احکام شرعی
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي

رساله توضیح المسائل حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مُضاف اشاره 1- آب کُرّ 2- آب قلیل 3- آب جاری 4- آب باران 5- آب چاه احکام آبها احکام تخلّی (بول و غائط کردن) استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1-2. بول و غائط 3. منی 4. مردار 5. خون 6-7. سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11-12. عرق حیوان نجاستخوار و جُنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهرات (پاک کننده ها) اشاره 1. آب 2. زمین 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. انتقال 7. اسلام 8. تبعیّت 9. برطرف شدن عین نجاست 10. استبرای حیوان نجاستخوار 11. غائب شدن مسلمان 12. رفتن خون متعارف احکام ظرف ها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهایی هنگام وضو گرفتن شرایط صحّت وضو احکام وضو کارهایی که برای آن ها باید وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسل های واجب اشاره احکام جنابت کارهایی که بر جُنب حرام است کارهایی که بر جُنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن غسل های اختصاصی زنان الف) استحاضه اشاره احکام استحاضه ب) حیض اشاره احکام حائض اقسام زن های حائض صاحب عادت وقتیّه و عددیّه صاحب عادت وقتیّه صاحب عادت عددیّه مُضطربه مبتدئه ناسیه مسائل متفرّقه حیض ج) نفاس غسل مسّ میّت اشاره احکام مُحْتضر احکام پس از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت احکام غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تیمم موارد تیمم اشاره اوّلین مورد دومین مورد تیمّم سومین مورد تیمّم چهارمین مورد تیمّم پنجمین مورد تیمّم ششمین مورد تیمّم هفتمین مورد تیمم چیزهائی که تیمّم بر آنها صحیح است طریقه تیمم احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب نمازهای واجب یومیّه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهائی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب وقت نافله های یومیّه چگونگی نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار اشاره شرط اوّل شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است مکان نماز گزار اشاره شرط اوّل: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: جاهایی که نماز خواندن مستحب است جاهایی که نماز خواندن مکروه است آداب و احکام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز رکن نماز پنج چیز است: اشاره نیّت تکبیرةالإحرام قیام(ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آن ها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه سوره حمد ترجمه سوره قُل هُو الله احد ترجمه ذکر رکوع و سجود ترجمه قنوت ترجمه تسبیحات اربعه ترجمه تشهد و سلام تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر(ص) مبطلات نماز مکروهات نماز مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات اشاره شک های باطل شک هایی که نباید به آن ها اعتنا کرد شک در چیزی که محل آن گذشته شک پس از سلام شک پس از وقت کثیرالشک(کسی که زیاد شک می کند) شک امام و مأموم شک در نماز مستحبی شک های صحیح نماز احتیاط سجده سهو طریقه سجده سهو قضای سجده و تشهّد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزا و شرایط نماز نماز مسافر مسائل متفرّقه نماز مسافر نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است نماز جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت کارهایی که در نماز جماعت مستحب است کارهایی که در نماز جماعت مکروه است نماز آیات طریقه نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیّت چیزهایی که روزه را باطل می کند اشاره 2 - خوردن و آشامیدن 3 – جماع (آمیزش) 4 - استمناء 4- دروغ بستن به خدا و پیغمبر(ص) 6 - رسانیدن غبار غلیظ به حلق 6- فرو بردن سر در آب 7- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8- اماله 10 - قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جاهایی که قضا و کفّاره واجب است کفّاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر راه ثابت شدن اوّل ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از مبطلات روزه خودداری نماید احکام خمس اشاره 1-منفعت کسب 3 - معدن 4 - گنج 5 - مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید 7 - غنیمت 8 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحق زکاتند نیّت زکات مسائل متفرّقه زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل زکات فطره احکام حجّ احکام خرید و فروش اشاره چیزهایی که هنگام خرید و فروش مستحب است معاملات مکروه معاملات حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف شرایط معامله سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خرید و فروش احکام شراکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند مسائل متفرّقه اجاره احکام جُعاله احکام مزارعه احکام مُساقات اشاره کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه(امانت) احکام عاریه احکام نکاح اشاره احکام عقد طریقه خواندن عقد دائم طریقه خواندن عقد غیر دائم شرایط عقد عیب هایی که به سبب آن ها می شود عقد را به هم زد عده ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه یا صیغه (عقد موقت) احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشوئی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عدّه طلاق عده زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع طلاق خُلع طلاق مُبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره طریقه سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوانات طریقه کشتن شتر چیزهایی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهایی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی صید ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره چیزهایی که موقع غذا خوردن مستحب است چیزهایی که هنگام غذا خوردن مکروه است مستحبات آشامیدن آب مکروهات آشامیدنِ آب احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث اشاره ارث دسته اوّل ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر احکام متفرّقه ارث احکام حدود احکام دیه احکام اعتکاف امر به معروف و نهی از منکر جهاد اشاره دفاع از ناموس و جان و مال احکام مضاربه اشاره شرایط مضاربه مسائل متفرّقه (مبتلابه) مسائل جدید (مستحدثه) الف: احکام بانکها وام و سپرده گذاری اعتبارات بانکی نگهداری کالا و فروش کالای متروکه کفالت و ضمانت بانکی فروش سهام فروش اوراق قرضه و اوراق مشارکت حواله های داخلی و خارجی جوایز بانکی وصول سفته خرید و فروش ارز اضافه برداشت خرید و فروش سفته اشتغال در بانک مضاربه بانکی ب: قرارداد بیمه ج: سرقفلی د: احکام تشریح ه: احکام پیوند و: تلقیح مصنوعی ز: احکام کنترل جمعیت ح: حکم خیابان ها ط: مسائلی درباره نماز و روزه ی: حکم خرید و فروش برگه های جایزه دار

مضاربه بانکی

مضاربه بانکی
یکی از قراردادهایی که در بانک ها رواج دارد، مضاربه می باشد. به این صورت که نماینده بانک با سپرده گذار با عنوان مضاربه قراردادی می بندد با سود علی الحساب یا معیّن که در طی دوره های مشخص شده به سپرده سپرده گذار تعلّق می گیرد.
مسأله 2911 ) این گونه مضاربه از جهات مختلفی اشکال دارد که اشاره می کنیم:
الف) در مضاربه باید خسارت از صاحب مال باشد، در حالی که در مضاربه بانکی این حالت وجود ندارد، بلکه هیچ وقت مالک خسارت ها را از بانک قبول نمی کند. بر این اساس این گونه مضاربه به قرض ربوی برمی گردد که سود آن حرام است، مگر این که بانک شرط کند که خسارت را جبران کند.
ب) در مضاربه شرط است که منفعت با عامل به نسبت تقسیم شود، مثلاً بگویند سود بالمناصفه (پنجاه – پنجاه) بین عامل و صاحب مال تقسیم شود، در حالی که در معاملات بانکی مثلاً می گویند: «هجده درصد به نسبت اصل پول برای صاحب مال است» که اشکال دارد، بلکه شبیه ربا است. به عبارت دیگر در مضاربه شرعی سود حاصله بین عامل و مالک تقسیم می شود اما در مضاربه بانکی، سود نسبت به اصل پول پرداخت می شود نه نسبت به سود حاصله.
ج) بسا بانک ها خودشان با پول مردم تجارت نمی کنند، بلکه پول را به شخص ثالثی می دهند و با او مضاربه می کنند، مثلاً مقداری از پول های مردم را به بانک مرکزی با سود معیّن می دهند، در حالی که این کار صحیح نیست. نیز معلوم نیست پول چه کسی به شخص ثالث داده شده و سود آن چطور بین همه مشتری ها تقسیم می شود. اگر گفته شود که پول همه مشتری ها به شخص ثالث داده می شود، این که متصور نیست و واقعیت ندارد!
د) بانک ها با پول مشتری ها همواره تجارت نمی کنند. ای بسا ساخت و ساز می نمایند یا پول را در پروژه های مختلف سرمایه گذاری می کنند. مسلّم است این گونه سرمایه ها در مضاربه صحیح نیست.
ه) غالباً در بانک ها برای دیرکرد، سود می گیرند که در تمام بانک ها مرسوم است، این هم کار صحیحی نمی باشد بلکه در حکم ربا است.
و) ای بسا بانک ها به باغ ها و مزارع وام می دهند و سود می گیرند. معلوم نیست که این کار به عنوان خرید از صاحبان باغ است یا به عنوان مزارعه و مساقات یا نوع دیگر، که هر کدام باشد، اشکال دارد، چون مزارعه و مساقات تجارت نیست و خرید هم در کار نیست. تصحیح سود مضاربه در بانک ها جداً مشکل می باشد و با وجود این اشکالات و اشکالات دیگر، تصحیح سپرده ها چه بلند مدت و چه کوتاه مدت مشکل است.
در عقود مطلقاً قصد انشا لازم است، در حالی که نوعاً طرفین قصد عقد مضاربه نمی کنند، بلکه معمولاً افرادی که در بانک ها پول به ودیعه می گذارند، نمی دانند مضاربه چیست!
بنابر این اصلاح سود بانک ها به عنوان مضاربه نمی تواند واقعیّت داشته باشد.
تذکر: در مضاربه بانکی مقلدان می توانند به مرجع جامع الشرایط دیگری که این مسأله را صحیح دانسته، مراجعه کنند.
ب: قرارداد بیمه
بیمه قردادی است بین بیمه گزار و بیمه گر، بدین معنی که بیمه گزار (بیمه شونده) متعهد می شود که ماهانه یا سالانه و ... مبلغ معینی به بیمه گر (بیمه کننده) بپردازد و بیمه گر نیز متعهد می شود که به بیمه گزار یا شخص ثالثی که در قرارداد معین شده، هنگام ضرر یا وقوع حادثه ای، وجه معینی را بپردازد.
بیمه انواع مختلفی دارد:
1- بیمه اشخاص در مقابل مرگ و یا بیماری و حوادث دیگر؛
2- بیمه اموال، مانند ماشین و هواپیما و اموال موجود در مغازه در برابر سرقت یا سقوط و یا آتش سوزی.
مسأله 2912 ) در قرارداد بیمه چند چیز شرط است:
1 و 2- ایجاب و قبول لفظی یا کتبی یا هر چیزی که بر معامله و قرارداد دلالت نماید؛
3- تعیین مورد بیمه شده: مال یا شخص؛
4- تعیین زمان آغاز و پایان قرارداد و اقساط و مقدار هر قسط اگر به صورت اقساطی باشد؛
5- تعیین و تشخیص عامل خطر، مانند: آتش سوزی، سرقت، غرق، بیماری و...
مسأله 2913 ) طرفین قرارداد باید عاقل و بالغ و با اختیار باشند و محجور نباشند، بنابر این قرارداد کودک نابالغ و دیوانه و سفیه و محجور - بر اثر ورشکستگی - صحیح نیست.
مسأله 2914 ) قرارداد چون از عقود لازمه است، بدون رضایت طرفین قابل فسخ نیست، مگر این که در عقد بیمه، حق فسخ برای طرفین یا یک طرف شرط شده باشد.
مسأله 2915 ) اگر بیمه گر به تعهدات خود عمل نکند، بیمه گزار می تواند با مراجعه به حاکم شرع یا مراجع قانونی، او را به اجرای تعهّداتش ملزم کند، همچنین می تواند قرارداد را فسخ نماید و خواستار بازگرداندن مبلغ پرداخت شده به عنوان حقّ بیمه گردد.
مسأله 2916 ) اگر عدّه ای با سرمایه ای که از اموال خودشان فراهم آورده اند، شرکتی تأسیس کنند و در ضمن عقد شراکت شرط کنند که اگر به جان یا مال یکی از آنان خسارتی وارد شود، از سود یا سرمایه، جبران نمایند، در صورتی که نوع حادثه و مقدار خسارت معین شود، باید به تعهد خود عمل نموده و خسارت را جبران کنند.
ج: سرقفلی
یکی از انواع معاملات در میان تاجران و کاسبان سرقفلی است که آن را حقّ پیشه هم می نامند، به این معنی که مستأجر محلی را که خود اجاره کرده و در تصرف او می باشد، در مقابل دریافت مبلغی که مورد توافق طرفین است، به دیگری واگذار کند و یا مالک در قبال دریافت مبلغی معین، پس از پایان مدّت اجاره از بیرون کردن مستأجر از محل اجاره اش و یا افزایش مبلغ اجاره خوداری کند.
مسأله 2917 ) اجاره کردن محلّی مانند محل کسب و کار، برای مستأجر ایجاد حقّی نمی کند و پس از پایان مدّت اجاره نمی تواند مانع تصرف مالک در ملکش باشد، نیز نمی تواند از تخلیه محل خودداری کند و یا از افزایش مبلغ اجاره جلوگیری نماید، همچنین اقامت طولانی مستأجر در محل (که موجب رواج کسب و کار بوده و به ارزش محل کسب می افزاید) حقی برای مستأجر ایجاد نمی کند، از این رو پس از پایان مدت اجاره واجب است محل را تخلیه کند و در اختیار مالک قرار دهد، مگر این که رضایت مالک را جلب نماید. همین طور در اجاره دادن به مستأجر دیگر، باید رضایت مالک را به دست آورد گرچه با دادن مبلغی، چنان که رسم است درصدی از وجه سرقفلی را به مالک می دهند و رضایت حاصل می کنند. بالاخره در این فرض هم در اجاره و هم نشستن مستأجر جدید، اجازه و رضایت مالک لازم است.
مسأله 2918 ) در املاک قدیم که به مستأجرها اجاره داده شده - بدون سرقفلی - که هر ماه مبلغ مورد توافق را به موجر بدهد، اگر مستأجر بخواهد مستأجر دیگری را به جای خود بیاورد، تصحیح امر به این صورت ممکن است که مستأجر جدید پولی را به صورت صلح یا هبه به مستأجر قدیم بدهد تا محل را برای او تخلیه کند. این امر در صورتی که رضایت مالک را جلب نماید، اشکال ندارد. از امام صادق(ع) درباره مردی سؤال می کنند که پولی را به عنوان رشوه به او می دهند تا از محلی که در آن ساکن
است کنار برود و شخصی که پول می دهد در آن جا بنشیند، حضرت فرمود: مانعی ندارد.
مسأله 2919 ) در صورتی که مستأجر از قانون دولتی که مالک را از اجبار مستأجر به تخلیه محل اجاره یا افزایش میزان اجاره منع می کند، استفاده نموده، از تخلیه محل یا افزایش میزان اجاره خودداری کند، این عمل حرام و تصرف او بدون رضایت مالک غصب است. اگر مبلغی را در قبال تخلیه محل دریافت نماید، حرام است.
مسأله 2920 ) در اجاره هایی که با ملاحظه قانون منع مالک از اجبار مستأجر بر تخلیه محل، انجام یافته اند و مالک محل را به شخص به مدت یک سال به مبلغی اجاره می دهد و علاوه بر آن، مبلغی را از مستأجر - به عنوان سرقفلی - می گیرد و در ضمن عقد شرط می کند که سالانه با همان مبلغ بدون افزایش یا با افزایش چند درصد، اجاره مستأجر را تمدید کند، در این صورت جایز است مستأجر در قبال دریافت مبلغی کم تر یا اضافه محل را به مستأجر دوم واگذار نماید. در این صورت مالک حق ندارد از اجاره دادن و تحویل به دیگری مانع شود، اما در این صورت مالک می تواند شرط کند برای تخلیه، درصدی از آنچه مستأجر اوّل از مستأجر دوم به عنوان سرقفلی می گیرد به مالک بپردازد.
مسأله 2921 ) اگر مالک محلی را مثلاً به مدت سه سال به صد هزار تومان اجاره دهد و علاوه بر آن مبلغی را به عنوان سرقفلی بگیرد و ضمن عقد اجاره شرط کند که با همین مبلغ یا با افزایش چند درصد اجاره را در دوره های بعد تمدید کند یا به کسی که مستأجر محل را به او واگذار کرده - با افزایش اجاره بها و شرط سرقفلی - اجاره دهد، در همه این فرض ها مستأجر می تواند در قبال دریافت مبلغی طبق توافق، به دیگری واگذار کند.
مسأله 2922 ) اگر مالک محلی را به مدت معینی اجاره دهد و در ضمن عقد شرط کند که پس از پایان مدت اجاره، به همان صورت که در سال پیش موافقت کرده، تمدید کند و یا به طور متعارف هر سال به اضافه مبلغ معینی تمدید کند، اتفاقاً شخص دیگری مبلغی به مستأجر بپردازد تا محل اجاره را تخلیه کند به طوری که حق ماندن در محل را نداشته باشد و محل مزبور، در اختیار مستأجر دوم باشد، مستأجر دوم با دادن مبلغی به مستأجر اوّل صاحب حق نمی شود.
مسأله 2923 ) بر مالک واجب است به شرطی که در ضمن عقد قبول نموده، وفا کند و بنابر شرطی که در دو مسأله پیشین گفته شد، مدّت اجاره را تمدید کند. اگر از وفای به شرط سرپیچی نموده و از تمدید اجاره خوداری کند، مستأجر می تواند به حاکم شرع رجوع کند تا مالک را بر وفای به شرط، وادار نماید. اگر وادار کردن به وفای به شرط ممکن نشد، مستأجر بدون رضایت مالک نمی تواند در مورد اجاره تصرف کند.
مسأله 2924 ) ممکن است در عقد اجاره شرط شود که پس از پایان مدت اجاره، سال به سال به همان قیمت یا مثلاً به اضافه چند درصد، ملک مورد اجاره قرار گیرد و قرارداد اجاره خود به خود تجدید شود. چنین شرطی را (شرط نتیجه) می نامند که صحّت آن بعید نیست. در این صورت مالک فقط حق دریافت اجاره را خواهد داشت. در صورتی که مستأجر شرط کند حق واگذاری به دیگری را داشته باشد، در تحویل محل مورد اجاره به مستأجر دیگر رضایت مالک لازم نیست.
د: احکام تشریح
مسأله 2925 ) کالبد شکافی بدن مسلمان مرده جایز نیست. اگر کسی چنین کند - به تفصیلی که در کتاب دیات بیان شده - بر او دیه واجب است.
کالبد شکافی بدن کافر مرده از هر صنفی باشد، جایز است، ولی در کافر ذمی جواز کالبد شکافی، اشکال دارد، مگر این که کالبد شکافی در شریعت او جایز باشد.
مسأله 2926 ) اگر حفظ جان مسلمانی متوقف بر کالبد شکافی انسان دیگری باشد، چنانچه ممکن است کافری را که ذمی نیست یا ذمی بودنش مشکوک است، کالبد شکافی کنند، اگر ممکن نشد، کافر ذمی که کالبد شکافی در شریعتش جایز است. اگر این نیز ممکن نبود، کافر ذمی را کالبد شکافی کنند. در هر صورت کالبد شکافی مسلمانان بنابر احتیاط جایز نیست.
مسأله 2927 ) کالبد شکافی مسلمان برای آموزش و غیره جایز نیست. در فرضی که حفظ جان مسلمانی هر چند فعلاً متوقف بر آن باشد، احتیاط در ترک آن است.
ه: احکام پیوند
مسأله 2928 ) قطع عضو مسلمان مرده مانند چشم و دستش برای پیوند زدن به بدن زنده جایز نیست. اگر کسی چنین کند، دیه بر او لازم می شود و دفن آن عضو قطع شده واجب است، ولی اگر عمل پیوند زدن انجام شد و عضوی از اعضای بدن زنده شد، قطع آن واجب نیست.
مسأله 2929 ) اگر حفظ حیات مسلمانی بر قطع عضوی از اعضای ظاهری بدن مرده ای متوقف باشد، قطع آن اشکال دارد. بر قطع کننده دیه لازم می آید. اگر کسی گناه کرد و عضوی را قطع نمود و به بدن شخص زنده ای پیوند زد، به طوری که جزو بدن انسان زنده شد، احکام بدن زنده بر آن جاری می شود.
مسأله 2930 ) در صورتی که زندگی عضوی از اعضای بدن مسلمان زنده متوقف بر قطع جزئی از بدن مسلمان مرده باشد، این کار جایز نیست.
