احکام شرعی
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي
حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي

رساله توضیح المسائل حضرت آيت الله حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني تبريزي

احکام تقلید احکام طهارت آب مطلق و مُضاف اشاره 1- آب کُرّ 2- آب قلیل 3- آب جاری 4- آب باران 5- آب چاه احکام آبها احکام تخلّی (بول و غائط کردن) استبراء مستحبّات و مکروهات تخلّی نجاسات اشاره 1-2. بول و غائط 3. منی 4. مردار 5. خون 6-7. سگ و خوک 8. کافر 9. شراب 10. فقّاع 11-12. عرق حیوان نجاستخوار و جُنب از حرام راه ثابت شدن نجاست راه نجس شدن چیزهای پاک احکام نجاسات مطهرات (پاک کننده ها) اشاره 1. آب 2. زمین 3. آفتاب 4. استحاله 5. انقلاب 6. انتقال 7. اسلام 8. تبعیّت 9. برطرف شدن عین نجاست 10. استبرای حیوان نجاستخوار 11. غائب شدن مسلمان 12. رفتن خون متعارف احکام ظرف ها وضو اشاره وضوی ارتماسی دعاهایی هنگام وضو گرفتن شرایط صحّت وضو احکام وضو کارهایی که برای آن ها باید وضو گرفت چیزهایی که وضو را باطل می کند احکام وضوی جبیره غسل های واجب اشاره احکام جنابت کارهایی که بر جُنب حرام است کارهایی که بر جُنب مکروه است غسل جنابت غسل ترتیبی غسل ارتماسی احکام غسل کردن غسل های اختصاصی زنان الف) استحاضه اشاره احکام استحاضه ب) حیض اشاره احکام حائض اقسام زن های حائض صاحب عادت وقتیّه و عددیّه صاحب عادت وقتیّه صاحب عادت عددیّه مُضطربه مبتدئه ناسیه مسائل متفرّقه حیض ج) نفاس غسل مسّ میّت اشاره احکام مُحْتضر احکام پس از مرگ احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت احکام غسل میّت احکام کفن میّت احکام حنوط احکام نماز میّت دستور نماز میّت مستحبات نماز میّت احکام دفن مستحبّات دفن نماز وحشت نبش قبر غسل های مستحب تیمم موارد تیمم اشاره اوّلین مورد دومین مورد تیمّم سومین مورد تیمّم چهارمین مورد تیمّم پنجمین مورد تیمّم ششمین مورد تیمّم هفتمین مورد تیمم چیزهائی که تیمّم بر آنها صحیح است طریقه تیمم احکام تیمم احکام نماز اشاره نمازهای واجب نمازهای واجب یومیّه وقت نماز ظهر و عصر وقت نماز مغرب و عشا وقت نماز صبح احکام وقت نماز نمازهائی که باید به ترتیب خوانده شود نمازهای مستحب وقت نافله های یومیّه چگونگی نماز غفیله احکام قبله پوشانیدن بدن در نماز لباس نمازگزار اشاره شرط اوّل شرط دوم شرط سوم شرط چهارم شرط پنجم شرط ششم مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است مکان نماز گزار اشاره شرط اوّل: شرط دوم: شرط سوم: شرط چهارم: شرط پنجم: شرط ششم: جاهایی که نماز خواندن مستحب است جاهایی که نماز خواندن مکروه است آداب و احکام مسجد اذان و اقامه ترجمه اذان و اقامه واجبات نماز رکن نماز پنج چیز است: اشاره نیّت تکبیرةالإحرام قیام(ایستادن) قرائت رکوع سجود چیزهایی که سجده بر آن ها صحیح است مستحبات و مکروهات سجده سجده واجب قرآن تشهد سلام نماز ترتیب موالات قنوت ترجمه سوره حمد ترجمه سوره قُل هُو الله احد ترجمه ذکر رکوع و سجود ترجمه قنوت ترجمه تسبیحات اربعه ترجمه تشهد و سلام تعقیب نماز صلوات بر پیغمبر(ص) مبطلات نماز مکروهات نماز مواردی که می شود نماز واجب را شکست شکیات اشاره شک های باطل شک هایی که نباید به آن ها اعتنا کرد شک در چیزی که محل آن گذشته شک پس از سلام شک پس از وقت کثیرالشک(کسی که زیاد شک می کند) شک امام و مأموم شک در نماز مستحبی شک های صحیح نماز احتیاط سجده سهو طریقه سجده سهو قضای سجده و تشهّد فراموش شده کم و زیاد کردن اجزا و شرایط نماز نماز مسافر مسائل متفرّقه نماز مسافر نماز قضا نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است نماز جماعت شرایط امام جماعت احکام جماعت کارهایی که در نماز جماعت مستحب است کارهایی که در نماز جماعت مکروه است نماز آیات طریقه نماز آیات نماز عید فطر و قربان اجیر گرفتن برای نماز احکام روزه اشاره نیّت چیزهایی که روزه را باطل می کند اشاره 2 - خوردن و آشامیدن 3 – جماع (آمیزش) 4 - استمناء 4- دروغ بستن به خدا و پیغمبر(ص) 6 - رسانیدن غبار غلیظ به حلق 6- فرو بردن سر در آب 7- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح 8- اماله 10 - قی کردن احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند آنچه برای روزه دار مکروه است جاهایی که قضا و کفّاره واجب است کفّاره روزه جاهایی که فقط قضای روزه واجب است احکام روزه قضا احکام روزه مسافر راه ثابت شدن اوّل ماه روزه های حرام و مکروه روزه های مستحب مواردی که مستحب است انسان از مبطلات روزه خودداری نماید احکام خمس اشاره 1-منفعت کسب 3 - معدن 4 - گنج 5 - مال حلال مخلوط به