احکام شرعی
حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي
حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي
حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي

رساله توضیح المسائل حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي

احکام تقلید مسائل طهارت و نجاست احکام طهارت و آب ها اشاره حکم آب مطلق (آب کر) حکم آب قلیل حکم آب جاری حکم آب باران حکم آب چاه حکم آب مضاف احکام نجاسات اشاره 2 و 2 _ حکم ادرار و مدفوع 3_ حکم منی 5 و 5 _ حکم میته و مردار 6_ حکم خون 8 و 8 _ حکم سگ و خوک 9_ حکم کافر 11 و 11_ حکم شراب و فقاع راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک اجتناب از نجاسات احکام مطهّرات مطهّرات اول: آب دوم: زمین سوم: آفتاب چهارم: استحاله پنجم: کم شدن دو سوم آب انگور ششم: انتقال هفتم: اسلام هشتم: تبعیت نهم: برطرف شدن عین نجاسات دهم: استبرای حیوان نجاست خوار یازدهم: غایب شدن مسلمان دوازدهم: سنگ استنجاء سیزدهم: ذبح و تزکیه چهاردهم: نزح آب پانزدهم: تیمم شانزدهم : استبراء هفدهم و هجدهم: زوال و تغییر احکام قرآن و مسجد احکام مساجد احکام ظرفها احکام تخلّی و استنجاء استبراء مستحبات و مکروهات تخلّی احکام وضو ،شرایط و نواقض آن احکام وضو آداب و ترتیب وضو شستن صورت شستن دستها مسح سر و پا وضوی ارتماسی شرایط وضو اشاره شرط اول و دوم: آب وضو باید پاک و با آب مطلق باشد . شرط سوم: آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد باید مباح باشد . شرط چهارم و پنجم: ظرفی که آب وضو در آن است باید مباح باشد و نیز از طلا و نقره نباشد . شرط ششم: بنا بر احتیاط واجب باید اعضای وضو هنگام شستن و مسح کشیدن پاک باشد . شرط هفتم: وقت کافی برای وضو و نماز داشته باشد . شرط هشتم: قصد قربت شرط نهم: ترتیب شرط دهم: موالات . یعنی کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد . شرط یازدهم: کارهای وضو را خود انسان انجام دهد . شرط دوازدهم: استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد . شرط سیزدهم: در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب به بدن وجود نداشته باشد . احکام وضو و حکم شک در وضو حکم کسی که نمی تواند از بیرون آمدن ادرار یا مدفوع یا باد جلوگیری کند اموری که وضو گرفتن برای آنها واجب است چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام جبیره و مسائل آن احکام غسل جبیره ای احکام غسلهای واجب بالذات ، مسّ میّت و بالعرض جنابت و ... اشاره احکام غسل غسل ترتیبی غسل ارتماسی غسلهای واجب اعم از وجوب نفسی و غیری غسل جنابت احکام جنب کارهایی که بر جنب حرام و یا مکروه است غسلهای مستحب غسل حیض احکام حائض اقسام زنان حائض اشاره اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه دوم: صاحب عادت وقتیه سوم: صاحب عادت عددیه چهارم: مضطربه پنجم: مبتدئه ششم: ناسیه مسائل متفرقه حیض غسل استحاضه احکام مستحاضه غسل نفاس غسل مسّ میّت غسل میّت غسلی که با نذر یا سوگند و یا عهد واجب شده است احکام تیمم و موارد آن اشاره تیمم کیفیت تیمم چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است موارد تیمم اشاره اول از موارد تیمم: دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم احکام تیمم احکام اموات و مسائل احتضار اشاره مسائل محتضر احکام و آداب میت احکام غسل میت حنوط و احکام آن کفن کردن میت و احکام آن نماز میت و احکام آن دستور نماز میت مستحبات نماز میت دفن میت و احکام آن مستحبات دفن نماز وحشت حکم بعضی اعضای میت احکام نبش قبر احکام نماز ، مسائل ، شرایط ،اقسام و اوقات آن اشاره احکام نماز اقسام نماز نمازهای واجب یومیه وقت نمازهای یومیه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب نافله های شبانه روزی و وقت آنها نماز غفیله نماز اول وقت احکام قبله ستر بدن در نماز لباس نمازگزار مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد مستحبات و مکروهات لباس نمازگزار احکام مکان نمازگزار جاهایی که خواندن نماز در آنجا مستحب یا مکروه است اذان و اقامه واجبات صلاة احکام واجبات و ارکان نماز نیت قیام (ایستادن) در نماز تکبیره الاحرام قرائت نماز رکوع نماز سجود نماز اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده احکام سجدة واجب قرآن تشهد نماز کیفیت سلام نماز حکم اذکار نماز ترتیب موالات احکام قنوت تعقیبات نماز صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ترجمة جملات نماز اشاره ترجمة سورة حمد ترجمة قل هو الله احد ترجمة ذکر رکوع، سجود و اذکار صلاة ترجمة قنوت ترجمة تشهد ترجمة تسبیحات اربعه ترجمة سلام نماز مبطلات نماز مکروهات موارد جواز قطع نماز خلل در نمازهای مستحبی احکام شکوک صلاة شکوکی که نماز را باطل می کند شکوکی که نباید به آنها اعتنا کرد اشاره 1_ شک در چیزی که محل به جا آوردن آن گذشته است . 2_ شک پس از سلام نماز 3_ شک پس از گذشتن وقت نماز 4_ شک کثیرالشک (یعنی کسی که زیاد شک می کند) 5_ شک امام جماعت یا مأموم در شمارة رکعتهای نماز 6_ شک در نماز مستحبی شکوک صحیحه احکام نماز احتیاط احکام سجدة سهو سجدة سهو احکام قضای سجده و تشهد فراموش شده مسائل کم یا زیاد کردن اجزا و شرایط نماز احکام نماز مسافر ، خوف ، قضا ،آیات ، عید ، جمعه و جماعات و شرایط آنها اشاره احکام نماز مسافر چیزهایی که سفر را قطع می کند اشاره 1_ رسیدن به وطن: 2_ قصد اقامت: 3_ توقف یک ماه بدون قصد: چند مسئله متفرقه احکام نماز خوف احکام نماز قضا نماز و روزه قضای پدر و مادر نایب گرفتن برای نماز و روزه قضا احکام نماز جماعت موارد وجوب نماز جماعت شرایط برگزاری نماز جماعت شرایط نماز جماعت وظیفه مأمومین در جماعت نیت فرادی در جماعت شرایط امام جماعت مستحبات نماز جماعت مکروهات احکام نماز جمعه کیفیت نماز جمعه وقت نماز جمعه شرایط برگزاری نماز جمعه خطبه های نماز جمعه شرایط امام جمعه نماز عید فطر و قربان شرایط نماز عید فطر و قربان احکام نماز عید فطر و قربان نماز آیات وقت نماز آیات دستور نماز آیات نمازهای مستحبی احکام روزه،مسائل و شرایط آن اشاره احکام روزه شرایط صحت روزه مبطلات روزه اشاره 1و2_ خوردن و آشامیدن 3_ جماع 4_ استمناء 6 _ دروغ بستن به خدا یا پیامبر و یا امامان علیه السلام 6_ رساندن غبار غلیظ به حلق 7_ فرو بردن تمام سر در آب 8_ عمدا باقی ماندن بر جنابت یا حیض یا نفاس تا اذان صبح 9_ اماله کردن با چیزهای روان 10_ قی کردن احکام مبطلات روزه کفاره ی روزه مواردی که فقط قضای روزه واجب است مواردی که قضا و کفاره هر دو واجب است موارد کفاره ی جمع موارد تکرار کفاره احکام روزة قضا احکام روزة مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است از مبطلات روزه خودداری شود مکروهات راه ثابت شدن اول ماه احکام اعتکاف شرایط اعتکاف خمس ، شرایط وجوب خمس و موارد مصرف آن اشاره احکام خمس اموالی که خمس آنها واجب است اشاره 1_ منافع کسب و کار اشاره خمس مطالبات و پس اندازها خمس سرمایه و ترقی جبران سرمایه خمس خانه و اثاثیه مخارج و هزینه ها تعیین سال 2_ معدن 3_ گنج 4_ مال حلال مخلوط با حرام 5_ جواهری که با غواصی در دریا به دست می آید 6_ غنیمت جنگ 7_ زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد احکام تصرف در مالی که خمس آن داده نشده است مصرف خمس احکام انفال احکام زکات ، مسائل ، شرایط وجوب زکات و موارد مصرف آن اشاره احکام زکات موارد وجوب زکات نیت زکات شرایط واجب شدن زکات زکات انعام ثلاثه (شتر ، گاو و گوسفند) نصاب شتر و گاو و گوسفند 1_ نصاب شتر 2_ نصاب گاو 3_ نصاب گوسفند زکات طلا و نقره (نقدین) اشاره نصاب طلا و نقره زکات غلات أربعه «گندم ، جو، خرما و کشمش» اشاره نصاب غلّات مخارج و هزینه ها در زکات احکام پرداخت زکات تصرف و معامله در زکات زکات و دَین مصرف زکات شرایط مستحق زکات احکام زکات فطره مصرف زکات فطره احکام حج ،شرایط وجوب و صحت آن اشاره احکام حج شرایط وجوب حج نیابت در حج اقسام حج صورت حج تمتّع اشاره 1_ عمرة تمتّع 2_ حج تمتّع عمرة مفرده احکام جهاد ، شرایط جهاد ابتدایی و دفاعی اشاره احکام جهاد و دفاع جهاد ابتدایی جهاد دفاعی دفاع از حقوق شخصی احکام امر به معروف و نهی از منکر شرایط امر به معروف و نهی از منکر احکام معاملات:بیع ، انواع بیع ، معاملات صحیح و باطل احتکار ، شفعه ، صلح ، شرکت ، مضاربه مزارعه ، مساقات و شرایط آنها اشاره احکام خرید و فروش معاملات باطل معاملات مکروه شرایط فروشنده و خریدار شرایط کالا و عوض آن خرید و فروش چیزهای وقفی فروش طلا و نقره به طلا و نقره خرید و فروش میوه ها احکام انواع معامله 1_ معاملة نقدی 2_ معاملة نسیه 3_ معاملة سلف اشاره شرایط معاملة سلف احکام معاملة سلف مواردی که می توان معامله را به هم زد احکام اقاله (به هم زدن معامله) احکام احتکار احکام حق شُفعه احکام صلح احکام شرکت شرایط شرکت قراردادی تصرف در اموال شرکت تقسیم مال مشترک احکام مضاربه احکام مزارعه احکام مساقات احکام اجاره ، جعاله ، حواله ، بیمه ،قرض ، رهن ، ودیعه ، عاریه ، هبه وکالت ، ضمانت ، کفالت و شرایط آنها اشاره احکام اجاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده از متعلق اجاره مسائل متفرقه اجاره احکام سرقفلی احکام جُعاله احکام بیمه احکام وکالت احکام قرض احکام سفته و چک و معاملات بانکی احکام رهن احکام حواله احکام ضمانت 1_ ضمانت عقدی 2_ ضمانت قهری احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام هبه احکام وقف ، صدقه ، حبس ملک ، حجر و شرایط آنها اشاره احکام وقف شرایط وقف شرایط ضمن وقف تولیت و نظارت بر وقف مسائل متفرقه وقف حبس ملک صدقه احکام حجر (محجور شدن) احکام مشاغل ، معاشرت ، مسابقات ، مسائل لمس ، نگاه و صدا اشاره احکام مشاغل و درآمدها احکام مسابقات احکام معاشرت احکام نگاه و لمس و صدا احکام پوشش و زینت احکام نکاح ، توابع آن و مسائل متفرقه ازدواج اشاره احکام ازدواج کیفیت خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرایط انشای صیغة عقد شرایط ضمن عقد عیبهایی که به واسطة آنها می توان عقد را به هم زد احکام عقد دائم احکام عقد موقت زنهایی که ازدواج با آنان حرام است 1_ زنان مَحرم: 2_ خواهر زن: 3_ دختر خواهر و دختر برادر همسر: 4_ زنی که در عدّه دیگری است: 5_ زن شوهرداری که با او عقد بسته است: 6_ زن شوهرداری که با او زنا کرده است: 9 _ دختر و مادر زنی که با او زنا کرده است: 9_ مادر و خواهر و دختر کسی که با او لواط کرده است: 10_ زنی که در حال احرام با او عقد بسته است: 11_ همسری که سه مرتبه طلاقش داده است: 12_ دختر نابالغی که با او ازدواج و نزدیکی کرده است: 13_ زنان کافره: 14_ زنی که با او لعان کرده است: احکام متفرقه ازدواج احکام شیر دادن (رضاع) شرایط شیر دادنی که علت مَحرم شدن است تلقیح تلقیح مصنوعی سقط جنین حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند نفقه: احکام پس از ولادت عقیقه آداب شیر دادن حق حضانت (نگهداری کودک) تشریح و ترقیع (پیوند اعضاء) احکام طلاق ، اقسام و شرایط آن ، مسائل اقرار ، نذر ، عهد و قسم اشاره احکام طلاق اقسام طلاق اشاره 1_ طلاق بائن طلاق خلع و مبارات 2_ طلاق رجعی احکام عدّه عدّة طلاق عدّة وفات مسائل متفرقه عدّه مسائل لعان احکام اقرار احکام نذر و عهد احکام قسم (سوگند) احکام اراضی موات ، مسائل غصب ، لقطه ، صید و ذباحه أطعمه و أشربه اشاره احکام احیای زمینهای موات حریم مکانهای مشترک احکام غصب مسائل تقاص احکام لُقَطه (مالی که انسان آن را پیدا می کند) مال مجهول المالک احکام سر بریدن و شکار حیوانات دستور ذبح حیوان شرایط ذبح حیوان دستور نحر شتر مستحبات و مکروهات ذبح حیوان احکام و شرایط شکار با اسلحه احکام و شرایط شکار با سگ شکاری احکام صید ماهی و ملخ احکام أطعمه و أشربه (خوردنیها و آشامیدنیها) مستحبات و مکروهات خوردن و آشامیدن احکام وصیت ، ارث ، قضاوت ، ید و شرایط آنها اشاره احکام وصیّت شرایط وصیت کننده و وصیت شرایط وصی احکام ارث ارث طبقة اول ارث طبقة دوم ارث طبقة سوم ارث زن و شوهر ارث اختصاصی پسر بزرگتر مسائل متفرقه ارث تغییر جنسیت احکام قضاوت شرایط قاضی آداب قضاوت دادخواهی کیفیت قضاوت و مستندات آن شرایط شاهد و بیّنه کیفیت قسَم و احکام آن احکام ید احکام حدود و تعزیرات ، دیات و قصاص اشاره احکام حدود و تعزیرات حدّ زنا حدّ لواط حدّ مساحقه حدّ قوّادی مسائل متفرقه امور جنسی حدّ استمناء حدّ قذف (نسبت دادن زنا یا لواط به دیگران) حدّ مشروب خواری حدّ سرقت احکام محارب احکام مرتد حکم سایر حدود و تعزیرات احکام قصاص و دیات اقسام قتل راه های اثبات قتل کفارة قتل دیه و اقسام آن قصاص و دیة اعضا دیة سقط جنین دیة جراحات حکم مواردی که دیه تعیین نشده است مسائل متفرقة قصاص و دیات

2_ ضمانت قهری

2_ ضمانت قهری
(مسئله 2588) «ضمانت قهری» ضمانتی است که بدون قرارداد و عقد خاصی حاصل می شود ؛ مانند مواردی که انسان بر دیگری یا بر اموال و منافع و حقوق مشروع او سلطه پیدا کند و از این راه خسارتی بر خود او یا بر اموال و حقوق او وارد نماید و یا موجب اتلاف و از بین رفتن آنها گردد ؛ خواه خودش اتلاف کند یا دیگری به دستور او اتلاف نماید ، یا تا زمانی که مال به ناحق در سلطة اوست از هر راهی خسارتی بر مال وارد شود ، و یا مثلاً حیوان متعلق به او در اثر مسامحه و کوتاهی ضرر جسمی یا مالی بر دیگری وارد نماید . در تمام این موارد ضمانت قهری ثابت است ، و در مورد اخیر چنانچه حیوان کسی به دیگری حمله کند و او از خود دفاع نماید و در اثر آن حیوان بمیرد ، او ضامن حیوان نیست .
(مسئله 2589) اگر از راه نامشروع مالی به دست انسان برسد ضامن آن مال خواهد بود .
(مسئله 2590) با توجه به این که علم طبابت از جهت تشخیص امراض گوناگون
و شناخت داروهای متفاوت و راههای معالجه بسیار وسیع است ، هر پزشکی تنها در محدودة شناخت و اطلاعات خود می تواند طبابت کند ، و در هر موردی که مرض یا داروی آن را نتواند تشخیص دهد نباید دخالت کند ؛ و اگر معالجه نماید و بیمار دچار عوارضی سوئی شود ضامن می باشد .
(مسئله 2591) اگر پزشک با بیمار یا ولی یا وکیل او شرط عدم ضمان کند _ یعنی به او بگوید اگر ضرری به مریض برسد ضامن نباشد _ در صورتی که حاذق باشد و دقت و احتیاط را در معالجه رعایت نماید و در عین حال به مریض ضرری برسد ضامن نیست .
(مسئله 2592) اگر پزشک دارویی را تعریف کند یا بگوید درمان فلان درد با فلان داروست و بیمار با اختیار و فهم خود دارو را با درد خود منطبق نموده و مصرف کند ، پزشک در برابر عوارض آن ضامن نیست .
(مسئله 2593) اگر پزشک نسخه نوشته و دستور به مصرف دارو دهد به گونه ای که بیمار از خود اختیاری نداشته و به اعتماد دستور پزشک دارو را مصرف نماید ، چنانچه در معالجه خطا کرده و به مریض ضرری برسد یا بمیرد ضامن خواهد بود ؛ مگر این که شرط عدم ضمان است و دقت لازم را بنماید .
(مسئله 2594) اگر پزشک با دست خود به بیمار دارو دهد و یا آمپول تزریق نماید و عوارضی پیش آید مسئول می باشد ؛ مگر این که شرط عدم ضمان کند و احتیاط لازم را بنماید .
(مسئله 2595) اگر موقعیتی پیش آید که تسریع در معالجه لازم باشد و شرط عدم ضمان یا اجازه گرفتن از بیمار یا ولی او میسر نباشد ، چنانچه پزشک با احتیاط لازم اقدام به معالجه کند ضامن نیست .
(مسئله 2596) در مواردی که بیمار یا ولی او شرط عدم ضمان را از پزشک قبول نکنند ، چنانچه جان بیمار در خطر نباشد یا این که مراجعه به پزشک دیگر ممکن باشد می تواند بیمار را رها کرده و معالجه ننماید ؛ و اگر جان بیمار در خطر باشد و مراجعه به پزشک دیگر ممکن نباشد اقدام به معالجة او لازم است ، و در این صورت اگر پزشک حاذق بوده و احتیاط و دقت لازم را بنماید ضامن نمی باشد .
(مسئله 2597) ضامن نبودن پزشک به وسیلة نصب اطلاعیه در محل درمان یا اعلام در رسانه ها ثابت نمی شود ؛ بلکه باید خود بیمار یا ولی او پس از آگاهی از کیفیت درمان شرط عدم ضمان را به صورت کتبی یا شفاهی قبول کند . و چنانچه قبول شرط از روی اضطرار و ناچاری باشد اشکال ندارد ؛ ولی اگر اجبار و اکراه در بین باشد پزشک ضامن است .
(مسئله 2598) در موارد اشتباه آزمایشگاه و در نتیجه اشتباه معالجه اگر خسارات و عوارض آن مستند به نقص و نارسایی آزمایشگاه باشد مسئول آزمایشگاه
ضامن است ؛ و اگر مستند به پزشک باشد پزشک ضامن است ؛ مگر این که شرط عدم ضمان کرده باشند که در این صورت پزشک ضامن نیست .
(مسئله 2599) اگر مادر احتیاج به عمل سزارین داشته باشد و در اثر تأخیر آسیبی به
مادر یا بچه وارد شود یا منجر به مرگ یکی از آنان گردد ، چنانچه مرگ یا آسیب مستند به کسی نباشد هیچ کس ضامن نیست ؛ ولی اگر به کسی مستند باشد همان فرد ضامن خواهد بود ؛ مگر این که شرط عدم ضمان کرده باشد و تقصیر و کوتاهی نیز از او سر نزده باشد .
(مسئله 2600) اگر کسی بچه ای را با اجازة ولیّ او ختنه کند و ختنه کننده متخصص باشد و ضرری به آن بچه برسد یا بمیرد ، چنانچه به طور معمول ختنه کرده باشد ضامن نیست ولی اگر به طور معمول ختنه نکرده یا ختنه کننده متخصص نباشد ضامن خواهد بود .
(مسئله 2601) کسی که مسئولیت انجام کار مشروعی را در ارگان یا مؤسسه ای قبول کرده است و در حقیقت امانتی را قبول نموده و لازم است مسئولیت خود را به طور صحیح و کامل انجام دهد ؛ در غیر این صورت علاوه بر این که گناه کرده نسبت به حقوق و دستمزدی که دریافت نموده ضامن می باشد .
(مسئله 2602) اگر کسی بدون مراعات مصلحت عابرین در جادة عمومی آب بپاشد یا برف و مانند آن که موجب لغزندگی است بریزد یا کالایی را بگذارد و یا اتومبیل خود را پارک نماید که موجب تنگی یا مسدود شدن جاده شود و در اثر آن آسیب جانی یا مالی به کسی وارد گردد ضامن است .
(مسئله 2603) اگر در اثر مسامحه و تخلف در رانندگی تصادفی پیش آید و آسیب جانی یا مالی به کسی برسد رانندة اتومبیل ضامن خواهد بود .
(مسئله 2604) اگر در اثر مسامحه و تخلف در رانندگی کسی کشته شود قتل شبه عمد است ؛ ولی چنانچه بدون مسامحه و تخلف قتلی صورت پذیرد قتل خطایی می باشد . و دیة قتل در احکام دیات بیان خواهد شد .
احکام کفالت
«کفالت» آن است که انسان ضامن شود که هرگاه طلبکار بدهکار را بخواهد او را تحویل دهد ؛ همچنین است اگر کسی بر دیگری حقی داشته باشد یا ادعای حقی کند که دعوای او قابل قبول باشد و انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حق یا مدعی طرف را بخواهد او را تحویل دهد . این عمل را «کفالت» و به کسی که این گونه ضامن می شود «کفیل» می گویند .
(مسئله 2605) کفالت در صورتی صحیح است که کفیل به هر لفظی _ گرچه غیر عربی _ کفالت خود را به طلبکار بفهماند و او نیز قبول نماید .
(مسئله 2606) کفیل باید بالغ و عاقل باشد و کسی او را در کفالت مجبور نکرده باشد و سفیه هم نباشد ، و نیز بتواند شخصی را که کفیل او شده حاضر نماید . ولی بدهکار لازم نیست عاقل، بالغ و غیر سفیه باشد ؛ و کفالت برای غیر عاقل و نابالغ
و سفیه با اجازة ولی آنها صحیح است .
(مسئله 2607) جایز است کفالت بدون مدت یا همراه با مدت باشد ؛ بنابراین اگر مدت تعیین کند و مثلاً بگوید: متعهد می شوم یک سال دیگر او را تحویل دهم . اشکال ندارد .
(مسئله 2608) یکی از هفت چیز کفالت را به هم می زند:
1_ کفیل شخص بدهکار را تحویل طلبکار دهد .
2_ حق طلبکار ادا شود .
3_ طرف از حق خود گذشت نماید .
4 و 5 _ بدهکار (یا کسی که علیه او اقامة دعوی شده) و یا کفیل از دنیا برود .
6 _ صاحب حق کفیل را از کفالت آزاد کند .
7 _ صاحب حق به وسیلة حواله یا به شکل دیگر حق خود را به دیگری واگذار نماید.
(مسئله 2609) کفیل بدون رضایت طلبکار نمی تواند کفالت را به هم بزند ؛ مگر آن که در عقد کفالت این حق برای او شرط شده باشد . ولی طلبکار هر وقت بخواهد می تواند کفالت را به هم بزند .
(مسئله 2610) اگر کفیل در طول مدت کفالت یقین کند یا احتمال عقلایی دهد که شخص مورد کفالت قصد فرار دارد می تواند پیش از موعد او را تحویل دهد ، و در این صورت کفالت به هم می خورد .
(مسئله 2611) هزینة احضار بدهکار در صورتی که بدون اجازة طلبکار باشد به عهدة کفیل است ؛ و اگر با اجازة طلبکار بوده به عهدة او می باشد .
(مسئله 2612) اگر فردی شخص بدهکاری را از دست طلبکار رها کرده و فراری دهد ، چنانچه به گونه ای باشد که طلبکار دسترسی به او پیدا نکند ، آن شخص باید بدهکار را تحویل دهد و یا بدهی او را بپردازد ؛ هر چند کفایت پرداخت بدهی خالی از اشکال نیست . و از این قبیل است فراری دادن قاتل از دست ورثة مقتول .
احکام ودیعه (امانت)
از اموری که در کتاب و سنت نسبت به آن تأکید بسیاری شده «امانتداری» است . خداوند در سورة مؤمنون یکی از نشانه های مؤمنان را امانتداری و رعایت عهد و پیمان شمرده است: وَالَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ . مؤمنان کسانی هستند که امانتدار بوده و عهد و پیمان خود را رعایت می کنند . و در حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: به طولانی بودن رکوع یا سجدة کسی نگاه نکنید ، زیرا این کاری است که به آن عادت کرده و اگر آن را ترک نماید دچار ترس و اضطراب می گردد ؛ بلکه _ برای شناسایی آن فرد _ به راستگویی و امانتداری او نظر نمایید .
(مسئله 2613) اگر انسان مال خود را به کسی بدهد که برای او نگهداری کند و او هم بپذیرد _ خواه حرفی بزنند یا بدون این که حرفی بزنند مقصود خود را به یکدیگر بفهمانند _ امانت محقق شده و امانتدار باید به مسائل امانت عمل کند .
(مسئله 2614) امانتدار و امانتگذار باید عاقل و بالغ باشند ؛ پس اگر انسان مالی را نزد بچه یا دیوانه امانت بگذارد یا بچه و دیوانه مالی را نزد کسی امانت بگذارد صحیح نیست .
(مسئله 2615) اگر امانتدار چیزی را از کودک یا دیوانه به طور امانت بگیرد باید آن را به صاحبش بدهد ؛ و اگر آن چیز مال خود بچه یا دیوانه باشد باید آن را به ولیّ او برساند و اگر امانت تلف شود ضامن عین یا قیمت آن خواهد بود . ولی اگر برای این که مال از بین نرود آن را از بچه یا دیوانه گرفته و در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد ضامن نیست .
(مسئله 2616) کسی که نمی تواند امانت را نگهداری نماید بنا بر احتیاط واجب باید قبول نکند ؛ ولی اگر توانایی صاحب مال در نگهداری آن کمتر باشد و کسی هم که بهتر حفظ کند نباشد ، این احتیاط واجب نیست .
(مسئله 2617) اگر انسان به صاحب مال بفهماند که برای نگهداری مال او حاضر نیست ؛ چنانچه صاحب مال آن را با تمکن از نگهداری بگذارد و برود و این شخص هم مال را برندارد و تلف شود ، کسی که امانت را قبول نکرده ضامن نیست ؛ ولی بنا بر احتیاط مستحب در صورت امکان آن را نگهداری نماید . و اگر صاحب مال تمکن از حفظ آن ندارد یا اینکه غایب است و اطلاع از وضع مال ندارد و مال قابل توجهی در معرض تلف باشد ، احتیاط واجب آن است که در صورت امکان آن را نگهداری نماید .
(مسئله 2618) هرکدام از امانتگذار و امانتدار هرگاه بخواهند می توانند عقد امانت را به هم بزنند . و اگر امانتدار منصرف شده و عقد امانت را به هم بزند ، در صورت امکان باید هرچه زودتر امانت را به صاحب آن یا وکیل و یا ولیّ او برساند و یا به آنان خبر دهد که حاضر به نگهداری نیست ؛ و اگر بدون عذر نرساند و خبر هم ندهد و امانت تلف شود ضامن است و باید عوض آن را بدهد .
(مسئله 2619) کسی که امانتی را پذیرفته و برای نگهداری آن جای مناسبی ندارد لازم است در تهیة جای مناسب تلاش کند ، و به گونه ای آن را نگهداری نماید که مردم نگویند در امانت خیانت یا در حفظ آن کوتاهی کرده است ؛ و اگر در جایی که مناسب نیست بگذارد و تلف شود ضامن است .
(مسئله 2620) کسی که امانت را قبول می کند اگر در نگهداری آن کوتاهی نکند و زیاده روی هم ننماید و اتفاقاً آن امانت تلف شود ضامن نیست ؛ ولی اگر به اختیار خودش آن را تلف کند یا در جایی بگذارد که امن و مناسب برای نگهداری نیست و تلف شود باید عوض آن را به صاحبش بدهد ؛ مگر این که جایی محفوظ تر از آن نداشته باشد و نتواند امانت را به صاحبش یا به کسی که بهتر حفظ می کند برساند که در این صورت ضامن نمی باشد .
(مسئله 2621) اگر امانتدار می ترسد مال امانت نزد او از بین برود یا به سرقت برده شود ، چنانچه می تواند باید امانت را به صاحب آن یا وکیل او رد نماید ؛ و چنانچه دسترسی به آنها ندارد باید آن را به حاکم شرع بدهد تا برای صاحبش حفظ نماید و اگر حاکم شرع نباشد یا دسترسی به او ندارد ، باید آن را نزد شخص امینی که قدرت حفظ آن را دارد به امانت بگذارد .
(مسئله 2622) اگر امانتگذار دیوانه شود یا بمیرد ودیعه باطل می شود ، و امانتدار باید فوراً امانت را به ولیّ دیوانه یا وارث میت برگرداند یا به آنها خبر دهد ؛ و اگر بدون عذر شرعی آن را تحویل ندهد و از خبر دادن هم کوتاهی کند و امانت تلف شود ضامن است ؛ اما اگر برای آن که وارث یا وصی حقیقی را بشناسد و یا بفهمد که میت وارث دیگری دارد یا نه ، امانت را تحویل نداده و خبر هم ندهد ولی در حفظ آن کوتاهی نکند و امانت تلف شود ضامن نیست .
(مسئله 2623) اگر امانتگذار بمیرد و چند وارث داشته باشد ، امانتدار باید امانت را به همة ورثه بدهد یا به کسی بدهد که همة آنان گرفتن امانت را به او واگذار کرده اند ؛ و اگر وصی هم داشته باشد باید تا مقدار یک سوم به وصی هم مراجعه شود . پس اگر بدون اجازة دیگران همة امانت را به یکی از ورثه بدهد ضامن سهم دیگران می باشد .
(مسئله 2624) اگر امانتدار بمیرد یا دیوانه شود وارث میت یا ولیّ دیوانه باید هر چه زودتر به امانتگذار اطلاع دهد و یا امانت را به او برساند .
(مسئله 2625) اگر امانتدار نشانه های مرگ را در خود ببیند ، چنانچه ممکن است باید امانت را به صاحب آن یا وکیل یا ولیّ او برساند ؛ و اگر ممکن نیست باید آن را به حاکم شرع بدهد ؛ و چنانچه به حاکم شرع دسترسی ندارد باید وصیت کند و شاهد بگیرد و به وصی و شاهد جنس و خصوصیات امانت و محل و صاحب آن را بگوید . هر چند در صورتی که وارث او امین است و از امانت اطلاع دارد لازم نیست وصیت نماید .
(مسئله 2626) اگر امانتدار نشانه های مرگ را در خود ببیند و به وظیفه ای که در مسئله پیش گفته شد عمل نکند ، چنانچه آن امانت از بین برود بنا بر احتیاط واجب عوض آن را ضامن است ؛ گرچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده و بیماری او خوب شود .
(مسئله 2627) مالی که رهن یا عاریه یا اجاره و یا به مضاربه گذاشته شده است در دست طرف معامله امانت بوده و باید در حفظ آن کوشا باشد .
(مسئله 2628) اگر مالی را سیل یا دزد ببرد و بعد به دست کسی بیفتد یا در اثر اشتباه در نقل و انتقال و یا اشتباه در معامله در نظایر آن به دست کسی بیفتد ، آن فرد باید به طور امانت از آن نگهداری نماید و آن را به دست مالک یا وکیل او برساند و یا به آنها اطلاع دهد . همچنین است اگر کسی مال گمشده ای را پیدا کند و یا مالی که در معرض تلف و نابودی است به دست آورد .
(مسئله 2629) اگر کافر غیر حربی مال خود را نزد مسلمان به امانت بگذارد حفظ امانت و رد آن به صاحبش هنگام مطالبه واجب است و در صورتی که کافر حربی مال خود را نزد مسلمان به امانت بگذارد بنا بر احتیاط هنگام مطالبه آن را به صاحبش تحویل دهد .
(مسئله 2630) اگر کسی امانتداری خود را انکار نماید یا آن را قبول کند ولی مدعی تلف شدن امانت یا رد آن به صاحبش شود ، چنانچه طرف بینه ای نداشته باشد ادعای او با قسم قبول خواهد شد . همچنین است در صورتی که دو طرف تلف شدن امانت را نزد امانتدار قبول دارند ولی امانتگذار مدعی کوتاهی و یا تعدی امانتدار در مال امانت شود .
احکام عاریه
«عاریه» آن است که انسان مال خود را به دیگری بدهد تا از آن استفاده کند و در مقابل چیزی هم از او نگیرد .
(مسئله 2631) در عاریه خواندن صیغه لازم نیست ؛ به عنوان مثال اگر کسی لباس خود را به قصد عاریه به دیگری دهد و او نیز با همین قصد بگیرد عاریه صحیح است .
(مسئله 2632) عاریه دادن چیز غصبی و چیزی که مال انسان است ولی منفعت آن را
به دیگری واگذار کرده _ مثلاً آن را اجاره داده _ در صورتی صحیح است که مالک آن چیز یا آن منفعت به عاریه دادن آن رضایت دهد یا از قرائن معلوم شود که راضی است .
(مسئله 2633) چیزی را که منفعت آن مال انسان است _ مثلاً خانه ای که آن را اجاره کرده _ می تواند به شخص مورد اطمینان عاریه دهد ؛ ولی اگر در اجاره شرط کرده باشند یا اطلاق اجاره منصرف به این باشد که تنها خودش از آن استفاده نماید ، نمی تواند آن را به دیگری عاریه دهد .
(مسئله 2634) اگر دیوانه یا سفیه یا بچه و یا مفلس مال خود را عاریه دهد صحیح نیست ؛ اما اگر ولیّ بچه یا دیوانه مصلحت بداند که مال او را عاریه دهد و بچه یا دیوانه آن مال را به دستور ولیّ خود به عاریه کننده برساند اشکال ندارد .
(مسئله 2635) در عاریة طلا یا نقره اگر تلف شود _ هرچند در نگهداری آن کوتاهی نشده باشد _ عاریه گیرنده ضامن است ؛ و در غیر طلا و نقره اگر در نگهداری آن کوتاهی نکند و در استفاده بردن از آن زیاده روی نکرده باشد ضامن نیست ؛ مگر این که هنگام عاریه شرط کرده باشند که اگر تلف شود عاریه گیرنده ضامن باشد .
(مسئله 2636) اگر طلا و نقره را عاریه نماید و شرط کند که در صورت از بین رفتن ضامن نباشد بنا بر اقوی ضامن نیست .
(مسئله 2637) اگر عین عاریه شده در اثر استفادة مُجازی که به خاطر آن عاریه شده _ مانند عاریة لامپ و بلندگو _ بدون زیاده روی و یا کوتاهی در حفظ آن از بین برود یا دچار نقصی شود عاریه گیرنده ضامن نیست ؛ مگر این که ضمانت او شرط شده باشد یا عاریه دهنده غاصب باشد .
(مسئله 2638) اگر عاریه دهنده بمیرد یا شرعاً نتواند در مال خود تصرف کند _ مثلاً دیوانه شود _ عاریه گیرنده باید فوراً مالی را که عاریه کرده به ورثة میت یا ولی کسی که نمی تواند در مال خود تصرف کند برساند .
(مسئله 2639) اگر ظرف طلا و نقره را برای زینت اتاق عاریه دهند محل اشکال است ؛ و اگر برای استفاده و استعمال عاریه دهند حرام است .
(مسئله 2640) عاریه دادن گوسفند برای استفاده از شیر و پشم آن ، و عاریه دادن حیوان نر برای جفت گیری صحیح است .
(مسئله 2641) اگر ظرف نجس را برای خوردن یا آشامیدن از آن عاریه دهد باید نجس بودن آن را به کسی که عاریه می گیرد بگوید .
(مسئله 2642) کسی که چیزی را عاریه داده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد ؛ و کسی هم که عاریه کرده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس دهد . و
در صورت اول اگر پس گرفتن عرفاً موجب خسارت عاریه گیرنده شود بنا بر احتیاط واجب باید یا مهلت دهد و یا خسارت را جبران نماید .
(مسئله 2643) اگر چیزی را که عاریه کرده به مالک یا وکیل و یا ولیّ او تحویل دهد و بعد آن چیز تلف شود عاریه کننده ضامن نیست ؛ ولی اگر آن را تحویل ندهد و مثلاً بدون اجازه به جایی ببرد که صاحبش آن را معمولاً به آنجا می برده و بعد تلف شود یا دیگری آن را تلف کند ضامن است .
(مسئله 2644) چیزی را که عاریه کرده بدون اجازة صاحب آن نمی تواند به دیگری عاریه و یا اجاره دهد ؛ واگر با اجازه به دیگری عاریه دهد و از دنیا برود یا دیوانه شود ، در صورتی که عاریة دوم از طرف خود مالک باشد باطل نمی شود .
(مسئله 2645) اگر بداند چیزی را که عاریه کرده غصبی است باید آن را به صاحبش برساند ، و نمی تواند به عاریه دهنده بدهد و خودش نیز نمی تواند از آن استفاده نماید .
(مسئله 2646) اگر مالی را که می داند غصبی است عاریه کند و از آن استفاده ای ببرد و در دست او از بین برود ، مالک می تواند عوض آن را از او یا از کسی که مال را غصب کرده مطالبه نماید . همچنین مالک می تواند عوض استفاده هایی را که عاریه گیرنده برده از هرکدام مطالبه نماید ؛ و اگر عوض استفادة آن را از عاریه کننده بگیرد ، او نمی تواند آن را از عاریه دهنده مطالبه نماید .
(مسئله 2647) اگر عاریه گیرنده به غصبی بودن مال آگاهی نداشته باشد و مال در دست او تلف شود و صاحب مال عوض آن را از او بگیرد ، او هم می تواند عوض را از
عاریه دهنده مطالبه نماید ؛ مگر این که چیزی را که عاریه کرده طلا و نقره باشد یا عاریه دهنده با او شرط کرده باشد که اگر آن چیز از بین برود عوضش را بدهد ، که در این دو صورت نمی تواند چیزی را که به صاحب مال می دهد از عاریه دهنده مطالبه نماید .
(مسئله 2648) اگر چیزی را برای استفادة خاصی عاریه نماید استفاده های دیگر از آن _ هر چند متعارف باشد _ جایز نیست ؛ و اگر تخلف کند و عین تلف شود ضامن است ؛ بلکه عوض استفاده ها را نیز باید بدهد . و اگر چیزی موارد استفادة گوناگون دارد باید هنگام عاریه نوع استفاده از آن معین شود .
(مسئله 2649) عاریة یک چیز به چند نفر معین صحیح است ؛ ولی عاریه دادن آن به جماعتی که تعداد آنها معلوم نیست اشکال دارد .
احکام هبه
«هبه» آن است که انسان چیزی را که ملک خود اوست به رایگان ملک دیگری کند و به او ببخشد .
(مسئله 2650) در هبه صیغة خاصی لازم نیست ؛ و اگر هبه کننده مال خود را به قصد هبه به کسی بدهد و او هم به همین قصد بپذیرد صحیح است .
(مسئله 2651) در هبه کننده چند شرط معتبر است:
1 و 2_ بالغ و عاقل باشد .
3 و 4_ سفیه نباشد ؛ یعنی از کسانی نباشد که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف می کنند . و نیز توسط حاکم شرع از تصرف در اموالش منع نشده باشد .
5_ مالک یا صاحب اختیار چیزی باشد که می خواهد هبه کند ؛ پس بخشش مال دیگری بدون اجازة او صحیح نیست .
6_ از روی قصد و اختیار ببخشد ؛ پس اگر هبه کننده از روی اکراه یا اجبار هبه کند صحیح نیست .
(مسئله 2652) کسی که چیزی به او بخشیده می شود اگر صغیر یا دیوانه باشد قبول خود او کافی نیست ؛ بلکه باید ولیّ او هبه را از طرف او بپذیرد .
(مسئله 2653) در هبه علاوه بر پذیرش ، تحویل گرفتن آن مال هم لازم است ؛ پس تا هنگامی که آن را تحویل طرف نداده ملک او نشده است . و برای صغیر و دیوانه ولیّ آنها باید تحویل بگیرد ؛ و اگر خود ولی بخواهد چیزی را به آنها ببخشد کافی است خودش قصد تحویل گرفتن برای آنها را بنماید .
(مسئله 2654) لازم نیست پس از هبه فوراً جنس را تحویل دهد ؛ بلکه هرگاه جنس را به طرف تحویل دهد ملک او می شود ؛ و اگر هبه کننده پیش از تحویل دادن بمیرد یا فاقد شرایط شود هبه باطل می شود و مال به ورثة هبه کننده منتقل می شود .
همچنین است اگر کسی که به او هبه شده پیش از تحویل گرفتن بمیرد .
(مسئله 2655) هبه عقد جایز است و هر یک از دو طرف می توانند آن را به هم بزنند هر چند بهتر است هبه کننده چیزی را که بخشیده از آن چشم بپوشد و هبه را به هم نزند و در پنج مورد هبه کننده نمی تواند هبه را به هم بزند:
1_ در برابر هبه ای که کرده چیزی _ هر چند کم _ از طرف گرفته باشد ؛ خواه گرفتن عوض در بخشش شرط شده باشد یا طرف خودش آن را در مقابل بخشش به بخشنده بپردازد .
2_ آن چیز را «قربتً الی الله» بخشیده باشد .
3_ بخشش به یکی از خویشان متعارف باشد ؛ و بنا بر احتیاط واجب اگر زن و شوهر هم چیزی را به یکدیگر هبه کنند آن را به هم نزنند .
4_ مالی که بخشیده به حال خود باقی نمانده باشد ؛ به عنوان مثال همه یا بعضی از آن به طور کلی تلف شده یا صورت آن کلاً تغییر کرده باشد ؛ مانند نانی که خورده یا پارچه ای که دوخته باشد و یا این که آن را به دیگری منتقل کرده باشد .
5_ یکی از دو طرف هبه بمیرد ؛ پس اگر هبه کننده پس از تحویل دادن بمیرد بنا بر احتیاط واجب وارثان او نمی توانند هبه را پس بگیرند ؛ و اگر طرف بمیرد مال به ورثة او منتقل می شود و بنا بر احتیاط واجب هبه کننده نمی تواند آن را پس بگیرد .
(مسئله 2656) اگر انسان از کسی طلب داشته باشد می تواند گذشت کند و قبول بدهکار شرط نیست ؛ و در این صورت دیگر نمی تواند آن را به هم بزند .
(مسئله 2657) هبه کننده می تواند در مقابل چیزی که می بخشد عوضی قرار دهد و از طرف بگیرد ؛ و به آن «هبة معوضه» می گویند . و لازم نیست عوض آن عین و جنس باشد ؛ بلکه می تواند هرکاری را که نفع آن به شکلی به بخشنده می رسد عوض هبه قرار دهد ؛ مثلاً در مقابل هبه طلبی را که طرف از هبه کننده دارد ببخشد یا کار مشروعی را برای او انجام دهد .
(مسئله 2658) کسی که هبه را قبول می کند چنانچه شرطی به عهدة او نهاده شود بنا بر احتیاط باید به آن عمل نماید ؛ بنابراین اگر هبه کننده چیزی را به کسی ببخشد به شرط آن که او هم چیزی را به او هبه کند ، بنا بر احتیاط باید طرف به آن شرط عمل نماید ؛ و چنانچه از آن امتناع کند و یا عمل به آن ممکن نباشد بخشنده می تواند هبه را به هم بزند .
(مسئله 2659) جهیزیه ای که پدر و مادر به دختر می دهند اگر به واسطة صلح یا بخشش ملک او نموده باشند نمی توانند از او پس بگیرند ؛ ولی اگر ملک او نکرده باشند پس گرفتن آن مانعی ندارد . همچنین است حکم جواهرات یا چیزهای دیگری
که شوهر برای همسر خود تهیه می کند یا پدر به فرزند خود می دهد .
احکام وقف ، صدقه ، حبس ملک ، حجر و شرایط آنها
اشاره
احکام وقف
قال الله تبارک و تعالی : لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ .
«وقف» آن است که انسان ملکی را ثابت نگه دارد و منافع آن را برای شخص یا اشخاص یا برای کار و یا مصرفی تعیین نماید ؛ مانند این که زمینی را برای مسجد یا حسینیه یا مدرسه و یا فقرا مخصوص سازد . به این کار در اصطلاح وقف و به مالی که وقف می شود «موقوفه» و به وقف کننده «واقف» و به کسی که برای او یا مصرفی که برای آن وقف شده «موقوف علیه» گفته می شود .
(مسئله 2660) وقف بر دو نوع است:
1_ وقف خاص :
مانند آن که چیزی را برای اولاد خود وقف نماید .
2_ وقف عام: که اختصاص به افراد خاصی ندارد ؛ مانند آن که چیزی را برای مسجد یا حسینیه و یا فقرا وقف کند .
(مسئله 2661) اگر کسی چیزی را وقف کند و تحویل موقوف علیه یا متولی دهد از اختیار او خارج می شود ، و خود او و دیگران نمی توانند آن را ببخشند یا بفروشند و کسی هم از آن ملک ارث نمی برد ؛ ولی در بعضی موارد که در مسئله 2261 گفته شد فروختن آن اشکال ندارد .
شرایط وقف
(مسئله 2662) وقف کننده باید عاقل ، بالغ و با قصد و اختیار باشد و شرعاً بتواند در مال خود تصرف کند ؛ بنابراین سفیه چون حق ندارد در مال خود تصرف کند اگر چیزی را وقف کند صحیح نیست ؛ همچنین محجور _ نسبت به آنچه از تصرف در آن منع شده _ نمی تواند اموال خود را وقف نماید .
(مسئله 2663) در وقف _ خاص باشد یا عام _ بنا بر احتیاط قصد قربت لازم است . ولی لازم نیست وقف کننده مسلمان باشد ؛ بنابراین اگر غیر مسلمان هم چیزی
را وقف کند صحیح است .
(مسئله 2664) لازم نیست در وقف صیغة خاصی بخوانند ؛ بلکه با هر لفظ یا عملی وقف بودن چیزی را بفهماند و آن را تحویل دهد وقف صحیح است و به قبول نیاز نیست ؛ حتی در وقف خاص نیز بنا بر اقوی نیازی به قبول نیست . پس اگر به قصد وقف ملکی را تحویل متولی یا موقوف علیه دهد یا مثلاً فرش را به قصد وقف در مسجد بیندازد و روی آن نماز بخوانند وقف صحیح است .
(مسئله 2665) زمینی که برای مسجد وقف شده پس از آن که واقف به قصد مسجد بودن اجازه دهد که در آن نماز بخوانند ، همین که یک نفر در آن به قصد مسجد نماز خواند وقف تحقق می یابد ؛ همچنین است اگر واقف آن را تحویل متولی دهد .
(مسئله 2666) اگر ملکی را برای وقف معین کند و پیش از خواندن صیغة وقف یا تحویل دادن آن به قصد وقف پشیمان شود یا از دنیا برود وقف صحیح نیست .
(مسئله 2667) وقف باید منجز و بدون تردید انجام شود ؛ پس اگر واقف آن را مشروط به شرطی کند که وجود آن شرط در حال یا آینده قطعی یا محتمل باشد دو صورت دارد:
1_ چنانچه آن شرط دخالتی در صحیح بودن وقف ندارد ، صحت وقف محل اشکال است ؛ مثلا اینکه بگوید: اگر خداوند پسری به من عطا کرد خانه ام وقف باشد .
2_ اگر آن شرط در نظر واقف قطعی است و در صحت وقف دخالت دارد ، وقف صحیح است ؛ مانند اینکه بگوید: اگر آن خانه مال من باشد آن را وقف نمودم .
(مسئله 2668) کسی که مالی را وقف می کند اگر از موقع خواندن صیغه برای همیشه مال را وقف کند وقف صحیح است ؛ ولی اگر _ به عنوان مثال _ بگوید: این مال بعد از مردن من وقف باشد یا تا ده سال وقف باشد و بعد از آن نباشد یا تا ده سال وقف باشد بعد پنج سال وقف نباشد و دوباره وقف باشد . وقف بودنش محل اشکال است ؛ ولی در دو صورت اخیر احوط آن است که بر طبق آن عمل کنند و احکام حبس را بر آن جاری نمایند .
(مسئله 2669) وقف در صورتی صحیح است که مال وقف را به تصرف متولی وقف یا کسی که برای او وقف شده یا وکیل و یا ولیّ او بدهند ؛ ولی اگر چیزی را بر اولاد صغیر خود وقف کند و به قصد این که وقف آنان باشد از طرف آنان نگهداری نماید وقف صحیح است .
(مسئله 2670) اگر مالی را برای کسانی که به دنیا نیامده اند وقف کند صحت آن محل اشکال است ؛ ولی وقف برای اشخاصی که بعضی از آنان متولد شده اند صحیح
است و آنان که به دنیا نیامده اند پس از تولد با دیگران شریک می شوند .
(مسئله 2671) اگر چیزی را بر خودش وقف کند که درآمد آن را به مصرف زندگی خود برساند صحیح نیست ؛ بلکه اگر آن را وقف کند که سود آن را پس از مرگ مثلاً خرج مقبره اش نمایند نیز محل اشکال است ؛ ولی اگر مثلاً مالی را برای فقرا وقف کند و بعد خودش فقیر شود می تواند از منافع وقف استفاده نماید .
(مسئله 2672) چیزی که وقف می شود باید عین آن موجود و مشخص باشد ؛ بنابراین وقف کردن دَین مانند این که بگوید: آنچه را از فلانی طلب دارم وقف نموده ، یا وقف نمودن چیزی که مشخص نیست مانند این که بگوید: یکی از باغهایم را وقف نمودم ، صحیح نیست . همچنین اگر منافع چیزی را وقف کند مثلاً بگوید: منافع و استفادة خانه ام را وقف نمودم ، صحیح نمی باشد ؛ ولی وقف کردن خانه برای سکونت در آن یا وقف درخت برای استفاده از میوة آن صحیح است ؛ هر چند هنگام وقف میوة درخت موجود نباشد .
(مسئله 2673) مصرفی که ملک را برای آن وقف می کند باید معین و حلال باشد ؛ بنابراین اگر ملک خود را برای یکی از چند مسجد بدون تعیین آن وقف نماید ، یا آن را برای ترویج باطل و نظایر آن وقف کند صحیح نیست .
شرایط ضمن وقف
(مسئله 2674) شرایطی را که واقف برای استفاده از وقف قرار می دهد در صورتی که مشروع باشد صحیح است و باید به آنها عمل شود . به عنوان مثال اگر برای سکونت طلاب در مدرسه شرط نماید که نماز شب بخوانند باید به آن شرط عمل نمایند ؛ وگرنه نمی توانند در آن مدرسه سکونت داشته باشند .
(مسئله 2675) اگر مثلاً خانه ای را برای اشخاص خاصی وقف نماید و از ظاهر وقف یا نشانه های دیگر معلوم شود که منظور واقف حفظ عنوان خانه بوده است ، تغییر آن به چیز دیگر _ مانند مغازه _ جایز نیست ؛ بلکه اگر احتمال هم داده شود بنا بر احتیاط واجب آن را تغییر ندهند .
تولیت و نظارت بر وقف
(مسئله 2676) اگر برای چیزی که وقف کرده متولی معین کند باید مطابق قرارداد او رفتار نمایند . و اگر معین نکند چنانچه بر افراد مخصوصی وقف کرده باشد ، نسبت به چیزهایی که مربوط به مصلحت وقف است و در نفع بردن طبقات بعد نیز دخالت دارد اختیار با حاکم شرع است ؛ و نسبت به چیزهایی که مربوط به استفادة طبقة موجود است ، اگر آنان بالغ باشند اختیار با خود آنان است و اگر بالغ نباشند اختیار با ولیّ ایشان است . و برای استفادة آنان از وقف اجازة حاکم شرع
لازم نیست .
(مسئله 2677) اگر ملکی را بر افراد مخصوصی _ مثلاً بر اولاد خود _ وقف کند تا هر طبقه بعد از طبقة دیگر از آن استفاده کنند ، چنانچه متولی ملک آن را اجاره دهد و پس از آن بمیرد ، در صورتی که مراعات مصلحت وقف یا مصلحت طبقة بعد را کرده باشد اجاره باطل نمی شود ؛ ولی اگر متولی نداشته باشد و یک طبقه از کسانی که ملک بر آنان وقف شده آن را اجاره دهند و در بین مدت اجاره بمیرند ، در صورتی که طبقة بعد اجازه نکنند اجاره باطل می شود ؛ و در این صورت اگر مستأجر مال الإجاره تمام مدت را داده باشد مقدار اضافه را از مال آنان می گیرد .
(مسئله 2678) اگر ملکی را مثلاً بر فقرا یا سادات وقف نمایند یا وقف کند تا منافع آن به مصرف خیرات برسد ، در صورتی که برای آن ملک خودش یا دیگری را متولی قرار داده اختیار آن با متولی است ؛ و اگر متولی معین نکرده باشد اختیار آن با حاکم شرع است.
(مسئله 2679) اگر واقف کسی را متولی یا ناظر بر وقف قرار دهد نمی تواند او را برکنار نماید ؛ مگر این که به وظیفة خود عمل نکند یا در وقف خیانت نماید . و اگر متولی یا ناظر یکی از صفاتی را که واقف شرط کرده از دست بدهد خود به خود از تولیت یا نظارت کنار می رود .
(مسئله 2680) اگر متولیِ تعیین شده به وظیفة خود عمل نکند یا خیانت نماید ، اگر با تعیین ناظر امینی از خیانتهای او جلوگیری می شود باید حاکم شرع ناظر امینی بر او بگمارد ؛ و اگر نمی شود حاکم شرع باید به جای او متولی امینی معین نماید .
(مسئله 2681) ملکی که مقداری مشاع از آن وقف است و مقداری وقف نیست اگر تقسیم نشده باشد ، حاکم شرع یا متولی وقف می تواند با نظر کارشناس سهم وقف را جدا نماید .
مسائل متفرقه وقف
(مسئله 2682) بعد از آن که وقف با شرایط آن انجام شد قابل به هم زدن نیست ؛ بنابراین واقف بعد از وقف نمی تواند از مفاد آن برگردد . و اگر واقف هنگام وقف مریض باشد و به همان مرض از دنیا برود بنا بر اقوی ورثة او نیز نمی توانند وقف را به هم بزنند ؛ هر چند بهای ملک موقوفه از یک سوم دارایی او بیشتر باشد .
(مسئله 2683) اگر ملکی نظیر درختان یک باغ را بر افراد خاصی وقف نماید به گونه ای که میوة آن درختان در ملک آن افراد حادث شود آنان مالک میوه می شوند ، و چنانچه سهم هر یک از افراد به حد نصاب زکات برسد باید زکات آن را بپردازد ؛ ولی چنانچه واقف درختان باغ را برای جهتی از جهات عمومی _ مانند عنوان فقرا _
وقف نماید نه برای افراد خاص ، تعلق زکات به میوة آنها معلوم نیست .
(مسئله 2684) اگر ملکِ وقف به طور کلی خراب شود ، باقی ماندن عرصة آن به وقفیت در بعضی موارد محل اشکال است ؛ ولی بجاست احتیاط شود .
(مسئله 2685) قبرستانهایی که وقف بوده و در مسیر خیابان قرار می گیرند از وقف بودن خارج نمی شوند ، و تصرف و نیز خرید و فروش آنها جایز نیست ؛ ولی عبور و مرور از آنها اگر هتک اموات نباشد اشکال ندارد . و در صورتی که قبرستان ملک شخصی افراد باشد هرگونه تصرف در آن بستگی به رضایت صاحب ملک دارد .
(مسئله 2686) فرشی را که برای حسینیه وقف کرده اند نمی شود برای نماز به مسجد ببرند ؛ همچنین انتقال کلیة ابزار و وسایلی که برای محل خاصی وقف شده به محل دیگر جایز نیست .
(مسئله 2687) اگر ملکی را برای تعمیر مسجدی وقف نمایند ، چنانچه آن مسجد احتیاج به تعمیر ندارد و احتمال هم نمی رود تا مدتی به تعمیر احتیاج پیدا کند ، در صورتی که غیر از تعمیر احتیاج دیگر نداشته باشد و منافع ملک در معرض تلف ، و نگهداری آن لغو و بیهوده باشد می توانند منافع آن ملک را به مصرف مسجدی که به تعمیر احتیاج دارد برسانند .
(مسئله 2688) اگر ملکی را به این منظور وقف کنند که سود آن را صرف تعمیر مسجد و کمک به امام جماعت و مؤذن و خادم مسجد نمایند ، چنانچه سهم هر یک معلوم نباشد باید نخست مسجد را تعمیر نمایند آنگاه زیادی آن را بین امام جماعت و مؤذن و خادم به طور مساوی قسمت نمایند ؛ و بهتر آن است که با یکدیگر مصالحه کنند .
(مسئله 2689) وقف بودن هر چیز به یکی از راههای زیر ثابت می شود:
1_ شهرت بین مردم ، به گونه ای که موجب یقین یا اطمینان گردد .
2_ اقرار کسی که ملک در اختیار اوست ؛ یا در نبودن او وارثانش اقرار نمایند .
3_ مردم با آن به گونة ملک موقوفه عمل نمایند .
4_ شهادت دو مرد عادل .
حبس ملک
(مسئله 2690) انسان می تواند ملک خود را بدون این که وقف کند برای انجام کارهای خیریه یا عبادت حبس کند ؛ یعنی استفاده از آن را منحصر در کارهای خیریه و عبادت نماید . پس چنانچه آن را عملاً برای استفادة این گونه امور در آورد «حبس» محقق شده و نمی تواند آن را به هم بزند ؛ ولی اگر برای مدت محدودی _ مثلاً ده سال _ حبس کرده باشد ، پس از انقضای آن مدت به ملکیت او یا کسانی که هنگام مرگ وارث او بودند باز می گردد .
(مسئله 2691) در حبس ملک نیز _ نظیر وقف _ بلوغ و عقل صاحب ملک شرط است ؛ همچنین نباید سفیه باشد و یا این که به واسطة ورشکستگی توسط حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده باشد .
صدقه
(مسئله 2692) «صدقه» بر دو قسم است:
1_ صدقة واجب ؛ نظیر: زکات مال ، زکات فطره ، رد مظالم (یعنی جبران تجاوزات انسان به اموال مردم با جهل به صاحبان آنها که با اجازة مجتهد جامع الشرایط صدقه داده می شود) و کفاره های گوناگون .
2_ صدقة مستحب ؛ یعنی احسان و اعانت مالی به دیگران که در بارة خواص و آثار آن روایات زیادی وارد شده است .
(مسئله 2693) صدقه دهنده علاوه بر این که باید بالغ ، عاقل و غیرسفیه باشد و به واسطة ورشکستگی توسط حاکم شرع از تصرف در اموالش منع نشده باشد ، باید قصد قربت هم داشته باشد و صدقه را بدون عوض به شخص مورد صدقه بدهد .
(مسئله 2694) صدقه دهنده پس از تحویل دادن نمی تواند آن را به هم بزند و صدقه را پس بگیرد ؛ هر چند آن شخص از ارحام و بستگان او نباشد .
(مسئله 2695) کسی که صدقة مستحب را می گیرد لازم نیست مسلمان یا مؤمن باشد؛ بلکه به کافر فقیری که از اهل ذمه باشد نیز می توان صدقة مستحب داد .
(مسئله 2696) سید می تواند صدقات واجب یا مستحب خود را به سید یا غیرسید بدهد . و غیرسید می تواند صدقة مستحب خود را به سید بپردازد ؛ و در مورد کفارات و رد مظالم خلاف احتیاط است ؛ و صدقة واجب خود _ نظیر زکات مال و زکات فطره _ را نمی تواند به سید بدهد .
(مسئله 2697) آنچه را که انسان صدقه داده مکروه است از صدقه گیرنده بخرد یا به عنوان بخشش از طرف او قبول نماید ؛ ولی اگر به ارث به او برسد قبول آن مانعی ندارد .
(مسئله 2698) رد کسی که درخواست کمک کرده و نیز درخواست کمک بدون داشتن نیاز شدیداً کراهت دارد .
احکام حجر (محجور شدن)
«محجور» کسی است که به لحاظ کمبودی در سیطره و سلطنتش شرعاً حق تصرف در جان و اموال خود را نداشته باشد و دیگران زندگی او را سرپرستی می کنند .
(مسئله 2699) محجور چهار دسته می باشد:
1_ کودکی که هنوز بالغ نشده است ؛ و علائم بلوغ در اول بحث تقلید بیان شد .
2_ دیوانه .
3_ سفیه ؛ یعنی کسی که در امور مالی نفع و ضرر خود را به خوبی تشخیص نمی دهد و بسا دارایی خود را در امور بیهوده مصرف می کند .
4_ ورشکسته ای که حکم ورشکستگی او توسط حاکم شرع صادر شده است .
(مسئله 2700) انسان می تواند در مرضی که به آن از دنیا می رود در حالی که هوش و عقل او بجاست هر اندازه از دارایی خود را به مصرف خود یا خانواده یا مهمان و یا سایر مصارف برساند ؛ به شرط آن که اسراف به شمار نیاید . همچنین می تواند دارایی خود را به کسی بفروشد یا اجاره دهد ؛ بلکه اگر مال خود را به کسی ببخشد و تحویل او دهد یا ارزانتر از قیمت بفروشد یا اجاره دهد نیز صحیح است ؛ ولی بنا بر احتیاط مستحب در زیادتر
از یک سوم مال این کار را نکند یا رضایت ورثه را به دست آورد .
(مسئله 2701) اگر مریض در مرضی که به آن از دنیا می رود بخواهد واجبات مالی خود نظیر خمس ، زکات و کفارات را بپردازد _ هر چند از یک سوم دارایی او بیشتر باشد _ نیازی به رضایت ورثه ندارد .
(مسئله 2702) کسی که گاهی عاقل و گاهی دیوانه است تصرف وی در زمان دیوانگی صحیح نیست ، و نمی توان با او معامله و خرید و فروش کرد .
(مسئله 2703) کودک نابالغ و شخص سفیه نمی توانند چیزی را قرض نمایند و یا خرید و فروش نسیه انجام دهند ؛ همچنین نمی توانند برای کاری خود را اجیر نمایند یا در عقد مضاربه و مانند آن طرف قرارداد باشند . ولی اگر با جعاله کاری را انجام دهند مالک عوض کار خود می شوند و باید عوض را به ولی آنها بدهند ؛ هرچند ولی اجازه نداده باشد .
(مسئله 2704) اگر کودک نابالغ چیزهای مباحی را که ملک کسی نیست _ نظیر ماهی دریا _ با تلاش و کار خود به قصد تملک به دست آورد مالک آن می شود .
(مسئله 2705) شخص بدهکار با چهار شرط ورشکسته محسوب می شود:
1_ بدهیهای او نزد حاکم شرع ثابت شده باشد .
2_ اموال او _ به جز خانة مسکونی و لوازم ضروری زندگی _ از بدهیهایش کمتر باشد .
3_ وقت پرداخت بدهیهای او رسیده باشد .
4_ طبلکار یا طلبکاران از حاکم شرع بخواهند اموال او را ضبط نماید و حاکم شرع نیز به ضبط اموال او حکم کند .
(مسئله 2706) پس از آن که حاکم شرع حکم به ضبط اموال شخص ورشکسته نمود اموال وی _ به جز خانه مسکونی و لوازم ضروری زندگی _ ضبط و میان طلبکاران تقسیم می شود .
(مسئله 2707) مخارج خوراک و پوشاک و مسکن شخص ورشکسته و کسانی که تحت سرپرستی او می باشند _ با مراعات شئون آنان _ تا هنگام تقسیم از اموال او برداشته می شود ؛ و اگر بمیرد هزینة کفن و دفن او بر بدهیهایش مقدم می باشد .
(مسئله 2708) پدر و جد پدری هر چه بالاتر برود بر کودک ولایت دارند ، در مورد جان و مالش جز در مورد طلاق و برخی از مسائل ازدواج که در جای خود بیان شده و بیان می شود انشاءالله .
(مسئله 2709) ولایت و سرپرستی کودک نابالغ و دیوانه و شخص سفیه به ترتیب بر عهدة افراد زیر می باشد:
1_ پدر و جد پدری ؛ ولی مادر و جد مادری یا برادر و یا خواهر کودک یا دیوانه و یا سفیه ولایتی بر او ندارند ؛ مگر این که حاکم شرع آنها را ولی قرار دهد .
2_ با نبودن پدر و جد پدری ، کسی که از طرف آنان به عنوان قیّم پس از مرگ آنان تعیین شده است .
3_ با نبودن دستة اول و دوم ، حاکم شرع یا کسی که از طرف او منصوب است .
4_ با نبودن حاکم شرع و نمایندة او ، افراد مؤمن و عادل و خبیر .
(مسئله 2710) ولایت پدر و جد پدری بر دیوانه و سفیه در صورتی است که دیوانگی و سفاهت آنان قبل از بلوغ پیدا شده باشد ؛ پس اگر بعد از بلوغ عارض شود ولایت آنان با حاکم شرع است .
(مسئله 2711) ولایت پدر و جد پدری قابل انتقال به دیگری نیست ؛ ولی آنان در صورت وجود مصلحت می توانند دیگری را وکیل خود نمایند .
(مسئله 2712) در ولایت و سرپرستی پدر و جد پدری عدالت آنان شرط نیست ؛ ولی هرگاه برای حاکم شرع ثابت شود که سرپرستی آنان به ضرر کودک یا سفیه و یا دیوانه می باشد ، باید آنان را از تصرف در اموال کودک یا سفیه و یا دیوانه منع کند و شخص دیگری را که امین باشد منصوب نماید .
(مسئله 2713) ولایت پدر و جد پدری بر کودک پس از بالغ شدن و رشد او خود بخود از بین می رود ؛ ولی فرزند باید پس از بلوغ نیز از پدر و مادر خود _ به جز در مواردی که استثنا شده _ حتی المقدور اطاعت کند ، به خصوص اگر مخالفت با آنان موجب اذیت و آزار آنان گردد .
احکام مشاغل ، معاشرت ، مسابقات ، مسائل لمس ، نگاه و صدا
اشاره
احکام مشاغل و درآمدها
قال الله تبارک و تعالی: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَالْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ .
(مسئله 2714) کسب مال و تجارت باید از راه حلال و مشروع باشد ؛ و اگر کسی از راههای حرام مانند: قمار ، دزدی ، ربا ، رشوه ، غنا ، مدح و تقویت ظالم مالی به دست آورد حرام است و ضامن آن می باشد .
(مسئله 2715) قرار دادن هر فعل حرام به عنوان شغل و راه کسب و درآمد حرام است ؛ بنابراین ساختن هر چیزی که برای عبادت غیر خدا ساخته می شود بلکه بنا بر احتیاط مطلق مجسمة انسان و حیوان و نیز ساختن هر آنچه منفعت اختصاصی یا منفعت عمومی آن حرام باشد جایز نیست . همچنین است شراب فروشی و جادوگری و نظایر آن .
(مسئله 2716) یادگرفتن و یاد دادن علوم و صنایعی که مورد نیاز مردم است و موجب عظمت و قدرت مسلمانان در برابر کفار می باشد بر همة افراد واجب کفایی است .
(مسئله 2717) یاد گرفتن سحر و عمل به آن حرام است ؛ مگر این که برای باطل کردن سحر باشد که در حد ضرورت اشکال ندارد .
(مسئله 2718) «کهانت و تنجیم» اگر به این شکل باشد که برای غیرخداوند _ به طور استقلال یا اشتراک با خداوند _ تأثیر قائل شوند حرام بلکه شرک است ؛ و اگر مشیت خدای متعال را مؤثر مطلق بداند و پیش بینیهایش به نحو حدس و تخمین و مبنی بر این باشد که پروردگار عالم بعضی امور را سبب یا مقارن و هماهنگ بعض امور دیگر قرار داده و ابقای سببیت یا تقارن و سلب آن در قبضة قدرت مطلقة او می باشد اشکال ندارد .
(مسئله 2719) شعبده بازی در صورتی که برای جلوه دادن حق به شکل باطل و یا باطل به شکل حق باشد جایز نیست .
(مسئله 2720) احضار ارواح چنانچه موجب هتک یا اذیت آنان و یا بر هم زدن نظم عمومی و مانند آن باشد جایز نیست ؛ و خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) در صورتی که اثر سوئی بر آن مترتب نباشد یا معالجة امراضی بر آن متوقف باشد دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد .
(مسئله 2721) غنا و هر آوازی که مشتمل بر باطل بوده و به تنهایی یا با ضرب هماهنگ موجب برانگیختن و تحریک شهوت شده و به نظر عرف مناسب با مجالس فسق و فجور باشد ، خواندن و گوش دادن و نیز یاد دادن و شغل قرار دادن آن حرام است . در روایات اسلامی از «ملاهی و غنا» بسیار مذمت شده است ؛ از جمله در روایتی آمده: خانه ای که در آن شراب و آلات لهو و غنا و قمار باشد ، ملائکه به آن خانه وارد نشوند و دعای اهل خانه مستجاب نگردد و برکت از آن خانه رخت بر بندد .
(مسئله 2722) غنای زنان خواننده در مجالس عروسی استثنا شده و حرام نمی باشد ؛ ولی باید مردهای نامحرم صدای آنان را نشنوند و مشتمل بر باطل نباشد . و بنا بر احتیاط واجب به مجلس عروسی اکتفا شود و در مجالس جشن دیگر خوانده نشود .
(مسئله 2723) سرودهای مهیجی که به هنگام جنگ برای تحریک احساسات افراد خوانده می شود اشکال ندارد ؛ همچنین هر سرود یا آهنگی که مشتمل بر باطل نبوده و از نظر عرف موجب تحریک شهوت و مناسب با مجالس فساد نباشد اشکال ندارد ، و خواندن و گوش دادن و یاد گرفتن و شغل قرار دادن آن جایز می باشد .
(مسئله 2724) اگر کسی شک داشته باشد که سرود یا آهنگی عرفاً مناسب با مجالس فساد و از مصادیق غنای حرام می باشد یا نه ، لازم نیست از آن اجتناب نماید ؛ گرچه احتیاط خوب است .
(مسئله 2725) حضور علمی و عملی بانوان در مجامع علمی متناسب در صورتی که مخالف حجاب شرعاً و مستلزم تضییع حقوق شوهران نباشد مانعی ندارد . ولی با این حال مطابق آنچه از کتاب و سنت استفاده می شود بهتر است زنان در غیر موارد ضرورت و لزوم در اجتماعاتی که نامحرم وجود دارد ظاهر نشوند و این استحباب را مراعات کنند و تحریف احکام دین را ننمایند .
(مسئله 2726) تمایل فکری و عملی به ظالمین و حمایت از آنان در انجام گناه و تجاوز به حقوق ، و کار کردن و فعالیت در دستگاه دولتهای کافر یا ظالم اگر موجب حمایت از کفر و ظلم و اعانت به کافر یا ظالم باشد حرام است ؛ مگر این که در شرایط ویژه ای برای پشتیبانی از اسلام و مسلمانان باشد .
(مسئله 2727) خرید و فروش و یا اقدام به نشر کتابها و نشریات گمراه کننده که موجب انحراف در فکر و عقیده یا اخلاق و یا عمل مردم می شود و یا مشتمل بر مطالب باطل و ترویج آن یا دروغ و تهمت و یا هتک و توهین به مقدسات دینی و افراد مؤمن می باشد حرام است . همچنین است خواندن این گونه کتب و نشریات ؛ مگر برای کسانی که به عنوان نهی از منکر درصدد جواب دادن به آنها باشند ، یا کسانی که خود اهل فکر و تشخیص بوده و هیچ گونه انحرافی در آنان ایجاد نمی شود .
(مسئله 2728) اقدام به تأسیس مجامع فرهنگی یا نشر کتب و نشریات مفید که موجب تقویت پایه های عقیدتی، اخلاقی و عملی و یا رشد افکار و بالا رفتن سطح معلومات اجتماعی و دینی مردم می شود از وظایف مهمی است که شایسته است افراد به اندازة قدرت و توان خود به آن عمل نمایند ؛ و ممانعت از آن جایز نیست .
(مسئله 2729) تقلب در امتحانات و نیز در استخدام جایز نیست . همچنین کسی که به نظر خودش صلاحیت مسئولیت و شغلی را ندارد نباید آن را تقبل نماید ؛ هر چند دیگران او را دارای صلاحیت و شرایط لازم بدانند .
(مسئله 2730) کسی که در ارگان یا مؤسسه ای موظف است بدون گرفتن پول از مراجعین کارهای آنان را انجام دهد ، گرفتن پول یا هر چیزی دیگر در وقت اداری برای آن کار حرام است ؛ بخصوص اگر به وسیلة رشوه کار خلاف شرع یا قانون انجام دهد و یا حقوق دیگران را تضییع نماید . ولی برای رشوه دهنده در صورتی که رسیدن به حق مشروعی یا دفع ظلم از مظلومی متوقف بر آن باشد به مقدار ضرورت اشکال ندارد . همچنین اعمال نفوذ اگر برای گرفتن حق یا دفع ظلمی باشد .
(مسئله 2731) مکروه است انسان کفن فروشی ، قصابی ، حجامت و شکار را شغل خود قرار دهد .
احکام مسابقات
(مسئله 2732) مسابقات اسب دوانی و تیراندازی همراه با شرط بندی جایز است و در غیر موارد منصوص جائز نمی باشد .
(مسئله 2733) در مسابقاتی که شرط بندی در آنها جایز است امور زیر باید رعایت شود:
1_ ایجاب و قبول را _ به لفظ یا کاری که دلالت بر آن کند _ رعایت نمایند .
2_ دو طرف باید عاقل ، بالغ و دارای اختیار و قصد باشند .
3_ مقدار جایزه _ خواه به صورا عین یا دین _ معین باشد ؛ و یکی از دو طرف یا شخص سوم آن را پرداخت نماید .
4_ جهاتی که جهل به آنها موجب نزاع می شود روشن گردد ؛ مانند هدف ، مقدار مسافت و خط شروع و پایان .
(مسئله 2734) انواع مسابقات ورزشی مانند: شنا ، دو ،کشتی و فوتبال جایز است ؛ به شرط این که ضرر جسمی یا روانی قابل توجه نداشته باشند و بدون شرط بندی انجام شوند و اعطای هدیه برای کسی مانعی ندارد .
(مسئله 2735) برگزاری مسابقاتی که در بالا بردن سطح دینی ، علمی ، ادبی ، هنری یا فنی جامعه مؤثر است _ مانند مسابقات حفظ قرآن و احکام ، علوم ریاضی و مقاله نویسی _ بدون شرط بندی دو طرف جایز است ؛ و اگر فرد سوم یا مؤسسه و یا دولت برگزارکننده به
برندگان ، جوایز نقدی یا غیرنقدی هدیه کند اشکال ندارد و برنده مالک می شود .
(مسئله 2736) بازی و مسابقه با آلات و وسایلی که وضع آنها برای قمار است _ مانند: شطرنج ، ورق و نرد _ جایز نیست ؛ هر چند به قصد سرگرمی و بدون شرط بندی باشد .
(مسئله 2737) اگر شرکت یا مؤسسه ای برای کمک به مؤسسات خیریه بلیطهایی منتشر کند و مردم هم برای کمک به این مؤسسات مبلغی بدهند ، و آن شرکت یا مؤسسه از پول خودش یا از وجوهی که از انتشار بلیط به دست می آید با اطلاع و اجازة تمام کسانی که پول داده اند با قرعه کشی مبلغی به عنوان جایزه بدهد مانعی ندارد .
(مسئله 2738) به طور کلی سرگرمیهای گوناگون اگر همراه کار حرام یا مستلزم حرام نباشد اشکال ندارد ؛ بنابراین گوش دادن و دیدن برنامه های سینما ، تئاتر ، رادیو ، تلویزیون ، ماهواره و مانند آن چنانچه مستلزم فساد افکار و اخلاق فرد یا جامعه و یا ترویج باطل نباشد اشکال ندارد . ولی مواظب باشند مانع از کارهای واجب و مهم نشود و مخصوصاً نسبت به کودکان دقت بیشتری اعمال گردد .
(مسئله 2739) نمایشهای متداول چنانچه مستلزم نظر و لمس نامحرم یا موجب اشاعة فساد و یا توهین به مقدسات مذهب و اولیای دین نباشد اشکال ندارد ؛ همچنین بازیهای مختلف اگر آلات قمار و برد و باخت و ضرر جسمی یا روحی و یا اتلاف و اسراف مال در بین نباشد اشکال ندارد ، ولی مع الأسف اغلب این برنامه ها ، سینماها ، تئاترهای نمایشی و سرگرمیهای مختلف موجب فساد اخلاقی و اشاعه منکرات می باشد ، ممنوع و حرام است . أعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات أعمالنا .
احکام معاشرت
(مسئله 2740) معاشرت و روابط بین مسلمانان باید بر اساس برادری و رعایت حقوق و حیثیت و نوامیس یکدیگر تنظیم گردد ؛ پس اموری از قبیل: عدالت ، احسان ، صداقت ، احترام ، حسن ظن ، فداکاری ، ادای امانت ، حفظ اسرار یکدیگر ، اصلاح ذات البین ، مشورت با یکدیگر و تعاون در خوبیها در معاشرت با یکدیگر باید رعایت شود ؛ بخصوص اگر طرف معاشرت پدر و مادر و بستگان ، بزرگان دین و دانش ، اساتید ، زنان ، و خردسالان و افراد محروم و مستضعف و سالخورده و یا مصیبت زدگان باشند .
(مسئله 2741) بر مسلمانان لازم است روابط اجتماعی خود را از اموری همچون: غیبت ، تهمت ، حسد ، تکبر ، تجسس ، دروغ ، تملق ، خدعه و مکر ، رشوه ، سوءظن ، فتنه انگیزی ، خیانت ، نفاق ، استهزاء ، تضییع حقوق یکدیگر و
ظلم پاک گردانند .
(مسئله 2742) آزار رساندن به مؤمن _ به هر شکل که باشد _ و نیز توهین و تضعیف و هتک او حرام است ، و در بعضی از روایات حرمت «مؤمن» از حرمت «کعبه» بالاتر شمرده شده و اذیت و آزار او در ردیف محاربه با خدا قرار گرفته است ؛ بنابراین بر همگان لازم است که حرمت یکدیگر را نگاه داشته ، از توهین و هتک و تمسخر دیگران شدیداًٌ بپرهیزند .
(مسئله 2743) یکی از گناهان کبیره که وعدة عذاب بر آن داده شده «غیبت» است . و معنای غیبت آن است که شخص عیب برادر یا خواهر مؤمن خود را در غیاب او بیان کند؛ بلکه چنانچه هر مطلبی را در بارة او نقل کند که اگر در حضورش بیان می کرد ناراحت می شد غیبت محسوب می شود .
(مسئله 2744) اگر انسان از مسلمانی غیبت کرده باشد بنا بر احتیاط واجب چنانچه ممکن است و مفسده ای پیدا نمی شود باید به هر وسیلة ممکن از او حلالیت بخواهد ؛ و اگر ممکن نباشد یا گفتن به او موجب مفسده شود برای او از خدا طلب آمرزش نماید . و در صورتی که غیبت یا تهمتی که نسبت به او انجام داده سبب شکست و وهن او شده باشد ، در صورت امکان باید آن را جبران و برطرف نماید .
(مسئله 2745) در مواردی که غیبت مشتمل بر مصلحت مهمتری باشد حر مت آن از بین می رود ؛ و در این رابطه فقها موارد زیر را از حرمت غیبت استثنا نموده اند:
1_ غیبت از شخصی که متظاهر به فسق باشد نسبت به همان فسقی که به آن تظاهر می کند .
2_ غیبت کردن مظلومی که در مقام تظلم است نسبت به کسی که به او ظلم کرده و در خصوص ظلمی که به او شده است .
3_ موردی که برای دفع ظلم از خود در صدد به دست آوردن راهی مشروع باشد .
4_ آگاه نمودن مشورت کننده نسبت به عیوب شخص مورد مشورت .
5 _ جایی که انسان در صدد بازداشتن شخص مورد غیبت از گناه یا دفع ضرر از او و یا از بین بردن ریشة فساد باشد .
6 _ بیان نقاط ضعف شهود نزد حاکم .
7 _ جایی که عیبِ شخص صفت معروف و مشهور او شده باشد و بدون قصد عیب جویی به قصد معرفی آن را بیان کند .
8 _ موردی که انسان در صدد ابطال و رد طلب باطلی باشد و بدون ذکر نام صاحب آن مطلب رد آن عملی نمی باشد .
9_ جایی که عیب شخص بین ناقل و شنونده معلوم و روشن باشد .
10_ موردی که در صدد رد کسی باشد که نسبتی دروغ را به او یا شخص مؤمن دیگر وارد آورده است .
لازم است در تشخیص مصادیق مواردی که بیان شد دقت و احتیاط لازم به عمل آمده و به حداقل و ضرورت اکتفا شود .
(مسئله 2746) هرگاه در جلسه ای نسبت به شخص مؤمنی غیبت شود و یکی از استثنائهایی که در مسئله قبل بیان شد وجود نداشته باشد ، علاوه بر این که گوش دادن به آن حرام است بر هر فردی که قدرت دارد واجب است آن غیبت را رد کند و از آن مؤمن دفاع نماید . در روایات اسلامی آمده است: هرکس قدرت دفاع از برادر مؤمن خود را که مورد غیبت و ظلم قرار گرفته داشته باشد و دفاع نکند و در اثر سکوت او آن مؤمن ذلیل شود ، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل خواهد کرد .
(مسئله 2747) اگر مسلمانی در معرض خطر جانی قرار بگیرد _ خواه در اثر گرسنگی یا تشنگی باشد یا غرق شدن ، تصادف ، برق گرفتگی و نظایر آن _ بر هر مسلمانی که اطلاع پیدا می کند واجب است به هر شکل ممکن و در حد توان او را نجات دهد .
(مسئله 2748) مستحب است مسلمان هنگام برخورد با مسلمان دیگر سلام کند ؛ و نسبت به سلام «سواره به پیاده» و «ایستاده به نشسته» و «کوچکتر به بزرگتر» زیاد سفارش شده است .
(مسئله 2749) در غیر نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگویند ؛ مثلاً اگر کسی بگوید: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» جواب دهد: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ الله» . و حکم جواب سلام در حال نماز در «مسائل 1162 تا 1169» گذشت .
(مسئله 2750) اگر دو نفر با هم به یکدیگر سلام کنند بر هر یک واجب است جواب سلام دیگری را بدهد .
(مسئله 2751) اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد و دیگری هم نتواند وارد شود ، چنانچه بترسند به حرام بیفتند باید از آنجا بیرون روند ؛ بلکه احتیاط واجب آن است که مطلقاً از خلوت کردن بپرهیزند . و صحت نمازشان نیز در حال خلوت محل اشکال است .
(مسئله 2752) خلوت کردن مرد و زن نامحرم در یک اتومبیل به شکلی که دیگری نباشد خلاف احتیاط است ؛ و اگر مظنة فساد و گناه باشد حرام است .
(مسئله 2753) اختلاط زن و مرد در مراکز و مجامع عمومی به شکلی که در
معرض فساد و گناه قرار بگیرند جایز نیست .
(مسئله 2754) مسافرت به کشورهای غیر اسلامی و اقامت در آنجا جهت تحصیل علوم روز یا تجارت و کسب و کار اگر تحصیل این امور در کشورهای اسلامی میسور نباشد جایز است ؛ به شرط آن که اطمینان داشته باشد در عقیده و عمل او انحراف صورت نمی گیرد ، بنابراین کسی که در این مکانها اقامت گزیده اگر نسبت به خود یا زن و فرزندانش خوف انحراف داشته باشد بر او واجب و ضروری است که به سرزمینی که از خطر انحراف در امان است هجرت نماید .
(مسئله 2755) کسی که در کشور غیراسلامی اقامت دارد جایز است با کفار بر اساس منش انسانی معاشرت داشته باشد ؛ و نیز ازدواج موقت با زنان کافر اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس در اصطلاح اهل کتاب) جایز است . و می تواند برای کفار به شکل اجاره ، وکالت و امثال آن کار کند ؛ به شرط آن که مستلزم انجام حرام یا موجب ضرری برای خود یا سایر مسلمانان و یا کشورهای اسلامی نباشد .
(مسئله 2756) کسی که در کشور غیراسلامی اقامت دارد واجب است در حد قدرت و توان از اسلام و تهاجمات وارده بر آن با مراعات شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر دفاع نماید ؛ همچنین واجب است با مراعات شرایط زیر کفار را به اسلام دعوت نماید:
1_ حکومت اسلامی به خاطر مصالح مهمتری دعوت و تبلیغ به اسلام را در بلاد کفر موقتاً ممنوع نکرده باشد .
2_ صلاحیت و اهلیت و نیز قدرت تبلیغ اسلام در مناطق کفر را داشته باشد .
3_ مفسدة مهمی پیش نیاید .
و چنانچه تبلیغ اسلام مستلزم دادن قرآن به دست کفار است و هتکی در بین نباشد مانعی ندارد ولی اگر هتک باشد نباید قرآن را به آنها داد واگر قرآن در دست آنها باشد باید به هر کیفیت ممکن قرآن را از دست آنان بگیرند .
(مسئله 2757) معاشرت سالم با کفاری که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و ایجاد رابطه های فرهنگی ، سیاسی ، تجاری ، و اقتصادی با آنها از طرف دولت اسلامی یا اشخاص تا زمانی که خوف تقویت کفر و ترویج فساد و انحراف فکری یا عملی و ایجاد سلطه از ناحیة آنان بر مسلمانان و کشور اسلامی در بین نباشد اشکال ندارد ؛ ولی رابطه با کفاری که در حال جنگ با مسلمانان می باشند _ مخصوصاً اگر موجب تقویت آنان شود _ جایز نیست .
(مسئله 2758) معاشرت و رابطه با غیر مسلمانان نیز باید مطابق با مقررات اسلام تنظیم گردد ؛ بنابراین باید از کارهایی همچون تخلف از قرارداد و وعده ها ، غش در معامله ، کم فروشی ، خیانت در امانت ، اجحاف و نظایر آن خودداری شود .
(مسئله 2759) در روایات اسلامی نسبت به «وفای به عهد و قراردادها» سفارش اکید شده است ؛ از جمله در نهج البلاغه آمده است که حضرت امیر علیه السلام خطاب به مالک اشتر(ره) فرمودند: « ... با دشمن خود نیز اگر عهد و پیمانی منعقد نمودی به آن پایبند باشد و از مکر و نقض عهد با او پرهیز کن ؛ و بدان که در بین فرائض الهی چیزی که مردم با همة اختلافاتشان بیشتر بر آن توافق داشته باشند مهمتر از وفای به عهد نمی باشد» . بنابراین کلیة تعهدات و قراردادهای منعقده بین اشخاص و حتی بین دولتها یا میان آنها و اشخاص باید محترم شمرده شود ، و نقض یک طرفة آنها بدون مجوز شرعی و نیز اعمال مکر و خدعه جایز نیست ؛ همچنین کلیة تعهدات دولت اسلامی با دولتهای کافر غیرحربی که در جهت مصلحت اسلام و مسلمانان منعقد شده باشد محترم خواهد بود . ولی اگر قرارداد یا تعهدی بر اساس مکر و خدعه و استعمار کشور اسلامی از سوی دولت استعمارگر تحمیل شده باشد عمل به آن تعهد و قرار داد لازم نیست ؛ بلکه در مواردی لغو آن واجب می باشد .
(مسئله 2760) هیچ مسلمانی نباید نسبت به مسائل و مشکلات سایر مسلمانان بی تفاوت باشد ، و به اندازة قدرت و توان خود موظف است در اصلاح امور دینی و دنیایی دیگران اقدام نماید . از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «کسی که صبح کند در حالی که به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست» .
(مسئله 2761) در معاشرت باید حقوق شرعی و آزادیهای مشروع افراد مسلمان محترم شمرده شود ؛ بنابراین اظهار نظرهای علمی و اجتهادی و نیز تشکلهای صنفی و غیر صنفی که در مسیر منافع جامعة اسلامی و رشد افراد باشد نباید ممنوع یا محدود گردد ؛ و هرگونه محدودیتی در این زمینه در حکم تجاوز به حقوق افراد خواهد بود .
(مسئله 2762) شرکت در مجالس گناه از هر قبیل و به هر شکل که باشد حرام است ؛ و اگر انسان احتمال ندهد که مجلس گناه باشد و پس از شرکت متوجه گناه بودن آن شود ، چنانچه نتواند نهی از منکر نماید یا نهی او مؤثر نباشد باید مجلس را ترک کند .
(مسئله 2763) تجسس در مسائل شخصی و خانوادگی حتی در مفاسد اخلاقی افراد توسط هر شخص یا ارگان جایز نیست ، و اشاعة فحشا حرام می باشد ؛ همچنین گوش دادن به مکالمات اشخاص توسط شنود یا به هر شکل دیگر و نیز کنترل نامه های شخصی و پیگیری عیوب و خطاها و لغزشهای شخصی افراد حرام است ، و مرتکب آن باید نهی شود و در صورت اصرار بر آن باید توسط محکمة صالح تعزیر گردد . از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: «هرکس به سخن دیگران بدون رضایت آنان گوش دهد در روز قیامت در دو گوش او سرب ریخته می شود» .
(مسئله 2764) اگر کسی بر اثر تجسس بر رازی از رازهای زندگی داخلی مردم آگاه شود نباید آن را افشا کند ؛ و اگر آن را افشا کند و موجب زیان مالی یا آبرویی به کسی شود ، صرف نظر از گناهی که کرده باید آن زیان و اعاده حیثیت را جبران نماید .
(مسئله 2765) در حکومت صالح اسلامی تجسس و مراقبت از کارهای غیرشخصی اقلیتهای مذهبی و غیر مذهبی و نیز کارهای غیرشخصی افرادی که مخالفت و ضدّیت آنان با اسلام محرز باشد و احتمال عقلایی توطئه از طرف آنان داده شود در حد ضرورت جایز بلکه در بعضی موارد لازم می باشد ؛ و تشخیص موارد ذکر شده و کیفیت و مقدار مراقبت باید به وسیلة کارشناسان متدین و متعهد حکومت صالح و بر اساس قانون و مطابق با موازین شرعی تعیین گردد .
احکام نگاه و لمس و صدا
(مسئله 2766) نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم _ گرچه به قصد لذت نباشد _ حرام است ؛ همچنین نگاه کردن به بدن محارم و نیز دست و صورت نامحرم اگر به قصد لذت باشد یا بترسد به گناه بیفتد حرام است ؛ بلکه نگاه کردن به دست و صورت نامحرم بدون قصد لذت و ترس نیز محل اشکال است ، مگر در موارد ضرورت که اشکال ندارد .
(مسئله 2767) نگاه کردن به صورت ، بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد ؛ ولی بنا بر احتیاط باید به جاهایی مثل ران و شکم و سینه که معمولاً می پوشانند نگاه نکند .
(مسئله 2768) نگاه کردن بدون قصد لذت به دست ، مچ ، صورت و موی جلوی سر زنهایی که سن آنان از حد ازدواج گذشته است مانعی ندارد ؛ ولی تماس عمدی جایز نیست .
(مسئله 2769) نگاه کردن بدون قصد لذت و بدون این که بترسد به گناه بیفتد به صورت و دست و موی زنان روستایی که معمولاً موی خود را نمی پوشانند یا به صورت و دست و موی زنان بدحجابی که عمداً مراعات حجاب شرعی را نمی کنند خلاف احتیاط است .
(مسئله 2770) نگاه کردن به صورت ، دست ، مو و جاهایی از بدن زنهای کفار و اهل کتاب که معمولاً آن را نمی پوشانند اگر به قصد لذت نباشد و نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد .
(مسئله 2771) نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است ؛ مگر مانند سر و صورت و دستها که معمولاً آن را نمی پوشانند در صورتی که بدون قصد لذت باشد . همچنین نگاه کردن مرد به بدن مرد دیگر، و زن به بدن زن دیگر با قصد لذت شهوانی حرام است و بدون آن مانعی ندارد .
(مسئله 2772) مردها می توانند هنگام سینه زدن سینة خود را برهنه کنند ؛ ولی نگاه کردن زنان به سینة آنان حرام است . و اگر مردها بدانند که زنها عمداً به بدنشان نگاه می کنند احوط آن است که سینة خود را برهنه نکنند .
(مسئله 2773) نگاه کردن به عورت دیگری حرام است ؛ به طور مستقیم باشد یا از پشت شیشه یا در آینه و یا در آب زلال و صاف ، با یکدیگر محرم باشند یا نه ، زن باشند یا مرد ؛ بلکه احتیاط واجب آن است که به عورت بچه ای که خوب و بد را تشخیص می دهد نیز نگاه نکنند . ولی زن و شوهر می توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند .
(مسئله 2774) مرد و زنی که با یکدیگر محرمند اگر قصد لذت شهوانی نداشته باشند می توانند به جز عورت به بدن یکدیگر نگاه کنند .
(مسئله 2775) گرفتن فیلم و عکس توسط مرد از زن نامحرم حرام نیست گرچه خلاف احتیاط می باشد ؛ ولی اگر برای عکس گرفتن مجبور شود کار حرامی _ مثل دست گذاشتن به بدن زن یا نگاه به او _ را مرتکب شود نباید عکس او را بگیرد . و اگر زن نامحرمی را بشناسد در صورتی که آن زن متهتک نباشد بنا بر احتیاط واجب نباید به عکس و فیلم او نگاه کند .
(مسئله 2776) اگر زن ناچار باشد _ مثلاً برای تنقیه یا تطهیر _ به عورت زن دیگر یا مردی غیر شوهر خود دست بزند ، باید چیزی مانند دستکش در دست کند تا دست او به عورت آن شخص نرسد ؛ همچنین است اگر مرد ناچار باشد به عورت مرد دیگر یا زنی غیر از همسر خود دست بزند .
(مسئله 2777) اگر پزشک برای درمان ناچار شود به بدن نامحرم نگاه کند یا دست بزند و مراجعه به پزشک همجنس یا محرم مشکل باشد اشکال ندارد ؛ و در مواردی که تنها با نگاه کردن یا تنها با دست زدن می تواند درمان کند باید به همان
اندازة ضرورت اکتفا نماید ؛ و در این جهت اگر هیچ چاره ای نباشد فرقی بین عورت و غیر آن نیست .
(مسئله 2778) اگر پزشک برای درمان ناچار باشد به عورت شخصی نگاه کند بنا بر احتیاط واجب در صورت امکان باید آینه ای را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ؛ ولی اگر چاره ای جز نگاه کردن به خود عورت نباشد اشکال ندارد .
(مسئله 2779) کسی که می خواهد ازدواج نماید فقط به مقدار متعارف برای پسندیدن جایز است به صورت و مو و دستهای زن یا دختر مورد نظر نگاه کند ؛ و چنانچه با نگاه اول غرض حاصل نشود تکرار آن اشکال ندارد . ولی به هرحال نباید قصد لذت داشته باشد ؛ هر چند حصول لذت قهری اشکال ندارد .
(مسئله 2780) زن می تواند در جایی که نامحرم هست با صدای بلند صحبت کند ؛ مگر این که صدای او موجب تحریک مردهای نامحرم باشد که در این صورت جایز نیست .
(مسئله 2781) زن و مرد نامحرم می توانند صدای یکدیگر را بدون قصد لذت بشنوند؛ خواه به صورت صحبت کردن باشد یا به شکل دیگر ، و خواه به طور مستقیم باشد یا غیرمستقیم . ولی اگر صدای زنان نازک و مهیّج باشد بنا بر احتیاط از گوش دادن به آن اجتناب شود و برای زن جایز نیست که به کیفیت غیر متعارف سخن بگوید .
احکام پوشش و زینت
(مسئله 2782) انسان مکلف باید عورت خود را از کسانی که مکلفند _ گرچه با او محرم باشند _ و نیز از دیوانه و بچه ای که خوب و بد را تشخیص می دهد _ هر چند محرم باشند _ بپوشاند ؛ ولی زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند .
(مسئله 2783) اصل لزوم حجاب برای زن از ضروریات اسلام است ؛ زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند ؛ بلکه احتیاط آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد و به حدی رسیده که ممکن است به قصد لذت گناه کند بپوشاند ؛ لکن پوشاندن صورت و دستها تا مچ اگر به قصد نشان دادن به مردها و لذت بردن آنها نباشد لازم نیست ، هر چند خوب است ؛ ولی بنا بر احتیاط قدمهای خود را بپوشاند . و بنا بر احتیاط پوشش زنها به شکلی باشد که برجستگیهای بدن آنان نیز نمایان نباشد .
(مسئله 2784) پوشیدن لباس نازک و لباسی که در صورت تابش نور بدن زن نمایان می شود در جایی که نامحرم باشد اشکال دارد ؛ همچنین پوشیدن لباس رنگین و چشمگیر در صورتی که برای زن زینت حساب شود و نامحرم او را ببیند محل
اشکال است .
(مسئله 2785) اگر زن شغلی دارد یا می خواهد کاری انجام دهد که مراعات حجاب برای او ممکن نیست ، باید شغلی را انتخاب کند که بتواند حجاب شرعی را رعایت نماید .
(مسئله 2786) پوشیدن لباس طلاباف و ابریشم خالص برای مردها حرام است ؛ ولی برای زنها اشکال ندارد .
(مسئله 2787) زینت کردن مردها به طلا نظیر استفاده از زنجیر و انگشتر و ساعت مچی طلا و بنا بر احتیاط واجب عینک طلا حرام است ؛ اما اگر مقدار کمی طلا در آن به
کار رفته باشد به گونه ای که چیزی محسوب نشود اشکال ندارد . و در این حکم فرقی میان طلای زرد و سفید وجود ندارد ؛ ولی زینت کردن مردها به پلاتین اشکال ندارد .
(مسئله 2788) گذاشتن دندان طلا و دندانی که روکش طلا دارد برای زن مانعی ندارد ؛ ولی برای مرد اگر نمایان باشد و زینت حساب شود جایز نیست ؛ مگر این که حفظ دندان متوقف بر آن باشد .
(مسئله 2789) ظاهر کردن هر آنچه در نظر عرف زینت و آرایش برای زن محسوب می شود در برابر مرد نامحرم جایز نیست .
(مسئله 2790) استفادة زنها از کلاه گیسهای معمول و اکتفا به آن برای پوشاندن موی سر و اطراف آن جایز نیست ؛ زیرا کلاه گیس برای زنها نوعی زینت حساب می شود و زینت زن باید از نامحرم پوشیده باشد .
(مسئله 2791) زینت کردن زن در عدّة وفات شوهر حرام است ؛ و تفصیل آن در «مسائل عدّه» بیان خواهد شود .
(مسئله 2792) پوشیدن «لباس شهرت» حرام است ؛ و مقصود از آن لباسی است که عرفاً زننده و از جهت زنندگی انگشت نما باشد .
(مسئله 2793) پوشیدن هر لباسی که در نظر عرف زنانه باشد برای مردها به عنوان لباس رسمی و ظاهر شدن با آن در اجتماع حرام است ؛ همچنین پوشیدن هر لباسی که عرفاً مردانه باشد به عنوان لباس رسمی برای زنها حرام می باشد ؛ و در این حکم فرقی بین زن و شوهر و نیز بین این که لباس ملک شخصی باشد یا نباشد نیست . ولی پوشیدن لباس مشترک _ یعنی لباسی که هم زنان و هم مردان می پوشند _ اشکال ندارد . و اگر به طور موقت و غیر رسمی و برای یک هدف عقلایی مرد لباس زن را ، یا زن لباس مرد را بپوشد اشکال ندارد .
(مسئله 2794) بنا بر احتیاط واجب از تراشیدن ریش و زدن آن با ماشین ته زن اجتناب شود ؛ بلکه اگر قسمت چانه را بگذارند و دو طرف صورت را بزنند نیز محل اشکال است .
آموزش تصویری مرتبط با این حکم