احکام شرعی
حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي
حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي
حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي

رساله توضیح المسائل حضرت آيت الله محمد باقر موحدي نجفي

احکام تقلید مسائل طهارت و نجاست احکام طهارت و آب ها اشاره حکم آب مطلق (آب کر) حکم آب قلیل حکم آب جاری حکم آب باران حکم آب چاه حکم آب مضاف احکام نجاسات اشاره 2 و 2 _ حکم ادرار و مدفوع 3_ حکم منی 5 و 5 _ حکم میته و مردار 6_ حکم خون 8 و 8 _ حکم سگ و خوک 9_ حکم کافر 11 و 11_ حکم شراب و فقاع راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک اجتناب از نجاسات احکام مطهّرات مطهّرات اول: آب دوم: زمین سوم: آفتاب چهارم: استحاله پنجم: کم شدن دو سوم آب انگور ششم: انتقال هفتم: اسلام هشتم: تبعیت نهم: برطرف شدن عین نجاسات دهم: استبرای حیوان نجاست خوار یازدهم: غایب شدن مسلمان دوازدهم: سنگ استنجاء سیزدهم: ذبح و تزکیه چهاردهم: نزح آب پانزدهم: تیمم شانزدهم : استبراء هفدهم و هجدهم: زوال و تغییر احکام قرآن و مسجد احکام مساجد احکام ظرفها احکام تخلّی و استنجاء استبراء مستحبات و مکروهات تخلّی احکام وضو ،شرایط و نواقض آن احکام وضو آداب و ترتیب وضو شستن صورت شستن دستها مسح سر و پا وضوی ارتماسی شرایط وضو اشاره شرط اول و دوم: آب وضو باید پاک و با آب مطلق باشد . شرط سوم: آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد باید مباح باشد . شرط چهارم و پنجم: ظرفی که آب وضو در آن است باید مباح باشد و نیز از طلا و نقره نباشد . شرط ششم: بنا بر احتیاط واجب باید اعضای وضو هنگام شستن و مسح کشیدن پاک باشد . شرط هفتم: وقت کافی برای وضو و نماز داشته باشد . شرط هشتم: قصد قربت شرط نهم: ترتیب شرط دهم: موالات . یعنی کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد . شرط یازدهم: کارهای وضو را خود انسان انجام دهد . شرط دوازدهم: استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد . شرط سیزدهم: در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب به بدن وجود نداشته باشد . احکام وضو و حکم شک در وضو حکم کسی که نمی تواند از بیرون آمدن ادرار یا مدفوع یا باد جلوگیری کند اموری که وضو گرفتن برای آنها واجب است چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام جبیره و مسائل آن احکام غسل جبیره ای احکام غسلهای واجب بالذات ، مسّ میّت و بالعرض جنابت و ... اشاره احکام غسل غسل ترتیبی غسل ارتماسی غسلهای واجب اعم از وجوب نفسی و غیری غسل جنابت احکام جنب کارهایی که بر جنب حرام و یا مکروه است غسلهای مستحب غسل حیض احکام حائض اقسام زنان حائض اشاره اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه دوم: صاحب عادت وقتیه سوم: صاحب عادت عددیه چهارم: مضطربه پنجم: مبتدئه ششم: ناسیه مسائل متفرقه حیض غسل استحاضه احکام مستحاضه غسل نفاس غسل مسّ میّت غسل میّت غسلی که با نذر یا سوگند و یا عهد واجب شده است احکام تیمم و موارد آن اشاره تیمم کیفیت تیمم چیزهایی که تیمم بر آنها صحیح است موارد تیمم اشاره اول از موارد تیمم: دوم از موارد تیمم سوم از موارد تیمم چهارم از موارد تیمم پنجم از موارد تیمم ششم از موارد تیمم هفتم از موارد تیمم احکام تیمم احکام اموات و مسائل احتضار اشاره مسائل محتضر احکام و آداب میت احکام غسل میت حنوط و احکام آن کفن کردن میت و احکام آن نماز میت و احکام آن دستور نماز میت مستحبات نماز میت دفن میت و احکام آن مستحبات دفن نماز وحشت حکم بعضی اعضای میت احکام نبش قبر احکام نماز ، مسائل ، شرایط ،اقسام و اوقات آن اشاره احکام نماز اقسام نماز نمازهای واجب یومیه وقت نمازهای یومیه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشاء وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب نافله های شبانه روزی و وقت آنها نماز غفیله نماز اول وقت احکام قبله ستر بدن در نماز لباس نمازگزار مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد مستحبات و مکروهات لباس نمازگزار احکام مکان نمازگزار جاهایی که خواندن نماز در آنجا مستحب یا مکروه است اذان و اقامه واجبات صلاة احکام واجبات و ارکان نماز نیت قیام (ایستادن) در نماز تکبیره الاحرام قرائت نماز رکوع نماز سجود نماز اشاره چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده احکام سجدة واجب قرآن تشهد نماز کیفیت سلام نماز حکم اذکار نماز ترتیب موالات احکام قنوت تعقیبات نماز صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ترجمة جملات نماز اشاره ترجمة سورة حمد ترجمة قل هو الله احد ترجمة ذکر رکوع، سجود و اذکار صلاة ترجمة قنوت ترجمة تشهد ترجمة تسبیحات اربعه ترجمة سلام نماز مبطلات نماز مکروهات موارد جواز قطع نماز خلل در نمازهای مستحبی احکام شکوک صلاة شکوکی که نماز را باطل می کند شکوکی که نباید به آنها اعتنا کرد اشاره 1_ شک در چیزی که محل به جا آوردن آن گذشته است . 2_ شک پس از سلام نماز 3_ شک پس از گذشتن وقت نماز 4_ شک کثیرالشک (یعنی کسی که زیاد شک می کند) 5_ شک امام جماعت یا مأموم در شمارة رکعتهای نماز 6_ شک در نماز مستحبی شکوک صحیحه احکام نماز احتیاط احکام سجدة سهو سجدة سهو احکام قضای سجده و تشهد فراموش شده مسائل کم یا زیاد کردن اجزا و شرایط نماز احکام نماز مسافر ، خوف ، قضا ،آیات ، عید ، جمعه و جماعات و شرایط آنها اشاره احکام نماز مسافر چیزهایی که سفر را قطع می کند اشاره 1_ رسیدن به وطن: 2_ قصد اقامت: 3_ توقف یک ماه بدون قصد: چند مسئله متفرقه احکام نماز خوف احکام نماز قضا نماز و روزه قضای پدر و مادر نایب گرفتن برای نماز و روزه قضا احکام نماز جماعت موارد وجوب نماز جماعت شرایط برگزاری نماز جماعت شرایط نماز جماعت وظیفه مأمومین در جماعت نیت فرادی در جماعت شرایط امام جماعت مستحبات نماز جماعت مکروهات احکام نماز جمعه کیفیت نماز جمعه وقت نماز جمعه شرایط برگزاری نماز جمعه خطبه های نماز جمعه شرایط امام جمعه نماز عید فطر و قربان شرایط نماز عید فطر و قربان احکام نماز عید فطر و قربان نماز آیات وقت نماز آیات دستور نماز آیات نمازهای مستحبی احکام روزه،مسائل و شرایط آن اشاره احکام روزه شرایط صحت روزه مبطلات روزه اشاره 1و2_ خوردن و آشامیدن 3_ جماع 4_ استمناء 6 _ دروغ بستن به خدا یا پیامبر و یا امامان علیه السلام 6_ رساندن غبار غلیظ به حلق 7_ فرو بردن تمام سر در آب 8_ عمدا باقی ماندن بر جنابت یا حیض یا نفاس تا اذان صبح 9_ اماله کردن با چیزهای روان 10_ قی کردن احکام مبطلات روزه کفاره ی روزه مواردی که فقط قضای روزه واجب است مواردی که قضا و کفاره هر دو واجب است موارد کفاره ی جمع موارد تکرار کفاره احکام روزة قضا احکام روزة مسافر کسانی که روزه بر آنها واجب نیست روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است از مبطلات روزه خودداری شود مکروهات راه ثابت شدن اول ماه احکام اعتکاف شرایط اعتکاف خمس ، شرایط وجوب خمس و موارد مصرف آن اشاره احکام خمس اموالی که خمس آنها واجب است اشاره 1_ منافع کسب و کار اشاره خمس مطالبات و پس اندازها خمس سرمایه و ترقی جبران سرمایه خمس خانه و اثاثیه مخارج و هزینه ها تعیین سال 2_ معدن 3_ گنج 4_ مال حلال مخلوط با حرام 5_ جواهری که با غواصی در دریا به دست می آید 6_ غنیمت جنگ 7_ زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد احکام تصرف در مالی که خمس آن داده نشده است مصرف خمس احکام انفال احکام زکات ، مسائل ، شرایط وجوب زکات و موارد مصرف آن اشاره احکام زکات موارد وجوب زکات نیت زکات شرایط واجب شدن زکات زکات انعام ثلاثه (شتر ، گاو و گوسفند) نصاب شتر و گاو و گوسفند 1_ نصاب شتر 2_ نصاب گاو 3_ نصاب گوسفند زکات طلا و نقره (نقدین) اشاره نصاب طلا و نقره زکات غلات أربعه «گندم ، جو، خرما و کشمش» اشاره نصاب غلّات مخارج و هزینه ها در زکات احکام پرداخت زکات تصرف و معامله در زکات زکات و دَین مصرف زکات شرایط مستحق زکات احکام زکات فطره مصرف زکات فطره احکام حج ،شرایط وجوب و صحت آن اشاره احکام حج شرایط وجوب حج نیابت در حج اقسام حج صورت حج تمتّع اشاره 1_ عمرة تمتّع 2_ حج تمتّع عمرة مفرده احکام جهاد ، شرایط جهاد ابتدایی و دفاعی اشاره احکام جهاد و دفاع جهاد ابتدایی جهاد دفاعی دفاع از حقوق شخصی احکام امر به معروف و نهی از منکر شرایط امر به معروف و نهی از منکر احکام معاملات:بیع ، انواع بیع ، معاملات صحیح و باطل احتکار ، شفعه ، صلح ، شرکت ، مضاربه مزارعه ، مساقات و شرایط آنها اشاره احکام خرید و فروش معاملات باطل معاملات مکروه شرایط فروشنده و خریدار شرایط کالا و عوض آن خرید و فروش چیزهای وقفی فروش طلا و نقره به طلا و نقره خرید و فروش میوه ها احکام انواع معامله 1_ معاملة نقدی 2_ معاملة نسیه 3_ معاملة سلف اشاره شرایط معاملة سلف احکام معاملة سلف مواردی که می توان معامله را به هم زد احکام اقاله (به هم زدن معامله) احکام احتکار احکام حق شُفعه احکام صلح احکام شرکت شرایط شرکت قراردادی تصرف در اموال شرکت تقسیم مال مشترک احکام مضاربه احکام مزارعه احکام مساقات احکام اجاره ، جعاله ، حواله ، بیمه ،قرض ، رهن ، ودیعه ، عاریه ، هبه وکالت ، ضمانت ، کفالت و شرایط آنها اشاره احکام اجاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند شرایط استفاده از متعلق اجاره مسائل متفرقه اجاره احکام سرقفلی احکام جُعاله احکام بیمه احکام وکالت احکام قرض احکام سفته و چک و معاملات بانکی احکام رهن احکام حواله احکام ضمانت 1_ ضمانت عقدی 2_ ضمانت قهری احکام کفالت احکام ودیعه (امانت) احکام عاریه احکام هبه احکام وقف ، صدقه ، حبس ملک ، حجر و شرایط آنها اشاره احکام وقف شرایط وقف شرایط ضمن وقف تولیت و نظارت بر وقف مسائل متفرقه وقف حبس ملک صدقه احکام حجر (محجور شدن) احکام مشاغل ، معاشرت ، مسابقات ، مسائل لمس ، نگاه و صدا اشاره احکام مشاغل و درآمدها احکام مسابقات احکام معاشرت احکام نگاه و لمس و صدا احکام پوشش و زینت احکام نکاح ، توابع آن و مسائل متفرقه ازدواج اشاره احکام ازدواج کیفیت خواندن عقد دائم دستور خواندن عقد موقت شرایط انشای صیغة عقد شرایط ضمن عقد عیبهایی که به واسطة آنها می توان عقد را به هم زد احکام عقد دائم احکام عقد موقت زنهایی که ازدواج با آنان حرام است 1_ زنان مَحرم: 2_ خواهر زن: 3_ دختر خواهر و دختر برادر همسر: 4_ زنی که در عدّه دیگری است: 5_ زن شوهرداری که با او عقد بسته است: 6_ زن شوهرداری که با او زنا کرده است: 9 _ دختر و مادر زنی که با او زنا کرده است: 9_ مادر و خواهر و دختر کسی که با او لواط کرده است: 10_ زنی که در حال احرام با او عقد بسته است: 11_ همسری که سه مرتبه طلاقش داده است: 12_ دختر نابالغی که با او ازدواج و نزدیکی کرده است: 13_ زنان کافره: 14_ زنی که با او لعان کرده است: احکام متفرقه ازدواج احکام شیر دادن (رضاع) شرایط شیر دادنی که علت مَحرم شدن است تلقیح تلقیح مصنوعی سقط جنین حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند نفقه: احکام پس از ولادت عقیقه آداب شیر دادن حق حضانت (نگهداری کودک) تشریح و ترقیع (پیوند اعضاء) احکام طلاق ، اقسام و شرایط آن ، مسائل اقرار ، نذر ، عهد و قسم اشاره احکام طلاق اقسام طلاق اشاره 1_ طلاق بائن طلاق خلع و مبارات 2_ طلاق رجعی احکام عدّه عدّة طلاق عدّة وفات مسائل متفرقه عدّه مسائل لعان احکام اقرار احکام نذر و عهد احکام قسم (سوگند) احکام اراضی موات ، مسائل غصب ، لقطه ، صید و ذباحه أطعمه و أشربه اشاره احکام احیای زمینهای موات حریم مکانهای مشترک احکام غصب مسائل تقاص احکام لُقَطه (مالی که انسان آن را پیدا می کند) مال مجهول المالک احکام سر بریدن و شکار حیوانات دستور ذبح حیوان شرایط ذبح حیوان دستور نحر شتر مستحبات و مکروهات ذبح حیوان احکام و شرایط شکار با اسلحه احکام و شرایط شکار با سگ شکاری احکام صید ماهی و ملخ احکام أطعمه و أشربه (خوردنیها و آشامیدنیها) مستحبات و مکروهات خوردن و آشامیدن احکام وصیت ، ارث ، قضاوت ، ید و شرایط آنها اشاره احکام وصیّت شرایط وصیت کننده و وصیت شرایط وصی احکام ارث ارث طبقة اول ارث طبقة دوم ارث طبقة سوم ارث زن و شوهر ارث اختصاصی پسر بزرگتر مسائل متفرقه ارث تغییر جنسیت احکام قضاوت شرایط قاضی آداب قضاوت دادخواهی کیفیت قضاوت و مستندات آن شرایط شاهد و بیّنه کیفیت قسَم و احکام آن احکام ید احکام حدود و تعزیرات ، دیات و قصاص اشاره احکام حدود و تعزیرات حدّ زنا حدّ لواط حدّ مساحقه حدّ قوّادی مسائل متفرقه امور جنسی حدّ استمناء حدّ قذف (نسبت دادن زنا یا لواط به دیگران) حدّ مشروب خواری حدّ سرقت احکام محارب احکام مرتد حکم سایر حدود و تعزیرات احکام قصاص و دیات اقسام قتل راه های اثبات قتل کفارة قتل دیه و اقسام آن قصاص و دیة اعضا دیة سقط جنین دیة جراحات حکم مواردی که دیه تعیین نشده است مسائل متفرقة قصاص و دیات

احکام نکاح ، توابع آن و مسائل متفرقه ازدواج

احکام نکاح ، توابع آن و مسائل متفرقه ازدواج
اشاره
احکام ازدواج
قال الله تبارک و تعالی: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَالصّالِحینَ مَنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسعٌ علیمٌ .
یعنی: «زنان و مردان مجرد جامعه و نیز بندگان و کنیزانی را که آمادگی و صلاحیت ازدواج دارند به نکاح یکدیگر درآورید ؛ و اگر هم نیازمند و فقیر باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می گرداند ؛ چه آن که خداوند گشایش دهندة دانایی است» .
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: ازدواج سنت من است و هر که از سنت من روی گرداند از من نخواهد بود . در برخی دیگر از روایات ازدواج وسیلة به دست آوردن نصف دین و وسیلة گشایش روزی معرفی شده است . و در بعضی اخبار افراد مجرد (عزب) مورد مذمت قرار گرفته اند .
غرض در اسلام به ازدواج بسیار سفارش شده است ؛ بنابراین شایسته است مسلمانان این سنت الهی را آن چنان که مورد رضایت شارع مقدس است به جا آورند و خود را اسیر تشریفات زاید و آداب و رسوم غلط ننموده ، سعی کنند فرهنگ اسلام را در جامعه پیاده نمایند . مسئولین جامعه نیز وظیفه دارند در حد امکان تسهیلات لازم را در این زمینه فراهم آورند .
(مسئله 2795) مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغ شده و به رشد فکری و جسمی رسیده عجله کنند ؛ و شایسته است چنانچه فرد مناسب و مؤمنی پیشنهاد ازدواج با او را کرد از قبول آن استنکاف ننمایند ؛ و در هر صورت رضایت دختر را نیز در نظر بگیرند .
(مسئله 2796) کسی که به واسطة نداشتن همسر به حرام می افتد واجب است ازدواج کند .
(مسئله 2797) با عقد ازدواج زن به مرد حلال می شود ؛ و عقد ازدواج بر دو
قسم است:
1_ «عقد دائم» ؛ و آن عقدی است که مدت ندارد و زن تا پایان زندگی بر مرد حلال می شود . و زنی را که به این صورت عقد می شود «همسر دائم» می گویند .
2_ «عقد موقت» و یا «متعه» ؛ و آن عقدی است که زن به طور موقت و تا زمان محدودی به مرد حلال می شود . و زنی را که به این صورت عقد می شود «همسر موقت» می گویند .
(مسئله 2798) در عقد موقت اگر مهر معین نشود عقد باطل است . و اگر مدت معین نشود بنا بر مشهور به عقد دائم تبدیل می شود ؛ ولی بنا بر احتیاط یا طلاق دهد و یا صیغة عقد دائم را تجدید نمایند .
(مسئله 2799) مرد با رعایت جهات زیر می تواند دو یا سه و یا حداکثر چهار همسر دائم برای خود اختیار کند:
1_ بتواند بین همسران خود به عدالت رفتار نماید .
2_ توانایی ادارة بیش از یک خانواده را داشته باشد .
پس اگر مرد نتواند بین همسران خود به عدالت رفتار نماید و یا نتواند آنان را اداره نماید نباید بیش از یک همسر برای خود اختیار کند .
(مسئله 2800) در ازدواج دائم و موقت خواندن صیغه شرط است و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست .
(مسئله 2801) در عقد ازدواج زن و مرد می توانند خودشان صیغه را بخوانند و می توانند وکیل بگیرند. وکیل هم لازم نیست مرد باشد ؛ بلکه زن هم می تواند برای خواندن صیغة عقد از طرف دیگری وکیل شود .
(مسئله 2802) اگر زن و مرد توان خواندن صیغه را ندارند باید وکیل بگیرند . و تا هنگامی که یقین نکرده اند وکیل صیغة عقد را خوانده نمی توانند به یکدیگر نگاه محرمانه کنند و مجرد گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمی کند ؛ ولی اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده ام و از گفتة او اطمینان حاصل شود کافی است .
(مسئله 2803) یک نفر می تواند از طرف زن و مرد وکیل شود و صیغة عقد را به طور دائم یا موقت اجرا کند ؛ اعم از این که زن را برای خوش عقد کند یا برای دیگری ، ولی احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند .
(مسئله 2804) اگر زن شخصی را وکیل کند تا مثلاً یک ماه او را به عقد مردی در آورد و ابتدای آن را معین نکند ، در صورتی که از گفتة زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده آن وکیل می تواند هر وقت بخواهد او را یک ماه به عقد آن مرد درآورد ؛ و اگر معلوم باشد که زن روز یا ساعت معینی را قصد کرده باید صیغه را مطابق قصد او بخواند .
کیفیت خواندن عقد دائم
(مسئله 2805) هرگاه زن و مرد بخواهند خودشان صیغه عقد دائم را اجرا کنند به قصد انشاء زوجیت ، در صورتی که ابتدا زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلوم» یعنی: «خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده» و بلافاصله مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم» یعنی: «قبول کردم ازدواج را به مهری که معین شده» عقد صحیح است . و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند ، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن خطاب به وکیل مرد بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلوم» یعنی: «موکل خودم فاطمه را به زوجیت موکل تو احمد درآوردم به مهری که معین شده» و بدون فاصله وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم» یعنی: «قبول کردم ازدواج را برای موکلم احمد به مهری که معین شده» عقد صحیح می باشد .
(مسئله 2806) بنا بر احتیاط باید لفظی که مرد یا وکیل او می گوید با لفظی که زن یا وکیل او می گوید مطابق باشد ، مثلا اگر زن یا وکیل او «زَوَّجْتُ» می گوید مرد یا وکیل او هم «قَبِلْتُ التَّزْویجَ» بگوید .
(مسئله 2807) اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد دائم وکیل شود ، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلی اَحْمَدَ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم» یعنی: «موکل خودم فاطمه را به زوجیت موکل خود احمد درآوردم به مهری که معین شده» و بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم» یعنی: «قبول کردم ازدواج را برای موکلم احمد به مهری که معین شده» عقد صحیح می باشد .
دستور خواندن عقد موقت
(مسئله 2808) هرگاه زن و مرد بخواهند خودشان صیغة عقد موقت را بخوانند ، پس از آن که مهر و مدت عقد را دقیقاً معین کردند ، چنانچه ابتدا زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی فی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوم» یعنی: «خود را زن تو نمودم در مدتی که معلوم شده و به مهری که معین شده است» و بلافاصله مرد بگوید: «قَبِلْتُ هکَذا» یعنی: «به همین گونه قبول کردم» عقد صحیح است ؛ و می تواند به جای «زَوَّجْتُکَ نَفْسی» «مَتَّعْتُکَ نَفْسی» بگوید . و اگر دیگری را وکیل کنند ، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و ابتدا وکیل زن بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَکَ
أَحْمَدَ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» یعنی: «موکّل خودم فاطمه را در مدتی که معلوم شده به زوجیت موکّل تو احمد در آوردم به مهری که معین است» و بلافاصله وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ هکَذا» یعنی: «به همین گونه قبول کردم» صحیح می باشد ؛ و می تواند به جای «مَتَّعْتُ» «زَوَّجْتُ» بگوید .
(مسئله 2809) اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغة عقد موقت وکیل شود ، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وکیل بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلی أَحْمَدَ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» یعنی: «موکّل خود فاطمه را در مدتی که معلوم شده به زوجیت موکّل خودم احمد درآوردم و به مهری که معین شده است» و بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ هکَذا» یعنی: «به همین گونه قبول کردم» عقد صحیح می باشد و می تواند به جای«مَتَّعْتُ » «زَوَّجْتُ» بگوید .
شرایط انشای صیغة عقد
(مسئله 2810) اجرای عقد ازدواج دارای پنج شرط است:
1_ بنا بر احتیاط واجب در صورت توانایی به عربی صحیح خوانده شود ؛ و اگر خود مرد و زن نتوانند به عربی صحیح بخوانند بهتر است وکیل بگیرند .
2_ مرد و زن یا وکیل آنها هنگام خواندن صیغه معنای آن را بدانند و قصد انشاء یعنی ایجاد پیوند زناشویی داشته باشند ؛ یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند ، زن به گفتن: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد ، و مرد به گفتن: «قَبِلْتُ التَّزْویجِ» زن بودن او را برای خود قبول نماید ؛ و اگر وکیل مرد و زن صیغه را می خوانند ، به گفتن: «زَوَّجْتُ» و«قَبِلْتُ» قصدشان این باشد که مرد و زنی که آنان را وکیل کرده اند زن و شوهر شوند .
3_ کسی که صیغه را اجرا می کند باید عاقل و بنا بر احتیاط بالغ باشد ؛ چه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وکیل شده باشد .
4_ اگر صیغة عقد را وکیل یا ولیّ زن و شوهر اجرا می کند باید زن و شوهر را با نام بردن یا با اشاره و مانند آن معلوم کند ؛ پس در جایی که چند زن و چند مرد حضور دارند ، اگر وکیل بی آن که زن و مرد را معلوم کند بگوید: موکّل خود را به عقد ازدواج تو درآوردم ، یا کسی که چند دختر دارد یکی از دخترانش را به طور نامعلوم به عقد مردی درآورد عقد باطل است .
5_ اکراه و زور در بین نباشد و زن و مرد به ازدواج راضی باشند ؛ ولی اگر زن ظاهراً به اصرار اجازه دهد و معلوم باشد که قلباً راضی است عقد صحیح است .
(مسئله 2811) اگر در عقد یک حرف غلط خواندن شود که معنا را عوض کند عقد باطل است .
(مسئله 2812) کسی که دستور زبان عربی را نمی داند ، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و قصد انشاء نماید و از هر لفظی معنای آن را قصد کند می تواند عقد را بخواند .
(مسئله 2813) اگر زنی را برای مردی بدون اجازة آنان عقد کنند و بعداً زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم و آن را اجازه نمایند عقد صحیح است . همچنین اگر بدون اجازه و اطلاع یکی از آن دو باشد و پس از عقد به آن راضی شود و آن را اجازه نماید عقد صحیح است .
(مسئله 2814) اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند، در صورتی که پس از خواندن عقد به آن راضی شوند و آن را اجازه نمایند عقد صحیح است . همچنین اگر عقد را به وکالت اجباری از طرف آنان خوانده باشند و بعد راضی شوند و اجازه نمایند عقد صحیح است ؛ هر چند در هر دو صورت احتیاط مستحب آن است که صیغه را دوباره بخوانند .
(مسئله 2815) پدر و جد پدری می توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانة خود که به حال دیوانگی بالغ شده است همسر انتخاب کنند و او را عقد نمایند ؛ و بنا بر احتیاط واجب باید ازدواج به مصلحت نابالغ و یا دیوانه باشد ؛ و در این جهت بین عقد دائم یا موقت فرقی وجود ندارد . و پس از آن که آن بچه بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید ، چنانچه آن ازدواج با رعایت مصلحت او بوده نمی تواند آن را به هم بزند ؛ و اگر با توجه به مفسده بوده می تواند آن را به هم بزند ؛ و اگر در نظر ولی نه مصلحت و نه مفسده داشته بنا بر احتیاط دوباره عقد را بخوانند .
(مسئله 2816) دختر باکره ای که به حد بلوغ رسیده و رشیده است _ یعنی رشد فکری و جسمی داشته و مصلحت خود را تشخیص می دهد _ اگر بخواهد ازدواج کند بنا بر احتیاط واجب باید از پدر و یا در نبودن او از جد پدری اجازه بگیرد ؛ و اجازة مادر و برادر شرط نیست . و اگر پدر و جد پدری در دسترس نیستند ، به طوری که نمی توان از آنان اجازه گرفت و دختر نیاز به شوهر دارد اجازه گرفتن از آنان لازم نیست . همچنین اگر دختر رشد فکری و جسمی داشته و بخواهد با شخصی که در نظر شرع و عرف کُفْو او می باشد ازدواج کند و پدر یا جد پدری بهانه تراشی و سختگیری کرده و اجازه نمی دهند ، اجازة آنان لازم نیست ؛ ولی اگر پدر یا جد پدری نیز مورد دیگری را که شرعاً و عرفاً کُفو او می باشد پیشنهاد
می کنند احوط آن است که از آنان اجازه بگیرد .
(مسئله 2817) دختری که باکره نیست چنانچه بکارتش به واسطة شوهر کردن از بین رفته باشد لازم نیست از پدر یا جد پدری اجازه بگیرد ؛ ولی اگر به واسطة پریدن یا مانند آن از بین رفته باشد باید از آنان اجازه بگیرد ؛ بلکه اگر _ نَعوذ بالله _ به واسطة زنا هم از بین رفته باشد احوط آن است که اجازه بگیرد .
(مسئله 2818) اگر دختر مسلمان باشد ولی پدر یا جد پدری او مسلمان نباشد لازم نیست از آنان اجازه بگیرد .
(مسئله 2819) در عقد دائم و موقت زن و مرد دو رکن اصلی عقدند و باید هنگام عقد معین و مشخص باشند . و در عقد دائم اگر نامی از مهر برده نشود عقد صحیح است ؛ هر چند شوهر پس از نزدیکی «مهر المثل» یعنی مهری مانند مهر زنهای همانند او را بدهکار است .
(مسئله 2820) «مهر» اندازة معینی ندارد و می توان هر چیز حلالی را که ارزش داشته باشد _ کم باشد یا زیاد ، عین باشد یا منفعت _ مهر قرار داد ؛ و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده اند: «بهترین زنان امت من زنی است که از همه زیباتر و از همه کم مهرتر باشد» .
(مسئله 2821) بهتر است مهر زنان مؤمن مطابق «مهر السنّه» باشد ؛ یعنی مهری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای هریک از زنان و دختران خود از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار دادند و آن پانصد درهم نقرة سکه دار است که وزن هر درهم «6/12» نخود می باشد و جمعاً «5/262» مثقال معمولی نقرة سکه دار می شود ؛ و قیمت آن تابع نرخ روز است .
شرایط ضمن عقد
(مسئله 2822) اگر شوهر در ضمن عقد شرط کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده ، به هم زدن عقد خالی از اشکال نیست ؛ ولی اگر به اقرار زن یا به راهی دیگر ثابت شود که پیش از عقد بکارت او از بین رفته است، شوهر می تواند تفاوت بین باکره و غیر باکره را از مهر او کم کند .
(مسئله 2823) اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهری بیرون نبرد و یا انتخاب مسکن به عهدة او باشد و مرد هم قبول کند باید به شرط خود عمل نماید ؛ مگر این که رضایت او را به دست آورد .
(مسئله 2824) هرگاه زن در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگری با شوهر شرط کند که _ به عنوان مثال _ اگر شوهر مسافرت طولانی نماید یا تا مدت معینی
خرجی او را ندهد اختیار طلاق با او باشد این شرط باطل است ، مگر شرط کند وکالت بدون عزل را در مطلقه نمودن خودش .
(مسئله 2825) زن و شوهر نمی توانند ضمن عقد دائم شرط کنند که از یکدیگر ارث نبرند ، یا شوهر حق داشته باشد همسر خود را به انجام کارهایی که خلاف شرع است ملزم نماید ، و یا کارهایی که موجب ضرر رساندن به همسر است انجام دهد ؛ ولی اگر چنین شرطهایی را مطرح کردند تنها شرط باطل است و اصل عقد باطل نمی شود .
عیبهایی که به واسطة آنها می توان عقد را به هم زد
(مسئله 2826) اگر مرد پس از عقد ازدواج بفهمد زن او دارای یکی از عیبهای هفت گانة زیر است می تواند عقد را به هم بزند:
1_ دیوانگی 2_ بیماری خوره 3_ بیماری برص (پیسی) 4_ کوری
5 _ لنگ بودن به طوری که معلوم باشد .
6_ افضا شده ؛ یعنی راه ادرار و حیض او یکی شده باشد ، ولی اگر راه حیض و مدفوع او یکی شده باشد به هم زدن عقد اشکال دارد و باید احتیاط شود .
7_ در آلت تناسلی زن گوشت یا استخوانی باشد که مانع نزدیکی شود .
(مسئله 2827) عیبهای هفت گانه در صورتی به مرد حق به هم زدن عقد را می دهد که پیش از عقد وجود داشته باشد و مرد از آن بی اطلاع باشد ؛ ولی اگر بعد از عقد پیدا شود یا پیش از عقد وجود داشته و مرد از آن آگاه بوده و به آن رضایت داشته است حق فسخ ندارد .
(مسئله 2828) اگر زن پس از عقد بفهمد شوهر او یکی از عیوب چهارگانة زیرا داراست می تواند عقد را به هم بزند:
1_ دیوانه باشد یا پس از عقد دیوانه شود ؛ هر چند بعد از دخول باشد .
2_ آلت مردانگی نداشته باشد .
3_ بیضه های او را کشیده باشند .
4_ عنّین باشد و به طور کلی نتواند عمل زناشویی را انجام دهد ؛ هر چند بعد از عقد و پیش از دخول حادث شده باشد .
(مسئله 2829) حق به هم زدن عقد در موارد نامبرده غیر از مورد چهارم (عنّین بودن مرد) فوری است ؛ پس اگر زن یا مرد بر یکی از عیوب ذکر شده اطلاع پیدا کند و عقد را به هم نزند بنا بر احتیاط واجب حق او ساقط می شود ؛ مگر این که به اصل حق یا به فوریت آن جاهل بوده ،که در این صورت پس از آگاهی و اطلاع باز هم حق فسخ او فوری است .
(مسئله 2830) در مورد عیب چهارم (عنّین بودن مرد) زن باید به حاکم شرع مراجعه کند و حاکم شرع یک سال _ برای آزمایش و درمان _ به مرد مهلت دهد ؛ پس اگر در این مدت هیچ نتوانست با زنی نزدیکی نماید زن حق فسخ دارد .
(مسئله 2831) اگر مرد یا زن به خاطر یکی از عیبهایی که گفته شد عقد را به هم بزند بدون طلاق از هم جدا می شوند .
(مسئله 2832) اگر زن به خاطر عنّین بودن مرد عقد را به هم بزند شوهر نصف مهر را بدهکار است . ولی اگر زن یا مرد به خاطر عیبهای دیگر عقد را به هم بزنند ، چنانچه مرد نزدیکی کرده باشد همة مهر را بدهکار است ؛ و در غیر این صورت چیزی بدهکار نیست .
(مسئله 2833) اگر زن شخصاً با ظاهر سازی و تدلیس مردی را فریب دهد و به عقد او درآید و بعد از عقد معلوم شود یکی از عیوب ذکر شده را داراست ، پس از آن که شوهر عقد را فسخ کرد زن مهریة تعیین شده را طلبکار نیست ، هر چند شوهر با او نزدیکی کرده باشد ؛ ولی خوب است شوهر چیزی به او بدهد . و اگر دیگری مرد را فریب داده باشد ، در مواردی که مرد باید مهریه را به زن بپردازد می تواند مقدار آن را از شخص فریب دهنده بگیرد .
(مسئله 2834) هرگاه بین زن و شوهر در مورد یکی از عیبهایی که بیان شد _ به جز عنّین بودن مرد _ اختلاف پیدا شود ، چنانچه کسی که مدعی عیب است دو شاهد عادل داشته باشد حرف او مقدم است ؛ و در غیر این صورت حرف کسی که منکر عیب است یا قسم خوردن پذیرفته می شود . و اگر در مورد عنّین بودن مرد اختلاف پیدا شود باید به تفصلی که در مسئله 2830 گفته شد به حاکم شرع مراجعه نمایند .
احکام عقد دائم
(مسئله 2835) زنی که عقد دائم شده نباید بدون اجازة شوهر از خانه بیرون رود ؛ و باید خود را برای هر لذت جنسی که او می خواهد تسلیم نماید و از هر چیزی که موجب نفرت شوهر است اجتناب کند و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند . و اگر در این امور از شوهر اطاعت کند مرد باید با اخلاق خوب با او برخورد کند ، و مخارج او از قبیل خوراک ، پوشاک ، مسکن و لوازم دیگری که عرفاً جزو هزینة زندگی زن می باشد بر عهدة شوهر است ؛ و چنانچه شوهر تهیه نکند _ چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد _ مدیون همسر خود می باشد .
(مسئله 2836) اگر زن در اموری که در مسئله قبل گفته شد از شوهر خود اطاعت نکند گناهکار است و حق هم خوابگی ، خوراک ، پوشاک ، و مسکن را ندارد ؛
ولی مهر او از بین نمی رود و شوهر در هر حال آن را بدهکار است .
(مسئله 2837) مرد حق ندارد همسر خود را به خدمت و حتی شیر دادن بچه مجبور نماید ؛ و زن می تواند در قبال آنها مطالبة اجرت کند .
(مسئله 2838) مرد نمی تواند همسر خود را به کارهای خلاف شرع یا کارهایی که انجام آنها بر زن واجب نیست مجبور نماید . و زن می تواند در این گونه امور از شوهر اطاعت نکند ؛ بلکه در امور خلاف شرع نباید از او اطاعت نماید .
(مسئله 2839) مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج وطن _ یعنی محل سکونت _ باشد به عهدة شوهر نیست ؛ ولی چنانچه شوهر مایل باشد که همسر خود را به مسافرت ببرد باید خرج سفر او را بدهد . همچنین اگر زن برای معالجه نیاز به سفر پیدا کند بنا بر احتیاط شوهر مخارج آن را تأمین نماید .
(مسئله 2840) زنی که از شوهر اطاعت می کند اگر مخارج خود را مطالبه نماید و شوهر آن را نپردازد ، می تواند مخارج هر روز خود را بدون اجازه از مال او بردارد ؛ ولی احوط آن است که از حاکم شرع اجازه بگیرد . و اگر برای او ممکن نیست که از مال شوهر بردارد ، چنانچه ناچار باشد معاش خود را تهیه کند ، در موقعی که مشغول تهیة معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نیست .
(مسئله 2841) بنا بر احتیاط مرد باید در هر چهار شب ، یک شب نزد زن دائم خود بماند ؛ مگر این که او گذشت کند . و اگر بیش از یک زن دائم دارد و یک شب نزد یکی از آنان ماند ، واجب است نزد هرکدام نیز یک شب از چهار شب را بماند ؛ ولی نزدیکی کردن در هر شب لازم نیست . پس اگر مرد دو زن دارد و یک شب نزد یکی از آنان ماند واجب است یک شب نیز نزد دیگری بماند ؛ و در دو شب باقیمانده اختیار با مرد است .
(مسئله 2842) اگر مرد همسر دیگری اختیار کند ، چنانچه همسرش باکره باشد حداقل سه شب اول و یا هفت شب اول مخصوص اوست ؛ و چنانچه غیر باکره باشد سه شب حق اوست ؛ و در این مورد او بر همسر یا همسران دیگر اولویت دارد .
(مسئله 2843) شوهر نمی تواند بیش از چهار ماه نزدیکی با همسردائمی خود را ترک کند ؛ هر چند ثبوت این حکم در غیر زن جوان محل اشکال است ، ولی مطابق با احتیاط می باشد . در هر صورت شوهر باید از هر جهت حقوق همسرش را در نظر بگیرد و به گونه ای عمل کند که هیچ گونه ظلم و اجحافی به او نشود .
(مسئله 2844) اگر هنگام عقد دائم زمانی را برای پرداخت مهر تعیین نکرده باشند ، زن می تواند پیش از گرفتن مهر خود را تسلیم شوهر نکند و از نزدیکی کردن او و سایر استمتاعات جلوگیری نماید ؛ خواه شوهر توانایی پرداخت داشته باشد یا نه . ولی اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیکی راضی شود و شوهر با او
نزدیکی کند ، دیگر نمی تواند بدون عذر شرعی از نزدیکی شوهر جلوگیری نماید .
(مسئله 2845) اگر مرد مهر زن را در عقد دائم معین کند و قصدش این باشد که آن را ندهد عقد صحیح است ؛ ولی باید مهر را بپردازد .
(مسئله 2846) اگر مهریة زن اسکناس قرار داده شود و در اثر گذشت زمان یا عوامل دیگر قیمت آن تنزل فاحش پیدا کند ، بنا بر احتیاط واجب باید با مصالحه رضایت زن فراهم شود . ولی اگر چیزهایی نظیر: زمین ، خانه ، طلا یا نقره به عنوان مهر قرار داده شود زن همان مقدار را طلبکار می شود ؛ هر چند قیمت آنها تنزل کرده باشد .
(مسئله 2847) بعید نیست گفته شود حقوق زن و شوهر در برابر یکدیگر است ؛ بنابراین زمانی که یکی از آنان بدون عذر موجّه از ادای حق دیگری امتناع می نماید دیگری نیز بتواند از ادا حقوق او امتناع نماید .
(مسئله 2848) کارهایی که زن انجام می دهد و مستلزم پایمال شدن حقوق شوهر نمی شود _ نظیر وصیت کردن یا قبول وصیت _ احتیاج به اجازة شوهر ندارد .
(مسئله 2849) زن در مالکیت اموال خویش استقلال دارد ؛ یعنی آنچه شرعاً به دست می آورد مال خود اوست ، و شوهر بدون رضایت وی حق تصرف در اموال او را ندارد ؛ اگر چه در بسیاری از مصارف احتیاج به اجازة شوهر دارد . بلکه خوب است زن در مقام تصرف در اموال خویش رضایت شوهر خود را تحصیل نموده و از او استجازه نماید .
(مسئله 2850) جهیزیه ای که زن به خانة شوهر می برد جزو دارایی زن می باشد ؛ و هنگام طلاق می تواند همه آن را با خود ببرد ، بلکه در هر صورت اختیار با اوست .
(مسئله 2851) کادوهایی که برای زن آورده اند جزو دارایی زن می باشد و کادوهایی که به طور مشترک برای زن و شوهر آورده اند نصف آن جزو دارایی زن به شمار می آید .
(مسئله 2852) اموالی که زن در مدت زناشویی از راه تلاش و فعالیت به دست آورده جزو دارایی او می باشد ؛ و آنچه شوهر به او بخشیده بنا بر احتیاط واجب جزو دارایی زن شمرده می شود .
(مسئله 2853) اگر شوهر هزینه های زن را روزانه یا ماهانه به وی داده باشد و زن در مصرف آن صرفه جویی کرده و از این راه وجوهی پس انداز نموده باشد ، آنچه پس انداز کرده جزو اموال اوست ؛ ولی اگر شوهر وجوهی را به عنوان مخارج زندگی در منزل بگذارد و زن مخارج روزانة منزل را از آن بردارد ، چنانچه چیزی صرفه جویی شود و باقی بماند متعلق به شوهر است و زن نمی تواند
برای خود بردارد .
(مسئله 2854) اگر زن یا شوهر _ یکی از آنها _ بچه بخواهد و دیگری نخواهد ، در صورتی که هیچ کدام عذر موجّه و شرعی نداشته باشند حق شوهر مقدم است ؛ ولی چنانچه زن عذر موجّه و شرعی داشته باشد _ مثل این که آبستن شدن برای او ضرر مهم داشته باشد _ شوهر نمی تواند بچه دار شدن را به او تحمیل نماید .
احکام عقد موقت
(مسئله 2855) یکی از راههای مهم جلوگیری از فحشا و انحراف در جامعه ازدواج موقت است ؛ در بعضی از روایات آمده است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند: «اگر ازدواج موقت جلوگیری نشده بود هیچ مؤمنی تن به زنا نمی داد و جز فرد شقی کسی زنا نمی کرد» . از این رو روایات زیادی از ائمه اطهار علیه السلام در مورد ترغیب شیعیان به ازدواج موقت وارد شده است تا آنجا که از سنتهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قلمداد گشته و ترک آن مورد مذمت قرار گرفته است .
(مسئله 2856) عقد موقت گرچه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است ؛ ولی باید واقعاً قصد زناشویی موقت را داشته باشند و به همین قصد عقد را جاری نمایند .
(مسئله 2857) در عقد موقت باید مقدار مهر و مدت عقد معین شود . پس اگر مقدار مهر معین نشود عقد باطل است ؛ و اگر مدت معین نشود بنا بر مشهور عقد موقت به دائم تبدیل می شود ، ولی بنا بر احتیاط یا طلاق دهد و یا صیغة عقد دائم را تجدید نمایند .
(مسئله 2858) زنی که متعه شده _ اگر چه آبستن شود _ حق مخارج از شوهر و نیز حق هم خوابگی ندارد ؛ مگر این که ضمن عقد شرط شده باشد .
(مسئله 2859) زن و شوهری که با هم ازدواج موقت کرده اند از یکدیگر ارث نمی برند ؛ ولی چنانچه فرزندی از آنان به دنیا آید آن فرزند ارث می برد .
(مسئله 2860) شوهر بیش از چهار ماه نباید نزدیکی با متعة خود را ترک کند .
(مسئله 2861) زنی که به عقد ازدواج موقت در می آید اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند عقد و شرط او صحیح است ، و شوهر فقط می تواند لذتهای دیگر از او ببرد ؛ ولی اگر بعداً راضی شود شوهر می تواند با او نزدیکی نماید .
(مسئله 2862) از خانه بیرون رفتن زنی که متعه شده بدون اجازة شوهر محل
اشکال است ؛ و اگر به واسطة بیرون رفتن حق شوهر از بین می رود بیرون رفتن او حرام است .
(مسئله 2863) پدر و جد پدری می توانند برای محرم شدن ، دختر یا نوة نابالغ خود را به عقد کسی درآورند و یا زنی را برای پسر یا نوة نابالغ خود عقد کنند ؛ ولی بنا بر احتیاط واجب باید این عقد به مصلحت بچه باشد ، و مدت را نیز به گونه ای قرار دهند که پسر یا دختر بتوانند به حد استمتاع و بهره بردن برسند .
(مسئله 2864) مرد می تواند مدت باقیماندة متعه را ببخشد ؛ و اگر بخشید ، چنانچه با او نزدیکی کرده باشد باید تمام چیزی را که قرار گذاشته به زن بپردازد ؛ و اگر نزدیکی نکرده باشد باید نصف آن را بدهد .
(مسئله 2865) مرد می تواند زنی را که به عقد موقت خود در آورده و مدتش تمام شده یا بقیة مدت را بخشیده به عقد دائم خود درآورد ؛ هر چند عده اش تمام نشده باشد . ولی اگر از مدت چیزی باقی مانده و آن را نبخشیده است ، عقد کردن او صحیح نیست .
زنهایی که ازدواج با آنان حرام است
1_ زنان مَحرم:
(مسئله 2866) ازدواج با زنهایی که با انسان محرم هستند حرام است ؛ و زنان محرم عبارتند از: «مادر ، مادر بزرگ ، دختر ، نوه ، نتیجه و هرچه پایین روند ، خواهر ، دختر خواهر ، و دختر برادر و هر چه پایین روند ، و نیز عمه ، خاله ، عمه و خالة پدر و پدر بزرگ و مادر و مادر بزرگ _ هر چه بالا روند _ عروس ، زن پدر و مادر زن» . همچنین اگر زنی را عقد کند و با او نزدیکی نماید ، دختر و نوة دختری و پسری آن زن _ هر چه پایین روند _ به او محرم می شوند ؛ چه هنگام عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند .
لازم به ذکر است محرمیت بر اثر رضاع و شیر خوردن بچه نیز حاصل می شود که احکام و شرایط آن خواهد آمد .
(مسئله 2867) زنی را که برای خود عقد کرده _ هر چند با او نزدیکی نکرده باشد _ تا وقتی که در عقد اوست نمی تواند با دختر او ازدواج کند ؛ ولی اگر پیش از نزدیکی او را طلاق دهد می تواند با دختر او ازدواج نماید .
(مسئله 2868) اگر کسی زنی را برای خود عقد نماید _ اگر چه با او نزدکی نکرده باشد_ مادر و مادربزرگ پدری و مادری آن زن هر چه بالا روند با او
محرم می شوند .
(مسئله 2869) پدر و پدربزرگ شوهر هرچه بالا روند ، و پسر و نوة پسری و دختری شوهر هر چه پایین آیند _ چه در موقع عقد باشند یا بعداً به دنیا آیند _ به زن محرم هستند .
(مسئله 2870) اگر زن از شوهر دیگرش _ که فوت کرده یا از او طلاق گرفته _ دختری داشته باشد ، شوهرش می تواند آن دختر را برای پسر خود که از آن زن نیست عقد کند ؛ و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد کند می تواند با مادر آن دختر ازدواج نماید .
2_ خواهر زن:
(مسئله 2871) اگر زنی را برای خود به طور دائم یا موقت عقد کند ، تا وقتی که آن در عقد اوست نمی تواند با خواهر او ازدواج نماید ؛ بلکه در عدّه زنی که او را به عقد موقت خود در آورده نیز بنا بر احتیاط واجب نمی تواند با خواهر او ازدواج نماید .
(مسئله 2872) اگر زن خود را به ترتیبی که در کتاب طلاق گفته می شود طلاق رجعی دهد ، در بین عدّه نمی تواند با خواهر او ازدواج کند ؛ ولی در عدّه طلاق بائن _ که بعدا گفته خواهد شد _ ازدواج با خواهر او مانعی ندارد .
3_ دختر خواهر و دختر برادر همسر:
(مسئله 2873) انسان نمی تواند بدون اجازه همسر خود با دختر خواهر و دختر برادر همسر ازدواج کند ؛ و اگر کسی بدون اجازه همسر با آنان ازدواج نماید و پس از عقد همسر او صریحا اعلام رضایت کند احوط آن است که دوباره صیغه را بخواند ؛ و اگر به طور صریح اعلام رضایت نکند و از سکوت او معلوم شود که قلبا رضایت دارد ، بنا بر احتیاط واجب با طلاق از دختر خواهر یا دختر برادر او جدا شود و چنانچه همسر او با صراحت رضایت دارد دوباره عقد را بخوانند .
(مسئله 2874) انسان می تواند با عمه یا خاله همسر خود بدون اجازه او ازدواج نماید .
4_ زنی که در عدّه دیگری است:
(مسئله 2875) ازدواج با زنی که در عدّه دیگری است جایز نیست ؛ و اگر او را برای خود عقد کند ، چنانچه هر دو یا یکی از آنان بدانند که عدّه او تمام نشده و نیز بدانند عقد کردن زن در عدّه حرام است آن زن برای همیشه به آن مرد حرام می شود و نمی تواند با وی ازدواج کند ؛ گرچه پس از عقد با او نزدیکی نکرده باشد . در صورتی که نزدیکی کرده باشد زن بر او حرام ابدی می شود ؛ چه عالم باشند و چه عالم نباشند .
(مسئله 2876) اگر مرد نداند که زن در عدّه است یا نداند که عقد در عدّه حرام است و با او ازدواج کند ، چنانچه زن هم نداند و بچه ای از آنان به دنیا آید حلال زاده است و شرعا فرزند هر دو می باشد ؛ ولی اگر زن می دانسته که در عدّه
است و نیز می دانسته که عقد در عدّه حرام است و مرد نمی دانسته ، بچه شرعا ملحق به پدر است و بین او و مادر ارثی نمی باشد . و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به یکدیگر حرام ابدی می شوند .
(مسئله 2877) جایز است انسان با زنی که در عدّه خود اوست ازدواج کند ؛ و در صورتی که در عدّه طلاق رجعی باشد نیاز به عقد مجدد نیست .
(مسئله 2878) اگر زن بگوید یائسه شده ام پذیرفتن حرف او محل اشکال است ؛ مگر این که اطمینان پیدا شود . ولی اگر بگوید شوهر ندارم یا بگوید در عدّه نیستم حرف او قبول می شود .
(مسئله 2879) زنی را که طلاق داده اند و زنی که متعه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده ، چنانچه بعد از مدتی شوهر کند و بعد شک کند که هنگام عقد شوهر دوم از عدّه شوهر اول خارج شده بوده یا نه ، در صورتی که احتمال دهد در حال عقد متوجه بوده به شک خود اعتنا نکند .
5_ زن شوهرداری که با او عقد بسته است:
(مسئله 2880) اگر کسی با زن شوهرداری ازدواج کند _ خواه بداند او شوهردار بوده یا نه _ باید از او جدا شود ؛ و در صورتی که بداند زن شوهردار بوده ، ازدواج با این زن برای همیشه بر آن مرد حرام می شود . همچنین است اگر نداند زن شوهر دارد ولی پس از عقد با او نزدیکی کرده باشد .
(مسئله 2881) اگر زن شوهردار زنا دهد بر شوهر خود حرام نمی شود ؛ ولی چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد بهتر است که شوهرش او را طلاق دهد ، و در این صورت اگر با او نزدیکی کرده باشد باید همه مهرش را بدهد ؛ و اگر نزدیکی نکرده باید نصف مهر را به او بپردازد .
(مسئله 2882) اگر بعد از آن که انسان با زنی ازدواج کرد کسی بگوید آن زن شوهردار بوده و زن منکر شود ، چنانچه شرعا ثابت نشود که زن شوهردار بوده باید حرف زن را قبول کرد ؛ ولی اگر آن فرد مورد اطمینان باشد بنا بر احتیاط واجب مرد با طلاق از آن زن جدا شود .
6_ زن شوهرداری که با او زنا کرده است:
(مسئله 2883) اگر با زنی که شوهر دارد یا در عدّه طلاق رجعی است زنا کند ، بنا بر احتیاط واجب آن زن بر او حرام ابدی می شود . ولی اگر با زنی که در عدّه متعه یا عدّه طلاق بائن و یا عدّه وفات زنا کند ، بعد از گذشتن عدّه می توان او را عقد نماید ؛ گرچه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند .
7_ دختر خاله و دختر عمه در صورت زنا با مادر آنها:
(مسئله 2884) اگر کسی پیش از آن که با دخترخاله یا دخترعمة خود ازدواج
کند با مادر آنها زنا نماید دخترخاله و بنا بر احتیاط واجب دخترعمه بر او حرام می شود و نمی تواند با آنان ازدواج نماید ؛ بلکه اگر آنها را عقد کند و پیش از نزدیکی با آنان با مادرشان زنا کند بنا بر احتیاط واجب با طلاق از ایشان جدا شود .
9 _ دختر و مادر زنی که با او زنا کرده است:
(مسئله 2885) اگر کسی با زنی که ازدواج با او جایز است زنا کند بنا بر احتیاط واجب نباید با دختر یا مادر آن زن ازدواج نماید ؛ ولی اگر پس از ازدواج و نزدیکی با آن زن با دختر یا مادر او زنا کند آن زن بر او حرام نمی شود ؛ و اگر بعد از عقد و پیش از نزدیکی ، با مادر یا دختر او زنا کند احتیاط واجب آن است که با طلاق از آن زن جدا شود .
9_ مادر و خواهر و دختر کسی که با او لواط کرده است:
(مسئله 2886) مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده بر لواط کننده حرام است ؛ اگر چه لواط دهنده و بنا بر احتیاط واجب لواط کننده بالغ نباشند . و اگر با یکی از آنان ازدواج کرده است پس از اطلاع باید از او جدا شود و نیاز به طلاق نیست ؛ ولی اگر برای حفظ آبرو به حسب ظاهر طلاق دهد مانعی ندارد .
(مسئله 2887) اگر اول با مادر یا خواهر و یا دختر کسی ازدواج نماید و پس از نزدیکی با همسر خود با آن کس لواط کند ، آن زن بر مرد لواط کننده حرام نمی شود ؛ و اگر پس از عقد و پیش از نزدیکی لواط کند احوط آن است که از زن خود به طلاق جدا شود ؛ و در صورت اول چنانچه زن خود را طلاق داد احوط آن است که دیگر با او ازدواج نکند .
(مسئله 2888) اگر یقین ندارد که دخول شده بلکه شک یا گمان داشته باشد این احکام جاری نمی شود ؛ ولی اگر وثوق و اطمینان دارد که دخول شده این احکام جاری است .
10_ زنی که در حال احرام با او عقد بسته است:
(مسئله 2889) ازدواج در حال احرام باطل است ؛ پس اگر مرد مُحرم بداند ازدواج در این حال باطل است و ازدواج کند آن زن برای همیشه بر او حرام می شود .
(مسئله 2890) اگر زنی که در حال احرام است با مردی که در حال احرام نیست ازدواج کند عقد او باطل است ؛ و اگر زن می دانسته که ازدواج در حال احرام حرام است آن مرد برای همیشه بر او حرام می باشد .
(مسئله 2891) اگر مرد مُحرم طواف نساء را _ که یکی از اعمال حج و عمرة مفرده است _ به جا نیاورد همسرش و زنهای دیگری که به واسطة مُحرم شدن بر او حرام شده بودند حلال نمی شوند ؛ همچنین اگر زن طواف نساء را انجام ندهد
شوهرش بر او حلال نمی شود . ولی در هرصورت اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال می شوند.
11_ همسری که سه مرتبه طلاقش داده است:
(مسئله 2892) زنی که شوهرش سه مرتبه او را طلاق داده بر شوهرش حرام می شود ؛ ولی اگر با شرایطی که در کتاب طلاق گفته می شود با مرد دیگری ازدواج کند ، شوهر اول پس از طلاق شوهر دوم می تواند دوباره با او ازدواج نماید .
12_ دختر نابالغی که با او ازدواج و نزدیکی کرده است:
(مسئله 2893) اگر دختر نابالغی را برای خود عقد کند ، پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود جایز نیست با او نزدیکی و دخول نماید ؛ و اگر نزدیکی کرد بنا بر احتیاط یا به طلاق از او جدا شود و دیگر با او ازدواج نکند و یا هیچ گاه با او نزدیکی نکند . و اگر او را افضا کرده باشد _ یعنی در اثر نزدیکی ، راه ادرار و حیض او یکی شده باشد _ علاوه بر مهر دیة افضا را نیز بدهد و نفقة او را هم تا آن زن زنده است بپردازد .
13_ زنان کافره:
(مسئله 2894) مرد مسلمان نمی تواند با زن کافر غیر اهل کتاب (یهود ، نصاری و مجوس«کفار اهل کتاب») ازدواج کند . همچنین بنا بر احتیاط واجب نمی تواند با زنان اهل کتاب ازدواج دائم نماید ؛ ولی ازدواج موقت با آنان اشکال ندارد . زن مسلمان هم نمی تواند به عقد مرد کافر _ حتی اهل کتاب _ درآید .
14_ زنی که با او لعان کرده است:
(مسئله 2895) اگر مرد با زن خود نزد حاکم شرع لعان کند ، آن زن بر آن مرد همیشه حرام می شود .
احکام متفرقه ازدواج
(مسئله 2896) اگر زن مسلمان پس از عقد مرتد (معنای مرتد در مسئله 3469 بیان شده است) شود دو صورت دارد:
اولاً: چنانچه پس از آن که شوهرش با او نزدیکی کرده مرتد شود یکی از دو حالت را دارد:
1_ اگر زن یائسه (به زنی که دیگر خون نمی بیند «یائسه» گویند) باشد ، عقد باطل می شود .
2_ اگر یائسه نباشد باید به دستوری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه نگه دارد ؛ پس اگر در بین عدّه مسلمان شود عقد به قوت خود باقی است ؛ و اگر تا آخر عدّه مرتد بماند ، باطل است .
ثانیاً: چنانچه پیش از آن که با او نزدیکی کند مرتد شود _ چه یائسه باشد یا نباشد _ عقد باطل می شود .
(مسئله 2897) اگر مرد مسلمان پس از عقد مرتد شود یکی از دو صورت را دارد:
اولاً: چنانچه پدر یا مادرش یا هر دو هنگام انعقاد نطفه مسلمان بوده و خود او نیز پس از بالغ شدن اظهار اسلام کرده ولی بعد از عقد مرتد شده باشد ، زنش در هرحال بر او حرام می شود ؛ و زن باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّة وفات نگه دارد و بعد می تواند شوهر کند .
ثانیاً: چنانچه از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده ولی خودش مسلمان شده بود دو حالت دارد:
1_ اگر پس از نزدیکی مسلمان شود ، چنانچه زن او یائسه باشد عقد باطل می شود . و چنانچه یائسه نباشد باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه نگه دارد ؛ پس اگر پیش از تمام شدن عدّه ، شوهر او مسلمان شود عقد به قوت خود او باقی است ، هرچند بهتر است دوباره آن را بخوانند ؛ و اگر تا آخر عدّه مرتد بماند عقد باطل است .
2_ اگر پیش از نزدیکی مرتد شود _ چه زن او یائسه باشد یا نباشد _ عقد باطل می شود.
(مسئله 2898) کسی که از زنا به دنیا آمده اگر ازدواج کند و بچه ای از او به دنیا آید آن بچه حلال زاده است .
(مسئله 2899) اگر با زن بی شوهری که در عدّه نیست زنا کند می تواند با او ازدواج نماید ؛ ولی احتیاط واجب آن است که صبر کند تا آن زن حیض ببیند و پس از توبه او را عقد نماید . همچنین است بنا بر احتیاط اگر شخص دیگری بخواهد آن زن را عقد نماید .
(مسئله 2900) اگر کسی با زن بی شوهری که در عدّة کسی نیست زنا کند و بعد او را عقد نماید و پس از مدتی بچه ای از آنان به دنیا آید ، در صورتی که ندانند از نطفة حلال است یا حرام ، آن بچه حلال زاده است .
(مسئله 2901) هرگاه مرد در حال روزة ماه رمضان یا در حالی که همسرش حائض است با او نزدیکی نماید معصیت کرده ؛ ولی اگر بچه ای از آنان به دنیا آید حلال زاده است و از آنان ارث می برد . همچنین است اگر همسرش نفساء باشد و پیش از پاک شدن با او نزدیکی نماید یا مستحاضة متوسطه یا کثیره باشد _ که بنا بر احتیاط واجب پیش از غسل کردن زن نزدیکی با او جایز نیست _ همین حکم جاری می شود .
احکام شیر دادن (رضاع)
(مسئله 2902) اگر زن بچه ای را با شرایطی که در مسئله 2923 گفته می شود شیر دهد آن بچه به این افراد محرم می شود:
1_ خود زن ؛ و او را «مادر رضاعی» می گویند .
2_ شوهر زن که شیر متعلق به اوست ؛ و او را «پدر رضاعی» می گویند .
3_ پدر و مادر آن زن ، هر چه بالا روند ؛ اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند .
4_ بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند یا به دنیا می آیند .
5_ بچه های اولاد آن زن ، هر چه پایین روند ؛ چه از اولاد او به دنیا آمده یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند .
6_ خواهر و برادر آن زن ، اگر چه رضاعی باشند ؛ یعنی به واسطة شیر خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند ؛ به شرط این که شیر متعلق به یک مرد باشد .
7_ عمو و عمة آن زن ، اگر چه رضاعی باشند ، با شرط مذکور .
8 _ دایی و خالة آن زن ، اگر چه رضاعی باشند ، با شرط مذکور .
9_ اولاد شوهر آن زن که شیر متعلق به آن شوهر است ، هر چه پایین روند ؛ اگر چه اولاد رضاعی او باشند .
10_ پدر و مادر شوهر آن زن که شیر متعلق به آن شوهر است ، هر چه بالا روند .
11_ خواهر و برادر شوهری که شیر متعلق به اوست ؛ اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند .
12_ عمو ، عمه ، دایی و خالة شوهری که شیر متعلق به اوست ، هرچه بالا روند ؛ اگر چه رضاعی باشند .
همچنین افراد دیگری نیز به واسطة شیردادن محرم می شوند که در مسائل آینده بیان می شود.
(مسئله 2903) اگر زن کودکی را با شرایطی که می آید شیر دهد ، پدر آن کودک نمی تواند با دخترهای آن زن و نیز با دخترهای شوهری که شیر متعلق به اوست ازدواج کند
بلکه احتیاط واجب آن است که دخترهای رضاعی او را هم برای خود عقد ننماید . ولی جایز است با دخترهای رضاعی آن زن ازدواج کند ؛ اگر چه احتیاط مستحب آن است که با آنان هم ازدواج نکند و نگاه محرمانه _ یعنی نگاهی که انسان می تواند به محرمهای خود کند _ نیز به آنان ننماید .
(مسئله 2904) اگر زنی بچة دختر خود را از شیر پدر آن دختر با شرایطی که می آید شیر دهد آن دختر که مادر بچه است بر شوهرش حرام می شود ؛ همچنین است اگر بچه ای را که شوهر دخترش از زن دیگر دارد شیر دهد . ولی اگر بچة پسر خود را شیر دهد زن پسرش که مادر آن طفل شیرخوار است بر شوهر خود حرام نمی شود .
(مسئله 2905) اگر زن پدرِ دختری کودک شیرخوار شوهر آن دختر را از شیر پدر آن دختر شیر دهد آن دختر به شوهرش حرام می شود ؛ خواه کودک از همان دختر یا از زن دیگر شوهر او باشد .
(مسئله 2906) پدر رضاعی کودک با خواهران نسبی کودک محرم نمی شوند ؛ هر چند احتیاط مستحب آن است که با آنان ازدواج ننماید . و نیز اولاد خویشان پدر رضاعی به خواهر و برادر آن کودک محرم نمی شوند .
(مسئله 2907) اگر زنی کودکی را شیر دهد به برادرهای آن کودک محرم نمی شود همچنین فرزندان و خویشان آن زن به برادر و خواهر آن کودک محرم نمی شوند .
(مسئله 2908) اگر انسان با زنی که دختری را شیر کامل داده ازدواج کند و نزدیکی نماید دیگر نمی تواند آن دختر را برای خود عقد کند ؛ همچنین اگر با دختری ازدواج کند _ هرچند نزدیکی نکرده باشد _ دیگر نمی تواند با زنی که آن دختر را شیر کامل داده ازدواج نماید .
(مسئله 2909) با دختری که مادر یا مادر بزرگ انسان او را شیر کامل داده نمی توان ازدواج کرد ؛ همچنین است دختری که زن پدر انسان از شیر پدر انسان آن دختر را شیر داده باشد . و چنانچه انسان دختر شیرخواری را برای خود عقد کند ، بعد مادر یا مادربزرگ یا زن پدر او از شیر همان پدر ، آن دختر را شیر دهد عقد باطل می شود .
(مسئله 2910) با دختری که خواهر یا زنِ برادر انسان از شیر برادرش او را شیر کامل داده نمی توان ازدواج کرد ؛ همچنین است اگر خواهر زاده یا برادرزاده یا نوة خواهر یا نوة برادر انسان آن دختر را شیر داده باشد .
(مسئله 2911) اگر زن از شیر شوهر خود کودکی را شیر دهد و بعد از آن شوهر دیگری کند و از شیر دوم کودک دیگری را شیر دهد ، آن دو کودک به یکدیگر محرم نمی شوند ؛ اگر چه بهتر است با هم ازدواج نکنند و نگاه محرمانه به
یکدیگر ننمایند .
(مسئله 2912) اگر زن از شیر یک شوهر چندین کودک را شیر دهد همة آنان به یکدیگر و به شوهر و به زنی که آنان را شیر داده محرم می شوند ؛ همچنین اگر کسی چند زن داشته باشد و هرکدام آنان با شرایطی که می آید کودکی را شیر دهند همة آنها به یکدیگر و به آن مرد و به همة آن زنها محرم می شوند .
(مسئله 2913) اگر زنی از شیر یک شوهر پسر و دختری را به طور کامل شیر دهد ، خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمی شوند ؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که با یکدیگر ازدواج نکنند .
(مسئله 2914) اگر زن از شیر شوهر خود یکی از این افراد را شیر دهد ، شوهرش بر او حرام نمی شود ولی بهتر است احتیاط نمایند:
1_ برادر و خواهر خود 2_ عمو و عمه و دایی و خالة خود 3_ اولاد عمو و دایی خود 4_ برادرزادة خود 5 _ برادر یا خواهر شوهر خود 6_ خواهرزاده یا خواهرزادة شوهر خود 7_ عمو و عمه و دایی و خالة شوهر خود 8 _ نوة زن دیگر شوهر خود .
(مسئله 2915) زنی که برادر کسی را شیر داده به او محرم نمی شود ؛ اگر چه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند .
(مسئله 2916) اگر زنی دختر عمه یا دخترخالة کسی را شیر دهد به او محرم نمی شود ولی احتیاط مستحب آن است که از ازدواج با او خودداری نماید .
(مسئله 2917) انسان نمی تواند بدون اجازة همسر خود با زنهایی که به واسطة شیر خوردن خواهرزاده یا برادرزادة همسرش شده اند ازدواج کند ؛ و نیز بنا بر احتیاط واجب نمی تواند با دختر ، خواهر ، مادر و مادربزرگ رضاعی پسری که خود انسان با او لواط کرده ازدواج نماید .
(مسئله 2918) اگر به واسطة شیر دادن حق شوهر از بین نرود ، زن می تواند بدون اجازة شوهر بچة فرد دیگری را شیر دهد ؛ ولی جایز نیست بچه ای را شیر دهد که به واسطة شیر دادن به او به شوهر خود حرام می شود .
(مسئله 2919) انسان نمی تواند با دو خواهر _ اگر چه رضاعی باشند _ ازدواج کند ؛ و چنانچه دو زن را عقد کند و بعد بفهمد خواهر بوده اند ، در صورتی که عقد آنان در یک وقت بوده بنا بر احتیاط واجب هر دو باطل است ؛ و اگر در یک وقت نبوده عقد اولی صحیح و عقد دومی باطل است .
(مسئله 2920) اگر کسی بخواهد زن برادرش به او محرم شود می تواند دختر شیرخواری را با شرایطی که در مسئله 2863 گفته شد برای خود عقد کند و با شرایطی که در مسئله 2923 بیان می شود زن برادرش آن دختر را شیر دهد ، که در این صورت عقد دختر باطل و برای او محرم و حرام همیشگی می گردد و زن
برادرش نیز به او محرم می شود .
(مسئله 2921) مستحب است زنان از شیردادن به هر کودکی پرهیز کنند ؛ زیرا ممکن است فراموش کرده و باعث ازدواج دو محرم با یکدیگر شوند .
(مسئله 2922) مستحب است کسانی که با شیرخوردن خویشاوند می شوند به یکدیگر احترام کنند ؛ ولی از یکدیگر ارث نمی برند و حقوق خویشاوندی که انسان با خویشان خود دارد برای آنان ثابت نیست .
شرایط شیر دادنی که علت مَحرم شدن است
(مسئله 2923) شیر دادنی که علت محرم شده است نُه شرط دارد:
1_ کودک ، شیر زن زنده را بخورد .
2_ شیر از زایمان باشد ، نه این که به واسطة مکیدن شیر در پستان پدیدار شود و کودک از آن استفاده نماید .
3_ شیر آن زن از ازدواج حلال باشد ؛ پس اگر شیر کودکی را که از زنا به دنیا آمده به کودکی دیگر بدهند ، به واسطة آن شیر کودک به کسی محرم نمی شود .
4_ کودک شیر را از پستان بمکد ، نه آن که در گلوی او بریزند یا بدوشند و به وسیلة دیگری به او بخورانند ؛ هر چند احتیاط خوب است .
5_ شیر خالص باشد ، نه آن که با چیز دیگر آمیخته شود ؛ مگر آن که آنچه با شیر مخلوط شده به گو نه ای کم باشد که در شیر مستهلک شود .
6_ شیر از یک شوهر باشد ؛ پس اگر زن شیردهی طلاق گرفته و بعد از آن شوهر دیگری اختیار کند و از او آبستن شود و تا موقع زاییدن شیری که از شوهر اول داشته باقی باشد و مقداری پیش از زاییدن از شیر شوهر اول و مقداری پس از زاییدن از شیر شوهر دوم به کودک بدهد آن کودک به کسی محرم نمی شود .
7_ کودک به علت بیماری شیر را برنگرداند ؛ و در صورتی که شیر را برگرداند بنا بر احتیاط واجب کسانی که به واسطة شیر خوردن به آن کودک محرم می شوند با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه نیز به او ننمایند .
8 _ کودک یا پانزده مرتبه یا یک شبانه روز به طور پیوسته و بدون آن که شیر زن دیگر یا غذای دیگر خورده باشد از آن زن شیر سیر بخورد و یا مقداری به او شیر دهند که بگویند از آن شیر استخوانش محکم شده و گوشت در بدنش روییده است ؛ بلکه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند بنا بر احتیاط کسانی که به واسطة شیر خوردن به او محرم می شوند با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه نیز به او ننمایند .
9_ کودک شیر را پیش از تمام شدن سال دوم خورده باشد ؛ پس اگر تمام شیر یا بعضی از آن بعد از دوسال باشد اثری ندارد ؛ ولی چنانچه از موقع زاییدنِ زن شیرده بیشتر از دو سال گذشته و شیر او باقی باشد و کودکی را شیر دهد ، بنا بر احتیاط واجب کسانی که به واسطة شیر خوردن به او محرم می شوند با او ازدواج
نکنند و نگاه محرمانه نیز به او ننمایند .
(مسئله 2924) باید کودک در بین یک شبانه روز غذا یا شیر زنِ دیگر را نخورد ؛ ولی اگر کمی غذا بخورد که نگویند در آن بین غذا خورده اشکال ندارد . و نیز باید پانزده
مرتبه را از شیر یک زن بخورد و در بین پانزده مرتبه شیر زن دیگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شیر کامل بخورد ؛ ولی اگر در بین شیر خوردن نفس تازه کند یا کمی صبر کند به طوری که از ابتدای پستان به دهان گرفتن تا وقتی که سیر می شود یک دفعه حساب شود اشکال ندارد .
(مسئله 2925) اگر کسی دو زن داشته باشد و یکی از آنان کودکی را مثلاً هشت مرتبه و دیگری هفت مرتبه شیر دهد آن کودک به کسی محرم نمی شود .
(مسئله 2926) محرمیت با واسطة شیرخوارگی به دو راه ثابت می شود:
1_ خبر دادن عده ای که از گفتة آنان یقین یا اطمینان پیدا می شود .
2_ شهادت دو مرد عادل یا چهار زن عادل یا یک مرد و دو زن عادل ، در صورتی که شرایط شیر دادن را _ که گفته شد _ بدانند و خصوصیات آن را نیز بگویند ؛ ولی اگر معلوم باشد که شرایط را می دانند و در عقیده و نحوة شهادت با هم اختلاف ندارند و با مرد و زن هم در عقیده مخالفت ندارند لازم نیست شرایط را شرح دهند .
(مسئله 2927) اگر شک کنند کودک به مقداری که علت محرم شدن است شیر خورده یا نه ، یا گمان داشته باشند که به آن مقدار شیر خورده ، کودک به کسی محرم نمی شود ؛ هر چند بهتر است احتیاط کنند .
تلقیح
(مسئله 2928) «تلقیح» آن است که منی مرد را در رحم زن تزریق نمایند ؛ و این عمل در مواردی جایز و در مواردی حرام می باشد .
(مسئله 2929) اگر مرد منی خود را در رحم همسر خود وارد نماید _ با هر وسیله ای که باشد _ اشکال ندارد ؛ ولی باید از مقدمات حرام پرهیز نمایند . پس اگر مرد با رضایت همسر این کار را خودش انجام دهد و منی خود را به شکل حلالی به دست آورد و در رحم او تزریق نماید مانعی ندارد ، و نوزاد حلال زاده و وابسته به همان زن و مرد می باشد .
(مسئله 2930) اگر منی مرد را در رحم همسرش وارد نمایند _ هر چند مقدمات آن حرام باشد _ و از آن بچه ای متولد شود ، بدون اشکال کودک متعلق به آن زن و مرد است و همة احکام فرزند بر او جاری می شود ؛ یعنی هم محرم است و هم ارث می برد .
(مسئله 2931) جایز نیست منی مرد اجنبی را وارد رحم زن اجنبی نمایند؛ چه با اجازة زن باشد یا بدون اجازه ، و چه شوهر داشته باشد یا نداشته باشد ، چه با اجازة شوهر باشد یا بدون اجازه .
(مسئله 2932) اگر منی مردی را داخل رحم زن اجنبی نمایند و بر اثر آن
بچه ای به دنیا آید دو صورت دارد:
1_ اگر این کار با علم و عمد صورت گرفته باشد ، باید در تمام مسائل احتیاط شود . ولی اگر بچه دختر باشد نمی تواند با مرد صاحب منی و مردان دیگری که اگر به عقد صحیح بود محرم او می شدند ازدواج کند ؛ و اگر بچه پسر باشد نمی تواند با مادرش و نیز با زنان دیگری که اگر به عقد صحیح بود محرم او می شدند ازدواج نماید .
2_ اگر این عمل از روی شبهه انجام گرفته باشد _ مثلاً مرد گمان می کرده که زن خودش می باشد و زن نیز گمان می کرده منی شوهر خودش است و بعد از عمل معلوم شود چنین نبوده _ بچه شرعاً از مرد صاحب منی و آن زن است و تمام احکام فرزندی را دارا می باشد .
(مسئله 2933) اگر جنینی را در حالی که نطفه است یا به صورت علقه یا مضغه و یا بعد از دمیده شدن روح در آن به رحم زن دیگری منتقل کنند و در آن رحم رشد و پرورش یابد و متولد شود ، زن اولی در جمیع احکام مادر او می باشد ؛ و زن دومی در غیر احکام محرمیت و ازدواج مادر او محسوب نمی شود و در احکام محرمیت و ازدواج باید احتیاط شود . در هر صورت ولد مال صاحب ماء است چه در رحم انسان باشد و چه در رحم مصنوعی و اگر ولد امتزاج یافته از ماء زوجیتی باشد مربوط به هر دو تا می باشد .
تلقیح مصنوعی
(مسئله 2934) اگر تلقیح مصنوعی از شیرة گیاه و میوه و از حبوبات صورت گیرد ،
منشأ تکون انسان شود ، فقط به مادر ملحق می شود و فرزند او به حساب می آید .
(مسئله 2935) اگر نطفة رجل در رحم مصنوعی منشأ تکون انسان گردد فقط به رجل ملحق می شود و مادری برای او نیست .
(مسئله 2936) اگر از شیرة گیاه و دانة حبوبات در رحم مصنوعی رشد پیدا کند و انسان شود به هیچ کس ملحق نمی شود ، نه به پدری و نه به مادری .
(مسئله 2937) اگر از ماء رجل در رحم مصنوعی دختر و پسری رشد کند فقط با هم خواهر و برادر پدری می شوند بدون برادر و خواهر مادری و ازدواج با یکدیگر جایز نمی باشد و از هم ارث می برند .
(مسئله 2938) اگر از مواد مصنوعی در رحم زن پسر و دختر رشد کند با هم خواهر و برادر مادری می شوند بدون پدری و ازدواج با یکدیگر ممنوع و از همدیگر ارث می برند.
(مسئله 2939) اگر نطفة مصنوعی در رحم مصنوعی دختر و پسر شوند باهم هیچ گونه نسبت برادری و خواهری و محرمیت ندارند ، می توانند باهم ازدواج کنند و حرمت نکاح در میان آنها جاری نمی باشد ولو هر دو تا از دانة میوة واحد مثلاً از دانة سیب واحد به وجود آمده باشند و از یکدیگر ارث هم نمی برند .
سقط جنین
(مسئله 2940) سقط کردن جنین مطلقا _ چه روح در آن دمیده باشد یا نه و چه جنین از حلال باشد یا از زنا _ حرام است و دیه نیز دارد ؛ ولی اگر روح در جنین دمیده نشده باشد و به تشخیص پزشک حاذق و موثق زنده ماندن مادر متوقف بر سقط آن باشد ، یا این که بقای آن در رحم مستلزم نقص عضو یا درد غیر قابل تحمل برای مادر باشد و زنده نگاه داشتن در خارج رحم نیز میسر نباشد اشکال ندارد ؛ هر چند در این صورت باید دیة آن را بپردازد ، و دیة سقط جنین در احکام دیات گفته می شود .
(مسئله 2941) اگر حکومت صالح و شرعی احیانا مصلحت جامعه را در کنترل و تنظیم خانواده تشخیص دهد ، تشویق جامعه نسبت به آن با راهنمایی راههای حلال و منع از راههای حرام _ از قبیل سقط کردن جنین _ مانعی ندارد ؛ ولی الزام افراد به محدود نمودن نسل جایز نیست .
(مسئله 2942) عقیم کردن زن و مرد چنانچه به طور دائمی و کلی باشد محل اشکال است ، مگر در موارد ضرورت ، یعنی مواردی که معالجه و سلامت زن یا مرد منحصرا متوقف بر آن باشد یا بدانند بچه ای که ممکن است متولد شود عقب ماندة جسمی یا ذهنی خواهد بود .
(مسئله 2943) جلوگیریهای موقت به وسیلة قرص یا آمپول _ با تجویز پزشک متخصص _ و نیز با بیرون ریختن نطفه توسط مرد یا استفاده از وسایل جلوگیری اشکال ندارد . همچنین بستن لوله های مرد یا زن اگر به طور موقت باشد در حال ضرورت و ناچاری بدون اشکال است ؛ و در حال غیر ضرورت اگر عمل جراحی به وسیلة جنس مخالف صورت نگیرد و مستلزم نگاه کردن به عورت یا لمس آن توسط کسی که نگاه و لمس او حرام است نباشد اشکال ندارد .
(مسئله 2944) بیرون ریختن نطفه در حال نزدیکی توسط شوهر در مورد زن دائمی بدون رضایت او مکروه است ؛ و در مورد متعه اشکال ندارد . ولی زن _ دائمی باشد یا متعه _ حق ندارد بدون رضایت شوهر کاری کند که نطفة او بیرون بریزد ؛ مگر در موردی که بیرون نریختن نطفه موجب بچه دار شدن شود و زن نسبت به آن شرعا معذور باشد .
حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند
نفقه:
(مسئله 2945) «واجب النفقه» به کسی می گویند که مخارج او بر انسان واجب باشد ؛ و کسانی که واجب النفقه هستند سه دسته می باشند:
الف: زن دائم ؛ و همچنین زن موقتی که هنگام اجرای عقد شرط نفقه کرده باشد .
ب: پدر و مادر و همچنین پدران و مادران آنان ؛ هر چه بالا بروند .
ج: پسر و دختر و نیز اولاد آنان ؛ هرچه پایین روند .
(مسئله 2946) به جز سه دسته ای که در مسئله قبل بیان شد خویشاوندان دیگر همچون: برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دایی ، خاله و اولاد آنان واجب النفقه نیستند ؛ ولی مستحب است در صورتی که نیازمند باشند و انسان توانایی داشته باشد نفقة آنان را نیز بدهد.
(مسئله 2947) احکام نفقة زن در مسئله «2835» و بعد از آن گذشت ؛ ولی مخارج دو دسته دیگر در صورتی واجب می شود که خودشان مال و توانایی کسب و کار نداشته باشند و انسان علاوه بر توانایی نزدیکترین فرد به آنان باشد و یا _ به ترتیبی که در مسئله بعد گفته می شود _ نزدیکترین فرد مخارج آنان را ندهد .
(مسئله 2948) بنا بر مشهور نفقة اولاد بر پدر و پدران او به ترتیب هرکدام که نزدیکترند واجب است ؛ پس «پدر» بر «جد» و جد بر «پدر جد» مقدمند . و اگر هیچ یک از آنان نباشند یا نتوانند و یا به وظیفه خود عمل نکنند بر «مادر» واجب است ؛ و اگر مادر نباشد یا نتواند و یا ندهد بر «مادرِ پدر» و «پدرِ مادر» و «مادرِ مادر» به شرکت و به طور مساوی واجب می شود .
(مسئله 2949) همچنین اگر پدر و مادر انسان از کار افتاده شوند و دارایی نداشته باشند نفقة آنان بر اولاد و نیز فرزندان آنان که تمکن دارند ، به ترتیب طبقات ، هر چند پایین روند _ پسری باشند یا دختری _ واجب است . و اگر شخص فقیر هم پدر و هم فرزند دارد باید نفقة او را به شرکت و به طور مساوی بپردارند و پسر و دختر در این جهت فرقی ندارند ؛ همچنین است بنا بر احتیاط اگر شخص فقیر هم مادر و هم فرزند داشته باشد . و اگر پدر و اولادِ اولاد دارد نفقة او بر پدر واجب است ؛ و اگر مادر و اولادِ اولاد دارد بر مادر واجب است ؛ و اگر اولادِ اولاد با جد و جدّه با هم باشند باید نفقة او را به شرکت و به طور مساوی بپردازند . و بنا بر احتیاط واجب ترتیبی که در این مسئله گفته شد رعایت شود .
(مسئله 2950) نفقة خود انسان بر نفقة زوجه مقدم است و نفقة زوجه بر نفقة خویشانِ واجب النفقه مقدم می باشد . و در خویشان واجب النفقه نیز نفقة فرد نزدیکتر بر فرد دورتر اولویت دارد ؛ مثلا نفقة پدر بر نفقة جد ، یا نفقة اولاد بر نفقة اولادِ اولاد مقدم می باشد .
(مسئله 2951) اگر فرزند صغیری خود اموال و دارایی داشته باشد ولیّ او می تواند از اموال خود او مخارجش را تأمین نماید .
(مسئله 2952) اگر شخص متمکن از دادن نفقة واجب النفقه امتناع نماید حاکم شرع او را مجبور می کند تا نفقة او را بدهد ؛ و اگر ممکن نشد حاکم شرع از مال او برداشته و هزینة زندگی آنان را تأمین می کند .
(مسئله 2953) انسان نمی تواند «زکات» و «خمس» و «کفارات» خود را به افراد واجب النفقة خود بپردازد .
(مسئله 2954) علاوه بر تأمین مخارج فرزند ، تربیت صحیح و اشراف بر امور او و آموزش خواندن و نوشتن و شنا و نیز تزویج او پس از بلوغ از حقوق فرزند بر پدر می باشد .
(مسئله 2955) در صورتی که فرزند نیاز شدید به ازدواج داشته باشد _ به طوری که با ترک آن به حرام می افتد_ بر پدر واجب است نسبت به آن اقدام نماید ؛ همچنین در صورت نیاز شدید پدر یا مادر به ازدواج و توانایی فرزند واجب است نسبت به آن اقدام نماید .
(مسئله 2956) سزاوار نیست پدر و مادر با تفاوت و تبعیض بین اولاد مالی را به آنان ببخشند ؛ مگر این که بعضی از آنها نیازمند یا دارای مرجحات عقلی و شرعی باشند .
احکام پس از ولادت
(مسئله 2957) پس از ولادت مستحب است نوزاد را غسل دهند _ بلکه بعضی از علما غسل دادن را واجب دانسته اند _ و جامة سفید بپوشانند و در گوش راست او «اذان» و در گوش چپ او «اقامه» بگویند ؛ و چنانچه ممکن باشد کام او را با آب فرات و تربت حضرت سیّدالشهداء علیه السلام و اگر نشد با آب باران یا با خرما بردارند . همچنین مستحب است برای نوزاد ولیمة ولادت بدهند .
(مسئله 2958) مستحب است نام خوبی برای نوزاد انتخاب نمایند ؛ و بهترین نامها نامی است که معنای بندگی خداوند را برساند ؛ مانند «عبدالله» و «عبدالرحیم» و «عبدالکریم» یا نامهای انبیای عظام و ائمه معصومین علیه السلام به ویژه نام «محمد» و «علی» را برای او برگزینند . و برای دختر نامهای زنان صالحه و شایسته به ویژه نام «فاطمه» بهتر است .
حضرت امام صادق علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «نامهای خوب را نتخاب کنید ؛ زیرا شما را در قیامت با همان نامها مخاطب می سازند» .
(مسئله 2959) در روز هفتم ولادت نوزاد چند چیز مستحب است:
1_ تراشیدن سر نوزاد 2_ ختنه کردن نوازد 3_ دادن ولیمة ختنه 4_ عقیقه ؛ یعنی قربانی کردن گوسفند یا گاو و یا شتر .
(مسئله 2960) مستحب است هم وزن موهای تراشیده شدة سر نوزاد طلا یا نقره صدقه دهند .
(مسئله 2961) ختنة پسر به خودی خود واجب است و شرط صحت طواف واجب و مستحب نیز می باشد ؛ ولی ظاهرا شرط صحت نماز و سایر عبادات نیست .
(مسئله 2962) احتیاط آن است که ولیّ پسر بچه تا پیش از بالغ شدن بچه او را ختنه کند ؛ و اگر نکرد واجب است خودش پس از بلوغ ختنه نماید .
عقیقه
(مسئله 2963) عقیقه کردن برای نوزاد مستحب است که راجع به آن بسیار سفارش شده ؛ بلکه ظاهر بعضی از اخبار و فتاوی وجوب آن است ؛ و در سلامت و بقای فرزند تأثیر به سزایی دارد . و اگر از روز هفتم تأخیر افتد ساقط نمی شود ؛ بلکه اگر عقیقه را تا وقت بلوغ کودک تأخیر اندازند مستحب است خود او هرگاه توان داشته باشد عقیقه کند . بلکه اگر شک داشته باشد که برای او عقیقه کرده اند یا نه ، باز هم مستحب است عقیقه نماید ؛ هر چند سن او زیاد باشد .
(مسئله 2964) حیوانی که برای عقیقه انتخاب می شود باید شتر یا گاو و یا گوسفند باشد و بهتر است شرایط قربانی در آن رعایت شود ؛ یعنی حیوان سالم و بدون عیب باشد و «شتر» حداقل پنج ساله ، «گاو» دو ساله ، «بز» بنا بر احتیاط دو ساله و «میش» یک ساله باشد . ولی رعایت این شرایط لازم نیست ؛ بلکه چنانچه حیوان چاق و پرگوشت باشد کفایت می کند .
(مسئله 2965) عقیقه در نوزاد پسر و دختر فرقی نمی کند ؛ ولی بهتر است عقیقه برای پسر حیوان نر ، و برای دختر حیوان ماده باشد .
(مسئله 2966) بهتر است عقیقه را به طور ساده و با آب و نمک بپزند و حداقل ده نفر از مؤمنان را برای خوردن آن دعوت کنند تا از آن بخورند و برای نوزاد دعا کنند ؛ و می توانند گوشت عقیقه را میان مؤمنان تقسیم نمایند و از آنان بخواهند تا برای نوزاد دعا کنند . همچنین مستحب است در تقسیم کردن ، استخوانهای عقیقه را نشکنند . و مستحب است یک چهارم آن را برای قابله بفرستند .
(مسئله 2967) برای پدر و مادر نوزاد و عائله پدر مکروه است از عقیقة نوزادشان بخورند و این کراهت برای مادر نوزاد بیشتر است .
(مسئله 2968) اگر به جای کشتن عقیقه پول آن را به فقرا بدهند کفایت نمی کند ؛ ولی اگر پول آن را به فرد یا مؤسسه خیریه ای بدهد تا از آن پول عقیقه ای تهیه کرده و آن را بکشند و بین فقرا تقسیم نمایند کافی است .
(مسئله 2969) کسی که می خواهد در عید قربان قربانی کند اگر نیت عقیقه نیز بنماید کفایت می کند .
آداب شیر دادن
(مسئله 2970) بر مادر واجب نیست که به طور مجانی یا با دریافت مزد کودک را شیر دهد ؛ ولی در صورتی که راه تغذیه منحصر به شیر مادر باشد و امکان
استفاده از شیر غیر مادر وجود ندارد و یا موجب ضرر و زیان برای کودک می شود بر مادر واجب است خودش او را شیر دهد .
(مسئله 2971) مادر می تواند برای شیر دادن مطالبة مزد نماید ؛ و اگر خود بچه مال و دارایی دارد مزد آن بر خود اوست ؛ وگرنه بر پدر و در رتبة بعد با جد پدری است ؛ ولی اگر آنان در قید حیات نیستند و یا قدرت ندارند بر مادر واجب است به طور مجانی بچه را شیر دهد یا زن شیردهی را برای او بگیرد و یا اگر برای کودک زیان ندارد از راههای دیگر _ مانند شیر خشک _ استفاده نماید .
(مسئله 2972) سزاوار است مادر برای شیر دادن نوزاد خود مزد نگیرد ؛ و اگر او به طور مجانی یا به مزد کمتر یا مساوی با دیگران شیر دهد بر دیگران مقدم است ؛ ولی اگر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد شوهر می تواند برای بچة خود دایه بگیرد .
(مسئله 2973) مستحب است دایه ای که برای شیر دادن به کودک انتخاب می کنند مؤمن و دارای عقل و عفت و صورت نیکو باشد ؛ و مکروه است کم عقل یا غیر مؤمن یا بدصورت یا بداخلاق و یا زنازاده باشد ؛ و نیز مکروه است دایه ای بگیرند که از زنا بچه دار شده و شیر او از زنا باشد .
(مسئله 2974) مدت شیر دادن کامل دو سال تمام است ؛ و بیست و یک ماه هم کافی است . ولی کمتر از آن ظلم در حق بچه است و احوط رعایت این مدت است ؛ مگر این که مقدور نباشد .
حق حضانت (نگهداری کودک)
(مسئله 2975) بنا بر مشهور «حضانت» یعنی حفظ و پرورش نوزاد پسر تا دو سال ، و دختر تا هفت سال حق مادر است ؛ به شرط این که مسلمان و عاقل و آزاد باشد و به دیگری شوهر نکرده باشد ؛ وگرنه پدر مقدم است ، چنانچه پس از دو سال و هفت سال نیز حق پدر است ؛ ولی اگر پدر مرده باشد ، مادر _ هر چند شوهر کرده باشد _ بر جد و دیگران مقدم است ؛ و اگر مادر در زمانی که مسئول حضانت و نگهداری کودک است بمیرد پدر از دیگران برای نگهداری سزاوارتر است ؛ و ترتیبی که بیان شد بنا بر احتیاط واجب مراعات شود .
(مسئله 2976) چنانچه پدر و مادر هر دو بمیرند حق حضانت به جد پدری می رسد ؛ و در صورت نبودن او وصیّ پدر و سپس وصیّ جد عهده دار تربیت و نگهداری کودک می شوند ؛ و در صورتی که هیچ کدام از آنان نباشند خویشاوندان کودک _ مطابق مراتب ارث _ هرکدام که نزدیکتر باشند سزاوارتر خواهند بود ؛ و در صورت تعدد و تساوی فامیل و عدم توافق ، میان آنان قرعه کشی می شود .
(مسئله 2977) چنانچه مادر به هر دلیل شوهر دیگری کرده باشد حق حضانت او با وجود پدر از بین می رود ؛ ولی چنانچه از شوهر دوم جدا شود بعید نیست حق
حضانت و نگهداری کودک دوباره به او برگردد ؛ هر چند احوط آن است که در این مورد با یکدیگر مصالحه نمایند .
(مسئله 2978) حق حضانت مادر با طلاق یا _ نعوذ بالله _ زنا از بین نمی رود .
(مسئله 2979) پدر و مادر می توانند از حق حضانت خود صرف نظر کنند ؛ ولی نمی توانند نسبت به نگهداری و تربیت فرزند کوتاهی نمایند ؛ و در صورت کوتاهی ، حاکم صالح آنان را ملزم به تأمین حق فرزند می کند .
(مسئله 2980) در صورتی که مادر از حق حضانت خود بگذرد و به گونه ای باشد که حق کودک از بین نمی رود ، پدر نمی تواند او را به حضانت مجبور نماید .
(مسئله 2981) مدتی که مادر عهده دار حضانت و نگهداری فرزند است حق گرفتن اجرت را دارد ؛ و چنانچه کودک از خود دارایی و مال داشته باشد اجرت مادر از مال او برداشته می شود ؛ و در غیر این صورت اجرت مادر بر عهدة پدر است ؛ و در هر صورت نفقة فرزند از مال خود او یا پدرش می باشد .
(مسئله 2982) اگر پدر یا مادر صلاحیت نگهداری و تربیت کودک را نداشته و موجب فساد اخلاق و سوء تربیت دینی فرزند شود حق حضانت از او ساقط می شود ؛ و در این صورت حق حضانت به ترتیب به افرادی که در مسئلة 2976 گفته شد منتقل می شود .
(مسئله 2983) پس از آن که کودک _ دختر باشد یا پسر _ به سن بلوغ و رشد فکری و جسمی رسید حق حضانت پایان می پذیرد و هیچ کس _ حتی پدر و مادر _ حق حضانت بر او را ندارد .
(مسئله 2984) پیروی از امر پدر و مادر در غیر انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی بنا بر احتیاط لازم است ؛ و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بی احترامی به آنان شود حرام است .
تشریح و ترقیع (پیوند اعضاء)
(مسئله 2985) به مقتضای حکم اولی تشریح میت مسلمان جایز نیست مطلقا ، حرام است و بر تشریح و قطع اعضای بدن او دیه واجب می شود ، ولی تشریح میت غیر مسلمان جایز است و دیه ندارد چه اهل ذمه باشد یا نباشد .
(مسئله 2986) اگر تشریح بدن غیر مسلمان ممکن باشد ، تشریح بدن مسلمان برای تعلم و یادگرفتن مسائل پزشکی جایز نیست اگر چه حفظ جان مسلمانی یا عده ای از مسلمانان بر تشریح متوقف باشد و اگر با امکان تشریح غیر مسلمان تشریح مسلمان کند معصیت کار و بر آنان دیه واجب است و برای تعیین حکم و مقدار دیه آن مراجعه شود به کتاب حدود و دیات .
(مسئله 2987) اگر حفظ جان مسلمانی یا عده ای از مسلمانان بر تشریح انسان متوقف باشد و تشریح غیر مسلمان امکان نداشته باشد در این صورت تشریح بدن مسلمان به مقدار ضرورت جایز است ولی برای صرف یاد گرفتن بدون این که حیات مسلمانی بر آن متوقف باشد جایز نیست ، به علاوه موجب دیه است .
(مسئله 2988) در موردی که حفظ جان مسلمانان متوقف بر تشریح بدن مسلمان باشد بنا بر احتیاط دیه آن را بپردازند هر چند عدم وجود دیه بعید نمی باشد .
(مسئله 2989) اگر حفظ جان مسلمانی متوقف باشد بر پیوند عضوی از اعضای میت مسلمان به بدن او ، قطع و پیوند آن عضو جایز است و بنا بر احتیاط واجب دیه را بپردازند . و این که دیه بر قطع کننده باشد یا با مریض ، محل اشکال است ، ولی پزشک می تواند با مریض قرار بگذارد که دیه را خود مریض پرداخت نماید .
(مسئله 2990) اگر حفظ عضوی از مسلمان متوقف باشد بر قطع عضو میت در این صورت عدم جواز بعید نیست ، و اگر قطع کند دیه دارد ، لکن اگر میت در حال زندگی اجازه قطع داده باشد ظاهراً دیه ندارد ، لکن جواز شرعی آن محل اشکال است .
(مسئله 2991) اگر خود میت در حال حیات اجازة قطع اعضایش را بعد از مرگ نداده باشد ، اولیای او بعد از مرگش نمی توانند اجازه بدهند و قطع کننده معصیت کار و دیه از قطع کننده ساقط نمی شود .
(مسئله 2992) قطع عضو میت غیر مسلمان برای پیوند حرام نیست ولی در مورد اهل ذمه خلاف احتیاط می باشد ، لکن اگر پیوند کرد اشکال واقع می شود در نجاست آن و میته بودن آن برای نماز ، اگر میته انسانی در نماز اشکال داشته باشد . بنابراین اشکال در میت مسلمان نیز می باشد و اشکال نجاست اگر قبل از غسل قطع نماید نیز هست ؛ لکن اگر عضو میته عضو انسان زنده قرار بگیرد این اشکال از
بین می رود .
(مسئله 2993) اگر عضو میت پس از پیوند جان بگیرد از عضویت میت بیرون می رود و عضو انسان زنده شمره می شود ، بلکه اگر عضو حیوان نجسی مانند خود را به انسان پیوند زنند و به زندگی انسان زنده شود آن عضو از عضویت حیوان خارج و به عضویت انسان در می آید و احکام نجاست بر آن جاری نمی شود .
(مسئله 2994) اگر زندگی مسلمانی متوقف بر قطع و پیوند یک کلیه یا عضو دیگری از شخص زنده به او باشد چنانچه قطع آن از دیگری ضرر قابل توجه نداشته باشد و خود صاحب کلیه به این عمل راضی باشد اشکال ندارد ، خواه به صورت فروش باشد خواه به صورت تبرّع و بخشش ...
(مسئله 2995) جایز است خون بدن انسان را به بدن دیگری با آلات منتقل کند و وزن آن را با مقیاسهایی که دارند تعیین نمایند و ثمن آن را بگیرد و با جهالت به وزن جایز است به طور مصالحه انتقال دهند و احوط این که پول را در مقابل حق اختصاص و اجازة انتقال بگیرند . ولی اگر انتقال و گرفتن خون برای صاحب آن ضرر قابل توجهی داشته باشد جایز نمی باشد .
(مسئله 2996) انتفاع بردن به خون در غیر خوردن و رنگ ریزی ، فروختن آن برای انتفاع ، حلال و جایز است ، پس آنچه که اکنون متعارف است که خون را می فروشند برای استفاده مریضها و مجروحین ، مانعی ندارد .
آموزش تصویری مرتبط با این حکم