسأله 1085 : بايد بر زمين و چيزهاي غيرخوراكي كه از زمين مي رويد؛ مانند چوب و برگ درخت سجده كرد و سجده بر چيزهاي خوراكي، پوشاكي و معدني، در صورتي كه از اجزاء زمين شمرده نشود؛ مانند عقيق، فيروزه، طلا، نقره، قير و مانند آنها باطل است؛ ولي اگر از اجزاء زمين شمرده مي شود؛ مانند انواع سنگ مرمر و سنگ هاي سياه، سجده بر آن صحيح است.
مسأله 1086 : احتياط واجب آن است كه بر برگ مو اگر تازه باشد؛ سجده نكنند.
ولي اگر برگ خشك شده باشد؛ سجده بر آن جايز است.
مسأله 1087 : سجده بر چيزهايي كه از زمين مي رويد و خوراك حيوان است؛ مثل علف و كاه، صحيح است.
مسأله 1088 : سجده بر گُل هايي كه خوراكي نيستند صحيح است و بنا بر احتياط واجب سجده نكند بر مثل گُل بنفشه و گُل گاوزبان و مانند آن كه از زمين مي رويد و آن را دَم مي كنند يا مي جوشانند و آبش را مي نوشند.
مسأله 1089 : سجده بر گياهي كه خوردن آن در بعضي از شهرها معمول است و در شهرهاي ديگر معمول نيست؛ صحيح نيست و همچنين ميوه نارس كه استعداد خوردن را دارد مانند بادام نارس و اگر استعداد خوردن را ندارد؛ بعيد نيست سجده بر آن جايز باشد.
مسأله 1090 : سجده بر سنگ آهك و سنگ گچ و مانند آنها صحيح است؛ ولي در حال اختيار سجده بر گچ و آهك پخته و آجر و كوزه گِلي و مانند آنها جايز نيست.
مسأله 1091 : اگر كاغذ را از چيزي كه سجده بر آن صحيح است؛ مثلاً از كاه ساخته باشند؛ مي شود بر آن سجده كرد. ولي سجده بر كاغذي كه از پنبه و مانند آن ساخته شده اشكال دارد و اگر از مثل حرير يا ابريشم و مانند آنها كه نه از زمين هستند و نه از او روييده شده؛ ساخته شده باشد؛ بعيد نيست سجده بر آن جايز نباشد.
مسأله 1092 : براي سجده بهتر از هر چيز تربت حضرت سيدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام مي باشد؛ بعد از آن، از خاك و سنگ و بعد از سنگ، گياه است.
مسأله 1093 : اگر چيزي كه سجده بر آن صحيح است ندارد؛ يا اگر دارد به واسطه سرما يا گرماي زياد و مانند اينها نمي تواند بر آن سجده كند؛ چنانچه پنبه يا كتان، رشته نشده باشد بر آن سجده كند و در درجه دوم به لباس يا غيرلباس كه از كتان يا پنبه رشته شده باشد سجده كند و در درجه سوم لازم است بر پشت دست سجده كند و اگر بر آن هم ممكن نيست؛ بر مثل عقيق و فيروزه و مانند آنها سجده كند.
مسأله 1094 : سجده بر گِل و خاك سستي كه پيشاني روي آن آرام نمي گيرد باطل است؛ مگر اينكه چنانچه گذشت سر را كه روي آنها گذاشته پس از فرورفتن مقداري آرام بگيرد؛ سجده بر آن صحيح است.
مسأله 1095 : اگر در سجده اول مهر به پيشاني بچسبد؛ براي سجده دوم بايد مهر را از پيشاني جدا كند و پيشاني را بر آن بگذارد.
مسأله 1096 : اگر در بين نماز چيزي كه بر آن سجده مي كند گم شود و چيزي كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد؛ چنانچه وقت دارد بهتر است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند و اگر تنگ است به دستوري كه در مسأله (1093) بيان شد عمل كند.
مسأله 1097 : هرگاه در حال سجده بفهمد پيشاني را بر چيزي گذاشته كه سجده بر آن صحيح نيست؛ اگر ممكن باشد بايد پيشاني را از روي آن بر روي چيزي كه سجده بر آن صحيح است بكشد و اگر ممكن نباشد از آنچه كه در مسأله (1093) بيان شد روشن است.
مسأله 1098 : اگر بعد از سجده بفهمد پيشاني را روي چيزي گذاشته كه سجده بر آن صحيح نبوده اشكال ندارد.
مسأله 1099 : سجده كردن براي غير خداوند متعال حرام مي باشد و بعضي از مردم عوام كه مقابل قبر امامان عَلَيْهم ُالسَّلَام پيشاني را بر زمين مي گذارند؛ اگر براي شكر خداوند متعال باشد اشكال ندارد وگرنه حرام است.
مستحبات و مكروهات سجده
مسأله 1100 : در سجده چند چيز مستحب است:
1 كسي كه ايستاده نماز مي خواند بعد از آنكه سر از ركوع برداشت و كاملاً ايستاد و كسي كه نشسته نماز مي خواند بعد از آنكه كاملاً نشست؛ براي رفتن به سجده تكبير بگويد.
2 موقعي كه مرد مي خواهد سجده برود اول دستها را و زن اول زانوها را به زمين بگذارد.
3 بيني را به مهر يا به چيزي كه سجده بر آن صحيح است بگذارد.
4 در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد به طوري كه سر آنها رو به قبله باشد.
5 در سجده دعا كند و از خدا حاجت بخواهد و اين دعا را بخواند:
يا خَيْرَ الْمَسْئُولينَ وَ يا خَيْرَ الْمُعْطينَ، اُرْزُقْني وَ ارْزُقْ عِيالي مِنْ فَضْلِك فَاِنَّك ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ.
يعني:
اي بهترين كسي كه از او سؤال مي كنند و اي بهترين عطاكنندگان، روزي بده به من و عيال من، از فضل خودت، پس به درستي كه تو داراي فضل بزرگي هستي و اينكه متعارف است در خصوص سجده آخر ركعت آخري نماز دعا مي كنند؛ دليلي بر آن نيست.
6 بعد از سجده، بر ران چپ بنشيند و روي پاي راست را بر كف پاي چپ بگذارد.
7 بعد از هر سجده وقتي نشست و بدنش آرام گرفت تكبير بگويد.
8 بعد از سجده اول بدنش كه آرام گرفت؛ اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ،
1 شنيده مي شود بعضي عين عيال را به فتح مي خوانند؛ ولي
بايد به كسر خواند.
بگويد.
9 سجده را طول بدهد و در موقع نشستن دستها را روي ران ها بگذارد.
10 براي رفتن به سجده در حال آرامي بدن، اَللهُ اَكبَرُ بگويد.
11 در سجده صلوات بفرستد؛ چنانچه در ركوع گفته شد؛ مي تواند به قصد دستوري كه در سجده داده شده بگويد.
12 در موقع بلند شدن دستها را بعد از زانوها از زمين بردارد.
13 مردها آرنج ها و شكم را به زمين نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زن ها آرنج ها و شكم را به زمين بگذارند و اعضاء بدن را به يكديگر بچسبانند.
مستحبات ديگر سجده در كتاب هاي مفصل گفته شده است.
مسأله 1101 : قرآن خواندن در سجده مكروه است و نيز مكروه است براي برطرف كردن گرد و غبار جاي سجده را فوت كند و اگر در اثر فوت كردن دو حرف از دهان بيرون آيد؛ نماز باطل مي شود.
غير از اينها مكروهات ديگري هم در كتاب هاي مفصل گفته شده است.
سجده واجب قرآن
مسأله 1102 : در هر يك از چهار سوره وَ النَّجْم و اقْرَأْ بِاسْم و الم تنزيل و حم سجده يك آيه سجده است كه اگر انسان بخواند؛ يا گوش به آن فرا دهد؛ بعد از تمام شدن آن آيه بايد فوراً سجده كند و اگر فراموش كرد هر وقت يادش بيايد بايد سجده كند و اگر به آيه سجده گوش فرا نداده باشد؛ بلكه فقط به گوشش برسد؛ سجده بر او واجب نيست گرچه بهتر است سجده نمايد.
مسأله 1103 : اگر انسان موقعي كه آيه سجده را مي خواند از ديگري هم بشنود؛ در صورتي كه گوش فرا داده باشد؛ بنا بر احتياط بايد دو سجده نمايد. ولي اگر به گوشش برسد؛ فقط يك سجده براي خواندن واجب است.
مسأله 1104 : در غير نماز، اگر در حال سجده آيه سجده را بخواند؛ يا گوش فرا دهد؛ بايد سر بر دارد و دوباره سجده كند.
مسأله 1105 : اگر انسان از بچه غيرمميز كه خوب و بد را نمي فهمد؛ يا از كسي كه قصد خواندن قرآن ندارد؛ آيه سجده را بشنود؛ احتياط واجب آن است كه سجده كند و همچنين است اگر از مثل نوار آيه سجده را گوش فرا دهد و همچنين است گوش فرا دادن از راديو، اگر از نوار پخش شود؛ ولي اگر مستقيماً از راديو پخش مي شود؛ واجب است سجده كند.
گوش فرا دادن از بلندگو هم به دو گونه است:
اگر مستقيماً پخش شود سجده واجب و اگر از نوار باشد احتياطاً سجده كند.
مسأله 1106 : در سجده واجب قرآن بنا بر احتياط واجب بايد جاي انسان غصبي نباشد و در صورتي كه صدق سجده بكند مانعي ندارد جاي پيشاني او بيش از چهار انگشت بسته بلندتر از جاي زانوها و انگشتان باشد و لازم نيست با وضو، يا غسل و رو به قبله باشد و عورت خود را بپوشاند و بدن و جاي پيشاني او پاك باشد و نيز چيزهايي كه در لباس نمازگزار شرط است در لباس او شرط نيست. چون سجده تصرف در لباس غصبي نيست؛ اگر لباسش غصبي باشد سجده اش صحيح است.
مسأله 1107 : احتياط واجب آن است كه در سجده واجب قرآن، پيشاني را بر مهر يا چيز ديگر كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بنا بر احتياط مستحب جاهاي ديگر بدن را به دستوري كه در سجده نماز گفته شد بر زمين بگذارد.
مسأله 1108 : هرگاه در سجده واجب قرآن پيشاني را به قصد سجده به زمين بگذارد اگر چه ذكر نگويد؛ كافيست و گفتن ذكر مستحب است و بهتر است بگويد:
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ ايماناً وَ تَصْديقاً، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عُبُوديَّةً وَ رِقاً، سَجَدْتُ لَك يا رَبِّ تَعَبُداً وَ رِقاً، لا مُسْتَكبِراً عَنْ عِبادَتِك وَ لا مُسْتَنْكفاً وَ لا مُسْتَعْظِماً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَليلٌ خائِفٌ مُسْتَجير.
تشهد
مسأله 1109 : در ركعت دوم تمام نمازهاي واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا، انسان بايد بعد از سجده دوم بنشيند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند يعني بگويد:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريك لَهُ و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
و بايد تشهد به همين ترتيب و كمتر از اين نباشد.
مسأله 1110 : كلمات تشهد بايد به عربي صحيح و به طوري كه معمول است پشت سرهم گفته شود.
مسأله 1111 : اگر تشهد را فراموش كند و بايستد و پيش از ركوع يادش بيايد كه تشهد را نخوانده؛ بايد بنشيند و تشهد را بخواند و دوباره بايستد و آنچه بايد در آن ركعت خوانده شود بخواند و نماز را تمام كند و بنا بر احتياط واجب بعد از نماز براي ايستادن بي جا دو سجده سهو به جا آورد و اگر در ركوع، يا بعد از آن يادش بيايد؛ بايد نماز را تمام كند و بعد از سلام نماز تشهد را قضا نمايد و براي تشهد فراموش شده دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1112 : مستحب است در حال تشهد بر ران چپ بنشيند و روي پاي راست را به كف پاي چپ بگذارد و پيش از تشهد بگويد:
اَلْحَمْدُ للهِِ، يا بگويد:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ خَيْرُ الاَْسْماءِ للهِِ و نيز مستحب است دستها را بر ران ها بگذارد و انگشت ها را به يكديگر بچسباند و به دامان خود نگاه كند و بعد از تمام شدن تشهد بگويد:
وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ.
مسأله 1113 : مستحب است زن ها در وقت خواندن تشهد ران ها را به هم بچسبانند.
سلام نماز
مسأله 1114 : بعد از تشهد ركعت آخر نماز مستحب است در حالي كه نشسته و بدن آرام است بگويد:
اَلسَّلامُ عَلَيْك اَيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ و بعد از آن بگويد:
اَلسَّلامُ عَلَيْكمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ، يا بگويد:
اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ. ولي اگر اين سلام را بگويد احتياط واجب آن است كه بعد از آن اَلسَّلامُ عَلَيْكمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ. را هم بگويد.
مسأله 1115 : اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعي يادش بيايد كه صورت نماز به هم نخورده و كاري هم كه عمدي و سهوي آن، نماز را باطل مي كند؛ مثل پشت به قبله كردن؛ انجام نداده؛ بايد سلام را بگويد و نمازش صحيح است.
مسأله 1116 : اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعي يادش بيايد كه صورت نماز به هم خورده است؛ چنانچه پيش از آنكه صورت نماز به هم بخورد كاري كه عمدي و سهوي آن، نماز را باطل مي كند؛ مثل پشت به قبله كردن انجام نداده باشد؛ سلام دهد نمازش صحيح است و اگر پيش از آنكه صورت نماز به هم بخورد كاري كه عمدي و سهوي آن، نماز را باطل مي كند انجام داده باشد؛ نمازش باطل است.
ترتيب
مسأله 1117 : اگر عمداً ترتيب نماز را به هم بزند؛ مثلاً سوره را پيش از حمد بخواند؛ يا سجود را پيش از ركوع به جا آورد؛ نمازش باطل مي شود.
مسأله 1118 : اگر ركني از نماز را فراموش كند و ركن بعد از آن را به جا آورد؛ مثلاً پيش از آنكه ركوع كند؛ دو سجده نمايد؛ نماز باطل است.
مسأله 1119 : اگر ركني از نماز را فراموش كند و چيزي را كه بعد از آن است و ركن نيست به جا آورد؛ مثلاً پيش از آنكه دو سجده كند تشهد بخواند؛ بايد ركن را به جا آورد و آنچه را اشتباهاً پيش از آن خوانده دوباره بخواند و دو سجده سهو براي زيادي تشهد به جا آورد.
مسأله 1120 : اگر چيزي را كه ركن نيست فراموش كند و ركن بعد از آن را به جا آورد؛ مثلاً حمد را فراموش كند و مشغول ركوع شود نمازش صحيح است.
مسأله 1121 : اگر چيزي را كه ركن نيست فراموش كند و چيزي را كه بعد از آن است و آن هم ركن نيست به جا آورد؛ مثلاً حمد را فراموش كند و سوره را بخواند؛ چنانچه مشغول ركن بعدي شده باشد؛ مثلاً در ركوع يادش بيايد كه حمد را نخوانده؛ بايد بگذرد و نماز او صحيح است و اگر مشغول ركن بعد نشده باشد؛ بايد آنچه را فراموش كرده به جا آورد و بعد از آن، چيزي را كه اشتباهاً جلوتر خوانده دوباره بخواند.
مسأله 1122 : اگر سجده اول را به خيال اينكه سجده دوم است؛ يا سجده دوم را به خيال اينكه سجده اول است به جا آورد؛ نماز صحيح است و سجده اول او سجده اول و سجده دوم او سجده دوم، حساب مي شود.
موالات
مسأله 1123 : انسان بايد نماز را با موالات بخواند؛ يعني كارهاي نماز مانند ركوع، سجود و تشهد را پشت سرهم به جا آورد و چيزهايي را كه در نماز مي خواند به طوري كه معمول است پشت سرهم بخواند و اگر به قدري بين آنها فاصله بيندازد كه نگويند نماز مي خواند؛ نمازش باطل است.
مسأله 1124 : اگر در نماز سهواً بين حرف ها يا كلمات فاصله بيندازد و فاصله به قدري نباشد كه صورت نماز از بين برود؛ گرچه صورت قرائت يا ذكر از بين برود؛ چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد بايد آن حرف ها يا كلمات را به طور معمول بخواند و اگر مشغول ركن شده باشد نمازش صحيح است؛ مگر اينكه بين كلمات تكبيرة الاحرام به قدري فاصله شود كه از صورت تكبيرة الاحرام خارج شده باشد؛ در اين صورت نمازش باطل است.
مسأله 1125 : طول دادن ركوع و سجود و خواندن سوره هاي بزرگ، موالات را به هم نمي زند.
[مستحبات نماز]
قنوت
مسأله 1126 : در تمام نمازهاي واجب و مستحب، پيش از ركوع ركعت دوم مستحب است قنوت بخواند و در نماز وتر با آنكه يك ركعت مي باشد؛ قنوت پيش از ركوع مستحب است و نماز جمعه در هر ركعت يك قنوت دارد؛ در ركعت اول پيش از ركوع و در ركعت دوم بعد از ركوع و نماز آيات پنج قنوت دارد و نماز عيد فطر و قربان در ركعت اول پنج قنوت دارد و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.
مسأله 1127 : اگر بخواهد قنوت بخواند؛ به احتياط واجب بايد دستها را مقابل صورت بلند كند و شايسته است كف دستها را رو به آسمان و پهلوي هم نگهدارد؛ دستها را به جز ابهام به هم بچسباند و نگاهش هنگام قنوت به كف دستها باشد.
مسأله 1128 : در قنوت هر ذكري بگويد؛ اگر چه يك سُبْحانَ اللهِ باشد؛ كافيست و بهتر است بگويد:
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْحَليمُ الْكريمُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْعَلي الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
مسأله 1129 : مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند. ولي براي كسي كه نماز را به جماعت مي خواند مستحب نيست بلند بخواند؛ بلكه در صورتي كه امام جماعت صداي او را مي شنود مكروه است بلند بخواند.
مسأله 1130 : اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش كند و پيش از آنكه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد؛ مستحب است بايستد و بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد؛ مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده يادش بيايد؛ مستحب است بعد از سلام قضا كند.
ترجمه نماز
1 ترجمه سوره حمد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يعني:
ابتدا مي كنم به نام خداوندي كه در دنيا بر مؤمن و كافر رحم مي كند و در آخرت بر مؤمن رحم مي نمايد.
الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ، يعني:
ثنا مخصوص خداونديست كه پرورش دهنده همه موجودات است.
اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ، گذشت معناي آن.
مالِك يَوْمِ الدّينِ، يعني:
حكمران و صاحب اختيار روز جزا.
اِيّاك نَعْبُدُ وَ اِيّاك نَسْتَعينُ.
يعني:
فقط تو را عبادت مي كنم و فقط از تو كمك مي خواهم.
اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، يعني:
هدايت كن ما را به راه راست كه آن دين اسلام است.
صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ، يعني:
به راه كساني كه به آنان نعمت دادي؛ كه آنان پيغمبران و جانشينان پيغمبران هستند.
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّالّينَ، يعني:
نه به راه كساني كه غضب كرده اي بر ايشان و نه كساني كه گمراهند.
2 ترجمه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، گذشت معناي آن.
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ، يعني:
بگو اي محمد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم كه خداوند، خداي يگانه است.
اَللهُ الصَّمَدُ، يعني:
خدايي كه از تمام موجودات بي نياز است.
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، يعني:
فرزند ندارد و فرزند كسي نيست.
وَ لَمْ يَكنْ لَهُ كفُواً اَحَدٌ، يعني:
هيچ كس از مخلوقات مثل او نيست.
3 ترجمه ذكر ركوع و سجود
و ذكرهايي كه بعد از آنها مستحب است
سُبْحانَ رَبّي الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ، يعني:
پروردگار بزرگ من از هر عيب و نقصي پاك
و منزه است و من مشغول ستايش او هستم.
سُبْحانَ رَبّي الاَْعْلي وَ بِحَمْدِهِ، يعني:
پروردگار من كه از همه كس بالاتر مي باشد و از هر عيب و نقص پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم.
سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه، يعني:
خدا بشنود و بپذيرد ثناي كسي كه او را ستايش مي كند.
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ، يعني:
طلب آمرزش و مغفرت مي كنم از خداوندي كه پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت مي نمايم.
بِحَوْلِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُدْ، يعني:
به ياري خداي متعال و قوه او بر مي خيزم و مي نشينم.
4 ترجمه قنوت
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْحَليمُ الْكريمُ، يعني:
نيست خدايي سزاوار پرستش، مگر خداي يكتاي بي همتايي كه صاحب حلم و كرم است.
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْعَلي الْعَظيمُ، يعني:
نيست خدايي سزاوار پرستش، مگر خداي يكتاي بي همتايي كه بلند مرتبه و بزرگ است.
سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ، يعني:
پاك و منزه است خداوندي كه پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمين است.
وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ، يعني:
پروردگار هر چيزيست كه در آسمان ها و زمين ها و مابين آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است.
وَ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ، يعني:
حمد و ثنا مخصوص خداونديست كه پرورش دهنده تمام موجودات است.
5 ترجمه تسبيحات اربعه
سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَكبَرُ، يعني:
پاك و منزه است خداوند تعالي و ثنا مخصوص اوست و نيست خدايي سزاوار پرستش مگر خداي بي همتا و بزرگتر است از اينكه او را وصف كنند.
6 ترجمه تشهد و سلام كامل
اَلْحَمْدُ للهِ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريك لَهُ، يعني:
ستايش مخصوص پروردگار
است و شهادت مي دهم كه خدايي سزاوار پرستش نيست؛ مگر خدايي كه يگانه است و شريك ندارد.
و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، يعني:
شهادت مي دهم كه محمد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بنده خدا و فرستاده او است.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، يعني:
خدايا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد.
وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ، يعني:
قبول كن شفاعت پيغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند كن.
اَلسَّلامُ عَلَيْك اَيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ، يعني:
سلام بر تو اي پيغمبر و رحمت و بركات خدا بر تو باد.
اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ، يعني:
سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان شايسته او.
اَلسَّلامُ عَلَيْكمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ، يعني:
سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما مؤمنين باد.
تعقيب نماز
مسأله 1131 : مستحب است انسان بعد از نماز مقداري مشغول تعقيب، يعني خواندن ذكر و دعا و قرآن شود و بهتر است پيش از آنكه از جاي خود حركت كند و وضو و غسل و تيمم او باطل نشده؛ رو به قبله تعقيب خود را بخواند. لازم نيست تعقيب به عربي باشد ولي بهتر است چيزهايي را كه در كتاب هاي دعا دستور داده اند بخواند و از تعقيب هايي كه خيلي سفارش شده است تسبيح حضرت زهرا عَلَيْهاالسَّلَام است كه به اين ترتيب گفته شود:
(34) مرتبه: اَللهُ اَكبَرُ، بعد (33) مرتبه: اَلْحَمْدُ للهِِ، بعد از آن (33) مرتبه: سُبْحانَ اللهِ، مي شود سُبْحانَ اللهِ را پيش از اَلْحَمْدُ للهِِ گفت؛ ولي بهتر است بعد از اَلْحَمْدُ للهِِ گفته شود.
مسأله 1132 : مستحب است بعد از نماز سجده شكر نمايد و همين قدر كه پيشاني را به قصد شكر بر زمين بگذارد كافي است؛ ولي بهتر است صد مرتبه، يا سه مرتبه، شُكراً للهِِ يا صلوات بر پيغمبرشُكراً يا عَفْواً بگويد و نيز مستحب است هر وقت نعمتي به انسان مي رسد؛ يا بلايي از او دور مي شود؛ سجده شكر به جا آورد.
صلوات بر پيغمبر
مسأله 1133 : هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مانند، محمد و احمد، يا لقب و كنيه آن جناب مثل مصطفي و ابوالقاسم، را بگويد يا بشنود؛ اگر چه در نماز باشد؛ مستحب است صلوات بفرستد.
مسأله 1134 : موقع نوشتن اسم مبارك حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مستحب است صلوات را هم بنويسد و نيز بهتر است هر وقت آن حضرت را ياد مي كند صلوات بفرستد.
مبطلات نماز
اشاره
مسأله 1135 : دوازده چيز نماز را باطل مي كند و آنها را مبطلات نماز مي گويند:
اول:
آنكه در بين نماز يكي از شرطهاي آن از بين برود؛ مثلاً در بين نماز بفهمد مكانش غصبيست و وقت وسعت داشته باشد و بتواند نماز را در مكاني كه مباح است انجام دهد. ولي اگر وقت تنگ است به حدي كه اگر بخواهد نماز را بعد از بيرون رفتن از مكان غصبي بخواند وقت مي گذرد؛ به مجرد التفات به غصبي بودن؛ نماز باطل نمي شود؛ ولي بايد نماز را در حال بيرون رفتن بخواند و همچنين اگر نتواند از آن مكان بيرون رود؛ مثل آنكه در آن مكان زنداني شده باشد؛ در همان جا نماز را تمام كند؛ نمازش صحيح است.
دوم:
اشاره
آنكه در بين نماز عمداً، يا سهواً، يا از روي ناچاري، چيزي كه وضو يا غسل را باطل مي كند پيش آيد؛ مثلاً بول از او بيرون آيد. ولي كسي كه نمي تواند از بيرون آمدن بول يا غائط خود داري كند؛ اگر در بين نماز بول يا غائط از او خارج شود؛ چنانچه به دستوري كه در احكام وضو در مسائل (313 تا 322) گفته شد رفتار نمايد؛ نمازش باطل نمي شود و نيز اگر در بين نماز از زن مستحاضه خون خارج شود؛ در صورتي كه به دستور استحاضه رفتار كرده باشد نمازش صحيح است.
مسأله 1136 : كسي كه بي اختيار خوابش برده؛ اگر نداند كه در بين نماز خوابش برده يا بعد از آن، بايد نمازش را دوباره بخواند. ولي اگر تمام شدن نماز را بداند و شك كند كه خواب در بين نماز بوده يا بعد از آن، نمازش صحيح است
مسأله 1137 : اگر بداند به اختيار خودش خوابيده و شك كند كه بعد از نماز بوده؛ يا در بين نماز يادش رفته مشغول نماز بوده و خوابيده؛ حكم آن از آنچه در مسأله گذشته بيان شد معلوم مي شود.
مسأله 1138 : اگر در حال سجده از خواب بيدار شود و شك كند كه در سجده آخر نماز است يا در سجده شكر، بايد آن نماز را دوباره بخواند؛ در صورتي كه بداند كه بي اختيار خوابش برده. ولي اگر بداند به اختيار خودش خوابيده و احتمال دهد كه از روي غفلت در سجده نماز خوابيده؛ نمازش صحيح است.
سوم:
اشاره
آنكه مثل بعضي كساني كه شيعه نيستند دستها را روي هم بگذارد.
مسأله 1139 : هرگاه براي ادب دستها را روي هم بگذارد اگر چه مثل آنها نباشد؛ بنا بر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند. ولي اگر از روي فراموشي يا ناچاري، براي كار ديگر مثل خاراندن پشت دست و مانند آن، دستها را روي هم بگذارد؛ اشكال ندارد.
چهارم:
آنكه بعد از خواندن حمد، آمين بگويد. ولي اگر اشتباهاً يا از روي تقيه بگويد نمازش باطل نمي شود.
پنجم:
اشاره
آنكه عمداً، يا از روي فراموشي پشت به قبله كند؛ يا به طرف راست يا چپ قبله برگردد؛ بلكه اگر عمداً به قدري برگردد كه نگويند رو به قبله است؛ اگر چه به طرف راست يا چپ نرسد؛ نمازش باطل است.
مسأله 1140 : اگر عمداً سر را به قدري بگرداند كه بتواند پشت سر را ببيند؛ نمازش باطل است و اگر سهواً سر را به اين مقدار بگرداند؛ احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند و اگر سر را عمداً كمي بگرداند كه استقبال به صورت گفته نشود؛ نمازش باطل است؛ ولي اگر اشتباهاً باشد نمازش صحيح است.
ششم:
اشاره
آنكه عمداً كلمه اي بگويد كه دو حرف يا بيشتر باشد؛ اگر چه معني نداشته باشد؛ بلكه بنا بر احتياط يك حرف هم همين حكم را دارد. ولي اگر سهواً بگويد نماز باطل نمي شود. ولي بهتر است دو سجده سهو براي كلام بي جا بعد از نماز انجام دهد.
مسأله 1141 : اگر كلمه اي بگويد كه يك حرف دارد؛ چنانچه آن كلمه معني داشته باشد مثل (ق) كه در زبان عربي به معناي اينست كه نگهداري كن؛ چه معني آن را بداند و قصد كند؛ چه قصد نداشته باشد؛ نمازش باطل مي شود.
مسأله 1142 : سرفه كردن و آروغ زدن و آه كشيدن در نماز اشكال ندارد. ولي گفتن آخ و آه و مانند اينها كه دو حرف است؛ اگر عمدي باشد نماز را باطل مي كند؛ مگر اينكه آه را در مقام ترس از خداوند بگويد؛ مخصوصاً اگر ضمن دعا و مناجات باشد؛ مثل اينكه بگويد:
آه مِْن ذُنُوبي در اين صورت نماز باطل نمي شود.
مسأله 1143 : اگر كلمه اي را به قصد ذكر بگويد؛ مثلاً به قصد ذكر بگويد:
اَللهُ اَكبَرُ و در موقع گفتن آن صدا را بلند كند كه چيزي را به ديگري بفهماند؛ اشكال ندارد. ولي چنانچه به قصد اينكه چيزي به كسي بفهماند بگويد؛ اگر چه قصد ذكر هم داشته بنا بر احتياط نماز باطل مي شود. اگر ذكر را به قصد قربت بگويد و فهماندن داعي بر ذكر باشد؛ در اين صورت نماز باطل نمي شود.
مسأله 1144 : خواندن قرآن در نماز، غير از چهار سوره اي كه سجده واجب دارد و در احكام جنابت در مسأله (361) گفته شد و نيز دعا كردن در نماز، اشكال ندارد. ولي احتياط واجب آن است كه به غيرعربي دعا نكند.
مسأله 1145 : اگر چيزي از حمد و سوره و ذكرهاي نماز را عمداً، يا احتياطاً چند مرتبه بگويد؛ اشكال ندارد. ولي اگر از روي وسواس چند مرتبه بگويد بنا بر احتياط واجب نماز باطل مي شود.
مسأله 1146 : در حال نماز انسان نبايد به ديگري سلام كند و اگر ديگري به او سلام كرد به يكي از صيغه هاي معهود در سلام به اينكه بگويد:
سلام عليك، يا سلام عليكم، يا السلام عليك، يا السلام عليكم و صحيح ادا كند؛ بايد همان طور كه او سلام كرده جواب دهد. مثلاً اگر گفته سلام عليكم، در جواب بگويد:
سلام عليكم و بنا بر احتياط قصد قرائت قرآن، يا قصد دعا داشته باشد.
ولي در جواب عليكم السلام، بنا بر احتياط بگويد:
سلام عليكم.
مسأله 1147 : انسان بايد جواب سلام را چه در نماز يا در غير نماز، فوراً بگويد و اگر عمداً يا از روي فراموشي جواب سلام را به قدري طول دهد كه اگر جواب بگويد؛ جواب آن سلام حساب نشود؛ چنانچه در نماز باشد نبايد جواب بدهد و اگر در نماز نباشد جواب دادن واجب نيست.
مسأله 1148 : بايد جواب سلام را طوري بگويد كه سلام كننده بشنود. ولي اگر سلام كننده كرْ باشد؛ يا اينكه پس از سلام كردن به تندي برود؛ چنانچه انسان به طور معمول جواب او را بدهد كافيست و احتياط اينست كه در جواب سلام كسي كه كرْ است اگر بتواند به حركت دادن لب يا اشاره بفهماند.
مسأله 1149 : جواب سلام در غير نماز بايد به نحوي باشد كه از عنوان تحيت خارج نشود؛ قصد قرآن و دعا كفايت نمي كند مي تواند قصد تحيت كند با در نظر گرفتن دعا.
مسأله 1150 : اگر زن يا مرد نامحرم، يا بچه مميز، يعني بچه اي كه خوب و بد را مي فهمد؛ به نمازگزار سلام كند؛ واجب است نمازگزار جواب او را بدهد. ولي در جواب سلام زن بايد بگويد:
سلام عليك و بنا بر احتياط واجب كاف را زير (-ِ) و زبر (َ) ندهد؛ در صورتي كه زن سلام عليك بدون الف و لام گفته باشد و اگر با الف و لام گفته، بايد با الف و لام جواب دهد.
مسأله 1151 : اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد معصيت كرده ولي نمازش صحيح است.
مسأله 1152 : اگر كسي به نمازگزار غلط سلام كند؛ به طوري كه سلام حساب نشود؛ جوابش جايز نيست و اگر سلام حساب شود؛ جواب آن واجب و همچنين اگر شكسته سلام بگويد؛ ولي بنا بر احتياط جواب بايد صحيح باشد.
مسأله 1153 : جواب سلام كسي كه از روي مسخره يا شوخي سلام مي كند؛ واجب نيست. ولي جواب مرد و زن غيرمسلمان بنا بر احتياط، واجب است و در جواب بگويد:
سلام فقط، يا عليك بدون سلام.
مسأله 1154 : اگر كسي به عده اي سلام كند؛ جواب سلام او بر آنان واجب است؛ ولي اگر يكي از آنان جواب دهد كافي است.
مسأله 1155 : اگر كسي به عده اي سلام كند و كسي كه سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته جواب دهد؛ باز هم جواب سلام او بر آن عده واجب است.
مسأله 1156 : اگر به عده اي سلام كند و كسي كه بين آنها مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته يا نه، نبايد جواب بدهد و همچنين است اگر بداند قصد او را هم داشته ولي ديگري جواب سلام را بدهد. اما اگر بداند كه قصد او را هم داشته و ديگري جواب ندهد؛ بايد جواب او را بگويد.
مسأله 1157 : سلام كردن مستحب و خيلي سفارش شده است كه سواره به پياده و ايستاده به نشسته و كوچك تر به بزرگتر سلام كند.
مسأله 1158 : اگر دو نفر با هم به يكديگر سلام كنند؛ بنا بر احتياط بر هر يك واجب است جواب ديگري را بدهد.
مسأله 1159 : در غير نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگويد:
مثلا اگر كسي بگويد:
سَلامٌ عَلَيْكمْ، در جواب بگويد:
سَلامٌ عَلَيْكمْ وَ رَحْمَةُ الله.
هفتم:
اشاره
آنكه با صداي بلند و عمداً خنده كند.
چنانچه سهواً با صدا بخندد نمازش باطل نيست؛ مگر اينكه از صورت نمازگزاري خارج شود در اين صورت نمازش باطل است.
مسأله 1160 : اگر براي جلوگيري از صداي خنده حالش تغيير كند؛ مثلاً رنگش سرخ بشود به حدي كه از صورت نمازگزار خارج شود؛ نمازش باطل است.
وگرنه دوباره خواندن لازم نيست گرچه خوب است.
هشتم:
آنكه براي كار دنيا عمداً با صدا گريه كند و احتياط واجب آن است كه براي كار دنيا، بي صدا هم گريه نكند؛ ولي اگر از ترس خدا، يا براي آخرت گريه كند؛ آهسته باشد يا بلند، اشكال ندارد بلكه از بهترين اعمال است.
نهم:
اشاره
آنكه كاري كند كه صورت نماز را به هم بزند؛ مثل كف زدن و به هوا پريدن و مانند اينها، كم باشد يا زياد، عمدي باشد يا از روي فراموشي، ولي كاري كه صورت نماز را به هم نزند؛ مثل اشاره كردن با دست، مانع ندارد.
مسأله 1161 : اگر در بين نماز به قدري ساكت بماند كه نگويند نماز مي خواند نمازش باطل مي شود.
مسأله 1162 : اگر در بين نماز كاري انجام دهد؛ يا مدتي ساكت شود و شك كند كه نماز به هم خورده يا نه، نمازش صحيح است.
دهم:
اشاره
خوردن و آشاميدن است كه اگر در نماز طوري بخورد يا بياشامد كه نگويند نماز مي خواند؛ عمداً باشد يا از روي فراموشي، نمازش باطل است و احتياط واجب آن است كه عمداً از خوردن و آشاميدني كه از حال نماز هم انسان را خارج نمي كند؛ استفاده نشود. بلي بلعيدن باقي مانده غذا كه در بين دندان ها قرار مي گيرد مانعي ندارد. كسي كه در نماز وتر تشنه شود؛ چنانچه بترسد كه اگر نماز را تمام كند صبح شود؛ در صورتي كه آب روبروي او در دو سه قدمي، يا يكي از دو طرف، يا پشت باشد؛ مي تواند در بين نماز وتر آب بياشامد؛ اما بايد كاري كه نماز را باطل مي كند مثل رو گردانيدن از قبله انجام ندهد.
مسأله 1163 : اگر به واسطه خوردن و آشاميدن عمدي موالات نماز به هم خورد يعني طوري شود كه نگويند نماز را پشت سرهم مي خواند؛ بايد نماز را دوباره بخواند؛ بلكه بنا بر احتياط اگر موالات را هم به هم نزند نماز را دوباره بخواند
مسأله 1164 : گذشت اگر در بين نماز غذايي را كه در دهان يا لاي دندان ها مانده؛ فرو برد نمازش باطل نمي شود. ولي اگر قند يا شكر و مانند اينها در دهان مانده باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرورود؛ اشكال دارد.
يازدهم:
شك در ركعت هاي نماز دو ركعتي يا سه ركعتي، يا در دو ركعت اول نمازهاي چهار ركعتي.
دوازدهم:
اشاره
آنكه ركن نماز را عمداً يا سهواً، كم يا زياد كند؛ يا چيزي را كه ركن نيست عمداً كم يا زياد نمايد.
مسأله 1165 : اگر بعد از نماز شك كند كه در بين نماز كاري كه نماز را باطل مي كند انجام داده يا نه، نمازش صحيح است
چيزهايي كه در نماز مكروه ست
مسأله 1166 : مكروه است در نماز صورت را كمي به طرف راست يا چپ بگرداند؛ به نحوي كه نگويند صورت خود را از قبله گردانيده و الا نماز باطل است و چشم ها را هم بگذارد؛ يا به طرف راست و چپ بگرداند و با ريش و دست خود بازي كند و انگشت ها را داخل هم نمايد و آب دهان بيندازد و به خط قرآن يا كتاب يا خط انگشتري نگاه كند و نيز مكروه است موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر، براي شنيدن حرف كسي ساكت شود؛ بلكه هر كاري كه خضوع و خشوع را از بين ببرد مكروه است.
مسأله 1167 : موقعي كه انسان خوابش مي آيد و نيز موقع خود داري كردن از بول و غائط، مكروه است نماز بخواند و همچنين پوشيدن جوراب تنگ كه پاها را فشار دهد در نماز مكروه است.
غير از اينها مكروهات ديگري هم در كتاب هاي مفصل گفته شده است.
مواردي كه مي شود نماز واجب را شكست
مسأله 1168 : شكستن نماز واجب از روي اختيار بنا بر احتياط واجب حرام است؛ ولي براي حفظ مال با ارزش، جلوگيري از ضرر مالي يا بدني، مانعي ندارد. جايي كه جايز يا واجب باشد شكستن نماز، در حال شكستن بگويد:
اَلسَّلامُ عَلَيْك اَيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
مسأله 1169 : اگر حفظ جان خود انسان، يا كسي كه حفظ جان او واجب است؛ يا حفظ مالي كه نگهداري آن واجب مي باشد؛ بدون شكستن نماز ممكن نباشد؛ بايد نماز را بشكند؛ ولي شكستن نماز براي مالي كه اهميت ندارد شايسته نيست.
مسأله 1170 : اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلب كار طلب خود را از او مطالبه كند؛ چنانچه بتواند در بين نماز طلب او را بدهد؛ بايد در همان حال بپردازد و اگر بدون شكستن نماز دادن طلب او ممكن نيست؛ بايد نماز را بشكند و طلب او را بدهد؛ بعد نماز بخواند.
مسأله 1171 : اگر بين نماز بفهمد كه مسجد نجس است؛ چنانچه وقت تنگ باشد؛ بايد نماز را تمام كند و اگر وقت وسعت دارد و تطهير مسجد نماز را به هم نمي زند؛ بايد در بين نماز تطهير كند؛ بعد بقيه نماز را بخواند و اگر به هم مي زند؛ در صورتي كه بعد از نماز تطهير ممكن باشد بنا بر احتياط واجب نماز را نشكند؛ در صورتي كه تمام كردن نماز منافات با فوريت عرفيه نباشد و بودن نجاست در مسجد باعث هتك نباشد و اگر بعد از نماز تطهير مسجد ممكن نباشد؛ يا تأخير تا بعد از نماز هتك مسجد باشد؛ بايد نماز را بشكند و مسجد را تطهير كند و بعد نماز را بخواند.
مسأله 1172 : كسي كه بايد نماز را بشكند؛ اگر نماز را تمام كند معصيت كرده ولي نماز او صحيح است.
اگر چه احتياط مستحب آن است كه دوباره بخواند.
مسأله 1173 : اگر پيش از آنكه به اندازه ركوع ركعت اول خم شود؛ يادش بيايد كه اذان و اقامه، يا اقامه را فراموش كرده؛ چنانچه وقت نماز وسعت دارد مستحب است براي گفتن آنها نماز را بشكند؛ ولي اگر اذان تنها را فراموش كرده باشد؛ نمي تواند نماز را بشكند.
شكيات
اشاره
شكيات نماز (23) قسم است:
هشت قسم آن شك هاييست كه نماز را باطل مي كند و به شش قسم آن نبايد اعتنا كرد و نُه قسم ديگر آن صحيح است.
شك هاي مبطل
مسأله 1174 : شك هايي كه نماز را باطل مي كند از اين قرار است:
اول:
شك در شماره ركعت هاي نماز دو ركعتي، مثل نماز صبح و نماز مسافر و نماز جمعه. ولي شك در شماره ركعت هاي نماز مستحب دو ركعتي و نماز احتياط، نماز را باطل نمي كند؛ مگر اينكه طرف شكش باعث باطل شدن نماز احتياط شود؛ مثل اينكه شك كند كه ركعت دوم نماز احتياط است يا سوم آن، در اين صورت گذشته بر اينكه نماز احتياط باطل مي شود؛ اصل نماز هم باطل مي شود؛ ولي احتياط در اين صورت آن است كه بنا را بر دو بگذارد؛ نماز را تمام كند و بعد اصل نماز را دوباره بخواند.
دوم:
شك در شماره ركعت هاي نماز سه ركعتي.
سوم:
آنكه در نماز چهار ركعتي شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر.
چهارم:
آنكه در نماز چهار ركعتي پيش از تمام شدن سجده دوم شك كند كه دو ركعت خوانده يا بيشتر و تمام شدن سجده دوم به تمام شدن ذكر واجب آن است چنانچه خواهد آمد.
پنجم:
شك بين دو و پنج، يا دو و بيشتر از پنج، گرچه پس از تمام شدن سجده دوم باشد.
ششم:
شك بين سه و شش، يا سه و بيشتر از شش.
هفتم:
شك در ركعت هاي نماز كه نداند چند ركعت خوانده است.
گرچه اين صورت را فقها مستقلا از ساير شكوك مبطله ذكر كرده اند.
ولي تصوير اينكه انسان نداند اساساً چند ركعت خوانده درست نيست براي اينكه شك در ركعات قدر متيقن دارد ولو اينكه يك ركعت باشد؛ بنا بر
اين بازگشت اين شك، به يكي از شكوك مبطله است.
هشتم:
شك بين چهار و شش، يا چهار و بيشتر از شش، چه پيش از تمام شدن سجده دوم باشد يا بعد از آن.
مسأله 1175 : اگر يكي از شك هاي هشت گانه براي انسان پيش آيد؛ نمي تواند نماز را به هم بزند؛ بايد به مقداري كه شكش پا برجا شد فكر كند سپس نماز را بشكند.
شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد
مسأله 1176 : شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد از اين قرار است:
اول:
شك در چيزي كه محل به جا آوردن آن گذشته است؛ مثل آنكه در ركوع شك كند كه حمد را خوانده يا نه.
دوم:
شك بعد از سلام.
سوم:
شك بعد از گذشتن وقت نماز.
چهارم:
شك كثيرالشك، يعني كسي كه زياد شك مي كند.
پنجم:
شك امام در شماره ركعت هاي نماز، در صورتي كه مأموم شماره آنها را بداند و شك مأموم در صورتي كه امام شماره ركعت هاي نماز را بداند.
ششم:
شك در نماز مستحبي.
تفصيل آنها در مسائل آينده روشن مي شود.
1 شك در چيزي كه محل آن گذشته ست
مسأله 1177 : اگر در بين نماز شك كند كه يكي از كارهاي واجب آن را انجام داده يا نه، مثلاً شك كند كه حمد خوانده يا نه، چنانچه مشغول كاري كه بايد بعد از آن انجام دهد نشده؛ بايد آنچه را كه در انجام آن شك كرده به جا آورد و اگر مشغول كاري كه بايد بعد از آن انجام دهد شده؛ به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1178 : اگر در بين خواندن آيه اي شك كند كه آيه پيش را خواندهيا نه، يا وقتي آخر آيه را مي خواند شك كند كه اول آن را خوانده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1179 : اگر بعد از ركوع يا سجود شك كند كه كارهاي واجب آن مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1180 : اگر در حالي كه به سجده مي رود شك كند كه ركوع كرده يا نه، يا شك كند كه بعد از ركوع ايستاده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1181 : اگر در حال برخاستن شك كند كه سجده را به جا آورده يا نه، بايد برگردد و به جا آورد و اگر شك كند تشهد را به جا آورده يا نه، احتياطاً به نيت رجا به جا آورد.
مسأله 1182 : كسي كه نشسته يا خوابيده نماز مي خواند؛ اگر موقعي كه حمد يا تسبيحات مي خواند شك كند كه سجده يا تشهد را به جا آورده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر پيش از آنكه مشغول حمد يا تسبيحات شود شك كند كه سجده يا تشهد را به جا آورده يا نه، احتياطاً به نيت رجا به جا آورد.
مسأله 1183 : اگر شك كند كه يكي از ركن هاي نماز را به جا آورده يا نه، چنانچه مشغول كاري كه بعد از آن است نشده؛ بايد آن را به جا آورد. مثلاً اگر پيش از خواندن تشهد شك كند كه دو سجده را به جا آورده يا نه، بايد به جا آورد و چنانچه يادش بيايد كه آن ركن را به جا آورده؛ چون ركن زياد شده؛ نمازش باطل است.
مسأله 1184 : اگر شك كند عملي را كه ركن نيست به جا آورده يا نه، چنانچه مشغول كاري كه بعد از آن است نشده؛ بايد آن را به جا آورد. مثلاً اگر پيش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده يا نه، بايد حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن يادش بيايد كه آن را به جا آورده؛ چون ركن زياد نشده نماز صحيح است.
مسأله 1185 : اگر شك كند كه ركني را به جا آورده يا نه، چنانچه مشغول تشهد است؛ اگر شك كند كه دو سجده را به جا آورده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر يادش بيايد كه آن ركن را به جا نياورده؛ در صورتي كه مشغول ركن بعد نشده؛ بايد آن را به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است.
مثلا اگر پيش از ركوع ركعت بعد، يادش بيايد كه دو سجده را به جا نياورده؛ بايد به جا آورد و اگر در ركوع يا بعد از آن يادش بيايد؛ نمازش باطل است.
مسأله 1186 : اگر شك كند عملي را كه ركن نيست به جا آورده يا نه، چنانچه مشغول كاري كه بعد از آن است شده؛ بايد به شك خود اعتنا نكند.
مثلا موقعي كه مشغول خواندن سوره است؛ اگر شك كند كه حمد را خوانده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر بعد يادش بيايد كه آن را به جا نياورده؛ در صورتي كه مشغول ركن بعد نشده بايد به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش صحيح است.
بنا بر اين اگر مثلاً در قنوت يادش بيايد كه حمد را نخوانده؛ بايد بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد؛ نماز او صحيح است.
مسأله 1187 : اگر شك كند كه سلام نماز را گفته يا نه، اگر مشغول تعقيب نماز، يا مشغول نماز ديگر شده؛ يا به واسطه انجام كاري كه نماز را به هم مي زند از حال نمازگزار بيرون رفته؛ به شك خود اعتنا نكند و اگر پيش از اينها شك كند بايد سلام را بگويد. ولي اگر شك در اين باشد كه سلام را درست گفته يا نه، در همه صورت هايي كه ذكر شد به شك اعتنا نكند؛ هر چند وارد عمل نشده باشد.
2 شك بعد از سلام
مسأله 1188 : اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نمازش صحيح بوده يا نه، مثلاً شك كند كه ركوع كرده يا نه، يا بعد از سلام نماز چهار ركعتي شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت، به شك خود اعتنا نكند؛ ولي اگر هر دو طرف شك او باطل باشد؛ مثلاً بعد از سلام نماز چهار ركعتي شك كند كه سه ركعت خوانده يا پنج ركعت، نمازش باطل است.
3 شك بعد از وقت
مسأله 1189 : اگر بعد از گذشتن وقت نماز شك كند كه نماز خوانده يا نه، يا گمان كند كه نخوانده؛ خواندن آن لازم نيست. ولي اگر پيش از گذشتن وقت شك كند كه نماز را خوانده يا نه، يا گمان كند كه نخوانده؛ بايد آن نماز را بخواند؛ بلكه اگر گمان كند كه خوانده بايد آن را به جا آورد.
مسأله 1190 : اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه نماز را درست خوانده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1191 : اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار ركعت نماز خوانده؛ ولي نداند به نيت ظهر خوانده يا به نيت عصر، بايد چهار ركعت نماز قضا به نيت نمازي كه بر او واجب است بخواند.
مسأله 1192 : اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا بداند يك نماز خوانده؛ ولي نداند سه ركعتي خوانده يا چهار ركعتي، بايد قضاي نماز مغرب و عشا را بخواند.
4 كثيرالشك (كسي كه زياد شك مي كند)
مسأله 1193 : اگر كسي در يك نماز سه مرتبه شك كند؛ يا در سه نماز پشت سرهم مثلاً در نماز صبح، ظهر و عصر شك كند؛ كثيرالشك است.
مسأله 1194 : كثيرالشك اگر در به جا آوردن چيزي شك كند؛ چنانچه به جا آوردن آن، نماز را باطل نمي كند؛ بايد بنا بگذارد آن را به جا آورده. مثلاً اگر شك كند كه ركوع كرده يا نه، بايد بنا بگذارد كه ركوع كرده است و اگر به جا آوردن آن نماز را باطل مي كند؛ بايد بنا بگذارد كه آن را انجام نداده. مثلاً اگر شك كند كه يك ركوع كرده يا بيشتر، چون زياد شدن ركوع نماز را باطل مي كند؛ بايد بنا بگذارد كه بيشتر از يك ركوع نكرده است.
مسأله 1195 : كسي كه در يك چيز نماز زياد شك مي كند؛ چنانچه در چيزهاي ديگر نماز شك كند بايد به دستور آن عمل نمايد. مثلاً كسي كه زياد شك مي كند سجده كرده يا نه، اگر در به جا آوردن ركوع شك كند بايد به دستور آن رفتار نمايد؛ يعني اگر به سجده نرفته ركوع را به جا آورد و اگر به سجده رفته اعتنا نكند.
مسأله 1196 : كسي كه در نماز مخصوصي، مثلاً در نماز ظهر زياد شك مي كند؛ اگر در نماز ديگر، مثلاً در نماز عصر شك كند؛ بايد به دستور شك رفتار نمايد.
مسأله 1197 : كسي كه وقتي در جاي مخصوصي نماز مي خواند زياد شك مي كند؛ اگر در غير آنجا نماز بخواند و شكي براي او پيش آيد؛ بايد به دستور شك عمل نمايد.