حرام 5- جواهری که به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید 7 - غنیمت 8 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد مصرف خمس احکام زکات اشاره شرایط واجب شدن زکات زکات گندم و جو و خرما و کشمش نصاب طلا نصاب نقره زکات شتر و گاو و گوسفند نصاب شتر نصاب گاو نصاب گوسفند مصرف زکات شرایط کسانی که مستحق زکاتند نیّت زکات مسائل متفرّقه زکات زکات فطره مصرف زکات فطره مسائل زکات فطره احکام حجّ احکام خرید و فروش اشاره چیزهایی که هنگام خرید و فروش مستحب است معاملات مکروه معاملات حرام شرایط فروشنده و خریدار شرایط جنس و عوض آن صیغه خرید و فروش خرید و فروش میوه ها نقد و نسیه معامله سلف شرایط معامله سلف احکام معامله سلف فروش طلا و نقره به طلا و نقره مواردی که انسان می تواند معامله را به هم بزند مسائل متفرّقه خرید و فروش احکام شراکت احکام صلح احکام اجاره اشاره شرایط مالی که آن را اجاره می دهند مسائل متفرّقه اجاره احکام جُعاله احکام مزارعه احکام مُساقات اشاره کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند احکام وکالت احکام قرض احکام حواله دادن احکام رهن احکام ضامن شدن احکام کفالت احکام ودیعه(امانت) احکام عاریه احکام نکاح اشاره احکام عقد طریقه خواندن عقد دائم طریقه خواندن عقد غیر دائم شرایط عقد عیب هایی که به سبب آن ها می شود عقد را به هم زد عده ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است احکام عقد دائم متعه یا صیغه (عقد موقت) احکام نگاه کردن مسائل متفرّقه زناشوئی احکام شیر دادن اشاره شرائط شیر دادنی که علّت محرم شدن است آداب شیر دادن مسائل متفرّقه شیر دادن احکام طلاق اشاره عدّه طلاق عده زنی که شوهرش مرده طلاق بائن و طلاق رجعی احکام رجوع طلاق خُلع طلاق مُبارات احکام متفرّقه طلاق احکام غصب احکام مالی که انسان پیدا می کند احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات اشاره طریقه سر بریدن حیوانات شرایط سر بریدن حیوانات طریقه کشتن شتر چیزهایی که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است چیزهایی که در کشتن حیوانات مکروه است احکام شکار با اسلحه شکار کردن با سگ شکاری صید ماهی صید ملخ احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها اشاره چیزهایی که موقع غذا خوردن مستحب است چیزهایی که هنگام غذا خوردن مکروه است مستحبات آشامیدن آب مکروهات آشامیدنِ آب احکام نذر و عهد احکام قسم خوردن احکام وقف احکام وصیّت احکام ارث اشاره ارث دسته اوّل ارث دسته دوم ارث دسته سوم ارث زن و شوهر احکام متفرّقه ارث احکام حدود احکام دیه احکام اعتکاف امر به معروف و نهی از منکر جهاد اشاره دفاع از ناموس و جان و مال احکام مضاربه اشاره شرایط مضاربه مسائل متفرّقه (مبتلابه) مسائل جدید (مستحدثه) الف: احکام بانکها وام و سپرده گذاری اعتبارات بانکی نگهداری کالا و فروش کالای متروکه کفالت و ضمانت بانکی فروش سهام فروش اوراق قرضه و اوراق مشارکت حواله های داخلی و خارجی جوایز بانکی وصول سفته خرید و فروش ارز اضافه برداشت خرید و فروش سفته اشتغال در بانک مضاربه بانکی ب: قرارداد بیمه ج: سرقفلی د: احکام تشریح ه: احکام پیوند و: تلقیح مصنوعی ز: احکام کنترل جمعیت ح: حکم خیابان ها ط: مسائلی درباره نماز و روزه ی: حکم خرید و فروش برگه های جایزه دار

کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند

کسانی که نمی توانند در مال خود تصرّف کنند
مسأله 2260 ) بچه ای که بالغ نشده، شرعاً نمی تواند در مال خود تصرف کند. نشانه بالغ شدن زن، تمام شدن نه سال قمری و نشانه بالغ شدن مرد یکی از سه چیز است:
اوّل- تمام شدن پانزده سال قمری .
دوم- روییدن موی درشت، زیر شکم و بالای عورت.
سوم- محتلم شدن، یعنی بیرون آمدن منی در خواب.
مسأله 2261 ) روییدن موی درشت در صورت و پشت لب و بر سینه و زیر بغل و درشت شدن صدا و مانند این ها نشانه بالغ شدن نیست، مگر انسان به واسطه این ها به بالغ شدن یقین کند.
مسأله 2262 ) دیوانه و سفیه یعنی کسی که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف می کند، نمی تواند در مال خود تصرف نماید.
مسأله 2263 ) کسی که گاهی عاقل و گاهی دیوانه است، تصرفی که موقع دیوانگی در مال خود می کند، صحیح نیست.
مسأله 2264 ) انسان می تواند هنگام بیماری که به آن سبب از دنیا می رود، هرقدر از مال خود را به مصرف خود و عیال و مهمان و کارهایی که اسراف شمرده نمی شود، برساند، نیز اگر مال خود را به قیمت بفروشد یا اجاره دهد، اشکال ندارد، همچنین اگر مثلاً مال خود را به کسی ببخشد یا ارزان تر از قیمت بفروشد صحیح است هرچند زیادتر از ثلث باشد و ورثه اجازه ندهند.
احکام وکالت
وکالت آن است که انسان کاری را که می تواند در آن دخالت کند، به دیگری واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد، مثلاً کسی را وکیل کند که خانه او را بفروشد یا زنی را برای او عقد نماید. پس آدم سفیهی که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف می کند، چون حق ندارد در مال خود تصرف کند، نمی تواند برای فروش آن کسی را وکیل نماید.
مسأله 2265 ) در وکالت لازم نیست صیغه بخوانند. اگر انسان به دیگری بفهماند که او را وکیل کرده و وی هم بفهماند قبول نموده، مثلاً مال خود را به کسی بدهد که برای او بفروشد و وی مال را بگیرد، وکالت صحیح است.
مسأله 2266 ) اگر انسان کسی را که در شهر دیگر است وکیل نماید و برای او وکالت نامه بفرستد و او قبول کند، اگرچه وکالت نامه پس از مدتی برسد، وکالت صحیح است.
مسأله 2267 ) موکّل یعنی کسی که دیگری را وکیل می کند، نیز کسی که وکیل می شود، باید بالغ و عاقل باشند و از روی قصد و اختیار اقدام کنند.
مسأله 2268 ) کاری را که انسان نمی تواند انجام دهد، یا شرعاً نباید انجام دهد، نمی تواند برای انجام آن از طرف دیگری وکیل شود، مثلاً کسی که در احرام حج است، چون نباید صیغه عقد زناشویی را بخواند، نمی تواند برای خواندن صیغه از طرف دیگری وکیل شود.
مسأله 2269 ) اگر انسان کسی را برای انجام تمام کارهای خودش وکیل کند صحیح است، ولی اگر برای یکی از کارهای خود وکیل نماید و کار را معین نکند، وکالت صحیح نیست.
مسأله 2270 ) اگر وکیل را عزل کند، یعنی از کار برکنار نماید، پس از آن که خبر به او رسید، نمی تواند آن کار را انجام دهد، ولی اگر پیش از رسیدن خبر، کار را انجام داده باشد، صحیح است.
مسأله 2271 ) وکیل می تواند از وکالت کناره گیری کند اگرچه موکّل غایب باشد.
مسأله 2272 ) وکیل نمی تواند برای انجام کاری که به او واگذار شده دیگری را وکیل نماید، ولی اگر موکّل به وی اجازه داده باشد که وکیل بگیرد، به هر صورتی که به او دستور داده اند، می تواند رفتار نماید، پس اگر گفته باشد: برای من وکیل بگیر، باید از طرف او وکیل بگیرد و نمی تواند کسی را از طرف خودش وکیل کند.
مسأله 2273 ) اگر انسان با اجازه موکل خودش کسی را از طرف او وکیل کند، نمی تواند وکیل را عزل نماید. اگر وکیل اوّل بمیرد یا موکل، او را عزل کند، وکالت دومی باطل نمی شود.
مسأله 2274 ) اگر وکیل با اجازه موکل، کسی را از طرف خودش وکیل کند، موکل و وکیل اوّل می توانند وکیل را عزل کنند. اگر وکیل اوّل بمیرد، یا عزل شود وکالت دومی باطل می شود.
مسأله 2275 ) اگر چند نفر را برای انجام کاری وکیل کند و به آن ها اجازه دهد که هرکدام به تنهایی در آن کار اقدام کنند، هریک می تواند کار را انجام دهد. چنانچه یکی از آنان بمیرد، وکالت دیگران باطل نمی شود ولی اگر نگفته باشد که با هم یا به تنهایی انجام دهند، یا گفته باشد که با هم انجام دهند، نمی توانند به تنهایی اقدام نمایند. در صورتی که یکی بمیرد، وکالت دیگران باطل می شود.
مسأله 2276 ) اگر وکیل یا موکل بمیرد، یا دیوانه، یا بیهوش شود، وکالت باطل می شود، نیز اگر چیزی که برای تصرف در آن وکیل شده است از بین برود مثلاً گوسفندی که برای فروش آن وکیل شده بمیرد، وکالت باطل می شود.
مسأله 2277 ) اگر انسان کسی را برای کاری وکیل کند و چیزی برای او قرار بگذارد، پس از انجام کار، چیزی را که قرار گذاشته باید به او بدهد.
مسأله 2278 ) اگر وکیل در نگهداری مالی که در اختیار اوست، کوتاهی نکند و غیر از تصرفی که به او اجازه داده اند، تصرف دیگری در آن ننماید و اتفاقاً مال از بین برود، نباید عوض آن را بدهد.
مسأله 2279 ) اگر وکیل در نگهداری مالی که در اختیار اوست، کوتاهی کند و یا غیر از تصرفی که به او اجازه داده اند، تصرف دیگری در آن بنماید و مال از بین برود، ضامن است، پس اگر لباسی را که گفته اند بفروش، بپوشد و لباس تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2280 ) اگر وکیل غیر از تصرفی که به او اجازه داده اند، تصرف دیگری در مال بکند، مثلاً لباسی را که گفته اند بفروش، بپوشد و بعداً تصرفی را که به او اجازه داده اند بنماید، تصرف صحیح است.
احکام قرض
قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و احادیث راجع به آن زیاد سفارش شده است. از پیغمبر اکرم(ص) روایت شده: هرکس به برادر مسلمان خود قرض بدهد، مال او زیاد می شود و ملائکه بر او رحمت می فرستند. اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط می گذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام می شود.
مسأله 2281 ) در قرض لازم نیست صیغه بخوانند، بلکه اگر چیزی را به نیت قرض به کسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد، صحیح است ولی مقدار باید کاملاً معلوم باشد.
مسأله 2282 ) هر وقت بدهکار بدهی خود را بدهد، طلبکار باید قبول نماید.
مسأله 2283 ) اگر در صیغه قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند، احتیاط واجب آن است که طلبکار پیش از تمام شدن مدت طلب خود را درخواست نکند. ولی اگر مدت نداشته باشد، طلبکار هر وقت بخواهد، می تواند طلب خود را درخواست نماید.
مسأله 2284 ) اگر طلبکار طلب خود را درخواست کند، چنانچه بدهکار حق تأخیر نداشته باشد و بتواند بدهی خود را بدهد، باید فوراً آن را بپردازد. اگر تأخیر بیندازد، گناهکار است.
مسأله 2285 ) اگر بدهکار غیر از خانه ای که در آن نشسته و اثاثیه منزل و چیزهای دیگری که به آن ها احتیاج دارد، چیزی نداشته باشد، طلبکار نمی تواند طلب خود را از او درخواست نماید، بلکه باید صبر کند تا بتواند بدهی خود را بدهد.
مسأله 2286 ) کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد، چنانچه بتواند کاسبی کند، احتیاط واجب آن است که کسب کند و بدهی خود را بدهد.
مسأله 2287 ) کسی که دسترسی به طلبکار خود ندارد، چنانچه امید نداشته باشد که او را پیداکند، باید با اجازه حاکم شرع طلب وی را به فقیر بدهد. ولی اگر طلبکار سید نباشد، احتیاط آن است که طلب را به سید فقیر ندهد.
مسأله 2288 ) اگر مال میت بیشتر از خرج واجب کفن و دفن و بدهی او نباشد، باید مالش را به همین مصرف ها برسانند و به وارث او چیزی نمی رسد.
مسأله 2289 ) اگر کسی مقداری پول طلا یا نقره و مانند این ها قرض کند و قیمت آن کم شود، یا چند برابر گردد، چنانچه همان مقدار را که گرفته پس بدهد، کافی است. ولی اگر هر دو به غیر آن راضی شوند، اشکال ندارد.
مسأله 2290 ) اگر مالی را که قرض کرده، از بین نرفته باشد و صاحب مال، آن را درخواست کند، احتیاط مستحب آن است که بدهکار همان مال را به او بدهد.
مسأله 2291 ) اگر کسی که قرض می دهد شرط کند زیادتر از مقداری که می دهد، بگیرد، مثلاً یک من گندم بدهد و شرط کند که یک من و پنج سیر بگیرد، یا ده تخم مرغ بدهد که یازده تا بگیرد، ربا و حرام است بلکه اگر قرار بگذارد که بدهکار کاری برای او انجام دهد، یا چیزی را که قرض کرده با مقداری جنس دیگر پس بدهد، مثلاً شرط کند یک تومانی را که قرض کرده، با یک کبریت پس دهد، ربا و حرام است، نیز اگر با او شرط کند چیزی را که قرض می گیرد به طور مخصوصی پس دهد، مثلاً مقداری طلای نساخته به او بدهد و شرط کند ساخته پس بگیرد، ربا و حرام می باشد. ولی اگر بدون این که شرط کند، بدهکار زیادتر از آنچه قرض کرده پس بدهد، اشکال ندارد، بلکه مستحب است.
مسأله 2292 ) ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است ولی کسی که قرض ربایی گرفته، می تواند در چیزی که قرض گرفته، تصرف کند. فقط «شرط ربا» و زیادی، باطل و فاسد است و فاسد بودن شرط موجب فساد اصل قرض نمی شود.
مسأله 2293 ) اگر گندم، یا چیزی مانند آن را به طور قرض ربایی بگیرد و با آن زراعت کند، حاصلی که به دست می آید، مال قرض دهنده نیست.
مسأله 2294 ) اگر لباسی را بخرد و بعداً از پول حلالی که مخلوط ربا است، به صاحب لباس بدهد، پوشیدن لباس و نماز خواندن با آن اشکال ندارد، ولی اگر به فروشنده بگوید که لباس را با این پول می خرم به این معنی که قیمت آن را یک پول معین و مخصوصی قرار دهد به طوری که اگر بخواهد پول دیگری به جای آن بپردازد حق نداشته باشد، پوشیدن لباس حرام است. اگر بداند پوشیدن آن حرام است، نماز هم با آن باطل می باشد.
مسأله 2295 ) اگر انسان مقداری پول به تاجر بدهد که در شهر دیگر از طرف او کم تر بگیرد، اشکال ندارد و این را صرف برات می گویند.
مسأله 2296 ) اگر مقداری پول به کسی بدهد که پس از چند روز در شهر دیگر زیادتر بگیرد، مثلاً نهصد و نود تومان بدهد که بعد از ده روز در شهر دیگر هزار تومان بگیرد، ربا و حرام است، ولی اگر کسی که زیادی را می گیرد در مقابل زیادی، جنس بدهد یا عملی انجام دهد، اشکال ندارد.
مسأله 2297 ) اگر در مقابل طلبی که از کسی دارد، سفته یا براتی داشته باشد و بخواهد طلب خود را پیش از وعده آن به کم تر از آن بفروشد، اشکال ندارد.
احکام حواله دادن
مسأله 2298 ) اگر انسان طلبکار خود را حواله بدهد که طلب خود را از دیگری بگیرد و طلبکار راضی باشد، پس از آن که حواله (با شرایطی که بعداً گفته می شود) محقق شد، کسی که به او حواله شده بدهکار می شود و دیگر طلبکار نمی تواند طلبی را که دارد، از بدهکار اوّلی درخواست نماید.
مسأله 2299 ) بدهکار و طلبکار و کسی که به او حواله شده، باید مکلّف و عاقل باشند و کسی آن ها را مجبور نکرده باشد، نیز باید سفیه نباشند، یعنی مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکنند و شرعاً بتوانند در مالشان تصرف کنند ولی اگر حواله دهنده از کسی که به او حواله می دهد، طلبکار نباشد، شرط نیست که در مال خودش حق تصرف داشته باشد، بلکه اگر ممنوع از تصرف باشد، حواله صحیح است.
مسأله 2300 ) حواله دادن به عهده کسی که بدهکار نیست، در صورتی صحیح است که او راضی باشد، نیز اگر انسان بخواهد به کسی که جنسی بدهکار است، جنس دیگر حواله دهد مثلاً به کسی که جو بدهکار است گندم حواله دهد، تا راضی نشود، حواله صحیح نیست.
مسأله 2301 ) موقعی که انسان حواله می دهد، باید بدهکار باشد، پس اگر بخواهد از کسی قرض کند تا وقتی از او قرض نکرده، بنابراحتیاط واجب نمی تواند وی را به کسی حواله دهد که آنچه را بعداً قرض می دهد، از آن کس بگیرد.
مسأله 2302 ) حواله دهنده و طلکبار باید مقدار حواله و جنس آن را بدانند، پس اگر مثلاً ده من گندم و ده تومان پول به یک نفر بدهکار باشد و به او بگوید: یکی از دو طلب خود را از فلانی بگیر و آن را معین نکند، حواله درست نیست.
مسأله 2303 ) اگر بدهی واقعاً معین باشد ولی بدهکار و طلبکار در موقع حواله دادن، مقدار یا جنس آن را ندانند حواله صحیح است مثلاً اگر طلب کسی را در دفتر نوشته باشد و پیش از دیدن دفتر، حواله بدهد و سپس دفتر را ببیند و به طلبکار مقدار طلبش را بگوید، حواله صحیح می باشد اما اگر کسی که به او حواله شده بدهکار نباشد، صحت حواله اشکال دارد.
مسأله 2304 ) طلبکار می تواند حواله را قبول نکند، اگرچه کسی که به او حواله شده فقیر نباشد و در پرداختن حواله هم کوتاهی ننماید.
مسأله 2305 ) اگر به کسی حواله بدهد که بدهکار نیست، چنانچه به حواله راضی باشد، پیش از پرداختن حواله نمی تواند مقدار حواله را از حواله دهنده بگیرد و اگر طلبکار طلب خود را به مقدار کم تری صلح کند، کسی که به حواله راضی شده نمی تواند تمام مقدار حواله شده را از حواله دهنده درخواست نماید.
مسأله 2306 ) پس از آن که حواله محقق شد، حواله دهنده و کسی که به او حواله شده، نمی توانند حواله را به هم بزنند. هرگاه کسی که به او حواله شده در موقع حواله فقیر نباشد، اگرچه بعداً فقیر شود، طلبکار نمی تواند حواله را به هم بزند، همچنین است اگر موقع حواله فقیر باشد و طلبکار بداند فقیر است، ولی اگر نداند فقیر است و بعد بفهمد، اگرچه در آن وقت مالدار شده باشد، طلبکار می تواند حواله را به هم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگیرد.
مسأله 2307 ) اگر بدهکار و طلبکار و کسی که به او حواله شده، یا یکی از آنان برای خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند، مطابق قراری که گذاشته اند، می توانند حواله را به هم بزنند.
مسأله 2308 ) اگر حواله دهنده طلب طلبکار را بدهد، چنانچه به خواهش کسی که به او حواله شده، داده است، می تواند چیزی را که داده از او بگیرد. اگر بدون خواهش او داده و قصدش این بوده که عوض آن را نگیرد، نمی تواند چیزی را که داده، درخواست نماید.
احکام رهن
مسأله 2309 ) رهن آن است که بدهکار مقداری از مال خود را نزد طلبکار بگذارد که اگر طلب او را ندهد، طلبش را از آن مال به دست آورد.
مسأله 2310 ) در رهن لازم نیست صیغه بخوانند. همین قدر که بدهکار مال خود را به قصد گرو به طلبکار بدهد و طلبکار به همین قصد بگیرد، رهن صحیح است.
مسأله 2311 ) گرو دهنده و کسی که مال را گرو می گیرد، باید مکلف و عاقل باشد و کسی آن ها را مجبور نکرده باشد، نیز باید گرو دهنده سفیه نباشد، یعنی مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکند.
مسأله 2312 ) انسان مالی را می تواند گرو بگذارد که شرعاً بتواند در آن تصرف کند. اگر مال کسی دیگر را گرو بگذارد، در صورتی صحیح است که صاحب مال اذن بدهد.
مسأله 2313 ) چیزی را که گرو می گذارند، باید خرید و فروش آن صحیح باشد، پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند، درست نیست.
مسأله 2314 ) استفاده چیزی را که گرو می گذارند، مال صاحب آن است.
مسأله 2315 ) طلبکار و بدهکار نمی توانند مالی را که گرو گذاشته شده، بدون اجازه یکدیگر ملک کسی کنند، مثلاً ببخشند یا بفروشند ولی اگر یکی از آنان آن را ببخشد یا بفروشد، سپس دیگری بگوید راضی هستم، اشکال ندارد.
مسأله 2316 ) اگر گرو گیرنده چیزی را که گرو برداشته با اجازه مالک بفروشد، پول آن مثل خود مال، گرو نمی باشد، همچنین است در صورتی که بی اجازه بفروشد و بعد مالک قبول کند، ولی اگر گرودهنده آن چیز را با اجازه گروگیرنده بفروشد که عوض آن را گرو قرار دهد، باید همین کار را بکند. در صورتی که تخلّف نماید، معامله باطل است مگر آن که گروگیرنده آن را اجازه دهد.
مسأله 2317 ) اگر موقعی که باید بدهی خود را بدهد، طلبکار درخواست کند و او ندهد، طلبکار در صورتی که وکالت در فروش داشته باشد، می تواند مالی را که گرو برداشته، بفروشد و طلب خود را بردارد. در صورتی که وکالت نداشته باشد، لازم است از بدهکار اجازه بگیرد. اگر دسترسی به او ندارد، باید برای فروش از حاکم شرع اجازه بگیرد. در هر دو صورت اگر زیادی داشته باشد، باید زیادی را به بدهکار بدهد.
مسأله 2318 ) اگر بدهکار غیر از خانه ای که در آن نشسته و چیزهایی که مانند اثاثیه خانه مورد احتیاج اوست، چیز دیگری نداشته باشد، طلبکار نمی تواند طلب خود را درخواست کند ولی اگر مالی را که گرو گذاشته خانه و اثاثیه هم باشد، طلبکار می تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.
احکام ضامن شدن
مسأله 2319 ) اگر انسان بخواهد ضامن شود که بدهی کسی را بدهد، ضامن شدن او در صورتی صحیح است که به هر لفظی اگرچه عربی نباشد، به طلبکار بگوید که ضامن شدم طلب تو را بدهم و طلبکار هم رضایت خود را بفهماند، ولی راضی بودن بدهکار شرط نیست.
مسأله 2320 ) ضامن و طلبکار باید مکلف و عاقل باشند و کسی آن ها را مجبور نکرده باشد، نیز باید سفیه نباشند، یعنی مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکنند و طلبکار شرعاً بتواند در مالش تصرف کند ولی این شرط ها در بدهکار نیست مثلاً اگر کسی ضامن شود که بدهی بچه یا دیوانه را بدهد، صحیح است، همچنین است اگر ضامن حق تصرف در مالش را نداشته باشد، ضمانت صحیح است.
مسأله 2321 ) هرگاه برای ضامن شدن خودش شرطی قرار دهد، مثلاً بگوید: اگر بدهکار قرض تو را نداد، من می دهم، ضامن شدن او باطل است ولی به معنی تعهّد ادا بعید نیست که صحیح باشد، به این معنی که اگر بدهکار دینش را ادا نکرد، عهده دار باشد که آن را پرداخت نماید. اما دین به ذمه ی او منتقل نمی شود.
مسأله 2322 ) کسی که انسان ضامن بدهی او می شود باید بدهکار باشد، پس اگر کسی بخواهد از دیگری قرض کند، تا وقتی قرض نکرده، انسان نمی تواند ضامن شود ولی به معنای عهده دار بودن بعید نیست که صحیح باشد.
مسأله 2323 ) در صورتی انسان می تواند ضامن شود که طلبکار و بدهکار و جنس بدهی همه معین باشد، پس اگر دو نفر از کسی طلبکار باشند و انسان بگوید: ضامن هستم که طلب یکی از شما را بدهم، چون معین نکرده که طلب کدام را می دهد، ضامن شدن او باطل است، نیز اگر کسی از دو نفر طلبکار باشد و انسان بگوید: ضامن هستم که طلب یکی از آن دو نفر را به تو بدهم، چون معین نکرده که بدهی کدام را می دهد، ضامن شدن باطل می باشد، همچنین اگر کسی از دیگری مثلاً ده من گندم و ده تومان پول طلبکار باشد و انسان بگوید: ضامن یکی از دو طلب تو هستم و معین نکند که ضامن گندم است، یا ضامن پول، صحیح نیست.
مسأله 2324 ) اگر طلبکار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمی تواند از بدهکار چیزی بگیرد. اگر مقداری از آن را ببخشد، نمی تواند آن مقدار را درخواست نماید.
مسأله 2325 ) اگر انسان ضامن شود که بدهی کسی را بدهد، نمی تواند از ضامن شدن خود برگردد.
مسأله 2326 ) ضامن و طلبکار بنابراحتیاط نمی توانند شرط کنند که هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را بهم بزنند.
مسأله 2327 ) هرگاه انسان در موقع ضامن شدن، بتواند طلب طلبکار را بدهد اگرچه بعد فقیر شود، طلبکار نمی تواند ضامن بودن او را به هم زند و طلب خود را از بدهکار اوّل درخواست نماید، همچنین است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولی طلبکار بداند و به ضامن شدن او راضی شود.
مسأله 2328 ) اگر انسان در موقعی که ضامن می شود، نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار در آن وقت نداند و سپس ملتفت شود، می تواند ضامن بودن او را به-هم بزند ولی اگر پیش از آن که طلبکار ملتفت شود، ضامن قدرت پیدا کرده باشد، چنانچه بخواهد ضامن بودن او را به هم بزند، اشکال دارد.
مسأله 2329 ) اگر کسی بدون اجازه بدهکار ضامن شود که بدهی او را بدهد، نمی تواند چیزی از او بگیرد.
مسأله 2330 ) اگر کسی با اجازه بدهکار ضامن شود که بدهی او را بدهد می تواند مقداری را که به طلبکار داده، درخواست نماید، ولی اگر به جای جنسی که بدهکار بوده، جنس دیگری به طلبکار بدهد، نمی تواند چیزی را که داده، از او درخواست نماید، مثلاً اگر ده من گندم بدهکار باشد و ضامن ده من برنج بدهد، نمی تواند برنج را از او مطالبه نماید، بلکه باید همان گندم را درخواست کند مگر خودش راضی شود که برنج بدهد.
احکام کفالت
مسأله 2331 ) کفالت آن است که انسان ضامن شود هر وقت طلبکار بدهکار را خواست، به دست او بدهد. به کسی که این طور ضامن می شود، کفیل می گویند.
مسأله 2332 ) کفالت در صورتی صحیح است که کفیل به هر لفظی اگرچه عربی نباشد، به طلبکار بگوید: ضامنم هر وقت بدهکار خود را بخواهی، به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید. بنابراحتیاط رضایت بدهکار در صحت کفالت معتبر است.
مسأله 2333 ) کفیل باید مکلف و عاقل باشد و او را در کفالت مجبور نکرده باشند و بتواند کسی را که کفیل او شده حاضر نماید.
مسأله 2334 ) یکی از پنج چیز، کفالت را به هم می زند:
اوّل- کفیل، بدهکار را به دست طلبکار بدهد.
دوم- طلب طلبکار داده شود.
سوم- طلبکار از طلب خود بگذرد.
چهارم- بدهکار بمیرد.
پنجم- طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند.
مسأله 2335 ) اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد، کسی که بدهکار را رها کرده، باید او را به دست طلبکار بدهد.
احکام ودیعه(امانت)
مسأله 2336 ) اگر انسان مال خود را به کسی بدهد و بگوید: نزد تو امانت باشد و او هم قبول کند، یا بدون این که حرفی بزند، صاحب مال بفهماند که مال را برای نگهداری به او می دهد و وی هم به قصد نگهداری کردن بگیرد، باید به احکام ودیعه و امانت داری که بعداً گفته می شود، عمل نماید.
مسأله 2337 ) امانت دار و کسی که مال را امانت می گذارد، باید هر دو بالغ و عاقل باشند، پس اگر انسان مالی را پیش بچه یا دیوانه امانت بگذارد، یا دیوانه و بچه مالی را پیش کسی امانت بگذارند، صحیح نیست.
مسأله 2338 ) اگر از بچه یا دیوانه چیزی را به طور امانت قبول کند، باید آن را به صاحبش بدهد. اگر آن چیز مال بچه یا دیوانه است، به ولیّ او برساند. چنانچه در رساندن مال به آنان کوتاهی کند و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2339 ) کسی که نمی تواند امانت را نگهداری نماید، بنابراحتیاط واجب نباید قبول کند.
مسأله 2340 ) اگر انسان به صاحب مال بفهماند که برای نگهداری مال او حاضر نیست، چنانچه مال را بگذارد و برود و مال تلف شود، کسی که امانت را قبول نکرده، ضامن نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر ممکن باشد، آن را نگهداری نماید.
مسأله 2341 ) کسی که چیزی را امانت می گذارد، هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد. کسی که امانت را قبول می کند، هر وقت بخواهد می تواند آن را به صاحبش برگرداند.
مسأله 2342 ) اگر انسان از نگهداری امانت منصرف شود و ودیعه را به هم بزند، باید هرچه زودتر مال را به صاحب آن یا وکیل یا ولیّ صاحبش برساند، یا به آنان خبر دهد که به نگهداری حاضر نیست. اگر بدون عذر، مال را به آنان نرساند و خبر هم ندهد، چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2343 ) کسی که امانت را قبول می کند، اگر برای آن، جای مناسبی ندارد، باید جای مناسب تهیه نماید و طوری آن را نگهداری کند که مردم نگویند در امانت خیانت کرده و در نگهداری آن کوتاهی نموده است. اگر در جایی که مناسب نیست بگذارد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2344 ) کسی که امانت را قبول می کند، اگر در نگهداری آن کوتاهی نکند و تعدّی یعنی زیاده روی ننماید و اتفاقاً مال تلف شود، ضامن نیست. ولی اگر آن را در جایی بگذارد که گمان می رود مثلاً ظالمی بفهمد و آن را ببرد، چنانچه تلف شود باید عوض آن را به صاحبش بدهد.
مسأله 2345 ) اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین کند و به کسی که امانت را قبول کرده بگوید که باید مال را در این جا نگهداری کنی و اگر احتمال بدهی که از بین برود، نباید آن را به جای دیگر ببری، نمی تواند آن را به جای دیگر ببرد. اگر به جای دیگر ببرد و تلف شود، ضامن است.
مسأله 2346 ) اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین کند و کسی که امانت را قبول کرده بداند آن محل در نظر صاحب مال خصوصیتی نداشته، بلکه یکی از موارد حفظ آن بوده، می تواند آن را به جای دیگری که مال در آن جا محفوظ تر یا مثل محل اوّلی است ببرد، و چنانچه مال در آن جا تلف شود، ضامن نیست.
مسأله 2347 ) اگر صاحب مال دیوانه شود، کسی که امانت را قبول کرده باید فوراً امانت را به ولیّ او برساند و یا به ولیّ خبر دهد. اگر بدون عذر شرعی مال را به ولیّ ندهد و از خبر دادن هم کوتاهی کند و مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2348 ) اگر صاحب مال بمیرد، امانت دار باید مال را به وارث او برساند یا به وارث خبر دهد. چنانچه مال را به وارث ندهد و از خبر دادن هم کوتاهی کند و مال تلف شود، ضامن است، ولی اگر برای آن که می خواهد بفهمد کسی که می گوید وارث میّتم، راست می گوید یا نه، یا میّت وارث دیگری دارد یا نه، مال را ندهد و از خبر دادن هم کوتاهی کند و مال تلف شود، ضامن نیست.
مسأله 2349 ) اگر صاحب مال بمیرد و چند وارث داشته باشد، کسی که امانت را قبول کرده باید مال را به همه ورثه بدهد، یا به کسی بدهد که همه آنان گرفتن مال را به او واگذار کرده اند. پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یکی از ورثه بدهد، ضامن سهم دیگران است.
مسأله 2350 ) اگر کسی که امانت را قبول کرده بمیرد، یا دیوانه شود، وارث یا ولیّ او باید هرچه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد، یا امانت را به او برساند.
مسأله 2351 ) اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببیند، چنانچه ممکن است باید امانت را به صاحب آن یا وکیل او برساند. اگر ممکن نیست، باید آن را به حاکم شرع بدهد. چنانچه به حاکم شرع دسترسی ندارد، در صورتی که وارث او امین است و از امانت اطلاع دارد، لازم نیست وصیت کند و گرنه باید وصیت کند و شاهد، بگیرد و به وصیّ و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصیات مال و محلّ آن را بگوید.
مسأله 2352 ) اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببیند و به وظیفه ای که در مسأله پیش گفته شد عمل نکند، چنانچه امانت از بین برود، بنابر احتیاط باید عوضش را بدهد، اگرچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد و بیماری او خوب شود یا پس از مدتی پشیمان شود و وصیت کند.
احکام عاریه
مسأله 2353 ) عاریه آن است که انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی نگیرد.
مسأله 2354 ) لازم نیست در عاریه صیغه بخوانند. اگر مثلاً لباس را به قصد عاریه به کسی بدهد و او به همین قصد بگیرد، عاریه صحیح است.
مسأله 2355 ) عاریه دادن مال غصبی و کالایی که مال انسان است ولی منفعت آن را به دیگری واگذار کرده مثلاً آن را اجاره داده، در صورتی صحیح است که مالک مال غصبی یا کسی که آن را اجاره داده، بگوید به عاریه دادن راضی هستم.
مسأله 2356 ) چیزی را که منفعتش مال انسان است مثلاً آن را اجاره کرده می تواند عاریه بدهد، ولی اگر در اجاره شرط کرده باشد که خودش از آن استفاده کند، نمی تواند آن را به دیگری عاریه دهد.
مسأله 2357 ) اگر دیوانه و بچه و مفلّس و سفیه مال خود را عاریه بدهند صحیح نیست، اما اگر ولیّ در صورتی که مصلحت بداند مال کسی را که بر او ولایت دارد عاریه دهد، اشکال ندارد، همچنین است اگر بچه با اجازه ولیّ مال خود را عاریه دهد.
مسأله 2358 ) اگر در نگهداری چیزی که عاریه کرده کوتاهی نکند و در استفاده از آن زیاده روی ننماید و اتفاقاً تلف شود ضامن نیست. ولی چنانچه شرط کنند که اگر تلف شود عاریه کننده ضامن باشد، یا چیزی را که عاریه کرده طلا و نقره باشد، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2359 ) اگر طلا و نقره را عاریه نماید و شرط کند که اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نیست.
مسأله 2360 ) اگر عاریه دهنده بمیرد، عاریه گیرنده باید چیزی را که عاریه کرده، به ورثه او بدهد.
مسأله 2361 ) اگر عاریه دهنده طوری شود که شرعاً نتواند در مال خود تصرف کند مثلاً دیوانه شود، عاریه کننده باید مالی را که عاریه کرده به ولی او بدهد.
مسأله 2362 ) کسی که چیزی را عاریه داده، هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد. کسی هم که عاریه کرده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بدهد.
مسأله 2363 ) عاریه دادن چیزی که استفاده حلال ندارد مثل آلات لهو و قمار یا ظرف طلا و نقره به جهت استعمال، حرام است، اما عاریه دادن به جهت زینت نمودن جایز است گرچه احتیاط در ترک است.
مسأله 2364 ) عاریه دادن گوسفند برای استفاده از شیر و پشم آن و عاریه دادن حیوان نر برای آبستن کردن حیوان ماده، صحیح است.
مسأله 2365 ) اگر چیزی را که عاریه کرده به مالک، یا وکیل، یا ولیّ او بدهد و سپس آن مال تلف شود، عاریه کننده ضامن نیست. ولی اگر بدون اجازه صاحب مال یا وکیل، یا ولیّ آن را به جایی ببرد که صاحبش معمولاً به آن جا می برده، مثلاً اسب را در اصطبلی که صاحبش برای آن درست کرده ببندد و بعد تلف شود، یا کسی آن را تلف کند، ضامن است.
مسأله 2366 ) اگر چیز نجس را برای کاری که شرط آن پاکی است عاریه دهد، مثلاً ظرف نجس را عاریه دهد که در آن غذا بخورند، باید نجس بودن آن را به کسی که عاریه می کند بگوید اما اگر لباس نجس را برای نماز خواندن عاریه دهد، لازم نیست نجس بودنش را اطلاع دهد.
مسأله 2367 ) چیزی را که عاریه کرده بدون اجازه صاحب آن نمی تواند به دیگری اجاره، یا عاریه دهد.
مسأله 2368 ) اگر چیزی را که عاریه کرده با اجازه صاحب آن به دیگری عاریه دهد، چنانچه کسی که اوّل آن را عاریه کرده بمیرد یا دیوانه شود، عاریه دومی باطل نمی شود.
مسأله 2369 ) اگر بداند مالی را که عاریه کرده غصبی است، باید آن را به صاحبش برساند و نمی تواند به عاریه دهنده بدهد.
مسأله 2370 ) اگر مالی را که می داند غصبی است عاریه کند و از آن استفاده ای ببرد، و در دست او از بین برود، مالک می تواند عوض مال و عوض استفاده ای را که عاریه کننده برده، از او یا کسی که مال را غصب کرده درخواست کند. اگر از عاریه کننده بگیرد، نمی تواند چیزی را که به مالک می دهد از عاریه دهنده درخواست نماید.
مسأله 2371 ) اگر نداند مالی را که عاریه کرده غصبی است و در دست او از بین برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از وی بگیرد، می تواند آنچه را به صاحب مال داده از عاریه دهنده درخواست نماید ولی اگر چیزی را که عاریه کرده طلا و نقره باشد، یا عاریه دهنده با او شرط کرده باشد که اگر آن کالا از بین برود، عوضش را بدهد، نمی تواند چیزی را که به صاحب مال می دهد از عاریه دهنده درخواست نماید.
آموزش تصویری مرتبط با این حکم