احکام شرعی
آيت الله شيخ عباس محفوظي
آيت الله شيخ عباس محفوظي
آيت الله شيخ عباس محفوظي

رساله توضیح المسائل آيت الله شيخ عباس محفوظي

احكام تقليد اشاره احكام طهارت «اقسام آب ها» اشاره آب كُر آب قليل آب جاري آب باران آب چاه «احكام آب ها» «احكام تخلّي» استبراء آداب تخلي نجاسات [نجاسات] اشاره بول و غائط مَني مُردار خون سگ و خوك كافر شراب فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاستخوار «راه ثابت شدن نجاست» نجاست اشياء «احكام نجاسات» مطهِّرات اشاره آب زمين آفتاب انتقال اسلام تبعيّت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار غايب شدن مسلمان «پاك شدن اشياء نجس» «احكام ظرف ها» وضو وضوي ارتماسي دعاهاي وضو «شرايط وضو» اشاره شرط اول و دوم؛ آب وضو پاك و مطلق باشد. شرط سوم؛ وضو گرفتن مستلزم تصرف غاصبانه نباشد. شرط چهارم؛ ظرف آب وضو مباح باشد غصبي نباشد ، ولي مانند شرط سوم ممكن است كسي وضوي صحيح بگيرد به اين صورت كه موقع آب برداشتن قصد وضو نداشته باشد چنان كه در مسأله 271 گذشت شرط پنجم؛ ظرف آب وضو، طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ اعضاي وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد مگر اينكه به وسيله وضو گرفتن و شستن صورت و يا دست ها، اعضاي وضو خود به خود پاك شود شرط هفتم؛ وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است ولي اگر به قصد قربت وضو بگيرد و قصد ديگري مثل خنك شدن تابع قصد وضو باشد، اشكال ندارد شرط نهم؛ وضو را به ترتيبي كه گفته مي شود به جا آورد، اشاره شرط دهم؛ موالات يعني كارهاي وضو را پشت سر هم انجام دهد. شرط يازدهم؛ مباشرت يعني شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر ديگري او را وضو دهد، يا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است؛ و منظور كمك در اصل شستن و مسح كردن است، ولي اگر در مقدمات اينها كمك بگيرد مثل اين كه ديگري آب را به صورت او بريزد ولي شخص خودش صورت را بشويد، مانعي ندارد. شرط دوازدهم؛ استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد چنانكه در مسائل تيمم خواهد آمد. شرط سيزدهم؛ در اعضاي وضو مانعي از رسيدن آب نباشد و گرنه وظيفه او وضوي جبيره اي يا تيمم خواهد بود. «احكام وضو» مبطلات وضو وضوي جبيره اشاره غسل [غسل هاي واجب ] اشاره «احكام جنابت» آنچه كه بر جنب حرام است آنچه كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي «احكام غسل» «خون هاي سه گانه» 1 استحاضه اشاره [اقسام] استحاضه احكام استحاضه 2 حيض اشاره اقسام زن هاي حائض احكام حائض 3 نفاس اشاره «احكام اموات» غسل ميّت غسل مسّ ميت كفن ميّت حنوط نماز ميّت دستور نماز ميّت مستحبات نماز ميّت دفن ميّت مسائل متفرقه ميّت نبش قبر «غسل هاي مستحب» اشاره تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل ] اشاره 1 پيدا نكردن آب 2 مشقّت بيش از حد 3 ترس از ضرر 4 نياز به آب براي حفظ جان 5 نياز به آب براي تطهير 6 نداشتن آب مباح 7 نداشتن فرصت براي وضو يا غسل چيزهايي كه تيمّم بر آنها صحيح است دستور تيمّم احكام تيمّم احكام نماز اشاره «نمازهاي واجب» اشاره نمازهاي يوميّه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام اوقات نماز ترتيب نمازها «نمازهاي مستحب» وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله «قبله» «پوشاندن بدن در نماز» «لباس نمازگزار» [شرايط لباس نمازگزار ] اشاره شرط اول: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: موارد استثناء بدن و لباس نمازگزار مكروهات لباس نمازگزار «مكان نمازگزار» اشاره «احكام مسجد» مكان هايي كه نماز خواندن در آنها مستحب است «اذان و اقامه» «واجبات نماز» اشاره [اركان نماز] نيّت قيام ايستادن تكبيرة الاحرام قرائت ركوع سجود چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است سجده واجب قرآن تشهّد و سلام سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] «قنوت» تعقيبات نماز «مبطلات نماز» اشاره اول: دوم: سوم: [توضيح] چهارم: پنجم: ششم: [توضيح] هفتم: [توضيح] هشتم: نهم: [توضيح] دهم: [توضيح] يازدهم: دوازدهم: [توضيح] مكروهات نماز «شكّيات نماز» اشاره شك هاي مُبطِل اشاره شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد شك هاي صحيح موارد شكستن نماز «نماز احتياط» «سجده سهو» اشاره دستور سجده سهو «نماز مسافر» اشاره شرط اول: اشاره شرط هفتم: شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر «نماز قضا» «نماز جماعت» اشاره شرايط امام جماعت احكام جماعت مكروهات نماز جماعت «نماز جمعه» «نماز آيات» دستور نماز آيات «نماز عيد فطر و قربان» اشاره «اجير گرفتن براي نماز» احكام روزه اشاره نيّت روزه «مبطلات روزه» اشاره خوردن و آشاميدن جماع استمناء دروغ بستن به خدا و پيغمبر (صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) رساندن غُبار به حلق فرو بردن سر در آب باقي ماندن بر جنابت حيض و نفاس تا اذان صبح اِماله كردن قِي كردن «كفّاره روزه» مواردي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست روزه حرام روزه مستحب «راه ثابت شدن اول ماه» اشاره احكام خُمس [خمس بر چه چيزهايي واجب مي شود] اشاره منفعت كسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهري كه با غواصي به دست مي آيد غنيمت زميني كه كافر ذمّي از مسلمان بخرد «مصرف خمس» احكام زكات اشاره «شرايط وجوب زكات» زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند «مصرف زكات» اشاره شرايط مستحقين زكات نيّت زكات مسائل متفرقه زكات «زكات فطره» مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج [شرايط وجوب حج] اشاره امر به معروف و نهي از منكر اشاره خريد و فروش «اقسام معاملات» اشاره معاملات باطل اشاره معاملات مكروه معاملات مكروه خريد و فروش ميوه معامله سَلَف شرايط معامله سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا به طلا و نقره به نقره «شرايط فروشنده و خريدار» اشاره «شرايط جنس و عوض آن» صيغه خريد و فروش «موارد فسخ معامله» اشاره احكام شركت مضاربه اشاره احكام صلح اشاره احكام اجاره شرايط مال مورد اجاره اشاره شرايط استفاده از مال مورد اجاره مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله اشاره احكام مزارعه اشاره احكام مساقات اشاره احكام محجور اشاره احكام وكالت اشاره احكام قرض اشاره احكام رهن اشاره احكام وَديعه امانت اشاره احكام عاريه اشاره احكام ازدواج اشاره احكام عقد صيغه عقد دائم صيغه عقد غيردائم شرايط عقد موارد فسخ عقد احكام عقد دائم متعه يا صيغه «ازدواج هاي حرام» احكام نگاه كردن مسائل متفرقه ازدواج احكام شير دادن شرايط شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام اولاد حضانت و نفقه احكام طلاق اشاره طلاق دادن زن در حال حيض صيغه طلاق عدّه طلاق عدّه وفات طلاق بائن و رجعي احكام رجوع كردن طلاق خُلع طلاق مُبارات مسائل متفرقه طلاق غصب اشاره «احكام مالي كه پيدا شده» ذبح و شكار [و صيد] دستور ذبح شرايط ذبح دستور كشتن شتر شكار با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي صيد ملخ خوردنيها و آشاميدنيها آداب غذا خوردن احكام قسم نذر و عهد وقف اشاره وصيّت اشاره احكام ارث ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام ديه [اقسام قتل] [احكام] احكام بانك ها اعتبارات بانكي؛ صادرات كالا اشاره صادرات كالا [احكام] واردات كالا مسائل متفرقه

احكام طلاق

احكام طلاق
اشاره
مرد با شرايط ذيل مي تواند زن خود را طلاق دهد:
1 بالغ باشد.
2 عاقل باشد.
3 مجبور نباشد.
4 قصد طلاق داشته باشد. پس اگر صيغه طلاق را به شوخي بگويد طلاق صحيح نيست.
مسأله 1988 : طلاق دادن بچه مميّزي كه ده سال او تمام شده بنا بر اظهر صحيح است ولي خلاف احتياط مي باشد و بهتر است او طلاق ندهد.
مسأله 1989 : اگر مرد را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است و بنا بر اظهر در تحقق اجبار همين مقدار كافيست كه اگر مثلاً طلاق ندهد، مالي را كه به آن نياز دارد و اگر از او بگيرند به حالش ضرر دارد به ناحق از او بگيرند ولي اگر مي تواند توريه كند و با توجه و التفات در حين طلاق توريه نكرد بنا بر اظهر طلاق صحيح است
مسأله 1990 : زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكي يا در حال نفاس و حيضي كه قبل از اين پاكي بود، با او نزديكي نكرده باشد؛ و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده گفته مي شود.
طلاق دادن زن در حال حيض
مسأله 1991 : طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
1 آنكه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكي نكرده باشد.
2 آبستن باشد و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.
3 مرد به واسطه غايب بودن، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد، ولي احتياط مستحب در اين است كه در اين صورت يك ماه صبر كند و بعد طلاق بدهد.
مسأله 1992 : اگر با اعتقاد به اين كه زن از خون حيض پاك است طلاقش دهد، بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است و اگر با اعتقاد به اين كه در حال حيض است طلاقش دهد، بعد معلوم شود پاك بوده، طلاق او صحيح است.
مسأله 1993 : كسي كه مي داند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غايب شود مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، بايد تا مدتي كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك مي شوند، صبر كند تا يقين كند كه او پاك شده است.
مسأله 1994 : مردي كه غايب است اگر بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، بايد تحقيق كند؛ ولي اگر اطلاع او از روي عادت حيض زن، يا نشانه هاي ديگري باشد كه در شرع معين شده، بايد تا مدتي كه معمولا زن ها از حيض يا نفاس پاك مي شوند صبر كند.
مسأله 1995 : اگر با عيالش، كه از خون حيض و نفاس پاك است، نزديكي كند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود. ولي زني را كه نُه سالش تمام نشده، يا آبستن است، اگر بعد از نزديكي طلاق دهند، اشكال ندارد؛ و همچنين است اگر يائسه باشد.
مسأله 1996 : هر گاه با زني كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكي كند و در همان پاكي طلاقش دهد، اگر بعداً معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده، بنا بر اظهر طلاق صحيح است.
مسأله 1997 : اگر با زني كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكي كند و مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، بايد به قدري كه زن معمولا بعد از آن پاكي، خون مي بيند و دوباره پاك مي شود صبر كند.
مسأله 1998 : اگر مرد بخواهد زن خود را كه به دليل بيماري، حيض نمي بيند طلاق دهد، بايد از وقتي كه با او نزديكي كرده، تا سه ماه از نزديكي با او خود داري نمايد و بعد او را طلاق دهد.
صيغه طلاق
مسأله 1999 : طلاق بايد به صيغه عربي صحيح خوانده شود و اگر خواندن به عربي صحيح ممكن نبود، با ساير زبانها به صورت صحيح بايد خوانده شود و اگر به عربي مي تواند بخواند ولي عربي صحيح را نمي داند، احتياط در اين است كه هم به عربي غيرصحيح و هم به لغت صحيحِ كسي كه صيغه طلاق را مي خواند خوانده شود و بايد دو مرد عادل صيغه طلاق را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد بايد بگويد:
«زَوْجَتي فاطِمَةُ طالِق» يعني: «زن من فاطمه رها است» و اگر ديگري را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد:
«زَوْجَةُ مُوَكِلّي فاطِمَةُ طالِق».
مسأله 2000 : كسي كه قدرت خواندن صيغه طلاق ندارد، مثل گنگ و لال، همين كه اشاره او يقيناً به طلاق باشد كافيست و همچنين است نوشته اي كه مقصود از آن انشاء طلاق باشد.
مسأله 2001 : طلاق دادن مكروه است و طلاق دادن زني كه در حال بيماري است، كراهتش شديدتر است.
مسأله 2002 : متعه يعني عقد غيردائم، طلاق ندارد بنا بر اين شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست و جدايي آن بدين صورت است كه مدت عقد تمام شود يا مرد بگويد:
«باقي مدت عقد را بخشيدم».
عدّه طلاق
مسأله 2003 : زني كه نُه سالش تمام نشده يا زن يائسه اگر چه شوهر با او نزديكي كرده باشد عدّه ندارد و بعد از طلاق مي تواند فوراً شوهر كند
مسأله 2004 : زني كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست، اگر شوهر با او نزديكي كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق بايد عدّه نگاه دارد، يعني بعد از آن كه در پاكي طلاقش داد، به قدري صبر كند كه دو بار، حيض ببيند و پاك شود و همين كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام مي شود و مي تواند شوهر كند، ولي اگر پيش از نزديكي كردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد.
مسأله 2005 : زني كه حيض نمي بيند، اگر در سن زنهايي باشد كه حيض مي بينند، چنانچه شوهرش بعد از نزديكي كردن او را طلاق دهد، بايد بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگاه دارد.
مسأله 2006 : زني كه عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند بايد سه ماه هلالي، يعني از موقعي كه ماه ديده مي شود تا سه ماه عدّه نگاه دارد و اگر در بين ماه طلاقش بدهند، بايد باقي ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسري ماه اول را از ماه چهارم، عدّه نگاه دارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بيست و نُه روز باشد، بايد نُه روز باقيمانده ماه را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم عدّه نگاه دارد؛ و احتياط مستحب آن است كه از ماه چهارم بيست و يك روز عدّه نگاه دارد تا با مقداري كه از ماه اول عدّه نگاه داشته، سي روز شود.
مسأله 2007 : اگر زن آبستن را طلاق دهند، عدّه اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه اوست، بنا بر اين اگر مثلا يك ساعت بعد از طلاق، بچه او به دنيا آيد، عدّه اش تمام مي شود.
مسأله 2008 : ابتداي عدّه طلاق از موقعيست كه خواندن صيغه طلاق تمام مي شود، چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نيست دوباره عدّه نگاه دارد.
عدّه وفات
مسأله 2009 : زني كه شوهرش مرده بايد تا چهار ماه و ده روز عدّه نگاه دارد، يعني از شوهر كردن خود داري نمايد اگر چه يائسه يا صيغه يا نُه سالش تمام نشده باشد، يا شوهرش با او نزديكي نكرده باشد و اگر آبستن باشد، بايد تا موقع زاييدن عدّه نگاه دارد، ولي اگر قبل از چهار ماه و ده روز بچه اش به دنيا آيد، بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و اين را عدّه
وفات مي گويند.
مسأله 2010 : زني كه در عدّه وفات مي باشد، حرام است لباسهاي رنگارنگ بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهاي ديگري كه زينت حساب شود بر او
حرام مي باشد.
مسأله 2011 : اگر زن يقين كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عدّه وفات، شوهر كند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعداً مرده است، بايد از شوهر دوم جدا شود و در صورتي كه آبستن باشد، به مقداري كه در عدّه طلاق گفته شد، براي شوهر دوم عدّه طلاق و بعد براي شوهر اول عدّه وفات نگاه دارد و اگر آبستن نباشد، براي شوهر اول عدّه وفات و بعد براي شوهر دوم عدّه طلاق نگاه دارد.
مسأله 2012 : ابتداي عدّه وفات از موقعيست كه زن از مرگ شوهر مطلع شود
مسأله 2013 : اگر زن بگويد، عدّه ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مي شود:
اول:
آن كه مورد تهمت نباشد و دوم:
آن كه از طلاق يا مردن شوهرش به قدري گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عدّه ممكن باشد.
مسأله 2014 : اگر زني را كه حامله نيست طلاق رجعي داد و قبل از اتمام عدّه طلاق، شوهر وفات كرد، زن بايد از زمان مرگ شوهر، عده وفات نگه دارد.
طلاق بائن و رجعي
مسأله 2015 : طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند، يعني بدون عقد او را به همسري قبول نمايد و آن بر پنج قسم است:
1 طلاق زني كه نه سالش تمام نشده باشد.
2 طلاق زني كه يائسه باشد.
3 طلاق زني كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكي نكرده باشد.
4 طلاق زني كه او را سه دفعه طلاق داده اند.
5 طلاق خُلع و مُبارات.
و احكام اينها بعداً گفته خواهد شد غير از اين موارد، طلاق رجعيست كه بعد از طلاق تا وقتي زن در عدّه است، مرد مي تواند به او رجوع نمايد و عقد مجدد لازم نيست.
مسأله 2016 : كسي كه زنش را طلاق رجعي داده، حرام است او را از خانه اي كه موقع طلاق در آن بوده، بيرون كند، ولي در بعضي از مواقع كه در كتاب هاي مفصّل گفته شده، بيرون كردن او اشكال ندارد و نيز حرام است زن براي كارهاي غيرلازم از آن خانه بيرون رود.
احكام رجوع كردن
مسأله 2017 : در طلاق رجعي مرد به دو صورت مي تواند به زن خود رجوع كند:
1 حرفي بزند كه معنايش اين باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است.
2 كاري كند كه زن از آن بفهمد رجوع كرده است.
مسأله 2018 : براي رجوع كردن لازم نيست دو مرد شاهد بگيرد، يا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اين كه كسي بفهمد، بگويد، به زنم رجوع كردم،
صحيح است.
مسأله 2019 : اگر زني را دوبار طلاق داد و بعد از طلاق دوباره رجوع كرد يا عقد مجدّد نمود و يا بعد از يك طلاق رجوع و بعد از طلاق ديگر او را عقد كرد، در هر صورت بعد از طلاق سوّم، آن زن بر او حرام مي شود؛ ولي اگر زن بعد از طلاق سوم به مرد ديگري شوهر كند، با شرايط ذيل به شوهر اول حلال مي شود يعني شوهر اول مي تواند دوباره او را عقد نمايد:
1 شوهر دوم بايد بالغ باشد.
2 شوهر دوم از جلو با او نزديكي كند كه موجب غسل باشد و بنا بر احوط بايد انزال شود.
3 عقد شوهر دوّم دائمي باشد.
4 شوهر دوم طلاقش بدهد يا بميرد.
5 عدّه طلاق يا وفات شوهر دوم تمام شود.
طلاق خُلع
مسأله 2020 : طلاق زني را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به شوهر مي بخشد تا طلاقش دهد، خلع گويند.
مسأله 2021 : اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد مي گويد:
«زَوْجَتي فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلي ما بَذَلَتْ هِيَ طالِق»، يعني: «زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم او رها است».
مسأله 2022 : اگر زني، شخصي را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان شخص را وكيل كند كه زن را طلاق دهد چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكيل صيغه طلاق را به اين صورت مي خواند:
«عَنْ مُوَكِّلَتي فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَكِّلي مُحَمَّد لَيَخْلَعَها عَلَيه»، پس از آن بلافاصله مي گويد:
«زَوْجَةُ مُوَكِّلي خالَعْتُها عَلي ما بَذَلَتْ هِيَ طالِق» ؛ و اگر زني كسي را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگري را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكيل بايد به جاي كلمه «مَهرَها» آن چيز را بگويد، مثلا اگر صد تومان داده بايد بگويد:
«بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان».
طلاق مُبارات
مسأله 2023 : اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالي به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.
مسأله 2024 : اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد، بايد بگويد:
«بارَأتُ زَوْجَتي فاطِمَةَ عَلي مَهرِها فَهِيَ طالِق»، يعني: «مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست» و اگر ديگري را وكيل كند، وكيل بايد بگويد:
«بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلي فاطِمَةَ عَلي مَهرِها فَهِيَ طالِق».
مسأله 2025 : صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربي صحيح خوانده شود، ولي اگر زن براي آن كه مال خود را به شوهر ببخشد، مثلا به فارسي بگويد:
براي طلاق فلان مال را به تو بخشيدم اشكال ندارد
مسأله 2026 : اگر زن در بين عدّه طلاق خلع يا مبارات از بخشش خود برگردد شوهر مي تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد
مسأله 2027 : مالي را كه شوهر براي طلاق مبارات مي گيرد، بايد بيشتر از مهر نباشد ولي در طلاق خلع اگر بيشتر باشد اشكال ندارد.
مسأله 2028 : شرايطي كه در طلاق خُلع نسبت به زن و شوهر معتبر است و در كتب مفصّل آمده، در طلاق مُبارات نيز معتبر است و شرايطي كه در اصل طلاق معتبر بود، در هر يك از طلاق خلع و مبارات نيز معتبر است.
مسائل متفرقه طلاق
مسأله 2029 : اگر با زن نامحرمي به گمان اينكه همسر خود اوست نزديكي كند، چه زن بداند كه او شوهرش نيست، يا گمان كند شوهرش مي باشد، بايد عدّه نگاه دارد.
مسأله 2030 : زني كه به عقد دائم درآمده و شوهرش گم شده، اگر بخواهد به ديگري شوهر كند، بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.
مسأله 2031 : پدر و جد پدري ديوانه در صورتي كه مفسده و ضرري در كار نباشد، مي توانند زن او را طلاق بدهند.
مسأله 2032 : اگر شوهر از روي علاماتي كه در شرع معين شده، دو نفر را عادل بداند و زن خود را در حضور آنان طلاق دهد، ديگري كه آن دو را فاسق مي داند بنا بر اظهر نبايد آن زن را براي خود يا براي شخص ديگر عقد كند و در صورت جهل اگر احتمال بدهد آن دو نفر پيش كسي كه طلاق مي دهد عادل هستند، بنا بر اظهر كافي است
آموزش تصویری مرتبط با این حکم