مسأله 1198 : اگر انسان شك كند كه كثيرالشك شده يا نه، به دستور شك عمل نمايد و كثيرالشك تا وقتي يقين نكند كه به حال معمولي مردم برگشته؛ بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1199 : كسي كه زياد شك مي كند؛ اگر شك كند ركني به جا آورده يا نه و اعتنا نكند؛ بعد يادش بيايد كه آن را به جا نياورده؛ چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد بايد آن را به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است.
مثلا اگر شك كند ركوع كرده يا نه و اعتنا نكند؛ چنانچه پيش از سجده يادش بيايد كه ركوع نكرده بايد ركوع كند و اگر در سجده يادش بيايد نمازش باطل است.
مسأله 1200 : كسي كه زياد شك مي كند اگر شك كند چيزي را كه ركن نيست به جا آورده يا نه و اعتنا نكند و بعد يادش بيايد كه آن را به جا نياورده؛ چنانچه از محل به جا آوردن آن نگذشته بايد آن را به جا آورد و اگر از محل آن گذشته؛ نمازش صحيح است.
مثلا اگر شك كند كه حمد خوانده يا نه و اعتنا نكند؛ چنانچه در قنوت يادش بيايد كه حمد نخوانده؛ بايد بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد؛ نماز او صحيح است.
5 شك امام و مأموم
مسأله 1201 : اگر امام جماعت در شماره ركعت هاي نماز شك كند كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت، چنانچه مأموم يقين داشته باشد كه چهار ركعت خوانده و به امام بفهماند كه چهار ركعت خوانده است؛ امام بايد نماز را تمام كند و خواندن نماز احتياط لازم نيست و نيز اگر امام يقين داشته باشد كه چند ركعت خوانده است و مأموم در شماره ركعت هاي نماز شك كند؛ بايد به شك خود اعتنا ننمايد. ولي در مراجعه امام به گمان مأموم، يا به عكس، در صورتي اعتنا نمي شود كه براي مراجعه كننده هم گمان حاصل شود و الا بايد به شك خود اعتنا كند.
6 شك در نماز مستحبي
مسأله 1202 : اگر در شماره ركعت هاي نماز مستحبي شك كند؛ چنانچه طرف بيشتر شك نماز را باطل مي كند بايد بنا را بر كمتر بگذارد. مثلاً اگر در نافله صبح شك كند كه دو ركعت خوانده يا سه ركعت، بايد بنا را بگذارد كه دو ركعت خوانده است و اگر طرف بيشتر شك، نماز را باطل نمي كند؛ مثلاً شك كند كه دو ركعت نماز خوانده يا يك ركعت، به هر طرف شك عمل كند نمازش صحيح است.
گرچه افضل آن است كه بنا را بر كمتر بگذارد.
مسأله 1203 : كم شدن ركن، نافله را باطل مي كند؛ ولي زياد شدن ركن آن را باطل نمي كند.
پس اگر يكي از كارهاي نافله را فراموش كند و موقعي يادش بيايد كه مشغول ركن بعد از آن شده؛ بايد آن كار را انجام دهد و دوباره آن ركن را به جا آورد. مثلاً اگر در بين ركوع يادش بيايد كه سوره را نخوانده؛ بايد برگردد و سوره را بخواند و دوباره به ركوع رود.
مسأله 1204 : اگر در يكي از كارهاي نافله شك كند؛ خواه ركن باشد يا غيرركن، چنانچه محل آن نگذشته بايد به جا آورد و اگر محل آن گذشته؛ به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1205 : اگر در نماز مستحبي دو ركعتي گمانش به طرف بيشتري كه نماز را باطل مي كند؛ مثل اينكه گمانش به سه ركعت يا بيشتر، برود؛ به شك اعتنا نكند نمازش صحيح است؛ ولي اگر طرف بيشتر، نماز را باطل نمي كند؛ مثل اينكه گمان داشته باشد كه ركعت دوم است؛ به گمان عمل كند و اگر گمانش به طرف كمتر باشد؛ مثل اينكه گمانش يك ركعت است؛ بنا بر احتياط به همان عمل كند و يك ركعت ديگر بخواند.
مسأله 1206 : اگر در نماز نافله كاري كند كه براي آن سجده سهو واجب مي شود؛ يا يك سجده، يا تشهد را فراموش نمايد؛ لازم نيست بعد از نماز، سجده سهو يا قضاي سجده و تشهد را به جا آورد.
مسأله 1207 : اگر شك كند كه نماز مستحبي را خوانده يا نه، چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طيّار وقت معين نداشته باشد؛ بنا بگذارد كه نخوانده است و همچنين است اگر مثل نافله يوميه وقت معين داشته باشد و پيش از گذشتن وقت شك كند كه آن را به جا آورده يا نه، ولي اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه خوانده است يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
شك هاي صحيح
مسأله 1208 : در نُه صورت اگر در شماره ركعت هاي نماز چهار ركعتي شك كند بايد فوراً فكر نمايد؛ پس اگر يقين، يا گمان به يك طرف شك پيدا كرد همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند؛ وگرنه به دستورهايي كه گفته مي شود عمل نمايد و آن نُه صورت از اين قرار است:
اول:
اگر بعد از تمام شدن ذكر واجب سجده دوم، گرچه سر از سجده بر نداشته باشد؛ شك كند دو ركعت خوانده يا سه ركعت، كه بايد بنا بگذارد سه ركعت خوانده و يك ركعت بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز، احتياط لازم آن است كه يك ركعت نماز احتياط ايستاده كه بعداً گفته مي شود؛ به جا آورد و اگر خواسته باشد نماز احتياط را دو ركعت نشسته بخواند؛ احتياط آن است كه بعد از خواندن نماز احتياط، نماز را اعاده كند.
دوم:
شك بين دو و چهار، بعد از تمام شدن ذكر واجب سجده دوم، كه بايد بنا بگذارد چهار ركعت نماز خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند.
سوم:
شك بين دو و سه و چهار، بعد از تمام شدن ذكر واجب سجده دوم،
كه بايد بنا بگذارد چهار ركعت خوانده؛ نماز را تمام كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته به جا آورد.
چهارم:
شك بين چهار و پنج، بعد از تمام شدن ذكر واجب سجده دوم، كه بايد بنا بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد. ولي اگر بعد از سجده اول، يا پيش از تمام شدن ذكر واجب سجده دوم، يكي از اين چهار شك براي او پيش آيد نمازش باطل است؛ نماز را رها كند و دوباره بخواند.
پنجم:
شك بين چهار و پنج، در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و يك ركعت نماز احتياط ايستاده، يا دو ركعت نشسته به جا آورد؛ چون بعد از نشستن، شك به سه و چهار بر مي گردد؛ احتياط مستحب آن است كه دو ركعت نشسته بخواند و احتياط لازم آن است كه بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد؛ به جهت ايستادن در جايي كه بايد بنشيند؛ يا نشستن در جايي كه بايد بايستد.
هفتم:
شك بين سه و پنج، در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و پس از نشستن، شكش بر مي گردد به دو و چهار، پس وظيفه آن صورت را انجام دهد و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد.
هشتم:
شك بين سه و چهار و پنج، در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و پس از نشستن، شكش بر مي گردد به شك دو و چهار، وظيفه آن صورت را انجام دهد و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد.
نهم:
شك بين پنج و شش، در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و به نشستن شكش بر مي گردد به شك بين چهار و پنج، در اين صورت فقط دو سجده سهو واجب است.
مسأله 1209 : اگر يكي از شك هاي صحيح براي انسان پيش آيد؛ نبايد نماز را بشكند و چنانچه نماز را بشكند معصيت كرده است.
پس اگر پيش از انجام كاري كه نماز را باطل مي كند؛ مثل روگرداندن از قبله، نماز را از سر گيرد؛ نماز دومش باطل است و اگر بعد از انجام كاري كه نماز را باطل مي كند مشغول نماز شود؛ نماز دومش صحيح است.
مسأله 1210 : اگر يكي از شك هايي كه نماز احتياط براي آن واجب است در نماز پيش آيد؛ چنانچه انسان نماز را تمام كند و بدون خواندن نماز احتياط نماز را از سر بگيرد؛ معصيت كرده است.
پس اگر پيش از انجام كاري كه نماز را باطل مي كند نماز را از سر گرفته؛ نماز دومش هم باطل است و اگر بعد از انجام كاري كه نماز را باطل مي كند مشغول نماز شده؛ نماز دومش صحيح است.
مسأله 1211 : وقتي يكي از شك هاي صحيح براي انسان پيش آيد؛ چنانچه گفته شد بايد فوراً فكر كند؛ ولي اگر چيزهايي كه به واسطه آنها ممكن است يقين، يا گمان به يك طرف شك پيدا شود؛ از بين نمي رود. چنانچه كمي بعد فكر كند اشكال ندارد. مثلاً اگر در سجده شك كند مي تواند تا بعد از سجده فكر كردن را تأخير بيندازد.
مسأله 1212 : اگر گمانش به يك طرف بيشتر باشد؛ بعد دو طرف در نظر او مساوي شود؛ بايد به دستور شك عمل نمايد و اگر اول دو طرف در نظر او مساوي باشد و به طرفي كه وظيفه اوست بنا بگذارد؛ بعد گمانش به طرف ديگر برود؛ بايد همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند.
مسأله 1213 : كسي كه نمي داند گمانش به يك طرف بيشتر است؛ يا هر دو طرف در نظر او مساوي است؛ احتياط واجب جمع بين دو وظيفه است.
اگر شكش از شك هاي صحيح باشد و گمان محتمل او موافق با بيشتر باشد؛ احتياط آن است كه عمل بر طبق گمان محتمل نمايد و بعد از تمام كردن نماز، نماز احتياط به جا آورد. ولي اگر گمان محتمل او موافق با بيشتر نباشد؛ يا اينكه شكش از شك هاي باطل باشد؛ احتياط آن است كه طبق گمان محتمل عمل نمايد؛ نماز را تمام كند؛ دوباره نماز بخواند.
مسأله 1214 : اگر بعد از نماز بداند كه در بين نماز حال ترديدي داشته كه مثلاً دو ركعت خوانده يا سه ركعت و بنا بر سه گذاشته؛ ولي نداند كه گمانش به خواندن سه ركعت بوده يا هر دو طرف در نظر او مساوي بوده؛ بايد نماز احتياط را بخواند.
مسأله 1215 : اگر موقعي كه تشهد مي خواند؛ يا بعد از ايستادن، شك كند كه دو سجده به جا آورده يا نه و در همان موقع يكي از شك هايي كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتفاق بيفتد صحيح مي باشد؛ براي او پيش آيد. مثلاً شك كند كه دو ركعت خوانده يا سه ركعت، چنانچه به دستور آن شك عمل كند؛ نمازش صحيح است و احتياط واجب آن است كه بعد از عمل كردن به دستور آن شك، نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1216 : اگر پيش از آنكه مشغول تشهد شود؛ يا پيش از ايستادن در ركعت هايي كه تشهد ندارد؛ شك كند كه دو سجده يا يك سجده را به جا آورده يا نه و در همان موقع يكي از شك هايي كه بعد از تمام شدن دو سجده يا يك سجده صحيح است برايش پيش آيد؛ نماز باطل است.
مسأله 1217 : اگر موقعي كه ايستاده بين سه و چهار، يا بين سه و چهار و پنج، شك كند و يادش بيايد كه دو سجده از ركعت پيش به جا نياورده؛ نمازش باطل است.
مسأله 1218 : اگر شك او از بين برود و شك ديگري برايش پيش آيد؛ مثلاً اول شك كند كه دو ركعت خوانده يا سه ركعت، بعد شك كند كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت، بايد به دستور شك دوم عمل كند.
مسأله 1219 : اگر بعد از نماز شك كند كه در نماز مثلاً بين دو و چهار شك كرده؛ يا بين سه و چهار، احتياط واجب آن است كه به دستور هر دو عمل كند و نماز را هم دوباره بخواند.
مسأله 1220 : اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز شكي براي او پيش آمده؛ ولي نداند از شك هاي باطل بوده يا از شك هاي صحيح و اگر از شك هاي صحيح بوده كدام قسم آن بوده؛ بنا بر احتياط بايد به دستور شك هايي كه صحيح بوده و احتمال مي داده عمل كند و نماز را هم دوباره بخواند.
مسأله 1221 : كسي كه نشسته نماز مي خواند؛ اگر شكي كند كه مخير است براي آن يك ركعت نماز احتياط ايستاده، يا دو ركعت نشسته بخواند؛ بايد دو ركعت نشسته را به جا آورد و اگر شكي كند كه معين است يك ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند؛ مي تواند يك ركعت نشسته بخواند و احتياط آن است كه بعد از نماز احتياط، نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1222 : كسي كه ايستاده نماز مي خواند؛ اگر موقع خواندن نماز احتياط از ايستادن عاجز شود؛ بايد مثل كسي كه نماز را نشسته مي خواند و حكم آن در مسأله پيش گفته شد؛ نماز احتياط را به جا آورد.
مسأله 1223 : كسي كه نشسته نماز مي خواند؛ اگر موقع خواندن نماز احتياط بتواند بايستد؛ بايد به وظيفه كسي كه نماز را ايستاده مي خواند عمل كند.
نماز احتياط
مسأله 1224 : كسي كه نماز احتياط بر او واجب است؛ بعد از سلام نماز بايد فوراً نيت نماز احتياط كند و تكبير بگويد و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نمايد. پس اگر يك ركعت نماز احتياط بر او واجب است بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد و اگر دو ركعت نماز احتياط بر او واجب است بعد از دو سجده يك ركعت ديگر مثل ركعت اول به جا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.
مسأله 1225 : نماز احتياط سوره و قنوت ندارد و بايد آهسته بخوانند و نيت آن را به زبان نياورند و احتياط آن است كه بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ آن را هم آهسته بگويند.
مسأله 1226 : اگر پيش از خواندن نماز بفهمد نمازي كه خوانده درست بوده؛ لازم نيست نماز احتياط را بخواند و اگر در بين نماز احتياط بفهمد؛ لازم نيست آن را تمام كند.
مسأله 1227 : اگر پيش از خواندن نماز احتياط بفهمد كه ركعت هاي نمازش كم بوده؛ چنانچه كاري كه نماز را باطل مي كند انجام نداده؛ بايد آنچه از نماز نخوانده بخواند و براي سلام بي جا دو سجده سهو بنمايد و اگر كاري كه نماز را باطل مي كند انجام داده؛ مثلاً پشت به قبله كرده؛ بايد نماز را دوباره به جا آورد.
مسأله 1228 : اگر بعد از نماز احتياط بفهمد كسري نمازش به مقدار نماز احتياط بوده؛ مثلاً در شك بين سه و چهار، يك ركعت نماز بخواند؛ بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1229 : اگر بعد از خواندن نماز احتياط بفهمد كسري نماز كمتر از نماز احتياط بوده؛ مثلاً در شك بين دو و چهار، دو ركعت نماز احتياط بخواند؛ بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده؛ در صورتي كه چيزي كه نماز را باطل مي كند به جا آورد؛ بايد نماز را دوباره بخواند. ولي در صورتي كه منافي به جا نياورده؛ كسري نماز را به نماز متصل كند و دو سجده سهو براي سلام بي جا انجام دهد و احتياطاً نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1230 : اگر بعد از خواندن نماز احتياط بفهمد كسري نماز بيشتر از نماز احتياط بوده؛ مثلاً در شك بين سه و چهار، يك ركعت نماز احتياط بخواند؛ بعد بفهمد نماز را دو ركعت خوانده؛ چنانچه بعد از نماز احتياط كاري كه نماز را باطل مي كند انجام داده بايد نماز را دوباره بخواند و اگر كاري كه نماز را باطل مي كند انجام نداده؛ يك ركعت كسري را متصلاً به جا آورد و براي هر يك از زيادي سلام در اصل نماز و نماز احتياط، دو سجده سهو به جا آورد و احتياطاً نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1231 : اگر بين دو و سه و چهار، شك كند و بعد از خواندند و ركعت نماز احتياط ايستاده، يادش بيايد كه نماز را دو ركعت خوانده؛ لازم نيست دو ركعت نماز احتياط نشسته را بخواند؛ ولي دو سجده سهو براي زيادتي دو سجده به جا آورد.
مسأله 1232 : اگر بين سه و چهار، شك كند و موقعي كه دو ركعت نماز احتياط را مي خواند؛ يادش بيايد كه نماز را سه ركعت خوانده؛ اگر نماز احتياط را ايستاده مي خواند؛ نماز را برابر كسري نماز تمام كند و دو سجده سهو براي سلام بي جا به جا آورد و اگر نماز احتياط را نشسته مي خواند؛ اگر قبل از رفتن به ركوع يادش بيايد؛ آن را به هم نزند بايستد نماز را برابر كسري كه دارد تمام كند و دو سجده سهو براي سلام بي جا انجام دهد و احتياطاً نماز را دوباره بخواند و اگر بعد از ركوع يادش بيايد؛ نمازش باطل است.
مسأله 1233 : اگر بين دو و سه و چهار، شك كند و موقعي كه دو ركعت نماز احتياط ايستاده را مي خواند پيش از ركوع ركعت دوم يادش بيايد كه نماز را سه ركعت خوانده؛ بايد بنشيند و نماز احتياط را يك ركعتي تمام كند و براي هر يك از زيادي سلام و قيام بي جا، دو سجده سهو به جا آورد. دوباره خواندن نماز لازم نيست.
مسأله 1234 : اگر در بين نماز احتياط بفهمد كسري نمازش بيشتر يا كمتر از نماز احتياط بوده؛ حكم آن از آنچه در مسأله (1232) گفته شد روشن مي شود.
مسأله 1235 : اگر شك كند نماز احتياطي را كه بر او واجب بوده به جا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز گذشته؛ به شك خود اعتنا نكند و اگر وقت دارد؛ در صورتي كه مشغول كار ديگري نشده و از جاي نماز برنخاسته و كاري هم مثل روگرداندن از قبله كه نماز را باطل مي كند انجام نداده؛ بايد نماز احتياط را بخواند و اگر مشغول كار ديگري شده؛ يا كاري كه نماز را باطل مي كند به جا آورده؛ يا بين نماز و شك او زياد طول كشيده؛ واجب نيست نماز احتياط بخواند؛ دوباره نماز را بخواند كافي است.
مسأله 1236 : اگر در نماز احتياط ركني را زياد كند؛ يا مثلاً به جاي يك ركعت دو ركعت بخواند؛ نماز احتياط باطل مي شود. نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1237 : موقعي كه مشغول نماز احتياط است اگر در يكي از كارهاي آن شك كند؛ چنانچه محل آن نگذشته؛ بايد به جا آورد و اگر محلش گذشته؛ بايد به شك خود اعتنا نكند؛ مثلاً اگر شك كند كه حمد را خوانده يا نه، چنانچه به ركوع نرفته؛ بايد بخواند و اگر به ركوع رفته؛ بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1238 : اگر در شماره ركعت هاي نماز احتياط شك كند؛ بنا را بر بيشتر بگذارد و نماز را تمام كند و احتياط آن است كه اصل نماز را اعاده كند؛ ولي چنانچه طرف بيشتر شك، نماز را باطل مي كند؛ لازم نيست نماز احتياط را به جا آورد؛ اصل نماز را از سر بگيرد.
مسأله 1239 : اگر در نماز احتياط چيزي كه ركن نيست سهواً كم يا زياد شود؛ چنانچه از چيزهايي باشد كه در خود نماز دو سجده سهو دارد؛ احتياط لازم آن است كه دو سجده سهو به جا آورد. ولي اگر از چيزهايي باشد كه سجده سهو ندارد؛ در نماز احتياط لازم نيست
مسأله 1240 : اگر بعد از سلام نماز احتياط شك كند كه يكي از اجزاء يا شرايط آن را به جا آورده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1241 : اگر در نماز احتياط تشهد يا يك سجده را فراموش كند؛ احتياط واجب آن است كه بعد از سلام نماز دو سجده سهو براي تشهد يا سجده فراموش شده به جا آورد و نماز را قضا نمايد.
مسأله 1242 : اگر نماز احتياط و قضاي يك سجده، يا قضاي يك تشهد، يا دو سجده سهو بر او واجب شود؛ بايد اول نماز احتياط را به جا آورد؛ بعد دو سجده سهو را و احتياط آن است كه قضاي سجده و تشهد را هم بعد انجام دهد.
مسأله 1243 : حكم گمان در نماز مثل حكم يقين است؛ مثلاً اگر انسان گمان دارد كه نماز را چهار ركعت خوانده؛ نبايد نماز احتياط بخواند و اگر گمان دارد ركوع كرده؛ نبايد آن را به جا آورد و اگر گمان دارد حمد را نخوانده؛ چنانچه به ركوع نرفته؛ بايد بخواند و اگر به ركوع رفته نمازش صحيح است.
مسأله 1244 : حكم شك و سهو و گمان در نمازهاي واجب يوميه و نمازهاي واجب ديگر فرق ندارد؛ مثلاً اگر در نماز آيات شك كند كه يك ركعت خوانده يا دو ركعت، چون شك او در نماز دو ركعتي است؛ نمازش باطل است.
سجده سهو
مسأله 1245 : براي هفت چيز بعد از سلام نماز، انسان بايد دو سجده سهو به دستوري كه بعداً گفته مي شود به جا آورد.
اول:
آنكه در بين نماز سهواً حرف بزند.
دوم:
جايي كه نبايد نماز را سلام دهد؛ مثلاً در ركعت اول، سهواً سلام دهد
سوم:
آنكه يك سجده را فراموش كند؛ بنا بر احتياط واجب.
چهارم:
آنكه تشهد را فراموش كند.
پنجم:
آنكه در نماز چهار ركعتي بعد از سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت.
ششم:
بنا بر احتياط واجب نشستن در جايي كه بايد بايستد؛ مثلاً موقع خواندن حمد و سوره، اشتباهاً بنشيند.
هفتم:
بنا بر احتياط واجب ايستادن در جايي كه بايد بنشيند؛ مثلاً موقع خواندن تشهد، اشتباهاً بايستد؛ بلكه براي هر چيزي كه در نماز كم يا زياد كند؛ تا مي تواند دو سجده سهو بنمايد و احكام اين چند مورد در مسائل آينده گفته مي شود.
مسأله 1246 : اگر انسان اشتباهاً، يا به خيال اينكه نمازش تمام شده حرف بزند؛ بايد دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1247 : براي حرفي كه از آه كشيدن و سرفه پيدا مي شود؛ سجده سهو واجب نيست. ولي اگر مثلاً سهواً آخ يا آه بگويد؛ بايد سجده سهو نمايد.
مسأله 1248 : اگر چيزي را كه غلط خوانده دوباره به طور صحيح بخواند؛ براي دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نيست.
مسأله 1249 : اگر در نماز سهواً چند كلمه اي حرف بزند و تمام آنها يك مرتبه حساب شود؛ دو سجده بعد از نماز كافي است؛ ولي اگر حرف زدن زياد طول بكشد كه از حالت نماز خواندن خارج شود؛ نمازش باطل است.
مسأله 1250 : اگر سهواً تسبيحات اربعه را نگويد؛ يا بيشتر يا كمتر از سه مرتبه بگويد؛ احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1251 : اگر در جايي كه نبايد سلام نماز را بگويد؛ سهواً بگويد:
اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ، يا بگويد:
اَلسَّلامُ عَلَيْكمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ، بايد دو سجده سهو بنمايد و در صورتي كه اشتباهاً مقداري از دو سلام را بگويد؛ بنا بر احتياط واجب دو سجده سهو به جا آورد و اگر اشتباهاً اَلسَّلامُ عَلَيْك اَيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ، بگويد؛ دو سجده سهو واجب نيست.
مسأله 1252 : اگر در جايي كه نبايد سلام دهد هر سه سلام را بگويد؛ احتياط واجب آن است كه دو مرتبه سجده سهو براي دو سلام آخري به جا آورد.
مسأله 1253 : اگر يك سجده، يا تشهد را فراموش كند و پيش از ركوع ركعت بعد يادش بيايد؛ بايد برگردد و به جا آورد و بعد از نماز بنا بر احتياط واجب براي ايستادن بي جا دو سجده سهو بنمايد.
مسأله 1254 : اگر در ركوع يا بعد از آن يادش بيايد كه يك سجده يا تشهد را از ركعت پيش فراموش كرده؛ بايد بعد از سلام نماز، سجده يا تشهد را قضا نمايد و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1255 : اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمداً به جا نياورد؛ معصيت كرده و واجب است هرچه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهواً به جا نياورد هر وقت يادش آمد بايد فوراً انجام دهد و لازم نيست نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1256 : اگر شك دارد كه سجده سهو بر او واجب شده يا نه، لازم نيست به جا آورد.
مسأله 1257 : كسي كه شك دارد مثلاً دو سجده سهو بر او واجب شده يا چهار تا، اگر دو سجده بنمايد كافي است.
مسأله 1258 : اگر بداند يكي از دو سجده سهو را به جا نياورده و تدارك آن ممكن نباشد؛ بايد دو سجده سهو به جا آورد و الا يك سجده سهو كفايت مي كند و اگر بداند سهواً سه سجده كرده؛ احتياط واجب آن است كه دوباره دو سجده سهو بنمايد.
دستور سجده سهو
مسأله 1259 : دستور سجده سهو اينست كه بعد از سلام نماز فوراً نيت سجده سهو كند و پيشاني را به چيزي كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بگويد:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ صَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، يا بگويد:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد. ولي احتياط واجب آن است كه بگويد:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْك اَيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ و احتياط واجب آن است كه سلام را بدون (واو) بگويد؛ چنانچه در كافي و فقيه آمده؛ نه با (واو) چنانچه در تهذيب آمده. براي اينكه آنچه در كافي و فقيه آمده اضبط از تهذيب است و ظاهراً تصريح مرحوم وحيد بهبهاني ( قدس سره ) به ترك (واو) و احتياط مرحوم ميرزا محمدتقي شيرازي ( قدس سره ) به حذف (واو) به همين جهت است.
بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و بنا بر احتياط واجب ذكر سوم را به نحوي كه گفته شد بگويد و بنشيند و بعد از خواندن تشهد، سلام آخر نماز را بگويد.
قضاي سجده و تشهد فراموش شده
مسأله 1260 : سجده و تشهدي را كه انسان فراموش كرده و بعد از نماز، قضاي آن را به جا مي آورد؛ بايد تمام شرايط نماز را مانند پاك بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهاي ديگر را داشته باشد.
مسأله 1261 : اگر سجده يا تشهد را چند دفعه فراموش كند؛ مثلاً يك سجده از ركعت اول و يك سجده از ركعت دوم را فراموش نمايد؛ بايد بعد از نماز هر دو سجده را به جا آورد و بعد از آن سجده هاي سهوي كه برايش لازم است به جا آورد و اولي و احوط آن است كه معين كند قضاي كداميك از آنهاست و بهتر ملاحظه ترتيب در فوت است.
مسأله 1262 : اگر يك سجده و تشهد را فراموش كند؛ چون قضاي تشهد، احتياطي است؛ احتياط واجب آن است كه اول قضاي سجده را به جا آورد؛ گرچه بعد از تشهد فراموش شده باشد.
مسأله 1263 : اگر در بين سلام نماز و قضاي سجده يا تشهد، كاري كند كه اگر عمداً يا سهواً در نماز اتفاق بيفتد؛ نماز باطل مي شود؛ مثلاً پشت به قبله نمايد؛ واجب نيست كه بعد از قضاي سجده و تشهد دوباره نماز بخواند. گرچه مستحب مؤكد است.
مسأله 1264 : اگر بعد از سلام نماز يادش بيايد كه يك سجده از ركعت آخر، يا تشهد آن را فراموش كرده؛ چنانچه كاري كه عمدي و سهوي آن نماز را باطل مي كند؛ مثل روگرداندن از قبله، انجام نداده؛ سجده يا تشهد را قضا كند و بعد از آن تشهد و سلام و دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1265 : اگر در بين سلام نماز و قضاي سجده يا تشهد كاري كند كه براي آن سجده سهو واجب مي شود؛ مثل آنكه سهواً حرف بزند؛ بنا بر احتياط واجب بايد سجده يا تشهد را قضا كند و غير از سجده، كه براي قضاي سجده يا تشهد، لازم است؛ دو سجده سهو ديگر بنمايد.
مسأله 1266 : اگر نداند كه سجده را فراموش كرده يا تشهد را، بايد هر دو را قضا نمايد. احتياط لازم اينست كه اول سجده را به جا آورد؛ سپس تشهد و در آخر دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1267 : اگر شك دارد كه سجده يا تشهد را فراموش كرده يا نه، واجب نيست قضا نمايد.
مسأله 1268 : اگر بداند سجده يا تشهد را فراموش كرده و شك كند كه پيش از ركوع ركعت بعد به جا آورده يا نه، احتياط واجب آن است كه آن را قضا نمايد.
مسأله 1269 : كسي كه بايد سجده يا تشهد را قضا نمايد؛ بايد بعد از نماز، سجده يا تشهد را قضا نمايد؛ بعد دو سجده سهو را به جا آورد و همچنين است اگر سجده سهو براي كار ديگري، مثلاً كلام بي جا واجب شده؛ بايد بعد از قضاي آنها، به جا آورد.
مسأله 1270 : اگر شك دارد كه بعد از نماز قضاي سجده يا تشهد فراموش شده را به جا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز گذشته؛ احتياط واجب قضاي آن است.
كم و زياد كردن اجزا و شرايط
مسأله 1271 : هرگاه چيزي از واجبات نماز را عمداً كم يا زياد كند؛ اگر چه يك حرف آن باشد؛ نماز باطل است.
مسأله 1272 : اگر به واسطه ندانستن مسأله چيزي از واجبات نماز را كم يا زياد كند؛ در صورتي كه از اركان نماز باشد؛ نماز باطل است و اگر غيرركن باشد؛ در صورتي كه جاهل قاصر باشد نمازش صحيح است و اگر جاهل مقصر باشد احتياطاً نمازش باطل است.
به هر حال در صورتي كه نمازش باطل است بايد مسأله را ياد بگيرد؛ چنانچه وقت باقيست نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 1273 : اگر به واسطه ندانستن مسأله حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را آهسته بخواند؛ يا حمد و سوره نماز ظهر و عصر را بلند بخواند؛ يا در مسافرت نماز ظهر و عصر و عشا را چهار ركعتي بخواند؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1274 : اگر در بين نماز بفهمد وضو يا غسلش باطل بوده؛ يا بدون وضو يا غسل مشغول نماز شده؛ بايد نماز را به هم بزند و دوباره با وضو يا غسل بخواند و اگر بعد از نماز بفهمد بايد دوباره نماز را با وضو يا غسل به جا آورد و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 1275 : اگر بعد از رسيدن به ركوع يادش بيايد كه دو سجده از ركعت پيش را فراموش كرده؛ نمازش باطل است و اگر پيش از رسيدن به ركوع يادش بيايد؛ بايد برگردد و دو سجده را به جا آورد و برخيزد و حمد و سوره يا تسبيحات را بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز واجب است براي ايستادن بي جا دو سجده سهو بنمايد.
مسأله 1276 : اگر پيش از گفتن اَلسَّلامُ عَلَيْنا … و اَلسَّلامُ عَلَيْكمْ …، يادش بيايد كه دو سجده ركعت آخر را به جا نياورده؛ بايد دو سجده را به جا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و بنا بر احتياط واجب دو سجده سهو براي زيادي تشهد به جا آورد.
مسأله 1277 : اگر پيش از سلام نماز يادش بيايد كه يك ركعت يا بيشتر، از آخر نماز نخوانده؛ بايد مقداري را كه فراموش كرده به جا آورد. در صورتي كه يك ركعت بخواند دو سجده سهو براي زيادي تشهد به جا آورد.
مسأله 1278 : اگر بعد از سلام نماز يادش بيايد كه يك ركعت يا بيشتر، از
آخر نماز را نخوانده؛ چنانچه كاري را انجام داده كه اگر در نماز عمداً يا سهواً اتفاق بيفتد نماز را باطل مي كند؛ مثلاً پشت به قبله كرده؛ نمازش باطل است و اگر آن كار را انجام نداده بايد فوراً مقداري را كه فراموش كرده به جا آورد و براي زيادي هر يك از تشهد بي جا و سلام بي جا، دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1279 : هرگاه بعد از سلام نماز عملي انجام دهد كه اگر در نماز عمداً يا سهواً اتفاق بيفتد نماز را باطل مي كند؛ مثلاً پشت به قبله نمايد و بعد يادش بيايد كه دو سجده آخر را به جا نياورده؛ نمازش باطل است و اگر پيش از انجام كاري كه نماز را باطل مي كند يادش بيايد؛ بايد دو سجده اي را كه فراموش كرده به جا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو براي سلامي كه اول گفته است بنمايد. احتياط واجب آن است كه دو سجده سهو ديگر براي تشهد زياد شده به جا آورد.
مسأله 1280 : اگر بفهمد همه نماز را پيش از وقت خوانده؛ بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد. ولي اگر يقين داشته باشد بعضي از نماز در وقت واقع شده؛ دوباره خواندن و قضا لازم نيست و اگر بفهمد نماز را پشت به قبله يا به طرف راست يا به طرف چپ قبله به جا آورده؛ در صورتي كه از روي جهل و غفلت و فراموشي بوده؛ بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد. ولي اگر تفحص در قبله كرده باشد و در تشخيص قبله اشتباه كرده باشد؛ اگر وقت باقيست دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا واجب نيست. گرچه مستحب است.
نماز مسافر
[شرايط شكسته خواندن نماز]
اشاره
مسافر بايد نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شكسته به جا آورد؛ يعني دو ركعت بخواند.
شرط اول:
اشاره
آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعي نباشد و فرسخ شرعي عبارت از سه ميل و هر ميل، چهار هزار ذراع متوسط و ذراع فاصله بين سر انگشتان دست و آرنج مرفق است.
ذراع معمولا برابر با عرض بيست و چهار انگشت متعارف است و در تطبيق آن به كيلومتر بايد علم، يا اطمينان حاصل شود؛ گرچه بعضي فقها پنج كيلومتر و نيم فرموده اند؛ ولي بعضي ديگر كمتر از آن مي دانند.
مسأله 1281 : كسي كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است؛ چنانچه رفتن او و همچنين برگشتنش كمتر از چهار فرسخ نباشد؛ بايد نماز را شكسته بخواند. بنا بر اين اگر رفتن او سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ، يا به عكس باشد؛ بايد نماز را تمام، يعني چهار ركعتي بخواند.
مسأله 1282 : اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد؛ اگر چه روزي كه مي رود همان روز يا شب آن برنگردد؛ بايد نماز را شكسته بخواند و روزه را افطار كند.
مسأله 1283 : اگر سفر، مختصري از هشت فرسخ كمتر باشد؛ يا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، تحقيق كردن لازم نيست؛ همين كه شك دارد؛ نماز را تمام بخواند؛ مگر اينكه به راحتي بتواند بفهمد.
مسأله 1284 : اگر يك عادل خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است؛ به گفته او ثابت نمي شود؛ بايد نماز را تمام و روزه را بگيرد.
مسأله 1285 : كسي كه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است؛ اگر نماز را شكسته بخواند بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده؛ بايد آن را چهار ركعتي به جا آورد و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 1286 : كسي كه قصد سفر به جايي دارد و يقين دارد سفرش هشت فرسخ نيست؛ يا شك دارد كه هشت فرسخ هست يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده؛ بايد نماز را شكسته بخواند؛ اگر چه كمي از راه باقي باشد و اگر تمام خوانده دوباره شكسته به جا آورد.
مسأله 1287 : اگر بين دو محلي كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است؛ چند مرتبه رفت و آمد كند؛ اگر چه روي هم رفته هشت فرسخ شود؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1288 : اگر محلي دو راه داشته باشد؛ يك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد؛ چنانچه انسان از راهي كه هشت فرسخ است به آنجا برود؛ بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از راهي كه هشت فرسخ نيست برود؛ بايد تمام بخواند.
مسأله 1289 : اگر شهر ديوار دارد؛ بايد ابتداي هشت فرسخ را از ديوار شهر حساب كند و اگر ديوار ندارد؛ بايد از خانه هاي آخر شهر حساب نمايد و در اين جهت فرقي بين شهرهاي بزرگ و كوچك نيست؛ مگر اينكه شهر به حدي بزرگ باشد كه محلات آن از يكديگر دور و جدا باشد؛ به نحوي كه اگر شخص از يك محله به محله ديگر برود؛ عنوان مسافر بر او صدق كند؛ در اين صورت آخر محله را حساب نمايد.
شرط دوم:
اشاره
آنكه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛ يا قصد جايي را داشته باشد كه هشت فرسخ است.
پس اگر به جايي كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد از رسيدن به آنجا قصد كند جايي برود كه با مقداري كه آمده هشت فرسخ شود؛ چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته؛ بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود؛ يا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ ديگر به وطنش، يا محلي كه مي خواهد ده روز در آنجا بماند برگردد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1290 : كسي كه نمي داند سفرش چند فرسخ است؛ مثلاً براي پيدا كردن گمشده اي مسافرت مي كند و نمي داند كه چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا كند؛ بايد نماز را تمام بخواند. ولي در برگشتن چنانچه تا وطنش، يا جايي كه مي خواهد ده روز در آنجا بماند هشت فرسخ يا بيشتر باشد؛ بايد نماز را شكسته بخواند و نيز اگر در بين رفتن قصد كند كه چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1291 : مسافر در صورتي بايد نماز را شكسته بخواند كه تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود. پس كسي كه از شهر بيرون مي رود و مثلاً قصدش اينست كه اگر رفيق پيدا كند سفر هشت فرسخي برود؛ چنانچه اطمينان دارد كه رفيق پيدا مي كند؛ بايد نماز را شكسته بخواند و اگر اطمينان ندارد؛ بايد تمام بخواند.
مسأله 1292 : كسي كه قصد هشت فرسخ دارد؛ اگر چه در هر روز مقدار كمي راه برود؛ وقتي به جايي برسد كه ساختمان شهر را نبيند و اذان آن را نشنود؛ يا يكي از اين دو، در صورتي كه نداند كه ديگري حاصل نشده؛ بايد نماز را شكسته بخواند. مراد ساختمان كم ارتفاع است كه در صدر اسلام بوده؛ نه ساختمان عصر ما، ولي اگر در هر روز مقدار خيلي كمي راه برود كه نگويند مسافر است؛ بايد نماز را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه شكسته هم بخواند.
مسأله 1293 : كسي كه در سفر تابع ديگري است؛ مانند نوكري كه با آقاي خود مسافرت مي كند؛ يا متهمي كه به اضطرار با مأمور مسافرت مي كند؛ چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است بايد نماز را شكسته بخواند و اگر نداند؛ نماز را تمام به جا آورد و پرسيدن لازم نيست.
مسأله 1294 : كسي كه در سفر تابع ديگري است؛ اگر بداند؛ يا گمان داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مي شود و سفر نمي كند؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1295 : كسي كه در سفر تابع ديگري است؛ اگر شك دارد كه پيشاز رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مي شود يا نه، بايد نماز را شكسته بخواند؛ مگر اينكه اطمينان داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ جدا مي شود؛ در اين صورت نماز را تمام بخواند.
شرط سوم:
اشاره
آنكه در بين راه از قصد خود برنگردد. پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردد شود؛ نماز را تمام بخواند.
مسأله 1296 : اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود؛ چنانچه تصميم داشته باشد كه همان جا بماند؛ يا بعد از ده روز برگردد؛ يا در برگشتن و ماندن مردد باشد؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1297 : اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد قبل از ده روز برگردد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1298 : اگر براي رفتن به محلي كه هشت فرسخ باشد حركت كند و بعد از رفتن مقداري از راه بخواهد جاي ديگري برود؛ چنانچه از محل اولي كه حركت كرده تا جايي كه مي خواهد برود هشت فرسخ باشد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1299 : اگر پيش از آنكه به هشت فرسخ برسد؛ در صورتي كه چهار فرسخ رفته باشد؛ مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و در موقعي كه مردد است راه نرود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود؛ بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند. ولي اگر قبل از چهار فرسخ مردد شود؛ در حال تردد نمازش تمام است.
مسأله 1300 : اگر پيش از آنكه به هشت فرسخ برسد؛ در صورتي كه چهار فرسخ رفته باشد؛ مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و در موقعي كه مردد است مقداري راه برود و بعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود يا چهار فرسخ برود؛ تا آخر مسافرت بايد نماز را شكسته بخواند. ولي اگر قبل از رسيدن به چهار فرسخ مردد شود؛ نماز را بايد تمام بخواند گرچه چهار فرسخ برود.
مسأله 1301 : اگر پيش از آنكه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و در موقعي كه مردد است مقداري راه برود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود؛ چنانچه باقي مانده آن، چهار فرسخ يا بيشتر باشد؛ در صورتي كه مسافتي كه قبل از ترديد رفته چهار فرسخ بوده؛ نمازش شكسته است؛ چه در آن روز برگردد يا نه.
شرط چهارم:
اشاره
آنكه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد؛ يا ده روز يا بيشتر، در جايي بماند. پس كسي كه مي خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد؛ يا ده روز در محلي بماند؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1302 : كسي كه نمي داند پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش مي گذرد يا نه، يا ده روز مي ماند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1303 : كسي كه مي خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد؛ يا ده روز در محلي بماند و نيز كسي كه مردد است كه از وطنش بگذرد؛ يا ده روز در محلي بماند؛ اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود؛ بازهم بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر باقي مانده راه هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد؛ در صورتي كه برگشتن چهار فرسخ باشد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
شرط پنجم:
اشاره
آنكه براي كار حرام سفر نكند و اگر براي كار حرامي مانند دزدي سفر كند؛ بايد نماز را تمام بخواند و همچنين است اگر خود سفر حرام باشد؛ مثل آنكه براي او ضرري كه اقدام بر آن شرعاً حرام است؛ داشته باشد.
ولي در صورتي كه ضرر جزئي، مثلاً تب يكي دو روزه و مانند آن، مخصوصاً در صورتي كه منافع زياد بر آن سفر مترتب باشد؛ دليل براي حرمت آن سفر نيست و همچنين است سفر زن بدون اجازه شوهر، در صورتي كه صدق نُشُوزْ بر آن سفر شود و منافي حق زوج باشد.
پس اگر زوج در سفر، يا غايب است و دسترسي به او نيست؛ اگر زن با تحفظ بر تمام جهات مقرره شرعيه، به زيارت امام معصوم عَلَيْهِ السَّلَام يا پدر و مادر برود؛ معلوم نيست حرام باشد و همچنين سفر فرزند با نهي پدر و مادر در جايي كه اطاعت آنان واجب باشد و آن جاييست كه نهي آنان غرض شرعي يا عقلايي داشته باشد؛ چه براي منفعت به فرزند، يا براي مصلحت و منفعت راجع به خودشان باشد؛ در اين موارد
اطاعت پدر و مادر واجب است خصوصاً اگر در ترك اطاعت اذيت شوند؛ يا خداي ناكرده باعث عاق آنان شود. ولي در صورتي كه نهي پدر و مادر به جهت غرض شرعي و عقلايي نباشد؛ بعيد نيست اطاعت فرزند واجب نباشد.
به هر حال اگر سفر واجب باشد؛ مثل سفر حج واجب، زن بدون اجازه شوهر و فرزند با نهي پدر و مادر، بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1304 : سفري كه واجب نيست؛ اگر سبب اذيت پدر و مادر باشد؛ حرام است و انسان بايد در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگيرد.
مسأله 1305 : كسي كه سفر او حرام نيست و براي كار حرام هم سفر نمي كند؛ اگر چه در سفر معصيتي انجام دهد؛ مثلاً غيبت كند يا آزاري به مؤمنين برساند؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1306 : اگر براي آنكه كار واجبي را ترك كند؛ مسافرت نمايد؛ نمازش تمام است.
پس كسي كه بدهكار است اگر بتواند بدهي خود را بدهد و طلب كار هم مطالبه كند؛ چنانچه در سفر نتواند بدهي خود را بدهد و براي فرار از دادن قرض مسافرت نمايد؛ بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر براي ترك واجب مسافرت نكند؛ بايد نماز را شكسته بخواند و احتياط لازم آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
مسأله 1307 : اگر سفر او حرام نباشد؛ ولي حيوان سواري يا مَركب ديگري كه سوار است غصبي باشد؛ يا در زمين غصبي مسافرت كند؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1308 : كسي كه با ظالم مسافرت مي كند؛ اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك و تقويت ظالم در ظلمش باشد؛ بايد نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد؛ يا مثلاً براي نجات دادن مظلومي با او مسافرت كند؛ نمازش شكسته است.
مسأله 1309 : اگر به قصد تفريح و گردش مسافرت كند؛ حرام نيست و بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1310 : اگر براي لهو و خوش گذراني به شكار رود؛ در حال رفتن به شكار، نمازش تمام است؛ ولي در حال برگشتن از شكار در صورتي كه مسافت هشت فرسخ باشد؛ نماز شكسته است و چنانچه براي تهيه معاش خود، يا عيال و مهمانش به شكار رود؛ نماز شكسته و روزه را بايد بگيرد و اگر براي كسب و زياد كردن مال برود؛ بايد نماز را شكسته و روزه را بگيرد.
ولي چون جمعي از قدما در اين مسأله فرموده اند:
بايد نماز را تمام بخواند؛ احتياطاً تمام هم بخواند.
مسأله 1311 : كسي كه براي معصيت سفر كرده؛ موقعي كه از سفر بر مي گردد اگر توبه كرده بايد نماز را شكسته بخواند؛ در صورتي كه راه برگشت به مقدار هشت فرسخ باشد و اگر توبه نكرده در صورتي كه برگشتن جزء آن سفر حساب شود؛ بايد تمام بخواند. ولي اگر سفر جداگانه حساب شود نمازش شكسته است؛ در صورتي كه مسافت برگشتن به تنهايي هشت فرسخ باشد؛ مگر اينكه در برگشت هم قصد معصيت داشته باشد؛ در اين صورت نمازش تمام است.
مسأله 1312 : كسي كه سفر او سفر معصيت است؛ اگر در بين راه از قصد معصيت برگردد؛ چنانچه باقي مانده راه هشت فرسخ باشد؛ يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و قبل از ده روز برگردد؛ نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1313 : كسي كه براي معصيت سفر نكرده؛ اگر در بين راه قصد كند كه بقيه راه را براي معصيت برود؛ بايد نماز را تمام بخواند. ولي نمازهايي را كه شكسته خوانده صحيح است؛ مگر اينكه مقداري كه گذشته به حد مسافت نبوده؛ در اين صورت احتياط واجب آن است كه آن نمازها را تمام اعاده كند.
شرط ششم:
اشاره
آنكه از صحرانشين هايي نباشد كه در بيابان ها گردش مي كنند و هر جا آب و خوراك براي خود و حشمشان پيدا كنند مي مانند و بعد از چندي به جاي ديگر مي روند يعني خانه بدوش نباشد صحرانشين ها در اين مسافرت ها بايد نماز را تمام بخوانند.
مسأله 1314 : اگر يكي از صحرانشين ها براي پيدا كردن منزل و چراگاه حيواناتشان سفر كند؛ چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد؛ در صورتي كه با لوازم زندگي حركت كرده باشد؛ نمازش تمام است؛ ولي اگر بدون لوازم، فقط به منظور تعيين محل سكونت خود و احشام خود باشد؛ نمازش شكسته است.
مسأله 1315 : اگر صحرانشين براي زيارت، يا حج، يا تجارت و مانند اينها مسافرت كند؛ در صورتي كه با لوازم زندگيش كه هميشه همراهش بوده نباشد؛ بايد نماز را شكسته بخواند. ولي اگر سفر زيارت و حج و تجارت ادامه همان خانه بدوشي باشد؛ بايد نماز را تمام بخواند.
شرط هفتم:
اشاره
آنكه شغل او مسافرت نباشد؛ بنا بر اين ساربان، راننده، خلبان، كاپيتان كشتي و مانند اينها اگر چه در سفر معمولي خود كه شغل اوست براي بردن اثاثيه خود سفر كند؛ در غير سفر اول، بايد نماز را تمام بخواند؛ بلكه در سفر اول هم اگر سفر طولاني باشد؛ يا به نحوي باشد كه بگويند شغلش مسافرت است؛ بايد نمازشان را تمام بخوانند و ملحق مي شود به كسي كه شغل او سفر است؛ كسي كه سفر مقدمه شغلش باشد؛ به اينكه در محلي اقامت دارد و محل كارش جاي ديگري ست و هر روز، يا يك روز در ميان، مثلاً براي تدريس يا تجارت به آنجا سفر كرده و بر مي گردد.
مسأله 1316 : كسي كه شغلش مسافرت است؛ يا سفر مقدمه شغلش باشد؛ اگر براي كار ديگري مثلاً براي زيارت يا حج مسافرت كند؛ بايد نماز را شكسته بخواند. ولي اگر مثلاً راننده، اتومبيل خود را براي زيارت كرايه دهد و در ضمن خودش هم زيارت كند؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1317 : حمله دار يعني كسي كه براي رساندن حاجي ها به مكه مسافرت مي كند چنانچه شغلش مسافرت باشد؛ بايد نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد؛ بايد شكسته بخواند؛ مخصوصاً در صورتي كه مدت سفر او كم باشد.
مانند اين زمان كه سفر حج پيش از چند هفته نيست.
مسأله 1318 : كسي كه شغل او حمله داريست و حاجي ها را از راه دور به مكه مي برد؛ چنانچه تمام سال، يا قسمت عمده سال را در راه باشد؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1319 : كسي كه در مقداري از سال شغلش مسافرت است؛ مثل شوفري كه فقط در تابستان يا زمستان مسافركشي مي كند؛ بايد در سفري كه مشغول به كارش هست؛ نماز را تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه شكسته هم بخواند.
مسأله 1320 : راننده و دوره گردي كه در دو سه فرسخي شهر رفت و آمد مي كند؛ چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخي برود؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1321 : كسي كه شغلش مسافرت است؛ يا مسافرت مقدمه شغلش باشد؛ اگر ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند؛ چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد؛ چه بدون قصد بماند؛ بايد در سفر اولي كه بعد از ده روز مي رود نماز را شكسته بخواند. در روايت ابن سنان آمده اگر پنج روز در منزل خود بماند؛ نماز ظهر و عصر را هم شكسته و هم تمام بخواند. ولي نماز عشا را تمام و روزه هم بگيرد.
گرچه كمتر طبق آن فتوي داده شده ولي مناسب است مراعات آن.
مسأله 1322 : كسي كه شغلش مسافرت است؛ يا مسافرت مقدمه شغلش باشد؛ اگر در غيروطن خود ده روز بماند؛ چنانچه از اول قصد ماندن ده روز را داشته؛ در سفر اولي كه بعد از ده روز مي رود بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از اول قصد ماندن ده روز را نداشته؛ در سفر اول تمام بخواند. احتياط لازم آن است كه شكسته هم بخواند.
مسأله 1323 : كسي كه شغلش مسافرت است؛ يا مسافرت مقدمه شغلش باشد؛ اگر شك كند كه در وطن خود يا جاي ديگر ده روز مانده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1324 : كسي كه در شهرها سياحت مي كند و براي خود وطني اختيار نكرده؛ بايد نماز را تمام بخواند. احتياط مستحب آن است كه شكسته هم بخواند.
مسأله 1325 : كسي كه شغلش مسافرت نيست؛ اگر مثلاً در شهري يا در دهي جنسي دارد كه براي حمل آن اتفاقاً مسافرت هاي پي در پي مي كند؛ بايد نماز را شكسته بخواند. ولي اگر به حدي رفت و آمد كند كه عرفاً اين كار شغلش به حساب آيد؛ در اين صورت نماز را تمام بخواند.
مسأله 1326 : كسي كه از وطنش صرف نظر كرده و مي خواهد وطن ديگري براي خود اختيار كند؛ اگر شغلش مسافرت نباشد؛ بايد در مسافرت نماز را شكسته بخواند.
شرط هشتم:
اشاره
آنكه به حد ترخص برسد و معني حد ترخص در مسأله (1292) گذشت. اعتبار حد ترخص در غيروطن و جايي كه قصد كرده ده روز بماند روشن نيست. احتياط لازم آن است كه نماز را بعد از حد ترخص شكسته بخواند و اگر بخواهد قبل از رسيدن به حد ترخص نماز بخواند؛ نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
مسأله 1327 : كسي كه به سفر مي رود اگر به جايي برسد كه اذان را نشنود ولي ديوار شهر را ببيند؛ يا ديوارها را نبيند و صداي اذان را بشنود؛ چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند؛ بنا بر احتياط واجب نماز را هم تمام و هم شكسته بخواند.
مسأله 1328 : مسافري كه به وطنش بر مي گردد؛ وقتي ديوار وطن خود را ببيند و صداي اذان آن را بشنود؛ بايد نماز را تمام بخواند. گذشت اعتبارحد ترخص در جايي كه قصد ماندن ده روز را دارد روشن نيست. اگر بخواهد در حد ترخص نماز بخواند؛ احتياط واجب آن است كه نماز را هم تمام و هم شكسته بخواند.
مسأله 1329 : هرگاه شهر در بلندي باشد كه از دور ديده شود؛ يا به قدري گود باشد كه اگر انسان كمي دور شود ديوار آن را نبيند؛ كسي كه از آن شهر مسافرت مي كند؛ وقتي به اندازه اي دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود؛ ديوارش از آنجا ديده نمي شد؛ بايد نماز خود را شكسته بخواند و نيز اگر پستي و بلندي خانه ها بيشتر از معمول باشد؛ بايد ملاحظه معمول را بنمايد.
مسأله 1330 : اگر از محلي مسافرت كند كه خانه و ديوار ندارد؛ وقتي به جايي برسد كه اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نمي شد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1331 : اگر به قدري دور شود كه نداند صدايي را كه مي شنود؛ صداي اذان است يا صداي ديگر، احتياط لازم آن است كه در آن مكان هم تمام بخواند؛ هم شكسته. احتياط آن است كه نماز را تأخير بيندازد تا برسد به جايي كه چنين صدايي شنيده نشود. ولي اگر بفهمد اذان مي گويند و كلمات آن را تشخيص ندهد؛ بايد تمام بخواند.
مسأله 1332 : اگر به قدري دور شود كه اذان خانه ها را نشنود؛ ولي اذان شهر را كه معمولا در جاي بلند مي گويند بشنود؛ نبايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1333 : اگر به جايي برسد كه اذان شهر كه معمولا در جاي بلند مي گويند نشنود؛ ولي اذاني را كه در جاي خيلي بلند به طوري كه خارج از متعارف باشد بشنود؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1334 : اگر چشم، يا گوش او، يا صداي اذان، غير معمولي باشد؛ در محلي بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط ديوار خانه ها را نبيند و گوش متوسط صداي اذان معمولي را نشنود.
مسأله 1335 : اگر موقعي كه سفر مي رود شك كند كه به حد ترخص يعني جايي كه اذان را نشنود و ديوار را نبيند رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند و در موقع برگشتن اگر شك كند كه به حد ترخص رسيده يا نه، بايد شكسته بخواند. ولي شخصي كه از يك محل به مسافرت مي رود و بر مي گردد؛ چنانچه در هر دو موقع نماز را در آنجايي كه شك دارد خواهد خواند؛ احتياط لازم آن است كه هم تمام بخواند و هم شكسته، بنا بر اين اگر در رفتن نماز را تمام خوانده؛ اگر وقت باقيست شكسته هم بخواند و اگر وقت گذشته قضاي آن را به جا آورد.
مسأله 1336 : مسافري كه در سفر از وطن خود عبور مي كند؛ وقتي به جايي برسد كه ديوار وطن خود را ببيند و صداي اذان آن را بشنود؛ بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1337 : مسافري كه در بين مسافرت به وطنش رسيده تا وقتي كه در آنجاست بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود؛ يا چهار فرسخ برود و برگردد؛ وقتي به حد ترخص برسد بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1338 : محلي را كه انسان براي اقامت و زندگي اختيار كرده وطن او است؛ گرچه قصد ماندن دائم در آن محل را نداشته باشد.
ولي اگر ماندنشان را محدود به زمان، گرچه طولاني، بكند؛ وطن او نمي شود. خلاصه همين كه شخص بخواهد در محلي اقامت و زندگي كند و آن را محدود به مدتي نكند؛ وطن او حساب مي شود؛ گرچه نيت ماندن دائم را نداشته باشد.
به هر حال به ماندن در محلي ولو چند سال، گرچه وطن او حساب نمي شود؛ ولي آثار و احكام وطن بر آن مترتب است.
همين كه به كسي كه در محلي زندگي مي كند مسافر نگويند؛ مادامي كه در آن محل مي باشد نماز را بايد تمام و روزه را بايد بگيرد.
مسأله 1339 : كسي كه قصد كرده در محلي كه وطن اصليش نيست مدتي بماند؛ در صورتي كه از ماندن در آنجا منصرف شود؛ آثار وطن بر او مترتب نيست؛ هر وقت به آنجا برود بايد به احكام مسافر عمل كند.
مسأله 1340 : جايي را كه انسان محل زندگي خود قرار داده؛ كه اگر مسافرتي برايش پيش بيايد دوباره به همانجا بر مي گردد؛ اگر چه قصد ماندن هميشگي را در آنجا نداشته باشد؛ در حكم وطن است.
مسأله 1341 : كسي كه در دو محل يا بيشتر زندگي مي كند؛ مثلاً شش ماه در شهري و شش ماه يا كمتر در شهر ديگري مي ماند و بناي زندگي هميشگي دارد؛ همه آنها وطن او حساب مي شود.
مسأله 1342 : محلي را كه صرف نظر كرده از ماندن در آن، احكام وطن بر او جاري نيست؛ چه در آنجا ملك داشته باشد يا نه و چه در آنجا شش ماه ولو پي در پي مانده باشد يا نه، هر وقت در مسافرت به آنجا مي رسد؛ اگر قصد ماندن ده روز نداشته باشد؛ نمازش شكسته است.
مسأله 1343 : اگر به جايي برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده؛ نبايد نماز را تمام بخواند؛ اگر چه وطن ديگري هم براي خود اختيار نكرده باشد؛ مگر اينكه بخواهد براي هميشه بي جا و سكني باشد و جايي را براي ماندن در آن انتخاب نكند؛ اين شخص به حكم خانه بدوش است و گذشت كه بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1344 : مسافري كه قصد دارد ده روز پشت سرهم در محلي بماند؛ يا مي داند كه بدون اختيار ده روز در محلي مي ماند؛ در آن محل بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1345 : مسافري كه مي خواهد ده روز در محلي بماند؛ لازم نيست قصد ماندن شب اول يا شب يازدهم را داشته باشد؛ همين كه قصد كند از اول آفتاب روز اول تا غروب روز دهم بماند؛ بايد نماز را تمام بخواند و احتياط مراعات مغرب و زايل شدن سرخي از طرف شرق است و همچنين است اگر مثلاً قصدش اين باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز يازدهم بماند بايد تمام بخواند و احتياط مستحب آن است كه در اين صورت شكسته هم بخواند.
مسأله 1346 : مسافري كه مي خواهد ده روز در محلي بماند؛ در صورتي بايد نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در يك جا بماند. ميزان در تشخيص يك جا بودن و تعدد آن، عرف است؛ بنا بر اين اگر بنا دارد در يك شهر در محلات آن حركت كند نمازش تمام است؛ گرچه آن شهر بزرگ باشد مگر اينكه محلات آن شهر به نحوي از يكديگر دور و جدا باشند كه حركت شخص از محلي به محل ديگر در عرف مسافرت حساب شود؛ در اين صورت نمازش شكسته است.
مسأله 1347 : مسافري كه مي خواهد ده روز در محلي بماند؛ قصد بيرون رفتن به اطراف و توابع آن مانند باغات و مزارع آن ضرر به اقامت در آن محل نمي رساند؛ بايد نماز را تمام بخواند؛ بلكه اگر قصد بيرون رفتن به اطراف و توابع كه كمتر از مسافت شرعيست داشته باشد؛ ضرر به اقامت نمي رساند؛ در صورتي كه رفت و برگشت به اندازه اي نباشد كه در نظر عرف با قصد اقامت در محل منافات داشته باشد.
ولي اگر قصد داشته باشد كه در آن روز برنگردد؛ نمازش شكسته است؛ مگر اينكه آن روز را از ده روز حساب نكند و در محل ده روز كامل بماند؛ در اين صورت نماز را تمام بخواند.
مسأله 1348 : مسافري كه تصميم ندارد ده روز در محلي بماند؛ مثلاً قصدش اينست كه اگر رفيقش بيايد؛ يا منزل خوبي پيدا كند؛ ده روز بماند؛ بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1349 : كسي كه تصميم دارد ده روز در محلي بماند؛ اگر چه احتمال دهد كه براي ماندن او مانعي برسد؛ بايد نماز را تمام بخواند؛ در صورتي كه احتمالش نزد عقلا مورد اعتنا نباشد.
ولي اگر احتمالش عقلايي باشد؛ به قصد اقامت ضرر مي رساند؛ نمازش شكسته است.
مسأله 1350 : اگر مسافر بداند كه مثلاً ده روز يا بيشتر به آخر ماه مانده و قصد كند تا آخر ماه در جايي بماند؛ بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر نداند تا آخر ماه چند روز مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند؛ بايد نماز را شكسته بخواند؛ در صورتي كه ترديد در اين باشد كه اگر ماه تمام است ده روز بماند و اگر ناقص است نه روز بماند. ولي اگر ترديد در اين نباشد؛ مثلاً بداند آخر ماه شنبه است و قصد ماندن تا آن روز را داشته باشد؛ ولي نداند روز اولي كه قصد ماندن كرده پنج شنبه بوده يا جمعه، بعد معلوم شود پنج شنبه بوده؛ در اين صورت نمازش تمام است.
مسأله 1351 : اگر مسافري كه قصد كند ده روز در محلي بماند؛ چنانچه پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتي از ماندن منصرف شود؛ يا مردد شود كه در آنجا بماند يا به جاي ديگر برود؛ بايد نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي از ماندن منصرف، يا مردد شود؛ تا وقتي در آنجا هست بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1352 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ اگر روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود؛ چنانچه يك نماز چهار ركعتي خوانده باشد؛ روزه اش صحيح است و تا وقتي در آنجا هست بايد نمازهاي خود را تمام بخواند و اگر يك نماز چهار ركعتي نخوانده باشد؛ روزه آن روزش صحيح است.
صحيح بودن روزه اش از صحيح بودن روزه كسي كه بعد از ظهر مسافرت مي كند به خوبي روشن است؛ ولي نمازهاي خود را بايد شكسته بخواند و روزهاي بعد هم نمي تواند روزه بگيرد.
مسأله 1353 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ اگر از ماندن منصرف شود و شك كند پيش از آنكه از قصد ماندن برگردد يك نماز چهار ركعتي خوانده يا نه، بايد نمازهاي خود را شكسته بخواند؛ مگر اينكه شك بعد از گذشتن وقت حاصل شود؛ در اين صورت بعيد نيست نمازها را تمام بخواند و احتياط جمع بين شكسته و تمام است.
مسأله 1354 : اگر مسافر به نيت اينكه نماز را شكسته بخواند مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر بماند؛ بايد نماز را چهار ركعتي تمام نمايد.
مسأله 1355 : مسافري كه قصد دارد ده روز در محلي بماند؛ اگر در بين نماز چهار ركعتي از قصدش برگردد؛ چنانچه مشغول ركعت سوم نشده؛ بايد نماز را دو ركعتي تمام نمايد و بقيه نمازهاي خود را شكسته بخواند و همچنين است اگر مشغول ركعت سوم شده و به ركوع نرفته؛ بايد بنشيند و نمازش را دو ركعتي با تشهد و سلام تمام كند و دو سجده سهو براي ايستادن بي جا انجام دهد و تا هنگامي كه در آنجاست نمازها را شكسته بخواند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته؛ نمازش با اين زيادتي قهري ركوع باطل شده؛ بايد نماز را دوباره شكسته بخواند و تا هنگامي كه در آنجاست بايد نمازها را شكسته بخواند.
مسأله 1356 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند؛ تا وقتي كه مسافرت نكرده بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز كند.
مسأله 1357 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ بايد روزه واجب را بگيرد و مي تواند روزه مستحبي را هم به جا آورد و نافله ظهر و عصر را بخواند. نافله عشا (وتيره) را در سفر گرچه قصد ماندن ده روز را نداشته باشد مي تواند بخواند. مسافري كه قصد ماندن ده روز را ندارد مي تواند نماز جمعه بخواند؛ ولي نمي تواند امام جماعت شود؛ مگر اينكه قصد ماندن ده روز را داشته باشد.
مسأله 1358 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي، يا بعد از آنكه ده روز در آنجا مانده؛ گرچه نماز چهار ركعتي نخوانده باشد؛ به جايي كه كمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جاي اول خود ده روز بماند؛ از وقتي كه مي رود تا بر مي گردد و بعد از برگشتن؛ بايد نماز را تمام بخواند و همچنين اگر نخواهد بعد از برگشتن ده روز بماند بايد در رفتن و در مدتي كه در آنجا مي ماند و در موقع برگشتن و بعد از آنكه به آن محل برگشت؛ نمازش را تمام بخواند؛ مگر اينكه آن محل را در برگشت يكي از منازل خود قرار دهد؛ در صورتي كه قصد مسافت شرعي را داشته باشد در برگشت به آن محل نمازش شكسته است و اگر قصد هشت فرسخ نداشته باشد نمازش تمام است.
مسأله 1359 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بخواهد به جاي ديگري كه كمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند؛ بايد در رفتن و در محلي كه قصد ماندن ده روز دارد؛ نمازهاي خود را تمام بخواند. ولي اگر جايي كه مي خواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر باشد؛ بايد موقع رفتن نمازهاي خود را شكسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز كرده نمازش را تمام بخواند.
مسأله 1360 : مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند؛ اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بخواهد به جايي كه كمتر از چهار فرسخ است برود؛ چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد يا نه، يا به كلي از برگشتن به آنجا غافل باشد؛ يا بخواهد برگردد ولي مردد باشد كه ده روز در آنجا بماند يا نه، يا آنكه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد؛ بايد وقتي كه مي رود تا بر مي گردد و بعد از برگشتن؛ نمازهاي خود را تمام بخواند و احتياط واجب آن است كه نماز شكسته هم بخواند.
مسأله 1361 : اگر به خيال اينكه رفقايش مي خواهند ده روز در محلي بمانند؛ قصد كند كه ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بفهمد كه آنها قصد نكرده اند؛ اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود؛ تا مدتي كه در آنجا هست بايد نماز را تمام بخواند؛ در صورتي كه قصد رفقا داعي بر قصدش باشد.
ولي اگر قصدش وابسته به قصد آنان باشد به نحوي كه اگر رفقا قصد ماندن ده روز را داشته باشند قصد داشته؛ در اين صورت نمازش شكسته است.
مسأله 1362 : اگر مسافر بعد از رسيدن به هشت فرسخ سي روز در محلي بماند و در تمام سي روز در رفتن و ماندن مردد باشد؛ بعد از گذشتن سي روز اگر چه مقدار كمي در آنجا بماند؛ بايد نماز را تمام بخواند و همچنين است اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ مردد شود بين ماندن در آنجا و ادامه سفر، از وقتي كه مردد مي شود بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر مردد شود بين ادامه سفر و برگشتن به محل خود، اگر به مقدار چهار فرسخ رفته؛ بايد شكسته بخواند و اگر كمتر از چهار فرسخ باشد تمام بخواند.
مسأله 1363 : مسافري كه مي خواهد نه روز يا كمتر در محلي بماند؛ اگر بعد از آنكه نه روز يا كمتر در آنجا ماند؛ بخواهد دوباره نه روز ديگر يا كمتر بماند و همين طور تا سي روز، روز سي و يكم بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1364 : مسافري كه سي روز مردد بوده؛ در صورتي بايد نماز را تمام بخواند كه سي روز را در يك جا بماند. پس اگر مقداري از آن را در جايي و مقداري را در جاي ديگر بماند؛ بعد از سي روز هم بايد نماز را شكسته بخواند.
مسائل متفرقه نماز مسافر
مسأله 1365 : افضل اينست كه مسافر در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و مسجد كوفه، نمازش را تمام بخواند؛ ولي شكسته خواندن احوط است.
بعيد نيست اين حكم در تمام شهر مكه و مدينه، جاري باشد و نيز مسافر مي تواند در حائر حضرت سيدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در فاصله كمتر از بيست و پنج ذراع از قبر مطهر، نماز را تمام بخواند و در فاصله دورتر از اين مقدار احتياط واجب آن است كه نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1366 : كسي كه مي داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند؛ اگر در غير چهار مكاني كه در مسأله پيش گفته شد؛ عمداً تمام بخواند؛ نمازش باطل است و اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند؛ اگر در وقت ملتفت شود لازم است نماز را شكسته اعاده كند و اگر اعاده نكرد واجب است قضاي آن را شكسته در خارج وقت به جا آورد. ولي اگر بعد از گذشتن وقت ملتفت شود؛ قضاي آن لازم نيست.
مسأله 1367 : كسي كه مي داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولي سهواً بدون توجه به طور عادت تمام بخواند؛ اگر در وقت يادش بيايد لازم است شكسته اعاده كند و اگر اعاده نكرد بعد از وقت شكسته قضا كند و اگر بعد از وقت ملتفت شد بنا بر احتياط لازم شكسته قضا نمايد.
مسأله 1368 : مسافري كه نمي داند بايد نماز را شكسته بخواند؛ اگر تمام بخواند نمازش صحيح است.
مسأله 1369 : مسافري كه مي داند بايد نماز را شكسته بخواند؛ اگر بعضي از خصوصيات آن را نداند؛ مثلاً نداند كه در سفر هشت فرسخي بايد شكسته بخواند؛ چنانچه تمام بخواند؛ اگر در وقت ملتفت شود بنا بر احتياط واجب اعاده كند و اگر بعد از وقت بفهمد؛ قضا لازم نيست.
مسأله 1370 : مسافري كه مي داند بايد نماز را شكسته بخواند؛ اگر به گمان اينكه سفر او كمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند؛ وقتي بفهمد كه سفرش هشت فرسخ بوده؛ نمازي را كه تمام خوانده بايد دوباره شكسته بخواند و اگر وقت گذشته قضا لازم نيست گرچه خوب است.
مسأله 1371 : اگر فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند؛ چنانچه در وقت يادش بيايد شكسته به جا آورد و اگر بعد از وقت يادش بيايد قضاي آن نماز بر او واجب نيست.
مسأله 1372 : كسي كه بايد نماز تمام بخواند؛ اگر شكسته به جا آورد؛ در هر صورت نمازش باطل است.
هر چند اين حكم در مسافري كه قصد ماندن ده روز در جايي داشته و به جهت ندانستن حكم مسأله نماز را شكسته خوانده؛ احتياطي است.
مسأله 1373 : اگر مشغول نماز چهار ركعتي شود و در بين نماز يادش بيايد كه مسافر است؛ يا ملتفت شود كه سفر او هشت فرسخ است؛ چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته؛ بايد نماز را دو ركعتي تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته؛ نمازش باطل است و در صورتي كه به مقدار خواندن يك ركعت وقت داشته باشد؛ بايد نماز را از سر شكسته بخواند.
مسأله 1374 : اگر مسافر بعضي از خصوصيات نماز مسافر را نداند؛ مثلاً نداند كه اگر چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد؛ بايد شكسته بخواند. چنانچه به نيت نماز چهار ركعتي مشغول نماز شود و پيش از ركوع ركعت سوم مسأله را بفهمد؛ بايد نماز را دو ركعتي تمام كند و اگر در ركوع ملتفت شود؛ نمازش باطل است.
در صورتي كه به مقدار يك ركعت هم از وقت مانده باشد؛ بايد نماز را از سر شكسته بخواند.
مسأله 1375 : مسافري كه بايد نماز را تمام بخواند؛ اگر به واسطه ندانستن مسأله به نيت نماز دو ركعتي مشغول نماز شود و در بين نماز مسأله را بفهمد؛ بايد نماز را چهار ركعتي تمام كند.
احتياط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار ركعتي بخواند.
مسأله 1376 : مسافري كه نماز نخوانده؛ اگر پيش از تمام شدن وقت به وطنش برسد؛ يا به جايي برسد كه مي خواهد ده روز در آنجا بماند؛ بايد نماز را تمام بخواند و كسي كه مسافر نيست اگر در اول وقت نماز نخوانده و مسافرت كند؛ در سفر بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1377 : اگر از مسافري كه بايد نماز را شكسته بخواند؛ نماز ظهر، يا عصر، يا عشا، قضا شود؛ بايد آن را دو ركعتي قضا نمايد اگر چه در غيرسفر بخواهد قضاي آن را به جا آورد و اگر از كسي كه مسافر نيست يكي از اين سه نماز قضا شود؛ بايد چهار ركعتي قضا نمايد اگر چه در سفر بخواهد آن را قضا كند.
مسأله 1378 : مستحب است مسافر، بلكه هر نمازگزار، بعد از هر نماز سي مرتبه بگويد:
سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَكبَرُ و در تعقيب نماز ظهر، عصر و عشا بيشتر سفارش شده؛ بلكه بهتر است مسافري كه اين سه نماز را شكسته مي خواند در تعقيب آنها شصت مرتبه بگويد؛ بنا بر اين سي مرتبه به عنوان تعقيب نماز و سي مرتبه آن به جاي دو ركعتي كه در سفر كم شده.
نماز قضا
[احكام]
مسأله 1379 : كسي كه نماز واجب خود را در وقت نخوانده؛ بايد قضاي آن را به جا آورد اگر چه در تمام وقت نماز خواب مانده؛ يا به واسطه مستي نخوانده و اگر در تمام وقت، بيهوشي به اختيار حاصل شده باشد؛ احتياط واجب آن است كه قضا نمايد. ولي اگر بيهوشي بي اختيار بوده؛ قضا لازم نيست گرچه مستحب است و همچنين نمازهاي يوميه، بلكه نماز آيات و نذر معين كه زن در حال حيض و نفاس نخوانده؛ قضا ندارد.
مسأله 1380 : اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازي را كه خوانده باطل بوده؛ بايد قضاي آن را بخواند.
مسأله 1381 : كسي كه نماز قضا دارد؛ بايد در خواندن آن كوتاهي نكند؛ ولي واجب نيست فوراً آن را به جا آورد.
مسأله 1382 : كسي كه نماز قضا دارد مي تواند نماز مستحبي بخواند.
مسأله 1383 : اگر انسان احتمال دهد كه نماز قضايي دارد؛ يا نمازهايي كه خوانده صحيح نبوده؛ مستحب است احتياطاً قضاي آنها را به جا آورد.
مسأله 1384 : نمازهاي قضاي يوميه خوب است به ترتيب خوانده شود ولي لازم نيست؛ خصوصاً در صورتي كه ترتيب را فراموش كرده. ولي اگر ترتيب در فوت را بداند؛ احتياطاً به ترتيب قضا نمايد. بله فقط در قضاي نماز ظهر و عصر يك روز و قضاي نماز مغرب و عشاء يك شب، ترتيب لازم است.
مسأله 1385 : اگر بخواهد قضاي چند نماز غيريوميه مانند نماز آيات را بخواند؛ يا مثلاً بخواهد قضاي يك نماز يوميه و چند نماز غيريوميه را بخواند؛ لازم نيست آنها را به ترتيب به جا آورد.
مسأله 1386 : در مسأله (1384) گفته شد ترتيب در قضاي نمازهاي يوميه لازم نيست مگر در بعضي موارد. اگر ترتيب نمازهايي را كه نخوانده فراموش كند؛ بهتر آن است كه طوري آنها را بخواند كه يقين كند به ترتيبي كه قضا شده به جا آورده؛ مثلاً اگر قضاي يك نماز ظهر و يك نماز مغرب بر او واجب است و نمي داند كدام اول قضا شده؛ اول يك نماز مغرب و بعد از آن يك نماز ظهر و دوباره نماز مغرب را بخواند؛ يا اول يك نماز ظهر و بعد از آن يك نماز مغرب و دوباره نماز ظهر را بخواند؛ تا يقين كند هر كدام را كه اول قضا شده؛ اول خوانده.
مسأله 1387 : اگر نماز ظهر يك روز و نماز عصر روز ديگر، يا دو نماز ظهر، يا دو نماز عصر، از او قضا شده و نمي داند كدام اول قضا شده است؛ چنانچه دو نماز چهار ركعتي بخواند به نيت اينكه اولي قضاي نماز روز اول و دومي قضاي نماز روز دوم باشد؛ كافي است.
مسأله 1388 : اگر يك نماز ظهر و يك نماز عشا، يا يك نماز عصر و يك نماز عشا، از او قضا شود و نداند كدام اول قضا شده است؛ بهتر آن است كه طوري آنها را بخواند كه يقين كند به ترتيب به جا آورده است؛ مثلاً اگر يك نماز ظهر و يك نماز عشا از او قضا شده و اولي آنها را نمي داند؛ اول يك نماز ظهر و بعد يك نماز عشا، دوباره يك نماز ظهر بخواند؛ يا اول يك نماز عشا، بعد يك نماز ظهر دوباره يك نماز عشا بخواند.
مسأله 1389 : كسي كه مي داند يك نماز چهار ركعتي نخوانده؛ ولي نمي داند نماز ظهر است يا نماز عصر، اگر يك نماز چهار ركعتي به نيت قضاي نمازي كه نخوانده به جا آورد؛ كافي است.
مسأله 1390 : كسي كه پنج نماز پشت سرهم از او قضا شده و نمي داند اوّلي آنها كدام است و بخواهد به ترتيبي كه فوت شده به جا آورد؛ نُه نماز به اين كيفيت بخواند:
مثلا از نماز صبح شروع كند و بعد از آنكه ظهر، عصر، مغرب و عشا را خواند؛ دو مرتبه نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا را بخواند و اگر شش نماز پشت سرهم از او قضا شده و اولي آنها را نمي داند؛ ده نماز به ترتيب قضا كند و همين طور براي هر نماز يك نماز به نمازهاي او اضافه مي شود؛ در صورتي كه پشت سرهم قضا شده باشد.
مسأله 1391 : كسي كه مي داند نمازهاي پنج گانه او هر كدام از يك روز قضا شده و ترتيب آنها را نمي داند؛ نماز يك شبانه روز را به جا آورد كافي است؛ ولي اگر بخواهد احتياط كند؛ پنج شبانه روز بخواند و اگر شش نماز از شش روز از او قضا شده؛ شش شبانه روز بخواند و همچنين براي هر نمازي كه به نمازهاي قضاي او اضافه شود؛ يك روز بيشتر بخواند تا يقين كند به ترتيبي كه قضا شده به جا آورده.
مسأله 1392 : كسي كه مثلاً چند نماز صبح يا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمي داند يا فراموش كرده؛ مثلاً نمي داند كه سه، يا چهار، يا پنج نماز بوده؛ چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافي است؛ ولي بهتر اينست كه به قدري نماز بخواند كه يقين كند تمام آنها را خوانده است؛ مثلاً اگر فراموش كرده كه چند نماز صبح از او قضا شده است و يقين دارد كه بيشتر از ده نماز نبوده؛ احتياطاً ده نماز صبح بخواند.
مسأله 1393 : كسي كه فقط يك نماز قضا از روزهاي پيش دارد؛ بنا بر احتياط واجب اگر ممكن است اول آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز بشود و نيز اگر از روزهاي پيش نماز قضا ندارد ولي يك نماز يا بيشتر از همان روز از او قضا شده است؛ در صورتي كه ممكن باشد بنا بر احتياط واجب نماز قضاي آن روز را پيش از نماز ادا بخواند.
مسأله 1394 : اگر در بين نماز يادش بيايد كه يك نماز يا بيشتر، از همان روز از او قضا شده؛ يا فقط يك نماز قضا از روزهاي پيش دارد؛ چنانچه وقت وسعت دارد و ممكن است؛ نيت را به نماز قضا برگرداند. بنا بر احتياط نيت قضا كند؛ مثلاً اگر در نماز ظهر پيش از تمام شدن ركعت دوم يادش بيايد كه نماز صبح آن روز قضا شده؛ در صورتي كه وقت نماز ظهر تنگ نباشد؛ احتياطاً نيت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو ركعتي تمام كند؛ بعد نماز ظهر را بخواند. ولي اگر وقت تنگ است يا نمي تواند نيت را به نماز قضا برگرداند؛ مثلاً در ركوع ركعت سوم نماز ظهر يادش بيايد كه نماز صبح را نخوانده؛ چون اگر بخواهد نيت نماز صبح كند يك ركوع كه ركن است زياد مي شود؛ نبايد نيت را به قضاي صبح برگرداند.
مسأله 1395 : اگر از روزهاي گذشته نمازهاي قضا دارد و يك نماز يا بيشتر هم از همان روز از او قضا شده؛ چنانچه براي قضاي تمام آنها وقت ندارد؛ يا نمي خواهد همه را در آن روز بخواند؛ احتياط واجب آن است كه نماز قضاي آن روز را پيش از نماز ادا بخواند و اگر ترتيب فوت شده نمازهاي گذشته را بداند؛ احتياط واجب آن است كه بعد از خواندن قضاي نمازهاي سابق، دوباره نماز قضايي را كه در آن روز، پيش از نماز ادا خوانده به جا آورد.
مسأله 1396 : تا انسان زنده است اگر چه از خواندن نماز قضاهاي خود عاجز باشد؛ ديگري نمي تواند نمازهاي او را قضا نمايد.
مسأله 1397 : نماز قضا را با جماعت مي شود خواند؛ بلكه مستحب است؛ چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا، به شرط اينكه نماز قضا بر ذمه اما مقطعي باشد و لازم نيست هر دو، يك نماز را بخوانند. مثلاً اگر نماز قضاي صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بخواند؛ اشكال ندارد.
مسأله 1398 : مستحب است بچه مميز يعني بچه اي كه خوب و بد را مي فهمد به نماز خواندن و عبادت هاي ديگر عادت دهند؛ بلكه مستحب است او را به قضاي نمازها هم وادار نمايند
نماز قضاي پدر و مادر
اشاره
كه بر پسر بزرگتر واجب است
مسأله 1399 : اگر پدر به جهت عذري نماز يا روزه خود را به جا نياورده است؛ بلكه اگر بدون عذر هم نياورده؛ در صورتي كه از روي طغيان و سركشي نبوده؛ بر پسر بزرگتر واجب است پس از مرگ پدر به جا آورد و اين حكم در باره مادر بنا بر احتياط واجب است و پسر بزرگتر مي تواند نماز و روزه اي كه به عهده اش واقع شده؛ اجير بگيرد كه آنها را انجام دهد.
مسأله 1400 : اگر پسر بزرگتر شك دارد كه پدر و مادرش نماز و روزه قضا داشته يا نه، چيزي بر او واجب نيست.
مسأله 1401 : اگر پسر بزرگتر بداند كه پدر و مادرش نماز قضا داشتهو شك كند به جا آورده؛ بنا بر احتياط بايد قضا نمايد.
مسأله 1402 : اگر معلوم نباشد كه پسر بزرگتر كدام است؛ قضاي نماز و روزه پدر و مادر بر هيچكدام از پسرها واجب نيست. ولي احتياط مستحب آن است كه نماز و روزه آنان را بين خودشان قسمت كنند؛ يا براي آن قرعه بزنند.
مسأله 1403 : اگر ميت وصيت كرده باشد كه براي نماز و روزه او اجير بگيرند؛ بعد از آنكه اجير نماز و روزه او را به طور صحيح به جا آورد؛ بر پسر بزرگتر چيزي واجب نيست.
مسأله 1404 : اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز مادر خود را بخواند؛ بايد در جهر و اخفات به تكليف خود عمل كند؛ مثلاً قضاي نماز صبح و مغرب و عشاي مادر را بايد بلند بخواند.
مسأله 1405 : كسي كه خودش نماز و روزه قضا دارد؛ اگر نماز و روزهپدر و مادر هم بر او واجب شود؛ هر كدام را اول به جا آورد صحيح است.
مسأله 1406 : اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر يا مادر، نابالغ يا ديوانه باشد؛ وقتي كه بالغ شد يا عاقل گرديد؛ بايد نماز و روزه پدر و مادر را قضا نمايد. چنانچه پيش از بالغ شدن؛ يا عاقل شدن بميرد؛ بر پسر دوم چيزي واجب نيست.
مسأله 1407 : اگر پسر بزرگتر پيش از آنكه نماز و روزه پدر يا مادر راقضا كند بميرد؛ بر پسر دوم چيزي واجب نيست.
نماز جماعت
[احكام]
مسأله 1408 : مستحب است نمازهاي واجب، خصوصاً نمازهاي يوميهرا به جماعت بخوانند و در نماز صبح، مغرب و عشا، خصوصاً براي همسايه مسجد و كسي كه صداي اذان مسجد را مي شنود؛ سفارش بيشتر شده. ولي خواندن نماز به جماعت در نماز طواف واجب در حج و عمره و نماز احتياط و نمازي كه به نذر واجب شده باشد؛ درست نيست و جماعت در بعضي نمازها مانند نماز جمعه و نماز عيدين، در صورتي كه شرايط واجب شدن آن باشد؛ شرط صحت آنها است.
مسأله 1409 : در روايت معتبر وارد شده كه نماز جماعت بيست و پنجدرجه برتر از نماز فراديست و در خبر ابي سعيد خدري از رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت كرده اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا كند هر ركعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كند هر ركعتي ثواب ششصد نماز دارد و هرچه بيشتر شوند؛ ثواب نمازشان بيشتر مي شود تا به ده نفر برسند و عده آنان كه از ده گذشت؛ اگر آسمان ها كاغذ و درياها مُركب و درخت ها قلم و جن و انس و ملائكه نويسنده شوند؛ نمي توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند.
مسأله 1410 : حاضر نشدن به نماز جماعت از روي بي اعتنايي جايز نيست و سزاوار نيست؛ بلكه كراهت دارد انسان بدون عذر جماعت را ترك كند.
مسأله 1411 : مستحب است انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادي يعني تنها خوانده شود بهتر است؛ در صورتي كه نماز جماعت در وقت فضيلت واقع شود؛ وگرنه برتري نماز جماعت در غير وقت فضيلت، بر نماز فرادي اول وقت روشن نيست و نماز جماعتي را كه مختصر بخوانند از نماز فرادي كه آن را طول بدهند؛ بهتر است.
مسأله 1412 : وقتي كه جماعت برپا مي شود؛ مستحب است كسي كه نمازش را فرادي خوانده دوباره به جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد كه نماز اولش باطل بوده؛ نماز دوم او كافي است.
مسأله 1413 : اگر امام يا مأموم بخواهد نمازي را كه به جماعت خوانده؛ دوباره با جماعت بخواند اشكال ندارد.
مسأله 1414 : كسي كه در نماز وسواس دارد؛ به حدي كه تحملش بر او دشوار و مشقت داشته باشد؛ در صورتي كه نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت مي شود؛ بايد نماز را با جماعت بخواند.
مسأله 1415 : اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به جماعت بخواند؛ نماز جماعت واجب نمي شود بلكه اطاعت از پدر يا مادر واجب است و اطاعت آنان، به خواندن نماز جماعت مستحب است.
مسأله 1416 : نماز مستحب را نمي شود به جماعت خواند؛ مگر نمازاستسقا كه براي آمدن باران مي خوانند و نمازي كه واجب بوده و به جهتي مستحب شده است؛ مانند نماز عيد فطر و قربان كه در زمان حضور امام عَلَيْهِ السَّلَام واجب بوده و به واسطه غايب شدن ايشان مستحب مي باشد.
مسأله 1417 : موقعي كه امام جماعت نماز يوميه مي خواند؛ هر كدام از نماز يوميه را مي شود به او اقتدا كرد. ولي اگر نماز يوميه اش را احتياطاً دوباره مي خواند اقتدا كردن به او اشكال دارد؛ مگر اينكه سبب احتياط هر دو، يكي باشد در اين صورت مي شود به او اقتدا كرد و به رجاء مشروعيت بخواند و حمد را هم رجاءً بخواند.
مسأله 1418 : اگر امام جماعت قضاي نماز يوميه خود را مي خواند؛ مي شود به او اقتدا كرد. ولي اگر نمازش را احتياطاً قضا مي كند يا قضاي نماز احتياطي ديگر را مي خواند؛ اگر چه براي آن پول نگرفته؛ اقتدا به او اشكال دارد. اما در صورتي كه قضاي نماز ديگري يقيني باشد؛ اقتدا به او جايز است.
مسأله 1419 : اگر انسان نداند نمازي را كه امام مي خواند نماز واجب يوميه است؛ يا نماز مستحب، نمي تواند به او اقتدا كند.
مسأله 1420 : اگر امام در محراب باشد و كسي پشت سر او اقتدا نكردهباشد كساني كه دو طرف محراب ايستاده اند و به واسطه ديوار محراب امام را نمي بينند؛ نمي توانند اقتدا كنند؛ بلكه اگر كسي هم پشت سر امام اقتدا كرده باشد؛ كساني كه در صف اول دو طرف او ايستاده باشند و به واسطه ديوار محراب امام را نمي بينند؛ اشكال دارد. ولي اقتداء صف هاي بعدي اگر متصل باشند به شخص يا اشخاصي كه پشت سر امام هستند صحيح است؛ گرچه امام را نبينند.
مسأله 1421 : اگر به واسطه درازاي صف اول، كساني كه دو طرف صف ايستاده اند امام را نبينند؛ مي توانند اقتدا كنند و نيز اگر به واسطه درازاي يكي از صف هاي ديگر، كساني كه دو طرف آن ايستاده اند صف جلوي خود را نبينند؛ مي توانند اقتدا نمايند.
مسأله 1422 : اگر صف هاي جماعت تا درب مسجد برسد؛ كسي كه مقابل درب، پشت صف ايستاده نمازش صحيح است و نيز نماز كساني كه پشت سر او اقتدا مي كنند؛ صحيح مي باشد.
ولي نماز كساني كه دو طرف ايستاده اند و صف جلو را نمي بينند؛ اشكال دارد.
مسأله 1423 : كسي كه پشت ستون ايستاده اگر از طرف راست يا چپ به واسطه مأموم ديگر به امام متصل نباشد؛ نمي تواند اقتدا كند؛ ولي اگر از يك طرف يا دو طرف اتصال داشته باشد و صف جلو را ببيند؛ اقتدايش صحيح است.
مسأله 1424 : جاي ايستادن امام بايد از جاي مأموم بلندتر نباشد؛ ولي اگر مكان امام مقدار خيلي كمي بلندتر باشد؛ اشكال ندارد و نيز اگر زمين سراشيب باشد و امام در طرفي كه بلندتر است بايستد؛ در صورتي كه سراشيبي آن زياد نباشد و طوري باشد كه به آن زمين مسطح بگويند؛ مانعي ندارد.
مسأله 1425 : اگر جاي مأموم بلندتر از امام باشد اشكال ندارد؛ ولي اگر به قدري بلند باشد كه نگويند اجتماع در محلي كرده اند؛ جماعت صحيح نيست.
مسأله 1426 : اگر در بين كساني كه در يك صف ايستاده اند فاصلهبه اندازه نشستن بچه مميز، گرچه نمازش باطل باشد؛ بلكه بچه غيرمميز، باشد؛ مي توانند اقتدا كنند.
ولي اگر فاصله بيش از يك گام باشد؛ در صورتي كه نماز مميز درست باشد اقتدا مانعي ندارد و حمل نماز بچه مميز بر صحت، در صورتي كه شك در صحت نماز او باشد؛ مشكل است.
مسأله 1427 : بعد از تكبير امام اگر صف جلو آماده نماز و تكبير گفتن آنان نزديك باشد؛ كسي كه در صف بعد ايستاده مي تواند تكبير بگويد. ولي احتياط آن است كه صبر كند تا تكبير صف جلو تمام شود.
مسأله 1428 : اگر بداند نماز يك صف از صف هاي جلو باطل است؛ در صف هاي بعد نمي تواند اقتدا كند؛ ولي اگر نداند نماز آنان صحيح است يا نه، مي تواند اقتدا كند.
مسأله 1429 : هرگاه بداند نماز امام باطل است؛ مثلاً بداند امام وضوندارد؛ اگر چه خود امام ملتفت نباشد؛ نمي تواند به او اقتدا كند.
مسأله 1430 : اگر مأموم بعد از نماز بفهمد كه امام عادل نبوده؛ يا كافربوده؛ يا به جهتي نمازش باطل بوده؛ مثلاً بيوضو نماز خوانده؛ نمازش صحيح است؛ مگر اينكه از مأموم كاري كه نماز فرادي را ولو سهواً، باطل مي كند؛ مانند زياد كردن ركوع، صادر شده باشد در اين صورت نمازش را اعاده كند.
مسأله 1431 : اگر در بين نماز شك كند كه اقتدا كرده يا نه، چنانچه در حالي باشد كه وظيفه مأموم است؛ مثلاً به حمد و سوره امام گوش مي دهد؛ در صورتي كه بنايش بر خواندن جماعت بوده و احتمال دهد از روي فراموشي نيت جماعت نكرده؛ بايد نماز را به جماعت تمام كند؛ ولي مع ذلك احتياط آن است كه در تمام حالات نماز را به نيت فرادي تمام كند و اگر مشغول كاري باشد كه هم وظيفه منفرد و هم وظيفه مأموم است؛ مثلاً در ركوع يا سجده باشد؛ بايد نماز را به نيت فرادي تمام كند.
مسأله 1432 : احتياط مستحب آن است كه در بين نماز جماعت تا ناچار نشود نيت فرادي نكند؛ ولي احتياط آن است كه به نحوي نباشد كه صفوف جماعت را به هم زند. چنانچه احتياط آن است كه قبل از تمام شدن ركعتي كه اقتدا كرده نيت فرادي نكند.
مسأله 1433 : اگر مأموم به واسطه عذري بعد از حمد و سوره امام، نيت فرادي كند؛ بنا بر احتياط واجب حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند و اگر پيش از تمام شدن حمد و سوره نيت فرادي نمايد؛ حمد و سوره را بخواند.
مسأله 1434 : اگر در بين نماز جماعت نيت فرادي نمايد؛ نمي تواند دوباره نيت جماعت كند و اگر مردد شود كه نيت فرادي كند يا نه، بعد تصميم بگيرد كه نماز را با جماعت تمام كند صحت نماز به عنوان جماعت خالي از اشكال نيست
مسأله 1435 : اگر شك كند كه نيت فرادي كرده يا نه، بايد بنا بگذاردكه نيت فرادي نكرده است.
مسأله 1436 : اگر موقعي كه امام در ركوع است اقتدا كند و به ركوع امام برسد؛ اگر چه ذكر امام تمام شده باشد؛ نمازش صحيح است و يك ركعت حساب مي شود. اما اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد؛ نمازش به عنوان جماعت باطل است؛ مي تواند نماز را فرادي تمام كند و احتياط لازم آن است كه نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1437 : اگر موقعي كه امام در ركوع است اقتدا كند و به مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسيده يا نه، حكم آن از آنچه در مسأله گذشته گفته شد روشن است.
مسأله 1438 : اگر موقعي كه امام در ركوع است اقتدا كند و پيش از آنكه به اندازه ركوع خم شود امام سر از ركوع بردارد؛ احتياط واجب آن است كه قصد فرادي كند.
مسأله 1439 : اگر اول نماز، يا بين حمد و سوره اقتدا كند و پيش از آنكه به ركوع رود امام سر از ركوع بردارد؛ چنانچه عمداً ركوع خود را تأخير نيندازد؛ نماز او صحيح و الا احتياط لازم آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 1440 : اگر موقعي برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است؛ چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد؛ بايد بعد از نيت و گفتنتكبيرة الاحرام، بنشيند و تشهد را به قصد قربت مطلقه، يا رجاءً با امام بخواند؛ ولي سلام را نگويد و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد بعد بايستد و بدون آنكه دوباره نيت كند و تكبيرة الاحرام بگويد؛ حمد و سوره را بخواند و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند.
مسأله 1441 : مأموم نبايد جلوتر از امام بايستد و بنا بر احتياط واجبمأموم اگر مرد باشد؛ قدري عقب تر در طرف راست امام بايستد و اگر قد او بلندتر از امام است؛ بنا بر احتياط طوري بايستد كه در ركوع و سجود، جلوتر از امام نباشد و اگر مأموم متعدد باشد؛ پشت سر امام بايستند.
مسأله 1442 : در نماز جماعت بايد بين مأموم و امام پرده و مانند آنكه پشت آن ديده نمي شود؛ فاصله نباشد؛ بلكه بنا بر احتياط واجب شيشه و مانند آن هم فاصله نباشد و همچنين است بين انسان و مأموم ديگري كه انسان به واسطه او به امام متصل شده است؛ ولي اگر امام مرد و مأموم زن باشد؛ چنانچه بين آن زن و امام، يا بين آن زن و مأموم ديگري كه مرد است و زن به واسطه او به امام متصل شده است؛ پرده و مانند آن باشد؛ اشكال ندارد.
مسأله 1443 : اگر بعد از شروع به نماز بين مأموم و امام، يا بين مأموم و كسي كه مأموم به واسطه او متصل به امام است؛ پرده يا چيز ديگري، گرچه ديده بشود بنا بر احتياط، فاصله شود؛ چنانچه مأموم فوراً قصد فرادي بكند؛ جماعتش باطل است؛ قهراً نمازش فرادي مي شود و نمازش صحيح است؛ در صورتي كه به وظيفه منفرد عمل كند.
مسأله 1444 : واجب است بين جاي سجده مأموم و جاي ايستادن امام بيشتر از يك قدم باز كه قريب يك متر و به مقدار خواب گاه گوسفند است؛ فاصله نباشد و نيز بين ايستادن انسان به واسطه مأمومي كه جلو او ايستاده و به واسطه او متصل به امام است؛ بيش از اين اندازه نباشد و احتياط مستحب آن است كه جاي سجده مأموم با جاي كسي كه جلو او ايستاده، هيچ فاصله نداشته باشد.
مسأله 1445 : اگر مأموم به واسطه كسي كه طرف راست يا چپ او اقتداكرده به امام متصل باشد و از جلو متصل نباشد؛ نبايد بيش از يك قدم باز كه در مسأله گذشته بيان شد؛ فاصله باشد.
مسأله 1446 : اگر در نماز بين مأموم و امام، يا بين مأموم و كسي كه مأموم به واسطه او به امام متصل است؛ بيشتر از يك قدم باز فاصله پيدا شود؛ چنانچه قصد فرادي نكند؛ جماعتش باطل مي شود. قهراً نمازش فرادي مي شود؛ در صورتي كه به وظيفه منفرد عمل كند نمازش صحيح است.
مسأله 1447 : اگر نماز همه كساني كه در صف جلو هستند تمام شود؛ يا همه نيت فرادي نمايند؛ نماز صف بعد فرادي مي شود؛ هر چند صف جلو فوراً براي نماز ديگري به امام اقتدا كنند.
مسأله 1448 : اگر در ركعت دوم اقتدا كند؛ در نمازهاي جهريه كه صداي قرائت امام را مي شنود؛ نبايد حمد و سوره بخواند و در نمازهاي اخفاتيه كه صداي قرائت امام را نمي شنود؛ احتياط بر نخواندن حمد و سوره است؛ ولي قنوت و تشهد را با امام بخواند و احتياط آن است كه موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند كند و بايد بعد از تشهد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند و اگر براي سوره وقت ندارد؛ حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند و در صورتي كه در ركوع به امام نرسد بنا بر احتياط فرادي كند و يا نماز را با امام تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 1449 : اگر موقعي كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتيست اقتدا كند؛ بايد در ركعت دوم نمازش كه ركعت سوم امام است؛ بعد از دو سجده بنشيند و تشهد را به مقدار واجب بخواند؛ در صورتي كه بترسد كه به قيام امام نرسد؛ وگرنه خواندن بعضي تسبيحات مانع ندارد؛ سپس برخيزد و احتياط واجب آن است كه سه مرتبه تسبيحات بگويد و چنانچه بعد از گفتن سه مرتبه تسبيحات در ركوع به امام نرسد؛ قصد فرادي كند.
مسأله 1450 : اگر امام در ركعت سوم و چهارم باشد و مأموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند به ركوع امام نمي رسد؛ واجب است صبر كند تا امام به ركوع رود بعداً اقتدا نمايد.
مسأله 1451 : اگر در ركعت سوم يا چهارم امام اقتدا كند؛ بايد حمد و سوره را بخواند و اگر براي سوره وقت ندارد؛ بايد حمد را بخواند و در ركوع خود را به امام برساند و اگر به ركوع امام نرسد احتياط واجب آن است كه فرادي كند؛ يا اينكه نماز را با امام تمام كند و دوباره نماز را بخواند.
مسأله 1452 : كسي كه مي داند اگر سوره يا قنوت را تمام كند به ركوع امام نمي رسد؛ چنانچه عمداً سوره يا قنوت را بخواند و به ركوع نرسد؛ بعيد نيست نمازش صحيح باشد بايد به وظيفه فرادي عمل كند.
مسأله 1453 : كسي كه اطمينان دارد اگر سوره را شروع كند يا تمام نمايد؛ به ركوع امام مي رسد؛ واجب است سوره را شروع كند؛ يا اگر شروع كرده تمام نمايد. ولي همين كه امام به ركوع رفت در هر دو صورت مي تواند سوره را ترك كند و به ركوع رود و اگر با تمام كردن سوره بتواند ركوع امام را درك كند مي تواند سوره را تمام كند و به ركوع رود.
مسأله 1454 : كسي كه يقين دارد اگر سوره را بخواند به ركوع امام مي رسد؛ چنانچه سوره را بخواند و به ركوع امام نرسد؛ نمازش صحيح است؛ ولي احتياط آن است كه قصد فرادي كند.
مسأله 1455 : اگر امام ايستاده باشد و مأموم نداند كه در كدام ركعت است؛ مي تواند اقتدا كند؛ ولي بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند؛ اگر چه بعد بفهمد كه امام در ركعت اول يا دوم بوده؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1456 : اگر به خيال اينكه امام در ركعت اول يا دوم است؛ حمد و سوره نخواند و بعد از ركوع بفهمد كه در ركعت سوم يا چهارم بوده؛ نمازش صحيح است؛ ولي اگر پيش از ركوع بفهمد؛ بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد فقط حمد را بخواند و در ركوع خود را به امام برساند و اگر به ركوع امام نرسد؛ احتياط واجب آن است كه فرادي كند؛ يا اينكه نماز را با امام تمام كند و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1457 : اگر به خيال اينكه امام در ركعت سوم و چهارم است حمد و سوره بخواند و پيش از ركوع، يا بعد از آن، بفهمد كه در ركعت اول يا دوم بوده؛ نمازش صحيح است و اگر در بين حمد و سوره بفهمد؛ لازم نيست آنها را قطع كند.
مسأله 1458 : اگر موقعي كه مشغول نماز مستحبيست جماعت برپا شود؛ چنانچه اطمينان ندارد كه اگر آنها را تمام كند به جماعت برسد؛ مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود؛ بلكه اگر اطمينان نداشته باشد كه به ركعت اول برسد؛ مستحب است به همين دستور رفتار نمايد.
مسأله 1459 : اگر موقعي كه مشغول نماز سه ركعتي يا چهار ركعتيست جماعت برپا شود؛ چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد؛ مستحب است به نيت نماز مستحبي نماز را دو ركعتي تمام كند و خود را به جماعت برساند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته به نماز مستحبي برنگرداند.
مسأله 1460 : اگر نماز امام تمام شود و مأموم مشغول تشهد يا سلام اول باشد؛ لازم نيست نيت فرادي كند.
مسأله 1461 : كسي كه يك ركعت از امام عقب مانده؛ لازم نيست وقتي امام تشهد ركعت آخر را مي خواند انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگويد و بعد برخيزد؛ مي تواند قصد فرادي كند و نماز را تمام كند.
شرايط امام جماعت
مسأله 1462 : امام جماعت بايد بالغ، عاقل، شيعه دوازده امامي، عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند و نيز اگر مأموم مرد است؛ امام او هم بايد مرد باشد؛ بلكه احتياط آن است كه زن براي زن ها هم امامت نكند؛ خصوصاً در مثل نماز جمعه و نماز عيدين، بلكه جايز نبودن امامت زن در اين نمازها كه مشتمل بر خطبه است؛ روشن است.
بلي در نماز ميت در صورتي كه كسي از آن زن به ميت اولي نباشد مي تواند امام بشود؛ در اين صورت زن در وسط زن ها قرار گيرد؛ جلوتر از آنها نايستد. اقتدا كردن بچه مميز كه خوب و بد را مي فهمد؛ به بچه مميز ديگر، خالي از اشكال نيست. ولي به عنوان تمرين مانعي ندارد؛ آثار جماعت بر آن مترتب نمي شود.
مسأله 1463 : امامي را كه عادل مي دانسته اگر شك كند به عدالت خود باقيست يا نه، مي تواند به او اقتدا نمايد.
مسأله 1464 : كسي كه ايستاده نماز مي خواند؛ نمي تواند به كسي كه نشسته، يا خوابيده نماز مي خواند؛ اقتدا كند و كسي كه نشسته نماز مي خواند؛ نمي تواند به كسي كه خوابيده نماز مي خواند اقتدا نمايد.
مسأله 1465 : كسي كه نشسته نماز مي خواند؛ مي تواند به كسي كه نشسته نماز مي خواند اقتدا كند؛ ولي اقتدا كسي كه خوابيده نماز مي خواند؛ به كسي كه نشسته يا خوابيده نماز مي خواند؛ محل اشكال است.
مسأله 1466 : اگر امام جماعت به واسطه عذري با لباس نجس نماز مي خواند؛ احتياط واجب آن است كه به او اقتدا نشود. ولي اگر امام جماعت به واسطه عذري با وضو جبيره اي يا تيمم نماز مي خواند؛ مي شود به او اقتدا كرد.
مسأله 1467 : اگر امام مرضي دارد كه نمي تواند از بيرون آمدن بول و غائط خود داري كند؛ بنا بر احتياط واجب نمي شود به او اقتدا كرد و زني كه مستحاضه نيست به زن مستحاضه بنا بر احتياط واجب اقتدا نكند؛ گذشته [از اينكه] اساساً امامت زن خلاف احتياط است.
مسأله 1468 : كسي كه مرض خوره يا پيسي دارد؛ مكروه است امام جماعت شود.
احكام جماعت
مسأله 1469 : موقعي كه مأموم نيت مي كند؛ بايد امام را معين كند؛ ولي دانستن اسم او لازم نيست؛ مثلاً اگر نيت كند اقتدا مي كنم به امام حاضر، نمازش صحيح است.
مسأله 1470 : مأموم بايد غير از حمد و سوره، همه چيز نماز را خودش بخواند؛ بلكه اگر ركعت اول يا دوم او، ركعت سوم يا چهارم امام باشد؛ بايد حمد و سوره را هم بخواند.
مسأله 1471 : اگر مأموم در ركعت اول و دوم نماز صبح، مغرب و عشا صداي حمد و سوره امام را بشنود؛ اگر چه كلمات را تشخيص ندهد؛ نبايد حمد و سوره بخواند و بهتر آن است كه به قرائت امام گوش فرا دهد و اگر صداي امام را نشنود؛ مستحب است حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه، آهسته بخواند؛ نه به قصد جزئيت و چنانچه سهواً بلند بخواند اشكال ندارد.
مسأله 1472 : اگر مأموم بعضي از كلمات حمد و سوره امام را بشنود؛ احتياط واجب آن است كه حمد و سوره نخواند.
مسأله 1473 : اگر مأموم سهواً حمد و سوره بخواند؛ يا خيال كند صدايي را كه مي شنود صداي امام نيست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صداي امام بوده؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1474 : اگر شك كند كه صداي امام را مي شنود يا نه، يا صدايي بشنود و نداند صداي امام است يا صداي كس ديگر، مي تواند حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند.
مسأله 1475 : احتياط واجب آن است كه مأموم در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر، حمد و سوره نخواند
و مستحب است به جاي آن ذكر بگويد.
مسأله 1476 : مأموم نبايد تكبيرة الاحرام را پيش از امام بگويد؛ بلكه احتياط واجب آن است كه تا تكبير امام تمام نشده؛ تكبير نگويد.
مسأله 1477 : اگر مأموم سلام امام را بشنود؛ يا بداند چه وقت سلام مي گويد؛ در صورتي كه بخواهد نماز را با جماعت تمام كند؛ احتياط واجب آن است كه پيش از امام سلام ندهد و چنانچه عمداً پيش از امام سلام دهد؛ نمازش خالي از اشكال نيست. ولي اگر قصد فرادي كند و پيش از امام سلام دهد؛ اشكال ندارد و چنانچه سهواً پيش از امام سلام دهد؛ نمازش صحيح است و لازم نيست دوباره با امام سلام دهد.
مسأله 1478 : اگر مأموم غير از تكبيرة الاحرام و سلام، چيزهاي ديگر نماز را پيش از امام بگويد اشكال ندارد. ولي اگر آنها را بشنود؛ يا بداند امام چه وقت مي گويد؛ تا مي شود پيش از امام نگويد.
مسأله 1479 : مأموم بايد غير از آنچه در نماز خوانده مي شود؛ كارهاي ديگر آن مانند ركوع و سجود را تا مي تواند كمي بعد از امام به جا آورد و اگر عمداً پيش از امام يا مدتي طولاني بعد از امام انجام دهد؛ معصيت كرده؛ احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 1480 : اگر سهواً پيش از امام سر از ركوع بردارد؛ چنانچه امام در ركوع باشد؛ بايد به ركوع برگردد و با امام سر بردارد و زياد شدن ركوع كه ركن است نماز را باطل نمي كند و اگر به ركوع برگردد و پيش از آنكه به ركوع برسد امام سر بردارد؛ چون به قصد متابعت بوده؛ باطل شدن نماز معلوم نيست. احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 1481 : اگر اشتباهاً سر بردارد و ببيند امام در سجده است؛ بايد به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده اين اتفاق بيفتد؛ براي زياد شدن دو سجده كه ركن است نماز باطل نمي شود.
مسأله 1482 : كسي كه اشتباهاً پيش از امام سر از سجده برداشته؛ هرگاه به سجده برگردد و هنوز به سجده نرسيده امام سر بردارد؛ نمازش صحيح و اگر در هر دو سجده اين اتفاق بيفتد؛ چنانچه در مسأله گذشته گفته شد چون به قصد متابعت بوده معلوم نيست نماز باطل شود. احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 1483 : اگر اشتباهاً سر از ركوع يا سجده بردارد و سهواً، يا به خيال اينكه به امام نمي رسد به ركوع يا سجده نرود؛ نمازش صحيح است.
مسأله 1484 : اگر سر از سجده بردارد و ببيند امام در سجده است؛ چنانچه به خيال اينكه سجده اول امام است به قصد اينكه با امام سجده كند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده؛ سجده دوم حساب مي شود و اگر به خيال اينكه سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اول بوده؛ بايد به قصد اينكه با امام سجده كند تمام كند و دوباره با امام به سجده رود و در هر دو صورت احتياط واجب آن است كه نماز را به جماعت تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 1485 : اگر سهواً پيش از امام به ركوع رود و طوري باشد كه اگر سر بردارد به مقداري از قرائت امام مي رسد؛ چنانچه سر بردارد و با امام به ركوع رود نمازش صحيح است؛ ولي جماعت را به قصد احتياط تمام كند و در نظر داشته باشد كه از وظيفه فرادي چيزي كم نشود.
مسأله 1486 : اگر سهواً پيش از امام به ركوع رود و طوري باشد كه اگر برگردد به چيزي از قرائت امام نمي رسد؛ در صورتي كه صبر كند تا امام به او برسد نمازش صحيح است؛ ولي جماعت را به قصد احتياط تمام كند و در نظر داشته باشد كه از وظيفه فرادي چيزي كم نشود و اگر به قصد اينكه با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به ركوع رود؛ واجب نيست نماز را با امام تمام كند فقط دوباره به جا آورد.
مسأله 1487 : اگر سهواً پيش از امام سجده رود؛ در صورتي كه صبر كند تا امام به او برسد؛ نمازش صحيح است و اگر به قصد اينكه با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به سجده رود؛ واجب نيست نماز را با امام تمام كند؛ فقط دوباره به جا آورد.
مسأله 1488 : اگر امام در ركعتي كه قنوت ندارد اشتباهاً قنوت بخواند؛ يا در ركعتي كه تشهد ندارد اشتباهاً مشغول خواندن تشهد شود؛ مأموم نبايد قنوت و تشهد را بخواند؛ ولي پيش از امام نمي تواند به ركوع رود؛ يا پيش از ايستادن امام بايستد؛ بلكه بايد صبر كند تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقيه نماز را با او بخواند. در صورت امكان، احتياط آن است كه امام را به نحوي متوجه سازد.
وظيفه امام و مأموم در نماز جماعت
مسأله 1489 : گذشت در مسأله (1441) به اينكه احتياط آن است كه اگر
1 موارد ديگري هم هست به كتاب هاي مفصل مانند كتاب عروة الوثقي مراجعه شود.
مأموم يك مرد باشد؛ طرف راست امام كمي عقب تر بايستد و اگر چند مرد باشند؛ پشت سر امام قرار گيرند و اگر يك زن باشد؛ احتياط آن است كه مخير است بين اينكه در طرف راست امام به طوري بايستد كه جاي سجده اش مساوي با زانوي امام، يا قدم امام باشد؛ يا پشت سر امام بايستد و اگر يك مرد و يك زن، يا يك مرد و چند زن باشند؛ احوط آن است كه مرد طرف راست امام كمي عقب تر و باقي پشت سر امام بايستند. اگر چند مرد يا چند زن باشند؛ مستحب است پشت سر امام بايستند و اگر چند مرد و چند زن باشند؛ احوط آن است كه مردها عقب امام و زن ها پشت سر مردها بايستند.
مسأله 1490 : گذشت احتياط آن است كه زن در غير نماز ميت امامت نكند و در موردي كه جايز است امامت كند؛ احتياط آن است كه كمي جلوتر باشد.
مسأله 1491 : مستحب است امام در وسط صف بايستد و اهل علم و كمال و تقوي، در غير نماز ميت، در صف اول بايستند و در نماز ميت افضل است در صف هاي آخرين آنها بايستند.
مسأله 1492 : مستحب است صف هاي جماعت منظم باشد و بين كساني كه در يك صف ايستاده اند؛ فاصله نباشد و شانه آنها رديف يكديگر باشد.
مسأله 1493 : مستحب است بعد از گفتن: قَدْ قامَتِ الصَّلاة، مأمومين برخيزند.
مسأله 1494 : مستحب است امام جماعت حال مأمومي را كه از ديگران ضعيف تر است رعايت كند و عجله نكند تا افراد ضعيف به او برسند و نيز مستحب است قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد؛ مگر بداند همه كساني كه به او اقتدا كرده اند؛ مايلند.
مسأله 1495 : مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهايي كه بلند مي خواند؛ صداي خود را به قدري بلند كند كه ديگران بشنوند؛ مخصوصاً در تشهد و سلام، ولي بايد بيش از اندازه صدا را بلند نكند.
مسأله 1496 : اگر امام در ركوع بفهمد كسي تازه رسيده و مي خواهد اقتدا كند؛ مستحب است ركوع را دو برابر هميشه طول بدهد و بعد برخيزد؛ اگر چه بفهمد كس ديگري هم براي اقتدا وارد شده است.
چيزهايي كه در نماز جماعت مكروه است
مسأله 1497 : اگر در صف هاي جماعت جا باشد؛ مكروه است انسان تنها بايستد.
مسأله 1498 : مكروه است مأموم آنچه را مي گويد از ذكرها و دعا، گرچه در قنوت باشد؛ طوري بگويد كه امام بشنود.
مسأله 1499 : مسافري كه نماز ظهر، عصر و عشا را دو ركعت مي خواند؛ مكروه است در اين نمازها به كسي كه مسافر نيست اقتدا كند و كسي كه مسافر نيست مكروه است در اين نمازها به مسافر اقتدا نمايد.
نماز آيات
[احكام]
مسأله 1500 : نماز آيات كه دستور آن بعداً گفته خواهد شد؛ به واسطه چهار چيز واجب مي شود:
اول و دوم:
گرفتن خورشيد و ماه، گرچه مقدار كمي از آنها گرفته شود و كسي هم از آن نترسد.
سوم:
زلزله، گرچه كسي نترسد.
چهارم:
رعد و برق و بادهاي سياه و سرخ و مانند آنها از حوادث آسماني، در صورتي كه بيشتر مردم بترسند و در حوادث زميني مانند ريزش كوه،
1 مكروهات ديگري هم هست؛ به كتاب هاي مفصل مراجعه شود.
و فرورفتن زمين، كه باعث ترس بيشتر مردم شود؛ بنا بر احتياط واجب.
مسأله 1501 : اگر از چيزهايي كه نماز آيات براي آنها واجب است؛ بيشتر از يكي اتفاق بيفتد؛ انسان بايد براي هر يك از آنها يك نماز آيات بخواند. مثلاً اگر خورشيد بگيرد و زلزله هم بشود؛ بايد دو نماز آيات بخواند.
مسأله 1502 : كسي كه چند نماز آيات بر او واجب شده؛ چه همه آنها براي يك چيز واجب شده؛ مثلاً سه مرتبه خورشيد گرفته و نماز آنها را نخوانده است و چه براي چند چيز، مثلاً براي گرفتن آفتاب، ماه و زلزله، نمازهايي بر او واجب شده باشد؛ بنا بر احتياط واجب موقع نيت معين كند براي كداميك از آنهاست و لو اينكه نيت اجمالي باشد؛ به اينكه اول نماز آياتي كه واجب شده يا دوم يا سوم.
مسأله 1503 : چيزهايي كه نماز آيات براي آنها واجب است؛ در هر جايي اتفاق بيفتد فقط مردم همان جا بايد نماز آيات بخوانند و بر مردم جاهاي ديگر واجب نيست.
مسأله 1504 : وقت نماز آيات موقعيست كه خورشيد، يا ماه شروع به گرفتن مي كند و تا زماني كه تمام قرص باز نشده؛ ادامه دارد. گرچه بهتر آن است كه به قدري تأخير نيندازد كه شروع به باز شدن كند.
مسأله 1505 : اگر خواندن نماز آيات را به قدري تأخير بيندازد كه تمام قرص آفتاب، يا ماه، باز شود؛ بايد نيت قضا نمايد و اگر قبل از باز شدن كامل بخواند؛ به نيت ادا بخواند.
مسأله 1506 : اگر مدت گرفتن خورشيد يا ماه به اندازه خواندن يك ركعت نماز، يا كمتر باشد؛ واجب شدن نماز آيات در اين صورت بنا بر احتياط است؛ در خواندنش نيت ادا و قضا نكند به قصد ما في الذمه به جا آورد و اگر مدت بيشتر باشد ولي انسان نماز را نخواند تا به اندازه خواندن يك ركعت به آخر آن مانده باشد؛ در اين صورت نماز آيات واجب و ادا است.
مسأله 1507 : موقعي كه زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق مي افتد؛ انسان بايد فوراً نماز آيات را بخواند به نحوي كه در نظر مردم تأخير حساب نشود و اگر تأخير كرد معصيت كرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت خواند ادا است.
مسأله 1508 : اگر بعد از باز شدن آفتاب بفهمد كه تمام آن گرفته بوده؛ بايد قضاي نماز آيات را بخواند. ولي اگر بفهمد مقداري از آن گرفته بوده؛ قضا بر او واجب نيست.
مسأله 1509 : اگر عده اي بگويند كه خورشيد يا ماه گرفته است؛ چنانچه انسان از گفته آنان يقين، يا اطمينان پيدا نكند و نماز آيات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند؛ در صورتي كه تمام خورشيد يا ماه گرفته باشد؛ بايد نماز آيات را بخواند؛ بلكه اگر مقداري از آن هم گرفته باشد؛ بنا بر احتياط نماز آيات بر او واجب است و همچنين است اگر دو نفر كه عادل بودن آنها معلوم نيست؛ بگويند خورشيد يا ماه گرفته؛ بعد معلوم شود كه عادل بوده اند.
مسأله 1510 : اگر انسان به گفته كساني كه از روي قواعد علمي وقت گرفتن خورشيد و ماه را مي دانند؛ اطمينان پيدا كند كه خورشيد يا ماه گرفته؛ بايد نماز آيات را بخواند و نيز اگر بگويند فلان وقت خورشيد يا ماه مي گيرد و فلان مقدار طول مي كشد و انسان به گفته آنان اطمينان پيدا كند؛ بايد به حرف آنان عمل نمايد. مثلاً اگر بگويند آفتاب يا ماه، فلان ساعت باز مي شود؛ نبايد نماز را تا آن وقت تأخير بيندازد.
مسأله 1511 : اگر بفهمد نماز آياتي كه خوانده باطل بوده؛ بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 1512 : اگر در وقت نماز يوميه نماز آيات هم بر انسان واجب شود؛ چنانچه براي هر دو نماز وقت دارد؛ هر كدام را اول بخواند اشكال ندارد؛ گرچه بهتر است نماز يوميه را اول بخواند و اگر وقت يكي از آن دو تنگ باشد؛ بايد اول آن را بخواند و اگر وقت هر دو تنگ باشد؛ بايد اول نماز يوميه را بخواند.
مسأله 1513 : اگر در بين نماز يوميه بفهمد كه وقت نماز آيات تنگ است؛ چنانچه وقت نماز يوميه هم تنگ باشد؛ بايد آن را تمام كند بعد نماز آيات را بخواند و اگر وقت نماز يوميه تنگ نباشد؛ بايد آن را رها كند اول نماز آيات، بعد نماز يوميه را به جا آورد.
مسأله 1514 : اگر در بين نماز آيات بفهمد كه وقت نماز يوميه تنگ است؛ بايد نماز آيات را رها كند و مشغول نماز يوميه شود و بعد از آنكه نماز را تمام كرد؛ پيش از انجام كاري كه نماز را به هم مي زند؛ بقيه نماز آيات را از همان جا كه رها كرده بخواند.
مسأله 1515 : اگر در حال حيض يا نفاس زن، آفتاب يا ماه بگيرد و تا باز شدن آنها پاك نشوند؛ نماز آيات بر او واجب نيست. ولي اگر زلزله يا رعد و برق و مانند اينها اتفاق بيفتد؛ احتياط واجب آن است كه بعد از پاك شدن نماز آيات را بخواند.
دستور نماز آيات
مسأله 1516 : نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد و دستور آن اينست كه انسان بعد از نيت، تكبيرة الاحرام بگويد و يك حمد و يك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد؛ دوباره يك حمد و يك سوره بخواند باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نمايد و برخيزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.
مسأله 1517 : در نماز آيات ممكن است انسان بعد از نيت و تكبيرة الاحرام و خواندن حمد، آيه هاي يك سوره را پنج قسمت كند و يك آيه يا بيشتر، يا كمتر از يك آيه، ولي بنا بر احتياط به مقدار جمله اي تام باشد؛ بخواند و به ركوع رود و سر بردارد و بدون اينكه حمد بخواند قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به ركوع رود و همين طور تا پيش از ركوع پنجم سوره را تمام كند؛ مي تواند يك سوره را به كمتر از پنج قسمت تقسيم كند؛ لكن هر وقت سوره تمام شد لازم است حمد را پيش از ركوع بعدي بخواند. مثلاً به قصد سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بگويد و به ركوع رود؛ بعد بايستد و بگويد:
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ، دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بايستد و بگويد:
اَللهُ الصَّمَدُ، باز ركوع رود و بايستد و بگويد:
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ و برود به ركوع باز هم سر بردارد و بگويد:
وَلَمْ يَكنْ لَهُ كفُواً اَحَدٌ و بعد از آن به ركوع
پنجم رود و بعد از سر برداشتن دو سجده كند و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول به جا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
مسأله 1518 : اگر در يك ركعت از نماز آيات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت ديگر يك حمد و سوره را پنج قسمت كند؛ مانعي ندارد.
مسأله 1519 : چيزهايي كه در نماز يوميه واجب
و مستحب است؛ در نماز آيات هم واجب و مستحب مي باشد.
ولي در نماز آيات در صورتي كه به جماعت خوانده مي شود؛ به جاي اذان و اقامه، سه مرتبه بگويد:
الصلاة.
مسأله 1520 : مستحب است بعد از ركوع پنجم و دهم بگويد:
سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه و نيز پيش از هر ركوع و بعد از آن، تكبير بگويد. ولي بعد از ركوع پنجم و دهم، گفتن تكبير مستحب نيست؛ ولي براي رفتن به سجود در اين دو مورد مستحب است.
مسأله 1521 : مستحب است پيش از ركوع دوم، چهارم، ششم، هفتم و دهم، قنوت بخواند و اگر يك قنوت پيش از ركوع دهم بخواند كافيست و در روايتي كه صد و ق (رحمه الله) نقل كرده؛ دو قنوت، يكي قبل از ركوع پنجم و ديگري قبل از ركوع دهم، جايز است.
مسأله 1522 : اگر در نماز آيات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكرش به جايي نرسد؛ نماز باطل است.
مسأله 1523 : اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اول است؛ يا در ركوع اول ركعت دوم و فكرش به جايي نرسد؛ نماز باطل است؛ ولي اگر مثلاً شك كند كه چهار ركوع كرده يا پنج ركوع، چنانچه براي رفتن به سجده خم نشده؛ بايد ركوعي را كه شك دارد به جا آورده يا نه، به جا آورد و اگر براي رفتن به سجده خم شده؛ بايد به شك خود عمل نكند.
مسأله 1524 : هر يك از ركوع هاي نماز آيات ركن است؛ كه اگر عمداً يا اشتباهاً كم يا زياد شود؛ نماز باطل است.
نماز عيد فطر و قربان
مسأله 1525 : نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امام عَلَيْهِ السَّلَام و بسط يد آن حضرت واجب است و بايد به جماعت خوانده شود و در زمان ما كه امام عَلَيْهِ السَّلَام غايب است مستحب مي باشد و مي شود آن را به جماعت و فرادي خواند.
مسأله 1526 : وقت نماز عيد فطر و قربان از اول آفتاب روز عيد است تا ظهر
مسأله 1527 : مستحب است نماز عيد قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عيد فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكات فطره را هم بدهند و كسي كه مي خواهد نماز عيد بخواند؛ احتياط آن است كه زكات فطره را پيش از نماز عيد بدهد؛ يا جدا كند؛ بعد نماز عيد را بخواند.
مسأله 1528 : نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره، بايد پنج تكبير بگويد و بعد از هر تكبير يك قنوت بخواند؛ بعد از قنوت پنجم تكبير ديگري بگويد و به ركوع رود و دو سجده به جا آورد و برخيزد و در ركعت دوم چهار تكبير بگويد و بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد و سلام بخواند و نماز را سلام دهد.
مسأله 1529 : در قنوت نماز عيد فطر و قربان، هر دعا و ذكري بخواند كافي است؛ ولي بهتر است اين دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اَهْلَ الْكبْرياءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوي وَ الْمَغْفِرَةِ، أَسْئَلُك بِحَقِّ هذَا الْيَوْمِ، اَلَّذي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمينَ عيداً وَ لِمحَُمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ كرامَةً وَ مَزيداً، اَنْ تُصَلّي عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تُدْخِلَني في كلِّ خَيْر اَدْخَلْتَ فيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ اَنْ تُخْرِجَني مِنْ كلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلَواتُك عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ،
اَللّهُمَّ إِنّي أَسْئَلُك خَيْرَ ما سَئَلُك بِهِ عِبادُك الصّالِحُونَ وَ اَعُوذُ بِك مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُك الْمخُْلِصُونَ.
مسأله 1530 : در زمان غايب بودن امام عَلَيْهِ السَّلَام مستحب است بعد از نماز عيد فطر و قربان، دو خطبه بخوانند و بهتر است كه در خطبه عيد فطر احكام زكات فطره و در خطبه عيد قربان احكام قرباني را بگويند.
مسأله 1531 : نماز عيد سوره مخصوصي ندارد ولي بهتر است كه در ركعت اول آن سوره شمس (سوره91) و در ركعت دوم سوره غاشيه (سوره88) را بخواند؛ يا در ركعت اول سوره سبح اسم (سوره87) و در ركعت دوم سوره شمس را بخواند.
مسأله 1532 : مستحب است نماز عيد را در صحرا، يا جايي باز بخوانند؛ ولي در مكه معظمه مستحب است در مسجدالحرام خوانده شود.
مسأله 1533 : مستحب است پياده و پا برهنه و با وقار به نماز عيد بروند و پيش از نماز غسل كنند و عمامه سفيد از پنبه بر سر بگذارند.
مسأله 1534 : مستحب است در نماز عيد بر زمين سجده كنند.
از صحيح معاوية بن عمار استفاده مي شود؛ مستحب است در تمام حالات نماز عيد روي زمين باشند و در حال گفتن تكبيرها دستها را بلند كنند و كسي كه نماز عيد مي خواند؛ اگر امام جماعت است نماز را بلند بخواند. ولي بلند خواندن نماز عيد براي كسي كه فرادي مي خواند؛ ثابت نيست؛ بلكه از روايتي خلافش استفاده مي شود.
مسأله 1535 : بعد از نماز مغرب و عشاء شب عيد فطر و بعد از نماز صبح آن و بعد از نماز عيد فطر، مستحب است اين تكبيرها را بگويد:
اَللهُ اَكبَرُ، اَللهُ اَكبَرُ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ و اَللهُ اَكبَرُ، اَللهُ اَكبَرُ وَللهِِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَكبَرُ عَلي ما هَدانا وَ لَهُ الشُّكرُ عَلي ما اَوْلينا و از روايت اَعْمَش استفاده مي شود كه گفتن اين تكبيرها بعد از نماز ظهر و عصر روز عيد هم وارد است.
مسأله 1536 : مستحب است كسي كه عيد قربان در مني نباشد بعد از ده نماز، كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است؛ تكبيرهايي را كه در مسأله پيش گفته شد بگويد به اضافه اَللهُ اَكبَرُ عَلي ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاَْنْعامِ وَ لَهُ الْحَمْدُ عَلي ما اَبْلانا و كسي كه عيد قربان در مني است؛ مستحب است بعد از پانزده نماز كه اول آنها نماز روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم ذيحجه است؛ اين تكبيرها را بگويد.
مسأله 1537 : احتياط مستحب آن است كه زن ها از رفتن به نماز عيد خود داري كنند.
ولي اين احتياط براي زن هاي پير نيست.
مسأله 1538 : در نماز عيد هم مثل نمازهاي ديگر، مأموم بايد غير از حمد و سوره، چيزهاي ديگر نماز را خودش بخواند.
مسأله 1539 : اگر مأموم موقعي برسد كه امام مقداري از تكبيرها را گفته؛ بعد از آنكه امام به ركوع رفت بايد آنچه از تكبيرها و قنوت ها را كه با امام نگفته خودش بگويد و در ركوع خود را به امام برساند و اگر در هر قنوت يك سُبْحانَ اللهِ، يا يك اَلْحَمْدُ للهِِ بگويد؛ كافيست و اگر در ركوع نرسد احتياط آن است كه نماز را فرادي تمام كند.
مسأله 1540 : اگر در نماز عيد موقعي برسد كه امام در ركوع است؛ مي تواند نيت كند و تكبير اول نماز را بگويد و به ركوع رود.
مسأله 1541 : اگر در نماز عيد يك سجده يا تشهد را فراموش كند؛ احتياط آن است كه بعد از نماز آن را به جا آورد و نيز اگر كاري كه براي آن سجده سهو لازم است پيش آيد؛ بنا بر احتياط بايد بعد از نماز دو سجده سهو بنمايد.
اجير گرفتن براي نماز
مسأله 1542 : بعد از مرگ انسان، مي شود براي نماز و عبادت هاي ديگر او كه در زنده بودن به جا نياورده؛ ديگري را اجير كنند؛ يعني به او مزد بدهند كه آن عمل عبادي را به نيابت از ميت به جا آورد. گرچه اگر كسي بدون مزد و اجرت آنها را انجام دهد؛ بهتر است.
مسأله 1543 : انسان مي تواند براي بعضي از كارهاي مستحبي مثل زيارت قبر پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و امامان عَلَيْهم ُالسَّلَام از طرف زندگان اجير شود؛ يعني به نيابت از شخص يا اشخاص، آن كار را انجام دهد و نيز مي تواند كار مستحبي را انجام دهد و ثواب آن را براي مردگان يا زندگان هديه نمايد.
مسأله 1544 : كسي كه براي نماز قضاي ميت اجير شده؛ بايد يا مجتهد باشد؛ يا مسائل نماز را از روي تقليد صحيح بداند و اگر نماز را مطابق با فتواي مجتهدي كه فتوايش حجت است باشد كفايت مي كند؛ گرچه تمام مسائل نماز را از روي تقليد صحيح نداند؛ يا اينكه عمل به احتياط كند؛ در صورتي كه موارد احتياط را بداند و عمل كند.
مسأله 1545 : اجير بايد موقع نيت ميت را معين نمايد؛ لازم نيست اسم او را بداند. پس اگر نيت كند از طرف كسي نماز مي خواند كه براي او اجير شده؛ كافي است.
مسأله 1546 : لازم نيست اجير خود را به جاي ميت فرض كند؛ بلكه اجير بايد عمل را به قصد آنچه در ذمه ميت است به جا آورد و اگر عملي را انجام دهد و ثواب آن را براي ميت هديه كند؛ كافي نيست.
مسأله 1547 : بايد كسي را اجير كنند كه اطمينان داشته باشند عمل را به طور صحيح انجام مي دهد.
مسأله 1548 : كسي كه ديگري را براي نمازهاي ميت اجير كرده؛ اگر بفهمد كه عمل را به جا نياورده؛ يا باطل انجام داده؛ بايد دوباره اجير بگيرد.
مسأله 1549 : هرگاه شك كند كه اجير عمل را انجام داده يا نه، در صورتي كه اجير بگويد انجام داده ام؛ گفته او معتبر است؛ دوباره اجير گرفتن لازم نيست مگر اينكه مورد تهمت باشد؛ در اين صورت بايد دوباره اجير بگيرد.
مسأله 1550 : كسي كه عذري دارد؛ مثلاً نشسته نماز مي خواند؛ نمي شود براي نمازهاي ميت اجير شود؛ بلكه بنا بر احتياط واجب نبايد كسي را كه با تيمم يا جبيره، نماز مي خواند؛ اجير كنند.
گرچه نماز ميت نشسته يا با تيمم و جبيره قضا شده باشد.
مسأله 1551 : مرد براي زن و زن هم براي مرد، مي تواند اجير شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن؛ بايد به تكليف خود عمل كند و در صورتي كه زن از طرف مرد اجير شده؛ احوط آن است كه در نمازهايي كه مرد بايد حمد و سوره را بلند بخواند؛ قرائت را بلند بخواند.
مسأله 1552 : گذشت كه ترتيب در قضاي نمازهاي ميت در غير نماز ظهر و عصر از يك روز و مغرب و عشا از يك شب، واجب نيست؛ مگر اينكه بدانند كه ميت مي دانسته كداميك اول قضا شده؛ در اين صورت احتياط لازم مراعات ترتيب است.
بنا بر اين اگر ترتيب را نمي دانند؛ لازم نيست با اجير شرط كنند به قدري نماز بخواند كه ترتيب به عمل آيد.
مسأله 1553 : اگر با اجير شرط كنند كه عمل را به طور مخصوصي انجام دهد؛ بايد همان طور به جا آورد؛ در صورتي كه مخالف با تكليف اجير نباشد و اگر با او شرط نكنند؛ بايد در آن عمل به تكليف خود رفتار نمايد و احتياط مستحب آن است كه از وظيفه خودش و ميت، هر كدام به احتياط نزديك تر است؛ به آن عمل كند.
مثلا اگر وظيفه ميت گفتن سه مرتبه تسبيحات اربعه بوده و تكليف او يك مرتبه است؛ سه مرتبه بگويد.
مسأله 1554 : اگر با اجير شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند؛ بايد مقداري از مستحبات نماز را كه معمول است به جا آورد.
مسأله 1555 : اگر انسان چند نفر را براي نمازهاي قضا شده ميت اجير كند؛ در غير مواردي كه در مسأله (1552) بيان شد؛ لازم نيست براي هر كدام آنها وقتي را معين كند.
گرچه خوب است.
مسأله 1556 : اگر كسي اجير شود كه مثلاً در مدت يك سال نمازهاي ميت را بخواند و پيش از تمام شدن سال بميرد؛ بايد براي نمازهايي كه مي دانند به جا نياورده؛ ديگري را اجير نمايند و اگر احتمال مي دهند كه به جا نياورده؛ بنا بر احتياط واجب اجير بگيرند.
مسأله 1557 : كسي را كه براي نمازهاي ميت اجير كرده اند؛ اگر پيش از تمام كردن نمازها بميرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد؛ چنانچه شرط كرده باشند كه تمام نمازها را خودش بخواند؛ يا اينكه قرينه اي در بين بوده كه بايد خودش به جا آورد؛ بايد اجرت مقداري را كه نخوانده از مال او به ولي ميت بدهند مثلاً اگر نصف آن را نخوانده؛ بايد نصف پولي را كه گرفته از مال او به ولي ميت بدهند. اين در صورتيست كه تفاوتي در اجرت نماز قضا قبل از فوت اجير و بعد از فوت، نباشد و الا اگر اجرت بالا رفته باشد؛ اكتفا به آن مبلغ مشكل است؛ بايد ورثه اش از مال او اجير بگيرند. اما اگر مال نداشته باشد بر ورثه او چيزي واجب نيست. ولي عهده ميت نسبت به آن مقدار فارغ نشده بايد اجير بگيرند.
مسأله 1558 : اگر اجير پيش از تمام كردن نمازهاي ميت بميرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد؛ بايد از مال او براي نمازهايي كه اجير شده؛ ديگري را اجير نمايند؛ در صورتي كه شرط نشده يا قرينه اي نباشد كه خودش عمل را انجام دهد و الا حكم آن در مسأله گذشته بيان شد و مي توانند خودشان آن نمازها را از طرف او تبرعاً به جا آورند و اگر چيزي از مال او زياد بيايد؛ در صورتي كه وصيت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند؛ براي نمازهاي او اجير بگيرند و اگر ورثه اجازه ندهند؛ ثلث آن را به مصرف نماز خودش برسانند و در صورتي كه وصيت نكرده باشد؛ پسر بزرگتر يا وارث ديگري كه عهده دار كارهاي ميت
است؛ بايد ذمه ميت را به نحوي فارغ كنند.
نماز جمعه
اشاره
نماز جمعه نمازيست كه در شريعت مقدسه اسلام واجب شده و مورد اتفاق همه مسلمانان است؛ بلكه از واجبات ضروري اسلام است.
شايسته است در اينجا اشاره اجمالي به نحوه واجب بودن آن و كيفيت و شرايط تشكيل آن و شرايط كساني كه واجب است در آن شركت كنند و به قسمتي از آداب مستحبات و مكروهات آن بشود.
بعض احكام و آداب نماز جمعه
مسأله 1 : نماز جمعه مانند نماز صبح دو ركعت است؛ با تفاوت جزيي كه بيان خواهد شد.
مسأله 2 : اجزا و شرايط و موانع نماز جمعه مانند نمازهاي شبانه روزي است.
چيزهايي كه نمازهاي واجب را باطل مي كند؛ اين نماز را هم باطل مي كند و همچنين احكام شكيات و سهويات و زياد و كم شدن اركان و غيرذلك در اين نماز جاري است.
مسأله 3 : بعيد نيست نماز جمعه در زمان پيامبر گرامي اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام و در زمان غيبت كبراي حضرت حجة بن الحسن العسكري عجل الله فرجه الشريف واجب تخييري باشد؛ به اين معني كه در روز جمعه انسان مي تواند به جاي نماز ظهر، نماز جمعه بخواند. ولي در زمان پيامبر
1 اينكه شماره مسائل احكام نماز جمعه جداگانه آورده شده به لحاظ هماهنگ شدن شماره هاي توضيح المسائل، با شماره مسلسل توضيح المسائل حضرات آيات است.
گرامي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم يا حضور امام معصوم عَلَيْهِ السَّلَام در صورتي كه نماز جمعه را خودشان، يا به امرشان بپا شود؛ شركت در آن واجب است.
اما در زمان غيبت كبري، در صورتي كه با شرايطش باشد؛ از آن جمله آنكه مجتهد جامع الشرايط آن را به جا آورد يا به امر ايشان تشكيل شود؛ واجب تخييري است؛ انسان مي تواند در آن نماز شركت نكند؛ گرچه افضل شركت كردن است و خواندن نماز ظهر احوط است و احتياط بيشتر آن است كه هم نماز جمعه بخواند و هم نماز ظهر.
مسأله 4 : كسي كه نماز جمعه را با شرايطش مي خواند؛ لازم نيست نماز ظهر را بخواند؛ ولي احتياط آن است كه نماز ظهر را هم بعد از آن به جا آورد.
مسأله 5 : نماز جمعه بايد به جماعت خوانده شود؛ نمي شود آن را فرادي خواند.
مسأله 6 : كمترين عدد لازم در تشكيل نماز جمعه پنج نفر است؛ مي تواند يكي از آنها امام جمعه باشد و بعضي هفت نفر گفته اند.
با كمتر از پنج نفر نماز جمعه تشكيل نمي شود. اگر هفت نفر و بيشتر باشند؛ فضيلت بيشتري دارد.
مسأله 7 : نماز جمعه بايد توسط مردان تشكيل شود؛ امام جمعه و اقل عدد جماعت، بايد مردان باشند. با زن ها و كسي كه مرد بودن يا زن بودن آن معلوم نيست و از او خنثي مشكل تعبير مي شود و كودكان، گرچه مميز باشند؛ صحيح نيست و تشكيل نمي شود. ولي پس از تشكيل نماز جمعه با مردان، زنان و خنثي و كودكان مي توانند شركت كنند و نمازشان هم صحيح است.
مسأله 8 : تمام شرايطي كه در تشكيل نماز جماعت معتبر است بايد در نماز جمعه مراعات شود؛ مانند فاصله نبودن بين امام جمعه و مأمومين و بين مأمومين، بيش از مقدار خوابگاه گوسفند و بالا نبودن جاي امام نسبت به مأمومين و نبودن حايل و غير اينها، چنانچه در شرايط نماز جماعت ذكر شد.
مسأله 9 : گذشته از اينكه امام جمعه بايد مجتهد جامع الشرايط يا به امر ايشان باشد؛ تمام شرايطي كه در امام جماعت معتبر است؛ مانند عقل، ايمان، حلال زاده بودن؛ عدالت، صحيح خواندن نماز و غير اينها، چنانچه در شرايط امام جماعت بيان شد؛ در امام جمعه معتبر است؛ ولي امامت زنان و كودكان در نماز جمعه جايز نيست؛ گرچه در نماز جماعت زنان و كودكان، امامت زن در جماعت زنان و كودك مميز براي كودكان، صحيح است؛ ولي شايسته است خانم ها امامت نكنند.
مسأله 10 : به مشهور نسبت داده شده كه وقت نماز جمعه از ابتداي زوال ظهر است تا هنگامي كه سايه شاخص به اندازه خودش برسد. ولي بعيد نيست لازم باشد نماز جمعه در اول وقت عرفي بعد از زوال خوانده شود.
مسأله 11 : نماز جمعه در شرايطي، حتي در زمان حضور معصوم عَلَيْهِ السَّلَام واجب مي شود؛ بايد انسان مكلف، مرد، آزاد، حاضر، سالم و بينا باشد؛ پير نباشد؛ بين جايي كه انسان در اوست و جايي كه در آن نماز برپا شده كمتر از يك فرسخ فاصله باشد و شركت در نماز جمعه برايش دشواري و مشقت نداشته باشد؛ بنا بر اين بر بچه مميز، ديوانه، زن، بيمار، كسي كه پا ندارد؛ كور، مسافر، كسي كه بين او و محل برگزاري نماز جمعه بيش از يك فرسخ فاصله باشد و كسي كه به جهت برف، باران و سرماي شديد و مانند اينها شركت در نماز جمعه برايش سخت و دشوار است؛ نماز جمعه واجب نيست. مي تواند در اول وقت نماز ظهر بخواند.
مسأله 12 : مستحب است حمد و سوره نماز جمعه بلند خوانده شود و در ركعت اولبعد از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره منافقين، خوانده شود؛ بلكه احتياط آن است كه تا مي شود در نماز جمعه غير از اين دو سوره، سوره ديگر خوانده نشود.
مسأله 13 : در نماز جمعه دو قنوت مستحب است؛ اول در ركعت اول قبل از رفتن به ركوع، دوم در ركعت دوم بعد از سر برداشتن از ركوع، در اين دو قنوت مانند قنوت هاي نمازهاي ديگر، هر دعايي مي توان خواند. خواندن كلمات فرج در قنوت فضيلت بيشتري دارد؛ در خبر ابي بصير از امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام روايت كرده كه حضرت فرمودند:
در قنوت ركعت اول نماز جمعه مي خواني: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْحَليمُ الْكريمُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْعَلي الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمين،
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد كما هَدَيْتَنا بِهِ،
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد كما اَكرَمْتَنا بِهِ،
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ اخْتَرْتَهُ لِدينِك وَ خَلَقْتَهُ لَجَنَّتِك،
اَللّهُمَّلا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْك رَحْمَةً، إِنَّك اَنْتَ الْوَهّابُ.
مسأله 14 : در صورتي كه شرطي از شرايط نماز جمعه نباشد؛ يا بوده ولي از بين رفته باشد؛ بايد نماز ظهر خواند و همچنين است اگر شك كند كه شرط، يا شرايط مقرره هست يا نه.
مسأله 15 : اگر مأموم ركعت دوم نماز جمعه را درك كند؛ نمازش صحيح است؛ ولي اگر به ركوع ركعت دوم امام برسد؛ نماز خالي از اشكال نيست.
مسأله 16 : اقتداء كسي كه نماز جمعه نخوانده به كسي كه بعد از نماز جمعه، نماز عصر مي خواند؛ خلاف احتياط است.
در صورتي كه اقتدا كرده؛ احتياط آن است كه نماز ظهر را دوباره بخواند؛ مگر آنكه امام جمعه بعد از نماز جمعه احتياطاً نماز ظهر را خوانده باشد؛ در اين صورت اقتدا به نماز عصر بي اشكال است.
مسأله 17 : در صورتي كه نماز ظهر احتياطاً بعد از نماز جمعه خوانده شود؛ كسي كه نماز جمعه نخوانده نمي تواند نماز ظهر يا عصر را به او اقتدا كند؛ ولي كسي كه نماز جمعه خوانده مي تواند ظهر احتياطي را به او اقتدا كند.
مسأله 18 : كسي كه نماز جمعه بر او واجب بوده؛ به هر علتي، ولو از روي عمد و التفات، نماز جمعه از او ترك شود؛ بايد نماز ظهر بخواند.
مسأله 19 : در صورتي كه نماز جمعه واجب تخييري باشد؛ خريد و فروش هنگام برپا بودن نماز جمعه حرام نيست. ولي در صورتي كه نماز جمعه واجب تعيني باشد؛ در صورتي حرام است كه منافي با نماز جمعه باشد و الا حرام نيست و در فرضي كه خريد و فروش حرام باشد اگر خريد و فروش كند؛ معصيت كرده ولي معامله صحيح است.
مسأله 20 : بر كساني كه نماز جمعه بر آنان واجب نيست؛ در صورتي كه در نماز شركت كردند؛ مانند مسافر، يا پيرمرد، يا كور، يا زن، يا مريض و كسي كه با وجود برف و باران سرماي شديد و مانند اينها در نماز جمعه شركت كرده اند؛ نمازشان صحيح است و لازم نيست نماز ظهر بخوانند.
مسأله 21 : فاصله بين دو نماز جمعه نبايد كمتر از يك فرسخ باشد و اگر دو نماز جمعه در فاصله كمتر از يك فرسخ در يك زمان تشكيل شود هر دو باطل است؛ ولي اگر يكي از آنها سابق بوده؛ ولو به گفتن الله اكبر، دومي باطل است.
مسأله 22 : كسي كه نماز جمعه نمي خواند و داراي شرايط واجب شدن نماز جمعه است؛ بهتر است خواندن نماز ظهر را تأخير بيندازد تا وقت نماز جمعه بگذرد. ولي كسي كه بر او نماز جمعه واجب نيست؛ مانعي ندارد هنگامي كه نماز جمعه خوانده مي شود نماز ظهر بخواند.
مسأله 23 : نماز جمعه داراي دو خطبه است كه مانند اصل نماز واجب است؛ بدون اين دو خطبه نماز جمعه تحقق پيدا نمي كند.
مسأله 24 : دو خطبه نماز جمعه قبل از نماز است؛ بايد مانند ساير عبادات به قصد قربت ادا شود و بايد توسط امام جمعه ايراد شود. اگر نماز جمعه قبل از دو خطبه خوانده شود صحيح نيست.
مسأله 25 : احتياط آن است كه خطبه هاي نماز جمعه هنگام زوال ظهر باشد و در صورتي كه نزديك ظهر ادا شود؛ اگر به نحوي باشد كه هنگام زوال ظهر پايان يابد و نماز جمعه خوانده شود؛ جايز است.
مسأله 26 : امام جمعه بايد خطبه ها را ايستاده ايراد كند و لازم است بين دو خطبه مقداري بنشيند و احتياط آن است كه مقدار نشستن كم و كوتاه باشد.
مسأله 27 : در خطبه اول نماز جمعه ابتدا حمد و ثناي الهي، سپس بنا بر احتياط صلوات بر محمد و آل محمد و توصيه و سفارش به تقوي و پرهيزگاري شود و در آخر سوره كوتاهي از قرآن خوانده شود؛ سپس امام جمعه مقدار كمي بنشيند؛ سپس خطبه دوم را شروع كند و ابتدا حمد و ثناي الهي و سپس صلوات و درود بر پيغمبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه هدي عَلَيْهم ُالسَّلَام بفرستد و بنا بر احتياط نامي هم از حضرت صديقه كبري عَلَيْهاالسَّلَام برده شود و شايسته است؛ بلكه احوط است كه براي مؤمنين و مؤمنات استغفار و طلب آمرزش شود.
مسأله 28 : احتياط آن است كه حمد و ثناي الهي و صلوات بر پيغمبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه معصومين عَلَيْهم ُالسَّلَام و وصيت به تقوي، به عربي ادا شود؛ مخصوصاً در حمد و ثناي الهي و در صورتي كه تمام مستمعين غيرعرب زبان باشند؛ احتياط آن است كه به زبان آنها هم تكرار شود؛ بلكه در وعظ و وصيت به تقوي در صورتي كه مستمعين غيرعرب زبان هستند؛ بايد به نحوي ادا شود كه مستمعين درك كنند و الا كاري بي فايده است.
مسأله 29 : بايد خطبه هاي نماز جمعه به نحوي ادا شود كه نماز جمعه در اول وقت عرفي آن، يا قبل از رسيدن سايه شاخص به اندازه شاخص، باشد.
مسأله 30 : چون وقت نماز جمعه تنگ است؛ در صورتي كه خطبه ها طول بكشد؛ يا نحوي شود كه نماز از اول وقت مقرر آن تأخير بيفتد؛ به نحوي كه حتي يك ركعت آن هم در وقت واقع نمي شود؛ بايد نماز ظهر بخواند و در صورتي كه به مقدار يك ركعت وقت را درك مي كند؛ احتياط آن است كه اكتفاء به نماز جمعه نشود و نماز ظهر هم بخواند.
مسأله 31 : هنگامي كه خطيب نماز جمعه خطبه مي خواند؛ احتياط آن است كه مستمعين حرف نزنند؛ بلكه احتياط آن است كه به خطبه گوش فرا دهند. ولي كساني كه معني خطبه را نمي فهمند؛ گوش دادن بر آنها واجب نيست؛ گرچه خوب است.
مسأله 32 : شايسته است خطيب نماز جمعه شجاع باشد و در بيان حقايق و واقعيات، ترس و اضطراب نداشته باشد و در اظهار حق و ابطال باطل، صراحت لهجه داشته باشد؛ آگاه به مصالح اسلام و مسلمين باشد؛ فصيح و بليغ باشد؛ مقتضي حال را مراعات كند و از كلمات و عبارات غير مأنوس خود داري كند؛ مواظبت بيشتري در انجام وظايف محوله داشته باشد؛ از آن جمله مراقبت داشته باشد كه نمازها را در اول وقت آنها به جا آورد؛ مراقبت در انجام مستحبات و ترك مشتبهات داشته باشد؛ زبانش از گفتار ناهنجار و كردارش از كارهاي زننده به دور باشد و در زمستان و تابستان با عمامه نماز بخواند و شايسته است با تحت الحنك باشد؛ تميزترين لباس هاي خود را بپوشد؛ بوي خوش استعمال كند؛ تكيه بر سلاح داشته باشد؛ در حال ايراد خطبه روبروي مردم باشد و مردم هم خود را روبروي او قرار دهند؛ در ابتداي خطبه به مردم سلام كند و شايسته است در خطبه مصالح اسلام و مسلمين، مخصوصاً آنچه كه مربوط به محلي كه در آن نماز مي خواند يادآور شود و آنچه كه مربوط به معاش و معاد است متذكر شود و مردم را به آنچه كه در جهان اسلام و غيراسلام مي گذرد آگاه كند.
خلاصه نماز جمعه موقف عظيمي دارد شايسته است خطيب نماز جمعه مسلمانان را به آنچه كه
مربوط به استقلال و كيان و عظمت آنان است آگاه كند و از اموري كه سبب ضعف و ناتواني مسلمانان است برحذر دارد. شايسته نيست در حال ايراد خطبه حرف ديگر كه غير مربوط به خطبه ها باشد؛ بزند و خلاف احتياط است؛ بلكه هر كاري كه صورت خطبه را از بين مي برد؛ مانند راه رفتن و فعل كثير، خطبه را باطل مي كند.
بهتر آن است كه بين خطبه ها و بين خطبه و نماز، حرف نزند.
مسأله 33 : خطبه هاي نماز جمعه بايد به نحوي بلند ادا شود كه مستمعين بشنوند؛ ولو اينكه به وسيله بلندگو و مانند آن باشد؛ مخصوصاً قسمتي كه مربوط به موعظه و وصيت به تقوي و مانند آن است.
مسأله 34 : در صورت وجود شرايط واجب شدن نماز جمعه، فرقي بين ساكنين شهر، حاشيه نشينان، چادر نشينان، روستاييان و بيابانگردان نيست. بر همه نماز جمعه واجب است.
مسأله 35 : اذان دوم روز جمعه، كه در بعضي كلمات اذان سوم تعبير شده؛ بدعت و حرام است و آن اذاني است كه مخالفين بعد از اذان مؤظف انجام مي دهند؛ ريشه آن از عثمان و معاويه است و براي سوم بودن آن وجوهي ذكر شده از آن جمله به ملاحظه اذان نماز صبح و اذان ظهر و اذان نماز جمعه است.
اين بود اجمالي از احكام مربوط به نماز جمعه، تفصيل آنها در كتاب هاي مفصل بيان شده.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم