احکام شرعی
آيت الله شيخ عباس محفوظي
آيت الله شيخ عباس محفوظي
آيت الله شيخ عباس محفوظي

رساله توضیح المسائل آيت الله شيخ عباس محفوظي

احكام تقليد اشاره احكام طهارت «اقسام آب ها» اشاره آب كُر آب قليل آب جاري آب باران آب چاه «احكام آب ها» «احكام تخلّي» استبراء آداب تخلي نجاسات [نجاسات] اشاره بول و غائط مَني مُردار خون سگ و خوك كافر شراب فُقّاع عرق جنب از حرام عرق شتر نجاستخوار «راه ثابت شدن نجاست» نجاست اشياء «احكام نجاسات» مطهِّرات اشاره آب زمين آفتاب انتقال اسلام تبعيّت برطرف شدن عين نجاست استبراء حيوان نجاستخوار غايب شدن مسلمان «پاك شدن اشياء نجس» «احكام ظرف ها» وضو وضوي ارتماسي دعاهاي وضو «شرايط وضو» اشاره شرط اول و دوم؛ آب وضو پاك و مطلق باشد. شرط سوم؛ وضو گرفتن مستلزم تصرف غاصبانه نباشد. شرط چهارم؛ ظرف آب وضو مباح باشد غصبي نباشد ، ولي مانند شرط سوم ممكن است كسي وضوي صحيح بگيرد به اين صورت كه موقع آب برداشتن قصد وضو نداشته باشد چنان كه در مسأله 271 گذشت شرط پنجم؛ ظرف آب وضو، طلا و نقره نباشد. شرط ششم؛ اعضاي وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد مگر اينكه به وسيله وضو گرفتن و شستن صورت و يا دست ها، اعضاي وضو خود به خود پاك شود شرط هفتم؛ وقت براي وضو و نماز كافي باشد. شرط هشتم؛ به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است ولي اگر به قصد قربت وضو بگيرد و قصد ديگري مثل خنك شدن تابع قصد وضو باشد، اشكال ندارد شرط نهم؛ وضو را به ترتيبي كه گفته مي شود به جا آورد، اشاره شرط دهم؛ موالات يعني كارهاي وضو را پشت سر هم انجام دهد. شرط يازدهم؛ مباشرت يعني شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر ديگري او را وضو دهد، يا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است؛ و منظور كمك در اصل شستن و مسح كردن است، ولي اگر در مقدمات اينها كمك بگيرد مثل اين كه ديگري آب را به صورت او بريزد ولي شخص خودش صورت را بشويد، مانعي ندارد. شرط دوازدهم؛ استعمال آب براي او مانعي نداشته باشد چنانكه در مسائل تيمم خواهد آمد. شرط سيزدهم؛ در اعضاي وضو مانعي از رسيدن آب نباشد و گرنه وظيفه او وضوي جبيره اي يا تيمم خواهد بود. «احكام وضو» مبطلات وضو وضوي جبيره اشاره غسل [غسل هاي واجب ] اشاره «احكام جنابت» آنچه كه بر جنب حرام است آنچه كه بر جنب مكروه ست غسل جنابت غسل ترتيبي غسل ارتماسي «احكام غسل» «خون هاي سه گانه» 1 استحاضه اشاره [اقسام] استحاضه احكام استحاضه 2 حيض اشاره اقسام زن هاي حائض احكام حائض 3 نفاس اشاره «احكام اموات» غسل ميّت غسل مسّ ميت كفن ميّت حنوط نماز ميّت دستور نماز ميّت مستحبات نماز ميّت دفن ميّت مسائل متفرقه ميّت نبش قبر «غسل هاي مستحب» اشاره تيمّم [تيمم بدل از وضو و غسل ] اشاره 1 پيدا نكردن آب 2 مشقّت بيش از حد 3 ترس از ضرر 4 نياز به آب براي حفظ جان 5 نياز به آب براي تطهير 6 نداشتن آب مباح 7 نداشتن فرصت براي وضو يا غسل چيزهايي كه تيمّم بر آنها صحيح است دستور تيمّم احكام تيمّم احكام نماز اشاره «نمازهاي واجب» اشاره نمازهاي يوميّه اشاره وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احكام اوقات نماز ترتيب نمازها «نمازهاي مستحب» وقت نافله هاي يوميه نماز غفيله «قبله» «پوشاندن بدن در نماز» «لباس نمازگزار» [شرايط لباس نمازگزار ] اشاره شرط اول: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: موارد استثناء بدن و لباس نمازگزار مكروهات لباس نمازگزار «مكان نمازگزار» اشاره «احكام مسجد» مكان هايي كه نماز خواندن در آنها مستحب است «اذان و اقامه» «واجبات نماز» اشاره [اركان نماز] نيّت قيام ايستادن تكبيرة الاحرام قرائت ركوع سجود چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است سجده واجب قرآن تشهّد و سلام سلام نماز ترتيب موالات [مستحبات نماز] «قنوت» تعقيبات نماز «مبطلات نماز» اشاره اول: دوم: سوم: [توضيح] چهارم: پنجم: ششم: [توضيح] هفتم: [توضيح] هشتم: نهم: [توضيح] دهم: [توضيح] يازدهم: دوازدهم: [توضيح] مكروهات نماز «شكّيات نماز» اشاره شك هاي مُبطِل اشاره شك هايي كه نبايد به آنها اعتنا كرد شك هاي صحيح موارد شكستن نماز «نماز احتياط» «سجده سهو» اشاره دستور سجده سهو «نماز مسافر» اشاره شرط اول: اشاره شرط هفتم: شرط دوم: اشاره شرط سوم: اشاره شرط چهارم: اشاره شرط پنجم: اشاره شرط ششم: اشاره شرط هشتم: اشاره مسائل متفرقه نماز مسافر «نماز قضا» «نماز جماعت» اشاره شرايط امام جماعت احكام جماعت مكروهات نماز جماعت «نماز جمعه» «نماز آيات» دستور نماز آيات «نماز عيد فطر و قربان» اشاره «اجير گرفتن براي نماز» احكام روزه اشاره نيّت روزه «مبطلات روزه» اشاره خوردن و آشاميدن جماع استمناء دروغ بستن به خدا و پيغمبر (صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) رساندن غُبار به حلق فرو بردن سر در آب باقي ماندن بر جنابت حيض و نفاس تا اذان صبح اِماله كردن قِي كردن «كفّاره روزه» مواردي كه فقط قضاي روزه واجب است احكام روزه قضا احكام روزه مسافر كساني كه روزه بر آنها واجب نيست روزه حرام روزه مستحب «راه ثابت شدن اول ماه» اشاره احكام خُمس [خمس بر چه چيزهايي واجب مي شود] اشاره منفعت كسب معدن گنج مال حلال مخلوط به حرام جواهري كه با غواصي به دست مي آيد غنيمت زميني كه كافر ذمّي از مسلمان بخرد «مصرف خمس» احكام زكات اشاره «شرايط وجوب زكات» زكات گندم، جو، خرما و كشمش نصاب طلا نصاب نقره زكات شتر گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند «مصرف زكات» اشاره شرايط مستحقين زكات نيّت زكات مسائل متفرقه زكات «زكات فطره» مصرف زكات فطره مسائل متفرقه زكات فطره احكام حج [شرايط وجوب حج] اشاره امر به معروف و نهي از منكر اشاره خريد و فروش «اقسام معاملات» اشاره معاملات باطل اشاره معاملات مكروه معاملات مكروه خريد و فروش ميوه معامله سَلَف شرايط معامله سَلَف احكام معامله سَلَف فروش طلا به طلا و نقره به نقره «شرايط فروشنده و خريدار» اشاره «شرايط جنس و عوض آن» صيغه خريد و فروش «موارد فسخ معامله» اشاره احكام شركت مضاربه اشاره احكام صلح اشاره احكام اجاره شرايط مال مورد اجاره اشاره شرايط استفاده از مال مورد اجاره مسائل متفرقه اجاره احكام جعاله اشاره احكام مزارعه اشاره احكام مساقات اشاره احكام محجور اشاره احكام وكالت اشاره احكام قرض اشاره احكام رهن اشاره احكام وَديعه امانت اشاره احكام عاريه اشاره احكام ازدواج اشاره احكام عقد صيغه عقد دائم صيغه عقد غيردائم شرايط عقد موارد فسخ عقد احكام عقد دائم متعه يا صيغه «ازدواج هاي حرام» احكام نگاه كردن مسائل متفرقه ازدواج احكام شير دادن شرايط شير دادن آداب شير دادن مسائل متفرقه شير دادن احكام اولاد حضانت و نفقه احكام طلاق اشاره طلاق دادن زن در حال حيض صيغه طلاق عدّه طلاق عدّه وفات طلاق بائن و رجعي احكام رجوع كردن طلاق خُلع طلاق مُبارات مسائل متفرقه طلاق غصب اشاره «احكام مالي كه پيدا شده» ذبح و شكار [و صيد] دستور ذبح شرايط ذبح دستور كشتن شتر شكار با اسلحه شكار با سگ شكاري صيد ماهي صيد ملخ خوردنيها و آشاميدنيها آداب غذا خوردن احكام قسم نذر و عهد وقف اشاره وصيّت اشاره احكام ارث ارث طبقه اول ارث طبقه دوم ارث طبقه سوم ارث زن و شوهر مسائل متفرقه ارث احكام ديه [اقسام قتل] [احكام] احكام بانك ها اعتبارات بانكي؛ صادرات كالا اشاره صادرات كالا [احكام] واردات كالا مسائل متفرقه

احكام زكات

احكام زكات
اشاره
در نُه چيز زكات واجب است:
1 گندم.
2 جو.
3 خرما.
4 كشمش.
5 طلا.
6 نقره.
7 شتر.
8 گاو
9 گوسفند.
اگر كسي مالك يكي از اين چيزها باشد، با شرايطي كه بعداً گفته مي شود بايد مقداري كه معين شده، به يكي از مصرفهايي كه دستور داده اند برساند.
مسأله 1464 : «سُلْت» كه دانه ايست به نرمي گندم و خاصيت جو را دارد و «عَلَس» كه مثل گندم است و خوراك مردم صنعا مي باشد، در صورتي كه به آنها جو و گندم بگويند زكات دارد و در غير اين صورت زكات در آنها
واجب نيست.
«شرايط وجوب زكات»
مسأله 1465 : زكات در صورتي واجب مي شود كه مال به مقدار نصاب كه بعداً گفته مي شود برسد و مالك آن، بالغ، عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.
مسأله 1466 : بعد از آن كه انسان يازده ماه مالك گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد با ديده شدن هلال ماه دوازدهم، بنا بر اظهر زكات بر او واجب مي شود، ولي بنا بر اظهر ماه دوازدهم را نبايد از سال دوم حساب كند و از اول ماه دوازدهم نمي تواند طوري در مال تصرف كند كه مال از بين برود و اگر چنين تصرف كند ضامن است.
مسأله 1467 : اگر مالك گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بين سال بالغ شود زكات براو واجب نيست.
مسأله 1468 : بنا بر اظهر و احوط زكات گندم و جو وقتي واجب مي شود كه دانه آنها سفت و محكم شود و زكات كشمش وقتي واجب مي شود كه به صورت غوره است و خرما هم موقعي كه شروع به زرد يا قرمز شدن كند زكات آن واجب مي شود. ولي وقت دادن زكات در گندم و جو، موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها و در خرما موقع چيدن و در كشمش هنگاميست كه خشك شده باشد.
مسأله 1469 : اگر موقع واجب شدن زكات گندم، جو، كشمش و خرما كه در مسأله پيش گفته شد صاحب آنها بالغ باشد بايد زكات آنها را بدهد.
مسأله 1470 : اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال ديوانه باشد، زكات بر او واجب نيست و اگر در مقداري از سال هم ديوانه شود نيز زكات بر او واجب نيست.
مسأله 1471 : اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقداري از سال مست يا بيهوش شود، بنا بر احوط زكات از او ساقط نمي شود و همچنين است اگر موقع واجب شدن زكات گندم، جو، خرما و كشمش مست يا بيهوش باشد.
مسأله 1472 : مالي را كه از انسان غصب كرده اند و نمي تواند به هيچ وجه در آن تصرف كند زكات ندارد و نيز اگر زراعتي را از او غصب كنند و موقعي كه زكات آن واجب مي شود، در دست غصب كننده باشد، هنگامي كه به صاحبش برمي گردد زكات ندارد.
مسأله 1473 : اگر كسي طلا و نقره يا چيز ديگري را كه زكات آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسي كه قرض داده چيزي واجب نيست، اگر چه در پرداخت قرض تأخير شده باشد و علت تأخير هم خود قرض دهنده باشد بنا بر اظهر، هرچند در صورت اخير، احتياط مستحب در پرداخت زكات است.
مسأله 1474 : اگر مالي را براي انسان وصيت كنند، در صورتي كه از مردن وصيت كننده و قبول وصيّت يك سال بگذرد و آن مال از چيزهايي باشد كه زكات آن واجب است، شخص قبول كننده بايد زكات آن را بدهد.
مسأله 1475 : اگر در بين سال، مالي كه زكات به آن تعلق مي گيرد، مثل گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره به علّت انتقال يا صدقه يا نذر به عين مال، از حد نصاب خارج شود زكات واجب نمي شود.
مسأله 1476 : اگر به علت رسيدن مال به حدّ نصاب، مستطيع شود و رسيدن سالِ زكات بعد از زمان حج باشد، حج واجب مي شود و اگر از روي معصيت حج بجا نياورد تا سال زكات فرا برسد، زكات واجب مي شود اگر چه به سبب تقصير در انجام حج و پرداخت زكات استطاعت او براي حج، در سالهاي آينده از بين برود و اگر فرا رسيدن سال زكات قبل از اولين ماه از ماه هاي سه گانه حج (شوال، ذيقعده و ذيحجه) باشد در اين صورت زكات واجب است و حج واجب نمي شود، مگر آن كه با بقيه مال مستطيع براي حج باشد.
مسأله 1477 : كسي كه زكات يا خمس يا واجبات ماليه ديگري كه به عين مال تعلق مي گيرد و هم كفّاره يا قرض و مانند آن كه به عين مال تعلق نمي گيرد بدهكار است، اگر بميرد و اموالش براي اداي همه آنها كافي نباشد، اداي زكات و خمس و واجبات مالي كه به عين مال تعلق مي گيرد، مقدم است.
مسأله 1478 : كسي كه حج و زكات بر عهده دارد، اگر بميرد و مالش براي هر دو كافي نباشد چنانچه مالي كه متعلق زكات است باقي باشد اداي زكات مقدم است و گرنه مالش بين حج و زكات تقسيم مي شود و اين در صورتيست كه سهم حج براي كمترين مراتب حج كافي باشد و اگر كافي نباشد احتمال دارد بين اداي زكات و انجام حج مخيّر باشند، اگر چه احتياط واجب در اختيار نمودن حج است، خصوصاً اگر با انجام حج مقداري مال براي زكات باقي بماند.
مسأله 1479 : غير از گندم، جو، خرما و كشمش، در چيزهايي كه از زمين مي رويد و با پيمانه يا وزن معامله مي شود و از چيزهايي نيست كه مثل سبزيجات زود فاسد شود، زكات مستحب است و نصاب اين گونه چيزها همان «سيصد مَن تبريز» است.
مسأله 1480 : اگر چند نفر در مالي شريك باشند، كسي كه سهمش به مقدار نصاب رسيده زكات بر او واجب است و همچنين اگر كسي در چند جا مالي داشته باشد در صورتي كه مجموع آنها به حدّ نصاب برسد، زكات بر او واجب مي شود.
مسأله 1481 : دادن زكات مال التجاره، يعني مالي كه انسان آن را سرمايه كسب قرار مي دهد با شرايطي مستحب است، كه از جمله اين شرايط، رسيدن آن به حد نصاب طلا يا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتي از حد نصاب كمتر شود، زكات استحبابي ندارد.
زكات گندم، جو، خرما و كشمش
مسأله 1482 : زكات گندم، جو، خرما و كشمش وقتي واجب مي شود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها حدود 288 من تبريز است كه آن را «847 كيلوگرم» يا «194 / 849 كيلوگرم» برآورد كرده اند ولي رعايت 847 كيلوگرم موافق با احتياط است.
مسأله 1483 : اگر پيش از دادن زكات، از انگور، خرما، جو و گندمي كه زكات آنها واجب شده، خود و افراد تحت تكفّل او بخورند، يا مثلا به فقير بدهد، بايد زكات مقداري را كه مصرف شده بدهد.
مسأله 1484 : اگر بعد از آن كه زكات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد مالك آن بميرد، بايد مقدار زكات را از مال او بدهند؛ ولي اگر پيش از واجب شدن زكات بميرد، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است، بايد زكات سهم خود را بدهد.
مسأله 1485 : كسي كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آوري زكات است، موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا مي كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور، مي تواند زكات را مطالبه كند.
مسأله 1486 : كسي كه زكات را جمع آوري مي كند مي تواند در زماني كه معلوم باشد ميوه از آفات محفوظ خواهد ماند، با رضايت مالك مقدار زكات را تخمين بزند تا مالك بتواند در نصاب تصرف كند.
مسأله 1487 : اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، مثلا خرما در ملك او زرد يا سرخ شود، بايد زكات آن را بدهد.
مسأله 1488 : اگر بعد از آن كه زكات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، بايد زكات آنها را بدهد.
مسأله 1489 : اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعي كه تَر است به سيصد من تبريز برسد و بعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود، زكات آن واجب نيست.
مسأله 1490 : خرمايي كه تازه آن را مي خورند و اگر بماند وزن آن خيلي كم مي شود، چنانچه مقداري باشد كه خشك آن به سيصد من تبريز برسد، زكات آن واجب است.
مسأله 1491 : گندم، جو، خرما و كشمشي كه زكات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند زكات ندارد.
مسأله 1492 : اگر گندم، جو، خرما و انگور از آب باران يا نهر آبياري شود يا مثل زراعت هاي مصر از رطوبت زمين استفاده كند، زكات آن «ده يك» است و اگر با دست همچون دلو و موتور آب و مانند آن آبياري شود، زكات آن «بيست يك» است و اگر مقداري از باران يا نهر يا رطوبت زمين استفاده كند و به همان مقدار از آبياري با دلو و موتور آب و مانند آن استفاده نمايد، زكات نصف آن ده يك و زكات نصف ديگر آن بيست يك مي باشد، يعني از چهل قسمت بايد سه قسمت، آن را بابت زكات بدهند.
مسأله 1493 : اگر گندم، جو، خرما و انگور، از آب باران يا مانند آن و هم از آب دلو و موتور آب يا مانند آن استفاده كند، چنانچه از يكي از اين دو راه بيشتر آبياري مي شود، همان را بايد ملاك قرار داد.
مسأله 1494 : هزينه اي را كه براي گندم، جو، خرما و انگور پرداخت كرده است، مي تواند از محصول كسر كند و چنانچه پيش از كم كردن هزينه وزن آنها به سيصد من تبريز برسد، ولي بعد از كم كردن به اين مقدار نرسد، بنا بر اظهر زكات واجب نيست.
مسأله 1495 : اگر در يك زمين جو و گندم و چيزي مثل برنج و لوبيا كه زكات آن واجب نيست بكارد، خرج هايي كه تنها براي يكي از آنها كرده فقط از همان كسر مي شود، ولي اگر براي هر دو مخارجي كرده، بايد به هر دو قسمت نمايد، مثلا اگر هر دو به يك اندازه بوده، مي تواند نصف مخارج را از جنسي كه زكات دارد كسر نمايد.
مسأله 1496 : اگر براي سال اول كاري مانند شخم زدن انجام دهد، اگر چه براي سال هاي بعد هم فايده داشته باشد، بايد مخارج آن را از سال اول كسر كند و اگر كاري را براي چند سال انجام دهد، مي تواند از مخارج سال اول حساب كند و يا بين آنها تقسيم نمايد.
مسأله 1497 : اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با يكديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يك وقت به دست نمي آيد، گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يك سال حساب شود، چنانچه چيزي كه اول مي رسد به اندازه نصاب (يعني سيصد من تبريز) باشد، بايد زكات آن را هنگامي كه مي رسد بدهد و زكات بقيه را هر وقت كه به دست مي آيد ادا كند و اگر آنچه اول مي رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر مي كند تا بقيه آن برسد، پس اگر روي هم به مقدار نصاب برسد، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نرسد، زكات آن واجب نيست.
مسأله 1498 : اگر درخت خرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه دهد، چنانچه روي هم به مقدار نصاب باشد، بنا بر اظهر زكات آن واجب است.
مسأله 1499 : اگر مقداري خرما يا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب مي شود، چنانچه به قصد زكات از تازه آن قدري به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتي باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.
مسأله 1500 : كسي كه بدهكار است و مالي هم دارد كه زكات آن واجب شده، اگر بميرد، بايد بنا بر اظهر اول تمام زكات را از مالي كه زكات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا كنند.
مسأله 1501 : كسي كه بدهكار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد، اگر بميرد و قبل از آن كه زكات اينها واجب شود، ورثه قرض او را از مال ديگر بدهند، هر كدام كه سهمشان به سيصد من تبريز برسد، بايد زكات بدهد و اگر قبل از آن كه زكات آنها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مال ميت فقط به اندازه بدهي او باشد نيز زكات چنان كه گفته شد واجب است بنا بر اظهر چه مرگ مالك پيش از ظهور ثمره باشد و خواه بعد از آن و قبل از وجوب زكات كه در صورت دوم بدون اشكال نيست و همچنين است اگر مال ميت بيشتر از بدهي او باشد دادن زكات واجب است بنا بر اظهر
مسأله 1502 : اگر گندم، جو، خرما و كشمشي كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد بايد زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و زكات همه را نمي تواند از جنس بد بدهد.
نصاب طلا
مسأله 1503 : طلا دو نصاب دارد:
نصاب اول:
بيست مثقال شرعيست كه هر مثقال آن 18 نخود است، پس اگر طلا به بيست مثقال شرعي، كه پانزده مثقال معموليست برسد، اگر شرايط ديگر را هم كه قبلاً گفته شد داشته باشد، بايد «چهل يك» آن را، كه نُه نخود مي شود، به عنوان زكات داد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست.
نصاب دوم:
چهار مثقال شرعيست كه سه مثقال معمولي مي شود، يعني اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام 18 مثقال را از قرار «چهل يك» بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط بايد زكات 15 مثقال آن را بدهد و زيادي آن زكات ندارد و همچنين است هرچه بالا رود، يعني اگر سه مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداري كه اضافه شده زكات ندارد.
نصاب نقره
مسأله 1504 : نقره دو نصاب دارد:
نصاب اول:
105 مثقال معمولي است، كه اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد، بايد «چهل يك» آن را كه دو مثقال و پانزده نخود مي شود، به عنوان زكات داد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست.
نصاب دوم:
21 مثقال است، يعني اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام 126 مثقال را به طوري كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود، فقط بايد زكات 105 مثقال آن را بدهد و زيادي آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود، يعني اگر 21 مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر
اضافه شود مقداري كه اضافه شده زكات ندارد. بنا بر اين اگر انسان چهل يك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتي را كه بر او واجب بوده داده و گاهي هم بيشتر از مقدار واجب داده است، مثلا كسي كه 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل يك آن را بدهد، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداري هم براي 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است.
مسأله 1505 : زكات طلا و نقره در صورتي واجب مي شود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آن رايج باشد و اگر چه سكه آن نيز از بين رفته باشد، بايد زكات آن را بدهند.
مسأله 1506 : طلا و نقره سكه داري كه زنها براي زينت به كار مي برند، اگر معامله با آن رايج باشد، زكات دارد ولي اگر طوري شود كه معامله با آن به عنوان مسكوك رايج نباشد زكات ندارد.
مسأله 1507 : همان طور كه سابقاً گفته شد زكات طلا و نقره در صورتي واجب مي شود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد و اگر در بين يازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود، زكات بر او واجب نيست.
مسأله 1508 : اگر در بين يازده ماه، طلا و نقره اي را كه دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب كند، بنا بر اظهر زكات بر او واجب نيست، ولي مكروه است كه براي فرار از دادن زكات اين كارها را بكند.
مسأله 1509 : اگر طلا و نقره اي را كه دارد خوب و بد داشته باشد، مي تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولي بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد اگر چه بنا بر اظهر جايز است زكات همه را از جنس بد بدهد
مسأله 1510 : طلا و نقره اي كه بيشتر از اندازه معمول ناخالصي دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد انسان بايد زكات آن را بدهد و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست يا نه، زكات آن واجب نيست، ولي احتياط در اين است كه با تصفيه كردن و مانند آن تحقيق كند، تا بداند اگر خالص آن به مقدار نصاب است زكاتش را بپردازد، يا اين كه بدون تصفيه و تحقيق، احتياط كرده و زكاتي را كه احتمال مي دهد واجب شده، بپردازد.
مسأله 1511 : اگر طلا و نقره اي را كه دارد به مقدار معمول فلز ديگر با آن مخلوط باشد، نمي تواند زكات آن را از طلا و نقره اي بدهد كه بيشتر از معمول فلز ديگر دارد، ولي اگر به قدري بدهد كه يقين كند طلا و نقره خالصي كه در آن هست، به اندازه زكاتي مي باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد و نيت كند مقداري را كه زيادتر داده است به عنوان زكات نباشد، بلكه به عنوان هديه و احسان بدهد.
زكات شتر گاو و گوسفند
مسأله 1512 : زكات شتر، گاو و گوسفند غير از شرط هايي كه گفته شد، دو شرط ديگر دارد:
1 حيوان در تمام سال بيكار باشد و ملاك تشخيص بيكار بودن نظر مردم و عرف است.
2 در تمام سال از علف بيابان بچرد، پس اگر تمام سال يا مقداري از آن را از علف چيده شده، يا از زراعتي كه ملك مالك يا ملك ديگريست بچرد، زكات ندارد.
نصاب شتر
مسأله 1513 : شتر دوازده نصاب دارد:
1 پنج شتر و زكات آن يك گوسفند است و تا شماره شتر به اين مقدار نرسد زكات ندارد.
2 ده شتر و زكات آن دو گوسفند است.
3 پانزده شتر و زكات آن سه گوسفند است.
4 بيست شتر و زكات آن چهار گوسفند است.
5 25 شتر و زكات آن پنج گوسفند است.
6 - 26 شتر و زكات آن يك شتر است كه داخل سال دوم شده باشد و مادرش قابليت حمل را داشته باشد
7 36 شتر و زكات آن يك شتر است كه داخل سال سوم شده باشد و مادرش قابليت حمل و مقاربت را داشته باشد
8 46 شتر و زكات آن يك شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد و قابليت حمل را داشته باشد.
9 61 شتر و زكات آن يك شتر است كه داخل سال پنجم شده باشد.
10 76 شتر و زكات آن دو شتر است كه داخل سال سوم شده باشند.
11 91 شتر و زكات آن دو شتر است كه داخل سال چهارم شده باشند.
12 - 121 شتر و بالاتر از آن؛ كه بايد يا چهل تا، چهل تا، حساب كند و براي هر چهل تا، يك شتر بدهد كه داخل سال سوم شده
باشد، يا پنجاه تا، پنجاه تا، حساب كند و براي هر پنجاه تا، يك شتر بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد و يا با هر دو راه، يعني چهل تايي و پنجاه تايي حساب كند، ولي در هر صورت بايد طوري حساب كند كه چيزي باقي نماند، يا اگر چيزي باقي مي ماند، از نُه تا بيشتر نباشد، مثلا اگر 140 شتر دارد، بايد براي صدتا دو شتري كه داخل سال چهارم شده و براي چهل تا يك شتري كه داخل سال سوم شده بدهد
مسأله 1514 : شتري كه به عنوان زكات داده مي شود، بايد مادّه باشد
نصاب گاو
مسأله 1515 : گاو و گاوميش دو نصاب دارد:
نصاب اول:
سي گاو است هنگامي كه تعداد گاوها به سي برسد، اگر شرايطي را كه گفته شد داشته باشد، بايد يك گوساله كه داخل سال دوم شده و مادرش قابليت حمل را داشته باشد به عنوان زكات داد
نصاب دوم:
چهل گاو است و زكات آن يك گوساله ماده است كه داخل سال سوم شده و مادرش قابليت حمل را داشته باشد.
مسأله 1516 : زكات مابين سي و چهل گاو واجب نيست، مثلا كسي كه 39 گاو دارد، فقط بايد زكات سي تاي آنها را بدهد و نيز اگر از چهل گاو زيادتر داشته باشد، تا به شصت نرسيده، فقط بايد زكات چهل تاي آن را بدهد و بعد از آن كه به شصت رسيد، چون دو برابر نصاب اول را دارد، بايد دو گوساله كه داخل سال دوم شده باشند زكات بدهد و همچنين هرچه بالا رود بايد يا سي تا، سي تا، حساب كند يا چهل تا، چهل تا، يا با سي و چهل حساب كند و زكات آن را به دستوري كه گفته شد بدهد، ولي بايد طوري حساب كند كه چيزي باقي نماند، يا اگر چيزي باقي مي ماند از نُه تا بيشتر نباشد، مثلا اگر هفتاد گاو دارد، بايد به حساب سي و چهل حساب كند و براي سي تاي آن، زكات سي تا و براي چهل تاي آن، زكات چهل تا را بدهد، چون اگر تنها با روش سي تايي، حساب كند، ده گاو زكات نداده باقي مي ماند
نصاب گوسفند
مسأله 1517 : گوسفند پنج نصاب دارد:
اول:
چهل گوسفند و زكات آن يك گوسفند است و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد.
دوم:
121 گوسفند و زكات آن دو گوسفند است.
سوم:
201 گوسفند و زكات آن سه گوسفند است.
چهارم:
301 گوسفند و زكات آن چهار گوسفند است.
پنجم:
چهار صد و بالاتر از آن، كه بايد آنها را صدتا، صدتا، حساب كند و براي هر صد تاي آنها يك گوسفند بدهد و لازم نيست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر گوسفند ديگري بدهد، يا مطابق قيمت گوسفند، پول بدهد كافي است، ولي اگر بخواهد جنس ديگر بدهد در صورتي
كه براي فقرا بهتر باشد، اشكال ندارد.
مسأله 1518 : زكات ما بين دو نصاب واجب نيست، پس اگر شماره گوسفندهاي كسي از نصاب اول كه چهل است بيشتر باشد تا به نصاب دوم كه 121 است نرسيده، فقط بايد زكات چهل تاي آن را بدهد و زيادي آن زكات ندارد و همچنين است در نصابهاي بعد.
مسأله 1519 : گوسفندي را كه براي زكات مي دهد اگر داخل سال دوم شده باشد كافي است، ولي اظهر اين است كه اگر هفت ماه گوسفند هم تمام شده باشد كافيست و اگر بُز را به عنوان زكات بدهد، بايد داخل سال سوم شده باشد.
مسأله 1520 : اگر يك نفر در چند جا، گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد و روي هم به اندازه نصاب باشند، بايد زكات آنها را بدهد.
مسأله 1521 : اگر گاو، گوسفند و شتري كه دارد همه مريض يا معيوب يا پير باشند، مي تواند زكات را از خود آنها بدهد، ولي اگر همه سالم و بي عيب و جوان باشند نمي تواند زكات آنها را از حيوان مريض يا معيوب يا پير بدهد، بلكه اگر بعضي از آنها سالم و بعضي مريض و دسته اي معيوب و دسته ديگر بي عيب و مقداري پير و مقداري جوان باشند، مستحب آن است كه براي زكات آنها، همه را در مجموع و به طور متوسط در نظر بگيرد، گرچه اظهر آن است كه پرداخت آنچه كه اسم حيوان بر او صدق كند كافي است.
مسأله 1522 : اگر قبل از تمام شدن ماه يازدهم، گاو، گوسفند و شتر را با چيز ديگر عوض كند، يا نصابي را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نمايد، مثلا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند ديگر بگيرد، زكات بر او
واجب نيست.
«مصرف زكات»
اشاره
در هشت مورد مي توان زكات را مصرف كرد:
1 فقير و آن كسيست كه مخارج سال خود و افراد تحت تكفّلش را ندارد و كسي كه صنعت يا ملك يا سرمايه اي دارد كه مي تواند مخارج سال خود را بگذارند فقير نيست.
2 مسكين و آن كسيست كه زندگيش را سخت تر از فقير مي گذراند.
3 كسي كه از طرف امام ( عليه السلام ) يا نايب امام مأمور است كه زكات را جمع و نگهداري نمايد و به حساب آن رسيدگي كند و آن را به امام ( عليه السلام ) يا نايب امام يا فقرا برساند.
4 كافرهايي كه اگر زكات به آنان بدهند به دين اسلام مايل مي شوند، يا در جنگ به مسلمانان كمك مي كنند.
5 خريداري بنده ها و آزاد كردن آنان.
6 پرداخت بدهي كسي كه نمي تواند قرض خود را ادا كند.
7 في سبيل الله يعني كاري كه مانند ساختن مسجد، پل، راهسازي و مدرسه منفعت عمومي و ديني دارد كه نفع آن به عموم مسلمانان مي رسد و براي اسلام نفع داشته باشد.
8 ابن السبيل يعني مسافري كه در سفر درمانده شده است.
و احكام اينها به ترتيب در مسائل بعدي ذكر خواهد شد.
مسأله 1523 : انسان مي تواند به فقير و مسكين بيش از مخارج ساليانه اش زكات بدهد ولي اگر اين كار موجب بي انصافي شده و به ديگر فقرا اجحاف شود، مثل اين كه همه مردم بخواهند زكاتشان را به يك فقير بدهند و بقيه فقرا تنگدست بمانند، خالي از اشكال نيست
و مستحب است كه به هر فقير كمتر از زكات نصاب اول طلا و نقره كه قبلاً گفته شد ندهند.
مسأله 1524 : صنعتگر يا مالك يا تاجري كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است، مي تواند براي كسري مخارجش زكات بگيرد و لازم نيست ابزار كار يا ملك يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند، مگر اين كه ابزار كار يا سرمايه او به قدري زياد باشد كه بتواند آن را تعويض يا تبديل به چيز ديگر كند و مقداري برايش بماند كه براي زندگي بدون مشقت و عسر كافي باشد، كه در اين صورت لازم است اين كار را انجام بدهد.
مسأله 1525 : فقيري كه خرج سال خود و افراد تحت تكفّلش را ندارد، اگر خانه اي دارد كه ملك اوست و در آن ساكن است، يا حيوان سواري دارد، چنانچه بدون اينها نتواند زندگي كند، يا اين كه براي حفظ آبرويش لازم داشته باشد، مي تواند زكات بگيرد و همچنين است اگر اثاث خانه، ظرف، لباس تابستاني و زمستاني و چيزهاي ضروري زندگي را نداشته باشد و به اينها احتياج داشته باشد مي تواند از مالي كه به عنوان زكات به او مي دهند خريداري نمايد
مسأله 1526 : فقيري كه ياد گرفتن صنعت براي او مشكل نيست، بنا بر احتياط واجب بايد ياد بگيرد و با گرفتن زكات زندگي نكند، ولي تا وقتي كه مشغول ياد گرفتن است، مي تواند زكات بگيرد.
مسأله 1527 : كسي كه قبلا فقير بوده و مي گويد فقيرم، اگر از گفته او اطمينان يا گمان پيدا شود، مي شود به او زكات داد.
مسأله 1528 : كسي كه مي گويد فقيرم و قبلا فقير نبوده، يا معلوم نيست فقير بوده يا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است، مي شود به او زكات داد.
مسأله 1529 : موقع دادن زكات به فقير لازم نيست به او بگويد كه زكات است.
مسأله 1530 : اگر به خيال اين كه شخصي فقير است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روي ندانستن مسأله به كسي كه مي داند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه چيزي را كه به او داده باقي باشد، مي تواند از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد، اظهر اين است كه گيرنده در صورت جهل ضامن نيست، امّا اگر كسي كه آن چيز را گرفته مي دانسته يا احتمال مي داده كه زكات است و مي دانسته كه خودش فقير نيست و ممكن است آن چيز يا عوضش را از او بگيرند، اگر مي تواند بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر گيرنده ادعا كند نمي دانسته آن مال زكات است، همين كه دهنده زكات مي گويد، به عنوان زكات دادم، پذيرفته مي شود و در صورت بقاي عين آن مال، حق پس گرفتن آن را دارد ولي مي تواند پس نگيرد و از مال خود دوباره بدهد.
مسأله 1531 : مسافري كه خرجي او تمام شده يا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزي خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقير نباشد، مي تواند زكات بگيرد، ولي اگر بتواند در جاي ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزي مخارج بقيه سفر خود را فراهم كند، فقط به مقداري كه به آنجا برسد، مي تواند زكات بگيرد.
مسأله 1532 : مسافري كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته، بعد از آن كه به وطنش رسيد، اگر چيزي از زكات باقي مانده باشد، در صورتي كه بازگرداندن آن به صاحب مال يا نايب او مشقت داشته باشد، بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن زكات است و اگر به حاكم شرع هم ممكن نشد به مؤمنين عادل مي دهد كه آنها به مصرف زكات برسانند و اگر آن هم ممكن نشد، خودش مي تواند آن را در موارد مصرف زكات صرف كند.
شرايط مستحقين زكات
مسأله 1533 : مستحق زكات بايد مؤمن شيعه باشد مگر مورد چهارم و هفتم از مصارف زكات، كه شرايط خاص خود را دارد.
مسأله 1534 : اگر طفل يا ديوانه اي از شيعه فقير باشد، انسان مي تواند به وليّ او زكات بدهد كه به مصرف او برساند.
مسأله 1535 : اگر به وليّ طفل و ديوانه دسترسي ندارد، مي تواند خودش يا به وسيله فردي امين زكات را به مصرف طفل يا ديوانه برساند؛ و بايد موقعي كه زكات را به مصرف آنان مي رساند، نيت زكات كند و اگر طفل مميز است و اطمينان دارد كه در همان مواردي صرف مي كند كه وليّ او صرف مي كرد، مي توان به خود طفل نيز داد و همچنين به سفيه، با اطلاع وليّ او، مي توان زكات داد.
مسأله 1536 : به كسي كه معصيت كبيره و اموري كه در اسلام منكر و قبيح هست مرتكب مي شود، مخصوصاً كسي كه آشكارا معصيت انجام مي دهد بنا بر احتياط واجب نبايد زكات بدهند، مگر به قدر ضروريات او و خانواده اش.
مسأله 1537 : انسان نمي تواند مخارج كساني، مثل اولاد، كه خرجشان بر او واجب است از زكات بدهد، ولي اگرمخارج آنان را ندهد، ديگران مي توانند به آنان زكات بدهند.
مسأله 1538 : اگر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن و خدمتكار خود كند اشكال ندارد.
مسأله 1539 : زني كه صيغه شده اگر فقير باشد، شوهرش و ديگران مي توانند به او زكات بدهند، ولي اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد يا به جهت ديگري دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتي كه بتواند مخارج آن زن را بدهد يا زن بتواند او را مجبور كند، نمي شود به آن زن از سهم فقرا زكات داد.
مسأله 1540 : زن مي تواند به شوهر فقير خود زكات بدهد، اگر چه شوهر، زكات را صرف مخارج خود آن زن نمايد.
مسأله 1541 : سيّد نمي تواند از غير سيد زكات بگيرد، ولي اگر خمس و ساير وجوهات كفايت مخارج او را نكند و ناچار به گرفتن زكات باشد، مي تواند از غير سيّد زكات بگيرد، ولي احتياط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداري كه براي مخارج سالانه اش ضروري باشد بگيرد و اگر در اثناي سال از زكات بي نياز شد آن را عودت يا با اذن زكات دهنده به مصرف مستحقين زكات برساند و خودش از خمس استفاده كند.
نيّت زكات
مسأله 1542 : انسان بايد زكات را به قصد قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم بدهد و اگر غير از زكات مال ديگري هم بر او واجب شده است، در نيت معين كند كه آنچه را مي دهد زكات است، ولي اگر هم زكات مال بر او واجب شده است و هم زكات فطره، لازم نيست موقع ادا كردن، نيت كند كه آنچه را مي دهد زكات مال است، بلكه اگر به نيت «آنچه بر او واجب است» بدهد از هر دو كفايت مي كند و همچنين اگر مثلا زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نيست معين كند چيزي را كه مي دهد زكات گندم است يا جو.
مسأله 1543 : كسي كه زكات چند مال بر او واجب شده اگر مقداري زكات بدهد و نيت هيچ كدام آنها را نكند، بلكه نيت كند كه «زكات مي دهم» كافي است.
مسأله 1544 : اگر كسي را وكيل كند كه زكات مال او را بدهد، چنانچه وكيل موقع دادن زكات به فقير، از طرف مالك نيت زكات كند، بنا بر اظهر كافي است.
مسأله 1545 : اگر مالك يا وكيل او بدون قصد قربت زكات رابه فقير بدهد و پيش از آن كه آن مال از بين برود، خود مالك نيت زكات كند، زكات حساب مي شود.
مسأله 1546 : مسلماني كه مستبصر شيعه شد عباداتي كه موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد مگر زكات كه بايد آن را به فقير شيعه بدهد ولي اگر از اول آن را به فقير شيعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
مسأله 1547 : در حال غيبت نبايد به كساني كه منصب امام را غصب كرده اند زكات داد، ولي دادن زكات به مجتهد جامع الشرايط بنا بر اقوي مثل دادن زكات به امام معصوم ( عليه السلام ) است.
مسائل متفرقه زكات
مسأله 1548 : هنگام جدا كردن گندم و جو از كاه و هنگام چيدن خرما و انگور، بايد زكات آن را به فقير داد يا از مال خود جدا كرد و زكات طلا، نقره، گاو، گوسفند، شتر را بعد از تمام شدن ماه دوازدهم بايد به فقير بدهد يا از مال خود جدا نمايد، ولي اگر منتظر فقير معيني باشد يا بخواهد به فقيري بدهد كه از جهتي برتري دارد، مي تواند زكات را جدا كند و اداي آن را به خاطر آن فقير تأخير بيندازد.
مسأله 1549 : زكات گندم، جو، خرما، كشمش، طلا و نقره را مي توان از خود آنها داد و مي توان قيمت آن را حساب كرد و همچنين است بنا بر اظهر در زكات شتر، گاو و گوسفند؛ و اگر قيمت را مي دهد، بنا بر احتياط واجب بايد پول نقد بدهد، مگر آن كه گيرنده رضايت داشته باشد و منظور از قيمت، قيمت وقت اخراج زكات و دادن به مستحق است.
مسأله 1550 : بعد از جدا كردن زكات، لازم نيست فوراً آن را به مستحق بدهد، ولي اگر به كسي كه مي شود زكات داد دسترسي دارد يا ساير مصارف زكات براي او ممكن است، احتياط مستحب آن است كه دادن زكات را تأخير نيندازد و اگر با وجود آن كه مي تواند زكات را به اهل آن برساند، تأخير بيندازد و زكات از بين برود، بنا بر اظهر ضامن است.
مسأله 1551 : انسان نمي تواند زكاتي را كه كنار گذاشته براي خود بردارد و چيز ديگري به جاي آن بگذارد.
مسأله 1552 : اگر با عين مالي كه براي زكات كنار گذاشته براي خودش تجارت كند اصل مال و سود آن مال فقير است و اگر ضرر كند جبران آن بر عهده زكات دهنده است
مسأله 1553 : مستحب است زكات گاو، گوسفند و شتر را به فقراي آبرومند بدهد و در دادن زكات خويشان را بر ديگران و اهل علم و كمال را بر غير آنان و كساني را كه اهل سؤال نيستند بر اهل سؤال مقدم بدارد
مسأله 1554 : اگر در شهرِ زكات دهنده مستحقي نباشد و نتواند زكات را به مصرف ديگري كه براي آن معين شده برساند، چنانچه اميد نداشته باشد كه بعداً مستحق پيدا كند، بايد زكات را به شهر ديگر ببرد و به مصرف زكات برساند و مخارج بردن به شهر ديگر به عهده او نيست، گرچه احتياط مستحب در اين است كه خودش مخارج را بپردازد و اگر زكات تلف شود ضامن نيست.
مسأله 1555 : اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود، مي تواند زكات را به شهر ديگر ببرد، ولي مخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد و اگر زكات تلف شود ضامن است، مگر آن كه به درخواست حاكم شرع برده باشد.
مسأله 1556 : اجرت وزن و پيمانه كردن گندم، جو، كشمش و خرمايي را كه براي زكات مي دهد اگر مالك پرداخت نكرد و با فقير هم در مورد اجرت آن مصالحه نكردند، بنا بر اظهر از زكات پرداخت مي شود.
مسأله 1557 : مكروه است انسان از مستحق در خواست كند كه زكاتي را كه از او گرفته به او بفروشد، ولي اگر مستحق بخواهد چيزي راكه گرفته بفروشد، بعد از آن كه به قيمت رساند، كسي كه زكات را به او داده در خريدن آن، بر ديگران مقدم است.
مسأله 1558 : كسي كه مالك حد نصاب طلا و نقره بوده و چند سال بر آن گذشته و زكات آن را نداده است، در صورتي كه زكات فعلي آن را پرداخت كند كافي است.
«زكات فطره»
مسأله 1559 : كسي كه موقع رؤيت شدن هلال ماه شوال بالغ، عاقل و هوشيار است و فقير و بنده كس ديگر نيست بايد براي خودش و كساني كه نان خور او هستند به ازاي هرنفر يك صاع طعام تقريباً سه كيلو از گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت و مانند اينها، از چيزهايي كه خوراك بيشتر مردم است، به مستحق بدهد و اگر پول يكي از اينها را هم بدهد كافيست ولي احتياط مستحب اين است كه زكات فطره را از گندم يا جو يا خرما يا كشمش بدهد و يا پول يكي از اينها را حساب كند.
مسأله 1560 : كسي كه مخارج سال خود و خانواده اش را ندارد و كسبي هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و آنان را تهيه كند، فقير است و دادن زكات فطره بر او واجب نيست.
مسأله 1561 : كسي كه فقط به اندازه يك صاع (تقريباً سه كيلو) گندم و مانند آن دارد، مستحب است زكات فطره را بدهد و چنانچه افرادي تحت تكفّل داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد، مي تواند به قصد فطره، آن يك صاع را به يكي از اين افرادبدهد و او هم به همين قصد به ديگري بدهد و همين طور ادامه دهند تا به نفرآخر برسد و بهتر است نفر آخر چيزي را كه مي گيرد به كسي بدهد كه از خودشان نباشد.
مسأله 1562 : كسي كه خرج سال خود و خانواده اش را دارد، فقير نيست و دادن زكات فطره بر او واجب است و كسي كه فعلاً خرج سال را ندارد، ولي به تدريج به دست مي آورد ومصرف مي كند، اگر غير از آنچه خرج مي كند، با قرض كردن و مانند آن بتواند زكات فطره را بدهد به طوري كه نظم امور او برهم نخورد و موجب حرج و اجحاف نباشد، بنا بر احتياط واجب بايد زكات فطره
را بدهد.
مسأله 1563 : انسان بايد فطره كساني را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب مي شوند بدهد، كوچك باشند يا بزرگ، مسلمان باشند يا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه، در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر، ولي زني كه ناشزه شده و از تمكين شوهر خودداري مي كند، اگر نان خور او حساب نشود، فطره او بر شوهر واجب نيست.
مسأله 1564 : اگر كسي را كه نان خور اوست و در شهر ديگر است وكيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد، چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را مي دهد، لازم نيست خودش فطره او را بدهد.
مسأله 1565 : فطره كسي كه پيش از برآمدن هلال ماه شوال مهمان شخص ديگري شده است بر ميزبان واجب است، به شرط آن كه براي خوردن غذا به منزل او آمده باشد، ولو بعداً مانعي پيش آيد كه نتواند غذا صرف كند، اما اگر وقت رؤيت هلال، غذايي براي كسي هديه بفرستد، در صورتي كه اين گونه هديه مستمر نبوده و صدق نان خور يا مهمان بر او نكند، فطره او بر هديه دهنده واجب نيست، هر چند با مال او افطار كرده باشد.
مسأله 1566 : اگر كسي موقع غروب شب عيد فطر ديوانه يا بيهوش باشد، زكات فطره بر او واجب نيست، ولي اگر يكي از افراد تحت تكفّل او در اين موقع ديوانه يا بيهوش باشد، فطره او بر وليّ واجب است.
مسأله 1567 : اگر بچه پيش از غروب بالغ شود، يا ديوانه عاقل گردد، يا فقير غني شود در صورتي كه ساير شرايط واجب شدن فطره را دارا باشد بايد زكات فطره را بدهد و همچنين است اگر كافري قبل از غروب شب عيد فطر، مسلمان شود و يا بيهوشي به هوش آيد
مسأله 1568 : كسي كه موقع غروب شب عيد فطر، زكات فطره بر او واجب نيست، اگر تا پيش از ظهر روز عيد شرطهاي واجب شدن فطره در او پيدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.
مسأله 1569 : كافري كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نيست، ولي مسلماني كه شيعه نبوده، اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود؛ بايد زكات فطره را بدهد.
مسأله 1570 : اگر كسي بعد از غروب شب عيد فطر بچه دار شود، يا كسي نان خور او حساب شود، واجب نيست فطره او را بدهد، اگر چه مستحب است فطره كساني را كه بعد از غروب، تا پيش از ظهر روز عيد، نان خور او حساب مي شوند بدهد.
مسأله 1571 : اگر انسان نان خور كسي باشد و پيش از غروب نان خور ديگري شود، فطره او بر كسي كه نان خور او شده واجب است، مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش بايد فطره او را بدهد.
مسأله 1572 : كسي كه ديگري بايد فطره اورا بدهد، واجب نيست فطره خود را بدهد.
مسأله 1573 : اگر فطره انسان بر كسي واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمي شود.
مسأله 1574 : اگر كسي كه فطره او بر ديگري واجب است خودش فطره را بدهد، بنا بر احوط از كسي كه فطره بر او واجب شده ساقط نمي شود، مگر اين كه با اذن مكلف و به قصد نيابت از او باشد، كه كفايت آن بعيد نيست.
مسأله 1575 : زني كه شوهرش مخارج او را نمي دهد، چنانچه نان خور ديگري باشد، فطره اش بر او واجب است و اگر نان خور ديگري نيست، در صورتي كه فقير نباشد، بايد فطره خود را بدهد و اگر از روي شدت احتياج شوهر، زن به او انفاق مي كند، فطره او نيز بر زن واجب است، ولي اگر شوهر با همين سختي فطره زن را بدهد ساقط شدن فطره از گردن زن خالي از وجه نيست.
مسأله 1576 : كسي كه سيّد نيست نمي تواند به سيد فطره بدهد و حتي اگر سيدي نان خور او باشد، نمي تواند فطره او را به سيد ديگر بدهد.
مسأله 1577 : فطره طفلي كه از مادر يا دايه شير مي خورد، بر كسيست كه مخارج مادر يا دايه را مي دهد، ولي اگر مادر يا دايه مخارج را از مال طفل برمي دارد، فطره طفل بركسي واجب نيست.
مسأله 1578 : انسان اگر چه مخارج افراد تحت تكفل خود را از مال حرام بدهد، بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.
مسأله 1579 : اگر انسان كسي را اجير نمايد و شرط كند كه مخارج او را بدهد در صورتي كه به شرط خود عمل كند و اجير نان خور او حساب شود، بايد فطره او را هم بدهد.
مسأله 1580 : اگر كسي بعد از غروب شب عيد فطر بميرد، بايد فطره او و افراد تحت تكفل او را از مال او بدهند، ولي اگر پيش از غروب بميرد، واجب نيست فطره او و خانواده اش را از مال او بدهند.
مصرف زكات فطره
مسأله 1581 : اگر زكات فطره رابه يكي از هشت مصرفي كه سابقاً براي زكات گفته شد برسانند بنا بر اظهر كافي است ولي احتياط در آن است كه فقط به فقراي شيعه بدهند
مسأله 1582 : بنا بر اظهر جايز است زكات فطره را به فقير مستضعف يعني كسي كه نه اهل ولايت است و نه دشمن شيعه بدهند
مسأله 1583 : اگر طفل شيعه اي فقير باشد، انسان مي تواند فطره را به مصرف او برساند، يا به وسيله دادن به وليّ طفل، ملك طفل نمايد.
مسأله 1584 : به يك فقير نبايد بيشتر از مخارج سالش فطره بدهند و بنا بر احتياط واجب كمتر از يك صاع (تقريباً سه كيلو) نيز فطره ندهند.
مسأله 1585 : مستحب است در دادن زكات فطره، خويشان فقير را بر ديگران مقدم دارد و بعد همسايگان فقير را و بعد اهل علم فقير را؛ ولي اگر ديگران از جهتي برتري داشته باشند، مستحب است آنها را مقدم بدارد.
مسائل متفرقه زكات فطره
مسأله 1586 : انسان بايد زكات فطره را به قصد قربت، يعني براي انجام فرمان خداوند بدهد و موقعي كه آن رامي دهد، نيت دادن فطره نمايد.
مسأله 1587 : اگر پيش از ماه رمضان يا در ماه رمضان به فقير قرض بدهد و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطره حساب كند مانعي ندارد.
مسأله 1588 : گندم يا چيز ديگري كه براي فطره مي دهد، بايد با جنس ديگر يا خاك مخلوط نباشد يا اگر مخلوط است، چيزي كه مخلوط شده به قدري كم باشد كه قابل توجه نباشد و اگر بيش از اين مقدار باشد در صورتي صحيح است كه خالص آن به يك صاع برسد، ولي اگر مثلا يك صاع گندم با چندين من خاك مخلوط باشد، كه خالص كردن آن خرج يا كار بيشتر از متعارف دارد، دادن آن كافي نيست.
مسأله 1589 : اگر فطره را از چيز معيوب بدهد كافي نيست.
مسأله 1590 : كسي كه فطره چند نفر را مي دهد، لازم نيست همه را از يك جنس بدهد و اگر مثلا فطره بعضي را گندم و فطره بعض ديگر را جو بدهد كافيست و همچنين مي تواند بعضي را جنس و بعضي ديگر را قيمت بدهد، خواه قيمت همان جنس يا قيمت جنس ديگر، ولي بنا بر احتياط واجب يك فطره را از دو جنس ندهد و اگر قيمت را مي دهد قيمت دو جنس را مخلوط نكند.
مسأله 1591 : افضل اين است كه زكات فطره را از خرما بدهد و بعد از آن كشمش و بعد از آن خوراك غالب مردم شهر، ولي اگر شخصي خوراك غالبش غير از خوراك غالب مردم شهر بود، بعيد نيست كه بعد از خرما و كشمش، دادن فطره از همان خوراك خودش افضل باشد، نه خوراك غالب مردم شهر.
مسأله 1592 : كسي كه نماز عيد فطر مي خواند، بنا بر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد، ولي اگر نماز عيد نمي خواند، مي تواند فطره را تا ظهر به تأخير بيندازد؛ و ابتداي وقت واجب شدن فطره، وقت رؤيت هلال عيد است.
مسأله 1593 : اگر موقعي كه دادن زكات فطره واجب است، فطره را ندهد و كنار هم نگذارد، احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كند، ولي اظهر اين است كه زكات فطره ديگر براو واجب نيست ولي معصيت كرده است.
مسأله 1594 : اگر مالي را كه براي فطره كنار گذاشته از بين برود، چنانچه دسترسي به فقير داشته و دادن فطره را تأخير انداخته، بايد عوض آن را بدهد و همچنين است اگر دسترسي به فقير نداشته ولي در نگهداري آن كوتاهي كرده باشد و اگر در نگهداري آن كوتاهي نكرده باشد نيز بنا بر احتياط واجب ضامن است.
مسأله 1595 : اگر در محل خودش مستحق پيدا شود، احتياط مستحب آن است كه فطره را به جاي ديگر نبرد و اگر به جاي ديگر ببرد و تلف شود، بايد بنا بر احتياط عوض آن را بدهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم