احکام شرعی
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي

رساله توضیح المسائل حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مُضاف اشاره 1- آب کُرّ 2- آب قلیل 3- آب جاری 4- آب باران 5- آب چاه احکام آبها احکام تخلّی (بول و غائط کردن) استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1-2. بول و غائط 3. منی 4. مردار 5. خون 6-7. سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11-12. عرق حیوان نجاستخوار و جُنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهرات (پاک کننده ها) اشاره 1. آب 2. زمین 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. انتقال 7. اسلام 8. تبعیّت 9. برطرف شدن عین نجاست 10. استبرای حیوان نجاستخوار 11. غائب شدن مسلمان 12. رفتن خون متعارف احکام ظرف ها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهایی هنگام وضو گرفتن شرایط صحّت وضو احکام وضو کارهایی که برای آن ها باید وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسل های واجب اشاره احکام جنابت کارهایی که بر جُنب حرام است کارهایی که بر جُنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن غسل های اختصاصی زنان الف) استحاضه اشاره احکام استحاضه ب) حیض اشاره احکام حائض اقسام زن های حائض صاحب عادت وقتیّه و عددیّه صاحب عادت وقتیّه صاحب عادت عددیّه مُضطربه مبتدئه ناسیه مسائل متفرّقه حیض ج) نفاس غسل مسّ میّت اشاره احکام مُحْتضر احکام پس از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت احکام غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تیمم موارد تیمم اشاره اوّلین مورد دومین مورد تیمّم سومین مورد تیمّم چهارمین مورد تیمّم پنجمین مورد تیمّم ششمین مورد تیمّم هفتمین مورد تیمم چیزهائی که تیمّم بر آنها صحیح است طریقه تیمم احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب نمازهای واجب یومیّه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهائی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب وقت نافله های یومیّه چگونگی نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار اشاره شرط اوّل شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است مکان نماز گزار اشاره شرط اوّل: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: جاهایی که نماز خواندن مستحب است جاهایی که نماز خواندن مکروه است آداب و احکام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز رکن نماز پنج چیز است: اشاره نیّت تکبیرةالإحرام قیام(ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آن ها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه سوره حمد ترجمه سوره قُل هُو الله احد ترجمه ذکر رکوع و سجود ترجمه قنوت ترجمه تسبیحات اربعه ترجمه تشهد و سلام تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر(ص) مبطلات نماز مکروهات نماز مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات اشاره شک های باطل شک هایی که نباید به آن ها اعتنا کرد شک در چیزی که محل آن گذشته شک پس از سلام شک پس از وقت کثیرالشک(کسی که زیاد شک می کند) شک امام و مأموم شک در نماز مستحبی شک های صحیح نماز احتیاط سجده سهو طریقه سجده سهو قضای سجده و تشهّد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزا و شرایط نماز نماز مسافر مسائل متفرّقه نماز مسافر نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است نماز جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت کارهایی که در نماز جماعت مستحب است کارهایی که در نماز جماعت مکروه است نماز آیات طریقه نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیّت چیزهایی که روزه را باطل می کند اشاره 2 - خوردن و آشامیدن 3 – جماع (آمیزش) 4 - استمناء 4- دروغ بستن به خدا و پیغمبر(ص) 6 - رسانیدن غبار غلیظ به حلق 6- فرو بردن سر در آب 7- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8- اماله 10 - قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جاهایی که قضا و کفّاره واجب است کفّاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر راه ثابت شدن اوّل ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از مبطلات روزه خودداری نماید احکام خمس اشاره 1-منفعت کسب 3 - معدن 4 - گنج 5 - مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید 7 - غنیمت 8 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحق زکاتند نیّت زکات مسائل متفرّقه زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل زکات فطره احکام حجّ احکام خرید و فروش اشاره چیزهایی که هنگام خرید و فروش مستحب است معاملات مکروه معاملات حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف شرایط معامله سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خرید و فروش احکام شراکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند مسائل متفرّقه اجاره احکام جُعاله احکام مزارعه احکام مُساقات اشاره کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه(امانت) احکام عاریه احکام نکاح اشاره احکام عقد طریقه خواندن عقد دائم طریقه خواندن عقد غیر دائم شرایط عقد عیب هایی که به سبب آن ها می شود عقد را به هم زد عده ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه یا صیغه (عقد موقت) احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشوئی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عدّه طلاق عده زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع طلاق خُلع طلاق مُبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره طریقه سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوانات طریقه کشتن شتر چیزهایی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهایی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی صید ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره چیزهایی که موقع غذا خوردن مستحب است چیزهایی که هنگام غذا خوردن مکروه است مستحبات آشامیدن آب مکروهات آشامیدنِ آب احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث اشاره ارث دسته اوّل ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر احکام متفرّقه ارث احکام حدود احکام دیه احکام اعتکاف امر به معروف و نهی از منکر جهاد اشاره دفاع از ناموس و جان و مال احکام مضاربه اشاره شرایط مضاربه مسائل متفرّقه (مبتلابه) مسائل جدید (مستحدثه) الف: احکام بانکها وام و سپرده گذاری اعتبارات بانکی نگهداری کالا و فروش کالای متروکه کفالت و ضمانت بانکی فروش سهام فروش اوراق قرضه و اوراق مشارکت حواله های داخلی و خارجی جوایز بانکی وصول سفته خرید و فروش ارز اضافه برداشت خرید و فروش سفته اشتغال در بانک مضاربه بانکی ب: قرارداد بیمه ج: سرقفلی د: احکام تشریح ه: احکام پیوند و: تلقیح مصنوعی ز: احکام کنترل جمعیت ح: حکم خیابان ها ط: مسائلی درباره نماز و روزه ی: حکم خرید و فروش برگه های جایزه دار

احکام زکات

احکام زکات
اشاره
مسأله 1861 ) زکات نُه چیز واجب است:
اوّل: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم: کشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند.
اگر کسی مالک یکی از این نُه چیز باشد، با شرایطی که بعداً گفته می شود، باید مقداری که معین شده، به یکی از مصرف هایی که دستور داده اند، برساند.
مسأله 1862 ) سُلْت که دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو را دارد و عَلْس که مثل گندم است و خوراک مردمان صنعا می باشد، زکات شان بنابراحتیاط واجب باید داده شود.
شرایط واجب شدن زکات
مسأله 1863 ) زکات در صورتی واجب می شود که مال به مقدار نصاب که بعداً گفته می شود، برسد و مالک، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در مال تصرف کند.
مسأله 1864 ) اگر انسان یازده ماه مالک گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد، اوّل ماه دوازدهم زکات واجب می شود ولی اوّل سال بعد را باید پس از تمام شدن ماه دوازدهم حساب کند.
مسأله 1865 ) اگر مالک گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود مثلاً بچه ای در اوّل محرم مالک چهل گوسفند شود و پس از گذشتن دو ماه بالغ گردد، یازده ماه که از اوّل محرم بگذرد، زکاتی بر او نیست، بلکه پس از گذشتن یازده ماه از بلوغ، زکات بر او واجب می شود.
مسأله 1866 ) زکات گندم و جو وقتی واجب می شود که به آن ها گندم و جو گفته شود. زکات کشمش وقتی واجب می شود که انگور باشد. زکات خرما وقتی واجب می شود که عرب به آن «تمر» گوید، ولی وقت دادن زکات در گندم و جو موقع خرمن و جدا کردن کاه آن ها است. در خرما و کشمش موقعی است که خشک شده باشند.
مسأله 1867 ) اگر موقع واجب شدن زکات گندم و جو و کشمش و خرما که در مسأله پیش گفته شد، صاحب آن ها بالغ باشد، باید زکات شان را بدهد.
مسأله 1868 ) اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال یا مقداری از آن دیوانه باشد، زکات آن ها بر او واجب نیست، مگر پس از رفع مانع، سال بگذرد.
مسأله 1869 ) اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زکات از او ساقط نمی شود، همچنین است اگر موقع واجب شدن زکات گندم و جو و خرما و کشمش، مست یا بیهوش باشد.
مسأله 1870 ) مالی را که از انسان غصب کرده اند و نمی تواند در آن تصرف کند، زکات ندارد، مگر پس از رفع مانع، سال بگذرد. ولی اگر زراعتی را از او غصب کنند و موقعی که زکات آن واجب می شود، در دست غصب کننده باشد، هر وقت به صاحبش برگشت، احتیاط واجب آن است که زکات آن را بدهد.
مسأله 1871 ) اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را که زکات آن واجب است، قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکات آن را بدهد. بر کسی که قرض داده، چیزی واجب نیست.
زکات گندم و جو و خرما و کشمش
مسأله 1872 ) زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتی واجب می شود که به مقدار نصاب برسند. نصاب آن ها به منِ تبریز (که هر منی 640 مثقال می شود) 288 منِ تبریز و 45 مثقال کم است و به کیلو 790/863 کیلوگرم است.
مسأله 1873 ) اگر پیش از دادن زکات از انگور و خرما و جو و گندمی که زکات آن ها واجب شده، خود و عیالاتش بخورند یا مصرف دیگر کنند باید زکات مقداری را که مصرف کرده، بدهد.
مسأله 1874 ) اگر پس از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد، مالک آن بمیرد، باید به مقدار زکات از مال او بدهند ولی اگر پیش از واجب شدن
زکات بمیرد، هر یک از ورثه (که سهم او به اندازه نصاب است) باید زکات سهم خود را بدهد.
مسأله 1875 ) کسی که از طرف حاکم شرع مأمور جمع آوری زکات است، موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا می کنند و پس از چیدن خرما و انگور، می تواند زکات را درخواست کند. اگر مالک ندهد و چیزی که زکات آن واجب شده، از بین برود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 1876 ) اگر پس از مالک شدن درخت خرما و انگور یا خود خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آن ها واجب شود، باید زکات آن را بدهد. در مسأله «1866» وقت واجب شدن زکات جو و گندم و کشمش و خرما بیان شد.
مسأله 1877 ) اگر پس از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات را بدهد.
مسأله 1878 ) اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده یا شک کند که داده، چیزی بر او واجب نیست. اگر بداند که زکات را نداده، ظاهراً معامله صحیح است و فروشنده ضامن زکات است و حاکم شرع می تواند زکات را از او یا از خریدار درخواست کند. اگر خریدار زکات را پرداخت کرد، از فروشنده می گیرد.
مسأله 1879 ) اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعی که تر است به حد نصاب برسد و پس از خشک شدن کم تر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
مسأله 1880 ) اگر گندم و جو و خرما و انگور را پیش از خشک شدن به مصرفی برساند، چنانچه خشک آن ها به اندازه نصاب باشد، باید زکات آ ن ها را بدهد.
مسأله 1881 ) خرما بر سه قسم است:
1- خشکش می کنند. حکم زکات آن گفته شد.
2- در حال رطب بودنش می خورند.
3- نارس خلال آن را می خورند.
در قسم دوم چنانچه مقداری باشد که خشک آن به 790/863 کیلوگرم برسد بنابراحتیاط زکات آن واجب است اما قسم سوم ظاهر این است که زکات بر آن واجب نباشد.
مسأله 1882 ) گندم و جو و خرما و کشمشی که زکات آن ها را داده، اگرچند سال هم نزد او بماند، زکات ندارد.
مسأله 1883 ) اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر یا آرتزین مشروب شود، یا مثل زراعت های مازندران از رطوبت زمین استفاده کند، زکات آن ده یک است. اگر با دلو یا تلمبه دستی آبیاری شود، زکات آن بیست یک است. اگر مقداری از باران یا نهر یا رطوبت زمین استفاده کند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و مانند آن استفاده نماید، زکات نصف آن ده یک و زکات نصف دیگر آن بیست یک می باشد، یعنی از چهل قسمت سه قسمت آن را باید بابت زکات بدهند.
مسأله 1884 ) کسانی که با وسائل امروزی غیر از آرتزین از زیر زمین آب بیرون می آورند و گندم و جو و انگور را به آن آب می دهند می توانند بیست یک بدهند، هرچند احتیاط در آن است که ده یک بدهند اما پس از آن که آب روی زمین جاری شد، کسی که از آن آب بخرد و به مصرف برساند، باید ده یک بدهد، همچنین اگر از طرف شرکتی تهیه این طور وسیله ای بشود و اشخاص آب را از شرکت بخرند.
مسأله 1885 ) اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طوری باشد که بگویند آبیاری، با دلو و مانند آن غلبه داشته، زکات آن بیست یک است. اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران غلبه داشته، زکات آن ده یک است ولی اگر شک کند که آب باران و نهر غلبه داشته یا آبیاری با دلو و مانند آن زکات آن بیست یک است.
مسأله 1886 ) اگر شک کند که آبیاری با باران و آب دلو به یک اندازه بوده یا آب باران غلبه داشته، می تواند از نصف آن ده یک و از نصف دیگر آن بیست یک بدهد ولی اگر شک کند که هر دو به یک اندازه بوده یا آبیاری با دلو غلبه داشته، می تواند زکات تمام آن را بیست یک بدهد.
1- چاه جهنده، چاهی که آب از دهانه آن فوران کند، (فرهنگ عمید).
مسأله 1887 ) اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ولی با آب دلو هم آبیاری شود و آب دلو به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکات آن ده یک است. اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آن ها به زیاد شدن محصول کمک نکنند، زکات آن بیست یک است.
مسأله 1888 ) اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری کنند و در زمینی که پهلوی آن است، زراعت کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود، زکات زراعتی که با دلو آبیاری شده، بیست یک و زکات زراعتی که پهلوی آن است، ده یک می باشد.
مسأله 1889 ) مخارجی را که برای گندم و جو و خرما و انگور کرده است، مثل اجرت کارگر و زمین یا ابزار حتی مقداری از قیمت اسباب و لباس خود مالک را که به واسطه زراعت کم شده، می تواند از حاصل کسر کند. بذری را که به مصرف زراعت رسانده، خواه از خودش باشد و یا از دیگری خریده باشد، می تواند قیمت آن را به حساب موقعی که زراعت کرده در نظر بگیرد و جزء مخارج حساب کند. چنانچه باقیمانده آن به 790/863 کیلوگرم نرسد، زکات واجب نیست. اگر برسد، باید زکات آن را از قرار ده یک یا بیست یک بدهد.
مسأله 1890 ) اگر زمین و اسباب زراعت یا یکی از این دو ملک خود او باشد، نباید کرایه آنها را جزء مخارج حساب کند، نیز برای کارهایی که خودش کرده یا دیگری بی اجرت انجام داده، چیزی از حاصل کسر نمی شود.
مسأله 1891 ) اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست ولی اگر خرما یا انگور را پیش از واجب شدن زکات و تعلق آن بخرد، پولی را که برای آن داده، جزء مخارج حساب می شود.
مسأله 1892 ) اگر زمینی را بخرد و در آن گندم یا جو بکارد، پولی را که برای خرید زمین داده، جزء مخارج حساب نمی شود، ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را که برای خرید آن داده، می تواند جزء مخارج حساب نماید و از حاصل کم کند، اما باید قیمت کاهی را که از آن به دست می آید، از پولی که برای خرید زراعت داده، کسر
نماید مثلاً اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت کاه آن صد تومان باشد، فقط چهارصد تومان آن را می تواند جزء مخارج حساب نماید.
مسأله 1893 ) قیمت تراکتور و گاو که برای زراعت می خرد، جزء مخارج حساب نمی شود ولی کسر قیمت آن ها جزء مخارج محسوب می گردد. باید به نسبت اجناسی که زکات دارد و چیزهایی که زکات ندارد، حساب کرد.
مسأله 1894 ) کسی که گاو و چیز دیگری را که برای زراعت لازم است بخرد و به سبب زراعت به کلی از بین بروند، می تواند تمام قیمت آن ها را جزء مخارج حساب نماید. اگر مقداری از قیمت شان کم شود، می تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب کند ولی اگر پس از زراعت چیزی از قیمتشان کم نشود، نباید چیزی از قیمت آن ها را جزء مخارج حساب نماید.
مسأله 1895 ) اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا (که زکات آن واجب نیست) بکارد، چنانچه مقصودش زراعت کردن چیزی بوده که زکات ندارد و بعداً چیزی را که زکات دارد، زراعت کرده، نباید مخارج را حساب کند. اگر مقصودش زراعت کردن چیزی بوده که زکات دارد و بعداً چیزی را که زکات ندارد زراعت کرده، می تواند تمام مخارج را حساب نماید و از حاصل کم کند. در صورتی که مقصودش زراعت هر دو بوده مخارجی را که کرده، باید به هر دو قسمت نماید مثلاً اگر هر دو به یک اندازه بوده، می تواند نصف مخارج را از جنسی که زکات دارد، کسر نماید.
مسأله 1896 ) اگر برای شخم زدن یا کار دیگری که تا چند سال برای زراعت فایده دارد خرجی کند، احتیاط واجب آن است که بر تمام سال ها تقسیم کند.
مسأله 1897 ) اگر انسان در چند شهر که فصل آن ها با یکدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه شان در یک وقت به دست نمی آید، گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آن ها محصول یک سال حساب شود، چنانچه چیزی که اوّل می رسد، به اندازه نصاب برسد، باید زکات آن را موقعی که می رسد، بدهد و زکات بقیه را هر وقت به دست می آید، ادا نماید. اگر آنچه اوّل می رسد، به اندازه نصاب نباشد، زکات بر او تعلق نمی گیرد، بلکه موقعی که بقیه رسید، اگر نصاب تکمیل گردید، باید زکات آن را بدهد و در غیر این صورت زکات بر او واجب نیست.
مسأله 1898 ) اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابراحتیاط زکات آن واجب است.
مسأله 1899 ) اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد که خشک آن به اندازه نصاب می شود، چنانچه به قصد زکات از تازه آن به قدری به مستحق بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکاتی باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.
مسأله 1900 ) اگر زکات خرمای خشک یا کشمش بر او واجب باشد، نمی تواند زکات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد، نیز اگر زکات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی تواند زکات آن را خرمای خشک یا کشمش بدهد.
مسأله 1901 ) کسی که بدهکار است و مالی هم دارد که زکات آن واجب شده اگر بمیرد، باید اوّل تمام زکات را از مالی که زکات آن واجب شده، بدهند، سپس قرض او را ادا کنند.
مسأله 1902 ) کسی که بدهکار است و گندم و یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و پیش از آن که زکات شان واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هر کدام که سهم شان به 790/863 کیلوگرم برسد، باید زکات بدهد. اگر پیش از آن که زکات این ها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد، واجب نیست زکات این ها را بدهند. اگر مال میت بیش-تر از بدهی او باشد، در صورتی که بدهی به قدری است که اگر بخواهند ادا کنند، باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبکار بدهند، آنچه را به طلبکار می دهند زکات ندارد و بقیه مال ورثه است. هرکدام که سهمش به اندازه نصاب شود، باید زکات آن را بدهد.
مسأله 1903 ) اگر گندم و جو و خرما و کشمشی که زکات آن ها واجب شده، خوب و بد دارد، احتیاط واجب آن است که زکات هرکدام از خوب و بد را از خود آن ها بدهند.
نصاب طلا
مسأله 1904 ) طلا دو نصاب دارد:
اوّل: بیست مثقال شرعی که هر مثقال 18 نخود است. پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی (که پانزده مثقال معمولی است) برسد، اگر شرائط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، انسان باید چهل یک آن را (که نه نخود می شود) بابت زکات بدهد. اگر به این مقدار نرسد، زکات واجب نیست.
دوم: چهار مثقال شرعی که سه مثقال معمولی می شود، یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زکات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یک بدهد. اگر کم تر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زکات 15 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، همچنین هرچه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود، باید زکات تمام آن ها را بدهد. اگر کم تر اضافه شود، مقداری که اضافه شده، زکات ندارد.
نصاب نقره
مسأله 1905 ) نقره دو نصاب دارد:
اوّل: 105 مثقال معمولی: اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرایط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، انسان باید چهل یک آن را که 2 مثقال و 15 نخود است، بابت زکات بدهد. اگر به این مقدار نرسد، زکات واجب نیست.
دوم: 21 مثقال، یعنی اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، باید زکات تمام 126 مثقال را به طوری که گفته شد، بدهد. اگر کم تر از 21 مثقال اضافه شود، فقط باید زکات 105 مثقال را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، همچنین است هرچه بالا رود، یعنی اگر 21 مثقال اضافه شود، باید زکات تمام آن ها را بدهد. اگر کم تر اضافه شود، مقداری که اضافه شده و کم تر از 21 مثقال است زکات ندارد. بنابراین اگر انسان چهل یک هرچه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده، داده و گاهی هم بیش تر از مقدار واجب داده، مثلاً کسی که 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل یک آن را بدهد، زکات 105 مثقال آن را که واجب بوده، داده و مقداری هم برای 5 مثقال آن داده که واجب نبوده است.
مسأله 1906 ) کسی که طلا یا نقره او به اندازه نصاب است، اگرچه زکات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اوّل کم نشده، همه ساله باید زکات آن را بدهد.
مسأله 1907 ) زکات طلا و نقره در صورتی واجب می شود که آن را سکه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد. اگر سکه آن از بین هم رفته باشد، باید زکات آن را بدهند. بنابراین طلای مسکوک در این زمان که معامله با آن به عنوان ثمن انجام نمی گیرد، زکات ندارد.
مسأله 1908 ) طلا و نقره سکّه داری که زن ها برای زینت به کار می برند، در صورتی که رواج معامله با آن باقی باشد، یعنی باز معامله پول طلا و نقره با آن شود، بنابراحتیاط زکات آن واجب است، ولی اگر رواج معامله با آن باقی نباشد، زکات واجب نیست.
مسأله 1909 ) کسی که طلا و نقره دارد، اگر هیچ کدام از آن ها به اندازه نصاب اوّل نباشد، مثلاً 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زکات بر او واجب نیست.
مسأله 1910 ) زکات طلا و نقره در صورتی واجب می شود که انسان یازده ماه مالک مقدار نصاب باشد. اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اوّل کم تر شود، زکات بر او واجب نیست.
مسأله 1911 ) اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را که دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آن ها را آب کند، زکات بر او واجب نیست، ولی اگر برای فرار از دادن زکات این کارها را بکند، احتیاط مستحب آن است که زکات را بدهد.
مسأله 1912 ) اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب کند، باید زکات آن-ها را بدهد. چنانچه به واسطه آب کردن، وزن یا قیمت شان کم شود، باید زکاتی را که پیش از آب کردن بر او واجب بوده، بدهد.
مسأله 1913 ) اگر طلا و نقره ای که دارد، خوب و بد داشته باشد، می تواند زکات را از طلای بد بدهد. احتیاط مستحب آن است که زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن ها بدهد. بهتر آن است که زکات همه را از طلا و نقره خوب بدهد.
مسأله 1914 ) پول طلا و نقره ای که بیش تر از اندازه معمول فلزّ دیگر دارد، اگر به آن پول طلا و نقره بگویند، در صورتی که به حد نصاب برسد، زکاتش واجب است،
هرچند خالصش به حد نصاب نرسد ولی اگر به آن پول طلا و نقره نگویند، وجوب زکات مشکل است هرچند خالصش به حد نصاب برسد.
مسأله 1915 ) اگر طلا و نقره ای که دارد، به مقدار معمول فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زکات آن را از طلا و نقره ای بدهد که بیش تر از معمول فلز دیگر دارد، ولی اگر به قدری بدهد که یقین کند طلا و نقره خالصی که در آن هست، به اندازه زکاتی می باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.
زکات شتر و گاو و گوسفند
مسأله 1916 ) زکات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرط هایی که گفته شد، دو شرط دیگر دارد:
اوّل: حیوان در تمام سال بیکار باشد ولی کار یک یا دو روز در بین سال مانع از وجوب زکات نیست.
دوم: در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را علف چیده شده، یا از زراعتی که مِلْکِ مالک یا ملک کسی دیگر است بچرد، زکات ندارد. ولی اگر در تمام سال یک یا دو روز از علف مالک بخورد، زکات آن واجب می باشد.
مسأله 1917 ) اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را که کسی نکاشته بخرد یا اجاره کند، وجوب زکات در آن مشکل است اگرچه احوط دادن زکات است، ولی اگر برای چراندن در آن باج بدهد، باید زکات را بدهد.
نصاب شتر
مسأله 1918 ) شتر دوازده نصاب دارد:
اوّل: پنج شتر، و زکات آن یک گوسفند است. تا شماره شتر به این مقدار نرسد، زکات ندارد.
دوم: ده شتر و زکات آن دو گوسفند است.
سوم: پانزده شتر و زکات آن سه گوسفند است.
چهارم: بیست شتر و زکات آن چهار گوسفند است.
پنجم: بیست و پنج شتر و زکات آن پنج گوسفند است.
ششم: بیست و شش شتر و زکات آن یک شتر ماده است که داخل سال دوم شده باشد.
هفتم: سی و شش شتر و زکات آن یک شتر ماده است که داخل سال سوم شده باشد.
هشتم: چهل و شش شتر و زکات آن یک شتر ماده است که داخل سال چهارم شده باشد.
نهم: شصت و یک شتر و زکات آن یک شتر ماده است که داخل سال پنجم شده باشد.
دهم: هفتاد و شش شتر و زکات آن دو شتر ماده است که داخل سال سوم شده باشد.
یازدهم: نود و یک شتر و زکات آن دو شتر ماده است که داخل سال چهارم شده باشد.
دوازدهم: صد و بیست و یک شتر و بالاتر از آن که یا چهل تا چهل تا حساب کند و برای هر چهل تا یک شتر ماده بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب کند و برای هر پنجاه تا یک شتر ماده بدهد که داخل سال چهارم شده باشد و یا با چهل و پنجاه حساب کند، ولی در هر صورت بنابراحتیاط واجب باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیش تر نباشد. مثلاً اگر 140 شتر دارد، باید برای صدتا، دو شتری که داخل سال چهارم شده و برای چهل تا یک شتر ماده که داخل سال سوم شده، بدهد.
مسأله 1919 ) زکات بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره شترهایی که دارد از نصاب اوّل که پنج است، بگذرد تا به نصاب دوم که ده تا است نرسیده، فقط باید زکات پنج تای آن را بدهد، همچنین است در نصاب های بعد.
نصاب گاو
مسأله 1920 ) گاو دو نصاب دارد:
اوّل: سی تا، وقتی شمار گاو به سی رسید، اگر شرایطی را که گذشت داشته باشد، انسان باید یک گوساله نر یا ماده که داخل سال دوم شده، بابت زکات بدهد.
نصاب دوم: چهل است و زکات آن یک گوساله ماده است که داخل سال سوم شده باشد. زکات بین سی و چهل واجب نیست مثلاً کسی که سی و نه گاو دارد، فقط باید زکات سی تا را بدهد، نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تا را بدهد. پس از آن که به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله که داخل سال دوم شده بدهد، همچنین هرچه بالا رود، باید سی تا سی تا یا چهل تا چهل تا یا با سی و چهل حساب نماید و زکات آن را به دستوری که گفته شد، بدهد. بنابراحتیاط واجب باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیش تر نباشد، مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند. برای سی تای آن زکات سی تا و برای چهل تا زکات چهل تا را بدهد چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده تا زکات نداده می ماند.
نصاب گوسفند
مسأله 1921 ) گوسفند پنج نصاب دارد:
اوّل: چهل و زکات آن یک گوسفند است. تا گوسفند به چهل نرسد، زکات ندارد.
دوم: صد و بیست و یک و زکات آن دو گوسفند است.
سوم: دویست و یک و زکات آن سه گوسفند است.
چهارم: سیصد و یک و زکات آن چهار گوسفند است.
پنجم: چهار صد و بالاتر که باید آن ها را صدتا صدتا حساب کند و برای هر صدتا یک گوسفند بدهد. لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد یا مطابق قیمت گوسفند، پول بدهد، کافی است.
مسأله 1922 ) زکات بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شمار گوسفندهای کسی از نصاب اوّل که چهل است، بیش تر باشد، تا به نصاب دوم که صد و بیست و
یک است نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، همچنین است در نصاب های بعد.
مسأله 1923 ) زکات شتر و گاو و گوسفندی که به مقدار نصاب برسد، واجب است، چه همه نر باشند یا ماده یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.
مسأله 1924 ) در زکات، گاو و گاومیش یک جنس حساب می شود. شتر عربی و غیر عربی یک جنس است، همچنین بز و میش و شیشک (گوسفند نر) در زکات فرق ندارند.
مسأله 1925 ) بابت زکات، گوسفندی که داخل سال دوم است و بزی که داخل سال سوم است، باید داد.
مسأله 1926 ) گوسفندی را که بابت زکات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او کم تر باشد، اشکال ندارد ولی بهتر است گوسفندی را که قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیش تر است، بدهد، همچنین است گاو و شتر.
مسأله 1927 ) اگر چند نفر شریک باشند، هرکدام که سهمش به نصاب اوّل رسیده، باید زکات بدهد. بر کسی که سهم او کم تر از نصاب اوّل است، زکات واجب نیست.
مسأله 1928 ) اگر یک نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زکات آن ها را بدهد.
مسأله 1929 ) اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد، مریض و معیوب هم باشند، باید زکات آن ها را بدهد.
مسأله 1930 ) اگر گاو و گوسفند و شتری که دارد، همه مریض و معیوب یا پیر باشند، می تواند زکات را از خود آن ها بدهد ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند، نمی تواند زکات آن ها را مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی سالم و بعضی مریض و دسته ای معیوب و دسته دیگر بی عیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است که برای زکات آن ها سالم و بی عیب و جوان بدهد.
مسأله 1931 ) اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را که دارد با چیز دیگر عوض کند، یا نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زکات بر او واجب نیست.
مسأله 1932 ) کسی که باید زکات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زکات-شان را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شمار آن ها از نصاب کم نشده، همه ساله باید زکات را بدهد. اگر از خود آن ها بدهد و از نصاب اوّل کم تر شوند، زکات بر او واجب نیست مثلاً کسی که چهل گوسفند دارد، اگر از مال دیگرش زکات شان را بدهد، تا وقتی که گوسفندهای او از چهل کم نشده، همه ساله باید یک گوسفند بدهد. اگر از خود آن ها بدهد، تا وقتی به چهل نرسیده زکات بر او واجب نیست.
مصرف زکات
مسأله 1933 ) انسان می تواند زکات را در هشت مورد مصرف کند:
اوّل: فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد. کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را تأمین کند، فقیر نیست.
دوم: مسکین و آن کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند.
سوم: کسی که ازطرف امام(ع) یا نائب امام(ع) مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا به اذن حاکم برساند.
چهارم: کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند، به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند.
پنجم: خریداری بنده ها و آزاد کردن آنان.
ششم: بدهکاری که نمی تواند قرض خود را بدهد.
هفتم: سبیل الله یعنی کارهایی که منفعت عمومی دارد، مثل ساختن مسجد و مدرسه ای که علوم دینی در آن خوانده می شود و ساختن پل و جاده و بیمارستان.
هشتم: ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده.
مسأله 1934 ) احتیاط واجب آن است که فقیر و مسکین بیش تر از مخارج سال خود و اعضای خانواده اش را از زکات نگیرند. اگر مقداری پول یا جنس دارند، فقط به اندازه کسری مخارج یک سال زکات بگیرند.
مسأله 1935 ) کسی که مخارج سالش را داشته، اگر مقداری از آن را مصرف کند و سپس شک نماید که آنچه باقی مانده، به اندازه مخارج سال است یا نه، نمی تواند زکات بگیرد.
مسأله 1936 ) صنعتگر یا مالک یا تاجری که درآمد او از مخارج سالش کم تر است، می تواند برای کسری مخارج سالش زکات بگیرد و لازم نیست ابزار کار یا ملک یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.
مسأله 1937 ) فقیری که خرج سال خود و افراد تحت تکفلش را ندارد، اگر خانه ای دارد که ملک او است و در آن نشسته یا مال سواری دارد، چنانچه بدون این-ها نتواند زندگی کند، اگرچه برای حفظ آبرویش باشد، می تواند زکات بگیرد و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهایی که به آن ها احتیاج دارد. فقیری که این ها را ندارد، اگر بدان احتیاج داشته باشد، می تواند از زکات خریداری نماید.
مسأله 1938 ) فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنابراحتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگی نکند ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، می تواند زکات بگیرد.
مسأله 1939 ) به کسی که قبلاً فقیر بوده و می گوید فقیرم اگرچه انسان از گفته او اطمینان پیدا نکند، می شود زکات داد.
مسأله 1940 ) کسی که می گوید فقیرم و قبلاً فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه، چنانچه از گفته او گمانِ اطمینان آور پیدا نشود، نمی شود به او زکات داد.
مسأله 1941 ) کسی که باید زکات بدهد، اگر از فقیری طلبکار باشد، می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
مسأله 1942 ) اگر فقیر بدهکار بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند ولی اگر مال او به اندازه قرضش باشد اما ورثه قرض او را ندهند یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد، بنابراحتیاط نمی تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
مسأله 1943 ) چیزی را که انسان بابت زکات به فقیر می دهد، لازم نیست به او بگوید که زکات است، بلکه اگر فقیر خجالت بکشد، مستحب است به صورت پیشکش بدهد، ولی باید قصد زکات نماید.
مسأله 1944 ) کسی که می داند باید زکات را به فقیر دهد ولی به خیال این که کسی فقیر است به او زکات بدهد، سپس بفهمد فقیر نبوده، چنانچه چیزی را که به او داده باقی باشد، باید از او بگیرد و به مستحق بدهد. اگر از بین رفته باشد، چنانچه کسی که آن چیز را گرفته، می دانسته زکات است، انسان باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد. اگر نمی دانسته زکات است، نمی تواند از او بگیرد. اگر در موقع دادن زکات پُرس و جو کرده باشد که آن شخص مستحق می باشد و در جستجوی خود کوتاهی نکرده، بعید نیست که بابت زکات کافی باشد.
مسأله 1945 ) کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، می تواند برای دادن قرض خود زکات بگیرد، ولی باید مالی را که قرض کرده، در معصیت خرج نکرده باشد.
مسأله 1946 ) اگر به کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، از سهم بدهکاران زکات بدهد، سپس بفهمد قرض را در معصیت مصرف کرده، چنانچه بدهکار فقیر باشد، می تواند آنچه را به او داده، از سهم فقرا زکات حساب کند، اگرچه از گناه توبه نکرده باشد.
مسأله 1947 ) کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، اگرچه فقیر نباشد، انسان می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
مسأله 1948 ) مسافری که خرجی او تمام شده، یا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقیر نباشد، می تواند زکات بگیرد، ولی اگر بتواند در جای
دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم کند، فقط به مقداری که به آن جا برسد، می تواند زکات بگیرد.
مسأله 1949 ) مسافری که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، پس از آن که به وطنش رسید، اگر چیزی از زکات زیاد آمده باشد، باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید زکات است.
شرایط کسانی که مستحق زکاتند
مسأله 1950 ) کسی که زکات می گیرد، باید شیعه دوازده امامی باشد مگر این که مصلحت دینی ایجاب کند که از سهم «سبیل الله» به غیر شیعه دوازده امامی بدهند. اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، سپس معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.
مسأله 1951 ) اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد، انسان می تواند به ولیّ او زکات بدهد، به قصد این که آنچه را می دهد، ملک طفل یا دیوانه باشد.
مسأله 1952 ) اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی ندارد، می تواند خودش یا به وسیله یک نفر امین زکات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند. باید موقعی که زکات به مصرف آنان می رسد، نیت زکات کنند.
مسأله 1953 ) به فقیری که گدایی می کند، می شود زکات داد ولی به کسی که زکات را در معصیت مصرف می کند، نمی شود زکات داد.
مسأله 1954) بنابر احتیاط واجب به شرابخوار و بنابر احتیاط مستحب به کسی که گناه کبیره را آشکارا انجام می دهد، زکات ندهند.
مسأله 1955 ) به کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد، می شود زکات داد.
مسأله 1956 ) انسان نمی تواند مخارج کسانی را که مثل اولاد، خرج شان بر او واجب است از زکات بدهد، ولی اگر مخارج آنان را ندهد، دیگران می توانند به آنان زکات بدهند.
مسأله 1957 ) اگر انسان زکات به پسرش بدهد که خرج زن و خدمتکار خود نماید، اشکال ندارد.
مسأله 1958 ) اگر پسر به کتاب های علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر می تواند برای خریدن آن ها به او زکات بدهد.
مسأله 1959 ) بنابر احتیاط پدر نمی تواند به پسرش زکات بدهد که برای خود زن بگیرد، همچنین بنابر احتیاط پسر نمی تواند برای آن که پدرش زن بگیرد، زکات خود را به او بدهد.
مسأله 1960 ) به زنی که شوهرش مخارج او را می دهد، یا خرجی نمی دهد ولی ممکن است او را به دادن خرجی مجبور کنند، نمی شود زکات داد.
مسأله 1961 ) زنی که صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می توانند به او زکات بدهند ولی اگر شوهر در ضمن عقد شرط کند که مخارج او را بدهد، یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی که بتواند مخارج زن را بدهد، نمی شود به او زکات داد.
مسأله 1962 ) زن می تواند به شوهر فقیر خود زکات بدهد، اگرچه شوهر زکات را صرف مخارج آن زن نماید.
مسأله 1963 ) سید نمی تواند از غیر سید زکات بگیرد ولی اگر خمس و سایر وجوهات کفایت مخارج او را نکند و از گرفتن زکات ناچار باشد، می تواند از غیر سید زکات بگیرد.
مسأله 1964 ) به کسی که معلوم نیست سید است یا نه، می شود زکات داد.
نیّت زکات
مسأله 1965 ) انسان باید زکات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خدا بدهد و در نیّت معین کند که آنچه را می دهد، مثلاً زکات است یا کفّاره، بلکه بنابراحتیاط واجب معین کند زکات مال است، یا زکات فطره ولی اگر مثلاً زکات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معین کند چیزی را که می دهد، زکات گندم است یا زکات جو.
مسأله 1966 ) کسی که زکات چند مال بر او واجب شده، اگر مقداری زکات بدهد و نیت هیچ کدام را نکند، چنانچه چیزی را که داده، همجنس یکی از آن ها باشد، زکات همان جنس حساب می شود. اگر همجنس هیچ کدام نباشد، به همه آن ها قسمت می شود، پس کسی که زکات چهل گوسفند و زکات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر مثلاً یک گوسفند بابت زکات بدهد و نیت هیچ کدام را نکند، زکات گوسفند حساب می شود ولی اگر مقداری نقره بدهد، به زکاتی که برای گوسفند و طلا بدهکار است، تقسیم می شود.
مسأله 1967 ) اگر کسی را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، وکیل وقتی که زکات مال او را می دهد، باید نیت کند. احتیاط آن است که صاحب مال هم وقتی که مال زکات را به وکیل می دهد، نیت کند. اگر کسی را وکیل کند که زکات را به فقیر برساند، صاحب مال باید نیت کند.
مسأله 1968 ) اگر مالک یا وکیل او بدون قصد قربت زکات را به فقیر بدهد و پیش از آن که مال از بین برود، مالک نیت زکات کند، زکات حساب می شود.
مسائل متفرّقه زکات
مسأله 1969 ) موقعی که گندم و جو را از کاه جدا می کنند و موقع خشک شدن خرما و انگور، انسان باید زکات را به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا کند. زکات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را پس از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا نماید ولی اگر منتظر فقیر معینی باشد، یا بخواهد به فقیری بدهد که از جهتی برتری دارد، می تواند زکات را جدا نکند.
مسأله 1970 ) پس از جدا کردن زکات لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد ولی اگر به کسی که می شود زکات داد، دسترسی دارد، احتیاط واجب آن است که دادن زکات را به تأخیر نیندازد.
مسأله 1971 ) کسی که می تواند زکات را به مستحق برساند، اگر ندهد و به سبب کوتاهی او از بین برود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 1972 ) کسی که می تواند زکات را به مستحق برساند، اگر زکات را ندهد و بدون آن که در نگهداری آن کوتاهی کند از بین برود، چنانچه دادن زکات را به قدری تأخیر انداخته که نمی گویند فوراً داده است، باید عوض آن را بدهد. اگر به این مقدار تأخیر نینداخته مثلاً دو سه ساعت به تأخیر انداخته و در همان وقت تلف شده، در صورتی که مستحق حاضر نبوده، چیزی بر او واجب نیست. اگر مستحق حاضر بوده، بنابراحتیاط واجب باید عوض آن را بدهد، به خصوص در صورتی که مستحق درخواست کرده باشد.
مسأله 1973 ) اگر زکات را از خود مال کنار بگذارد، می تواند در بقیه آن تصرف کند. اگر از مال دیگرش کنار بگذارد، می تواند در تمام مال تصرف نماید.
مسأله 1974 ) انسان نمی تواند زکاتی را که کنار گذاشته، برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.
مسأله 1975 ) اگر از زکاتی که کنار گذاشته منفعتی حاصل شود مثلاً گوسفندی که برای زکات کنار گذاشته برّه بیاورد، مال فقیر است.
مسأله 1976 ) اگر موقعی که زکات را کنار می گذارد مستحقی حاضر باشد، احتیاط مستحب آن است که زکات را به او بدهد، مگر کسی را در نظر داشته باشد که دادن زکات به او از جهتی بهتر باشد.
مسأله 1977 ) اگر بدون اجازه حاکم شرع با مالی که برای زکات کنار گذاشته تجارت کند و ضرر نماید، نباید چیزی از زکات کم کند. اگر منفعت کند، باید آن را به مستحق بدهد.
مسأله 1978 ) اگر پیش از آن که زکات بر او واجب شود، چیزی بابت زکات به فقیر بدهد، زکات حساب نمی شود. پس از آن که زکات بر او واجب شد، اگر چیزی که به فقیر داده از بین نرفته باشد و فقیر بر فقر خود باقی باشد، می تواند چیزی را که به او داده، بابت زکات حساب کند.
مسأله 1979 ) فقیری که می داند زکات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زکات بگیرد و پیش او تلف شود ضامن است، پس موقعی که زکات بر انسان واجب می شود، اگر فقیر بر فقر خود باقی باشد، می تواند عوض چیزی را که به او داده، بابت زکات حساب کند.
مسأله 1980 ) فقیری که نمی داند زکات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زکات بگیرد و پیش او تلف شود، ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زکات حساب کند.
مسأله 1981 ) مستحب است زکات گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد، نیز در دادن زکات، خویشان خود را بر دیگران و اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی را که درخواست نمی کنند، بر درخواست کنندگان مقدم بدارد ولی اگر دادن زکات به فقیری از جهت دیگر بهتر باشد، مستحب است که زکات را به او بدهد.
مسأله 1982 ) بهتر است زکات را آشکار و صدقه مستحبی را مخفی بدهند.
مسأله 1983 ) اگر در شهر کسی که می خواهد زکات بدهد، مستحقی نباشد و نتواند زکات را به مصرف دیگری که برای آن معیّن شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد که بعداً مستحق پیدا کند، باید زکات را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زکات
برساند. مخارج بردن را می تواند با اجازه حاکم شرع از زکات بردارد و اگر زکات تلف شود، ضامن نیست.
مسأله 1984 ) اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، می تواند زکات را به شهر دیگر ببرد ولی مخارج بردن را باید خودش بدهد. اگر زکات تلف شود، ضامن است مگر آن که با اجازه حاکم شرع برده باشد.
مسأله 1985 ) اجرتِ وزن کردن و پیمانه نمودنِ گندم و جو و کشمش و خرمایی را که برای زکات می دهد، با خود اوست.
مسأله 1986 ) کسی که زکات مقروض است هر مقدار که به یک فقیر بدهد، قبول است ولی احتیاط مستحب آن است که اگر زکات، نقره و طلا دارد، به یک فقیر از زکات نقره کم تر از دو مثقال و 15 نخود و از زکات طلا کم تر از نه نخود ندهد، بلکه احتیاط مستحب آن است که اگر غیر از طلا و نقره چیز دیگر مثل گندم و جو و خرما و گوسفند بدهکار است و قیمت آن به اندازه دو مثقال و 15 نخود نقره یا بیش تر می شود، به یک فقیر کم تر از مقداری که قیمت آن دو مثقال و 15 نخود نقره است، ندهد.
مسأله 1987 ) بنابر احتیاط انسان نباید از مستحق درخواست کند زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را که گرفته، بفروشد، پس از آن که به قیمت رساند، کسی که زکات را به او داده، در خریدن بر دیگران مقدم است.
مسأله 1988 ) اگر شک کند زکاتی را که بر او واجب بوده داده، باید زکات را بدهد حتی بنابراحتیاط واجب هر چند شک او برای زکات سال های پیش باشد و اگر عین تلف شده باشد، زکاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد.
مسأله 1989 ) فقیر نمی تواند زکات را به کم تر از مقدار آن صلح کند یا چیزی را گران تر از قیمت آن بابت زکات قبول نماید یا زکات را از مالک بگیرد و به او ببخشد ولی کسی که زکات زیادی بدهکار است و فقیر شده و نمی تواند زکات را بدهد، چنانچه بخواهد توبه کند، فقیر می تواند زکات را از او بگیرد و به او ببخشد.
مسأله 1990 ) انسان نمی تواند از زکات، قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، مگر این که مصلحت عمومی طلب کند.
مسأله 1991 ) انسان نمی تواند از زکات ملک بخرد و بر اولاد خود یا بر کسانی که مخارج آنان بر او واجب است، وقف نماید که درآمد آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
مسأله 1992 ) فقیر می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند این ها زکات بگیرد ولی اگر به مقدار خرج سالش زکات گرفته باشد، برای زیارت و مانند آن بنابراحتیاط نمی تواند از سهم فقرا زکات بگیرد اما از سهم سبیل الله، فقیر و غیر فقیر می توانند از زکات برای زیارت و مانند آن بگیرند در صورتی که این کارها مصلحت عمومی داشته باشد.
مسأله 1993 ) اگر مالک فقیری را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، چنانچه فقیر احتمال دهد قصد مالک این بوده که خود فقیر از زکات بر ندارد، نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد. اگر یقین داشته باشد که قصد مالک این نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.
مسأله 1994 ) اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زکات بگیرد، چنانچه شرط هایی که برای واجب شدن زکات گفته شد، در آن ها جمع شود، باید زکات شان را بدهد.
مسأله 1995 ) اگر دو نفر در مالی که زکات آن واجب شده (یعنی سهم هر یک به حد نصاب رسیده و سایر شرایط را هم داشته اند) باهم شریک باشند و یکی از آنان زکات قسمت خود را بدهد و سپس مال را تقسیم کنند، مصرف او در سهم خودش اشکال ندارد، اگرچه بداند شریکش زکات سهم خود را نداده است.
مسأله 1996 ) کسی که خمس یا زکات بدهکار است و کفاره و نذر و مانند آن ها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، واجب است همه را انجام دهد. چنانچه مال وی برای انجام همه کافی نیست، اگر مالی که خمس یا زکات دارد موجود است، باید ابتدا خمس یا زکات را بدهد و از بقیه، اوّل قرضش را ادا کند. اگر چیزی باقی مانده، بین کفاره و نذر و مانند آن ها به نسبت تقسیم نماید. اگر مالی که خمس و زکات داشته از بین رفته و خمس یا زکات بر ذمّه است، ابتدا باید قرض را بدهد. اگر چیزی باقی ماند، بین خمس یا زکات و نذر و کفاره و مانند آن ها به نسبت تقسیم نماید مثلاً اگر چهل تومان خمس یا زکات بر او واجب است و بیست تومان بابت نذر بدهی دارد و ده تومان
هم قرض دارد و تمام مالی که دارد، سی و یک تومان است، باید اوّل ده تومان قرض را بدهد و پس از آن چهارده تومان بابت خمس و هفت تومان بابت نذر بدهد.
مسأله 1997 ) کسی که خمس یا زکات بدهکار است و نذر و کفاره یا حج و مانند این ها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بمیرد و مال او برای همه آنها کافی نباشد، چنانچه مالی که خمس و زکات آن واجب شده، از بین نرفته باشد، باید خمس یا زکات را بدهند و از بقیه مال، اوّل قرض او را بدهند. اگر چیزی باقی ماند، به چیزهای دیگری که بر او واجب است، به نسبت قسمت کنند. اگر مالی که خمس و زکات آن واجب شده از بین رفته باشد، باید اوّل قرض را ادا نمایند. در صورتی که چیزی باقی مانده باشد، صرف حج کنند. اگر چیزی زیاد آمد، به خمس و زکات و نذر و مانند این ها به نسبت قسمت نمایند.
مسأله 1998 ) کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به وی اشکال دارد.
زکات فطره
مسأله 1999 ) کسی که موقع غروب شب عید فطر، بالغ و عاقل است و فقیر نیست، باید برای خودش و کسانی که نان خور او هستند، هر نفری یک صاع (که تقریباً سه کیلو است) گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنج یا ذرّت و مانند این ها به مستحق بدهد. اگر پول یکی از این ها را بدهد، کافی است.
مسأله 2000 ) کسی که مخارج سال خود و خانواده اش را ندارد و کسبی هم ندارد که بتواند مخارج سال خود و خانواده اش را بگذراند، فقیر است و دادن زکات فطره بر او واجب نیست.
مسأله 2001 ) انسان باید فطره کسانی را که در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند، بدهد، کوچک باشند یا بزرگ؛ مسلمان باشند یا کافر؛ دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه؛ در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.
مسأله 2002 ) اگر کسی را که نان خور او است و در شهر دیگر است وکیل کند که از مالش فطره خود را بدهد، چنانچه اطمینان داشته باشد که فطره می دهد لازم نیست خودش فطره او را بدهد، همچنین اگر نان خور او قابل اعتماد و راست گو باشد و خبر دهد که فطره اش را از مالی که نزد او هست، داده است.
مسأله 2003 ) فطره مهمانی که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب می شود، بر او واجب است اما اگر برای افطار شب عید فطر دعوت شده باشد، فطره بر میزبان واجب نیست.
مسأله 2004 ) فطره مهمانی که پیش از غروب شب عید فطر بدون رضایت صاحبخانه وارد می شود و مدتی نزد او می ماند، بنابراحتیاط، واجب است، همچنین است فطره کسانی که انسان را مجبور کرده اند که خرجی او را بدهد.
مسأله 2005 ) فطره مهمانی که پس از غروب شب عید فطر وارد می شود، بر صاحبخانه واجب نیست.
مسأله 2006 ) اگر کسی موقع غروب شب عید فطر دیوانه باشد، زکات فطره بر او واجب نیست. اگر بیهوش باشد، بنابراحتیاط فطره بر او واجب است.
مسأله 2007 ) اگر پیش از غروب یا مقارن غروب، بچه، بالغ شود، یا دیوانه، عاقل گردد، یا فقیر، غنی شود، در صورتی که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
مسأله 2008 ) کسی که موقع غروب شب عید فطر، زکات فطره بر او واجب نیست، اگر تا پیش از ظهر روز عید شرط های واجب شدن فطره در او پیدا شود، مستحب است زکات فطره را بدهد.
مسأله 2009 ) کافری که پس از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر پس از دیدن ماه، شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
مسأله 2010 ) کسی که فقط به اندازه یک صاع (که تقریباً سه کیلو) گندم و مانند آن دارد، مستحب است زکات فطره را بدهد. چنانچه خانواده و افراد تحت تکفل داشته باشد و بخواهد فطره آن ها را هم بدهد، می تواند به قصد فطره، آن صاع را به یکی از افراد بدهد و او هم به همین قصد به دیگری بدهد؛ تا به نفر آخر برسد. بهتر است نفر آخر چیزی را که می گیرد، به کسی بدهد که از خودشان نباشد؛ اگر یکی از آن ها صغیر باشد، ولیّ او به جای وی می گیرد. احتیاط واجب آن است چیزی را که برای صغیر گرفته، به مصرف صغیر برساند.
مسأله 2011 ) اگر پس از غروب شب عید فطر بچه دار شود، یا کسی نان خور او حساب شود، واجب نیست فطره او را بدهد اگرچه مستحب است فطره کسانی را که بعد از غروب تا پیش از ظهر روز عید نان خور او حساب می شوند، بدهد.
مسأله 2012 ) اگر انسان نان خور کسی باشد و پیش از غروب یا مقارن غروب نان خور کس دیگر شود، فطره او بر کسی که نان خور او شده، واجب است مثلاً اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش باید فطره او را بدهد.
مسأله 2013 ) کسی که دیگری باید فطره او را بدهد، واجب نیست فطره خود را بدهد. بلکه صحیح هم نیست.
مسأله 2014 ) اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.
مسأله 2015 ) اگر کسی که فطره او بر دیگری واجب است، خودش فطره را بدهد، از کسی که فطره بر او واجب شده، ساقط نمی شود.
مسأله 2016 ) زنی که شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنانچه نان خور کس دیگر باشد، فطره اش بر آن کس واجب است. اگر نان خور کس دیگر نیست، در صورتی که فقیر نباشد، باید فطره خود را بدهد.
مسأله 2017 ) کسی که سیّد نیست، نمی تواند به سید فطره بدهد حتی اگر سیدی نان خور او باشد نمی تواند فطره او را به سید دیگر بدهد.
مسأله 2018 ) فطره طفلی که از مادر یا دایه شیر می خورد، بر کسی است که مخارج مادر یا دایه را می دهد ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال کودک برمی دارد، فطره کودک بر کسی واجب نیست.
مسأله 2019 ) انسان اگرچه مخارج خانواده اش را از مال حرام بدهد، باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.
مسأله 2020 ) اگر انسان کسی را اجیر نماید و شرط کند که مخارج او را بدهد، باید فطره او را هم بدهد. پس به طور کلی میزان این است که نان خور او محسوب شود تا زکات فطره وی بر موجر واجب گردد.
مسأله 2021 ) اگر کسی پس از غروب شب عید فطر بمیرد، باید فطره او و خانواده اش را از مال او بدهند ولی اگر پیش از غروب بمیرد، واجب نیست فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند.
مصرف زکات فطره
مسأله 2022 ) زکات فطره را بنابر احتیاط واجب باید فقط به فقرای شیعه بدهند که دارای شرایط گذشته در مستحقان زکات باشند. چنانچه در شهر از فقرای شیعه کسی نباشد، می توان آن را به فقرای دیگر مسلمانان داد، ولی در هر صورت نباید به ناصبی داده شود.
مسأله 2023 ) اگر طفل شیعه ای فقیر باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند، یا به واسطه دادنِ به ولیّ کودک، ملک طفل نماید.
مسأله 2024 ) فقیری که فطره به او می دهند، لازم نیست عادل باشد ولی احتیاط واجب آن است که به شرابخوار و به کسی که آشکارا معصیت می کند، فطره ندهند.
مسأله 2025 ) به کسی که فطره را در معصیت مصرف می کند، نباید فطره بدهند.
مسأله 2026 ) احتیاط واجب آن است که به یک فقیر کم تر از یک صاع (که تقریباً سه کیلو است) فطره ندهند ولی اگر بیش تر بدهند، اشکال ندارد.
مسأله 2027 ) اگر از جنسی که قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است، مثلاً از گندمی که قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است، نصف صاع (که معنای آن در مسأله پیش گفته شد) بدهد، کافی نیست. اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد، کافی نیست.
مسأله 2028 ) انسان نمی تواند نصف صاع را از یک جنس مثلاً گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلاً جو بدهد. اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد، کافی نیست.
مسأله 2029 ) مستحب است در دادن زکات فطره، خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد، سپس همسایگان فقیر را، بعد اهل علم فقیر را ولی اگر دیگران از جهتی برتری داشته باشند، مستحب است آن ها را مقدم بدارد.
مسأله 2030 ) اگر کسی می دانست که باید فطره را به فقیر داد ولی به خیال این که کسی فقیر است به او فطره بدهد و سپس بفهمد فقیر نبوده، چنانچه مالی را که به او داده، از بین نرفته باشد، باید پس بگیرد و به مستحق بدهد. اگر نتواند بگیرد، باید از مال خودش فطره را بدهد. اگر از بین رفته باشد، در صورتی که گیرنده فطره می دانسته
آنچه را گرفته، فطره است، باید عوض آن را بدهد. اگر نمی دانسته، دادن عوض بر او واجب نیست. اگر در تشخیص مستحق دچار تقصیر و مسامحه نشده باشد، لازم نیست دوباره آن را بدهد.
مسأله 2031 ) اگر کسی بگوید فقیرم، نمی شود به او فطره داد مگر آن که گمان به صدق گفته او پیدا شود و یا انسان بداند که قبلاً فقیر بوده است.
مسائل زکات فطره
مسأله 2032 ) انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خدا بدهد و موقعی که آن را می دهد، نیت دادن فطره نماید.
مسأله 2033 ) اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست. احتیاط واجب آن است که در ماه رمضان هم فطره را ندهد ولی اگر پیش از رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و پس از آن که فطره بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطره حساب کند، مانعی ندارد.
مسأله 2034 ) گندم یا چیز دیگری را که برای فطره می دهند، باید به جنس دیگر یا خاک مخلوط نباشد. چنانچه مخلوط باشد، اگر خالص آن به یک صاع (که تقریباً سه کیلو است) برسد یا آنچه مخلوط شده به قدری کم باشد که قابل اعتنا نباشد، اشکال ندارد.
مسأله 2035 ) اگر فطره را از چیز معیوب بدهد، کافی نیست.
مسأله 2036 ) کسی که فطره چند نفر را می دهد، لازم نیست همه را از یک جنس بدهد. اگر مثلاً فطره بعضی را گندم و فطره بعضی دیگر را جو بدهد، کافی است.
مسأله 2037 ) وقت واجب بودن زکات فطره از اوّل شب عید فطر تا ظهر آن روز است، ولی بنابر احتیاط واجب، اخراج و ادای آن باید پس از طلوع فجر باشد و همچنین کسی که نماز عید فطر می خواند، باید فطره را پیش از نماز اخراج نماید.
مسأله 2038 ) اگر به نیت فطره مقداری از مال خود را کنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد، باید هر وقت آن را می دهد، نیت فطره نماید.
مسأله 2039 ) اگر موقعی که دادن زکات فطره واجب است، فطره را ندهد و کنار نگذارد، بعداً باید بدون این که نیت ادا و قضا کند، فطره را بدهد.
مسأله 2040 ) اگر فطره را کنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی دیگر را برای فطره بگذارد.
مسأله 2041 ) اگر انسان مالی داشته باشد که قیمتش از فطره بیش تر است، چنانچه فطره را ندهد و نیت کند که مقداری از آن مال برای فطره باشد، اشکال دارد.
مسأله 2042 ) اگر مالی را که برای فطره کنار گذاشته از بین برود، چنانچه دسترسی به فقیر داشته و دادن فطره را تأخیر انداخته، باید عوض آن را بدهد. اگر دسترسی به فقیر نداشته، ضامن نیست.
مسأله 2043 ) اگر در محل خودش مستحق پیدا شود، احتیاط مستحب آن است که فطره را به جای دیگر نبرد. اگر به جای دیگر ببرد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم