احکام شرعی
آيت الله شيخ عباس محفوظي
آيت الله شيخ عباس محفوظي
آيت الله شيخ عباس محفوظي

رساله توضیح المسائل آيت الله شيخ عباس محفوظي

احكام تقليد اشاره احكام طهارت «اقسام آب ها» اشاره آب كُر آب قليل آب جاري آب باران آب چاه «احكام آب ها» «احكام تخلّي» استبراء آداب تخلي نجاسات [نجاسات] اشاره بول و غائط مَني مُردار خون سگ و خوك كافر شراب فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاستخوار «راه ثابت شدن نجاست» نجاست اشياء «احكام نجاسات» مطهِّرات اشاره آب زمين آفتاب انتقال اسلام تبعيّت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار غايب شدن مسلمان «پاك شدن اشياء نجس» «احكام ظرف ها» وضو وضوي ارتماسي دعاهاي وضو «شرايط وضو» اشاره شرط اول و دوم؛ آب وضو پاك و مطلق باشد. شرط سوم؛ وضو گرفتن مستلزم تصرف غاصبانه نباشد. شرط چهارم؛ ظرف آب وضو مباح باشد غصبي نباشد ، ولي مانند شرط سوم ممكن است كسي وضوي صحيح بگيرد به اين صورت كه موقع آب برداشتن قصد وضو نداشته باشد چنان كه در مسأله 271 گذشت شرط پنجم؛ ظرف آب وضو، طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ اعضاي وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد مگر اينكه به وسيله وضو گرفتن و شستن صورت و يا دست ها، اعضاي وضو خود به خود پاك شود شرط هفتم؛ وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است ولي اگر به قصد قربت وضو بگيرد و قصد ديگري مثل خنك شدن تابع قصد وضو باشد، اشكال ندارد شرط نهم؛ وضو را به ترتيبي كه گفته مي شود به جا آورد، اشاره شرط دهم؛ موالات يعني كارهاي وضو را پشت سر هم انجام دهد. شرط يازدهم؛ مباشرت يعني شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر ديگري او را وضو دهد، يا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است؛ و منظور كمك در اصل شستن و مسح كردن است، ولي اگر در مقدمات اينها كمك بگيرد مثل اين كه ديگري آب را به صورت او بريزد ولي شخص خودش صورت را بشويد، مانعي ندارد. شرط دوازدهم؛ استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد چنانكه در مسائل تيمم خواهد آمد. شرط سيزدهم؛ در اعضاي وضو مانعي از رسيدن آب نباشد و گرنه وظيفه او وضوي جبيره اي يا تيمم خواهد بود. «احكام وضو» مبطلات وضو وضوي جبيره اشاره غسل [غسل هاي واجب ] اشاره «احكام جنابت» آنچه كه بر جنب حرام است آنچه كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي «احكام غسل» «خون هاي سه گانه» 1 استحاضه اشاره [اقسام] استحاضه احكام استحاضه 2 حيض اشاره اقسام زن هاي حائض احكام حائض 3 نفاس اشاره «احكام اموات» غسل ميّت غسل مسّ ميت كفن ميّت حنوط نماز ميّت دستور نماز ميّت مستحبات نماز ميّت دفن ميّت مسائل متفرقه ميّت نبش قبر «غسل هاي مستحب» اشاره تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل ] اشاره 1 پيدا نكردن آب 2 مشقّت بيش از حد 3 ترس از ضرر 4 نياز به آب براي حفظ جان 5 نياز به آب براي تطهير 6 نداشتن آب مباح 7 نداشتن فرصت براي وضو يا غسل چيزهايي كه تيمّم بر آنها صحيح است دستور تيمّم احكام تيمّم احكام نماز اشاره «نمازهاي واجب» اشاره نمازهاي يوميّه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام اوقات نماز ترتيب نمازها «نمازهاي مستحب» وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله «قبله» «پوشاندن بدن در نماز» «لباس نمازگزار» [شرايط لباس نمازگزار ] اشاره شرط اول: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: موارد استثناء بدن و لباس نمازگزار مكروهات لباس نمازگزار «مكان نمازگزار» اشاره «احكام مسجد» مكان هايي كه نماز خواندن در آنها مستحب است «اذان و اقامه» «واجبات نماز» اشاره [اركان نماز] نيّت قيام ايستادن تكبيرة الاحرام قرائت ركوع سجود چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است سجده واجب قرآن تشهّد و سلام سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] «قنوت» تعقيبات نماز «مبطلات نماز» اشاره اول: دوم: سوم: [توضيح] چهارم: پنجم: ششم: [توضيح] هفتم: [توضيح] هشتم: نهم: [توضيح] دهم: [توضيح] يازدهم: دوازدهم: [توضيح] مكروهات نماز «شكّيات نماز» اشاره شك هاي مُبطِل اشاره شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد شك هاي صحيح موارد شكستن نماز «نماز احتياط» «سجده سهو» اشاره دستور سجده سهو «نماز مسافر» اشاره شرط اول: اشاره شرط هفتم: شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر «نماز قضا» «نماز جماعت» اشاره شرايط امام جماعت احكام جماعت مكروهات نماز جماعت «نماز جمعه» «نماز آيات» دستور نماز آيات «نماز عيد فطر و قربان» اشاره «اجير گرفتن براي نماز» احكام روزه اشاره نيّت روزه «مبطلات روزه» اشاره خوردن و آشاميدن جماع استمناء دروغ بستن به خدا و پيغمبر (صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) رساندن غُبار به حلق فرو بردن سر در آب باقي ماندن بر جنابت حيض و نفاس تا اذان صبح اِماله كردن قِي كردن «كفّاره روزه» مواردي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست روزه حرام روزه مستحب «راه ثابت شدن اول ماه» اشاره احكام خُمس [خمس بر چه چيزهايي واجب مي شود] اشاره منفعت كسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهري كه با غواصي به دست مي آيد غنيمت زميني كه كافر ذمّي از مسلمان بخرد «مصرف خمس» احكام زكات اشاره «شرايط وجوب زكات» زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند «مصرف زكات» اشاره شرايط مستحقين زكات نيّت زكات مسائل متفرقه زكات «زكات فطره» مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج [شرايط وجوب حج] اشاره امر به معروف و نهي از منكر اشاره خريد و فروش «اقسام معاملات» اشاره معاملات باطل اشاره معاملات مكروه معاملات مكروه خريد و فروش ميوه معامله سَلَف شرايط معامله سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا به طلا و نقره به نقره «شرايط فروشنده و خريدار» اشاره «شرايط جنس و عوض آن» صيغه خريد و فروش «موارد فسخ معامله» اشاره احكام شركت مضاربه اشاره احكام صلح اشاره احكام اجاره شرايط مال مورد اجاره اشاره شرايط استفاده از مال مورد اجاره مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله اشاره احكام مزارعه اشاره احكام مساقات اشاره احكام محجور اشاره احكام وكالت اشاره احكام قرض اشاره احكام رهن اشاره احكام وَديعه امانت اشاره احكام عاريه اشاره احكام ازدواج اشاره احكام عقد صيغه عقد دائم صيغه عقد غيردائم شرايط عقد موارد فسخ عقد احكام عقد دائم متعه يا صيغه «ازدواج هاي حرام» احكام نگاه كردن مسائل متفرقه ازدواج احكام شير دادن شرايط شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام اولاد حضانت و نفقه احكام طلاق اشاره طلاق دادن زن در حال حيض صيغه طلاق عدّه طلاق عدّه وفات طلاق بائن و رجعي احكام رجوع كردن طلاق خُلع طلاق مُبارات مسائل متفرقه طلاق غصب اشاره «احكام مالي كه پيدا شده» ذبح و شكار [و صيد] دستور ذبح شرايط ذبح دستور كشتن شتر شكار با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي صيد ملخ خوردنيها و آشاميدنيها آداب غذا خوردن احكام قسم نذر و عهد وقف اشاره وصيّت اشاره احكام ارث ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام ديه [اقسام قتل] [احكام] احكام بانك ها اعتبارات بانكي؛ صادرات كالا اشاره صادرات كالا [احكام] واردات كالا مسائل متفرقه

[غسل هاي واجب ]

[غسل هاي واجب ]
اشاره
غسل هاي واجب هفت قسم مي باشد:
1 غسل جنابت.
2 غسل استحاضه.
3 غسل حيض.
4 غسل نفاس.
5 غسل ميت.
6 غسل مس ميت.
7 غسلي كه به واسطه نذر و قسم و مانند اينها واجب مي شود.
به مناسبت ذكر غسل ميت و مس ميت احكام ديگر مربوط به اموات نيز ذكر مي شود
«احكام جنابت»
مسأله 349 : به دو چيز انسان جنب مي شود
اول:
جماع
دوم:
بيرون آمدن مني چه در خواب باشد چه در بيداري با اختيار باشد يا بي اختيار كم باشد يا زياد با شهوت باشد يا بي شهوت
مسأله 350 : اگر رطوبتي از انسان خارج شود و نداند مني است يا بول يا غير اينها چنانچه با شهوت و جَستن بيرون آمده و بعد از بيرون آمدن آن، بدن سست شده آن رطوبت حكم مني را دارد بلكه اگر فقط با شهوت و جَستن باشد ثابت شدن حكم مني خالي از وجه نيست و اگر هيچ يك از اين سه نشانه را نداشته باشد حكم مني ندارد و در مريض لازم نيست آن آب با جَستن بيرون آمده باشد بلكه اگر با شهوت بيرون آمده باشد در حكم مني است بنا بر اظهر و همچنين در زن مريض بنا بر احوط و لازم نيست بدن او سست شود بلكه خالي از وجه نيست كه حكم زن در صحت و مرض مانند مرد باشد
مسأله 351 : مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن مني بول كند و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتي از او بيرون آيد، كه نداند مني است يا رطوبت ديگر، حكم مني را دارد و اگر نمي تواند بول كند بنا بر احوط بايد استبراء كند به كيفيتي كه در احكام تخلي گذشت و اگر به اين صورت استبراء كرد و يا بول نمود و بعد رطوبتي خارج شد كه ندانست بول است يا مني، حكم بول را دارد.
مسأله 352 : اگر كسي در قُبُل زن جماع كند و به اندازه ختنه گاه داخل شود هر دو جنب مي شوند و همچنين است بنا بر اظهر اگر در دُبُر زن نزديكي كند بلكه بنا بر اظهر و احوط اگر در دُبُر مردي نزديكي كند نيز همين طور است و در نزديكي با حيوان نيز بنا بر احتياط حكم همين است
مسأله 353 : اگر شك كند به مقدار ختنه گاه داخل شده يا نه، غسل بر او واجب نيست
مسأله 354 : اگر نَعُوذُ بِاللهِ حيواني را وَطي كند يعني با او نزديكي نمايد و مني از او بيرون آيد غسل تنها كافيست و اگر مني بيرون نيايد، چنانچه پيش از وطي وضو داشته باز هم غسل تنها كافي بوده و احتياطيست و اگر وضو نداشته احتياط واجب آن است كه غسل كند، وضو هم بگيرد.
مسأله 355 : اگر مني از جاي خود حركت كند و بيرون نيايد، يا انسان شك كند كه مني از او بيرون آمده يا نه، غسل بر او واجب نيست و همچنين است اگر خواب ببيند كه محتلم شده ولي بعد از بيدار شدن اثري از مني نبيند.
مسأله 356 : هرگاه بعد از غسل مني مرد از زن خارج شود غسل واجب نيست و همچنين است اگر شك كند كه مني بيرون آمده از خود اوست يا از مرد، اما اگر علم يا اطمينان داشته باشد كه مني خارج شده از خود اوست و يا مخلوط با مني مرد است غسل بر او واجب است
مسأله 357 : كسي كه نمي تواند غسل كند ولي تيمم برايش ممكن است، بعد از داخل شدن وقت نماز هم مي تواند با عيال خود نزديكي كند، مگر آنكه قبل از وقت متطهر باشد
مسأله 358 : اگر در لباس خود مني ببيند و بداند كه از خود اوست و براي آن غسل نكرده بايد غسل كند و نمازهايي را كه يقين يا اطمينان دارد كه بعد از بيرون آمدن مني خوانده قضا يا اعاده كند
آنچه كه بر جنب حرام است
مسأله 359 : پنج چيز بر جنب حرام است:
1 رساندن جايي از بدن به خط قرآن، يا به اسم خدا و بنا بر احتياط به اسم پيغمبران و امامان و اسم حضرت زهرا ( عليهم السلام ) به طوري كه در وضو
گفته شد.
2 رفتن به مسجد الحرام و مسجد پيغمبر (صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود و همچنين داخل شدن به آن جا براي برداشتن چيزي بنا بر احوط.
3 توقف در مساجد ديگر ولي اگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود، يا براي برداشتن چيزي برود مانعي ندارد و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند بلكه عبور نيز ننمايد و همچنين در رواق ها.
4 گذاشتن چيزي در مسجد.
5 خواندن سوره اي كه سجده واجب دارد و آن چهار سوره است:
1 سجده سوره 32 ، 2 فصّلت 41 ، 3 نجم 53 ، 4 علق 96 ؛ و اگر يك كلمه از اين چهار سوره را هم بخواند حرام است
آنچه كه بر جنب مكروه ست
مسأله 360 : چند چيز بر جنب مكروه است:
1 و 2 خوردن و آشاميدن؛ ولي اگر وضو بگيرد مكروه نيست؛ و اگر دست و صورت را بشويد و مضمضه و استنشاق كند كراهت كمتر مي شود.
3 خواندن بيشتر از هفت آيه تا هفتاد آيه از سوره هايي كه سجده واجب ندارد بنا بر احوط ولي بيشتر از هفتاد آيه كراهت شديدتري دارد
4 رساندن جايي از بدن به جلد و حاشيه و بين خط هاي قرآن.
5 همراه داشتن قرآن.
6 خوابيدن ولي اگر وضو بگيرد يا به واسطه
اين كه نمي تواند غسل كند بدل از غسل تيمم كند خوابيدن او مكروه نيست.
7 خضاب كردن به حنا و مانند آن.
غسل جنابت
مسأله 361 : غسل جنابت به خودي خود مستحب است و براي خواندن نماز واجب و مانند آن واجب مي شود. ولي براي نماز ميت و سجده شكر و سجده هاي واجب قرآن غسل جنابت لازم نيست.
مسأله 362 : غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو صورت مي شود انجام داد:
ترتيبي و ارتماسي و غسل ترتيبي افضل از ارتماسي است.
غسل ترتيبي
مسأله 363 : در غسل ترتيبي بايد به نيت غسل، اول سر و گردن بعد طرف راست بعد طرف چپ بدن را بشويد و اگر عمداً يا از روي فراموشي يا به سبب ندانستن مسأله به اين ترتيب عمل نكند غسل او باطل است ولي چنانچه قصد قربت داشته و آنچه را كه مقدّم داشته اعاده نمايد غسل صحيح است؛ بنا بر اين در غسل ترتيبي شستن از بالا به پايين عرفاً ملاك است.
مسأله 364 : نصف ناف و نصف عورت را بايد با طرف راست بدن و نصف ديگر را بايد با طرف چپ بشويد.
مسأله 365 : براي آن كه يقين كند هر سه قسمت يعني سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملا شسته، بايد هر قسمتي را كه مي شويد مقداري از قسمت هاي ديگر را هم با آن قسمت بشويد.
مسأله 366 : اگر بعد از غسل بفهمد جايي از بدن را نشسته و نداند كجاي بدن است بايد دوباره غسل كند.
مسأله 367 : اگر بعد از غسل بفهمد مقداري از بدن را نشسته ولي هنوز چيزي كه وضو را باطل مي كند از او سر نزده است چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار كافيست و اگر از طرف راست باشد بايد بعد از شستن آن مقدار دوباره طرف چپ را بشويد، بنا بر اظهر در اعتبار ترتيب سر با دو جانب و احوط در ترتيب بين دو جانب و اظهر در عدم اعتبار ترتيب از بالا به پايين در حال نسيان و اگر از سر و گردن باشد بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد و اگر در اثناء غُسل چيزي كه وضو را باطل مي كند از او سر زده، احتياط در اين است كه غسل را دو مرتبه به طور كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه براي آن وضو لازم است وضو بگيرد.
غسل ارتماسي
مسأله 368 : در غسل ارتماسي اگر به نيت غسل ارتماسي به تدريج در آب فرو رود تا تمام بدن زير آب رود غسل او صحيح است و احتياط آن است كه از اول فرو رفتن در آب نيت غسل كردن را داشته باشد به آنچه غسل ارتماسي با آن محقق و تمام مي شود و اظهر كفايت نيت در حال فرو رفتن مجموع بدن در آب است.
مسأله 369 : در غسل ارتماسي اگر همه بدن زير آب باشد و بعد از نيت غسل، بدن را حركت دهد غسل او صحيح است.
مسأله 370 : اگر بلافاصله بعد از غسل ارتماسي بفهمد كه به جايي از بدن آب نرسيده، اگر جاي آن را بداند، شستن همان مقدار كافي است؛ و اگر جاي آن را نداند يا بعد از مدتي متوجه شود، بايد دوباره غسل كند.
«احكام غسل»
مسأله 371 : در غسل ارتماسي بايد تمام بدن پاك باشد مگر اينكه در آنِ واحد هم بدن پاك شود و هم غسل انجام گيرد و در غسل ترتيبي پاك بودن تمام بدن لازم نيست و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتي را پيش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد كافي است ولي پاك بودن تمام بدن قبل از شروع در غسل مطلقاً موافق احتياط است
مسأله 372 : اگر در غسل مقداري از بدن نشسته بماند غسل باطل است ولي شستن جاهايي از بدن كه ديده نمي شود، مثل داخل گوش و بيني واجب نيست
مسأله 373 : جايي را كه شك دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن، شستن آن لازم نيست ولي احتياط در شستن است.
مسأله 374 : چيزي را كه مانع رسيدن آب به بدن است، بايد برطرف كند.
مسأله 375 : اگر موقع غسل شك كند كه چيزي كه مانع از رسيدن آب باشد، در بدن او هست يا نه بايد بنا بر احوط وارسي كند تا مطمئن شود كه مانعي نيست و اگر وارسي نكرد و پس از غسل معلوم شد مانعي نبوده و قصد قربت داشته غسل صحيح است
مسأله 376 : لزوم شستن موهاي كوتاه كه پوست از لاي آنها ديده مي شود در موقع غسل كردن خالي از قوت نيست ولي موهاي بلند لازم نيست.
مسأله 377 : تمام شرطهايي كه براي صحيح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب، در صحيح بودن غسل هم شرط است. ولي در غسل لازم نيست بدن را از بالا به پايين بشويد، امّا در ترتيبي احوط است و نيز در غسل ترتيبي لازم نيست بعد از شستن هر قسمت فوراً قسمت ديگر را بشويد، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداري صبر كند و بعد طرف راست را بشويد و بعد از مدتي طرف چپ را بشويد اشكال ندارد.
مسأله 378 : كسي كه نمي تواند از بيرون آمدن بول و غائط خودداري كند، اگر به اندازه اي كه غسل كند و نماز بخواند، بول و غائط از او بيرون نمي آيد چنانچه وقت تنگ باشد بايد هر قسمت را فوراً بعد از قسمت ديگر بشويد و بعد از غُسل هم فوراً نماز بخواند و همچنين است حكم زن مستحاضه كه بعداً گفته مي شود.
مسأله 379 : اگر در بين غسل، حدث اصغر از او سرزند مثلا بول كند، بنا بر احتياط به قصد وظيفه واقعيّه (اعم از تمام يا اتمام) غسل را دوباره از سر شروع كند و براي نماز و كاري كه وضو لازم دارد وضو بگيرد.
مسأله 380 : كسي كه چند غسل بر او واجب است مي تواند به نيت همه آنها يك غسل به جا آورد، يا آنها را جدا جدا انجام دهد.
مسأله 381 : كسي كه غسل جنابت كرده، نبايد براي نماز وضو بگيرد ولي در غسل هاي ديگر براي نماز بايد وضو بگيرد.
«خون هاي سه گانه»
1 استحاضه
اشاره
يكي از خون هايي كه از زن خارج مي شود، خون استحاضه است و زن را در موقع ديدنِ اين خون، مستحاضه مي گويند خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد و بدون فشار و سوزش بيرون مي آيد و ممكن است گاهي برخلاف اوصاف مذكوره باشد.
[اقسام] استحاضه
اشاره
استحاضه سه قسم است:
قليله، متوسطه و كثيره.
استحاضه قليله
آن است كه خون در پنبه اي كه زن داخل فرج مي نمايد نفوذ نكند.
استحاضه متوسطه
آن است كه خون در پنبه فرو رود ولي از آن نگذرد.
استحاضه كثيره آن است كه خون از پنبه گذشته و به دستمال برسد
وظيفه مستحاضه در مورد روزه در مسأله 1321 ذكر خواهد شد
احكام استحاضه
مسأله 382 : در استحاضه قليله بايد زن براي هر نماز يك وضو بگيرد و بنا بر احتياط پنبه را عوض كند يا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد.
مسأله 383 : در استحاضه متوسطه بايد زن براي نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براي نمازهاي خود بنا بر احتياط واجب پنبه را اگر خوني شده عوض كند يا آب بكشد و همچنين ظاهر فرج اگر نجس شده است؛ و وجوب وضو براي هر نماز در اين صورت خالي از وجه نيست و اين در صورتيست كه استحاضه متوسطه پيش از نماز صبح يا در بين آن پيدا شود ولي اگر بعد از نماز صبح تا پيش از نماز ظهر يا بين آن حاصل شود بايد براي نماز ظهر غسل كند و به همين ترتيب پيش از هر نماز يا بين هر نمازي كه استحاضه متوسطه شده بايد براي آن غسل كند و اگر عمداً يا از روي فراموشي براي نماز صبح غسل نكند بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براي نماز ظهر و عصر غسل نكند بايد پيش از نماز مغرب و عشا غسل نمايد چه آن كه خون بيايد يا قطع شده باشد
مسأله 384 : در استحاضه كثيره علاوه بر كارهاي استحاضه متوسطه كه در مسأله پيش گفته شد، بايد براي هر نماز دستمال را عوض كند يا آب بكشد و يك غسل براي نماز ظهر و عصر و يكي براي نماز مغرب و عشا به جا آورد و بنا بر احتياط واجب با هر غسلي يك وضو هم بگيرد بلكه براي نماز عصر و نماز عشا نيز بايد بنا بر احتياط واجب وضو بگيرد و همچنين بايد بين نماز ظهر و عصر فاصله نيندازد و اگر فاصله بيندازد، بايد براي نماز عصر دوباره غسل كند و نيز
اگر بين نماز مغرب و عشا فاصله بيندازد بايد براي نماز عشا دوباره غسل نمايد.
مسأله 385 : اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد اگر چه زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز وضو و غسل را به جا آورد.
مسأله 386 : اگر استحاضه قليله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود، بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
مسأله 387 : اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براي نماز ظهر و عصر يك غسل و براي نماز مغرب و عشا غسل ديگري به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
مسأله 388 : زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براي نماز اولي كه مي خواند، بايد كارهاي استحاضه را انجام دهد و براي نمازهاي بعد
لازم نيست.
مسأله 389 : اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است، در صورت امكان بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است، كارهايي را كه براي آن قسم دستور داده شده انجام دهد.
مسأله 390 : زن مستحاضه اگر پيش از آن كه خود را وارسي كند، مشغول نماز شود با اينكه مي توانسته خود را وارسي كند چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده مثلا استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده مثل آن كه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
مسأله 391 : زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسي نمايد، بنا بر احوط بايد به آنچه مشكل تر است عمل كند، مثلا اگر نمي داند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهاي استحاضه متوسطه را بنا بر احوط انجام دهد و اگر نمي داند متوسطه است يا كثيره بايد كارهاي استحاضه كثيره را بنا بر احوط انجام دهد ولي اگر بداند سابقاً كدام يك از آن سه قسم بوده بايد به وظيفه همان قسم عمل كند
مسأله 392 : زن مستحاضه اگر بداند از وقتي كه مشغول وضو يا غسل شده خوني از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمي آيد مي تواند خواندن نماز را تأخير بيندازد
مسأله 393 : مستحاضه كثيره و متوسطه وقتي كاملاً از خون پاك شد بايد غسل كند، ولي اگر بداند از وقتي كه براي نماز قبلي مشغول غسل شده ديگر خون نيامده، لازم نيست دوباره غسل كند.
مسأله 394 : زن مستحاضه اگر بين غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود ولي اگر خون در داخل فضاي فرج نيايد غسل لازم نيست.
مسأله 395 : زن مستحاضه بايد موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخرِ نماز خود را از بيرون آمدن خون در صورتي كه براي او ضرر نداشته باشد حفظ كند و اگر مسامحه كرد و خوني خارج شد بنا بر احتياط هرچه به جا آورده از غسل يا وضو يا نماز دو مرتبه انجام دهد
مسأله 396 : اگر استحاضه قليله زن پيش از نماز، متوسطه يا كثيره شود بايد كارهاي متوسطه يا كثيره را كه گفته شد انجام دهد و اگر استحاضه متوسطه كثيره شود بايد كارهاي استحاضه كثيره را انجام دهد.
مسأله 397 : اگر استحاضه كثيره زن متوسطه شود، بايد براي نماز اول عمل كثيره و براي نمازهاي بعد عمل متوسطه را به جا آورد. مثلا اگر پيش از نماز ظهر استحاضه كثيره متوسطه شود، بايد براي نماز ظهر غسل كند و براي نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگيرد.
مسأله 398 : اگر استحاضه كثيره قليله شود بايد براي نماز اول عمل كثيره و براي نمازهاي بعد عمل قليله را انجام دهد و نيز اگر استحاضه متوسطه قليله شود بايد براي نماز اول عمل متوسطه و براي نمازهاي بعد عمل قليله را به جا آورد
2 حيض
اشاره
خون حيض خوني است كه غالباً در هر ماه چند روزي از رحم زن ها خارج مي شود؛ و زن را در موقع ديدن خون حيض، حائض مي گويند.
خون حيض در بيشتر اوقات غليظ و گرم و رنگ آن سرخ مايل به سياه يا سرخ است و با فشار و كمي سوزش بيرون مي آيد.
مسأله 399 : زن هاي سيّده بعد از تمام شدن شصت سال قمري يائسه مي شوند يعني خون حيض نمي بينند و زن هايي كه سيّده نيستند بعد از تمام شدن پنجاه سال قمري يائسه مي شوند
مسأله 400 : خوني كه دختر پيش از تمام شدن نُه سال مي بيند در صورتي كه معلوم باشد نه سال او تمام نشده است و علامت و نشانه ديگري غير از سن، بر بلوغ او نباشد و همچنين خوني كه زن بعد از يائسه شدن مي بيند حيض نيست
مسأله 401 : زن حامله و زني كه بچه شير مي دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را احتياطاً انجام دهد.
مسأله 402 : اگر دختري نمي داند كه نه سالش تمام شده يا نه و خوني ديد كه يقين كرد خون حيض است بايد آن را خون حيض قرار دهد.
مسأله 403 : زني كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خوني ببيند و نداند حيض است يا نه بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.
مسأله 404 : مدت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمي شود و اگر مختصري هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست.
مسأله 405 : بايد سه روز اول حيض پشت سر هم باشد، پس اگر مثلا دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض نيست.
مسأله 406 : اگر سه روز پشت سر هم خون ببيند و سپس پاك شود چنانچه دوباره خون ببيند و روزهايي كه خون ديده و در وسط پاك بوده، روي هم از ده روز بيشتر نشود تمام اين مدت را حيض قرار مي دهد
مسأله 407 : اگر زني بيش از سه روز خون ديد و ده روزه يا كمتر از آن پاك شد چنانچه نمي داند خون زخم و جراحت است يا نه، اگر در ايام عادت زن باشد يا اينكه شرايط حيض را داشته باشد آن را خون حيض قرار مي دهد.
مسأله 408 : اگر خوني ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون حيض است يا زخم، اگر قبلا حيض بوده، يعني خون حيض ديده وممكن است اين خون دنباله آن باشد حيض است ليكن اظهر اعتبار خروج از چپ براي حيض و خروج از طرف راست براي زخم است و با عدم امكان وارسي عمل به حالت سابقه مي نمايد و اگر سابقاً پاك بوده وظيفه اي نسبت به حيض ندارد.
مسأله 409 : اگر خوني ببيند و شك كند كه خون حيض است يا خون نفاس، اگر در ايام عادت زن باشد آن را خون حيض قرار مي دهد وگرنه بايد به وظيفه اي كه مشترك بين حيض و نفاس است عمل كند، يعني لازم نيست آنچه بر حائض واجب است ولي بر نفساء واجب نيست و آنچه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نيست به جا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظايف حائض و وظايف نفساء، مطابق احتياط است بلكه اين احتياط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتياط، مخالفت قطعيه ننمايد.
مسأله 410 : اگر خوني ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، ولي احتمال خون ديگري مثل خون جراحت و زخم را هم نمي دهد، بايد خود را وارسي كند، يعني مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند، بعد بيرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده، حيض مي باشد. البته بايد خون زياد نباشد تا به وسيله فوق بتواند بين خون حيض و بكارت فرق بگذارد و در صورت عدم امكان تشخيص وعدم حصول يقين، در ايام عادت حكم به حيض بودن مي كند و گرنه عمل به حالت سابقه مي نمايد.
مسأله 411 : اگر كمتر از سه روز خون ببيند و سپس پاك شود و بعد سه روز خون ببيند، خون دوم حيض است و خون اول اگر چه در روزهاي عادتش باشد حيض نيست.
مسأله 412 : اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز يا بيشتر، دوباره خون ديد، اگر از سه روز بيشتر طول بكشد ولي از ده روز بيشتر نباشد و ساير شرايط حيض را داشته باشد، خون دوم نيز حيض است.
اقسام زن هاي حائض
مسأله 413 : زن هاي حائض بر شش قسمند:
1 صاحب عادت وقتيّه و عدديّه؛ و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و شماره روزهاي حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم آن خون ببيند.
2 صاحب عادت وقتيّه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند ولي شماره روزهاي حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببيند ولي ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.
3 صاحب عادت عدديه و آن زني است كه شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم به يك اندازه باشد، ولي وقت ديدن آن دو خون يكي نباشد، مثل آن كه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.
4 مضطربه؛ و آن زني است كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني پيدا نكرده يا عادتش بهم خورده و عادت تازه اي پيدا نكرده است.
5 مبتدئه و آن زني است كه دفعه اولِ خون ديدن او است.
6 ناسيه و آن زني است كه عادت خود را فراموش
كرده است.
و هر كدام از اينها احكامي دارند كه در مسائل بعدي گفته مي شود.
مسأله 414 : زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوري كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون، نشانه هاي حيض را نداشته باشد، بايد به احكامي كه براي زن حائض گفته مي شود عمل كند و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده، مثل اينكه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادت هايي را كه بجا نياورده قضا نمايد.
مسأله 415 : زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خوني را كه در روزهاي عادت خود ديده، حيض است و خوني كه پيش از آن و بعد از آن ديده استحاضه مي باشد و بايد عبادتهايي را كه در روزهاي پيش از عادت و بعد از عادت بجا نياورده قضا نمايد و اگر همه روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود فقط روزهاي عادت او حيض است و خوني كه جلوتر از آن ديده استحاضه مي باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده بايد قضا نمايد و اگر همه روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر بيشتر شود فقط روزهاي عادت حيض و
باقي استحاضه است
مسأله 416 : زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود روزهايي كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن، كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و روزهاي اول را استحاضه قرار مي دهد و اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است و اگر بيشتر شود، بايد روزهايي كه در عادت خون ديده با چند روز بعد از آن كه روي هم به مقدار عادت او شود حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 417 : زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خوني كه در روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را نداشته باشد، حيض است؛ و خوني كه بعد از روزهاي عادت ديده اگرچه نشانه هاي حيض را داشته باشد استحاضه است. مثلا زني كه عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند، هفت روز اول آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مي باشد.
مسأله 418 : زني كه عادت وقتيه دارد، اگر در وقت عادت خود يا دو سه روز پيش از عادت يا دو سه روز بعد از عادت خون ببيند به طوري كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته، اگر چه آن خون نشانه هاي حيض را نداشته باشد، بايد به احكامي كه براي زن هاي حائض گفته خواهد شد عمل نمايد و اگر بعد بفهمد حيض نبوده مثل آن كه پيش از سه روز پاك شود بايد عبادت هايي را كه بجا نياورده قضا نمايد
مسأله 419 : زني كه عادت عدديه دارد اگر بيشتر از شماره عادت خود خون ببيند و از ده روز بيشتر شود، چنانچه همه خون هايي كه ديده يك جور باشد بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهاي عادتش حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر همه خون هايي كه ديده يك جور نباشد، بلكه چند روز از آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهايي كه خون، نشانه حيض را دارد با شماره روزهاي عادت او يك اندازه است بايد همان روزها را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر روزهايي كه خون نشانه حيض دارد از روزهاي عادت او بيشتر است فقط به اندازه روزهاي عادت او حيض و بقيه استحاضه است و اگر روزهايي كه خون نشانه حيض دارد از روزهاي عادت او كمتر است، بايد آن روزها را با چند روز ديگر كه روي هم به اندازه روزهاي عادتش شود حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد
مسأله 420 : مضطربه زني كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني پيدا نكرده اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايي كه ديده يك جور باشد، چنانچه عادت خويشان او مشخص است آن مقدار را براي خود حيض و بقيه را استحاضه قرار مي دهد
مسأله 421 : مضطربه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنانچه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
مسأله 422 : مبتدئه يعني زني كه دفعه اول خون ديدن اوست اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايي كه ديده يك جور باشد بايد عادت خويشان خود را به طوري كه در مضطربه گفته شد حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد
مسأله 423 : مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد همه آن حيض است ولي اگر پيش از گذشتن ده روز از خوني كه نشانه حيض دارد دوباره خوني ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نُه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد از اول خون اول كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد رجوع به خويشاوندان خود كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 424 : مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خوني كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر باشد، بايد از اولي كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 425 : ناسيه يعني زني كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است اگر بيشتر از ده روز خون ببيند بايد روزهايي را كه خون او نشانه حيض دارد تا ده روز حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص دهد، بنا بر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، مگر اينكه بداند به طور مسلم در روزهاي اول حيض نمي شده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را بايد حيض قرار دهد و اگر ظن اطميناني پيدا كرد كه ايام عادتش مثل خويشان خود است عادت آنها را براي خود انتخاب مي كند.
احكام حائض
مسأله 426 : چند چيز بر حائض حرام است:
1 عبادت هايي كه مانند نماز بايد با وضو يا غسل يا تيمم به جا آورده شود، ولي به جا آوردن عبادت هايي كه وضو و غسل و تيمم براي آنها لازم نيست، مانند نماز ميت مانعي ندارد.
2 تمام چيزهايي كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.
3 جماع كردن در فرج، كه هم براي مرد حرام است و هم براي زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و مني هم بيرون نيايد.
مسأله 427 : جماع كردن در روزهايي هم كه حيض زن قطعي نيست ولي شرعاً بايد براي خود حيض قرار دهد حرام است. پس زني كه بيشتر از ده روز خون مي بيند و بايد به دستوري كه قبلاً ذكر شده روزهاي عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمي تواند در آن روزها با او نزديكي نمايد.
مسأله 428 : اگر شماره روزهاي حيض زن به سه قسمت تقسيم شود و مرد در قسمت اول آن با زن خود در قُبُل جماع كند، احتياط واجب آن است كه هجده نخود طلا كفاره به فقير بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نُه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند، بايد چهار نخود و نيم بدهد، مثلا زني كه شش روز خون حيض مي بيند، اگر شوهرش در شب يا روز اول و دوم با او جماع كند، هجده نخود طلا بدهد و در شب يا روز سوم و چهارم نُه نخود و در شب يا روز پنجم و ششم بايد چهار نخود و نيم بدهد.
مسأله 429 : طلاق دادن زن در حال حيض، به طوري كه در كتاب طلاق گفته مي شود باطل است
مسأله 430 : اگر زن بگويد حائضم يا از حيض پاك شده ام، بايد حرف او را قبول كرد، مگر اينكه اطمينان پيدا شود كه دروغ مي گويد.
مسأله 431 : اگر زن در بين نماز حائض شود، نماز او باطل است.
مسأله 432 : بعد از آن كه زن از خون حيض پاك شد واجب است براي نماز و روزه و عبادت هاي ديگري كه بايد با طهارت وضو يا غسل يا تيمم به جا آورده شود غسل كند و دستور آن مثل غسل جنابت است ولي بنا بر اظهر براي نماز بايد پيش از غسل يا بعد از آن وضو هم بگيرد و اگر پيش از غسل وضو بگيرد بهتر است
مسأله 433 : نمازهاي يوميه اي كه زن در حال حيض نخوانده قضا ندارد ولي روزه هاي واجب را بايد قضا نمايد
مسائل متفرقه حيض
مسأله 434 : مبتدئه مضطربه، ناسيه و زني كه عادت عدديه دارد اگر خوني ببينند كه نشانه هاي حيض را داشته باشد يا يقين كنند كه سه روز طول مي كشد بايد عبادت را ترك كنند و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده بايد عبادت هايي را كه بجا نياورده اند قضا نمايند ولي اگر يقين نكنند كه تا سه روز طول مي كشد و نشانه هاي حيض را هم نداشته باشد، بنا بر احتياط واجب بايد تا سه روز كارهاي استحاضه را به جا آورند و كارهايي را كه بر حائض حرام است ترك نمايند و چنانچه پيش از سه روز پاك نشدند، بايد آن را حيض قرار دهند.
مسأله 435 : اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد براي عبادت هاي خود غسل كند، ولي اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مي بيند نبايد غسل كند و نمي تواند نماز بخواند و بايد به احكام حائض عمل نمايد.
مسأله 436 : زني كه در حيض عادت عدديه دارد اگر بيش از مقدار عادت خود خون ديد در صورتي كه نشانه هاي حيض را داشته باشد و بداند يا احتمال دهد كه قبل از ده روز پاك خواهد شد عبادت هاي خود را ترك مي كند و اگر در اثناء ده روز در ظاهر پاك شد بنا بر احتياط بايد مقداري پنبه داخل فرج خود كرده كمي صبر كند و بعد بيرون آورد اگر پاك بود غسل مي كند و اگر پاك نبود مي تواند عبادت هاي خود را ترك كند تا از داخل هم پاك شود ولي در صورتي كه مي داند خون بيش از ده روز ادامه خواهد داشت مقدار عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار مي دهد
مسأله 437 : اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند بعد بفهمد حيض نبوده است بايد نماز و روزه اي را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد و اگر چند روز را به گمان اينكه حيض نيست عبادت كند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آن روزها روزهايي بوده كه بايد روزه مي گرفته، واجب است
قضا نمايد.
3 نفاس
اشاره
از وقتي كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مي آيد، هر خوني كه زن مي بيند، اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس نَفساء مي گويند.
مسأله 438 : خوني كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مي بيند نفاس نيست.
مسأله 439 : لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته اي هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم مي ماند انسان مي شد خوني كه تا ده روز ببيند خون نفاس است بنا بر احوط
مسأله 440 : ممكن است خون نفاس يك لحظه بيشتر نيايد ولي بيشتر از ده روز نمي شود
مسأله 441 : توقف در مسجد و رساندن جايي از بدن به خط قرآن و كارهاي ديگري كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب، مستحب و مكروه مي باشد.
مسأله 442 : طلاق دادن زني كه در حال نفاس مي باشد باطل است و نزديكي كردن با او حرام مي باشد و اگر شوهرش با او نزديكي كند احتياط واجب آن است كه به دستوري كه در احكام حيض مسأله 428 گفته شد كفاره بدهد
مسأله 443 : وقتي زن از خون نفاس پاك شد بايد غسل كند و عبادت هاي خود را به جا آورد و اگر دوباره خون ببيند چنانچه روزهايي كه خون ديده با روزهايي كه در وسط پاك بوده روي هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است و اگر روزهايي كه پاك بوده روزه گرفته باشد بايد قضا نمايد
مسأله 444 : اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال بدهد كه در باطن خون هست بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد كه اگر پاك است، براي عبادت هاي خود غسل كند.
مسأله 445 : اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد چنانچه در حيض عادت دارد به اندازه روزهاي عادت او نفاس و بقيه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز بنا بر اظهر نفاس و بقيه استحاضه مي باشد و احتياط مستحب آن است كسي كه عادت دارد از روز بعد از عادت و كسي كه عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان كارهاي استحاضه را به جا آورد و كارهايي را كه بر نفساء حرام است ترك كند
مسأله 446 : زني كه عادت حيضش كمتر از ده روز است اگر بيشتر از روزهاي عادتش خون نفاس ببيند در صورتي كه از ده روز بيشتر نشود بنا بر اظهر تمام آن مدت را نفاس قرار مي دهد
«احكام اموات»
مسأله 447 : مسلماني را كه محتضر است يعني در حال جان دادن مي باشد مرد باشد يا زن بزرگ باشد يا كوچك، بايد بنا بر احتياط واجب به پشت بخوابانند به طوري كه كف پاهايش به طرف قبله باشد
مسأله 448 : غسل كفن نماز و دفن مسلمان يعني ميتي كه به حسب اظهار شهادتين و عدم منافي حكم به اسلام او مي شود بر هر مكلفي واجب است و اگر بعضي انجام دهند از ديگران ساقط مي شود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كرده اند
مسأله 449 : اگر كسي مشغول كارهاي ميّت شود بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند ولي اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد بايد ديگران تمام كنند
مسأله 450 : اگر انسان يقين كند كه ديگري مشغول كارهاي ميّت شده واجب نيست به كارهاي ميّت اقدام كند
مسأله 451 : اگر كسي بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميّت را باطل انجام داده اند بايد دوباره انجام دهد
مسأله 452 : براي غسل كفن نماز و دفن ميّت بايد از وليّ او اجازه بگيرند
مسأله 453 : وليّ زن كه در غسل و كفن و دفن او دخالت مي كند شوهر اوست و در مرتبه بعد از او مردهايي كه از ميّت ارث مي برند مقدّم بر زن هاي ايشانند و هر كدام كه در ارث بردن مقدم هستند در اين امر نيز مقدّمند
مسأله 454 : اگر ميّت براي غسل كفن دفن و نماز خود غير از وليّ شخص ديگري را معين كند بنا بر اظهر لازم است آن شخص از وليّ ميت براي اين كارها اجازه بگيرد
غسل ميّت
مسأله 455 : واجب است ميّت را سه غسل بدهند:
اول غُسل با آبي كه به سِدر مخلوط باشد
دوم غُسل با آبي كه به كافور مخلوط باشد
سوم غُسل با آب خالص و مراعات اين ترتيب لازم است و در صورت به هم خوردن ترتيب از همان جا كه به هم خورده اعاده كنند
مسأله 456 : سدر و كافور بايد به اندازه اي زياد نباشد كه آب را مضاف كند و به اندازه اي كم نباشد كه عُرفاً نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است
مسأله 457 : اگر سدر و كافور يا يكي از اينها پيدا نشود، يا استعمال آن جايز نباشد، مثل آن كه غصبي باشد، بايد به جاي هر كدام كه ممكن نيست بنا بر احتياط واجب ميّت را با آب خالص غسل بدهند؛ و اقوي در مكان غسل اين است كه بايد مباح باشد.
مسأله 458 : كسي كه ميّت را غسل مي دهد بايد مسلمان و دوازده امامي و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند
مسأله 459 : كسي كه ميّت را غسل مي دهد بايد قصد قربت داشته باشد يعني غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد و اگر به همين نيّت تا آخر غسل سوم باقي باشد كافيست و تجديد نيّت لازم نيست اگر چه احوط است
مسأله 460 : غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد بنا بر احتياط واجب است و غسل كفن دفن كافر و اولاد او جايز نيست و كسي كه از بچگي ديوانه بوده و به حال ديوانگي بالغ شده چنانچه پدر و مادر او يا يكي از آنان مسلمان باشند بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنان مسلمان نباشند غسل دادن او
جايز نيست
مسأله 461 : بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد بايد بنا بر احتياط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد بايد در پارچه اي بپيچند و بدون غسل دفن كنند
مسأله 462 : كسي كه كشتن او به رجم يا قصاص و مانند اينها واجب شده است در صورتي كه قبل از اجراي حُكم، غسل هاي سه گانه ميّت را به امر حاكم شرع يا بدون امر او انجام داده باشد، غُسل دادنش واجب نيست، اگر چه بعد از غُسل، از او حدث اصغر يا اكبر سر زده باشد.
مسأله 463 : اگر مرد، زن را و زن، مرد را در غير موارد ضرورت غسل بدهد باطل است ولي زن مي تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مي تواند زن خود را غسل دهد و احتياط مستحب در غسل زوجين از زير لباس است اگر چه احتياط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد
مسأله 464 : مرد مي تواند در غير حال ضرورت دختر بچه اي را كه سن او از سه سال بيشتر نيست غسل دهد، زن هم مي تواند در غير حال ضرورت پسر بچه اي را كه سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.
مسأله 465 : اگر براي غسل دادن ميّتي كه مرد است مرد پيدا نشود، زناني كه با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند بنا بر احوط بايد از زير لباس يا چيزي كه بدن او را بپوشاند غسلش بدهند و نيز اگر براي غسل ميّت زن زن ديگري نباشد مردهايي كه با او نسبت دارند و محرمند يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند بعد از اين كه از ساير اولياي ميت خصوصاً شوهر او اجازه بگيرند بنا بر احوط بايد از زير لباس او را غسل دهند
مسأله 466 : اگر ميّت و كسي كه او را غسل مي دهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند، جايز است كه غير از عورت جاهاي ديگر ميّت برهنه باشد
مسأله 467 : نگاه كردن به عورت ميّت حرام است و كسي كه او را غسل مي دهد اگر نگاه كند معصيت كرده، ولي غسل باطل نمي شود.
مسأله 468 : اگر جايي از بدن ميّت نجس باشد، بايد پيش از آن كه آن جا را غسل بدهند، آب بكشند.
مسأله 469 : غسل ميّت مثل غسل جنابت است و احتياط مستحب آن است كه تا غسل ترتيبي ممكن است ميّت را غسل ارتماسي ندهند و در صورت غسل ارتماسي بايد آب قليل نباشد
مسأله 470 : كسي را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براي او كافيست ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن نيت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
مسأله 471 : اگر آب پيدا نشود يا استعمال آن مانعي داشته باشد بايد بنا بر احتياط واجب ميّت را سه تيمّم بدهند و تيمم اول را به قصد ما في الذمّه انجام دهند و اما اگر آب هست ولي فقط براي يك غسل كافيست مسأله دو
صورت دارد:
اول:
آن كه آب طوريست كه فقط در غُسل معيني قابل استفاده است
دوم:
آن كه غُسل معيّن نيست
اگر غسل معين است مثل اين كه آب مخلوط با سدر يا كافور شده باشد در اين صورت آن آب را در غسل مربوط به خودش استفاده مي كنند و به جاي دو غسل ديگر ميّت را تيمم مي دهند و در اين اعمال ترتيب معتبر در غسل ميّت را رعايت مي كنند
اما اگر غسل معين نباشد مثل اين كه آب خالص است و سدر و كافور هم موجود است بنا بر احوط در اين صورت قدري سدر با آب مخلوط مي كنند به طوري كه مضاف نشود و با آن غسل اوّل را به قصد وظيفه فعليّه انجام مي دهند و سپس ميّت را بدل از دو غسل بعدي دو تيمم مي دهند
مسأله 472 : اگر به علت نبودن آب ميّت را تيمم دهند و بعد از آن آب پيدا شود در صورتي كه خوفي بر ميّت در تأخير دفن نيست بايد آن را غسل بدهند و حنوط و كفن كنند و اگر نماز بر او خوانده اند بنا بر احوط دوباره بخوانند.
مسأله 473 : كسي كه ميّت را تيمّم مي دهد بنا بر اظهر بايد دست خود را به زمين زده و به صورت و پشت دست هاي ميّت بكشد به اين ترتيب كه در صورت امكان و نبودن مشكل، ميّت را بايد بنشاند و پشت سر او قرار گرفته و او را تيمم بدهد ولي احتياط در اين است كه با دست خود ميّت نيز او را
تيمم بدهند.
غسل مسّ ميت
مسأله 474 : اگر كسي بدن انسان مرده اي را كه سرد شده چه مسلمان باشد چه كافر و غسلش نداده اند مسّ كند يعني جايي از بدن خود را به آن برساند بايد غسل مسّ ميّت نمايد چه در خواب مسّ كند چه در بيداري با اختيار مسّ كند يا بي اختيار ولي اگر حيوان مرده اي را مس كند غسل بر او واجب نيست و اگر وظيفه به جاي غسل، تيمم دادن ميّت است اگر بعد از تيمم، كسي به ميّت مثلا دست بزند، بنا بر اظهر غسل كردن بر او واجب نمي شود اگر چه احتياط مستحب اين است كه غسل كند.
مسأله 475 : براي مسّ مرده اي كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست اگر چه جايي را كه سرد شده مس نمايد.
مسأله 476 : اگر موي خود را به بدن ميّت برساند يا بدن خود را به موي ميّت يا موي خود را به موي ميّت برساند، غسل واجب نيست.
مسأله 477 : بچه اي كه بعد از مردن مادر به دنيا مي آيد، وقتي بالغ شد واجب است غسل مس ميّت كند.
مسأله 478 : اگر انسان، ميّتي را كه سه غسل او كاملا تمام شده مس نمايد، غسل بر او واجب نمي شود ولي اگر پيش از آن كه غسل سوم تمام شود جايي از بدن او را مس كند اگر چه غسل سوم آن جا تمام شده باشد، بايد غسل مس
ميّت نمايد.
مسأله 479 : اگر از بدن زنده يا مرده اي كه غسلش نداده اند، قسمتي كه داراي استخوان است جدا شود و پيش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مس ميّت كند
مسأله 480 : براي مس استخوان و دنداني كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، بنا بر احتياط واجب بايد غسل كرد؛ و همچنين براي مس استخواني كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنا بر احوط غسل واجب است.
مسأله 481 : غسل مسّ ميّت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند ولي كسي كه غسل مس ميّت كرده، اگر بخواهد نماز بخواند، بايد بنا بر احوط وضو هم بگيرد.
مسأله 482 : اگر چند ميّت را مس كند يا يك ميّت را چند بار مس نمايد، يك غسل كافي است.
مسأله 483 : براي كسي كه بعد از مس ميّت غسل نكرده است، جايز بودن توقف در مسجد و خواندن سوره هايي كه سجده واجب دارد، خالي از وجه نيست گرچه احتياط در اجتناب است ولي براي نماز و مانند آن بايد غسل كند بلكه وضو نيز بنا بر احتياط بگيرد.
مسأله 484 : كسي كه غسل مس ميت بر او واجب شده اما غافل از تكليف به غسل مس ميت، غسل جنابت انجام داده در صورتي كه اين غسل به قصد انجام وظيفه واقع شده، كفايت از غسل مس ميت مي كند.
مسأله 485 : بدن ميّتي كه سرد نشده چنانچه با رطوبت مسّ شود موجب نجاست است اگرچه موجب غسل نيست
مسأله 486 : اگر ديوانه يا بچه نابالغ ميت را مس كند بعد از آنكه ديوانه، عاقل شد و بچه بالغ گرديد بايد غسل مس ميت نمايد
مسأله 487 : مس ميت اجمالا ناقض وضو مي باشد
مسأله 488 : با مس ميت غسل واجب مي شود و فرقي نيست بين اينكه با رطوبت مس كند يا بدون رطوبت
مسأله 489 : در صورتي كه ميتي را مس كند ولي معلوم نشود قبل از سرد شدن بوده يا بعد از سرد شدن غسل واجب نيست
مسأله 490 : شهيد مانند كسيست كه غسل داده شده بنا بر اين مس بدن او موجب غسل نيست و همچنين كسي كه قتل او به عنوان قصاص و يا حد واجب باشد و قبل از اجراي قصاص يا حد غسل كرده باشد
كفن ميّت
مسأله 491 : ميّت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لُنگ و پيراهن و سر تا سري مي گويند كفن نمايند
مسأله 492 : بنا بر احتياط لنگ بايد از ناف تا زانو اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است كه از سينه تا روي پا برسد و پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند و بهتر است تا روي پا برسد با توجه به اينكه عرفاً آن را پيراهن بگويند و درازاي سر تا سري بايد به قدري باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناي آن بايد به اندازه اي باشد كه يك طرف آن روي طرف
ديگر بيايد
مسأله 493 : اگر سه پارچه لنگ پيراهن سرتاسري براي كفن ميّت ميسر نشود به هر كدام كه ميسر باشد اكتفا مي شود، اگر چه اسم هيچ يك از اين سه پارچه بر او صدق نكند بلكه اگر هيچ پارچه اي مقدور نشود و فقط مقداري جهت پوشاندن عورتين موجود باشد، واجب است با آن عورتين را بپوشانند
مسأله 494 : اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را كه در مسأله 492 گفته شد از سهم آنان بردارند اشكال ندارد و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدار واجب كفن و همچنين مقداري را كه احتياطاً لازم است از سهم وارثي كه بالغ نشده برندارند
مسأله 495 : اگر كسي وصيّت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در مسأله 492 گفته شد از ثلث مال او بردارند يا وصيّت كرده باشد كه ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولي مصرف آن را معين نكرده باشد يا فقط مصرف مقداري از آن را معيّن كرده باشد مي توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال
او بردارند
مسأله 496 : اگر ميّت وصيّت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند مي توانند به طور متعارف كه لايق شأن ميّت باشد كفن و چيزهاي ديگري را كه از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.
مسأله 497 : كفن زن بر شوهر است اگرچه زن از خود مال داشته باشد، در صورتي كه شوهر او مالي داشته باشد كه بتواند زن خود را كفن نمايد و گرنه بنا بر اظهر بايد از تركه زن بردارند و همچنين بنا بر اظهر اگر زن را به شرحي كه در كتاب طلاق گفته مي شود، طلاق رجعي بدهند و پيش از تمام شدن عدّه بميرد، شوهرش بايد كفن او را بدهد و احتياط در اين است كه شوهر با ورثه ميّت در اين مصارف مصالحه نمايند؛ و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد وليّ شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
مسأله 498 : كفن ميّت بر خويشان او واجب نيست، اگر چه مخارج او در حال زندگي بر آنان واجب باشد
مسأله 499 : بايد مقدار واجب از سه پارچه كفن به قدري نازك نباشد، كه بدن ميّت از زير آن پيدا باشد و در بيشتر از مقدار واجب بنا بر احوط و اظهر بايد اين مسأله رعايت شود.
مسأله 500 : كفن كردن با چيز غصبي، اگر چيز ديگري هم پيدا نشود، جايز نيست؛ و چنانچه كفن ميّت غصبي باشد و صاحب آن راضي نباشد، بايد از تنش بيرون آورند
مسأله 501 : كفن كردن ميّت با چيز نجس جايز نيست و بنا بر احتياط در چيز نجسي كه نماز با آن جايز است نيز كفن نكنند.
مسأله 502 : كفن كردن با پارچه اي كه از پشم يا موي حيوان حرام گوشت تهيه شده، در حال اختيار جايز نيست؛ و بنا بر احتياط واجب با پوست حيوان حلال گوشت هم ميّت را كفن نكنند ولي اگر كفن را از مو پشم يا كُرك حيوان حلال گوشت طوري درست كنند كه به آن جامه و لباس بگويند اشكال ندارد.
مسأله 503 : اگر كفن ميّت به نجاست خود او يا به نجاست ديگري نجس شود چنانچه كفن ضايع نمي شود، بايد مقدار نجس را بشويند اگرچه جواز بُريدن مقداري از كفن كه بيشتر از مقدار ساتر عورت است و نجس شده است خالي از وجه نيست پس اگر در قبر گذاشته باشند جايزست كه ببُرند، بلكه اگر بيرون آوردن ميّت توهين به او باشد بريدن واجب مي شود؛ و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست، در صورتي كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض نمايند
مسأله 504 : ميّت اگر مرد باشد نبايد با پارچه ابريشمي خالص كفن شود؛ و همچنين است بنا بر احتياط واجب اگر ميّت زن باشد.
حنوط
مسأله 505 : بعد از غسل واجب است ميّت را حنوط كنند، يعني به پيشاني و كف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي او كافور بمالند
و مستحب است به سر بيني ميّت هم كافور بمالند و بايد كافور، سائيده و تازه باشد و اگر به علّت كهنه بودن، عطر آن از بين رفته باشد كافي نيست.
مسأله 506 : احتياط مستحب آن است كه اول كافور را به پيشاني ميّت بمالند و در جاهاي ديگر ترتيب لازم نيست.
مسأله 507 : بهتر آن است كه ميّت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعي ندارد.
مسأله 508 : كسي كه براي حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعي بين صفا و مروه بميرد حنوط كردن او جايز نيست و نيز اگر در احرام عمره پيش از آن كه تقصير كند بميرد نبايد او را حنوط كنند
مسأله 509 : زني كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگر چه حرام است خود را خوشبو كند ولي چنانچه بميرد حنوط او واجب است.
مسأله 510 : مكروه است ميّت را با مشك، عنبر، عود و عطرهاي ديگر خوشبو كنند يا براي حنوط، اينها را با كافور مخلوط نمايند.
مسأله 511 : مستحب است قدري تربت حضرت سيد الشهداء ( عليه السلام ) با كافور مخلوط كنند ولي بايد از آن كافور به جاهايي كه بي احترامي مي شود نرسانند و نيز بايد تربت به قدري زياد نباشد كه وقتي با كافور مخلوط شد آن را كافور نگويند.
مسأله 512 : اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنا بر احتياط واجب غسل را مقدم دارند و اگر براي هفت عضو نرسد پيشاني را مقدم دارند.
مسأله 513 : مستحب است دو چوب تر و تازه در كفن همراه ميّت بگذارند يكي را در ترقوه طرف چپ بين پيراهن و لُنگ و يكي را در ترقوه راست به بدن ميت برسانند
نماز ميّت
مسأله 514 : نماز خواندن بر ميّت شيعه اثني عشري واجب است بلكه بر هر مسلمان كه شهادتين مي گويد تا وقتي كه چيزي كه منافات با شهادتين دارد از او صادر نشده باشد، بنا بر اقوي واجب است و خواندن نماز ميّت بر كساني كه محكوم به كفر هستند مثل غُلاة و خوارج و نواصب جايز نيست. نماز ميّت بر بچه اگر شش سالش تمام شده باشد واجب است، بلكه بنا بر احتياط اگر عارف به نماز باشد و كمتر از شش سال هم داشته باشد بايد بر او نماز بخوانند ولي بايد پدر و مادر آن بچه يا يكي از آنان مسلمان باشند و اگر عارف به نماز نيست بايد شش سالش تمام شده باشد
مسأله 515 : نماز بر ميّت ديوانه اي كه پدر يا مادرش مسلمان هستند واجب است؛ و همچنين است نماز بر مرده اي كه در بلاد اسلامي پيدا شود و همين طور است مرده اي كه در بلاد كفر پيدا شود و در آن جا مسلمانان هم زندگي كنند و احتمال برود كه اين ميّت مسلمان باشد و يا از مسلمان متولد شده باشد.
مسأله 516 : نماز ميّت واجب كفايي است، كه با خواندن يك نفر از ديگران ساقط مي شود، به شرط آن كه نمازگزار شيعه اثني عشري و بنا بر احوط
بالغ باشد
مسأله 517 : نماز ميّت بايد بعد از غسل و حنوط و كفن كردن خوانده شود و اگر وظيفه غير از غسل و حنوط و كفن است آنچه وظيفه است انجام بگيرد و بعد از آن نماز خوانده شود و اگر پيش از اينها، يا در بين اينها بخوانند، اگر چه از روي فراموشي يا ندانستن مسأله باشد كافي نيست.
مسأله 518 : كسي كه مي خواهد نماز ميّت بخواند، لازم نيست با وضو يا غسل يا تيمّم باشد و بدن و لباسش پاك باشد و اگر لباس او غصبي هم باشد اشكال ندارد ولي احتياط در اين است كه اگر غسل بر او واجب است بدون غسل و اگر وظيفه اش تيمم بدل از غسل است بدون تيمم نماز نخواند
مسأله 519 : نماز خواندن زن بر ميّت با شرايطش مجزيست و از ديگران
ساقط مي شود.
مسأله 520 : كسي كه به ميّت نماز مي خواند، بايد رو به قبله باشد و نيز واجب است ميّت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوري كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاي او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 521 : مكان نمازگزار نبايد از جاي ميّت به قدري پست تر يا بلندتر باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند، ولي پستي و بلندي مختصر اشكال ندارد.
مسأله 522 : نمازگزار نبايد به قدري از ميّت دور باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند ولي كسي كه نماز ميّت را به جماعت مي خواند اگر از ميّت دور باشد چنانچه صف ها به يكديگر متصل باشند اشكال ندارد
مسأله 523 : نمازگزار بايد مقابل ميّت بايستد، ولي اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف ميّت بگذرد، نماز كساني كه مقابل ميّت نيستند اشكال ندارد.
مسأله 524 : اگر كسي موقعي به نماز جماعت ميّت رسيد كه بعضي از تكبيرات آن خوانده شده، مي تواند اقتدا كند ولي بايد در هر تكبير به وظيفه خود عمل كند، يعني دعاي مربوط به همان تكبير را خودش بخواند و بعد از فراغ امام بقيه تكبيرات را تمام كند.
مسأله 525 : بين ميّت و نمازگزار، نبايد پرده و ديوار يا چيزي مانند اينها باشد، به طوري كه نماز بر آن ميّت عرفاً صدق نكند، ولي اگر ميّت در تابوت و مانند آن باشد اشكال ندارد.
مسأله 526 : در وقت خواندن نماز، بايد عورت ميّت پوشيده باشد و اگر كفن كردن او ممكن نيست بايد عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اينها
باشد بپوشانند
مسأله 527 : نماز ميّت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نيّت ميّت را معيّن كند مثلا نيّت كند نماز مي خوانم بر اين ميّت قربةً الي الله
مسأله 528 : اگر كسي نباشد كه بتواند نماز ميّت را ايستاده بخواند، مي شود نشسته بر او نماز خواند و چنانچه بعد از خواندن تمام نماز و يا قسمتي از آن به طور نشسته، شخصي كه قادر بر نماز خواندن به طور ايستاده است پيدا شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز اعاده شود.
مسأله 529 : اگر چند ميّت با هم حاضر بودند، مي تواند براي همه يك نماز بخواند ولي در دعاهايي كه بعد از تكبير چهارم خوانده مي شود بايد ضماير به صورت جمع گفته شود؛ و مي تواند براي هر كدام يك نماز بخواند.
مسأله 530 : مكروه است بر ميّت چند مرتبه نماز بخوانند، در صورتي كه هر دو نماز از هر نظر مثل هم باشند؛ ولي اگر ميّت صاحب فضيلت ايماني مانند حضرت حمزه و فاطمه بنت اسد و سهل بن حنيف باشد مكروه نيست.
مسأله 531 : اگر ميّت را عمداً يا از روي فراموشي يا به جهت عذري بدون نماز دفن كنند، يا بعد از دفن معلوم شود نمازي كه بر او خوانده شده باطل بوده است اگر خارج كردن ميّت از قبر ممكن نيست يا موجب بي احترامي به او مي شود، واجب است به قبر او نماز بخوانند و گرنه احتمال دارد مثل غسل دادن و كفن كردن ميّت، بيرون آوردن ميّت و خواندن نماز بر بدن او واجب باشد و اما اگر بعد از نماز خواندن به قبر ميّت، بدن او به سببي مثل سيل و نظير آن خارج شد بنا بر احتياط واجب اين نماز اعاده شود
مسأله 532 : در صورت مزاحمت نماز فريضه با نماز ميّت هر كدام كه وقتش تنگ است مقدّم است و اگر وقت هر دو وسعت دارد مخيّر است و در صورتي كه وقت هر دو تنگ شده باشد، به طوري كه در تأخير دفن، خوف بر ميّت وجود دارد اظهر تقديم فريضه و نماز خواندن بر قبر ميّت بعد از دفن اوست.
دستور نماز ميّت
مسأله 533 : نماز ميّت پنج تكبير دارد و اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافي است:
بعد از نيت و تكبير اول بگويد:
«اَشْهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَّ الله و اَنَّ مُحمَّداً رَسوُلُ الله».
و بعد از تكبير دوم بگويد:
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد».
و بعد از تكبير سوم بگويد:
«اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَ المُؤمِنات».
و بعد از تكبير چهارم اگر ميّت مرد است بگويد:
«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المَيّت» و اگر زن است بگويد:
«اَللّهُمَّ اغْفِر لِهذِهِ المَيّت».
و بعد تكبير پنجم را بگويد.
و بهتر است بعد از تكبير اول بگويد:
«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُه أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيراً وَنَذيراً بَيْنَ يَدَيِ السّاعَة».
و بعد از تكبير دوم بگويد:
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَبارِكْ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد كَأَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلي اِبْراهيمَ وَ آلِ اِبْراهِيم اِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ صَلِّ عَلي جَمِيعِ الاَْنْبياءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ جَمِيعِ عِبادِ اللهِ الصّالِحِينَ».
و بعد از تكبير سوم بگويد:
«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ والْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسلِماتِ اَلاَْحْياءِ مِنْهُمْ وَ الاَْمْواتِ تابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ اِنَّكَ مُجِيبُ الدَّعَواتِ اِنَّكَ عَلي كُلِّ
شَيْء قَدِير».
و بعد از تكبير چهارم اگر ميّت مرد است بگويد:
«اَللّهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ نَزَلَ بِكَ وَ أنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لانَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِي اِحْسانِهِ وَاِنْ كانَ مُسِيئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فِي أَعْلي عِلِّيّينَ وَ اخْلُفْ عَلي أَهلِهِ فِي الْغابِرينَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ» و بعد تكبير پنجم را بگويد
ولي اگر ميّت زن است بعد از تكبير چهارم بگويد:
«اَللّهُمَّ اِنَّ هذِهِ أَمَتُكَ وَ ابْنَةُ عَبْدِكَ وَ ابْنَةُ أَمَتِكَ نَزَلَتْ بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لانَعْلَمُ مِنْها اِلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ أَعْلَمُ بِها مِنّا، اَللّهُمَّ اِنْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِي اِحْسانِها وَ اِنْ كانَتْ مُسيئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْ لَها اَللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَكَ فِي اَعْلي عِلّيّينَ وَ اخْلُفْ عَلي أَهْلِها فِي الْغابِرِينَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ».
مسأله 534 : بايد تكبيرها و دعاها را طوري پشت سر هم بخواند، كه نماز از صورت خود خارج نشود و اگر مأموم عمداً يا سهواً در غير تكبير اول از امام جلو افتاد مستحب است همان تكبير را با امام اعاده كند
مسأله 535 : كسي كه نماز ميّت را به جماعت مي خواند بايد تكبيرها و دعاهاي آن را هم بخواند
مستحبات نماز ميّت
مسأله 536 : چند چيز در نماز ميّت مستحب است:
1 كسي كه نماز ميّت مي خواند با وضو يا غسل يا تيمّم باشد و احتياط مستحب آن است كه در صورتي تيمّم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميّت نرسد.
2 اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسي كه فُرادي بر او نماز مي خواند مقابل وسط قامت يا سينه او بايستد و اگر ميّت زن است مقابل سينه يا سر او بايستد.
3 پابرهنه نماز بخواند.
4 در هر تكبير دست ها را بلند كند بنا بر اظهر
5 فاصله او با ميّت به قدري كم باشد، كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد.
6 نماز ميّت را به جماعت بخواند.
7 امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كساني كه با او نماز مي خوانند، آهسته بخوانند.
8 در جماعت اگرچه مأموم يك نفر باشد، پشت سر امام بايستد.
9 نمازگزار به ميّت و مؤمنين زياد دعا كند.
10 پيش از نماز سه مرتبه بگويد:
«اَلصَّلاة».
11 نماز را در جايي بخوانند كه مردم براي نماز ميّت بيشتر به آن
جا مي روند
12 زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت مي خواند در صفي تنها بايستد
دفن ميّت
مسأله 537 : واجب است ميّت را طوري در زمين دفن كنند، كه بوي او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند.
مسأله 538 : اگر دفن ميّت در زمين ممكن نباشد، مي توانند به جاي دفن، او را در بنا يا تابوت بگذارند.
مسأله 539 : ميّت را بايد در قبر به پهلوي راست طوري بخوابانند كه جلو بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 540 : اگر كسي در كشتي بميرد چنانچه جسد او فاسد نمي شود و بودن او در كشتي مانعي ندارد بايد صبر كنند تا به خشكي برسند و او را در زمين دفن كنند و گرنه بايد در كشتي غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميّت او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند و اگر اين كار مشكل است چيز سنگيني به پايش ببندند و به دريا بيندازند و اگر ممكن است بايد او را در جايي بيندازند كه فوراً طعمه حيوانات نشود
مسأله 541 : مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميّت را، در صورتي كه لازم باشد، احتمال دارد كه از اصل مال ميّت بردارند ولي احتياط مستحب اين است كه رضايت طلبكار و ورثه را در اين صورت به دست آورند.
مسأله 542 : اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد چنانچه پدر بچه مسلمان باشد بايد بنا بر احتياط واجب زن را در قبر به پهلوي چپ پشت به قبله بخوابانند كه روي بچه به طرف قبله باشد حتي اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد
مسأله 543 : چيزي كه از ميّت جدا مي شود اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد بايد با او دفن شود ولي اگر مستلزم نبش باشد احتياط آن است كه جدا
دفن شود
مسأله 544 : اگر كسي در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد پس اگر ممكن است همان مقدار از چاه را كه بدن او قرار گرفته مسدود مي نمايند و اگر ممكن نيست بايد درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند و در صورتي كه چاه مال غير باشد بايد به نحوي او را راضي كنند اگر چه با پرداخت قيمت چاه باشد
مسائل متفرقه ميّت
مسأله 545 : اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براي مادر خطر داشته باشد بايد به آسان ترين راه او را بيرون آورند و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد ولي بايد به وسيله شوهرش اگر اهل فن است انجام بگيرد و اگر نشد به وسيله زني كه اهل فن باشد او را بيرون بياورند و اگر ممكن نيست مرد محرمي كه اهل فن باشد و اگر آن هم ممكن نشود مرد نامحرمي كه اهل فن باشد بچه را بيرون بياورد و در صورتي كه آن هم پيدا نشود كسي كه اهل فن نباشد مي تواند بچه را بيرون آورد
مسأله 546 : هرگاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد، اگرچه اميد زنده ماندن طفل را نداشته باشند، بايد به وسيله كساني كه در مسأله پيش گفته شد از هر طرفي كه بچه سالم بيرون مي آيد بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند ولي اگر بين پهلوي چپ و راست در سالم بودن بچه فرقي نباشد بايد از پهلوي چپ بيرون آورند
مسأله 547 : جايز نيست انسان در مرگ كسي صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند و بنا بر احتياط فرقي بين مرد و زن نيست
مسأله 548 : پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست
نبش قبر
مسأله 549 : نبش قبر مسلمان يعني شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد حرام است ولي اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد اشكال ندارد
مسأله 550 : فرموده اند شكافتن قبر در چند مورد جايز است:
1 ميّت در زمين غصبي دفن شده باشد و مالك زمين راضي نشود كه در آنجا بماند
2 كفن يا چيز ديگري كه با ميّت دفن شده غصبي باشد و صاحب آن راضي نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيز گرانبهايي با او دفن شود و بدون نبش قبر نشود آن را بيرون آورد
3 ميّت بدون غسل يا كفن يا حنوط دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده يا به غير دستور شرع كفن شده، يا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند. ولي احوط اين است كه اگر موجب هتك و بي احترامي ميّت شود نبش قبر نشود و اگر برهنه دفن شده بايد ملاحظه كنند كه كفن كردن مهمتر است يا نبش قبر نكردن و هر كدام براي ميّت اهميت بيشتري دارد رعايت نمايند
4 بترسند درنده اي بدن ميّت را پاره كند، يا سيل او را ببرد، يا دشمن بيرون آورد، يا بخواهند ميّت را به مشاهد مشرّفه منتقل كنند اگر چه وصيت به اين مطلب نكرده باشد بنا بر اظهر
آموزش تصویری مرتبط با این حکم