مسأله 2931 ) اگر شخصی وصیت کند که پس از مرگش عضوی از اعضایش را قطع کنند تا به بدن شخص زنده ای پیوند بزنند، عمل به آن اشکال دارد، مگر این-که آن عضو باطنی باشد، مثل کلیه. در این صورت جواز بعید نیست و دیه بر قطع کننده واجب نیست. در عین حال نوعاً اعضا پس از فوت شخص، قابلیت پیوند را ندارند.
مسأله 2932 ) برداشتن عضوی از بدن انسان زنده برای پیوند، در صورتی که صاحب عضو راضی به این کار باشد، دو صورت دارد:
الف) اگر از اعضای مهم مانند چشم و گوش و دست و پا باشد، جایز نیست.
ب) اگر از قبیل گوشت و پوست بدن باشد، جایز است. در اعضای باطنی مانند کلیه در صورتی که برای بدن زیان بار نباشد، جایز است.
مسأله 2933 ) انتفاع بردن از خون در غیر خوردن و نیز فروختن آن برای استفاده حلال جایز است، پس آنچه اکنون متعارف است که خون را برای استفاده بیماران و مجروحان می فروشند اشکال ندارد، ولی کسی که می خواهد خون خود را به دیگری بدهد، احتیاط آن است که پول را در مقابل اجازه خون گرفتن از او بگیرد. این احتیاط حتی الامکان ترک نشود، اما اگر گرفتن خون برای صاحب آن ضرر داشته باشد، اشکال دارد. اگر ضرر زیاد باشد، جایز نیست.
مسأله 2934 ) جدا کردن عضوی از اعضای بدن کافری که خونش محترم نیست و یا مشکوک الحال است، برای پیوند زدن به بدن مسلمان جایز است. پس از آن احکام بدن مسلمان بر آن جاری می شود، زیرا جزئی از بدن او به شمار می رود.
مسأله 2935 ) پیوند زدن عضوی از اعضای بدن حیوان نجس العین، مانند سگ به بدن مسلمان اشکالی ندارد و احکام بدن مسلمان بر آن جاری می گردد. به دلیل آن که جزئی از بدن شخص زنده به شمار می رود و زندگی در آن جریان یافته، پاک است و نماز خواندن با آن جایز است.
و: تلقیح مصنوعی
مسأله 2936 ) تلقیح زن جز با منی شوهرش جایز نیست، چه شوهردار باشد و چه بی شوهر، چه زن و شوهر به این کار راضی باشند و چه نباشند و چه تلقیح به وسیله شوهر باشد یا دیگری.
مسأله 2937 ) اگر زنی با منی غیر شوهر خود تلقیح و در اثر آن باردار شود و فرزندی به دنیا آورد، در صورتی که این اتفاق اشتباهی رخ داده باشد، بدین معنا که می خواستند او را با منی شوهرش تلقیح کنند، لیکن با منی شخص دیگری اشتباه شده، بی شک فرزند به صاحب منی ملحق می گردد. حکم این مسأله مانند وطی به شبهه است. اگر تلقیح آگاهانه و عمداً صورت گرفته باشد، باز بعید نیست که فرزند به صاحب منی ملحق گردد و همه احکام نسب حتی ارث میان آن ها ثابت شود، زیرا آنچه از ارث استثنا شده، فرزند زنا است، اگرچه این عمل حرام است، ولی حکم زنا را ندارد. همچنین فرزند در هر دو فرض به مادرش ملحق می گردد و هیچ فرقی میان او و دیگر فرزندانش نیست.
مسأله 2938 ) اگر زن نطفه شوهر خود را از طریق مساحقه و مانند آن، به رحم زن دیگری منتقل کند و آن زن باردار شود و فرزندی به دنیا آورد، فرزند به صاحب نطفه و زنی که او را به دنیا آورده، ملحق می گردد، گر چه این عمل حرام است.
مسأله 2939 ) اگر تخمک زن و اسپرم مرد گرفته و بارور شود و در رحم مصنوعی گذاشته شود و فرزندی از این عمل به دنیا آید به صاحب تخمک ملحق می گردد و میان
او و فرزند، همه ی احکام نسب حتی ارث جاری می شود و اگر پیش از انجام تلقیح صاحب تخمک از دنیا برود فرزند از او ارث نمی برد اما ملحق شدن فرزند به صاحب اسپرم معلوم نیست گرچه احتیاط خوب است خصوصاً در ازدواج لذا ازدواج احتیاطاً ترک شود.
مسأله 2940 ) اگر تخمک بارور شده ی زنی در رحم زن دیگری گذاشته شود و در آن جا رشد کند و فرزندی به دنیا آید، ملحق ساختن فرزند به زن اوّل وجهی دارد، گرچه نباید احتیاط ترک شود، اما زنی که بچه را زائیده، احکام مادر بر او جاری است، گرچه اصل این عمل بی اشکال نیست.
مسأله 2941 ) تلقیح زن با منی شوهرش جایز است، ولی اگر این عمل مستلزم نگاه نامحرم و یا لمس قسمتی از بدن او که لمس آن حرام است، باشد جایز نیست. این عمل جز به وسیله شوهر جایز نیست، مگر در موارد ضرورت، مانند این که بچه دار نشدن برای او حرجی باشد و راهی برای حامله شدن جز این راه نباشد. حکم فرزند از راه تلقیح حکم سایر فرزندان است.
ز: احکام کنترل جمعیت
مسأله 2942 ) استفاده از داروهای پیش گیری از حاملگی در صورتی که ضرری نداشته باشد، جایز است، چه شوهر راضی باشد یا نه، البته در بلند مدّت اشکال دارد.
مسأله 2943 ) جایز است زن از دستگاه های پیش گیری استفاده کند، به شرط آن که ضرر مهمی به او نزند و مستلزم نگاه حرام و لمس بدن او توسط نامحرم نباشد، مگر در صورت ضرورت، مانند این که بچه دار شدن برای او ضرر مهمی داشته باشد.
مسأله 2944 ) اگر معلوم شود که دستگاه پیش گیری نطفه را پس از انعقاد تلف خواهد کرد، جواز آن بی اشکال نیست و احتیاط در ترک این عمل است.
مسأله 2945 ) جلوگیری از حاملگی به وسیله عمل جراحی برای زن در صورتی که باعث عقیم شدن نباشد، با دو شرط جایز است:
الف)موجب ضرر جدی بر اثر قطع عضوی مانند تخمدان نباشد؛
ب) مستلزم نگاه نامحرم و یا لمس قسمتی از بدن او نگردد، بلی در صورت ضرورت، مانند این که بچه دار شدن برای او ضرر داشته باشد یا موجب حَرَج شود، جایز است.
مسأله 2946 ) حکم مسأله پیش درباره مردان نیز جاری است.
مسأله 2947 ) سقط جنین پس از انعقاد نطفه و دمیدن روح مطلقاً جایز نیست اما اگر ادامه حاملگی برای جان مادر عسر و حرج یا ضرر داشته باشد، یعنی قطعاً موجب تلف مادر باشد، پیش از دمیدن روح می تواند جنین خود را بیندازد و دیه اش را بپردازد.
مسأله 2948 ) اگر مادر جنین خود را پس از دمیدن روح بیندازد، دیه آن - که در کتاب دیات گفته شده - بر مادر واجب است و باید آن را به پدر و یا دیگر ورثه جنین بپردازد. اگر پدر سبب سقط جنین باشد، دیه اش بر او واجب است که باید به مادر بچه بپردازد. اگر مباشر اسقاط پزشک باشد، دیه بر او واجب است، مگر این که وارث ببخشد و یا عفو کند.
مسأله 2949 ) زن برای اتمام بعضی از واجبات، مانند روزه و مناسک حج، می تواند از داروهایی که عادت ماهانه را به عقب می اندازد استفاده کند، البته به شرطی که این کار ضرر مهمی به او نرساند. اگر در حال استفاده از داروها خونی ببیند که سه روز متوالی طول نکشد، اگر چه در ایام عادتش باشد، حیض نخواهد بود.
ح: حکم خیابان ها
مسأله 2950 ) عبور و مرور از خیابان ها و پیاده روهایی که املاک شخصی بوده و دولت آن ها را تبدیل به راه نموده، به این شرط جایز است که دولت با رضایت مالک در آن ها تصرف کرده باشد. اگر با قهر و بدون رضایت مالک تصرف کرده باشد، حکم زمین های غصبی را دارد و هیچ نوع تصرف در آن ها جایز نیست، مگر این که مالک و یا ولیّ او را راضی کنند و در صورتی که مالک یا ولی او را نشناسند، حکم مجهول المالک را خواهد داشت که باید به حاکم شرع رجوع شود.
مسأله 2951 ) از مسأله فوق حکم قسمت های باقی مانده از این گونه زمین ها نیز روشن می شود که تصرف در آن ها بدون اجازه مالک جایز نیست.
مسأله 2952 ) رفت و آمد در زمین مساجد و حسینیّه ها و مدارس دینی که در خیابان ها واقع شده است، جایز است، لکن این تصرف ها در زمین مدارس و مانند آن ها که از موارد وقف خاصّ باشند، جز برای کسانی که بر ایشان وقف شده، بی اشکال نیست، گرچه جواز هم بعید نیست.
مسأله 2953 ) زمین مساجد واقع شده در خیابان ها و پیاده روها از وقف بودن خارج نمی شود و بنابر احتیاط احکام مسجد بر آن بار می شود، یعنی نجس کردن آن ها جایز نیست و اگر نجس شد، تطهیرش لازم است.
مسأله 2954) قسمتهای باقی مانده از مسجد پس از خیابان کشیدن، اگر از عنوان مسجد بودن خارج نشده باشد، همه احکام مربوط به مسجد بر آن ها بار می شود. اگر از عنوان مسجد بودن خارج شود - مثلاً ظالم آن را به مغازه و منزل تبدیل کند - احتیاط لازم آن است که احکام مسجد بودن در آن ها رعایت شود.
مسأله 2955 ) لوازمی که پس از خراب کردن مسجد به جا می ماند، از آهن و چوب، لامپ و کولر و غیره، اگر وقف مسجد باشد، واجب است که در مسجد دیگری صرف شود. اگر ممکن نشد، در مصالح عمومی مصرف گردد. اگر استفاده از آن ها تنها با فروش شان باشد، باید متولی یا کسی که از طرف حاکم مجاز است، آن ها را بفروشد و برای مسجد دیگر صرف کند.
مسأله 2956 ) اگر آثار به جا مانده مسجد، ملک مسجد باشند، مانند آن که از منافع عینی موقوفه خریدار شده باشند، متولی و یا کسی که حق تصرف دارد، می تواند آن ها را بفروشد و بهای آن ها را صرف مسجد دیگری بکند.
مسأله 2957 ) حکم قبرستان های مسلمانان که در راه ها واقع می شود، از مطالبی که در مورد مساجد و حسینیّه ها گفته شد، معلوم می شود. پس اگر قبرستان ملک شخصی یا وقف خاص نباشد، رفت و آمد در آن جایز است، ولی اگر موجب هتک حرمت اموات مسلمانان باشد، جایز نیست.
مسأله 2958 ) حکم قسمت های باقیمانده از قبرستان ها که جزو راه نشده باشند، از مسأله بالا روشن می شود که اگر از املاک شخصی باشد، تصرف و فروش آن ها جز با اجازه مالک جایز نیست. اگر از اوقاف عامه باشند، جز با اجازه متولی یا کسی از طرف حاکم شرع مجاز باشد، تصرّف در آن ها جایز نیست. اگر ملک شخصی و موقوفه
نباشد، تصرّف در آن ها مثل عبور و مرور بدون نیاز به اجازه کسی جایز می باشد، به شرط این که این کار موجب تصرّف در ملک دیگران مانند آثار قبرهای ویران شده، نگردد.
ط: مسائلی درباره نماز و روزه
مسأله 2959 ) اگر روزه دار پس از غروب بدون آن که در شهر خود افطار کند، با هواپیما به سمت مغرب مسافرت نماید و به جایی برسد که هنوز خورشید غروب نکرده، واجب نیست تا غروب آفتاب امساک کند.
مسأله 2960 ) اگر مکلّف در مکان خود نماز صبح را بخواند و سپس به سمت غرب سفر کند و به جایی برسد که هنوز فجر ندمیده و در آن جا بماند تا فجر بدمد یا آن که نماز ظهر را در مکانی بخواند و سپس مسافرت کند و به شهری برسد که هنوز ظهر نشده و بماند تا وقت داخل شود یا آن که نماز مغرب را در مکانی بخواند، سپس مسافرت کند و به شهری برسد که هنوز خورشید غروب نکرده است و در آن جا بماند تا غروب کند - در تمام این فرض ها - بنابراحتیاط واجب باید نمازها را دوباره بخواند.
مسأله 2961 ) اگر شخصی نماز نخواند تا وقت بگذرد و با هواپیما به جایی برود که هنوز وقت باقی باشد، باید نماز را بنابر احتیاط واجب به نیّت ادا بخواند و سپس همان نماز را با نیّت قضا به جا آورد.
مسأله 2962 ) جایز است انسان پیش از وقت نماز اختیاراً با هواپیما مسافرت کند، هر چند بداند در هواپیما ناچار خواهد شد نماز فاقد شرط استقبال قبله و استقرار بدن را بخواند.
مسأله 2963 ) کسی که با هواپیما سفر کرده اگر بخواهد در آن نماز بخواند، در صورتی که بتواند هنگام نماز رو به قبله بودن و استقرار داشتن و دیگر شرایط را رعایت کند، نمازش صحیح است، وگرنه در صورتی که وقت داشته باشد و بتواند پس از خروج از هواپیما نماز را با تمام شرایطش به جا آورد، بنابراحتیاط نمازش در هواپیما صحیح نیست، امّا اگر وقت تنگ باشد، واجب است نماز را در هواپیما به جا آورد. در این صورت اگر جهت قبله را بداند، باید بدان جهت نماز بخواند و نمازش بدون رعایت
قبله - جز در حال ضرورت - صحیح نیست. در این صورت باید هرگاه هواپیما از سمت قبله منحرف شد، به سوی قبله رو کند و هنگام انحراف از قبله، از قرائت و گفتن ذکر خودداری نماید. اگر نتواند به عین قبله رو کند، باید به سمتی بایستد که قبله بین دست راست و چپ او باشد. اگر جهت قبله را نمی داند، باید برای مشخص کردن آن جستجو و تلاش کند و طبق ظنّ خود عمل نماید. اگر نتواند ظن به دست آورد، بنابراحتیاط به هر چهار طرف نماز بخواند.
این در جایی است که بتواند با شناخت قبله رو به قبله بایستد. اگر جز در حال گفتن تکبیرةالاحرام نتواند قبله را رعایت کند، بدان اکتفا کند. اگر اصلاً نتواند، شرط استقبال ساقط می شود.
مسأله 2964 ) اگر شخصی سوار هواپیمایی شود که سرعت آن برابر سرعت حرکت زمین باشد و از شرق به غرب حرکت کند و مدّتی به گِردِ زمین بچرخد، احتیاط واجب آن است که در هر بیست و چهار ساعت، نمازهای پنجگانه را به نیّت قربت مطلق به جا آورد. بنابراحتیاط اوقات نماز را با محلّ خروج تطبیق کند، لیکن روزه را باید قضا نماید.
اگر سرعت هواپیما دو برابر سرعت حرکت زمین باشد، طبیعتاً هر دوازده ساعت یک بار به گِرد زمین خواهد چرخید و در هر بیست و چهار ساعت دو بار فجر و زوال و غروب خواهد داشت. احتیاط واجب آن است که با هر فجر، نماز صبح و پس از هر زوال، نماز ظهر و عصر و پس از هر غروب، نمازهای مغرب و عشا را به جا آورد و همین طور اگر سرعت آن سه برابر حرکت زمین باشد، که در هر بار وظیفه خود را انجام می دهد.
مسأله 2965 ) اگر سرعت هواپیمایی که با آن سفر می کند، برابر سرعت حرکت زمین باشد و از مغرب به مشرق برود، باید نمازهای پنجگانه را در اوقات خود به جا آورد، همچنین اگر سرعت آن از سرعت حرکت زمین کم تر باشد، امّا اگر سرعت آن بسیار بیش تر از سرعت حرکت زمین باشد، به صورتی که مثلاً هر سه ساعت یا کم تر، یک بار زمین را دور بزند، حکم مسأله از آنچه پیش تر بیان شد معلوم می شود.
مسأله 2966 ) اگر کسی که وظیفه اش روزه گرفتن در سفر است، پس از طلوع فجر در شهر خود، با نیّت روزه، از طریق هوایی سفر کند و به شهری برسد که هنوز
فجر طلوع نکرده، می تواند بخورد و بیاشامد و کارهای دیگری را که مبطل روزه است، انجام دهد.
مسأله 2967 ) اگر کسی در ماه رمضان پس از زوال خورشید، از شهر خود سفر کند و به شهری برسد که در آن هنوز وقت زوال نشده، بنابر احتیاط واجب باید امساک کند و روزه خود را به پایان برساند.
مسأله 2968 ) اگر کسی که وظیفه اش روزه گرفتن در سفر است، از شهر خودش که هلال رمضان در آن دیده شده، به شهری سفر کند که به دلیل اختلاف افق آن، هنوز ماه در آن دیده نشده، روزه آن روز بر او واجب نیست. اگر در شهری که هلال ماه شوّال در آن دیده شده، عید کند و سپس به شهری سفر کند که به دلیل اختلاف افق آن، هنوز هلال در آن رؤیت نشده، بنابر احتیاط واجب باید بقیه روز را امساک کند و قضای آن روز را نیز به جا آورد.
مسأله 2969 ) اگر مکلّف در جایی باشد که روز آن شش ماه و شب شش ماه است، بنابر احتیاط، واجب است از آن جا به مکان هایی هجرت کند که بتواند نماز و روزه را در وقتش به صورت متعارف به جا آورد. اگر هجرت نکرد و یا نتوانست هجرت کند، باید نماز و روزه هایش را طبق اوقات مکان هایی که در هر بیست و چهار ساعت، شب و روز متعارف دارند، به جا آورد.
مسأله 2970 ) اگر مکلّف در شهری باشد که در هر بیست و چهار ساعت شب و روز دارد، اگرچه روزش بیست و سه ساعت و شبش یک ساعت و یا بر عکس باشد، حکم نمازش تابع اوقات خاصّ آن است. امّا نسبت به روزه در صورت امکان بر او واجب است روزه ماه رمضان را طبق ساعات شرعی همان مکان بگیرد. در صورتی که روزه گرفتن برایش حرجی باشد، بعداً قضای آن را به جا آورد.
مسأله 2971 ) اگر کسی به فضا سفر کند، باید در هر بیست و چهار ساعت نمازهای خود را مطابق اوقات شرعی محلّ حرکتش بخواند. اگر شخصی باشد که وظیفه اش روزه گرفتن در سفر است، باید روزه هایش را هم بگیرد.
ی: حکم خرید و فروش برگه های جایزه دار
مسأله 2972 ) برگه های جایزه دار که قسمتی از آن ها معروف به بلیط های بخت آزمایی هستند، اوراقی می باشند که برخی شرکت ها آن ها را به مبلغ معیّنی می فروشند و متعهّد می شوند که میان خریداران این اوراق قرعه کشی کنند و قرعه به نام هر کس درآمد، به او مبلغی به عنوان جایزه بدهند. چنین کاری ممکن است به چند وجه انجام بگیرد:
اوّل: مقصود از پرداختن پول، کمک مالی و مشارکت در برنامه ای خیریه مانند ساختن مدرسه یا پل باشد، نه به دست آوردن سود و جایزه، در این صورت خرید این اوراق اشکال ندارد. اگر قرعه به نام کسی اصابت کند، در مورد تأمین هزینه جایزه دو حالت قابل تصوّر است:
الف) هزینه جایزه را شخصی حقیقی یا حقوقی - مانند مؤسسه ای که اوراق را منتشر کرده - از مال خودش تأمین کرده باشد که در این صورت دریافت آن جایز است.
ب) هزینه جایزه از پول فروش همین اوراق که مردم داده اند، تأمین شده باشد که در این صورت حکم مجهول المالک را دارد.
دوم: پول را در برابر این اوراق بدهد به امید این که در قرعه کشی برنده شود و جایزه به دست آورد. در این صورت، معامله بی شک حرام و باطل است و اگر قرعه به نام کسی اصابت کند، دریافت جایزه در هر حال بی اشکال نیست و باید با آن برخورد مجهول المالک شود.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم